پیوند خطابه با اسلام
پیوند خطابه با اسلام
خداوند در قرآن می فرماید:« الرحمن ، علم القرآن ، خلق الانسان ، علمه البيان » :خداوند رحمان است ، كه قرآن را تعليم داد ، انسان را آفريد ، بيان و سخن گفتن به وی آموخت ( سوره الرحمن ، آيه 1 تا 4) " خطابه " يعنی سخنرانی . اسلام یگانه دینی است که سخنرانی جز فریضه دین در آن قرار گرفته است و سر اینکه مساله خطابه و سخنرانی در اسلام نسبت به همه دنیا خیلی پیشرفت کرد که البته در شیعه یک وجه علاوه ای هم دارد که مساله ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام است همین است که اساسا خطابه خواندن در متن اسلام و جز عبادات اسلام است، خصوصا برای زمامداران و آن کسانی که می خواهند اقامه جماعت کنند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا وقتی که در مکه بودند در حال خفا زندگی می کردند و چون دائما در شکنجه بودند برایشان امکان تشکیل نماز جماعت نبود چه رسد به نماز جمعه، ولی هنوز وارد خود مدینه نشده بودند و در همین محلی که امروز " قبا " نامیده می شود چند روزی اقامت کرده بودند که جمعه رسید، در همین محل مسجد قبا که الان در مدینه است، اولین جمعه در اسلام تاسیس شد.
این مسجد قبا خیلی مسجد عزیزی است برای اسلام. مسجدی است که قرآن به عظمت آن شهادت داده است: «لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم» یعنی از اولین روزی که تاسیس شده است، هیچ غش و دغلی در کار آن نبوده است، بر پایه تقوا این مسجد تأسیس شده است. «لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المطهرین» (توبه/1،8). پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطبه های خود را بیشتر در همین نماز جمعه ها ایراد می کرده اند و مسائل مهم را در نماز جمعه ها به مردم عرضه می داشتند. قسمت عمده خطبه های امیرالمومنین علیه السلام که در نهج البلاغه است خطبه هایی است که در نماز جمعه ایراد شده است.
پيوند خطابه با اسلام از چند نظر است ، اولا از اين نظر كه خطابه يك فن است يعنی يك هنر است و هنر مطلقا می تواند به كمك يك فكر و عقيده و يا به جنگ يك فكر و عقيده بيايد ، يعنی يك فكر ، يك فلسفه ، يك دين ، يك آئين را می شود به وسيله هنر يا صنعت تقويت كرد ، و همچنين می شود به وسيله هنر يا صنعت تضعيف كرد . حالا فرق هنر و صنعت چيست بماند . شما اگر مسجد شاه اصفهان برويد و اگر گنبد مسجد شيخ لطف الله را ببينيد ، می بينيد كه از جاهائی است كه علم و هنر و صنعت به كمك دين آمده است . يعنی احساسات دينی از يك طرف و ذوق هنری از طرف ديگر دست به دست هم داده اند و يك شعار مذهبی در لباس هنر و صنعت به جلوه درآمده است . خود " خط " يك هنر صناعی است . كتيبه های خيلی عالی قرآنی مثل كتيبه ای كه بايسنقر در ايوان مقصوره مشهد نوشته است از آن جاهائی است كه هنر و صنعت به احساسات مذهبی ياری كرده است . خطابه از آن جهت كه يك هنر و يك فن است و هنر و فن معمولا می تواند اثر اجتماعی داشته باشد و عامل اجتماعی به شمار رود ، يك فكر و يك عقيده را تقويت و يا تضعيف كند ، از بزرگترين عوامل اجتماعی به شمار می رود .
هيچ هنری به اندازه هنر خطابه نمی تواند اثر اجتماعی داشته باشد . اگر از اين نظر به خطابه نگاه كنيم رابطه هنر خطابه با اسلام مثل بسياری از هنرها و صناعات ديگر است . در اسلام همان طوری كه حجارها و حجاريها پيدا شده ، آينه كارها و آينه كاری ها پيدا شده ، كاشی كارها و كاشی كاريها پيدا شده ، معمارها و معماريها پيدا شده است ، همين طور اسلام در دامن خودش خطبای بسيار زبر دست پرورش داده است كه بسياری به نام خطيب معروف می باشند .در كتب رجال و تراجم ، اشخاص زيادی را می بينيم كه به نام " خطيب " معروف بوده اند ، يكی به نام خطيب رازی ، يكی به نام خطيب مصری ، يكی به نام خطيب دمشقی ، يكی به نام خطيب تبريزی ، يكی به نام خطيب حصفكی . اينها همه مردمی بوده اند كه شهرتشان در زمان خودشان و زمانهای بعد به عنوان سخن سرا بوده است . امروز هم خطبای دينی بزرگی وجود دارند. مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادی علاوه بر ساير فضائل ، يك خطيب زبردستی بود ، خطابه هائی در مصر انشاء . می كرد كه مردم را منقلب می كرد ، می گريانيد ، مردم را بر حال خودشان می گريانيد نه بر چيز ديگر . اسلام خطبای بزرگی در دامن خود پرورش داده و اين هم خودش تاريخچه ای دارد . به هر حال از اين نظر رابطه خطابه با اسلام مثل رابطه ساير هنرهاست . اسلام در دامن خودش اقسام هنرمندها و صنعتگرها به وجود آورده است . يك طبقه آنها هم طبقه خطبا و سخنسرايان و سخنرانان هستند .
پيوند دیگر خطابه و اسلام ، از جنبه تأثير مستقيمی است كه اسلام در تحول و پيشرفت خطابه كرده است . اسلام در فن خطابه تأثير داشت ، خطابه را بالا برد ، جلو برد . عرب از فنونی كه مربوط به زبان است يعنی شعر و خطابه و نويسندگی ، شعر را البته داشت ، عرب شاعر است ، عرب جاهليت شاعر بوده و هر چند از لحاظ معنا محدود بوده است ، چون فكر و معلومات و اطلاعاتش محدود بوده است ، ولی در حدود معنائی كه در دستش بوده خوب شعر می گفته است . اما عرب در خطابه آنقدرها قوی نبوده است . با اينهمه اشعاری كه از جاهليت باقی مانده خطابه در آن کم دیده می شود. درفن نويسندگی نیز اصلا هيچ از عرب جاهليت اثر كتابت و نويسندگی باقی نمانده است ، كتابی باقی نمانده كه اثر و نوشته عرب جاهليت باشد .
اسلام كه پيدا شد ، در هر سه قسمت تأثير كرد ، در شعر تأثير كرد يعنی به معنای شعر وسعت داد . اشعار اسلامی با اشعار جاهلی از لحاظ معنا بسيار متفاوت است . در خطابه تحول عظيم ايجاد كرد و كتابت و نويسندگی را ابداع كرد . خطبه های عرب جاهلی از لحاظ معانی خيلی ساده و بسيط بودند ، اما با آمدن اسلام ، يكمرتبه يك جهش پیدا شد . با نگاه به خطبه هائی و كلماتی از دوره جاهليت از اكثم بن صيفی و ازقس بن ساعده ايادی خطيب معروف عرب نقل شده دیده می شود که خيلی بسيط است . ولی همينكه وارد اسلام می شویم و خطابه های رسول اكرم را می بينيم، می بينيم طور ديگری است ، معانی ديگری در كار آمده است ، معارفی هست ، معنويتی هست ، مسائل اجتماعی هست ، حكمتهای بزرگ است ، مسائل اخلاقی هست ، و اينها در خطابه های جاهليت وجود نداشته است .
اسلام در هر سه قسمت تأثير كرد بديهی است وقتی كه قرآن كريم خود نمونه اعجاز بيان و فصاحت و بلاغت باشد و بيان را يكی از بزرگترين نعمتهای الهی بشمارد : " « الرحمن ، علم القرآن ، خلق الانسان ، علمه البيان »و وقتی كه در اولين آيات نازل بر پيغمبر از قلم و كتابت و نويسندگی نام ببرد : « اقرأ باسم ربك الذی خلق ، خلق الانسان من علق ، اقرأ و ربك الاكرم ، الذی علم بالقلم ، علم الانسان ما لم يعلم ، علق ، 1-5»:
بخوان بنام پروردگارت که آفرید. انسان را از خون بسته ای آفرید. بخوان که پروردگارت از همه کریم تر است. همان که به وسیله قلم آموخت.به انسان آنچه نمی دانست آموخت. خواه ناخواه هم در خطابه و بيان تحول به وجود می آيد و هم فن كتابت رايج و شايع می گردد . بی جهت نبود كه مسلمين ، علوم زبان و بالاخص علم فصاحت و بلاغت را با قواعد مخصوصش ابتكار و ابداع كردند . به علاوه شخص رسول اكرم و همچنين علی عليه السلام اول خطيب به شمار می روند . بنابر این پیوند محکمی بین اسلام و خطابه وجود دارد و در یک مورد، خطابه و سخنرانی جزء متن دین قرار گرفته و یکی از فرائض است نظیر نماز، روزه، حج، زکات، خمس، امثال اینها. آن در نماز جمعه است.
منبع :
مثل خردمندان فكر كنيد اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد.