سبک های ارتباطی با رفتارها و گفتارهای متفاوت

 

ما در طول هر روز با هزار تا آدم ارتباط و رفتار ارتباطي داريم؛ از پول دادن به راننده تاکسي ارتباط به حساب مي آيد تا جرو بحثي که سر قيمت لباسي که تازه خريده ايم با بزرگترها مي کنيم. واقعاً خيلي سخت است که همه اين رفتارهاي ريز و درشت ارتباطي را در چند تا طبقه يک کاسه کنيم اما روان شناس ها اين کار را کرده اند آنها مي گويند ما در ارتباط با ديگران، يا پرخاشگرانه برخورد مي کنيم يا منفعلانه يا منفعل-پرخاشگر يا جرأتمندانه. خوبي اين طبقه بندي اين است که ضمن دسته بندي کردن، پيشنهادهاي کاربردي هم دارد. در واقع روان شناسان ها مي گويند تا جايي که مي توانيد از 3 سبک ارتباطي اول (يعني پرخاشگرانه، منفعلانه و منفعل - پرخاشگر) اجتناب کنيد و به جايش سبک ارتباطي جرأتمندانه را دريابيد؛ به هيمن خاطر ما 3 سبک اول را در بخش تقسيم بندي مي آوريم و سبک جرأتمندانه را به عنوان پيشنهاد؛ فقط يادتان باشد که هر کدام از ما ممکن است همه اين سبک ها را در زندگي روزه مره مان با آدم هاي مختلف امتحان کنيم اما چيزي که . . . .

ادامه نوشته

چگونه بر فن خطابه مسلط شویم

سخنرانی چیزی جز هنر داستان‌گویی نیست، که ریشه‌های آن را باید در میان مخروبه‌های برجای مانده از آمفی‌تئاترهای یونان باستان جست. سخنوران به ویژه در عصر فلاسفه از احترامی مثال‌زدنی برخوردار بودند، تا آنجا که از آنها با عنوان "دلیر مردان میدان سخن " یاد می‌شد.

اهمیت تسلط بر فن مذاکره و خطابه به ویژه در میان اهالی کسب و کار مشهودتر است و مطمناٌ تمامی ما علاقمندیم تا در قامت یک سخنران به قدری ‌گیرا نطق کنیم که تک تک مخاطبان سر جای خود میخکوب شوند. البته مخاطبان به راحتی جذب سخنران نمیشوند و به سادگی گوش خود را در اختیار او قرار نمی‌دهند.

مواردی مثل تکراری و یا بدیهی بودن مطالب و یا پیچیدگی بیش از حد آن موجب می‌شود که مخاطبان به راحتی جذب گفته‌های سخنران نشوند. ایجاد یک پیام ماندگار و به یادماندنی برای مخاطبان، اصل‌ترین مولفه‌ی نگارش یک خطابه است. به گفته‌ی کریستی مارش، بنیان گذار موسسه‌ی "علاقلانه انتخاب کن" و سخنران برجسته، "یک سخنرانی اثرگذار رسالتی بیش از تبادل اطلاعات را برعهده دارد." در مواقع یک خطابه‌ی قوی روایت‌گر داستانی است که الهام می‌بخشد و   . . . .

ادامه نوشته

هدایت تبلیغات دهان به دهان

در مدیریت توصیه‌هاي زبانی این است که بدانیم آیا تعداد و حجم توصیه‌هاي زبانی در این حوزه از محصولات خاص اهمیت بیشتری دارد یا میزان تاثیرگذاری هر توصیه زبانی.


در صورتی که شرکتی از بازاریابی از طریق توصیه‌هاي زبانی به خوبی استفاده کند، نتایج بسیارموثری به بار مي‌آورد و می‌تواند چنان تاثیری در زمینه رقابت ایجاد کند که نتایج روش‌هاي دیگر بازاریابی به ندرت به پای آن مي‌رسد. با این حال بسیاری از نمایندگان بازاریابی از توسعه روش‌های بازاریابی دهان به دهان پرهیز می‌کنند.
برخی معتقدند که این روش در مقابل روش‌هاي پیچیده و مطالعه شده مدیریت بازاریابی، در رسانه‌هایی مانند تلويزیون و روزنامه‌ها، بسیار پیش پا افتاده و ابتدایی است. برخی دیگر از این نگرانند که نمي‌توان برای آن از داده‌هاي دقیق یا ابزارهای پیچیده بازاریابی که با ده‌ها سال تجربه شکل گرفته‌اند، استفاده کرد. کسانی که در مورد مدیریت مستقیم توصیه‌هاي زبانی تردید دارند، بهتر است این نکته را در نظر بگیرند که: کسب برتری در رقابت با شرکت‌هايي که    . . . . .

ادامه نوشته

اتاثیرگذاری و متقاعد کردن دیگران

افراد زیادی مثل رهبران یا فروشندگان با همین نیروبه مقصود می رسند. وقتی قدرت این را ندارید که به دیگران حکم کنید و دستوردهید، می توانید برای انجام این کار از راه های روان شناختی زیرکانه ای استفاده کنید. البته نیاز به یک برنامه ریزی دقیق و کمی سیاست دارید.
زمینه سازی کنید و برنامه بچینید
قبل از تعیین مورد، خیلی مهم است که طبیعت و ذات فرد مقابل تان را بفهمید. این کار دو مزیت دارد:
الف- می توانید با آن ها همدلی کرده و یک رابطه ی احساسی برقرار کنید.
ب- بهتر می توانید استدلالات خود را بیان کنید و به آن ها ثابت کنید که نظرات شما درست تر از نظرات آن هاست.
بعد از آن از راه های زیر استفاده کنید.
راه های متقاعد کردن دیگران
1-اعتماد آن ها را جلب کنید: مردم خود به خود در مقابل افرادی که می خواهند نظرات شان را تغییر دهند ، هشیارانه رفتار می کنند. به همین دلیل است که جلب اعتماد آن ها یکی از مهم ترین قدم ها می شود. باید به آن ها ثابت کنید که فردی بی ریا و صادق هستید و

ادامه نوشته

جملاتی که مدیران دوست ندارند بشنوند

 یکی از بهترین راه ها برای داشتن زندگی کاری رضایت بخش و بدون دغدغه و قرار داشتن در مسیر پیشرفت این است که حرف های مدیر خود را به خوبی گوش کنید و در جبهه او باشید. شاید این مساله برای بعضی افراد بسیار ساده به نظر برسد، اما هستند افرادی که نمی توانند با این موضوع کنار بیایند.

مشکل آنها اغلب این است که به طور ناخواسته کارهایی می کنند تا حرف هایی می زنند که باعث می شود مدیرانشان فکر کنند چه آدم های بی کفایت، بی تجربه و ناکارآمدی هستند؛ مواردی که هیچ مدیری دوست ندارد در کارمند خود ببیند.

نمی خواهید چنین کارمندی باشید؟ از بیان جملات انجام کارهایی که در ادامه ذکر کرده ایم، پرهیز کنید.

1. «تقصیر من نبود»

حتی اگر واقعا مشکل پیش آمده تقصیر شما نبوده است، این جمله را به زبان نیاورید زیرا شما را همچون یک بچه شش ساله نشان می دهد. بزرگ ترها همیشه مسوولیت کارهای خود را به عهده می گیرند و برای حل مشکلات به دنبال راه چاره هستند. مدیران همیشه دوست دارند کارمندان بخشی از راهکار باشند، به ویژه زمانیکه که   ......

ادامه نوشته

بادانش آموزان صحبت کنیم ؟ !

در این مقاله سعی شده است تا،با استفاده از کتابهای مربوط به علوم تربیتی(تعلیم وتربیت)،اهمیت ارتباط کلامی رادریافت کرده وموثرترین روش هارا در این امربه خوانندگان عزیز معرفی نماییم. ازآنجا که ارتباط بین معلم و دانش آموز،موضوعی بسیارکلی می باشد،بنابراین در این مقاله تنها به بخشی از این ارتباط که همان ارتباط کلامی باشد پرداخته شده است. روشهای ساده ای را که محققان علوم تربیتی انجام دادن آنها را باعث بهبود رابطه ی معلم و شاگرد می شود، بیان کرده و امیدواریم که به کارگیری آنها، معلمان را در جهت تعلیم تربیت مطلوب یاری کند.
اگر آوازت زیبا و دلنشین باشد،حتی اگر وسط بیابان باشی، کسی را خواهی یافت که به آوازت گوش فرا دهد. (جبران خلیل حبران)

مقدمه

معلم درراستای ایفای نقش ارزنده خوددرشناخت ورشدهمه جانبه دانش آموزان،لازم است رابطه ی خوبی باشاگردان داشته باشد.برقراری رابطه بادانش آموزان،مستلزم برخورداری ازهنر،دانش ومهارتهای ارتباطی است.یکی ازمهمترین ابزارهای ارتباطی بین معلم وشاگرد،استفاده ازارتباط کلامی است که شایدبیشترین کاربردراداشته باشد.زیرا در موقعیت آموزشی کنونی،بیشتر فعالیتهای معلم به سخن گفتن می گذرد. حال دربدایه امرسوالاتی پیش می آید که پاسخ به آنها ضروری به نظرمی رسد.
ارتباط کلامی چیست؟ ارتباط کلامی موثرکدام است؟ و   .......

ادامه نوشته

بیا با هم حرف بزنیم

 

“حرف، باد هواست”‌، “هر چه دلت می خواهد بگو”‌، “حالا یه چیزی گفتیم”‌، “آ‌دم عاقل که حرف رو جدی نمی گیره”‌، “بیا حرف بزنیم دلمون خالی بشه!…”‌ و…

بیا با هم حرف بزنیم
راستش نمی دانم اولین بار چه کسی چنین جملاتی را ساخت و به کار برد، اما اگر می دانستم حتما یک شکایت نامه بر علیه او تنظیم و به محکمه ی الهی عرضه می کردم! این قبیل جملات با بی ارزش نشان دادن کلماتی که از دهانمان خارج می شوند، یک پیام غیرمستقیم به ما می دهند و می گویند:”‌لا زم نیست مراقب سخنان خود باشید، چون حرف ها و کلمات از بین می روند و فراموش می شوند. پس خود را اذیت نکنید و هر چه می خواهید بگویید!”‌
البته عجیب و بعید نیست که حرف ها فراموش شوند اما در مورد از بین رفتن آ‌نها، چه باید بگویم. موضوع چیز دیگری است! به همین دلیل می خواهم بگویم تا امروز هر چه گفتید، آ‌ثارش در زندگی نمودار شده یا می شود، پس سعی کنید از این پس هر چیزی را نگویید و تنها چیزهایی را بگویید که واقعا می خواهید شاهد تحقق آ‌نها در زندگی تان باشید.
مدتی پیش خبری شنیدم که شاید شما هم شنیده باشید. خبر این است: به زودی دستگاهی اختراع می شود که می تواند با توجه به فرکانس و طول موج اصوات، کلماتی را که در فضا وجود دارد شکار و ضبط کند! ضمنا مهم نیست که این اصوات متعلق به چند سال قبل یا چند قرن قبل باشند. چون دستگاه قادر است همه را بازیابی و ذخیره سازی کند! از شما چه پنهان، ...........

ادامه نوشته

همد‌لی ازهمزبانی خوشتر است!

                                     

چگونه فرد همدلی باشیم؟

ایجاد‌ تغییرات روزافزون فرهنگی، سیاسی، اقتصاد‌ی و اجتماعی، شیوه‌های زند‌گی را نیز د‌ستخوش تغییر کرد‌ه است به طوری که بسیاری از افراد‌ با وجود‌ توانایی‌های مختلف د‌ر رویارویی با مسائل و مشکلات روزمره آسیب‌پذیر شد‌ه‌اند‌ اگر برنامه‌های حمایت و پشتیبانی‌کنند‌ه‌ای نباشد‌ که بتواند‌ د‌ر شرایط بحرانی و آسیب‌پذیری، فرد‌ را از فشارهای روحی- روانی وارد‌ه برهاند‌، ممکن است او را د‌ر مراحل تصمیم‌گیری د‌چار اشتباهات غیرقابل جبران بنماید‌. از این نظر، همد‌لی یک عمل د‌اوطلبانه حمایتی محسوب می‌شود‌ که به فرد‌ کمک می‌کند‌ تا این مرحله بحرانی را به خوبی پشت سر بگذارد‌.
همدلی با افراد مهارت خاصی می خواهد. همدلی در برقراری ارتباط عمیق و صمیمی، به انسان ها كمك بسیاری می كند. گاهی اوقات افراد به اشتباه، تصور می كنند تفاهم به این معناست كه ما با فرد مقابل، كاملاً همفكر و هم عقیده باشیم در حالی كه باید گفت چنین تصوری از پایه و اساس اشتباه است، زیرا هیچ گاه نمی توان دو انسان را یافت كه به طور كامل شبیه یكدیگر باشند. اختلاف و تفاوت در دیدگاه ها، سلیقه ها، آرزوها، عقاید و علایق، همه و همه، امری طبیعی و كاملاً عادی است. اما آنچه این اختلاف و تفاوت را می تواند برای ما، قابل درك و فهم سازد، همان مسأله همدلی است كه به واسطه آن، بسیاری از مشكلات ارتباطی خود با دیگران خاصه شریك زندگیمان را    ......

ادامه نوشته

با همسرتان گفت و گو کنید

 

سم خطرناک در زندگی مشترک

وقتی مردی وارد یک زندگی مشترک می شود و تعهدات آن را می پذیرد، دیگر نمی تواند فقط به فکر خودش باشد، زیرا بعضی وقت ها مجبور است در باره نیازها و خواسته های همسر و خانواده خود فکر کند. حتی قبل از اینکه به خود بیندیشد. آنچه یک مرد باید در نظر داشته باشد این است که فقط حمایت اقتصادی خانواده و پرورش فرزندان وظیفه یک مرد نیست.

کارشناسان به مردانی که علاقه مند به یک زندگی مشترک خوب بوده و دوست دارند عنوان همسر و پدری خوب را به خود اختصاص دهند. توصیه کرده اند:

مهارت گوش دادن

شنونده خوبی باشید

وقتی همسرتان در کنار شما می نشیند و شروع به حرف زدن درباره مشکلاتش می کند، لازم نیست بلافاصله راه حلی را به او پیشنهاد کنید. او فقط می خواهد شما به او توجه داشته و او را همراهی کنید. با توجه کردن به حرف های او می توانید بذر صمیمیت را در قلب اش بکارید به یاد داشته باشید هنگام طرح مشکلات توسط همسرتان هرگز راه حل ارایه ندهید و   ....   ...

ادامه نوشته

ختم بخیر شدن بگو مگو های همسران

روابط زوج‌ها همیشه عاشقانه و هوای زندگی دائم آفتابی نیست. روز‌هایی هم در زندگی هر زوجی وجود دارد كه آسمانش را ابرهای سوءتفاهم یا اختلاف‌نظر تیره می‌كند و كار به مشاجره می‌رسد. حتی در زندگی موفق‌‌ترین زوج‌ها هم مواردی از اختلاف نظر وجود دارد، اما تفاوتشان با باقی زوج‌ها این است كه آنها می‌توانند بحث‌هایشان را به گونه‌ای هدایت كنند كه تبدیل به دعوا نشود.

دعوای همسران

پاسخ به این كه چگونه می‌توانیم بگومگوهای خانوادگی را ختم به خیر كنیم تا به مشاجره نكشد و چگونه مشاجره‌ها را كنترل كنیم كه به شكسته‌شدن حریم‌ها نینجامد، نكاتی است كه ما در این مطلب به آنها می‌پردازیم.

زمانی برای بیان دلخوری‌ها

خانم و آقای ج، عادت مشترك عجیب و غریبی دارند كه باعث می‌شود بیشتر حرف‌هایشان با هم به دعوا ختم شود. این دونفر هر وقت از هم دلخور می‌شوند در هر شرایطی بلافاصله موضوع را بیان می‌كنند. برای مثال همین تازگی‌ها این زوج می‌خواستند با هم از خانه بیرون بروند. آقای ج پیشنهاد كرد خودش خودرو را روشن كند و خانم ج هم درهای خانه را ببندد و برق‌ها را خاموش كند و از پله‌های پاركینگ پایین برود و سوار خودرو شود. وقتی خانم ج درها را می‌بست با خودش حساب و كتاب كرد و به این نتیجه رسید كه همسرش عمدا مسئولیت سخت‌تر را به او سپرده و   ...   ...   ...

ادامه نوشته

چگونه دیگران را با زبان و حرف هایمان برنجانیم !


انتقاد، سریع ترین راه برای رنجاندن آدم ها و ویران كردن دوستی هاست. «من» انسان، آنچنان شكننده است كه یك طرد شدگی، مانند یك پتك بر آن عمل می كند. به محض این كه مورد انتقاد قرار می گیریم، دست به توجیه می زنیم، سرزنش می كنیم، داد و فریاد راه می اندازیم و اغلب صحنه را ترك می كنیم.
انسان، توانایی قابل ملاحظه ای دارد كه خود را همیشه طرف بی گناه هر قضیه ای ببیند. روان شناسان معتقدند كه حتی شرورترین جنایتكاران هم خود را ملامت نمی كنند. اگر این امكان برایتان وجود داشته باشد كه به بخش ویژه جنایتكاران خطرناك در زندان سری بزنید و با جانیان و تجاوزگران مصاحبه كنید، متوجه می شوید كه همه آنها یا بی گناه هستند یا به خاطر یك سوءتفاهم زندانی شده اند.
انتقاد، مخرب و ویرانگر است. وقتی منشی شما كارش را به خوبی انجام نمی دهد، انتقاد او را تنبل تر می كند. اگر كودك شما تختخوابش را خیس می كند، انتقاد باعث خواهد شد كه این شب ادراری حالت مزمن پیدا كند. به طور كلی انتقاد، انسان را فلج می كند، خشم می آورد و تحریك می کند.
تمام مطالب عرض شده ، در رابطه با انتقاد به گونه ای ناشیانه است.
اگر می خواهید برای اصلاح طرف مقابل از او انتقاد کنید،این سه عامل را فراموش نکنید:

ادامه نوشته

چگونه درست صحبت کنیم ؟

چگونه درست صحبت کنیم ؟

امروزه بسياري از نظريه‌پردازان و صاحب‌نظران علوم ارتباطات بر اين عقيده‌اند كه مهارت‌هاي ارتباطي نقش بسيار مهمي در موفقيت انسان چه در زندگي كاري و اداري و چه در زندگي شخصي آنان دارد.

به جرات مي‌توان ادعا كرد كه يكي از مهم‌ترين دلايل شكست‌هايي كه انسان در زندگي خود با آن مواجه مي‌شود اين است كه قبل از اتخاذ تصميم و مبادرت به انجام يك كار (انتخاب شغل، ازدواج، تربيت فرزند و امثال آن)‌ سعي نكرده است كه مهارت‌‌هاي ارتباطي و رفتاري لازم براي انجام آن كار را كسب كند.

پژوهش‌هاي انجام شده حاكي از آن است كه مهارت‌هاي لازم براي برقراري ارتباط موثر را مي‌‌توان از طريق آموزش و تمرين ياد گرفت و البته كسب اين مهارت‌ها چندان آسان به نظر نمي‌رسد، در برقراري ارتباط با ديگران چنانچه يكي از طرفين صحبت، پيام طرف مقابل را به خوبي دريافت نكند و    ....    ....    ...

ادامه نوشته

زبان بدن چیست؟

زبان بدن چیست؟ قسمت اول: نگاهی به اهمیت زبان بدن

زبان بدن و به صورت کلی ارتباطات غیر کلامی بخش عمده‌ای از ارتباطات ما را تشکیل می‌دهند و از این رو ما باید با شناخت زبان بدن و استفاده بهینه توامندی های کلامی و غیر کلامی خود را افزایش بدهیم. در این مقاله قصد داریم ببینیم که زبان بدن چقدر در ارتباطات ما تأثیر گذار است؟


زبان بدن چیست؟
زبان بدن یا Body Language یکی از اجزای ارتباطات غیر کلامی است که در برقراری ارتباطات روزمره ما جایگاه بسیار پررنگی دارد. نحوه قرارگیری ما، حرکات بدن و دست به هنگام صحبت کردن، همه و همه در شکل دادن و تأثیرگذاری ارتباطات ما – علی‌الخصوص ارتباطات کلامی – نقش موثری دارند.
اجازه بدهید به جای این که از اهمیت زبان بدن بگوییم، نگاهی داشته باشیم به چند شرایط که مطمئناً برای همه ما پیش آمده است...

منشی یا فروشنده بد رفتار

حتماً برایتان پیش آمده که برای خرید به جایی رفته باشید و از فروشنده یا منشی مجموعه حس خوبی نگیرید. البته این حس خوب هیچ ارتباطی با کلام منشی نداشته باشد یعنی او پاسخ شما را با کلماتی مودبانه ارائه کند اما در مجموع شما اصلاً حس خوبی به این موضوع نداشته باشید!
در چنین مواقعی حتی ممکن است از خرید خود پشیمان شوید و    .......

ادامه نوشته

چگونه خوب و رسا صحبت کنیم ؟

 یکی از دغدغه های مهم افراد در زندگی شخصی و کاری این است که چگونه صحبت کنیم که بهترین تاثیر گذاری را داشته باشد. به عبارتی در زندگي همه ما مواقعي وجود دارد که بايد در حضور چند نفر راجع به مسئله اي صحبت کنيم. ممکن است اين صحبت در جلسه يا کنفرانسي باشد که رسميت داشته باشد و ممکن هم هست که در يک جمع خانوادگي يا در محيط کار بخواهيم براي دوستان يا همکارانمان صحبت کنيم. اگر مهارت هاي لازم را در اين زمينه داشته باشيم ، قطعاً روند کار با موفقيت بيشتري انجام مي شود و به نتايج بهتري مي رسيم.

آيا ربطي بين سخن گفتن و موفقيت و محبوبيت، مي بينيد؟
يک کارمند بخش تبليغات:
صحبت کردن ارتباط مستقيمي با کار دارد. اينکه چه بگويم، چطور بگويم و يا به قول معروف از چه دري وارد شوم تا بتوانيم براي موقعيت کاري ام، به نتيجه اي دلخواه برسم.
نوع صحبت، در کاري که دارم بسيار مهم است. اينکه چگونه موارد لازم و ظريف را رعايت کنم يا لحن در هنگام گفتن يا خواندن مطلب، با توجه به نوع و تفاوت آنها چگونه باشد و خيلي نکات ديگري که متاسفانه خيلي افراد از آنها کاملاً بي خبر و بي اطلاعند و فکر مي کنند که خوب، گويندگي خيلي آسان است. به همين علت هم است که گفتار خيلي ها در حال حاضر به دل ديگران نمي نشيند.
يک کارمند آژانس مسکن:
صحبت کردن انسان، نمونه بارز شخصت اوست. حال اين شخصيت ممکن است بنا به مقتضاي پيش آمده، متفاوت باشد. مثلاً خود من، از زماني که در آژانس مسکن مشغول به کار شدم، فهميدم بايد نوع صحبت کردنم را کمي تغيير بدهم. چرا؟ براي آنکه بتوانم در دل مشتري رخنه کرده و   .......

ادامه نوشته

شیوه های صحبت کردن با افراد مختلف

 

امروزه بسياري از نظريه‌پردازان و صاحب‌نظران علوم ارتباطات بر اين عقيده‌اند كه مهارت‌های ارتباطی نقش بسيار مهمی در موفقيت انسان چه در زندگي كاری و اداری و چه در زندگی شخصی آنان دارد.

به جرات مي‌توان ادعا كرد كه يكي از مهم‌ترين دلايل شكست‌هايی كه انسان در زندگی خود با آن مواجه مي‌شود اين است كه قبل از اتخاذ تصميم و مبادرت به انجام يك كار (انتخاب شغل، ازدواج، تربيت فرزند و امثال آن)‌ سعی نكرده است كه مهارت‌‌های ارتباطی و رفتاریلازم برای انجام آن كار را كسب كند.

پژوهش‌هاي انجام شده حاكی از آن است كه مهارت‌های لازم برای برقراری ارتباط موثر را مي‌‌توان از طريق آموزش و تمرين ياد گرفت و البته كسب اين مهارت‌ها چندان آسان به نظر نمي‌رسد، در برقراری ارتباط با ديگران چنانچه يكی از طرفين صحبت، پيام طرف مقابل را به خوبی دريافت نكند و نفهمد كه منظور طرف مقابل از اين پيام چه بوده، ارتباط برقرار شده بی‌حاصل بوده است.

درواقع می‌توان گفت ريشه بسياری از سوءتفاهمات، رنجش‌ها و اختلافات و همچنين منشأ بسياری مشاجرات، اختلافات و   ....   ....

ادامه نوشته

مهارت تصمیم گیری


 تصمیم گیری نیاز به مهارت دارد. انسان ها به صورت های مختلفی تصمیم گیری می کنند، خواه این تصمیم درباره معامله ای باشد یا اشتغال به کاری یا انجام عملی یا ازدواجی.
 انواع تصمیم گیری
 ۱ – تصمیم گیری احساسی؛ که تصمیم براساس یک احساس خاص ( عشق ، خشم، کینه، حسادت و کمک و…) گرفته می شود.
 ۲ – تصمیم گیری اجتنابی؛ تصمیمی که فرد به دلیل ترس و نگرانی که دارد، سعی می کند تا آنجا که می تواند آن را به تعویق اندازد. این گونه اتخاذ تصمیم، امکان آن را به وجود می آورد که فرد، فرصت های مناسب زندگی خویش را از دست بدهد.
 ۳ – تصمیم گیری اخلاقی؛ تصمیمی است که فرد، برای انجام آن به دلایل اخلاقی تکیه می کند. مثلاً ادامه دادن به یک زندگی مشترک مملو از تنش و پر تشنج، به دلیل وجود فرزند.
 ۴ – تصمیم گیری تکانشی؛ این نوع تصمیم گیری، بسیار سریع و بدون توجه به عاقبت کار، یا ارزیابی و توجه به موقعیت ها و شرایط صورت می گیرد. مثلاً فردی، فرد مقابل خود را برای کاری که در نظر دارد ترغیب به عجله می کند و قدرت تفکر در مورد یک عمل درست را از او می گیرد.
 ۵ – تصمیم گیری مطیعانه؛ سبک تصمیم گیری مطیعانه، می تواند صدمه زیادی به موضوع تصمیم و یا به عنوان مثال، به ازدواج فرد، وارد کند. در تصمیم گیری مطیعانه، دیگران برای یک یا دو نفر یا موضوعی، تصمیم می گیرند بدون آن که فرد یا افراد یا موضوعی که تصمیم بر روی آن اجرا می شود، نقشی در این تصمیم گیری داشته باشند. نمونه این تصمیم گیری را می توان در ازدواج های سنتی مشاهده کرد.
 ۶ – تصمیم گیری عقلانی؛ سالم ترین تصمیم ها، تصمیمی است که براساس تفکر، بررسی و مطالعه، ارزیابی و تحقیق صورت بگیرد. تصمیم گیری عقلانی، براساس واقعیات است و معمولاً خطا و اشتباه در آن به ندرت دیده می شود.

 اصول تصمیم گیری عقلانی
 تصمیم گیری عقلانی نیز مانند بقیه مهارت ها، دارای اصول مهارتی است که به ترتیب ذیل است:
 - مواجه شدن با یک تصمیم: زمانی است که فرد متوجه می شود باید تصمیم بگیرد. بنابراین روی آن تمرکز کرده و ضمن روشن کردن موضوع تصمیم، اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری می نماید.
 - حق انتخاب و بررسی مورد تصمیم بر اساس اطلاعات: با راه حل ها و اطلاعاتی که فرد به دست آورده، این حق را می یابد تا تصمیمی درست برای انتخاب، ازدواج یا انجام کار مورد نظرش بگیرد.
 - ارزیابی پیامدهای پیش بینی شده حق انتخاب: فرد پیامدهای متفاوت از انتخاب ها را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد تا معقول ترین آنها را انتخاب کند.
 - تعهد به تصمیم: نسبت به تصمیمی که گرفته می شود باید پایبند بود و به آن اعتقاد داشت.
 - برنامه ریزی برای انجام تصمیم: حتی تصمیم عقلانی نیز نیاز به برنامه ریزی دقیق دارد.
 - اجرا یا انجام تصمیم: در این مرحله، فرد به صورت عملی وارد مراحل برنامه ریزی شده می شود. مثلاً تصمیم به ازدواج که مراحلی همچون خواستگاری ، نامزدی ، خرید و غیره دارد.
 - ارزیابی پیامدهای واقعی اجرا یا انجام تصمیم: فرد به بررسی و ارزیابی تصمیمی می پردازد که یا ناموفق بوده یا آن موفقیت لازمی را که فکر می کرده نداشته است. در اینجا فرد مراحلی را که از سر گذرانده، مورد بررسی قرار می دهد تا برای برنامه آینده اش، شروع به برنامه ریزی کند.

http://www.iran.pezeshk.us/

 

اصول مهارت حل اختلاف


 این مهارت نیز، همانند بقیه مهارت ها، برای  ازدواج و تشکیل زندگی مشترک  و اصولاً برقراری ارتباط درست با دیگران ضروری و واجب است. آنچه مسلم است، بروز اختلاف و تفاوت بین افراد، امری کاملاً عادی و طبیعی است. منتها مهمتر و طبیعی تر آن است که نسبت به حل این اختلافات، اشراف داشته باشیم و بتوانیم اختلاف یا سوء تفاهمات خود یا دیگران را به گونه ای حل کنیم که رضایت همه فراهم آید؛ و این رضایت حاصل نخواهد شد مگر با کسب مهارت در حل اختلافات.
 
اصول مهارت حل اختلاف
 - صحبت کنید، اما بدون پرخاش و توهین و تندی.
 حل اختلاف، در زمان عصبانیت، حاصلی جز تخریب بیشتر نخواهد داشت. پس بهتر آن است که همیشه بعد از آرام شدن محیط و افراد، اقدام شود.
 - منفی سخن نگویید.
 اگر برای وصل کردن، قدم جلو می گذاریم، باید دقت کنیم از به کار بردن سخنان نومید کننده و تحریک کننده و در مجموع منفی، خودداری نمائیم.
 - در اولین قدم اختلاف، آن را حل کنید.
 به محض احساس اختلاف یا سوء تفاهم، درصدد حل آن برآیید. چون اگر شامل مرور زمان شود، تبدیل به کینه و رنجش می شود. به خاطر داشته باشید صحبت و بازگو کردن ناراحتی ها و سوءتفاهمات، کمک مؤثری برای رهایی از غم و اندوه است و حل اختلافات را نیز سهل تر می نماید.
 - از طرف مقابل خود، یا طرفین اختلاف، درخواست کنید تا خیلی سریع، وقت مناسبی را با هماهنگی یکدیگر، برای حل اختلاف، اختصاص دهند.
 - احساس شرم و گناه و خجالت را برای طرف مقابل به وجود نیاورید.
 چنانچه ما با طرف مقابل خود، دچار مشکلی شده اید یا برای حل اختلاف دیگران، می خواهید اقدام نمائید، هرگز نباید به گونه ای صحبت کنید که دیگری یا دیگران را دچار احساس خجالت، گناه یا شرمندگی کنید. طعنه و کنایه را نیز باید از لحن و کلامتان حذف نمایید.
 - نظر و عقیده خود را بیان کنید.
 ناراحتی خود را عنوان کنید و درباره اش سخن بگویید بدون آن که قضاوت یا سرزنش کنید و حکمی صادر نمایید.
 - دیگری یا دیگران نیز حق دارند.
 به طرف مقابل خود یا دیگرانی که با یکدیگر دچار اختلاف شده اند، اجازه کافی بدهید تا از ناراحتی ها و مشکلاتشان صحبت کنند. تخلیه روانی، فرد را برای طرح یا پذیرش مسائل متفاوت و سپس حل مشکلات، آماده تر می نماید.
 - عذرخواهی مشکل نیست.
 در زمان حل اختلاف، چنانچه فرد متوجه اشتباه خود بشود، بهتر است فوری با یک جمله که حاکی از ندامت و عذرخواهی اوست مسئله را ختم به خیر کند. «عذرخواهی» نه تنها فرد را کوچک نمی کند، بلکه دیگران را متوجه انعطاف و دقت نظر او نیز می سازد. حال چنانچه لزومی به عذرخواهی هیچ کسی مشاهده نشد، توافق و به قول معروف، کنار آمدن با هم، مسیری تازه برای رفع سوء تفاهمات و برقراری ارتباطات جدید خواهد بود.
 - هربار، فقط یک موضوع را مطرح کنید.
 برای هر مشکل، یک جلسه مشخص را اختصاص دهید. چرا که در صورت صحبت و طرح همه ناراحتی ها و مشکلات در یک جلسه، نه تنها راه حلی حاصل نخواهد شد، بلکه به لحاظ یادآوری و تداعی یا درهم پیچیدگی ناراحتی ها، دامنه اختلافات وسعت بیشتری خواهد گرفت.
 لازم به یادآوری است که مهارت حل اختلاف، در روابط خانوادگی، خاصه ارتباط میان زن ها و شوهرها، اهمیت بسیاری دارد. ضمناً باید در نظر داشت که در این روابط، حفظ احترام ادب و حرمت و همکاری و تعادل، برای همگان امری لازم و واجب است.

http://www.iran.pezeshk.us/

توانایی برقراری رابطة مؤثر


مهارتهای زندگی ، توانایی های روانی ، اجتماعی برای رفتار انطباقی هستند که افراد را قادر می سازد تا به طور موثری با مقتضیات و چالشهای روزمره مقابله کند .  آموزش این مهارتها موجب ارتقاء رشد شخصیتی و اجتماعی ، ممحافظت از حقوق انسانها و پیشگیری از مشکلات روانی – اجتماعی می شود .
 
مهارتهای زندگی شامل ده مهارت اصلی و اساسی هستند که غالباً بصورت جفت جفت طبقه بندی می شوند ، زیرا بین هر جفت ارتباط طبیعی وجود داشته ودرحقیقت به منزله دو روی یک سکه هستند .
 
این مهارتها عبارتند از :
 
۱٫ خودآگاهی                       ۲٫ همدلی
 
۳٫ برقراری رابطه موثر         ۴٫ روابط بین فردی
 
۵٫ تصمیم گیری                   ۶٫ حل مساله
 
۷٫ تفکر خلاق                       ۸٫ تفکر انتقادی
 
۹٫ مقابله با هیجانات              ۱۰٫ مقابله با استرس
 
برقراری ارتباط مؤثر:
 
در دنیای امروز ، ارتباط محور اصلی زندگی انسانها را تشکیل می دهد و مهارتهای ارتباطی از منحصر به فرد ترین و مهم ترین مواردی است که فرد را به سوی موفقیت سوق می دهد .  ارتباط مؤثر مهارتی است که می توان آن را پرورش داد و تقویت نمود و بدیهی است که اینکار نیاز به اطلاعات و آگاهی و تمرین آگاهانه و کاربرد شیوه ها و روشهای آن دارد و از طریق تمرین ، مهارتها افزایش یافته و درک ما را از فرآیندهای ارتباطی خود و دیگران عمیق تر می گرداند و نیز عاملی است که ما را به اهداف خود رسانده تا به موفقیت نائل شویم ؛ در واقع نیاز به ارتباط یک نیاز روانی – اجتماعی است برای همه انسانها در هر زمان و مکان و در هر سن و شرایطی .
 
چرا ارتباط برقرار کنیم ؟
 
اگر از شما سؤال شود که چرا و با چه انگیزه برقرار می کنید ؟  چه پاسخی خواهید داد ؟ طبعاً خواهید گفت :  برای برقراری دوستی ، برای کسب اطلاعات ، برای بیان منظور خود ، برای یاد گرفتن ، برای سرگرمی ، برای اجتماعی شدن ، برای افزایش اعتماد به نفس و …
 
ارتباط صحیح و سالم ضامن سلامت جامعه خواهد بود و ضعفهای ارتباطی باعث فقدان شور و اشتیاق و انجام کار ، بی کفایتی ، نا امیدی ، فقدان روحیه اجتماعی و نهایتاً مانع تحقق اهداف مطلوب خواهد بود .
 
مواد تشکیل دهنده یک ارتباط مؤثر :
 ü        فرستنده پیام
 ü        گیرنده پیام
 ü        خود پیام
 ü        شرایط زمانی و مکانی
 ü        نبود عوامل مزاحم
 
پیامی که فرستاده می شود باید :  ۱٫    واضح باشد     ۲- قابل اجرا باشد .
 
اگر فرستنده پیام نتواند شفاف و واضح صحبت کند پیام گرفته نمی شود و پیام های ضعیف و مبهم نیز به مقصد نمی رسند و گیرنده پیام نیز باید بتواند پیام را بفهمد . لذا در خصوص ایجاد ارتباط مؤثر با افراد به خصوص کودکان و نوجوانان به تناسب پیام با شرایط سنی ( ویژگی های روانی ) باید به آنها توجه نمود تا پیامها را به سادگی و همانگونه که هست دریابند و بپذیرند ؛  که این عمل شرط ایجاد تفاهم بین افراد است .
 
شرایط زمان و مکان نیز از عوامل ایجاد کننده ارتباط مؤثر است . مثل : عوامل مخل فیزیکی و محیطی و نیز عدم درک حالات و شرایط روانی پیام دهنده و پیام گیرنده .
 
اصول ارتباط :
 
۱٫       همه کارهای ما نوعی ارتباط است :  گفتارهای ما به عنوان منشاء اصلی ایجاد ارتباط تنها بین ۷ تا ۲۴ درصد از کل پیام ما را تشکیل می دهد و حرکات ( پیام های غیر زبانی ) عمدی یا غیر عمدی نیز جزء دیگری از  پیام های ما هستند .  حتی لباسی که می پوشیم ، خانه ای که در آن زندگی می کنیم ، ماشینی که سوار می شویم بیانگر گرایشات و احساسات درونی ماست که می تواند منشاء پیام باشد .  اما آنچه معمولاً به عنوان شکل های مهم مهارتهای ارتباطی بیان می گردد ، چه بصورت کلامی یا غیر کلامی می توان در سخن گفتن و سؤال کردن ، گوش دادن ، نگاه کردن و … یافت .
 
۲٫       نحوه ارسال پیام همواره بر روی نحوه دریافت آن تأثیر می گذارد :  علاوه بر استفاده از واژه ها و الفاظ مناسب ، نوع درجه صدا و لحن بیان ، میزان ارتباط چشمی ، وضعیت بدن و زاویه سر نسبت به گردن ، گیرنده پیام را یاری می دهد تا کلمات ما را تفسیر نموده و معانی آن را به نحو خاص و مؤثر از شیوه ارسال دریابد .
 
۳٫       ارتباط درواقع همان پیامی است که دریافت می شوند نه آن پیامی که ارسال شده است : بسیار امکان دارد که پیام دریافت شده با مقصود اصلی گوینده متفاوت باشد و ارتباط واقعی همان پیامی است که توسط پیام گیرنده دریافت می شود .
 
۴٫        نحوه شروع ارسال پیام اغلب تعیین کننده نتیجة آن پیام است : گاه اگر مراقب نباشیم ، چند کلمه اول فرد مقابل باعث نوعی عدم توجه و بی اعتنایی در حالت تدافعی و عدم پذیرش مخاطب گردد .
 
۵٫        ارتباط یک خیابان دو طرفه است :  ماباید همانگونه که پیام ها را دریافت می کنیم ، آنها را ارسال نمائیم .  اگر ارتباط را شامل عمل متقابلی که حداقل ۲ نفر در آن رابطه فعالند بدانیم ، تمام اشکال ارتباطی متشکل از یک متکلم ( فرستنده ) و یک یا چند مخاطب ( گیرنده ) خواهد بود  و لذا ارتباط های یک طرفه ارتباط های مؤثری نخواهد بود .  یک ارتباط موفق دارای دو عنصر اساسی است : دادن اطلاعات مفید و گرفتن اطلاعات مفید و چنانچه یکی از دو مورد ذکر شده انجام نگیرد ، هیچ گونه ارتباطی برقرار نخواهد شد .
 
۶٫        ارتباط ، نظیر حرکات موزون دو دست است :  ارتباط فرآیندی دو جانبه و چیزی بیش از داد و ستد پیام هاست . ما تنها یک گوینده نیستیم بلکه ارتباط برقرار می کنیم و اگر پیام مشابهی را بارها به افراد مختلف انتقال دهیم  ، نحوة ارسال پیام هر بار متفاوت خواهد بود و در هر لحظه به طور متفاوت عمل می کنیم .  دریافت افراد مختلف مردم از یک پیام یکسان نیز متفاوت است چون دانش قبلی و نظام اعتقادی آنها با هم متفاوت و متعاقباً ارتباط ها نیز متفاوت می گردند .   لذا لازم است که تمامی تلاش خود را برای ایجاد یک ارتباط موفق با همه مردم به خصوص نوجوانان و جوانان به کار بگیریم .  مهارتهای گفتاری از دوران کودکی در فرد ایجاد و تقویت می شود و عامل اصلی تقویت نیز پدر و مادر می باشند .  در آرامش سخن گفتن به کودکان ، تشویق های به جا و مناسب دادن به مرور زمان توانمندی گفتاری را در فرد ایجاد می کند تا بتواند با آرامش و اعتماد به نفس ، افکار خود را بیان نماید.
 
در دوره نوجوانی به دلیل رشد اجتماعی ، نیاز به ارتباط برقرار کردن با نوجوانان از نیازهای روانی و اساسی آنها است و همچنین از نشانه های موفقیت اجتماعی نوجوانان این است که بتوانند به آسانی با دیگران رابطه برقرار کنند و آنچه را که در ذهن و درون آنها می گذرد با کسی یا دوستی در میان بگذارد . اگر والدین این توانایی را در فرزندان ایجاد و تسهیل نکرده باشند از وظایف مربیان و معلمان تصحیح و تقویت این ویژگی است که فرد بتواند مسائل و اندیشه های خود را به دیگران بفهماند و این یکی از عوامل موفقیتهای اجتماعی است .
 
عوامل مؤثر در ارتباط موفق :
 
یکی از عوامل مؤثر در ایجاد رابطه ، ذهنیتی است که نسبت به طرف مقابل داریم و به جای ایجاد ارتباط ، از طریق تصور و درک صحبتهایی که از یکدیگر داریم ،  سخن می گوییم ، این نوع رابطه ها بیهوده و بی نتیجه خواهد بود .  در این شرایط باید لحظه ای تأمل نمود و از خود پرسید :  که من تحت تأثیر کدام باور ذهنی قرار گرفته ام ؟  و پس از بررسی علت و رفع مشکل ، خود را با شرایط سازگار و ارتباط مؤثری برقرار کنیم .  به سه واژه  هم کلامی ، همدلی ، همدردی و تفاوتهای آنها نیز توجه نمائیم . هم کلامی تنها چیزی گفتنی و گاه پایان ارتباط است ، زیرا ما نمی توانیم با کسی که نسبت به ما یا آنچه که می گوییم بی تفاوت است ، ارتباط خوب و طولانی برقرار  کنیم .  همدردی نیز به معنی احساسی نظیر وابستگی نزدیک با فرد مقابل است . همدلی یعنی دیدن یک موقعیت از دیدگاه فرد دیگر و الزاماً به معنی موافقت با آن هم نیست .
www.migna.ir
 
گاه ممکن است شما با مسئله ای کاملاً مخالف باشید ولی در عین حال قادر باشید آن را از دیدگاه فرد دیگر هم ببینید . همدلی ما را به یکدیگر نزدیک می سازد و به این ترتیب می توانیم هنگام برقراری ارتباط با دیگران عقاید آنها را درک نموده و آنها را به حساب آوریم .  این کار کمک می کند تا به شیوه ای ارتباط برقرار کنیم که هر گونه مقاومت یا واکنش تدافعی را در دیگران کاهش دهیم و به دیگران نیز کمک می کند تا حرفهای ما را با آمادگی بیشتری بشنوند .
 
شناخت مخاطب :
 
اگر ما بتوانیم انسانها و افراد را که با آنها زندگی می کنیم و معاشرت داریم به گونه ای بشناسیم که بدانیم چه مسائلی برای آنها اهمیت دارد یا چه گذشته ای دارند و چگونه می اندیشند ، ارتباط برقرار کردن با آنها آسان تر است .  زیرا می توانیم مسائل را از دیدگاه آنها ببینیم . زمانی که تفاوتهای افراد کم و مشابهت آنها به لحاظ سن ، تجارب زندگی ، نوع تربیت و … زیاد باشد ؛  همدلی به آسانی صورت می گیرد ولی زمانی که تفاوتهای فراوانی بین دو نفر وجود داشته باشد ، به کار گرفتن مهارتهای همدلی برای ایجاد یک ارتباط مؤثر از اهمیت اساسی برخوردار است و این ، معنای واقعی همدلی است .  به همین دلیل گفته اند « همدلی هسته مرکزی ارتباط است »  .  همدلی نظیر سایر مهارتها باید آن چنان تقویت شود که بصورت عادت پدیدار گردد . خود را به جای دیگران بگذارید و وقایع را از دیدگاه آنها بنگرید . حس همدلی را در خود تقویت کنید و فکر کنید اگر به جای طرف مقابل بودید در این شرایط خاص چه می کردید ؟  این کار را با افرادی که می شناسید تمرین کنید و به مرور با کسانی که با شما در این زمینه تفاوت دارند تجربه نمایید .
 
احترام متقابل :
 
همانگونه که پیام خود را ارسال می کنید به همان طریق نیز دریافت می کنید .  لذا احترام متقابل لازمة ارتباط موفق است .  یعنی اول باید به خود احترام بگذارید در غیر این صورت فرد دیگر اینکار را نمی کند . دوم آنکه به فرد مقابل هم احترام بگذاریم .  ابراز احترام یک راه مطمئن برای کسب احترام است و بدون این موارد هرگز ارتباط موفق بوجود نمی آید .
 
انتخاب واژگان مناسب :
 
اگر چه محتوای پیام چیزی فراتر از واژه های تشکیل دهنده آن است ولی بدان معنی نیست که اهمیت لغات را انکار نماییم .  لغات نقش مهمی را در پیام دریافت شده دارند لذا باید سعی کنید آنها را با دقت بیشتری انتخاب نمایید و بدون فکر یا براساس عادت ، لغات را به کار نبرید . لغات ، گاه حالت تدافعی ایجاد کرده و به جر وبحث منتهی می شود و گاه اثر مثبت دارد . استفاده از عبارات دوستانه با لحن مؤدبانه به ایجاد ارتباط مؤثر کمک می نماید .
 
لغات را براساس شش اصل انتخاب می نماییم :
 
۱٫        اصل وضوح
 
۲٫        اصل اختصار
 
۳٫        اصل کامل بودن
 
۴٫        اصل رعایت ادب
 
۵٫        اصل صحیح بودن
 
۶٫        اصل صراحت ( دقت ) :  در صحبت کردن باید از طرف خود صحبت کنیم نه از طرف مردم . استفاده از کلمه « من »  یکی از شیوه های مهم بیان قاطع است . « ما فکر می کنیم » « ما می خواهیم » نمونه ای از صحبت کردن از طرف دیگران است و برای زمانی قابل قبول است که شما به عنوان سخنگوی یک گروه انتخاب شده باشید ، اما عباراتی نظیر « فکر می کنم » « به نظر من » صحبت کردن از طرف خود است .
 
صحبت کردن از جانب خود مالکیت داشتن بر پیام ، توجه به انتقاد دیگران ، دادن پاسخ منفی در صورت لزوم ونشان دادن احترام به فرد مقابل ؛ همگی می تواند موجب پیشرفت ما در ارتباط ها گر دند ، همچنین تقاضا کردن به جای دستور دادن ، مقاومتهای فرد مقابل را از بین برده و به تسهیل ارتباط کمک می کند .
 
سخن گفتن :
 
یکی از مهم ترین مهارتهای ایجاد ارتباط ، « سخن گفتن » است و همه انسانها این توانایی را دارند که بتوانند به نوعی از این طریق اهداف ، مقاصد ، عواطف و احساسات خود را به دیگران انتقال دهند .  بنابراین وقتی انسان وارد محیطی می شود که زبان مردم آنجا را نمی فهمد ، نمی تواند به راحتی ارتباط برقرار کند .
 
کلمات به تنهایی دارای اهمیت  هستند اما فقط بخش ناچیزی از پیام دریافت شده را تشکیل می دهند . چگونگی ادای آن کلمات یعنی لحن صدا ، زیر و بمی ، درجه صدا و سرعت ادای کلمات و تأکید ، کل معنای پیام را تغییر می دهد که اغلب به صورت ناخود آگاه صورت گرفته و احساس واقعی ما را بیان می کند .  برخی از این صداها آهنگ دارند ؛ برخی قوی ؛ برخی گرم و دوستانه ؛ برخی مهربان و نوازش دهنده و برخی صاف و یکنواخت هستند که تأثیر و حس موجود ، در پیام لحن ( کیفیت صوتی صدا ) نهفته است . تغییر لحن صدا ، بیان حالات احساسات و تفاوتهای درونی است . زیر و بمی صدا همان شدت درجه و نوع صدایی است که با آن صحبت می کنیم ، سرعت زیر و بمی صدا ترکیب نیرومندی را بوجود می آورد .
 
گوش کردن :
 
یکی دیگر از مهارتهای ارتباطی گوش کردن است همانگونه که گوینده باید اصولی را رعایت کند ، شنونده و گیرنده پیام هم باید بتواند پیام را آنگونه که هدف گوینده است درک نمایند و هم عامل و هم انگیزه ای برای ادامه ارتباط باشند .  گوش کردن یعنی شنیدنی هدفمند و آگاهانه که نقش مهمی در کیفیت ارتباط دارد .  در واقع خوب گوش کردن هدیه ای است که می توان به طرف مقابل داد .  گوش  دادن واقعی نه تنها توسط گوش ها بلکه توسط قلب و چشم ها صورت می گیرد .  لازمة گوش کردن واقعی این است که موقتاً افکار ، انتظارات و خواسته های خود را کنار بگذاریم تا بتوانیم تمرکز داشته و دنیا را از دید گویندة سخن ، تجربه کنیم .
 
گوش کردن ، فنی پیچیده است و به تمرین بسیار نیاز دارد .
 
دلایل به دقت گوش نکردن :
 
دلایل زیادی برای به دقت گوش نکردن وجود دارد که برخی از آنها شامل موارد زیر می باشد :
 
§          فکر می کنیم چیزهای بهتری برای گفتن داریم .
 
§          فکر می کنیم آنچه قرار است گفته شود از پیش می دانیم .
 
§          صداهای مزاحم فراوانی وجود دارد .
 
§          به گوینده یا موضوع علاقمند نیستیم .
 
§          خیلی شتابزده نیتجه گیری می کنیم .
 
§          بیشتر ترجیح می دهیم که حرف بزنیم زیرا فکر می کنیم نقش فعال تری خواهیم داشت .
 
§          گوش می دهیم تا در اولین فرصت ، صحبت فرد مقابل را قطع نموده و خود سخن بگوییم و …
 
خوب گوش کردن در ایجاد والقاء روابط مفید و اجتناب از درگیری ها و سوء تفاهم ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
 
مهارتهای غیر کلامی :
 
ما همه روزه به صورت ناآگاهانه از ارتباط غیر کلامی استفاده می کنیم .  در یک نگاه خیلی واضح متوجه می شویم که آیا شخص مقابل ما رفتار دوستانه دارد ؟  راستگو و قابل اطمینان است یا خیر ؟  اشارات غیر کلامی بخش عمده ای از پیام مورد نظر ما را انتقال می دهد .  با آگاهی از بعضی اشارات غیر کلامی می توانیم قدرت شرکت خویش در ارتباطات را افزایش دهیم ونیز مطمئن باشیم علائم ارتباط غیر کلامی که ما برای دیگران می فرستیم ، پیام های مورد نظرمان را تقویت می کند و از این طریق می توان سوء تفاهم و عدم توافق ها و همچنین نشانه های حمایت و توافق ها را فوراً تشخیص داد .  ارتباطات غیرکلامی که اغلب از طریق بدن و به طور ناآگاهانه صورت می پذیرد اگر چه به تنهایی وسیله مطمئنی برای انتقال پیام نیست اما همراه با مهارتهای دیگر ارتباطات ما مؤثرتر می شوند .  از سوی دیگر اشارات غیر کلامی بازگوکننده ذهنیات ما می باشد لذا آنچه موفقیت ما را تشکیل می دهد ، نگرش نسبت به خودمان و نیز احترام به نفس و خود شناسی ما می باشد .
 
منظور از احترام به نفس ، ارزشی است که ما به عنوان انسان  برای خود قائل می باشیم و انتظاراتی است که از خود داریم . ما خود بزرگترین تأثیر را بر رفتار خود می گذاریم ؛  اگر خود را فردی کم حرف و ضعیف در ارتباط بدانیم ،  مسلماً دیگران نیز چنین نظری راجع به ما خواهند داشت . ما با تعیین تصوراتی که از خود می داریم به تعیین چگونگی ارتباط خود با سایرین می پردازیم .
 
مهم ترین اشارات غیر کلامی عبارتند از :
 ü        برخورد  راحت و صمیمانه
 ü        وضعیت  بدنی استوار
 ü        لبخند به جا و مناسب
 ü        دست دادن
 ü        لحن مناسب
 ü        نحوة‌نشستن
 ü        ارتباط  چشمی و دیگر عکس العمل های درست و سنجیده .
 هفت گام اساسی در برقرای ارتباط موثر :
 یکی از ویژگیهای انسان سالم و موفق، مهارت و توانایی برقراری ارتباط مؤثر و سازنده با دیگران است. آیا شما این ویژگی را دارید؟ کسب این مهارت مهم و ضروری در زندگی اجتماعی خیلی مشکل نیست. فقط باید بخواهید و تمرین کنید. در این نوشتار ما به هفت گام اساسی برای یادگیری این مهارت اشاره می کنیم.
 گام اول: گوش دادن
 درحالی که به نظر می‌رسد گوش دادن به دیگران بسیار ساده است، اما اگر شنونده فن گوش دادن را نتواند به درستی به‌کار ببندد ارتباط دچار مشکل می شود. گوش دادن فقط شنیدن کلامی که طرف مقابل به زبان می آورد نیست، بلکه شامل برخی موارد به شرح زیر است:
 - اینکه گوینده کیست؟
 - دیدگاه او نسبت به مسئله مطرح شده چیست؟
 - چه مسائلی او را نگران می کند، احساساتش چگونه است و چه انتظاری از ما دارد؟
 علاوه به اینها یک شنونده موفق بخوبی می تواند هماهنگی لازم بین ارتباط کلامی و غیرکلامی برقرار نماید، قادر است به کلیه ژستها و حالات بدنی گوینده توجه کند و خود نیز به هنگام گوش دادن از ژستها و حالات بدنی مناسب جهت تایید و اعلام درک طرف مقابل استفاده کند. او هیچگاه با خمیازه کشیدن و یا با نگاه کردن به سرعت و به اطراف، نگاه خود را از گوینده نمی گیرد و دائما” درصدد است تا با تماس چشمی مناسب این موضوع را به گوینده منتقل نماید که علاقمند است به حرفهای او گوش دهد.
 به خاطر داشته باشید تا زمانی که شما به جای تمرکز و دقت در سخنان دیگران به افکار درونی خود گوش می دهید، قادر نخواهید بود شنونده خوبی باشید.
 گام دوم: صریح و صادق بودن
 صراحت و صادق بودن فرایندی است که در ارتباطات انسانی به شکل نامحسوس اما بسیار موثر نقش بازی می کند. تاکید میشود این فرآیند قابل دیدن یا شیندن نمی باشد. بلکه دو طرف درگیر ارتباط، آن را  حس می کنند.
 اگر ارتباطی فاقد صراحت و صداقت باشد، بدون شک، یا قطع خواهد شد و یا به شکل مخدوش، مبهم و ناسالم ادامه می یابد. اگر نتوانیم یا نخواهیم منظور خود را با صراحت بیان نماییم طرف مقابل به اشتباه می افتد و به حدس و گمان متوسل می شود و از واقعیت دور می گردد.
 به خاطر داشته باشیم ابهام و عدم صدات در ارتباطات انسانی سرمنشاء بسیاری از مسائل و مشکلات در ارتباطات فردی است.
 گام سوم: همدلی و همدردی
 اغلب ما زمانی که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم همواره افکار، آرزوها ، تمایلات، نگرانیها و ترسهای خود را آشکار می سازیم.  بدین جهت نیاز داریم که دیگران اولا” درک درستی از ما داشته باشند و ثانیا” با ما در زمینه نگرانیها، ترسها و مشکلاتمان همدلی و همدردی کنند. همدردی تلاشی است برای درک و فهم دنیازی ذهنی طرف مقابل. برای همدلی باید بتوانیم خود را جای دیگران بگذاریم و از دریچه چشم آنها نگاه و احساس کنیم. در همدلی شما می توانید سخن طرف مقابل را تکرار کنید تا بداند که شما منظور او را دریافته اید. مثال: دوستتان به شما می گوید: هم اتاقی‌ام اعصاب من را خرد کرده است به هیچ وجه نمی توانم او را تحمل کنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه می توانید به او بگویید: ( مثل اینکه از دست او خیلی عصبانی هستی، این طور نیست؟ )
 به خاطر داشته باشید که در برخورد همدلانه مجبور نیستید در جهت موفقیت با طرف مقابل خود حرف بزنید. به جای آن با تکرارصحبت او احساساتش را تصدیق کنید. در ضمن لازم نیست در مقابل حرفهای طرف مقابل قضاوت و نتیجه گیری کنید. نکته قابل ذکر اینکه میان همدلی و همدردی تفاوت وجود دارد، در همدردی شنوندنه سعی می کند با احساسات و عواطف گوینده همنوایی داشته باشد. بدین معنی که خوشحال شدن به خوشحالی او و متاسف شدن به ناراحتی او منجر می شود ولی همانطور که اشاره شد در همدلی، شما الزاما” درصدد تایید و موافقت با طرف مقابل خود نمی باشید.
 همدلی و همدردی هر دو در تداوم ارتباط نقش بازی می کنند، با این تفاوت که در همدلی نقش منطق قوی‌تر از احساس است و شنونده با همدلی به خوبی به حرفهای گوینده گوش میدهد تا بتواند برای حل مسئله به او کمک کند، ولی در همدردی صرفا” با تخلیه هیجانات و عواطف منفی به او کمک می کند.
 گام چهارم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل
 ما اغلب در ارتباطات خود با دیگران درصدد ارزیابی آنها برمی آییم و گاه فکر می کنیم یا باید نظرات و احساسات آنها را رد کنیم و یا به نوعی (مستقیم و غیرمستقیم) نظرات و احساسات خودمات را به آنها تحمیل نماییم. ارتباطاتی که بر پایه این روش شکل می گیرد  غالبا” تداوم نمی یابد و هر دو طرف درگیر در ارتباط را دچار مشکل می سازد. همانطور که قبلا” نیز اشاره شد، ما بدین دلیل با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم تا از طریق آن به حل مسائل و مشکلات، رفع تضادها و تعارضات، رد و بدل کردن اطلاعات ، درک بهتر خود و رفع نیازهای اجتماعی دست یابیم، در روابطی که (( ارزیابی دیگران )) عنصر اصلی آن می باشد نه تنها اهداف مذکور تحقق نمی یابد، بلکه آرامش لازم در ارتباطات انسانی نیز از بین می رود. باید به خاطر داشته باشیم همه ما می‌خواهیم دیگران با نظرات ما موافقت  کنند و یا حداقل به افکار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تایید کنند، زیر عقاید و نظرات ما برای خودمات کاملا” اهمیت ندارند، اگر در ارتباط با دیگران این تصور پیش آید که به نظرات آنها احترام نمی گذاریم، ارتباط روند مناسب و هدفمند خود را طی نمی نماید.
 در نظر گرفتن این نکته که اغلب مردم مانند ما فکر نمی کنند، احساس نمی کنند و به روش خود به دنیا نگاه می کنند بسیار اساسی است.
 گام پنجم: مخالفت نمودن به شیوه مناسب
 اگر بتوانیم بپذیریم که دیگران مانند ما نیستند آن وقت می توانیم به شیوه مناسب با نظرات و عقاید آنها که به نظر ما صحیح نیستند مخالفت کنیم. به عبارت دیگر بدون بحث و جدل مخرب که غالبا” همراه با بلند کردن صدا، داد و فریاد، خشم و غضب است می توانیم به نتیجه مناسب دست یابیم. یکی از مناسب‌ترین شیوه‌ها برای مخالفت کردن با نظرات و عقاید دیگران روش خلع سلاح است. در این روش، فرد در سخنان طرف مقابل حقیقتی را پیدا می کند (حتی اگر با مجموعه سخنان او موافق نیست ) و سپس در مقام موافقت و تایید آن حرف می زند.. این روش بر طرف مقابل تاثیر آرام بخش عجیبی می گذارد.
 ممکن است روش خلع سلاح را نپذیرد ولی جدل، بی فایده و همیشه بی سرانجام است، با این شیوه در واقع شما پیروز از بحث خارج می شوید و طرف مقابل نیز احساس پیروزی می کند و با آمادگی بیشتری به حرفهای شما گوش می دهد.
 مثال: همکلاسی شما می گوید: اصلا” حرفهای تو را قبول ندارم! پاسخ شما: بله حق باتوست، ما همیشه نباید دربست و به صورت صددرصد حرفهای دیگران را نپذیریم.
 باید به خاطر داشت که لحن پاسخ شما نیز مهم است. اگر پاسخ تحقیرآمیز باشد این روش اثر مطلوب را نخواهد داشت.
 گام ششم: خودشناسی و افزایش آگاهی
 شناسایی دنیای ذهنی دیگران، همدلی و همدردی کردن با آنها و یا به نتیجه رسیدن بحثهای ما با دیگران نیازمند خوشناسی و تلاشی برای افزایش اطلاعات و آگاهیهای خود جهت شناسایی دیگران و محیط زندگی است.
 آگاهی از نقاط قوت و ضعف، ترسها، امیال،‌ آرزوها و نیازهای خود و پذیرش صادقانه آنها، کمک می کند ویژگیها و وخصوصیات دیگران را واقع بینانه‌تر ببینیم و آنها را بپذیریم.
 در خودشناسی پاسخ دادن به سئوالاتی نظیر پرسشهای زیرکمک کننده است:
 -دوست دارم دوستان و افرادی که با آنها ارتباط نزدیک دارم چه ویژگیهایی داشته باشند؟
 -آیا می توانم رابطه صمیمانه و بدون قید و شرط را با دیگران برقرار نمایم؟
 -از درگیر شدن در یک رابطه دوستانه چقدر لذت میبرم؟
 -میزان تعهد من در ارتباطات اجتماعی چقدر است؟
 -در مواقع ضروری چقدر می توانم به دوستانم کمک کنم؟
 -آیا در دوستی و ارتباط با دیگران پیش قدم می شوم؟
 -زمانی که مسئله یا  مشکلی در ارتباط با دیگران پیدا می کنم چگونه عمل می کنم؟
 -آیا انتظارات من از دیگران واقع بینانه است؟
 باید به خاطر داشت خوشناسی و افزایش آگاهی مستلزم صرف وقت، صبوری و تلاشی در جهت تغییر ویژگیهای منفی خود است. علاوه بر عوامل فوق کمک گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان و مشاوران نیز ضروری است.
 گام هفتم: شناسایی افکار تحریف شده
 اکثر ما در ارتباط با دیگران در چارچوب افکار خود و احساسات از پیش تعیین شده و کلیشه‌ای خود رفتار می کنیم. در بسیاری از این افکار، تصویر صحیحی از واقعیتها موجود نمی باشد. بدین معنی که ما در فرآیند پردازش اطلاعاتی که نسبت به دیگران داریم دستخوش خطای شناختی می شویم. برای روشن‌تر شدن مطلب مثالی بیان می کنیم:
 آیا تاکنون برای شما پیش آمده است که سایه یک شیء مثل یک تکه چوب باریک و بلند یا ریسمانی را روی دیوار به شکل مار ببینید؟ مطمئنا” همه ما در طول زندگی بارها تجربیاتی از این دست داشته‌ایم به این قبیل تجربیات در علم روانشناسی احساس و ادراک، (( خطای حسی )) گفته میشود.
 سیستم شناختی ما نیز بعضا” دچار خطا و تحریف میشود. این خطاها را روانشناسان شناختی (( تحریف شناختی یا خطای شناختی )) می نامند. تحریفهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که اشکال را به همان گونه که هستند بازنمایی نمی‌کنند، بلکه شکلهای عجیب و غریب و نادرستی را نشان می دهند.
 تحریفهای شناختی در ارتباطات انسانی مشکلات فراوانی ایجاد می‌کنند، لذا باید آنها را شناخت و در جهت تصحیح آنها گام برداشت. در اینجا به برخی از مهمترین تحریفهای شناختی همراه با مثال اشاره می کنیم.
 مثال: یکی از همکلاسی‌ها را در دانشکده می‌بینید و سلام می کنید، اما او جواب سلام شما را نمی دهد و بی تفاوت از کنار شما می گذرد.
 در این حادثه: ذهنی که دچار تحریف و خطای شناختی است، امکان دارد به یکی از شیوه‌های زیر این رفتار را تعبیر و تفسیر نماید.
 -او چقدر خودخواه و مغرور شده است ( پیش داوری )
 -حتما” من کاری کرده‌ام ( شخصی سازی )
 -همیشه دیگران را نادیده می گیرد ( تعمیم مبالغه آمیز )
 -رابطه‌ام را باید با او قطع کنم ( نتیجه گیری و یا تصمیم گیری شتابزده )
 همانطور که می بینید، هر کدام از شیوه‌های مذکور به نوعی منجر به قطع یا مخدوش شدن ارتباط ما با دیگران میشود، در حالی که شاید مسئله اساسی، عدم توان ما در پردازش اطلاعات صحیح و مبتنی بر واقعیت باشد، که باعث بوجود آمدن این مسئله شده است.
 باید به خاطر داشت زیر بنای تحریفهای شناختی باورهای غیرمنطقی است. برای شناسایی این دسته باورها و مبارزه با تحریفهای شناختی علاوه بر آگاهی، کمک گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان بسیار کمک کننده است. سعی می کنیم این گامها را به خاطر بسپاریم، آنها را به کار بندیم تا بتوانیم روابط اجتماعی موثر و مستحکم تری با دیگران برقرار کنیم.


 میگنا

علت فریاد زدن هنگام عصبانیت چیست؟

حکایات شیرین به گونه‌ای اشاره به آنچه که باید انسان " باشد" یا به آنچه که باید بدان طریق "زندگی" کند و... دارد.
حکایت زیر به گونه‌ای باور نکردنی، روایتی شیرین و زیبا درباره علت داد و فریاد افراد هنگام خشم و عصبانیت دارد. حکایتی که تامل انسان را بر می‌انگیزد.

روزی از روزهای خدا استادى در کلاس درس از شاگردانش پرسید: می‌دانید، چرا ما وقتى عصبانى هستیم "داد" می‌زنیم؟

به عبارتی، چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند، صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟

شاگردان به فکر فرو رفتن و بعد از اندکی یکى از آنان گفت: چون در آن لحظه، افراد آرامش و خونسردی خود را ازدست می‌دهند.

استاد پرسید: اینکه هنگام خشم آرامش خود را از دست می‌دهیم، درست است، امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنار ما و نزدیک ما قرار دارد، داد یا فریاد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى آرم و ملایم صحبت کرد؟

می‌خواهم بدانم چرا هنگامى که خشمگین هستیم فریاد می‌زنیم؟

شاگردان هر کدام پاسخ‌های که فکر می‌کردند درست است را ارائه می‌دادند. امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.

سرانجام استاد چنین توضیح داد: ما به این دلیل داد و فریاد می‌زنیم که....مکث کوتاهی کرد و اینگونه ادامه داد. هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد و آن‌ها براى این که این فاصله را جبران کنند مجبور هستند، داد یا فریاد بزنند.

هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر می‌شود و آنها باید با صدای بلندتر فریاد بزنند.

بعد از این نکته استاد دوباره پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر هستند، این مسئله برعکس است چرا؟ چگونه هست؟ آنها دائما در حال زمزمه کردن و آرام صحبت کردن هستند. چه اتفاقى افتاده است.

خشم

آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. به دلیل نزدیکی و کمی فاصله قلب‌هایشان نیازی به داد زدن ندارند.

استاد به شاگردان خیره شد و ادامه داد: می‌دانید، هنگامى که عشق افراد به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟

آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و همین باعث بیشتر شدن عشق آنها به یکدیگر شده و در نهایت، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آنها باقى نمانده است.

تنها علت فریاد زدن وجود فاصله‌ها میان قلب انسان‌ها است. فاصله‌های از هر اندازه و نوع که باشد آنها را مجبور می‌کند برای برقراری ارتباط و صحبت با یکدیگر با صدای بلند فریاد بزنند.

امیدوارم روزی برسد که قلب تمامی انسان ها به یکدیگر نزدیک شده و فاصله‌ها ازبین رفته باشد.

http://www.hamshahrionline.ir/details/205771