تملق و چاپلوسی آفت جامعه  

 

تملق و چاپلوسی آفت جامعه 
 
 
 نگاهی به پدیده چاپلوسی در سطوح مختلف و بررسی آثار زیانبار ناشی از آن  

 
درفرهنگها و مناسبات اجتماعی که در آنها ارتباطات بر پایه ضوابط اخلاقی درستی پایه گذاری نشده است ، تملق گوئی یا چاپلوسی بصورت یک ابزار پیشرفت قرار می گیرد . کمبود واقع بینی و شایسته سالاری در سیستمهای اداری و عوالم قدرت و سیاست بعلاوه ، بی نصیب بودن از ما حصل ابتکارات و خلاقییتهای منتج از تعقل گرائی ، برخی افراد را بسوی ستایش گرائی و یا ایجاد رابطه عاطفی مرید و مرادی با مسئولان سیاسی و مدیران دستگاههای مختلف هدایت مینماید . درعرف جامعه ، تملق به معنای اظهار دوستی ظاهری و زبانی است . بعبارت دیگر تملق ، گفتاری زیبا و دلنشین است که در طرفداری از دیگری اظهار میگردد .

از این رو میتوان گفت که شخص متملق به آنچه در ضمیر خویش ندارد ، تظاهر میکند . در واکاوی عوامل پیدایش رفتار تملق آمیز باید دو دسته را مد نظر داشت ، عده ای که ستایش طلب بوده و توقع تمجید کاذب را داشته و گروهی که هراسی از ریاکاری و ثنای بیش از اندازه دیگران ندارند . نیازبه موقعیت های اجتماعی بهتر و حرص به تزاید مالی گروههای یاد شده ، سرنوشت آنان را بهم گره زده و محتاج یکدیگر می سازد . ثناگوئی و ثناخواهی در حقیقت لازم و ملزوم هم میباشند . یکی بدلیل نیاز به کسب شهرت و قدرت و دیگری بدلیل رسیدن به سود و منفعت ، پس میتوان در کنار هر قدرت طلبی ، تملق گوئی را رصد نمود . چاپلوسی نیز عبارت است از خوشامدگوئی همراه با چرب زبانی و فریب کاری . بنابراین چاپلوس به کسی گفته میشود که با ظاهری متوسل به فروتنی میکوشد تا مخاطب خویش را جذب نموده و فریب دهد . دو عامل عمده باعث پیدایش چاپلوسان در هر زمان و مکانی می شود ، نخست طمع ورزی و زیاده خواهی در به چنگ آوردن امتیازات مادی و در پی آن تضمین منافع شخصی ، دوم ستایش طلبانی که همواره توسط زبان و تبلیغ چاپلوسان کسب اعتبار کرده ، به کمک آنان مبادرت به تثبیت قدرت و موقعیت خود میکنند .

در حقیقت ستایش خواهان ، چاپلوسان را دوست داشته ، آنان را اطراف خود جمع می کنند ، چرا که ایشان از شنیدن تعریف و تمجیدهای بی اساس لذت می برند و از اظهار نظرهای انتقاد آمیز سازنده نگران و هراسان میشوند . از جمله ویژگیهای شخصیتی قدرت طلبان ، خودبزرگ بینی ، خودپسندی و دست آخر خودگامگی میباشند . در واقع کسانی دچارخودبزرگ بینی می شوند که به قدرت ، ثروت ، موقعیت و مقام خویش دل خوش می باشند . در مقابل نیز ستایش کنندگان به دلیل ویژگی های شخصیتی خویش همچون خود کم بینی ، فرصت طلبی و منفعت اندیشی زمینه های لازم را برای چاپلوسی و تملق گوئی فراهم می آورند . در نتیجه اشخاص خود بزرگ بین و خود پسند نیز به تدریج رویکرد خودکامگی پیدا کرده و اسیر خواسته های غیر اصولی و نفسانی خود میشوند .

آنها از دوراندیشی ، تفکر و مشورت خیرخواهانه بدورند ، برای درایت و تجربه دیگران حرمت و جایگاهی قائل نبوده و با پرونده سازیهای گوناگون آنان را از چرخه تصمیم گیریها خارج میسازند . سطح توقع خودپسندها از نزدیکان بویژه زیر دستان خود ، بطور روزافزون افزایش یافته و کوچکترین ناهماهنگی را ، توطئه تلقی کرده و ایشان را مستحق غضب و مجازات میدانند . آنها معمولاً از واقعیت گریزانند ، به کسانی که ایشان را در مسیر اشتباه بیهوده می ستایند گرایش پیدا می کنند . در حقیقت متملقین زبان باز همواره به سراغ مسئولینی میروند که توانائی و تخصص اندکی در امر مدیریت معقولانه و واقع بینانه داشته و از تعریف و تمجید های دیگران لذت می برند . ویژگی بارز اینگونه مدیران ناشایسته عدم انتقاد پذیری است . آنان اگر چه در درون به کاستی های اخلاقی و مدیریتی خویش واقفند ، اما تمایل ندارند که صدای اعتراض آمیزی از زیر مجموعه مدیریتی و یا خارج از حیطه مسئولیتشان شنیده شود .

تصورشان این است که انتقاد کننده قصد تضعیف موقعیت و تخریب شخصیت شان را دارد . به این دلیل ، متوسل به کسانی می شوند که بدون هیچ دلیلی از آنها تجلیل و تعریف کرده ، به بزرگ نمائی تصمیمات و نظراتشان میپردازند . بنابراین خودپسندی و خودخواهی انسان را از دستیابی به واقعییات ملموس محیط اطراف و جامعه باز میدارد و او را به خودستائی و جذب چاپلوسان سوق میدهد . بدون شک حفظ موقعیت های ناسالم چه به لحاظ زمینه سازی و چه به لجاظ تداوم ، ستودن های ناروا و بی پایه را می طلبد . اگر در ریشه های روانی و اجتماعی پدیده تملق تأمل شود دانسته میشود که ماهیتاً چاپلوسان و صاحبان زر و زور یک نوع همراهی با هم دارند . یعنی کسی که دوست دارد او را گاه و بی گاه و حتی بی جهت بستایند همانند کسی است که بی پروا دیگری را می ستاید و او را بیشتر از آنچه هست می شناساند . گاهی اشخاص در ستایش دیگران ، بویژه بزرگان حد و مرزی قائل نیستند و معمولاً از مسیر اعتدال و انصاف خارج می شوند . این گروه از ستایش گران ، در حقیقت اهل لفاظی و چرب زبانی هستند و کم ترین ارادت و علاقه ای به ستایش شونده نداشته بلکه می کوشند افراد شایسته و با سابقه را با ستایش های بی مورد خویش دچار غرور و خودپسندی ساخته و از حرکت در مسیر معقولانه بازدارند . حضرت امام رحمت اله علیه بارها در زمان حیاتشان یادآور میشدند که فرصت طلبان از این دست همواره اهل تقدس و تظاهر بوده و تزویر پیشه اند . ایشان میفرمودند ، شما مطمئن باشید که این منحرفین و منافقین و آنهائی که دستشان از این کشور کوتاه شده است ، با هر حیله ای که شده میخواهند در همه جای کشور نفوذ کنند و چه بسا اشخاصی با ظاهر بسیار صالح در حضور شماها ، بیش تر از شماها در قید و بند اسلام بوده و فریاد واسلاما می زنند .

حکومت ها از طریق متملقین جهان سیاست و مناصب حاکمیتی آسیب پذیرند . نمی توان تلاش اینگونه چاپلوسان را در مرز تملق گرائی محض و اظهار عبارت ها و واژه های خوشایند محدود ساخت . آنها در حقیقت با ترفندهای مختلف زمام امور کشور را در دست می گیرند و مسئولان رده بالای جامعه را وسیله ای برای رسیدن به خواسته ها و مقاصد سیاسی شان می دانند . بنابراین تملق را باید پوشش زیبا و فریبنده ای تلقی نمود که تملق گو ذات خود و سلطه طلبی اش را زیر آن پنهان میکند . در واقع شخص متملق بازیگردان صفحه ها بوده و ستایش شدگان از هر دسته و گروهی همچون مهره های شطرنج در دست او میباشند . بعبارتی ستایش گران در زیر مجموعه مدیریت ها ، اساساً اهل حیله و فریب بوده ، فرد ستایش طلب را به دلیل احساس نیاز به قدرت و موقعیت برتر یا حفظ منافع به بازی می گیرند . آنها هیچ گونه اعتقاد و پای بندی به اصول نداشته ، به راحتی گروهی را ترک کرده و وارد گروه دیگری می شوند . در حقیقت اینگونه تملق گویان به دنبال فرصت های مناسب و موثر در رسیدن به منافع اقتصادی و سیاسی خود میباشند . پس اگر ناچار به ورود در عرصه مذهب باشند ، در مقدس نمائی و جانب داری از ارزش های دینی ، بیش از مومنان واقعی حساسیت نشان داده و فریاد خواهند زد . تحریک مرموزانه جامعه بر ضد مسئولین و نخبگان شایسته و معتدل ، از جمله طرفند هائی است که فرصت طلبان تملق گو به کار می گیرند . در مراکز قدرت ، غالباً چنین کسانی بطور زیرکانه فعالیت می کنند و بیشتر از مسئولین دلسوز واقعی خودنمائی میکنند .

آنها چنان در چاپلوسی تخصص داشته که در زمانی کوتاه میتوانند از افرادی گم نام بتی ساخته و در مسیر پیشرفت و سازندگی کشور خلل های جدی وارد کرده ، جامعه را از تحول گرائی در جهت تعقل باز بدارند . ظهور اینگونه منافقان در تاریخ را باید پدیده ای اجتناب ناپذیر دانست ، زیرا هر گاه قدرتی شکل گیرد ، آنها از حاشیه به متن قدرت ها وارد میشوند ، بطوریکه تشخیص آنها از افراد سالم و شایسته بسیار دشوار است . حداقل میتوان گفت که جامعه و قدرت طلبان ستایش گرا نیز به آسانی نمی توانند آنان را از مراکز تصمیم سازی بیرون برانند . در نتیجه همانطوریکه عرض شد ، افراد فهیم و توانا آرام آرام به حاشیه حاکمیت رانده شده و چه بسا هدف دشمنی و اتهام اینگونه چاپلوسان قرار می گیرند ، زیرا چنین اشخاص با کفایتی هیچ گونه نیازی به تظاهر و تمجید غیر منطقی از دیگران نداشته و اساساً از هر گونه تملق گوئی بیزارند . شاید ظاهر افراد چاپلوس این نکته را در افکار سطوح مختلف اجتماعی متبادر سازد که آنان هیچ خطری ندارند ، چون کارشان فقط خوشامد گوئی و کرنش کردن است ، اما با بررسی برخی از مقاطع خطیر تاریخی خواسته در دوران پادشاهان و سلاطین گذشته ، نشان میدهد که افراد متملق و چاپلوس ، چه بسیار زمینه ساز تغییرات بغرنجی در سرنوشت ملت شده اند که قابل پیش بینی نبوده است . در حقیقت چاپلوسان را باید صیادانی دانست که همیشه در کمینند تا شکار خود را صید نمایند . داستان میرزا آغا خان های نوری و امیرکبیران ناصرالدین شاهی ادوار مختلف مملکت همواره ورد کلام خیر خواهان کشور بوده که جامعه را از ابتلای مکرر به سرنوشت شوم ناشی از رفتار اینگونه متملقین بر حذر میدارند . دورود خدا به روح پاک شهدائیکه بخاطر حفظ امنیت و اعتلای سرزمین همیشه سربلند ایران جان با ارزششان را فدا نمودند .
 
 
   هوشنگ پورخزائی 
 
 
   مقالات ارسالی به آفتاب

 

چگونه سخن بگوییم؟  

 

چگونه سخن بگوییم؟ 
 
 
 هر ارتباط زمانی حول یک موضوع خاص مانند خرید و فروش، تحصیل و غیره رخ می دهد. بدیهی است هرکدام از بافت های مکالمه ای یاد شده حوزه های واژگانی خاص خود را دارد و ما هنگام سخن گفتن از واژگان مخصوص حوزه مورد نظر استفاده می کنیم...  
 
مهارت سخن گفتن شامل تعدادی مهارت است که یادگیری و به کار بردن صحیح آنها باعث افزایش کیفیت سخن گفتن خواهد شد.

این مهارت ها عبارتند از:

▪ آغاز صحیح مکالمه (جلب توجه شنونده)

▪ استفاده از واژه هایی متناسب با موقعیت ارتباط (موضوع صحبت، پایگاه اجتماعی طرف گفت وگو و موقعیت زمانی و مکانی گفت وگو)

▪ کاربرد مناسب عوامل فرازبانی مانند سرعت، شدت (بلندی و کوتاهی صدا)، مکث و زیر و بمی صدا

▪ کاربرد صحیح نشانه های غیرکلامی (حرکات بدن و ژست های چهره)

▪ رعایت نوبت در سخن گفتن

▪ استفاده مناسب از خرده مهارت توضیح دادن

▪ استفاده مناسب از خرده مهارت پرسیدن

● آغاز صحیح مکالمه

آیا هرگز به ارتباطات شفاهی خود فکر کرده اید؟ شما چگونه به دیگران می فهمانید که می خواهید صحبت کنید؟

شروع خوب یا آماده سازی چیزی بیش از مثلاً یک معارفه ساده در آغاز مکالمه شفاهی است. این مهارت کارکردهای متنوعی دارد. ایجاد حالت آمادگی در شنونده از طریق برقراری تفاهم، جلب توجه و افزایش انگیزش، مشخص کردن انتظارات ما از شنوندگان، تشریح نقش دو طرف (گوینده و شنونده) در ادامه رویداد ارتباطی مورد نظر و یادآوری ارتباط های قبلی و تعیین سطح اطلاعات شنونده در زمینه مورد بحث از مهم ترین کارکردهای یک شروع خوب هستند.

به عبارت دیگر آماده سازی مناسب دیگران باعث جلب توجه مخاطب و افزایش انگیزه او می شود که خود به خود فرد را به سوی مشارکت در رویدادهای ارتباطی می کشد.

● استفاده از واژه های متناسب با موقعیت ارتباطی

هر ارتباط زمانی حول یک موضوع خاص مانند خرید و فروش، تحصیل و غیره رخ می دهد. بدیهی است هرکدام از بافت های مکالمه ای یاد شده حوزه های واژگانی خاص خود را دارد و ما هنگام سخن گفتن از واژگان مخصوص حوزه مورد نظر استفاده می کنیم.

نکته مهمی که هنگام سخن گفتن باید به آن توجه کنیم، پایگاه اجتماعی (سن، شغل، جنس و...) مخاطب است. به طور مثال هر زن یا مردی هنگام صحبت با جنس مخالف خود نباید از همان زبانی استفاده کند که هنگام صحبت با هم جنس خود استفاده می کند همچنین نوجوانان و جوانان در صحبت هایشان در جمع همسالان از الفاظی استفاده می کنند که نباید هنگام صحبت با بزرگسالان استفاده کنند زمان و مکان هم در این مورد بسیار حائز اهمیت است. جوانان باید یاد بگیرند فضای گفت وگو در زمین ورزش، کلاس درس، خانواده و دیگر محیط های زمانی و مکانی متفاوت است و در هر فضا باید به گونه ای سخن گفت.

● نشانه های غیرکلامی

نشانه های غیرکلامی گاهی می توانند جایگزین پیام های کلامی شوند. مثلا به جای گفتن بله می توان در برخی موقعیت ها با حرکت سر به سمت پایین از نشانه غیرکلامی استفاده کرد. این نشانه ها گاهی به نقش تقویت کننده پیام های کلامی ظاهر می شوند مثلا هنگامی که در هنگام خداحافظی دست خود را هم تکان می دهیم. به طور کلی می توان نشانه های غیرکلامی را به دو گروه تقسیم کرد: حرکات اعضای بدن که هنگام انتقال افکار خود به دیگران استفاده می کنیم و ژست های چهره و حرکات چشم که هنگام برقراری ارتباط و انتقال افکار از آن استفاده می کنیم.

● رعایت نوبت

براساس قاعده ای که پذیرفته شده است شرکت کنندگان در یک گفت وگو نقش خود را باید به نوبت به عنوان شنونده یا گوینده ایفا کنند. این قاعده بر این اساس که تا یکی از دو طرف به تناسب از سهم خود استفاده نکرده و سخن خود را به پایان نرسانده است، دیگری شروع به سخن گفتن نمی کند. این قاعده به همه می آموزد که شنونده خوبی برای پیام های دیگران باشند و به اصطلاح وسط حرف دیگران نپرند. رعایت این قاعده بسیار مهم است.

● مهارت توضیح دادن

یکی از مهم ترین خرده مهارت های سخن گفتن؛ توضیح دادن است. توضیح دادن یعنی فهماندن مطالب به دیگران که بخش زیادی از مکالمات روزمره ما را شامل می شود. در واقع همه ما به جز در مواردی که در حال پرسیدن، امر کردن و همدلی هستیم مشغول ارائه اطلاعات، اخبار، راهنمایی، توجیه و در یک کلام توضیح دادن هستیم. توضیح دادن باید به طور سازمان یافته یا استفاده از اصطلاحات درست و مناسب باشد. ما باید قبل از هر توضیحی روی موضوع اصلی متمرکز شویم و سپس به صورت توصیفی، تفسیری یا استدلالی به توضیح موضوع موردنظرمان بپردازیم.

● مهارت پرسیدن

یکی از متداول ترین کارهایی که ما هر روز از آن در تفهیم و تفاهم با دیگران استفاده می کنیم پرسش است. پرسش های ما بیشتر کلامی هستند اما گاهی هم غیرکلامی هستند. هنگامی که دانش آموزی سر کلاس دست خود را برای کسب اجازه سخن گفتن بالا می برد در واقع از استاد خود می پرسد آیا اجازه صحبت کردن دارد یا نه.

مطالعات نشان می دهد که بین ۳۰ تا ۴۰ درصد گفته های مردم جمله های پرسشی است. کسب اطلاعات از حالت های عاطفی، وضعیت جسمی و روانی مخاطب، ایجاد علاقه و کنجکاوی در مخاطب، به حداکثر رساندن فعالیت ذهنی و عملی مخاطب سنجش میزان دانش مخاطب، ترویج و تشویق تفکر انتقادی و قضاوت در مخاطب، تشویق مخاطب برای شرکت در بحث و جلب توجه او از طریق پرسیدن سوالات غیرمعمول از مهم ترین کارکردهای پرسش است.

● پایان مکالمه

برای پایان دادن به مکالمه برحسب موقعیت و مخاطب نیاز به مقدمه چینی است و باید از شیوه مناسبی بهره گرفت. خاتمه دادن به گفتار بدون آمادگی طرف مقابل برای این پایان با حالت رضایت بخش به تعامل زبانی کار درستی نیست. برای این کار می توان از علائم و نشانه های کلامی و غیرکلامی استفاده کرد. مثلا نگاه کردن به ساعت.

 
روزنامه تهران امروز

 

ارتباط موثر و قدرت تاثیر گذاری در دیگران

 

ارتباط موثر و قدرت تاثیر گذاری در دیگران

یکى از ابعاد وجودى انسان، «بعد اجتماعى» او است؛ به گونه‏اى که گفته‏اند: انسان موجودى اجتماعى است و باید در بستر اجتماع با هم نوعان خود زندگى کند. پس همان‏طور که در دیگر ابعاد مانند بُعد شناختى و زیستى از رشدى مناسب برخوردار مى‏شود؛ بعد اجتماعى انسان نیز باید به رشد و تکامل کافى برسد تا بتواند به تدریج در صحنه‏هاى گوناگون با دیگران، روابط مناسب‏ترى داشته باشد؛ مهارت‏هاى اجتماعى را یاد بگیرد و در تکامل با هم‏نوعان خود، به یک رشد هماهنگ در تمام ابعاد وجودى خود دست یابد.
 حال اگر به هر دلیلى، فرآیند اجتماعى شدن و یادگیرى مهارت‏هاى ارتباطى با دیگران و اطرافیان، به درستى تحقق پیدا نکند؛ فرد دچار اضطراب و فشارهاى روانى ناشى از آن مى‏شود و زمانى که به صحنه‏هاى متنوع و مختلف اجتماعى گام مى‏نهد، فشار و ناراحتى و کم‏رویى را بیشتر احساس مى‏کند. اگر نتوانیم به دیگران احترام بگذاریم،اگر جرأت نداشته باشیم درباره خواسته ها و یا نیازهایمان با دیگران صحبت کنیم.اگر نتوانیم غیر از حرف های خودمان را بپذیریم و اگر ما با دیگران بدرفتاری کنیم آن وقت تنهایی را تجربه می کنیم و شادی و لذت دوستی های خوب را تجربه نخواهیم کرد.
 برای رسیدن به یک وضعیت مطلوب ارتباطی لازم است تا مهارتهای متفاوتی را فرا گرفته و در مرحله عمل آنها را اجرا نماید.رسیدن به این هدف یعنی برقراری ارتباط مؤثر با دیگران و مورد احترام دیگران بودن و بعنوان فردی قابل احترام مطرح شدن و تأثیرپذیرى یا تأثیرگذارى و حدود و کیفیت آنها، بستگى به توانایى‏ها و قابلیت‏هاى انسان در ابعاد مختلف دارد. مهم‏ترین امورى که در رسیدن به این هدف دخالت دارد، ویژگى‏هاى معنوى و روحى - از قبیل اراده استوار، اخلاق نیکو، حسن معاشرت - و آگاهى‏ها و توانش‏هاى علمى بالا است. اثرگذاری مثبت نیز به میزان انعطاف‏پذیرى و حقیقت‏طلبى شخص، ارتباط دارد و عدم تأثیرگذاری برخاسته از ضعف آگاهى و اراده است. بنابراین هر اندازه در تقویت اراده خود و گسترش صفات حسنه و خلق و خوى پسندیده و افزون‏سازى آگاهى‏ها ودانش‏هاى خویش به ویژه در زمینه مسائل دینى، فرهنگى و اجتماعى و ارتباطات تلاش کنید، به تدریج توان تاثیرگذارى بیشترى خواهید داشت.
 تعریف
 ارتباط مؤثر رابطه ای است که در آن شخص بگونه ای عمل می کند که در آن علاوه بر اینکه می تواند در افراد تاثیرگذاشته و به خواسته هایش برسد، افراد مقابل نیز احساس رضایت دارند. این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند از طریق ارتباط کلامی و غیر کلامی و مناسب با فرهنگ جامعه و موقعیت، خواسته های خود را بیان کند بدین معنی که فرد بتواند نظرها، عقاید، خواسته ها، نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید.
 انواع ارتباط
 الف) ارتباط قدرت مدار خود محور
 شخصی که چنین رفتاری دارد معمولاً :
 1.می خواهد نظر خودش را به دیگران تحمیل کند
 2.حوصله گوش دادن به حرفهای دیگران را ندارد
 3.بیشتر نصیحت می کند، پند و اندرز می دهد
 4.رفتارش مستبدانه و دیکتاتوری است
 5.حرف،حرف خودش است دائم فرمان می دهد
 6.دیگران را از عاقبت کارهایشان می ترساند
 ب) ارتباط منفی و منفعل
 در این روش شخص آگاهانه سعی می کند:
 1.از درگیری اجتناب کند حتی اگر نتیجه اش رنج بردن خودش باشد
 2.به جای عمل ،عکس العمل نشان می دهد
 3.خواسته های دیگران را به خواسته های خود ترجیح می دهد و اطرافیان هم بیشتر از رفتار او سوءاستفاده کرده و از طرف آنها تصمیم می گیرند و سهم آنها را در رابطه انکار می کنند یا به آنها کار بیشتری ارجاع می دهند.
 ج) ارتباط مؤثر و مثبت
 شخصی که رفتاری مثبت و تأثیر گذار دارد:
 1.در درجه اول با خودش و درونش رابطه ای آگاهانه دارد
 2.خود و دیگران را آنطور که هستند می پذیرد
 3.به نیازها،احساس ها،افکار و ارزشهای خود واقف است
 4.به رهبری اراده خود برای نیازهای خود فعالیت می کند
 5.در صورتیکه در این زمینه به کمک دیگران نیاز پیدا کند،آن را بیان می کند و از دیگران کمک می خواهد و در عین حال برای دیگران و حقوقشان هم احترام قائل است
 6.از سلامت روانی برخوردار است
 7.برای کسب حقوقش مقاومت می کند
 8.می تواند احساسها،خواسته ها و عقاید خود را صادقانه بیان کند
 9.قابل اعتماد،سازگار،باز و روراست است
 10.نظر و اراده خود رابه دیگران تحمیل نمی کند
 11.به حقوق دیگران آسیب نمی رساند
 12.از عزت نفس بالایی برخوردار است و برای رسیدن به خواسته هایش قدم اول را برمی دارد.

 


 راهکارهایی برای رسیدن به یک ارتباط موثر و تاثیر گذار
 1- اعتماد دیگران را جلب کنید.
 مردم خود به خود در مقابل افرادی که می خواهند نظراتشان را تغییر دهند هشیارانه رفتار می کنند. به همین دلیل است که جلب اعتماد آنها یکی از مهمترین قدم ها است. باید به آنها ثابت کنید که فردی بی ریا و صادق هستید و نظرات مفیدی دارید. باید تسلط کامل روی صحبت های خود داشته باشید.باید این نکته را فراموش نکنید عنصری که در اعتمادسازی نقش مؤثری دارد عنصر شناخت است؛ یعنی سطح شناختی و درک افراد را باید در نظر گرفت و براساس میزان درک و شناخت آنها با آنها صحبت کرد. توجه به این سه عنصر عاطفی، شناختی و انگیزشی در افراد موجب ایجاد اعتماد در آنها نسبت به خود می شود. وقتی که شما این اعتماد را در آنها نسبت به خود ایجاد کردید آنگاه می توانید تأثیرگذار باشید .
 2- نقطه ی مشترک پیدا کنید.
 افراد زیادی در مورد مسائل و موضوعات مختلف نقطه نظرات مشابهی دارند. به مخاطبین خود نشان دهید که افکار و ایده های شما با مال آنها سازگار است. باید خودتان را جای آنها بگذارید، نگرانی های آنها را بفهمید و نسبت به احساساتشان همدلی نشان دهید.از این طریق مى‏توان خود را به جاى یک فرد قرار داد و به دنیاى درونى و تجربه‏هاى شخصى او راه پیدا کرد. بدین وسیله مى‏توان تجربه‏هاى هیجانى مختلف، نگرانى‏ها، اضطراب‏ها، غم‏ها و مشکلات دیگرى را درک کرد. طرف مقابل نیز احساس‏هاى خود را به طور کلامى بیان خواهد کرد و ارتباط بیشتر و بهتر ایجاد خواهد شد. در چنین وضعیتى است که فرد مى‏تواند به بررسى هر چه بیشتر گفته‏هاى او بپردازد و به تدریج علت تجربه‏هاى تلخ و مشکلاتش را جویا شود و به حل آنها بپردازد. خداوند، پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم را چنین توصیف مى‏کند: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِمتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ {رَحِیمٌ»A توبه (9)، آیه 159).؛ «رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنج‏هاى شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است». عبارت «من انفسکم» اشاره به شدت ارتباط آن حضرت با مردم است؛ گویى پاره‏اى از جان مردم و از روح جامعه در شکل پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم ظاهر شده است و هرگونه ناراحتى و زیان و ضررى که به مردم برسد، براى او سخت ناراحت کننده است. او نسبت به مردم بى‏تفاوت نیست و از رنج‏هاى آنان رنج مى‏برد. این صفت باطنى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بود که توانست در دل و قلب مردم جاى گیرد و تأثیرگذارى‏اش را چندین برابر کند.
 3-شنونده خوبی باشید.
 بکوشید شنونده خوبى باشید و زمینه‏اى فراهم آورید که دیگران درباره خود، براى شما حرف بزنند. اگر کسى احساس کند شنونده خوبى براى سخنان خود یافته است، به راحتى مى‏تواند افکار و احساسات خود را به او منتقل کند و به ایجاد ارتباط با او اقدام نماید. در این مرحله شنونده مى‏تواند به تأثیرگذار خوبى تبدیل شود. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم شنونده بسیار خوبى بود. همین خلق نیکوى آن حضرت، یکى از مهم‏ترین عوامل مقبولیت و محبوبیت او بین مردم بود و موجب شد که آن حضرت بتواند تأثیرات عمیقى بر مردم به جاى گذارد.
 4- ابراز علاقه کنید.
 کسی افراد خودخواه و مغرور را دوست ندارد. حتی اگر بدانید و مطمئن باشید که نظر شما بهترین است، اگر خودبین و خودخواه باشید دیگر کسی به حرفهایتان گوش نخواهد داد. صمیمانه دیگران را دوست داشته باشید و محبت قلبى خود را به آنان اظهار دارید. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم فرموده است: «هرگاه یکى از شما به برادر [دینى‏] خود علاقه‏مند شد، محبت خود را به او ابراز کند. این کار افراد را بیشتر به هم پیوند مى‏دهد»«اذا احبّ احدکم اخاه فلیعلمه فانّه اصلح لذات البین؛...»، (رى شهرى، محمد، دوستى در قرآن و حدیث، ترجمه سید حسن اسلامى) علاقه قلبى و ابراز آن مهم‏ترین گشاینده راه ارتباط مفید و مؤثر است.
 5- صادق باشید.
 هر دو جنبه ی مثبت و منفی نظراتتان معرفی کنید. این کاری بسیار معقول است. هیچوقت در مورد نقاط منفی آن دروغ نگویید چون اگر مخاطبین این مسئله را متوجه شوند که آنها را فریب داده اید از شما خشمگین خواهند شد. و هیچوقت دوباره به شما اعتماد نمی کنند.نقطه نظرات و دیدگاه‏هاى خویش را بر دیگران تحمیل نکنید. مردم سخن چنین کسى را نمى‏پذیرند و با فردى که همچون یک سرپرست با ایشان رفتار کند، دوستى نمى‏ورزند و به او اعتماد نمى‏کنند.
 6- منافع شخصیشان را به آنها یادآور شوید.
 وقتی منافع شخصی افراد را از یک ایده به آنها توضیح دهید، شانس بیشتری برای متقاعد کردن آنها دارید. چون آنچه از این نظر نصیب آنها می آید آن چیزی است که همه به آن فکر می کنند. برای انجام این مسئله ابتدا باید نیازهای مخاطبینتان را دریابید. توجه آنها را با گفتن نیازهایشان جلب کرده و به آنها بگویید که چور می توانید آنها را راضی کنید.
 7-پذیرش مثبت بدون شرط داشته باشید.
 کاری کنید که طرف مقابل احساس کند او را به دلیل ارزش ذاتى‏اش پذیرفته‏اید و به او اهمیت مى‏دهید و به عنوان یک انسان مورد احترام صادقانه و خالصانه شما قرار گرفته است و بدون توجه به نکات ضعف و عیوبى که دارد مورد پذیرش شما است. این توجه و پذیرش مثبت، به طرف مقابل احساس ارزشمندى مى‏بخشد و تأثیر پذیرى‏اش را نسبت به شما افزایش مى‏دهد. بنابراین باید طرف مقابل را بدون قید و شرط و صرفاً به خاطر ارزش ذاتى و ماهیت انسانى‏اش، پذیرفت و به او احترام صادقانه گذاشت.
 8-ابراز احساسات کنید.
 یکى دیگر از عوامل مؤثر در برقرارى ارتباط مؤثر، تشخیص دقیق احساسات طرف مقابل و برجسته کردن آنها است. با بازگردانى احساسات به گوینده، به او القاء مى‏کنیم که سخنانش را فهمیده و براى او ارج و احترام قائلیم. شنونده خوب، آن است که با ابراز احساسات مثبت، به عنوان بازخورد، تأثیرگذارى خود را افزایش دهد. ابراز احساسات، نظیر حرکت سر به نشانه تأیید گفتار طرف مقابل، باز کردن چشم‏ها و کشیدگى صورت به موقع شگفت زدگى، تحسین زبانى واستفاده از بعضى تکیه کلام‏ها چون آفرین، چه جالب و... است. به عبارت دیگر به پیام‏هاى کلامى و غیرکلامى مخاطبان، پاسخ و واکنشى صادقانه، عینى، دلسوزانه و همدلانه داشته باشید تا آنان دریابند شما به آنچه آنها مى‏گویند، گوش فرا مى‏دهید و صحبت‏هاى آنان را دنبال مى‏کنید
 9-عدم سرزنش مستقیم.
 در صورتى که اشتباه و لغزشى در طرف مقابل مشاهده کردید، به طور مستقیم از او گلایه نکنید و وى را مورد انتقاد مستقیم و سرزنش قرار ندهید. وقتى تذکر اخلاقى با کنایه و اشاره گفته شود، زودتر اثر مى‏بخشد تا اینکه با صراحت از گناه یا اشتباه نام برده و انتقاد گردد. چه بسا برخورد مستقیم و بى‏پرده با گناه و لغزش در مراحل اولیه، سبب گستاخى و جرأت بیشتر وى شود و زشتى کار در نظر او رنگ باخته و به توجیه آن بپردازد و یا به شکل دیگرى مقاومت کند. بنابراین باید مانند یک دوست دلسوز یا مشاورى دانا با او برخورد شود. امیرمؤمنان على‏علیه السلام مى‏فرماید: «موقعى که جوان نورسى را به سبب گناهانش، نکوهش مى‏کنى، مراقب باش که قسمتى از لغزش‏هایش را نادیده انگارى و از تمام جهات مورد اعتراض و توبیخش قرار ندهى، تا جوان به عکس العمل وارد نشود و نخواهد از راه عناد و لجاج، بر شما پیروز گردد(ابن ابى الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‏البلاغه، تحقیق مجدد ابوالفضل ابراهیم)
 10- از نقطه مثبت آغاز کنید.
 چیزهایی را پیدا کنید که مخاطبینتان به آن افتخار می کنند، چه مربوط به استعدادهایشان باشد و چه مشغولیاتشان. وقتی شما افراد را تحسین می کنید، نشان می دهید که توانایی های آنها را شناخته اید. با این کار آنها میل بیشتری به شنیدن حرفهایتان خواهند داشت. یک یا چند نکته مثبت و ارزشمند را در طرف مقابل شناسایى و برجسته سازید و با تحسین صادقانه به جهت وجود آن امر مثبت، ارتباط خود را با وى محکم سازید و هیچ‏گاه رابطه خود را با نکته‏اى منفى آغاز نکنید.
 11- از متخصصین استفاده کنید.
 همه افراد متخصص را دوست دارند. اگر کارشناسی چیزی در مورد موضوعی بگوید، حتماً حرف درستی زده است. حرف های خود را با حرف های متخصصین و کارشناسان مربوطه تطبیق دهید.
 12- فعال باشید.
 با دوستان و نزدیکان سرسخن را باز کنید و درباره یکی از موضوعات روز و عمومی صحبت کنید و یا درباره نقطه نظرات دیگران فعال برخورد کنید و اظهار نظر نمایید تا با روش و روحیه مواجهه با دیگران آشنا شوید و توان روانی و روحی شما بالا برود.
 13- زمانبندی خوبی داشته باشید.
 برای خوب زمانبندی کردن نیاز به حس ششم دارید. هیچوقت موقعی که افراد زیر استرس و فشارهای روحی هستند سراغشان نروید. وقتی سراغ آنها بروید که راحت بتوانند به حرفهایتان گوش دهند.
 14-خودگشایی کنید.
 قبل از انتقاد از دیگران، مى‏توانید به برخى از اشتباهات، شکست‏ها و ناکامى‏هاى خود در زندگى و چگونگى اصلاح و بهبود آن اشاره کنید. خودگشایى باعث نزدیکى به او شده و فضاى صمیمیت را مى‏گشاید. در اینجا اطلاعاتى در زمینه‏هاى مختلف و برخى مشکلات و پیشینه خود ارائه مى‏دهید. که با زمینه مراوده شما با دیگران مرتبط است. خودگشایى، اضطراب را کاهش مى‏دهد؛ چون آنان اطمینان مى‏یابند که در احساسات یا ترس‏ها، تردیدها، مشکلات، سختى‏ها و ناکامى‏هاى خود تنها نیستند. البته در استفاده از این روش نباید افراط کرد؛ زیرا موجب مى‏شود توجه دیگرى بیش از حد به شخص شما معطوف شود. از طرف دیگر این مسئله نباید موجب افشاى اسرار و رازهاى پنهان آدمى شود.
 15- منحصر به فرد باشید.
 این یک قانون است، هر چیزی که تک تر و منحصر به فرد تر است، قیمت بالاتری هم دارد. خودتان و ایده ها و نظراتتان را منحصر به فرد و تک نمایید. با این کار شنونده هایتان بیشتر خواهند شد. این کار را می توانید با بالا بردن اطلاعات و معلومات در موضوعات و موارد خاص انجام دهید. سعی کنید در کلاس درس درباره یکی از موضوعات رشته تحصیلی و مواد درسی خود, مطالعه بیشتری انجام داده و در قالب کنفرانس و یا سؤال و جواب , مطالب گردآوری شده را به دیگر دانشجویان منتقل کنید.
 16- بی پروا باشید و اعتماد به نفس داشته باشید.
 ممکن است همه جا برای انجام هر کاری این توصیه را شنیده باشید. زیرا واقعاً مسئله ی مهمی است. شما خود باید به عقاید و نظراتتان ایمان داشته باشید تا بتوانید دیگران را هم متقاعد به قبول آنها کنید. سعی کنید اعتماد به نفس خود را بالا ببرید که لازمه آن تسلط داشتن بر موضوع سخن است و باید این اهرم را در اختیار داشته باشید و بعد از آن در برابر هر ذهنیتی که به شما ناتوانی را القا می کند ایستادگی کرده و بلکه خود را کاملا" مسلط و توانا بشمارید و همین اوصاف را به خود تلقین کنید و با خود بگوئید من توانا, قادر, مسلط بر خود, سخنرانی ماهر و زبردست هستم و تحت تاثیر جو و محیط و ایرادات دیگران و حتی مزاحمتهای شنوندگان قرار نمی گیرم.
 17- قدرت بیان داشته باشید.
 وقتی با یکنواختی صحبت کنید، کم کم شنونده هایتان را از دست خواهید داد. باید با انرژی و جالب صحبت کنید، نشان دهید که خودتان هم از نظراتتان به هیجان آمده اید. زیاد مطالعه کنید تا با واژه ها و کلمات و جمله بندی های مختلف بیشتر آشنا شده و هنگام نیاز از آن استفاده کنید و سطح قدرت و توان خود را بالا ببرید. کتاب هایی که درباره سخن و سخنوری و فن ایراد سخنرانی نوشته شده است مطالعه کنید. مانند ((آیین سخنرانی , دیل کارنگی )) انتشارات پیمان و نیز سخن و سخنوری , نوشته مرحوم فلسفی .
 18- معقول باشید.
 مردم دوست دارند معقول جلوه کنند، پس روی منطقشان کار کنید. منطق در کار بسیار مهم است. صحبتهایتان باید قالبی معقول داشته باشد.
 19-انعطاف داشته باشید.
 در عین جدى بودن و جدى رفتار کردن، باید همواره انعطاف‏پذیرى مناسب را حفظ نمود. نباید انتظار داشت تغییر و اصلاح در اندیشه و رفتار طرف مقابل ناگهانى، بلافاصله و یک مرتبه انجام گیرد؛ زیرا این مسئله نیازمند زمان و تدریج است. بنابراین باید به طرف مقابل، زمان و فرصت کافى داد تا به تدریج و تحت تأثیر سخن شما تغییر و تحول لازم را در خود ایجاد کند. خداوند متعال نیز پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم را به خاطر داشتن چنین ویژگى مى‏ستاید و آن را یکى از علل موفقیت آن حضرت معرفى مى‏کند فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ( آل عمران (3)، آیه 159.)«به واسطه رحمت خدا با مردم، خوش خوى و مهربان شدى و اگر تندخوى سخت دل بودى، مردم از گرد تو پراکنده مى‏شدند...». بنابراین اگر کسى بخواهد پیامبرگونه تأثیرگذارى مثبت داشته باشد، باید از انعطاف و بردبارى کافى در برابر ناآگاهى‏ها، نقص‏ها و ضعف‏هاى دیگران برخوردار باشد.
 20- برخورد با نشاط داشته باشید.
 اولین فنّ مؤثر ارتباطى به منظور جلب نظر دیگران و تأثیرگذارى بر آنها، داشتن برخورد شاد و با نشاط است. لحظه اول ملاقات از اهمیت زیادى برخوردار است به نحوى که موفقیت یا شکست در ایجاد ارتباط مؤثر، به آن بستگى دارد. سلام و احوال پرسى کردن، تبسم بر لب داشتن، احترام به طرف مقابل و پذیرش وى راه نفوذ در قلب او است. در فرهنگ اسلامى نیز نسبت به امورى از قبیل سلام کردن، مصافحه، تبسم، احترام، ابراز محبت و علاقه قلبى به دیگران سفارش و اهتمام زیادى وجود داردبا شنوندگانتان همان طوری باید رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. با تُن مناسب صحبت کنید و سر آنها داد نکشید و صدایتان را هرگز بالا نبرید. مهمتر اینکه، کاری نکنید که احساس نادان بودن به آنها دست دهد. به یاد داشته باشید که شما می خواهید با آنها گفتگو کنید نه مشاجره. احترام گذاشتن به مخاطبینتان نباید فراموش شود.
 جهت مطالعه بیشتر به کتابهای زیر رجوع کنید:
 1.آیین سخنوری دیل کارنگی، ترجمه مهرداد مهرین، نشر آریان
 2.چگونه مطلب خود را به صورت موفقیت آمیز بیان کنیم، ترجمه کیوان سپانلو
 3.چگونه زیبا سخن بگوییم، محمد رضا تقدمی
 4.چگونه درجمع سخن بگوییم، ترجمه ادوارد عیسی بیک
 5.ارتباط کلامی، جرالد میلر، ترجمه علی ذکاوتی قراگزلو، چاپ سروش
 6.رمز پیروزی مردان بزرگ، آیت‏الله جعفر سبحانی.
 7.آئین دوست یابى، دیل کارنگى
 8.دوستى و دوستان، سید هادى مدرسى، انتشارات آستان قدس رضوى
 9.دوستى در قرآن، محمدى رى شهرى

http://www.nedayesahar-group.blogsky.com/1390/10/24/post-223/

چگونه بهتر و موثر سخن بگوییم ؟

 

چگونه بهتر و موثر سخن بگوییم ؟
 
به حرف هاي ديگران خوب گوش كنيد ،... بگذاريد بدانند كه براي سخنانشان ارزش قائليد ، اين كار همچنين باعث مي شود تا نقطه نظرات آنها را بهتر بشناسيد و با روحيات ، مطلوب ها و نامطلوب هايشان بيشتر آشنا شويد و راه ارتباط بهتر با آنها را بهتر بيابيد . بدين ترتيب بخش زيادي از راه طولاني ايجاد ارتباط بهتر را بسادگي پيموده ايد !

* اگر پرسشي داشتيد ، بهتر است بجاي كلمه " چرا ؟ " از كلمه ي " چه ... " استفاده كنيد بدين خاطر كه اثر مثبت تري در ذهن طرف مقابل مي گذارد و او را در موضع تدافعي قرار نمي دهد

* سعي كنيد اسم فرد مقابل را بدانيد و بخوبي آنرا بكار بريد

* از تعارفات زيادي و تكلف هاي بي جا و زائد خودداري كنيد تا احساس راحتي و خودماني بودن را به طرف مقابل القاء كنيد

* در هنگام سخن گفتن طرف مقابل ، به صورت و چشمان او نگاه كنيد و آرام باشيد ، بگونه ايكه احساس خستگي ، بي قراري و يا عدم تمايل به ادامه كلام را به طرف مقابل القاء نكنيد

* با وسواس به سخنان طرف مقابل گوش بسپاريد و در صورت لزوم با رعايت اصول از او توضيح بيشتري بخواهيد .
* چگونه سخن گفتن را بياموزيد !

* در حرف زدن شتاب نكنيد.

* قبلاز شروع به بحث ، موضوع مورد بحث و كلمات كليدي آن را چند باربراي خود بازگو كنيد تا در زمان سخن گفتن دچار لكنت و يا فراموشي نشويد


* از جملات كوتاه ، روان ، رسا و ساده استفاده كنيد.

* اعتماد به نفس در زمان حرف زدن را فراموش نكنيد ، چرا كه وقتي خودتان اطمينان زيادي به حرف هايتان نداريد ف نبايد از سايرين انتظار بيشتري داشته باشيد !

* در طول صحبت اگر ديديد كه طرف مقابل تمايل به اظهار نظر دارد به او مجال صحبت دهيد .

* حتي در مقابل عبوس ترين و تند ترين چهره ها ، هرگز بشاشيت و طراوت چهره ي خود را از دست ندهيد .

* وقتي متوجه مي شويد كه طرف مقابل تمايل يا آمادگي روحي ، رواني براي گفتگو ندارد ، بر انجام آن اصرار نداشته باشيد چرا كه در غير اينصورت فقط انرژي گران بهاي خود را به ارزاني و به كمترين قيمت فروخته ايد !

* همگام شدن را بياموزيد !!! سعي كنيد حداقل تا جائي كه قابل انجام است در لحن كلام ، محتوا و ... با طرف مقابل همگام شويد و حتي عبارات و رفتار خود او را مورد استفاده قرار دهيد ، و بمرور او را به سمتي بكشيد كه بايد در آن قرار گيرد .

* سعي كنيد از حربه هائي مثل تهديد ، گوشه و كنايه زدن يا مسخره كردن استفاده نكنيد ، حوصله داشته باشيد و با لطافت اما محكم صحبت كنيد .

* خود پرست نباشيد و سعي نكنيد خود را علامه ي دهر نشان دهيد ، بياد داشته باشيم كه هيچ كس همه چيز را نمي داند !

* سعي كنيد نكات منفي و نامطلوب شخصيت خود را شناسائي كرده و بدور از هر گونه خودخواهي و غرور ، آنها را برطرف كنيد .

* دوست داشتن سايرين را تمرين كنيد ، تا جائيكه احساس كنيد اين يك عادت خوب براي شما شده است ! بسياري از بدي ها و زشت خوئي ها را با اين روش متحول خواهيد كرد .

* بياد داشته باشيد كه برخي از عبارت ها و كلمات باعث ايجاد مقاومت خواهند شد ، اين ها را شناسائي كنيد و تا حد امكان از آنها استفاده نكنيد ، بر عكس تكيه كلام هائي از قبيل : با شما موافقم و ... ، نظر شما را تحسين مي كنم و ... ، به عقيده ي شما احترام مي گذارم و ... ، موجب بيشتر شدن امكان ارتباط با طرف مقابل خواهند شد و شما را به هدفتان نزديك تر خواهند كرد .

* فراموش نكنيد كه از زحمات ديگران و كارهاي خوبشان تشكر و قدرداني كنيد ، اين كار باعث خواهد شد كه بدانند شما انسان قدر شناسي هستيد و ارزش اقدامات مثبت آنها را درك مي كنيد بهمين خاطر اشتياق آنها براي انجام كارهاي بهتر و مهمتر براي شما ، بيشتر خواهد شد !

http://ehsasati.blogfa.com/post-44.aspx

امان از حرف مردم...!  

 

امان از حرف مردم...! 
 
 
 در برخی جوامع خیلی مهم و پیشرفته دنیا، مردم خوب کوچه و بازار و در و همسایه با تحقیق شبانه روزی به این نتیجه رسیده اند که انسان ها هر کاری هم بکنند بالاخره یک جای کارشان می لنگد...  
 
در برخی جوامع خیلی مهم و پیشرفته دنیا، مردم خوب کوچه و بازار و در و همسایه با تحقیق شبانه روزی به این نتیجه رسیده اند که انسان ها هر کاری هم بکنند بالاخره یک جای کارشان می لنگد...


ما هم در راستای این کشف بزرگ بشری، تستی آماده کرده ایم تا بدانید و آگاه باشید که به نظر این عزیزان، کجای کار شما می لنگد؟


● آداب کادو دادن


اگر کادو ندهید، خسیس هستید.


اگر کادوی ارزان بدهید، خسیس هستید.


اگر کادوی کوچک بدهید، خسیس هستید.


اگر کادوی با مارک ایرانی بدهید، خسیس هستید.


اگر کادوی گران بدهید، اهل پز دادن هستید.


اگر کادوی بزرگ بدهید، اهل پز دادن هستید.


اگر کادوی مارک دار بدهید، اهل پز دادن هستید.


اگر اصلا کادو بدهید...حالا من این کادو رو چیکارش کنم؟!


● آداب حرف زدن


اگردر مهمانی زیاد حرف بزنید، پرحرف هستید و حوصله آدم را سر می برید.


اگر در مهمانی کم حرف بزنید، کم حرف هستید و حوصله آدم را سر می برید.


اگردر مهمانی اصلا حرف نزنید، مغرور و پر افاده هستید و حوصله آدم را سر می برید.


اگر در مهمانی حرف نزنید و با حرکات صورت و چشم و ابرو ارتباط برقرار کنید، بی ادب هستید.


اگر لحنتان سوالی باشد، کنجکاو و فضول هستید.


اگر فقط به سوال ها جواب بدهید، تودار هستید و باید با آچار از شما حرف بکشند.


● آداب خنده


اگر حرف های خنده دار بزنید، لوده و مسخره هستید.


اگر جدی باشید و اخم کنید، بداخلاق هستید.


اگر به حرف های دیگران بخندید، بی جنبه و جلف هستید.


اگر به حرف های دیگران نخندید، آداب معاشرت سرتان نمی شود.


اگر بعضی وقت ها به حرف های دیگران بخندید و بعضی وقت ها نخندید، غیرطبیعی هستید و عکس العمل هایتان غیر عادی است.

 


● آداب پذیرایی


اگر غذا زیاد بپزید، اهل ریخت و پاش هستید.


اگر غذا کم بپزید، خسیس هستید.


اگر غذا به اندازه درست کنید، چشم تنگ هستید و دست و دلتان می لرزد که یک کم بیشتر درست کنید.


اگر غذای فرنگی بپزید، ندید بدید و اهل چشم و همچشمی هستید.


اگر غذای ایرانی بپزید، سلیقه قدیمی و معمولی دارید.


اگر چند جور غذا بپزید، می خواهید هنرتان را به رخ بکشید.


اگر یک جور غذا بپزید، به مهمانتان توهین کرده اید.

 


● آداب دوست داشتن


اگر بگویید که زنتان را دوست دارید، زن ذلیل هستید.


اگر بگویید که شوهرتان را دوست دارید، او زن ذلیل است.


اگر بگویید که همسرتان را دوست ندارید، خائن هستید.


اگر بگویید که به همسرتان احساسی ندارید، بی احساس هستید.


اگر بگویید که مادرتان را دوست دارید، بچه ننه هستید.


اگر بگویید که مادرتان را دوست ندارید، حیوان هستید.


اگر بگویید که فرزندتان را دوست دارید، بی تجربه هستید و سرد و گرم روزگار را نچشیده اید.


اگر بگویید که فرزندتان را دوست ندارید، بی عاطفه هستید.


اگر بگویید که هیچکس را دوست ندارید، بیمار هستید.


اگر بگویید که همه را دوست دارید، احمق هستید.

 


● آداب زندگی


اگر پولدار باشید حتما دزد و کلاهبردار هستید.


اگر بی پول باشید، بی برو و برگرد تنبل و بی عرضه هستید.


اگر زندگی معمولی و نان بخور و نمیر داشته باشید قطعا جاه طلبی لازم را ندارید و مدام درجا می زنید.


اگر خانه و ویلا داشته باشید، مال مردم خور هستید.


اگر خانه و ویلا نداشته باشید، بی فکر و بی دست و پا هستید و بلد نیستید از فرصت های زندگیتان به درستی استفاده کنید.

 


● آداب تمام کردن مطلب


اگر نوشته تان طولانی باشد حتما آب به مطلب بسته اید تا تعداد کلمه هایش بیشتر شود! (به هر حال نویسنده ها هم محکومند که تا اطلاع ثانوی زندگی کنند!)


اگر نوشته تان کوتاه باشد حتما وقت نداشته اید و چیزی سر هم بندی کرده اید.


اگر نوشته تان نه کوتاه باشد، نه بلند (مثل این مطلب)... از مردم خوب و عزیز و شریف و نجیبمان خواهشمندیم ادب و نزاکت و اصول اخلاقی و انسانی را رعایت فرمایند، ممنون!
 
 
   رویا صدر 
 
 
   هفته نامه زندگی مثبت

 ( www.salamatiran.com ) 


 

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (8)

 

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (8)

امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
احفظ لسانك تعز و لاتمكن الشيطان من قيادك فتذل (316) از زبانت نگه دارى كن و مراقب آن باش تا عزيز و ارجمند باشى و به شيطان فرصت نده تا رهبرت شود كه خوار و زبون مى شوى .
سخن چينى
پيامبر اعظم (صلى الله عليه و اله )فرمود:
1. لايدخل الجنه نمام (317) سخن چين داخل بهشت نمى شود.
2. ان عذاب القبر من النميمه و الغيبه و الكذب (318) به درستى كه سخن چينى ، غيبت كردن و دروغ گويى ، موجب عذاب قبر است .
3. صاحب النميمه لا يستريح من عذاب الله فى الاخره (319) كسى كه ميان مردم خبر چينى مى كند، در سراى آخرت ، راه نجاتى از عذاب الهى ندارد.
4. اءلااءخبر كم بشرار كم ؟ قالوا: بلى يا رسول الله . قال : المشاوون بالنميمه المفرقون بين الاءحبه (320) آيا شما را به بدترين انسان ها آگاه سازم ؟ گفتند: بلى اى رسول خدا. فرمود: كسانى كه در ميان مردم سخن چينى مى كنند و ميان دوستان تقرقه مى اندازند [و روابط صميمانه آنها را به روابط خصمانه و كينه توزانه تبديل مى كنند])).
امام على (عليه السلام ) فرمود:
1. من نقل اليك نقل عنك (321) كسى كه از ديگران پيش تو سخن چينى مى كند، از تو نيز نزد ديگران سخن چينى خواهد كرد.
2. النمام سهم قاتل (322) سخن چين ، تيرى سهمگين و كشنده است .
3. النمام جسر الشر(323) سخن چين ، پل ارتباطى و واسطه شر و بدى است .
4. اياكم و النمائم فانها تورث الضغائن از سخن چينى بپرهيزيد؛ زيرا موجب دشمنى مى شود(324).
5. شرار كم المشاوون بالنميمه المفرقون بين الاءحبه المبتغون للبراء المعايب (325) خبيث ترين شما، كسانى هستند كه ميان افراد سخن چينى مى كنند و ميان دوستان جدايى مى اندازند و به اشخاص پاك دامن ، ننگ و عيبى نسبت مى دهند.
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
محرمه الجنه على القتاتين المشائين بالنميمه (326) بهشت بر افراد فتنه گرى كه پيش اين و آن مى روند و خبر چينى مى كنند، حرام است .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
و النمام اءشر من وطى ء الاءرض بقدم (327) خبر چين ، بدترين و خبيث ترين فردى است كه روى زمين راه مى رود.
غيبت
پيامبر اعظم (صلى الله عليه و اله )فرمود:
1. اجتنبوا الغيبه فانها ادام كلاب النار(328) از غيبت كردن بپرهيزيد. به درستى كه اين خوى زشت ، نان و خورش سگ هاى دوزخ است .
2. تحرم الجنه على المغتاب (329) بهشت بر غيبت كنندگان حرام است .
3. الغيبه اءسرع فى دين الرجل المسلم من الا كله فى جوفه (330) تاءثير غيبت در دين مسلمان سريع تر است از تاءثير غذا در بدن انسان .
4. الغيبه اءسرع فى جسد المومن الا كله فى لحمه (331) غيبت كردن ، در جسم مؤمن ، زودتر از بيمارى خوره در گوشت او اثر مى گذارد.
5. لا تغتابوا المسلمين فمن اغتاب اءخاه المسلم جاء يوم القيامه و لسانه معقود الى قفاه لايحله الا عفو الله عزوجل او عفو من اغتابه (332) غيبت مسلمانان را نكنيد؛ زيرا هر كس از برادر مسلمانش غيبت كند، در روز قيامت زبانش به پشت گردنش بسته مى شود كه جز عفو خداى عزوجل يا گذشت و بخشش غيبت شده ، هيچ چيز آن را نمى گشايد.
6. لان يا كل اءحد كم من جيفه حتى يشبع خيرله من اءن يا كل لحم اءخيه المسلم (333) اگر يكى از شما از گوشت مردار بخورد تا سير شود، بهتر از آن است كه گوشت برادر مسلمان خود را بخورد.
7. فنز هوا اءسما عكم من استماع الغيبه فان القائل و المستمع لها شريكان فى الاثم گوش هاى خود را از شنيدن غيبت در امان داريد؛ زيرا گوينده و شنونده غيبت هر دو در اين گناه شريك هستند(334).
امام على (عليه السلام ) فرمود:
1. الغيبه لوم باطن (335) از پستى و فرو مايگى باطن آدمى ، غيبت كردن است .
2. الغيبه ربيع اللئام (336) غيبت كردن ، بهار، پست فطرتان است .
3. الغيبه ايه المنافق (337) غيبت كردن ، از نشانه هاى شخص منافق و دورو است .
4. الغيبه قوت كلاب النار(338) غيبت كردن ، خوراك سگ هاى دوزخ است .
5. اءبغض الخلائق الى الله المغتاب (339) منفورترين مردم نزد خداوند، غيبت كنندگانند.
امام زين العابدين (عليه السلام ) فرمود:
ان لكل شى ء اداما و ادام كلاب الناس الغيبه (340) هر موجودى خوراكى دارد و خوراك مردم سگ خوى ، غيبت كردن است .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
1. الغيبه تاكل الحسنات كما تاءكل النار الحطب (341) غيبت كردن ، نيكى ها را نابود مى سازد، همان گونه كه آتش ، هيزم خشك را مى بلعد و مى سوزاند.
2. ملعون ، ملعون من اغتاب اءخاه (342) ملعون است ملعون ، كسى كه از برادر مسلمانش غيبت كند.
عيب جويى
پيامبر اعظم (صلى الله عليه و اله )فرمود:
من ستر على مسلم ستره الله فى الدنيا و الاخره (343) هر كه عيبى از مسلمانى بپوشاند، خداوند در دنيا و آخرت ، عيب هاى او را مى پوشاند.
امام على (عليه السلام ) فرمود:
1. من ابصر عيب نفسه لم يعب اءخدا(344) هر كس به عيب هاى خود بنگرد باشد هرگز از كسى عيب جويى نمى كند.
2. من نظر عيب نفسه اشتغل عن عيب غيره (345) هر كس به عيب خويش بنگرد، سرگرم عيب جويى از ديگران نمى شود.
3. اءبصر الناس من اءبصر عيوبه و اءقلع عن ذنوبه (346) بيناترين مردم كسى است كه عيب خود را ببيند و ريشه گناه را از وجود خويش بركند.
4. معرفه المرء بعيوب نفسه اءنفع المعارف (347) آگاهى انسان از عيب هاى خود، سود مندترين دانش است .
5. من تتبع عورات الناس كشف الله عورته (348) هر كس در پى عيب هاى مردم باشد، خداوند، عيب هاى او را آشكار ومى كند.
6. لا تتبعن عيوب الناس فان لك من عيوبك ان عقلت ما يشغلك من اءن تعيب اءحدا(349) در پى عيب هاى مردم مباش ؛ زيرا خودت آن قدر عيب دارى كه اگر به آنها توجه كنى ، تو را از عيب جويى ديگران باز مى دارد.
7. من بحث عن عيوب الناس فليبداء بنفسه (350) هر كس مى خواهد در جست و جوى عيب هاى مردم باشد، بايد نخست از خودش آغاز كند.
8. الهماز مذموم مجروح (351) عيب جو، شخصى زشت خو، ناشايست و بيمار است .
9. اءمقت الناس العياب (352) دشمن ترين مردم ، عيب جويان هستند.
10. تتبع العورات من اءعظم السوءات (353) جست و جو كردن عيب هاى مردم ، از بزرگ ترين گناهان و ويژگى هاى ناپسند است .
11. تتبع العيوب من اقبح العيوب و شر السيئات (354) عيب جويى ، از زشت ترين عيب ها و بدترين گناهان است .
12. ذوو العيوب يحبون اشاعه معائب الناس ليتسع لهم العذر فى معائبهم (355) كسانى كه عيب دارند، دوست دارند عيب مردم را اشاعه دهند تا ميدان عذر و بهانه براى عيب هاى خودشان گسترده باشد.
13. اياك و معاشره متتبعى عيوب الناس فانه لم يسلم مصاحبهم منهم (356) از هم نشينى با كسانى كه درپى عيب هاى مردمند، بپرهيز؛ زيرا هم نشين آنها از آسيبشان سالم نمى ماند.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من عاب اءخاه بعيب فهو من اءهل النار(357) هر كس از برادر دينى خود عيب جويى كند، اهل آتش است .
تهمت
پبامبر اعظم (صلى الله عليه و اله )
فرمود:
من بهت مومنا اءو قال فيه ما ليس فيه اءقامه الله تعالى يوم القيامه على تل من نار(358) هر كس به مرد و زن مؤمنى تهمت بزند يا درباره آنها چيزى بگويد كه در ايشان نباشد، خداوند در روز قيامت ، او را بر تلى از آتش قرار مى دهد.
امام على (عليه السلام ) فرمود:
1. البهتان على البرى اءثقل من السماوات (359) تهمت زدن به كسى كه پاك و بى گناه باشد، از تحمل آسمان ها سنگين تر است .
2. من دخل مداخل السوء اتهم (360) هر كس در جاهاى بد پا بگذارد، متهم مى شود.
3. اياك و مواطن التهمه و المجلس المظنون به السوء فان قرين السوء يضر جليسه (361) از جاهاى تهمت انگيز و مجالسى كه گمان بد به آن برده مى شود، بپرهيز؛ زيرا هم نشين بد، موجب فريب و انحراف هم نشين خود مى شود.
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
1. لا ترم اءحدا بما ليس لك به علم (362) چيزى را كه نمى دانى ، به كسى نسبت مده .
2. البهتان على البرى اءثقل من الجبال الراسيات (363) بهتان زدن بر شخص بى گناه ، سنگين تر از تحمل كوه هاى محكم و استوار است .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من دخل موضعا من مواضع التهمه فاتهم فلا يلو من الا نفسه (364) هر كس در يكى از جاهاى تهمت انگيز وارد شود و متهم گردد، تنها خود را سرزنش كند.
امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
ملعون ملعون من اتهم اءخاه (365) ملعون است ملعون ، آن كس كه به برادر مسلمان خود تهمت بزند.
گفتار حكيمان
حكيمى گفت : مقتل الرجل بين فكيه (366) قتل گاه انسان ، ميان دو لب و فك اوست .
شيخ بهايى : ((زبان ، حجمى اندك و گناهى بزرگ دارد(367))).
لقمان حكيم : يا بنى من لا يملك لسانه يندم (368) اى فرزند! هر كس ‍ مالك زبان خويش نباشد، سرانجام پشيمان مى شود.
سلمان فارسى : ان اءكثر الناس ذنوبا يوم القيامه اءكثر هم كلاما فى معصيه الله (369) كسانى در روز قيامت از همه گناهانشان بيشتر است كه سخن آنها در گناه خدا بيشتر باشد.
حكيمى مى گويد: لسان المرء خدم الفواد(370) زبان مرد از خادمان دل اوست .
ابوذر غفارى : يا مبتغى العلم ان هذا اللسان مفاتح خير و مفتاح شر فاختم على لسانك كما تختم على ذهب و ورقك (371) اى دانش پژوه ! به درستى كه اين زبان ، كليد خوبى و بدى است . پس زبانت را مهر بزن ، چنان كه بر طلاها و صفحه هاى كاغذت مهر مى زنى .
ابن مسعود: ((هيچ چيز به زندان كردن ، سزاوارتر از زبان نيست (372))).
على بن بكار: ((خداوند براى هر چيزى دو در قرار داده است ، ولى براى زبان چهار در: دو لب ، دو درگاه آن و دو رشته دندان ، دو درگاه ديگر آن است (373))).
ابن طاووس : ((زبان من ، جانور درنده اى است ؛ اگر بند از او بردارم و او را رها كنم ، مرا مى خورد(374))).
حكيمى مى گويد: ((اگر كسى را ديدى و مى شناسى كه از مردم غيبت مى كند، در صدد باش تو را نشناسد؛ زيرا بدترين و پست ترين آشنايان چنين افرادى هستند(375))).
شعر
نگه دارى زبان
نگه دار زبان تا به دوزخت نبرند   كه از زبان بتر اندر جهان زيانى نيست 
سعدى
كمال خير
اهانتى منما اگر اعانتى نكنى   كمال خير بود اگر اهانتى نكنى 
مرا به خير تو اميد نيست ، شر مرسان   كفايت است مراگر خيانتى نكنى 
ملا حبيب الله شريف كاشانى
عيب جويى
برخيز سحر ناله و آهى مى كن   استغفارى ز هر گناهى مى كن 
تا چند به عيب ديگران در نگرى   يك بار به عيب خود نگاهى مى كن 
شيخ بهايى
طعنه زدن
مكن مجروح دل ها را به طعنه   چو كردى ، به شدن سامان ندارد 
جراحات سنان درمان پذير است   جراحات زبان درمان ندارد 
ناصر خسرو
سخن بعد از انديشه
سخن رفته دگر باز نيايد به زبان   اول انديشه كند مرد كه عاقل باشد 
تا زمان دگر انديشه نبايد كردن   كه چرا گفتم و انديشه باطل باشد 
ابن يمين
زبان سرخ
زبان سرخ سر سبز مى دهد بر باد   بهوش باش كه سر بر سر زبان نكنى 
فرخ
كم حرفى
كم گوى و به جز مصلحت خويش مگوى   چيزى كه نپرسند، تو از پيش مگوى 
گوش تو دو دادند و زبان تو يكى   يعنى كه دو بشنو و يكى بيش ‍ مگوى 
فرخ
پر حرفى
چنان دان كه بى شرم و بسيارى گوى   ندارد به نزد كسى آبروى 
زبان را نگه دار بايد بدن   نبايد بدن را به زهر آزدن 
فردوسى
زبانى دراز
چو به مجمعى در آيى ، بنشين خموش و كم گو   سخنى كه حاضران راز تو احتراز باشد 
نشنيده اى كه شمعى ، چو به مجمعى در آيد   ببرند سر به گازش ، چو زبان دراز باشد 
اختر طوسى
رنجش دل
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشى   ز بامى كه برخاست ، مشكل نشيند 
طيب اصفهانى
حفظ زبان
ظريف باش و مصاحب نه زفت و هول و گران   كه هست مرد سبك روح به ز مردم هول 
نه هر چه دانى گوى و نه هر چه تانى كن   كه قتل ، زاده فعل است و حرب ، زاده قول 
بهار
سخن جاويد
آن بگو كز تو تا ابد ماند   آن بجو كز تو گور نستاند 
به خدا گر زبان خود بندى   در دوزخ به جان خود بندى 
ديوان نصرت
نقص بينى
هر كه در نقص ديد در خود   كامل تر اهل دين شمارش ‍ 
وان كه آيت جهل خواند بر خويش   فرزانه راستين شمارش ‍ 
هر كو هنر است و عيب خود گفت   با جان هنر قرين شمارش ‍ 
عالم كه به جهل خود مقر شد   از جمله صادقين شمارش ‍ 
خود را چو ستوده اى نكوهد   عيساى فلك نشين شمارش ‍ 
منصف كه به صدق نفس خود را   خائن شمرد، امين شمارش ‍ 
و آن كه به خود فرو نيامد   پويند حق گزين شمارش 
دشنام كه خود به خود دهد مرد   سرمايه آفرين شمارش ‍ 
خاقانى
تاءمل در سخن
هر كه مى خواهد سخن گستر بود در انجمن   اولش بايد تاءمل در سخن ، آن گه سخن 
هر سخن هر جاى نتوان گفت با هر مستمع   پاس وقت و جا و گوش و هوش بايد داشتن 
هر كه مى خواهد كه باشد در شمار عاقلان   لب فرو بندد مگر وقتى كه بايد دم زدن 
گوش و هوش مستمع چون باز شد بگشاى لب   ور ببينى بسته اش ، زنهار بگشايى دهن 
گر درى در دل نهان دارى ، برون آر از صدف   ور ندارى حرف نيكى ، لب فرو بند از سخن 
حاجتى دارى بگو، يا سائلى راده جواب   حكمتى دارى بيان كن ور ندارى دم مزن 
فيض
راز دارى
با هيچ كس مگوى غم خويشتن كه او   ياد دشمن تو باشد يا دوست دار تو 
گر دشمن است از غم تو شادمان شود   ور دوست دار توست ، برد غم ز كار تو 
فرخ
گفتار راست
گفت تو هميشه راست بايد   گر بر تو در خطر گشايد 
از گفتن راست ، رو مگردان   كز آن شود ارجمند انسان 
پيرامن كذب پاى مگذار   تا شاءن تو نشكند در انظار 
كز گفت دروغ نيست بدتر   هرگز صفتى به آدمى در 
حيدر على كمالى
پاكيزه گويى
خواهى چو در حضور بزرگان سخن كنى   پاكيزه گوى و نغز، و گرنه خموش باش 
از فصل معرفت اگرت درسى آرزوست   بازى زبان ببند و سراپاى گوش باش 
سيد حسن طبسى
زبان شيرين
گر تو را هست شكرين گفتار   شهد كامى مدام ، دل خوش دار 
چون بود هر كه را زبان شيرين   دوست دار و برادرش بسيار 
سليمان امينى تبريزى
آينه عيب
آيينه خويش را به صيقل دادم   روشن كردم به پيش خود بنهادم 
در آينه ، عيب خويش چندان ديدم   كز عيب دگر كسان نيامد يادم 
محمود غزنوى
زيان زبان
هر چه به من مى رسد ز دست زبان است   جان من از دست اين زبان به لب آمد 
عشقى همدانى
بيهوده گويى
زشت رويى پيش ما از زشت خويى بهتر است   لال بودن صد ره از بيهوده گويى بهتر است 
عيب جويى از كسان عيب مرا زايل نكرد   عيب خود برداشتن از عيب جويى بهتر است 
پرتو بيضايى
پرده پوشى
رازى كه شود به پيش تو فاش   تو پرده از آن مگير زنهار 
گر سر نهان خود نپوشى   در ديده همگنان شوى خوار 
از گفتن يك نهفتنى راز   بس يار كه گشته دشمن يار 
از بهر دوام دوستى را   اين پرده نگاه دار هموار 
رشيد ياسمى
تيغ زبان
بريده باد زبان كسى كه دست مرا   ز دامن تو به تيغ زبان جدا كرده 
صبرى اصفهانى
در بند زبان
از زبان ، دوش شكوه ها كردم   نزد ياران باوفايى چند 
ديدم ايشان هم از زيان زبان   او فتادند همچو من در بند 
محمد على صفر (زر افشان )
خطاى زبان
آن كس كه نسنجيده قدم پيش نهاد   دور است كه از بلاى لغزش ‍ برهد 
از بهر سخن تا كه نيايى جايى   بى جا سخن مگو كه سودت ندهد 
ابوالقاسم حالت
دژ سكوت
صمت عادت كن كه از يك گفتنك   مى شود تاراج اين تحت الحنك 
اى خوش آن كو رفت در حصن سكوت   بسته دل در ياد حى لا يموت 
شيخ بهايى
تهمت
ز تهمت است چه انديشه پاك دامن را   كه صبح صادق يوسف ز چاك پيرهن است 
صائب تبريزى
آلودن دامن پاكان
مروت نيست آلودن به تهمت ، دامن پاكان   به خلوت عاشق بى تاب با خانه منشيند 
صائب
راز گشايى
هيچ عيبى خاكيان را همچو كشف راز نيست   از زمين ها جز زمين شور را قابل مخوان 
صائب
راز دارى
خامشى به كه ضمير دل خويش   با كسى گفتن و گفتن كه مگوى 
اى سليم ! آب ز سرچشمه ببند   كه چو پر شد، نتوان بستن جوى 
سخنى در نهان نبايد گفت   كه بر انجمن نشايد گفت 
سعدى
دو كس
به دوران دو كس را اگر ديدمى   به دور سر هر دو گرديدمى 
يكى آن كه گويد بد من به من   دگر آن كه پرسد بد خويشتن 
اسيرى اصفهانى
آينه و شانه
دوست آن كس بود كه عيب تو را   همچو آيينه روبه رو گويد 
نه كه چون شانه با هزار زبان   پشت سر رفته مو به مو گويد 
اسيرى اصفهانى
عيب پوشى
مكن عيب كسان تا مى توانى   كه تو اى دوست عيب خود ندانى 
مده بر عيب كس ناديده اقرار   و گر بينى بپوشان بهتر اى يار 
كه تو هم عيب دارى عيبناكى   خدا را شد سزاى عيب پاكى 
مكن مدح خود و عيب دگر كس   و گر گويد كسى ، گو زين سخن بس
 
ناصر خسرو
بازتاب بدى
عيب مردم را مگو اى خود پرست   عيب جويى هم به دنبال تو هست 
تو عيوب ديگرى سازى بيان   ديگرى عيب تو آرد بر زبان 
صغير اصفهانى
عيب جو
چو شانه عيب خلق مكن مو به مو عيان   در پشت سر نهند كسى را كه عيب جو ست 
پروين اعتصامى
طعنه زنى
سير يك روز طعنه زد به پياز   كه تو مسكين چه قدر بد بويى 
گفت از عيب خويش بى خبرى   زان ره از خلق ، عيب مى جويى 
گفتن از زشت رويى دگران   نشود باعث نكورويى 
تو گمان مى كنى كه شاخ گلى   به صفت سرو لاله مى رويى 
يا كه هم بوى مشك تا تارى   يا ز از هار باغ مينويى 
خويشتن بى سبب بزرگ مكن   تو هم از ساكنان اين كويى 
ره ما گر كج است و ناهموار   تو خود اين ره چگونه مى پويى 
در خود آن به كه نيك تر نگرى   اول آن به كه عيب خود گويى 
ما زبونيم و شوخ جامه و پست   تو چرا شوخ تن نمى شويى 

پروين اعتصامى
كج بينى
گفت با قورباغه اى ، خرچنگ   كه چه بد صورتى و بد آهنگ 
اى تو از پاى تا به سر همه عيب   وى تو در ظاهر و نهان همه ننگ 
چون تو هرگز نديده ام بدبو   چون تو هرگز نيافتم بد رنگ 
برو از پيش من كه از رخ تو   شد جهان فراخ بر من تنگ 
وزغ بينوا به پاسخ وى   گفت اى خود ستاى بى فرهنگ 
اى همه عيب خود نهان كرد   ليك كردى به عيب من آهنگ 
گر در آيينه بنگرى خود را   لب ببندى از اين بيان جفنگ 
زانكه من گر چه زشت مى باشم   ليك پيش توام ظريف و قشنگ 
گاه رفتن به پاى خود بنگر   روشن كج ببين و زشتى چنگ 
خو شد لا! كج روى و كج بينى   شيوه عيب جوست چون خرچنگ 
خوشدل تهرانى
بهتان
مگو بهتان ، بيرس از روز محشر   كه فردا باز پرسند از تو يكسر 
ناصر خسرو
تيرگى دروغ
رخ مرد را تيره دارد دروغ   بلندى اش هرگز نگيرد فروغ 
فردوسى
عذر بدتر از گناه
اى برادر گرت خطايى رفت   متمسك مشو به عذر دروغ 
كان دروغت بود خطاى دگر   كه برد بار ديگر از تو فروغ 
قاآنى
كم فروغ
هى نيارى بر زبان حرف دروغ   ور چه در گردن تو يوغ بود 
نكند هيچ خوب و زشت بقا   گرش بنياد بر دروغ بود 
صبح كاذب اگر چه بفروزد   مدتى اندكش فروغ بود 
جمال الدين اصفهانى
راستى
از كجى به كه روى بر تابيد   رستگارى ز راستى يابيد 
نظامى
فروغ راست گويى
تا در تو فروغ راست گويى است   بايد ز دروغ رخ نهفتن 
فرمود على كه گنگ بودن   بهتر بود از دروغ گفتن 
قاسم رسا
خراب ايمان
پرهيز كن از دروغ گفتن   گر مرد رهى تو اى مسلمان 
از كذب حذر نما از يرا   الكذب هو خراب الايمان 
صفرى
يار دشمن
كسانى كه پيغام دشمن برند   ز دشمن همانا كه دشمن ترند 
كسى قول دشمن نيارد به دوست   مگر آن كه در دشمنى يار اوست 
سعدى
ملامت سخن چين
از سخن چينان ملامت ها پديد آيد ولى   هر كدورت را كه بينى چون صفايى رفت رفت 
حافظ
اختلاف افكنى
سخن چين بدبخت در يك نفس   خلاف افكند در ميان دو كس ‍ 
سعدى

http://ghadeer.org/akhlagh/nish_nosh/514-0008.htm

به عنوان مدير، چگونه سخن بگوييم

 

به عنوان مدير، چگونه سخن بگوييم 


 بزرگان دنيا ديده، همواره توصيه مي‌کنند هرگاه مي‌خواهيد سخني را بر زبان آوريد، موقعيت را در نظر بگيريد و با يک بار مرور کردن مطالبي که مي‌خواهيد مطرح کنيد، از رنجش احتمالي طرف مقابل پيشگيري کنيد. به گزارش سرويس نگاهي...

بزرگان دنيا ديده، همواره توصيه مي‌کنند هرگاه مي‌خواهيد سخني را بر زبان آوريد، موقعيت را در نظر بگيريد و با يک بار مرور کردن مطالبي که مي‌خواهيد مطرح کنيد، از رنجش احتمالي طرف مقابل پيشگيري کنيد. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگ‌هاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده وبلاگ "به‌انديش" به نشاني http://behandish.blogfa.com در ادامه نوشته است: اين توصيه حکيمانه در مديريت نيز از اهميت ويژه‌يي برخوردار است.

ضرورت حسن رابطه مدير با کارکنان ايجاب مي‌کند که مديران در گفتار خود رعايت برخي ملاحظات را بكنند؛ زيرا مدير خوب با گفتار مناسب مي‌تواند عامل برانگيختن اشتياق کارکنان براي ارائه کار بيشتر و با کيفيت بهتر باشد و نبايد فراموش کرد که حسن انجام کار و پيشرفت و پويايي در انجام امور (به عبارت دقيق تر بهره وري هرچه بيشتر) همان چيزي است که مدير هر سازمان و شرکتي آرزوي آن را دارد.
از طرفي، آن چه مدير‌ يا مافوق مي‌گويد در افراد زيردست اثر مخصوصي بر جاي مي‌گذارد و اين ويژگي هرگز در کلام ديگران نيست. ممکن است کمي بي‌دقتي در انتخاب کلمات، مختصري بي‌توجهي در شيوه اداي کلمات و جملات، يک تغيير لحن غير ارادي، يا بريدن رشته کلام يک فرد زيردست و سپس مطرح کردن موضوعي متفاوت ، منجر به سوءتفاهم هايي شود که به نوبه خود نارضايتي کارمندان از روابط محيط کار و شيوه رفتار مديريت را در پي داشته باشد.


از آن جا که معمولاً کسي نمي تواند با نظر مدير مخالفت کند‌، همواره اين خطر وجود دارد که مدير دچار اشتباه و لغزش شده و با کمي زياده روي يکباره به صورت شخصي گستاخ با حرف‌هاي کنايه آميز جلوه کند.


البته، برخي از مديران براي رفتار خود عذر و بهانه‌هايي مي‌آورند از جمله: "آن قدر سرم شلوغ است که فرصتي براي مؤدب بودن ندارم"، "من بي غل و غش هستم و اين را همه مي‌دانند"، "هر کس جاي من باشد همينطور عمل مي کند" و ... اما متانت و وقار مدير ارزشمندتر از آن است که با عجله در سخن گفتن خدشه دار شود.


از آن جا که در بسياري از موارد رفتارهاي ناخوشايندي که برخي از آنها را برشمرديم به‌طورغيرارادي و بر اثر عدم دقت کافي از مديران سر مي‌زند، آنان يا متوجه اثر نامطلوب رفتارهاي خود نمي شوند يا آن را زود فراموش مي‌کنند و اتفاقاً بدترين قسمت قضيه هم همين جاست، در غير اين صورت، شخص مدير به عنوان نيروي محرکه سازمان خود، جهت تصحيح اشتباه خويش تلاش مي‌كند تا روحيه و تحرک کارمندان خود را حفظ کند.


در مقابل کارمندي که از مدير خود کنايه هايي را شنيده است، چه بسا دچار عوارضي از قبيل شب نخوابي، افسردگي، يأس و دلسري شود و از اين رو ممکن است تا مدتي ساعات حضور وي در محل کارش بي فايده بگذرد. ساعاتي که مي‌توانند به زماني مناسب براي ارائه کارمفيد وبه پيش بردن اهداف سازمان بدل شوند! بنابراين بکوشيم براي ارتقاء کيفي کار و گسترش روابط صميمانه با کارمندان خود سنجيده سخن بگوييم.

http://www.niksalehi.com/new/archives/027159.php

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (7)

 

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (7)

غيبت ، افطار روزه
روزى رسول اكرم (صلى الله عليه و اله ) دستور داد همه مسلمانان يك روز روزه بگيرد و تا وقتى حضرت اجازه نداده است ، كسى افطار نكند. آن روز همه مسلمانان روزه گرفتند. زمان افطار، مسلمانان يك به يك نزد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و اله )مى آمدند، اجازه افطار مى گرفتند و حضرت نيز اجازه مى داد. نوبت به مردى رسيد كه به حضرت گفت : اى رسول خدا! دو تن از دخترانم امروز روزه گرفته اند، ولى خجالت مى كشند خدمت شما بيايند و اجازه افطار بگيرند. آيا اجازه مى فرماييد آنها افطار كنند؟ رسول اكرم (صلى الله عليه و اله )صورت خود را از آن مرد برگرداند و پاسخى نداد. بار ديگر آن مرد سخن خود راتكرار كرد، ولى باز حضرت به او توجهى نكرد و پاسخى نداد. آن مرد براى بار سوم گفته خود را تكرار كرد اين بار حضرت فرمود: ((چگونه از من اجازه افطار مى خواهى ، در حالى كه امروز دخترانت روزه دار نبودند؛ زيرا از صبح در خانه گوشت مردم را مى خورند. حال نزد آنها برو و به دخترانت بگو اگر روزه دار بوده اند، استفراغ كنند)).
آن مرد به خانه بازگشت و ماجرا را براى دخترانش تعريف كرد و آنها نيز استفراغ كردند. ناگهان از دهان هر كدام ، لخته خون بسته اى خارج شد. آن مرد با ديدن اين صحنه ، با ترس و وحشت نزد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و اله ) رفت و ماجرا را تعريف كرد. حضرت پس از شنيدن سخنان او فرمود: ((سوگند به آن خدايى كه جانم در دست اوست ، اگر آن دو لخته خون بسته در شكم دخترانت باقى مى ماند، بدون شك گرفتار آتش دوزخ مى شدند)). سپس فرمود: ((اين دو دختر امروز روزه گرفته و از آنچه خداوند برايشان حلال كرده بود، پرهيز كردند، ولى با چيزى كه خداوند حرام كرده بود، روزه خود را شكستند؛ زيرا امروز در خانه با دهان روزه كنار يك ديگر نشستند و با غيبت كردن مشغول خوردن گوشت مردم شدند(252))) در نتيجه ، با اين كار زشت ، روزه خود را تباه كردند و پاداش ‍ عمل خود را نابود ساختند.
پبامبر اكرم (صلى الله عليه و اله ) فرمود:
من اغتاب مسلما فى شهر رمضان لم يو جر على صيامه (253)؛
هركس در ماه مبارك رمضان از مسلمانى غيبت كند، روزه اش پاداشى ندارد و از ثواب روزه خود بهره اى نخواهد برد.
ايشان همچنين فرمود:
من اغتاب مسلما اءو مسلمه لم يقبل الله صلاته و لا صيامه اءربعين يوما و ليله الا اءن يغفر له صاحبه (254)؛
هركس از زن و مرد مسلمانى غيبت كند، خداوند، نماز و روزه او را تا چهل شبانه روز نمى پذيرد، مگر آن كه كسى كه از او غيبت شده است ، وى را حلال كند.
غيبت ، باطل كننده وضو
از ((ابن سيرين )) نقل شده است : ((روزى مردى از انصار از كنار عده اى گذشت كه با هم ديگر صحبت مى كردند و به بد گويى از ديگران مشغول بودند. با شنيدن صحبت هاى آنان به آنها گفت : وضو بگيريد كه بعضى از شما آنچه مى گوييد، از حدث (اسبابى كه مانع از نمازند) ندتر است )).
بر اساس روايت ديگرى ، نقل شده است كه رسول اكرم (صلى الله عليه و اله )فرمود: ((نشستن در مسجد در انتظار نماز، عبارت است ، ولى تا وقتى حدثى از انسان سر نزند(255))) از حضرت پرسيدند: يا رسول الله ، حديث چيست ؟ حضرت فرمود: ((غيبت كردن ))(256)
لعنت بر غيبت كنندگان
((عبد المؤمن انصارى )) مى گويد: ((روزى به حضور امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) رفتم . ديدم ((محمد بن عبدالله جعفرى )) هم نزد امام است . من با چهره باز به روى او لبخند زدم . امام كاظم (عليه السلام ) وقتى اين صحنه را ديد، به من فرمود: دوستش دارى ؟ گفتم : آرى ، به خاطر وجود مبارك شما او را دوست دارم . حضرت فرمود: به راستى كه او برادر توست ؛ زيرا مؤمن ، برادر پدر و مادرى مؤمن است ، اگر چه زاده پدر او نيست . سپس ‍ فرمود:
ملعون من اتهم اءخاه ملعون من غش اءخاه ، ملعون من اغتاب اءجاه ملعون من لم ينصح اءخاه (257)
كسى كه به برادرش تهمت بزند يا با برادرش باغل و غش رفتا كند يا از برادرش غيبت كند يا برادر خود را راهنمايى و نصيحت نكند، ملعون است .
آويزان بر شاخه هاى آتش
((معاذ بن جبل )) گفت : روزى در خانه ((ابو ايوب انصارى )) نزد رسول خدا (صلى الله عليه و اله )نشسته بودم . به آن حضرت عرض كردم : اى رسول خدا! مقصود از اين كلام چيست كه خداوند مى فرمايد: يوم ينفخ فى الصور فتاءتون اءفواجا(258). روزى كه در صور مى دمند تا مردگان زنده شوند و گروه گروه به صحراى محشر آيند. حضرت در پاسخ من فرمود: ((اى معاذ! از امر بزرگى پرسيدى )). بعد چند لحظه چشمان مبارك را بست و سپس باز كرد و فرمود: ((ده طايفه از امت من به طور پراكنده ، گروه گروه در روز رستاخيز محشور مى شوند كه خداوند آنها راتغيير داده است . بعضى از آنها در حالى محشور مى شوند كه بر شاخه هاى آتش آويزان شده اند. اينها كسانى اند كه نزد ديگران به ويژه پادشاهان و حاكمان ، درباره مردم بد زبانى و بد گويى مى كردند(259))).
كوچك ، ولى فتنه انگيز
معاذ بن جبل گفت : روزى به حضرت محمد (صلى الله عليه و اله )عرض ‍ كردم : يا رسول الله ! مرا نصيحت كنيد. حضرت فرمود: ((اى معاذ! خدا را چنان عبادت كن كه گويا او را مى بينى و در مورد خود اين طور بينديش كه در ميان مژدگانى )). سپس حضرت در ادامه پند و اندرز خود فرمود: ((اى معاذ! اگر تمايل داشته باشى تو را به چيزى آگاه مى سازم كه بيشتر از هر چيزى در اختيار توست )). بعد خضرت بى آن كه منتظر پاسخى از طرف من باشد، با دست مبارك خود به زبانش اشاره كرد(260).
ماءموريت پيامبر
يكى از پيامبران در عالم رؤ يا ماءموريت يافت كه : ((فردا به فلان صحرا برو و هر چه را اول پيش تو آمد، بخور؛ دومى را پنهان كن ؛ سومى را نگاه دار؛ چهارمى را نااميد مگردان و از پنجمى بگريز)). فردا هنگامى كه به صحرا رفت ، نخستين چيزى كه در برابرش ظاهر شد، كوه بزرگى بود. متفكر و متعجب شد كه چگونه كوهى رابخورد. چون قدرى جلو رفت ، آن كوه بزرگ مانند لقمه اى كوچك و لذيذ گشت و هنگامى كه آن را در دهان گذاشت ، شيرين ترين از عسل و خوش بوتر از مشك بود. پس از مسافتى ، تشت طلايى را مشاهد كرد. بى درنگ آن را زير خاك پنهان ساخت ، ولى آشكار شد و چندين مرتبه آن را مخفى كرد، ولى دوباره ظاهر مى گشت تا اين كه با زحمت فراوان موفق شد آن را پنهان كند. سپس پرنده اى زا ديد كه از ترس ‍ باز شكارى به او پناه آورد، آن را نيز پيراهن خويش پناه داد تا از گزند دشمن حفظش كند. باز شكارى آمد و گفت : اى پيامبر خدا! من دو روز است در طلب اين صيد هستم و او به تو پناه آورده و من خيلى گرسنه ام ، مرا از خود نااميد مكن . آن پيامبر هم مقدارى گوشت به او داد. سرانجام پس از مسافتى كوتاه ، مردارى را ديد و از او بگزيخت . او مدتى درباره اين ماجرا مى انديشيد تا سرانجام رمز اين حوادث بر او كشف شد. آن كوه بزرگ كه به صورت لقمه اى لذيذ در آمد و آن را خورد، خشم بود كه ابتدا بسيار بزرگ مى نمود و چون آن را فرو خورد، لقمه اى لذيذ شد. آن تشت طلا، عمل نيك بود كه هر چه بخواهى آن را پنهان كنى ، خود را آشكار مى سازد. سوم ، امانت است كه بايد آن را حفظ كنى . چهارم حاجت است كه بايد سعى كنى نيازهاى مردم را بر آورى و پنجم ، غيبت است كه بايد از آن فرار كنى (261).
غيبت پوشى
روزى شخصى به محضر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و اله )آمد و گفت : اى رسول خدا! دوست دارم خداوند عيب مرا بپوشاند. حال شما مرا به سوى چه عملى راهنمايى مى كنيد تا به وسيله انجام دادن آن ، خداوند به من نظر لطف و رحمت كند. در دنيا و آخرت ، عيب هايم را فاش نسازد و نزد خلايق رسوايم نكند. حضرت در پاسخ فرمود: اشتر عيوب اخوانك يستر الله عليك عيوبك (262) عيوب برادران مسلمانت را بپوشان تا خداوند، عيب هايت را بپوشاند.
مريز آبرو اى برادر به كوى   كه دهرت بريزد به شهر آبروى (263) 
حواريان عيب بين و حسن نظر عيسى (عليه السلام )
روزى حضرت عيسى (عليه السلام ) به همراه حواريان از كنار مردار و لاشه سگى مى گذشت . در اين هنگام ، حواريان با ديدن لاشه سگ همگى گفتند: چه بوى بد و متعفنى دارد؟ حضرت عيسى (عليه السلام ) نگاهى به لاشه سگ كرد و ديد دندان هاى سفيدش پيداست . پس فرمود: به به ! چه دندان هاى سفيدى دارد(264).
گرت عيب جويى بود در سرشت   نبينى ز طاووس جز پاى زشت (265) 
حفظ آبرو
((معتب )) مى گويد: روزى امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) در نخلستانش مشغول بريدن شاخه هاى خرما بود. در اين زمان كه از غلامان آن حضرت را ديدم كه دسته اى از خوشه هاى خرما را برداشت و پشت ديوار انداخت . من رفتم و او را گرفتم و نزد حضرت آوردم و گفتم : من اين غلام را ديدم كه اين خوشه ها را برداشت و پشت ديوار پنهان كرد حضرت به او فرمود: ((آيا گرسنه مانده بودى ؟)) غلام گفت : نه ، آقاى من فرمود: ((آيا نيازمند بودى ؟)) گفت نه آقاى من . فرمود: ((پس چرا اين خوشه ها را برداشتى ؟)) گفت : چون اين ها رادوست داشتم ، ولى اكنون پشيمانم . حضرت فرمود: ((راه درستش اين بود كه به من مى گفتى ، حال برو و همه اين خوشه هاى خرما هم مال تو، ولى ديگر چنين كارى نكن . سپس فرمود: او را رها كنيد. رازش نزد ماپنهان مى ماند، كارش را فاش نكنيد(266)))
از امام على (عليه السلام ) هم نقل شده است كه فرمود:
لو وجدت مؤمنا على فاحشه لسترته بثوبى (267)
هر گاه به مؤمنى برخورم كه سرگرم كار زشتى باشد، او را با جامعه خود مى پوشانم (تا كسى ديگرى جز من از زشتى كردار او آگاه نشود و آبرويش ‍ نريزد).
ز عيب خويش هنر نيست چشم پوشيدن   كه پرده پوشى عيب كسانى هنر باشد(268) 
عيب جويى از نقاش
روزى مردى با حكيمى زشت رو روبه رو شد. به سبب عيب جويى ، حكيم را به داشتن صورت قبيح نكوهش كرد و گفت : چقدر زشت رويى ! حكيم در پاسخ گفت : آفرينش چهره من به دست زير انداخت و از حكيم دور شد(269).
هم چنين نقل شده است كه شخصى به لقمان حكيم گفت : چه روى زشتى دارى ! لقمان در پاسخ او گفت : از نقش چهره ام عيب مى گيرى يا از نقاش ‍ (خدا)(270)؟
هر گلى علت وعيبى دارد   گل بى علت و بى عيب خداست (271) 
سيه چهره اى را كسى زشت خواند   جوابى بگفتش كه حيران بماند 
نه من صورت خويش خود كرده ام   كه عيبم شمارى كه بد كرده ام 
تو را با من از زشت رويم چه كار   كه من نيستم زشت و زيبا نگار(272) 
نزديكى عيب جو به كفر
((از راره )) از امام باقر و امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده است كه فرموده اند:
نزديك ترين اوقات بنده به كفر، زمانى است كه با كسى برادرى و دوستى كند، ولى پيوسته لغزش ها و خطاهاى او را نزد خود به شمار آورد و نگه دارد تا روزى به رخ او بكشد و به وسيله آن لغزش هاى گفتارى و كردارى ، او را سرزنش كند(273).
مى گويند عيب جويان به ((مگس )) مى مانند، به گونه اى كه يكى از بزرگان مى گفت : همچنان كه مگس ها به روى زخم مى نشينند و آن را مى گزند و از جاهاى سالم دورى مى كنند، افراد بدكار و عيب جو نيز همواره عيب مردم را پى مى گيرند و پى در پى آن را براى ديگران ، بيان و خوبى ها و نيكى هايشان را فراموش مى كنند(274).
منه عيب خلق اى فرومايه پيش   كه چشمت فرو دوزد از عيب خويش (275) 
بزرگ بينى عيب ديگران
در روايتى از رسول اكرم (صلى الله عليه و اله )نقل شده است كه فرمود: كفى بالمرء عيبا اءن يبصر من الناس ما يعمى عنه (276) همين بدبختى براى آدمى كافى است كه عيب مردم را ببيند، ولى در مورد عيوب خود كور و غافل باشد.
يكى از بزرگان مى گفت : يكى از شما خسى را در چشم برادر خود بيند، ولى تير را در چشم خود نمى بيند(277).
عيب كسانى منگر و احسان خويش   ديده فرو بر به گريبان خويش (278) 
گريه بر عيب خود
روزى ((ربيع بن خيثم )) و عده اى دور هم نشسته بودند و گفت و گو مى كردند. يكى از حاضران به ربيع گفت : هيچ گاه ما نشنيديم تو از كسى غيبت و عيب جويى كنى ؟ ربيع در پاسخ او گفت : چنان از اوضاع و احوال خود راضى و خشنود نيستم تا به غيبت و عيب جويى ديگران بپردازم . بعد در ادامه افزود: مرا گريه بر خويش است ، به بر ديگران ؛ يعنى اشتغال و پرداختن به عيب خويش ، مرا از غيبت و عيب جويى ديگران باز داشته است (279).
به از من ، كسى در جهان عيب من   نداند به جز عالم الغيب من 
مكن عيب خلق اى خردمند فاش   به عيب خود از خلق مشغول باش (280) 
.
سخن چين ، مانع رحمت الهى
((ابو حامد)) مى گويد: نقل شده بنى اسرائيل در زمان حضرت موسى (عليه السلام ) به خشك سالى دچار شدند. آن حضرت با پيروان خويش ‍ چندين با از درگاه الهى طلب باران كرد، ولى دعاى موسى مستجاب نشد. تا اين كه به او وحى شد در ميان شما شخصى سخن چينى هست كه بر اين گناه اصرار دارد و تا زمانى كه او ميان شماست ، دعاى تو و پيروانت را مستجاب نمى كنم (281)
سزاى سخن چين و عيب جو
هنگامى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و اله )به امر خداوند به آسمان ها عروج كرد و از سفر معراج باز گشت ، فرمود:
در اين سفر روحانى ، صحنه هاى بسيار دل خراشى مشاهده كردم ؛ از جمله گروهى را ديدم كه لب هاى مانند لب هاى شتر داشتند و گوشت پهلويشان را مى بريدند و قيچى مى كردند و به دهانشان مى گذاشتند. از جبرئيل پرسيدم : اينها چه كسانى اند كه چنين شكنجه مى شوند وعذاب مى كشند؟ جبرئيل گفت : اينان سخن چينان ، عيب جويان و مسخره كنندگانند(282).
مسخ شدگان
امام على (عليه السلام ) مى فرمايد: ((روزى از رسول خدا (صلى الله عليه و اله )درباره بعضى از حيوانات كه در آغاز آفرينش ، انسان بودند، ولى به سبب ويژگى هاى ناپسند شان به امر خداوند مسخ شده اند، پرسيدم . فرمود: از حيواناتى كه مسخ شده اند يكى دعموص (كرم سياه ) است و ديگرى عقرب . سپس فرمود:
و اءما الد عموص فكان نماما يفرق بين الاءحبه و اءما العقرب فكان رجلا لذاغا (لذاعا) لا يسلم على لسانه اءحد(283).
كرم سياه ، سخن چين ميان دوستان و آشنايان بود و به واسطه خبر چينى ، جدايى مى انداخت . عقرب هم مرد بدزبانى بود كه هيچ كس از بيش زبانش ‍ آسوده خاطر نبود.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
و اءما العقرب فكان رجلا همازا فمسخه الله عزوجل عقربا(284)؛
عقرب مردى عيب جوى ، طعنه زننده ، بدگوى و بدزبان بود كه خداوند، او را به صورت عقرب درآورد.
عذاب سخن چينان
امام على فرمود: روزى من و فاطمه (عليه السلام ) خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و اله )رسيديم و آن حضرت را در حالى ديديم كه به شدت گريه مى كرد. من گفتم : پدر و مادر به فدايت اى رسول خدا! چرا گريه مى كنيد؟ رسول خدا (صلى الله عليه و اله )فرمود: ((اى على ! سبب گريه من اين است كه در شب معراج هنگامى كه به آسمانم بردند، عده اى از زنان امت خود را ديدم كه به عذاب سخنى گفتارند. زنى را ديدم كه سرش مانند سر خوك و برنش مانند بدن الاغ و به انواع عذاب ها گرفتار بود)). فاطمه (عليه السلام ) گفت : اى حيبب من ! بفرماييد كار اين زنان در دنيا چه بوده كه خداوند انواع عقوبت ها براى ايشان مقرر كرده است . حضرت فرمود: ((دخترم ! زنى كه سرش مانند سر خوك و بدنش مانند بدن الاغ و به انواع عذاب و شكنجه ها گرفتار بود، زنى است كه در دنيا سخن چين و دروغ گو بوده است (285))).
روزى مردى نزد امير مؤمنان على (عليه السلام ) درباره شخصى بدگويى و سخن چينى كرد. حضرت به او فرمود: ((اى مرد! من در مورد اين مطلبى كه گفتى تحقيق مى كنم . اگر راست باشد، بر تو خشمناك مى شوم . اگر دروغ باشد، مجازاتت مى كنم ، ولى اگر از عمل ناپسندت پشيمان شده اى ، همين حلا تو را مى بخشم . آن مرد گفت : اى امير مؤمنان ! مرا ببخش كه ديگر هرگز بدگويى و سخن چينى كسى رانخواهم كرد(286)))
امام على (عليه السلام ) در عهد نامه خود به مالك اشتر مى نويسد:
و لا تعجلن الى تصديق ساع ، فان الساعى غاش و ان تشبه با الناصحين (287)))
هرگز در تصديق سخن شخص بدگو و سخن چين ، خيانت كار و فريب كار است ، گر چه به ظاهر، خود را شبيه خير خواهان نشان مى دهد.
فصل چهارم : با فرهنگ سازان
گستردگى اثر گذارى رسانه هاى جمعى به ويژه صدا و سيما بر افكار عمومى بر كسى پوشيده نيست . اين رسانه در فرهنگ سازى مطلوب درباره كاركرد مثبت زبان ، از راه فيلم ها، سريال ها، پيام هاى مجرى و مانند آن بيشترين وظيفه را بر عهده دارد.
بنابر اين ، توجه به نكته هاى زير حايز اهميت است :
1. زبان ، ابزار غرت آفرينى يا ذلت بخش است . بنابراين ، بايد مسير تعالى و عزت آفرينى را براى آدمى همواره كرد. در اين راه بايد اسباب پيدايش هر يك از آسيب هاى زبان مانند غيبت ، تهمت و دروغ را شناخت . آن گاه با مبارزه ريشه اى ، آنها را خشكانيد. براى مثال ، حسد هم عامل غيبت است و هم عامل تهمت . از اين رو، از ميان بردن اين صفت ناپسند اخلاقى ، اقدامى ريشه اى است و در نوشتن فيلم نامه ها بايد به اين نكته توجه كرد.
2. هرگونه سخنى اگر از روى تفكر بر زبان جارى مى شود، لغزشش اندك خواهد بود. بنابراين ، در برنامه هاى زنده بايد نهايت دقت در اداى كلمات صورت گيرد تا تبليغات منفى اخلاقى در پى نداشته باشد.
3. بايد به زيباى و نيكو سخن گفتن در برخورد ميان اعضاى خانواده و روابط اجتماعى كاملا دقت كرد تا به تدريج ، ادب در گفتار بيش از پيش در جامعه نهادينه شود.
4. پر حرفى و زياده گويى ، عامل مهمى در لغزش كلام است . بنابراين ، يكى از راه هاى بهداشت زبان ، سكوت و تاءمل است . بايد در برخى برنامه ها به مسئله سكوت و گزيده گويى پرداخت . پرگويى ، وقار و متانت آدمى را از ميان مى برد. پس سكوتى كه لباس كرامت بر انسان بپوشاند، بهتر از سخنى است كه ندامت به بار آورد.
5. به كارگيرى زبان براى جلب منفعت دنيوى با هر وسيله ممكن حتى دروغ گويى و استفاده ابزارى از نعمت بيان ، به ويژه در برنامه هاى صدا و سيما بسيار نكوهيده است . در اين ميان ، به جا و صادقانه سخن گفتن و قدردانى
از ارزش سخن ، بسيار مهم به نظر مى رسد. نبايد براى دست يابى به متاع چند روزه دنيوى ، بازى با كلمات رادر برنامه هاى مختلف تبليغ كرد و براى رسيدن به مقصود، به هزاران دروغ دست يازيد.
6. بايد در فيلم ها وسريال هاى تلوزيونى در مورد تكيه كلام هايى كه گاه مى تواند از موارد لهو و لعب يا لغو به شمار آيد، دقت كرد؛ چون اين تكيه كلام ها تا پايين ترين مقاطع سنى نفوذ مى كند و جزو فرهنگ محاوره اى مى شود.
7. صدا و سيما بايد به روش هاى دورى گزيدن از آلودگى هاى زبانى در قالب هاى فيلم ها و سريال ها، توجه و برنامه ها را به نوعى براى تغيير رفتار بينندگان و شنوندگان خود تهيه كند. پس بايد به اين مسئله با نگاه آموزشى نگريست و تنها به پر كردن ساعت پخش توجه نكرد. بنابر اين ، نگاه ظريفانه و كارشناسانه دينى به اين برنامه ها به شكل مستقيم يا غير مستقيم اهميت فراوانى دارد. برخورد غيره مستقيم ، مانند خارج شدن افراد از جايى كه شخصى در حال غيبت است با تغيير چهره و مانند آن ، مى تواند بسيار كار ساز باشد.
8. از آن جا كه بيشتر فضيلت هاى اخلاقى از زمان كودكى در دل و جان آدمى ريشه مى گيرد، در ساخت برنامه هاى كودكان بايد كاملا به ادبيات به كار رفته توجه كرد تا جنبه بد آموزى نداشته باشد؛ زيراوقتى صفتى در كودك درونى شود، به راحتى نمى توان آن را از وجود او زدود. اگر كودكان در برنامه ها با دروغ آشنا باشوند و به تدريج حتى زشتى و قبح آن نيز از بين برود، آثار زيان بار اخلاقى براى آنان خواهد داشت .
9. عملكرد مسئولان در جامعه و بزرگ ترها در خانواده ، حالت الگويى دارد. بنابراين ، بايد در گفتمان هاى راديو تلوزيونى ، به ظرافت اين مسئله توجه كرد و از باب كونوا دعاه للناس بغير السنتكم با رفتار خود، آموزش هاى لازم چون راست گويى ، راز دارى ، زيبا گويى ، ادب در گفتار، پرهيز از دروغ گويى ، سخن چينى و مانند آنها را به كودكان و بينندگان آموزش داد.
10. بايد زمينه اى به وجود آيد كه هر گاه لغزشى در حفظ زبان صورت گرفت و آدمى مرتكب گفتار نا مطلوبى شد، شجاعت عذر خواهى و تصحيح گفتار را داشته باشد. حتى در مواردى مانند غيبت و تهمت ، پى آمدهاى منفى برخورد با آن فرد براى حلاليت طلبى و سختى هاى آن به نمايش گذاشته شود تا بينندگان به طور غير مستقيم ، آثار زيان بار گفتار نامناسب را در يابند.
حكمت هاى ماندگار
حفظ زبان
پيامبر اعظم (صلى الله عليه و اله )فرمود:
1. سلامه الانسان فى حفظ اللسان (288) نجات و سلامت آدمى ، در نگه دارى زبان است .
2. صلاح الانسان فى حبس اللسان (289) مصلحت انسان ، در مهار كردن زبان است .
3. ان اءكثر خطايا ابن آدم فى لسانه (290) بيشتر خطاهاى فرزند آدم ، در زبان اوست .
4. ان كان فى شى ء شوم ففى اللسان (291) اگر در چيزى از موجودات پستى باشد، همه آنها در زبان ديده مى شود.
5. نجاه المومن فى حفظ اللسان (292) نجات مؤمن ، در حفظ زبان است .
6. بلاء الانسان من اللسان (293) مصيبت انسان از زبان است .
7. من لاحياء له لا غيبه له (294) كسى كه شرم و حيايى نداشته باشد، هر چه درباره او بگويند، غيبت شمرده نمى شود.
8. فتنه اللسان اءشد من ضرب السيف (295) فتنه زبان ، از ضربه شمشير شديدتر است .
9. الجمال فى الرجل اللسان (296) زبان ، زينت انسان است .
امام على (عليه السلام ) فرمود:
1. احبس لسانك قبل اءن يطيل حبسك (297) زبان خود را به بندكش ، پيش از آن كه تو را به بند كشد.
2. الجمال فى اللسان و الكمال فى العقل (298) زيبايى در زبان و كمال در عقل است .
3. لسانك ان اءمسكته اءنجاك و ان اءطلقته اءرداك (299) اگر زبان خود را نگاه داشتى ، نجاتت مى بخشد و اگر رهايش كردى ، هلاكت مى كند.
4. اللسان ترجمان الجنان (300) زبان ، ترجمان دل است .
5. الاءلسن تترجم عما تجنه الضمائر(301) زبان ، ترجمان دل و درون انسان است
6. الانسان لبه لسانه (302) مغز و چكيده وجود هر انسانى ، زبان او ست .
7. اءعظم الخطا يا عند الله اللسان الكذوب (303) به درستى كه بزرگ ترين خطاها نزد خداوند، زبان دروغ گو است .
8. ذلاقه اللسان راءس المال (304) زيبا سخن گفتن ، سرمايه اصلى انسان است .
9. اعلموا اءيها الناس من لم يملك لسانه يندم (305) اى مردم ! بدانيد كسى كه مالك زبانش نباشد، پشيمان مى شود.
10. تكلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه (306) سخن بگوييد تا شناخته شويد. همانا شخصيت حقيقى هر انسان زير زبانش نهفته است .
11. لو راءيت ما فى ميزانك لختمت على لسانك (307) همانا اگر دفتر اعمالت را مى ديدى ، بر زبانت مهر مى زدى .
12. احسبوا كلامكم من اءعمالكم (308) هميشه گفتار خود را جزو كردار خويش به شمار آوريد.
13. على لسان المومن نور يسطع و على لسان المنافق شيطان ينطق (309) از زبان شخص مؤمن نورى مى درخشد، ولى اين شيطان است كه از زبان منافق سخن مى گويد.
14. سامع الغيبه شريك المغتاب (310) شنونده غيبت ، شريك غيبت كننده است .
15. لا تعود نفسك الغيبه فان معتادها عظيم الجرم (311) خود رابه غيبت كردن عادت مده ؛ زيرا اعتياد به آن ، گناه و جرم بزرگى است .
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
1. ان الكذب هو خراب الايمان (312) به درستى كه دروغ ، خراب كننده ايمان است .
2. لا يكتب الملكان الا ما نطق به العبد(313) دو فرشته نمى نويسند، مگر آنچه را بنده بگويد و بر زبان جارى كند.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
1. النطق راحه الروح و السكوت راحه الجسد(314) سخن گفتن ، موجب آرامش روح انسان و سكوت ، موجب آرامش جسم انسان است .
2. الغيبه اءن تقول فى اءخيك ما ستره الله عليه (315) غيبت آن است كه درباره برادرت آنچه را خداوند پوشانده است ، آشكار كنى .

http://ghadeer.org/akhlagh/nish_nosh/514-0007.htm

درباره فن خطابه

 
  درباره فن خطابه

مدرسه زبان فارسی - آموزش زبان فارسیدوران تکامل زبان ایرانیانالفبای فارسیعلائم سجاوندی یا نقطه گذاریمعلم فارسیادبیات عامیانهآموزش ادبیات عامیانهادبيات عاميانه 1ادبيات عاميانه 2چند اصطلاح عامیانهچند حکایت از بهارستان جامیچهره‌های فولکلوریکهمه چیز روزی شفاهی بودواژه «دری وری» از کی باب شد؟!آموزش آرایه های ادبیآموزش انواع ادبیآموزش تاریخ ادبیات فارسیآموزش دستور فارسیادبیات عرفانیعرفانتجلی عرفان در ادب فارسیسمبوليسم عرفانیتحلیل و معنی شعر خاقانیدستور زبانروش خبر نویسیروش نگارش انشاروش نگارش مقالهریشه یابی کلمات فارسیزبان فارسی به چینیشبکه واژگان فارسیزبان شناسی فارسیمقالاتعلم زبان شناسیآواشناسیاز نشانه شناسی ساختگرا تا نشانهزبان شناسی و تحلیل گفتمانزبان شناسی روایتنشانه شناسی شعر«الفبای درد» امین پورنقد شعر «آی آدم ها» نیما یوشیجاصطلاحات زبان شناسیاز پیکره زبانی تا زبان شناسی پیکره ایفارسی در رایاسپهرGrammatical Tagging of a Persian Corpusآوا شناسیتئوری و دیدگاه ها در باب معنی شناسیآیین نگارشنامه نویسینامه اداریمقدمه ای بر فونت ها و آیین نگارشآئين نگارش فارسیدرباره ی فن خطابهچشم اندازی جديد در آموزش آيين نگارشبخوانیمشعرنثرآهنگین (مسجع)خواجه عبدالله انصاریتمرین برای زبان آموزانمتن خوانیآرايه هاي ادبيدفتر مشقبلاغتبلاغتصور خيالکتاب گویا - بانك اطلاعات - مقالاتآثار ادبیات فارسیاساتید زبان و ادب فارسیشاعران پارسی گومراکز آموزش زبان فارسیزبان آموختگاننام آورانآموزش گام به گام خط نستعلیقكتاب گوياشاعران و نویسندگان پارسیبخش ويژه - کتاب دبستانشهر فرنگ - داستان (تصویر متحرک)حکایت های مدیریتیآرام ولی مصممپروانهپسر بچه و درخت سیبچایی مثل زندگیچهار شمعخدا اینجاستداستان عقابشارژر خلاقیتفانوس دریاکاریکاتورمن از خدا خواستمداستان ها و مثل هاداستان های کوتاهکوتاه ترین داستان جهانداستان‌های کوتاه 1 (متحرک)داستان‌های کوتاه 2 (متحرک)داستان‌های کوتاه 3 (متحرک)داستان پیامبرانداستانکشعرشعر جالب يک بچه آفريقايیکارگاه داستان - الفبای قصه نویسی (بخش اول)الفبای قصه نویسی (بخش دوم)آموزش فنون داستان نویسی (جلسه اول)آموزش فنون داستان نویسی (جلسه دوم)آموزش فنون داستان نویسی (جلسه سوم)آموزش فنون داستان نویسی (جلسه چهارم)آموزش فنون داستان نویسی (جلسه پنجم)آموزش فنون داستان نویسی (جلسه ششم)آموزش فنون داستان نویسی (جلسه هفتم)آموزش فنون داستان نویسی (جلسه هشتم)نمونه داستانکتاب هفته - گزیده متون نظم و نثرشعر عاشوراییدانلود - کتابکده - عضویت -
Loading... مدرسه زبان فارسی 
 
 کتاب گویا
 
 بانك اطلاعات 
 
 بخش ويژه 
 
 شهر فرنگ 
 
 کارگاه داستان 
 
 کتاب هفته 
 
 دانلود
 
 کتابکده
 
 عضویت
 
 آموزش زبان فارسی 
 
 زبان شناسی فارسی 
 
 آیین نگارش 
 
 بخوانیم
 
 شعر
 
 نثر 
 
 تمرین برای زبان آموزان
 
 متن خوانی
 
 آرايه هاي ادبي
 
 دفتر مشق
 
 بلاغت 
 
 دوران تکامل زبان ایرانیان
 
 الفبای فارسی
 
 علائم سجاوندی یا نقطه گذاری
 
 معلم فارسی
 
 ادبیات عامیانه 
 
 آموزش آرایه های ادبی
 
 آموزش انواع ادبی
 
 آموزش تاریخ ادبیات فارسی
 
 آموزش دستور فارسی
 
 ادبیات عرفانی 
 
 تحلیل و معنی شعر خاقانی
 
 دستور زبان
 
 روش خبر نویسی
 
 روش نگارش انشا
 
 روش نگارش مقاله
 
 ریشه یابی کلمات فارسی
 
 زبان فارسی به چینی
 
 شبکه واژگان فارسی
 
 آموزش ادبیات عامیانه
 
 ادبيات عاميانه 1
 
 ادبيات عاميانه 2
 
 چند اصطلاح عامیانه
 
 چند حکایت از بهارستان جامی
 
 چهره‌های فولکلوریک
 
 همه چیز روزی شفاهی بود
 
 واژه «دری وری» از کی باب شد؟!
 
 عرفان
 
 تجلی عرفان در ادب فارسی
 
 سمبوليسم عرفانی
 
 مقالات 
 
 آوا شناسی
 
 تئوری و دیدگاه ها در باب معنی شناسی
 
 علم زبان شناسی
 
 آواشناسی
 
 از نشانه شناسی ساختگرا تا نشانه
 
 زبان شناسی و تحلیل گفتمان
 
 زبان شناسی روایت
 
 نشانه شناسی شعر«الفبای درد» امین پور
 
 نقد شعر «آی آدم ها» نیما یوشیج
 
 اصطلاحات زبان شناسی
 
 از پیکره زبانی تا زبان شناسی پیکره ای
 
 فارسی در رایاسپهر
 
 Grammatical Tagging of a Persian Corpus
 
 نامه نویسی
 
 نامه اداری
 
 مقدمه ای بر فونت ها و آیین نگارش
 
 آئين نگارش فارسی
 
 درباره ی فن خطابه
 
 چشم اندازی جديد در آموزش آيين نگارش
 
 آهنگین (مسجع) 
 
 خواجه عبدالله انصاری
 
 بلاغت
 
 صور خيال
 
 مقالات
 
 آثار ادبیات فارسی
 
 اساتید زبان و ادب فارسی
 
 شاعران پارسی گو
 
 مراکز آموزش زبان فارسی
 
 زبان آموختگان
 
 نام آوران
 
 آموزش گام به گام خط نستعلیق
 
 كتاب گويا
 
 شاعران و نویسندگان پارسی
 
 کتاب دبستان
 
 داستان (تصویر متحرک) 
 
 داستان ها و مثل ها
 
 داستان های کوتاه 
 
 داستان پیامبران
 
 داستانک
 
 شعر 
 
 حکایت های مدیریتی
 
 آرام ولی مصمم
 
 پروانه
 
 پسر بچه و درخت سیب
 
 چایی مثل زندگی
 
 چهار شمع
 
 خدا اینجاست
 
 داستان عقاب
 
 شارژر خلاقیت
 
 فانوس دریا
 
 کاریکاتور
 
 من از خدا خواستم
 
 کوتاه ترین داستان جهان
 
 داستان‌های کوتاه 1 (متحرک)
 
 داستان‌های کوتاه 2 (متحرک)
 
 داستان‌های کوتاه 3 (متحرک)
 
 شعر جالب يک بچه آفريقايی
 
 الفبای قصه نویسی (بخش اول)
 
 الفبای قصه نویسی (بخش دوم)
 
 آموزش فنون داستان نویسی (جلسه اول)
 
 آموزش فنون داستان نویسی (جلسه دوم)
 
 آموزش فنون داستان نویسی (جلسه سوم)
 
 آموزش فنون داستان نویسی (جلسه چهارم)
 
 آموزش فنون داستان نویسی (جلسه پنجم)
 
 آموزش فنون داستان نویسی (جلسه ششم)
 
 آموزش فنون داستان نویسی (جلسه هفتم)
 
 آموزش فنون داستان نویسی (جلسه هشتم)
 
 نمونه داستان
 
 گزیده متون نظم و نثر
 
 شعر عاشورایی
 
    درباره ی فن خطابه
کلیاتی درباره ی فن خطابه

 

در روز گاران قدیم فنّ خطابه یکی از فنون قابل قدر محسوب می شد ه و برای خطیب و گوینده ای که در جمع حضاّر، پر جوش و خروش و تحریک کننده ومؤثر سخن براند احترام فراوان قایل بوده اند.

در دنیای امروز نیز با اینکه برای تبلیغ و رساندن احکام و دستورات دین و عقاید وا فکار و اندیشه ها و پیامها و خواسته ها ، ابزار و وسایل زیادی کشف و ابداع شده است و نسل آ دمی می تواند از راههای گوناگون تبلیغات و اطلاع رسانی کند. فنّ خطابه و سخنوری برای مبلّغین و گویندگان همچنان از اهم امور مورد نیاز است و برای هر ناطقی که می خواهد بر اریکه ی سخن قرار گیرد ، فرا گیری اصول و قواعد و نکته های فن خطابه لازم و ضروری می نماید تا کلامش زیبا و جالب و نافذ و مؤثر باشد و مخاطبان را به قبول مقاصد و عقاید خود وا دارد.

گه گه خیال در سرم که این منم         ملک عجم گرفته به تیغ

سخنوری ( سعدی)

نگارنده ی این سطور بر آنست که کلیّات و دستورات و نکات مفیدی را در زمینه ی فن خطابه بطور موجز و فهرست وار ، در اختیار خوانندگان عزیز قرار دهد ، بدان امید که مورد استفاده واقع شود.

ابتدا یاد آوری این مطلب را بی فایده نمی داند که هر بیانی چه زبانی و شفاهی وچه کتبی و نوشتاری ، یک موضوع عام وکلّی دارد ( که در خطابه عنوان سخن است ودرکتاب و مقاله همان نام کتاب و عنوان مقاله می بوده باشد) ونیز مقدمه وپیشگفتاری و چندین عنوان فرعی ویا چندین باب و فصل و بخش دارد ودر آخر هم نتیجه ای.

عنوان کلّی که یک جمله ی بسیار کوتاه ویا یک شبه جمله ویا حتی یک کلمه است ، نما ینده ی تمام مطالبی است که در جریان سخنرانی گفته می شود ویا در کتابی نکاشته می شود ، و عناوین فرعی که در کتابها ، معمولا در اول یا آخر کتاب فهرست می گردد نماینده ی مطالب ذیل عنوانها است ،افراد فهیم و تیز هوش ، از عنوان کلّی که در ابتدا القاء می گردد پی می برند که خطیب چه می خواهد بگوید ، وبا خواندن نام کتاب ویا عنوان های فرعی و نتیجه ی آن حد س می زنند که چه مطالبی در آن کتاب جمع آ وری شده است ، چون نام کتاب و عناوین خاص آن عصاره و فشرده و خلاصه ی مجموع مطالب آن کتاب می بوده باشد ، مثلا عنوان  « سراج التواریخ» (که اثر وزین و گرانسنگ تاریخی ملا فیض محمد کاتب هزاره می باشد) عصاره ی مطالبی است که در پنج جلد تدوین یافته و تاریخ افغانستان را به بررسی نشسته است.

و بدین لحاظ فهرست خوانی نوعی از مطالعه ودر یافت مطالب محسوب می شود و افرادی که فرصت مطالعه ی تفصیلی ندارند از این نوع مطالعه استفاده می کنند.

بنا براین عناوین کلّی و نکات و دستوراتی را که در باره ی فن خطابه در اختیار دوستان قرار خواهم داد هر کدام نماینده ی مطالب بسیاری است که باید با دقت و تعمق به آن بنگرید واز مجمل مفصل را بخوانید.

 

طرح سخنرانی :

سخنرانی بر سه پایه استوار است :

 

الف- مقدمه= در آمد : یعنی چگونه باید سخنرانی را آغاز کرد ؟ می توان سخنرانی با یکی از راههای معمول زیر شروع کرد:

1-      با نقل قصّه ی جالب توجه و مربوط به موضوع صحبت.

2-      با طرح سؤال یا سوالاتی.

3-      با ذکر حقایق جالب توجه وبر انگیزنده ی حس کنجکاوی.

4-      با نقل قول از بزرگان.

5-        با خواندن یک یا چند بیت شعر.

 

ب- موضوع= متن : یعنی قسمت اصلی سخنرانی که اندیشه ها و عقاید را بیان می کند ، مثال می آورد و مقایسه می کند ، موضوع سخنرانی دامنه ی وسیع دارد ، واهم آن موارد ذیل است :

1-     سیاسی : که سیاستمداران ، نمایندگان پارلمان و... در زمینه ی مسایل کشوری و جهانی سخنرانی می کنند.

2-    قضایی :...

3-    نظامی : سخنران ، فرمانهای نظامی را برای مقامات بالا یا افراد زیر فرمان ، به صورت        گزارش یا دستورات بیان می نماید.

4-    علمی : سخنران در زمینه های علمی و ادبی بحث می کند.

5-      دینی : احکام و مسایل دینی برای آگاهی سامعین بیان می گردد.

6-      یکی از اعیاد ملّی یا مذهبی.

7-      یکی از نویسندگان و شاعران معاصر.

8-      یکی از مخترعان و مکتشفان و دانشمندان.

9-       یکی از هنرمندان.

10-     یک موضوع تاریخی.

11-     رسمی ناپسند ومذمومی که باید از بین برود.

12-     یکی از مشکلاتی که در شهر یا منطقه وجود دارد.

13-     یک موضوع جهانی مانند لزوم تفاهم میان ملتها.

14-    آزادی فکر ، بیان، قلم، و نقش و تأثیر آن در پیشرفت فرهنگ و تمدن.

و....

 

ج- نتیجه گیری و پایان دادن به سخنرانی :

1-      خلاصه کردن مطالب گفته شده و ذکر نکات لازم.

2-      خواندن شعر مناسب و بجا و زیبا ویا نکته ی شاعرانه.

3-      یاد آوری آیاتی از کتاب آسمانی.

4-      ستودن شنوندگان.سپاس گذاری از آنان.

5-      به فعالیت وا داشتن شنوندگان.

6-      ذکر مطلب شیرین و خنده دار.

7-      اوج گرفتن و مطالب و نکات مؤثر گفتن.

8-      نتیجه ی مناسب گرفتن و تهییج شنوندگان به اجرای آن.

 

خصوصیات لازم برای سخنران :

الف-  خصوصیات روشنگری و روشنفکری:

1-      بصیرت و دانایی.

2-      قضاوت درست.

3-      قدرت تفکر و تحلیل.

 

ب- خصوصیات عاطفی و جسمی :

1-اثبات افکار و عقاید و احساسات.

2- کنترل احساسات.

3- قدرت و توانایی جسمی.

 

ج- خصوصیات اخلاقی :

1- راستی و درستی.

2- جرأت و شهامت.

3 - اعتماد به نفس.

4 – خجالت نکشیدن.

5- صمیمیت و وفاداری.

 

د- خصوصیات اجتماعی:

1- خون گرمی و خوش مشربی.

2- تحمل و برد باری و تساهل و تحمل شنیدن عقاید دیگران.

3- اظهار همدردی.

 

معیارها و نکات و دستورات لازم :

1- چیزی برای گفتن داشته باشیم.

2- اصول بلاغت را فرا بگیریم = سخن را رسا و بدون ضعف تألیف ادا کنیم ، با مقتضای حال و مقام مجلس و مخاطبان سخن بگوییم ، سخن را خوشایند و زیبا ادا کنیم تا شنوندگان را نرنجانیم.

3- قواعد فن خطابه را یاد بگیریم.

4- زیاد مطالعه کنیم و اطلاعات لازم را فرا هم کنیم، معلومات تاریخی ، علمی ، هنری،ادبی و محفوظات الفاظ زیبا و آیات و روایات و اشعار و ضرب المثلها و حکایات زیاد داشته باشیم  تا بتوانیم طرح حقایق و مطالب کنیم شنوندگان را ترغیب و اقناع نماییم.

5- زیاد تمرین کنیم تا روان وبی تکلف سخن بگوییم.

6- در سخن گفتن باید سه مرحله را بپیماییم:

الف: باید بدانیم که چه بگوییم ، خلق و ایجاد معانی کنیم چون تا معانی نباشد لفظی نیست.

ب: باید بدانیم که بچه ترتیب بگوییم ، معانی ذهنی را چگونه طرح بندی کنیم ، از کجا شروع نماییم ، موضوع مورد نظر را چگونه پر ورش دهیم و تجزیه و تحلیل کنیم و چگونه به پایان برسانیم.

د: باید بدانیم که معانی ذهنی را در قالب چه الفاظ و عباراتی بریزیم، وبه بیان دیگر : چه لباسی بر تن مفاهیم و مطالب مورد بحث بپوشانیم.

 

7- کلمات مبتذل و رکیک و توهین آمیز بکار نبریم.

8- سعی کنیم لغات و کلمات را در جاهای مناسب بکار ببریم.

9- کلمات مهم را با تأکید و محکم ادا کنیم.

10- جملات مبهم را با آوردن مثال روشن نماییم.

11- بعد از بیان هر نکته ی مهمی کمی تأمل کنیم.

12- از استعمال کلمات تردید آمیز مانند : بنظر من ، شاید ، گویا ، ممکن است ، احتمال دارد ، از چند حال بیرون نیست ، و امثال اینها خود داری نماییم ، چون از نفوذ کلام می کاهد.

13- هرگز چنین نگوییم : « فکر می کنم گفتنی هارا گفته باشم و بهتر است به کلام خود خاتمه بدهم »  چون مارا کم مایه جلوه می دهد.

14- هرگز شکسته نفسی و اظهار عجز نکنیم ، و نگوییم « من سخنران نیستم ، کوچکتر از آنم که بتوانم در جمع شما صحبت کنم ، حرفی برای گفتن ندارم ، آماده ی نطق نیستم ، مطالب در خور شأن مجلس در ذهن ندارم و....چون شنوندگان طبعا چنین قضاوت خواهند کرد ، هرچند مطالب عالی و مفید بگوییم جدّی نخواهند گرفت.

15- باید کلام رابا جمله های حساب شده و متین وجدی شروع کنیم ، تا شنوندگان تا پایان مشتاق شنیدن باشند.

16- تکیه کلامهای مثلا ، بالاخره ، فهمیده شد ، توجه بفرمایید و...را ترک کنیم.

17- از استعمال کلمات و جملات عامیانه پرهیز نماییم.

18- در حین سخنرانی به فکر زیبایی الفاظ و جمله ها نباشیم که از اصل مطلب منصرف و منحرف می شویم ، ادا کردن الفاظ و جملات زیبا را بر اثر تمرین و ممارست یاد بگیریم بطوری که در حین سخنرانی بدون فکروبی تکلف الفاظ و جملات زیبا برزبان ما جاری و ساری شود.

19 – از کلی گویی و مجمل گذاردن مطلب خودداری کنیم.

20- از حاشیه روی بی جا پرهیز کنیم و موضوع اصلی سخنرانی تحت الشعاع امثال و حکایات و شواهدی که برای اثبات موضوع می آ وریم قرار نگیرد ، و اکتفا به قدر لازم شود، وسعی کنیم تهیه ی عالی ویک انجام عالی برای سخنرانی پیدا کنیم و بقیه را کوتاه نماییم.

21- به سخنان و مطالبی که می گوییم خود ایمان و اعتقاد داشته باشیم ، چون گفته اند : «سخنی که از دل برخیزد بردل نشیند ».

22- آنچنان صحبت نماییم که شنوندگان منظور مارا درک نماید.

23- اگر جلسه مرکّب از اهل سواد و عوام است رعایت سطح فکری اکثر را نماییم واز دستور « کلّم الناس علی قدر عقولهم » پیروی کنیم.

24- سخنان خود را با اظهار نظر صاحب نظران قوّت بخشیم.

25- با ذکر منابع و مدارک ، سخنان خو د را مستند نماییم.

26- شنوندگان را نادان وکم اطلاع تصوّر نکنیم ، اما در عین حال آنان را چنان فرض نماییم که نسبت به موضوع مورد نظر ما چیزی نمی دانند و جمع شده اند که از ما بشنوند.

27- از سبک و روش سخنرانی دیگران تقلید نکنیم.

28- سخنرانی خود را قبلا تدوین و یادداشت نماییم.

29- عناوین وسر فصلهای مطالب سخنرانی خود را در ورق کوچکی بنویسیم وبا خود داشته باشیم چون هم باعث قوّت قلب می شود وهم اینکه با نگاهی به آن مطلبی نا گفته نمی ماند ، ولی حتی الا مکان به یاد داشت مان نگاه نکنیم ، چون شنونده را کسل می کند.

30- از تجربه ی سخنوران نامی و مشهور استفاده نماییم.

31- قبل از وقت در باره ی آنچه می گوییم همواره بیندیشیم وسعی کنیم طرح را مناسب تر کنیم.

32- در حین سخنرانی همواره جلب توجه شنونده نماییم.

33 - اگر خسته هستیم سخنرانی نکنیم.

34- قبل از سخنرانی خستگی ها و گرفتاریها وپریشانیها را از خود دور کنیم تادر حین سخنرانی گرفتار ی و خشم و پریشانی و حواس پرتی و...نداشته باشیم.

35- اگر در حین سخنرانی حواس مان پرت شد اندکی صبر کنیم.

36- شتاب نکنیم و نفس بکشیم وبه پیش برویم.

37- قبل از شروع سخنرانی کمی مکث نماییم تا توجه شنوندگان را جلب کنیم.

38- قبل از سخنرانی غذای زیاد نخوریم و زیاد گرسنه هم نباشیم.

39- لباس مرتب و تمیز بپوشیم و سر و وضع مان را برابر کنیم.

40- لبخند بر لب داشته باشیم.

41- آنچنان با شنوندگان روبرو شویم که احساس کنند از دیدن آنان خوشحالیم.

42- از خود ستایی پرهیز نماییم.

43- رفتار مان متین وموقر باشد.

44- نگاه خود را بین شنوندگان تقسیم کنیم وبه هر سو نظر کنیم.

45- حرکات سرودست خودرا با گفتار مان مناسب نماییم.

46- در حین صحبت آب ننوشیم.

47- هیچ ژیستی در موقع سخنرانی بخود نگرفته عادی وراست با یستیم.

48- اگر ایستاده سخنرانی کنیم بهتر است مگر در صورت ضرورت.

49- در حین سخنرانی  باموی وریش و سبیل و دکمه لباس و تسبیح و... بازی نکنیم چون موجب انحراف توجه شنوندگان از موضوع و مطالب سخنرانی می شود.

50- در حین سخنرانی ، پهلوی مان و مقابل چشم حضّار کسی ننشیند.

51- اگر جلسه دایره ای است ، طرفین میز سخنرانی مان کسی نباشد.

52- گل و گلدان ، عکس و پوستر وهرچیزی که جلب توجه شنوندگان کنند روی میز و جلوی منبر سخنرانی مان نباشد.

53- اگر مکان سخنرانی بزرگ و شنوندگان کم باشند ، شنوندگان باید جلو ی میز خطابه جمع بنشینند.

54- در جلسات بزرگ باید از بلند گو استفاده کنیم.

55- اگر افراد مستمع کم باشند باید اتاق کوچک در نظر گرفته شود و بدون بلند گو صحبت کنیم.

56- با صدای رسا و واضح صحبت کنیم.

57- صدای مان را بطور مناسب بلند و پایین نماییم وبا آهنگ یکنواخت صحبت نکنیم.

58- زیاد نیرو و انرژی مصرف نکنیم و باید طوری صحبت کنیم که تا پایان سخنرانی انرژی لازم را داشته باشیم.

59- در حین سخنرانی بی مورد عصبانی نشده و فریاد نکشیم.

60- وقت و مدت را رعایت کنیم.

61- اگر سخنرانی در موضوعی باشد که باید از آمار و ارقام و جزئیات زیادی استفاده نمود ، آن آمار و ارقام و جزئیات را یادداشت نماییم تا بتوانیم دقیق ارایه بدهیم.

62- سخنرانی را شغل و حرفه ی خود قرار ندهیم بلکه از باب ایفای وظیفه و بیداری و آگاهی و نیازهای جامعه به سخنرانی روی آوریم.

 

بعد از سخنرانی از خود بپرسیم :

1-      آنچه می خواستیم بگوییم چه بود ؟

2- آنچه گفتیم چه بود ؟

3- آنچه دیگران در باره ی سخنرانی ما می گویند چیست ؟

در پایان گفتنی است که اگر موضوع سخنرانی ما عالی و مفید باشد وبا رعایت اصول و ارکان و قواعد و دستورات این فن انجام گرفته باشد ، توسط علاقمندان ضبط واز نوار پیاده خواهد شد و بدون دخل و تصرف ویا با اندک ویرایشی به شکل جزوه واگر چندین سخنرانی پیرامون موضوع واحد یا موضوعات مربوط بهم باشند به صورت کتاب در خواهد آمد و ماندگار خواهد شد.

چنانکه بیشتر آثار بزرگان وسخنوران شهیر مجموعه ی سخنرانی های آنهاست ، مثلا مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، مرحوم محمد تقی فلسفی ، مرحوم شهید مطهری ، مرحوم دکتر علی شریعتی و...کتابهای که مجموعه ی سخنرانی های آن بزرگواران است بیشتر از آثار قلمی شان می بوده باشد.

پس بکوشیم پیرامون موضوعات مهم و بکر و تازه سخنرانی کنیم ، بر طبق قواعد و اصول سخن بگوییم تا به شکل جزوه و کتاب جاودان شود وبه مرور زمان به دیار عدم و فراموشی سپرده نشود.

تــــیر سخــــنت به آب شلیــــک مـــــکن

بیهـــــــوده وبی حــــساب شلیــــک مکن

حرف و عمل تو چون سلاح است وخشاب

هوش دار کـــه بی خشــــاب شلیـــک مکن

« جواد محدّثی»

بدون فرا گرفتن قواعد و اصول فن سخنوری ، سخن گفتن در آب شلیک کردن وبی حساب تیر انداختن وبی خشاب شلیک نمودن است ، وبا ید حساب شده وبا هدف به سخنرانی بپردازیم.

سخن بهتر از گوهر آبدار                   چوبر جایگه بربرندش بکار

« فردوسی »

 

منابع و مآخذ :

1- بر سمند سخن – گفتار شانزدهم   ( سخنوری)  تألیف : دکتر نادر وزین پور.

2-روشها – روش خطابه و سخنوری – تألیف : جواد محدثی.

3- شیوه ی بیان – تألیف : مهدی صدیقی.

4- فارسی و آیین نگارش – سال سوم دبیرستان.

5 آموزش فن سخن گفتن – تألیف : دکتر رجبعلی مظلومی.

6- سخن و سخنوری از نظر بیان وفن خطابه – تألیف : محمد تقی فلسفی.

7- دفتر یادداشت ها ،  از نگارنده (محمد علی برهانی)
 
 
 http://www.farsicity.ir/index.aspx?siteid=40&pageid=24013

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (6)

 

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (6)

نوشتن اعمال
روزى حضرت ((سليمان بن داوود)) عفريتى (210) را به نامزدى عفريتى ديگر در آورد. سپس عده اى را مخفيانه ماءمور و مراقبت ايشان كرد تا رفتار و كردار آنها را زير نظر بگيرد و گفتارشان با بشنوند و براى او خبر بياورند. روزى عفريت و نامزدش براى خريد به بازار رفتند. وقتى وارد بازار شدند، عفريت ديد مردم سخت به امور دنيا مشغول شده اند و سرگرم داد و ستد و گفت گو هستند. با مشاهده اين صحنه بانگرانى و شگفتى سر خود را تكان داد و روبه سوى آسمان بلند كرد. ماءموران آنچه را ديده بودند، به حضرت سليمان خبر دادند. حضرت ، عفريت را به حضور طلبيد و علت آن كار را پرسيد. عفريت گفت : وقتى وارد بازار شدم ، ديدم بر سر هر يك از مردم فرشته اى نشسته است كه همه سخنان آنان را يادداشت مس كند(211)
امام صادق (عليه السلام ) در همين باره مى فرمايد:
ما من اءحد الا و معه ملكان يكتبان ما يلفظه ثم يرفعال ذلك الى ملكين فوقهما فيبتان ماكان من خير و شر و يلقيان ما سوى ذلك (212)
هيچ كس نيست جز آن كه با او دو فرشته است كه آنچه را مى گويد، مى نويسد. پس آن نوشته را به دو فرشته ديگر مه بالاتر ار آنان هستند، مى دهند. آن دو فرشته ، خير و شر آن را ثبت . سكنند و غير آن را درو مى افكنند.
زخم زبان
عده اى از ياران پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) به آن حضرت عرض ‍ كردند: يكى از زنان (در محله ما) روزها زوره مى گيرند و شب ها نماز مى خواند، ولى بداخلاق است ؛ به همسايگان زخم زبان مى زند و آنها را با زبان آزار مى دهد. حضرت فرمود: ((خيرى در او نيست ؛ او از اهل دوزخ است (213))) هم چنين رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
هر كس به خداو روز وپسين ايمان دارد، بگو همسايه را مر نجان . هر كس به خدا و روز رستاخيز ايمان دارد، بگو مهمان را گرامى دار و هر كس به خداو روز قيامت ايمان دارد، بگو يا نيك سخن گوى يا ساكت و خاموش ‍ باش (214)
نشانه جوان مردى
شبى گروهى در مجلس ((اوزاعى )) گرد هم جمع شده بودند و با هم سخن مى گفتندم در اين ميان ، مرد عربى از قبيله ((بنى عليم )) ميان ايشان بود، ولى ساكت و خاموش در گوشه اى نشسته بود و هيچ سخن نمى گفت . حاضران در مجلس وقتى او را خاموش ديدند، گفتند: به حق ، شمارا گنگان عرب گفته اند؛ زيرا مردمانى لال و بى زبان هستند. مرد عرب در پاسخ گفت : ((حكيمان گفته اند لذت و خوشى مرد در گوش او و لذت و خوشى نامرد در زبان اوست . شما از آن كسانى هستيد كه لذت و خوشى تان در گفتار باطل و حرف هاى بيهوده است . پس جوان مردكسى است كه ساكت و خاموش ‍ مى نشيند و سخن باطل نمى گويد و حرف بى جانمى زند، ولى ناجوان مرد كسى است كه هر چه بر زبانش بيايد، مى گويد و حرف بى جا مى زند(215)
دو گوش و يك زبان
درباره ((سقراط)) نقل شده است كه او در محافل و مجالس كمتر سخن مى گفت : به همين علت بر او عيب گرفتند و گفتند: چرا كم حرف مى زنى ؟ گفت : ((خداوند به من دو گوش و يك زبان داده است تا دو برابر آنچه به زبان مى گويم ، با گوش هاى خود سخن بشنوم ، ولى بر عكس ، شما بيشتر از آنچه با گوش خود مى شنويد، با زبان ، سخن مى گوييد(216)))
يكى از حكيمان نيز گفته است : ((خداوند تعالى ، انسان را با يك زبان و دو گوش و دو چشم آفريده است تا شنيدن و ديدنش بيشتر از سخن گفتنش ‍ باشد(217)))
درمان تند زبانى
((حذيفه بن يمان )) گفت : من مرد بد زبانى بودم و با خانواده ام تندى مى كردم . به همين دليل به حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) رسيدم و عرض كردم : اى رسول خدا!مى ترسم سرانجام به كيفر زشت زبانى گرفتار شوم و اهل آتش دوزخ گردم . حضرت فرمود: ((اى حذيفه !از استغفار غفلت مكن ؛ زيرا با پشيمانى و استغفار گفتار تند و زشت خود، مى توانى بد زبانى را ترك كنى و از شر زبانى در امان باشى . خود من نيز هر روز صد بار استغفار مى كنم (218))) در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است :
ان رسول الله كان يتوب الى الله و يستغفره فى كل يوم و ليله ماءه مره من غير ذنب (219)))
همانا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در هر شب و روز صد بار به درگاه الهى توبه و استغفار مى كرد، در حالى كه هيچ گناهى نداشت و خطايى مرتكب نشده بود.
شكنجه مخصوص زبان
امام صادق (عليه السلام ) نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: در روز قيامت ، خداوند، زبان را از همه اعضاى برن بدن ، شديدتر عذاب و شكنجه مى كند. در اين هنگام ، زبان به سخن مى آيد و مى گويد: پروردگارا! چرا مرا به گونه اى سخت شكنجه و مجازات كردى كه هيچ يك از اعضاى بدن را چنين عذابى نبود؟ در پاسخ زبان گفته مى شود: اى زبان ! از طرف تو كلمه ، سخن و جمله اى گفته شد كه به شرق و غرب زمين رسيد و اين امر سبب قتل و خون ريزى افراد بى گناه و غارت مال و اموال مردم و هتك عفت و ناموس و شرف اشخاص از راه حرام شد. پس به عزت و جلالم سوگند، تو را چنان عذاب مى كنم كه هيچ يك از اعضاى ديگر بدن را آن گونه مجازات و شكنجه نكرده باشم (220)
((بلال بن حارث مزنى )) نقل مى كند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: ((گاه شخص سخنى مى گويد، ولى نمى داند اثر گفتارش به كجا مى رسد و به چه كسى بر مى خورد و چه مى شود. در نتيجه ، خداوند هم به وسيله همان سخن ، تا روز قيامت ، او را مشمول خشم و غضب خود قرار مى دهد)). يكى از بزرگان مى گفت : هر وقت ومى خواستم حرفى بزنم ، نقل قول و سخن بلال ، مانع از حرف زدنم مى شد(221).
خواهش اعضاى بدن از زبان
سحر گاهان انسان از بستر خواب بر مى خيزد و براى تلاش روزانه آماده مى گردد. تمام اعضاى بدن متوجه زبان مى شوند، در مقابل او تعظيم مى كنند و مى گويند: ((اى زبان !در حق ما تقواى الهى را پيشه كن و از خدا بترس ؛ زيرا اگر تو راست و درست باشى و به نيكى سخن بگويى و حرف هاى زشت و بيهوده نگويى ، ما هم به خوبى و درستى عمل مى كنيم . اصلاح كار ما به عمل تو وابسته است ، ولى اگر كج روى كنى و هر نوع سخن زشتى از تو صادر شود، ما نيز به واسطه عملكرد تو كج روى مى كنيم و هر كار زشتى را انجام مى دهيم (222))).
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
هيچ روزى نيست ، مگر اين كه عضوى از اعضاى بدن ، از زبان خواهش ‍ مى كند و مى گويد، تو را به خدا سوگند، مبادا مرا به خاطر تو در عذاب افكنند(223)
امام سجاد (عليه السلام ) درباره همين موضوع مى فرمايد:
هر روز صبح ، زبان انسان به تمام اعضاى بدن متوجه مى شود و مى گويد: امروز چگونه هستيد؟ مى گويند: اگر تو ما را به حال خود رها كنى ، خوب خواهيم بود. آن وقت خدا را شاهد مى گيرند و سوگندش مى دهند و مى گويند: ما به سبب اعمال توست كه ثواب و عقاب مى بينيم (224).
حفظ زبان ، راهى به بهشت
شخصى حضور رسول الله (صلى الله عليه وآله ) آمد. حضرت فرمود: ((آيا تو را به امرى راهنمايى كنم تا خداوند به وسيله آن ، تو را به بهشت ببرد)). آن شخص گفت : آرى يا رسول الله !حضرت فرمود: ((از آنچه خداوند به تو نعمت داده ، به ديگران عطا كن )). عرض كرد: اگر خودم نياز مندتر باشم ، چه كنم ؟ حضرت فرمود: ((شخص مظلومى را يارى كن )). گفت : اگر خودم مظلوم تر و ناتوان تر بودم ، چه كنم ؟ فرمود: شخص نادان و ناآگاهى را راهنمايى كن . گفت : اگر خودم از او نادان تر و ناآگاه تر بودم ، چه كنم ؟ حضرت فرمود: ((از زبانت مراقبت كن و جز در موارد نيك آن استفاده نكن )). سپس حضرت فرمود: ((آيا خوش حال نمى شوى كه يكى از اين ويژگى ها را انجام دهى تا به واسطه آن به بهشت بروى (225))).
حساب رسى از زبان
روايت است كه ((ربيع بن خثيم )) هر روز قلم و كاغذى آماده مى كرد و سخنان و گفتار خود را در آن مى نوشت . سپس هنگام غروب آفتاب تمام كلماتى را كه يادداشت كرده بود، بررسى مى كرد تا ببيند در طول روز چه حرف هايى به سود يا زيان خود گفته است . پس از رسيدگى به سخنان خود، آهى از ته دل مى كشيد و مى گفت : همانا كسانى كه ساكت و خاموش بودند و از زبان خود به خوبى مراقبت كردند، نجات يافتند، ولى ما با اين حرف هاى بيهوده و سخنان فتنه انگيز، در سنگينى گناه و غذاب و مجازات زبان خويش گرفتار شديم (226). امام على (عليه السلام ) نيز مى فرمايد: كل مومن ملجم (227) هر انسان با ايمانى ، لجام و دهنه اى بر دهان دارد)).
حفظ زبان ، مايه نجات
((عقبه بن عامر)) گفت : روزى به حضور مبارك نبى مكرم اسلام (صلى الله عليه وآله ) رسيدم و به آن حضرت گفتم : اى رسول خدا! درود خداوند بر شما باد! به من بفرماييد نجات و راحتى انسان در چيست ؟ حضرت در پاسخ فرمود:
اءمسك عليك لسانك و ليسعك بيتك و ابك على خطيئتك (228)؛
زبانت را در اختيار خود بگير و در گوشه خانه ات بيشين و برگناه و خطايى كه مرتكب شده اى ، [اندوهگين باش ] و گريه كن .
((ابو على جوانى )) گفت : روزى امام صادق (عليه السلام ) را ديدم كه انگشت خود را بر روى لب هاى مباركش گذاشته بود و به غلامش ، سالم مى فرمود: يا سالم احفظ لسانك تسلم (229) اى سالم ! زبانت را حفظ كن تا سالم بمانى )).
زبان و دل ، بهترين يا بدترين
((لقمان حكيم )) مردى سياه چهره بود. شخصى او را به غلامى خريد. وقتى لقمان به خدمت گرفته شد، پس از مدتى صاحبش فهميد او فردى حكيم و دانشمند است . روزى براى امتحان ، به لقمان گوسفندى را كشت و دل و زبانش را نزد صاحبش حاضر كرد. روز ديگر صاحبش به او گفت : دليل اين كار چيست ؟ چرا دل و زبان پاك باشند، هيچ چيز بهتر از اين دو عضو نيست و اگر نا پاك باشند، هيچ چيز بدتر از آنها نيست (230).
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
لا يستقيم ايمان عبد حتى يستقيم قلبه و لا يستقيم قبله حتى يستقيم لسانه (231)؛
هيچ گاه ايمان بنده اى كامل و استوار نمى شود، مگر اين كه قلب او درست باشد و قلب او راست و درست نمى شود، مگر اين كه زبانش سالم باشد.
تفاوت مجسمه ها
يكى از پادشاهان ، سه مجسمه طلايى براى پادشاه كشور همسايه ، هديه فرستاد كه از نظر ظاهر و وزن كاملا شبيه هم بودند و هيچ كس نمى توانست فرقى ميان آنها قائل شود. وى پيغام داد اين مجسمه ها از نظر ارزش و قيمت يكى نيستند و با هم فرق زيادى دارند. او از اين راه مى خواست از ميزان هوش درباريان و مردم كشور همسايه خودش با خبر شود. پادشاه همسايه از دريافت اين هديه عجيب در شگفت ماند و به درباريان دستور داد هر چه زودتر تفاوت ميان مجسمه ها را بيايند و قيمت هر يك از آنها را تعيين كنند. درباريان پس از مدت ها كوشش ، به عرض پادشاه رساندند كه مجسمه ها كوچك ترين تفاوتى با هم ندارند. چيزى نگذشت كه صحبت درباره مجسمه ها ورد زبان همه اهل شهر شد و مردم از پير و جوان تمايل داشتند از فرق ميان آنها آگاه شوند. در يكى از زندان هاى شهر، جوانى بود. او خواهش كرد به عرض سلطان برسانند كه حاضر است مجسمه ها را ببيند و تفاوت ميان آنها را بگويد. پادشاه فرمان داد جوان را به قصر آورند. او با ديدن مجسمه ها، كه در گوش هر يك از آنها سوراخ بسيار كوچكى وجود دارد وقتى كه چوب جارويى را داخل سوراخ كرد، چوب از دهان مجسمه اول بيرون آمد. به گوش دومى فرو برد، نوك چوب از گوش او بيرون آمد. چوب را به گوش مجسمه سوم فرو برد، نوك چوب به داخل شكم مجسمه فرو رفت .
آن گاه جوان به حضور پادشاها!همان گونه كه هر يك از افراد بشر متفاوت دارند، اين مجسمه ها هم ويژگى هايى دارند. تفاوت اينها در گوش و دل و زبانشان است . مجسمه اولى به مردمى شباهت دارد كه به محض اين كه صحبتى از كسى مى شوند، بى درنگ آن را براى همه كس حكايت مى كنند. آنها خبر چينند و يك كلاغ ، چهل كلاغ مى كنند. هرگز نمى توان به اين دسته از مردم اعتماد و اطمينان كرد. مجسمه دوم ، به مردمى شبيه است كه وقتى حرفى را شنيدند، هيچ گاه درباره آن نمى انديشند و به اصطلاح ، از اين گوشه مى گيرند و از آن گوش در مى كنند؛ يعنى يك گوش ايشان در است و يك گوششان دروازه . اين دسته هم مردمانى بى فكر و بى فايده اند. مجسمه سوم ، به كسانى شباهت دارد كه هر حرفى را كه مى شنوند، در دل خود جاى مى دهند و به قول معروف ، محرم اسرارند. به يقين ، ارزش اين دسته از مردم از همه بيشتر است .
پارشاه از شنيدن اين سخنان بسيار خوش حال شد و دستور داد تفاوت و قيمت هر يك از مجسمه ها را روى آن بنويسند و به دربار پادشاه كشور همسايه بفرستند. آن گاه جوان باهوش را از زندان بيرون آورد و محبت كرد و پادش هوش و دقت شگفت او را داد(232).
بيهوده سخن نگفتن
يكى از خلفاى عباسى خواب وحشتناكى ديد. خواب گزارى را احضار كرد و خواب خود را براى او باز گفت تا آن را تعبير كند. گفت : تعبير اين خواب اين است كه پيش از فرار سيدن زمان مرگ خليفه ، همه خويشاوندان او خواهند مرد و مرگ خليفه بعد از مرگ آنان روى مى دهد. خليفه از اين سخن بر آشفت ، و او را از نزد خود راند و خواب گزار ديگر احضار كرد. او پس از شنيدن خواب خليفه گفت : تعبير خواب شما اين است كه خداوند به شما عمرى طولانى عطا مى كند، به گونه اى كه عمر شما از همه خويشاوندانتان طولانى تر مى شود. خليفه او را نوازش كرد و جايزه اى بدو بخشيد(233).
((محمد بن كعب )) گفت : روزى با جمعى از ياران پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) به اتفاق آن حضرت در مسجد نشسته بوديم . در اين زمان حضرت فرمود: ((اكنون مردى از اين در داخل مى شود كه اهل بهشت است )). پس ((عبد الله بن سلام )) وارد شد. بعضى از ياران حضرت نزد او رفتند و گفتند: اى عبدالله ! ما را از كارهاى خود اميد و اعتماد دارى تا به وسيله آن وارد بهشت شوى ، آگاه كن . گفت من مردى ناتوان و كم عمل هستم ، ولى بهترين چيزى كه به واسطه آن به خداوند اميد دارم تا مرا مورد آمرزش قرار دهد، دو چيز است : اول آن كه سلامت و پاكى نفس دارم و هرگز بد خواه كسى نيستم ؛ دوم آن كه گفتار بيهوده را ترك كرده ام و از چيزهايى كه برايم ضرورى نيست ، سخن نمى گويم (234).
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
طوبى لمن اءمسك الفضل من لسانه و اءنفق الفضل من ماله (235)
خوشا به حال كسى كه زيادى زبانش را نگه دارد و زيادى مالش را انفاق كند.
خوراك غيبت كنندگان
در شب معراج ، هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) همراه جبرئيل (عليه السلام ) به آسمان ها عروج كرد، صحنه هاى بسيار دردناكى را در مورد مردم مشاهده كرد. يكى از آن صحنه ها اين است كه فرمود:
در شب معراج از كنار عده اى از مردم مى گذشتم كه ديدم با ناخن هاى خود پوست و گوشت گوشت صورت خويش را چنگ مى زدند و مى خراشيدند. از جبرئل پرسيم : اين افراد نگون بخت چه كسانى اند؟ جبرئيل گفت : اينها غيبت كنندگانند كه در دنيابا حيثيت و آبروى مردم بازى مى كردند(236).
در روايت ديگرى هم آمده است كه حضرت فرمود:
در شب معراج به آتش دوزخ نگاه كردم . عده اى از مردم را ديدم كه از لاشه گنديده مردارى مى خورند. از جبرئيل پرسيدم : اينها چه كسانى اند؟ گفت : اينها كسانى اند كه به وسيله غيبت كردن ، گوشت بدن مردم را مى خوردند(237)
عذاب قبر براى غيبت كنندگان
((جابر ابن عبدالله انصارى )) مى گويد: در سفرى همراه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) بودم . به قبرستانى رسيديم كه در آن ، صاحبان دو قبر در عذاب و شكنجه بودند.
حضرت درباره عذاب و كيفر آن دو فرمود:
اينها به دليل ارتكاب گناهان كبيره اى كه شما گمان مى كنيد، در عذاب نيستند، بلكه عذابشان به سبب گناه بزرگى است كه نزد بيشتر شما كوچك به حساب مى آيد و آن گناه ، اين است كه يكى غيبت مردم را مى كرد و ديگرى از ترشح نجاسات ، پرهيز نمى كرد و طهارت را رعايت نمى كرد(238)
در روايتى از ابن عباس نقل شده است :
عذاب القبر ثلاثه اءثلاث ، ثلث للغيبه و ثلث للنميمه و ثلث للبول (239)
عذاب قبر سه بخش دارد: بخشى از آن براى غيبت كردن ، بخشى براى سخن چينى و بخشى از آن براى پرهيز نكردن از ترشح نجاست است .
خوراك سگ هاى دوزخ
روزى امام حسين (عليه السلام ) در مجلسى با عده اى از ياران و دوستان خود نشسته و سرگرم گفت و گو بودند. در اين هنگام ، شخصى وارد مجلس ‍ شد و در جمع حاضران نشست . در ميان گفت گوى افراد، ناگهان آن شخص ‍ از كسى غيبت كرد. امام حسين (عليه السلام ) تا شنيدن او بد گويى و غيبت مى كند، وى را از اين كار زشت نهى كرد و خطاب به او فرمود: يا هذا كف عن الغيبه فانها اذام كلات النار(240)؛ اى فلان ! زبان خود را از غيبت كردن ، خوراك سگ هاى دوزخ اين باشد كه غيبت كننده ، مثل سگ محشور مى شود و لقمه لقمه از گوشت مردار مى خورد يا اين كه خود بايد تكه تكه خوراك سگ هاى دوزخ شود؛ يعنى به دندان هاى سگ هاى دوزخ پاره پاره مى گردد، بعد مى ميرد دوباره زنده مى شود و همين گونه ادامه مى يابد.
هم نشينى و غيبت
جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: روزى به اتفاق رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به جايى مى رفتيم . در ميانه راه ناگهان بوى متعفنى به مشاممان رسيد. حضرت با تنفر و انز جار فرمود: ((علت وزش اين بوى بد اين بود كه عده اى از منافقان پشت سر بعضى از مؤمنان غيبت مى كردند(241))).
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد:
ان الله يبغض اءهل بيت يا كلون فى بيوتهم لحم الناس (242)
به درستى كه خداوند از اهل خانه اى كه در منزلشان با غيبت كردن ، گوشت بدن مردم را مى خورند، بيزارى مى جويد.
روزى عده اى كنار پيامبر نشسته بودند و صحبت مى كردند. در ميان سخنانشان ، از شخصى نام برند و گفتند: فلانى چه قدر ناتوان است . حضرت شنيدن اين سخن به آنها فرمود: ((هم اكنون از برادر خود غيبت كرديد)). گفتند: يا رسول الله ! آنچه گفتيم ، حقيقت است و در او هست . حضرت فرمود: ((اگر آنچه در او نيست ، مى گفتيد، به او تهمت زده بوديد)).(243)
خوردن گوشت رفيق
دو تن از ياران رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) نزد آن حضرت داشتند. يكى از آن دو به ديگرى گفت : فلان شخص چقدر پر خواب است ؟ سپس از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) مقدارى نان خواستند تا بخورند. حضرت به آنها فرمود: ((شما نان و خوراك خود را خورديد)). گفتيد يا رسول الله !يادمان نميايد چيزى خورده باشيم . حضرت فرمود: ((همين حالا گوشت بدن رفيقان را با غيبت كردن خورديد)).(244)
نيش زبان
((شيخ ابوالحسن نورى )) گفت : روزى نزد ((اياس بن معاويه )) نشسته بودم . خواستم از كسى غيبت كنم كه اياس مانع اين كار شد و گفت : آيا تو امسال به سرزمين روم و تركستان و جنگ با ايشان رفته بودى ؟ گفتم : نه . گفت : تعجب مى كنم از اين كه كافران روم و ترك از دست و زبان تو آسوده و در امان هستند، ولى برادر مسلمانت از نيش زبانت آسوده و در امان نيست .(245)
صاعقه غيبت
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد، گروهى در پيش گاه خداوند حاضر مى شوند و مى بينند هيچ كار نيكى در نامه عمل خود ندارند. پس به اعتراض عرض مى كنند: پروردگارا!اعمال نيك ما چه شد؟ خطاب به آنان گفته مى شود: اعمال نيك شما را غيبت از بين برد؛ زيرا غيبت ، نيكى ها را مى خورد، همان گونه كه آتش ، هيزم را مى خورد: فان الغيبه لتا كل الحسنات كما تا كل النار الحطب .(246)
((شيخ بهايى )) هم مى گويد:
بدان كه غيبت چون صاعقه اى هلاكت بار است و حال آن كسى كه از مردم بد گويى مى كند، مانند كسى است كه منجنيقى بسازد و نيكى هايش را با آن به سمت شرق و غرب پرتاب كند.(247)
دفتر اعمال در قيامت
روز قيامت ، براى رسيدگى به حساب و كتاب مردمان ، شخصى را در پيش ‍ گاه خداوند حاضر مى كنند، نامه اعمالش را به دستش مى دهند و به اومى گويند: اقراء كتابك ؛ نامه اعمالت را بخوان . هنگامى كه نامه اعمالش را مى خواند، مى بيند از كارهاى خيرى كه در دنيا انجام داده ، چيزى در آن نوشته نشده است . از اين رو مى گويد: خدايا! اين نامه اعمال من نيست ؛ زيرا كارهاى نيك خود را در آن نمى بينم . در پاسخ به او گفته مى شود: آرى ، تو در دنيا نيكى هاى بسيارى انجام دادى . خداى تو اشتباه نمى كند و كردار تو را فراموش نكرده است . ولى كارهاى نيك تو به سبب غيبت كردن از مردم از ميان رفت و نابود شد. آرى ، نيكى كردى ، ولى غيبت هم داشتى . آنچه از طاعات مى كردى ، مى ديديم و آنچه از غيبت مى گفتى ، مى شنيديم . پس نيكى هاى تو را به آن كسانى داديم كه از آنها غيبت مى كردى . حال ، تو به سبب غيبت كردن از ايشان به دوزخ مى روى و ايشان به سبب نيكى هاى تو به بهشت مى روند.
سپس شخصى ديگرى را در پيش گاه خداوند حاضر مى كنند و نامه اعمالش را به دستش مى دهند و مى گويند: بخوان . وقتى نامه عملش را مى خواند، در آن نيكى هاى بسيار مى بيند كه خودش انجام نداده است . پس ‍ مى گويد: پروردگارا! اين نامه عمل من نيست ؛ زيرانيكى هاى را كه در آن نوشته شده است . من به جا نياورده ام . در پاسخ به او مى گويند: اينها كارهاى نيك فلان شخص است كه در دنيا از تو غيبت كرده و حالا در عوض ، نيكى هايش به تو داده شده است (248).
غيبت ، مانع قبولى اعمال
در روايتى مشهور از ((معاذ)) نقل شده است كه رسول اكرم (صلى الله عليه و اله )فرمود:
فرشتگانى از سوى خداوند بر انسان ماءمور شده اند و مسئول دريافت اعمال نيك و بد آدمى اند. هنگامى كه عملى از اعمال نيك انسان را بالا مى برند، نور آن عمل آن قدر فروزان است كه مانند اشعه خورشيد در درخشش و فروزندگى چشم را خيره مى كند. فرشتگان با دريافت آن عمل ، بسيار خرسند و خوش حال مى شوند و آن را عملى بزرگ و شايسته تصور مى كنند تا اين كه آن عمل از آسمان بالا مى رود و مى گذرد و آماده مى شود كه به پيش گاه الهى عرضه شود. در اين زمان ، فرشته اى در آن جا حضور دارد كه مانع از عرضه شدن عمل و مقبول واقع شدن آن مى گردد و مى گويد: من فرشته اى هستم كه پروردگار مرا ماءمور ساخته است نگذرم عمل هيچ شخص غيبت كننده اى از اين مقام و مرتبه بالا برود و به پيش گاه الهى عرضه شود.
رسول اكرم (صلى الله عليه و اله )مى فرمايد:
ما النار فى اليبس باء سرع من الغيبه فى حسنات العبد(249)؛
شتاب و تاءثير غيبت كردن براى نابودى اعمال نيك بنده مسلمان ، بيشتر از سرعت و تاءثير آتش در (سوزاندن ) اجسام خشك است .
هديه به غيبت كننده
به دانشمندى خبر دادند، فلان شخص غيبت تو را كرده است . آن مرد حكيم طبقى از خرماى تازه براى آن شخص غيبت كننده فرستاد و پيغام داد: به من خبر رسيد است كه بخشى از نيكى هاى خود را در من اهدا كرده اى . خواستم به تلافى هديه اى به شما داده باشم . پس طبقى خرما تازه برايت فرستادم تا دهانت را شيرين كنى . اميدوارم مرا ببخشايى از اين كه نتوانستم محبت را به صورت كامل خبران كنم (250)
روزى عده اى در حضور ((عبدالله مبارك )) نشسته بودند و با يك ديگر گفت وگو مى كردند. ميان صحبتشان ، بحث غيبت مطرح شد. عبد الله مبارك همچنان ساكت و خاموش نشسته بود و هيچ سخنى نمى گفت ، ولى وقتى مسئله غيبت مطرح شد، در مقام پند و حكمت گفت : ((اگر من مى خواستم از كسى غيبت كنم ، از پدر و مادرم غيبت مى كردم ؛ زيرا ايشان بيش از هركس ، سزاوارتر و شايسته تر بودند به اين كه صاحب نيكى هاى من بشوند(251))).

http://ghadeer.org/akhlagh/nish_nosh/514-0006.htm

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (5)

 

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (5)

هركس به مرد يا زن با ايمانى بهتان بزند يا درباره كسى چيزى بگويد كه در او نيست ، خداوند در قيامت ، او را بر تلى از آتش قرار مى دهد تا از آنچه گفته است ، خارج شود و از عهده گفته خود بيرون آيد(171).
در قرآن كريم بيش از چهل آيه درباره تهمت و بهتان وارد شده است . در نه آيه از قرآن مجيد(172)، افترا زنندگان به خدا و تكذيب كنندگان آيات الهى ستم كارترين مردم معرفى شده و در پنج آيه (173) آمده است :
((برويد در زمين سير كنيد و سرنوشت تكذيب كنندگان و تهمت زنندگان به خدا و رسول را بنگريد كه چگونه گرفتار خشم الهى در دنيا شدند)).
در يازده آيه (174)، دروغ گويان و بهتان زنندگان مورد عتاب قرار گرفته اند و به آنها بيم آتش قهر و غضب الهى داده شده است كه چه عذاب سخنى در انتظار ايشان خواهد بود.
ناگفته نماند كه در افترا، تهمت زننده با آگاهى ، گناه يا عيبى را به شخصى نسبت مى دهد؛ يعنى مى داند كه آن شخصى اين عيب را ندارد يا اين گناه از او صادر نشده است . با وجود اين ، آن را به او نسبت مى دهد و حتى گاه خود او مرتكب كار زشتى شده است ، ولى براى نجات خود از گرفتارى و فرار از مجازات ، آن را به ديگرى نسبت مى دهد.
در بهتان ، تهمت زننده بدون علم و تنها از روى گمان ، چيزى را به شخصى نسبت مى دهد. ريشه اين رذيله اخلاقى همان سوء ظن و بدبينى به ديگران است كه موجب مى شود هر كارى كه از ديگران صادر شود، آن را بر فساد و بدى حمل كند. بيشتر تهمت ها هم به دليل نا آگاهى و سوء ظن است . از اين رو، خداوند در قرآن مى فرمايد: ((اى مؤمنان ! از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد؛ زيرا بهضى از گمان ها گناه است (175))).
مؤمن به تنها نيايد به برادر و خواهر مؤمن خويش سوء ظن داشته باشد و به آن ترتيب اثر بدهد، بلكه بايد عمل او را حمل بر صحت كند و بكوشد سوء ظن خويش را به حسن ظن تبديل سازد. اميرمؤمنان على (عليه السلام ) در همين باره مى فرمايد:
بايد گفتار و كردار برادر دينى خود را به بهترين شكل قرار دهى ، مگر اين كه يقين پيدا كنى و راه توجيه بر تو بسته باشد. نبايد به سخن برادرت بدگمان باشى ، در حالى كه محمل خوبى براى توجيه كلام او مى يابى (176).
اسلام ، تهمت را حرام مى داند و از مؤمنان مى خواهد از سوء ظن به يك ديگر بپرهيزيد و در صورت پيدايش سوء ظن به آن اعتنا نكنند و ترتيب اثر ندهند. از سوى ديگر، به مؤمنان دستور داده است تا خود را در معرض ‍ تهمت قرار ندهند و از گفتن سخنان و انجام دادن كردارى كه موجب سوء ظن مى شود، بپرهيزند تا دچار تهمت و افترا نشوند، چنان كه امير مؤمنان على (عليه السلام ) فرمود: ((كسى كه خود را در معرض تهمت قرار ندهند و از گفتن سخنان و انجام دادن كردارى كه موجب سوء ظن مى شود، بپرهيزند تا دچار تهمت و افترا نشوند، چنان كه اميرمؤمنان على (عليه السلام ) فرمود: ((كسى كه خود را در معرض تهمت قرار دهد، نبايد كسى را كه به او بدگمان مى شود، نكوهش كند(177))).
هم چنين ايشان در وصيت به فرزندش امام مجتبى (عليه السلام ) فرمود: ((از محل تهمت يا مجلسى كه به آن گمان بد برده مى شود، دورى كن (178))).
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) مى فرمود: ((از موضع تهمت بپرهيزد)) روزى در مسجد معتكف بود و صفيه ، يكى از همسرانش به ديدنش آمد. هنگام بازگشت به خانه ، چند گامى همراهى اش كرد و در ضمن با او سخن گفت . در اين حال ، به مردى از انصار كه آنان را ديد، فرمود: ((اين ، صفيه ، همسر من است )) هدف ايشان از بيان اين مطلب ، بر طرف ساختن سوء ظن محتمل از طرف شخص انصارى بود(179).
انگيزه هاى تهمت زدن
آنچه بيش از همه بايد به آن توجه داشت : شناخت عوامل و انگيزه هاى گوناگونى است كه موجب مى شود انسان به برادر دينى يا فرد هم نوع خود تهمت بزند. شناخت اين انگيزه ها، آدمى را در پيش گيرى از انجام دادن اين گناه بزرگ يارى مى دهد. عوامل و انگيزه هاى تهمت زدن به ديگران ، گوناگون و فراوان است . برخى از مهم ترين اين عوامل عبارتند از:
1. بى اعتقادى و بى ايمانى به مسائل مذهبى ؛
2. جبران احساس حقارت درونى ؛
3. انتقام جوى و كينه توزى ؛
4. جبران شكست در ميدان زندگى فردى و اجتماعى ؛
5. برترى جويى ؛
6. سود جويى و طمع بى جا؛
7. خشنود ساختن ديگران ؛
8. بى احترامى به ديگران ؛
9. حسد؛
10. ايجاد نااميدى ؛
11. ايجاد بدبينى ؛
12. تعصب هاى جاهلانه ؛
13. آگاهى از نتيجه شوم تهمت در زندگى فردى و اجتماعى .
8. سخن چينى
يكى از آفات هاى زبان ، سخن چينى است ؛ يعنى انسان ، خبرى را ميان دو نفر باز گو مى كند و دوستى آن دو را به دشمنى بدل مى گرداند. البته گاه آنچه سخن چين مى گويد، درست و واقعى است ، ولى زمانى نيز افزون بر سخن چينى ، مرتكب تهمت و افتراهم مى شود.
افراد به انگيزه هاى متفاوت ، سخن چينى مى كنند. گروهى به عمد براى ايجاد اختلاف و دشمنى ميان ديگران ، با سخن چينى آشوب بر پا مى سازند و دسته ديگر، به دليل عادت ، به تكرار اين كار زشت مى پردازند. اينان براى پركردن اوقات فراغت خود، دوست دارند نزد اين و آن بنشينند و از ديگران سخن چينى كنند. در هر دو صورت ، اين افراد به وسيله خبر چينى و بيهوده گويى ، آسايش و آرامش را از ديگران سلب مى كنند و آنان را به گرداب جدايى و كينه و اختلاف مى افكنند. مؤمنان در برابر چنين افرادى وظايفى به عهده دارند، از جمله اين كه :
1. نبايد سخن آنان را تصديق كنند؛ زيرا سخن چين ، شخصى فاسقى است و خبر فاسق از نظر اسلام و قرآن ، مردود است :
يا اءيها الذين امنو ان جاء كم فاسق بنباء فتنينوا اءن تصيبوا قوما بجهاله فتصبحوا على ما فعلتم نادمين (180).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه فاسقى خبرى براى شما آورد، براى درستى آن تحقيق و بررسى كنيد كه مبادا [به سبب خبر فاسق ،] به كسى يا گروهى : آزار برسانيد و بعد به خاطر كارى كه انجام داديد، سخت پشيمان شويد.
2. بايد كار سخن چين را ناپسند بدانند و زشتى كارش را برايش بازگو كنند و او را از اين كار باز دارند.
3. بايد سخن چين را دشمن خود بدانند؛ زيرا او مورد خشم خداوند است و كسى كه امروز از ديگران نزد تو خبر چينى مى كند، فردا از تو نزد ديگران خبر چينى خواهد كرد. امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: من نم اليك سينم عليك (181)؛
كسى كه نزد تو سخن چينى مى كند، از تو هم پيش ديگران سخن چينى خواهد كرد. سخن چين ، دوست انسان نيست . كسى كه در غياب تو سخنى گفته ، از تو شرم كرده و مايه ناراحتى تو نشده است . در مقابل ، سخن چين ، آن خبر را به تو مى رساند و از تو شرم و حيا نمى كند و موجب ناراحتى ات مى شود و تو را عليه دوستت تحريك مى كند و به دشمنى او فرا مى خواند. چنين شخصى در حقيقت ، دشمن آدمى است .
4. نبايد به سخنان سخن چين ترتيب اثر دهند؛ زيرا خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد: واءصلح و لا تتبع سبيل المفسدين (182) اصلاح كن و از فساد كنندگان پيروى نكن . و حتى نبايد با خبر سخن چينان ، به دوست خود سوء ظن پيدا كنند؛ زيرا باز هم در قرآن آمده است : اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم (183)؛ از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد؛ زيرا بعضى از سوء ظن ها گناه است .
5. نبايد گفته سخن چين را براى ديگران باز گو كنند؛ زيرا اگر اين سخن را به دوست خود كه از او سخن چينى كرده است ، بگويند، خود اين كار، سخن چينى است و اگر به غير او بگويند، غيبت است و هر دو گناه است مؤمنان آنچه را براى خود نمى پسندند، نبايد براى ديگران بپسندند.
امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
لعن الله الا مرين با لمعروف التاركين له و الناهين عن المنكر العاملين به (184)؛
خداوند، كسانى را كه مردم را به معروف دعوت مى كنند، ولى خود به آن عمل نمى كنند و مردم را از منكر باز مى دارند، ولى خود مرتكب آن مى شوند، لعنت كند.
فصل سوم : لطايف و حكايت ها
عيب پوشى خداوند
روايت شده است روز قيامت ، رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) از خداى متعال مى خواهد هنگام حساب رسى خلايق ، امت او را در حضور فرشتگان و پيامبران و امت هاى ديگر محاسبه نكند تا عيب هاى آنها آشكار نشود. پس به شيوه اى به حساب رسى ايشان بپردازد كه جز خداى سبحان و پيامبرش ، كس ديگرى از گناهانشان آگاه نشود. خداوند در پاسخ مى فرمايد:
اى حبيب من ! من در مورد بندگانم از تو مهربان ترم ؛ زيرا چنان كه تو دوست ندارى عيب هاى ايشان نزد غير تو آشكار شود، من هم روانمى دارم عيب آنها حتى بر تو نيز آشكار گردد. به همين دليل ، خودم به تنهاى به حسابشان رسيدگى مى كنم ، به گونه اى كه جز من ، كسى بر لغزش هاى ايشان آگاه نشود.
((ملا مهدى نراقى )) پس از بيان حديث مى نويسد:
پس وقتى عنايت خداى سبحان در پوشيدن عيب بندگان تا اين حد باشد، اى بى چاره مبتلا به انواع عيوب و لغزش ها و گناهان ، به چه حقى پرده از عيوب بندگان خدا بر مى داردى ، در حالى كه تو خود همانند آنها به انواع عيوب و لغزش ها گرفتارى ! بينديش و فكر كن كه اگر كسى گناه يا عيبى از تو را پيش مردم فاش كند، حال تو چگونه خواهد بود. پس حال ديگران را هم در افشاى گناهان و عيوب آنها با حال خود مقايسه كن ؛ زيرا از اخبار و تجربه ، روشن و واضح است كه هركس ديگران را رسوا كند، خود نيز رسوا مى شود. پس اى دوست من ! بر خود رحم كن و از اين روش پروردگارت در عيب پوشى پيروى كن و بر عيب و لغزش هاى ديگران پرده افكن (185).
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد:
لا يستر عبد عيب عبد الا ستره الله يوم القيامه (186)؛
هيچ بنده اى عيب بنده ديگر را نمى پوشاند، مگر اين كه خداوند در روز قيامت ، عيب او را خواهد پوشاند.
هم نشينى با پيامبر
مردى به حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! من جز ماه مبارك رمضان ، روزه نمى گيرم و بيشتر از نمازهاى پنج گانه ، نماز ديگرى نمى خوانم . زكات و حج واجب هم بر عهد ندارم و مستحبات هم انجام نمى دهم . حال جاى من بعد از مرگ كجاست ؟ حضرت فرمود: ((تو دربهشت با من هستى ، ولى به چند شرط: زبان از غيبت و دروغ نگه دارى ؛ دل از كينه و حسد پاكى ؛ چشم از حرام بپوشى و مسلمانى را آزا ندهى . پس اگر از اين صفات زشتى كه براى تو بيان كردم ، دورى كنى ، آن وقت با من وارد بهشت مى شوى (187))).
حلاليت خواهى
((ملا فتح الله كاشانى )) مى گويد: ((يكى از نيكان و عالمان اهل معرفت گفت : روزى با برخى از افراد در گورستان نشسته بودم . در اين زمان ، مرد جوانى به سرعت از پيش روى ما گذشت . من او را مى شناختم و با ديدن او گفتم : ((امثال اين مرد جوان ، موجب سلب آرامش مردم و مايه ننگ امت مسلمان هستند.)) در پايان روز به خانه آمدم . شب به بستر رفتم و خوابيدم . در عالم خواب ديدم جنازه آن جوان را بر تابوتى نهاده اند و نزد من آوردند. سپس كاردى به دست من دادند و گفتند: از اين جنازه بخور. گفتم : سبحان الله ! من چندين سال است گوشت نخورده ام ، حال چگونه گوشت مرده بخورم ؟ در پاسخ گفتند: همان گونه كه غيبت او را كردى ، بايد گوشت جنازه او را بخورى با پشيمانى گفتم : از كار زشت خود توبه كردم با ابراز ندامت و اعتراف به كار زشت خويش ، مرا به حال خود رها كردند. از خواب پريدم و بيدار شدم . بعد از آن شب ، هر روز به مدت يك سال به آن گورستان رفتم تا آن مرد جوان را ببينم و از او بخواهم حلالم كند. پس از يك سال سرانجام او را ديدم . وقتى نزد او رفتم ، پيش از آن كه سخنى بگويم ، گفت : آيا از كار زشت خود توبه كردى ؟ گفتم : آرى . گفت : برو به خانه كه حلالت كردم (188))).
جلوگيرى از غيبت
((ابى درداء)) از پدرش نقل مى كند كه روزى در حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) مردى خواست با غيبت كردن و بدگويى از شخص ‍ ديگر، حيثيت و آبروى او را لكه دار كند. همان وقت ، مرد ديگرى از طايفه همان شخص كه در مجلس ما حضور داشت ، به دفاع از او از جا برخاست و پاسخ دندان شكنى به غيبت كننده داد و نگذاشت آن مرد با غيبت و بد گويى ، معترض حيثيت و آبروى او شود. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) وقتى اين صحنه را ديد، فرمود:
من رد عن عرض اءخيه كان له حجابا من النار(189)؛
هركس از آبرو و حيثيت برادر دينى خود دفاع كند، اين كار نيك ، سپر و حجابى براى او در مقابل آتش دوزخ است .
در تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در اين باره آمده است :
هر كس در مجلسى حاضر باشد و در مقابل سگ درنده اى كه مى خواهد با جاه طلبى ، برادر دينى او را خوار و خفيف كند و پرده آبروى او را بدرد، استوار بايستد و از آبروى برادر دينى خود دفاع كند، فرشتگان بسيارى از زمين ، آسمان ، عرش ملكوت نزد خداوند از او به نيكى ، ياد و مدح و ثنايش ‍ مى كنند و از خداى تعالى براى او سربلندى ، منزلت ، جاه و مقام مى طلبند. خداوند تعالى نيز در پاسخ فرشتگان مى فرمايد: ((من هم آنچه را شايسته عمل اوست ، برايش واجب كردم ، به اين كه به تعداد هر يك از شما فرشتگان ستايشگر، از درجات ، كاخ ‌ها، باغ ها و درختان بهشتى نصيب او كنم و هر نعمتى را دوست داشته باشد، برايش فراهم مى سازم ، از آن نعمت هايى كه هيچ يك از آفريدگانم از آن آگاهى ندارند(190))).
روزى ((ابراهيم ادهم )) به مهمانى دعوت شد. ديد حاضران در مجلس از ديگران غيبت مى كنند. با شنيدن گفتارشان ، خطاب به ايشان گفت : ((مردم اول نان مى خورند و سپس گوشت ، ولى شما اول (با غيبت كردن ) گوشت مردم را مى خوريد و سپس نان )). بعد به سخن حق تعالى اشاره كرد كه مى فرمايد: اءيحب اءحد كم اءن يا كل لحم اءخيه ميتا(191).
آيا دوست مى داريد گوشت برادر مرده خود را به خوريد(192).
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
من كان يومن بالله و اليوم الاخر فلا يجلس فى مجلس يعتاب فيه مسلم (193).
كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد، در مجلسى نمى نشيند كه در آن ، غيبت مسلمانى را مى كنند.
فاسق يا سخن چين
مردى نزد ((عمر بن عبد العزيز)) رفت و درباره شخصى بدگويى و سخن چينى كرد. عمر بن عبد العزيز به او گفت : اگر مى خواهى در مورد اين موضوع تحقيق مى كنم ؛ اگر دروغ گفته باشى ، از اهل اين آيه شريفه خواهى بود كه مى فرمايد: ان جاء كم فاسق بنباء فتبينوا(194)؛
هرگاه فاسقى خبرى به شما داد، درباره آن تحقيق كنيد. اگر راست گفته باشى ، مشمول اين آيه شريفه خواهى بود كه مى فرمايد: هماز مشاء بنميم (195)؛ كسانى كه همواره سخن چينى مى كنند و سخن اين و آن را براى مردم مى گويند. و اگر مى خواهى ، تو را مى بخشم . آن شخص گفت : اى امير! را ببخش كه ديگر مرتكب اين كار ناپسند نخواهم شد(196).
عامل ناراحتى
روزى يكى از دوستان مرد دانايى به ديدن او رفت و درباره شخصى نزد او بدگويى و خبر چينى كرد و گفت : فلان كس در مورد شماچنين گفته است . آن مرد حكيم گفت : اى مرد! مدت ها به ديدن ما نيامدى ، حالا هم كه آمدى ، با اين سخن و خبرى كه دادى ، سه خيانت بزرگ مرتكب شدى : اول آن كه مرا از آن شخص خشمگين ساختى ؛ دوم آن كه قلب آسوده و آرامم را چركين و نگران كردى ؛ سوم آن كه خود را نزد من (به سبب اين خبر چينى ) فاسق و متهم ساختى (197).
پى آمد خبر چينى
يكى از بزرگان مى گفت : كناه كارترين اشخاص نزد خداوند مثلث است . از او پرسيدند: مثلث كيست ؟ گفت : آن كس كه از برادر مسلمانش نزد حاكمى بد گويى و سخن چينى كند؛ زيرا با اين عمل ناپسند، هم خود، هم برادر و هم آن حاكم را به نابودى كشانده است (198).
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
اءلساعى قاتل ثلاثه : قاتل نفسه و قاتل من يسعى به و قاتل من سعى اليه (199)؛
خبر چين ، قاتل سه كس است : خودش ؛ كسى كه بر ضد او بد گويى كرده و كسى كه نزد وى از ديگران بدگويى كرده است .
اعتماد نكردن به خبرچين
روزى ((مصعب بن زبير))، ((احنف )) را به دليل چيزى كه به او خبر داده بودند، سرزنش كرد. احنف ، از آن موضوع اظهار بى اطلاعى كرد. مصعب گفت : ولى شخص مورد اعتمادى مرا از اين امر آگاه ساخته است . احنف گفت : اى امير! اين درست نيست ؛ زيرا اگر او مورد اطمينان بود، هرگز سخن چينى نمى كرد(200).
سگ هاى دوزخ
روزى مردى به حضور امام زين العابدين (عليه السلام ) شرف ياب شد و گفت : فلان شخص درباره شما چنين و چنان مى گويند و شما را فردى بدعت گذار و گمراه مى داند. حضرت به او فرمود: اول اين كه حق هم نشينى و برادرى را با برادر مسلمانت به جانياوردى ؛ زيرا او تو را امين و محرم خود مى دانست ، ولى تو درباره او خيانت و خبر چينى كردى . دوم اين كه حق هم نشينى ما را هم رعايت نكردى ؛ زيرا از تو سخنى شنيديم كه به شنيدن آن نياز نبود و از قول برادرم به من خبرى رساندى كه از آن آگاهى نداشتم . آيا نمى دانى النميمه هم كلاب النار(201)؛ سخن چينان ، سگ هاى دوزخند.
تصديق نكردن خبر چين
روزى شخصى به حضور ((اسكندر)) رفت و خواست نزد او از شخص ‍ ديگرى بد گويى كند. همين كه زبان به سخن باز كرد، پيش از اين كه سخنان خود را تمام كند، اسكندر مانع از ادامه سخنان او شد و گفت : آيا دوست دارى همين گونه كه سخنان تو را درباره اى آن شخص مى شنوم و مى پذيرم ، بد گويى آن مرد را درباره تو بشنوم و قبول كنم ؛ يعنى همين گونه كه تو نزد من مى آيى و از ديگرى بدگويى مى كنى ، بدان به يقين ديگرى هم نزد من مى آند و از تو بد گوى مى كند. من اگر سخنان تو را درباره ديگرى بپذيرم ، بايد سخنان ديگرى را هم درباره تو قبول كنم . حال آيا مايلى درباره سخنان شما در مورد هم ديگر اين طور رفتار كنم ؟ آن شخص با شنيدن اين پاسخ ، ار بدگويى خود پشيمان شد و گفت : نه . اسكندر به او گفت : پس تو دست از بدى بردار تا فساد و زشتى دست از سر تو بر دارد(202).
ستار العيوب
در روايتى آمده است : روز قيامت ، بنده اى را مى آورند، در حالى كه گريان است . خداى سبحان به او خطاب مى كند و مى فرمايد: بنده من ! چرا گريه مى كنى ؟ وى در پاسخ مى گويد: سبب گريه من اين است كه امروز آنچه عيب و بدى هاى من نزد آدميان و فرشتگان پنهان بوده است ، آشكار خواهد شد. خداوند به او مى فرمايد: بنده من ! تو را در دنيا با داشتن زشتى هاى بسيار، رسوا نكردم ، حال آن كه گناه مى كردى و مى خنديدى . پس چگونه امروز تو را رسوا كنم ، در حالى كه گناه نمى كنى و گريانى (203)!
آتش افروز
((حماد بن سلمه )) نقل مى كند: روزى شخصى به بازار برده فروشان رفت و برده اى خريد كه به انواع هنرها آراسته و تنها عيب او سخن چينى بود. مدتى گذشت . روزى غلام به همسر ارباب خود گفت : تو به من فراوان نيكى كرده اى . از اين رو رعايت حق تو بر من لازم است . من اخيرا متوجه مطلبى شده ام كه لازم مى دانم آن را به شما عرض كنم و آن اين است كه ارباب عاشق شده است و تصميم گرفته تو را طلاق دهد و با معشوق خود ازدواج كند. زن پرسيد: راه چاره چيست ؟ غلام گفت : چاره اش اين است كه وقتى ارباب خوابيده مقدارى از موى زير گلويش را باتيغ بتراشى و نزد ساحر ببرى تا او افسونى بخواند و دل او را مسخر تو گرداند. زن پذيرفت .
غلام نزد ارباب هم رفت و گفت : اين اكرامى كه تو به من مى كنى ، هيچ كس ‍ در حق فرزند خويش نمى كند. از اين رو، بر من لازم است آنچه را برايم معلوم گرديده ، برايت نقل كنم و آن اين كه همسرت تو را دوست ندارد و با مرد ديگرى طرح دوستى ريخته و رابطه برقرار كرده است و نقشه كشيده است تو را در حال خواب بكشد. ارباب پرسيد: چگونه سخن تو را باور كنم ؟ غلام گفت : خود را به خواب بزن تا به درستى گفتارم پى ببرى .
ارباب پذيرفت و به خانه رفت و چنين وانمود كرد كه از شدت خستگى خوابيده است . ناگهان زن را بالاى سر خود ديد كه تيغى به دست دارد. به درستى گفتار غلام يقين كرد و بى درنگ از جاى بر خاست و زن را كشت . غلام سخن چين ، بى درنگ خود را به قبيله زن رسانيد و آنان را از قتل زن به دست شوهر آگاه ساخت . آنها آمدند و شوهر راكشتند و بعد هم قبيله شوهر خبر دار شدند و در نتيجه شمشيرها كشيده شد و دو قبيله زن و شوهر به جان هم افتارند و خون عده اى تنها به واسطه سخن نادرست يك نفر، به نا حق بر زمين ريخت (204).
گريه بر گناهان خود
خداوند روزى به حضرت داوود (عليه السلام ) وحى فرستاد و فرمود: اى داوود! براى گناهانت مانند مادرى كه فرزندش مرده و در ماتم او عزادار و سوگوار است ، ناله و گريه كن . اگر حال و روز كسانى را كه بازبانشان ، گوشت مردم را مى خورند، بدانى و ببينى ، از اين گونه گناهان دورى مى كن ؛ چون من در روز قيامت آنها را مانند سفره اى بسيار پهن ، باز مى كنم . آن گاه اطراف زبان آنان را با سر پوش هاى آتشين مى پوشانم و گرزهاى آتشين مى كوبم . سپس ملامتگران و توبيخ كننده اى بر ايشان مسلط مى كنم كه درباره آنها به دوزخيان مى گويد: اى اهل دوزخ ! ايشان را به خوبى بشناسيد. اينها كسانى هستند كه زبان بد گو و زشتشان بر آنها مسلط بوده است (205)
شرط هم نشينى
روزى مردى اديب و دانشمند به دربار پادشاه وقت رفت و از او اجازه خواست سخن بگويد. پادشاه گفت : به سه شرط مى توان سخن بگويى . مرد اديب پرسيد: آن شرطها چيست ؟ پادشاه گفت :
1. اين كه پيش روى من ، مرا نستايى ؛ زيرا من ، خودم را بهتر از تو مى شناسم . پس اگر راست و درست بگويى ، در حقيقت ، مرا مسخره كرده اى .
2. ديگر اين كه در درون خود بر خلاف بيرونت مخالف من نباشى و در دل مراتكذيب نكنى ؛ زيرا آدم دروغ گو، راءى و فكر درستى از خود ندارد.
3. موضوع ديگر اين كه نزد من از كسى غيبت نكنى ؛ زيرا غيبت كردن را كسى به خود نمى پسندد و دوست نمى دارد، مگر اين كه ضعف و كاستى در او باشد.
وقتى سخنان پادشاه تمام شد، آن مرد اديب گفت : آيا مى تونم از حضور شما مرخص شوم و باز گردم ؟ پادشاه گفت : آرى . آن مرد بدون آن كه يك كلمه حرفى بزند، از حضور پادشاه مرخص (206).
زياده گويى
روزى مرد عربى نزد رسول خدا (عليه السلام ) آمد و به چاپلوسى و پر حرفى پرداخت . حضرت مانع چاپلوسى و زياده گويى او شد و به او فرمود: ((اى اعرابى ! جلو زبانت چند پرده دارد؟)) او گفت : دو پرده ، لب ها و دندان ها. پيامبر فرمود: ((آيا اين دو پرده نمى تواند مانع از زياده گويى تو شود؟ توجه داشته باش كه به كسى در دنيا چيزى داده نشده است كه براى آخرتش ، زيان بارتر از زبابش باشد. زبان رها شده ، پر حرف و ياوه گو است (207))).
روايتى از نبى اكرم (صلى الله عليه وآله ) است كه مى فرمايد: من فقه الرجل قله كلامه (208).
از نشانه هاى دانايى مرد، كم حرفى اوست . نيز از ايشان است كه : ياءتى على الناس زمان يتخللون فى الكلام باءلسنتهم ...(209)؛ روزگارى بر مردم فرا مى رسد كه هنگام سخن گفتن ، زبان را براى چرب گويى (چاپلوسى ) مى گرداند.

http://ghadeer.org/akhlagh/nish_nosh/514-0005.htm

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (4)

 

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (4)

امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: اياك اءن تكون فحاشا اءو صخابا اءو لعانا(138)؛ مبادا دشنام گو، بد زبان و لعنت كننده باشى . داستان اين حديث از اين قرار است كه يكى از ياران امام صادق (عليه السلام ) مى گويد: وقتى خدمت حضرت رسيدم ، فرمود: اين چه جنجالى بود كه ميان تو و شتر دارت به وجود آمد. مبادا دشنام گو، بد زبان و لعنت كننده باشى . عرض كردم : به خدا سوگند، چنين بود كه فرمودى ، ولى او به من ستم كرد. فرمود: اگر او به تو ستم كرده تو از او سر افتادى . به يقين ، اين كردار از رفتار من نيست و من به پيروانم چنين دستورى نداده ام . از پروردگارت آمرزش ‍ بخواه و به آن كردار باز مگرد و تكرارش مكن . عرض كردم : از خدا آمرزش ‍ مى خواهم و ديگر باز نمى گردم (139).
الف ) نكوهش ناسزاگويى در روايات
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) زشت گويان را نكوهش مى كند و مى فرمايد: ان من شر عباد الله من تكره مجالسته لفحشه (140)؛ از بدترين بندگان خدا كسى است كه به خاطر دشنام گويى اش ، از هم نشينى با او كنارگيرى شود. چه زشت است كه زبان انسان آن گونه آزار دهنده و بدگو باشد كه مردم از دوستى و همراهى با او كراهت داشته باشند و از دشنام او بر حيا و حيثيت خود بترسند. امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: البداء من الجفاء فى النار(141)؛ بدزبانى ، جفاكارى است و جفاكار در آتش است .
امام باقر (عليه السلام ) نيز مى فرمايد: ان الله يبغض الفاحش ‍ المتفحش (142)؛ به راستى كه خداوند، بدكار و دشنام گو را دشمن مى دارد.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) هم مى فرمايد:
ان الله حرم الجنه على كل فحاش بذى قليل الحياء لا يبال ما قال و لا ماقيل له (143)؛
خداوند، بهشت را بر هر دشنام دهنده بى آبرو و بى حيايى كه از آنچه مى گويد و از آنچه به او گفته مى شود، باكى ندارد و ناراحت نمى شود، حرام كرده است .
ب ) راهكار مبارزه با ناسزگويى
اميرمؤمنان على (عليه السلام ) دورى از دشنام دادن را از ويژگى هاى پرهيز كاران برمى شمارد: بعيدا فحشه لينا قوله (144)؛ از دشنام و ناسزا، به دور و بر كنار و گفتارش ، متين و همواره است . ايشان هنگامى كه شنيده يارانش در جنگ صفين به دشمن ناسزا مى گويند، در خطبه اى چنين سفارش فرمود:
اگر (به جاى دشنام دادن ،) رفتار ناشايست آنان را بيان مى كرديد و حالشان را يادآور مى شديد، در گفتار، راست تر و در مقام غذر خواهى ، رساتر بود. شما بايد به جاى دشنام به آنها مى گفتند: خدايا! خون ما و آنها را حفظ كن . ميان ما و آنها را اصلاح فرما و آنان را از گمراهى به راه راست هدايت كن تا كسى كه نادان است ، حق را بشناسد و او كه با حق ستيز و دشمنى مى كند، دست بردارد و باز ايستد(145).
در واقع ، آدمى به جاى دشنام بايد آگاهى دهد؛ داهنمايى و دل سوزى كند؛ دست گمراهان را بگيرد و آنان را هدايت كند. ناسزا، زشت است و پاسخ ناسزا، دشنام نيست ؛ چون آتش را با آتش خاموش نمى كنند. بايد غضب خود را فرونشاند و بر اعصاب خويش مسلط بود و با آب گوارا و زلال سخن ، به جنگ ناسزاى ديگران رفت .
چهار چيز است آيين مردم هنرى   كه مردم هنرى زين چهار نيست برى 
يكى سخاوت طبعى چو دستگاه بود   به نيك نامى دايم ببخشى و بخورى 
دو ديگر آن كه دل دوستان نيازارى   كه دوست آينه باشد چو اندر او نگرى 
سه ديگر آن كه زبان را به وقت گفتن بد   نگاه دارى تا وقت عذر، غم نخورى 
چهارم آن كه كسى گر به جاى تو بد كرد   چو عذر خواهد، نام گناه او نبرى (146) 
زبان ملايم و همواره سبب رونق و طراوت باغ دوستى هاست . با آن ، چشمه هاى انس و هم دلى هميشه جارى و ريشه كدورت ها و دشمنى ها خشگيده خواهد شد. امام على (عليه السلام ) فرمود: من لان عوده كثفت اءغصانه (147)؛ هر كس ساقه درخت و جودش نرم باشد، شاخه هايش متراكم و فراوان مى شود.
5. غيبت
پشت سر كسى از او سخن گفتن ، به گونه اى كه اگر بشنود، دل گير و غمناك شود، به شرايط اين كه آنچه گفته مى شود در او باشد، ولى مردم از آن بى خبر باشند، ((غيبت )) ناميده مى شود. امام موسى كاظم (عليه السلام ) مى فرمايد:
من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه مما عرفه الناس لم يغتبه و من ذكره من خلفه بما هو فيه مما لا يعرفه الناس اغتابه و من ذكره بما ليس فيه فقد بهته (148)؛
هركس ديگرى را در غيابش ياد كند به آنچه در او هست و مردم نيز از آن گاهى دارند، غيبت نكرده است و هر كس ديگرى را در غيابش ياد كند به آنچه در او هست ، ولى مردم آن را نمى دانند، از او غيبت كرده است و هر كس در غياب ديگرى چيزى گويد كه در او نيست ، تهمت زده است .
روزى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) از اصحاب خود پرسيد: ((آيا مى دانيد معناى غيبت چيست ؟)) گفتند: خدا و رسول خدا داناتر است . فرمود: ((غيبت اين است كه تو برادر خود را به چيزى كه او را ناخوش آيد، ياد كنى )). شخصى عرض كرد: آيا اگر آن عيبى كه ذكر مى كنم ، در برادر دينى خودم باشد، باز هم غيبت است . حضرت فرمود: ((اگر آنچه را مى گويى در او باشد، او را غيبت كرده اى و اگر در او نباشد، به او بهتان زده اى (149))).
غيبت ، آن ناگفتنى است كه به گوش غيبت شونده برسد، نا خشنود شود. خواه آن ناگفتنى نقص در بدن باشد، مثل اين كه بگويى : فلانى گنگ است ؛ يا در ويژگى ها، گفتار و رفتار غيبت شونده باشد، مثل اين كه بگويى : بد خلق است ؛ يا مربوط به چيزى است كه متعلق به او باشد از لباس يا خانه يا مركب ، چنان كه بگويى : خانه فلان كس چركين است يا كلاه او دراز است . پيامبر فرمود: ((غيبت آن است كه برادر خود را به چيزى ياد كنى كه او را ناخوش آيد(150))). اين سخن پيامبر فراگير است و تمام موارد ذكر شده را شامل مى شود. البته غيبت كردن منحصر به زبان نيست ، بلكه هر عملى كه نقص از غير را بفهماند، غيبت است ؛ خواه به قول باشد يا به فعل يا اشاره يا رمزه يا نوشتن (151).
الف ) زشتى غيبت
سوره اى حجرات ، به صراحت از زشتى غيبت سخن گفته است و كمتر گناهى در نظر خداوند متعال در اين پايه از ناپسندى قرار دارد. در احاديث نيز غيبت ، بدتر از زنا دابسته شده است و حتى برخى از فقيهان ، آن را باطل كننده روزه مى دانند(152).
در آيه زير زشتى غيبت بسيار ملموس بيان شده است :
و لا يغتب بعضكم بعضا اءيحب اءحدكم اءن يا كل لحم اءخيه ميتا فكر هتموه و اتقوا الله ان الله تواب رحيم (153)؛
و بعضى از شما از برخى ديگر غيبت نكند. آيا يكى از شما دوست مى دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد كه از آن تنفر داريد؟ از خداوند پروا كنيد كه بى شك ، خداوند توبه پذير ميهان است .
جاى كه خوردن گوشت حيوانات مرده حرام است ، بايد خوردن گوشت انسان مرده بسيار زشت تر باشد. حيوانات ، گوشت مرده خود را نمى خورند، حال چگونه انسان چنين كارى را مى تواند انجام دهد؟ به راستى ، چرا غيبت اين قدر نكوهش شده است ؟ به نظر مى رسد علت آن است كه آدمى در پيش گاه خداوند متعال ، برترين موجودات است و حفظ اعتبار و شخصيت افراد، از دستورهاى مؤ كد اسلام است .
مولوى در دفتر سوم مثنوى ، داستانى نقل مى كند كه بر اساس آن ، هر كس ‍ بچه فيلى را شكار كند و بخورد، مادرش دهان آدم ها را بو مى كند و مى فهمد چه كسى بچه اش را خورده است . پس او را با خر طوم خود به هوا بلند و پرتاب مى كند و بر زمين مى كشد. آن گاه مولوى به آيه بالا مى رسد كه انسان ها نيز چون غيبت كنند، گويا گوشت برادرشان را خورده اند و حق تعالى و مجريان او امر الهى از بوى بسيار بد و متعفن دهان او مى دانند غيبت كرده است .
هر دهان را پيل بويى مى كند   گرد معده هر بشر بر مى تند 
تا كجا يابد كباب پور خويش   تا نمايد انتقام و زور خويش ‍ 
گوشت هاى بندگان حق خورى   غيبت ايشان كنى كيفر برى 
هان كه بوياى دهانتان خالق است   كى برد جان غير آن كو صادق است 
واى آن افسوسى اى كش بوى گير   باشد اندر گور منكر با نكير 
نى دهان دزديدن امكان زان جهان   نى دهان خوش كردن از دارو دهان 
آب و روغن نيست مر روپوش را   راه حيلت نيست عقل و هوش را(154) 
ب ) راه هاى غيبت
يك ) گفتار صريح و روشن ؛
مانند اين كه فلانى بخيل است .
دو) قول كنايى ؛
مانند اين كه به خدا پناه مى بريم از اين كه مال يتيم خورده باشيم ؛ يعنى فلانى مال يتيم خورده است . يا پناه بر خدا كه من آدم چاپلوسى باشم يا الحمد الله كه ما فلان عيب را نداريم
سه ) فعل ؛
يعنى تقليد كردن و ادا در آوردن .
چهار) نوشتن ؛
امروزه شايد يكى از راه هاى رايج اين است . آنها كه مى توانند، در نشريات و آنها كه نمى توانند، در شب نامه و نامه هاى سرگشاده يا با ديوار نويسى ، به اصطلاح افشاگرى مى كنند و عيب ديگران را براى همگان آشكار مى سازند. گاه حتى پا رافراتر مى گذراند و به انسان هاى با ايمان و خدمت گزار، توهين مى كنند و تهمت مى زنند.
پنج ) ايما و اشاره ؛
در اين باره آمده است كه يكى از همسران پيامبر مى گويد: من در خدمت پيامبر بودم . زنى بر ما وارد شد، وقتى پشتش به من بود، با دستم اشاره كردم كه او زنى كوتاه قد است . پيامبر فرمود: ((غيبت آن زن را كردى (155))).
ج ) فلسفه حرمت غيبت
دوام و بقاى هر جامعه ، به ميزان يك پارچگى ، صميميت و اعتقاد متقابل انسان ها بستگى دارد. هر اندازه افراد جامعه هم آهنگ تر باشند، آن جامعه ثبات بيشترى خواهد داشت . هم چنين هر اندازه ميان مردم ناهماهنگى و بى اعتمادى بيشتر باشد، نابودى و فروپاشى آن سريع تر است . اسلام كه جامعه اسلامى را به منزله پيكر واحد و افراد جامعه را چونان اندام هاى آن مى داند، بر آنچه موجب تقويت روح هم بستگى مى شود، تاءكيد مى ورزد و از آنچه موجب تضعيف وحدت و يك پارچگى مى شود، نهى مى كند.
غيبت يكى از امورى است كه جامعه متحد اسلامى را به تدريج گرفتار تفرقه مى كند و صميميت و اطمينان به يك ديگر را به بى اعتمادى و بدبينى بدل مى سازد؛ زيرا وقتى انسان از شخصى غيبت كند و عيب هاى او را براى ديگران برملا سازد، شنوندگان ، از او متنفر مى شوند. بنابراين ، عضوى از جامعه از محبوبيت مى افتد. هم چنين وقتى غيبت شونده آگاه شود كه چه كسى از او غيبت كرده است و چه كسى از عيب هاى او آگاه گشته اند، از آنها دورى مى كند، به همين ترتيب ، اگر غيبت ميان مردم رواج پيدا كند، افراد يكى پس از ديگرى از صحنه اجتماع كنار گذاشته مى شوند و روابط اجتماعى به سردى و تيرگى مى گرايد. بدون شك ، جامعه اى كه در آن روح هم بستگى حاكم نباشد، دوام نمى يابد و به زودى در سراشيبى سقوط مى افتد.
د) انگيزه هاى غيبت
امام صادق (عليه السلام ) سرچشمه غيبت راده چيز مى داند:
ان اءصل الغيبه متنوع بعشره اءنواع : شفاء و غيط و مساعده و قوم و تهمه و تصديق خبر بلا كشف و سوء ظن و حسد و سخريه و تعجب و تبرم و تزين (156).
يك ) فرونشاندن آتش غضب
گاه انسان از گفتار و كردار شخصى ناراحت و خشمگين مى شود و چون نتوانسته است واكنش نشان دهد، پشت سرش زبان به شكايات و نكوهش ‍ مى گشايد و از او بد گويى مى كند تا خشمش را به اين وسيله فرونشاند. گاهى هم با كسى كينه و دشمنى دارد و عيب او را براى بدنام كردن و انتقام گرفتن فاش مى كند.
دو) هم رنگى با ديگران
گاه دوستان انسان درباره شخصى با هم سخن بگويند و باريختن آبروى او، اسباب شادى و سرور يك ديگر را فراهم مى آورند. در چنين جمعى ، اگر انسان از آن شخص غيبت شونده ، دفاع و عيب او را به گونه اى توجيه كند، دوستانش ناراحت مى شوند. از اين رو، هم رنگ آنان مى شود و افزودن بر شنيدن غيبت ، خود نيز به نوعى عيب هاى او را بر زبان مى آورد تا محفلشان گرم تر شود.
سه ) تهمت زدن
گاه آدمى مورد تهمت قرار مى گيرد و كار زشتى به دروغ به او نسبت داده مى شود. آنان شخص نيز در مقام دفاع از خود، فرافنكى مى كند و گناه را به گردن ديگران مى اندازد يا آنان را شريك خود مى شمارد و در نتيجه ، مرتكب غيبت مى شود.
چهار) تصديق خبر بدون تحقيق
گاه آدمى ، از كسى مطلبى درباره ديگرى مى شنود و بدون تحقيق و تفحيص ، آن اشاعه مى دهد و ديگران را به فرد، بدبين مى سازد.
پنج ) سوء ظن
گاه انسان اطلاع مى يابد كه شخصى تصميم گرفته است از او نزد ديگران بدگويى كند. از اين رو، پيش از او، به اصطلاح پيش دستى مى كند و عيب او را نزد ديگران مطرح مى سازد تا سخنان او را از درجه اعتبار بيندازد و موقعيتش به مخاطره نيفتد.
شش ) حسد
گاه انسان به اين دليل كه مى بيند مردم ، شخصى را دوست دارند و از او تعريف مى كنند، از روى حسد، نقاط ضعف آن شخص را بر جسته مى كند؛ شايد به اين وسيله او را از چشم مردم بيندازد و ناتوان و نالايق معرفى كند.
هفت ) تمسخر و استهزا)
گاه انسان براى اين كه مردم را بخنداند و مايه سرگرمى و شادى آنها را فراهم آورد، عيب و زشتى هاى اشخاص را حكايت و باز گو مى كند و آنها را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دهد.
هشت ) شگفتى
انسان از شخص نيكوكار، انتظار كار ناشايست ندارد. از اين رو، از كار ناپسند او شگفت زده مى شود و گاه وسوسه مى شود براى ديگران باز گو مى كند. در اين حالت با اظهار شگفتى مى گويد: تعجب آور است كه فلانى چنين كارى كرده است .
نه ) تبرم
گاه انسان از اين كه برادر مؤمن او به بيمارى يا مشكلى دچار شده است ، غمگين و اندوهناك مى شود و در نتيجه ، به ظاهر از روى دل سوزى و بيان هم دردى ، چيزهايى مى گويد كه آن شخص ، راضى به افشاى آنها نيست .
ده ) تزين
گاه انسان مطلع مى شود كه شخصى مرتكب منكرى شده است . از اين رو، خشمگين و از او متنفر مى شود، ولى هنگامى كه او را مى بيند يا نامش را مى شنود، خشم خود را به گونه اى اظهار مى دارد كه ديگران متوجه شوند چه كسى مرتكب آن عمل ناپسند شده است .
ه‍) راهكار مبارزه با غيبت
براى اين كه دچار غيبت نشويم و پى آمدهاى منفى دنيوى و اخروى آن دامن گير ما نشود، راه هاى زير پيشنهاد مى شود:
يك ) دورى از عوامل و انگيزه هاى غيبت
انگيزه هايى كه براى ارتكاب غيبت بيان شده ، همگى از حالت هاى ناپسندى است كه در شخص غيبت كننده وجود دارد و بايد خود را از اين رذايل پاك گرداند. وقتى آدمى مى تواند به جاى حسد، به يك رنگى و صفا و صميميت روى آورد، به جاى كينه در دوستى بگشايد، نهال دشمنى را بر كند و درخت دوستى و صداقت بكارد و به جاى ريشخند و استهزات از دوستان به نيكى و احترام ياد كند، خود به خود از غيبت دور مى شود. پس ‍ دورى از اين انگيزه ها، بزرگ ترين گام در راه دورى از غيبت است .
دو) توجه به خداوند
غيبت ، توجه به عيب مردم است ؛ به جاى آن كه فرد، خويش را متوجه خداوند كند. در اين حال ، آدمى متوجه عيب هاى خود مى شود و با دقت در قدرت و عظمت الهى ، احساس ناتوانى در مقابل آفريدگار بى همتا مى كند و هرگز با وجود عيب خود، نگاهش را متوجه كاستى هاى ديگران نمى سازد. امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
فان اءردت السلامه ، فاذكر الخالق لا المخلوق فيصير لك مكان الغيبه عبره و مكان الاثم ثوابا(157)؛
اگر مى خواهى [از غيبت كردن ] در امان بمانى ، پس آفريننده را ياد كن ، نه آفريده را در اين صورت ، خداوند متعال براى تو غيبت كردن را به پند گرفتن از حالت هاى مردم ، و گناه و پليدى [ناشى از غيبت ] را به پاداش تبديل مى كند.
با ياد خدا، عيب هاى مردم به جاى اين كه موجب غيبت و سرزدن گناهى بزرگ شود، سبب عبرت آموزى ديگران و پرداختن آنان به عيب هاى خويش مى شود. خداى يكتا نيز چنين حالتى را دوست دارد و به چنين انسانى پاداشى نيكو مى دهد.
سه ) گوش نكردن به غيبت و برخورد با آن
اگر رفتارى در جامعه به هنجار و ارزش تبديل گردد، ريشه كن كردن آن بسيار دشوار مى شود. اگر صفت ناپسندى تاءييد نشود، ريشه دار نمى شود؛ زيرا افراد به زشتى آن عمل پى مى برند و براى نابودى آن مى كوشند. اگر بزرگان جامعه يا خانواده ، خود به اين صفت ناپسند دچار باشند، ديگران نيز از آنها پيروى مى كنند و بر عكس ، اگر دولت مردان و بزرگان خانواده از اين عمل زشت خانواده انتقاد كنند به تدريج محو مى شود. سعدى شيرازى مى گويد: ياد دارم كه در ايام طفوليت ، متعبد بودمى و شب خيز و مولع زهد و پرهيز شبى در خدمت پدر نشسته بودم و همه شب ديده بر هم نبسته و مصحف عزيز در كنار گرفته و طايفه اى گرد ما خفته . پدر را گفتم از اينان يكى سر بر نمى دارد كه دوگانه اى بگزارد. چنان خواب غفلت برده اند كه گويى نخته اند كه مرده اند. گفت : جان پدر! تو نيز اگر بخفتى ، به از آن كه در پوستين مردم افتى .
نبيند مدعى جز خويشتن را   كه دارد پرده پندار در پيش ‍ 
گرت چشم خدابينى ببخشند   نبينى هيچ كس عاجزتر از خويش (158) 
چهار) توبه
خداوند در آيه اى كه انسان ها را از غيبت باز مى دارد و آن را همچون خوردن گوشت برادر مرده مى شمارد، به دليل گستردگى لطف و رحمتش و بى كرانى درياى عفو و عنايتش ، راهى پيش پاى انسان گنه كار مى نهد كه و اتقوا الله ان الله تواب رحيم (159)؛ و از خداوند پروا كنيد. به راستى ، خدا توبه پذير مهربان است .
كمر كوه كم است از كمر مور اين جا   نا اميد از در رحمت مشو اى باده پرست (160) 
اگر انسان به ماقم و موقعيت خود آگاه شود و خود را در حضور پروردگار ببيند، دامن خود را به پليدى غيبت آلوده نخواهد كرد؛ چون هم صحبتى و درد دل با حق تعالى ، لذتى دارد كه ترك همه گناهان را آسان مى كند و بزرگان هميشه از درگاه خداوند آرزو مى كند كه لذت گفت و گويش را از آنها دريغ نكند.
بايد از غيبت هاى انجام شده توبه كرد و گرد چنين گناهى نرفت كه پيامبر، آن را از خوره هم بدتر مى دانست :
الغيبه اءسرع فى دين الرجل المسلم من الا كله فى جوفه (161)؛
غيبت در نابودى دين مرد مسلمان ، زودتر از بيمارى خوره در درون او مؤ ثر واقع شود.
پايان اين بخش را به سروده هاى از بوستان سر سبز شيخ شيراز آذين مى بنديم :
زبان كرد شخصى به غيبت دراز   بدو گفت داننده اى سرفراز 
كه ياد كسان پيش من بد مكن   مرا بدگمان در حق خود مكن 
گرفتم ز تمكين او كم ببود   نخواهد به جاه تو اندر فزود 
كسى گفت و پنداشتم طبيعت است   كه دزدى به سامان تر از غيبت است 
بدو گفتم اى يار آشفته هوش   شگفت آمد اين داستانم به گوش ‍ 
به ناراستى در چه بينى بهى   كه در غيبتش مرتبت مى نهى 
بلى گفت دزدان تهور كنند   به بازوى مردى شكم پر كنند 
نه غيبت كن آن ناسزاوار مرد   كه ديوان سيه كرد و چيزى نخورد(162) 
6. راز گشايى
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: فاياكم و الا داعه (163)؛ از فاش كردن اسرار بپرهيزيد. راز چيزى است كه بايد آن را پنهان داشت . هر فرد، خانواده و جامعه اى ، كم و بيش اسرار و اطلاعاتى دارد كه ديگران نبايد از آن آگاه گردند؛ زيرا آشكار شدن آن براى ديگران چه بسا سبب آسيب هاى فراوان مى شود.
((جابر بن عبدالله انصارى )) مى گويد: جبرئيل بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) نازل شد و خبر داد كه ابو سفيان در فلان محل با گروهى از مشركان منزل كرده اند. شما آماده جنگ با او شويد و اين خبر را مخفى بداريد تا آنها را غافل گير كنيد و ناگهان يورش بريد و آنها را از پا درآوريد. يكى از منافقان ، ابوسفيان را از اين تصميم آگاه ساخت . در اين جا آيه اى نازل شد كه ((اى مؤمنان ! به خدا و رسول خيانت نكنيد و اسرار را فاش ‍ نسازيد و در امانت ها خيانت نورزيد(164))).
سر مؤمن بايد مخفى و محترم بماند؛ زيرا رازدارى ، فضيلتى اخلاقى به شمار مى آيد و بر عكس ، افشاى اسرار، مايه سقوط آدمى است . چنان كه حضرت صادق (عليه السلام ) فرمود افشاء السر سقوط(165) آشكار كردن راز، سقوط است )).
افشاى راز، زيان هاى فراوانى در پى دارد. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد لا يسلم من اءذاع سره (166)؛ كسى كه رازش را فاش سازد، سالم نمى ماند. امام ، تيره بختى مردم را در فاش ساختن اسرار و دوستى با اشرار خلاصه كرده و فرموده است : جمع الشر فى الاذاعه و مواخاه الاشرار(167)؛ شر (دنيا و آخرت ) در افشاگرى راز و دوستى با بدان گرد آمده است .
از عوامل افشاى راز، پر حرفى است . اشخاص پر حرف ، براى اشباع ميل سخن گويى ، از هر دردى سخن مى گويند و چنين كارى سبب مى شود پرده از روى رازهايشان كنار رود.
هم چنين در گردهم آيى ها، از مطالب گوناگونى سخن به ميان مى آيد و افراد مبتلا به كمبود شخصيت و ضعف نفس ، مى كوشند با ارائه مطالبى جديد، نظر حاضران را به خود جلب و احساس حقارت خويش را جبران كنند. جو چنين مجالسى سبب مى شود افراد، اسرار طبقه بندى شده اى را كه ديگران كمتر به آن دست رسى دارند، نقل كنند تا ميان اهل مجلس جاى براى خود به دست آورند.
يكى ديگر از اين عوامل ، تحت تاءثير احساسات قرار گرفتن و عصبانيت است . بسيار اتفاق مى افتد كه فرد يا افرادى بر اثر ناراحتى و احساساتى شدن ، اسرارى را فاش مى سازند. انسان بايد همواره بر اعصاب و زبان خويش مسلط باشد و نزاع و مشاجره ، او را چنان عصبانى و احساساتى نكند كه اسرار مخفى را بر ملا سازد.
راز دارى دو نوع است ؛ يكى ، راز ديگران را نگه داشتن و ديگرى ، اسرار خود را پوشاندن . آدمى بايد هم رازدار خود باشد و هم رازدار ديگران . امام على (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:من ضعف عن حفظ سره لم يقو لسر غيره (168)؛
هر كه از حفظ سرخود ناتوان باشد، برنگه دارى سر ديگرى توانانيست .
انسان بايد مراقبت كند كه چه مى گويد و با كه مى گويد. زمانى كه اسرار، نگفتنى است يا شنواى راز، محرم نيست ، دل بايد صندوق و نگاه دار باشد و از امانت خويش به بهترين صورت امانت دارى كند و آن را به گاه ضرورت هم جز به امانت دار نسپارد. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد: صدر العاقل صندوق سره (169)؛ سينه انسان عاقل ، صندوق اسرار اوست .
7. بهتان و افترا
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
و الذين يوذون المومنين و المومنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبينا(170)؛
كسانى كه كردان و زنان با ايمان را بى تقصير و بى گناه بيازارند، گناه و تهمت بزرگى را مرتكب شده اند.
افترا، يعنى انسان ، چيزى را به دروغ به ديگرى نسبت دهد و شخصى را كه مرتكب كار ناپسندى نشده است ، به انجام آن متهم كند يا عيب و نقصى را كه در او نيست ، به او بچسباند. فرقى ندارد كه اين نسبت دروغ در حضور او باشد يا پشت سر او. بهتان و تهمت ، از گناهان كبيره است و در قرآن مجيد به شدت از آن نهى شده و عذاب شديدى براى آن ذكر گرديده است . بهتان در اصطلاح امروز به نوعى برچسب زدن هم گفته مى شود و آثار منفى اجتماعى دارد؛بى گناهان ، متهم و گفتار مى شوند؛ افراد به هم ديگر سوء ظن مى يابند؛ اعتماد عمومى از ميان مى رود و دوستى جايش را به دشمنى مى دهد. از اين رو، پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد:

http://ghadeer.org/akhlagh/nish_nosh/514-0004.htm

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (3)

 

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (3)

چهار) نا آگاهى
آگاهى نداشتن از نتايج رفتار ديگران و ناشكيبايى اعمال آنان ، موجب جويى مى شود. نمونه بارز آن در قرآن ، داستان برخورد موسى (عليه السلام ) با خضر (عليه السلام ) مى باشد كه در سوره كهف آمده است . حضرت موسى (عليه السلام ) از خدا مى خواهد او را به ملاقات بنده اى دانشمندتر از خود موفق كند. خداوند مى پذيرد و موسى ماءمور مى شود در ساحل دريا با آن بنده خدا ديدار كند. او همان حضرت خضر (عليه السلام ) است ؛ پير فرزانه اى كه صاحب علم لدنى است . وقتى موسى به ايشان رسيد؛ پرسيد: آيا مى توانم با تو باشم تا از آنچه آموخته اى ، به من نيز ياد بدهى ؟ خضر گفت : تو نمى توانى خويشتن دار باشى و هم پاى من بيايى و صبر پيشه كنى ؛ به ويژه چگونه بر چيزى كه آگاهى ندارى ، صبر خواهى كرد و بر من عيب نخواهى گرفت ؟ موسى در پاسخ گفت : به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و از تو نافرمانى نمى كنم . حضرت خضر (عليه السلام ) در خواست موسى (عليه السلام ) رابه اين شرايط قبول كرد كه در مورد هيچ چيز مپرس تا من خود از آن به تو خبر دهم و تو را از سر آن آگاه سازم .
آنها با هم به راه افتادند تا اين كه سوار كشتى شدند. خضر كشتى را سوراخ كرد. موسى چون از علت اصلى اين كار و هدف آن فرزانه آگاهى نداشت ، عيب گرفت كه تو كار زشت و شگفتى كرده اى . خضر گفت : مگر نگفتم نمى توانى صبر كنى ؟ موسى گفت : مرا به علت آنچه فراموش كردم ، سرزنش ‍ مكن و بر من سخت نگير. خضر عذر او را پذيرفت . باز به راه افتادند. در راه به پسر بچه اى برخوردند. خضر او را كشت . موسى تاب نياورد و زبان به اعتراض گشود. خضر دوباره ، عهدشان را ياد آورى كرد. موسى عذر خواست . باز به راه افتادند و به شهرى رسيدند. از مردم آنجا طعام خواستند، ولى آنها از پذيرفتن اين دو خود دارى كردند. آن گاه ديوارى ديدند كه در حال ريزش بود. خضر آن را برپاداشت و ساخت . موسى با تعجب گفت : مى توانستى اجرت و مزدى از صاحبش براى ساخت ديوار بگيرى . حضرت حضر (عليه السلام ) در اين جا گفت : اكنون زمان جدايى ميان من و تو فرارسيده است و تو را از آنچه نتوانستى بر آن صبر كنى و بر من عيب گرفتى ، آگاه خواهيم كرد(94).
روشن است كه اگر موسى (عليه السلام ) از علت كار خضر (عليه السلام ) به اندازه خود او آگاهى داشت ، هرگز زبان به اعتراض و عيب جويى نمى گشود و به يارى او مى شتافت . پس شايسته است بر آنچه نمى دانيم ، خرده نگيريم و به كار مردم و به ويژه فرزانگان نسبت عيب ندهيم .
ج ) راهكارهاى مبارزه با عيب جويى
يك ) ياد خدا
همان گونه كه غفلت از خدا، به ويژه فراموشى صفت عيب پوشى او، موجب جرئت انسان بر عيبگويى است ، ياد خداوند و به ويژه يادآورى صفت خطاپوشى او، سبب خود دارى انسان از عيب جويى مردمان مى شود. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
اءما ذكر موضع ستر الله عليه من ذنوبه مما هو اءعظم من الذنب الذى غابه به (95)؛
آيا(عيب جو) پرده پوشى خداوند را بر گناهان خود فراموش كرده است . گناهانى بزرگتر از گناهى كه او بر ديگرى عيب مى گيرد؟
خداوند عيب هاى بزرگ و بزرگتر را مى بيند و مى پوشاند. پس شايسته است ما كه برخى از عيب هاى هم ديگر و چه بسا عيب هاى كوچكتر را مى بينيم ، به جاى عيب گويى ، عيب پوش باشيم (96).
دو) عيب بينى خود
تيزبينى و كنجكاوى انسان ، عيب ها را بر او آشكار مى كند. چه بهتر كه اين توجه ، از شناخت خود آغاز شود و آدمى پيش از ديدن عيب ديگران ، به شناخت عيب هاى خود بپردازد. اين شناخت ، آثار مثبتى دارد؛ از جمله اين كه او را از غرور و خود خواهى باز مى دارد. هم چنين مى كوشد خود را اصلاح كند و در اين حال ، فرصت عيب يابى و عيب گويى ديگران را نخواهد يافت .
عجب كه فرصت ديدن به عيب خلق رسد   به عيب خويش اگر آدمى نظاره كند(97) 
امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
يا اءيها الناس طوبى لمن شغله عيبه عن عيوب الناس (98)؛
اى مردم ! خوشا به حال كسى كه عيب هايش ، او را از عيب جويى از مردم باز دارد.
نتيجه طبيعى چنين رويكردى ، توجه به عيب خود و دورى جستن از عيب ديگران است ؛ زيرا در اين حال ، انسان متوجه عيب هاى خويش مى شود و مردم نيز از دست و زبان او در امان مى مانند. باز امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
من نظر فى عيب نفسه اشتغل عن عيب غيره (99)؛
هر كس در عيب خويش نگرد، از عيب ديگرى باز مى ماند.
در مقابل ، اگر كسى همواره در پى عيب جويى از ديگران باشد، از خود غافل مى ماند. در نتيجه ، نمى تواند به برطرف كردن نقص هاى خود بپردازد. آگاه ز عيب و هنر خويش نگردد   تا چشم نپوشد كسى از عيب خلايق (100) 
ديده بينا، ديده اى است كه عيب هاى صاحبش را ببيند؛ و گرنه ، نابينايى بيش نيست .
سه ) دورى از عيب جو
عيب جو از ريان كار خويش آگاه نيست ؛ چون اگر مى دانست ، چنين نمى كرد و با زبان خود، مردمان را نمى رنجاند و آزار نمى رساند. پس اگر اصلاح اين افراد با پند و موعظه امكان پذير نبود، بهتر است از آنان فاصله بگيريم تا به اين وسيله ، از آسيب هاى سرايت اين عمل به خود جلوگيرى كنيم و او نيز در يابد علت فاصله گرفتن چه بوده است . حضرت على (عليه السلام ) در نامه اى به مالك اشتر نوشت :
وليكن اءبعد رعيتك منك و اءشناهم عندك اءطلبهم لمعائب الناس (101)؛
دورترين مردم از تو و دشمن ترين آنان نزد تو، بايد آنهايى باشند كه در مورد رعيت ، عيب جو ترند.
شخص عيب گو، نه تنها ما يه بدبينى انسان به ديگران مى شود، هم نشين خود را نيز به راه ناصواب عيب جويى مى كشاند؛ چنان كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: من يصحب صاحب السوء لايسلم (102)؛
هركس با دوست بد هم نشينى كند، سالم و در امان نمى ماند.
چهار) بى اعتنايى به عيب جو
اگر افراد در برابر عيب جو ضعف نشان دهند، عيب گو گستاخ مى شود و بيشتر كار زشت خود را ادامه مى دهد. اگر ببيند سخنش ، نه بر شخصى كه عيبش را گفته است ، تاءثير دارد و نه بر ديگر شنوندگان ، به تدريج دل سرد مى شود و از كار زشتش فاصله مى گيرد.
سعدى در بى اعتنايى به عيب گويان حكايتى دارد: گناه كارى به لطف حق هدايت مى شود و صفات زشت او به كمال جويى تغيير مى يابد. طعنه زنندگان و عيب گويان مى گويند او همچنان به گناه آلوده است و آن را ترك نكرده است . براى دورى از طعنه ها، به پير طريقت پناه مى برد و آتش ‍ سوزان طعنه ها را با آب سرد گفتارش خاموش مى كند كه : ((شكر اين نعمت چگونه گزارى كه بهتر از آنى كه پندارندت )).
چند گويى كه بدانديش و حسود   عيب گويان من مسكينند 
گه به خون ريختنم برخيزند   گه به بد خواستنم بنشينند 
نيك باشى و بدت گويد خلق   به كه بد باشى و نيكت بينند(103) 
2. بيهوده گويى
خداوند متعال ، اسباب و عوامل دست يابى به دانش و رسيدن به قله هاى پرارج دانايى و آگاهى را در اختيار انسان قرار داده و كلام را يكى از راه هاى انتقال دانش و فضيلت معرفى كرده است . از اين رو، انسان بايد از گفتار كه هيچ سود و بهره اى براى او ندارد، بپرهيزد. در قرآن كريم نيز آدميان از بيهوده گويى نهى شده اند. خداوند حتى شنيدن لغو را مانع رسيدن به كمال برشمرده و دورى از لغو و بيهوده گويى رابشانه كرامت آدمى دانسته ، و فرمود است :
و اذا سمعوا اللغو اءعرضوا عنه و قالوا لنا اءعمالنا و لكم اءعمالكم سلام عليكم لا نبتغى الجاهلين (104)؛
و هرگاه سخن بيهوده بشنوند، از آن روى بر مى گرانند و مى گويند: اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن خودتان . سلام بر شما ما خواهان جاهلان نيستم .
كمال جويان به سخنان بيهوده و گزاف گوش نمى دهند، ارزش وقت خود و ديگران را به خوبى مى دانند و در برابر آن احساس مسئوليت مى كنند و از عمر گران مايه و فرصت هاى زندگى ، بهترين استفاده ها را مى برند تا حسرت و پشيمانى دامن گيرشان نشود.
خيز تا خرقه صوفى به خرابات بريم   شطح (105) و طامات (106) به بازار خرافات بريم 
سوى رندان قلندر به ره آورد سفر   دلق بسطامى و سجاده طامات بريم 
قدر وقت ار نشناسد دل و كارى نكند   بس خجالت كه از اين حاصل اوقات بريم (107) 
مؤمنان ، كسانى اند كه نه تنها خود حرف لغو بر زبان جارى نمى سازند، بلكه با آنان كه نادان و بيهوده گويند، مجادله نمى كنند و در برابر طعنه و استهزاى آنان ، با گفتار نيك و سلام ، كريمانه از كنارشان مى گذرند. آنها همواره اين توصيه قرآنى را در گوش جانشان احساس مى كنند: و الذين هم عن اللغو معرضون (108)؛ و آنها كه از بيهودگى روى گردانند.
كسانى كه از چشمه زلال و هميشه جارى مهر و لطف الهى بهره ها برده اند، هرگز كار و گفتارشان بى هدف نخواهد بود و همواره نتيجه اى مفيد و مناسب در نظر دارند. تمام رفتار و گفتارشان با توجه به خواسته هاى خداى متعال جهت مند مى شود و مى تواند براى ديگران سودمند باشد. مؤمنان حتى گوهر وجود خويش را از افكار پوچ و بيهوده ، پاك و پيراسته مى دارند. اينان درس آموز مكتب على (عليه السلام ) هستند كه فرمود:
اياك اءن تذكر من الكلام مايكون مضحكا و ان حكيت ذلك عن غيرك (109)؛
از گفتن سخنى كه پوچ و بيهوده است ، بر حذر باش ، هر چند آن را از ديگرى نقل كنى .
مجال سخن تا نبينى ر پيش   به بيهوده گفتن مبر قدر خويش (110) 
الف ) سخن سنجيده نشانه خردمندى
ناسنجيده سخن گفتن ، چه بسا موجب بى آبرويى و رسوايى گوينده مى شود و خطرهايى نيز برايش به بار مى آورد. امام على (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد: فكر ثم تكلم تسلم من الزلل (111)؛ بينديش ، سپس ‍ سخن بگو تا از لغزش ها در امان باشى .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در توجه كردن به عاقبت سخن پيش از بيان آن مى فرمايد:
من لم يحسب كلامه من عمله كثرت خطاياه و حضر عذابه (112)؛
كسى كه سخن خود را جزو اعمالش به حساب نياورد (و بى پروا حرف بزند)، لغزش هايش بسيار و عذابش نزديك شده است .
حضرت على (عليه السلام ) در توصيه ديگرى ، سنجيده سخن گفتن را به در نظر گرفتن زمان و مكان وابسته مى داند و مى فرمايد: لا تتكلمن اذا لم تجد للكلام موقعا(113)؛ آن گاه كه براى سخن ، زمانى و مكان مناسبى نمى يابى ، خاموش باش .
آورده اند كه مردى پارچه اى زربفت و گران بها بافته بود. او با خود انديشيد خوب است اين طاقه رزبفت را به سلطان هديه كنم و جايزه اى بگيرم . از اين رو، به دربارسلطان كه از آن اثر هنرى زيبا، خوش حال و شگفت زده شده بود، از اطرافيان خود براى چگونگى استفاده از آن نظر خواست . يكى از آنان گفت : اين پارچه براى انداختن روى مركب شما مناسب تر دانست . سومى گفت : براى پرده در كاخ سلطنتى شايسته تر است . سلطان گفت : خوب است نظر بافنده هنرمند را نيز جويا شويم . شايد نظر بهترى داشته باشد. آن گاه رو به مرد پارچه باف كرد و پرسيد: اين پارچه زربفت براى چه مصرفى مناسب تر باشد؟ مرد بيچاره بدون آن كه عاقبت كار و موقعيت مجلس را بسنجد، گفت : قربان ! به نظر حقير اين پارچه فقط براى انداختن روى جنازه شما مناسب است (114)! بدين ترتيب ، نه تنها خود را از گرفتن جايزه سلطان بى بهره ساخت ، كه خطرى بزرگ نيز به جان خريد.
ب ) ويژگى مجالس خوب
خداوند در قرآن كريم ، وقتى از ويژگى هاى بهشت با عنوان مجلس و محفل برگزيدگان و دوست داران و پاكان درگاه الهى سخن به ميان مى آورد، پرهيز از بيهوده گويى را يكى از ويژگى هاى برجسته آن مى شمارد. به يقين ، آنان كه در اين دنيا به عشق و شوق حق تعالى از رفتار و گفتار و افكار بيهوده دور بودند، اكنون وقتى به عنوان پاداش كارشان ، در جوار روضه جاويد خداوندى آرام مى گيرند، بيهوده نمى گويند و نمى شنوند. در حقيقت ، مجالس ما هم بايد از چنين مجالسى الگوبردارى شود و مانند آنان از بيهودگى بپرهيزيم . مجلسى كه در آن لا يسمعون فيها لغوا ولا تاثيما الا قيلا سلاما سلاما(115)؛ سخنان بيهوده و گناه آلود نشنوند. در آن جا گفته نمى شود، مگر سخنى كه سلام است و سلام .
آن گاه كه مجالس دنيوى از سخنان بيهوده و گناه آلود به دور باشد، در حقيقت ، نسيمى از بهشت بر آن وزيده است . در برخى آيات نيز به گونه اى ديگر به پيراستگى مجلس بهشتيان از بيهودگى اشاره شده است : لا يسمعون فيها لغوا و لا كذابا(116)؛ در آن جا سخن لغو و دروغى نمى شوند.
اين گروه در بهشتى جاى دارد كه لا تسمع فيها لا غيه (117)؛ در آن سخن بيهوده اى نمى شنوند. و همين مسئله ، مايه تفاوت مجالس بهشتى با بعضى نشست هاى دنيوى است . در مجلس هاى زمينى ، افراد در برابر وقت ديگران كمتر احساس مسئوليت مى كنند و آن را با سخنانى لبريز مى سازند كه نه تنها نگفتن آنها زيانى ندارد، بلكه و انهادن اين سخنان ، به حال همه مفيد خواهد بود.
شايد عده اى كمتر به اين بينديشند كه چه مقدار از گفته هايشان براى شنوندگان ارزشمند و مفيد بوده است و آياگفتارشان ، تاريكى و جهلى را به روشنايى و دانايى تبديل كرده است ؟ به دانش حاضران افزوده يا اوقات و فرصت هاى گران بهاى آنان را به هدر داده است ؟ چه قدر مى كوشيم ديگران از فرصتى كه با ما هستند، بيشترين و بهترين بهره ها را ببرند. اگر مى خواهيم مجالس دنيوى ما شباهت بيشترى به محفل هاى بهشتيان داشته باشد، بايد پاسخى شايسته براى پاسخ ‌هاى بالا داشته باشيم . در اين صورت ، مطمئن خواهيم شد كه نشست هاى دوستانه ما، الگوهايى كوچك و كامل از مجالس خوب خواهد بود؛ همان مجالسى كه خداوند نيز آن را مى پسندد و پر بركت مى كند.
ج ) بهترين سخن
سخن بيهوده اى كه فايده اى براى آدمى ندارد، بى ارزش است . در مقابل ، سخنى كه به حال اشخاص و جامعه از نظر مادى يا معنوى ، دنيوى يا اخروى و فردى يا اجتماعى مفيد باشد، شايسته تاءمل است . چه بسا يك سخن خوب ، زندگى فرد يااجتماعى را نجات مى دهد و رسم و آيين ناپسندى را به آداب منطقى و انسانى تبديل مى كند. چنين سخنى ، در پيش ‍ گاه خداى متعال و بزرگان معرفت و دانش ، ارزشمند است . وقتى كلامى ، شخصى گمراه و منحرف از حق را به راه سعادت و هدايت آورد، گويى همه انسان ها را نجات داده و هدايت كرده است . امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
فان خير القول ما نفع و اعلم انه لا خير فى علم لا ينفع (118)؛
بهترين سخن آن است كه سودمند باشد. آگاه باش در دانشى كه سود نبخشد، خيرى نيست .
اگر همه گفتارها مفيد باشند، انسان پله هاى معرفت و پيشرفت را به سرعت مى پيمايد. در اين صورت ، دانايان و عارفان براى ياد دادن . مردم براى گوش ‍ كردن و بهره گرفتن فرصت بيشترى مى يابند. گفتار مفيد، شايسته محفل دانايان است و سخن پوچ و بيهوده در اين محافل راهى ندارد. جايگاه انسان در نظام آفرينش ، بسيار برتر از ديگر موجودات است و او با قدرت منحصر به فرد انديشه خويش ، بايد گفتار و كردارش پر معنا و مفيد و همواره از بيهودگى ، پيراسته باشد.
ناصح از بيهوده گويى آبروى خويش برد   بوى خون آيد ز افغان ، مرغ بى هنگام را(119) 
د)پى آمدهاى بيهوده گويى
همان گونه كه سخن خوب ، هدايت كننده است ، سخن بيهوده نيز مى تواند گمراه كننده باشد، چنان كه خداوند مى فرمايد: و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم (120)؛
برخى از مردم سخنان بيهوده سرگرم كننده را مى خرند تا مردم را از روى نادانى ، از راه خدا گمراه سازند.
مردم دانا هميشه به سخنان سودمند علاقه مندند و از سخنان بيهوده مى پرهيزند. بر اين اساس ، اگر كسى همواره بيهوده گويى كند، از طرف او پراكنده مى شوند و شخصيت او را حقير مى شمارد. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد: كثره الهذر يكسب العار(121)؛ بيهوده گويى زياد، ننگ و عار به بار مى آورد.
بسا خود نمايان بيهوده گوى   كه باشند در بزمگه ، رزم جوى (122) 
ه‍) راهكار برخورد با بيهوده گويان
اگر عمل انسان در مسائل رفتارى و روانى سنجيده و مناسب نباشد، آثار و پى آمدهايى جبرناپذير به همراه مى آورد. به يقين ، درگيرى و در افتادن با آدم بيهوده گو و مجادله با او، به زيان دانايان مى انجامند. اساسا مجادله با بيهوده گو، نه تنها او را اصلاح نمى كند، بلكه لجاجت و بى احترامى او را بيشتر مى كند. سعدى مى گويد: جالينوس ، ابلهى را ديد كه دست در گريبان دانشمندى زده و بى حرمتى همى كرد. گفت : اگر اين دانا بودى ، كار وى با نادان بدين جا نرسيدى .
دو عاقل را نباشد كين و پيكار   نه دانايى ستيزد با سبكسار 
اگر نادان به وحشت سخت گويد   خردمندش به نرمى دل بجويد(123) 
خداوند در قرآن كريم ، راهكار بر خورد با بيهوده گويان راچنين مى آموزد:
و الذين لا يشهدون الزور و اذا مروا باللغو مرو اكرما(124)
و كسانى كه به باطل و دروغ شهادت نمى دهند و هنگامى كه با بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه مى گذرند.
آيات 63 تا 76 سوره فرقان ، صفات بندگان خاص خداى رحمان را بر مى شمارد و يكى از آنها را بر خورد كريمانه و صبورانه با بيهودگى مى داند. اين نوع برخورد، از يك سو نشانه نارضايتى بدونه پرخاش و مجادله است تا شخص بيهوده گو متوجه زشتى كار و گفتار خود شود و متنبه گردد و از سوى ديگر، چنين رفتارى دل پذير است . در واقع ، فرد كريم با اين بى اعتنايى و نارضايتى ، اعلام مى كند از بيهوده گويان نيست و از آنها بيزارى مى جويد.
3. دروغ گويى
يكى از بزرگ ترين گناهان ، مربوط به زبان و بدترين صفات انسان ، دروغ گفتن است . امام على (عليه السلام ) مى فرمايد: شر القول الكذب (125)؛ بدترين سخن ، دروغ است . پروردگار در قرآن كريم با نفرين دروغ گويان ، بيزارى خود را از آنان اعلام مى دارد: قتل الخراصون (126)؛ كشته باد دروغ گويان .
مؤمن بايد از هر دروغى بپرهيزد؛ چه كوچك و چه بزرگ و چه جدى و چه شوخى كه اگر آدمى به دروغ كوچك دچار شود، دروغ بزرگ هم خواهد گفت . امام سجاد (عليه السلام ) مى فرمايد:
اتقوا الكذب الصغير منه و الكبير فى كل جد و هزل فان الرجل اذا كذب فى الصغير، اجترى على الكبير(127)؛
از دروغ ، كوچك و بزرگش ، جدى و شوخى اش بپرهيزيد؛ زيرا وقتى شخص ‍ در مورد كوچك ، دروغ گفت ، به گفتن دروغ بزرگ هم جرئت مى يابد.
دروغ قلمرو گسترده اى دارد و ممكن است همه جا به سراغ انسان بيايد: در اجتماع ، خانه ، مدرسه ، محيط كار، صحنه سياست و حكومت ، مراسم مختلف ، كسب و تجارت ، بازى و تفريح ، مدح و تمجيد ديگران ، در دادگاه و شكايت كردن ، در دفاع از خود، اظهار ارادت و عشق و علاقه به ديگرى ، بيان وقايع تاريخ و حتى ذكر مصيبت اهل بيت به ويژه سالار شهيدان و نقل قول از ديگران . دروغ هميشه زشت است و گوينده آن دروغ گوست .
ايمان هيچ گونه سازگارى با دروغ ندارد؟ انسان مؤمن دروغ منى گويد و دروغ گو ايمان ندارد. اگر مؤمنى دروغ گفت ، اين دروغ ، دروغ ديگرى در پى دارد؛ زيرا براى پوشاندن گناه خود، ناچار دوباره دروغ مى گويد و در غير اين صورت ، رسوا مى شود. سرانجام به جاى مى رسد كه نمى تواند دروغ نگويد و دروغ برايش عادى مى شود. امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد: ان الكذب هو خراب الايمان (128)؛
همانا دروغ ، ايمان را تباه مى سازد.
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) درباره صفات مؤمن پرسيدند كه آيا مؤمن ممكن است تر سو باشد؟ فرمود: آرى . گفتند: آيا ممكن است مؤمن دروغ گو باشد؟
فرمود: خير(129).ا
هم چنين ((عبد الله بن جراد)) از رسول خدا پرسيد: آيا مؤمن دروغ مى گويد؟ فرمود: خير و سپس كلام خدا را تلاوت كرد كه : انما يفترى الكذاب الذين لا يومون (130)؛ همانا انسان هاى بى ايمان دروغ مى گويند.
وقتى انسان براى نخستين بار دروغ گفت ، اثر آن را بلا فاصله احساس ‍ نمى كند، ولى وقتى براى چندمين بار دروغ گفت ، احساس مى كند نفاقى پنهان در قلبش پديده آمده است و به هر ميزان كه بيشتر دروغ مى گويد، بر نفاقش افزوده مى شود.
قرآن كريم ، نفاق را اثر حتمى و نتيجه قطعى دروغ گويى مى داند و مى فرمايد: فاءعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اءخلفوا الله ما و عدوده و بماكانوا يكذبون (131)
خداوند، نفاقى در قلوب ايشان تا روز قيامت ايجاد كرد (و پيدايش نفاق به دو علت بود:) عهد و پيمان با خدا را شكستند و پى در پى دروغ مى گفتند.
الف ) عوامل دروغ گويى
يك ) بى ايمانى :
خداوند مى فرمايد: انما يفترى الكذين لا يومنون با يات الله و اءو لئك هم الكاذبون (132)؛ جز اين نيست كه فقط كسانى دروغ مى گويد كه به نشانه هاى خدا ايمان نمى آورند.
از اين آيه استنباط مى شود كه مؤمنان هيچ گاه به خدا و نشانه هاى او دروغ نمى بندند و راه نجات از دروغ گويى و رسيدن به صفاى راست گويى ، پالايش درون از حجاب پليدى هاست .
دو) لجاجت :
يكى ديگر از عوامل دروغ گويى ، لج بازى است : بل اءتيناهم با لحق و انهم لكاذبون (133)؛ بلكه حق را برايشان آورديم و آنان دروغ گويند.
ب ) انگيزه هاى دروغ گويى
دروغ گويان با انگيزه هاى مختلفى دروغ مى گويند. در قرآن كريم به دو نمونه از اين انگيزه ها اشاره شده است .
يك )
دروغ گويان براى فريب ديگران ، از زبان چرب و نرم خود استفاده مى كنند و با سخنان و وعده هاى دروغ ، به مقاصد پليدشان دست مى يابند:
و قال الذين كفروا للذين آمنوا اتبعوا سبيلنا و لنحمل خطا يا كم و ماهم بحاملين من خطا يا هم من شى ء انهم لكاذبون (134)؛
و كافران به مؤمنان گفتند: از راه ما پيروزى كنيد و ما گناهان شما را به گردن مى گيريم ، ولى چيزى از گناهان ايشان را به گردن نگيرند. به راستى ، آنان دروغ گويند.
اين گفته دروغى بيش نيست ؛ زيرا هر كس مسئوليت رفتار خويش را بر عهده دارد: و لا تزر وازره وزر اءخرى (135)؛ هيچ گنه كارى بار گناه ديگرى را بر ندارد.
دو)
دروغ گويان براى فرار از انجام دادن وظيفه و كارهاى سخت ، دروغ مى گويند.
اينان با بهانه آوردن و دروغ گفتن ، از زير بار مسئوليت شانه خالى مى كنند. در زمان پيامبر، وقتى دستور حركت در جنگ تبوك و جهاد در راه خدا آمد، عده اى قصد فرار از اين كار سخت را داشتند؛ زيرا اميد به دست آوردن غنيمت فراوانى هم نبود. از اين رو، به دروغ ، بهانه هايى آوردند:
لو كان عرضا قريبا و سفرا لا تبعوك ولكن بعدت عليهم الشقه و سيحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معكم يهلكون اءنفسهم و الله يعلم انهم لكاذبون (136)؛
اگر غنايم و سودى نزديك و سفرى سهل و آسان بود، از تو پيروى مى كردند، ولى راه پر مشقت بر آنان دور و گران آمده است و به خدا سوگند ياد خواهند كرد كه اگر مى توانستم ، با شما حركت مى كرديم . اينان خودشان را هلاك مى كنند و خداوند مى داند كه آنان دروغ مى گويند.
4. نا سزاگويى
از زشت ترين و بدترين آفات گفتار آدمى ، دشنام گفتن است . اين كار، سخن را به پاين ترين رتبه و نهايت زشتى مى رساند و از ديگر سو، مقام انسانى گوينده اش را تنزل مى دهد. خداوند در قرآن محيد مى فرمايد: و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله (137)؛ به كسانى كه غير خدا را مى خوانند، دشنام ندهيد.
وقتى آدمى نبايد به كافران و مشركان ناسزا گويد، تكليف او با يكتاپرستان مشخص است .

http://ghadeer.org/akhlagh/nish_nosh/514-0003.htm

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (2)

 

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (2)

راست گويى سبب تزكيه و پاكى كردار آدمى مى شود. امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: من صدق لسانه زكى عمله (47)؛ كسى كه زبانش راست بگويد، عملش تزكيه مى شود. هم چنين فرمود: يا فضيل ! ان الصادق اول من يصدقه الله عزوجل (48) اى فضيل ! همانا راست گو، نخستين كسى است كه خداوند، او را تصديق مى كند. امام باقر (عليه السلام ) نيز فرموده است : تعلموا الصدق قبل الحديث (49)؛ پيش ‍ از سخن گفتن ، راست گويى را بياموزيد.
زبان راست گو، رفتار آدمى را دگرگون مى سازد. يكى از اهداف بعثت پيامبران نيز، حاكيت راست گويى و حفظ امانت در جامعه انسانى بوده است . زير بناى همه آموزش ها، آراسته شدن به زيور راست گويى است تا آدمى از هر نظر براى حركت به سوى تكامل و قرب الهى ، آماده شود. در غير اين صورت ، اگر زبان به سويى حركت كند و رفتار، چيز ديگرى باشد، در حقيقت ، به سوى اوصاف منافقان گام بر مى دارد و خود از آن غافل است .
سلام و تحيت
خداوند در قرآن كريم درباره آراسته شدن زبان به سلام ، مى فرمايد: و اذا حييتم بتحيه فحيوا باءحسن منها اءو ردوها(50)؛ زمانى كه شما مورد (احترام ) و سلام قرار گرفتيد، بهتر از آن را پاسخ دهيد.
زبان ساكنان بهشت نيز به سنت نيك سلام آراسته شده است : و تحيتهم فيها سلام (51) ؛ و درود مؤمنان در بهشت ، سلام است . بشارت دهندگان الهى نيز با نواى سلام ، مژده خويش را به مؤمنان مى رسانند: و الملائكه يد خلون عليهم من كل باب سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار(52)؛
فرشتگان از هر درى بر آنان (بهشتيان ) وارد مى شود (و مى گويند:) سلام و درود بر شما به آنچه صبر كرديد. سراى جاودان آخرت زيباست .
در آيه اى ديگر آمده است :
و سيق الذين اتقوا ربهم الى الجنه زمرا حتى اذا جاوها و فتحت اءبوابها و قال لهم خزنتها سلام عليكم طبتم فاد خلوها خالدين (53)؛
كسانى كه تقواى الهى پيشه كردند، به صورت گروهى به سوى بهشت حركت داده مى شود. زمانى كه به بهشت رسيدند و درهاى آن باز شد، ماءموران بهشتى به آنها مى گويند: سلام بر شما (خوشا به حال شما) گواراى وجودتان . براى هميشه به صورت جاودانه به بهشت داخل شويد.
سلام ، كلامى از سوى پروردگار مهربان است : سلام قولا من رب رحيم (54). سلام ، شعار اسلام و مسلمانان و بهترين كلمه در معاشرت هاى اجتماعى است و زبان مؤمنان بايد به آن عادت كند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
اذا دخلتم بيوتكم فسلموا على اءهلها فان الشيطان اذا سلم احد كم لم يدخل معه فى بيته (55)؛
زمانى كه به خانه هايتان وارد مى شويد، به اهل آن سلام كنيد. وقتى يكى از شما سلام كند، شيطان با او وارد خانه اش نمى شود.
ايشان در سخن ديگر مى فرمايد:
اذا دخل اءحد كم بيته فليسلم فانه ينزله البركه و تؤ نسه الملائكه (56)؛
وقتى يكى از شما وارد خانهاش شد، بايد سلام كند. به راستى سلام بركت مى آورد و انس با فرشتگان را به همراه دارد.
امام صادق (عليه السلام ) نيز درباره پى آمدهاى مثبت سلام چنين مى فرمايد:
ان من موجبات المغفره بذل السلام و حسن الكلام (57)؛
همانا از عوامل آمرزش ، سلام كردن و نيكسخن گفتن است .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در روايتى زيبا، بهترين رفتار آدمى را اظهار سلام مى داند و مى فرمايد:
الا اخبر كم بخير اخلق اهل الدنيا و الاخره ؟ (قالوا: بلى يا رسول الله ). فقال : افشاء السلام فى العالم (58)؛
آيا شما را به بهترين اخلاق اهل دنيا و آخرت آگاه نسازم ؟ گفتند: بله ، اى رسول خدا فرمود: اظهر سلام در جهان .
صداى خوش اذان
اذا: تشعار اسلام است كه قرن هاست از گل دسته مسجدها در همه جهان طنين افكن شده است . رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
يحشر المؤ ذنون من امتى مع النبيين و الصديقين و الشهداء(59)؛
گويندگان اذا: از امت من ، با سه گروه انبياء الهى و راست گويان و شهيدان محشور مى شوند.
هم چنين آمده است :
ان الموذن فى سبيل الله مادام فى اذانه كشهيد يتقلب فى دممه و شهد له بذلك كل رطب و يا بس بلغ صوته و اذا مات ما تعرضته هو ام الارض فى قبره (60)؛
به درستى كه اذان گو در راه خدا، تا زمانى كه در حال اذان گفتن است ، مانند شهيدى است كه در خون خودش مى غلتد و هرتر و خشكى كه صداى او را مى شنود، گواه و شاهدى براى اوست . زمانى كه مرد و او را در قبر قرا دادند، جانوران زمين در قبر آزارش نمى دهند.
امام زين العابدين (عليه السلام ) مى فرمايد:
حق الموذن ان تعلم انه مذكر لك ربك عزوجل و داع لك الى حظك و عونك على قضاء فرض الله عليك فاشكره على ذلك شكرا للمحسنين اليك (61)؛
حق اذان گو اين است كه بدانى او ياد آور پروردگار توست و دعوت كننده تو به سوى بهره ورى و ياورت بر انجام دادن آنچه خداوند بر تو واجب كرده است . پس از او تشكر كن ؛ شكرى كه نيكوكاران به محضر تو دارند.
اذان ، نور الهى است كه بر قلب آدمى مى تابد و موجب فرود آمدن فرشتگان مى شود. زبانى كه اذان مى گويد، ارزشمند است و بدن اذان گو در برزخ سالم مى ماند.
يك زبانى و يك دلى
زبان بايد از دورويى و دو گونه بودن به دور باشد و در ظاهر و پنهان ، يك سان سخن بگويد. انديشه مؤمن بايد سخن و رفتارش هم آهنگ باشد تا از راست گويان به شمار آيد. امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
من لقى المسلمين بو جهين و لسانين جاء يوم القيامه و له لسانان من نار(62)؛
كسى كه با مسلمانان با دو چهر و دو زبان بر خورد كند، روز قيامت در حالى وارد محشر مى شود كه براى او دو زبان از آتش است .
در روايتى ديگر آمده است :
قال الله تبرك و تعالى لعيسى بن مريم يا عيسى ! ليكن لسانك فى السر و العلاييه لسنا و احدا و كذلك قلبك انى احذرك نفسك و كفى بى خبيرا لايصلح لسانان فى فم واحد و لاسيفان غمد واحد و لاقلبان فى صدر واحد و كذلك الاذهان (63)؛
خداوند سبحان خطاب به حضرت عيسى (عليه السلام ) فرمود: اى عيسى ! زبان تو بايد در پنهان و آشكار، زبانى واحد و دل تو نيز واحد باشد. به درستى كه من تو را از خودت مى ترسانم و براى آگاه كردنت كافى هستم . مصلحت نيست دو زبان در يك دهان و دو شمشير در يك غلاف و دو دل در يك سينه و دو ذهن در وجود يك انسان باشد.
امام باقر (عليه السلام ) نيز مى فرمايد:
بئسن العبد يكوان ذاوجهين و ذالسانين يطرى اءخاه شاهدا يا كله غائبا ان اعطى حسده و ان ابتلى خذله (64)؛
بنده اى كه دو چهره و دو زبان دارد، بد بنده اى است ، در حضور برادرش از او ستايش مى كند و در غياب ، او را مى خورد. اگر به او عطا شود، حسادت مى كند و اگر مبتلا شود، او را خوار مى كند.
غيبت ، تهمت ، دروغ و اهانت ، عامل دو چهره شدن هستند. اگر همه وجود انسان رنگ الهى مى گرفت ، آدمى به كمال خويش نزديك مى گشت .
صبغه الله و من اءحسن من الله صبغه (65)؛
نگارگرى الهى ، و خوش نگارتر از خدا كيست ؟
در روز قيامت ، شخص منافق و دورو را در عرصه محشر حاضر مى كنند، در حالى كه يك زبان از پس سر او و زبانى ديگر از پيش روى او آويخته شده است ، هر دو زبان ، مثل آتش افروخته ، شعله ور است ، به گونه اى كه هر لحظه ممكن است اين دو زبان آتشين ، همه پيكرش را در كام خود فرو برند و بسوزانند. در اين هنگام ، با اشاره به او، به مردمان گفته مى شود: ((اين شخص همان كسى است كه در دنيا، دو رو و دو زبان بود، ولى حالا به مكافات و مجازات آن صفت زشت ، به اين صورت در عرصه قيامت محشور شده است و انگشت نما و شناخته مى شود(66))).
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و اله )مى فرمايد:
و اءما علامه المنافق فاءربعه : فاجر دخله ، يخالف لسانه قبله و قوله فعله و سر يرته علانيته فويل للمنافق من النار(67)؛ نشانه هاى منافق چهار چيز است : نهادش پليد است ؛ زبان و دلش دو تاست ؛ گفتارش غير از رفتار و باطنش جز ظاهر او است . پس واى بر منافق از آتش دوزخ .
هم چنين مى فرمايد:
من كان ذالسانين فى الدنيا جعل الله له لسانين من نار يوم القيامه (68)؛
هر كس در دنيا دو رو و دو زبان باشد، خداوند در روز قيامت براى او در زبان از آتش قرار خواهد داد.
ويژگى هاى زبان
حضرت على (عليه السلام ) فرمود:
اءيها الناس فى الانسان عشر حضال يظهرها لسانه : شاهد يخبر عن الضمير و خاكم يفصل بين الخطاب و ناطق يرد به الجواب و شافع تدرك به الخاجه و واصف تعرف به الاءشياء و اءمير ياءمر بالحسن و واعظ يهنى عن القبيح و معز تسكن به الاءحزان و حامد تجلى به الضغائن و مونق و يلهى الاءسماع (69)؛
همانا در انسان ، ده صفت است كه زبان آن را اظهار مى كند:
1. زبان ، شاهدى است كه از باطن انسان خبر مى دهد و وجود او را معرفى مى كند؛
2. زبان ، حاكمى است كه حكم كردن ميان افراد و دشمنان : مسائل و اختلافات را حل مى كند؛
3. زبان ، گوينده اى است كه به وسيله آن پاسخ ‌ها داده مى شود؛
4. زبان ، شفاعت كننده اى است كه نياز انسان از راه آن برآورده مى شود؛
5. زبان ، وصف كننده اى است كه هر چيزى با آن شناخته و از ابهام خارج مى شود؛
6. زبان ، فرمانده اى است كه به نيكى ها دستور مى دهد؛
7. زبان ، موعظه كننده اى است كه انسان را از زشتى ها باز دارد؛
8. زبان ، تسليت گوينده اى است كه غم و غصه ها به وسيله آن تسكين مى يابد؛
9. زبان ، ستايشگرى است كه كينه به وسيله آن آشكار مى شود؛
10. زبان شادكننده اى است كه گوش ها از آن لذت مى برند.
زبان ، عضوى است كه در گستره زندگى آدمى ، در جنگ و صلح ، حكومت دارى ، امور خانواده ، آموزش و تربيت دخالت دارد. خداوند در بدترين كدورت ها و دشمنى ها با گفت وگو به دوستى و هم دلى تبديل مى شود و غم و غصه انسان ها با واژگانى كه از زبان جارى مى گردد، جاى خود را به شادى مى دهد. بنابراين ، كاركردها زبان فراوان است . پس پاسداشت آن نيز دقت و اهميت زيادى مى طلبد.
احترام با گفتار
شايسته است فرد مسلمان هنگام سخن گفتن با ديگران ، سخنان نيك و سنجيده بگويد و با زبانى خوش ، آنان را بخواند. خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: و قولو اللناس حسنا(70)؛ با مردم به خوبى سخن بگوييد. از سوى ديگر بر گفتار كريمانه تاءكيد فراوان دارد، چنان كه درباره احترام گفتارى به پدر و مادر مى فرمايد: و قل لهما قولا كريما(71)؛ با لحنى لطيف و بزرگوارانه با آنها سخن بگو. درباره اى برخورد با نيازمندان آمده است اگر نمى توانى نيازشان را بر طرف كنى ، فقل لهم قولا ميسورا(72)؛ با آنان همراه با احترام ، نيك سخن بگو. امام سجاد (عليه السلام ) نيز درباره اى در گفتار با آموزگار مى فرمايد:
صدايت را از صداى او بلندتر نكن و هر گاه كسى از او چيزى پرسيد، تو در پاسخ پيش دستى نكن و در محضرش با كسى سخن نگو(73).
از جمله نعمت هاى ارزشمندى كه خداوند به انسان ها بخشيده ، قدرت بيان است . نعمت سخن گفتن ، عامل مهمى در تكامل انسان ها به شمار مى آيد. در پرتو اين نعمت ، علوم نظرى و تجربه هاى علمى انسان ها به يك ديگر منتقل مى شود. خداى حكيم هم بعد از آفرينش ، از آن ياد كرده است : الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البيان (74).
انسان با قدرت بيان و از راه سخن گفتن ، نهفته هاى درونى خود را آشكار و به ديگران منتقل مى كند. از اين رو، مى توان گفت : سخن ، همانند پلى است كه ديدگاه هاى جدا از هم را به يك ديگر پيوند مى زند و كالاى ارزشمند دانش را مى آورد و ديگران را نيز آگاه مى كند.
از امام سجاد (عليه السلام ) پرسيدند: از سخن و سكوت ، كدام يك بر ديگرى برترى دارد؟ حضرت در پاسخ فرمود:
براى هر يك از اين دو، آفت هايى است ، ولى اگر از آفت ، در امان باشند، سخن ، برتر است ؛ زيرا خداوند هيچ يك از پيامبرانش را به سكوت مبعوث نكرده است ، بلكه آنها ماءموريت داشتند با مردم سخن بگويند و با بيان خود، آنان را به صلاح و رستگارى دعوت كنند. هم چنين هيچ كس با سكوت سزاوار راه يابى به بهشت و شايسته ولايت الهى نمى شود و از عذاب دوزخ در امان نمى ماند. دست يابى به رحمت الهى و نجات از عذاب او در پرتو سخن گفتن است . من هرگز ماه را نظير آفتاب قرار نمى دهم (75).
فصل دوم : آسيب شناسى زبان
روشن است كه نعمت بيان ، به همان ميزان كه در رشد آدمى مؤ ثر است ، در صورت كنترل نشدن ، موجب تباهى او مى شود. از امام على (عليه السلام ) پرسيدند: زيباترين مخلوقات خدا كدام است ؟ فرمود: سخن گفتند: زشت ترين آن كدام است ؟ باز هم فرمود: سخن سپس فرمود: بالكلام ابيضت الوجوه و بالكلام اسودت الوجوه (76)؛ چهره ها با سخن ، سفيد مى شوند و با سخن سياه مى گردند.
اين سخن ، بيانگر آن است كه عده اى به دليل سخن سنجيده و وزين خود، رو سفيد مى شوند و گروهى به دليل بيهوده گويى ، پر گويى ، غيبت ، درروغ و مانند آن ، روسياه و سرافكنده مى گردند. پس بايد توجه داشت كه قدرت بيان با آن كه از نعمت هاى گران قدر خداوند و از ويژگى هاى انسان است و فوايد بسيارى در راه رشد آدمى از نظر نشر معاونت دينى ، گسترش علوم ، اندرزهاى حكيمانه ، تذكرهاى دوستانه و برآوردن نيازهاى زندگى دارد: ولى مى تواند سرچشمه بسيارى از زيان هاى مادى و معنوى نيز باشد و بدبختى هاى جبران ناپذيرى به بار آورد. شخصى از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) خواست وى را نسيحت كند، حضرت فرمود: زبانت را حفظ كن و تا سه بار همان نصيحت را تكرار كرد(77).
آفت ها و آسيب هاى زبان ، از مسائل مهمى است كه بايد به طور جدى به آن توجه كرد. بد زبانى ، يكى از مهمترين آسيب هاى زبان و نشانه پستى و انحطاط اخلاقى است . در سخنان اولياى دين بر آثار روانى ، اجتماعى و عقوبت اخروى اين صفت نكوهيده تصريح شده است . حضرت على (عليه السلام ) در اين باره فرمود:
اياك و مايستهجن من الكلام فانه يجلس عليك اللئام و ينفر عنك الكرام (78)؛
از سخن زشت و ركيك بپرهيز؛ زيرا زشت گويى ، فرومايگان را در اطرافت نگاه مى دارد و عناصر شريف و بزگوار را از گردت مى پراكند. بدبختانه بعضى افراد بر اثر هم نشينى با اشخاص بد زبان ، چنان به بدزبانى و دشنام گويى خو مى گيرند كه حتى در ديدارهاى عادى و احوال پرسى نيز واژگان ناپسندى بر زبان مى آورند. به اينان بايد توجه داد كه تمام اين سخنان در نامه اعمالشان ثبت مى شود و در قيامت باز خواست مى شوند.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
من لم يحسب كلامه من علمه كثرت خطاياه و حضر عذابه (79)؛
كسى كه سخن خود را جزو اعمالش به حساب نياورد (و بى پروا حرف بزند)، لغزش هايش بسيار و عذابش نزديك شده است .
اكنون هشت مورد از آسيب هاى زبان را بر مى شماريم :
1. عيب جويى
عيب جويى ، يكى از آفت هاى زبان است . به راستى نازيباست كه فردى زبان به طعنه و عيب جويى بگشايد. نام گذارى يكى از سوره هاى قرآن به نام همزه (بسيار عيب جو) ولحن آيه ولا تطع كل حلاف مهين همار مشاء بنهيم (80)؛
آز بسيار سوگند خورنده پست و بسيار عيب جويى كه فراوان در پى سخن چينى است ، اطاعت مكن ؛ نشان دهنده نفرت و بيزارى خداوند متعال از اين خلق بد است . بنابراين هشدار مى دهد: ويل لكن همزه لمزه (81)؛ واى بر حال هر شخصى بسيار عيب جو و طعنه زن !
عيب گويى چه درحضور شخص يا در غياب او، چه صريح و چه با اشاره چشم و سر، چه كم و چه زياد، پسنديده نيست ، به ويژه اين كه اگر ميان جمع باشد، اثر منفى آن بيشتر مى شود. هم چنين آدمى نبايد از عيب هاى خود غافل شود و تنها درباره عيب ديگران كنجكاو بينا باشد.
عيب خود نايافتن ، بالاترين عيب ها ست   جاهلان منفعل از جهل را جاهل مخوان (82) 
امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
شر الناس من كان متتبعا لعيوب الناس عيما عن معايبه (83)؛
بدترين مردم كسى است كه عيب هاى مردم را برسى و جست وجو كند در حالى كه از عيب هاى خويش غافل و نابيناست .
در جايى ديگر امام مى فرمايد: اءكبر بالعيب اءن تعيب مافيك مثله (84)
بزرگترين عيب اين است كه بر ديگرى عيب جويى كنى و به آنچه همانند آن در خودت هست .
عيب جويان هيچ گاه ويژگى هاى مثبت اطرافيان را نمى بينند؛ چون به دنبال نقاط ضعف ديگرانند، عيب و نقصى بيابند.
همه عيب خلق ديدن ، به مروت است و مردى   نگهى به خويشتن كن كه همه گناه دارى (85) 
؛
شايسته است آدمى به جاى پى جويى عيوب ديگران ، به دنبال ضعف هاى خود و اصلاح آنها باشد. چگونه انسان ، خود را كه نقص هاى فراوان دارد از ياد مى برد و نمى ترسد از اين كه خداوند نيز به كيفر و مكافات عمل زشتش ، او را در دنيا و آخرت نزد خلايق ، رسوا و بد نام كند.
ديده بدبين بپوشان اى كريم عيب پوش   زين دليرى ها كه من در كنج خلوت مى كنم 
در حديث معراج نقل شده است كه نبى اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
وقتى به امر پروردگار به آسمان ها عروج كردم ، گروهى از مردم راديدم كه گوشت بدنشان را از پهلويشان قطع مى كنند و به آنها مى خورانند و به ايشان گفته مى شود: بخوريد به دليل آنچه از گوشت برادر مسلمان خود [در دنيا] مى خورديد! وقتى اين صحنه را ديدم ، از جبرئيل پرسيدم : اينها چه كسانى اند؟ جبرئيل در پاسخ من گفت : هؤ لاء الهمازون من اءمتك اللمازون (86)؛ اينها سخن چينان و عيب جويانند.
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) در تفسير آيه ويل لكل همزه لمزه فرمود:
الهمزه الذى يطعن فى الوجه بالعيب و اللمزه التى يعتاب عند الغيبه (87)؛
همزه ، كسى است كه رويارو، عيب را بگويد و طعنه زند و لمزه كسى است كه عيب را پشت سر بگويد (در غيب انسان بدگويى و عيب جويى و غيبت كند).
الف ) تفاوت ميان عيب جويى و باز گويى عيب براى اصلاح
عيب جويى ، غير از اصلاح است . در پاره اى موارد، لازم است برخى از عيب ها براى اصلاح گفته شود. البته بايد در تمجيد و سرزنش افراد، اعتدال را ر عايت كرد. مؤمنان بايد آيينه يك ديگر باشند و عيب ها را به هم ديگر بنمايانند. ميان عيب جويى و بيان عيب ها براى اصلاح ، تفاوت وجود دارد. عيب جو، فقط عيب رامى بيند و با هدف لكه دار كردن شخصيت ديگران وارد ميدان مى شود، ولى اصلاح ، با هدف خير خواهانه صورت مى گيرد. اين براى صعود و تعالى است ، ولى آن براى سقوط و تنزل . اصلاح كننده همچون آيينه است . هم زيبايى ها را مى بيند و هم زشتى ها را و بدون زياده روى ، آن را به صاحبش مى نماياند، ولى عيب جو از ديدن زيبايى ها، ناتوان است و تنها عيب را مى بيند يا به قصد تحقير، عيب تراشى مى كند. زبانى كه به قصد عيب گويى مى كوشد، نتيجه اى جز كينه جويى و نااميدى نمى گيرد، ولى كسى كه براى هدايت و اصلاح سخن مى گويد، مودت و محبت را تحكيم مى بخشد.
حضرت على (عليه السلام ) درباره عيب نمايى براى اصلاح مى فرمايد: شر اخوانك من ذاهنك فى نفسك و ساترك عيبك (88)؛
بدترين برادرانت كسى است كه در خواهش نفس با تو مدار كند و عيبت را بر تو بپوشاند.
دل سوز واقعى كسى است كه عيب ها را براى اصلاح مى گويد و در بيان آن ، با نرمى و ظرافت خاصى عمل مى كند، تا شنونده از در لجاجت در نيايد و آثار اصلاح را زودتر از انتظار مشاهده كند.
ب ) عوامل گرايش به عيب جويى
يك ) از ياد بردن خطاپوشى خداوند
امام على (عليه السلام ) در حديثى مى فرمايد:
فكيف بالعائب الذى عاب اءخاه و عيره ببلواه اءما ذكر موضع ستر الله عليه من ذنوبه مما هو اعظم من الذانب الذى عابه به ؟ و كيف يذمه بذنب قدر كب مثله (89)؛
چگونه شخص عيب جو بر برادرش عيب مى گيرد و او را به مشكلى كه دچار گشته است ، ملامت و نكوهش مى كند! آيا پرده پوشى خداوند بر گناهان خود را فراموش كرده است ؛ گناهانى بزرگتر از گناهى كه بر ديگرى عيب مى گرد؟ چگونه او را بر گناهى كه خود همانند آن را مرتكب شده است ، سرزنش مى كند.
حال كه خالق خطا بين خطاپوش ، عيوب بندگان را ناديده مى انگارد، چه بهتر كه آدمى هم خدا گونه شود و مانند او حتى در صورت آگاهى از عيب ديگران ، پرده پوشى كند. بنابراين ، سزاوار نيست آدمى در پى عيب يابى و تجسس از عيب ديگران باشد.
پير دردى كش ما گرچه ندارد زر و زور   خوش عطابخش و خطاپوش خداى دارد(90) 
دو) سود شخصى
در بسيارى از موارد، عامل اساسى عيب جويى ، نفع شخصى است . انسان بى ايمان اگر نسبت به موقيعت خود احساس خطر كند، مى كوشد با تخريب ديگران ، ره تثبيت جايگاه خود بپردازد. اين در حالى است كه همه چيز را بر اساس منافع خود مى سنجد. در اين حال ، ناسپاسى و شكايات او از آنچه ندارد، بيشتر از سپاس و رضايتى است كه از داشته هايش دارد، چنان كه خداوند در قرآن مجيد به اين حقيقت اشاره مى كند:
و منهم من يلمزك فى الصدقات فان اعطو امنها رضوا و ان لم يعطوا منها اذا هم يسخطون (91)؛
برخى از ايشان در تقسيم صدقات يا غنايم بر تو عيب مى گيرند. پس اگر از صدقات به آنان داده شود، راضى و خشنود مى شوند و اگر از آن به ايشان داده نشود، خشم مى گيرند.
البته اين اشخاص تنها در دوران پيامبر نيستند، بلكه در هر عصرى ، چنين افرادى يافت مى شوند كه اعمال ديگران را با محك سود و زيان خود مى سنجند و بر اين اساس ، كار ديگران را عيب مى شمارند و بر عدالت ديگران خرده مى گيرند.
سه ) خود فراموشى
يكى از عوامل عيب جويى ، فراموش كردن خويشتن و غفلت از عيوب خود است . امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
شر الناس من كان متتبا لعيوب الناس عيما عن معايبه (92)؛
بدترين مردم كسى است كه به دنبال عيب هاى مردم است ، ولى عيب هاى خود را نمى بيند و در مورد عيب هاى خود كور و نابيناست . داستان زير از دفتر دوم مثنوى معنوى ، گوياى اين امر است :
چار هندو در يكى مسجد شدند   بهر طاعت ، راكع و ساجد شدند 
هر يكى با نيتى تكبير كرد   در نماز آمد به مسكينى و درد 
مؤ ذن آمد، زان يكى لفظى بجست   كاى مؤ ذن بانگ كردى وقت هست 
گفت آن هندوى ديگراز نياز   هى سخن گفتى و باطل شد نماز 
آن سوم گفت آن دوم را اى عمو   چه زنى طعنه ، برو خود را بگو 
آن چهارم گفت حمدلله كه من   در نيفتادم به چه چون آن سه تن 
پس نماز هر چهاران شد تباه   عيب گويان بيشتر گم كرده راه 
اى خنك جانى كه عيب خويش ديد   هر كه عيبى گفت آن بر خود خريد(93) 
نماز گزاران دوم و سوم و چهارم ، دقيقا مرتكب همان عيبى شدن كه اولى را به دليل ارتكاب آن سرزنش كردند. نماز او را باطل مى دانستند و نماز خويش را قبول ؛ غافل از اين كه از هيچ يك پذيرفته نيست . پس انسان پيش ‍ از ديگران ، عيب بين خود باشد.

http://ghadeer.org/akhlagh/nish_nosh/514-0002.htm

نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (1)

 

 نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان (1)

زبان به اين دليل كه اصلى ترين وسيله ارتباط انسان ها با يك ديگر به شمار مى آيد، اهميت و ارزش بسيارى دارد. زبان به همان ميزان كه مى تواند در خدمت كمال و سعادت انسان باشد، در صورت كنترل نشدن ، دين و دنياى او را تباه مى كند. يكى از جلوهاى زبان زيبا سخن گفتن است . زيبا سخن گفتن در ميان همه زيبايى هاى جهان ، جايگاهى ويژه دارند؛ زيرا هم نظم ظاهرى واژه ها و تركيب آنها مى تواند زيبا باشد و هم ديگر زيبايى ها به وسيله آن بيان مى شود. قرآن كريم و سخنان معصومان (عليه السلام )، نمونه هاى والايى از سخن زيبا هستند. سخن زيبا، سخنى است كه افزون بر زيبايى ظاهرى ، بر خاسته از انديشه و همراه با ادب اسلامى باشد.
كلام هميشه ماناى امام زين العابدين (عليه السلام ) مى تواند الگوى مناسبى براى زيباگويى باشد. ايشان حقوق زبان را چنين بر مى شمارد:
فا كرامه عن الخنى و تعويده على الخير و حمله على الاءدب و اجمامه الا لموضع الحاجه و المنفعه للدين و الدنيا و اعفاوه عن الفضول الشنعه القليله الفائده التى لا يومن ضررها مع قله عائدتها. و يعد شاهد العقل و الدليل عليه و تزين العاقل بعقله و حسن سيرته فى لسانه و لاقوه الا بالله العلى لعظيم ؛(1) اكرام كردن زبان [دور نگه داشتن آن ] از سخنان ناروا و زشت ؛ عادت دادن آن به خوبى ها؛ راهنمايى آن در مسير ادب ؛ بستن زبان مگر هنگام نياز و منافع دين دنيا؛ دور كردن و حفظ زبان از سخنان بسيار، پست و كم فايده كه انسان از زيان هاى آن در امان نيست .
زبان ، شاهد و راهنماى عقل است و زيباى انسان عاقل ، به عقل اوست . زيبايى باطن و درون انسان در زبان او قرار دارد و هيچ قدرتى جز تكيه بر خداوند برتر و بزرگ نيست .
براى اداى حقوق زبان ، بايد اين نعمت بزرگ را در راهى كه آفريدگار پسنديده است ، به كار گرفت و البته پاسداشت زبان ، در گرو حفظ آن از واژگان نامناسب است . از اين رو، پيش از هر سخن ، بايد درباره سود و زيان آن انديشيد. سپس دريچه دهان را به سوى واژگان گشود كه عزت و آبروى ظاهر و باطن آدمى در گرو آن است . كنترل زبان ، قدرت و توفيق الهى مى خواهد و بايد از خداوند بخواهيم به ما توفيق بهره بردارى پسنديده از اين نعمت بزرگ را عنايت كند.
اين پاسداشت و شكر نعمت ، در رسانه ملى كه زبان ، كاركرد بيشترى در آن دارد، پر رنگ تر مى نمايد؛ چون گفت و گوهاى پخش شده از آن ، مى تواند سرچشمه آموزش درست يا نادرست شود. از اين رو برنامه ريزان و برنامه سازان بايد نهايت دقت و وسواس را در آن نشان دهنده تا منشاء اثر سازنده در فرهنگ اسلامى گردند.
در راستاى برجسته سازى ((نيش و نوش هاى زبان ))، پژوهشگر ارجمند، خانم ((شكيبا سادات جوهرى )) كوشيده است رهنمودهاى لازم را از آيات قرآنى و آموزه هاى روايى جست وجو كند. با سپاس از تلاش بى شايبه ايشان ، اميد كه به بهترين شكل ممكن از يافته هاى پژوهشى اين كتاب استفاده شود.
انه ولى التوفيق
اداره كل پژوهش
مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما
پيش گفتار
اللهم ... و لا لسنتنا عن الخوض فى الباطل من غير ما آفه مخرسا؛(2)
بار پروردگارا! زبان ما را از فرو رفتن در نادرستى بازدار.
زبان ، اساسى ترين عضو وجود آدمى است . جايگاه والاى زبان در عزت آفرينى و نيز در سقوط انسان ها، بر كسى پوشيده نيست . در طول تاريخ ، زبان ، مؤ ثرترين و آسان ترين ابزار براى ارتباط، ترجمه و بيان احساس هاى درونى ، آموزشى ميراث فكرى بشر و انتقال فرهنگ و تجربه ها از يك نسل به نسل ديگر بوده است . زبان ، وسيله است و بديهى است كاربرد هر وسيله و كارآيى آن ، به نوع استفاده از آن بستگى دارد. زبان مى تواند چون شمشير برنده اى عمل كند و سر گوينده اش را بر باد دهد يا نابينايى را از افتادن در چاه رهايى بخشد. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد: كم من انسان اءهلكه لسان ؛(3)
چه بسيار انسانى كه زبان ، او را نابود ساخت .
زبان را مى توان سخن گو و نماينده ديگر اعضاى بدن آدمى دانست كه مى تواند آسايش و راحتى آنها را فراهم كند يا درد سر ساز باشد، چنان كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ما من يوم الا و كل عضو من اءعضاء الجسد يكفر اللسان يقول : نشد تك الله اءن نعذب فيك (4)
روزى نيست ، مگر اين كه هر يك از اعضاى بدن در برابر زبان فروتنى مى كنند و مى گويند: تو را به خدا سوگند مى دهيم كه مبادا به خاطر تو ما عذاب ببينيم .
اى زبان ! تو بس زيانى مر مرا   چون توى گويا، چه گويم من تو را 
اى زبان !هم آتش و هم خرمنى   چند اين آتش در اين خرمن زنى 
در نهان ، جان از تو افغان مى كند   گرچه هر چه گويى اش آن مى كند 
اى زبان ! هم گنج بى پايان تويى   اى زبان ! هم رنج بى درمان تويى (5) 
شايسته است اين شمشير دودم را همواره زير نظر داشت تا از آثار زيان بار آن در امان باشيم . اميرمؤمنان على (عليه السلام ) سفارش مى كند: و ليخزن الرجل لسانه فان هذا اللسان جموع بصاحبه (6) مرد بايد از زبانش مراقبت كند؛ چون در برابر صاحبش سركش است .
بنابر اين روايت ، زبان عضوى سركش است كه اگر صاحبش ، آن را به خود واگذارد، نه تنها به ديگران زيان مى رساند، بلكه خود او را نيز زخمى مى كند. زبان هم گل دارد هم خار؛ هم اصلاح مى كند هم خراب ؛ هم راست مى گويد هم دروغ . دمى خدايى است و لحظه اى ديگر شيطانى ؛ البته اگر لجام آن را رها سازيم . حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:والله ما اءرى عبدا يتقى تقوى تنفعه حتى يخزن لسانه (7)؛ به خدا سوگند بنده پرهيزكارى را نمى بينم كه تقوايش به او سود رساند، مگر اين كه زبانش ‍ را نگه دارد.
از سوى ديگر، زبان ، ترجمان قلب آدمى است و آنچه در وجود اوست ، بر زبانش ظاهر مى شود. به تعبير ديگر، زبان ، آيينه تمام نماى وجود آدمى است ؛ اگر جز ناپاكى و ناگفتنى از زبان جارى نمى شود، نشانه سنگ دلى و كدورت قلب است . امام على (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد: لايستقيم ايمان عبد حتى يستقيم قلبه و لا يستقيم قلبه حتى يستقيم لسانه (8)؛ ايمان بنده اى پايدار نمى شود، مگر اين كه قلب او استوار گردد و قلبش درست نمى گردد تا اين كه زبانش استوار و درست شود.
زبان با وجود كوچكى ، مسئوليت سنگينى براى انسان ايجاد مى كند، زيرا وظيفه بزرگى به عهده آن گذشته شده است و چه وظيفه اى بزرگ تر و سنگين تر از اين كه كفر و ايمان تنها با زبان آشكار مى شود. زبان با گفتن شهادتين ، بزرگ ترين جزء از اجزاى ايمان را به جا مى آورد و با انكار آن ، آدمى را در شمار كافران جاى مى دهد.
امام سجاد (عليه السلام ) مى فرمايد:
زبان انسان هر روز صبح بر تمام اعضا و اندام هاى بدن وارد مى شود و از آنها احوال پرسى مى كند كه چگونه صبح كرديد؟ همه پاسخ مى دهند: به خير و خوبى ، به شرطى كه تو ما را به حال خود واگذارى . هم چنين مى گويند: از خدا درباره ما بترس و او را در حالى كه سرزنش مى كنند، سوگند مى دهند و مى گويند: ما به واسطه تو به ثواب و عقاب مى رسيم ؛ يعنى اگر تو (زبان ) مرتكب گناه نشوى ، ما پاداش خود را مى گيريم ، ولى اگر تو مرتكب گناه شوى ، ما نيز به واسطه تو در عذاب خواهيم بود(9).
رسول خدا (صلى الله عليه و اله )نيز مى فرمايد:
خداوند، زبان را به نوعى عذاب گرفتار مى كند كه هيچ يك از اعضاى را آن چنان عذاب نمى كند. پس زبان مى گويد: پروردگارا! تو مرا به عذابى مبتلا ساختى كه هيچ چيز به عذاب نكردى . در اين حال به زبان گفته مى شود: از تو كلمه اى خارج شد و به شرق و غرب جهان رسيد و به واسطه همان يك كلمه ، خون بى گناهى ريخته شد و مال محترمى از بين رفت و به حريم ديگران تجاوز شد. قسم به عزت و جلالم كه تو را به عذاب دردناك و شديدى عذاب مى كنم كه تا كنون هيچ يك از اعضا و جوارح را آن گونه عذاب نكرده باشم (10).
زبان ، سرچشمه گناهان فراوانى است . اين هشت پاى دهشتناك ، با پايى ، غيبت و با پاى ديگر، سخن چينى مى كند. با يكى تهمت و افترا مى زند و با پاى ديگرش تجسس و عيب جويى مى كند. با آن يكى فحش و ناسزا مى دهد و با پاى ديگرش نيز مشغول توهين و تحقير و تمسخر مى شود. دروغ ، دغل بازى ، حقه بازى و سرزنش نيز از پاهاى ديگرش پديد مى آيد و اين همه آسيب ، از آتش خانمان سوز زبان بر مى خيزد. هر يك از اعضاى بدن ، اسباب و امكاناتى مى خواهند تا به انحراف و كجى كشيده شوند، ولى تنها زبان است كه به راحتى و بدون مقدمات ، راه گناه و خطا مى پويد و مرتكب معصيت مى شود؛ گناهانى كه نه تنها براى افراد، بلكه براى اجتماع نيز زيان آور است . به همين علت ، اسلام با توصيه هاى فراوان ، از پيروانش ‍ خواسته است سخن نابه جابر زبان جارى نكنند و از هر كلمه و كلامى كه شخصيت ديگران را مى شكند، بپرهيزند كه خود، نوعى ستمگرى است : اللهم اءعنى على صالح النيه و مرضى القول (11)؛ بار خدايا! مرا به قصد و نيت شايسته و گفتار پسنديده يارى كن .
شخصيت آدمى از صفاتى تشكيل مى شود كه خود آن صفات ديدنى نيست ، ولى اثر آن را در كارهاى انسان مى توان ديد. اين سفات دو گونه اند: برخى از آنها به آفريننده جهان مربوط است كه آموختنى و در اختيار انسان نيست ، مانند اصل عقل ؛ بخشى ديگر در اختيار انسان است كه مى تواند آنها را در بعد مثبت با كوشش به دست آورد، مانند دانش (فضايل اخلاقى ) و در بعد منفى از خود دور كند، مانند: دروغ (رذايل اخلاقى ). بسيارى از صفات خوب وبد، با سخن گفتن به وجود مى آيد و سكوت ، پرده اى است كه روى آنها مى افتد. پس با سخن گفتند، پرده به يك سو مى رود و عيب و هنر آدمى نمودار مى شود.
پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: الجمال فى اللسان (12)؛ زيبايى در زبان (انسان ) است . اين سخن ، در برگيرنده همه زيبايى هايى است كه شخص يا شخصيت انسان را تشكيل مى دهد و نبايد آن را در معنايى محدود زندانى كرد. امام على (عليه السلام ) نيز فرمود: تكلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه (13) سخن بگوييد تا شناخته شويد. همانا مرد، زير زبانش پنهان است .
هم چنين ايشان در كلامى گهربار مى فرمايد:
قلت اءربعا اءنزل الله تصديقى بها فى كتابه . المرء مخبوء تحت لسانه فاذا تكلم ظهر فاءنزل الله تعالى (و لتعر فنهم فى لحن القول )(14)و(15)؛
چهار سخن گفته ام كه خداوند در قرآن تصديقم فرمود: [يكى از آنها اين است كه :] مرد زير زبانش پنهان است و هنگامى كه سخن بگويد، آشكار مى شود. خداوند هم در قرآن فرموده است : ((ايشان را در آهنگ گفتارشان مى شناسى )).
امير مؤمنان على (عليه السلام ) در سخنانى ديگر فرمود: اللسان ميزان انسان (16)؛ زبان ، ترازوى سنجش انسانيت است . و فرمود: اللسان ترجمان الجنان (17) زبان ترجمان راز دل است و الانسان لبه لسانه (18) حقيقت انسان ، زبان اوست و و عبارتك تنبئى عن معرفتك (19)؛ واژه هايى كه مى گويى ، نشان دهنده كمال و معرفتت است و اللسان ترجمان العقل (20)؛ زبان ، مترجم انديشه انسان است و فضل الرجل يعرف من قوله (21)؛ كمال و رتبه مرد، از گفتارش شناخته مى شود، و اللسان معيار اءطاشه الجهل و اءرجحه العقل (22)؛ زبان ، معيار (نمودار هويت انسانى ) است كه نادانى اش ، او را سبك و خردش ، او را سنگين مى كند.
امام صادق (عليه السلام ) فرموده است :
الكلام اظهار ما فى قلب المرء من الصفا و الكدر و العلم و الجهل قال امير المؤمنين (عليه السلام ): المرء مخبوء تحت لسانه فزن كلامك و اءعرضه على العقل و المعرفه فان كان لله و فى الله فتكلم به و ان كان غير ذلك فالسكوت خير منه (23)؛
سخن ، آشكار كننده چيزى است كه بر قلب مى گذرد؛ از صفا و تيرگى و دانش و نادانى . امير مؤمنان [على ] (عليه السلام ) فرمود: مرد زير زبانش ‍ پنهان است . پس سخنت را وزن كن و آن را به خرد و معرفت عرضه دار. اگر سخت براى خدا و در راه خداست ، بگو و اگر جز اين باشد، خاموشى از سخن گفتن بهتر است .
از روايات به دست مى آيد كه زبان ، پلى است كه از يك سو به باطن انسان و از سوى ديگر به ظاهر او بستگى دارد. اسرار درون انسان ، از آن سوى پل به وسيله زبان به اين سو منتقل مى شود. پس زبان ، آشكار كننده صفات درونى انسان و ترازوى بسيار دقيقى است كه نشان دهنده سبك يا سنگين وزنى آدمى است . مثلا كسى از راه عادى نمى داند شخصى كه در كنارش نشسته ، داناست يا ندان . همين كه سخن گويد، از گفتار شناخته مى شود.
بنابراين ، راستگو از صفاى دل و مردى خود خبر مى دهد و دروغ گو، پستى و تيرگى دل خويش را آشكار مى سازد. نيز تهمت زن ، از نامردى و سخن چين ، از فرومايگى و خوارى خود خبر مى دهد. پس از روشن شدن اين وضعيت ، دروغ گو، سخن چين و غيبت كننده هر چه داد و فرياد كنند كه من غير از باطنم هستم ، داد و فريادشان به گوش اهل دانش نمى رسد و آنها با زبان قال يا حال مى گويند قسمت را باور كنيم يا دم خروس را. با اين بيان ، معلوم شد كه زبان و شخصيت ، رابطه اى مستقيم با هم دارند و بى شخصيتى يا با شخصيتى آدمى ، زير زبانش پنهان است .
فصل اول : زيبايى هاى زبان
نشانه الهى و حق گويى زبان
تفاوت زبان و لهجه ها از نشانه هاى الهى است :
و من آياته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم ان فى ذلك لآيات للعالمين (24).
از نشانه هاى الهى ، آفرينش آسمان ها و زمين و اختلاف زبان ها و رنگ هاى شماست . به درستى كه در آن ، نشانه هايى براى دانشمندان است .
چه قدر زيباست كه آدمى ، زبان فصيحى براى حق گويى داشته باشد و راه سعادت را به ديگران بنمايد، چنان كه در قرآن كريم مى خوانيم :
فانما يسرناه بلسانك لتبشر به المتقين و تنذر به قومالدا(25)؛
به درستى كه ما آن (قرآن ) را به زبان تو آسان كرديم تا با آن ، پرهيزكاران را نويد و مردم ستيزه جو را بيم دهى .
چگونگى بهره مندى از اين وسيله عزت آفرين يا ذلت بخش ، به اختيار و اراده آدمى ترسيم مى شود و زبان ، در روز قيامت بر رفتارهاى ناپسند و گناه آلود انسان شهادت مى دهد؛
يوم تشهد عليهم اءلسنتهم و اءيديهم و اءرجلهم بماكانوا يعملون (26)؛
روزى كه زبان ها و دست ها و پاها به آنچه عمل كرده اند، شهادت مى دهند.
بزرگان و اولياى الهى نيز براى بهره گيرى بهينه از زبان ، از خداوند يارى مى طلبيدند. براى نمونه ، حضرت ابراهيم (عليه السلام ) مى فرمايد:
و اجعل لى لسان صدق فى الآخرين (27)؛
خدايا! براى من زبان راست گويى در ميان ديگران قرار ده .
زيباگويى
زيبايى در همه ابعاد خود از ديدگاه اسلام مطلوب است . خداوند نيز به اين صفت توصيف شده است كه اللهم انى اءسئلك من جمالك باءجمله و كل جمالك جميل (28)؛ خدايا! از زيباترين زيبايى هايت مسئلت دارم و همه زيبايى هاى تو زيباست . جهان هستى هم كه جلوه اى از صفات الهى است ، جميل قلمداد شده است (29). زيبايى هاى جهان آفرينش ، مانند آسمان و ستارگانش ، تركيب چهره انسان ، زيبايى جان داران و منظره هاى طبيعى و نيز زيبايى هايى كه محصول فكر و ذوق بشرى است ، همگى ستايش شده و جملگى به خواست الهى مستند است .
در ميان همه اين زيبايى ها، سخن زيبا جايگاه ويژه اى دارد. شايد يك علتش ‍ اين باشد كه هم خود مى تواند به دليل ويژگى هاى لفظى و ادبى و تركيب واژگان مناسب آنها در جمله ، زيبا باشد و هم ديگر زيبايى هاى جهان با سخن بيان مى شود. پس سخنى كه مى خواهد بيانگر زيبايى ها باشد، اگر خودش نيز زيبا ادا شود، اهميت و ارزش بيشترى مى يابد. خداوند در قرآن كريم براى سخن زيبا و نيكو، ارزش فراوان قائل شده و با بيانى سرشار از عطوفت و صميميت ، از بندگان خود خواسته است سخنشان را به برترين صورت به زبان آورند: قل لعبادى يقولوا التى هى اءحسن (30)؛ به بندگانم بگو برترين سخن را بگويند. يعنى سخن پسنديده اى كه موجب خشنودى شنونده شود، همان گونه كه آدمى دوست دارد ديگران با او سخن بگويند.
بديهى است قرآن كريم در اين باره ، گوى سبقت را از همگان ربوده و دانشمندان سخن شناسى را در شرق و غرب جهان ، به شگفتى واداشته است . از گذشته هاى دور، نمونه هايى از سخن زيبا و شيوا در ميان بشر وجود داشته و با گذشت زمان ، بر كم و كيف آنها افزوده شده است ، ولى هيچ يك را يارى عرض اندام در برابر قرآن نيست . پس از قرآن ، سخنان پيشوايان معصوم (عليهم السلام ) نيز ويژگى هاى بالا را در افقى محدودتر داراست ؛ يعنى هم خود آن بزرگواران به گونه اى زيبا سخن گفته و هم ديگران را به زيبا گويى فراخوانده اند. نهج البلاغه نمونه روشنى از سخن زيباست . امام على (عليه السلام ) كه در عالى ترين مرتبه سخنورى قرار دارد، توانايى خود را در قالب عبارتى كوتاه و تشبيهى جالب چنين بيان كرده است :
و انا لامراء الكلام و فينا تنشبت عروقه و علينا تهدلت غصونه (31)؛
ما (اهل بيت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ))، فرمان روايان سخن هستيم . درخت سخن در وجود ما ريشه دوانيده و شاخ و برگش بر ما آويخته است .
((سليمان بن مهران )) مى گويد: روزى امام صادق (عليه السلام ) به شمارى از پيروان خود فرمود:
معاشر الشيعه ، كونو النازينا و لا تكونوا علينا شينا، قولوا للناس حسنا و احفظوا السنتكم عن الفضول و قبيح القول (32)؛
اى گروه شيعه ! زينت ما باشيد و مايه ننگ ما نباشيد. با مردم ، نيكو سخن بگوييد. زبان هايتان را نگه داريد و آن را از پرگويى و سخن زشت باز داريد.
سخن زيبا، آثار و بركات فراوانى دارد. كسى كه زبان خود را به زيبا گويى عادت دهد، از اين بركات بهره مند مى شود. امام زين العابدين (عليه السلام ) به پنج نمونه از آثار آن اشاره كرده است :
القول الحسن يثرى المال و ينمى الرزق و ينسى فى الاءجل و يحبب الى الاءهل و يدخل الجنه (33).
سخن زيبا، مال و ثروت را زياد مى كند؛ روزى را افزايش مى دهد؛ مرگ را به تاءخير مى اندازد؛ آدمى را محبوب خوانده اش مى سازد و او را وارد بهشت مى كند.
امام على (عليه السلام ) نيز در دو روايت ، خوش زبانى را موجب افزايش ‍ دوستان و كم شدن دشمنان و ايمنى از سرزنش ها معرفى مى كند: عود لسانك لين الكلام و بذل السلام ، يكثر محبوك و يقل مبغضوك (34)؛ زبانت را به نرم گويى و سلام دادن عادت ده ، تا دوستان تو بسيار و دشمنانت اندك شود. نيز فرموده است : عود لسانك حسن الكلام تاءمن الملام (35)؛ زبانت را به زيباگويى عادت ده تا از سرزنش در امان بمانى .
ويژگى هاس سخن زيبا
سخن زيبا بايد از انديشه نيكو سرچشمه گيرد. انديشه ورزى ، يكى از گران بهاترين نعمت هاى الهى است . شايسته است انسان پيش از هر كار، درباره پى آمدهاى آن به خوبى بينديشد و جنبه هاى نيك و بدش را درست ارزيابى كند. روشن است كه سخن گفتن نيز از اين قاعده بيرون نيست . نسنجيده سخن گفتن ، افزون بر زشتى ظاهرى ، چه بسا موجب بى آبرويى و رسوايى گوينده شود و نشانه نادانى او به شمار آيد و خطر و زيانى را متوجه او سازد. از اين رو، امام على (عليه السلام ) مى فرمايد: فكر ثم تكلم تسلم من الزلل (36) بينديش . سپس سخن بگو تا از لغزش ها در امان باشى .
در سخن ديگر، انديشيدن پيش از سخن گفتن را نشانه خردمندى ، و ناپخته سخن گفتن را علامت بى خردى دانسته ، فرموده است :
لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه (37).
زبان خردمند در آن سوى قلب اوست ، ولى قلب ابله در آن سوى زيانش ‍ قرار دارد.
هم چنين كلام زيبا بايد با ادب اسلامى همراه باشد. ادب ، يعنى انجام دادن عمل مشروع اختيارى ، همراه با ظرافت و زيبايى (38). شايسته است انسان هنگام سخن گفتن ، ادب اسلامى را رعايت كند؛ يعنى به گونه اى حرف بزند كه در سخن او به شخصيت ديگران اهانت نشود و مقصود خود را در نهايت احترام و فروتنى بيان كند. از عباس ، عموى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) پرسيدند: شما بزرگ تريد يا رسول خدا؟ عباس كه سنش از پيامبر بيشتر بود، در پاسخ گفت : ((رسول خدا بزرگ تر است ، ولى من پيش از ايشان به دنيا آمده ام (39))).
ملاك زيبايى سخن ، تنها زيبايى لفظ و ظاهر آن نيست ، بلكه لازم است كردار انسان نيز گفته اش را تصديق كند واين ، زمانى است كه گوينده از راه سخن ، ادعايى را مطرح مى كند. براى نمونه ، در قالب زيباترين الفاظ، از وفا و محبت دم بزند. اگر عمل او چنين سخنى را تصديق نكند، سختى از سر نفاق و تزوير خواهد بود و ديگر نمى توان آن را سخن زيبا ناميد. خداوند در قرآن مى فرمايد:
يا اءيها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبر مقتا عند الله اءن تقولوا ما لا تفعلون (40)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنانى مى گوييد كه انجام نمى دهيد. اين گناه بزرگى نزد خداست كه آنچه را به جا نمى آوريد، بگوييد.
البته سخن بايد از روى راستى باشد. زشتى دروغ ، زيبايى ظاهرى خبر دروغ را هر چند فصيح بيان شود، تحت تاءثير قرار مى دهد. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد: شرالقول الكذب (41)؛ بدترين سخن ، دروغ است .
حفظ زبان
شخصى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد: به من سفارشى كن . حضرت فرمود: زبانت را حفظ كن . براى مرتبه دوم گفت : مرا سفارشى كن . فرمود: زبانت را حفظ كن . براى مرتبه سوم آن مرد گفت : مرا سفارشى كن . حضرت فرمود: زبانت را حفظ كن . واى بر تو! مردم با صورت به آتش دوزخ پرتاب نمى شوند، مگر به سبب آنچه زبان هايشان چيده ، درويده و عمل كرده است (42).
امام صادق (عليه السلام ) نيز مى فرمايد:
فى حكمه آل داود: على العاقل اءن يكون عارفا بزمانه مقبلا على شاءنه حافظا للسانه (43)
در حكمت خاندان حضرت داوود آمده است : بر اهل انديشه است كه زمان خود را بشناسد، مشغول كار باشد، در حد شاءن خود زندگى كند و زبانش را براى رسيدن به منافع دنيا و آخرتش حفظ كند.
حضرت على (عليه السلام ) هم مى فرمايد: من حفظ لسانه اءكرم نفسه (44) كسى كه زبانش را حفظ كند، خود را بزرگوار و اهل كرامت قرار داده است .
اگر زبان انسان حفظ نشود، آدمى از جنبه هاى گوناگون در معرض لغزش قرار مى گيرد. كسانى كه با توجه به زمان ، مكان و مخاطب خود سخن مى گويند، بر ارج خود نزد ديگران مى افزايند. به راستى ، سلامت روحى ، جسمى و عقلى آدمى در دنيا و آخرت ، در گرو حفظ زبان است . زبان بايد مهار شود تا سعادت انسانى تاءمين شود. رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد:
اءمسك لسانك فانها صدقه تصدق بها على نفسك . ثم قال : و لا يعرف عبد حقيقه الايمان حتى يخزن من لسانه (45)
زبانت را نگه دار. همانا حفظ زبان ، صدقه اى است كه به خويشتن مى دهى و جانت را حفظ مى كنى . انسان ، واقعيت امان را نمى شناسد، مگر اين كه ابعاد از زبان را حفظ كند.
زبان و صداقت
راست گويان نزد خداوند ارزش والايى دارند و در برابر صدقشان پاداش ‍ مى گيرند. در قرآن آمده است : ليجزى الله الصادقين بصدقهم (46)؛ خداوند به راست گويان براى صداقتشان پاداش دهد.

 http://ghadeer.org/akhlagh/nish_nosh/514-0001.htm

چطور با زبان بدن سخن بگوییم؟

چطور با زبان بدن سخن بگوییم؟

مهارت‌های زندگی > فرد- شهرام شیرکوند :
روانشناسی زبان (psycholinguistics ) نام شاخه علمی‌نسبتا جدیدی است که از محل تلاقی زبانشناسی و روانشناسی جوانه زده است.


موضوع این علم مطالعه جنبه‌های ذهنی زبان، یا به بیان دیگر، رابطه ذهن و زبان است. پیشرفت عصب- روانشناسی (نور و پسیوکولوژی) هنوز به آنجا نرسیده است که ما را از کاربرد واژه «ذهن» بی‌‌نیاز کند. هنوز راه درازی در پیش است تا ما به همه اسراری که در کاسه سرمان نهفته است، پی‌ببریم و بتوانیم آزادانه به جای ذهن، کلمه مغز را به کار ببریم. پیش از آنکه وارد بحث شویم، باید به یک تمایز مهم توجه داشته باشیم و آن تمایز بین زبان و گفتار است. زبان عبارت است از مجموعه‌ای از قواعد که به آن دستور (یا گرامر) می‌گویند و نیز تعدادی واژه که واژگان زبان را تشکیل می‌دهند اما گفتار، نمود یا حالت بالفعل زبان است، از این‌رو نوعی رفتار است که مستقیما به مشاهده درمی‌آید. ما در این بحث، «زبان» و «گفتار» را با حفظ تمایزی که ذکر شد، به کار می‌بریم. این تمایز در بحث‌های فنی زبانشناسی و روانشناسی زبان اهمیت بسیار دارد.
 
برای اینکه بتوانیم با آدم‌های دوروبرمان راحت‌تر ارتباط برقرار کنیم، باید «زبان بدن» آنها را یاد بگیریم. متخصصان علم ارتباط می‌گویند که تنها 7درصد از پیام‌های ما از طریق واژه‌ها منتقل می‌شود و 33درصد آن از طریق لحن و تن صدا و 60درصد هم از طریق زبان بدن انتقال می‌یابد. حالا این زبان بدن چیست که حتی بیشتر از حرف‌های ما اطلاعات را منتقل می‌کند؟ به زبان علمی، پیام‌هایی که توسط اعضای بدن و حرکات صورت منتقل می‌شوند، زبان بدن را تشکیل می‌دهند.
 
زبان بدن ما بازتاب احساس ماست. اگر اعتماد به نفس پایینی داشته باشیم، شانه‌های ما می‌لرزد، از نگاه کردن به چشم‌های مخاطب خود طفره می‌رویم و بدنمان پیام می‌دهد که نمی‌خواهیم با دیگران رابطه برقرار کنیم. این پیام‌ها احساس ما را نسبت به طرف مقابل به وضوح نشان می‌دهد. اگر این پیام‌ها را طوری تغییر دهیم که اطمینان بیشتری را نشان دهند، اعتماد به نفس ما بیشتر می‌شود. بار دیگر که در برابر کسی احساس ضعف کردید، راست بنشینید، شانه‌های خود را عقب بکشید و به چشم‌های طرف مقابل نگاه کنید.
 
همین تغییر وضعیت بدنی، به تنهایی می‌تواند نگرش منفی را از شما دور کند. سپس طوری رفتار کنید که به وضوح نشان دهد آماده برقراری ارتباط با دیگران هستید. لبخند بزنید؛ این ظاهر مطمئن به‌خود، به شما اطمینان بیشتری می‌دهد.
 
زبان بدن در برخورد اول
 
داوری لحظه‌ای و فوری بزرگ‌ترین بخش تأثیر اول است و در این داوری، زبان بدن یکی از عناصر بسیار مهم به‌نظر می‌رسد. به‌طور کلی اقداماتی که در لحظه اول برخورد، به‌شدت توی ذوق می‌زند و مانع ارتباطی ایجاد می‌کند، عبارتند از: خاراندن سر، جویدن عصبی گوشه لب‌ها، دوری از تماس چشمی، قوز کردن یا بی‌انعطاف ایستادن و... . در نخستین برخورد، وقتی فرد لبخند نمی‌زند، حالت بدنی خشکی دارد و به افراد نگاه نمی‌کند، باعث می‌شود افرادی را که به او نزدیک می‌شوند، ناامید کند. انسان‌ها به‌طور کلی از کسانی استقبال می‌کنند که پر انرژی و گشاده‌رو باشند و لبخند، مطمئن‌ترین زبان بدن است. لبخند به دیگران می‌گوید در آن لحظه خاص شما خوشحال یا راضی هستید. وقتی به کسی لبخند می‌زنید، نورون‌‌های منعکس‌کننده او از هم باز و شاد می‌شوند و متقابلا لبخندی را به نمایش می‌گذارد و آگاهانه یا ناآگاهانه احساس می‌کند روی شما تأثیر خوشایندی گذاشته‌ است. لبخند نزدن، افراد را خنثی و بی‌تفاوت نشان می‌دهد. توجه به این نکته نیز مهم است که لبخند زمانی واقعی برداشت می‌شود که چشم‌ها و بقیه بخش‌های صورت را هم دربرگیرد.
 
در ضمن مهم‌ترین جنبه لبخند در تأثیرگذاری اولیه، رنگ دندان‌های شماست. در دنیای امروز داشتن دندان‌های زرد، رنگ مرده‌ای به شخص می‌دهد. وضع ظاهر شما نیز در تأثیرات اولیه نقش تعیین کننده‌ای دارد. در واقع وضع ظاهرتان، نخستین اطلاعاتی است که دیگران از شما می‌گیرند. وقتی لباس آراسته و تمیز بپوشید این پیام را منتقل می‌کنید که از اعتماد به نفس فراوانی برخوردارید و به دنیای پیرامونتان بها می‌دهید. برای خوب به‌نظر رسیدن لزوما نباید زیبا و خوش‌چهره باشید. البته، زیبا بودن چیز بدی نیست اما داشتن اطمینان خاطر و اعتماد به نفس مهم‌تر است.
 
اگر خوب، خوشایند و مورد اعتماد به‌نظر برسید، ارتباط را جذب می‌کنید و طرف مقابل را در موقعیت آرامی قرار می‌دهید. متخصصان بر این عقیده‌اند که تأثیرگذاری اولیه با برنامه‌نویسی ذهن ما برای ارزیابی و طبقه‌بندی‌کردن در رابطه است.
 
یادگیری زبان بدن
درس اول: حریم‌ها
 
طرف مقابل شما چقدر از شما فاصله دارد؟ نه منظور ما معنای شاعرانه فاصله نیست؛ منظورمان دقیقا همان چیزی است که با سانتی‌متر و متر قابل اندازه‌گیری است. نخستین چیزی که در زبان بدن باید آموخت، تحلیل همین فاصله‌هاست که به آن «حــــریم» می‌گویند:
 
۱- حریم صمیمی (خصوصی)

یک دایره به شعاع 15 سانتی‌متر و یکی دیگر به شعاع نیم متر دور بدن خودتان بکشید؛ محیط پیراشکی شکلی می‌سازد که حریم خصوصی شماست. معمولا برای بیشتر آدم‌های دنیا این پیراشکی، منطقه ممنوعه حساب می‌شود. غیر از والدین، همسر، دوستان صمیمی و البته کودکانی که هنوز عقلشان به حریم خصوصی قد نمی‌دهد، کسی نمی‌تواند به این دایره با شعاع نیم متر وارد شود؛ یعنی اگر کسی وارد شد، بدانید که معنای خاصی می‌دهد. این آدم یا می‌خواهد صمیمی شود یا می‌خواهد شما را به قتل برساند(!)
 
2ـ حریم شخصی
 
به دایره‌ای که از شعاع نیم متر تا شعاع یک متر دور و بر شما را تشکیل می‌دهد، می‌گویند حریم شخصی و همکاران، خویشاوندان و همکلاسی‌ها معمولا این حریم را رعایت می‌کنند.
 
3 - حریم اجتماعی

 
یک دایره است که از یک متر تا 5/3 متر اطراف ما را فرا گرفته است. این حریم ویژه غریبه‌هاست و هر کسی می‌تواند در آن رفت‌وآمد کند. معمولا ما با فروشنده‌ها، تعمیرکارها و افرادی که دارند از خیابان رد می‌شوند، این فاصله را حفظ می‌کنیم.
 
4 - حریم عمومی
 
حریم عمومی - دقیقا برخلاف حریم خصوصی - بسیار وسیع است. می‌گویند از 6 متر گرفته تا هر چه بشود این خط 6 متری را در کره زمین ادامه داد، حریم عمومی حساب می‌شود. وقتی می‌خواهیم بگوییم که ما به یک گروه مثلا معترض ربطی نداریم و فقط تماشاچی هستیم، این فاصله را رعایت می‌کنیم.
 
درس دوم: حرکات چهره
 
یکی از سینماگرها می‌گوید: «چهره آدمی سرزمینی است که می‌توان روزها در آن سیر و سیاحت کرد.»
 
1 - چشم ها

 
بیش از حد پلک‌زدن می‌تواند نشانه اضطراب باشد. پلک نزدن هم می‌تواند نشانه ترس باشد. چشم‌ها موقع خندیدن حالت خاص خودشان را دارند و البته موقع اندوه هم به همین ترتیب.
 
2 - چهره درنمای کلی
 
یک پیشانی پر چین با ابروهای رو به پایین می‌تواند نشانه اندوه یک آدم باشد. چهره درهم کشیده هم یا نشان‌دهنده اضطراب است یا نشانه خشم. رنگ سرخ صورت، به نسبت موقعیت یا نشان‌دهنده خشم است یا نشانی از شرم. صورت زرد هم که ترس را نشان می‌دهد البته احتمالات پزشکی را هم در نظر بگیرید!
 
وقتی از چیزی هیجان‌زده می‌شویم، ناخودآگاه لب‌هایمان را به هم فشار می‌دهیم یا آنها را گاز می‌گیریم. اما اگر دیدید که یک نفر با لب‌هایش خیلی دارد بازی می‌کند، احتمالا می‌خواهد حرفی بزند اما نمی‌تواند یا دارد دل دل می‌کند. لب‌ها که بالاتر و پایین‌تر از حد معمول باشند، به نسبت حالتشان یا نشان از تعجب دارند یا خنده.
 
درس سوم: دست‌ها
 
دست‌ها - به‌ویژه وقتی که با چهره در یک قاب قرار می‌گیرند- برای خودشان یک عالمه معنا منتقل می‌کنند:
 
1 - حرکت دست ها
 
بیشتر وقت‌ها ما از دست‌هایمان استفاده می‌کنیم تا حرف‌هایمان را تکمیل کنیم؛ مثلا وقتی می‌خواهیم بگوییم چیزی خیلی بزرگ است، دست‌هایمان را به نشانه بزرگی باز می‌کنیم یا وقتی که می‌خواهیم آدرس بدهیم، سمت چپ و راست را با دستمان نشان می‌دهیم اما بعضی وقت‌ها حرکت از این هم پیچیده‌تر می‌شود؛ مثلا حرکت‌های نمادینی مثل مشت‌کردن انگشت‌ها که نشانه مقاومت یا زورمندی است یا ساختن حالت حرف v با انگشت جلوی دوربین که نشانه پیروزی و آزادی است. حرکت‌های دست خیلی به فرهنگ وابسته هستند. کلا هر فرهنگی برای خودش یک مقدار نرمال حرکات دست تعریف کرده است که اگر کمتر از آن را به کار ببرید، یعنی خودتان هم علاقه‌ای به حرف‌هایتان ندارید و اگر بیشتر از آن، یعنی اینکه عصبی هستید و کنترل دست و پایتان را از دست داده‌اید.
 
۲- حرارت دست‌ها
 
معمولا دست‌هایی که خیلی داغ یا خیلی سرد هستند، از یک مسئله ناخوشایند ذهنی حکایت دارند. اگر دست‌ها سرد باشند یعنی به‌اصطلاح طرف یخ کرده و احتمالا از چیزی می‌ترسد. دست‌های خیلی داغ هم احتمالا نشان از خشم یا استرس زیاد دارند.
 
3 - اضطراب دست ها
 
عرق کردن کف دست‌ها و مالیدن آنها به هم گاهی نشانه اضطراب است. یادتان باشد وقتی دارید برای مصاحبه شغلی می‌روید، اضطرابتان را با مالیدن دست‌ها به همدیگر لو ندهید.
 
درس چهارم: پاها
 
پاها به خاطر قرار گرفتنشان در قسمت پایین آناتومی بدن معمولا شکل کلی بدن را تعیین می‌کنند؛ برای همین خیلی از حالت‌هایی که موقع ایستادن می‌گیریم، به پاها ربط دارد.
 
1 - پا روی پا انداختن
 
وقتی که یک نفر روی صندلی لم داده و پایش را روی پایش گذاشته، یعنی اینکه راحت است، آرام است و روی اوضاع تسلط دارد. البته یک معنای دیگر هم دارد و آن اینکه خیلی دوست ندارد موافقت و صمیمیتش را به شما اعلام کند. معمولا آدم‌های مشتاق به صحبت‌های شما، بدنشان را جلو می‌آورند و به شما نزدیک‌تر می‌شوند.
 
2 - راست قامت راه رفتن
 
راست قامت راه رفتن نشانه اعتماد به نفس است و قوز کردن نشانه درماندگی. پس سرتان را بالا بگیرید و با قاطعیت راه بروید! البته هیچ کدام از این نشانه‌ها قطعی نیست ولی شما می‌توانید با دقت در رفتار مردم و آنهایی که در اجتماع معقول‌تر و مقبول‌ترند، زبان بدنی مناسب با فرهنگ خود را بیاموزید.

http://hamshahrionline.ir/details/128648

چگونه زیبا سخن بگویم


چگونه زیبا سخن بگویم
 
زنان چگونه مفهوم حرکات و رفتارهای مردان را دقیقا" بفهمند؟
در سر مردان چه می گذرد؟
این موضوع را به خاطر بسپارید که رفتار اکثر مردان حکم کلام را دارد. به جای آنکه صبر کنید تا همسرتان به شما بگوید "دوستت دارم" یا " چقدر زیبا شده ای" ، به دنبال علائمی بگردید که در رفتار اوست
نیل چتیک، نویسندۀ مقالۀ تحقیقی "صدای مردان" توضیح می دهد که، مردان واقعا در مورد ازدواجشان، همسرشان ، روابط زناشویی و وفاداری چگونه فکر می کنند
سوال : از نظر یک مرد ازدواج یک انتقال و یک گذرگاه بزرگ در زندگی است، هم از نظر ذهنی و هم از نظر رفتاری. تفاوت رفتاری یک مرد مجرد با یک مرد متاهل چیست؟
شک نکنید که ازدواج هر مردی را عوض می کند. در غالب موارد، مردی که به تازگی ازدواج کرده مسئولانه تر از دوران تجرد رفتار خواهد کرد. به این ترتیب که به کار خود بیشتر اهمیت می دهد و برای ارتباطات خود و تاثیرگذاری خود بر دیگران اهمیت بیشتری قائل خواهد شد و در موارد معدودی نیز عصبی و بی طاقت می شوند، به طرق مختلف از کوره در می روند و مایل هستند اقتدار خود را ثابت کنند. طبق تحقیقات مختلفی که انجام داده ام می توانم بگویم بیشتر مردان با وجود آنکه در دوران تاهل محتاطانه تر تصمیم گیری می کنند، اما غالبا" در سالهای اول دوران تاهل شاد و با نشاط هستند
سوال : تفاوت عمدۀ مردان با زنان در اظهار عشق و نشان دادن عواطف و دلبستگی هایشان چیست؟
از نظر من دو تفاوت عمده مطرح است
اول آنکه زنها معمولا" محبت خود را با کلام نشان می دهند در حالیکه مردان ترجیح می دهند با رفتاربه همسرشان اظهار علاقه کنند. شوهران می گویند که آنها با انجام کارهایی مثل تحویل گرفتن لباسها از لباسشویی، شستن و بنزین زدن به ماشین همسرشان ، تمیز کردن و آب دادن حیاط و باغچه ها ، ساعتها کار کردن در بیرون از خانه که کاری است سخت و طاقت فرسا و پیشقدم شدن برای روابط زناشویی در حقیقت عشق خود را به همسرشان نشان می دهند. برای بسیاری از مردان گفتن جملۀ "دوستت دارم" واقعاً سخت است به همین دلیل با رفتارشان عشق خود را نشان می دهند
دوم آنکه زنان دوست دارند شوهرشان روبرویشان باشد در حالیکه مردان دوست دارند همسرشان در کنارشان باشد. قدم زدن در کنار هم، تماشای فوتبال در کنار همسر، سر میز غذا در کنار هم نشستن و رانندگی در جاده در شرایطی که همسرشان کنار دستشان روی صندلی جلو نشسته باشد همگی لحظات رویایی و مطلوب مردانی است که از حضور همسرشان در کنار خود لذت می برند. مردان از به اشتراک گذاشتن فضا و شرایط با همسر خود بیشتر لذت می برند تا به اشتراک گذاشتن احساسات
سوال: مردان وقتی میل و انگیزۀ روابط زناشویی بوجود می آید معمولا"ً آن را به تعویق می اندازند. چه ارتباطی میان روابط زناشویی با احساس مردان وجود دارد؟
واقعیت این است که از هر 5 مورد ازدواج، در 4 مورد مردان خواهان ارتباط بیشتر هستند. یکی از دلایل این مسئله دلیل بیولوژیکی و ماهیت مردانۀ آنهاست. ترشح تستوسترون با میل به ارتباط زناشویی است و در بدن مردان تستوسترون بیشتر از زنان ترشح می شود. اما طبق تحقیق دلیل اصلی این امر آن است که تقریباً همۀ مردان روابط زناشویی را مهمترین پدیدۀ ازدواج می دانند _ آنها در زندگی زناشویی به روابط زناشویی بهای زیادی می دهند. اما در عین حال وقتی حالت میل به رابطه بوجود می آید اکثر مردان دوست دارند به این میل بی اعتنایی کنند، بیشتر برای آن برنامه ریزی کنند و با فکر کردن در مورد آن وقت بگذرانند و اگر خیلی ضروری نبود از آن بگذرند
سوال: شما می گویید مردان نیز به اندازۀ زنان مایلند در مورد ارتباط زناشوییشان صریح و بدون خجالت و رودربایستی حرف بزنند، اما روش آنها متفاوت است. این حالت چگونه می تواند تغییر یابد و این تضادها به چه دلیل است؟
اگر می خواهید شوهرتان در مورد روابط زناشوییتان صحبت کند هرگز چنین سوالاتی را آغاز نکنید، " تو چه احساسی داری؟" یا " حالتهایت را برای من بگو". بلکه بهتر است بگویید: " چی فکر می کنی؟" یا " چکار کردی؟" ، به این ترتیب مردها یکراست می روند سراغ احساساتشان و در مورد آن حرف خواهند زد اما با واژه ها ، زبان و روش خودشان. حقیقت این است که زبان احساسات اکثر مردان، زبان شیوا و روانی نیست
همچنین مردان همیشه از اینکه پس زده شوند هراسانند و به قضاوت منفی طرف مقابلشان فکر می کنند
سوال : " به چی فکر می کردی؟" سوالی است که در اکثر روابط زناشویی همسران از هم می پرسند. متداولترین سوء تفاهمات زنانه در مورد شوهرشان و اینکه او به چه چیزی و به چه کسی فکر می کند چیست؟
اکثر مردانی که با آنها مصاحبه می کردم معترضانه می گفتند، این زنها تا دم مرگ از ما می خواهند در مورد همه چیز با آنها حرف بزنیم. بعضی مردان می گویند بهتر است همیشه با همه چیز موافقت کنند و اصلا" مخالفتی در کار نباشد تا بحثی در نگیرد. آنها تفاوتها را پذیرفته اند. من فکر می کنم زنها معتقدند مردان از مشکلات فرار می کنند یا از حرف زدن می ترسند. اما مردان می گویند در روابط زناشویی یک سری از مشکلات هرگز حل نخواهند شد و این تفاوت های ماهوی زنانه و مردانه را پذیرفته اند؛ به همین دلیل به امتیازات و نکات مثبت زندگی اشان فکر می کنند و ترجیح می دهند پیرامون تفاوتها، اختلاف نظرات و اختلاف سلیقه ها اصلا" حرف نزنند .
**چشم باز ، ذهن باز**
سوال : زنان چگونه می توانند مفهوم حرکات و رفتارهای مردان را دقیقا" بفهمند؟
این موضوع را به خاطر بسپارید که رفتار اکثر مردان حکم کلام را دارد. به جای آنکه صبر کنید تا همسرتان به شما بگوید "دوستت دارم" یا " چقدر زیبا شده ای" ، به دنبال علائمی بگردید که در رفتار اوست و به معنای عشق ورزی و اظهار علاقه است. به کارهای کوچکی که به منظور اظهار عشق برای شما انجام می دهد توجه کنید؛ به او بگویید که کارهایی را که برای شما انجام می دهد تا بدانید که دوستتان دارد را درک می کنید
همچنین به خاطر داشته باشید که پیشقدم شدن برای روابط زناشویی یکی از راههای اظهار علاقۀ مردان به همسرشان است. البته این تنها راه ابراز علاقه نیست ولی زنان نباید همۀ روابط زناشویی را نتیجۀ خودخواهی شوهرشان بدانند. پیشقدم شدن برای روابط زناشویی مرد را آسیب پذیر می کند، چون همیشه نگران است که مبادا همسرش تمایل نشان ندهد یا لذت نبرد. در چنین شرایطی کافی است ابتدا شما تنها با یکی دو حرکت ساده میل و اشتیاق خود را به رابطه با او نشان دهید
سوال : با توجه به آنکه ارتباطات عاطفی مردان کاملا" متفاوت از زنان است ، موثرترین و بهترین راه ابراز علاقۀ یک زن به شوهرش چیست؟
برای اکثر مردان ابراز احساسات بی پردۀ همسرانشان بسیار شیرین و لذت بخش است. آنها ابراز عشق فیزیکی و کلامی همسرشان را خیلی دوست دارند. فقط فراموش نکنید که توقع نداشته باشید او هم مثل شما رفتار کند. با توجه به این تفاوتهای ماهیتی مردانه و زنانه ، هیچ روش خاصی برای اظهار علاقۀ زنان توصیه نمی شود. زنها می توانند هر طور که راحتند و به هر شکلی که می توانند _ از طریق کلام، در آغوش کشیدن، غذای خوشمزه درست کردن یا هر روش دیگری _ عشق خود را به همسرشان نشان دهند
سوال : شما گفتید هر ازدواج 4 مرحله دارد : ماه عسل، خانواده، خلاء ، بلوغ زندگی. تفاوت عمده و مهم رفتار زنان و مردان در هر یک از این مراحل چیست و برای آنکه زنان بتوانند همیشه مردان را مشتاق و علاقمند مثل مرحلۀ اول نگه دارند چه توصیه ای دارید؟
قبل از هر چیز باید بگویم، مطمئن باشید اکثر مردان در هر 4 مرحلۀ زندگی مشتاق و علاقمند به زندگی هستند. در تحقیق ، به این نتیجه رسیدم که در همۀ مراحل ازدواج، بیش از نیمی از مردان از زندگی مشترک و بودن در کنار همسرشان راضی هستند
وقتی مردان ناراضی باشند، در همۀ مراحل ازدواج ناراضی خواهند بود و این نارضایتی را با کناره گیری از همسر (هم جسمی و هم احساسی) و گاه با سعی در برقراری ارتباطات نامشروع در خارج از خانه نشان می دهند. بهترین راه برای مقابله با این مشکل این است که از مرد بخواهید صادقانه و شفاف ناراحتی خود را ابراز کند _ به هر روشی که مایل است _ و مشکل خود را مطرح کند. اگر کار به جایی رسید که دیگر نمی توانستید دور شدن او از خودتان را تحمل کنید، آنگاه از او بخواهید که باهم نزد مشاور بروید
سوال : توصیۀ شما برای زنانی که می خواهند شوهرشان را خوشحال و متعهد نگه دارند و او را از ازدواجی که کرده است راضی نگه دارند چیست؟
به نظر من زن وظیفه ندارد شوهرش را متعهد و شاد نگه دارد ولی باور دارم که مرد ها مایلند همسرشان با آنها رفاقت و دوستی کند، کسی که بتوانند روی او حساب کنند کسی که بتوانند به او اطمینان کنند؛ به قول یکی از مردانی که با او مصاحبه می کردم، کسی که هوای آنها را داشته باشد و پشتیبان آنها باشد. همچنین آنها کسی را می خواهند که با آنها مشارکت و همراهی کند؛ در جستجوی راهی باشد که از وجود هم بیشتر لذت ببرند و روابط خود را با شوهرانتان بر اساس خصائل نیکو، همراهی، درک متقابل، عشق ورزی و محبت بنا نهید

http://www.booof.ir/Articles

تغییر جملات منفی به مثبت

 
كلمه ها, عقاید شكل گرفته و افكاربیان شده هستند. به عبارت ساده

آنچه می گویی فكری است كه بیان می شود. كلمه ها و اندیشه ها

دارای امواجی نیرومند هستند كه به زندگی و امورمان شكل

میدهند.

ما وشما به طورحتم می توانیم استفاده از كلمه ها و اصطلاح های

مثبت را در سطح جامعه گسترش داده و انرژی مثبت را بین همه

پخش كنیم. فكر می كنید چرا پیامبر( ص ) می فرمایند: " فرزندان

خود را با نام های نیك خطاب كنید "

امروزه ثابت شده كه كلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می

فرستد و اورا به سمت منفی و بیماری سوق می دهد! به طور

مثال وقتی به ما می گویند (( خسته نباشی )) دراصل خستگی را به

یاد ما می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می كنیم ( باخودتان

امتحان كنید ) امااگر به جای آن از یك عبارت مثبت استفاده شود

نه تنها نیروی از دست رفته , ترمیم و خستگی جسم را از بین می

برد بلكه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم.

مثال :

به جای پدرم درآمد ; بگویم: خیلی راحت نبود

به جای خسته نباشید ; بگوییم: خداقوت

به جای دستت درد نكنه ; بگوییم: ممنون از محبتت, سلامت باشی

به جای ببخشید مزاحمتون شدم; بگوییم:

از اینكه وقت خود را دراختیار من گذاشتید متشكرم

به جای لعنت بر پدر كسی كه اینجا آشغال بریزد ; بگوییم:

رحمت بر پدر كسی كه اینجا آشغال نمی ریزد

به جای گرفتارم ; بگوییم: درفرصت مناسب باشما خواهم بود

به جای دروغ نگو ; بگوییم: راست میگی؟ راستی؟

به جای خدا بد نده ; بگوییم: خدا سلامتی بده

به جای قابل نداره ; بگوییم: هدیه برای شما

به جای شكست خورده; بگوییم: باتجربه

به جای مگه مشكل داری؟ ; بگوییم: مگه مسئله ای داری؟

به جای فقیر هستم ; بگوییم: ثروت كمی دارم

به جای بد نیستم ; بگوییم: خوب هستم

به جای به درد من نمی خورد; بگوییم : مناسب من نیست

به جای مشكل دارم ; بگوییم : مسئله دارم

به جای جانم به لبم رسید ; بگوییم : چندان هم راحت نبود

به جای فراموش نكنی ; بگوییم : یادت باشه

به جای داد نزن ; بگوییم : آرام باش

به جای من مریض و غمگین نیستم ; بگوییم :

من سالم و با نشاط هستم

به جای غم آخرت باشد ; بگوییم: شما را در شادی ها ببینم

شماهم می توانید به این لیست مواردی رو اضافه كرده و برای

دیگران بفرستید. وقتی بعد از مدتی همدیگر را می بینیم, به جای

توجه كردن به نقاط ضعف همدیگرونام بردن از آنها مثل:

"چقدر چاق شدی؟" , "چقدر لاغر شدی؟" , "چقدر خسته به نظر

می آیی؟ " , "چرا موهات رو اینقدر كوتاه كردی؟ " , "

چراتوهمی؟" , "چرا رنگت پریده؟ " , "چرا تلفن نكردی؟ " , "

چرا حال منو نپرسیدی؟" و...

بهتر است بگوییم: " سلام به روی ماهت" , " چقدرخوشحال شدم

تو را دیدم " , و... عبارات دیگری كه نه تنها بیانگر نقاط ضعف

طرف مقابل نیست بلكه نوعی اعتماد به نفس را به مخاطبمان

القاء می كند. البته اگر اصراری نداشته باشیم كه حتما درباره ی

همدیگراظهارنظر كنیم, وگرنه می شود كه درباره ی موضوعات

مشترك, البته در محوریت مثبت باهم صحبت كنیم.
 

افکار منفی و جملات القایی

 

افکار منفی و جملات القایی

 
تفکرات منفی چه تفکراتی هستند؟ هر فکری که باعث بلاتکلیفی ناراحتی، بن بست، بی انگیزگی و اضطراب شود یک فکر منفی ست اگر افکار منفی را جدی بگیریم و ادامه دهیم میتواند خطرناک شوند.

این تفکرات باعث احساس ناخوشایند و بدنبال آن رفتارهای ناسازگار بیماریهای جسمی و روحی میگردند.

استرس یکی از پیامدهای افکار منفی است. تحت شرایط استرس مخ و قسمتهای زیرین آن دچار افزایش فعالیت شده و باعث ترشح هورمونهای آلدوسترون، آدرنالین، نوراپی نفرین میگردند. دراین حالت ما دچار کشیدگی عضلات، کند شدن و توقف هضم غذا، بالارفتن قند ، چربی و پروتئین خون و بالارفتن ضربان قلب میشویم از نشانه های روانی آن میتوان بی حوصلگی، بی میلی به زندگی و کار شنوایی، ضعیف فهم نادرست، اتلاف وقت، اضطراب و افسردگی، عصبانیت، خستگی و کمبود انرژی و خیلی دیگر از ناراحتی ها را نام برد.

اما نمونه هایی از تفکرات منفی :

زندگی برایم پوچ است، من موفق نمیشوم، من گناهکارم، خاطرات گذشته مرا اذیت میکند، مرا درک نمیکنند، خجالت میکشم، همه دروغ میگویند، از او بدم می آید، اگر موفق نشوم، اگر عزیزم بمیرد، اگر پول کم بیاورم اگر...

همه افراد دارای تفکر منفی هستند ولی نسبت به شرایط در یکی بیشتر در یکی کمتر. یکی آن را تغییر میدهد و یکی تسلیم آن میشود. بر طبق قانون جاذبه هر چه بکاری، همان را درو میکنی. هر انرژی از خود به عالم بفرستی بازتابش به خودت برمیگردد. وقتی هراسان و منفی هستیم احساس خوبی نداریم، همان چیزهایی که از آن گریزانیم به سویمان می آید و اگر گرایش ما مثبت باشد موقعیت مثبت و خوشایندی را به سمت خود جذب میکنیم.

حال که از افکار منفی و اثرات ناخوشایند آن آگاهی یافتیم باید درصدد جایگزینی آن با افکار مثبت برآییم. مثبت فکر کردن ذاتی نیست شیوه ای یادگرفتنی ست، نباید با فکر منفی جنگید یا حذف کرد بلکه باید در ازای آن یک جمله مثبت بیان کرد. البته اگر هر چه زودتر جلوی افکار منفی را بگیریم راحت تر میتوانیم آن را بی اثر سازیم و اگر طولانی شود و ریشه دار گردد قطع آن سخت تر خواهد شد: مانند ریشه کن کردن یک جوانه کوچک در مقایسه با درخت ریشه دار.

افکار منفی از کودکی با ما بودند و به مرور زمان در ما نهادینه شدند، حال باید تفکرات مثبت را جایگزین کنیم. انتظار نداشته باشید یک شبه یا یک هفته ای مثبت نگر شوید! برای اینکه ملکه ذهنتان شود و شما ناخودآگاه مثبت فکر کنید نیاز به زمان داریم و با آگاهی تلاش و پشتکار میتوان زمان نتیجه گیری را به حداقل رساند.

برای ایجاد تفکر مثبت راههای زیادی وجود دارد از قبیل تمرکز بر مثبت ها، حضور در مکانها و موقعیت های مثبت، مراقبه، نرمش های مداوم، یادآوری خاطرات مثبت و شاد، تنفس صحیح و عمیق، استفاده از جملات تاکیدی یا القایی . البته برای زودتر و بهتر به نتیجه رسیدن بهتر است با یک برنامه ریزی شما همه این موارد یا بیشتر آن را انجام دهید.

من در اینجا به شرح جملات القایی و طرز استفاده از آن می پردازم:

جملات تاکیدی یا عبارات القایی جملاتی هستند کوتاه، ساده، مثبت که با خود انرژی بهمراه دارند و در بهبود و رفع شرایط ناراحت کننده و منفی موثر هستند این جملات جایگزین جملات منفی که تا به حال بکار میبردیم میشوند. ابتدا باید حالات منفی خود را بشناسید و از آن آکاه باشید سپس جمله القایی مقابل آن را بگویید.

 
در قسمت قبل در مورد تفکرات منفی و اینکه به چه نوع تفکراتی اطلاق میشه, قانون جاذبه و جایگزینی افکار مثبت بجای منفی صحبت کردیم و اینکه یکی از راههای ایجاد تفکر مثبت، استفاده از جملات تاکیدی است. جملاتی ساده کوتاه و مثبت.

و اما چگونگی استفاده از این جملات:

تاثیرگذارترین حالت استفاده از جملات تاکیدی, هنگام مراقبه هست ولی در حالتهای عادی و روزمره هم میتوان از آن استفاده کرد. ابتدا باید از حالات و تفکرات منفی خود آگاه باشید سپس در ازای آن یک جمله مثبت بگویید. مثلآ در مقابل احساس گناه کردن و اینکه من گناهکارم میتوانید بگویید درهای بخشش خداوند باز است خدا توبه کنندگان را دوست دارد مهم این است که از اشتباهم درس بگیرم.

در هنگام بیان جمله تاکیدی باید به آن اعتماد کنید, آن را باور داشته باشید و این احساس را در خود رشد دهید. آنها را طوطی وار تکرار نکنید بلکه با احساس و ایمان کامل و بدون شک بیان کنید تا سریعتر و بهتر تاثیر خود را نشان دهد.

میتوانید این جملات را خودتان بسازید یا از بین صدها جملات تاکیدی دیگر انتخاب کنید. جملات باید ساده و کوتاه و مثبت باشند و در شما احساس قدرت و خوشایندی را بوجود آورند. به هنگام بیان و تکرار جملات بخاطر داشته باشید شما در حال ایجاد یک موقعیت تازه هستید, نه تغییر و اصلاح آنچه وجود دارد. نباید فکر منفی را حذف یا انکار کنید و با آن بجنگید بلکه باید تفکری مثبت و قوی برای ساختن یک زندگی پر از آرامش و شاد در خود ایجاد کنید.

برای شروع میتوانید یک یا دو جمله انتخاب کرده:

1- آن را بر روی یک تکه کاغذ با مداد رنگی یا ماژیک بنویسید و در جاهایی که چشمتان بیشتر به آنجا میفتد بچسبانید مثل آیینه اتاق, آیینه دستشویی, در یخچال, کنار تلویزیون و جایی که شب هنگام خواب و روز هنگام بیدار شدن, اول چشمتان به آن بیفتد و تکرار کنید.

2- همچنین میتوانید بر روی یک تکه مقوا یا کارت بنویسید در جیب بگذارید و زمانی که بیرون از منزل هستید با آن همراه باشید و تکرار کنید.

3- با انرژی و لبخند آنها را بیان کنید.

4- یک تا سه جمله را انتخاب کرده, هنگام شب در رختخواب 30 بار آن را تکرار کنید (با احساس و باوری قلبی). مثلآ بگویید هیچ کس ار آینده خبر ندارد شاید فردا بهترین روز زندگی من باشد.

5- به چشمان خود در آیینه نگاه کنید و جملات را به خود بگویید.

6- در طول روز نفسهای عمیق و شکمی بکشید مخصوصاً وقتی که در یک حالت منفی قرار دارید. تا آنجا که میتوانید دم بگیرید تا آنجا که میتوانید نگه دارید و تا آنجا که میتوانید بازدم انجام داده و هوای ریه را خارج کنید این کار را 5 الی 7 بار در روز تکرار کنید. تنفس عمیق و صحیح حالت استرس و منفی را در شما کم میکند.

میتوانید یک جدول بکشید که روز و تاریخ و ساعت داشته باشد کارهای روزمره و تمریناتی که باعث کاهش تفکر منفی میشود را در آن بیاورید. مثلاً انجام حرکات کششی در فلان ساعت, تکرار جملات تاکیدی, فلان ذکر یا عبادت... با خود عهد ببندید که دیگر از جملات منفی استفاده نکنید و جمله مثبت آن را بیان کنید به خود متعهد شوید که قوانین جدولتان را مو به مو رعایت کرده و انجام دهید. از خداوند، آن منبع قدرت لایتناهی، مدد جویید و مطمئن باشید که او همواره یاور شماست ولی خداوند در قرآن فرموده: من سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهم داد مگر اینکه خود آن قوم بخواهد. پس سرنوشت شما در دستان شما و قدرت خداوند است.

من تعدادی از جملات تاکیدی را برایتان مینویسم. این جملات زیادند و بیش از این شاید از حوصله سایت خارج باشد:

من میخواهم زندگی جدید و پر قدرتی را شروع کنم.

آرامش, شادمانی, شجاعت و اعتماد به نفس در من, هر روز بیشتر و بیشتر می شود.

غمگینی مانند شادمانی یک انتخاب ذهنی ست و من همواره شادمانی را انتخاب میکنم.

نسبت به خودم احساسی نیکو و دلپذیر دارم.

به اندازه کافی کار میکنم به اندازه کافی دارم و همینطور که هستم, عالی و کامل و تمام عیارم.

همیشه آنچه را که نیاز دارم دریافت میکنم.

عشق و محبت مورد نیازم را از درون خودم دریافت میکنم.

هیچ چیز از من گرفته نمیشود مگر اینکه چیز بهتری جانشین آن شود.

همین حالا و دقیقآ برای همین وجودی که هستم لیاقت دریافت عشق و محبت را دارم.

همه موقعیتهای مناسب و عالی را به سمت خودم میکشانم.

به همه دورانهای زندگیم عشق می ورزم.

فراوانی مالی آسان و بی تلاش در زندگیم متجلی میشود.

من روز به روز از هر جهت بهتر و بهتر می شوم.

خداوند قادر و متعال بهترین حامی و نگهبان من در شرایط سخت است.

و صدها جمله دیگر...

امیدوارم قلابهای منفی رو از خودتون جدا کنید و مطمئن باشید که میتونید؛ چون انسانید و قدرتی خداگونه دارید.

 

http://www.1doost.com/Post-8807.htm

روان شـنـاسـی و زبان دســت ها


روان شـنـاسـی و زبان دســت ها

 

این دست ها عضو عجیبی اند چرا که زبانی دارند که می توانند به شما بگویند طرف مقابلتان به شما چه می گوید یا حتی این جمله که نمی گوید و پنهانش کرده چیست؟

▪ دست های مشت، دست های باز: دست هایی که گویی در آنها فنجان قرار دارد. (مشت های نیمه باز) سمبلی از ظرافت و حساسیت و عقیده ضعیف و شکننده و بخشندگی است. اگر محکم و مثل مشت باشد نشا ن دهنده ماده گرایی، مالکیت و آزمندی است. اگر دست ها در هم باشند نشان دهنده راحتی دست و اگر در هم فشرده باشند نشان دهنده استرس و اضطراب است. فشردن دست ها در هم به معنی جلوگیری و مانع شدن هم هست. وقتی شخصی عصبانی است نشان دهنده جلوگیری از برخورد کردن است. وقتی یک دست مشت شده و دست دیگر آن را به عقب نگه می دارد نشان دهنده این است که شخص مانع خود می شود که به دیگری ضربه بزند. وقتی کسی دروغ می گوید سعی می کند با این حالت دست هایش را کنترل کند.

▪ دست های کنترل گر: وقتی کف دست را به به سمت پایین حرکت می دهیم، یک حرکت آمرانه است که مثلا از کسی می خواهیم انجام کاری را متوقف کند یا از او می خواهیم آرام باشد. وقتی کف دست را روبه رو نگه می داریم به این معنی است که نزدیک تر نیا.

▪ دست های غالب، دست های مهربان: وقتی دستمان را بالا می بریم و محکم نگه می داریم و با دست دیگر فرد را در آغوش می گیریم یعنی اینکه من می گویم وقت رفتن است. (غلبه و تسلط) وقتی دستمان را با سرعت و مستمر تکان می دهیم، نشان دهنده علاقه و مهربانی است. وقتی دستمان را شل و خیلی کوتاه و سرد تکان می دهیم نشان دهنده فرمانبرداری و تسلیم است.

▪ دست های پرخاشگر: با کناره دست مثل چاقو عمل کردن و هوان را بریدن مثل حرکت کاراته، با کناره کف دست و به سمت پایین ضربه زدن یعنی بازداشتن دیگران از کاری. این عمل می تواند نشان دهنده پرخاش در بحث ها باشد.

▪ مشتی برای دعوا یا پیروزی: مشت پرت کردن به طرف یکی می تواند به معنی تعرض به او باشد یا دعوت به دعوا. مشت را به سمت بالا بردن و ضربه زدن به هوا به معنی پیروزمندی است.

▪ دست های پوشاننده: وقتی نخواهیم چیزی را بشنویم گوشمان را می گیریم وقتی نمی خواهیم ببینیم جلوی چشمان را می گیریم و وقتی می خواهیم حرفی بزنیم ولی مانعی وجود دارد جلوی دهانمان را می گیریم. وقتی موقع حرف زدن جلوی دهان را بگیریم به معنی دروغ گفتن می تواند باشد همچنین به معنی این است که از حرفمان مطمئن نیستیم. وقتی با دست روی قلبمان را می گیریم ممکن است نشان دهنده حمله قلبی باشد. گاهی با یک دست، دست دیگرمان را که مشت شده و تحت هیجان است را می پوشانیم.

▪ دست های رو: دست باز و کشیده شده به سمت جلو به این معنی است که می خواهیم چیزی را به کسی بدهیم. یا نشان دهنده این است که چیزی برای مخفی کردن نداشته اید و شما همین هستید که نشان داده اید.

▪ دست های درخواست گر: اگر کف دست بالا باشد و دست را جلو ببریم. به معنی طلب کردن صدقه است. اگر دست را ۴۵ درجه باز کنیم و کف دست به سمت بالا باشد و سپس دستمان را به طرف جلو بکشیم یعنی از شخصی می خواهیم جلوتر بیاید. اگر کف دستمان را به هم بچسبانیم، شبیه دعا کردن مسیحی ها و جلو ببریم یعنی از کسی خواهش می کنیم که به ما صدمه نزد.

▪ دست های بهم ساییده: به این معنی است که فرد از چیزی خوشحال است. اگر ساییدن به آهستگی و همراه با فکر کردن و لبخند باشد، به این معنی است که فرد در فکر حیله ای است و از سود آن خوشحال است. ساییدن صورت و مشخصا چانه به معنی فکر کردن سنجیده و تصمیم گیری است. وقتی قسمتی از بدن جراحت دیده است یا اینکه تحت تنش است.

▪ دست های متفکر: وقتی انگشت ها مثل مناره به هم پرس می شوند ممکن است بعضی از انگشت ها درون هم پیچیده و بعضی از آنها به شکل مناره به هم متصل باشند. به معنی فکر کردن سنجیدن و تصمیم گرفتن است. گوش دادن به صحبت های دیگری و فکر کردن به آنها. اگر انگشت میانی به سر تکیه داده شود یا اینکه به دهان برود یعنی دارم فکر می کنم و آمادگی صحبت کردن را ندارم.

▪ دست های پیشتیبان: وقتی دست را تکیه گاه و پشتیبان سر قرار می دهیم و سر را به آن تکیه می دهیم و آرنج ها روی میز است، نشان دهنده این است که شخص خوابش می آید یا وقتی دست خیلی به آرامی سر را نگه داشته است و با انگشت ها چانه را لمس می کنیم و به فرد روبه رو نگاه می کنیم به این معنی است که به صورت من نگاه کن آیا زیبا نیست؟ و حالتی اغواکننده است. همچنین اگر سر به دست تکیه داده باشد یعنی شخص کسل تر است. اگر شخص به موضوع علاقه مند باشد سرش را کمتر تکیه می دهد.

▪ دست های پنهان: دست به معنی ارتباط برقرارکردن است و پنهان کردن آن نشان دهنده عدم علاقه به ارتباط و همکاری است. همچنین نشان دهنده این است که شخص نمی خواهد حرف بزند چون می خواهد گوش دهد. همچنین می تواند نشان دهنده احساس آرامش و اینکه نیازی به حرف زدن نیست باشد.

▪ دست های نوازش گر: لمس کردن می تواند تایید کردن خود باشد یعنی من اینجا هستم من واقعی هستم و من خوبم و این حالتی است به معنی کاهش دادن نگرانی ها از دنیای بیرونی و دنیای درون. در لحظات احساسی مثل نوازش کردن فرزند هم به معنی مهربانی و عشق است. می تواند به معنی تنبیه هم باشد مثل سیلی زدن. یا به معنی اثبات دوستی وقتی شانه های کسی را لمس می کنیم یعنی به او قدرت و اختیار می دهیم و وقتی بازوی او را لمس می کنیم یعنی با او احساس همدردی می کنیم.

▪ دست های پرستش گر: وقتی دست به لباس خود می کشیم یعنی اینکه خودمان را جذاب تر می کنیم علامت می فرستیم که «آیا من زیبا نیستم؟» و همچنین یعنی مرا دوست داشته باش. وقتی با انگشت مثلا ذره ای را از روی لباس فردی پرت می کنیم به معنی عدم تایید اوست.

   ترجمه: سحر حبیبی
منبع: ریدرز دایجست

آموزش فن بیان

 

آموزش فن بیان

جلسه چهاردم :آموزش فن بیانبهداشت صدا و تارهاي صوتي گوينده � شامل حذف موارد نادرست استفاده كردن از صدا، بهداشت غذايي، حفظ رطوبت حنجره، رعايت سلامت جسماني و روحي و .... مي باشد كه براي داشتن يك صداي سالم و طبيعي ضروري هستند. بهداشت صوتي براي گويندگان، امري حياتي است. براي داشتن يك صداي سالم و طبيعي بايد اين اصول را رعايت كنيم: 1-� حذف موارد استفاده نادرست از صدا: مواردي وجود دارند كه اگر در افراد به صورت عادت درآيند و جزو رفتارهاي روزمره گردند باعث مي شود حنجره و تارهاي صوتي آسيب ببيند و فرد دچار اختلال صدا گردد. دستور العمل هاي متخصص گوش، گلو و گفتار درمان براي جلوگيري از اختلال در حنجره و تارهاي صوتي: � پرهيز از فرياد زدن و جيغ زدن � سرفه و گلو پاك كردن فقط در صورت ضرورت و به صورت ملايم انجام شود � پرهيز از بلند خنديدن � خودداري از تقليد صدا � پرهيز از صحبت ناگهاني و با فشار � صحبت كردن با بلندگو، زير و بمي و سرعت معمول و طبيعي � صدا سازي به آرامي و بدون تلاش و فشار انجام شود (به راحتي صحبت شود) � در هنگام سخن گفتن يا گويندگي، سرتان را راست نگهداريد و عضلات صورت، گلو، گردن و شانه را سفت نكنيد � سعي كنيد سرتان را هنگام حرف زدن براي مدت طولاني به يك طرف خم نكنيد. اين حالت گاهي اوقات، هنگام صحبت با تلفن ديده مي شود � از ورزش هاي پر سر و صدا بپرهيزيد � در صورت وجود هر گونه مشكل در صداي خود، از سخنراني و گويندگي درازمدت بپرهيزيد. ���موقع بلندكردن وسايل سنگين صحبت نكنيد ��� موقع سرماخوردگي، زياد صحبت نكنيد ���قبل از آموزش حرفه اي صدا، از صداي خود به طور حرفه اي استفاده نكنيد �� با آب دهان، گلو را مرطوب نگهداريد. � 2-�� بهداشت غذايي: برخي از مواد غذايي بر سيستم صوتي اثر منفي مي گذارند. اين مواد غذايي با ايجاد حساسيت در فرد و يا آسيب مستقيم بر تارهاي صوتي وي، باعث ايجاد اختلال صدا مي شوند. از بين اين مواد، برخي از آن ها آسيب هاي جدي به صدا وارد مي كنند و برخي نيز خفيف تر هستند. �اين دستورالعمل ها را جدي بگيريد: ��در مصرف مواد محرك مانند ادويه ها احتياط كنيد ��� از مصرف الكل و هر گونه دخانيات پرهيز كنيد ��� از مصرف مواد اسيدي مانند سركه خودداري نماييد ��مصرف غذاهاي سرخ كرده را محدود كنيد �� اگر حساسيت داريد از مواد غذايي آلرژي زا پرهيز كنيد ��در مصرف مواد غذايي چرب محتاط باشيد (بياموزيم و بياموزانيم كه چرب كردن غذا، احترام به مهمان نيست و خيانت به او است.) ��از خوردن مواد بسيار شيرين بپرهيزيد �� از خوردني هايي مثل چپس و پفك پرهيز كنيد �� در مصرف موادي مثل قهوه و چاي غليظ و نوشابه هاي گازدار كه رطوبت راه هاي هوايي را كم مي كنند محتاط باشيد. ��مايعات خيلي گرم و خيلي سرد مصرف نكنيد � 3-�� حفظ رطوبت كافي در حنجره � رطوبت در ناحيه حنجره، بسيار مهم است. اين رطوبت باعث مي شود كه دستگاه صوتي انسان، نرمتر كار كند و كمتر آسيب ببيند. هر فرد، به ويژه كساني كه به طور حرفه اي از صداي خود استفاده مي كنند بايد سعي داشته باشند كه آب مورد نياز بدن خود را كه به طور متوسط حدود دو ليتر (8 ليوان معمولي) در روز است تامين نمايند. همچنين آب ميوه و چند قطره آب ليمو براي اين هدف مفيد است. � 4-�� سلامت جسمي و روحي � استفاده كنندگان حرفه اي از صدا بايد زندگي آرامي داشته باشند. عدم تعادل روحي و شخصيتي بر صدا اثر مي گذارد. �لذا مواردي براي حفظ سلامت جسمي و روحي توصيه مي شود: ��حفظ سلامت و ورزش منظم و كنترل وزن �� پرهيز از حضور در محل هاي پر گرد و خاك و دودآلود ��پوشش كافي در سردما �� هر گونه گرفتگي بيش از 2 هفته، جدي گرفته شود و به دكتر مراجعه شود ��به طور متوسط 8-7 ساعت استراحت در 24 ساعت ��اگر نفخ و برگشت اسيد معده به دهان داريد به اين موارد توجه كنيد: 1.�� غذا را با حجم كمتر و وعده هاي بيشتر مصرف كنيد 2.���سه ساعت بعد از خوردن غذا بخوابيد 3.�� سر را براي خواب 25-15 سانتي متر بالاتر قراردهيد 4.� چربي كمتر استفاده نماييد �� رعايت بهداشت دهان و دندان � رطوبت فضاي زندگي و كار را حفظ كنيد .�هر چند وقت يكبار به ويژه اگر گوينده هستيد. نزد متخصص گوش و گلو يا گفتار برويد تا شما را معاينه كند ��دوران قاعدگي در خواندن و گفتار زنان اثر دارد (قرص هاي ضد بارداري و همين طور بارداري نيز بر روي صدا تغييرات منفي ايجاد مي كند) ��در دوران بلوغ، پسران و دختراني كه تغييراتي را در صداي خود احساس مي كنند، بايد از استفاده بيش از حد صداي خود بپرهيزند زيرا مي تواند باعث آسيب شود �� قبل از اجراي برنامه، از پرخوري پرهيز كنيد زيرا پري معده، بر تنفس و ديافراگم اثر منفي مي گذارد �� تمرينات رهايي بخش يا ريلكسيشن به آرامش فرد و تارهاي صوتي او كمك مي كند � استحمام به ويژه قبل از اجرا، مي تواند نشاط و شادابي را به شخص بر گرداند. البته قرار گرفتن بيش از حد در آب گرم مي تواند نتيجه معكوس داشته باشد. جلسه سیزدهم : آموزش فن بیانتكنيك هاي تند خواني با بكار بستن نكات زير مهارت تند خواني را در خود تقويت كنيد: ۱- مكثــها و توقف هاي چشمان خود را حين مطالعه سطور كــاهش دهيد. اين همان تمركزهاي لحظه اي بروي حروف و واژه ها اسـت. مـا� هنگام خواندن هر يك از سطرهاي يك مـتـن چشمان خود را بصورت جهشي بسمت جلو حركت مي دهيم اكنون هر ميزان كه ما اين� كثـها و جهشــها را كـاهش دهيـم سـرعـت خـوانــدنمان نيز افزايش مي يابد. تـــعداد اين توقفها معمولا در افراد كندخوان به ۷ بار در هر سطر ميرسد اما شما ميتوانيد اين تعداد مكث را به ۳ بار در هر سطر كاهش دهيد. نكته:هنگام مطالعه چشمان خود را در طول سطور حركت دهيد و نه سر خود را. نكته: براي كاهش مكث ها و توقفها ميبايست حوزه ديد خود را افزايش دهيد. براي اين منظور شما بايد سعي كنيد تا تصاوير واقع در گوشه چشمان خود را بدون اينكه بطور مستقيم به آنها نگاه كنيد،ببينيد. نكته:اجازه ندهيد حين مطالعه ديدتان دچار سرگرداني گردد. ۲- واژه ها را گروه بندي كنيد. ما ديگر آموخته ايم كه چگونه حروف را با يكديگر تركيب كرده و كلمات را خوانده و درك كنيم. اكنون بايد بياموزيم كه دسته اي از كلمات را با يكديگر تركيب كرده و يك جمله� را در آن واحد بخوانيم. و در قدم بعدي بايد بياموزيم كه چگونه جملات را دسته بندي كرده و مفهوم كلي يك پاراگراف را استخراج كنيم. نكته: ثابت شده كه دسته بندي واژه ها قوه ادراك و فهم را افزايش ميدهد. بطور كلي مفهوم را آسانتر ميتوان از يك دسته واژه استخراج كرد تا از كلمات منفرد و حتي حروف تك. ۳- هيچگاه به عقب باز نگرديد. اغلب افراد عادت كرده اند هنگام مطالعه به عقب بازگشته و واژه ها و يا قسمتهايي از متن را كه بدرستي متوجه نشده اند را بازخواني كنند. اين كار فقط از سرعت خواندن شما ميكاهد. شما ميتوانيد با مطالعه تكميلي قسمتهايي كه بدرستي متوجه نشده ايد را� درك كنيد. شايد با خودتان بگوييد كه اين بازخواني مجدد هم زمانبر است. اما بازگشت� مكرر به عقب براي بازخواني قسمتهاي درك نشده به مراتب وقت گيرتر از مطالعه مجدد يك مطلب به روش تند خواني ست. ۴- هدفمند مطالعه كنيد. هدف خود را از مطالعه هر مطلبي از پيش تعيين كنيد. كه چه نوع اطلاعاتي را ميخواهيد كسب كنيد. اين كار سبب ميگردد تا شما اطلاعات غير ضروري و حاشيه اي را� در فرايند مطالعه حذف كنيد. ۵- فقط كلمات و مفاهيم كليدي را مطالعه كنيد. ما براي نگاشتن مطالب ناگزيريم پاره اي دستورات نوشتاري و ساختار صحيح جملات را� رعايت كنيم. اما هنگام خواندن نه.۴۰ تا ۶۰ درصد كل يك متن از واژه ها و حروف بي اهميت و غير ضروري (البته براي درك آن) تشكيل يافته است. مانند حروف ربط مانند”و” و� “يا”. بياموزيد تنها اسمها و افعال را بخوانيد. نكات و مفاهيم اصلي يك پاراگراف را يافته و آن را در ذهن بسپاريد و جزئيات خارج از موضوع اصلي را حذف كنيد. ۶- با صداي بلند مطالعه نكنيد. سرعت ادا كردن و صحبت كردن بسيار كمتر از ظرفيت يادگيري و مطالعه شماست. در فرايند مطالعه ميبايست فقط چشمها و مغز درگير باشند. سرعت قوه بينايي شما بسيار بيشتر از سرعت تكلم شماست. بنابراين از تلفظ حروف و واژه ها حين مطالعه خودداري كنيد. اما مسئله اصوات به همين جا ختم نيمشود. ما حين خواندن� در ذهن خود نيز اصوات مرتبط با حروف و واژه ها را بيان ميكنيم. اين همان نداي درون شماست زماني كه به اصطلاح در دلتان مطلبي را ميخوانيد. يعني ما پس از ديدن يك كلمه صبر ميكنيم تا صداي مرتبط با آن كلمه (تلفظ) در ذهنمان كامل شود سپس به سراغ� كلمه بعدي ميرويم. اين عادت نيز سرعت مطالعه شما را كاهش ميدهد. به ياد داشته باشيد كه حذف� كامل اين صداها در مغز و ذهن غير ممكن است اما ميتوان آنها را به حداقل رساند. ۷- در محيط مطالعه�خود هر عاملي كه موجب پرت شدن حواس شما ميگردد را حذف كنيد. ۸- هر ميزان كه شما با واژگان و اصطلاحات يك زبان آشنا تر� و مانوس تر باشيد درك بهتري نيز از متون نگاشته شده به آن زبان خواهيد داشت. بنابراين تا ميتوانيد واژه و اصطلاح جديد بياموزيد. ۹- تمرين كنيد، تمرين كنيد. تا ميتوانيد تند خواني را تمرين كنيد. تند خواني نيز همچون ساير مهارتها نياز به ممارست دارد. ۱۰- تمركز خود را حين مطالعه حفظ كنيد. بدين مفهوم كه در حين خواندن مطلبي در آن واحد به چيز ديگري فكر نكنيد. جلسه دوازدهم : آموزش فن بیانچگونه درهنگام سخنراني بر اضطراب و نگراني خود فايق آييم و� بر آن غالب شويم : درشروع سخنراني آن چه كه شما با وضعيت خود نشان مي دهيد بيانگر مفهوم مهمي است كه آيا شما احساس راحتي داريد يا نگران هستيد. براي كنترل عرق نكردن وسرخ نشدن بدون نياز به دارو، مواد مخدر و ... راه هاي مختلفي وجود دارد كه به شرح� ذيل� مي باشد: � 1-��� لباس گشاد بپوشيد وقتي شمالباس تنگ برتن داريد شماشروع به عرق كردن مي كنيد شما حتي احساس ناخوشايند بيشتري مي كنيد بنا به دلايل مختلفي اولا لباس ها ممكن است حرارت شما را بالا ببرند. ثانيا وقتي كه عرق مي كنيد باعث مي شود لباس به بدن شما بچسبد واحساس ناخوشايندي بيشترملموس شود. سوم وقتي كه شما لباس تنگ برتن داريد ، نشانه هاي عرق درزير بغل تان سريع مشهود مي شود وباعث مي شود ميزان ناخوشايندي افزايش يابد. پوشيدن لباس آستين كوتاه جريان خنكي دربدن را افزوني مي بخشد � 2-��� استفاده از ضد عرق ورفع كننده ي بوي نامطبوع : استفاده از دفع كننده هاي بو ممكن است احمقانه به نظر برسد اما هميشه برا ي عرق كردن زود هنگام آماده باشد. سعي كنيد به انواع مختلف �و ابزار مختلف مانع عرق كردن خود شويد. � 3-��� نوشيدن آب فراوان خيلي مهم است كه درهنگام سخنراني آب بدنتان كم نشود مخصوصا اگر شماخيلي عرق مي كنيد. ازدست دادن آب بدن باعث افزايش استرس و پايين آوردن �كارآيي حافظه مي شود ودرتعيين درستي لغات دچارمشكل مي شويد. نوشيدن آب فراوان قبل ازسخنراني خيلي موثر مي باشد وهمين طور بايستي قبل از آن مراقب دستشويي رفتن هم بود. پزشكان معتقدند كه اگر ادرار شما زرد روشن بود ، آن بدين معني است كه شما به نوشيدن مايعات فراوان احتياج داريد. � 4-��� در ابتدا كمي تمرين فيزيكي كنيد. مي دانيم كه كمي تمرين فيزيكي باعث عرق ناگهاني دربدن مي شود وآن چيزي است كه شما از آن اجتناب داريد به هرحال اضطراب ونگراني همچنين عرق كردن شما به دليل سبك شدن ممكن است كاهش يابد برهمين خاطراگركمي ورزش قبل ازسخنراني انجام دهيد خيلي بهتراست . شما ممكن است كمي پياده روي نماييد يا با صداي بلند بالا پايين بپريد ويا مشتتان را به هواپرتاپ كنيد .همچنين مي توانيد صداي اسب درآوريد، يعني نفس عميقي بكشيد وازبين لبهايتان مثل آنچه اسب انجام مي دهد لبهايتان را بلرزانيد.آن باعث مي شود لب هايتان آرام وبشاش شود وناراحتي ازشما رخت بندد،سخنراني را با لبخند شروع كنيد كه باعث آرامش زياد مي شود .حد و روش خاصي را نمي توان براي ممارست وتمرين آرامبخش قبل از سخنراني تعيين نمود. به هرحال شما يكي از موارد را براي آرام كردن خودتان قبل ازسخنراني پيدا خواهيد كرد. وقتي كه شما آرام هستيد كمترعرق مي كنيد، سرخ مي شويد و يا احساس نگراني خواهيد كرد.نكته ي مهمي كه بايستي بدانيد اين است كه اگر آدرنالين شما افزايش يافت خود راكنترل نماييد و در يك كلام ، ازنگراني هراسي نداشته باشيد. در 1001 نكته مجريگري نكاتي براي اماده شدن قبل ازسخنراني آورده شده كه مي توانيد رجوع كنيد. � 5-�� بدانيد كه عرق كردن آنقدر مهم نيست . سخنران هايي كه ازسخنراني نگران هستند انرژي زيادي را صرف مي كنند. خواه عرق نمايند، سرخ شوند ، لب هاي خشك داشته باشند ويا بلرزند وغيره .ياد داشته باشيد درآن روزعرق كردن شايد براي مخاطبين خيلي هم مهم نباشد حتي شايد آنها متوجه عرق كردن شما هم نشوند حتي اگر توجه هم كنند فرقي برايشان نمي كند.شما در جمع آنها نيستيد،� بنابراين اگر شما عرق نماييد زياد هم برايشان مهم نيست . سخنرانان مضطرب به طور منظم تنفس نمي كنند، بنابرين مغز پيامي دريافت مي دارد كه اكسيژن تازه به مغز نمي رسد، سپس بدن دچارافزايش آدرنالين مي گردد كه اثرات مخرب آن سرخ شدن ، سريع عرق نمودن ، لرزه واحساس ناتواني درسخنراني است .عمومي ترين روش تكنسين ها را كه مي توانم توصيه نمايم اين است كه سه تا نفس عميق بكشيد. � 6-� حركت هاي آرام در طول سخنراني فكر آدرنالين به عنوان يك منبع انرژي مطرح است ازآن بايستي استفاده نمود. حركت كنيم ! وزود حركت كنيم ! درجاي ثابت نايستيم ، تريبون را نگيريم وسعي درچسبيدن به آن نداشته باشيم . به يك طرفي حركت كنيد، پاهايتان را كمي حركت دهيد قدمي ويا دوقدم به سمت حاضرين برداريد يا به طرفين .اگرپشت تريبون راحت تريد پاهايتان را كمي حركت دهيد يا لگن يا باسنتان راپهلو به پهلو حركت دهيد.شما مي توانيد آدرنالين براي سخنراني تان استفاده نمايد صدايتان را بلند كنيد، كلامتان را با تاكيد فراوان بيان نمايد. با استفاده از آدرنالين مي توانيد ژست خود را افزايش دهيد، خنده ي خود را افزايش دهيد.اگر شما ازآدرنالين استفاده� مي كنيد عرق كردن زياد مهم نمي باشد. � آدرنالين: (در شرايط استرس، توليد سلول هاي ايمني نوع لنفوسيتT افزايش مي يابد ومقدار زيادي سم در بدن انسان جمع مي شود. توليد هورمون آدرنالين به دنبال استرس و شرايط ناموزون با بدن، افزايش مي يابد. توليد بيشتر آدرنالين به بدن كمك مي كند تا انرژي بيشتري براي مقابله با شرايط جديد داشته باشد. از طرفي توليد آدرنالين، ذخاير موادقندي را تخليه مي كند. افزايش ترشح هورمون هاي بدن، پاسخ طبيعي بدن ما به استرس است.)جلسه یازدهم : آموزش فن بیانتكنيك هاي سخنراني در جمع سخنراني در جمع براي اغلب افراد كار دشواري است.اگر مـي خـواهـيـد انـسـان موفـقي باشيد، بايد بر تكنيـكهـاي سخنراني تسلط پيدا نموده و يا حداقل هنگام صـحبـت در يك جمع احساس راحتي كنيد. منظور از يك جمع، 500 سهامـدار عـصـبـانـي در جـلسـات� آخر سال نيست، بلكه ميتواند از چند فروشنده، كارمـند و يا چند دوست در جشن تولد نيز تشكيل شود. سخنراني در جمع به اين معني است كه شما چندين شنونده داريد كه در اغلب اوقات به تـك تـك واژه هـايـي كه از�زبـان شمـا ادا ميشود، گوش ميدهند. به همين دليل اشتبـاه نـكـردن شما در حين صحبت حائز اهميت است. 1. آرام و ريلكس باشيد بـرخي از افـراد همين كه به صحبت كردن در جمع فكر ميكنند، دچار اضطراب و نـا آرامـي شده و هنگامي كه در مقام عمل شروع به سخنراني مي كنند،�خشكشان مـي زنــد، تپش قلبشان شديدتر ميشود، دستانشان شروع به لرزش ميكند و بصورتي گسسـتـه و لكنت وار شروع به صحبت مي نمايند. موضـوع مـهمي كـه بـايد بخاطر داشت باشيد اين است كه در شرايط مرگ و زندگي قرار نداشته�و�صرفا" در حال گقـتن چند كلمه حرف حساب ( و يا هر چيزي ديگري كه دوست داريد اسمش را بگذاريد )�به ديگران هستيد. چه دو نفر باشند چه 200 نفر، بايد بـه يـك طريق صحبت كنيد به اينصورت كه عصبي نشويد، روي موضوع مربوطه تمركز كنيد و كار را به اتمام برسانيد. 2. موضوع مورد بحث را بشناسيد معمولا ما زماني دچار اضطراب و نا آرامي مي شــويم كه كـاري�كـه در مـورد آن تـبـحر و شناختي نداريم، مجبور به انجامش مي گرديم. افـراد انـدكي داراي تبحر كامل در زمينه سخنراني در جمع مي باشند اما اغلب مي توانند در صورت داشتن آمادگـي منـاسـب، از عهده آن بخوبي برآيند. كليد اين آمادگي آشنا بودن و شناختـن دقيق مـوضـوع مــورد صحبت مي باشد. اگر شما يـك مديـر اجـرايـي در شـركت تـوليد نوشابه بوده و قصد سخنراني در مورد بازار رقابتي را داريد، بايد از همه ريزه كاريها و جزئيات شركتهاي ديگر توليد نوشابه همـانـنـد شركت خود آگاه باشيد. زماني را براي نت بـرداري و خـلاصـه سـازي ايـده هـاي خـود در قالب نوشتارهاي كوچك اختصاص دهيد.مرحله بعدي كار اين است كه آن قالبهاي كوچك را بخاطر سپرده و هنگام سخنراني آنها را بسـط و�گسترش دهيد. اگر جلسـه پرسش و پاسخ در ميـان است، سـعـي كنـيـد سـؤالات احتمالي و پاسخهاي آنها را از قبل مهيا و آماده نماييد. ۳. مخاطبين خود را بشناسيد اگر در مقابل مديران ارشد يك شركت در مورد راه كارهاي تجاري صحبت مي كنيد، بايـد نسبت به زمانيكه براي يك عده دانشجو كه ترم اول اقتصاد را مي گذرانند، روش بسيـار متفاوتي را در پيش بگيريد. بايد ميزان سطح معلومات مخاطبين خود را سنجيده و مطابق با آن صحبت كنيد. به هر حال آنها آماده اند تا سخنان شما را بشنوند بنابراين گفته هاي شما بايد برايشان قابل فهم باشد. 4. با محل سخنراني آشنا شويد اين يك نكته فراموش شده است، امـا شـمـا بـايـد بـا مـحلـي كـه قـرار اسـت در آنــجا به سخنراني بپردازيد، آشنا شويد. لازم است پيشاپيش به آنجا رفته و با امكـانات و محيط آن آشنا گرديد. سپس روي مسائل ديداري سخنراني خود كار كنيد تا مطـمـئـن شــويـد مطابق با آنچه كه در نظر گرفته ايد باشد. وارد شـدن بـه يـك سـالـن 20000 هـزار نـفـري نسبت به وارد شدن به يك كلاس درس 30 نفره نياز به�تمهيدات بسيار بيشتري دارد. يك روش خوب اين است كه در صندليهاي مختلفي كه قرار است حاظران بنشينند، قرار بگيريد تا چشم انداز مناسبتري از محل برگزاري بدست آورده و بتوانيد با همه شنودگان به يك نسبت ارتباط برقرار كنيد نه فقط با چند نفري كه در رديف جلو نشته اند. 5. موفقيت را مجسم كنيد اغلب افراد به اين دليل در سـخنـرانـي شـكست ميخورند كه تصور ميكنند صحبتهايشان اشـتباه و بـي معني است. آنچه كه در ذهن مي پرورانيد، همان نيز اتفاق خواهد افتاد. اگر خودتان را يك نادان تصور كنيد، همان نيز خواهيد شد. فكر عجز و ناتواني را�در خودتان قبل از شـروع صـحبـت نـابـود كنـيد.� سعي كنيد پيش از سخنراني مطالب را در ذهن خود مـرور نـمـاييد. چگونگي بيان موفقيت آميز موضوعات و نيز حركات خود را مـجسـم نـمايـيـد. تا رسيدن به مرحله يك ايراد يك سخراني كامل اين اعـمـال را تـكـرار كـنـيـد. بـعـد از آن تـنـها كـاري كـه لازم اسـت انجام دهيد، عملي كردن تجسمات خود خواهد بود. 6. كار نيكو كردن از پر كردن است مايكل جردن هم ممكن است وقتي براي اولين بار با توپ بسكتبال آشنا شد، 10 پرتاب اولش را در گل نكرد، اما با سخت كوشي و تمرينات بسيار، بـه بـهـتـريـن بسكتباليست دنيا مبدل شد. نكته اين است كه اگر بخواهيد سخنران بهتري شويد بايد تمرين كنيد. بصورت داوطلبانه هنگـام اوقـات بـيـكاري جـلوي دوسـتـانـتان قرار گرفته و�به جلوي جمع ايستادن عادت كنيد. بتدريج سعي كنيد به تعداد نفراتي كه در مقابلشان قرار گرفته ايد بيفزاييد و از افراد قويتر اسـتفـاده نـمايـيد. ايده ايـنكار اين است كه در شرايط غير واقعي كه اهميتي ندارد، متوجه اشتباهات و نقاط ضعف خود شويد. به اين ترتيب هنگامي كه روز موعود فرا ميرسد با اعتماد بنفسي كامل در مقابل جمع قرار گرفته و همـه چـيـز بـه خوبي پيش خواهد رفت. 7. روي پيغام تمركز كنيد هنگام سـخنـراني در يـك جـمـع زيـاد به حاضرين فكر نكنيد. به پيغام و نكاتي�كه بايد بـه ديگران منتقل كنيد تمركز نماييد. در نهايت دليل قرار گرفتـن شمـا پـشـت ميـكروفـن ايـن است كه مطلب مورد نظر خود را به شنـوندگـان بـفـهـمـانـيد. به اين ترتيب ديري نخواهد پاييد كه ديگر احساس ناآرامي و اضطراب نكرده و راحت تر تـوانـسـت بـا مـخاطبـيـن خود براي بحث و گفتگو ارتباط برقرار نماييد جلسه دهم : آموزش فن بیانحرفائ ممنوعه براي سخنرانانننننن و مجريان 12 نكته در مورد : مجريان و سخنوران حرفه اي چه نگويند؟ 1-? ازجملات منفي استفاده نكنيد . جملات را مثبت كنيد. از به كار بردن كلمات و الفاظي مثل خون – مرگ – قتل – غارت – غم – اندوه كه موج منفي ساطع مي كند خود داري نماييد. ? 2-? از سخنان عوام پسندانه استفاده نكنيد در همايشهاي علمي ،ادبي ،فرهنگي وهنري از بيان مسائل روزمره اقتصادي مثل قيمت گوشت ومرغ جدا بپرهيزيد چون شما نه كارشناس مسائل اقتصادي هستيد واين بيان،? برداشت هاي متفاوتي در تصور مخاطبان به وجود مي آورد و وجه تشابهي با همايش ندارد. ? 3- صفت كلمات فارسي را به صورت مونث به كار نبريد. درزبان فارسي مذكر ومونث نداريم واين مخصوص زبان هاي عربي، آلماني، انگليسي و....است . ما درفارسي" مرحومه مغفوره" نداريم – "فقيده سعيده" نداريم – "وزارت عاليه" نداريم – "بانوي مكرمه "اشتباه است . ? 4- از به كاربردن الفاظ? و تركيبات سخنراني منبري اجتناب كنيد. ? نگوييد" في الواقع" بگوييد " درواقع"? يا " درحقيقت" ? نگوييد" با النسبه" بگوييد "به نسبت" ? نگوييد "علي اي حال" بگوييد " به هر صورت "– " به هرجهت" ? نگوييد" لذا" بگوييد "بنابراين" نگوييد" علي قص هذا " بگوييد "به همين ترتيب" 5- از به كاربردن كلمات انگليسي والفاظ بيگانه كه جايگزين آن موجود است واسم خاص نيست برحذرباشيد. نگوييد "پانل تخصصي" بگوييد " نشست تخصصي" نگوييد" تايم ما رو به پايان است و باز نگوييد" زمان رو به پايان است" بگوييد "دراين? لحظه هاي پاياني / دقيقه هاي آخر ... اين روزها استفاده شكسته بسته زبان هاي بيگانه يك ضد ارزش تلقي مي گردد. ولي، به شيوايي صحبت كردن با زبان مادري شايسته ي تجليل است . ? 6 از لغات وتركيبات غلط مصطلح استفاده نكنيد. از كلمات فارسي با قواعد فارسي استفاده نماييد. بعضي از لغات وتركيبات غلط مصطلح است . شما به عنوان يك مجري حرفه اي ، دامنه ي لغات خود را براي يك بارتنظيم نماييد? تا كسي به شما تذكرادبياتي ندهد. ? مثلا گفتن جمله ي :" به رسم ادب ونزاكت تشويق بفرماييد." نزاكت در ادب فارسي وجود ندارد براي اينكه از تركيب عربي استفاده شده است درحالي كه ريشه ي عربي ندارد. عدالت وصداقت از عدل وصدق مي آيد. ولي يكي به ما بگويد ريشه ي نزاكت چيست ؟ ? 7- كلمات را با علامت غير فارسي " جمع نبنديد ، علامت جمع فارسي " آن " و" ها " است . مخاطبين – مسئولين – اساتيد? اشتباه است? بگوييد" مخاطبان – مسئولا ن – استادان " جمع الجمع اشتباه است.!!!! احوال جمع حال است و احوالات اشتباه است. امور جمع امر است و امورات اشتباه است. شرايط جمع شرط است و شرايتها اشتباه است.(شروط جمع مكسر است و اشكال ندارد)? ? اوقات جمع وقت است و اوقاتها اشتباه است. (وقت بخير كه زياد هم مصطلح شده است كاملاً در ادبيات فارسي اشتباه است) ? 8- ازبه كاربردن كلمه ي حضار وگرام و يا تركيب آنها به شدت برحذرباشيد . حضار جمع مكسرعربي است وبايد بگوييد حاضران و كلمه ي گرام كاملا اشتباه است وگرامي درست است . ? ? تركيبات صحيح بسازيد: نگوييد "ماه فروزان " اين تركيب اشتباه است بگوييد" ماه تابان ". براي تقديراز ديگران منصب وشغل آنها را با تركيبات زيبا همراه نماييد . مثلاً براي تقديراز يك منجم در همايش نجوم از اصطلاحات نجومي مثل اين استفاده نماييد. ستاره درخشان و ماه تابان آسمان علم نجوم ايران جناب ......................... ? 9- دايم نگوييد " وقت ما تنگ است " در مواقعي كه اززمان عقب هستيد مرتب درهر حضور نگوييد " وقت ما تنگ است " اين خود زمان براست وشما نفعي ازگفتن اين كلام نخواهيد برد جز اتلاف وقت . شما مجازيد تنها جملات خود را مجمل و مختصرنماييد. 10- ازتكرارمكررات و توضيح واضحات بپرهيزيد . مرتب نگوييد " درخدمت شما هستيم " .اصطلاحي كه اين روزها زياد از مجريان غير حرفه اي شنيده مي شود. اگر چيزي را نبايد مي گفتيد و گفتيد ، ديگر توضيح زيادي ندهيد و كار را از آن كه هست بد تر نكنيد. همين طور اشكالات و كوتاهي ديگران را به بهانه پوزش خواستن ، برجسته نكنيد. به طور مثال براي دير شروع شدن برنامه ، يك پوزش رسمي توسط مجري كافي است و لازم نيست تا انتهاي همايش آن را? تكرار كرد. 10- از سخنان القايي منفي بپرهيزيد: مرتب نگوييد يا تلقين نكنيد كه " مي دانم شما خسته شده ايد". نگوييد " مي دانم بعضي از شما بليط داريد". نگوييد " اشتباهات ما را ببخشيد". 11- دو بار سلام نگوييد. در شروع مراسم رسمي جواب سلام نطلبيد. اگر جواب سلام شما را ندادند كه معمولاً چنين است، از آن عبوركنيد. ? اين اشتباه محرز شماست اگرعدم جواب سلام جمع را با كنايه يا عباراتي خودماني? پررنگ نماييد ولو اينكه بعضي ها در دفعه? دوم جواب سلام شما را بدهند. بيش از يك بار به هيچ مقامي خيرمقدم عرض نكنيد (بعضي از افراد كنفرانس ها را با ضيافت شام خصوصي اشتباه مي گيرند. حتي سخنرانان? بعد از شما هم مجاز نيستند بجز ذكر سلام ،? عرض خير مقدم بگويند (دبير همايش مستثني است). ? اين مهم در مراسم رسمي به عهده مجري است. ? 12- هرگزنگوييد شما تقصيري نداريد و يا مشكلات تيم اجرايي را برجسته نكنيد . ? شما دعوت شده ايد تا عيب ونقص همايش را بگيريد نه اين كه مشكلات بوجود آمده را برجسته كنيد وتكراركنيد. مثلا اگر اسمي? اشتباه چاپ شده است نگوييد به من ليست اشتباه داده شده است . فقط مودبانه عذر خواهي نماييد و اسم درست را تكرار كنيد. جلسه نهم :آموزش فن بیانچند توصيه براي گويندگان و مجريان گاهي گمان مي‌رود همين اندازه كه گوينده و مجري بتوانند مخاطب را تسخير كنند، كافي است كه بگوييم آنها ارتباط‌گران خوبي هستند. اشتباه اينجاست كه ارتباط، به درستي تعريف نمي‌شود. ارتباط رسانه‌اي مفهومي دو جانبه دارد كه با واسطه رسانه شكل مي‌گيرد. ارتباط، ابزار هموار كردن درك متقابل ميان گوينده و مردم است و اين مهم نيازمند ظريف‌ترين و� شفاف‌ترين شيوه‌هاي كلامي و غير كلامي است. � گوينده و مجري ناآشنا به جاذبه‌هاي كلامي و رفتارهاي غيركلامي در برقرار كردن ارتباط موثر و پايدار ناتوان خواهند بود. شايد بتوان گفت مفهوم ارتباط به معناي تسخير مخاطب علاقه‌مند، ايجاد رغبت در بيننده يا شنونده براي دنبال كردن برنامه و اثرگذاري بر نگرش و رفتار اوست. � براي دستيابي به اين مهارت‌ها لازم است با دانش ارتباطات آشنا شد،نظريه‌هاي ارتباطي را آموخت و مخاطب را به خوبي شناخت تا در حين ارتباط به درك و شعور او توهين نشود. � اگر مجري يا گوينده، علم ارتباطات را نشناسد بي‌شك در جلوي دوربين، فردي مزاحم خواهد بود! قدرت جذب سريع مخاطب و شاد نگه داشتن روحيه او در عين جدي بودن از يك مجري يا گوينده؛ ارتباط گر خوبي خواهد ساخت. � گوينده و مجري هوشمند مراقب است كه در تله لودگي رفتار و جلف بازي‌ها و مهمل‌گويي‌ها نيفتد و اعتماد مردم را به خود جلب كند و براي رسانه نيز اعتبار كسب نمايد كه اين خود راز موفقيت رسانه‌هاي معتبر جهان است. براي تقويت گفتار و تامين پشتوانه سخن، لازم است گوينده و مجري با برنامه‌ريزي منظم، ساعتي از شبانه روز را به مطالعه كاربردي اختصاص دهد و مطالب گزيده را ثبت نمايد تا مجبور به تقليد از ديگران نشود و سخن خويش را عاريتي نكند! � مطالعه به گوينده تسلط گفتار مي‌بخشد. گويندگاني كه متني را در پشت ميكروفن يا جلوي دوربين مي‌خوانند در همان لحظات اول اثبات مي‌كنند كه پشتوانه مطالعه كاربردي دارند يا خير؟ � � غلط‌خواني، لرزش صدا، ترس از خواندن واژه‌هاي پيچيده و عبارت‌هاي نفيس، ناديده گرفتن كلمات اصلي و شتاب در اداي متن� ضعف گوينده را در محروم بودن از پشتوانه مطالعاتي لو مي‌دهد. � بر اثر مطالعه، مهارت مفهوم پردازي و نوگويي تقويت مي‌شود و دايره واژگان گوينده گسترش مي‌يابد؛ بايد دانست كه گوينده ثروتمند كسي است كه برخوردار از گنجينه واژگان باشد بنابراين اگر گفتار گوينده و مجري را سكوي اول يا اصل نخست تلقي كنيم، زماني كسي مي‌تواند به خود اجازه حرف زدن در راديو و تلويزيون را بدهد كه بخشي از متون گوناگون زبان فارسي را خوانده و مرارت مطالعه را بر خود هموار كرده باشد. � اصل ديگر يا اصل دوم در گويندگي و اجرا، مهارت برقراري ارتباط با مخاطب است؛ واقعا يك ارتباط گر خوب كيست؟ ارتباط چيست؟ ارتباط موثر چگونه ارتباطي است؟ چگونه به يك ارتباط پايدار با بيننده و شنونده برسيم؟ براي اين كه گوينده بر رفتار و نگرش مردم اثر بگذارد بايد از چه شيوه ارتباطي استفاده كند؟ � براي دستيابي به قدرت گفتار بايد مطالعه كرد؛ منظور از مطالعه، مطالعه كاربردي است نه ذوقي و سليقه‌اي. مطالعه ذوقي روشي شخصي براي تامين ذوق و سليقه فردي است و افراد بسياري اينگونه مطالعه مي‌كنند اما جالب است بدانيد كه در گفتار، ارتباط روزانه يا سخنراني توانا نيستند! مطالعه كاربردي به سيري از مطالعات اطلاق مي‌شود كه براي بيان رسانه‌اي استفاده مي‌گردند. چنين مطالعاتي پشتوانه كلامي گوينده و مجري به حساب مي‌آيند و سكويي مطمئن براي پرش و ماندگاري در ذهن مخاطب هستند. جلسه هشتم :آموزش فن بیانچگونه با ديگران صحبت كنيم ؟ همه مردم در تمام طول روز صحبت مي كنند. اما آيا آنها همگي مي دانند چگونه صحبت مي كنند و يا چطور بايد صحبت كنند؟ آيا هيچ پيش آمده بر اثر نوع صحبت طرف مقابل، منظور و سخن او را به گونه اي ديگر برداشت كنيد و پس از مدت ها، متوجه شويد كه اشتباه كرده ايد؟ آيا ربطي بين سخن گفتن و موفقيت و محبوبيت، مي بينيد؟ يك كارمند بخش تبليغات: صحبت كردن ارتباط مستقيمي با كار دارد. اينكه چه بگويم، چطور بگويم و يا به قول معروف از چه دري وارد شوم تا بتوانيم براي موقعيت كاري ام، به نتيجه اي دلخواه برسم. نوع صحبت، در كاري كه دارم بسيار مهم است. اينكه چگونه موارد لازم و ظريف را رعايت كنم يا لحن در هنگام گفتن يا خواندن مطلب، با توجه به نوع و تفاوت آنها چگونه باشد و خيلي نكات ديگري كه متاسفانه خيلي افراد از آنها كاملاً بي خبر و بي اطلاعند و فكر مي كنند كه خوب، گويندگي خيلي آسان است. به همين علت هم است كه گفتار خيلي ها در حال حاضر به دل ديگران نمي نشيند. يك كارمند آژانس مسكن: صحبت كردن انسان، نمونه بارز شخصت اوست. حال اين شخصيت ممكن است بنا به مقتضاي پيش آمده، متفاوت باشد. مثلاً خود من، از زماني كه در آژانس مسكن مشغول به كار شدم، فهميدم بايد نوع صحبت كردنم را كمي تغيير بدهم. چرا؟ براي آنكه بتوانم در دل مشتري رخنه كرده و با جذابيت كلمه و نفوذ كلام، به او نشان دهم كه آژانس درستي را براي يافتن ملك مورد نظر، انتخاب كرده است!! يك فروشنده: به نظر من حرف اول را در فروشندگي، زبان شيرين و به قول بعضي ها، چرب و نرم مي زند. آقا و خانم هم ندارد. شما بايد طوري با مشتري صحبت كنيد كه او دست خالي از مغازه بيرون نرود. پس مي بينيد كه صحبت كردن چقدر مهم است، حتي بارها در روزنامه ها خوانده ايم فلاني آن قدر زبان شيرين و چرب و نرمي داشت و آنقدر زيبا و در ظاهر منطقي صحبت مي كرد كه تمام اطرافيانش را شيفته خود مي كرد و در نهايت آنها را فريب مي داد تا به چيزهايي كه مي خواهد برسد! البته اين گونه افراد كه از هنر صحبت كردن در موارد منفي و رياكارانه بهره مي برند، افراد خوبي نيستند، چون به نظر من، هنر صحبت كردن هم از آن چيزهايي است كه بايد مقدس شمرده . ساعت هاي مديدي را صرف صحبت كردن، داستان سرايي، جر و بحث، تدريس و گاهي هم با خود حرف زدن مي كنيم! در عين حال ساخت و اداي جمله، لحن و صوت ما به هنگام سخن گفتن و نحوه بيان و چگونگي سخن گفتن را نيز مي توان از موارد مستقيم و مربوط به صحبت كردن دانست. چرا كه تمامي موارد ياد شده در جذب مخاطب يا مخاطبان ما نقش مهمي داشته و مي تواند قدرت ما را به عنوان معياري كاملاً واضح براي آنكه متوجه شويم ، مخاطب ما تمايل به ادامه صحبت دارد يا خير را مشخص نمايد. بايد گفت شناخت، ايجاد راه مناسب به اضافه انتخاب كلمات و جمله ها و همين طور نكاتي كه در سطور قبل قيد گرديد، همگي منتسب به علمي مي شود به نام علم زبان شناسي. علم زبان شناسي نظمي است كه براي درك طرز كار زبان، مورد استفاده قرار مي گيرد. ربط بين افراد از طريق صحبت دو طرفه ، ايجاد حفظ و يا از هم گسيخته مي شود و بدين ترتيب موجب مي گردد تا راه مطمئني براي درك چگونگي ايجاد، ماندگاري و يا گسسته شدن اين ربط، فراهم آيد. البته شاخه هايي از علم زبان شناسي بيشتر با تاريخ يا دستور زبان و يا آرايه هاي نمادي زبان مربوط مي شوند. اما شاخه هايي در علم زبان شناسي به جامعه شناسي زبان، تحليل، سخنراني و زبان شناسي انسان شناسانه اختصاص يافته كه بيشتر به اين توجه دارد كه مردم چگونه از زبان، در زندگي روزانه استفاده مي كنند و چگونه مردمي با فرهنگهاي متفاوت از زبان، آن هم به شيوه هاي گوناگون، بهره مي گيرند. به هر حال بايد اذعان داشت، علم زبان شناسي است كه مي تواند به بشر بياموزد چگونه مي توان زندگي را در اختيار گرفت و روابط با ديگران را چه در محل كار، يا ميهماني ها و مصاحبه ها و از همه مهمتر در بين خانواده، بهبود بخشيد. فكر كنيد در يك ميهماني نشسته ايد، ناگهان احساس تنهايي مي كنيد، از خود مي پرسيد، "مردم اين همه حرف مهم را از كجا مي آورند كه اين چنين ممتد با يكديگر صحبت مي كنند؟" پاسخ اين است كه حرف مهمي در كار نيست بلكه مردم سعي مي كنند موضوع مهمي براي صحبت پيدا كنند و بعد، درباره آن به گفت و گو بپردازند. گفت و گويي كه در واقع به واسطه آن نشان داده مي شود، افراد با يكديگر مرتبط اند. به عبارتي صحبت ميان افراد، از رابطه آنان سخن مي گويد. اجزاي قابل توجه اطلاعاتي كه به وسيله معاني كلمات منتقل مي شوند پيام و آنچه در باره روابط مخابره مي شوند، تلقي در قبال يكديگر و موقعيت و حرفي كه مي زنيم، فراپيام را تشكيل مي دهند. اين همان فراپيام است كه نسبت به آن واكنش شديد نشان مي دهيم. به عنوان مثال اگر كسي در حالي كه آرواره هايش را به هم فشرده و در حالي كه كلمات را با غضب و فشار از دهانش خارج مي كند به شما بگويد "من خشمگين نيستم" اين پيام را از او نمي پذيريد و به جاي آن فراپيام را از او قبول مي كنيد و نتيجه مي گيريد كه او خشمگين است. گفتن عباراتي نظير "تو اين را نگفتي اما طرز بيانت اين معنا را داشت" يا "چرا اين طور گفتي؟" يا "مسلم است اشكالي وجود دارد، لحن كلامت اين را به خوبي نشان مي دهد" واكنشهايي نسبت به فراپيامهاي سخن هستند. در حاليكه كلمات اطلاعاتي را منتقل مي سازند، طرز سخن ما، بلندي صدا، سرعت حرف زدن، طرز اداي كلمات با تاكيدها، ذهنيت ما را مشخص مي نمايند. سر به سر گذاشتن، توضيح دادن، تهمت زدن، اينكه احساسي دوستانه داريم يا خشمگين هستيم، آيا مي خواهيم صميمي تر شويم يا بيشتر فاصله بگيريم و غيره. به عبارت ديگر طرز گفتار ما معاني اجتماعي را مخابره مي كند. گرچه ما پيوسته در سخن خود نسبت به معناي اجتماعي واكنش نشان مي دهيم اما حرف زدن در باره آن برايمان دشوار است. زيرا در فرهنگ تعاريف كلمات آن را نمي يابيم. انديشيدن، ديدن و يا حرف زدن در باره نيروها و فرآيندهايي كه براي آن نامي نداريم، حتي اگر اثرشان را احساس كنيم دشوار است. علم زبان شناسي واژه هايي در اختيارمان مي گذارد كه فرايندهاي ارتباط را توصيف مي كند و در نتيجه امكان ديدن، حرف زدن يا انديشيدن در باره آنها را ميسر نمي سازد.جلسه هفتم : آموزش فن بیانارتباطات غير كلامي و استفاده از زبان بدن ( زبان جسماني - زبان اشاره ) گوش دادن هم ارتباط كلامي است زندگي انسان از بدو تولد در ميان ديگران و در اجتماع آغاز مي شود. �نوزاد كه به تدريج در ميان ديگران زندگي مي‌كند، رفتارهاي اجتماعي را ياد مي گيرد و با محيط زندگي خود سازگار مي شود. �يكي از رفتارهاي اجتماعي انسان حرف زدن يا ارتباط كلامي است. �بطور كلي ارتباطCommunication يعني فرايند انتقال پيام از فرستنده به گيرنده مشروط برآن كه محتواي مورد انتقال از فرستنده‌ برگيرنده منتقل شود و بالعكس . براي برقراري رابطه، انتقال دهنده و گيرنده بايدكد يا رمزمشتركي داشته‌باشند تا معني اطلاعات موجود درپيام بدون‌اشتباه تعبير‌شود.�۱ �اين كد يا رمز مشترك در ارتباط كلامي از جنس كلام يا زبان مشترك است ; كه خود همواره با رمزها و كدهاي غير كلامي مثل حركات و حالتهاي بدن , چهره و دست و ... همراه است ( زبان بدن ) . اين رفتارهاي غير كلامي به شكلي تفكيك ناپذير بخش كلامي شنونده را تحت تاثير خود قرار مي دهد . با توجه به تعريف ارتباط، هر ارتباطي دو سو دارد: يكي فرستنده و ديگري گيرنده (فعلاً به پيام و كانا‌ انتقال آن كاري نداريم.) �در ارتباط كلامي فرستنده همان گوينده‌است و گيرنده همان شنونده . �بنابراين مي بينيد كه نقش شنونده كم از گوينده نيست و هر دو نقشي برابر در انتقال پيام يا در ارتباط كلامي دارند. �پس گوش‌دادن هم بخشي از ارتباط كلامي است. �حالا به اين پرسش پاسخ دهيد: يك شنونده خوب چه ويژگي هايي دارد؟ �شنونده ي خوب يا فعال نقش خود را در ارتباط كلامي مي داند و آن را دست كم نمي گيرد. براي مثال وقتي كسي حرف مي زند، شنونده ي خوب مراقب است كه حواسش پرت نشود. براي اين كار سعي مي كند هرچند لحظه يك بار حرف‌هاي شنونده را در ذهن خود خلاصه كند و مهم‌ترين بخش آن را به خاطر بسپارد. �مراقب زبان بدن يا پيام‌هاي غيركلامي خود است . براي اين كار سعي مي كند به حالت‌هاي خود تسلط داشته‌باشد. گاه‌‌گاه با يك حركت سر يا دست يا تغييرحالت در چهره‌ نشان دهد كه دارد به حرف گوينده توجه مي كند. گاه با بيان كلمه‌هاي كوچك و اصوات لازم گوينده را تشويق مي كند كه به حرفش ادامه دهد. �▪به ارتباط از طريق چشم اهميت مي دهد و به چشم‌هاي طرف مقابل نگاه مي كند. �▪وسط حرف گوينده نمي آيد و كلامش را قطع نمي كند. �▪بي حوصلگي و بي تابي نمي كند و نشان نمي دهد كه باقي حرف را مي داند. �▪سعي نمي كند پيش‌داوري و قضاوت كند يا گوينده را محكوم كند. �▪ به فكر دفاع از خود نيست و تلاش نمي كند عقايد خود را به ديگري بقبولاند. �▪براي پاسخ به پرسش ها عجله نمي كند و فرصت مي دهد طرف مقابل فكر كند. �▪سعي مي كند احساسات گوينده را درك كند و براي اين كار بد نيست خودش را به جاي او بگذارد. �▪در مواقع لزوم احساس طرف مقابل را در قالب كلمه‌هاي خودش (شنونده) بازگو مي كند. �▪ اطلاعات خود را به رخ طرف مقابل نمي كشد. �▪ سعي مي كند پيا‌م‌هاي غيركلامي گوينده را درك كند. �▪گوينده را سوال پيچ نمي كند. البته بايد توجه داشته باشيم همه‌ي اين سفارش‌ها براي موقعي است كه كسي بخواهد شنونده‌ي فعالي باشد. مسلماً ما هميشه فرصت نداريم يا به دلايل ديگر اصلاً مايل نيستيم شنونده‌ي فعالي باشيم در آن صورت بايد به فكر تكنيك‌هايي براي پايان دادن به گفتگو باشيم.جلسه ششم : آموزش فن بیانارتباطات غير كلامي و استفاده از زبان بدن ( زبان جسماني - زبان اشاره ) زبان بدن را بهبود بخشيم جهان امروز جهان ارتباطات است ولي اين لغت �ارتباطات� مي‌تواند دو معني داشته باشد يكي همان ارتباطات از راه دور و بي‌سيم و دنياي مجازي اينترنت و چيزهايي از اين قبيل. معناي ديگر روابط بين انسان‌هاست كه مي‌خواهيم در زير به آن بپردازيم. همه ما روزانه با افراد زيادي برخورد داريم كه نزديك‌ترينشان اعضاي خانواده‌مان هستند و شايد نفر آخر يك صندوق‌دار فروشگاه باشد. ولي صرف‌نظر از شخص، آنچه كه در يك برخورد موفق موثرترين عامل است، �مهارت‌هاي ارتباطي� است. بسياري از مردم به قدر كافي از اين مهارت برخوردار نيستند و همين ضعف سبب مي‌شود كه بسياري تنش‌ها و درگيريهاي اجتماعي به وجود آيد كه گاهي عواقب ناخوشايندي در پي خواهند داشت. ● در اين جا هفت نكته ساده آورده‌ايم كه براي بهبود مهارت‌هاي ارتباط اجتماعي موثر و مفيد هستند: ۱) گوش‌دادن را ياد بگيريد. خوب گوش دادن از مباني ارتباطات اجتماعي مناسب است. دقت كنيد كه اول تمامي سخنان طرف مقابل را بشنويد و كاملاً از چند و چون آن آگاه شويد، سپس قضاوت كنيد. ۲) شتاب‌زده قضاوت نكنيد. اگر درست بلافاصله پس از شنيدن حرف‌هاي طرف مقابل نتيجه‌گيري كنيد، قضاوت درستي انجام نداده‌ايد. پس از اتمام سخنان او، فكر كنيد و روي ديگر سكه را هم در نظر آوريد. ۳) كمي فكر كنيد سپس پاسخ مخاطب خود را بدهيد. هنگامي كه طرف صحبت از شما نظر مي‌خواهد، فوراً جواب ندهيد. ابتدا حرف‌هايي كه مي‌خواهيد بزنيد را سبك سنگين كنيد بعد نظرتان را اعلام نماييد. ۴) هيچ وقت فكر نكنيد كه كاملاً حق با شماست و آنچه مي‌گوييد درست است. گاهي اوقات هم �شما� اشتباه مي‌كنيد و هيچ ايرادي هم ندارد. نكته اينجاست كه اشتباهتان را بپذيريد و نقطه ضعف را به درستي بشناسيد. ۵) مراقب باشيد كه وقتي با كسي صحبت مي‌كنيد و به حرف‌هايش گوش مي‌دهيد، حواستان پرت نشود و در خيالات خود غرق نشويد. اين رفتار در واقع يك جور بي احتراميست و بعضي افراد از آن ناراحت و آزرده‌خاطر مي‌شوند. ۶) اگر طرف صحبت شما جمله‌اي مي‌گويد كه آن را به درستي نمي‌شنويد يا معنايش را درك نمي‌كنيد، از او بخواهيد كه دوباره حرفش را تكرار كند. اين كار خيلي بهتر از آنست كه براساس حدس و گمان جمله او را كامل كرده يا درباره معنايش بينديشيد. ۷) بدانيد كه هنگام صحبت‌كردن بدن شما نيز در كنار زبانتان حرف مي زند. پس در موقع سخن گفتن حركات بدنتان را مراقب كنيد و اگر مي‌بينيد كه بدن شما به درستي و بازباني مناسب صحبت نمي‌كند، تمرين كنيد و با صحبت‌كردن جلوي آينه �زبان بدن� را بهبود بخشيد. مهارت‌هاي ارتباطي در طي زمان و فقط و فقط با تمرين مهارت‌ها بهبود پيدا مي‌كند و به راحتي ميسر نمي‌گردد. مقوله هنر برقراري ارتباطات موثر در بحث هوش هيجاني و هوش اجتماعي جاي مي‌گيرد و مي‌تواند يك انسان ضداجتماعي و نا به هنجار را به فردي نوع‌دوست، مسلط بر نفس، خوددار و در عين حال قاطع و مصمم تبديل كند. جلسه پنجم :آموزش فن بيانآموزش فن بيان و درست صحبت كردن امروزه بسياري از نظريه‌پردازان و صاحب‌نظران علوم ارتباطات بر اين عقيده‌اند كه مهارت‌هاي ارتباطي نقش بسيار مهمي در موفقيت انسان چه در زندگي كاري و اداري و چه در زندگي شخصي آنان دارد. به جرات مي‌توان ادعا كرد كه يكي از مهم‌ترين دلايل شكست‌هايي كه انسان در زندگي خود با آن مواجه مي‌شود اين است كه قبل از اتخاذ تصميم و مبادرت به انجام يك كار (انتخاب شغل، ازدواج، تربيت فرزند و امثال آن)‌ سعي نكرده است كه مهارت‌‌هاي ارتباطي و رفتاري لازم براي انجام آن كار را كسب كند. پژوهش‌هاي انجام شده حاكي از آن است كه مهارت‌هاي لازم براي برقراري ارتباط موثر را مي‌‌توان از طريق آموزش و تمرين ياد گرفت و البته كسب اين مهارت‌ها چندان آسان به نظر نمي‌رسد، در برقراري ارتباط با ديگران چنانچه يكي از طرفين صحبت، پيام طرف مقابل را به خوبي دريافت نكند و نفهمد كه منظور طرف مقابل از اين پيام چه بوده، ارتباط برقرار شده بي‌حاصل بوده است. ريشه بسياري از سوءتفاهمات، رنجش‌ها و اختلافات و همچنين منشأ بسياري مشاجرات، اختلافات و نزاع‌هاي خانوادگي، عدم وجود فهم متقابل در صحبت‌ها است. درواقع مي‌توان گفت ريشه بسياري از سوءتفاهمات، رنجش‌ها و اختلافات و همچنين منشأ بسياري مشاجرات، اختلافات و نزاع‌هاي خانوادگي، عدم وجود فهم متقابل در صحبت‌ها است، چراكه يكي از طرفين گفتگو يا بدتر از همه دو طرف گفتگو حرف يكديگر را نمي‌فهمند و برداشت درستي از پيام‌هاي ارسال شده ندارند. درست صحبت كردن و بيان متناسب يكي از مهارت‌هاي اساسي ارتباطي در برقراري يك ارتباط موفق و موثر مي‌باشد. در بيان اهميت اين مهارت ضرب‌المثل‌هاي فراواني در ادب فارسي وجود دارد. از آن جمله �تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد� يا �پسته بي‌مغز چو دهن باز كند رسوا شود.� و از همه معروف‌تر ضرب‌المثل قديمي فارسي: �زبان سرخ، سر سبز مي‌دهد بر باد.� به راستي آيا تاكنون به چگونگي و شيوه صحبت كردن با ديگران فكر كرده‌ايد؟ در حقيقت همه ما توانايي صحبت كردن را داريم، اما گاه لازم است براي ايجاد ارتباط يا استمرار ارتباطات خود مهارت‌هاي صحبت كردن را هم از نظر كمي و هم از نظر كيفي ارتقا دهيم. برخي از افراد از صحبت كردن با ديگران طفره مي‌روند يا نمي‌‌توانند به راحتي سر صحبت را با ديگران باز كنند و روابط موثري با ديگران داشته باشند. روش‌هاي ساده‌اي وجود دارد كه به شما كمك مي‌كند تا بهتر با ديگران ارتباط برقرار كرده و مصاحبت و دوستي آنها را حفظ كنيد، مثلا اين كه بهگروه اينترنتي آفتاب شما Aftabu.Com صحبت‌هاي طرف مقابل علاقه نشان دهيد، نظر مخالف و انتقاد خود را طوري بيان كنيد كه طرف شما ناراحت نشود، به نشانه‌هاي غيركلامي وي بيشتر توجه كنيد و مهم‌تر از همه اين كه سعي كنيد در صحبت كردن مودب باشيد. صحبت كردن چگونگي صحبت با افراد متفاوت در مورد چگونگي صحبت كردن با افراد گوناگون و با ويژگي‌هاي متفاوت ابتدا بايد در نظر داشته باشيم كه طرف صحبت ما جزو كداميك از گروه‌هاي زير مي‌باشد و بعد با استفاده از رهنمودهاي ارائه شده بدانيم كه با هريك چگونه صحبت كنيم. ۱ ـ تحليلگرها: معمولا تحليلگرها تمايل به كمال‌گرايي دارند، به عبارت ديگر آنها دوست دارند همه چيز را درباره يك موضوع بدانند. اطلاعات و تصميمات آنها معمولا دقيق و عاقلانه است و شايد به همين دليل آنها در تصميم‌گيري كند هستند. در ضمن آنها احساسات و عواطف خود را براي ديگران آشكار نمي‌كنند. بنابراين در هنگام صحبت با تحليلگرها مي‌بايستي: ـ قبل از شروع صحبت دقيقا بدانيد كه مي‌خواهيد درباره چه و چگونه صحبت كنيد. ـ صريح باشيد و فقط درباره اصل موضوع صحبت كنيد چرا كه آنها از وقت تلف كردن بيزارند. ـ هنگام صحبت با آنها دقيق و واقع‌بين باشيد و به آنها فرصت بدهيد تا بدانند كه شما قابل اعتماد هستيد. ـ با آنها خودماني رفتار نكنيد، سعي كنيد رسمي باشيد و با صداي بلند نيز حرف نزنيد. ـ آنها را تهديد نكنيد و سعي نكنيد با چرب‌زباني از آنها سوءاستفاده كنيد. ۲ـ صميمي‌ها: افراد صميمي به مردم و دوستي با آنها خيلي اهميت مي‌دهند. احساسات افراد را درنظر مي‌گيرند و سعي مي‌كنند هرطور شده ديگران را ناراحت نكنند. در هنگام صحبت با اين دسته از افراد سعي كنيد: ـ گفتگوي خود را با تعريف از آنان شروع كنيد به آنان صادقانه علاقه‌ نشان دهيد و فورا سر اصل مطلب نرويد. ـ با آنان زياد درباره آمار و اطلاعات صحبت نكنيد چرا كه خيلي زود از شنيدن اين مسائل خسته مي‌شوند و بحث را قطع مي‌كنند. ـ اگر با آنها مخالف هستيد، مواظب باشيد احساساتشان را جريحه‌دار نكنيد. ـ در حين صحبت با آنها خودماني و غيررسمي باشيد. ۳ـ بيانگرها: اين افراد دوست دارند اوقات خوشي داشته باشند، پرحرارت و مبتكر هستند و به سختي مي‌توانند افرادي را كه مثل خود آنها نيستند، تحمل كنند. در هنگام گفتگو و تبادل نظر با بيانگرها به ياد داشته باشيد: ـ به آنها اجازه بدهيد كه از زمان گفتگو لذت ببرند و بخشي از زمان گفتگو را به مسائل دوستانه و آشنايي اختصاص دهيد. ـ در مورد اهداف آنها و آنچه خوشحالشان مي‌كند، صحبت كنيد. ـ در حين صحبت با آنان سرد و بي‌احساس نباشيد و براي آنان قانون وضع نكنيد. ـ از آنها بخواهيد نظريات و عقايد خود را بيان كنند. ۴ـ سلطه‌جوها: سلطه‌جوها افرادي قوي، قاطع و نتيجه‌گرا هستند كه گاهي اوقات نسبت به خودشان و ديگران جدي و سختگير مي‌باشند. اين افراد معمولا احساسات خود را براي ديگران آشكار نمي‌كنند و از كساني كه وقت خود را با صحبت‌هايي بي‌فايده تلف مي‌كنند نيز اصلا خوششان نمي‌آيد. در هنگام صحبت كردن با اين افراد نكات زير را در نظر داشته باشيد: ـ فقط به اصل موضوع توجه كنيد و درباره موضوعات متفرقه صحبت نكنيد. ـ به طور واضح و منطقي با آنان صحبت كنيد. ـ هنگام صحبت با آنها بي‌نظم و بي‌برنامه نباشيد. ـ سعي نكنيد به آنها دستور دهيد، چون مخالفت خواهند كرد. ـ بعد از صحبت درباره موضوع اصلي، فورا آنها را تنها بگذاريد. ملايم كردن صدا در بيان احساسات، هيجانات و حتي ترس نيز موثر واقع مي‌شود و اگر هميشه با نرمي و ملايمت صحبت كنيد، بهتر مي‌توانيد ديگران را متقاعد سازيد و مخاطب نيز افكارش را بر گفتار شما متمركز مي‌كند البته تمامي نكاتي كه در اين مقاله به آن اشاره مي كنيم با توجه به آموزه هاي ديني و فرهنگي ما ، در رابطه با نامحرم ،بايد بر مبناي بايد و نبايد هاي شرع و عرف مان باشد. � در ذيل به پاره‌‌اي از نكاتي كه به كارگيري آنها در صحبت كردن بسيار مهم مي‌باشد، پرداخته مي‌شود: به آهستگي و با ملايمت صحبت كنيد. به طوري كه شنونده به تمامي گفته‌هايتان گوش دهد و معناي صحبت‌هايتان را نيز متوجه شود. اكثر افراد خيلي تند و سريع صحبت مي‌كنند و فقط در فكر اين هستند كه هم نظر و عقيده خود را مطرح كنند و هم نظر مخاطب را جلب كنند، غافل از اين كه بااين كار مخاطب نمي‌تواند جمله‌هايش را دنبال كند و نهايتا از صحبت كردن با وي خسته مي‌شود. ملايم كردن صدا در بيان احساسات، هيجانات و حتي ترس نيز موثر واقع مي‌شود و اگر هميشه با نرمي و ملايمت صحبت كنيد، بهتر مي‌توانيد ديگران را متقاعد سازيد و مخاطب نيز افكارش را بر گفتار شما متمركز مي‌كند.هرگز آن طور كه خودتان مي‌پسنديد صحبت نكنيد، زيرا ممكن است مايل باشيد با صداي بلند صحبت كنيد، اما شنونده از صداي بلند شما بيزار باشد. بنابراين بايد بدانيد كه در چه محيطي با مخاطب صحبت مي‌كنيد و محيطي كه در آن به سر مي‌بريد ساكت است يا شلوغ، با توجه به اين مساله تن صداي خود را تنظيم كنيد.همچنين هيچ‌گاه به صورت يكنواخت و پي در پي صحبت نكنيد زيرا تن صداي شما در اين حالت براي شنونده كسل‌كننده مي‌شود. سعي كنيد با خنده، لبخند، حالت تعجب،‌ شوخي و… به آنچه كه بر زبان مي‌آوريد شكل دهيد. نحوه صحبت كردن شما بيانگر ميزان احساساتتان از آنچه مي‌گوييد مي‌باشد به اين معنا كه وقتي شروع به صحبت مي‌كنيد،‌ هرجمله‌اي كه در صحبت‌هايتان به كار مي‌بريد، نشان‌دهنده احساسات شما از مساله مورد نظر مي‌باشد و ديگران با شنيدن صحبت‌ها و عقايد شما نسبت به آن مساله، به احساسات دروني‌تان پي مي‌برند. پس سعي كنيد هميشه از كلماتي استفاده كنيد كه مي‌دانيد در نگرش و روحيه طرف مقابل اثر مثبت مي‌گذارد و او را متقاعد مي‌سازد.تعيين حد و حدود شخصي بسيار ضروري است. برخي از افراد در حين اين كه روابط خوبي با ديگران دارند و با آنان گرم و صميمي هستند، اما اجازه نمي‌دهند كه آنان در زندگي خصوصي‌شان مداخله كنند. با توجه به اين مساله، سعي كنيد ‌هنگام گفتگو با ديگران، از مسائل خصوصي آنها كه ارتباطي به شما ندارد، صحبت نكنيد. اگر گوينده و شنونده، هر دو به اين قانون ساده احترام بگذارند و در صحبت كردن حد و حدود خود را بشناسند هميشه از بودن در كنار هم و هم‌صحبتي با يكديگر لذت خواهند برد. ارتباط با ديگران منحصر به ارتباط كلامي نمي‌شود و افراد در گفتگو با ديگران دانسته يا ندانسته پيام‌هايي را نيز به صورت غيركلامي به مخاطب ارسال مي‌كنند. عواملي چون لهجه، طنين صدا، تاكيد و تكيه‌كلام‌ها و عوامل غيركلامي چون �چشم‌ها�، �حالت چهره�، �وضعيت قرار گرفتن بدن�، �حركات و اشارات�، �تماس جسمي� و‌ �طرز لباس پوشيدن و‌ آرايش سر و صورت� در درك و فهم مخاطب از پيام‌هاي ما بسيار موثر هستند توجه به اين نكته نيز ضروري است كه برقراري ارتباط با ديگران منحصر به ارتباط كلامي نمي‌شود و افراد در گفتگو با ديگران دانسته يا ندانسته پيام‌هايي را نيز به صورت غيركلامي به مخاطب ارسال مي‌كنند. عواملي چون لهجه، طنين صدا، تاكيد و تكيه‌كلام‌ها و عوامل غيركلامي چون �چشم‌ها�، �حالت چهره�، �وضعيت قرار گرفتن بدن�، �حركات و اشارات�، �تماس جسمي� و‌ �طرز لباس پوشيدن و‌ آرايش سر و صورت� در درك و فهم مخاطب از پيام‌هاي ما بسيار موثر هستند ولي متاسفانه بسياري از افراد در صحبت‌هايشان، به اين مسائل بي‌توجه هستند و تصور مي‌كنند كه درك و فهم طرف مقابل تنها از طريق پيام‌هاي كلامي حاصل مي‌شود.توجه داشته باشيد ‌هنگام صحبت كردن استفاده از برخي كلمات براي افرادي كه سطح درك پايين يا متوسطي دارند، صحيح نيست. تصور نكنيد با استفاده از اين‌گونه كلمات مي‌توانيد هوش و استعداد خود را نشان دهيد. استفاده از كلمات تزئيني و مبهم مختص افراد پرگوست، افرادي كه زياد صحبت مي‌كنند، زياد مثال مي‌آورند و از كلمات ثقيل و سنگين استفاده مي‌كنند، بتدريج، زمان و مكان صحبت را از دست مي‌دهند، مخاطب را خسته و خود نيز اصل مطلب را فراموش مي‌كنند. پس سعي كنيد تا جايي كه مي‌توانيد از جملات كوتاه، مختصر و مفيد استفاده كنيد تا هم ارزش صحبت‌تان را بالا ببريد و هم رابطه خود را با ديگران گسترش دهيد. هيچ يك از ما با مهارت‌هاي برقراري ارتباط از مادر متولد نشده‌ايم، بر خلاف تصور اكثر افراد، مهارت‌هاي ارتباطي، كاملا آموختني است و آگاهي از اين مهارت‌ها به ما كمك مي‌كند تا در برخورد با اشخاص مختلف اعم از پدر،‌ مادر،‌ همسر، فرزند، دوست يا همكار موفق‌تر ظاهر شوي جلسه چهارم :آموزش فن بیانمراحل نفس گيري بخش يكم تنفس صحيح تنفس صحيح در زندگي عادي هم يكي از مهمترين عوامل تأمين سلامتي انسان است چرا كه اكسيژن لازم براي سوخت و ساز غذا در بدن را به نحو بهتري تأمين مي‌كند . اما در تنفس عادي روزمره ، ما معمولأ هوا را به شيوه درستي تنفس نمي‌كنيم و اگر توجه داشته باشيم، هوا حدود راس شش‌هايمان پايين مي�رود و تمام گنجايش آنها را پر نمي‌كند . اگرتنفس صحيح باشد يعني هوا به قسمت انتهايي شش‌ها وارد شود، شش�ها افزايش حجم پيدا كرده ، از طرفين دنده�هاي پاييني را بلند مي�كند و از پايين نيز بر پرده ديافراگم فشار وارد مي‌آورد و آنرا به سمت پايين مي�راند. در نتيجه پهلوها برجسته مي�شود و شكم اندكي جلو مي‌آيد . بايد توجه كرد كه جلو آمدن شكم در اثر عكس العمل فشاري است كه بر احشاء و عضلات شكم وارد مي‌آيد. بنابراين اين جلو آمدن فقط در حد لزوم است، دقت كنيد كه به طور ارادي شكم را جلو ندهيد. تنفس درست صدا را گرم و پر طنين و جذاب مي‌كند و اين در رسيدن به هدف‌هايي كه براي پرورش بيان برشمرديم عامل بسيار مؤثري خواهد بود . در كلام آواز و سخنوري به همين نحو �كلمه� در رسيدن به اهدافي كه مد نظر داريم، بسيار مؤثر خواهد بود. پس تنفس صحيح بايد براي شما به صورت يك عادت در آيد و لازمه آن اين است كه تمرينات تنفس صحيح به طور مستمر و مداوم انجام گيرد و در برنامه زندگي روزمره جايگاه ويژه خودرا دارا باشد . مراحل يا تفكيك تنفس تكنيك تنفس شامل سه مرحله است : 1- گرفتن نفس 2- مهار نفس 3- مصرف نفس تمرينات اين بخش، مهارت كافي اوليه را در اين سه مرحله براي شما حاصل خواهند كرد. همانطور كه گفته شد اين مهارت در صورتي كسب خواهد شد كه تمرينات داده شده در زندگي به طور مستمر و پي‌گير انجام گيرند . پيش از شروع تمرينات به اين نكته توجه شود كه هر تمرين در صورتي مفيد واقع خواهد شد كه پيش از آغاز تمرين بدن شما كاملاً راحت و حواس شما كاملاً متمركز به عملي كه انجام مي‌دهيد (حالت رلكس) باشد . دقت كنيد كه ظرفيت شش‌ها بايد پر شود، بي آنكه تلاش خسته كننده يا فشاري در پي داشته باشد . اين مهمترين و اساسي�ترين قسمت پرورش بيان است . تمرين يكم : در حالت قائم بايستيد . هوا را از راه بيني، به آخر قسمت شش�ها بفرستيد. در بازدم ، هوا از راه دهان تخليه مي‌شود . تخليه تا درصد بالا خود به خود و غير ارادي است . تمرين دوم : همان تمرين است در حاليكه دستها را به سمت سقف بالا برده‌ايد . تمرين سوم : همان تمرين در حاليكه دستها را به طرفين كشيده‌ايد . در اين حالت قفسه سينه باز شده و شما احساس مي‌كنيد كه هوا بدون توقف در سينه به قائده مثلث شش�ها وارد مي�شود . تمرين چهارم : همان تمرين در حاليكه �دستها را به پشت برده و پشت پنجه‌ها را بر كمر قرار داده‌ايد . و استخوان‌هاي دو كتف به هم چسبيده‌اند . در اين حالت نيز قفسه سينه باز شده ، هوا بدون توقف در سينه به انتهاي شش�ها وارد مي‌شود . تمرين پنجم : همان تمرين در حاليكه به جلو خم شده‌ايد و سر ، دست‌ها و تنه آويزان و راحت است . مي‌بينيد كه هوا در سينه توقف ندارد و يكسره به انتهاي شش�ها وارد مي‌شود . تمرين ششم : بنشينيد، راحت باشيد و همان تمرين را انجام دهيد . تمرين هفتم : به حالت طاق باز بخوابيد و همان تمرين را انجام دهيد. تمرين هشتم : روي شكم بخوابيد و تمرين را تكرار كنيد . بخش يكم تنفس صحيح تنفس صحيح در زندگي عادي هم يكي از مهمترين عوامل تأمين سلامتي انسان است چرا كه اكسيژن لازم براي سوخت و ساز غذا در بدن را به نحو بهتري تأمين مي‌كند . اما در تنفس عادي روزمره ، ما معمولأ هوا را به شيوه درستي تنفس نمي‌كنيم و اگر توجه داشته باشيم، هوا حدود راس شش‌هايمان پايين مي�رود و تمام گنجايش آنها را پر نمي‌كند . اگرتنفس صحيح باشد يعني هوا به قسمت انتهايي شش‌ها وارد شود، شش�ها افزايش حجم پيدا كرده ، از طرفين دنده�هاي پاييني را بلند مي�كند و از پايين نيز بر پرده ديافراگم فشار وارد مي‌آورد و آنرا به سمت پايين مي�راند. در نتيجه پهلوها برجسته مي�شود و شكم اندكي جلو مي‌آيد . بايد توجه كرد كه جلو آمدن شكم در اثر عكس العمل فشاري است كه بر احشاء و عضلات شكم وارد مي‌آيد. بنابراين اين جلو آمدن فقط در حد لزوم است، دقت كنيد كه به طور ارادي شكم را جلو ندهيد. تنفس درست صدا را گرم و پر طنين و جذاب مي‌كند و اين در رسيدن به هدف‌هايي كه براي پرورش بيان برشمرديم عامل بسيار مؤثري خواهد بود . در كلام آواز و سخنوري به همين نحو �كلمه� در رسيدن به اهدافي كه مد نظر داريم، بسيار مؤثر خواهد بود. پس تنفس صحيح بايد براي شما به صورت يك عادت در آيد و لازمه آن اين است كه تمرينات تنفس صحيح به طور مستمر و مداوم انجام گيرد و در برنامه زندگي روزمره جايگاه ويژه خودرا دارا باشد . مراحل يا تفكيك تنفس تكنيك تنفس شامل سه مرحله است : 1- گرفتن نفس 2- مهار نفس 3- مصرف نفس تمرينات اين بخش، مهارت كافي اوليه را در اين سه مرحله براي شما حاصل خواهند كرد. همانطور كه گفته شد اين مهارت در صورتي كسب خواهد شد كه تمرينات داده شده در زندگي به طور مستمر و پي‌گير انجام گيرند . پيش از شروع تمرينات به اين نكته توجه شود كه هر تمرين در صورتي مفيد واقع خواهد شد كه پيش از آغاز تمرين بدن شما كاملاً راحت و حواس شما كاملاً متمركز به عملي كه انجام مي‌دهيد (حالت رلكس) باشد . دقت كنيد كه ظرفيت شش‌ها بايد پر شود، بي آنكه تلاش خسته كننده يا فشاري در پي داشته باشد . اين مهمترين و اساسي�ترين قسمت پرورش بيان است . تمرين يكم : در حالت قائم بايستيد . هوا را از راه بيني، به آخر قسمت شش�ها بفرستيد. در بازدم ، هوا از راه دهان تخليه مي‌شود . تخليه تا درصد بالا خود به خود و غير ارادي است . تمرين دوم : همان تمرين است در حاليكه دستها را به سمت سقف بالا برده‌ايد . تمرين سوم : همان تمرين در حاليكه دستها را به طرفين كشيده‌ايد . در اين حالت قفسه سينه باز شده و شما احساس مي‌كنيد كه هوا بدون توقف در سينه به قائده مثلث شش�ها وارد مي�شود . تمرين چهارم : همان تمرين در حاليكه �دستها را به پشت برده و پشت پنجه‌ها را بر كمر قرار داده‌ايد . و استخوان‌هاي دو كتف به هم چسبيده‌اند . در اين حالت نيز قفسه سينه باز شده ، هوا بدون توقف در سينه به انتهاي شش�ها وارد مي‌شود . تمرين پنجم : همان تمرين در حاليكه به جلو خم شده‌ايد و سر ، دست‌ها و تنه آويزان و راحت است . مي‌بينيد كه هوا در سينه توقف ندارد و يكسره به انتهاي شش�ها وارد مي‌شود . تمرين ششم : بنشينيد، راحت باشيد و همان تمرين را انجام دهيد . تمرين هفتم : به حالت طاق باز بخوابيد و همان تمرين را انجام دهيد. تمرين هشتم : روي شكم بخوابيد و تمرين را تكرار كنيد . تمرين نهم : اكنون تمرينات را به همان شكل انجام دهيد با اين تفاوت كه تخليه ارادي است . يعني اينكه تخليه كاملاً بر عهده عكس العمل ديافراگم و عضلات و احشاء شكم گذارده نمي‌شود . دقت كنيد : هر يك از تمرينات گذشته را بايد با توجه و دقت كامل به صحيح ترين صورت ممكن انجام داد تا تسلط و مهارت كافي كسب شود . بنابراين مدت اين تمرينات طولاني خواهد شد ، اما جاي نگراني نيست ، چرا كه نتيجه بسيار عالي خواهد بود . تنفس با شمارش تمرينات تنفس با شمارش براي بالا بردن ظرفيت شش‌ها و نيز براي كنترل مصرف هوا (مهارنفس) ضروري است ، و بايد با نهايت توجه و دقت و بدرستي انجام گيرد. باز هم در اين تمرينات و به طور كلي در تمام مراحل تمرينات پرورش بيان ، توجه كنيد كه پيش از شروع هر تمرين بايد تمام عضلات بدن شل و رها باشند (حالت رلكس) و در نتيجه اين تمرينات ، بايد به مرحله‌اي رسيد كه بتوان حداكثر ظرفيت شش‌ها را با كمترين تلاش و بي‌هيچگونه فشار غير لازم ، پركنترل ، و تخليه نمود . تمرين يكم تا هشتم : در هريك از حالات (1- قائم 2- دست بالا 3- دست به طرفين 4- دست‌ها به پشت 5- خم به جلو 6- نشسته 7- طاق باز 8- خوابيده بر روي شكم) هوا را با 10 شماره فرو دهيد يعني اينكه در هر شماره مقداري از هوا به درون شش‌ها فرستاده شود. سپس به همان ترتيب با 101 شماره هواي فرو داده شده را تخليه كنيد. توجه كنيد كه اين عمل مقطع صورت نمي‌گيرد. رفته رفته در اثر تمرين و تكرار، بايد فواصل شماره‌ها و مقدار هوايي كه در هر شماره به شش‌ها وارد يا از شش‌ها خارج مي‌شود، به طور مساوي تنظيم گردد. در پايان دم ، ظرفيت شش‌ها تكميل و در انتهاي بازدم نيز هواي شش‌ها كاملاً تخليه شده باشد. پس از تسلط براين تمرينات ، رفته رفته تعداد شماره‌ها افزوده مي‌شود (دو تا دو تا ، سه تا سه تا ، چهار تا و ....). اينكه در اين تمرينات تا چه شماره‌اي بايد پيش رفت بستگي به ظرفيت و استعداد دستگاه تنفسي هر شخص دارد. تمرينات نهم تا شانزدهم : در هشت حالت بالا، تنفس با شمارش در سه مرحله به اين شكل انجام مي‌گيرد: 1. دم با 10 شماره توقف هوا در شش�ها با 10 شماره بازدم با 10 شماره 2. دم با 10 شماره توقف هوا در شش�ها با 10 شماره بازدم با 12 شماره 3. دم با 10 شماره توقف هوا در شش�ها با 10 شماره بازدم با 14 شماره 4. - - - - تمرينات هفدهم تا بيست و چهارم : در هشت حالت مذكور ،تنفس با شمارش در سه مرحله و به شكل زير انجام دهيد : 1. دم با 10 شماره توقف با 10 شماره بازدم با 10 شماره 2. دم با 12 شماره توقف با 12 شماره بازدم با 12 شماره 3. ... همانند تمرينات يكي تا هشتم ، رفته رفته بر تعداد شماره‌ها افزوده مي‌شود توجه : در تمرينات تنفس با شمارش ، دم از بيني و بازدم از دهان صورت مي�گيرد . اين نكته قبلاً نيز ياد آوري شد نكته مهم : اما به لحاظ اهميت زياد آن مجددأ تذكر داده مي‌شود : در تمام تمرينات مربوط به تنفس بايد كاملاً متوجه بود كه هنگام تنفس شانه‌ها و دنده‌هاي بالايي (كه به جناغ متصلند) نبايد حركت داشته باشند . به عبارت ديگر نفس نبايد در سينه حبس شود و هوا بايد به قسمت انتهايي شش�ها (قاعده مثلث) وارد گردد . در اين صورت افزايش حجم قاعده شش�ها ، پهلوها و دنده‌هاي انتهايي را كه به جناق متصل نيستند باز مي‌كند . همچنين توجه كنيد كه بايد مواظب شكم بود كه به طور كاذب باد نكند . عضلات و احشاء شكمي به همان اندازه كه از سوي ديگر ديافراگم بر آنها فشار وارد مي‌شود ، بايد عكس العمل نشان دهند . جلسه سوم :آموزش فن بیانفيزيولوژي بيان در فن بيان بايد از فيزيولوژي بيان يعني چگونگي اعضا و جوارح مربوط به بيان آگاهي داشت. از اين پس اين اعضا را �اندام‌هاي گفتاري � مي‌ناميم . اصول گفتاري از همكاري ميان اندام‌هايي از چند دستگاه اصلي بدن توليد مي‌شود . اين عمل اندام‌ها - كه هر يك وظيفه ويژه ديگري دارند - يك وظيفه فرعي است . به عنوان مثال شش‌ها و ناي كه اندام ويژه تنفسي محسوب مي‌گردند (و اين وظيفه اصلي آنها است )، در توليد صدا نيز همكاري مي‌كنند و نقش مهمي بر عهده دارند . اندامهاي گفتاري عبارتند از : لب‌ها دندان‌ها لثه دروني سختكام (قسمت سخت سقف دهان ) نرمكام (قسمت نرم سقف دهان كه به زبان كوچك ختم مي‌شود) زبان كوچك فاصله بين زبان كوچك و جدار خلفي حلق (لوله خلا بيني) فاصله بين زبان و قسمت خلفي گلو (جدار عقب گلو) نوك زبان قسمت جلوي زبان كه مقابل سختكام است قسمت عقب زبان كه مقابل نرمكام قرار دارد حلقوم يا قسمت انتهايي ريه - سيب آدم - كه از دو تكه غضروف به هم چسبيده تشكيل يافته است . فاصله بين پرده‌هاي صوتي . ساختمان حنجره حنجره كه عضو اصلي توليد صداست، منفذي به نام �گلوت� دارد و به وسيله دريچه‌اي به نام �اپيگلوت� بسته مي‌شود . نمو آن در مردان بيشتر از زنان است . ساختمان آن از غضروف ، مخاط ، تارهاي صوتي فوقاني و تارهاي صوتي تحتاني تشكيل شده است . تارهاي صوتي تحتاني در مردان به طول 20 تا 35 ميليمتر و در زنان 15 تا 20 سانتي‌متر است . صدا (صوت) در نتيجه برخورد هواي بازدم به تارهاي صوتي تحتاني توليد مي‌شود . �عوامل مؤثر بر توليد صوت به زبان ساده يك كمانچه را در نظر بگيريد ، آرشه كمانچه بر يكي از تارهاي اين ساز ضربه مي‌زند و تار متناسب با طول، ضخامت و جنس ومقدار كشيدگي (كه توسط انگشت نوازنده تغيير مي‌كند)، با ضربه آرشه به لرزش در مي‌آيد . اين عمل امواجي را در هوا به وجود مي‌آورد و صوت توليد مي‌شود . اين صوت به وسيله كاسه ساز و پوستي كه بر روي آن كشيده شده ، تقويت مي‌شود، كاسه و پوسته نيز به نوبه خود به لرزش در مي‌آيند. اين لرزش‌ها با نت‌هاي اصلي هماهنگ هستند و كيفيت خاص صداي كمانچه را به آن مي‌بخشند . دستگاه صوتي انسان نيز به همين طريق عمل مي‌كند : هواي بازدم بر تارهاي صوتي حنجره ضربه مي‌زند . سپس اين تارها متناسب با صوتي كه توليد مي‌شود كشيده و به لرزش در مي‌آيند . اين لرزش‌ها امواج صوتي را پديد مي‌آورند . امواج صوتي حاصله در حفره‌هاي بدن مانند حلق، سينه، حفره بالاي حنجره، سينوس‌ها و ... تقويت مي‌شوند. هرگاه در يكي از حفره‌ها تغييري پيش آيد تغيير آشكاري �نيز در صداي شخص ايجاد مي‌شود . مانند وقتي كه به علت سرما خوردگي حفره بيني در اثر متورم شدن مخاط بيني تنگ مي‌شود و صداي شخص تغيير مي‌كند . ��نوع هوا نوع هوا درست به منزله نوع سوخت براي موتور ماشين است . هر چه هوا خالص‌تر باشد بازده بيشتري خواهد داشت . تنفس هواي آلوده دو نوع ضايعه به بار مي‌آورد : 1- ضايعات تدريجي 2- ضايعات آني ضايعات تدريجي همان است كه به تدريج در دستگاه تنفس ، نواقص و بيماري‌هايي ايجاد مي‌كند و از ضايعات آني، يكي آنست كه در محوطه سربسته اي كه پر از دود سيگار ، گرد و غبار يا بوي تند عطر و ادكلن باشد، سخنراني درست و خوب يا اداي ديالوگ‌ها روي صحنه كاري مشكل خواهد بود . يا آنكه تنفس هواي آلوده به گازهاي سمي باعث تحريك دستگاه تنفس ، ايجاد سرفه و گرفتگي صدا مي‌شود . مقدار هوا ���� بايد هر چه بيشتر به �تنفس عميق� عادت كرد و هواي بيشتري را وارد شش‌ها نمود . البته به ظرفيت شش‌ها و مقدار ظرفيت حياتي در انسان نيز بايد توجه داشت . در اين صورت نتيجه كار بهتر خواهد بود . اگر تنفس صحيح باشد ، صدا بسيار جذاب و گرم خواهد شد . براي تنفس خوب بايد طوري هوا را وارد شش‌ها نمود كه بر روي ديافراگم اثر بگذارد و آنرا به سمت پايين براند . اين همان تنفسي است كه وقتي به پشت خوابيده ايد و نفس طبيعي مي‌كشيد ( در صورتي كه بدن كاملاً راحت باشد ) اجرا ميشود . ��يكي از تمرينات درست به كار بردن هوا چنين است كه : به پشت بخوابيد و نفس عميق بكشيد به شرط آنكه هنگام تنفس، شانه‌ها و دنده‌ها بلند نشود . در تنيجه اين كار تمام خلل و فرج شش‌ها پر از هوا مي‌شود و چون مانع باز شدن استخوان‌هاي سينه شده‌ايد ، شش‌ها بر ديافراگم فشار آورده و آن را به پايين مي‌راند . حالا انگشتان خود را در انتهاي دنده�ها روي شكم قرار دهيد، حس مي‌كنيد كه ديافراگم محدب شده است (حالت اصلي ديافراگم مقعر است). به تمرينات تنفس صحيح در قسمت‌هاي بعدي بيشتر خواهيم پرداخت . شناخت عواملي كه در بيان دخالت دارند عواملي كه در بيان دخالت دارند بسيارند . از آن جمله آشنايي هنر آموز به زباني كه به آن تكلم مي‌كند و داشتن گوش خوب است . از ديگر عوامل مي‌توان به محيط خانواده اشاره كرد . انسان سخن گفتن را در خانواده و از كودكي، به طور ناخودآگاه مي‌آموزد و اين امر بعدها در زير و بمي صدا و طرز بيان او اثر مي‌گذارد . عامل ديگر محيط زندگي است . چنان كه روستاييان صدايي بلندتر و آزادتر و شهرنشينان صدايي كوتاه‌تر، گرفته‌تر و ملاحظه كارانه‌تر دارند. يا اينكه سياه‌پوستان صداي روشن (صدايي ميان زيرو بم)، سياهان صداي تيره (بم) و زرد پوستان صداي روشن (زير) دارند . عامل ديگري كه در بيان دخالت دارد، كيفيت بدن و اندام‌هاي گفتاري است كه تا حد زيادي ارثي است . مثلاً شكل و اندازه تارهاي صوتي، شكل حفره�هاي صوتي و ... در افراد متفاوت است . عامل بسيار مهم ديگر شخصيت است كه از سويي ارتباط دقيق با محيط دارد. اگر شخصي درون گرا و يا ملاحظه‌كار باشد ، هنگام سخن گفتن مشكل بيشتري دارد. سخن گفتن چنين شخصي كه منظورات خود را با ملاحظه كاري بيان مي ‌كند و پيوسته به دنبال انتخاب كلماتي است كه بتوانند منظور او را به طوري كه �نه سيخ بسوزد ، نه كباب� برسانند، بر اندام‌هاي گفتاري او اثر گذاشته و حركت آنها را كند مي‌كند . به طور كلي هر چه كه براي بيان انديشه�هاي خود تمايل كمتري نشان دهيم، اندام‌هاي گفتاري را ضعيف‌تر كرده‌ايم . يك عامل ديگر اين است كه برخي اشخاص سرعت فكر كردنشان بيشتر از سرعت سخن گفتنشان است و به همين جهت كلمات را شكسته و نصفه - نيمه ادا مي‌كنند. بنابراين نيمي از منظوري كه دارند، فقط در ذهن خود آنها مي‌ماند و مخاطبان آنان متوجه اين منظورات نمي‌شود. پس بايد توجه كنيد كه هنگام سخن گفتن تمام منظور خود را به گفتار تبديل نمايد . توجه داريد كه عامل اخير نيز ارتباط دقيق با شخصيت پيدا مي‌كند . توصيه بسيار مهم وضروري براي شما اين است كه سعي كنيد. صداي خود را �آزاد� كنيد و راحت و باز سخن بگوييد برخي اشخاص، سخن گفتنشان به گونه�اي است كه حتي اگر كسي به آنان نزديك باشد، صدايشان را به زحمت مي‌شنود، چنين افرادي هرگز از بيان خوبي برخوردار نخواهند بود. بر عكس اين گروه ، دسته�اي افراد نيز هستند كه هنگام سخن گفتن �داد مي‌زنند� . اينگونه افراد اگر چه صدايشان رسا است ، اما از تأثيرگذاري ناچيزي برخوردار است. شما بايد كوشش كنيد نه آنچنان و نه آنچنين باشد . جلسه دوم :آموزش فن بیاناصول فن بيان 25 سال پيش شادروان ملك الشعراي بهار - در كتاب سبك شناسي - ضعف نحوه سخن گويي ما را امري كلي دانست و از ضايع شدن آهنگ صداي ما وجود الحان عاجزانه ، صوت‌هاي نازك و شكسته و بسته ، حروف جويده جويده مظلومانه و حيلت گرانه در آن سخن گفت و از قول مردي فاضل نقل كرد كه : � مردم ما به جاي سخن گفتن ، ناله مي‌كنند . � بهار در ضمن ، كودكان و نوجوانان و نيز بانوان و �دوشيزگان� را دعوت كرد تا به ورزش صدا بپردازند و طريق سخن گفتن درست و فصيح را با آهنگي استوار ، متين و جذاب بياموزند . بهار به اين نكته نيز اشاره مي‌كند كه براي هنرمندان فارسي زبان دو نكته از اهميت خاص برخوردارند : 1. تاريخ زبان فارسي 2. وزن شعر در زبان فارسي فن بيان� فقط به پرورش صدا و بيان و كار فني و فيزيكي ختم نمي‌شود . بيان خوب ، با دانش ما از زبان و نيز با آگاهي ما ��نسبت به آنچه كه �بيانش مي‌كنيم � ارتباطي تنگاتنگ دارد . صدا و بيان انسان محصول عوامل مختلف فيزيولوژيك ( مانند چگونگي اندام‌هاي تنفسي و گفتاري )، روانشناختي (مانند شخصيت ) و اجتماعي (مانند آموزش و پرورش و پايگاه اجتماعي ) است . از شاعر و انديشمند بزرگ ما سعدي شيرازي : تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد صداي انسان پديدهاي بسيار پيچيده است و چهار عامل �غلظت صدا�، �انرژي صدا�، �انرژي كلمه� و �برد يا حجم صدا� در آن دخالت بسيار دارند . بنابراين شرايط و محيط مناسب براي توسعه قدرت تكلم و پرورش بيان ، يكي از مهمترين وظايف مربيان در تمام سطوح آموزشي است . اين امر به ويژه در تئاتر و آواز اهميت خاصي دارد زيرا كه ارتباط فكري و انتقال انديشه‌ها از صحنه به تماشاگر مهمترين ركن در اين هنرها است ، چرا كه مقدار بسيار زيادي از اين ارتباط و انتقال ، توسط كلام انجام مي‌گيرد . به طور كلي مي‌توان اهم اهداف پرورش بيان را چنين بر شمرد : �براي داشتن بيان خوب بايد داراي �گوش خوب� بود . مفهوم داشتن گوش خوب آن است كه بايد به شنيدن - و درست شنيدن - صداي خود و ديگران و صداهاي اطرافمان كه ما اصطلاحاً آن را �صداي طبيعت� مي‌ناميم ، عادت نمود . ما در زندگي روزمره بسياري از صداها را - اگر چه اين صداها وجود دارند - نمي‌شنويم ، ما حتي دقت نمي‌كنيم كه صداي دوستمان كه مدتها با او برخورد و مصاحبت داشته‌ايم چگونه است . بلكه از صداي افرادي كه مي‌شناسيم تنها يك خصوصيت كلي در ذهنمان داريم در حاليكه اگر به صداي وي با دقت گوش كنيم ويژگي‌هايي را در صدايش خواهيم شناخت كه تا به حال متوجه آن نبوده‌ايم . جالب است بدانيم كه ما حتي به چگونگي صداي خود نيز وقوف كامل نداريم و به همين دليل ، به ميزان تأثيرگذاري بيان خود بر روي ديگران آگاه نيستيم . معمول است كه براي آگاهي هنرپيشه و خواننده به چگونگي بيان خود ،� ضبط كردن صدا را پيشنهاد مي‌كنند . البته اين در صورتي خوب است كه دستگاه ضبط صدا دستگاه كاملي باشد، چرا كه ضبط صوتهاي معمولي بخشي از ويژگي‌هاي صدا را حفظ نمي‌كنند . به هر حال دقت و توجه نسبت به صداي خود و صداي طبيعت به هنرمندان امكان داشتن يك گوش خوب را مي‌دهد به شرط آنكه اين توجه و دقت به صورت يك تمرين مستمر و هميشگي درآيد تا نتيجه مطلوبي به دست دهد . جلسه اول : آموزش فن بیان راهكارهاي ساده براي جاري شدن كلام اگر به نكات زير دقت كنيد هنر فن بيان و محاوره بسيار آسان مي شود و در موقعيت هاي اجتماعي با اعتماد به نفس كامل مي توانيد ارتباط برقرار كنيد. بيشتر افراد در موقعيت هاي اجتماعي در ابتدا احساس آشفتگي ، خجالت و غريبي مي كنند. در وضعيتي كه شما احساس مي كنيد راجع به موضوع مورد بحث چيزي نمي دانيد بايد با حرفي سكوت و سردي بين خود و نفر مقابل را بشكنيد و بحث را شروع كنيد. در اين حالت چه مي كنيد ؟! اولين قانون براي شروع گفتگو : ۱- بخواهيد كه درباره ي موضوع اصلي صحبت كنيد نه حاشيه : ۱-۱ در محيط كاري : اگر شما با يك بازارياب حرفه اي طرف هستيد ، او هر طور شده رشته كلام را به دست مي گيرد تا به هر صورت محصول خود را ارائه دهد ، به ياد داشته باشيد او هيچ وقت شما را در موقعيتي قرار نمي دهد كه كلمه بله يا خير را در مورد تاييد يا عدم تاييد جنس مورد نظر بگوييد . به طور مثال شما هرگز از دهان آنها اين حرف را نمي شنويد كه : آيا مي خواهيد اين بيمه را بخريد ؟!حتي اگر با خريد مخالفت كنيد باز هم پافشاري او بيش ترشده و با با عباراتي مثل : شما اصلا” در مورد اين بيمه چيزي مي دانيد ؟!! و در اين وقت است كه او قاطعانه پاسخ شما را خودش مي دهد ” نه هيچي نمي دانيد ” و يك سري چيزهايي بيان مي كنند كه شايد در نهايت هيچ ربطي به موضوع اصلي نداشته باشد ، در اين حالت فروشنده راحت مي تواند به هدف اصلي خود برسد و بحث را ببندد. اين بازارياب ها سوالاتي مي كنند تا شما را به اهداف و پيش بيني هاي ذهن خود نزديك كرده و چون شما در موقعيت يك فروشنده نيستيد ، بالاخره راضي به خريد مي شويد ! بنابراين موضوع اصلي بحث را فراموش نكنيد. ۲-۱- اين حالت در موقعيت هاي روزمزه اجتماعي چگونه مي شود ؟ فرض كنيد سر ميز شام هستيد با دوستانتان ، شما نبايد فقط بگوييد ” اين مرغ چقدر خوشمزه است !” بلكه با اضافه كردن كلماتي به سوال خود منتظر پاسخي مي مانيد ! بطور مثال ” اين مرغ چقدر خوش مزه است بصورت دلمه در يك شب ديگر بسيار لذيد مي شود ! بگوييد كي و كجا آن را درست كنيم و بخوريم ؟! خوب ! سكوتي بين شما و آنها ايجاد مي شود كه در حين اينكه آنها از درون از دست شما عصبي هستند ولي تنها شما آنها را مجبور كرديد كه با خوشحال نشان دادن خود سعي كنند تنها نظر شما را بپذيرند و موضوع گفتگو شروع مي شود! مثال ديگر : شما مي خواهيد در مورد لباس يك خانم نظر دهيد و آن را كامل تر كنيد : شما نبايد بگوييد :” چه لباس قشنگي ” خوب ، مطمئنا” او تنها پاسخ مي دهد ” متشكرم! ” بنابراين اين طور مي پرسيد :” چه لباس قشنگي ! از كجا خريده اي ؟ ” ، در اين حالت پاسخ او كامل تر است و حداقل مي دانيد از كدام فروشگاه خريد كرده است ، پس اين طور ادامه مي دهيد و مي پرسيد : ” آن فروشگاه كجاست ؟” و در ادامه مي گوييد” همسر من ( يا كس ديگر را مثال بزنيد ) از جاي ديگر خريد مي كند، من واقعا” لباسهاي سبك اصيل و رسمي را دوست دارم تقريبا” شبيه مدلهايي كه درتلويزيون است ، شما ديده ايد ؟! ” و به اين ترتيب گفتگو ادامه مي يابد … ۲- آرام و خونسرد باشيد : يك فرد خونسرد باعث آرامش فردمقابل هم مي شود ، هميشه باادب باشيد و با روي خوش ، ديگران هميشه با چنين كسي دوستانه برخورد مي كنند. ۳- مي توانيد دقيقا” از جايي كه هستيد شروع كنيد : به طور مثال اگر مورد اصلي بحث محيطي است كه در آن هستيد اين طور مي گوييد : ” چه دكور جالبي !” ” نظر شما درباره ي رنگ آميزي آن چيست ؟!” نبايد دائم به آن چيزي كه خودتان علاقه داريد اشاره كنيد ، نظر ديگران را بخواهيد تا پاسخي هم از آنهاداشته باشيد واين چنين است كه ناخودآگاه گفتگو شروع مي شود. اگر در موقعيتي قرار بگيريد كه به عنوان نقد كننده خبري هستيد بازهم نظر ديگران را بپرسيد و آنها را در بحث سهيم كنيد. در باره ي موضوعي كه ممكن است كسي ناراحت شود بحث نكنيد چرا كه خيلي موضوعات عادي و عمومي هستند كه افراد مي توانند بدون ايجاد دلخوري در مورد آنها گفتگو كنند. در واقع مهم اين است كه به طريقي آنها را درگير بحث كنيد و محاوره به خودي خود ادامه مي يابد. به ياد داشته باشيد اگر بين افراد ، سكوتي حاكم شود آنها چون هنر شروع كردن بحث را ندارند ، خيلي خوشحال مي شوند كه كسي مثل شما بتواند گفتگو را آغاز كند.

 http://mbabakhani.blogfa.com/cat-25.aspx  

۷ راه حل ساده برای سخنرانی بدون ترس

 

۷ راه حل ساده برای سخنرانی بدون ترس

1- این رو قبول کنید که همواره کمی ترس و عصبانیت همراه شماست.

این اصل خیلی مهمی تو انجام یک پرزنت هست. بهتره خودتون به حضار بگین که کمی ترس ورتون داشته تا اینکه خودشون کشف کنن که شما کمی استرس و ترس دارین. اینجوری دیگه لازم نیست استرس و ترس خودتون رو بپوشونین وکلی از سنگینی کارتون کم میشه. شما میتونید این مطلب که کمی استرس و ترس دارین رو به صورت جوک و فان به حضار بگین. مثلا بگین که “1 ساعت پیش فقط من و خدا میدونستیم که من درباره ی چی میخام صحبت کنم؛ ولی حالا فقط خدا میدونه چی میخواستم بگم!! ”

2- بازنگری به حضار

حالا که قبول کردین هرکسی موقع ارائه دادان کمی ترس وعصبانیت داره، نوبت اونه که یه جور دیگه به حضار نگاه کنین. یعنی به جای اینکه اونها رو افرادی هستن که میخان پرزنت شما رو ارزیابی کنن اونها رو افرادی در نظر بگیرین که میخان بعد از شما اونها هم ارائه داشته باشن. پس طبق اصل 1 اونها هم کمی ترس و استرس دارن، پس دلیلی نداره که شما هم عصبانیت نداشته باشین.

یک دید دیگه به حضار اینه که اونها رو به عنوان دوستایی در نظر بگیرین که مثلا 10 ساله ندیدینشون، به این طریق شما میتونین یک ارتباط چشمی (Eye contact) عالی با مخاطبینتون داشته باشین. به این علت که شما همش در این فکر خواهید بود که به چشم ها و صورت حضار نگاه کنید و پیش خودتون فکر کنین که اونها رو قبلا کجا دیدین.

تو بعضی کتابها گفته میشه که فکر کنین کسی دور و برتون نیست و شما تتنها هستید، ولی پنداشتن چنین حالتی در حالی شما میدونید سالن پر از افراد مختلفه خیلی سخته، پس بهتره یکی از دو حالت بالا رو در نظر بگیرین.

3- کمک گرفتن از رسانه های تصویری

بیشتر افراد از اینٍ ارائه میترسن که میدونن افراد زیادی دارن اونها رو تماشا میکنن. پس بهترین کار در این حالت اینه که نگاه اونها رو از خودتون دور کنید. چه جوری؟ نظرتون راجع به استفاده از پاورپویت یا پخش کردن تعدادی کاغذ بین حضار چیه ؟! اینجوری نصف بیشتر زمانی که شما دارین ارائه میدین نگاه حضار به شما نیست و شما میتونین با خیال راحت کارتون رو دنبال کنین، و هر وقت دیدین که کسی نگاهش به شماست، فورا کسی رو پیدا کنید که حواسش به اسلاید ها و یا کاغذ هایی که بشون دادید !

4- عمدا اشتباه کنید !

برای مثال وقتی که به طور عمدی کاغذ نت هاتون از دستتون به زمین می افته هنگام برداشتنش از روی زمین بگین که از اینجا به بعد ارائه ی من گیج کننده تر میشه. این باعث میشه که حضار کمی بخندن. و این باعث جذابتر شدن بیشتر ارائه شما میشه و مسلما میتونه روی رای داورها هم تاثیر بذاره.

مثلا یادمه که یکبار یکی از دوست هام ارائه ای در باره ی “جوشکاری زیر آب” داشت و جزو معایب این روش، خورده شدن توسط کوسه رو ذکر کرده بود!

مطمئن هستم بعداز ابن عمل و دریافت این نکته که حواس شنودگان با شماست، با اعتماد به نفس بیشتری به کارتون ادامه میدین.

5- فقط برای یک نفر نطق کنید.

یکی دیگه از عواملی که باعث ترس ارائه دهنده میشه، شلوغی سالنه. اینکه تعداد زیادی آدم ساکت اونجا نشستن و منتظر نطق شما هستن. پس بهترین کار تو اینجور مواقع اینه که روی صحبتتون فقط به یک نفر باشه. و بقیه اصلا توجهی به سخنرانی شما ندارن. هرچند لحظه هم این شخص رو عوض کنین و روی شخص دیگری فوکوس کنین.

6- تائیرگذاری با نظرات شخصی

فقط سعی نکنید روی موضوع فوکوس کنید. سعی کنید نظرات خودتون رو هم توی اون موضوع ارائه بدین. الیته این نظراتتون رو باید از قبل آماده کرده باشین. مسلما کسایی که اونجا جمع شدن فقط نمیخان گردآوری شما رو راجع به یک موضوع بدونن و به نظرات شما هم علاقمندن وگرنه به جلسه ی شما نمیمودن!

7- تمرین، تکرار و آزمایش

هرکسی با توجه به خلق و خو و خصوصیات فردیش، میتونه یه نوعی استرس و ترس خودشو کاهش بده. مثلا یکی با قدم زدن، یکی با توی دست گرفتن یه خودکار و یکی هم با خوردن جرعه ای آب. شما میتونید تو ارائه های مختلف با تمرین و تکرار این ترس رو کاهش بدین. پس از داوطلب شدن برای ارائه تو کلاس هرگز غافل نشید که همین قدم های کوچیک میتونه شما رو به بهترین سخنرانها و ارائه دهندگان تبدیل کنه.

http://mbabakhani.blogfa.com/cat-25.aspx

چگونه درهنگام سخنراني بر اضطراب و نگراني خود فايق آييم ؟



چگونه درهنگام سخنراني بر اضطراب و نگراني خود فايق آييم و� بر آن غالب شويم :
درشروع سخنراني آن چه كه شما با وضعيت خود نشان مي دهيد بيانگر مفهوم مهمي است كه آيا شما احساس راحتي داريد يا نگران هستيد. براي كنترل عرق نكردن وسرخ نشدن بدون نياز به دارو، مواد مخدر و ... راه هاي مختلفي وجود دارد كه به شرح� ذيل� مي باشد:

1-��� لباس گشاد بپوشيد
وقتي شمالباس تنگ برتن داريد شماشروع به عرق كردن مي كنيد شما حتي احساس ناخوشايند بيشتري مي كنيد بنا به دلايل مختلفي اولا لباس ها ممكن است حرارت شما را بالا ببرند. ثانيا وقتي كه عرق مي كنيد باعث مي شود لباس به بدن شما بچسبد واحساس ناخوشايندي بيشترملموس شود. سوم وقتي كه شما لباس تنگ برتن داريد ، نشانه هاي عرق درزير بغل تان سريع مشهود مي شود وباعث مي شود ميزان ناخوشايندي افزايش يابد. پوشيدن لباس آستين كوتاه جريان خنكي دربدن را افزوني مي بخشد

2-��� استفاده از ضد عرق ورفع كننده ي بوي نامطبوع :
استفاده از دفع كننده هاي بو ممكن است احمقانه به نظر برسد اما هميشه برا ي عرق كردن زود هنگام آماده باشد. سعي كنيد به انواع مختلف �و ابزار مختلف مانع عرق كردن خود شويد.

3-��� نوشيدن آب فراوان
خيلي مهم است كه درهنگام سخنراني آب بدنتان كم نشود مخصوصا اگر شماخيلي عرق مي كنيد.
ازدست دادن آب بدن باعث افزايش استرس و پايين آوردن �كارآيي حافظه مي شود ودرتعيين درستي لغات دچارمشكل مي شويد.
نوشيدن آب فراوان قبل ازسخنراني خيلي موثر مي باشد وهمين طور بايستي قبل از آن مراقب دستشويي رفتن هم بود.
پزشكان معتقدند كه اگر ادرار شما زرد روشن بود ، آن بدين معني است كه شما به نوشيدن مايعات فراوان احتياج داريد.

4-��� در ابتدا كمي تمرين فيزيكي كنيد.
مي دانيم كه كمي تمرين فيزيكي باعث عرق ناگهاني دربدن مي شود وآن چيزي است كه شما از آن اجتناب داريد به هرحال اضطراب ونگراني همچنين عرق كردن شما به دليل سبك شدن ممكن است كاهش يابد برهمين خاطراگركمي ورزش قبل ازسخنراني انجام دهيد خيلي بهتراست .
شما ممكن است كمي پياده روي نماييد يا با صداي بلند بالا پايين بپريد ويا مشتتان را به هواپرتاپ كنيد .همچنين مي توانيد صداي اسب درآوريد، يعني نفس عميقي بكشيد وازبين لبهايتان مثل آنچه اسب انجام مي دهد لبهايتان را بلرزانيد.آن باعث مي شود لب هايتان آرام وبشاش شود وناراحتي ازشما رخت بندد،سخنراني را با لبخند شروع كنيد كه باعث آرامش زياد مي شود .حد و روش خاصي را نمي توان براي ممارست وتمرين آرامبخش قبل از سخنراني تعيين نمود.
به هرحال شما يكي از موارد را براي آرام كردن خودتان قبل ازسخنراني پيدا خواهيد كرد. وقتي كه شما آرام هستيد كمترعرق مي كنيد، سرخ مي شويد و يا احساس نگراني خواهيد كرد.نكته ي مهمي كه بايستي بدانيد اين است كه اگر آدرنالين شما افزايش يافت خود راكنترل نماييد و در يك كلام ، ازنگراني هراسي نداشته باشيد.
در 1001 نكته مجريگري نكاتي براي اماده شدن قبل ازسخنراني آورده شده كه مي توانيد رجوع كنيد.

5-�� بدانيد كه عرق كردن آنقدر مهم نيست .
سخنران هايي كه ازسخنراني نگران هستند انرژي زيادي را صرف مي كنند. خواه عرق نمايند، سرخ شوند ، لب هاي خشك داشته باشند ويا بلرزند وغيره .ياد داشته باشيد درآن روزعرق كردن شايد براي مخاطبين خيلي هم مهم نباشد حتي شايد آنها متوجه عرق كردن شما هم نشوند حتي اگر توجه هم كنند فرقي برايشان نمي كند.شما در جمع آنها نيستيد،� بنابراين اگر شما عرق نماييد زياد هم برايشان مهم نيست .
سخنرانان مضطرب به طور منظم تنفس نمي كنند، بنابرين مغز پيامي دريافت مي دارد كه اكسيژن تازه به مغز نمي رسد، سپس بدن دچارافزايش آدرنالين مي گردد كه اثرات مخرب آن سرخ شدن ، سريع عرق نمودن ، لرزه واحساس ناتواني درسخنراني است .عمومي ترين روش تكنسين ها را كه مي توانم توصيه نمايم اين است كه سه تا نفس عميق بكشيد.

6-� حركت هاي آرام در طول سخنراني
فكر آدرنالين به عنوان يك منبع انرژي مطرح است ازآن بايستي استفاده نمود. حركت كنيم ! وزود حركت كنيم ! درجاي ثابت نايستيم ، تريبون را نگيريم وسعي درچسبيدن به آن نداشته باشيم . به يك طرفي حركت كنيد، پاهايتان را كمي حركت دهيد قدمي ويا دوقدم به سمت حاضرين برداريد يا به طرفين .اگرپشت تريبون راحت تريد پاهايتان را كمي حركت دهيد يا لگن يا باسنتان راپهلو به پهلو حركت دهيد.شما مي توانيد آدرنالين براي سخنراني تان استفاده نمايد صدايتان را بلند كنيد، كلامتان را با تاكيد فراوان بيان نمايد. با استفاده از آدرنالين مي توانيد ژست خود را افزايش دهيد، خنده ي خود را افزايش دهيد.اگر شما ازآدرنالين استفاده� مي كنيد عرق كردن زياد مهم نمي باشد.

آدرنالين: (در شرايط استرس، توليد سلول هاي ايمني نوع لنفوسيتT افزايش مي يابد ومقدار زيادي سم در بدن انسان جمع مي شود. توليد هورمون آدرنالين به دنبال استرس و شرايط ناموزون با بدن، افزايش مي يابد. توليد بيشتر آدرنالين به بدن كمك مي كند تا انرژي بيشتري براي مقابله با شرايط جديد داشته باشد. از طرفي توليد آدرنالين، ذخاير موادقندي را تخليه مي كند. افزايش ترشح هورمون هاي بدن، پاسخ طبيعي بدن ما به استرس است.)


روانشناسی سنجش صدا و هیپنوتیزم

 

روانشناسی سنجش صدا و هیپنوتیزم

 آزمون روانشناسی سنجش صدا و هیپنوتیزم ، برای هنرپیشه‌ها، خوانندگان، موسیقیدانان،  برگزار می‌شود تا ببینند که می‌توانند نهایت مهارت خود را بدون هیچ نگرانی و اضطرابی اجرا کنند.  آزمون روانشناسی سنجش صدا و هیپنوتیزم  برای مصاحبه‌های شغلی نیز مفید است.

تصویرسازی ذهنی برای برآمدن از عهده آزمون سنجش صدا به کمک هیپنوتیزم

برای روانشناسی سنجش صدا به کمک هیپنوتیزم ، صفحه تلویزیون یا سینما را مجسم کنید. شما نقش بازیگر، کارگردان و سایر عوامل کارگزار را دارید. نتیجه‌ای که می‌خواهید برای روانشناسی سنجش صدا و هیپنوتیزم، به آن دست یابید را ایجاد کنید. خود را در حال انجام آن شغل تجسم کنید.

تلقین برای برآمدن از عهده آزمون سنجش صدا به کمک هیپنوتیزم

 برای روانشناسی سنجش صدا و هیپنوتیزم مرتب به خود بگویید: من کاملا" دوره دیده‌ام و آماده ی انجام این کار هستم. اعتماد به نفس من زیاد است و روی موفقیت در انجام این کار متمرکز شده‌ام. این کار را می‌خواهم و شایستگی آن را نیز دارم.

منبع " کتاب راهنمای کامل هیپنوتیزم پیشرفته با ترجمه دکتر آرام "

انتشارات تجسم خلاق

www.aram24.ir

 

روانشناسی سخنرانی و هیپنوتیزم

 

روانشناسی سخنرانی و هیپنوتیزم

چه سخنرانی رسمی باشد، چه غیر رسمی، می‌توانید با آماده کردن خود در حالت خلسه، افکاری را ماهرانه در ذهن دیگران القا کنید. چه در امور سیاسی، تجاری و اجتماعی مهارت داشته یا نداشته باشید، آنچه که شما می‌گویید و نحوه ی بیان آن می‌تواند درهایی را به روی شما بگشاید یا ببندد.

تصویرسازی ذهنی برای روانشناسی سخنرانی و هیپنوتیزم

برای روانشناسی سخنرانی و هیپنوتیزم ، تصور کنید که در جلسه‌ای هستید و رو به فانوس و تماشاچیان قرار دارید و مستقیما" به چشم های آنان نگاه می‌کنید. با جمله‌ای سخنان خود را آغاز می‌کنید. شما متن سخنرانی را تمرین کرده‌اید و از نتیجه ی آن آگاه هستید. نمونه ای از عملکرد خود را تجسم کنید و بعد شاهد کف زدن تماشاچیان باشید.

تلقین برای روانشناسی سخنرانی و هیپنوتیزم

برای روانشناسی سخنرانی و هیپنوتیزم ، مرتب به خود بگویید: صحبت کردن جلوی مردم برای من آسان است؛ چون که آمادگی انجام این کار را دارم. وقتی از قبل تمرین می‌کنم، اعتماد به نفس به دست می‌آورم و صدای خود را به وضوح ادا می‌کنم. من دارای معلومات، سرگرم کننده و قانع کننده هستم.

منبع " کتاب راهنمای کامل هیپنوتیزم پیشرفته با ترجمه دکتر آرام "

 

تمرین های ضروری برای سخنرانی و گویندگی

 

 

تمرین های ضروری برای سخنرانی و گویندگی

 

 

 

به گفته متخصصان اگر زمانی تصمیم گرفتید هزینه زیادی برای کاهش استرس با استفاده از روش ماساژدرمانی بپردازید، اندکی تامل کنید و دست نگه دارید، چون روش های ساده ای مثل چند تنفس عمیق و نیز شنیدن آهنگ های آرام بخش به اندازه ماساژ در کاهش اضطراب و استرس موثر هستند.

ورزش و تمرینات هوازی منجر به بهبود استقامت، ظرفیت کاری و قدرت و نیروی بدنی می‌شوند. ورزش همچنین از طریق بهبود قدرت عضلانی و تأثیرات حرکتی، انرژی مصروفه برای انجام بسیاری فعالیت‌ها را کاهش داده و منجر به بهبود تحمل و استقامت ورزشی حتی زمانی که هیچ تغییر فیزیولوژیکی دیگری رخ نداده است، می‌شود.
در حالی که اضطراب، از آرامش طبیعی ما جلوگیری می کند، یکی از ساده ترین راه ها، انجام تمرین های تنفسی برای کاهش تنش و افزایش آرامش است.
بسیاری از سنت های باستانی مثل یوگا و مدیتیشن از روش های تنفس برای تغییر وضعیت روحی استفاده می کنند و پزشکان غربی نیز در پی تشخیص ارتباط انواع مختلف تنفس با سلامتی هستند، مثلا افراد هیجان زده تندتر از دیگران تنفس می کنند، در حالی که افراد افسرده بیشتر آه می کشند و میل دارند بعد از بازدم شروع به صحبت کنند.
مقصود اصلی تنفس، تامین هوای کافی برای شش هاست که اکسیژن ضروری را وارد خون و در همه سطح بدن پخش کند. بازدم ، شش را برای تنفس بعدی خالی می کند. به علاوه به بدن این فرصت را می دهد که گازهای زاید مثل دی اکسید کربن را خارج کند.

انواع روش های تنفس
میزان تنفس به طور طبیعی در اوقات مختلف روز و در موقعیت های مختلف مثل راه رفتن، نشستن و دویدن تغییر می کند. این موارد بستگی به سطوح مختلف آرامش و استرس دارد.
دو صورت اساسی تنفس عبارتند از: تنفس سینه ای و تنفس دیافراگمی (یا شکمی)

1- تنفس سینه ای
تنفس سینه ای، سریع ترین روش جذب اکسیژن به خون است و معمولا در طی ورزش شدید، هیجان، ترس، اضطراب یا شرایط اضطراری اتفاق می افتد. اما وقتی که انرژی کم است، برای افزایش انرژی نیز رخ می دهد.
در طول تنفس سینه ای، ماهیچه های دنده جمع می شوند و سینه را وادار به بالا و پایین رفتن می کنند تا هوا به سرعت به بخش بالای سینه برسد.
تنفس، سطحی و تند است و بیشتر بر دم تاکید دارد و واکنش کلی اضطراب که باعث تنش ماهیچه ها می شود، در کل بدن ایجاد می شود.
این کار اگر زیاد طول بکشد، یا الگوی دایمی تنفس شود، ممکن است بدن به استرس مداوم دچار شود که برای سلامتی مضر است.
در ضمن ممکن است تنفس زیاده از حد موجب شود دی اکسید کربن بیش از حد خارج گردد و تغییراتی متابولیکی در بدن ایجاد شود و غش را به دنبال داشته باشد.

2- تنفس دیافراگمی
تنفس دیافراگمی بسیار موثرتر از تنفس سینه ای است و آرامش را بیشتر می کند.
تنفس کننده به جای این که از ماهیچه های دنده استفاده کند، از انقباض موزون و آرام دیافراگم استفاده می کند. دیافراگم یک پرده ماهیچه ای گنبدی شکل است که سینه را از حفره های شکمی جدا می کند.
همانطور که عمل دم را انجام می دهید، دیافراگم جمع و باز می شود و فضای سینه را زیاد می کند و هوا را به داخل شش ها می کشد.
شش ها کاملا پهن می شوند و به سمت پایین می روند و حرکت دیافراگم به آرامی اعضای شکمی را ماساژ می دهد.
در بازدم، دیافراگم به حالت آرامش در می آید و به سمت بالای سینه حرکت می کند و هوا را از شش خارج می کند. می توانید حرکت دیافراگم را در حین دراز کشیدن، حس کنید.
در این نوع تنفس، اکسیژن بیشتری برای متابولیسم تامین می شود و مانع ایجاد دی اکسید کربن در شش ها و اسید لاکتیک در خون می شود . پس، بیماری عصبی و خستگی را دور می کنید.

اساس روش تنفس درمانی
بدن انسان برای مقابله با محرک ها و یا استرس ها سازش می یابد. در چنین اوقاتی تنفس سینه ای سطحی و نامرتب رخ می دهد، ماهیچه ها سخت می شود و احساس هیجان و ترس ممکن است به وجود آید.
در مواردی که استرس مداوم وجود دارد (مثل شغل سخت یا ازدواج مسئله دار)، اضطراب طولانی مدت رخ می دهد و ممکن است به ایجاد بیماری هایی مثل فشار خون بالا ، بیماری های قلبی و ریوی، میگرن، سردرد و هیجان منتهی شود.
موثرترین راه برای مبارزه با اضطراب و جلوگیری از بروز چنین بیماری هایی، اختصاص دادن زمانی برای ایجاد آرامش است
در واقع تنفس دیافراگمی، آرامش ماهیچه ای و آسودگی ذهن را به وجود می آورد. بدن انرژی کمتری را استفاده می کند و کار کمتری از اعضایی مثل قلب، شش و مغز کشیده می شود. تمرینات آرامش، تب و فشار خون را پایین می آورد. همچنین باعث می شود که افراد بهتر بخوابند، مهارت های جدید را راحت تر بیاموزند و احساس نیروی بیشتری کنند، سازگاری بیشتری داشته باشند و لذت های بیشتری را در زندگی خانوادگی خود تجربه کنند.

شیوه انجام تنفس درمانی
هرگاه متوجه شدید تنفس سینه ای دارید، هوا را با نفس عمیق به درون بکشید و بگذارید به آرامی خارج شود. در حین بازدم باید در تمام بدن تان احساس آرامش کنید.
به علاوه، دوره ی آرامش 10 تا 15 دقیقه ای، سلامت جسمی و ذهنی را افزایش می دهد و به شما در مقابله با تاثیرات مضر استرس کمک می کند.
کار را در یک اتاق آرام که تهویه مناسبی دارد و شما در آنجا احساس راحتی دارید، آغاز کنید.
گردن و سر باید در یک راستا باشند. چشم های خود را ببندید و در حالی که یک دست را به آرامی روی شکم می کشید تا حرکت دیافراگم را متوجه شوید، تنفس دیافراگمی را تمرین کنید. بر روی ریتم تنفس خود تمرکز کنید و بگذارید منظم تر شود تا جایی که فاصله ای بین آنها نباشد. همانطور که آرام تمرین می کنید، به سردی هوای ورودی و گرمی هوای خروجی نیز دقت داشته کنید. وقتی که فکری به ذهن شما هجوم آورد، بگذارید بدون این که در مغز بماند خارج شود، سپس تمرکز خود را روی ریتم تنفس نگه دارید.
بعد از 7 تا 10 دقیقه مغز شما روشن می شود و بدن آرامش می یابد. به تدریج متوجه صداهای محیط شوید و به آرامی چشم ها را باز کنید.

آرامش پیشرفته ماهیچه ای
در هنگام اضطراب، عملکرد بیشتر دستگاه عصبی، ماهیچه ها را بیشتر تحریک می کند و باعث منقبض شدن آنها می شود. روش آرامش پیشرفته ماهیچه ای، گروه های ماهیچه ای را یکی یکی آرام کند و اگر به طور مرتب تمرین شود، فرد بدون استرس می گردد.
اتاق آرامی را که در آن احساس راحتی می کنید به مدت 10 تا 15 دقیقه انتخاب کنید.
کفش ها را در آورید و با چشمان بسته روی تخت یا فرش، دراز بکشید، در حالی که سر، گردن و تنه در یک راستا باشند.
کار را با بالا بردن ابروها و سخت کردن ماهیچه پیشانی در پنج شماره آغاز کنید. سپس آرام باشید و تفاوت را در ماهیچه ها حس کنید. این کار را تکرار کنید و سپس این روش را با دیگر ماهیچه های بدن انجام دهید.
ابتدا چشم ها را با فشار ببندید. بعد با دهان باز و ماهیچه های سخت شده صورت، لب ها، ابروها و چانه را چین دهید. این کار را با سفت کردن ماهیچه های آرواره و فشار دادن دندان ها ادامه دهید. بعد با بالا بردن شانه ها و سخت کردن شانه ها و گردن و سپس با بالا بردن بازوی چپ و سخت شدن ماهیچه های بازو و فشار دادن شست و در ادامه با سخت کردن بازوی راست این کار را ادامه دهید.
در این مرحله ماهیچه های دنده را منقبض کرده و توجه کنید چطور تنفس شما تغییر می کند. آرام باشید و سپس ماهیچه های معده را کشیده و سفت کنید. تا 5 شماره نگه دارید. سپس آرام نمایید و نفس را بیرون دهید. سپس پای چپ را و بعد پای راست را کمی بالا ببرید و پا را از خود دور کنید تا ماهیچه ها سفت شوند. تا 5 شماره نگه دارید و سپس بگذارید پایتان بیفتد. این کار را تکرار کنید.

 

http://robabnaz9.persianblog.ir/

فن بیان (مکالمه معکوس- Reverse Speech)

 

فن بیان (مکالمه معکوس- Reverse Speech)

ذهن انسان از دو لایه تشکیل شده، ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه.

زمانی که شما با اراده خود کاری انجام می دهید که به زیر و بم آن آگاهید، ضمیر نا خودآگاه تان هم بیکار ننشسته و محرک های زیر آستانه ای Subliminal stimuli)1) ایجاد می کند که -ادعا می شود- در ناخودآگاه طرف مقابلتان تأثیر می گذارد.2

یکی از این محرک های زیر آستانه ای به نام مکالمه معکوس(Reverse Speech)  توسط محقق استرالیایی، دیوید جان اوتس (David John Oates)  به دنیا معرفی شد.

اوتس پس از بررسی هزاران ساعت سخنرانی ، مکالمات و مناظرات ضبط شده، نظریه ای ارائه داد که بیان می کند: اگر مکالمات انسان از انتها به ابتدا پخش شود عباراتی که معمولاً کوتاه و در رابطه با کلام گفته شده هستند، شنیده می شوند. این عبارات حاوی جملات و مفاهیمی است که به نوعی با بدنه اصلی گفتار (forward speech) مرتبط است. یعنی اغلب یا در جهت تکمیل گقتار اصلی است و یا نکته ای را که در گفتار اصلی از قلم افتاده بیان می کند و یا در مواردی که گوینده تحت فشار است یا دروغ می گوید، حقیقت را بیان می کند. در برخی موارد هم بازتابی است ازانگیزه ها و عقده های روانی گوینده .

نکته مهم اینست که مکالمه معکوس و گفتار رو به جلو از یک دیگر قابل تفکیک نیستند. در واقع نمی توان آگاهانه مفهومی را در مکالمه برعکس گنجاند و یا از بروز آن جلوگیری کرد.

پیغام معکوس به صورت ناخودآگاه در بین صحبت های عادی بروز می کند و مهمتر اینکه آن جنبه ی صحبت های معکوس، احساسات واقعی و صحبت های واقعی شخص گوینده می باشد بدون اینکه خود متوجه آن باشد. اگر بخواهیم در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم: مکالمه ی معکوس، صدای واقعیت و واقعی گوینده است. در مقاله ای با عنوان "تحلیل مکالمه ی معکوس" که توسط فرانسیس لورگن نوشته شده، از این پدیده با عنوان "یابنده ی حقیقت هزاره" نام برده می شود.

دانشمندی  به نام خوان الن در مقاله ای که به بررسی نتایج موارد آزمایش شده می پردازد، مکالمات معکوس را به این دسته ها تقسیم نمود:

§        مکالمات معکوس ممکن است در تایید صحبت های معمولی و آشکار گوینده باشد.

§        مکالمات معکوس ممکن است حاوی اطلاعاتی تکمیلی در راستای صحبت های معمولی و آشکارا باشد.

§        مکالمات معکوس ممکن است کلا در تناقض با حرف های معمولی گوینده باشد.

§        مکالمات معکوس ممکن است دقیقا تایید صحبت های معمولی و آشکار گوینده باشد.

§        در برخی موارد محتویات مکالمات معکوس جملات و حرف هایی است که در ادامه و یا در زمانی دیگر گوینده بیان می دارد.

 

روش آزمایش و گرد آوری داده ها

آقای اوتس در روند تحقیقاتی خود بر روی 30 نفر از افراد تحقیقاتی را انجام داد. وی ابتدا سه گروه تشکیل داد. به گروه اول موضوع مکالمه ی معکوس را توضیح داد و از آنها پرسید که آیا در حین صحبت های خود متوجه آن می شوند؟ به گروه دوم گفته شد که این پیغام ها کاملا اشتباه هستند و آیا در صحبت های خود متوجه آن می شوند؟ به گروه سوم چیزی گفته نشد و سپس از آن ها پرسید آیا به غیر از مکالمات عادی خود چیزی را می شنوند؟ گروه اول تا 80 درصد موفق به شنیدن این پیغام ها بودند. گروه دوم کمتر از 10 درصد و جالب اینکه در گروه سوم بیش از 50 درصد بود. بعلاوه، آزمایش انجام شد که در آن افراد یک پاراگراف در مورد مادر می خواندند و سپس در معکوس مکالمات آن ها حس واقعی آن ها به مادرشان مشخص گردید. تحقیقات آقای اوتس تا به آنجا پیش رفت که چنین بیان داشت: "از طریق مکالمه ی معکوس نه تنها حقایق مخفی را می توانیم آشکار سازیم بلکه علت سرکوب کودک درون هر شخص را بر اثر هر اتفاق ناخوشایندی در گذشته را نیز می توان از این راه جستجو نمود." و این ادعا یعنی انقلابی در زمینه ی روانشناسی و فراروانشناسی. در ادامه آقای اوتس نمونه ی عینی از یک آزمایش را مثال می زند که در آن از زنی که در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اما خود به یاد ندارد آزمایشی گرفته و در معکوس مکالمات این زن کاملا آزارهایی را که در بچگی دیده بیان داشته بی آنکه خود متوجه آن باشد. امروزه علم مکالمه ی معکوس تا بدانجا پیش رفته که در آن حتی جهت درمان هم استفاده می نمایند.

 

کاربرد ها

به گفته دیوید جان اوتس، از این فناوری به طور موفقفیت آمیزی در مذاکرات تجاری و تکنولوژی دست یابی به اطلاعات در مشاغل محرمانه و رقابتی استفاده شده است. همچنین در ایالت اورگان (Oregon)  از این روش در بازجویی های جنایی بهره برداری شده و در یک مورد هم جرم را، جدا از نتیجه تست DNA اثبات کرده است. (به نقل از سایت رسمی مکالمه معکوس)3

 

کوتاه از تاریخچه

این نظریه برای اولین بار اوایل دهه 80 مطرح شد و اولین کتاب اوتس با موضوغ مکالمه معکوس و نتایج یافته های وی در سال 1987 چاپ شد. اوتس پس از آن به آمریکا مهاجرت کرد و در همان زمان پیشنهاداتی برای هم کاری در هر دو زمینه ی درمانی و تحقیقاتی دریافت کرد و حتی در برنامه زنده لری کینگ در تلوزیون سی ان ان CNN's Larry King Live show)) ظاهر شد.

در سال 1995 دومین کتاب اوتس با محوریت مکالمه معکوس منتشر شد که تقریبا دوران اوج توجه به این رشته محسوب می شود.

پس از آن در سال 1999 مخالفت ها با این نظریه در جوامع علمی زیاد شد و نهایتا اوتس را وادار به برگشتن به استرالیا کرد.4

 

مکالمه معکوس در جوامع علمی

جایگاه نظریه مکالمه معکوس در محافل علمی تعریف چندانی ندارد.برخی دانشمندان با این فرضیه که پاریدولیا یعنی گرایش مغز انسان برای دریافت نماهای معنادار از نگاره‌های نامنظم از توجیهات این نظریه است از پذیرفتن آن سر باز زدند. البته پژوهشی هم در این زمینه نشان داده که اگر آگاهی اولیه از قبل به مورد آزمایش داده نشود، در مورد نتیجه ی اصوات برعکس اختلاف زیادی وجود خواهد داشت.5

اکثر زبان شناسان اهمیتی به این نظریه ندادند و موسسات پژوهشی هم با این توجیه که ادعاهای اوتس نا آزمودنی هستند، از قبول آنها یا حتی بررسی آن ها اجتناب کردند. البته همان آزمایش های اندک انجام شده هم در یافته های اوتس را تایید نکرد.6 البته نبود یک روش شناسی دامنه دار و تعصبات اوتس در مورد این نظریه، باعث سقوط آن در حد یک "شبه علم" و "علم حاشیه ای"7 شد.8

 

هم اکنون اوتس در استرالیا زندگی می کند و کلاس هایی برای آموزش بهره برداری و شناسایی مکالمه معکوس برگزار کرده و 5 برنامه تلوزیونی، وی را در تحقیقاتش، پوشش می دهند.

 

******

 

THE THEORY OF REVERSE SPEECH AND SPEECH COMPLEMENTARITY. 

(1) Human speech has two distinctive yet complementary functions and modes. The Overt mode is spoken forwards and is primarily under conscious control. The Covert mode is spoken backward and is not under conscious control. The backward mode of speech occurs simultaneously with the forward mode and is a reversal of the forward speech sounds. 

(2) These two modes of speech, forward and backward, are dependent upon each other and form an integral part of human communication. One mode cannot be fully understood without the other mode. In the dynamics of interpersonal communication, both modes of speech combined communicate the total psyche of the person, conscious as well as unconscious. 

(3) Covert speech develops before overt speech. Children speak backwards before they do forwards. Then, as forward speech commences, the two modes of speech gradually combine into one, forming an overall bi-level communication process. 9

 

******

 

ارجاعات و توضیحات

1- محرک‌های زیرآستانه‌ای در انگلیسی در تقابل با محرک‌های فراآستانه‌ای به هرگونه محرک حسی که پایین‌تر از آستانهٔ مطلق فردی برای ادراک آگاهانه باشد اطلاق می‌گردد.

2- ادعا می‌شود این پیام‌ها در ناخودآگاه بیننده تأثیر می‌کنند. مثلاً در سال ۱۹۸۸ قاتل زنجیره‌ای ریچارد رامیرز، در دادرسی‌اش چنین اظهار داشت که موسیقی گروه ای‌سی/دی‌سی و به‌ویژه آهنگ «ولگرد شب» از آلبوم شاهراهی به‌سوی دوزخ الهام‌بخش او برای ارتکاب جنایت بوده‌است. دیوید جان اوتس، یکی از بنیان‌گزاران نظریهٔ برگردان پیام مدعی شد آهنگ «شاهراهی به‌سوی دوزخ» در همان آلبوم، دربردارندهٔ پیام‌های نهان‌سازی شدهٔ، «قانون منم»، «نام من ابلیس است» و «او ازآن دوزخ است» در برگردان خود است که ممکن است در برانگیختن قاتل مؤثر بوده باشند. دکتر ا. و. اسکریپچر مدیر آزمایشگاه بخش روانشناسی دانشگاه ییل در سال ۱۸۹۷ کتابی با نام روانشناسی نوین منتشر کرد که در آن برای نخستین بار به تشریح بنیادی پیام‌های زیرآستانه‌ای پرداخت.

 3،4 و9-   http://www.reversespeech.com/home.htm

 -5Mark and Jane Curtain (1997). "Oates' Theory of Reverse Speech." Australian Skeptics 17(3).

 -6 Duffy, Michael. Play that back. The Advertiser (Adelaide).

7- علوم حاشیه‌ای به شاخه‌ای از دانش گفته می‌شود که نه جزو علوم دقیقه و نه از علوم غریبه هستند.

برخی این علوم را به‌نوعی تلاش علم برای نزدیکی به حوزهٔ متافیزیک به مفهوم غیرافلاطونی می‌دانند.

هم‌چنین برخی این علوم را روش‌هایی فکری و فرهنگی می‌دانند که به‌صورت بی‌رحمانه‌ای توسط سیستم‌های علمی غالب در حاشیه قرار گرفته‌اند.گاهی واژهٔ «علوم حاشیه‌ای» به جای شبه علم به کار برده می‌شود.

-8 "reverse speech". Skeptic's Dictionary

+ http://en.wikipedia.org/wiki/Reverse_speech

+ http://www.centralclubs.com/reverse-speech-t69801.html                     لینک پیشنهادی:

نوشته شده توسط: صفورا قائمی

 

ایجاد دکمه های عملیاتی ( Action Button ) در پاورپوینت

ایجاد دکمه های عملیاتی ( Action Button ) در پاورپوینت

 دکمه عملیاتی یا Action Button به دکمه یا تصویری گفته می شود که هنگام کلیک روی آن عملیات خاصی اجرا شود ( عملیاتی مثل رفتن به یک اسلاید خاص یا اجرای یک فایل خاص ) .
 
برای استفاده از این دکمه ها روی شکلی که می خواهیم به عنوان دکمه عملیاتی برنامه ریزی شود راست کلیک کرده و گزینه Action Buttons را انتخاب می کنیم . در پنجره باز شده از کادر Hyperlink to عملی که می خواهیم انجام شود را انتخاب می کنیم . گزینه های این کادر عبارتند از :
 
Next Slide: رفتن به اسلاید بعدی
 Previous Slide: رفتن به اسلاید قبلی
 First Slide: رفتن به اسلاید اول
 Last Slide: رفتن به اسلاید آخر
 Last Slide viewed: رفتن به آخرین اسلاید مشاهده شده
 End Show : خروج از نمایش
 Custom Show : اجرای یک Show خاص ( Show  ترتیب یا انتخاب خاص از اسلاید های موجود می باشد و برای ساخت Show باید از منوی Slide Show گزینه Custom Show را کلیک کنیم ) .
 Slide: دراین حالت می توان کلیه اسلایدها را مشاهده واسلایدموردنظرراانتخاب نمود.
 URL: برای Link دادن به آدرس های اینترنتی
 Other PowerPoint Presentation: برای ارتباط دادن به دیگر فایلهای نمایشی PowerPoint
 Other File: در این حالت می توان انواع فایلها را ازهر نوعی که باشد انتخاب کرد تا هنگام کلیک روی دکمه فایل انتخاب شده اجرا شود .
 
بعد از انتخاب عمل مورد نظر دکمه OK را کلیک می کنیم .

آشنایی با انواع فرمت های ذخیره پاورپوینت مانند pps و ppt

آشنایی با انواع فرمت های ذخیره پاورپوینت مانند pps و ppt


هنگامیکه اسلایدهای خود را به طور معمولی ذخیره می کنیم در حقیقت فایلی با پسوند .ppt ایجاد کرده ایم ، از خصوصیت این نوع فایل ها این است که هنگام اجرا حتما باید برنامه ی Power-Point روی سیستم موجود باشد و فایل ذخیره شده در برنامه ی اصلی باز می شود و زمانی که بخواهیم فایل خود را ویرایش کنیم از این نوع ذخیره سازی استفاده می کنیم .
 
- پسوند دیگری که می توان فایل های Power-Point را ذخیره کرد .PPS می باشد که به فایل ها حالت اجرایی می دهد یعنی برای باز کردن چنین فایل هایی نیازی به وجود خود برنامه نیست و می توان آن را به راحتی نمایش داد . همانطور که قبلا در فصل ۱ اشاره شد یکی از نماهای Power-Point Slide Show است که وظیفه صرفا نمایش را بر عهده دارد و در این حالت اجازه ی هیچ گونه تغییری در محتوای اسلاید نخواهد داشت و حالت امنیتی به فایل می دهد .
 
- نوع سوم ذخیره سازی پسوند .pot است که فایل حالت Template یا الگو را ذخیره می کند . از این قالب وقتی استفاده می کنیم که بخواهیم فایل را با فرمت خاصی که ساخته ایم نگه داریم . منظور از قالب بندی تعیین Background ، نوع Font ، اندازه و … می باشد .
 
سئوال :
 
۱- آیا ذخیره کردن فایل در دو حالت .PPS وPPT تاثیری در حجم آن دارد ؟
 جواب: بله فایل های .pps حجم کمتری دارند.
 
۲- آیا می توان یک فایل PPS را در خود برنامه ی Power-Point باز کرد ؟ چرا ؟
 جواب: خیر چون این یک پیوند اجرائی است.
 
۳- فایل های ذخیره شده با پسوند .pot در کجا ذخیره می شوند ؟
 جواب: در پوشه Template
 
4- آیا شکل آیکن ها با پسوندهای مختلف با هم فرق می کند ؟
 جواب: بله (شکل آیکن ها)
 
شماره گذاری اسلاید :
 
بهتر است هنگام طراحی اسلایدها آنها را شماره گذاری کنیم ، این کار به ما کمک می کند هنگام ایجاد پیوند بتوانیم سریع تر این کار را انجام دهیم ، همیشه سعی می کنیم برای هر اسلاید جداگانه عنوانی را در نظر بگیریم و اسلایدها را از روی عنوان آنها بشناسیم که این امر نیز در ایجاد پیوند تاثیر به سزایی دارد . برای انجام این کار دو راه وجود دارد :
 
الف ) انتخاب منوی Insert و سپس گزینه ی Slide Number
 
ب ) انتخاب منوی View و سپس گزینه ی header r& Footer
 
که هر دو یک پنجره را باز می کنند .
 
با فعال کردن گزینه ی Slide Number اسلایدها به طور اتوماتیک شماره گذاری می شوند همچنین می توان تنظیماتی را انجام داد که تاریخ جاری سیستم در کلیه ی اسلایدها دیده شود .
 متن نوشته شده در قسمت Footer باعث می شود که تکرار این متن را در قسمت میانی در پایین اسلاید در کلیه اسلایدها مشاهده کنیم .
 با فعال کردن گزینه ی Don’t Show on title slide به سیستم می گوییم که شماره ی اسلاید را در اسلاید عنوان نمایش ندهد . البته این باعث نمی شود که اسلاید عنوان شمارش نشود بلکه از نظر نمایش ، شماره را نشان نمی دهد .
 
نکته :در اکثر پنجره های Power-Point دو گزینه ی Apply و Apply to all به چشم می خورد که جهت اعمال کردن تنظیمات به اسلاید جاری یا کلیه ی اسلایدها صورت می گیرد

نحوه اضافه کردن صوت و موزیک به اسلایدهای پاورپوینت

نحوه اضافه کردن صوت و موزیک به اسلایدهای پاورپوینت

 
برای افزودن فایل صوتی به یک فایل ( ارائه ) پاورپوینت به ترتیب زیر عمل کنید :
 
Insert==>Movie and sound ==>Sound from File
 
با اینکار فایل وارد اسلاید شما شده و در همان ابتدا یک سوال از شما می پرسد که دوست دارید فایل صوتی شما به محض اجرای اسلاید شو شروع به پخش شود یا با کلیک آغاز به پخش شود که به آن بسته به میل خود جواب می دهید .
 این فایل شما که وارد نرم افزار می کنید می تواند هر نوع فایلی باشد , مثل wav یا mp3 و یا …
 
اما :
 
این به شرطی براتون کار می کند که فقط بخواهید روی کامپیوتر خودتون اجراش کنید ، به عبارتی فایل صوتی شما به پاورپوینت فقط لینک می شود .
 
تبصره : اگر فایل صوتی شما wav باشه و حجم آن هم کمتر از ۱۰۰ کیلو باشه ، فایل شما کامل وارد پاورپوینت می شود و هیچ مشکلی در جابجا کردن آن از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر نخواهید داشت پس آن را می توانید برای جلسات با فلش حمل کنید و یا  با ایمیل برای ما ( برای سایت بانک پاورپوینت ) ارسال کنید .
 
سوال :حالا اگر حجم فایل wav ما بیشتر از ۱۰۰ کیلو بود چیکار کنیم تا فایل مان کامل به خورد نرم افزار برود و بتونیم با خیال راحت ایمیلش کنیم ؟
 
برای حل این مشکل به صورت زیر عمل کنید :
 
Tools ==>Options…==>General (Tab ) ==>link sounds with file size greater than 100 KB
 
به جای ۱۰۰ کیلو مقداری که فایل صوتی تان هست بنویسید مثلا برای ۵ مگابایت بنویسید ۵۱۲۰ ( ۵*۱۰۲۴=۵۱۲۰ )
 خوب از این به بعد فایل های wav شما که کمتر از ۵ مگابایت باشه به راحتی داخل فایل پاورپونت یا بهتر بگوییم اسلاید شوی شما می شود و می توانید آن را به راحتی برای ما ایمیل کنید .
 
اگر می خواهید فایل صوتی با فرمت Mp3 یا فرمت های دیگر به اسلاید شوی خود ضمیمه کرده و با ایمیل برای سایت بانک پاورپوینت بفرستید باید با عرض شرمندگی بگویم که نمی شود مگر اینکه آن فایل را هم داخل پوشه ای بریزید و فایل اسلاید شویتان را هم همانجا ریخته و سپس پوشه را برای ما  ارسال نمایید .
 
حد اکثر سایز فایلی صوتی ( wav ) که می توانید وارد نرم افزار پاورپوینت کنید ۵۰ مگابایت است , البته این بدین معنی است که شما فایل های حجیم تر از این را نمی توانید وارد کنید اما فرضا می توانید دو تا فایل ۴۰ مگابایتی وارد کنید , در صورتی که می بینید جمع این دو فایل بیشتر از ۵۰ مگابایت می شود , پس منظور ماکزیموم حجم برای هر فایل است نه مجموع تمام فایل ها .