حد شناسی در سخنرانی

 

حد شناسی در سخنرانی

پاكى و تقوا

خطیب باید حد خود را در قدر و منزلت اجتماعى بشناسد. به تناسب موقع و مقام خود سخن بگوید و از مرز خویش فراتر نرود، كه موجب هتك و توهینش خواهد شد و اسلام آن را روا نمى‏دارد.

خطیبى كه حد خود را از جهت تقوا و درستكارى مى‏شناسد و از لغزش‏هاى زبان خویش آگاهى دارد، وقتى در كرسى سخن لب مى‏گشاید، باید خود را ضمیمه مردم نماید و بگوید: ما مسلمانیم، حق نداریم غیبت كنیم، دروغ بگوییم، دشنام دهیم، و تفتین نماییم و تا زمانى كه این پلیدى‏ها اخلاقى بین ما رایج است، به یكدیگر بدبین هستیم و از اختلاف و پراكندگى رنج مى‏بریم. اما اگر زبان آلوده خود را نادیده انگارد، فقط مردم را مخاطب قرار دهد و بگوید غیبت نكنید، دروغ نگویید و... سخنش، آن طور كه باید، در شنوندگان اثر نمى‏گذارد. بعلاوه، چنین خطیبى مصداق فرموده على (علیه السلام) است.

یقبح على الرجل ان ینكر على الناس منكرات و ینهاهم عن الرذائل و سیئات و اذا خلا بنفسه ارتكبها و لا یستنكف من فعلها.(1)؛ براى مرد قبیح است كه با حضور مردم. منكراتى را منكر شمارد و از رذایل و گناهان نهیشان نماید و چون تنها شود، خود، آن‏ها را مرتكب گردد و از انجام معاصى ابا نداشته باشد.

وزن اجتماعى
خطیب باید حد خود را در قدر و منزلت اجتماعى بشناسد. به تناسب موقع و مقام خود سخن بگوید و از مرز خویش فراتر نرود، كه موجب هتك و توهینش خواهد شد و اسلام آن را روا نمى‏دارد.

در عصر طاغوت، افسر قدرتمندى، به عنوان سرپرست املاك شاه، در منطقه وسیعى حكومت مى‏كرد و تمام ادارات و مأمورین كشورى ناچار بودند از وى اطاعت نمایند.

دستور داده بود هر كس در كار ادارى شكایتى دارد و بخواهد او را ملاقات نماید، باید قبلاً بوسیله تلگراف شهرى استجاره كند. اگر اجازه ملاقات داده شد، براى او وقت تعیین مى‏شود. چه بسا افراد بى‏بضاعت، كه پول تلگراف مى‏دادند و پاسخى دریافت نمى‏نمودند.

اگر خطیب، حد اجتماعى خود را نمى‏شناخت و پیرامون روش نادرست افسر ارشد و تلگراف شهرى سخنى مى‏گفت، با تحقیر و اهانت تبعیدش مى‏كردند. اسلام اجازه نمى‏دهد افراد با ایمان، موجبات تحقیر خود را فراهم آورند
خطیب عالم و فهمیده‏اى، به دعوت بعضى از مؤمنین، به آن شهر وارد شد. چند شب منبر رفت و مورد استقبال مردم قرار گرفت و هر شب عده مستمعین افزایش مى‏یافت.

كسانى كه از عمل آن افسر ارشد، در مورد تلگراف، ناراضى بودند، به واعظ محترم گفتند: شما، با محبوبیتى كه در این شهر به دست آورده‏اید، به برنامه تلگراف شهرى اعتراض كنید و این بدعت ظالمانه را براندازید. واعظ فهمیده و هوشمند گفت باید در این باره فكر كنم كه آیا من صلاحیت گفتن چنین سخنى را دارم یا نه؟ یكى دو روز را به عنوان فكر كردن گذراند، ولى آنان كه پیشنهاد كرده بودند، همچنان اصرار مى‏كردند.

اینان غافل بودند كه برانداختن این بدعت و ده‏ها بدعت ظالمانه نظایر این در سراسر كشور، نیاز به مبارزه اساسى و همگانى دارد. یا باید مردم كشور در مقابل بیدادگرى‏ها قیام كنند و رژیم را براندازند، یا لا اقل تمام مردم شهر، كسب و كار را ترك گویند، در تلگراف خانه متحصن شوند و صداى خود را به گوش طاغوت برسانند، والا با اعتراض یك واعظ، هر قدر محبوب باشد، بدعت برداشته نمى‏شود، بلكه ممكن است بر اثر اعتراض، شخص واعظ و كسانى كه محرك او بوده‏اند، با مشكلات تازه‏اى مواجه گردند و بعداً معلوم شد برنامه كار چنین بوده است.

بعضى از مأمورین، از سخنانى كه بین واعظ و آن چند نفر رد و بدل شده بود، آگاهى یافتند و پیش از آن كه واعظ در منبر سخنى بگوید، مطلب را به مقامات انتظامى گزارش دادند. قضیه به اطلاع افسر ارشد رسید. دستور داد مراقب باشید، اگر واعظ در این باره سخنى گفت، فوراً شوراى امنیت شهرستان را تشكیل دهید و او را محكوم به تبعید نمایید و افراد محرك را نیز بازداشت كنید.

اگر خطیب، حد اجتماعى خود را نمى‏شناخت و پیرامون روش نادرست افسر ارشد و تلگراف شهرى سخنى مى‏گفت، با تحقیر و اهانت تبعیدش مى‏كردند. اسلام اجازه نمى‏دهد افراد با ایمان، موجبات تحقیر خود را فراهم آورند.

عن ابى عبد الله علیه السلام قال: یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یُذِلَّ نَفسه (2)؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: براى مؤمن شایسته نیست كه خویشتن را ذلیل و خوار نماید.

پی نوشت ها:

(1) غررالحكم، ص333، الفصل الثانی فی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر

(2) الكافی، ج5، ص63، باب كراهة التعرض لما لا یطیق؛ تهذیب‏الأحكام، ج6، ص180، باب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر


غرور و حد شناسى

سخنورى كه بالنسبه تحصیل كرده و عالم است، در معرض خطر غرور علمى است... و اگر در سنین جوانى باشد، غرور جوانى نیز ضمیمه آن دو مى‏گردد

از جمله عواملى كه ممكن است در خطیب اثر سوء بگذارد و موجب شود كه در كرسى سخن، حد خود را از یاد ببرد، از مرز خویش تجاوز نماید، و به بلند پروازى گرایش یابد، غرور علمى است. در پاره‏اى از موارد، غرور دگرى ضمیمه غرور علمى مى‏گردد، حدناشناسى را تشدید مى‏كند، و خطیب را از واقع بینى و درك حقیقت باز مى‏دارد.

على (علیه السلام)، ناآگاهى و خود فراموشى افراد مغرور را به مستى تعبیر فرموده و در روایتى كه از آن حضرت نقل شده، چنین آمده است:

یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ أَنْ یَحْتَرِسَ مِنْ سُكْرِ الْمَالِ وَ سُكْرِ الْقُدْرَةِ وَ سُكْرِ الْعِلْمِ وَ سُكْرِ الْمَدْحِ وَ سُكْرِ الشَّبَابِ فَإِنَّ لِكُلِّ ذَلِكَ رِیَاحاً خَبِیثَةً تَسْلُبُ الْعَقْلَ وَ تَسْتَخِفُّ الْوَقَارَ (1)؛ سزاوار است انسان عاقل بر حذر باشد از مستى مال، مستى قدرت، مستى علم، مستى مدح، و مستى جوانى، چه، همه این عوامل را بادى است ناپاك، كه عقل را سلب مى‏كند و آدمى را سبكسر و بى‏شخصیت مى‏سازد.

سخنورى كه بالنسبه تحصیل كرده و عالم است، در معرض خطر غرور علمى است. اگر خوب صحبت كند و مورد تحسین مردم قرار گیرد، غرور مدح و تمجید بر آن افزوده مى‏شود و اگر در سنین جوانى باشد، غرور جوانى نیز ضمیمه آن دو مى‏گردد و این سه عامل غرور، مى‏تواند آن چنان مست و غافلش نماید كه حد ناشناس گردد، قدر و ارزش خویش را از یاد ببرد، و در كرسى خطابه، از مرز خود فراتر رود، و موجبات سقوط خویشتن را فراهم آورد.

حد شناسى جوان
از جمله امورى كه لازم است در بحث حدشناسى تذكر داده شود، وظیفه اخلاقى جوانان، در تكریم و احترام پیران و افراد مسن است. این مطلب، در روایات اولیاى دین، با تعبیرهاى مختلف آمده و اكیداً به نسل جوان توصیه شده است.

عن الصادق [علیه السلام] عن آبائه علیهم السلام قال: جَاءَ رَجُلَانِ إِلَى النَّبِیِّ (صلى الله علیه و آله و سلم) شَیْخٌ وَ شَابٌّ فَتَكَلَّمَ الشَّابُّ قَبْلَ الشَّیْخِ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلى الله علیه و آله و سلم) الْكَبِیرَ الْكَبِیرَ (2)؛ امام صادق (علیه السلام)، از آباء خود حدیث نموده كه دو مرد حضور رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شدند. یكى پیر بود و آن دیگر جوان. مرد جوان، پیش از پیر آغاز سخن نمود. پیامبر به وى فرمود: آن كه كبیر است. باید از هر جهت بزرگ باشد، نه فقط از جهت سن. یعنى اول او آغاز سخن نماید.

خطیب اسلامى، كه مربى اخلاق مردم است، در صورتى كه جوان باشد، باید بیش از افراد جامعه این وظیفه را مورد عنایت قرار دهد. اگر در منابر یا مجالس عادى با فرد مسنى مواجه گردد، چنانچه لازم باشد، با وى سخن بگوید یا از جهتى مورد انتقادش قرار دهد، به گونه‏اى حرف بزند كه مراتب احترام و تكریم او محفوظ باشد.

قال صلى الله علیه و آله و سلم: فَإِنَّ تَبْجِیلَ الْمَشَایِخِ مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ یُبَجِّلْهُمْ فَلَیْسَ مِنَّا (3)؛ رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: پیران را مورد تعظیم و تكریم قرار دهید، كه بزرگ شمردن آنان، تكریم ذات اقدس الهى است. كسى كه قدر آنان را بزرگ نشمرد، از پیروان مكتب ما نیست.

خلاصه، حدناشناسى خطیب، در كرسى سخن، به هر صورت كه باشد، آثار و عوارض نامطلوبى را در بر دارد. على (علیه السلام)، در یكى از كلمات خود، به پاره‏اى از آن عوارض اشاره فرموده است:

ایاك و كل عمل ینفر عنك حراً و یذل لك قدراً و یجلب علیك شراً و تحمل به یوم القیامه وزراً.(4)؛ بپرهیز از عملى كه آزاد مرد را از تو بیزار مى‏كند، قدر و منزلتت را كاهش مى‏دهد، شرى را به سویت مى‏كشاند، و در قیامت، بار مسؤولیتت را سنگین مى‏كند.

پی نوشت:

(1) غررالحكم، ج66، الموانع المتفرقة؛ مستدرك‏الوسائل، ج11، ص371، 49- باب جملة مما ینبغی تركه...

(2) مشكاةالأنوار، ص168، الفصل السابع عشر فی إكرام الشیوخ؛ مستدرك‏الوسائل، ج8، ص393، 56- باب استحباب إجلال ذی الشیبة

(3) مستدرك‏الوسائل، ج8، ص393، 56- باب استحباب إجلال ذی الشیبة

(4) غررالحكم، ص158


تبیان

فرهنگ زیبای «سلام»

 

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۴ - تمرین برای عادت به آغاز سخنرانی و گفتگو ، با نام خدا و با سلام به مخاطبان

۵

فرهنگ زیبای «سلام»

سلام در لغت، به معنای سلامت از هر گونه نقص و عیب و فناست و چون خداوند فناناپذیر و منزه از عیب و نقص است، یکی از نام های او «سلام» است.

هرگونه اظهار محبت در آغاز ملاقات «تحیت» است. پس در اصل، سلام همان تحیت، از ماده حیات و به معنای دعا کردن برای سلامتی و . . .

ادامه نوشته

گفتاری درباره کلمه سلام که تحیت مسلمین است

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۴ - تمرین برای عادت به آغاز سخنرانی و گفتگو ، با نام خدا و با سلام به مخاطبان

۴

گفتاری درباره کلمه سلام که تحیت مسلمین است

احترام به دیگران / علامه طباطبایی

منابع : ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها...این جمله امربه تحیت است، در مقابل تحیتی که دیگران به انسان می دهند، می فرماید: در پاسخ تحیت دیگران، تحیتی به مثل آن و . . .

ادامه نوشته

سلام

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۴ - تمرین برای عادت به آغاز سخنرانی و گفتگو ، با نام خدا و با سلام به مخاطبان

۳

سلام

باید از جا برخاست و به آسمان نگاه کرد. درسی که امروز آموختم سلام کردن است. امروز باید به هر چه که می بینم سلامی دوباره داشته باشم.
می خواهم به آسمان سلام کنم. سلامی دوباره به . . .

ادامه نوشته

سلام

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۴ - تمرین برای عادت به آغاز سخنرانی و گفتگو ، با نام خدا و با سلام به مخاطبان

۲

سلام

عشق را وارد كلام كنیم
تا به هر عابری سلام كنیم
و به هر چهره ای تبسم داشت
ما به آن چهره احترام كنیم

ادامه نوشته

پیش از سخنرانی و گفتگو ، سلام علیکم

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ،

مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۳۶

پیش از سخنرانی و گفتگو ، سلام علیکم

  ای كاش آیینه ای جلوی رویش بود و گهگاه صورت خود را در آن می دید! البته اگر كمی دقیق تر به آنچه برایش پیش می آمد  . . .

ادامه نوشته