هیس، گاهی سکوت لازم است !


استرس های عصبی , سکوت در زندگی ,

زندگی پرهیاهو در کلان شهرهای امروزی، موجب شده تا بخش زیادی از زندگی روزمره ما در انبوهی از صداها و تصاویر شلوغ، سپری شود. کسی که از خانه خارج می شود، از همان ابتدای صبح با انواع هیاهوها مواجه است و در هر نقطه از شهر که حرکت کند، این شلوغی ها او را همراهی می کنند.

حتی آن دسته از افرادی که در منزل هستند هم، به نوعی از شلوغی ها جدا نیستند. چون آلودگی های صوتی را تجربه می کنند و از همه مهمتر اینکه تلویزیون آنها را رها نمی کند. اما همین عوامل موجب می شود تا افراد بخشی از یک نیاز مهم را فراموش کنند و آن نیاز به گذراندن اوقاتی از زندگی روزمره در سکوت است.

برخی از افراد برای ارضای این نیاز، نیمه شب و نزدیکی های صبح را انتخاب می کنند. مثلا ساعت چهار صبح ممکن است برای برخی از افراد، محبوت ترین زمان باشد. چرا که این زمان، زمانی است که همه جا در سکوت فرو رفته. صدایی از خیابان به گوش نمی رسد، فرزندان در خواب هستند، تلویزیون خاموش است و تلفنی زنگ نمی خورد. به این ترتیب آرامشی دلچسب فراهم است.

سکوت موجب می شود تا هر فردی این فرصت را پیدا کند تا در تنهایی خود فرو رود و به خود بیندیشد. این زمان، فرصت آزادی برای فرد است. فرصتی که کسی از ما چیزی را نمی خواهد و ....   ....

ادامه نوشته

ارتباطات غير كلامي و استفاده از زبان بدن

ارتباطات غير كلامي و استفاده از زبان بدن ( زبان جسماني- زبان اشاره )

گوش دادن هم ارتباط كلامي است

زندگي انسان از بدو تولد در ميان ديگران و در اجتماع آغاز مي شود.

نوزاد كه به تدريج در ميان ديگران زندگي مي‌كند، رفتارهاي اجتماعي را ياد مي گيرد و با محيط زندگي خود سازگار مي شود.

يكي از رفتارهاي اجتماعي انسان حرف زدن يا ارتباط كلامي است. بطور كلي ارتباطCommunication يعني فرايند انتقال پيام از فرستنده به گيرنده مشروط برآن كه محتواي مورد انتقال از فرستنده‌ برگيرنده منتقل شود و بالعكس . براي برقراري رابطه، انتقال دهنده و گيرنده بايدكد يا رمزمشتركي داشته‌باشند تا معني اطلاعات موجود درپيام بدون‌اشتباه تعبير‌شود. ۱

اين كد يا رمز مشترك در ارتباط كلامي از جنس كلام يا زبان مشترك است ; كه خود همواره با رمزها و كدهاي غير كلامي مثل حركات و حالتهاي بدن ,چهره و دست و ... همراه است ( زبان بدن ) . اين رفتارهاي غير كلامي به شكلي تفكيك ناپذير بخش كلامي شنونده را تحت تاثير خود قرار مي دهد .

با توجه به تعريف ارتباط، هر ارتباطي دو سو دارد: يكي فرستنده و ديگري گيرنده (فعلاً به پيام و كانا‌ انتقال آن كاري نداريم.)

در ارتباط كلامي فرستنده همان گوينده‌است و   ...   ...   ...   ...

ادامه نوشته

آیا می دانید گوش دادن هم ارتباط كلامی است؟


آیا می دانید گوش دادن هم ارتباط كلامی است؟

یك شنونده خوب چه ویژگی هایی دارد؟


زندگی انسان از بدو تولد در میان دیگران و در اجتماع آغاز می شود.

نوزاد كه به تدریج در میان دیگران زندگی می كند، رفتارهای اجتماعی را یاد می گیرد و با محیط زندگی خود سازگار می شود.

یكی از رفتارهای اجتماعی انسان حرف زدن یا ارتباط كلامی است. «بطور كلی ارتباطCommunication یعنی فرایند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده مشروط برآن كه محتوای مورد انتقال از فرستنده برگیرنده منتقل شود و بالعكس . برای برقراری رابطه، انتقال دهنده و گیرنده بایدكد یا رمزمشتركی داشته باشند تا معنی اطلاعات موجود درپیام بدون اشتباه تعبیر شود.»۱

این كد یا رمز مشترك در ارتباط كلامی از جنس كلام یا زبان مشترك است ; كه خود همواره با رمزها و كدهای غیر كلامی مثل حركات و  ..  ..   ...   ...

ادامه نوشته

مهارت گوش دادن، پایه ارتباط مؤثر با دیگران است.

مهارت گوش دادن، پایه ارتباط مؤثر با دیگران است.
 
نشسته اید رو به روی دوست صمیمی تان، دارید خاطرات یک سال پیش را با هم مرور می کنید؛ خاطرات روزهایی که داشتید زیر فشار های خانوادگی و درسی، له می شدید. دارید همه موضوع هایی که آن موقع در موردش حرف می زدید و درد دل می کردید را یکی یکی به ذهن می آورید. هیجان آن روزهای تلخ در ذهنتان تازه می شود. همین طور که دارید حرف می زنید، یکدفعه متوجه می شوید که دوست شما چند تا از مهم ترین چیزهایی که آن روزها برایتان اتفاق افتاده را به یاد ندارد.

مطمئن اید که در مورد آن موضوع ها برایش خیلی حرف زده اید. اولین چیزی که به ذهنتان می رسد چیست؛ اینکه دوست شما حرف هایتان را گوش نداده است؟ چه حسی به شما دست می دهد؟ حالا جایتان را با هم عوض کنید. می خواهید بدانید چطور می توانید فعالانه تر به حرف های دوستتان گوش دهید؟

«گوش دادن با شنیدن فرق می کند.» این اولین جمله ای است که استادان رشته های روان شناسی، مشاوره و . . . .

ادامه نوشته

كجا حرف بزنيم كجا گوش كنيم ؟


كجا حرف بزنيم كجا گوش كنيم ؟

به زبانتان اجازه ندهيد که قبل از اندیشه ات به کار افتد.( شیلون)

آن که در آموختن جهد نمی کند هرگز نباید در انجمن دانایان لب به گفتار بگشاید. (بزرگمهر)

کم‌دانستن و زیاد حرف‌زدن مثل نداشتن و زیاد خرج‌کردن است. (ناپلئون بناپارت)

تصور کنيد اگر قرار بود هر کس به اندازهٔ دانش خود حرف بزند چه سکوتی بر دنیا حاکم می‌شد. (ناپلئون بناپارت)

انسان های پُرگو، مخزن سخنان پوچ و بی ارزش اند. آنان برای این که رشته ی سخن را از دست ندهند، می کوشند بی اندیشه و ناسنجیده، مطالبی را بر زبان آورند. بدین ترتیب شنوندگان نه تنها به سخنان او توجه نمی کنند، بلکه با ناراحتی و . . .

ادامه نوشته

توانایی برقراری رابطة مؤثر


مهارتهای زندگی ، توانایی های روانی ، اجتماعی برای رفتار انطباقی هستند که افراد را قادر می سازد تا به طور موثری با مقتضیات و چالشهای روزمره مقابله کند .  آموزش این مهارتها موجب ارتقاء رشد شخصیتی و اجتماعی ، ممحافظت از حقوق انسانها و پیشگیری از مشکلات روانی – اجتماعی می شود .
 
مهارتهای زندگی شامل ده مهارت اصلی و اساسی هستند که غالباً بصورت جفت جفت طبقه بندی می شوند ، زیرا بین هر جفت ارتباط طبیعی وجود داشته ودرحقیقت به منزله دو روی یک سکه هستند .
 
این مهارتها عبارتند از :
 
۱٫ خودآگاهی                       ۲٫ همدلی
 
۳٫ برقراری رابطه موثر         ۴٫ روابط بین فردی
 
۵٫ تصمیم گیری                   ۶٫ حل مساله
 
۷٫ تفکر خلاق                       ۸٫ تفکر انتقادی
 
۹٫ مقابله با هیجانات              ۱۰٫ مقابله با استرس
 
برقراری ارتباط مؤثر:
 
در دنیای امروز ، ارتباط محور اصلی زندگی انسانها را تشکیل می دهد و مهارتهای ارتباطی از منحصر به فرد ترین و مهم ترین مواردی است که فرد را به سوی موفقیت سوق می دهد .  ارتباط مؤثر مهارتی است که می توان آن را پرورش داد و تقویت نمود و بدیهی است که اینکار نیاز به اطلاعات و آگاهی و تمرین آگاهانه و کاربرد شیوه ها و روشهای آن دارد و از طریق تمرین ، مهارتها افزایش یافته و درک ما را از فرآیندهای ارتباطی خود و دیگران عمیق تر می گرداند و نیز عاملی است که ما را به اهداف خود رسانده تا به موفقیت نائل شویم ؛ در واقع نیاز به ارتباط یک نیاز روانی – اجتماعی است برای همه انسانها در هر زمان و مکان و در هر سن و شرایطی .
 
چرا ارتباط برقرار کنیم ؟
 
اگر از شما سؤال شود که چرا و با چه انگیزه برقرار می کنید ؟  چه پاسخی خواهید داد ؟ طبعاً خواهید گفت :  برای برقراری دوستی ، برای کسب اطلاعات ، برای بیان منظور خود ، برای یاد گرفتن ، برای سرگرمی ، برای اجتماعی شدن ، برای افزایش اعتماد به نفس و …
 
ارتباط صحیح و سالم ضامن سلامت جامعه خواهد بود و ضعفهای ارتباطی باعث فقدان شور و اشتیاق و انجام کار ، بی کفایتی ، نا امیدی ، فقدان روحیه اجتماعی و نهایتاً مانع تحقق اهداف مطلوب خواهد بود .
 
مواد تشکیل دهنده یک ارتباط مؤثر :
 ü        فرستنده پیام
 ü        گیرنده پیام
 ü        خود پیام
 ü        شرایط زمانی و مکانی
 ü        نبود عوامل مزاحم
 
پیامی که فرستاده می شود باید :  ۱٫    واضح باشد     ۲- قابل اجرا باشد .
 
اگر فرستنده پیام نتواند شفاف و واضح صحبت کند پیام گرفته نمی شود و پیام های ضعیف و مبهم نیز به مقصد نمی رسند و گیرنده پیام نیز باید بتواند پیام را بفهمد . لذا در خصوص ایجاد ارتباط مؤثر با افراد به خصوص کودکان و نوجوانان به تناسب پیام با شرایط سنی ( ویژگی های روانی ) باید به آنها توجه نمود تا پیامها را به سادگی و همانگونه که هست دریابند و بپذیرند ؛  که این عمل شرط ایجاد تفاهم بین افراد است .
 
شرایط زمان و مکان نیز از عوامل ایجاد کننده ارتباط مؤثر است . مثل : عوامل مخل فیزیکی و محیطی و نیز عدم درک حالات و شرایط روانی پیام دهنده و پیام گیرنده .
 
اصول ارتباط :
 
۱٫       همه کارهای ما نوعی ارتباط است :  گفتارهای ما به عنوان منشاء اصلی ایجاد ارتباط تنها بین ۷ تا ۲۴ درصد از کل پیام ما را تشکیل می دهد و حرکات ( پیام های غیر زبانی ) عمدی یا غیر عمدی نیز جزء دیگری از  پیام های ما هستند .  حتی لباسی که می پوشیم ، خانه ای که در آن زندگی می کنیم ، ماشینی که سوار می شویم بیانگر گرایشات و احساسات درونی ماست که می تواند منشاء پیام باشد .  اما آنچه معمولاً به عنوان شکل های مهم مهارتهای ارتباطی بیان می گردد ، چه بصورت کلامی یا غیر کلامی می توان در سخن گفتن و سؤال کردن ، گوش دادن ، نگاه کردن و … یافت .
 
۲٫       نحوه ارسال پیام همواره بر روی نحوه دریافت آن تأثیر می گذارد :  علاوه بر استفاده از واژه ها و الفاظ مناسب ، نوع درجه صدا و لحن بیان ، میزان ارتباط چشمی ، وضعیت بدن و زاویه سر نسبت به گردن ، گیرنده پیام را یاری می دهد تا کلمات ما را تفسیر نموده و معانی آن را به نحو خاص و مؤثر از شیوه ارسال دریابد .
 
۳٫       ارتباط درواقع همان پیامی است که دریافت می شوند نه آن پیامی که ارسال شده است : بسیار امکان دارد که پیام دریافت شده با مقصود اصلی گوینده متفاوت باشد و ارتباط واقعی همان پیامی است که توسط پیام گیرنده دریافت می شود .
 
۴٫        نحوه شروع ارسال پیام اغلب تعیین کننده نتیجة آن پیام است : گاه اگر مراقب نباشیم ، چند کلمه اول فرد مقابل باعث نوعی عدم توجه و بی اعتنایی در حالت تدافعی و عدم پذیرش مخاطب گردد .
 
۵٫        ارتباط یک خیابان دو طرفه است :  ماباید همانگونه که پیام ها را دریافت می کنیم ، آنها را ارسال نمائیم .  اگر ارتباط را شامل عمل متقابلی که حداقل ۲ نفر در آن رابطه فعالند بدانیم ، تمام اشکال ارتباطی متشکل از یک متکلم ( فرستنده ) و یک یا چند مخاطب ( گیرنده ) خواهد بود  و لذا ارتباط های یک طرفه ارتباط های مؤثری نخواهد بود .  یک ارتباط موفق دارای دو عنصر اساسی است : دادن اطلاعات مفید و گرفتن اطلاعات مفید و چنانچه یکی از دو مورد ذکر شده انجام نگیرد ، هیچ گونه ارتباطی برقرار نخواهد شد .
 
۶٫        ارتباط ، نظیر حرکات موزون دو دست است :  ارتباط فرآیندی دو جانبه و چیزی بیش از داد و ستد پیام هاست . ما تنها یک گوینده نیستیم بلکه ارتباط برقرار می کنیم و اگر پیام مشابهی را بارها به افراد مختلف انتقال دهیم  ، نحوة ارسال پیام هر بار متفاوت خواهد بود و در هر لحظه به طور متفاوت عمل می کنیم .  دریافت افراد مختلف مردم از یک پیام یکسان نیز متفاوت است چون دانش قبلی و نظام اعتقادی آنها با هم متفاوت و متعاقباً ارتباط ها نیز متفاوت می گردند .   لذا لازم است که تمامی تلاش خود را برای ایجاد یک ارتباط موفق با همه مردم به خصوص نوجوانان و جوانان به کار بگیریم .  مهارتهای گفتاری از دوران کودکی در فرد ایجاد و تقویت می شود و عامل اصلی تقویت نیز پدر و مادر می باشند .  در آرامش سخن گفتن به کودکان ، تشویق های به جا و مناسب دادن به مرور زمان توانمندی گفتاری را در فرد ایجاد می کند تا بتواند با آرامش و اعتماد به نفس ، افکار خود را بیان نماید.
 
در دوره نوجوانی به دلیل رشد اجتماعی ، نیاز به ارتباط برقرار کردن با نوجوانان از نیازهای روانی و اساسی آنها است و همچنین از نشانه های موفقیت اجتماعی نوجوانان این است که بتوانند به آسانی با دیگران رابطه برقرار کنند و آنچه را که در ذهن و درون آنها می گذرد با کسی یا دوستی در میان بگذارد . اگر والدین این توانایی را در فرزندان ایجاد و تسهیل نکرده باشند از وظایف مربیان و معلمان تصحیح و تقویت این ویژگی است که فرد بتواند مسائل و اندیشه های خود را به دیگران بفهماند و این یکی از عوامل موفقیتهای اجتماعی است .
 
عوامل مؤثر در ارتباط موفق :
 
یکی از عوامل مؤثر در ایجاد رابطه ، ذهنیتی است که نسبت به طرف مقابل داریم و به جای ایجاد ارتباط ، از طریق تصور و درک صحبتهایی که از یکدیگر داریم ،  سخن می گوییم ، این نوع رابطه ها بیهوده و بی نتیجه خواهد بود .  در این شرایط باید لحظه ای تأمل نمود و از خود پرسید :  که من تحت تأثیر کدام باور ذهنی قرار گرفته ام ؟  و پس از بررسی علت و رفع مشکل ، خود را با شرایط سازگار و ارتباط مؤثری برقرار کنیم .  به سه واژه  هم کلامی ، همدلی ، همدردی و تفاوتهای آنها نیز توجه نمائیم . هم کلامی تنها چیزی گفتنی و گاه پایان ارتباط است ، زیرا ما نمی توانیم با کسی که نسبت به ما یا آنچه که می گوییم بی تفاوت است ، ارتباط خوب و طولانی برقرار  کنیم .  همدردی نیز به معنی احساسی نظیر وابستگی نزدیک با فرد مقابل است . همدلی یعنی دیدن یک موقعیت از دیدگاه فرد دیگر و الزاماً به معنی موافقت با آن هم نیست .
www.migna.ir
 
گاه ممکن است شما با مسئله ای کاملاً مخالف باشید ولی در عین حال قادر باشید آن را از دیدگاه فرد دیگر هم ببینید . همدلی ما را به یکدیگر نزدیک می سازد و به این ترتیب می توانیم هنگام برقراری ارتباط با دیگران عقاید آنها را درک نموده و آنها را به حساب آوریم .  این کار کمک می کند تا به شیوه ای ارتباط برقرار کنیم که هر گونه مقاومت یا واکنش تدافعی را در دیگران کاهش دهیم و به دیگران نیز کمک می کند تا حرفهای ما را با آمادگی بیشتری بشنوند .
 
شناخت مخاطب :
 
اگر ما بتوانیم انسانها و افراد را که با آنها زندگی می کنیم و معاشرت داریم به گونه ای بشناسیم که بدانیم چه مسائلی برای آنها اهمیت دارد یا چه گذشته ای دارند و چگونه می اندیشند ، ارتباط برقرار کردن با آنها آسان تر است .  زیرا می توانیم مسائل را از دیدگاه آنها ببینیم . زمانی که تفاوتهای افراد کم و مشابهت آنها به لحاظ سن ، تجارب زندگی ، نوع تربیت و … زیاد باشد ؛  همدلی به آسانی صورت می گیرد ولی زمانی که تفاوتهای فراوانی بین دو نفر وجود داشته باشد ، به کار گرفتن مهارتهای همدلی برای ایجاد یک ارتباط مؤثر از اهمیت اساسی برخوردار است و این ، معنای واقعی همدلی است .  به همین دلیل گفته اند « همدلی هسته مرکزی ارتباط است »  .  همدلی نظیر سایر مهارتها باید آن چنان تقویت شود که بصورت عادت پدیدار گردد . خود را به جای دیگران بگذارید و وقایع را از دیدگاه آنها بنگرید . حس همدلی را در خود تقویت کنید و فکر کنید اگر به جای طرف مقابل بودید در این شرایط خاص چه می کردید ؟  این کار را با افرادی که می شناسید تمرین کنید و به مرور با کسانی که با شما در این زمینه تفاوت دارند تجربه نمایید .
 
احترام متقابل :
 
همانگونه که پیام خود را ارسال می کنید به همان طریق نیز دریافت می کنید .  لذا احترام متقابل لازمة ارتباط موفق است .  یعنی اول باید به خود احترام بگذارید در غیر این صورت فرد دیگر اینکار را نمی کند . دوم آنکه به فرد مقابل هم احترام بگذاریم .  ابراز احترام یک راه مطمئن برای کسب احترام است و بدون این موارد هرگز ارتباط موفق بوجود نمی آید .
 
انتخاب واژگان مناسب :
 
اگر چه محتوای پیام چیزی فراتر از واژه های تشکیل دهنده آن است ولی بدان معنی نیست که اهمیت لغات را انکار نماییم .  لغات نقش مهمی را در پیام دریافت شده دارند لذا باید سعی کنید آنها را با دقت بیشتری انتخاب نمایید و بدون فکر یا براساس عادت ، لغات را به کار نبرید . لغات ، گاه حالت تدافعی ایجاد کرده و به جر وبحث منتهی می شود و گاه اثر مثبت دارد . استفاده از عبارات دوستانه با لحن مؤدبانه به ایجاد ارتباط مؤثر کمک می نماید .
 
لغات را براساس شش اصل انتخاب می نماییم :
 
۱٫        اصل وضوح
 
۲٫        اصل اختصار
 
۳٫        اصل کامل بودن
 
۴٫        اصل رعایت ادب
 
۵٫        اصل صحیح بودن
 
۶٫        اصل صراحت ( دقت ) :  در صحبت کردن باید از طرف خود صحبت کنیم نه از طرف مردم . استفاده از کلمه « من »  یکی از شیوه های مهم بیان قاطع است . « ما فکر می کنیم » « ما می خواهیم » نمونه ای از صحبت کردن از طرف دیگران است و برای زمانی قابل قبول است که شما به عنوان سخنگوی یک گروه انتخاب شده باشید ، اما عباراتی نظیر « فکر می کنم » « به نظر من » صحبت کردن از طرف خود است .
 
صحبت کردن از جانب خود مالکیت داشتن بر پیام ، توجه به انتقاد دیگران ، دادن پاسخ منفی در صورت لزوم ونشان دادن احترام به فرد مقابل ؛ همگی می تواند موجب پیشرفت ما در ارتباط ها گر دند ، همچنین تقاضا کردن به جای دستور دادن ، مقاومتهای فرد مقابل را از بین برده و به تسهیل ارتباط کمک می کند .
 
سخن گفتن :
 
یکی از مهم ترین مهارتهای ایجاد ارتباط ، « سخن گفتن » است و همه انسانها این توانایی را دارند که بتوانند به نوعی از این طریق اهداف ، مقاصد ، عواطف و احساسات خود را به دیگران انتقال دهند .  بنابراین وقتی انسان وارد محیطی می شود که زبان مردم آنجا را نمی فهمد ، نمی تواند به راحتی ارتباط برقرار کند .
 
کلمات به تنهایی دارای اهمیت  هستند اما فقط بخش ناچیزی از پیام دریافت شده را تشکیل می دهند . چگونگی ادای آن کلمات یعنی لحن صدا ، زیر و بمی ، درجه صدا و سرعت ادای کلمات و تأکید ، کل معنای پیام را تغییر می دهد که اغلب به صورت ناخود آگاه صورت گرفته و احساس واقعی ما را بیان می کند .  برخی از این صداها آهنگ دارند ؛ برخی قوی ؛ برخی گرم و دوستانه ؛ برخی مهربان و نوازش دهنده و برخی صاف و یکنواخت هستند که تأثیر و حس موجود ، در پیام لحن ( کیفیت صوتی صدا ) نهفته است . تغییر لحن صدا ، بیان حالات احساسات و تفاوتهای درونی است . زیر و بمی صدا همان شدت درجه و نوع صدایی است که با آن صحبت می کنیم ، سرعت زیر و بمی صدا ترکیب نیرومندی را بوجود می آورد .
 
گوش کردن :
 
یکی دیگر از مهارتهای ارتباطی گوش کردن است همانگونه که گوینده باید اصولی را رعایت کند ، شنونده و گیرنده پیام هم باید بتواند پیام را آنگونه که هدف گوینده است درک نمایند و هم عامل و هم انگیزه ای برای ادامه ارتباط باشند .  گوش کردن یعنی شنیدنی هدفمند و آگاهانه که نقش مهمی در کیفیت ارتباط دارد .  در واقع خوب گوش کردن هدیه ای است که می توان به طرف مقابل داد .  گوش  دادن واقعی نه تنها توسط گوش ها بلکه توسط قلب و چشم ها صورت می گیرد .  لازمة گوش کردن واقعی این است که موقتاً افکار ، انتظارات و خواسته های خود را کنار بگذاریم تا بتوانیم تمرکز داشته و دنیا را از دید گویندة سخن ، تجربه کنیم .
 
گوش کردن ، فنی پیچیده است و به تمرین بسیار نیاز دارد .
 
دلایل به دقت گوش نکردن :
 
دلایل زیادی برای به دقت گوش نکردن وجود دارد که برخی از آنها شامل موارد زیر می باشد :
 
§          فکر می کنیم چیزهای بهتری برای گفتن داریم .
 
§          فکر می کنیم آنچه قرار است گفته شود از پیش می دانیم .
 
§          صداهای مزاحم فراوانی وجود دارد .
 
§          به گوینده یا موضوع علاقمند نیستیم .
 
§          خیلی شتابزده نیتجه گیری می کنیم .
 
§          بیشتر ترجیح می دهیم که حرف بزنیم زیرا فکر می کنیم نقش فعال تری خواهیم داشت .
 
§          گوش می دهیم تا در اولین فرصت ، صحبت فرد مقابل را قطع نموده و خود سخن بگوییم و …
 
خوب گوش کردن در ایجاد والقاء روابط مفید و اجتناب از درگیری ها و سوء تفاهم ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
 
مهارتهای غیر کلامی :
 
ما همه روزه به صورت ناآگاهانه از ارتباط غیر کلامی استفاده می کنیم .  در یک نگاه خیلی واضح متوجه می شویم که آیا شخص مقابل ما رفتار دوستانه دارد ؟  راستگو و قابل اطمینان است یا خیر ؟  اشارات غیر کلامی بخش عمده ای از پیام مورد نظر ما را انتقال می دهد .  با آگاهی از بعضی اشارات غیر کلامی می توانیم قدرت شرکت خویش در ارتباطات را افزایش دهیم ونیز مطمئن باشیم علائم ارتباط غیر کلامی که ما برای دیگران می فرستیم ، پیام های مورد نظرمان را تقویت می کند و از این طریق می توان سوء تفاهم و عدم توافق ها و همچنین نشانه های حمایت و توافق ها را فوراً تشخیص داد .  ارتباطات غیرکلامی که اغلب از طریق بدن و به طور ناآگاهانه صورت می پذیرد اگر چه به تنهایی وسیله مطمئنی برای انتقال پیام نیست اما همراه با مهارتهای دیگر ارتباطات ما مؤثرتر می شوند .  از سوی دیگر اشارات غیر کلامی بازگوکننده ذهنیات ما می باشد لذا آنچه موفقیت ما را تشکیل می دهد ، نگرش نسبت به خودمان و نیز احترام به نفس و خود شناسی ما می باشد .
 
منظور از احترام به نفس ، ارزشی است که ما به عنوان انسان  برای خود قائل می باشیم و انتظاراتی است که از خود داریم . ما خود بزرگترین تأثیر را بر رفتار خود می گذاریم ؛  اگر خود را فردی کم حرف و ضعیف در ارتباط بدانیم ،  مسلماً دیگران نیز چنین نظری راجع به ما خواهند داشت . ما با تعیین تصوراتی که از خود می داریم به تعیین چگونگی ارتباط خود با سایرین می پردازیم .
 
مهم ترین اشارات غیر کلامی عبارتند از :
 ü        برخورد  راحت و صمیمانه
 ü        وضعیت  بدنی استوار
 ü        لبخند به جا و مناسب
 ü        دست دادن
 ü        لحن مناسب
 ü        نحوة‌نشستن
 ü        ارتباط  چشمی و دیگر عکس العمل های درست و سنجیده .
 هفت گام اساسی در برقرای ارتباط موثر :
 یکی از ویژگیهای انسان سالم و موفق، مهارت و توانایی برقراری ارتباط مؤثر و سازنده با دیگران است. آیا شما این ویژگی را دارید؟ کسب این مهارت مهم و ضروری در زندگی اجتماعی خیلی مشکل نیست. فقط باید بخواهید و تمرین کنید. در این نوشتار ما به هفت گام اساسی برای یادگیری این مهارت اشاره می کنیم.
 گام اول: گوش دادن
 درحالی که به نظر می‌رسد گوش دادن به دیگران بسیار ساده است، اما اگر شنونده فن گوش دادن را نتواند به درستی به‌کار ببندد ارتباط دچار مشکل می شود. گوش دادن فقط شنیدن کلامی که طرف مقابل به زبان می آورد نیست، بلکه شامل برخی موارد به شرح زیر است:
 - اینکه گوینده کیست؟
 - دیدگاه او نسبت به مسئله مطرح شده چیست؟
 - چه مسائلی او را نگران می کند، احساساتش چگونه است و چه انتظاری از ما دارد؟
 علاوه به اینها یک شنونده موفق بخوبی می تواند هماهنگی لازم بین ارتباط کلامی و غیرکلامی برقرار نماید، قادر است به کلیه ژستها و حالات بدنی گوینده توجه کند و خود نیز به هنگام گوش دادن از ژستها و حالات بدنی مناسب جهت تایید و اعلام درک طرف مقابل استفاده کند. او هیچگاه با خمیازه کشیدن و یا با نگاه کردن به سرعت و به اطراف، نگاه خود را از گوینده نمی گیرد و دائما” درصدد است تا با تماس چشمی مناسب این موضوع را به گوینده منتقل نماید که علاقمند است به حرفهای او گوش دهد.
 به خاطر داشته باشید تا زمانی که شما به جای تمرکز و دقت در سخنان دیگران به افکار درونی خود گوش می دهید، قادر نخواهید بود شنونده خوبی باشید.
 گام دوم: صریح و صادق بودن
 صراحت و صادق بودن فرایندی است که در ارتباطات انسانی به شکل نامحسوس اما بسیار موثر نقش بازی می کند. تاکید میشود این فرآیند قابل دیدن یا شیندن نمی باشد. بلکه دو طرف درگیر ارتباط، آن را  حس می کنند.
 اگر ارتباطی فاقد صراحت و صداقت باشد، بدون شک، یا قطع خواهد شد و یا به شکل مخدوش، مبهم و ناسالم ادامه می یابد. اگر نتوانیم یا نخواهیم منظور خود را با صراحت بیان نماییم طرف مقابل به اشتباه می افتد و به حدس و گمان متوسل می شود و از واقعیت دور می گردد.
 به خاطر داشته باشیم ابهام و عدم صدات در ارتباطات انسانی سرمنشاء بسیاری از مسائل و مشکلات در ارتباطات فردی است.
 گام سوم: همدلی و همدردی
 اغلب ما زمانی که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم همواره افکار، آرزوها ، تمایلات، نگرانیها و ترسهای خود را آشکار می سازیم.  بدین جهت نیاز داریم که دیگران اولا” درک درستی از ما داشته باشند و ثانیا” با ما در زمینه نگرانیها، ترسها و مشکلاتمان همدلی و همدردی کنند. همدردی تلاشی است برای درک و فهم دنیازی ذهنی طرف مقابل. برای همدلی باید بتوانیم خود را جای دیگران بگذاریم و از دریچه چشم آنها نگاه و احساس کنیم. در همدلی شما می توانید سخن طرف مقابل را تکرار کنید تا بداند که شما منظور او را دریافته اید. مثال: دوستتان به شما می گوید: هم اتاقی‌ام اعصاب من را خرد کرده است به هیچ وجه نمی توانم او را تحمل کنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه می توانید به او بگویید: ( مثل اینکه از دست او خیلی عصبانی هستی، این طور نیست؟ )
 به خاطر داشته باشید که در برخورد همدلانه مجبور نیستید در جهت موفقیت با طرف مقابل خود حرف بزنید. به جای آن با تکرارصحبت او احساساتش را تصدیق کنید. در ضمن لازم نیست در مقابل حرفهای طرف مقابل قضاوت و نتیجه گیری کنید. نکته قابل ذکر اینکه میان همدلی و همدردی تفاوت وجود دارد، در همدردی شنوندنه سعی می کند با احساسات و عواطف گوینده همنوایی داشته باشد. بدین معنی که خوشحال شدن به خوشحالی او و متاسف شدن به ناراحتی او منجر می شود ولی همانطور که اشاره شد در همدلی، شما الزاما” درصدد تایید و موافقت با طرف مقابل خود نمی باشید.
 همدلی و همدردی هر دو در تداوم ارتباط نقش بازی می کنند، با این تفاوت که در همدلی نقش منطق قوی‌تر از احساس است و شنونده با همدلی به خوبی به حرفهای گوینده گوش میدهد تا بتواند برای حل مسئله به او کمک کند، ولی در همدردی صرفا” با تخلیه هیجانات و عواطف منفی به او کمک می کند.
 گام چهارم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل
 ما اغلب در ارتباطات خود با دیگران درصدد ارزیابی آنها برمی آییم و گاه فکر می کنیم یا باید نظرات و احساسات آنها را رد کنیم و یا به نوعی (مستقیم و غیرمستقیم) نظرات و احساسات خودمات را به آنها تحمیل نماییم. ارتباطاتی که بر پایه این روش شکل می گیرد  غالبا” تداوم نمی یابد و هر دو طرف درگیر در ارتباط را دچار مشکل می سازد. همانطور که قبلا” نیز اشاره شد، ما بدین دلیل با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم تا از طریق آن به حل مسائل و مشکلات، رفع تضادها و تعارضات، رد و بدل کردن اطلاعات ، درک بهتر خود و رفع نیازهای اجتماعی دست یابیم، در روابطی که (( ارزیابی دیگران )) عنصر اصلی آن می باشد نه تنها اهداف مذکور تحقق نمی یابد، بلکه آرامش لازم در ارتباطات انسانی نیز از بین می رود. باید به خاطر داشته باشیم همه ما می‌خواهیم دیگران با نظرات ما موافقت  کنند و یا حداقل به افکار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تایید کنند، زیر عقاید و نظرات ما برای خودمات کاملا” اهمیت ندارند، اگر در ارتباط با دیگران این تصور پیش آید که به نظرات آنها احترام نمی گذاریم، ارتباط روند مناسب و هدفمند خود را طی نمی نماید.
 در نظر گرفتن این نکته که اغلب مردم مانند ما فکر نمی کنند، احساس نمی کنند و به روش خود به دنیا نگاه می کنند بسیار اساسی است.
 گام پنجم: مخالفت نمودن به شیوه مناسب
 اگر بتوانیم بپذیریم که دیگران مانند ما نیستند آن وقت می توانیم به شیوه مناسب با نظرات و عقاید آنها که به نظر ما صحیح نیستند مخالفت کنیم. به عبارت دیگر بدون بحث و جدل مخرب که غالبا” همراه با بلند کردن صدا، داد و فریاد، خشم و غضب است می توانیم به نتیجه مناسب دست یابیم. یکی از مناسب‌ترین شیوه‌ها برای مخالفت کردن با نظرات و عقاید دیگران روش خلع سلاح است. در این روش، فرد در سخنان طرف مقابل حقیقتی را پیدا می کند (حتی اگر با مجموعه سخنان او موافق نیست ) و سپس در مقام موافقت و تایید آن حرف می زند.. این روش بر طرف مقابل تاثیر آرام بخش عجیبی می گذارد.
 ممکن است روش خلع سلاح را نپذیرد ولی جدل، بی فایده و همیشه بی سرانجام است، با این شیوه در واقع شما پیروز از بحث خارج می شوید و طرف مقابل نیز احساس پیروزی می کند و با آمادگی بیشتری به حرفهای شما گوش می دهد.
 مثال: همکلاسی شما می گوید: اصلا” حرفهای تو را قبول ندارم! پاسخ شما: بله حق باتوست، ما همیشه نباید دربست و به صورت صددرصد حرفهای دیگران را نپذیریم.
 باید به خاطر داشت که لحن پاسخ شما نیز مهم است. اگر پاسخ تحقیرآمیز باشد این روش اثر مطلوب را نخواهد داشت.
 گام ششم: خودشناسی و افزایش آگاهی
 شناسایی دنیای ذهنی دیگران، همدلی و همدردی کردن با آنها و یا به نتیجه رسیدن بحثهای ما با دیگران نیازمند خوشناسی و تلاشی برای افزایش اطلاعات و آگاهیهای خود جهت شناسایی دیگران و محیط زندگی است.
 آگاهی از نقاط قوت و ضعف، ترسها، امیال،‌ آرزوها و نیازهای خود و پذیرش صادقانه آنها، کمک می کند ویژگیها و وخصوصیات دیگران را واقع بینانه‌تر ببینیم و آنها را بپذیریم.
 در خودشناسی پاسخ دادن به سئوالاتی نظیر پرسشهای زیرکمک کننده است:
 -دوست دارم دوستان و افرادی که با آنها ارتباط نزدیک دارم چه ویژگیهایی داشته باشند؟
 -آیا می توانم رابطه صمیمانه و بدون قید و شرط را با دیگران برقرار نمایم؟
 -از درگیر شدن در یک رابطه دوستانه چقدر لذت میبرم؟
 -میزان تعهد من در ارتباطات اجتماعی چقدر است؟
 -در مواقع ضروری چقدر می توانم به دوستانم کمک کنم؟
 -آیا در دوستی و ارتباط با دیگران پیش قدم می شوم؟
 -زمانی که مسئله یا  مشکلی در ارتباط با دیگران پیدا می کنم چگونه عمل می کنم؟
 -آیا انتظارات من از دیگران واقع بینانه است؟
 باید به خاطر داشت خوشناسی و افزایش آگاهی مستلزم صرف وقت، صبوری و تلاشی در جهت تغییر ویژگیهای منفی خود است. علاوه بر عوامل فوق کمک گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان و مشاوران نیز ضروری است.
 گام هفتم: شناسایی افکار تحریف شده
 اکثر ما در ارتباط با دیگران در چارچوب افکار خود و احساسات از پیش تعیین شده و کلیشه‌ای خود رفتار می کنیم. در بسیاری از این افکار، تصویر صحیحی از واقعیتها موجود نمی باشد. بدین معنی که ما در فرآیند پردازش اطلاعاتی که نسبت به دیگران داریم دستخوش خطای شناختی می شویم. برای روشن‌تر شدن مطلب مثالی بیان می کنیم:
 آیا تاکنون برای شما پیش آمده است که سایه یک شیء مثل یک تکه چوب باریک و بلند یا ریسمانی را روی دیوار به شکل مار ببینید؟ مطمئنا” همه ما در طول زندگی بارها تجربیاتی از این دست داشته‌ایم به این قبیل تجربیات در علم روانشناسی احساس و ادراک، (( خطای حسی )) گفته میشود.
 سیستم شناختی ما نیز بعضا” دچار خطا و تحریف میشود. این خطاها را روانشناسان شناختی (( تحریف شناختی یا خطای شناختی )) می نامند. تحریفهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که اشکال را به همان گونه که هستند بازنمایی نمی‌کنند، بلکه شکلهای عجیب و غریب و نادرستی را نشان می دهند.
 تحریفهای شناختی در ارتباطات انسانی مشکلات فراوانی ایجاد می‌کنند، لذا باید آنها را شناخت و در جهت تصحیح آنها گام برداشت. در اینجا به برخی از مهمترین تحریفهای شناختی همراه با مثال اشاره می کنیم.
 مثال: یکی از همکلاسی‌ها را در دانشکده می‌بینید و سلام می کنید، اما او جواب سلام شما را نمی دهد و بی تفاوت از کنار شما می گذرد.
 در این حادثه: ذهنی که دچار تحریف و خطای شناختی است، امکان دارد به یکی از شیوه‌های زیر این رفتار را تعبیر و تفسیر نماید.
 -او چقدر خودخواه و مغرور شده است ( پیش داوری )
 -حتما” من کاری کرده‌ام ( شخصی سازی )
 -همیشه دیگران را نادیده می گیرد ( تعمیم مبالغه آمیز )
 -رابطه‌ام را باید با او قطع کنم ( نتیجه گیری و یا تصمیم گیری شتابزده )
 همانطور که می بینید، هر کدام از شیوه‌های مذکور به نوعی منجر به قطع یا مخدوش شدن ارتباط ما با دیگران میشود، در حالی که شاید مسئله اساسی، عدم توان ما در پردازش اطلاعات صحیح و مبتنی بر واقعیت باشد، که باعث بوجود آمدن این مسئله شده است.
 باید به خاطر داشت زیر بنای تحریفهای شناختی باورهای غیرمنطقی است. برای شناسایی این دسته باورها و مبارزه با تحریفهای شناختی علاوه بر آگاهی، کمک گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان بسیار کمک کننده است. سعی می کنیم این گامها را به خاطر بسپاریم، آنها را به کار بندیم تا بتوانیم روابط اجتماعی موثر و مستحکم تری با دیگران برقرار کنیم.


 میگنا

فقط حرف نزن، گاهی گوش بده


فقط حرف نزن، گاهی گوش بده


برای داشتن روابط خوب و شایسته با دیگران، لازم است تا نکاتی را یاد بگیریم که برخی از آنها را می توان به کسب مهارتی مهم و ارزشمند تشبیه کرد. مهارت گوش دادن بسیاری از ما در ارتباط با دنیای ...


برای داشتن روابط خوب و شایسته با دیگران، لازم است تا نکاتی را یاد بگیریم که برخی از آنها را می توان به کسب مهارتی مهم و ارزشمند تشبیه کرد. مهارت گوش دادن بسیاری از ما در ارتباط با دنیای اطراف و ادم هایی که هر یک به نوعی با انها در رابطه هستیم، دچار اشتباه و تصورات غلطی می شویم که بر نحوه روابط ما اثر می گذارند

یکی از ویژگیهای شایع در میان اغلب مردم این است که وقتی با حرف، سخن و حتی عملی روبرو می شوند، بلافاصله به شرح و تفسیر آن می پردازند آن هم به گونه ای که خودشان فکر می کنند و می خواهند که فکر کنند. تفسیر سخن دیگران را می توان به عنوان حرکتی زشت و مخرب یاد کرد که نه تنها موجب بی احترامی و عدم علاقه دیگران می شود، بلکه انرژی زیادی هم از انسان می گیرد و تاثیر منفی بر انسان دارد. برخی از افراد در گفتگو با طرف مقابل، او را وادار به عجله می کنند و یا میان حرف او می روند و بعضا به اتمام جمله طرف مقابل می پردازند

این رفتار تاثیر منفی بر افراد می گذارد و احساس بدی برای آنها ایجاد می کند. به خاطر داشته باشید که هر انسانی موظف است که مراقب افکار خودش باشد و به حرف ها و سخنان اطرافیانش هم اهمیت دهد و مراقب باشد تا به شرح و تفسیر حرف سایرین نپردازد و فرصت این کار را به خودشان واگذار کند

این رفتار، متاسفانه در میان اغلب مردم، شایع است و دو طرف صحبت را در شرایطی قرار می دهد تا به سرعت فکر کنند و به سرعت سخن گویند و به این ترتیب هر دوی آنها، با حالتی عصبی و سرخورده روبرو می شوند

این اقدام گه گاه موجب بروز اختلاف و تنش میان افراد می شود چرا که همه در برابر کسی که به حرف هیچ کس گوش نمی کند، مقاومت می کنند. باید از کسانی که دچار چنین رفتاری هستند این سوال پرسیده شود که چطور می توانید وقتی بی وقفه صحبت می کنید، شنونده خوبی هم باشید؟ این بدان معناست که برخی از افراد، فرصت خوب گوش دادن را از خود می گیرند و فرصت سخن گفتن را هم از طرف مقابل می گیرند

بهتر است این افراد به این موضوع فکر کنند که نباید حرف دیگران را قطع کنند

این یک تمرین ساده است که بتوانید به محض متوجه شدن این موضوع که حرف دیگران را قطع کرده اید، عمل خود را متوقف کنید و دست نگه دارید. آن زمان متوجه خواهید شد که این کار، چیزی بیشتر از یک عادت ساده که قادر به دیدنش شده اید، نیست

این یک خبر خوب و خوشایند است ، چرا که آنچه باید انجام دهید همین است که به محض فراموش کردن به خودتان یادآوری کنید

صبور باشید و تحمل کنید و به دیگران این اجازه را بدهید که حرفشان را کامل بزنند و خودشان آنطور که لازم است به توضیح و تفسیر کلام خویش بپردازند و هر چه دوست دارند را بازگو کنند

در این صورت متوجه خواهید شد که در ارتباط با مردم، زندگی شما و شخصیت شما رشد می کند

این یک عمل ساده و کوچک است اما همین عمل ساده در زمان برقراری ارتباط با دیگران، موجب آرامش و راحتی شما و القاء احساسی مثبت به طرف مقابلتان می شود. وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد

پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید اغلب افراد از اینکه حس کنند کسی به انها گوش می دهد و صدایشان شنیده می شود و البته تفسیری غیر از آنچه مورد نظرشان بوده، از کلام و سخن آنها نمی شود، احساس مثبت و آرامی پیدا می کنند

وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد

پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید و بدانید این یک راه حل ساده و آسان، برای آرامش و دوست داشتن مردم است و دوست داشتن مردم، پدیده ای ارزشمند و والاست که دستاوردهای زیادی را برای شما به ارمغان می آورد.

بخش خانواده ایرانی تبیان
 

فکرکنیم، گوش کنیم،حرف بزنیم

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ،

مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۳۵

فکرکنیم، گوش کنیم،حرف بزنیم

 به نظر می رسد مردان و زنان نه تنها در گوش دادن بلكه هیچگاه در روابطشان هم درست عمل نمی كنند.شما می بینید عدم توانایی در برقراری ارتباط یكی از دلایلی است كه . . .

ادامه نوشته

آیا می دانید گوش دادن هم ارتباط کلامی است؟

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ،

مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۳۳

آیا می دانید گوش دادن هم ارتباط کلامی است؟

زندگی انسان از بدو تولد در میان دیگران و در اجتماع آغاز می شود. نوزاد كه به تدریج در میان دیگران زندگی می‌كند، رفتارهای اجتماعی را یاد می گیرد و . . .

ادامه نوشته

پرسش ، رایج ترین مهارت در روابط بین فردی

 

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ،

مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۳۱- تمرین برقراری ارتباط مؤثر با مخاطبان و شنوندگان

۱۰

پرسش ، رایج ترین مهارت در روابط بین فردی

در این مقاله سعی می شود مهارت پرسش در روابط بین فردی با تقسیم بندی به شاخه های جزیی تر پرسش های هدایت کننده، پرسش های مرکب، پرسش های تسجیلی، و . . .

ادامه نوشته

گوش دادن ، ابزاری ارزشمند در برقراری ارتباطات



مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ،

مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۳۱- تمرین برقراری ارتباط مؤثر با مخاطبان و شنوندگان

۹

گوش دادن، ابزاری ارزشمند در برقراری ارتباطات

اصولاً معلمی که علاقه‌مند به توسعه ارتباط با فراگیرندگان خود است، علاوه بر آنکه گوینده خوب و فعالی در کلاس درس است، شنونده خوبی نیز هست و . . .

ادامه نوشته

چگونه به كودكمان گوش دهيم؟

 

چگونه به كودكمان گوش دهيم؟


ساده، آرام ولی محکم!


کودکان با واژه‌ها و کلام والدین‌شان به دنیا وصل می‌شوند. آنها این واژه‌ها را در ذهن‌شان ثبت کرده و برای بیان احساسات و عقاید‌شان و هرآنچه می‌خواهند به کار می‌برند.به هر شکلی با آنها حرف بزنیم با ما حرف خواهند زد. این رابطه از یک جایی باید دو طرفه شود. اگر آنها را نشنوید شما را نمی‌شنوند. مراحل زیر به شما کمک خواهند کرد تا از نظر کمی و کیفی به یک ارتباط مناسب با کودکتان دست یابید.

به‌طور مرتب باکودکان گفت‌وگو کنید. هرروز وقتی را به این کار اختصاص دهید. حتی اگر این وقت فقط 5دقیقه هنگام خوابیدن کودک باشد. مدت زمان صحبت‌کردن می‌تواند متغیر باشد اما جای آن باید در برنامه روزانه شما مشخص باشد.

برای صحبت کردن قرار بگذارید. وقتی کودک با شما می‌خواهد صحبت کند یا به‌طور غیرشفاهی اشاره می‌کند که چیزی او را آزار می‌دهد، در اسرع وقت به‌طور خصوصی با او خلوت کرده یا برای صحبت کردن با او قرار بگذارید. به‌خصوص اگر مجبورید وقت گفت‌وگو را به تأخیر بیندازید وقت خاصی را مشخص کنید: «الان وقت مناسبی نیست، ولی امشب درست بعد از جمع کردن ظرف‌های شام می‌توانیم توی اتاقت صحبت کنیم». بعد از تعیین قرار بد قولی نکنید.

تمام توجه‌تان را به او جلب کنید. به بقیه افراد خانواده بگویید که مزاحم نشوند. به یک جای خلوت و ساکت بروید و طوری عمل کنید که انگار تا ابد می‌خواهید گوش کنید. همانقدر که برای دوستان خود که برای مشورت نزد شما آمده‌اند وقت می‌گذارید، برای کودکان خود نیز وقت بگذارید.

سر صحبت را باز کنید. گاهی شروع صحبت برای کودکان مشکل است. پس سر صحبت را با جملاتی نظیر «خب چی شد» یا «بگو‌از چه ناراحتی» باز کنید. ولی هر چه این جملات اختصاصی‌تر باشند مؤثرترند. برای مثال ممکن است بگویید: «وقتی امروز از مدرسه اومدی خانه، خیلی ناراحت به‌نظر اومدی. می‌خوای راجع به اون با من حرف بزنی». اگر کودک نشان داد چیزی در مدرسه اتفاق افتاده اما او حالا نمی‌خواهد راجع به آن صحبت کند به او القا کنید که آزاد است و می‌تواند در فرصت دیگری این کار را انجام دهد.

به کودک اجازه صحبت کردن بدهید. وقتی صحبت را آغاز کردید از مهارت‌های خود استفاده کنید تا مکالمه را زنده نگه دارید. افراد بالغ معمولا تمایل دارند راه‌حل‌هایی پیشنهاد دهند و حتی برای کودکان نطق کنند. در برابر این وسوسه‌ها مقاومت کنید. از پرسش‌ها برای افزایش اعتماد کودک و به حرف کشیدن او استفاده کنید؛ «بعدش چی شد؟»، «اون چی گفت؟»و... . از جملاتی استفاده کنید که همدردی شما را می‌رساند: «شرط می‌بندم که خیلی ناراحتت کرد»، «اگر کسی با من این کاررو کرده بود، خیلی عصبانی می‌شدم» یا حتی کلمات کوتاهی نظیر «چه‌بد!» یا «عجب!» می‌توان مکالمه را ادامه داد. سعی کنید حرف‌های کودک را به‌خودش برگردانید تا شما را با بخش بیشتری از احساساتش شریک کند. این روش را چندین سال پیش «دکتر کارل راجرز» برای روان‌شناسانی که با افراد بالغ کار می‌کردند طراحی کرده است. بعدها این روش برای کودکان نیز مورد استفاده قرارگرفت.

چگونه با کودک خود صحبت کنیم‌؟
آیا به‌نظر می‌آید کودکان شما درخواست‌هایتان را نمی‌شنوند؟ اگر این طور است، به خاطر ضعف شنوایی آنها نیست، بلکه نشانه بی‌توجهی آنها به حرف‌های شماست. آنها تا هنگامی که صدایتان به حدی بلند شود که احساس کنند خیلی جدی هستید به این کار ادامه می‌دهند. رفع این مشکل دو جزء ضروری را می‌طلبد: والدین باید چیزی را بگویند که هدفی از آن دارند و سپس آن مطالب را جدی بگیرند. پس کلمات خود را با دقت انتخاب کنید، سپس آنها را با صداقت و محکم به کودکان انتقال دهید. کودک شما به‌زودی یاد خواهد گرفت که در نخستین لحظه‌ای که شروع به صحبت می‌کنید، به شما گوش فرادهد. برای نیل به این منظور به نکات زیر توجه کنید:

مجبورش کنید به چشم‌هایتان نگاه کند.
از آنجایی که حواس کودکان به آسانی پرت می‌شود، اطمینان حاصل کنید که هنگام صحبت کردن، به شما نگاه می‌کنند. شاید این مهم‌ترین عامل در پیروی کودک از دستورات با گوش دادن به شما باشد. نشان دهید که منظور شما از تلاقی نگاه چیست. این روش را از طریق یک بازی به کودک بیاموزید: چند متر دورتر از هم بنشینید و به چشم‌های هم نگاه کنید، هرکس زودتر به اطراف نگاه کند بازنده است. اگر کودکتان از نگاه کردن به چشمان شما می‌ترسد یا احساس ناراحتی می‌کند، به او بیاموزید تا به دهان یا تمام صورت شما نگاه کند. گاهی برای جلب توجه یک کودک لازم است تماس جسمی با او داشته باشید. به آرامی دست‌تان را روی شانه‌‌اش بگذارید یا درصورت لزوم، دو تا دست‌تان را روی شانه‌هایش قرار دهید و با ملایمت صورتش را به طرف خود نگاه دارید. فقط گاهی از این روش استفاده کنید و بکوشید به استفاده از آن عادت نکنید. برای کودکان بزرگ‌تر هرچیزی بیش از یک اشاره کوچک، با دست بر شانه‌‌اش ممکن است به جای جلب توجه، به یک رویارویی بدون ثمر بینجامد. وقتی کودک هنگام صحبت به شما نگاه می‌کند برای این کار او را تشویق کنید و بگذارید بداند که از او راضی هستید. بعدها درصورتی که علاوه بر نگاه کردن به شما، از دستورات نیز پیروی کرد، او را تحسین کنید.

آرام ولی محکم صحبت کنید.
اگر معمولا هنگامی که کاری از کودکتان می‌خواهید صدایتان را بلند می‌کنید، کودک می‌آموزد تا هنگامی که صدایتان را به حداکثر نرسانده‌اید، به شمابی‌توجهی کند. اگر متوجه شدید صدایتان لحظه به‌لحظه بلندتر می‌شود، صبر کنید. یک نفس عمیق بکشید، به چشم‌های کودک خیره شوید، با آهستگی و بسیار شمرده سخن بگویید: «علی، (با یک مکث بین هر کلمه در حالی که به هم نگاه می‌کنید) من... ازت... می‌خوام... لباس‌هات رو... همین حالا... جمع کنی... و توی... کمد... بگذاری.»

از جملات پرسشی اجتناب کنید.
وقتی به کودکتان می‌گویید «چطوره لباس‌هات رو جمع کنی‌!» اگر پاسخ داد، «حالا نه‌!» متعجب نشوید. اگر بگویید: «می آیی حالا ظرف‌ها رو تمیز کنیم‌؟» این فرصت را به او داده‌اید تا بگوید: «نه نمی‌یام». اگر در مورد چیزی که می‌خواهید کودکتان انجام دهد سؤالی در ذهن ندارید، از جملات قاطع استفاده کنید تا دقیقا بداند چه کاری باید بکند و به علاوه آن را چه موقع، کجا و چگونه انجام دهد.

با جملات ساده صحبت کنید.
از کلماتی که کودکتان آنها را نمی‌فهمد استفاده نـکنیــد. ســـاده و روشن حرف بزنید و پرچانگی نکنید. دستورات و توضیحات طولانی ممکن است باعث فراموش شدن بخش‌های اصلی صحبت‌تان شود. نوجوانان برای به یادآوردن سرنخ‌های اطلاعات شفاهی، توانایی محدودی دارند. گفت‌وگوهای کوتاه و ساده، همراه با یک عکس‌العمل طبیعی بهتر از یک سخنرانی طولانی، درک و به خاطر سپرده می‌شود. به جای ادامه گفت‌وگو در مورد مسئولیت، ارزش پول و اصول اخلاق، وضعیت را برای کودک روشن کنید: «یا همین حالا از دوچرخه سواری دست می‌کشی، یا یک‌هفته حق سوار شدن نداری.»

احساستان را به کودک بگویید.
بدون آنکه به‌طور مستقیم از کودک انتقاد کنید، به او بگویید که در مورد اعمال و رفتارش چه احساسی دارید؛ برای مثال: «برای اینکه خودت توالت را تمیز نمی‌کنی، واقعا ناراحتم.» یا «وقتی به موقع خونه نمی‌آی واقعا نگران می‌شم.» اگر از جملاتی استفاده کنید که به جای کودک به‌خودتان اشاره کند، می‌توانید از انتقاد، سرزنش یا حمله کردن به کودک بپرهیزید، همچنان احساسات را به‌طور مؤثری بیان کنید.

http://www.ashpazonline.com/forum/forum-f32/topic-t20382.html

ترکیبی منطقی برای نفوذ در دیگران


برای نفوذ کلام و تاثیر گذاری مطلوب، شما باید سه شیوه کلام ولحن و حرکت را با هم استفاده کنید. این، بدان معنا نیست کشما هنگام صحبت کردن، باید خود را به در و دیوار بکوبید. ابدا.
منظور از تغییر لحن و طنین و حرکتف این است که شما به تناسب کلام خود، تنوع موزون و هماهنگی را در لحن و حرکات خود به وجود آورید.
در این تغییرات نباید افراط کنید که ناآرامی گوینده حمل بر اضطراب او می شود و در نتیجه مخاطبان خود را از دست می دهید.
تغییر لحن و طنین به تناسب کلام و حرکت و تغییر وضعیت نیز به تناسب کلام. آن هم نهمداوم و پشت س رهم و افراطی.
نرم و ملایم در عین حال پرشور و جذاب وتاثیر گذار باشید.
سخنرانهای برجسته و معلمان واستادان نمونه، بیش از همه به تاثیر ترکیب منطقی کلام و لحن و حرکات واقفند و از صمیمیت ایجاد شده نیز بهره فراوان می برند.


برگرفته از کتاب صمیمیت ، تاثیر گذاری و نفوذ - م . حورایی
 

شنیدن شرط صمیمیت و نفوذ در دیگران


 
ما اغلب برای آنکه توجه دیگران را به خود جلب کنیم و محبوبیت و صمیمیت! ایجاد کنیم؛ به تکاپو می افتیم و تقلا می کنیم که بگوییم و هر چه بیشتر بگوییم.
تند وتند اطلاعات می دهیم و خاطره تعریف می کنیم و شوخی می کنیم و نظر می دهیم وحرف می زنیم و حرف می زنیم.
حرف زدن، ضد صمیمیت است. با صحبتهای خود رشته های صمیمیت را پنبه می کنید.
این اشتاه را معمولا افرادی مرتکب می شوند که می خواهند در جمعی محبوب و نقل مجلس! باشند، اگر چه خودشان این تصور را ندارند، به زودی عشق و محبت اطرافیان خود را از دست می دهند و نفرت وانزجار آنها را بر می انگیزند.
آنها در جمع دوستان و بستگان خود با هیجان از هر چیزی صحبت می کنند و به دیگران کمتر فرصت می دهند.
انسانها بیشتر تمایل به گفتن دارند تا شنیدن.
هر چه بیشتر سکوت کنید و سکوت کنید و گوش بدهید صمیمی تر و با نفوذتر می شوید.
همه ما دوست داریم که صحبت بکنیم و به کسانی که به صحبتهای ماخوب و مشتاقانه گوش می دهند، علاقه مند می شویم.
یکی از علل محبوب شدن برخی روانکاوان و یا از بین رفتن محبوبیت بعضی دیگر از آنها، همین شنیدن و یا گفتن است.
روانکاوی که میکروفون را به بیمار می سپارد به قابل قبول بودن و محبوبیت خود، کمک کرده است و سوژه از اینکه می گوید و می گوید وکسی وسط حرفهایش نمی پرد، لذت و سبکی و علاقه ژرفی را احساس می کند. روانکاوی که سریع راه حل ارائه می دهد و دراره راه حل ها گفتگو می کند؛ عملا تاثیر گذاری خود را کم می کند.
باید خیلی بیشتر از آنچه که می گویید بشنوید. از قدیم گفته اند دو چندان که می گویی، می شنو.
کسی که زیاد حرف می زند؛ نیاز به گفتن دارد و سکوت شما ایننیاز را در او مرتفع می سازد و صبر شما تاثیر صمیمانه خود را می گذارد.
محبوبیتی که شما به دنبال آن هستید؛ با سکوت میسر می گردد نه با گفتن.
بشنوید. بشنوید. و باز هم بشنوید.
اشخاصی که مدام نصحیت می کنند، فراوان راهنمایی می کنند و انتقاد می کنند و مثل کلاغ، قارقار می کنند؛ شما را کلافه و منزجر می سازند.
خانمی که به محض ورود شوهرش به منزل، شروع می کند به گفتن و گفتن؛ از تاثیر گذاری خودمی کاهد و آقایی که از شنیدن گفته های خانم اجتناب می کند و حوصله شنیدن ندارد از صمیمیت موجود می کاهد.
در جمه دوستان و بستگان که قرار می گیرید، مراقب باشید بیش از همه گوش کنید و کمتر از همه، حرف بزنید. حتی به دیگران، علاقه مندی خود را برای شنیدن نشان دهید.
وقتی کمتر حرف می زنیم؛ کمتر هم دروغ می گوییم؛ مبالغه می کنیم؛ مسخره و انتقاد می کنیم و کمتر پشت سر دیگران حرف می زنیم؛ و همین موضوع، شخصیت مثبت تری را در ذهن دیگران از ما ایجاد می کند که به صمیمیت ما کمک می کند.
حتی فروشنده ها، به جای آنکه خودشان از محصولات خود تعریف وتمجید کنند. (که اغلب مشتریها هم به این تعریف کردنها بدبین هستند) بهتر است که بگذارند مشتری صحبت کند، از چیزی که قبلا خریده. از جنسهایی که قبلا دیده از چیزهایی که نیاز دارد و ...
حتی اجازه دهید که از گرانی اجناس بگوید. فروشنده ها باید شنونده های قابل و پرحوصله های باشند تا خریدار با آنها صمیمی شود. اگر خریدار، داد و بیداد می کند که گران است، خیلی وقتها فقط برای آناست که گفته باسد و مخالفت فروشنده که: «نه، ارزان است»، «کیفیت بهتری دارد» و ... در بدو امر، بسیار غلط است.
خریداری که می بیند باواکنش منفی از سوی شما مواجه نشده؛ کم کم از شما خوشش می آید و از شما خرید می کند. ضمن آنکه سکوت شما، بی طرفی شماو حتی اینکه شما حق را به مشتری می دهید، در ذهن او القاء می کند. فروشنده ای که در صورت نارضایتی مشتری،دفاع و مقابله را شروع می کند و قصد دارد توجیه و تفسیر برای مشتری بیاورد و می گوید و می گوید؛ عملا مشتری خود را زا دست می دهد.
هر چه سکوت شما نسبت به گفته های شما کمتر باشد؛ ارزش بیشتری به کلمات و گفته های شما داده می شود و شما شخصیت قابل قبول تری برای مخاطب خود می شوید و این، نفوذ شما را افزایش می دهد.

برگرفته از کتاب صمیمیت ، تاثیر گذاری و نفوذ - م . حورایی