ضرورت آشنایی با واژه ها

 

ضرورت آشنایی با واژه ها

مهم ترین سرمایه اهل منطق و بیان وصداپیشگان در تمام حوزه های سخنرانی ، تدریس ، مجریگری ، گویندگی خبر ، ویرایشگران ، نریشن (روایتگری) ، دکلمه ، قوّالی ، نقّالی ، مباحثه ، مناظره ، گفتگو ، قصه گویی ، دوبلاژ ، راهنمایان گردشگران داخلی و خارجی ( تورلیدرز ) ، مدیران روابط عمومی ها ، بازاریاب ها ، اهالی تبلیغات بازرگانی ، مترجمین ، شاعران ، نویسندگان حوزه های مختلف ، اصحاب تمام رسانه ها ، نویسندگان ، کارگردانان و هنرمندان تئاتر و سینما و . . . ، آشنایی با واژه ها ، طرز تلفظ صحیح ، معنا و مفهوم صحیح و کاربردهای آن هاست .

لغت نامه ها ، کمک می کنند تا ضمن آشنایی با واژه های . . . .

ادامه نوشته

آموزش فصاحت در سخنراني

 

اگر شما هم پيگير اين مساله بوده ايد که سخنراني خوبي داشته باشيد

خطيب، در كرسى سخن، بايد كلمات و جملاتى را به كار برد كه روان و روشن باشد، به طورى كه عموم شنوندگان بفهمند و از گفتن الفاظ پيچيده و نامأنوس اجتناب نمايد. چه، اين قبيل كلمات، براى بسيارى از مستمعين سنگين و خسته كننده است، معنى آن را نمى‏فهمند و از حسن استماع باز مى‏مانند.
سخنران فصيح كسى است كه از يك طرف به اندازه لازم بر لغات فصيح و كلمات روان مسلط باشد و بتواند در هر مورد و براى بيان هر مظلب، به آسانى از آن لغات استفاده كند و از طرف ديگر، داراى ذوق طبيعى و استعداد فطرى باشد كه بتواند آن الفاظ فصيح و زيبايى را كه در ذهن خود حاضر دارد، به صورتى جذاب و دلنشين تركيب كند و مقصود خود را با شكلى مطبوع و جذاب براى شنوندگان بيان نمايد.
واعظى، روز اول ماه رمضان، در مسجدى سخن مى‏گفت كه معلومات اكثر حضار، در حد خواندن و نوشتن بود. او درباره روزه صحبت كرد و چندين بار گفت: بر روزه‏دار واجب است از مفطرات كف نفس نمايد. بسيارى از افراد كه در آن مجلس بودند، معنى كف نفس را نمى‏فهميدند و . . .

ادامه نوشته

تلفظ صحیح لغات چند زبان حتی فارسی را به کمک این سایت بشنوید

شاید شما هم بارها برایتان پیش آمده باشد که در تلفظ صحیح یک لغت برای مثال یک لغت انگلیسی دچار شک شوید , یکی از راه های فهمیدن نحوه صحیح ادای کلمات استفاده از لغت معنی های نظیر بابیلون هست که میتواند به صورت روباتیک لغت مورد نظرتان را تلفظ کند اما شما می توانید با Forvo تلفظ لغات را از زبان یک شخص حقیقی که قبلا ضبط شده است گوش کنید . مسلما این تلفظ صحیح تر و لهجه آن دقیق تر خواهد بود.

forvo با Forvo تلفظ صحیح همه لغات را گوش کنید حتی فارسی !

سایت Forvo با داشتن کلماتی از ۸ زبان دنیا شامل (انگلیسی , پرتغالی , کاتالانی , فرانسوی , اسپانولی , آلمانی , ایتالیایی و فارسی ) می تواند کمک شایانی به شما در تلفظ صحیح کلمات بکند . از نکات جالب توجه در این سایت دارا بودن زبان فارسی  است که تعدادی از لغات فارسی به وسیله دوستان فارسی زبان تلفظ شده که می توانید آن ها را به راحتی گوش کنید. برای مثال من شخصا بارها شنیده ام که کلمه Message که به صورت مسیج (کسره روی م) می باشد با لفظ مسیج (فتحه روی م) تلفظ می شود که مسلما اشتباه هست . از دیگر نکات جالب Forvo قابلیت اضافه کردن کلمات مورد نظر شما و افزودن تلفظ صحیح آن از سوی شما می باشد که می تواند به کامل تر شدن دایره لغات این سایت کمک کند.پس بیایید با Forvo کلمات انگلیسی را درست تلفظ کنیم  برای ورود به این سایت اینجا را کلیک کنید .

اداکردن حق کلمات یعنی چه؟

 ادا کردن حق کلمات یعنی اینکه هر کلمه را باید همانطور که هست بخوانیم ، یعنی وقتی داریم از شجاعت حرف میزنیم باید لحن اجرایمان حماسی باشد و وقتی داریم از ترس حرف می زنیم باید لحن اجرایمان بگونه ای باشد که انگار یک نفر ترسیده و دارد حرف می زند.

اگر مداح بخواهد یک شعر را اینگونه بخواند لازم است که برای هر کلمه دارای برنامه باشد به نحوی که موقع اجرا وقتی به هر کلمه می رسد بداند چگونه باید آن را بخواند. باید بداند فلان کلمه را با گام بالا بخواند بهتر است و فلان کلمه را با گام پائین بخواند بهتر است ، فلان کلمه را با ریتم کند بخواند بهتر است و فلان کلمه را با سرعت بخواند بهتر است که البته این کار نیاز به زمان زیادی دارد ولی به اجرای زیبای شعر توسط مداح می ارزد ، به اینکه مداح وقتی در حال اجرای مداحی است با تمام وجود حس کند که مستمعین شعر را درک می کنند و با آن ارتباط برقرار می کنند ، می ارزد که همین امر باعث افزایش قوای روانی مداح می شود و همه ی ما خوب می دانیم که بالارفتن روحیه ی مداح ، چقدر اجرای او را مستحکم تر می کند و . . . . .

ادامه نوشته

لکنت زبان

 

مدتى است كه هنگام صحبت كردن كلمات را نمى‏توانم خوب ادا كنم و اين باعث نگرانى من شده است. آيا من مبتلا به لكنت زبان شده‏ام، اصلاً مى‏خواستم بدانم لكنت زبان چيست و انواع آن را برايم توضيح دهيد؟ در صورت امكان درمان آن را برايم بيان كنيد.

پاسخ:

معمولاً لكنت زبان از دوران كودكى آغاز مى‏شود و به ندرت فردى كه در دوران كودكى لكنت ندارد، در بزرگسالى دچار آن مى‏شود. البته در موارد خاصى و بر اثر حوادث ناگهانى (مثل سيل، زلزله، آتش‏سوزى، تصادف و جنگ و درگيرى) ممكن است افراد بزرگسال نيز دچار اختلال در گفتار و لكنت شوند.

گاهى در دوران بلوغ نيز افرادى كه به نحوى لكنت زبان داشته‏اند، مجدداً دچار لكنت زبان مى‏شوند.

در واقع سن و شرايط و ويژگى‏هاى دوران بلوغ، در تغيير شكل و يا شدت لكنت نقش دارد. لكنت زبان معمولاً در ميان پسران، بيشتر از دختران هست و در بررسى‏ها و تحقيقات مختلف، پسران . سه برابر بيشتر از دختران، مبتلا به لكنت زبان مى‏شوند

به طور كلى به دو نوع لكنت مى‏توان اشاره كرد:

1. لكنت كلونيك يا حالت تكرار در بيان كلمه؛ در اين نوع از لكنت فرد مبتلا يك سيلاب از كلمه‏اى را با سرعت و تشنج بيان مى‏كند؛ مثلاً كلمه «پدر» يا «خودم» را چنين بيان مى‏كند: «پ پ پ پدر» و «خ خ خ خودم».

2. لكنت تونيك يا توقف در تلفظ: اين نوع لكنت در اثر توقف چند ثانيه‏اى عضلات تلفّظى به وجود مى‏آيد. فرد مبتلا به اين نوع لكنت، هنگام اداى كلمات به شدّت به خود فشار مى‏آورد و . . . .

ادامه نوشته

لکنت زبان در نماز

 

مدتى است در بعضى از نمازها خصوصاً نماز جماعت در هنگام گفتن تكبيرة الاحرام دچار لكنت مى‏شوم و فكر مى‏كنم علتش اضطراب و استرس است! مى‏خواهم دچار لكنت نشوم، ولى اين كار برايم مشكل است و كمى لكنت پيش مى‏آيد، لطفاً مرا يارى كنيد تا با آرامش تكبيرة الاحرام بگويم. البته من در نمازهاى مستحبى و فرادا، كمتر اين مشكل را دارم.

پاسخ:

اضطراب ناشى از دقّت و ترس زياد به دليل اشتباه شدن تكبير نماز، باعث مى‏شود هنگام گفتن آن، دچار لكنت شويد و نتوانيد آن را به طور عادى بگوييد. بهترين راه حل مشكل، اضطراب زدايى است كه در صورت بى‏توجهى به درمان آن، مى‏تواند به سرعت گسترش يابد و در گفتن ساير كلمات نيز اختلال ايجاد كند. پس تا جايى كه ممكن است آن را ريشه كن سازيد و يا اينكه كه نگذاريد گسترده‏تر شود.

براى حل اين مشكل عمل به توصيه‏هاى زير بايسته است:

1. به خود تلقين كنيد گفتن تكبير با گفتن كلمات ديگر هيچ فرقى ندارد و شما كاملا قادريد آن را تلفظ كنيد. اگر قبل از نماز، بتوانيد با اين كار، ترس و اضطراب خود را برطرف سازيد، در گفتن تكبير مشكلى نخواهيد داشت. لازمه آن، اين است كه پس از كمى انديشيدن براى قانع كردن خود، بسيار عادى بوده و ترسى نداشته باشيد؛ زيرا هر چه به اين فكر كنيد كه آيا مى‏توانيد تكبير نماز را درست بگوييد يا نه، بيشتر مضطرب مى‏شويد و . . . . .

ادامه نوشته

درمان لکنت

 

به علت لكنت زبان دوستان كمى دارم، چه بايد بكنم؟
پاسخ:

لكنت زبان در بزرگسالان، محدوديت‏هايى را در انتخاب شغل يا پيشرفت حرفه‏اى و نيز مشكلاتى در روابط اجتماعى فراهم مى‏كند.

براى به حداقل رساندن اين محدوديت‏ها و كاهش مشكلات، دو راه‏كار اساسى پيشنهاد مى‏شود:
1. درمان لكنت ؛ 2. پذيرفتن و سازگارى با لكنت.

درمان لكنت‏
يكى از روش‏هاى متداول و مؤثر در درمان لكنت، «روش خود درمانگرى» است. اين روش در واقع نوعى رفتار درمانى تلقّى مى‏شود و بر اين اساس استوار است كه فرد با انگيزه‏اى قوى و ايجاد تغييرات لازم، در زمينه بازخوردها و نگرش‏هايش نسبت به لكنت خود، برنامه‏اى منظم و مشخص داشته باشد و به طور جدى و مصمم اختلالات گوياى خود را اصلاح كند. از آنجا كه لكنت مربوط به فرد است؛ خود او نيز مى‏تواند تغييرات و اصلاحاتى در رفتار خود ايجاد كند. افراد بزرگسال مى‏توانند با استفاده از روش خود درمانگرى، مشكل خود را حل كنند.

براى انجام اين روش سه مرحله را بايد طى كنند:

ادامه نوشته

چرا تپق مي زنم ؟

 

من موقع صحبت كردن با اطرافيانم، خيلي زياد، تپق ميزنم و واقعا از اين وضعيت ناراحتم لطفا كمكم كنيد !

خوشحاليم بار ديگرشما مخاطب ما هستيد اميدواريم راهنماي خوبي در رابطه با اين موضوع براي شما باشيم.

همانطور كه مي دانيد قدرت بيان يك مهارت است.مانند برخي از افراد كه اطلاعات بسيار خوب و ارزنده دارند اما قدرت تدريس و بيان آنها را ندارند يا فردي كه از لحاظ تئوري رانندگي را بلد است اما قدرت و مهارت عملي رانندگي را ندارد.لذا بايد بدنبال علل ضعف در قدرت بيان شما بود و بعلت اينكه اطلاعات كمي در موردشخصيت شما داريم به راحتي نمي توان راهكارهاي اختصاصي را خدمتتان بيان داريم لذا سعي مي كنيم تا كليات اين موضوع را خدمتتان بيان داريم و شما آنها را با وضعيت خودتان ارزيابي نماييد. يكي از عوامل سازنده كيفيت بيان و تكلم، احساسات دروني است.

معمولا افرادي كه از درون داراي آرامش كافي نبوده و . . . .

ادامه نوشته

تجوید ( علم قرائت صحيح و زيبا )

قواعد تجويد  ، علم قرائت صحيح و زيبا

در اين فصل از تعريف تجويد، پيشينه آن و قواعد تجويد; مانند: اشمام، ادغام و مد سخن به ميان مى‌آيد.
برخى مى‌گويند: تجويد، يك طرح استعمارى است و تنها براى مشغول كردن مسلمانان به ظاهر قرآن به وجود آمده است. آيا اين سخن صحيح است؟
علم تجويد، يكى از علوم اسلامى است و سابقه ديرين دارد. تجويد قرآن، موضوع جديدى نيست تا گفته شود، طرح استعمارى براى مشغول داشتن مسلمانان به ظاهر قرآن و بازداشتن آنان از تأمّل و تدبّر در محتواى قرآن است. تجويد به معناى نيكو ادا‌كردن الفاظ قرآن است و مجموعه قوانينى است كه چگونگى قرائت صحيح و زيبا را به ما مى‌آموزد.
از زمان پيامبر اكرم(ص) قرآن با تجويد قرائت مى‌شده است، گرچه علم تجويد به‌معناى مجموعه قوانينى كه چگونگى قرائت صحيح و زيبا را به ما مى‌آموزد، در قرن چهارم تدوين گرديد. نخستين كسى كه فنّ تجويد را تدوين كرد، ابومزاحم موسى بن عبيدالله خاقانى بغدادى، (م. 325 ق.) است.[1]
خداوند در آيه 4 سوره مزمل، در مورد تلاوت قرآن مى‌فرمايد: (...وَ‌رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلاً); ... قرآن را شمرده و با تأنى بخوان.
ترتيل در اصل به معناى تنظيم و ترتيب موزون است و . . . . .

ادامه نوشته

ادای صحیح حروف و کلمات

 

تهران مدلش اینجوریه  !

وقتی که برف بیاد یا بارون همه جا ترافیک میشه ..خیلی ربطی به اندازه برف و بارون نداره مهم اینه که همه فکر میکنن باید بیان بیرون پس خیابونا بسته میشن!

به همین دلیل اگه یه روز برفی توی تهران بودی و قراری با کسی داشتی حتما 1ساعت زودتر راه بیوفت!

از هول همین قضیه زود راه افتادم و حدودا ساعت 12:30 رسیدم به سربالایی پرشان!البته نکته ی قابل توجه زود راه افتادن اینه که لازم نیست این سربالایی رو بدویی!بله!

خوب رسیدم و این دفعه دیدم! که بچه هایی که نشستن بچه های کلاس ما نیستن پس با یه حرکت سر آقای جوادزاده سه باره به طبقه ی دوم رفتم!

خوب میگن که میز ریاست طمع میاره!باید بگم که درست گفتن! همینجوره!بالا که بودیم یکی پشت میز نشست و پیشنهاد های بیشرمانه ای داد!پس با بچه ها کلی اونجا خوش گذروندیم و کلی عکس گرفتیم!عکسا خوب شدن!راضیم ازت ریحانه سادات!

بعد از اینکه کمی در مورد این حرف زدیم که . . . .

ادامه نوشته

روش های درست نویسی و درست گویی در زبان

 

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان

۴۲ / ۷ - تلفظ نادرست واژه ها ، غلط های مشهور و رواج واژه های بیگانه

روش هــای درست نـویسی و درست گــویی در زبــان

زبان پارسی، بر بنیاد گسترده گی حوزه ی مفهومی اش در میان پارسی زبانان ، از ارزش ویژه یی برخوردار است ؛ برخورداری از این ارزش، زمانی دستیاب می شود که روند اثر گذاری و اثر پذیری این زبان را در فرایند دوسویه ی آن (مرحله ی دادوستد زبانی) مورد ژرف نگری قراربدهیم .

با توجه به این ویژه گی، یکی ازمواردی که می تواند دررشد و گسترده گی حوزه ی مفهومی زبان پارسی، مدد رساند، کاربرد روش های درست نویسی و درست گویی واژه ها در زبان است.

افزون براین،به کارگیری روش های درست نویسی ودرست گویی واژه ها کمک می کند تا زبان را از آسیب های روزمره ولغزش های معنایی دورنگهداریم، و . . .

ادامه نوشته

فرهنگ واژه های بیگانه – فارسی

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان

۴۲ / ۶ - تلفظ نادرست واژه ها ، غلط های مشهور و رواج واژه های بیگانه

فرهنگ واژه های بیگانه – فارسی

واژه نامه ی یبگانه – فارسی آریا ادیب که به یاری یک نرم افزار رایانه ای که ویژه ی نوشتن یک فرهنگ نامه برنامه ریزی شده است، در آینده به صورت دفتری انتشار خواهد یافت، از دید فنی امکان نمایش این واژه نامه در همه ی ابعاد و گنجایش آن در تارنمای اینترنتی وجود نداشت. از این رو من بر آن شدم تا با سوا کردن و نشان دادن نمونه هایی چند از این واژه ها برای هرکدام از حروف الفبا، خوانندگان را با این واژه نامه آشنا نمایم.

واژه نامه ای که در زیر برای آشنایی خوانندگان فراهم شده است کوتاه شده ی فرهنگ فراگیری است که دیرتر به شکل دفتری بیرون خواهد آمد. از این رو در این جا نه تنها به واژه هایی گلچین شده برای هرحرف الفبا، بلکه برای بسیاری از واژه ها نیز به نوشتن یکی دو معنی بسنده شده است. برای بسیاری از واژه ها نیز که هم معنی اسمی و هم مصدری دارد و با ( (اسم) مصدر ) نشان داده شده است و در بیش تر موارد تنها معنی اسمی و یا مصدری آن ها نوشته شده است. برای بسیاری از اسامی و افعال نیزکه دارای اشکال صرف و نحوی دیگری مانند صفت، قید، اشکال فاعلی، مفعولی، مرخم، اضافی و دیگر اشکال می باشد از نوشتن همه ی این اشکال برای هر واژه چشم پوشی شده و این کار تنها در دفتر اصلی که منتشر خواهد شد انجام گردیده است. من برای نمایش هرچه زودتر واژه نامه ی بیگانه - فارسی، بنا را برآن گذاشتم تا منتظر پایان کار نمانم و نخست واژه های نمونه را وارد تارنما نمایم و سپس اندک اندک و پیوسته واژه های به روز شده ی دیگری را از دفتر اصلی به فرهنگ نمایش داده شده در زیر بیافزایم تا دامنه ی بهره برداری از آن برای خوانندگان این صفحه رفته رفته گسترده تر گردد و در آینده نیز کوشش خواهم کرد تا فرهنگ نماش داده شده را پیوسته با واژه های تازه یافته، تازه ساخته و تازه به بازار زبان آمده نیز تکمیل و به روز نمایم.

در گردآوری و تالیف واژه نامه ی بیگانه – فارسی آریا ادیب از دوباره نویسیِ واژه های بیگانه ای که دیگر برابرِ جا افتاده ی آن ها در هر فرهنگ فارسی ای یافت می شود و نیازی به نوسازی نیز ندارد، پرهیز شده است و تنها واژه هایی در واژه نامه گرد آورده شده است که برابر فارسی آن ها یا به روز شده و نوتر گردیده، و یا آن که از بیخ و بن نو است و از این رو هنوز اندک به کار گرفته می شود.

پر روشن است که دسته ی بزرگی از این برابرهای نو هنوز باید از الک تاریخی زبان بگذرد و دوران جایگیرشدن خود را در واژگان زبان فارسی پشت سر بگذارد، زیرا از میان برابرهای نو برای واژه های بیگانه، تنها آن دسته ای برجای خواهد ماند که از بوته ی آزمایش درستی، رسایی و شیوایی سربلند بیرون آمده و در واژگان فارسی پذیرفته گردد.

همان گونه که در نوشته ی جداگانه ای نیز در این باره گفته ام، در نوشته های فارسی همیشه و همه جا هم نباید بر به کارگیری برخی از واژه های سره و ناب فارسی پای فشاری نمود و زیان به کاربردن برخی از این واژه ها برای دریافت درست درونمایه ی نوشته های فارسی، گاه افزون تر از سود آن ها می باشد. یک زبان زنده و پویا هیچ گاه بی نیاز از به کارگیری آن دسته از واژه های هنوز دقیق تر و رساتر بیگانه نیست و اگر چون این کند آرام آرام زایندگی، توانایی و پویایی خود را از دست می دهد و پیوندش با دانش و فرهنگ و ادب جهانی باریک و یا گسسته خواهد گردید. نمونه ی چون این زبانی نیز در جهان وجود ندارد. آریا ادیب

http://aryaadib.blogfa.com/cat-18.aspx


 

آ = آلمانی ا = انگلیسی ت = ترکی ر = روسی

ع = عربی ف = فرانسوی فا = فارسی ل = لاتین

ی = یونانی

آ - ا

آئرومتر aerometre (ف، اسم)= هوا سنج

آباژورAbat - Jour (ف، اسم) = پرتو افکن، سایبان، آفتابگردان

ابتکار (ع، (اسم)مصدر) = نوآوری

آبسه abces (ف، اسم) = دمل چرکی

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

نکته هایی خواندنی در مورد برخی واژه ها

 

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان

۴۲ / ۶ - تلفظ نادرست واژه ها ، غلط های مشهور و رواج واژه های بیگانه

نکته هایی خواندنی در مورد برخی واژه ها

آیا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان و حتا اهل قلم معمولن دو واژه ی بنیاد و بنیان را یکی می گیرند و آن ها را بدون توحه به تفاوت اشان در محل کاربرد، به جای یکدیگر به کار می برند ؟

واژه ی بنیاد ( که واژه ای فارسی است) با واژه ی بنیان ( که واژه ای عربی است) هم معنی است و یا معنای این دو واژه به هم بسیار نزدیک است، ولی محل کاربردشان تفاوت اساسی دارد.

تفاوت کاربرد این دو واژه که به معنی اصل، پایه و شالوده است، در مادی یا معنوی بودن منظور گوینده قرار دارد. یعنی اگر کسی نخواهد همیشه واژه ی فارسی بنیاد را به کار برد و قرار باشد برای منظور خود یکی از این دو را برگزیند، واژه ی بنباد ( که در پهلوی بون یات است ) گرچه دارای معنی مادی نیز هست ولی بیش تر برای معانی معنوی و . . .

ادامه نوشته

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان : غلط های مشهور ۱

 

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان

۴۲ / ۶ - تلفظ نادرست واژه ها ، غلط های مشهور و رواج واژه های بیگانه

غلط های مشهور   ۱

١ – آیا می دانستید که برخی هنگامی که می خواهند بنویسند : " برای " ، می نویسند : " به خاطر ِ " . برخی هم به جای نوشتن " به دلیل ِ " می نویسند : " به خاطر ِ " و بسیاری نیز به جای نوشتن " به مناسبت ِ " می نویسند : " به خاطر ِ " ؟

۲ – آیا می دانستید که فاعل جمع، هنگامی فعل جمع می خواهد که جان دار باشد ؟

٣ – آیا می دانستید که بسیاری، اگر چه مرادشان زمان حال یا آینده است، فعل " بایستن " را در جمله ی خود برای زمان گذشته به کار می برند ؟

۴ – آیا می دانستید که بسیاری، " شرایط " را برای معنی " اوضاع " به کار می برند و . . .

ادامه نوشته

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان : روش های درست نویسی و درست گویی در زبان فارسی

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان

۴۲ / ۵ - تلفظ نادرست واژه ها ، غلط های مشهور و رواج واژه های بیگانه

روش های درست نویسی و درست گویی در زبان فارسی


زبان پارسی، بر بنیاد گسترده گی حوزه ی مفهومی اش در میان پارسی زبانان ، از ارزش ویژه یی برخوردار است ؛ برخورداری از این ارزش، زمانی دستیاب می شود كه روند اثر گذاری و اثر پذیری این زبان را در فرایند دوسویه ی آن (مرحله ی دادوستد زبانی) مورد ژرف نگری قراربدهیم .

با توجه به این ویژه گی، یكی ازمواردی كه می تواند دررشد و گسترده گی حوزه ی مفهومی زبان پارسی، مدد رساند، كاربرد روش های درست نویسی و درست گویی واژه ها در زبان است .

افزون براین،به كارگیری روش های درست نویسی ودرست گویی واژه ها كمك می كند تا زبان را از آسیب های روزمره ولغزش های معنایی دورنگهداریم، و . . .

ادامه نوشته

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان : چگونه بدانیم کدام واژه ریشه عربی و کدام ریشه پارسی دارد

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان

۴۲ / ۴ - تلفظ نادرست واژه ها ، غلط های مشهور و رواج واژه های بیگانه

چگونه بدانیم کدام واژه ریشه عربی و کدام ریشه پارسی دارد؟

هرچند برای کسی که به دو زبان چیره نیست کار دشواری است ولی راه های ساده ای هم وجود دارد که دانستن آنها جالب است.

از میان 32 حرف الفبای فارسی برخی حروف تنها ویژه واژه های عربی است .

حرف (ث) : هر واژه ای که دارای ث است بی گمان عربی است و ریشه ی فارسی ندارد . جز (کیومرث: مرد دانا یا گاو مرد) ، ( تـَهمورث : دارنده ی سگ نر قوی ) و واژگان لاتین مانند بلوتوث یا نام هایی مانند ادوارد ثورندایک و ... که بسی آشکار است نام های لاتین هستند نه عربی یا فارسی.

حرف (ح): هر واژه ای که دارای حرف ح است بی گمان عربی است و . .

ادامه نوشته

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان : شیوه ی تلفظ صحیح واژه ها ، روش میانه روی در هنگام تلفظ

 

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان

۴۲ / ۳ - تلفظ نادرست واژه ها ، غلط های مشهور و رواج واژه های بیگانه

شیوه ی تلفظ صحیح واژه ها ، روش میانه روی در هنگام تلفظ واژه ها

شیوه ی گویش: درهرجامعه ای ،شیوه گویش تلفظ شهروندان پایتخت ، اصلی برای رعایت روش گویش درهنگام تلفظ واژه ها است. نداشتن "لهجه ی " بومی و توجه به روش گویش معیار برای گویندگان، یکی از موارد مهم درهنگام گویندگی است.

شیوه ی تلفظ واژه ها : اگر واژه ای در هنگام گویندگی نادرست تلفظ شود؛ افزون براین که معنای واژه را وارونه و بی مفهوم می سازد، به روند ایجاد رابطه با شنونده را آسیب می رساند.

توجه به آهنگ واژه ها: توجه کردن به موسیقی واژه ها درهنگام خواندن متن،از مهم های دیگر در زمینه ی گویندگی است(جان کلمات را نگيريم) . این روشن است که . . .

ادامه نوشته

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان : تلفظ نادرست واژه ها

 

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان

۴۲ / ۲ -  تلفظ نادرست واژه ها ، غلط های مشهور و رواج واژه های بیگانه

http://fann-e-bayan.blogfa.com/cat-54.aspx

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان : تلفظ نادرست واژه ها

آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان

۴۲ - تلفظ نادرست واژه ها ، غلط های مشهور و رواج واژه های بیگانه

حدس زدن، تلفظ شما را خراب می کند


تصور کنید می خواهید کلمه Experiment را تلفظ کنید. فرض را بر این می گذاریم که شما تلفظ این واژه را نمی دانید. پس درباره نحوه تلفظ این کلمه حدس می زنید. اما صبر کنید. بدانید که با حدس زدن درباره نحوه تلفظ یک کلمه، اولین اشتباه تلفظی خود را انجام داده اید. مطمئن باشید با یک بار انجام این فعل نادرست، بار دیگر نیز به آن دست خواهید زد و در نهایت موجب نهادینه شدن این عادت بد در خود می شوید.

از آنجایی که تلفظ در زبان انگلیسی غیر قابل پیش بینی است، استفاده از تکنیک حدس زدن می تواند راهکاری بسیار بد باشد. حدس زدن تلفظ کلمات معمولا زبان آموزان را سردرگم می کند و آنها را کم کم از دنبال کردن روش اصولی چک کردن تلفظ کلمات دور می سازد. اگر به عادت بد حدس زدن مبتلا شوید، شما به راحتی می توانید صدها کلمه، با تلفظی نادرست را به خود آموزش دهید. جالب است بدانید که حتی اگر در آینده تلفظ درست آن کلمات را یاد بگیرید، از میان برداشتن تلفظ غلطی که . . . .

ادامه نوشته

در سخنرانی ها ، نگوئیم . . . . بهتر است بگوئیم . . . . ( ۱۶)

در سخنرانی ها ، نگوئیم . . . . بهتر است بگوئیم . . . . ( ۱۶)

نگوئیم : چِنین ( chenin ) و چِنان . بگوئیم چُنین و چُنان . چُنین ، مخفّف "

" چون این " و چُنان ، مخفّف " چون آن " است .

نگوئیم : خواهشاً . بگوئیم : خواهشم این است ... یا خواهش می کنم ...

نگوئیم : انگشتر . بگوئیم : انگشتری .

نگوئیم : خِرمن ( kherman ) . بگوئیم : . . . .

ادامه نوشته

در سخنرانی ها ، نگوئیم . . . . بهتر است بگوئیم . . . . (۱۴)

 

در سخنرانی ها ، نگوئیم . . . . بهتر است بگوئیم . . . . (۱۴)

شیوائی ( فصاحت ) واژه ها

بومی سازی واژه ها

خنده داراست به جای مسخره است . زادگاه به جای مسقط الرأس . بی گمان به جای مسلمّا . نامبرده به جای مشارالیه . رایزن به جای مشاور . نام آوران به جای مشاهیر . همسود به جای مشترک المنافع . ویژگی / شناسه به جای مشخصه . دشوار به جای مشکل . نامی / نامدار / بنام به جای مشهور . نمازگاه به جای ...

ادامه نوشته

غلط های رایج گفتاری و نوشتاری - بخش سوم


غلط های رایج گفتاری و نوشتاری - بخش سوم

«پ»
 
پائین/مائل/ قائم: «پائین» صحیح نیست؛ زیرا همزه در فارسی، در وسط و آخر کلمه نمی آید؛ بنابر این باید گفت« پایین» ولی «مائل» صحیح است زیرا همزه در عربی در وسط و آخر کلمه می آید، گرچه بهتر است با آنها نیز مانند کلمات فارسی برخورد شود(مایل، حایل و نایل و ...) اما کلماتی مانند قائم، قائل، مسائل، ارائه، و ... از آن جا که کاربردشان با «یا» به جای همزه، نامأنوس است، بهتر است به همان صورت به کار روند.
 
پزشک: املای صحیح با «ک» است نه با «گ»
 
پیاده کردن: این ترکیب را به معنای عمل کردن،اجرا کردن، تحقق بخشیدن، فعلیت دادن، و مانند اینها نباید به کار برد؛ زیرا مقابل «سوار کردن» است بنابراین به جای «این قانون باید پیاده شود» باید گفت: « این قانون باید اجرا شود.»
 
پیشبرد/ پیش برد: پیشبرد: اسم است مانند در پیشبرد این کار بکوشیم و «پیش برد» فعل مرکب است؛ مانند : او با کوشش زیاد این کار را پیش برد.
 
پیرارسال: دو سال پیش از این . «پیارسال» نادرست است.
 
«ت»
 
تحلیل/ تهلیل: تحلیل: حل کردن، حلال کردن، حل کردن غذا در معده و تهلیل: مأخوذ از «هیلله»، تسبیح کردن خدا، لا اله الا الله گفتن.
 
تلخیص/ تخلیص: «تلخیص» (از لخص): خلاصه کردن و «تخلیص» (از خلص) نجات دادن، رها کردن
 
تدفین: در زبان عربی استعمال نشده ولی فارسی زبانان آن را در معنای «به خاک سپردن » به کار می برند.
 
تَذکار: یادکردن چیزی، یادآوری. تلفظ آن با فتح حرف اول صحیح است.
 
تسلیت باد: تسلیت یعنی «دلخوشی»؛ لذاباید با فعل «دادن» استعمال شود تا معنای «دلداری دادن» داشته باشد و اگر با فعل «باد» ترکیب شود، معنای «دلخوشی باد» می دهد که چنین معنایی مراد نیست.
 
تشک/ دشک: هر دو صحیح است.
 
تصادف/ تصادم: «تصادف» به هم خوردن اتفاقی و «تصادم» : سخت به هم خوردن دو چیز، به هم کوفته شدن. امروز غالبا تصادف را به جای تصادم به کار می برند.
 
تصفیه حساب/ تسویه حساب: «تصفیه حساب» : حساب بدهی و طلب خود را با دیگری روشن ساختن و پاک کردن. این ترکیب مجازاً به «هر نوع عمل برای انتقام جویی» نیز اطلاق می شود. «تسویه حساب»: ایجاد تعادل و موازنه در حساب، راست کردن و برابر کردن حساب،برای مثال شریک تجاری با تسویه حساب در منافع خود و شریکش موازنه ایجاد می کند و با تصفیه حساب بدهی خود را به او می پردازد.
 
تعلیم / تعلّم: «تعلیم»: به کسی چیزی آموختن و «تعلم» : آموختن ، یادگرفتن.
 
تغلب/ تقلب: تغلب: غالب و چیره شدن و تقلب: دگرگون شدن، نادرستی و دغلی
 
تفهیم/ تفهم/ تفاهم: «تفهیم»: فهماندن و «تفهم»: فهمیدن و «تفاهم»: مقصود یکدیگر را فهمیدن
 
تکمه/ دکمه: هر دو استعمال می شود.
 
تلاوت / قرائت: «تلاوت» قرائت به همراه تدبر، مطالعه و «قرائت»: صِرف خواندن(با تدبر یا بی تدبر در معانی)
 
تمامت/تمامیت: «تمامت» : کامل کردن، تمام کردن، تمام، همه، همگی و «تمامیت»: مصدر جعلی به معنای کامل بودن؛مانند تمامیت ارضی
 
تمبر پست: بسیاری آن را بدون«ب» تلفظ می کنند، ولی حذف آن در نگارش غلط است.
 
تمییز/ تمیز: هر دو صحیح است و به کار می رود.
 
تناقض/ تضاد: «تناقض» در اقوال و «تضاد» در افعال است؛ مثلا می گویند بین حرف های دیروز و امروزش تناقض است. اما در افعال می گویند کارهایش با هم تضاد دارد و یا عمل دیروز با کار امروزش در تضاد است. در مقایسه قول و فعل، تضاد به کار می رود؛مثلا می گویند: حرفش با عملش تضاد دارد.
 
تنها: استعمال این کلمه در بعضی جمله ها، گاه موجب ابهام می شود.
 
توسط: استفاده از کلمه توسط در جمله به جای حروف اضافه با، از ، در و ... صحیح نیست؛ بنابراین به جای جمله «او توسط آتش، کشته شد» باید گفت: « او در آتش ، کشته شد»
 
تولی: به کسر لام صحیح است نه فتح آن
 
تهور/ شجاعت : «تهور» بی باکی کور کورانه ونااندیشیده و «شجاعت» بی باکی عاقلانه و اندیشیده
 
در واقع صفت نیکوی شجاعت در مقابل صفات زشت جبن و تهور است.
 
تهویۀ هوا: «تهویه» به معنای عوض کردن هوا و ورود و خروج آن است؛ بنابراین افزودن هوا به تهویه نادرست است.
 
«ث»
 
ثَبات: مقاومت و پایداری، به فتح اول صحیح است.
 
ثرا(ثری)/سرا: «ثرا» زمین، خاک و «سرا»: خانه، مکان، خانه بزرگ
 
ثَغر/ سَغَر. صَقَر: «ثغر»: دندان، شکاف، مرز و «سقر»: دوزخ و «صقر» پرنده ای شکاری
 
ثَلَم: شکاف، برداشت، شکست.
 
ثمین / سمین: «ثمین» قیمیتی،گران بها و «سمین» فربه، چاق
 
ثواب/ صواب: «ثواب» : پاداش، و «صواب»: درست، صحیح ، حق

منبع :

http://khalijefars.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=3225:1390-03-21-04-13-12&catid=312:1390-01-24-06-15-26&Itemid=382

غلط های رایج گفتاری و نوشتاری - بخش دوم


غلط های رایج گفتاری و نوشتاری - بخش دوم

«ب»
 
بالن/ بالون: «بالن» : جانور دریایی و «بالون» : نوعی وسیله پرواز
 
باسمه تعالی/ بسمه تعالی: اصل با اثبات «الف» است، گرچه هر دو وجه را نیز جایز دانسته اند.
 
باید / بایست: «باید»  و «می باید»  مربوط به زمان آینده و «بایست » و «بایستی»  مربوط به زمان گذشته است؛ مانند(فردا باید کارهایم را انجام دهم) و (می بایست او را بر این کار ملزم می کردی)
 
بِحل/ بِهل: «بحل کردن»  حلال کردن، از جرم و گناه کسی در گذشتن و «بهل» بگذار(کلمه امر از مصدر هلیدن)
 
بخشودن/ بخشیدن: «بخشودن»  بخشایش، عفو کردن «بخشیدن»  دادن، عطا کردن ، بخشش
 
بَدوی/ بَدَوی: «بَدوی»  ابتدایی، آغازی و «بَدَوی» : بیابانی، صحرانشین ، بیابان گرد.
 
بذر/ بزر: هر دو به معنای تخم و دانه است.
 
برائت/ براعت: «برائت» بی گناهی، پاکدامنی، «براعت»  برتری، بزرگواری
 
برترین انسان ها/ برترینِ انسان/ برترین انسان : برترین انسان ها: معنای جمع می دهد، برترینِ انسان ها : معنای مفرد می دهد
 
برله/ برعلیه: «له»  به نفع او، برای او و «علیه» : به زیان او؛ بنابراین افزودن «بر» به این دو کلمه صحیح نیست.
 
نکته: در موارد بسیاری «علیه»  و «بر»  می توانند به جای یکدیگر قرار گیرند؛ مانند: علیه او اعتراض نکنید، بر او اعتراض نکنید.
 
ناگفته نماند که استعمال «له»  و «علیه»  نیز هر چند به دلیل استعمال شایع آنها ، اشکالی ندارد، ولی گفته می شود که ترک آنها بهتر است؛ زیرا له یعنی برای او و علیه یعنی بر او در نتیجه علیه او شهادت داد یعنی بر او شهادت داد هرچند به نظر می رسد استعمال عرفی این مشکل را نادیده گرفته می شود.
 
برخوردار بودن: این ترکیب تنها در امور نیک و مثبت به کار می رود، مانند : این منزل از چشم انداز خوبی برخوردار است. و نمی توان این ترکیب را در امور منفی بکار برد (نمی توان گفت: این منزل از چشم انداز بدی برخوردار است.)
 
بلادرنگ: «درنگ»  در این ترکیب، فارسی است و لا نفی جنس و عربی است، بنابراین ترکیب این دو ناشایست است و به جای آن می توان گفت: بی درنگ
 
بِلال/ بَلال: «بِلال»  نام مؤذن پیامبر اکرم(ص) و «بَلال» : ذرت
 
بنیاد/ بنیان: «بنیاد» پایۀ بنا، پی و اصل بنا و «بنیان»  بنا(بنیانگذار: بناکننده، برپا کننده) گاه این دو کلمه را به یک معنا به کار می برند که باید دقت شود.
 
بَها/ بهاء: «بها» : قیمت ، نرخ و «بهاء» : روشنی، رونق، نیکویی
 
بهادادن: قیمت را پرداختن، گاه از این ترکیب به جای ارزش نهادن و ارج گذاشتن و اهمیت دادن استفاده می کنند که شایسته است از آن اجتناب شود. چنین کاربردی اضافه بر استعمال «بها دادن» در غیر معنای اصلی، گاه عبارت را مبهم و دارای دو وجه می کند، مانند: افراد جامعۀ ما بهای انرژی مصرفی خود را نپرداخته اند)
 
به بهانه: گاهی «به بهانه » را به جای (به مناسبت) به کار می برند که استعمالی ناشایست است؛ مانند خبرنگار روزنامه به بهانۀ برگزاری اولین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، مقاله ای نوشته است.
 
به عنوان: این کلمه در بسیاری از عبارت ها زاید و در اصل از راه گرته برداری رواج یافته است؛ مانند: خود را به عنوان یک شخصیت مهم تلقی کرد)
 
بینی و بینَ الله: «نون»  در «بین » دوم مفتوح است.
 
به نوبۀ خود: گاهی ترکیب «به نوبه خود»  که گرته برداری از زبان بیگانه است، باعث می شود جمله، چهره ای نامأنوس بگیرد؛ مانند: «ارسطو شاگرد افلاطون بود که وی به نوبه خود شاگرد سقراط بود».
 
بیش از پیش: اگر صفتی پس از ترکیب «بیش از پیش» بیاید، نباید تفصیلی باشد؛ بنابراین نباید گفت: این کتاب زمینه تحقیقات را بیش از پیش گسترده تر می کند.
منبع :

http://khalijefars.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2992:1390-02-10-07-57-49&catid=312:1390-01-24-06-15-26&Itemid=382

غلط های رایج گفتاری ونوشتاری- بخش اول


غلط های رایج گفتاری ونوشتاری- بخش اول

 

 در عبارت های نادرست زیر دقت کنید:
 
ـ اینک که به نزد ما آمدی، با تقاضای وام موافقت می شود.
 
ـ نه تنها بین حرف هایش تضاد وجود دارد که افعالش نیز پر از تناقض است.
 
ـ انتظار می رود که همچنان به دسیسه های شیطانی اش بر علیه نظام ادامه دهد.
 
ـ این خطا لااقل می توانست یک کارت زرد را برای دروازه بان داشته باشد.
 
ـ پس از استمداد طلبیدنش از کار استعفا کرد.
 
ـ دیروز با طلبکار تسویه حساب کرد.
 
ـ این آشوب می تواند مدت ها به طول انجامد.
 
ـ در این درگیری ها یک نفر توسط آتش کشته شد.
 
ـ بحران های منطقه ای با رشد منفی رو به رو است.
 
ـ فردا بایست پاسخی دندان شکن بدهم.
 
ـ این برنامه، زمینة تحقیقات را بیش از پیش گسترده تر می کند.
 
ـ بخشیدن گناه او چندان بغرنج نیست.
 
ـ این منزل از چشم انداز بدی برخوردار است.
 
ـ اشعه های این دستگاه بیماری زاست.
 
چنان که دیده می شود، واژه ها و ترکیب هایی که با حروف پررنگ مشخص گردیده درست استعمال نشده اند. این ها ، نمونه هایی از غلط های فراوانی است که در نوشتارها و گفتارها دیده می شود و برای رهایی از آنها راهی جز رجوع به منابعی که در این باره تحریر شده، وجود ندارد.
 
نوشتار حاضر که شماری از غلطهای مشهور را در خود گردآورده است، می تواند تا حدودی راهِ پویندگان پهنة سخن و جویندگان عرصة قلم را هموار سازد.
 
یادآور می شویم که غلط های مشهور به چند گروه تقسیم می شوند:
 
دستة اول، غلط هایی است که استعمالشان به حدی رایج و فراگیر شده که نمی توان آنها را غلط دانست؛ مانند«دَمِشق» که در اصل «دِمَشق» و «بیت المقدس» که در اصل «بیت المَقدِس» است.
 
دستة دوم، غلط های مشهوری است که هنوز به تصحیح آن ها در جامعه امیدی هست؛ مانند «تولّی و تبرّی»( صحیح آن«تولّی و تبرّی» است، «کافَر» (صحیح آن «کافِر» بر وزن فاعِل است.)، «آخَر»(به معنای پایان، که صحیح آن «آخِر» است) و موارد بسیاری دیگر.
 
دستة سوم: ترکیب های نادرست و غلط های ناشی از گرته برداری است که مواردی را در این مختصر گرد آورده ایم.
 
فهرست حاضر بیشتر شامل غلط های دستة دوم و سوم است و از دستة اول به دلیل شهرت و رواج فراوان آن ها، چشم پوشی شده است.
 
همچنین در این فهرست از واژه هایی که ممکن است در گفتار به اشتباه در معنای دیگری به کار رود، سخن به میان آمده است.
 
 
 
«آ»
 
آبدیده / آبداده یا آبدار: «آبدیده» : نم کشیده؛ مانند: پارچه آبدیده، آهک آبدیده، کاغذ آبدیده و «آبداده یا آبدار»: صفت شمشیر و خنجر و فولاد؛ می گویند: فولاد آبداده.
 
آتش گشودن: برخی محققان، این ترکیب را که بر اثر گرته برداری به زبان فارسی وارد شده است، غلط دانسته، از آن پرهیز داده اند؛ ولی از آن جا که استعمال این ترکیب در رسانه ها رواجی فراوان دارد، به نظر نمی رسد بتوان آن را غلط دانست، گر چه بهتر است به جای آن از ترکیب هایی چون: آتش کردن، به آتش بستن، تیراندازی کردن و مانند آنها استفاده کرد.
 
آج/ عاج: «آج»  برجستگی های روی سطح چیزی؛ مانند: لاستیک چرخ اتومبیل و «عاج»: دندان فیل که سفید و سخت است و برای ساختن اشیای استخوانی گران بها به کار می رود.
 
آجل/ عاجل: «آجل»: آینده، مدت دار و «عاجل»: شتابنده، بی مهلت، سریع.
 
آخَر/ آخِر: «آخَر»: دیگر، و «آخِر»: پایان، سرانجام
 
آسیا/ آسیاب: آرد کننده غلات. هر دو صحیح است و به کار می رود.
 
آیینه/ آینه: هر دو صحیح است و استعمال می شود.
 
 
 
«ا»
 
ابزار/ افزار: هر دو یکسان به کار می رود، مگر در مواردی که یکی از آن دو غلبه کرده باشد؛ مانند: نوشت افزار، نرم افزار، سخت افزار، ابزار فروش
 
ابلغ/ ابلق: «ابلغ»: رساتر، بلیغ تر و «ابلق»: هر چیز دو رنگ به ویژه سیاه و سفید.
 
اتاق/ اطاق: هر دو درست است، ولی چون اصل آن ترکی است بهتر است به صورت اول (اتاق) نوشته شود.
 
اتلال/ اطلال: «اتلال» (جمع تلّ): توده های خاک یا ریگ، پشته ها و «اطلال» (جمع طل): آثار باقی ماندة خانه و بنای خراب شده.
 
اثاث/ اساس: «اثاث» : لوازم خانه(اثاثیه) و «اساس»: بنیاد، پایه.
 
ثابت/ اثبات/ ثبوت: «ثابت» : پایدار، استوار و «اثبات»: ثابت گردانیدن، استوار ساختن و «ثبوت» : ثابت شدن، پایداری؛ بنابراین باید گفت:
 
اثبات این مطلب دشوار است.
 
ثابت کردن این مطلب دشوار است.
 
ثبوت این مطلب محرز است.
 
اثبات و ثبوت، تفاوت معنایی دیگری نیز دارند که از حوزۀ ادبیات خارج است.
 
اَثمار/ اَسمار/ اِثمار: «اَثمار» : میوه ها و «اَسمار»: افسانه ها، حکایت ها و «اِثمار» : میوه آوردن درخت، بارآوردن، ثمر دادن.
 
اَثنا/ اِثنا: «اَثنا» میانه ها و «اَثنا»: ثنا گفتن، ستودن.
 
اَثیر/ اسیر: «اَثیر»: عالی، بلند، برگزیده و «اسیر» : گرفتار
 
احتظاظ/ اهتزار: « احتظاظ»: شاد شدن، بهره مند شدن و «اهتزاز» : جنبش، تکان خوردن چیزی
 
احسان / احصان: «احسان»: نیکی کردن و « احصان»:محکم و استوار کردن.
 
اَحیا/ اِحیا: «اَحیا»: زندگان(جمع «حیّ» به معنای زنده) و «اِحیا»: زنده کردن، شب زنده داری کردن.
 
اَحیاناً: به فتح همزه صحیح است.
 
اَخبار/ اِخبار: «اَخبار» : جمع خبر و «اِخبار»: خبر دادن.
 
اخس/ اخص: «اخس» : خسیس تر، پست تر و «اخص» : ویژه تر
 
اَخَوان/ اِخوان: «اَخَوان»: تثنیۀ اخ، دو برادر و «اِخوان» : جمع اخ، برادران.
 
ادبیات: گاهی، ادبیات را به معنای مجموع کتاب ها و مقاله هایی که دربارۀ موضوع خاصی نوشته شده، به کار می برند. این نوع استعمال مناسب نیست، مگر آن که در موضوعی خاص، رایج و فراگیر باشد و معنای خاصی را به دست دهد؛ برای مثال گفته می شود: ادبیات زمین لرزه. چنین کاربردی در حوزه سیاست، رواج بیشتری دارد.
 
اذل/ اَزل/ اضل: «اذل»: خوارتر و «اَزل»: همیشگی، بی آغاز(مقابل ابد) و «اضل» : گمراه تر.
 
ارائه کردن/ عرضه کردن: «ارائه کردن» نشان دادن، در معرض دید گذاشتن و «عرضه کردن»: تحویل دادن، تقدیم کردن.
 
اَرّابه/ ارّاده: «اَرّابه»: گاری و «ارّاده» چرخ گاری.
 
ارضا/ ارضاع: «ارضا»: راضی کردن، خشنود کردن و «ارضاع»: شیر دادن.
 
استجاره/ استیجار: «استجاره»: پناه خواستن، پناه بردن و «استیجار»: اجاره کردن (مستأجر: اجاره کننده و مُوجِر: اجاره دهنده)
 
استعفا: استعفا، از باب استفعال، با فعل «کردن» به کار می رود و نه با فعل دادن؛ مانند: از مقام خود استعفا کرد.
 
استمداد: این کلمه نیز مانند استعفا، با فعل«کردن» به کار می رود و نه طلبیدن؛ چرا که استمداد خود به معنای «مدد طلبیدن» است؛ از این رو باید گفت: او از آنها استمداد کرد.
 
اسرا/ اُسرا: «اسرا» نام سوره ای از قرآن کریم و به معنای سیر دادن در شب و «اُسرا» جمع اسیر است.
 
اسلحه/ اسلاح: اسلحه جمع سلاح است.
 
اِسماع/ اَسماع: «اِسماع»: شنوانیدن و «اَسماع» (جمع سمع): گوش ها.
 
اشعَه/ شعاع: اشعّه جمع شعاع است؛ در نتیجه نباید گفت: اشعه ها، بلکه باید گفت: شعاع ها و یا پرتوها و «شعاع» به معنای «پرتو» است.
 
اطوار: جمع «طور» به معنای اندازه، هیئت، حال و وضع، گفته می شود: ادا و اطوار در آورد. گاهی آن را «اطفار» تلفظ می کنند که صحیح نیست.
 
اظهر/ازهر: «اظهر» ظاهرتر، آشکارتر و «ازهر»: روشن و درخشان.
 
اِعاده: گاهی کلمه اعاده را با حرف اضافه «از» به کار می برند که اشتباه است؛ مانند: از او اعاده حیثیت کردند، بلکه باید بگویند: به او (برای او) اعاده حیثیت کردند؛چرا که اعاده یعنی چیزی را به کسی بازگرداندن و این معنا با «به» همگون است، نه با «از».
 
اِعلام/ اِعلان: «اعلام»  خبر دادن، آگاه کردن(اعلامیه) و «اِعلان» : آشکار کردن، ظاهر ساختن. گاه این دو را به جای یکدیگر به کار می برند.
 
اِفراط/ تفریط: «افراط» از حد و اندازه تجاوز کردن، زیاده روی و «تفریط» کوتاهی کردن در کاری، ضایع کردن.
 
اِقامه: اذان و اِقامه به کسر همزه درست است.
 
اقلاً و اکثراً: دو واژه عربی غیر منصرف است و تنوین نمی گیرد، ولی فارسی زبانان به آن تنوین می دهند و به صورت اقلاً و اکثراً استعمال می کنند که اشتباه است. البته چون این نوع استعمال در زبان فارسی رواج فراوانی یافته (به ویژه اقلاً) نمی توان آن دو را غلط دانست، اگر چه بهتر است به جای آن دو از الفاظ حداقل، حداکثر، دست کم ، بیشتر و اغلب بهره گرفت.
 
الغا/ القا: «الغا»: لغو کردن، باطل کردن و «القا»: تلقین کردن، مطلبی را به فکر یا ذهن کسی افکندن.
 
اَلم/ علَم: «الم» : درد ، رنج و «علم»: پرچم، بیرق
 
اَمارات/ اِمارات: «اَمارات» : جمع اَماره(نشانه)؛ مانند: اَمارات متحده عربی و «اِمارات» : جمع اِماره(حکومت، ریاست ، فرمانروایی)
 
اَمانت گذار/ اَمانت گزار:«اَمانت گذار»: کسی که امانتی را به دست کسی می سپارد و «اَمانت گزار»: کسی که امانت را ادا می کند.
 
امهال/ اهمال: «امهال» : مهلت دادن و «اهمال»: کوتاهی کردن، رها کردن ، واگذاشتن.
 
انتساب/ انتصاب: «انتساب»: نسبت داشتن و «انتصاب»: منصوب شدن، به کاری قیام کردن.
 
انتظار رفتن/ انتظار داشتن: گاهی این دو ترکیب، به جای «احتمال داشتن» و «پیش بینی کردن» به کار می رود. استعمال این ترکیب میل گوینده را بر وقوع آنچه مورد انتظار او است، می رساند؛ بنابراین باید دقت کرد در جمله هایی که وقوع، مطابق میل گوینده نیست، از این ترکیب استفاده نشود.
 
اِنتفا/ انتفاع: «انتفا»  از میان رفتن، نیست شدن و «انتفاع»: سود بردن
 
اَیار/ عیار: «اَیار»: یکی از ماه های سریانی و «عِیار»: مقیاسی برای سنجش مقدار خالص طلا.
 
اَوان/ عوان: «اوان» وقت، هنگام و «عوان»: میانه سال، مخفف اعوان(یاران، خادمان)، مامور اجرای حکم دیوان قضا.

منبع :

http://khalijefars.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2905:1390-01-30-07-17-55&catid=312:1390-01-24-06-15-26&Itemid=382

غلط های مرسوم در زبان پارسی


غلط های مرسوم در زبان پارسی


امروزه در نوشتن های روزمره به مواردی برخورد می کنیم که علیرغم نادرست بودن، کم کم مصطلح شده و در کلامِ مردم رایج می شوند. شاید بهتر باشد ابتدا نظر خود را در رابطه با غلط و درست بیان کنم:
به تصورِ من در مورد دستورِ نوشتن و نگارش، معنای «درست» یعنی آنچه امروز در میان اهلِ فن و حتی شاید مردمِ آگاه و حساس به ادبیات، موردِ پذیرش است – که شاید در دوره ای دیگر، عقیده ای غیر از این در میانِ مردم بوده! «درستِ » امروز شاید غلطِ دیروز بوده است و بالعکس. پس خیلی به درست و غلط بودن نمی توان دل خوش کرد و این یک امرِ نسبی و اقتضایی است، ولی به هر حال برای یکسان شدنِ آنچه امروز به نام «نگارش» داریم می باید تلاش کرد و به همین منظور در هر فرصتی به برخی از این موارد اشاره می کنیم.
1) واژه های دوقلو و دولوکس
«دوقلو» واژه ای ترکی و مرکب، متشکل از دو قسمتِ «دوق»  و « لو» است که معنای همزادها را میدهد و تلفظِ آن به صورت دوق-لو است و نه دو-قلو! اگرچه امروز در بسیاری موارد از واژۀ «قل» حتی به جا و معنای شباهت استفاده میگردد! پس در این کلمه هیچ عددی به کار نرفته تا ما بتوانیم آن را به کلمات دیگری چون سه قلو و چهارقلو و غیره بسط دهیم.
واژه ی دولوکس (De Luxe) نیز فرانسوی و به معنای تجملی و دارای جلال و شکوه است، پس هیچ مفهومی از دو برابر شدنِ لوکس در خود ندارد! تا بتوان آن را به سه-لوکس و چهار-لوکس تعمیم داد!
2) لغات فارسی در ظرف عربی
لغتی مانند «استاد» فارسی است و بنابراین قابلیت جمع شدن به شکلِ مکسر در عربی را ندارد. استادان، جمع صحیحِ این کلمه است و نه اساتید! که ظاهرا جمع مکسری از این کلمه می باشد.
مُهر نیز از آن واژه هایی در زبان ماست که شکل و قالبی عربی به آن داده اند و به صورتِ مفعولی نیز به غلط مطرح شده است: ممهور! به معنای مُهر شده.
واژه آزمایش نیز فارسی اسـت و نمی توان آن را با علامت جمع عربی یعنی " ات " جمع  بست. جمعِ صحیح این کلمه با " ها" در فارسی انجام میشود، یعنی: آزمایش ها.
جمع بستن اسامی جمع: کلماتی چون آثار، اَعمال، اَخبار، اَرکان ، حواس، منازل، مقاصد و عجایب به خودیِ خود و در معنا، جمع هستند و نباید دوباره آنها را به هر شکل و گونه ای جمع بست. شاید این کلماتِ غلطِ دوبار جمع بسته شده را گاهی شنیده یا در نوشته ها دیده باشید: آثارها، اخبارها ، ارکان ها، اعمال ها، حواس ها، عجایب هاِ، منازل ها، امورات، عملیات ها و غیره! ... که همگی نادرست اند.
3) استفاده نادرست یا نا به جا از دو واژه « است»  و «هست»
معنا و ریشه این دو واژه یکی است و در استفاده از آنها تنها اختلافی که وجود دارد در مقصود و بیان است و نه تفاوتِ دستوری و مفهومی. کمی روی کاربرد خودتان از این دو واژه فکر کنید! آیا توجه کرده اید که هرگاه قصد داریم با تاکید بیشتری، معنا را منتقل کنیم از کدامیک استفاده می کنیم.
استفاده از «هست» دارای تاکید بیشتری نسبت به دیگری ست. به نمونه ها توجه کنید:
«آیا پول همراهت است؟». یعنی: من نمیدانم که پول با خودت داری و در مورد جواب هم هیچ ایده ای ندارم.
«آیا پول همراهت هست؟». یعنی: من با این که نمیدانم که پول با خودت داری، ولی در مورد جوابِ تو، حدس میزنم که با خودت پولی نداری! یا شاید بتوان جمله اخیر را این معنا نیز بیان کرد: «آیا اصلا پولی با خودت داری؟»، و در قبالِ این سوال انتظارِ شنیدنِ پاسخِ منفی داریم!
در برخی موارد هم واژه «هست» به معنای «وجود دارد» به کار میرود و این تفاوت آن با «است» محسوب میگردد. به نمونه ها توجه کنید:
«یک درخت سیب در حیاطِ ماست». یعنی: «یک درختِ سیب در حیاطِ ما هست(وجود دارد)» و کاربرد «است» از زیبایی جمله می کاهد.
«او هنوز دانشجوست». یعنی: «او هنوز دانشجو است» و کاربرد «هست» جمله را از معنا دور می کند یا معنای تاکیدی به آن میدهد. یعنی: «او همچنان دانشجو هست و جای تردید ندارد!».
نتیجه آن که: این دو واژه میتوانند به جای هم استفاده شوند ولی دقت در این موارد به زیبایی و بیانِ دقیق ترِ مفاهیم کمک شایانی خواهد کرد.

منبع :

http://shadan-pub.com/component/k2/item/121-aid-121

شعر برگزیده برای بحث فصاحت و بلاغت 2

(( 1 ))

دست او آيا نخواهد چيد

سيب را از شاخه اميد

نونهال مهر را پر بار

چشم او آيا نخواهد ديد؟


- نه نخواهد ديد

- دست او از شاخه اميد

- ميوه شيرين نخواهد چيد



***

باز مي گردد، دريغا بازگشت او

نيشخند دره ها را تاب نتواند

پيش طعن كوهها از شرم گشتن آب نتواند

باز مي گردد و مي خواند :

((‌ دره اي آغوش بگشوده

(( جاودان آغوش بگشوده

(( انتظارت چيست ؟

(( كارت چيست ؟

(( هان پذيرا ميشوي اين عابر آواره را در خويش ؟

(( اين پريشان خورده سر بر سنگ را، دلريش ؟

(( دره، آيا اين پريشان را ز درگاهت نمي راني ؟

(( جاودان در گرمي آغوش خاموشت -

نمي خواني ؟


دره خاموش است

دره سر تا پاي آغوش است

*****

(( 2 ))

و سكوتي سرد و صامت

در فضا گسترده سنگين بال

ناگهان پژواك « واي » مرد در دره طنين افكند

جغد زد شيون

چرخ زد كركس

دره زد لبخند


حمید مصدق

 

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر آنند که این مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش باز کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

شادروان دکتر مهدی حمیدی شیرازی

 

گل باغ آشنایی

گل من ، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر.
مه من ، شكوفه ای باش و به دشت آب بنشین.
گل باغ آشنایی ، گل من ، كجا شكفتی
كه نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد؟
نه كبوتری كه پیغام تو آورد به بامی
نه به دست مست بادی خط آبی پیامی.
نه بنفشه یی،
نه جویی
نه نسیم گفت و گویی
نه كبوتران پیغام
نه باغ های روشن!
گل من ، میان گلهای كدام دشت خفتی؟
به كدام راه خواندی
به كدام راه رفتی؟
گل من
تو راز ما را به كدام دیو گفتی؟
كه بریده ریشه مهر، شكسته شیشه ی دل.
منم این گیاه تنها
به گلی امید بسته.
همه شاخه ها شكسته.
به امیدها نشستیم و به یادها شكفتیم.
در آن سیاه منزل،
به هزار وعده ماندیم
به یك فریب خفتیم...

محمود مشرف تهرانی ( م.آزاد )

 

وقتی كه من بچه بودم

وقتی كه من بچه بودم
پرواز یك بادبادك
می بردت از بام های سحر خیزی ی پلك
تا
نارنجزاران خورشید
آه
آن فاصله های كوتاه
وقتی كه من بچه بودم
خوبی زنی بود
كه بوی سیگار میداد
و اشكهای درشتش
از پشت آن عینك ذره بینی
با صوت قرآن می آمیخت
وقتی كه من بچه بودم
آب و زمین و هوا بیشتر بود
و جیرجیرك
شبها
در متن موسیقی ماه و خاموشی ژرف
آواز می خواند
وقتی كه من بچه بودم
لذت خطی بود
از سنگ
تا زوزه آن سگ پیر رنجور
آه
آن دستهای ستمكار مظلوم
وقتی كه من بچه بودم
می شد ببینی
آن قمری ناتوان را
كه بالش
زین سوی قیچی
با باد می رفت
می شد
آری
می شد ببینی
و با غروری به بیرحمی بی ریایی
تنها بخندی
وقتی كه من بچه بودم
در هر هزاران و یك شب
یك قصه بس بود
تا خواب و بیداری خوابناكت
سرشار باشد
وقتی كه من بچه بودم
زور خدا بیشتر بود
وقتی كه من بچه بودم
بر پنجره های لبخند
اهلی ترین سارهای سرور آشیان داشتند
آه
آن روزها گربه های تفكر
چندین فراوان نبودند
وقتی كه من بچه بودم
مردم نبودند
وقتی كه من بچه بودم
غم بود
اما
كم بود

اسماعیل خویی

 

باچتر آبیت به خیابان که آمدی
حتماً بگو به ابر به باران که آمدی

نم نم بیا به سمت قراری که درمن است
از امتداد خیس درختان که آمدی!

امروز روز خوب من و روز خوب توست
با خنده روئیت بنمایان که آمدی

فواره های یخ زده یکباره واشدند
تا خورد بر مشام زمستان که آمدی

شب مانده بود و هیبتی از ناگهان تو
مانند ماه تا لب ایوان که امدی

زیبایی رها شده در شعر های من!
شعرم رسیده بود به پایان که آمدی

...پیش از شما خلاصه بگویم ـ ادامه ام
نه احتمال داشت نه امکان که آمدی

...گنجشگها ورود تو را جار می زنند
آه ای بهار گمشده ...ای آنکه آمدی!

فرهاد صفریان

 

آن ها

دین راهگشا بود و تو گمگشته‌ی دینی

تردید کن ای زاهد اگر اهل یقینی

آهو نگران است ، بزن تیر خطا را

صیاد دل از کف شده ! تا کی به کمینی ؟

اینقدر میاندیش به دریا شدن ای رود

هرجا بروی باز گرفتار زمینی

مهتاب به خورشید نظر کرد و درخشید

هر وقت شدی آینه ، کافیست ببینی

ای عقل بپرهیز و مگو عشق چنان است

ای عشق کجایی که ببینند چنینی

هم هیزم سنگین‌ سری دوزخیانی

هم باغ سبک‌ مایه‌ی فردوس برینی

ای عشق ، چه در شرح تو جز «عشق» بگوییم ؟

در ساده‌ترین شکلی و پیچیده‌ترینی


فاضل نظری

شعر برگزیده برای بحث فصاحت و بلاغت 1

خیام ظلمتیان را ، فضای نور کنی
به ذهن ظلمت اگر لحظه¬ای خطور کنی
نشسته¬ ام به عزای چراغ مرده¬ی خود
بیا که سوک مرا، ای ستاره ! سور کنی
برای من ، همه ، آن لحظه است ، لحظه¬ی قدر
که چون شهاب ، در آفاق شب عبور کنی
هنوز می¬شود از شب گذشت و روشن شد ،
اگر تو - طالع موعود من ! - عبور کنی
تراکم همه¬ی ابرهای زاینده !
بیا که یادی از این شوره ¬زار دور کنی
کبوتر افق آرزو ! خوشا گذری
براین غریب ، بر این برج سوت و کور کنی
چه می¬شود که شبی ، ای شکیب جادویی
عیادتی هم از این جان ناصبور کنی؟
نه از درنگ ، ز تثبیت شب هراسانم
اگر در آمدنت بیش از این ، قصور کنی

حسین منزوی

 

آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند

رفتند و شهر خفته ، ندانست کیستند

فریادشان تموج شط حیات بود

چون آذرخش در سخن خویش زیستند

مرغان پرگشوده طوفان که روز مرگ

دریا و موج و صخره برایشان گریستند

می گفتی٬ ای عزیز :«سترون شده ست خاک»

اینک ببین برابر چشم تو چیستند:

هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز

باز٬ آخرین شقایق این باغ نیستند

شفیعی کدکنی

 

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطرمن
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون ‌آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه راز ی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید ؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم می گذرند ؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من


هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)

 

وقتی تو نیستی
نه هست های ما

چونانکه بایدند

نه بایدها...

مثل همیشه آخر حرفم

وحرف آخرم را
با بغض می خورم

عمری است

لبخندهای لاغر خود را

دردل ذخیره می کنم:

باشد برای روز مبادا!

اما

در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هرچه باشد

روزی شبیه دیروز

روزی شبیه فردا

روزی درستمثل همین روزهای ماست

اما کسی چه می داند؟

شاید

امروزنیز روزمبادا

باشد!

وقتی تونیستی

نه هست های ما

چوانکه بایدند

نه بایدها...

هرروز بی تو

روز مباداست!

قیصر امین پور

 

به حسن و خلق و وفا ، کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن ، انکار کار ما نرسد


اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند
کسی به حسن و ملاحت ، به یار ما نرسد


به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یار یک جهت حق گزار ما نرسد


هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد


هزار نقد به بازار کائنات آرند
یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد


دریغ قافله عمر کان چنان رفتند
که گردشان به هوای دیار ما نرسد


دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطر امیدوار ما نرسد


چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را
غبار خاطری از ره گذار ما نرسد


بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او
به سمع پادشه کامگار ما نرسد

تعریف‌های «زبان» در كلام زبانشناسان

تعریف‌های «زبان» در كلام زبانشناسان

        در توصیف زبان عبارات گوناگونی در منابع تخصّصی آمده است كه به برخی از آنها اشاره می‌كنیم تا زاویه و افق دید دانشمندان این فن نسبت به زبان را به دست آوریم:

        ** زبان نظامی از رمزهای آوایی است و ارزش هر رمزی به قراردادی است كه در میان افرادی كه با آن سر و كار دارند استوار است.[1]

        ** زبان ابزار ارتباط (ارتباط غیر مستقیم میان دستگاه عصبی گوینده و شنونده) و انتقال اندیشه بین گوینده و  ...

ادامه نوشته

تعریف فصاحت و فصیح

فصاحت

فصاحت . [ ف َ ح َ ] (ع مص ) گشاده زبان شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گشاده سخن و درست مخارج گردیدن . (منتهی الارب ). فصیح شدن . (از اقرب الموارد). || زبان آور شدن . (منتهی الارب ). || بزبان عربی سخن گفتن اعجمی و معنیش دریافت شدن یا عربی بودن وزبان آور گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) سخن فصیح . شعر شیوا : 
دانم از اهل سخن هرک این فصاحت بشنود
هم بسوزد مغز هم سودا پزد بی منتها.

خاقانی .


|| (اصطلاح ادبی ) فصاحت بر سه قسم است :

ادامه نوشته

بَدیع

 

بَدیع

در لغت، به معنی «نوپدید آمده» و «نوپدید آورنده» و در اصطلاح ادبی، فنّی است كه در آن از صنعت‌های كلام و زیبایی‌های الفاظ نظم و نثر بحث می‌شود و آن را پس از معانی و بیان، سومین فنّ‌ از فنون بلاغت دانسته‌اند.
مباحث علم بلاغت، از جمله بدیع، تا قرن هفتم قمری، با عناوین مختلف در آثار نویسندگان مطرح می‌شده است که آن را گاه بیان، گاه بلاغت و گاه بدیع می‌گفتند.

ادامه نوشته