آشنائی با قالب ها و گونه های بیان (3)
آشنائی با قالب ها و گونه های بیان (3)
ح- توقیع :
« دستخط و فرمان پادشاهی که از سر قهر نوشته شده باشد » (42)
ط- بیانیه :
نوشته ی است که در آن احزاب ، گروهها ، سازمانها ،ویا شخصیتهای مهم دینی ، مذهبی و سیاسی و... در موضوعات مورد نظر اعلام موضع می کنند .
ی-اعلامیه و اطلاعیه :
اعلامیه و اطلاعیه ، کلمه های عربی است از نظر لغت به معنی ورقه ای است که از طرف دولت یا حزبی و جمعیتی منتشر می شود و مطلبی را به اطلاع عموم مردم می رساند ، معمولا توسط اعلامیه از مردم دعوت می گرددتادر مجلس سخنرانی که به مناسبت خاصی بر گزار می شود ، یا در مراسم استقبال از شخص یا هیئت مهمی و... شرکت نمایند.
از جمله نامه هایی که صورت دوستانه وا خوانی دارد ، می توان از نامه های خانوادگی ، تبریک نامه ها ، تسلیت نامه ها ، دعوت نامه ها ، نامه های سرگشاده ، نامه های گویا و...نام برد ، که تعریف بعضی از این دست نامه ها را برای خوانندگان عزیز می آورم .
الف- تبریک نامه :
« کلمه ی «تبریک » به معنی« مبارکباد» و آرزوی خجستگی و مبارکی است ، اما در اصطلاح ، به نامه ی کوتاه گفته می شود که شادمانی نویسنده ی آن را در مورد رویداد شادی بخش که برای گیرنده ی نامه پیش آ مده باشد بیان ونیز آرزوی نویسنده را برای آن شادمانی و تندرستی ونیک بختی گیرنده ی تبریک در بر داشته باشد » (43)
ب- تسلیت نامه :
« نامه ی تسلیت برای نشان دادن همدرد ی ونیز کاستن از اندوه کسی نوشته می شود که به مصیبتی گرفتار شده باشد ، عنوان نامه ی تسلیت با انواع دیگر نامه ها تفاوتی ندارد ، متن نامه شکل معینی ندارد ، وبه سلیقه ی نویسنده ی آن بستگی دارد » ( 44)
ج- دعوتنامه :
« دعوتنامه ، نامه ی کوتاهی است که بدان وسیله شخص یا کسی را محترمانه به جشن یا مراسم خاص دعوت می کنند » (45)
د- نامه های گویا :
« نامه ی گویا ، نامه ای است که معمولا برای شخص معین نوشته می شود ، به عبارت دیگر : قالب نامه بهانه است که نویسند ه بدین وسیله نظریات خویش را باز می گوید ، این نوع نامه ها با عنوان شبیه نامه های دوستانه یا خانوادگی آ غاز می شود ، آنگاه نویسنده پس از یک یا چند کلمه گفت و گوی خصوصی سخن را به موضوعی که در نظر دارد می کشاند وتا پایان نامه مسیر را ادامه می دهد ، ممکن است که نویسنده به یک یا چند جمله از آخر نوشته ی خو رنگ و بوی خصوصی ببخشد وآن را به صورت نامه به پایان ببرد ، در هر حال ، اگر هم نویسنده با یک نفر گفت وگو کند منظورش گفت وگو باهمه ی مردم اجتماع است ، نظیر « آری این چنین بود برادر ) نوشته ی مرحوم دکتر علی شریعتی و « نگاهی به تاریخ جهان » مجموعه ی نامه های جواهر لعل نهرو به دخترش اندراگاندی » ( 46)
10- ترجمه:
« ترجمه ، در لغت بیان کلامی است از زبانی به زبان دیگر ، ونیز به معنی سر گذشت ، کار نامه و شرح حال کسی است و البته در این جا معنای نخست مورد نظر است که عبارت است از برگرداندن معنی سخنی از زبانهای خارجی به زبان فارسی .
این فنّ در علم بدیع نیز بیان شده و عبارت است از گرداندن معنای عبارتی از زبان دیگر به نظم پارسی ....
ترجمه یکی از فنون مهم است که در دنیای امروز ، به گمان بسیاری از محققان ، در اهمیت مانند تصنیف و تألیف است ، بطوری که هر گاه کتاب یا مقاله ای طبق اصولی که در این فن معتبر است تر جمه شود در قدر و منزلت کم از تصنیف و تألیف نیست ، زیرا حاوی علوم و فنون و مطالبی است که به زبان دیگر بر گردانده می شود و مورد استفاده ی یک جامعه قرار می گیرد ، وازاین رو ، در حقیقت به منزله ی تألیفی است که به زبان آن ملت انجام گرفته است » ( 47)
بنابراین « در ترجمه ، هم بهره گیری از فرهنگ جهانی و اندیشه های دیگر ملل در کار است ، هم بهره رسانی و ابلاغ پیام خودی به دیگران ، از این رو می تواند یکی از شیوه های مؤثر تبلیغ باشد » (48)
گونه های ترجمه :
الف – ترجمه ی شفاهی و زنده : « ترجمه ی شفاهی آن است که مترجم ، سخنان یک گوینده را به صورت زنده وفی المجلس به زبان دیگری برگرداند،این گونه ترجمه در جلسات ، کنفرانسها ، سمینارها ، ملاقاتهای رسمی ، مجامع بین المللی ، مصاحبه ها ودیداربا توریستها انجام می گیرد .
ترجمه ی شفاهی به یکی از سه صورت زیر است :
1- فراز به فراز .
2- جمله به جمله .
3- کلمه به کلمه .
ب- ترجمه ی کتبی و نوشتاری :
در ترجمه ی کتبی ، از آنجا که «متن» در اختیار مترجم است ، با دقت و حوصله ی بیشتری به بر گرداندن آن و یافتن معادل ها و اصطلاحات و تنظیم جمله بندی می پردازد به همین دلیل ، در حدّ ترجمه ی شفاهی نیاز به حافظه و سرعت انتقال نیست ، چون می تواند با مراجعه به فرهنگها و کتب لغت ، معادل یابی کند ، حتّی فرصت تجدید نظر یا تغییر عبارات و اصطلاحات لفظی هم وجود دارد » (49)
11- تلخیص :
«تلخیص یعنی خلاصه کردن ، و منظور از تلخیص یک کتاب یا نوشته ، بیان اصل مطلب در کوتاه ترین شکل خود می باشد ، به عبارت دیگر : تلخیص ، تهیه و تنظیم نوشته ای است که از طریق پیراستن نکات و قسمتهای غیر ضروری یک کتاب یا مقاله ای بدست می آید ، به گونه ای که به اصل مطالب ، هدف و پیام خدشه ای وارد نشود ، بنا براین تلخیص ، خود یک نوع فنّ است و دارای روش و ترتیب خاصّی است ، از آنجا که هر فنّی شامل مهارتهایی است ، پس با کسب مهارتهای تلخیص می توان آن را به خوبی فرا گرفت » ( 50)
گونه های تلخیص :
الف - « تلخیص تفصیلی : تهیه ی خلاصه ی کتب مهم و پرحجم ، به منظور ایجاد امکان مطالعه برای عموم . با خواندن این نوع تلخیص ، خواننده دیگر نیاز ندارد به کتاب اصلی مراجعه کند ».
ب- « تلخیص ارجاعی یا انگیزه ای : تهیه ی خلاصه ی کتب کم حجم و مقالات مفید ، به منظور ایجاد انگیزه در خواننده جهت مراجعه به کتاب اصلی و مطالعه ی آن »
ج- « تلخیص آزاد : تهیه ی خلاصه ی نکات مهم کتاب بدون توجّه به رعایت انسجام و وحدت مطالب ، به منظور معرّفی کتاب و نکات مهم آن به خوانندگان »
د – تلخیص فهرستی : تهیه ی خلاصه ی مطالب کتاب به شکل فهرست تفصیلی ، به منظور معرّفی کتاب و کلیه ی موضوعاتی که در آن مورد بحث قرار گرفته است »
ه- « تلخیص موضوعی : تهیه ی فهرست کلّی کتاب بدون ذکر اجزاء موضوعات بحث شده در آن ، به منظور آشنایی و آگاهی از موضوعات کلّی کتاب »
و- « تلخیص علمی : تهیه ی خلاصه ی کتاب به صورت بیان نتیجه و مقصود نویسنده ، به منظور استخراج پیام ، اصول، قواعد و مفاهیم خاص »
ز- « تلخیص نموداری : تلخیص محتوای کتب علمی و غیر علمی و گزارشات تحقیقی و غیره به صورت نمودار ، طرح ، نقشه ، یا تصویر ، به منظور نشان دادن حقایق علمی ، فنّی ، اطلاعات آماری ویا ارایه ی وضع موجود جهت مقایسه ، بررسی کمبودها ، پیشرفتها و غیره ... » (51)
« نقاط اشتراک همه ی قالب های که تا کنون معرفی شدند [ عبارتند از :]
1-واقعه نگار هستند و بنابراین از خیال و احساس نویسنده مایه نمی گیرند .
2قصد شان بیشتر تأثیر گذاری بر اندیشه ی مخاطب است تا خیال و احساس او .
3 نگارش دراین قالب ها تقریبا راه و رسم و قاعده ی مشخص دارد ، به عبارت روشن تر تدوین آنها بستگی به سفارش ناشر ویا کوشش ارادی و آگاهانه ی نویسنده دارد ، نه اینکه حاصل جوشش نا آگاهانه و غیر ارادی او باشد .
4-گلّی نگرند .
5-کلام و بیان شان تقریبا رسمی و صریح است واز شگرد ها و صنایع ادبی بهره ی چندانی ندارد ، در حقیقت کلام و شیوه ی بیان وظیفه ی مهمی در برآوردن هدف نویسنده به عهده ندارد » (52)
قابل ذکر اینکه : این نقاط اشتراک را ، مهدی حجوانی در کتابش « پیک قصه نویسی » بعد از اینکه قالب های گزارش، مقاله ، تاریخ ، خاطره سفر نامه ، و زندگینامه را تعریف می کند ، یاد آور می شود ، امّا می توان گفت این نقاط اشتراک در تمام قالب های نگارشی که تا اینجای از این نبشته تعریف شان گفته آمد ، وجود دارد .
قالب های که تاکنون تعریف گردید بجز مقالات ادبی ، رنگ و بوی هنری چندانی ندارند وبه آنها نوشته های صرف ادبی اطلاق نمی گردد ، وبه نویسنده ی آنها ، نویسنده ی هنرمند گفته نمی شود .
از اینجا ببعد توجه خوانندگان گرامی را به تعاریف قالب های هنری نوشته معطوف می دارم :
قالب های هنری نوشته های منثور عبارتند از : قصه ، داستان ، حکایت ، افسانه ، طنز ، لطیفه ، قطعه ی ادبی ، مثل و...
12 – 1-قصه :
« قصّه که جمع آن به زبان تازی قصص واقاصص می باشد ، بیان وقایعی است که غالب خیالی که در آنها معمولا تأکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آ دمها و شخصیتها است » ( 53)
13-2-داستان:
«داستان که معنای لغوی آن سرگذشت ، حکایت گذشتگان و واقعه است در متون گذشته ی ادبی فرهنگهای فارسی قصه و افسانه استعمال شده است .
واژه ی داستان در ترکیباتی نظیر «داستان پرداختن» به معنی افسانه گفتن وقصّه کردن یا دستان سرایی به مفهوم قصّه سرایی است ، به نظر برخی از منتقدان ادبی ، داستان شامل هر نوشته است که در آن ماجراهای زندگی به صورت حوادث مسلسل گفته شود ، این طرز تلقّی از داستان بدان اشتمال وسیع خواهد داد ، بدین معنا که داستان هم شامل حکایت و افسانه و اسطوره ( خواه منظوم و خواه منثور ) خواهد بود وهم شامل قصّه به معنای امروزی آن یعنی رمّان اما در اصطلاح نویسندگی امروز داستان با قصّه و افسانه مترادف نیست وفرق شان در این است که «قصّه» روایت ساده و بدون طرحی است که خواننده و شنونده هنگامی که آن را می خواند یا بدان گوش می دهد به پیچیدگی خاص و غافلگیری و اوج و فرود شخصی قهرمانان بر نمی خورد ،
نمونه ی بارز این گونه کار که در ادبیات فارسی فراوان می باشد « چهل طوطی » است به عبارت دیگر داستان، براساس تقلیدی نزدیک به واقعیت از آدمی و عادات بشری نوشته می شود وبه نحوی از انحاء شالوده ی جامعه ی نویسنده را در خود منعکس می کند در حالی که این ویژگیها در قصّه و افسانه نیست »(54)
گونه های داستان :
الف – رمّان : «رمّان، داستانی است بلند که نویسنده مبتنی بر اطلاعات واقعی و عینی خود از شخصیتهای که در ماجرای تاریخی ، دینی ، عشقی ، پلیسی و غیره نقشی را به عهده دارند ، یا به مدد تخیل و قدرت هنری خویش ، به آفرینش اثری ادبی می پردازد و ضمن آن ، روحیات ، رفتار و گفتار و پندار شخصیتهای مورد نظر را توصیف و تحلیل می کند » ( 55)
ب- داستان کوتاه : « داستان کوتاه به نوشته ای کوتاه در بیان رخدادی واقعی یا تخیّلی گفته می شود ، که نویسنده ، به یاری طرحی منظم شخصیّتی اصلی را در یک واقعه به گونه ای نشان می دهد که در مجموع تأثیر واحدی را در خواننده القاء می کند .
به عبارت دیگر : در داستان کوتاه ، نویسنده یکی از جنبه ها یا نمودهای زندگانی قهرمان یا شخصیت مورد نظر خو درا تحلیل می کند و اعمال و گفتار اورا که به انگیزه ی در خلال حادثه ای به منصّه ی ظهور رسیده است ، در نظر خواننده مجسم می نماید ....
برخی از منتقدان هنری ، به داستانی که کمتر از دوهزار و پانصد کلمه باشد ،داستان کوتاه وبه داستانی که بیش از دو هزار و پانصد کلمه وبین ده تا پانزده هزار واژه دارد داستان بلند واز پانزده هزار کلمه بیشتر ، رمان کوتاه، واز پنجاه هزار کلمه به بالا رمّان گفته اند » (56)
14-3-حکایت:
«حکایت، معنای لغوی آن نقل،حدیث،روایت،سرگذشت و بازگفتن چیزی است. از لحاظ ادبی نوعی داستان ساده غالباً مختصر، واقعی یا ساختگی گفته می شود که در میان مردم شهرت یافته نویسندگان و شاعران از آن برای ایضاح مطالب و مقاصد خود یا به منظور زیبایی و قوّت بخشیدن به کلام شان سود می جویند .
چون پایه ی سخن در حکایات بر بیان حکمت و پند واندرزبه نحوی موجزومختصرمبتنی است ، بدین جهت در توجیه مسایلی دینی اخلاقی ، عرفانی و...از حکایات آموزنده استفاده می شود.»(57)
15-4- لطیفه:
« درآثارادبی فارسی، در برخی موارد، بجای حکایات نغز و شیرین ،اصطلاح«لطائف»به کار برده شده است .«لطیفه»خود به کلامی مختصر وپرمغزگفته می شود که با رعایت حسن و ظرافت بیان گردد ،چنان که سعدی گفته است :
به یکی لطیفه گفتی ببرم هزار دل را
نه چنان لطیف باشد که دلی نگاهداری
همچنین ، لطیفه به معنی بزله و سخن باریک نمکین و نکته ی دقیق و شیرین نیز استعمال شده است .
وبه تعبیر تهانوی صاحب کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم ،لطیفه «نکته ای است که مر آن را درنفوس تاثیر باشد بطوریکه موجب انشراح صدرو انبساط قلب گردد .»
بنابراین لطیفه رامی توان داستان مفرح و کوتاهی دانست که درباره ی شخص یا حادثه ی واقعی نگاشته می شود .(58)
16-5-افسانه:
«افسانه ، که در کتب لغت ، مترادف واژه های: قصّه و اسطوره به کار رفته است از لحاظ ادبی به سرگذشت یا رویداد خیالی از زندگی انسانها،حیوانات، پرندگان یا موجودات وهمی چون دیو و پری و غول و اژدها اطلاق می شود که با رمز وراز ها و مقصد اخلاقی ، آموزشی توأم است و نگارش آن بیشتر به قصد سر گرمی و تفریح خاطر خوانندگان انجام می گیرد » (59)
دکتر عبد الحسین فرزاد ، افسانه را از نظر شخصیت چنین تعریف می کند : « افسانه ، معمولا قصّه ی کوتاهی است که متضمن نکته های اخلاقی که در آن حیوانات وگاهی جمادات چون انسان رفتار می کنند و حرف می زنند » (60)
دکتر خسرو فرشید ورد ، در باره ی افسانه می گوید : « قصّه ی حیوانات (افسانه ) یعنی حکایاتی که از زبان جمادات و نباتات و حیوانات است و حاوی اندرز های اخلاقی یا سیاسی است نظیر قصّه های ، لافونتین در فرانسه ، بعضی از حکایت « بوستان » « کلیله ودمنه» » (61)
17 – 6 - طنز :
« طنز ، معمولا به صورت یک نامه ، خاطره یا داستان گفته می شود ، این گونه داستان ها ، خاطره ها یا نامه ها معمولا وا قعیت ندارد و متناسب با موضوع مورد نظر نویسنده طرّاحی می شود ، اما ممکن است که رویداد ی واقعاً رخ داده باشد و نویسنده با ایجاد تعبیر ها و افزودن شاخ و برگ های لازم آن را به صورت قالبی مناسب برای موضوع مورد نظر خویش در آورد ، اگر طنز به صورت نقل خاطره باشد ، راوی اصلی داستان ، گاهی خود نویسنده است وگاهی هم شخصیت خیالی ، که نویسنده اورا به عنوان یک شخص واقعی معرفی می کند ، در طنز های که به صورت داستان بیان می شود دو یا چند شخصیت خیالی با نامهای مخصوص نقشهای اصلی را بازی می کنند ، خود نویسنده نیز نامهای طنز گونه برای خود انتخاب می کند ، ممکن است نامی که برای یک شخص در طنز انتخاب می شود از جهاتی با نام شخصی که مورد نظر نویسند ه است شباهت داشته باشد تا خواننده بی درنگ آن شخص را بخاطر بیاورد ، نظیر « چرند و پرند » علامه دهخدا » (62)
بنا براین « طنز نوعی نوشته ای است که مانند آیینه هر نکته ای را بزرگتر از اندازه نشان می دهد ، اما با خنده آمیخته است ، خنده ی که برای مسخرگی باشاد مانی نیست بلکه خنده ای است تلخ وجدّی ودرد ناک همراه با سرزنش و سرکوفت » (63)
در کتاب « زبان و نگارش فارسی » در باره ی طنز آ مده است : « در نوشته های طنز ، هدف اصلی ، انتقاد است ،ولی این انتقاد آمیخته با شوخی و ریشخند و مسخره است و لحن گفتار ، صورت فکاهی و دلپذیر وخوشایندی دارد وگاهی مسا ئل بطور معکوس طرح و بیان می شود ، مثلا رذایل اخلاقی ، نیکو و قابل تقلید و شایان تحسین شمرده می شود و بر عکس ، فضائل اخلاقی ، مذموم ونکوهیده قلمداد می گردد .
در نگاه نخست چنین می نماید که طنز ، برای شوخی و خنده است ، ولی بعد روشن می شود که طنز نویس از نا رسایی ها و ناروایی ها ی جامعه رنج می برد وبه جای آنکه رنج خویش را به زبان شکوه یا پند و اندرز ظاهر سازد ، در قالب مزاح و تمسخر می ریزد و عرضه می کند وبد کاران و خیره سران را با تازیانه ی ریشخند می نوازد ، و نیش می زند و بدین سان ، طنز را گیرا ترین و کوبنده ترین اثر انتقادی می توان شمرد .
از قد ماء در آثار عبید زا کانی و سعدی واز متأخر ین در قطعات علامه دهخدا نمونه های دل انگیزی از نثرو نظم طنز تواند خواند » (64)
ممکن است طنز با هجو و هزل ، اشتباه شود ، برای رفع اشتباه لازم است تعریفهای هجو و هزل را بیا وریم :
« هجو ( برعکس طنز ) برای اصلاح زشتیها نیست و تنها برای تباه کردن شخصیت کسی نوشته می شود ، در هجو عیب ها با کلام های نیش دار و همراه با ناسزا گفته می شود و هدف خورد کردن و لجن مال کردن شخصیت موردنظر است نه اصلاح » ( 65)
در قالب هجو دشمنی و کینه توزی و غرض و مرض نهفته است به خلاف طنز که در آن محبت و دوستی و دلسوزی و اصلاح هدف اصلی است .
« هزل ، بی ارزش ترین نوع نوشته یا شعر است که فقط برای خوش مزگی وخندانیدن دیگران بیان می شود و هیچ گونه سازندگی و جنبه ی مثبت در آن نیست ودر آن از کلمه های بسیار رکیک استفاده می شود تا خوانند ه را بیشتر به خنده آ ورد .» ( 66)
18 – 7 – مثل و تمثیل :
« مثل ، با زبر [فتحه] دو حرف نخستین ، در لغت به معانی مثل و مانند و همتا است ، و شاد روان بهمن یار مثل را این گونه تعریف نموده اند : « مثل جمله ای است مختصر و مشتمل بر تشبیه یا مضمون حکیمانه که به سبب روانی لفظ و روشنی معنا و لطف ترکیب شهرت عام یافته و همگان آن را بدون تغییر یا با اندک تغییر در محاوره به کار می برند . وهم او تعاریف دیگری از بزرگان و نویسنده گان برای مثل آورده است .
در مثل سه صفت مطلوب که اختصار لفظ و صحت معنا و حسن تشبیه باشد مجتمع است « ابوعبید ، قاسم بنی سلام »
مثل ، زاده ی فکر یک جمع ونادره گویی یک فرد است . « لرد راسل انگلیسی»
مثل، جمله ی کوتاهی است که از تجربه ی دراز تولّد یافته است . « سروانتس شاعر اسپانیایی»(67)
دکتر حسین رزمجو ، در تعریف مثل و تمثیل گفته اند : « در ادب فارسی از جمله معانی که برای واژه ی «مثل» به کار رفته « وصف الحال » حکایت ، داستان ، حدیث ، وقصّه است ...
منظور از « مثل» حکایت ، داستان وقصّه است ، مثل به معنی عبارت [کوتاه و] مختصر و مشهوری که متضمن تشبیه یا نکته ی آموزنده ی باشد نیز استعمال شده ، که مراد ما در اینجا مفهوم مذکور نیست .
و تمثیل که در لغت به مفهوم مثل آوردن ، داستان یا حدیثی را به عنوان مثال بیان کردن می باشد ، مترادف قصّه و حکایت استعمال شده است ، به نظر برخی ادب شناسان ، هر گاه حکایتی از زبان حیوانات نباتات ، احجار و امثال آن اخذ شود که وقوع آن حکایت ، در خارج محال باشد ،آن را تمثیل یا مثل گویند وهر گاه آن حکایت ، به صورت رمز وتعمیه ادا گردد که از آن معانی فلسفی یا عرفانی استخراج شود ، تمثیل رمزی یا کنایی است ویا تمثیل رمزی ، حکایتی است مجازی که در آن حقیقتی روحانی نهفته است » ( 68)
مثل خردمندان فكر كنيد اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد.