تاریخ سخنوری

ابن جوزی ، ابوالفرج (۷)

در باب‌ كثرت‌ آثار وي‌ گفته‌اند: اگر شمار جزواتى‌ را كه‌ نوشته‌ است‌ بر روزهاي‌ زندگانى‌ وي‌ تقسيم‌ كنند، معلوم‌ مى‌شود كه‌ وي‌ در هر روز 9 جزوه‌ كتابت‌ كرده‌ است‌ (ابن‌ خلكان‌، 3/141؛ قس‌: ذهبى‌، سير، 21/377) و از اين‌ جهت‌ وي‌ را با ابوجعفر محمد بن‌ جرير طبري‌ كه‌ گفته‌ شده‌ روزي‌ 40 صفحه‌ كتابت‌ مى‌كرده‌ است‌، مى‌توان‌ مقايسه‌ كرد. همچنين‌ نوشته‌اند كه‌ ابن‌ جوزي‌ تراشة قلمهايى‌ را كه‌ با آنها احاديث‌ پيامبر اكرم‌ را مى‌نوشته‌، گرد آورده‌ بود. هنگام‌ مرگ‌ وصيت‌ كرد كه‌ آب‌ غسل‌ او را با آنها گرم‌ كنند، چنين‌ كردند. اين‌ تراشه‌ها بيش‌ از مقدار مورد نياز بود (ابن‌ خلكان‌، همانجا). 
برخى‌ از محققان‌ از بسياري‌ آثار ابن‌ جوزي‌ با ناباوري‌ اظهار شگفتى‌ كرده‌اند، اما با توجه‌ به‌ اينكه‌ وي‌ حدود 90 سال‌ زندگى‌ كرده‌ و هرگز وقت‌ خود را ضايع‌ نمى‌كرده‌ است‌، جاي‌ شگفتى‌ نيست‌. خود در اغتنام‌ فرصت‌ گفته‌ است‌: گروه‌ كثيري‌، همان‌ گونه‌ كه‌ مردم‌ عادت‌ دارند، با من‌ ديدار مى‌كنند. از آنجا كه‌ وقت‌ را گرانبهاترين‌ چيزها مى‌دانم‌، اين‌ ديدارها را خوش‌ نمى‌دارم‌، اما اگر از اين‌ كار خودداري‌ كنم‌، ارتباطات‌ مألوف‌ مى‌گسلد و اگر به‌ اين‌ ديدارها ادامه‌ دهم‌، وقت‌ ضايع‌ مى‌شود. پس‌ تا آنجا كه‌ مى‌توانم‌ از ديدار سرباز مى‌زنم‌ و اگر ناگزير ديداري‌ پيش‌ آيد، كم‌ سخن‌ مى‌گويم‌ تا زمان‌ ديدار كوتاه‌ شود. افزون‌ بر اين‌، كارهايى‌ براي‌ هنگام‌ ملاقات‌، از پيش‌ آماده‌ مى‌كنم‌ تا آن‌ زمان‌ بيهوده‌ سپري‌ نشود. پس‌ قطعه‌ قطعه‌ كردن‌ كاغذ، تراشيدن‌ قلم‌، دسته‌ كردن‌ دفترها و كارهايى‌ مانند اينها را كه‌ نياز به‌ انديشيدن‌ و حضور ذهن‌ ندارد - و به‌ هر حال‌ بايد وقتى‌ نيز صرف‌ آنها شود - براي‌ اين‌ اوقات‌ مى‌نهم‌ ( صيد الخاطر، 306-307). 
با عنايت‌ به‌ آنچه‌ ابن‌ جوزي‌ خود در باب‌ شمار تأليفات‌ خويش‌ (2هزار اثر) بيان‌ كرده‌ است‌ و با توجه‌ به‌ شمار تأليفات‌ بازمانده‌ از وي‌ (حدود 384 اثر)، همانطور كه‌ از منابع‌ برمى‌آيد، بايد پذيرفت‌ كه‌ بسياري‌ از آثار وي‌ بر اثر سوانح‌ طبيعى‌، جنگها و آتش‌سوزيها از ميان‌ رفته‌ است‌ (نك: ابن‌ جوزي‌، عبدالرحمان‌، المنتظم‌، 10/190؛ ابن‌ جوزي‌، يوسف‌، مرآة، 8(1)/232؛ عليمى‌، 1/80). 
نقد آثار: به‌ رغم‌ بلندي‌ مقام‌ ابن‌ جوزي‌ در تأليف‌، وي‌ از طعن‌ و خرده‌گيري‌ علما بركنار نمانده‌ است‌. شايد سبب‌ اصلى‌ آن‌ غرور و خودپسندي‌ او بوده‌ باشد. علاوه‌ بر اين‌ بدگويى‌ بسيار او از علماي‌ ديگر مذاهب‌ و گاه‌ هم‌ مذهبان‌ خود (ابن‌ اثير، 12/171؛ ابن‌ كثير، 13/32) سبب‌ برخى‌ خرده‌گيريها نسبت‌ به‌ وي‌ شده‌ است‌. به‌ هر حال‌ در كارهاي‌ او اغلاط بسيار ديده‌ مى‌شود كه‌ منشأ آنها را مى‌توان‌ كثرت‌ تأليف‌، بازبينى‌ نكردن‌ آنها پس‌ از تصنيف‌ و ميل‌ وي‌ به‌ تأويل‌ در بعضى‌ مسائل‌ دانست‌، خاصه‌ آنكه‌ در حل‌ شبهات‌ متكلمان‌ و بيان‌ فساد آراي‌ آنان‌ تبحري‌ نداشته‌ است‌ (نك: ابن‌ رجب‌، 1/414). 
دانشمندان‌ در ارزيابى‌ آثار ابن‌ جوزي‌ نظرات‌ گوناگونى‌ اظهار كرده‌اند: ابن‌ تيميه‌ در اجوبة المصرية مى‌گويد: او در حديث‌، وعظ و مباحث‌ مربوط به‌ آنها مصنفاتى‌ دارد كه‌ كسى‌ چون‌ او تصنيف‌ نكرده‌ است‌. از بهترين‌ تصانيف‌ او كتابهايى‌ است‌ كه‌ در اخبار پيشينيان‌ گرد آورده‌، از آن‌ جمله‌ است‌ كتابهاي‌ مناقب‌ او. او مردي‌ ثقه‌ است‌، از تأليفات‌ ديگران‌ آگاهى‌ بسيار دارد و در حسن‌ ترتيب‌ و تبويب‌ و جمع‌ و نگارش‌ تواناست‌. در اين‌ زمينه‌ها برخلاف‌ بسياري‌ از مؤلفان‌ كه‌ راست‌ را از دروغ‌ باز نمى‌شناسند، ابن‌ جوزي‌ در بازشناختن‌ درست‌ از نادرست‌ بى‌نظير است‌ (ابن‌ رجب‌، 1/415-416). اما در برابر اين‌ سخن‌ گفته‌اند كه‌ وي‌ ابوالوفاء بن‌ عقيل‌ را بسيار بزرگ‌ مى‌داشته‌ و با آنكه‌ نظر او را در برخى‌ از مسائل‌ رد مى‌كرده‌، سخت‌ پيرو او بوده‌ و آنچه‌ از او مى‌يافته‌، نقل‌ مى‌كرده‌ است‌ و از آنجا كه‌ ابن‌ عقيل‌ با همة تبحرش‌ در كلام‌، در حديث‌ و آثار آگاهى‌ تام‌ نداشته‌، سخنانش‌ در اين‌ ابواب‌ پريشان‌ و ناهماهنگ‌ بوده‌ و اين‌ ناهماهنگى‌ و پريشانى‌ در سخنان‌ ابن‌ جوزي‌ نيز راه‌ يافته‌ است‌ (ابن‌ عماد، 4/331). 
ذهبى‌ از قول‌ موفق‌ عبداللطيف‌ مى‌نويسد: «در تصانيف‌ ابن‌ جوزي‌ اغلاط بسيار ديده‌ مى‌شود، زيرا او پس‌ از اتمام‌ كتاب‌ به‌ تنقيح‌ آن‌ نمى‌پرداخته‌ است‌». آنگاه‌ با تأييد اين‌ سخن‌ مى‌افزايد: به‌ سبب‌ ترك‌ مراجعه‌ به‌ كتاب‌، سخنان‌ بى‌اساس‌ در آثارش‌ مشاهده‌ مى‌شود و آن‌ قدر تأليف‌ كرده‌ است‌ كه‌ اگر عمري‌ دوباره‌ بيابد، نمى‌تواند آنها را اصلاح‌ و بازنويسى‌ كند ( سير، 21/378). ابن‌ رجب‌ هم‌ مى‌گويد: ابن‌ جوزي‌ به‌ محض‌ آنكه‌ كتابى‌ را به‌ پايان‌ مى‌برد، بى‌آنكه‌ به‌ تنقيح‌ آن‌ بپردازد، به‌ تأليف‌ كتابى‌ ديگر مى‌پرداخت‌ و گاه‌ در يك‌ زمان‌ به‌ تأليف‌ چندين‌ كتاب‌ مشغول‌ بود و اگر جز اين‌ بود، اينهمه‌ آثار متعدد گرد نمى‌آمد (1/414). همچنين‌ ابن‌ فرات‌ مى‌نويسد: صاحب‌ المعجم‌ كه‌ كتاب‌ زادالمسير ابن‌ جوزي‌ را بارها نزد او خوانده‌ بوده‌ است‌، به‌ وجود اغلاط بسياري‌ در كتابهاي‌ او اشاره‌ مى‌كند (4(2)/211). 
تأليفات‌ او را در رشته‌هاي‌ گوناگون‌ علمى‌ بايد اختصار آثار ديگران‌ به‌ حساب‌ آورد. او بى‌آنكه‌ دانشى‌ را نزد استادي‌ فرا گرفته‌ و در آن‌ صاحب‌ نظر شده‌ باشد، از كتابها نقل‌ مى‌كرد و از اين‌ روست‌ كه‌ از او نقل‌ شده‌ كه‌ گفته‌ است‌: «من‌ گرد آورنده‌ام‌ نه‌ مصنف‌» (ابن‌ رجب‌، 1/414). 
در حديث‌: ابن‌ جوزي‌ خود در باب‌ احاطه‌اش‌ بر احاديث‌ نوشته‌ است‌: «از آنجا كه‌ بيشترين‌ اشتغال‌ من‌ حديث‌ و علوم‌ مربوط به‌ آن‌ بوده‌، تقريباً مى‌توانم‌ دربارة هر حديثى‌ كه‌ بر من‌ عرضه‌ مى‌شود، بگويم‌ كه‌ صحيح‌ است‌، حسن‌ است‌، يا محال‌ ( القصاص‌، 118). اين‌ سخن‌ كاملاً با آنچه‌ علماي‌ حديث‌ چون‌ ذهبى‌ ( سير، 21/382) و سيوطى‌ ( طبقات‌ الحفاظ، 480؛ همو، اللا¸لى‌، جم) آورده‌اند، مغايرت‌ دارد. 
سيوطى‌ به‌ نقل‌ از ذهبى‌ دربارة او مى‌نويسد: ابن‌ جوزي‌ نزد ما از نظر فن‌ حديث‌ حافظ به‌ شمار نمى‌آيد، ولى‌ مى‌توان‌ او را به‌ اعتبار كثرت‌ اطلاع‌ بر حديث‌ و گردآوري‌ آن‌ حافظ خواند ( طبقات‌ الحفاظ، همانجا). وي‌ در تفسير، وعظ و تاريخ‌ مبرز، در فقه‌ حنبلى‌ متوسط و در متون‌ حديث‌ داراي‌ اطلاعى‌ كامل‌ بود، اما در شناخت‌ صحيح‌ و سقيم‌ احاديث‌ ذوق‌ محدثان‌ و نقادي‌ حافظان‌ مبرز را نداشت‌ (همو، طبقات‌ المفسرين‌، 51). همو در مقدمة كتاب‌ اللا¸لى‌ المصنوعة كه‌ در رد كتاب‌ الموضوعات‌ ابن‌ جوزي‌ تأليف‌ كرده‌، نوشته‌ است‌: وي‌ در اين‌ كتاب‌ نه‌ تنها بسياري‌ از احاديث‌ ضعيف‌، بلكه‌ صحيح‌ و حسن‌ را به‌ عنوان‌ احاديث‌ موضوعه‌ آورده‌ است‌. البته‌ امامان‌ و حافظان‌ حديث‌ از آن‌ جمله‌ ابن‌ صلاح‌ و پيروان‌ او متذكر اين‌ مطلب‌ شده‌اند، ولى‌ من‌ نيز بر آن‌ شده‌ام‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ او را مختصر و نقد كنم‌ و اغلاط آن‌ را مشخص‌ سازم‌ (1/2؛ نيز نك: ابوغده‌، 191- 195). 
برخى‌ قراين‌ نيز نشان‌ مى‌دهد كه‌ ابن‌ جوزي‌ از تاريخ‌ عمومى‌ و اوضاع‌ و احوال‌ جهان‌ در روزگار خود اطلاع‌ چندانى‌ نداشته‌ است‌، مثلاً در صيد الخاطر (ص‌ 530) آورده‌ است‌: پس‌ از آنكه‌ قيصر (در نخستين‌ فتوحات‌ اسلام‌) هلاك‌ شد، ديگر قيصري‌ به‌ قدرت‌ نرسيد. 
در شعر: عمادالدين‌ كاتب‌ با نقل‌ 5 نمونه‌ از اشعار ابن‌ جوزي‌ در قوافى‌ مختلف‌ دربارة او مى‌نويسد: وي‌ داراي‌ عباراتى‌ مصنوع‌ و اشاراتى‌ بديع‌ و دلنشين‌ است‌ و علاقة بسيار به‌ تجنيس‌ دارد (3(1)/260- 265). برخى‌ از محققان‌ نوشته‌اند كه‌ مجموعة اشعار او به‌ 10 مجلد مى‌رسد (ابوشامه‌، 24). ابن‌ رجب‌ اشعار او را به‌ زيبايى‌ مى‌ستايد و سپس‌ افزون‌ بر اشعاري‌ كه‌ ابوشامه‌ آورده‌، ابياتى‌ از او نقل‌ مى‌كند (1/423-424). ابن‌ جوزي‌ خود در المنتظم‌ قصيده‌اي‌ را كه‌ در مدح‌ خليفه‌ المستضى‌´، مشتمل‌ بر 25 مصراع‌ با قافية «ان‌» سروده‌، نقل‌ كرده‌ است‌ (10/263-264). 
3 كتاب‌ در شعر به‌ ابن‌ جوزي‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌: احكام‌ الاشعار باحكام‌ الاشعار، ما قتله‌ من‌ الاشعار و المختار من‌ الاشعار (علوچى‌، 234). 
فهرست‌ آثار: مقام‌ علمى‌ و كثرت‌ تأليفات‌ و خدمت‌ بزرگى‌ كه‌ ابن‌ جوزي‌ به‌ ميراث‌ فرهنگ‌ اسلامى‌ كرده‌، جمعى‌ از محققان‌ را بر آن‌ داشته‌ است‌ كه‌ به‌ بحث‌ و استقصاي‌ آثار او بپردازند و ابهامات‌ و اشتباهات‌ موجود در اين‌ زمينه‌ را مرتفع‌ سازند، خاصه‌ آنكه‌ هنوز بسياري‌ از نسخ‌ خطى‌ آثار ابن‌ جوزي‌ در كتابخانه‌هاي‌ شرق‌ و غرب‌ عالم‌ پراكنده‌ است‌ و برخى‌ از آنها نيز همچنان‌ ناشناخته‌ مانده‌ است‌.
ابن‌ جوزي‌ خود نخستين‌ كسى‌ است‌ كه‌ آثار خويش‌ را فهرست‌ كرده‌ است‌ (ابن‌ رجب‌، 1/416). ابن‌ رجب‌ پيش‌ از ذكر آثار ابن‌ جوزي‌ مى‌نويسد كه‌ ابن‌ قطيعى‌ فهرست‌ ابن‌ جوزي‌ را از آثار خويش‌ به‌ خط خود او ديده‌ و احتمالاً نام‌ كتابهايى‌ ديگر از او را نيز بدان‌ افزوده‌ است‌ (همانجا). 
از فهرستهاي‌ متقدمان‌ كه‌ بگذريم‌، سيد عبدالحميد علوچى‌ كتابى‌ با عنوان‌ مؤلفات‌ ابن‌ جوزي‌ نوشته‌ و در آن‌ به‌ شمارش‌ و طبقه‌بندي‌ آثار او پرداخته‌ است‌. وي‌ در اين‌ كتاب‌، آثار چاپى‌، خطى‌ و مفقود ابن‌ جوزي‌ را بر اساس‌ منابع‌ بسيار و فهرستهاي‌ متعدد كتب‌ خطى‌ (به‌ زبان‌ عربى‌ و زبانهاي‌ ديگر، موجود در كتابخانه‌هاي‌ مختلف‌ سراسر جهان‌) معرفى‌ كرده‌ است‌ (ابن‌ كتاب‌ در بغداد (1385ق‌/1965م‌) به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. سيد محمدباقر بر اين‌ كتاب‌ استدراكى‌ نوشته‌ كه‌ در مجلة المورد (ص‌ 181-190) چاپ‌ شده‌ است‌. در اين‌ استدراك‌ نام‌ 11 تأليف‌ كه‌ در كتاب‌ علوچى‌ نيامده‌، ذكر شده‌ و بر اساس‌ فهرستهاي‌ متعددي‌ كه‌ در اختيار علوچى‌ نبوده‌، عناوين‌ برخى‌ از آثار نيز تصحيح‌ شده‌ است‌. علاوه‌ بر اين‌، سيدمحمد باقر، اطلاعات‌ بسياري‌ دربارة كتابخانه‌هايى‌ كه‌ آثار ابن‌ جوزي‌ در آنها نگهداري‌ مى‌شود، به‌ دست‌ داده‌ و در پايان‌ نام‌ كتابهاي‌ خطى‌ ابن‌ جوزي‌ را كه‌ پس‌ از نشر كتاب‌ علوچى‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌، آورده‌ است‌ (ابراهيم‌، 27- 28). به‌ گفتة محمد بهجت‌ اثري‌ در حاشية كتاب‌ خريدة القصر عمادالدين‌ كاتب‌، هلال‌ ناجى‌ نيز در مجلة المورد مستدركاتى‌ بر كتاب‌ علوچى‌ افزوده‌ است‌ (3(1)/261). 
ناجيه‌ عبدالله‌ ابراهيم‌ در مورد آثار ابن‌ جوزي‌ تحقيقات‌ تازه‌اي‌ دارد. وي‌ نكاتى‌ را كه‌ از قلم‌ علوچى‌ و سيدمحمد باقر افتاده‌، به‌ ويژه‌ كتابهايى‌ را كه‌ خود بدانها دست‌ يافته‌، به‌ عنوان‌ المستدرك‌ على‌ مصنفات‌ ابن‌ جوزي‌ آماده‌ انتشار كرده‌ است‌ (ابراهيم‌، 29). علوچى‌ آثار ابن‌ جوزي‌ را بر حسب‌ موضوعات‌ به‌ شرح‌ زير طبقه‌بندي‌ مى‌كند: الف‌ - 27 كتاب‌ در قرآن‌ و علوم‌ قرآنى‌؛ ب‌ - 42 كتاب‌ در حديث‌، رجال‌ و علوم‌ حديث‌؛ ج‌ - 54 كتاب‌ در مذاهب‌، اصول‌، فقه‌ و عقايد؛ د - 143 كتاب‌ در وعظ، اخلاق‌ و رياضات‌ كه‌ بيشترين‌ تأليفات‌ او در اين‌ زمينه‌هاست‌؛ ه - 10 كتاب‌ در طب‌؛ و - 16 كتاب‌ در شعر و لغت‌؛ ز - 92 كتاب‌ در تاريخ‌، جغرافيا، سير و حكايات‌ كه‌ مجموع‌ آنها 384 كتاب‌ مى‌شود (ص‌ 222-236). 
از ميان‌ آثار بازماندة ابن‌ جوزي‌ كه‌ نام‌ آنها پس‌ از اين‌ خواهد آمد، المنتظم‌ و تلبيس‌ ابليس‌ داراي‌ اهميتى‌ خاص‌ است‌ كه‌ در اينجا به‌ بررسى‌ آنها مى‌پردازيم‌: 
1. المنتظم‌ فى‌ تاريخ‌ الملوك‌ و الامم‌: اين‌ كتاب‌ مهم‌ترين‌ اثر ابن‌ جوزي‌ در تاريخ‌ است‌. در اين‌ كتاب‌ مؤلف‌ پس‌ از خطبه‌ كه‌ با عبارت‌ «الحمدلله‌ الذي‌ سبق‌ الازمان‌ و ابتدعها و الالوان‌ واخترعها...» شروع‌ مى‌شود، به‌ اقامة دليل‌ بر وجود خداي‌ تعالى‌ و سپس‌ ذكر نخستين‌ مخلوقات‌ مى‌پردازد و تاريخ‌ عالم‌ را از آغاز تا دوران‌ حضرت‌ رسول‌ و از آن‌ زمان‌ تا 574ق‌/1178م‌ (خلافت‌ المستضى‌´، 566 - 575ق‌/1171- 1179م‌) مى‌آورد. وي‌ حوادث‌ تاريخى‌ قبل‌ از هجرت‌ را بر حسب‌ ابواب‌ و بعد از آن‌ را به‌ ترتيب‌ سنوات‌ ذكر مى‌كند (دارالكتب‌، 8/255). در تاريخ‌ هر سال‌ نخست‌ اخبار مهم‌ و حوادثى‌ را كه‌ از نظر وي‌ جالب‌ يا شگفت‌انگيز بوده‌ است‌، مى‌آورد. سپس‌ به‌ وفيات‌ بزرگان‌ مى‌پردازد و در اين‌ بخش‌ نام‌ آنان‌ را كه‌ گاه‌ همراه‌ شرح‌ مختصري‌ از احوال‌ و آثارشان‌ است‌، به‌ ترتيب‌ الفبايى‌ ذكر مى‌كند. 
حاجى‌ خليفه‌ پس‌ از معرفى‌ المنتظم‌ و اشاره‌ به‌ فوايد جنبى‌ آن‌ در علم‌ حديث‌ از قول‌ مولا على‌ بن‌ حنابى‌، مى‌افزايد، در اين‌ كتاب‌ مطالب‌ بى‌اساس‌ و اغلاط آشكار بسيار است‌ كه‌ من‌ به‌ برخى‌ از آنها در حاشية نسخه‌اي‌ كه‌ به‌ خط مؤلف‌ است‌، اشاره‌ كرده‌ام‌، آنگاه‌ مى‌افزايد كه‌ اين‌ كتاب‌ را شيخ‌ علاءالدين‌ على‌ بن‌ محمد مشهور به‌ مصنفك‌ در 870ق‌/ 1466م‌ در ادرنه‌ در يك‌ مجلد خلاصه‌ كرده‌ و آن‌ را مختصر المنتظم‌ و ملتقط الملتزم‌ ناميده‌ است‌ (ص‌ 1850-1851). بروكلمان‌ از اين‌ كتاب‌ با عنوان‌ المنتظم‌ فى‌ ملتقط الملتزم‌ سخن‌ گفته‌ است‌ I/915) S, كه‌ به‌ نظر مى‌رسد تصحيفى‌ از نام‌ مختصر مصنفك‌ باشد. وي‌ مى‌نويسد قسمت‌ اول‌ اين‌ كتاب‌ مأخوذ از طبري‌ است‌ كه‌ مطالب‌ بسياري‌ در وفيات‌ بدان‌ افزوده‌ شده‌ است‌ و قسمتهاي‌ اخير آن‌ مقتبس‌ از الكامل‌ ابن‌ اثير است‌، هر چند كه‌ ابن‌ جوزي‌ خود در المنتظم‌ ابن‌ اثير را مورد انتقاد قرار داده‌ است‌ (همانجا). در مقايسه‌اي‌ اجمالى‌ كه‌ ميان‌ مطالب‌ المنتظم‌ و تاريخ‌ طبري‌ و همچنين‌ الكامل‌ ابن‌ اثير به‌ عمل‌ آمد، معلوم‌ شد كه‌ نظر بروكلمان‌ در مورد قسمت‌ اول‌ صحيح‌ است‌، اما اقتباس‌ قسمتهاي‌ اخير المنتظم‌ از الكامل‌ ثابت‌ نشد. بنابراين‌ و با توجه‌ به‌ سخن‌ عبدالمنعم‌ در مقدمه‌ بر كتاب‌ العسجد المسبوك‌ِ غسانى‌ كه‌ مى‌نويسد: گروهى‌ از مؤلفان‌ پس‌ از ابن‌ جوزي‌ از جمله‌ ابن‌ اثير از المنتظم‌ سود جسته‌اند (ص‌ 111). مى‌توان‌ احتمال‌ داد كه‌ بروكلمان‌ تلخيص‌ مصنفك‌ را با المنتظم‌ اشتباه‌ كرده‌ و آن‌ را با تاريخ‌ طبري‌ و الكامل‌ ابن‌ اثير مقايسه‌ نموده‌ باشد. 
ابن‌ قفطى‌ در بحث‌ از علم‌ تاريخ‌ و كتب‌ تاريخى‌، المنتظم‌ ابن‌ جوزي‌ را به‌ مثابه‌ يكى‌ از تكمله‌هاي‌ متوالى‌ تاريخ‌ طبري‌ كه‌ هر يك‌ براي‌ كامل‌ كردن‌ كتابهاي‌ پيش‌ از خود تأليف‌ شده‌، به‌ شمار آمده‌ است‌ و مى‌گويد: ذكر حوادث‌ پس‌ از المنتظم‌ را ابن‌ قادسى‌ تا 616ق‌ ادامه‌ داده‌ و آن‌ را تكميل‌ كرده‌ است‌ (ص‌ 110-111). 
ابن‌ جوزي‌ در المنتظم‌ نظير آنچه‌ در روزنامه‌هاي‌ روزگار ما مى‌آيد، از حوادث‌ گوناگون‌ سخن‌ مى‌گويد: رويدادهاي‌ مهم‌ سياسى‌، توطئه‌ها، اخبار مربوط به‌ جنگها، اخبار فرهنگى‌ (برگزاري‌ مجالس‌ وعظ و خطابه‌ و مناظره‌، تأسيس‌ مدارس‌ و نام‌ مدرسان‌ و معيدان‌ آنها...)، منازعات‌ مذهبى‌ و كلامى‌، تاريخ‌ آغاز و پايان‌ بناها، قتلها، سرقتها، نيرنگها، آتش‌ سوزيها، رويدادهاي‌ شگفت‌انگيز، اخبار مربوط به‌ خليفه‌ (شكار، سياحت‌، بيماري‌...)، گزارش‌ برخى‌ نرخها در روزهاي‌ گرانى‌ و ارزانى‌، قحط و غلاها، شيوع‌ بيماريها، سوانح‌ طبيعى‌ (طغيان‌ رودها، بارانهاي‌ شديد، تگرگهاي‌ درشت‌...)، گزارش‌ گرم‌ترين‌ روز سال‌، اخبار مربوط به‌ افطاري‌ و مهمانيها به‌ مناسبتهاي‌ مختلف‌، گزارش‌ اعدامها (دزدان‌، قاتلان‌، بدمذهبها...) و ...، تا آنجا كه‌ اگر صحت‌ اين‌ گزارشها محقق‌ گردد، مى‌توان‌ اين‌ كتاب‌، به‌ ويژه‌ جلد نهم‌ و دهم‌ آن‌ را كه‌ مقارن‌ دوران‌ زندگى‌ مؤلف‌ است‌، آيينة تمام‌ نماي‌ روزگار او دانست‌ كه‌ از لحاظ مطالعات‌ علوم‌ انسانى‌ به‌ ويژه‌ علوم‌ اجتماعى‌ حائز اهميت‌ فراوان‌ است‌ (نك: مثلاً 10/203- 208). 
6 مجلد از اين‌ كتاب‌ (ج‌ 5 -10) مشتمل‌ بر حوادث‌ و وفيات‌ سالهاي‌ 257-574ق‌/871 - 1178م‌ با برخى‌ حواشى‌ و تصحيحات‌ در 1357- 1359ق‌ در حيدرآباد دكن‌ به‌ طبع‌ رسيده‌ و در 1360-1362ق‌ فهرست‌ اعلام‌ مجلدات‌ پنجم‌ تا نهم‌ آن‌ توسط سيدظهيرالدين‌ حسن‌ تهيه‌ گرديده‌ و به‌ پايان‌ هر مجلد افزوده‌ و منتشر شده‌ است‌. 
ابن‌ جوزي‌ خود كتاب‌ المنتظم‌ را كه‌ در 10 جلد بزرگ‌ تأليف‌ كرده‌ بود، در يك‌ مجلد كوچك‌ مختصر ساخت‌ و آن‌ را شذور العقود فى‌ تاريخ‌ العهود ناميد. سخاوي‌ اين‌ كتاب‌ را به‌ خط ابن‌ جوزي‌ ديده‌ است‌ (ص‌ 304). 
سبط ابن‌ جوزي‌ مى‌نويسد تاريخ‌ نيايم‌ يعنى‌ المنتظم‌ در 574ق‌ به‌ پايان‌ رسيد. او تاريخ‌ كوچكى‌ به‌ نام‌ درة الاكليل‌ دارد كه‌ ذيلى‌ بر المنتظم‌ و حاوي‌ حوادث‌ سالهاي‌ 575 -590ق‌ (سال‌ تبعيد او به‌ واسط) است‌ و در اين‌ كتاب‌ حوادث‌ به‌ طور كامل‌ استقصا نشده‌ است‌ (ابن‌ جوزي‌، يوسف‌، مرآة، 8(1)/353). كسانى‌ ديگر نيز بر المنتظم‌ ذيلهايى‌ نوشته‌اند: محمد بن‌ احمد بن‌ محمد قادسى‌ (د 694ق‌) ذيل‌ خود را كه‌ در چند مجلد است‌، الفاخر فى‌ ذكر حوادث‌ ايام‌ الامام‌ الناصر ناميده‌ است‌. امام‌ العز ابوبكر محفوظ بن‌ معتوق‌ بن‌ البزوري‌ نيز ذيلى‌ بر المنتظم‌ دارد (سخاوي‌، همانجا). 
2. تلبيس‌ ابليس‌: ابن‌ جوزي‌ در مقدمة كوتاه‌ اين‌ كتاب‌ مى‌نويسد: پس‌ از رحلت‌ حضرت‌ رسول‌(ص‌) و درگذشت‌ ياران‌ او... هواها بازگشت‌ و بدعتها آفريد... بيشتر مردم‌ به‌ گروههاي‌ گوناگون‌ گرويدند و ابليس‌ سربرآورد تا آنان‌ را بفريبد و باطل‌ را بيارايد و تفرقه‌ افكند و گمراهان‌ را گرد هم‌ آورد... از اين‌ رو من‌ بر آن‌ شدم‌ تا با تأليف‌ تلبيس‌ ابليس‌ مردم‌ را از نيرنگهاي‌ او بر حذر دارم‌ و دامهايش‌ را بنمايانم‌ (ص‌ 4). 
ابن‌ جوزي‌ اين‌ كتاب‌ را در 13 باب‌ تأليف‌ كرده‌ كه‌ برخى‌ از ابواب‌ آن‌ خود به‌ فصول‌ و بخشهاي‌ فرعى‌ تقسيم‌ شده‌ است‌. از آنجا كه‌ فصول‌ و بخشهاي‌ اين‌ كتاب‌ تا حدود زيادي‌ بيانگر عقايد و آراي‌ ابن‌ جوزي‌ است‌. اشاره‌ به‌ مباحث‌ اصلى‌ اين‌ ابواب‌ و فصول‌، به‌ شناخت‌ بيشتر شخصيت‌ او كمك‌ مى‌كند: 
باب‌ اول‌ - در امر به‌ پيروي‌ از سنت‌ و همراهى‌ با جماعت‌: در اين‌ باب‌ ابن‌ جوزي‌ با استناد به‌ روايات‌ عامه‌ لزوم‌ پيروي‌ از «سنت‌» را بر اساس‌ تلقى‌ اهل‌ تسنن‌ از «سنت‌» تبيين‌ مى‌كند و با اشاره‌ به‌ حديث‌ افتراق‌، «اهل‌ جماعت‌» را فرقة ناجيه‌ معرفى‌ مى‌كند (ص‌ 8). 
باب‌ دوم‌ - در نكوهش‌ بدعتها و بدعت‌گزاران‌: در اين‌ باب‌ ابن‌ جوزي‌ بدعت‌ گذاران‌ را به‌ 6 گروه‌ اصلى‌ و هر گروه‌ اصلى‌ را به‌ 12 گروه‌ فرعى‌ تقسيم‌ مى‌كند. گروههاي‌ اصلى‌ بدعت‌گذار از نظر وي‌ عبارتند از حروريه‌، قدريه‌، جهميه‌، مرجئه‌، رافضه‌ و جبريه‌ (ص‌ 19-23). وي‌ از گروههاي‌ فرعى‌ رافضه‌ به‌ دو گروه‌ شيعه‌ و اماميه‌ اشاره‌ و آنها را چنين‌ معرفى‌ مى‌كند: شيعه‌ معتقد است‌ كه‌ على‌(ع‌) وصى‌ پيامبر خداست‌ و ولى‌ امر بعد از اوست‌ و امت‌ كه‌ با جز او بيعت‌ كردند. كافر شدند. اماميه‌ معتقدند كه‌ ممكن‌ نيست‌ دنيا از وجود امامى‌ از فرزندان‌ حسين‌(ع‌) خالى‌ باشد. امام‌ را جبرئيل‌ تعليم‌ مى‌دهد و هر گاه‌ بميرد، كسى‌ چون‌ او جانشينش‌ مى‌شود (ص‌ 22). 
باب‌ سوم‌ - در تحذير از فتنه‌ها و نيرنگهاي‌ ابليس‌: در اين‌ باب‌ با استناد به‌ قرآن‌ كريم‌ و احاديث‌ به‌ بيان‌ فريبكاري‌ شيطان‌ مى‌پردازد و مى‌گويد: هر انسانى‌ را شيطانى‌ است‌ و شيطان‌ همانند خون‌ در آدمى‌ جريان‌ دارد و آنگاه‌ فصلى‌ به‌ ضرورت‌ پناه‌ بردن‌ به‌ خدا از شر شيطان‌ اختصاص‌ مى‌دهد. 
باب‌ چهارم‌ - در معنى‌ تلبيس‌ و غرور: به‌ نظر وي‌ تلبيس‌ نماياندن‌ باطل‌ به‌ صورت‌ حق‌ و غرور نوعى‌ نادانى‌ است‌ كه‌ نادرست‌ را درست‌ و زشت‌ را زيبا مى‌نماياند. 
باب‌ پنجم‌ - در ذكر فريبكاري‌ ابليس‌ در اعتقادات‌ و دينها: در اين‌ باب‌ به‌ بيان‌ بطلان‌ عقايد سوفسطائيان‌، دهريان‌، طبايعيان‌ (معتقدان‌ به‌ عناصر چهارگانه‌)، ثنويان‌، فلاسفه‌ و پيروان‌ آنان‌، معتقدان‌ به‌ هياكل‌ (كسانى‌ كه‌ اجرام‌ سماوي‌ را به‌ عنوان‌ جسم‌ روحانيان‌ علوي‌ مى‌پرستند)، بت‌پرستان‌، پرستندگان‌ آتش‌ و خورشيد و ماه‌، مردم‌ دوران‌ جاهليت‌، منكران‌ نبوت‌، يهوديان‌، نصاري‌، صابئان‌، مجوس‌، منجمان‌، منكران‌ رستاخيز و تناسخيان‌ مى‌پردازد. آنگاه‌ چگونگى‌ فريبكاري‌ شيطان‌ را در اعتقادات‌ امت‌ مسلمان‌ شرح‌ مى‌دهد و در اين‌ زمينه‌ از تقليد و اجتهاد و مسائل‌ مربوط به‌ آنها سخن‌ مى‌گويد و پس‌ از بحثى‌ راجع‌ به‌ كلام‌ و نكوهش‌ متكلمان‌ كيفيت‌ فريبكاري‌ ابليس‌ را بر خوارج‌، رافضيان‌، باطنيان‌ (اسماعيليه‌، سبعيه‌، بابكيه‌، محمره‌، قرامطه‌، خرميه‌، تعليميه‌) بيان‌ مى‌كند. 
باب‌ ششم‌ - در فريفتن‌ عالمان‌: در اين‌ باب‌ تلبيس‌ شيطان‌ بر قاريان‌، محدثان‌، فقيهان‌، اهل‌ جدل‌، واعظان‌ و گويندگان‌ قصص‌، لغويان‌ و اديبان‌، شاعران‌ و دانشمندان‌ مبرز شرح‌ داده‌ مى‌شود. 
باب‌ هفتم‌ - در فريفتن‌ فرمانروايان‌ و پادشاهان‌. 
باب‌ هشتم‌ - در فريبكاري‌ در عبادات‌: در اين‌ باب‌ چگونگى‌ فريفته‌ شدن‌ عابدان‌ در تطهير، وضو، اذان‌، نماز، قرائت‌ قرآن‌، روزه‌، حج‌، جهاد، امر به‌ معروف‌ و نهى‌ از منكر بيان‌ مى‌شود. 
باب‌ نهم‌ - در فريفتن‌ زاهدان‌ و عابدان‌: وي‌ در اين‌ باب‌ ترك‌ دنيا، سرزنش‌ علما، روي‌ گردانى‌ از آموختن‌ علم‌، ترك‌ مباحات‌، پشمينه‌ پوشى‌، حب‌ جاه‌، ژوليدگى‌، ظاهر زاهدانه‌، احتراز از خريد، انگشت‌ نما شدن‌، عجب‌ به‌ عبادت‌، عمل‌ به‌ اوهام‌ و پندارها به‌ عنوان‌ «واقعه‌»ها و ... را از مصاديق‌ تلبيس‌ ابليس‌ مى‌شمارد. 
باب‌ دهم‌ - در فريفتن‌ صوفيان‌: ابن‌ جوزي‌ در آغاز اين‌ باب‌ صوفيان‌ را گروهى‌ از زاهدان‌ مى‌شمارد كه‌ با صفات‌، نشانه‌ها و احوالى‌ از زاهدان‌ بازشناخته‌ مى‌شوند. سپس‌ با استناد بر اخبار به‌ بيان‌ وجه‌ تسمية اين‌ گروه‌ به‌ صوفيه‌ و متصوفه‌ مى‌پردازد (ص‌ 161-162) و آنگاه‌ مباحثى‌ در نادرستى‌ اعتقادت‌ صوفيان‌ بيان‌ مى‌كند. 
باب‌ يازدهم‌ - در فريفتن‌ متدينان‌ در آنچه‌ شبيه‌ كرامات‌ است‌. 
باب‌ دوازدهم‌ - در فريفتن‌ مردم‌ عامى‌. 
باب‌ سيزدهم‌ - در فريفتن‌ عموم‌ مردم‌ با آرزوهاي‌ دور و دراز.