آیئن سخنوری: سخرانی چیست؟

 

آیئن سخنوری: سخرانی چیست؟

سخنرانی چیست

تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
 
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا زاندک تو جهان شود پر

(نظامی گنجوی)

زندگی روزمزه انسان مجموعه‌ای از تلاش‌ها و فعالیتها و رنج و محنت‌هائی‌ است که آدمی برای نیل به هدف و مقصود خود آنها را با کمال اشتیاق و بردباری‌ تحمل میکند آنچه مسلم است اینست که قبول اینهمه رنج و مشقت به تنهائی‌ میسر نبوده و ما خواهی نخواهی با رشته‌های نامرئی و غیر قابل لمسی با دیگران‌ مربوط هستیم و وجود همین پیوندها و پیوستگی‌ها است که بما جرأت زندگی‌ میدهد عاملی که رشته‌های پیوستگی انسانها را با جامعه مربوط ساخته و آنرا استوار میسازد در درجه اول جلب اعتماد دیگران است.مسلما گاهی اتفاق افتاده‌ و از خود سئوال کرده‌اید که راز خوشبختی انسان چیست و دیگران نیز همواره‌ در جستجوی این کیمیای سعادت بوده‌اند برای پاسخ باین سئوال بر حسب‌ طبایع مختلف بشری ده‌ها جواب وجود دارد ولی به پاسخی که اکثریت مردم‌ دنیا چه در گذشته و چه در زمان حال درباره آن متفق القول هستند دو چیز است

1-داشتن رفیق خوب

2-مورد محبت و علاقه دیگران واقع بودن و اگر در مورد اول بخواهیم‌ نزد خود آماری از خصائص رفقای خوب تهیه کرده و آنها را بر حسب امتیاز درجه بندی نموده و از خود بخواهید که بکدامیک آنها بیش از سایرین علاقمند هستید محققا حسن انتخاب متوجه دوستی است که میتواند خوب حرف زده و آتش درون شما را فرونشانده و مسائل زندگی را آنچنان تجزیه و تحلیل نماید که در حقیقت موجب تسکین و آرامش آلام انسان گردد.

خوب حرف زدن یکی از رموز نفوذ در دیگران است هر کس بسهم خود چنانچه از اعتماد بنفس و جرات و جسارت ذاتی برخوردار باشد میتواند برای‌ دیگران بنا به اوضاع روحی طرف صحبت نموده ومفید واقع گردد نباید تصور نمود که خداوند متعال استعداد سخنرانی را فقط در عده معدودی بودیعه گذارده‌ است بلکه هر کس با تمرین صحیح و داشتن معلومات نسبی و اطلاعات عمومی‌ قادر است نطق نماید البته مشروط بر آنکه میل و اشتیاق اینکار را داشته و در واقع آنرا از روی اصول صحیح تعقیب نماید در دنیای امروز قبل از آنکه جنگی‌ بصورت عالمگیر و با سلاحهای گرم بین کشورهای مختلف درگیر شود مبارزه‌ای‌ با وسعت بیشتر وحدت بمراتب افزونتر بین ملتهای مختلف جهان با عقاید متفاوت جریان دارد که وحدت اصطلاحا جنک سرد نامیده میشود که در حقیقت بزرگترین‌ اسلحه کوبنده این جنک نطق است و قلم،ویلسون یکی از روسای جمهور فقید آمریکا میگوید(گوش دنیا برای جلب توجه باید غلغلک داده شود.)

وضوح و زیبائی لهجه و انشاء برای کسیکه میخواهد دیگران را باخود همفکر کند مطلقا لازم است.

اولین صفت ممتازی که در یک استاد خوب،فرمانده خوب،قاضی خوب، مهندس خوب و بسیاری از خوبیهای دیگر بنظر میرسد بیان فصیح و مؤثر و گیرنده اوست.یک فروشنده خوش‌بیان بمراتب فروشی بیشتر از دیگران‌ داشته و تعداد مشتریان خصوصی او نسبت بسایر فروشنده‌ها بیشتر است‌ در مسائل قضائی و مثلا در یک دادگاه جنائی همواره برتری نفوذ وکیل مدافع‌ و دادستانی بر محیط محاکمه محرز است که نفوذ کلام و قدرت بیان بیشتری داشته‌ باشد مخصوصا دادستان دادگاه که غالبا باید با یک و یا چند نفر وکیل مدافع‌ مبرز و کارکشته و محیط بقانون وارد به زیر و بم مسائل قضائی دست و پنجه نرم‌ کرده در میدان محاکمه مصاف بدهد داشتن بیان فصیح توام با خونسردی و نکته‌ سنجی و نکته‌دانی یکی از ضروری‌ترین ابزار کار است.یک کیفر خواست‌ هر قدر هم که خوب تنظیم و ترتیب داده شده باشد بخودی خود قادر نخواهد بود آنچه را که محتوی او است واقعیت خود را اثبات نماید بلکه این دادستان است‌ که به کیفر خواست یک پرونده جزائی روح و قدرت قانونی می‌بخشد.آخرین‌ دفاع مؤثر و حقیقی یک متهم به جنایت رافت و عواطف قضات را بنحو مطلوب‌ متوجه علل واقعی انگیزه ارتکاب جرم مینماید و در چنین مواقعی است که قاضی‌ اعمال مواد تخفیفی قانون را درباره متهم الزامی میداند

در بحرانی‌ترین دقایق مبارزه یک واحد نظامی که همه چیز بر حسب مقیاس‌ ثانیه‌ها و لحظه‌ها تغییر میکند تنها یک سخنرانی کوتاه و منجز و مؤثر فرمانده‌ است که موفقیت واحد را تضمین مینماید.

برای یک نظامی در هر موقعیت و وضعی که قرار دارد خوب حرف زدن یکی از واجب‌ترین مسائل مورد احتیاج است در اغلب کشورهای خارج بخصوص در جامعه ارتش‌ها سخنرانی فنی است که رموز آن تدریس میشود در ارتش شاهنشاهی‌ نیز برای اولین بار در سال 92 و در دوره مشترک رسته‌ها سخنرانی جزو یکی از مواد درسی محسوب گردید.

غالب سخنرانان نامی جهان در اولین جلسه سخنرانی دستخوش ترس و نگرانی شده‌اند.مارک تواین میگوید در اولین جلسه سخنرانی خود آنقدر حالم‌ خراب شد که حس میکردم دهانم را با پنبه پر کرده‌اند ژان ژوره یکی از ماهرترین‌ ناطقین فرانسه اظهار نموده است که در تمام دوران اولین سال نمایندگی‌ام از ترس حرف ن زدم لوید جرج در خاطرات خود خاطر نشان میکند که دراولین نطقم بوضع‌ فلاکت باری افتادم آنچنان که احساس مینمودم زبانم به سقف دهانم چسبیده‌ است و دیسرائیلی مینویسد فرماندهی به یک هنک سوار بمراتب آسانتر از اینست‌ که شخص برای اولین بار پشت میز بزرک خطابه قرار گیرد.هاری بور هنر پیشه‌ بزرگ و فقید فرانسوی در خاطرات خود مینویسد با این که مدت سی سال هر شب‌ برای اجرای نمایشنامه روی سن تاتر رفته و بازی کرده‌ام و قاعدتا باید ترس من‌ ریخته باشد ولی با این وصف هر شب برای اولین بار که پرده بالا رفته و من در سن ظاهر شده‌ام با برخورد دیدگان مشتاق و کنجکاو تماشاچیان آنچنان قرین‌ بیم و نگرانی شده‌ام که قلبم مانند ساختمانهای کهنسالی که در شرف ریختن باشد یکباره فروریخته و اولین کلمات و جملات نمایشنامه بسختی از دهانم خارج شده‌اند.با ذکر خاطره‌ای چند از مردان سخنور معروف جهان بخوبی پیداست که سخن‌ گفتن و برای دیگران نطق نمودن تا چه اندازه صلابت،قدرت،خونسردی، تسلط به کلام و اعتماد به نفس میخواهد.

دیلی کارنگی میگوید انسان همواره بوسیله چهار عامل با مردم در تماس‌ است که ارزش و موفقیت و شخصیت ما را این چهار موضوع ارزیابی می‌کند.آنچه می‌کنیم،آنچه می‌گوئیم،آنطور که می‌گوئیم و آنطور که جلوه می‌کنیم‌ یکی از شرایط مهم در وصول به مفاهیم مواد چهارگانه آنست که زبان مادری خود را خوب فراگرفته و خوب حرف بزنیم تسلط بر زبان مادری و بکار بردن صحیح‌ کلمات و رعایت قواعد و دستورهای مربوطه بیش از نیمی از نگرانی‌های یک‌ سخنران را مرتفع میسازد کسی که برای بیان مطالب مصادر مشتقات لغات را ندانسته و با کلمات معدود و مختصری به سخن گفتن میپردازد به کوچکترین اشتباهی‌ رشته کلام از دستش خارج شده و در آن لحظه هرگز اسم و لغت مخصوص آن فعل‌ را که با موضوع مرتبط است بخاطر نخواهد آورد همانطوریکه یک نوازنده‌ ویولون بوسیله انگشتانش با سیمهای ویولون بازی کرده و آهنگ خوشی از آن‌ ساز میکند یک سخنران نیز هنگام صحبت کردن باید با نهایت لطافت و ظرافت‌ کلمات را هم‌آهنگ کرده و از مجموع آنها گفته مطلوبی ترتیب داده تقدیم شنوندگان‌ خود نماید.برای اجرای یک سخنرانی قابل توجه و مورد استفاده شرایطی وجود دارد که قبلا باید به آنها توجه کامل نموده و با تمرین‌های مداوم و لازم آنها را فراگرفت تا توفیق مطلوب حاصل گردد.

اینک بمنظور استحضار خوانندگان ارجمند بطور مختصر و جامع بشرح‌ مؤثرترین آنها میپردازد.

منبع :

نشریه مهنامه قضایی » بهمن 1345 - شماره 11

سخنور و سخنوری

 

سخنور و سخنوری


خداوند انسان را آفرید و به او بیان آموخت‌ تا از محنت سکوت و تنهائی برهاندش.کتب آسمانی‌ سخنور کسی است که،ساده،روان و گیرا سخن بگوید.موفقیت هر فرد بسته به تأثیر شخصیت او بر دیگران است و شاخص این شخصیت بیان خوب و قوه نطق و سخنوریست.در همان اولین برخورد اگر زبانی گویا و بیانی رسا داشته باشیم بدان شخصیت می‌افزائیم و چنانچه‌ گفتاری ضعیف و لسانی ناتوان،از آن شخصیت می‌کاهیم.بنابرین شخصیت و قدرت بیان،دو اصل مرتبط به یکدیگر و دو عامل مؤثر پیشرفت در زندگیست.بزرگان از میان کسانی برخاسته‌اند که نطق قوی داشته و از این راه توانسته‌اند در دل دیگران رخنه کنند.سخنوری امری نیست‌ که با علم کلاس و مطالعه بتوان آموخت بلکه کاریست که با عمل و تکرار و اصرار باید فرا گرفت.

هیچگاه در آغاز سخن‌رانی زبان به پوزش نگشائید؛سخنور باید سخن را با کلامی موزون‌ و محکم آغاز نماید؛بیان جملاتی در شروع سخن از قبیل:«عذر میخواهم از این‌که چند دقیقه‌ای وقت حضار را می‌گیرم»یا مثلا«مجال کافی برای تهیه این سخن‌رانی نداشتم»جز اینکه از ارزش سخن بکاهد و شنونده را از همان آغاز وازده نماید،ثمرهء دیگری نخواهد داشت.سخن‌رانی متضمن نکاتی مفید و آموزنده باشد و این اصل را باید قبلا با انتخاب‌ موضوعی که این نیاز را برآورد در خاطر داشت و از تکرار جملات ممل و الفاظ مخل که روح‌ شنونده را کسل سازد دوری باید جست.آرامش ظاهری،ممانعت و اصالت حرکات سخنور، در تأثیر سخنش بسیار خیل است.سخنور شایسته کسی است که بیانش صریح و علم و ایمانش به سخنی‌ که میگوید در حالاتش منعکس باشد.

برای ایراد سخن‌رانی منابع گوناگونی موجود است و از مجموعهء موضوعهای مختلف‌ که در اطراف و در اطراف و در دسترس ما است میتوان مطابق ذوق خود موضوعی را برای سخن‌رانی‌ انتخاب نمود.اصولا سخن‌ران ورزیده کسی است که اهل مطالعه باشد-رغبت مطالعه را باید در اشخاص بیدار نمود-چون مطالعهء وسیع،منبع اطلاعات را غنی و شخص را راغب به سخن‌ گفتن میسازد.سخنور بهنگام انتخاب موضوع اصول چهارگانه زیر را:

چه بگویم-چگونه بگویم-چرا بگویم-چه وقت بگویم.

باید در سخن‌رانی در نظر گیرد و بر این چهارپایه سخنرانی را استوار سازد و پس آن را به معجون‌ عشق و علاقه و ظرافت و لطافت بیامیزد تا از بیان خود نتیجه مطلوب گرفته اثر آن را آشکارا در چشم شنونده مشاهده کند.سخنور با قریحه،شیوا و رسا سخن میگوید و از آنجا که آدمی ساخته‌ و پرداختهء عواطف و احساسات است،با رعایت این جنبه و حس زیبائی شنونده نیز،در عین قوت

و رسائی و توجه و اصوات کلمات،هر لفظ را بدرستی تلفظ و جملات را پرطنین و خوش آهنگ‌ ادا می‌نماید.

خوش پوشی و آراستگی و علاقه و توجه به ظاهر خود،مستمع را برای استماع سخن‌رانی‌ برغبت می‌آورد و سخن زمانی اثر مطلوب در شنونده می‌بخشد که شنونده آشنائی و اطلاع گوینده‌ را به اصول فن سخنوری حس کند.چه نیکوتر که خود سخنور مقام سخنوری را محترم شمارد و بهنگام نطق در حالیکه بیانش صمیمانه و لحنش ملایم و دوستانه است،با فروتنی و خوش روئی‌ علاقه و احترام خود را به شنونده ظاهر سازد و حس اعتماد و اطمینان مستمع را از این راه جلب‌ نموده،کلامش را مؤثرتر در دل شنوندگان بنشاند.یک سخنور خوب و با ذوق بایستی روح و اندیشه شنونده را زیر سلطه و نفوذ خود بگیرد.

حال یادآوری این نکته نیز لازم است که تا سخنور به حس انتقاد از خود آراسته نگردد، سخنش به کمال نگراید و سخنوری توانا نشود؛زیرا هر سخنور خوب در آغاز شنونده‌ای خوب‌ بوده است.برای توجه علاقه‌مندان،اصول فن سخنوری را در جملاتی کوتاه به ترتیب زیر بیان میکند:

با سیمائی گشاده و متبسم با شنوندگان روبرو شوید.

به سخن‌رانی و میز خطا به اهمیت و احترام قائل شوید.

در انتخاب موضوع رعایت مقام و مکان و زمان بنمائید و نیز عقیده حاضران را ارج گزارید.

ترتیب فصول و نظم گفتار را در سخن‌رانی بخاطر بسپرید.

به اصل مطلب بپردازید،در گفتار خود صریح باشیدو به مغالطه‌نپردازید.

سخن را موجز و مؤثر بیان کنید؛حوصله حضار و وقت را از یاد نبرید.

زیر و بم صدا و آهنگ کلام را در نظر داشته،سخن را بیجان و یکنواخت ادا نکنید.

نطق را با لطائف و ظرائف بیامیزید و به چاشنی شعر و داستان دلچسب سازید.

سخن را روان و طبیعی بیان کنید و به گرمی و یکرنگی درآمیزید.

ایمان خور دا به حقیقت و واقعیت گفتارتان عیان سازید.

با وقف و سکوتهای بموقع،حالت انتظار و توجه در شنوندگان ایجاد نمائید.

بیان خود را با استفاده از الفاظ و لغات گونه گون و فراوان غنی‌تر سازید.

حس دوستی و احترام خود را به شنونده با نگاه مستقیم و آشنا به او آشکار سازید و این‌ حالت را تا بأخر حفظ نمائید.

و بالاخره در پایان کار بخاطر بسپریم که هدف از سخن‌رانی،قدرت بیان و توصیف مطلبی‌ است که اثر آن را باید در پاسخ از قضاوت شنونده انتظار داشت.

 

منبع :

نشریه یغما » مرداد 1349 - شماره 263

آیین سخنوری

 

آیین سخنوری

مقدمه‌ای بر نهج البلاغه،تألیف سترگ سید رضی

سید تقی آل یاسین

نهج البلاغه از زمان تدوین در سال 400 هجری‌ تا به امروز-که حدود هزار سال از عمر پر برکتش‌ می‌گذرد-حجم بسیاری از تحقیقات و نوشتارهای‌ صاحب نظران را از طبقات مختلف به خود اختصاص داده است.

آراء و اقوال گوناگون درباره این کتاب بی‌گمان‌ نشان از عظمت و به روز بودن آن دارد و گویی این‌ مجموعه،نسخه‌ای است که برای تمام ازمنه بشری‌ پیچیده شده و هر دردمندی از آن،طلب بهبودی‌ می‌کند.

مقدمه سید رضی بر نهج البلاغه اگرچه حجم‌ اندکی از تألیف گسترده او را در بر گرفته است ولی‌ بمانند مقدمه‌های مهم تحقیقی دیگر،شایان توجه‌ بسیاری است،چنان که به یک تعبیر-از لحاظ روشنگری پاره‌ای حقایق-با هجده بیت آغازین‌ مثنوی کبیر مولانا شباهت زیادی دارد.

حافظه شگرف،عزم راسخ و قوه تحلیل قوی‌ از امتیازات در خور ذکر این سادات علوی تبار است،به طوری که ابو منصور ثعالبی(صاحب یتیمه‌ الدهر)که یکی از هم عصران سید رضی است،او را از شگفت‌ترین مردم عصر و شریف‌ترین سادات‌ عراق دانسته و مدعی است که در شاعری هیچ کس‌ از قریش نمی‌تواند به پای او برسد.(1)

با این همه باز نبوغ و استعداد ذاتی سید رضی‌ که از او در سن ده سالگی شاعری نه چندان مبتدی‌*مقدمه سید رضی بر نهج البلاغه،به تعبیری از لحاظ روشنگری با ابیات‌ آغازین مثنوی مولانا شباهت‌ زیادی دارد.

ساخته است هرگز نمی‌تواند شبهه جعل یا دخل و تصرف وی را در نهج البلاغه قوت ببخشد و اگر درباره رفع شبهه انتساب نهج البلاغه به سید رضی‌ فقط به اسناد تاریخی و متواتر پیش از او و حتی قبل‌ از تولد پدرش ابو احمد،طاهر ذی المناقب بسنده‌ شود،حجت در این‌باره بر دیگر اندیشان تمام شده‌ است.(2)چه در اثبات این قبیل دعاوی،هیچ سندی‌ بالاتر از اسناد پیش تدوین شده‌ای که تاریخ بر صحت آنها اصرار می‌ورزد،دارای اعتبار نیست.

ادامه این نوشتار را با تاملات حاصل از مقدمه‌ کشاف نهج البلاغه پی می‌گیریم:

1)سرور محدثان،سید رضی-رحمة الله‌ علیه-در دوران جوانی و پیش از پرداختن‌ نهج البلاغه،کتابی را درباره صفات پیشوایان دین‌(خصائص الائمه)شروع به تألیف کرده بود که‌ گرفتاری‌های روزگار آن را ناتمام گذارد و طبع‌ حساس شارح نهج البلاغه از آن خرسند نشد.قسمت پایانی این کتاب نیمه تمام که با پاره‌ای از گفتار علوی مزین و به نام«الخصائص»شهرت‌ یافت،مدح و ستایش همگنان سید را برانگیخت و سرانجام،این تمجیدها،او را در پی افکندن کاخ‌ بلند و دیرپای نهج البلاغه مصمم گردانید.

مؤلف در کتاب نهج البلاغه،گهگاه به کتاب‌ پیشین خود استناد می‌کند،از جمله در خطبه 21 پس‌ از بیان و اظهار شگفتی درباره کلام موجز و گیرای‌(تخففوا تلحقوا)«سبکبار باشید تا زودتر ملحق‌ شوید»،می‌نویسد:و قد نبهنا فی کتاب الخصائص‌ علی عظم قدرها و شرف جوهرها.

«و ما در کتاب الخصائص،بر عظمت قدر این‌ سخن و شرافت جوهر آن اشاره نموده‌ایم.»

با رویکرد به اعجاب دوستان سید،از همان‌ زمان قابل پیش بینی بود که نهج البلاغه به مراتب‌ مخاطبان بیشتری را نسبت به الخصائص برای خود دست و پا کند.بنابراین این کتاب را باید نقطه عطف‌ و سرآغاز تدوین نهج البلاغه دانست.

2)نام نهج البلاغه نخستین بار از سوی‌ سید رضی بر مجموعه‌اش انتخاب شده است.به‌ عبارت دیگر سید رضی نام مجموعه تألیفی خود را نهج البلاغه یعنی«راه سخن آشکار گفتن»نهاده و با

این براعت استهلال،خواننده را از محتوای کلی‌ کتاب آگاه ساخته است.

3)اساس کار سید رضی گردآوری مطالب و سخنان«نقل شده»از حضرت بیانگر آن است که‌ کلام و گفتار علوی قبل از تولد مؤلف،در تاریخ‌ ثبت و مشهور بوده است.اسناد مهمی هم که از سوی سید رضی به عنوان مآخذ مطالب ذکر گردیده، وجود پاره‌های پیشتر نهج البلاغه را اثبات می‌کند.از جمله سید رضی پس از نقل خطبه 32 که شکایت‌ امام از اهل زمان را در بر دارد،می‌نویسد:

نادانی،این خطبه را به معاویه نسبت داده است‌ و هیچ شکی نیست که این خطبه از سخنان‌ امیر المؤمنین است.زر را با خاک چه مناسبت،و آب شیرین را با شور چه مشابهت؟عمر و بن جاحظ که یکه تاز میدان بلاغت است،این خطبه را در کتاب‌«البیان و التبیین»بیان کرده و پس از آوردن نام کسی‌ که خطبه را به معاویه نسبت می‌دهد،گفته است:

«این سخنان به گفتار علی(ع)شبیه‌تر و به روش‌ آن حضرت در طبقه بندی مردم و خبر دادن از احوال‌ آنها،نزدیک‌تر است،معاویه را چه کسی دیده که‌ در گفتار خود چون زاهدان و عابدان سخن‌ براند؟»(3)

کتابهای البیان و التبیین،تاریخ طبری،مقامات‌ ابو جعفر اسکافی،الجمل واقدی،المغازی‌ سعید بن یحیی اموی،...پیش از سید رضی‌ نوشته شده‌اند و وی در تدوین کتاب نهج البلاغه، از این کتب سود جسته است.

4)محور گزینش و تدوین خطب و نامه‌های‌ علی(ع)از سوی سید رضی(ره)،آرایه«بلاغت»است و وی سخنان فصیحی را در مجموعه‌ای‌ گردآورده که از درجه شیوایی برخوردار بوده‌اند.

بنابراین نهج البلاغه مجموعه‌ای است معتبر که‌ در نگاه اول،بر مصادیق بلاغت و سخنوری‌ امیر مؤمنان استوار است و این که سایر پژوهندگان‌ ملل و نحل به این در گران مایه تازی صرفا از دیدگاه‌هایی از قبیل:بینش توحیدی،حکومت و سیاست،تاریخ و اخذ عبرت،احکام و مردم شناسی و مسایل دیگر نگریسته‌اند،غیر از اشاره بر عظمت و شکوه این کتاب ارجمند،چیزی‌ دیگر نمی‌تواند باشد.

5)کلمات و سخنان علی(ع)از آن هنگام که از زیر سلطه تبلیغات منفی و منفور اموی به در جست‌ و وارد عرصه نقد و بحث ناقدان سخن سنج گردید، گروه‌های مختلفی را تحت تأثیر خود قرار داد.

ابن واضح در کتاب«مشاکلة الناس لزمانهم»که‌ آن را اندکی قبل از نهج البلاغه نوشته است، می‌نویسد:«علی(ع)چهار صد خطبه دارد که در میان ما رایج است و مردم در سخنرانی‌ها از آنها استفاده می‌کنند.»(4)

و هنگامی که از عبد الحمید کاتب پرسیدند که:فصاحت را از که آموختی؟گفت:هفتاد خطبه از خطبه‌های اصلح-علی(ع)-را از بر کردم و این‌ خطبه‌ها پی در پی در ذهن من همچون چشمه‌ای‌ جوشید.(5)

دکتر ذکی نجیب نیز که از صاحب نظران ادبیات‌ عرب است،اعتقاد دارد«هنگامی که منتخب سخنان‌ امام علی(ع)که شریف رضی برگزیده و بدان نام‌ نهج البلاغه نهاده است به دقت بنگریم،بی‌گمان‌ خود را در برابر دنیایی از شگفتی و ژرفای معنی‌ حیرت زده می‌یابیم.(6)

سید رضی در ستایش بی‌غل و غش بلاغت‌ علوی از بن جان کوشیده و از قافله سالار سپاه سخن‌(به تصویر صفحه مراجعه شود)

به عنوان سرچشمه فصاحت و منشاء بلاغت‌ یاد نموده است و در جایی دیگر اذعان دارد که آیین و اسرار سخنوری از وی تسری یافته و باید در این‌ وادی تنها به او اقتدا کرد.

6)حجم سخنان جمع آوری شده توسط سید رضی نمی‌تواند بیشتر از کلام به جامانده یا فراموش شده حضرت در دیگر اوراق تاریخی باشد.چه مؤلف در مقدمه‌ای پس از سخن گفتن درباره‌ کلام امام می‌گوید:

«با این همه دعوی ندارم که من به همه گوشه و کنار گفتار امام احاطه دارم.چنان که چیزی از آن از من دور نمانده و هیچ چیز از آن را از یاد نبرده باشم.بلکه بعید هم نمی‌دانم آن سخنانی که به من نرسیده‌ است بیش از آن باشد که بدان دست یافته‌ام.»

مؤید این سخن اشاره مروج الذهب تألیف‌ علی بن حسین مسعودی(280-345 هـ.)است که‌ آن را حدود یک قرن قبل از تولد سید رضی در بابی‌ تحت عنوان«ذکر لمع من کلامه و اخباره و زهده»آورده است:«امروزه چهارصد و هشتاد و اندی خطبه‌ از علی(ع)نزد مردم محفوظ است.(7)و این در صورتی است که سید رضی 239 مورد از خطبه‌های‌ علی(ع)را در مجموعه خود ثبت کرده است.به‌ عبارت دیگر مرحوم رضی کمتر از نیمه آنچه را مسعودی در کتاب خود آورده،گزارش کرده است.و بی‌گمان این سخن در استناد و اثبات خطب و کلام‌ امیر المؤمنین در نهج البلاغه سخت به کار می‌آید.

درباره سخن مسعودی این نکته شایسته تأمل‌ است که متفکر شهید استاد مطهری(ره)درباره لفظ«محفوظ»دقت موشکافانه‌ای به خرج داده و احتمال‌ داده‌اند که شاید مراد از حفظ نمودن«از بر کردن و به‌ حافظه سپردن»باشد.(8)

که این دقیقه با رویکرد به تعدد کلام علوی‌ چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.از طرفی در قرن‌ چهارم،سخنان امام(ع)آن قدر هم در میان مردم‌ عادی رسوخ نکرده بود که آنها را قادر به حفظ نمودن‌ تمام سخنان کرده باشد.

این است که سید رضی خود تصریح می‌کند در هر جا قسمتی از سخنان مولا علی(ع)را انتخاب‌ کرده و قسمتی را وانهاده است.به همین دلیل وی‌ در آغاز هر سخن،حرف-من-را آورده است:من کلام له،من خطبة له،من وصیة له و من کتاب له‌ علیه السلام،این-من-را در علم نحو-من‌ تبعیضیه-می‌گویند که دلالت بر قسمتی یا بعضی از چیزی می‌کند و برهان دیگری است بر افزونی‌ سخنان امیر مؤمنان(ع).(9)

(1)شرح نهج البلاغه،محمد عبده،مکتب الأعام الاسلامی،قاهره‌1341 هـ.ص 12

(2)شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید،به تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، دار الاحیاء الکتب العربیه،قاهره 1385،ج 1،ص 205-206.

(3)البیان و التبیین،عمرو بن جاحظ،به تصحیح عبد السلام هارون،ج 2، ص 60

4)پیام امام،شرح تازه بر نهج البلاغه،مکارم شیرازی و همکاران،دار الکتب‌ الاسلامیه،ج 1،ص 58

5)شرح نهج البلاغه؛ابن ابی الحدید،ج 1،ص 24

6)نهج البلاغه از کیست؟محمد حسن آل یاسین،ترجمه محمود عابدی، بنیاد نهج البلاغه،تهران 1360،ص 18

7)مروج الذهب و معادن الجواهر،علی بن حسین مسعودی،مطبعه مصریه، قاهره 1346 هـ،ج 2،ص 419

8)سیری در نهج البلاغه،مرتضی مطهری،دفتر انتشارات اسلامی،قم‌1361،ص 22

9)درباره معانی من،لطفا ر ک:

ترجمه و شرح مبادی العربیه،سید علی حسینی،انتشارات دار العلم،قم‌1373،ج 3،ص 368

گمنام‌ترین سرباز

نامدارترین سرباز فداکار در اسلام‌ امیر مؤمنان علی(ع)است و او گمنام‌ترین سربازان است با کدام تفکر عرفانی،فلسفی،سیاسی و با کدام‌ قلم و زبان و بیان،بشر این سرباز گمنام را معرفی کند و بشناسد و بشناساند؟

امام خمینی(ره)

 

منبع :

نشریه کیهان فرهنگی » آذر 1380 - شماره 182

بیان و قلم در خدمت حق و عدالت : نگاهی بتاریخ سخنوری قضائی و سخنوران نامی آن (2)

 

بیان و قلم در خدمت حق و عدالت : نگاهی بتاریخ سخنوری قضائی و سخنوران نامی آن (۲)

 

فصل سوم-دنبال متن گفتار قضائی سیسرون یا بعبارت‌ دیگر سخنان سیسرون در دفاع از میلون

1-در مقاله قبل مندرج در مهنامه قضائی شماره‌531 خردادماه 6352 شاهنشاهی مقدمه مدافعات‌ سیسرون برای مطالعه دادرسان دانشمند نظام و سایر خوانندگان ارجمند مهنامه وزین قضائی تجزیه و تحلیل‌ گردید و روشن شد چگونه این وکیل مدافع نامی در مقدمه جلب توجه دادرسان و شنوندگان را نموده و از اصول اقناع..ترغیب و دلربائی بنحو شایسته و بایسته‌ استفاده کرده و دورنماز مدافعات خود را که همانا استناد به عنصر مشروعیت است جلوه‌گر ساخت.اینک‌ بشرح اصل مدافعات و تجزیه و تحلیل آن مبادرت میگردد.

2-مدافعات:

«اکنون وقت آنست که باصل مطلب بپردازیم پس» «گوئیم چون اقرار مرتکب امری است عادی و تصمیمات» «مجلس سنا در این مورد چنان نبوده است که نسبت بما» «هم با آنکه وقوع واقعه را محقق میدانست راه را برای» «تحقیق و بازرسی باز نمود و داورانی که انتخاب کرده» «و کسی که بر سر ایشان گماشته در امانت و درستی» «مسلم میباشند و یقین است که رسیدگی باید خردمندانه» «و بیطرفانه بعمل آید تکلیفی که باقی میماند این‌که» «مشخص گردد که از میلون و کلودیوس کدام مهاجم و کدام» «مدافع بوده‌اند و برای این‌که این مطلب روشن شود نقل» «واقعه کفایت میکند و بنا بر این خواهش من آنست که بسر-»

«گذشتی که حکایت میکنم توجه فرمائید.»

«کلودیوس با کمال بیصبری مشتاق بود که بریاست» «دادرسی منتخب شود برای اینکه به آن وسیله بتواند» «بخیانتکاری خود بپردازد ولیکن انجمن این سال در کار» «تاخیر کرد چنانکه اگر منتخب میشود چند ماهی بیش» «بر سر اینکار نمیماند و چون او مانند دیگران این مقام» «را نه برای شرافت بلکه از پی هوای نفس طالب بود» «میخواست یک سال تمام در آن مقام کامرانی کند گذشته» «از اینکه پاولوس‌ Paulus که با او همقدم میشد مردی» «درستکار است و مزاحم حال او میبود بنا بر این ناگهان» «از داوطلبی خود دست برداشت و آنرا برای سال بعد» «گذاشت و این از روی بیغرضی نبود و خود آشکار میگفت» «میخواهم دوازده ماه ریاست کنم یعتی میخواست یکسال» «تمام بغارتگری مشغول باشد اما در این نوبت نیز» «مشکلی در پیش داشت و آن همقطاری با میلون بود» «بنا بر این با رقیبان او همدست شد بلکه آستین بالا زد» «که همه اسباب چینی‌ها را خود اداره کند قبایل را بروم» «میخواند بهمه کار دخالت میکرد هر عنصر شری را» «می‌آورد اما هرچه او آب را بیشتر گل‌آلود مینمود بر» «قوت میلون میافزود تا بجائیکه آن ناجوانمرد دانست‌«که دلاوری که دشمن اوست البته منتخب خواهد شد» «کار از گفتار گذشت و هلهله ملت را پی در پی درباره» «میلون مشاهده کرد بنا بر این چادر را یکشاخ نمود و» «آشکارا پیمان کرد که حریف را از میان بردارد پس» «مشتی بندگان وحشی بیابانی را که بخرابی بیشه‌های»

«دولتی و یغما کردن اتروری‌ Etrurie گماشته بود بروم» «آورد و شما آن خونریز را دیدید و علت مهاجمه آنرا» «دانستید چه کلودیوس نیت خود را پنهان نمیکرد و بی» «ملاحظه در میان مجلس سنا و مجلس ملی میگفت اگر» «قبول عامه را از میلون نمیتوانیم برداریم جانش را» «میتوانیم بگیریم و نیز وقتیکه فاویوس‌ Favius از روی» «ساده دلی از او پرسید با وجود میلون هوسهای خود را» «چگونه خواهی راند جواب داد تا سه چهار روز دیگر» «میلون تباه خواهد شد و کاتون که اینجا حاضر است» «خود این سخن را از فاویوس شنیده است.»

«مقارن اینحال میلون برای انجام یکی از وظایف» «خود مکلف شد به لانوویوم‌ Lanuvium که مقر فرمانروائی» «او بود برود و این مسافرت را قانون ایجاب میکرد و» «ضرورت داشت و امری پنهاین نبود و کلودیوس این» «فقره را میدانست.»

«میلون بیستم ژانویه میبایست راه بیفتد کلودیوس» «نوزدهم ناگهان براه اپیوس رفته بکمین او نشست» «و باید حرکت ناگهانی او را توجه کرد باینکه همانروز» «در روم مجلسی تشکیل میشد که برای عملیات کلودیوس» «سودمند بود و یقینا اگر او نمیخواست از پیش تهیه» «خیانتکاری خود را به‌بیند و محل و اسباب کار خود را» «تهیه کند آنروز از روم غیبت نمیکرد و نیز تفاوت» «احوال میلون را با کلودیوس باید مورد توجه قرار داد» «میلون همانروز در مجلس سنا حاضر شده غیبت را روا» «نداشت آنگاه بخانه آمده جامه و کفش خود را تغییر داد»

«مدتی هم صبر کرد تا زوجه‌اش آماده شود و هنگامی» «براه افتاد که اگر کلودیوس بروم برگشتنی بود برگشته» «بود چون بسر راه کلودیوس سواره بی‌برگ و ساز» «باو برخورد درحالی‌که نه زوجه‌اش همراه بود نه امر» «دانی که همیشه در سفر همراه میبرد و این خود امری» «فوق العاده است و لیکن میلون که اکنون با این آب» «و تاب او را مهاجم و قاتل میخوانند سوار ارابه میرفت» «جامه بزرگ فراخ بر خود پوشیده همراه زوجه‌اش و» «گروهی از خدمتگزاران مرد و زن که بهیچوجه مناسبتی» «با جنگ و کارزار ندارند خلاصه ملاقاتشان در محلی» «که از املاک کلودیوس است وقت عصر واقع شد باینکه» «ناگهان از محل مرتفعی جمعی راهزنان مسلح بارابه» «میلون حمله‌ور شدند و ارابه‌ران را کشتند میلون از» «ارابه بزیر جست و جامه فراخ را از خود دور کرده» «دلیرانه بدفاع پرداخت دسته دیگر از مردان شمشیر» «بدست پیش آمدند و کلودیوس شخصا آنها را سرکردگی» «میکرد بعضی پیرامون ارابه را گرفتند و برخی میلون» «را کشته انگاشته بجان خدمتگزاران که در دنبال میآمدند» «افتادند و بسیاری از ایشان را هلاک ساختند و بقیه که» «دیدند بارابه راه نمی‌یابند و کلودیوس ار شنیدند که» «فریاد میکرد کشته شد کاری را کردند که هرکس دیگر» «بود از بندگان خود همین انتظار میداشت ولیکن در» «اینکار نه حکمی از میلون داشتند و نه او را آگاه ساختند» «و این بدرستی همان است که واقع شده است در این» «گیرودار مهاجم کشته شد نیرو بر نیور غلبه کرد بلکه»

«باید گفت دلاوری بر جسارت چیره گشت کلودیوس جان» «داد و جان دولت شما و بندگان خدا آسوده شد بخت» «میلون بلند بود اما شما و دولت روم هم اقبال داشتید» «که میلون جان خود را خواست حفظ کند و هم جان» «شما را خرید حال اگر این عمل بیداد بوده بفرمائید» «تا من ساکت شوم اما گمانم این است که هرکس باشد» «اگر خردمند باشد عقل حکم میکند و اگر نادان باشد» «ضرذورت ایجاب مینماید و اگر جماعت باشد قانون ملل» «روا میدارد و اگر حیوان هم باشد طبیعت فرمان میدهد» «که تا میتوانی آسیبی را که بتو روی نموده برای آسایش» «و زندگی و سلامت از خود بگردان و میلون را محکوم» «نمیتوان ساخت مگر اینکه مقرر شود و از این پس همه» «کس بداند که که چون گرفتار مهاجمه راهزنان شوی یا» «بشمشیر آنان جان میدهی یا بحکم داوران کشته میشوی» «و در هرحال از مردن چاره نیست و اگر چنین باشد» «صرفه میلون در این بود که بتیغ کین کلودیوس که بارها» «بروی او کشیده شده سر بنهد تا بجرم دفاع در مقابل» «مردم‌کشان بشمشیر داوران هلاک شود ولیکن یقین» «است که شما چنین عقیده‌ای ندارید و بنا بر این سخن» «در این نیست که قتل واقع شده یا نشده بلکه مطلب این» «است که گناه بوده یا نبوده است و این رسیدگی نظایر» «بسیار داشته است در اینکه از پیش دامی گسترده شد» «شکی نیست مجلس سنا همین مهاجمه را ناروا دانسته» «اما مهاجم را تشخیص نداده و پمپه از شما خواسته است» «که معلوم کنید میلون حق داشت این کار را بکند یا» «نداشت بعبارت دیگر مجرم را تشخیص کنید تا اگر» «میلون دام را گسترده است کیفر ببیند و اگر کلودیوس» «کرده است میلون را تبرئه بفرمائید.»

«آمدیم بر سر اینکه از کجا میدانیم کلودیوس مهاجم» «بوده است بگمان من درباره چنین نفس خبیث و جانور» «درنده اگر بنمائیم که او از مرگ میلون امیدواری» «بسیار داشته و آنرا آرزومند و ثمرات بزرگ از آن» «مترقب بوده مقصود حاصل است و بقول آن کس عمل» «میکنیم که گفت به‌بینید از این پیش‌آمد که صرفه میتوانست» «ببرد مرد نیک به هیچ طمعی شرارت نمیکند اما شخص» «فاسد بکمترین نفعی از بد کردن خودداری ندارد ملاحظه» «بفرمائید که کلودیوس از مردن میلون چه بهره‌ها در» «نظر داشت چون داوطلب ریاست دادرسی بوده وجود» «میلون را بر سر حکومت مزاحم جنایتکاری خود میدید» «پس چون او از میان میرفت این خار از سر راه او برداشته» «میشد و بعلاوه اسباب‌چینی میکرد که کسانی بر سر» «حکومت بیایند که نسبت بهوس‌رانیهای او چشم‌پوشی» «کنند بلکه شریک شوند و چگونه میتوانستند از غارت-» «گریهای او جلو بگیرند در صورتی که او آنها را بریاست» «رسانیده بود؟از این گذشته چگونه میتوانستند از عهده» «چنین نابکاری که آسان بشرارت خو کرده و جری شده» «برآیند؟مگر از اوضاع روم آگاه نیستند و غوغائی که» «در این محوطه برپاست نمیشنوید؟و مسبوق نیستید که» «این آتش پاره چه احکام میخواست صادر کند و چه بلاها» «بسر ما بیاورد؟ای سکستوس‌ Sxtus ترا بخدا آن» «مجموعه احکام را که باهم تهیه کرده بودید و میگویند» «تو در میان معرکه ازخ انه کلودیوس شبانه در ربودی» «بیاور نشان بده که اگر روزگار با شما مساعدت میکرد» «و رئیس موافق دلخواه بر سر کار میآوردید چه تهیه‌ها» «برای ما دیده بودید و چه دستورهای گرانبها باو» «میدادید...»

«به‌بینید سکستوس چه نگاه خشمناکی بمن می‌اندازد» «مانند همان نگاهها که پیش از این مرا تهدید میکرد» «و خداوند مرا از آن محفوظ بدارد تصور مکن ای» «سکستوس که من از تو دلتنگم کلودیوس دشمن خونخواری» «بود اما تو پیش از آنکه من میتوانستم چشم داشته باشم» «انتقام مرا از او گرفتی تو نعش خون‌آلود کلودیوس» «را از خانه بدر آوردی به میدان کشیدی و برای آشوب» «کردن نگذاشتی تکالیفی که باید نسبت بملت ادا کنند» «و احتراماتیکه شایسته است بجا بیاورند و جسد او را» «نیم سوخته طعمه سگان کوچه ساختی من نمیتوانم اینکار» «ترا تحسین کنم چون شنیع و بیدینی بود اما کیفری» «بود ک هبدست تو بدشمن داده شد و از انیرو نمیتوانم» «از تو دلتنگ باشم.باری ای داوران ریاست کلودیوس» «مایه بیم و هراس بود و شما دانستید که اگر باطل السحری» «برای آن نداشته باشید و تریاقی برای آن زهر نیاورید» «یعنی مرد توانای با عزمی در مقابل او نتراشید کار» «خرابست آن تریاق وجود میلون بود و ملت روم همه» «باین عقیده بودند و برای محافظت شخص خود و مصون» «داشتن دولت از خطر همه برای انتخاب او رأی میدادند» «اما برای میلون وجود کلودیوس اسباب سرافرازی بود» «که همواره از خبائث‌های او جلو بگیرد و خود را آبرومند» «سازد مرگ کلودیوس روم را از خطر میرهانید اما» «موقع را برای هنرنمائی و خدمتگزاری بملت از دست» «میلون میگرفت پس کلودیوس اگر مشتاق نابود ساختن» «میلون بود میلون نمیتوانست آرزومند نیستی کلودیوس» «باشد و اگر بگوئید خشم و کین در میان بود و از راه» «دشمنی باینکار مباردت نمود خواهم گفت این احوال در» «کلودیوس بیشتر قوت داشت بلکه ادعا میکنم که میلون»

«این احوال را نداشت او اگر از کلودیوس بیزار بود همان» «بیزاری که ما همه از راه میهن دوستی داریم از این گذشته» «وجود کلودیوس بر میلون مایه شرافت و محبوبیت بود اما» «کلودیوس بر میلون خشم داشت چون اولا او سبب» «برگشت من بروم شده بود ثانیا او را بلای جان خود و» «مانع نیات شرارت آمیز خویش میدید ثالثا میلون او را» «بدادگاه خوانده بود تحت تعقیب او بود پس بیندیشید» «که مثل کلودیوس کسی با چنین وهنی که دیده بود آیا» «میتوانست آرام بنشیند و چه اندازه میبایست کینه‌ورزی» «داشته باشد و آیا از چنین شقاوت پیشه‌ای غیر از این» «حالتی میتوان انتظار داشت.»

3-تجزیه و تحلیل:

الف-در شروع اصل دافاع سیسیرون با ذکر این‌ جمله:«تکلیفی که باقی میماند اینستکه مشخص گردد، میلون و کلودیوس کدام یک مهاجم و کدام مدافع بوده‌اند«دفاع را محدود و مختص به یک مسئله ساده و قابل حل‌ مینماید تا اثبات اینکه مهاجم کلودیوس بوده بسهولت‌ دفاع مشروع میلون را ثابت نماید و مبرا بودن او را نتیجه بگیرد.

ب-در ده مقاله که اصول سخنوری قضائی مورد بحث واقع گردید ملاحظه شد که در سخنوری قضائی بیش‌ از سایر انواع سخنوری نقل واقعه و شرح جریان حادثه‌ باثبات میرسد و دادرسان و استماع‌کنندگان خود حدیث‌ مفصل را از این شرح حادثه و نقل واقعه میخوانند و بحقیقت ماجرا پی میبرند.

سیسرون در این مرحله بزرگترین شاهکار خود را بمنصه ظهور رسانده و بطوریکه ملاحظه میشود با نقل‌

دقیق واقعه و شرح ماجرا مثل شنونده در آن روز و خواننده امروز خود را در محل زد و خورد می‌بیند و حمله کلودیوس به ارابه میلون و تمام قسمت ماجرا را بچشم مینگرد.و میلون را که برای دفاع از ارابه پیاده‌ میشود و جامه فراخ را از تن دور میکند مشاهده مینماید.

بعلاوه چون انگیزه هریک راز سفر بیان میدارد دلائل و قرائن کافی بدست میدهد که اینها میتوانند مبانی‌ خوبی برای تحقیق و بررسی دادرسان در کشف حقیقت‌ گردند.بخصوص که در این مرحله از اشتیاق کلودیوس‌ باینکه میخواهد برای مدت یکسال بریاست دادرسی انتخاب‌ شود و در آن سمت سوء استفاده‌های کلان بنماید و اینکه‌ یک مانع مهم و یک رقیب صالح که احتمال زیاد دارد از او شکست بخورد و آن میلون است در مقابل دارد و تهدیدهائی که قبلا برای از بین برداشتن میلون کرده‌ بوده همه اینها،انگیزه در کمین نشستن کلودیوس را برای از بین بردن میلون،بقضات یادآوری مینماید و خلاصه آنکه سیسرون در این قسمت از مدافعات با نقل‌ واقعه و بیان انگیزه‌ها اصول اقناع و ترغیب را از لحاظسخنوری دقیقا بکار برده و مهارت وی در این امر بحدی‌ است که میتوان طرز سخنوری سیسرون مورد بررسی و حتی سرمشق دادستانها و وکلای مدافع قرار گیرد.

پ-سیسرون بعد از نقل واقعه و بیان انگیزه و پس از آنکه می‌بیند سخن باوج قدرت خود رسیده و مدافعات او قسمت اصلیش بیان شده است میگوید:«...دلاوری بر جسارت چیره گشت و کلودیوس جان داد و جان‌ دولت شما و بندگان خدا آسوده شد،بخت میلون بلند بود اما شما و دولت روم هم اقبال داشتید که میلون جان‌ خود را حفظ کرد و هم جان شما را خرید.حال اگر این‌

عمل بیداد بود بفرمائید من ساکت شوم»

در واقع میخواهد بگوید با جریانی که من شرح آن‌ را دادم شما قانع شده‌اید که میلون از خودش دفاع نموده‌ و در ضمن شر کلودیوس را هم از سر مردم روم باز داشته است و مستحق تشویق است نه مستوجب تنبیه و سپس با ذکر این جملات:«هرکس که باشد اگر خردمند باشد عقل حکم میکند....و اگر حیوان باشد طبیعت حکم‌ میکند»که حتی المقدور در مقابل تجاوز باید دفاع کرد، لذا میلون را نمیتوان محکوم ساخت و بعد سیسرون بنحو طنزآمیز میگوید:«مگر اینکه مقرر شود و از این پس‌ همه کس بدانند که چون گرفتار مهاجمه راهزنان شوی‌ یا بشمشیر آنان جان میدهی یا بحکم داوران کشته میشوی‌ و در هر حال از مردن چاره‌ای نیست و اگر چنین باشد صرفه میلون در این بود که بتیغ کین کلودیوس که بارها بر روی او کشیده سر بنهد».

با این طنز میخواهد بگوید ای دادرسان راهی جز پذیرفتن عنصر دفاع مشروع و برائت میلون نیست.

در خاتمه این قسمت برای رعایت اختصار میتوان‌ بذکر این جمله سیسرون که در مقام مقایسه میلون و کلودیوس بیان شده اکتفا نمود:

مرد نیک به هیچ طعمی شرارت نمیکند

اما شخص فاسد بکمترین نفعی از بد کردن خودداری ندارد

4-مدافعات:

«اکنون باید عادات و صفات کلودیوس و طبیعت و» «حالت میلون را سنجید(در اینجا سخنور وقایعی نقل» «میکند و شواهد و دلائلی میآورد بر اینکه طبع کلودیوس» «بر شرارت و خبائث بود و فطرت میلون بر خودداری و» «سلامت و بعلاوه آن هنگام که موقع منتخب شدن او» «بریاست بود مناسبت نداشت که میلون دست خود را» «بخون آلوده و لکه‌دار سازد آنگاه میگوید:)و نیز توجه» «بفرمائید که کلودیوس موقع را چه جور درست بدست» «آورده بود و میدانست که در روز معین میلون میباید» «وظیفه مخصوصی را ادا کند و برای این مقصود باید» «به لانویوم برود پس بر او پیشی گرفت در حالیکه در»همان روز انجمنی از فتنه‌جویان که خود او فراهم آورده» «بود مشغول فساد بودند و یقینا کلودیوس اگر قصد» «ارتکاب آن جنایت را نداشت از آن انجمن غایب نمیشد» «و آن غوغا را برای پیشرفت مقاصد خود مغتنم میشمرد» «ولیکن میلون بمسافرت مجبور بود چون قانون او را» «بادای وظیفه مکلف ساخته بود و کلودیوس این مطلب» «را میدانست و هزار قسم وسیله برای آگاهی از آن» «داشت ولیکن میلون از حرکت کلودیوس بیخبر بود چون» «مقدمه وسابقه نداشت و از کجا میتوانست از این امر» «آگاه شود؟و شهود چند بر این گواهی داده‌اند که کلودیوس» «در آن‌روز بنا بود در آلب‌ Albe در مقر تابستانی» «خود باشد و چون خبر مرگ کورس‌ Cyrus معمار را» «باو دادند بروم آمد اکنون میگوید اگر بنا بود کلودیوس» «در آلب باشد و بروم آمدنش بواسطه مرگ کورس بوده» «است پس قصد مهاجمه بمیلون را نداشته است من» «میگویم چنین نیست و مرگ کورس بهانه بوده است» «چون کلودیوس روز پیش بر بالین کورس بود و دید که» «او در حال احتضار است و منهم بودم و وصیت نامه» «کورس را باهم دیدیم و مهر کردیم در این صورت چه» «جهت داشت که بفاصله چند ساعت که کورس در گذشت» «کلودیوس ناگهان در تاریکی شب بیاید و چرا از مسافرت» «شبانه پرهیز ننمود و تا صبح صبر نکرد که روز حرکت» «کند؟میلون اگر قصد قتل کلودیوس را داشت همان شب» «را مغتنم میشمرد و در تاریکی در جائی که همه کس» «میدانند که دزدگاه است پنهانی میرفت و مقصود خود» «را انجام میداد و مطلب لوث میشد و خون گردن‌گیر او» «نمی‌گردید و همه کس تصدیق میکرد کلودیوس گرفتار» «دزدان گردیده است و یا می‌گفتند آن همه بیچارگان که» «گرفتار تعدیات کلودیوس بوده و او اموال ایشان را» «برده بود یا بسیاری دیگر که در معرض همین بدبختی» «بودند از او انتقام کشیده‌اند از این گذشته آنروز» «کلودیوس که از اریسیا Aricie میآمد بخانه خود در» «آلب توقف کرد اگر میلون از حرکت او آگاه بود» «بر فرص که میدانست او بروم میآید یقین میدانست که در» «آلب توقفی خواهد کرد پس چرا آنجا بر او مهاجمه» «نکرد و شبانه کار خود را نساخت؟پس ای داوران» «بگمان من همه اوضاع و احوال گواه بیگناهی ماست» «نفع میلون در زنده بودن کلودیوس بوده آرزوهای» «کلودیوس جز مرگ میولن برآورده نمیشد.کلودیوس» «غیظ و غضب سخت نسبتبمیلون داشت میلون جهتی» «نداشت که نسبت باو غضبناک باشد خلق و خوی کلودیوس» «همواره بر شرارت و تعرض بود میولن جز دفاع کاری» «نمیکرد کلودیوس موقع مرگ میلون را معین کرده و» «آشکاار گفته بود از میلون هرگز چنین شنیده نشده» «بود موقع حرکت کلودیوس خبر نداشت.مسافرت میلون» «ضروری بود حرکت کلودیوس هیچ دلیلی نداشت میلون» «گفته بود چه روز از روم راه خواهم افتاد کلودیوس» «موقع ورود خود را بروم پنهان داشته بود.میلون در» «قصد و نیت خود تغییری نداده بود کلودیوس به بهانه‌های» «بی معنی قصد خود را تبدیل نمود میولن اگر نیت بد» «داشت میبایست شبانه نزدیک روم بکمین کلودیوس» «بنشیند و ننشست کلودیوس اگر هم از میلون ترس» «نداشت میبایست در هر حال از مسافرت شبانه احتراز» «کند و نکرد از طرف دیگر داوران بیاد بیاورید که این» «نزاع در جلو ملک کلودیوس واقع شده که او آنجا» «مشغولی بنائی بود و جمعی از کارگران پر قوه آنجا کار» «میکردند و کلودیوس میتوانست ایشان را بیاری بخواهد.» «در چنین جائیکه مشرف بر دشت است میلون چگونه دلیری» «میکرد ک هبدشمن حمله کند و حال آنکه محل از هر جهت» «برای کلودیوس مساعد بود و مطلب روشن است و نیز» «چگونگی واقعه را آشکار میکندمیلون در ارابه نشسته» «و جامه فراخ بر خود پیچیده و زوجه‌اش کنار او جای» «گرفته میرفت و اینها همه عایق و اسباب اشکال کار» «است از آن طرف کلودیوس بیموقع بیجهت و ناگهان» «شبانه حرکت میکند و هیچ علتی برای این حرکت نیست» «جز اینکه میداند که میلون میآید و این محل برای انجام» «مقصود مناسب است همین کلودیوس که همیشه با زن» «سفر میرود در این موقع تنهاست با اینکه هیچوقت» «بی ارابه حرکت نمیکند در آن هنگام زبده سوار است» «برخلاف عادت از امردان و روسپیان که همیشه همراه» «دارد کسی همراه او نیست مگر مردانی که برای کار»

«زار آماده‌اند در حالیکه میلون اتفاقا در آن سفر برای» «تشریفائی که میبایست انجام دهد مطربان و جمعی» «از خدمتگاران همراه دارد.ممکن است بگویند با اینهمـ» «چرا کلودیوس مغلوب شد؟جواب میگویم از آنجا که» «نبایست همه وقت مسافر بدست راهزنان کشته شود» «و گاهی کارها معکوس میگردد و حقیقت این است که» «کلودیوس در وقاع راهزنی بود ک هبمردان حمله‌ور شده» «بود بعلاوه میلون هم عموما از خود غفلت نمیکرد و میدانست» «که کلودیوس تشنه خون اوست و از احتیاط خودداری» «نداشت و وسایل دفاع را زا خود دور نمیساخت و نیز» «قضا و قدر هم در کار است و بسا میشود که در هنگامه» «کارزار بخت برمیگردد و آنکه غالب بود از دست مغلوب» «زخم میخورد خاصه اینکه کلودیوس شکم خواره و باده»نوش و مست غرور گمان میکرد کسان میلونرا پراکنده» «ساخته است و نمیدانست که خود را میان دو دسته» «انداخته و آنها که از دنبال میآمدند مولای خود را کشته» «پنداشته بکینه خواهی او حمله میبرند و خون مولای» «خود را که ریخته میدانستند بخون قاتل او میشویند.»

«خواهند گفت«پس چرا میلون آن بندگان را آزاد» «ساخت؟هر آینه جز این نبود که میترسید آنها بزیر» «شکنجه درآیند و بشرکت در قتل کلودیوس اقرار کنند» «اما من میگویم بشکنجه و استنطاق چه حاجت است؟» «اگر مقصود کشف قضیه و مرتکب است میلون خود» «اقرار دارد اگر برای این است که معلوم شود حق بود» «یا نبود این فقره از شکنجه و استنطاق دانسته نمیشود،» «میپرسید برای چه بندگان خود را آزاد نمود جواب» «میدهم در پاداش خدمتیکه بمولای خود کرده بودند» «آزاد کردن هم کافی نبود و بقول کاتن آن مرد ارجمند» «که در مجمع پر هیاهو سخن گفت هرچه بآنان پاداش» «میدادند بجا بود بندگانیکه این اندازه جانفشان و» «جوانمرد و باوفا باشند که جان مولای خود را بخرند» «و نگذارند دشمن کام شود درباره آنها چه باید کرد» «آیا آزاد کردن کمترین مزد آنها نبود؟خوشا بحال» «میلون که در میان همه بدبختیها لا اقل توانست این» «تکلیف را نسبت به بندگان دلسوز خویش ادا نماید.» «میگویند بندگان که باستنطاق درآمدند گناه را بگردن» «میلون دانستند میدانید کدام بندگانند؟بندگان کلودیوس» «بودند که باردرش از خانه خود آورد و باستنطاق کشید» «عجب شاهدهای عادلی در حقیقت میتوان مطمئن بود که» «این شهود بآزادی و موافق حقیقت گواهی داده‌اند» «کسیکه باو میتوان گفت اگر چنین گفتی بسه پایه‌ات» «می‌بندم و اگر چنان بگوئی آزادت میکنم البته شهادتش» «پذیرفته است لا اقل اگر همین بندگان را هم از یکدیگر» «جدا کرده و جائی نگه داشته بودند که کسی با آنها» «گفتگوئی نکند و بلا فاصله پس از واقعه استنطاق کرده» «بودند شاید ممکن میشد که حقیقتی از آنها بدست آید» «اما آنان زیاده از سه ماه در اختیار مدعی ما بوده و خود» «او آنها را باستنطاق کشیده است در این صورت پیداست» «که این گواهی چه حال دارد.با همه این دلائل واضح» «و قرائن و امارات روشن اگر باز حقیقت بر شما معلوم» «نگردید و از بیگناهی و پاکی میلون مطمئن نشده‌اید» «بیاد بیاورید که او با کمال آزادی و اطمینان از بی» «تقصیری خود بی‌تشویش و پریشانی بآسایش خاطر» «فورا بروم آمده بمیدان وارد شد در حالیکه سنا آتش» «گرفته بود و چه قوت قلبی نشان داد و چه سخنها گفت» «و چگونه از ملت و سنا تمکین کرد بلکه بی حربه و سلاح» «تسلیم لشکریان شد و خود را در تحت اختیار رئیس کل» «که مجلس سنا برای دولت معین کرده بود گذاشت آیا» «اگر از خود مطمئن نبود باین آسانی تسلیم میشد خاصه» «هنگامیکه پمپه را متوجه همه گفتگوها و نگران گرفتار» «سوء ظن می‌دید؟ای داوران حقیقت این قسم تأثیر دو» «طرفی میکند آنکه بیگناه است بی ترس و باک پیش میآید» «و گناهکار را منظره عذاب و کیفر فرا می‌گیرد و از» «همین رو بود که در مجلس سنا همه میلون را ذیحق» «دانستند و چگونگی واقعه را در نظر گرفتند و آرامی» «خاطر و استوار بودن مدافعه او را مشاهده کردند البته» «بیاد دارید که چون کلودیوس کشته شد دشمنان میلون» «و بیخردان چه تصورات کردند و چه افسانه‌ها ساختند» «بیقین می‌گفتند بروم نخواهد آمد و حال که کلودیوس»را در حین خشم و بیخودی کشته و کینه خویش را کشیده» «و دشمن را بسزا رسانیده البته به آسانی از میهن دست» «میکشد و میرود و نمیدانستند او اگر دشمن شخصی را» «از میان برداشته دولت را هم از خطر رهانیده است خود» «را بمعرض هلاک آورده اما ملت را نجات داده است پس» «البته تسلیم قانون میشود و شراقت ابدی حاصل می‌نماید» «و ثمرات جانفشانی خویش را بما میدهد بعضی دیگر» «مقاصد عجیب مانند کاتیلینا باو نسبت میدادند و» «میگفتند مهاجمه خواهد کرد علم طغیان خواهد افراشت» «بروم لشکر خواهد کشید ریاست را بزور خواهد گرفت» «بیچاره خدمتگزاران ملت که چه زود سلامت نفسشان» «فراموش میشود و چه نیات جنایتکارانه بآنها میدهند،» «این گفتگوها همه واهی بود و رفتار شرافتمند و قانون» «خواهانه میلون بیگناهی او را آشکار نمود با اینهمه» «دست از افترا زدن باو برنداشتند چنانکه اگر متانت او» «نبود و اعتماد کامل بپاکی خود نداشت البته پریشان» «میشد اما او هیچ تزلزلی بخود راه نداد و بآن سخنها» «اعتنا نکرد و ناچیز شمرد گناهکار هر قدر متهور باشد» «چنین محکم نمی‌ایستد بیگناه هم اگر دلیر نباشد چنین» «ایستادگی نمیکند(اینجا داخل بعضی جزئیات میشود و» «شرحی نسبت به پمپه خوش آمد گوئی میکند میکند و بداوران» «دل میدهد که با وجود پمپه که اینجا نشسته از هیچ» «چیز باک مداریدو از روی انصاف رأی بدهید.آنگاه» «میگوید):میلون چه میگوید؟میگوید کسی که بدست من» «کشته شده است نامردی است که بانوان محترم رومی» «او را در مکان مقدس دیدند که بزناکاری آمده بود» «کسی که مجلس سنا خود تصدیق کرده است که مقدسات» «دینی را هتک نموده و بارها استحقاق قتل را دریافته» «بود کسیکه الوده بزنای با خواهد خود بود کسیکه بزور» «بندگان مسلح خود مرد محترمی را که سنا و ملت روم» «بلکه همه اقوام او را پدر میهن و نجات دهنده همشهریان» «می‌خواندند از روم بیرون کرد کسیکه کشورها را داد» «و ستد میکرد و بمیل خاطر خود بخش می‌نمود کسیکه» «در همین میدان خونریزیها کرد و خنجر بدست بزرگترین» «و عفیفترین مردم روم را مجبور بخانه نشستن کرده» «بود کسیکه در هوسرانی و فسق و فجور از هیچ شناعتی» «باک نداشت کسیکه معبد را آتش زد برای اینکه از» «تقلبهایش در دفاتر نفوس اثری باقی نماند کسیکه نه» «حق قائل بود نه قانون رعایت میکرد نه کسی را مالک» «چیزی میدانست کسیکه پس از نزاع جوئیها و ترافعهای» «ناحق بالاخره با کمال بی‌اعتنائی به محاکم و میراث دیگری» «را ضبط نمود کسیکه بتاراج کردن اموال مردم اتروری» «قناعت نکرده بر مرد شریفی مانند واریوس که اکنون» «میان شما بداوری نشسته حمله کرده و می‌خواست» «بضرب شمشیر او را از املاک خویش بیرون کند(چند» «فقره دیگر از این نوع کارها نقل میکند که همه واقع» «شده بود)و چنانکه می‌بینید و میدانید کلودیوس نه» «بدولت روم دست رد می‌گذاشت نه بمردم نه بنزدیک» «نه بدور نه بخویش نه به بیگانه اما از بس این کارهای» «او عادی شده بود برای کسی شگفتی دست نمیداد و همه» «باین احوال خو کرده بودند و حس مردم کندی گرفته» «بود اکنون بفرمائید آسیبهائی که برای شما آماده کرده» «بود چگونه از خود می‌گردانیدید؟بار را اگر میبردید» «چگونه میبردید و اگر می‌گذاشتید چگونه می‌گذاشتید؟» «اگر او بریاست میرسید نه بزرگ میدانست نه کوچک» «خانه‌های شما و دارائی شما فرزندان شما زنهای شما از» «شر او محفوظ نبودند و آنچه می‌گویم خیال واهی نیست» «مگرنه قصد داشت از بندگان لشکر فراهم آورد و اموال» «دولت را ببرد؟پس اگر میلون شمشیر خون آلود خود را بدست» «گرفته فریاد کند که ای مردم من کلودیوس را کشتم شر او را»

«از سر شما گردانیدم و از این عمل من عدالت و قانون» «و امنیت و عفت در روم محفوظ ماند آیا او را تصدیق» «نمیکنند؟آیا هیچگاه کسی چنین خدمتی بدولت کرده» «است؟آیا هرگز ملت روم و مردم ایتالیا و تمام دنیا» «چنین شادی و خوشی دیده بودند؟من شادیهای نیاکان» «را ندیده‌ام که چگونه بوده است اما فیروزیهای بزرگ» «و نمایان سرداران زمان خودمان را دیده‌ام و گواهی» «میدهم که هیچوقت عموم مردم چنین ذوق و مسرتی در» «نیافته بودند ای داوران این پیشگوئی مرا باور کنید که» «امیدوارم شما و فرزندانتان این ملت را خوش و فیروز» «به‌بینند و همواره بگوئید اگر کلودیوس جان نداده بود ما» «این منظره سعادت را نمیدیدیم و من اطمینان دارم که این» «امید برآورده میشود و همین سال این خودسریها از» «میان میرود فتنه جویان مقید خواهند شد قانون و دادگاه» «محترم خواهد گردید و ریاست پمپه تاریخ نجات روم» «خواهد بود اما کیست که ادعا کند این بهبودی‌ها با» «وجود کلودیوس صورت پذیر میشد و اگر آن دیوانه» «تسلط می‌یافت که میتوانست ضمانت کند که شما از» «دارائی و نعمتهای خداداد خود بهره‌مند بمانید؟»

5-تجزیه و تحلیل:

الف-قبلا در ده مقاله متذکر گردید که بقول قدماسخنوری عمودی دارد و اعوانی،مثلا اگر بخواهیم در بیابان چادری برپا کنیم اول دیرک که بمنزله ستون خیمه‌ است برپا میکنیم که این در واقع عمود چادر است و بعد اطراف چادر را بوسیله طناب و میخ بزمین میخکوب‌

میکنیم که کمک باشد باینکه چادر در اثر باد و طوفان از جا کنده نشود یا اگر شما میروید برای خوردن چلوکباب‌ مقصود اصلی همان برنج و گوشت چلوکباب است ولی‌ برای تحریک اشتها و زیبائی و رنگ آمیزی حد اقل سماق‌ و پیاز و تخم مرغ و حتی ماست و ترشی در اطراف سفره‌ و یا میز غذا می‌چینند که در حقیقت گوشت و برنج در این غذا اصل و سایر چیزها فروعی است که اهمیت آنها از اصل هم کمتر نیست.

در سخنوری نیز اساس همان عمود سخن است که‌ دلائل میباشند برای اقناع شنوندگان و اینکه بوسیله دلیل‌ کافی حرف شنونده را باور کنند و اعوان در سخنوری‌ همان شورانگیزی(ترغیب)و دلربائی است.اغلب‌ شورانگیزی و دلربائی در سخنوری لازم و ضروری است،سخنوری قضائی نیز از این قاعده مستثنی نیست و در بیشتر موارد تحریک عواطف قضات و دادرسان بطرق‌ مناسب ضروریست.

ب-سیسرون در دفاع از میلون در مقدمه و اصل‌ دفاع نظرش بیشتر متوجه همان عمود سخنوری یعنی‌ آوردن دلیل کافی بوده است ولی از اعوان هم غافل نبوده‌ بطور کلی در سخنوری نیمتوان عمود و اعوان را از هم‌ جدا کرد و مثلا گفت در مقدمه و در متن سخنرانی باید دلیل آورد و عمود سخن را محکم نمود و دیرک چادر را سخت کوبید و بعد در نتیجه و خاتمه به اعوان پرداخت‌ و شورانگیزی کرد و دلربائی نمود.ترکیب عمود و اعوان‌ در سخنوری مانند ترکیب رنگها و سایه روشن در نقاشی‌ است در ترسیم یک تابلو،نقاش ضمن رعایت اصول،

آفرینش زیابئی را به سلیقه و ذوق و حالات درونی خود هنگام رنگ‌آمیزی انجام میدهد بقسمیکه اصول و فروع‌ در آن محو و درهم آمیخته است.سخنور نیز حرفش را بمقتضای حال میزند و ضمن رعایت فصاحت و بلاغت حد فاصله،اغلب پیدا نیست ولی در کمال مهارت و استادی‌ اصول مراعات شده است.

پ-سیسرون بعد از بیان مقدمه بسیار مناسب که‌ در مقاله قبل(مقاله اول)بتجزیه و تحلیل آن پرداخته شد و بدنبال قسمت اصلی مدافعات که در شروع همین مقاله‌ متذکر گردید و بعد از نقل واقعه و روشن نمودن شرایط زمانی و مکانی حادثه در قسمت اخیر مدافعات که در بالا درج گردیده است میخواهد میلون و کلودیوس را به‌ دادرسان و حضار در محضر دادگاه بشناساند و برای‌ اینکار از یک اصل روانشناسی استفاده نموده است که‌ عبارتست از:

«مهر و کین»

سیسرون در اینقسمت از مدافعات سعی دارد با شرح‌ صفات میلون مهر و محبت دادرسان و حضار را نسبت به‌ میلون جلب کند و با ذکر بدیها و حرکات ناشایست‌ کلودیوس کین و دشمنی علیه وی در آن جمع ایجاد کند و افکار و احساسات همگی را علیه کلودیوس برانگیزاند و فقدان او را برای دولت و ملت روم نه تنها ضایعه‌ای‌ نشمارند بلکه قتل او را یک دفع شر و نفع ملک و ملت‌ بدانند.

سخنور قضائی در اینجا شواهد و قرائنی ذکر میکند

که همگی حالی از:طبق کلودیوس بر شرارت و خباثت‌ و فطرت میلون بر خودداری و پرهیزکاری و سلامت است.

با این ترتیب ملاحظه میگردد این سخنور نامی چگونه‌ از فنومنهای روانشناسی مهر و کین استفاده نموده و مصادیق آنها را در مدافعات خود بکار برده است.

(ادامه دارد)

منبع :

نشریه مهنامه قضایی » تیر 1356 - شماره 136

اصول سخنوری قضایی : بیان و قلم در خدمت حق و عدالت - گفتار قضائی ( 1 )

 
اصول سخنوری قضایی : بیان و قلم در خدمت حق و عدالت - گفتار قضائی ( 1 )

 

فصل اول-کلیات راجع به تمرین سخنوری قضائی

1-در مقالات قبل راجع به فن سخنوری قضائی و اصول آن،آنچه برای ملاحظه و بررسی قضات محترم‌ بخصوص دادستانها و دادیارها و وکلای مدافع ضروری‌ بنظر میرسید درج گردید،ولی بدیهی است دانستن اصول‌ یک موضوع،روش و تدابیر آن برای کسیکه میخواهد در آن موضوع بدرجه مهارت و خبرگی برسد کافی نیست‌ و در فرا گرفتن هر فنی تجربه و مهارت لازم است که در اثر درست یادگرفتن و زیاد تمرین و تکرار نمودن و نگاه‌ بدست اساتید آن فن کردن و از محضر آنان کسب فیض‌ نمودن بدست میآید.

هیچ حلوائی نشد استادکار تا که شاگرد شکرریزی نشد

2-سخنور اگر شرایط سخنوری را درست عمل‌ کند برای خو و برای عامه مردم بهترین مربی و تهذیب‌ کننده اخلاق و نفوس است و بعلاوه سخنوری هنری است‌ که همه کس بآن نیازمند است منجمله قضات خاصه‌ دادستانها-دادیارها و وکلای مدافع.

3-شرایط سخنوری را چگونه میتوان درست‌ بموقع اجرا گذارد؟

دیل کارنگی میگوید:همیشه در خاطر و ذهن،خود را آنطوریکه دلتان میخواهد مجسم کنید تا کم‌کم همانطور شوید که فکر میکردید.در اینجا با توجه بگفته دیل کارنگی‌ باید در خود تلقین کنید که ناطق-سخنور-مربی و استاد خوبی هستید و با این فر در راه مقصود قدم‌ بردارید تا بهدف خود برسید.این حقیقت منحصر بسخنوری نیست و در همه مسائل صدق میکند.

فرماندهان و سرداران بزرگ از قبیل ناپلئون- و لینگتن-لی-گرانت و فش متفق القولند که میل و خواستن نظامیان برای فتح مهمترین عامل موفقیت و غلبه‌ بر دشمن است.

4-با تمهید این مقدمات اگر میخواهید سخنور قضائی خوبی شوید،اول میل آنرا شدیدا در خود ایجاد کنید و راه رسیدن باین مقصود اینست که فواید آنرا برای خود واضح و معلوم نمائید و بدانید هیچ عاملی‌ بقدر خوب حرف زدن و نفوذ معنوی شخص را زیاد نمیکند خوب حرف زدن نعمتی است که تمام اشخاص صاحب‌نظر و صاحبدل آرزوی آنرا میکنند.

دیل کارنگی میگوید:من تقریبا در تمام دنیا سفر کرده‌ام و تجربیات کافی بدست آورده‌ام و در تمام عمر خود کمتر لذتی را همپایه این دیده‌ام که انسان در مقابل‌ یک عده ایستاده و افکار خود را برایشان بگوید و بدینوسیله‌ آنها را وادار نماید که بعدا بیاد او بوده و درباره گفته- هایش فکر کنند.

5-انور گوید1برای جبران نقائص و فرمانروائی‌ بر طبیعت از نوامیس طبیعت باید اطاعت نمود.

عصر جدید باین نکته پی میبرد که قدرتهای شخصی‌ ناشی از پیروی از قوانین مربطو به جسم و روح و فکر (1)صفحه 113 کتاب آداب سخن،نگارش آقای علی پاشا صالح استاد دانشگاه تهران.

است و کسی که این قوانین را بداند و طبق آن عمل کند قدم در صراط توفیق نهاده است.یکی از قوانین مزبور خویشتن‌داریست.باید اراده خود را بیدار کنید. اراده قوی هنگامی پیدا میشود که بدانید چه میخواهید اگر هدفی دارید و دل بدان هدف بسته‌اید اراده شما قویست.تندرستی نیز در تربیت اراده و سایر قوای‌ نفسانی مؤثر است.در تندرستی خود بکوشید کم بخورید و هوای آزاد استنشاق کنید تا خون صاف در عروق شما جریان یابد.خون صاف یکی از عوامل اولیه سعادت‌ و نیکبختی شماست.

بعقیده انور در هیچیک از مراحل عمر نباید گفت‌ از من گذشته و دیگر این کار از من ساخته نیست.

بهترین لحظات زندگانی لحظاتی است که قوای ما طبق موازین عقلیه بکار افتد و هر قدمی که برمیداریم‌ نور امید در پیشانی ما بدرخشد و محیط برای تقویت‌ اراده ما مساعد بنظر آید.

6-در فرا گرفتن سخنوری شرط لازم و کافی علاوه‌ برداشتن اراده بردباری و صبر و حوصله است.نباید مطمئن بود که ممکن است یک شبه ره صدساله پیموده‌ شود.یکی از دانشجویان علوم الهی روزی بدکتر بیچر امریکائی از وعاظ مسیحی(7881-3181-م)گفت: من تصمیم دارم وارد خدمت کلیسا شوم اما اینکه وعظ را در چه مدت میتوان تهیه نمود بیخبرم.از بیانات شما امروز لذت فراوان بردم آیا بمن توانید گفت چه مقدار وقت برای تهیه آن صرف کرده‌اید؟دکتر بیچر پاسخ‌ داد:«ای جوان،وعظی را که با مداد شنیدی از روزی‌ که دیده بدین جهان گشودم تا امروز به تهیه آن‌ مشغولم».

ماحصل کلام اینکه نطقی کوتاه و دلنشین را عمری‌ تفکر و تمرین باید و الا عرض خود بردن و زحمت‌ دیگران داشتن است:

سعدی میفرماید:

اگر هست مرد از سخن بهره‌ور هنر خود بگوید نه صاحب‌هنر اگر مشک خالص نداری مگوی‌ ورت هست خود فاش گردد ببوی‌ بسوگند گفتن که زر مغربی است‌ چه حاجت،محک خو بگوید که چیست

فصل دوم-تمرین و تکرار

1-همه میدانیم دانستن اصول شنا برای شناگری‌ کافی نیست و شرط اصلی یادگرفتن فن شنا این استکه‌ انسان خو را در آب بیاندازد.بهمین ترتیب اگر کسی‌ میخواهد سخنور شود باید عملا وارد اینکار شده و تمرین‌ نماید.مهمترین نکته در یادگرفتن فن سخنوری موضوع‌ تمرین و تکرار است.اگر تمام اصول و قواعدی که برای‌ فصیح و بلیغ حرف زدن و نکوگفتن یاد گرفته‌ایم فراموش‌ کنیم ولی به تمرین و تکرار در سخنوری اهمیت بدهیم و آنرا فراموش نکنیم باز امید موفقیت هست زیرا اولین‌ و آخرین و مطمئن‌ترین راه تولید اعتماد و جلوگیری از ترس در سخنرانی این است که زیاد در مقابل جمعیت حرف‌ بزنید و تمرین کنید و این عاملیست که بدون آن بهتر است بکلی از سخنوری صرفنظر کرد.

 2-تولید اعتماد بنفس و جرات برای سخنرانی‌ نمودن حتی بقدر یک دهم آنچه همه فرض میکنند اشکال‌ ندارد و نباید تصور نمود که طبیعت استعداد اینکار را فقط در عده کمی از مردم بودیعه گذاشته و سایرین از آن بی‌بهره‌اند بلکه برعکس هرکسی با تمرین و تکرار میتواند خود را سخنور ممتازی بنماید مشروط بر اینکه‌ میل و رغبت زیادی بانیکار داشته باشد و با علاقه و جدیت‌ آنرا تعقیب کند.یکی دیگر از وسائل تولید اعتماد بنفس‌ اینستکه متن سخنرانی را قبلا و با دقت و پیش‌بینی لازم‌ تهیه نمائیم.

3-تمرین و تلقین بمنزله دو نیرو هستند که با پرورش و بکار گرفتن آنها هرکس در هر شغل و حرفه‌ای‌ که باشد منجمله فن بیان و سخنوری میتواند شخصیت‌ بهتری داشته باشد و وجهه بیشتری برای خدمتی که‌ انجام میدهد کسب نماید مثلا شخصی که هنوز تمرین‌ ننموده چرا بخود بگوید که برای سخنرانی نمودن خلق‌ نشده بلکه برعکس باید بخود تلقین نماید این کار از او ساخته است با این اطمینان خاطر طولی نمیکشد که در اثر تمرین زبانش باز میشود و ادای کلمات روان و آسان میگردد.

خلاصه،طلاقت‌1لسان و حسن بیان در نتیجه‌ تمرین حاصل میگردد.این رهی است که اغلب سخنوران‌ نامی جهان نیز رفته‌اند.

(1)-طلاقت بموجب فرهنگ عمید یعنی:خندان و گشاده‌رو شدن،گشوده‌زبان شدن،فصیح و تیززبان شدن.

فصل سوم-شرح حال سخنوران نامی در مورد تمرین‌ سخنوری

1-مطالعه شرح حال سخنوران نامی خود یک نوع‌ تمرین و بررسی مناسب است.و در اینجا بشرح حال‌ دمستن یکی از سخنوران نامی یونان و وبستر آمریکائی‌ میپردازیم.

2-شرح حال دمستن:1

الف-سرآمد سخنوران یونان و خاتم ایشان‌ دمستن یا دمستنس‌ (D?mosthe?nes) نام داشته و معاصر ارسطور بوده و با او تقریبا یکسال بدنیا آمده(سال‌ 583 قبل از میلاد)و در یکسال درگذشته است(سال‌ 223 قبل از میلاد)در کودکی از پدر یتیم شد و میراث‌ هنگفتی باو رسید اما کسانیکه پدرش بوصایت و ولایت‌ او معین کرده بود اموال او را حیف و میل کردند.در آغاز جوانی خطابه یکی از سخنوران را شنید و توجه‌ عامه را بسوی او دید و بسخنوری شایق گردید و نزدیکی‌ از سخنوران این فن را آموخت در احوال او گفته‌اند که از افلاطون نیز استفاده کرده و ظاهرا بمطالعه کتب‌ تاریخ نیز رغبت تمام داشته است.بهرحال بر کسانیکه‌ اموال او را تلف کرده بودند اقامه دعوی کرد و مدتی‌ مشغول اینکار بود و در نتیجه برموز سخنوری آشنا گردید گرچه از مال پدر چندان چیزی بدستش نیامد اما در سخنوری ورزیده گردید و بر ان شد که در مجامع عمومی‌ سخن بگوید.در آغاز امر سخنوری او پسندیده نیامد (1)-آئین سخنوری نگارش دانشمند فقید محمد علی فروغی.

چون آوازش ضعیف و لهجه‌اش علیل و نفسش کوتاه‌ و تعبیرش نامناسب بود.شنوندگان سخن او را خوش‌ نپذیرفتند اما آشنایانش تشویق نمودند و از دماغ‌سوختگی‌ ملامتش کردند و براهنمائی او پرداختند و عیبهائیکه‌ در کارش بود نمودار ساختند،او هم دامن همت بر کمر زد و رنج و تعب را بر خود هموار کرد تا بمقصود رسید و در این باب داستانهای عجیب نقل کرده‌اند از جمله‌ اینکه منزلی زیرزمینی برای خود مهیا ساخته و آنجا میرفت و مشق سخنوری میکرد و برای اینکه مجبور شود مدتی مدید آنجا بماند و از کار بازنایستد نیمی از ریش‌ خود را میتراشید و نیمه دیگر را میگذاشت تا نتواند از خانه بیرون رود.بجهت اصلاح لهجه و تلفظ خود ریگ‌ در دهن میگرفت و بآواز بلند شعر میخواند.برای اینکه‌ نفسش قوت بگیرد رو ببالا میدوید و فریاد میکرد یا منظومه‌های طولانی را یکنفس میخواند و در کنار دریا رفته‌ مشق سخن میکرد تا آوازش بر همه موجهای دریا غلبه‌ کند و در برابر آینه گفتگو میکرد تا احوال چهره خویش‌ را دریابد و اصلاح کند.بالای دوش خود شمشیر نیز میآویخت که شانه و دست را بیقاعده حرکت ندهد و عادت بحرکات نامناسب از او سلب گردد.

ب-این داستانها همه راست باشد یا نباشد ولی‌ معلوم میکند که دموستن در کار همتی عجیب بخرج داده‌ و عبث نبوده که نخستین سخنور جهان شمرده شده است. رمز کامیابی دمستن تمرین و کار و کوشش و عزم راسخ‌ وی بوده است.

3-یکی از سخنوران آمریکا که مانند دمستن‌ مشهور است و بستر (Webster) میباشد و آنچه را بتوان‌ در سخن و گفتار کمال مطلوب دانست این سخنور واجد بوده است.اندامی متناسب رفتاری متین و موقر داشته‌ و از نظر سبک و اسلوب سخن نیکو بوده و به آرایش‌ کلام نمیپرداخته است.بسادگی دمستن سخن میگفته و کلامش بهمان اندازه قرص و ساده بوده است.

ادله و براهینی که برای اثبات مطالب خود اقامه‌ میکرده چنان محکم بوده است که نیازی به آهنگ رعدآسا نداشته. دلائل قوی باید و معنوی‌ نه رگهای گردن بحجت قوی

فصل چهارم-شنیدن سخن و گفتار سخنوران مشهور

1-کسانیکه میل دارند فن سخنوری را بیاموزند در وهله نخست یعنی قبل از آنکه بسخنرانی بپردازند باید مدتی سخنرانیهای دیگران را بشنوند.بعبارت دیگر قبل از آنکه گوینده شوند شنونده خوبی باشند و بتوانند درست گوش کنند چنانکه مولوی میفرماید:

مدتی میبایدش لب دوختن‌ از سخنگویان سخن آموختن

2-بمنظور تمرین مناسب است چند تن از سخنوران‌ خوب معاصر را انتخاب کنیم و عواملی را که مایه شخصیت‌ و شهرت آنها میباشد از آراستگی ظاهر و خوشروئی و گیرنده بودن صوت و آهنگ رسا و بیان قوی و قابلیتهای‌ اجتماعی و اوصاف اخلاقی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و بدقت عوامل مختلفه را بین دو نفر بسنجیم.

مثلا ببینیم:صوت و آهنگ دو نفر که باهم شباهت‌ دارد چرا دارای یک اثر نیست.

3-قبلا نیز گفته شد که بصرف دانستن اصول‌ سخنوری و روش آن و یا مطالعه و بررسی کتب فن بیان‌ و آئین سخنوری کسی سخنور ماهر نمیشود.بنابراین‌ باید رفت و هنگامیکه سخنوران بزرگ در جمع شنوندگان‌ سخن میگویند و یا مجلس بحثی را هدایت و رهبری‌ میکنند حاضر بو و در این جلسات شرکت کرد و دیده‌ گشود و گوش فرا داد.باید رفت و دید سخنوران شیرین‌ بیان چگونه قواعد و اصول سخنوری را هنگام ایراد نطق یا هنگام شرکت در سمینارها و سمپوزیومها بکار میبرند.چطور معانی زیبا و دلنشین را در قالب سخنان‌ شیوا میآورند و شنوندگان را با منطق صحیح و ذوق‌ سلیم و بلطف و خوشی قانع میسازند و همعقیده خود مینمایند.

باز بمعنای این شعر توجه میکنیم:

هیچ حلوائی نشد استادکار تا که شاگر شکرریزی نشد

فصل پنجم-تمرین

1-آمرسون میگوید:خداوند همه‌چیز را با قیمت‌ ارزان در دسترس انسان گذارده است.

دیل کارنگی میگوید:قیمت ارزانی که باید در مقابل خوب‌سخنرانی نمودن بدهیم عبارتست از تمرین- تمرین-تمرین.

2-تمرین سخنوری بطور اعم و یا سخنوری قضائی‌

بطور اخص را میتوان شامل موضوعات و مسائل مشروحه‌ زیر دانست:

الف-صدا.

ب-حرکات و سکنات.

پ-فصاحت و بلاغت.

فصاحت و بلاغت و بکار بردن دستور زبان و احاطه‌ بر قوانین و موازین حقوقی و قضائی برای یک سخنور قضائی با بررسی کتب مربوط و شنیدن سخن و گفتار سخنوران مشهور ممکن است حاصل آید ولی صدا و حرکات و سکنات هر شخص مربوط بخود او بوده و اگر شخصی از یک سخنور نامی صدای دلپذیی توام با طنین‌ مطبوع بشنود و یا حرکات و سکنات طبیعی و مقتضای‌ حال در وضع ظاهری او مشاهده نماید حاکی از آن نیست‌ که بتواند عین آن صوت و آهنگ و یا همان حرکات و ژست‌ها را بدون کم و کاست بکار برد و صرفا تقلید نماید.

بنابراین هر دانشجوی مکتب سخنوری باید شخصا بتمرین صوت و آهنگ بپردازد و حرکات و سکنات را هم کنترل کند که هم‌آهنگ با بیان و خالی از تصنع و ساختگی باشد.

الف-تمرین صوت و آهنگ

(1)تمرین صدا و تنفس:

برای اینکه صدای خوب داشته باشیم باید طرز تنفس خود را اصلاح کنیم و در واقع میتوان گفت تنفس‌ مواد خام برای ساختن صدا و کلمات میباشد.اگر تنفس‌ صحیح باشد صدا خیلی جذاب و گرم میشود.تنفس‌ صحیح آنست که روی حجاب حاجز اجرا شود.برای‌ اجرای تمرین تنفس باید بر پشت خوابید و نفس عمیق‌ کشید بشرطی که در موقع تنفس شانه‌ها و دنده‌ها بلند نشوند تا در نتیجه هنگامیکه تمام خلل و فرج ریه پر از هوا میگردد ریه بر روی حجاب حاجز فشار بیاورد و آنرا بطرف پائین رانده و محدب نماید.بطوریکه میدانید حجاب حاجز پرده‌ایست عضلانی که قفسه سینه را از شکم جدا مینماید.

هر شب قبل از خواب و هر صبح قبل از برخاستن‌ مدت پنج دقیقه اینطور نفس کشیدن اثر بسیار مفید دارد.

ایستاده نیز میتوان طوری تفس عمیق کشید که‌ به پرده حجاب حاجز فشار وارد آید و بطرف پائین‌ محدب گردد.

(2)بکار بردن نوک زبان:

عده زیادی از خوانندگان مشهور یکی از علل‌ موفقیت خود را بکاربردن نوک زبان دانسته‌اند باین‌ معنی که سعی میکردند کلماتیکه امکان داشت با نوک‌ زبان ادا کنند و قسمت عقب زبان را بیحرکت بگذارند. برای تمرین و ورزش نوک زبان باید بمقدار زیاد حرف«ر»را ادا کرد و مانند مسلسل پشت سر هم‌ گف«ر ر ر...»

(3)روانی لبها:

یکی از اشکالاتیکه ناطقین تازه‌کار با آن روبرو میشوند انقباض لبها مخصوصا در شروع سخنرانی است‌ برای اینکه صدا قشنگ و واضح باشد باید لبها روان‌ و قابل حرکت باشند و برای رسیدن باین مقصود باید تمرین زیر را انجام داد:

تمرین اول:کلمه«تو»را تلفظ کنید و با گفتن‌ آن لبها را کاملا گرد کرده و منقبض سازید،پس از آن بگوئید«من»و در این موقع بعکس لبها را کاملا باز کنید مثل اینکه میخواهید دندان‌های خود را بدندانساز نشان بدهید و بهمین ترتیب چند دفعه این دو کلمه‌ را تکرار کنید و لبها را جمع و باز نمائید.«تومن، تومن،تومن،تومن،تومن،».

(4)تقویت طنین صدا:

خوب شدن صدا سه عامل اصلی دارد(الف) تنفس صحیح(ب)بدن سالم و عدم خستگی(پ) طنین صدا.در مورد تنفس قبلا یادآوری شده و اصطلاح‌ عقل سالم در بدن سالم برای همه آشنا و قابل درک است‌ ولی بمطلبی که علاوه بر تقویت صدا باید بدان توجه‌ داشت عدم خستگی بدن و داشتن استراحت کامل قبل از سخنرانی است.

راجع به اهمیت تقویت نمودن صدا میتوان گفت‌ همانطوریکه توخالی بودن ویلن و تار صدای سیم‌ها را طنین میدهد و قشنگ و دلنواز میسازد،صدای انسان‌ هم که از حنجره خارج میشود در دهان و بینی و کلیه‌ حفره‌های سر و صورت طنین‌انداز شده و از آن صدائی‌ را که ما میشنویم بوجود میآورد

برای تقویت طنین صدا یکی از تمرین‌های مفید آواز خواندن است و تمرین دیگر بدین ترتیب است که: (الف)یک نفس عمیق بکشید و پس از پرشدن‌ ریه،دهان خود را بسته و بخارج کردن تنفس از بینی‌ ادامه دهید بطوریکه صدای«م»شنیده شود.

(ب)یک نفس عمیق بکشید و ضمن خارج نمودن‌ نفس با لب باز حرف«ن»را ادا کنید و سپس دو تمرین‌ (الف)و(ب)را باهم عمل کنید بطوریکه با بستن و باز نمودن لب هنگام خارج شدن نفس الفاظ:«می نی، می نی،می نی،می نی،می نی،»شنیده شود و در این‌ حالت توجه کنید که ارتعاشات صوتی در سر و و صورت‌ شما حس گردد مثلا اگر دست روی سر یا پشت گردن یا روی پیشانی و یا حتی روی سینه بگذارید ارتعاشات‌ صوتی را حس کنید.

(5)رساندن صدا بمسافت دور:

برای اینکه صدای سخنران از دور شنیده شود لازم نیست که داد بزند بلکه کافی است درست حرف‌ بزند یک کلام اگر با اصول صحیح ادا شود به آخرین‌ قسمت بزرگترین سالن‌های سخنرانی میرسد:یکی ز اصول اساسی ادای کلام تنفس است،نفس مهمترین‌ های صدا است بدون آن هرقدر کوشش کنیم نتیجه‌ خوبی بدست نمی‌آید.

راندن تومبیل بدون بنزین از سخنرانی و گفتار بدون نفس راحت‌تر است.بقول دیل کارنگی اثر نفس‌ در سخنرانی مانند اثر باروت در تیراندازی است

(6)باید هرچه ممکن است واضحتر حرف زد. بارها اتفاق افتاده است که حرف طرف مقابل خود را بعلت بدی بیانش نفهمیده‌اید و از او خواسته‌اید که‌ دوباره حرفش را تکرار کند و بالعکس چقدر از شنیدن‌ بیانات کسی که مرتب و واضح حرف زده است لذت‌ برده‌اید.

یکی از نکات مهمی که در سخنرانی باید رعایت‌ نمود اینستکه بطور کلی و جز در موارد استثنائی صدای‌ ناطق باید حاکی از خوشحالی و امیدواری باشد.

(7)نکاتیکه در هنگام بیان سخن بایستی رعایت‌ گردد عبارتند از:

«الف»محکم و با تأکید ادا کردن کلمات و عبارات‌ مهم در سخن.

«ب»تغییر دادن درجه بلندی و کوتاهی صدا برحسب اهمیت کلمه در کلام همانطوریکه کلمات مهم‌ و اصلی جمله را باید مؤکدا بیان نمود طبعا در موقع‌ بیان آن کلمات صدا هم بلندتر شده تا با سایر کلماتی‌ که اهسته‌تر بیان میگردند فرق پیدا نماید.

«پ»کم و زیاد نمودن سرعت اداء کلمات سریع‌ و بطنی ادا نمودن کلمات برحسب وضعیت کلام چنانچه‌ طبیعی باشد لطف خاصی به سخن میدهد و سبب میگردد که مطلب بهتر فهمیده شود.

«ت»تأمل نمودن و مکث کردن بعد از بیان یک‌ نکته مهم و دقیق.

دیل کارنگی میگوید:ابراهام لینکلن ضمن سخنرانی‌

هروقت بیک مطلب مهم میرسید یکدفعه توقف میکرد و این عمل بهمان اندازه‌ایکه صدای ناگهانی در موقع‌ اثر میگذارد در سخنرانی وی اثر میگذاشت.اجرای‌ نکات چهارگانه یادشده بالا هنگامی اثر خوب دارد و نتیجه مطلوب میدهد که کاملا طبیعی باشند و همانطوریکه‌ عمل هضم غذا و تنفس خودبخود و غیر ارادی و طبیعی‌ اجرا میشود این نکات نیز باید طبیعی بمرحله اجرا درآید و روح داشته باشد.

(8)مرکز تشکیل صوت حنجره است و اگر حنجره‌ نداشتیم شاید هنوز بشر باین درجه از تمدن نرسیده‌ بود زیرا قوه ناطقه که در قرآن کریم نیز از آن ببرزگی‌ یاد شده است و همچنین خواندن و نوشتن که از آثار همان قوه است بی‌حنجره غیرممکن بود.انسان را بهمین‌ سبب حیوان ناطق تعریف کرده‌اند و اساس تمدن بشر زبان و قوه ناطقه و بیان است.

ب-نتیجه آنکه صوت رسا و روشن و گیرنده و مؤثر اعصاب خسته و فرسوده را آرام میکند و اذهان‌ مشوب و مردد را مطمئن و متقاعد میسازد و روحهای‌ افسرده را بهیجان می‌آورد.

خشم را زایل و حس احترام در دل شنوندگان‌ ایجاد مینماید و نظرهای منفی را تغییر میدهد و بر محبوبیت و وجهه گوینده میافزاید.بعبارت دیگر سحر کلام قولی است که جملگی برآنند و برای داشتن آن‌ تلاش و کوشش و تمرین و تمرین باز هم تمرین مستحسن‌ است

فصل ششم-استفاده از اختراعات جدید در یادگیری‌ فن سخنوری و در تمین آن.

1-اگر صدای خود را در صفحه یا نوار ضبط کنیم و بعد بدقت بآن گوش فرا دهیم،ممکن است: لحن یکنواخت یا تلفظ بدو کوتاهی-گرفتگی-نازکی‌ یا معایب دیگر صدا نظر ما را جلب کند و در صدد اصلاح آن برآئیم بنابراین اختراعات جدید اولا:وسیله‌ بسیار مؤثری بر کمک و همراهی ما هستند تا بتوانیم‌ نقائص بیان خود را بفهمیم و با تمرین و تکرار آنرا برطرف کنیم.ثانیا:هنگام سخنرانی و بیان مطلب از وجود آنها استفاده نمائیم.

2-بطوریکه در بالا نیز ذکر شد نوار و دستگاه‌ ضبط صوت برای فهم نواقص صدا و آینه و فیلم برای‌ دیدن حرکات و سکنات هنگام سخنرانی بسیار سودمند میباشند و مبتدیان هنگام تمرین سخنرانی بجا است از این وسائل و یا هرنوع اختراعی که بتواند نواقص‌ صوت و آهنگ و صدا و حرکات و سکنات را نشان بدهد استفاده نمایند.کمک دوستان و همشاگردیها نیز برای‌ دانشجویان وسیله مناسب دیگری است که در سالن سخنرانی‌ بنشینند و گفتار سخنور را بشنوند و از آن انتقاد سازنده‌ بنمایند و سخنران نیز دقیقا گوش فرا دهد و انتقادپذیر باشد تا بتواند نقائص سخنرانی خود را برطرف نماید. 3-استفاده از اختراعات جدید هنگام سخنرانی:

الف-امروز آلات و ادوات فنی متعددی وجود دارد که میتواند به سخنران در ضمن سخنرانی کمک نماید و موضوع وسائل کمک‌آموزش و وسائل سمعی و بصری‌ در آموزش و پرورش و در سخنوری خود مبحثی جداگانه‌ و بحثی مفصل دارد.

ولی آنقسمت که در اینجا ذکرش خالی از فایده‌ نیست تغییراتی است که در شرایط و قواعد سخنوری‌ میدهد و سخنور بایستی توجه به این تغییرات داشته‌ باشد.مثلا امروز بلندگو مشکل صوت و نارسائی آنرا تا حدی حل کرده و ناطقی که به بلندگو دسترسی داشته‌ باشد از نارسائی صوت خود نگرانی ندارد.لکن بلندگو همان اندازه که صوت را بلند میکند نقائص تلفظ را نیز بزرگ جلوه میدهد و اگر سخنران تند حرف بزند بسیار زننده میشود.بنابراین در برابر بلندگو باید در فاصله مناسب قرار گرفت و کلمات را آهسته‌تر و شمرده‌تر بیان نمود.

ب-در عصر حاضر بعضی اوقات با استفاده از اختراعات جدید نطقها را در دستگاه ضبط صوت روی‌ صفحه یا نوار پر میکنند و دستگاههای کاملتر وجود دارد که هم ضبط میکند و هم بازگو مینماید.ادارات رادیو در تمام کشورهای جهان سخنان شیوای سخنوران نامدار معاصر را که در حکم گنجینه گرانبهائی برای نوآموزان‌ فن سخنوری است در بایگانی خود گرد آورده و در مواقع‌ لزوم مورد استفاده قرار میدهند.با وجود همه این‌ وسائل و اختراعات جدید،سخنور بایستی بتربیت خود

همت گمارد و تمرینات لازم را بخصوص در مورد صدا و دارا شدن آهنگ موزن بنماید.زیرا با وجود اینهمه‌ وسائل و پیشرفتهای فنی امروز اگر گویندگان رادیو و تلویزیون واجد مزایای لازم از لحاظ صدا نباشند پذیرفته نمیشوند.بهمین جهت صوت این قبیل گویندگان‌ را قبل از استخدام آزمایش میکنند.

فصل هفتم-صفات مورد لزوم سخنور و اهمیت سخنوری.

1-برای رسیدن بمقام والای سخنوری شخص‌ بایستی متصف به صفات چهارگانه:1-محبت‌2-متانت‌ 3-دقت‌4-حوصله باشد تا هم در دوران تمرین و شاگردی‌ و هم در زمان مهارت و استادی این صفات بمنزله‌ چراغهای پرنوری فرا راه او برای رسیدن بوادی بیان‌ و سخن باشند و درک فیض معانی کلمات و عبارات را بنماید و دادرسان و صاحب‌منصبان دادسرا از این‌ مختصر خود حدیث مفصل بخوانند و باین بیت توجه‌ داشته باشند.

گر شود بیشه قلم دریا مدید1 مثنوی را نیست پایانی پدید

2-اهمیت رسیدن بوادی سخنوری آنقدر عظیم‌ و باارزش و دلپذیر است که لسان الغیب چنین میفرماید:

حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش‌ چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم

3-اهمیت کلمه و کلام نیز بحدی است که تاریخ‌ آن بقدمت تاریخ بشریت است در انجیل یوحنا آیه اول‌ (1)-مرکب آمده است:«در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود».

4-در قرآن(کلام اللّه مجید)این آیه شریفه را میخوانیم:

«خلق الانسان علمه البیان»

یعنی خلق کردیم انسان را و باو دادیم بیان و نطق را حال،بشکرانه این نعمت خداداد خوبست آنرا در خدمت حق و عدالت بکار بریم.

منبع :

نشریه مهنامه قضایی » اسفند 1355 - شماره 132