حرف زدن به زبان دست‌ها

حرف زدن به زبان دست‌ها

یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی که می‌تواند درباره روان‌شناسی افراد به ما اطلاعات باارزشی بدهد، ارتباطات غیرکلامی است. واقعیت این است که ما ایرانیان از این مهارت کمتر برخورداریم و نمی‌توانیم از حالت‌های غیرکلامی افراد، افکار آنها را بخوانیم. این مقدمه‌ای بود تا   ....

ادامه نوشته

چگونه یک سخنرانی خوب ارائه کنیم

چگونه یک سخنرانی خوب ارائه کنیم
چگونه یک سخنرانی خوب ارائه کنیمچه در حضور یک نفر و چه در حضور یک جمعیت پنجاه نفره، می‌توان بر ترس و خجالت ناشی از سخنرانی غلبه کرد. سخنرانی مهارتی است که همه می‌توانند با تمرین، آن را بیاموزند. 
یک ارتباط چشمی خوب کمک می‌کند تا مخاطب احساس آرامش بیشتری نماید و در توانایی‌هایی کلامی شما نیز اعتماد به وجود می‌آورد. 
ارتباط چشمی خود را (پیوسته) حفظ کنید؛ برای این کار باید آنقدر بر متن سخنرانی خود تسلط داشته باشید که  .......

ادامه نوشته

بشنو از دل....  ( هنر خوب شنیدن )

بشنو از دل....  ( هنر خوب شنیدن )
بشنو از دل....گوش می دی چی می گم؟ آره گوشم با توئه...
چی گفتی؟ نشنیدم؟
گوشت با منه؟
حتما تا حالا برات پیش اومده که با یکی داری صحبت می کنی و فکر می کنی که اون داره به حرف های تو گوش می ده، در حالی که بعد از چند دقیقه می گه: ها... چی گفتی؟ تازه اون جاست که می فهمی اون طرف تو عالم خودش بوده و    .....

ادامه نوشته

ماشین سخنرانی!

ماشین سخنرانی!
ماشین سخنرانی!امروزه بسیاری از جیزها را به ماشین بدل می کنند. راست است گه می گویند عصر ما عصر ماشین است. 
فضای اکادمی و دانشگاه ما به کارخانه ای بزرگ بدل شده است. کارخانه تولید کتاب,کارخانه تولید مقاله و اخیر مقاله موسوم به ISI و نظایر آن. کارخانه ای که تولید می کند بدون آنکه به محتوای تولید نظر داشته باشد. همه باید در این میدان از یکدیگر سبقت بجویند. دانشگاه ۱ از دانشگاه ۲ و ...
یکی از این موارد سخنرانی های به اصطلاح    ......

ادامه نوشته

۱۰ توصیه برای یک سخنرانی موفق

۱۰ توصیه برای یک سخنرانی موفق
۱۰ توصیه برای یک سخنرانی موفقتاکنون چند بار اتفاق افتاده است که برای عده‌ای سخنرانی کنید؟ آیا شما هم در هنگام سخنرانی دچار اضطراب می‌شوید و صدایتان می‌لرزد؟ ممکن است نتوانید افکارتان را به درستی بیان کنید یا لغات را فراموش کنید و دچار لکنت زبان شوید اما با کمی ‌تمرین می‌توانید بر ترستان غلبه کنید و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید... 
روش‌های بسیاری وجود دارد که می‌توان بر ترس از اشتباه کردن هنگام سخنرانی غلبه کرد که   ....

ادامه نوشته

فلسفه درمانی با ابزار «زبان»

فلسفه درمانی با ابزار «زبان»


«لودویک ویتگنشتاین» و «مارتین هایدگر» از معروفترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان سده بیستم هستند.ویتگنشتاین که فرزند یک کارخانه دار معروف اتریشی بود، در سال ۱۸۸۹ در وین متولد شد. او ابتدا مهندسی خواند، اما به وسیله کتاب «اصول ریاضیات» راسل به مباحث فلسفی علاقه مند شد. از او آثار زیادی به جای مانده که معروفترین آنها « رساله منطقی - فلسفی» و «پژوهشهای فلسفی» هستند. این دو کتاب، نظریات متفاوت و حتی متعارض را مطرح می کنند. به همین دلیل، در مورد وی گفته اند که او دو دوره زندگی فکری کاملاً متفاوت داشته که هر یک از این دوره های فکری، متفکران زیادی را از  ......

ادامه نوشته

اصول و فرایندهای روایت درمانی

 اصول و فرایندهای روایت درمانی


● تاریخچه

روایت درمانی درخلال دو دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی متولد شد و گسترش یافت. قسمت اعظم این رشد و پیشرفت را باید مرهون بنیان گذار رسمی این رویکرد یعنی مایکل وایت ( Michael White ) خانواده درمانگر استرالیایی ودوست و همکارش دیوید اپستون ( David Epston ) نیوزلندی دانست. این دو با استفاده از رویکرد سازه گرا که تاریخچه ای طولانی دارد و قبل تر بوسیله جرج کلی بطور مؤثر به عنوان نظریه درمانی مطرح شده بود به طرح ریزی رویکرد روایتی در درمان پرداختند. این رویکرد تا دهه ۹۰ در آمریکای شمالی تقریبا ناشناخته ماند تا انتشار کتاب این دو به نام « روایت به نتایج درمانی میرسد» ( Narrative Means To Therapeutic Ends ) در سال ۱۹۹۰ میلادی که آغازگر شناخت این رویکرد و ......

ادامه نوشته

فرزندم نوك زبانى حرف مى زند، چه كنم؟

فرزندم نوك زبانى حرف مى زند، چه كنم؟



فرزندم نوك زبانى حرف مى زند، چه كنم؟ منبع:روزنامه جوان بى ترديد پر حرفى دانش آموزانى كه نوك زبانى صحبت مى كنند در سر كلاس سبب خنده ساير بچه ها مى شود و اين موضوع چندان خوشايند نيست.واقعيت مهم اين است كه براى يك كودك دو يا سه ساله نوك زبانى حرف زدن به هيچ روى غيرعادى نيست زيرا در اين سن و سال كودك تازه زبان باز كرده و طرز تلفظ و اداى صداها هنوز برايش جا نيفتاده است. تقريباً از هر ۱۰ كودك يك كودك بعد از چهار سالگى هم نوك زبانى حرف مى زند. چگونه مى توان به اين كودكان كمك كرد؟

نوك زبانى صحبت كردن چيست؟ .........

ادامه نوشته

اصول پاسخگویی

اصول پاسخگویی


۱) تصحیح اشتباهات : در خدمات ، تولید بدون نقص ممكن نمی باشد. زیرا خدمات در حضور مشتری تولید می شود. هارت اظهار می دارد اشتباه بخشی از هر كار خدماتی است. حتی بهترین شركتها در ارائه خدمات گاهی با مشكلات خاصی مواجه می شوند. در خدمات تصحیح خطا برای تصحیح چنین اشتباهاتی ارائه شده است. هدف تصحیح خطا، مفهوم دیگری به نام تولید بدون نقص می باشد كه به معنی حداقل مشتری از دست رفته می باشد. كیفیت بهبود نمی یابد مگر اینكه اندازه گیری شود. شركتها هنگامی می توانند كیفیت را اندازه گیری نمایند كه از طریق تولید بدون نقص، تبعات و .....

ادامه نوشته

روش پاسخگویی به پرسش های كودكان

روش پاسخگویی به پرسش های كودكان


با بزرگتر شدن نوزاد آموزش او را وسیع تر كنید. مثلاً به او خواندن را بیاموزید. برای این كار بهتر است كه او را روی زانوی خود بنشانید و كتاب را جلوی او بگیرید و با صدای آرام شروع به خواندن كنید. به این ترتیب كودك احساس امنیت و لذت می كند و مطالعه برایش به صورت یك كارو سرگرمی جالبی در می آید.روح نوزاد مثل یك كاغذ سفید است. در حقیقت پیش از آن كه نوزاد در سینه مادر جا بگیرد، خصوصیات و ویژگی های زیادی را در خود دارد كه از طریق ارث به او رسیده است. یك نوزاد بعد از تولد امكانات بیشماری برای آموختن دارد. بنابر این او تنها یك كاغذ ساده و سفید نیست، بلكه كتاب قطوری است كه

ادامه نوشته

اصول و مباني لبخنـد

اصول و مباني لبخنـد




     ● نويسنده: كامران - شرفشاهي

● منبع: روزنامه - اطلاعات - تاريخ شمسی نشر 25/01/1388    

ما هم مثل بعضي‌ها كه نصفه‌شب از خواب مي‌پرند و ديگر خوابشان نمي‌برد تا دم صبح، ديشب بيخوابي به سرمان زد و با خومان فكر كرديم كه حالا كه هركسي براي خودش دم و دستگاهي به راه انداخته و شوخي شوخي «استاد» شده، ما چرا كارگاهي راه نيندازيم و الكي الكي كاره‌اي نشويم؟!

خوب كه حواسمان را جمع كرديم، متوجه شديم كه هر كار و باري، سرمايه و دوست و آشنا مي‌خواهد و اگر آدم حواسش جمع نباشد و غفلتاً دمش تو بشقاب شخص محترمي سبز شود، آن وقت خر بيار و باقالي بار كن. 

توي همين عوالم بوديم و جوانب امر را سبك و   ......

ادامه نوشته

آزادى بيان در اسلام‏

آزادى بيان در اسلام‏


    ●نويسنده: شریف - لک زایی

●منبع: فصلنامه - علوم سياسي - 1382 - شماره 24، زمستان - تاريخ شمسی نشر 00/11/1382   آيا در اسلام آزادى بيان وجود دارد؟ آيا در اسلام حقوق و آزادى‏هاى مدنى شهروندان به رسميت شناخته شده است؟ آيا در اسلام قاضى مى‏تواند براى هر جرمى به دلخواه خود هر مجازاتى را تعيين كند؟ آيا نظام حكومتى اسلام در برابر مردم مسؤول و پاسخ‏گو است؟ آيا در اسلام مردم در انتخاب فرمان‏روايان نقشى دارند؟ آيا در اسلام مردم بايد بى‏چون و چرا از ولىّ امر يا متصدى حكومت و فرمان‏روا اطاعت كنند؟ آيا در اسلام افراد مى‏توانند نظر و   .......

ادامه نوشته

فوت و فن استادی!

 فوت و فن استادی!


«استاد» شدن، آن هم در قلمروی ادبیات کار چندان دشوار و ناممکنی نیست و برای رسیدن به این مرتبه دیگر لا زم نیست مثل گذشتگان، هی دود چراغ خورد و کتاب خواند و تلمذ کرد و از این قبیل چیزها.

عصر دیگر، عصر «فست فود» است و در چنین عصری که سرعت و شتاب می رود تا حرف اول را بزند، جای تعجب نخواهد داشت که استاد شدن هم به سادگی و  ......

ادامه نوشته

حق آزادي بيان در نظام بين المللي و در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

حق آزادي بيان در نظام بين المللي و در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران


الف

۴ ـ ۱ ـ ب ـ در اعلاميه هزاره 
۵ ـ ۱ ـ ب ـ در كنفرانس جهاني حقوق بشر ۱۹۹۳ وين و سند مصوب آن 
۲ ـ ب ـ در اسناد بين المللي منطقه اي حقوق بشر 
۱ـ ۲ ـ ب ـ دركنوانسيون اروپايي حقوق بشر ( ۴ نوامبر ۱۹۵۰ رم ) 
۲ ـ ۲ ـ ب ـ در كنوانسيون آمريكايي حقوق بشر ( ۱۹۶۹ )
۳ ـ ۲ ـ ب ـ در منشور آفريقايي حقوق بشر و مردم ( ۲۶ ژوئن ۱۹۸۱ )
۴ ـ ۲ ـ ب ـ در اعلاميه اسلامي حقوق بشر ( اعلاميه قاهره ۱۹۹۰ )
۳ ـ ب ـ نتيجه گيري بحث حق آزادي بيان در اسناد بين المللي 
بند ج ـ حق آزادي بيان در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
بند د ـ تضمينات اعمال حق آزادي بيان در حقوق و قوانين دولت جمهوري اسلامي ايران 
۱ ـ د ـ منع توقيف يا بازداشت غير قانوني ( خودسرانه ) 
۲ ـ د ـ اصل برائت 
۳ ـ د ـ اصل عطف بماسبق نشدن قوانين جزايي 
۴ ـ د ـ اصل قانوني بودن جرائم و مجازاتها 
۵ ـ د ـ حق داشتن وكيل 
۶ ـ د ـ علني بودن محاكمات 
۷ ـ د ـ حق برخورداري از يك محاكمه منصفانه 
۸ ـ د ـ ممنوعيت شكنجه و سوء رفتار 

ب
۹ ـ د ـ مصونيت از تجسّس

ادامه نوشته

آئین حضور و گفتگو در جلسات

آئین حضور و گفتگو در جلسات
بدترین رفتار ممکن در یک جلسهبه عقیده بسیاری از کارشناسان، جلسات اداری در اکثر موارد وقت تلف کردن بوده و تنها در صورتی که چای و شیرینی در میان باشد، قابل تحمل هستند. همه ما - کارمندان - هنگامی که یک نفر در جلسه شروع به سخنرانی درباره موضوعی کاملا بی ربط میکند، معذب شده، با حمله یکی از اعضا به یک عضو کمروی جلسه برایش دلسوزی کرده و در تعجب مانده ایم که بعضیها چگونه با ردیف کردن کلمات نامفهوم و غریب جمله هایی طولانی میسازند و زمان را با سخنان بیهوده خود هدر میدهند. 
اما یک جلسه اداری هر قدر خسته کننده و   ...

ادامه نوشته

نکته هائی مفید برای ایراد یک سخنرانی

نکته هائی مفید برای ایراد یک سخنرانی
نکات ارائه خوبهنگامی که می خواهید یک موضوع را در جلسه ای (با هر تعداد شرکت‌کننده) توضیح دهید، و یا گزارشی از فعالیتهای انجام شده در یک پروژه را ارائه کنید و یا حتی در یک جمع دوستانه صحبت کنید مطمئنا کار سختی خواهید داشت تصور کنید چندین جفت چشم کوچکترین حرکات شما را زیرنظر دارند و چندین جفت گوش حرف به حرف شما را می شنوند و براساس این دیده ها و شنیده ها درمورد شما و مطالبی که ارائه می کنید قضاوت می کنند، ازسوی دیگر شما ملزم به اقناع آنها و یا دفاع از عملکردتان و یا حتی اثبات خودتان هستید در هر جایگاهی که قرار دارید فرقی نمی کند، شما در موقعیت خطیری قرار گرفته اید. پس سعی کنید بهترین باشید، دو اصل بسیار مهم را فراموش نکنید اول   ...

ادامه نوشته

چگونه سخنرانی جذاب ارائه کنیم

چگونه سخنرانی جذاب ارائه کنیم

اعتماد به نفس،صداقت وخلوص نیت،تمامیت کلام ودوستی واخوت از ویژگی های یک سخنرانی جذاب است.
▪ یک سخنرانی عالی دارای نشانه های زیر است:
۱) مقدمه ای که توجه کامل مخاطب را جلب کند
۲) اطلاعاتی که به گونه ای منطقی وساده همراه با مثال ها ،قیاس و حکایت داستان ها سازمان داده شده باشد 
۳) عبارت انتقالی که باعث انسجام وارائه سخنرانی شود
۴) جملات کوتاه
۵) کلمات ساده وآسان
۶) خاتمه ای جالب که مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهد
۷) آگاهی از نحوه پاسخ دادن موثر به پرسشهای مخاطبان
همان طورکه برای کسب مهارت کافی در هر کاری نمی توان از راه میان بر استفاده کرد.بزرگ شدن وبزرگ ماندن،به آماده شدن وآماده ماندن بستگی دارد.
یکی از بزرگان می گوید:اگر قرار باشد ده دقیقه صحبت کنم،یک هفته لازم دارم تا آماده شوم.اگر قرار باشد نیم ساعت صحبت کنم به دو روز ونهایت اگر قرار باشد یک ساعت صحبت کنم همین حالا آمادم 

خلق و ایجاد نوآوری در زندگی

خلق و ایجاد نوآوری در زندگی

نو آوری جزء استعدادهایی است که می توان گفت تنها عده کمی از افراد به درستی و به میزان کافی از آن استفاده می کنند.

آیا تا کنون برایتان اتفاق افتاده که حس خلاقیت و نوآوری دیگران شما را به حیرت وا دارد؟ حدس بزنید، شما هم دارای همان نیرو هستید! همه انسان با قدرت خلاقیت متولد می شوند. جعبه مداد شمعی در کودکستان، تنها محدود به کودکانی نمی شود که دارای استعدادهای بالفعل هستند بلکه باید اذعان داشت که همه افراد دارای استعدادهای بالفعل هستند.

آیا به یاد می آورید که چقدر طول کشید که دوچرخه سواری و  ...

ادامه نوشته

آداب سخن از دیدگاه قران

آداب سخن از دیدگاه قران

آنچه در اين مقاله مد نظر است، مرورى است بر آداب سخن از ديدگاه قرآن.انتخاب اين بحث از جهات گوناگون حايز اهميت است كه ذيلا به آنها اشاره خواهد شد و مهم‏ترين آنها نقش بلندى است كه زبان و سخن در ميان اعضا و افعال انسانى، در سعادت و شقاوت انسان ايفا مى كند/ 
مباحث اين مقاله عبارتند از: 

ادامه نوشته

زبان فارسی و هجوم کلمات خارجی


زبان فارسی و هجوم کلمات خارجی

محمد شریف شایق

این که زبان یک پدیدة اجتماعی است و در مسیرزمان دست خوش تحولات می گردد، چیزی است که زبان شناسان نیز به آن معترف و این روند در هر زبانی به وفور دیده می شود. البته این تغییرات دربخش های مختلف زبان به وقوع می پیوندد.

مهم ترین این تحول در بخش واژه های زبان قابل رویت است که با گذشت زمان معنای برخی از واژه ها تغییر می خورد، مثلا در زبان فارسی دری واژه مزخرف درقرن پنجم و ششم به معنای خوب و نیکو به کار می رفته در حالی که امروز به معنای زشت و بد استفاده می شود. همچنان برخی از واژه ها به مرور زمان از کار می افتند حتا به اندازه یی که   .....

ادامه نوشته

هنر بيان نبوى

هنر بیان نبوی

بزرگ ترين ويژگى هنر بيان نبوى آن است كه در عين روانى و سادگى، مايه بهبود و كمال و صلاح انسانيت گشته است ؛ و بهترين عامل براى راهنماى افراد به جمال و كمال مطلوب و رها ساختن بى خبران از بند هواهاى نفسانى در همه دوران هاست

چكيده

هنر بيان زيبا و كلام شيوا آن است كه در دل انسان نفوذ كند و روح را از تاريكى و زشتى و پليدى برهاند و در افقى وسيع و با صفا كه به نور ايمان روشن است سر دهد. سخن از فصاحت و بلاغت و هنر بيان مؤمن ترين انسان جهان، حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله) است; همان كس كه در فصاحت ممتاز و در بلاغت بى همتا بود; چرا كه قلب وى مهبط الهام پاك بود و گفتار الهى بر زبانش جارى. يكى از اعراب كه در دانش احوال و اخبار عرب تبحّرى بسزا داشت به آن حضرت(صلى الله عليه وآله) عرض كرد: من در ميان عرب گشته ام و گفتار فصحاى عرب بسيار شنيده ام ولى از تو فصيح تر نديده ام، چه كسى تو را اين هنر و ادب آموخت؟ پيامبر سخن(صلى الله عليه وآله) فرمود: «خدايم آموخت و نيك آموخت.»

بزرگ ترين ويژگى هنر بيان نبوى آن است كه در عين روانى و سادگى، مايه بهبود و كمال و صلاح انسانيت گشته است ؛ و بهترين عامل براى راهنماى افراد به جمال و كمال مطلوب و رها ساختن بى خبران از بند هواهاى نفسانى در همه دوران هاست.

مقدّمه

در ظلمت‌كده جهان كه حقيقت با اوهام آميخته و راه از چاه هويدا نيست و از تصادم اميال و وظايف و قيود در هر قدم هزاران پيچ و خم و پرتگاه در پيش است، براى فرار از حيرت و گمراهى دليل راهى بايد جست و به پرتو او اين راه سخت و پر خطر را آسان پيمود. دليل راه بودن از همه كس ساخته نيست. اگر پيمودن راه مشكل و پرخطر باشد، بى ترديد رهبرى هزار بار مشكل تر است. طينتى پاك بايد و گوهرى اصيل و روحى همچون كوه استوار، و همتى همچون آسمان بلند و حوصله اى چون دريا وسيع، و از همه مهم تر، دلى بايد از شوق لبريز و سرى از عشق پرشور و روحى از پرتو روشن، تا به نيروى شوق و راهنمايى عشق و پرتو غيب راه از چاه باز شناسد و از تاريكى نجات يابد و آنگاه گمشدگان مسالك را از مهالك برهاند و به سرمنزل مقصود برساند. اين مقام عالى اوج كمال انسانى است و بى ترديد، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)كسى است كه به اين مقام رسيده است؛ چرا كه رفتارش براى همگان سرمشق كمال و گفتارش دستور فضيلت و اخلاق است. سخنانى كه از روح بزرگ آن حضرت(صلى الله عليه وآله)تراوش مى كند براى جان هاى سرگشته و حيرت زده كه در كار خويش فرو مانده و در ظلمات وهم و ترديد فرو رفته اند همانند آب حيات است كه آنها را در جهان معانى، زندگى جاودانه مى بخشد; و اين يعنى: هنر بيان نبوى.

حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله) از خاك تا افلاك

در سرزمينى به دور از تمدن، در ميان دره اى خشك و بى حاصل، طفلى يتيم كه از نعمت پدر و محبت مادر محروم گشته بود در سايه سرپرستى جد و عمويش پرورش يافت.

در دوران جوانى در عين اينكه امين و درستكار بود و به همراه عمويش با فقر دسته و پنجه نرم مى كرد، روح وى در معبر زندگانى از آلايش زشتى و پستى بر كنار ماند. در سن چهل سالگى بر ضد بت پرستى و جاهليّت و بيدادگرى، كه در آن روزگار در ميان مردمش سخت رواج داشت، قد برافراشت و با اتكا به خداوند مردم را به يگانگى فراخواند و دلسوزانه و مصرّانه مى خواست كه از پرستش بتان چشم بپوشند و خداى يگانه بى همتا را خالصانه عبادت كنند و با يكديگر برادر و برابر باشند و هيچ كس را جز به وسيله پرهيزگارى امتيازى ندهند.

قريش چون او را در گفتار و كار خويش استوار يافتند براى ريختن خونش نقشه كشيدند. آن حضرت(صلى الله عليه وآله) به ناچار از ديار خود چشم پوشيد و در مدينه مقيم شد و كار صورت ديگرى گرفت. در جنگ هاى زياد با دشمنان خدا مبارزه كرد و به نيروى ايمان و پشتيبانى خدا و هنر بيان پاك از هيچ كس باك نداشت. چيزى نگذشت كه سراسر جزيرة العرب و پس از مدتى قسمت اعظم دنياى آن زمان پيرو تعليمات او شد.

در همه مدت دعوت، كار حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) ابلاغ بود و مهم ترين وسيله ابلاغ الهى آن حضرت(صلى الله عليه وآله) جز «سخن» چيز ديگرى نبود. پيامبراعظم(صلى الله عليه وآله) جان هاى قابل را كه استعداد هدايت داشتند به نيروى بيان و سخن پاك صيقل مى داد. به راستى، اين ولى اللّه اعظم(صلى الله عليه وآله) به تأييد خدا و به نيروى سخن پاك حكومت بر دل ها داشت. و به اعجاز قرآن و قدرت بيان چنان جان ها را مسخّر كرد كه پس از قرن ها هنوز آن دولت پاينده خلل نيافته است.

فصاحت و بلاغت نبوى

بى ترديد، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) در هنر فصاحت و بلاغت از همه گوى سبقت ربوده و به گفته خود، فصيح ترين عرب بود: «ادبى و انا افصح العرب.»1

فصاحت نبوى هم اكتسابى بود و هم آميخته به عطاى الهى. اكتسابى بودن از آن روى كه در طايفه بنى سعد پرورش يافته بود. لهجه اصيل و دلاويز بنى سعديان در سراسر جزيرة العرب، زبانزد عام و خاص گشته بود. به همين خاطر، جد پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را براى لهجه آموزى به آنان سپرد و اثر آن چنان بود كه حضرت(صلى الله عليه وآله) خود مى فرمود:«هر چه از فصاحت و بلاغت آموخته ام مربوط به دوران چهار ساله اى است كه نزد قبيله بنى سعد بودم.»2

و اگر گفته مى شود: فصاحت نبوى آميخته به عطاى الهى است، به خاطر آن است كه قرآن، اين مجموعه عظيم هنر بيانى خدا و معجزه جاودانه نبوى، با كلمات فصيح عربى كه نظم و اسلوب آن چون الماس تراشيده شده و زيبا و يكدست گشته، توسط روح القدس، فرشته امين به قلب آن حضرت(صلى الله عليه وآله) القا مى شد و مسلّم است پيامبر(صلى الله عليه وآله) در سايه قرآن، مافوق بلاغت عادى لب به سخن مى گشود.

با آنكه گفته اند: فصاحت در كلمه و كلام است3 ولى هنوز فصاحت نبوى بيانگر جمال جان است و قدرت بيان آن حضرت(صلى الله عليه وآله)برخاسته از ضمير مصفايش، و همچون حفّار معادن الماس از زواياى درون توانمند خويش آن معانى باريك را، كه به روزگاران از تجربه ها و حادثه ها و موهبت ها تكوين شده، كشف مى كند و در قالب سخن و كلمات طيّبه ظهور مى دهد. بنابراين، بايد گفت: حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)، سرآمد همه پيامبران، يكى از معجزاتش جلوه شخصيت او بود: هنر بيان معجزه آسايش كه مورد اعتراف دوست و دشمن بود.

فصاحت و بلاغت نبوى از نگاه ديگران

در وصف هنر بيان نبوى، سخنان جاحظ كه بحق يكى از معروف ترين، تواناترين و آگاه ترين نويسندگان عرب در همه قرون به حساب مى آيد، بهترين گواه است. وى حق سخن را درباره هنر فصاحت و انسجام و شيرينى كلام نبوى ادا كرده است:

»كلام حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) سخنى است كه شمار حروفش اندك و شمار معانى اش بسيار، از تصنّع برى و از تكلّف بر كنار است. آنجا كه تفصيل بايد مفصّل و آنجا كه اختصار شايد مختصر است. از كلمات نامأنوس فرارى و از سخنان مبتذل و بازارى مبّراست. كلماتش با حكمت همدوش و با عصمت هماغوش و با تأييد الهى قرين و با توفيق همنشين بود. خداوند گفتار او را با محبت و قبول توأم ساخته است. مهابت و حلاوت و افهام و اختصار را با هم دارد. از تكرار سخن بى نياز و شنونده را به كار نياز نمى افتد. آنگاه كه لب به سخن مى گشود هيچ سخنرانى بر او فايق نمى شد و او را مجاب نمى كرد. سخنان مفصّل را با كلمه مختصر، رد مى كرد. گوشه و طعنه نمى زد. در سخن نه كند بود و نه تند. گفتارش نه طولانى بود و نه مبهم. سخنى سودمندتر و شيواتر و رساتر و مؤثرتر و روان تر و فصيح تر و واضح تر از سخن وى نشنيدند.»4 جاحظ پس از ذكر اين سخن، از بيم آنكه مبادا گفتار وى در نظر كوته نظران و بى خبران گزاف جلوه كند چنين مى گويد: «شايد آنها كه از دانش بهره كافى ندارند و از رموز سخن و سخندانى بى خبرند گمان برند كه ما در ستايش هنر سخن محمدى راه تكلّف پيموديم و درباره اهميت آن گزاف گفتيم. چنين نيست. قسم به آن خدايى كه گزافه گويى را بر دانشمندان حرام كرده و تكلّف را در نگاه صاحب نظران قبيح ساخته و دروغگويان را در پيش خردمندان بى قدر نموده، اين گمان را كسانى مى كنند كه از راه حقيقت منحرف شده اند.»5

ابن ابى قحافه كه در علم احوال و اخبار عرب تبحّرى بسزا داشت، يكبار به آن حضرت(صلى الله عليه وآله)گفت: من در ميان عرب گشته ام وگفتار فصحاى عرب را بسيار شنيده ام اما از تو اى پيامبر فصيح تر نديده ام، چه كسى تو را اين هنر و ادب بياموخت؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «خدايم چنين آموخت و نيك آموخت.»6

كيفيت و كميّت هنر بيان نبوى

سخن پيامبر(صلى الله عليه وآله)، پيامبر سخن است و فضل آن بر ديگر سخنان همان است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را بر ديگران افضل است; چرا كه سخن، صداى ضمير سخنور است و فضل حاكى از فضيلت سخنگو. عبارت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در عين سادگى چنان پرشور و هيجان است كه گويى حيات و قوت در آن موج مى زند و عقل نورانى از خلال كلمات پرتو افشانى مى كند.

سخن گفتن حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) آداب خاصى داشت. جز به موقع سخن نمى گفت و بيش از حاجت كلامى بر زبان جارى نمى ساخت. پيوسته در انديشه بود و آنگاه كه خاموشى وى دراز مى شد مى فرمود: «ما پيامبران كم سخنيم.»7 و يا مى فرمود: «خدا پرگويى را دوست ندارد، هر كس سخن به قدر حاجت گويد خدايش سرسبز دارد.»8

پيامبر(صلى الله عليه وآله) صدايى رسا داشت و با اين همه، سخن آهسته مى گفت و مى فرمود: «خدا بلند [سخن] گفتن را دوست ندارد.»9

ميراث بزرگ هنر بيان نبوى كه به صورت مضبوط پس از طى قرن ها از دستبرد روزگار مصون مانده و در قالب حديث نبوى به دست ما رسيده، يادگار ايام مدينه است; ميراثى كه شعله اى جهان افروز است و براى روشن كردن جان ها و رهانيدن جهان، از اين افراط هاى خطرناك و تفريط هاى هول انگيز مايه اى رسا دارد.

با مقيم شدن پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان در مدينه، مجال بحث و توضيح دين بيشتر گشت و مستمعان به نقل سخنان وى رغبتى فوق العاده داشتند.

پيامبر(صلى الله عليه وآله) معمولا پس از نماز سخن مى گفت و در مناسبات خاص و حوادث بزرگ سخنان وى بيشتر مى شد. آن حضرت ضمن گفتار، به سؤال افراد پاسخ مى داد. اما فرو رفتن در سؤال را خوش نداشت و مى فرمود: «مادام كه چيزى نگفتم مرا واگذاريد. اسلاف شما از كثرت سؤال به ضلال افتادند. وقتى دستورى به شما دادم هر چه توانيد بدان كار كنيد و چون از كار منعتان كردم بس كنيد كه راه صلاح اين است.»10

تجلّى هنر بيان نبوى

در اين بخش با ذكر نمونه هايى ارزنده از سخنان گهربار آن حضرت(صلى الله عليه وآله)، از اين خرمن درافشان به انداره وسع خود خوشه برمى چينيم:

ـ «ينبغى ان يكون للمؤمن ثمانية خصال: وقار عند الهزائر صبر عند البلاء و شكر الرخاء و قنوع بما رزقه اللّه عزوجل، لا يظلم الاعداء ولا يتحامل على الصداقاء بدنه فى تعب و الناس منه فى راحة»;11 سزاوار است كه مؤمن هشت صفت داشته باشد: با بزرگ منشى و وقار در حوادث سخت قرين باشد، به هنگام بلاها و امتحانات صبر و شكيبايى داشته باشد، به هنگام گشايش شكر و سپاسگذارى خدا كند، به رزقى كه خداى عزيز و بلند مرتبه به وى روزى كرده است قناعت كند، به دشمنان ستم نكند، مزاحم دوستان نشود، تنش در رنج باشد و مردم از او در آسايش باشند.

ـ «نوم العالم افضل من عبادة العابد»;12 خواب دانشمند از عبادت عابد و پرهيزگار ارزشمندتر است.

ـ «نعمِ العطيةُ كلمةُ حق تَسمِعُها ثُمَّ تَحمِلُها الى اخ لك مسلم»;13 چه نيكو هديه و عطايى است سخن حقى كه نيك بشنوى و به برادر مؤمن خويش برسانى.

ـ «من سلك طريقاً يلتمس فيه علماً سهل اللّه له طريقة الى الجنة»;14 هر كه در جستوجوى علم راهى را طى كند خدا براى وى راهى سوى بهشت بگشايد.

ـ «من اقتصد اغناه اللّه و من بذر أفقره اللّه و من تواضع رفعه اللّه و من تجبر قصمه اللّه»;15 آن كس كه ميانه روى كند خدا بى نيازش سازد و هر كه اسراف نمايد خدا فقير و نيازمندش كند. هر كه فروتنى كند خدايش او را بالا برد و هر كه فخر و بزرگى فروشد خدايش او را در هم شكند.

ـ «ما من ساعه تمر بابن آدم لم يذكر اللّه فيها الاحسر عليها يوم القيامة»;16 ساعتى در دنيا بى ذكر خداى بر آدمى نگذرد، مگر روز قيامت بر آن حسرت خورد.

ـ «لكلّ شىء آفة تفسده و آفة هذا الدين ولاة السوء»;17 هر چيزى آفتى دارد كه مايه فساد و تباهى آن مى شود و آفت اين دين زمامداران بدند.

ـ «اقرءوا القرآن فان اللّه تعالى لايعذب قلباً وعى القرآن»;18 قرآن بخوانيد و با آن مأنوس شويد. به راستى خداوند آن دلى كه قرآن را دريافته باشد معذب نمى كند.

ـ «افضل العبادة انتظار الفرج»;19 بهترين عبادت انتظار گشايش و فرج است.

ـ «اقبل الحق ممن اتاك به من صغيراً و كبير و ان كان بغيضاً بعيداً و اردد الباطل على من جاءك به من صغيراً و كبير و ان كان حبيباً قريباً»;20 حق را از هر كه آن را ارائه دهد بپذير، خواه خردسال باشد، خواه پير، خواه دشمن باشد، خواه بيگانه. و باطل و ناحق را طرد كن و نپذير، اگرچه از جانب دوست نزديكت باشد.

چه زيباست كه راز و نياز همه ما به اقتداى پيامبر سخن، همان دعاى پاك او باشد كه خدا را اين گونه مى خواند: «اللهم اقسم لنا من خشيتك ما تحول بيننا و بين معاصيك و من طاعتك ما تبلغنا به رضوانك و من اليقين ما يهون علينا مصيبات الدنيا و متعنا باسماعنا و ابصارنا و قوتنا ما احييتنا و اجعله الوارث منا و اجعل ثارنا على من ظلمنا انصرنا على من عادانا ولا تجعل مصيبتنا فى ديننا ولا تجعل الدنيا اكبر همنا و لا مبلغ علمنا و لا تسلط علينا من لايرحمنا»;21 پروردگارا! از خشيت خود جرعه اى نصيبم ساز كه ميان ما و نافرمانيت حايل شود، و از اطاعت خود آنقدر توفيقمان ده كه ما را به بهشت رساند، و از يقين آن اندازه كه مصيبت هاى جهان را بر ما آسان كند و ما را تا هنگامى كه زنده مى دارى از چشم و گوش و نيرويمان بهرهور ساز و اين بهرهورى را برايمان نگه دار و انتقام ما را از كسانى كه به ما ستم روا داشتند بگير و ما را بر كسانى كه نسبت به ما عداوت و دشمنى مى كنند پيروز گردان. مصيبت ما را در دينمان قرار مده و كار دنيا را بزرگ ترين غم ما و نهايت علم و دانش ما مساز، و كسى را كه به ما رحم نمى كند بر ما مسلط مگردان.

نتيجه

در اين جهان، برگزيدگان خدا كسانى هستند كه اعمال بزرگ و حيرت انگيزشان، و خوبى هاى كردارى و رفتارى آنان مايه بهبود و كمال و صلاح انسانيت شده است. رفتار و گفتار آنان براى راهنمايى مردم در راه رسيدن به كمال مطلوب انسانيت و رها ساختن بى خبران از بند هوا و شهوت بهترين وسيله است.

حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) خاتم پيامبران، با كلام پاك و شيوا و رسايش از محرومان و بدويان، مردمى مورد احترام جهانيان ساخت. هنر بيان نبوى بهترين و ارزنده ترين عامل براى گذر جامعه بدوى از فرهنگ جاهلى به جامعه دادگر دينى مورد رضايت خداوندى بود.

مهم ترين اصول گفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله) را سادگى و روانى، آگاهى و بينايى و عرفان و حكمت و صداقت تشكيل مى دهد. سخنان آن حضرت تراوش روحى نيرومند و فطرتى پارسا و مهربان و برخاسته از روانى پاك و ايمانى استوار بود.بر سراپرده انديشه اش پرتو «لااله الااللّه» تجلّى داشت و در تمام گفتارش كاركرد اين انديشه نمايان بود. هدفش از آن همه شيوايى و هنر بيانى، فلاح و رستگارى همه انسان ها بود.

--------------------------------------------------------------------------------

پى نوشت ها

1ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 16، روايت 2، باب 18، ص 158.

2ـ جاراللّه محمود زمخشرى، ربيع الابرار، چ سوم، بيروت، 1401 ق، ص 72.

3ـ سعدالدين تفتازانى، مختصرالمعانى، 1398 ق، ص 23.

4 و 5ـ ابوعمرو عثمان جاحظ، البيان و التبيين، چ دوم، 1409 ق، ص 112 / ص 113.

6ـ كمال الدين عراقى، كمال النصيحة و الادب، 1407 ق، ص 97 / محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 16، باب 99، ص 210.

7ـ مصطفى صادق رافعى، اعجازالقرآن و بلاغة النبويه، 1411 ق، ج سوم، ص 80.

8 و 9ـ شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، چ سوم، بيروت، 1412 ق، ج 1، ص 17 / ص 18.

10ـ شيخ محمّد خضرى، نوراليقين، نجف، 1398ق، ص 75.

11ـ ابوالقاسم پاينده، نهج الفصاحه، چ پنجم، جاويدان، 1382، ح 3220.

12ـ همان، ح 3138.

13ـ همان، ح 3127.

14ـ همان، ح 3026.

15ـ همان، ح 2939.

16ـ همان، 2677.

17ـ همان، 2255.

18ـ همان، ح 426.

19ـ همان، ح 409.

20ـ همان، ح 428.

21ـ همان، ح 503. درباره عظمت اين دعاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و محتواى والا و كامل و جامع آن همين بس كه مرحوم شيخ عبّاس قمى در كتاب ارزشمند مفاتيح الجنان در شرح اعمال ماه پرفضيلت شعبان اين دعا را ذكر كرده و گفته است: اين دعاى جامع و كاملى است كه سزاوار است مؤمن خود را پيوسته ملازم با اين دعا نمايد و در همه موقع نافع مى باشد.

منبع:ماهنامه معرفت ، شماره 110

فن بیان و سخنوری

فن بیان و سخنوریمقدمهوعظ و بیان و خطابه و سخنوری، ازکارآمدترین مقوله‏هایی است که از دیر زمان، عرصه بحث و گفت و گو بوده و هست. اندیش مندان معاصر، آن را از دیدگاه‏های مختلف مورد بحث و بررسی قرار می‏دهند. گاهی از نظر ادبی و سخن‏شناسی، بافت ساختاری و ترکیب تکوینی، گاهی از نظر روان‏شناسی و مقدار و کیفیّت تأثیر گذاری و ایجاد انفعال در مخاطب، به کُرسی گفت و گو می‏نشانند گاهی از نظر اصول آموزش و تعامل تعلیمی، یا قشرهای کودک، نوجوان و... و گاهی .... 

ادامه نوشته

قصه گوئی

قصه گوئی

قصه گویی نوعی آگاهی ارزشمند و حس احترام به زندگی در مخاطب ایجاد می کند. قصه گویی هنر گوش سپردن (دقت شنیداری) را تقویت می کند و چنانچه داستانی که برای کودکان نقل می شود ارزش شنیدن داشته باشد آنان مشتاق یادگیری کلیدهایی در داستان می شوند که نمادها را برای آنها می گشایند و معنا می کنند. کودک کاملاً با شخصیت و حوادث مستقل داستان همراه می شود و آنها را با دیگر موقعیت های زندگی روزمر? خود همسان می پندارد. شنیدن قصه امکان تمرین تصویرسازی ذهنی را برای کودک فراهم می سازد. کودک با شنیدن قصه، صحنه ها، اعمال و شخصیت های آن را خلق می کند. توانایی تجسم و خیال پـردازی مبنای تصور خلاق است و به نظر می رسد این توانایی بر رشد شناختی و اجتماعی کودک تأثیری مثبت دارد. برخی عقیده دارند که با قصه    ....

ادامه نوشته

کلیاتی در رابطه با فن بیان و خطابه

 

کلیاتی در رابطه با فن بیان و خطابه

سخنوری ( سعدی)

 هر بیانی چه زبانی و شفاهی و چه کتبی و نوشتاری، یک موضوع عام و کلّی دارد ( که در خطابه عنوان سخن است و درکتاب و مقاله همان نام کتاب و عنوان مقاله می بوده باشد) و نیز مقدمه و پیشگفتاری و چندین عنوان فرعی و یا چندین باب و فصل و بخش دارد و در آخر هم نتیجه ای.

    عنوان کلّی که یک جمله ی بسیار کوتاه و یا یک شبه جمله و یا حتی یک کلمه است، نما ینده ی تمام مطالبی است که در جریان سخنرانی گفته می شود و یا در کتابی نکاشته می شود، و عناوین فرعی که در کتابها، معمولا در اول یا آخر کتاب فهرست می گردد نماینده ی مطالب ذیل عنوان ها است. افراد فهیم و تیز هوش، از عنوان کلّی که در ابتدا القاء می گردد پی می برند که خطیب چه می خواهد بگوید، و با خواندن نام کتاب و یا عنوان های فرعی و نتیجه ی آن حد س می زنند که چه مطالبی در آن کتاب جمع آ وری شده است، چون نام کتاب و عناوین خاص آن عصاره و فشرده و خلاصه ی مجموع مطالب آن کتاب می بوده باشد، مثلا عنوان  « سراج التواریخ» (که اثر وزین و گرانسنگ تاریخی ملا فیض محمد کاتب هزاره می باشد) عصاره ی مطالبی است که در پنج جلد تدوین یافته و تاریخ افغانستان را به بررسی نشسته است.

   و بدین لحاظ فهرست خوانی نوعی از مطالعه و در یافت مطالب محسوب می شود و افرادی که فرصت مطالعه ی تفصیلی ندارند از این نوع مطالعه استفاده می کنند.

     بنابراین عناوین کلّی و نکات و دستوراتی را که در باره ی فن خطابه در اختیار دوستان قرار خواهم داد هر کدام نماینده ی مطالب بسیاری است که باید با دقت و تعمق به آن بنگرید واز مجمل مفصل را بخوانید .

                 طرح سخنرانی :

       سخنرانی بر سه پایه استوار است :

    الف- مقدمه = در آمد : یعنی چگونه باید سخنرانی را آغاز کرد ؟ می توان سخنرانی با یکی از راههای معمول زیر شروع کرد:

1-      با نقل قصّه ی جالب توجه و مربوط به موضوع صحبت

2-      با طرح سؤال یا سوالاتی

3-      با ذکر حقایق جالب توجه وبر انگیزنده ی حس کنجکاوی

4-      با نقل قول از بزرگان

5-        با خواندن یک یا چند بیت شعر

    ب- موضوع = متن : یعنی قسمت اصلی سخنرانی که اندیشه ها و عقاید را بیان می کند، مثال می آورد و مقایسه می کند، موضوع سخنرانی دامنه ی وسیع دارد، واهم آن موارد ذیل است :

1-     سیاسی : که سیاستمداران ، نمایندگان پارلمان و... در زمینه ی مسایل کشوری و جهانی سخنرانی می کنند .

      2-    قضایی : ...

      3-    نظامی : سخنران ، فرمانهای نظامی را برای مقامات بالا یا افراد زیر فرمان ، به صورت        گزارش یا دستورات بیان می نماید

       4-    علمی : سخنران در زمینه های علمی و ادبی بحث می کند

5-      دینی : احکام و مسایل دینی برای آگاهی سامعین بیان می گردد

6-      یکی از اعیاد ملّی یا مذهبی

7-      یکی از نویسندگان و شاعران معاصر

8-      یکی از مخترعان و مکتشفان و دانشمندان

9-       یکی از هنرمندان

10-     یک موضوع تاریخی

11-     رسمی ناپسند ومذمومی که باید از بین برود

12-     یکی از مشکلاتی که در شهر یا منطقه وجود دارد

13-     یک موضوع جهانی مانند لزوم تفاهم میان ملت ها

14-    آزادی فکر، بیان، قلم، و نقش و تأثیر آن در پیشرفت فرهنگ و تمدن

و....

ج- نتیجه گیری و پایان دادن به سخنرانی :

1-      خلاصه کردن مطالب گفته شده و ذکر نکات لازم

2-      خواندن شعر مناسب و بجا و زیبا و یا نکته ی شاعرانه

3-      یادآوری آیاتی از کتاب آسمانی

4-      ستودن شنوندگان و سپاسگذاری از آنان

5-      به فعالیت وا داشتن شنوندگان

6-      ذکر مطلب شیرین و خنده دار

7-      اوج گرفتن و مطالب و نکات مؤثر گفتن

8-      نتیجه ی مناسب گرفتن و تهییج شنوندگان به اجرای آن

              خصوصیات لازم برای سخنران :

   الف-  خصوصیات روشنگری و روشنفکری:

1-      بصیرت و دانایی .

2-      قضاوت درست .

3-      قدرت تفکر و تحلیل.

 ب- خصوصیات عاطفی و جسمی :

      1-اثبات افکار و عقاید و احساسات .

      2- کنترل احساسات .

      3- قدرت و توانایی جسمی .

ج- خصوصیات اخلاقی :

1- راستی و درستی

     2- جرأت و شهامت

     3 - اعتماد به نفس

     4 – خجالت نکشیدن

    5- صمیمیت و وفاداری

د- خصوصیات اجتماعی:

    1- خون گرمی و خوش مشربی.

    2- تحمل و برد باری و تساهل و تحمل شنیدن عقاید دیگران .

    3- اظهار همدردی .

                معیارها و نکات و دستورات لازم :

    1- چیزی برای گفتن داشته باشیم .

    2- اصول بلاغت را فرا بگیریم = سخن را رسا و بدون ضعف تألیف ادا کنیم ، با مقتضای حال و مقام مجلس و مخاطبان سخن بگوییم، سخن را خوشایند و زیبا ادا کنیم تا شنوندگان را نرنجانیم .

    3- قواعد فن خطابه را یاد بگیریم.

    4- زیاد مطالعه کنیم و اطلاعات لازم را فرا هم کنیم، معلومات تاریخی، علمی، هنری، ادبی و محفوظات الفاظ زیبا و آیات و روایات و اشعار و ضرب المثلها و حکایات زیاد داشته باشیم تا بتوانیم طرح حقایق و مطالب کنیم و شنوندگان را ترغیب و اقناع نماییم.

    5- زیاد تمرین کنیم تا روان و بی تکلف سخن بگوییم.

    6- در سخن گفتن باید سه مرحله را بپیماییم:

 الف: باید بدانیم که چه بگوییم، خلق و ایجاد معانی کنیم چون تا معانی نباشد لفظی نیست.

 ب: باید بدانیم که به چه ترتیب بگوییم، معانی ذهنی را چگونه طرح بندی کنیم، از کجا شروع نماییم، موضوع مورد نظر را چگونه پرورش دهیم و تجزیه و تحلیل کنیم و چگونه به پایان برسانیم .

د: باید بدانیم که معانی ذهنی را در قالب چه الفاظ و عباراتی بریزیم، و به بیان دیگر : چه لباسی بر تن مفاهیم و مطالب مورد بحث بپوشانیم .

    7- کلمات مبتذل و رکیک و توهین آمیز بکار نبریم .

    8- سعی کنیم لغات و کلمات را در جاهای مناسب بکار ببریم .

     9- کلمات مهم را با تأکید و محکم ادا کنیم .

     10- جملات مبهم را با آوردن مثال روشن نماییم .

     11- بعد از بیان هر نکته ی مهمی کمی تأمل کنیم .

     12- از استعمال کلمات تردید آمیز مانند: به نظر من، شاید، گویا، ممکن است، احتمال دارد، از چند حال بیرون نیست، و امثال اینها خود داری نماییم، چون از نفوذ کلام می کاهد .

     13- هرگز چنین نگوییم : « فکر می کنم گفتنی ها را گفته باشم و بهتر است به کلام خود خاتمه بدهم»  چون ما را کم مایه جلوه می دهد.

     14- هرگز شکسته نفسی و اظهار عجز نکنیم، و نگوییم « من سخنران نیستم، کوچکتر از آنم که بتوانم در جمع شما صحبت کنم ، حرفی برای گفتن ندارم ، آماده ی نطق نیستم ، مطالب در خور شأن مجلس در ذهن ندارم و... چون شنوندگان طبعا چنین قضاوت خواهند کرد، هرچند مطالب عالی و مفید بگوییم جدّی نخواهند گرفت .

     15- باید کلام را با جمله های حساب شده و متین وجدی شروع کنیم، تا شنوندگان تا پایان مشتاق شنیدن باشند .

     16- تکیه کلام های مثلا، بالاخره، فهمیده شد، توجه بفرمایید و... را ترک کنیم .

     17- از استعمال کلمات و جملات عامیانه پرهیز نماییم .

     18- در حین سخنرانی به فکر زیبایی الفاظ و جمله ها نباشیم که از اصل مطلب منصرف و منحرف می شویم، ادا کردن الفاظ و جملات زیبا را بر اثر تمرین و ممارست یاد بگیریم بطوری که در حین سخنرانی بدون فکر و بی تکلف الفاظ و جملات زیبا بر زبان ما جاری و ساری شود .

   19 – از کلی گویی و مجمل گذاردن مطلب خودداری کنیم .

     20- از حاشیه روی بی جا پرهیز کنیم و موضوع اصلی سخنرانی تحت الشعاع امثال و حکایات و شواهدی که برای اثبات موضوع می آ وریم قرار نگیرد، و اکتفا به قدر لازم شود، و سعی کنیم تهیه ی عالی و یک انجام عالی برای سخنرانی پیدا کنیم و بقیه را کوتاه نماییم .

     21- به سخنان و مطالبی که می گوییم خود ایمان و اعتقاد داشته باشیم، چون گفته اند : «سخنی که از دل برخیزد بردل نشیند ».

     22- آنچنان صحبت نماییم که شنوندگان منظور ما را درک نماید.

     23- اگر جلسه مرکّب از اهل سواد و عوام است رعایت سطح فکری اکثر را نماییم و از دستور « کلّم الناس علی قدر عقولهم » پیروی کنیم .

    24- سخنان خود را با اظهار نظر صاحب نظران قوّت بخشیم .

    25- با ذکر منابع و مدارک، سخنان خو د را مستند نماییم .

    26- شنوندگان را نادان و کم اطلاع تصوّر نکنیم، اما در عین حال آنان را چنان فرض نماییم که نسبت به موضوع مورد نظر ما چیزی نمی دانند و جمع شده اند که از ما بشنوند.

    27- از سبک و روش سخنرانی دیگران تقلید نکنیم .

    28- سخنرانی خود را قبلا تدوین و یادداشت نماییم .

     29- عناوین و سر فصل های مطالب سخنرانی خود را در ورق کوچکی بنویسیم و با خود داشته باشیم چون هم باعث قوّت قلب می شود و هم اینکه با نگاهی به آن مطلبی نا گفته نمی ماند، ولی حتی الا مکان به یاد داشت مان نگاه نکنیم، چون شنونده را کسل می کند.

   30- از تجربه ی سخنوران نامی و مشهور استفاده نماییم .

    31- قبل از وقت در باره ی آنچه می گوییم همواره بیندیشیم وسعی کنیم طرح را مناسب تر کنیم .

   32- در حین سخنرانی همواره جلب توجه شنونده نماییم .

    33 - اگر خسته هستیم سخنرانی نکنیم .

     34- قبل از سخنرانی خستگی ها و گرفتاری ها وپریشانی ها را از خود دور کنیم تا در حین سخنرانی گرفتار ی و خشم و پریشانی و حواس پرتی و... نداشته باشیم .

   35- اگر در حین سخنرانی حواس مان پرت شد اندکی صبر کنیم .

   36- شتاب نکنیم و نفس بکشیم و به پیش برویم .

    37- قبل از شروع سخنرانی کمی مکث نماییم تا توجه شنوندگان را جلب کنیم .

    38- قبل از سخنرانی غذای زیاد نخوریم و زیاد گرسنه هم نباشیم .

      39- لباس مرتب و تمیز بپوشیم و سر و وضع مان را برابر کنیم.

     40- لبخند بر لب داشته باشیم .

      41- آنچنان با شنوندگان روبرو شویم که احساس کنند از دیدن آنان خوشحالیم .

    42- از خودستایی پرهیز نماییم .

      43- رفتارمان متین و موقر باشد.

     44- نگاه خود را بین شنوندگان تقسیم کنیم و به هر سو نظر کنیم .

    45- حرکات سر و دست خود را با گفتارمان مناسب نماییم .

     46- در حین صحبت آب ننوشیم .

    47- هیچ ژستی در موقع سخنرانی به خود نگرفته عادی و راست با یستیم.

   48- اگر ایستاده سخنرانی کنیم بهتر است مگر در صورت ضرورت.

  49- در حین سخنرانی  با موی و ریش و سبیل و دکمه لباس و تسبیح و... بازی نکنیم چون موجب انحراف توجه شنوندگان از موضوع و مطالب سخنرانی می شود .

 50- در حین سخنرانی، پهلوی مان و مقابل چشم حضّار کسی ننشیند .

51- اگر جلسه دایره ای است، طرفین میز سخنرانی مان کسی نباشد .

52- گل و گلدان، عکس و پوستر و هرچیزی که جلب توجه شنوندگان کنند روی میز و جلوی منبر سخنرانی مان نباشد.

53- اگر مکان سخنرانی بزرگ و شنوندگان کم باشند، شنوندگان باید جلو ی میز خطابه جمع بنشینند .

54- در جلسات بزرگ باید از بلند گو استفاده کنیم .

55- اگر افراد مستمع کم باشند باید اتاق کوچک در نظر گرفته شود و بدون بلند گو صحبت کنیم .

 56- با صدای رسا و واضح صحبت کنیم .

 57- صدای مان را به طور مناسب بلند و پایین نماییم و با آهنگ یکنواخت صحبت نکنیم .

58- زیاد نیرو و انرژی مصرف نکنیم و باید طوری صحبت کنیم که تا پایان سخنرانی انرژی لازم را داشته باشیم .

59- در حین سخنرانی بی مورد عصبانی نشده و فریاد نکشیم .

60- وقت و مدت را رعایت کنیم .

61- اگر سخنرانی در موضوعی باشد که باید از آمار و ارقام و جزئیات زیادی استفاده نمود، آن آمار و ارقام و جزئیات را یادداشت نماییم تا بتوانیم دقیق ارایه بدهیم .

62- سخنرانی را شغل و حرفه ی خود قرار ندهیم بلکه از باب ایفای وظیفه و بیداری و آگاهی و نیازهای جامعه به سخنرانی روی آوریم .

        بعد از سخنرانی از خود بپرسیم :

1- آنچه می خواستیم بگوییم چه بود ؟

2- آنچه گفتیم چه بود ؟

3- آنچه دیگران در باره ی سخنرانی ما می گویند چیست ؟

در پایان گفتنی است که اگر موضوع سخنرانی ما عالی و مفید باشد و با رعایت اصول و ارکان و قواعد و دستورات این فن انجام گرفته باشد، توسط علاقمندان ضبط و از نوار پیاده خواهد شد و بدون دخل و تصرف و یا با اندک ویرایشی به شکل جزوه و اگر چندین سخنرانی پیرامون موضوع واحد یا موضوعات مربوط به هم باشند به صورت کتاب در خواهد آمد و ماندگار خواهد شد .

   چنانکه بیشتر آثار بزرگان و سخنوران شهیر مجموعه ی سخنرانی های آنهاست، مثلا مرحوم علامه محمد تقی جعفری، مرحوم محمد تقی فلسفی، مرحوم شهید مطهری، مرحوم دکتر علی شریعتی و ... کتابهای که مجموعه ی سخنرانی های آن بزرگواران است بیشتر از آثار قلمی شان می بوده باشد .

   پس بکوشیم پیرامون موضوعات مهم و بکر و تازه سخنرانی کنیم، بر طبق قواعد و اصول سخن بگوییم تا به شکل جزوه و کتاب جاودان شود و به مرور زمان به دیار عدم و فراموشی سپرده نشود.

تــــیر سخــــنت به آب شلیــــک مـــــکن

بیهـــــــوده وبی حــــساب شلیــــک مکن

حرف و عمل تو چون سلاح است وخشاب

هوش دار کـــه بی خشــــاب شلیـــک مکن

« جواد محدّثی»

بدون فرا گرفتن قواعد و اصول فن سخنوری، سخن گفتن در آب شلیک کردن و بی حساب تیر انداختن و بی خشاب شلیک نمودن است، وبا ید حساب شده و با هدف به سخنرانی بپردازیم .

سخن بهتر از گوهر آبدار

                     چوبر جایگه بربرندش بکار                   

  « فردوسی »

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع و مآخذ :

1- بر سمند سخن – گفتار شانزدهم   ( سخنوری)  تألیف : دکتر نادر وزین پور.

2-روشها – روش خطابه و سخنوری – تألیف : جواد محدثی.

3- شیوه ی بیان – تألیف : مهدی صدیقی .

4- فارسی و آیین نگارش – سال سوم دبیرستان .

5 آموزش فن سخن گفتن – تألیف : دکتر رجبعلی مظلومی .

6- سخن و سخنوری از نظر بیان وفن خطابه – تألیف : محمد تقی فلسفی.

7- دفتر یادداشت ها ،  از نگارنده (محمد علی برهانی)

 منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-132.aspx

در فن بیان ، چگونه حرفه ای بیندیشیم ؟

در فن بیان ، چگونه حرفه ای بیندیشیم ؟

نحوه صحبت كردن، لباس پوشيدن، نوشتن، رفتار كردن و كار كردن شما تعيين مي كند كه آيا يك حرفه اي مي باشيد و يا يك آماتور. با آنكه اغلب افراد آماتور بودن را عادي مي پندارند اما شما هرگز طوري رفتار نكنيد كه آماتور بنظر آييد. هر كاري را كه انجام مي دهيد، مانند يك حرفه اي انجامش دهيد: مطابق با معيارهاي حرفه اي.

1- يك حرفه اي تمام جوانب شغل خود را آموزش مي بيند. يك آماتور از هر فرصتي استفاده ميكند تا از روند يادگيري طفره رود.

2- يك حرفه اي به دقت در مي يابد به چه چيزهايي نياز و احتياج است. يك آماتور نيازها و احتياجات ديگران را حدس ميزند.

3- ظاهر و طرز بيان يك حرفه اي همانند يك حرفه اي ميباشد. يك آماتور ظاهر و گفتار به هم ريخته اي دارد.

4- يك حرفه اي محيط كار خود را پاكيزه و منظم نگه ميدارد. يك آماتور يك محيط كار شلوغ، آشفته و كثيفي دارد.

5- يك حرفه اي متمركز و مدبر است. يك آماتور سردرگم و پريشان خاطر.

6- يك حرفه اي از اشتباهات خود درس ميگيرد. يك آماتور اشتباهات خود را ناديده گرفته و يا پنهان ميكند.

7- يك حرفه اي از وظايف و ماموريتهاي دشوار استقبال ميكند. يك آماتور تلاش ميكند از كارهاي دشوار خود را رهايي بخشد.

8- يك حرفه اي در اسرع وقت پروژه ها را به انجام ميرساند. يك آماتور در ميان انبوه كارهاي ناتمام احاطه گشته است.

9- يك حرفه اي همواره خوشبيني و خونسردي خود را حفظ ميكند. يك آماتور از كوره در ميرود و بدترين وضعيت را متصور ميشود.

10- يك حرفه اي پول و حسابهاي بانكي خود را به دقت مديريت ميكند. يك آماتور پول خود را بي حساب خرج ميكند.

11- يك حرفه اي سعي ميكند مشكلات و ناراحتي هاي ديگران را رفع كند. يك آماتور از مشكلات ديگران اجتناب ميورزد.

12- يك حرفه اي از لحن احساسي مثبت استفاده ميكند: اشتياق، خوشي، علاقه، رضايت. يك آماتور از لحن احساسي منفي استفاده ميكند: خشم، خصومت، ترس، نفرت، قرباني.

13- يك حرفه اي آنقدر پافشاري ميكند تا به مقصود خود برسد. يك آماتور در ابتداي كار شانه خالي ميكند.

14- يك حرفه اي بيش از انتظار بهره وري دارد. يك آماتور تا اندازه اي كه كارها پيش رود.

15- يك حرفه اي خدمات و فراورده هاي مرغوب وب ا كيفيت بالا ارائه ميدهد. يك آماتور خدمات و محصولات با كيفيت پايين.

16- يك حرفه اي آينده اي نويد بخش دارد. يك آماتور آينده اي مبهم و نامشخص.

نخستين گام براي حرفه شدن شما آنست كه: باور كنيد حرفه اي هستيد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-76.aspx

هفت راه علاقمند کردن شنوندگان

 

هفت راه علاقمند کردن شنوندگان

همه ي ما در بعضي مراحل زندگي مجبور به سخنراني کردن مي شويم. مصاحبه اي براي کار جديدتان است؟ سخنراني براي ناظر يا هيئت مديره ي شرکت محل کارتان است؟ بله، همه ي اين ها سخنراني هاي بسيار مهمي هستند و مي توانند آينده ي شما را رقم بزنند. پس نگذاريد که اين فرصت ها از دست بروند بدون اينکه شانس موفقيتتان را بالا ببريد.

در اينجا به نکاتي اشاره مي کنيم که هنگام سخنراني کردن براي شنوندگاني حرفه اي و متخصص بايد به خاطر داشته باشيد.

1-  شنوندگان را هم درگير کنيد
شنوندگان هم دوست دارند که وارد ماجرا شوند، نه اينکه فقط گوش کنند و حوصله شان سر برود. شما بايد به آنها براي نشستن و گوش دادن به حرفهايتان دليل بدهيد. 30 تا 90 دقيقه زمان داريد تا بتوانيد توجه آنها را جلب کنيد. مي توانيد همان تکنيک قديمي شروع کردن سخنراني با يک جوک را به کار گيريد. اما شايد زياد هم ايده ي جالبي نباشد.

اشتباه نکنيد-مطمئناً دادن يک جنبه ي شوخي آميز به سخنرانيتان قابل قبول است. اما اگر اين جنبه را به صورت کلي وارد سخنراني کنيد با اينکه سخنراني را با يک جوک شروع کنيد بسيار متفاوت است. پس بهتر است که آن را با يک سوال آغاز کنيد. اين تکنيک بسيار جواب مي دهد. چون شنوندگان را هم وارد بحث مي کند. تکنيک ديگري که گه گاه توسط بعضي سخنرانان به کار گرفته مي شود بردن نام بعضي از اشخاص بين حضار است.

2-  سرزنده و با روح باشيد
بهترين سخنرانان کساني هستند که چه در حرکاتشان و چه در سخن گفتنشان با روح و سرزنده هستند. خوب نيست که خود را پشت سکو پنهان کنيد يا فقط در گوشه اي باستيد. دفعه ي بعد اين کار را امتحان کنيد: وقتي براي يک گروه 20 نفره يا بيشتر سخنراني مي کنيد، حين صحبت کردن بين شنوندگانتان راه برويد. هر از چند گاهي ايستاده و دستتان را روي شانه ي يکي از شنوندگان قرار دهيد. با اين کار باعث خواهيد شد که توجه آنها به شما بيشتر جلب شده و به حرفهايتان دقيق تر گوش کنند.

3-  صدايي تاثيرگذار داشته باشيد
روي چيزي که مي خواهيد تحويل دهيد، زمان بگذاريد. کسي توقع ندارد که مثل يک گوينده ي تلويزيون بياييد و برويد. بايد بتوانيد صدايي خوشايند و سرگرم کننده تحويل دهيد. هنگام سخنراني به اين چهار نکته توجه داشته باشيد: تن صدايتان را هر از گاهي تغيير دهيد، درجه ي صدا را بالا و پايين ببريد، سرعت صحبت کردنتان را تغيير دهيد، و گاه گاهي براي تاثير گذاري بيشتر سکوت کنيد.

4-  از کارهايي که باعث پرت کردن حواس شنوندگان مي شود دوري کنيد
هيچ چيز به اندازه ي اين کار نمي تواند يک سخنراني را خراب کند. چند وقت پيش مديري را ديدم که سخنراني اش را فقط به خاطر اينکه با پول خردهاي توي جيبش بازي مي کرد از دست داد. بعد از سخنراني کسي درمورد محتويات سخنراني او حرفي نمي زد، همه فقط مي گفتند که چقدر از صداي جرينگ جرينگ پول خردها اعصابشان خرد شده است. کنار گذاشتن اين عادت ها کار سختي نيست. گه گاه هنگام تمرينات سخنرانيتان فيلمبرداري کنيد و بعد آنرا مرور کرده و پي به عادت هاي آزاردهنده تان ببريد تا بتوانيد آن ها را کنار بگذاريد.   

5-  لباس مناسب بپوشيد
روزي با يکي از مديران عامل صحبت مي کردم که مي گفت: اولين چيزي که در برخورد با يک فرد به آن توجه مي کند لباس هايش است. بايد بتوانيد طوري لباس بپوشيد که حداقل يک پله از حضار بالاتر باشيد. متوجه باشيد که کفش هاي ارزان، شلوار جين و بلوزهاي رنگي مناسب انجام يک سخنراني نيست. به لباس پوشيدنتان خيلي دقت کنيد.

6-  حرف هاي تازه بزنيد
از تکرار کردن داستان ها و خاطرات هميشگي پرهيز کنيد. حرف هاي تازه بزنيد. سعي کنيد در سخنرانيتان جايي هم براي وقايع روز باز کنيد. حتماً آن روز يا آن هفته اتفاق جديدي افتاده است که در موردش صحبت کنيد. حرف ها و مطالب تکراري شنوندگان را خسته و بي حوصله خواهد کرد. حرف هاي جديد برعکس آنها را راغب به گوش کردن و توجه بيشتر مي کند.

7-  تمرين داشته باشيد
با چندين مرتبه تمرين کردن، سخنرانيتان مي تواند باعث موفقيتتان شود. چون معمولاً رقبايتان اين کار را نخواهند کرد. معمولاً افراد فقط چند دقيقه قبل از سخنرانيشان نگاهي به نوشته هايشان مي اندازند، اما سخنرانان موفق هميشه براي تمرين آن هم وقت مي گذارند. يک سخنران واقعي از قبل برنامه ريزي مي کند که چطور سخنراني خود را شروع کند و چطور به پايان برساند. مي دانند که چه موقع بين حضار راه بروند و دست روي شانه ي چه کسي بگذارند. مي دانند که چه زماني سکوت کرده و چه زماني تن صدايشان را تغيير دهند. مي دانند که به کجا نگاه کنند. با تمرين کردن مطمئناً سخنراني بهتري ارائه خواهيد داد.

موفق باشيد
ــــــــــــــــــــ
با اجراي اين نکات مطمئناً موفق خواهيد شد که توجه حضار و شنوندگان را کاملاً به خود معطوف کرده و سخنراني عالي تحويل آنها دهيد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-21.aspx

چگونه صحبت كنيم تا به ما گوش دهند  ؟


چگونه صحبت كنيم تا به ما گوش دهند ؟

هنگامي كه شما ايده‌اي را به يك عده, عرضه مي‌كنيد, يا يك جلسه را اداره مي‌كنيد و يا با همكاري, دو به دو صحبت مي‌كنيد, آيا آنها به حرفهاي شما گوش مي‌دهند؟ ـ چگونه مي‌توانيد با تمركز روي علاقه شخصي شنونده, او را برانگيزيد تا به صحبت‌هاي شما توجه كرده و يا آنها را درك نمايد؟

در اين مطلب, كه خلاصه‌اي از كتاب «چگونه صحبت كنيم, تا به ما گوش دهند»، نويسنده آن يعني «خانم سونيا هلمن»،  روشهاي علمي را براي شناخت و درك هر شنونده‌اي را اعم از اينكه يك نفر يا بيشتر باشد با ارائه مثال‌هاي بخصوص به شما بيان مي‌كند.

الف) مكالمات يا جلسات دو نفره:

ـ در يك مكالمه دو نفره, قدم اول در ارتباط برقرار كردن, سلام و احوالپرسي و معرفي خودمان مي‌باشد ـ حال قدم بعدي, طرز ارتباط برقرار كردن در محيط كار است و نكته اصلي اين است كه چطور مي‌توانيم خود را علاقمند به گوش دادن بكنيم.

ـ يك لحظه تصور كنيد كه براي ارائه يك طرح مهم خود را آماده يك گفتگو مي‌كنيد:

چطور شروع به طرح‌ريزي مي‌كنيد, آيا اينطور نيست كه با كلمه من شروع مي‌كنيد, آيا با خود نمي‌گوييد من شروع مي‌كنم به گفتن فلان مطلب, بعد به آنها فلان چيز را مي‌گويم و ....

ـ واقعيت اين است كه اگر مي خواهيد ديگران را تشويق و ترغيب كنيد, اگر مي‌خواهيد آنها را مطلع سازيد يا تغييرشان دهيد, هر دوي شما, يعني هم فرستنده پيام و هم گيرنده آن بايد فعالانه درگير گفتگو شويد, در واقع ارتباط واقعي يعني يك گفتگوي فعالانه, وقتي شما مطلبي را مي‌گوييد, انتظار داريد كه شنوندگان واقعاً مجذوب و درگير صحبت‌هاي شما شوند, نكته مهمي كه بايد بدان توجه كنيد اين است كه گوش دادن اصولاً كار خيلي مشكلي است, بنابراين مستلزم يك تلاش متمركز است.

دريافت‌كنندگان صحبت‌هاي شما هميشه متمايل به گوش ندادن هستند وعلاقه دارند غرق افكار خود شوند و معمولاً هميشه اين سؤال را از خود مي‌پرسند كه چرا بايد گوش بدهم, بنابراين مشكل واقعي در صحبت كردن اينست كه:

«توجه شنوندگان را به خود جلب كرده و آنها را از افكار خودشان دور سازيد»

ـ اما اين كار را چگونه انجام دهيم؟ با درك و تمركز روي آنچه كه شنونده‌هاي شما آنرا مهم مي‌دانند, اين كار شدني است, اگر نتوانيد شنونده خود را به موضوع حساس كنيد, هيچوقت روي صحبت‌هاي شما متمركز نخواهند شد, براي سازگار كردن شنونده‌هاي خود بايد رفتارهايي را در خود تقويت كنيد كه احتمالاً در بدو كار بر خلاف رويه شخصي و عقايد پايه‌اي شما باشد.

ـ روش‌هاي انتقال پيام:

اكنون به روش‌هاي منتقل كردن پيام‌هاي خود به وسيله متقاعد كردن شنونده‌ها چه يك نفر و چه بيشتر شروع مي‌كنيم:

ابتدا ما بايد بدانيم يك عامل بزرگ وجود دارد كه پاسخ اين سؤال را تعيين مي‌كند كه چرا بايد گوش بدهم؟

اين عامل «علاقه به خود» است, علاقه به خود در مركز آنچه كه هر يك از ما را به حركت وا مي‌دارد, وجود دارد ـ به سؤالات زير توجه كنيد:

ـ چه چيزي توجه شما را در محيط‌ كار جلب مي‌كند؟ كدام برنامه را زودتر انجام مي‌دهيد؟ و ...

جواب اين سؤالات همه به دور همان عامل مي‌چرخد ـ يعني «علاقه به خود» ـ هنگاميكه با همكاران خود ارتباط برقرار مي‌كنيد استفاده از عامل «علاقه به خود» كار مشكلي نيست, چون شما تجارب مشترك زيادي داريد, مثلاً شما خصوصيات و اخلاق همكار يا رئيس خود را كاملاً مي‌شناسيد.

ـ اينها كليدهاي مهمي هستند جهت بوجود آوردن راهبردهايي براي كنار آمدن با مخاطبين, شما بايد حتي راهبردهاي ارتباطي خود را در محدوده يك نياز مشترك بين همه انسانها يعني «نياز به قدرت داشتن» طرح‌ريزي كنيد, چون, انسانها هنگاميكه احساس مي‌كنند قدرتي دارند, بهتر مي‌توانند ارتباط برقرار كنند.

ـ تصور كنيد, شما خواسته‌ايد با يك كارمند زيردست خود جلسه‌اي داشته باشيد. شما به راستي از موضع قدرت برخورداريد, اما اگر مي‌خواهيد يك مكالمه با نتيجه داشته باشيد و نه فقط يك برخورد يك طرفه, بايد قدرت را تا حدي توازن ببخشيد, مثلاً اگر كارمندي در غياب شما, خود تصميم به كار گرفته باشد كه نياز به اطلاع شما داشته است, شما به 2 طريق مي‌توانيد با او برخورد كنيد:

1. آقاي محترم, من بارها به شما گفته‌ام در اينجا من هستم كه تصميم‌ مي‌گيرم چه كاري انجام بگيرد و چه كاري انجام نگيرد.

2. من افتخار مي‌كنم كه در خدمت شما هستم, فقط خواهش مي‌كنم در اين كارها, حتي الامكان با دفتر من هماهنگ شود.

ـ همانطور كه مي‌بينيد, در مثال اول رئيس فقط درصدد به اثبات رساندن قدرتش است, ولي در مثال دوم رئيس ضمن دادن تذكرات لازم, سعي كرد كه بين خود و همكارش, ميزان قدرت به توازن برسد.

ـ شما مي‌توانيد در طول يك جلسه به كارمندان خود اجازه ابراز نظر مخالف دادن را بدهيد واو را مطمئن سازيد كه صادقانه اين اجازه را مي‌دهيد.

ـ از طرف ديگر نظر به اينكه با چه كسي صحبت مي‌كنيد, موضوع قدرت ابعاد ديگري بخود مي‌گيرد ـ در اينگونه موارد ميزان قدرتي كه خود اميدوار هستيد بتوانيد به كار بگيريد نه تنها بستگي به موضوع و شرايط دارد, بلكه به موقعيت و شخصيت افراد مقابل شما نيز بستگي دارد.

ـ انواع شخصيتهاي كاري:

3 شخصيت كاري پايه وجود دارد:

1. انجام دهنده‌ها               2. پيوند دهنده‌ها                3. تأثيرگذاران

1. انجام دهنده‌‌ها:

اين افراد خود برانگيخته و با هدف هستند كه به تشويق ديگران احتياج ندارند, افراد با اين نوع شخصيت فكر مي‌كنند كه مناسبترين فردي هستند كه مي‌توانند هدف و استانداردهاي لازم براي هر كاري را تعيين كنند.

شما به اين افراد مي‌توانيد چنين بگوئيد: «من متوجه هستم كه اين راه, راه درست انجام دادن اين كار است اما يك نكته ديگر هست كه ممكن است كمي به سرعت عمل ما كمك كند به نظر شما چطور است...»

دراين مورد شما به دليل قبول كردن راه و دستورالعمل انجام دهنده براي انجام پروژه به او قدرت داده‌ايد اما در عين حال از ديدگاه خود و احتياج خود نيز صحبت كرده‌ايد وتا حدي براي خود قدرت كسب كرده‌ايد.

2. پيوند دهنده‌ها:

بر خلاف اين يك رئيس پيوند‌دهنده در صورتي احساس قدرت مي‌كند كه مورد احتياج باشد. به اين شخص چنين مي‌توانيد بگوييد: «اين پروژه واقعاً ايده جالبي است. خيلي خوشحالم كه شما از من خواستيد در گروهتان شركت داشته باشم. ما داراي توانايي و تخصص در اين مورد هستيم و مطمئنم مي‌توانيم اين كار را انجام دهيم ...». بار ديگر بوسيله در نظر گرفتن احتياج پيونددهنده‌ها براي همكاري و كار گروهي, شما موضوعات را بر طبق احتياج خود برنامه‌ريزي كرده‌ايد.

3. تأثيرگذاران:

بالأخره يك رئيس تأثيرگذار كه به جربزه شخصي, اقتدار و كنترل عقيده دارد و به وسط صحنه بودن, عادت دارد ـ به او مي‌گوئيد «حالا كه شما اين گروه را انتخاب كرده و راه انداخته‌ايد, گروه ما با تلاش كار را انجام خواهند داد... ممكن است من هم در كارهاي اين قسمت سهيم كنيد, فكر مي‌كنم مي‌توانم كمك بزرگي باشم».

 با اين صحبت شما احتياج تأثيرگذار براي رهبري يك گروه موفق را شناخته‌ايد و همچنين قدرت او را براي انتصاب شما به آن پستي كه خود شما ترجيح مي‌دهيد مورد توجه قرار داده‌ايد. ـ هيچكدام از ما هميشه و در تمام موقعيت‌ها, فقط يك شخصيت كاري نداريم ـ اما با اين وجود اگر با دقت به شخصيت ذاتي همكاران خود بنگريم, قادر خواهيم بود كه با موفقيت بيشتر با آنها ارتباط برقرار نماييم.

ـ چگونگي موفقيت در ارتباط كاري:

ـ ديديم كه چگونه مي‌توانيم طرف مقابل را در يك برخورد كاري ارزيابي كنيم, حالا براي برداشتن قدم بعدي, براي موفقيت در ارتباط كاري, مطالبي را بيان مي‌كنيم:

ـ شروع مطالب جديد را با سؤالي آغاز كنيم: چگونه براي برخوردهاي كاري برنامه‌ريزي كنيم؟

بيشتر اوقات برنامه‌ريزي براي يك برخورد كاري, با تنش و فشار عصبي همراه است. در فكر اين هستيم كه چه بگوييم؟ و چطور شروع كنيم؟ ابتدا يك تعداد يادداشت مي‌نويسيم و بعد آنها را دور مي‌ريزيم و دوباره مي‌نويسيم.

 يك راه خيلي منظم و حساب‌شده‌ اينست كه شما بايد با برنامه پيش برويد و هميشه از قبل آماده باشيد. هنگاميكه شما در موقعيت يك برخورد كاري قرار مي‌گيريد بايد انعطاف‌پذير باشيد, بايد لحظه را دريابيد و بتوانيد از راههاي مختلف استفاده كنيد. اما بايد كار را قبل از انجام دادن با يك راهبرد مشخص شروع كنيد ـ موقعيت را بررسي كنيد و آنگاه براي انجام دادن آماده شويد.

جهت آماده شدن براي هر نوع برخوردي, همانطور كه گفته شد شما بايد نيازها و ويژگي‌هاي طرف مقابل را شناسايي كنيد, روش خوب اينست كه بنشينيد و سرِفرصت و با دقت به اين موضوع فكر كنيد ـ همه چيز را يادداشت كنيد, اين كار از اقدامات نسنجيده شما جلوگيري مي‌كند, همچنين شما را از توانمندي‌هايتان براي برخورد با اين موضوع آگاه مي‌سازد ـ مثالي كه به شما نشان خواهد داد با يك مشكل در محيط كار چگونه برخورد كنيد:

ـ اگر يكي از كارمندان شما, گزارش‌هايش را دير ارسال مي‌كند, و هدف شما اين باشد كه گزارش‌ها را به موقع دريافت كنيد و وي متوجه خطاي خود شود شما بايد به اهداف كارمند ياد شده توجه كنيد براي اين كار كافيست به سادگي خود را جاي او بگذاريد, اگر رئيس شما در يك جلسه به شما اعلام مي‌كرد كه گزارش‌هاي شما هميشه تأخير دارند, شما چه مي‌كرديد, احتمالاً شما اين موارد را در نظر گرفته‌ايد: حفظ موقعيت كار ـ پيشگيري از عصبانيت رئيس و سعي در به موقع تحويل دادن كارها.

اگر شما با كارمند خود خيلي جدي و قاطع صحبت كنيد و احتمالاً روي ميز مشت بكوبيد, كارمند تمركز خود را نسبت به صحبت‌ها و منظور شما از دست داده و بدون شك حالات دفاعي بخود مي‌گيرد و بهانه‌‌هاي مختلف مي‌آورد و در نتيجه اهداف هيچكس مورد توجه قرار نمي‌گيرد؛ بجاي اين كار اگر به وي بگوييد: «ببين آقاي عزيز, اگر مي‌بيني عقب مي‌ماني و نمي‌تواني گزارش‌ها را به موقع تحويل دهي, قبل از هر چيز, بيا و موضوع را با من در ميان بگذار, به اين ترتيب ما مي‌توانيم مشكل را با هم حل كنيم», حالا راه درست اين بود, شما با اين كار به 3 هدف در آن واحد مي‌رسيد:

1. كارمند را مطمئن كرديد كه وي قادر به انجام دادن كار است. 2. وضعيتي ايجاد كرديد كه گزارش‌ها دير نرسند. 3. سوم اينكه با ايجاد يك محيط راحت و صميمي كارمندتان را بر آن داشتيد كه حتماً اين كار را انجام دهد.

ـ تقسيم‌بندي روند جلسات دو نفره:

ـ روند جلسات دو نفره اعم از اينكه جلسه با رئيس, كارمند و يا يك غريبه باشد به 4 قسمت تقسيم مي‌شود:

1. شروع جلسه       2. تعريف موضوع جلسه       3. اداره كردن روند جلسه     4. پايان يا نتيجه جلسه

1. شروع جلسه:

ابتدا شروع جلسه را بررسي مي‌كنيم:

اولين لحظات از هر جلسه از اهميت خاصي برخوردار است, اين مرحله دستگرمي است يعني زماني كه فضا و محيطي را كه در‌ آن جلسه ادامه پيدا خواهد كرد, خلق مي‌كنيد, معمولاً اين بخش را باصحبت‌هاي معمولي و كوتاه شروع مي‌كنيد.

شايد بهترين راه براي فائق آوردن بر لحظات بلاتكليفي اول صحبت همين صحبت‌هاي معمولي باشد, اما چگونه؟ اگر جلسه در دفتر كار طرف صحبت شما باشد, مي‌توانيد به اطراف نگاه كنيد و آنگاه موضوعات مورد علاقه آن شخص را جهت شروع صحبت پيدا خواهيد كرد, فرض كنيد طرف كوهنورد است (بوسيله ديدن تصاوير كوهنوردي در اتاق و ...) در چنين حالتي مي‌توانيد در مورد كوه و كوهنوردي صحبت خود را شروع كنيد, اكنون شما يك امتياز بدست آورده‌ايد بوسيله اثبات اينكه شما دو نفر يك علاقه مشترك داريد.

ـ اگر جلسه در دفتر شما برگزار مي‌شود شما مي‌توانيد صحبت خود را در مورد هوا و پوشيدن لباس‌هاي مخصوص فصل و ... شروع كنيد.

ـ جاي نشستن نيز در جلسات مهم است. نقاطي در يك اتاق وجود دارد كه احساس‌‌هاي جداگانه‌اي را به افراد مي‌دهد مثل پشت ميز و يا جلوي ميز نشستن, شما بايد سعي كنيد موقعيت ضعيف جلوي ميز نشستن را براي خود بوجود نياوريد, همچنين نقاطي در اتاق وجود دارد كه در آنها قدرت مساوي پيدا مي‌كنيد, مثل كنار ميز و در كنار كسي كه پشت ميز نشسته, اما بهترين نقطه براي نشستن يك نقطه بيطرف است.

2. تعريف موضوع جلسه:

ـ اكنون قسمت دوم برخورد كاري دو نفر يعني تعريف موضوع جلسه را توضيح مي‌دهم:

ـ نكته مهم اين جاست كه اگر مي‌خواهيد طرف مقابل شما, مطالب شما را خوب درك كند بايد يك نظم منطقي را دنبال كنيد. بهترين راه براي توضيح روند موضوع جلسه, نشان دادن اخبار تلويزيون است, كه چگونه اين كار را انجام مي‌دهند. كاركنان تلويزيون معمولاً اخبار را در 3 قسمت مي‌نويسند:

الف) دورنما يا خلاصه خبر              ب) نماي متوسط يا توضيح خبر        ج) نماي نزديك يا تفسيرخبر

ـ خلاصه خبر يا دورنما, نماي آشنايي با موضوع است. گوينده در اينجا به نكات مهم اشاره مي‌كند. مثل اينكه يك گُل كامل را به ما نشان دهد.

ـ مرحله بعدي, نماي متوسط است, اين حالت, بيننده تلويزيون را بيشتر متوجه مي‌كند ـ اين مرحله تعدادي از گلبرگها را در اختيار دارد.

ـ بعد, نماي نزديك است, اين قلب اتفاق است, يعني تك تك گلبرگها با تمام جزئيات. اين چيزي است كه ما بايد بدان توجه داشته باشيم و در نظر بگيريم.

3. اداره كردن روند جلسه:

ـ نكاتي به عنوان راهنمايي براي تقويت توضيحات شما, هنگام صحبت و يا سخنراني؛

شما بايد موضوعي را كه مورد توجه يا اهميت طرف مقابل است را مطرح كنيد, ضمناً بايد توجه كنيد كه سعي در توضيح موضوعي معمولاً با گفتار صرف, كار بسيار مشكلي است. شما مي‌توانيد ايده‌هاي خود را هر موقع كه لازم باشد به صورت تصوير نشان دهيد, مثلاً: روي يك تكه كاغذ با رسم نمودار برنامه خود را نشان دهيد يا با اقدامي جالب, از اشياء روي ميز مثل خط كش, جا سوزني, فنجان به عنوان نماد استفاده كنيد.

همانطور كه برنامه و نقش خود را با اين نمادها مي‌سازيد, راجع به هر قدم و مرحله توضيح دهيد كه براي چيست.

ـ يك نظر ديگر اينست كه ارائه طرح خود را با يك معماي كوچك شروع كنيد, اين طرز برخورد, طرف مقابل شما را درگير مي‌كند و اين حُسن را نيز دارد كه برخورد شما تهاجمي به نظر نيايد.

ـ ممكن است هنگام توضيح دادن يك موضوع, با نظريات مخالف و ناگهاني مواجه شويم, شما بايد براي اداره كردن موقعيت در اين موقع خود را كاملاً آماده سازيد, در چنين مواقعي شما بايد ضمن يك برخورد خوب در صدد متقاعد كردن طرف مقابل برآئيد و راجع به گفته‌هاي وي اظهار نظر كنيد.

ـ نه تنها شما مي‌توانيد كليدها و نكته‌هايي از آنچه طرف مقابل مي‌گويد برداشت كنيد بلكه از حركات بدن او نيز خيلي ديدگاهها روشن مي‌شود, مثلاً مي‌توانيد بدانيد آيا شنونده شما سراپا گوش است و شما مي‌توانيد به صحبت و ارائه مطلب خود به همان روش ادامه دهيد و يا به شما علامت مي‌دهد كه فوراً حالت صحبتتان را عوض كنيد.

ـ مشكلترين موقعيت در هر جلسه و آنچه از همه بيشتر اتفاق مي‌افتد, عصبانيت و تلاش براي كنترل كردن آن است، عصبانيت مي‌تواند به آساني ايجاد شود, هنگاميكه طرف مقابل از قبول نظريه ما كه فكر مي‌كنيم بهترين نظريه است, سرباز مي‌زند ما عصباني خواهيم شد, اين طبيعي است, اما شما چطور با عصبانيت خود و طرف مقابل برخورد مي‌كنيد؟

ـ بهترين كار اعتراف به عصبانيت است, اگر عصباني هستيد مي‌توانيد از كلماتي اينچنين استفاده كنيد: (اين واقعاً من را ناراحت مي‌كند چون ...)

ـ از طرف ديگر, اگر طرف مقابل نمي‌تواند به عصبانيت خود اعتراف كند ولي شما آن را مي‌بينيد, در آن صورت مي‌گوييد: «مي‌بينم كه ناراحتي, مي‌تواني به من بگويي چه چيزي اينجا ناراحتت مي‌كند؟»

ـ اين كلمات ساده به همه كمي اجازه مي‌دهد كه با عصبانيت روبرو شوند, آن را به طريقي خالي كنند و آرام گيرند و بعد مكالمه را به جهت سازنده‌اي پيش برد.

4. پايان يا نتيجه جلسه:

ـ تا اينجا راجع به 3 قسمت برخورد دو نفره صحبت شد. حالا به قسمت آخر اين بحث مي‌پردازيم:

ـ اگر جلسه مال شما بود با روش حساب شده آن را تمام كنيد. يكي يكي همه موارد مطرح شده را از بالاي فهرست خود بررسي كنيد و هرآنچه را كه تصميم گرفته شد يا قرار است تصميم‌گرفته شود مرور كنيد. در قسمت آخر جلسه, مطمئن شويد كه همه صحبت‌هاي خود را كرده‌ايد, بدون توجه موافقت نكنيد, بعضي اوقات اين بهترين موقع براي مطرح كردن و يا حتي برنده شدن يك فكر نهايي است.

جداي از هر نقشي كه در اين جلسه ايفا كرده‌ايد, جملات آخر شما خيلي مهم است, اگر جلسه شما را ناراحت كرده و يا حتي از شما انتقادي شده, ولي سعي كنيد جلسه را با يك حس مثبت و با انرژي و خوش بيني خاتمه دهيد, يا اگر جلسه مربوط به يك فكر جديد, يا روند جديدكار است, خوشبيني خود را از اين فكر جديد, ابراز نمائيد.

ـ فقط جملات آخر و بستن جلسه را فراموش نكنيد, اين كار از تلفن‌هاي بعدي و احياناً جلسات بعدي, جلوگيري خواهد كرد. بستن جلسه بايد با حرف آخر باشد.

ب)جلسات يا سخنراني براي گروه بيشتر از دو نفر:

هنگاميكه نوبت جلسات يا سخنراني‌هاي رسمي‌تر مي‌رسد, آن صحبت‌هايي كه در مقابل گروهي بزرگ يا شنونده‌ها بايد مطرح كنيد, تفاوت‌هايي با جلسات دو نفره خواهد داشت, اكنون شما مي‌بايست به گروه بزرگتري از شنونده‌‌ها فكر كنيد.

ـ در اين قسمت از راز شنونده‌ها پرده برداري مي‌كنيم:

هر گروه بيننده يا شنونده با مجموعه‌اي از خصوصيات طبيعي به محل تجمّع وارد مي‌شوند كه اطلاع از اين خصوصيات, راه ما را براي درك اينكه چه بايد بكنيم تا جمعيت را در آنچه براي گفتن داريم درگير كنيم, باز مي‌شود ـ بيائيد خود را جاي اين گروه بگذاريد؛

اول اينكه: به عنوان عضوي از گروه شنوندگان طبيعتاً به اين موقعيت عادت نداريم و حتي ممكن است ما با سخنران احساس رقابت بكنيم,‌در اينجا ما شنونده نيستيم, بلكه داور هستيم, اين قضاوت, كار را براي سخنران مشكلتر مي‌كند.

ثانياً: بيشتر جلسات و سخنراني‌ها, مربوط به ارائه يك كار جديد يا يك طرح جديد, بدليل طبيعت اين كار, سخنران را به عنوان يك قهرمان معرفي مي‌كند, اينطور به نظر مي‌رسد كه او كسي است كه مي‌خواهد ما يعني جمعيت شنونده را وادار به توافق با صحبت‌هايش بكند. بنابراين ما هم خود را بطور طبيعي تحت نفوذ احساس مي‌كنيم كه اين كار جلوي ما را براي داشتن يك فكر باز مي‌گيرد و نتيجه معمول احساس تحت نفوذ بودن هم, مقاومت است.

ثالثاً: علاوه بر اين عكس‌العمل‌هاي احساسي, سخنران بايد به مثال عيني و فيزيكي هم توجه كند, سخنران بايد در نظر داشته باشد كه شنونده‌هاي او تحت نفوذ عوامل ديگري نيز هستند. مثلاً: دماي هوا, وضعيت صندلي‌ها و ... يا اينكه شما هرگز در موقع نهار نمي‌توانيد توجه آنها را بخود جلب كنيد ـ هر چيزي مي‌تواند روي گوش دادن و ميزان توجه جمعيت شنونده, تأثير بگذارد.

ـ مواردي درباره نحوة آمادگي براي سخنراني:

ـ 3 امر مسلم پايه‌اي وجود دارد كه شما, در مورد نحوة آمادگي براي ارائه نظريات يا صحبت‌هايتان, بايد به آن توجه كنيد:

اول: شناسايي شنوندگان, دوم: تصميم‌گيري راجع به نقش شما در برابر آنها, سوم: طراحي سخنراني

اول: شناسايي شنوندگان :

ـ اولين كار شما يعني شناسايي جمعيت در واقع, احتياج به همان فنوني دارد كه شما در برخورد دو به دو به آن احتياج دارد, فقط اينجا شما بايد پيام خود را بر اساس اهداف, احتياجات و توقعات گروهي از مردم شكل دهيد ـ اين كار مستلزم سعي بيشتري است, اما تنها راهي است كه بوسيله آن شما مي‌توانيد روي روش و نوع برخورد خود براي جلب و درگير شدن شنونده‌ها تصميم‌گيري كنيد ـ راجع به اين گروه بزرگ چه چيزي را لازم است پيدا كنيد:

اولاً : شما بايد متوسط سن و جنسيت آنها را بدانيد ـ شما همچنين بايد سطح تحصيلي و حرفه‌اي شنوندگان خود را بدانيد, آيا مردم عادي هستند, آيا بيشتر آنها تحصيلات عادي دارند؟

پاسخ همه اين سؤالات روي انتخاب لغات, تصاوير و همه مطالب ديگر تأثير مي‌گذارد, اگر شما با گروه شنونده‌هاي خود آشنايي قبلي داريد, احتمالاً پاسخ بيشتر اين سؤالات را داريد, اما حتي اينجا شما بايد چند سؤال اساسي ديگر را از خودتان بپرسيد.

 مثلاً: آيا شنونده‌هاي شما, شخص شما را مي‌شناسند؟ ـ آيا رابطه شما با آنها رسمي است؟ ـ موقعيت كاري شما روي آنها چه اثري دارد؟ ـ آيا شما را از خود برتر مي‌بينند؟ ـ آيا آنها پيش از وقت, شرطي شده و به هر آنچه مي‌گوييد, توجهي نمي‌كنند؟

جواب اين سؤالات به شما كمك خواهد كرد كه در مورد برخورد خود تصميم‌گيري كنيد كه فقط اعتماد اين جمع را بخود جلب كنيد, قبل از اينكه حتي شروع به گفتن مطالب خود كرده باشيد, چقدر رسمي و يا غير رسمي بايد باشيد و در چه قسمت‌هايي از صحبت بايد با جزئيات وارد شده و روي چه مسأله‌اي بيشتر متمركز شويد ـ هنگاميكه شنونده‌هاي خود را شناسايي كرديد, آماده دومين كار هستيد, يعني:

دوم: انتخاب نقش خود:

اگر قرار است اطلاعاتي به آنها بدهيد, شما نقش يك راهنما را براي آنان خواهيد داشت ـ شما نبايد طوري برخورد كنيد كه در آنها احساس همدلي ايجاد نشود بلكه بايد به آنها اين اطمينان را بدهيد كه براي تقسيم كردن دانسته‌هاي خود با آنان آنجا هستيد ـ مثلاً از كاركنان خود مي‌خواهيد كه مقداري بيشتر كار كنند, شما نمي‌توانيد به يكباره شروع كنيد و بگوئيد كه بخاطر منافع اداره, بايد اين كار را انجام دهيد, در چنين حالتي آنها از جلسه دور خواهند شد, در عوض بايد نقش رهبر را بازي كنيد و نشان دهيد كه چطور وقف اين كار هستيد و آنها را متقاعد سازيد كه راه شما را دنبال كنند.

ـ در بعضي اوقات, لازم است كه شما اطلاعاتي منفي را به شنونده‌هاي خود منتقل كنيد, مثلاً: اوضاع اداره عالي نيست يا مشكلات پيش بيني نشده‌اي پيدا شده‌اند.

ـ اگر خبر بدي داريد, در ابتداي صحبت خود آنرا مطرح كنيد اما آنرا با زباني غيررسمي و با سرعت بيان كنيد و بعد وارد يك فضاي سازنده و خوش‌بين شويد

سوم: طراحي سخنراني:

ـ تا اينجا شما شنونده‌هاي خود را شناسايي كرده‌ايد و راجع به نقش خود نيز تصميم گرفتيد, حالا آماده هستيد كه متن صحبت خود را طراحي كنيد, اول مي‌خواهيد صحبت خود را قسمت‌بندي كنيد, اما تجربه نشان داده است كه موفق‌ترين شكل ارائه مطلب اين است كه:

ـ مطالبتان را اول با مقدمه كوتاه شروع كنيد, شما صحبت را با يك جمله كه مغز كلام شما را بيان مي‌كند شروع كنيد, هنوز وقت جزئيات نرسيده است, بعد موضوع انگيزش مطرح مي‌شود, به شنونده‌ها مي‌گوئيد كه چرا گوش بدهند, و چه نتيجه‌اي براي آنان خواهد داشت.

ـ پس از اين به شنونده‌هاي خود يك توضيح كوتاه راجع به نحوة ارائه مطالبتان مي‌دهيد, شنونده‌ها احتياج دارند كه نظم و تقسيم‌بندي موضوع صحبت‌هاي شما را بدانند, پس شما بايد به آنها اجازه دهيد كه تقسيم‌بندي‌ و عناويني را كه شما از قبل آماده كرده‌ايد, ببينند, اين محركي است كه باعث مي‌شود آنها تا آخر با شما بمانند.

حالا موقع آنست كه به قلب صحبت خود برسيد, اكنون شما, شنونده‌ها را قدم به قدم به نكته اصلي رسانده‌ايد, آنها مي‌توانند به وضوح برنامه شما را تجسم كنند.

 وقتي شما جزئيات را توضيح مي‌دهيد احتياج به مثالهايي هم داريد كه به فهم نظريات شما كمك كنند, وقتي در قلب صحبت خود هستيد, در موقعيت‌هاي مناسب, بعضي مطالب را بازتر بيان كنيد, دراين هنگام به شنونده‌اي كه ديرتر مطالب را درك مي‌كند فرصت بدهيد كه به بقيه برسد و خود شما هم فرصتي داريد كه توجه كساني را كه دست از گوش دادن كشيده‌اند, دوباره بخود جلب كنيد.

 زمانيكه به آخر و نتيجه‌گيري صحبت‌هاي خود مي‌رسيد, هيچگاه طولاني‌تر از آنچه لازم است صحبت نكنيد, خيلي خلاصه همه نكات را جمع‌بندي كنيد و به هم ربط دهيد.

ـ چند فن خاص براي نحوه ارائه صحبت‌هاي بيادماندني:

ـ يكي از بزرگترين عوامل براي گرفتن پاسخ موافق به سؤال چرا بايد گوش بدهم, مستقيماً به ديدگاه و شنونده‌ها نسبت به شما بستگي دارد, در واقع اين در همه موارد برخورد كاري صادق است, چه بحث با يك همكار يا ارائه يك گزارش در يك جلسه گروهي. بيننده‌ها و شنونده‌ها, كوچك يا بزرگ.

 بطور غريزي, هنگامي كه مخاطب قرار مي‌گيرند, كسل مي‌شوند. براي مثال زماني كه كسي با ما شروع به صحبت مي‌كند, ما تقريباً هميشه از خود سؤال مي‌كنيم كه اين فرد چه نيتي دارد؟

ـ توانمندي شخصي بخصوص سخنران ما را مجذوب كرده و وا مي‌دارد تا گوش بدهيم, اگر سخنران جذاب و صادق باشد به او گوش مي‌دهيم ـ چرا؟

خيلي ساده است, به اين دليل كه برخورد, برخوردي تازه است. بيشتر سخنرانها با يك حالت خيلي جدي و جداي از جمعيت, رفتار مي‌كنند, وقتي ما يك لحن گرم‌تر و راحت‌تر را مي‌شنويم, بي‌اختيار جلب مي‌شويم.

 از طرف ديگر اگر سخنران از خودراضي و يا خسته كننده باشد ما احساس ناراحتي مي‌كنيم و ممكن است به سختي به صحبت‌هاي او گوش فرا دهيم, بدتر از اين, يك سخنران كه خيلي مبهم و يا پيچيده صحبت مي‌كند, بقدري در ما فشار عصبي ايجاد مي كند كه براي دفاع از خود هيچ راهي جز گوش نكردن نداريم.

ـ مهمترين چيزي كه بايد بدانيد اين است كه اولين اطلاعاتي كه شنونده مي‌خواهد داشته باشد اين مي‌باشد كه شما چه كسي هستيد.

ـ سعي در پيدا كردن ارتباط موفق با شنونده, راه مشكلي به نظر مي‌رسد اما بايد بدانيدكه همه ما بطور غريزي اين كار را انجام مي‌دهيم.

 وقتي در جايي به كسي معرفي مي‌شويد, چكار مي‌كنيد؟ ـ مگر نه اينكه لبخند مي‌زنيد, اين مقدمه برقراري رابطه است, يا شايد يك طنز تعريف مي‌كنيد ـ همين روش را در برخوردهاي كاري و سخنراني‌ها هم مي‌توانيد انجام بدهيد.

ـ بهترين برخورد يك برخورد صميمي است. البته شما مي‌خواهيد با شنونده‌هاي خود, با روشي كه شما راحت هستيد صحبت كنيد, بنابراين بايد مقدمه‌اي كه براي شما مناسب است پيدا كنيد.

 مثل: يادآوري يك تجربه مشترك, طنز و ... ـ اين طرز برخورد, شنونده‌ها را به شما نزديك‌تر مي‌كند, در ادامه صحبت, سعي كنيد تا آنجايي كه مي‌توانيد, صحبت خود را انساني كنيد, چون انسانها با مباحث انساني كه خود را به آن مرتبط مي‌دانند, بيشتر رابطه برقرار مي‌كنند, حتماً مي‌پرسيد چطور مي‌شود مثلاً يك گزارش مالي و يا يك نمودار را انساني كرد؟ شما بايد به تجربه بدانيد كه هر قدر اطلاعات عيني و خشك باشد, با كمي خلاقيت مي‌توان آن را انساني كرد.

 مثلاً: شما مي‌توانيد راجع به كوشش‌هاي خلاق افرادي كه نمودارها را رسم نموده‌اند, توضيح دهيد تا شنوندگان يا بيننده‌ها بتوانند تجربيات خود را با اشخاص پشت صحنه اين كار ارتباط دهند.

ـ چيز ديگري كه بايد در هر نوع صحبت به خاطر داشت, اينست كه شما نمي‌توانيد با وانمود كردن به چيزي كه نيستيد به جايي برسيد.

 يكبار من را براي مشاوره دادن با يك مدير عامل كه در ارتباطات خيلي ضعيف بود, خواستند, من خيلي متعجب شدم كه اين فرد چه نيازي به مشاور ارتباطات دارد, چون او رفتاري راحت و صميمي داشت. او وقتي از او خواستم تا يك سخنراني را براي من بازگو كند, ديدم كه روبروي من يك دست كت و شلوار خالي با صداي خشك و يكنواخت, سخنراني مي‌كند ـ چطور اين شخصيت دوگانه اتفاق افتاده بود؟ ـ بدون شك اين مدير كل سعي مي‌كرد, رفتاري را داشته باشد كه از هر مدير كلي انتظار مي‌رود, او باور داشت كه اين تنها راهيست كه مي‌تواند جلب احترام كند.

اولين كاري كه من كردم اين بود كه به او توصيه كردم آرامش پيدا كند و خودش باشد. به او توضيح دادم كه رفتار طبيعي او نه تنها كافي, بلكه پرقدرت‌ترين روشي است كه او مي‌تواند در هر سخنراني از آن استفاده كند. مدير كل متوجه شد, اينگونه بود كه او تبديل به يك سخنران جذاب و موفق شد.

ـ اگر فكر كنيد كه شنوندگان, اشخاصي مثل خود شما هستند, با احساس‌ ترس و هيجاني كه در هر سخنراني ممكن است بوجود بيايد, مي‌توانيد مقابله كنيد.

ـ ترس از رفتن روي صحنه (ترس بزرگ)‌ و راههاي مقابله با آن:

ـ اين ترس بر پايه اين باور است كه, يك سخنران بايد كامل و بدون نقص باشد و هر چه بيشتر به اين باور وابسته باشيد ترس و نگراني شما بيشتر و بيشتر مي‌شود, زيرا مي‌ترسيد كه از كمال پائين‌تر باشيد, پيش خود فكر مي‌كنيد, كلمات صحيح را پيدا نخواهيد كرد و شايد صحبت‌هاي من و حتي خود من بنظر حضار خنده‌دار باشد.

ـ بنابراين بزودي منظور از بودن در آنجا را فراموش مي‌كنيد ـ و اما چگونگي مقابله با اين ترس؛

ـ اولين كاري كه مي‌توانيد براي مقابله با ترس از روي صحنه بودن بكنيد, پذيرش آن است. با دانستن اينكه همه دچار اين ترس مي‌شوند به خود اجازه دهيد كه بطور موقت بترسيد, اين ترس خودبخود از بين خواهد رفت.

 دائم به خود يادآور شويد كه هيچكس يك سخنران كامل و بي‌نقص نيست. پس با دانستن اين نكات, سخنراني خود را خراب نخواهيد كرد, فقط ممكن است كمي مضطرب باشيد. سعي كنيد با موضوع صحبت خود راحت باشيد.

 مستقيماً روي پيام خود متمركز شويد و خود را به كلي فراموش كنيد. براي بعضي‌ها بهتر است كه چند نفس عميق بكشند و مشت‌هاي خود را خيلي محكم بفشارند و بعد وارد صحنه شوند. هيچكس متوجه اين كارها نمي‌شود, اما اين كارها به شما يك انرژي فوري مي‌دهند. وارد صحنه شدن شما را همه مي‌بينند.

 مستقيماً به طرف محل ايستادن يا نشستن خود برويد و يادداشت‌هاي خود را در محل مناسب بگذاريد, چند لحظه كوتاه صبر كنيد تا تنفس شما عادي شود, بعد به مخاطبين خود نگاه كنيد. يك لحظه براي جلب توجه آنها صبر كنيد و همان موقع شروع به صحبت كنيد.

ـ شيوه اصلي جلب نظر شنوندگان:

لازم است زباني كه براي صحبت انتخاب مي‌كنيد: متناسب با جلسه باشد. اگر شما كارشناس يا متخصص در يك زمينه هستيد بايد خيلي مراقب باشيد كه به زباني صحبت نكنيد كه فقط ديگر متخصصان متوجه صحبت‌هاي شما بشوند. پس قدم اول اينست كه به خودتان گوش كنيد, از خود بپرسيد كه آيا اين كلمات براي شنوندگان, مناسب است يا خير؟ ـ اگر از كلمه‌اي تخصصي استفاده كرديد, فوراً توضيح دهيد.

ـ سرعت صحبت را تغيير دهيد, آرام‌تر و يا سريعتر صحبت كنيد تا توجه را به خود جلب كنيد. صداي خود را تغيير دهيد يعني بلندتر, آرام‌تر, متفكرتر, و يا سنگين‌تر بسازيد, همه اين كارها سخنراني شما را از حالت يكنواختي در مي‌آورد.

ـ بخش سؤال و جواب در جلسات:

ـ وقتي ما جلوي يك جمع مورد سؤال قرار مي‌گيريم, احتمالاً احساس تحت فشار بودن زياد است. اين بدان معناست كه همزمان با آماده شدن براي سخنراني بايد خود را براي مدت پرسش و پاسخ نيز آماده كنيم. همان تحقيقاتي كه براي آماده شدن براي سخنراني انجام داديد بايد براي اين كار نيز انجام شود ـ شنونده‌هاي شما چه كساني هستند, چه سؤالاتي را مي‌توانيد از آنها انتظار داشته باشيد, اما در اين جا بايد براي مخالفت نيز آماده شويد و مهم اين است كه سؤالات را به عنوان تيغ‌هاي برنده‌ در كنار خود نبينيد, بلكه آنها را فقط نقطه نظرات متفاوت ببينيد.

ـ شما بايد بدانيد كه موضوع مورد بحث, مربوط به سخنراني شماست كه برآن تسلط داريد, يكي از راهها اين است كه شما مي‌توانيد سؤالات را با سؤال جواب دهيد.

با اين كار مي‌توانيد مسير سؤال را تغيير دهيد. با دانستن اين نكات, متوجه مي‌شويد كه چقدر قدرت براي جواب به سؤالات داريد و تا زمانيكه روي صحنه هستيد, همچنان قدرت در دست شماست.

و حالا من با اين سؤال روبرو هستم: چطور صحبت خود را به پايان برسانم. بايد جملات و كلماتي ارائه دهيد كه به عنوان عصاره سخنراني‌تان باشد.

ـ متشكرم كه به من گوش كرديد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-41.aspx

چگونه انسان صحبت کردن را آموخت  ؟

چگونه انسان صحبت کردن را آموخت  ؟

زبان بزرگترین دست‌آورد بشر است. اما برخی با این عقیده مخالف‌اند از جمله نوام چامسکی متفکر و زبان‌شناس صاحب‌نام آمریکایی از مؤسسه‌ی تکنولوژی ماساچوست. او زبان‌آموزی را کار خارق‌العاده‌ای نمی‌داند.

به عقیده چامسکی، زبان نیز مانند توانایی پرواز که در جوجه‌عقاب به ودیعه گذاشته شده، در نوزاد انسان وجود دارد. از نگاه او کودکان سخن گفتن را نمی‌آموزند بلکه بیشتر، ضرورت پاسخ‌گویی به محرک‌های خارجی است که آنها را مجبور به سخن گفتن می‌کند. بحث چگونگی زبان و زبان‌‌آموزی از دیرباز با انسان همراه بوده و هنوز نیز رازی است نگشوده که تئوری‌های مختلفی را پدید آورده است.

ایجاد ارتباط با دیگران، انگیزه‌ی قوی برای سخن گفتن

در سال ۱۸۶۶ «انجمن زبان‌شناسی پاریس» بحث در باره‌ی چگونگی پیدایش و تکوین زبان را ممنوع اعلام کرد. اما این ممنوعیت نتوانست، جلوی کنجکاوی انسان در کشف خویشتن را بگیرد. عقاید گوناگونی تکوین یافت و هر کس به فراخور درکش این موضوع را تعریف کرد. از تئوری تقلید گرفته تا تکرار اصوات ساده و کلمات شگفتی، مطرح شد تا به این پرسش پاسخ داده شود: چگونه انسان نخستین، سخن گفتن را آموخت و واژه‌ها و اصواتش قانونمند شد و زبان پدید آمد؟

برخی می‌گفتند، انسان‌های اولیه در انجام کارهای گروهی مانند غلتاندن سنگی بزرگ مجبور به ارتباط کلامی بودند، کلماتی بر زبان می‌راندند، مانند همنوایی در یک گروه. این همنوایی سرانجام معنا یافت و به سخن گفتن انجامید.

گروهی دیگر، تکرار اصواتی ساده مانند سینگ‌سانگ کودک را پیش ‌می‌کشیدند و می‌گفتند که انسان‌ها برای بیان منظور و احساس خویش انگیزه‌ای قوی برای ایجاد کلمات و ربط دادنشان داشتند.

Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift:  زبان، حاصل احتمالی تکامل مغز؟

اما هیچ کدام این‌ها این پرسش را که «زبان چرا به وجود آمد» پاسخ نمی‌دهد. Drek Bickerton «درک بیکرتون» از دانشگاه هاوایی در کتابش Language and Spices «زبان و انواع آن» می‌نویسد: زبان حاصل احتمالی تکامل مغز است. وجود ساختارهای نورولوژیک اولیه، انسان نخستین را قادر ساخت،‌ دریافت‌هایش را بیان کند و رفته رفته علائم و اصوات معنی‌دار را به وجود بیاورد. بدین ترتیب زبان نخستین به وجود آمد، زبانی که کلماتی معنادار داشت، اما قانونمند نبود و از قواعد گرامری خاصی تبعیت نمی‌کرد

اما این پاسخ هنوز قادر نیست،‌ سیر پیچیده‌ی جهش از زبانی ابتدایی به زبان صرفی (در این زبا‌ن‌ها کلمات از یک یا چند هجای تغییرپذیر درست شده‌اند. یعنی ریشه‌ی کلمات تغییر می‌کند و به صورت‌های مختلف درمی‌آید. علاوه بر این پیوند پیشوند و پسوند با کلمات در این زبان‌ها فراوان است. زبان‌های مهم دنیا از جمله زبان فارسی از این نوعند) را توضیح دهد

بیکرمن رخدادی ژنتیک را به یاری می‌گیرد و با کمک آن این جهش را تعریف می‌کند. او می‌گوید، همراه با تغییرات ژنتیک، اندازه‌ی مغز نیز تغییر یافت و سیناپس‌ها یا اتصال‌های نورونی جدیدی به وجود آمد و دستگاه صوتی نیز بهبود و تکامل یافت و اینچنین شد که زمینه‌های پیدایش زبان به وجود آمد.

Bildunterschrift: t:  نوام چامسکی

جهش ناگهانی، عامل سخن گفتن

چامسکی نیز بر همین باور است. او نیز جهشی ناگهانی را در سیر تکامل انسان، عاملی می‌داند که باعث شده سخن گفتن در قالب زبان‌های کنونی دنیا برایمان امکان‌پذیر گردد. از نظر او تنها از این راه می‌توان توضیح داد، چرا کودکان می‌توانند هر زبانی را بیاموزند، بی‌آنکه به قواعد گرامریش ‌آگاه باشند. چرا که چنین توانمندی را می‌توان تنها از موجودی برنامه‌ریزی شده انتظار داشت . 

در آغاز هیچ نبود!

دکتر مریم نوروزیان، متخصص بیماری‌های مغز و اعصاب و دانشیار نورولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران در خصوص چگونگی پیدایی تکلم می‌گوید: «انسان اولیه هنوز سخن گفتن را نمی‌دانست و حرف نمی‌زد. ارتباطات اول با حرکات دست بود و بعد vocal یعنی با تولید صدا و بعد verbal شد یعنی با تولید کلام. انسان اولیه برای انتقال مفاهیم از دست استفاده می‌کرد. اما اینکه چطور شد تکلم بوجود آمد،‌ این بود که وقتی انسان اولیه شروع کرد از دست‌هایش استفاده کند، آن دستی که بیشتر کار می‌کرد، و شروع کرد با دست حرف بزند، مرکز تکلم در مغز طرف مقابل ‌شکفته شد و این مرکز با دست طرف مقابل ارتباط پیدا کرد. ولی اول هم تکلم نبود، یک چیز نامفهوم بود، فقط تولید صدا بود و بعد کم کم لحن کلام، خشم، عشق، نفرت، تهدید و وحشت به آن اضافه شد و کم کم به صورت زبان درآمد.»

مرکز تکلم در مغز در چپ دست‌ها و راست دست‌ها

اما مرکز تکلم انسان، با این سیر پیچیده،‌ در کجای مغز قرار دارد. دکتر نوروزیان در این خصوص می‌افزاید: مرکز تکلم در مغز، بستگی به این دارد که آن فرد راست‌دست یا چپ‌دست است. با توجه به اینکه بین ۹۰ تا ۹۵ درصد افراد جامعه راست‌دست هستند، بنابراین ما الان در مورد افراد راست‌دست می‌توانیم بگوییم که مرکز تکلم در این افراد در نیمکره‌ی چپ مغز قرار دارد، در اکثر موارد، درصد خیلی کمی ممکن است که در نیمکره‌ی راست باشد.

 

Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift:  به گفته نوروزیان، دو نوع مرکز تکلم وجود دارد: «یکی از آنها برای تولید کلام هست که فرد را قادر می‌سازد، روان صحبت کند که این مرکز حرکتی تکلم هست که در ناحیه‌ی فرونتال یا لب پیشانی قرار دارد. به این ناحیه ناحیه‌ی بروکا می‌گویند. مرکز دیگر، مرکز درک تکلم هست که فرد را قادر می‌‌سازد، درک کند که خودش و دیگران چه می‌گویند. این مرکز درک یا ورنیکال نامیده می‌شود و در قسمت تمپورال مغز (گیجگاهی) قرار دارد و چپ یا راست بودنش بستگی به Handelness و این دارد که آن فرد عمدتا در برخی کارها مانند نوشتن، گرفتن قاشق، پرتاب دارت یا چیزهایی شبیه به آن از چه دستی استفاده می‌کند. اما در افراد چپ‌دست داستان به طرز جالبی متفاوت هست. اینجور نیست که در افراد چپ‌دست هم برای تکلم نیمکره‌ی راست غالب باشد. افراد چپ‌دست، حدود ۵۰ تا ۶۰ درصدشان، در آنها هم نیمکره‌ی چپ،‌ نیمکره‌ی غالب تکلم هست. ولی در ۵۰ درصد موارد دیگر که باقی می‌ماند، تقریبا نیمی از آن یعنی ۲۵ درصد نیمکره‌ی راست غالب است و در نیم دیگر یعنی در ۲۵ درصد دیگر هر دو نیمکره با هم تعامل دارند. می‌توانیم بگوییم، در افراد راست‌دست مغز خیلی lateralize (جانبی‌ یا یک‌طرفه) عمل می‌کند و بیشتر برای تکلم از طرف چپ استفاده می‌کند. ولی در افراد چپ‌دست،‌ مغز دوطرفه کار می‌کند و از هر دو نیمکره‌اش استفاده می‌کند.»
 
او درباره اینکه آیا این موضوع نقشی هم در زندگی و سلامت انسان دارد، خاطرنشان می‌سازد: «افرادی که سکته‌ی مغزی می‌کنند و راست‌دست هستند، اگر اختلال تکلم دارند و نمی‌توانند بعد از سکته صحبت کنند، ما حتما حدس می‌زنیم که اینها نیمکره‌ی چپشان آسیب دیده. ولی در افراد چپ‌دست، داستان تا حدی برعکس هست. معمولا می‌گویند، افراد چپ‌دست از سکته‌های مغزی زودتر جان سالم به در می‌برند، برای اینکه مغزشان دوطرفه عمل می‌کند و خیلی وابسته به یک نیمکره نیستند.»
 
سیر تکاملی که به به تفاوت میان زن و مرد انجامید
 
سیر تکامل انسان به گونه‌ای پیش رفت که نه تنها به سیستم عصبی مرکزی مختصاتی ویژه بخشید، بلکه میان آناتومی مغز زن و مرد نیز تفاوت‌هایی به وجود آورد. دکتر نوروزیان در زمینه‌ی تفاوت آناتومی مغز زن و مرد می‌‌گوید: «مغز زن و مرد با هم تفاوت‌های آناتومیک دارد، از نظر توانایی‌های کلامی و دیگر توانایی‌ها. مثلا مردها پرتاب دارت را خیلی بهتر انجام می‌دهند. اگر از مردی بخواهیم که ۱۸ کتاب را در یک قفسه جوری قرار بدهد که در طبقه‌ی اول دو برابر طبقه‌ی سوم و در طبقه‌ی سوم یک‌سوم طبقه‌ی دوم باشد این task کار را مردها بهتر انجام می‌دهند. ولی اگر ۲۰ تا ۳۰ تا شیی را روی میز بریزید و به خانم‌ها بگویید که سریع آنهایی را که شبیه به هم هستند، پیدا کنند، آنها خیلی زودتر از مردها اینها را پیدا می‌کنند.
 
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift:  نوروزیان درباره علت وجود این تفاوتها می‌گوید: «فرضیه‌های مختلفی داریم. مثلا گفته می‌شود، اگر چه صد در صد نیست، که این یک چیز تکاملی است. مثلا مردها در دوران‌های اولیه‌ مجبور بودند، برای شکار بیشتر پرتاب را تقویت کنند و زنها برای گردآوری غذا و چیزهای دیگر مجبور بودن، این چیزها را پیدا بکنند. مثلا دانه‌های غذایی و چیزهایی شبیه به این، ولی تفاوت‌های مغز زن و مرد به معنای توانایی‌های کمتر یا بیشتر آنان نیست. این کاملا نشان می‌دهد، همانطور که در زنها تفاوت‌های فیزیکال دیگری داریم، در مغز هم همین مسئله وجود دارد.»
 
انسان، تنها موجودی که واژه می‌سازد و دروغ می‌گوید
 
تطبیق دیگری که انسان را از دیگر موجودات متمایز کرد و او را قادر به بیان کلمات ساخت، توانایی مغز برای تفکیک صداها بود. تنها انسان است که از این توانایی برخوردار است. انسان تنها پستانداری است که نمی‌تواند همزمان بنوشد و نفس بکشد. این نقیصه در سیر تکامل دستگاه صوتی انسان و حنجره پدید آمد. در حالیکه دستگاه صوتی انسان نئاندرتال این خصیصه را نداشت و شبیه به میمون بود. او می‌توانست همزمان تنفس کند و بنوشد. در سیر تکامل، Homo sapiens derthalensis (هومو ساپینس نئاندرتالنسیس) که نمی‌توانست سخن بگوید، منقرض شد و Homo sapiens sapiens (هومو ساپینس ساپینس) یا انسان اندیشه‌ورز بقا یافت و سخن گفت. سگ تنها می‌تواند پارس ‌کند، شامپانزه سعی می‌کند، اصوات بی‌هدف را مهار کند و موفق نمی‌شود،‌ اما انسان، این انسان توانا واژه می‌سازد و دروغ می‌گوید .

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-42.aspx

چگونه سخن گفتن آموختیم؟

 

چگونه سخن گفتن آموختیم؟

زبان بزرگترین دست‌آورد بشر است. اما برخی با این عقیده مخالف‌اند از جمله نوام چامسکی متفکر و زبان‌شناس صاحب‌نام آمریکایی از مؤسسه‌ی تکنولوژی ماساچوست. او زبان‌آموزی را کار خارق‌العاده‌ای نمی‌داند.

به عقیده چامسکی، زبان نیز مانند توانایی پرواز که در جوجه‌عقاب به ودیعه گذاشته شده، در نوزاد انسان وجود دارد. از نگاه او کودکان سخن گفتن را نمی‌آموزند بلکه بیشتر، ضرورت پاسخ‌گویی به محرک‌های خارجی است که آنها را مجبور به سخن گفتن می‌کند. بحث چگونگی زبان و زبان‌‌آموزی از دیرباز با انسان همراه بوده و هنوز نیز رازی است نگشوده که تئوری‌های مختلفی را پدید آورده است. 

ایجاد ارتباط با دیگران، انگیزه‌ی قوی برای سخن گفتن

در سال ۱۸۶۶ «انجمن زبان‌شناسی پاریس» بحث در باره‌ی چگونگی پیدایش و تکوین زبان را ممنوع اعلام کرد. اما این ممنوعیت نتوانست، جلوی کنجکاوی انسان در کشف خویشتن را بگیرد. عقاید گوناگونی تکوین یافت و هر کس به فراخور درکش این موضوع را تعریف کرد. از تئوری تقلید گرفته تا تکرار اصوات ساده و کلمات شگفتی، مطرح شد تا به این پرسش پاسخ داده شود: چگونه انسان نخستین، سخن گفتن را آموخت و واژه‌ها و اصواتش قانونمند شد و زبان پدید آمد؟

برخی می‌گفتند، انسان‌های اولیه در انجام کارهای گروهی مانند غلتاندن سنگی بزرگ مجبور به ارتباط کلامی بودند، کلماتی بر زبان می‌راندند، مانند همنوایی در یک گروه. این همنوایی سرانجام معنا یافت و به سخن گفتن انجامید.

گروهی دیگر، تکرار اصواتی ساده مانند سینگ‌سانگ کودک را پیش ‌می‌کشیدند و می‌گفتند که انسان‌ها برای بیان منظور و احساس خویش انگیزه‌ای قوی برای ایجاد کلمات و ربط دادنشان داشتند.

 زبان، حاصل احتمالی تکامل مغز؟

اما هیچ کدام این‌ها این پرسش را که «زبان چرا به وجود آمد» پاسخ نمی‌دهد. Drek Bickerton «درک بیکرتون» از دانشگاه هاوایی در کتابش Language and Spices «زبان و انواع آن» می‌نویسد: زبان حاصل احتمالی تکامل مغز است. وجود ساختارهای نورولوژیک اولیه، انسان نخستین را قادر ساخت،‌ دریافت‌هایش را بیان کند و رفته رفته علائم و اصوات معنی‌دار را به وجود بیاورد. بدین ترتیب زبان نخستین به وجود آمد، زبانی که کلماتی معنادار داشت، اما قانونمند نبود و از قواعد گرامری خاصی تبعیت نمی‌کرد.

اما این پاسخ هنوز قادر نیست،‌ سیر پیچیده‌ی جهش از زبانی ابتدایی به زبان صرفی (در این زبا‌ن‌ها کلمات از یک یا چند هجای تغییرپذیر درست شده‌اند. یعنی ریشه‌ی کلمات تغییر می‌کند و به صورت‌های مختلف درمی‌آید. علاوه بر این پیوند پیشوند و پسوند با کلمات در این زبان‌ها فراوان است. زبان‌های مهم دنیا از جمله زبان فارسی از این نوعند) را توضیح دهد.

بیکرمن رخدادی ژنتیک را به یاری می‌گیرد و با کمک آن این جهش را تعریف می‌کند. او می‌گوید، همراه با تغییرات ژنتیک، اندازه‌ی مغز نیز تغییر یافت و سیناپس‌ها یا اتصال‌های نورونی جدیدی به وجود آمد و دستگاه صوتی نیز بهبود و تکامل یافت و اینچنین شد که زمینه‌های پیدایش زبان به وجود آمد.

جهش ناگهانی، عامل سخن گفتن

چامسکی نیز بر همین باور است. او نیز جهشی ناگهانی را در سیر تکامل انسان، عاملی می‌داند که باعث شده سخن گفتن در قالب زبان‌های کنونی دنیا برایمان امکان‌پذیر گردد. از نظر او تنها از این راه می‌توان توضیح داد، چرا کودکان می‌توانند هر زبانی را بیاموزند، بی‌آنکه به قواعد گرامریش ‌آگاه باشند. چرا که چنین توانمندی را می‌توان تنها از موجودی برنامه‌ریزی شده انتظار داشت.

در آغاز هیچ نبود!

دکتر مریم نوروزیان، متخصص بیماری‌های مغز و اعصاب و دانشیار نورولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران در خصوص چگونگی پیدایی تکلم می‌گوید: «انسان اولیه هنوز سخن گفتن را نمی‌دانست و حرف نمی‌زد. ارتباطات اول با حرکات دست بود و بعد vocal یعنی با تولید صدا و بعد verbal شد یعنی با تولید کلام. انسان اولیه برای انتقال مفاهیم از دست استفاده می‌کرد. اما اینکه چطور شد تکلم بوجود آمد،‌ این بود که وقتی انسان اولیه شروع کرد از دست‌هایش استفاده کند، آن دستی که بیشتر کار می‌کرد، و شروع کرد با دست حرف بزند، مرکز تکلم در مغز طرف مقابل ‌شکفته شد و این مرکز با دست طرف مقابل ارتباط پیدا کرد. ولی اول هم تکلم نبود، یک چیز نامفهوم بود، فقط تولید صدا بود و بعد کم کم لحن کلام، خشم، عشق، نفرت، تهدید و وحشت به آن اضافه شد و کم کم به صورت زبان درآمد.»

مرکز تکلم در مغز در چپ دست‌ها و راست دست‌ها

اما مرکز تکلم انسان، با این سیر پیچیده،‌ در کجای مغز قرار دارد. دکتر نوروزیان در این خصوص می‌افزاید: مرکز تکلم در مغز، بستگی به این دارد که آن فرد راست‌دست یا چپ‌دست است. با توجه به اینکه بین ۹۰ تا ۹۵ درصد افراد جامعه راست‌دست هستند، بنابراین ما الان در مورد افراد راست‌دست می‌توانیم بگوییم که مرکز تکلم در این افراد در نیمکره‌ی چپ مغز قرار دارد، در اکثر موارد، درصد خیلی کمی ممکن است که در نیمکره‌ی راست باشد.

 به گفته نوروزیان، دو نوع مرکز تکلم وجود دارد: «یکی از آنها برای تولید کلام هست که فرد را قادر می‌سازد، روان صحبت کند که این مرکز حرکتی تکلم هست که در ناحیه‌ی فرونتال یا لب پیشانی قرار دارد. به این ناحیه ناحیه‌ی بروکا می‌گویند. مرکز دیگر، مرکز درک تکلم هست که فرد را قادر می‌‌سازد، درک کند که خودش و دیگران چه می‌گویند. این مرکز درک یا ورنیکال نامیده می‌شود و در قسمت تمپورال مغز (گیجگاهی) قرار دارد و چپ یا راست بودنش بستگی به Handelness و این دارد که آن فرد عمدتا در برخی کارها مانند نوشتن، گرفتن قاشق، پرتاب دارت یا چیزهایی شبیه به آن از چه دستی استفاده می‌کند. اما در افراد چپ‌دست داستان به طرز جالبی متفاوت هست. اینجور نیست که در افراد چپ‌دست هم برای تکلم نیمکره‌ی راست غالب باشد. افراد چپ‌دست، حدود ۵۰ تا ۶۰ درصدشان، در آنها هم نیمکره‌ی چپ،‌ نیمکره‌ی غالب تکلم هست. ولی در ۵۰ درصد موارد دیگر که باقی می‌ماند، تقریبا نیمی از آن یعنی ۲۵ درصد نیمکره‌ی راست غالب است و در نیم دیگر یعنی در ۲۵ درصد دیگر هر دو نیمکره با هم تعامل دارند. می‌توانیم بگوییم، در افراد راست‌دست مغز خیلی lateralize (جانبی‌ یا یک‌طرفه) عمل می‌کند و بیشتر برای تکلم از طرف چپ استفاده می‌کند. ولی در افراد چپ‌دست،‌ مغز دوطرفه کار می‌کند و از هر دو نیمکره‌اش استفاده می‌کند.»

او درباره اینکه آیا این موضوع نقشی هم در زندگی و سلامت انسان دارد، خاطرنشان می‌سازد: «افرادی که سکته‌ی مغزی می‌کنند و راست‌دست هستند، اگر اختلال تکلم دارند و نمی‌توانند بعد از سکته صحبت کنند، ما حتما حدس می‌زنیم که اینها نیمکره‌ی چپشان آسیب دیده. ولی در افراد چپ‌دست، داستان تا حدی برعکس هست. معمولا می‌گویند، افراد چپ‌دست از سکته‌های مغزی زودتر جان سالم به در می‌برند، برای اینکه مغزشان دوطرفه عمل می‌کند و خیلی وابسته به یک نیمکره نیستند.»

سیر تکاملی که به تفاوت میان زن و مرد انجامید

سیر تکامل انسان به گونه‌ای پیش رفت که نه تنها به سیستم عصبی مرکزی مختصاتی ویژه بخشید، بلکه میان آناتومی مغز زن و مرد نیز تفاوت‌هایی به وجود آورد. دکتر نوروزیان در زمینه‌ی تفاوت آناتومی مغز زن و مرد می‌‌گوید: «مغز زن و مرد با هم تفاوت‌های آناتومیک دارد، از نظر توانایی‌های کلامی و دیگر توانایی‌ها. مثلا مردها پرتاب دارت را خیلی بهتر انجام می‌دهند. اگر از مردی بخواهیم که ۱۸ کتاب را در یک قفسه جوری قرار بدهد که در طبقه‌ی اول دو برابر طبقه‌ی سوم و در طبقه‌ی سوم یک‌سوم طبقه‌ی دوم باشد این task کار را مردها بهتر انجام می‌دهند. ولی اگر ۲۰ تا ۳۰ تا شیی را روی میز بریزید و به خانم‌ها بگویید که سریع آنهایی را که شبیه به هم هستند، پیدا کنند، آنها خیلی زودتر از مردها اینها را پیدا می‌کنند.

  نوروزیان درباره علت وجود این تفاوتها می‌گوید: «فرضیه‌های مختلفی داریم. مثلا گفته می‌شود، اگر چه صد در صد نیست، که این یک چیز تکاملی است. مثلا مردها در دوران‌های اولیه‌ مجبور بودند، برای شکار بیشتر پرتاب را تقویت کنند و زنها برای گردآوری غذا و چیزهای دیگر مجبور بودن، این چیزها را پیدا بکنند. مثلا دانه‌های غذایی و چیزهایی شبیه به این، ولی تفاوت‌های مغز زن و مرد به معنای توانایی‌های کمتر یا بیشتر آنان نیست. این کاملا نشان می‌دهد، همانطور که در زنها تفاوت‌های فیزیکال دیگری داریم، در مغز هم همین مسئله وجود دارد.»

انسان، تنها موجودی که واژه می‌سازد و دروغ می‌گوید

تطبیق دیگری که انسان را از دیگر موجودات متمایز کرد و او را قادر به بیان کلمات ساخت، توانایی مغز برای تفکیک صداها بود. تنها انسان است که از این توانایی برخوردار است. انسان تنها پستانداری است که نمی‌تواند همزمان بنوشد و نفس بکشد. این نقیصه در سیر تکامل دستگاه صوتی انسان و حنجره پدید آمد. در حالیکه دستگاه صوتی انسان نئاندرتال این خصیصه را نداشت و شبیه به میمون بود. او می‌توانست همزمان تنفس کند و بنوشد. در سیر تکامل، Homo sapiens derthalensis (هومو ساپینس نئاندرتالنسیس) که نمی‌توانست سخن بگوید، منقرض شد و Homo sapiens sapiens (هومو ساپینس ساپینس) یا انسان اندیشه‌ورز بقا یافت و سخن گفت. سگ تنها می‌تواند پارس ‌کند، شامپانزه سعی می‌کند، اصوات بی‌هدف را مهار کند و موفق نمی‌شود،‌ اما انسان، این انسان توانا واژه می‌سازد و دروغ می‌گوید!

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-137.aspx

مونولوگ درونی

مونولوگ درونی


دکتر بیژن باران

ستيز من تنها با تاريكي است.

و برای ستيز با تاريكی

 شمشير به روی تاريكی نمی كشم؛

 فانوس می افروزم.

- زرتشت

  

خلاصه. باخود فکر کردن طبیعی است؛ ولی باخود حرف زدن شاید غیرعادی باشد. در ادبیات هر 2 اینها در ظرف 2-3 هزار سال گذشته بکار رفته اند. حرف زدن یک انسان میتواند باخود، یک سویه، یا با دیگران باشد. هر کدام از این رفتارها   .......

ادامه نوشته