شروع درس اول
به نام آنكه ما را نام بخشيد زبان را در فصاحت كام بخشيد
ايجاد انگيزه
امروز ميخواهيم در مورد موضوعي صحبت كنيم كه اميرالمؤمنين علي آن را اينچنين توصيف و تشبيه كردند: «جِرمش صغير وجُرمش كبير است.»
و نيز از روي دلسوزي به فرزندشان محمّد حنفيّه فرمودند:«فرزندم! بدان كه آن، همانند سگ درّندهاي است، اگر آن را آزاد بگذاري تو و ديگران را زخمي خواهد كرد و نعمت را از تو دور كند و گناهان را به سوي تو ميآورد. آن را محكم نگهدار و او را زنداني كن و مواظباش باش همانند نگهداري و مواظبت كسي كه طلا و نوشتههاي با ارزش خود را نگهداري ميكند،» حدس ميزنيد چه باشد؟
متن و محتوا
دوستان، با توجّه به اين مطلب، سئوالاتي را كه از شما ميپرسم، جواب دهيد؟ من در ابتداي بحث، آيهاي از قرآن در مورد زبان ميگويم و از شما ميخواهم كه مطالب ديگر آن را شما كامل كنيد. (ضرب المثل، پرسش، حديث، داستان، لطيفه، سئوال و... )
قرآن كريم در سورة بقره ميفرمايد: قُولوا للنّاسِ حُسْناً ميتوانيد آيه را ترجمه كنيد؟
آيا منظور از آية قُولُوا لِلنّاس حُسْناً اين است كه با مردم نيكو سخن بگوئيد يا اينكه سخن نيكو به مردم بگوييد؟ پاسخ: هر دو صحيح است، اما مفهوم دوّم نكتهاي قابل توجّه دربر دارد. بنابر مفهوم اوّل، انسان بايد در روابط اجتماعي خود تعابير زننده و دور از نزاكت به كار نبرد، يعني با مردم حسن معاشرت داشته باشد و بنابر مفهوم دوّم بايد در معاشرت و برخورد، سخن نيك القا نمايد. يعني سخناني مطرح كند كه خطّ و جهتدهيِ صحيح و عبرت و پند در برداشته باشد و همة اقشار، از هر عقيده و مكتبي، از سخنان او بهره گيرند. به عبارت ديگر، انسان وظيفه ندارد كه همه را راضي نگه داشته و با هر قشري آن هم با هر عقيدهاي كه دارد، بسازد، بلكه معاشرت او بايد جنبه تربيتي و سازندگي داشته باشد.
نكتههاي تفسيري آية مورد بحث
الف) احسان همراه با ادب و بدون منّت ارزش دارد.
ب) رابطة با خداوند در ميان رابطه با مردم مطرح است، لذا در ادامة آيه ميفرمايد: وأقيمُوا الصَّلوة
پيامهاي آيه
1. برخورد خوب نه تنها با مسلمانان و مؤمنان بلكه با همه مردم لازم است (للنّاسِ حُسْناً) 2. اگرچه به همه مردم نميتوان احسان كرد، ولي با همة مردم ميتوان خوب سخن گفت. (قُولوا لِلنّاس حُسْنا).
حديث
قال رسول الله: «طُوبي لِمَن مَلِكَ لِسانَهُ»؛ خوشا به حال كسي كه اختيار زبانش را دارد.
هوش
حركت كردن زبان در حال نماز چه حكمي دارد؟
كلمه شناسي
حضرت موسي را كليمالله ميگويند يعني كسي كه با خدا سخن ميگويد (هم صحبت و هم سخن با خدا).
آداب
هنگام حرف زدن، دست طرف مقابلت را نگير و به شانهاش دست نزن، بايد مردم را با سخن گرفت نه با دست.
داستان
شخص بزرگواری به نام ابويوسف، يعقوب بن اسحاق معروف به ابن سكيّت فقيه بزرگ اهوازي، شهيد ولايت است. او شاگرد امام جواد و امام هادي عليهما السّلام بوده و داراي 23 عنوان كتاب است. متوكّل عباسي او را ناگزير به معلّم بودن پسرانش (المعتزّ و المؤيّد) كرد. روزي به مناسبتي مجلس باشكوهي از طرف متوكّل تشكيل شد، متوكّل از شيعه بودن ابن سكيّت اطّلاع داشت. از اين رو به او گفت: «اين دو پسرم (شاگردانت) را بيشتر دوست داري يا حسين و حسن عليهما السّلام را؟» جواب داد: «وَالله إنَّ قنبراً خادمُ عليَّ خيرٌ مِنكَ وَمِن إبنَتَيكَ؛ سوگند به خدا قنبر، غلام علي از تو و پسرانت بهتر است.» متوكّل خشمگين شد و دستور داد، زباناش را از پشت سرش بيرون بكشند و اينگونه به شهادت رسيد.
راه جلب محبوب
به سخن و گفتار طرف گفت وگوي خود با دقّت گوش كن، تا پايان نرسانده جلو او را نگير، اگر با او موافق نبودي، بعد از تمام شدن سخنش به او بگو. هرچه با كنجكاوي بيشتري گوش كني مردم با دلخوشي بيشتري با تو به گفت وگو مينشينند.
شوخي
امام رضا فرمود: مرد عربي پيش رسول خدا ميآمد و براي آن حضرت هديه ميآورد و همانجا ميگفت: «پول هديه مرا مرحمت كن.» رسول خدا از زبان خوش اين اعرابي شاد ميشد و ميخنديد، آن حضرت هر وقت غمناك ميشد، ميفرمود: «أعرابي چه شد؟ كاش ميآمد.»
سيره
رسول خدا همواره هنگام سخن گفتن با كلاماش مردم را به هم نزديك مينمود و از يكديگر متنفرّشان نميكرد.
احكام
اگر كسي در نماز، سخن بيجا بگويد، بايد بعد از نماز، دو سجدة سهو انجام دهد.
لطيفه
شخصي به ديگري گفت: «بفرمائيد منزل ما،» آن شخص باورش شد و با خوشحالي گفت: «ميخ اسب خود را به كجا بكوبم.» گفت: «روي زبان من.»
شكل زبان
زبان باز (چاپلوس) زبان بسته (كمرو، خاموش)، زبان دراز (بي ادب)، دو زبان (منافق)، زبان زد (مشهور)، زبان دراز (كسي كه ميتواند حرف خود را بزند)، زبان گنجشك (اسم درخت)، چرب زبان، نرم زبان، شيرين زبان، زبان ريزي، زبانمار، زبان بسته، خوش زبان، بي زبان، بد زبان، زخم زبان، زبان زرگري، زبان مادري، زبان بيزباني، زبان برّه،كه از اين نكتهها براي استفادة اخلاقي ميتوان بهره برد.
سئوال
نام سه تن از شيعيان راستين كه زبانشان در راه اسلام بريده شد چيست؟ جواب: 1. ميثم تمّار به دست معاويه 2. ابن سكيّت به دست متوكّل عباسي 3. رشيد هجري، به دست عبيدالله بن زياد
ضرب المثل
يك كلمه بگو، يك كلمه بشنو يا با زبان خوش، مار را از لانه بيرون ميكنند.
معمّا
تنها عضو بدن كه هرگز درد نميگيرد، كدام است؟ زبان
روايت
امام معصوم: «شخصيّت هر كسي زير زبانش، پنهان است.»
خاطره
دوستي ميگفت: اوّلينبار كه جلو دوربين و پشت بلندگو رفتم، بعد از خواندن متني در خصوص تبريك نيمه شعبان و اعلام برنامه، به جاي گفتن كلمة تكبير (تا مردم الله اكبر بگويند)، گفتم: تبريك
خوش زبان
به شخص پرخوري گفتند: «از آيات قرآن كريم كدام را بيشتر دوست داري؟» گفت: مالَكُم أن لا تَأكُلُوا؛ شما را چه ميشود كه نميخوريد؟» گفتند: «كدام دستور قرآن را بيشتر عمل ميكني؟» گفت: كُلُوا وَاشرَبُوا؛ «بخوريد و بياشاميد.» گفتند: «كدام دعاي قرآن را همواره ميخواني؟» گفت: رَبّنا أنزِلْ عَلَينا مائدةًَ مِنَ السَّمآءِ؛ اي پروردگار ما، سفره طعامي از آسمان براي ما بفرست،» گفتند: «تجربه پرخوريت در اين مدّت عمر چيست؟»گفت: «نه چندان بخور كه از كامت بر آيد نه چندان كه از ضعف جانت بر آيد.»
خصوصيّت
بهترين و بدترين عضو بدن، زبان است.
پيام اعضا
قال علي بن الحسين: «حَقُّ اللِّسانِ... اَلْبرُّ بِالنّاسِ وَ حُسْنُ القَولِ فِيهِمْ».
امام سجّاد ميفرمايند:
«(از جمله) حقوق زبان، نيكي كردن به مردم و نيكو سخن گفتن در ميان آنان است.»
طنز
گدائي به درِ خانهاي رفت. صاحبخانه تا او را ديد به مش غلام رو كرد و گفت: «به مش رجب بگو كه به مش قنبر بگويد كه به حبيب آقا بگويد كه به آقا ظفر بگويد كه به گدا بگويد چيزي در خانه نيست». گدا هم تا اين جمله را شنيد، سرش را بالا برد و گفت: «خدايا به جبرئيل بگو كه به ميكائيل بگويد كه به اسرافيل بگويد كه به عزرائيل بگويد كه جان صاحبخانه را بگيرد.»
موعظه
شخصي خدمت رسول خدا رسيد. پيامبر به او فرمود: «نميخواهي تو را راهنمايي كنم تا خدا به وسيلة آن تو را به بهشت برد؟» عرض كرد: «بلي يا رسولالله،» فرمود: «از آنچه خدا به تو داده به ديگران بده،» عرض كرد: اگر خود، نيازمندتر باشم چه كنم؟» فرمود: « مظلومي را ياري كن.» عرض كرد: «اگر خود مظلومتر و ناتوانتر باشم چه كنم؟» فرمود: «شخص نادان را راهنمايي كن.» فرمود: «فَاصْمُت لِسانَكَ الا مِن خَير»؛« زبانت را جز در موارد خير، خاموش (و كنترل) كن. آيا دوست نداري كه يكي از اين خصال را داشته باشي و تو را به بهشت ببرد؟»
مزاح
شخصي ايستاده بود و نماز ميخواند، شخص ديگري وارد شد و زبان تعريف و تمجيد گشود: «بهبه چه نمازي، چه نماز خوب و با صلابتي»، شخص نمازگزار تا چنين شنيد در بين نماز زبان گشود و گفت: «البته روزه هم هستم.»
گفتگوي اعضاي بدن با زبان
در هر روز، اوّل صبح همه اعضاي بدن رو به زبان كرده، ميگويند: «تو را به خداوند بزرگ قسم ميدهيم كه ما را به گناه و عذاب نيندازي، از خدا بترس، زيرا اگر تو راست باشي، همه ما سالم ميمانيم و اگر تو كج باشي همه ما را به خطر مياندازي.»
نصيحت
شخصي نزد پيامبر اكرم آمد و گفت: «اي پيامبر خدا مرا نصيحت كن.» حضرت فرمود: «برو زبانت را نگهدار!» آن شخص بار ديگر گفت: «اي پيامبر خدا، باز مرا نصحيت كن». حضرت همچنان فرمود: «برو زبانت را نگهدار!» مرتبه سوم گفت: «اي پيامبر خدا، مرا نصحيت كن.» حضرت در مرتبه سوّم هم فرمود: «واي بر تو اي مرد، مردم به جهنّم ريخته نميشوند مگر به وسيلة گناهاني كه زبانشان آنها را جمع كرده است. اگر خداوند بخواهد به كسي خوبي كند، او را در نگهداري زبانش از زياد سخن گفتن كمك ميكند.»
ريشه يابي
ريشة اكثر گناهان، زبان است، 40 گناه زبان عبارتند از:
1. تهمت زدن 2. عيبجوئي از ديگران 3. طعنه زدن 4. دروغ گفتن 5. زخم زبان زدن 6. آبرو ريزي 7. خشونت در گفتار 8. دل شكستن 9. سرزنش بيجا 10. قسم دروغ 11. تملّق و چاپلوسي 12. كبر در گفتار 13. نهي از منكر نكردن 14. بدعت در دين 15. حكم ناحق 16. رنجاندن مردم 17. اظهار حسد و بخل 18. سخن چيني 19. بد خلقي 20. تصديق كفر و شرك 21. بد زباني در معاشرت 22. غيبت 23. شايعه پراكني 24. فحش و ناسزا 25. فاش كردن اسرار مردم 26. نااميد كردن 27. به نام بد صدا كردن 28. شوخي با نامحرم 29. ريا در گفتار 30. امر به منكر كردن 31. مزاح زياد 32. مسخره كردن ديگران 33. تحريف مسائل ديني 34. شهادت ناحق 35. وعدة دروغ 36. خبر را نداشتن و گفتن(شايعه پراکنی) 37. با مكر و حيله سخن گفتن 38. لعنت كردن مردم 39. تحقير كردن ديگران 40. تقليد صداي كسي براي مسخره كردن او.
تنوّع
دوستان، 40 گناه در مورد زبان شمرده شده دو نفر از عزيزان پاي تخته بيايند و هر كه در مدّت زمان 1 دقيقه تعداد بيشتري از گناهان زبان را بنويسد برنده است و نمره دارد.
تكليف
از امروز هر فردي سعي كند يكي از گناهان زبان را كه در خود ميبيند ترك نمايد.
دعا
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی . وَيسِّرْ لِی أَمْرِی . وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی . يفْقَهُوا قَوْلِی؛ پروردگارا به من شرح صدر عطا فرما، و كار مرا آسان گردان و عقده را از زبانم بگشا تا مردم سخنم را فهم كرده و بپذيرند.
شروع درس دوم
از ازل چون سقف اين كاخِ زبرجد ساختند بام ايوانش بلند از نام احمد ساختند
ايجاد انگيزه
دو نفر از اصحاب رسول الله رفيقشان سلمان را خدمت پيامبر فرستاده بودند تا غذايي از آن حضرت گرفته و برايشان بياورد، پيامبر، سلمان را به سراغ اسامه بن زيد كه مسئول بيت المال بود فرستاد. اسامه گفت: «الان چيزي ندارم» سلمان برگشت و ماجرا را نقل كرد آن دو نفر گفتند: «اسامه بخل ورزيد.» آنها در مورد سلمان هم گفتند: «اگر او را به سراغ چاه سميحه (چاه پرآبي) بفرستيم، آب آن فروكش خواهد كرد.» پس خودشان به راه افتادند تا به نزد اسامه بيايند و در مورد موضوع تجسّس كنند، پيامبر آن- ها را ديد و فرمود: «من آثار خوردن گوشت را در دهان شما ميبينم!» عرض كردند: «اي رسول خدا، ما امروز مطلقاً گوشت نخورديم!» فرمود: «آري گوشت سلمان و اسامه را ميخورديد.»
متن و محتوا
در اينجا بود كه آيه نازل شد وَلَا يغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ؛ و هيچ يك از شما ديگري را غيبت نکند، آيا كسي از شما دوست دارد گوشت برادر خود را بخورد به يقين همه شما از اين امر كراهت داريد.»
علّت تشبيه
دوستان، به نظر شما چرا قرآن، غيبت را اينگونه تشبيه كرده؟ جواب:1. مرده، روح ندارد تا از خود دفاع كند و شخصي هم كه مورد غيبت قرار ميگيرد، حضور ندارد تا از خود دفاع نمايد. 2. غيبت، ريختن آبرو است و آبرو كه رفت، قابل جبران نيست، همانگونه كه گوشت مرده، اگر كنده شود قابل جبران نيست. 3. گوشت به تدريج رشد ميكند ولي يكباره خورده ميشود، آبرو هم به تدريج بدست میآيد ولي غيبت كننده يكباره آن را ميريزد.
يك وقت انسان، يك عمر تلاش كرده و آبروئي بدست ميآورد ولي با يك غيبت، حالا چه از سر خوشي يا جدّي، نتيجه زحمات آن همه سال از بين ميرود.
تعريف فقهي غيبت چيست؟
«غيبت يعني تفهيم عيب پنهاني مؤمن در غياب وي».
نكات راجع به اين تعريف
1. تفهيم: چه با زبان اشاره چه با كنايه چه با چشم، همه اينها را شامل ميشود. 2. بايد عيب باشد: وگرنه غيبت را شامل نميشود و فرقي نميكند عيب در نسب، در بدن، در شخصيّت، در افعال، و در اقوالاش باشد. 3. پنهاني باشد: اگر آشكارا گناهي انجام دهد و مخاطب آن را ببيند، غيبت را شامل نميشود. 4. اگر غيبت غير مؤمن (يعني غير شيعه) كند، غيبت را شامل نميشود 5. در غياب وي باشد: پس اگر آشكارا و جلويِ او مطلبي گفتيم غيبت را شامل نميشود.
تذّكر: اگر خصوصيتی خارج از قيود ذكر شده باشد، غيبت محسوب نمیگردد ولي شايد عناوين ديگر مثل استهزاء و ... را شامل شود.
اما دوستان: ميدانيد چرا بعضي وقتها دست به غيبت ميزنيم؟
انگيزههاي اصلي غيبت چيست؟
1. حسادت: مثلاً طرف را ميبيند، دستش يك گوشي نوكياي جديد گرفته، به او حسادت ميكند و پشت سرش ميگويد معلوم نيست آن را از كجا آورده! (البته مشورتهاي خاص)
2. عصبانيّت: مثلاً زنگ ورزش بوده توي مسابقه فوتبال به تيم مقابل باختند و بعداً كه دور هم جمع ميشوند چون از اين باخت عصباني هستند شروع ميكنند به بد گفتن بچههاي تيم مقابل.
3. مسخره كردن: يكي از همكلاسيهايتان عيبي در بدن او وجود دارد شما شروع به گفتن عيب او ميكنيد.
4. هم سويي: طرف ميبيند ديگران از شخصي بدگوئي ميكنند براي اينكه كم نياورد و حرفي گفته باشد، شروع به همكاري ميكند غافل از آنكه طبق روايات، غضب نقد و قطعي خدا را ميخرد به اميّد محبوبيّت احتمالي نزد دوستان؛ بدانيد كه برتري دادن رضاي مردم بر رضاي خداوند، بزرگترين خسارت است.
اثرات دنيوي و اخروي غيبت
غيبت داراي اثرات دنيوي و اخروي است كه از جمله آثار دنيوي آن، پيدا شدن كينه، و از بين رفتن اعتماد و ايجاد اختلاف و فتنه در بين مردم و كنار زدن افراد مفيد جامعه است و از آثار اخروي آن اين است كه سبب از بين رفتن حسنات و خوبيها ميشود. مثل اين روايت پيامبر كه فرمودند: «در قيامت، هنگامي كه نامه اعمال انسان به عدّهاي داده ميشود، ميگويند، چرا كارهاي خوب ما در آن ثبت نشده است؟ به آنها گفته ميشود؛ خداوند نه چيزي را كم ميكند و نه آن را فراموش ميكند، بلكه كارهاي خوب شما به خاطر غيبتي كه كردهايد از بين رفته است. در مقابل، افراد ديگري هستند كه كارهاي نيك فراواني در نامه عمل خود ميبينند و گمان ميكنند كه اين پرونده از آنان نيست و آنها ميگويند بواسطة غيبت كردن نيكيهاي كسي كه از شما غيبت كرده براي شما ثبت شده است.»
موارد جواز غيبت
در مواردي، غيبت كردن، جايز است که به بعضي از موارد آن اشاره ميكنيم:
1. در مقام مشورت: يعني اگر شخصي درباره ديگري مشورت خواست، ما ميتوانيم عيبهاي كسي كه مورد مشورت است را به مشورت كننده بگوئيم.
2. برای ردّ عقيدۀ باطلِ اشخاصي كه باعث انحراف مردم میشوند، تا مبادا مردم دنبالهرو آنان شوند.
3. براي گواهي دادن بر ضد خلافكار نزد قاضي؛ همانگونه كه براي ردّ ادّعاهاي نابجا بايد حقيقت را گفت.
4. براي رد گواهيِ شاهدي كه مورد اطمينان نيست.
5. براي اظهار مظلوميت: بيان كردن ظلم ظالمی مانعي ندارد.
6. كسي كه بدون حيا و آشكارا گناه ميكند غيبت ندارد.
7. براي تقيّه يا ردّ ادّعاهاي پوچ، غيبت مانعي ندارد. مثلاً ميگويد: من مجتهدم، دكترم، سيّد هستم و ميدانيم كه او اهل اين صفات نيست، جايز است به مردم، آگاهي دهيم كه او اهل اين صفات نيست.
خطرات غيبت
در غيبت كردن، گناهان ديگري نيز نهفته است. 1. اشاعهی فحشاء: نشر دادن بديهاي مردم، حتي علاقه به نشر آن عذابي دردناك دارد. 2. تحقير و خوار كردن مؤمن 3.سخن چيني 4. جنگ و فتنه انگيزي.
توبه غيبت كننده
اما در مورد حلاليت طلبيدن و توبه در غيبت، دو نظريه در بين فقهاء وجود دارد. گروهي غيبت را حقّ الله ميدانند و گروهي غيبت را حقّ الناس ميخوانند. در صورت اوّل ابتدا توبه و سپس حلاليت طلبيدن احتياج است. و در صورت دوّم در ابتدا حلاليت طلبيدن (البته در صورت نداشتن مفسده) اگر نشد، استغفار و توبه براي غيبت شونده.
تنوّع
خوب دوستان، از دو نفر ميخواهم كه تشريف بياورند و مسابقهاي را اجرا كنيم، اين مسابقه در مورد غيبت است كه سئوالي مطرح ميكنم و فرد بايد بگويد، بله يا خير كه در صورت غيبت بودن، بله و در صورت غيبت نبودن، خير بگويد.
1. بيان آشكار نقص جسمي فردي ميان جمع؟
2. بيان اشارهاي عيب كافري در غياب او؟
3. بيان شراب خواري شيعهاي به طوري که نفهمند؟
4. در نامهاي عينكي بودنِ دوستم را به دوست ديگرم بگويم؟
5. بيان گناه علني فردي به ديگران در غياب او؟
6. براي استغاثه، هر عيب پنهاني ظالم را گفتن؟
7. در موقع مشورت خواهي، عيب مؤمني را بگويد؟
8. با اشارۀ دست، بيادبي فردي را بيان كند؟
9.با كنايه نسبت بد، به مؤمني در حضور فردي گفتن، در حالي كه پنهاني و در غياب او باشد؟
10. براي جلوگيري از گمراهي افراد، عيب پنهان فردي را بيان كند؟
جواب سوالات تنوع:1.خير 2.خير 3.بلی 4.خير 5.خير 6.خير 7.خير 8.بلی 9.بلی 10.خير
تكليف
تلاش كنيم هر روز يك غيبت را در زندگي خود ترك كنيم.
دعا
«اللّهمَّ صَلِّ عَلي محمّدٍ وَ آل محمّدٍ ... وَ أُخالِفَ مَنِ اغتابَني إِلي حُسنِ الذِّكرِ؛ خدايا بر محمّد و آل پاكش درود فرست ... بارالها از تو ميخواهم از كسي كه از من غيبت نموده به نيكي ياد كنم.»
شروع درس سوم
به نام آنكه گل را رنگ و بو داد ز شبنم لالهها را آبرو داد
ايجاد انگيزه
روزي پيامبر اكرم با يكي از اصحاب كنار هم نشسته بودند، در اين موقع شخصي آمد و به آن صحابه دشنام داد، پيامبر اكرم ساكت و آرام نظارهگر بود، وقتي شخص دشنام دهنده ساكت شد، آن صحابه هم به دفاع از خود به جواب گوئي و دشنام دادنِ به او پرداخت، همين كه او زبان به ناسزاگوئي باز كرد رسول خدا از جاي برخاست تا از نزد ايشان دور شود.
وقتي كه پيامبر از جاي خود بلند میشد به آن صحابه گفت: «در آن وقت كه آن شخص به تو دشنام ميداد فرشتهاي از جانب خداوند به دفاع از تو جوابگويِ تو بود، اما همينكه تو شروع به ناسزاگوئي كردي، آن فرشته، شما را ترك كرده و از نزد شما دور شد و به جاي او شيطان آمد.»
متن و محتوا
چقدر زشت است فرد اينقدر بيظرفيت باشد كه تا عصباني ميشود هرچه از دهانش بيرون ميآيد بگويد و نتواند خود را كنترل كند. آيا به بعضي افراد در هنگامي كه فوتبال بازي ميكنند توجّه كردهايد؟ خدا نكند زمانيكه ميخواهند گل بزنند كسي به آنها تنه يا پشت پا بزند، ديگر هر چه از دهانش بيرون بيايد ميگويد. در حاليكه خداوند بد زباني و هرزهگويي را دوست ندارد، زيرا پيامبر اكرم فرمود: «إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الفُحشَ وَ التَّفَحُّشَ؛ خدا شخص بد زبان و ناسزا دهنده را دوست ندارد» و در جاي ديگر ميفرمايد: «إِنَّ اللهَ يُبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ؛ خداوند شخص بد زبان و ناسزا دهنده را دشمن ميدارد.»
دشنام در فتاوا
اما از لحاظ فقهی، دشنام جنسي، حرام است. از مراجع تقليد سئوال كردهاند كه فحاشي و ناسزاگوئي نسبت به يكديگر چه حكمي دارد؟
آيت الله خامنهاي: فحاشي جايز نيست.
آيت الله تبريزي: فحاشي و سباب مؤمن حرام است.
آيت الله مكارم شيرازي: سخنان ركيك و فحاشي شايسته انسان مؤمن نيست و در بسياري از موارد مصداق محرّمات است.
آيت الله سيستاني: اگر فحاشي و ناسزاگويي به مؤمن باشد جايز نيست.
حتي در بعضي موارد، مجازات تعزير دارد و در بعضي موارد حدّ قذف (80 تازيانه)كه بوسيلهی حاكم شرع انجام ميشود. زيرا از محضر آيت الله مكارم شيرازي سئوال كردند: «مردي كه دشنام خواهر و مادر به زنش ميدهد چه حكمي دارد؟» فرمودند: «دشنام دادن به ديگران در بعضي موارد مجازات تعزير دارد و در بعضي موارد حدّ قذف (80 تازيانه) كه بوسيله حاكم شرع انجام ميشود».
اما دوستان، ناسزاگويان نه تنها در آخرت بلكه در همين دنيا عواقب بدي در انتظارشان است.
عاقبت فحّاشي
ابن مقفّع، فردي تيزهوش و دانشمند بود و بعضي از كتابهاي علمي را به زبان عربي ترجمه كرد. برتري هوش و فضل، او را مغرور كرد و در برخوردهاي اجتماعي، ديگران را تحقير مينمود و گاهي با زبان، مطالب ركيك ميگفت. از كساني كه مورد تعرّض او قرار گرفت سفيان بن معاويه بود كه از طرف منصور دوانيقی دومين خليفه عبّاسي، فرمانداري بصره را بعهده داشت، سفيان، بيني بزرگ و ناموزوني داشت، هرگاه ابن مقفّع به فرمانداري ميآمد، با صداي بلند ميگفت: «سلام بر شما دو تا» (يكي او يكي دماغ بزرگش) و گاهي سفيان را به نام مادرش تحقير ميكرد. روزي در حضور مردم با صداي بلند گفت: «اي پسر زن شهوت پرست!» و در مجالسی ديگر با اهانت و ناسزاهاي مختلف او را ميآزرد. سفيان منتظر روزی بود که تلافي كند، تا اينكه عبدالله بن علي بر برادرزادۀ خود منصور دواينقي خروج كرد. منصور، ابومسلم خراساني را به بصره مأمور دفع او نمود و مسلم پيروز شد و عبدالله فرار كرد و نزد (سليمان و عيسي) برادران خود پناهنده شد. آنان شفاعت خواهي كردند و منصور هم پذيرفت كه از گناهش در گذرد، عموهاي منصور به بصره بازگشتند و نزد ابن مقفّع رفتند تا امان نامهاي بنويسند! او با غروري كه داشت در امان نامه نوشت (اگر منصور دوانيقي به عموي خود عبدالله بن علي مكر كند و آزاري برساند، اموالش وقف مردم، بندگانش آزاد و مسلمانان از بيعت او آزاد ميباشند). چون امان نامه را براي امضاء نزد منصور بردند، سخت ناراحت شد، امان نامه را امضاء نكرد و محرمانه خواست نويسنده او را به قتل برساند. سفيان، فرماندار بصره كه از مدّتها از زبان بد ابن مقفَّع به تنگ آمده بود، دستور داد او را به اطاقی بردند و خود آمد و گفت: «يادت هست چه ناسزاها و نسبتها به مادرم و خودم دادي؟» آنگاه دستور داد، تنوري گداختند و ابن مقّفعِ سي و شش ساله را به دستور منصور دوانيقي در آتش انداختند و از بين بردند.
تنوّع
او كيست؟
او كه محمّد حسين نام داشت، امين مردم، دوستدار واقعي اهل بيت آذر بيان، نداي او نداي توحيد، نويسندۀ تفسير مهمّي از قرآن، شاگرد استاد عظيمي چون آيت الله سيّدعلي قاضي، تربيت كنندۀ شاگردان مهمّي چون شهيد بهشتي و شهيد مطهرّي، عاشق قرآن.
او روزي با دانشجوياني برخورد كرد که داشتند يک فرمول رياضی را حل میکردند، از آنان خواست که اجازه بدهيد به شما کمک کنم، آنها به او خنديدند، گفتند: «آخه تو چی بلدي!» ولي او با تواضعي عجيب گفت: امتحان كنيد»آنان كاغذ را به او دادند و او فرمول را در چند لحظه حل نمود، تعجّب كردند، با او دوست شدند، او گفت: «حال اين فرمول را حل كنيد،» هيچكدام نتوانستند، پيش استادشان بردند، استادشان هم نتوانست حل كند. روزي در كوچههاي قم به طرفي حركت ميكرد. كسي او را زياد نميشناخت، اعجوبه زمان، لباس كهنه با ظاهری عامّي، دوچرخه سواري با سرعت به او زد (تصادف كرد)، او را به سمتي پرتاب كرد، با اينكه حق با ايشان بود ولي دوچرخه سوار جلو آمد و حسابي به ايشان فحش و ناسزا گفت، داد بر سرش كشيد، اما او با نهايت تواضع، فقط به او نگاه ميكرد، فكر ميكنيد او چه فردي بود، او كسي نيست جز علّامهی طباطبائي صاحب تفسير الميزان.
تكليف
از اين به بعد هركس به ما فحش داد قول بده براي خدا جوابش را ندهيم.
دعا
«اللهَّم صَلَّ عَلي محمّدٍ وَ آلِهِ ... وَ تَكذِيباً لِمَن قَصَبَني؛ بار خدايا بر محمّد و آلش درود فرست ... و در برابر كسي كه من دشنام دهد تكذيب عطا كن.»
شروع درس چهارم
به نام آن که جان را فكر آموخت چراغ دل به نور جان بر افروخت
ايجاد انگيزه
امروز در مورد افرادي ميخواهيم صحبت كنيم كه در روز قيامت عذابهاي ويژه دارند و در آستانه پرتگاه و خواري هستند، اين افراد بواسطهی حقارتي كه دارند دست به اين گناه زده و كمكم دچار فراموشي ميشوند و روزيِ آنها در صورت تكرار و عدم پشيماني كم ميگردد و به تدريج اعتماد به آنها کاهش میيابد.
امام علي در مورد چنين افرادي فرمودند: «او با اين گناهاش سه چيز را بدست ميآورد:
«سَخَطَ اللهُ عَلَيهِ، وَ استِهانَةَ النّاسِ بِه وَ مَقتَ المَلآئِكةَ لَهُ؛ 1. خشم خدا را نسبت به خود 2. نگاه تحقير آميز مردم را نسبت به خود 3. دشمني فرشتگان را نسبت به خود.»
حدس ميزنيد كه اين فرد چه گناهي را انجام ميدهد؟ اگر ميخواهيد شما را بيشتر راهنمايي كنم به اين حديث زيبا از امام حسن عسگري توجّه نمايد: «همه پليديها در يك خانه نهاده شده و كليد آن ... قرار داده شده است.»
متن و محتوا
بله، آن فردِ درغگويي است كه گناهش دروغ بستن و عادتش به اين عمل زشت ميباشد.
دروغ از حرامهاي الهي است كه از انسان، شخصّيتي كاذب و وارونه ساخته و اعتبار او را از بين ميبرد و اعتماد عمومي را سُست ميكند، ولي چون دروغ كار آساني است و مايهی زيادي نميخواهد، متأسفانه بعضي از مردم به گمان آنكه زودتر به مقصد برسند به آن متوسّل ميشوند و بدين منظور آسمان و ريسمان را به هم ميبافند و چه بسا در يك روز، دهها دروغ ميگويند و نقطه اوج فاجعه آنجاست كه اينگونه افراد، نسبت به بازتابهايِ منفي و عواقب شوم آن در زندگي فردي و اجتماعي نميانديشند و دروغ را به حساب زرنگي و زيركي ميگذارند و راستگويان را افرادي بيعرضه و بيسياست ميپندارند، ولي آنها از اين نكته مهم غافلند كه دروغپردازي بر خلاف فطرت پاك و شخصيّت والاي انساني است. نميدانند كه دروغ، دشمني و ستيزهجوئي با خداست و بر خلاف فلسفه آفرينشِ پرودگار میباشد.
اما معناي دروغ چيست؟ دروغ يعني خبر دادن بر خلاف واقع و فرقي نميكند در حرام بودنش بين اينكه جدّي باشد يا شوخي. مثلاً استاد رياضي يك تمرين داده كه بايد حل كند، جلسه بعد ميشود و او تكليف را انجام نداده است، وقتي استاد از او دليل ميخواهد، میگويد: «ديشب تب شديد داشتم نتوانستم حل كنم» در حاليكه واقعيّت اينچنين نبود. يا شبي با دوستان به پارك رفته و دير وقت به خانه بازگشته، وقتي كه علّت تأخير را ميپرسند، جرياني را سرهم میکند كه خلاف واقع است. يا زماني كه با تأخير به مدرسه ميرود و در جواب ناظم علّت تأخير را خلاف واقع میگويد، اينها حرام است.
سپس بطور كلّي
يك موقع خبر دروغ، جدّي است و مخاطب بصورت جدّي تلقّي ميكند حرام است
مثلاً فردی به صورت جدی به ديگری میگويد: ديروز يک تصادف وحشتناکی کردم که به پرسی طرف مقابل باورش میشود هر چند بعد بگويد آقا باورت نشه شوخی کردم، اين دروغ و حرام است.
يك موقع خبر دروغ، غير جدّي است و مخاطب بصورت جدّي تلقّي ميكند حرام است.
مثلاً فردی به طور شوخی به دیگری میگويد: ديروز تصادفی وحشتناک کردم ولی طرف مقابل سخن شوخی او را جدی تصور کند. اين حرام است.
يك موقع خبر دروغ، غير جدّي است و مخاطب بصورت غير جدّي تلقّي ميكند جايز است ولی مکروه است.
مثلاً فردی به شوخی بگويد: من امروز يک ماشين کاديلاک خريدم طرف مقابل هم میداند که اين شوخی میکند زيرا اين ثروت را برای خريد اين ماشين گران قيمت ندارد. اين شوخی جايز است ولی مکروه.
تعارفات و دروغ
متأسفانه يكي از گناهاني كه بسياري از افراد به آن مبتلا هستند تعارفات معمول میباشد كه از حقيقت عاري و شائبه دروغ در آن مشهود است. مثلاً با اينكه به خوردن غذا و آشاميدن ميل دارد، هنگامي كه ميزبان، چيزي به او عرضه ميدارد، اظهار بيميلي ميكند و همچنين با اينكه نسبت به شخصي علاقه قلبي ندارد، آنقدر اظهار محبّت و اخلاص ميكند كه گاهي مطلب بر خود گوينده نيز مشتبه ميشود. اينها در شريعت مقدس گناه و حرام است.
از اسماء بنت عميس نقل شده است كه در شب زفاف عايشه، من با عدّهاي از بانوان، او را به حضور رسول همراهي ميكرديم، آنگاه كه به حضور رسول خدا شرفياب شديم، پيامبر اكرم ظرف شيري به عايشه داد، عاشيه از روي شرم از گرفتن آن امتناع نمود. من به او گفتم، دست رسول خدا را رد مكن و ظرف شير را بگير، با شرمندگي ظرف را گرفت و قدري از آن نوشيد.
پس رسول خدا به من فرمود: «ظرف شير را به زناني كه همراه تو هستند بده تا از آن بياشامند.» زنها خجالت كشيدند و با اينكه ميل داشتند، گفتند: «ميل نداريم،» رسول خدا فرمود: «ميان گرسنگي و دروغ جمع نكنيد و شما كه ميل داريد چرا دروغ ميگوئيد؟» اسماء ميگويد: خدمت آن حضرت عرض كردم: «يا رسول الله؛ اگر به چيزي كه ميل داريم اظهار بيميلي كنيم دروغ گفتهايم؟» فرمود: «دروغ هر چند كوچك باشد در نامه عمل نوشته ميشود.»
راهكارهاي ترك دروغ
حالا شايد بپرسيد فردي كه تا حالا دروغ ميگفته، اكنون ميخواهد اين عمل زشت را ترك نمايد بايد چكار كند؟ اوّلاً: بايد از دروغهاي كوچك بپرهيزد، چون همين دروغهاي كوچك است كه باعث جرأت پيدا كردن بر دروغهاي بزرگ ميشود « تخم مرغ دزد، شتر دزد ميشود». كه در روايتي همين مطلب را گوشزد نموده است. امام باقر فرمود، كه امام سجّاد به فرزندان خود توصيه ميفرمود: «از دروغ بپرهيزيد، خواه كوچك باشد خواه بزرگ، زيرا دروغ كوچك انسان را دلير ميكند كه از دروغهاي بزرگ نهراسد.»
ثانياً: از دروغ شوخي هم دوري كنيد زيرا رسول خدا در وصاياي خود به ابوذر فرمود: «اي اباذر، كسي كه در مجلسي سخن بگويد براي اين كه اهل آن مجلس را بخنداند در جهنّم سقوط ميكند تا آنجا كه گويي از آسمان به زمين سقوط كرده است.» سپس فرمود: «ای اباذر، واي به حال كسي كه سخن دروغ بگويد تا مردم را بخنداند. واي بر او، واي بر او.»
دروغ مصلحتي
اما دوستان، عدّهاي ديگر هر دروغي كه ميخواهند ميگويند و با تفكّر مصلحتي بودن، آن را توجيه ميكنند در حاليكه مجوزات دروغ فقط منحصر به موارد خاص و جايگاه خاص ميباشد.
1. دفع ضرر از خود يا ديگري 2. اصلاح بين مؤمنين، البته دروغ گفتن در اين موارد را هم بعضي از علما به شرطِ عدم امكان توريه دانستهاند. يعني تا جائيكه ميتواند توريه كند و باز هم از دروغ بپرهيزد.
توريه
شايد بپرسيد توريه چيست؟ توريه يعني ارادۀ معناي خلاف ظاهر. مثلاً: جان مسلماني در خطر است و به خانه شما پناه ميآورد، آنها كه قصد كشتن او را دارند از شما ميپرسند در خانهی شما است؟ شما ميگوئيد اينجا نيست در حاليكه منظور شما اين است كه جلوي پاي شما نيست.
در آخر، دوستان، يك نكته مهمّ ميگويم؛ كساني كه به دنبال پرستيژ اجتماعي هستند و خود را ميخواهند شخيص معرفي نمايند زياد گوش كنند. يكي از چيزهايي كه شخصيّت و كلاس افراد را در مقابل ديگران بالا ميبرد و احترام ديگران را به خود جلب ميكند، در اين نكته است.
روانشناس بزرگ عالم حضرت علي فرمودند: «هر كس دروغ بگويد شخصيّت خود را تباه كرده است.»
تكليف
بيائيم از اين به بعد سعی نمائيم حتّی از شوخیهای دروغ، بپرهيزيم.
دعا
اي كه دانههاي انار را مانند دانههاي ياقوتِ سرخ، چنان به صف در پوستشان چيدي كه انگار با دست چيده شدهاند و ميان آنها لايههاي نازك و ظريفِ زردي قرار دادي تا انتهاي دانهها با پوست انار پيوند داشته باشد و غذا و آب به دانهها برسد و رشد كنند، و پوستي روي آنها كشيدي تا از هم نپاشند و حفظ شوند، زبان ما را از حرفهاي بد حفظ فرما.
جواب تنوّع
«مَن كَذِبَ أَفسَدَ مُرُوَّتَهُ».
http://www.daftarmags.ir/Journal/Text/Rahtooshe/Article/index.aspx?JournalNumber=1&ArticleNumber=29252