چطور یک پاورپوینت خوب بسازیم؟

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۲ - تمرین ساخت و تهیه پاور پوینت Powerpoint و روش ارائه محتوای آن

1

چطور یک پاورپوینت خوب بسازیم؟

یکی از بهترین ابزارهای سمعی و بصری ارائه و سخنرانی پاورپوینت است. امروزه اکثر سخنرانان در همایش‌ها برای انتقال هرچه بهتر مطالب خود از پاورپوینت استفاده می‌کنند. حتی استادان دانشگاه و . . .

ادامه نوشته

فن سخنوری و ارتباط آن با عدالت

 

فن سخنوری و ارتباط آن با عدالت

دکتر محمد رضا جلالی نائینی

از آن هنگام که آدمی‌زاده در این‌ سراچه‌ی ترکیب،تخته‌بند تن شده و با عنوان حیوان ناطق،از دیگر آفریدگان‌ امتیاز یافته است،سخن و انسان‌ هم‌زادان‌اند.

در آغاز نقش سخن از قالب صوتی‌ نخستین نیازها فراتر نمی‌رفته و نشانه‌یی بوده است از شادی یا اندوهی، کششی یا گریزی،بیزاری یا خواستنی؛ امّا اندک‌اندک به همان اندازه که خورد، خواب و خشم و شهوت،شغب و جهل و ظلمت شناخته شده و چیزی فراسوی‌ نیازهای مادی با جان انسانی سروکار یافته است،سخن نیز به عنوان نمایشگر این جهان تازه یافته پای به میدان نهاده‌ است.گاه با هومر و فردوسی و ویاسا، پهلوانی‌ها را بازگو کرده و زمانی با سقراط و بوعلی در فلسفه غرق شده،و هنگامی با پریکلس و افلاطون از مملکت‌داری دم زده و روزی با مولوی و حافظ عارف و عامی را به شور و حال‌ افکنده است.

عمر سخن به اندازه‌ی عمر جهان‌ است.جهان با همه‌ی دگرگونی‌ها و جنبش‌هایش،با همه‌ی نیک و بدش و با همه‌ی فراز و نشیبش،هر اندیشه‌یی‌ که به گیتی پای نهاده،هر ذوقی و حالی که در دلی زبانه کشیده،هر طنز و افسوسی که از خاطری گذشته،همه و همه در سخن نمودار و پایدار است.

آن سخن ساده‌یی که روزی آوایی‌ بیش نمود،امروز اندکی از اسرار آن‌ جهان و حاصل همه‌ی دریافت و کشش‌ و کوشش‌های مردم این جهان را در بر دارد.پاره‌یی از کلمات آن‌قدر از بارهای‌ مختلف عاطفی و فکری سرشارند که‌ نمایشگر دریاها و آسمان‌ها و انسان‌ها و قرن‌هایند.وقتی ما ازل و ابد و حق و فداکار و روح و ایده و آفرینش و رستاخیز می‌شنویم،درون ما با همه‌ی جهان روبه‌روست-جهان شناخته و ناشناخته-پس اگر برای کمال-نه آن کمال مطلق که مخصوص ذات متعال است-بل کمال نسبی آینه‌یی بتوان‌ تصور کن،آن آینه‌ی کمال‌نما سخن خواهد بود.

سخن عنوان اندیشه یا احساسی‌ست که بر زبان آمده باشد و خط تصویر ناقصی از سخن گفتن.ناقص از آن جهت که بسیاری از تأثیرات سخن به طرز بیان و زیر و بم صوت‌ سخنور وابسته است و این حالات و فراز و نشیب‌های صوتی و لحن ادا و حتا طرز نگاه و آرامی و کندی و شدت یا ملایمت و فصل و وصل کلمات و جملات چیزی نیست که به نوشتن درآید و نمایانده شود.از سوی دیگر،سخن مقدمه‌ی عمل است،خواه در دل گذرد و خواه از نهان‌خانه‌ی‌ اندیشه به تجلی‌گاه زبان آید و اگر نیک اندیشیده شود جز عکس العمل که از نام آن پیداست عمل‌ نیست و بازتابی از نقش سلسله‌ی اعصاب به شمار می‌رود.کم‌تر عملی از انسان سرمی‌زند که‌ سخن مقدمه‌ی آن یا عامل مستقیم آن نباشد.

نقش سخن در مسایل عاطفی فردی نیازمند تشریح نیست،چه همه بدان آشنایی دارند. رسالت پیامبران نیز که با سخن نوشته یا ننوشته سروکار دارد،از آن‌رو که متکی به عنایات‌ ربّانی و مسایل غیبی‌ست خارج از موضوع این بحث است،بنابراین به تأثیر سخن در اجتماع‌ پرداخته می‌شود و بحث اجتماع و حکومت مردم(دموکراسی)را از لحاظ قدمت تاریخ باید از یونان‌ آغاز کرد.

از آن زمان که مفهوم حقیقی دموکراسی نخستین بار در آتن تجلی کرد،تأثیر سخن و نقش‌ سخنور آشکار گردید.آتن شهر کوچکی بود و نمایندگان طبقات مختلف مردم در هر امر مهم‌ طرف مشورت قرار می‌گرفتند و رأی آنان مسیر اقدامات هیأت حاکمه را تعیین می‌کرد و طبیعی‌ است در چنین مجمعی که کشتی‌ساز و فیلسوف،نانوا و ادیب،بقال و سیاستمدار کنار هم‌ می‌نشینند و یکسان رأی می‌دهند،همواره برد از آن کسی‌ست که آرای بیش‌تری به دست آورد و اکثریت آرا به آن‌کس تعلق دارد که با سخن خود بهتر در دل‌ها نفوذ کند و آنان را بیش‌تر به سوی خود متمایل سازد و خطر در یک جامعه‌ی دموکراسی درست در همین نقطه کمین کرده‌ است و از همین نقطه بود که نطفه‌ی نابودی دموکراسی و نابودی یونان قدیم بسته شد. زمامداران یونان به تجربه دریافتند که عوام غالبا از دریافت عمق مسأله و حقیقت امور ناتوان‌اند و حریفی که سخن‌آراتر و عوام‌فریب‌تر است،همواره رأی بیش‌تری به دست می‌آورد و آن‌که‌ می‌خواهد عین حقیقت را با همه‌ی تلخی‌اه و دشواری‌هایش به کرسی بنشاند،در میدان سیاست‌ عقب می‌ماند.

ازاین‌رو آنان که به مقام بیش از فرجام و به نان بیش از نام می‌اندیشیدند،در پی یافتن‌ راه‌هایی برآمدند که به هر قیمت هست در مجامع عمومی رأی بیش‌تر به دست آورند،اگرچه‌ طرح و نظر آن‌ها از حقیقت و ارزش کم‌تری بهره‌مند باشد و بدین‌گونه بود که سخنوری‌ (رتوریک)فن خاصی شد و استادانی برای تعلیم آن پای پیش نهادند که بزرگ‌ترین و نامورترین‌ آنان گرگیاس بود.گرگیاس پیشوای گروهی بود که به نامه سوفیست‌ها (Sophistes) در تاریخ از آنان نام برده می‌شود و همان کلمه است که اعراب اصطلاح سوفسطایی را از آن ساخته‌اند و طرز استدلال و بیان آنان را سفسطه نام داده‌اند.

سوفیست‌ها که ظاهرا نخستین پایه‌گذاران تعلیمات مدرسه‌یی به سبک امروزند،خطر بزرگی‌ برای یونان و عالم بشریت بودند،زیرا استادان آنان فقط به شاگردان خود می‌آموختند که چه‌گونه‌ می‌توان در مناظره و مباحثه بر حریف غلبه کرد و او را در تنگنا گرفتار و مغلوب ساخت و در نتیجه آرای موافق شنوندگان را به سوی خود جلب نمود.حال اگر در این طرز مباحثه حق و

حقیقت پایمال شود،اهمیتی ندارد زیرا آنان فقط راه غلبه‌ی لفظی و عوام‌فریبی‌ را می‌آموختند،نه راه بحث منطقی را که نتیجه‌ی آن کشف حقیقت است.

امّا ناگفته پیداست که در هر جامعه‌ -از قدیم و جدید-اکثریت با مردمی‌ست که از ژرفنای مسایل‌ بی‌خبرند و اگر چنین نمی‌بود عامه و عوام بر آنان اطلاق نمی‌شد،و کلمه‌ی‌ خواص نه به معنی مالی و مقامی بلکه‌ به معنی آگاهان و راست‌اندیشان،همواره‌ اقلیت جوامع بشری را تشکیل می‌دهند. بنابراین اگر با روش تعلیماتی‌ سوفیست‌ها و به اصطلاح متداول با سفسطه و عوام‌فریبی قرار باشد آرای‌ مردم کم‌اطلاع به سویی جذب گردد، انحطاط آن‌چنان جامعه و بالنتیجه‌ تباهی و نابوی آن حتمی خواهد بود؛ همان‌گونه که سرانجام آتن و بلکه‌ یونان قدیم بر اثر این‌گونه تعالیم جز زوال ارزش‌ها،چیز دیگر نبود.

سقراط نخستین کسی بود که این‌ خطر بزرگ را حس کرد و با تمام وجود و قدرت خود به مقابله با آن پرداخت. سقراط عقیده داشت که هرکس سخن‌ می‌گوید،خاصه در پیشگاه دادگاه و قانون،باید به حقیقت بیندیشد،نه‌ غلبه‌ی لفظی و نفع مادی،و مظهر حیات اجتماع را پاسداری کند،نه حیات‌ فردی را به نظر او و پس از سقراط همه‌ی متفکران بزرگ جهان،گفته‌اند. حقیقت است که همانند خون در عروق‌ اجتماع می‌دود و تا برجاست،حیات‌ اجتماع نیز برجا خواهد بود.

امّا حقیقت یک مفهوم کلی انتزاعی‌ و جدا از عالم ظاهر است،و مظهر کامل‌ یا صورت مصداقی آن همان چیزی‌ست‌ که قانون نام دارد،قانونی ک از زادن تا مردن بر سر همه‌ی افراد اجتماع سایه‌ افکنده و در پناه او هرگونه حقیقتی‌ حفظ می‌شود،رشد می‌کند و بارور می‌گردد.

امّا خود قانون زبان ندارد.زبان‌ قانون،قضات و وکلای دادگستری‌ هستند،همان‌گونه که مأمور حفظ حرمت و حریم آن نیز می‌باشند.سعادت‌ در پناه حقیقت به دست می‌آید و حقیقت‌ به شکل قانون جلوه می‌کند و قانون‌ برای تأمین عدالت است و عدالت در (به تصویر صفحه مراجعه شود) مرحله‌ی تطبیق تجلّیات حیات بشری با مصلحت هر اجتماع آشکار می‌شود و حدود مصالح‌ اجتماع از حدود قانون جدا نیست.

برای روشنگری هریک از مفاهیمی که ذکر شد،بحث‌های بسیار لازم است و تنها برای‌ عدالت که موضوع سخن است،می‌توان اشاره کرد که نظام آفرینش بر عدل استوار است،و خود کلمه‌ی عدل به معنی برابری و همبستگی با مشتقات آن چون تعادل و اعتدال از یک ارتباط ریاضی دقیق در عالم خلقت خبر می‌دهد و عمق معنی«بالعدل قامت السموات و الارضین»را آشکارتر می‌سازد.اگر در اصول مذهب ما عدل به عنوان یکی از صفات الهی برشمرده شده،بسیار قابل دقت است،زیرا همان‌گونه که معتزله یا اصحاب عدل و توحید هم بحث کرده‌اند،عدل از دیدگاه فلسفی بدون آزادی و اختیار مفهومی ندارد،یعنی چه‌گونه ممکن است خدای عادل از سوی بندگان را اسیر جبر سازد و آنان از خود هیچ اختیاری نداشته باشند و از سوی دیگر روز پاداش و بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب را مطرح سازد؟کسی را می‌شود محاکمه کرد که با اختیار عمل ممنوعی را انجام داده یا کار لازمی را ترک کرده باشد و به همین علّت است که در همه‌ی‌ محاکم،دیوانه و صغیر و سفیه از مجازات معاف‌اند،زیرا فاقد قصد و اراده‌ی آزادند و اسیر بیماری‌ و وضع تباه مغزی یا خرابی سلسله‌ی اعصاب خویشتن.

بنابراین ملاحظه می‌شود که مفهوم عدل برتر از آن است که بتوان آن را فقط در قالب‌ مسایل قضایی محدود کرد.عدل با آزادی و اختیار لازمه دارد و کسانی که کارگزاران دستگاه‌ قوانین‌اند که زمینه‌ی تربیت و تحصیل و رسیدن به مقام و نان و بالاخره حیات را برای ما فراهم‌ آورده‌اند،دور از انصاف و انسانیت است که به این موجودات مقدس یعنی قوانین،بی‌حرمتی یا بی‌مهری یا تخطی روا داریم.قوانین این جهان به نظر سقراط سایه‌یی از قوانین ابدی جهان معنی‌ و عالم دیگرند و هر دو گروه باهم هم‌زاد و برادر.پس کسی که با سخن خویش سبب می‌شود تا قانونی بشکند و حقیقتی پنهان بماند،نه تنها به ولی‌نعمت خود خیانت کرده و سبب اخلال در نظام‌ بشری این جهانی و به‌هم ریختن سلسله‌ی منظم عدالت و تعادل در این جهان شده،بلکه قوانین‌ آن جهانی را هم که مظهر اراده‌ی حق و ترازوی حقیقت‌اند،به خشم آورده و پایمال کرده است.

بنابراین هرکس در پیشگاه دستگاه قضا لب به سخن می‌گشاید،باید به همه‌ی‌ مسؤولیت‌های این جهانی و تعهدات انسانی و اجتماعی خود و همه‌ی میثاق بندگی خویشتن در پیشگاه حق و ارتباط باطنیش با مبدأ آفرینش بیندیشد و فراموش نکند که سخن در خدمت‌ عدالت باید باشد و عدالت براساس اجرای قانون و قانون برای حفظ آزادی انسان‌ها و ترویج‌ حقیقت که سعادت هر جامعه‌یی بدان وابسته است.

امّا تصور این‌که کسی بتواند مستقل‌ و مجزّا از جامعه،زندگانی‌ سعادتمندانه‌یی داشته و بی‌نیاز از حمایت‌ قانون،باشد،دور از واقعیت و بلکه ابلهانه‌ است.به قول پریکلس-متفکر نامدار بزرگ آتن:

«جامعه همانند یک کشتی بزرگ‌ است که همه‌ی افراد مملکتی با آن‌ سفر کنند و بدیهی‌ست اگر کشتی به‌ مسیر خود ادامه دهد و به مقصد برسد، همه‌ی سرنشینان آن خواهند توانست‌ به مقاصد و آمال خود برسند،ولی اگر کسی در آن کشتی تصور کند که با تأمین منافع خود مجزّا از دیگران به‌ خوشبختی خواهد رسید،سخت خطا کرده است،چون وقتی کشتی از رفتن‌ بازماند یا غرق شد،همه باهم نابود خواهند شد،مگر این‌که همه افراد آن‌ مجتمعا برای نجات کشتی و تأمین‌ مسیر و حرکت آن تلاش کنند که در این صورت ممکن است همه به هدف‌ خود برسند».

بنابراین اگر در محاکمه‌یی و بحثی‌ کسی سخن جز برای احقاق حق و تأمین و تعمیم عدالت به کار برد،حاکم‌ و محکومی در آن محکمه وجود نخواهد داشت،چون وقتی حق و حقیقت لگدمال شد،هیچ‌کس روی‌ آسایش و سعادت نخواهد دید و زیان‌ بی‌عدالتی و عدم تعادل به همه خواهد رسید،ازاین‌روست که سرور راستان و شیر یزدان و مولای متّقیان علی بن‌ ابی طالب علیه السلام همواره این سخن‌ را توصیه می‌فرمود که:«قولوا الحق و لو علی انفسکم»حق را بگویید،اگرچه به‌ زیان خودتان باشد.

همان‌گونه که حقیقت در مذاق‌ سوفیست‌های یونانی تلخ بوده،در مذاق‌ دروغگویان عصر حاضر نیز تلخ و ناگوار است،ولی با بیداری ابنای زمان،دیگر حنای آنان رنگی ندارد و به زودی‌ خورشید حقیقت در همه‌ی کشورهای‌ جهان پشت سر هم طالع خواهد شد.به‌ گفته‌ی لینکلن،یک تن را مادام العمر می‌توان فریفت و عده‌یی را برای‌ مدتی،لیکن همه را برای همیشه‌ نمی‌توان فریب داد.

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

دادگاه مصدق

دکتر مضاهر مصفّا

اشاره:در شماره‌ی 12 ماهنامه‌ی حافظ مطلع این شعر را چاپ کرده بودیم،اکنون با تشکر از استاد مظاهر مصفا متن کامل این شعر را به شما ارمغان می‌کنیم.

رفتم به دادگاه مصدّق‌ دیدم جلال و جاهِ مصدّق‌ کشتیِّ دل شکست چو برخاست‌ توفانِ اشک و آهِ مصدّق‌ بر پاکی عقیدت و نیّت‌ دو چشمِ تر گواهِ مصدّق‌ برقِ نجات مردم مشرق‌ می‌جَست از نگاهِ مصدّق‌ کوهی ز عزم و رای نهان بود در پیکرِ چو کاهِ مصدّق‌ پنهان به هاله‌ی غم و اندوه‌ دیدم جمالِ ماهِ مصدّق‌ دنیایی از امید نهان داشت‌ لبخندِ گاه‌گاهِ مصدّق‌ آن ابلهان که رحم نکردند تا بر گل و گیاهِ مصدّق‌ آن روسپی‌زنان که ربودند از کفش تا کلاهِ مصدّق‌ دیدم من ای شگفت که بودند اعضای دادگاهِ مصدّق‌ تردامنی زبون که زمانی‌ می‌بود روسیاهِ مصدّق‌ دیدم ستاده پیشِ وی افسوس‌ سروِ قدِ دوتاهِ مصدّق‌ فریادِ دل بخاست که‌ای وای‌ آخر چه بُد گناهِ مصدّق‌ گفتم به جانِ سفله ترحّم‌ این بود اشتباهِ مصدّق‌ هر راه کاین دَدان بنمایند چاه است و راه،راهِ مصدّق‌ فردا ز سوی شرق برآید فریادِ دادخواهِ مصدّق‌ ای دل غمین مباش که باشد دست خدا پناهِ مصدّق‌ ایرانیان غریو برآرند یا مرگ یا که راهِ مصدّق
 
 
منبع :
 
نشریه حافظ » اردیبهشت 1384 - شماره 14
 

چگونه سخنرانی تبلیغی کنیم ؟

 

چگونه سخنرانی تبلیغی کنیم ؟

برکسانیکه مقداری از وقت خود را صرف مطالعه احکام اسلام نموده و نیز اطلاعاتی در ملل و نحل داشته باشند روشن است که در بین قوانین آسمانی که‌ حاوی منافع مادی و معنوی بشر است و اساس و شالودهء آن خدائی و برهبری‌ رهبران آن پایه‌گذاری شده،دین مبین اسلام است.

و نیز مسلم است که دنیای امروز باحکام عاقلانه این آئین مقدس‌ علاقه‌مند بوده و با یک جنبش تبلیغاتی نوین و صحیح میتوان یگانه آرمان بشر را که تأمین سعادت دو جهانی اوست معرفی کرد.

و اگر اساس تبلیغات را در سه موضوع خلاصه و محدود نموده و عوامل‌ و وسائط تبلیغی دیگر را تحت الشعاع این سه اصل بدانیم دجار اشتباه‌ نشده‌ایم.

اصول سه‌گانه عبارتند از:

1-فرهنگ.

2-مطبوعات.

3-کرسی خطابه یا منبر،

1-اگر یک فرهنگ عمیق و مطلع میداشتیم.از نظر مبادلات فرهنگی‌ با کشورهای جهان یکی از حساس‌ترین طرق اشاعه اسلام و بیداری جهانیان‌ نسبت باحکام این دین حنیف بشمار میرفت.

مبادلات فرهنگی و مسافرت دانشجویان بکشورهای بیگانه میتواند با ارمغان معارف و حقائق اسلام همراه باشد.زیرا از همین موقعیت دیگران‌ سوءاستفاده نموده و در اثر سمپاشیهای اخلاقی افکار جوانان ما را مسموم و مضطرب ساختند.

2-جرائد و انتشارات که:رل مهمی را در انجام وظائف تبلیغی بازی کرده و موجب گمراهی یا هدایت افکار خوانندگان میگردند زیرا صفحات جرائد و مجلات از کاخهای مجلل و باشکوه تا کلبه‌های دهقانی و از شرکتهای بزرگ‌ بازرگانی تا کاسب جزء و از وزارتخانه‌ها تا دوائر کوچک طرفدارانی دارد که‌ مقداری از وقت خویش را صرف قرائت و مطالعه آنها نموده و مینمایند:

راستی اگر این«رکن رابع مشروطیت»از اضلال خود دست بر میداشت و بانتشار عکسای شهوت‌انگیز و مقالات جنایت‌آمیز مبادرت‌ نمینمود و بجای آن مطالب سودمند و داستانهای اخلاقی را میساخت و حقائق‌ دینی را با قلمهای توانا تشریح مینمود دومین قدم را بسوی قانون فطرت سلیم‌ یعنی اسلام برمیداشتیم.

3-کرسی‌های خطابه و عرشه منبر است که برای نشر حقائق اسلام مقام ارجمندی را واجد است و چون نظر نویسنده توجه باین اصل و اساس است‌ لذا در این موضوع تعقیب بیشتری میشود.

ما بخوبی میدانیم که انقلابات بزرگ جهان و تحولات سیاسی گیتی‌ از یک خطابه مهیج و متین شروع و اقناع اجتماعات نیز از همین مجری‌ بوجود آمده است.

میتوان یک خطیب توانا را بمنزله صیّاد ماهری دانست که در سنگر منبر و کرسی خطابه با تیرهای سخن و کلمات مستدل صید قلوب نموده و دلها را بجانب هدف و مقصود جلب مینماید،بدیهی است همانطور که یک نفر صیاد باید واجد شرائطی باشد تا در تیراندازی خطا نرفته و تیرا و بهدف اصابت کند و اگر صیاد در هنگام نشانه گرفتن ارتعاشی بر اندامش عارض و با هدف مشخص‌ نداشته و با اینکه اطلاعات فنی او ناقص باشد با عدم موفقیت رو برو خواهد شد.

گوینده‌ای هم که میخواهد شنوندگان را بمطالب خودآگاه کند و یا بسخنان فصیح و بلیغ خود،وی را قانع ساخته و یا بامری راغب نماید ناگزیر است که شرائط خاصه این فن شریف را واجد و دارا باشد.

اما شرائطی که برای یکنفر واعظ و مبلغ ضروریست که اگر فاقد بعضی از آن هم باشد صلاحیت منبر رفتن و وعظ و تبلیغ را ندارد بطور اجمال و فهرست از این قرار است!

الف-قبل از هرچیز باید حس اعتمادش قوی و توجهش بخدا بوده و از زیّ خود خارج نشده و سخنش طبیعی باشد.از تفلید کورکورانه دیگران‌ اجتناب ورزیده هیچوقت مرعوب موقعیت مجلس نگردد.عذرخواهی از مستمعین ننماید«که بنده ناقابل در مجمع دانشمندان و افاضل عاجز از تقریر مطالب و تشریح مقاصد خویشم»این خفض جناح یا فروتنی بی‌مورد وزن‌ گوینده را پائین آورده و شنوندگانرا نسبت بوی و سخنانش بی‌اعتناء میسازد لا بد مستمعین هک بسخنان گوینده گوش میدهند نظر استفاده‌ای دارند وقتیکه‌ واعظ مقر،به نادانی خود و دانش شنونده باشد دیگر دلیلی بر توجه بسخنان‌ گوینده باقی نمیماند.

ب-مانند استادی مهربان که دانشجویان را بسخنان شیرین و دل‌پذیر و مطالب سودمند و برجسته خود آشنا میسازد با مستمعین سخن گوید. و از هرگونه تندی و کلمات جسورانه برحذر باشد. وعد،و وعیدش،در حدود نوامیس دین بوده و از دائره خوف‌ و رجاء قدیم فراتر نگذارد.از نکات حکیمانه و مواعظ مشفقانه و جدال‌ (بالتی هی احسن)غفلت نورزد-از خودستائی و بلندپروازی اجتناب‌ نماید.

دعوی مکن که برترم از دیگران بعلم‌
چون کبر کردی از همه نادان فروتری

ملایمت و نرم‌زبانی و محبت و مهربانی شیوه خطیب بوده و از اینراه‌ جلب توجه شنونده یا اقناع و ترغیب آن میسور و مقدور است.اخلاق خوش‌ از عوامل مهمه پیشرفت دین بشمار رفته و در زندگانی پیشوایان اسلام با خط برجسته نمایانی جلوه‌گر است.

درس ادیب اگر بود زمزمهء محبتی‌
 جمعه بمکتب آورد طفل گریز پای را

ج-صدق در اقوال و خلوص در اعمال است-نسبت به یک سخنور و گوینده مذهبی جنایتی از این بزرگتر نیست که بگفتار خویش بی‌ایمان‌ بوده و عقیده‌اش برخلاف گفتارش باشد،شاید با این روش مزوّ را نه بتوان برای‌ مدت کوتاهی جمعی را فریب داد ولی مسلم است کلامیکه رائحهء ریا و نفاق‌ از آن استشمام شود بمشام جان نرسیده و تصرفی در دلها ندارد،و زود خلاف‌ گوئی یا دورنگی گوینده را فاش میسازد؛میتوان ایمان راسخ و پاکی‌ عقیدت را در درجه اول سرمایه خطیب و گوینده دینی دانست،زیرا در این صورت‌ واعظ مجموعهء وعظ و تبلیغ قولی و فعلی است،بدیهی است انحراف نسل‌ جوان و بی‌رغبتی و عدم تمایل آنان نسبت بمقدسات مذهبی معلول عللی است‌ که:از آنجمله برخورد با گوینده سست‌عقیده که با فقد سرمایه علمی و عملی در اجتماعات با سخنان فریبنده طوری جلوه‌گر شد ولی در خلوت با درونی تیره در تیرگی بسر میبرد..

متأسفانه با نبودن فصل ممیّز صوری قضاوت غلط عرف عوام این فساد را تعمیم‌ داده و امتیازی بین صالح و طالح لباس روحانیت نمیگذارد،مسلم است گوینده‌ای‌ که در گفتار و کردار خویش تبعیت از امیال شیطانی و هوای نفسانی کند بر فرض‌ آشنائی باصطلاحات و قواعد علمی هم داشته باشد،عالمی است بی‌عمل،و یا دزدی است که با چراغ علم گزیده‌تر،برد کالا.

از من بگوی عالم تفسیرگوی را
گر در عمل نکوشی نادان مفسری‌
بار درخت علم ندانم بجز عمل‌
با علم اگر عمل نکنی شاخ بی‌بری

5-گوینده باید قبل از ایراد خطابه مطالب خویش را منظم نماید زیرا اگر ناطق طرح نطق خود را تهیه نکند،یا در اثر تمرین زیاد بخاطر نسپارد،هنگام ایراد سخنرانی با نگرانی و اضطراب مواجه گشته حتی گاهی از این شاخه بآن شاخه رفته و سخنان بی‌مورد که با اصل مقصد و موضوع خطابه هیچ سنخیت و مناسبت ندارد،تضییع وقت مینماید؛بدیهی‌ است این‌گونه سخنان،ارزش شنیدن نداشته و محصولی جز«عرض خود بردن و زحمت دگران داشتن»ندارد.

هـ-خلوص نیت و قصد قربت است-بعد از فرائض و واجبات هیچیک‌ از نوافل و مستحبات مقام وعظ و تبلیغ را نداشته،بلکه اتیان بواجبات و ترک محرمات نوعا محصول تبلیغات دینی بوده و به یقام الفرائض و السنن‌ است در شرافت وعظ همین بس که ذات مقدس الهی واعظ است یعظکم‌ لعلکم تذکرون عظمت تبلیغ بقدری است که از وظائف انبیاء بوده و جزء سلاح نبوت بشمار میرود.

بلغ ما انزل الیک من ربک

پس وعظ و تبلیغ در ردیف بهترین عبادات‌ بوده،و روشن است که عبادت بدون قصد قربت محقق نمیشود.

بر گوینده و خطیب دینی لازم است که هنگام سخرانی و قرار گرفتن بر عرشه منبر یا کرسی خطابه؛خلوص نیت را رعایت نموده فقط برای خدا سخن بگوید اجرش را از خدا بخواهد،هدفی جز ترویج دین مبین اسلام نداشته باشد

ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم

وعظی که بود بهر خدا با اثر افتد
 وز صفوت آن تازه شود قلب مکّدر

و-مقام شامخ سخنرا با قدح و مدح بیجا آلوده نساخته از هرگونه‌ تعریف و گزاف‌گوئی که از حقیقت دور باشد جدا حذر کند.معلوم است‌ اگر ممدوح واجد شرائط مدح نباشد مادح نزد شنودندگان متملق و چاپلوس معرفی شده و دیگر نسبت بمطالب گوینده هرچند بلند و اساسی هم باشد وقعی ننهاده و واعظ غیرمتعظش میدانند،طبیعی است که هر گونه مداحی از اشخاص موجب خوشنودی شخص مورد مدح شده و از مداح‌ حتی تشکر هم میکند.ولی با یک محاسبه نفسانی سخنور را گزاف‌گو و نالایق میشناسد،زیرا بحکم الانسان علی نفسه بصیره هرکسی بحدود نقص و کمال خود بهتر از دیگران آگاه است،پس اگر واعظ مداحی‌ بیمورد را پیشه کند همانطور که وزانت خود را از دست میدهد؛مردود خدا و رسول نیز بوده و حتی جامعه او را بی‌اراده و ضعیف النفس میداند،و اگر منصفانه قضاوت فرمائید صاحبان مجالس هم اگر ارادت بچنین شخصی‌ داشته در ادامه دوستی و ارادت با او متزلزل‌اند؛مدیحه‌سرایانی‌ که بعقیده خود بیوگرافی متوفی یا خدمات بانیان مجامع دینی را رعایت‌ نموده،و آنقدر دائره تعریف و تمجید را وسعت میدهند که عنقای خیال هم‌ از پرواز بقله قاف آنها عاجز است،سخت در اشتباهند.

در مجالس ترحیم وظیفه خطیب و واعظ است.که بجای مدیحه‌سرائیها مطالب مناسب و سودمندیرا ایراد کند،مخصوصا در اطراف معاد و جهان‌ بعدی مستدلا سخنرانی نموده و از علوم طبیعی در اثبات معاد استفاده نماید در این‌گونه مجالس که غالبا تشریفاتی است؛شخصیتهای ممتاز و رجال درجه‌ اول که کمتر در انجمن‌های مذهبی و دینی دیده میشودند نظر بجهات عدیده‌ و حفظ موقعیت و مناسبت،شرکت میکند؛واعظ باید درعین‌حال که متانت‌ خود را حفظ کرده طوری جذاب و جالب سخنرانی کند که،شنونده راغب‌ بسخنان گوینده بود و بطور محسوس تحت‌تأثیر مطالب خطیب قرار گیرد، راستی این قبیل مجالس جالب‌ترین کلاس تربیت اجتماعی است؛که بهترین فرصت را برای گویندگان د بر دارد،و باتوجه باینکه فن سخنوری، منبری،شریفترین فنون است،و تربیت اخلاقی و دینی و تکمیل مراتب‌ ایمان جامعه از این راه ممکن است:باید گفت:

آنانکه باین فن شریف‌ می‌پردازند و خویشتن را در ردیف خطبا و گویندگان جلوه‌گر میسازند باید ارجمندترین طبقات بوده و واجد شرائط علمی و عملی باشند،و چنانچه این نکات رعایت نشود و کسانیکه فاقد صلاحتی وعظ و تبلیغ باشند سنگر حساس تبلیغات مذهبی را اشغال نمایند نفعی در برابر نداشته،بلکه‌ زیان آن غیرقابل جبران است و چه بسا موجب ضعف عقاید دینی گشته و جمعی را بمبانی عالیه دین بدبین نمایند.

گوینده مذهبی یا واعظ باید متتبع و محیط و مجرب باشد،زیرا هر چه تجربه و احاطه و تتبعش بیشتر باشد؛اساس کلمات و سخنانش محکم‌ تر و بهتر جلب نظر مستعمین،خاصه دانشمندان از شنوگان را نموده،و موقعیتی در قلوب احراز میکند که منجر به پذیرفتن وعظ و اندرز گوینده خواهد شد

واعظ و مبلغ باید قسمت اعظم وقت خود را صرف مطالعه کتب تفسیر و فقه و حدیث نموده؛و از اتلاف وقت و تضییع عمر برحذر باشد.

گویندگانیکه رغبتی بمطالعات نداشته.و یا آنکه صلاحیت‌ فهم مطالب کتب را ندارند.خوب است از منبر رفتن صرف‌ نظر نمایند. زیرا بی‌حالی در امر مطالعه و کتاب خواندن؛گوینده را وادار بیاوه‌ گوئی و تکرار مکررات مینماید.

مگوی آن سخن کاندر او سود نیست‌
 که از آتشت بهره جز دود نیست‌
ز دانش چه جان ترا مایه نیست‌
به از خامشی هیچ پیرایه نیست

ز-شبهه‌ای نیست.که علم تفسیر و حدیث و فقه و اصول و ادبیات‌ عرب و ادبیات فارسی در رأس علوم منبری قرار دارد. زیرا قرآن و احادیث محور سخن خطیب را تشکیل داده و بیان مسائل‌ فقهی اشاره برؤس مبانی اصول از مسائل مهم منبر بشمار رفته و اهمیت‌ بسزائی دارد.

و ادبیات چه عربی و چه فارسی زینت سخن بوده و اگر سخنور مرتکب‌ اشتباهات ادبی شود.چنان در نظر ارباب دانش سقوط میکند که دیگر تمام کلماتش بی‌مغز تلقی شده و او را گوینده سطحی و قشری میدانند. و حق هم همینست آشنائی بجغرافیائی ممالک اسلامی و همچنین علوم جدید و ادوات و ابزار کار منبری را تشکیل داده و چه بسا اشاره به آنها موجب توجه‌ شنوندگان گردد.

از علوم سیاسی و اقتصادی باید بهرهء داشته باشد.مبانی منطق همیشه‌ باید مانند تابلوی زیبا و برجسته‌ای در مقابل چشم خطیب مجسم باشد.

گوینده باید روانشناس بوده و مقتضای حال را رعایت کند. خلاصه آنکه واعظ و مبلغ باید جامع المعقول و المنقول باشد.

آشنائی کامل بیکی از زبانهای زنده دنیا جزء برنامه مبلغ و واعظ است.خاصه در این عصر که روابط ملل دنیا با یکدیگر زیاد و رشته ارتباطات‌ محکم و فاصله‌ها کوتاه و مسافرتها آسان و ساده شده است و میتوان گفت زبان دانستن فریضه ذمهء خطیب بوده و اساس تبلیغات را بدینوسیله میتوان در اختیار جهان شرق و غرب گذارد.

ی-روایات و احادیث را از منابعی نقل کند که بتصویب ائمه اطهار رسیده باشد«مانند کتب اربعه»و از نقل روایات ضعیفه و متشابهه کاملا بر حذر باشد.آیات متشابهه را مطرح ننموده و بطور کلی از مطرح نمودن‌ موضوعات مشکله و مسائلی که از نقل آنها عاجز است خودداری نماید.

دواوین شعرا را مطالعه نموده و در حفظ اشعار اخلاقی و مهیج و لطیفه‌های نغز حریص باشد.بکتب افسانه و اساطیر و قصص مراجعه نموده‌ و از داستانهای واقعی و شیرین برای رفع خستگی مستمعین و شنوندگان‌ استفاده نماید.(البته بکار بردن فکاهیات بنحو مؤدبانهء باشد؛که موجب‌ ملال خاطر حضار نگردد.»

در ذکر مصائب و مناقب خاندان پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله از متون مقاتل‌ معتبره تجاوز ننموده و از نقل مطالب نادرست اجتناب نماید.و بهتر اینست‌ که ذکر مصائب جز در ایام سوگواری بنحو اختصار برگزار شود.

منبع :

نشریه جهان دانش » فروردین 1339 - شماره 1

بخشی از کتاب 21 گام سخنرانی سیورت ( قسمت اول )

 

 1-   از بین بردن بهانه های صحبت نکردن در جمع:

90 درصد شکستها نصیب کسانی می شود که عادت به بهانه آوردن دارند.

همیشه برای حضوردرجمع و سخنرانی بهانه هایی است که باید به شیوه درست و عملی با آنها مقابله و مبارزه کرد. بعضی از این بهانه ها این موارد هستند.

-         تا به حال در جمع صحبت نکرده ام.

-         نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت کنم.

-         آیا به حرف من گوش خواهند داد.

-         مطالب سخنرانی را از کجا تهیه کنم.

-         شاید در جمع افراد مهم و صاحب مقام نشسته باشند.

-         اگر سوالاتی کردند چگونه پاسخ بدهم.

-         ممکن است وسط سخنرانی گیر کنم و آبرویم برود.

-         وقتی دیگران هستند چرا من صحبت کنم.

بسیاری موارد دیگر که بهانه ها وموانع سخنرانی هستند وباید آنها را برطرف کرد. همه این بهانه ها ناشی ازاین است که با اصول سخنرانی آشنا نیستید و در این مبحث قصد ارایه اصول سخنرانی وبر طرف کردن موانع را داریم.

2-   مزایای آشنایی با دانش و هنر سخنرانی:

بزرگترین پاداش انجام یک کار سخت ، تحولی هست که در شما ایجاد می شود.

الف) دستیابی به آرزوها: یکی ازآرزوهای هر فرد در مسیر موفقیت این است که بتواند بطورموثرو الهام بخش سخنرانی کند. سخنرانی خوب باعث ترقی و رونق شغلی، پیشرفت اجتماعی وموفقیت در زندگی شده و موجب رسیدن به آرزوها می گردد.

ب) انگیزه پیدا کردن: با دانستن مزایای سخنرانی ، انگیزه پیدا می کنید که صحبت کنید و به این ترتیب حرفها ، عقاید و نظرات خود را بگویید و این کار موجب می شود کارایی فکری ، شغلی و اجتماعی خود را افزایش دهید.

ج)افزایش قابلیتهای فردی: وقتی تلاش می کنید قابلیت سخنرانی خود را افزایش دهید آنگاه کیفیت زندگی شما بهتر می شود و برخی عادتها و تفکرات شما به شکل صحیح تغییر پیدا می کند. اطلاعات شما بیشتر شده ودامنه لغات شما گسترش می یابد. توانایی یادگیری وگوش کردن شما بالا رفته و به اطراف خود بیشتر توجه می کنید.قدرت خلاقیت و نتیجه گیری و همچنین توان مقابله منطقی با انتقادات را پیدا می کنید ازآن گذشته به فردی جذاب و مورد احترام  تبدیل می شوید.

3-   ترس از صحبت در جمع ومقابله با آن:

هیچ چیز در زندگی ترسناک نیست ؛ علت ترس عدم شناخت می باشد.

وحشت از حضور و سخنرانی فقط یک ترس بیهوده و بی دلیل است و ترس از ویرانگرترین احساسات بشر است.هیچ عاملی به اندازه ترس زیان آور نیست. در این مورد فقط باید غلبه کردن بر ترس را یاد بگیرید و برای این کار باید با آن روبه رو شوید . کنترل ترس و محکم و قاطع ایستادن در مقابل آن بهترین روش مقابله با ترس است.دلیلی ندارد شما از کسانی که در مقابل شما هستند بترسید و فقط این را باید درک کنید که آنها هم مثل شما هستند با این تفاوت که شما می توانید سخنرانی کنید ولی شاید اکثر آنان هنوز صحبت کردن را به خوبی بلد نباشند.

ترس مثبت و ترس منفی: به خاطر ترس متوقف نشوید . ترس می تواند مثبت یا منفی باشد. ترس منفی باعث سستی و توقف شما می گردد ولی ترس مثبت باعث می شود که برای رهایی از همان ترس راه حلی پیدا کنید.در مورد ترس نباید به کسی حرفی بزنید زیرا باعث بی اعتمادی و ضعف بیشتر شما می گردد.

4-   اقدامات اولیه برای شروع سخنرانی:

طولانی ترین سفرها با قدم اول آغاز می شود.

اگر تا به حال سخنرانی نکرده اید بهتر است که شروع کنید .در این مورد از فرصتهای لازم استفاده کنید و به تقویت سخنرانی خود بپردازید.

فرصت یادگیری: برای تسلط و آشنایی کتابهای مختلفی هست که باید مطالعه کنید.از فرصتهای یادگیری بهره ببرید. در آموزشهای و دوره های مختلفی که در آموزشگاهها، انجمن ها و کلاسهای متعدد برگزار می شود ثبت نام نمایید. نوارهای آموزشی مربوط به آموزش سخنرانی را تهیه کرده و گوش دهید.

فرصت سخنرانی: این فرصت ممکن است در محیط کار،جلسات دوستانه ، مهمانیهای خانوادگی ،گروههای ورزشی و اجتماعی، انجمنها وسازمانهای مختلف وجود داشته باشد یا اینکه شما بتوانید این فرصت را خودتان بوجود بیاورید آنگاه باید بهترین استفاده را نموده و صحبت خود را آغاز نمایید.

هیچگاه نباید ازسخنرانی ترسید زیرا شما بارها به سخنرانی دیگران گوش داده اید و متوجه شده اید که هیچ اتفاقی رخ نمی دهد. کسی بی توجهی نکرده و مسخره نمی کند. اگر با آمادگی روانی کامل به سخنرانی بپردازید یقینا دیگران از آن لذت برده و گوش خواهند داد.

5-   پاسخگویی به دعوت جهت سخنرانی:

دعوت به سخنرانی یک افتخار بزرگ است که فقط شامل حال عده اندکی می شود.

اگر برای صحبت کردن دعوت شدید و دانستید که فرصت و آمادگی کافی دارید باید با کمال میل قبول کنید و آنرا انجام دهید. برای هر دقیقه سخنرانی حدود یک ساعت زمان جهت آمادگی لازم است.اگر زمان کافی برای آماده شدن دارید دلیلی برای رد دعوت نخواهد بود. این را بدانید که اگر شما چند بار دعوت دیگران را رد کنید دیگراز شما جهت سخنرانی دعوت نخواهد شد زیرا چنین تصوری در ذهن دیگران ایجاد می کنید که اگر شما را دعوت کنند رد خواهد شد وکسی دوست نارد که حرفش بی ارزش شده و رد شود.

6-   مشخص نمودن موضوع ومورد سخنرانی:

چرا باید بدون اینکه حرفی برای گفتن داشته باشیم ،شروع به صحبت کنیم؟

زمانیکه شروع به سخنرانی می کنید باید ملاحظه همه را بکنید.یعنی هم خودتان و هم شنوندگان. درزمان سخنرانی باید مطلبی را بگویید که مورد توجه شماست و اطلاعات کافی در مورد آن دارید.از گفتن و عنوان کردن مطالبی که با عقاید و علاقه های شما منافات دارد خود داری کنید.

قبل از سخنرانی باید از علاقه و تمایل شنوندگان آگاه باشید و بدانید که منظوراز جلسه و سخنرانی چیست و شنوندگان برای شنیدن چه صحبتهایی جمع شده اند و دوست دارند چه مطالبی را بشنوند.از گفتن حرفهای که باعث رنجش و نگرانی حضار یا گروه خاصی خواهد شد بپرهیزید.به سوالاتی که وجود ندارد یا کسی نمی پرسد پاسخ ندهید . به مطلبی اشاره کنید که زمان کافی برای ارایه آن وجود دارد. بیهوده ازموضوع سخنرانی دور نشده و جلسه را به یک جلسه خسته کننده و جنجالی سوق ندهید.

7-   جمع آوری مطالب برای ارایه در صحبتها:

اثر کم رنگ ترین نوشته ها از قویترین حافظه ها بیشتر است.

هیچگاه ازیادگیری دست نکشید. یاد گیری از قبل از سخنرانی شروع شده و بعد ازآن نیزادامه پیدا می کند.سعی کنید بهترگوش دادن و یادداشت کردن را یاد بگیرید زیرا عامل مهمی برای یادگیری وجمع آوری مطالب است.

هر گاه نکته مهم و با ارزشی شنیدید به دقت گوش دهید.فرصت گوش دادن و یادداشت کردن را از دست ندهید. این فرصتها به اشکال مختلف پیش می آید. مثل برنامه های تلویزیونی، سخنان اتفاقی افراد دیگر، سخنرانیهای مختلف، سخنان بچه های کوچک و غیره

فکر نکنید همه چیز ارزش شنیدن دارد . وقت خود را در اختیار افراد پر حرف قرار ندهید.بزرگی گفته است که " فقط افراد بی مغز به سخنان افراد بی مغز گوش می دهند".

خواننده بهتری باشید زیرا یکی از منابع مهم در سخنرانی کتابها هستند که با دقت نوشته شده اند. تند خوانی را یاد بگیرید.مطالب جدید را مطالعه کنید و از زمان عقب نمانید.در کتابخانه ها عضو شوید وفرصت مطالعه سایتهای خوب، روزنامه ها،دایره المعارفها،لغتنامه هاتقویم ها و سررسیدها و غیره را از دست ندهید.

8-   چینش و قراردادن مناسب مطالب در کنار هم:

برنامه ریزی هوشمندانه اولین قدم برای موفقیت است.

سخن گفتن مثل نوشتن نیست.شما باید تفاوت نوشتن با گفتن و تفاوت گوش دادن با خواندن را بدانید. دانستن این تفاوتها درچگونگی  قرار دادن مطالب در کنار هم کمک زیادی خواهد کرد.نوشته ها دایمی بوده ودر آن می توان به عقب برگشت وخواننده فقط بوسیله چشم با او در ارتباط هستند اما در سخن گفتن ،موقع برگشت دقیقا نمی توان سخن قبلی را گفت و همچنین سخنران از طریق چشم وگوش با حضار در ارتباط است.به همین دلیل کلمات باید تخصصی باشند، جسته و گریخته نباشند، توضیحی و توصیفی باشند،سادگی و ریتم مناسب داشته باشند، با صدای جذاب بیان گردند و کاملا صریح و روشن باشند.سخنرانی شامل سه بخش است؛بخش اول یا بخش آغازین، بخش دوم یا بخش اصلی، بخش سوم یا بخش پایانی

   در بخش آغازین سخنرانی موارد زیر را در نظر داشته باشید:

-   هنگام شروع اگر اولین بار است که شنوندگان روبرو می شوید می توانید تاثیرمثبت و همیشگی در ذهن آنها بگذارید.

-         قدردانی خود را از دعوت کننده و مسئول جلسه ابراز کنید.

-   ممکن است پیش از دعوت به جایگاه کمی تعریف زیادی از شما کرده باشند، سعی نکنید که تعریفها را نفی کنید زیرا در این صورت به خودتان ضربه می زنید.

-   برای نفوذ بیشتر بهتر است کمی از علاقه مندیهای حضار حرف بزنید و یا بصورت کنترل شده ودر حد معقول شوخی کنید.

-   شنوندگان شما را ارزیابی می کنند. سعی کنید یک ارتباط واقعی و صمیمانه برقرار کنید مورد تایید قرار بگیرید.

-   سرفصل صحبتهای خود را اعلام کنید.اگرمجری جلسه آنها را اعلام کرده باشد دیگر نیاز نیست تکرار کنید.

بخش اصلی می تواند اهداف مختلفی را در پی داشته باشد.

-         هدف ترغیبی: سخنران قصد دارد شنوندگان را برای انجام کاری ترغیب نماید.

-   هدف اطلاع رسانی: سخنران قصد دارد اطلاعاتی را در مورد مشخصی به شنوندگان برساند و آنها را آگاه سازد.

-         هدف تشویقی:سخنران قصد تقدیر و تشویق افرادی را دارد.

-         هدف سرگرمی: سخنران قصد شاد کردن و سرگرم کردن حضار را دارد.

نکات مهم دربخش پایانی سخنرانی:

در این مرحله باید بطور خلاصه و واضح نتیجه سخنرانی را مشخص کنید.از دوباره گویی و پر گویی پرهیز کنید و هر چه می توانید کوتاه نمایید ودر نهایت از حضار به خاطر حضور در جلسه تشکر نمایید.

9-   استفاده از لطیفه ها و داستانهای کوتاه:

یک شوخی که کسی را آزرده سازد، به هیچ وجه شوخی جالبی نیست.

شوخی ها و لطیفه های خوب و بجا می توانند چاشنی سخنرانی باشند و استفاده به موقع از آنها یکنواختی سخنرانی را ازبین می برد. لطیفه ها و شوخی نمی توانند هدف اصلی باشند ولی کمکی است درارایه بهترمطالب اصلی. درگفتن لطیفه باید توجه داشته باشید که رنجشی ایجاد نشود وازگفتن لطیفه دررابطه با نژاد،گروه ها واقلیتها،مذهب،مادرشوهریا مادرزن نقص عضو یا ظاهر اشخاص و این قبیل موارد باید خودداری کنید. لصیفه ها باید شنوندگان را شاد کرده وبخنداند و خوب است که سخنران کمترو کوتاهترازشنوندگان بخندد تا احساس سبکی ایجاد نکند. لطیفه و شوخی بی مزه باعث نیشخند حضار می شود و نباید طوری شود که با گفتن لطیفه احترام شما از بین برود زیرا لطیفه های شما نیز باید به گونه ای باشند که محترمانه بوده واحترام آور باشند.

10-   استفاده ازامکانات و ابزار شنیداری و بینایی :

شنیدن کی بود مانند دیدن

حتما با وسایل سمعی و بصری مثل انواع پروژکتور،اسلاید، تخته سیاه، وایت برد و غیره آشنا هستید.همه اینها می توانند تاثیر زیادی در جلسه بگذارند و باعث درک و فهم بیشتر گردند و همچنین قدرت پیام شما را بیشتر می کنند زیرا غیر ازحس شنیدن، حس دیدن حضار نیز به کار گرفته می شود.

اگر قصد استفاده از این وسایل را دارید باید کاملا مهیا شوید تا در بین سخنرانی مشکلی از قبیل کوتاه بودن سیم، نبودن ماژیک برای وایت برد، خراب بودن وسیله مورد استفاده وغیره پیش نیاید.تمرین و چک کردن لوازم قبل ازسخنرانی و طرز استفاده از آنها همچنین بهترین وضعیت قرار گرفتن وسیله و سخنران باید بررسی شود. مطلب مهمتر این است که نباید حالتی پیش بیاید که هنگام استفاده ازوسایل، سخنران فراموش شود ولوازم باعث کنار زده شدن او گردند.

http://behtaran.blogfa.com/post/6

تمرین های ضروری برای سخنرانی و گویندگی : 9 - مبارزه با ترس و اضطراب ( 2)

 

تمرین های ضروری برای سخنرانی و گویندگی

۹- مبارزه با ترس و اضطراب و استرس ( ۲ )

مثبت اندیشی موجب کاهش استرس می شود


مثبت­اندیشی به شما کمک می­کند که استرس­های زندگی­تان را مدیریت کنید و سلامتی و تندرستی­تان را تضمین کرده و آن را بهبود بخشید. شما با شناخت درست ذهن و فکرتان می­توانید بر افکار منفی خودساخته­تان غلبه کنید. و . . .

ادامه نوشته

روش خطابه و سخنوری

 

روش خطابه و سخنوری

آفت و اشكال برخی سخنرانی‌ها، «كم محتوایی» است، برخی «نامرتّب بودن».

پس، ناطق باید هم به محتوای غنی، سودمند، نكات جالب، سازنده و نو توجّه كند، هم شیوۀ عرضه و قالب بیان و تدوین مطالب را به صورت به هم پیوسته و مرتبط و منسجم رعایت كند.

سخن، باید دارای نكات برجسته باشد.

شروع خوب و خاتمۀ مناسب داشته باشد.

از مطالب تكراری یا تكرار مطالب پرهیز شود.

هر مطلب در جای خود باشد و نظم منطقی بر مجموعۀ سخن حاكم باشد.

با یك تشبیه، می‌توان خطابۀ خوب و بد را این گونه مثل ترتیب اعداد، بیان كرد:

صحبت خوب: مثل ترتیبِ 1، 2، 3، 4، 5، 6، (مرتّب)

صحبت بد: مثل ترتیبِ 2، 1، 4، 3، 5، 6، (بی ترتیب)

صحبت بدتر: مثل 2،1، 3، 2، 1، 6، (بی ترتیب و با تكرار) (6)

سخنرانی هم مثل بنّایی و خیاطی، نیازمند به طرح و محتواست؛ همانطور كه در بنّایی، نقشه و هدف ساختمان، مصالح ساختمانی و معمار لازم است، و در خیاطی، نیاز به مشخص بودن نوع لباس، مدل و الگو، پارچه و خیاط است، در یك خطابه نیز هدف از سخنرانی، نقشۀ كلی و طرح سخن، موادّ اوّلیه و مطالب، ظریف كاری‌ها و هنرنمایی‌ها لازم است.

همچنان كه در مدیریت یك موسسه، یا هدایت یك عملیات، یا هماهنگی یك مراسم، لازم است كه طرح و نقشه‌ای تنظیم شود و مرحله به مرحله، طبق آن نقشه عمل گردد، مجموعۀ یك سخنرانی هم نیازمند چنین طرح ریزی و اجرای نقشه است، تا هدف سخنران در نهایت، تأمین گردد. ابتدا باید موضوع را مشخص كرد، سپس دربارۀ جزئیات و شاخه‌های آن اندیشید و تفكیك كرد، سپس مواد و مطالب لازم برای هر كدام تهیه نمود، آن گاه صورت نهایی مطالب را منظّم ساخت و آمادۀ القا نمود. (7)

در این كه «چه باید گفت؟» و پیرامون فلان موضوع و مناسبت، چه مطالبی شایسته است، از راه «مشورت» نیز می‌توان استفاده كرد. وقتی با كسی دربارۀ موضوع سخنتان به تبادل نظر می‌پردازید، هم نظر او در غنای بحث شما مفید است، هم ذهن شما از آنچه او می‌گوید، به مطالب دیگری منتقل می‌شود. این «تداعی معانی» شاید از شیرین‌ترین ثمرات مشورت با دیگران باشد.

«حكایت و تمثیل»:

در سخنرانی، استفاده از حكایت و تمثیل، بسیار مناسب و ضروری و این فواید را دارد:

ـ به تفهیم مطلب كمك می‌كند.

ـ مانع خستگی شنوندگان می‌گردد.

ـ سخن را در ذهن، ماندگار می‌كند.

ـ سخنرانی را برای گوینده آسانتر می‌كند.

ـ الگوهای داستانی، در دل‌ها بیشتر تأثیر می‌گذارد.

در بیان حكایت در سخنرانی، چند نكته باید رعایت شود:

1 ـ حكایت، تبدیل به اصل نشود كه مطالب عمده نادیده گرفته شود.

2 ـ داستان، روشن و گویا و جذّاب باشد.

3 ـ موجز و مختصر و دور از زواید و صحنه‌های غیرلازم و جزئیات بی فایده باشد.

4 ـ درست و مستند باشد؛ نه دروغ، یا بی سند و ضعیف.

5 ـ بدآموزی نداشته باشد.

6 ـ حسّ كنجكاوی را تحریك كند.

هر سخنران كه بیشتر حكایت بداند و از داستان استفادۀ بجا و مناسب كند، سخنش گیراتر خواهد بود. برای این كار، باید اهل مطالعه بود و قصّه‌های سازنده را به صورت موضوعی و تناسب با هر مسأله، شناسایی كرد. دامنۀ حكایت بسیار وسیع است و در كتب مختلفی (چه خاصّ داستان یا بطور ضمنی) آمده است. محورها این هاست:

ـ حكایات مربوط به انبیا و ائمه و صحابه

ـ داستان‌های مربوط به اقوام پیشین و حكومت‌ها و تمدّن ها

ـ شرح حال بزرگان علم و اخلاق و حكایت‌های عرفانی

ـ حكایات قدیم و حوادث جدید و معاصر

ـ داستان‌های تخیلی و افسانه‌های قدیمی و حكایات تمثیلی

تمثیل نیز برای محسوس ساختن معقول و عینی كردن موضوعات عقلی و ذهنی بسیار خوب است. تمثیل هم می‌تواند در قالب حكایت مطرح شود (نظیر آنچه در داستان‌های تمثیلی مثنوی یا شعرهای پروین اعتصامی یا بوستان سعدی آمده است) هم به صورت بیان تشریحی و عادی و غیر داستانی.

البته مناسب است كه برای هر قشری از مخاطبان، به تناسب سطح فكر، نوع كار و شغل، زمینه‌های روحی و شرایط سنّی، و... تمثیل‌های خاصّ خودشان و برگرفته از محیط زندگی و مسایل محسوس و ابزار مأنوس با آنان به كار رود. (8)

نتیجه گیری

اغلب اگر شنوندگان دریابند كه گوینده در صدد القای مطلبی به آنان است، تأثیر پذیری كمتر می‌شود. در این گونه موارد، بهتر است ناطق به نحوی گفته‌های خود را آرایش دهد كه به طور غیر مستقیم، مطلب را انتقال دهد و گفتار، خود به خود به «نتیجه گیری» منتهی شود، بی آن كه گوینده تصریح كند «پس نتیجه می‌گیریم كه.....»

گاهی شنوندگان یا بحث، به گونه‌ای است كه نتیجه گیری و جمع بندی مطالب توسّط سخنران را می‌طلبد. در این گونه موارد، خطیب باید از مجموعۀ مباحث خود، به نحوی به پایان برسد كه مستمعین، نتیجۀ روشن و جمع بندی كاملی داشته باشند و بدانند كه مطلب چه بود و چه شد.

كیفیت به پایان رساندن سخن نیز مهمّ است. «دیل كارنگی» توصیه می‌كند كه سخنرانی خود را با یكی از راه‌های زیر تمام كنید:

الف ـ خلاصۀ مطالبی كه گفته اید، بگویید.

ب ـ شنوندگان را به فعالیت وادارید.

ج ـ شنوندگان را تعریف و تمجید كنید.

د ـ با مطلب شیرین و خنده داری، نطق خود را خاتمه دهید.

ه ـ نكتۀ شاعرانه‌ای بگویید.

و ـ منطق خود را با ذكر جمله‌ای از یك كتاب مقدّس خاتمه دهید.

ز ـ در خاتمه سخنرانی اوج بگیرید و مطالب و نكات مؤثّر بگویید. (9)

............................................................................

·       پاورقــــــــــــــــــــی :

 * ـ متن حاضر از كتاب روش‌ها، نوشتۀ استاد جواد محدّثی، نقل شده است.

1 ـ قال رجل لبنیه: یا بُنی! اَصلحوا السنتكم فانَّ الرّجل تنوبُهُ النائبةُ یحبّ اَن یتجمّل فیها فیستعیرُ مِن اخیهِ دابَتَه و ثوبَه، ولا یجدُ مَن یعیره لسانَه.

 (مصنّفات شیخ مفید، ج 2، ص 91)

2 ـ غرر الحكم.

3 ـ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت 140.

4 ـ به بحثِ «كتاب شناسی» در همین مجموعه (روش ها) مراجعه كنید. در زمینۀ موضوع شناسی و محورهای مباحث، برای آشنایان به عربی كتاب «زاد المبلّغین» محسن محمد عطوی و «مفتاح الخطابة و الوعظ» محمد احمد العدوی مناسب است.

5 ـ علی علیه السلام می‌فرماید: آفةُ الكلامِ الإطالةُ.

6 ـ «فن سخن گفتن»، دكتر مظلومی، ص 14.

7 ـ در این زمینه، به «مراحل یك نوشته» در بحثِ «روش نویسندگی» در همین مجموعه (روش ها) مراجعه كنید.

8 ـ تمثیل‌هایی كه آقای قرائتی و آیت الله حائری شیرازی در بحث هایشان به كار می‌برند، قابل دقّت است.

9 ـ ناطقین زبر دست، فصل یازدهم، ص 145 (چاپ سوم).

تشریفات سخنراني در همایش ها

 

تشریفات سخنراني در همایش ها

این نکات ارزشمند از دید احترام و اکرام شما سخنرانان نگاشته شده است و مراسم مختلف اقتضای خود را ایجاب می نماید. این نکات تنها به شما یادآوری می نماید شما به عنوان یک سخنران در مراسم رسمی در دید همه هستید و نه تنها مخاطبان به سخنرانی شما گوش می دهند بلکه آداب معاشرت و تشریفات شما را زیر نظر دارند. ما برآنیم تا این نکات را هم در کنار فنون سخنوری در اختیار شما قرار دهیم تا ضمانت ما در ارتقای سخنوری استوارتر باشد.

شخصیت شما برند تجاری شماست. اگر شما دریای علم باشید مخاطبان تنها مجال درک قطره ای از علم شما را دارند ولی طریقه سخنوری شما همراه با آداب معاشرت شما نشان از فرزانگی شماست .

1) روی دو پای خود تکیه دهید:

هنگام پخش سرود ملی روی دو پای خود بایستید و دستان خود را چهار انگشت بر روی خط دوخت شلوار خود با جهت گیری شصت خود به سمت جلو قرار دهید.سر و گردن خود را بالا نگه دارید و نگاهتان را مستقیم به جلو نگه دارید. از گذاشتن دست خود روی قلب خود خود داری نمایید .

2) شروع برنامه را جدی بگیرید:

هرگز در زمانی که قاری یا مجری در حال اجرا هستند صحبت نکنید.صحبت نمودن شما باعث حواس پرتی شنونده خواهد شد و شما را دون شان شخصیت خویش فرض می نماید.از طرفی یادتان باشد قاری و مجری مراسم با تمرین زیاد سعی دارند در فرصت کمی که دارند حداکثر اثرگذاری را روی مخاطبان داشته باشند این فرصت طلایی را از آنها نگیرید .

3) جای مناسب شان خود بنشینید:

همیشه مناسب با شان خود و مجلس در مکانی بنشینید که با حضور دیگر میهمانان مجبور به ترک صندلی خود نشوید.اگر سخنران همان قسمت از برنامه هستید ؛ ردیف جلو و کمی دورتر از مرکز بهترین مکان است.یادتان باشد همیشه افرادی هستند که به همراه مقامات وارد مراسم می شوند و در صورتی که مستقیم و محکم روبروی صندلی خود نایستید بدشان نمی آید تا جای شما را اشغال نمایند.پس محکم و استوار در برابر صندلی خود بایستید و به آنها خوش آمد بگویید.

4) زمان مناسب در جلسه سخنرانی حاضر شوید:

زمانی در مجلس حاضر شوید که دیگران مجبور به ایستادن تمام قد در مقابل شما نشوند و اگر این موضوع اتفاق افتاد از روبوسی در هنگام سخنرانی دیگران و در انظار مخاطبان خود داری نمایید.

5) احترام را با احترام انجام دهید:

از طرف مقابل ،نیم خیز شدن شما تنها انتقال پیامی است که شما احترامی برای تازه وارد قائل نیستید پس به خودتان زحمت ندهید و محکم سر جایتان بنشینید تا نظم مجلس برقرار باشد.سر تکان دادن از راه دور برای تازه واردان برای ادای احترام ، خارج از وصف آیین نگارش مطالب این سایت است .صحبت کردن در مورد تازه واردان یا با آرنج به پهلوی کناردستی زدن، نشانی از عدم آگاهی نسبت به آداب تشریفات همایش است .

6) سخنرانی همکاران را گوش دهید:

همیشه قبل از سخنرانی خود در سالن همایش حضور داشته باشید و به سخنرانی سخنران قبل از خود گوش دهید.بعضی از همکاران بر این باورند که سخنران نباید قبل از سخنرانی دیده شود.این شیوه شاید برای سخنرانانی که تنها سخنران سمینار هستند جالب باشد ولی با فرهنگ و شیوه مراسم در ایران مطابقت ندارد و بنده پیشنهاد نمی دهم.

7) بعد از سخنرانی در فضا بمانید:

سخنرانانی که بعد از اتمام سخنرانی خود فضای مراسم را بلافاصله ترک می کنند از دید مخاطبان انسان های مغرور و بدون اتیکت شناخته می شوند. مهم نیست رتبه علمی شما چیست چون رتبه شما از مجموع رتبه مخاطبان کمتر است.

8) موقعیت طلب نباشید:

سخنرانان دیگر و مقامات مدعو هم مانند شما به تنفس و استراحت نیاز دارند.موقع تنفس یاد بگیرید برای سخنرانان فضای آرامش و تجدید قوا ایجاد نمایید. این موضوع نباید مانع از گسترش ارتباطات موثر قلمداد شود.

9) به زمان همکاران و عوامل اجرایی ارزش قائل شوید:

هیچ گاه بیشتر از زمان خود سخنرانی نکنید. این از اولین علائم نقض حقوق مدرن محسوب می شود. یادتان باشد سخنرانی اضافی شما علاوه بر ناخشنودی مخاطبان، باعث به هم ریختن برنامه های عوامل اجرایی و دیگر سخنرانان خواهد شد.

در مواقع پرسش و پاسخ در هنگام سخنرانی لازم نیست همه پرسش ها را جواب بدهید و گاهی لازم است با دادن آدرس منبع و یا قول دادن به مخاطبان برای دادن پاسخ علمی در سایت خود و یا ارسال جواب به ایمیل علاقه مندان علاوه بر رعایت و مدیریت زمان مخاطبان ، ارتباطات خود را گسترش دهید.

یادمان باشد در یک همایش 1000 نفری یک دقیقه اضافی یعنی هدر دادن 1000 دقیقه ارزشمند .

10) بر روی نام همکاران کلید نکنید:

شپش اگر در سخنرانی خود خواستید از سخنران قبلی مطلبی را تایید یا رد نمایید ؛ تنها یک بار نام ایشان را ببرید و از نام بردن مکرر ایشان خود داری نمایید.نام بردن از اساتید فن همیشه قابل تقدیر و نشان حق شناسی شماست.

خیلی از سخنرانان بعد از اجرای سخنرانی دچار نوعی غرور می شوند و از ارتباط با دیگران غافل می شوند.این سخنرانی ها خیلی زود فراموش می شوند ولی ارتباط خوب شما با مخاطبان ماندگار خواهد ماند. مخصوصا ارتباط موثر با استادان و پیشکسوتان حاضر و ادای احترام به آنها به عنوان شخصی با آداب معاشرت بالا تلقی می گردد.در جواب تمجید و تعریف استادان خاضعانه ادای احترام نمایید.

11)نظام آراسته باشید:

نظام آراستگی شما در همه ی احوال نشان شخصیت شماست و در همایش ها نمود بیشتری دارد. حضور در همایش ها باید به عنوان مراسم رسمی و دولتی تلقی گردد و از پوشش غیر رسمی و غیر اداری برحذر بود.از در دست داشتن دسته کلید، تلفن همراه و یا تسبیح جدا خود داری نمایید.در مراسم رسمی که با حضور مقامات عالی نظام برگزار می شود کسانی در حال تسبیح خوانی دیده می شوند که جای تامل بسیار دارد. برداشت من این است آنها در حال تسبیح هستند و سخنرانی مقام اول کشور را گوش نمی دهند و این صحیح نیست. حالت دوم این است که آنها در حال بازی کردن با تسبیح هستند که این عذر بد تر از گناه تلقی می گردد.

12. همیشه شان مجلس را در نظر داشته باشید:

گاهی شاید مخاطبان به لطیفه های شما بخندند ولی این نباید شما را به اشتباه بیندازد تا بی محابا هر حرفی را بزنید. خنداندن مخاطبان همیشه نشان موفقیت شما نیست .هدف مراسم را در نظر داشته باشید و در مسیر هدف به ایراد سخنرانی و یا خنداندن مخاطبان اقدام نمایید. در مراسمی که همین اواخر حضور داشتم سخنران مدعوی از سیگار کشیدن خود در توالت سخن گفت. همه خندیدند ولی آثار سخنرانی او بازتاب خوبی در نظر مخاطب به عنوان یک سخنران انگیزشی نداشت. به نظر من سخنان این سخنران تداعی کننده 700 مدل توالت شد و رشته افکار را از هم گسست.

هر اندازه جهان شمول و عالمانه سخن بگویید گاهی اوقات یک کلمه تمام وجهه و لایه های درونی شما را نشان می دهد و در انظار مخاطبان به عنوان یک فرد متفاوت جلوه می نمایید. این کلمات اکثرا منفی ،مبتذل و یا عامیانه هستند.لسان الغیب در دیوان ارزشمند حافظ یک کلمه رکیک نمی آورد .به طور مثال کلمه " خ ر" در دیوان وی دیده نمی شود و هر چه است مضامین دقیق و نکته های ظریف عرفانی است و این باعث شده است تا دیوان حافظ مسحور قلب ها بشود.

www.iranmojri.com

منظور از یک سخنرانی خیلی کوتاه چیست؟


یک سخنرانی موثر، ظرف مدت 30 تا 60 ثانیه

تعریفی است از شغل شما و آنچه انجام می دهید و اینکه چرا یک نفر باید با شما همکاری کند در کمتر 30-60 ثانیه. این سخنرانی اصطلاحا "سخنرانی آسانسوری" نیز نامیده می شود وعلت نامگذاری آن این است ...
 

 مردمان:

منظور از یک سخنرانی خیلی کوتاه چیست؟

تعریفی است از شغل شما و آنچه انجام می دهید و اینکه چرا یک نفر باید با شما همکاری کند در کمتر 30-60 ثانیه. این سخنرانی اصطلاحا "سخنرانی آسانسوری" نیز نامیده می شود وعلت نامگذاری آن این است که اگر دست تقدیر شما را با شخصی که همیشه آرزوی مذاکره و همکاری با وی را داشتید در یک آسانسور قرار داد چگونه بتوانید در آن زمان کوتاه  در مورد کسب و کارتان برای او توضیح دهید و وی را برای همکاری در زمینه کالا و یا خدمات خود ترغیب نمایید.

در این مقاله به بیان نکات مهم در ارتباط با یک "سخنرانی آسانسوری" پرداخته می شود و به شما در چگونگی عملی کردن آن کمک می کند.

چرا اینکار خیلی مهم است؟

زیرا شما همیشه در اولین برخورد فقط 30-60 ثانیه وقت دارید که تاثیرگذار باشید. چون بازه توجه در افراد قبل از اینکه ذهن آنها منحرف شود به طور متوسط 30 ثانیه است.

دلیل دیگر این است که امروزه مردم وقت کمی دارند و شما یا باید آنها را به سرعت جذب کنید و یا آنها را برای همیشه از دست بدهید.

نکات مهم برای یک سخنرانی آسانسوری تاثیر گذار

1. مختصر و مفید سخن بگویید. صحبت های شما نباید بیش از 30 تا 60 ثانیه طول بکشد.

2. واضح صحبت کنید. به گونه ای سخن بگویید که همه بتوانند منظور شما را درک کنند. فکر نکنید که اگر از کلمات سخت استفاده کنید باعث می شود باهوش تر به نظر برسید بلکه باعث میشود که شنوندگان شما را درک نکنند و شانس خود برای جذب آنها را از دست بدهید.

3. با قدرت وارد عمل شوید. از کلمات محکم و تاثیرگذار استفاده کنید. از تمام توان، قدرت و تجربه خود استفاده کنید تا بتوانید توجه شان را جلب کنید.

4. تصویرسازی کنید. از کلماتی استفاده کنید که باعث ایجاد تصویر در ذهن شنوندگان شود.

5. شغل خود را درقالب یک داستان تعریف کنید. یک داستان کوتاه بگویید. این داستان باید به گونه ای باشد که کار شما و آنچه انجام میدهید را برای دیگران روشن کند.

6. هدف داشته باشید. یک سخنرانی آسانسوری وقتی عالی است که برای شنوندگان خاصی ترتیب داده شود. اگر اهداف شما کسانی هستند که خیلی با یکدیگر متفاوتند میتوانید برای هرکدام سخنرانی جداگانه ای داشته باشید.

7. هدف گرا باشید.  یک سخنرانی آسانسوری خوب با در نظر گرفتن نتیجه دلخواهی که در ذهن دارید آماده می شود. نتیجه مورد علاقه شما چیست؟ ممکن است شما سخنرانی های متفاوت در مورد موضوعات مختلف داشته باشید. برای مثال بخواهید کالایی بفروشید، آینده نگری کنید و مشتریان احتمالی را پیدا کنید، برای ایده خود حمایت دیگران را جلب کنید وغیره.

8. تله بگذارید. تله عاملی است که عملا علاقه شنوندگان را تحریک میکند و باعث میشود آنها بخواهند بیشتر بدانند. چیزی مثل یک کلمه یا یک عبارت که تلنگری به تارهای ذهن آنها می زند.

چگونه سخنرانی آسانسوری خود را آماده کنید.

• آنچه که باید بگویید را یادداشت کنید. آنچه باید گفته شود را به روش های مختلف و حداقل در 10-20 روش گوناگون بنویسید. اصلاً خودتان را محدود نکنید. بعداً متن را ویرایش خواهید کرد. این مرحله برای خلق ایده است و این ایده ها میتواند مضحک، جدی، با نمک و یا محافظه کارانه باشند. مهم نیست هدف این است که تا جای ممکن ایده هایتان را روی کاغذ بنویسید.

• یک داستان خیلی کوتاه بنویسید که آنچه شما انجام می دهید را به تصویر بکشد. اگر لازم است داستان می تواند طولانی تر شود. بعدا روی آن کار خواهید کرد. به کلمات خود آب و رنگ بدهید تا افراد بتوانند آن را تجسم کنند.

• هدف یا مقصود خود را یادداشت کنید.  آیا قصد فروش محصولی را دارید، آیا در جستجوی مشتریان احتمالی هستید  ومیخواهید آینده نگری کنید و یا به دنبال جلب حمایت دیگران از ایده خود هستید و یا هر چیز دیگر.

• اهدافتان را در 10- 20 جمله بنویسید. این جملات یا سوالات باعث می شود فعالیت شما از مسیر هدفتان منحرف نشود.

• صدای خود را ضبط کنید. برای اینکار از ابزار گوناگونی میتوانید استفاده کنید نزدیک ترین وسیله به شما تلفن همراهتان است.

• بررسی کنید. همان روز و یا روز دیگر به نوشته های خود برگردید و با حوصله وتوجه  آن ها را بررسی کنید.

• نکات مهم را برجسته کنید. آنچه را که نوشته یا ضبط کرده اید بررسی کنید. و سپس زیر جملاتی که شما را با کلمات واضح و محکم خود میخکوب میکند برجسته کنید و یا خط بکشید. مطمئنا تمام کلمات در این دسته قرار نمی گیرند. شما به کلماتی برای ربط دادن این جملات به هم نیاز دارید اما این کلمات باید حداقل ممکن باشند.

• بهترین قسمت ها را کنار هم بگذارید. دوباره باید نسخه های متعددی از این سخنرانی کوتاه  بنویسید.

• آخرین ویرایش را انجام دهید. هرچه میتوانید کلمات غیر ضروری را کم کنید. کلمات و جملات را تا زمانی که به نظرتان عالی رسید جابه جا کنید. یادتان باشد که هدف فقط 30-60 ثانیه است.

• تمرین کنید. سخنرانی خود را نزد هر تعداد افرادی که ممکن است اجرا کنید بازخورد آن را از همکاران، مشتری هایی که به آنها اطمینان دارید، دوستان و خانواده جویا شوید.

• کار را تمام کنید. سخنرانی سریع خود را بنویسید به خاطر بسپارید و آنقدر آن را تمرین کنید تا زمانی که به صورت طبیعی بر زبان شما جاری شود.

• در حال پیشرفت باشید. همیشه گوش بزنگ باشید و عبارات جدیدی که فکرمی کنید می توانید با استفاده از آنها سخنرانی خود را روشن تر و تاثیر برانگیزتر کنید به کار ببرید. هر از گاهی خوب است که دوباره از اول شروع کنید زیرا همه چیز در حال تغییر است: شما، شغل شما، اهداف شما و البته نیازهای مشتریان. 

http://www.vivannews.com/Pages/News-17946.aspx

تعریف : کنفرانس ، سمینار ، بزرگداشت ، کنگره ، سمپوزیوم ، جشنواره و گردهمائی

 

تعریف : کنفرانس ، سمینار ، بزرگداشت ، کنگره ، سمپوزیوم ، جشنواره و گردهمائی

کنفرانس (Conference)

              کنفرانس يعني مجلسي که تشکيل مي شود براي آنکه کسي مطالب علمي را براي ديگران بيان کند. معني ديگر آن اجتماع و انجمني از عده معدودي براي بحث در مسايل سياسي، ‌اجتماعي و فني مي باشد.کنفرانس کوچکتر از کنگره است. ضمنا" به اجتماع گروهي از متخصصان فن براي شور و بحث در باب مسائل فني و يا اجتماع جمعي از سياستمداران ، روساي دولتها، ‌وزيران به منظور حل يک مسائله سياسي داخلي و بين المللي کنفرانس نيز اطلاق مي شود.

سمينار (Seminar)

              دسته اي از دانشجويان که تحت نظر يک استاد، در رشته اي خاص به تحقيق و تتبع بپردازند و سخنراني هائي در آن رشته ترتيب دهند ،‌همچنين به دوره اي از تحصيلات،‌که توسط چنين دانشجوياني تثبيت شود سمينار گفته مي شود. معني ديگر سمينار ،‌ اطاقي است که دانشجويان در آن گرد هم آيند و به تشريح موضوعي  بپردازند .

            در کشورمان واژه "همايش" جايگزين سمينار شده است. اما ديده مي شود بسياري از مجامع با اهداف متفاوت از معني، با عنوان "همايش" برگزار مي گردند .

بزرگداشت

    بزرگ داشتن، تعظيم کردن، توقير کردن،‌تکريم کردن ياد و خاطره شخصيتي که در عرصه هاي علمي، ‌فرهنگي، هنري و ... شاخص بوده است و اينک در ميان ما نيست. در مراسم بزرگداشت،‌ چندين سخنران در باره آراء و نظرات و آرمانهاي نيک آن شخصيت سخنراني مي نمايند .             

کنگره (Congress)

              کلمه کنگره فرانسوي است که وارد فارسي شده در تلفظ بايد گافِ وسط آن ساکن باشد . يعني اجتماع و انجمني از آگاهان، ‌صاحبنظران و دانشمندان براي بحث و گفتگو پيرامون مسايل سياسي ،‌علمي ،‌هنري و نظاير آن . همچنين به مجمعي که از سران دُوَل، نمايندگان کشورها يا دانشمندان تشکيل مي شود تا در باب مسايل سياسي ،‌اقتصادي و علمي بحث کنند، کنگره گفته مي شود

سمپوزيوم (Symposium)

  مجمعي که هدفش مباحث فلسفي و علمي باشد و يا مجمعي که در آن اشخاص مختلف راجع به موضوعي واحد، ‌مقالاتي ارائه نموده و يا سخنراني هایی ايراد نمايند. مانند سمپوزيوم نفت يا سمپوزيوم حکمت و فلسفه و نظاير آن. عنصر اصلي در سمپوزيوم، ‌موضوع واحد آنست .

جشنواره (Festival)

        جَشن + واره -

    1- واره " يعني نوبت، مرتبه - به قول رودکي سمرقندي : گــُــل دگر ره به گلستان آمد          واره باغ و بوستان آمد

          واره وقتي به آخر اسم ملحق شود معاني مختلفي پيدا مي کند از جمله " نوبت شادي "

    2- جـَشن " يعني مجلس شادماني ، محفل نشاط - ضيافت - سُرور و شادي.

         برگزاري مراسمي تحت عنوان " جشنواره " بدين علت است که برگزارکنندگانش مي خواهند اتفاق مبارکي که مثلا" سال پيش در عرصه هاي مختلف علمي، هنري، فرهنگي، ‌صنعتي و نظاير آن رخ داده است، امسال مورد معرفي و تجليل و تمجيد قرار دهند. سخنرانان جشنواره مي توانند در باب موضوع جشنواره، از دري سخن گويند با اين تفاوت که مطالب بايد به سوي معرفي و تجليل و تمجيد ميل داشته باشد .

گردهم آيي

  گردهم آيي ،‌اجتماع کردن براي بحث و گفتگو پيرامون موضوعي که اصلا" جنبه علمي تحقيقاتي نداشته باشد . مجمعي است که برگزار کنندگانش قصد آن دارند تا موضوع مورد علاقه خود را از زواياي مختلف مورد بحث و بررسي قرار دهند. مثل حضور استانداران، يا مديران کل واحدهاي يک سازمان و يا مسئولان انجمن هاي صنفي و تخصصي و نظاير آن .... در گردهم آيي سخراني و يا مقالات تخصصي ارائه نمي گردد.

دو نکته بسيار مهم

1- گذاردن کلمه " اولين‌" و يا " نخستين " در کنار کنفرانس، کنگره، جشنواره، گردهم آيي، همايش و .... اساسا" صحيح نمي باشد. چناچه برگزاري آن در موعد ديگري با همان اهداف و موضوع تکرار شد، ‌در آن صورت کلمه شمارش " دومين"،‌ "سومين" و غيره را مي توان در جلوي تيتر مراسم اضافه نمود .

2- معمول شده است برگزارکنندگان اينگونه مجامع در پايان مراسم، قطعنامه و يا بيانيه اي را منتشر مي نمايند. قطعنامه و يا بيانيه اصولا" محصول و يا عصاره مطالبي است که در اثر اين اجتماع و مشورت و گفتگوها بدست آمده است. اما بين اين دو فرق است " قطعنامه" ناظر بر اجرا و مستلزم پيگيري هاي مفاد آنست که بعضا" واجد الزامات حقوقي و يا قانوني هم مي باشد اما " بيانيه " سفارش نامه است، ‌توصيه است و فاقد هرگونه الزامات. اگر در پايان مراسم، از واژه قطعنامه استفاده شده، بايد در مجامع آتي نتايج اجراي قطعنامه مجمع قبلي گفته شود، در غير اينصورت بهتر است از واژه " بيانيه " استفاده گردد .

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-33.aspx

بالبداهه سخن گفتن : بخش اول

 

بالبداهه سخن گفتن : بخش اول

بالبداهه سخن گفتن و توان هماهنگ کردن افکار و سخنان در مدت زمانی کوتاه، بسیار مهمتر از سخنرانی پس از آمادگی و تمرین فراوان است. سرعت زندگی معاصر و لزوم ایجاد ارتباط کلامی سریع، این ضرورت را ایجاب می کند که بتوانیم افکارمان را سریع سر و سامان ببخشیم و روان و دقیق به کلام دربیاوریم. این روزها دیگر یک تن در صنعت و حکومت تصمیم نمی گیرد و مهمترین تصمیمات دنیا دور میزهای کنفرانس اتخاذ می شوند. هنوز هم هر فردی حرف خودش را می زند، ولی ناچار است آن حرف را به شکلی قدرتمند و در شکل یک اعتقاد گروهی بیان کند. در اینجاست که توان فی البداهه اندیشیدن و سخن گفتن ضرورت پیدا می کند و نتایج مطلوب را هم می دهد.

اول/ فی البداهه سخن گفتن را تمرین کنید

هر کسی که اندکی هوش و مایه ای از خودداری داشته باشد، می تواند سخنرانی فی البداهه و یا به قول عوام «سرِ دستی» قابل قبول و گاهی هم بسیار درخشانی را ایراد کند. برای مواقعی که از شما می خواهند چند کلمه ای حرف بزنید، راههایی برای تقویت این توانایی وجود دارد یکی از آن روشها شیوه ای است که بعضی از ستارگان معروف سینما به کار می برند.

بسیاری از این چهره ها هر شب تمرین حرف زدن در شرایط دشوار، یعنی فی البداهه اندیشیدن و فی البداهه فکر کردن، می کردند. در خاطرات این افراد می خوانیم که وقتی دور هم جمع می شدند، هر یک روی تکه کاغذی موضوعاتی را می نوشتند و آن را تا می کردند و داخل کیسه می انداختند. بعد کیسه را خوب تکان می دادند و شانسی کاغذی را بیرون می کشیدند. بعد بلافاصله می ایستادند و یک دقیقه در مورد آن موضوع فی البداهه حرف می زدند. آنها هیچ وقت درباره یک موضوع دو بار حرف نمی زدند. نکته اصلی این است که آنها بعد از انجام این بازی به مدت دوسال، در بداهه گویی بسیار قوی شده بودند و می توانستند درباره موضوعات مختلف سخنرانی کنند.

دیل کارنگی در دوره های آموزشی خود از شاگردانش می خواهد که فی البداهه حرف بزنند. دیل کارنگی می گوید: «تجربه به من آموخته است که این تمرین دو فایده اساسی دارد:

1-      به شاگردها ثابت می کند که می توانند فی البداهه فکر کنند.

2-      این تجربه به آنها کمک می کند که موقع ایراد سخنرانی اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند. با این تجربه، آنها تشخیص می دهند که اگر بدترین وضع هم پیش بیاید و نتوانند از متن آماده شده شان استفاده کنند، این مهارت را دارند که فی البداهه مطلبی بگویند و موضوع را جمع و جور کنند.

بنابراین هر چند وقت یکبار  به شاگردان موضوع متفاوتی برای سخنرانی خواهیم داد و تا وقتی هم که از جا بلند نشده اند که صحبت کنند، موضوع را نخواهند دانست.» دیل کارنگی اضافه می کند: «به هر کس موضوعات بی ارتباط با شغل و حرفه اش می دهیم. آنها سعی می کنند با توجه به دانشی که دارند، بین موضوع داده شده و موضوعی که بلد هستند، نوعی ارتباط برقرار کنند. شاید اولین بار که صحبت می کنند،حرفهایشان چنگی به دل نزند، ولی بالاخره یاد می گیرند. این کار برای بعضی ها سخت و برای بعضی دیگر آسان است. اما در نهایت همه می دانند که این کار بسیار آسانتر از آن است که فکرش را می کرده اند و همین بسیار خوشحالشان می کند. می بینند که می توانند قدرتی را در خود می توانند تقویت کنند که فکرش را هم نمی کردند صاحب آن باشند.» دیل کارنگی همچنین درباره شیوه دیگری برای تقویت فی البداهه گویی می افزاید: «یکی دیگر از شیوه هایی که ما برای شاگردانمان به کار می گیریم تا بتوانند فی البداهه سخن بگویند، زنجیری بودن این تکنیک است. این شیوه در کلاسهای ما انگیزه های جالبی را ایجاد می کند. نحوه کار به این شکل است که به یکی از شاگردان می گوییم داستانی را اختراع و آن را به جالبترین شکلی که می تواند بیان کند. مثلا او می گوید: «پریروز داشتم هلیکوپترم را از زمین بلند می کردم که یکمرتبه دیدم چند بشقاب پرنده دارند به طرف من می آیند. می خواستم فرود بیایم، اما مرد کوتوله ای در یکی از بشقاب پرنده ها به طرفم آتش گشود. من ...» در این لحظه زنگی به صدا در می آید و نشان می دهد که وقت آن سخنران به اتمام رسیده است و شاگرد دیگری باید داستان را ادامه بدهد. همین طور که تک تک شاگردها قصه را ادامه می دهند، ممکن است ماجرا سر از مریخ یا تالار کنگره دربیاورد.»

دوم/ از لحاظ ذهنی آماده باشید فی البداهه حرف بزنید.

موقعی که از شما می خواهند بدون آمادگی قبلی حرف بزنید، غالبا توقع این است که درباره موضوعی که می توانید درباره اش با قدرت صحبت کنید، سخن بگویید. مساله ای که در اینجا وجود دارد این است که چگونه با شرایط سخنرانی روبه رو شوید و تصمیم بگیرید که در زمان کوتاهی که به شما داده می شود، نکات مهم مورد نظرتان را بیان کنید. یکی از بهترین راههای مطابقت با این وضع آن است که خود را از لحاظ ذهنی برای چنین شرایطی آماده کنید. وقتی به جلسه ای می روید از خود بپرسید اگر الان از شما بخواهند که صحبت کنید، چه خواهید گفت و بهترین جنبه موضوع که می توان آن را در این مدت کوتاه، واضح و روشن بیان کرد، کدام است؟ موافقت و یا مخالفت خود را در مورد سخنانی که هم اینک گفته می شوند، چگونه بیان خواهید کرد؟

بنابراین اولین راهنمایی ای که به شما پیشنهاد می کنم این است که از نظر ذهنی خودتان را آماده کنید تا در همه شرایط بتوانید فی البداهه حرف بزنید. این یعنی آن که فی البداهه فکر کنید و این کار یکی از دشوارترین کارهای دنیاست. ولی من مطمئنم هیچ کس نتوانسته است به عنوان یک سخنران بدیهه گو اعتباری به دست آورد، مگر اینکه قبلا ساعت ها ذهن خود را مشغول تجزیه و تحلیل شرایط عامی که در آنها قرار  داشته است، کرده باشد. این گونه سخنرانی ها در واقع فی البداهه نیستند، بلکه برای آنها از قبل آمادگی کلی وجود دارد. با چنین شیوه ای چون موضوع سخنرانی را می دانید، مشکل شما فقط سازماندهی و تنظیم زمان و وضعیت خواهد بود.

 به عنوان یک سخنران بداهه گو، طبیعتا فرصت کمی برای صحبت خواهید داشت، بنابراین تصمیم بگیرید که کدام جنبه از موضوع به شرایط شما می خورد. از بابت اینکه آمادگی قبلی ندارید عذرخواهی نکنید. این را همه می دانند که شما از قبل آمادگی نداشته اید. هرچه زودتر سر اصل مطلب بروید.

سوم/ بلافاصله مثال و نمونه ای بیاورید

چرا؟ به سه دلیل که در پست بعدی خواهم نوشت.

منبع :

 http://mojri3.blogfa.com/post-190.aspx

انواع سخنرانی

 

انواع سخنرانی


   سخنرانی برنامه ریزی شده  Programmed Lecture

در این روش که برای آموزش تعداد نسبتاً زیادی فراگیر به کار می رود از شیوه سخنرانی، بحث گروهی و پرسش و پاسخ در قسمت های مختلف هر جلسه آموزشی استفاده می شود بطوریکه فراگیران در طول مدت آموزش به صورت فعال در جریان یادگیری قرار می گیرند. در این شیوه از انواع وسایل دیداری و شنیداری استفاده می شود و فراگیران به گروه های کوچک برای یافتن پاسخ سئوالات مطرح شده تقسیم می شوند و با بحث و مشارکت فراگیران یادگیری آسانتر اتفاق می افتد.

 

 سخنرانی Lecture

یکی از ویژگی های بارز در این روش آموزش، آن است که اکثر فعالیت های آموزش در آن جنبه کلامی دارد:

در این روش سخنران صحبت می کند و فراگیران به سخنان او گوش می دهند و یادداشت برمی دارند در نهایت امر ممکن است بین فراگیرنده و فرادهنده چند سوال و جواب رد و بدل شود اما این سوالها و پاسخ ها برای روشن شدن منظور است و جنبه بحث و تبادل نظر ندارد.

 

 بحث گروهی Group Discussion

این روش گفتگویی است سنجیده و منظم درباره موضوعی خاص که مورد علاقه مشترک شرکت کنندگان در بحث است. این روش برای جمعیتی بین 6 تا 20 نفر قابل اجرا می باشد. معمولاً استاد موضوع یا مسأله خاصی را مطرح می کند و فراگیران درباره آن به مطالعه، اندیشه، بحث و اظهار نظر می پردازند و نتیجه می گیرند. این روش به فراگیران فرصت می دهد تا نظرات، عقاید و تجربیات خود را با دیگران در میان بگذارند و اندیشه های خود را با دلایل مستند بیان کنند.

 

پرسش و پاسخ Question and Answer

این روش بر سه اصل متکی است:

1- وجود سئوال یا مسئله که کنجکاوی فراگیران را برانگیزد و آنان را وادار به تلاش ذهنی کند.

2- طرح سئوال های متوالی برای تداوم فعالیت ذهنی

3- هدایت تلاش ذهنی، برای کشف آگاهانه مسئله به طوری که نتیجه آن به خلاقیت فکری و کسب دانش منجر شود.

 

 یادگیری براساس طرح مسئله Problem Based Learning (PBL)

روشی است برای کشف توالی و ترتیب صحیح راه هایی که به یک هدف یا یک راه حل منتهی می شود.

مراحل این روش به شرح زیر می باشد:

1- تشکیل گروه های 5 و یا 7 نفره از فراگیران با حضور یک نفر استاد راهنما

2- طرح یک مسأله آموزشی توسط استاد و ارائه آن در گروه به منظور تعیین

-  جمع آوری اطلاعات موجود در مساله

- طرح سوالات با توجه به اطلاعات موجود

- تعیین موارد یادگیری برای مطالعه توسط هر یک از دانشجویان

3- ارائه مطالب جمع آوری شده توسط استاد

4- تجزیه و تحلیل اطلاعات در ارتباط با مساله و یافتن راه حل مناسب

 

 پانل Panel

در این شیوه آموزشی، گروه کوچک (7 – 3 نفر) از متخصصین که در میان آنها یک نفر به عنوان مدیر یا هماهنگ کننده وجود دارد، پشت یک میز روبروی جمعیت می نشینند و در خصوص همه جوانب یک موضوع مرتبط با حضار به بحث و تبادل نظر می پردازند. در این شیوه مدیر پانل وظیفه مطرح کردن سوالات حضار و ارائه به یکی از اعضای پانل را به عهده دارد.

 تهیه و تنظیم:

دکتر مریم حسینی ابریشمی

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-77.aspx
 

انواع سخنرانی

 

انواع سخنرانی

 1 ـ سخنوری‌ سیاسی‌ : مخصوص‌ كسانی‌ است‌ كه‌ دست‌ اندركار سیاسی‌ هستند مانند زمامداران‌ ممالك‌ ، وزرا ،فرستادگان‌ كشورها به‌ سازمانهای‌ جهانی‌ ، نمایندگان‌ دولت‌ در مجلس‌ مقننه‌ و بطور كلی‌آنانكه‌ به‌ نحوی‌ از انحاء در امور سیاسی‌ دخالت‌ دارند . سخنور سیاسی‌ باید علاوه‌ بر آگاهی‌ از اصول‌ و قواعد سخنوری‌ علوم‌ و فنون‌ گوناگونی‌را كه‌ در عالم‌ سیاست‌ كاربرد دارد بداند با اوضاع‌ و احوال‌ كشور خود و مردم‌ آن‌ آشناباشد از جریانات‌ سیاسی‌ و آنچه‌ در جهان‌ می‌ گذرد بی‌ خبر نماند ملتهای‌ جهان‌ را بخوبی‌بشناسد و از روحیات‌ هر یك‌ از آنان‌ اطلاعات‌ لازم‌ بدست‌ آورد تا بتواند با احاطه‌ كامل‌به‌ مسایل‌ سیاسی‌ نقش‌ خود را بخوبی‌ ایفاء كند و وجودش‌ چه‌ در داخل‌ و چه‌ در خارج‌كشور منشاء اثری‌ باشد .

 

 2 ـ سخنوری‌ قضایی‌ : مخصوص‌ جلسات‌ دادگاههاست‌ و برای‌ رفع‌ اتهام‌ یا دفاع‌ از حق‌ بكار می‌ رود .  شرط‌ اول‌ سخنوری‌ قضایی‌ اطلاع‌ كامل‌ از علم‌ حقوِ و دانشهای‌ دیگری‌ از قبیل‌ فلسفه‌ ،منطق‌ ، فقه‌ ، تاریخ‌ و روانشناسی‌ می‌ باشد لذا غالباً طرح‌ شكایت‌ یا دفاع‌ به‌ عهده‌ كسانی‌واگذار می‌ شود كه‌ از علوم‌ فوِ الذكر آگاهی‌ دارند این‌ اشخاص‌ را در اصطلاح‌ قضایی‌وكیل‌ دادگستری‌ گویند .

 

  3 ـ سخنوری‌ علمی‌ : یكی‌ از مختصات‌ عصر حاضر رواج‌ و تداول‌ سخنوری‌ علمی‌ است‌ روزی‌ نیست‌ كه‌ دریكی‌ از نقاط‌ جهان‌ كنگره‌ یا سمیناری‌ تشكیل‌ نشود و در آن‌ مجامع‌ دانشمندان‌ و محققان‌در باره‌ مطالب‌ مختلف‌ علمی‌ بحث‌ و گفتگو نكنند . پیشرفت‌ سریع‌ دانش‌ و بطلان‌ نظریه‌های‌ قدیم‌ علمی‌ ایجاب‌ می‌ كند كه‌ دانشمندان‌ جهان‌ دور هم‌ گرد آیند و عقاید و افكارخود را برای‌ همگان‌ و مردم‌ علاقمند بیان‌ كنند و اگر قانون‌ جدیدی‌ كشف‌ كرده‌ یا به‌وجود مادة‌ تازه‌ ای‌ پی‌ برده‌ اند درستی‌ آن‌ قانون‌ را به‌ اثبات‌ رسانند و یا خصوصیات‌ماده‌ جدید را تشریح‌ كنند . ناگفته‌ پیداست‌ كه‌ سخنرانی‌ علمی‌ به‌ مراتب‌ دشوار تر از انواع‌ دیگر سخنرانی‌ است‌ زیراسخنران‌ در عین‌ حال‌ كه‌ باید حق‌ مطلب‌ را ادا كند و از مسیر یك‌ پژوهش‌ علمی‌ خارج‌نشود ناگزیر است‌ تدابیری‌ اتخاذ كند كه‌ گفته‌ هایش‌ ملال‌ انگیز و كسالت‌ آور نباشد ومطالب‌ بسیار مهم‌ علمی‌ با بیان‌ ساده‌ و درخور فهم‌ همه‌ حضار ایراد گردد . گفتن‌داستانهای‌ كوتاه‌ و آوردن‌ مثلهای‌ مختلف‌ و همچنین‌ خواندن‌ اشعاری‌ به‌ مناسبت‌ حال‌ ومقال‌ و ذكر نكته‌ های‌ ظریف‌ و لطیف‌ عواملی‌ است‌ كه‌ می‌ تواند به‌ یاری‌ سخنران‌ بشتابدو سخن‌ او را از یكنواختی‌ بیرون‌ آرد .

 

  4 ـ سخنوری‌ تشریفاتی‌ : این‌ نوع‌ سخنرانی‌ كه‌ آن‌ را سخنرانی‌ نمایشی‌ نیز می‌ گویند بیشتر در مجالس‌ رسمی‌ انجام‌می‌ گیرد و در مواردی‌ است‌ كه‌ بخواهند از كسی‌ تجلیل‌ كنند و خدمات‌ او را موردستایش‌ قرار دهند . سخنانی‌ كه‌ موقع‌ تجلیل‌ از مقام‌ علمی‌ ، ادبی‌ یا سیاسی‌ كسی‌ گفته‌ می‌ شود همچنین‌خطابه‌ هایی‌ كه‌ مثلاً هنگام‌ دادن‌ دكترای‌ افتخاری‌ به‌ یك‌ شخصیت‌ بزرگ‌ ایراد می‌ گردداز این‌ قبیل‌ است‌ .

 

  5 ـ سخنوری‌ منبری‌ : سخنوری‌ منبری‌ كه‌ آن‌ را می‌ توان‌ سخنوری‌ مذهبی‌ نیز نامید بیشتر مخصوص‌ روحانیان‌و راهنمایان‌ دینی‌ و مذهبی‌ است‌ و تكیه‌ سخنور بیشتر به‌ كلام‌ خدا و تعلیمات‌ انبیاء واولیاست‌ . هدف‌ این‌ سخنوری‌ نشان‌ دادن‌ راه‌ راست‌ و تقویت‌ ایمان‌ مردم‌ است‌ بنابراین‌بیش‌ از هر چیز با معنویات‌ سر و كار دارد .

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-80.aspx

سخنرانی و سخنوری

 

سخنرانی و سخنوری

بشر از دیر زمان‌ با فن‌ سخنوری‌ یا خطابه‌ آشنا بوده‌ و برای‌ پیشبرد مقاصد خود و اقناع‌دیگران‌ از نیروی‌ خدادادی‌ استفاده‌ می‌ كرده‌ است‌. آدمی‌ از آن‌ زمان‌ كه‌ زندگی‌اجتماعی‌ خود را آغاز كرده‌ و جوامع‌ را تشكیل‌ داده‌، برای‌ بیان‌ مقاصد و هم‌ آهنگ‌كردن‌ خود با اجتماعی‌ كه‌ در آن‌ می‌ زیسته‌ به‌ سخن‌ گفتن‌ پرداخته‌ است‌ و بر اساس‌اعتقادات‌ دینی‌، كلام‌ موهبتی‌ آسمانی‌ است‌ كه‌ از طرف‌ خداوند به‌ بندگان‌ عطا گردیده‌و سبب‌ برتری‌ آدمی‌ از دیگر حیوانات‌ شده‌ است‌. برای‌ شناخت‌ بهتر سخنوری‌ تعاریفی‌ را در مورد آن‌ می‌آوریم‌ :


 ۱ـ سخنوری‌ فن‌ اقناع‌ و ترغیب‌ است‌ به‌ وسیله‌ سخن‌، و غرض‌ از آن‌ بدست‌ آمدن‌ این‌دو نتیجه‌ است‌ پس‌ باید گفت‌ موضوع‌ علم‌ سخنوری‌ چیزی‌ است‌ كه‌ بوسیله‌ آن‌ غرض‌ ازسخنــوری‌ حاصل‌ می‌ شود یعنــی‌ سخن‌ گوینده‌ را بــاور می‌ كند و بـر منظوراو برانگیخته‌ می‌ شود


 2 ـ در تعریف‌ سخنوری‌ علما فن‌ معتقدند كه‌ بوسیله‌ این‌ فن‌ گوینده‌ شنونده‌ را از مطالب‌خود آگاه‌ كند یا وی‌ رابه‌ سخنان‌ فصیح‌ و بلیغ‌ خود قانع‌ سازد یا به‌ كاری‌ راغب‌ نماید


3 ـ گزارش‌ شفاهی‌ یا سخنرانی‌ عبارت‌ است‌ از انتقال‌ عقاید و آرا از طریق‌ بیان‌ و صحبت‌كردن‌ در میان‌ تعریفهای‌ ارائه‌ شده‌ تنها تعریف‌ دوم‌ است‌ كه‌ به‌ سخن‌ صفت‌ فصیح‌ و بلیغ‌ داده‌ وآن‌ را از كلام‌ عادی‌ متمایز ساخته‌ است‌ زیرا سخنوری‌ یكی‌ از فنون‌ ادبی‌ است‌ و با سخن‌گفتن‌ عادی‌ و محاوره‌ فرِ دارد. در سخنوری‌ این‌ نكته‌ مورد بحث‌ قرار می‌ گیرد كه‌گوینده‌ باید از چه‌ اصول‌ و قواعدی‌ پیروی‌ كند و كلام‌ را به‌ چه‌ ترتیبی‌ بگوید كه‌ علاوه‌ بررساندن‌ مقصود ، شنونده‌ را به‌ درك‌ آن‌ علاقمند سازد و او را آماده‌ پذیرش‌ سخن‌ خودكند . البته‌ نخستین‌ كار هر سخنران‌ تأثیر نهادن‌ در قلب‌ و روح‌ شنونده‌، برای‌ بر آوردن‌مقصود خاصی‌ و دیگری‌ آگاهی‌ از تكنیكهایی‌ كه‌ برای‌ گذاشتن‌ چنین‌ تأثیری‌ لازم‌ است‌ارسطو هنر سخنوری‌ را اینگونه‌ تعریف‌ می‌ كند : هنر سخنوری‌ را می‌ توان‌ توانایی‌بكارگیری‌ روشهای‌ قانع‌ كردن‌ مخاطب‌ در هر مورد تعریف‌ كرد . این‌ كاری‌ است‌ كه‌ ازسایر هنرها ساخته‌ نیست‌ هر هنر یا علمی‌ می‌ تواند مقوله‌ های‌ خاص‌ خودش‌ را به‌مخاطب‌ بقبولاند مثلاً علوم‌ پزشكی‌ مردم‌ را قانع‌ می‌ كند كه‌ چه‌ چیزبرای‌ سلامتی‌ مفید وچه‌ چیز مضر است‌ اما ما به‌ هنر سخنوری‌ به‌ عنوان‌ قدرت‌ به‌ كارگیری‌ روشهای‌ ترغیب‌ وقانع‌ كردن‌ مخاطب‌ تقریباً در هر زمینه‌ ای‌ می‌ نگریم‌ بر اساس‌ مطالب‌ مذكور می‌ توان‌سخنوری‌ را چنین‌ تعریف‌ كرد: « فن‌ سخنوری‌ به‌ مجموعه‌ اصول‌ و قواعدی‌ گفته‌ می‌ شود كه‌ سخنور با استفاده‌ از آن‌ درذهن‌ مستمعان‌ خود تأثیر لازم‌ را بجا می‌ گذارد و به‌ مقصودی‌ كه‌ دارد برسد»

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-81.aspx

سخنوری : مقاله ای از دکتر بیژن باران

 

سخنوری

دکتر بیژن باران

خلاصه

 یکی از عارضه های استبداد در تاریخ یک کشور، رشد کند دانش سخنوری است. در این گونه حکومت ها، عدم قانونیت نهادهای مردمی و صنفی در دوره ای طولانی باعث نبود چالش سخنران و منطق او می شود.  این نهادها مشتمل اند بر: احزاب قانونی، دیوان قضایی، پودیم *سندیکایی، دانشگاه ها، همایش ها، مجامع جهانی، سخنرانی در ملاء عام، بحث و مناظره در رسانه ها. عدم چالش محتوای سخنان متکلم الوحده و  غدغنی ارایه طرحهای بدیل و رقیب، تکوین اجتماعی را کند می کند.  در این گونه جوامع پیشاز مردنیته، سخنرانی بشکل موعظه، مونولوگ مونوتون monotone یکنواخت، تکراری، طولانی، بدون چالش می شود. این نوع سخنرانی حضار محبوس را در نوعی ناهشیاری و خلسه فرو می برد.  مراکز خرد، چالش، انتقاد، وجدان در مغز آنها را یخ زده، کرخت، نالازم می کند. مراکز اعتقادی، تعصبی، احساسی، عبودیت، رفلکس مشروط در مغز آنها را پاداشداده، تثبیت، مسلط می کند.  در جامعه مدرن، وجود روزنامه های ناممیزی منجر می شود به چالش سخنران، اثرات بیانات رسمی او ، نقد محتوایی او، طرز ارایه بیانات او، تشریح شگردهای مربوط به سخنرانی در رسانه ها.

مقدمه

در فرهنگ خاور میانه پیشامدرن زن و بچه حق حرف زدن در جمع را نداشته؛ در بقایای آن در اوضاع کنونی هم ندارند. این یکی از محرمات/ تابوهایی است که دانش سخنوری را در کودکی و در نیمی از جمعیت کشور در نطفه تعدیل می کند. این تابو با تعمیم بر اقلیتها هم، زبدگان آنها را از چالش دانش سخنوری قادران خودی حاکم، منع و هزینه دار می کند.  یکی از اصول مدرنیته/ تجدد آزادی اندیشه، گفتار و کردار در دایره قوانین مدرن می باشد. در این راستاست که جامعه آزاد، آباد، شکوفان می شود. انبوه کثیری زاییده و برخاسته از ادیان مختلف موجود در جامعه، بخاطر نوجویی در مغزشان از اعتقادات ارثی بریده، لذا صاحب کتب مقدس نیستند.  آنها عقاید موروثی و خانوادگی را کنار گذاشته، بدنبال نوآوری و ترقی وضع شخصی و در نهایت شکوفانی جامعه اند.  این گروه اجتماعی است که بدنبال تحول، اکتشاف، اختراع، آفرینش، نوآوری می باشد. اگرچه برخی از آنها اعتقادات شخصی خود را دارند. این گروه در مهاجرت به غرب خود را با مدرنیته تمام عیار انطباق داده؛ ظرف 20 سال زندگی خود و خانواده را از همتایان متوسط غربی برتر میکنند.  این برتری خود را در تحصیلات عالی، ورزش، هنر، ثروت، ثبات خانواده نشان می دهد.  این معیار ها ذهنی نبوده؛ ارزیابی پذیر اند. 

در خاور میانه، اکثریت جامعه در فرهنگ پیشامدرن درجا میزنند.  ادوات و افعال تولیدی کشاورزی از دوران هخامنشی تا پساز اصلاحات مشروطیت در آغاز سده 20م،  همان گاوآهن، خیش، شانه، چپر، شخم، داس، آسیاب آبی، سنگ آسیاب، خرمن، باد دادن، زور/ کود حیوانی، درو کردن، آبیاری قناتی/ جویباری، ورزو/ گاو نر، کوبیدن بودند.  هیچ نوآوری، تغییر، راهیابی جدیدی در این 2500 سال در آن حادث نشد. اکثریت جامعه را کشاورزان، ایلات، شبانان تشکیل می داند.  با اینکه بقایای این فرهنگ کند و پیشامدرن هنوز ماندگار است؛ ولی طلیعه فرهنگ مدرن از زمان جنگهای ایران و روس در قرن 19م بر افق اجتماعی فلات ظاهر شد. البته ابزار اطلاعاتی قرن 21می مانند تلویزیون ماهواره ای، قرص فشرده دی وی دی، اینترنت، اس ام اس تلفن دیجیتال، جی پی اس نقشه یاب/ موقعیت یاب در گسترش فرهنگ مدرن دخیل اند. ولی این عامل ابزاری بدون تشکل و رهبری آگاه از آینده جامعه، دیگران فرامرزی، گامهای بعدی در جامعه است؛ پس در سطح فردی و خانوادگی رشدی نباتی و کند ولی گسترده و کشوری دارد.  در نبود نهادهای صنفی و مردمی، نقد دانش سخنوری فارسی که امری اجتماعی است، تبیین نیافته.  اگرچه کتابت آن از طریق ترجمه برون مرزی که امری تاحدودی شخصی است از انقلاب مشروطه رشد کرده؛ بوسیله خلاقیت نوآوران اجتماعی درون کشور انکشاف می یابد. ولی هیچگاه سیستماتیک نبوده؛ در تدریس رسمی دستگاه آموزشی گنجانده نشده؛ با برنامه پیش نمی رود.

خطابه

خطابه یک رویداد صرفا حضوری نیست. باید متن و ویدیوی آن ذخیره، ترابری و پخش دور گردد.  پس نیاز به ابزار و قراردادهای بخردانه rational دارد تا بتواند عین یا المثنی بازتولید fidelity آنرا تضمین کند. هنر سخنرانی و خطابه نویسی شامل 2 بررسی است:

1- اصول بصری و قواعد املاء.  اصول بصری شامل ارایه سخن در جایگاه podium * عمومی می باشد که بوسیله رسانه های گروهی ضبط، ذخیره، تراشکلی transform ، ترجمه، پخش، آرشیو می شوند.  کانونهای سخنرانی واقع در مراکز تخصصی، رسانه ها، سندیکاها، همایش ها، احزاب می باشند. بررسی بصری نیز دربرگیرنده ژستها، لحن، ایجاد رابطه با حضار، تاثیر بر آنها، موفقیت در اغنای آنها می باشد. قواعد املایی شامل قراردادهای خطی، املایی، ترجمه ای برای ابزار نوین رایانه ای اند. این قواعد نیاز به هنجارها و قراردادهای منطقی و نه سنتی دارند تا فن آوری های نوین را قادرمند کنند. فن آوری های نوین شامل کودینگ coding ، ایندکس index ، ترابری transport متن از رایانه های متفاوت (ویندوز، مک، یونیکس) به سرورها servers، پلها bridges، راهیاب ها routers یند که جعبه های الکترونیکی رله اطلاعات در شبکه های فضای سیبرنتیک می باشند.  نیاز دیگر تبدیل تصویر /اسکن به متن برای جستجو کردن متن و قرار دادن آن در جاداده ها database ، خزینه ها، جدولهای ساختارمند structured می باشد.  باید توجه داشت که متنها (زبانی، تصویری، صوتی) یا بدون ساختارند مانند ایمیل یا ساختارمندند مانند جدول حسابداری.  با این فنون مربوط به رایانه می توان کلیه آثار کتبی گذشته را تبدیل به پرونده های الکترونیک کرده؛ در شبکه های دسترس پذیر عامه قرار داد. نمونه های این آثار: گاتهای زرتشت، منشور حقوق ملل کوروش، سه خشتی ها یا شعر سه مصرعی 8 هجایی بازمانده از زمان ساسانیان، لو یا شعر هجایی کردی با مصرعهای نابرابر و قافیه های ناثابت، شبیه شعر عروضی نیما ولی هجایی، عاشیق های ترکی هم قوشما /نظم و هم سور /نثر، تعزیه های ایرانی، کتب رازی و ابن سینا، کلیات نیما، دانشنامه های فارغ التحصیلان.  عاشیقها شبیه mariachi های مکزیکی ند که این گروه دوم دوره گرد با گیتار، شیپور، طبل آوازخوانی می کنند، شادی را به استانها می برند. با روند اسکن scan یا فتوگرافی دیجیتال، تصویر اشیای خواندنی، بصری، صوتی مبدا را می توان تبدیل به متن مقصد (اردو، فارسی، خوزی، کردی، ترکی، تاتی) کرد. تا بتوان آنها را برای ارایه در شبکه جهانی اطلاعاتی اینترنت پردازش شده /جستجوپذیر کرد.  جستجوپذیری با واژه های کلیدی، در مسئله ایندکس index محاط بر پرونده های الکترونیک، محوری است؛ زیرا یافتن واژه ای در متن، در جحم لایتناهی اطلاعات، تنها با ایندکس امکان دارد. یک رسم الخظ عقلایی برای جستجوگری رایانه ای کلیدی است - بویژه فاصله گذاری بین اجرای یک کلمه مانند پیشوند، پسوند، قراردادهای چسبانی کلمات مرکب.  اکنون در خزینه اطلاعاتی جهانی فن آوری نوینی برای یافتن عکس tineye.com  پدید آمده؛ شاید روزی روشی نو برای جستجو در پرونده های صوتی این خزینه هم پیدا شود.

2- محتوای سخنرانی

 در این بررسی، ساختار خردگرا و خطابه نویسی بمثابه امر ارتباطی یا بحث اغنایی تشریح می شود. در خاور میانه سنت نقلی و موعظه قدمت، گستردگی، حاکمیت، تسلط مطلق دارد. هر کدام از 2 مقوله نقلی و موعظه نیاز به کنکاش تاریخی، قیاسی، محتوایی مبسوط دارد که از میدان/ حوصله این جستار بیرون است.  سنت نقلی چنان مسلط است که حتی در تحلیلهای علمی راست و اجتماعی – اقتصادی چپ دست بالا را دارد؛ جایگزین غور علمی جدید سیستماتیک شده است. سنت نقلی در ارایه یک متن اغنایی یا کنکاش علمی، روی نقل قول از آتوریتیه های مربوطه تکیه می کند؛ در پردازش موردی چپ و راست، اینجا و آنجا، نقل قول از گذشتگان را برای اثبات حکمی می آورد. لذا تکوین موضوع از طریق آوردن نقل قولهایی انجام می شود که نویسنده آنها را مربوط به بحث خود می داند.  این تقلید طوطی وار  و رج زدن نگینه های نقلی گدشتگان از تشکیک، خردگرایی، نوآوری مدرن فرسنگها دور است؛ فرهنگ را به تکرار گذشته و درجا زدن تبدیل می کند. در حالی که زیربنای اقتصادی جامعه با ساختارهای کلان مدنی نوین تغییر می یابد.   

فرهنگ کهنه نقلی و موعظه با سماجت در برابر نوآوری های فردی بومی و  گروهی غربی ایستادگی می کند.  در تقابل با سنت نقلی عتیق، کنکاشگر نوین یک سیستم را در محیط ش تعریف می کند.  مرز آنرا مساحی می کند، عوامل بیرونی، درونی، تضادها، تغییرات چونی /چندی آنرا بیرون می کشد. سپس با روشهای نوین روال تکوینی آنرا روندیابی می کند.  این روشها شامل ترسیم روند تقویمی، تلخیص مشاهدات، یافتن علیات، تعریف ورودی ها/ خروجی ها/ پارامترها/ متغیرها/ تابتها/ ساختارها/ کارکردها می شود.  سرانجام علل تغییر، انکشاف، تکوین سیستم را می یابد.  در نهایت این یافته را بر سیستمهای مشابه انطباق داده؛ مجهز به ابزار پیش بینی و تغییر سیستمهای ثانوی می شود.

سنت موعظه با ساختار اجتماعی پدرسالاری و مقوله های ریش سفیدی، زعیم، قطب، مراد، امثال اینها سابقه طولانی دارد.  در این مورد حضار خاموش و سربگوش به سخنران توجه دارند. موعظه با شگردهای بیانی مانند مقوله های سلبی، امری، نصیحتی و کاربرد تمثیل، حکایت، نقل قول، پند، اندرز، فکاهی همراه است. بیشتر روی تجربه، اتوریته، کبر سن سخنران تکیه میکند تا اغنا، اثبات، استدلال، استنتاج، استقراء.  این نوع سخن در جامعه ی ایستای کهن اغماض پذیر بود.  ولی در جامعه در حال تحول، گاهی خنده آور برای حضار با ذهن خلاق میشود؛ این وضع، پایه جوکها و پیامکهای اس ام اس یا اشعار هجو و هزل می شود. در موعظه سخنران جلوتر، بالاتر قرار می گیرد؛ بلندتر حرف می زند؛ تا احترام او تداعی شود. این روش بویزه در نهادهای آموزشی دیگر ملغا شده؛ جایش را شیوه بگو بگوش گرفته.  در این نوع نو، پرسش و پاسخ انقطاعی یا پایانی بخشی از جلسه است.  شناخت موعظه نیاز به بررسی مبدا و تکوین تاریخی آن، تدوین موضوعیت و اهداف آن، قیاس آن با دیگر فرهنگها دارد.  رابطه آن با رجزخوانی و کرکری که نوع کوتاه شده موعظه اند، نیز می تواند روشن گر باشد. موعظه در مناسک آیینی تاریخی طولانی دارد.  

تاریخچه سخنوری

 فرهنگ کلامی، آغازی شفاهی داشته؛ لذا سخنوری، منطق، و حتی فلسفه هم آعازی گفتاری داشتند.  بعدها درتاریخ، تبیین نظریه ها و ردیه بر پاره ای از نظریه ها بشکل  نوشتاری پدید آمدند. در فرهنگ شفاهی نخست سخنوری و فلسفه؛ سپس منطق، شیوه استدلال، ارایه محتوا /حکم تدوین شدند. در این فرهنگ شفاهی محتوای نطق حفظ می شد؛ ولی با شرایط مشخص هر نطق، بداهه گویی هم در متن حفظ شده تداخل می گرد. این در متون مذهبی و ادبی بصورت ورژنهای متعدد از یک متن اصلی در تاریخ ضبط شده.  سخنوری فردی در هر جامعه ای پدید میآید، از چین و هند تا ایران، بابل، سرزمین یهود، مصر وجود داشته. ولی آموزش سخنوری، بحث گروهی، هنر سخنوری در غرب، از 2500 سال پیش در یونان، سپس در روم تدوین یافت. در قرون وسطی در اروپا، سخنوری یکی از 3 هنر اصلی هنرهای لیبرال همراه منطق و دستور زبان بود. بحث اغنایی در جرگه های عمومی و سیاسی مانند مجلس نمایندگان و دیوان قضایی بکار می رفت.  پس سخنوری بذاته نیاز به جامعه دمکراتیک با حقوق آزادی بیان، اجتماعات مسثقل از دولت، ازادی سیاسی بخشی از مردم را دارد. البته مداحی و  مراسم عمومی همراه با سخنوری در رژیمهای خودکامه، تمامخواه، ایده او لوژیک وجود داشته و دارد.  نمونه: نطق های هیتلر و گوبلز در آلمان نازی، مک کارتی در آمریکا در نیمه قرن گذشته، فیدل کاسترو در کوبا در طول نیمه دوم سده گذشته. در مقابل، بحث های منصفانه و اغنایی گروهی با سخنرانی های گاندی، مارتین لوتر کینگ و جسی جکسون در جنبش اقلیتها در آمریکا، سخنرانی های مصدق در جنبش ملی کردن نفت، شعرخوانی سلطانپور نمونه های درخشان سخنوری و بسیج می باشند.  گاهی این اجرای سخنوری در فیلم هم استفاده می شود.  نمونه اخیر این کاربرد را ال پاچینو در عطر زن اجرا می کند؛ در بخش پایانی فیلم، او در فوروم محاکمه یک دانشجوی شجاع بدفاع از او و حمله به محافظه کاری و ریای نظام آموزشی می پردازد.  نمونه دیگر: جک نیکلسون در فیلم چند مرد نیک در دادگاه بدفاع از خود و نظام ارتشی قدیم می پردازد؛ جمله معروف را در دادگاه نظامی می گوید: "حقیقت؟ تو نمی توانی حقیقت را تحمل کنی." ولی دانش سخنوری غیر از سخنرانی است، اگرچه این دانش بر اساس نطقهای تاریخی و نطاقهای زبردست قرار دارد.

در قدیم سخنوری شامل  نطق در مراسم ملی/ دینی، ارایه مورد قضایی برای دفاع، خطابه سیاسی برای مدح/ ذم کسی معمول بود. پس یکی از دلایل شکوفایی زبان انگلیسی و فرانسه در تقابل با ژاپنی و آلمانی دمکراسی موجود در دو کشور اول می باشد.  گفتمان سخنرانی قانونی و سیاسی کمک به پیشرفت سخنوری، نظریه نقد، نقد ادبی، فلسفه، روش شناسی در علوم اجتماعی، تاریخ، علوم مربوط به قانون می کند.  در فارسی یکی از دلایل عقب ماندگی 2 رشته منطق و فلسفه نبود دانش سخنوری است.  نگاهی به نشریات فارسی این عقب ماندگی را نشان می دهد. سطح منطق و فلسفه در فارسی در ابتدایی ترین مرحله یعنی ترجمه واژه ها، تعریف های این 2 رشته دانش، تدوین و ترجمه متون عتیق می باشد.  چنانکه اکنون با رسانه های شبکه جهانی وب خواندن ترجمه گفتمان های استادان فلسفه و منطق غربی برای حتی فارغ التحصیلان دانشگاهی ناخواندنی، مشکل فهم، ثقیل اند.  زیرا در دروس دبیرستانی و دانشگاهی اصول 3 رشته سخنوری، فلسفه، منطق گنجانده نیست. ترجمه کتب مدرن مربوط به 2 رشته منطق و فلسفه در سطح دانشگاهی برای گرفتن نمره قبولی می باشد.  پیدایش و آفرینش آثاری در منطق و فلسفه از طرف فارسی زبانان شاید در نیم قرن بعدی امکان پذیر باشد.  البته این تنگی در زبان ترکی و عربی هم دیده میشود ولی در هندی و عبری برطرف شده است؛ زیرا می توان تک نگاری های آکادمیک در منطق و فلسفه را در این دو فرهنگ آخری دید. نیز، مراوده پژوهشی و مدرسی بین اینها و مراکز آموزشی، تحقیقی، انتشاری غرب را می توان دید.

ابزار سخنوری

در قرن 21 م بخاطر رسانه های گروهی دانش سخنوری در جهان رشد کرده است. رسانه گروهی شامل اس ام اس تلفن همراه، گپ/ پادکست رایانه ای، مصاحبه های تلفنی/ تلویزیونی، فیلمسازی، نمایشنامه، کلیپ سمعی/بصری در اینترنت، ویدیو یا سکانس قابهای پویا/ وبکم بصری/ مایک سمعی، تلویزیون ماهواره ای، کنفرانس از راه دور با ویدیو، رادیو/ تلویزیون اینترنتی، یوتیوب برای بارگذاری تصاویر پویای صدادار است.  اصولن اینترنت این امکان را می دهد که برنامه های سمعی، بصری، متنی را کاربر هرگاه که خواست بارگذاری کرده؛ از سرور دور به رایانه روی میز، منتقل کرده، بیرون بکشد. فن آوری وب، مانند داشتن دی وی دی برای دیدن محتوای آن در خانه، بیرون کشیدن محتوای آماده بارگذاری در زمان دلخواه را میسر می کند. این بیرون کشیدن pull در مقابل فن آوری پیشین است که برنامه بوسیله فرستنده در زمانی مشخص برای گیرنده های منتظر پخش می شد؛ در ساعاتی بعد تکرار می شد.  فن آوری پخش محتوا در قرن 20م مانند اکزان فیلم در سالن سینما بود. یعنی پخش push مثلن اخبار بوسیله رادیو در زمانی مشخص با دریافت شنوندگان منتظر در پشت وسیله ارتباطی همزمانی داشت. ولی این معادله در قرن 21م دگرگون شد. اکنون یک برنامه را در هرزمان دلخواه که کاربری به سرور شبکه وب برای بیرون کشیدن/ بارگذاری آن وصل شود می تواند ببیند.  چون این برنامه ها آرشیو می شوند، لذا همیشه برای بارگذاری از راه دور آمده اند. توجه شود تقلیل تعداد سینماهای کشوری عمدتا بخاطر رویکرد طالبان فیلم به اینترنت، دی وی دی، تلویزیون ماهواره ای و کابلی است؛ میتوان این افت را در سرانه کتابخوانی کشوری نیز دید. سرانه کتابخوانی از فروش عنوانهای سالانه کتاب و جمعیت باسواد کشور بدست می آید؛ این معیار با ورود اینترنت باید تصحیح شود.

بارگذاری 2 بخش دارد:

 بالا گذاری که پرونده الکترونیکی از مبدا محلی به سرور دوری فرستاده می شود؛ پایین گذاری که این پرونده از سروری دور به رایانه مقصد روی میز کاربر فرستاده می شود. پادکست سخنرانی و مشارکت حضار مجازی را از راه دور امکان پذیر می کند. بسیاری از شهروندان مطالعات و آموزش دانشگاهی خود را از طریق اینترنت انجام می دهند؛ گاهی هم با بارگذاری کتاب الکترونیکی آن را می خوانند. مثلن آثار فروغ فرخزاد بوسیله دوستداران آثار او در اینترنت ذخیره اند؛ دوستداران می توانند آنها را بار/ پایین گذاری download  کنند. یا کلی از جوانان با رايانامه‌ /پست الكترونيك/ ایمیل، تارنما /ديدارگاه/ سايت،  تارنگار /وبلاگ نیازهای خواندنی خود را برآورده می کنند. این را با google.com می توان انجام داد.  در مستطیل جستجو، نام کتاب فروغ را نمونه وار " فرخزاد اسیر" تایپ کنید؛ منابع حاوی این نام یا کتاب روی صفحه تصویرگر ظاهر می شوند تا بارگذاری شوند. 

بُردار کنونی

 رابطه شعر و سخنوری از 2500 سال پیش در فرهنگ ادبی بشر تبیین یافته است. در شرایط کنونی هم می توان این رابطه را به روز کرد؛ از منابع غربی اصول نظری را ترجمه کرد؛ از آثار سخنرانی و شعری فارسی/ دری نمونه های گزید تا اصول ادبی مدرن سخنوری در فارسی را تدوین کرد.  در قرن کنونی سخنرانی از جرگه حضوری بسی فراتر رفته، با فن آوری های رایانه ای، بصری، سمعی جهانی شده. این رسانه های گروهی افزون بر امکان همایشها، سخنرانی ها، مجلس نمایندگان، جرگه های صنفی/ حرفه ای/ حزبی کمک به رشد سخنوری هم کرده اند. ولی هنوز محتوای این رشد نقد، طبقه بندی، تبیین نشده.  دکتر شهرام بشرا در زمینه شعر با ترجمه مقولات مربوط به سخنوری، گامهای نخست را در ادبیات مدرن فارسی برداشت ؛ در یک وبلاگ کارش را نشر کرد.

دکتر فروزان سجودی هم از جنبه نشانه شناسی برخی از آرایه های ادبی را با استناد به منابع غربی و نمونه هایی در شعر فارسی بطور ارزنده ای واشکافی کرد.  دکتر بیژن باران در جستارهای زنجیره ای می کوشد تا آفرینش، نویسش، خوانش، ادراک شعر را با مقوله های اعصاب، روحیات، شخصیت شاعر/ مخاطب در ارتباط قرار دهد تا رمز پایداری شاعران رده یک مانند فردوسی، خیام، مولانا، حافظ، نیما، فروغ، شاملو را تبیین کند؛ نشان دهد که شاعران درجه 3 و4 حاشیه ای اختلالات در روحیات و شخصیت داشته اند که موجب افت محبوبیت آنها پس ار مرگشان شده. بقول تهرانی ها  در عصر حاضر، بدون کمک دولتی آنها "تنبان خود را نمی توانند بالا بکشند" چه رسد به خوشگذرانی، امرار معاش، درآوردن هزینه خانواده. در زمان حیات آنها دور و بر قطبهای قدرت، ثروت، منزلت فرصت طلبانه می پلکند.  ُشهرگی آنها در حیاتشان با نزدیکی آنها به دولت و بلندگوهای آن، شهرتی تبلیغی و غیرتاریخی بآنها می دهد.  پیشینیان انان شعرای دربار سلطان محمود غزنوی بودند. اینها علم سفید تسلیم "نوعی از هنر" و شعر ناب را در توی اتاق و پشت پنجره محافلشان تکان می دادند و می دهند. در زمانیکه شاعران مردمی در انبوه دوستداران چند هزار نفری شعر خوانی و سخنرانی می کردند؛ کاست شعرخوانی انها نقل محافل دانشجویی بود.

چون در گذشته سنت سخنوری بخاطر نبود مجلس نمایندگان، دادگاههای قضایی، مجالس بحث در خاور میانه رشدی نکرده؛ لذا باید از غرب اصول سخنوری را ترجمه کرد.  نمونه های سخنرانی را در فرهنگ مدرن جمعآوری کرد تا بتوان قواعد آنرا در بستر فرهنگ خاور میانه استخراج کرد. این قواعد را بر شعر مدرن و پسامدرن فارسی انطباق داد؛ آنرا تکمیل کرد.  چون زبان شعر نو به زبان محاوره فارسی نزدیک است؛ از اینرو سنت بدیع، قافیه، عروض گذشته زیاد بکار نمی یآید.  دیگر این که سخنوری در غرب از علوم جدید روانشناسی، جامعه شناسی، عصب شناسی کمک گرفته؛ رشد پیگیری هم داشته است. نیز، قواعد نوینی براساس نمونه های شعری و سخنوری مانند خطابه های تاریخی سیاستمداران خاور میانه در مجامع ملی و بین المللی باید تبیین و تدوین شوند.  این جستار گامی در این راستا ست تا نخست، قواعد سخنوری را با نمونه های از شعر مدرن فارسی نگاشته.  تا بتوان این قواعد را در نهادهای آموزشی برای تربیت سخنرانهای نسل جدید بکار برد. شاملو در شعرخوانی روی کاست، سبک نوینی را در گفتار فارسی آغاز کرد.  این سبک نیاز به حفاری و غور دارد تا ضوابط لحن، تونالیته، جذبه، مکث، فراز/ فرود حجم صدا، تندی /کندی خوانش آن تشریح شوند.

زبان

 در تحلیل زبان ادبی 2 برداشت از ان می شود: زبان لفظی literary که بیان فاکتها بدون غلو و دگرگونی موضوع است؛ سخن تجسمی که بیان فاکتها با قیاسهای شبیه برویداد موردنظر با کمی غلو  توام است.  در تحلیل لفظی، معنی کلمات آن است که در یک قاموس همگانی تصریح شده؛ در حالی که کلمات لایه های تجسمی معنی های اضافی را هم تلویح می کنند. وقتی چشم/ گوش انسان پیام را می گیرد؛ ذهن باید این داده را تعبیر کند؛ آنرا به معنی برای فهم تبدیل کند. این روند نیاز به یک 4چوب شناختی دارد که از حافظه، تمام معنی های ممکن را یافته؛ در کاسه فعال cache بارگذارد؛ تا معنی درست را برای کلمات متن بکار برد.  در این روال نه تنها معانی مشترک یا لفظی بیرون کشیده می شوند؛ بلکه معانی دیگری  هم که نویسنده منظورش بوده، فعال می شوند. نمونه: جمله "فلات تشنه است؛" 2 معنی قاموسی و تلویحی را قاطی می کند. فلات که زنده نیست تا تشنه باشد.  خواننده می فهمد که معنی قاموسی و لفظی نامناسب است.  او با تجربه فردی می داند که حس تشنگی از خشگی ناشی می شود؛ پس معنی جمله فوق را برابر با "فلات خشک است" گرفته، بدرستی آنرا بطور تلویحی درمی آبد. این نوع ادراک در مغز با شبکه های عصبی مجاور یا ناظر میسر می شود.  زبان لفظی در ژورنالیسم، کتب فنی، مقالات و گزارشات بکار برده می شود.

برداشت 2م، سخن تجسمی  figure of speech، را زبانشناسان تا 250 نوع گوناگون شمارش کرده اند.  در این اواخر این انواع را به 2 گروه اصلی بخش کرده اند:  استعاره ای metaphor وقتی که 2 چیز را می توان جانشین هم خواند؛ دگرنامی metonymy وقتی که 2 چیز را می توان همنشین/ مجاور هم خواند. در نمونه پارگراف فوق تشنه جانشین خشگ شده است؛ تا ادراک آن درست انجام شود. برای بسیط کردن این مجردات چند نمونه آورده می شوند.  نمونه اول:  یارو سگ شد؛ بجای عصبانی سگ جانشین شده. استعاره بخاطر تشابه 2 مقوله باهم است. پس سگ استعاره بصری برای عصبانی تجریدی جانشین می شود. نمونه دوم: پرسپولیس برد؛ بجای تیم بازیکن نام پرسپولیس بکار رفته. این دگرنامی براساس پیوستگی/ تداعی 2 مفهوم است. یعنی پرسپولیس همنشین یا مجاور تیم بازیکنان فوتبال است. نمونه سوم: زبان فلات فارسی است.  در این جمله عضو زبان برابر عضلات دهانی با معنی دگرنامی برای گویش ساکنان فلات بکار رفته. نمونه چهارم: بالیوود بیشترین فیلم را تولید می کند.  بالیوود محله ای در مومبای است ولی با دگرنامی بمعنی صنعت فیلم  همه هندوستان بکار رفته است.  این بحث را دکتر سجودی در مقاله استعاره، مجاز، .. در منبع فوق الذکر ارایه داده است.

در قسمت بعدی گزیده ای از نامها و تعاریف آرایه های سخن تحسمی خواهد آمد؛ سپس در اشعار نو نمونه هایی از آنها یافته، بصورت نقل قول ارایه خواهند شد.  در شکل زیر از 100 کارکرد مغز زبان و منطق گزیده شده؛ ورودی ها، خروجی ها، پارامترها، متغیرها بطور موجز نام برده شده اند. دیگر مقولات در بخش بعدی واشکافی خواهند شد.  زبان و منطق دو کارکرد مغزی ندکه در سخنوری و شعر اصلی هستند. برای محدودیت طولی در این جستار خلاقیت، احساس و دیگر کارکردهای مغز کنار گذاشته شده اند.

___________

پانویسها 

۱- مولف آگاهانه از کاربرد 2 واژه علم و صنعت در مقولات مربوط به بدیغ، بلاغت، ادبیات عدول کرده؛ زیرا در عصر مدرن این 2 واژه معنای ویژه خود را دارند.  علم در رابطه یا اصول جهانشمول تجربی و نظری است؛ صنعت در رابطه با مهندسی محصولات با ابزار تولید مدرن است.

2- برابرهای انگلیسی برای پاره ای از واژه های تخصصی آمده که هنوز جانیافتاده اند.  بسیاری از واژه های تخصصی فنون گذشته از زبان فرانسه آمده اند. ولی اکنون انگلیسی سرچشمه لغوی برای وازه های نوین می باشد؛ بویژه در فنون رادیو، سینما، اینترنت، پزشگی، دارویی، شیمی، مکانیک، علوم انسانی، حسابداری.

3- منابع با ابرپیوندهای مستتر hyperlink در متن آورده شده.  اگر اشاره گر cursor موش بر صفحه تصویر monitor قرار گیرد، لینک منبع نمودار می شود.  با کلیک کردن روی آن کاربر به پایگاه site حاوی مطلب برده می شود. البته این استتار منبع باعث می شود که منابع در چاپگر بروی کاغذ ناپدید شوند.

4- انقلاب مشروطیت ایران در 1906م با جنبش مردم در تبریز، تهران، مشهد، اصفهان، باکو، استانبول، نجف در یک روند خونین به تفکیک قوای مقننه، اجراییه، قضاییه و ایجاد مجلس شورای ملی منجر شد.  در افغانستان، شاهزاده امان الله با سفر به اروپا، با تمدن غرب آشنا شد. در بازگشت، در ۱۹۲۶م او فرمان مشروطیت را توشیح کرد؛ برای اجرای اصلاحات سریع سیاسی مانند مساوات قاطبه مردم، اجتماعی مانند کشف حجاب، فرهنگی مانند تاسیس مدارس پسرانه و دخترانه.

 

* podium = جایگاه سخنرانی.

منابع:  چون این سری جستارها برخط online ند؛ از اینرو تنها منابع نرم موجود در وب جهانی بکار رفته.

 

انواع سخنرانی

انواع سخنرانی

1 ـ سخنوری‌ سیاسی‌ : مخصوص‌ كسانی‌ است‌ كه‌ دست‌ اندركار سیاسی‌ هستند مانند زمامداران‌ ممالك‌ ، وزرا ،فرستادگان‌ كشورها به‌ سازمانهای‌ جهانی‌ ، نمایندگان‌ دولت‌ در مجلس‌ مقننه‌ و بطور كلی‌آنانكه‌ به‌ نحوی‌ از انحاء در امور سیاسی‌ دخالت‌ دارند . سخنور سیاسی‌ باید علاوه‌ بر آگاهی‌ از اصول‌ و قواعد سخنوری‌ علوم‌ و فنون‌ گوناگونی‌را كه‌ در عالم‌ سیاست‌ كاربرد دارد بداند با اوضاع‌ و احوال‌ كشور خود و مردم‌ آن‌ آشناباشد از جریانات‌ سیاسی‌ و آنچه‌ در جهان‌ می‌ گذرد بی‌ خبر نماند ملتهای‌ جهان‌ را بخوبی‌بشناسد و از روحیات‌ هر یك‌ از آنان‌ اطلاعات‌ لازم‌ بدست‌ آورد تا بتواند با احاطه‌ كامل‌به‌ مسایل‌ سیاسی‌ نقش‌ خود را بخوبی‌ ایفاء كند و وجودش‌ چه‌ در داخل‌ و چه‌ در خارج‌كشور منشاء اثری‌ باشد .

2 ـ سخنوری‌ قضایی‌ : مخصوص‌ جلسات‌ دادگاههاست‌ و برای‌ رفع‌ اتهام‌ یا دفاع‌ از حق‌ بكار می‌ رود . شرط‌ اول‌ سخنوری‌ قضایی‌ اطلاع‌ كامل‌ از علم‌ حقوِ و دانشهای‌ دیگری‌ از قبیل‌ فلسفه‌ ،منطق‌ ، فقه‌ ، تاریخ‌ و روانشناسی‌ می‌ باشد لذا غالباً طرح‌ شكایت‌ یا دفاع‌ به‌ عهده‌ كسانی‌واگذار می‌ شود كه‌ از علوم‌ فوِ الذكر آگاهی‌ دارند این‌ اشخاص‌ را در اصطلاح‌ قضایی‌وكیل‌ دادگستری‌ گویند .

3 ـ سخنوری‌ علمی‌ : یكی‌ از مختصات‌ عصر حاضر رواج‌ و تداول‌ سخنوری‌ علمی‌ است‌ روزی‌ نیست‌ كه‌ دریكی‌ از نقاط‌ جهان‌ كنگره‌ یا سمیناری‌ تشكیل‌ نشود و در آن‌ مجامع‌ دانشمندان‌ و محققان‌در باره‌ مطالب‌ مختلف‌ علمی‌ بحث‌ و گفتگو نكنند . پیشرفت‌ سریع‌ دانش‌ و بطلان‌ نظریه‌های‌ قدیم‌ علمی‌ ایجاب‌ می‌ كند كه‌ دانشمندان‌ جهان‌ دور هم‌ گرد آیند و عقاید و افكارخود را برای‌ همگان‌ و مردم‌ علاقمند بیان‌ كنند و اگر قانون‌ جدیدی‌ كشف‌ كرده‌ یا به‌وجود مادة‌ تازه‌ ای‌ پی‌ برده‌ اند درستی‌ آن‌ قانون‌ را به‌ اثبات‌ رسانند و یا خصوصیات‌ماده‌ جدید را تشریح‌ كنند . ناگفته‌ پیداست‌ كه‌ سخنرانی‌ علمی‌ به‌ مراتب‌ دشوار تر از انواع‌ دیگر سخنرانی‌ است‌ زیراسخنران‌ در عین‌ حال‌ كه‌ باید حق‌ مطلب‌ را ادا كند و از مسیر یك‌ پژوهش‌ علمی‌ خارج‌نشود ناگزیر است‌ تدابیری‌ اتخاذ كند كه‌ گفته‌ هایش‌ ملال‌ انگیز و كسالت‌ آور نباشد ومطالب‌ بسیار مهم‌ علمی‌ با بیان‌ ساده‌ و درخور فهم‌ همه‌ حضار ایراد گردد . گفتن‌داستانهای‌ كوتاه‌ و آوردن‌ مثلهای‌ مختلف‌ و همچنین‌ خواندن‌ اشعاری‌ به‌ مناسبت‌ حال‌ ومقال‌ و ذكر نكته‌ های‌ ظریف‌ و لطیف‌ عواملی‌ است‌ كه‌ می‌ تواند به‌ یاری‌ سخنران‌ بشتابدو سخن‌ او را از یكنواختی‌ بیرون‌ آرد .

4 ـ سخنوری‌ تشریفاتی‌ : این‌ نوع‌ سخنرانی‌ كه‌ آن‌ را سخنرانی‌ نمایشی‌ نیز می‌ گویند بیشتر در مجالس‌ رسمی‌ انجام‌می‌ گیرد و در مواردی‌ است‌ كه‌ بخواهند از كسی‌ تجلیل‌ كنند و خدمات‌ او را موردستایش‌ قرار دهند . سخنانی‌ كه‌ موقع‌ تجلیل‌ از مقام‌ علمی‌ ، ادبی‌ یا سیاسی‌ كسی‌ گفته‌ می‌ شود همچنین‌خطابه‌ هایی‌ كه‌ مثلاً هنگام‌ دادن‌ دكترای‌ افتخاری‌ به‌ یك‌ شخصیت‌ بزرگ‌ ایراد می‌ گردداز این‌ قبیل‌ است‌ .

5 ـ سخنوری‌ منبری‌ : سخنوری‌ منبری‌ كه‌ آن‌ را می‌ توان‌ سخنوری‌ مذهبی‌ نیز نامید بیشتر مخصوص‌ روحانیان‌و راهنمایان‌ دینی‌ و مذهبی‌ است‌ و تكیه‌ سخنور بیشتر به‌ كلام‌ خدا و تعلیمات‌ انبیاء واولیاست‌ . هدف‌ این‌ سخنوری‌ نشان‌ دادن‌ راه‌ راست‌ و تقویت‌ ایمان‌ مردم‌ است‌ بنابراین‌بیش‌ از هر چیز با معنویات‌ سر و كار دارد .

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (7)

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (7)


(50) فن تلخیص کتاب  عادل یغما

(51) همان ص 10.

(52)  پیک قصّه نویسی 1 قصّه چیست ؟ - مهدی حجوانی ص30.

(53)  انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی _ دکتر حسین رزمجو ص 163.

(54) همان  صص 171- 170.

(55) همان ص 171.

(56) همان ص 175.

(57) همان ص 179.

(58) همان ص 181.

(59) همان-ص169.

(60) مجله ی رشد ادب فارسی  سال هفتم  زمستان 1371  ش 31- ص 8  گفتاری در باب هنر  دکتر عبدالحسین فرزاد.

(61) در باره ی ادبیات و نقد ادبی  دکتر خسرو فرشید ورد  ج1  ص 74.

(62) فارسی و آیین نگارش  دوم دبیرستان  ص 206.

(63) همان  204.

(64) زبان و نگارش فارسی  دکتر احمدی گیوی ، دکتر حاکمی ، دکتر شکری و دکتر طباطبایی اردکانی  71.

(65) فارسی و آیین نگارش  سال دوم دبیرستان ص 204 .

(66) همان.

(67)  برخی از مثلها و تعبیرات فارسی (ادبی و عامیانه )  دکتر هاشم رجب زاده  مقدّ مه ی کتاب .

(68) انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی  دکتر حسین رزمجو  ص 185.

(69) همان  ص 190.

(70)  همان صص 212-211.

(71)  زبان و نگارش فارسی  احمدی گیوی ، حاکمی ، شکری و طباطبایی اردکانی  ص194.

(72)  هفته نامه ی وحدت  سال چهارم ش 127 ص 13  گفت و گوی با برادر قصّه  نویس آقای محمد جواد خاوری  قسمت آخر .

(73)   زبان و نگارش فارسی  احدی گیوی ، حاکمی ، شکری و طباطبایی اردکانی  ص 145.

(74)  انوع ادبی و آثار آن در زبان فارسی  دکتر حسین رزمجو- ص 21.

(75)  همان ص 22.

(76)  همان ص 26.

(77)  همان-ص 32.

(78)  همان- ص 33.

(79)  همان  ص36.

(80)  همان- ص 38.

(81) همان- ص39.

(82) همان  ص 40.

(83) همان- ص 41.

(84) همان ص 43.


منبع :


http://www.faratarazmarzha.org/Islami/OshnaibaQalb.htm

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (6)

 

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (6)


 پا نوشت ها :

(1)  روش فن خطابه  درس دوم  از سلسله درسهای واحد فنّ خطابه  دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم  شعبه خراسان .

(2)  بر سمند سخن  دکتر نادر وزین پور  ص 413

(3)  فرهنگ عمید  حسن عمید .

(4)  همان .

(5)   مجله ی رشد ادب فارسی  سال ششم  ش 24  بهار 1370 « گفتار ی در باب هنر » از دکتر عبدالحسین فرزاد .

(6)   زبان و نگارش فارسی  مؤلفان : دکتر حسن احمدی گیوی ، دکتر اسماعیل حاکمی ، دکتر یدالله شکری و ...

ادامه نوشته

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (5)

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (5)


  قطعه :

      « قطعه ابیاتی است متحد الو زن ومتفق القافیه که بیت اول آن مصرّع نیست َ، حد اقل ابیات قطعه ، دو وحد اکثر پانزده شانزده و غالبا حدود هفت الی ده بیت است و گاه بنا بر ضرورت تا حد چهل و پنجاه بیت نیز می رسد .

   معنی لغوی قطعه ، بریده شده و   .....

ادامه نوشته

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (4)

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (4)


19  8  مقامه :

    « مقامه در لغت به معانی جای نشستن مجلس ، مجمع قبیله ، مجلس سخنرانی ، موعظه ، خطبه و مترادف حدیث و حکایت و تاریخ آمده است که کسی آن ها را گرد آورد ، وبا عبارات مسجّع ومقفّا و آهنگ دار برای جمعی بخواند یا بنویسد و دیگران آن را بر انجمنها ودر مجالس خاص بخوانند و آهنگ کلمات واسجاع آن به سجع طیر وتفرید کبوتران وقمریان شبیه است ، لذّت و نشاط یابند ، از لحاظ ادبی « مقامات» قصّه های کوتاهی است که در آن ها راوی معیّنی ، شخص واحد را در حالات مختلف وصف می کند ، در مقامات عربی این شیوه در کلّیه ی مقامه ها رعایت شده است  ولیکن مقامات فارسی به راوی معیّن و قهرمان معیّن مقیّد نیست» ( 69)    

  20-9-نمایشنامه و فیلمنامه (سنا ریو):

«نمایشنامه،نوشته ای است که ....

ادامه نوشته

آشنائی با قالب ها و گونه های بیان (3)

آشنائی با قالب ها و گونه های بیان (3)


ح- توقیع :

  « دستخط و فرمان پادشاهی که از سر قهر نوشته شده باشد » (42)

 ط- بیانیه :

  نوشته ی است که در آن احزاب ، گروهها ، سازمانها ،ویا شخصیتهای مهم دینی ، مذهبی و سیاسی و... در موضوعات مورد نظر اعلام موضع می کنند .

ی-اعلامیه و اطلاعیه :

 اعلامیه و اطلاعیه ، کلمه های عربی است از نظر لغت به معنی ورقه ای است که از طرف دولت یا حزبی و جمعیتی منتشر می شود و مطلبی را به اطلاع عموم مردم می رساند ، معمولا توسط اعلامیه از مردم دعوت می گرددتادر مجلس سخنرانی که ....

ادامه نوشته

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (2)

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (2)

گونه های گزارش :  

   الف- گزارش کوتاه :

     گزارش کوتاه « نوشته ای است که به تحقیقات وسیع نیازی ندارد ، در بعضی از ادارات و سازمان ها بر اساس مدارکی که در پرونده موجود است گزارش کوتاه برای مقامات مسؤول تهیه می کنند تا آنان بتوانند در مورد چگونگی پاسخ یا عمل تصمیم بگیرند » (18)

 ب- گزارش خبری :

   گزارش خبری « نوشته ای است که    

ادامه نوشته

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (1)

آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (1)

 

بعضی از دانشمندان گفته اند : « البیان بیا نان ، بیان اللسان و بیان الا قلام ، بیان اللسان تدرسه الا عوام و بیان الا قلام باق علی مرالایام »

   بیان دوگونه است : بیان زبان و بیان قلم ، بیان زبان با گذشت زمان کهنه می شود واز بین می رود ، ولی بیان قلم ها برای همیشه با قی می ماند .

    این دو بیان در قالب های گوناگون قابل ارایه است ، بیان زبان در قالب های : سخنرانی ( خطابه ) ، گفت وگو ( مصاحبه ) درس ، جلسه ، سمینار ، کنفرانس ، محاورات ، مکالمات ،مشاورات و...ارایه می شود و همینطور قالب های بیان قلم که ...

ادامه نوشته

اصول ارائه یک سخنرانی آموزشی مناسب و شیوهای آن

 

اصول ارائه یک سخنرانی آموزشی مناسب و شیوهای آن

سخنرانی ، ساده ترین، قدیمی ترین و متداول ترین شیوه آموزشی مورد استفاده می باشد. برای آموزشی نمودن یک سخنرانی لازم است آن را با سایر روش ها و با استفاده از مواد و وسایل کمک آموزشی و ... تلفیق نمود...


مزایای سخنرانی:
1- برنامه ریزی جهت برگزاری سخنرانی آسان و هزینه آن نسبت به سایر روش ها اندک می باشد.
2- می توان فراگیران را دور هم جمع نمود و روی یک موضوع یا نکته متمرکز شد.
3- می توان مقدار زیادی از مواد و مطالب آموزشی را در مدت کوتاهی ارایه نمود.
4- می توان به آسانی برنامه زمانبندی شده یا زمان صرف شده روی موضوعات را کنترل کرد.
5- یک روش آشنا برای فراگیران است و با آن راحت خواهند بود.
6- می توان این روش را برای گروه های بزرگ تا جایی که سخنران دیده و صدایش شنیده شود، استفاده کرد.
7- می توان از این روش هنگامی که امکانات فیزیکی محدود است، استفاده نمود.

 
محدودیت های سخنرانی
1- فراگیران اغلب غیرفعال هستند.
2- تسلط به سخنرانی اثربخش مشکل است.
3- اگر از سخنرانی به مدت خیلی طولانی بدون مشارکت فراگیران استفاده شود آموزش خسته کننده و کسالت آور می شود.
4- سخنرانی برای آموختن موضوعات عملی از قبیل کسب مهارت ها مناسب نیست.
5- هنگام ارایه سخنرانی، مشکل است قضاوت نمود که فراگیران در حال آموختن و یادگیری هستند.
6- بیشترین فراگیری و به خاطر سپاری فراگیران زمانی است که به طور فعال در فرآیند آموختن درگیر هستند.
7- به مهارت های کلامی کافی نیاز دارد.
8- ارتباط یک طرفه است.

 
سازماندهی خوب در تدارک یک سخنرانی مستلزم توجه به بسیاری از جزئیات است:
1- شرایط، مشخصات، نیازها و علائق گروه را دریابید.
2- اطلاعات جدید و صحیح را تهیه و ارائه نمایید.
3- آنچه را که می خواهید بگویید، یادداشت کنید. لیستی از نکات معدود و مهم سخنرانی خود را تهیه نمایید.
4- از مواد و وسایل کمک آموزشی بصری در سخنرانی خود استفاده نمایید.
5- تمام صحبت هایتان را طبق برنامه سخنرانی خود تمرین نمایید.
6- نتایج پژوهش های موردی را که در زمینه موضوع سخنرانی شما انجام شده است بازگو کنید. این امر صحبت های شما را مدلل و مستند خواهد نمود.
7- استوار و مصمم بوده و از نظر ظاهر، مرتب و تمیز باشید.
8- شکیبا بوده و بر هیجان خود غلبه کنید.
9- در حالیکه اختیارحاضران و قدرت جلسه در دست شماست خود را برتر از دیگران نشمارید.
10- به موضوع احاطه داشته باشید، زیرا بدون احاطه کامل بر موضوع، سخن گفتن ارزش لازم را نخواهد داشت.
11- حاضرالذهن و سریع الانتقال باشید و سعی کنید هرگز غفلت و فراموشی بر شما مستولی نشود.
12- به موضوع سخنرانی توجه کامل داشته و فقط درباره آن صحبت نمایید.
13- تقدم و تأخر مطالبی را که قصد بیان آنها را دارید، بخاطر بسپارید.
14- تمام توجهات خود را روی شنوندگان متمرکز نموده و میزان علاقمندی آنان را به موضوع سخنرانی افزایش دهید.
15- در موقع سخنرانی به سئوالات حضار، با صبر و حوصله کافی گوش فرا دهید.
16- اعتماد به نفس و جرأت کامل برای سخن گفتن داشته باشید، که این اعتماد بر اثر تمرین، علاقه و جدیت در کار حاصل می گردد.
17- میل به سخنرانی و خوب حرف زدن داشته باشید.
18- سخنرانی خود را خوب تهیه و تنظیم نمایید و مطالب سخنرانی واضح و روشن باشد.
19- همیشه مطالب کافی برای سخنرانی ذخیره داشته باشید.
20- شنوندگان را واقعاً دوست داشته باشید و احترام لازم را برای آنها قائل شوید.
21- با میل و هیجان صحبت نموده و از ته قلب جملات را ادا کنید.
22- مطالبی را بیان کنید که برای شنوندگان قابل فهم باشد.
23- سکوت فراگیران دلیل بر موافقت و یا فهمیدن مطالبی که می گویید نیست و تأیید مطالب سخنرانی توسط افراد معدودی از گروه نشانه درک کامل مطالب از جانب همه افراد گروه تلقی نمی شود. به وسیله پرسش و پاسخ و با استفاده از روش های مختلف ارزشیابی جلسات آموزش، از درک مطالب گفته شده مطمئن شوید.
 
آماده سازی سخنرانی
هدف یا اهداف سخنرانی را بنویسید.
محتوا را تعیین کنید. این کار را با یادداشت کردن مطالب مهمی که حول هدف سخنرانی به ذهنتان می رسد، شروع کنید. وقتی ایده های اصلی مشخص شدند، نکات بعدی را که از آنها منشعب می شوند، با فکر کردن دقیق تر پیدا خواهید کرد.
مثال هایی روشن برای نکات کلیدی که به ذهن شما راه خواهند یافت یادداشت کنید.
-تذکر: در این مرحله توجه خود را به نظمی که نهایتاً می خواهید در سخنرانی وجود داشته باشد، معطوف نسازید.
برنامه را به مرحله نهایی برسانید. محتوای خام برنامه را باید به یک ساختار خطی که دارای توالی منطقی باشد، تبدیل کنید.
 
ارائه سخنرانی
قبل از تحقق هر گونه یادگیری، لازم است فراگیران را هوشیار سازید و به سخنرانی خود چنان ساختاری بدهید که این سطح از هوشیاری محفوظ بماند. جهت برانگیختن علاقه می توان از یک لطیفه، نمایش کوتاه و ... استفاده نمود.
- تذکر: باید توجه فراگیران را به موضوع سخنرانی معطوف نمود و نباید این توجه را به شخصیت سخنران جلب کرد.

 
شروع سخنرانی
ساده ترین راه برای شروع سخنرانی این است که هدف سخنرانی و چگونگی سازماندهی آن شرح داده شود. می توان سخنرانی را با چندین سئوال بجا آغاز نمود.
- تذکر: مراقب باشید که این سئوالات با رفتاری تهدید آمیز توام نگردد. اگر نقایصی در معلومات فراگیران پیدا کردید، لازم است دراصلاح آنها بکوشید و نباید بدون توجه به نقایص آنها، به ایراد سخنرانی از پیش تعیین شده خود بپردازید.

 
تغییر دادن شیوه
نباید شروع زمان تنفس یا شروع تغییر بارز در شیوه یاددهی، بیش از 20 دقیقه از آغاز سخنرانی به طول انجامد. راه های تغییر شیوه شامل: سئوال کردن، ایجاد بحث در بین فراگیران، نمایش یک فیلم یا نوار ویدئویی می باشد.
روش های مورد استفاده جهت تقویت سخنرانی
- تغییر در روش ارائه گفتار: تغییر در لحن یا صوت و یا سرعت گفتار از ساده ترین روش هاست. سکوت، انجام حرکاتی مانند دور شدن از محل سخنرانی و آمدن در میان فراگیران نیز نمونه دیگری از این روش هاست.
- مشارکت فعال: قویترین راه افزایش یادگیری است.
1. سئوال کردن: ساده ترین شکل تأثیر متقابل است. سئوال باید واضح، هدفدار و مختصر باشد. ایجاد تفکر نماید. راهنمایی ناخواسته نداشته و با زمان پاسخگویی کافی و متناسب با سطح درک فراگیران و برحسب حیطه های یادگیری طرح شود.
تذکر: بهتر است وضعیتی ایجاد شود که تمام فراگیران به پاسخ دادن بپردازند.
2. فعالیت در گروه های کوچک: به عنوان یک روش قوی یاددهی باید مدنظر داشت. می توان فراگیران را به گروه های کوچک تقسیم کرد و در صورت لزوم صندلی ها را به نحو مناسبی چید. از این گروه های کوچک (گروه های همهمه) خواسته می شود تا در مورد مطلبی به بحث بپردازند. سپس برخی یا تمامی گروه ها نتیجه بحث خود را ارائه می نماید.
3. بارش افکار - طوفان فکری: این روش خصوصاً در ابتدای سخنرانی برای جلب توجه فراگیران بسیار مفید می باشد. در این روش سئوال یا مسأله ای برای فراگیران مطرح شده و از آنها خواسته می شود تا نظرات و راه حل های خود را در این زمینه عنوان کنند. سپس نظرات بدون هیچ انتقادی بر روی تخته یا طلق شفاف نوشته می شود سپس بر اساس این نظرات بحث آغاز می گردد.
4. بحث نفر به نفر: فراگیران به گروه های دو نفره تقسیم شده و سئوال یا مسأله ای مطرح می شود.
ابتدا نفر اول نظرات خود را گفته سپس نفر مقابل عقاید خود را ابراز می کند و سپس نتیجه بحث به اطلاع سخنران
می رسد.

 
زمان و مکان سخنرانی
زمان سخنرانی از نظر عدم تداخل با سایر وقایع جامعه و یا سایر وظایف گروه، هماهنگی با سخنرانان، فرصت تهیه موضوع سخنرانی و ... مناسب باشد.
مکان سخنرانی باید از نظر وسعت و ظرفیت، سرما و گرما، دیدن سخنران، شنیدن صدای سخنران، رعایت نکات بهداشتی نزدیکی به محل اقامت گروه، نور، بهداشت محیط و وضعیت صندلی ها مناسب باشد.

 
مدت سخنرانی
مدت هر سخنرانی باید مناسب باشد تا فراگیران در سطح هوشیاری مناسبی باقی بمانند کل صحبت با احتساب نمایش مواد و وسایل کمک آموزشی بصری می بایست حداکثر 20 دقیقه باشد و حداکثر 25-20 دقیقه نیز به پرسش و پاسخ اختصاص یابد. در موارد خاص این میزان می تواند حداکثر 2 برابر شود.

 
ویژگی های سخنرانی با کیفیت بالا و اثر بخش
1- اهداف سخنرانی به خوبی توسط فراگیران فهمیده و درک شده است.
2- عنوان و محتوای سخنرانی مرتبط و وابسته به دانش قبلی فراگیران است.
3- سخنرانی به خوبی سازماندهی شده و شامل مقدمه و نتیجه گیری است.
4- سرعت بیان و ارائه سخنرانی برای فراگیران مناسب است.
5- فراگیران در یک محیط راحت بوده و سخنرانی به خوبی می تواند به وسیله فراگیران دیده و شنیده شود.
6- سخنرانی متناسب با نیازهای فراگیران تنظیم شده است.
7- به طول مکرر سئوالاتی از فراگیران پرسیده می شود تا میزان درک آنها توسط سخنران چک شود.
 
منابع
1- مبانی و کاربرد تکنولوژی آموزشی و ارتقای سلامت. دکتر رضا قاسمی برقی دکتر محمد پوراسلامی و همکاران، انتشارات بحرالعلوم، قزوین 1381.
2- آموزش سلامت. جلد اول. دکتر ناصر محمدی، دکتر شهرام رفیعی فر و همکاران، انتشارات مهرراوش، تهران، 1384.
3- روش های نوین در آموزش پزشکی و علوم وابسته. دیوید نیوبل و روبرت کانن، مترجم دکتر سید محسن محمودی. انتشارات علمی و فرهنگی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی 1376.
4- Teaching and Learning Method, Galbraith. M.W (2003) – Adult Learning Method, (Ed) Malabar, Eia: Krieger
سایت علوم مدیرت ایران

 

بديهه‌ سرايى‌ و بديهه‌ گويى‌

بديهه‌ سرايى‌ و بديهه‌ گويى‌

بَديهه‌سُرايى‌ وَ بَديهه‌گويى‌، سرايش‌ و نگارش‌ شعر و سخن‌ به‌ مقتضاي‌ مقام‌ و بى‌درنگ‌ و انديشة پيشين‌. بديهه‌ يا بداهه‌ (به‌ ضم‌ يا فتح‌ باء) از مصدر بَدْه‌ و بُدْه‌ (هاء بدل‌ از همزه‌: بدء)، در لغت‌ يعنى‌ آغاز هر چيز و آنچه‌ به‌ ناگاه‌ آيد؛ و در اصطلاح‌ ادب‌ كلامى‌ است‌ كه‌ بى‌رَويّت‌ و انديشه‌ بر زبان‌ و قلم‌ گوينده‌ و نويسنده‌ جاري‌ شود (ابن‌ منظور، مادة بده‌؛ قاموس‌، 1604؛ صفى‌پوري‌، نفيسى‌، نيز آنندراج‌، مادة بده‌). 
در تعريف‌ منطقى‌ بديهه‌، بى‌گمان‌ صفت‌ «ناگهانى‌ بودن‌» يا «به‌ ناگاه‌ روي‌ دادن‌» فصل‌ يا عرض‌ خاص‌ به‌ شمار مى‌آيد؛ پس‌ اين‌ صفت‌ هم‌ صفت‌ قول‌ (سخن‌، كلام‌) تواند بود و هم‌ صفت‌ فعل‌؛ ولى‌ آنچه‌ در اينجا موردنظر است‌، بديهه‌ در قول‌ يا كلام‌ است‌ كه‌ ممكن‌ است‌ مطلق‌ يا مقيد باشد. در قول‌ يا كلام‌ مطلق‌، بديهه‌ يعنى‌ «بى‌انديشه‌ آمدن‌ِ سخن‌، ناگاه‌ آمدن‌ سخن‌ و بى‌تأمل‌ چيزي‌ گفتن‌» (تهانوي‌، 1/158؛ غياث‌...، ذيل‌ بديهه‌)؛ و در قول‌ يا كلام‌ مقيد (انشاء، شعر، خطابه‌)، نوشتن‌ و سرودن‌ و سخنوري‌ بى‌انديشه‌ و بى‌مقدمه‌ را بديهه‌ گويند (رشيد، 87؛ نيز نك: هدايت‌، 8)، بدين‌معنى‌ كه‌ «منشى‌ يا شاعر كلام‌ را بى‌ رويت‌ و فكر انشا كند» (تهانوي‌، نيز غياث‌، همانجاها). در زبان‌ فارسى‌ از بديهه‌ به‌ «زود شعري‌» و «چُست‌گويى‌» نيز تعبير شده‌ است‌ (نظامى‌عروضى‌، 48؛ لغت‌نامه‌...، ذيل‌ بديهه‌). 
از بديهه‌ به‌ «ارتجال‌» نيز تعبير مى‌شود. ارتجال‌ در اصطلاح‌ «سخن‌ گفتن‌ بدون‌ آمادگى‌ قبلى‌» است‌ ( قاموس‌، 1297؛ ابوالبقاء، 1/111؛ صفى‌پوري‌، مادة ر ج‌ ل‌). رشيد وطواط و تهانوي‌ (همانجاها) به‌ صراحت‌ بديهه‌ را همان‌ ارتجال‌ خوانده‌اند. پس‌ شعرسرايى‌ و انشاپردازي‌ و سخنوري‌ بدون‌ ساختن‌ و آماده‌ كردن‌ قبلى‌، مصداق‌ِ ارتجال‌ يا بديهه‌ به‌ شمار مى‌روند (همايى‌، 1/402). اما رويت‌، در برابر ارتجال‌ و بديهه‌، در اصطلاح‌ ادب‌ سخنى‌ است‌ كه‌ در پى‌ تأمل‌ و تفكر و با انديشه‌ پديد آيد (رشيد، همانجا؛ هدايت‌، 9؛ همايى‌، همانجا). در اين‌ باره‌ بايد گفت‌: از آنجا كه‌ فكر، به‌ تعبير اهل‌ منطق‌ ذاتى‌ انسان‌ است‌ (علامة حلى‌، 15)، پس‌ انسان‌ چه‌ در حال‌ بديهه‌گويى‌ و چه‌ در حال‌ رويه‌گويى‌ مى‌انديشد؛ بنابراين‌، مراد از «بى‌انديشه‌ سخن‌ گفتن‌» در بديهه‌، چيزي‌ جز «بى‌انديشة پيشين‌ و شتاب‌آلود سخن‌ گفتن‌» نيست‌ (رشيد، هدايت‌، همايى‌، همانجاها)؛ پس‌ دو گونه‌ مى‌توان‌ گفت‌ و نوشت‌: بى‌تأمل‌ و شتاب‌آلود؛ با تأمل‌ و درنگ‌ و دور از شتاب‌. از گونة اول‌ به‌ بديهه‌، و از گونة دوم‌ به‌ رويه‌ تعبير مى‌شود. گونة دوم‌ كه‌ در پى‌ تأمل‌ و درنگ‌ و غور به‌ بار مى‌آيد، شيوة طبيعى‌ سخن‌ گفتن‌ و نوشتن‌ و سرودن‌ است‌. پس‌ قاعده‌ در سخنوري‌ و نويسندگى‌ و شاعري‌، رويت‌ است‌ و تأمل‌؛ و بديهه‌ از مقولة استثنا به‌ شمار مى‌آيد كه‌ خود، دست‌ كم‌ در اين‌ موارد، نشانة استادي‌ و كارآزمودگى‌ است‌؛ چنانكه‌ نظامى‌ عروضى‌ با عبارت‌ِ «بديهة من‌ چون‌ رويت‌ گشته‌ بود» (ص‌ 85)، از استادي‌ خويش‌ سخن‌ مى‌گويد. همو بديهه‌سرايى‌ را ركن‌ اعلاي‌ شاعري‌ شمرده‌، و آورده‌ كه‌ بر شاعر واجب‌ است‌ تا به‌ مدد تكرار و ممارست‌، طبع‌ خود را چنان‌ در بديهه‌سرايى‌ توانا سازد كه‌ بتواند «معانى‌ انگيزد» (ص‌ 57). طبع‌ روان‌ خصلتى‌ است‌ كه‌ يكى‌ از جلوه‌هاي‌ آن‌ بديهه‌سرايى‌ است‌ و شاعر بديهه‌سرا داراي‌ طبعى‌ به‌ تعبير حافظ «چون‌ آب‌» است‌ (غزل‌، 268). 
از ديگر شرايط دست‌يابى‌ به‌ پايگاه‌ بديهه‌سرايى‌ تكرار و ممارست‌ و حفظ شعر، و آنگاه‌ سرودن‌ و بسيار سرودن‌ شعر است‌ تا در نفس‌ شاعر «ملكة شاعري‌» پرورش‌ يابد و در بديهه‌گويى‌ توانا گردد (نظامى‌ عروضى‌، 47- 48؛ نيز نك: ابن‌ خلدون‌، 3/1306). پس‌ پيوند شاعري‌ و بديهه‌سرايى‌، دست‌ كم‌ به‌ عنوان‌ جلوه‌اي‌ از طبع‌ روان‌، امري‌ است‌ نه‌ فقط پذيرفته‌، كه‌ مطلوب‌ نيز هست‌؛ اما در برابر، كسانى‌ بر رويه‌گويى‌ تأكيد مى‌كنند و بديهه‌گويى‌ را گونه‌اي‌ هرزه‌درايى‌ و ياوه‌گويى‌ مى‌شمارند (نك: حميدي‌، 113). 
بديهه‌سرايى‌ سابقه‌اي‌ ديرينه‌ دارد و در تمام‌ ادوار شعر فارسى‌ كم‌ و بيش‌ رواج‌ داشته‌ است‌. نظامى‌ عروضى‌ گزارشها و حكايتهايى‌ از بديهه‌سراييهاي‌ شاعرانى‌ چون‌ رودكى‌، عنصري‌، معزّي‌ و ازرقى‌ به‌ دست‌ مى‌دهد (ص‌ 52، 54، 57، 70-71). خاقانى‌ شروانى‌ نيز در بيتى‌ از قصيده‌اي‌ به‌ بديهه‌گويى‌ خويش‌ افتخار كرده‌ است‌ (ص‌ 132). نظامى‌ گنجوي‌ در ليلى‌ و مجنون‌ از بديهه‌گويى‌ شاعرانه‌ سخن‌ رانده‌ (ص‌ 95، 105، 217)، و جامى‌ هم‌ از بديهه‌گويى‌ فردوسى‌ در مجلس‌ سلطان‌ محمود ياد كرده‌ است‌ (ص‌ 94). از بديهه‌گوييهاي‌ صائب‌ نيز چند جا سخن‌ به‌ ميان‌ آمده‌ است‌ (نشاط، 285)، و حكاياتى‌ از قدرت‌ طبع‌ قاآنى‌ و بديهه‌سراييهاي‌ او آورده‌اند (نك: حميدي‌، 112). در دورة معاصر نيز بديهه‌سرايى‌ موردتوجه‌ برخى‌ از شاعران‌ سنت‌گرا قرار دارد. 
بديهه‌سرايى‌ بنابر طبيعت‌ خود كه‌ از سر شتاب‌ و تحت‌ تأثير رويدادهاي‌ خاص‌ شكل‌ مى‌گيرد و به‌ كوتاهى‌ بيان‌ مى‌شود، معمولاً قالبهايى‌ كوتاه‌ مى‌طلبد؛ به‌ علاوه‌، شاعر با همة مهارتى‌ كه‌ دارد، كمتر مجال‌ انتخاب‌ قوالب‌ بلند مى‌يابد. در حقيقت‌ جلوگاه‌ بديهه‌، نخست‌ رباعى‌ و دو بيتى‌ است‌ و سپس‌ مفردات‌ (نشاط، 281) و سرانجام‌ قطعه‌هايى‌ كه‌ از دو يا چند بيت‌ فراتر نمى‌رود؛ چنانكه‌ بديهه‌سراييهاي‌ رودكى‌ و عنصري‌ و معزي‌ و ازرقى‌ و مهستى‌ همه‌ قطعه‌ يا رباعى‌ است‌ (نك: آذر، 360). 
مآخذ: آذربيگدلى‌، لطفعلى‌، آتشكده‌، به‌ كوشش‌ جعفر شهيدي‌، تهران‌، 1337ش‌؛ آنندراج‌، محمد پادشاه‌، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1335ش‌؛ ابن‌ خلدون‌، مقدمة، به‌ كوشش‌ على‌ عبدالواحد وافى‌، قاهره‌، 1376-1382ق‌؛ ابن‌ منظور، لسان‌؛ ابوالبقاء كفوي‌، ايوب‌، الكليات‌، دمشق‌، 1981م‌؛ تهانوي‌، محمد اعلى‌، كشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، به‌ كوشش‌ اشپرنگر، كلكته‌، 1862م‌؛ جامى‌، عبدالرحمان‌، بهارستان‌، به‌ كوشش‌ اسماعيل‌ حاكمى‌، تهران‌، 1367ش‌؛ حافظ شيرازي‌، ديوان‌، به‌ كوشش‌ محمد قزوينى‌ و قاسم‌ غنى‌، تهران‌، زوار؛ حميدي‌، مهدي‌، شعردر عصر قاجار، تهران‌، 1364ش‌؛ خاقانى‌ شروانى‌، ديوان‌، به‌ كوشش‌ ضياءالدين‌ سجادي‌، تهران‌، 1357ش‌؛ رشيد وطواط، محمد، حدائق‌ السحر فى‌ دقائق‌ الشعر، به‌ كوشش‌ عباس‌ اقبال‌ آشتيانى‌، تهران‌، 1362ش‌؛ صفى‌پوري‌، عبدالرحيم‌، منتهى‌ الارب‌، تهران‌، سنايى‌؛ علامة حلى‌، حسن‌، الجوهر النضيد، قم‌، 1413ق‌/1371ش‌؛ غياث‌ اللغات‌، غياث‌الدين‌ محمد رامپوري‌، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، معرفت‌؛ قاموس‌؛ لغت‌نامة دهخدا؛ نشاط، محمود، زيب‌ سخن‌، تهران‌، 1342ش‌؛ نظامى‌عروضى‌، احمد، چهار مقاله‌، به‌ كوشش‌ محمد قزوينى‌، تهران‌، 1341ش‌؛ نظامى‌گنجوي‌، ليلى‌ و مجنون‌، به‌ كوشش‌ وحيد دستگردي‌، تهران‌، 1333ش‌؛ نفيسى‌، على‌اكبر، فرهنگ‌، تهران‌، 1343ش‌؛ هدايت‌، رضاقلى‌، مدارج‌ البلاغه‌، شيراز، 1355ش‌؛ همايى‌، جلال‌الدين‌، فنون‌ بلاغت‌ و صناعات‌ ادبى‌، تهران‌، 1363ش‌. هيأت‌ ويراستاران‌ 

منبع :

http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=4668

نگارش رادیویی- مطلب کاربردی برای گویندگان و نویسندگان رادیو

 نگارش رادیویی- مطلب کاربردی برای گویندگان و نویسندگان رادیو

پيش از آنکه به توصيف و دسته بندي زبان گونه هاي رايج در برنامه هاي راديو بپردازيم نخست يادآور مي شويم که فرآورده ها و مواد برنامه اي را در راديو به اعتبار "زبان" مي توان به دو دسته کلّي تقسيم کرد:


1- موادي که عامل زبان در آنها در اختيار برنامه ساز نيست، شامل:
الف) آنچه از متون مکتوب و منابع و مآخذ نوشتاري عيناً (به عبارت) در راديو نقل مي شود، چه به شکل گفتار مستقل و چه به منزلهی شاهد در خلال گفتار عوامل برنامه (نظير کلمات قصار بزرگان وانديشمندان ، گزيده اي از گلستان سعدي، حکايتي از کليله و دمنه، متني از تاريخ بيهقي، غزلي از حافظ، نوشته ها و سروده هاي معاصر، متون ترجمه اي و امثال اينها)
ب) گفتار مسئولان و کارشناسان (چه به شکل مکتوب، چه به شکل سخنراني وچه از طريق مصاحبه و گزارشها وميزِگردها)
ج)اظهارنظرهاي مردم که از راه تلفن و گزارش منعکس مي شود.
د) تصنيف ها و سروده
ه) آگهي ها و پيامهاي بازرگاني


2- موادي از برنامه که عامل زبان در آنها به اختيار برنامه ساز است. شامل:
الف) متون داستاني و نمايشي (به قلم نويسندگان راديو یا با اعمال نظر اصلاحي آنان)
ب) متون گفتاري و خبري(آنچه نويسندگان راديو براي برنامه هاي مختلف مي نويسند يا بازنويسي مي کنند، همچنين گفتارها و سخنان بداهه ی گويندگان و مجريان و گزارشگران و کارشناسان ثابت برنامه ها و ارتباط گرهاي تلفني)
آنچه در اين نوشتار به آن مي پردازيم گونه هاي زباني عوامل ارتباط دهنده در برنامه هاي راديو يعني زبان "متون گفتاري وخبري"است.
توضيح اينکه، چهار وجه هر ايده برنامه اي (يعني موضوع، هدف، قالب و مخاطب) در هر برنامه فضا و موقعيت ارتباطي خاصي پديد مي آورند که اين فضا و موقعيت مقتضي گونه زباني خاصي(ازحيث واژگان، جنبه هاي دستوري و نظام آوايي) است.
به ديگر بيان، زبانهاي ارتباطي گوناگوني، به اقتضاي موقعيت هاي مختلف ارتباطي، در راديو شکل مي گيرد که آنها را مي توان براساس ميزان کاربردشان به دو دسته تقسيم کرد:


1- گونه هاي زباني خاص و کم بسامد راديو، شامل:
- گونه زباني کودک (نظير برنامه سلام کوچولو)
- برخي گونه هاي نامعيار(نظير گونه زباني برنامه چهارراه جواني که خصلت نمايشي دارد ومتأثر از يک سبک اجتماعي است، همچنين برخي گونه ها با گرايش به فارسي کهن و تلفظ هاي بعضاً مهجور)
- لهجه ها و گويش هاي اقليمي مورد استفاده در پاره اي از برنامه ها (نظير برنامه نقلک از راديو کرج)
2- گونه هاي زباني عام و پربسامد راديو، شامل:
گونه هاي رايج و مسلط در سطح شبکه هاي ملي و بسياري از شبکه هاي استاني ( ازجمله زبان خبر و گونه هاي زباني تقريباً همسان در عموم برنامه ها مثل راديو پيام)
آنچه نوعاً تعبير "زبان رسانه" برآن اطلاق مي شود و مورد نظر و اشاره اهل ادب و زبان شناسان در مقاله ها و سخنرانيهاست همين دسته اخير است يعني زبانگونه هايي که در بيشتر موقعيت هاي ارتباطي راديو در سطح شبکه هاي ملي به کار مي روند.
شناخت خصوصيات اين گونه هاي زباني و صورتهاي معياري آنها بلحاظ کاربرد وسيعشان در برنامه هاي راديو حائز اهميت است.
 
در يک تقسيم بندي، مجموعه اين گونه ها را مي توان، به اعتبار درجه رسميتشان، در سه دسته کلي قرار داد:
الف)گونه هاي نوشتاري (لفظ قلم، رسمي)
ب)گونه هاي نوشتاري-گفتاري (نيمه رسمي)
ج)گونه هاي گفتاري (محاوره)
 
گونه هاي نوشتاري (لفظ قلم، رسمي)
شماري از گفتارها در راديو، به حکم پاره اي ملاحظات رسانه اي و ضرورتهاي ارتباطي، به لفظ قلم نوشته و بيان مي شوند.
البته، سبک و سياق لفظ قلم در برنامه هاي مختلف راديو يکسان نيست مثلا، در متن هاي خبري و تفاسير سياسي، يا برخي گفتارهاي علمي، زباني بکار مي رود که با زبان مطالب ادبي و ذوقي در راديو تفاوت دارد.
بر اين اساس،گونه هاي نوشتاري در راديو را مي توان به دو مجموعه زباني تقسيم کرد: گونه هاي "نوشتاري ساده" و گونه هاي "نوشتاري ادبي"، به شرح زير:
زبان نوشتاري ساده
مشخصه هاي اصلي اين زبان بدين قرار است :
واژگان و ترکيب عبارات و جملات در آن عموماً ساده و روان و فاقد آرايه هاي ادبي و بار عاطفي اند. اگرچه
اين زبان به مقتضاي موضوع گاه به برخي اصطلاحات و واژگان تخصصي آميخته مي شود، تعقيد و تکلّفي درآن نيست و فهم آن راحت است. اين زبان صرفاً وسيله انتقال پيام و افاده معناست و خود در ميان نيست، يعني شنونده را درگير کلمات و الفاظ نمي کند.
زبان نوشتاري ساده بيشتر در برنامه هايي به کار مي رود که به نوعي درجه رسميت آنها بالاست و فضاي کار اصولاً اقتضاي بيان محاوره و شکسته گويي ندارد.نظير اخبار و متون خبري و گزارشها و تفسيرهاي سياسي و نيز پاره اي گفتارهاي فرهنگي، ديني، تاريخي، علمي و هنري با صبغه پژوهشي و کارشناسانه.
البته، همچنانکه پيش از اين اشاره شد،گونه هاي زباني در راديو، به سبب تنوع خصائص برنامه اي (موضوع،
ويژگيهاي مخاطب، اهداف کار و قالب برنامه ها)صورت واحد و يکپارچه اي ندارند، بالطبع،گونه هاي نوشتاري ساده نيز در بافت هاي موقعيتي مختلف با هم فرق مي کنند.
متن هاي زير شواهدي از اين گونه هاست :
متن1)
"شهر يزد در محل کنوني خود به دست يزدگرد اول، پادشاه ساساني، بنا شد و بعد سه تن ديگر از پادشاهان ساختمان آنرا تکميل کردند. نام يزد از واژه يزدان مشتق شده و در آغاز "يزدان گرد"بوده، يعني شهر خدا.
ولي پيش از آنکه شهري به نام يزد و يزدان گرد ساخته شود،کمي دورتر، در سي چهل کيلومتري جنوب شهر کنوني، شهر مهم ديگري در زمان فرمانروايي مادها به نام ايساتيس وجود داشته و معلوم نيست به چه علت از بين رفته و خراب شده است"
متن2 )
"عموماً دانش آموزان عادت دارند که شب امتحان تا دير وقت بيدار بمانند، غافل از آنکه همين بيداري از کارايي ذهن و مغز آنها کم مي کند.
متخصصان مي گويند: خواب به اندازه و کافي براي ذخيره سازي و بهره گيري دوباره از محفوظات مغز نهايت اهميت را دارد. کسي که کمتر از سه ساعت در شب بخوابد، روز بعد تا سي درصد مهارت و کارايي خود را از دست مي دهد و تکرار بيخوابي همراه با کارمغزي مي تواند خطرناک باشد"
متن3)
"يکي از ناکارآمدترين روشهاي تربيتي که از سوي والدين مورد استفاده قرار مي گيرد اقدام به تنبيه بدني کودکان است.
اين مساله باعث بروز رفتارهايي از طرف کودک، جهت کم کردن يا حتي خنثي سازي اثرات تنبيه مي شود و در درازمدت اثراتي به مراتب شديدتر از رفتار اوليه از خود برجا مي گذارد"
دامنه زبان نوشتاري ساده در راديو از گونه اي نازل از حيث عناصر زباني(نظيرمتن3) تا گونه اي فخيم و سنجيده
(متن 1) نوسان دارد.گونه زباني متن2، همچنين گونه رايج در اخبار راديو در ميانه اين طيف قرار مي گيرند.
علت نازل بودن زبان در متن 3 وجود تعابير نامناسب و خطاها و مسامحات زباني در متن است، نظير ترکيباتي چون"از سوي والدين" ، "از طرف کودک" ، "مورد استفاده قرار دادن" ، "اقدام به تنبيه بدني کردن" ، "جهت کم کردن" ، "اثرات" و "رفتار اوليه (کدام رفتار؟).
چنانکه گفته شد، يکي از زمينه هاي کاربرد زبان نوشتاري ساده در راديو خبرنويسي است.متن هاي خبري رسمي ترين گفتارها در رسانه اند.بنابراين، سعي مي شود که به زبانی سنجيده و صريح و به دور از ابهام و کژتابي به نگارش در آيند.به علاوه، چون سرعت در انتقال خبر حائز اهميت است اين متن ها حتي الامکان به شکلي مختصر وروان نوشته مي شوند.
البته، اختصار وگزيده نويسي نبايد منجر به حذف اطلاعات مهم و کليدي خبر شود و در متن ايجاد ابهام کند، همچنانکه نبايد تراکم در اطلاع رساني را موجب شود و مخاطب را سردرگم سازد.
پردازش هرخبر، بسته به جزئيات موضوعي و ارزشهاي محتوايي آن، قسمي از آرايش اجزا و عناصر زباني را اقتضا دارد که بي ملاحظه آنها مقصود پيامرسان برآورده نمي شود.
در خبر براي انتقال هر مفهوم سياسي يا اقتصادي هر اصطلاحي را نمي توان به کار بست.نيز بار معنايي خاصي که هر واژه به ذهن القا مي کند مانع از جانشيني واژه هاي معادل آن مي شود.جابجایي عبارات نيز (ولو وفق الگوهاي نحوي و ضوابط دستوري باشد) لزوماً مجاز نيست. اينها روي هم به زبان خبر خصوصيتي حرفه اي مي دهند وآنرا از ساير گونه هاي نوشتاري متمايز مي کنند.
توجه به اين نکته هم ضروري است که زبان خبر و طرز نگارش آن در راديو با مطبوعات فرق دارد. در راديو حتي الامکان از درازنويسي (آوردن جملات طولاني) و انباشتن اطلاعات خبري و اصطلاحات تخصصي در متن (خصوصا نخستين جمله) پرهيز مي شود تا مخاطب خبر را سريع تر و با فعاليت ذهني کمتري دريافت کند. ذيلاً، يک خبر مندرج در مطبوعات را (که به تفصيل بيان شده) نقل مي کنيم، سپس در ادامه متن تلخيص شده آن را براي راديو بيان ميکنيم :
"حراج کريستي در هفته گذشته گران ترين اثر هنري آسيا را به فروش رساند.اين اثر هنري کوزه اي آبي و سفيد است که يوان دیناستی در قرن 14 آن را ساخته است و در زمره يکي از زيباترين آثار هنري آسيا به حساب مي آيد. در ابتداي برگزاري حراج، قيمت پايه در نظر گرفته شده 15ميليون و 688 هزار دلار بودکه در پي تماس هاي متعدد و رقابت بسيار اين قيمت به 27ميليون و700 هزار دلار افزايش يافت. اين فروش نه تنها بالاترين قيمت پرداخته شده براي يک اثر هنري چين است بلکه گرانترين قيمتي است که در سال جاري در حراج کريستي پرداخت شده است. دسموند هيرلي مدير برگزاري برنامه با اعلام خرسندي از برگزاري چنين حراجي گفت: اين کوزه هاي زيبا يک اثر ويژه است که از قرن ها پيش به يادگار مانده است.اين کوزه يکي از کوزه هاي زيبا و هنري چين است که با اشعار و نوشته هاي مختلف به رنگ آبي و زيبا تزئين شده و به اعتقاد کارشناسان از اين نوع هنر خاص تنها هشت کوزه برجاي مانده است"(روزنامه شرق).
 
تنظيم و نگارش خبر براي راديو:
"هفته گذشته يک کوزه چيني،مربوط به قرن چهاردهم، 27 ميليون دلار به فروش رفت.
اين کوزه که گفته مي شود گرانترين اثر هنري آسياست از کوزه هاي زيبا و تاريخي چين است که با اشعار و نوشته هاي مختلف به رنگ آبي و سفيد تزيين شده.
به گفته کارشناسان از اين نوع کوزه هاکه جزو آثار هنري ويژه محسوب مي شوند تنها هشت عدد در دنيا باقي مانده.
اين کوزه 27 ميليون دلاري را هفتصد سال پيش فردي به نام يوان دیناستی ساخته است"
در تنظيم و تلخیص خبر مذکور فقط اطلاعات اصلي و کليدي نقل شده و از ذکر اطلاعات جانبي و کم اهميت،به سبب رعايت گزيده گويي و سرعت در انتقال اخبار در رسانه شنيداري راديو پرهيز شده است.به علاوه،در سطر آخر يک بار ديگر قيمت کوزه (که مهمترين اطلاع متن است)وقدمت آن را از باب تاکيد و ملاحظه حال شنونده اي که سطر اول خبر را نشنيده ذکر کرده ايم(اين کار در مطبوعات لازم نيست)
 
گونه هاي نوشتار ادبي
اين گونه هاي زباني بيشتر کارکردي حسي و عاطفي دارند.گفتار ادبي در راديو هنگامي به کار مي آيد که موضوع به نوعي با عواطف و روحيات مخاطب مرتبط باشد و برنامه ساز درصدد آن باشد که مخاطب را به رفتار عاطفي خاصی ترغيب نمايد يا احساسي را در او برانگيزد. نويسنده در اين مقام با ايجاد جلوه هاي تصويري و فضاهاي حسي و لطيف در متن و با درگيرکردن قوه احساس و تخيل مخاطب پيام خود را انتقال مي دهد، نظير متن هاي زير:
متن1)
"براي آنان که با از دست دادن کمترين موقعيتي غمگين و آزرده مي شوند اين سخن افلاطون شنيدني است:
اگر روزي آمد و تو از شأن و مقامي که داشتي فروافتادي غمگين مباش و اندوهگين مشو. بنگرکه هرغروب خورشيد با همه شکوه و عظمتش در دل تاريکي ها فرومي رود، وهر بامداد، درخشان و سرفراز از افق سر برمي آورد"
متن2- براي آغاز برنامه)
"اين گفته انديشه برانگيز از لامارتين است که براي بيان مفهوم عشق و دوستي بايد لغت نامه اي به وسعت همه دلهاي مهربان تاليف کرد.
اما در چنين لغت نامه اي، در پيشاني صفحه اول آن، واژه اي خودنمايي مي کند که همه مفاهيم دوستي را يکجا با خود دارد. واژه سلام..."
و متني ديگر که اگر چه نقش اطلاع رساني هم دارد کارکرد اصلي آن احساس برانگيزي است:
متن3)
"آيا هنر مرزي دارد؟آيا هنر محدود شدني است؟براي آنکه به اين سوال پاسخ دهيد يک لحظه چشمهاي خود را ببنديد و تصور کنيد در این حال که توانايي ديدن نداريد مي خواهيد نقاشي کنيد.آيا مي توانيد؟
قطعاً کار ساده اي نيست؛ شايد هم محال به نظر بيايد؛ اما واقع امر، اين کار شدني است.
اي کاش، هفته گذشته شما هم نمايشگاه آثار نقاشي کودکان و نوجوانان نابينا را ديده بوديد.آنها با دستهاي خود سبزي و شادابي بهار، صفاي دشت، پرواز پرنده، رقص برگها و جوشش چشمه و زيبايي گل سرخ را مي بینند و روي بوم نقاشي تصوير مي کنند.
ديدن آثار اين هنرمندان نابينا که رنگها را از روي بوي آنها حس مي کنند شما را در برابر دنياي بدون مرز هنر قرار مي دهد و بي اختيار لب به تحسين مي گشاييد.
خانم مهوش سپهر که مبتکر رنگهاي نقاشي مخصوص کودکان است مي گويد: وقتي رنگي بوي گل ياس مي دهد فرد نابينا متوجه مي شود که اين رنگ سفيد است،همينطور وقتي او به دنبال رنگ زرد است رنگي را انتخاب مي کند که بوي زرد چوبه مي دهد. زندگي با همه زيباييهايش در دستان اين هنرمندان مي بالد و شکل مي گيرد وتو باور مي کني که هنر محدوديتي ندارد"
زبان نوشتاري ادبي نيز نظير نوشتاري ساده، طيفي از گونه ها را (از حيث قواعد دستوري، سطح واژگان و نحو جمله) در برمي گيرد. در يک سوي اين طيف گونه نازل و در سوي ديگر آن گونه فخيم ادبي قرار دارد، سه متن پيش از جهت گونه زباني در ميانه اين طيف قرار مي گيرند.
درباره زبان ادبي در راديو نکاتي در خور تذکر است. نخست آنکه، اين گونه را نبايد با گزافه گويي و زبان شاعرانه کاذب که در واقع، گونه اي ادبي نما و غيراصيل و تفنني است يکي شمرد. در گونه اخير، که متاسفانه سالهاست در راديو باب شده، قصد نويسنده بيشتر زيبايي آفريني صوري است، يعني نگارش نثرهاي آهنگين و پر طنطنه بي آنکه مضمون روشني داشته باشند يا پيام خاصي افاده کنند.
تصرفات سليقه اي و غيرمسئولانه در سطوح زبان، بي قيدي نسبت به ساخت دستوري، بازي با کلمات، تراکم عناصر شعري و تعبيرهاي مبالغه آميز و عبارتهاي تزييني بي نقش و نهايتاً معناگريزي از خصوصيات شاعرانگي کاذب است، نظير متن زير:
"از ژرفاي نگاه چکاوکي که امتداد پروازش در فراخناي دشت زندگي و سيّال دل عاشقانه رازي است ناگشوده، تو را به نظاره ايستاده ام که به شمشادهاي بيدار اقتدا کرده اي و بلوغ حضور را چونان تنديسي از نجابت در پيشگاه زمان فرياد مي کني"
اين قبيل نوشته ها، گذشته از آنکه اساساً تاثير عاطفي اندکي دارند، با طبيعت راديو که رسانه اي شفاهي است (و در آن زنجيره گفتار سريعاً توليد و در بعد زمان محو مي شود و ناگزير به همين سرعت بايد درک شود) چندان سنخيتي ندارند، زيرا مضمون آنها را مخاطب به سختي دريافت مي کند (البته اگر مضموني در کار باشد)
بايد توجه داشته باشيم که تنها عوامل زباني و عناصر واژگاني نيستند که متني را ادبي مي کنند. از باب نمونه، دو متن را با موضوعي يکسان با هم مقايسه مي کنيم:
متن1)
"ميهنم ايران ؛
با تولبريزم از درخت، آب، آفتاب.
با تو سرشارم از عشق، جان ، ايمان.
خاکت اي پاک، طعم باران مي دهد..."
متن2)
"در حالي که داشت به پسرش کمک مي کرد تا نقشه جغرافياي ايران رارسم کند گفت: به خاطر بسپار که هر جا قلم مي گذاري بايد روزي وجب به وجب هم قدم بگذاري. چون کسي که وطن خود را نمي شناسد مثل کسي است که در خانه اي زندگي مي کند و آن را نمي شناسد"
چنانکه ملاحظه مي شود در متن نخست، نويسنده موضوع (عشق به ميهن) را با کلماتي زيبا و در بافتي شعرگونه انتقال داده است. با وصف اين، متن چندان احساس برانگيز نيست، اما همين موضوع در متن طرح گونه دوم به شيوه اي بيان شده که به رغم زبان ساده آن عواطف مخاطب را بر مي انگيزد.
غرض آنکه، براي نوشتن گفتار ادبي در راديو نبايد يکسره به سراغ کلمات زيبا و ترکيب هاي مخيّل و نمادين رفت. نوشته ادبي و هنري لزوماً مترادف با بيان شاعرانه و جملات خيال انگيز نيست. اصل آنست که نويسنده در احساس مخاطب چنگ اندازد و او را متأثر سازد. اين مقصود در بسياري از موارد تنها با خلق گفت و شنودي ساده يا به تصوير کشيدن صحنه اي يا توصيف موقعيتي حاصل مي شود، بي آنکه نيازي به واژگان مطنطن باشد.
نکته ديگر آنکه، زبان ادبي راديو در هر بافتي (برنامه اي) با لفظ قلم ملازمه ندارد. همچنانکه در ادامه خواهیم گفت خيلي از متن هاي ادبي راديو به زبان نيمه رسمي نوشته مي شوند.
 
گونه هاي نوشتاري-گفتاري(نيمه رسمي)
اين زبان از لحاظ نحو و ساخت دستوري تابع قواعد نوشتاراست، اما در شکل بيان( در برخي صورتهاي فعلي و عناصر زباني) به محاوره نزديک مي شود. از اين رو، در پيوستاري که نمودار تحول زباني متن هاي راديو از گونه هاي"نوشتاري" به گونه هاي "محاوره" است زبان "نوشتاري-گفتاري" را مي توان حدفاصل زبانهاي مذکور فرض کرد.
کاربرد اين زبان در بسياري از برنامه ها و موقعيت هاي ارتباطي در راديو (مواردي که نه مي توان زبان رسمي برنامه هاي خبري را به کار گرفت و نه عيناً به زبان محاوره سخن گفت) اجتناب ناپذير است. خصوصا اينکه اجراي گوينده در راديو حتي الامکان بايد حس سخن گفتن با مخاطب را انتقال دهدنه حالت روخواني يا متن خواني صرف را، وبراي القاي چنين حسي است که برخي مجريان برنامه ها، به مقتضاي شم زباني خود، پاره اي از عناصر را در زنجيره گفتار مي شکنند يا کوتاه مي کنند.
متني که به گونه نيمه رسمي نوشته مي شود (به رغم شکستگي برخي الفاظ) به سبب سنجيدگي واژگان و نظم دستوري با گفتار محاوره فرق دارد. به عبارت ديگر، بداهه گويي (سخن گفتن بدون نوشته قبلي) در راديو ندرتاً به سبک نوشتاري-گفتاري (نيمه رسمي) امکان پذير است. در زبان نيمه رسمي راديو تنها محدودي از عناصر دستوري، به شرحي که ذيلاً مي آيد، شکسته يا کوتاه مي شوند:
- برخي صورتهاي فعلي از بن مضارع (مي گويد/ مي گه، قرار مي دهند/ قرار مي دن)
- نقش نماي"را" (کتاب را/ کتاب رو)
- فعل اسنادي"است" (زياد است/ زياده)
- ضمير متصل جمع (کشورمان/ کشورمون)
- ضمير اشاره (آن/ اون ،آنهاو آنان/ اونها)
- صيغه هاي ماضي نقلي (گفته است/ گفته،گفته اند/ گفتند،گفتن)
متن زير شاهدي از اين گونه زباني است:
"در دنياي امروز ،بيشترين مصرف داروها مربوط به داروهايي ست که براي رفع اضطراب و رسيدن به آرامش توصيه و مصرف ميشن.
بسياري از روانشناسان معتقدند، اگر ما نحوه نگاه خود به مسائل اطرافمون رو تغيير بديم مي تونيم بدون استفاده از داروهاي آرام بخش روان آرامي داشته باشيم"
بايد توجه داشت که شکستگي افزون برموارد شش گانه فوق (و معدودي از عناصر دستوري يا قاموسي که( حسب مورد و به مقتضاي شأن گفتار شکسته مي شوند) نظير "اگر، مگر، ديگر/ اگه، مگه، ديگه" ، "ماندگار/ موندگار") اغلب متن را از سبک "نوشتاري-گفتاري" ، بلکه از صورت طبيعي و بهنجار خارج مي سازد. نظير شکستگي کلمات ميان و جوان در متن زير:
"اگر به گسترش اعتقادات ديني در ميون جوونها [بين جوانها] توجه بيشتري بکنيم، مي بينيم که جوونها [جوانها] با گرايش به مسائل ديني، در برابر ناملايمات روحي مقاومتر ميشن و از بي هويتي رنج نمي برن"
همچنين است شکستن بي مورد کلمه "تاباندن" در متن زير (که معناي اين مصدر را تغيير داده است)
"براي تغيير زندگي و تابوندن نور شادي و اميد، بايد انديشه ها و افکار ناصواب رو از ذهنمون پاک کنيم"
متن در واقع بايد به شکل زير نوشته مي شد:
"براي ايجاد تغيير در زندگي و درخشش نور شادي و اميد در دلها، بايد انديشه هاي نادرست رو از ذهنمون پاک کنيم"
به اين نکته نيز بايد توجه داشت که عناصري که معمولاً در موقعيتهاي گفتاري و زبان محاوره به کار نمي روند شکسته نمي شوند. مثلاً "کاهش مي يابد" و "مي نگرد" را (گو اينکه افعال مضارع اند) نمي توان به صورت "کاهش مي يابه" و "مي نگره" بيان کرد. صورت گفتاري اين دو فعل "کاهش پيدا مي کنه" و "نگاه مي کنه" است.
علاوه بر اين گاه کاربرد عناصر ادبي و شعري در متن، ولو اينکه در معرض شکستگي هم نباشند، با سبک و سياق گفتار نيمه رسمي سازگار نيست. نظير واژه "تاباندن" در متن پيش يا حرف "خويش" در متن زير:
"هيچ وقت نمي توان خلاف جريان آب شنا کرد، بايد واقعيتها رو پذيرفت. تلخي و شيريني زندگي رو چشيد و خويش [خود] رو بدست سرنوشت سپرد"
نظير آنچه درباره زبان "نوشتاري" راديو گفته شد، زبان "نوشتاري-گفتاري" نيز داراي گونه هاي ساده و ادبي است. ذيلاً نمونه متن هايي که با اين گونه زباني نوشته شده از برنامه هاي راديو بيان مي شود:
- گونه نيمه رسمي ساده
"در بين دانشمندان و نوابغ دنيا کم نيستند افرادي که در خانواده ای تهي دست به دنيا اومدن، اما با اتکا به پشتکار و استعداد خدادادي سرمنشاء تحولي شدن که در تاريخ حيات بشر ماندگار شده. نظير لاپلاس که پدرش دهقاني فقير بود و اونقدر استطاعت نداشت که هزينه تحصيل فرزند خود رو تأمين کنه"
-گونه نيمه رسمي ادبي
"اميد به آينده همچون چراغي در قلبم سوسو مي زنه و هيجان گرمي درياي روحم رو به تلاطم وا مي داره. حسي ناآشنا در همين نزديکي هاس"


تفاوت زبان "نوشتاري-گفتاري" با زبان "نوشتاري" در دو چيز است:
1- سطح واژگان (واژگان در زبان رسمي در مجموع، فخيم تراز زبان نيمه رسمي است)
2- پديده شکستگي (زبان رسمي به لفظ قلم و فاقد شکستگي است ولي زبان نيمه رسمي در محدوده شش عنصر دستوري و گاه بيشتر شکسته مي شود)
همچنانکه گفته شد ظرفيت ارتباطي زبان "نوشتاري-گفتاري" راديو به سبب خوي دو وجهي آن از هر يک از زبانهاي "نوشتاري" و "گفتاري" بيشتر است و از همين رو بخش قابل ملاحظه اي از متن هاي راديو به اين گونه نوشته و اجرا مي شوند.
اين البته مقتضاي طبع راديو است. چه، دراکثر برنامه هاي آن مناسبترين شکل زباني و سبک بياني، گونه اي است که در واقع نوعي صحبت کردن و سخن گفتن ِ سنجيده و روان با مخاطب باشد. يعني زباني که هم به سياق گفتار باشد و هم به قاعده نوشتار
 
زبان گفتاري راديو
زبانگونه هاي گفتاري در راديو به دو دسته متفاوت تقسيم مي شوند: يکي گونه هاي داستاني و نمايشي که ساختارهاي هنري و شکلي کاملاً طراحي شده و پيش ساخته دارند و ديگري گونه هايِ ارتباطي عوامل برنامه (گوينده، گزارشگر،...) يا به عبارتي، زبان صحبت کردن و سخن گفتن در برنامه هاي راديو که معمولاً حالت بداهه دارد و برنوشته اي مبتني نيست.
مقصود ما از زبان گفتاري (در مقابل زبان هاي رسمي و نيمه رسمي) دسته اخيراست، يعني گونه هايي که در موقعيت عام ارتباطي به کار مي روند و عرفاً از مصاديق زبان رسانه شمرده مي شوند (نه زبان نمايش و متن هاي گفت و شنودي مبتني بر ديالوگ)
زبان گفتاري راديو نيز نظير زبانهاي نوشتاري (رسمي) و نوشتاري-گفتاري (نيمه رسمي) بسته به نوع برنامه و درجه رسميت موقعيت، صورتهاي گوناگوني پيدا مي کند. مثلاً زبان گفتگو در ميزِگرد سياسي با زبان گفتگو در برنامه خانواده و نيز در برنامه هاي سرگرم کننده يکي نيست. اين گونه ها از حيث واژگان و ساخت دستوري و از جنبه آوايي و ميزان شکستگي با هم فرق دارند.
به نظر مي رسد که صورتهاي مختلف زبان گفتاري در راديو طيفي را تشکيل مي دهند که يک سوي آن به گونه نيمه رسمي (نوشتاري-گفتاري) وسوي ديگر آن به محاوره طبيعي (زبان مردم) منتهي مي شود. گونه اي که در کانون اين طيف قرار دارد پر بسامدترين گونه گفتاري در راديو است که ما آن را محاوره رسمي يا "محاوره راديويي" مي ناميم.
"محاوره راديويي" به گونه اي که زبان شناسان آنرا گونه گفتاري زبان معيار فارسي توصيف مي کنند (يعني زبان تحصيل کرده هاي طبقه متوسط و بالاي شهر تهران) بسيار نزديک است.
يادآور مي شود که زبان گفتاري در راديو، هر چند از سنخ محاوره است طابق النعل آن نيست. اصولاً زبان محاوره (به مفهوم عيني و اصيل آن) تنها به گفتار خود مردم محدود مي شود.به عبارتي، اين زبان به محيط طبيعي خود وابسته است و با زبان مقابل ميکروفن که زبان مقيدي است فرق دارد.
عوامل راديو در موقعيت هاي مختلف ارتباطي عموماً سعي مي کنند رفتار زباني ِ منضبط و سنجيده اي از خود نشان دهند. بويژه آنکه اين رفتار به منزله جنبه اي از شخصيت و منش اجتماعي آنان در معرض قضاوت مخاطب قرار دارد و در عرف رسانه نيز نموداري از اقتدار و شايستگي حرفه اي آنان تلقي مي شود.
مراقبتهاي گفتاري و در چارچوب قرار دادن زبان که در عين حال تابع موضوع و سطح کلام و فضاي برنامه و علائق و قابليتهاي گوينده است به محاوره راديويي شکلي نسبتاً حرفه اي و محتاطانه مي دهد و آنرا از محاوره طبيعي متمايز مي سازد.
البته، اين به معناي پاکيزه و بي اشکال بودن زبان گفتاري رسانه نيست. قدر مسلم اين زبان به مقتضاي همان سرشت محاوره اي و طبع هنجارگريزش در معرض خطا و اشتباه است. گوينده راديو هرچند آگاه و مجرب و خويشتندار باشد به سختي مي تواند در حال، قواعد دستور زبان را در گفتار رعايت کند و از خطا مصون بماند.خصوصاً، در حالتي که سرعت انتقال گفتار بالا و به همان نسبت ميزان تمرکز گوينده پايين است.
ويژگي حرفه اي و شکل محتاطانه داشتن محاوره راديويي به سبب دو تفاوت عمده اي است که اين زبان با محاوره طبيعي (زبان مردم) دارد. اين تفاوتها نه در ميزان پايبندي به قواعد دستوري، بلکه در"ميزان شکستگي و کوتاهي زنجيره گفتار" و "نوع واژگان و تعابير" است.
از راه مقايسه (به شرحي که در ادامه ذکر خواهيم کرد) وجه تمايز محاوره راديويي با هريک از زبانهاي حديِ طيف گفتار (يعني زبانهاي نيمه رسمي و محاوره طبيعي) را بهتر مي توان درک کرد.


زبان "گفتاري" (محاوره راديويي) زبان " نوشتاري- گفتاري " (نيمه رسمي)
1- واژگان و عبارات و جملات بيشتر خصلت گفتاري دارند تا نوشتاري. مثال:
الف) کم کم مسافرتهاي نوروزي هم شروع ميشه.
ب) انگار تو اين لحظه هاي قشنگ همه دارن مي خندن. 1- واژگان و عبارات و جملات بيشتر خصلت نوشتاري دارند تا گفتاري.مثال:
الف) به تدريج مسافرتهاي نوروزي هم آغاز ميشه.
ب) گويي در اين لحظه هاي زيبا همه در حال خنديدنن.
2- پديده شکستگي و کاهش علاوه بر موارد شش گانه در برخي عناصر دستوري ديگر نيز رخ مي دهد (به مقتضاي شأن گفتار):
حرف اضافه "در"/"تو"اگر/ اگه، مگر/ مگه،ديگر/ ديگه،...
همچنين، بعضي از عناصر قاموسي هم به تناسب سطح گفتارشکسته مي شوند: خانه/ خونه، آسمان/ آسمون،... بالأخره، هجاها به کوتاه تر شدن گرايش دارند. مثال:
موضوع ديگه اي که امروز مي خوايم به اون اشاره کنيم رفتار بچه ها توي خونه و مدرسه س.
  ۳- پديده شکستگي و کاهش عمدتاً در عناصر دستوري زبان (و بيشتر در شش موردي که ذکر شد) رخ مي دهد:
فعل مضارع ، نقش نماي "را" (رو) ، تبديل فعل ربطي "است" به پي واژه (دانش آموزاست/ دانش آموزه) ، ضمير اشاره (آن/ اون) ، ضمير متصل(محل کارتان/ محل کارتون) ، حذف فعل معين "است" در ماضي نقلي (گفته است/ گفته) و ندرتاً در پاره اي عناصر ديگر. مثال:
موضوع ديگري که قصد داريم امروز به اون اشاره کنيم رفتار بچه ها در خانه و مدرسه هس.
۴- به ضابطه نحوي نوشتار چندان مقيد نيست. ممکن است اجزاي جمله جابجا شوند و ترتيب واژگان وعبارات
بهنجار نباشد.
مثال:
نامه ها ي زيادي براي ما ( برامون) فرستادن اين عزيزان. 3-نحواين زبان معمولاًبه قاعده نوشتاراست.يعني در ترتيب اجزاي جمله اغلب جابجايي غير مجاز پديدنمي آيد.
مثال:
اين عزيزان نامه هاي زيادي براي ما فرستادن.
 
وجه تمايز محاوره راديويي و محاوره طبيعي
1- در محاوره راديويي گرايش به کوتاه کردن زنجيره گفتار و کاستن از تعداد هجاها و شکستن عناصر زباني و تغيير دادن آواها کمتر از محاوره طبيعي است. به علاوه، تلفظ ها کاملتر و دقيق تر، و اداي کلمات شمرده تر است و بيان وضوح بيشتري دارد.به همين علت، سرعت انتقال گفتار در محاوره راديويي کندتر از محاوره طبيعي است:


محاوره طبيعي                           محاوره راديويي
- ساعت، شش و ده دقيقه س             - ساعت، شيش و ده ديقه س.
- اگه اجازه بديد (بدين).                       - اگه اجزه بدين.
- کتاب رو (کتابو) از رو ميز برداشتم.       - کتابو از رو ميز ورداشتم.
- پايِ من، خودِشون.                          - پاي من، خودشون(بدون کسره اضافه).
- بِخور، بِگو.                                      - بُخور، بُگو.
- هفده، دوازده.                                 - هيوده(17) ، دوازد
-حقيقتاً، نزديک، خداحافظ.                  - حيقتاً، نزّيک، خدافظ.
- راستي، خواستگاري، شکستن.        - راسّي، خواسگاري، شکسّن.
 
2- بعضي از افعال و واژگان و تعابير متداول در محاوره طبيعي و زبان عاميانه در محاوره راديويي به کارنمي رود.همينطور در محاوره راديويي کاربرد صورتهاي فعلي و ضمائر احترام آميز ترجيح دارد.اين خصوصيتها زبان محاوره راديويي را مؤدبانه تر مي سازد و آنرا در مرتبه اجتماعي بالاتري قرار مي دهد:


محاوره طبيعي                                            محاوره راديويي
- چند روزه اينجا بلاتکليف و سرگردونيم.                - چند روزه اينجا علّافيم.
- گويا نتونسّن بليط پيدا کنن(تهيه کنن).               - مثِ اينکه نتونسّن بليط گير بيارن.
- از خونه اومدم بيرون (بيرون اومدم).                    - از خونه زدم بيرون.
- ميشه حالا نريد(نرين).                                    - ميشه حالا رفتن رو بي خيال شي.
- بوي تعفّن همه جا رو گرفته.                             - بوي گند همه جا رو گرفته.
- مرتب بهانه مي گيره.                                      - هي بهونه مي گيره.
- به ايشون گفتم (عرض کردم).                           - بهشون گفتم، بهش گفتم.
- چاي ميل دارين(داريد)؟                                    - چاي مي خوري؟چاي مي خورين؟
- با منزلتون تماس گرفتيم تشريف نداشتيد.           - خونه تون زنگ زدم نبودين.
- حالتون خوبه؟                                                - حالت خوبه؟
- شما چند سالته (سالتونه)؟                             - تو چند سالته؟
- کنار در، کنار پنجره.                                         - دَمِ در، دَمِ پنجره.
- دوام، کلام، زندان، تهران.                                 - دووم،کلوم، زندون، تهرون.
 
 
در نوشتن متن براي راديو اين نکات را فراموش نکنيد :
1- دقيقاً بدانيد چه چيزي را مي خواهيد به مخاطب خود بگوييد. موضوع هر نوشته را بايد بتوان در چارچوب مشخص و معيني قرارداد. نبايد وقتي موضوع در ذهن خودمان مبهم است (واضح و روشن نيست) دست به قلم ببريم.
2- هدفمان از طرح يک موضوع مشخص باشد. به دنبال چه هستيم؟ قصدمان از بيان موضوع مورد نظر چيست؟ مي خواهيم چه تأثيري بر مخاطب بگذاريم؟ آيا قصد ما صرفاً اطلاع رساني است؟ آيا مي خواهيم نکته اي را آموزش دهيم؟ آيا مي خواهيم مخاطب را سرگرم کنيم؟ آيا مي خواهيم ذهن او را نسبت به مسأله اي روشن کنيم؟ آيا به دنبال تغيير نگرشي در او هستيم؟ قصد متقاعد کردن اورا داريم؟...
3- مخاطبي را که برايش مي نويسيم بخوبي بشناسيم، چقدر سواد دارد؟ شغلش چيست؟ چه چيزي او را آزرده يا خوشحال مي سازد؟ ايده آلهاي او چيست؟ در چه مقطع سني است؟ آيا حوصله شنيدن اين حرفها را دارد؟ آيا مطلب ما مشکلي را از او حل مي کند؟...
4- "طرح" متن را در ذهن خود بريزيم، مسير نوشته را مشخص کنيم : از کجا شروع کنيم (نخست چه بگوييم) بعد چه بگوييم، و بعد از آن چه؟...
براي اينکار، لازم است حتي الامکان موضوع را قطعه بندي کنيم. تقطيع موضوع يعني تقسيم آن به جنبه هايي که هرجنبه در يک پاراگراف بيان شود و جزئي از متن را تشکيل دهد. سپس اين اجزا را با ترتيب مناسبي دنبال هم بچينيم.
مثلاً اگر موضوع يک صفحه تکست "معرفي کتاب" خاصي باشد، اين موضوع را مي توان به شرح زير تقطيع کرد
– جمله اي مناسب براي شروع متن (به نحوي که جلب کننده باشد) سپس اعلام نام کتاب و نويسنده آن.
– معرفي موضوع کتاب و بخش هاي مختلف آن (عناوين موضوعي بخش ها)
– نمونه نثر کتاب
– شمارگان و ناشر کتاب + جمله پاياني مناسب براي متن.
5- در خلال نوشتن متن، نوشته را براي يافتن واژه هاي زيباتر و مناسب تر متوقف نکنيد. ممکن است رشته سخن در ذهن شما گسسته شود و چه بسا به گونه اي که مي خواستيد متن را بنويسيد و قبلاً در ذهنتان نقش بسته، نتوانيد متن را بنويسيد (يعني از يادتان برود).
6- موقع نوشتن متن مخاطبان گوناگون را در نظر نگيريد. متني که مصالح و مقتضيات مخاطبان مختلف (با سنين و علائق متفاوت) در آن در نظر گرفته شود، اغلب هيچ مخاطبي را جذب نمي کند. اگر براي مخاطبان عام مي نويسيد يک نفر را با ميانگين سنّي و سطح سواد جمعيت تحت پوشش در نظر بگيريد.
7- سعي کنيد متن شما انشا نويسي نباشد (يعني با فشار آوردن به ذهن و زير و رو کردن محفوظات خود و نوشتن حرفهاي بديهي که تازگي ندارد بخواهيد موضوعي ر توصيف يا بيان کنيد) چنين متني چيزي به مخاطب نمي دهد. سعي کنيد در متن از نقل قول، گزيده کتاب، شعر، ضرب المثل، خبر و امثال اينها استفاده کنيد به عبارت ديگر مطالب خود را به شواهدي مناسب بياميزيد. اين باعث ايجاد تنوع و غناي محتوا در متن مي شود.
8- در نوشتن متن اقتصاد کلام را رعايت کنيد. هر چقدر بتوانيد موضوع را در عبارات و جملات کمتري انتقال دهيد (به شرط آنکه البتّه نوشته شما روان وگويا باشد) آن متن نافذتر خواهد شد. اگر موضوعي را براحتي بتوان در چهارسطر بيان کرد درصورتي که آن را در پنج سطر يا بيشتر بنويسيد از تأثير کلام خود خواهيد کاست. به اصطلاح، مغز محتوايي متن (هسته مفهومي آن) ناچيز و بي مقدار مي شود.
9- دقت داشته باشيد که ممکن است دريافت و استنباط شخصي شما از يک موضوع درست و سنجيده نباشد. البتّه نظر شما براي خودتان محترم است ولي راديو محمل آراي شخصي و فردي نيست. ما چه حق داريم نظر خود را به توده هاي ميليوني مخاطب تحميل کنيم (بنابراين سعي کنيد از خودتان نظر ندهيد و به نظر و انديشه نويسندگان و متفکران موجّه و صاحب نام رجوع کنيد).
10- در نوشتن متن براي راديو معمولاً از واژگان و تعابيري استفاده کنيد که مخاطب براي فهم آنها نيازي به رجوع به فرهنگ لغت نداشته باشد. توجه داشته باشيد که شنوندگان ما براي استفاده از راديو (مثلاً در تاکسي) نمي توانند ده جلد کتاب لغت نامه با خود حمل کنند. بنابراين از قبيل جملات زير را در متن بکار نبريد :
"اگر در اين باره تدقيق و مداقه بيشتري شود... ."
به جاي اين جمله بنويسيد : اگر در اين باره دقت نظر بيشتري شود...
11- موقع نوشتن متن به اين نکته توجه کنيد که مطلب شما در کجاي برنامه خوانده مي شود. موضع متن در کنداکتور برنامه کجاست؟ متن را به شکل انتزاعي (در فضاي مجرّد) ننويسيد سعي کنيد براي برنامه کنداکتور تهيه شود.
12- به اين نيز فکر کنيد که موضوع و متن شما با توجه به اختصاصات برنامه مورد نظر، بهتر است با چه گونه زباني نوشته شود. بسياري از موضوعات را در راديو نمي توان با زبان فخيم و استوار و به نثر فصيح نوشت.همچنانکه خيلي از مطالب را هم نمي توان به سياق محاوره(نثر شکسته)بيان کرد ببينيد خصائص موقعيت ارتباطي(موضوع،هدف،مخاطب،قالب،زمان پخش،ريتم و ضرباهنگ و...)چه گونه زباني را اقتضا دارد.
به علاوه،در نوشتن متن حس زمان پخش و ساعت بيولوژيک بدن را در نظر بگيريد(واژه ها و طول عبارات و جملات در متن صبحگاهي با شامگاهي فرق مي کند).
13- در نگارش متن از جملات کوتاه و مستقل استفاده کنيد.تا مي توانيد آهنگ جملات را معلّق نگه نداريد.اگر ضرورتي ندارد از "واو" عطفي و "که" موصولي و ربط دهنده استفاده نکنيد يا کمتر استفاده کنيد.در خيلي از موارد واقعاً ضرورتي ندارد دو جمله را با " و" به هم وصل کرد.
14- اطلاعات را به شکل فشرده و در هم تنيده به مخاطب ارائه نکنيد در راديو اطلاعات بايد بطور تدريجي و در قالب جملات کوتاه القاء شود و الّا در ذهن مخاطب نمي ماند. از بمباران اطلاعاتي مخاطب هم بپرهيزيد (متن راديويي ظرفيت انتقال محدودي دارد و با بولتن و روزنامه فرق می کند).
15 - از ياد نبريد که وجود "مخاطب خاص" موجب پيچيده گويي و پيچيده نويسي نمي شود. ولو مخاطبان ما عده اي از اهل قلم و نظر باشند متن راديو اصولاً بايد روان و ساده و بدون ابهام و تعقيد نوشته شود. اهل ادب هم متن هاي ثقيل را نمي پسندند.
16- سعي کنيد به طرز نگارش خود خصلت گفتار و سخن گفتن بدهيد (خصلت گفتار دادن لزوماً بدين معنا نيست که الفاظ شکسته بکار ببريد) متن راديو در عين سنجيدگي و فکورانه بودن بايد حس سخن گفتن با مخاطب را القاء کند. هر عنصر و عاملي که بي جهت ويژگي متن هاي مکتوب و رسانه هاي چاپي را به مطلب ما بدهد در راديو مشکل ساز است. شنونده حتي الامکان نبايد احساس کند گفتار راديويي از روي نوشته و به شکل روخواني القاء مي شود.
17- جمله شروع در متن راديويي بسيار حائز اهميت است. مدخل نوشته بايد گيرا و جذاب باشد بنحوي که مخاطب را ناگزير به همراهي با گوينده سازد. گاهي شروع با يک سؤال مناسب، گاه نقل قولي جالب توجه از يک نويسنده، گاهي يک ضرب المثل، گاه يک عنوان(تيتر) نسبتاً خيره کننده مي تواند چنين شروعي را رقم بزند.
18- به قواعد دستور زبان فارسيِ معاصر مقيّد باشيد. فراموش نکنيد پاي بندي به قواعد و ضوابط دستوري براي اديبانه کردن يا کتابي کردن متن(يا بهانه ندادن دست اين و آن)نيست، بلکه براي صحيح نوشتن و راحت بيان کردن و به سهولت فهميدن است. البتّه، برخي مسامحات زباني در متن هاي شنيداري و مطالبي که شفاهاً بيان مي شود طبيعي است و ايرادي ندارد.
19- عناصري که خصوصيت معياري زبان فارسي را تضعيف مي کنند در نگارش متن و زبان نوشته وارد نکنيد (نظير کاربرد واژگان کهن و مهجور و منسوخ فارسي، تلفظ هاي لغت نامه ايِ نامتداول، گَرته برداري از نحو زبان انگليسي و فرانسه، عربي گرايي مبالغه آميز، عربي زدايي افراطي و به اصطلاح سره نويسي، کاربرد عناصر زبان صنفي و محلي، شاعرانگي کاذب و ...)
20- در خلال نوشتن به اين نکته توجه داشته باشيد که چه کسي متن را مي خواند.آيا متن بايد براي اجراي يک گوينده نوشته شود يا دو گوينده؟ نيز قابليت هاي حرفه اي گويندگان برنامه را مدنظر داشته باشيد . ممکن است گوينده اي نتواند برخي اشعار و واژگان انتخابي شما را بخواند.
21- در نوشتن متن به حد و رسم طرح موضوع توجه داشته باشيد. ضوابط و مقررات محتوايي پخش گفتار در سازمان را از ياد نبريد. پا را نبايد از چارچوب سياستها فراتر گذاشت. نويسنده بايد خطوط قرمز مربوط به طرح هر موضوع را در نظر داشته باشد و حساسيتها را بداند.
22- در تعريف و تمجيد از اشخاص اندازه نگه داريد.القاب و صفات اغراق آميز و غير واقعي در مورد اشخاص
بکار نبريد. مثلاً نگوييد تصنيفي بشنويد از زنده ياد استاد و هنرمند فرزانه...
23- در متن نويسي براي راديو شرط "تنوّع" را نصب العين خود قرار دهيد (هم تنوّع در موضوعات برنامه، هم تنوع در متن واحد).شکل نوشته نبايد يکنواخت باشد مثلاً اگر قرار است براي يک "شعر" دو سه سطر مقدمه بنويسيد بهتر است اين مقدمه خودش شعر نباشد.
در نوشتن مطالب برنامه از همه قالبهاي مناسب برای طرح موضوع بهره بگيريد (گفت و شنودي، توصيفي، حکايت ، شعر، نامه، پيامهاي کوتاه،...)
24- به هيچ وجه براي راديو نثرهاي فريبنده و پرطنطنه بي محتوا ننويسيد. متأسفانه امروزه پاره اي از مطالب برنامه ها صرفاً گردایه اي از واژه هاي زيبا و آهنگين است و مفهوم روشني القاء نمي کند. توجه داشته باشيد که اصولاً دريافت کلام مخيل ولو معني هم داشته باشد براي شنونده راديو دشواراست، خصوصاً اينکه راديو غالباً در محيط هاي ساکت شنيده نمي شود (انبوه صداهاي محيطي شنونده را احاطه کرده اند و معمولاً ذهن شنونده کاملاً معطوف به برنامه راديو نيست و گوش دادن به راديو و شنيدن برنامه کار اصلي مخاطب نيست).
25- سعي کنيد متن به گونه اي نوشته شود که شنونده براي دريافت اطلاعات و مفاهيم آن ذهن خود را بيش از اندازه درگير نکند. متني که در خلال آن ذهنِِ شنونده به هر علت متوقف شود و با گوينده برنامه در ادامه گفتار همراه نشود راديويي نيست.
توقف ذهن شنونده در متن فقط به سبب طولاني بودن جملات (دوري مبتدا از خبر) يا پيچيده بودن گفتار يا ابهام در عبارات و مفاهيم نيست. مثلاً، گاهي لازم است اطلاعات نهفته در متني صراحتاً به شنونده داده شود ولي نويسنده غفلت مي کند. به مثال زير توجه کنيد :
"ويکتور هوگو در سال 1802 در فرانسه به دنيا آمد و در سال 1885 چشم از جهان فروبست. کتابهاي بينوايان، گوژپشت نتردام، و رنجبران دريا از آثار مشهور است..."
در متن فوق لازم است پس از عبارت "در سال 1885" عبارت "در 83 سالگي" اضافه شود تا مخاطب براي دريافت سن نويسنده به تفريق اعداد در ذهن خود نپردازد.
26- در متن شما نبايد خلايي ازحيثِ اطلاع رساني احساس شود. شما موظفيد اطلاعات کليدي و اصلي را درباره موضوع به شنونده عرضه کنيد. متني که جنبه اطلاع رساني دارد (مانند خبر) بايد سؤالات "اصلي" شنونده را پاسخ دهد.
در عين حال (همچنانکه گفته شد) اطلاعات زائد و حاشيه اي در متن نياوريد ازدحام بي مورد اطلاعات (خصوصاً اگر ضروري نباشد) ذهن شنونده را آشفته مي کند.مثلاً در متن زير عباراتي که زيرآنها خط کشيده ايم زائد و بي مورد تلقي مي شوند :
"ويکتور هوگو در 26 فوريه سال 1802 در فرانسه به دنيا آمد و در 23 ماه مه سال 1885 ، در 83 سالگي چشم از جهان فروبست"
بدیهی است هر کسی در ماهی به دنیا می آید و در ماهی از دنیا می رود.
27- اعداد و ارقام را درمتن هاي راديويي در صورت امکان گرد کنيد (مگر آنکه بنا به ايده متن لازم باشد عدد بطور دقيق بيان شود). مثلاً در جمله زير :
"نتايج پرسشنامه اي که 1972 راننده انگليسي آن را پر کرده اند نشان مي دهد"
بجاي عدد 1972 بگوييد حدود 2000 راننده انگليسي.
همچنين، اطلاعات اصلي و کليدي را در نخستين عبارت متن (دو سه کلمه شروع متن) نياوريد (زيرا مخاطب تا به خود بيايد اطلاع مورد نظر از دست رفته است) مثلاً، بجاي جمله 20000 نفر در يک مسابقه راهپيمايي در شهر هامبورگ آلمان شرکت کردند" بگوييد :
"در يک مسابقه راهپيمايي در شهر هامبورگ آلمان 20000 نفر شرکت کردند" بالأخره، پس از مقياسها و کميت هاي عددي ناآشنا (براي مخاطب ايراني) عبارتهاي ايضاحي مناسب بياوريد تا شنونده قادر به درک يا تجسّم ميزان مورد نظر شما باشد. مثلاً :
"الماسي به وزن 200 قيراط، معادل 42 گرم، در يک موزه انگليسي به نمايش گذاشته شد".
28- با گيومه (" ") نمي توان عبارات و جملات را در متن راديويي تفکيک کرد. (شنونده گيومه را نمي بيند) بنابراين، طرز نگارش متن زير اشکال دارد :
معصوم (ع) مي فرمايد : "پناهي نيکوتر از پرهيزکاري نيست" هر که بخواهد از حوادث دنيا و عقبي امان يابد و هيچ آفت در دو جهان به او نرسد بايد پرهيزکار شود...
ايراد متن فوق در اين است که شنونده نمي داند پايان کلام معصوم(ع) کجاست. براي رفع اين اشکال لازم است پس از کلام نقل شده عبارت ربطي مناسب قرار گيرد. مثلاً : آري هر که بخواهد از حوادث...
29-کاربرد کلمه اي که با کلمه ديگر تشابه آوايي دارد، يعني آواي يکسان دارند (نظير تهديد/ تحديد، نغز/ نقض، عمل/ امل،...) گاهي شنونده را به اشتباه مي اندازد. اين کلمات را طوري بکار ببريد که از روي بافت جمله قابل تشخيص باشند. مثلاً در جمله زير کلمه "تحديد" مهجور است شنونده آن را "تهديد" تصور مي کند :
"تصميمات اخير کنگره آمريکا موجب تحديد منابع نفتي خاورميانه مي شود" بجاي اين کلمه بهتر است عبارت "محدود شدن " به کار رود. همينطور در جمله اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد : شما را از طول امل برحذر مي دارم" بهتر است بجاي "طول امل" عبارت "آرزوهاي دور و دراز" به کار رود.
30- کلمات "هم نويسه" را نيز در صورتي که احتمال مي دهيد گوينده اشتباه بخواند براي او اعراب گذاري کنيد (البتّه نه کلمه اي را که گوينده از روي بافت جمله تشخيص مي دهد). در عينِ حال، از علامت گذاري بي مورد در متن پرهيز کنيد زيرا موجب وهن گوينده مي شود : کلماتِ بَدْوي / بَدَوي ، مُلک / مِلک / مَلَک / ملِک ، مُشرِف / مُشَرَّفْْ ،رُستن / رَستن و ... هم نويسه اند.
مثال :
– اين دشتِ راز آميز رُستن گاه لاله هاست.
– رأي هيئت بَدْوي پس از يک هفته اعلام شد.
البتّه، گاهي با اعراب گذاري نمي توان تلفظ صحيح را به گوينده يادآور شد. مثلاً، در تلفظ اسامي و اعلام خارجي، نيز برخي عبارات نظير عبارت گرم رو در شعر زير (در اين موارد از حروف لاتين يا حروف انگليسي استفاده کنيد) :
عاشق آن باشد که چون آتش بود گرم رو سوزنده و سرکش بود.
 
31- کلمات و اصطلاحات و تعابير متون مکتوب، خصوصاً واژگان ادبيات اداري را در نوشته هاي راديويي بکار نبريد (نظيرکلماتِ مزبور ، مذکور ، پيش گفته ، فوق ، زير ، ذيل، فوق الذکر ، سابق الذکر ، سطور پيشين ، فوق الاشاره،...) همچنين کلمات خاص رسانه هاي ديداري را (نظير شاهد بودن، مشاهده کردن، ديدار دوباره با شنوندگان،...).
مثلاً طرز نگارش جمله زير براي راديو صحيح نيست :
تقريباً تمام پژوهشگران بزهکاري را به غفلت خانواده نسبت مي دهندو عوامل زير را با بزهکاري مرتبط
مي دانند. اين عوامل را با بزهکاري ...
32- در انتخاب "واژه" دقيق باشيد. هر واژه اي بار معنايي خاص خودش را دارد. مثلاً در متن هاي سياسي راديو نمي توان به جاي عبارت "قدرتهاي بزرگ" عبارت "کشورهاي نيرومند" را به کار برد.
ذهن خود را با مطالعه متون مختلف پرورش دهيد و دايره محفوظات لغوي خود را روز به روز گسترش دهيد. ذهن ومغز شما(به عنوان نويسنده)مدام بايد تغذيه کند والّا سريعاً تخليه مي شود وازتوليدوزايندگي بازمي ايستد.
33- توجه داشته باشيد که "زبان" متن بايد يکدست باشد. نبايد نيمي از متن شما به زبان محاوره و نيمي به لفظ قلم باشد (مگر منطق خاصي براي اين کار داشته باشيد، مثلاً در متني که به لفظ شکسته نوشته ايد گزيده اي از گلستان سعدي را بخواهيد عيناً نقل کنيد). متن زير از اين حيث اشکال دارد :
"در کنار افزايش آمار طلاق در دنيا و گرايش بسياري از اشخاص به زندگي فردي بسيار جالب است وقتي خبر مي رسد که يک زوج ايراني درهفته اي که گذشت هشتاد و يکمين سالروز ازدواج خودشون رو جشن گرفتن..."
34- موضوعات ارزشي و اخلاقي و نصيحت ها و اندرزهاي اجتماعي را در راديو حتي الامکان به شکل مستقيم و آمرانه و خطاب آميز ننويسيد (خصوصاً اگر گوينده متن جوان باشد و موضوع براي مردم بديهي و تکراري) مردم دوست ندارند راديو پي در پي آنها را نصيحت کند و بگويد اين کار را بکنيد اين کار را نکنيد.
مثلاً، متن زير (ولو نويسنده با به کار گرفتن ضمير "ما" خود را هم مخاطب اين نصيحت قرار داده)خوشايند شنونده نيست :
"هميشه گفته اند که گذشت خصلت جوانمردان است... بله، ما بايد نسبت به هم گذشت داشته باشيم و اگر کسي ما رو ناراحت کرد نبايد کينه او رو به دل بگيريم بايد او رو عفو کنيم و از خطاي او بگذريم... توجه داشته باشيد
که همانطور که ما به محبت و همدلي نياز داريم بايد اهل گذشت و فداکاري هم باشيم والّا زندگيمون کسل
کننده ميشه"
اين متن را مي توان (بدون خطاب مستقيم) به شرح زيرهم نوشت :
"گذشت خصلت جوانمردان است... اين جمله رو بارها شنيديم ولي هر وقت دوباره مي شنويم بعضي از ما بي اختيار به رفتارهای گذشته خود فکر مي کنيم : آيا ما اهل گذشت بوديم؟... ظريفي مي گفت : همونطور که آدم در زندگي به محبت و همدلي نياز داره به تجربه گذشت و فداکاري هم نيازمنده. زندگي بدون گذشتها و بخششها زندگيِ لذت بخشي نيست"
35- از به کار بردن قيدهاي کلّي و مطلق و اکيد (در صورتي که علم قطعي به موضوع نداريد) پرهيز کنيد. مثلاً: همه مردم، تمام کارشناسان، هرگز، به هيچ وجه، عموم پژوهشگران و نظاير اينها. در جملات زير به اين نکته توجه نشده :
– همه مشکلات ما ناشي از زندگي ماشيني است...
– هيچ خاطره اي لذت بخش تر از لحظه پدر شدن نيست...
– همه ما از کتاب خوندن و مطالعه لذت مي بريم.
36- در جايگاه کارشناس و متخصص ننشينيد و در مسائل تخصصي قضاوت يا اظهار نظر نکنيد (خصوصاً موضوعاتي که کارشناسان و اهل فن در آن اختلاف دارند) اگر نکته اي علمي مطرح مي کنيد يا متذکر مي شويد حتماً با ذکر مأخذ باشد مگر آنکه آن نکته از مسلّمات علمي يا از بديهيات باشد.
مثلاً ننويسيد :
علت کم اقبالي مردم به سياحت و گردشگري در شهرهاي کشور اين است که ما کمبود هتل و مهمان پذير داريم يا اطلاعات لازم درباره اماکن تفريحي و امکانات و تسهيلات اقامتي هنوز مدون نشده است و... (شما از کجا مي دانيد علت اين موضوع اين است؟) ولو اين مطلب درست هم باشد آن را بايد به نقل از مسؤول رسمي يا کارشناس مطرحي بيان کنيد (نه آنکه استنباط شخصي خود را به عنوان نظر قطعي القاء کنيد).
اين ايراد به متن زير هم وارد است:
"اگر از جمله کساني هستيد که در سنين جواني دچار سفيدي زود رس مو شديد توجه داشته باشيد خوردن سيرهايي که در نزديکي معادن منگنزکاشته مي شوند بهترين راه براي مشکي کردن موهاي سفيد است. چون منگنز عامل اصلي سياه بودن موي سر انسان است و کمبود آن باعث سفيدي موهاي سر مي شود"
اشکال 1- متن فاقد مأ خذ است (اگر گفته مي شد : پژوهشگران مي گويند ، يا در فلان کتاب اينطور آمده ، اين مشکل بر طرف مي شد).
اشکال 2- عمل به اين پيام براي مخاطبان تحت پوشش (تهران) تقريباً امکان پذير نيست. چند در صد مردم به
سيرهايي که درنزديکي معادن منگنزکاشته مي شود دسترسي دارند؟!
37- به شعورمخاطب احترم بگذاريد. با طرح سوالات وموضوعات بديهي(خصوصاً درمسائل ارزشي واخلاقي) شعور مردم را زير سوال نبريد. مثلاً ننويسيد :
- خوبه بدونيد که انسان در زندگي بايد وقت شناس و وظيفه شناس باشد.
- آيا مي دونيد که ما وظيفه داريم به پدر و مادر خود احترام بگذاريم.
- آيا تا بحال به اين فکر کرديد که شما در مقابل خانواده خود مسئوليت داريد.
اين قبيل جملات و نظاير آنها زماني به کار مي آيدکه مخاطب ما جماعتي کم خرد باشد اگر مي خواهيم نکته اي را به مردم ياد آوري کنيم راهش اين نيست.
38- کلمات تلخ و آزار دهنده در متن به کار نبريد ، سياه نمايي نکنيد (ولو براي انتقال مفهومي با ارزش و پيامي انساني)
متن زير از اين حيث وجاهت رسانه اي ندارد(اگر چه به لحاظ بیان تصویری خوب نوشته شده است):
"پاييز ، زردي چهره طبيعت ، غروبي وهم انگيز ، عبور شتابناک رهگذران ، بي اعتنا به هم ، با گامهايي بي توقف بر روي لاشه هاي برگ درختان، آميخته با صداي تنهايي يک پرنده، دور افتاده از خانواده خود، برروي شاخه اي عريان، که گاه در نفير خودخواه اتومبيل ها محو مي شود ، ... همراه با ناله رهگذري سائل، اصرار خاضعانه بر خريد يک فال حافظ و عقيم ماندن تمناي او .
اين است تصويري از سر آغاز يک شامگاه پاييزي، نمايانگر بي پناهي انسان .
اين فصل خاموش زرد را امّا مي توان با صداي محبت خود و دستي که به آهنگ دوستي از آستين زندگي بيرون آورده مي شود سبز و پرترنم ساخت.
39- متن را با فاصله زماني مناسب و با صداي بلند ( در جايگاه گوينده ) اصلاح کنيد.
گاهي اشکالات متن با اجرا ( خواندن با صداي بلند) مشخص مي شود، زيرا چشم با مرور پي در پي متن در مقابل خطا مصونيت پيدا مي کند.
40- به موسيقي کلام توجه داشته باشيد. عبارات و جملات خود را با ريتم و ضرب آهنگ مناسبي ارائه دهيد بنحوي که گوينده بتواند تنفس طبيعي خود را با آن تنظيم کند و تقطیع هاي اجراي او در جاي مناسب جملات قرار گيرد.
تتابع بي مورد اضافات(نظير در آبي زلال درياي پر ترنمِ وجودِ بيکرانه آدمي) نفس گوينده و مخاطب را مي گيرد و گاه،ريتم گفتار را بر هم مي زند.
توالي حروف و واژه ها نيز بايد به گوش خوشايند باشد (( کلمه کوشششون ( کوشش آنها) خوش آهنگ نيست))
همچنين،تکرارآواهاي متشابه و متناظر در جمله نبايد درحدي باشد که باعث اختلال در بيان (تپق گوينده) شود.
نظير واجهاي/ س/ و/ ش/ در جمله زير :
"موسسه هاي کشتي سازي در سواحل شرقي شمال انگلستان بيش از سي سال پيشينه ساخت دارند"
41- مراقب باشيد که مرجع ضمير در متن شما مشخص باشد (مخاطب دچار ابهام نشود) مثلاً در جمله زير تشخيص مرجع "اون" و "اونها" براي شنونده آسان نيست.
"اين محققان با توجه به اهميت زياد نحوه رفتار فرزندان خانواده با همديگه و تاثير اون بر عملکرد اجتماعي اونها در آينده ارائه آموزشهاي لازم به والدين در خصوص نظارت مستقيم بر رفتار فرزندانشون رو توصيه ميکنن"
متن فوق را مي توان روان تر و قابل فهم تر نوشت:
"پژوهشگران مي گويند نحوه رفتار فرزندان خانواده با همديگر، بر عملکرد اجتماعي آنها در آينده تاثير خواهد گذاشت، و به همين علت توصيه ميکنند که والدين بر رفتار بچه ها نظارت مستقيم داشته باشند و براي چنين نظارتي آموزش ببينند"
نمايش که از راه ديالوگ قابل اجرا باشد).
۴۲- بي توجهي به چند و چون عناصر کيفي نمايش ( عناصر در اماتيک در متن) :
- "تعليق" بيجا و طولاني و نامناسب با ميزان کشش "اوج"
- آوردن "حوادث فرعي" نا مرتبط ب "ماجراي اصلي" (که در هيج جا در مسير داستان به اصل موضوع و خط داستان پيوند نمي خورند).
- وجود فقط يک شخصيتِ محوري (مسلط و قدرت مدار) در متن، يا به عبارتي، گرايش به طرح قصه اي بجاي نمايشنامه .
- اتکاي بيش از حد به عنصر روايت و توصيف (ولو از زبان شخصيت ها) که خصوصيت نمايشي متن را تضعيف مي کند.
- ادامه دادن بي مورد نمايش پس از "گره گشايي" و فرود ماجرا (يا به عبارتي، کش دادن کار) .
  
  
 احمد سروری - صدا و سیمای خراسان جنوبی 

 منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-171.aspx

  نوشتن يک سمينار

    نوشتن يک سمينار

 سمينار چيست؟

سمينار يک ارايه رسمی است که از پيش آماده شده, مثل يک سمينار در اداره يا کنفرانس و منظور، آن سری سخنرانيهايی نيست که به دانشجوها ارايه می شود.


مزيتهای يک سمينار نسبت به يک مقاله:

فهميدن مطالب بسيار ساده است.
مي توان کارهای تمام نشده يا نتايج منفی را شرح داد.
شرح تجربيات شخصی.
مطرح کردن آراء و فرضياتی که ترديد داريد در مقاله استفاده کنيد.
سمينار نقش شخصی شما را قويتر از يک مقاله انتقال می دهد.    

                  
   تفاوتهای يک سمينار نسبت به يک مقاله:

 مطالب کمتر با جزييات کمتر در يک سمينار پوشش داده می شود.
توجه ويژه ای برای توضيح دادن وتقويت کردن مفهوم لازم است.
می توان از بعضی از قوانين معمول نويسندگی صرفنظر کرد.
می توان از مطالب ناقص يا نادرست استفاده کرد. 


نکات مهم:

اولين مرحله در نوشتن يک سمينار تجزيه و تحليل شنوندگان است.
عنوان سمينار نبايد لزوماً با عنوان مقاله اي که استفاده کرديد يکی باشد.
اطمينان حاصل کنيد که عنوان سمينار با متن مطابقت دارد.
بهتر است که سمينار را با يک اسلايد که شامل اسم ونصب شما و عنوان سمينار است آغاز کنيد.   (اسلايد عنوان)
«ابتدا به آنها بگوييد چه چيز را قصد داريد بگوييد و سپس بگوييد و در پايان به آنها در مورد آنچه که گفتيد  بگوييد.»


 اسلايدها


هرچه کمتر، بهتر.
يک اسلايد بايد چند خط داشته باشد؟
:Kenny 7 تا 8 خط
:Freeman 8 تا 10 خط
اما معمولاً در سخنرانيهای رياضی 20 خط يا بيشتر.


چرا يک اسلايد طولانی می شود؟
مضمون خيلی کشدار است و احتياج به ويرايش دارد.
به ايدههای زيادی اشاره شده است.
هر اسلايد را به يک ايده يا نتيجه محدود کنيد.
فهرستها روش مؤثری برای نشان دادن اطلاعات  به صورت جز می باشند.

اسامی نبايد خلاصه شوند.

از عدم وجود اشتباه املايي در اسلايدها اطمينان يابيد.

در انتهای سخنرانی، به نتايج و خلاصه از بحث اشاره کنيد.

خوانايي اسلايدها

تعداد اسلايدها


برای سخنرانی 20 دقيقه ای، 12 اسلايد يا کمتر استفاده شود.
برای سخنرانی 50 دقيقه ای، کمتر از 30 اسلايد استفاده شود.

دست نوشته يا تايپ؟

تقسیمات سخنرانی دینی

تقسیمات سخنرانی دینی

اهداف این درس:

1. آشنایی با تقسیمات سخنرانی دینی؛

2. ایجاد فضای ذهنی برای برخی از مباحثی که در آینده از آنها بحث خواهد شد.

انواع تقسيمات

سخنرانى دينى از جهات مختلفى قابل تقسيم است. سبكها، اسلوبها، گونه هاى مختلف مخاطبان و مقدار حضور آنها در جلسات سخنرانى، مدت زمان جلسات، تعداد آنها و نحوه قرار گرفتنشان در كنار يكديگر، بهره بردارى از ابزارهاى جديد، تنوع موضوعات و... شاخصهاى گوناگون و متنوعى هستند كه ما را به گونه هاى مختلف سخنرانى رهنمون مى شوند.

توجه به انواع سخنرانى از اين جهت حائز اهميت است كه روشهاى ارائه شده در كتاب بايد به صورت جامع نگر به همه آنها معطوف شود؛ مثلاً وقتى در تقسيم سخنرانى براساس موضوع مى گوييم يكى از اقسام آن سخنرانى سياسى است، بايد به محتوا و يا احياناً آن روشهايى توجه کرد كه لازم است در اين سخنرانى مد نظر قرار گيرد.

برخی انواع تقسیمات برای سخنرانی دینی را در ذیل بیان می کنیم.

الف) تقسيم براساس سبكها

سبك در لغت به معناى طرز، روش، شيوه، روش خاصى كه شاعر يا نويسنده، ادراك و احساس خود را بيان مى كند و طرز بيان ما فى الضمير[1]آمده است. مراد از سبك در سخنرانى، شاكله و هيئت اجرايى آن است.

توجه به وجود سبكهاى مختلف، سبب پرهيز از جمود بر یک سبك خاص گرديده، از سوي ديگر زمينه را براى بيان نكات كاربردى و شناخت قوّت و ضعف هر يك از آنها فراهم مى آورد تا جايگاه استفاده از هر سبك با توجه به موقعيتهاى مختلف روشن شود.

سخنرانى می تواند به یکی از سبكهاى ذیل ارائه شود:

1. محاوره اى؛

2. خطابى؛

3. تلفيقى (از محاوره اى و خطابى)؛

4. كلاسدارى.[2]

شكلهاى چهارگانه فوق، در حين اجراى سخنرانى خود را نشان مى دهند.

ب) تقسيم براساس اسلوبها

اسلوب در لغت به معناى گونه، راه، شيوه، طريق، طرز، پايه و اساس مقام و لحن و ما به الامتياز اثر يك آهنگ ساز با اثر آهنگ ساز ديگر[3]و... آمده است. گرچه در لغت تفاوت چنداني بين سبك و اسلوب ديده نمي شود؛ ليكن ما سبك را در هيئت اجرايي سخنراني، و اسلوب را در شاكله و هيئت محتوايى آن به كار مي بريم.

هدف از انتخاب اسلوبهاى محتوايى، يكى از دو چيز است:

1. اقناع انديشه؛

2. برانگيختن احساس.

مؤثرترين عامل براى تفكيك اسلوبهاى محتوايى، نوع محتواى به كار گرفته شده در آنهاست و نوع محتواي سخنرانى با توجه به هدف از سخنراني انتخاب مى شود. از اين رو براساس اسلوبها مي توان سخنراني را به دو قسم تقسيم كرد:

1. سخنرانيهاي اقناعى

براى اقناع انديشه از اسلوبهاى ذیل استفاده می شود:

1. تجزيه و تحليل؛

2. تعليل و توجيه؛

3. توضيح و تبيين؛

4. تقسيم و تنظيم؛

5. گزارش تحقيق؛

6. مقايسه و ترجيح؛

7. طرح مسئله و تبيين آن؛

8. نقد و بررسى؛

9. ديالوگ (گفتگو و مناظره هاى صورى)؛

10. پرسش و پاسخ.

2. سخنرانيهاي احساسى

براى برانگيختن احساس از اسلوبهاى ذیل استفاده می شود:

1. داستانى؛

2. داستان واره اى؛

3. توصيفى و ترسيمى؛

4. تخيّلى و شاعرانه؛

5. مناجاتى؛

6. موعظه اى؛

7. مبالغه، تأكيد و تكرار؛

8. ادبى.

ج) تقسيم براساس كيفيت مخاطبان

مخاطبان به لحاظ كيفيت آنان، از جهات مختلفى تقسيم می شوند و براساس اين تقسيم، سخنرانى در گونه هاى مختلفى ظهور مى كند.

1. از جهت سطح فرهنگى، علمى و اجتماعى (با سواد و بى سواد، با فرهنگ و بى فرهنگ، اجتماعى و منزوى و...)؛

2. از جهت انگيزه جهت شنيدن سخنان سخنران (با انگيزه و داوطلب يا بى انگيزه و غيرداوطلب)؛

3. از جهت عام يا خاص بودن (يعنى در يكى از جهات فوق، همه مثل هم و خاص هستند يا مخاطبان به شكل عمومى و از هر قسم در يك جا جمع شده اند).

مخاطبان در سخنرانى، داراى ويژگيهاى مشترك و اختصاصى هستند؛ از اين رو در كنار روشهاى عمومى براى همه آنان، بايد به روشهاى خاص و تدابير ويژه برای جذب و راهنمايى مخاطبان خاص انديشيد.

د) تقسيم براساس نوع مخاطبان

گاهي نوع مخاطبان در سخنراني متفاوت است و به همين نسبت سخنراني نيز قابل تقسيم خواهد بود.

1. از نظر جنسيت، يا زن و يا مرد هستند.

2. از نظر سن مي توانند كودك، نوجوان، جوان، ميان سال و يا كهن سال باشند.

هـ) تقسيم براساس كميّت مخاطب

براساس كميت و مقدار مخاطبان، سخنرانى به سه قسم تقسيم می شود:

1. جلسات خلوت؛

2. جلسات متوسط؛

3. جلسات شلوغ.

سخنرانى در هر يك از جلسات خلوت، متوسط و شلوغ، به لحاظ موضوع، محتوا و چينش مطالب، اقتضائات خاص خود را دارد؛ مثلا طرح بعضى از مطالب و مباحث سياسى، زمانى زيباست كه جمعيت، زياد و مجلس، با شكوه باشد و جایگاه بعضى تحليلها فقط جلسات خلوت و خصوصى است.

و ) تقسيم براساس مدّت سخنرانى

سخنرانى به لحاظ مدت زمان ارائه آن به سه قسم تقسيم می شود:

1. كوتاه مدت (10 - 20 دقيقه)؛

2. ميان مدت (20 - 50 دقيقه)؛

3. بلند مدت (50 - 90 دقيقه و بيشتر).

در بارة مطلوب بودن سخنرانى كوتاه يا طولانى، نسخه واحدى نمى توان پيچيد؛ بلکه باید با توجه به شرايط و ويژگيهاى گوينده، شنونده، زمان، مكان، محتوا و موضوع سخن و... برای كوتاه يا بلند مدت بودن آن تصميم گيري كرد.

ز) تقسيم براساس توالى و تسلسل

سخنرانى براساس توالى و تسلسل[4]سه قسم دارد:

1. تك جلسه؛

2. مسلسل؛

3. متوالى و متناوب.

گاهى سخنران براى يك جلسه دعوت مى شود (تك جلسه)، گاهى براى جلسات پى در پى و با فاصله كم، مثل ده شب پشت سر هم (مسلسل)، و گاه براى جلسات پى در پى و با فاصله زياد، مثلاً هر ماه يا هر هفته يك بار (متوالى و متناوب).

سخنرانى در موارد تك جلسه راحت تر است؛ چرا كه به دليل جديد بودن سخنران و تبليغات حاشيه اى كه معمولاً صورت مى گيرد، انگيزه مخاطبان براى شنيدن بيشتر است؛ اما در جلسات مسلسل و متوالى غالبا كار سخنران دشوارتر مى شود؛ زيرا انگيزه مخاطبان - به دليل تكرارى شدن سخنران با همه ويژگيهاى جسمى و روحى اش و نيز بروز بعضى محدوديتها در سخنورى و يا پاسخگويى ضعيف به سؤالات و... - روز به روز كمتر مى شود؛ از اين رو براى حفظ انگيزه مخاطبان و جذب مخاطبان بيشتر در جلسات بعدى بايد تدابير ويژه اى انديشيد.

ح) تقسيم براساس بهره بردارى از ابزارهاى جديد

سخنرانى مى تواند با توجه به استفاده از نوع ابزارها نیز تقسيم شود. بعضى ابزارها عبارت اند از:

1. تخته؛

2. پرده؛

3. دستگاه اپك؛

4. منبر ؛

5. تريبون؛

6. تلويزيون.

با توجه به اينكه ابزار در خدمت سخنرانى قرار مى گيرد، گاه باعث تفاوتهاى محتوايى، صورى و اجرايى مى شود.

ط) تقسيم براساس موضوع بحث

سخنرانی را با نگاه به موضوع آن نیز می توان تقسیم کرد و هر يك از موضوعات كلى مطرح در حوزه دينى را نام يك قسم قرار داد و يا دو يا سه مورد از آنها را با هم تركيب کرد. اقسام ذیل را براى سخنرانى مى توان برشمرد:

1. اعتقادى؛

2. عرفانى؛

3. اخلاقى؛

4. سياسى؛

5. اجتماعى؛

6. تاريخى؛

7. خانوادگي؛

8. سياسى - اجتماعى؛

9. اخلاقى - عرفانى.

10. ... .

سخنران با توجه به شرايط خود و نيازهاى شنوندگان، هر يك از موضوعات فوق را براى سخنرانى مى تواند برگزيند و از اين جهت نمى شود او را در يك يا چند موضوع خاص منحصر کرد. در شرايط كنونى، سخنرانیهاى علمى - احساسى به لحاظ پذيرش مخاطبان بهترين نوع سخنرانیهاست، و موضوع بحث از نظر كلى تأثير چندانى ندارد.

پرسش نامه

1.     منظور از «سبک» چیست؟ این کلمه در لغت به چه معنایی آمده است؟

2.     انواع سبکهای سخنرانی را نام ببرید.

3.     معنای لغوی و تعریف اصطلاحی اسلوب را بنویسید.

4.     اسلوبهای اقناعی و احساسی را نام ببرید.

5.     گونه های مختلف مخاطبان را بنویسید.

6.     سخنرانی براساس کمیت مخاطب به چند قسم تقسیم می شود؟

7.     اقسام سخنرانی را براساس مدّت آن نام ببرید.

8.     سخنرانی براساس توالی و تسلسل جلسات، چند قسم دارد؟

9.     آیا سخنرانی در جلسات متوالی و مسلسل راحت تر است یا تک جلسه؟ چرا؟


فعالیت بیشتر

1.     از طریق هم اندیشی با دوستان خود، شکلهای دیگری از تقسیمات سخنرانی را بیابید.

2. پیش از مطالعه مباحث آینده، به نکات کاربردی و اجرایی براساس انواع تقسیمات فکر کنید. به نظر شما برای موفقیت سخنرانی در هر یک از این انواع، چه باید کرد؟

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. فرهنگ فارسى ، محمدمعين، ج 2، ص 1818.

[2]. هر يك از سبكها و اسلوبهاى سخنرانى را در فصول بعدى تعريف كرده، توضيح خواهيم داد.

[3]. فرهنگ فارسى ، محمدمعين، ج 1، ص 273.

[4]. توالى و تسلسل از نظر لغوى داراى يك وجه اشتراك و يك جهت افتراق هستند. هر دو به معناى پشت سرهم در آمدن هستند؛ با اين تفاوت كه در تسلسل فاصله موارد اندك است و يا مثل دانه هاى زنجير به هم پيوسته اند؛ ولى در توالى اين قيد وجود ندارد.

 منبع :

http://noor-ido.ir/Portal/Cultcure/Persian/CaseID/88237/71243.aspx
 

تبلیغ و سخنوری

فصل اول: تبلیغ و سخنوری


جایگاه تبلیغ و مبلّغ

جایگاه سخن و سخنوری

تاریخ سخنوری


درس اول

جایگاه تبلیغ، مبلّغ و سخنوری

اهداف این درس عبارتند از آشنايي با:

1.     جایگاه تبلیغ و مبلّغ در آیات و روایات؛

2.     اهمیت و جایگاه سخن و سخنوری در عصر ارتباطات؛

3.     مقام و مرتبه گویندگان مذهبی در قرآن؛

4.     پاسخ اشکالات مطروحه در بارة سخنرانی.

 

جایگاه تبلیغ، مبلّغ و سخنوری

اهداف این درس عبارتند از آشنايي با:

1.     جایگاه تبلیغ و مبلّغ در آیات و روایات؛

2.     اهمیت و جایگاه سخن و سخنوری در عصر ارتباطات؛

3.     مقام و مرتبه گویندگان مذهبی در قرآن؛

4.     پاسخ اشکالات مطروحه در بارة سخنرانی.


جايگاه تبليغ و مبلّغ

تبليغ و مبلّغ در اسلام، جايگاهى بس رفيع دارند. در اهميت و ارزش تبليغ، همين بس كه قرآن کریم، اصلی ترین رسالت انبيا و مبلّغان راستين دین را ابلاغ پيامهاى خداوند به مردم مى داند و مى فرمايد: « الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسيباً»؛[1]«[پيامبران پيشين ] كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مى كردند و [تنها] از او مى ترسيدند، و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند و همين بس كه خداوند، حسابگر [و پاداش دهنده اعمال آنها ] است.»[2]

همچنین رسالت پيامبر بزرگوار اسلام صلی اله علیه وآله وسلم  را هدايت مردم می داند و درباره او مى فرمايد: « رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً»؛[3]«رسولى [به سوى شما فرستاده ] كه آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مى كند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، از تاريكيها به سوى نور خارج سازد و هر كس به خدا ايمان آورد و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهايى از بهشت وارد سازد كه از زير درختانش نهرها جارى است. جاودانه در آن مى مانند و خداوند روزى نيكويى براى او قرار داده است.»

پیشوایان معصوم علیهم السلام نيز براي تبليغ دين اهميتي بس والا قائل بوده اند، براي نمونه يك روايت از امام على علیه السلام نقل مي شود. ايشان فرمودند: هنگامى كه رسول خدا   مرا به سوى يمن روانه ساخت، اينچنين فرمود: «يا عَلِىُّ لا تُقاتِلْ اَحَداً حَتّى تَدْعُوَهُ اِلَى الْاِسْلامِ وَاَيْمُ اللَّهِ لَاَنْ يَهْدِىَ اللَّهُ عَلى يَدَيْكَ رَجُلاً خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَغَرَبَتْ وَلَكَ وِلاؤُهُ»؛[4]اى على! با هيچ كس، پيش از دعوت او به اسلام جنگ مكن. سوگند به خدا! اينكه خداوند به دستان تو انسانى را هدايت كند، برايت بهتر است از آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب كرده است و تو مولاى اويى.» آشکاراست كه هدف از جهاد در راه خدا نيز فراهم كردن زمينه براى هدايت گمراهان و باز كردن زنجيرهايى است كه مستكبران بر انديشه مستضعفان كشيده اند.

انسانهاى برجسته، مهمّ و برگزيده در هر مكتب و مرام، كسانى هستند كه برای تحقق اهداف آن بسیار می کوشند. در مكتب اسلام، پيامبر والامقام ما، مبلّغان دين را از برگزيدگان امت خود می داند و مى فرمايد: «خيارُ اُمَّتِى مَنْ دَعا اِلَى اللَّهِ تَعالى وَحَبَّبَ عِبادَهُ اِلَيْهِ»؛[5]برگزيدگان امت من كسانى هستند كه به سوى خداوند متعال فرا مى خوانند و بندگانش را محبوب او مى سازند.»

رسول خدا  در جاى ديگرى آمران به معروف و ناهيان از منكر را - كه مبلّغان دين از مصاديق بارز آنها هستند – جانشين خدا، رسول و قرآن معرفى می کند و مى فرمايد: «مَنْ اَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهى عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِى اَرْضِهِ وَخَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَخَلِيفَةُ كِتابِهِ»؛[6]هر كس امر به معروف و نهى از منكر كند، جانشين خداوند و جانشين رسول خدا و جانشين كتاب خدا در زمين است.»

پيامبر اسلام  ، پيام آوران دين را جانشينان خود برمی شمارد و محبت ويژه خويش را نثار آنان کرده، برایشان دعا مى كند. امام على بن ابى طالب علیه السلام  نقل مى كند كه: «قالَ رَسُولُ اللَّهِ : اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائى ! - ثَلاثاً - قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ خُلَفاؤُكَ؟ قالَ: الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ حَدِيثِى وَسُنَّتِى ثُمَّ يُعَلِّمُونَها اُمَّتِى»؛[7]رسول خدا   سه بار فرمود: خداوندا! به جانشينانم رحم كن! گفته شد: اى رسول خدا! جانشينان شما چه كسانى اند؟ فرمود: آنان كه گفتار و كردار مرا تبليغ مى كنند و آنها را به امّت من مى آموزند.»

مبلّغ با تلاش تبليغى خود، سنتهاى نيكوى الهى و انسانى را در جامعه پايدار مى سازد و بدعتها و خرافات را بر مى چيند و محبّت الهى را در دل و جان انسانها مى نشاند و با حركت دادن مردم به سوي پارسايي، آنان را محبوب خداوند مي سازد؛ از اين رو پاداش زيادى نزد خدا دارد. امامان معصوم علیهم السلام بهشت را پاداش مبلغان قرار داده و آنها را از كسانى معرفى كرده اند كه پيامبران و شهيدان به مقامشان غبطه مى خورند. به دو حديث ذیل توجه نمائيد:

1. رسول خدا  فرمود: «مَنْ اَدّى اِلى اُمَّتِى حَدِيثاً يُقِيمُ بِهِ سُنَّةً اَوْ يَثْلِمَ بِهِ بِدْعَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛[8]هر كس حديثى را به امّتم برساند كه با آن سنّتى را برپا دارد يا بدعتى را درهم شكند، بهشت از آن او خواهد بود.»

2. راوى نقل مى كند: «قالَ رَسُولُ اللَّه : اَلا اُحَدِّثُكُم عَن اَقْوامٍ لَيْسُوا بِاَنْبِياءَ وَ لا شُهَداءَ يَغْبِطُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ الاَْنْبِياءُ وَ الشُّهَداء بِمَنازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلى مِنَابِرَ مِنْ نور؟ قِيلَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: هُمُ الَّذيِنَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ اِلَى اللَّهِ وَ يُحَبِّبُونَ اللهَ اِلَى عِبَادِهِ قُلْنَا: هَذَا حَبَّبُوا اللَّهَ اِلَى عِبَادِهِ فَكَيْفَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ اِلَى اللَّهِ قَالَ: يَأْمُرُونَهُمْ بِمَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا يَكْرَهُ اللَّهُ فَاِذَا اَطَاعُوهُمْ اَحَبَّهُمُ اللَّهُ»؛[9]پيامبر عزيز خدا فرمود: آيا براى شما از اقوامى بگويم كه از پيامبران و يا شهيدان نيستند، اما در روز قيامت، پيامبران و شهيدان به منزلت آنان نزد خداوند - كه بر منبرهايى از نورند - غبطه مى خورند؟ گفته شد: اى رسول خدا! آنان چه كسانى اند؟ فرمود: آنان كسانى هستند كه خدا را در نظر مردم و مردم را در نظر خداوند محبوب مى سازند.

گفتيم: اينكه خداوند را در نظر بندگان محبوب مى سازند، روشن است؛ اما چگونه بندگان خدا را در نظر خداوند محبوب مى كنند؟ فرمود: آنان را بدانچه خداوند دوست مى دارد، فرمان مى دهند و از آنچه او ناپسند مى شمارد، نهى مى كنند. وقتى مردم از آنان اطاعت كنند، خداوند ايشان را دوست خواهد داشت.»

جايگاه سخن و سخنورى

انسان، موجودى متفكر و اجتماعى است. او در ارتباطات اجتماعى خود با ديگران تعامل دارد، به داد و ستد فكرى، احساسى و... مى پردازد و پيامهاى خویش را با روشهاى مختلف، مانند: اشاره، نوشتن، گفتن و تصوير به ديگران مى رساند. از اين ميان، مهم ترين و شايد بى بديل ترين ابزار آدمی براى انتقال پيامهايش زبان است.

رسانه هاى متنوع و ابزارهاى ارتباطى فراوانى در دوران معاصر و در عصر ارتباطات، پا به عرصه وجود گذاشته تا انسان را در پيام رسانى يارى دهند؛ اما به هيچ وجه نتوانسته اند جاى سخن را بگیرند و يا اعتبار آن را كاهش دهند.

فيلم، سينما، فضاى مجازى اينترنت، محصولات هنرى و ديگر وسايل ارتباط جمعى با همه قدرت و اهميت و ارزشى كه دارند، هيچ گاه نمى توانند عرصه را بر شيوه بى بديل و سنتى تبليغ؛ يعنى سخنرانى، تنگ كنند و يا به جاى آن بنشينند.

سالهاست كه افراد زيادى، تفاوتهاى موجود ميان رسانه ها را بررسى کرده اند. مارشال مك لوهان، نخستين كسى بود كه به شيوه اى متقاعد كننده، رسانه ها را به دو قسمت تقسيم كرد و مدعى شد رسانه يا گرم است و يا سرد. او رسانه هاى همه حسى[10]را سرد و رسانه های تك حسى[11]را گرم مى داند. وى رسانه هاى گرم را شامل ابزارهايى بر مى شمرد كه قادرند مفهوم منظور را به كمك ذهن و تخيل مخاطب كامل كنند؛ اما رسانه هاى سرد نمى توانند چنين امكانى را براى مخاطبانشان فراهم سازند. به اين ترتيب، راديو گرم است؛ چون شنونده سعى مى كند آنچه را مى شنود با تصورات خود در ذهنش تكميل كند. در مقابل، تلويزيون، رسانه سرد است؛ چون همه چيز را به بيننده نشان مى دهد و جاى فعاليت چندانى براى وى نمى گذارد.[12]

سخنرانى، بيشتر با بعد شنيدارى انسان مرتبط است؛ از اين رو بيش از رسانه هاى ديدارى، انسان را به تفكر، درك و فعاليت ذهنى وا مى دارد. همچنین باعث افزايش قدرت انديشه مى شود و براى درك مفاهيم عميق، مناسب تر است.

حتى مى توان گفت كه سخنرانى، بهتر از رسانه گرمى مثل راديو و يا يك متن نوشتارى مخاطب را متقاعد می کند و مطالب مورد نظر را به وى منتقل می سازد. گزارش ذیل، شاهدى بر اين مدعا است:

«در سالهاى دهه 1930 م انديشمندانى چون: دابلیو. اچ، ويلكى، فرانكلين توور، هدلى كانتريل، كوردون آلپرت، يك آزمايش انجام دادند، آنها گروههايى «جور شده» از دانشجويان را در برابر مباحث مشابهى قرار دادند كه محور آنها جنگ، مذهب و ساير موضوعهاى بحث انگيز بود. گروه اول در برابر سخنرانى مى نشستند و گروه ديگر، همان سخنرانى را از راديو مى شنيدند و گروه سوم آن را به صورت چاپ شده مى خواندند. آن گاه همه را آزمايش کردند تا ببينند تغيير نگرش يا گرايش آنها چگونه است. نتایج در تجربه هايى كه به طور متوالى، يكى پس از ديگرى صورت پذيرفت، همواره ثابت بود. سخنرانى رو در رو مجاب كننده تر از راديو و راديو مجاب كننده تر از متن چاپى بود.»[13]

در كنار همه اين مباحث، نبايد از ارتباط روحى بين گوينده و شنونده در سخنرانى و تبليغ چهره به چهره و آثار معنوى و مثبت آن ـ كه قابل مقايسه با ديگر رسانه ها نيست ـ غافل بود.

ظرفيت بالاى كلمه و كلام براى انتقال معارف بلند اسلامى نيز بر اهميت سخنرانى در كنار ديگر ابزارها و شيوه هاى مدرن انتقال پيام مى افزايد. بسيارى از معارف الهى در دین اسلام با تأثيرى عميق به صورت گفتاری و نوشتاری بيان شده است و اگر بخواهد به صورت فيلم و تصوير در آيد، از قداست و اهميت آن كاسته مى شود. برای مثال، چه كسى مى تواند يوسف قرآن، جن، فرشته، بهشت و دوزخ را در يك فيلم به تصوير بكشد و جايگاه اين مفاهيم را آن گونه حفظ کند كه با سخن و نوشته به ذهن مؤمنان منتقل شده است؟

با توجه به آنچه گذشت، بهتر مى توان عنايت خداوند به مسئله «بيان» را در سوره مباركه «الرحمن» درك كرد كه پس از خلقت الهى انسان، به نعمت سخنگويى و كتابت مى پردازد و مى فرمايد:  «اَلرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الاِْنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»[14]؛ «خداوند رحمان، قرآن را تعليم فرمود، انسان را آفريد، و به او بيان را آموخت.»[15]

همچنین خداوند متعال در كامل ترين كتاب آسمانى خويش مبلّغان هدايتگر به خدا و اهل عمل صالح را می ستاید و مى فرمايد:  «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَآ إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ قَالَ إِنَّنِى مِنَ الْمُسْلِمِينَ»؛[16]«چه كسى خوش گفتارتر از آن كسى است كه به سوى خدا دعوت مى كند و عمل صالح انجام مى دهد و مى گويد: من از مسلمانانم.» در اين آيه به گوينده بودن مبلغان ديني اشاره شده و سخن نيكوي آنان مورد ستايش قرار گرفته است.

در دوران کنونی، حفظ جایگاه وعظ و استفاده از ابزار زبان به شکل مؤثر، اهمیتی صد چندان می یابد؛ زیرا اکنون در شرايطى هستیم كه مدعيان دروغين هدايت، اصلاح و خيرخواهى در جهان، از همه ابزارهاى پيام رسانى با جاذبه هاى فراوان و به شكلى مؤثر استفاده می کنند و توده هاى عظيم انسانى را همراه خود به سوى كويرستان جهل و خرافه مى كشانند.

در عصرى كه فرعونيان با سخنان زهرآگين خود، فضاى فرهنگى، اخلاقى و علمى جامعه را مسموم مى كنند، بايد همانند حضرت موسى علیه السلام، قدرت سخن گفتن را به صورتى فصيح و بليغ از خداى بزرگ خواست.

قرآن كريم مى فرمايد: « وَ نَادَى فِرْعَوْنُ فِى قَوْمِهِ ى قَالَ يَقَوْمِ أَلَيْسَ لِى مُلْكُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَرُ تَجْرِى مِن تَحْتِى أَفَلَا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ مَهِينٌ وَ لَا يَكَادُ يُبِينُ * فَلَوْلَآ أُلْقِىَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَآءَ مَعَهُ الْمَلَئِكَةُ مُقْتَرِنِينَ * فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ و فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ»؛[17]«فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست، و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارند؟ آيا نمى بينيد؟ مگر نه اين است كه من از اين مردى كه از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمى تواند فصيح سخن بگويد برترم؟! [اگر راست مى گويد] چرا دستبندهاى طلا به او داده نشده است يا اينكه چرا فرشتگان دوشادوش او نيامده اند [تا گفتارش را تأييد كنند]؟! [فرعون ] قوم خود را سبك شمرد. در نتيجه از او اطاعت كردند؛ آنان قومى فاسق بودند.»

از اين آيات استفاده مى شود كه فرعون از ابزار قدرتمند سخن براى فريب افكار عمومى بهره مي گرفته است؛ از اين رو لازم بود حضرت موسى علیه السلام قبل از مواجهه با او براى مقابله با قدرت تبليغى فرعونى، از خداى بزرگ، قدرت سخن گفتن بخواهد. اينجاست كه قرآن كريم مى گويد:   قَالَ رَبِ ّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى * يَفْقَهُوا قَوْلِى»؛[18]«[موسى ] گفت: پرودگارا سينه ام را گشاده كن و كارم را برايم آسان فرما، و گره از زبانم بگشاى تا سخنان مرا بفهمند.»

به ياد داشته باشيم كه سخنرانى مؤثر، عاملى اساسى براى معرّفى و تثبيت جايگاه اديان، فرقه ها، گروههاى سياسى و رهبران دينى و اجتماعى است. راهبرانى كه در سخن و سخنورى توفيق بيشترى دارند، از مقبوليّت بيشترى نيز برخوردارند. آنان بهتر از ديگران مى توانند از حريم ارزشهاى اجتماعى، دينى و سياسى خویش دفاع كنند و يا با تيرهاى نافذ سخن، افكار جهل آلود را هدف بگیرند. در حقيقت برخى سخنان از تيرهاى جنگجويان تأثيرگذارترند؛ چنان كه امام على علیه السلام می فرماید: «رُبَّ كَلامٍ اَنْفَذَ مِنْ سِهامٍ»؛[19]چه بسا سخنى كه تأثيرش از تيرها [ى نافذ] افزون تر است.»

و چه زيبا در اهميت و جايگاه سخنوری سروده اند كه:

به گوينده گيتى، برازنده است      كه گيتى به گويندگان زنده است[20]

پاسخ به چند اشكال

پیش از پرداختن به روش سخنرانى، پاسخ به چند اشكال دربارة تبليغ و سخنرانى لازم است.


1. علمی نبودن

گاه گفته مى شود كه سخنرانى، علم نيست تا قابل پى گيرى و آموزش باشد؛ تنها يك ذوق است و هر كس به صورت خدادادى ذائقه سخنورى داشته باشد، سخنران مى شود. آنان می گویند افرادى كه از چنين موهبتى برخوردار نباشند، هرگز نمى توانند سخنورى مقبول باشند.

در پاسخ به اين ايراد، مى توان گفت: سخنرانى، نيازمند استعدادهاى عام، مانند: قدرت فراگيرى، حافظه بالا و...، و استعدادهاى خاصى همچون: بيان رسا، تن صداى خاص، تعادل روانى مناسب و... است. ميزان اعتماد سخنرانى به «ذوقهاى شخصى» و «فنون قابل انتقال» مشخص نيست؛ ولى مى توان گفت كه بخش عمده اى از نيازها و فنون آن، قابل انتقال و يادگيرى است. تجربه چند ساله رشته تخصصى تبليغ حوزه علميه قم در مقاطع مختلف آن، با استفاده از همين روشها و فنون، گوياى اين واقعيت است كه بخش عظيمى از علم و فن سخنرانى، قابل انتقال به ديگران است.

سخنورى از يك سو روشمند است و مانند منطق كه روش استدلال است و اصول كه روش استنباط احكام الهى است، روش انتقال محتوا از طريق سخن با فصاحت و بلاغت را به همراه دارد. از سوی ديگر، يك هنر است و به ذوق، استعداد فطرى، خلاقيت و ابتكار نیاز دارد تا آنجا كه برخى سخن گفتن را «هنر گفتگو در اجتماع»[21]تعريف كرده اند.

2. كفايت علم و عمل

بعضى مى گويند: داشتن علم و عمل به آن، براى تبليغ دين خدا كافى است و لزومى ندارد كه به فراگيرى روشها و از جمله روش سخنرانى بپردازيم. اصلاً چه نيازى به مهارت سخنورى است؟

در پاسخ بايد گفت: پيامبران الهى از امكانات بسیاری براى تبليغ دين بهره گرفته اند؛ همچون: علم سرشارى كه مخاطبان را به كرنش وا مى داشت، معجزه، چهره جذّاب و مناسب، اصل و نسب خوب، شهرت و سابقه درخشان، اخلاق خوب و...؛ در عين حال، شرط علم و عمل براى تأثيرگذارى در مخاطبان خوب و لازم است ليكن كافى نيست از اين رو برای نمونه، زمانى كه حضرت موسى علیه السلام مأمور شد تا فرعون را به راه راست هدايت كند، از خداوند خواست تا  برادرش هارون را كه فصيح تر سخن مى گويد، با او همراه سازد.

3. احاديث سخن و سكوت

بعضى به احاديث سخن و سكوت استناد می کنند و مى گويند: روایات بسیاری در مذمت سخن گفتن و مدح سكوت يا فضل سكوت بر سخن[22]وارد شده است. از مجموع اين احاديث استفاده مى شود كه سخنرانى، امری نکوهیده است.

اما حقيقت اين است كه در اينجا بينِ عالِم با عملِ صامت و عالم بى عملِ سخنگو مقايسه شده است. آنچه در روایات، مذمّت شده است، عالم بى عملِ سخنگو است؛ در حالى كه بايد بين عالم عاملِ صامت و عالم عامل سخنگو مقايسه كرد و آن گاه ديد كه روايات، كدام يك از آنان را بيشتر مى پسندد.

هر يك از سخن و سكوت در جاى خود مى تواند پسنديده يا ناپسند باشد: «عَنْ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ   علیه السلامأَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْكَلَامِ وَالسُّكُوتِ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ فَقالَ علیه السلام لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُما آفاتٌ فَاِذا سَلِما مِنَ الْآفاتِ فَالْكَلَامُ أَفْضَلُ مِنَ السُّكُوتِ قِيلَ وَكَيْفَ ذاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ ما بَعَثَ الْاَنْبِياءَ وَالْاَوْصِياءَ بِالسُّكُوتِ اِنَّما بَعَثَهُمْ بِالْكَلَامِ وَلَا اسْتُحِقَّتِ الْجَنَّةُ بِالسُّكُوتِ وَلَا اسْتُوجِبَتْ وَلَايَةُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ وَلَا وُقِيَتِ النَّارُ بِالسُّكُوتِ وَلَا تُجُنِّبَ سَخَةُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ اِنَّما ذَلِكَ كُلُّهُ بِالْكَلَامِ ما كُنْتُ لِاَعْدِلَ الْقَمَرَ بِالشَّمْسِ اِنَّكَ لَتَصِفُ فَضْلَ السُّكُوتِ بِالْكَلامِ وَلَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْكَلَامِ بِالسُّكُوتِ»؛[23]از امام سجاد   علیه السلامپرسیدند كه كدام يك از سخن و سكوت، افضل است. او فرمود: براى هر يك از آن دو آفتهايى است. پس هر گاه از آفات، سالم بمانند، سخن گفتن افضل از سكوت است. گفتند: اى فرزند رسول خدا! چگونه سخن گفتن افضل است؟ فرمود: زيرا خداى عزيز و جليل، انبيا و اوصيا را به سكوت مبعوث نكرد؛ بلكه آنان را به سخن گفتن برانگيخت. بهشت با سكوت [براى كسى] استحقاق نيافت و ولايت خداوند با سكوت واجب نشد و آتش با سكوت نگه داشته نشد و خشم خداوند با سكوت كنار گذاشته نشد و همه اينها با سخن انجام مى شوند. من ماه را معادل خورشيد نمى كنم. [يكى از نشانه هاى برترى سخن اين است كه ] تو فضيلت سكوت را نيز با سخن گفتن توصيف مى كنى؛ ولى نمى توانى فضيلت كلام را با سكوت توصيف كنى.»

در شعر و ادب فارسى آمده است:

گرچه پيش خردمند خامشى ادب است      به وقت مصلحت، آن بِه كه در سخن كوشى

دو چيز طَيره عقل است: دَم فرو بستن      بـه وقت گفتـن و گفتـن به وقت خاموشى[24]

صائب تبريزى در این باره چه زیبا سروده است:

در مقام گفتْ، مُهر خاموشى بر لب زدن      تيغ را زير سپر در جنگ، پنهان كردن است

و اگر خاموشى، سبب كتمان حق و معارف الهى باشد، به تعبير قرآن كريم، لعنت الهى را در پى خواهد داشت: « إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَآ أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَبِ أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّعِنُونَ»؛[25]«كسانى كه دلايل روشن و وسيله هدايتى را كه نازل كرده ايم، پس از آنكه در كتاب براى مردم بيان کرديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى كند و همه لعن كنندگان نيز آنها را لعن مى كنند.»

4. محدود بودن تأثير

برخی می گویند كه سخنرانى در مقابل روشها و ابزارهاى ديگر پيام رسانى و تبليغ، تأثير چندانى ندارد و كهنه شده است. آنان بر این باورند که بهتر است در عصر ارتباطات و پيشرفت وسايل ارتباطى از ابزارها و شيوه هاى ديگر استفاده شود.

در اينجا نيز لازم است گفته شود: با آنکه تعداد مخاطبان رسانه ها، ابزارها و شيوه هاى ديگر، بيشتر از مخاطبان سخنرانى است؛ ولى چنان که اشاره شد اين روش در مقایسه با رسانه هاى جديد از امتيازاتی ويژه، غیرقابل اغماض و بسيار مهم برخوردار است. از جمله آن امتیازات می توان به عمق تأثيرگذارى علمى، احساسى و معنوى در سخنرانى به دليل ارتباط مشافهى، انس و محبت بيشتر بين گوينده و شنونده و حالات خاص جلسات سخنرانى اشاره کرد.

پرسش نامه

1.     تبلیغ و مبلّغ در قرآن کریم از چه جایگاهی برخوردار است؟

2.     سه روایت در بارة جایگاه مبلّغ و پاداش دنیوی و اخروی او بنویسید.

3.     مک لوهان رسانه ها را به چند دسته تقسیم می کند؟ کدام یک از آنها بر مخاطبان تأثیرگذارترند؟

4.     سخنرانی در میان رسانه های پیشرفته امروز، از چه جایگاهی از نظر تأثیرگذاری برخوردار است؟

5.     دیدگاه قرآن کریم به جایگاه سخن وسخنوران دینی را توضیح دهید.

6.     برخی می گویند سخنرانی علم نیست تا قابل آموزش باشد. آیا این سخن درست است؟ توضیح دهید.

7. بعضی مدعی شده اند که داشتن علم و عمل به آن برای تبلیغ دین کافی است؛ از این رو نیازی به سخنرانی وجود ندارد. نظر شما در این باره چیست؟

8.     آیا از احادیث سخن و سکوت می توان استفاده کرد که سخنرانی، امری نکوهیده است؟ توضیح دهید.


اندیشه کنید

1.     با توجه به اهمیت و جایگاه تبلیغ، چرا به اندازه لازم به آن توجه نشده است؟

2.     از نظر شما تا چه میزان باید به هر یک از رسانه ها به عنوان ابزار تبلیغ دین توجه کرد؟

3.     برای احیای جایگاه تبلیغ چه باید کرد؟ با دوستانتان مشورت کنید و طرح اجرایی بدهید.


--------------------------------------------------------------------------------

[1]. احزاب/ 39.

[2]. همچنين خداوند متعال مى فرمايد: فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ؛ «اگر با تو به گفتگو و ستيز برخيزند [با آنها مجادله نكن و] بگو: من و پيروانم در برابر خداوند [و فرمان او] تسليم شده ايم و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارا) و بى سوادان (مشركان) بگو: آيا شما هم تسليم شده ايد؟ اگر [در برابر فرمان و منطق حق ] تسليم شوند، هدايت مى يابند، و اگر سرپيچى كنند، بر تو تنها ابلاغ [رسالت ] است و خدا نسبت به بندگان بيناست.» (آل عمران/ 20)

در سوره های رعد/ 40، مائده/ 92 و نحل/ 82 نيز ابلاغ پيام الهى، رسالت اصلى پيامبر اسلام  معرفى شده است.

[3]. طلاق/ 11.

[4]. الكافى ، شيخ كلينى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چ جهارم، 1365 هـ . ش، ج 5، ص 36، ح 2.

[5]. كنز العمال ، متقى هندى، ج 10، ص 152، ح 2877.

[6]. همان ، ج 3، ص 75، ح 5564.

[7]. الامالى ، شيخ صدوق، انتشارات كتابخانه اسلاميه، چ چهارم با اصلاحات، 1362 شمسي، ص 247، ح266.

[8]. بحار الانوار ، محمدباقر مجلسى، ج 2، ص 152، ح 43.

[9]. مشكاة الانوار فى غرر الاخبار ، طبرسى، ص 240، ح 692.

[10]. رسانه اى كه انسان با همه يا چند حس خود مى تواند از آن پيام را دريافت كند، مثل تلويزيون كه ديدارى و شنيدارى است.

[11]. رسانه اى كه فقط با يك حس انسان سر و كار دارد مثل راديو، كه فقط با گوش، پيامش را مى توان شنيد.

[12]. ر. ك: براي درك رسانه ها، هربرت مارشال مك لوهان، ترجمه سعيد آذري، ص 23و 24.

[13]. مقاله رسانه ها و جهاني شدن فرهنگ، مسعود واحدي، وب سايت كلمه www.kalemeh.org)) 21/3/1387.

[14]. الرحمن/ 1-4.

[15]. «عَلَّمَهُ البيان اى اسماء كلّ شيى ء واللغات كلّها... عَلّمه البيان اى النطق و الكتابة والخط والفهم والافهام حتّى يعرف ما يقول و مايقال له.»: مجمع البيان ، طبرسى، ج 9-10، ص 299.

[16]. فصّلت/33.

[17]. زخرف/51 - 54.

[18]. طه/25 - 28.

[19]. معجم الفاظ غرر الحكم و درر الكلم ، مصطفى درايتى، ص 995.

[20]. اديب.

[21]. هنر سخن گفتن ، ژرژ سيون، ترجمه اسماعيل اسعدى، ص 8.

[22]. از امام صادق نقل شده است كه فرمود: «قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ يا بُنَىَّ اِنْ كُنْتَ زَعَمْتَ اَنَّ الْكَلَامَ مِنْ فِضَّةٍ فَاِنَّ السُّكُوتَ مِنْ ذَهَبٍ؛ لقمان به فرزندش فرمود: پسرم! اگر گمان دارى كه سخن از نقره است؛ پس سكوت از طلا است.»: الكافى، ج 2، ص 114.

[23]. وسائل الشيعه ، حر عاملی، ج 12، ص 188، باب استحباب اختيار الكلام.

[24]. سعدى.

[25]. بقره/159.

 ارسال به دیگرانارسال به دوستان: **نام کامل:پیام:ارسال 
 
 
 
 
 
 
 اهداف این درس عبارتند از آشنايي با:
جايگاه تبليغ و مبلّغ
جايگاه سخن و سخنورى
پاسخ به چند اشكال
پرسش نامه
اندیشه کنید
فصل اول: تبلیغ و سخنوریجایگاه تبلیغ و مبلّغ
جایگاه سخن و سخنوری
تاریخ سخنوری

درس اول
جایگاه تبلیغ، مبلّغ و سخنوری
اهداف این درس عبارتند از آشنايي با:
1.     جایگاه تبلیغ و مبلّغ در آیات و روایات؛
2.     اهمیت و جایگاه سخن و سخنوری در عصر ارتباطات؛
3.     مقام و مرتبه گویندگان مذهبی در قرآن؛
4.     پاسخ اشکالات مطروحه در بارة سخنرانی.

جايگاه تبليغ و مبلّغ
تبليغ و مبلّغ در اسلام، جايگاهى بس رفيع دارند. در اهميت و ارزش تبليغ، همين بس كه قرآن کریم، اصلی ترین رسالت انبيا و مبلّغان راستين دین را ابلاغ پيامهاى خداوند به مردم مى داند و مى فرمايد: « الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسيباً»؛[1]«[پيامبران پيشين ] كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مى كردند و [تنها] از او مى ترسيدند، و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند و همين بس كه خداوند، حسابگر [و پاداش دهنده اعمال آنها ] است.»[2]
همچنین رسالت پيامبر بزرگوار اسلام صلی اله علیه وآله وسلم  را هدايت مردم می داند و درباره او مى فرمايد: « رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً»؛[3]«رسولى [به سوى شما فرستاده ] كه آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مى كند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، از تاريكيها به سوى نور خارج سازد و هر كس به خدا ايمان آورد و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهايى از بهشت وارد سازد كه از زير درختانش نهرها جارى است. جاودانه در آن مى مانند و خداوند روزى نيكويى براى او قرار داده است.»
پیشوایان معصوم علیهم السلام نيز براي تبليغ دين اهميتي بس والا قائل بوده اند، براي نمونه يك روايت از امام على علیه السلام نقل مي شود. ايشان فرمودند: هنگامى كه رسول خدا   مرا به سوى يمن روانه ساخت، اينچنين فرمود: «يا عَلِىُّ لا تُقاتِلْ اَحَداً حَتّى تَدْعُوَهُ اِلَى الْاِسْلامِ وَاَيْمُ اللَّهِ لَاَنْ يَهْدِىَ اللَّهُ عَلى يَدَيْكَ رَجُلاً خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَغَرَبَتْ وَلَكَ وِلاؤُهُ»؛[4]اى على! با هيچ كس، پيش از دعوت او به اسلام جنگ مكن. سوگند به خدا! اينكه خداوند به دستان تو انسانى را هدايت كند، برايت بهتر است از آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب كرده است و تو مولاى اويى.» آشکاراست كه هدف از جهاد در راه خدا نيز فراهم كردن زمينه براى هدايت گمراهان و باز كردن زنجيرهايى است كه مستكبران بر انديشه مستضعفان كشيده اند.
انسانهاى برجسته، مهمّ و برگزيده در هر مكتب و مرام، كسانى هستند كه برای تحقق اهداف آن بسیار می کوشند. در مكتب اسلام، پيامبر والامقام ما، مبلّغان دين را از برگزيدگان امت خود می داند و مى فرمايد: «خيارُ اُمَّتِى مَنْ دَعا اِلَى اللَّهِ تَعالى وَحَبَّبَ عِبادَهُ اِلَيْهِ»؛[5]برگزيدگان امت من كسانى هستند كه به سوى خداوند متعال فرا مى خوانند و بندگانش را محبوب او مى سازند.»
رسول خدا  در جاى ديگرى آمران به معروف و ناهيان از منكر را - كه مبلّغان دين از مصاديق بارز آنها هستند – جانشين خدا، رسول و قرآن معرفى می کند و مى فرمايد: «مَنْ اَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهى عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِى اَرْضِهِ وَخَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَخَلِيفَةُ كِتابِهِ»؛[6]هر كس امر به معروف و نهى از منكر كند، جانشين خداوند و جانشين رسول خدا و جانشين كتاب خدا در زمين است.»
پيامبر اسلام  ، پيام آوران دين را جانشينان خود برمی شمارد و محبت ويژه خويش را نثار آنان کرده، برایشان دعا مى كند. امام على بن ابى طالب علیه السلام  نقل مى كند كه: «قالَ رَسُولُ اللَّهِ : اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائى ! - ثَلاثاً - قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ خُلَفاؤُكَ؟ قالَ: الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ حَدِيثِى وَسُنَّتِى ثُمَّ يُعَلِّمُونَها اُمَّتِى»؛[7]رسول خدا   سه بار فرمود: خداوندا! به جانشينانم رحم كن! گفته شد: اى رسول خدا! جانشينان شما چه كسانى اند؟ فرمود: آنان كه گفتار و كردار مرا تبليغ مى كنند و آنها را به امّت من مى آموزند.»
مبلّغ با تلاش تبليغى خود، سنتهاى نيكوى الهى و انسانى را در جامعه پايدار مى سازد و بدعتها و خرافات را بر مى چيند و محبّت الهى را در دل و جان انسانها مى نشاند و با حركت دادن مردم به سوي پارسايي، آنان را محبوب خداوند مي سازد؛ از اين رو پاداش زيادى نزد خدا دارد. امامان معصوم علیهم السلام بهشت را پاداش مبلغان قرار داده و آنها را از كسانى معرفى كرده اند كه پيامبران و شهيدان به مقامشان غبطه مى خورند. به دو حديث ذیل توجه نمائيد:
1. رسول خدا  فرمود: «مَنْ اَدّى اِلى اُمَّتِى حَدِيثاً يُقِيمُ بِهِ سُنَّةً اَوْ يَثْلِمَ بِهِ بِدْعَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛[8]هر كس حديثى را به امّتم برساند كه با آن سنّتى را برپا دارد يا بدعتى را درهم شكند، بهشت از آن او خواهد بود.»
2. راوى نقل مى كند: «قالَ رَسُولُ اللَّه : اَلا اُحَدِّثُكُم عَن اَقْوامٍ لَيْسُوا بِاَنْبِياءَ وَ لا شُهَداءَ يَغْبِطُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ الاَْنْبِياءُ وَ الشُّهَداء بِمَنازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلى مِنَابِرَ مِنْ نور؟ قِيلَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: هُمُ الَّذيِنَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ اِلَى اللَّهِ وَ يُحَبِّبُونَ اللهَ اِلَى عِبَادِهِ قُلْنَا: هَذَا حَبَّبُوا اللَّهَ اِلَى عِبَادِهِ فَكَيْفَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ اِلَى اللَّهِ قَالَ: يَأْمُرُونَهُمْ بِمَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا يَكْرَهُ اللَّهُ فَاِذَا اَطَاعُوهُمْ اَحَبَّهُمُ اللَّهُ»؛[9]پيامبر عزيز خدا فرمود: آيا براى شما از اقوامى بگويم كه از پيامبران و يا شهيدان نيستند، اما در روز قيامت، پيامبران و شهيدان به منزلت آنان نزد خداوند - كه بر منبرهايى از نورند - غبطه مى خورند؟ گفته شد: اى رسول خدا! آنان چه كسانى اند؟ فرمود: آنان كسانى هستند كه خدا را در نظر مردم و مردم را در نظر خداوند محبوب مى سازند.
گفتيم: اينكه خداوند را در نظر بندگان محبوب مى سازند، روشن است؛ اما چگونه بندگان خدا را در نظر خداوند محبوب مى كنند؟ فرمود: آنان را بدانچه خداوند دوست مى دارد، فرمان مى دهند و از آنچه او ناپسند مى شمارد، نهى مى كنند. وقتى مردم از آنان اطاعت كنند، خداوند ايشان را دوست خواهد داشت.»
جايگاه سخن و سخنورى
انسان، موجودى متفكر و اجتماعى است. او در ارتباطات اجتماعى خود با ديگران تعامل دارد، به داد و ستد فكرى، احساسى و... مى پردازد و پيامهاى خویش را با روشهاى مختلف، مانند: اشاره، نوشتن، گفتن و تصوير به ديگران مى رساند. از اين ميان، مهم ترين و شايد بى بديل ترين ابزار آدمی براى انتقال پيامهايش زبان است.
رسانه هاى متنوع و ابزارهاى ارتباطى فراوانى در دوران معاصر و در عصر ارتباطات، پا به عرصه وجود گذاشته تا انسان را در پيام رسانى يارى دهند؛ اما به هيچ وجه نتوانسته اند جاى سخن را بگیرند و يا اعتبار آن را كاهش دهند.
فيلم، سينما، فضاى مجازى اينترنت، محصولات هنرى و ديگر وسايل ارتباط جمعى با همه قدرت و اهميت و ارزشى كه دارند، هيچ گاه نمى توانند عرصه را بر شيوه بى بديل و سنتى تبليغ؛ يعنى سخنرانى، تنگ كنند و يا به جاى آن بنشينند.
سالهاست كه افراد زيادى، تفاوتهاى موجود ميان رسانه ها را بررسى کرده اند. مارشال مك لوهان، نخستين كسى بود كه به شيوه اى متقاعد كننده، رسانه ها را به دو قسمت تقسيم كرد و مدعى شد رسانه يا گرم است و يا سرد. او رسانه هاى همه حسى[10]را سرد و رسانه های تك حسى[11]را گرم مى داند. وى رسانه هاى گرم را شامل ابزارهايى بر مى شمرد كه قادرند مفهوم منظور را به كمك ذهن و تخيل مخاطب كامل كنند؛ اما رسانه هاى سرد نمى توانند چنين امكانى را براى مخاطبانشان فراهم سازند. به اين ترتيب، راديو گرم است؛ چون شنونده سعى مى كند آنچه را مى شنود با تصورات خود در ذهنش تكميل كند. در مقابل، تلويزيون، رسانه سرد است؛ چون همه چيز را به بيننده نشان مى دهد و جاى فعاليت چندانى براى وى نمى گذارد.[12]
سخنرانى، بيشتر با بعد شنيدارى انسان مرتبط است؛ از اين رو بيش از رسانه هاى ديدارى، انسان را به تفكر، درك و فعاليت ذهنى وا مى دارد. همچنین باعث افزايش قدرت انديشه مى شود و براى درك مفاهيم عميق، مناسب تر است.
حتى مى توان گفت كه سخنرانى، بهتر از رسانه گرمى مثل راديو و يا يك متن نوشتارى مخاطب را متقاعد می کند و مطالب مورد نظر را به وى منتقل می سازد. گزارش ذیل، شاهدى بر اين مدعا است:
«در سالهاى دهه 1930 م انديشمندانى چون: دابلیو. اچ، ويلكى، فرانكلين توور، هدلى كانتريل، كوردون آلپرت، يك آزمايش انجام دادند، آنها گروههايى «جور شده» از دانشجويان را در برابر مباحث مشابهى قرار دادند كه محور آنها جنگ، مذهب و ساير موضوعهاى بحث انگيز بود. گروه اول در برابر سخنرانى مى نشستند و گروه ديگر، همان سخنرانى را از راديو مى شنيدند و گروه سوم آن را به صورت چاپ شده مى خواندند. آن گاه همه را آزمايش کردند تا ببينند تغيير نگرش يا گرايش آنها چگونه است. نتایج در تجربه هايى كه به طور متوالى، يكى پس از ديگرى صورت پذيرفت، همواره ثابت بود. سخنرانى رو در رو مجاب كننده تر از راديو و راديو مجاب كننده تر از متن چاپى بود.»[13]
در كنار همه اين مباحث، نبايد از ارتباط روحى بين گوينده و شنونده در سخنرانى و تبليغ چهره به چهره و آثار معنوى و مثبت آن ـ كه قابل مقايسه با ديگر رسانه ها نيست ـ غافل بود.
ظرفيت بالاى كلمه و كلام براى انتقال معارف بلند اسلامى نيز بر اهميت سخنرانى در كنار ديگر ابزارها و شيوه هاى مدرن انتقال پيام مى افزايد. بسيارى از معارف الهى در دین اسلام با تأثيرى عميق به صورت گفتاری و نوشتاری بيان شده است و اگر بخواهد به صورت فيلم و تصوير در آيد، از قداست و اهميت آن كاسته مى شود. برای مثال، چه كسى مى تواند يوسف قرآن، جن، فرشته، بهشت و دوزخ را در يك فيلم به تصوير بكشد و جايگاه اين مفاهيم را آن گونه حفظ کند كه با سخن و نوشته به ذهن مؤمنان منتقل شده است؟
با توجه به آنچه گذشت، بهتر مى توان عنايت خداوند به مسئله «بيان» را در سوره مباركه «الرحمن» درك كرد كه پس از خلقت الهى انسان، به نعمت سخنگويى و كتابت مى پردازد و مى فرمايد:  «اَلرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الاِْنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»[14]؛ «خداوند رحمان، قرآن را تعليم فرمود، انسان را آفريد، و به او بيان را آموخت.»[15]
همچنین خداوند متعال در كامل ترين كتاب آسمانى خويش مبلّغان هدايتگر به خدا و اهل عمل صالح را می ستاید و مى فرمايد:  «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَآ إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ قَالَ إِنَّنِى مِنَ الْمُسْلِمِينَ»؛[16]«چه كسى خوش گفتارتر از آن كسى است كه به سوى خدا دعوت مى كند و عمل صالح انجام مى دهد و مى گويد: من از مسلمانانم.» در اين آيه به گوينده بودن مبلغان ديني اشاره شده و سخن نيكوي آنان مورد ستايش قرار گرفته است.
در دوران کنونی، حفظ جایگاه وعظ و استفاده از ابزار زبان به شکل مؤثر، اهمیتی صد چندان می یابد؛ زیرا اکنون در شرايطى هستیم كه مدعيان دروغين هدايت، اصلاح و خيرخواهى در جهان، از همه ابزارهاى پيام رسانى با جاذبه هاى فراوان و به شكلى مؤثر استفاده می کنند و توده هاى عظيم انسانى را همراه خود به سوى كويرستان جهل و خرافه مى كشانند.
در عصرى كه فرعونيان با سخنان زهرآگين خود، فضاى فرهنگى، اخلاقى و علمى جامعه را مسموم مى كنند، بايد همانند حضرت موسى علیه السلام، قدرت سخن گفتن را به صورتى فصيح و بليغ از خداى بزرگ خواست.
قرآن كريم مى فرمايد: « وَ نَادَى فِرْعَوْنُ فِى قَوْمِهِ ى قَالَ يَقَوْمِ أَلَيْسَ لِى مُلْكُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَرُ تَجْرِى مِن تَحْتِى أَفَلَا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ مَهِينٌ وَ لَا يَكَادُ يُبِينُ * فَلَوْلَآ أُلْقِىَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَآءَ مَعَهُ الْمَلَئِكَةُ مُقْتَرِنِينَ * فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ و فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ»؛[17]«فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست، و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارند؟ آيا نمى بينيد؟ مگر نه اين است كه من از اين مردى كه از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمى تواند فصيح سخن بگويد برترم؟! [اگر راست مى گويد] چرا دستبندهاى طلا به او داده نشده است يا اينكه چرا فرشتگان دوشادوش او نيامده اند [تا گفتارش را تأييد كنند]؟! [فرعون ] قوم خود را سبك شمرد. در نتيجه از او اطاعت كردند؛ آنان قومى فاسق بودند.»
از اين آيات استفاده مى شود كه فرعون از ابزار قدرتمند سخن براى فريب افكار عمومى بهره مي گرفته است؛ از اين رو لازم بود حضرت موسى علیه السلام قبل از مواجهه با او براى مقابله با قدرت تبليغى فرعونى، از خداى بزرگ، قدرت سخن گفتن بخواهد. اينجاست كه قرآن كريم مى گويد:   قَالَ رَبِ ّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى * يَفْقَهُوا قَوْلِى»؛[18]«[موسى ] گفت: پرودگارا سينه ام را گشاده كن و كارم را برايم آسان فرما، و گره از زبانم بگشاى تا سخنان مرا بفهمند.»
به ياد داشته باشيم كه سخنرانى مؤثر، عاملى اساسى براى معرّفى و تثبيت جايگاه اديان، فرقه ها، گروههاى سياسى و رهبران دينى و اجتماعى است. راهبرانى كه در سخن و سخنورى توفيق بيشترى دارند، از مقبوليّت بيشترى نيز برخوردارند. آنان بهتر از ديگران مى توانند از حريم ارزشهاى اجتماعى، دينى و سياسى خویش دفاع كنند و يا با تيرهاى نافذ سخن، افكار جهل آلود را هدف بگیرند. در حقيقت برخى سخنان از تيرهاى جنگجويان تأثيرگذارترند؛ چنان كه امام على علیه السلام می فرماید: «رُبَّ كَلامٍ اَنْفَذَ مِنْ سِهامٍ»؛[19]چه بسا سخنى كه تأثيرش از تيرها [ى نافذ] افزون تر است.»
و چه زيبا در اهميت و جايگاه سخنوری سروده اند كه:
به گوينده گيتى، برازنده است      كه گيتى به گويندگان زنده است[20]
پاسخ به چند اشكال
پیش از پرداختن به روش سخنرانى، پاسخ به چند اشكال دربارة تبليغ و سخنرانى لازم است.

1. علمی نبودن
گاه گفته مى شود كه سخنرانى، علم نيست تا قابل پى گيرى و آموزش باشد؛ تنها يك ذوق است و هر كس به صورت خدادادى ذائقه سخنورى داشته باشد، سخنران مى شود. آنان می گویند افرادى كه از چنين موهبتى برخوردار نباشند، هرگز نمى توانند سخنورى مقبول باشند.
در پاسخ به اين ايراد، مى توان گفت: سخنرانى، نيازمند استعدادهاى عام، مانند: قدرت فراگيرى، حافظه بالا و...، و استعدادهاى خاصى همچون: بيان رسا، تن صداى خاص، تعادل روانى مناسب و... است. ميزان اعتماد سخنرانى به «ذوقهاى شخصى» و «فنون قابل انتقال» مشخص نيست؛ ولى مى توان گفت كه بخش عمده اى از نيازها و فنون آن، قابل انتقال و يادگيرى است. تجربه چند ساله رشته تخصصى تبليغ حوزه علميه قم در مقاطع مختلف آن، با استفاده از همين روشها و فنون، گوياى اين واقعيت است كه بخش عظيمى از علم و فن سخنرانى، قابل انتقال به ديگران است.
سخنورى از يك سو روشمند است و مانند منطق كه روش استدلال است و اصول كه روش استنباط احكام الهى است، روش انتقال محتوا از طريق سخن با فصاحت و بلاغت را به همراه دارد. از سوی ديگر، يك هنر است و به ذوق، استعداد فطرى، خلاقيت و ابتكار نیاز دارد تا آنجا كه برخى سخن گفتن را «هنر گفتگو در اجتماع»[21]تعريف كرده اند.
2. كفايت علم و عمل
بعضى مى گويند: داشتن علم و عمل به آن، براى تبليغ دين خدا كافى است و لزومى ندارد كه به فراگيرى روشها و از جمله روش سخنرانى بپردازيم. اصلاً چه نيازى به مهارت سخنورى است؟
در پاسخ بايد گفت: پيامبران الهى از امكانات بسیاری براى تبليغ دين بهره گرفته اند؛ همچون: علم سرشارى كه مخاطبان را به كرنش وا مى داشت، معجزه، چهره جذّاب و مناسب، اصل و نسب خوب، شهرت و سابقه درخشان، اخلاق خوب و...؛ در عين حال، شرط علم و عمل براى تأثيرگذارى در مخاطبان خوب و لازم است ليكن كافى نيست از اين رو برای نمونه، زمانى كه حضرت موسى علیه السلام مأمور شد تا فرعون را به راه راست هدايت كند، از خداوند خواست تا  برادرش هارون را كه فصيح تر سخن مى گويد، با او همراه سازد.
3. احاديث سخن و سكوت
بعضى به احاديث سخن و سكوت استناد می کنند و مى گويند: روایات بسیاری در مذمت سخن گفتن و مدح سكوت يا فضل سكوت بر سخن[22]وارد شده است. از مجموع اين احاديث استفاده مى شود كه سخنرانى، امری نکوهیده است.
اما حقيقت اين است كه در اينجا بينِ عالِم با عملِ صامت و عالم بى عملِ سخنگو مقايسه شده است. آنچه در روایات، مذمّت شده است، عالم بى عملِ سخنگو است؛ در حالى كه بايد بين عالم عاملِ صامت و عالم عامل سخنگو مقايسه كرد و آن گاه ديد كه روايات، كدام يك از آنان را بيشتر مى پسندد.
هر يك از سخن و سكوت در جاى خود مى تواند پسنديده يا ناپسند باشد: «عَنْ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ   علیه السلامأَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْكَلَامِ وَالسُّكُوتِ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ فَقالَ علیه السلام لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُما آفاتٌ فَاِذا سَلِما مِنَ الْآفاتِ فَالْكَلَامُ أَفْضَلُ مِنَ السُّكُوتِ قِيلَ وَكَيْفَ ذاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ ما بَعَثَ الْاَنْبِياءَ وَالْاَوْصِياءَ بِالسُّكُوتِ اِنَّما بَعَثَهُمْ بِالْكَلَامِ وَلَا اسْتُحِقَّتِ الْجَنَّةُ بِالسُّكُوتِ وَلَا اسْتُوجِبَتْ وَلَايَةُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ وَلَا وُقِيَتِ النَّارُ بِالسُّكُوتِ وَلَا تُجُنِّبَ سَخَةُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ اِنَّما ذَلِكَ كُلُّهُ بِالْكَلَامِ ما كُنْتُ لِاَعْدِلَ الْقَمَرَ بِالشَّمْسِ اِنَّكَ لَتَصِفُ فَضْلَ السُّكُوتِ بِالْكَلامِ وَلَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْكَلَامِ بِالسُّكُوتِ»؛[23]از امام سجاد   علیه السلامپرسیدند كه كدام يك از سخن و سكوت، افضل است. او فرمود: براى هر يك از آن دو آفتهايى است. پس هر گاه از آفات، سالم بمانند، سخن گفتن افضل از سكوت است. گفتند: اى فرزند رسول خدا! چگونه سخن گفتن افضل است؟ فرمود: زيرا خداى عزيز و جليل، انبيا و اوصيا را به سكوت مبعوث نكرد؛ بلكه آنان را به سخن گفتن برانگيخت. بهشت با سكوت [براى كسى] استحقاق نيافت و ولايت خداوند با سكوت واجب نشد و آتش با سكوت نگه داشته نشد و خشم خداوند با سكوت كنار گذاشته نشد و همه اينها با سخن انجام مى شوند. من ماه را معادل خورشيد نمى كنم. [يكى از نشانه هاى برترى سخن اين است كه ] تو فضيلت سكوت را نيز با سخن گفتن توصيف مى كنى؛ ولى نمى توانى فضيلت كلام را با سكوت توصيف كنى.»
در شعر و ادب فارسى آمده است:
گرچه پيش خردمند خامشى ادب است      به وقت مصلحت، آن بِه كه در سخن كوشى
دو چيز طَيره عقل است: دَم فرو بستن      بـه وقت گفتـن و گفتـن به وقت خاموشى[24]
صائب تبريزى در این باره چه زیبا سروده است:
در مقام گفتْ، مُهر خاموشى بر لب زدن      تيغ را زير سپر در جنگ، پنهان كردن است
و اگر خاموشى، سبب كتمان حق و معارف الهى باشد، به تعبير قرآن كريم، لعنت الهى را در پى خواهد داشت: « إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَآ أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَبِ أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّعِنُونَ»؛[25]«كسانى كه دلايل روشن و وسيله هدايتى را كه نازل كرده ايم، پس از آنكه در كتاب براى مردم بيان کرديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى كند و همه لعن كنندگان نيز آنها را لعن مى كنند.»
4. محدود بودن تأثير
برخی می گویند كه سخنرانى در مقابل روشها و ابزارهاى ديگر پيام رسانى و تبليغ، تأثير چندانى ندارد و كهنه شده است. آنان بر این باورند که بهتر است در عصر ارتباطات و پيشرفت وسايل ارتباطى از ابزارها و شيوه هاى ديگر استفاده شود.
در اينجا نيز لازم است گفته شود: با آنکه تعداد مخاطبان رسانه ها، ابزارها و شيوه هاى ديگر، بيشتر از مخاطبان سخنرانى است؛ ولى چنان که اشاره شد اين روش در مقایسه با رسانه هاى جديد از امتيازاتی ويژه، غیرقابل اغماض و بسيار مهم برخوردار است. از جمله آن امتیازات می توان به عمق تأثيرگذارى علمى، احساسى و معنوى در سخنرانى به دليل ارتباط مشافهى، انس و محبت بيشتر بين گوينده و شنونده و حالات خاص جلسات سخنرانى اشاره کرد.
پرسش نامه
1.     تبلیغ و مبلّغ در قرآن کریم از چه جایگاهی برخوردار است؟
2.     سه روایت در بارة جایگاه مبلّغ و پاداش دنیوی و اخروی او بنویسید.
3.     مک لوهان رسانه ها را به چند دسته تقسیم می کند؟ کدام یک از آنها بر مخاطبان تأثیرگذارترند؟
4.     سخنرانی در میان رسانه های پیشرفته امروز، از چه جایگاهی از نظر تأثیرگذاری برخوردار است؟
5.     دیدگاه قرآن کریم به جایگاه سخن وسخنوران دینی را توضیح دهید.
6.     برخی می گویند سخنرانی علم نیست تا قابل آموزش باشد. آیا این سخن درست است؟ توضیح دهید.
7. بعضی مدعی شده اند که داشتن علم و عمل به آن برای تبلیغ دین کافی است؛ از این رو نیازی به سخنرانی وجود ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
8.     آیا از احادیث سخن و سکوت می توان استفاده کرد که سخنرانی، امری نکوهیده است؟ توضیح دهید.

اندیشه کنید
1.     با توجه به اهمیت و جایگاه تبلیغ، چرا به اندازه لازم به آن توجه نشده است؟
2.     از نظر شما تا چه میزان باید به هر یک از رسانه ها به عنوان ابزار تبلیغ دین توجه کرد؟
3.     برای احیای جایگاه تبلیغ چه باید کرد؟ با دوستانتان مشورت کنید و طرح اجرایی بدهید.

--------------------------------------------------------------------------------
[1]. احزاب/ 39.
[2]. همچنين خداوند متعال مى فرمايد: فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ؛ «اگر با تو به گفتگو و ستيز برخيزند [با آنها مجادله نكن و] بگو: من و پيروانم در برابر خداوند [و فرمان او] تسليم شده ايم و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارا) و بى سوادان (مشركان) بگو: آيا شما هم تسليم شده ايد؟ اگر [در برابر فرمان و منطق حق ] تسليم شوند، هدايت مى يابند، و اگر سرپيچى كنند، بر تو تنها ابلاغ [رسالت ] است و خدا نسبت به بندگان بيناست.» (آل عمران/ 20)
در سوره های رعد/ 40، مائده/ 92 و نحل/ 82 نيز ابلاغ پيام الهى، رسالت اصلى پيامبر اسلام  معرفى شده است.
[3]. طلاق/ 11.
[4]. الكافى ، شيخ كلينى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چ جهارم، 1365 هـ . ش، ج 5، ص 36، ح 2.
[5]. كنز العمال ، متقى هندى، ج 10، ص 152، ح 2877.
[6]. همان ، ج 3، ص 75، ح 5564.
[7]. الامالى ، شيخ صدوق، انتشارات كتابخانه اسلاميه، چ چهارم با اصلاحات، 1362 شمسي، ص 247، ح266.
[8]. بحار الانوار ، محمدباقر مجلسى، ج 2، ص 152، ح 43.
[9]. مشكاة الانوار فى غرر الاخبار ، طبرسى، ص 240، ح 692.
[10]. رسانه اى كه انسان با همه يا چند حس خود مى تواند از آن پيام را دريافت كند، مثل تلويزيون كه ديدارى و شنيدارى است.
[11]. رسانه اى كه فقط با يك حس انسان سر و كار دارد مثل راديو، كه فقط با گوش، پيامش را مى توان شنيد.
[12]. ر. ك: براي درك رسانه ها، هربرت مارشال مك لوهان، ترجمه سعيد آذري، ص 23و 24.
[13]. مقاله رسانه ها و جهاني شدن فرهنگ، مسعود واحدي، وب سايت كلمه www.kalemeh.org)) 21/3/1387.
[14]. الرحمن/ 1-4.
[15]. «عَلَّمَهُ البيان اى اسماء كلّ شيى ء واللغات كلّها... عَلّمه البيان اى النطق و الكتابة والخط والفهم والافهام حتّى يعرف ما يقول و مايقال له.»: مجمع البيان ، طبرسى، ج 9-10، ص 299.
[16]. فصّلت/33.
[17]. زخرف/51 - 54.
[18]. طه/25 - 28.
[19]. معجم الفاظ غرر الحكم و درر الكلم ، مصطفى درايتى، ص 995.
[20]. اديب.
[21]. هنر سخن گفتن ، ژرژ سيون، ترجمه اسماعيل اسعدى، ص 8.
[22]. از امام صادق نقل شده است كه فرمود: «قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ يا بُنَىَّ اِنْ كُنْتَ زَعَمْتَ اَنَّ الْكَلَامَ مِنْ فِضَّةٍ فَاِنَّ السُّكُوتَ مِنْ ذَهَبٍ؛ لقمان به فرزندش فرمود: پسرم! اگر گمان دارى كه سخن از نقره است؛ پس سكوت از طلا است.»: الكافى، ج 2، ص 114.
[23]. وسائل الشيعه ، حر عاملی، ج 12، ص 188، باب استحباب اختيار الكلام.
[24]. سعدى.
[25]. بقره/159.
 

منبع :

http://noor-ido.ir/Portal/Cultcure/Persian/CaseID/88212/71243.aspx

سخنرانی ، عامل موفقیت در بازاریابی

سخنرانی ، عامل موفقیت در بازاریابی

بازاريابي از طريق ارسال متن سخنراني به صورت نوار بسيار موثر است

مطــابق يافــته هــاي يــك شركت مشـــاور در لـــوس آنـــجلس موسوم به ترنوتراكرز 2000، ترس از سخن گفتن در برابر جمع، دومين فـوبـياي ( ترس در اصطلاح روانپزشكي ) رايج ميان افرادي است كه در دنياي كسب و كار مشغول هستند. اين نكته، برخلاف نتايج تحقيقي است كه نشان مي دهد افراد شاغل در بخش ارائه خدمات مشاوره اي در ارتباطات، سال پيش بيش از 150 ميليون دلار درآمد كسب كرده اند.
مطلب فوق مي تواند براي آن دسته از شاغلان در كسب و كارها كه از سخن گفتن در برابر عموم هراسي به دل راه نمي دهند خبر خوبي باشد. كساني كه خوب سخنراني مي كنند، از نظر شنوندگان، افراد متخصصي در زمينه فعاليت خود به شمار مي روند و لذا، مشتريان را آسانتر به سوي خود جلب مي كنند. به علاوه، سخنرانان، سالانه در حدود 500000 دلار علاوه بر درآمد حاصل از كسب و كار عادي خود، از راه سخن گفتن به دست مي آورند. سرانجام اينكه، سخنگويي يكي از ارزانترين و در عين حال موثرترين روشهاي بازاريابي است كه مي توانيد به كار گيريد. اگر براي 25 نفر از افراد علاقه مند، يك ميني – سمينار برگزار كنيد، پيشرفت بسيار بيشتري نسبت به ملاقات تك تك آنها خواهيد داشت. در ادامه مطلب، برخي رهنمودها را براي سخنراني موفقيت آميز ارائه مي دهيم.
اولين رهنمود براي كساني است كه حتي تصور حرف زدن در برابر جمع، آنان را به وحشت مي اندازد:


1- براي علاقه مندان، سمينارهاي صوتي بگذاريد

اگر براي شما سخنراني خيلي مشكل است و در صورت اجبار، احساس بي قراري آزارتان مي دهد يا پول خردها را در جيب كت خود زير و رو مي كنيد، موهايتان را لاي انگشت مي پيچانيد يا با پايتان ضرب مي گيريد، بهترين راه آن است كه يك نوار كاست صوتي را با مطالب مورد نظرتان پر كنيد و سپس اين ميني – سمينار را براي علاقه مندان بفرستيد. لطفاً در اين مورد فكر كنيد. همه ما گاهي براي بازاريابي، آگهي و نامه ارسال مي كنيم، و اكثر اوقات، دريافت كنندگان، آن نامه ها را به دور مي اندازند، اما كمتر پيش مي آيد كه كسي يك پاكت حاوي نوار كاست را به دور افكند. حداقل به خاطر كنجكاوي هم شده، مي خواهد بداند مطالب درون آن چيست؟ حتي اگر ساير مطالب چاپي شما را پس از مروري كنار بگذارند، به احتمال 60% نوار كاست را گوش خواهند داد.
شما مي توانيد از روي مقاله اي كه قبلاً حاضر كرده ايد بخوانيد يا اگر كتابي نوشته، گزارش يا بولتن خبري تهيه كرده ايد، آن را هم بيان كنيد. هر كاري مي كنيد، مطمئن شويد كه حداقل 98% مطالب شما حاوي اطلاعات مفيدي است وگرنه مردم تمام نوارها را گوش نخواهند داد. اگر شما يك سري كاست صوتي ( به تعداد 5 عدد يا بيشتر ) تهيه كنيد و علاقه مندان مايل به شنيدن آن باشند، مي توانيد از فروش آنها درآمدي كسب كنيد.


2- با شركت هايي كه سمينارها را اداره مي كنند تماس بگيريد و در آنها عضو شويد

اگر شما فكر جالبي براي برگزاري يك سمينار داريد ولي نمي خواهيد خرج آن را خودتان متقبل شويد، بايد در يك شركت برگزاري سمينار، عضو شويد. در اين حالت، شما فقط پشت تريبون قرار مي گيريد و تخصص خود را ارائه مي دهيد، در حالي كه شركت، وظيفه تبليغ، ثبت نام، مسافرتها و غيره را به عهده دارد. ممكن است از شما خواسته شود كه سمينارهاي خود را فقط توسط اين شركت ارائه دهيد و قراردادي در اين رابطه تنظيم كنيد يا اينكه درخواست شود به مسافرتهاي زيادي برويد ولي بايد بدانيد كه اكثر سخنرانان حدود 100000 الي 500000 دلار در سال درآمد دارند كه ميزان آن به موضوع سخنراني بستگي دارد


3- براي اتاقهاي بازرگاني به رايگان سخنراني كنيد

اكثر اتاقهاي بازرگاني جلسات متعدد، نمايشگاهها و سخنراني هايي را در طول سال برگزار مي كنند؛ هر چند که بسياري از آنان از لحاظ سخنرانان خوب در مضيقه اند. اگر شما قبلاً عضو چنين نهادي باشيد كه چه بهتر، ولي در هر حال هنوز هم مي توانيد بدون عضويت در آنها، مطالب خود را بيان كنيد. امتياز عضو شدن آن است كه شما يك فهرست راهنماي اعضا را دريافت خواهيد داشت كه كليه اسامي اعضا، شركتها، نشاني ها و غيره در آن ذكر شده است. اين كتابچه، براي تهيه يك فهرست پستي و ارسال مطالب اضافي پس از سخنراني اصلي براي علاقه مندان، بسيار مفيد است.
 
4- سمينارهاي رايگان برپا كنيد

مردم از حضور در سمينارها لذت مي برند، به خصوص اگر اين سمينارها، مجاني باشند، ارائه يك سمينار مجاني مي تواند يك دروازه كاملاً باز براي فروش محصولات و خدمات شما ايجاد كند. اكثر سمينارهاي رايگان، يك الي دو ساعت به درازا مي كشند و اگر خوراكيهاي سبك مثل كلوچه را با قهوه سرو كنيد، بسيار بهتر نتيجه مي دهد.
شما مي توانيد سمينار خود را در يك هتل محلي يا در محل دفتر خود برگزار يا اتاق كنفرانس را به صورت ساعتي كرايه كنيد. بسياري از مجتمعهاي مسكوني، داراي چنين مراكزي هستند.
براي شركت كنندگان در سمينار يك هديه كوچك در نظر بگيريد. اين هديه کوچک مي تواند به صورت خلاصه اي از مطالب گفته شده به علاوه اطلاعات تبليغاتي در مورد شركت و موسسه شما باشد. در ضمن پس از سمينار، مدت كوتاهي را به گفت و گوي غير رسمي با حضار بگذرانيد. مردم معمولاً پرسشهايي دارند كه نمي خواهند در حضور جمع مطرح كنند.


5- در يك كلاس، درس بدهيد

در هر جامعه اي، هميشه يكي - دو كالج عمومي يافت مي شود و در شهرهاي بزرگ، مراكز آموزش بزرگسالان و اكابر، مانند موسسه Learning Annex وجود دارد كه امتياز ايجاد شعبات خود را واگذار مي كند.
اين مراكز آموزشي همواره در جست و جوي معلمان كار آزموده اند. فقط كافي است با آنها تماس بگيريد و يك بروشور از كلاسهاي موجود را درخواست كنيد تا معلوم شود آيا موضوع مورد علاقه شما در آن محل تدريس مي شود يا خير.
اگر چه اين شغل درآمد چنداني ندارد، اما شما را به خوبي در معرض ديد عموم قرار مي دهد. در بروشور مورد بحث، علاوه بر شرح موضوع كلاس، يك زندگينامه مختصر از معلم نيز درج مي شود. در اين قسمت، شما مي توانيد موسسه، دستاوردهاي اخير، مراجعان مهم، كتابها يا ساير مطالب منتشر شده و غيره را نام بريد.
گاه مي شود افرادي كه به كلاس شما دسترسي ندارند، صرفاً بر اساس مطالعه زندگي نامه فوق، با شما تماس بگيرند و بخواهند از خدمات شما استفاده كنند. احتمالاً كسب و كار ناشي از اين زندگي نامه بيش از درآمد تدريس در كلاس خواهد بود!
هر چند افراد دست اندر كار در كسب و كارها معمولاً معتقدند فقط، پول است كه پول مي آورد، اما شما با استفاده از مهارتهاي كلامي خود مي توانيد تلاشهاي بازاريابي را بهبود بخشيد و به سهولت و بدون سرقت از بانك، سودآوري بيشتري را تجربه كنيد!

فن سخنوری و ارتباط آن با عدالت

 

فن سخنوری و ارتباط آن با عدالت

روی لینک زیر کلیک کنید :

http://www.ensany.ir/storage/Files/20110207110607-(1795).pdf