خاطرات و تجربه های گویندگی : فواد بابان

 خاطرات و تجربه های گویندگی : فواد بابان

این مصاحبه مربوطه به سال های قبل می باشد. آن زمانی که آقای بابان در شبکه اول سیما گویندگی می کردند. از این رو تازگی ندارد و شاید هم بعضی از شما دوستان آن را قبلا خوانده باشید. اما از آنجا که حاوی مطالب زیبا و مورد توجه بسیاری از علاقه مندان به گویندگی است آن را در این وبلاگ می آورم. امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد.


آقای بابان، اینکه گفتیم موروثی دلیل داشت. این حرفه در خون شما و امثال شماست یا باید مهارت لازم را کسب کرد؟

در مجموع برای کار گویندگی به جز مساله صدا، طبیعتا داشتن چهره ای نه زیبا، اما چهره ای مورد قبول لازم است - البته این چهره برای هر کار و هر قسمتی از گویندگی متفاوت است. در قسمت خبر هر چقدر این چهره جا افتاده تر باشد، طبیعتا مقبول تر است- نداشتن لهجه خاص البته در خیلی از جاهایی که مختص آن منطقه است اگر لهجه آن منطقه باشد خیلی جالب است و ایرادی ندارد داشتن صدا و تصویر مناسب، اطلاعات عمومی زیاد و تحصیلات عالیه در رشته ای که بیشتر مرتبط است مثل رشته های علوم انسانی، در واقع از گزینه های اصلی انتخاب گوینده است.

اما به طور کلی درصد کمی از کار گویندگی به صورت ذاتی است. 20 یا 30 درصد به صورت ذاتی و ژنی، انتقالی و ارثی است و یک استعداد ذاتی و درونی است.

اما قطعا هر صدای زیبایی مناسب این کار نیست.

اتفاقا این اشتباهی است که برای بیشتر افراد وجود دارد. بعضی ها فکر می کنند صدایشان خیلی قوی است پس گوینده خوبی می شوند یا بر عکس، بعضی ها فکر می کنند صدایشان صدای زیر یا ریز یا پایینی است و هرگز نمی توانند گوینده شوند. اما به تعداد ابنای بشر سلیقه ها فرق می کند و سلیقه ها هم کاملا متفاوت است و اگر کسی دارای صدای معمولی است، نباید فکر کند که هرگز نمی تواند گوینده شود. چون گاهی اوقات ممکن است شخصی که دارای صدای معمولی و آرامی است، گوینده خوبی شود. نحوه اجرا، میمیک های صورت و فیگورهای مختلف، همه اینها فاکتورهایی هستند که دست به دست هم می دهند تا ویژگی یک گوینده را کامل کنند و یک گوینده را سوق دهند به سمت کار خوب.

برای تقویت صدایتان کاری هم انجام می دهید؟

من این کار را زیاد انجام نمی دهم ولی برای گوینده لازم است. خیلی از افراد جامعه مان از 6 دانگ تارهای صوتی و حنجره شان استفاده نمی کنند و خودشان هم این را نمی دانند که خیلی راحت می شود تارهای صوتی را پرورش داد. البته تارهای صوتی را نباید اذیت کرد، مخصوصا کسی که در این سبک و راه قدم می گذارد، باید پرهیزهای خاصی داشته باشد. معمولا از خوردن چیزهایی که خیلی آلرژیک یا حساسیت زا یا محرک هستند مثل ترشی، فلفل یا چیزهایی نظیر آب یخ باید خودداری کرد. البته قیاس مع الفارق است ولی از استاد شجریان شنیده ام که ایشان گفته اند سالهاست من در آرزوی یک لیوان آب لیمو هستم، چون استاد به حنجره شان خیلی اهمیت می دهند و مواظبش هستند و آن صدا، صدای ملکوتی و ماندگار و بی نظیری است.

شما به عنوان مجری، فقط خواننده خبر هستید یا برای جذاب شدن به آن نمک و فلفل هم می زنید؟

ما هم مثل روزنامه ها یک هیات تحریریه ای داریم در بخش های مختلف، بخش داخلی و خارجی که هر کدام دارای سردبیر هستند. اینها خبرهای خام را از کانال های مختلف مثل مراکز نمایندگی ما در خارج از کشور به شکل های مختلف تلفنی، تصویری و مکتوب دریافت می کنند که در واحد مرکزی خبر این خبرها پردازش و تقسیم می شوند و به واحد پخش اخبار انتقال می یابند. در واحد پخش اخبار هیات تحریریه های مختلفی هستند که هر کدام یک سردبیر دارند. سردبیر، اخبار خارجی را بین دبیرهای خبر خارجی و اخبار داخلی تقسیم می کند و اعضای هیات تحریریه اخبار داخلی و خبرها را آماده می کنند و به کامپیوتر سردبیر می فرستند. وی خبرها را چک می کند و بعد از چک نهایی، خبرها، ردیف و طبقه بندی و به کامپیوتر دیگری داده می شود که مختص تایپیست است که باید در اختیار گوینده قرار دهد. گوینده هم در این زمان می تواند از کامپیوتر استفاده کند و با کد ویژه ای که خودش دارد، تمام خبرها را مطالعه کند و اگر اظهار نظری دارد می تواند اعلام کند. البته سابق بر این گوینده حق چنین کاری را نداشت ولی الان بیش از 8 - 7 سال است که این آزادی را نه تنها به گوینده داده اند بلکه از گوینده خواسته اند به صورت اجباری حتما با هیات تحریریه همکاری داشته باشد، زمان بیشتری در هیات تحریریه باشد و پیشنهاد بدهد و چنانچه سردبیر هم مورد قبولش بود، پیشنهاد را بپذیرد و اعمال کند. بعد خبرها که آماده شد، گوینده یک دور خبرها را می خواند که این خودش کار بسیار مهمی است.

خبر را حفظ می کنید؟

-... گوینده خبرها را از روی تله پرینتر می خواند، اینطور به نظر می رسد که از حفظ مشغول خواندن است در حالی که به طور کلی خبر قابل حفظ کردن نیست، چون خیلی از خبرها همان لحظه به دست ما می رسد و شاید بعضی اوقات حتی امکان یکبار خواندنش هم برای ما وجود نداشته باشد.

تله پرینتر تکنولوژی جدیدی است؟

استفاده از این دستگاه در همه جای دنیا باب است؛ برای الفت بیشتر و ارتباط نزدیک با بیننده، چون اگر یک گوینده و یک مخاطب در کنار هم قرار بگیرند یا رودر روی هم قرار بگیرند، اگر گوینده به طور مرتب سرش را بالا و پایین بیندازد آن ارتباط قطع می شود و نوع ارتباط، زیبایی خودش را از دست می دهد. ولی اگر این دو، رو در رو و چشم در چشم هم باشند، این ارتباط خیلی مانوس تر است. این دستگاه در سال های 66-65 دستی بود و خودمان اخبار را با خودنویس یا خودکار روی رل کاغذ می نوشتیم و بعد آن را روی ذره بین دستگاهی که به حالت LD آن را بزرگ می کرد، می گذاشتیم و یک نفر با دست آن را می چرخاند. البته اکثر اوقات کاغذها پیچیده می شد یا خبر معلوم نبود و مشکلات عجیبی به وجود می آمد. تا اینکه یک دستگاه از این کامپیوترها را برای پخش اخبار آوردند اما با وجود 4 گوینده خبر، در شروع خبر فقط یک نفر از گوینده ها می توانست از این دستگاه استفاده کند. ولی خب، این مشکل رفع شد.

به نفع شما، البته.

می دانید، لحظه ای که گوینده تپق می زند، لحظه وحشتناکی است. هر چقدر این تپق بدتر و بزرگتر باشد، فشاری که به گوینده می آید بیشتر است، اما این دستگاه کمک خوبی است.

مثل اینکه تجربیات را تدریس می کنید، درست است؟

به صورت رسمی نه، اما طور غیررسمی و متناوب آموزش می دهم. به لحاظ اینکه ما از تجربه زیادی برخوردار بودیم و فوق دیپلم بنده دقیقا در همین راستاست، از سوی مدیران از من خواسته شده که در کلاس های گویندگی که به صورت کلاس های موقت یک ماهه و برای افراد تازه کار برگزار می شد کار اجرا و آموزش گویندگی را به عهده بگیرم و البته همکاران دیگر هم در زمینه آموزش گویندگی فعالیت دارند، از جمله آقای حیاتی و خانم تاج نیا و آقای افشار که در دانشکده صدا و سیما فن گویندگی را تدریس می کنند.

... و یکی از مواد درسی تاثیر احساسات و عواطف روی صداست؟

مواردی که همیشه به گوینده آموزش داده می شود این است که گوینده مخصوصا گوینده واحد خبر به هیچ عنوان نباید موضع گیری کند. ما به هیچ جناح و گروهی وابسته نیستیم. اما بعضی خبرها هستند که گوینده باید با یک اجرای زیرکانه و زیبا آنها را اعلام کند. اگر خبر تاثرانگیز باشد چهره، نوع خواندن، آهنگ آوا و صدا باید نشان داده و به بیننده انتقال داده شود. یعنی اگر قرار باشد یک خبر مثلا خبر تشییع جنازه شهدا یا عزیزان جانباز شیمیایی که شهید شده اند را اعلام کنیم نباید عین همان حالتی باشد که گزارش وضع آب و هوا یا خبر مربوط به آمریکا باشد. در واقع هر خبری در خودش احساسی نهفته دارد، زیبایی کار گوینده و هنرش این است که احساس را منتقل کند بدون آنکه موضع بگیرد. البته متاسفانه من خودم این عیب را دارم که در مورد بعضی اخبار آلرژی ویژه ای دارم و اصلا نمی توانم خودم را کنترل کنم!

حرکات غیرکلامی چقدر درخواندن خبر موثر است؟

حرکات غیرکلامی حرکاتی است که به وسیله حرکات بدن، شامل حرکت دست و صورت انجام می شود و بسیار مهم است. البته شاید بعضی آن را رعایت نکنند، کوچکترین حرکت لب، ابرو، دست، گوشه چشم و ... همه اینها بارهای عجیب مختلفی دارند. بار مثبت، منفی، سیاسی و ... شما مثلا کافی است بعد از خواندن خبر اغراق آمیز، کمی مکث کنید یا یک مقدار ابرو را بالاتر از حد معمول ببرید، این عمل کاملا نشان می دهد چقدر غلو و اغراق یا دروغ پشت خبر بوده...

ولی شما در اعلام خبر جدی و خشک هستید؟

قبلا شدیدا به ما تاکید می شد که هیچگونه حرکت اضافی نباید داشته باشیم. البته الان خیلی بهتر شده. بله، اصولا خبر کار رسمی است و با اجرای برنامه های دیگر فرق می کند باید حالت رسمیت دیگری را داشته باشد، البته یک مقدار هم برمی گردد به فرهنگ ما، ولی خیلی بهتر است کار، نرم تر اجرا شود. یک موقع زمان جنگ بود،باید حالت جنگی می گرفتیم و در واقع 8 سال اینگونه خبر خواندیم. ولی هیچ الزامی نیست که آدم خبر را با گردن کلفتی یا ترشرویی یا با اخم و تخم به بیننده انتقال دهد. ما چندین بار افتخار شرف یابی به حضور مقام معظم رهبری را داشتیم و دو بار ایشان موکدا فرمودند که خبر را راحت تر و آرام تر و با انعطاف بیشتر اجرا کرده و با استفاده از حرکات دست و صورت از سفت و سخت اجرا کردن و سیخ نشستن در هنگام خبر خودداری کنیم.

گوینده ها بر اساس مهارت و تخصص چگونه طبقه بندی می شوند؟

ما دو تا طبقه بندی در کار گویندگی داریم. یکی بر اساس سنوات کار که هر چقدر سنوات بالاتر برود درجه اش هم بالا تر می رود. ابتدای کار یک گوینده، ردیف شغلی اش یک است بعد از چهار سال می شود گوینده 2 ، بعد می شود گوینده 3، 4، 5 و بعد می شود گوینده ارشد یعنی بعد از 20 سال از بدو کار تا آن زمان هر سه سال یا چهار سال با گذراندن دوره های مختلف، کلاس های زبان، و به روز بودن خود گوینده، اینها باعث می شود ترفیعاتش را از نظر شغلی بگیرد و این رده های شغلی را از 1 تا ارشد طی کند و حقوقش هم بر همین مبنا بالا می رود، درست مثل یک کارمند معمولی که هر چند سال، یک پایه می گیرد. اما اگر از نظر کیفیت بخواهند یک گوینده را ارزشگذاری کنند، داستان فرق می کند. درست عکس گروه و ردیف است. یعنی گویند ه ایی که کارش ضعیف بوده و در ابتدای کار است می گویند این گوینده درجه 5 است، بعد می شود گوینده درجه 4، 3۱،۲، و بعد هم می شود گوینده ممتاز. یعنی عکس آن پایه ها ردیف شغلی که از 1 تا 5 می رفت، این از 5 می آید تا 1 . گوینده ارشد هم گوینده ای است که این مراحل را گذرانده و از هر نظر، هم از نظر سردبیر و هم کیفیت کار مورد تایید است. البته تجارب هم کمک می کند. مثلا بنده الان به غلط ! جزو گوینده های ارشد هستم، در صورتی که آقایان افشار، حیاتی و خانم ها تاج نیا، اصغری و صداقت جزو گوینده های ارشد سازمان هستند. بعد از آن گوینده های درجه 1 و 2 و ...و دستمزدی هم که پرداخت می شود منهای حقوق، اگر اضافه بر آن کار شود بر اساس همان رده است که گوینده ممتاز دستمزدش با گوینده درجه یک فرق می کند.

با اتفاق ها و احساسات شخصی خود در هنگام قرائت خبر چگونه برخورد می کنید؟

اتفاقا همین چند روز پیش دست چپم به شدت درد می کرد و طوری بود که احساس می کردم حتما قلبم ناراحت است و باید بروم نوار قلب بگیرم. اتفاقا همان روز خبر هم داشتم؛ خبر ساعت 21. خلاصه من با درد خیلی شدید رفتم در استودیو تا خبر را بخوانم ولی به محض اینکه کار شروع شد، درد را فراموش کردم. وقتی از استودیو بیرون می آمدم به همکاران گفتم خیلی جالب است، من قبل از اینکه به استودیو بروم درد شدیدی داشتم، ولی الان که خبر را خواندم دردی ندارم و هنوز این جمله ام به پایان نرسیده بود که درد دستم شروع شد. بعضی چیزها رفلکس های عصبی است مثل خمیازه کشیدن، عطسه و سکسکه؛ اینها چیزهایی هستند که در استودیو فراموش می شوند.چنان فراموش که انگار هرگز چنین اتفاقی نیفتاده. آنجا تمرکز لازم به صورت اتوماتیک برای آدم ایجاد می شود که به هیچ عنوان یاد چیزی نمی افتد.

فشار روی گوینده ها بالاست؟

بله، خیلی زیاد. بعضی اوقات خبرها دیر به دستمان می رسد؛ مخصوصا خبرهای نیمروز، چون ساعت 2 بعدازظهر لحظه ای است که تمام اتفاقات صبح با فاصله نه چندان زیاد به دست ما می رسد و تا بخواهند فیلم ها را با اخبار هماهنگ کنند، کمی اذیت می شویم و این فشار به حدی است که گاهی اوقات وقتی از استودیو بیرون می زنم، احساس می کنم پاهایم قدرت حرکت ندارند! یک روز در پایان بخش نیمروز من و آقای حیاتی خبری خواندیم. عینک آفتابی ام روی میز بود و وقتی خبر تمام شد آقای حیاتی به من گفتند چه عینک قشنگی! و من هم گفتم بله، بعد هم آن را به چشمم زدم. لحظه، لحظه ای بود که خبر تمام شده و قرار نبود تصویر ما روی آنتن باشد، ولی تصویر ما روی آنتن بود؛ من با عینک آفتابی و آقای حیاتی. آقای حیاتی متوجه این قضیه شد و گفت: بابان تو روی آنتنی! من همان لحظه عینک را از روی چشمم برداشتم و اینقدر آن را در دستم فشار دادم که تکه تکه شد.

سال ها پیش در استودیو گوینده رابط بودم. مراسم رژه ای بود که در بیرون استودیو و در داخل شهر انجام می شد. در زمانی که صدای آنها پخش می شد می خواستم برای خودم متن بنویسم و تمرین کنم و این کار را کردم، غافل از اینکه صدایم روی آنتن است. می گفتم: هم اکنون نیروهای رزمنده و مسلح،... بعد قطع می کردم و می گفتم نه، اینطوری نه و دوباره آن را با لحن دیگری می خواندم. بعد از یک دقیقه دیدم تمام عوامل مرکز در اتاق فرمان جمع شده اند که آقا چه کار داری می کنی؟ خلاصه جریمه سنگینی شدم.

آیا به همان نسبت تشویق هم می شوید؟

بله. بارها شده اگر چیزی را خوب خوانده ام، وقتی از استودیو آمده ام بیرون، از طرف مدیران کل، همان لحظه به من پاداش نقدی یا سکه داده اند. مرحوم فرهودی مدیرکل پخش اخبار، ایشان ضمن اینکه 3-2 بار درست و حسابی مرا جریمه کرد، 3-2 بار مرا خیلی خوب مورد تشویق قرار دادند.

فکر می کنید بدترین جریمه ای که شدید چه بود؟

۱۰ روز کسر حقوق، درج در پرونده و یک مقدار عقب افتادن یکی از پایه های شغلی ام.

فکر می کنید تب دوربین با گذشت 30 سال سابقه کاری چه میزان در وجود شما تغییر کرده؟

کلا دوربین آدم را می گیرد. ولی بعضی ها را دیرتر می گیرد. بعضی ها روزهای اول و ماه های اول تب ندارند، بعدا تب می گیرند، بعضی ها از همان اول تب دارند و بعدا کم کم این تب کم می شود. خیلی ها هم می گویند ما اصلا تب نداریم که این خوب نیست. مثل این می ماند که کسی بگوید من از هیچ چیز نمی ترسم. حالت طبیعی این است که آدم در بعضی شرایط از بعضی چیزها بترسد. گوینده همیشه در تب و تاب است. اما همه اینها با ایمان به خدا و توسل به ائمه و یک تطمئن القلوب، ذکر یک آیه کوچک قبل از خبر، صلوات، بسم الله و ... حل می شود و چنان به آدم نیرو می دهد که تا پایان خبر آن تب ها نمودار نمی شود، ولی تب دوربین و میکروفون تا مدت های زیادی هم گوینده ها را می گیرد و من هم از این قضیه مستثنی نبودم و آن اوایل تا مدت های زیادی تمام بدن یا صدایم می لرزید، خیس عرق می شدم یا تا مدتی باید روی صندلی می نشستم تا حال عادی پیدا می کردم، ولی الان برای رفتن به استودیو شتاب و عجله دارم. ضمن اینکه بی تفاوت نیستم، چون به هر صورت برنامه زنده است.

قبل از خبر گریم هم می شوید؟

بله، سابق بر این نداشتیم. البته قبل از انقلاب بود، ولی بعد از انقلاب گفتند نیازی نیست، ولی الان مدتی است که به این قضیه خیلی اهمیت داده شده و الان۱۲-10 گریمور در هیات تحریریه خبر مستقر هستند و به طور 24 ساعته دو اتاق یکی برای خانم ها و یکی برای آقایان اختصاص داده شده.

پدر من کارمند رادیو و مادرم هم خانه دار بودند. ما 8 تا فرزند هستیم از یک پدر و مادر. درمنزل ما به طور کلی جو فرهنگی عجیبی حاکم بود چون پدرمن نویسنده، شاعروسال های سال بیش از 40-30 سال گوینده رادیو بود.

همه مناطق کردنشین پدر من را می شناسند و در مرز تهران همه می گویند ایشان پدر بابان است ولی از مرز تهران که بیرون می رویم، می گویند ایشان پسر آقای بابان است و در واقع از مرز تهران که خارج و به مناطق غرب کشور می رویم، من را به خاطر پدرم می شناسند، ولی در تهران عکس این قضیه است. به طور کلی خانواده ما یک خانواده تقریبا فرهنگی است. پدرم اصرار داشت که همه ما حتما زبان کردی را یاد بگیریم. موقع استراحت ما را وادار می کرد که حتما کتاب بخوانیم. ما را وادار می کرد به اشعار سعدی و حافظ و شعرای کرد گوش کنیم و اینقدر روی این قضیه اصرار داشت که هرگاه ما خسته از بازی بر می گشتیم تا اشعار را گوش نمی کردیم اجازه خوابیدن نداشتیم.

اولین افتضاح

در مرکز کرمانشاه ساختمان رادیو و تلویزیون دو ساختمان مجزا از هم بودند با فاصله 50 متری از همدیگر و تحریریه خبر رادیو و تلویزیون در ساختمان تلویزیون بود. برای خواندن خبر رادیو باید تلکس را از هیات تحریریه در ساختمان تلویزیون می گرفتیم و به ساختمان رادیو می رفتیم و خبر را آنجا می خواندیم. یک بار که خبرها دیر آماده شد که آن موقع زیاد معمول نبود، برخلاف الان که خبرها دیر آماده می شود خبرها دیر به دست من رسید. من مجبور شدم فاصله بین ساختمان ها را بدوم و غافل از اینکه گوینده به هیچ عنوان نباید بدود و باید با آرامش برود چون مدتی طول می کشد ضربان قلب به حالت معمول برگردد. من چون این تجربه را نداشتم با همان سرعتی که دویدم به داخل استودیوی رادیو رفتم و صدابردار هم کیو داد و چراغ را روشن کرد و خواندن خبر را شروع کردم. یک جمله اول را که خواندم نفسم دیگر در نمی آمد، یعنی نفس هایم به شماره افتاد که سروصدای همه درآمد. مدیرکل تنها کاری که توانست بکند به نزدیک ترین کسی که آنجا بود - خانمی که منشی ایشان بود و اتفاقا ایشان هم گوینده بود - گفت: با سرعت برود، اخبار را از دست من بگیرد و خودش خبر ها را بخواند. ایشان هم ظاهرا همان ناپختگی و بی تجربگی را که من داشتم، داشتند چون به سرعت دویدند و دوان دوان آمدند خبرها را از من گرفتند. پشت میکروفون نشستند و اوضاع را بدتر کردند و طوری شد که بیش از 4-3 دقیقه از یک خبر 15 دقیقه ای پخش نشد! و جریمه ای که مدیر برای من در نظر گرفت یک جریمه 6 ماهه بود، که 6 ماه جریمه شدم فقط گوینده اعلام برنامه باشم.

http://tvnews.persianblog.ir/post/29/

خاطرات و تجربه های گویندگی : فواد بابان

خاطرات  و تجربه های گویندگی : فواد بابان

این مصاحبه مربوطه به سال های قبل می باشد. آن زمانی که آقای بابان در شبکه اول سیما گویندگی می کردند. از این رو تازگی ندارد و شاید هم بعضی از شما دوستان  آن را قبلا خوانده باشید. اما از آنجا که حاوی مطالب زیبا و مورد توجه بسیاری از علاقه مندان به گویندگی است آن را در این وبلاگ می آورم. امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد.

آقاي بابان، اينكه گفتيم موروثي دليل داشت. اين حرفه در خون شما و امثال شماست يا بايد مهارت لازم را كسب كرد؟

در مجموع براي كار گويندگي به جز مساله صدا، طبيعتا داشتن چهره اي نه زيبا، اما چهره اي مورد قبول لازم است - البته اين چهره براي هر كار و هر قسمتي از گويندگي متفاوت است. در قسمت خبر هر چقدر اين چهره جا افتاده تر باشد، طبيعتا مقبول تر است- نداشتن لهجه خاص البته در خيلي از جاهايي كه مختص آن منطقه است اگر لهجه آن منطقه باشد خيلي جالب است و ايرادي ندارد داشتن صدا و تصوير مناسب، اطلاعات عمومي زياد و تحصيلات عاليه در رشته اي كه بيشتر مرتبط است مثل رشته هاي علوم انساني، در واقع از گزينه هاي اصلي انتخاب گوينده است.

اما به طور كلي درصد كمي از كار گويندگي به صورت ذاتي است. 20 يا 30 درصد به صورت ذاتي و ژني، انتقالي و ارثي است و يك استعداد ذاتي و دروني است.

اما قطعا هر صداي زيبايي مناسب اين كار نيست.

اتفاقا اين اشتباهي است كه براي بيشتر افراد وجود دارد. بعضي ها فكر مي كنند صدايشان خيلي قوي است پس گوينده خوبي مي شوند يا بر عكس، بعضي ها فكر مي كنند صدايشان صداي زير يا ريز يا پاييني است و هرگز نمي توانند گوينده شوند. اما به تعداد ابناي بشر سليقه ها فرق مي كند و سليقه ها هم كاملا متفاوت است و اگر كسي داراي صداي معمولي است، نبايد فكر كند كه هرگز نمي تواند گوينده شود. چون گاهي اوقات ممكن است شخصي كه داراي صداي معمولي و آرامي است، گوينده خوبي شود. نحوه اجرا، ميميك هاي صورت و فيگورهاي مختلف، همه اينها فاكتورهايي هستند كه دست به دست هم مي دهند تا ويژگي يك گوينده را كامل كنند و يك گوينده را سوق دهند به سمت كار خوب.  

براي تقويت صدايتان كاري هم انجام مي دهيد؟

من اين كار را زياد انجام نمي دهم ولي براي گوينده لازم است. خيلي از افراد جامعه مان از 6 دانگ تارهاي صوتي و حنجره شان استفاده نمي كنند و خودشان هم اين را نمي دانند كه خيلي راحت مي شود تارهاي صوتي را پرورش داد. البته تارهاي صوتي را نبايد اذيت كرد، مخصوصا كسي كه در اين سبك و راه قدم مي گذارد، بايد پرهيزهاي خاصي داشته باشد. معمولا از خوردن چيزهايي كه خيلي آلرژيك يا حساسيت زا يا محرك هستند مثل ترشي، فلفل يا چيزهايي نظير آب يخ بايد خودداري كرد. البته قياس مع الفارق است ولي از استاد شجريان شنيده ام كه ايشان گفته اند سالهاست من در آرزوي يك ليوان آب ليمو هستم، چون استاد به حنجره شان خيلي اهميت مي دهند و مواظبش هستند و آن صدا، صداي ملكوتي و ماندگار و بي نظيري است.

شما به عنوان مجري، فقط خواننده خبر هستيد يا براي جذاب شدن به آن نمك و فلفل هم مي زنيد؟

ما هم مثل روزنامه ها يك هيات تحريريه اي داريم در بخش هاي مختلف، بخش داخلي و خارجي كه هر كدام داراي سردبير هستند. اينها خبرهاي خام را از كانال هاي مختلف مثل مراكز نمايندگي ما در خارج از كشور به شكل هاي مختلف تلفني، تصويري و مكتوب دريافت مي كنند كه در واحد مركزي خبر اين خبرها پردازش و تقسيم مي شوند و به واحد پخش اخبار انتقال مي  يابند. در واحد پخش اخبار هيات تحريريه هاي مختلفي هستند كه هر كدام يك سردبير دارند. سردبير، اخبار خارجي را بين دبيرهاي خبر خارجي و اخبار داخلي تقسيم مي كند و اعضاي هيات تحريريه اخبار داخلي و خبرها را آماده مي كنند و به كامپيوتر سردبير مي فرستند. وي خبرها را چك مي كند و بعد از چك نهايي، خبرها، رديف و طبقه بندي و به كامپيوتر ديگري داده مي شود كه مختص تايپيست است كه بايد در اختيار گوينده قرار دهد. گوينده هم در اين زمان مي تواند از كامپيوتر استفاده كند و با كد ويژه اي كه خودش دارد، تمام خبرها را مطالعه كند و اگر اظهار نظري دارد مي تواند اعلام كند. البته سابق بر اين گوينده حق چنين كاري را نداشت ولي الان بيش از 8 - 7 سال است كه اين آزادي را نه تنها به گوينده داده اند بلكه از گوينده خواسته اند به صورت اجباري حتما با هيات تحريريه همكاري داشته باشد، زمان بيشتري در هيات تحريريه باشد و پيشنهاد بدهد و چنانچه سردبير هم مورد قبولش بود، پيشنهاد را بپذيرد و اعمال كند. بعد خبرها كه آماده شد، گوينده يك دور خبرها را مي خواند كه اين خودش كار بسيار مهمي است.

خبر را حفظ مي كنيد؟

-... گوينده خبرها را از روي تله پرينتر مي خواند، اينطور به نظر مي رسد كه از حفظ مشغول خواندن است در حالي كه به طور كلي خبر قابل حفظ كردن نيست، چون خيلي از خبرها همان لحظه  به دست ما مي رسد و شايد بعضي اوقات حتي امكان يكبار خواندنش هم براي ما وجود نداشته باشد.

تله پرينتر تكنولوژي جديدي است؟

استفاده از اين دستگاه در همه جاي دنيا باب است؛ براي الفت بيشتر و ارتباط نزديك با بيننده، چون اگر يك گوينده و يك مخاطب در كنار هم قرار بگيرند يا رودر روي هم قرار بگيرند، اگر گوينده به طور مرتب سرش را بالا و پايين بيندازد آن ارتباط قطع مي شود و نوع ارتباط، زيبايي خودش را از دست مي دهد. ولي اگر اين دو، رو در رو و چشم در چشم هم باشند، اين ارتباط خيلي مانوس تر است.   اين دستگاه در سال هاي 66-65 دستي بود و خودمان اخبار را با خودنويس يا خودكار روي رل كاغذ مي نوشتيم و بعد آن را روي ذره بين دستگاهي كه به حالت LD آن را بزرگ مي كرد، مي گذاشتيم و يك نفر با دست آن را مي چرخاند. البته اكثر اوقات كاغذها پيچيده مي شد يا خبر معلوم نبود و مشكلات عجيبي به وجود مي آمد. تا اينكه يك دستگاه از اين كامپيوترها را براي پخش اخبار آوردند اما با وجود 4 گوينده خبر، در شروع خبر فقط يك نفر از گوينده ها مي توانست از اين دستگاه استفاده كند. ولي خب، اين مشكل رفع شد.

به نفع شما، البته.

مي دانيد، لحظه اي كه گوينده تپق مي زند، لحظه وحشتناكي است. هر چقدر اين تپق بدتر و بزرگتر باشد، فشاري كه به گوينده مي آيد بيشتر است، اما اين دستگاه كمك خوبي است.

مثل اينكه تجربيات را تدريس مي  كنيد، درست است؟

به صورت رسمي نه، اما طور غيررسمي و متناوب آموزش مي دهم. به لحاظ اينكه ما از تجربه زيادي برخوردار بوديم و فوق ديپلم بنده دقيقا در همين راستاست، از سوي مديران از من خواسته شده كه در كلاس هاي گويندگي كه به صورت كلاس هاي موقت يك ماهه و براي افراد تازه كار برگزار مي  شد كار اجرا و آموزش گويندگي را به عهده بگيرم و البته همكاران ديگر هم در زمينه آموزش گويندگي فعاليت دارند، از جمله آقاي حياتي و خانم تاج نيا و آقاي افشار كه در دانشكده صدا و سيما فن  گويندگي را تدريس مي كنند.

... و يكي از مواد درسي تاثير احساسات و عواطف روي صداست؟

مواردي كه هميشه به گوينده آموزش داده مي شود اين است كه گوينده مخصوصا گوينده واحد خبر به هيچ عنوان نبايد موضع گيري كند. ما به هيچ جناح و گروهي وابسته نيستيم. اما بعضي خبرها هستند كه گوينده بايد با يك اجراي زيركانه و زيبا آنها را اعلام كند. اگر خبر تاثرانگيز باشد چهره، نوع خواندن، آهنگ آوا و صدا بايد نشان داده و به بيننده انتقال داده شود. يعني اگر قرار باشد يك خبر مثلا خبر تشييع جنازه شهدا يا عزيزان جانباز شيميايي كه شهيد شده اند را اعلام كنيم نبايد عين همان حالتي باشد كه گزارش وضع آب و هوا يا خبر مربوط به آمريكا باشد. در واقع هر خبري در خودش احساسي نهفته دارد، زيبايي كار گوينده و هنرش اين است كه احساس را منتقل كند بدون آنكه موضع بگيرد. البته متاسفانه من خودم اين عيب را دارم كه در مورد بعضي اخبار آلرژي ويژه اي دارم و اصلا نمي توانم خودم را كنترل كنم!

حركات غيركلامي چقدر درخواندن خبر موثر است؟

حركات غيركلامي حركاتي است كه به وسيله حركات بدن، شامل حركت دست و صورت انجام مي شود و بسيار مهم است. البته شايد بعضي آن را رعايت نكنند، كوچكترين حركت لب، ابرو، دست، گوشه چشم و ... همه اينها بارهاي عجيب مختلفي دارند. بار مثبت، منفي، سياسي و ... شما مثلا كافي است بعد از خواندن خبر اغراق آميز، كمي مكث كنيد يا يك مقدار ابرو را بالاتر از حد معمول ببريد، اين عمل كاملا نشان مي       دهد چقدر غلو و اغراق يا دروغ پشت خبر بوده...

ولي شما در اعلام خبر جدي و خشك هستيد؟

قبلا شديدا به ما تاكيد مي شد كه هيچگونه حركت اضافي نبايد داشته باشيم. البته الان خيلي بهتر شده. بله، اصولا خبر كار رسمي است و با اجراي برنامه هاي ديگر فرق مي     كند بايد حالت رسميت ديگري را داشته باشد، البته يك مقدار هم برمي گردد به فرهنگ ما، ولي خيلي بهتر است كار، نرم تر اجرا شود. يك موقع زمان جنگ بود،بايد حالت جنگي مي گرفتيم و در واقع 8 سال اينگونه خبر خوانديم. ولي هيچ الزامي نيست كه آدم خبر را با گردن كلفتي يا ترشرويي يا با اخم و تخم به بيننده انتقال دهد. ما چندين بار افتخار شرف يابي به حضور مقام معظم رهبري را داشتيم و دو بار ايشان موكدا فرمودند كه خبر را راحت تر و آرام تر و با انعطاف بيشتر اجرا كرده و با استفاده از حركات دست و صورت از سفت و سخت اجرا كردن و سيخ نشستن در هنگام خبر خودداري كنيم.

گوينده ها بر اساس مهارت و تخصص چگونه طبقه بندي مي شوند؟

ما دو تا طبقه بندي در كار گويندگي داريم. يكي بر اساس سنوات كار كه هر چقدر سنوات بالاتر برود درجه اش هم بالا تر مي رود. ابتداي كار يك گوينده، رديف شغلي اش يك است بعد از چهار سال مي شود گوينده 2 ، بعد مي شود گوينده 3، 4، 5 و بعد مي شود گوينده ارشد يعني بعد از 20 سال از بدو كار تا آن زمان هر سه سال يا چهار سال با گذراندن دوره هاي مختلف، كلاس هاي زبان، و به روز بودن خود گوينده، اينها باعث مي شود ترفيعاتش را از نظر شغلي بگيرد و اين رده هاي شغلي را از 1 تا ارشد طي كند و حقوقش هم بر همين مبنا بالا مي رود، درست مثل يك كارمند معمولي كه هر چند سال، يك پايه مي گيرد. اما اگر از نظر كيفيت بخواهند يك گوينده را ارزشگذاري كنند، داستان فرق مي كند. درست عكس گروه و رديف است. يعني گويند ه ايي كه كارش ضعيف بوده و در ابتداي كار است مي گويند اين گوينده درجه 5 است، بعد مي شود گوينده درجه 4، 3۱،۲، و بعد هم مي شود گوينده ممتاز. يعني عكس آن پايه ها رديف شغلي كه از 1 تا 5 مي رفت، اين از 5 مي آيد تا 1 . گوينده ارشد هم گوينده اي است كه اين مراحل را گذرانده و از هر نظر، هم از نظر سردبير و هم كيفيت كار مورد تاييد است. البته تجارب هم كمك مي كند. مثلا بنده الان به غلط ! جزو گوينده هاي ارشد هستم، در صورتي كه  آقايان افشار، حياتي و خانم ها تاج نيا، اصغري و صداقت جزو گوينده هاي ارشد سازمان هستند. بعد از آن گوينده هاي درجه 1 و 2 و ...و دستمزدي هم كه پرداخت مي شود منهاي حقوق، اگر اضافه بر آن كار شود بر اساس همان رده است كه گوينده ممتاز دستمزدش با گوينده درجه يك فرق مي كند.

با اتفاق  ها و احساسات شخصي خود در هنگام قرائت خبر چگونه برخورد مي كنيد؟

اتفاقا همين چند روز پيش دست چپم به شدت درد مي كرد و طوري بود كه احساس مي كردم حتما قلبم ناراحت است و بايد بروم نوار قلب بگيرم. اتفاقا همان روز خبر هم داشتم؛ خبر ساعت 21. خلاصه من با درد خيلي شديد رفتم در استوديو تا خبر را بخوانم ولي به محض اينكه كار شروع شد، درد را فراموش كردم. وقتي از استوديو بيرون مي آمدم به همكاران گفتم خيلي جالب است، من قبل از اينكه به استوديو بروم درد شديدي داشتم، ولي الان كه خبر را خواندم دردي ندارم و هنوز اين جمله ام به پايان نرسيده بود كه درد دستم شروع شد. بعضي چيزها رفلكس هاي عصبي است مثل خميازه كشيدن، عطسه و سكسكه؛ اينها چيزهايي هستند كه در استوديو فراموش مي شوند.چنان فراموش كه انگار هرگز چنين اتفاقي نيفتاده. آنجا تمركز لازم به صورت اتوماتيك براي آدم ايجاد مي شود كه به هيچ عنوان ياد چيزي نمي افتد.

فشار روي گوينده ها بالاست؟

بله، خيلي زياد. بعضي اوقات خبرها دير به دستمان مي رسد؛ مخصوصا خبرهاي نيمروز، چون ساعت 2 بعدازظهر لحظه اي است كه تمام اتفاقات صبح با فاصله نه چندان زياد به دست ما مي رسد و تا بخواهند فيلم ها را با اخبار هماهنگ كنند، كمي اذيت مي شويم و اين فشار به حدي است كه گاهي اوقات وقتي از استوديو بيرون مي زنم، احساس مي كنم پاهايم قدرت حركت ندارند! يك روز در پايان بخش نيمروز من و آقاي حياتي خبري خوانديم. عينك آفتابي ام روي ميز بود و وقتي خبر تمام شد آقاي حياتي به من گفتند چه عينك قشنگي! و من هم گفتم بله، بعد هم آن را به چشمم زدم. لحظه، لحظه اي بود كه خبر تمام شده و قرار نبود تصوير ما روي آنتن باشد، ولي تصوير ما روي آنتن بود؛ من با عينك آفتابي و آقاي حياتي. آقاي حياتي متوجه اين قضيه شد و گفت: بابان تو روي آنتني! من همان لحظه عينك را از روي چشمم برداشتم و اينقدر آن را در دستم فشار دادم كه تكه تكه شد.

سال ها پيش در استوديو گوينده رابط بودم. مراسم رژه اي بود كه در بيرون استوديو و در داخل شهر انجام مي شد. در زماني كه صداي آنها پخش مي شد مي خواستم براي خودم متن بنويسم و تمرين كنم و اين كار را كردم، غافل از اينكه صدايم روي آنتن است. مي گفتم: هم اكنون نيروهاي رزمنده و مسلح،... بعد قطع مي  كردم و مي  گفتم نه، اينطوري نه و دوباره آن را با لحن ديگري مي خواندم. بعد از يك دقيقه ديدم تمام عوامل مركز در اتاق فرمان جمع شده اند كه آقا چه كار داري مي كني؟ خلاصه جريمه سنگيني شدم.

آيا به همان نسبت تشويق هم مي  شويد؟

بله. بارها شده اگر چيزي را خوب خوانده ام، وقتي از استوديو آمده ام بيرون، از طرف مديران كل، همان لحظه به من پاداش نقدي يا سكه داده اند. مرحوم فرهودي مديركل پخش اخبار، ايشان ضمن اينكه 3-2 بار درست و حسابي مرا جريمه كرد، 3-2 بار مرا خيلي خوب مورد تشويق قرار دادند.

فكر مي كنيد بدترين جريمه اي كه شديد چه بود؟

۱۰ روز كسر حقوق، درج در پرونده و يك مقدار عقب افتادن يكي از پايه هاي شغلي ام.

فكر مي كنيد تب دوربين با گذشت 30 سال سابقه كاري چه ميزان در وجود شما تغيير كرده؟

كلا دوربين آدم را مي گيرد. ولي بعضي ها را ديرتر مي گيرد. بعضي ها روزهاي اول و ماه هاي اول تب ندارند، بعدا تب مي گيرند، بعضي ها از همان اول تب دارند و بعدا كم  كم اين تب كم مي شود. خيلي ها هم مي گويند ما اصلا تب نداريم كه اين خوب نيست. مثل اين مي ماند كه كسي بگويد من از هيچ چيز نمي ترسم. حالت طبيعي اين است كه آدم در بعضي شرايط از بعضي چيزها بترسد. گوينده هميشه در تب و تاب است. اما همه اينها با ايمان به خدا و توسل به ائمه و يك تطمئن القلوب، ذكر يك آيه كوچك قبل از خبر، صلوات، بسم  الله و ... حل مي شود و چنان به آدم نيرو مي دهد كه تا پايان خبر آن تب ها نمودار نمي شود، ولي تب دوربين و ميكروفون تا مدت هاي زيادي هم گوينده ها را مي گيرد و من هم از اين قضيه مستثني نبودم و آن اوايل تا مدت هاي زيادي تمام بدن يا صدايم مي لرزيد، خيس عرق مي شدم يا تا مدتي بايد روي صندلي مي نشستم تا حال عادي پيدا مي كردم، ولي الان براي رفتن به استوديو شتاب و عجله دارم. ضمن اينكه بي تفاوت نيستم، چون به هر صورت برنامه زنده است.

قبل از خبر گريم هم مي شويد؟

بله، سابق بر اين نداشتيم. البته قبل از انقلاب بود، ولي بعد از انقلاب گفتند نيازي نيست، ولي الان مدتي است كه به اين قضيه خيلي اهميت داده شده و الان۱۲-10 گريمور در هيات تحريريه خبر مستقر هستند و به طور 24 ساعته دو اتاق يكي براي خانم ها و يكي براي آقايان اختصاص داده شده.

پدر من كارمند راديو و مادرم هم خانه دار بودند. ما 8 تا فرزند هستيم از يك پدر و مادر. درمنزل ما به طور كلي جو فرهنگي عجيبي حاكم بود چون پدرمن نويسنده، شاعروسال هاي سال بيش از 40-30 سال گوينده راديو بود.

همه مناطق كردنشين پدر من را مي شناسند و در مرز تهران همه مي گويند ايشان پدر بابان است ولي از مرز تهران كه بيرون مي رويم، مي گويند ايشان پسر آقاي بابان است و در واقع از مرز تهران كه خارج و به مناطق غرب كشور مي رويم، من را به خاطر پدرم مي شناسند، ولي در تهران عكس اين قضيه است. به طور كلي خانواده ما يك خانواده تقريبا فرهنگي است. پدرم اصرار داشت كه همه ما حتما زبان كردي را ياد بگيريم. موقع استراحت ما را وادار مي كرد كه حتما كتاب بخوانيم. ما را وادار مي كرد به اشعار سعدي و حافظ و شعراي كرد گوش كنيم و اينقدر روي اين قضيه اصرار داشت كه هرگاه ما خسته از بازي بر مي گشتيم تا اشعار را گوش نمي كرديم اجازه خوابيدن نداشتيم.

اولين افتضاح

در مركز كرمانشاه ساختمان راديو و تلويزيون دو ساختمان مجزا از هم بودند با فاصله 50 متري از همديگر و تحريريه خبر راديو و تلويزيون در ساختمان تلويزيون بود. براي خواندن خبر راديو بايد تلكس را از هيات تحريريه در ساختمان تلويزيون مي گرفتيم و به ساختمان راديو مي رفتيم و خبر را آنجا مي خوانديم. يك بار كه خبرها دير آماده شد كه آن موقع زياد معمول نبود، برخلاف الان كه خبرها دير آماده مي شود خبرها دير به دست من رسيد. من مجبور شدم فاصله بين ساختمان ها را بدوم و غافل از اينكه گوينده به هيچ عنوان نبايد بدود و بايد با آرامش برود چون مدتي طول مي كشد ضربان قلب به حالت معمول برگردد. من چون اين تجربه را نداشتم با همان سرعتي كه دويدم به داخل استوديوي راديو رفتم و صدابردار هم كيو داد و چراغ را روشن كرد و خواندن خبر را شروع كردم. يك جمله اول را كه خواندم نفسم ديگر در نمي آمد، يعني نفس هايم به شماره افتاد كه سروصداي همه درآمد. مديركل تنها كاري كه توانست بكند به نزديك ترين كسي كه آنجا بود - خانمي كه منشي ايشان بود و اتفاقا ايشان هم گوينده بود - گفت: با سرعت برود، اخبار را از دست من بگيرد و خودش خبر ها را بخواند. ايشان هم ظاهرا همان ناپختگي و بي  تجربگي را كه من داشتم، داشتند چون به سرعت دويدند و دوان دوان آمدند خبرها را از من گرفتند. پشت ميكروفون نشستند و اوضاع را بدتر كردند و طوري شد كه بيش از 4-3 دقيقه از يك خبر 15 دقيقه اي پخش نشد! و جريمه اي كه مدير براي من در نظر گرفت يك جريمه 6 ماهه بود، كه 6 ماه جريمه شدم فقط گوينده اعلام برنامه باشم.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-169.aspx

خاطرات گویندگی : بهروز رضوی

خاطرات گویندگی : بهروز رضوی

صدای او آدم را به یاد قصه، به یاد رادیو، به یاد قصه های شب رادیو می اندازد؛ صدای او آدم را به یاد سینما، به یاد مستندهای به یادماندنی، به یاد تیزرهای تبلیغاتی بسیاری از فیلم های دوست داشتنی کیارستمی، کیمیایی و مخملباف می اندازد. چهل سال است که بهروز رضوی در رادیو، تلویزیون و سینما گویندگی می کند و حالا دیگر صدای گرم و صمیمی اش مثل همه خاطره های خوب مشترک، در حافظه جمعی ما ماندگار شده است. با بهروز رضوی در یک روز بهاری در استودیوی شماره ۴ ساختمان شهدای رادیو قرار می گذارم، ساعت ۴، روایت شب تمام و گفت وگوی ما آغاز می شود.


● چه شد که گوینده شدید؟
من همکاری ام با رادیو را از سال ۱۳۴۷ شروع کردم. بعد مدتی بین همکاری من با رادیو فترتی افتاد تا اینکه دو سال بعد به دعوت مرحوم نادر نادرپور، که در آن زمان مسوول گروه ادب امروز رادیو بود، به عنوان نویسنده به رادیو برگشتم. بعد از مدتی به خاطر کمبود گوینده گفتند نویسنده ها متن هایشان را خودشان بخوانند و یوا ش یواش گوینده شدم.
دهه پنجاه، زمانی که شما فعالیت خودتان را در رادیو شروع کردید، دوران طلایی رادیو در ایران بود، فکر نمی کنم رادیوی ایران هیچ وقت تا این اندازه مورد اعتماد هنرمندان بود...
بله در همان گروه ادب امروز که به سرپرستی مرحوم نادر نادرپور اداره می شد، آقای عدنان غریفی، حسین منزوی، عمران صلاحی، حسن نامدار و بسیاری دیگر از نام آوران شعر و هنر و مطبوعات کشور حضور داشتند. البته من فکر می کنم رادیو هنوز هم از تلویزیون جلوتر است و از جهت محتوایی خیلی راضی کننده تر از تلویزیون است ولی خب...


● همان طور که می دانید یک کارکرد مهم رادیو قصه گویی است. بسیاری از صاحب نظران معتقدند در میان رسانه های مختلف رادیو تواناترین رسانه برای قصه گفتن و آفرینش خیال و رویا در ذهن مخاطب است؛ شما سال هاست که راوی قصه های رادیو هستید، آیا قصه گویی در رادیو یک سبک تخصصی گویندگی است؟
من سال هاست که در رادیو روایت می کنم. در سال های قبل از انقلاب گویندگی بخش های روایتی با من بود و در سال های بعد از انقلاب هم مدت ها برنامه کتاب شب را اجرا می کردم که حالا اسمش عوض شده و از شبکه تهران آمده شبکه فرهنگ و اخیراً هم که چند سالی است قصه شب را از شبکه ایران (سراسری) می گویم. قصه گویی در رادیو چه برای بزرگسالان و چه کودکان، اهمیت زیادی دارد. شما ببینید عمر قصه شب به طول عمر رادیو است؛ مردم قصه را دوست دارند مخصوصاً قصه رادیویی را بیشتر دوست دارند چون خودشان قصه را در ذهنشان کارگردانی می کنند و آن را همان طوری که دوست دارند در ذهنشان بازآفرینی می کنند.
من به دلیل علاقه به روایت و روایت گویی در طول این سال ها تلاش کردم راه های عملی برای بهتر و نتیجه بخش شدن سبک روایت گری ام در رادیو پیدا کنم. من اساساً یک تعریف کلی برای گویندگی در رادیو دارم که مربوط به همه سبک های گویندگی می شود و بعد از این تعریف، به سبک های تخصصی مانند گویندگی قصه یا روایت گری در رادیو می رسیم.
به نظر من صدا و لحن گوینده باید خیلی صمیمی و بی تکلف باشد. خیلی از صداها مغرورانه هستند و شنونده نمی تواند به این صداها نزدیک شود و با گوینده ارتباط برقرار کند. هر کجا که گوینده یک ذره بخواهد به من خودش بپردازد و خودش را نشان بدهد، قافیه را باخته. گوینده باید در اختیار متن باشد، روایت گری هم براساس متن حالت می گیرد. اگر دقت کرده باشید قصه هایی که من هر شب روایت می کنم، هر کدام به اقتضای متن، اجرای خاص خودش را دارد ولی عنصر صمیمیت و سادگی باید در همه اجراها وجود داشته باشد، در مورد سایر متن ها همین طور است، هر چقدر متن ساده تر اجرا شود، یعنی به گونه ای اجرا شود که شنونده حس نکند کسی به عنوان واسطه میان او و متن قرار دارد، به مراتب دلپذیرتر می شود؛ هرگاه عوامل تصنعی و تحمیلی در برنامه حضور پیدا می کنند کار تشتت پیدا می کند و انسجام لازم را از دست می دهد.


● شما به عنوان یکی از گویندگان پیشکسوت رادیو کار گویندگان جدید را چطور ارزیابی می کنید؟ فکر می کنید در کار نسل جدید گوینده ها چه چیزی کم دارند؟
هرچه مطالعه گوینده بیشتر باشد، هرچه گوینده به متون مختلف احاطه داشته باشد، اولاً اطلاعات عمومی اش بیشتر می شود و دوم اینکه تسلطش بر واژه ها و بر ادبیات و ادبیت متن افزوده می شود. اجرای زیبا در کار رادیو به این معنا نیست که حتماً صدای من خیلی شفاف و اتوخورده باشد، گاهی خستگی صدای من، دو تا نفس اضافه در صدای من، یک سکوت مناسب یا یک گرفتگی صدا اجرا را زیبا می کند. این به معنای ادا درآوردن نیست، خود متن این بلا را بر سر صدای من گوینده می آورد. من نمی دانم چطور بگویم که دیگران هم متوجه بشوند، ولی اگر گوینده خود را به دست حس متن بسپارد، کار همان کاری می شود که باید بشود. شما نمی توانید غزل حافظ را مثل غزل سعدی بخوانید. هر متنی حال و هوای خاص خودش را دارد که سبک اجرای متناسب با آن حال و هوا را می طلبد و این چیزی است که گوینده خوب می تواند تشخیص بدهد. اینکه من می گویم مطالعه کردن برای گوینده ها اهمیت زیادی دارد به همین خاطر است. فقط یک گوینده اهل مطالعه می تواند حال و هوای متن را دریابد و اندیشه نویسنده متن را درست به مخاطب منتقل کند. گوینده های جوان وقتی موفق می شوند که مطالعه را بخش مهمی از کارشان بدانند و اگر روزی دو ساعت اجرا دارند، سه ساعت مطالعه کنند.


● یک ویژگی مثبت کار گوینده های قدیمی رادیو که گوینده های جدید کمتر رعایت می کنند، توجه به ریتم کلام و وزن واژه ها و رعایت آن در اجرای متون مختلف، حتی متون غیرادبی بوده و هست. این اجرای روان و دلنشین چطور به دست آمده است؟
همان طور که گفتم یک بخش مهم کار گویندگی مطالعه است، گوینده باید ادبیات کلاسیک ایران را خوب مطالعه کند و مخصوصاً شعر بخواند. شعر خواندن در گویندگی وزن کلام ما را تصحیح می کند. ما در شعر می فهمیم که وزن کلمه ای مثل آسمان چیست. آیا باید بگوییم آسًمان یا آســـــمان یا آسٍمان؟ اما وقتی در شعر حافظ می خوانیم؛ آسمان بار امانت نتوانست کشید می فهمیم وزن کلمه آسمان چقدر است. شعر چه کلاسیک باشد یا نو یا ترجمه اشعار خارجی، خیلی به گویندگی کمک می کند. نباید با مقوله گویندگی با شلختگی برخورد کرد. گویندگی اگر همراه با مطالعه و خلاقیت و تمرین نباشد، کار یکنواخت و کشنده ای می شود.


● نظرتان درباره بداهه گویی در اجرا چیست؟
بداهه گویی می تواند یکی از امتیازات مجریان رادیو و تلویزیون باشد ولی مهم این است که این بداهه گویی همراه با درک موقعیت و ضرورت استفاده از آن باشد. گاه گداری، ما جواب هایی می دهیم که حاضر جوابی است و خوب است؛ اما گاه گداری دیگر می شود پر رویی.
گاهی ما در اجرای یک برنامه می بینیم که این آقای مجری مسلط است، بلد است حرفش را خوب بزند، اما گاهی می بینیم نه، این گوینده بچه پر رویی است که میکروفن گیر آورده و این آزاردهنده است. اول از همه شنونده زده می شود. بعد دست اندرکاران برنامه و آخر از همه گوینده.حاضر جوابی خیلی خوب است، بداهه گویی برای اجرا لازم است، باید باشد اما اینها با بچه پرروبازی و دریدگی و دماغ سوزوندن و روکم کردن فرق می کنند.


● صدای شما خیلی ها را به یاد تیزر های فیلم های سینمایی کارگردان های خوب کشورمان می اندازد، چه شد که در کنار کار روایت گری در رادیو در این ژانر گویندگی هم سبک خاص خودتان را به وجود آوردید؟
خدا رحمت کند آقای مهدی رجائیان را که از مونیتورهای خوب سینمای ایران بود. اولین بار او از من دعوت کرد برای گویندگی تیزر و آنونس فیلم های سینمایی. و خیلی هم من را در این کار هدایت کرد، من خصوصاً کار نریشن و گویندگی آنونس را مدیون آن بزرگوار هستم. اوایل کار، وقتی از من دعوت می کرد که برای گویندگی تیزر یک فیلم بروم، می گفتم اول فیلم را بگذارید ببینم، فیلم را می دیدم و می گفتم نه، من تیزر این فیلم را گویندگی نمی کنم. اوایل چیزی نمی گفت بعد از مدتی به من زنگ زد که آقای رضوی بالاخره شما می خواهید آنونس بگویید یا نه؟ گفتم بله. گفت؛ پس چرا هر بار از تو می خواهیم گویندگی کنی ما را سنگ روی یخ می کنی، من به فلان تهیه کننده می گویم از تو استفاده می کنم و بعد تو می آیی، می گویی نه. قصدت چیه؟ گفتم؛ والا من می خواهم تیزر فیلمی را بگویم که اگر تماشاچی رفت دید به من بد و بیراه نگوید.
وقتی خودم طاقت تماشای فیلمی را ندارم چطور به مخاطب بگویم بیاید فیلم را ببیند. گفت؛ تو خیال می کنی چند تا از این فیلم ها در ایران ساخته می شود؟ یا اصلاً آنونس چند تا از این فیلم ها را به ما می دهند که بسازیم؟ گذشته از اینها می دانی نظر من چیست آقای رضوی، من وظیفه ام این است که حتی برای یک فیلم بد هم آنونس خوب بسازم. گفتم خب آدم به دروغ گویی می افتد. گفت نه دروغ هم نمی گوییم، ولی جاهایی از فیلم را انتخاب می کنیم که جذاب تر است. گفتم باشد مهدی جان ولی من دوست دارم تیزر فیلم هایی را بگویم که خودم از آن خوشم می آید. بعد از این دیگر فیلم هایی را پیشنهاد می کرد که فکر می کرد خوشم بیاید.


فکر می کنم این مساله در مورد اجرای رادیویی شما هم صدق می کند، شنیدم که شما هر متنی را اجرا نمی کنید.
بله، من در برنامه های رادیویی هم همین کار را می کنم. خدا رحمت کند مرحوم آقای تورج فرازمند را. روزی به من گفتند که چیه مسخره بازی درآوردی، هفته ای یک روز پا می شوی می آیی رادیو، مدارکت را بردار بیار استخدام شو. گفتم من خیال می کنم کار من جوری نیست که استخدام بشوم. گفت چرا؟ گفتم من اگر استخدام رادیو بشوم هر دری وری جلویم بگذارید باید بخوانم و وظیفه اداری ام را انجام بدهم ولی وقتی کارمند شما نیستم آزادم متنی را که می خواهم بخوانم. خندید و گفت مثل اینکه تو عقلت بیشتر از ماها رسیده. واقعاً این جور کارها را نمی شود بدون داشتن نگاهی نقادانه انجام داد. علت اینکه من هنوز اندک حیثیتی دارم این است که در طول این چهل سال، همیشه این وسواس را داشتم که متن سالمی بخوانم، متن بی ربطی نخوانم و حرف بی پر و پایه ای نگویم.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-166.aspx

اجرا كنيد، اما ستاره نشويد!

اجرا كنيد، اما ستاره نشويد!

آسيب‌شناسي اجرا در صدا و سيما در گفت‌وگو با مجريان راديو و تلويزيون
اجرا كنيد، اما ستاره نشويد!


 مبحث اجرا و مجري‌گري در همه تلويزيون‌هاي مهم جهان به حدي است كه بسياري از برنامه‌هاي پربيننده و محبوب، شهرت خود را وامدار مجريان‌شان هستند.
در ويترين اين برنامه‌ها، مجريان گرداننده اصلي به نظر مي‌رسند و براساس ميزان محبوبيت و نفوذ، حتي سياستگذاري‌هاي برنامه‌ها را نيز تعيين مي‌كنند. به ويژه كه در شبكه‌هاي معتبر و حرفه‌اي، همواره از ستاره‌سازي حتي در سطح مجريان نيز استقبال خوبي مي‌شود؛ حال آنكه گويا در صداوسيماي ما، ستاره‌ها بنا به دامنه وسيع حاشيه‌هايشان، چندان مقبول و مطلوب مديران نيستند! از سوي ديگر، برخي از كارشناسان روند حذف مجريان شبكه‌هاي رسانه ملي را كه سال‌ها قبل، بيشتر وظيفه اعلام برنامه‌ها را برعهده داشتند، ناشي از عدم تربيت و آموزش مجريان جديد و مستعد مي‌دانند.
نظرخواهي‌هاي ما از تعدادي از مجريان فعال اين سال‌هاي صدا و سيما، محملي شد براي طرح مسائل قابل اعتنا و روشن شدن زواياي كمتر پرداخته شده مبحث اجرا در رسانه ملي.
در گزارش حاضر، با طيف متنوعي از مجريان به گفت‌وگو نشستيم و كيفيت و وضعيت اجرا در صدا و سيما را مورد بررسي قرار داديم كه حاصل آن از نظرتان مي‌گذرد.

مرتضي حيدري:
شجاعت در اجرا مهم، شناخت چهارچوبهاي رسانه‌اي مهمتر
مرتضي حيدري، گفت: نطفه يك برنامه گفت‌وگو محور در انتخاب موضوع، ميهمان و رويكردهاي حاكم بر آن برنامه بسته مي‌شود و اگر موضوع برنامه جذاب نباشد و ميهمانان آن نيز بي‌ارتباط يا كم ارتباط با موضوع دعوت شده باشند، آن برنامه چنگي به دل نخواهد زد.
گوينده خبر 22:30 و مجري برنامه گفت‌وگوي ويژه خبري شبكه دو افزود: شجاعت در اجرا مهم است، ولي شناخت چهارچوب‌هاي رسانه‌اي از آن مهمتر است. جسارت و شجاعت بايد درست تعريف شوند و نبايد با بي‌ادبي، توهين و يا شكستن هنجارهاي ارتباطي جامعه آميخته شوند.
حيدري جسارت را طرح درست واقعيت‌ها و طرح صريح پرسش‌ها دانست و يادآور شد مجري ملزم به رعايت چهارچوب‌هاي رسانه‌اي است، حتي اگر به لحاظ فردي مخالف آنها باشد.
او ادامه داد: مجري به لحاظ قانوني، شرعي و عرفي مجاز نيست كه حريم شخصي مصاحبه شونده را بشكند، چون مصاحبه شونده يا كارشناس است يا مسؤول كه مجري تنها با شخصيت حقوقي او و مسؤوليت‌هايش سرو كار دارد.
وي همچنين گفت: سناريوي سوالات مجري بايد هدفمند طراحي شده و از ابتدا تا انتها مخاطب را با خود همراه كرده و در نهايت نتيجه لازم را پديد آورد.
حيدري در پايان شجاعت، صداقت و عدم خودنمايي را از فاكتورهاي اصلي يك مجري موفق دانست.


مهدي مطهرنيا:
رموز ماندگاري يك مجري خوب
مهدي مطهرنيا از كارشناس مجريان رسانه ملي در مورد برنامه‌هاي گفت‌وگو محور و اجراي چنين برنامه‌هايي گفت: برنامه‌هاي گفت‌وگو محور اساساً از يك نكته كليدي در رنج هستند كه ريشه در بافت متني ادراكات برنامه‌سازان و ناظران پخش اين برنامه‌ها دارد و آن هم فقدان يك تعريف هويت‌مدارانه از دانش واژه گفت‌وگوست.
وي افزود: گفت‌وگو با مصاحبه تفاوت دارد، اگر چه در آرايش شكلي يكسان‌اند، ولي در آرايش محتوايي، گفت‌وگو يك ديالوگ عالمانه، هدفمند و بهره‌مند از شفافيت‌سازي دريچه‌هاي نظر و زواياي ديد گوناگون به يك موضوع معين است. در حالي كه در نظر بسياري از برنامه‌سازان و مديران رسانه، مجري فقط بايد پرسش‌هايي را از كارشناسان يا مصاحبه شونده بپرسد و او هر چه مي‌خواهد به بيان بنشيند؛ لذا بيش از مجري، براي كارشناس بها و ارزش قائل مي‌شوند.
او ادامه داد: مجري كارشناس توانمند بايد با به چالش كشيدن كارشناسان مدعو برنامه و عدم عبور از خطوط قرمز، سد تعادلي ايجاد و در عين احترام به فهم مخاطب و بيان دقيق مسئله، برنامه را به جلو هدايت كند كه اين خود بيانگر سنگيني كار مجري كارشناس است.
مجري برنامه «جهان سياست» شبكه دو در مورد موضوعات برنامه‌هاي گفت‌وگو محور نيز گفت: كاربردي بودن موضوع از اهميت بالايي برخوردار است و اگر برنامه‌اي فاقد انواع دكورهاي رنگارنگ و فربه باشد، ولي شامل موضوعي به شدت مورد نياز جامعه،‌ با مباحثي عالمانه، چالش‌‌برانگيز و انباشته از تنوع نظريات مختلف موافق و مخالف باشد، بيشترين و بهترين تاثير و ماندگاري را خواهد داشت.
وي همچنين در مورد ارتباط بين اجرا و اثرگذاري موضوع بر مخاطب نيز، گفت: هر چه مجري كارشناس قدرتمند‌تر، مشخص‌تر و در عين حال محترمانه‌تر به اجراي برنامه بپردازد، موضوع و نتيجه بحث هم ماندگاري بيشتري در ذهن مخاطب خواهد داشت.
مطهرنيا ادامه داد: استفاده از زبان تخصصي علوم در برنامه‌هاي مختلف باعث مي‌شود كه اندك اندك مفاهيم آن علوم، از طريق علمي در جامعه گسترش يافته و اگر ساده‌گويي منجر به اشتباه‌گويي يا فقدان دقت در رساندن هويت يك مفهوم به مخاطب شود، بهتر است از زبان تخصصي علوم استفاده شود. به طور مثال دو دانش واژه «دولت» و «حكومت» كه در ادبيات سياسي پهلو پديده هم هستند، در زبان بسياري از كارشناسان سياسي، جابه‌جا به كار برده مي‌شوند و هنوز در ايران تفاوت ميان «state» و «goverment» مشخص نيست.
وي در پايان گفت: يك مجري خوب نبايد هرگز خدا را فراموش كند و بايد خدمت صادقانه به مردم را عبادت بداند و عالم و متفكر و صاحب نظر باشد و آخر آنكه بايد خودش باشد و ويژگي‌هاي شخصي‌اش را بازتاب دهد و اگر بخواهد از ديگران گرته‌برداري يا تقليد كند، ممكن است به تكثر كار يا شهرت آني دست يابد، اما به هيچ وجه در دل‌ها نخواهد نشست و در اذهان ماندگار نخواهد بود.

 
محمد نظري:
برنامه‌هاي مطابق با نيازهاي يك دهه پيش، هنوز روي آنتن هستند!
محمد نظري از مجريان برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني، در مورد مجريان و اجراي برنامه‌هاي گفت‌وگو محور گفت: بسياري از برنامه‌‌هايي كه در حال حاضر از صدا و سيما پخش مي‌شوند، يك دهه پيش هدف‌گذاري شده‌اند و اين برنامه‌ها كه مطابق با نيازها و مطالبات آن دوره هستند، هنوز هم روي آنتن مي‌روند!
مجري برنامه «به خانه برمي‌گرديم» شبكه تهران اظهار داشت: متوليان و تهيه‌‌كنندگان برنامه‌هاي گفت‌وگو محور نگاهشان به روز تغيير نمي‌كند و اين از ايرادات وارد براين حوزه محسوب مي‌شود؛ در واقع وقتي قالب برنامه‌اي كليشه باشد و آيتم‌هاي آن ثابت باشند، اجراي آن برنامه هم كليشه‌اي مي‌شود و با تعويض مجري هم در برنامه تغييري ايجاد نخواهد شد. نظري با اشاره به خطوط قرمزي كه براي مجريان وجود دارد، گفت: مجريان در اجراها، با خطوط قرمز مواجهند كه اين موضوع تنها شامل كشور ما نيست و در همه جاي دنيا وجود دارد و بايد رعايت شود. طبعاً همه مجريان بعد از يك ماه فعاليت در رسانه، متوجه اين خطوط قرمز شده و در صورت عدم رعايت اين خطوط در وهله اول به خود آسيب مي‌رسانند.
او با انتقاد از عملكرد برخي مجريان ادامه داد: متأسفانه مجرياني هستند كه بسيار نادرست، بد و بي‌ادبانه به اجراي برنامه پرداخته و اين را جسارت و شجاعت مي‌پندارند، ولي غافل از اين‌اند كه مخاطب گستاخي را جسارت نمي‌داند.
وي همچنين در مورد محدوديت‌ها و مميزي‌هاي مجريان در اجرا گفت: بعضي از اين محدوديت‌ها نرمال بوده و بعضي ديگر توسط مسؤولين و تهيه‌كننده برنامه اعمال مي‌شود. بطور مثال تهيه‌كننده از بيم بروز مشكلي براي برنامه از مجري مي‌خواهد كه در مورد مسئله‌اي سخن به ميان نياورد و در واقع گاهي اوقات چهره نازيبا در برنامه‌ها به دليل عدم نگاه درست مدير اجرايي، تهيه‌كننده و .... در برنامه صورت مي‌پذيرد.
مجري برنامه «سيب» در پايان، رمز ماندگاري يك مجري را در رعايت حرمت پيشكسوت و اعتقاد به فهم و شعور مخاطب دانست.


مازيار ناظمي:
تمايلي به ستاره سازي مجريان وجود ندارد
مازيار ناظمي، از مجريان تلويزيون گفت: يك برنامه وقتي جذاب است كه به لحاظ ارزش‌هاي خبري، چالش ذهني ايجاد كرده و شامل بحث‌هاي جذاب و قابل توجه باشد. در چنين برنامه‌هايي يك مجري معمولي قادر به اداره برنامه نخواهد بود، زيرا اجراي اين برنامه‌ها اصول و قواعد مخصوص به خود را مي‌طلبد.
اين برنامه ساز راديو در گفت‌وگو افزود: تربيت چنين مجري – كارشناساني بسيار وقت‌گير است و بايد به آنان فرصت كافي داده شود تا اعتبار كسب كنند، ولي در بسياري از برنامه‌ها به دليل عدم تمايل به ايجاد ستاره، اين فرصت داده نمي‌شود و در واقع مجري كارشناس حرفه‌اي و ماهري تربيت نمي‌يابد.
ناظمي ادامه داد: برنامه گفت‌وگو محور داراي سه ضلع مجري، كارشناس و موضوع خوب است و اگر به يك مجري از ابتدا زمان دهيم تا جاي خود را نزد مخاطب باز كند و نوع مميزي‌ها نيز براي چنين كسي متفاوت باشد، بي‌شك شاهد برقراري بهتر ارتباط با مخاطب خواهيم بود. او «تسلط به متون و علوم ارتباطي» و «مردم شناسي» را از شاخصه‌هاي اصلي يك مجري كارشناس خوب دانست و گفت: وقتي در انتخاب مجري سختگيرانه عمل شود و فيلترهايي كارآمد براي ورود به عرصه اجرا وجود داشته باشد، شاهد عملكردي قوي از مجريان خواهيم بود و مخاطب با مجريان بي‌سواد و يا كم سواد مواجه نخواهد شد.
وي همچنين شجاعت پرسشگري را از فاكتورهاي مهم در حوزه اجرا دانست و خاطر نشان كرد: جسارت مجري بايد ناشي از سواد باشد و در بحث‌ها مصالحه‌اي نداشته و با عدم عبور از خطوط قرمز گفت‌وگو را پيش ببرد كه در اين حالت رسانه نيز بايد از او حمايت كند. وي ادامه داد: آيتم‌ها و مباحث برنامه بايد براساس مخاطب چيده شده و برنامه به نيازها و مطالبات مخاطب اشراف كامل داشته باشد.
ناظمي در پايان داشتن مشروعيت مجري نزد مخاطب و نفوذ كلام را از فاكتورهاي اصلي يك مجري موفق و لايق عنوان كرد.


ژيلا صادقي:
هر قسمت از اجرا فلسفه خاصي دارد، نبايد تقليد كرد!
ژيلا صادقي مجري برنامه‌هاي تلويزيوني در مورد مجريان و اجراي برنامه‌هاي گفت‌وگو محور و مجري محور گفت: ريتم كند و خسته‌كننده اين برنامه‌ها در بسياري مواقع خارج از اختيار مجري است. طراحان و تهيه‌‌كنندگان برنامه‌هاي مختلف تلويزيوني در ابتدا براي دريافت مجوز توليد برنامه، ‌طرح كامل برنامه را ارائه داده و با دستي پر جلو مي‌روند، ولي بعد از 10- 15 روز عملاً به علت اينكه تهيه‌كننده فقط مي‌خواهد چيزي را روي آنتن بفرستد، ريتم برنامه كند مي‌شود.
وي افزود: مجري تنها مي‌تواند شادي،‌ هيجان و اجراهاي متفاوت داشته باشد، ولي ساير عوامل مانند كيفيت گزارش‌ها، نوع موسيقي و ... تحت اختيار و تصميم او نيستند.
مجري برنامه «خانه فيروزه‌اي» شبكه سه سيما در مورد ضعف علمي مجريان نيز گفت: سكوت زياد مجري، هميشه دال بر احترام به مهمان نيست و نشان ضعف او نسبت به موضوع تلقي خواهد شد. مجري بايد جسارت داشته باشد و بتواند مهمان را به چالش بكشد.
صادقي همچنين عدم تقليد كوركورانه را از فاكتورهاي اصلي يك مجري توانا عنوان كرد و توضيح داد: هر قسمت از اجرا كه به هر شكلي انجام مي‌شود، داراي فلسفه‌اي است كه مجري بايد نسبت به آن تسلط كافي و وافي داشته باشد.
او در پايان، مطالعه، صداقت، شجاعت و شناخت مخاطب و جامعه را از فاكتورهاي مهم يك مجري لايق و كارآمد ذكر كرد.


حسين رفيعي:
سليقه سالاري به جاي شايسته سالاري در انتخاب مجري
حسين رفيعي گفت: چند سالي است كه برنامه‌هاي طنز و شوگونه در تلويزيون كم شده و رويكردها به سمت موضوعات مذهبي تغيير يافته‌اند و مجرياني كه ذاتاً جدي و مذهبي‌اند، بيشتر به اجرا مي‌پردازند.
وي افزود: كار تلويزيون با سينما تفاوت دارد؛ بيننده در سينما با اراده و قصد خود به تماشاي فيلم مي‌نشيند، ولي تلويزيون مخاطب عام دارد و متعلق به همه ايرانيان است. در نتيجه صدا و سيما بايد سلايق مختلف را تأمين كند، ولي با وجود هشت شبكه داخلي تلويزيوني، هنوز هم نيازهاي رسانه‌اي جامعه به درستي تأمين نمي‌شود. زيرا مخاطب ايراني خاص است و تنها در شهرها خلاصه نمي‌شود و به نوعي مي‌توان گفت در ايران به جاي شايسته سالاري، سليقه سالاري وجود دارد و متأسفانه ايران تنها كشوري است كه قيمت هنرمند، مجري و ... را سليقه مردم تعيين مي‌كند.
مجري برنامه «آفتابگردان» اعتقاد دارد: تنوع دراجراهاي تلويزيوني خوب است، ولي از آن مهمتر پيدا كردن مجري مناسب براي هر برنامه است و اگر اين اصل رعايت نشود، بيننده گريزي پيش خواهد آمد و مردم به سراغ شبكه‌هاي ماهواره‌اي خواهند رفت.
وي همچنين جسارت را با توهين و تخريب متفاوت دانسته و ادامه داد: اگر جسارت در جهت زيبا و پربار كردن برنامه باشد خوب است، ولي نبايد به عبور از خطوط قرمز موجود، منجر شود.رفيعي خطوط قرمز در اجراي برنامه‌هاي تلويزيوني را مختص ايران ندانسته و افزود: در تمام دنيا خطوط قرمز وجود دارند كه اين خطوط در اصل چارچوب، قاعده و قانون برنامه سازي محسوب مي‌شوند. او در پايان از محمد صالح علاء به عنوان نمونه بارز يك مجري كامل و باسواد نام برد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-230.aspx

روایت رادیویی‌ها از گرایش مجریان رادیو به تلویزیون

روایت رادیویی‌ها از گرایش مجریان رادیو به تلویزیون

 
 
 

مجموعه گفتگوهای خبرگزاری مهر درباره گرایش مجریان رادیو به اجرا در تلویزیون  

 
 

رافعی: تجربه فضای جدید مجریان رادیو را به تلویزیون کشانده است

 بنفشه رافعی که این روزها برنامه "تیتر یک" با اجرای او از شبکه اول پخش می‌شود، یکی از دلایل علاقمندی مجریان رادیو برای اجرا در تلویزیون را تجربه فضای جدید ذکر کرد.

بنفشه رافعی درباره انگیزه‌اش برای اجرا در تلویزیون گفت: دلیل عمده آن به رشته‌ تحصیلی‌ام برمی‌گردد که کارگردانی تئاتر است. ضمن اینکه همیشه از تجربه درعرصه‌های جدید استقبال می‌کنم. البته در حد بضاعتم. تلویزیون مجال بیشتری برای فعالیت در این رشته را به من می‌دهد تا خود را محک بزنم. من با توجه به قانون رادیو که به آن احترام می گذارم، ملزم به فعالیت در یکی از این دو رسانه هستم.

این مجری که در زمان انتخابات اجرای برنامه "جریان" را به عهده داشت، درباره دلایل علاقمندی مجریان رادیو به تلویزیون گفت: همه علاقمند به پیشرفت و تجربه در فضای جدید هستند. من منکر شهرت طلبی نیستم، اما می‌توان نگاه زیباتر و خوشبیانه‌تری هم داشت و آن هم پیشرفت در کار است. حال نه اینکه تلویزیون از رادیو پیشرفته‌تر است، اما به دلیل گستردگی تلویزیون و امکانات بصری که در اختیار دارد شاید امکان بیشتری را برای مجری فراهم کند.

رافعی یکی دیگر از دلایل ورود مجریان رادیو به تلویزیون را مسائل مالی برشمرد و گفت: گرچه در حیطه مسئولیت من نیست تا در این‌باره صحبت کنم، اما متاسفانه دستمزدها در رادیو پایین است و اختلاف مالی در این دو رسانه مشهود است. هر چند که کسب درآمد از تلویزیون هم مرارت‌های خاص خودش را دارد.

وی درباره علاقمندی برنامه‌سازان تلویزیون برای جذب مجریان رادیو افزود: برنامه‌سازان تلویزیون به دنبال چهره‌های جدید برای اجرا هستند و طبیعی است که به سراغ مجریان رادیو بیایند، چون رادیو مکان خوبی برای گذراندن آزمون‌های دشوار است. البته جسارت نمی‌کنم که بگویم این اتفاق در تلویزیون نیفتاده است، اما مجری‌های رادیو قابلیت و توانایی خود را همیشه نشان داده‌اند.

صوفی: بحران مجری در تلویزیون منجر به جذب مجریان رادیو شده است

تهیه‌کننده برنامه "نقره" یکی از عوامل ورود مجریان رادیو به تلویزیون را بحران مجری در تلویزیون و نیاز این رسانه به چهره‌های جدید برای اجرا دانست.

محمد صوفی درباره انتخاب یک مجری رادیویی برای اجرای برنامه "نقره" به خبرنگار مهر گفت: اجرای سری اول "نقره" به عهده کیومرث مرادی بود، اما به دلایلی نمی‌توانست در سری دوم با ما همکاری کند. من و منصور ضابطیان نویسنده برنامه به دنبال جذب یک مجری جدید بودیم و نمی‌خواستیم از کسی استفاده کنیم که چهره‌ای شناخته‌شده برای مخاطبان تلویزیون باشد.

وی ادامه داد: علاقمند بودم یک مجری برای "نقره" بیاورم که بعدها او را با اعتبار این برنامه بشناسند. تا اینکه احسان کرمی انتخاب شد که چند بار اجرای او را در برنامه "مکث 95" از رادیو تهران شنیده بودیم. او اجرایی گرم و روان داشت و شنونده را همراه خود می‌کرد. بعد از اینکه او را دیدم، احساس کردم برای اجرای برنامه "نقره" بهترین گزینه است.

این تهیه‌کننده درباره علاقمندی برنامه‌سازان تلویزیون برای جذب مجریان رادیو گفت: ما برای "نقره" دنبال یک چهره جدید بودیم و اینطور نبود که حتماً مجری رادیو باشد. از سوی دیگر تلویزیون با بحران مجری رو به رو است و این احساس نیاز منجر به جذب مجریان رادیو شده است. البته باید برای انتخاب مجری همیشه دقت لازم را کرد.

صوفی در پایان گفت: در دو سال اخیر مجریان محبوبی در رادیو داشتیم که با انتخاب اشتباه برای اجرا در تلویزیون نه تنها موفقیتی در تلویزیون کسب نکردند، بلکه شکست آنها باعث شد تا کاملاً کنار گذاشته شوند. بنابراین انتخاب اول مجریان رادیو برای اجرا در تلویزیون اهمیت زیادی دارد که باید آگاهانه انجام شود.

منافی: رفتن من برای اجرا در تلویزیون اشتباه بود

فرشید منافی معتقد است پذیرفتن اجرای برنامه تلویزیونی"صبح آمد" در دو سال گذشته اشتباه بوده و نباید رادیو را ترک می‌کرد، چرا که شنوندگان رادیو با صدای او زندگی می‌کنند.

فرشید منافی درباره ورود مجریان رادیو به تلویزیون گفت: به نظرم وقتی مجری‌ای از رادیو می‌خواهد برنامه‌ای در تلویزیون اجرا کند، باید به دقت همه جوانب را بررسی کند که آیا نوع اجرای او با برنامه تلویزیونی همخوانی دارد یا نه؟ من دو سال پیش برنامه "صبح آمد" را برای شبکه سه اجرا کردم که رفتن من به تلویزیون اشتباه محض بود و بعد از گذشت دو ماه متوجه این اشتباه شدم.

وی در ادامه افزود: موفقیت مجریان رادیو در تلویزیون بستگی به موارد زیادی دارد. یک مجری در رادیو با لحن‌های مختلف صحبت می‌کند. من جایگاه خوبی در رادیو دارم، حتی می‌توانم ادعا کنم که کارم از خیلی از گویندگان رادیو بهتر است، اما در تلویزیون موفق نبودم.

این مجری ادامه داد: خیلی کم پیش می‌آید یک مجری محبوب رادیو در تلویزیون هم بتواند همان محبوبیت را کسب کند. دلیل این مسئله هم ساده است، چون وقتی مجری دو ساعت در روز یک برنامه‌ حجیم را اجرا می‌کند شنونده با صدای او زندگی می‌کند و برای خودش ذهنیتی از آن مجری ترسیم می‌کند. بنابراین وقتی آن مجری به تلویزیون می‌آید انتظار او به حقیقت نمی‌پیوندد.

منافی یادآور شد: اما افرادی که در رادیو برنامه‌های روتین و حجیم را اجرا نکردند و بیشتر مجری بازیگر بودند بنابراین با انتخاب درست در تلویزیون می‌توانند موفق باشند نمونه آن فرزاد حسنی است. او دوست من و از مجریان موفق و محبوب تلویزیون است.

وی اشاره کرد: وقتی من هم اجرا در تلویزیون را پذیرفتم دوست داشتم بتوانم همان موفقیت و محبوبیت رادیو را کسب کنم، اما این اتفاق خوب نیفتاد. در این مسئله هم مقصر نیستم.

این مجری درباره دلایل گرایش مجریان رادیو به تلویزیون گفت: اولین مسئله دستمزد خوب اجرا در تلویزیون است که مجری را قلقلک می‌دهد. البته شهرت هم بی‌تاثیر نیست، اما تعداد کمی از مجریان به دنبال این مسئله هستند. خودم همیشه از شهرت فراری بودم.

جعفرپور: دستمزد پائین دلیل گرایش مجریان رادیو به تلویزیون است

آرزو جعفرپور که برنامه "قطره" را روی آنتن شبکه یک دارد، یک دلیل گرایش مجریان رادیو را به اجرا در تلویزیون دستمزد پائین در رادیو ذکر کرد و اجرای "قطره" را تجربه فضایی جدید برای خود دانست.

جعفرپور درباره پذیرش اجرای برنامه "قطره" که هر روز ساعت 16:30 از شبکه یک پخش می‌شود به خبرنگار مهر گفت: قبل از "قطره" برنامه‌های دیگری هم در تلویزیون به من پیشنهاد شده بود. محوریت این برنامه صرفه‌جویی در آب است. این نوع برنامه‌ را در رادیو اجرا کرده و در این باره اطلاعات دارم، به همین دلیل اجرای برنامه تلویزیونی "قطره" برایم جذابیت داشت.

وی ادامه داد: علاقمند بودم با اجرا در تلویزیون یک فضای جدید را تجربه کنم، چرا که اجرا در تلویزیون ویژگی‌های خودش را دارد. البته در گذشته هم مسابقه‌ای در تلویزیون اجرا کردم که توانست جوایز خوبی را از جشنواره سیما کسب کند. بنابراین با فضای سیما آشنا بودم. گرچه فضای اجرا در رادیو و تلویزیون در ظاهر متفاوت است، اما در گفتگو و نتیجه‌گیری تفاوتی ندارد.

این مجری افزود: مجری تلویزیون باید مراقب ظاهر و اشاره‌های کارگردان و دیگر عوامل هم باشد، اما در رادیو باید روی صدا کار کند تا محتوا برای شنونده جذاب باشد. گرچه در رادیو این قانون وجود دارد که گویندگان اگر در تلویزیون اجرا داشته باشند دیگر نمی‌توانند به رادیو برگردند، اما افرادی که پروژه‌ای با تلویزیون همکاری کنند قانون شامل حالشان نمی‌شود.

جعفرپور درباره انتقاد برخی منتقدان به مجریان رادیو که نباید با اجرا در تلویزیون چهره‌هایشان شکسته شود، توضیح داد: این انتقاد در دهه‌های گذشته کاربرد داشت، اما در حال حاضر با وجود وسائل ارتباط جمعی این حرف مفهومی ندارد، چون از طریق اینترنت مخاطبان تصاویر مجریان مورد علاقه خود را پیدا می‌کنند.

وی ارزیابی خود را از گرایش مجریان رادیو به اجرا در تلویزیون را اینگونه بیان کرد: ما نباید تکفیکی میان اجرا در رادیو و تلویزیون قائل شویم، چون مجریان رادیو که در کار خود توانا هستند می‌توانند در تلویزیون هم اجرا کنند. به نظرم جذب مجریان توانای رادیو در تلویزیون خیلی بهتر از آن است که فردی از بیرون برای اجرا انتخاب و مدتی هم صرف آزمون و خطا شود.

مجری برنامه "قطره" ادامه داد: البته اگر رادیو و تلویزیون خصوصی داشتیم می‌توانستیم به راحتی آزمون و خطا داشته باشیم، اما زمانی که رادیو و تلویزیون ما دولتی است بنابراین بهتر است از نیروهای متبحر استفاده کرد.

جعفرپور یکی از دلایل گرایش مجریان رادیو را به تلویزیون دستمزدهای پائین رادیو ذکر کرد و گفت: دستمزد اجرا در رادیو و تلویزیون تفاوت زیادی دارد. همکاران ما در رادیو دلی کار می‌کنند. از سوی دیگر شهرت هم بی‌تاثیر نیست، اما من شخصاً برای شهرت به تلویزیون نیامدم، بلکه بیشتر دوست داشتم یک فضای جدید را تجربه کنم.

وی اشاره کرد: علاوه بر آن اجرا در تلویزیون شرایط بهتری را برای مجری در رشته‌های مختلف از جمله برنامه‌سازی فراهم می‌کند، چون یک نیروی تازه‌نفس به کار تزریق شده است. در مجموع مجریان رادیو و تلویزیون سعی می‌کنند اطلاعاتشان به روز باشد تا در برنامه‌های مختلف بتوانند اطلاعات مناسب در اختیار برنامه‌سازان قرار دهند.

کرمی: شهرت و دستمزد خوب مجریان رادیو را به تلویزیون می‌کشاند

احسان کرمی شهرت، دستمزد مناسب و فراهم شدن شرایط کار در زمینه‌های مختلف را از عواملی دانست که مجریان رادیو را برای اجرا در تلویزیون ترغیب می‌کند.

کرمی که جمعه‌ها برنامه "نقره" را در شبکه یک اجرا می‌کند درباره موج اخیر ورود مجریان رادیو به تلویزیون به خبرنگار مهر گفت: اجرای مجریان رادیو در تلویزیون مسئله‌ای تازه نیست، چرا که در گذشته هم مجریان بزرگ از خانواده رادیو مثل هرمز شجاعی‌مهر و جواد آتش‌افروز در تلویزیون برنامه اجرا کردند. البته اجرای همه مجریان رادیو در تلویزیون و برعکس را تایید نمی‌کنم.

وی در ادامه افزود: مجریان رادیو توانایی‌های زیادی دارند، اما اجرا در رادیو و تلویزیون تفاوت دارد. یک مجری رادیو قبل از پذیرفتن اجرا در تلویزیون باید آن برنامه را از همه جوانب بررسی کند و ببیند آیا محوریت برنامه با نوع اجرا، شخصیت و چهر‌ه‌ او‌ همخوانی دارد یا نه و بعد اجرا را بپذیرد. مجریان توانمندی در رادیو داشتیم که با یک انتخاب اشتباه برای اجرا در تلویزیون با شکست رو به رو شدند.

مجری برنامه "نقره" اشاره کرد: اجرا در رادیو مشکلتر از تلویزیون است، چون در رادیو مجری فقط با صدا سر و کار دارد و باید محتوا را به بهترین شکل به شنونده خود منتقل کنید، اما در تلویزیون می‌توانید از چهره هم بهره‌مند شوید. بنابراین اگر انتخاب نوع برنامه درست باشد، مسلماً مجری موفق می‌شود.

کرمی دلایل گرایش مجریان رادیو به تلویزیون را دستمزد پائین رادیو، شهرت و فراهم شدن شرایط کار در زمینه‌های مختلف در تلویزیون برشمرد و گفت: دستمزدها در رادیو قابل مقایسه با تلویزیون نیست. همکاران در رادیو با عشق و علاقه کار می‌کنند و مجبورند به خاطر کافی نبودن دستمزد در جای دیگر هم کار کنند، اما وقتی در تلویزیون کار می‌کنید دیگر می‌توان به عنوان شغل روی آن حساب کرد.

وی ادامه داد: البته شهرت هم مسئله کوچکی نیست، اما شخصاً شهرت‌طلب نیستم. از سوی دیگر با اجرا در تلویزیون شرایط کار بیشتر برای مجری فراهم می‌شود. به نظرم بهتر است یک کمیته کارشناسی از کسانی که تجربه اجرا در رادیو و تلویزیون دارند همچون ژاله صادقیان، اسماعیل میرفخرایی و محمدرضا شهیدی‌فر نظر بدهند که چه کسانی می‌توانند همزمان با اجرا در رادیو در تلویزیون هم اجرا داشته باشند.

کرمی درباره پذیرفتن اجرای برنامه "نقره" گفت: من سه سال پیش هم می‌توانستم به تلویزیون بیایم، اما اجراهایی که پیشنهاد شد با نوع اجرای من تفاوت زیادی داشت، اما وقتی برنامه "نقره" به من پیشنهاد شد احساس کردم با نوع اجرا و شخصیت من همخوانی دارد. از سوی دیگر این برنامه بازخوانی خاطرات است و من هم به لحاظ شخصیتی خاطره‌باز هستم و بیان خاطرات را خیلی دوست دارم.

مجری "نقره" در پایان افزود: از سوی دیگر همکاری با منصور ضابطیان و محمد صوفی نویسنده و تهیه‌کننده برنامه "نقره" خیلی خوب بود. دکور برنامه هم یکی دیگر از عواملی است که در اجرای مجری هم موثر است. دکور برنامه "نقره" هم ضمن سادگی، متفاوت است. در واقع همخوانی بودن همه موارد باعث شد اجرا این برنامه را بپذیرم.

تلویزیون سقف آرزوهای مجریان رادیو است

نیوشا صدر: با وجود این که سال‌هاست کم و بیش شاهد حضور مجریان رادیو در تلویزیون هستیم این اواخر به طور قابل توجهی به تعداد این مجریان افزوده شده است که با اینکه بسیاری به ویژه مجریان تلویزیون استقبال چندانی از این روند نمی‌کنند، اما بنا به دلایلی به نظر اتفاق میمونی می‌رسد.

علاقمندی مجریان رادیو برای اجرا در تلویزیون به چند دلیل قابل بررسی است. اول اینکه اغلب مجریان رادیو، برخلاف بسیاری از مجریان تلویزیون که صرفا به دلیل آشنا بودن با این مدیر و آن مدیر و یا داشتن آشنایی یا نسبت فامیلی با سایر مجریان و بازیگران مطرح پا به این عرصه گذاشته‌اند، دارای بیان قدرتمند ، استعداد و خلاقیت در بداهه‌پردازی هستند و قادرند فضای یک برنامه را گرم نگه دارند.

دوم اینکه رادیو نسبت به تلویزیون محدودیت‌های کمتری دارد و مجریان آن به ویژه مجریان مربوط به برنامه‌های سرگرم‌کننده و برنامه‌های مختص جوانان شوخی‌های کلامی بیشتری رد و بدل می‌کنند و کمتر بودن محدودیت‌ها، موجب افزایش دایره لغات مجری و امکان استفاده او از لغات بیشتر می‌شود که آنها خوشبختانه این قابلیت را با خود به تلویزیون می‌آورند و با این کار ارتباطی زنده‌تر و تا حدی متفاوت با ارتباط مرده و سنگی مجریانی که دائما تلاش می‌کنند خوشبین، مودب و با مزه باشند با مردم برقرار می‌شود.

دلیل سوم: مجریان رادیو، معمولا از اطلاعات عمومی بیشتری بهره‌مند هستند. دلیل چهارم: اما حضور آنها مشکلاتی را هم به همراه دارد از جمله اینکه ممکن است ذهنیت مخاطبان را نسبت به آن مجری و صدایش به هم بریزد و ببینیم که صدایی پخته و پدرانه که مدت‌ها با آن ارتباط دلی داشته‌ایم متعلق به یک مرد جوان باریک اندام است و یا صدایی پر شر و شور و بازیگوش متعلق به بانویی که ظاهرش همخوانی چندانی با این صدا ندارد و ... تمام اینها تا مدت‌ها ارتباط میان مجری و مخاطب را مختل یا کمرنگ می‌کند.

دلیل پنجم: برخی از مجریان رادیو هنگامی که به تلویزیون می‌آیند در برنامه‌هایی با موضوعاتی متفاوت از آنچه در آن تبحر و اطلاعات دارند به کار مشغول می‌شوند. ممکن است یک مجری هنری در برنامه‌ای سیاسی و یا یک مجری برنامه‌های طنز اجتماعی در برنامه‌ای ورزشی آغاز به کار کند و این نوع گزینش‌ها به معنی شکست و ناموفق بودن مجری و برنامه در همان ابتدای راه است.

باید توجه داشت که فقط داشتن صدای حرفه‌ای و بیان درست و حاضر جواب بودن نیست که موجب موفقیت یک مجری می‌شود، بلکه اشراف او بر آنچه می‌گوید از مهمترین شروط است. مسئله اینجاست که مجریان رادیو که در تلویزیون با شکست رو به رو می‌شوند، عملاً کمتر می‌توانند موفقیت پیشین‌شان را در رادیو تکرار کنند چون مخاطب چهره آنها را شناخته است و ضعف آنها را به صورتی دیگر در یک برنامه تصویری به چشم دیده است.

دلیل ششم: بیشترین دلیل تمایل مجریان رادیو برای حضور در تلویزیون به دلیل تفاوت قیمت‌های این دو رسانه است، به صورتی که حتی قیمت‌های تلویزیون قابل قیاس با رادیو نیست. در شرایطی که رادیو و تلویزیون هر دو دولتی هستند و هر دو از منبع واحدی تغذیه مالی می‌شوند، تفاوت‌هایی به این اندازه در دستمزد مجریان و هنرمندان غیر‌قابل پذیرش است. به ویژه که کمتر پیش می‌آید کسی برای مدتی به طور مداوم رادیو گوش کند و به بهتر بودن سطح کیفی و تنوع بیشتر برنامه‌های آن نسبت به برنامه‌های تلویزیونی اعتراف نکند.

آنچه مهم است این است که مسئولان صدا و سیما پیش از هر کس دیگر باید به این نتیجه برسند و تبعیض عجیب و غریب میان گویندگان رادیو و تلویزیون را کنار بگذارند و از منبع سرشار درآمد این تریبون به طور منصفانه استفاده کنند.

 

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-209.aspx

چرایی افول ستارگان رادیو در آسمان تلویزیون

 

چرایی افول ستارگان رادیو در آسمان تلویزیون

اسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.ir

در مطلب قبلی از علت رفتن گویندگان رادیو به تلویزیون بحث شد و این که قدرت عمومیت تصویرگری تلویزیون است که اهل هنر را مسحور می کند تا هنر خویش را به تمام کمال به رخ جمعیت انبوهی بکشند و بدین طریق به رضایتمندی هرچه بیشتر از جلوه گری هنر خود برسند. اما در باره ضرر و زیان این رفت و آمد گویندگان بین دو رسانه رادیو و تلویزیون چند سال قبل در مقاله "رادیو چیست؟"چنین نوشته بودم: "... حضور گویندگان رادیو بر صفحه تلویزیون یک اشتباه حرفه ای و کاری ناشیانه است و هر دو رسانه از این اشتباه متضرر می شوند. رادیو قهرمان خود را از دست می دهد و تلویزیون قهرمان شکست خورده ای را به صحنه می آورد. شکست این قهرمان، زمانی است که تصویرش در صفحه تلویزیون با تصور و تخیل ما از او سازگار نباشد که اغلب اوقات چنین است.قهرمان رادیو، گوینده و یا هنر پیشه قصه های رادیو است که در غبار مه آلود ذهن شنونده همیشه حضوری مبهم دارد و ما با همه تلاش نمی توانیم تصویر روشنی از او ارائه دهیم و ذهن شنونده، همیشه درگیر تعیین ویژگی های ظاهری و حتی گاهی حالت چهره و خطوط صورت او است. گرمی رادیو، به این حضور همیشگی پر راز و رمز قهرمانانش در ذهن پر تخیل و رؤیایی مخاطبانش وابسته است."

اما ورای این امر دلایل دیگری نیز وجود دارد که به تفاوت و کارکرد گویندگی در رادیو وتلویزیون مربوط است. هر گوینده و مجری رادیویی در یک برنامه دو نقش را تواماً اجرا می کند. این دوگانگی همزمان در اجرا و ایفای نقش، به گویندگان رادیو خصوصاً مجریان اعتبار و شأن خاصی می بخشد. اکثر تهیه کنندگان تلویزیون از این کارکرد دوگانه غافلند. تلویزیون بر حسب ماهیتش فقط به یکی از این دو کارکرد نیاز دارد. شاید این راز شکست ستارگان رادیو در آسمان دگرسان تلویزیون باشد.

مجری و گوینده رادیو دو نقش ایفامی کند.

1- وصل: اولین نقشی که گویندگان و مجریان به عهده دارند ایجاد وصل بین شنوندگان و برنامه است. آن ها از طریق خواندن متن یا طرح سؤال و پرسش یا گفت وگو و ... موجب وصل میان برنامه و مخاطب می شوند. این کارکرد و نقش مشترکی میان دو رسانه رادیو و تلویزیون است. در این حالت ویژگی های فیزیکی صوتی گوینده یا مجری در رادیو و مختصات تصویری گوینده یا مجری در تلویزیون زمینه مهمی برای قبول و وصل مخاطب و همراهی او با برنامه است. از این جا به بعد شرایط و زمینه های بین دو رسانه کاملاً متفاوت است. لذا نقش و کارکرد گوینده و مجری رادیویی با تلویزیونی تفاوت اساسی پیدا می کند.

2- بسط: نقش دومی که مجریان و گویندگان رادیو دارند کمک به بسط خیال پردازی شنونده درباره برنامه و معنا و مفهوم آن است. در برنامه های گوینده محور رادیو این وظیفه به عهده نویسنده است تا با کم و زیاد کردن کلمات و جملات مطالب لازم را برای بسط در اختیار گوینده قرار دهد، حال آن که در برنامه های مجری محور این کار به عهده شخص مجری است. اگر بسط در رادیو امری الزامی و ضروری است در تلویزیون مخل و ممل محسوب می شود و موجب رنجش بینندگان آن است. زیرا تلویزیون همواره کسی را برای وصل می خواهد تا تصاویر پی درپی درمعرض قرار گیرد و معنا و مفهوم خود را به مخاطب بچشاند.

مهارت و قدرت "بسط" برخی گویندگان رادیو، تهیه کنندگان تلویزیون را گمراه می کند و دل به چیزی می بندند که برای تلویزیون نه تنها مزیتی نیست بلکه آفتی محسوب می شود( البته اگر تلویزیون از رویه تولید خودش استفاده کند یعنی تحرک در تصویر ونه از رویه تولید رادیو که کلام است). از طرفی مجریان و گویندگان رادیو که از هنر "بسط" برخوردارند به خطا آن را قابل عرضه به عموم از تلویزیون می دانند. در حالی که این "پر طاووس" اگرچه زیبا و فریبنده است اما دشمن طاووس است و او را به کام نیستی می فرستد.

راز افول ستارگان رادیو را باید در این جستجو کنید که آن ها دارای هنری هستند که تلویزیون آن را برنمی تابد و در سیاه چال محاق خود پنهان می کند تا جایی که اگر جلوه ای از آن هنر تلألؤ کند، هنرمند را حقیر و کم بها می سازد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-205.aspx

گفتگو با علیرضا معینی رئیس انجمن گویندگان ایران

گفتگو با علیرضا معینی رئیس انجمن گویندگان ایران

آموزش کارگاهی، نیاز امروز

علیرضا معینی، 52 ساله، متولد 1335 در اصفهان، فارغ‌التحصیل رشته تولید برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی از دانشکده صدا و سیما و یکی از گویندگان صاحب سبک و متبحر به ویژه در حوزه شعرخوانی و دکلمه آثار فاخر ادبی ایران و جهان است. در ادامه  گفت وگوی کوتاه و دوستانه روابط‌ عمومی رادیو فرهنگ با وی تقدیم حضور می گردد


با کدامیک از پیشکسوتان همدوره بوده‌اید و برنامه اجرا کرده‌اید؟

با همه پیشکسوتان و صداهای ممتاز رادیو کار کردم و در حین کار بعضی آنها را در جایگاه استادی می‌دیدم و برای آنها شاگردی می‌کردم همچون زنده‌یاد حمید عاملی، خانم فیروزه امیرمعز و استاد امیر نوری.

کدامیک از برنامه‌هایی که تا به حال اجرا کرده‌اید بیشتر به دلتان نشسته است؟

برنامه رادیویی <آواز پرجبرئیل> که در این برنامه به غیر از گویندگی، نویسندگی و سردبیری آن را به عهده دارم این برنامه نزدیک 7 سال هر روز صبح از شبکه فرهنگ به روی آنتن می‌رود. علت جذابیت این برنامه برای من دقت و وسواس خاص در تهیه مطالب و انتخاب اشعار است چرا که بهترین اشعار را در این زمینه با حساسیت ویژه برمی‌گزینم و با شیوه خاص خودم نیز گویندگی می‌کنم.

شروع کارتان با رادیو فرهنگ از کی بوده است؟

از ابتدای تشکیل شبکه فرهنگ، من به طور جدی و فقط در همین شبکه به کار گویندگی و سردبیری و تهیه‌کنندگی برنامه‌ها پرداختم حتی الان هم که نزدیک به 3 سال از بازنشستگی‌ام می‌گذرد، همچنان پرکارتر از گذشته فعالیت دارم.

چرا دیگر شاهد ظهور و حضور صداهای طلایی دوره 40 و 50 کشورمان نیستیم؟ آیا مشکل در گزینش و انتخاب گویندگان است یا در آموزش آنها؟

مشکل در گزینش و آموزش غیرکاربردی به آنهاست. راه حل نیز استفاده از همین معدود پیشکسوتان برای آموزش و انتقال تجربیاتشان به گویندگان نسل جوان است. نکته قابل توجه دیگر در این زمینه هم عدم وجود کتاب و راهنمای قابل توجهی در این باره است. اخیرا من کتابی در این زمینه به نام <پرنیان بیان>‌ در دست نگارش دارم که در آن بسیاری از تجربیات خود در کلاس‌های گویندگی با شاگردانم را در آن جمع‌آوری کردم و به صورت کارگاهی نیز آموزش می‌دهم که برخی از آنها که مشغول گویندگی در صداوسیما هستند. همچنین به تازگی انجمن گویندگان ایران تشکیل شده که در آن بیش از 100 نفر از گویندگان رادیو و تلویزیون عضو هستند و در انتخابات عمومی از جمله پیشکسوتانی مانند بهروز رضوی، فاطمه آل‌عباس، علیرضا خضرایی و کیوان همتی را به عنوان هیات رئیسه انجمن انتخاب کردند و بنده نیز به عنوان رئیس انجمن گویندگان انتخاب شدم. این انجمن برای رفع این معضل برنامه‌هایی را در دست اقدام دارد که آموزش کارگاهی به گویندگان و علاقه‌مندان واجد شرایط، از آن جمله است.

نظرتان در مورد برگزاری جشنواره‌های رادیویی چیست؟ آیا کمک و الگویی به گویندگان جوان ارائه می‌شود تا آنها نقاط ضعف خود را جبران کنند؟

به صورت این شیوه‌های متداول و خالی از نوآوری و کلیشه‌ای خیر. ولی به طور کلی این جشنواره‌ها محلی برای ارتقای کیفیت برنامه‌سازی در رادیو و شناخت روش‌های تازه در تهیه و تولید برنامه‌هاست و از آنجایی که انتخاب گویندگان برتر در این جشنواره‌ها معمولا با انصاف و عدالت همراه نیست و بسیاری از گویندگان جوان و آینده‌دار زمینه‌ای برای معرفی و فرصتی برای بروز و تشویق نمی‌یابند، تاثیر چندانی هم در پرورش و تربیت گویندگان ندارد. لااقل تا حالا نداشته است.

و کلام آخر؟

من صدایم را در این دم شسته‌ام

من، من خود را به شبنم شسته‌ام

من نمی‌خوانم مگر نازم کنی

ساکتم من تا تو آوازم کنی

روابط ‌عمومی رادیو فرهنگ

 منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-203.aspx

چرا هنرمندان راديو به تلويزيون مي روند؟

چرا هنرمندان راديو به تلويزيون مي روند؟
 
پري رو تاب مستوري ندارد
دکتر حسن خجسته

جمعه شب مورخ 18/2/88 نوشتن مطلبي درباره حضور هنرمندان راديو در تلويزيون را شروع كردم.متن به انتها نرسيده بود پشيمان شدم. انشاءالله در فرصت ديگري مطلب و دليل تعويق آن را به عرض خواهم رساند. پس از آن بهتر ديدم درباره چرايي رفتن هنرمندان راديو به تلويزيون با دوستان به بحث بپردازم.
اگر اولين گمانه دستمزد باشد، در اين صورت چگونه مي توانيد معادله هاي زير را حل كنيد:
1- به ندرت هنرمندان راديو در ابتدا با تهيه كننده تلويزيون از ميزان دستمزد بحثي به ميان مي آورند.
2- گاهي دستمزدهاي پرداخت شده در مقياس كار تلويزيوني خيلي بيشتر از دستمزد مشابه در راديو نيست.
3- موقتي بودن كار در تلويزيون به دلايل گوناگون به علاوه بسته بودن راه برگشت به راديو، هنرمندان راديو را با خطر از دست دادن كار و دريافت مبالغ مالي هرچند كم اما پايدار مواجه مي سازد
4- گاهي بعد از يكسال از فعاليت هنوز تهيه كننده تلويزيوني نتوانسته وجهي براي دستمزد پرداخت كند. 
نكات فوق و ديگر دلايلي از اين نوع كه در سينه بچه هاي راديو وجود دارد، سبب مي شود مسائل مالي را در درجه اول اهميت قرار ندهيم، البته نبايد به عنوان عامل ثانوي از آن به سهولت گذشت.
در مقاله:دو رسانه رو در رو؛ رادیو و تئاتر بر آن بودم كه تفاوت ماهوي اين دو رسانه را نشان دهم. بخش كوتاهي از آن شايد بتواند دليل كافي براي تفسير حضور هنرمندان راديو در تلويزيون را ارائه دهد.
سه رسانه تئاتر، راديو و تلويزيون را حداقل از دو جهت مي توان مورد توجه قرار داد:اول نقش و مرتبت اجتماعي كه از آن برخوردار هستند و دوم درجه پچيدگي هنري آن براي يك هنرمند . اين دو، معيارهاي ساده اي هستند كه به ما نشان مي دهند چرا هنرمندان يك رسانه به رسانه ديگر مراجعه دارند.
ممكن است برخي نيازهاي زيستي و زندگي را دليل اصلي بدانند، اما اين دليل كافي نيست؛زيرا گاهي حضور در ديگر رسانه ها حتي موجب لطمه به فعاليت هاي اصلي آنها نيز مي شود.
اين سه رسانه از جهت شأن اجتماعي و موقعيتي كه درحوزه عمومي دارند متفاوت هستند. به نظر ميرسد تلويزيون را بايد در صدر قرار داد كه انبوه توده ها اسير دست بسته آن هستند و سپس راديو قرار مي گيرد با ضريب نفوذ كمتر از تلويزيون و پس از اين دو، تئاتر قرار ميگيرد كه مخاطب آن محدود به سالن هاي نمايش است.
حركت بازيگران تئاتر و راديو به تلويزيون از يك جهت به اين دليل است كه در اين رسانه مي توانند هنر و مهارت هاي خود را براي تعداد بيشتري از مردم و گاهي تمام مردم يك شهر يا كشور نشان دهند. آنها بدين ترتيب هويت حرفه اي خود را بسط مي دهند و رضايتمندي بيشتري از اين شغل هنري در خود ايجاد مي نمايند.
از جهت درجه هنري و صعوبت و سختي كار ، تئاتر در رده نخست جايي دست نيافتني دارد و پس از آن راديو قرار مي گيرد و بعد تلويزيون. راديو از اين جهت قبل از تلويزيون است، چون رسانه اي است كه تحولات و تغييرات تكنولوژيكي بر تبديل انديشه به پيام راديويي تأثير چنداني ندارد. لذا رسانه اي است كه در پيچيدگي انديشه اي قرار دارد، حال آن كه تلويزيون كاملاًاسير فناوري جديد است و بسياري از تكنولوژيست ها اداره كننده بخش هاي مهمي از يك برنامه تلويزيوني هستند. به معناي ديگر، مهارت هاي تكنولوژيكي جايگزين مهارت هاي هنري شده است.
اما حركت بازيگران تلويزيون به سمت تئاتر و راديو در واقع براي شفاي احساس ناخوشايند سطح هنري است. بدين ترتيب هركس مي تواند ضمن بازي در تلويزيون با بازي در تئاتر و يا راديو جايگاه حرفه اي خود را ارتقا دهد و خود را در مقايسه با ديگر رقيبان حرفه اي تر معرفي نمايد.
به ديگر سخن اهل هنر تاب و توان مستوري ندارند. لذا از رسانه تلويزيون يا سينما كه درجه عموميت بيشتري دارند براي نشان دادن هنرشان استفاده مي كنند.

شايد به همين دليل هنرمندان راديو تمايل زيادي براي حضور در رسانه تلويزيون دارند. آن ها مي خواهند جلوه  هنرشان گستره عامي پيدا كند. به همين علت اگر مناعت طبع هنرمند كمتر از هنرش باشد، ممكن است مورد سوء استفاده قرار گيرد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-206.aspx

مهران دوستی: رادیو در درجه اول گوینده می خواهد، نه بازیگر

 

مهران دوستی: رادیو در درجه اول گوینده می خواهد، نه بازیگر

مهران دوستی آدم فوق العاده صریحی است. از همان سال 60 که شال و کلاه کرده و

آمریکا را به قصد بازگشت به وطن ترک کرده است. یک راست به رادیو  آمده و گویندگی شده حرفه اش.

نمک رادیو ما را پابند کرده...!!!

به میزان صراحتش حرفه ای هم هست؛ چه به عنوان گوینده رادیو و زمانی که در استودیو می نشیند و چه زمانی که به عنوان مصاحبه شونده رو به روی ما. در هر دو حالت، تا جایی که میتواند، حرف هایش را بی پرده می زند و به قول خودش سربزنگاه، با یک جمله همه حرف هایش را جمع می کند و زهرشان را می گیرد. می گوید ازقولش تیتر بزنیم رادیو در درجه اول گوینده می خواهد، نه بازیگرند و اگر این طوری ادامه بدهند، با این تریپ خفن بازی، دیر یا زود از رادیو کنار زده شده و محو می شوند. گفت و گوی ما با مهران دوستی در یک روز سرد و بارانی در آلاچیقی انجام شد که گویا پاتوق مهران است و دوستان، آلاچیقی روبه روی ساختمان پخش مرکزی جام جم. هرچند مهران دوستی آن قدر حرف برای گفتن داشت که نمی دانیم اگردوستانش می آمدند. اساسا مجالی برای حرف زدن پیدا می کردند یا نه؟!

  • دررادیو این قدر کارهای کلیشه ای انجام شده که وقتی یکی پیدا می شود و یک کار متفاوت ارائه می دهد توجه همه را جلب می کند، مثل گوینده هایی که به خاطر تفاوت اجرایشان حسابی گل کرده اند.

بله! در رسانه هایی که همه شبیه هم هستند و همه را کوتوله بار آورده اند، یک کسی می آید و در این دنیای کوتوله ها، یک کم بلند تر است حرف هایی می زند که مثلاً باب میل خیلی ها نباشد بله، این گل می کند.

  • حرف ها و نوع اجرایی که البته باب میل خیلی ها هم هست.

ببینید! اول اجازه بدهید تکلیف یک موضوعی را مشخص کنم. بحث گویندگی از اجرا و بازیگری جداست. دوستان ما در رادیو جوان، گوینده نیستند، مجری – بازیگر هستند. کار گویندگی، مادام العمر است اما بازیگری و مجریگری نه. من 27 سال است که در رادیو گویندگی می کنم. بارها هم اخراج شده ام؛ 2 سال، 3 سال، حتی 5 سال. ولی چون گوینده هستم. باز برگشته ام. کسانی که می آیند و با بازیگری مدتی گل می کنند و مطرح می شوند. خیلی زود هم فید می شوند.

  • پس تفاوت دراجرایشان را قبول دارید؟

بله اما من یک چیزی می گویم و دوست دارم تیترش کنید همه رسانه ها در جهان ابتدا به گوینده نیاز دارند. نه بازیگر و نه حتی مجری. الان همین آقایی که دارد از این جا رد می شود، بیاید و میکروفن بدهید دستش و بگویید درباره فلان چیز حرف بزند یا آب و هوا را گزارش کند، مثل بلبل این کار را می کند. این می شود مجری. برای همه رسانه ها هم مجری، ریخته است. اما بیا به همین آقا بگو امسال سال مولاناست. می توانید یک بیت شعر از مولانا بخوانید؟ ایشان هم می گوید شرمنده. من نمی توانم. خیلی از گوینده های ما دو بیت شعر حافظ نمی توانند بخوانند ولی اگر به همان آدم بگویید ادای راننده تاکسی را در بیاور، می تواند! این مدل اجرا کردن، تاریخ مصرف دارد، متفاوت بودن آن هم دربه کار بردن بعضی عبارات نسل سومی، تاریخ مصرف دارد. چنین مجری هایی امروز می روند توی بورس و فردا هم خیلی راحت کنار می روند.

  • پس گوینده کارش این است که با نوع اجرایش مخاطب را جذب کند؟

نه به این معنا. کار گوینده اطلاع رسانی است؛ اطلاع رسانی درست و به موقع، یا مثلا گفت و گو های چالشی.

  • من خودم آمده بودم بگویم بعضی گوینده های رادیو به هر چیزی متوسل می شوند که مخاطب را جذب کنند ولی گویا شما خودتان شاکی هستید!

ببینید، درمجموع باید از این حرکتی که رادیو جوان شروع کرده است حمایت کرد. من خودم از این دوستان گوینده حمایت می کنم. ولی می ترسم کسی بیاید که این شیوه را قبول نداشته باشد. مدیر جدیدی بیاید و بگوید نه. حرف من این است که ابتدا باید گوینده حرفه ای شد، بعد رفت دنبال بازیگری. فرشید منافی، نیما رئیسی خانم صداقتی خانم رافعی و بسیاری از بچه های که آمدند در شبکه جوان و این شبکه را متحول هم کردند، در عین حال اشتباهات بزرگی هم دارند خیلی هایشان بازیگری می کنند این ها اگر در دراز مدت همین روند را ادامه بدهند، رادیو کنارشان می زند. چون اینها رقیب پیدا می کنند رادیو گوینده می خواهد و گوینده را هم نگه می دارد. رشد برخی دوستان رشد بادکنکی است. رشد می کنند و بعد هم می ترکند!

  • بعضی گوینده ها هم که فتوکپی یکدیگرند. صدا ها خیلی شبیه هم است.

در گویندگی یک اصل وجود دارد به اسم «صدای خوب» که متاسفانه در رسانه ما خیلی کم در نظر گرفته می شود و کم رعایت می شود. برای همین است که همه صدا ها در رادیو شبیه هم هستند خانم ها را که به جرات می توانم بگویم همه شان شبیه هم اند. باز گوینده های مرد به دلیل مسائل فیزیکی می توانند تغییر لحن بدهند ولی خانم ها نه. بعد از انقلاب به خاطر تعداد زیاد شبکه ها، مجبور شدند افراد زیادی را جذب کنند. بدون در نظر گرفتن یک سری ملاک ها از جمله صدا الان دو سه سالی است که متوجه این قضیه شده اند و می گویند گوینده باید صاحب صدا هم باشد. گوینده و مجری باید دود چراغ بخورد. باید سختی بکشد توهین بشنود. حتی بدتر از سربازی. الان به خاطر گستردگی شبکه ها، مدیرها کاری نمی توانند بکنند شبکه ها 24 ساعته اند و آنتن نباید بخوابد. ایشان را می بینند با من آشنا ست، می آیند او را هم وارد کار می کنند. البته الان بهتر شده. پنج شش سال پیش که وحشتناک بود.

  • یعنی رابطه بازی دیگر؟ یا مثلا سفارشیها.

شما می گویید رابطه، من می گویم اجبار. 6 شبکه 24 ساعته که بالاخره باید برای آن نیرو جذب کرد.

  • پس با این اوصاف، نباید انتظار زیادی از برنامه های رادیویی داشت؟

شما اگر جای مدیر رادیو باشید و 24 ساعته هم بخواهید برنامه پخش کنید و به شما بگویند بودجه ما این است و فعلا از همین نیروهایی که دارید استفاده کنید چه کار می کنید؟ می آیید 20 تا گوینده تربیت می کنید؟

  • خب این به خاطر این است که ما می خواهیم از حداقل امکانات و هزینه حداکثر بهره را ببریم!

دقیقا. گوینده مثل بازیگر نیست. 30 سال می ماند. ماندگار است امین حیایی می آید و نهایتا 2 سال ، 5 سال می ماند روی بورس، اما گوینده خوب 30 سال کار می کند. خب، برای چنین چیزی باید هزینه کرد. یکی از هزینه هایش گزینش مناسب است؛ آن هم نه از طریق مراکز دولتی هزینه دیگر، در اختیار قرار دادن استودیوها برای جوانان است یکی از بهترین دوره ها این است که این ها بیایند و بنشینند کنار من گویندگی کلاس آموزشی ندارد فوت و فن قرائت را شاید بشود یاد داد، اما لحن را نمی شود. ولی شما 5 سال می آیی می نشینی کنار من و کم کم یاد می گیری که البته چنین چیزی هم درحال حاضر به خاطر حجم بالای برنامه ها مقدور نیست.

تا یادم نرفته بگویم آن بحث رابطه ای را که شما گفتید نقض نمی کنم اما همه جا این طور نیست. ضمن این که تاکید می کنم گاهی اجبار هم در کار است؛ برای جذب نیرو و پر کردن آنتن.

  • شاید همین اجبار است كه ما را برده است به سمت یك سری برنامه ها و اجراهای سطحی و سبك.

مثلاً همین اجراهای دو نفره ای كه یك آقا و خانم می نشینند كنار هم و گاهی از شدت بی مزگی اجرا، شنونده موج را عوض می كند و یا اصلا رادیو را خاموش می كند!

  • شاید هدف گذاری برنامه ها ایراد دارد.

بله. شخصا معتقدم باید هدف را شناخت. مثلا یك برنامه فرهنگی می رود روی آنتن ولی چون من درگیر مسائل روزانه هم هستم، یكهو وسط این برنامه فرهنگی می زنم به گوجه فرنگی! ما چون جوگیر هستیم، وسط حافظ خواندن می زنیم به این تیپ چیزها. به هر حال یك رسانه پیشرو باید هشدار بدهد. شبكه جوان دارد این كار را می كند و مثل زنگ خطری است كه برای مسوولین به صدا در می آید این خیلی خوب است. دوستان من در شبكه جوان كه به جرات می گویم یك شبكه آوانگارد است، دارند كارهایی می كنند كه اولین مخالفانش هم از همكاران خود ما درصدا وسیما هستند حالا باید از این حركت حمایت كنید چون اگر جلوی حركتی كه شبكه جوان شروع كننده آن بوده گرفته شود، ما بر می گردیم به 30 سال پیش من نمی خواهم از شبكه ای نام ببرم كه برنامه هایشان شبیه 30 سال پیش است ولی حتما خودتان می شنوید.

  • شما می گویید اگر ما خوب نباشیم، شنونده موج را عوض می كند. من می گویم درحال حاضر شنونده اگ از شبكه جوان هم راضی نباشد، دیگر كجا را می خواهد بگیرد؟!

خب. از طریق رادیو دیجیتال كه به زودی می آید و البته الان هم آمده، شما می توانید 100 هزار موج رادیو را با كیفیت FM بگیرید. دیگر انتخاب سخت نیست.

  • می خواهم بگویم همین شبكه جوانی هم كه از آن به عنوان شبكه آوانگارد نام می برید، دچار نوعی تكرار شده است. بچه های رادیو، خودشان دارند خودشان را تكرار می كنند از «ما دانشجوییم» و «كاملا جوانانه» بگیرید بیایید جلو. این فرمی كه شما دارید از آن می گویید، دائما دارد تكرار می شود.

به طور كلی  با حرف شما موافقم. بعضی جاها فقط اسم عوض می شود والا برنامه، مثل همین برنامه «روی خط جوانی» است اما در بین خود برنامه سازها در شبكه جوان، رقابت وجود دارد. این رقابت در ذات رسانه است ولی چون حق انتخاب دیگری ندارید، ولی می خواهم بگویم در همین فضا و در همین شبكه جوان، دارد یك سری نوآوری هایی تجربه می شود كه با همه تكرارش از خیلی از رادیو های دیگر پیشروتر است. این هم بر می گردد به فرم برنامه ها. مثلا این كه ابتدای برنامه ها سلام علیك نمی كنیم، یا در مراكز استان ها هم دارد تقلید می شود. اما همین فرم هم در دراز مدت جواب نمی دهد باید مفهوم و اندیشه هم در برنامه هایمان باشد.

  • مجموع این حرف ها را مگر كسانی كه كار در دستشان است نمی دانند؟

می دانند. در جلساتی كه هست خیلی چیزها منتقل می شود این كه رادیو به سمت لمپنیزم رفته. این كه گوینده هایی كه در شبكه جوان دارند گویندگی می كنند، لمپنیزم را دارند رواج می دهند. زبان فارسی در خط است و... ولی این ها ایستاده اند چون می دانند كه اگر همین شبكه هم نبود. رادیوی ما به آن جایی می رسید كه خاموش می شد. ضمن این كه بعضی وقت ها این جا سرمایه گذاری می كنند، ولی در تلویزیون برداشت می شود. برای این كه انگیزه های شهرت تصویر و نام و امضاء گرفتن و این جور چیزها در ذهن آقایان حلول می كند و می روند آن جا.

  • چطور است كه بچه های رادیو با این امكانات و بضاعت مادی كم، حاضرند باز هم كار كنند؟ فقط خواهش می كنم به عشق ربطش ندهید.

نه، عشق مال هفته اول زندگی است. هفته بعد دماغ كج می شود و...

ولی این جا گرفتار نمك رادیو می شوند. ممكن است پول هم نگیرد، اما مثل خانه اش می شود. برای این كه شما احساس می كنی یك بلند گویی داری كه می توانی با یك عده همزاد پنداری كنی. همین . و گرنه فكر می كنید طرفی كه می آید با 150 هزار تومان سردبیری می كند. دنبال چیست؟

  • با همه این اوصاف چقدر امیدوار به آینده رادیو؟

رادیو روند بسیار مثبتی دارد. البته ما نیاز به نقد داریم. نقد واقعی، نیاز به بازنگری در راهمان داریم. كمتر روزنامه ای را دیده ام كه بیاید و نقد درست و حسابی نسبت به وضعیت رادیو داشته باشد. البته پیش از این كه شما ما را نقد كنید، ما باید خودمان خودمان را نقد كنیم. زمانی این نقد سازنده می شود كه كاربردی هم باشد، نه این كه بیاییم جلسه بگذاریم،  موز و همبرگر بخوریم و بعد هم برویم خانه و بگوییم دیدید همدیگر را نقد كردیم؟

  • گفتید نقد فكر نمی كنید در اجراهایتان زیاد حرف می زنید؟ آدم بعضی وقت ها با خودش می گویند بابا! بگذار ببینم مصاحبه شونده چه می گوید؟

من این طور احساس می كنم كه طرف، دارد حرفش را تكرار می كند بعضی ها به من می گویند بی ادبی است، ولی بعضی ها هم می گویند شاهكار است. برای این كه نوع جدیدی را به وجود آورده ای كه در آن خیلی مودب نیستی، خیلی با كلاس نیستی و می پری توی حرفش. معتقدم نوع جدیدی از مصاحبه است و جواب هم می دهد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-189.aspx

گویندگی در خبر، گویندگی در برنامه های تولیدی

 
گویندگی در خبر، گویندگی در برنامه های تولیدی

در جایی از استادی می خواندم كه می گفت: «گوینده خوب می تواند به شما آرامش دهد، هستی دهد، زندگی دهد و درست مثل یك جراح مغز عمل كند!» می گفت: یك گوینده خوب باید هنرپیشگی را بشناسد، آواز را، موسیقی را بشناسد، باید خوب بشنود، خوب ببیند و عملی كه انجام می دهد در مغز كنترل و در زبان پخش كند.»
گوینده حاصل كار مجموعه عوامل برنامه ساز، تشكیل شده از محقق، نویسنده، تهیه كننده... را در معرض شنیدن و قضاوت قرار می دهد. گوینده باید شخصیت خود را طوری در صدایش منعكس كند كه صدایش دارای «قدرت برقراری ارتباط»، «قدرت انتقال فكر»، «قدرت انتقال حس»، «منعكس كردن شخصیت» و «تلفظ و ادا كردن درست كلمات» باشد معنی در پیام نیست، در ذهن مخاطب است. وظیفه گوینده پیوند پیام با ذهن مخاطب است به گونه ای كه پیام در ذهن او متناسب با نظر فرستنده، معنی شود.گوینده خبر یا گوینده تولید می داند كه مردم مطالب او را نمی خوانند بلكه گوش می دهند. پس تنها یك بار فرصت دارد مطالب را به آنها تفهیم كند.


گویندگی در تولید و خبر
صدا اولین شرط گویندگی است. صدایی رسا و شفاف. در برنامه تولید، گوینده از صدایش راحت تر بهره می گیرد، سرعت و اوج و فرود و مكث ها و همچنین نفس گیری بهتر، در اختیار خودش است.
لیكن از آنجا كه گوینده خبر می بایست یك متن خبری را نه در شرایط راحت، بلكه با رعایت همه مواردی كه به كاری از جنس خبر مربوط می شود، بخواند، لذا باید بتواند به این صدای رسا و شفاف چنان انرژی و برد كافی بدهد تا بتواند از ابتدا تا انتهای یك خبر یا بخش خبری را بدون افت صدا و احساس خستگی بخواند.
گوینده برنامه تولیدی به راحتی احساسش را درگیر متنی كه به او داده شده می كند، انعطاف بیشتری در اجرا دارد، با موسیقی حس بهتری را نیز می تواند به دست آورده و القا كند، به شنونده یا بیننده نزدیك می شود. صمیمی مثل یك دوست؛ برایش شعر می خواند، حكایت می گوید، با او غمگین می شود و باز با او شادمان! انگار در كنار هم اند! اما گوینده خبر می بایست پیش از آغاز كار، یك متن بسیار رسمی و خبری را با فهم معانی و مفاهیم و اهداف آن، مطالعه كند. او باید در حین گویندگی، واژه ها و مفاهیمی را كه دارای بار خبری بیشتری هستند برجسته تر كند. لحن متناسب با محتوا و فراز و نشیب ها و همچنین مكث و عطف و تاكیدها بیشتر از آنچه كه گوینده پخش (تولید) رعایت می كند باید توسط گوینده خبر رعایت شود.
اینجا سرعت نیز نقش متفاوتی دارد. خبرها از روی متن خوانده می شود و به دلخواه گوینده سرعتش تعیین نمی شود. این یك قانون است؛ بیش از ۱۰۰ كلمه فارسی در یك دقیقه! وگرنه سرعتی مناسب نخواهی داشت! گوینده خبر در برابر یك مسئله دیگر نیز قرار می گیرد و آن اینكه بدون پیش بینی گاهی باید در نقش یك مجری برنامه خبری ایفای نقش كند. اینجاست كه این گوینده به جز همه مواردی كه تقدیم حضور شد باید خبر را خوب بشناسد، اهمیت و اولویت و حساسیت های آن را بداند، همچنین به چگونگی تنظیم و بیان تاثیر گذار خبر آگاهی داشته باشد. او باید حالا توانایی اداره منظم و هدفمند یك بخش یا برنامه خبری را داشته باشد.
بداهه گویی:بداهه گویی یعنی هنر پروراندن مفهومی كه گاهی به طور ناگهانی گوینده را در دام می اندازد چرا كه تا زمانی كه گوینده متن می خواند، مصونیت نسبی دارد و به محض خارج شدن از متن آسیب پذیر می شود.گوینده خبر هم تپق می زند اما! در خبر به راستی كه تلفظ غلط و یا القای مفهوم در غیرمنظور، خطایی فاحش است و نابخشودنی.
لحن در خبر عامل تعیین كننده ای است. این لحن و آهنگ مناسب گوینده است كه مخاطب را به شنیدن خبر ترغیب می كند. لحن یا همان شیوه گفتار باید متناسب با بخش خبری یا مخاطبان و موضوع خبر باشد. كه گوینده خوب خبر آن است كه با حفظ شأن خبر بتواند، شیوه گفتار مناسبی داشته باشد. گوینده باید صدا و لحن خود را با متن و مفهوم خبر هماهنگ كند. به عنوان مثال لحن خواندن یك خبر علمی - فرهنگی با لحن خبر حمله یا حادثه متفاوت است.به قول (استاد) حسین توفیقیان، اولین گوینده خبر در رادیو، «كسی كه صدایش انعطاف داشته و بتواند در هر قسمت، آن را با حال و هوای برنامه و شرایط آن وفق دهد، به دلیل جذب بیشتر شنونده دارای امتیاز بالاتری است.»
برجسته خوانی در هر متنی (خبری یا غیرخبری) از شرایط و ویژگی های یك گوینده خوب است.در هر متن خبری حداقل یك مفهوم مهمتر و برجسته تر است. مثلاً شماره یك كالابرگ، میزان ریشتر یك زمین لرزه و...
رادیو: از آنجا كه تنها ابزار ارتباطی گوینده رادیو كلام است، گوینده خبر رادیو باید از توانایی های كلامی، فردی و حرفه ای ویژه برخوردار باشد مثلاً سكوت گوینده در رادیو (تولید یا خبر)، سكوتِ رسانه است. گوینده خوبِ رادیو باید بتواند خبری را كه به خوبی تنظیم شده تصویرپردازی كند.
تلویزیون: آراستگی ظاهری، از ویژگی های گوینده تلویزیون است. شیوه نشستن، نگاه كردن و حركات دست و چهره او معنادار است و باید حساب شده، دقیق و حرفه ای باشد و بالاخره اینكه گویندگان خبر، دروازه بانان خبرند. مسئولیت آنها به عنوان دروازه بان خبر این است كه متن نهایی را طوری تنظیم كنند كه عاری از هرگونه اشتباه مفهومی، دستوری و مانند آن باشد. همچنین او باید توانایی ایجاد ارتباط، القای منظور و انتقال مفهوم را داشته باشد.
 

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-112.aspx

راههاي جذب شنوندگان به راديو را بشناسيم

 راههاي جذب شنوندگان به راديو را بشناسيم

راديو به عنوان رسانه اي كوچك و فراگير در بين مردم جايگاه خوبي در زمينه ارايه اطلاعات در زمينه هاي  مختلف دارد
  بسياري از كارشناسان داخلي و خارجي حاضر در اجلاس بين المللي راديو در اصفهان - عناصري مانند "گوينده خوب "- "مطلب قوي "- "اعلام تازه ترين اخبار""فركانس هاي  قوي راديويي " و "پخش زنده " را از جمله مواردي عنوان كردند كه مي تواند شنوندگان بسياري را به خود جذب كند.
  خانم "ديورا اسيل " سردبير راديو استراليا (ا بي سي ) معتقد است گوينده اصلي ترين  عنصر براي جذب شنونده در راديو  مي باشد .


  وي در دومين روز ازاين اجلاس در گفت وگویی افزود: گوينده راديو بايد داراي انعطاف صدا و گرمي كلام باشد تا از طريق صدايش بتواند فضاي مجازي مطلب را در ذهن شنوده ترسيم كند .
  وي با اشاره به اين كه در كشورش از افراد متخصص در زمينه اجرا استفاده مي شود افزود: اجراي برنامه هاي پزشكي با پزشكان  مهندسي و فني با مهندسان و كودكان با كودكان مي باشد كه  به اين عده آموزش گويندگي نيز داده مي شود .
   "بهروز رضوي " از گويندگان با سابقه راديو و تلويزيون با تاكيد بر صداي خوب گفت : "مطلب " بيش از صدا  مي تواند در اين زمينه تاثير گذار باشد .
  وي كه با 30 سال سابقه گويندگي  برنامه هاي مستند- سينما- نيايش و سنگين مذهبي را در كارنامه  خود دارد افزود: وقتي برنامه يي متن و مطلبي جذاب و گيرا نداشته باشد- هرچند بهترين گوينده را هم بكار بگيرد باز اين برنامه نمي تواند برنامه موفقي باشد .
  "حميد ياسيني" ديگر گوينده راديو و تلويزيون نيز در اين گفت و گو اطلاع رساني و سرگرم شدن را عامل اصلي در جذب شنونده برنامه هاي راديو عنوان كرد .
  وي افزود: زماني كه تهيه كننده  نيازهاي اقشار مردم نظير دانش آموز و دانشجو- خانه دار- دكتر و مهندس و غيره را بتواند بشناسد و مطابق با آن گوينده يي را كه براي اجرا برنامه مناسب باشد- انتخاب كند- مي تواند بر جذابيت برنامه خود بيفزايد .
  به گزارش ايرنا- دبير كل اتحاديه سازمان هاي  راديو تلوزيوني آسيا و اقيانوسيه هم ضمن اعلام موارد فوق وجود فركانسهاي قوي و مطلوب - كوچك بودن اندازه راديو بابيشترين و بهترين موج هاي راديويي را از عوامل تاثير گذار در جذب شنونده دانست  .

  "ديويد استلي " با بيان اينكه راديوي كوچك هميشه همراه فرد است - افزود: دستيابي مخاطب از هر گروه شغلي و سني به كسب اطلاعات از راديوي بدون اختلال امواج - موجب جذابيت اين رسانه كوچك  مي شود .
  وي با بيان اين كه در تمام دنيا راديو از سختگيري و جايگاه ويژه يي از  نظر تامين نيرو و اطلاعات برخوردار است  گفت : تمامي كشورها نيز بايد در اين مقوله توجه  لازم را بخصوص در زمينه اطلاعات و مطلب براي هر گروه و قشري داشته باشند .
  استلي  با اشاره به اين كه بايد مسوولان راديو مانند سالهاي گذشته راديو را پيشتاز اطلاع رساني كنند-توصيه كرد: بهتر است تهيه كنندگان  علاوه برتهيه  مطلب خوب - گوينده يي كه آموزش گويندگي را فرا گرفته بكار بگيرند زيرا اين
خود اولين احترام به شنونده و كليد موفقيت برنامه است .

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-106.aspx

چگونگي بكاربردن زبان توسط گويندگان راديو

چگونگي بكاربردن زبان توسط گويندگان راديو

«استفاده گويندگان راديو از يك زبان غيررسمي و سريع كه مخاطبان جوان مي‌پسندند، منافاتي با زبان معيار ندارد. البته برخي از شبكه‌ها از اين امر به صورت نادرست استفاده مي‌كنند.»

ژاله صادقيان ـ گوينده برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني ـ با بيان اين مطلب در خصوص چگونگي بكاربردن زبان توسط گويندگان راديو گفت: در برخي از برنامه‌هاي راديو جوان و جنگ‌هاي طنز شبكه سراسري نوعي طرز صحبت كردن وجود دارد كه بوي ادب و فرهنگ ايراني را نمي‌دهد. چنان‌چه فردي در خيابان همان طرزصحبت كردن رابه كار برد، احساس بدي به عابران دست مي‌دهد؛ خانواده‌هايي هستندكه به فرزندانشان اجازه نمي‌دهند كه با چنين لحني صحبت كنند.

وي افزود: درست است كه زبان پويايي دارد، شكستگي در كلمات اجتناب‌ناپذيراست و با سرعت تكنولوژي تغييراتي در زبان ايجاد مي‌شود اما زبان فاخر لزوما زباني نيست كه مخاطب جوان نتواند با آن ارتباط برقرار كند. جوانان امروز ايران به راحتي درست را از غلط تشخيص مي‌دهند. بسيار دردناك است كه نسل‌هاي بعدي با زبان فارسي بيگانه و با زبان كوچه و بازاري آشنا باشند.

اين مجري برنامه‌هاي راديو و تلويزيون ادامه داد: راديوهاي ايران، شبكه‌هاي رسمي كشور و مظهر زبان ملي هستند. چنان‌چه راه درست انتخاب شود، مي‌توان با در گويندگي وجود شيطنت‌ها و شور و شر جواني، زبان فاخر را نيز حفظ كرد. اين بحث در خصوص راديوهاي محلي به كلي متفاوت است. در چنين راديوهايي چند جوان نه به عنوان گوينده بلكه به عنوان مخاطب مي‌توانند در زبان تغييراتي ايجاد كنند.

وي تصريح كرد: جوان امروز با سرعت فزاينده‌اي به جلو در حركت است. يك گوينده‌ي راديو نبايد همانند 30 سال پيش با آرامش با او صحبت كند. جوان امروز اين آرامش را نمي‌پذيرد. هنگام صحبت با او بايد سريع موضوع را گفت و تمام كرد.

صادقيان خاطرنشان كرد: بسياري از برنامه‌هاي مثال‌زدني در گذشته چنين بودند. سرعت زبان با فاخر بودن آن منافات ندارد. راديويي كه براي جوانان طراحي شده است، نبايد همانند خودشان در كوچه و بازار با آنها صحبت كند. البته در چنين شبكه‌هايي در زمان كوتاهي، نمي‌توان تغيير ايجاد كرد. بلكه اين كار بايد به تدريج و با برنامه‌ريزي صحيح صورت گيرد.

وي درباره‌ي حضور گوينده‌هاي راديويي در تلويزيون گفت: اين مساله ممكن است به خيال‌انگيز بودن راديو لطمه بزند. البته در حال حاضر مخاطب راديو تا حدي با خيال‌انگيزي فاصله گرفته است. آن‌ها ديگر در ذهن خود گوينده مورد علاقه‌شان را فرشته تصور نمي‌كنند.

اين گوينده برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني افزود: گوينده‌اي كه در راديو صداي مخملي دارد اما چهره خوبي ندارد، بزرگ‌ترين اشتباه است كه در تلويزيون برنامه اجرا كند. البته حضور گوينده راديو در تلويزيون بستگي به توانايي‌هاي او نيز دارد. گوينده‌اي كه بتواند از عهده‌ي دو نوع اجرا به خوبي برآيد، چه ايرادي دارد كه همزمان در راديو و تلويزيون فعاليت كند؟ از بسياري مخاطبان شنيده‌ام زماني كه چهره گوينده‌اي را از تلويزيون ديده‌اند، صداي او براي آنها دلنشين‌تر شده است. اين يك امتياز مثبت است كه تلويزيون به راديو مي‌دهد.

وي كه گوينده برنامه ستاره چين راديو برون‌مرزي صداي آشناست، در خصوص نحوه‌ي اجراي برنامه‌هايي كه مخاطب خارج از كشور دارند،ادامه داد: مخاطبان خارج از كشور چنان چه حس قربت را از صداي گوينده راديو درك نكنند، مطمئنا به گوش دادن برنامه ادامه نمي‌دهند. همان‌طور كه مخاطب برنامه‌هايي با موضوع‌هاي مختلف، نوع اجراي خاص آن موضوع را از گوينده توقع دارد.

صادقيان با بيان اين‌كه ستاره چين برنامه‌اي است با موضوع فرهنگي – هنري تصريح كرد: در برنامه ستاره‌چين نحوه توصيف گوينده براي مخاطبان داخل و خارج كشور درباره جشنواره‌اي كه در ايران در حال برگزاري است، كاملا با هم تفاوت دارد. مخاطب داخلي، ممكن است نيازي به توصيف‌هايي كه براي مخاطب خارج كشور مي‌شود، نداشته باشد.

وي با اشاره به نوع زباني كه گوينده برنامه‌هاي برون‌مرزي بايد به كار برد، خاطرنشان كرد: هرچند من موافق ساختارشكني زبان در برنامه‌هاي داخلي نيستم، اما بصورت كامل آنرا رد نمي‌كنم.اما ذهن مخاطب خارج از كشور بخصوص كودك پاك، و آماده پذيرش هر نوع زباني است. بنابراين گوينده در چنين برنامه‌هايي بايد از زبان معيار استفاده كنند.

مجري برنامه ستاره چين راديو برون‌مرزي صداي آشنا گفت: ايرانيان خارج از كشور در بيرون از خانه به زباني غير از زبان مادريشان حرف مي‌زنند. بهتر است گوينده راديويي به نحوي صحبت كند كه ذهنيت درست براي آنها بخصوص كودكان ايجاد شود. چنان چه اين امر اتفاق افتد، زماني كه به ايران خواهند آمد حداقل كلمات را درست ادا مي‌كنند.

وي در خصوص نوآوري در اجراي برنامه‌هاي برون‌مرزي افزود: در هر رسانه‌اي نوآوري معقول در شرايط درست، زيباست. البته نوآوري عجيب و غريب، مقداري برنامه را زير سوال مي‌برد. به عنوان مثال گوينده تلويزيوني براي توصيف هواي باراني به محوطه‌ي بازي مي‌رود و همان‌طور كه قطرات باران از چترش مي‌چكد فضا را براي مخاطب ترسيم مي‌كند. درحالي كه او مي تواند در استوديو روي صندلي بنشيند و هواي باراني را توصيف كند. كدام‌يك براي مخاطب دلپذيرتر است؟

صادقان در پايان از همكاري با گروه اجتماعي راديو ايران به عنوان بازيگر در برنامه‌هاي سيب نقره‌اي خبر داد. همچنين در شبكه دو سيما در برنامه‌اي كه به معرفي شبكه جام جم مي‌پردازد، همكاري مي‌كند. اين برنامه پل ارتباطي شبكه جام جم با مخاطبان داخل و خارج كشور است.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-101.aspx

ویژگی و چگونگی گفتار در برنامه‌های طنز و تفریحی رادیو  

 ویژگی و چگونگی گفتار در برنامه‌های طنز و تفریحی رادیو 

در نشست علمی آموزشی معاونت صدا گفتار در برنامه‌های رادیویی ویژگی و چگونگی گفتار در برنامه‌های طنز، سرگرمی و تفریحی با حضور داریوش مودبیان (کارگردان، بازیگر و مدرس دانشکده صدا و سیما)، دکتر فرزان سجودی (عضو هیات علمی دانشگاه تهران) و محمدحسین سروش (مدرس گویندگی) بررسی شد.

به گزارش ایسنا، داریوش مودبیان، در ابتدای سخنانش درباره چرخه طنز، از فرآیند تلفیق خنده و اندیشه گفت و خاطرنشان کرد: چرخه طنز از حضور و کارکرد متقابل و پیوسته دو عنصر خنده و اندیشه به وجود می‌آید. این دو عنصر به ظاهر متضاد هستند، اما ظهور و حضورشان در چرخه طنز ضروری است. ابزاری که این داده‌ها در درون طنز پرداز ایجاد می‌کنند، جهان‌بینی آن است.

به اعتقاد وی خنده هدف طنز نیست بلکه ابزار آن است و مختص انسان می‌شود.

داریوش مودبیان با طرح این پرسش که چرا ما به اشیاء می‌خندیم؟ خاطرنشان کرد: دیدن وجهی از فرد در این اشیاء ما را به خنده وا می‌دارد. هدف طنز برانگیختن اندیشه است. خنده و اندیشه باید در هم بیامیزد و گاه تلفیق این دو تجمعی است مانند آنچه در بذله‌گویی و بازی با کلمات اتفاق می‌افتد.

پس از داریوش مودبیان، دکتر فرزان سجودی، ‌نشانه‌شناس و مترجم با پرداختن به جزئیات زبان طنز، تصریح کرد: ما تنها می‌گوییم طنز ، اما اگر وارد جزئیات شویم، متوجه خواهیم شد که بین هجو، هزل، بذله‌گویی و طنز تفاوتهای بسیار به لحاظ سبک و الگو وجود دارد.

وی با تکیه بر صحبتهای داریوش مودبیان ، خاطرنشان کرد: هرگز طنز در خلا اتفاق نمی‌افتد؛ اگر چنین رخدادی روی دهد، یک فاجعه محسوب می‌شود. همواره در طنز باید وجه آگاهی‌دهنده وجود داشته باشد و کار رسانه هم همین است.

فرزان سجودی همچنین جسارت، خلاقیت و آشنایی شهودی با شگردهای طنز کلامی را از ویژگی‌های یک طنز آگاهی دهنده برشمرد.

داریوش مودبیان هم در ادامه صحبتهای سجودی یادآور شد: حتی در کمدی محض(کمدی بوف) که از سر بی‌خردی گفته می‌شود، خردی وجود دارد که از سوی نویسنده لوث و پنهان می‌شود. در برخی برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی این مساله دیده می‌شود.

در ادامه فرزان سجودی، با اعتقاد به این که طنز قاعده جهانی ندارد اما از دستورهای جهانی پیروی می‌کند، خاطرنشان کرد: بافتهای فرهنگی، زمینه‌ متفاوتی را در طنز و لطیفه ایجاد می‌کند. بر حسب بافتهای فرهنگی فضای طنز تغییر می‌کند اما مضامین غالب، سیاسی و اجتماعی، نژادی و جنسی هستند.

طنز خلاق و آفرینش‌گر می‌داند چگونه از این مضامین استفاده و از بافتهای قومی ، بومی و جنسی پرهیز کند.

وی ادامه داد: در رادیو تنها با صدا سر و کار داریم؛ یعنی از طرفی با محدودیتهای بصری مواجه هستیم و از طرفی شاید این محدودیت، فشار را به ویژگی‌های کلامی منتقل ‌کند که باعث طنز کوبنده‌تر شود.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران معتقد است که در رادیو همواره یک درام در حال رخ دادن است؛ چرا که گوینده طنز مدام در موقعیتهای دیالوگی و تغییر شخصیت قرار می‌گیرد.

فرزان سجودی، در توضیح این مطلب گفت: در این شرایط طنز از سطح کاغذ به تحقق می‌رسد و قابل دریافت می‌شود.

وی درباره لزوم نگاه دانشی به حوزه طنز در رادیو افزود: همواره جدالی بین عمل‌گریان و کسانی که آن حوزه را مطالعاتی می‌کنند، وجود دارد. من تنها به این طبقه‌بندی‌ها اعتقاد ندارم، بلکه معتقدم باید یک گفت وگوی دو سویه‌ بین حوزه عمل و دانش مدون زبانشناسی وجود داشته باشد، تا هم طنزپرداز از آن سو تغذیه شود و هم سوی دیگر با اطلاع از حوزه عمل آگاهانه‌تر نظریه دهد.

پس از صحبتهای دکتر فرزان سجودی، محمدحسین سروش مدرس دانشگاه به ایراد سخنرانی پرداخت.

وی با تاکید بر اینکه سخنان یک جوان بر روی اعمال و دل انسان بسیار اثر می‌کند، خاطرنشان کرد: اگر این دیدگاه آرمان شبکه جوان باشد، اگر چه آرمانی است اما می‌توان به آن نزدیک شد.

سروش سپس به طرح این پرسش‌ها پرداخت که آیا شبکه جوان رادیو نیم‌نگاهی به این مفاخر پایدار انسانی دارد و درون جوان را درک می‌کند؟ و آیا امروز برنامه‌های شبکه جوان در این مسیر قرار دارد؟

وی ادامه داد: اگر شبکه جوان در این مسیر قرار دارد که خدا قوت! و اگر نیست، چرا؟!

محمدحسین سروش با تاکید بر تمایز طنز با هجو، فکاهی ، هزل وغیره، گفت: گاه در برنامه‌های رادیویی این سوالات با هم درهم می‌آمیزد و گوینده سردرگم می‌شود.

وی در این نشست همچنین ابراز امیدواری که روزی شبکه‌های رادیویی به جای عنوان پرمخاطب از عنوان «خوش مخاطب» استفاده کنند.

این مدرس دانشگاه پیشنهاد داد که برنامه‌سازان رادیویی لطایف عبید زاکانی، حکایتهای گلستان و لطایف نصرالدین را مطالعه و در متن برنامه‌ها از آنها استفاده کنند.

وی از هزل به عنوان لطیفه و بیهوده‌گویی یاد کرد و عبید زاکانی را در زمره افرادی قرار داد که در این عرصه قلم زده است.

سروش، هجو را عیب کسی برشمردن و دشنام‌گویی دانست که در ادبیات جاهلی ایران دیرینه دارد و افزود: در ادبیات جاهلی ما هجو به کمک دشنه و چاقو می‌آمده و مکمل عملکرد آن می‌شده است.

وی ادامه داد: فکاهه خوش‌طبعی و مزاح است. فکاهی زشتی هزل را ندارد و به بی‌پروایی هجو نیست؛ بلکه ملایم است؛ اما طنز شیوه‌ای خاص از شوخ‌طبعی است و باید موقعیت برنامه‌های رادیو جوان را بر اساس معیار طنز سنجید.

این مدرس گویندگی، از طنز مهران مدیری که به «خرید وجدان» اختصاص داشت، به عنوان نمونه‌ای برای طنز موفق یاد کرد.

وی ادامه داد:‌ طنز ترکیبی از نقد، خنده و رمز است؛ طنز با شرم و حیا همراه است اما هزل از گفتن کلمات خلاف ادب ابا نمی‌کند؛ قصد طنز اصلاح است اما هزل تنها می‌خنداند؛ نوعی وارونگی کلمات، در طنز باید رعایت شود تا نوعی نهیب و طعنه‌ ایجاد کند.

وی از طنز به عنوان نوعی قضاوت یاد و ابزار امیدواری کرد که روزی برنامه‌سازان رادیو جوان بدانند که طنز به معنای روکم‌کردن و تحقیر افراد نیست.

سروش خاطرنشان کرد: اشک‌هایی که در طنزنویس وجود دارد، باید در لحن مجری و گوینده شنیده شود.

به گزارش خبرنگار سرویس رادیو ایسنا، بخش دیگری از این نشست به نقد و بررسی برنامه «هفت شنبه» رادیو جوان با حضور معاون صدا مدیر کل اداره پژوهشهای رادیو، مدیر رادیو جوان و مدیر طرح و برنامه این شبکه اختصاص داشت.

داریوش مودبیان، در ابتدای این بخش با بیان این که هدف این نشست، نقد و بررسی برنامه «هفت شنبه» نیست، خاطرنشان کرد: هدف ما پیداکردن مصادیقی برای 9 حوزه طنز در این برنامه است.

پس از بیان این نکته از سوی مودبیان، بخشهایی از برنامه «هفت شنبه»، برای حاضران در سالن اجتماعات ساختمان شهدای رادیو پخش شد.

داریوش مودبیان در ادامه به ارائه نظریات طنز به صورت فهرست‌وار پرداخت و افزود: 9 حوزه طنز وجود دارد که از این میان 3 حوزه به الگوهای طنزپردازی تبدیل شده‌اند.

وی یکی از الگوهای طنزپردازی را «برتری» برشمرد و افزود: در این الگو علت خندیدن، برتردیدن خود است‌. در رادیو از آنجا که نمی‌توان از جلوه‌های بصری استفاده کرد، از صدا استفاده می‌شود؛ اما از این الگو اغلب بدون آگاهی دادن استفاده شده است.

پس از داریوش مودبیان، محمدحسین سروش خطاب به دکتر حسن خجسته(معان صدا) گفت: شبکه جوان از آنجا که خط شکنی و لحن خسته‌کننده گذشته را متحول کرده است، قابل تحسین و مقبول است؛ باید چنین شبکه‌ای می‌آمد و لحن دو –سه دهه پیش مردم را از رادیو به تدریج دور می‌کرد؛ این کار با تدبیر معاون صدا انجام ‌شد.

وی ادامه داد: اما این نکته که به مرور پیکره برنامه‌های رادیو جوان دگرگون شده و احساس می‌کنیم صدای برخی منقدان در آمده است، پرسشی است که شاید باید مدیر رادیو جوان پاسخ دهند.

وی سه ویژگی را برای زبان رادیو قائل شد و افزود: سطحی‌گویی، ساده‌گویی و فاخر‌گویی، سه ویژگی زبان رسانه است. امروز موفق‌ترین شبکه‌ها و مدیران با شیوه ساده‌گویی ، با جان و دل مخاطبان خود سخن می‌گویند؛ مهارت مدیر موفق رسانه این است که پیچیده فکر کند و ساده سخن بگوید.

به اعتقاد سروش زبان شبکه جوان باید با مخاطب خود تناسب داشته باشد.

وی در توضیح این مطلب گفت: ادعای ما این است که به زبان جوانان کوچه وبازار امروز صحبت کنیم؛ اما آیا جوانان ما هر چه قدر هم که نازل سخن بگویند در فضای عمومی جامعه هم نازل سخن می‌گویند؟! این پرسشی است که متوجه مدیران ماست.

این مدرس گویندگی با اعتقاد به این که غلط‌های رادیویی امروز کمتر در شبکه‌ها مشاهده می‌شود، ادامه داد: رادیو جوان در میان کم‌غلط‌ ترین شبکه‌های رادیویی قرار می‌گیرد.

محمدحسین سروش با اشاره به بخشهایی از برنامه «هفت شنبه» که برای حضار پخش شد، خاطرنشان کرد: آیا شنیدن برخی از این واژه‌ها احساس بدی به مخاطب نمی‌دهد؟ برخی از این واژه‌ها حتی به هتاکی آلوده هستند و اگر برخی مدیران چنین کلماتی را نمی‌شنوند، شاید علاقه‌ای به شنیدن آن ندارند. شیوه بیان نادرست حتی در لحن برنامه «هفت شنبه» نیز مشهود است.

به اعتقاد وی در برنامه‌های رادیویی گاه به ذوق زبانی مردم ایران توهین می‌شود.

محمدحسین سروش در این باره تصریح کرد: زبان رسانه باید مراقب شعور ملی باشد و به غرور و شعور ملی توهین نکند.

این مدرس گویندگی تاکید کرد: شبکه جوان برای اینکه طرح جدیدی خلق کرده تا از آن لحن خسته و فرتوت گذشته فاصله بگیرد، باید تحسین شود؛ اما باید مراقب این چند نکته هم باشد؛ به ویژه گاهی نثر قوی است، اما گوینده و مجری ضعیف عمل می‌کنند. لحن، امروز یک ابزار معتبر مصرف نثر محسوب می شود.

در ادامه صحبتهای سروش، مودبیان با طرح این پرسش که آیا باید باهر چه که مدنظر ماست شوخی کرد؟ خود پاسخ داد: می‌توان با همه چیز شوخی کرد، مگر آن چه متعلق به همگان است؛ چرا که پایه‌های آن سست می‌شود.

دکتر فرزان سجودی نیز با اعتقاد به این که «هفت شنبه» الگوهای «صبح جمعه با شما» را دنبال می‌کند، ادامه داد: الگوهای این برنامه تکراری و پیش پا افتاده است و برنامه خاصی نیست. مضامین این برنامه تکراری است و نقدهای بی‌مایه‌ای به مسائل اجتماعی و شهری در این برنامه صورت می‌گیرد.

این مدرس دانشگاه تاکید کرد: برنامه‌های قدیمی تشخصی برای خود داشتند و با ساخت برنامه‌ای مانند هفت شنبه نباید وهم برمان بردارد که برنامه خاصی تولید کرده‌ایم؛ هفت‌شنبه همان مضامین صبح جمعه با شما را دارد، با این تفاوت که جیغ و دادش بیشتر است.

عضوهیات علمی دانشگاه تهران با اشاره به برنامه هفت‌شنبه یادآور شد: روز گذشته برای حضور در جلسه امروز، مشغول شنیدن این برنامه بودم که فرزند 25 ساله‌ام پس از مدتی هدفون را برایم آورد و گفت پدر اگر تو مجبور به شنیدن این برنامه هستی، ما اجباری به شنیدن آن نداریم!

وی با اشاره به جمله‌ای تحت عنوان «کسانی که برنامه ما را دوست ندارند، غلط می‌کنند رادیو را روشن می‌کنند» که در برنامه هفت‌شنبه مطرح شد، خاطرنشان کرد: این جمله ما را به یاد شخصیتی در سریال مهران مدیری می‌اندازد، با این تفاوت که این شخصیت در ذهن مخاطب جا افتاده بود. بیان این جمله از سوی مجری، آن هم در شروع یک برنامه حتی به شوخی اصلا جایگاهی ندارد.

دکتر فرزان سجودی، با اشاره به گرایش کثرت‌گرایانه به زبان، تصریح کرد: جوانان در محل‌های مختلف با زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند و رادیو جوان باید این نسیبت را رعایت کند.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران، درباره شیوه اجرایی برنامه هفت شنبه ابراز عقیده کرد: روالی در حال جا افتادن در شبکه‌های رادیویی است که در شبکه‌های ماهواره‌ای لس آنجلس بسیار دیده می‌شود؛ چند نفر دور هم می‌نشینند و صحبت می‌کنند؛ این در حالی است که گپ زدن آدمها با یکدیگر و خرج کردن به حساب مخاطب، چه معنایی می‌تواند داشته باشد ؟!

به گفته‌ وی گاه حتی برخی رمزهایی که بین گویندگان برنامه‌ها رد و بدل می‌شود، به حدی شخصی است که مخاطب فکر می‌کند این حرفها به من چه ربطی می‌تواند داشته باشد و چرا باید به آن گوش دهم؟

این مدرس دانشگاه همچنین تاکید کرد که هر چیز متفاوتی که ابداع محسوب نمی‌شود.

دکتر فرزان سجودی در عین حال گفت: رادیو جوان برنامه‌هایی هم تولید و پخش می‌کند که به طنز مطلوب نزدیک می‌شود؛ البته برنامه‌هایی هم وجود دارد که احساس می‌شود مرز بین طنز و احساس گرفتن موقعیت برتر و دست انداختن افراد، در هم آمیخته شده است.

این مدرس دانشگاه معتقد است در برنامه «هفت‌شنبه» صدا به دل نمی‌نشیند.

وی در مقام یک شنونده، در این باره گفت:‌ چه کسی می‌گوید چنین صداهایی خوشایند است؟! باید از گویندگان این برنامه پرسید که آیا هدف از ساخت این برنامه رنجاندن مخاطب است ؟! چنین صداهایی ربطی به خلاقیت ندارد؛ باید فکری به حال این صداهای ناهنجار کرد.

به گزارش ایسنا، در بخش پرسش و پاسخ ، سرور پاک‌نشان ، یکی از گویندگان قدیمی رادیو با اشاره به صحبتهای محمدحسین سروش که اعتقاد داشت لحن گویندگان قدیمی خسته‌کننده ‌شده بود، تصریح کرد:‌ آیا برای تحول باید این گونه وارد عمل شد؟! ضمن این که این شیوه اجرا برای برخی شبکه‌ها جواب می دهد. برخی مخاطبان رادیو هم هستند که دوست دارند شعر حافظ را کامل و درست بشنوند؛ ما مخاطبان فرهیخته‌ای هم داریم که شاید خیلی به لحن گویندگان رادیو جوان علاقه نداشته باشند.

سروش در پاسخ به این اظهارات، گفت: نمی‌توان منکر این تحول در گویندگی شد. شبکه جوان در این امر جسارت به خرج داده است؛ اما وسط کار احساس می‌شود این شبکه کم آورده است و نمی‌دانم چرا در حال حاضر به این روز افتاده‌ایم؟!

در پایان این نشست دکتر شهرام گیل‌آبادی ، مدیر رادیو جوان به ایراد سخنرانی پرداخت.

وی با بیان این که وجه طنز و کمدی در ایران در هم آمیخته است ، ادامه داد: در رادیو به سمت کمدی پیش نمی‌رویم، چرا که بسیار سخت و دشوار است. در کمدی، وجه جدی غالب است که با نگاه دراماتیکی که در رادیو داریم شاید سازگاری نداشته باشد.

وی برگزاری دوره‌ای طنز برای برنامه‌سازان رادیو را ضروری دانست و افزود: این کلاسها اتفاقا باید با پرداختن به مقوله کمدی شروع ‌شوند.

مدیر رادیو جوان خاطرنشان کرد: نمی‌توانیم اشتباهات فاحشی که در پاره‌ای موارد داریم رد کنیم و بر این عقید‌ه‌ایم که این اشتباهات را باید به حداقل برسانیم.

شهرام گیل‌آبادی با اعتقاد به این که در برنامه هفت‌شنبه، بداعت صورت گرفته است تصریح کرد: نباید زحمات دوستان را نادیده گرفت؛ اگر برنامه‌ی صبح جمعه را مرور کنید، متوجه این بدعت خواهید شد.

وی فرم و ساختار هفت‌شنبه را یکی از ویژگی‌های این برنامه برشمرد و افزود: حذف گوینده و رسیدن به فضای دراماتیک، حرکتی جدید در برنامه‌های صبح جمعه رادیو محسوب می‌شود. نظرسنجی‌ها نشان می دهد که سادگی کلام، در حال حاضر در برنامه‌ هفت شنبه وجود دارد و جوان احساس می‌کند جمعی از همسالانش در کنارش نشسته‌اند و با او صحبت می‌کنند.

پس از صحبتهای گیل‌آبادی، داریوش مودبیان، با تذکر این که کمدی و طنز با هم تفاوتی ندارند،‌ تصریح کرد که نباید این‌ها را از هم تفکیک کرد؛ بلکه طنز می‌تواند زیربنای کمدی هم باشد.

گیل‌آبادی در ادامه با اشاره به جمله احمد شاملو که حکمت در کوچه و بازار است اظهار کرد: هر چه بتوانیم به زبان جوان کوچه و بازار نزدیک شویم، البته با در نظر گرفتن پالایش زبانی ، موفق‌تر خواهیم بود.

مدیررادیو جوان درباره اعتقاد فرزان سجودی به شنیدن صداهای ناهنجار در برنامه هفت شنبه ادامه داد: اعتقاد ندارم که صدای همکارانم ناهنجار است؛ اما گاه اختلاط صداها برای مخاطب مشکل ساز خواهد بود.

در پایان این نشست، دکتر حسن خجسته با مثبت ارزیابی کردن نشستهای عملی –آموزشی بررسی گفتار در برنامه‌های رادیویی، درباره طنز رادیویی گفت: طنز صبح جمعه کلاسیک و سنتی و مبتنی بر طنزهای مکتوب بود. این نوع طنز به دلیل توفیقی که داشت به مجلات هم کشیده شد و هنوز هم در رادیو وجود دارد.

وی ادامه داد: این طنز با اشکالاتی هم مواجه بود؛ در این طنزها برخی موارد همواره تحقیر می‌شدند که این مساله در رادیو اصلاح شد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-70.aspx

گویندگی یک هنر است ؟

گویندگی یک هنر است ؟

یک خاطره، سالها پیش که کارم را در صداو سیمای مرکز کرمان شروع کردم یکدست لباس پلو خوری داشتم و برای تلویزیون می پوشیدم و دم در منتظر می ماندم تا آفیش شوم به همراه چند کارآموز دیگر برویم داخل ...یک تهیه کننده قدیمی هم داشت مرکز کرمان ،این بنده خدا هر روز می امد قبل از ورود به ما می گفت بچه ها من جای شما بودم هر روز این میله های پرچم دم در سازمان را یک ماچ ! می کردم و بعد ازیک تعظیم وارد می شدم !! چند بار این موضوع تکرار شد تا یک دفعه دل به دریا زدم و پرسیدم اقای خ.الف چرا باید اینکار را بکنیم ...؟ نگاهی به ماها انداخت و گفت : اخه اگر آنزمان (شاه )بود کی شما ها را با این قیافه ها و صدا ها به رادیو وتلویزیون راه می دادند !!

واقعا گوینده بودن یک هنر است ؟ برخی اساتید به من می گویند بله و خود من می گویم نه !! حالا چرا ... خیلی از علاقمندان این شغل ، به صدا و تصویر خوب فکر می کنند ...شاید این دو فاکتور مهم باشند ولی در دنیای رسانه ای امروز دیگر کافی نیست ؟! ... بلکه عامل مهمتری برجسته شده آنهم دانش مجریان است ، به عنوان مثال عادل فردوسی پور را در نظر بگیرید به لحاظ فنی از صداو  بیان معمولی برخوردار است ولی دانش خوب و به روز او ، عادل را از سایر گزارشگران متمایز می کند ، واقعیت این است که گسترش شگفت آور وسایل ارتباطاتی ودسترسی مخاطبان به کانالهای مختلف خبری و اطلاع رسانی ، مهلتی را برای زنگ خبر باقی نمی گذارد و برای مواجهه با مخاطب امروزی باید طرحی نو در انداخت،معتقدم حرکت رسانه ملی باید به سمت جذب وتربیت مجری - کارشناسان و سپس ستاره سازی از این شخصیتها برای مخاطبان باشد نکته ای که اگر در نهایت در نزد مخاطب مشروعیت پیدا کند ، بر اعتبار رسانه خواهد افزود

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-55.aspx

اتوکیو  

 اتوکیو 

یکی از دوستان گوینده به من می گفت ، روزی در خیابان یکی از بینندگان عزیز من را دید و گفت شما چقدر حقوق می گیرد تا همه این خبرها را حفظ کنید ! واقعا کار سختی است ... به عنوان یک اصل ،در کار رسانه ای تلویزیون  هر چه نگاه یک گوینده به مخاطب خودش بیشتر ، ملموس تر و نزدیکتر باشد ، قطعا در جذب او موفق تر خواهد بود برای اینکا ر ما در کار گویندگی از وسیله ای بنام اتوکیو که  ترجمه فارسی آن متن نما استفاده می کنیم این وسیله که شکل آن را در زیر این متن می بینید برای تسهیل حالت محاوره ای گوینده است ، این وسیله ارتباط چشمی و محاوره ای گوینده خبر با مخاطب را محکم می کند و گوینده خبر تلاش می کند با نگاه کردن به اتو کیو ( نه خیره شدن ) توجه شما بینندگان عزیز ! را به خود ودر نهایت خبر جلب کند ، شکل کلی هم به اینصورت است که جلوی لنز دوربین یک صفحه LCD  قرار می گیرد و متن خبر بر روی آن بوسیله پدالی که زیر  پای گوینده است حرکت می کند در واقع هماهنگی حرکت چشمها بر روی متن و میزان فشردن پدال که سرعت حرکت متن را بر روی صفحه کامپیوتر را تعیین می کند اصول فنی بکارگیری اتوکیوست . بنابراین اگر دیدید گوینده محترم مدام سرش پائین است بدانید مطمئنا از اتوکیو استفاده نمی کند و قطعا این گوینده محترم در محاوره ای کردن خبر موفق نیست !

مازیار ناظمی

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-46.aspx

می خواهم گوینده شوم. صورت سنگی ها Stone-Face

 می خواهم گوینده شوم. صورت سنگی ها Stone-Face

برگردیم به روزگار گذشته ، حدودا دهه 60 و تا خرداد 76 را مد نظر بگیرید ، چهره گویندگان خبر را بیاد آورید .... بسیار جدی و به گونه ای که ناخود آگاه خودت را جلوی سیما جمع می کردی ! در آن سالها ( خصوصا دوران جنگ ) به لحاظ شرایط کشور و حساسیت های موجود ، گویندگی خبر هم شرایط خاص خودش را داشت .یکی از گویندگان قدیمی برای من تعریف می کرد حتی سلام و علیک هم برای گوینده نوشته می شد و ما نمی توانستیم جمله ای را از خودمان اضافه کنیم ، اگر هم لبخند می زدی بعدا از شما سوال می شد که علت اینکار چه بوده است ؟ من از این گروه گویندگان به عنوان نسل اولیها نام می برم  که در مباحث تخصصی از این شیوه گویندگی به عنوان صورت سنگی ها یاد می کنند .....اما گذر زمان و تحولات اجتماعی و به طبع آن گسترش وسایل ارتباط جمعی و صد البته تغییر ذائقه مخاطبان ایرانی به لحاظ دسترسی به منابع دیگر خبرگیری نظیر ماهواره و اینترنت ، شرایط را به گونه ا ی پیش برد که شیوه های سنتی دیگر پاسخگو نبود و رسانه ملی به فکر افتاد تا از کورس رقابت در این قسمت عقب نیفتد و شما کم کم  حضور نسل دوم گویندگان را شاهد بودید ، نگاههای صمیمی ، دوستانه و مهربان به چهره های گویندگان خبر راه یافت ! در برنامه های تولیدی هم که گویندگانش به لحاظ  تفاوت کار از قدیم ، آزادی عمل زیادی در اجرا داشتند ، شیوه بگو و بخند ، حتی بین مجریان مرد و زن بیشتر دیده شد ، نگاه با احساس به مخاطب و به نوعی ستاره سازی شبکه ها موجب شد تا در این زمان که از نیمه دوم سال 76می شود ،برخی اسامی بیشتر و بیشتر مطرح شود و معروفیت گویندگان به سبب سواد و احاطه آنها بر فنون اجرا باشد تا نمایش مدام آنها بر صفحه تلویزیون ! ...من با اجازه شما در اواخر دوره صورت سنگی ها وارد صداو سیما شدم وکار را از آنها یاد گرفتم  و بخش مهمی از فعالیتم را به عنوان نسل دوم پیش بردم و معتقدم این نسل وظیفه دشوارتری را برای شکستن برخی سنتها داشت مثلا در سال 1377 که من از تولید به خبر آمدم و شیوه یا حداقل سبکی نو را در خبر ورزشی ارایه کردم که با مقاومتهای زیادی روبرو شد خاطرم هست یکی از اساتید که الان هم خدمتشان هستم می گفت این شیوه خبر گفتن تو ! مثل این است که آدم با پیژامه برود میهمانی !! ...خوب امروز خودتان قضاوت کنید ، آیا چنین است ؟  در بخش دیگر این مبحث به ظهور گویندگان نسل سوم و برخی خطاهای این گروه  می پردازم

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-43.aspx

با فرشيد منافي گوینده راديو جوان

 با فرشيد منافي گوینده راديو جوان

بايد صفحه اي را در مورد برنامه هاي راديو کار مي کرديم و من مرتب از زيرش شانه خالي مي کردم چرا که اين رسانه را خوب نمي شناختم و خيلي وقت بود که شنونده راديو نبودم مگر راديو پيام آن هم براي اينکه بدانم مسيرم را چگونه انتخاب کنم که فقط با يک ساعت تاخير به قرارم برسم. يک روز، صلات ظهر، وسط ترافيک تهران يک صداي پرانرژي توجه مرا جلب کرد؛ «يه بوق بزن، جان من يه بوق بزن، من بميرم يه بوق بزن.» و راننده ناخودآگاه يک بوق زد و من همراه صداي بوق او، نظير آن را از چند ماشين ديگر هم شنيدم. بوق هايي بي دليل به بهانه با هم بودن. و اينجا بود که متوجه شدم اين برنامه و اين مجري حرف هاي زيادي براي گفتن دارند. برنامه اي با نام «زير آفتاب» با اجراي «فرشيد منافي» از شبکه جوان. از فرشيد منافي دعوت کردم تا با هم گفت وگويي داشته باشيم، پذيرفت و هنوز آفتاب داغ زمين را مي سوزاند که با هم به گفت وگو نشستيم.

---

با يک سوال کلي شروع مي کنم. مخاطبين راديو چه کساني هستند؟

راديو مخاطب خاصي ندارد، مخاطبين راديو عام هستند. از يک کارگر ساختماني تا يک سرباز، يا يک دانشجوي دکترا، از آدم هاي خيلي عادي که در مترو هستند تا خانم هاي خانه دار، دخترها و پسرها. اما همه اينها بستگي به نوع زندگي شان دارد. اينکه آيا ماشين دارند که راديوش را روشن کنند و يا در مکاني حضور دارند که دسترسي به راديو هست يا نه.

سال ها پيش برنامه اي چون «صبح جمعه با شما» طرفداران زيادي داشت و بيشتر مردم به آن توجه مي کردند و با آن سرگرم مي شدند. به رغم احترامي که براي اين برنامه موفق و عواملش قائل هستم اما دو دليل عمده را عامل اين موفقيت مي دانم. اول اينکه در آن زمان مردم راحت تر سرگرم مي شدند و انگولک کردن يک مساله کوچک اجتماعي به راحتي آنها را مي خنداند و نکته دوم اينکه رسانه اي به نام تلويزيون تنوع و گسترش حالا را نداشت. حتي مي توانم مورد سومي هم به اين دو نکته اضافه کنم که مردم به واسطه اينترنت و ماهواره به روز هم نبودند اما موفقيت يک شبکه يا يک برنامه راديويي و همچنين يک مجري جوان در حال حاضر کار ساده اي نيست.

سوال من از شما اين است که در شرايط کنوني چطور يک شبکه به نام جوان و يک مجري جوان به نام فرشيد منافي تا اين اندازه موفق شده که طبق آمار 85 درصد مخاطب راديويي دارد، به بيان ديگر چه چيزي موجب مي شود براي مثال يک راننده موقعي که مي خواهد CD موسيقي اش را عوض کند، يک آن صداي شما را بشنود، با نوع کلام شما ارتباط برقرار کند و راديو را به CD مورد علاقه اش ترجيح دهد.

مردم همچنان منتظر اين هستند که يک چيزي باشد تا بخندند و باز هم دوست دارند آن شادي و نشاط و صميميت را بشنوند اما متاسفانه الان راديو و تلويزيون خيلي صادق نيستند. نه برنامه سازها و نه مجري ها حتي با خودشان هم صادق نيستند و گاهي هم اصلاً متوجه اين عدم صداقت نمي شوند و اگر روزي کنارشان بنشيني و هزاران دليل بياوري که اين چيزهايي که ابراز مي کني کيلومترها از انديشه و باورهايت فاصله دارد در نهايت متوجه مي شود تبديل به يک انسان مکانيکي شده که عادت کرده کاري را انجام بدهد يا برنامه اي را داشته باشد که عرف است يا کاراکتر فلان مجري موفق را الگوبرداري کند. اما من سعي کردم خودم باشم و هيچ توجهي هم به اين نداشتم که نوع اجراي فلان مجري راديويي يا تلويزيوني چطور است. من خودم را زندگي کردم و حتي در اجرا هم خودم هستم. علاوه بر اين با آدم هاي اطرافم هم زندگي کردم؛ آدم هايي که خيلي از آنها تهراني هم نيستند چرا که همين آدم ها هستند که جامعه را تشکيل مي دهند. مني که در اطرافم هم مذهبي دارم، هم شهرستاني، هم کم درآمد و هم متمول يعني در حقيقت در بطن جامعه هستم و مي توانم از نزديک با زندگي مردم آشنا شوم، مي توانم ببينم دغدغه هاي آنها چيست، چطور حرف مي زنند، به چه چيزهايي مي خندند و از چه چيزهايي لذت مي برند و اينها الگوي من مي شوند، يعني در حقيقت الگوي اجراي من مي شوند و به اين ترتيب مي توانم راحت تر با مخاطب ارتباط برقرار کنم و از طرفي من سعي کردم نگران اين نباشم که اين جمله اي که مي خواهم بگويم شايد تا به حال هيچ کس در راديو نگفته باشد. خيلي راحت و عادي گفتم و اين از برنامه «روي خط جواني» شروع شد، من گفتم و شد. حالا هم خيلي ها فهميده اند که مي شود اين گونه هم برنامه اجرا کرد و مي توان اين را هم گفت.

در اينترنت که جست وجو مي کردم، جايي آقاي دکتر «شهرام گيل آبادي» مدير شبکه جوان گفته بودند که هر چه را که از زبان مجري ها مي شنويد برنامه ريزي شده است و اين گفته با صحبت هاي شما مغايرت دارد.

فکر نمي کنم منظور ايشان نوع اجرا و تکيه کلام ها باشد. گرچه متني که در اختيار من قرار مي گيرد، تعيين شده است اما بخشي از واکنش ها و خنديدن هاي شنونده برمي گردد به آن اتفاقاتي که در برنامه به صورت بداهه چاشني آن مي کنم به همين دليل برنامه «روي خط جواني» که از نظر من يکي از بهترين برنامه هاي راديو بوده، توانسته موفق باشد.

مثلاً همين نمونه اي که شما گفتيد «يه بوق بزن» ممکن است در متن آمده باشداما من سعي کردم آن را مال خود بکنم و چند تا کلمه يا پسوند و پيشوند به آن اضافه کنم تا آن چيزي که مي خواهم بشود. همان طور که گفتم «يه بوق بزن، جون من يه بوق بزن، مرگ من بزن» و لحن من موجب شد که شنونده يک صميميتي را حس کند و همان اتفاقي بيفتد که شما به آن اشاره کرديد و مرا بسيار تحت تاثير قرار داد. من چيزي را که با آن ارتباط برقرار نکنم هرگز نمي گويم.

به صحبت هاي شما يک چيزي را هم من اضافه مي کنم. شما گفتيد از همه قشري شنونده داريد اما يک قشر خاص هم داريم که احساساتشان با ديگران فرقي ندارد اما چون خيلي شيک هستند حاضر نمي شوند حتي يک بوق بزنند اما شما کم کم آنها را هم وسوسه مي کنيد. سوال بعدي من اينکه معمولاً وقتي در جامعه هنري کسي خلاقيت داشته باشد در محيط کار با مشکلاتي روبه رو مي شود، شما چطور؟

من در راديو دوستان خيلي خوبي دارم. خيلي دوستشان دارم و مي دانم آنها هم مرا دوست دارند اين به آن معنا نيست که هيچ اختلافي پيش نمي آيد، بارها حتي توبيخ هم شده ام اما اين مسائل در هر محيط کاري عادي است. من يک تزي براي خودم دارم و آن اينکه زندگي يک بازي است و من بازيگر. اما هرگز رل بازي نمي کنم. نقش من در مقابل افرادي که روبه رويم قرار مي گيرند متفاوت است؛ نقشي که الان مقابل شما دارم، نقش من در موقع اجرا يا حتي نقشي که در مقابل همسرم دارم. اما سعي مي کنم طوري باشم که نه ضرر کنم نه ضرر برسانم. من از ارتباطم با آدم ها راضي هستم. اما شايد همين باوري که در من وجود دارد از طريق ميکروفن به شنونده انرژي مي دهد تا با برنامه اي که اجرا مي کنم ارتباط برقرار کند.

پس چکيده کلام شما اين است که مخاطب يک رسانه صداقت را خيلي خوب حس مي کند و اين شرط ارتباط اوست.

بله، کاملاً همين طور است. خيلي از رسانه اي ها مخاطب را ساده فرض مي کنند در حالي که اين طور نيست به خصوص حالا که در اوج شعور است و خيلي زود درک مي کند. باور مي کنيد که مخاطب با ديدن يا شنيدن يک برنامه، حتي پس از يکي، دو آيتم مي تواند حدس بزند که پشت صحنه چه خبر است. مخاطب را نمي توان گول زد اگر هم بشود من بلد نيستم. اين را هم اضافه کنم در مورد صحبت قبلي که گفتيد؛ «شما مي توانيد آدم هاي شيک را هم وادار کنيد بوق بزنند» بايد بگويم من خيلي از اين شنونده ها داشته ام؛ شنونده هايي که سال ها بود با راديو قهر بودند و دقيقاً سر همين اتفاق CD درآوردن و گذاشتن و در همين فاصله شنونده برنامه شدند. در جامعه ما خيلي از تکنولوژي ها در بدو ورود بيشتر از آنکه جذابيت داشته باشند کلاس دارند مثل ماهواره، ويدئو، موبايل يا حتي اينترنت. مثلاً وقتي يک رئيس از اينها استفاده مي کند کارمندش هم فکر مي کند با تهيه آن به موقعيت رئيس اداره نزديک مي شود و اين سلسله مراتب ادامه دارد و شانسي که ما آورديم اين بود که يکسري آدم هايي برنامه ما را گوش دادند که راه را براي عده ديگري باز کرد و راديو جايگاه خاص خودش را دوباره پيدا کرد.

به نظر شما رفتن از راديو به سمت تلويزيون يک حرکت رو به رشد محسوب مي شود؟

به نظر من خير، چرا که من راديو را دوست دارم و به رغم پيشنهادهاي متعددي که از تلويزيون به من شد هميشه از اين واهمه داشتم که اين امر موجب قطع ارتباطم با راديو شود. ضمن اينکه تصوير داشتن، مشکلات خاص خودش را هم دربردارد.

من در اجتماع بودن را دوست دارم، دوست دارم به راحتي بين مردم باشم، قدم بزنم و خيابان وليعصر را بالا و پايين بروم و حتي در بين راه يک بستني بخورم. يک چهره تلويزيوني از آنجا که يک الگو است بايد هميشه مواظب رفتارش در اجتماع باشد و اين مرا آزار مي دهد. در حال حاضر همين که چند نفري مرا در انظار بشناسند و با من سلام و عليک کنند يا عده اي مرا از روي صدايم بشناسند خشنود مي شوم اما اگر تصوير داشته باشم همه چيز فرق مي کند. از طرفي کساني هم هستند که از چهره شدن لذت مي برند و براي آنها مسلماً حرکت از راديو به سمت تلويزيون مي تواند يک پيشرفت محسوب شود ضمن اينکه از نظر مالي راديو درآمد چنداني ندارد و نمي توان از آن به عنوان يک حرفه براي گذران زندگي به تنهايي بهره برد. مثلاً عمده درآمد من از کارهاي تبليغاتي است که انجام مي دهم و از راديو و دوبله درآمد خاصي ندارم. اما تلويزيون از نظر مالي شرايط بهتري دارد.

فکر مي کنم مجري گري در تلويزيون براي شما چندان آسان هم نباشد چرا که خط قرمزهاي تلويزيون به مراتب پررنگ تر از راديو است و خيلي از بحث هايي که در راديو به آن مي پردازيد يا با آن شوخي مي کنيد يک برنامه ساز تلويزيوني حتي جرات نمي کند از کنارش رد شود.

بله، همين طور است اما اگر قرار باشد در تلويزيون باشم مي خواهم باز هم اجرايي متفاوت از من ديده شود و خيلي از خودم دور نشوم به همين دليل خودم را کنترل کردم و احساسم را زير پا گذاشتم و هنوز به تلويزيون نرفته ام.

در مورد اين مساله که يک فرد نمي تواند در آن واحد هم در راديو و هم در تلويزيون باشد توضيح مي دهيد؟

مساله حضور نيست. در حقيقت کسي که مجري راديو باشد نمي تواند همزمان يک برنامه تلويزيوني را هم اجرا کند.

اين در مورد فرزاد حسني هم صدق مي کند؟

خير، فرزاد حسني جزء استثناهاي اين قانون است. البته او خيلي هم در راديو اجرا ندارد.

يک سوال شخصي دارم. با اين اشاره شروع مي کنم که نيکلاس کيج وقتي براي فيلم «ترک لاس وگاس» کانديداي اسکار شد قبل از مراسم و اينکه اين مجسمه را لمس کند در يک مصاحبه گفته بود برادرزاده فوردکاپولا بودن خيلي هم آسان نيست. وقتي که مي خواستم وارد اين عرصه شوم به من گفت مواظب نام من باش به همين دليل من نام خانوادگي کاپولا را از شناسنامه هنري ام حذف کردم چرا که مي خواستم خودم باشم و کاستي هايم و موفقيت هايم را به او نسبت ندهم. شما پسر آقاي «علي منافي» هنرمند باسابقه راديو هستيد. اين نسبت چه امتيازهايي براي شما داشته و از طرف ديگر آيا محدوديت هايي را هم به وجود آورده. اين را هم بگويم به نظر من نسبت ها و وابستگي ها مي تواند موجب حضور کسي شود اما هرگز نمي تواند باعث دوام آن شخص باشد مگر اينکه خود او چيزي در چنته براي رو کردن بيابد.

نه اينکه بخواهم خودم را نيکلاس کيج بدانم يا پدرم را فوردکاپولا اما روزهاي اول من هم همين حس را داشتم. گاهي با خودم فکر مي کردم اي کاش مي توانستم نام خانوادگي ام را عوض کنم. حتي گاهي با پدر مخالفت مي کردم و وقتي مي گفت پيش فلاني رفتم و سفارشت را کردم ناراحت مي شدم. يادم مي آيد يک روز مريض بودم و نتوانستم سرکار بروم، توبيخ هم شدم. پدر اصرار داشت که بيماري ام را اطلاع دهد اما من نمي خواستم، گرچه او بالاخره کار خودش را کرد. آنقدر حساسيت پيدا کرده بودم که اگر کسي صحبتي از پدر به ميان مي کشيد فوري مي گفتم؛ «علي منافي پدر من است. من فرشيدم.» اما حالا ديگر اين طور نيست گرچه پدرم استاد بوده و هست. اما من جايگاه خودم را پيدا کرده ام و اين جايگاه کاملاً از جايي که پدرم در آن قرار دارد تفکيک شده است. مسلم اينکه از روي متن خواندن، اشتباه نداشتن و اينکه لحن يک مجري و ژانرهاي مختلف نظير سياسي، اجتماعي يا طنز بايد چطور باشد را از پدر ياد گرفتم اما وقتي که اين مرحله را گذراندم و توانستم يک گوينده خوب باشم بعد از آن ديگر خودم بودم. مثلاً نوع اجراي من و اينکه الان مي توانم يک برنامه زنده را اجرا کنم همه و همه با آزمون و خطا به دست آمده. اجرايي که کاملاً با کارهاي پدرم متفاوت است.

از کارهايتان بگوييد.

مدت يک سال و نيم «روي خط جواني» بودم. کار بسيار موفقي بود و از آن خيلي لذت بردم. مدتي هم مجري «پارازيت» بودم که جدا از سليقه من بود و به همين خاطر رهايش کردم و حالا هم از ساعت 12/30 تا 13 برنامه «زير آفتاب» را به سردبيري «مجتبي اميري» و تهيه کنندگي خانم شايان اجرا مي کنم.

در حرفه شما برخي عقيده دارند «گوينده» با «بازيگر-مجري» فرق مي کند، نظر شما چيست؟

در جايي خواندم که «مهران دوستي» گفته بود؛ «فرشيد منافي يک بازيگر است تا يک گوينده، در حقيقت يک مجري -بازيگر، مجري- بازيگر رفتني است و گوينده ماندني. گوينده واقعي و حرفه اي ما هستيم.»

دراين باره بايد بگويم افرادي نظير مهران دوستي دقيقاً يک گوينده واقعي و حرفه اي هستند؛ کاملاً متعلق به راديو و ماندني در آن. اما فرشيد منافي در حين اينکه گويندگي حرفه اي در راديو را ادامه مي دهد به واسطه نيازي که حس مي کند براي ارتباط بهتر با مخاطب از اين توانايي و تخصص مضاعفي که در وجودش هست نيز بهره مي گيرد و يک وجه تازه اي به گويندگي و اجراي راديويي مي بخشد. واقعاً متاسفم اگر علاقه وافر برخي از گويندگان به نوع اجراي من به دليل عدم توانايي باعث خاموش شدنشان مي شود.

و صحبت هاي پاياني...

در انتها باز هم خواهش مي کنم که دروغ نگوييد، خودتان باشيد اگرچه دوستتان دارم حتي اگر دروغ بگوييد و خودتان نباشيد.

---

در اين بعدازظهر گرم تابستاني در حالي با فرشيد منافي گفت وگو کردم که سالروز ازدواجش بود و در حين گفت وگو تلفني از دوستان نزديک دعوت مي کرد تا يک برنامه غافلگير کننده براي همسرش داشته باشند.

از ما خداحافظي کرد و رفت. چند دقيقه بعد او را در مسير ديدم که پياده به سمت خانه مي رفت.

شايد مي خواست سر راه براي همسرش کادويي تهيه کند.

شايد مي خواست با مردم ارتباط نزديک داشته باشد و از آنها براي اجراي برنامه اش کمک بگيرد.

شايد به حرف هايي که زده بود فکر مي کرد.

و شايد مي خواست اين بار زير سايه و نه آفتاب راه برود.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-128.aspx

اوضاع اجرا در راديو به مراتب بهتر از تلويزيون است

 اوضاع اجرا در راديو به مراتب بهتر از تلويزيون است

امیرحسین مدرس: اوضاع اجرا در راديو به مراتب بهتر از تلويزيون است
--------------------------------------------------------------------
امير حسين مدرس گفت: من از سال 65 وارد كار اجرا شدم اما برنامه نيمرخ در سال 76 اتفاق افتاد و آن برنامه به دليل تفاوت عمده‌اي كه با ساير برنامه‌ها داشت شروعي دوباره بود و مورد توجه مردم قرار گرفت.
وي ادامه داد: شايد كسي كه نتواند خوب كتاب درسي‌اش را بخواند تا مقاطع بالاتر با همين مشكل روبرو است و سرمايه‌گذاري براي پرورش مجري در هيچ سالي انجام نگرفته است. ضمن اينكه اوضاع اجرا در راديو به مراتب بهتر از تلويزيون است.
راديو يك رسانه ديرپاي فرهنگي است با سابقه طولاني.
وي ادامه داد: تلويزيون مردم را فريفته رنگ و لعاب كرد ولي راديو اصالت خود را حفظ كرده است. هنوز راديو با تمام مشكلات و تنگناهايش رسانه مهم و تاثيرگذاري است.
مدرس در رابطه اينكه در نحوه اجراي خود از چه كساني تاثير گرفته گفت: از شخص خاصي نمي‌توانم نام ببرم ولي اساتيدي بودند كه نسل من از وجود آنها خيلي بهره برده است. اين مجري برنامه‌هاي راديويي و تلويزيني اظهار داشت: نوع ارتباط با مخاطب، تلفظ واژگان، انتخاب و استخدام كلمات، به كارگيري اشعار و امثال در بيان، تامل و تدبيري كه همزمان با خواندن متن در ذهن ايجاد مي‌شود و نوع خواندن مطالب از اهميت بالايي در اجرا برخوردار است ولي متاسفانه ما مجري‌ها كبر كاذبي داريم و كسر شانمان مي‌شود براي اجراي بهتر از كسي سوال بپرسيم.
وي درباره حضور افراد چهره در ميزان موفقيت برنامه‌ها نيز گفت: برنامه‌اي كه بناست موفق باشد با چهره‌ها موفق نيست. برنامه بايد آنقدر قوي باشد كه اگر چهره‌اي هم وارد اين برنامه مي‌شود در كنار آنها قرار بگيرد. اگر كسي توانايي انجام كاري دارد بر اوست كه كار را انجام بدهد.
در ادامه مراسم تجليل از بهروز رضوي‌نژاد سيد مصطفي موسوي به شعرخواني پرداخت و ترجيع‌بندي را در مدح حضرت علي (ع) قرائت كرد و پس از آن هداياي بهروز رضوي با حضور هنرمندان حاضر در مراسم و حضور اعضاي خانواده اش روي سن به او تقديم شد.

سونيا پوريامين گوينده و مجري برنامه‌هايي چون تهران 20،‌ درباره ويژگي هاي يك گوينده خوب گفت: بين مجري تلويزيوني و مخاطب فرق وجود دارد. مجري كسي است كه وقتي كارش را ديدند بگويند او از ما بهتر است و غلط‌هاي مصطلح را بشناسد .
وي افزود: ما مجري‌ها بايد كلمات را خوب ادا كنيم كه اين احتياج به دوره‌هاي آموزشي دارد.
در اين ميان خواندن اشعار كهن و معاصر خيلي مهم است. فردي در اين زمينه موفق است كه بتواند با شعر همزاد پنداري كند و در اين صورت است كه به دل مخاطب مي‌نشيند.
وي ادامه داد: درك ما از اشعار ضعيف است و معني برخي از آنها را نمي‌دانيم به همين خاطر نمي‌توانيم خوب آنها را منتقل كنيم.
همچنين اجراي تلويزيوني يكي از سخت‌ترين نوع ارتباط‌گيري است . وقت مردم را نبايد گرفت و مسايل شخصي مجري نيز نبايد روي آنتن مطرح شود. الان در جايگزيني مجري‌هاي جديد با مجري‌هاي قديمي دچار تزلزل هستيم و از بين مجري‌هاي جديد بايد انتخاب كرد در حالي كه در دوره‌هاي قبلي همه خوب كار مي‌كردند. ما به كارمان اعتقاد داشتيم و حرمت‌هايي بينمان رعايت مي‌شد.
پوريامين تصريح كرد: البته مجريان جديد تقصير ندارند چون تلويزيون به سبك و سياق جديد نياز دارد. شايد مقصر تلويزيون است كه درباره شيوه‌هاي جديد تحقيق نمي‌كند. آنتن جاي آزمون و خطا نيست و هضم آن با علامت سوال مواجه مي‌شود. وقتي به چيزي اعتماد و اعتقاد داريم از آن توقع خطا نداريم.
اين مجري تلويزيوني با بيان اينكه تلويزيون به همه جور اجرا و پتانسيل نياز دارد گفت: همه ما نياز داريم كه يكسري اطلاعات بروز به ما داده شود.
ما مجريان در خط مقدم قرار داريم يعني آموزش در طول كار به ما كمك مي‌كند تا اعتماد مردم به رسانه ملي بيشتر شود. الان تلويزيون اگر در زمينه اجرا موفقيت‌هايي دارد مرهون تجربيات شخصي است و ما سعي كرده‌ايم اعتماد مردم را جلب كرده و با آنها صادقانه رفتار كنيم. 



رضوي : راديو و تلويزيون از هم جدا نيستند
---------------------------------------------------------
بهروز رضوي گفت: هر كس دانشكده فني را طي مي‌كند، مهندس مي‌شود. يا هر كس پزشكي بخواند پزشك خواهد شد اما همه اين افراد هنرمند و بازيگر نيستند . اين گونه حرفه‌ها بايد از كودكي در نهاد آدمي باشد و از دوره دبيرستان استعدادها را شناسايي كند. گويندگي اصلا شغل نيست بلكه دلمشغولي است.
وي افزود: عالم هنر اصلا اين طور است و اگر فردي از كودكي و نوجواني با اين محافل اخت نشده باشد اين كاره نمي‌شود . گوينده دلنشيني كه نگاه مهربانش مخاطبان را يكباره جذب مي‌كند و حرف زدن برايش حرف زدن است بايد با سرمايه‌گذاري و صرف وقت تربيت شود.
وي اظهار داشت: همچنين اين تصميم اشتباهي است كه اگر يك گوينده در تلويزيون اجرا كرد ديگر در راديو نباشد يا اگر در راديو بود ديگر به تلويزيون نيايد. اين تصميم غلط تلويزيون است و منجر شده كه برخي از تهيه‌كنندگان فاميل‌هاي خود را كه هيچ سنخيتي با اجرا ندارند مجري كنند.
تلويزيون در دست ما امانت است و به ويژه در حال حاضر بسياري از گزارشگران ما نمي‌توانند خوب حرف بزنند چون فقط به واسطه ارتباطي كه با برخي از مسئولان داشتند به اين عرصه پا گذاشته‌اند و من به عنوان مخاطب چرا بايد قيافه غير حرفه‌اي اين افراد را تحمل كنم.
رضوي گفت: تلويزيون و راديو يك كاسه است. در راديو بايد گويندگان كار را فرا بگيرند و پس از آن براي تلويزيون از آنها تست گرفته شود. تمام مجريان موفق تلويزيون گويندگان راديو بوده‌اند.
اين مجري راديو و تلويزيون گفت: من هرگز راديو را به تلويزيون ترجيح نمي‌دهم و خودم راديو را انتخاب كرده‌ام. 40 سال در اين عرصه فعاليت كرده‌ام و همه جور مدير ديده‌ام. من در اين 40 سال چندين مدير و مسئول عوض كرده‌ام اما به دليل قبول و رضايت مردم است كه تا به حال ماندگار شده‌ام.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-168.aspx

گفت وگو با عليرضا معيني گوينده پيشكسوت راديو فرهنگ

گفت وگو با عليرضا معيني گوينده پيشكسوت راديو فرهنگ

عليرضا معيني متولد 1335 در شهرستان اصفهان، فارغ التحصيل رشته توليد برنامه هاي راديوئي و تلويزيوني از دانشكده صدا و سيما است. وي يكي از گويندگان صاحب سبك و متبحر به ويژه در حوزه شعر خواني و دكلمه آثار فاخر ادبي ايران و جهان مي باشد.
سابقه درخشان اين گوينده پيش كسوت راديو بهانه اي دست داد تا با وي در خصوص فعاليتش در حوزه صدا به گفتگو بنشينيم كه ماحصل اين گفتگو را در ذيل مي خوانيم:
 

با كداميك از پيش كسوتان هم دوره بودید و برنامه اجرا كرده ايد؟
من با همه پيش كسوتان و صدا هاي ممتاز راديو كار كردم  و در حين كار بعضي از آنها را در جايگاه استادي مي ديدم و برايشان شاگردي مي كردم همچون زنده ياد استاد حميد عاملي، خانم فيروزه امير معز و استاد امير نوري.
 

كداميك از برنامه هائي كه تا به حال اجرا كرديد بيشتر به دلتان نشسته است ؟
برنامه راديوئي «آواز پر جبرئيل» كه در اين برنامه به غير از گويندگي،نويسندگي و سردبيري آن را به عهده دارم. اين برنامه نزديك هفت سال است كه هر روز صبح از شبكه فرهنگ به روي آنتن مي رود.
علت جذابيت اين برنامه براي من، دقت و وسواس خاص در تهيه مطالب وانتخاب اشعار است. چرا كه بهترين اشعار را در اين زمينه با حساسيت ويژه برمي گزينم و با شيوه خاص خودم نيز گويندگي مي كنم.
 

شروع فعالیتتان با راديو فرهنگ از چه زماني بوده؟
از ابتداي تشكيل شبكه فرهنگ من به طور جدي به كار گويندگي و سردبيري و تهيه كنندگي برنامه پرداختم حتي الان هم كه نزديك به سه سال از بازنشستگي ام مي گذرد همچنان پر كارتر از گذشته فعاليت دارم.
 

چرا ديگر شاهد ظهور و حضور صداهاي طلايي دوره 40 و50 كشورمان نيستيم؟ آيا مشكل در گزينش و انتخاب گويندگان است يا در آموزش آنها؟
مشكل در گزينش و آموزش غير كاربردي به آنهاست. راه حل نيز استفاده از همين معدود پيشكسوتان براي آموزش و انتقال تجربياتشان به گويندگان نسل جوان است.
نكته قابل توجه ديگر در اين زمينه هم عدم وجود كتاب و راهنماي قابل توجهي در اين باره است.  اخيرا من كتابي در اين زمينه به نام «پرنيان بيان» در دست نگارش دارم كه در آن بسياري از تجربياتم  در كلاسهاي گويندگي با شاگردانم را در آن جمع آوري كردم. همچنين به صورت كارگاهي نيز آموزش مي دهم و گويندگان برجسته اي هم داشته ام كه اكنون مشغول گويندگي در صدا وسيما هستنند. همچنين به تازگي انجمني به نام  انجمن گويندگان ايران تشكيل شده كه در آن بيش از صد نفر از گويندگان راديو و تلويزيون عضو هستند. و در انتخابات عمومي چند گوينده  از جمله پيش كسوتاني مانند بهروز رضوي، فاطمه آل عباس، عليرضا خضرائي و كيوان همتي را به عنوان هيئت رئيسه  انجمن انتخاب كردند و من نيز به عنوان رئيس انجمن گويندگان انخاب شدم اين انجمن براي رفع اين معضل برنامه هائي را در دست اقدام دارد، كه آموزش كارگاهي به گويندگان و علاقه مندان واجد شرايط ، از آن جمله است.
 

نظرتان در مورد برگزاري جشنواره هاي راديوئي چيست آيا كمك و الگوئي به گويندگان جوان ارائه مي شود تا آنها نقاط ضعف خود را جبران كنند؟
به صورت اين شيوه هاي متداول و خالي از نو آوري و كليشه اي خير، ولي به صورت كلي اين جشنواره ها محلي براي ارتقائ كيفيت برنامه سازي در راديو و شناخت روشهاي تازه در تهيه وتوليد برنامه هاست. از آنجائي كه انتخاب گويندگان برتر در اين جشنواره ها معمولا با انصاف و عدالت همراه نيست و بسياري از گويندگان جوان و آينده دار زمبنه اي براي معرفي و فرصتي براي بروز و تشويق نمي يابند، تاثير چنداني هم در پرورش و تربيت گويندگان ندارد، لااقل تا حالا نداشته است.
 

وكلام آخر؟
من صدايم را در اين دم شسته ام
                                     من، من خود را به شبنم شسته ام
من نمي خوانم مگر نازم كني
                                     ساكتم من تا تو آوازم كني
                               


گفتگو وتنظيم:ژاله ايزدي خبرنگار پايگاه اطلاع رساني راديو فرهنگ

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-188.aspx

بنفشه رافعی، مجری رادیو جوان: آینه ای نشکن برای مخاطبان خود باشیم!  

 بنفشه رافعی، مجری رادیو جوان: آینه ای نشکن برای مخاطبان خود باشیم! 

گویندگان و مجریان رادیو نیازمند تأمین امنیت شغلی هستند تا بتوانند به کسب جایگاه و ایفای نقش مؤثر خویش دست یابند. با تأمین امنیت شغلی است که می توان از یک گوینده و مجری آماده سازی احساسی و حرفه ای شایسته، کسب نگاه علمی و به روز از جامعه و درک ظرایف و لطایف برقراری ارتباط مؤثر انسانی با مخاطب را انتظار داشت. باور کنیم مخاطب رادیو در آینه صدای یک گوینده و مجری به رادیویی جذب و از آن طرد می شود!

رادیو، رسانه همراه است و این همراهی، حداکثر صداقت و ارتباط درست انسانی را طلب می کند. باید پذیرفت که یک برنامه رادیویی و حتی بالاتر از آن، یک ایستگاه رادیویی زمانی به کامیابی در جذب مخاطب دست می یابد که بتواند از توانمندی های گویندگان و مجریان بدرستی بهره گیرد تا از دالان ارتباطی بی واسطه و صمیمانه به ارتباطی اطمینان بخش با مخاطبان خود دسترسی پیدا کند.متأسفانه علی رغم کوشش های صورت گرفته، نتوانسته ایم آنچنان که باید از استعدادها و ظرفیت های لازم برای توانمندسازی گویندگان و مجریان رادیو بهره بگیریم. گویندگان و مجریان رادیو نیازمند تأمین امنیت شغلی هستند تا بتوانند به کسب جایگاه و ایفای نقش مؤثر خویش دست یابند. با تأمین امنیت شغلی است که می توان از یک گوینده و مجری آماده سازی احساسی و حرفه ای شایسته، کسب نگاه علمی و به روز از جامعه و درک ظرایف و لطایف برقراری ارتباط مؤثر انسانی با مخاطب را انتظار داشت. باور کنیم مخاطب رادیو در آینه صدای یک گوینده و مجری به رادیویی جذب و از آن طرد می شود!

 

· از سابقه فعالیت های خود در رادیو بگویید.
اسفند1380بود که وارد مجموعه رادیو شدم. ابتدا گوینده و مجری راديو شهركرد، مرکز استان چهارمحال و بختياري، بودم. گرچه پیشتر از آن در دوره ای كوتاه در گروه نمايش راديو اصفهان نیز فعالیت می كردم. بعد از يك  سال و نيم از راديو شهركرد به راديو اصفهان بازگشتم. در ادامه به راديو تهران آمدم. درحال حاضر حدود سه سال است كه به راديو جوان آمده ام و گوینده و مجری برنامه های صبحگاهی و عصرگاهی آن هستم.

· شما که سابقه گویندگی و اجرا در رادیوهای محلی شهرکرد، اصفهان و تهران و رادیوی سراسری جوان را دارید، کمی از تفاوت های فضای کاری این رادیوها بگویید. آیا به نظر شما تفاوتی ميان این راديوها وجود دارد؟
گرچه به لحاظ فني، امكانات و شاید الگوهای برنامه سازي تفاوت چندانی وجود ندارد، ولي به طورحتم نگاهی متفاوت بر فضای کاری این رادیوها حکمفرماست. هر راديو بنا به مخاطباني كه دارد نوع نگاهی متفاوت را طلب می کند. راديو شهركرد مخاطبانی بومي دارد، ولي راديوجوان دارای فضایی بزرگ تر است و سلايق و توقعاتی بالاتر در پیش رو دارد. فضای کاری تهران پیچیدگی های خاصی دارد که گاه از زمین تا آسمان با فضای کاری شهرستان متفاوت است. البته گویندگی و اجرا در راديوهای محلي به من كمك كرد كه كار در فضایي بزرگ تر را بهتر تجربه کنم. هرچند خواست خود من در ابتدا اين بود كه كار را با تجربه فضایي بزرگ تر آغاز كنم. از ابتدا دوست داشتم در تهران و در رادیوهای سراسری فعاليت كنم.

· بنفشه رافعی تا چه اندازه برنامه های خود را را از دريچه ذهن مخاطبان هدف مي شنود و به ایجاد ارتباط مؤثر با آنها می اندیشد؟
بسیار سعي مي كنم با مخاطب ارتباطی بي رنگ و ريا داشته باشم. به مخاطب خيلي نزديك می شوم، گرچه شاید بسيار يكي شدن هم درست نباشد. تلاش دارم تا نظرات مخاطبان را بشنوم و با آنها همذات پنداري كنم. حتی خودم را به جاي آنها بگذارم و كاملا از دريچه ذهن آنها به زندگي و مسایل مختلف جامعه نگاه كنم.

· «حضور در راديوجوان و گویندگی و اجرای برنامه های مختلف در این رادیوی اختصاصی، نقطه عطف فعالیت های شما در رادیو به شمار می آید.» تا چه اندازه با درستی این گزاره موافق هستید؟
کاملا موافق هستم. زيرا راديوجوان بستری خوب و مناسب برای فعالیت های من فراهم کرد و اين امكان را به من داد تا نسبت به فضاهاي قبلي کاری خود، چند گام بیشتر به سمت جلو بردارم.

· شما به عنوان گوینده و مجری رادیوجوان چه ويژگي هایی در این راديو می بینید كه آن را از دیگر راديوها متمايز مي كند؟
نخستین برگ برنده راديوجوان، نام آن است. می دانید که اكثريت جمعيت ایران جوان هستند. بنابراین در رادیوجوان به ضرورت باید مؤلفه ها و فاكتورهايي كه مدنظر جوانان است، مورد توجه قرارگیرد تا در همان چارچوب با مخاطبان جوان ارتباط برقرار شود.

· آيا راديوجوان را دارای اين توانايي می بینید كه گويندگان و مجریان آن نسبت به دیگر راديوها متمایز و گاه شاخص باشند؟
بله. راديوجوان اين بستر را بري گويندگان و مجریان خود فراهم کرده است. اما این به شرطي محقق می شود كه گويندگان و مجریان هم محیط فعالیت، استراتژی رادیو و فرهنگ کاری آن را بدرستی بشناسند و از آن به طور صحيح استفاده كنند. بستر فعالیت در رادیوجوان به اندازه  فرصت، تهديد است. مخاطب راديوجوان به شدت گوينده و مجری رادیو و توانمندی های او را در برقراری ارتباط با خود زير ذره بين دارد.

· شما فارغ  التحصیل رشته کارگردانی نمایش هستید. تا چه اندازه از فنون و مهارت های اکتسابی نمایش در گویندگی و اجراهاي خود بهره می گیرید؟
خط اصلي اجرای برنامه را نمایش(تئاتر) به من داده است. شاید بتوان گفت تمام خطوط و داشته های اصلي اجرای امروز من از آن نمایش(تئاتر) است. فن بيان، لحن، آوا، ارتباط روانشناسانه با تماشاگر و... جمله مهارت هایی است که از عرصه نمایش(تئاتر) با خود به همراه آورده ام.

· گویندگان و به ویژه مجريان تا چه اندازه مي توانند از استعدادها و خلاقيت هاي خود در روند تولید و ساخت يك برنامه راديويي بهره گيرند؟
در راديوجوان تا اندازه ای اين اتفاق افتاده است. در این راديو نوعی گوينده محوري وجود دارد. چرا که مخاطب، گوينده و مجری را خوب مي شناسد و با او ارتباط برقرار می کند. از این رو، گوينده مي تواند از استعداد و خلاقيت خود به خوبی استفاده كند. من فكر مي كنم درحال حاضر در برخی برنامه هاي راديوجوان ابتدا گوينده و مجری را انتخاب مي كنند و سپس به دنبال متن و دیگر عوامل برنامه مي گردند.

· به نظر شما وقتي يك برنامه رادیویی با قالب و اجرایی خاص به مرز اشباع براي مخاطبان مي رسد، چه باید کرد؟
خود من تا کنون چنین تجربه ای را نداشته ام. عموما اگر احساس كنم كه به تكرار دچار شده ام، یا از برنامه فاصله می گیرم و يا اينكه قبل از رسيدن به چنين حالتی خودم را از آن فضا رفته رفته دور می کنم. مثلا در برنامه سه شنبه خط خطي رادیوجوان احساس کردم ممکن است برنامه در آینده ای نزدیک  به تکرار و به قول شما اشباع نزدیک شود.

· به نظر شما راديوجوان تا چه اندازه توانسته است به جريان سازي های مناسب فکری و فرهنگی در جامعه دست زند؟
شاید بتوان گفت جريان سازي يكي از عمده ترين فعاليت هاي هر رسانه در جامعه است. راديوجوان نیز توانسته است تا اندازه ای اين كار را انجام دهد. گرچه مهم تر آن است كه بدانیم جريان سازي ها تا چه اندازه اصولی و هدفمند است. بايد ديد كه آیا اين جريان سازي ها بر روي پايه هاي درستي انجام شده است يا نه؟ يا اينكه آیا مجال مناسب براي چنین جريان سازي هایی به راديوجوان داده شده است يا نه؟ البته راديوجوان تا آنجا كه توانسته است به جريان سازي های متناسب دست زده است، اما با پراكندگي بسيار يك جريان مستقيم و هدفمند را دنبال نكرده است. شايد به خاطر تنوع تفكرات است. بهتر است كه انسجامی بيشتر در تفكر عوامل برنامه ساز ایجاد شود. جایگاه ونقش گوينده و مجری در اين ميان در راديویی چون جوان كه گوينده محور است بسيار مؤثر و حایز اهمیت است.

· مثلث سردبير، گوينده و تهيه كننده در یک برنامه رادیویی چگونه می تواند به جذب مخاطبان بیشتر كمك و یاری رساند؟
اگر سردبير و تهيه كننده یک برنامه هردو در يك راستا باشند، مديريت دوگانه اي در استودیو ایجاد نمی شود. متأسفانه سردبيران و تهيه كنندگان وقت مناسبی برای همگامی با یکدیگر نمي گذارند. به همین دلیل، گوينده و مجری با دو فضاي جداگانه مديريتي روبه رو می شود. ما در اجراهاي راديو جوان مي بينيم كه گويندگان و مجریان از دو نفر دستور می گيرند. الگویي واحد براي دستورگرفتن وجود ندارد. گاه كار تهيه كننده را سردبير انجام مي دهد و تهيه كننده از مسئوليت خود فاصله می گیرد و بيشتر به يك اپراتور دستگاه ریل و سي دي تبديل می شود. این درحالي است كه تهيه كنندگان خوش ذوق، كاركشته وتحصيل كرده بسيار داريم. ما بايد تعريفی درست از سردبير و تهيه كننده داشته باشیم و خط مشی مشخصی را در برنامه هایمان اعمال کنیم. 

· تا چه اندازه با پدیده ستاره سازي در راديوهاي امروز موافق و بدان معتقد هستید؟
اعتقاد من این است که گرچه گوینده و مجری یکی از زیرمجموعه های گروه برنامه ساز و در حقیقت، تهیه کننده به شمار می آید، اما عموما زمانی برنامه مؤفق می شود و با مخاطب خود ارتباط درستی برقرار می کند که گوینده یا بهتر بگوییم مجری در هیأت یک ستاره ظاهر شود و بتواند انتقال دهنده خوبی برای پیام مورد نظر باشد. اما این برای همه برنامه ها و همه گویندگان مصداق ندارد. البته در توانمندی یک گوینده واقعی برای تبدیل شدن به یک ستاره شکی نیست. ما متأسفانه بضاعت و ظرفیت لازم را برای ستاره سازی نداریم، منتها در نادر مواردی که این اتفاق رخ داده است، شاهد مؤفقیت های چشمگیری بوده ایم.

· راديوهاي ما تا چه اندازه از ظرفیت های تبليغاتی خود در جذب مخاطبان استفاده مي کنند؟ آیا ما در رادیوهای خود چیزی به نام تبلیغات برنامه ای و ایستگاهی داریم؟
تبليغات رادیوهای ما بسیاركم است. مثلا در رادیوجوان، هرچند قبلا يكسري كلاه ها و دیگر اقلام تبلیغاتی در مراسم و جشن های مختلف رادیو به مدعوین و مردم داده مي شد كه آرم راديوجوان بر روي آن بود، اما اين حداقل كاري بود كه مي شد انجام داد. شايد چون راديوهاي ما خصوصي نيستند خيلي تبليغات را برازنده خود نمی دانند. شاید هم نخواسته اند اختلافي میان راديوهای مختلف در ارایه خود در جامعه باشد. اما اينها توجيه خوبي نيست. رسانه بايد خود را تبليغ کند. هنوز در ساختار رسانه ای ما جا نيفتاده است كه باید به تبليغات روی آوریم. ريزتر كه به مسایل نگاه مي كنيم این خود افراد هستند كه در چنين عرصه ای تلاشی به خصوص نكرده اند. سيستم هم که به آنها ياد نداده است كه تبليغات جايگاه و نقشی ضروری و انکارناپذیر در فرآیند تولید برنامه دارد.

· بسیار پیش می آید که در نبود گوينده و مجری اصلي يك برنامه در رادیوجوان و جايگزينی گوينده و مجری ديگر، برنامه دچار افت و ریزش مخاطب گاه وحشتناک می شود. به نظر شما چه تدبيري بايد انديشيد تا چنین معضلی در روند برنامه های یک رادیو کمتر ايجاد شود؟
ايده آل آن است كه برنامه بر اساس گوينده و مجری خاص تدارک دیده شود. نويسنده آنچنان براي گوينده ای خاص بنويسد که اگر متن مکتوب را به گوينده ای ديگر دهند، اين متن و كار خوب از آب در نیايد. تهيه كننده و سردبير براساس توانمندی گوينده و مجری، برنامه را طراحی و اجرا كنند. اما همیشه اوضاع بدین منوال باقی نمی ماند. اینجاست که سردبيران ما بايد آماده مواقعي كه گوينده و مجری مورد نظر به دلایلی حضور ندارد، باشند و بتوانند متن و ريتم برنامه را به گونه ای تغيير دهند كه گوينده بعدي بتواند به راحتي برنامه را اجرا كند و مخاطب هم پذيراي آن اجرا باشد. متأسفانه اين اتفاق نمي افتد. نه خود عوامل و نه شرايط سيستم ايجاب نمي كند كه اين اتفاق بیفتد.

· در راديوهاي امروز تا چه اندازه به مسأله جذب، نگهداشت و بارورسازي خلاقيت گويندگان و مجریان اهميت داده مي شود ؟
متأسفانه به ندرت به این مسأله اهميت داده مي شود. ما از حد استاندارد خیلی فاصله داریم. امنیت شغلی گوینده از هر لحاظ نکته حایز اهمیتی است.

· برای یک ارتباط گر رسانه ای در سویی، مخاطب و در سویی دیگر، سازمان و حکومت قرار دارند. تا چه اندازه توانسته ايد ميان نيازهای مخاطبان و مصلحت هاي سازمانی و حکومتی در عرصه گویندگی و اجرا تعادل برقرار  كنيد؟
هنر اصلي یک گوينده و مجری ایجاد تعادل ميان دو مقوله نیاز و مصلحت است. درغير اين صورت مانند فردي مي ماند كه روي لبه ديوار حركت مي كند و به پایین پرتاب مي شود. خود من در عرصه اجرا هرچند برخي مواقع به ناچار دستم را در يك طرف و شايد در مرحله اي دستم را در طرف ديگر بگيرم، ولي درهرحال باز آن تعادل را رعايت مي كنم. اين را نبايد فراموش كرد که ما هم خدمتگزار مردم و هم گوينده و مجری سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. البته نبايد ميان اين دو شكاف زيادي ايجاد كرد. نوسان ميان اين دو را بايد کنترل و در محدوده ای متعادل كرد. تلاش من همواره اين بوده است كه اين تعادل را برقرار سازم. تعادلی که با آزمون و خطا به دست آمده است. درحقیقت، ما همزمان با كارمان آموزش مي بينیم. شايد بهتر بود ابتدا آموزش مي ديديم و بعد به كار مي پرداختيم. متأسفانه درحال حاضر اينطور نيست.  

· می خواهم نظر شما را به عنوان مجری برنامه های صبحگاهی و عصرگاهی رادیوجوان درباره چینش جدول پخش(کنداکتور) برنامه های راديو و استفاده متناسب از توانمندی گویندگان و مجریان رادیو بدانم.
چینش جدول پخش(کنداکتور) نه تنها در راديوجوان بلكه در ساير راديوها هم خيلي كارشناسانه،  دقيق و حساب شده نیست. اما در راديوجوان باز به آن بيشتر توجه شده است، گرچه از حد مطلوب خود فاصله بسیار دارد. امروزه برنامه سازان رادیو؛ به ویژه رادیوجوان، به اين باور رسيده اند كه از كدام گوينده براي كدام برنامه استفاده كنند. خود گويندگان هم اخیرا به اين مسأله توجه ويژه اي نشان داده اند. البته خود گوينده هم بايد اين توانايي را داشته باشد كه در فضاهاي مختلف اجرای خوبی داشته باشد. مثلا شیوه اجراي برنامه هاي صبحگاهی و عصرگاهی من با شیوه اجراي برنامه های شبانگاهی من يكسان نيست، چون فضا و ریتم زمانی متفاوت دارد.

· در قسمتی از پاسخ های خود اشاره کردید که گويندگان و مجریان در رادیوجوان به خوبی مي توانند از استعدادها و خلاقيت های خود استفاده كنند. تا چه اندازه معتقد به این سخن هستيد كه بايد امكان به ثمر رساندن خلاقيت گويندگان و ستاره سازي از مجریان در رادیوهای مختلف فراهم شود؟
شايد من نوعی برخي مواقع با خود فكركنم كه در حوزه های مختلف خلاقيت دارم و در مقابل، ده نفر ديگر از عوامل بگويند كه من نوعي به درد اين حوزه نمي خورم و اين هدر دادن سرمايه و انرژي يك مجموعه است. معتقدم به خاطر مناسبات بهتر عوامل برنامه و پيدا كردن تعريفی بهتر از نياز مخاطب و اقبال به نوع اجراها بد نیست آزمونی خيلي كوتاه از گويندگانی که مایل هستند خودشان را در ساير حوزه ها امتحان كنند، داشته باشیم و نتايج آن را درنظر بگیریم. این می تواند به روند اصلي برنامه سازي هاي ما بهتر كمك كند. مثلا خيلي از افراد فكر مي كنند صداي خوبي براي گويندگي دارند، ثبت نام مي كنند وتست مي دهند. نمي خواهم بگويم كه اينگونه آزمون ها هدردادن انرژي و سرمايه است، ولي مشخص است وقتی فلان كس با اين كه صداي خوبي دارد ولي ساير عوامل گويندگی را ندارد و نمي تواند يك گوينده خوب شود، مي آيد و آزمون و تست مي دهد، انرژی و سرمایه ای هزینه می شود. البته ايرادي ندارد در اين میان افراد و استعدادهايي باشند كه كشف شوند و با تعليم دادن آنها گويندگانی خوب از آنها ساخته شود. اما نبايد ميان سرمايه و انرژي و توانمندي افراد بي تعادلي برقرار شود.

· به نظر می رسد ما همچنان در به کارگیری درست واژگان دچار مشکل هستیم. مثلا میان معنای واژه «گوینده» و «مجری» هیچ تفاوتی قایل نمی شویم. در نتیجه، گاه دچار سوءتفاهم های بسیار در عرصه عمل می شویم. آیا به نظر شما بهتر نيست مديران و برنامه ریزان رادیو تفاوت های بارز واژگان مجري و گوينده را در برنامه ریزی های خود بهتر بیان و مدنظر قرار دهند تا از سوءتفاهم هاي احتمالی جلوگيري شود؟
شايد از ابتدا بايد اين اتفاق مي افتاد و دو حوزه گويندگي و اجرا از هم تفکیک و متمايز می شد. خوشبختانه حركت خوبي كه در جشنواره داخلی راديوجوان در سال 1387رخ داد، آن بود كه اجرا و گويندگي از یکدیگر متمایز و مجزا شد. حتی جوايز جداگانه اي برای هر حوزه درنظرگرفته شد. چنین تفكيك و تمایزی این اجازه و فرصت را به ما مي دهد كه بدانيم براي ستاره سازي از چه كسي در چه حوزه اي باید استفاده كنیم.

· شما رفته رفته به یک دهه تجربه کاری خود در مجموعه رادیو نزدیک می شوید. می خواهم بدانم که از نظر شما تا چه اندازه برنامه سازان راديو توانسته اند از ظرفيت هاي منحصربه فرد راديو براي به تكامل رساندن ایده ها و برنامه ها بهره بگيرند؟
من در این عرصه روند رو به رشد خيلي پرسرعتي نديده ام. حتی در بسیاری موارد درجا زدن و عقبگرد را ديده ام. انتظاری بيشتر از برنامه سازان رادیو وجود دارد كه در عمل محقق نمی شود. فكر مي كنم از بضاعت و ظرفیت های راديو استفاده چندانی نشده است تا حداقل انتظارات برآورده شود. راديوجوان در ابتدای تأسیس و حتی در چند سال گذشته توانست قدم هایي بلندتر نسبت به دیگر رادیوها بردارد. رادیوجوان فقط به «بودن» های خود اكتفا نكرد، بلکه گام های خوبي برای اثبات «هست» های خود نیز برداشت.

· بنفشه رافعی، گوینده و مجری رادیو جوان، مهم ترين دليل جذب جوانان به راديوجوان را در چه مؤلفه هایی جستجو می کند؟
صداقت نخستین حرف را در جذب مخاطبان جوان مي زند. رودررويي بي واسطه، تعامل و ارتباط نفس با نفس، مخاطبان را به اين باور مي رساند كه با آنها صادق هستي. شايد براي مخاطب مهم باشد که بداند من گوينده چند سال دارم؟ چه درسی خوانده ام؟ و... پس نخستين عامل همين رو راستي است. بعد، آن ایجاد و القای انرژي احساسی است كه جوان امروز طالب آن است. جوان امروز به شدت طالب احساس و محبت است. گوينده و مجری است که باید اين انرژي احساسی را در او ایجاد و القا کند.

· از دلایل جذب و گسیل جوانان به رادیوجوان گفتید. حال از مهم ترين دلايل گريز جوانان از راديوجوان بگویید.نمي توان گفت آن مخاطب جوانی که جذب برنامه های رادیوجوان نمی شود نيازمند انرژي احساسی و محبت نيست و از صداقت گریزان است. شاید تعريف او از این مفاهیم با دیگران متفاوت است. هنر راديویی مانند جوان بايد اين باشد كه آن مخاطب هدف را با تعريف خودش از این مفاهیم هم راستا كند. البته این انتظاری بیهوده است كه بتوانیم تمام سلايق و نیازهای مخاطبان را برآورده و تأمین كنيم. كسي كه جذب ما نمي شود احتمالا انرژي احساسی برنامه ها را مناسب نمي یابد. شايد هم آن صداقت را باور نمي كند. حتی ممکن است تعریف درستی از احساس و صداقت برنامه ها نداشته باشد. بايد بپذيریم كه مخاطب ما سخت گير است. به راحتی نمي شود او را تحت تأثير قرار داد. چه بسا هم راستا شدن با اين مخاطب تلاش، زحمت و خلاقيت بيشتر از پیش را طلب می کند.

· به پرسش پایانی رسیدیم. اولويت های پیشنهادی شما با تجربه ای نزدیک به ده سال اجرا در تحقق شعار کلیدی «حفظ مخاطب فعلی و جذب مخاطب جديد» با تأکید بر عنصر اجرا و گویندگی چیست؟
1.دارا بودن حداكثر صداقت در گویندگی و اجرا.
2.بهره گیری مناسب از شیوه های درست و مؤثر ارتباط انساني.
3.توانایی ایجاد و القای انرژي احساسی در جامعه و مخاطبان هدف.
4.کسب آگاهی همه جانبه از مسایل و جريانات روز.
5.تبادل اطلاعات با مخاطبان. امروزه مخاطبان ما حتي از رسانه ها نيز جلوتر مي زنند تا جایی که گاه بايد به دنبال آنها دويد.

منبع :

اداره کل پژوهش های رادیو

گفت‌وگوي خواندنی با مرتضي حيدري مجري شبكه دوم سيما

گفت‌وگوي خواندنی با مرتضي حيدري مجري شبكه دوم سيما

گفت‌وگوي خبري محل زورآزمايي نيست


بيش از يك دهه است كه با گفت‌وگوهايش شناخته مي‌شود. صداقت و صراحت حرفه‌اي فوق‌العاده‌اي بر زبانش جاري است و هنوز هم وقتي چاشني چالش حرف‌هايش، كار برنامه را به جاهاي باريك مي‌كشاند، چشمانش برق مي‌زند و تا صبح از خوشحالي خوابش نمي‌برد! حركت در دايره اعتدال و مناسب گويي دراجراهاي كلاسيك و مصاحبه‌‌هاي به روز و آگاهانه‌اي كه با ساختاري ايراني و مردم پسند روي آنتن مي‌فرستد، نمي‌گذارد خاطري رنجيده و آبرويي ريخته شود و همين، حتي آنها كه كمتر تمايلي به رفتار شفاف دارند را نيز به هم صحبتي‌اش راغب مي‌كند. گپ مفصل امروز ما با آقاي صاحب نظر گفت‌وگوهاي تعيين‌كننده و گاه جذاب اين سال‌هاي تلويزيون درباره برنامه‌اي كه روزگاري موج تازه‌اي در تاك شوهاي رسانه‌اي به راه انداخت، حرف خواندني كم ندارد.
مرتضي حيدري 4 فروردين 1348 در بزم بلورين شكوفه‌ها و عيدانه‌هاي تهران، بهار زندگي اش را آغاز كرده است. دوران ابتدايي را در دبستان اوحدي كرماني(شهيد فياض بخش فعلي) و مقطع راهنمايي را در مدرسه عادل(اسماعيل محمدي) سپري كرد.
سال‌هاي متوسطه را هم در دبيرستان‌هاي آيت‌الله غفاري و امام صادق(ع) زادگاهش پشت سر گذاشت. ميانه خيلي خوبي با علم‌آموزي و دانشجويي دارد و كمتر كسي مي‌داند ليسانس فيزيوتراپي را از دانشگاه علوم پزشكي تهران گرفته و فوق ليسانس MBA را از سازمان مديريت صنعتي. تازه الان هم دانشجوي سال آخر دكتري تخصصي DBA (مديريت) در دانشگاه بوردوي فرانسه است.
وي همزمان با فعاليت حرفه‌اي در رشته فيزيوتراپي براي ورود به گويندگي كه عشق اول و آخرش است آنقدر به اين در و آن در كوبيد تا عاقبت سر و كله فرم جذب نيروي گويندگي و دبيري خبر در مجله سروش پيدا شد و به اين ترتيب پس از تكميل آن و شركت در آزمون‌هاي مختلف از سال 74 پشت ميز تحريريه خبر، اجرا و گويندگي نشست.

مي‌گويند هر كس مقابل شما بنشيند، كم مي‌آورد؟

گفت‌وگوي ويژه خبري، محل زورآزمايي نيست. رويكرد بنده به عنوان مجري و همچنين فضا و پارادايم حاكم بر مصاحبه‌ها و برنامه‌هاي ما نيز اين نيست كه شيوه هماوردي با مهمان را در پيش گيريم كه اگر چنين باشد طبيعي است گاهي پرسشگر دچار مشكل شود و ضعف نشان دهد و گاه طرف مقابل.

گفت‌وگوي ويژه خبري، صرفا محل پاسخگويي به سوالات مردم، تشريح فعاليت دستگاه‌هاي اجرايي و سازمان‌ها و توضيح و بررسي مهم‌ترين وقايع خبري روز در فضايي چالشي و كارشناسي است. هدف ما اطلاع‌رساني شفاف، مفيد و سودمند و ايجاد زمينه براي تضارب آرا و افكار است و خداي ناكرده به قصد تخريب شخصيت و محكوم كردن و مخدوش كردن آبروي كسي برنامه نمي‌سازيم. حال اگر مهماني مشكلي پيدا كند يا به تعبير شما كم بياورد، در مقابل سوال‌هاي منطقي و حيطه مسووليتش كم آورده نه در برابر شخص من.

در گفت‌وگوهايتان بيشتر طرف مردم را مي‌گيريد يا رسانه؟

حتما طرف مردم را مي‌گيرم. فرض ما بر اين است كه رسانه متعلق به مردم است، لذا بايد در جهت خواست آنها حركت كند تا حداكثر اعتماد سازي و تفاهم را با هم داشته باشند.يعني مردم قبول كنند كه رسانه متعلق به آنها و به معني واقعي كلمه رسانه ملي است.

مطمئن هستيد شعار نمي‌دهيد؟

من نمي‌توانم بگويم صددرصد در جهت برآيند افكار عمومي جامعه حركت مي‌كنيم، اما همه تلاشمان بايد براي رسيدن به اين نقطه مطلوب باشد. البته اين را نبايد از نظر دور داشت كه شما به هر ترتيبي هم بخواهيد به موضوعي بپردازيد علي القاعده ممكن است عده‌اي موافق باشند و گروهي مخالف. لذا در برنامه مان سعي بر جهتگيري نداريم مگر آن كه مطمئن باشيم آحاد جامعه در آن مورد هم نظرند. به هيچ عنوان نبايد تلاش كنيم يك مفهوم يا نگاه خاص را به ذهن مخاطب تزريق كنيم. حق نداريم به جاي آنها فكركنيم يا تصميم بگيريم زيرا دون شأن رسانه، اخلاق، قانون و به دور از وظايف و رسالت‌هاي رسانه ملي است. بايد صادقانه اطلاع‌رساني و فضايي براي بيان حرف‌ها ايجاد كنيم تا خود مردم در پايان هر بحث به جمع‌بندي برسند و نتيجه‌گيري كنند.

پس تا به حال تلاشي براي گل آلود كردن آب و صيد ماهي خودتان نداشته‌ايد؟

تلاش من همواره اين بوده كه بر مبناي وجدان عمومي وارد برنامه شوم و تمام عقايد شخصي‌ام را بيرون جا بگذارم؛ البته اين كه تا چه حد موفق‌بوده‌ام بحث ديگري است. ولي معمولا رويكردي را در پيش مي‌گيرم كه حس كنم آحاد جامعه مي‌پذيرند. اگر هم ندانم غلبه با كدام تفكر است يا مثلا چند تفكر جدي درباره آن موضوع وجود داشته باشد، از هيچ كدامشان دفاع نمي‌كنم.

مصاحبه شونده هم هر كس باشد واقعا برايتان فرقي ندارد؟

هيچ فرقي نمي‌كند، سران قوا باشنديا مقامات ارشد و مياني يا هر كس ديگر. اين برنامه متعلق به مردم است و ما نماينده آنها هستيم. در موضوعاتي كه پاي مردم و منفعت ملي به مفهوم واقعي ـ نه مانند بعضي افراد كه اين جور كلمات را مصادره به مطلوب مي‌كنند ـ در ميان است تا آنجا كه بتوانم دفاع مي‌كنم، حتي اگر ذهنيت خودم مخالف آن مسأله باشد.

اصلا براي رسيدن به تضاد دراماتيكي كه لازمه جذابيت برنامه‌هايي نظير گفت‌وگوي ويژه خبري است، چقدر نقشِ مدعي العموم را بازي مي‌كنيد؟

ما صرفا در جايي مي‌توانيم نقش مدعي‌العموم را بازي كنيم كه مطمئن باشيم عموم مردم در اين باره ادعا دارند و يك حرف واحد را مطرح مي‌كنند در غير اين صورت چنين حقي نداريم و تنها بايد فضا را براي آگاهي بخشي به جامعه فراهم آوريم.

مي‌گويند مصاحبه بايد عرق آدم را در بياورد. از اين نوع مصاحبه‌ها داشته‌ايد؟

گاهي داشته‌ايم. به هر حال مصاحبه جدي اين جنبه‌ها را هم دارد.

عرق شما درآمده يا مهمان؟!

من تا به حال مشكلي نداشته‌ام. اتفاقا مصاحبه‌هاي سخت بشدت مرا به وجد مي‌آورد. از اين كه فضاي مصاحبه سنگين، چالشي و توأم با بحث باشد و كار به جاهاي باريك بكشد لذت مي‌برم. اينها براي مجري خيلي قشنگ است و كمال مطلوب من. بعضي شب‌ها كه چنين گفت‌وگوهايي داشته‌ام تا صبح خوابم نبرده است، اما مصاحبه‌هاي بي روح و تعارفي كه به قولي همه چيز آن آرام است حالم را بد مي‌كند و اصلا باب ميلم نيست.

جنجالي بودن را دوست داريد كه مي‌خواهيد كار به جاهاي باريك بكشد؟

بله. دقيقا همين طور است، زيرا مخاطب زيادي را جذب مي‌كند.

براي جنجالي و تأثيرگذار بودن حتما بايد جا پايمان را روي خط قرمزها محكم كنيم؟

به هيچ وجه. معتقدم در چارچوب‌هاي فعلي هم مي‌توان كارهاي زيادي انجام داد.منتها برخي از ما ظرفيت‌هاي شخصي، ترس، بي‌دانشي و محافظه‌كاري خودمان را به پاي خط قرمزهاي رسانه مي‌گذاريم، در حالي كه همين رسانه با خط قرمزهايش در بسياري از اوقات، برنامه‌هاي تأثيرگذار و موفق زيادي داشته است و اين يعني خط قرمزها آنقدرها هم كه ما مي‌گوييم دست و پاگير نيستند. ضعف در برنامه‌ها، بيشتر به خود ما باز مي‌گردد.

با برنامه شما مي‌توان لابي كرد؟

نمي‌خواهم نفي كنم، اما تلاش كرده‌ايم اين اتفاق نيفتد چون نخواستيم سكوي پرتاب عده‌اي و ابزاري براي سوءاستفاده گروهي ديگر باشيم. شايد يكي از دلايل نسبتا محبوب بودن برنامه ما در ميان مردم دوري از همين فضاها باشد. نگاه مردم براي ما مهم است.

چرا نسبتا محبوب؟

طبيعي است. اغلب امور، نسبي‌اند لذا به طور مطلق نمي‌توانيم بگوييم در اين كار موفق بوده‌ايم. ما داريم راجع به 3800 شب برنامه صحبت مي‌كنيم.

در اين 3800 شب، مهمان سفارشي هم داشته‌ايد؟

گاهي بله. به هر حال ممكن است بعضي افراد براساس مناسبات يا ارتباطاتي در برنامه حضور پيدا كنند اما اين لزوما به آن معنا نيست كه اگر آمدند حتما برنده بيرون بروند. ما تلاش مي‌كنيم مثل آينه باشيم تا افراد، همان شكلي كه هستند در نظر مخاطب ديده شوند. به دنبال اين نيستيم كه چهره گريم شده‌اي از مهمانان‌مان را به جامعه نشان دهيم. البته در اين مورد هم احتمالا هميشه موفق نبوده‌ايم.

مهمان پولي چطور؟

به هيچ وجه. برنامه ما اصلا پولي نيست. حتي هديه هم نمي‌دهيم.

گفت‌وگوي ويژه خبري، مدل ايراني كدام الگوي خارجي است؟

واقعا از هيچ جا الگوبرداري نكرديم. ايده گفت و‌گوي ويژه خبري متعلق به آقاي دكتر پيمان جبلي است. زماني كه ايشان سردبير خبر شبكه دو سيما شدند، پيشنهاد كردند زمان 30 دقيقه‌اي بخش خبري
30/22 به 2 قسمت 15 دقيقه‌اي تقسيم شود و يك ربع خبر پخش كنيم و زمان باقيمانده را به مهم‌ترين اتفاق خبري روز بپردازيم. اين زمان بعدها به حدود 50 دقيقه رسيد.

اصلا الگوبرداري از نمونه‌هاي آن ور آب مي‌تواند يك مجري يا برنامه را در مسير پيشرفت جلو بَرد؟

اگر الگوبرداري به معناي يادگيري باشد بله اما تقليد، هرگز. زيرا اگر شما بخواهيد گفتار، رفتار، منش و شيوه يك نفر ديگر را تقليد كنيد در بهترين شرايط، تازه مي‌شويد يك نسخه كپي از او كه خودش وجود دارد. پس چه در برنامه سازي و چه اجرا بايد خودتان باشيد.

مقايسه مرتضي حيدري و لري كينگ- فارغ از تفاوت‌هاي اجرا و فضاي رسانه‌اي ما و آنها ـ قياس مع‌الفارق است؟

سال‌هاست بسياري از همكاران بخش‌هاي مختلف رسانه‌اي كشورمان اين لقب را به بنده داده‌اند و خب نظر لطفشان بوده است. به هر حال لري كينگ در كار خودش آدم موفقي بوده و الان هم كه بازنشسته شده است يكي از ركوردداران كتاب گينس است، بنابراين افتخار مي‌كنم كه چنين قياسي اتفاق بيفتد. هر چند جنس كار و برنامه ما متفاوت است، اما اگر در آن قد و قواره و اِشل ملي ديده شده باشم برايم باعث خوشحالي است.

مخاطب برنامه‌هايش بوديد؟

گاهي اوقات بله. البته فقط آقاي لري كينگ نبود. من همواره سعي مي‌كنم برنامه‌هاي مجريان موفق دنيا از جنوب شرق آسيا گرفته تا آمريكا، اروپا و… را ببينم.

فكر مي‌كنيد بتوانيد به ركورد او در گفت و‌گو دست يابيد؟

اميدوارم. شما عدد گفت وگوهايش را مي‌دانيد؟

بله، 40 هزار گفت و‌گو.

40 هزار؟ [با تأكيد و تعجب] بعيد مي‌دانم. اين عدد، غير عادي است و نبايد درست باشد زيرا اگر ايشان هر روز به مدت 40 سال روي آنتن بوده باشد، تعداد تقريبي برنامه هايش به عدد 13 هزار مي‌رسد مگر اين كه فرض كنيم روزي 3 برنامه طي 40 سال بدون توقف داشته است.

عدد گفت‌و‌گوهاي ويژه خبري‌تان را به حافظه سپرده‌ايد؟

11 سال و 4 ماه از عمر گفت‌و‌گوي ويژه مي‌گذرد كه حدود 84 ماهش را من به تنهايي تقديم بينندگان كرده‌ام. در آن مدت علاوه بر اجرا، مسووليت برنامه را هم به عهده داشتم و جانشين سردبير بودم، اما در اين 4 سال و چند ماه اخير، همكاران ديگري به ما اضافه شدند كه البته همچنان آدم ثابتش خودم هستم. بقيه دائم تغيير كرده و رفته و آمده‌اند لذا فكر مي‌كنم تا الان چيزي حدود 3500 شب را در گفت‌وگوي ويژه سپري كرده باشم.

پس بايد آرشيو بزرگ و جالبي براي خودتان گردآوري كرده باشيد؟

من حتي يك فريم تصوير هم از برنامه هايم آرشيو نكرده‌ام.

چرا؟

قصد دارم در پايان كار همه را يكجا با خود ببرم.

چه جوري است كه در همه اين سال‌ها فقط مرتضي حيدري، ريگِ تهِ جوي گفت‌وگوي ويژه خبري مانده و بقيه در آمد و شد بوده اند؟

لطف و اعتماد مردم و مديران سازمان، اصرار خودم بر اين كه جز گفت‌وگوي ويژه خبري به هيچ وجه كار ديگري انجام ندهم و مداومتي كه در كارم داشتم، سبب ساز اين ماندگاري است كه اميدوارم همچنان ادامه يابد.

به قول خواجه نظام‌الملك «مردي و كاري»! پرداختن به كار ديگر، شما را از هر دو كار باز نمي‌دارد؟

نه، زيرا گفت‌وگوي ويژه در حال حاضر هيچ زماني از من نمي‌گيرد. قبلا كه دربرنامه مسووليت داشتم تقريبا حدود هفت، هشت ساعت از زمان روزانه من به اين برنامه اختصاص مي‌يافت، اما الان شب‌ها مي‌روم و صرفا اجرا مي‌كنم لذا كارهايم تحت‌ تاثير هم نيستند.

يعني گفت‌وگوي ويژه خبري مانند ساير تاك‌شوهاي موفق تلويزيوني جهان بتنهايي براي شما پولساز نيست؟

من و ديگر همكارانم در سازمان تابع نظام پرداخت هماهنگ حقوق كاركنان دولت هستيم و اگر هم اضافه كار كنيم بيشتر حقوق مي‌گيريم.

چرا عطاي گويندگي خبر را به لقايش بخشيديد؟

گويندگي خبر را هم دوست دارم، اما هميشه خيلي بيشتر دوست داشتم مجري گفت‌وگوي ويژه بمانم و سال‌هاي طولاني هم صرفا همين كار را مي‌كردم، اما در دوره‌اي بنا به نيازي كه در مجموعه احساس شد، دو سه سال گوينده خبر شدم و الآن بيش از يك سال است كه ديگر خبر نمي‌خوانم. شايد شخصيت من در گفت‌وگوي ويژه قابل پذيرش‌تر و بهتر از خبر باشد.

در برنامه اطلاعات محوري مثل گفت‌وگوي ويژه خبري، مجري كمتر مجال خودنمايي دارد، اما در اين مدت شما آنقدر به چشم آمديد كه برخي اين برنامه را حيدري محور ناميدند. چرا اين روند، پايدار نماند؟

اصولا برنامه‌هاي گفت‌وگو محور راديويي و تلويزيوني در همه جاي دنيا به نام مجري‌شان شناخته مي‌شوند. خيلي‌ها اسم برنامه را نمي‌دانند، اما مجري اش را مي‌شناسند و حتي مي‌گويند برنامه فلاني. به نظرم هيچ اشكالي هم ندارد و خيلي خوب است، بنابراين در چنين برنامه‌هايي ثبات مجري براي برقراري ارتباط بهتر با مخاطب ضروري است. در مورد گفت‌وگوي ويژه خبري نيز اگر در سال‌هاي گذشته چنين ذهنيتي در مردم ايجاد شده، به خاطر ظرفي بوده كه اين برنامه داشته است. وقايع بزرگي از جمله حضور كانديداهاي انتخابات رياست جمهوري، روساي جمهور وقت، سران قوا، وزيران و مقامات ارشد و نيز پرداختن به موضوعات اساسي و مهم روز باعث شده اين برنامه خيلي شناخته شود. همچنين توفيقي كه من در تداوم كار با اين برنامه داشته ام نيز بي تأثير نبوده است.

تداوم اين وضعيت به نفع شما بود يا رسانه؟

منافع مجري و رسانه، كاملا به هم گره خورده، هم راستا و تقويت كننده يكديگر است و اصلا در تقابل و تعارض با هم نيست. براي داشتن يك رسانه موفق به مجريان سوپر استار نياز است. به عبارت ديگر، رسانه نيز مانند سينما از فوق ستاره‌هاي خود سود مي‌برد، زيرا به كمك آنها مخاطبان بيشتري مي‌يابد و اعتمادسازي مي‌كند از سوي ديگر، مشهور شدن يك مجري به پشتوانه رسانه‌اي كه در آن كار مي‌كند، احترام اجتماعي خوب و مناسبي را برايش به ارمغان مي‌آورد و به رضايت شغلي وي مي‌انجامد، بنابراين مجري و گوينده بايد تلاش كند رسانه‌اش را به عرش اعلاء برساند و رسانه نيز بايد با ارائه مجريان و گويندگان سوپر استار و مهيا كردن فضاي لازم براي آنها، ارتباط با مخاطبان را روزبه‌روز پر رنگ‌تر و محكم‌تر كند.

شده تا به حال منافع تان را حتي به مقدار كم از رسانه جدا كنيد؟

فكر نمي‌كنم.

خانم‌ها هم مي‌توانند در اجراي گفت‌وگوي ويژه موفق باشند؟

بله حتما. چه فرقي مي‌كند؟

اگر فرقي نمي‌كند پس چرا جايشان خالي است؟

بايد فضا را برايشان فراهم كنيم البته چند نفر از همكاران خانم را هم تست زديم ولي مقبول نيفتاد و اجرايشان خوب در نيامد. اگر موقعيتش پيش بيايد حتما موفق مي‌شوند زيرا در كار ما زن يا مرد بودن مجري مهم نيست.

فكر مي‌كنيد هنوز هم مخاطبان شبانگاهي تلويزيون، ساعت
45/22 با اشتياق روي شبكه 2 زوم مي‌كنند؟

گفت‌وگوي ويژه، همچنان مخاطبان سنتي خودش را دارد، البته گاهي فراز و فرود در برنامه هست، ولي به طور كلي شايد آن جايگاه و موقعيت چند سال قبل را كمتر داشته باشد.

چرا؟

دلايل زيادي دارد. پاسخ به اين پرسش، بحث‌هاي فني و كارشناسي مي‌طلبد كه شايد در فرصت اين گفت‌وگو نگنجد اما يكي از دلايل آن، ظهور و بروز برنامه‌ها و شبكه‌هاي رقيب در خود سازمان است. زماني كه ما اين برنامه را راه‌اندازي كرديم در نوع خود بي‌نظير بود و نه تنها در تمام صدا و سيما كه در شبكه‌هاي ماهواره‌اي فارسي زبان نيز رقيبي برايش ديده نمي‌شد. در حال حاضر رقباي داخلي و خارجي، خيلي زياد شده‌اند و به نظر مي‌رسد ما بموقع نجنبيديم و از قافله عقب افتاديم. كم كاري از خودمان بود.

و جدي‌ترين رقيب‌تان؟

راستش را بخواهيد خيلي كم تلويزيون مي‌بينم (با خنده) با اين حال برنامه قابلي كه احساس كنم بهتر از گفت‌وگوي ويژه خبري است، سراغ ندارم.

يك آدم رسانه‌اي كه نبايد به برنامه‌هاي تلويزيون بي‌مهر باشد؟

اگر برنامه خوبي باشد حتما براي تماشايش وقت مي‌گذارم. اين را هم فراموش نكنيد كه لزوما نمي‌توان همه چيز را از تلويزيون ياد گرفت. براي اين كه آدم رسانه‌اي موفقي باشي و بتواني برنامه تلويزيوني خوبي ارائه كني بايد مطالعه داشته باشي و تحقيق و بررسي را فراموش نكني. مجري بايد با دانش كافي در برنامه‌اش حاضر شود. تماشاي برنامه‌هاي ديگران تا حدي به شما كمك مي‌كند.

با اين حال قبول داريد گاهي آنقدر معمولي مي‌شويد كه مخاطب، پاي برنامه‌تان به خواب مي‌رود؟

متأسفانه همين طور است. ما بايد به عهدي كه روز شروع اين برنامه با يكديگر بستيم پايبند باشيم و آن اين بود كه هر قسمت از گفت‌و‌گوي ويژه خبري حتما بايد چالشي، خبري و كارشناسي باشد. اين 3 مولفه از نظر من
3 تا يك نيستند كه با هم جمع شوند؛ 3 تا 10 هستند كه در هم ضرب مي‌شوند يعني اگر هر 3 ويژگي در يك برنامه وجود داشته باشد اهميت و نمره آن قسمت، 1000 مي‌شود. اگر يكي از آنها نباشد 100؛ 2 تا نباشد 10 و در نهايت اگر هيچ كدام را نداشته باشيم برنامه بي‌ربط خواهد شد.

نمره برنامه‌هاي اخيرتان چند است؟

گاهي 10، گاهي 100 و متأسفانه بعضي اوقات هم صفر! بندرت 1000 مي‌شويم.

فاصله از كدام مولفه، صفر و 10 را نصيب‌تان كرده است؟

با توجه به موضوع، متفاوت است اما به نظرم چالشي بودن برنامه‌ها مهم‌ترين فاكتوري است كه از آن فاصله گرفته‌ايم.

چرا غالب برنامه‌هاي گفت‌وگو محور ما در حوزه‌هاي جدي نمي‌توانند جذاب باشند؟

براي جلب و جذب مخاطب، رعايت چند اصل ضروري است. نخست، موضوع برنامه است كه بايد مورد توجه عموم مخاطبان قرار گيرد و براي همه جذاب و مهم باشد. موضوعات خاص، بينندگان مخصوص خود را دارند و بايد در برنامه‌هاي تخصصي مطرح شوند لذا طرح چنين موضوعاتي در برنامه‌اي نظير گفت‌وگوي ويژه خبري اشتباه است. از سوي ديگر، شما حتما بايد ديدگاه‌هاي متفاوت را درباره آن موضوع مطرح كنيد. چون اگر مهم ترين سوژه‌ها راهم يكطرفه بحث كنيد بخشي از جامعه را از خودتان دور كرده‌ايد و تازه آن بخشي هم كه نظرش با شما هماهنگ است مي‌رود مي‌خوابد، زيرا چيز تازه و جديدي برايش نداريد، اما وقتي ديدگاه‌هاي متضاد را داشته باشيد هر دو طيف از بينندگانتان راحفظ خواهيد كرد. بحث بعدي، توجه به بُعد كارشناسي برنامه است يعني طراحي سوال، رويكردها، محورها و جهتي كه طي مي‌شود بايد دقيق و كارشناسانه باشد. در اين صورت برنامه موفق خواهد بود و قالب جذاب خود را تا انتها از دست نمي‌دهد.

با اين تفاسير به اندازه خودتان بيننده داريد؟

به نظر من ظرفيت گفت‌وگوي ويژه، فوق العاده بيش از آني است كه اكنون مشاهده مي‌كنيد.

شايد مشكل از مرتضي حيدري است؟

بعيد نيست. مي‌تواند باشد.

خب رفع مشكل كنيد.

در حال حاضر من تنها نيستم و دوستان ديگري هم اين برنامه را اجرا مي‌كنند منتها در آن شب‌ها هم اتفاق خاصي نمي‌افتد.

به هر حال اين برنامه يك ظرفيت بالقوه دارد كه خيلي با ارزش است اما الان روي شعله كم قرار گرفته است و براحتي مي‌توان شعله را بالا برد.

براحتي؟

بله. اگر چند اتفاق ساده بيفتد به شما قول مي‌دهم كه از دو سه شب ديگر، بيننده‌هاي برنامه ما از سريال‌ها و فيلم‌هاي سينمايي تلويزيون و حتي ماهواره هم بيشتر شود.

چه اتفاقي؟

حالا! [مي‌خندد]

پس منتظر باشيم؟

من كاره‌اي نيستم. افراد ديگري بايد تصميم بگيرند.

مردم براي نيازهاي تفريحي و خبري‌شان چه شبكه‌هايي را انتخاب مي‌كنند؟

براي مخاطب اصلا فرقي ندارد كه اين برنامه را چه كسي پخش مي‌كند، زيرا او به دنبال تأمين نيازهايش است. نياز مردم براي مراجعه به رسانه‌ها را نيز مواردي از قبيل سرگرمي، اطلاع‌رساني، فرهنگ‌سازي و چيزهايي از اين دست تشكيل مي‌دهند، بنابراين كسي كه امكان انتخاب دارد برنامه‌اي را بر مي گزيند كه به مذاقش خوش بيايد و نيازهايش را پاسخ دهد يعني مخاطب، تلويزيونش را روي شبكه‌اي تنظيم مي‌كند كه برنامه‌هايش را مي‌پسندد. مردم با شعورندو وقتشان هم كم است، بنابراين كانالي را انتخاب مي‌كنند كه بهتر به نيازشان پاسخ دهد.

ما هم مي‌توانيم آن جذابيت را داشته باشيم؟

بله، براحتي. در مورد اخبار، نكاتي وجود دارد كه چيز جديد و عجيب و غريبي هم نيست. همان اصول شناخته شده علمي است و اگر به آن پايبند باشيم قطعا مي‌توانيم مخاطب زيادي جذب كنيم. مخاطب به دنبال خبر است و يك موضوع وقتي خبر مي‌شود كه واجد ارزش‌هاي خبري و امثال آن باشد، لذا ما بايد برگرديم و ببينيم با توجه به اين پارامترها چقدر خبرهايمان را درست انتخاب و پخش مي‌كنيم.

برگرديم به گفت‌وگوي ويژه. بيشترين ركورد بيننده در برنامه شما مربوط به كدام گفت‌و‌گو بوده است؟

آمار رسمي و دقيق ندارم، اما علي‌القاعده بايد مربوط به مناظره‌هايي باشد كه در برنامه ما اتفاق افتاد. شايد مناظره آقايان الهام و اعلمي، رهبر و ستاري‌فر و شريعتمداري و آرمين مخاطب زيادي داشت. اصولا مناظره‌هاي جدي هميشه پربيننده‌اند.

مناظره‌هاي انتخاباتي سال قبل را دنبال مي‌كرديد؟

من همانجا در استوديو بودم.

هنگام پخش مناظره‌ها لحظه‌اي بود كه خودتان را جاي مجري تصور كنيد و افسوس بخوريد كه اگر من بودم اين را مي‌گفتم يا…؟

اين حالت خيلي برايم پيش آمد اگر قرار باشد مجري به معناي واقعي برنامه را اداره كند، هر فردي آرزوي اجراي آن را دارد.

پس حضور شما هم نمي‌توانست روند اجراي مناظره‌ها را به كلي تغيير دهد؟

آقاي دكتر پورحسين، استاد بنده‌اند. ايشان با رتبه دانشياري، مدرس دانشگاه تهرانند و تخصص‌شان روان‌شناسي است. واقعا براي من باعث افتخار است كه شاگرد و دوست صميمي و قديمي ايشان هستم. من اصلا نمي‌دانم مصاحبه‌ها در چه شرايطي انجام شد و آقاي دكتر چقدر اجازه مانور داشتند، بنابراين نمي‌توان گفت اجراي من در آن وضعيت مي‌توانست تفاوت قابل ملاحظه‌اي با ايشان داشته باشد. از نظر من حتما قابليت‌هاي آقاي دكتر پورحسين با توجه به دانش آكادميك و تجارب طولاني مديريت در رسانه بسيار بيش از آن چيزي بود كه ما ديديم.

اگر با همان شرايط، اجرا را به شما مي‌سپردند مي‌پذيرفتيد؟

به هر حال ما تعهدي داريم و وقتي سازمان، مأموريتي را محول مي‌كند حتما سعي مي‌كنيم به نحو احسن انجام دهيم، بنابراين اگر در آينده نيز با چنين شرايط و پيشنهادي مواجه شوم مي‌پذيرم.

ضرب‌المثل تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها را قبول داريد؟

هميشه نه. ما ايراني‌ها خيلي راحت براي يكديگر حرف در مي‌آوريم و به نظرم لازم نيست چيزكي باشد تا چيزهاگفته شود.

نمي‌خواهيد براي قلمي كردن و انتشار خاطرات گفت‌وگوهايتان آستين بالا بزنيد؟

جسته و گريخته يادداشت‌هايي دارم اما مدون نكرده‌ام شايد هم نكنم. فعلا تصميمي دراين‌باره ندارم. به نظرم هنوز آنقدر مطلب قابل انتشار نداشته باشم. روحيه من اين است كه يا كاري را انجام ندهم يا براي آن سنگ تمام بگذارم.

كتاب، شأني دارد و بايد ارزش چاپ شدن داشته باشم تا مردم حاضر شوند بابتش پول بدهند و براي خواندنش زمان صرف كنند. اگر موضوع، صرف نوشتن تنها باشد كه هركسي مي‌تواند صدها كتاب بنويسد. كتاب بايد از خودش حرفي براي گفتن داشته باشد نه اين كه به اعتبار و نشان نويسنده‌اش عرضه شود.

گفت‌وگويي كه اَبتر ماند و به سرانجام نرسيد؟

درگذشته زياد داشتيم. گاهي اوقات، زمان برنامه تمام مي‌شد و ادامه بحث را به شب بعد موكول مي‌كرديم حتي برخي موضوعات پنج، شش شب با مهمانان مختلف ادامه مي‌يافت. برخي مواقع هم مهمانان چند شب پياپي ثابت بودند و موضوع تغيير مي‌كرد.

به هر حال اين طبيعي است زيرا برخي موضوعات، خيلي بزرگند و شما نمي‌توانيد يكشبه با آنها به نتيجه برسيد مثلا براي مشكل اشتغال، صد شب هم كه برنامه بگذاريم آخرش چيزي درنمي‌آيد، بنابراين برنامه ما درچنين شرايطي نقشي روشنگرانه و محرك دارد و اثر خودش را هر چند كم مي‌گذارد. لزوما اصراري براي به سرانجام رساندن همه موضوعات نداريم.

اما سوالات ما به سرانجام رسيد.

مصاحبه خوبي بود. هم گفت‌وگوي ويژه خبري را كالبد شكافي و آسيب‌شناسي كرديد و هم بنده را. يادمان نرود نقدها و صحبت‌هايي كه امروز مطرح مي‌كنيم 10 سال پيش وجود خارجي نداشت و اين يعني ما يك قدم جلو رفته‌ايم، هر چند اين سرعت در عصر پرشتاب تكنولوژي و ارتباطات، خيلي قابل قبول نيست و بايد سريع‌تر بجنبيم.

اميدوارم اين گفت‌وگو، هم براي من و هم آنها كه مي‌خوانند، يك گام رو به جلو باشد.


جام جم
شيما و ميلاد كريمي

 

زبان می تواند دروغ بگوید ولی چشم نمی تواند/چند نکته درباره گویندگی و اجرا در رادیو تلویزیون

 

زبان می تواند دروغ بگوید ولی چشم نمی تواند

چند نکته درباره گویندگی و اجرا در رادیو تلویزیون


 
در مقاله ای تحت عنوان «گوینده خبر یا روانشناس»، عملکرد گویندگان خبر CCN بعد از حادثه یازده سپتامبر در بخش برون مرزی بررسی شده بود. در قالب این مقاله یک سری ویژگی ها یا معیارهای گویندة خوب عنوان می شد. من فقط طرح مسئله می کنم تا دراین باره بیشتر صحبت کنیم. در مقاله آمده بود گویندگان CCN ، طوری خبر حادثه یازده سپتامبر را می گفتند، انگار که دنیا با این حادثه تمام شده است و ما به پایان عصر تمدن رسیده ایم یا نوع دوستی تمام شده است. اینها آنقدر در زبان شناسی مسلط بودند که انگار حقیقت محض را اعلام می کنند و مخاطبان باید بپذیرند.
 
در مقاله سرعت و میزان گفتار نیز بررسی شده بود. به این صورت که اینان وقتی می خواستند خبر مصیبت باری را بگویند و یک هیجان ایجاد کنند، معمولاً در هر دقیقه 120 کلمه را به مخاطب می گفتند ولی اگر قرار بود متن تسلیت را بگویند در هر دقیقه 90 کلمه می گفتند. منظورم این ریزه کاری ها و متغیر هایی است که یک گوینده را شاخص یا از ویژگی خودش سلب می کند.
 
نویسنده مقاله می گوید نوع و تُن صدای گوینده ها به قدری جالب بود که مثلاً در خبر دستگیری اولین گروه القاعده طوری القاء می کردند انگار مجرم های دستگیر شده به طور مادرزادی جنایت می کردند. در حالی که ممکن است خیلی از افراد القاعده واقعاً چنین ویژگی هایی نداشته باشند. گوینده های CCNموقعی که می خواستند خبر مصیبت باری را بگویند، از لباس هایی استفاده می کردند که رنگ روشنی دارد چون رنگ روشن از بار گناه می کاهد.
 
از نظر نگارنده، گوینده خبر باید آنقدر به اصول روانشناسی و گویندگی مسلط باشد که بتواند خیلی راحت با اعصاب مخاطب بازی کند. نویسنده می پرسد «انتظار شما در قرن 21 از یک گوینده خوب چیست؟»

آقای دکتر عالمی با این مقدمه بفرمایید ویژگیها یا معیارهای یک گوینده خوب چیست؟
 
اکبر عالمی
 
به نظر من اجرا در تلویزیون چه برای خبر و چه برای برنامه های دیگر یعنی بازیگری. یک شاخة اختصاصی و تخصصی از تئاتر است. به گونه ای که وقتی کسی روی صفحه تلویزیون ظاهر می شود باید بازی کند بدون اینکه احساس شود که او بازی می کند. همه باید باور کنند که او زندگی می کند. به همین دلیل مشخصات یک گوینده تلویزیون بویژه گوینده خبر از جهات مختلف باید بررسی شود که در جای خودش پارامترها و عناصر آن را اشاره می کنم.
 
نه فقط نوع تُن صدا، نه فقط رنگ لباس یا طرح لباس، حتی طرز نشستن و زبان بدن، پانتومیم و میمک یعنی حرکات چشم به عنوان دقیق ترین عنصر صورت مهم است.

اکبر عالمی: ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه پشت صحنه فعالند تا یک مجری روی پردة تلویزیون، مسابقه، برنامة گفت وگو یا یک برنامه رسمی خبر را اجرا کند.
 
در روانشناسی می گویند زبان می تواند دروغ بگوید ولی چشم نمی تواند. به همین دلیل عنصر بسیار مهمی به نام تماس نگاه یا تماس از طریق چشم وجود دارد. او چگونه با صورت خودش در تصویر درشت برنامه های خبری کار کند که مصنوعی به نظر نرسد؟ تماشاگر نباید تصور کند که او جلوی تلویزیون ژست می گیرد. گوینده نباید کلمات را با اطوار ادا کند.
 
بعضی از گویندگان می خواهند کلمات را با اطوار بیان کنند چون اصطلاحاً خودشان تصور می کنند شیک و قشنگ و امروزی، والا و باارزش حرف می زنند؛ در حالی که به نظر من منزلت خودشان را پایین می آورند.
 
زبان خبر زبان فاخر است. زبان کوچه و بازار نیست. زبان کتابت هم نیست. (مانند زبانی که استادان ادبیات در دانشگاههای ادبیات تدریس می کنند.) زبان خبر رسمی ترین زبان یک کشور است. پس گوینده با یک زبان رسمی حرف می زند و حق ندارد بگوید مجلس شوُرای اسلامی چون ما وارد شوُر (shoor)نمی شویم؛ بلکه وارد شُور(shor) می شویم یا اینکه نَشاط نگوید. سوییس را سوعیس تلفظ نکند.
 
ما باید یک مدیر هنری و یک معلم زبان که به فن بیان در تلویزیون هم تسلط داشته باشد، بکار بگیریم.
 
در حقیقت مجریان تلویزیون در تمام شبکه های تلویزیونی، خط اول تماس هستند. ویترین سلیقة مدیران یک تشکیلات به حساب می آیند. بعد از مدتی نماد و نشانة آن شبکه می شوند و باورپذیری از زبان آنها اتفاق می افتد.
 
مردم به آنها اعتماد می کنند. در حالی که می دانیم ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه پشت صحنه فعالند تا یک مجری روی پردة تلویزیون، مسابقه، برنامة گفتگو و یا یک برنامة رسمی خبر را اجرا کند. وقتی گوینده ظاهر می شود باید لباس کلاسیکی داشته باشد.
 
محمد حسین سروش
 
چند ویژگی برای گویندة خبر قائل هستیم که سلیقه ای نیست؛ بلکه برگرفته از ویژگی های گوینده های برتر رسانه های خبری جهان است.
 
اولین ویژگی مهارت ارتباطی است. BBC در خصوص این ویژگی می گوید: « میل و رغبت و آرزوی ایجاد ارتباط» نمی گوید داشتن مهارت ارتباطی تنها».
 
گوینده باید این مهارت را درونی کرده، پذیرفته باشد و به نوعی رغبت انسانی تبدیل کند. گوینده برای ایجاد ارتباط باید شوق داشته باشد.
 
عالی ترین شکل ارتباط این است که کسی در جستجوی فرصت برای ایجاد ارتباط با انسان باشد. این موضوع از ویژگی های مشترک هر فردی است که در رسانه سخن می گوید. افرادی که این ویژگی را ندارند، مناسب رسانه نیستند و سرمایة رسانه که همان اعتبار و اعتماد مردم است را به دست نخواهند آورد.
 
به اعتراف اغلب کارشناسان جهانی، گوینده و اعتبار رسانه دو روی یک سکه هستند. عملکرد گوینده یعنی اعتبار یک رسانه. اعتبار رسانه یعنی اعتماد به رسانه.
 
از ویژگیهای دیگر برای گوینده خبر اطلاعات عمومی بالا است. شناخت خبر لازم است. رسانه شناسی لازم است. زبان معیار خبر لازم است. گوینده باید سواد و مدرک مناسب داشته باشد. بیان و گفتار خوب داشته باشد. بیان خوب یعنی داشتن اندام گفتاری سالم. باید همة اندام گفتاری گوینده خبر سالم باشد.
 
بعد از آن گفتار خوب مهم است. یعنی داشتن یک سکوی مطمئن علمی و زبانی. گاهی لازم می شود گوینده از متن خارج شود و چیزی بگوید. گاهی گویندگان ما در تلة چنین فرصتی قرار می گیرند و خودشان باید جملاتی بگویند. اگر گوینده سکوی علمی و زبانی نداشته باشد، غافلگیر می شود و اعتبارش را از دست می دهد.
 
مصطفی ملکی
 
خانم شیرازی علاوه بر مطالبی که گفته شد، اگر معیارهای دیگری مدنظر دارید بفرمایید. همچنین توضیح دهید گوینده و مجری خبر چه تفاوتهایی دارند؟
 
مهناز شیرازی
 
من به عنوان کسی که در این کار، شرایط اجرایی را پشت سر می گذارد صحبت می کنم. آقایان دربارة شرایط علمی و استاندارد صحبت کردند که اجرای آن نیز مهم است.منظورم این است که بعد عملیاتی قضیه هم مورد توجه باشد. مثلاً شبکه های بزرگ خبری برای استخدام گوینده تمام شرایط را می سنجند. گوینده ای می آورند که متبحر باشد و آموزش می دهند. آموزش خیلی شرط است. امکاناتی برای او فراهم می کنند. این موجب توانمندی علمی و عملی گویندگان می شود که ضرورت دارد به صورت جدی در رسانه صداوسیما رعایت شود.
 
مصطفی ملکی
 
معیارهای یک گوینده خوب را هم بفرمایید.
 
مهناز شیرازی
 
معیارهای گوینده خوب تلفیق و ترکیبی است از نکته هایی که آقایان عالمی و سروش گفتند. اینها در کتابها هست. در مقالات هست. در سنجش هایی که انجام شده هست.
 
مصطفی ملکی
 
آقای دکتر عالمی ظاهراً جنابعالی پیوستی به صحبتهای خانم شیرازی دارید. لطفاً بفرمایید.
 
اکبر عالمی
 
گویندگی یک هنر است وکسی که در تلویزیون مدتهای مدید ظاهر می شود، بعد از مدتی به شخصیت تلویزیونی تبدیل می شود. مردم با آنها اُنس می گیرند. بعضی از مردم از آنها متنفر هستند.
 
گوینده خبر قبل از همه اینها یک هنرمند است. هر شغلی که در حوزه رسانه داریم نیازمند وجود یک مدیرت هنری است. باید درون هنرمند ایجاد انگیزه کرد که وقتی به منزل می رود، دلش در محیط کار باشد. عاشق کارش باشد.
 


مصطفی ملکی
 
مدیرت هنری که شما فرمودید خلائی است که احساس می شود سردبیر خبر باید این نقش را ایفا کند چون این مدیر هنری می تواند ایجاد انگیزه کند، گوینده ای را که می تواند گوینده شاخص باشد ستاره کند و آن که شرایط اولیه را ندارد از سیستم طرد کند.
 


اکبر عالمی
 
اجازه بدهید یک جمله در ادامه حرفهای آقای دکتر ملکی اضافه کنم، حرفی که از دهان گوینده ستاره شده در می آید بیشتر از زبان رئیس جمهور آن کشور باورپذیر است.
 
مهناز شیرازی
 
به مدیریت هنری اشاره کردید. واقعاً ضرورت دارد که چنین موقعیت و جایگاهی پیش بینی شود اما به گوینده نیز آموزش «مدیریت هنری» بدهید. مطمئن هستم که شاهد تأثیر زیادی روی آنتن خواهیم بود.
 
مصطفی ملکی
 
آقای سروش، متغیر دیگری که برای گوینده برمی شمارند این است که باید صدای مناسبی داشته باشد. مثلاً گوینده سیاسی باید صدای جدی داشته باشد. لطفاً در خصوص این شاخص ها توضیح دهید.
 
محمدحسین سروش
 
ما در تفکیک علمی سه نوع صدا داریم. صدای سینه، صدای سر و صدای ساخته شده و تربیت شده در گلو. صدا از گلو خلق می شود. BBC می گوید جعبة صدا. برخی گوینده های فعلی ما صدای مطلوب دارند. یعنی ویژگی های صدا را در اینها حس می کنیم. برخی صدای سینه دارند و بلد نیستند استفاده کنند و به ظرفیت صدایشان آگاه نیستند. به جای صدایشان آگاه نیستند. چند گویندة خبر هم داریم که صدایشان غنّه ای است. صدای سر است. توی بینی است. این صدا برای مخاطب مزاحم است. مخاطب نمی پسندد.
 
اولاً بین صدای سر وسینه، صدای سینه صدای مطلوبی دارد که در گلو ساخته می شود. تارهای صوتیِ برخی از گوینده های ما سالهاست که خاموش است و استفاده نمی شود. بلد نیستند. یعنی حجم صدای خودشان را بکار نبرده اند.
 
اولین ویژگی صدا پیچ ( (pitchصدا است. یعنی مهارت فراز و نشیب در صدا. استفاده از آن بُعد صدا که بتواند صدا را بالا و پایین ببرد.
 
جایی، کلمه ای، عبارتی، مفهومی، باید با صدای بلند باشد.
 
دومین ویژگی صدا سرعت است. یعنی بتواند از صدا برای راه بردن کلمات برروی متن استفاده بکند. ویژگی دیگر صدا که ما آن را حجم صدا می نامیم، صدا را عرض و وسعت می دهد.
 
محمد حسین سروش: به اعتراف اغلب کارشناسان جهانی، گوینده و اعتبار رسانه دو روی یک سکه هستند. عملکرد گوینده یعنی اعتبار یک رسانه.
 
اعتبار رسانه یعنی اعتماد به رسانه.
 

 


گوینده هایی داریم که صدایشان حجم دارد ولی باز چون به ویژگیهای دیگر صدا آگاه نیستند، بلد نیستند از آن استفاده کنند. در خبر باید چند ویژگی صدای گوینده کنار هم قرار بگیرد تا نافذ باشد.
 
یکی دیگر از ویژگی های صدا، گرمی صدا است. به طوری که بتواند صدا را به گونه ای دلچسب و نافذ به دل و جان مخاطب برساند. گاهی برخی از مفاهیم نرم و ملایمند. نمی شود آن مفهوم را با هیبت و قاطعیت به مخاطب برسانیم. برخی از بخشهای خبری ما خبر نرم هستند که صدای ویژه ای می خواهد.
 
بُعد دیگر صدا تنفس در صدا است. نباید صدای نفس کشیدن گویندة مبرز بیاید. مخاطب اگر صدای نفس کشیدن گوینده را بشنود، متوجه اضطراب و ترس و حالت روانی گوینده می شود.
 
گوینده باید بداند کجا نفسش تمام می شود؟ کجا باید نفس گیری کند؟ یک دم کامل را درک کند. یک بازدم را درک کند و بداند در یک دم باید چند جمله بگوید.
 
مصطفی ملکی
 
آقای دکتر عالمی، با مقدمه ای که دوستان فرمودند به بحث زبان بدن می رسیم. کارشناسان معتقدند هر گوینده یا هر انسان 70 هزار حرکت بدن دارد. بفرمایید که جایگاه زبان بدن (Body Language) در گویندگی خبر کجاست؟
 

 


اکبر عالمی
 
وقتی ما تصمیم بگیریم که زبان بدن داشته باشیم، کار را خراب می کنیم. وقتی جلوی دوربین حاضر می شویم و تصمیم می گیریم که با دست، سر، چشم و ابرویمان بازی کنیم، خراب می کنیم.
 
اگر خیلی شرایط برای گوینده خبر بگذاریم، اینقدر موضوع را بزرگ می کنیم که دیگر به نظر من هیچکس جرأت نمی کند به طرف این شغل برود. شما باید از روی همة اینها رد بشوید.
 
بگوییم اینها هست ولی نباید به گوینده بگوییم که باید اینگونه باشید. من معتقد هستم که این ماجرا مانند سخن گفتن است. یعنی وقتی الان فارسی صحبت می کنیم، به گرامر فکر نمی کنیم. گرامر در وجودتان خانه کرده است. زبان بدن عین این ماجرا است. اگر ما خیلی روی زبان بدن تأکید کنیم، چیز قناسی از آب در می آید که بعداً مضحکه و به نظر من باعث تعجب تماشاگر ایرانی می شود که عادت به زبان بدن به معنای غربی اش ندارد. ولی اینکه نگاه، صورت، نشستن، راه رفتن کجا شکل می گیرد؟ به این بر می گردد که آن آدم کجا شکل می گیرد. چقدر سفر کرده است؟ چقدر دیده است؟ چقدر خوانده است؟ از کجا آمده است؟ ریشه او در چیست؟ دانایی او در چیست؟
 
نمی توانیم به گوینده ای که استعداد زبان بدن ندارد، زبان بدن یاد بدهیم. از اول هم می گوییم ذاتش برای این کار ساخته نشده است. بلافاصله بعد از 6ماه معلوم می شود که ذاتش برای این کار ساخته نشده است.
 
شما نیز باید هیئتی از داوران پخته، معلم، دلسوز و بی طرف بیاورید تا وقتی می خواهند گوینده انتخاب کنند، وَجَنات او را از زوایای گوناگون، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند.
 
مدیریت هنری باید بستری از زایندگی و زایش و ایجاد انگیزه را فراهم بیاورد.
 
مصطفی ملکی
 
آقای سروش، توضیحات تکمیلی دراین خصوص دارید بفرمایید؟
 
محمد حسین سروش
 
ارتباط کلامی بخش عمده و اساسی گویندگی است. ارتباط کلامی برای انتقال اطلاعات جلوی دوربین است. ارتباط غیرکلامی برای انتقال حالات است. گوینده ای در کاربرد حالات غیرکلامی اش، در رفتار غیرکلامی یا زبان بدن، بسیار خوب عمل می کند. یعنی 15عنصر چهره را برای تفهیم یک مفهوم هماهنگ می کند. چشمش سکون و آرامش دارد. اضطراب ندارد. گردش نابجا ندارد. ابرویش تعجب و هیجان نابجا و کاذب ندارد. دندانهایش در دست و پای بیننده نیست. لبش به اندازة کافی تنظیم می شود. صورتش، رنگ، چهره اش، حرکت سرش، طراحی موی، جام چهره اش را خوب استفاده می کند. اما اولاً باید بدانیم وی به این حرکت آگاه است؟ خودش می داند؟
 
دوم باید ارزیابی شوند. بقیه گویندگانی که زبان بدن بلد نیستند، راز موفقیت دو سه گویندة موفق این است. دست این گویندة موفق را نگاه کنید، چطور هماهنگ با کلماتی است که به کار می برد؟ ابروی این گوینده را نگاه کنید. من به گوینده ای گفتم این خبری که شما پریشب خواندید 30درصد هیجان داشت ولی چهره شما 70درصد هیجان داشت. این یعنی ناهماهنگی.
 
باید تذکر بدهیم. به گویندة دیگری گفتم چهرة شما دو ویژگی دارد. اولین ویژگی چهره مبهم غیرکلام است. تذکری بود که بعد از کمی مقاومت پذیرفتند. دیگر اینکه گفتم غروری در چهره تان هست که باید بماند. گوینده خبر در تفهیم برخی مطالب خبری به غرور نیاز دارد. این شخص می تواند در موقع خواندن خبر از غرور ملی هم دفاع کند. یعنی اگر با یک وارفتگی چهره، پیروزی دانش آموزان المپیاد را مطرح کند، به غرور ملی لطمه می خورد. پس ما به زبان بدن و با حالت چهره کار داریم و باید این کار آگاهانه باشد. این که فلانی خبر را اجرا می کند و خوب خبر می خواند و از زبان بدن خوب استفاده می کند، تمام نیست. باید هم به ایشان یادآوری کرد که این کار تو خوب است و هم به دیگران راز موفقیت چنین گویندگانی را گفت.
 
زبان بدن یا ارتباط غیرکلامی برای انتقال حالت بسیار مهم است. شخصی که در عین خواندن خبر چشمش در حدقه می چرخد و مهارتش دست خودش نیست یا گویندة خبر دستش در هم فرو رفته و سخن می گوید، نشان از اضطراب پنهان دارد. به خودش پناه می برد. الان ریزترین حرکات دست، چهره و سر گواه از درون است. خود صدای نفس هم از جنس رفتارهای غیرکلامی است. اگر سر یا دست گوینده و مجری، موقع حرف زدن، اجرا یا مصاحبه، بیش از حد تکان بخورد، حکایت از احاطه نداشتن بر آن بخش خبری دارد. تعداد کلمات نیز همین طور است. متوسط کلمات فارسی برای گویندة خبر با متوسط کلمات انگلیسی متفاوت است. در انگلیسی برای گویندگی خبر 150 یا 170 کلمه در دقیقه باید گفت. چند مجری خوب جهانی داریم که رعایت می کنند. 100 تا 120 کلمه در دقیقه باید به طور شفاف گفته شود.
 
شفاف گویی بسیار مهم است. یعنی حروف را در کلمات و کلمات را در جمله باید درست ادا کرد. هیچ گوینده ای نباید هیچ حرفی را بخورد. من به شکسته گویی کاری ندارم. گاهی لازم است در بداهه گویی، شکسته گویی کنیم و این کار را می کنند.
 
ممکن است در یک گفتگوی تلفنی لازم باشد گوینده از متن جدا شود. در همین لحظه است که ارزیابی می شوند. گوینده باید هیچوقت کلمة دقیقه را دیقه نگوید. عزیزان را عیزان نگوید. حقیقت را حیقت نگوید. هیچوقت را هیشوقت نگوید. گوینده ورزشی اسب سواری را اس سواری نگوید. والیبال را والیوال نگوید. انها نمادهای کم سوادی است.
 
مصطفی ملکی
 
خانم شیرازی، لطفاً در خصوص نوع صدا صحبت کنید. تُن صدا چقدر در نحوة اطلاع رسانی و جذب مخاطب مؤثر است؟

 

مصطفی ملکی: مدیریت هنری خلائی است که احساس می شود سردبیر خبر
 
باید این نقش را ایفا کند.
 


مهناز شیرازی
 
در سؤالی که آقای سروش پرسیدید ایشان به نکات جالبی اشاره کردند و گفتند که صدای یک گوینده باید دارای چه شرایطی باشد تا به دل بیننده و شنونده اش بنشیند. صدای گرم و دلنشینی داشته باشد. بتواند با صدایش بازی کند. برای خبر شاد یک مقدار شادی در کلامش بدهد. نه اینکه موضع گیری کند. ما همیشه با این اصل موافق بودیم که در خبر نباید موضع گیری کرد. ما فقط مطالب را درست می رسانیم. مردم خودشان باید موضع بگیرند.
 
صدا از نظر من باید گرم باشد. من می شنوم. شما می شنوید. باید خوشتان بیاید. می بینید بعضی صداها یک زنگ ناراحت کننده ای دارد و آدم را می زند. بعضی صداها فریاد می زنند. به قول آقای سروش گوینده ای می خواهد بگوید من روی این صدا می توانم حجم صدای خوبی به کار ببرم، داد می زند. این نمی تواند یک صدای خوب برای کار خبری باشد.
 
سرعت مهم است. سرعت در خبر همیشه خیلی شرط است. ما می بینیم بعضی از گوینده ها به اندازه ای خبر را آرام می خوانند که دیگر خبر نیست. خبر به زنده بودن آن است. خبر به هیجان مناسب با خود خبر است که اینها در سرعت بیان کلمات و سرعت گفتن یک جمله خلاصه می شود.
 
نکته دیگر همان تنفس است. اگر بحث نفس گیری را رعایت نکنیم و اضطرابی در خبر پیش بیاید، اگر یک خبری را نخوانده بدهند، آن را با همان تنگی نفس و همان اضطرابی که روی نفس کشیدن می افتد، می خوانیم.
 
من معتقدم حتی اگر سنگین ترین چیز را به شما دادند، نباید به بیننده منتقل شود. بیننده آنجا ننشسته است که کسالت من را ببیند، ترس من را ببیند، عبوسی من را ببیند. او مقصر نیست.
 

 


مصطفی ملکی
 
آقای دکتر عالمی، لطفاً کمی هم درباره نوع لباس و رنگ معیار بیشتر توضیح دهید. فرهنگ جامعه و مناسبتها چه مقدار در نوع یا رنگ لباس گوینده مؤثر هستند؟
 
اکبر عالمی
 
تلویزیون به طور کلی با شیوة لامپ تصویری خودش رنگهای تیره را به رنگهای سیاه تبدیل می کند و رنگهای روشن را مانند صورتی روشن، آبی روشن، سبز روشن، قرمز روشن به سمت رنگ سفید می برد. به خصوص بعد از اینکه چند ایستگاه رله می کند. بنابراین بهترین رنگی که می توانیم انتخاب کنیم، رنگهای میانی هستند. برای مرد رنگهای کلاسیک، رنگهای خاکستری، سرمه ای و قهوه ای است. ما در مورد برنامه خبری می گوییم باید لباسشان کلاسیک باشد. به نظر من لباس را نباید ما به گوینده دیکته کنیم. چون ما هر وقت لباسی نو می پوشیم تا چند روز به آن عادت نداریم. پس یکسره نمی شود به گوینده گفت کتت را عوض کن. لباست را عوض کن. ابتکار عمل برای پوشیدن لباس تا حدودی باید دست گوینده باشد.
 
نکته ای که در رابطه با لباس مردها می توانم بگویم این است که اگر پیراهن راه راه یا شطرنجی باشد، در فاصله کانونی عدسی های مختلف، ممکن است موجب رنجه شود. یعنی تداخل فرکانس کند و کسانی که چشمهایشان آستیگمات است روی صفحه تلویزیون اذیت می شوند. در زندگی عادی که در تلویزیون هم صدق می کند، آقایان باید به یک نکته توجه داشته باشند که اگر پیراهن آنها طرحی دارد مثلاً راه راه یا چهارخانه است، کت آنها باید هیچ طرحی نداشته باشد. این قانون لباس پوشیدن است. اگر پیراهن و کت هردو چهارخانه باشد، اصطلاح عوامانه و بسیارشیرین آن این است که می گوییم این آدم عجق وجق یا شنبه یکشنبه لباس پوشیده است. می تواند هردوتایش ساده باشد و باید کمی با هم کنتراست داشته باشد. یعنی در تضاد باشد تا تفکیک اتفاق بیافتد. من نمی توانم یک پیراهن و کت سرمه ای را بپوشم چون دوربین تلویزیونی نمی تواند این را تفکیک کند و زشت می شود.
 
اگر خیلی تیره لباس بپوشم دیافراگم باز می کند و در نورپردازی، صورت مجری بی اندازه سفید و شبیه به گچ دیوار می شود. اگر لباس سفید بپوشم، در اتاق کنترل فنی دیافراگم را می بندند و پوست صورت من هم تیره تر از آنچه هست، دیده خواهد شد. یعنی با واقعیت اختلاف دارد بنابراین ما باید در انتخاب رنگهایمان هم آزمایش کنیم و هم ببینیم طراح صحنه چه می گوید و قبل آن هم تست کنیم. بعد از چند وقت هر گوینده ای می فهمد چند دست لباس دارد که خوب جواب می دهند.
 
ضمن اینکه در خبر می دانیم که از سینه به بالا یا از این میز به بالا را نشان می دهند. یعنی قسمت پایین تنه یعنی از کمر به پایین در هیچ کدام از شبکه های خبری رسمی دنیا دیده نمی شود.
 
در مورد خانمها لباسهایی را که انتخاب می کنند اصرار بر این است که حتماً پوشش مناسبی داشته باشند. حتماً در طراحی لباسشان باید یک طور فکر کنند که کشورهای دیگر گفتند اگر ما مسلمان شدیم ما را در این لباس می برند؟
 
البته مطلبی را لازم می دانم اینجا اضافه کنم که حضور در جامعه رسمیت می طلبد. حضور در کلاس دانشگاهی رسمیت والاتری می طلبد. حضور در یک سمینار و پشت تریبون به عنوان سخنران در جلسة سمینار نیز رسمیت والاتری را می طلبد؛ بنابراین باید نوع لباس مرد و زن را با یک تنوع و گوناگونی در خبر تعریف کنیم که زنان و مردان گویندة ما اجازه داشته باشند در تنوع و انتخاب گوناگونی نوع لباسشان، آن چارچوب را برای وقار خودشان و برای رسمیت بخشیدن به برنامه شان حفظ کنند.
 
مصطفی ملکی
 
خُب آقای سروش، زاویه بحث را کمی عوض و مبحث کلی تری را طرح کنیم لطفاً تفاوت مجری و گوینده خبر را بفرمایید.
 
محمد حسین سروش
 
گوینده شخصی است با ویژگی ها و استعدادهای ذاتی و اکتسابی که دورة آموزشی می بیند و ملزم است متنی را با پنج ویژگی بخواند. همان کاری که الان گوینده های ما می کنند یعنی کتابی نیست. دانشگاهی نیست. اولاً گوینده خبر باید متن را درک کند.
 
مهناز شیرازی: ما همیشه با این اصل موافق بودیم که در خبر نباید موضع گیری
 
کرد. ما فقط مطالب را درست می رسانیم. مردم خودشان باید موضع بگیرند.
 


اگر از صدر و ذیل خبری که می خواند آگاه نباشد، نمی تواند آن را مرتبط کند. اگر گوینده حس کند که خبر سفارش خودش و نگارش آن خبر برای خودش است، هم لذت بیشتری می برد و هم منتقل می کند.
 
دومین ویژگی که گوینده خبر باید رعایت کند این است که سرعت را حفظ کند. نه اینکه تند بخواند. تندخوانی یعنی ایجاد اضطراب. خبری ملایم و نرم با میلیون ها مخاطب علاقه مند برای شنیدن این خبر داریم. گوینده با تندخواندن و هدر دادن واژه های کلیدی، مفهوم را مثله و تاراج می کند.
 
سومین ویژگی برجسته خوانی خبر است یعنی اینکه در هر متن خبری حداقل یک مفهوم یا بیشتر وجود دارد که از نظر بیننده مهم است. گاهی زلزله ای آمده است. عدد چند ریشتر است که باید برجسته باشد. کالابرگی برای دریافت فلان کالا اعلام شده است. شمارة کالابرگ باید برجسته خوانده شود.
 
نکته بعد نگاه دوم است. وقتی اتوکیو کار نمی کند، متن و دوربین و حرکت سر گوینده می ماند. گوینده باید بلد باشد بدون اتوکیو متن بخواند. نگاهش را بین دوربین و متن تقسیم کند. گوینده مبرز که با مهارت نگاه دوم آشنا است در جملة هشت کلمه ای باید چهار کلمه را به دوربین نگاه کند و بگوید. درست مانند خواندن یک بیت از یک غزل.
 
آخرین ویژگی خواندن خبر این است که گوینده خبر باید حرف را در کلمه و کلمات را در جمله کامل ادا کند. کلمات را دچار ساییدگی نکند.
 
مجری خبر شخصیت دیگری است. مجری خبر کسی است که گوینده بوده است. دورة گویندگی را به پایان رسانده و به مهارت های ممتاز حضور در بخش خبری رسیده است. جایگاهی که خودش هست، متن هست، میهمان هست، گفتگوی تلفنی هست، ارتباط گزارشگر هست و به وسیله گوشی با اتاق فرمان ارتباط دارد. ما ضمن جام چهره به نیمرخ مجری خبر هم توجه می کنیم چون گاهی ممکن است نیمرخش به طرف میهمان برگردد. مجری خبر باید بتواند مصاحبة خبری را اداره کند. به بداهه گویی آشنا باشد. بداهه گویی یکی از ممتاز ترین ویژگیهای مجری خبر است. بداهه گویی یعنی پرورش مفهومی در یک لحظة غافلگیرکننده.
 
یکی دیگر از ویژگیهای مجری خبر اجتهاد خبری است. یعنی در لحظه ای که خبر می خواند، تشخیص بدهد خبری را نخواند یا بخواند. گاهی یک خبر هست و حس می کند این خبر خودش پیکرة خبر هست و کامل نیست. یک جمله قبل از آن خبر می گوید: «بینندگان عزیز همان طور که آگاهید همایشی در زمینة فلان در فلان روز در فلان مکان...» گفتن این جملات از وظایف مجری خبر است.
 
مصطفی ملکی
 
خانم شیرازی شما یک مدت مجری خبر هم بوده اید. علاوه بر مسائلی که مطرح شد، مجری خبر چه ویژگی هایی دارد؟ لطفاً در مورد اجرای خبر از لحاظ ادای کلمات یا استرس هایی که روی کلمات یا جملات باید وارد کنیم نیز توضیح دهید.
 
مهناز شیرازی
 
واقعاً کار اجرای برخی از همکاران ما خوب است. این بر اثر چه بوده است؟ بر اثر سالهای سال تکرار، تکرار و تکرار. این هنر را داشته است. این استعداد را داشته است اما امکان پرورش آن را هم داشته است. باید به آنها اطمینان و خودباوری در کار را بدهیم.
 
در خصوص قسمت دوم سؤال، گوینده باید علم به خبر داشته باشد. حتماً لازم نیست من دبیرگوینده باشم ولی قبل از این که به استودیو بروم باید خبر به من داده شود تا آن را بخوانم و بدانم که این خبر چه لیدهایی دارد؟ چه چیزهایی را می خواهد منتقل کند؟ آکسون کجاها باید باشد؟ کجا صدا یک مقدار باید بالا و یک مقدار پایین بیاید؟
 
محمد حسین سروش
 
حق گوینده این است که یک ساعت زودتر خبر را در اختیارش بگذارند تا مرور کند. اما باز گوینده باید خودش را آماده کند و به این مهارت برسد که اگر در حین خواندن خبر، خبر دیگری دادند، بداند چکار کند.
 
مصطفی ملکی
 
در کنفرانسی سخنرانان معتقد بودند در خصوص ادای کلمات، برخی حروف الفبا هستند که ادانکردن آنها به مطلب لطمه وارد می کند. آنها می گفتند مجریان خبر و گویندگانشان در تلفظ «ذ» (TH) مشکل دارند. به عبارت دیگر یک سری حروف کلیدی داریم و یک سری حروفی هستند که اگر به آن دقت نشود، مشکلی در خبر خواندن ایجاد نمی کند. آقای دکتر عالمی نظر شما چیست؟
 
اکبر عالمی
 
در خبر همان طور که آقای سروش گفتند، نباید کلمات را قربانی کنیم. یعنی باید تلفظ کلمات را کامل ادا کنیم. اما در عین حال نباید اینقدر روی کلمات فشار بیاوریم که از آن طرف خیلی اغراق آمیز باشد. مثلاً در گفتار خبر ما نمی توانیم بگوییم «انظر بسیاری از کارشناسان» باید بگوییم «ازنظر بسیاری از کارشناسان». گوش باید این «ز» را بشنود. فونتیک یا آوا یا اصوات هر کلمه در فن بیان از ابتدایی ترین اصولی است که همه باید با شعور و درک خداداد از آن تبعیت کنند. این چیزی که من می گویم توضیح واضحات است. اما بعضی از وقتها مثلاً برای شنبه جایز است که تلفظ نون متمایل به میم بشود. شنبه را غلیظ نگوییم. یعنی بین نون و میم بماند. کمتر گوش را آزار می دهد و کمتر توجه و حواس یک آدم را پرت می کند که او با خودش فکر کند این گوینده زور می زند که مصنوعی حرف بزند. در زبان های دیگر هم این هست که بین مثلاً «ت» و «ف» یا بین صدای «ث» و «ت» تلفظ کنیم.
 
محمد حسین سروش
 
گوینده یا مجری باید بتواند همة حروف را ادا کند. اگر یک شکاف ظریف پشت لثه باشد، حروف سین و شین را هدر می دهد. اگر شکاف روی لب باشد، اندام گفتاری لطمه خورده است و نهایتاً نمی تواند حروف انسدادی و انفجاری را خوب ادا کند. کاملاً مشخص است که بسته شدن یکی از حفره های بینی در موقع سرماخوردگی چقدر به ادای درست و کامل و نافذ و گرم برخی از حروف در برخی از کلمات لطمه می زند.
 
برای آزمون افرادی که به گویندگی می آیند، ملزمشان می کنیم کلماتی را بگویند. اشعاری را بخوانند. مثلاً می خواهیم بگویند «شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی» یا «گر تضرع کنی و گر زاری، دزد زر باز پس نخواهد داد.» ما با وادارکردن داوطلب برای ادای آن حروف و کلمات پی می بریم که اندام گفتاریشان چطور است. اگر ضعیف باشد، تمرین می دهیم. اگر ناقص باشد، باید به سراغ طبیب برود. تنظیم دهان و اندام گفتاری از وظایف کلاسهای فن بیان است.
 
گاهی هر کلمه ای را باید به گونه ای بگوییم مثلاً می توانیم کلمة درخت را به گونه ای بگوییم که دهانمان هر طرفی پرت شود. اما گوینده را ملزم می کنیم که هندسة دهانش شبیه کلمة گل باشد. در آموزشِ آواز سنتی هم اینچنین است. حروف از آغاز تا پایان باید در کلام و گفتار و بیان داوطلب و گوینده امتحان شود.
 
مصطفی ملکی
 
آقای دکتر عالمی، چه توصیه ای برای برون رفت از مشکلات موجود در گویندگی خبر دارید؟
 
اکبر عالمی
 
انتخاب. ما در یک شوره زار نمی توانیم چیزی بکاریم و منتظر باشیم محصول بدهد. بنابراین انتخاب اولیه خیلی مهم است برای اینکه این انتخاب باید 30 سال؛ بلکه 40 سال به عنوان سرمایه ای در عرصة هنر گویندگی در کشور دوام بیاورد.
 
آموزش چیزی است که ژاپن را به این منزلت رساند. از آموزش نباید غافل بشویم. آموزش باید مستمر باشد. حتی بازآموزی باشد. گوینده های باسابقة 10سال در یک کلاس باشند. گوینده های با سابقة 15سال در کلاسی دیگر باشند. اینقدر آموزش مهم است که ما با هر مقدار درآمد در اقتصاد خانة خودمان بخش اعظم آن را خرج بهداشت، آموزش و تغذیه می کنیم. این سه تا هستند که پا به پای هم جامعه را سالم نگاه می دارند.
 
آموزش باید حالت تهاجمی نداشته باشد. حالت تحقیر نداشته باشد. آموزش باید به موازات افزایش اعتماد به نفس در نطفه شکل بگیرد.
 


مصطفی ملکی
 
آقای سروش، برای جمع بندی اگر توضیحاتی دارید بفرمایید.

محمد حسین سروش
 
من فقط در قالب چند مثال مطالب خودم را دسته بندی می کنم. الان گوینده ای در بین گویندگان پخش خبر ما هست که در رفتار غیرکلامی اش اشتباه فاحش داشت. به وی گفتم که این مشکل را دارید. گفت ندارم. جلسة بعد گفتم از تستی که از ایشان می گیرم، فیلم بگیرید. به نقصش پی برد و گفت یعنی من 9 سال این ایراد را داشته ام و متوجه نبودم؟ کسی هم به من نگفته است؟
 
از این رو گروهی باید تشکیل شود که اینها را درست انتخاب کنند. معیارها توافق شود. چه چیزهایی می خواهیم؟ چه معیارهای جهانی را نیاز داریم؟ بعد اینها که انتخاب شدند، آموزش داده شود. بعد از آموزش وقتی مشغول به کار شدند، تدریجی یعنی بدون نقص پایه جلوی دوربین بروند. نگوییم اگر آقا لکنت زبان دارد، برود جلوی دوربین درست می شود. آقا کفش نیست که پا کنیم و بعد از چند روز جا بیافتد. در خطای اول سرمایة بخش خبری را از دست داده ایم. خلبان تا به کفایت کامل نرسیده است نباید 700 مسافر را سوار کند و برود. ارزیابی در حین کار بسیار مهم است. اگر ارزیابی نشود و اگر به همه ملاکها رسیدیم که این گویندة خوبی است، جلوی دوربین برود. باید رشد در کارش باشد. ارزیابی کمال می بخشد. ما گوینده داریم که باسابقه است. گوینده داریم که به تجربه زیاد مشهور است. گوینده نه مشهور و نه باسابقه؛ بلکه باید محبوب باشد. محبوبیت نقطة پایانی کار یک گوینده است. یعنی بتواند در دل و جان مخاطبش نفوذ کند.
 
مهناز شیرازی
 
وقتی در استودیو خبر می خواندم، سردبیر تا آخرین جملة خبر و خداحافظی من می ایستاد و اولین کاری که می کرد، تشکر بود. «خیلی ممنون، عالی بود، ارتباط تلفنی ات این طوری بود و... بعد اگر یک جایی ایراد داشتم می گفت «ولی خانم شیرازی آنجا اگر اینکار را می کردی بهتر نبود؟» واقعاً کارکردن با این سردبیر برای من افتخار و آموزش بود. اول می ایستادخوبی های کار من را می گفت و بعد با علم و تخصص می گفت اینجا را اشتباه کردی.
 
منبع: وبلاگ دکتر محمدحسین سروش، کارشناس رسانه و ارتباطات