بایدها و نبایدهاى خطابه (1)

تبلیغات مذهبى از طریق خطابه و سخنرانى و گفتگوى چهره به چهره با مردم، از راههاى مؤثر در پیشرفت دین، ارشاد و راهنمایى مردم به راه راست و سعادت، ارتقاى سطح آگاهى دینى مردم و دورى آنان از گناهان و آلودگیهاست. این نوع تبلیغ به صورت سنّتى در جامعه ما رایج بوده و ریشه در عصر نبوّت و امامت دارد و مردم از قدیم با آن آشنا بوده و هستند و دل به آن مى سپارند و از سخنرانیهاى شیوا و فصیح، استقبال مى کنند؛ اما در عین حال، امروز با رواج انواع رسانه هاى گروهى و ابزار پیشرفته تبلیغى و اطلاع رسانى، با چالشهایى جدّى رو به رو گردیده است که براى حفظ و تداوم آن توجه به یک سلسله بایدها و نبایدها ـ که برخى از آنها از قدیم نیز مطرح بوده ـ ضرورى است. در این نوشتار، به صورت فشرده برخى از این مباحث را مورد بررسى قرار مى دهیم.

تبلیغ چیست؟

تبلیغ در مفهوم کلى آن، عبارت است از: «رساندن پیام به دیگرى از طریق برقرارى ارتباط به منظور ایجاد دگرگونى در بینش و رفتار او، و بر سه عنصر اصلى: پیام دهنده، پیام گیرنده و محتواى پیام مبتنى است.»

برخى از تحلیلگران این رشته، «ابزار تبلیغ» و برخى دیگر «هدف» را نیز جزء عناصر تبلیغ دانسته اند و در یک جمع بندى مى توان عناصر تبلیغ را بدین گونه فهرست بندى کرد:

1. پیام دهنده (مبدأ پیام)؛

2. پیام و محتواى آن؛

3. پیام گیرنده (مقصد پیام)؛

4. هدف از پیام رسانى؛

5. ابزار پیام.

نکته اى که باید بر آن تأکید کرد، این است که در تبلیغ، صرف رساندن یک اندیشه و نظر، منظور نیست؛ بلکه «اقناع» یا «ترغیب» به منظور «تغییر رفتار»، در تبلیغ نهفته است. اگر موارد مختلف تبلیغات، خواه دینى و خواه سیاسى و اقتصادى و غیر آن را در نظر بگیریم، بدون تردید بدین جا مى رسیم که هدف پیام رسان، تنها اداى یک پیام نیست؛ بلکه مبلّغ مى کوشد مخاطب خویش را «قانع» سازد و به هدف مورد نظر مایل گرداند و احساس و گرایش او را برانگیزاند.

«هر بار که رادیو و تلویزیون را روشن مى کنیم، هر بار که کتاب، مجله یا روزنامه اى را باز مى کنیم، کسى سعى مى کند به ما بیاموزد، ما را براى خرید کالایى راضى کند یا براى رأى دادن به فلان کاندیدا یا صحّه گذاشتن به فلان مسئله از اقدام صحیح، حقیقى یا زیبا ما را «اقناع» کند. این هدف، در تبلیغات کاملاً واضح است. سازندگان محصولات تقریبا مشابه همچون: آسپرین، خمیردندان، پودر رختشویى یا کاندیداهاى سیاسى، مقادیر بسیارى پول خرج مى کنند تا ما را براى خرید محصولى که آنها بسته بندى کرده اند، «اقناع» کنند.»

از راههاى مختلفى مى توان موجبات تغییر رفتار افراد را فراهم کرد؛ مثلاً از راه تطمیع یا تهدید یا شرم حضور و رودربایستى؛ اما اگر از راه تبلیغ، تغییر رفتار را در فرد یا افرادى به وجود آوردیم، معنایش این است که از راه ترغیب و اقناع، تغییر رفتارى داوطلبانه و از روى میل و رغبت به وجود آورده ایم. در این صورت، کارى تبلیغى انجام داده ایم و به یک هدف تبلیغى رسیده ایم.

خطابه

«خطابه» یکى از راههاى تبلیغ است. خطیب با ایراد خطبه و سخنرانى، تلاش مى کند که شنوندگان و مخاطبان خود را ترغیب و اقناع کند تا رفتار مورد نظر او را انجام دهند. خطابه، علم یا فنّى است که سابقه دیرینه دارد و از قرنها پیش مورد توجه دانشمندان بوده و تاکنون کتابهاى متعددى درباره آن نوشته شده است. ارسطو (322 ق.م) حکیم نامدار یونانى در بین آثار علمى خود، کتابى درباره فنخطابه (ریطوریقا) داشته که امروز ترجمه فارسى آن به قلم «پرخیده ملکى» موجود است. در عصر حاضر نیز کتابهاى فراوانى در ایران و کشورهاى دیگر در این زمینه نوشته شده است که چند نمونه از آنها را نام مى بریم:

1. آیین سخنورى، محمدعلى فروغى؛

2. سخن و سخنورى از نظر بیان و فن خطابه، گفتار فلسفى؛

3. آیین سخنورى و نگارش، عسکر حقوق؛

4. اصول و مبادى سخنورى، محمدباقر شریعتى سبزوارى؛

5. روشهاى تبلیغ و سخنرانى، صادقى اردستانى؛

6. سخنران خوبى باشید، ریچارد دنى، ترجمه حبیب اللّه آقا رمضان سنگتراش و نازنین نجفیان؛

7. چگونه زیبا سخن بگوییم، محمدرضا تقدّمى؛

8. فن خطابه، سید صدرالدین صدربلاغى.

برهان خطابى

در اعتبار خطابه کافى است توجه داشته باشیم که حکماى قدیم، برهان خطابى را در کنار برهان منطقى، جزء برهانها و حجتها شمرده و آن را «برهان صناعى» نامیده اند که بیشتر بر قیاس و تمثیل و استقراء استوار است، در برابر برهان منطقى که «برهان غیر صناعى» نامیده مى شود.

در حجت و برهان منطقى، از دلایل موجود در خارج (مانند: نصوص قوانین عرفى یا شرعى و شهود و قسم و اقرار و اسناد) استفاده مى کنند و نیز در این برهان از صغرى و کبرى و نتیجه استفاده مى شود و بر مقدمات یقینى (از قبیل امور بدیهى یا مشهود و محسوس و یا تجربه شده) استوار است.

اما در برهان صناعى، دلایلى به کار مى رود که سخنور آنها را با ذوق و نیروى تفکر خود ایجاد و انشاء مى کند و به آن وسیله، مدعاى خویش را اثبات مى کند. قیاس خطابى، غالبا مقدماتش امور گمانى و اعتقادى است؛ یعنى سخنى است که آن را همه مردم یا بیشتر آنها یا خواص مى دانند یا کلام خدا و یا پیامبر یا امام یا شاعر و یا حکیم است و یا بنابر شهرتى که دارد، جملگى آن را باور دارند، مانند اینکه «عدل»، نیکو و «ظلم»، بد است.

سخنور گاهى موضوع بحث را با چیزهاى دیگر مى سنجد و مقایسه مى کند؛ مثلاً به جاى اینکه به شیوه اهل منطق بگوید: «فضیلت مایه ارجمندى است و هر چه مایه ارجمندى است، گرامى است؛ پس فضیلت گرامى است»، مقدمه کبرى را حذف کرده و از نتیجه، آغاز نموده و مقدمه را به آخر افکنده، مى گوید: «فضیلت گرامى است؛ چون مایه ارجمندى است.»

در خطابه، تمثیل بیش از استقراء به کار مى رود؛ یعنى به جاى آنکه احوال جزئیّات را در نظر گرفته، از آن حکم کلّى درآورند، امرى را با امرى دیگر مقایسه کرده، بر حسب شباهت، حکم مى کنند؛ چنان که سقراط وقتى که مى خواست بگوید: قضات و سیاستمداران را نباید با قرعه معیّن کرد، مى گفت: «این عمل چنان است که اگر بخواهید پهلوان را براى کُشتى و ناخدا را براى کِشتى بیابید، از میان مردم قرعه بزنید.»

نقش خطابه در جامعه

خطابه و سخنرانى، نقش مهمى در جامعه و تحولات اجتماعى دارد. نقش خطابه در پیروزى انقلابها و به ثمر رسیدن حرکتهاى بزرگ اجتماعى در جهان، قابل انکار نیست. رهبران بزرگ در جهان که هدفهاى بزرگى را تعقیب مى کردند، از ابزار سخنورى و بیان اهداف خود، به صورت رو در رو براى مردم استفاده مى کردند.

بى شک در پیروزى دعوت پیامبر بزرگوار اسلام صلى الله علیه و آله ، علاوه بر ابزارها و عوامل مهم دیگر (مانند: تأثیر و نفوذ خارق العاده قرآن مجید، اعجاز این کتاب آسمانى، معجزه هاى خود آن حضرت، استقامت او در راه هدف، و امدادهاى غیبى خداوند)، خطبه هاى فصیح و بلیغ آن حضرت، بسیار مؤثر بود. به عنوان نمونه مى توان از خطبه بسیار مهم و مفصل و تاریخى آن حضرت در حجّة الوداع در عرفات ـ یا در منى ـ یاد کرد.

خطبه هاى تاریخى و مهم امیر مؤمنان علیه السلام در مدت خلافتش، به ویژه خطبه هایى مانند: خطبه جهاد و خطبه نظامى در میدان جنگ صفّین که منتهى به باز پس گیرى شریعه فرات از اشغال سپاه معاویه شد ـ و امروز آن را در نهج البلاغة مى خوانیم ـ در حوادث آن روز تأثیرگذار و نقش آفرین بود.

در جریان انقلاب کبیر فرانسه رهبران و خطباى این انقلاب (مانند: آبه مورى، کنت دومیرابو، و روبس پیر) نقش مهمى داشتند. همچنین سخنرانیهاى رهبران کمونیستى در جریان انقلاب بلشویکى در روسیه، سخنرانیهاى شورانگیز هیتلر در شکل گیرى قدرت آلمان نازى، سخنرانیهاى رهبران و خطباى انقلاب مشروطه در ایران مانند: ملک المتکلّمین و سید جمال الدین اصفهانى واعظ در تاریخ این انقلابها و حرکتهاى بزرگ تاریخ به ثبت رسیده و در پیروزى آنها نقش تعیین کننده داشته است.

در پیروزى انقلاب اسلامى در ایران نیز چه در دوران مبارزات خیابانى پیش از سقوط نظام شاهنشاهى و چه در سالهاى پس از پیروزى و نیز در دوران جنگ تحمیلى، سخنرانیهاى مهم و تاریخى رهبر کبیر انقلاب، امام خمینى قدس سره و سایر شخصیتهاى بزرگ انقلاب و یاران وفادار و برجسته او و عموم خطبا و ائمّه جمعه، در بسیج مردم، شکستن موانع، روشنگرى افکار عمومى، خنثى سازى توطئه ها و... نقش بسیار مهم و تعیین کننده اى داشته است که هیچ کس نمى تواند منکر این مطلب باشد.

در زمان ما که وسایل ارتباط جمعى، گسترش یافته و از طرق مختلف و از کانالهاى گوناگون، حتى از راه دور مى توان با افراد و گروهها ارتباط برقرار کرد، باز هم سخنرانى و گفتگوى چهره به چهره با مخاطبان، اهمّیّت خود را حفظ کرده است. به همین جهت است که مشاهده مى شود در انتخابات ریاست جمهورى یا پارلمانى، در کشورهاى مختلف جهان، نامزدهاى انتخاباتى به میان مردم مى روند و با بیانات رودررو با مردم و مخاطبان، اهداف و برنامه هاى خود را تشریح مى کنند و همین برنامه ها بسیار تعیین کننده است.

انواع سخنرانیها

سخنرانى را از لحاظ محتوا به چند نوع تقسیم کرده اند که به آنها اشاره مى کنیم:

1. سخنرانى سیاسى؛

2. سخنرانى قضایى؛

3. سخنرانى تشریفاتى؛

4. سخنرانى علمى؛

5. سخنرانى نظامى؛

6. سخنرانى منبرى (مذهبى).

در این نوشتار، محور بحث ما سخنرانى نوع اخیر است و هدف این است که برخى از بایدها و نبایدها را درباره این نوع سخنرانى مطرح کنیم. چنان که گفته شد، خطابه خود، یک «علم» یا یک «فن» است. بنابراین، فصول و مباحث بسیار گسترده اى دارد که هرگز در یک بحث فشرده نمى گنجد. از این رو، سعى مى کنیم تنها برخى از نکات مهم را درباره هر یک از عناصر تبلیغ (پیام دهنده، محتواى پیام، پیام گیرنده، هدف و ابزار پیام) یادآورى کنیم؛ البته ممکن است با دقت نظر، بعضى از آنها با هم تداخل داشته باشند که از لحاظ هدف این نوشتار، مهم نمى باشد.

سخنرانى مذهبى

عنصر اوّل: پیام دهنده (سخنران) و ویژگیهاى او

هر گوینده، پیش از هر چیز باید دقت و تأمّل کند که چه بگوید؟ چقدر بگوید؟ و چگونه بگوید؟ اگر او در پاسخ این سه سؤال، تصمیم مناسب بگیرد، تا حدّ زیادى موفق خواهد بود؛ اما در عین حال، چند اصل مهم دیگر نیز مطرح است که رعایت آنها از عوامل اساسى توفیق یک سخنران به شمار مى رود. تعدادى از این اصول معمولاً شناخته شده هستند و اهمیّت آنها تا حدودى روشن است، مانند: فصاحت، حافظه، صوت و لحن دلپذیر، سخن پردازى، روشنى فکر، و اطلاعات گسترده در موضوع سخن؛ اما تعدادى از آنها با وجود نقش و اهمیّتى که دارند، مورد توجه و عنایت قرار نمى گیرند و معمولاً مورد غفلت واقع مى شوند. ما این اصول را به اختصار یادآورى مى کنیم:

الف. جلب اعتماد مخاطبان (گیرندگان پیام)

در فن خطابه و روش تبلیغ، به اثبات رسیده است که جلب اعتماد شنوندگان و کلاًّ دریافت کنندگان پیام تبلیغى، شرط مهمى در توفیق تبلیغ است. اگر شنوندگان به گوینده اعتماد نداشته باشند، با سخنان او اقناع نمى شوند و با تشویق او ترغیب نمى گردند. اگر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله با وجود مخالفتها و کارشکنیهاى گسترده سران شرک و بت پرستى، در دعوت خود، به ویژه در سالهاى آغازین رسالتش در مکّه، توفیق به دست آورد، یک راز آن پشتوانه ارزنده اعتماد مردم به او بود که چهل سال با پاکى و صداقت و امانت در میان آنان زندگى کرده بود و به هوش و عقل و درایت معروف بود و مردم به صورت خودجوش به او لقب «امین» داده بودند و در کارنامه چهل ساله زندگى او نمى توانستند حتى یک نقطه ضعف پیدا کنند. از این رو، تهمت جنون و شاعرى و امثال اینها به اعتراف خود سران شرک و بت پرستى مانند ولید بن مغیرة مخزومى به او نمى چسبید.

بر این اساس، گوینده و مبلّغ، پیش از آنکه در میان مخاطبان، جایگاه و محبوبیّت پیدا کند و «حجّت» به شمار رود، نباید انتظار داشته باشد که مخاطبان، سخن او را «حجّت» بشمارند.

در مورد جلب اعتماد مخاطبان، حتى درباره آراستگى ظاهرى خطیب و لباس و سیماى او (به ویژه اگر براى مخاطبان، ناشناخته باشد) تأکید مى کنند.

ب. تنظیم و طراحى سخن

گوینده، پس از آنکه به تناسب مقام و موقعیّت، موضوع سخن را مشخص کرد (که چه بگوید؟) لازم است ترتیب اداى آن را تنظیم و طراحى کند و درآمد (مقدمه) و هسته اصلى و فرود سخن را (که در بخش پیام، توضیح خواهیم داد) در ذهن خود، یا روى کاغذ سامان دهى کند و مشخص سازد که چگونه بگوید تا در مقام اداى سخن، مباحث و مطالب، براساس همان ترتیب و چینش القاء شود.

گفتار، درست مانند خانه اى است که معمار مى سازد. او نخست در نظر مى گیرد که آن خانه براى مقصودى که ساخته مى شود، چه اتاقها و مکانهاى اصلى و فرعى، روى زمینى و زیرزمینى لازم دارد. پس از آن براى خانه، طرح و نقشه مى کشد که هر یک از اتاقها و مکانها را در کجا قرار دهد و به چه صورت درآورد و ساختمان را از کجا شروع کند و چگونه دنبال نماید. معمارى که چنین نکند، ساختمانش بى تناسب و ناهنجار خواهد شد.

گوینده نیز براى گفتار خود باید طرح بریزد. اگر چنین کرد و پس از آماده کردن معانى، ترتیب پس و پیش آنها را هم در نظر گرفت و نقشه آن را کشید، در مرحله سوم که اداى سخن باشد، اشکالى براى او پیش نخواهد آمد.

در حدود سى سال پیش، نگارنده این سطور، به یکى از هیئتهاى بزرگ مذهبى در یکى از شهرهاى بزرگ کشور، براى سخنرانى دعوت شده بود. در همان سالها مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقاى فلسفى، خطیب شهیر نیم قرن اخیر در ایران، چند دهه، در همان هیئت منبر رفته بود. ریش سفیدان هیئت مزبور نقل مى کردند که آقاى فلسفى، هر شب، یک ساعت پیش از آغاز سخنرانى، درِ اتاق محل استراحت خود را مى بست و کسى را نمى پذیرفت و دفتر یادداشت خود را در دست مى گرفت و در اتاق قدم مى زد و خود را براى سخنرانى آماده مى کرد.

ج. تنوع صدا

از آنجا که مقدارى از تأثیرگذارى و نفوذ گوینده در شنوندگان، از طریق صدا و آهنگ کلمات و نغمه ها و طنین خاص کلمات صورت مى گیرد، در فن سخنورى تأکید مى شود که صداى گوینده، به تناسب محتواى فرازهاى مختلف سخن، تنوع و تفاوت پیدا کند. به عنوان مثال، اگر فریاد اعتراضى را نقل مى کند، صدا را بلند کند و سخنان معترض را با شدت و قهرآمیز بیان نماید؛ اما اگر مناجاتى را نقل مى کند، آن را با آهنگ خاصّ دعا و مناجات و سوز و گداز ادا کند و اگر پند و اندرز پدر پیر سالخورده به پسر جوانش را بازگو مى کند، مثل آن پدر سخن بگوید.

طبعا گوینده، هرقدر از هنر تقلید صدا برخوردار باشد، به همان نسبت در این زمینه موفق خواهد شد.

در مجموع، سخنور باید به تناسب و اقتضاى فقرات سخن، صدا را بالا و پایین ببرد و با تغییر صدا، تنوع و تفنن ایجاد کند تا شنوندگان از صداى یکنواخت او، ملول نشوند و با رغبت به سخنان او گوش فرا دهند. در هر صورت، اگر گوینده از اوّل تا آخر با یک آهنگ و یکنواخت صحبت کند، همانند راننده اى خواهد بود که مسافران را از مبدأ سوار کرده، بى هیچ استراحت و تنفّسى در بین راه، آنان را یکسره راه برده و در مقصد پیاده کرده است که طبعا همه خسته و کوفته مى شوند و از راننده رنجیده خاطر خواهند شد.

د. هماهنگى حرکات و اشارات با محتواى سخن

از آنجا که مقدارى از تأثیرگذارى گوینده در شنوندگان به وسیله حرکات و اشارات دست و از رهگذر نگاه و حرکت بدن او صورت مى گیرد، نقش اشارت و حرکات تن و سر و دست و چشم و ابرو در این زمینه بسیار مهم و ظریف است. از این رو، باید حرکات و اشارات او با محتواى سخنش هماهنگ و متناسب باشد؛ مثلاً اگر از آسمانها و کهکشانها سخن مى گوید، به بالا و سمت آسمان اشاره کند و اگر از توفیق دانشمندان در اکتشافات در عمق زمین و دریاها و اقیانوسها بحث مى کند، به پایین اشاره کند و اگر تفاوت دیده ها و شنیده ها را از لحاظ اطمینان بخواهد بیان کند، دست به سمت گوش و چشم خود ببرد.

در هر حال، نباید بدون هیچ گونه اشاره و حرکت صحبت کرد و نباید بى قاعده اشاره کرد و دستها را حرکت داد. براساس تأثیر اشارات و حرکات گوینده است که سخنرانیهاى رادیویى یا آنچه از نوار صوتى شنیده مى شود، فاقد این تأثیر مضاعف مى باشد.

ادامه دارد... .

منبع :

مجله مبلغان : آبان و آذر 1386، شماره 97