بالبداهه سخن گفتن : بخش دوم

 در مطلب قبلی نکاتی برای ارتقاء توان فی البداهه سخن گفتن نوشتم. اینکه ابتدا فی البداهه سخن گفتن را تمرین کنید و همیشه آماده باشید که فی البداهه حرف بزنید. در ادامه خواهیم خواند که باید بلافاصله مثال و نمونه ای بیاورید،  با تحرک و قدرت صحبت کنید و از اصل همین جا و همین حالا استفاده کنید.

سوم/ بلافاصله مثال و نمونه ای بیاورید.

چرا؟ به سه دلیل: 1) چون می توانید فورا خودتان را از ضرورت فکر کردن درباره جمله بعدیتان خلاص کنید و بیان تجربیات حتی در وضعیت فی البداهه گویی کار دشواری نیست. 2) آرام وارد عرصه سخنرانی می شوید و اولین لحظات تردید و دلهره شما از بین می روند و فرصت پیدا می کنید خودتان را درباره بیان موضوعی آماده کنید. 3) بلافاصله توجه مخاطبان خود را جلب می کنید. آوردن مثال مطمئن ترین و سریع ترین راه جلب توجه مخاطب است.

مخاطبی که جذب جنبه انسانی مثال شما شده است، در لحظات اولیه سخنرانی یعنی موقعی که بیشتریننیاز را به اطمینان خاطر دارید، آن را به شما می دهد. ارتباط یک راه دو طرفه است و سخنرانی که می تواند توجه مخاطب را جلب کند، بلافاصله متوجه این موضوع می شود. همین که نیروهای پذیرنده را مثل یک جریان الکتریکی بالای سر مخاطبانش می بیند و برق پذیرش را در چشمهای آنها مشاهده می کند، ترغیب می شود که نهایت سعی خود را بکند و به آنها پاسخ بدهد. بنابراین ارتباط بین سخنران و مخاطب کلید موفقیت یک سخنرانی است و بدون آن، ارتباط واقعی ممکن نیست. برای همین تشویقتان می کنم به خصوص موقعی که از شما می خواهند فقط چند کلمه حرف بزنید، از مثال استفاده کنید.

چهارم/ با تحرک و قدرت صحبت کنید.

اگر با انرژی و قدرت صحبت کنید، حرکات بیرونی شما تاثیر مثبتی روی ذهنیت خودتان خوهند داشت. تا به حال در میان گروهی که با هم صحبت می کنند مردی را دیده اید که ناگهان در میان صحبت آنچه را که می گوید با حرکات هم نشان دهد؟ او خیلی زود روان و شیوا و گاهی اوقات درخشان سخن می گوید و به زودی گروهی از شنوندگان مشتاق را جذب می کند. ارتباط فعالیت جسمی با ذهن بسیار زیاد است. ما برای توصیف کارهای دستی و امور ذهنی از اعتبارات یکسانی استفاده می کنیم. مثلا می گوییم: «به عقیده ای چسبیده ایم. یا به فکری چنگ اناخته ایم.»

پنجم/ از اصل همین جا و همین حالا استفاده کنید.

بالاخره وقتش می رسد که یکی به شانه شما بزند و بگوید: «چند جمله ای حرف می زنی؟»شاید اصلا اخطار قبلی هم در کار نباشد. شما با خیال راحت نشسته اید و دارید از صحبت های مدیر جلسه لذت می برید که یک مرتبه متوجه می شوید او دارد درباره شما حرف می زند. هه به طرف شما برمی گردند و تا بیایید متجه شوید که چه اتفاقی افتاده است، به عنوان سخنران بعدی انتخاب شده اید.

در چنین شرایطی ذهن شما باید فورا دست به کار شود و به قول معروف پشت اسبتان بپرید و اسبتان را چهارنعل بتازید. حالا اگر بشود باید آرام بمانید. موقعی که رو به رییس جلسه می کنید، وقتی است که می توانید نفس گیری کنید. بهترین کار این است که موقع حرف زدن، نزدیک به افاردی که مخاطب شما هستند، قرار بگیرید. مخاطبا به خودشان و کارهایی که می کنند علاقمند هستند. بنابراین سه منبع هست که شما می توانید برای سخنرانی فی البداهه از آنها الهام بگیرید.

اول/ از خود مخاطبان حرف بزنید. برای آسان سخن گفتن، ایتن نکته را از یاد نبرید. درباره شنوندگان سخن بگویید و این که آنها چه کسی هستند و چه می کنند و به خصوص این که برای جامعه شان و انسانیت چه می کنند. از مثال های دقیق استفاده کنید.

دوم/ موضوع موقعیت است. مطمئنا می توانید درباره شرایطی که باعث گردهمایی آن عده شه است سخن بگویید. آیا آن گردهمایی برای سالگرد واقعه ای است؟ قرار است به کسی جایزه داده شود؟ یک گردهمایی سالیانه و یا محفلی سیاسی است؟

سوم/ آخر از همه این که اگر شنونده خوبی بوده اید می توانید نکته خاصی را که گوینده دیگری قبل از شما به آن اشاره کرده است، بگویید و آن را مشخص کنید. موفق ترین سخنرانی های فی البداهه آنهایی هستند که در حقیقت فی البداهه بیان شده باشند. آنها حاوی نکاتی هستند که سخنران در دل خود درباره مخاطب و موقعیت حس می کند و با شرایط، درست مثل دستکشی که در دست دارید، جور هستند. لباسی هستند که دقیقا بر قامت همین موقعیت دوخته شده است.

ششم/ فی البداهه حرف نزنید- سخنرانی فی البداهه ایراد کنید.

در این دو جمله یک اختلاف ظریف وجود دارد. هرگز فایده ای ندارد که فرد مجموعه ای از موضوعات بی ربط را بدون آن که رشته ای منطقی را با هم ردیف کند، پشت سر هم بگوید. باید به شکلی منطقی نظرات خود را حول و حوش یک نکته محوری نظم ببخشید تا به هدفی که در نظر دارید برسید. بار دیگر تکرار می کنم که اگر با اشتیاق سخن بگویید، سخنرانی دم دستی شما، بسیار زنده تر و موثرتر از سخنرانی از پیش آماده تان خواهد شد.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-191.aspx