آزادی بیان در اسلام
سیّد حسین اسحاقی
چکیده:
آزادی موهبتی است الهی که خدای متعال به انسان عطا فرمود اما از آنجا که انسان موجودی ضعیف است، برای او هم حجت درونی (عقل) و هم حجت بیرونی (پیامبران) قرار داد تا انسان را به سوی کمال و اهداف عالیه الهی رهنمون سازند ولی در عین حال بشر در انتخاب راه صواب و خطا آزاد است. در این مقاله نویسنده با استفاده از آیات، روایات، سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآله و ائمه علیهمالسلام ثابت میکند اسلام نه تنها به پیروان خود، آزادی اظهار عقیده در تمامی عرصههای عقیدتی، سیاسی و اجتماعی را میدهد و کتمان حق را حرام و بیان حقایق را برای مردم واجب میداند بلکه برای غیر مسلمانان قائل به آزادی بیان میباشد و در این راستا در برخورد با اندیشههای مخالف اسلام، دستور میدهد که با حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن با آنها مناظره شود. اسلام علاوه بر آزادی نطق و بیان، آزادی قلم را نیز در این ردیف قرار داده است که البته آزادی قلم آمیخته با آزادی نطق و بیان میباشد و هر یک ملازم دیگری است. باید توجه داشت که اسلام در عین حالی که آزادی بیان و قلم را برای همگان، در جامعه اسلامی پذیرفته است ولی حدود و مقرراتی را برای آن مشخص کرد تا جامعه دچار هرج و مرج نگردد.
تبیین موضوع
آزادی انسان در انتخاب عقیده، امری است ضروری. تسخیر قلوب که لازمه باور و رکن اعتقادات است با اکراه ممکن و میسّر نمیگردد. از این رو اسلام، آزادی انتخاب و ایمان آگاهانه را به عنوان اصلی از اصول اساسی مکتب، پذیرفته و مردمان را از اکراه و اجبار بر دین باز داشته است. قتال و جنگ نیز، نه به خاطر دعوت و اجبار بر دین که در راه رفع موانع دعوت و جلوگیری از فتنه و ستم، تشریع و تجویز شده است.
آنچه به دنبال این موضوع، باید مورد بحث قرار گیرد، آزادی بیان و انتشار عقیده میباشد، که آیا در اسلام انسانها از چنین حقی برخوردار هستند یا خیر؟
تبیین واژه بیان
راغب اصفهانی درباره این واژه مینویسد:
«بین: یقال بان و استبان و تبیَّن... و البیانُ، الکشفُ عن الشیء و هو اعمٌّ من النطق، مختص بالانسان و یسمی ما بین به بیانا.»(1)
همچنین بیان در لغت به معنای آشکار کردن و روشن ساختن، هویدایی، ظاهر کردگی و سخن رسا و فصیح که از ما فی الضمیر خبر دهد، میباشد.(2)
قاموس قرآن نیز مینویسد:
«بان: آشکار و ظاهر شد، گویند بان الشی بیانا؛ یعنی آشکار و روشن شد. انظر کیف تبین لهم الایات (مائده / 75)، بیان به معنی کشف و از نطق اعم است و اسم مصدر نیز میآید: هذا بیان للناس و هدی (آل عمران / 138)، خلق الانسان علمه البیان (رحمن / 4)، ثم انّ علینا بیانه (قیامه / 19)، در مجمع البیان، تبیان و بیان هر دو یک معنی دارد.»(3)
از مجموع معانی لغوی بر میآید که ممکن است بیان، به وسیله نطق یا کتابت و یا اشاره باشد که در هر حال مطلبی را آشکار ساخته و پرده از روی آن بر میدارد. امروزه بیان در قالب سخنرانی، مطبوعات، کتاب، اعلامیه و رسانهها و... نمود مییابد.
اهمیت و ضرورت آزادی بیان
بدون شک، آزادی از بزرگترین نعمتهای زندگی و از گرانبهاترین سرمایههای سعادت مادی و معنوی انسان است. میل به آزادی و حریت با سرشت بشر آمیخته شده و از مطبوعترین و گواراترین تمایلات طبیعی آدمی است. در اندیشه اسلامی، تکریم انسان که آیات متعدد قرآن و روایات مأثوره، بیانگر آن است، مفهوم بسیار لطیف و در عین حال وسیع و گستردهای دارد که همه ارزشها و
______________________________
1 ـ راغب اصفهانی، المفردات، صص 69ـ68.
2 ـ دکتر خلیل جر، فرهنگ لاروس، ترجمه سید حمید طبیبیان، ص 299.
3 ـ سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، مجلد 1 و 2، ص 257.
خوبیها و کمالات انسانی، از جمله آزادی را در خود جای داده و اصلی است محکم و متقن در معرفی و بیان مقام و منزلت انسان؛ از این روی، حریت، نه تنها یکی از حقوق مسلّمه انسان بلکه از مشخصات و حدود و موجودیت او به شمار آمده است. آفریدگار جهان با همه سلطه و سیطرهای که بر همه موجودات دارد، انسان را در حدود و اختیاراتی که بدو بخشیده است، مطلقا، ملزم به عمل نساخته و فعالیت او را مانند حیوانات محدود به قوای طبیعی و غریزی ننموده، بلکه تنها به وسیله امر، نهی و ارشاد به عواقب امور، افعال و حرکات او را تحت انضباط و انتظام در آورده و سرنوشت انسان را به اراده و اختیار او دانسته است.
در مکتب اسلام، بیدار ساختن انسانها و رهانیدن آنان از قید و بندهای گوناگون و بندگی انسانهایی همانند آنان، از عالیترین هدفهای انبیا به شمار میرود.
«و یضع عنهم إصرهم و الاغلال کانت علیهم»
اعراف / 157.
نیل به آزادی و نجات خویش از انواع بندگیهای پنهان و آشکار، از مهمترین مقاصد هر مسلمانی است که میبایست همواره در تشویق باشد تا مبادا لحظهای در یکتاپرستی و توحید، در تزلزل افتد و طوق بندگی و عبودیت غیر خدا را بر گردن نهد و در نتیجه، گوهر ارزشمند آزادی را به رایگان از دست بدهد.
با چنین تلقی و نگرشی که اسلام به منزلت انسان و مرتبت او دارد، نسبت به خصوص آزادی بیان و اظهار عقیده، که از مهمترین مظاهر آزادی انسانی است، دیدگاه اسلام بخوبی روشن میگردد زیرا اسلام، آن را جزء حقوق مسلّم انسانی شمرده و به انسان، از آن جهت که انسان میباشد این آزادی را داده است.
در همین راستا، بیان و قلم که جلوههای این نوع آزادی است مورد تقدیس و تکریم قرار گرفته است
الرحمن / 5ـ4
و خداوند متعال، نعمت بیان را در ردیف نعمت خلقت و آفرینش انسان برشمرده و به قلم و آنچه از آن میطراود سوگند یاد نموده است.
امام صادق علیهالسلام محیطی را که در آن، آزادیبیان عقیدهباشد، تبلور زندگی خوب و انسانی میشمارد. اسماعیل بصیر میگوید: امام صادق علیهالسلام فرمود:
آیا شما میتوانید در مکانی گرد آیید و با یکدیگر به گفتگو بپردازید و آنچه را که میخواهید اظهار دارید و از هر کس انتقاد کنید (بیزاری جویید) و به هر کس میخواهید ابراز دوستی و محبت کنید؟ گفتم: آری. فرمود: آیا زندگی و لذّت مفهومی جز این دارد؟(1)
1 ـ روضه کافی، ج 8، ص 229: «تقعدون فی مکان فتحدثون و تقولون ما شئتم و تبرؤون ممن شئتم و تولون من شئتم؟ قلت نعم. قال و هل العیش إلاّ هکذا.»
رمز ترقی اندیشهها و بهرههای ناشی از آن، در اظهار نظر و تضارب آرا نهفته است. ابتکارو خلاقیت، مرهون محیط آزاد اجتماعی میباشد. آزادی گفتار، وحدت و همبستگی را در جامعه گسترش میدهد و با کاهش حقد و کینهها، نقاط ضعف، سستی و نارساییهای پنهان یک جامعه را آشکار میکند و در نهایت، مانع از بروز استبداد، اختناق و طغیان اجتماعی میگردد.
در مقابل، جلوگیری از بروز افکار و عقاید، موجب تنبلی مغزها و سلب قوه ابتکار میگردد. افراد، قالبی بار میآیند، جوانههای استعداد میخشکد، حرکت و تحول افول میکند. زمینه نفاق، اختلاف، پنهان کاری و نافرمانی به وجود میآید و موجبات انحراف و بدعت نیز پدیدار میگردد.
گذشته از این، جهات دیگری نیز در باره آزادی بیان مطرح است که اهمیت و حساسیت آن را آشکار میسازد:
1ـ در طول تاریخ، حکّام جائر از دین استفادههای ناروایی کردهاند و استبداد دینی را به خدمت مقاصد شوم خود در آوردهاند. در تاریخ مسیحیّت سردمداران کلیسا به نام دفاع از دیانت چه بسیار زبانها را بریده و قلمها را شکستهاند و در تاریخ اسلام نیز، با آن همه توصیهها و سیره روشن پیشوایان صدر اسلام، به آزادی بیان، در زمان تسلط و نفوذ بنی امیه و بنی عباس، از دیانت سوء استفادههای بی شمار کردند و به اسم دین، به قلع و قمع بسیاری از زبانآوران و بزرگان دین پرداختند. این حرکت پلید، در دوران خفقان حکومتهای مستبد، از جمله معاویه، بنیان نهاده شد. در تحلیل تاریخ اسلام، فصلی را به «پایان آزادی ابراز عقیده» اختصاص دادهاند و معاویه را سردمدار این جریان قلمداد کردهاند. در این رابطه قضایایی را، همچون برخورد معاویه با حجر بن عدی و یارانش و مروان بن حکم با سود بن مخرمه و تهدید حجاج به قتل عبدالله بن عمر در پاسخ اعتراض وی به طولانی شدن خطبه نماز جمعه، اعتراض شخصی نسبت به طولانی شدن خطبه عقبة بن ولید و کشته شدن وی به خاطر این اعتراض و نیز تهدید مردم مدینه توسط عبدالملک مروان به سبب سفارش وی به تقوا، نقل میکنند.
ر.ک.: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان؛ ادیب عادل، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما؛ جعفر سبحانی، دورنمایی از زندگی پیشوایان اسلام؛ باقر شریف قرشی، حیاة الامام الحسن؛ عمر فروخ، تاریخ صدر الاسلام و الدوله الامویه؛ سید جعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان.
2ـ در مقابل، همواره استعمارگران از دموکراسی و آزادی عقیده و بیان سوء استفادههای بسیاری کردهاند. به نام آزادی بیان و عقیده شدیدترین ضربهها بر آزادی وارد آوردهاند و در لوای آن، بویژه در کشورهای جهان سوم و اسلامی، به ایجاد تفرقه و مسلک سازی پرداختهاند و ارزشهای والای دینی و انسانی را به بازی گرفتهاند. جدیدترین ترفند دشمنان آزادی را هم اینک در دفاع همه جانبه آنان از سلمان رشدی، مشاهده میکنیم که در لوای آزادی بیان و عقیده، به مقدسات میلیونها انسان توهین روا میدارند و این در حالی است که به اسم دفاع از قانون، مانع آزادیهای مشروع مسلمانان در انجام فرایض در بسیاری از سرزمینهای مدعی دموکراسی، میشوند.
3ـ اکثر صاحبنظران اسلامی اصل آزادی بیان را قبول دارند ولی در ابعاد آن دچار اختلاف شدهاند.
بنابراین، ابعاد گوناگون موضوع، میبایست مورد دقت قرار بگیرد. از جمله، آیا آزادی حقی است مربوط به همه انسانها و یا ویژه گروهی خاص؟
نکته دیگر، قلمرو این آزادی است که آیا تنها عرصه سیاسی و اجتماعی را شامل میشود و یا مسائل مربوط به عقیده و اندیشه را نیز در بر میگیرد؟
باید مشخص گردد که آیا در تمام مسائل اسلامی، اعم از اصول و فروع، حق تحقیق و تفحص وجود دارد یا این که به مسائل اجتماعی و سیاسی اختصاص پیدا میکند و مسلمانان، از اظهار نظر در مسائل اعتقادی و اصول دین محرومند؟ نکته دیگر این که حدود آزادی باید بر اساس متون دینی معتبر مشخص گردد و گرنه اصل وجود حد و مرز برای آزادی، از جمله آزادی بیان، امری است عقلایی و مورد پذیرش همگان.
در تمامی ابعاد یاد شده، اختلاف نظر، تا مرز افراط و تفریط، وجود دارد. بر این اساس، ارائه نظر، مبتنی بر منابع معتبر اسلامی، با توجه به ابعاد مختلف، امری است لازم و ضروری که ما در این نوشتار بر آنیم تا به قدر امکان، به این موضوع بپردازیم.
آزادی بیان در قرآن
الف) آزادی بیان برای مسلمانان
سؤال این است که آیا اسلام به پیروان خود، حق آزادی اظهار عقیده، در تمامی عرصههای عقیدتی، سیاسی و اجتماعی را اعطا نموده است یا خیر؟
در نصوص دینی وظایف و دستوراتی برای مسلمانان مقرر گردیده که انجام هر کدام از آنها، مستلزم وجود آزادی بیان برای پیروان دین است و بدون آزادی بیان در متن دین، بویژه در قلمرو مسائل سیاسی و اجتماعی، انجام چنین وظایفی امکانپذیر نیست، از جمله:
1ـ امر به معروف و نهی از منکر
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر بر کسی پوشیده نیست. آیات متعدد قرآن و احادیث فراوان از ائمه معصومین علیهمالسلام نشانگر عظمت و اهمیت این فریضه مهم دینی است. اسلام بر اساس این دستور، مسلمانان را موظف نموده که با تشخیص «معروف» و «منکر» در راه گسترش معروف و زدودن منکر از پیکر جامعه با هر وسیله ممکن، تلاش نمایند و بدین وسیله از فساد مسلمانان و انحراف جامعه و نظام اسلامی جلوگیری کنند و سلامت نظام اسلامی را از انحرافات داخلی و خارجی تضمین نمایند. انجام این وظیفه مراتبی دارد که زبان و قلم (بیان) از جمله مهمترین آنهاست.
منکر را، به دست و زبان و دل انکار میکنند، اینان تمام خصال نیک را در خویش جمع نمودهاند.
نهج البلاغه، حکمت 366
بنابراین، وجود چنین دستور مهمی در پیکره دین مبتنی بر آن است که اسلام آزادی بیان و ابراز عقیده را، به عنوان اصل مسلم، پذیرفته باشد و به پیروان خود اجازه ابراز عقیده در برابرانحرافات فردی و اجتماعی داده باشد، تا این که زمینه مساعد برای اجرای این واجب فراهم گردد و گرنه این همه تأکید در مورد امر به معروف و نهی از منکر بی معنا و به دور از واقعیت خارجی خواهد بود.
مشورت
مسأله تشویق به مشورت، ریشه در قرآن، سنت و سفارشهای ائمه علیهمالسلام دارد که انسانها را همواره در راستای حل معضلات، مشکلات و رهیابی به نظرات صائب به مشورت راهنمایی کردهاند.
«... من شاور الرجال شارکهم فی عقولهم.»
نهج البلاغه، حکمت 366.
در اهمیت مشورت و نظرخواهی از دیگران همین بس که خداوند، به پیامبر صلیاللهعلیهوآله با این که عقل کامل بوده و با وحی الهی ارتباط دارد، فرمان میدهد که با اهل نظر مشورت کند.
«... وَ شاورهم فی الامر...»(1)
بر اساس این دستور الهی، پیامبر صلیاللهعلیهوآله با یاران خود در موارد متعدد مانند: جنگ بدر، احد، خندق و... به رایزنی و مشورت میپرداخت و به آنان اجازه اظهار نظر و انتقاد میداد و گاهی از رأی خویش، به منظور احترام به رأی و نظر اکثریت صرف نظر میکرد.
اساسا در اسلام، افکاری هستند که نیاز به بحث و بررسی دارند و باید در جایگاه خود طرح و با بحث و گفتگو شفافسازی شوند چنانکه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند:
رأیها را برخی بر برخی دیگر عرضه کنید که رأی درست اینگونه پدید میآید، همچون شیری که برای بیرون کردن کره آن، در میان مشک میریزند و میزنند.(2)
یا در اهمیت بهرهگیری از دیدگاههای دیگران و استقبال از افکار موافق و مخالف میفرمایند:
برای خردمند سزاوار است که رأی دیگران را به نظریات خود بیافزاید و دانستههای حکیمان را به دانستنیهایش اضافه کند.(3)
از تشویق و ترغیبهایی که در آیات و روایات، نسبت به شور، مشورت و استفاده از آرای دیگران شده، به روشنی معلوم میگردد که اسلام، طالب محیط و جامعهای است که انسانها بتوانند در آن، آزادانه به اظهار رأی و عقیده خود در امر جامعه و یکدیگر بپردازند، تا در پرتو تضارب آرای موافق و مخالف، گزینش بهترین رأی میسّر گردد و گرنه حق اظهار عقیده، در موضوع مورد مشورت، تشویق و ترغیب به آن بی مورد خواهد بود.
2ـ نصیحت و خیرخواهی
خیرخواهی که در متون دینی از آن به «نصح» تعبیر شده است، پایه و اساس آن، حدیث معروف پیامبر صلیاللهعلیهوآله : «کلُّکم راع و کلُّکم مسؤول عن رعیّته.»(4) میباشد، که مسلمانان را موظف مینماید تا نسبت به آحاد مسلمانان، بویژه پیشوایان دین خیرخواه و نیک اندیش باشند و آنان را از طریق ارائه نظریات و اندیشههای خیرخواهانه و اصلاحی، یاری رسانند و با انتقاد سازنده، که نشأت گرفته از تعهد
______________________________
1 ـ آل عمران / 159.
2 ـ عبدالواحد التمیمی الآمدی، غررالحکم، ج 1، ص 71.
3 ـ همان، ج 3، ص 408.
4 ـ محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 327.
اسلامی باشد، آنان را از فرو افتادن در مسیر انحرافها، بازدارند. در کتب روایی، محدّثین بزرگوار، بابی را به عنوان «ما امر النبی صلیاللهعلیهوآله بالنصیحة لائمة المسلمین»(1) اختصاص دادهاند.
حضرت علی علیهالسلام آن را از حقوق پیشوایان دین بر رعیّت، برشمرده است:
«و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب.»(2)
یعنی: حق من بر شما (رعیّت) وفای به بیعت و نصیحت و خیرخواهی در حضور و غیاب من است.
همچنین در راستای هر چه بهتر انجام گرفتن این وظیفه مهم، به مسلمانان یادآور میشود:
با من آن طور که با جباران سخن میگویید، سخن مگویید و چنانچه از روی ترس، از گفتن حق در برابر مردمان متکبر خودداری میکنید، با من از گفتن حق، خودداری نکنید و با من با ظاهرسازی برخورد نکنید و دربارهام گمان بیجا نبرید که گفتن حق بر من سنگین باشد و یا بخواهید مرا به بزرگی تعظیم کنید، چون کسی که حق و یا پیشنهاد و عدل بر او سنگین باشد، عمل بدان بر او سنگینتر است. پس، از سخن بحق و یا مشورت در عدل با من دریغ نورزید.(3)
3ـ نهی از کتمان حق
از اصول دیگری که لزوم آزادی بیان را تثبیت میکند، حرمت کتمان حق و لزوم بیان حقایق برای مردمان است. بر این اساس قرآن میفرماید:
«قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ ما أَنَا مِنَالْمُشْرِکِینَ»(4)
قرآن به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمان میدهد که:
یعنی: بگو این راه من است که با بصیرت و بینش، همگان را به سوی خدا دعوت میکنیم، من و هر کسی که راه مرا برگزیند و دعوت مرا دنبال کند و پاک است خدا و من از مشرکان نیستم.
همانطور که پیداست، پیامبران با بصیرت به دعوت میپردازند و دیگران را هدایت میکنند.
از سوی دیگر خداوند، در موارد متعدد، از کسانی که از روی هوس یا ترس و طمع به کتمان حق و خود سانسوری روی میآورند، نکوهش کرده و خواستار تبیین حقایق شده است.
______________________________
1 ـ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 403.
2 ـ نهج البلاغه، خطبه 216.
3 ـ همان.
4 ـ یوسف / 108.
«لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(1)
یعنی: چرا حق را با باطل پوشانده و آگاهانه به کتمان حق روی میآورید.
همچنین، کسانی را که از ادای شهادت سرباز زده و به اخفای حقایق میپردازند، ظالمترین مردم معرفی نموده است:
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللّهِ»(2)
یعنی: و چه کسی ستمکارتر است از آنکس که گواهی و شهادت الهی را که نزد اوست، کتمان میکند.
در خصوص عالمان و دانشمندان، این وظیفه سنگینتر میشود. عالمان، میبایست در وقتی که افکار انحرافی و بدعتآمیز آشکار میشود، حق را از باطل آشکار کنند و بدعت را از سنت بازشناسانند و گرنه مشمول لعن الهی واقع خواهند شد:
آنگاه که بدعت در میان امّتم آشکار شد عالمان میبایست علم خود را آشکار کنند و گرنه مشمول لعن خدا واقع میشوند.(3)
لزوم بیان حق و ممنوعیت کتمان، با آزادی بیان در تلازم است و گرنه جایی برای نکوهش از کتمان و لزوم بیان باقی نخواهد بود.
آنچه تاکنون ذکر شد تبیین این نکته است که در نظام اسلامی، مسلمانان حق آزادی بیان و اظهار عقیده در مسائل عقیدتی، سیاسی و اجتماعی را دارند، البته با رعایت حدودی که در جهت این آزادی معین گشته تا وسیلهای برای تجاوز به ارزشهای اسلامی و انسانی دیگر نگردد، که در ادامه، بدان اشاره خواهیم کرد.
ب ـ آزادی بیان برای غیر مسلمان
در راستای حفظ آزادی بیان عقیده برای غیر مسلمانان، در نصوص دینی، وظایف و دستورهای مهمی به مسلمانان، در برخورد با اندیشههای مخالف داده شده که تمامی آنها نشأت گرفته از پایبندی اسلام به دادن این حق آزادی به غیر مسلمانان است. از جمله:
1ـ جدال احسن: جدال احسن که به معنای مجادله نیکو و کاوشی طرفینی برای یافتن و کشف
______________________________
1 ـ آل عمران / 71.
2 ـ بقره / 140.
3 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ص 54.
حق میباشد، از موضوعاتی است که قرآن کریم در آیات متعدد به آن تشویق و ترغیب کرده و آن را شیوه برخورد با مخالفان و منکران رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوآله شمرده است از جمله:
«ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(1)
یعنی: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به طریقی که نیکوتر است مناظره کن.
«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(2)
یعنی: با اهل کتاب، جز به روشی که نیکوتر است مجادله نکنید.
تعبیر به «احسن» تعبیر جامعی است که تمام روشهای صحیح و مناسب مناظره و مباحثه را شامل میشود، چه در الفاظ و محتوای سخن و چه در آهنگ گفتار و حرکات دیگر.
بدون شک، این ترغیب و تشویق در صورتی ارزشمند و با معناست که شریعت مقدس اسلام، به طرف مقابل فرصت ابراز عقیده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و اندیشه خویش آزاد گذاشته باشد و گرنه در صورت نبود میدان برای بیان و اظهار عقیده به مخالفان، دستور به جدال احسن، بیمعنا خواهد بود.
2ـ گزینش بهترین: هر اندیشهای، به مقدار سهمی که از واقعنمایی داشته باشد، مورد احترام اسلام است. از این رو، قرآن کریم مسلمانان را به انتخاب بهترین اندیشه و سخن دعوت میکند؛ زیرا انسان بر اساس فطرت، حق و رشد را طالب است و به هر سخنی که گوش میدهد به آن امید گوش میدهد که در آن حقی بیابد.
«... فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(3)
یعنی: بندگان مرا بشارت ده، آنهایی که به سخنان گوش فرا میدهند و بهترین آن را برمیگزینند.
طبق این آیه شریفه، خداوند بندگان راستین خود را کسانی میداند که به سخنانی که گفته میشود، بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر، گوش فرا میدهند و با نیروی عقل و خرد بهترین آنها را بر میگزینند و هیچگونه تعصب و لجاجتی در کار آنان نیست و هیچ گونه محدودیتی در فکر و اندیشه آنان وجود ندارد. آنان جویای حقند و تشنه حقیقت، هر جا آن را بیابند از آن استقبال میکنند.
______________________________
1 ـ نحل / 125.
2 ـ عنکبوت / 46.
3 ـ زمر / 18ـ17.
قرآن کریم، شخص پیامبر اسلام را نمونه عالی سعه صدر و تحمل آرای مخالف میشمرد به گونهای که از جانب برخی نادانان مورد سرزنش قرار میگیرد و به حضرتش میگویند: «هو اُذُنٌ» او گوش است.
قرآن در پاسخ اینان میفرمایند: «قل اُذُنُ خَیْرٍ لکم»(1): نیکو گوشی برای شماست.
3ـ برهانطلبی: قرآن مجید، افزون بر آن که پیروان خود را به تبعیت از دلیل و برهان فراخوانده است، همواره از مخالفان و معارضان خود نیز، دلیل و برهان طلب میکند. به عنوان نمونه در مقام احتجاج با مشرکان میفرماید:
آیا علاوه بر خداوند خدایی وجود دارد؟ اگر راست میگویید دلیل و برهان خویش رابیاورید.(2)
در مقام تخطئه پندارهای غلط اهل کتاب، همین معنا را یادآور شده و میفرماید:
گفتند: جز آنان که یهودی یا نصرانی باشند به بهشت داخل نخواهند شد. این آرزوهای ایشان است، بگو: اگر راست میگویید برهانتان را بیاورید.(3)
لازمه تحدی و برهانطلبی قرآن این است که اسلام به مخالفان آزادی داده است، تا آرا و عقاید خود را بیپروا و با استدلال و برهان، بیان کنند. در غیر این صورت، تحدی (برهانطلبی) بیمعنا خواهد بود.
4ـ نقل آرا و نظرات مخالفین: یکی دیگر از شیوههای قرآن در مقام برخورد با آرا و اندیشههای مخالفان، این است که، کفرآمیزترین سخن آنان را همراه با استدلالهایشان نقل مینماید و سپس به نقد و ایراد آن میپردازد.
«قال الذین کفروا...»، «قال الذین اشرکوا...» و تعبیرات مشابه آن، بیانگر این حقیقت است و به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری اگر مادّیین و غیر خداپرستان افکاری داشتهاند و استدلالهایی کردهاند همان است که در کتب مذهبی آمده و بر زبان ائمه علیهالسلام جاری شده و بدین وسیله به ثبت رسیده است.(4)
این شیوه قرآن دلیل بسیار روشن دیگری است بر این که نه تنها مخالفان در بیان عقیده و آرای
______________________________
1 ـ توبه / 61.
2 ـ نحل / 64.
3 ـ بقره / 111.
4 ـ ر.ک.: مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، صص 96 و 132.
خویش آزادند که مسلمانان به ثبت و ضبط دقیق نظرات آنان، که ضرورت یک برخورد صحیح با افکار دیگران است، تشویق شدهاند. از نصوص دینی که به طور خلاصه بدان اشاره شد، به این نتیجه میرسیم که از دیدگاه اسلام، آزادی بیان، حتی برای ملحدان و منکران دین، امری روشن و بدیهی است و همه افراد، مجازند در برابر منطق اسلام به بحث و استدلال بپردازند و نظر خود را ارائه دهند و ابراز اندیشه و عقیده از جانب هر کس که باشد محترم است و مسلمانان موظف به برخورد صحیح و نیکو با سخنان و عقاید مخالف میباشند.
مطلب دیگر که در تأیید نصوص یاد شده، دارای اهمیت فراوان میباشد، برخورداری اسلام از منطق قوی، در برابر مخالفان فکری خویش است. از سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه اطهار علیهمالسلام در گفتگو با صاحبان عقاید و آرای باطل نیز میتوان بر آزادی بیان استدلال کرد.
آزادی بیان در سیره معصومان
شیوه برخورد پیامبر صلیاللهعلیهوآله و ائمه معصومین علیهمالسلام با افکار مخالف بخوبی بیانگر وجود محیطی آزاد برای بیان اندیشههای مخالف در اسلام است. از سیره این بزرگان به روشنی، میتوان دریافت که آنان نه تنها با گفتار، که در عمل نیز سعی داشتهاند محیطی سالم برای تضارب آرا در جامعه ایجاد نمایند، همگان، بدون ترس و دلهره آنچه را میاندیشند بیان کنند و به نقد و بررسی آرای دیگران بپردازند.
بنابراین، شناخت و آگاهی از این سیره سند زنده و گویایی است بر حقانیت ادعای ما در زمینه آزادی بیان در اسلام.
الف) سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآله
با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام در مییابیم که علمای ملتهای مختلف از یهود، نصاری، دهری، مشرک و... به مدینه، مرکز حاکمیت اسلام، میآمدند و در کمال آزادی به اظهار عقاید خویش میپرداختند. ساعتها با پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله مناظره و گفتگوی عقیدتی داشتند و آن حضرت، با سعه صدر کامل و به دور از تنگنظریها و حساسیتهای بی مورد، به سخنان آنان گوش میداد و با استفاده از باورهای خود آنان، به اقامه دلیل بر حقانیت اسلام و رسالت خویش میپرداخت.
به عنوان نمونه، به یکی از مناظرات آن حضرت با علمای ادیان دیگر، اشاره میکنیم:
علی علیهالسلام فرمود: روزی علمای یهود، نصاری، دهریه، زرتشتیان، و مشرکان عرب نزد پیامبر جمعشدند.
یهودیان گفتند ای محمد: ما معتقدیم عزیر پسر خداست. آمدهایم تا ببینیم تو چه میگویی. اگر از ما پیروی نمایی، پس ما بحق از تو پیشی داریم و اگر مخالفت نمایی با تو مخاصمه مینماییم.
علمای دیگر نیز، پس از بیان عقاید خود، جملههایی همانند یهودیان به زبان آوردند و آن حضرت را به مناظره دعوت کردند. پس از آن، پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، با کمال متانت به هر یک از آنان پاسخ گفت؛ بدون این که در مقابل عقاید باطل آنان تندی و خشونت نشان دهد و یا اظهار ناراحتی نماید.(1)
این شیوه برخورد، از جانب پیامبر صلیاللهعلیهوآله به گونهای مستمر در زندگی آن حضرت وجود داشته است، چنان که در روایتی آمده است:
امام حسن عسکری علیهالسلام از پدرش سؤال میکند که آیا پیامبر صلیاللهعلیهوآله با یهود و مشرکان، مناظره و محاجّه داشته است. امام، در پاسخ به استمرار این سیره اشاره میکند و میفرماید: آری، مناظرههای بسیار زیادی داشتهاند. امام، سپس برخی از آیات را که، بیانگر مناظره و محاجه پیامبر با یهود و اهل کتاب است، نقل میکند و آنگاه مناظرهای از پیامبر را با سران مشرکان قریش، به عنوان نمونه میآورد.(2)
ب) سیره علی علیهالسلام
علی علیهالسلام همانند پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله از رویارویی و استماع سخنان پیروان دیگر ادیان، اظهار ناراحتی نمیکردند؛ بلکه با آغوش باز از آنان استقبال میکردند و با آنان به بحث و گفتگو میپرداختند. علمای ادیان، با کمال آزادی، عقاید، پرسشها و شبهات خود را مطرح میکردند و علی علیهالسلام نیز، با کمال احترامبه سخنان آنان گوش میدادند و سپس به آنها پاسخ میگفتند. حتی در برخی از موارد، مانع از برخوردهای تند و خشن در برخی از مسلمانان در برابر شبهات و یا پرسشهای اهل کتاب و یا زنادقه میشدند و با برخوردهای منطقی عملاً نشان میدادند که در برخورد با آرای مخالف، تنها منطق و استدلال کارساز است و بس.
به عنوان نمونه: روزی علی علیهالسلام ، در مسجد سخنرانی میکرد و عدهای از مسلمانان و غیر مسلمانان به سخنان وی گوش میدادند. آن حضرت فرمود:
«سلونی قبل ان تفقدونی...»
______________________________
1 ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 9، صص 267ـ257.
2 ـ همان، ص 269.
پیش از آن که از میان شما بروم هر چه میخواهید از من سؤال کنید، تا به شما پاسخ بگویم.
مردی از یهودیان با کمال آزادی گفت:
«ایها المدعی لما لایعلم و المتقدم لما لایفهم أنا اسألک فاجب.»
ای کسی که ادعا میکنی چیزی را که نمیدانی و پیشداوری میکنی آنچه را که نمیفهمی. اینک سؤال میکنم، جواب ده.
اصحاب امام خشمگین شدند و در اندیشه بودند که به آن مرد تعرض کنند. حضرت آنان را از این کار منع کرد و فرمود:
او را رها کنید... با فشار و زور و بدون منطق و دلیل، حجتهای الهی را نمیتوان ثابت کرد.(1)
سپس حضرت، رو به آن مرد یهودی کرد و فرمود: سؤالات خود را مطرح کن تا پاسخ گویم. او نیز تمام شبهات خود را طرح و پاسخ آن را دریافت کرد.
علی علیهالسلام با این برخورد منطقی، سیره حسنهای را استحکام بخشید که میباید سرمشق همه مسلمانان، بویژه عالمان و مبلغان دین، در برخورد با افکار مخالف، قرار گیرد.
ج) سایر ائمه علیهمالسلام
سیره و برخورد عملی دیگر امامان و رهبران الهی، بیانگر استمرار سیره پیامبر و امام علی علیهالسلام ، در برخورد با عقاید و شبهات اربابان ادیان مختلف میباشد.
در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا علیهمالسلام ، که تقریبا محیطی آزاد برای گسترش معارف اسلامی پدید آمده بود و امامان، فرصتی را در راه نشر فرهنگ اسلام و تفسیر قرآن پیدا کرده بودند، افراد گوناگونی را، از غیر مسلمانان، مشاهده میکنیم که آزادانه در محضر آنان رفت و آمد میکردند و به بحث و تحقیق، درباره عقیده خود میپرداختند و سؤالات و شبهات خود را با کمال آزادی در آن مجالس مطرح میکردند و ائمه نیز، با متانت و احترام، به آنان پاسخ میگفتند. گاه، این قبیل مناظرات، در مدینه و در مسجد پیامبر، انجام میگرفت. امام صادق علیهالسلام و شاگردانش، نه تنها به منع آنان نمیپرداختند که با کمال خوشرویی به سخنان آنان گوش فرا میدادند و به مناظره و مباحثه با آنان میپرداختند. اشخاصی همانند ابن ابی العوجاء، ابو شاکر دیصانی و... در مجالس ائمه علیهالسلام حاضر میشدند و افکارشان را در زمینه خداشناسی، نبوت و... بیان میکردند و درباره قرآن و پیامبر اسلام
______________________________
1 ـ همان، ج 10، ص 126.
به مناقشه میپرداختند و ائمه علیهالسلام نیز، بدون برانگیختن احساسات و یا طرد آنان، به مناقشات آنان پاسخ میدادند.
یک نمونه این برخوردها را از زبان یکی از محلدان میشنویم:
ابن ابی العوجاء، با رفقای مادی مسلکش، در مسجد پیامبر نشسته بودند و درباره شخصیت پیامبر و انکار صانع عالم، سخن میگفتند. مفضّل، که از شاگردان امام صادق علیهالسلام بود، وقتی سخنان کفرآمیز آنان را شنید، برآشفت و فریاد زد: «ای دشمنان خدا خالق و مدبّر را انکار میکنید؟!» ابن ابی العوجاء، که مفضّل را نمیشناخت گفت:
از کدام گروهی؟ اگر از اهل کلامی، بیا با هم به بحث بنشینیم و اگر از یاران جعفر بن محمد هستی که او با ما، این گونه سخن نمیگوید. گاهی حرفهای تندتر و کفرآمیزتر از اینها که شنیدی، در محضر وی میگوییم، ولی او با کمال بردباری و متانت، حرفهای ما را میشنود و صبر میکند، تا جایی که کلمهای باقی نماند و در مدتی که ما سخن میگوییم چنان با دقت و حوصله حرفها و دلایل ما را گوش میدهد که ما گمان میکنیم، تسلیم عقیده ما شده است و پس از آن، با ملایمت تمام و مهربانی و با جملاتی کوتاه و پر مغز شروع به ارائه پاسخ میکند. تو اگر از یاران او هستی بسان او با من سخن بگو.(1)
در پرتو این گونه برخوردها بود که علمای اهل کتاب، مشرکان و مادّیین آن زمان، اظهار عجز و ناتوانی میکردند و خاضعانه سر تسلیم فرود میآوردند و یا حداقل حاضر میشدند به سخنانی که نفی باورهای آنان را در پی داشت گوش فرا دهند.
در زمان امام رضا علیهالسلام ، مأمون عباسی، یکی از تشکیلدهندگان این مجالس مناظره و مباحثه بود. پس از آمدن امام رضا علیهالسلام به خراسان، مأمون به فضل بن سهل دستور داد که علمای ادیان مختلف را برای مناظره با امام رضا علیهالسلام دعوت کند. علمای زیادی از اهل ادیان مختلف، در آن جلسه شرکت داشتند، از جمله، جاثلیق (اسقف نصرانیان)، رأس الجالوت (رئیس و عالم یهودیان)، رؤسای صائبین، هربذ اکبر (عالم و رئیس زرتشتیان) و برخی دیگر از علمای زرتشتی و متکلمین زبردست از ادیان مختلف و...
امام رضا علیهالسلام در مجلس مناظره حاضر شدند و هر یک از افراد مذکور، عقاید، شبهات و سؤالات
______________________________
1 ـ همان، ج 3، ص 153.
خود را با کمال آزادی مطرح ساختند و حضرت نیز با کمال آرامش و با استدلال از کتب خود آنان، به آنان پاسخ داد.(1)
این برخورد منطقی امام رضا علیهالسلام چنان در این جمع عالمان و دانشمندان غیر مسلمان تأثیر گذاشت که برخی از آنان اسلام آوردند و از مدافعین اسلام شدند.
حدود آزادی بیان
از مطالب گذشته روشن شد که اسلام، آزادی بیان و قلم را برای همگان، در جامعه اسلامی، پذیرفته، ولی حدود و مقرراتی را برای آن مشخص کرده است. این محدودیتها و شرایط، بیش از آن که مقرراتی دست و پاگیر و سانسوری تحملناپذیر باشد، دستور العملهایی است در راستای استفاده بهتر از آزادی، که در صورت عدم رعایت آن، نه تنها آزادی همگان در جامعه تحقق پیدا نمیکند که به مقوله ضد ارزش تبدیل خواهد گردید و هرج و مرج فرهنگی ایجاد خواهد شد. مهمترین محدودیتهایی که در این زمینه وجود دارد، عبارتند از:
الف) ممنوعیت توهین به مقدسات
یکی از مطالبی که در مقام بیان عقیده و فکر میبایست رعایت گردد، خودداری از توهین به مقدسات اسلامی است. اساسا، اهانت به مقدسات دیگران و برخورد غیرمنطقی، نه تنها کمکی، در اثبات مدعا و مطلب نخواهد داشت که موجبات تنفر، انزجار و عکس العمل طرف مقابل را نیز بر میانگیزاند و چنین عملی در هیچ شرایطی، از کسی پذیرفته نیست.
اسلام مسلمانان را از اهانت به مقدسات دیگران بر حذر داشته و میفرماید:
کسانی که دعوت به غیرخداوند میکنند (کفار) را دشنام ندهید؛ زیرا آنها نیز همین کار را با خدای شما خواهند کرد.(2)
حضرت علی علیهالسلام وقتی در جنگ صفین شنید که یارانش شامیان را دشنام میدهند فرمودند:
من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید اما اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو میکردید به سخن راست نزدیکتر و عذرپذیرتر بود. خوب بود به جای دشنام آنان میگفتید: خدایا! خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن تا آنان که جاهلند حق را بشناسند و آنان که با حق میستیزند پشیمان شده به حق باز گردند.(3)
______________________________
1 ـ همان، ج 10، صص 318ـ299.
2 ـ انعام / 108.
3 ـ نهجالبلاغه، خطبه 206.
خود نیز، اجازه توهین به مقدسات اسلامی را تحت هیچ عنوانی، تحمل نمیکند و برای توهین کننده به مقدسات اسلامی مجازاتهای شدیدی را در نظر گرفته است.
ب) ممنوعیت هتک افراد
باید در قلم و بیان، عرض و آبروی انسانها حفظ گردد و آزادی بیان را وسیلهای برای هتک شخصیتهای محترم و بدگویی از یکدیگر قرار ندهند.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«اذل الناس من اهان الناس.»(1): خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار بدارد.
در روایت دیگر آمده است:
کسی که چیزی را نقل میکند و قصدش تحقیر و کوباندن شخصیت افراد و ساقط کردن آنها از چشممردم باشد خداوند او را از ولایت خود به طرف ولایت شیطان بیرون خواهد ساخت.(2)
بنابراین، آبروی مسلمان دارای احترام است و یکی از وظایف مردم پاسداری از آن است.
پیامبر گرامی اسلام در این باره میفرماید:
هر کس پردهای از روی آبروی برادر خود بردارد پردههایی از آتش او را فرا میگیرد.(3)
در روایت دیگر آمده است:
اخلاق مؤمن از بزرگی و عظمت و تواناییهای خداوند است پس تمسخر اخلاق مؤمن یا رد گفتار او رد خداوند است.(4)
شایان ذکر است که حرمت توهین به اشخاص اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه اهانت کافر ذمی نیز ممنوع و حرام است.
از همه این دستورات بر میآید که آزادی بیان محدود به حفظ کرامت، آبرو و حیثیت افراد است.
ج) ممنوعیت افشای اسرار و شایعهپراکنی و وجوب دفاع از حیثیت نظام
هر نظامی دارای اسراری است که بر کتمان و مستور ماندن آن از دید نامحرمان و نااهلان میکوشد و آن کس که مبادرت به افشا و کشف آن نماید خائن محسوب میشود و آزادی بیان از وی سلب میگردد.
______________________________
1 ـ علامه مجلسی، پیشین، ج 72، ص 143.
2 ـ همان، ص 168.
3 ـ همان، ج 75، ص 253.
4 ـ همان، ج 72، ص 142.
نظام اسلامی نیز، از این برنامه جدا نبوده و دارای اسراری است که هیچ کس آزاد نیست به نشر و افشای آن بپردازد.
قرآن کریم از پخش اطلاعات امنیتی مسلمانان صریحا نهی نموده و انتشار اسرار نظام اسلامی و مسلمانان را، گرچه به داعیه دلسوزانه باشد، به عنوان خیانت یاد کرده و مردم را از خیانت به خدا و رسول، که در اینجا یکی از مصادیق بارزش همان افشای اسرار اسلام میباشد، بر حذر داشته است:
ای مؤمنان به خداوند و پیامبرش خیانت نورزید.(1)
همچنین قرآن کریم مردمانی که اخبار و اطلاعات را، بدون تحقیق و بررسی، در جامعه منتشر ساخته و اعتماد عمومی را متزلزل میسازند، نکوهش کرده و خواستار ارجاع شایعات و اخبار به صاحب نظران و آگاهان گردیده است:
هنگامی که خبری از پیروزی و شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق) آن را شایع میسازند و اگر آن را به پیامبر و پیشوایان، ارجاع دهند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد.(2)
آبرو و حیثیت نظام اسلامی نیز از مسائلی است که باید از تعرض دشمنان محفوظ بماند. در هتک حیثیت نظام، که در مواردی به هتک حرمت اسلام بر میگردد، هیچ کس آزاد نیست.
امام خمینی قدسسره فرمودهاند:
«تذکر خوب است، اما های و هوی خوب نیست... ما باید در فکر اسلام باشیم... باید فکر بکنید که اگر صحبتی بر خلاف باشد، که یک وقت، خدای نخواسته، به حیثیت جمهوری اسلامی صدمه بزند، ازش جلوگیری کنید. خودتان را بازدارید...در عین حالی که باید همه جا مناقشه باشد، لکن مناقشات طلبگی و مناقشات علمی...»(3)
اما نکتهای که میبایست مورد دقت قرار بگیرد این که، مرز بین خیرخواهی و توطئه و مرز بین اموری که مربوط به حیثیت، اسرار نظام و انتشار آن، مایه ضعف و سستی نظام است با اموری که نشر آن موجب آگاهی مردم و تقویت نظام میگردد، مرزی است دقیق، که میبایست به درستی تشریح گردد؛ چه بسا اشتباه بین این دو، گاه، خسارت بزرگی را به بار آورده است و شخصیتهایی هتک شدهاند.
______________________________
1 ـ انفال / 27.
2 ـ نساء / 83.
3 ـ امام خمینی قدسسره ، صحیفه نور، سخنرانی 26/2/59.
د) ممنوعیت توطئه
از محدودیتهای دیگر آزادی بیان و بلکه سایر آزادیها، حقوق سیاسی و اجتماعی، آن است که هیچ شهروندی در زیر لوای نشر، تبلیغ افکار، مکتب و حزب، اغراض سیاسی فاسد را دنبال نکند و هوای براندازی را در سر نپروراند و گرنه، نظام اسلامی مجاز خواهد بود که از نظر و آزادی بیان این گونه افراد، جلوگیری کند. این مسألهای است که محتاج به استدلال نیست و همه عقلا بر این مطلب همداستانند و در تمام کشورهای مدعی دموکراسی نیز این قاعده اعمال میشود.
ماجرای تخریب «مسجد ضرار» و سوزاندن آن توسط پیامبر، بر این مبتنی بود که گروهی، با اهداف توطئهگرانه، قصد داشتند از مسجد، کمینگاهی برای کفار و نقطه نفوذی برای بیگانگان فراهم آورند.
آنان که مسجدی ساختند برای زیان به مسلمانان و تقویت کفر و تفرقه بین مؤمنان و کمینگاهی برای آنانی که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کردهاند. آنان سوگند یاد میکنند که نظری جز نیکی نداشتهایم ؛ اما خداوند گواهی میدهد که آنان دروغگو هستند.(1)
نکته مهم در سلب آزادی آنان، همان به کار گرفتن روش منافقانه و تزویری بود که از ناحیه عدهای به ظاهر مسلمان، به وقوع پیوسته بود.
به همین دلیل است که امام خمینی قدسسره ، خطاب به آن عده از روشنفکران که به خاطر سلب آزادی انتشار روزنامهای متخلف فریاد بر آوردهاند، فرمودند:
«یک روزنامهای، که بر خلاف مقاصد ملت و مقاصد اسلام است و بی اذن هم منتشر میشده، جلویش گرفته میشود، یک دفعه میبینیم در روزنامه، آن طایفه از روشنفکران، شروع میکنند به اعتراض که خیر. خوب، قلم آزاد است؛ اما هر قلمی و بیانی آزاد است؟ اما هر بیان؟ یک بیان است که مملکت را به دامن ابرقدرتها میاندازد. آیا این بیان آزاد است؟ باز هم بگوییم که شما آزادید به واسطه کلمه آزادی باید حدود آزادی آن چیزی باشد که ملت میخواهد، نه این که بر خلاف ملت... آزادی موازین دارد.»(2)
ه) ممنوعیت سرپیچی از مقررات و تعهدات
از موانع و حدود دیگر آزادیهای سیاسی و آزادی بیان، سرپیچی از مقررات جامعه اسلامی و قراردادهای نظام اسلامی، برای غیر مسلمانان است.
______________________________
1 ـ توبه / 107.
2 ـ امام خمینی قدسسره ، پیشین.
نظام اسلامی، میبایست در مقابل تعهدات، جان، مال و آزادی بیان و مذهب را برای اقلیتها حفظ کند و آنان نیز ملزم به انجام وظایف و تعهدات خود هستند و در صورت وفای به پیمان،حق آزادی بیان، تبلیغ مذهب و انتشار کتاب را دارند و گرنه، حکومت اسلامی حق دارد از اعطای آزادی به آنان خودداری کند.
بسیاری از این شرایط، ثابت و دائمی است که همیشه باید مراعات گردد، مانند عدم مصرف مسکرات و گوشت خوک در اماکن عمومی و عدم ازدواج با زنان مسلمان و عدم جاسوسی برای دشمنان و... برخی نیز تابع شرایط و قراردادهایی است که حکومت اسلامی بر طبق مصالح طرفین، در ازمنه مختلف، با اقلیتهای دار الاسلام و دولتهای دیگر، میبندد.
دین اسلام اصل آزادی بیان را میپذیرد اما محدودیتهای طبیعی آن را به رسمیت میشناسد و البته این تنها عالمان اسلامی نیستند که مواردی را از موضوع آزادی بیان استثنا کردهاند بلکه عالمان غربی نیز در مواردی به محدودیت آزادی بیان اقرار کردهاند. از باب نمونه، اسپینوزا در «رساله مذهبی سیاسی» خود میگوید: «شهروندان میتوانند حق داوری کردن و بیان آشکار داوریهای خویش را به شرط آن که معارض با صلح نباشد حفظ کنند.»(1)
دانشمندان اسلامی معتقدند:
«آزادی بیان در دیدگاه اسلام همراه با سفارشها و توصیههایی است که از اینها کشف میشود هر آزادی بیان که به ضرر مادی یا معنوی انسانی، مورد بهرهبرداری قرار بگیرد، آزادی نامعقول خواهد بود».(2)
از دیدگاه قرآن مجید نیز نمیتوان هر غذای فکری را به جامعه تزریق کرد؛ زیرا پیامدهای شومی در دنیا و آخرت به همراه دارد.
«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ»(3)
یعنی: کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است.
آیه فوق صریحا دلالت دارد بر این که رواج فساد و فحشا به هرشکلی در جامعه ممنوع است.
______________________________
1 ـ ژولی سادا ژاندرون، تساهل، ترجمه عباس باقری، ص 166.
2 ـ محمدتقی جعفری، حقوق جهانی بشر، ص 408.
3 ـ نور / 19.
اساسا در اسلام اصل بر آزادی (از جمله آزادی ابراز عقیده) است مگر دلیل خلاف، آن را اثبات کند. حدود آزادی ابراز عقیده در مجامع علمی با مجامع عمومی متفاوت است.
الف) در مجامع علمی، در چارچوب ضوابط علمی (عرف رایج اهل علم) ابراز عقیده آزاد است و هیچ منع دینی ندارد. به این معنا که ابراز عقیده غیراسلامی و نقد آرای اسلامی در مجامع علمی و در حضور عالمان دین آزاد است. این آزادی ابراز عقیده در مجامع علمی حاکی از قوت، متانت و استحکام اندیشه اسلامی در مواجهه با دیگر آرا و اندیشههاست. در مجامع علمی تنها محدودیت آزادی ابراز عقیده، ضوابط علمی است.
ب) در مجامع عمومی، ابراز عقیده آزاد است با رعایت قیودی. دو قید ابراز عقیده در مجامع عمومی عبارتند از:
1ـ عدم ترویج، تبلیغ و اشاعه آرای منافی اسلام.
2ـ عدم تمسخر و تحریف آرای اسلامی.
واضح است که قیود یاد شده متناسب با میزان بلوغ جوامع دینی از سوی عالمان بصیر دین در شرایط خاص زمانی و مکانی تعیین میشوند. ابراز عقاید مغایر (نه منافی) اسلام (بدون تبلیغ و تمسخر و تحریف) با رعایت ضوابط در جامعه اسلامی آزاد است؛ به عنوان مثال اهل کتاب همواره در ابراز عقاید خود در جوامع اسلامی آزاد بودهاند.
بنابراین، آزادی بیان در حقیقت زیر مجموعه آزادی اجتماعی و سیاسی است. این آزادی در اسلام ارزشها و مبانی خاصی دارد، که ساختار آن را روشن میسازد. مقام معظم رهبری میگویند:
«همین آزادی اجتماعی که این قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فراوردههای ارزشمند معنوی یا مادی یک ملت به کار گرفته شود مضر است... ارزشها و حقایق ثابت مسلم این آزادی را محدود میکند.»(1)
در مقابل، روسو متفکر فرانسوی میگوید:
همه افراد بشر مساوی آفریده شدهاند... کسی که از آزادی صرف نظر کند از مقام آدمیت، از حقوق و حتی از وظایف بشری صرف نظر نموده و هیچ چیزی نمیتواند این خسارت را جبران نماید... طبیعت، انسان را آزاد آفریده، ولی جامعه او را بنده گردانیده است. طبیعت، انسان را خوشبخت ایجاد کرده ولی جامعه او را بدبخت و بیچاره نموده است.(2)
______________________________
1 ـ سخنرانی در دانشگاه تربیت مدرس، کیهان، 14/6/77.
2 ـ روسو، مقدمه قرارداد اجتماعی، صص 13 و 16.
طرفداران آزادی مطلق از این غافلند که در آدمی نه تنها عقل بلکه هواهای نفسانی نیز وجود دارد که میتواند همچون توفان، بنیاد برافکن باشد.
در اسلام، به آزادی بیان اهتمام جدی، و بهای فراوان داده شدهاست. هرکسی آزاد است، هرچه را که اندیشیده بیان کند، مگر آنکه مخالف با مبانی و مقدسات باشد.
حال آیا طبق رهیافتهای دینی و اسلامی، هر نوع بیانی میتواند آزاد باشد، یا این که آزادی در بیان نیز همچون دو نوع آزادی دیگر، قید خورده و محدودیت میپذیرد؟
پاسخ روشن است که آزادی بیان را نیز مسائل زیر محدود میسازد:
1ـ بیان موجب هدم شخصیت دیگران شود:
«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُوءادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْوءُلاً»(1)
بدینسان کسی حق ندارد به بهانه آزادی بیان، به شخصیتهای محترم، و مقدس متعرض شود.
2ـ آزادی بیان، به هدم، سستی و اهانت به عقیدههای مورد احترام و مقدس ملتی نینجامد. هر چند ممکن است پارهای از اظهارات بی پایه و سخن پراکنیها، سبب جذب عدهای ناآگاه نیز بشود، اما هرگز نمیتوان عقاید ملتی بزرگ را مورد حمله وتاخت و تاز قرار داد و جریانی فکری و مقدس را در هم شکست.
«چه بسا انسانها که در جهالت غوطهور میشوند و چه ارزشها و اصول عالی انسانی که تباه میگردد! برای چه؟ برای این که نویسنده یا گوینده گریبان مردم را بگیرد و به شدت تکان بدهد و آنها را به سوی خودش متوجه سازد. آیا شست و شوی مغزی مردم جامعه، به بهای خودنمایی انسانی که میخواهد خویشتن را مطرح کند، مساوی نابودی معنوی مردم آن جامعه نیست که یک انسان مطلق در بیان، انجام میدهد؟»(2)
3ـ بیانات، دروغ و مبالغهآمیز نباشد. ترویج دروغ و شایعات در جامعه، فتنهگری است و کسانی که بر مبنای تمایلات جناحی، فرقهای، گروهی و شخصی در حق جریانها، اجتماعات و شخصیتها از این حربه استفاده کنند، محکوم هستند.
«فاجعه این است که از آن هنگام که آزادی مطلق بیان در جوامع تجویز شد، هر کس هر چه به ذهنش آمد آن را از راه زبان و قلم و بیان بیرون ریخت، درست است که در میان امور بیان شده حقایقی نیز
______________________________
1 ـ اسراء / 36.
2 ـ آزادی از دیدگاه علامه جعفری، کیهان فرهنگی، ش 154، مرداد 78، ص 19.
وجود داشت، ولی آن قدر مطالبی احمقانه و خود محورانه بیرون آمد و به مغزهای مردم سراسر دنیا سرازیر شد که رنگ اکثر قریب به اتفاق حقایق انسانی و اصول ارزشی ناشی از هستیشناسی مات شد.»(1)
در اندیشه اسلامی، آزادی بیان بدین معناست که هر کس آنچه میخواهد بگوید، درست و سنجیده باشد؛ صحیح، باطل، زشت و زیبا را با هم در نیامیزد.
«آیا میتوان از آزادی مطلق بیان، بدون هیچ قید و شرطی، دفاع نمود و آن را برای هر کسی و در هر محیط و شرایطی تجویز کرد؟ آری! میتوان ولی یک شرط دارد و آن این است که صاحبان این نظریه، نخست قهوهخانه و سینماها و میکدهها و قمارخانه و همه اماکن عمومی و خصوصی از کودکستانها و دبستانها و دبیرستانها و خیابانها و وسائل نقلیه و هر یک از خانههای شخصی مردم را دانشکدهها و آکادمیهایی تلقی کنند که تمام انسانهای روی زمین را در خود جای داده است، سپس هر چه به ذهنشان خطور میکند بگویند! واقعا جای شگفتی است که این گونه مطلقگوییها را از کسانی میشنویم که به تفکر و فراوانی معلومات مشهور شدهاند.»(2)
در قانون اساسی ما، حدی معقول و منطقی برای آزادی بیان در نظر گرفته شده است:
«نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آن که مخل به مبانی اسلامی و حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین میکند.»(3)
در این اصل، دو مبنا برای آزادی بیان در نظر گرفته شده و به همان دو مبنا محدود گردیده است:
1ـ مبنای اسلامی، آزادی بیان نباید با اندیشههای اسلامی تضاد داشته باشد.
2ـ با حقوق عمومی در تضاد نباشد و سبب نابودی حقوق افراد و جمعیتها و... نگردد.
«در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید تأمین گردد.»(4)
______________________________
1 ـ همان، ص 23.
2 ـ همان، ص 20.
3 ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل 24.
4 ـ همان، اصل 175.
منبع :
نشریه رواق اندیشه » آذر 1382 - شماره 24