تعریفهای «زبان» در كلام زبانشناسان
تعریفهای «زبان» در كلام زبانشناسان
در توصیف زبان عبارات گوناگونی در منابع تخصّصی آمده است كه به برخی از آنها اشاره میكنیم تا زاویه و افق دید دانشمندان این فن نسبت به زبان را به دست آوریم:
** زبان نظامی از رمزهای آوایی است و ارزش هر رمزی به قراردادی است كه در میان افرادی كه با آن سر و كار دارند استوار است.[1]
** زبان ابزار ارتباط (ارتباط غیر مستقیم میان دستگاه عصبی گوینده و شنونده) و انتقال اندیشه بین گوینده و شنونده است.[2]
** زبانشناسان عمومًا زبان را به صورت مجموعهی پیچیدهای از نظامهای مجرد و ذهنی تعریف میكنند كه جزء توانشهای مغز انسان به شمار میرود و برای ایجاد ارتباط بین افراد بشر به كار میآید. بنا بر این تعریف، زبان یك پدیدهی مجرد و غیر مادی است.[3]
** زبان یكی از وسایل ارتباط میان افراد بشر است كه بر اساس آن تجربهی آدمی در هر جماعتی به گونهای دیگر تجزیه میشود و به واحدهایی در میآید دارای محتوایی معنایی و صورتی صوتی به نام «تكواژ»، این صورت نیز بار دیگر به واحدهایی مجزا و متوالی تجزیه میشود به نام «واج» كه تعداد آنها در هر زبانی معین است و ماهیت و روابط متقابل آنها هم در هر زبانی با زبان دیگر تفاوت دارد.[4]
** تجربهگرایان زبان را به رفتارهای عینی هر گوینده و شنوندهی واقعی اطلاق میكنند در حالی كه چامسكی زبان را نوعی واقعیت ذهنی به شمار میآورد. به این ترتیب كاربرد اصطلاح زبان در دو مفهوم عینی و ذهنی باعث ابهام میشود و چامسكی برای رفع این ابهام در نخستین آثار خود توانش (مجموعهای از دانشهای تشكیل دهندهی حالت ذهنی پایدار در سخنگویان) را از كُنش (پدیدهای بسیار متنوع و حاصل كاربرد زبان) جدا میكند.[5]
** به اعتقاد سوسور زبان واقعیتی اجتماعی است. این گفته از آن جهت كه فراگیری زبان جز با برقراری ارتباط معنایی مستمر میان یك فرد و دیگر افراد جامعهی زبانی امكان پذیر نیست، مورد تأیید است. زبان چیزی جز ابزاری برای برقراری ارتباط نیست و به عنوان نهادی اجتماعی و نظامی وابسته به فرهنگ جامعه از دگرگونیهای اجتماعی تأثیر می پذیرد.[6]
** زبان نباید با قوهی ناطقه اشتباه شود. زبان تنها بخشی مشخص و با این همه بخشی اساسی از قوهی ناطقه است. در عین حال زبان فراوردهای اجتماعی و مجموعهای از قراردادهای ضروری است كه از طرف جامعه مورد پذیرش قرار گرفته تا افراد بتوانند قوهی ناطقه را به كار اندازند. زبان به نفسه مجموعهای جامع و نوعی اصل طبقهبندی است.[7]
** ساپیر زبان را حاكمی مستبد در نظر میگرفت كه نه تنها تجربه را منعكس میسازد بلكه تعیین كنندهی آن نیز میباشد كه تصورات ذهنی و جزئیات جهان را به ما تحمیل میكند. ورف كه شاگرد او بود با او دیدگاه مشتركی داشت و عنوان میساخت كه «زبان صرفا ابزار بازآفرینی برای تبدیل ایدههای ذهنی به علائم صوتی نیست، بلكه سازندهی ایدههای ذهنی میباشد ... . ما طبیعت را در راستای خطوط ترسیم شدهی زبان مادریمان باز میشناسیم». وی همچنین ادعا میكند كه ایدهها به صورت مستقل به وجود نمیآیند بلكه از طریق دستور زبان به دست میآیند.[8]
** در تحلیل ویتگنشتاین زبان مجموعهی گزارهها است. این كه زبان از اصوات یا كلمات تشكیل یافته و خواص فیزیكی صوت یا نشانهی مكتوب چیست و آدمی با چه مكانیزمی این نشانهها را تولید میكند برای او اهمیتی ندارد. آنچه ارزش بررسی فلسفی دارد كاركرد زبان به مثابهی یك دستگاه نماد - محور است. لذا جنبهی نمادین بودن زبان به فلسفه ارتباط مییابد. از این نظر است كه میتوان گفت زبان مجموعهایست كه اعضای آن را گزارهها تشكیل میدهند. بنابراین نقش نمادین زبان وامدار نمادین بودن گزارههاست.[9]
** زبان، آوا و معنی را به طریقی به یكدیگر پیوند میدهد. تسلط بر زبان در اصل به معنی توانایی درك گفتهها و تولید علایمی با تعبیر معنایی هدفمند است. اما در این توصیف تقریبی تسلط بر زبان، ابهام مهمی به چشم میخورد. به همین دلیل در بررسی زبان باید سعی بر آن داشته باشیم تا انواع عواملی را كه در تعامل با توانش زیربنایی كنش واقعی را میسازد تفكیك كنیم.[10]
** ما برای زبان ویژگیهایی را در نظر میگیریم كه برای خودمان قابل درك باشد. مثلاً معتقدیم كه زبان باید از تجزیهی دوگانه برخوردار باشد؛ یعنی بتوان جملههایش را به تكواژ و تكواژهایش را به واج تجزیه كرد. ما معتقدیم كه زبان از ویژگی قشرشكنی برخوردار است یعنی انسان قادر است به كمك زبانش دربارهی گذشته و حال و آینده سخن بگوید. و جالبترین بخش ماجرا این است كه معتقدیم چون سایر جانداران ابزار ایجاد ارتباطشان از این ویژگیها برخوردار نیست پس زبان ندارند.[11]
** زبان گو اینكه در اجتماع و از اجتماع آموخته میشود؛ پدیدهای صرفاً اجتماعی نیست. به نظر محققان جدید قسمت بزرگی از ساخت زبان و نیز قسمت عمدهای از مكانیسم یادگیری آن از راه تكامل زیستی بشر در طول قرنها به وجود آمده و امروز ذاتی همهی انسانها در سرتاسر جهان شده است.[12]
** زبانی كه ما به كار میبریم از یك طرف دارای ساختاری داخلی است یعنی شبكهی روابطی كه اجزای آنها را به هم متصل كرده است و از طرف دیگر دارای معنایی است یعنی ارتباطی كه بین صورت زبان و جهان بیرون وجود دارد. درآمیختن این دو باعث آن میشود كه نه به ساختمان زبان به درستی واقف شویم و نه به ارتباطی كه زبان با پدیدههای جهان بیرون دارد آگاهی كامل یابیم.[13]
** تعریف زبان به نحوی كه مورد قبول همهی زبانشناسان و دیگر دانشمندانی باشد كه با زبان و مطالعهی آن سر و كار دارند، مقدور نیست. این اشكال از طبیعت خود زبان ناشی میشود. زبان پدیدهی بسیار پیچیدهای است كه مطالعهی آن را نمیتوان به یك قلمرو علمی خاص محدود كرد. زبان دارای جنبههای فراوان است. از یك طرف زبان وسیلهی ارتباط بین افراد جامعه است. به بیان دیگر زبان مهمترین نهاد اجتماعی است. از سوی دیگر زبان وسیلهی بیان افكار و احساسات ماست.[14]
[1]- زبانشناسی عربی، دكتر محمود فهمی حجازی، ترجمهی دكتر سید حسین سیدی، صص 16 و 19.
[2]- همان.
[3]- آواشناسی، علی محمد حق شناس، صص 12 و 13.
[4]- مبانی زبانشناسی و كاربرد آن در زبان فارسی (به نقل از تعریف آندره مارتینه)، ابوالحسن نجفی، صص 33 و 34.
[5]- از فلسفه به زبانشناسی، شیوان چپمن، ترجمهی حسین صافی، ص 289.
[6]- گفتارهایی در زبانشناسی، كوروش صفوی، صص 113 و 114.
[7]- دورهی زبانشناسی عمومی، فردینان دوسوسور، ترجمهی كوروش صفوی، ص 15.
[8]- درآمدی بر روانشناسی زبان، دنی استاینبرگ، ترجمهی دكتر ارسلان گلفام، صص 180 و 181.
[9]- متافیزیك و فلسفهی زبان، حسین واله، ص 22.
[10]- زبان و ذهن، نوام چامسكی، كوروش صفوی، صص 163 و 164.
[11]- آشنایی با نظامهای نوشتاری، كوروش صفوی، صص 11 و 12.
[12]- چهار گفتار دربارهی زبان، محمدرضا باطنی، ص 12.
[13]- زبان و تفكر، محمدرضا باطنی، ص 30.
[14]- پیرامون زبان و زبانشناسی، محمدرضا باطنی، صص 9 و 10.
منبع :