چگونه شعر را دکلمه کنیم؟

 

چگونه شعر را دکلمه کنیم؟


قسمت اول

مقدمه

یک شعر به دو گونه خوانده می‏شود؛ خوب و بد. شاید شما این را تجربه کرده باشید. اگر خود تجربه نکرده‏اید شاید دیده باشید که کسی شعر خوب را بد دکلمه می‏کند و فرد دیگر شعر بد را خوب دکلمه می‏کند. این دو نوع خواندن در هر نوع شعری امکان دارد. تأثیرات آنها نیز متفاوت است. وقتی یک شعر خوب، بد خوانده می‏شود، شنونده نه تنها از آن احساس لذت نمی‏کند بلکه متنفر نیز می‏گردد. یا هنگامی که یک شعر بد، خوب خوانده می‏شود، تمام کاستی‏های درونی شعر فرو‏می‏نشیند و شنونده از آن لذت می‏برد.

به این ترتیب می‏بینیم که خوانش شعر روی شنونده اثر گذار است.چه این‏که شعر یک متن است در دست دکلماتور. این دکلماتور است که چگونه آن را عرضه می‏کند. اگر "خواندن" شعر درست انجام گیرد به صورت طبیعی اثرات مطلوبی برجای خواهد گذاشت اما اگر درست انجام نگیرد تأثیرات منفی را در پی خواهد داشت. چرا که خواندن شعر فقط خوانش خط به خط نیست که مثل یک نامه خوانده شود. خوانش یک شعر در حقیقت ایجاد دوبارۀ شعر هم هست. تولید معنا‏های تازه نیز می‏باشد ؛ یعنی شعر یکبار هنگامی که شاعر آن را می‏سراید، زاده می‏شود و یکبار دیگر هنگامی که خواننده (دکلماتور یا  مطالعه کننده) آن را می‏خواند آفریده می‏شود. این هردو باهم شعر را کامل می‏سازد. اگر یک شعر، خوب سروده شود ولی خوب قرائت نگردد، پیام و اثر اصلی خود را نمی‏تواند برساند و اگر درست ادا یا خوانده شود، چه بسا نقایص آن نیز به وسیلۀ خواندن از بین برود. و بالعکس اگر یک شعر ناقص، درست خوانده شود ممکن است اثرات خود را به خواننده انتقال دهد. به همین خاطر "بیان" به عنوان یک رشتۀ علمی همواره مورد بحث واقع شده است واز زمان‏های بسیار دور تا به امروز این بحث جریان داشته است. سیاست مداران، مبلغان دینی و تمام کسانی که در ارتباط مستقیم با مردم بوده اند، کوشیده‏اند با استفاده از شیوۀ "بیان" پیام‏های خود را در به مخاطبین خویش انتقال دهند. یکی از موفقیت‏های "هتلر" در بسیج مردم خطابه‏های رسای او بوده است. یا یکی از دلایل پیروزی "اوباما" را در انتخابات همین بیان جذاب او به شمار می‏آورند. صوت نیکو در خواندن قرآن کریم از شرایط اساسی قرائت می‏باشد. براساس نقل راویان، چندین کس براثر قرائت زیبایی "عبدالباسط" مسلمان شده‏اند. امروزه در گویندگیِ رادیو و تلویزیون ،خواندنِ درست و داشتن صوت خوب شرط اصلی به حساب‏ می‏آید.

بنابراین  داشتن بیان خوب، صدای رسا و نیکو، ادای درست جملات و کلمات، داشتن لحن مناسب و... از چیز‏هایی‏اند که در بسیاری حوزات تبلیغی از قبیل گویندگی، وعظ و ارشاد، تبلیغ و قرائت قر‏آن کریم استفاده می‏شود. شعر یکی از مهم ترین بخش‏های تبلیغی است که نیاز مبرم به بیان نیکو دارد. زیرا شعر خود زبان خاص و دقیق است. از این رو نیاز دارد تا به صورت دقیق و درست بیان شود.

این مقاله درصدد است تا به حد وسع این موضوع را پی بگیرد. نکاتی را که فکر می‏شود با اِعمال آنها می‏توان شعر را خوب و درست دکلمه کرد، تذکر دهد.

دکلمه چیست؟

دکلمه واژۀ فرانسوی است که از deklama گرفته شده است. منظور از آن "خواندن  شعر یا نثر ادبی با صدای بلند و آهنگ مناسب و با حالت‏های خاص به منظور القا کردن محتوا و مضمون کلام به شنونده مطابق کلام" است.

(انوری دکتر حسن ، فرهنگ بزرگ سخن)

دکتر مهشید مشیری آن را این‏گونه معنا کرده است: " قطعه‏ای که با آوای رسا و آهنگ مناسب و با ژست‏های مطابق کلام اجرا می‏شود."

(مشیری دکتر مهشید، فرهنگ زبان فارسی)

یا در فرهنگ فارسی عمید می‏خوانیم: " مطلبی را با صدای بلند و با آب و تاب از بر خوندن، با حرارت علیه کسی یا چیزی حرف زدن."

(عمید حسن، فرهنگ فارسی)

همۀ این تعریف‏ها نشان می‏دهند که دکلمه یک امر کاملاً فنی است. هرکس نمی‏تواند به آن دسترسی داشته باشد. دکلمه تنها خواندن نیست بلکه خواندن + آوای رسا + آهنگ مناسب + ژست مناسب + حالت‏های خاص + داشتن حرارت و احساس مناسب می‏باشد.

اهداف دکلمه:

چنانچه اشاره شد دکلمه بیان خاص به هدف خاص است. این هدف چیست؟ اهداف دکلمه را می‏توان این گونه برشمرد:

1-     ایجاد ارتباط شاعر و شنونده: شعر یک زبان است. زبان هم به هدف ارتباط ایجاد شده است. شعر ارتباط احسن به شمار می‏رود. چرا که شعر از قدرتی برخوردار است که زبان معمول آن قدرت را ندارد. شاعر با سرودن شعرمی‏خواهد ارتباط مؤثری با شنونده برقرار سازد. ارتباط مؤثر نیاز دارد تا شعر خوب سروده شود و به شکل احسن بیان و ادا گردد.

2-     تأثیر گذاری: یکی از خصوصیات عمدۀ شعر تأثیر گذاری آن است. شعر به همین دلیل "بیان برتر" خوانده شده و از نثر تفکیک گردیده است. شعر تأثیر گذاری خود را از چند جا بازیافت می‏دارد:

الف. زبان: یکی از راه‏های تقویت تأثیر گذاری در شعر زبان آن است. شعر اگر زبان فخیم و استواری داشته باشد مانا‏تر و مؤثر‏تر است و اگر زبان شسته رفته وکمال یافته نداشته باشد طبعاً تأثیر‏گذاری نیز خواهد داشت.

ب. محتوا: شعر با پیام ومحتوای مختلف ارایه می‏شود. سطح اندیشه درشعر متفاوت می‏باشد. شعر خوب شعری است که دارای محتوای عالی وغنی باشد. اندیشۀ قوی و حکیمانه‏ای را مطرح کند. به گونه‏ای موضوع را بیان کند که فکر شود این موضوع تازه است. قدرت جذب را دارد و مطابق خواست خواننده می‏باشد.

ج. آهنگ: آهنگ از نیاز‏های روحی انسان سرچشمه می‏گیرد. شعر کلاسیک این نیاز را به خوبی تأمین می‏کند. اما شعر نو ممکن است آهنگ لازم و کافی نداشته باشد. در این صورت آهنگ درونی و استفاده از تکنیک‏های دیگر شعری می‏تواند این مهم را برآورده سازد.

د. تصویر آفرینی: خیال از عناصر عمدۀ شعر محسوب می‏گردد. بعضی آن را مهم‏ترین عناصر شاعرانه خوانده‏اند چرا شعر اگر این عنصر را در خود نداشته باشد یا به نظم شبیه می‏گردد یا به نثر. خیال به شاعر این امکان را می‏بخشد تا مفاهیم بیش‏تری را بیان کند واین مفاهیم را از طریق تصویر‏گری زنده‏تر سازد. شاعر با ایجاد فضای جدید به وسیلۀ خیال، دامنۀ تأثیرات شعر را فراخ‏تر می‏سازد و بر زیبایی شعر می‏افزاید.

3-     انتقال درست معنا: هدف دیگری که در دکلمۀ شعر نهفته است، انتقال درست معناست. شاید بگویید این انتقال به زبان معمول نیز امکان پذیر می‏باشد ولی باید گفت انتقال معنا با زبان عادی و باخواندن یک نواخت متن امکان پذیر است اما انتقال درست معنا از طریق خواندن یک نواخت و بدون حرکات بدنی یا بدون داشتن صدای گیرا امکان ندارد. خواندن یک شعر با خواندن یک نثر کاملاً تفاوت دارد. یک نثر را هرخواننده‏ای می‏تواند بخواند ولی یک شعر را نه. در خواندن شعر داشتن صدای مناسب کافی نیست. دانستن فنون شاعری نیز ضروری است. مثلاً اگر شخصی اختیارات شاعری را نداند، کلمات را همانگونه که نوشته شده‏اند می‏خواند ولی کسی که با این موضوع آشنایی دارد، برخی کلمات را به دلیل ایجاد مشکلات وزنی از تلفظ می‏اندازد مثل واژه‏های خون، خواست، آسمان آبی و...که حرف "و" در "خون"  و "خواست" تلفظ نمی‏شوند و "ن" در "آسمان" به یاء تبدیل می‏گردد.

4-     لذت بخشی: هدف اساسی در یک اثر هنری لذت بخشی است. شعر هم نوعی هنر تلقی می‏گردد. پس شعر نیز به دنبال این هدف است. شاعر به خاطر همین امر قالب شعر را برای القای معنای مورد نظر خود انتخاب کرده است. شاعر با سرودن شعر می‏خواهد به خوانندۀ شعر خود لذت ببخشد. این لذت زمانی کامل می‏شود که خواننده آن را درست بخواند. اگر شعر درست دکلمه نگردد، نه معنا درست فهمیده می‏شود و نه شنونده از شنیدن آن لذت می‏برد.


چگونه شعر را دکلمه کنیم؟
قسمت دوم

شرایط دیکلماتور خوب

 دکلماتور به کسی گفته می­شود که شعر یا یک متن ادبی را به خوبی قرائت یا دکلمه کند. یک دکلمه­ی خوب زمانی صورت می­گیرد که دکلماتور از اوصاف زیر بهره­مند باشد:

1.       داشتن صدای آرمش بخش: صدا را می­توان به خوب، بد و متوسط تقسیم کرد. صدای خوب آن صدایی است که به شنونده آرامش بدهد. شنونده احساس خوشی و لذت کند. صدای بد صدایی است که تنفر شنونده را نسبت به خود برگزیند. صدای متوسط آن صدایی است که شنونده از آن نه احساس خوشی  کند و نه احساس تنفر.

2.       شناخت آواز­ها: یک دکلماتور خوب باید یک موسیقیدان خوب نیز باشد. آواز­ها را بشناسد و با کم وکیف آن آشنایی داشته باشد. بتواند موسیقی خوب را از بد تشخیص دهد و طریقه­ی استفاده از نت­های موسیقی را بداند. چرا که هرکلمه از خود موسیقی خاصی دارد. هر حرف صوت مخصوص به خود دارد. مثلاً حرف "ر" درشت تلفظ می­گردد در حالی که حرف"م" نرم تلفظ می­شود. یا حرف" خ" یک نوع آهنگ دارد و حرف "ب" آهنگ دیگر. به این ترتیب لازم است یک دکلماتور خوب با انواع صدا­ها و اشکال مختلف موسیقی آشنایی کافی داشته باشد. علاوه بر آن فن قرائت قرآن را نیز بداند و با علم تجوید آشنا باشد.

3.       قدرت برقراری ارتباط: هر فرد توانایی برقراری ارتباط با افراد دیگر را دارد لیکن نحوه­ی ارتباط هر فرد فرق می­کند. کسی این توانایی را کم­تر دارد و کسی بیش­تر. مثلاً یک فرد توانایی علمی زیادی دارد ولی در بیان خود مشکل دارد اما بالمقابل یک فرد دیگر از بنیه­های فکری کم­تری بهره­مند است ولی قدرت فوق العاده در بیان دارد. خیلی از مردم وقتی سخنان او را می­شوند فکر می­کنند دانایی او نسبت به فرد اول بیش­تر است. این به خاطر همان قدرت ارتباط است که در بیان فرد دوم دیده می­شود. برای قدرت ارتباط  می­توان عامل زیادی را برشمرد از قبیل:

الف. استعداد ذاتی: بعضی از آدم­ها استعداد ذاتی در نطق دارند. هیچگاه در بیان یک مطلب به مشکل مواجه نمی­شوند. از طرف دیگر برخی از آدم­ها در حرف زدن خود مشکل دارند. نمی­توانند به آسانی مطلبی را به مخاطب تفهیم کنند. معمولاً چنین آدم­هایی از لحاظ روابط اجتماعی نیز به مشکل مواجه می­باشند. آدم­های گوشه گیر هستند. بیش­تر درونگرایند. زیاد دوست ندارند که حرف بزنند یا حرف بشنوند. غالباً با خود در گفت­و­شنودند. به همین خاطر وقتی می­خواهند مطلبی را بیان کنند لفظ کم می­آورند. ذخیره­ی لغات شان کم است.

ب. پشتوانه­ی اندیشه­یی: کسی که از لحاظ محتوا و اندیشه فقیر باشد، در ارائه­ی یک موضوع نیز دچار مشکل است. نمی­تواند به درستی ارتباط برقرار سازد. یک دکلماتور تا وقتی نفهمد که چه می­گوید نمی­تواند یک شعر را درست بخواند و ارتباط شاعر و شنونده را تأمین نماید. بنابراین برای دکلمه­ی خوب باید از دانایی کافی نسبت به موضوع نیز برخوردار باشد و شعر را خوب بفهمد تا بتواند پیام آن را به صورت درست انتقال دهد .

ج. انتخاب زبان مناسب: انتخاب یک زبان نیز در فرایند برقراری ارتباط مهم می­باشد. مثلا شهید مطهری با یک زبان صحبت می­کرد و شهید شریعتی با یک زبان دیگر. این دو زبان از اساس باهم فرق دارند. زبان مطهری ساده و روان بود ولی از شریعتی زبان ادبی و دشوار. زبان مطهری برای عموم مردم قابل فهم بود ولی زبان شریعتی نه. عام مردم از زبان مطهری احساب لذت می­کردند اما تحصیل کرد­گان از زبان شریعتی بیش­تر لذت می­بردند. در شعر هم این تفاوت وجود دارد. زبان حافظ یک نوع بیان دارد و زبان بیدل یک نوع دیگر. دکلماتور باید این دو زبان را از هم تشخیص دهد و مطابق زبان با شنونده هم­کلام گردد.

د. حرکات بدنی: حرکات بدنی از دیگر وسایل ارتباط به شمار می­رود. حرکات بدنی باعث می­شود که ذهن شنونده به طرف گوینده متمرکز گردد. در نتیجه پیام شعر به صورت مطلوب به شنونده انتقال پیدا کند. شاید تمام افراد هنگام سخن گفتن به نحوی حرکات بدنی داشته باشند اما آن­چه مهم است این­است که این حرکات باید متناسب با محتوا و ادای واژگان باشد. هرگونه حرکت نه تنها موجب جلب توجه نمی­گردد بلکه به احساس شنونده نیز لطمه می­زند. او را از ادامه­ی شنیدن باز می­دارد.

4.       قدرت انتقال حس: یک دکلماتور خوب در ابتدا باید حس شاعر را ­_که درشعرش انعکاس یافته_ در خود بازتولید کند بعد آن حس را به صورت صحیح به شنونده انتقال دهد. سطح احساس­ها در هر شعر متفاوت است. بعضی از شعر­ها محتوای قوی دارند و بعضی عاطفه­ی و احساس قوی و برخی نیز تخیل  یا زبان بسیار قدرت­مند. به این خاطر شعر­ها را به انواع مختلف تقسیم کرده اند؛ شعر محتوایی، شعر فرمیک، شعر تخیلی و شعر احساسی.  کم­تر شعری هست که همه­ی این عناصر را به شکل یکسان در خود داشته باشد. یک دکلماتور خوب وقتی شعر فرمیک را بر­می­گزیند باید در هنگام خواندن به زبان آن تکیه کند و وقتی شعر احساسی را قرائت می­کند باید هیجانات و احساسات شاعر را در نظر گیرد.

5.       قدرت انتقال فکر: انتقال درست فکرِ یک شاعر وابسته به این است که خواننده نخست آن را درک کند سپس آن را در احساس جدید بهم آمیخته تحویل شنونده دهد. اگر شعر از خود دکلماتور است باید زمان آفرینش و زمان خواندن را در یک زمان مدغم سازد و با احساس و اندیشه­ی­ واحد همصحبت مخاطب شود. علاوه برآن مکان و نوع شنونده­ی خود را نیز در نظر داشته باشد.

6.       ادای درست کلمات: از شرایط مهم دکلمه­ی خوب ادای درست واژگان است. اساس دکلمه را همین امر تشکیل می­دهد. دکلماتور خوب کسی است که بتواند صامت و مصوت­ها را بشناسد و به طرز ادای کلمات آشنایی داشته باشد. دکلماتور باید بداند که کلمه­ی "باران" با کلمه­ی "دینی" دو گونه تلفظ می­شود. واژه­ی نخستین از دو هجای بلند "آ" و واژه­ی دوم از دو هجای بلند "ای" ترکیب یافته است. یا مثلاً کلمات سِمَت، سَمت، آهن، مسلمان و ... چگونه تلفظ می­شوند. دکلماتور باید بداند که اندازه­ی کشش هجای بلند آ، او، ای و اندازه­ی کشش هجای کوچک اَ، اِ، اُ چقدر می­باشد.

7.       داشتن صدای شفاف و رسا: صدای شفاف مربوط به حنجره­ی دکلماتور می­شود. استفاده از نوع غذا نیز در شفافیت صدا  تأثیر گذار است. این موضوع را در قسمت­های بعدی  به صورت مفصل مطالعه خواهیم کرد.

8.       سلامتی دستگاه  صوتی و اندام گفتاری: جدا از شفافیت و رسایی صدا، سلامتی دستگاهی صوتی نیز در دکلمه مهم است. حنجره و زبان سالم در ادای درست کلمات نقش بارز دارند. کم و زیادی تارهای صوتی بر مقدار تنفس انسان اثرگذار می­باشد. تنفس کامل سبب می­شود تا انسان یک جمله را کامل بگوید در حالی که نفس کم موجب قطع شدن جمله و ناقص شدن معنا می­گردد.

9.       توانایی خواندن درست جمله­ها و متن: در دکلمه باید جمله مکمل ادا شود. گاهی پیش می­آید که به دلیل ترس، هیجان و اضطراب، انسان آرامش خود را از دست می­دهد در نتیجه هنگام دکلمه جمله­ها ناقص تلفظ می­گردند. بنابراین هنگام دکلمه باید حالت آرام داشت و ترس و دلهرگی را از خود بیرون کرد.

10.    تناسب لحن و محتوا: محتوای هر اثری فرق می­کند. برخی از آثار ادبی محتوای اخلاقی دارند و برخی عاشقانه­اند و بعضی هم سیاسی و اجتماعی. در این صورت باید دکلماتور لحن خود را با محتوا تطبیق دهد. تناسب میان آن­ها را رعایت نماید.

11.    داشتن دانش ارتباطی: دکلماتور باید از دانش ارتباطی و شیوه­­ی کابرد آن اطلاع داشته باشد. او می­تواند از این طریق برکیفیت دکلمه­ی خود بیفزاید.


--------------------------------------------------------------------------------

چگونه شعر را دکلمه کنیم؟(3)
قسمت سوم و پایانی

ارکان دکلمه:

دکلمه­ی شعر بر چند رکن استوار است:

1)      شعر: شعر رکن اساسی دکلمه است. شعر نه تنها ابزار دکلمه است بلکه هدف دکلمه نیز هست. دکلمه بر آن استوار است. برای این که دکلمه به خوبی انجام شود، باید دکلماتور شعر را بشناسد. قالب­های شعری را از هم تفکیک کند. با تکنیک­های شعری نیز آشنایی داشته باشد. فن شاعری را بلد باشد. علم بدیع و بیان را تا حد لزوم بداند. مجاز و کنایه را بفهمد. چرا که بدون درک مجاز، تشبیه، کنایه، استعاره و سایر صنایع ادبی فهم یک شعر دشوار می­باشد. بنابراین لازم است دکلماتور با شعر آشنا باشد.

یک شعر دو شکل دارد:

الف. شکل ظاهری: شکل ظاهری شعر از واژه­ها، ترکیبات، جمله­ها، بیت­ها، مصراع­ها، آهنگ، قافیه، زبان، استعاره، کنایه، مجاز و... ترکیب یافته است.

ب. شکل باطنی: شکل باطنی از معنا، عاطفه و احساس ترکیب می­شود.

با توجه به این دو شکل، دکلماتور باید به این نکته­ها توجه نماید:

1.       تلفظ درست واژه­ها: بعضی از واژه­ها در زبان عامیانه یک نوع تلفظ می­شود در حالی که در زبان رسمی تلفظ دیگری دارد مانند کلمه­ی "هستی" که دراین دو جمله : تو از همینجا(منطقه) هستی؟ و جمله­ی "هستی جز یک صدا بیش ندارد و آن مرگ است" دو معنای متفاوت دارد.

2.       تشخیص انواع ترکیب­ها از همدیگر: ترکیب انواع مختلف دارد. این شعر را توجه کنید:

درخت بزرگی از اندوه

روییده از میان سینه­ام

شاخه­هایش خشک،

        "دست برآورده به مهتاب"

ریشه­هایش سرد

تلخابه­نوش حسرت

پرنده­ا­ی

هزاره­ی غربت مرا

از سر شاخه­ی بلندش

می­زند کو کو!

(نهفته عزیزالله، زندگی را مه گرفته، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1383، ص 14)

ترکیب "تلخابه­نوش" با ترکیب "درخت بزرگ"، دو نوع ترکیبی است که به دوصورت تلفظ می­گردند؛ اولی به شکل توصیفی و دومی به شکل ترکیب اضافی.

3.       ادای مکمل جمله، مصراع، یا بیت: اگر شعر شعر سپید است و در وسط جمله، قطع نفس لازم نمی­افتد، ضروری است که آن جمله به شکل مکمل ادا شود و بعد از تکمیل آن، دم گرفته شود. همچنان مصراع یا بیت:

سکوت آواز می­خواند پسِ لب­های لرزانت

نگه رقصیده بر می­خیزد، از آغوش چشمانت

دوبیتی­های سرگردان تنهایی شوم پیشت

و تو آرام آن­ها را بخوانی از دل و جانت

(مجیر وهاب، آشفته­تر از باد، چاپ اول، انتشارات فرهنگی_ ادبی ظهیر الدین محمد بابر، کابل،1386، ص 30)

در بیت نخست هر مصراع به صورت مستقل ادا می­شود اما در بیت دوم، چون پیوستگی معنایی بیش­تری میان دو مصراع موجود است، پس از توقف بسیار کوتاه باهم خوانده می­شوند.

4.       درک معنا: دکلماتور نمی­تواند بدون درک معنا یک شعر را درست بخواند. فهم معنای یک شعر نخستین قدم برای دکلمه­ی خوب است.

5.       تناسب صورت و محتوا: شعر از لحاظ عاطفی به شکل­های گوناگون خوانده می­شود. بعضی شعر­ها را باید شاد خواند و برخی دیگر را غمگین. در شادی و اندوه یک شعر، موسیقیِ شعر نقش اساسی دارد. مانند ابیات زیر از دیوان شمس:

تن تن تن ز زهره ام پرده همی زند نوا

دف دف دف ازین طرف پرده در درز رق رقی

دم دم دم همی زدهد چون دهلم هوای او

خم خم خم کمند او می­کشدم که عاشقی

( باختری واصف، نردبان آسمان، چاپ سوم، انتشارات انجمن قلم افغانستان، کابل، 1386، ص 71)

6.       آشنایی با وزن و قافیه: وزن و قافیه از ارکان شعر کلاسیک محسوب می­گردد. دکلماتور در انتخاب یک شعر لازم است به این مسأله توجه کند. شعرهایی را که مشکل وزن و قافیه دارند انتخاب نکند و یا اگر دید در جایی وزن یا قافیه­ی یک شعر رعایت نشده، باید بداند که ممکن است شاعر از اختیارات شاعری یا ضرورت­های شعر استفاده کرده باشد. همچنان باید بداند که گاهی یک حرف در نوشته می­آید ولی در تلفظ نمی­آید، باید با کلمه­ی بعدی خود پیوسته خوانده شود. مثل این "دراین" و "بلخ­ات" در ابیات ذیل:

ابری که بغض کرده در این روزگار من

آتش گرفته غلغله و گلبهار من

بلخ­ات به شب نشسته و غزنین تو به خاک

گم گشته­ای ستاره­ی دنباله دار من

(واعظی محمد، شاعر به انتهای خیابان رسیده است، چاپ اول انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص49)

 

7.       رعایت علایم نگارشی: علایم نگارشی در شعر به خاطر جلو گیری از اشتباه خوانی صورت می­گیرد. رعایت آن در دکلمه نیز حتی المقدور ضروری است. مثلاً علامت سؤالی باید با لحن سؤالی نشان داده شود. علامت تعجب با لحن تعجبی یا لحن عاطفی مشابه. علامت، کامه با توقف کوتاه، علامت نقطه با توقف کامل، و سایرعلامت­ها به اشکال مختلف دیگر نشان داده­ ­شوند.

8.       خواندن با نگاه دوم: خواندن خط به خط باعث می­شود دکلماتور تمام توجه خود را به خطوط شعر معطوف بدارد. در این صورت نمی­تواند حرکات و فعالیت­های بدنی و چشمی و توجه شنوندگان را تحت نظر داشته باشد. او وقتی متوجه خطوط باشد دیگر با مخاطبان خود ارتباط مستقیم برقرار نمی­تواند واین موجب کاهش تأثیر گذاری شعر می­گردد. بنابراین یک دکلماتور خوب باید درعین حالی که نیم نگاهی به خطوط روی کاغذ می­اندازد نگاه دیگر به مخاطبین خود نیز داشته باشد. حرکات و فعالیت­های آن­ها را زیر نظر بگیرد.

9.       برجسته خوانی: برخی از جاهای شعر لازم است برجسته خوانده شود. صدا بلند­تر گردد و تأکید بیش­تری روی آن صورت گیرد. مثل این این ابیات:

جمعه درست ساعتِ ... یادم نمی رود

در تنگ پنج متری قلبم شدی رصد

من التماس و خواهش این­که بمان! بمان!

اما تو برصداقت این سینه دستِ رد

گفتم کجا؟ چرا؟ چمدان تو بسته بود

گفتی که هیچ غم مخور این نیز بگذرد

( ابراهیمی غلام رضا، هبوط در پیاده­رو، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص43)

در ترکیبات و کلمات "درست ساعت.../ بمان، بمان!/ گفتم کجا؟/ چرا؟/ گفتی/ هیچ غم مخور" باید تن صدا بلندترگردد و با تأکید تلفظ شوند.

 

2-     دیکلماتور: دکلماتور تنها شعر نمی­خواند بلکه خود حرف می­زند. او تنها یک خواننده­ی متن نیست بلکه راویِ شخص اول است که با مخاطب گپ می­زند. بنابراین جدا از بیان زیبا، باید ظاهر مناسب و آراسته نیز داشته باشد. لباس خوب و متناسب با شأن مجلس بپوشد. آراستگی ظاهری خود را حفظ نماید. صاف و موأدب بنشیند. یا در حالت ایستاده راست و استوار بایستد. حرکات دست وچهره­ی خود را مطابق رفتار وگفتار و معنای متن تنظیم نماید. به گونه­ای که هر حرکت او معنا دار باشد و به القای پیام شعر کمک کند. از رنگ­های تیز و شوخ و نیز زیوراتِ بسیار بپرهیزد. لب، مو، ابرو و گِرد چشم خود را به نحوی زننده آرایش نکند. سادگی را حفظ کند. به گونه­ای خود را بیاراید که جذابیتِ مطابق محتوای شعر و مجلس داشته باشد.

چیز مهم دیگر در یک دکلماتور، برقرار ساختن ارتباط چشمی با مخاطب است. او درحالی که سخن می­گوید به مخاطب نیز  نگاه می­کند. و این  نگاه به گونه­ای باشد که مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.

نکته­ی مهم دیگر جنسیت دکلماتور است. اگر گوینده مرد است نباید با حالت عاطفی زنانه و صدای مشابه سخن بگوید و اگر گوینده زن است نباید با لحن خشن مردانه شعر را دکلمه کند. چرا که نتیجه­ی معکوس در پی خواهد داشت.

علاوه براین این­ها، حفظ وقار، هیبت و  اعتماد شخصی در گوینده خیلی مهم می­باشد. کسی که شعر دکلمه می­کند باید آنقدر ویژگی­های مثبت شخصیتی در خود داشته باشد که بتواند توجه و اعتماد  مخاطبین را به خود جلب کند. مثلاً کسی که ده سال را به  جرم آدم کشی یا اختطاف اطفال یا جرم­های مشابه دیگر در زندان سپری کرده، وقتی پشت تربیون ایستاده شده شعر می­خواند، شنونده نمی­تواند به گفته­های او اعتماد کند چرا که نسبت به او ذهنیت منفی دارد.

3-     شنونده: شنونده رکن دیگر دکلمه است. شنوندگان یک شعر ممکن است به لحاظ سنی، جنسیتی، تعلیمی و تحصیلی متفاوت باشند. دکلماتور خوب کسی است که قبلاً  از نوعیت مخاطبین خود آشنایی داشته باشد و شعر را مطابق ذوق و سلیقه­ی آن­ها انتخاب نماید. او باید بتواند روان آدم­ها را دریابد. سلایق و گرایش­های آن­ها را تشخیص دهد.

4-     صدا: صدا جزو اساسی دکلمه است. اما صدا چیست؟ شاید بگویید صدا آوایی است که از دهان انسان خارج می­شود. اما معنای دقیق صدا این نیست. صدا "محصول حرکات هماهنگ و منظم اندام­ها و عضلات صوتی" می­باشد. یک دکلماتور باید اندام صوتی مناسب و سالم داشته باشد تا بتواند کلمات را درست و بجا تلفظ  و ادا کند. اندام­های صوتی این­هاست:

1.      دستگاه تنفسی: شامل شش‏ها، نای، نایژه (مسیر هوا از ریه­ها به طرف حنجره)

2.      عضلات و تار‏های صوتی حنجره (تشکیل دهنده صدای ابتدایی)

3.      حفره‏ها و دیوار‏های گلو (محل تولید حروف- تند وکند کنندۀ صدا)

4.      دهان: شامل زبان، فک، لب‏ها، لهات (زبان کوچک)، سقف کام

5.      دندان‏ها ولثه‏ها (محل تولید حروف- لطافت بخشیدن به صدا)

6.      مجرا و حفره‏های بینی (تقویت کنندۀ صدا- تولید کنندۀ حروف خیشومی)

 در دکلمه باید اندام­های صوتی سالم باشند. صدا یک دست باشد

منبع :

http://jafarimahmood.blogfa.com/8912.aspx

چگونه شعر را دکلمه کنیم؟   (3)

چگونه شعر را دکلمه کنیم؟(3)


قسمت سوم و پایانی

ارکان دکلمه:

دکلمه­ی شعر بر چند رکن استوار است:

1)      شعر: شعر رکن اساسی دکلمه است. شعر نه تنها ابزار دکلمه است بلکه هدف دکلمه نیز هست. دکلمه بر آن استوار است. برای این که دکلمه به خوبی انجام شود، باید دکلماتور شعر را بشناسد. قالب­های شعری را از هم تفکیک کند. با تکنیک­های شعری نیز آشنایی داشته باشد. فن شاعری را بلد باشد. علم بدیع و بیان را تا حد لزوم بداند. مجاز و کنایه را بفهمد. چرا که بدون درک مجاز، تشبیه، کنایه، استعاره و سایر صنایع ادبی فهم یک شعر دشوار می­باشد. بنابراین لازم است دکلماتور با شعر آشنا باشد.

یک شعر دو شکل دارد:

الف. شکل ظاهری: شکل ظاهری شعر از واژه­ها، ترکیبات، جمله­ها، بیت­ها، مصراع­ها، آهنگ، قافیه، زبان، استعاره، کنایه، مجاز و... ترکیب یافته است.

ب. شکل باطنی: شکل باطنی از معنا، عاطفه و احساس ترکیب می­شود.

با توجه به این دو شکل، دکلماتور باید به این نکته­ها توجه نماید:

1.       تلفظ درست واژه­ها: بعضی از واژه­ها در زبان عامیانه یک نوع تلفظ می­شود در حالی که در زبان رسمی تلفظ دیگری دارد مانند کلمه­ی "هستی" که دراین دو جمله : تو از همینجا(منطقه) هستی؟ و جمله­ی "هستی جز یک صدا بیش ندارد و آن مرگ است" دو معنای متفاوت دارد.

2.       تشخیص انواع ترکیب­ها از همدیگر: ترکیب انواع مختلف دارد. این شعر را توجه کنید:

درخت بزرگی از اندوه

روییده از میان سینه­ام

شاخه­هایش خشک،

        "دست برآورده به مهتاب"

ریشه­هایش سرد

تلخابه­نوش حسرت

پرنده­ا­ی

هزاره­ی غربت مرا

از سر شاخه­ی بلندش

می­زند کو کو!

(نهفته عزیزالله، زندگی را مه گرفته، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1383، ص 14)

ترکیب "تلخابه­نوش" با ترکیب "درخت بزرگ"، دو نوع ترکیبی است که به دوصورت تلفظ می­گردند؛ اولی به شکل توصیفی و دومی به شکل ترکیب اضافی.

3.       ادای مکمل جمله، مصراع، یا بیت: اگر شعر شعر سپید است و در وسط جمله، قطع نفس لازم نمی­افتد، ضروری است که آن جمله به شکل مکمل ادا شود و بعد از تکمیل آن، دم گرفته شود. همچنان مصراع یا بیت:

سکوت آواز می­خواند پسِ لب­های لرزانت

نگه رقصیده بر می­خیزد، از آغوش چشمانت

دوبیتی­های سرگردان تنهایی شوم پیشت

و تو آرام آن­ها را بخوانی از دل و جانت

(مجیر وهاب، آشفته­تر از باد، چاپ اول، انتشارات فرهنگی_ ادبی ظهیر الدین محمد بابر، کابل،1386، ص 30)

در بیت نخست هر مصراع به صورت مستقل ادا می­شود اما در بیت دوم، چون پیوستگی معنایی بیش­تری میان دو مصراع موجود است، پس از توقف بسیار کوتاه باهم خوانده می­شوند.

4.       درک معنا: دکلماتور نمی­تواند بدون درک معنا یک شعر را درست بخواند. فهم معنای یک شعر نخستین قدم برای دکلمه­ی خوب است.

5.       تناسب صورت و محتوا: شعر از لحاظ عاطفی به شکل­های گوناگون خوانده می­شود. بعضی شعر­ها را باید شاد خواند و برخی دیگر را غمگین. در شادی و اندوه یک شعر، موسیقیِ شعر نقش اساسی دارد. مانند ابیات زیر از دیوان شمس:

تن تن تن ز زهره ام پرده همی زند نوا

دف دف دف ازین طرف پرده در درز رق رقی

دم دم دم همی زدهد چون دهلم هوای او

خم خم خم کمند او می­کشدم که عاشقی

( باختری واصف، نردبان آسمان، چاپ سوم، انتشارات انجمن قلم افغانستان، کابل، 1386، ص 71)

6.       آشنایی با وزن و قافیه: وزن و قافیه از ارکان شعر کلاسیک محسوب می­گردد. دکلماتور در انتخاب یک شعر لازم است به این مسأله توجه کند. شعرهایی را که مشکل وزن و قافیه دارند انتخاب نکند و یا اگر دید در جایی وزن یا قافیه­ی یک شعر رعایت نشده، باید بداند که ممکن است شاعر از اختیارات شاعری یا ضرورت­های شعر استفاده کرده باشد. همچنان باید بداند که گاهی یک حرف در نوشته می­آید ولی در تلفظ نمی­آید، باید با کلمه­ی بعدی خود پیوسته خوانده شود. مثل این "دراین" و "بلخ­ات" در ابیات ذیل:

ابری که بغض کرده در این روزگار من

آتش گرفته غلغله و گلبهار من

بلخ­ات به شب نشسته و غزنین تو به خاک

گم گشته­ای ستاره­ی دنباله دار من

(واعظی محمد، شاعر به انتهای خیابان رسیده است، چاپ اول انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص49)

 

7.       رعایت علایم نگارشی: علایم نگارشی در شعر به خاطر جلو گیری از اشتباه خوانی صورت می­گیرد. رعایت آن در دکلمه نیز حتی المقدور ضروری است. مثلاً علامت سؤالی باید با لحن سؤالی نشان داده شود. علامت تعجب با لحن تعجبی یا لحن عاطفی مشابه. علامت، کامه با توقف کوتاه، علامت نقطه با توقف کامل، و سایرعلامت­ها به اشکال مختلف دیگر نشان داده­ ­شوند.

8.       خواندن با نگاه دوم: خواندن خط به خط باعث می­شود دکلماتور تمام توجه خود را به خطوط شعر معطوف بدارد. در این صورت نمی­تواند حرکات و فعالیت­های بدنی و چشمی و توجه شنوندگان را تحت نظر داشته باشد. او وقتی متوجه خطوط باشد دیگر با مخاطبان خود ارتباط مستقیم برقرار نمی­تواند واین موجب کاهش تأثیر گذاری شعر می­گردد. بنابراین یک دکلماتور خوب باید درعین حالی که نیم نگاهی به خطوط روی کاغذ می­اندازد نگاه دیگر به مخاطبین خود نیز داشته باشد. حرکات و فعالیت­های آن­ها را زیر نظر بگیرد.

9.       برجسته خوانی: برخی از جاهای شعر لازم است برجسته خوانده شود. صدا بلند­تر گردد و تأکید بیش­تری روی آن صورت گیرد. مثل این این ابیات:

جمعه درست ساعتِ ... یادم نمی رود

در تنگ پنج متری قلبم شدی رصد

من التماس و خواهش این­که بمان! بمان!

اما تو برصداقت این سینه دستِ رد

گفتم کجا؟ چرا؟ چمدان تو بسته بود

گفتی که هیچ غم مخور این نیز بگذرد

( ابراهیمی غلام رضا، هبوط در پیاده­رو، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص43)

در ترکیبات و کلمات "درست ساعت.../ بمان، بمان!/ گفتم کجا؟/ چرا؟/ گفتی/ هیچ غم مخور" باید تن صدا بلندترگردد و با تأکید تلفظ شوند.

 

2-     دیکلماتور: دکلماتور تنها شعر نمی­خواند بلکه خود حرف می­زند. او تنها یک خواننده­ی متن نیست بلکه راویِ شخص اول است که با مخاطب گپ می­زند. بنابراین جدا از بیان زیبا، باید ظاهر مناسب و آراسته نیز داشته باشد. لباس خوب و متناسب با شأن مجلس بپوشد. آراستگی ظاهری خود را حفظ نماید. صاف و موأدب بنشیند. یا در حالت ایستاده راست و استوار بایستد. حرکات دست وچهره­ی خود را مطابق رفتار وگفتار و معنای متن تنظیم نماید. به گونه­ای که هر حرکت او معنا دار باشد و به القای پیام شعر کمک کند. از رنگ­های تیز و شوخ و نیز زیوراتِ بسیار بپرهیزد. لب، مو، ابرو و گِرد چشم خود را به نحوی زننده آرایش نکند. سادگی را حفظ کند. به گونه­ای خود را بیاراید که جذابیتِ مطابق محتوای شعر و مجلس داشته باشد.

چیز مهم دیگر در یک دکلماتور، برقرار ساختن ارتباط چشمی با مخاطب است. او درحالی که سخن می­گوید به مخاطب نیز  نگاه می­کند. و این  نگاه به گونه­ای باشد که مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.

نکته­ی مهم دیگر جنسیت دکلماتور است. اگر گوینده مرد است نباید با حالت عاطفی زنانه و صدای مشابه سخن بگوید و اگر گوینده زن است نباید با لحن خشن مردانه شعر را دکلمه کند. چرا که نتیجه­ی معکوس در پی خواهد داشت.

علاوه براین این­ها، حفظ وقار، هیبت و  اعتماد شخصی در گوینده خیلی مهم می­باشد. کسی که شعر دکلمه می­کند باید آنقدر ویژگی­های مثبت شخصیتی در خود داشته باشد که بتواند توجه و اعتماد  مخاطبین را به خود جلب کند. مثلاً کسی که ده سال را به  جرم آدم کشی یا اختطاف اطفال یا جرم­های مشابه دیگر در زندان سپری کرده، وقتی پشت تربیون ایستاده شده شعر می­خواند، شنونده نمی­تواند به گفته­های او اعتماد کند چرا که نسبت به او ذهنیت منفی دارد.

3-     شنونده: شنونده رکن دیگر دکلمه است. شنوندگان یک شعر ممکن است به لحاظ سنی، جنسیتی، تعلیمی و تحصیلی متفاوت باشند. دکلماتور خوب کسی است که قبلاً  از نوعیت مخاطبین خود آشنایی داشته باشد و شعر را مطابق ذوق و سلیقه­ی آن­ها انتخاب نماید. او باید بتواند روان آدم­ها را دریابد. سلایق و گرایش­های آن­ها را تشخیص دهد.

4-     صدا: صدا جزو اساسی دکلمه است. اما صدا چیست؟ شاید بگویید صدا آوایی است که از دهان انسان خارج می­شود. اما معنای دقیق صدا این نیست. صدا "محصول حرکات هماهنگ و منظم اندام­ها و عضلات صوتی" می­باشد. یک دکلماتور باید اندام صوتی مناسب و سالم داشته باشد تا بتواند کلمات را درست و بجا تلفظ  و ادا کند. اندام­های صوتی این­هاست:

1.      دستگاه تنفسی: شامل شش‏ها، نای، نایژه (مسیر هوا از ریه­ها به طرف حنجره)

2.      عضلات و تار‏های صوتی حنجره (تشکیل دهنده صدای ابتدایی)

3.      حفره‏ها و دیوار‏های گلو (محل تولید حروف- تند وکند کنندۀ صدا)

4.      دهان: شامل زبان، فک، لب‏ها، لهات (زبان کوچک)، سقف کام

5.      دندان‏ها ولثه‏ها (محل تولید حروف- لطافت بخشیدن به صدا)

6.      مجرا و حفره‏های بینی (تقویت کنندۀ صدا- تولید کنندۀ حروف خیشومی)

 در دکلمه باید اندام­های صوتی سالم باشند. صدا یک دست باشد

 منبع :

http://www.eqmweekly.com

چگونه شعر را دکلمه کنیم؟ (2)

چگونه شعر را دکلمه کنیم؟
 
نوری/ بخش سوم و پایانی
 
ارکان دکلمه
 
دکلمه‏ی شعر بر چند رکن استوار است:
 
شعر: شعر رکن اساسی دکلمه است. شعر نه تنها ابزار دکلمه است؛ بل هدف دکلمه نیز هست. دکلمه بر آن استوار است. برای این که دکلمه به خوبی انجام شود، باید دکلماتور شعر را بشناسد. قالب‏های شعری را از هم تفکیک کند. با تکنیک‏های شعری نیز آشنایی داشته باشد. فن شاعری را بلد باشد.
 علم بدیع و بیان را تا حد لزوم بداند. مجاز و کنایه را بفهمد. چرا که بدون درک مجاز، تشبیه، کنایه، استعاره و سایر صنایع ادبی فهم یک شعر دشوار می‏باشد.
 بنابراین لازم است دکلماتور با شعر آشنا باشد.
 
یک شعر دو شکل دارد:
 الف. شکل ظاهری: شکل ظاهری شعر از واژه‏ها، ترکیب‏ها، جمله‏ها، بیت‏ها، مصراع‏ها، آهنگ، قافیه، زبان، استعاره، کنایه، مجاز و... ترکیب یافته است.
ب. شکل باطنی: شکل باطنی از معنا، عاطفه و احساس ترکیب می‏شود.
 
با توجه به این دو شکل، دکلماتور باید به این نکته‏ها توجه نماید:
 
تلفظ درست واژه‏ها: بعضی از واژه‏ها در زبان عامیانه یک نوع تلفظ می‏شود، در حالی که در زبان رسمی تلفظ دیگری دارد؛ مانند کلمه‏ی «هستی» که دراین دو جمله: تو از همین جا (منطقه) هستی؟ و جمله‏ی «هستی جز یک صدا بیش ندارد و آن مرگ است» دو معنای متفاوت دارد.
 
تشخیص انواع ترکیب‏ها از همدیگر: ترکیب انواع مختلف دارد. این شعر را توجه کنید:
 
درخت بزرگی از اندوه
 
روییده از میان سینه‏ام
 
شاخه‏هایش خشک،
 
«دست برآورده به مهتاب»
 
ریشه‏هایش سرد
 
تلخابه‏نوش حسرت
 
پرنده‏یی
 
هزاره‏ی غربت مرا
 
از سر شاخه‏ی بلندش
 
می‏زند کو کو!
 
(نهفته عزیزالله، زندگی را مه گرفته، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1383، ص 14)
 
ترکیب «تلخابه‏نوش» با ترکیب «درخت بزرگ»، دو نوع ترکیبی است که به دو صورت تلفظ می‏گردند؛ اولی به شکل توصیفی و دومی به شکل ترکیب اضافی.
 
ادای مکمل جمله، مصراع، یا بیت: اگر شعر شعر سپید است و در وسط جمله، قطع نفس لازم نمی‏افتد، ضرور است آن جمله به شکل مکمل ادا شود و بعد از تکمیل آن، دم گرفته شود. هم‏چنان مصراع یا بیت:
 
سکوت آواز می‏خواند پسِ لب‏های لرزانت
 
نگه رقصیده بر می‏خیزد، از آغوش چشمانت
 
دوبیتی‏های سرگردان تنهایی شوم پیشت
 
و تو آرام آن‏ها را بخوانی از دل و جانت
 
(مجیر وهاب، آشفته‏تر از باد، چاپ اول، انتشارات فرهنگی- ادبی ظهیرالدین محمد بابر، کابل،1386، ص 30)
 
در بیت نخست هر مصراع به صورت مستقل ادا می‏شود؛ اما در بیت دوم، چون پیوستگی معنایی بیش‏تری میان دو مصراع موجود است، پس از توقف بسیار کوتاه باهم خوانده می‏شوند.
 
درک معنا: دکلماتور نمی‏تواند بدون درک معنا یک شعر را درست بخواند. فهم معنای یک شعر نخستین قدم برای دکلمه‏ی خوب است.
 
تناسب صورت و محتوا: شعر از لحاظ عاطفی به شکل‏های گوناگون خوانده می‏شود. بعضی شعر‏ها را باید شاد خواند و برخی دیگر را غمگین. در شادی و اندوه یک شعر، موسیقیِ شعر نقش اساسی دارد. مانند بیت‏های زیر از دیوان شمس:
 
تن تن تن ز زهره ام پرده همی زند نوا
 
دف دف دف ازین طرف پرده در درز رق رقی
 
دم دم دم همی زدهد چون دهلم هوای او
 
خم خم خم کمند او می‏کشدم که عاشقی
 
( باختری واصف، نردبان آسمان، چاپ سوم، انتشارات انجمن قلم افغانستان، کابل، 1386، ص 71)
 
آشنایی با وزن و قافیه: وزن و قافیه از ارکان شعر کلاسیک محسوب می‏گردد. دکلماتور در انتخاب یک شعر لازم است به این مساله توجه کند. شعرهایی که مشکل وزن و قافیه دارند انتخاب نکند و یا اگر دید در جایی وزن یا قافیه‏ی یک شعر رعایت نشده، باید بداند که ممکن است شاعر از اختیارهای شاعری یا ضرورت‏های شعر استفاده کرده باشد. هم‏چنان باید بداند گاهی یک حرف در نوشته می‏آید؛ ولی در تلفظ نمی‏آید، باید با کلمه‏ی بعدی خود پیوسته خوانده شود. مثل این «دراین» و «بلخ‏ات» در بیت‏های ذیل:
 
ابری که بغض کرده در این روزگار من
 
آتش گرفته غلغله و گلبهار من
 
بلخ‏ات به شب نشسته و غزنین تو به خاک
 
گم گشته‏ای ستاره‏ی دنباله دار من
 
(واعظی محمد، شاعر به انتهای خیابان رسیده است، چاپ اول انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص49)
 
رعایت علایم نگارشی: علایم نگارشی در شعر به خاطر جلوگیری از اشتباه‏خوانی صورت می‏گیرد. رعایت آن در دکلمه نیز در حد امکان ضروری است. به طور مثال علامت سوالی باید با لحن سوالی نشان داده شود. علامت تعجب با لحن تعجبی یا لحن عاطفی مشابه. علامت، کامه با توقف کوتاه، علامت نقطه با توقف کامل، و سایرعلامت‏ها به اشکال مختلف دیگر نشان داده‏ ‏شوند.
 
خواندن با نگاه دوم: خواندن خط به خط باعث می‏شود. دکلماتور تمام توجه خود را به خطوط شعر معطوف بدارد. در این صورت نمی‏تواند حرکت و فعالیت‏های بدنی و چشمی و توجه شنوندگان را زیر نظر داشته باشد. او وقتی متوجه خطوط باشد دیگر با مخاطبان خود ارتباط مستقیم برقرار نمی‏تواند و این موجب کاهش تأثیر گذاری شعر می‏گردد. بنابراین یک دکلماتور خوب باید درعین حالی که نیم نگاهی به خطوط روی کاغذ می‏اندازد نگاه دیگر به مخاطبان خود نیز داشته باشد. حرکت و فعالیت‏های آن‏ها را زیر نظر بگیرد.
 برجسته خوانی: برخی از جاهای شعر لازم است برجسته خوانده شود. صدا بلند‏تر گردد و تاکید بیش‏تری روی آن صورت گیرد. مثل این بیت‏ها:
جمعه درست ساعتِ ... یادم نمی رود
 
در تنگ پنج متری قلبم شدی رصد
 
من التماس و خواهش این‏که بمان! بمان!
 
اما تو برصداقت این سینه دستِ رد
 
گفتم کجا؟ چرا؟ چمدان تو بسته بود
 
گفتی که هیچ غم مخور این نیز بگذرد
 
( ابراهیمی غلام رضا، هبوط در پیاده‏رو، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران، 1386، ص43)
 
در ترکیب‏ها و کلمه‏های «درست ساعت.../ بمان، بمان!/ گفتم کجا؟/ چرا؟/ گفتی/ هیچ غم مخور» باید تن صدا بلندترگردد و با تاکید تلفظ شوند.
 
دکلماتور: دکلماتور تنها شعر نمی‏خواند؛ بل خود حرف می‏زند. او تنها یک خواننده‏ی متن نیست؛ بل راویِ شخص اول است که با مخاطب گپ می‏زند. بنابراین جدا از بیان زیبا، باید ظاهر مناسب و آراسته نیز داشته باشد. لباس خوب و متناسب با شان مجلس بپوشد. آراستگی ظاهری خود را حفظ نماید. صاف و مودب بنشیند. یا در حالت ایستاده راست و استوار بایستد. حرکت‏های دست و چهره‏ی خود را مطابق رفتار و گفتار و معنای متن تنظیم نماید. به گونه‏یی که هر حرکت او معنادار باشد و به القای پیام شعر کمک کند. از رنگ‏های تیز و شوخ و نیز زیور بسیار بپرهیزد. لب، مو، ابرو و گِرد چشم خود را به نحوی زننده آرایش نکند. سادگی را حفظ کند. به گونه‏یی خود را بیاراید که جذابیتِ مطابق محتوای شعر و مجلس داشته باشد.
 
چیز مهم دیگر در یک دکلماتور، برقرار ساختن ارتباط چشمی با مخاطب است. او درحالی که سخن می‏گوید به مخاطب نیز  نگاه می‏کند. و این  نگاه به گونه‏یی باشد که مخاطب را زیر تاثیر قرار دهد.
 
نکته‏ی مهم دیگر جنسیت دکلماتور است. اگر گوینده مرد است نباید با حالت عاطفی زنانه و صدای مشابه سخن بگوید. اگر گوینده زن است نباید با لحن خشن مردانه شعر را دکلمه کند. چرا که نتیجه‏ی معکوس در پی خواهد داشت.
 
علاوه براین این‏ها، حفظ وقار، هیبت و  اعتماد شخصی در گوینده خیلی مهم است. کسی که شعر دکلمه می‏کند باید آن قدر ویژگی‏های مثبت شخصیتی در خود داشته باشد که بتواند توجه و اعتماد  مخاطبان را به خود جلب کند. به طور کسی که ده سال را به  جرم آدم‏کشی یا اختطاف اطفال یا جرم‏های مشابه دیگر در زندان سپری کرده، وقتی پشت تریبیون ایستاده شده شعر می‏خواند، شنونده نمی‏تواند به گفته‏های او اعتماد کند؛ چرا که نسبت به او ذهنیت منفی دارد.
 
شنونده: شنونده رکن دیگر دکلمه است. شنوندگان یک شعر ممکن است به لحاظ سنی، جنسیتی، تعلیمی و تحصیلی متفاوت باشند. دکلماتور خوب کسی است که با مخاطبان خود آشنایی داشته باشد و شعر را مطابق ذوق و سلیقه‏ی آن‏ها انتخاب نماید. او باید بتواند روان آدم‏ها را دریابد. سلایق و گرایش‏های آن‏ها را تشخیص دهد.
 
صدا: صدا جزو اساسی دکلمه است. اما صدا چیست؟ شاید بگویید صدا آوایی است که از دهان انسان خارج می‏شود. اما معنای دقیق صدا این نیست. صدا «محصول حرکات هماهنگ و منظم اندام‏ها و عضله‏های صوتی» می‏باشد.
 
یک دکلماتور باید اندام صوتی مناسب و سالم داشته باشد تا بتواند کلمه‏های را درست و به جا تلفظ  و ادا کند. اندام‏های صوتی این‏هاست:
 
دستگاه تنفسی: شامل شش‏ها، نای، نایژه (مسیر هوا از ریه‏ها به طرف حنجره)
 
عضله‏ها و تار‏های صوتی حنجره (تشکیل دهنده صدای ابتدایی)
 
حفره‏ها و دیوار‏های گلو (محل تولید حروف- تند وکند کننده صدا)
 
دهان: شامل زبان، فک، لب‏ها، لهات (زبان کوچک)، سقف کام
 
دندان‏ها و لثه‏ها (محل تولید حروف- لطافت بخشیدن به صدا)
 
مجرا و حفره‏های بینی (تقویت کننده صدا- تولید کننده حروف خیشومی)
 
 در دکلمه باید اندام‏های صوتی سالم  و صدا یک دست باشند.
 
 منبع :

http://eqmweekly.com

شعر را چگونه دکلمه کنیم؟ (1)

شعر را چگونه دکلمه کنیم؟
 
نوری
 
بخش دوم
 
دکلماتور به کسی گفته می‏شود که شعر یا یک متن ادبی را به خوبی بخواند یا دکلمه کند. یک دکلمه‏ی خوب زمانی صورت می‏گیرد که دکلماتور از اوصاف زیر بهره‏مند باشد:
 
داشتن صدای آرمش‏بخش: صدا را می‏توان به خوب، بد و متوسط تقسیم کرد. صدای خوب آن صدایی است که به شنونده آرامش بدهد. شنونده احساس خوشی و لذت کند. صدای بد صدایی است که تنفر شنونده را نسبت به خود برگزیند. صدای متوسط آن صدایی است که شنونده از آن نه احساس خوشی  کند و نه احساس تنفر.
 
شناخت آواز‏ها: یک دکلماتور خوب باید یک موسیقی‏دان خوب نیز باشد. آواز‏ها را بشناسد و با کم وکیف آن آشنایی داشته باشد.
 بتواند موسیقی خوب را از بد تشخیص دهد و طریق استفاده از نت‏های موسیقی را بداند. چرا که هرکلمه از خود موسیقی خاصی دارد. هر حرف صوت مخصوص به خود دارد. به طور مثال حرف «ر» درشت تلفظ می‏گردد در حالی که حرف «م» نرم تلفظ می‏شود. یا حرف «خ» یک نوع آهنگ دارد و حرف «ب» آهنگ دیگر. به این ترتیب لازم است یک دکلماتور خوب با انواع صدا‏ها و شکل‏های مختلف موسیقی آشنایی کافی داشته باشد. علاوه بر آن فن قرائت قرآن را نیز بداند و با علم تجوید آشنا باشد.
 
قدرت برقراری ارتباط: هر فرد توانایی برقراری ارتباط با افراد دیگر را دارد، لیکن نحوه‏ی ارتباط هر فرد فرق می‏کند. کسی این توانایی را کم‏تر دارد و کسی بیش‏تر. به گونه مثال یک فرد توانایی علمی زیادی دارد، ولی در بیان خود مشکل دارد. در مقابل یک فرد دیگر از بنیه‏های فکری کم‏تری بهره‏مند است، ولی قدرت بهتر در بیان دارد. خیلی از مردم وقتی سخنان او را می‏شوند فکر می‏کنند دانایی او نسبت به فرد اول بیش‏تر است. این به خاطر همان قدرت ارتباط است که در بیان فرد دوم دیده می‏شود. برای قدرت ارتباط  می‏توان عامل زیادی را برشمرد از قبیل:
 
الف. استعداد ذاتی: بعضی از آدم‏ها استعداد ذاتی در نطق دارند. هیچ‏گاه در بیان یک مطلب به مشکل مواجه نمی‏شوند. از طرف دیگر برخی از آدم‏ها در حرف زدن خود مشکل دارند. نمی‏توانند به آسانی مطلبی را به مخاطب تفهیم کنند. به‏طور معمول چنین آدم‏هایی از لحاظ روابط اجتماعی نیز به مشکل مواجه می‏باشند. آدم‏های گوشه‏گیر هستند. بیش‏تر درون‏گرایند. زیاد دوست ندارند حرف بزنند یا حرف بشنوند. اغلب با خود در گفت‏و‏شنودند. به همین خاطر وقتی می‏خواهند مطلبی را بیان کنند لفظ کم می‏آورند. ذخیره‏ی لغت‏شان کم است.
 
ب. پشتوانه‏ی اندیشه‏یی: کسی که از لحاظ محتوا و اندیشه فقیر باشد، در ارایه‏ی یک موضوع نیز دچار مشکل است. نمی‏تواند به درستی ارتباط برقرار سازد. یک دکلماتور تا وقتی نفهمد که چه می‏گوید نمی‏تواند یک شعر را درست بخواند و ارتباط را میان شاعر و شنونده تامین نماید. بنابراین برای دکلمه‏ی خوب باید از دانایی کافی نسبت به موضوع نیز برخوردار باشد و شعر را خوب بفهمد تا بتواند پیام آن را به صورت درست انتقال دهد .
 
ج. انتخاب زبان مناسب: انتخاب یک زبان نیز در فرایند برقراری ارتباط مهم می‏باشد. به طور مثال شهید مطهری با یک زبان صحبت می‏کرد و شهید شریعتی با یک زبان دیگر. این دو زبان از اساس باهم فرق دارند. زبان مطهری ساده و روان بود؛ اما از شریعتی زبان ادبی و دشوار. زبان مطهری برای عموم مردم قابل فهم بود؛ اما زبان شریعتی نه. عام مردم از زبان مطهری حسابی لذت می‏کردند، اما تحصیل‏کرد‏گان از زبان شریعتی بیش‏تر لذت می‏بردند. در شعر هم این تفاوت وجود دارد. زبان حافظ یک نوع بیان دارد و زبان بیدل یک نوع دیگر. دکلماتور باید این دو زبان را از هم تشخیص دهد و مطابق زبان با شنونده هم‏کلام گردد.
 
د. حرکت بدنی: حرکت‏های بدنی از دیگر وسایل ارتباط به شمار می‏رود. این روش باعث می‏شود ذهن شنونده به طرف گوینده متمرکز گردد. در نتیجه پیام شعر به صورت مطلوب به شنونده انتقال پیدا کند. شاید تمام افراد هنگام سخن گفتن به نحوی اشاره‏های بدنی داشته باشند؛ اما مهم این‏است که این روش باید متناسب با محتوا و ادای واژگان باشد. هرگونه حرکت نه تنها موجب جلب توجه نمی‏گردد؛ بل به احساس شنونده نیز لطمه می‏زند. او را از ادامه‏ی شنیدن باز می‏دارد.
 
قدرت انتقال حس: یک دکلماتور خوب در ابتدا باید حس شاعر را ‏- که درشعرش انعکاس یافته- در خود بازتولید کند، بعد آن را به صورت صحیح به شنونده انتقال دهد. سطح احساس‏ها در هر شعر متفاوت است. بعضی از شعر‏ها محتوای قوی دارند و بعضی عاطفه‏ی و احساس قوی و برخی نیز تخیل  یا زبان بسیار قدرت‏مند. به این خاطر شعر‏ها را به انواع مختلف تقسیم کرده‏اند؛ شعر محتوایی، شعر فرمیک، شعر تخیلی و شعر احساسی.  کم‏تر شعری هست که همه‏ی این عناصر را به شکل یکسان در خود داشته باشد. یک دکلماتور خوب وقتی شعر فرمیک را بر‏می‏گزیند؛ باید در هنگام خواندن به زبان آن تکیه کند و وقتی شعر احساسی را می‏خواند باید هیجان‏ و احساس شاعر را در نظر گیرد.
 
قدرت انتقال فکر: انتقال درست فکرِ یک شاعر وابسته به این است که خواننده نخست آن را درک کند، سپس آن را در احساس جدید به‏هم آمیخته و تحویل شنونده دهد. اگر شعر از خود دکلماتور است باید زمان آفرینش و زمان خواندن را در یک زمان مدغم سازد و با احساس و اندیشه‏ی‏ واحد هم‏صحبت مخاطب شود. علاوه برآن مکان و نوع شنونده‏ی خود را نیز در نظر داشته باشد.
 
ادای درست کلمه‏ها: از شرایط مهم دکلمه‏ی خوب ادای درست واژگان است. اساس دکلمه را همین امر تشکیل می‏دهد. دکلماتور خوب کسی است که بتواند صامت و مصوت‏ها را بشناسد و به طرز ادای کلمه‏ها آشنایی داشته باشد. دکلماتور باید بداند که کلمه‏ی «باران» با کلمه‏ی «دینی» دو گونه تلفظ می‏شود. واژه‏ی نخستین از دو هجای بلند «آ» و واژه‏ی دوم از دو هجای بلند «یی» ترکیب یافته است. یا به گونه مثال کلمه‏های سِمَت، سَمت، آهن، مسلمان و ... چگونه تلفظ می‏شوند. دکلماتور باید بداند که اندازه‏ی کشش هجای بلند آ، او، یی و اندازه‏ی کشش هجای کوچک اَ، اِ، اُ چقدر می‏باشد.
 
داشتن صدای شفاف و رسا: صدای شفاف مربوط به حنجره‏ی دکلماتور می‏شود. استفاده از نوع غذا نیز در شفافیت صدا  تاثیرگذار است. این موضوع را در قسمت‏های بعدی  به صورت مفصل مطالعه خواهیم کرد.
 
سلامتی دستگاه  صوتی و اندام گفتاری: جدا از شفافیت و رسایی صدا، سلامتی دستگاهی صوتی نیز در دکلمه مهم است. حنجره و زبان سالم در ادای درست کلمه‏ها نقش بارز دارند. کم و زیادی تارهای صوتی بر مقدار تنفس انسان اثرگذار است. تنفس کامل سبب می‏شود تا انسان یک جمله را کامل بگوید در حالی که نفس کم موجب قطع شدن جمله و ناقص شدن معنا می‏گردد.
 
توانایی خواندن درست جمله‏ها و متن: در دکلمه باید جمله مکمل ادا شود. گاهی پیش می‏آید که به دلیل ترس، هیجان و اضطراب، انسان آرامش خود را از دست می‏دهد در نتیجه هنگام دکلمه جمله‏ها ناقص تلفظ می‏گردند. بنابراین هنگام دکلمه باید حالت آرام داشت و ترس و دلهرگی را از خود بیرون کرد.
 
تناسب لحن و محتوا: محتوای هر اثری فرق می‏کند. برخی از آثار ادبی محتوای اخلاقی دارند و برخی عاشقانه‏اند و بعضی هم سیاسی و اجتماعی. در این صورت باید دکلماتور لحن خود را با محتوا تطبیق دهد. تناسب میان آن‏ها را رعایت نماید.
 
داشتن دانش ارتباطی: دکلماتور باید از دانش ارتباطی و شیوه‏‏ی کابرد آن اطلاع داشته باشد. او می‏تواند از این طریق برکیفیت دکلمه‏ی خود بیفزاید.

منبع :

http://www.eqmweekly.com

 

سخنی اندرباب دکلمهءشعر

سخنی اندرباب دکلمهءشعر

 شنیدن غزلی از صائب تبریزی در سایت یوتوب وسیله شد تا به بخش شعر و دکلمهء سایت روزنه رو آورم . به همت دوست فرهنگی ماآقای عطازی مجموعهء بزرگی از شعر که  بوسیلهء دکلماتوران نو پردازخوانده شده اند ، تهیه ، ترتیب و نشر شده است  .  پارچه ها را شنیدم ، نه تنها از سایت روزنه که ازبرخی سایتهای  دیگر نیز .  در حالیکه این عمل را دربه دیدهء قدر مینگرم ، مواردی توجه مرا جلب کرد که دریغم آمد تا  توجه دوست عزیز عطازی را به حیث تهیه کننده و گردانندهء سایت خوب فرهنگی روزنه وسایر تهیه کنندگان و دست اندرکاران شعر و دکلمه ، جلب نکنم . البته هدف این نوشته به هیچ روی نقد اشعار خوانده شده نیست ، که اگر چنین میبود باید هر اثر بطور جداگانه مورد بررسی قرار میگرفت . منظور این مختصر  ارائه برداشت هایم از اشعار نشر شده است ، برداشتهایی که مرا واداشت تا به گفت و شنود با برخی ازصاحبنظران این فن بپردازم و در رابطه به چگونگی دکلمه حرفهایی از آنان داشته باشم تا اگر ممکن باشد کمکی شود به آنعده دوستانی که تازه به این فن شریف روی آورده اند .

نمیدانم چرا وقتی دکلمهء شعری را میشنوم برمیگردم به چهار دهه قبل و بر نامه های ادبی رادیو افغانستان . هیچگاهی وقت نشر برنامه های از هر چمن سمنی ، زمزمه های شب هنگام و رادیویی مجله را از یاد نمیبردم . هیچ مصروفیتی برتر از شنیدن این برنامه ها برایم  نبود . آواز گیرا و دلپذیر بزرگوارانی چون داکتر اکرم عثمان ، عبدالله شادان ، فریده انوری ، اقلیما مخفی ، گاهگاهی سیما شادان و بعدتر گویندگان خوب و نامور چون ثریا صدیق ، یاسین طهیر، نبیله همایون ، وهاب شادان و چند تن دیکر از جوانترها با خوانش شعر و داستان گوش جان آدمها را نوازش میکردند . یاد همهء شان در هر کجایی که هستند به خیر . عجیب روزگارو امکاناتی بود . برای ثبت برنامه های ادبی فقط استدیوی پل باغ عمومی را داشتیم . وقت ثبت برنامه ها معین بود . پرودیوسر و نطاق ناگزیر بودند در همان وقت تعیین شده کار شانرا تمام میکردند و اگر چنین نمیشد قیامت بر پا بود ، شکایت میشد ، دعوا راه میافتاد و حرفهای ازین قبیل ؛ و با تمام محدودیتها سعی همه برین بود که کیفیت کار خوب باشد و از حق نگذریم که خیلی هم خوب بود و اگر خوب نمیبود اصلا" به نشر نمیرسید . همین بود که هم تهیه کننده و هم گوینده برنامه با احساس مسوولیت و با آماده گی کامل بسوی ستدیو میرفتند .

و اما دکلمه های این روزگار : اگر بگوئیم دگر اصلا" دکلماتور نداریم حرفیست نا صواب ؛ و اگر بگوئیم در حال حاضرهم دکلماتوران خوب داریم بازهم حرف ما ناصواب است  . به باور کامل در جمع آنانیکه تازه به این کار رو آورده اند کسانی است که استعداد خوب دارند واگر با پشت کار این راه را ادامه دهند ، آیندهء خوبی خواهند داشت . به هر حال آنچه را این کمترین در تعداد زیاد دکلمه ها قابل دقت و توجه  یافته است ، موارد زرین است :

ــ  بیشتر این دوستان در تلفظ کلمات مشکل دارند . بگونهء مثال اداکردن حرف ح  به جای الف و الف  به جای ح وحمزه چون حشمت را اشمت ، هجران را اجران ، هردو را اردو و هردم را اردم خواندن .

ــ  توجه نکردن به این مساله که فشار روی کدام حرف یک کلمه باشد تا معنی آنرا بتوانند بهتر به شنونده برسانند .

ــ  نادرست تلفظ کردن کلمات مثلا" آسمان را آسه مان ، دشنه را دشنه (با کسر دال )  و مانند آن .

ــ  بیشتر این دوستان شعر را بسیار به عجله خوانده اند و هی تلاش کرده اند که زود بخوانند و از شرآن خود را نجات دهند . 

ــ  انعکاس آوراز در برخی از دکلمه ها آزار دهنده است .

ــ  به هماهنگی بین موزیک متن و آواز گوینده در برخی دکلمه ها کمتر توجه صورت نگرفته است . و کمبودیهای دیگری ازین دست .  این مساله مرا واداشت تا پای صحبت بزرگان این فن و شخصیتهائیکه تجارب بزرگ درین عرصه دارند ، بنشینم و نظرایشان را جویا شوم .

داکتر اکرم عثمان :

وقتی مساله را با پژوهشگر، محقق ، حقوقدان ، داستان نویس و ادبیات شناس بزرگ داکتر اکرم عثمان که تجارب بس عظیم در کار دکلمه دارند ، در میان گذاشتم . جناب شان با توجه به اینکه برای دکلمهء شعر علاوه از صدا استعداد را هم ضرور میدانند ، نظر دارند که دکلماتوران باید همواره تمرین عملی کنندزیرا تمرین و ممارثت در پرورش آواز اثر گزار است وپیشنهاد دارند که اینان بایددر کارشان از دگران نظرخواهی کنند . داکتر صاحب به این باور استند که اگر فهم و بنیاد ادبی ـ فرهنگی در افراد وجود نداشته باشد ، دشوار خواهد بود که شعر خوب دکلمه شود . ایشان با یاد آوری از تجارب تدریس دکلمه که خود شان مسولیت داشتند و کورس آموزش تلفظ درست که شادروان استاد جاوید تدریس میکردند، میگویند که حالا که آن امکانات نیست باید راههای دیگر جستجو شود و یکی از آن راهها نظر خواهی قبل از نشر است .

فـریده انوری

بی نیازاز گفتن است که نام همیشه ماندگار فریده انوری با برنامه های فرهنگی ـ ادبی رادیو وتلویزیون وطن پیوند نا گسستنی دارد .وی که با آواز ملکوتی اش به شعر جان تازه میبخشید ، بدین باور است که دکلمهء تنها خواندن شعر نیست بلکه خلقت دوبارهء آنست . وی میگوید « همانگونه که برای سرودن شعر ملکهء در کار است برای دکلمه اش نیزهمان ملکه باید وجود داشته باشد . دکلمه هنر است و برای داشتن این هنر استعداد در کار است . من وقتی شعری را دکلمه میکردم چنان زیر فشار میامدم که فکر میکردم به قلهء بلند کوهی بالا شده ام . دکلماتور باید احساس مسولیت در برابر انتقال شعر به مردم داشته باشد تا آنچه شاعر گفته است مردم هم حس کنند . من شعری را دکلمه میکنم که مرا صدا کند ، به این معنی که آنرا دقیق بفهمم . »

عبدالله شادان :

 دکلماتوریکه جایگاه ارجمند ادبی اش به همگان معلوم است و حدود نیم قرن از عمر پر بار فرهنگی اشرا با شعر و دکلمه به سر برده است . کی است که رادیوی افغانستان را شنیده باشد وآواز جانپرور شادان را با دکلمهء بیتهای از مثنوی معنوی در صبحگاهان و اشعار شاعران دیگر را در زمزمه های شب هنگام به یاد نداشته باشد . و اماوی هنوز پس از چهل سال دکلمه در هراس است که مبادا آن چیز غیر مرئی که در شعر است از اثر دکلمهء نادرست آسیب بپذیرد . باور وی اینست که شعر باید جذب شودو در شعر باید زندگی شود تا دکلمه خوب صورت بپذیرد . شادان میگوید : « در شعریکنوع اعراب نامرئی وجود دارد و وقتی درست فهمیده میشود که درست خوانده شود . دکلماتور باید بداند که هر مصرع شعر و هر کلمه فشار های معین دارد و اگر به آن دقت نشود معنی شعردر این فشار ها تغییر میکند. عواطف مختلف لحن مختلف دارد ، باید به این مساله خیلی دقت کرد . نباید تصور کرد که کلمات را دراز دراز خواندن دکلمه است . اگر یکبار با کسی مشوره شود حاصل کار بهتر خواهد بود . »

اقلیما مخفی :

چهرهء درخشان دیگری از دکلماتوران وطن که میشود گفت با شعر زاده شده و با شعر سر بلند کرده است نیز به فهم شعری برای دکلمه ارزش قایل است . از نظر وی دکلمه در حقیقت انتقال عواطف و احساسات شاعر برای جامعه است . وی که از دکلمه کردن درسالهای اخیر ناراضی است میگوید برای دکلماسیون باید گریه کرد . بیشتر تازه کاران شعر را مونوتون میخوانند آنهم نادرست .

ثریا صدیق :

 یکی دیگر از استعداد های ناب و بدون تردید ازبرازنده ترین دکلماتوران است که از کودکی شعر میخواند و میخواست از آن لذت ببرد . این کار دوام کرد تا دوران تحصیل دانشگاهی که راه خود را دریافت و دانست که چگونه باید دکلمه شود . ثریا صدیق نظر دارد که : « شعر باید کلمه به کلمه هضم شود و دکلماتور در بین آن غرق شود در غیر آن نمیتوان نامی از دکلمه برد . »

 اومیگوید در سالهای اخیر دکلمهء خوب خیلی کم شنیده است اما آیندهء برخی از تازه کاران را خوب میبیند .

نبیله همایون :

 گویندهء و دکلماتور جوان و با استعداد که با آواز گیرا و دلنشینش آثار خوبی از خود در دههء شصت خورشیدی بجا گذاشته  ، به این باور است که شعر زادهء یک لحظهء خاص از حالات و عواطف شاعر است بنا" روا نیست که تراوش روح و روان کسی را نفهمیده و احساس نکرده به خوانش بگیریم ، این کار سخت تاثر انگیز است و گناهیست بزرگ . او میگوید : « من بار ها از دوست به جان برابرم ثریا صدیق که معلم من هم بود در خوانش درست شعر مشوره گرفته ام و اگر کارم مورد پسند بوده باشد ، دلیلش همان مشوره ها است . »

منظر حسینی :

 نویسنده ، پژوهشگر ، شاعر و دکلماتور توانمند همزبان ما از کشور ایران که آثار خوبی درین عرصه خلق کرده است ، نیز صدای خوب و فرو رفتن در شعر را از اصول اساسی برای دکلمه کردن میداند . باور وی اینست که یک شاعر میتواند بزرگ باشد اما صدا و عاطفهء شعر خوانی در وی وجود نداشته باشد .

خانم منظرحسینس میگوید : « برقراری ارتباط عاطفی با اثر از ارزش زیادی در دکلمه برخوردار است . در غیر آن کار تبدیل میشود به یک عمل میکانیکی .  وی علاوه میکند که ایجاد هارمونی از لحاظ تکنیکی نیز بایدهمواره مد نظر باشد . »

 

با توجه به گفته های بالا به این نتیجهء کلی میرسیم که فهم عمیق از شعر و داشتن صدای مناسب برای دکلمه شرط بنیادی است . فکر میشود با دسترسی به امکانات تخنیکی که از برکت کمپیوتر میسر است ، بیشترین تعداد دوستان ما خود ستدیوی شخصی خویش را دارند و هر وقت خواسته باشند میتوانند کار کنند و هیچ محدودیتی هم در کار نیست . چه خوب خواهد بود اگر دوستان ما دکلمهء شانرا قبل ازاینکه نشر کنند یکبار بشنوند و اگر به کمبودی در کار متوجه شدند آنرا رفع کرده به نشرش اقدام کنند . که این کاریست نه چندان دشوار .

 

      نصـیر سهام

هشتم مارچ دو هزار و نه

کوپنهاگن ــــ دنمارک

منبع :

http://www.keegday.com/blog/story.php?no=15