چگونه راحت حرف بزنیم ، راحت سخنرانی کنیم ؟

 

آنچه از آن بنام فن بیان نام می برند ، معمولا مقوله ای است که بطور خاص مرتبط به هنر بازیگری سینما و یا تئاتر است. بدین معنا که بازیگران آماتور و حتی حرفه ای بجهت اینکه انتخاب میشوند تا نقشها و تیپهای مختلفی را ارائه کنند ، بایستی توانایی بیان دیالوگهای آن شخصیت را نیز بطور شایسته داشته باشند و یا با تمرین در خود پدید آورند که همین امر اتفاقا یکی از فاکتورهای ارزشگذاری بر کار آنان است.
برای رسیدن به این توانایی ، بازیگران در سالهای اول ، روزانه تمرینات مختلفی را بر روی صدایشان انجام میدهند که از جمله کشیدن حروف بطور جداگانه ( مثل کلاس اولیها ) با صدای بلند و بسیار بلند ، تلفظ کلمه به کلمه ، نفس گیری ، آواز خواندن و مواردی دیگر که بستگی به سبک و استاد آنها تا حدی متفاوت است ...برای مطالعه ی بیشتر میتوانید ، از کتب فن بیان در سینما و تئاتر ( انتشارات پارت - روبروی دانشگاه طهران ) بهره بجویید .
اما تصور میکنم ، فن بیانی که مد نظر شماست ، تا حدی به مسائل روزمره و نیز مقوله ی اعتماد بنفس مربوط است. اگر اینطور باشد و . . . .

ادامه نوشته

لزوم صداقت در سخن گفتن برای اهل سیاست

 

لزوم صداقت در سخن گفتن برای اهل سیاست

برای یک سیاستمدار- در هر مرتبه از قدرت- سخن گفتن و حرف زدن از معمولترین ابزارهایی ست که از آن بهره می برد تا توجه اقشار مختلف جامعه را به سمت خود و اهدافش جلب نماید. از طرف دیگر، سخن گفتن و حرف زدن؛ آفات زیادی دارد بطوریکه همیشه وقتی گناهان را دسته بندی می کنند؛ دسته گناهانی که توسط زبان صورت می گیرد بیشتر است. در واقع آداب و اخلاق اسلامی در هنگام گفتار می بایست با دقّتی وسواس گونه مراعات شوند...

بنابراین کسی مانند یک سیاستمدار که کارش با سخن گفتن و حرف زدن است؛ بیشتر و شدیدتر در معرض آفات زبان قرار خواهد داشت.

یکی از آفات کار سیاسی؛ عدم صداقت است که اگر این امر در گفتار باشد آن را دروغ می نامند ولی اگر عدم صداقت در قالب کردار و یا کنش ها و واکنش های اجتماعی و سیاسی باشد؛ فریب و تزویر نام می گیرد.

اما بهتر است جزئی تر به این مسئله بپردازیم که چرا و چگونه یک آدم اهل سیاست که اتفاقاً اهل دینداری ست و اهداف مقدسی را نیز دنبال می کند؛ می لغزد و . . .

 

ادامه نوشته

آداب سخن گفتن

 

آداب سخن گفتن

در اينجا ما بحث آداب را صرفاً در دو قسمت مي آوريم. قسمت اول تحت عنوان «چه بگوييم و چه نگوييم» و قسمت دوم تحت عنوان «چگونه بگوييم و چگونه نگوييم»

قسمت اول: چه بگوييم و چه نگوييم

پيش از آنکه خطيب بر کرسي سخن مستقر گردد بايد بداند در اين مجلس چه مي خواهد بگويد و محتواي سخنش چيست؟ چه مواردي از آيات و ورايات، تواريخ و رويدادها، اشعار و امثال و ديگر مطالب را به کار خواهد برد.

شناخت هدف، خطي مشي سخنران را تعيين مي کند، به وي قدرت روحي و اطمينان خاطر مي بخشد، سلطه معنويش را افزايش مي دهد، او را از نگراني و پريشان گويي مصون مي دارد، با فکري آرام و . . .

ادامه نوشته

آداب سخن از منظر قرآن کريم

 

آداب سخن از منظر قرآن کريم


مقدمه
زبان آدمي از شگرفترين آفرينشهاي خداوند است. گاهي سرخ است و سر سبز بر باد مي دهد. گاهي شيرين است و مرهم بر دل زخم ديده مي نهد. گاهي تند مي شود و پرخاش مي گويد و گاهي هم به قول مولوي همچون سوسنان خاموش مي شود.
بارها شده که در مواجه با تيغ زبان در دو راهي انتخاب ايستاده ايم. آيا بايد جواب تيغ را با تيغ داد و يا آرام گذشت و تيغ زبان را با لطافت سکوت مدارا کرد. اينجاست که بايد از قرآن شنيد و از روان انبيا راه و روش آموخت. بايد که هر تندي را با سخني نغز لطيف کرد. بايد که هر درشتي را . . .

ادامه نوشته

صفت خوش رويي، خوش گويي و خوش خلقي

 

صفت خوش رويي، خوش گويي و خوش خلقي

شايد گيراتر از حُسن خلق و خوشرويي، واژه اي نباشد كه ترسيم كننده روحي زلال و طبعي بلند و رفتاري جاذبه دار باشد. چيزي كه به عنوان رفتار برجسته و معيار كمال ايمان يك مسلمان است. آنگونه كه رسول خدا(ص) نيز، به اين فضيلت متعالي آراسته بود.
بخشي از اخلاق نيكو و حسن معاشرت، در «خوشرويي» متجلّي است، بخشي در «خوشخويي» و بخشي هم در «خوشگويي». و چه نيكو است كه به اين سه «خوش» مبارك و . . .

ادامه نوشته

درمان کم گويي

 

درمان کم گويي

شوهر من خيلي كم حرفه، چه در جمع و چه وقتي كه با هم تنها هستيم. هميشه من بايد شروع كننده باشم و ايشان بسيار ساکت است و اهل گفتگو و ارتباط کلامي با من و ديگران نيست؟

براي پاسخ ، خوب است ابتدا سکوت کردن ايشان ريشه يابي شود.
علت اين امررا در چند احتمال مي توان جستجوکرد، هر کدام از پاسخها به تنهايي . . . .

ادامه نوشته

آداب سخن گفتن

 

آداب سخن گفتن

آداب سخن گفتندر اندرزهاى لقمان اشاره اى به آداب سخن گفتن شده بود ، و در اسلام باب وسيعى براى اين مساله گشوده شده ، از جمله اينكه : تا سخن گفتن ضرورتى نداشته باشد سكوت از آن بهتر است .
چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم : السكوت راحة للعقل : سكوت مايه آرامش فكر است .
و در حديثى از امام على بن موسى الرضا (عليهما السلام) آمده است من علامات الفقه : العلم والحلم والصمت ، ان الصمت باب من ابواب الحكمه : از نشانه هاى فهم و . . .

ادامه نوشته

بالاخره سکوت کنیم یا سخن گوییم؟

 

بالاخره سکوت کنیم یا سخن گوییم؟

آیا تا به حال شده حرفی بزنید و آرزو کنید ای کاش هرگز دهان باز نکرده بودید و یا جایی چیزی باید می گفتید و نابجا سکوت اختیار کرده باشید و در حسرت مانده باشید؟ گاهی سرگردان می شویم که بالاخره سکوت کنیم یا نه سخن بگوییم در حالی که در آموزه های دینی ما هم به سکوت سفارش شده و هم به سخن گفتن.

اخلاق یکی از موضوعاتی است که هر فردی خواه یا ناخواه با آن درگیر بوده و پرداختن به آن خالی از فایده نیست . یکی از مواردی که در این زمینه مهم تلقی می‌شود یافتن راه درست یا بهتر بگویم چه کاری بهتر از دیگری است و یا اینکه در این وضع و حال کدام رفتار و . . .

ادامه نوشته

3زمانی که باید آرام سخن گفت !

 

3زمانی که باید آرام سخن گفت !


گرچه در موارد عادى آهسته سخن گفتن مطلوب است، اما در برخى موارد باید از حد متعارف و معمول نیز آهسته تر سخن گفت و یا سکوت اختیار کرد. مثل هنگامى که فرد باید فکر و توجه خود را متوجه رخدادى کند و خود را از کارهاى دیگر باز دارد.

توصیه هاى سه گانه پیامبر صلی الله علیه و آله


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ضمن نصحیت های خود به ابوذر ، او را توجه می دهد به اینکه در سه زمان خاص باید آهسته سخن بگوید:

الف - آهسته سخن گفتن به هنگام تشییع جنازه:
بسیار به جاست که انسان آهسته سخن بگوید و . . .

 

ادامه نوشته

آداب و تشریفات در مراودات بین المللی - تجاری

 

آداب و تشریفات در مراودات بین المللی - تجاری

در خصوص کاربرد آداب و تشریفات پسندیده در مروادات دیپلماتیک و مزایای آن مطلب زیاد آمده است. اما در مراودات تجاری بین المللی اصول کلی تشريفات کاربردی فزاینده دارد.

به ویژه آنکه عده مدیران بخش تجاری با سابقه کار در سازمانهای بین المللی و گاه دیپلماتهای پیشین در حال افزایش است. البته عکس قضیه هم صادق است و جالب آنکه حضور بازرگانان و اقتصاددانان در کادرهای دپیلماتیک به دلیل اهمیت رو به تزاید مراودات اقتصادی میان دولتها، روند فزاینده تری دارد. بنا براین آگاهی از نظرات نویسندگان و . . .

ادامه نوشته

درمان پرحرفي

 

درمان پرحرفي

انسان پر حرفي هستم تا جايي که اين پر حرفي من هميشه باعث گناه براي من مي شود آن قدر صحبت مي کنم که گاهي ممکن است باعث غيبت و دروغ و افشاي راز ديگران شود. چه طور مي توانم کمتر صحبت کنم و بيشتر شنونده باشم؟

زبان مهم ترين كليد دانش, فرهنگ, عقيده و اخلاق است و اصلاح آن سرچشمه همه اصلاحات فردي و اجتماعي مي باشد، از آن رو انحراف زبان نيز سبب انواع انحرافات خواهد بود.
زبان ترجمان دل و نماينده عقل و كليد شخصيت و مهم ترين دريچه روح است. آن چه بر صفحه روح انسان نقش مي بندد. قبل از هر چيز بر صفحه زبان و در لابلاي گفته هاي او ظاهر مي شود. زبان در عين اينكه يكي از شگفت انگيزترين آفريده هاي پروردگار و . . .

ادامه نوشته

چه چيزهايى را بايد هنگام سخن گفتن يا جواب دادن به ديگران مراعات كنيم؟

 

چه چيزهايى را بايد هنگام سخن گفتن يا جواب دادن به ديگران مراعات كنيم؟

1. اگر نمى‏دانيم، با صراحت بگوييم نمى‏دانم. «قل ان ادرى»(جنّ، 25.)
2. به همه‏ى سخن‏ها جواب ندهيم. «قل انّما علمها عند ربّى»( اعراف، 187.)
3. در جواب، به نقاط مهم توجه شود. از پيامبر مى‏پرسند: چه چيزى انفاق كنيم؟ پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله به جاى بيان آن چيز، مى‏فرمايد: هرچه مى‏دهيد اول به . . .

ادامه نوشته

چه کنیم تا یک گوینده،مجری،سخنران جذاب و تأثیر گذار باشیم؟

 

چگونه یک گوینده جذاب باشیم؟

چه کنیم تا یک گوینده،مجری،سخنران جذاب و تأثیر گذار باشیم؟


1- کمتر حرف بزنیم :
این بدان معنا نیست که حرف نزنیم و یا سرمان در لاک خودمان باشد. بلکه هرجا نیاز به صحبت کردن بود خود را نشان داده و نظر خود را ایراد کنیم. متاسفانه بعضی افراد اینطور برداشت می‏نمایند که کم گویی یعنی هیچ‏گویی و همین امر باعث منزوی شدن و . . .

ادامه نوشته

رعایت ادب در حرف زدن

 

رعایت ادب در حرف زدن

آداب حرف زدن در سیره اهلبیت

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: هنگامی که موسی بن عمران علیه السلام با خضر علیه السلام ملاقات کرد موسی علیه السلام به وی گفت: مرا موعظه کن. خضر گفت: ای کسی که جویای دانشی! بدان که گوینده کمتر از شنونده خسته می‌شود، پس هیچ گاه اهل مجلس خود را خسته مکن. بحار / 1 /2 26

1 اثر کم سخن گفتن
قال علی علیه السلام: ان احببت سلامة نفسک و . . .

ادامه نوشته

شیوه صحبت کردن با دیگران

 

شیوه صحبت کردن با دیگران


در حقیقت همه ما توانایی صحبت کردن را داریم، اما گاه لازم است برای ایجاد ارتباط یا استمرار ارتباطات خود مهارت های صحبت کردن را هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی ارتقا دهیم. برخی از افراد از صحبت کردن با دیگران طفره می روند یا نمی توانند به راحتی سر صحبت را با دیگران باز کنند و روابط موثری با دیگران داشته باشند.
روش های ساده ای وجود دارد که به شما کمک می کند تا بهتر با دیگران ارتباط برقرار کرده و مصاحبت و دوستی آنها را حفظ کنید، مثلا این که به صحبت های طرف مقابل علاقه نشان دهید، نظر مخالف و انتقاد خود را طوری بیان کنید که طرف شما ناراحت نشود، به نشانه های . . .

ادامه نوشته

شیوه صحبت کردن با دیگران از نظر قرآن

 

شیوه صحبت کردن با دیگران از نظر قرآن


«وَ اعضُض مِن صَوتِک إنَّ اَنکَرَ الاَصوات لَصَوتِ الحَمیر (لقمان آیه 19)
صدای خود را کوتاه کن به درستی که زشت‌ترین صداها صدای الاغ‌هاست»
سخن و سخن گفتن از نعمت‌های شاخص و برجسته الهی در وجود انسان است، اظهار ایمان عشق و محبت، کینه و نفرت، بیان احساس، گسترش علم و انتقال آن، ارتباطات فردی و اجتماعی... همگی در سایه این نعمت الهی شکل می‌گیرد.
سخنان هر فرد نمادی از طرز تفکر، شخصیت، تربیت، توان علمی و فرهنگی، باورها و اعتقادات و خلقیات اوست و عیب و هنر نهفته را آشکار می‌سازد، گذشته از محتوای بیان، برخورد و . .

ادامه نوشته

شیوه های سخنوری و سخن گفتن

 

شیوه های سخنوری و سخن گفتن


سخن گفتن و سخنوری آداب و شیوه های دارد که می تواند تاثیر کلام را دو چندان کند و شخص را به اهداف و مقاصد خویش برساند؛ زیرا سخن گفتن دارای اهداف و مقاصد چندی است که یکی از مهم ترین آن ها پس از تفهیم دیگران و ابراز مافی الضمیر، تاثیرگذاری بر مخاطب و شنونده و برانگیختن همراهی و همدلی وی می باشد.

از این روست که سخنوری به معنای هنرسخن گفتن، از جایگاه و اهمیت بیش تری برخوردار می باشد؛ زیرا سخنور کسی است که با هدف و انگیزه مشخص و . . .

ادامه نوشته

آداب واخلاق سخن وگفتگو

 

آداب واخلاق سخن وگفتگو

انسان برای برآوردن نیازها وانتقال افکار واندیشه ها ، احساسات و عواطف خود از زبان استفاده می کند.زبان وگفتگو برای بیان واظهار اهداف فوق الذکر دچار خطا ، کج تابی و اشکال می شود واز اینجا ست که برای سخن گفتن و اظها ر کردن خواسته ها ونیازها به شیوه های صحیح اخلاقی و اداب سخن گفتن محتاج هستیم .

سخن گفتن انسان با دیگران در قالب های مختلف صورت می گیرد گاهی خبری را نقل می کند گاهی آرزویی را بیان می کند گاهی اعتراض و ایرادی را مطرح می کند گاهی امر و . . .

ادامه نوشته

متانت در سخن گفتن

 

متانت در سخن گفتن

2. (يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لاتَرْفَعُوا اَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبىّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ اَنْ تَحْبَطَ اَعْمالُكُمْ وَاَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ؛.

اي افراد با ايمان! صداي خود را بلندتر از صداي پيامبر نكنيد و با او بلند سخن مگوييد (فرياد نزنيد) همان طور كه با يك ديگر بلند سخن مي گوييد، تا مبادا پاداش عمل شما بي آن كه بدانيد از بين برود).

3. (اِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ اَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ اُولئكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوي لَهُمْ مَغْفِرَة وَاَجْر عَظيم؛.

آنان كه از صداي خويش در محضر پيامبر مي كاهند، كساني هستند كه . . .

ادامه نوشته

چگونگي خوب حرف زدن

 

چگونگي خوب حرف زدن

اهميت كلام: قرآن كريم از سنخ كلام است خود را به عنوان بيان معرفى كرده است: «هذا بيان للناس» (آل عمران، ۳ / ۱۳۸) گر چه بيان، مفهومى است گسترده و بر هر چيزى كه مبين مقصود و مراد انسان باشد اطلاق مى شود، خواه سخن يا خط يا اشاره، لكن شاخص همه آنها سخن است و لذا قرآن به آداب سخن، بيش از خط يا اشاره پرداخته است.
به حسب عادت، سخن گفتن مسأله ساده‏اى به نظر مى رسد لكن با اندك تأمل خواهيم دانست كه اين امر از پيچيده‏ترين و ظريف‏ترين اعمال انسانى است.
اين ظرافت عظمت، از يك سو به نحوه همكارى اعضاى دستگاه صوتى براى ايجاد اصوات مختلف و نيز به وضع لغات و چينش آنها به دنبال يكديگر مربوط است و .. . .

ادامه نوشته

کنترل زبان و درست سخن گفتن

 

کنترل زبان و درست سخن گفتن

در هفتمین فراز از دعای امام عصر(عج) چنین می خوانیم: «و سدّد و السنتنا بالصّواب و الحکمة؛ خدایا! زبان های ما را به درست گویی و حکمت استوار فرما.»

در این فراز از یکی از مهم ترین ارزش ها، و عالی ترین خلاقیت های سرنوشت ساز که مربوط به زبان است سخن به میان آمده، که به راستی اگر این دعا در زندگی انسان تحقق یابد، او به بزرگترین عامل رشد و ترقی و نورانیّت دست یافته، و سازنده ترین وسیله را برای پیمودن مدارج تکامل در اختیار گرفته است. از این فراز، دست کم سه مطلب استفاده می شود: . . .

ادامه نوشته

سخن گفتن در آداب اجتماعي اسلام

 

سخن گفتن در آداب اجتماعي اسلام

يک بخش از تعاليم اسلام مربوط به آداب معاشرت است. يکي از اين آداب مهم، ادب سخن گفتن است. سخن گفتن در اسلام از دو جنبه قابل بررسي است: محتواي سخن و صورت سخن. اولي ريشه در ميزان علم و درايت و انديشه گوينده دارد و دومي ريشه در آداب داني او.
در آداب سخن گفتن در اسلام، مسائلي مانند چگونگي سخن گفتن با خدا، بزرگان دين (به ويژه پيامبر و اهل بيت عصمت)، کساني که برگردن انسان حق ولايت دارند (مانند پدر، مادر و معلم)، و در مرتبه بعد، آداب سخن گفتن با عامه مردم بحث شده است که اين مقاله به مهم ترين آنها از جمله به: آرامي و نرمي سخن گفتن و سخن را به نام خدا و با سلام آغاز کردن و . . .

ادامه نوشته

راهکارعملی برای کنترل زبان چيست؟

 

راهکارعملی برای کنترل زبان چيست؟

زبان مهم ترين كليد دانش و فرهنگ و عقيده و اخلاق است و اصلاح آن سرچشمه همه اصلاحات اخلاقي، و انحراف آن سبب انواع انحرافات است.
زبان ترجمان دل و نماينده عقل و كليد شخصيت و مهم ترين دريچه روح است. آن چه بر صفحه روح انسان نقش مي بندد. قبل از هر چيز بر صفحه زبان و در لابلاي گفته هاي او ظاهر مي شود. زبان در عين اينكه يكي از شگفت انگيزترين آفريدهاي پروردگار و از بزرگترين نعمتهاي او است ، مي تواند بسيار خطرناك و سرچشمه گناهان بيشماري باشد و . . .

ادامه نوشته

سخن گفتن به موقع

 

سخن گفتن به موقع

راهكار هايي در مورد سخن گفتن به موقع وتفكر قبل از آن ومسايل پيرامون آن بفرماييد. لطفا كتاب هايي در اين زمينه وهمينطور آيات قرآن را نيز بيان كنيد.با تشكر؟

از اهميت دادن شما به اين مسئله معلوم مي‌شود به فكر اصلاح آن هستيد اين خود نعمت خداست كه شما مي‌خواهيد اين مطلب را رعايت كنيد؛ خداوند را از بابت اين نعمت شكر كنيد؛ چه بسيار افرادي كه مبتلا به عيوب بزرگ هستند ولي توجهي به آنها ندارند و . . .

ادامه نوشته

اخلاق سخن و گفتگو

 

 اخلاق سخن و گفتگو

       يكي از بزرگترين نعمت هاي خداوند زبان است كه وسيله بيان خواسته ها و نيازهاي آدمي در قلمرو زندگي است. زبان وسيله اي است براي اظهار افكار، نظريات، ذوقها و خلاقيتهاي گوناگون در ابعاد مختلف و نيز وسيله اي براي تبادل انديشه ها و فرهنگها از فردي به افراد ديگر و از جامعه اي به جامعة ديگر است  . زبان يكي از اساسي ترين وسائل رشد و تكامل انسان مي باشد و خداوند براي جلوه دادن بزرگي و اهميت اين نعمت ، پس از طرح موضوع خلقت، تعليم بيان را مطرح و   می فرمايد:«الرحمان. علم القران. خلق الانسان. علمه البيان » خداي مهربان قرآن را آموخت، انسان را آفريد و بيان را به او آموخت. (1 )

انسان نتيجة فكر و انديشة خود را بوسيله سخن آشكار مي نمايد . اگر سخن و ...

ادامه نوشته

فقط حرف نزن، گاهی گوش بده


فقط حرف نزن، گاهی گوش بده


برای داشتن روابط خوب و شایسته با دیگران، لازم است تا نکاتی را یاد بگیریم که برخی از آنها را می توان به کسب مهارتی مهم و ارزشمند تشبیه کرد. مهارت گوش دادن بسیاری از ما در ارتباط با دنیای ...


برای داشتن روابط خوب و شایسته با دیگران، لازم است تا نکاتی را یاد بگیریم که برخی از آنها را می توان به کسب مهارتی مهم و ارزشمند تشبیه کرد. مهارت گوش دادن بسیاری از ما در ارتباط با دنیای اطراف و ادم هایی که هر یک به نوعی با انها در رابطه هستیم، دچار اشتباه و تصورات غلطی می شویم که بر نحوه روابط ما اثر می گذارند

یکی از ویژگیهای شایع در میان اغلب مردم این است که وقتی با حرف، سخن و حتی عملی روبرو می شوند، بلافاصله به شرح و تفسیر آن می پردازند آن هم به گونه ای که خودشان فکر می کنند و می خواهند که فکر کنند. تفسیر سخن دیگران را می توان به عنوان حرکتی زشت و مخرب یاد کرد که نه تنها موجب بی احترامی و عدم علاقه دیگران می شود، بلکه انرژی زیادی هم از انسان می گیرد و تاثیر منفی بر انسان دارد. برخی از افراد در گفتگو با طرف مقابل، او را وادار به عجله می کنند و یا میان حرف او می روند و بعضا به اتمام جمله طرف مقابل می پردازند

این رفتار تاثیر منفی بر افراد می گذارد و احساس بدی برای آنها ایجاد می کند. به خاطر داشته باشید که هر انسانی موظف است که مراقب افکار خودش باشد و به حرف ها و سخنان اطرافیانش هم اهمیت دهد و مراقب باشد تا به شرح و تفسیر حرف سایرین نپردازد و فرصت این کار را به خودشان واگذار کند

این رفتار، متاسفانه در میان اغلب مردم، شایع است و دو طرف صحبت را در شرایطی قرار می دهد تا به سرعت فکر کنند و به سرعت سخن گویند و به این ترتیب هر دوی آنها، با حالتی عصبی و سرخورده روبرو می شوند

این اقدام گه گاه موجب بروز اختلاف و تنش میان افراد می شود چرا که همه در برابر کسی که به حرف هیچ کس گوش نمی کند، مقاومت می کنند. باید از کسانی که دچار چنین رفتاری هستند این سوال پرسیده شود که چطور می توانید وقتی بی وقفه صحبت می کنید، شنونده خوبی هم باشید؟ این بدان معناست که برخی از افراد، فرصت خوب گوش دادن را از خود می گیرند و فرصت سخن گفتن را هم از طرف مقابل می گیرند

بهتر است این افراد به این موضوع فکر کنند که نباید حرف دیگران را قطع کنند

این یک تمرین ساده است که بتوانید به محض متوجه شدن این موضوع که حرف دیگران را قطع کرده اید، عمل خود را متوقف کنید و دست نگه دارید. آن زمان متوجه خواهید شد که این کار، چیزی بیشتر از یک عادت ساده که قادر به دیدنش شده اید، نیست

این یک خبر خوب و خوشایند است ، چرا که آنچه باید انجام دهید همین است که به محض فراموش کردن به خودتان یادآوری کنید

صبور باشید و تحمل کنید و به دیگران این اجازه را بدهید که حرفشان را کامل بزنند و خودشان آنطور که لازم است به توضیح و تفسیر کلام خویش بپردازند و هر چه دوست دارند را بازگو کنند

در این صورت متوجه خواهید شد که در ارتباط با مردم، زندگی شما و شخصیت شما رشد می کند

این یک عمل ساده و کوچک است اما همین عمل ساده در زمان برقراری ارتباط با دیگران، موجب آرامش و راحتی شما و القاء احساسی مثبت به طرف مقابلتان می شود. وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد

پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید اغلب افراد از اینکه حس کنند کسی به انها گوش می دهد و صدایشان شنیده می شود و البته تفسیری غیر از آنچه مورد نظرشان بوده، از کلام و سخن آنها نمی شود، احساس مثبت و آرامی پیدا می کنند

وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد

پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید و بدانید این یک راه حل ساده و آسان، برای آرامش و دوست داشتن مردم است و دوست داشتن مردم، پدیده ای ارزشمند و والاست که دستاوردهای زیادی را برای شما به ارمغان می آورد.

بخش خانواده ایرانی تبیان
 

با کودک چگونه از مرگ صحبت می کنید؟

 

با کودک چگونه از مرگ صحبت می کنید؟


توضیح مرگ  به کودکان یکی از سخت ترین کارها برای اولیاست، بخصوص هنگامی که خود آنها با غم مرگ  عزیزی دست به گریبان هستند. اما «مرگ» یک بخش غیر قابل انکار از زندگی است و خواه ناخواه کودکان ، از خردسالی ، نسبت به آن کنجکاو می شوند و به فهمیدن و پرسیدن درباره آن علاقه مند هستند.

 کودک را نباید با سوگواری شدید، وحشت زده کرد، ولی از طرفی هم نباید مسئله را بی اهمیت جلوه داد. به کودک باید توضیح داد که بزرگترها هم به گریه کردن نیاز دارند و این که ما به خاطر از دست دادن کسی ناراحت هستیم. در غیر این صورت، کودک کنجکاوانه تغییرات خلقی شما را درک می کند و بخصوص وقتی حس کند مسئله ای وجود دارد، ولی شما سعی در مخفی کردن آن دارید، نگران تر می شود.

شاید باعث تعجب باشد که بدانید حتی کودکان دو ساله از مرگ آگاه هستند. کودکان در قصه هایشان یا برنامه های تلویزیون مطالبی درباره ی مرگ می شنوند، یا در اطراف خود حیوانات خانگی یا خیابانی مرده را می بینند. علیرغم این موارد، هیچ کدام از کودکان مفهوم مرگ  را نمی دانند. آنها نمی توانند مفهوم همیشگی بودن مرگ را درک کنند و در عوض، آن را به عنوان یک اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر می گیرند. آنها تصور می کنند که اجساد هنوز می خورند و می خوابند و کارهای همیشگی خود را انجام می دهند، با این تفاوت که این کارها را یا در آسمان ها و یا در زیر خاک انجام می دهند. حتی وقتی یکی از اولیاء ، یا خواهران و برادران کودک در گذشته است، او نمی تواند این اتفاق را برای آنها در نظر بگیرد.

کودکان به روش های مختلف نسبت به مرگ واکنش نشان می دهند:

 کودکان قدرت درک اطلاعات پیچیده و سنگین را ندارند. بنابراین سعی کنید برای توضیح «مرگ» وارد جزئیات و بحث های پیچیده آن نشوید. آنچه برای کودکان بخصوص اطفال زیر پنج سال درک بهتری دارد، توضیح مرگ به عنوان توقف تمام کارهای جسمانی است.
- اصلاً تعجب نکنید اگر کودک دو ساله ای در آموزش مهارت دستشویی رفتن کـُند یا کودک 5 ساله ای نخواهد به مهدکودک  همیشگی اش برود، چرا که کودک در جست و جوی علت پریشانی و غمگینی بزرگترهاست و می خواهد بداند چرا برنامه روزمره اش تغییر کرده است. او با خودش فکر می کند چرا ناگهان جهان اطرافش این همه نگران کننده شده است. از سوی دیگر، ممکن است کودکی هم باشد که اصلاً واکنشی به مرگ نشان ندهد یا گاهگاهی در بین شادی و خوشحالی های کودکانه اش به یاد آن بیفتد که این هم کاملاً طبیعی است و دلیل سنگدلی کودک نیست! اصولاً کودکان این مفهوم را کم کم و به آهستگی درک می کنند و نباید انتظار داشت که همه موضوع را در یک لحظه یا یک روز بفهمند و حتی بسیاری از آنها تا وقتی که کاملاً احساس امنیت نکنند، به احساس غم خود اجازه ظهور نمی دهند، یعنی فرایندی که ممکن است ماه ها تا سال ها به طول بینجامد، بخصوص اگر مرگ عزیزی را شاهد بوده باشند. بعضی از کودکان رفتارهایی انجام می دهند که به نظر عجیب می رسد. مثل بازی  های تشییع جنازه یا ادای مردن کسی را در آوردن. این هم امری طبیعی است، حتی اگر به نظر بزرگترها غیرمعقول باشد. بنابراین، این روش ابراز احساسات در مورد مرگ را نباید از کودک گرفت.

- احساسات خود را در مورد مرگ توضیح بدهید.
سوگواری یک قسمت بسیار مهم برای التیام غم مرگ عزیزان است و این هم در مورد بزرگسالان و هم در مورد خردسالان صادق است کودک را نباید با سوگواری  شدید، وحشت زده کرد، ولی از طرفی هم نباید مسئله را بی اهمیت جلوه داد. به کودک باید توضیح داد که بزرگترها هم به گریه  کردن نیاز دارند و این که ما به خاطر از دست دادن کسی ناراحت هستیم. در غیر این صورت، کودک کنجکاوانه تغییرات خلقی شما را درک می کند و بخصوص وقتی حس کند مسئله ای وجود دارد، ولی شما سعی در مخفی کردن آن دارید، نگران تر می شود.

- به سؤالات کودک پاسخ دهید.
کنجکاوی کودکان درباره ی مرگ یک امر عادی است و نباید از سؤالات آنها فرار کرد، بلکه بهتر است با استفاده از فرصت پیش آمده به کودک کمک کنیم تا بتواند با مسئله از دست دادن دیگران روبرو بشود.

- جواب های آسان و کوتاه عرضه کنید.
کودکان قدرت درک اطلاعات پیچیده و سنگین را ندارند. بنابراین سعی کنید برای توضیح «مرگ» وارد جزئیات و بحث های پیچیده آن نشوید. آنچه برای کودکان بخصوص اطفال زیر پنج سال  درک بهتری دارد، توضیح مرگ به عنوان توقف تمام کارهای جسمانی است. مثلاً به او گفته شود مردن این گربه یعنی این که او دیگر راه نمی رود یا غذا نمی خورد و چیزی را نمی بیند و هیچ دردی را احساس نمی کند و جسم آن دیگر کار نمی کند.

- کودکان نیاز دارند در مورد خودشان اطلاعاتی داشته باشند.
ممکن است بپرسند که «من کی می میرم؟» که در جواب بهتر است گفته شود «هیچ کس نمی داند که کِی می میرد، ولی بیشتر ما زمان خیلی خیلی زیادی زندگی می کنیم. من مطمئنم که تو تا وقتی که خیلی پیر بشوی، زندگی می کنی.» یا ممکن است کودک بپرسد: «مامان، تو کی می میری؟» این سؤال معمولاً برای اولیا خیلی تکان دهنده است. عملاً منظور کودک از این نوع سؤال این است که آیا تو از من مراقبت می کنی و یا چه کسی بعد از این از من مراقبت می کند؛ بنابراین بهتر است به کودک گفته شود «مامان قوی و سالم است و خیلی خیلی وقت زیادی، پیش تو خواهد ماند.» حتی توصیه می شود اولیا به کودکان زیر پنج سال بگویند « مامان نمی میرد»، « بابا نمی میرد». بنابراین اگر این گونه جواب بدهیم که « فرزند عزیزم همه ما یک روزی می میریم» برای کودک مانند این است که بگوییم ما همین امروز می میریم!!

روزنامه ایران

با کودک چگونه از مرگ صحبت می کنید؟

 

با کودک چگونه از مرگ صحبت می کنید؟


توضیح مرگ  به کودکان یکی از سخت ترین کارها برای اولیاست، بخصوص هنگامی که خود آنها با غم مرگ  عزیزی دست به گریبان هستند. اما «مرگ» یک بخش غیر قابل انکار از زندگی است و خواه ناخواه کودکان ، از خردسالی ، نسبت به آن کنجکاو می شوند و به فهمیدن و پرسیدن درباره آن علاقه مند هستند.

 کودک را نباید با سوگواری شدید، وحشت زده کرد، ولی از طرفی هم نباید مسئله را بی اهمیت جلوه داد. به کودک باید توضیح داد که بزرگترها هم به گریه کردن نیاز دارند و این که ما به خاطر از دست دادن کسی ناراحت هستیم. در غیر این صورت، کودک کنجکاوانه تغییرات خلقی شما را درک می کند و بخصوص وقتی حس کند مسئله ای وجود دارد، ولی شما سعی در مخفی کردن آن دارید، نگران تر می شود.

شاید باعث تعجب باشد که بدانید حتی کودکان دو ساله از مرگ آگاه هستند. کودکان در قصه هایشان یا برنامه های تلویزیون مطالبی درباره ی مرگ می شنوند، یا در اطراف خود حیوانات خانگی یا خیابانی مرده را می بینند. علیرغم این موارد، هیچ کدام از کودکان مفهوم مرگ  را نمی دانند. آنها نمی توانند مفهوم همیشگی بودن مرگ را درک کنند و در عوض، آن را به عنوان یک اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر می گیرند. آنها تصور می کنند که اجساد هنوز می خورند و می خوابند و کارهای همیشگی خود را انجام می دهند، با این تفاوت که این کارها را یا در آسمان ها و یا در زیر خاک انجام می دهند. حتی وقتی یکی از اولیاء ، یا خواهران و برادران کودک در گذشته است، او نمی تواند این اتفاق را برای آنها در نظر بگیرد.

کودکان به روش های مختلف نسبت به مرگ واکنش نشان می دهند:

 کودکان قدرت درک اطلاعات پیچیده و سنگین را ندارند. بنابراین سعی کنید برای توضیح «مرگ» وارد جزئیات و بحث های پیچیده آن نشوید. آنچه برای کودکان بخصوص اطفال زیر پنج سال درک بهتری دارد، توضیح مرگ به عنوان توقف تمام کارهای جسمانی است.
- اصلاً تعجب نکنید اگر کودک دو ساله ای در آموزش مهارت دستشویی رفتن کـُند یا کودک 5 ساله ای نخواهد به مهدکودک  همیشگی اش برود، چرا که کودک در جست و جوی علت پریشانی و غمگینی بزرگترهاست و می خواهد بداند چرا برنامه روزمره اش تغییر کرده است. او با خودش فکر می کند چرا ناگهان جهان اطرافش این همه نگران کننده شده است. از سوی دیگر، ممکن است کودکی هم باشد که اصلاً واکنشی به مرگ نشان ندهد یا گاهگاهی در بین شادی و خوشحالی های کودکانه اش به یاد آن بیفتد که این هم کاملاً طبیعی است و دلیل سنگدلی کودک نیست! اصولاً کودکان این مفهوم را کم کم و به آهستگی درک می کنند و نباید انتظار داشت که همه موضوع را در یک لحظه یا یک روز بفهمند و حتی بسیاری از آنها تا وقتی که کاملاً احساس امنیت نکنند، به احساس غم خود اجازه ظهور نمی دهند، یعنی فرایندی که ممکن است ماه ها تا سال ها به طول بینجامد، بخصوص اگر مرگ عزیزی را شاهد بوده باشند. بعضی از کودکان رفتارهایی انجام می دهند که به نظر عجیب می رسد. مثل بازی  های تشییع جنازه یا ادای مردن کسی را در آوردن. این هم امری طبیعی است، حتی اگر به نظر بزرگترها غیرمعقول باشد. بنابراین، این روش ابراز احساسات در مورد مرگ را نباید از کودک گرفت.

- احساسات خود را در مورد مرگ توضیح بدهید.
سوگواری یک قسمت بسیار مهم برای التیام غم مرگ عزیزان است و این هم در مورد بزرگسالان و هم در مورد خردسالان صادق است کودک را نباید با سوگواری  شدید، وحشت زده کرد، ولی از طرفی هم نباید مسئله را بی اهمیت جلوه داد. به کودک باید توضیح داد که بزرگترها هم به گریه  کردن نیاز دارند و این که ما به خاطر از دست دادن کسی ناراحت هستیم. در غیر این صورت، کودک کنجکاوانه تغییرات خلقی شما را درک می کند و بخصوص وقتی حس کند مسئله ای وجود دارد، ولی شما سعی در مخفی کردن آن دارید، نگران تر می شود.

- به سؤالات کودک پاسخ دهید.
کنجکاوی کودکان درباره ی مرگ یک امر عادی است و نباید از سؤالات آنها فرار کرد، بلکه بهتر است با استفاده از فرصت پیش آمده به کودک کمک کنیم تا بتواند با مسئله از دست دادن دیگران روبرو بشود.

- جواب های آسان و کوتاه عرضه کنید.
کودکان قدرت درک اطلاعات پیچیده و سنگین را ندارند. بنابراین سعی کنید برای توضیح «مرگ» وارد جزئیات و بحث های پیچیده آن نشوید. آنچه برای کودکان بخصوص اطفال زیر پنج سال  درک بهتری دارد، توضیح مرگ به عنوان توقف تمام کارهای جسمانی است. مثلاً به او گفته شود مردن این گربه یعنی این که او دیگر راه نمی رود یا غذا نمی خورد و چیزی را نمی بیند و هیچ دردی را احساس نمی کند و جسم آن دیگر کار نمی کند.

- کودکان نیاز دارند در مورد خودشان اطلاعاتی داشته باشند.
ممکن است بپرسند که «من کی می میرم؟» که در جواب بهتر است گفته شود «هیچ کس نمی داند که کِی می میرد، ولی بیشتر ما زمان خیلی خیلی زیادی زندگی می کنیم. من مطمئنم که تو تا وقتی که خیلی پیر بشوی، زندگی می کنی.» یا ممکن است کودک بپرسد: «مامان، تو کی می میری؟» این سؤال معمولاً برای اولیا خیلی تکان دهنده است. عملاً منظور کودک از این نوع سؤال این است که آیا تو از من مراقبت می کنی و یا چه کسی بعد از این از من مراقبت می کند؛ بنابراین بهتر است به کودک گفته شود «مامان قوی و سالم است و خیلی خیلی وقت زیادی، پیش تو خواهد ماند.» حتی توصیه می شود اولیا به کودکان زیر پنج سال بگویند « مامان نمی میرد»، « بابا نمی میرد». بنابراین اگر این گونه جواب بدهیم که « فرزند عزیزم همه ما یک روزی می میریم» برای کودک مانند این است که بگوییم ما همین امروز می میریم!!

 

منبع: روزنامه ایران

با كودكان داغدار چگونه سخن بگوییم ؟

 

با كودكان داغدار چگونه سخن بگوییم ؟


مرگ‌ همواره‌ یكی‌ از بزرگترین‌ عوامل‌ ایجاد فشار و استرس‌ بوده‌ است. بسیاری‌ از كودكان‌ با مرگ‌ عزیزانشان‌ از جمله‌ پدر یا مادر رو به ‌رو می ‌شوند و برای‌ بزرگسالان‌ همیشه‌ این‌ سؤال‌ مطرح‌ است‌ كه‌ آیا كودك‌ را در جریان‌ فوت‌ عزیزش‌ قرار دهند یا خیر؛ اگر پاسخ‌ این‌ باشد كه‌ بایستی‌ كودك‌ را از وضعیت‌ پیش‌ آمده‌ مطلع‌ كرد، سؤال‌ دیگری‌ مطرح‌ می ‌شود؛ این كه‌ چه‌ كسی‌ واقعیت‌ را به‌ كودك‌ بگوید؛ و چه‌ موقع‌ و چگونه‌ این‌ حقیقت‌ تلخ‌ برای‌ وی‌ بازگو شود؟

به ‌ویژه كودكانی‌ که سرپرستان‌ خود را از دست‌ داده‌اند، این‌ مسئله‌ اهمیت‌ فراوان‌ دارد. اكثر اطرافیان‌ و بازماندگان‌ برای‌ گفتن‌ واقعیت‌ به‌ این‌ بچه‌ها با سردرگمی‌ و مشكل‌ مواجهند.

كودكان‌ در سنین‌ مختلف‌ سؤالات‌ گوناگون‌ و مربوط‌ به‌ سن‌ خودشان‌ را می ‌پرسند و این‌ سؤالات‌ با تغییرات‌ رشدی‌ آنان‌ تغییر می‌كند. پژوهش ها نشان‌ داده‌ است‌ كه‌ می ‌توان ‌به آنان‌ مطابق‌ درك‌ و فهم‌ و متناسب‌ با سنشان‌ پاسخ داد. به‌ هنگام‌ فقدان‌ عزیزان‌ نیز بایستی‌ با پاسخگویی‌ متناسب‌ به‌ سؤالاتی‌ در این‌ زمینه، فضایی‌ فراهم‌ آورد تا آنها به‌ تدریج‌ مرگ‌ را به‌ عنوان‌ بخشی‌ از زندگی‌ بپذیرند.


چنانچه‌ كودكی‌ در سانحه ‌ای‌ مثل‌ تصادف‌ داغدار شده‌ و خود او نیز به‌ علت‌ آسیب ‌دیدگی‌ در بیمارستان‌ بستری‌ است، بهتر است‌ واقعه‌ مرگ‌ توسط‌ تیم‌ درمان‌ و در همان‌ بیمارستان‌ به‌ او گفته‌ شود؛ در غیر این‌ صورت‌ زمانی‌ كه‌ از بیمارستان‌ به‌ منزل‌ برمی‌ گردد، به‌ دنبال‌ گمشده‌ خود می ‌گردد؛ و این‌ شرایط‌ برای‌ او با حزن‌ و اندوه‌ بسیار همراه‌ خواهد بود.
كودكان‌ نیز همانند بزرگسالان‌ در اثر از دست‌ دادن‌ عزیزان‌ خود غمگین‌ می‌ شوند و برای‌ انطباق‌ مجدد با محیط‌ به‌ زمان‌ نیاز دارند. در بعضی‌ موارد دیده‌ می‌ شود كه‌ وقتی‌ كودك‌ پدر، مادر، خواهر یا برادر خود یا حتی‌ پدربزرگ‌ یا مادربزرگ‌ را از دست‌ دهد ، واكنش‌ فوری‌ نشان‌ نمی‌ دهد. شاید بسیاری‌ از اطرافیان‌ تصور كنند كه‌ او مرگ‌ را نمی ‌فهمد و یا این كه‌ توانسته‌ است‌ آن‌ را بپذیرد. در صورتی‌ كه‌ واكنش‌ كودكان‌ نسبت‌ به‌ پدیده‌های‌ اطراف‌ گاهی‌ با تأخیر بروز می ‌كند. از آنجا كه‌ این‌ گونه‌ وقایع‌ برای‌ كودكان‌ بسیار دردناك‌ است، به‌ طور ناخودآگاه‌ واپس‌ زده‌ می‌ شوند؛ اما در ضمیر ناخودآگاه‌ آنان‌ باقی‌ می ‌مانند و سپس‌ در زمانی‌ دیگر به‌ صورت‌ رفتارهایی‌ كه‌ نشان‌ دهنده‌ سوگ‌ درونی ‌شان‌ است‌ نشان‌ داده‌ می‌ شوند.

پیش‌ از هر چیز باید توجه‌ داشته‌ باشیم‌ كه‌ چنانچه‌ برای‌ بازگویی‌ واقعیت‌ به‌ كودك‌ متوسل‌ به‌ یك‌ دروغ‌ شویم، مجبوریم‌ در پی‌ آن‌ دروغ های‌ دیگری‌ هم‌ به‌ كار گیریم . مثلاً اگر به‌ كودكی‌ كه‌ پدر خود را از دست‌ داده، گفته‌ شود كه‌ پدرش‌ در مسافرت‌ است، مسلماً او در حالت‌ انتظار قرار می‌ گیرد و سؤال‌ بعدی ‌اش‌ این‌ خواهد بود كه‌ پدر چه‌ موقع‌ برمی ‌گردد؟ به‌ این‌ ترتیب‌ مخاطب‌ او مجبور می ‌شود دروغ های‌ دیگری‌ بگوید. سرانجام‌ زمانی‌ كه‌ كودك‌ متوجه‌ واقعیت‌ شود، احساس‌ فریب‌ خوردگی‌ می ‌كند. به‌ اضافه‌ این كه‌ در این‌ زمان‌ او بایستی‌ به ‌تنهایی‌ به‌ عزاداری‌ بپردازد. در حالی‌ كه‌ اگر در همان‌ زمان‌ اتفاق، كودك‌ را در جریان‌ بگذاریم‌ و او در جمع‌ و همراه‌ دیگران‌ به‌ عزاداری‌ بنشیند، او نیز تخلیه‌ می‌ شود و دچار سوگ‌ به ‌تأخیر افتاده‌ نمی ‌گردد.

چنانچه‌ كودكی‌ در سانحه ‌ای‌ مثل‌ تصادف‌ داغدار شده‌ و خود او نیز به‌ علت‌ آسیب ‌دیدگی‌ در بیمارستان‌ بستری‌ است، بهتر است‌ واقعه‌ مرگ‌ توسط‌ تیم‌ درمان‌ و در همان‌ بیمارستان‌ به‌ او گفته‌ شود؛ در غیر این‌ صورت‌ زمانی‌ كه‌ از بیمارستان‌ به‌ منزل‌ برمی‌ گردد، به‌ دنبال‌ گمشده‌ خود می ‌گردد؛ و این‌ شرایط‌ برای‌ او با حزن‌ و اندوه‌ بسیار همراه‌ خواهد بود.


به‌ طور كلی، عزاداری‌ مراحلی‌ دارد. تمام‌ افراد عزادار این‌ مراحل‌ را طی‌ می ‌كنند و سپس‌ به‌ انطباق‌ می‌ رسند. مراحل‌ سوگ‌ عبارت اند از:
1. فرد شوكه‌ می‌ شود و حالتی‌ بهت‌ زده‌ پیدا می‌ كند.

2. شخص‌ هنوز مصیبت‌ را باور نكرده‌ است‌ (مرحله‌ ناباوری).

3. فرد افسرده‌ و غمگین‌ می ‌شود و وضعیت‌ لذت‌ نبردن‌ از زندگی‌ پیش‌ می ‌آید. به‌ ویژه‌ كودكان‌ بسیار بی ‌حوصله‌ و غمزده‌ می‌ شوند و علائم‌ افسردگی‌ در آنها بارز است.

4. در این‌ مرحله‌ پرخاشگری‌ و عصبانیت‌ ظاهر می ‌شود.

5. شخص‌ عزادار خود را با فقدان‌ عزیزش‌ سازگار می ‌كند. آن‌ را می ‌پذیرد و به‌ زندگی‌ عادی‌ و طبیعی‌ خود برمی ‌گردد.

مجموع‌ این‌ مراحل‌ یك‌ تا دو سال‌ طول‌ می‌ كشد و برای‌ همه‌ افراد به‌ طور طبیعی‌ پیش‌ می ‌آید. البته‌ این‌ به‌ معنای‌ آن‌ نیست‌ كه‌ پس‌ از این‌ زمان، شخص‌ واقعه‌ را فراموش‌ می ‌كند. چنین‌ وقایعی‌ هیچ‌ وقت‌ فراموش‌ نمی ‌شوند. بلكه‌ به‌ این‌ معناست‌ كه‌ فرد پس‌ از گذشت ‌این‌ مراحل، زندگی‌ روزمره‌ را از سر می‌ گیرد.


بعضی‌ از بزرگسالان‌ در پاسخ‌ به‌ كودكی‌ كه‌ معنای‌ فوت‌ شدن‌ را می‌ پرسد، می ‌گویند وقتی‌ فردی‌ فوت‌ می ‌كند، مثل‌ این‌ است‌ كه‌ او خوابیده؛ با چنین‌ تعریفی، بچه‌ های‌ كم ‌سن‌ به‌ شدت‌ از خوابیدن‌ می ‌ترسند و بعضاً شب ها بی ‌قراری‌ می ‌كنند و به‌ رختخواب‌ نمی ‌روند. حتی‌ وابستگی‌ شدیدی‌ به‌ والدین‌ یا بزرگترها پیدا می‌ كنند و می ‌ترسند شب ها تنها بخوابند؛ ترس‌ از این كه‌ مبادا وقتی‌ می‌ خوابند از خواب‌ بیدار نشوند، یا این كه‌ والدینشان‌ از خواب‌ بیدار نشوند. تفاوت‌ خواب‌ و مرگ‌ بایستی‌ برای‌ كودك‌ روشن‌ شود. باید به‌ كودك‌ گفته‌ شود كه‌ شخص‌ خواب‌ زنده‌ است، نفس‌ می‌ كشد و بیدار خواهد شد. همچنین‌ قلب‌ فردی‌ كه‌ خوابیده‌ است‌ كار می‌ كند، در حالی‌ كه‌ قلب‌ فرد فوت ‌شده‌ كار نمی ‌كند.
حال‌ ببینیم‌ به‌ سؤالات‌ كودك‌ در رویارویی‌ با پدیده‌ مرگ‌ چگونه‌ بایستی‌ پاسخ‌ دهیم. مثلاً كودكی‌ درباره‌ پدر فوت‌ شده‌اش‌ می ‌پرسد كه ‌پدركجاست؛ در جواب‌ به‌ این‌ سؤال‌ بهتر است‌ بگوییم، او نزد خداست، در بهشت‌ است‌ و جایش‌ بسیار خوب‌ است.

می ‌پرسد: "او برمی ‌گردد؟... كی‌ برمی‌ گردد؟" در جواب‌ بایستی‌ اشاره‌ كنیم‌ به‌ این‌ واقعیت‌ كه‌ او دیگر برنمی ‌گردد؛ كسی‌ كه‌ نزد خدا رفته، دیگر برنمی ‌گردد؛ ولی‌ ما همگی‌ یك‌ روز به‌ او ملحق‌ می ‌شویم. آن‌ روز به‌ خواست‌ خداوند انجام‌ می ‌پذیرد. این‌ امید را به‌ كودكان‌ عزادار باید بدهیم‌ كه‌ یك‌ روز ما به‌ شخصی‌ كه‌ از پیش‌ ما رفته، ملحق‌ خواهیم‌ شد.

برای‌ دیگر سؤالات‌ بچه‌ها نیز بایستی‌ ضمن‌ پرهیز از دروغ‌ یا پیچیده‌گویی، متناسب‌ با سن‌ آنها پاسخ‌ دهیم‌ تا مرگ‌ را به‌ عنوان‌ پدیده ‌ای‌ طبیعی‌ بپذیرند.


آیا در حضور كودك‌ گریه‌ كنیم؟
در صورتی‌ كه‌ گریه ‌كردن‌ با رفتارهای‌ هیجانی‌ و ترساننده‌ برای‌ كودك‌ همراه‌ نباشد، اشكالی‌ ندارد. به‌ وسیله‌ گریه‌ كردن‌ به‌ كودك‌ نشان‌ می ‌دهیم‌ كه‌ برای‌ فرد از دست‌ رفته‌ ارزش‌ و احترام‌ قائلیم. به ‌علاوه، اگر كودك‌ خواست‌ گریه‌ كند نباید مانعش‌ شویم. بایستی‌ اجازه‌ دهیم‌ كه‌ او هم‌ گریه‌ كند و سوگواری‌ خود را انجام‌ دهد تا چنان‌ كه‌ قبلاً گفتیم‌ دچار سوگ‌ به‌ تأخیرافتاده‌ نشود. لازم‌ است‌ توضیح‌ دهیم، اگر برای‌ فرد متوفی‌ اشك‌ می ‌ریزیم‌ به‌ این‌ علت‌ است‌ كه‌ دلمان‌ برایش‌ تنگ‌ شده‌ و دوست‌ داریم‌ او هنوز در كنارمان‌ باشد. به‌ این‌ ترتیب، كودك‌ هم‌ متوجه‌ می‌ شود كه‌ آن‌ شخص‌ دیگر برنمی‌گردد و ما روزی‌ به‌ او ملحق‌ خواهیم‌ شد. در عین‌ حال‌ متوجه‌ می‌شود كه‌ آن‌ فرد برایمان‌ بسیار اهمیت‌ دارد و فقدانش‌ ما را ناراحت‌ می كند.


آیا كودك‌ را بر سر مزار ببریم؟
این‌ مسئله‌ به‌ سن‌ كودك‌ و نسبت‌ فرد متوفی‌ با او بستگی‌ دارد. كودكان‌ زیر نُه‌ سال‌ درك‌ درستی‌ از مرگ‌ ندارند. حتی‌ خیلی‌ از كودكان‌ كم‌ سن‌ تصور می‌ كنند كه‌ افراد در داخل‌ قبر زنده‌اند و با تعجب‌ می ‌پرسند كه‌ آن‌ شخص‌ در زیر خاك‌ چه‌ می‌ كند؟

از نُه‌ سالگی‌ به‌ بعد، اشكالی‌ ندارد كه‌ كودكان‌ را بر سر مزار ببریم. می ‌توانیم‌ برای‌ آنها توضیح‌ دهیم‌ كه‌ فرد در زیر خاك‌ زنده‌ نیست‌ و نفس‌ نمی‌ كشد.

از سوی‌ دیگر، هرگز نباید مرگ‌ را با خوابیدن‌ مترادف‌ بدانیم . بعضی‌ از بزرگسالان‌ در پاسخ‌ به‌ كودكی‌ كه‌ معنای‌ فوت‌ شدن‌ را می‌ پرسد، می ‌گویند وقتی‌ فردی‌ فوت‌ می ‌كند، مثل‌ این‌ است‌ كه‌ او خوابیده؛ با چنین‌ تعریفی، بچه‌ های‌ كم ‌سن‌ به‌ شدت‌ از خوابیدن‌ می ‌ترسند و بعضاً شب ها بی ‌قراری‌ می ‌كنند و به‌ رختخواب‌ نمی ‌روند. حتی‌ وابستگی‌ شدیدی‌ به‌ والدین‌ یا بزرگترها پیدا می‌ كنند و می ‌ترسند شب ها تنها بخوابند؛ ترس‌ از این كه‌ مبادا وقتی‌ می‌ خوابند از خواب‌ بیدار نشوند، یا این كه‌ والدینشان‌ از خواب‌ بیدار نشوند. تفاوت‌ خواب‌ و مرگ‌ بایستی‌ برای‌ كودك‌ روشن‌ شود. باید به‌ كودك‌ گفته‌ شود كه‌ شخص‌ خواب‌ زنده‌ است، نفس‌ می‌ كشد و بیدار خواهد شد. همچنین‌ قلب‌ فردی‌ كه‌ خوابیده‌ است‌ كار می‌ كند، در حالی‌ كه‌ قلب‌ فرد فوت ‌شده‌ كار نمی ‌كند.

در هر صورت‌ موضوع‌ مرگ‌ برای‌ كودكان‌ بسیار پیچیده‌ است‌ و ما بایستی‌ به‌ آنان‌ زمان‌ بدهیم‌ تا در سن‌ بالاتر به‌ مفاهیم‌ درست‌ تری‌ دست‌ یابند. اما پیش‌ از رسیدن‌ به‌ سن‌ مناسب، نمی‌ توان‌ كودكان‌ را در دنیای‌ سؤالاتشان‌ تنها گذاشت. باید با زبانی‌ ساده‌ به‌ حقایق‌ علمی‌ متوسل‌ شد و به‌ پاسخگویی‌ به‌ آنها پرداخت. به‌ ویژه‌ باید توجه‌ داشت‌ كه‌ هرگز به‌ كودك‌ وعده‌ دروغین‌ ندهیم. مثلاً نباید بگوییم‌ كه‌ فرد فوت ‌شده‌ برمی‌ گردد. همچنین‌ لازم‌ است‌ در عزاداری هایی‌ با رفتارهای‌ هیجانی‌ و ناراحت ‌كننده‌ (از جمله‌ غش ‌كردن، داد و فریاد و كتك ‌زدن‌ خود) كودكان‌ حضور نداشته‌ باشند. البته‌ این‌ گونه‌ رفتارها برای‌ بزرگسالان‌ نیز خوشایند نیست‌ و چه‌ بهتر كه‌ آنان‌ هم‌ واقع‌ بینانه ‌تر به‌ پدیده‌ مرگ‌ نظر كنند و تا حد امكان‌ از این‌ قبیل‌ واكنش ها بپرهیزند.

توصیه‌ می‌ شود، در حضور كودكان‌ از فرد متوفی‌ به‌ خوبی‌ و نیكی‌ یاد كنیم، برای‌ شادی‌ روح‌ و آمرزش‌ گناهانش‌ دعا كنیم‌ و قرآن‌ بخوانیم.

تبیان

چگونه صحبت كنيم تا به ما گوش دهند ؟

 

چگونه صحبت كنيم تا به ما گوش دهند ؟

هنگامي كه شما ايده‌اي را به يك عده, عرضه مي‌كنيد, يا يك جلسه را اداره مي‌كنيد و يا با همكاري, دو به دو صحبت مي‌كنيد, آيا آنها به حرفهاي شما گوش مي‌دهند؟ ـ چگونه مي‌توانيد با تمركز روي علاقه شخصي شنونده, او را برانگيزيد تا به صحبت‌هاي شما توجه كرده و يا آنها را درك نمايد؟ در اين مطلب, كه خلاصه‌اي از كتاب «چگونه صحبت كنيم, تا به ما گوش دهند»، نويسنده آن يعني «خانم سونيا هلمن»،  روشهاي علمي را براي شناخت و درك هر شنونده‌اي را اعم از اينكه يك نفر يا بيشتر باشد با ارائه مثال‌هاي بخصوص به شما بيان مي‌كند.


الف) مكالمات يا جلسات دو نفره:

ـ در يك مكالمه دو نفره, قدم اول در ارتباط برقرار كردن, سلام و احوالپرسي و معرفي خودمان مي‌باشد ـ حال قدم بعدي, طرز ارتباط برقرار كردن در محيط كار است و نكته اصلي اين است كه چطور مي‌توانيم خود را علاقمند به گوش دادن بكنيم.

ـ يك لحظه تصور كنيد كه براي ارائه يك طرح مهم خود را آماده يك گفتگو مي‌كنيد:

چطور شروع به طرح‌ريزي مي‌كنيد, آيا اينطور نيست كه با كلمه من شروع مي‌كنيد, آيا با خود نمي‌گوييد من شروع مي‌كنم به گفتن فلان مطلب, بعد به آنها فلان چيز را مي‌گويم و ....

ـ واقعيت اين است كه اگر مي خواهيد ديگران را تشويق و ترغيب كنيد, اگر مي‌خواهيد آنها را مطلع سازيد يا تغييرشان دهيد, هر دوي شما, يعني هم فرستنده پيام و هم گيرنده آن بايد فعالانه درگير گفتگو شويد, در واقع ارتباط واقعي يعني يك گفتگوي فعالانه, وقتي شما مطلبي را مي‌گوييد, انتظار داريد كه شنوندگان واقعاً مجذوب و درگير صحبت‌هاي شما شوند, نكته مهمي كه بايد بدان توجه كنيد اين است كه گوش دادن اصولاً كار خيلي مشكلي است, بنابراين مستلزم يك تلاش متمركز است.

دريافت‌كنندگان صحبت‌هاي شما هميشه متمايل به گوش ندادن هستند وعلاقه دارند غرق افكار خود شوند و معمولاً هميشه اين سؤال را از خود مي‌پرسند كه چرا بايد گوش بدهم, بنابراين مشكل واقعي در صحبت كردن اينست كه:

«توجه شنوندگان را به خود جلب كرده و آنها را از افكار خودشان دور سازيد»

ـ اما اين كار را چگونه انجام دهيم؟ با درك و تمركز روي آنچه كه شنونده‌هاي شما آنرا مهم مي‌دانند, اين كار شدني است, اگر نتوانيد شنونده خود را به موضوع حساس كنيد, هيچوقت روي صحبت‌هاي شما متمركز نخواهند شد, براي سازگار كردن شنونده‌هاي خود بايد رفتارهايي را در خود تقويت كنيد كه احتمالاً در بدو كار بر خلاف رويه شخصي و عقايد پايه‌اي شما باشد.

ـ روش‌هاي انتقال پيام:
اكنون به روش‌هاي منتقل كردن پيام‌هاي خود به وسيله متقاعد كردن شنونده‌ها چه يك نفر و چه بيشتر شروع مي‌كنيم:

ابتدا ما بايد بدانيم يك عامل بزرگ وجود دارد كه پاسخ اين سؤال را تعيين مي‌كند كه چرا بايد گوش بدهم؟

اين عامل «علاقه به خود» است, علاقه به خود در مركز آنچه كه هر يك از ما را به حركت وا مي‌دارد, وجود دارد ـ به سؤالات زير توجه كنيد:

ـ چه چيزي توجه شما را در محيط‌ كار جلب مي‌كند؟ كدام برنامه را زودتر انجام مي‌دهيد؟ و ...

جواب اين سؤالات همه به دور همان عامل مي‌چرخد ـ يعني «علاقه به خود» ـ هنگاميكه با همكاران خود ارتباط برقرار مي‌كنيد استفاده از عامل «علاقه به خود» كار مشكلي نيست, چون شما تجارب مشترك زيادي داريد, مثلاً شما خصوصيات و اخلاق همكار يا رئيس خود را كاملاً مي‌شناسيد.

ـ اينها كليدهاي مهمي هستند جهت بوجود آوردن راهبردهايي براي كنار آمدن با مخاطبين, شما بايد حتي راهبردهاي ارتباطي خود را در محدوده يك نياز مشترك بين همه انسانها يعني «نياز به قدرت داشتن» طرح‌ريزي كنيد, چون, انسانها هنگاميكه احساس مي‌كنند قدرتي دارند, بهتر مي‌توانند ارتباط برقرار كنند.

ـ تصور كنيد, شما خواسته‌ايد با يك كارمند زيردست خود جلسه‌اي داشته باشيد. شما به راستي از موضع قدرت برخورداريد, اما اگر مي‌خواهيد يك مكالمه با نتيجه داشته باشيد و نه فقط يك برخورد يك طرفه, بايد قدرت را تا حدي توازن ببخشيد, مثلاً اگر كارمندي در غياب شما, خود تصميم به كار گرفته باشد كه نياز به اطلاع شما داشته است, شما به 2 طريق مي‌توانيد با او برخورد كنيد:

1. آقاي محترم, من بارها به شما گفته‌ام در اينجا من هستم كه تصميم‌ مي‌گيرم چه كاري انجام بگيرد و چه كاري انجام نگيرد.

2. من افتخار مي‌كنم كه در خدمت شما هستم, فقط خواهش مي‌كنم در اين كارها, حتي الامكان با دفتر من هماهنگ شود.

ـ همانطور كه مي‌بينيد, در مثال اول رئيس فقط درصدد به اثبات رساندن قدرتش است, ولي در مثال دوم رئيس ضمن دادن تذكرات لازم, سعي كرد كه بين خود و همكارش, ميزان قدرت به توازن برسد.

ـ شما مي‌توانيد در طول يك جلسه به كارمندان خود اجازه ابراز نظر مخالف دادن را بدهيد واو را مطمئن سازيد كه صادقانه اين اجازه را مي‌دهيد.

ـ از طرف ديگر نظر به اينكه با چه كسي صحبت مي‌كنيد, موضوع قدرت ابعاد ديگري بخود مي‌گيرد ـ در اينگونه موارد ميزان قدرتي كه خود اميدوار هستيد بتوانيد به كار بگيريد نه تنها بستگي به موضوع و شرايط دارد, بلكه به موقعيت و شخصيت افراد مقابل شما نيز بستگي دارد.

ـ انواع شخصيتهاي كاري:
3 شخصيت كاري پايه وجود دارد:

1. انجام دهنده‌ها               2. پيوند دهنده‌ها                3. تأثيرگذاران

1. انجام دهنده‌‌ها:

اين افراد خود برانگيخته و با هدف هستند كه به تشويق ديگران احتياج ندارند, افراد با اين نوع شخصيت فكر مي‌كنند كه مناسبترين فردي هستند كه مي‌توانند هدف و استانداردهاي لازم براي هر كاري را تعيين كنند.
شما به اين افراد مي‌توانيد چنين بگوئيد: «من متوجه هستم كه اين راه, راه درست انجام دادن اين كار است اما يك نكته ديگر هست كه ممكن است كمي به سرعت عمل ما كمك كند به نظر شما چطور است...»

دراين مورد شما به دليل قبول كردن راه و دستورالعمل انجام دهنده براي انجام پروژه به او قدرت داده‌ايد اما در عين حال از ديدگاه خود و احتياج خود نيز صحبت كرده‌ايد وتا حدي براي خود قدرت كسب كرده‌ايد.

2. پيوند دهنده‌ها:

بر خلاف اين يك رئيس پيوند‌دهنده در صورتي احساس قدرت مي‌كند كه مورد احتياج باشد. به اين شخص چنين مي‌توانيد بگوييد: «اين پروژه واقعاً ايده جالبي است. خيلي خوشحالم كه شما از من خواستيد در گروهتان شركت داشته باشم. ما داراي توانايي و تخصص در اين مورد هستيم و مطمئنم مي‌توانيم اين كار را انجام دهيم ...». بار ديگر بوسيله در نظر گرفتن احتياج پيونددهنده‌ها براي همكاري و كار گروهي, شما موضوعات را بر طبق احتياج خود برنامه‌ريزي كرده‌ايد.

3. تأثيرگذاران:

بالأخره يك رئيس تأثيرگذار كه به جربزه شخصي, اقتدار و كنترل عقيده دارد و به وسط صحنه بودن, عادت دارد ـ به او مي‌گوئيد «حالا كه شما اين گروه را انتخاب كرده و راه انداخته‌ايد, گروه ما با تلاش كار را انجام خواهند داد... ممكن است من هم در كارهاي اين قسمت سهيم كنيد, فكر مي‌كنم مي‌توانم كمك بزرگي باشم».

 با اين صحبت شما احتياج تأثيرگذار براي رهبري يك گروه موفق را شناخته‌ايد و همچنين قدرت او را براي انتصاب شما به آن پستي كه خود شما ترجيح مي‌دهيد مورد توجه قرار داده‌ايد. ـ هيچكدام از ما هميشه و در تمام موقعيت‌ها, فقط يك شخصيت كاري نداريم ـ اما با اين وجود اگر با دقت به شخصيت ذاتي همكاران خود بنگريم, قادر خواهيم بود كه با موفقيت بيشتر با آنها ارتباط برقرار نماييم.

ـ چگونگي موفقيت در ارتباط كاري:

ـ ديديم كه چگونه مي‌توانيم طرف مقابل را در يك برخورد كاري ارزيابي كنيم, حالا براي برداشتن قدم بعدي, براي موفقيت در ارتباط كاري, مطالبي را بيان مي‌كنيم:

ـ شروع مطالب جديد را با سؤالي آغاز كنيم: چگونه براي برخوردهاي كاري برنامه‌ريزي كنيم؟

بيشتر اوقات برنامه‌ريزي براي يك برخورد كاري, با تنش و فشار عصبي همراه است. در فكر اين هستيم كه چه بگوييم؟ و چطور شروع كنيم؟ ابتدا يك تعداد يادداشت مي‌نويسيم و بعد آنها را دور مي‌ريزيم و دوباره مي‌نويسيم.

 يك راه خيلي منظم و حساب‌شده‌ اينست كه شما بايد با برنامه پيش برويد و هميشه از قبل آماده باشيد. هنگاميكه شما در موقعيت يك برخورد كاري قرار مي‌گيريد بايد انعطاف‌پذير باشيد, بايد لحظه را دريابيد و بتوانيد از راههاي مختلف استفاده كنيد. اما بايد كار را قبل از انجام دادن با يك راهبرد مشخص شروع كنيد ـ موقعيت را بررسي كنيد و آنگاه براي انجام دادن آماده شويد.

جهت آماده شدن براي هر نوع برخوردي, همانطور كه گفته شد شما بايد نيازها و ويژگي‌هاي طرف مقابل را شناسايي كنيد, روش خوب اينست كه بنشينيد و سرِفرصت و با دقت به اين موضوع فكر كنيد ـ همه چيز را يادداشت كنيد, اين كار از اقدامات نسنجيده شما جلوگيري مي‌كند, همچنين شما را از توانمندي‌هايتان براي برخورد با اين موضوع آگاه مي‌سازد ـ مثالي كه به شما نشان خواهد داد با يك مشكل در محيط كار چگونه برخورد كنيد:

ـ اگر يكي از كارمندان شما, گزارش‌هايش را دير ارسال مي‌كند, و هدف شما اين باشد كه گزارش‌ها را به موقع دريافت كنيد و وي متوجه خطاي خود شود شما بايد به اهداف كارمند ياد شده توجه كنيد براي اين كار كافيست به سادگي خود را جاي او بگذاريد, اگر رئيس شما در يك جلسه به شما اعلام مي‌كرد كه گزارش‌هاي شما هميشه تأخير دارند, شما چه مي‌كرديد, احتمالاً شما اين موارد را در نظر گرفته‌ايد: حفظ موقعيت كار ـ پيشگيري از عصبانيت رئيس و سعي در به موقع تحويل دادن كارها.

اگر شما با كارمند خود خيلي جدي و قاطع صحبت كنيد و احتمالاً روي ميز مشت بكوبيد, كارمند تمركز خود را نسبت به صحبت‌ها و منظور شما از دست داده و بدون شك حالات دفاعي بخود مي‌گيرد و بهانه‌‌هاي مختلف مي‌آورد و در نتيجه اهداف هيچكس مورد توجه قرار نمي‌گيرد؛ بجاي اين كار اگر به وي بگوييد: «ببين آقاي عزيز, اگر مي‌بيني عقب مي‌ماني و نمي‌تواني گزارش‌ها را به موقع تحويل دهي, قبل از هر چيز, بيا و موضوع را با من در ميان بگذار, به اين ترتيب ما مي‌توانيم مشكل را با هم حل كنيم», حالا راه درست اين بود, شما با اين كار به 3 هدف در آن واحد مي‌رسيد:

1. كارمند را مطمئن كرديد كه وي قادر به انجام دادن كار است. 2. وضعيتي ايجاد كرديد كه گزارش‌ها دير نرسند. 3. سوم اينكه با ايجاد يك محيط راحت و صميمي كارمندتان را بر آن داشتيد كه حتماً اين كار را انجام دهد.

ـ تقسيم‌بندي روند جلسات دو نفره:

ـ روند جلسات دو نفره اعم از اينكه جلسه با رئيس, كارمند و يا يك غريبه باشد به 4 قسمت تقسيم مي‌شود:

1. شروع جلسه       2. تعريف موضوع جلسه       3. اداره كردن روند جلسه     4. پايان يا نتيجه جلسه

1. شروع جلسه:

ابتدا شروع جلسه را بررسي مي‌كنيم:

اولين لحظات از هر جلسه از اهميت خاصي برخوردار است, اين مرحله دستگرمي است يعني زماني كه فضا و محيطي را كه در‌ آن جلسه ادامه پيدا خواهد كرد, خلق مي‌كنيد, معمولاً اين بخش را باصحبت‌هاي معمولي و كوتاه شروع مي‌كنيد.

شايد بهترين راه براي فائق آوردن بر لحظات بلاتكليفي اول صحبت همين صحبت‌هاي معمولي باشد, اما چگونه؟ اگر جلسه در دفتر كار طرف صحبت شما باشد, مي‌توانيد به اطراف نگاه كنيد و آنگاه موضوعات مورد علاقه آن شخص را جهت شروع صحبت پيدا خواهيد كرد, فرض كنيد طرف كوهنورد است (بوسيله ديدن تصاوير كوهنوردي در اتاق و ...) در چنين حالتي مي‌توانيد در مورد كوه و كوهنوردي صحبت خود را شروع كنيد, اكنون شما يك امتياز بدست آورده‌ايد بوسيله اثبات اينكه شما دو نفر يك علاقه مشترك داريد.

ـ اگر جلسه در دفتر شما برگزار مي‌شود شما مي‌توانيد صحبت خود را در مورد هوا و پوشيدن لباس‌هاي مخصوص فصل و ... شروع كنيد.

ـ جاي نشستن نيز در جلسات مهم است. نقاطي در يك اتاق وجود دارد كه احساس‌‌هاي جداگانه‌اي را به افراد مي‌دهد مثل پشت ميز و يا جلوي ميز نشستن, شما بايد سعي كنيد موقعيت ضعيف جلوي ميز نشستن را براي خود بوجود نياوريد, همچنين نقاطي در اتاق وجود دارد كه در آنها قدرت مساوي پيدا مي‌كنيد, مثل كنار ميز و در كنار كسي كه پشت ميز نشسته, اما بهترين نقطه براي نشستن يك نقطه بيطرف است.

2. تعريف موضوع جلسه:

ـ اكنون قسمت دوم برخورد كاري دو نفر يعني تعريف موضوع جلسه را توضيح مي‌دهم:

ـ نكته مهم اين جاست كه اگر مي‌خواهيد طرف مقابل شما, مطالب شما را خوب درك كند بايد يك نظم منطقي را دنبال كنيد. بهترين راه براي توضيح روند موضوع جلسه, نشان دادن اخبار تلويزيون است, كه چگونه اين كار را انجام مي‌دهند. كاركنان تلويزيون معمولاً اخبار را در 3 قسمت مي‌نويسند:

الف) دورنما يا خلاصه خبر              ب) نماي متوسط يا توضيح خبر        ج) نماي نزديك يا تفسيرخبر

ـ خلاصه خبر يا دورنما, نماي آشنايي با موضوع است. گوينده در اينجا به نكات مهم اشاره مي‌كند. مثل اينكه يك گُل كامل را به ما نشان دهد.

ـ مرحله بعدي, نماي متوسط است, اين حالت, بيننده تلويزيون را بيشتر متوجه مي‌كند ـ اين مرحله تعدادي از گلبرگها را در اختيار دارد.

ـ بعد, نماي نزديك است, اين قلب اتفاق است, يعني تك تك گلبرگها با تمام جزئيات. اين چيزي است كه ما بايد بدان توجه داشته باشيم و در نظر بگيريم.

3. اداره كردن روند جلسه:

ـ نكاتي به عنوان راهنمايي براي تقويت توضيحات شما, هنگام صحبت و يا سخنراني؛

شما بايد موضوعي را كه مورد توجه يا اهميت طرف مقابل است را مطرح كنيد, ضمناً بايد توجه كنيد كه سعي در توضيح موضوعي معمولاً با گفتار صرف, كار بسيار مشكلي است. شما مي‌توانيد ايده‌هاي خود را هر موقع كه لازم باشد به صورت تصوير نشان دهيد, مثلاً: روي يك تكه كاغذ با رسم نمودار برنامه خود را نشان دهيد يا با اقدامي جالب, از اشياء روي ميز مثل خط كش, جا سوزني, فنجان به عنوان نماد استفاده كنيد.

همانطور كه برنامه و نقش خود را با اين نمادها مي‌سازيد, راجع به هر قدم و مرحله توضيح دهيد كه براي چيست.

ـ يك نظر ديگر اينست كه ارائه طرح خود را با يك معماي كوچك شروع كنيد, اين طرز برخورد, طرف مقابل شما را درگير مي‌كند و اين حُسن را نيز دارد كه برخورد شما تهاجمي به نظر نيايد.

ـ ممكن است هنگام توضيح دادن يك موضوع, با نظريات مخالف و ناگهاني مواجه شويم, شما بايد براي اداره كردن موقعيت در اين موقع خود را كاملاً آماده سازيد, در چنين مواقعي شما بايد ضمن يك برخورد خوب در صدد متقاعد كردن طرف مقابل برآئيد و راجع به گفته‌هاي وي اظهار نظر كنيد.

ـ نه تنها شما مي‌توانيد كليدها و نكته‌هايي از آنچه طرف مقابل مي‌گويد برداشت كنيد بلكه از حركات بدن او نيز خيلي ديدگاهها روشن مي‌شود, مثلاً مي‌توانيد بدانيد آيا شنونده شما سراپا گوش است و شما مي‌توانيد به صحبت و ارائه مطلب خود به همان روش ادامه دهيد و يا به شما علامت مي‌دهد كه فوراً حالت صحبتتان را عوض كنيد.

ـ مشكلترين موقعيت در هر جلسه و آنچه از همه بيشتر اتفاق مي‌افتد, عصبانيت و تلاش براي كنترل كردن آن است، عصبانيت مي‌تواند به آساني ايجاد شود, هنگاميكه طرف مقابل از قبول نظريه ما كه فكر مي‌كنيم بهترين نظريه است, سرباز مي‌زند ما عصباني خواهيم شد, اين طبيعي است, اما شما چطور با عصبانيت خود و طرف مقابل برخورد مي‌كنيد؟

ـ بهترين كار اعتراف به عصبانيت است, اگر عصباني هستيد مي‌توانيد از كلماتي اينچنين استفاده كنيد: (اين واقعاً من را ناراحت مي‌كند چون ...)

ـ از طرف ديگر, اگر طرف مقابل نمي‌تواند به عصبانيت خود اعتراف كند ولي شما آن را مي‌بينيد, در آن صورت مي‌گوييد: «مي‌بينم كه ناراحتي, مي‌تواني به من بگويي چه چيزي اينجا ناراحتت مي‌كند؟»

ـ اين كلمات ساده به همه كمي اجازه مي‌دهد كه با عصبانيت روبرو شوند, آن را به طريقي خالي كنند و آرام گيرند و بعد مكالمه را به جهت سازنده‌اي پيش برد.

4. پايان يا نتيجه جلسه:

ـ تا اينجا راجع به 3 قسمت برخورد دو نفره صحبت شد. حالا به قسمت آخر اين بحث مي‌پردازيم:

ـ اگر جلسه مال شما بود با روش حساب شده آن را تمام كنيد. يكي يكي همه موارد مطرح شده را از بالاي فهرست خود بررسي كنيد و هرآنچه را كه تصميم گرفته شد يا قرار است تصميم‌گرفته شود مرور كنيد. در قسمت آخر جلسه, مطمئن شويد كه همه صحبت‌هاي خود را كرده‌ايد, بدون توجه موافقت نكنيد, بعضي اوقات اين بهترين موقع براي مطرح كردن و يا حتي برنده شدن يك فكر نهايي است.

جداي از هر نقشي كه در اين جلسه ايفا كرده‌ايد, جملات آخر شما خيلي مهم است, اگر جلسه شما را ناراحت كرده و يا حتي از شما انتقادي شده, ولي سعي كنيد جلسه را با يك حس مثبت و با انرژي و خوش بيني خاتمه دهيد, يا اگر جلسه مربوط به يك فكر جديد, يا روند جديدكار است, خوشبيني خود را از اين فكر جديد, ابراز نمائيد.

ـ فقط جملات آخر و بستن جلسه را فراموش نكنيد, اين كار از تلفن‌هاي بعدي و احياناً جلسات بعدي, جلوگيري خواهد كرد. بستن جلسه بايد با حرف آخر باشد.

ب)جلسات يا سخنراني براي گروه بيشتر از دو نفر:
هنگاميكه نوبت جلسات يا سخنراني‌هاي رسمي‌تر مي‌رسد, آن صحبت‌هايي كه در مقابل گروهي بزرگ يا شنونده‌ها بايد مطرح كنيد, تفاوت‌هايي با جلسات دو نفره خواهد داشت, اكنون شما مي‌بايست به گروه بزرگتري از شنونده‌‌ها فكر كنيد.

ـ در اين قسمت از راز شنونده‌ها پرده برداري مي‌كنيم:

هر گروه بيننده يا شنونده با مجموعه‌اي از خصوصيات طبيعي به محل تجمّع وارد مي‌شوند كه اطلاع از اين خصوصيات, راه ما را براي درك اينكه چه بايد بكنيم تا جمعيت را در آنچه براي گفتن داريم درگير كنيم, باز مي‌شود ـ بيائيد خود را جاي اين گروه بگذاريد؛

اول اينكه: به عنوان عضوي از گروه شنوندگان طبيعتاً به اين موقعيت عادت نداريم و حتي ممكن است ما با سخنران احساس رقابت بكنيم,‌در اينجا ما شنونده نيستيم, بلكه داور هستيم, اين قضاوت, كار را براي سخنران مشكلتر مي‌كند.

ثانياً: بيشتر جلسات و سخنراني‌ها, مربوط به ارائه يك كار جديد يا يك طرح جديد, بدليل طبيعت اين كار, سخنران را به عنوان يك قهرمان معرفي مي‌كند, اينطور به نظر مي‌رسد كه او كسي است كه مي‌خواهد ما يعني جمعيت شنونده را وادار به توافق با صحبت‌هايش بكند. بنابراين ما هم خود را بطور طبيعي تحت نفوذ احساس مي‌كنيم كه اين كار جلوي ما را براي داشتن يك فكر باز مي‌گيرد و نتيجه معمول احساس تحت نفوذ بودن هم, مقاومت است.

ثالثاً: علاوه بر اين عكس‌العمل‌هاي احساسي, سخنران بايد به مثال عيني و فيزيكي هم توجه كند, سخنران بايد در نظر داشته باشد كه شنونده‌هاي او تحت نفوذ عوامل ديگري نيز هستند. مثلاً: دماي هوا, وضعيت صندلي‌ها و ... يا اينكه شما هرگز در موقع نهار نمي‌توانيد توجه آنها را بخود جلب كنيد ـ هر چيزي مي‌تواند روي گوش دادن و ميزان توجه جمعيت شنونده, تأثير بگذارد.

ـ مواردي درباره نحوة آمادگي براي سخنراني:
ـ 3 امر مسلم پايه‌اي وجود دارد كه شما, در مورد نحوة آمادگي براي ارائه نظريات يا صحبت‌هايتان, بايد به آن توجه كنيد:

اول: شناسايي شنوندگان, دوم: تصميم‌گيري راجع به نقش شما در برابر آنها, سوم: طراحي سخنراني

اول: شناسايي شنوندگان :

ـ اولين كار شما يعني شناسايي جمعيت در واقع, احتياج به همان فنوني دارد كه شما در برخورد دو به دو به آن احتياج دارد, فقط اينجا شما بايد پيام خود را بر اساس اهداف, احتياجات و توقعات گروهي از مردم شكل دهيد ـ اين كار مستلزم سعي بيشتري است, اما تنها راهي است كه بوسيله آن شما مي‌توانيد روي روش و نوع برخورد خود براي جلب و درگير شدن شنونده‌ها تصميم‌گيري كنيد ـ راجع به اين گروه بزرگ چه چيزي را لازم است پيدا كنيد:

اولاً : شما بايد متوسط سن و جنسيت آنها را بدانيد ـ شما همچنين بايد سطح تحصيلي و حرفه‌اي شنوندگان خود را بدانيد, آيا مردم عادي هستند, آيا بيشتر آنها تحصيلات عادي دارند؟

پاسخ همه اين سؤالات روي انتخاب لغات, تصاوير و همه مطالب ديگر تأثير مي‌گذارد, اگر شما با گروه شنونده‌هاي خود آشنايي قبلي داريد, احتمالاً پاسخ بيشتر اين سؤالات را داريد, اما حتي اينجا شما بايد چند سؤال اساسي ديگر را از خودتان بپرسيد.

 مثلاً: آيا شنونده‌هاي شما, شخص شما را مي‌شناسند؟ ـ آيا رابطه شما با آنها رسمي است؟ ـ موقعيت كاري شما روي آنها چه اثري دارد؟ ـ آيا شما را از خود برتر مي‌بينند؟ ـ آيا آنها پيش از وقت, شرطي شده و به هر آنچه مي‌گوييد, توجهي نمي‌كنند؟

جواب اين سؤالات به شما كمك خواهد كرد كه در مورد برخورد خود تصميم‌گيري كنيد كه فقط اعتماد اين جمع را بخود جلب كنيد, قبل از اينكه حتي شروع به گفتن مطالب خود كرده باشيد, چقدر رسمي و يا غير رسمي بايد باشيد و در چه قسمت‌هايي از صحبت بايد با جزئيات وارد شده و روي چه مسأله‌اي بيشتر متمركز شويد ـ هنگاميكه شنونده‌هاي خود را شناسايي كرديد, آماده دومين كار هستيد, يعني:

دوم: انتخاب نقش خود:

اگر قرار است اطلاعاتي به آنها بدهيد, شما نقش يك راهنما را براي آنان خواهيد داشت ـ شما نبايد طوري برخورد كنيد كه در آنها احساس همدلي ايجاد نشود بلكه بايد به آنها اين اطمينان را بدهيد كه براي تقسيم كردن دانسته‌هاي خود با آنان آنجا هستيد ـ مثلاً از كاركنان خود مي‌خواهيد كه مقداري بيشتر كار كنند, شما نمي‌توانيد به يكباره شروع كنيد و بگوئيد كه بخاطر منافع اداره, بايد اين كار را انجام دهيد, در چنين حالتي آنها از جلسه دور خواهند شد, در عوض بايد نقش رهبر را بازي كنيد و نشان دهيد كه چطور وقف اين كار هستيد و آنها را متقاعد سازيد كه راه شما را دنبال كنند.

ـ در بعضي اوقات, لازم است كه شما اطلاعاتي منفي را به شنونده‌هاي خود منتقل كنيد, مثلاً: اوضاع اداره عالي نيست يا مشكلات پيش بيني نشده‌اي پيدا شده‌اند.

ـ اگر خبر بدي داريد, در ابتداي صحبت خود آنرا مطرح كنيد اما آنرا با زباني غيررسمي و با سرعت بيان كنيد و بعد وارد يك فضاي سازنده و خوش‌بين شويد

سوم: طراحي سخنراني:

ـ تا اينجا شما شنونده‌هاي خود را شناسايي كرده‌ايد و راجع به نقش خود نيز تصميم گرفتيد, حالا آماده هستيد كه متن صحبت خود را طراحي كنيد, اول مي‌خواهيد صحبت خود را قسمت‌بندي كنيد, اما تجربه نشان داده است كه موفق‌ترين شكل ارائه مطلب اين است كه:

ـ مطالبتان را اول با مقدمه كوتاه شروع كنيد, شما صحبت را با يك جمله كه مغز كلام شما را بيان مي‌كند شروع كنيد, هنوز وقت جزئيات نرسيده است, بعد موضوع انگيزش مطرح مي‌شود, به شنونده‌ها مي‌گوئيد كه چرا گوش بدهند, و چه نتيجه‌اي براي آنان خواهد داشت.

ـ پس از اين به شنونده‌هاي خود يك توضيح كوتاه راجع به نحوة ارائه مطالبتان مي‌دهيد, شنونده‌ها احتياج دارند كه نظم و تقسيم‌بندي موضوع صحبت‌هاي شما را بدانند, پس شما بايد به آنها اجازه دهيد كه تقسيم‌بندي‌ و عناويني را كه شما از قبل آماده كرده‌ايد, ببينند, اين محركي است كه باعث مي‌شود آنها تا آخر با شما بمانند.

حالا موقع آنست كه به قلب صحبت خود برسيد, اكنون شما, شنونده‌ها را قدم به قدم به نكته اصلي رسانده‌ايد, آنها مي‌توانند به وضوح برنامه شما را تجسم كنند.

 وقتي شما جزئيات را توضيح مي‌دهيد احتياج به مثالهايي هم داريد كه به فهم نظريات شما كمك كنند, وقتي در قلب صحبت خود هستيد, در موقعيت‌هاي مناسب, بعضي مطالب را بازتر بيان كنيد, دراين هنگام به شنونده‌اي كه ديرتر مطالب را درك مي‌كند فرصت بدهيد كه به بقيه برسد و خود شما هم فرصتي داريد كه توجه كساني را كه دست از گوش دادن كشيده‌اند, دوباره بخود جلب كنيد.

 زمانيكه به آخر و نتيجه‌گيري صحبت‌هاي خود مي‌رسيد, هيچگاه طولاني‌تر از آنچه لازم است صحبت نكنيد, خيلي خلاصه همه نكات را جمع‌بندي كنيد و به هم ربط دهيد.

ـ چند فن خاص براي نحوه ارائه صحبت‌هاي بيادماندني:
ـ يكي از بزرگترين عوامل براي گرفتن پاسخ موافق به سؤال چرا بايد گوش بدهم, مستقيماً به ديدگاه و شنونده‌ها نسبت به شما بستگي دارد, در واقع اين در همه موارد برخورد كاري صادق است, چه بحث با يك همكار يا ارائه يك گزارش در يك جلسه گروهي. بيننده‌ها و شنونده‌ها, كوچك يا بزرگ.

 بطور غريزي, هنگامي كه مخاطب قرار مي‌گيرند, كسل مي‌شوند. براي مثال زماني كه كسي با ما شروع به صحبت مي‌كند, ما تقريباً هميشه از خود سؤال مي‌كنيم كه اين فرد چه نيتي دارد؟

ـ توانمندي شخصي بخصوص سخنران ما را مجذوب كرده و وا مي‌دارد تا گوش بدهيم, اگر سخنران جذاب و صادق باشد به او گوش مي‌دهيم ـ چرا؟

خيلي ساده است, به اين دليل كه برخورد, برخوردي تازه است. بيشتر سخنرانها با يك حالت خيلي جدي و جداي از جمعيت, رفتار مي‌كنند, وقتي ما يك لحن گرم‌تر و راحت‌تر را مي‌شنويم, بي‌اختيار جلب مي‌شويم.

 از طرف ديگر اگر سخنران از خودراضي و يا خسته كننده باشد ما احساس ناراحتي مي‌كنيم و ممكن است به سختي به صحبت‌هاي او گوش فرا دهيم, بدتر از اين, يك سخنران كه خيلي مبهم و يا پيچيده صحبت مي‌كند, بقدري در ما فشار عصبي ايجاد مي كند كه براي دفاع از خود هيچ راهي جز گوش نكردن نداريم.

ـ مهمترين چيزي كه بايد بدانيد اين است كه اولين اطلاعاتي كه شنونده مي‌خواهد داشته باشد اين مي‌باشد كه شما چه كسي هستيد.

ـ سعي در پيدا كردن ارتباط موفق با شنونده, راه مشكلي به نظر مي‌رسد اما بايد بدانيدكه همه ما بطور غريزي اين كار را انجام مي‌دهيم.

 وقتي در جايي به كسي معرفي مي‌شويد, چكار مي‌كنيد؟ ـ مگر نه اينكه لبخند مي‌زنيد, اين مقدمه برقراري رابطه است, يا شايد يك طنز تعريف مي‌كنيد ـ همين روش را در برخوردهاي كاري و سخنراني‌ها هم مي‌توانيد انجام بدهيد.

ـ بهترين برخورد يك برخورد صميمي است. البته شما مي‌خواهيد با شنونده‌هاي خود, با روشي كه شما راحت هستيد صحبت كنيد, بنابراين بايد مقدمه‌اي كه براي شما مناسب است پيدا كنيد.

 مثل: يادآوري يك تجربه مشترك, طنز و ... ـ اين طرز برخورد, شنونده‌ها را به شما نزديك‌تر مي‌كند, در ادامه صحبت, سعي كنيد تا آنجايي كه مي‌توانيد, صحبت خود را انساني كنيد, چون انسانها با مباحث انساني كه خود را به آن مرتبط مي‌دانند, بيشتر رابطه برقرار مي‌كنند, حتماً مي‌پرسيد چطور مي‌شود مثلاً يك گزارش مالي و يا يك نمودار را انساني كرد؟ شما بايد به تجربه بدانيد كه هر قدر اطلاعات عيني و خشك باشد, با كمي خلاقيت مي‌توان آن را انساني كرد.

 مثلاً: شما مي‌توانيد راجع به كوشش‌هاي خلاق افرادي كه نمودارها را رسم نموده‌اند, توضيح دهيد تا شنوندگان يا بيننده‌ها بتوانند تجربيات خود را با اشخاص پشت صحنه اين كار ارتباط دهند.

ـ چيز ديگري كه بايد در هر نوع صحبت به خاطر داشت, اينست كه شما نمي‌توانيد با وانمود كردن به چيزي كه نيستيد به جايي برسيد.

 يكبار من را براي مشاوره دادن با يك مدير عامل كه در ارتباطات خيلي ضعيف بود, خواستند, من خيلي متعجب شدم كه اين فرد چه نيازي به مشاور ارتباطات دارد, چون او رفتاري راحت و صميمي داشت. او وقتي از او خواستم تا يك سخنراني را براي من بازگو كند, ديدم كه روبروي من يك دست كت و شلوار خالي با صداي خشك و يكنواخت, سخنراني مي‌كند ـ چطور اين شخصيت دوگانه اتفاق افتاده بود؟ ـ بدون شك اين مدير كل سعي مي‌كرد, رفتاري را داشته باشد كه از هر مدير كلي انتظار مي‌رود, او باور داشت كه اين تنها راهيست كه مي‌تواند جلب احترام كند.

اولين كاري كه من كردم اين بود كه به او توصيه كردم آرامش پيدا كند و خودش باشد. به او توضيح دادم كه رفتار طبيعي او نه تنها كافي, بلكه پرقدرت‌ترين روشي است كه او مي‌تواند در هر سخنراني از آن استفاده كند. مدير كل متوجه شد, اينگونه بود كه او تبديل به يك سخنران جذاب و موفق شد.

ـ اگر فكر كنيد كه شنوندگان, اشخاصي مثل خود شما هستند, با احساس‌ ترس و هيجاني كه در هر سخنراني ممكن است بوجود بيايد, مي‌توانيد مقابله كنيد.

ـ ترس از رفتن روي صحنه (ترس بزرگ)‌ و راههاي مقابله با آن:

ـ اين ترس بر پايه اين باور است كه, يك سخنران بايد كامل و بدون نقص باشد و هر چه بيشتر به اين باور وابسته باشيد ترس و نگراني شما بيشتر و بيشتر مي‌شود, زيرا مي‌ترسيد كه از كمال پائين‌تر باشيد, پيش خود فكر مي‌كنيد, كلمات صحيح را پيدا نخواهيد كرد و شايد صحبت‌هاي من و حتي خود من بنظر حضار خنده‌دار باشد.

ـ بنابراين بزودي منظور از بودن در آنجا را فراموش مي‌كنيد ـ و اما چگونگي مقابله با اين ترس؛

ـ اولين كاري كه مي‌توانيد براي مقابله با ترس از روي صحنه بودن بكنيد, پذيرش آن است. با دانستن اينكه همه دچار اين ترس مي‌شوند به خود اجازه دهيد كه بطور موقت بترسيد, اين ترس خودبخود از بين خواهد رفت.

 دائم به خود يادآور شويد كه هيچكس يك سخنران كامل و بي‌نقص نيست. پس با دانستن اين نكات, سخنراني خود را خراب نخواهيد كرد, فقط ممكن است كمي مضطرب باشيد. سعي كنيد با موضوع صحبت خود راحت باشيد.

 مستقيماً روي پيام خود متمركز شويد و خود را به كلي فراموش كنيد. براي بعضي‌ها بهتر است كه چند نفس عميق بكشند و مشت‌هاي خود را خيلي محكم بفشارند و بعد وارد صحنه شوند. هيچكس متوجه اين كارها نمي‌شود, اما اين كارها به شما يك انرژي فوري مي‌دهند. وارد صحنه شدن شما را همه مي‌بينند.

 مستقيماً به طرف محل ايستادن يا نشستن خود برويد و يادداشت‌هاي خود را در محل مناسب بگذاريد, چند لحظه كوتاه صبر كنيد تا تنفس شما عادي شود, بعد به مخاطبين خود نگاه كنيد. يك لحظه براي جلب توجه آنها صبر كنيد و همان موقع شروع به صحبت كنيد.

ـ شيوه اصلي جلب نظر شنوندگان:

لازم است زباني كه براي صحبت انتخاب مي‌كنيد: متناسب با جلسه باشد. اگر شما كارشناس يا متخصص در يك زمينه هستيد بايد خيلي مراقب باشيد كه به زباني صحبت نكنيد كه فقط ديگر متخصصان متوجه صحبت‌هاي شما بشوند. پس قدم اول اينست كه به خودتان گوش كنيد, از خود بپرسيد كه آيا اين كلمات براي شنوندگان, مناسب است يا خير؟ ـ اگر از كلمه‌اي تخصصي استفاده كرديد, فوراً توضيح دهيد.

ـ سرعت صحبت را تغيير دهيد, آرام‌تر و يا سريعتر صحبت كنيد تا توجه را به خود جلب كنيد. صداي خود را تغيير دهيد يعني بلندتر, آرام‌تر, متفكرتر, و يا سنگين‌تر بسازيد, همه اين كارها سخنراني شما را از حالت يكنواختي در مي‌آورد.

ـ بخش سؤال و جواب در جلسات:

ـ وقتي ما جلوي يك جمع مورد سؤال قرار مي‌گيريم, احتمالاً احساس تحت فشار بودن زياد است. اين بدان معناست كه همزمان با آماده شدن براي سخنراني بايد خود را براي مدت پرسش و پاسخ نيز آماده كنيم. همان تحقيقاتي كه براي آماده شدن براي سخنراني انجام داديد بايد براي اين كار نيز انجام شود ـ شنونده‌هاي شما چه كساني هستند, چه سؤالاتي را مي‌توانيد از آنها انتظار داشته باشيد, اما در اين جا بايد براي مخالفت نيز آماده شويد و مهم اين است كه سؤالات را به عنوان تيغ‌هاي برنده‌ در كنار خود نبينيد, بلكه آنها را فقط نقطه نظرات متفاوت ببينيد.

ـ شما بايد بدانيد كه موضوع مورد بحث, مربوط به سخنراني شماست كه برآن تسلط داريد, يكي از راهها اين است كه شما مي‌توانيد سؤالات را با سؤال جواب دهيد.

با اين كار مي‌توانيد مسير سؤال را تغيير دهيد. با دانستن اين نكات, متوجه مي‌شويد كه چقدر قدرت براي جواب به سؤالات داريد و تا زمانيكه روي صحنه هستيد, همچنان قدرت در دست شماست.

و حالا من با اين سؤال روبرو هستم: چطور صحبت خود را به پايان برسانم. بايد جملات و كلماتي ارائه دهيد كه به عنوان عصاره سخنراني‌تان باشد.

ـ متشكرم كه به من گوش كرديد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-41.aspx