آشنایی با قالب ها و گونه های بیان (4)


19  8  مقامه :

    « مقامه در لغت به معانی جای نشستن مجلس ، مجمع قبیله ، مجلس سخنرانی ، موعظه ، خطبه و مترادف حدیث و حکایت و تاریخ آمده است که کسی آن ها را گرد آورد ، وبا عبارات مسجّع ومقفّا و آهنگ دار برای جمعی بخواند یا بنویسد و دیگران آن را بر انجمنها ودر مجالس خاص بخوانند و آهنگ کلمات واسجاع آن به سجع طیر وتفرید کبوتران وقمریان شبیه است ، لذّت و نشاط یابند ، از لحاظ ادبی « مقامات» قصّه های کوتاهی است که در آن ها راوی معیّنی ، شخص واحد را در حالات مختلف وصف می کند ، در مقامات عربی این شیوه در کلّیه ی مقامه ها رعایت شده است  ولیکن مقامات فارسی به راوی معیّن و قهرمان معیّن مقیّد نیست» ( 69)    

  20-9-نمایشنامه و فیلمنامه (سنا ریو):

«نمایشنامه،نوشته ای است که برای تجسم حالات ،رفتار و گفتار بازیگرانی که در صحنه های تأ تر نقشی را برعهده دارند نگاشته می شود وهنرپیشگان از روی آن مکالمات و حرکات خو درا در جریان نمایش تنظیم و ارائه می کنند.

فیلمنامه نیز نوعی نمایشنامه است که برمنبای طرح آن فیلمهای سینمایی یا تلویزیونی ساخته و پرداخته می شود و نویسنده ی فیلمنامه را سناریست می گویند.

فرق میان نمایشنامه و فیلمنامه دراین است که در نگارش نمایشنامه ،نویسنده فقط محاوره ی میان هنر پیشگان نمایش رابه رشته ی تحریر می کشد،در حالیکه در فیلمنامه ،غیر از گفت و گوی هنرمندان

ویژگی صحنه ها و چشم اندازهایی که کارگردان ، داستان فیلم را در فضا وحال و هوای آن به مرحله ی اجرا درمی آورد ، شرح داده می شود . »(70)

  21-10-چیستان:

«چیستان یا لغز آن است که از چیزی صراحت نام نبرند اما او صاف آن را بیان کنند که خواننده و شنونده ی با ذوق از شنیدن آن اوصاف به مقصود گوینده پی ببرد»(71)

  ومعما تقریبا مترادف با چیستان است و کلامی است که معنایش پوشیده باشد وبه طور رمز و اشاره بر مطلبی دلا لت کند . و آدم های تیز هوش با دقت و فکر کردن به مدلول آن کلام پی می برند .

تا اینجا با قالب ها و گونه های منثور بیان قلم آشنا شدید یاد آوری این مطلب لازم است که قالب های معرفی شده نو و کهنه وجدیدوقدیم شان وجود دارد ، وبه قول برادر قصه نویس مان محمد جواد خاوری «فن نویسندگی روزبه روز شکل تازه ای به خود می گیرد ،مردم ذایقه های شان  تغییر می کند ، قالبهای قدیمی را نمی پسندند، همانطور که مد های قدیمی کالا های قدیمی را نمی پسندند ،پس با وجود آثار گرانمایه گذشتگان ، به آثار جدید ، مد های جدید نیاز است ، نویسندگان جدید می توا نند همان مواد قدیم را در قالبهای جدید بریزند و محصولات جدید ارائه دهند .»(72)                                                         

«انواع قالبهای منظوم »

 

قبلا گفتیم قالبهای بیان قلم در یک تقسیم کلی منقسم می شود به دو قسم منثورو منظوم ، با تعاریف قالب ها و گونه  های منثور آشنا شدید.

وا ما تعاریف قالبهای منظوم :

   فرق بین نظم و شعر:

« در تداول ، نظم را از روی تسامح به شعر نیز اطلاق می کنند ، امّا اساسا شعر با نظم فرق دارد ، تفاوت آنها در این است که : شعر ، طبق تعاریف قد ماء کلام موزون ومخیّل است و بنابراین تعریف ، مقفّا بودن جزء ماهیّت شعر نیست ، و«نثر شعر گونه » یا « شعر منثور» هم  می تواند وجود داشته باشد .

  طبق تعریف دقیق و علمی امروزی : شعر «گره خوردگی عاطفه وتخیّل است که در زبانی آ هنگین شکل گرفته باشد »   و بنا بر این تعریف ، عناصر سازنده ی شعر عبارت است از : عاطفه ، تخیّل ، زبان، موسیقی و تشکل ، اما نظم ، تنها کلامی موزون ومقفا است واز عنصر عاطفه وتخیّل بدور ، بنا براین نظم غیر شعر هم وجود دارد ، نظیر « نصاب الصبیان » ابونصر فرا هی در لغت و الفیّه ی ( هزار بیتی ) ابن مالک در صرف و نحو عربی » (73)

    مثنوی :

    « مثنوی منسوب به مثنّی ( دودو ، یا دوگان دوگان ) نام شعری است که ابیات آن متحد الو زن ودو مصراع هر بیت آن بر یک قافیّه است . مثنوی را « مزدوج » هم گویند .

  در ساختن مثنوی چون هر بیتی بر قافیّه ی خاص وعلیحده است وبا ابیات قبل و بعد فرق دارد ودست شاعر در آوردن قوافی مختلف باز می باشد ، لذا تعداد آن گاه به چندین هزار بیت می رسد و بدین جهت برای سرودن مطالب مفصل و نظم داستانهای تاریخی ، رزمی ، بزمی ، اخلاقی و عرفانی واکثرغرضهای شعری به کار می رود »  ( 74)

    قصیده یا چکامه :

       « قصیده به معنی قصد شده ومقصود است ( لفظ قصیده ، در زبان عربی فعیل به معنی مفعول است وتا ی آ خر آن علامت وحدت است )  و بدین جهت آن را قصیده نامیده اند که در سرودن آن قصد معیّنی مورد نظر شاعر است ، از لحاظ صورت و قالب ، قصیده اشعاری است بر یک وزن و قافیه با مطلع مصرّع و مربوط به یکدیگر که در باره ی موضوع ومقصود معیّنی از قبیل مدح و تهنیت یا شکر و شکایت و فخر و مرثیه وتعزیت و مسایل اخلاقی و اجتماعی و عرفانی و امثال آن سروده شود ، نام دیگر قصیده «چکامه » است .

     شماره ی ابیات قصیده ، حد متوسط بین بیست تا هفتاد و هشتاد بیت است ، اما بیشتر از آن یعنی تا حدود 150 بیت و زیادتر از آن را هم ساخته اند .  و بعضی از شاعران  ، قصایدی کمتر از بیست بیت (تا حدود 15 بیت ) نیز سروده اند » ( 75)

     غزل :

   « غزل ، در لغت سخن گفتن بازنان و عشق بازی است ودر اصطلاح ادب : اشعاری است بر یک وزن وقافیت با مطلع مصرّع که حد معمول و متوسط آن مابین پنج تا دوازده بیت می باشد وگاهی بیشتر از آن تا حدود هیجده بیت نیز گفته اند ، بیت اوّل غزل را مطلع و بیت آخر آن را که معمولا نام شعری شاعر یا تخلّص در آن آورده می شود ، مقطع گویند ، اصطلاح غزل ابتدا مخصوص اشعار غنایی و سروده های آ هنگین عاشقانه بوده است که الحان موسیقی تطبیق می شده وآن را غالبا با ساز و آواز می خوانده اند ...

     و بدین لحاظ غزل را « چامه » نیز گفته اند ، زیرا چامه به معنی : سرود نغمه است وچامه سرای کسی است که غزلی را مطابق با موسیقی  آ واز بخواند ، بعدا آن را مرادف نسیب به کار برده و تغزلات پیش آهنگ قصاید را به اسم غزل نامیده اندو تدریجا همان تغزلاتی که تشبیب ونسیب قصاید بود به صورت غزل مفرد نظیر غزلیات ، مولوی و عراقی و سعدی و حافظ در آمد و نوعی ممتاز و قسمی مخصوص از شعر گردید ، بطور کلی ، غزل نوعی شعر است که از قدیمی ترین از منه همراه وبه موازات تغزل ، توسط گویندگان فارسی سروده می شده است » ( 76)