فن بیان
فن بیان
تعدادی از عزیزان درخواست داشتنددر مورد نحویه صحبت کردن و بطور کل(فن بیان ) مطالبی را عرض کنم . از آنجایی که این بحث از اهمیت ویژه ای بر خوردار است ، لازم دانستم شرح مفصلی را در این خصوص تهیه و به عرض علاقه مندان برسانم
صحبت کردن انسان، نمونه بارز شخصت اوست. حال این شخصیت ممکن است بنا به مقتضای پیش آمده، متفاوت باشد.انسانها از زمانی که به نیروی شگفت انگیز کلام پی بردند همیشه مایل بودند تا بتواند با قدرت فن بیان و جادوی کلام، دیگران را تحت تاثیر قرار دهند .چه خوب است که ما یاد بگیریم شیرین سخن بگوید و به آسانی عقاید خود را مطرح کنیم تا برای بیان احساس خود دچار کمبود لغات نشویم و مخالفین مان را مجاب و متقاعد نمایم ودر بسیاری از مواقع که درگیر اختلافات خانوادگی و یا کاری می شویم بتوانیم با کلام خود آب روی آتش شعله های خشم اطرافیان مان بریزیم و خلاصه اینکه قدرت خلق سخن نیکو داشته باشیم . زمانی که از چیزی لذت می بریم ناخودآگاه صورت ما حالت خوشایند به خود گرفته و با لبخند همراه می شود. فن بیان پایه موفقیت هر انسانی در طول زنگی اوست، چه بسیار تجار و سرمایه داران بزرگی که فقط به مدد قدرت کلام و توانائی ارتباطی خود به هرچه دارند دست یافته اند شاید خیلی ها باورکرده اند جذابیت کلام هدیه ای ارثی است و بعضی ها مادر زادی خوب صحبت می کنند اما واقعیت این است که سخن گفتن ،شیوه ای آموختنی است ؛ انسان در طول زندگی خود لغات را می آموزد ، معانی آنرا می فهمد و جمله سازی را آغاز می کندوبا فن بیان قوی، تقویت تمرکز و اعتماد به نفس را در خود بوجود می آورد. زمانی که می توانیم با اطرافیان خود ارتباط برقرار کنیم و در برقراری این ارتباطات به موفقیت دست پیدا می کنیم آرام آرام اعتماد به نفس ما افزایش پیدا می کند. این موضوع که طرف صحبت شما چه کسی است، اهمیت ندارد مهم آن است که به هنگام گفتگو رفتار و گفتاری پسندیده داشته باشید تا به نتیجه دلخواه و مورد نظر برسیدو ارتباط مناسبی را با آنها برقرار سازید. برای شناخت و بکاری گیری این موضع می بایست به نکات زیر توجه بیشتری را داشته و تمامی موارد را درهنگام صحبت کردن خودبا دیگران رعایت کرده وچندین باره آنها را در ذهن خود تکرا کنید و بدانید هر چه بیشتر تمرین کنید توانایی شما بیشتر خواهد شد.
۱ – در ابتدا بایست توجه داشته باشید که فن بیان ،هنری است که از راه ارائه دلیل و برانگیختن عواطف، بر مخاطبان و شنوندگان تاثیرمی گذارد تاآنان را به سوی موضوع و هدفی خاص که مدنظر شماست راهنمایی کند . پس در رابطه با همگام شدن و همزبانی روحیه شما با مخاطبان، سرعت صحبت و حتی هم نفس شدن شما با آنها، ارتباط موثرتری ایجاد می کند و درک متقابل شما و او را به حداکثر می رساند.
۲ – همان گونه که در تعریف بالا گفته شد، در سخن گفتن باید، راهنمایی مخاطب یا مخاطبان به سوی «هدفی خاص »باشد که باید برای آن قبلاً «زمینه سازی » کرده باشید . بنابراین، شما در هر زمانی که می خواهید صحبت کنید باید هدفی خاص را دنبال کنید و وظیفه خود را از بیان سخنان خود به مخاطب یا مخاطبان بخوبی نشان دهیدو در این خصوص باید بسیار صادق باشیدو جملات ساده، کوتاه و رسا بکار ببرید و شیوه خلاصه گویی را در پیش بگیرید. برای ایجاد رابطه ای سالم با طرف مخاطب هرگز از حربه تهدید و گوشه و کنایه استفاده نکنید، بهترین راه نرمش، حوصله و دقت شما در پیدا کردن طرز فکر، طرف مقابل است.
۳ – باید توجه داشته باشید که صحبت کردن و سخن گفتن برای دیگران یک هنر و «فن » است، پس به «دانش » ، «ذوق » فراوانی نیاز دارید . از این رو، دانش و ذوق دو ابزار مهم در سخنوری هستند که شما باید خود را به این دو ابزار مهم تجهیز کنید و روز به روز، بر «دانش سخنوری » و «ذوق سخنوری » خویش بیفزایید . بهتر است در ضمینه های مختلف کتاب بخوانید و یاداشت برداری کنید .
۴ – با توجه به این موارد ، شما در بیان خود باید دو کار مهم را انجام دهید: یکی ارائه دلیل و دیگری برانگیختن عواطف که بتوانید حس شما را بخوبی به مخاطبان شما نشان دهد . در این کار باید اول بر «عقل » مخاطب خود و دوم بر «احساسات » او اثر بگذارید . بایدبدانیدهرسخنگویی که این«تاثیرگذاری »را نداشته باشد، سخنگوی خوبی نیست، چرا که هدف خود را به خوبی نشناخته است (بیشتر دوست دارد حرفی زده باشد نه چیز دیگر).
۵ – سخن گوی بدون هدف، همچون خانه ساختن بدون نقشه است . نباید به گونه ای سخن گفت که شنونده یا شنوندگان شما پس از پایان صحبت شما بگویند: «سخنانش زیبا و جالب بود، اما نفهمیدیم چه هدف و مقصودی از بیان آنها داشت و چه چیزی را می خواست بگوید» . یکی از علت های چنین امری، داشتن معلومات بدون نظم و انسجام است که هرچه زودتر باید آنها را از نظمی منطقی و انسجامی درخور برخوردار سازیدو بهتر است با مخاطب خود ارتباط سازنده و مؤثر برقرار کنیدبه این صورت که با داشتن انعطاف در سبک رفتاری می توانیم از شیوه های مختلفی در زمان صحبت استفاده کنید.
۶ – اهداف اصلی و نهایی در سخنوری دو چیز است:
الف . اقناع یا قانع کردن مخاطب که آن را با آوردن دلیل و برهان انجام می دهید. بطوری که هر یک از افراد باید طوری با یکدیگر ارتباط برقرار کنند که مخاطبشان بتواند آن را درک کند، زیرا هر انسانی در هر لحظه در شرایط ادراکی ویژه ای بسر می برد.
ب . ترغیب یا برانگیختن مخاطب که آن را با تحریک عواطف و احساسات به فرجام می رسانید.اگر در حین مذاکره متوجه شدید که مخاطبتان مایل به صحبت کردن است به اومجال دهید افکارش را بروز دهد و اطلاعات و معلوماتش را برای شما بیان کند.
۷ – هنگام دلیل آوردن و استدلال کردن حتما سطح فکری و علمی شنوندگان خود را در نظر بگیرید . اگر مخاطبان شما کودکان و نوجوانان هستند، از دلیل های آسانتری استفاده نمایید . چنانچه مخاطبان تان دانشگاه یان هستند، دلیل های علمی تری را به کارگیرید ولی هیچ گاه از دلیل های سست وغیر منطقی، اگر چه قانع کننده نیز باشند،استفاده نکنید. زمانی که با نظر کسی مخالفیم به جای گفتن “من درست می گویم و شما در اشتباهید” می توانیم بگوییم “من طور دیگری فکر می کنم. بگذار نظرم را با شما در میان بگذارم.” به محض اینکه با افراد اینگونه ارتباط برقرار می کنیم، باعث میشوید اعتماد و اطمینان متقابلی وجود بیاید.
۸ – هیچ گاه از شعر و قصه و مانند آن، به عنوان «دلیل » استفاده نکنید زیرا از نظر منطقی و فلسفی، چنین استفاده ای صحیح نیست بلکه از آنها به عنوان «شاهد» بر دلیل و «مؤید» آن استفاده نمایید. ارتباط به معنای برخوردهای متفاوت با اشخاص متفاوت است، اما بعضی از مردم در این زمینه دچار گرفتاری هایی میشوند، علت اصلی گرفتاری های آنها در برقراری ارتباط با یکدیگر،این است که هر کدام به شیوه خود با دیگران ارتباط برقرار می کنند.
۹ – درجه برانگیختن احساسات و عواطف مخاطبان، باید با درجه اهمیت موضوع متناسب باشد . در برانگیختن احساسات و عواطف مخاطبان، «زمان شناسی » و «قدرشناسی » لازم است که در چه زمانی باید شورانگیزی کنید و به چه مقداری باید حرارت به کار برید. در برانگیختن احساسات و عواطف، اقتضای حال شنونده را نیز باید در نظر بگیرید. به مردم قدرت روحی بدهید تا محبت بی ریایشان را نصیبتان کنند. ایجاد روابط هماهنگ و رسیدن به تفاهم متقابل می تواند دشوار باشد، همه ما در دو دنیا زندگی می کنیم، یک دنیای خصوصی ذهنی که در سر ماست و دیگری دنیای عینی که بیرون از ما قرار دارد. میتوانیم اولی را نقشه های شخصی و دومی را قلمرو در نظر بگیریم. هیچ کس نقشه صد در صد کامل و بی کم و کاستی از قلمرو و یا دنیای عینی و حقیقی ندارد، هر ا ز گاهی تجاربی پیدا می کنیم که استنباط یا نقشه ذهنی ما از قلمرو یا از جهان عینی را تغییر می دهد. وقتی این اتفاق می افتد، رفتارمان تغییر می کند و استنباط جدیدی پیدا می کنیم. در واقع سریع ترین راه تغییر رفتار یک شخص این است که نقشه یا قالب های استنباطی او را تغییر دهیم و این کار میسر نیست مگر اینکه به آن شخص نقش یا مسئولیت جدیدی واگذار کنیم ویا او رادر موقعیت متفاوتی قرار دهیم.
۱۰ – نقطهنظرهای خود را به شکلی مطرح کنید که عملا غیرقابل مقاومت باشند. وقتی شما بیش از دیگران از تصمیمگیری آنها مطلع باشید, در موقعیت مطلوبی قرار میگیرید تا نظریات خود را به شکلی مطرح کنید که مقاومت در برابر آن دشوار باشد.
۱۱- یک چیزی که دانستن آن بر شما می تواند کمک کند آن است که هیچ کس کامل نیست .هرکسی اشتباه می کند بنابراین شما هم ازاین قاعده استثناء نیستند. بهتر است هنگامی که اشتباه می کنید و شاید برخی از گفته های شما درست نیست وبا انتقاد مخاطبان رو برو می شود خیلی منطقی آن انتقادات را بپذیرید و عذر خواهی کنید . سعی کنید با دیدی عاقلانه به رفتار و کردار و نظریات دیگران، نگاه کنید. خودپرست نباشید و بیهوده تظاهر نکنید که به همه چیز آگاهی دارید، به یادداشته باشید عالمان متواضع ترند.
۱۲- از بیان حرفهای بیخودی و دروغ و بزرگ کردن خود بپرهیزیم. آنچه که هستیم باشیم به این معنا که خود را بزرگتر از آنچه هستیم جلوه ندهیم و سعی نکنیم خود را به زور در دل مردم جای دهیم. به خود و دیگران احترام بگذاریم، بی ادبی در کلام و گفتار و رفتار از جذابیت بسیار می کاهد. باید در ظاهر آراسته و در باطن وارسته بود در هر حال باید اذعان داشت، با بکاری گیری صحیح فن بیان و سخن گفتن می تواند این را یاد بگیریم چگونه می توانیم بهتر زندگی را در اختیار بگیریم و روابط خود را با دیگران چه در محل کار، یا میهمانی ها و مصاحبه ها و از همه مهمتر در بین خانواده، بهبود بخشیم .
اطلاعاتی که به وسیله معانی کلمات منتقل می شوند پیام و آنچه در باره روابط مخابره می شوند، تلقی در قبال یکدیگر و موقعیت و حرفی که می زنیم را تشکیل می دهند. این همان سخن ماست که دیگران نسبت به آن یا واکنش شدید نشان می دهند و یا با شنیدن سخن ما خرسند می شوند . کلمات اطلاعاتی را منتقل می سازند، طرز سخن ما، بلندی صدا، سرعت حرف زدن، طرز ادای کلمات با تاکیدها، ذهنیت ما را مشخص می نمایند. سر به سر گذاشتن، توضیح دادن، تهمت زدن، اینکه احساسی دوستانه داریم یا خشمگین هستیم، آیا می خواهیم صمیمی تر شویم یا بیشتر فاصله بگیریم و غیره. به عبارت دیگر طرز گفتار ماست که سرنوشت گفتار مان را رقم می زند.