روش استفاده از شعر در نگارش ها و سخنرانی ها (2)
روش استفاده از شعر در نگارش ها و سخنرانی ها (2)
اشاره
در شماره قبل، نُه مورد از توصیههایی که در روش صحیح استفاده از شعر در تحقیق و تبلیغ، کاربرد دارد را مطرح کردیم و اینک چند سفارش دیگر را در این خصوص یادآور میشویم.
10. معانى مجازى و عرفانى
بعضى از کلماتِ به کار رفته در اشعار، مانند ساقى، خُم، مى، باده، ساغر، شراب، مستى، میکده، خرابات، خط، خال، زلف و گیسو، گاه داراى معانى مجازى و عرفانى هستند. از اینرو - تا آنجا که امکان دارد - چنین اشعار و اصطلاحاتى را به تناسب و در حد کافى، معنى کنیم و توضیح دهیم تا دیگران چیزى غیر از مراد و منظورِ شاعر را برداشت نکنند.
در این زمینه، به غزلى از حضرت امام خمینى 1 بنگریم که این گونه واژه ها و تعبیرها را در آن به کار گرفته اند و معلوم است که معانى عرفانى، مورد نظر ایشان بوده است:
دل که آشفته روى تو نباشد دل نیست
آن که دیوانه خال تو نشد عاقل نیست
مستىِ عاشقِ دلباخته از باده توست
به جز این مستى ام از عمر، دگر حاصل نیست
عشق روى تو در این بادیه افکند مرا
چه توان کرد که این بادیه را ساحل نیست
بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته اى
که میان تو و او، جز تو کسى حائل نیست
رهرو عشقى اگر، خرقه و سجاده فکن
که به جز عشق، تو را رهروِ این منزل نیست
اگر از اهل دلى، صوفى و زاهد بگذار
که جز این طایفه را، راه در این محفل نیست
در خَم طُرّه او چنگ زنم چنگ زنان
که جز این، حاصلِ دیوانه لایَعقِل نیست
دست من گیر و از این خرقه سالوس رهان
که در این خرقه، به جز جایگهِ جاهل نیست
علم و عرفان به خرابات ندارد راهى
که به منزلگه عُشاق، رهِ باطل نیست
11. سبک و سخیف نبودن
مواظب باشیم اشعارى را در گفته ها و نوشته هاى خود به کار گیریم که داراى الفاظ سبک و معانى سخیف نباشند. نگارنده بر این باور است که در هنگام راز و نیاز با خداى سبحان و سخن گفتن با خاندان عصمت و طهارت: نیز باید ادب لفظى و معنایى را رعایت کنیم و ابیاتى بدین گونه را بر زبان نیاوریم و بر کاغذ ننشانیم:
بنده پُرجُرم و خطا، منم خدا
بنده بى شرم و حیا، منم خدا
من سگ دربان توام حسین جان
در پى احسان توام حسین جان
12. مفهوم و مأنوس بودن
از اشعارى بهره بگیریم که الفاظِ به کار رفته در آن، مهجور و براى مخاطبانْ نامأنوس و نامفهوم نباشند؛ مگر آن که ضرورتى یا اضطرارى در این کار باشد و البته معانى آن الفاظ را به گونه اى براى مخاطبان روشن کنیم و توضیح دهیم؛ در مَثَل، بسیارى از مردم و مخاطبان ما، معناى دو کلمه «آزفَنداق» و «تَرْگ» در این بیت حکیم اسدى طوسى را نمى دانند:
کمانْ آزفنداق شد، ژاله تیر
گُلِ غنچه تَرْگ و زره آبگیر
همچنین معناى کلمه «اَنگِشتال» در این بیت ابوالعباس که شاعرى ازقرن چهارم هجرى است، براى بسیارى نامفهوم است:
ز خان و مان و قرابت، به غربت افتادم
بماندم این جا بى برگ و ساز و اَنگِشتال
شایان توجه است که «آزفنداق» به معناى «رنگین کمان» و «ترگ» به معناى «کلاه خُود» و «انگشتال» به معناى «بیمارگون و ضعیف ولاغر» است؛ البته گاه تک تک الفاظ، نامفهوم و نامأنوس نیستند؛ بلکه ترکیب و چینش آنها باعث شده است که مفهوم و معناى شعر دشوار شود؛ مثلاً در بیت زیر از ناصر خسرو، بر اثر جا به جایى ارکان جمله، فهم سخن پیچیده شده است:
پسنده است با زهد عمار و بوذر
کند مدح محمود، مر عنصرى را؟
مراد شاعر این است که آیا سزاوار است عنصرى، محمود عصیانگر را با زهدى همپایه عمار یاسر و ابوذر غفارى مدح کند و این ستایش دروغین را بر او ببندد؟
13. توضیح و تبیین
گاه لازم است که برخى از اشعار، مانند ابیات زیرین از حافظ را براى مخاطبان خود، توضیح دهیم و تشریح و تبیین کنیم؛ زیرا این گونه اشعار، از نظر مفهومى و معنایى، داراى سطحى بالاتر و والاتر هستند. توجه به این نکته در اشعار عرفانى از اهمیت بیش ترى برخوردار است:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وَ انْدر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند
بى خود از شعشه پرتوِ ذاتم کردند
باده از جام تجلىِ ّ صفاتم دادند
دوش دیدم که ملائک درِ میخانه زدند
گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم سِتر و عفافِ ملکوت
با منِ راه نشین، باده مستانه زدند
14. عرضه به شعرشناس
در صورتى که شاعر و یا شعرشناس نیستیم، پیش از به کار گرفتن اشعار در سخنرانیها و کلاسها و نوشته هایمان، بکوشیم که آنها را نزد شاعر یا شعرشناسى خبره و فرادست بخوانیم تا مبادا از اشعارى استفاده کرده باشیم که مثلاً از نظر وزن، قافیه، تناسب و یا انتساب، درست نباشند؛ به طور مثال، یکى از نویسندگان در نوشته خود به یکى از ابیات مثنوى مولوى به صورت زیر استشهاد کرده و نوشته خود را براى نظرخواهى به یکى از نویسندگان و شاعران خبره داده بود:
هم سؤال از علم خیزد هم جواب
همچنان که خار و گُل از آب و خاک
آن شاعر خبره پس از مشاهده این بیت به صورت بالا، متوجه عیب قافیه اى آن شده و بیت مذکور را بدین صورت، اصلاح کرده بود تا دو کلمه «جواب» و «آب» با یکدیگر همقافیه شوند:
هم سؤال از علم خیزد هم جواب
همچنان که خار و گُل از خاک و آب
یا یکى از قلم به دستان، بیتى از حضرت امام خمینى1 را در نوشته خود به صورت زیر آورده بود:
ما را رها کنید در این رنجِ بى حساب
با قلب پاره پاره و سینه اى کباب
مواظب باشیم اشعارى را در گفته ها و نوشته هاى خود به کار گیریم که داراى الفاظ سبک و معانى سخیف نباشند
یکى ازشاعران چیره دست پس از خواندن این بیت در نوشته آن شخص، به او تذکر داده بود که مصراع دوم این بیت از نظر وزنى با کمبودى رو به روست و احتمالاً باید به صورت «با قلب پاره پاره و با سینه اى کباب» باشد. پس از مراجعه نویسنده به اشعار حضرت امام قدس سره، درستى نظر آن شاعر براى وى آشکار شده بود.
15. حفظ شعر
اگر بخواهیم که اشعار به صورت صحیح در ذهن و حافظه ما جاى گیرند، باید از همان رو به رو شدنِ اولیه ما با اشعار، آنها را به صورت صحیح بخوانیم تا به صورت صحیح نیز وارد ذهن و حافظه ما شوند. در غیر این صورت، چنان چه شعرى از همان آغاز به شکل غلط وارد ذهن و حافظه ما شود، زحمت حفظ کردن آن دو برابر مى گردد؛ زیرا یک بار باید شکل غلطِ شعر را از ذهن و حافظه خود خارج کنیم و یک بار دیگر نیز شکل درستِ آن را به ذهن و حافظه خود وارد کنیم.
گفتنى است که براى حفظ صحیح اشعار، کلمه اول و سپس کلمه دوم در آغاز هر بیت، نقش مهم ترى در حفظ شعر دارند. از اینرو، آنها را بهتر به خاطر بسپاریم.
16. لا اَدرى
هرگاه نویسنده اى در پایان یک شعر «علامت سؤال» بگذارد، یا کلمه «لااَدرى» را بنویسد، به معناى آن است که نام شاعرِ آن شعر براى نویسنده نامعلوم بوده است. قابل توجه است که «لا اَدرى» در زبان عربى به معناى «نمى دانم» است. به دو مثال در این زمینه نظر اندازیم:
از اشعارى بهره بگیریم که الفاظِ به کار رفته در آن، مهجور و براى مخاطبانْ نامأنوس و نامفهوم نباشند
ز ناله ام دلِ کوه آنچنان به درد آمد
که من خموش شدم او هنوز مى نالد
(لا اَدرى)
اندیشه کنم هر شب تا دل ز تو بر گیرم
چون روز برآرد سر، مِهر تو ز سر گیرم
17. سهو قلم
گاه ممکن است در هنگام انتشار اشعار شاعران، سهو قلمى از سوى گردآورنده اشعار و یا غلط تایپى از سوى حروفچین رخ داده باشد که ما متوجه آن نشویم. یکى از راه حلهاى این مشکل آن است که در صورت امکان، به نسخه ها و یا چاپهاى دیگر اشعارِ آن شاعر مراجعه کنیم و پس از اطمینان یافتن از درستى شعر، به خواندن و نوشتن آن براى دیگران بپردازیم. دیگر آن که به سى دى هایى گوش فرادهیم که این اشعار را در آنها خوانده اند؛ به طور مثال، بیتى از سروده هاى سعدى به صورت زیر نوشته شده بود:
دیده از دیدار مَهرویان گرفتن مشکل است
هر که ما را این نصیحت مى کند بى حاصل است
پس از مراجعه به غزلیات سعدى، بیت مذکور به صورت زیر دیده شد:
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است
هر که ما را این نصیحت مى کند بى حاصل است
18. نام غیر تخلّصى
گاهى نام شاعرى در شعرى به کار رفته است؛ ولى از موارد تَخَلُّص شعرى او نیست؛ بلکه شاعرى دیگر در شعر خویش، او را مخاطب خود قرار داده است؛ به طور نمونه، ملک الشعراى بهار در یکى از سروده هایش، سعدى را مخاطب قرار داده و در بخشى از آن چنین گفته است:
سعدیا چون تو کجا نادره گفتارى هست
یا چو شیرین سخنت نخلِ شکربارى هست
یا چو بستان و گلستانِ تو گُلزارى هست
هیچم ار نیست، تمناى توام بارى هست
مشنو اى دوست که غیر از تو مرا یارى هست
یا شب و روز به جز فکر توام کارى هست
19. نسخه بدل
برخى از اشعار داراى نسخه بَدَل هستند و به شکلهاى دیگرى نیز خوانده مى شوند. توجه به این نکته، گاه معانى و حتى معرفتهاى جدیدترى را براى ما به ارمغان مى آورد؛ مثلاً بیت دوم از دفتر اول مثنوى مولوى به دو شکلِ «از نفیر» و «در نفیر» خوانده شده است که تفاوت معنایى نیز به وجود آورده است:
کز نِیستان تا مرا بُبْریده اند
از / در نفیرم[1] مرد و زن نالیده اند
یا بیت زیر از حافظ نیز به دو صورت «تعزیز مى کنند» و «تفکیر مى کنند» خوانده شده و تفاوت معنایى به وجود آورده است:
دانى که چنگ و عود چه تقریر مى کنند
پنهان خورید باده که تعزیر/ تکفیر مى کنند
20. چینش درست
اشعار را از نظر چینشِ کلمات و جملات و مصراعها به صورت درست بنویسیم و بخوانیم؛ مثلاً این بیت کلیم کاشانى از نظر چینشِ مصراعها به شکل آن چینش معمول در ذهنِ شمارى از مردم نیست، بلکه برعکس آن و بدین گونه است:
موجیم که آسودگىِ ما عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
شایان دقت است برخى به اشتباه بر این باورند که این بیت از اقبال لاهورى است، ولى همان گونه که گفته شد، از کلیم کاشانى است.[2]
21. سالم وزن عروضى
اشعار را از نظر وزن و بحرهاى عَروضى، درست بنویسیم و درست بخوانیم تا وزن شعر با مشکل عروضى رو به رو نشود؛ مثلاً کلمه «صاحب هنر» در بیت زیر از سعدى باید به صورتِ «صاحبْ هنر» - نه «صاحبِ هنر» - نوشته و خوانده شود:
اگر هست مرد از هنر بهره ور
هنر خود بگوید نه صاحبْ هنر
یا کلمه «برهانَدم» در بیت زیر از حافظ باید به صورتِ «برْهاندم» - نه «برَهاندم» - نوشته و خوانده شود:
یا رب سببى ساز که یارم به سلامت
باز آید و برْهاندم از بند ملامت
یک راه حل براى رفع این مشکل آن است که به نوارها و سى دیهایى گوش دهیم که شاعران و دانشوران و ادیبان خبره و آشنا به علم عروض، آن اشعار را خوانده اند.
راه حل دیگر آن است که خودمان آن قدر شعر بخوانیم تا گوشمان با اوزان شعر و بحرهاى عروضى آشنا و مأنوس شود به طورى که بتوانیم نادرستى وزن شعر را تشخیص دهیم.
اگر بخواهیم که اشعار به صورت صحیح در ذهن و حافظه ما جاى گیرند، باید از همان رو به رو شدنِ اولیه ما با اشعار، آنها را به صورت صحیح بخوانیم تا به صورت صحیح نیز وارد ذهن و حافظه ما شوند
راه حل سوم آن است که از مجموعه هاى شعرى و دیوانهایى استفاده کنیم که با اِعرابگذارى چاپ و منتشر شده اند.
22. معیوب نبودن قافیه
دقت ورزیم از اشعارى بهره بگیریم که داراى عیوب قافیه نباشند. شعر زیبایى که از نظر قافیه معیوب است، مانند تابلو زیبایى است که لکه سیاهى بر آن ریخته شده و همچون نوشته زیبایى است که غلط املایى داشته باشد؛ به طور نمونه، بیت زیر داراى عیب قافیه اى به نام «سِناد» است؛ زیرا دو کلمه «تاخت» و «بیافت» همقافیه نیستند:
شهریار اندر پىِ او اسب تاخت
تا که او را در بیابانى بیافت
یا بیت ذیل داراى عیب قافیه اى به نام «اِقوا» است؛ زیرا دو کلمه «شکُفت» و «گرفت» همقافیه نیستند:
گُلِ تازه در باغ چندان شکُفت
که بویش همه دشت و صحرا گرفت
23. رسم الخط
به یاد داشته باشیم که هنگام خواندن برخى از اشعار، رسم الخط آنها ما را به اشتباه نیندازد به طورى که نوع خواندنِ ما موجب گردد وزن شعر شکسته شود و آن را با اختلال رو به رو سازد؛ مثلاً بیت زیر از مولوى را بنگریم:
از محقق تا مقلد فرقهاست
کاین چو داوود است وان دیگر صداست
در مصراع دوم باید «کاین = که این» به شکل «کین» خوانده شود تا وزن شعر نشکند. بدین رو، برخى براى راهنمایى خوانندگان، این مصراع را حتى به صورتِ «کین چو داوود است وان دیگر صداست» نوشته اند.
همچنین کلمه «کاو = که او» در بیت ذیل از حافظ باید به صورتِ «کو» خوانده شود تا شعر از نظر وزن عروضى درست باشد:
قدر مجموعه گُل، مرغ سحر داند و بس
که نه هر کاو ورقى خوانْد، معانى دانست
در این مورد نیز برخى مصراع مذکور را به صورتِ «که نه هر کو ورقى خوانْد، معانى دانست» نوشته اند.
نیز کلمه «از این» در بیت زیر از سعدى باید به صورتِ «ازین» خوانده شود تا شعر از نظر وزنى با مشکل رو به رو نگردد:
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستى
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستى
در این مثال نیز شمارى «از این» را به شکل «ازین» نوشته اند.
همچنین دو کلمه «یارى است» و «زارى است» در بیت ذیل از حافظ باید به صورت «یاریست» و «زاریست» خوانده شود تا غزل از وزن عروضى خود خارج نگردد:
بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یارى است
که ما دو عاشق زاریم و کارِ ما زارى است
در این بیت نیز شمارى، آن دو کلمه را به شکل «یاریست» و «زاریست» نوشته اند.
24. نشانه هاى نگارشى و ویرایشى
اگر گذاشتن نشانه هاى نگارشى و ویرایشى در اشعار، به فهمیدن و خواندنِ درستِ آنها کمک مى کند، این نشانه ها را به کار گیریم. به نمونه زیر از مثنوى مولوى بنگریم:
شکر قدرتْ قدرتت افزون کند
جبر، نعمت از کَفَت بیرون کند
همان گونه که مى بینیم، اگر پس از کلمه «جبر» از نشانه ویرگول (،) استفاده نکنیم، امکان دارد که مصراع دوم به صورت «جبرِ نعمت...» خوانده شود.
در بیت زیر از فرخى سیستانى نیز پسندیده است که بعد از کلمه «سخن»، یک نشانه ویرگول بگذاریم تا خواننده آن را به صورتِ «سخنِ نو» نخواند:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن، نو آر که نو را حلاوتى است دگر
همچنین گذاشتن علامت سؤال و ویرگول و دو نقطه در بیت ذیل که شاعرش را نیز نیافتیم؛ موجب آسان خواندن و روان خواندن آن براى شمارى از خوانندگان مى شود:
گفتمش با غم هجران چه کنم؟ گفت: بسوز
گفتمش چاره این سوز بگو، گفت: بساز
شایان توجه است شمارى از نویسندگان و ویراستاران بر این اعتقادند که در شعر باید به اِمساک و صرفه جویى در استفاده از نشانه هاى نگارشى و ویرایشى روى آورد و آنها را فقط در موارد بسیار ضرورى به کار برد تا باعث شلوغى شعر نشود و این نشانه ها ذهن خواننده را در هنگام خواندنِ شعر به خود معطوف و مشغول نکند.
25. اِعرابگذارى
چنانچه گذاشتن اِعراب و سکون و حرکات کلمات، باعث مى شود که خواننده اشعار را درست بخواند و بفهمد، از این کار دریغ نورزیم. مثال زیر از مولوى در خور توجه است:
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحى تو اى تو سلطان سخُن
همان گونه که مى بینیم، اگر کلمه «سخُن» را بدون ضمه حرف «خاء» بنویسیم، ممکن است که برخى از خوانندگان، آن را به صورت «سخَن» و با فتحه حرف «خاء» بخوانند و البته مى دانیم که دیگر کلمه «سخَن» نمى تواند با کلمه «کُن» همقافیه شود.
در بیت ذیل از حافظ نیز اگر کلمه «طَرْف» به شکل «طَرَف» خوانده شود، هم معناى شعر، نادرست و هم وزن شعر، معیوب خواهد شد:
اگر گذاشتن نشانه هاى نگارشى و ویرایشى در اشعار، به فهمیدن و خواندنِ درستِ آنها کمک مى کند، این نشانه ها را به کار گیریم
نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تند نشست
کلاهدارى و آیین سَرورى داند
گفتنى است رعایت اعرابگذارى در اشعارى که داراى واژگان و ترکیبات و جملات عربى و مانند آن است، لازم تر مى نماید. ابیات در پى آمده، به ترتیب از حافظ و مولوى، این لزوم را به خوبى نشان مى دهند:
أَلا یا أَیُّهَا السّاقى أَدِرْ کَأْساً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشکلها
تا سَقاهُمْ رَبُّهُمْ آید خطاب
تشنه باش، اَللَّهُ أَعلَمْ بِالصَّوابْ
26. هاء غیر ملفوظ
توجه داشته باشیم در کلماتى که به هاء غیر ملفوظ (ه) پایان مى پذیرند، گاه - به پیروى از شیوه قُدما - به جاى «اى»، مانند «نامه اى»، از «ه» استفاده مى کنند و آن را به شکل «نامه» مى نویسند؛ مثلاً این بیت از حافظ را به شکل زیر مى نویسند:
عجب از وفاى جانان که عنایتى نفرمود[3]
نه به نامه پیامى، نه به خامه سلامى
در این صورت، باید به شکلِ «نه به نامه اى پیامى، نه به خامه اى سلامى» خوانده شود تا شعر داراى معناى درستى باشد.
گاه نیز از شکل «ه» استفاده مى کنند؛ ولى براى این که شعر از نظر وزنهاى عروضى دچار مشکل نگردد، باید به صورت « -ِ ه ىْ» خوانده شود؛ مثلاً کلمه «جزیره» در بیت ذیل از مولوى باید به صورت «جزیرِه ىْ ر جزیرِىْ» خوانده شود:
گر شدى عطشانِ بحر معنوى
فُرجه اى کن در جزیره مثنوى
27. تغییر در شعر
در بعضى از اشعار باید تغییراتى داد تا آن شعر از نظر وزن عروضى درست باشد؛ در مَثَل، به بیت زیر از مولوى نظر افکنیم:
مشترىِ علم تحقیقى حق است
دائماً بازار او بارونق است
اگر بخواهیم این بیت از نظر وزن عروضى درست باشد، باید حرف «یاء» در کلمه «مشترى» را به صورت مشدد؛ ولى حرف «قاف» در کلمه «حق» را به صورت غیر مشدد و در نتیجه، کل شعر را بدین صورت بخوانیم:
مشترىِ ّ علم تحقیقى حق است
دائماً بازار او بارونق است
28. حذف ابیات
هنگامى که از میان یک سروده، یک یا چند بیت از آن حذف مى گردد و آورده نمى شود، براى نشان دادن این امر، از نشانه حذف و تقطیع که سه نقطه (...) یا چند نقطه (..........) است، به سه شکل زیر استفاده مى شود و غالباً شکل اول رایج تر است:
شکل اول) گذاشتن سه نقطه در پایان بیتِ قبل از تقطیع:
(بیت اول)
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزى گلستان غم مخور
(بیت دوم)
اى دلِ غم دیده حالت بِهْ شود دلْ بد مکن
و این سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور.
(بیت دهم)
حافظا در کُنج فقر و خلوت شبهاى تار
تا بُوَد وِردت دعا و درس قرآن غم مخور
شکل دوم) گذاشتن سه نقطه در آغاز بیتِ پس از تقطیع:
(بیت اول)
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزى گلستان غم مخور
(بیت دوم)
اى دلِ غم دیده حالت بِهْ شود دلْ بد مکن
و این سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
(بیت دهم)
حافظا در کُنج فقر و خلوت شبهاى تار
تا بُوَد وِردت دعا و درس قرآن غم مخور
شکل سوم) گذاشتن چند نقطه در یک سطر به جاى یک یا چند بیت حذف شده:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزى گلستان غم مخور
اى دلِ غم دیده حالت بِهْ شود دلْ بد مکن
و این سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
(بیت دهم)
حافظا در کُنج فقر و خلوت شبهاى تار
تا بُوَد وِردت دعا و درس قرآن غم مخور
29. شکل چینش
چینش اشعار سنتى (کلاسیک) در نوشته هاى چاپى به سه شکل زیر است که خوب است با آنها آشنا باشیم:
یک: چینش موازى یا افقى (رو به رو بودن مصراعها)
اى غایب از نظر به خدا مى سپارمت
جانم بسوختىّ و به دل دوست دارمت[4]
دو: چینش ستونى یا عمودى (زیر هم بودن مصراعها)
اى غایب از نظر به خدا مى سپارمت
جانم بسوختىّ و به دل دوست دارمت
سه: چینش پله اى
اى غایب از نظر به خدا مى سپارمت
جانم بسوختىّ و به دل دوست دارمت
شایان ذکر است که اشعار غیر کلاسیک (شعر نو) باید به همان گونه اى چیده و نوشته شوند که خودِ شاعر، آنها را چیده و نوشته است، مگر اینکه احیاناً خودِ شاعر در چینش شعرش اشتباه کرده باشد و ما نیز قدرت تشخیص اشتباه او را داشته باشیم. توجه نکردن به نکته اخیر باعث مى گردد که شعر از نظر وزن، اشتباه خوانده و نوشته شود. به چینش نوسروده اى از سهراب سپهرى بنگریم:
من مسلمانم
قبله ام یک گُل سرخ
جانمازم چشمه، مُهرم نور
دشت، سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها مى گیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست...
30. افزایش دانش ادبى
بسیار شایسته است که روز به روز بر دانش ادبى و معلومات شعرىِ خویش بیفزاییم؛ فى المثل، با سَبْکها و دوره هاى مختلف شعرى و ویژگیهاى هر یک و شاعران آن آشنا شویم. در باره قالبهاى گوناگون شعر و مثلاً تفاوت رباعى و دوبیتى، و غزل و قطعه، و مثنوى و قصیده، و ترجیع بند و ترکیب بند آگاهى داشته باشیم. نسخه هاى معتبر دیوانها و مجموعه هاى شعرى شاعران را از نسخه هاى غیر معتبر آنها تشخیص دهیم و بدانیم که تصحیح کدام یک از شعرشناسان و شعرپژوهان در این زمینه با ارزش تر و معتبرتر است؛ حتى مواظب باشیم که فرخى سیستانى را با فرخى یزدى، میرزا حبیب اصفهانى را با میرزا حبیب خراسانى اشتباه نگیریم.
نیز توجه کنیم که اَعلام ادبى و شعرى را درست تلفظ نماییم و مثلاً کسایى مَرْوَزى را کسایى مَرْوْزى حُسام الدین چَلَبى، برانگیزاننده مولوى در سرودن مثنوى، را حِسام الدین چلبى و نیکُلسون (Nicholson)، تصحیح کننده مثنوى مولوى، را نیکِلسون و تَوَلَّلى (فریدون) را تَوَلُّلى نخوانیم و یا مثلاً بدانیم که کتاب شعرِ دیوان کلیات شمس از شمس تبریزى نیست و از مولوى است.
به پایان رسیدیم، اما نکردیم آغاز
فروریخت پرها، نکردیم پرواز
ببخشاى اى روشن عشق بر ما، ببخشاى
ببخشاى اگر صبح را به مهمانى کوچه دعوت نکردیم
ببخشاى اگر روى پیراهن ما نشان عبور سحر نیست
ببخشاى ما را اگر از حضور فَلَق روى فرقِ صنوبر خبر نیست...[5]
پی نوشت ها:
[1]. نفیر: ناله و فریاد.
[2]. کلیات طالب کلیم کاشانى، با تصحیح و مقدمه و تعلیقات مهدى صدرى، تهران، نشر همراه، 1376، 2 جلد، چاپ اول، ج 2، ص 833.
[3]. در برخى از نسخه ها، «تفقُّدى نفرمود» آورده شده است.
[4]. دربرخى از نسخه ها چنین دارد: «جانم بسوختىّ و زِ جان دوست دارمت».
[5]. محمدرضا شفیعى کدکنى.
منبع :
مجله مبلغان : شهریور 1388 - شماره 119
مثل خردمندان فكر كنيد اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد.