گفتگو ، مباحثه ، داستان گویی و  استدلال ، روش اقناع پیامبر اسلام

حضرت محمد(ص) به گفتگو و مباحثه با قوم خود بر آمد و ابتدا از خانواده خود شروع کرد، سپس، باب گفتگو و مباحثه را به روی سایر اعراب گشود تا در خلقت و آفرینش خود تفکر کنند، در پرستش بت هایی که از سنگ و چوب ساخته بودند، بیندیشند و به اشتباه خود پی ببرند و به حقیقت نائل آیند.

پیامبر(ص) از شیوه گفتگو و مباحثه، در آموزش تفکر مسلمانان بهره می جستند. تردیدی وجود ندارد که یکی از هدف های پیامبر(ص) در بهره گیری از این روش، وحدت اذهان بشر بوده است. از این روست که ایشان باب گفتگو را به روی مردمان سایر ادیان الهی می گشایند و فرستادگانی را به سایر ممالک می فرستند و در گفتگوی با آنان می خواهند که در آنچه ایشان می گویند، تفکر و تدبر کنند.

اعراب در برابر عقاید و ایده های خود بسیار متعصب عمل می کردند و وقتی دارای یک عقیده می شدند، ممکن نبود که عقیده شان را از آنان گرفت؛ مگر به وسیله عقیده ای قوی تر و . . . .

ادامه نوشته

آفت‌هاي سخن بليغ


همانطور که مي‌دانيم هر چيزي در اين دنيا يک آفتي دارد. آفت سلامتي، مرض است، آفت يادگيري، نسيان است و .... . از اين رو، فصاحت و بلاغت نيز آفاتي دارد همانطور که زبان آفاتي دارد و سخن هم آفاتي دارد.

در اين نوشتار درباره برخي آفات بلاغت با شما سخن خواهيم گفت. يادمان باشد که شالوده و پايه بلاغت، فصاحت است.

كم‏گويى يا نارسايى سخن
مجلس جشنى را در نظر بگيريد كه دوستاران اهل بيت عليهم السلام، به مناسبت سالگرد ولادت يكى از ائمه طاهرين تشكيل داده‏اند و از يكى از خطبا دعوت نموده‏اند در آن مجلس سخنرانى كند.

بلاغت خطيب اقتضا مى‏كند كه قسمت قابل ملاحظه‏اى از وقت مجلس را به آن حضرت اختصاص دهد و پيرامون يكى از سخنان علمى يا خدمات دينى، يا كرامت اخلاقى يا تربيت اصحاب و نظاير اين‏ها سخن بگويد، و خواهش روحانى و عواطف معنوى شنوندگان نسبت به آن حضرت اقناع نمايد.

اگر خطيب، به درخواست ايمانى مردم، آن طور كه بايد، توجه ننمايد و با عجله و شتاب، سخنان كوتاهى درباره امام بگويد و خواهش مستمعين را بر آورده نسازد، بايد گفت آن خطيب، كوتاه سخن گفته، نارسا حرف زده، حق امام را ادا نكرده و خلاصه، بر خلاف بلاغت سخرانى كرده است. اين همان كم گويى و اقلال سخن است كه على (عليه السلام) در دو حديث بالا بدان اشاره فرموده است.

زياده گويى
پر حرفى و زياد گفتن خطيب، نيز هم مانند كوتاه گويى‏اش، ناپسند و خلاف بلاغت است. چه، اين كار از طرفى موجب خستگى و ملال شنونده مى‏شود و از طرفى موجب خستگى و ملال شنونده مى‏شود و از طرف ديگر، به فصاحت كلام نيز آسيب مى‏رساند و آن را نا مطبوع مى‏سازد.

عن على عليه السلام قال آفه الكلام الاطاله‏(154).
على عليه السلام فرمود: آفت كلام، سخن را به درازاكشاندن است.
و عنه عليه السلام قد يكتفى من البلاغه بالايجاز.
گاهى از تمام شاخ و بال‏هاى بلاغت چشم پوشى مى‏شود و به اين اكتفا مى‏گردد كه سخنران مختصر بگويد و هر چه زودتر به سخن خويش پايان بخشد.


منبع:
1. ميزان الحكمه، ج 8 ص 439 و ج 1 ص 463.
سخن و سخنوري - محمد تقي فلسفي
تهيه و فرآوري: محمد حسين امين- گروه حوزه علميه تبيان

تبیان

حرف زدن آنقدر ها هم آسان نیست !

 

صداقت به عنوان یکی از برجسته ترین ویژگی ها و کمالات انسانی بر شمرده می شود که وجود آن در اعمال ، رفتار و گفتار برای انسان عزت در نزد خدا و کرامت نزد بندگان می آورد.
صداقت
معمولا همه می گویند حرف زدن آسان و عمل کردن مشکل است، امّا اگر دقت کنیم، حرف زدن هم به این آسانی نیست که ما فکر می کنیم،ولی چون برای ما به صورت عادتی در آمده، بسیار ساده و سهل جلوه می کند؛ به عنوان مثال اینکه انسان بر زبان جاری کند که شخص صادقی است کفایت نمی کند، بلکه داشتن زندگی ای به شیوه ای اصیل و برپایه راستی را هم شامل می گردد.
منظور از صداقت داشتن و درستکاری چیزی بیش از گفتن حقیقت به دیگران است، منظور از آن نشان دادن خود حقیقی، مقاصد و تعهدات انسان به خود و دیگران به شیوه ای بی ریا و خالصانه است، و این هم حرف و هم عمل انسان را توأم با هم فرا می گیرد.
صداقت به عنوان یکی از برجسته ترین ویژگی ها وکمالات انسانی بر شمرده می شود که وجود آن در اعمال ، رفتار و گفتار برای انسان عزت در نزد خدا و کرامت نزد بندگان می آورد.
امام علی علیه السلام می فرماید:
الصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاةٍ وَ کرَامَة (خطبه/85 ) ؛ راستگو بر کنگره‏هاى رستگارى و بزرگوارى است .
مسأله صداقت در گفتار و   ...

ادامه نوشته

مهارت های سخن گفتن در نهج البلاغه

 

سخن گفتن، کلید ارتباط با دیگران است . با مردم چگونه «رابطه کلامی » بر قرار کنیم؟ آغاز سخنان چگونه باشد که جذاب باشد؟ لحن گفتار، چه تاثیری بر مخاطب ما می گذارد؟ کلام، در چه صورت بر دل ها می نشیند و مقبول طبع قرار می گیرد؟ اصلا درباره چه چیز هایی باید سخن گفت و از چه گفتاری و چگونه گفتاری باید پرهیز کرد؟ چه روشی بر محبت و محبوبیت می افزاید و چه شیوه ای ایجاد تنفر می کند؟
نهج البلاغه
اینها همه، سۆال هایی است که به «ادب و آداب گفتار» مربوط می شود و شیوه های کامیابی در کلام را باید آموخت، تا از طریق رابطه گفتاری، هم دانسته ها و خواسته های خویش را بهتر بیان کرد، هم بر دیگران تاثیر مثبت گذاشت و هم کلام را پل ارتباطی با دیگران ساخت .

برخی «پرحرف » اند
«حرافی » ، گاهی هم سر از «وراجی » در می آورد . اگر از پرحرفی دیگران خسته می شوید، لابد دیگران هم از پرچانگی شما دچار خستگی می شوند وبه ستوه می آیند. پس، باید از تکرار ملال آور و پرحرفی آزار دهنده پرهیز کرد و ظرفیت طرف و اشتیاقش را برای شنیدن در نظر گرفت .

برخی «بد دهان » اند
بد حرف زدن، زشت گویی، تندی در گفتار، هتاکی و بی حرمتی، از آفات کلام به شمار می آید . بسیاری از دوستی های دیرین و روابط صمیمی، گاهی به خاطر کلامی نسنجیده و اهانت آمیز و تحقیر کننده یا دل آزار، بر هم می خورد .
اگر جواب «های » ، «هوی » است، جواب سخن مۆدبانه هم پاسخ احترام آمیز است .
حضرت علی (علیه السلام) فرموده است:
«اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الخطاب » (1)
زیبا سخن بگویید و خطاب کنید، تا جواب زیبا هم بشنوید .

گروهی «دهن لق » اند
قدرت رازداری و حفظ اسرار، نشانه کمال است .
آنان که هیچ حرفی را نمی توانند نگاه دارند و حتی آنچه را نیز که سفارش شده «به کسی نگویید» ، در اولین فرصت «لو» می دهند، قابل اعتماد نیستند و از «محرم راز» بودن درمی آیند و وجهه خودشان را از دست می دهند .
خیلی «حرف های مگو» وجود دارد که باید در صندوق سینه محبوس باشد و به بیرون درز نکند، چه رازهای شخصی، چه امور مربوط به حیثیت و     ..........

ادامه نوشته

احکام فقهی و اخلاقی زبان


شروع درس اول
به نام آنكه ما را نام بخشيد                     زبان را در فصاحت كام بخشيد
ايجاد انگيزه
 امروز مي‌خواهيم در مورد موضوعي صحبت كنيم كه اميرالمؤمنين علي آن را اينچنين توصيف و تشبيه كردند: «جِرمش صغير وجُرمش كبير است.»
و نيز از روي دلسوزي به فرزندشان محمّد حنفيّه فرمودند:«فرزندم! بدان كه آن، همانند سگ درّنده‌اي است، ‌اگر آن را آزاد بگذاري تو و ديگران را زخمي خواهد كرد و نعمت را از تو دور كند و گناهان را به سوي تو مي‌آورد. آن را محكم نگهدار و او را زنداني كن و مواظب‌اش باش همانند نگهداري و مواظبت كسي كه طلا و نوشته‌هاي با ارزش خود را نگهداري مي‌كند،» حدس مي‌زنيد چه باشد؟
متن و محتوا
 دوستان، با توجّه به اين مطلب، سئوالاتي را كه از شما مي‌پرسم، جواب دهيد؟ من در ابتداي بحث، آيه‌اي از قرآن در مورد زبان مي‌گويم و از شما مي‌خواهم كه مطالب ديگر آن را شما كامل كنيد. (ضرب المثل،‌ پرسش،‌ حديث،‌ داستان،‌ لطيفه، سئوال و... )
 
قرآن كريم در سورة بقره مي‌فرمايد: قُولوا للنّاسِ حُسْناً مي‌توانيد آيه را ترجمه كنيد؟
آيا منظور از آية قُولُوا لِلنّاس حُسْناً اين است كه با مردم نيكو سخن بگوئيد يا اينكه سخن نيكو به مردم بگوييد؟ پاسخ: هر دو صحيح است، اما مفهوم دوّم نكته‌اي قابل توجّه دربر دارد. بنابر مفهوم اوّل، انسان بايد در روابط اجتماعي خود تعابير زننده و دور از نزاكت به كار نبرد، يعني با مردم حسن معاشرت داشته باشد و بنابر مفهوم دوّم بايد در معاشرت و برخورد، سخن نيك القا نمايد. يعني سخناني مطرح كند كه خطّ و جهت‌دهيِ صحيح و عبرت و پند در برداشته باشد و همة اقشار، ‌از هر عقيده و مكتبي، از سخنان او بهره گيرند. به عبارت ديگر، انسان وظيفه ندارد كه همه را راضي نگه داشته و با هر قشري آن هم با هر عقيده‌اي كه دارد، بسازد، ‌بلكه معاشرت او بايد جنبه تربيتي و سازندگي داشته باشد.
نكته‌هاي تفسيري آية مورد بحث
الف) احسان همراه با ادب و بدون منّت ارزش دارد.
ب) رابطة با خداوند در ميان رابطه با مردم مطرح است، لذا در ادامة آيه مي‌فرمايد: وأقيمُوا الصَّلوة
پيام‌هاي آيه
1. برخورد خوب نه تنها با مسلمانان و مؤمنان بلكه با همه مردم لازم است (للنّاسِ حُسْناً) 2. اگرچه به همه مردم نمي‌توان احسان كرد، ولي با همة مردم مي‌توان خوب سخن گفت. (قُولوا لِلنّاس حُسْنا).
حديث
قال رسول الله: «طُوبي لِمَن مَلِكَ لِسانَهُ»؛ خوشا به حال كسي كه اختيار زبانش را دارد.
هوش
حركت كردن زبان در حال نماز چه حكمي دارد؟
كلمه شناسي
حضرت موسي‌ را كليم­الله مي‌گويند يعني كسي كه با خدا سخن مي‌گويد (هم صحبت و هم سخن با خدا).
آداب
هنگام حرف زدن، دست طرف مقابلت را نگير و به شانه‌اش دست نزن، بايد مردم را با سخن گرفت نه با دست.
داستان
شخص بزرگواری به نام ابويوسف، يعقوب بن اسحاق معروف به ابن سكيّت فقيه بزرگ اهوازي‌، ‌شهيد ولايت است. او شاگرد امام جواد و امام هادي عليهما السّلام بوده و داراي 23 عنوان كتاب است. متوكّل عباسي او را ناگزير به معلّم بودن پسرانش (المعتزّ و المؤيّد) كرد. روزي به مناسبتي مجلس باشكوهي از طرف متوكّل تشكيل شد، ‌متوكّل از شيعه بودن ابن سكيّت اطّلاع داشت. از اين رو به او گفت: «‌اين دو پسرم (شاگردانت) را بيشتر دوست داري يا حسين و حسن عليهما السّلام را؟» جواب داد: «وَالله إنَّ قنبراً خادمُ عليَّ خيرٌ مِنكَ وَمِن إبنَتَيكَ؛ سوگند به خدا قنبر، غلام علي‌ از تو و پسرانت بهتر است.» متوكّل خشمگين شد و دستور داد، زبان‌اش را از پشت سرش بيرون بكشند و اينگونه به شهادت رسيد.
راه جلب محبوب
به سخن و گفتار طرف گفت‌ وگوي خود با دقّت گوش كن، تا پايان نرسانده جلو او را نگير، اگر با او موافق نبودي، بعد از تمام شدن سخنش به او بگو. هرچه با كنجكاوي بيشتري گوش كني مردم با دلخوشي بيشتري با تو به گفت و‌گو مي‌نشينند.
شوخي
امام رضا‌ فرمود: مرد عربي پيش رسول خدا‌ مي‌آمد و براي آن حضرت هديه مي‌آورد و همانجا مي‌گفت: «پول هديه مرا مرحمت كن.» رسول خدا‌ از زبان خوش اين اعرابي شاد مي‌شد و مي‌خنديد،‌ آن حضرت هر وقت غمناك مي‌شد، مي‌فرمود: «أعرابي چه شد؟ كاش مي‌آمد.»
سيره
رسول خدا‌ همواره هنگام سخن گفتن با كلام‌اش مردم را به هم نزديك مي‌نمود و از يكديگر متنفرّشان نمي‌كرد.
احكام
اگر كسي در نماز، سخن بي‌جا بگويد، بايد بعد از نماز، دو سجدة سهو انجام دهد.
لطيفه
شخصي به ديگري گفت: «‌بفرمائيد منزل ما،» آن شخص باورش شد و با خوشحالي گفت: «‌ميخ اسب خود را به كجا بكوبم.» گفت: «‌روي زبان من.»
شكل زبان
زبان‌ باز (چاپلوس) زبان بسته (كم‌رو، خاموش)،‌ زبان دراز (بي ادب)، دو زبان (منافق)،‌ زبان زد (مشهور)، زبان دراز (كسي كه مي‌تواند حرف خود را بزند)، زبان گنجشك (اسم درخت)،‌ چرب زبان،‌ نرم زبان، شيرين زبان، زبان ريزي، زبان‌مار،‌ زبان بسته،‌ خوش زبان، بي زبان، بد زبان، زخم زبان، زبان زرگري، زبان مادري، زبان بي‌زباني، زبان برّه،‌كه از اين نكته‌ها براي استفادة اخلاقي مي‌توان بهره برد.
سئوال
نام سه تن از شيعيان راستين كه زبانشان در راه اسلام بريده شد چيست؟ جواب: 1. ميثم تمّار به دست معاويه 2. ابن سكيّت به دست متوكّل عباسي 3. رشيد هجري، به دست عبيدالله بن زياد
ضرب المثل
يك كلمه بگو، يك كلمه بشنو يا با زبان خوش، مار‌ را از لانه بيرون مي‌كنند.
معمّا
تنها عضو بدن كه هرگز درد نمي‌گيرد، كدام است؟ زبان
روايت
امام معصوم‌: «‌شخصيّت هر كسي زير زبانش، پنهان است.»
خاطره
دوستي مي‌گفت: اوّلين‌بار كه جلو دوربين و پشت بلندگو رفتم، بعد از خواندن متني در خصوص تبريك نيمه شعبان و اعلام برنامه،‌ به جاي گفتن كلمة تكبير (تا مردم الله اكبر بگويند)، گفتم: تبريك
خوش زبان
به شخص پرخوري گفتند: «‌از آيات قرآن كريم كدام را بيشتر دوست داري؟» گفت: مالَكُم أن لا تَأكُلُوا؛ شما را چه مي‌شود كه نمي‌خوريد؟» گفتند: «كدام دستور قرآن را بيشتر عمل مي‌كني؟» گفت: كُلُوا وَاشرَبُوا؛ «بخوريد و بياشاميد.» گفتند: «كدام دعاي قرآن را همواره مي‌خواني؟» گفت: رَبّنا أنزِلْ عَلَينا مائدةًَ مِنَ السَّمآءِ؛ اي پروردگار ما، سفره طعامي از آسمان براي ما بفرست،» گفتند: «‌تجربه پرخوريت در اين مدّت عمر چيست؟»گفت: «نه چندان بخور كه از كامت بر آيد نه چندان كه از ضعف جانت بر آيد.»
خصوصيّت
بهترين و بدترين عضو بدن، زبان است.
پيام اعضا
قال علي بن الحسين‌: «حَقُّ اللِّسانِ... اَلْبرُّ بِالنّاسِ وَ حُسْنُ القَولِ فِيهِمْ».
امام سجّاد‌ مي‌فرمايند:
«(از جمله) حقوق زبان، نيكي كردن به مردم و نيكو سخن گفتن در ميان آنان است.»
طنز
گدائي به درِ خانه‌اي رفت. صاحبخانه تا او را ديد به مش غلام رو كرد و گفت: «‌به مش رجب بگو كه به مش قنبر بگويد كه به حبيب آقا بگويد كه به آقا ظفر بگويد كه به گدا بگويد چيزي در خانه نيست». گدا هم تا اين جمله را شنيد، سرش را بالا برد و گفت: «‌خدايا به جبرئيل بگو كه به ميكائيل بگويد كه به اسرافيل بگويد كه به عزرائيل بگويد كه جان صاحب‌خانه را بگيرد.»
موعظه
شخصي خدمت رسول خدا‌ رسيد. پيامبر‌ به او فرمود: «‌نمي‌خواهي تو را راهنمايي كنم تا خدا به وسيلة آن تو را به بهشت برد؟» عرض كرد: «‌بلي يا رسول‌الله،» فرمود: «‌از آنچه خدا به تو داده به ديگران بده،» عرض كرد: اگر خود، نيازمندتر باشم چه كنم؟» فرمود: « مظلومي را ياري كن.» عرض كرد: «‌اگر خود مظلوم‌تر و ناتوان‌تر باشم چه كنم؟» فرمود: «شخص نادان را راهنمايي كن.»  فرمود: «فَاصْمُت لِسانَكَ الا مِن خَير»؛« زبانت را جز در موارد خير، خاموش (و كنترل) كن. آيا دوست نداري كه يكي از اين خصال را داشته باشي و تو را به بهشت ببرد؟»
مزاح
شخصي ايستاده بود و نماز مي‌خواند، شخص ديگري وارد شد و زبان تعريف و تمجيد گشود: «به‌به چه نمازي، ‌چه نماز خوب و با صلابتي»‌، ‌شخص نمازگزار تا چنين شنيد در بين نماز زبان گشود و گفت: «البته روزه هم هستم.»
گفتگوي اعضاي بدن با زبان
در هر روز، اوّل صبح همه اعضاي بدن رو به زبان كرده،‌ مي‌گويند: «تو را به خداوند بزرگ قسم مي‌دهيم كه ما را به گناه و عذاب نيندازي، از خدا بترس، زيرا اگر تو راست باشي، همه ما سالم مي‌مانيم و اگر تو كج باشي همه ما را به خطر مي‌اندازي.»
نصيحت
شخصي نزد پيامبر اكرم‌ آمد و گفت: «‌اي پيامبر خدا مرا نصيحت كن.» حضرت فرمود: «برو زبانت را نگهدار!»‌ آن شخص بار ديگر گفت: «اي پيامبر خدا، باز مرا نصحيت كن». حضرت همچنان فرمود: «برو زبانت را نگهدار!» مرتبه سوم گفت: «اي پيامبر خدا، مرا نصحيت كن.» حضرت در مرتبه سوّم هم فرمود: «واي بر تو اي مرد، مردم به جهنّم ريخته نمي‌شوند مگر به وسيلة گناهاني كه زبانشان آن‌ها را جمع كرده است. اگر خداوند بخواهد به كسي خوبي كند، او را در نگهداري زبانش از زياد سخن گفتن كمك مي‌كند.»
ريشه يابي
ريشة اكثر گناهان، زبان است،‌ 40 گناه زبان عبارتند از:
1. تهمت زدن 2. عيبجوئي از ديگران 3. طعنه زدن 4. دروغ گفتن 5. زخم زبان زدن 6. آبرو ريزي 7. خشونت در گفتار 8. دل شكستن 9. سرزنش بي‌جا 10. قسم دروغ 11. تملّق و چاپلوسي 12. كبر در گفتار 13. نهي از منكر نكردن 14. بدعت در دين 15. حكم ناحق 16. رنجاندن مردم 17. اظهار حسد و بخل 18. سخن چيني 19. بد خلقي 20. تصديق كفر و شرك 21. بد زباني در معاشرت 22. غيبت 23. شايعه پراكني 24. فحش و ناسزا 25. فاش كردن اسرار مردم 26. نا‌اميد كردن 27. به نام بد صدا كردن 28. شوخي با نامحرم 29. ريا در گفتار 30. امر به منكر كردن 31. مزاح زياد 32. مسخره كردن ديگران 33. تحريف مسائل ديني 34. شهادت ناحق 35. وعدة دروغ 36. خبر را نداشتن و گفتن(شايعه پراکنی) 37. با مكر و حيله سخن گفتن 38. لعنت كردن مردم 39. تحقير كردن ديگران 40. تقليد صداي كسي براي مسخره كردن او.
تنوّع
دوستان، 40 گناه در مورد زبان شمرده شده دو نفر از عزيزان پاي تخته بيايند و هر كه در مدّت زمان 1 دقيقه تعداد بيشتري از گناهان زبان را بنويسد برنده است و نمره دارد.
تكليف
 از امروز هر فردي سعي كند يكي از گناهان زبان را كه در خود مي‌بيند ترك نمايد.
دعا
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی . وَيسِّرْ لِی أَمْرِی . وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی . يفْقَهُوا قَوْلِی؛ پروردگارا به من شرح صدر عطا فرما، و كار مرا آسان گردان و عقده را از زبانم بگشا تا مردم سخنم را فهم كرده و بپذيرند.

 
 
شروع درس دوم
از ازل چون سقف اين كاخِ زبرجد ساختند                  بام ايوانش بلند از نام احمد ساختند
ايجاد انگيزه
دو نفر از اصحاب رسول الله رفيقشان سلمان را خدمت پيامبر فرستاده بودند تا غذايي از آن حضرت گرفته و برايشان بياورد، پيامبر، سلمان را به سراغ اسامه بن زيد كه مسئول بيت المال بود فرستاد. اسامه گفت: «‌الان چيزي ندارم» سلمان برگشت و ماجرا را نقل كرد آن دو نفر گفتند: «‌اسامه بخل ورزيد.» آن‌ها در مورد سلمان هم گفتند: «‌اگر او را به سراغ چاه سميحه (چاه پرآبي) بفرستيم، آب آن فروكش خواهد كرد.» پس خودشان به راه افتادند تا به نزد اسامه بيايند و در مورد موضوع تجسّس كنند،‌ پيامبر آن- ها را ديد و فرمود: «‌من آثار خوردن گوشت را در دهان شما مي‌بينم!» عرض كردند: «‌اي رسول خدا، ما امروز مطلقاً گوشت نخورديم!» فرمود: «‌آري گوشت سلمان و اسامه را مي‌خورديد.»
متن و محتوا
 در اينجا بود كه آيه نازل شد وَلَا يغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ؛ و هيچ يك از شما ديگري را غيبت نکند، آيا كسي از شما دوست دارد گوشت برادر خود را بخورد به يقين همه شما از اين امر كراهت داريد.»
علّت تشبيه
دوستان، به نظر شما چرا قرآن، غيبت را  اينگونه تشبيه كرده؟ جواب:1. مرده،‌ روح ندارد تا از خود دفاع كند و شخصي هم كه مورد غيبت قرار مي‌گيرد، حضور ندارد تا از خود دفاع نمايد. 2. غيبت، ريختن آبرو است و آبرو كه رفت،‌ قابل جبران نيست، ‌همانگونه كه گوشت مرده، اگر كنده شود قابل جبران نيست. 3. گوشت به تدريج رشد مي‌كند ولي يكباره خورده مي‌شود،‌ آبرو هم به تدريج بدست می‌آيد ولي غيبت كننده يكباره آن را مي‌ريزد.
يك وقت انسان، يك عمر تلاش كرده و آبروئي بدست مي‌آورد ولي با يك غيبت، حالا چه از سر خوشي يا جدّي، نتيجه زحمات آن همه سال از بين مي‌رود.
تعريف فقهي غيبت چيست؟
«غيبت يعني تفهيم عيب پنهاني مؤمن در غياب وي».
نكات راجع به اين تعريف
1. تفهيم: چه با زبان اشاره چه با كنايه چه با چشم، همه اين‌ها را شامل مي‌شود. 2. بايد عيب باشد: وگرنه غيبت را شامل نمي‌شود و فرقي نمي‌كند عيب در نسب، در بدن، در شخصيّت، در افعال، و در اقوال‌اش باشد. 3. پنهاني باشد: اگر آشكارا گناهي انجام دهد و مخاطب آن را ببيند، غيبت را شامل نمي‌شود. 4. اگر غيبت غير مؤمن (يعني غير شيعه) كند، غيبت را شامل نمي‌شود 5. در غياب وي باشد: پس اگر آشكارا و جلويِ او مطلبي گفتيم غيبت را شامل نمي‌شود.
 
 
تذّكر: اگر خصوصيتی خارج از قيود ذكر شده باشد، غيبت محسوب نمی‌گردد ولي شايد عناوين ديگر مثل استهزاء و ... را شامل شود.
اما دوستان: مي‌دانيد چرا بعضي وقت‌ها دست به غيبت مي‌زنيم؟
انگيزه‌هاي اصلي غيبت چيست؟
1. حسادت: مثلاً طرف را مي‌بيند، دستش يك گوشي نوكياي جديد گرفته‌، به او حسادت مي­كند و پشت سرش مي‌گويد معلوم نيست آن را از كجا آورده! (البته مشورت‌هاي خاص)
2. عصبانيّت: مثلاً زنگ ورزش بوده توي مسابقه فوتبال به تيم مقابل باختند و بعداً كه دور هم جمع مي‌شوند چون از اين باخت عصباني هستند شروع مي‌كنند به بد گفتن بچه‌هاي تيم مقابل.
3. مسخره كردن: يكي از همكلاسي‌هايتان عيبي در بدن او وجود دارد شما شروع به گفتن عيب او مي‌كنيد.
4. هم سويي: طرف مي‌بيند ديگران از شخصي بدگوئي مي‌كنند براي اينكه كم نياورد و حرفي گفته باشد، شروع به همكاري مي‌كند غافل از آنكه طبق روايات، غضب نقد و قطعي خدا را مي‌خرد به اميّد محبوبيّت احتمالي نزد دوستان؛ بدانيد كه برتري دادن رضاي مردم بر رضاي خداوند، بزرگترين خسارت است.
اثرات دنيوي و اخروي غيبت
غيبت داراي اثرات دنيوي و اخروي است كه از جمله آثار دنيوي آن، پيدا شدن كينه، و از بين رفتن اعتماد و ايجاد اختلاف و فتنه در بين مردم و كنار زدن افراد مفيد جامعه است و از آثار اخروي آن اين است كه سبب از بين رفتن حسنات و خوبي‌ها مي‌شود. مثل اين روايت پيامبر‌ كه فرمودند: «‌در قيامت، هنگامي كه نامه اعمال انسان به عدّه‌اي داده مي‌شود، مي‌گويند، چرا كارهاي خوب ما در آن ثبت نشده است؟ به آن‌ها گفته مي‌‌شود؛‌ خداوند نه چيزي را كم مي‌كند و نه آن را فراموش مي‌كند، بلكه كارهاي خوب شما به خاطر غيبتي كه كرده‌ايد از بين رفته است. در مقابل، ‌افراد ديگري هستند كه كارهاي نيك فراواني در نامه عمل خود مي‌بينند و گمان مي‌كنند كه اين پرونده از آنان نيست و آن‌ها مي‌گويند بواسطة غيبت كردن نيكي‌هاي كسي كه از شما غيبت كرده براي شما ثبت شده است.»
موارد جواز غيبت
در مواردي، غيبت كردن، جايز است که به بعضي از موارد آن اشاره مي‌كنيم:
1. در مقام مشورت: يعني اگر شخصي درباره ديگري مشورت خواست، ما مي‌توانيم عيب‌هاي كسي كه مورد مشورت است را به مشورت كننده بگوئيم.
2. برای ردّ عقيدۀ باطلِ اشخاصي كه باعث انحراف مردم می­شوند، تا مبادا مردم دنباله‌رو آنان شوند.
3. براي گواهي دادن بر ضد خلافكار نزد قاضي؛ همانگونه كه براي ردّ ادّعاهاي نابجا بايد حقيقت را گفت.
4. براي رد گواهيِ شاهدي كه مورد اطمينان نيست.
5. براي اظهار مظلوميت: بيان كردن ظلم ظالمی مانعي ندارد.
6. كسي كه بدون حيا و آشكارا گناه مي‌كند غيبت ندارد.
7. براي تقيّه يا ردّ ادّعاهاي پوچ، غيبت مانعي ندارد. مثلاً مي‌گويد: من مجتهدم، دكترم، ‌سيّد هستم و مي‌دانيم كه او اهل اين صفات نيست، ‌جايز است به مردم‌، آگاهي دهيم كه او اهل اين صفات نيست.
خطرات غيبت
در غيبت كردن‌، گناهان ديگري نيز نهفته است. 1. اشاعه‌ی فحشاء:‌ نشر دادن بدي‌هاي مردم،‌ حتي علاقه به نشر آن عذابي دردناك دارد. 2. تحقير و خوار كردن مؤمن‌ 3.سخن چيني 4. جنگ و فتنه انگيزي.
توبه غيبت كننده
اما در مورد حلاليت طلبيدن و توبه در غيبت، دو نظريه در بين فقهاء وجود دارد. گروهي غيبت را حقّ الله مي‌دانند و گروهي غيبت را حقّ الناس مي‌خوانند‌. در صورت اوّل ابتدا توبه و سپس حلاليت طلبيدن احتياج است. و در صورت دوّم در ابتدا حلاليت طلبيدن (البته در صورت نداشتن مفسده) اگر نشد، استغفار و توبه براي غيبت شونده.
 
تنوّع
 خوب دوستان، از دو نفر مي‌خواهم كه تشريف بياورند و مسابقه‌اي را اجرا كنيم، اين مسابقه در مورد  غيبت است كه سئوالي مطرح مي‌كنم و فرد بايد بگويد، بله يا خير كه در صورت غيبت بودن‌، بله و در صورت غيبت نبودن، خير بگويد.
1. بيان آشكار نقص جسمي فردي ميان جمع؟ 
2. بيان اشاره‌اي عيب كافري در غياب او‌؟ 
3. بيان شراب خواري شيعه‌اي به طوري که نفهمند؟
4. در نامه‌اي عينكي بودنِ دوستم را به دوست ديگرم بگويم؟ 
5. بيان گناه علني فردي به ديگران در غياب او؟
6. براي استغاثه، هر عيب پنهاني ظالم را گفتن؟
7. در موقع مشورت خواهي، عيب مؤمني را بگويد؟ 
8. با اشارۀ دست، بي‌ادبي فردي را بيان كند؟
9.با كنايه نسبت بد، به مؤمني در حضور فردي گفتن، در حالي كه پنهاني و در غياب او باشد؟ 
10. براي جلوگيري از گمراهي افراد، عيب پنهان فردي را بيان كند؟
جواب سوالات تنوع:1.خير 2.خير 3.بلی 4.خير 5.خير 6.خير 7.خير 8.بلی 9.بلی 10.خير
تكليف
 تلاش كنيم هر روز يك غيبت را در زندگي خود ترك كنيم.
دعا
 «اللّهمَّ صَلِّ عَلي محمّدٍ وَ آل محمّدٍ ... وَ أُخالِفَ مَنِ اغتابَني إِلي حُسنِ الذِّكرِ؛ خدايا بر محمّد و آل پاكش درود فرست ... بارالها از تو مي‌خواهم از كسي كه از من غيبت نموده به نيكي ياد كنم.»

 
 
شروع درس سوم
به نام آنكه گل را رنگ و بو داد     ز شبنم لاله‌ها را آبرو داد
ايجاد انگيزه
 روزي پيامبر اكرم‌ با يكي از اصحاب كنار هم نشسته بودند، در اين موقع شخصي آمد و به آن صحابه دشنام داد،‌ پيامبر اكرم‌ ساكت و آرام نظاره‌گر بود، وقتي شخص دشنام دهنده ساكت شد، آن صحابه هم به دفاع از خود به جواب گوئي و دشنام دادنِ به او پرداخت، همين كه او زبان به ناسزا‌گوئي باز كرد رسول خدا‌ از جاي برخاست تا از نزد ايشان دور شود.
وقتي كه پيامبر‌‌ از جاي خود بلند می­شد به آن صحابه گفت: «‌در آن وقت كه آن شخص به تو دشنام مي‌داد فرشته‌اي از جانب خداوند به دفاع از تو جواب‌گويِ تو بود، اما همينكه تو شروع به ناسزاگوئي كردي، آن فرشته، شما را ترك كرده و از نزد شما دور شد و به جاي او شيطان آمد.»
 متن و محتوا
 چقدر زشت است فرد اينقدر بي‌ظرفيت باشد كه تا عصباني مي‌شود هرچه از دهانش بيرون مي‌آيد بگويد و نتواند خود را كنترل كند. آيا به بعضي افراد در هنگامي كه فوتبال بازي مي‌كنند توجّه كرده‌ايد؟ خدا نكند زمانيكه مي‌خواهند گل بزنند كسي به آن‌ها تنه يا پشت پا بزند، ديگر هر چه از دهانش بيرون بيايد مي‌گويد. در حاليكه خداوند بد زباني و هرزه‌گويي را دوست ندارد، زيرا پيامبر اكرم  فرمود: «إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الفُحشَ وَ التَّفَحُّشَ؛ خدا شخص بد زبان و ناسزا دهنده را دوست ندارد» و در جاي ديگر مي‌فرمايد: «إِنَّ اللهَ يُبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ؛ خداوند شخص بد زبان و ناسزا دهنده را دشمن مي‌دارد.»
دشنام در فتاوا
اما از لحاظ فقهی، دشنام جنسي، حرام است. از مراجع تقليد سئوال كرده‌اند كه فحاشي و ناسزاگوئي نسبت به يكديگر چه حكمي دارد؟
آيت الله خامنه‌اي: فحاشي جايز نيست.
آيت الله تبريزي: فحاشي و سباب مؤمن حرام است.
آيت الله مكارم شيرازي: سخنان ركيك و فحاشي شايسته انسان مؤمن نيست و در بسياري از موارد مصداق محرّمات است.
آيت الله سيستاني: اگر فحاشي و ناسزاگويي به مؤمن باشد جايز نيست.
حتي در بعضي موارد، مجازات تعزير دارد و در بعضي موارد حدّ قذف (80 تازيانه)‌كه بوسيله‌ی حاكم شرع انجام مي‌شود. زيرا از محضر آيت الله مكارم شيرازي سئوال كردند: «مردي كه دشنام خواهر و مادر به زنش مي‌دهد چه حكمي دارد؟» فرمودند: «دشنام دادن به ديگران در بعضي موارد مجازات تعزير دارد و در بعضي موارد حدّ قذف (80 تازيانه) كه بوسيله حاكم شرع انجام مي‌شود».
اما دوستان، ناسزاگويان نه تنها در آخرت بلكه در همين دنيا عواقب بدي در انتظارشان است.
عاقبت فحّاشي
ابن مقفّع، فردي تيز‌هوش و دانشمند بود و بعضي از كتاب‌هاي علمي را به زبان عربي ترجمه كرد. برتري هوش و فضل، ‌او را مغرور كرد و در برخوردهاي اجتماعي، ديگران را تحقير مي‌نمود و گاهي با زبان،‌ مطالب ركيك مي‌گفت. از كساني كه مورد تعرّض او قرار گرفت سفيان بن معاويه بود كه از طرف منصور دوانيقی دومين خليفه عبّاسي، فرمانداري بصره را بعهده داشت، سفيان، بيني بزرگ و ناموزوني داشت، هرگاه ابن مقفّع به فرمانداري مي‌آمد، با صداي بلند مي‌گفت: «سلام بر شما دو تا» (يكي او يكي دماغ بزرگش) و گاهي سفيان را به نام مادرش تحقير مي‌كرد‌. روزي در حضور مردم با صداي بلند گفت: «اي پسر زن شهوت پرست!» و در مجالسی ديگر با اهانت و ناسزاهاي مختلف او را مي‌آزرد. ‌سفيان منتظر روزی بود که تلافي كند، تا اينكه عبدالله بن علي بر برادر‌زادۀ خود منصور دواينقي خروج كرد. منصور، ابومسلم خراساني را به بصره مأمور دفع او نمود و مسلم پيروز شد و عبدالله فرار كرد و نزد (سليمان و عيسي) برادران خود پناهنده شد. آنان شفاعت خواهي كردند و منصور هم پذيرفت كه از گناهش در گذرد، عموهاي منصور به بصره بازگشتند و نزد ابن مقفّع رفتند تا امان نامه‌اي بنويسند! او با غروري كه داشت در امان نامه نوشت (اگر منصور دوانيقي به عموي خود عبدالله بن علي مكر كند و آزاري برساند،‌ اموالش وقف مردم، بندگانش آزاد و مسلمانان از بيعت او آزاد مي‌باشند). چون امان نامه را براي امضاء نزد منصور بردند، سخت ناراحت شد، امان‌ نامه را امضاء نكرد و محرمانه خواست نويسنده او را به قتل برساند. سفيان، فرماندار بصره كه از مدّت‌ها از زبان بد ابن مقفَّع به تنگ آمده بود، ‌دستور داد او را به اطاقی بردند و خود آمد و گفت: «‌يادت هست چه ناسزاها و نسبت‌ها  به مادرم و خودم دادي؟» آنگاه دستور داد، تنوري گداختند و ابن مقّفعِ سي و شش ساله را به دستور منصور دوانيقي در آتش انداختند و از بين بردند.
تنوّع
 او كيست؟
او كه محمّد‌ حسين نام داشت، ‌امين مردم، دوستدار واقعي اهل بيت آذر بيان، نداي او نداي توحيد،‌ نويسندۀ تفسير مهمّي از قرآن، شاگرد استاد عظيمي چون آيت الله سيّد‌علي قاضي، ‌تربيت كنندۀ شاگردان مهمّي چون شهيد بهشتي و شهيد مطهرّي، عاشق قرآن.
او روزي با دانشجوياني برخورد كرد که داشتند يک فرمول رياضی را حل می­کردند، از آنان خواست که اجازه بدهيد به شما کمک کنم، آن‌ها به او خنديدند، ‌گفتند: «آخه تو چی بلدي!» ولي او با تواضعي عجيب گفت: امتحان كنيد‌»آنان كاغذ را به او دادند و او فرمول را در چند لحظه حل نمود،‌ تعجّب كردند، با او دوست شدند، او گفت: «حال اين فرمول را حل كنيد،»‌ هيچكدام نتوانستند، پيش استادشان بردند، استادشان هم نتوانست حل كند. روزي در كوچه‌هاي قم به طرفي حركت مي‌كرد.‌ كسي او را زياد نمي‌شناخت، اعجوبه زمان، لباس كهنه با ظاهری عامّي، دوچرخه سواري با سرعت به او زد (تصادف كرد)، او را به سمتي پرتاب كرد، با اينكه حق با ايشان بود ولي دوچرخه سوار جلو آمد و حسابي به ايشان فحش و ناسزا گفت،‌ داد بر سرش كشيد،‌ اما او با نهايت تواضع،‌ فقط به او نگاه مي‌كرد، فكر مي‌كنيد او چه فردي بود، او كسي نيست جز علّامه‌ی طباطبائي صاحب تفسير الميزان.
تكليف
 از اين به بعد هركس به ما فحش داد قول بده براي خدا جوابش را ندهيم.
دعا
«اللهَّم صَلَّ عَلي محمّدٍ وَ آلِهِ ... وَ تَكذِيباً لِمَن قَصَبَني؛ بار خدايا بر محمّد و آلش درود فرست ... و در برابر كسي كه من دشنام دهد تكذيب عطا كن.»

 
 
شروع درس چهارم
به نام آن که جان را فكر آموخت               چراغ دل به نور جان بر افروخت
ايجاد انگيزه
امروز در مورد افرادي مي‌خواهيم صحبت كنيم كه در روز قيامت عذاب‌هاي ويژه دارند و در آستانه پرتگاه و خواري هستند، اين افراد بواسطه‌ی حقارتي كه دارند دست به اين گناه زده و كم‌كم دچار فراموشي مي‌شوند و روزيِ آن‌ها در صورت تكرار و عدم پشيماني كم مي‌گردد و به تدريج اعتماد به آن‌ها کاهش می­يابد.
امام علي‌ در مورد چنين افرادي فرمودند: «‌او با اين گناه‌اش سه چيز را بدست مي‌آورد:
«سَخَطَ اللهُ عَلَيهِ، وَ استِهانَةَ النّاسِ بِه وَ مَقتَ المَلآئِكةَ لَهُ؛ 1. خشم خدا را نسبت به خود 2. نگاه تحقير آميز مردم را نسبت به خود 3. دشمني فرشتگان را نسبت به خود.»
حدس مي‌زنيد كه اين فرد چه گناهي را انجام مي‌دهد؟ اگر مي‌خواهيد شما را بيشتر راهنمايي كنم به اين حديث زيبا از امام حسن عسگري‌ توجّه نمايد: «همه پليدي‌ها در يك خانه نهاده شده و كليد آن ... قرار داده شده است.»
متن و محتوا
 بله، آن فردِ درغگويي است كه گناهش دروغ بستن و عادتش به اين عمل زشت مي‌باشد.
دروغ از حرام‌هاي الهي است كه از انسان، شخصّيتي كاذب و وارونه ساخته و اعتبار او را از بين مي‌برد و اعتماد عمومي را سُست مي‌كند، ولي چون دروغ كار آساني است و مايه‌ی زيادي نمي‌خواهد، متأسفانه بعضي از مردم به گمان آنكه زودتر به مقصد برسند به آن متوسّل مي‌شوند و بدين منظور آسمان و ريسمان را به هم مي‌بافند و چه بسا در يك روز، ده‌ها دروغ مي‌گويند و نقطه اوج فاجعه آنجاست كه اينگونه افراد، نسبت به بازتاب‌هايِ منفي و عواقب شوم آن در زندگي فردي و اجتماعي نمي‌انديشند و دروغ را به حساب زرنگي و زيركي مي‌گذارند و راستگويان را افرادي بي‌عرضه و بي‌سياست مي‌پندارند، ولي آن‌ها از اين نكته مهم غافلند كه دروغ‌پردازي بر خلاف فطرت پاك و شخصيّت والاي انساني است. نمي‌دانند كه دروغ، دشمني و ستيزه‌جوئي با خداست و بر خلاف فلسفه آفرينشِ پرودگار می‌باشد.
اما معناي دروغ چيست؟ دروغ يعني خبر دادن بر خلاف واقع و فرقي نمي‌كند در حرام بودنش بين اينكه جدّي باشد يا شوخي. مثلاً استاد رياضي يك تمرين داده كه بايد حل كند، جلسه بعد مي‌شود و او تكليف را انجام نداده­ است، وقتي استاد از او دليل مي‌خواهد، می‌گويد: «ديشب تب شديد داشتم نتوانستم حل كنم» در حاليكه واقعيّت اينچنين نبود. يا شبي با دوستان به پارك رفته و دير وقت به خانه باز‌گشته، وقتي كه علّت تأخير را مي‌پرسند، جرياني را سرهم می­کند كه خلاف واقع است. يا زماني كه با تأخير به مدرسه مي‌رود و در جواب ناظم علّت تأخير را خلاف واقع می‌گويد، اين‌ها حرام است.
سپس بطور كلّي
يك موقع خبر دروغ، جدّي است و مخاطب بصورت جدّي تلقّي مي‌كند  حرام است
مثلاً فردی به صورت جدی به ديگری می‌گويد: ديروز يک تصادف وحشتناکی کردم که به پرسی طرف مقابل باورش می‌شود هر چند بعد بگويد آقا باورت نشه شوخی کردم، اين دروغ و حرام است. 
يك موقع خبر دروغ، غير جدّي است و مخاطب بصورت جدّي تلقّي مي‌كند حرام است.
مثلاً فردی به طور شوخی به دیگری می‌گويد: ديروز تصادفی وحشتناک کردم ولی طرف مقابل سخن شوخی او را جدی تصور کند. اين حرام است.
يك موقع خبر دروغ، غير جدّي است و مخاطب بصورت غير جدّي تلقّي مي‌كند جايز است ولی مکروه است.
مثلاً فردی به شوخی بگويد: من امروز يک ماشين کاديلاک خريدم طرف مقابل هم می‌داند که اين شوخی می‌کند زيرا اين ثروت را برای خريد اين ماشين گران قيمت ندارد. اين شوخی جايز است ولی مکروه.
تعارفات و دروغ
متأسفانه يكي از گناهاني كه بسياري از افراد به آن مبتلا هستند تعارفات معمول می‌باشد كه از حقيقت عاري و شائبه دروغ در آن مشهود است. مثلاً با اينكه به خوردن غذا و آشاميدن ميل دارد، هنگامي كه ميزبان، چيزي به او عرضه مي‌دارد، اظهار بي‌ميلي مي‌كند و همچنين با اينكه نسبت به شخصي علاقه قلبي ندارد، آنقدر اظهار محبّت و اخلاص‌ مي‌كند كه گاهي مطلب بر خود گوينده نيز مشتبه مي‌شود. اين‌ها در شريعت مقدس گناه و حرام است.
از اسماء بنت عميس نقل شده است كه در شب زفاف عايشه،‌ من با عدّه‌اي از بانوان، او را به حضور رسول‌ همراهي مي‌كرديم، آنگاه كه به حضور رسول خدا‌ شرفياب شديم،‌ پيامبر اكرم‌ ظرف شيري به عايشه داد، عاشيه از روي شرم از گرفتن آن امتناع نمود. من به او گفتم، دست رسول خدا را رد مكن و ظرف شير را بگير،‌ با شرمند‌گي ظرف را گرفت و قدري از آن نوشيد.
پس رسول خدا‌ به من فرمود: «ظرف شير را به زناني كه همراه تو هستند بده تا از آن بياشامند.» زن‌ها خجالت كشيدند و با اينكه ميل داشتند، گفتند: «ميل نداريم،» رسول خدا‌ فرمود: «ميان گرسنگي و دروغ جمع نكنيد و شما كه ميل داريد چرا دروغ مي‌گوئيد؟» اسماء مي‌گويد: خدمت آن حضرت عرض كردم: «يا رسول الله؛ اگر به چيزي كه ميل داريم اظهار بي‌ميلي كنيم دروغ گفته‌ايم؟» فرمود: «‌دروغ هر چند كوچك باشد در نامه عمل نوشته مي‌شود.»
راهكارهاي ترك دروغ
حالا شايد بپرسيد فردي كه تا حالا دروغ مي‌گفته،‌ اكنون مي‌خواهد اين عمل زشت را ترك نمايد بايد چكار كند؟ اوّلاً: بايد از دروغ‌هاي كوچك بپرهيزد، چون همين دروغ‌هاي كوچك است كه باعث جرأت پيدا كردن بر دروغ‌هاي بزرگ مي‌شود « تخم مرغ دزد، شتر دزد مي‌شود». كه در روايتي همين مطلب را گوشزد نموده است. امام باقر‌ فرمود، كه امام سجّاد‌ به فرزندان خود توصيه مي‌فرمود: «‌از دروغ بپرهيزيد،‌ خواه كوچك باشد خواه بزرگ، زيرا دروغ كوچك انسان را دلير مي‌كند كه از دروغ‌هاي بزرگ نهراسد.»
ثانياً: از دروغ شوخي هم دوري كنيد زيرا رسول خدا‌ در وصاياي خود به ابوذر فرمود: «‌اي اباذر، كسي كه در مجلسي سخن بگويد براي اين كه اهل آن مجلس را بخنداند در جهنّم سقوط مي‌كند تا آنجا كه گويي از آسمان به زمين سقوط كرده است.» سپس فرمود: «ای اباذر، واي به حال كسي كه سخن دروغ بگويد تا مردم را بخنداند. واي بر او، واي بر او.»
دروغ مصلحتي
اما دوستان، عدّه‌اي ديگر هر دروغي كه مي‌خواهند مي‌گويند و با تفكّر مصلحتي بودن، آن را توجيه مي‌كنند در حاليكه مجوزات دروغ فقط منحصر به موارد خاص و جايگاه خاص مي‌باشد.
1. دفع ضرر از خود يا ديگري 2. اصلاح بين مؤمنين، البته دروغ گفتن در اين موارد را هم بعضي از علما به شرطِ عدم امكان توريه دانسته‌اند. يعني تا جائيكه مي‌تواند توريه كند و باز هم از دروغ بپرهيزد.
توريه
شايد بپرسيد توريه چيست؟ توريه يعني ارادۀ معناي خلاف ظاهر. مثلاً: جان مسلماني در خطر است و به خانه شما پناه مي‌آورد، آن‌ها كه قصد كشتن او را دارند از شما مي‌پرسند در خانه‌ی شما است؟ شما مي‌گوئيد اينجا نيست در حاليكه منظور شما اين است كه جلوي پاي شما نيست.
در آخر، دوستان، يك نكته مهمّ مي‌گويم؛ كساني كه به دنبال پرستيژ اجتماعي هستند و خود را مي‌خواهند شخيص معرفي نمايند زياد گوش كنند. يكي از چيزهايي كه شخصيّت و كلاس افراد را در مقابل ديگران بالا مي‌برد و احترام ديگران را به خود جلب مي‌كند، در اين نكته است.
روانشناس بزرگ عالم حضرت علي‌ فرمودند: «هر‌ كس دروغ بگويد شخصيّت خود را تباه كرده است.»
تكليف
 بيائيم از اين به بعد سعی نمائيم حتّی از شوخی­های دروغ، بپرهيزيم.
دعا
 اي كه دانه‌هاي انار را مانند دانه‌هاي ياقوتِ سرخ، چنان به صف در پوستشان چيدي كه انگار با دست چيده شده‌اند و ميان آن‌ها لايه‌هاي نازك و ظريفِ زردي قرار دادي تا انتهاي دانه‌ها با پوست انار پيوند داشته باشد و غذا و آب به دانه‌ها برسد و رشد كنند، و پوستي روي آن‌ها كشيدي تا از هم نپاشند و حفظ شوند، زبان ما را از حرف‌هاي بد حفظ فرما.
جواب تنوّع
«مَن كَذِبَ أَفسَدَ مُرُوَّتَهُ».


http://www.daftarmags.ir/Journal/Text/Rahtooshe/Article/index.aspx?JournalNumber=1&ArticleNumber=29252

هر آنچه می‌دانی نگو


هر آنچه می‌دانی نگو


وصیت امیرالمومنین به فرزندش محمد بن حنفیه
 
ای فرزندم آنچه را نمی دانی نگو، بلکه تمام آنچه می دانی را نگو که خدا بر اعضای تو فرائضی تعیین کرده که روز قیامت، به آنها بر علیه تو اعتراض می کند و درباره آنها سوال می کند … و خداوند می فرماید إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیم‏
 به خاطر بیاورید زمانی که آن [شایعه] را از زبان یکدیگر می‌گرفتید، و با دهان خود سخنی می‌گفتید که به آن علم نداشتید؛ و آن را کوچک می‌پندارید در حالی که نزد خدا بزرگ است!
 
وسائل الشیعة، ج‏ ۱۵، ص ۱۶۹

ناهماهنگي ميان گفتار و رفتار الگوها

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۳ - تمرین سخنران و گوینده برای پرهیز از شتابزدگی و ایجاد تعارض بین گفتار و رفتار خود

۷

ناهماهنگي ميان گفتار و رفتار الگوها

مقصود از اين آفت آن است كه الگوها به باورها و گفته هاي خود رفتار نكنند و در نتيجه، بين گفتار و رفتار آنها هماهنگي وجود نداشته باشد، به گونه اي كه . . .

ادامه نوشته

لزوم هماهنگی قول و فعل از دیدگاه امام علی (ع)

 مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۳ - تمرین سخنران و گوینده برای پرهیز از شتابزدگی و ایجاد تعارض بین گفتار و رفتار خود

۵

لزوم هماهنگی قول و فعل از دیدگاه امام علی (ع)

امر به معروف و نهی از منکر، تکلیف شرعی عمومی و واجب همگانی است و در نظام اسلامی ایران که مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی مردم ایران است باید به این اصل مهم و . . .

ادامه نوشته

چگونه سخن بگوییم ؟

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ،

مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۲۳


چگونه سخن بگوییم ؟

سخن گفتن، کلید ارتباط با دیگران است .
با مردم چگونه «رابطه کلامی‏» بر قرار کنیم؟ آغاز سخنان چگونه باشد که جذاب باشد؟ لحن گفتار، چه تاثیری بر مخاطب ما می‏گذارد؟ کلام، در چه صورت بر دل‏ها می‏نشیند و  . . .

ادامه نوشته

سخنور و سخنوری

 

سخنور و سخنوری


خداوند انسان را آفرید و به او بیان آموخت‌ تا از محنت سکوت و تنهائی برهاندش.کتب آسمانی‌ سخنور کسی است که،ساده،روان و گیرا سخن بگوید.موفقیت هر فرد بسته به تأثیر شخصیت او بر دیگران است و شاخص این شخصیت بیان خوب و قوه نطق و سخنوریست.در همان اولین برخورد اگر زبانی گویا و بیانی رسا داشته باشیم بدان شخصیت می‌افزائیم و چنانچه‌ گفتاری ضعیف و لسانی ناتوان،از آن شخصیت می‌کاهیم.بنابرین شخصیت و قدرت بیان،دو اصل مرتبط به یکدیگر و دو عامل مؤثر پیشرفت در زندگیست.بزرگان از میان کسانی برخاسته‌اند که نطق قوی داشته و از این راه توانسته‌اند در دل دیگران رخنه کنند.سخنوری امری نیست‌ که با علم کلاس و مطالعه بتوان آموخت بلکه کاریست که با عمل و تکرار و اصرار باید فرا گرفت.

هیچگاه در آغاز سخن‌رانی زبان به پوزش نگشائید؛سخنور باید سخن را با کلامی موزون‌ و محکم آغاز نماید؛بیان جملاتی در شروع سخن از قبیل:«عذر میخواهم از این‌که چند دقیقه‌ای وقت حضار را می‌گیرم»یا مثلا«مجال کافی برای تهیه این سخن‌رانی نداشتم»جز اینکه از ارزش سخن بکاهد و شنونده را از همان آغاز وازده نماید،ثمرهء دیگری نخواهد داشت.سخن‌رانی متضمن نکاتی مفید و آموزنده باشد و این اصل را باید قبلا با انتخاب‌ موضوعی که این نیاز را برآورد در خاطر داشت و از تکرار جملات ممل و الفاظ مخل که روح‌ شنونده را کسل سازد دوری باید جست.آرامش ظاهری،ممانعت و اصالت حرکات سخنور، در تأثیر سخنش بسیار خیل است.سخنور شایسته کسی است که بیانش صریح و علم و ایمانش به سخنی‌ که میگوید در حالاتش منعکس باشد.

برای ایراد سخن‌رانی منابع گوناگونی موجود است و از مجموعهء موضوعهای مختلف‌ که در اطراف و در اطراف و در دسترس ما است میتوان مطابق ذوق خود موضوعی را برای سخن‌رانی‌ انتخاب نمود.اصولا سخن‌ران ورزیده کسی است که اهل مطالعه باشد-رغبت مطالعه را باید در اشخاص بیدار نمود-چون مطالعهء وسیع،منبع اطلاعات را غنی و شخص را راغب به سخن‌ گفتن میسازد.سخنور بهنگام انتخاب موضوع اصول چهارگانه زیر را:

چه بگویم-چگونه بگویم-چرا بگویم-چه وقت بگویم.

باید در سخن‌رانی در نظر گیرد و بر این چهارپایه سخنرانی را استوار سازد و پس آن را به معجون‌ عشق و علاقه و ظرافت و لطافت بیامیزد تا از بیان خود نتیجه مطلوب گرفته اثر آن را آشکارا در چشم شنونده مشاهده کند.سخنور با قریحه،شیوا و رسا سخن میگوید و از آنجا که آدمی ساخته‌ و پرداختهء عواطف و احساسات است،با رعایت این جنبه و حس زیبائی شنونده نیز،در عین قوت

و رسائی و توجه و اصوات کلمات،هر لفظ را بدرستی تلفظ و جملات را پرطنین و خوش آهنگ‌ ادا می‌نماید.

خوش پوشی و آراستگی و علاقه و توجه به ظاهر خود،مستمع را برای استماع سخن‌رانی‌ برغبت می‌آورد و سخن زمانی اثر مطلوب در شنونده می‌بخشد که شنونده آشنائی و اطلاع گوینده‌ را به اصول فن سخنوری حس کند.چه نیکوتر که خود سخنور مقام سخنوری را محترم شمارد و بهنگام نطق در حالیکه بیانش صمیمانه و لحنش ملایم و دوستانه است،با فروتنی و خوش روئی‌ علاقه و احترام خود را به شنونده ظاهر سازد و حس اعتماد و اطمینان مستمع را از این راه جلب‌ نموده،کلامش را مؤثرتر در دل شنوندگان بنشاند.یک سخنور خوب و با ذوق بایستی روح و اندیشه شنونده را زیر سلطه و نفوذ خود بگیرد.

حال یادآوری این نکته نیز لازم است که تا سخنور به حس انتقاد از خود آراسته نگردد، سخنش به کمال نگراید و سخنوری توانا نشود؛زیرا هر سخنور خوب در آغاز شنونده‌ای خوب‌ بوده است.برای توجه علاقه‌مندان،اصول فن سخنوری را در جملاتی کوتاه به ترتیب زیر بیان میکند:

با سیمائی گشاده و متبسم با شنوندگان روبرو شوید.

به سخن‌رانی و میز خطا به اهمیت و احترام قائل شوید.

در انتخاب موضوع رعایت مقام و مکان و زمان بنمائید و نیز عقیده حاضران را ارج گزارید.

ترتیب فصول و نظم گفتار را در سخن‌رانی بخاطر بسپرید.

به اصل مطلب بپردازید،در گفتار خود صریح باشیدو به مغالطه‌نپردازید.

سخن را موجز و مؤثر بیان کنید؛حوصله حضار و وقت را از یاد نبرید.

زیر و بم صدا و آهنگ کلام را در نظر داشته،سخن را بیجان و یکنواخت ادا نکنید.

نطق را با لطائف و ظرائف بیامیزید و به چاشنی شعر و داستان دلچسب سازید.

سخن را روان و طبیعی بیان کنید و به گرمی و یکرنگی درآمیزید.

ایمان خور دا به حقیقت و واقعیت گفتارتان عیان سازید.

با وقف و سکوتهای بموقع،حالت انتظار و توجه در شنوندگان ایجاد نمائید.

بیان خود را با استفاده از الفاظ و لغات گونه گون و فراوان غنی‌تر سازید.

حس دوستی و احترام خود را به شنونده با نگاه مستقیم و آشنا به او آشکار سازید و این‌ حالت را تا بأخر حفظ نمائید.

و بالاخره در پایان کار بخاطر بسپریم که هدف از سخن‌رانی،قدرت بیان و توصیف مطلبی‌ است که اثر آن را باید در پاسخ از قضاوت شنونده انتظار داشت.

 

منبع :

نشریه یغما » مرداد 1349 - شماره 263

آیین سخنوری

 

آیین سخنوری

مقدمه‌ای بر نهج البلاغه،تألیف سترگ سید رضی

سید تقی آل یاسین

نهج البلاغه از زمان تدوین در سال 400 هجری‌ تا به امروز-که حدود هزار سال از عمر پر برکتش‌ می‌گذرد-حجم بسیاری از تحقیقات و نوشتارهای‌ صاحب نظران را از طبقات مختلف به خود اختصاص داده است.

آراء و اقوال گوناگون درباره این کتاب بی‌گمان‌ نشان از عظمت و به روز بودن آن دارد و گویی این‌ مجموعه،نسخه‌ای است که برای تمام ازمنه بشری‌ پیچیده شده و هر دردمندی از آن،طلب بهبودی‌ می‌کند.

مقدمه سید رضی بر نهج البلاغه اگرچه حجم‌ اندکی از تألیف گسترده او را در بر گرفته است ولی‌ بمانند مقدمه‌های مهم تحقیقی دیگر،شایان توجه‌ بسیاری است،چنان که به یک تعبیر-از لحاظ روشنگری پاره‌ای حقایق-با هجده بیت آغازین‌ مثنوی کبیر مولانا شباهت زیادی دارد.

حافظه شگرف،عزم راسخ و قوه تحلیل قوی‌ از امتیازات در خور ذکر این سادات علوی تبار است،به طوری که ابو منصور ثعالبی(صاحب یتیمه‌ الدهر)که یکی از هم عصران سید رضی است،او را از شگفت‌ترین مردم عصر و شریف‌ترین سادات‌ عراق دانسته و مدعی است که در شاعری هیچ کس‌ از قریش نمی‌تواند به پای او برسد.(1)

با این همه باز نبوغ و استعداد ذاتی سید رضی‌ که از او در سن ده سالگی شاعری نه چندان مبتدی‌*مقدمه سید رضی بر نهج البلاغه،به تعبیری از لحاظ روشنگری با ابیات‌ آغازین مثنوی مولانا شباهت‌ زیادی دارد.

ساخته است هرگز نمی‌تواند شبهه جعل یا دخل و تصرف وی را در نهج البلاغه قوت ببخشد و اگر درباره رفع شبهه انتساب نهج البلاغه به سید رضی‌ فقط به اسناد تاریخی و متواتر پیش از او و حتی قبل‌ از تولد پدرش ابو احمد،طاهر ذی المناقب بسنده‌ شود،حجت در این‌باره بر دیگر اندیشان تمام شده‌ است.(2)چه در اثبات این قبیل دعاوی،هیچ سندی‌ بالاتر از اسناد پیش تدوین شده‌ای که تاریخ بر صحت آنها اصرار می‌ورزد،دارای اعتبار نیست.

ادامه این نوشتار را با تاملات حاصل از مقدمه‌ کشاف نهج البلاغه پی می‌گیریم:

1)سرور محدثان،سید رضی-رحمة الله‌ علیه-در دوران جوانی و پیش از پرداختن‌ نهج البلاغه،کتابی را درباره صفات پیشوایان دین‌(خصائص الائمه)شروع به تألیف کرده بود که‌ گرفتاری‌های روزگار آن را ناتمام گذارد و طبع‌ حساس شارح نهج البلاغه از آن خرسند نشد.قسمت پایانی این کتاب نیمه تمام که با پاره‌ای از گفتار علوی مزین و به نام«الخصائص»شهرت‌ یافت،مدح و ستایش همگنان سید را برانگیخت و سرانجام،این تمجیدها،او را در پی افکندن کاخ‌ بلند و دیرپای نهج البلاغه مصمم گردانید.

مؤلف در کتاب نهج البلاغه،گهگاه به کتاب‌ پیشین خود استناد می‌کند،از جمله در خطبه 21 پس‌ از بیان و اظهار شگفتی درباره کلام موجز و گیرای‌(تخففوا تلحقوا)«سبکبار باشید تا زودتر ملحق‌ شوید»،می‌نویسد:و قد نبهنا فی کتاب الخصائص‌ علی عظم قدرها و شرف جوهرها.

«و ما در کتاب الخصائص،بر عظمت قدر این‌ سخن و شرافت جوهر آن اشاره نموده‌ایم.»

با رویکرد به اعجاب دوستان سید،از همان‌ زمان قابل پیش بینی بود که نهج البلاغه به مراتب‌ مخاطبان بیشتری را نسبت به الخصائص برای خود دست و پا کند.بنابراین این کتاب را باید نقطه عطف‌ و سرآغاز تدوین نهج البلاغه دانست.

2)نام نهج البلاغه نخستین بار از سوی‌ سید رضی بر مجموعه‌اش انتخاب شده است.به‌ عبارت دیگر سید رضی نام مجموعه تألیفی خود را نهج البلاغه یعنی«راه سخن آشکار گفتن»نهاده و با

این براعت استهلال،خواننده را از محتوای کلی‌ کتاب آگاه ساخته است.

3)اساس کار سید رضی گردآوری مطالب و سخنان«نقل شده»از حضرت بیانگر آن است که‌ کلام و گفتار علوی قبل از تولد مؤلف،در تاریخ‌ ثبت و مشهور بوده است.اسناد مهمی هم که از سوی سید رضی به عنوان مآخذ مطالب ذکر گردیده، وجود پاره‌های پیشتر نهج البلاغه را اثبات می‌کند.از جمله سید رضی پس از نقل خطبه 32 که شکایت‌ امام از اهل زمان را در بر دارد،می‌نویسد:

نادانی،این خطبه را به معاویه نسبت داده است‌ و هیچ شکی نیست که این خطبه از سخنان‌ امیر المؤمنین است.زر را با خاک چه مناسبت،و آب شیرین را با شور چه مشابهت؟عمر و بن جاحظ که یکه تاز میدان بلاغت است،این خطبه را در کتاب‌«البیان و التبیین»بیان کرده و پس از آوردن نام کسی‌ که خطبه را به معاویه نسبت می‌دهد،گفته است:

«این سخنان به گفتار علی(ع)شبیه‌تر و به روش‌ آن حضرت در طبقه بندی مردم و خبر دادن از احوال‌ آنها،نزدیک‌تر است،معاویه را چه کسی دیده که‌ در گفتار خود چون زاهدان و عابدان سخن‌ براند؟»(3)

کتابهای البیان و التبیین،تاریخ طبری،مقامات‌ ابو جعفر اسکافی،الجمل واقدی،المغازی‌ سعید بن یحیی اموی،...پیش از سید رضی‌ نوشته شده‌اند و وی در تدوین کتاب نهج البلاغه، از این کتب سود جسته است.

4)محور گزینش و تدوین خطب و نامه‌های‌ علی(ع)از سوی سید رضی(ره)،آرایه«بلاغت»است و وی سخنان فصیحی را در مجموعه‌ای‌ گردآورده که از درجه شیوایی برخوردار بوده‌اند.

بنابراین نهج البلاغه مجموعه‌ای است معتبر که‌ در نگاه اول،بر مصادیق بلاغت و سخنوری‌ امیر مؤمنان استوار است و این که سایر پژوهندگان‌ ملل و نحل به این در گران مایه تازی صرفا از دیدگاه‌هایی از قبیل:بینش توحیدی،حکومت و سیاست،تاریخ و اخذ عبرت،احکام و مردم شناسی و مسایل دیگر نگریسته‌اند،غیر از اشاره بر عظمت و شکوه این کتاب ارجمند،چیزی‌ دیگر نمی‌تواند باشد.

5)کلمات و سخنان علی(ع)از آن هنگام که از زیر سلطه تبلیغات منفی و منفور اموی به در جست‌ و وارد عرصه نقد و بحث ناقدان سخن سنج گردید، گروه‌های مختلفی را تحت تأثیر خود قرار داد.

ابن واضح در کتاب«مشاکلة الناس لزمانهم»که‌ آن را اندکی قبل از نهج البلاغه نوشته است، می‌نویسد:«علی(ع)چهار صد خطبه دارد که در میان ما رایج است و مردم در سخنرانی‌ها از آنها استفاده می‌کنند.»(4)

و هنگامی که از عبد الحمید کاتب پرسیدند که:فصاحت را از که آموختی؟گفت:هفتاد خطبه از خطبه‌های اصلح-علی(ع)-را از بر کردم و این‌ خطبه‌ها پی در پی در ذهن من همچون چشمه‌ای‌ جوشید.(5)

دکتر ذکی نجیب نیز که از صاحب نظران ادبیات‌ عرب است،اعتقاد دارد«هنگامی که منتخب سخنان‌ امام علی(ع)که شریف رضی برگزیده و بدان نام‌ نهج البلاغه نهاده است به دقت بنگریم،بی‌گمان‌ خود را در برابر دنیایی از شگفتی و ژرفای معنی‌ حیرت زده می‌یابیم.(6)

سید رضی در ستایش بی‌غل و غش بلاغت‌ علوی از بن جان کوشیده و از قافله سالار سپاه سخن‌(به تصویر صفحه مراجعه شود)

به عنوان سرچشمه فصاحت و منشاء بلاغت‌ یاد نموده است و در جایی دیگر اذعان دارد که آیین و اسرار سخنوری از وی تسری یافته و باید در این‌ وادی تنها به او اقتدا کرد.

6)حجم سخنان جمع آوری شده توسط سید رضی نمی‌تواند بیشتر از کلام به جامانده یا فراموش شده حضرت در دیگر اوراق تاریخی باشد.چه مؤلف در مقدمه‌ای پس از سخن گفتن درباره‌ کلام امام می‌گوید:

«با این همه دعوی ندارم که من به همه گوشه و کنار گفتار امام احاطه دارم.چنان که چیزی از آن از من دور نمانده و هیچ چیز از آن را از یاد نبرده باشم.بلکه بعید هم نمی‌دانم آن سخنانی که به من نرسیده‌ است بیش از آن باشد که بدان دست یافته‌ام.»

مؤید این سخن اشاره مروج الذهب تألیف‌ علی بن حسین مسعودی(280-345 هـ.)است که‌ آن را حدود یک قرن قبل از تولد سید رضی در بابی‌ تحت عنوان«ذکر لمع من کلامه و اخباره و زهده»آورده است:«امروزه چهارصد و هشتاد و اندی خطبه‌ از علی(ع)نزد مردم محفوظ است.(7)و این در صورتی است که سید رضی 239 مورد از خطبه‌های‌ علی(ع)را در مجموعه خود ثبت کرده است.به‌ عبارت دیگر مرحوم رضی کمتر از نیمه آنچه را مسعودی در کتاب خود آورده،گزارش کرده است.و بی‌گمان این سخن در استناد و اثبات خطب و کلام‌ امیر المؤمنین در نهج البلاغه سخت به کار می‌آید.

درباره سخن مسعودی این نکته شایسته تأمل‌ است که متفکر شهید استاد مطهری(ره)درباره لفظ«محفوظ»دقت موشکافانه‌ای به خرج داده و احتمال‌ داده‌اند که شاید مراد از حفظ نمودن«از بر کردن و به‌ حافظه سپردن»باشد.(8)

که این دقیقه با رویکرد به تعدد کلام علوی‌ چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.از طرفی در قرن‌ چهارم،سخنان امام(ع)آن قدر هم در میان مردم‌ عادی رسوخ نکرده بود که آنها را قادر به حفظ نمودن‌ تمام سخنان کرده باشد.

این است که سید رضی خود تصریح می‌کند در هر جا قسمتی از سخنان مولا علی(ع)را انتخاب‌ کرده و قسمتی را وانهاده است.به همین دلیل وی‌ در آغاز هر سخن،حرف-من-را آورده است:من کلام له،من خطبة له،من وصیة له و من کتاب له‌ علیه السلام،این-من-را در علم نحو-من‌ تبعیضیه-می‌گویند که دلالت بر قسمتی یا بعضی از چیزی می‌کند و برهان دیگری است بر افزونی‌ سخنان امیر مؤمنان(ع).(9)

(1)شرح نهج البلاغه،محمد عبده،مکتب الأعام الاسلامی،قاهره‌1341 هـ.ص 12

(2)شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید،به تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، دار الاحیاء الکتب العربیه،قاهره 1385،ج 1،ص 205-206.

(3)البیان و التبیین،عمرو بن جاحظ،به تصحیح عبد السلام هارون،ج 2، ص 60

4)پیام امام،شرح تازه بر نهج البلاغه،مکارم شیرازی و همکاران،دار الکتب‌ الاسلامیه،ج 1،ص 58

5)شرح نهج البلاغه؛ابن ابی الحدید،ج 1،ص 24

6)نهج البلاغه از کیست؟محمد حسن آل یاسین،ترجمه محمود عابدی، بنیاد نهج البلاغه،تهران 1360،ص 18

7)مروج الذهب و معادن الجواهر،علی بن حسین مسعودی،مطبعه مصریه، قاهره 1346 هـ،ج 2،ص 419

8)سیری در نهج البلاغه،مرتضی مطهری،دفتر انتشارات اسلامی،قم‌1361،ص 22

9)درباره معانی من،لطفا ر ک:

ترجمه و شرح مبادی العربیه،سید علی حسینی،انتشارات دار العلم،قم‌1373،ج 3،ص 368

گمنام‌ترین سرباز

نامدارترین سرباز فداکار در اسلام‌ امیر مؤمنان علی(ع)است و او گمنام‌ترین سربازان است با کدام تفکر عرفانی،فلسفی،سیاسی و با کدام‌ قلم و زبان و بیان،بشر این سرباز گمنام را معرفی کند و بشناسد و بشناساند؟

امام خمینی(ره)

 

منبع :

نشریه کیهان فرهنگی » آذر 1380 - شماره 182

حدیث سکوت ، گفتن و شنیدن

 

امام علی علیه السلام :

إذا طابَقَ الكَلامُ نِيَّةَ المُتَكَلِّمِ قَبِلَهُ السّامِعُ ، وَ إذا خالَفَ نِيَّتَهُ لَمْ يَحْسُنْ مَوْقِعُهُ فی قَلْبِهِ

هرگاه سخن گوینده ، هماهنگ باور درونی اش باشد ، شنونده آن را می پذیرد .

و هر گاه با باور درونی اش همسو نباشد، در قلب و جان شنونده ،  پایگاه خوبی

نخواهد داشت  .

مُعجَم الفاظ غُرَر الحِکَم و دُرَر الکَلِم : ۱۳۳۱

 

حدیث سکوت ، گفتن و شنیدن

 

امام علی علیه السلام به امام حسین علیه السلام :

اعْلَمْ أَیْ بُنَیَّ أَنَّهُ مَنْ لَانَتْ كَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُه

هر کس سخن گفتنش نرم و روان باشد، دوست داشتنش نیز بایسته باشد.

مُعجَم الفاظ غُرَر الحِکَم و دُرَر الکَلِم : ۹۹۴

تحف العقول : ۷۸

حدیث سکوت ، گفتن و شنیدن

 

امام علی علیه السلام :

أسوء القول الهذر

بدترین سخن گفتن ، یاوه گویی است .

مُعجَم الفاظ غُرَر الحِکَم و دُرَر الکَلِم : 946

حدیث سکوت ، گفتن و شنیدن

 

امام علی علیه السلام :

علامة العیّ تکرار الکلام عند المناظرة

نشانه درماندگی، تکرار سخن هنگام گفت و گو است  !

مُعجَم الفاظ غُرَر الحِکَم و دُرَر الکَلِم : 995

حدیث سکوت ، گفتن و شنیدن

 

امام علی علیه السلام :

من اکتفی بالتّلویح استغنی عن التّصریح

هر کس به اشاره گویی بسنده کند ، از آشکارگویی بی نیاز شود  .

مُعجَم الفاظ غُرَر الحِکَم و دُرَر الکَلِم :  1032

حدیث سکوت ، گفتن و شنیدن

 

امام علی علیه السلام  :

ءایة البلاغة قلب عقول ولسان قائل

نشانه بلاغت ، داشتن اندیشه ای سرشار از خِرَدورزی و زبانی سرشار از گویایی است  .

مُعجَم الفاظ غُرَر الحِکَم و دُرَر الکَلِم : ۱۱۱


سخن چون برابر بُوَد با خِرَد

ز گفتار گوینده رامِش بَرَد

آئین سخنوری در حدیث امیر کلام علیه السلام

 

بسم الله الرحمن الرحیم

آئین سخنوری در حدیث امیر کلام علیه السلام

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 28 آبان 1388   ساعت: 6:19:26 ب.ظ.

امام على عليه‏السلام :

أيُّهَا النّاسُ فِى الاِْنْسانِ عَشْرَ خِصالٍ يُظْهِرُها لِسانُهُ: شاهِدٌ يُخْبِرُ عَنِ الضَّميرِ وَ حاكِمٌ يَفْصِلُ بَيْنَ الْخِطابِ وَ ناطِقٌ يُرَدُّ
بِهِ الْجَوابُ وَ شافِعٌ يُدْرَكُ بِهِ الْحاجَةُ وَ واصِفٌ يُعْرَفُ بِهِ الاَْشْياءُ وَ أَميرٌ يَأْمُرُ بِالْحَسَنِ وَ واعِظٌ يَنْهى عَنِ الْقَبيحِ وَ مُعِزٌّ
تُسَكَّنُ بِهِ الاَْحْزانُ وَحاضِرٌ تُجْلى بِهِ الضَّغائِنُ وَ مونِقٌ تَلْتَذُّ بِهِ الاَْسْماعُ

اى مردم! انسان ده خصلت دارد كه زبان او آنها را آشكار مى‏سازد: زبان، گواهى است كه از درون خبر مى‏دهد.
داورى است، كه به دعواها خاتمه مى‏دهد. گويايى است كه به‏وسيله آن به پرسش‏ها پاسخ داده مى‏شود.
واسطه‏اى است كه با آن حاجت برآورده مى‏شود. وصف كننده‏اى است كه با آن اشياء شناخته مى‏شود.
فرماندهى است كه به نيكى فرمان مى‏دهد.پند دهنده‏اى است كه از زشتى باز مى‏دارد.
تسليت دهنده‏اى است كه غم‏ها با آن آرامش مى‏يابد. حاضرى است كه با آن كينه‏ها برطرف مى‏شود
و دلربايى است كه گوش‏ها با آن از لذّت برخوردار مى‏شوند

كافى، ج 8 ، ص 20، ح 4

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:21:10 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

رُبَ‏قَولٍ أنفَذُ مِن‏صَولٍ .

بسا سخنى ، كه از يورش كارگرتر است .

نهج البلاغه : حکمت 394

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:21:51 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

صُورَةُ المرأةِ في وَجهِها ،وصُورَةُ الرجُلِ في مَنطِقِهِ .

صورت زن در رخسار اوست و صورت مرد در گفتار او .

بحارالانوار : 71 / 293 / 63

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:23:15 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

رُبَّ كلامٍ أنفَذُ مِن سِهامٍ .

بسا سخنى ، كه از تيرها كارگرتر است .

غررالحکم : 5322

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:24:05 ب.ظ.

تحف العقول :

سُئلَ [ عليٌ‏]عليه السلام أيُّ شَي‏ءٍ مِمّا خلقَ اللَّهُ أحسَنُ ؟ فَقالَ عليه السلام : الكلامُ ،
فقيلَ : أيُّ شي‏ءٍ ممّاخَلَقَ اللَّهُ أقبَحُ ؟ قالَ : الكلامُ ، ثُمّ قالَ : بالكلامِ ابيَضَّتِ الوُجوهُ ،
وبالكلامِ اسوَدَّتِ الوُجوهُ .

از امام على عليه السلام پرسيدند : بهترين چيزى كه خدا آفريده كدام است ، فرمود :
سخن . عرض شد : زشت‏ترين چيزى كه خدا آفريده كدام است ؟ فرمود : سخن .
سپس فرمود : با سخن است ، كه روسفيدى حاصل مى‏شود و با سخن است ،
كه روسياهى به وجود مى‏آيد .

تحف العقول : 216

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:24:51 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إيّاكَ وما يُستَهجَنُ مِن الكلامِ؛ فإنّهُ يَحبِسُ علَيكَ اللِّئامَ ويُنَفِّرُ عنكَ الكِرامَ .

زنهار ، از به زبان آوردن سخنان زشت ؛ زيرا كه فرومايگان را گرد تو جمع مى‏كند
و گرانمايگان را از تو مى‏رماند .

غررالحکم : 2722

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:25:40 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إيّاكَ ومُستَهجَنَ الكلامِ ؛ فإنّهُ يُوغِرُ القَلبَ .

زنهار از سخن زشت ؛ كه آن دلها را كينه‏ور مى‏سازد .

غررالحکم : 2675

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:26:28 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

مَن ساءَ كلامُهُ كَثُرُ مَلامُهُ .

هر كه گفتارش بد باشد ، بسيار ملامت شنود .

غررالحکم : 8496

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:27:16 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

سُنَّةُ اللِّئامِ قُبحُ الكلامِ .

شيوه فرومايگان ، زشتگويى است .

غررالحکم : 5551

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:29:38 ب.ظ.

امام على عليه السلام - چون بر مردى گذشت كه زياده‏گويى مى‏كرد - :

إنّك تُملِي على‏ حافِظَيكَ كِتاباً إلى‏ رَبِّكَ ، فَتَكَلَّمْ بما يَعنيكَ ودَعْ ما لا يَعنيكَ .

بدان كه تو بر دو فرشته نگهبان اعمالت نوشته‏‌اى املا مى‏كنى و به سوى پروردگارت
مى‏فرستى . پس ، سخنانى بگو كه برايت سودمند باشد و از سخنان بيهوده دم فرو بند .

امالی صدوق : 37 / 4

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:30:38 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

عَجِبتُ لِمَن يَتكلَّمُ بما لا يَنفَعُهُ في دُنياهُ ولا يُكتَبُ لَهُ أجرُهُ في اُخراهُ .

در شگفتم از كسى كه سخنانى مى‏گويد ، كه نه در دنيايش به او سود مى‏رساند
و نه در آخرتش براى او اجرى نوشته مى‏شود .

غررالحکم : 6283

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 6:31:25 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إيّاكَ والهَذَرَ ؛ فَمَن كَثُرَ كلامُهُ كَثُرَت آثامُهُ .

زنهار از ياوه‏‌گويى ؛ زيرا هر كه پرگو باشد ، گناهانش بسيار شود .

غررالحکم : 2637

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:38:06 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إيّاكَ وفضولَ الكلامِ ؛ فإنّهُ يُظهِرُ مِن عُيوبِكَ ما بَطَنَ ،
ويُحَرِّكُ علَيكَ مِن أعدائكَ ما سَكَنَ .

از زياده‏گويى بپرهيز ، كه آن عيبهاى پنهان تو را آشكار مى‏سازد
و كينه‏هاى آرام گرفته دشمنانت را بر ضدّ تو تحريك مى‏كند .

غررالحکم : 2720

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:38:48 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

طوبى‏ لِمَن ... أنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، وأمسَكَ الفَضلَ مِن لِسانِهِ .

خوشا به حال كسى كه ... زيادى مال خود را انفاق كرد و زبانش را از زياده‌‏گويى
نگه داشت .

نهج البلاغه : حکمت 123

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:39:44 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إيّاكَ وكَثرَةَ الكَلامِ ؛ فإنّهُ يُكثِرُالزَّلَلَ ويُورِثُ المَلَلَ .

زنهار از پرگويى؛ زيرا كه لغزشها را زياد مى‏كند و ملال مى‏آورد .

غررالحکم : 2680

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:40:32 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الكلامُ .

هر گاه عقل كامل شود ، سخن گفتن كاستى گيرد .

بحارالانوار : 71 / 290 / 62

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:41:10 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

الكلامُ في وَثاقِكَ ما لم تَتَكلَّمْ بهِ ، فإذا تَكَلَّمتَ بهِ صِرتَ في وَثاقِهِ ،
فَاخزُنْ لِسانَكَ كما تَخزُنُ ذَهَبَكَ ووَرِقَكَ ، فَرُبَّ كَلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً وجَلَبَت نِقمَةً .

تا سخن را به زبان نياورده‏اى، در بند توست . همين كه به زبان آوردى ، تو در بند سخن
در مى‏آيى . پس همان گونه كه زر و سيم خود را در گنجينه مى‏نهى ، زبانت
را نيز (در گنجخانه دهان) نگه دار ؛ زيرا بسا سخنى ، كه نعمتى را از كف برده و خشم و كيفرى
را آورده‏ است .

نهج البلاغه : حکمت 381

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:41:54 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إذا تَكَلَّمتَ بالكَلِمَةِ مَلَكَتكَ ،وإذا أمسَكتَها مَلَكتَها.

هر گاه سخنى گفتى ، آن سخن مالك توست و هر گاه آن را ، نگه داشتى
تو اختياردارش هستى .

غررالحکم : 4084

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:42:41 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

مَن عَلِمَ أنّ كلامَهُ مِن عَمَلِهِ قلّ كلامُهُ إلّا فيما يَعنيهِ .

كسى كه بداند گفتار او در شمار كردار اوست (و بازخواست مى‏شود) ، گفتار او
جز در مواردى كه مفيد است ، اندك شود .

نهج البلاغه : حکمت 349

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:43:25 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

لا تَقُلْ ما لا تَعلَمُ ، بَل‏لا تَقُلْ كُلَّ ما تَعلَمُ ، فإنَّ اللَّهَ فَرَضَ على‏ جَوارِحِكَ
كُلِّها فَرائضَ يَحتَجُّ بها علَيكَ يَومَ القِيامَةِ .

آنچه‏نمى‏دانى مگوى، حتّى تمام آنچه را هم كه مى‏دانى مگوى ؛ زيرا خداوند
بر كليه اعضاى بدن تو فرايضى واجب كرده‏است ، كه روز قيامت به وسيله آنها
بر ضدّ تو حجّت مى‏آورد .

نهج البلاغه : حکمت 382

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:44:08 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

الكلامُ كالدَّواءِ ؛ قَليلُهُ‏يَنفَعُ ، وكَثيرُهُ قاتِلٌ .

سخن چون داروست ، اندكش سود مى‏بخشد و بسيارش كشنده‏ است .

غررالحکم : 2182

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:44:50 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

الكلامُ بَينَ خَلَّتَي سَوءٍ ، هُما : الإكثارُ والإقلالُ ، فالإكثارُ هَذَرٌ ، والإقلالُ عِيٌّ وحَصَرٌ .

سخن ، ميان دو خصلت زشت قرار گرفته است : پرگويى و كم گويى ؛ زيرا پرگويى
به ياوه‏گويى مى‏انجامد و كم گويى ، نشانگر درماندگى و عجز در سخن گفتن است .

غررالحکم : 1854

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:45:54 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

لا خَيرَ في الصَّمتِ عنِ الحُكمِ ، كما أ نّهُ لا خَيرَ في القَولِ بالجَهلِ .

در زبان فرو بستن از حكمت ، خيرى نيست ، چنان كه در سخن گفتن
از روى نادانى نيز خيرى نيست .

نهج البلاغه : حکمت 182

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:46:48 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

كُلُّ سُكوتٍ ليسَ فيهِ فِكرٌ فهُو غَفلَةٌ .

هر سكوتى كه در آن انديشيدنى نباشد ، آن غفلت است .

بحارالانوار : 71 / 275 / 2

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:49:29 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

صَمتٌ يُكسِبُكَ الوَقارَخَيرٌ مِن كلامٍ يَكسُوكَ العارَ.

خاموشيى كه تو را وقار بخشد ، بهتر از سخن گفتنى است كه جامه عار بر تو پوشاند .

غررالحکم : 5867

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:50:20 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أحسَنُ الكلامِ ما لا تَمُجُّهُ الآذانُ ولا يُتعِبُ فَهمُهُ الأفهامَ .

بهترين سخن ، آن است كه گوشها از شنيدن آن رنجه و بيزار نشود و فهميدن
آن ، انديشه‏ها را به رنج نيندازد .

غررالحکم : 3371

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:51:05 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أحسَنُ الكلامِ مازانَهُ حُسن‌ُ‏النِّظامِ ، وفَهِمَهُ الخاصُّ والعامُّ .

بهترين سخن ، آن است كه به انسجام زيبا (حُسن تأليف و تركيب)
آراسته باشد و خاصّ و عام آن را بفهمند .

غررالحکم : 3304

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:51:47 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

خَيرُ الكلامِ ما لا يُمِلُّ ولا يَقِلُّ .

بهترين سخن آن است كه نه (طولانى باشد و) ملال آورَد و نه اندك باشد (و ابهام فزايد) .

غررالحکم : 4969

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:52:44 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أبغَضُ‏الخَلائقِ إلى‏ اللَّهِ المُغْتابُ .

منفورترين كس نزد خدا كسى است كه پشت سر ديگران بدگويى كند .

غررالحکم : 3128

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:53:44 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أبغَضُ العِبادِ إلى‏ اللَّهِ سبحانه العالِمُ المُتَجَبِّرُ .

منفورترين بندگان نزد خداى سبحان دانشمند زورگو است .

غررالحکم : 3164

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:54:36 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أمَا إنّه ليسَ بينَ الحقِّ والباطلِ إلّا أربَعُ أصابِعَ ... الباطلُ أنْ تقولَ : سَمِعتُ ،
والحقُّ أنْ تقولَ : رَأيْتُ .

هان ! ميان حقّ و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست ... باطل آن است كه بگويى :
شنيدم و حقّ آن است كه بگويى : ديدم .

نهج البلاغه : خطبه 141

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:55:58 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

المرءُ بأصغَرَيْهِ : بقلبِهِ ولسانِهِ ، إنْ قاتَلَ قاتَلَ بجَنانٍ ، وإن نَطقَ نَطقَ ببَيانٍ .

(ارزش) انسان به دو عضو كوچك اوست : دل و زبان . چون بجنگد با دل جنگد و چون زبان باز كند
واضح و رسا بگويد.

غررالحکم : 2089

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:57:42 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

لا يجِدُ عبدٌ طعمَ الإيمانِ حتّى‏ يترُكَ الكذبَ هَزْلَهُ وجِدَّهُ .

تا بنده‌‏اى‏دروغ گفتن، به شوخى و جدى ، را ترك نگفته باشد ، مزه ايمان را نمى‏چشد .

بحارالانوار : 72 / 249 / 14

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:58:34 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

لكلِّ شي‏ءٍ آفةٌ ، وآفةُ العلمِ النِّسيانُ ، وآفةُ العِبادةِ الرِّياءُ ، وآفةُ اللّبِّ العُجْبُ ،
وآفةُ النَّجابةِ الكِبْرُ ، وآفةُ الظَّرْفِ الصَّلَفُ ، وآفةُ الجُودِ السَّرَفُ ، وآفةُ الحياءِ الضَّعْفُ ،
وآفةُ الحِلمِ الذّلُّ ، وآفةُ الجَلَدِ الفُحْشُ .

هر چيزى آفتى دارد ؛ آفتِ علمْ فراموشى است ، آفتِ عبادتْ ريا ، آفتِ خردْ خودپسندى ،
آفتِ نجيب زادگى تكبّر ، آفتِ زيركى خودستايى ، آفتِ بخشندگى اسراف ، آفتِ حيا ناتوانى ،
آفتِ بردبارى خوارى و آفتِ نيرومندى زشت گفتارى و بدكردارى

کنزالعمال : 44226

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 7:59:22 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

آفةُ النَّقْلِ كذبُ الرّوايةِ .

آفتِ بازگو كردن (حديث يا هر سخنى) دروغ نقل كردن است .

غررالحکم : 3947

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:00:02 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

آفةُ الحديثِ الكذبُ .

آفتِ سخن ، دروغ گفتن است .

غررالحکم : 3957

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:00:49 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

آفةُ الكلامِ الإطالةُ .

آفتِ سخن ، پرگويى است .

غررالحکم : 3966

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:01:52 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

يَحتاجُ الإمامُ إلى‏ قلبٍ عَقُولٍ ، ولسانٍ قَؤولٍ ، وجَنانٍ على‏ إقامةِ الحَقِّ صَؤولٍ .

امام و پيشوا بايد انديشه‏اى خرد ورز ، زبانى گويا و دلى خروشان در راه برپايى
حقّ داشته باشد .

غررالحکم : 11010

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:02:35 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

مَن نَصَبَ نَفْسَهُ للنّاسِ إماماً فَعَلَيْهِ أنْ يَبدأَ بتعليمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تعليمِ غيرِهِ ،
ولْيَكُنْ تأديبُهُ بسِيرَتِهِ ، قبلَ تأديبِهِ بِلِسانِهِ .

هر كه خود را پيشواى مردم كند بايد پيش از آموزش ديگران به آموزش خويش
بپردازد و پيش از آن كه (ديگران را) به گفتار ادب كند بايد به رفتار خود تربيت نمايد .

نهج البلاغه : حکمت 110

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:04:42 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

البَغيُ يَسْلُبُ النِّعمةَ .

زورگويى نعمت را مى‏برد .

غررالحکم : 382

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:05:25 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إيّاكَ والبَغيَ فإنّهُ يُعَجِّلُ الصَّرْعةَ ، ويُحِلُّ بالعاملِ بهِ العِبَرَ .

از زورگويى و سركشى بپرهيز كه زورگويى زود به خاك در مى‏افكند و زور گو را
درس عبرت مى‏سازد .

غررالحکم : 2657

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:06:08 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

البَلاغةُ ما سَهُلَ على‏ المَنطِقِ وخَفَّ على‏ الفِطْنَةِ .

بلاغت آن است كه به گفتار ، روان و به فهم ، آسان باشد .

غررالحکم : 1881

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:06:46 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

البَلاغةُ أنْ تُجِيبَ فلا تُبْطئَ ، وتُصِيبَ فلا تُخْطئَ .

بلاغت آن است كه در جواب دادن كندى نكنى و مقصودت را برسانى
و تير سخنت به خطا نرود .

غررالحکم : 2150

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:07:25 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

قد يُكْتَفى‏ مِن البَلاغةِ بالإيجازِ .

گاه از بلاغت به ايجاز بسنده مى‏شود .

غررالحکم : 6666

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 30 آبان 1388   ساعت: 8:08:02 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أبلَغُ البَلاغةِ ما سَهُلَ في الصَّوابِ مَجازُهُ وحَسُنَ إيجازُهُ .

بليغ‏ترين سخن آن است كه براحتى مقصود را برساند و ايجاز نيكو داشته باشد .

غررالحکم : 3307

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:13:26 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أحسَنُ الكلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ ، وفَهِمَهُ الخاصُّ والعامُّ .

بهترين گفتار آن است كه به حسن ترتيب و نظم آراسته باشد و عالم و عامى آن را بفهمد .

غررالحکم : 3304

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:14:23 ب.ظ.

امام على عليه السلام - در حكمت هاى منسوب به ايشان - :

الكَلَمَةُ إذا خَرَجَت مِنَ القَلبِ وَقَعَت في القَلبِ ، وَإذا خَرَجَت
مِنَ اللِسانِ لَم تُجاوِزِ الآذانَ .

هرگاه سخنى از دل برخيزد در دل مى‏نشيند و هرگاه از زبان بيرون آيد
از مرز گوش ها در نگذرد .

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید : 20 / 287 / 279

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:15:38 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

لا تُواخِ مَن يَسْتُرُ مَناقِبَك ويَنْشُرُ مَثالِبَكَ .

با كسى كه خوبي هايت را مى‏پوشاند و عيبهايت را پخش مى‏كند ، برادرى مكن .

غررالحکم : 1042

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:16:39 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أخوكَ الّذي لا يَخْذُلُكَ عِندَ الشِّدَّةِ ، ولا يَغْفُلُ عنكَ عندَ الجَرِيرةِ ،
ولا يَخْدَعُكَ حينَ تَسْألُهُ .

برادر تو آن كس است كه گاهِ سختى‏تنهايت نگذارد وهنگام‏گناه از تو غافل نشود
وهرگاه از او چيزى‏مى‏پرسى‏فريبت ندهد.

بحارالانوار : 77 / 269 / 1

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:17:15 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

خيرُ الإخْوانِ أقلُّهُمْ مُصانَعةً في النَّصيحَةِ .

بهترين برادر آن است كه در نصيحت و خيرخواهى كمتر سازشكارى كند.

غررالحکم : 4978

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:17:57 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَد زانَهُ ، ومَن وعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَد شانَهُ .

هر كه برادر خود را پنهانى اندرز دهد او را آراسته و هر كه آشكارا پندش دهد
بدنام و رسوايش كرده‏است .

بحارالانوار : 74 / 166 / 29

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:18:48 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أصْلِحْ المُسي‏ءَ بحُسْنِ فِعالِكَ ، ودُلَّ على‏ الخيرِ بِجميلِ مَقالِكَ .

بدكار را (يا كسى را كه به تو بدى كرده است) با كردار نيكت درست گردان و با گفتار
نيكو و زيبايت به خير و خوبى راهنمايى كن .

غررالحکم : 2304

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:19:32 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

لِيؤذّنْ لَكُم أفصحُكُمْ ، وَلْيؤمّكُمْ أفقهُكُم .

بايد فصيح‏ترين فرد شما اذان بگويد و آگاهترين شما به مسائل دينى
امامت (نمازتان) را به عهده گيرد .

دعائم الاسلام : 1 / 147

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:20:54 ب.ظ.

كنز العمّال :

كان عليٌّ عليه السلام يَجي‏ء إلى‏ السُّوقِ فيقومُ مَقاماً له ، فيقولُ : السّلامُ عليكم
أهلَ السُّوقِ ، اتَّقوا اللَّهَ في الحَلْفِ ، فإنّ الحَلفَ يُزجي‏السِّلْعَةَ ويَمْحَقُ البَرَكةَ ،
التّاجرُ فاجرٌ إلّا مَن أخذَ الحقَّ وأعْطاهُ .

امام على عليه السلام به بازار مى‏آمد و در جايگاه خود مى‏ايستاد و مى‏فرمود :
درود بر شما اى بازاريان ، از خدا بترسيد و سوگند مخوريد ؛ زيرا سوگند خوردن
كالا را رونق مى‏دهد و بركت را مى‏برد . تاجر نابكار است مگر آن كه به حق بستاند و بدهد .

کنزالعمال : 10043

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:21:48 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

فلا تُكَلِّموني بما تُكَلَّمُ بهِ الجَبابِرَةُ ، ولا تَتَحَفَّظوا منّي بما يُتَحَفَّظُ
بهِ عندَ أهلِ البادِرَةِ ، ولا تُخالِطوني بالمُصانَعَةِ .

با من ، آن گونه كه با جبّاران سخن گفته مى‏شود ، سخن مگوييد و چنان كه
از حاكمان بد خشم پرهيز مى‏شود از من نپرهيزيد و تصنّعى با من رفتار نكنيد .

نهج البلاغه : خطبه 216

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:22:28 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إيّاكُم والجِدالَ ؛ فإنّه يُورِثُ الشَّكَّ .

از جدال كردن بپرهيزيد كه اين كار شكّ و دو دلى به بار مى‏آورد .

الخصال : 615 / 10

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:24:06 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

لا يَجلِسُ في صَدرِ المجلسِ إلّا رجُلٌ فيهِ ثلاثُ خِصالٍ : يُجيبُ إذا سُئلَ ، ويَنطِقُ
إذا عَجَزَ القَومُ عن الكلامِ ، ويُشيرُ بالرّأيِ الّذي فيه صَلاحُ أهلِهِ ، فمَن لم يَكُنْ
فيهِ شَي‏ءٌ مِنهُنَّ فجَلَسَ فهُو أحْمَقُ .

تنها كسى بايد در صدر مجلس بنشيند كه سه ويژگى داشته باشد : هرگاه از او پرسشى
كنند پاسخ دهد ، هرگاه ديگران از سخن گفتن درماندند او سخن بگويد و نظرى بدهد كه
خير و صلاح مجلسيان در آن باشد . هر كس اين ويژگيها را نداشته باشد و در صدر مجلس
بنشيند احمق است .

بحارالانوار : 78 / 304 / 1

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:25:31 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إنَّ اللَّهَ‏عزّ و عجل (جعل) صُورَةَ المَرأةِ في وَجهِها ، وصُورةَ الرّجُلِ في مَنطِقهِ .

خداوند عزّ و جل چهره (و زيبايى) زن را در رخسار او و چهره (و زيبايى) مرد را
در گفتارش قرار داده‏است .

بحارالانوار : 71 / 293 / 63

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:26:40 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

جاهِدوا في سبيلِ اللَّهِ بأيْديِكُم ، فإنْ لَم تَقْدِروا فجاهِدوا بألسِنَتِكُم ،
فإنْ لَم‏تَقْدِروا فجاهِدوا بقُلوبِكُم .

در راه خدا با دستهاى خود بجنگيد ، اگر نتوانستيد با زبانهاى خود بجنگيد
و اگر باز هم نتوانستيد با دلهاى خود بجنگيد .

بحارالانوار : 100 / 49 / 23

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:27:22 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

اللَّهَ اللَّهَ في‏الجِهادِ بأمْوالِكُم وأنْفُسِكُم وألْسِنَتِكُم في سبيلِ اللَّهِ .

خدا را ، خدا را ، در جهاد كردن با مالها و جانها و زبانهايتان در راه خدا .

نهج البلاغه : نامه 47

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:29:06 ب.ظ.

حضرت امیر المومنین، علی(ع) :

تَحَرِّى الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْكَذِبِ اَجْمَلُ شیمَةٍ وَ اَفْضَلُ اَدَب
راستگو بودن و پرهیز نمودن از دروغ، زیباترین اخلاق و بهترین ادب است

کافى، ج 8 ، ص 150، ح 132

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:30:12 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

أجْهلُ النّاسِ المُغَترُّ بقَولِ مادِحٍ مُتَملِّقٍ ، يُحسِّنُ لَهُ القَبيحَ ويُبغِّضُ إلَيهِ النَّصيحَ .

نادانترينِ مردم كسى است كه فريفته سخنان ستاينده چاپلوسى شود كه زشت را
در نظر او زيبا جلوه مى‏دهد و خير خواه را دشمن او معرفى مى‏كند .

غررالحکم : 3262

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:30:53 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

لا تَتَكلّمْ بكُلِّ ما تَعلَمُ فكَفى‏ بذلكَ جَهلاً .

هر چه مى‏دانى به زبان مياور كه اين نشان نادانى است .

غررالحکم : 10187

ارسال شده به وسیله: سید محمد فقیه سبزواری - 23 آذر 1388   ساعت: 7:31:52 ب.ظ.

امام على عليه السلام :

إذا ازْدَحَمَ الجَوابُ خَفِيَ الصَّوابُ .

هرگاه پاسخ ها درهم و انبوه شود ، پاسخِ درست پوشيده ماند .

نهج البلاغه : حکمت 243