روش های تدریس و اداره کلاس (1)
روش های تدریس و اداره کلاس (1)
اصل توجه به تفاوتهاي فردي
اصل توجه به تفاوتهاي فردي دانشآموزان است. يكي از اصول مهم كلاسداري اين است كه درست است كلاس بيست نفرند، سي نفرند، چهل نفرند، پنجاه نفرند اما باور كنيم دانشآموزان مثل صورت مسئلهها هستند كه يك مسئله، معادلة دو مجهولي است، چند مسئله معادلة سه مجهولي است و... اگر تفاوتها را باور كرديم خيلي نسخه عمومي نميدهيم، بلكه در ساعتهاي تفريح، در ساعتهاي بين كلاس، در ساعتهاي بعد از مدرسه و... با دانشآموزان صحبت ميكنيم، بارها به دوستان گفتم: گاهي وقتها حلقههاي پاي منبر كه پنج نفرند بهتر از منبر پانصد نفري ثمره ميدهد؛ چون آن پانصد نفر عمومي بودند اين پنج نفر خصوصياند آمدهاند نسخه خصوصي بگيرند البته اگر به تفاوتهاي فردي توجّه شود.
يكي از زيباييهاي طبّ قديم اين است كه بر اساس مزاج افراد نسخه مينوشت خيلي هم موفقتر بود، ما هم بايد بر اساس مزاج انسانها، خصوصيات آدمها، فعاليت تبليغي و كلاسداري داشته باشيم البته مقداري توجه، تأمل و تلاش بيشتري ميخواهد كه اگر در زنگ تفريح و لابهلاي كلاسها، ارتباطات فردي و به قول معروف، ارتباط چهره به چهره برقرار كردم اين تفاوتهاي فردي را كاملاً به دست ميآوريم. پس در كلاسداري پايه نسخههاي عمومي را كمتر كنيم.
جايگزيني عادت به صفت
نهادينه كردن صفات به جاي عادات است كه شرط آن خودِ معلم است؛ الآن خيلي از معارف و اعمال ديني ما شكل عادت به خودش گرفته است.
دانشجويي از من سؤال كرد حاج آقا چكار كنيم نماز تكرار نشود؟ حرفهاي شما تكرار نشود؟ اينها براي ما تازگي داشته باشد؟ كمي فكر كردم جوابي به ذهنم آمد گفتم: اين ساختمان به اين قشنگي تكرار آجر است، ولي هيچ وقت معمار را خسته نكرده ميداني براي چه؟ گفت: نه، گفتم: چون هر آجري كه گذاشته اين ديوار پنج سانت آمد بالا، ما اگر با هر تكرار بتوانيم پنج سانت بياييم بالا ديگر اين حالت اذيتمان نميكند، اگر به نيكيها و خوبيها به عنوان يك صفت نگاه كنيم روز به روز اين صفت را تقويت و مواظبت ميكنيم، اما اگر به عنوان عادت نگاه كرديم ديگر عادت ميشود و عادت را نميتوان تقويت كرد؛ چون عادت يك مسيري را پيدا كرده دارد ميرود.
يكي از اصول مهم كلاسداري اين است كه بتوانم زيباييهاي دين را به شكل صفت براي مخاطبان تعريف كنيم كه شگردها و شيوههاي خاص خودش را دارد.
زمينهسازي براي تدريس
رعايت زمينهسازي در تدريس است، هر چيزي زمينهسازي خاص خودش را ميخواهد، آمپول پنيسيلين هم ميخواهند بزنند اول تست ميكنند ،خيلي از معارف دين، زمينهسازي ميخواهد كه بايد زمينة آن را در مخاطب ايجاد كنيم.
گاهي وقتها اگر بتوان براي هر قصهاي بسترش را فراهم كرد، و زمينهسازي كرد خيلي موفقتر خواهد بود.
رعايت اعتدال در تكميل مباحث
قدرت رعايت موازين متعادل در تكميل و نقد مباحث است. گاهي وقتها دچار افراط و تفريط ميشويم، ميخواهيم يك طرف را درست كنيم يك طرف ديگر را خراب ميكنيم، معلم بايد قدرت رعايت اعتدال بين مباحث را داشته باشد، در طرح و يا نقد مباحث زمينة افراط و تفريط را ايجاد نكند، لذا يكي از زيباترين جملات مقام معظم رهبري ـ كه در مباحث اجتماعي ـ سياسي خيلي استفاده كردم ـ «دفاع منطقي، نقد منصفانه» بود. اين شيوه، همان اعتدال است اگر واقعاً بتوانيم رعايت كنيم.
توجه به حق معلم يا مربي نسبت به دانشآموز
اصل توجه به حقوق مربي نسبت به شاگرد است. استاد حقي به گردن متعلمين دارد، حالا هر كسي در يك جايگاهي كه گاهي وقتها گذشتن از اين حقوق را ايثار ميناميم، اما گاهي وقتها اين گذشتن، ايثار نيست تعليم غلط است؛ چون ما دو رسالت داريم كه هم موادي را درس ميدهيم و هم سيرهاي را آموزش ميدهيم، اگر يك پدر در جايگاه پدري از همه حق و حقوقش بگذرد اين بچه چطوري بفهمد كه حق پدر را چگونه بايد رعايت كند؟ اگر معلم از همه حق و حقوقش بگذرد، شاگرد چطوري بايد بفهمد كه استادش حق استادي بر گردن او دارد؟ گاهي وقتها بعضي از اساتيد نسبت به حقِّ جايگاه خودشان كوتاه نيامدند، ولي نسبت به حقّ شخصِ خودشان كوتاه آمدند.
روشها
روش طراحي بحث
اولين روش، روش طراحي مباحث است، در طراحي مباحث از اعداد، اشكال و انواع و اقسام طراحيها ميتوانيد استفاده كنيد؛ مثلاً بتوانيد مباحث را مثلثي طراحي كنيد، مثلاً هندسة تربيت ديني سه ضلع دارد، دينداني، دينداري، دينباني براي هر سه ضلعش توضيح ميدهيد يا سه فضيلت در قرآن شمرده شده است. عالم بودن، عامل بودن، مجاهد بودن. و يا ارتباط با معصومين يك مثلث سه ضلعي است: معرفت، محبت، اطاعت؛ استفاده از طراحيهاي هندسي، استفاده از اعداد استفاده از شكلها در فهم مطلب خيلي تأثير دارد؛ در يكي از جلسات، گفته بودم تقوا در جادة زندگي نُه مرحله دارد، يا با اهلبيت در جادة زندگي يا با شهداء در جادة زندگي، زندگي را به يك جاده تشبيه كرديم ،گفتيم: نُه مرحله دارد ،نُه حالت دارد، جادة صاف، سربالاييها، سراشيبيها، گردنهها، تونلها، پُلها، توقفگاهها اينها را مثال زدم تا مباحث ملموس شود؛ چون معارف دين ما بيشتر معقول است، ولي مُدركات مردم محسوسات است، ما بايد معقول را به محسوس تشبيه كنيم.
آية 96 سورة اعراف ﴿لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ﴾ ميگويد موفقيت سه ضلع دارد، سه عنصر ميخواهد: انگيزه، برنامه و امكانات، موفقيت در تدريس و تحصيل و تحقيق و تبليغ و ازدواج و اشتغال و... انگيزه، برنامه و امكانات ميخواهد. قرآن ميگويد اگر دو عنصر از اين سه عنصر را با نسخة من آوردي، عنصر سوم را من به تو ميدهم، خدا ميگويد انگيزه را آن طوري كه من ميگويم بياور، ﴿لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا﴾ انگيزهات بر اساس ايمان باشد.
تقوا را هم آن طوري كه من ميگويم بياور، ﴿وَاتَّقَوا﴾ برنامهات بر اساس چارچوب دين باشد، امكاناتت را منِ خدا ميدهم اصلاً تو ديگر نگو امكانات كم است ﴿لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ﴾ از آسمان و زمين برايت ميريزم.
در امكانات نبايد خيلي گير داد، مشكل ما اولاً در انگيزه است كه انگيزهاي الهي نيست، و ثانياً مشكلمان در برنامه است كه بر اساس تقوا و چارچوب دين نيست، خدا فرموده: «كُن لی أكن لك» تو با تمام كمبود امكاناتت، با همة كوچكيات براي من كار كن من با تمام خداييم برايت كار ميكنم. شيخ عبدالله ضابط خيلي دنبال ضبط نوارهايش نبود، اما به اندازهاي كه بعد از شهادتش همان سخنرانيهاي محدودش پخش شد هيچكدام از سخنرانيهاي آنهايي كه دنبال پخش نوارهايشان بودند نوارهايشان اين قدر پخش نشد، فقط از بعضي از سخنرانيهايش حدود پنجاه، شصت هزار نسخه تكثير شد، خدا گفت تو براي من كار كن من خودم مبلّغت ميشوم، امكانات را بسپاريم دست خدا و ما فقط آن دو عنصر اوليّه را درست كنيم، ديگر پول كم نميآيد امكانات كم نميآيد.
ميخواستم اعتقادات بگويم، گفتم: اعتقادات مثل يك تسبيح است، يك تسبيح چندين دانه و يك نخ دارد؛ نخِ تسبيحِ اعتقادات چيست؟ طرح سؤال هم كردم ـ كه يكي از شيوههاي ايجاد مشاركت است ـ اول بچهها ميگويند توحيد، ميگويم نه، نبوت نه، هي ميچرخند امام باقر(ع) فرمودند «و ما نودی بشیء كما نودی بالولاية» يا «كلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی بشرطها و شروطها و أنا من شروطها» نخ تسبيح اعتقادات، ولايت است، فروعات دينِ، دانههاي تسبيح است نخش چيست؟ نماز «إن قُبلت قُبلَ ما سواها و إن رُدّت رُدّ ما سواها».
در جمعهاي دانشآموزي يك بحثي را مطرح كردم كه دنياي اردو، اردوي دنيا؛ گفتم: هر اردويي يك افتتاحيه دارد و يك اختتاميه اردوي دنيا هم يك تولدي دارد و يك مرگ، حدود ده شباهت بيان كردم بعد گفتم: رمز موفقيت در هر دو اردو سه تا مراقبت است.
مواظب مسئولين اردو باشيد، خدا هم گفته مواظب مسئول باش ﴿اتَّقُوا اللّهَ﴾ مراقب من باش، مراقب مربي باش، رب العالمين بعد ﴿اتَّقُوا اللّهَ﴾ را برايشان معنا كنيد، مراقب لطف خدا باشي وقتي اينها را معنا كرديد معاني خيلي برايشان تلطيف ميشود.
دو، در اردو ميگويند مراقب آخر اردو باش، به بعضيها قرار است جايزه بدهند و بعضيها را قرار است تنبيه كنند، يك عده قرار است گزينش شوند، يك عده را قرار است رد كنيم، گفتم: در اردوي دنيا هم يك عده را گزينش ميكنند، يك عده را رد ميكنند، يك عده بهشتي و يك عده جهنمي ميشوند ﴿اتَّقُوْا النَّارَ﴾ ﴿اتَّقُوا يَوْماً لاَ تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً﴾ قشنگ است.
سوم، در اردو مواظب شيطانبازيها باش ﴿اتَّقُوا فِتْنَةً﴾ يك آيه هم بيشتر ندارد مواظب فتنههاي شيطان باش؛ طراحي كردن، مباحث را محسوس و ملموس ميكند كه يكي از شيوههاي انتقال مفاهيم است، اهلبيت(ع) هم خيلي از تشبيه استفاده كردهاند؛ مثلاً امام را به خورشيد تشبيه كردهاند، از امام صادق(ع) سؤال كردند در زمان غيبت مردم چطور از امام زمان بهره ميبرند؟ گفتند: «مثل خورشيد پشت ابر» من از اين تشبيه يك استفاده كردم، گفتم: آنهايي كه زير ابرند امام را نميبينند، اما من سوار هواپيما شدم رفتم بالاي ابرها، آنجا خورشيد را ديدم آدم ميتواند كمي اوج بگيرد و از ابرها و موانع بگذرد تا خورشيد را ببيند اين يك روش طراحي است.
مبلّغان ديني بايد مثالساز باشند، گاهي وقتها در منبر مسائل مستحدثه مطرح ميشود كه ديگر در اين مسائل هيچ مثالي در رسالهها وجود ندارد، لذا همانجا بايد مثال درست كنيد، ميگويند: كسي كه ميخواهد شاعر شود شعرها را زياد ميخواند ما ميخواهيم مثالساز باشيم، خودمان طراح بشويم، مهندس بشويم، نقشهكش بشويم، نقشه ميخواهيم بكشيم تا بتوانيم مفهوم را قشنگ منتقل كنيم، طبيعتاً بايد مثالهاي مختلف را خيلي مطالعه كنيم.
اصل يا روش تناسب
روش دوم، روش سازگاري بين موضوع، زمان، زمانه و مخاطب است؛ مثلاً يك نفر در كلاس ميگويد: حاج آقا ! خدا را در يك دقيقه، توضيح بده مخاطب هم يك جوان دانشآموز است، موضوع هم خداشناسي است چكار ميكنيد؟
ميگويي: همين كه خودت هستي دليل بر اينكه چه كسي تو را آفريد؟ خودت، خودت را ساختي يا كس ديگري تو را ساخته؟ ميگويم: خودم كه خودم را نساختم، تازه يك كس ديگري هم ساخته، كم كم هم ساخته خدا همه امكانات را روز اول نداده، روز اول فقط يك قطرة مني داده، قرآن ميگويد كمكم اين بايد قرار بگيرد تا گوشت به او بدهم، استخوان به او بدهم، روح به او بدهم، پس، يكي ديگر ساخته من خودم نساختم، سازنده كيست؟ اسمش را ميگذارم خدا، اين يك دقيقهاي است.
در صبحگاه مدرسه بايد خيلي كم حرف بزني. صبحگاه يك اقتضاي زماني دارد، بين نماز ظهر و عصر، خيلي بايد كم حرف زد، اما گاهي وقتها يك موقعيت جشن است، يك موقعيت مناسب است، يكي از روشها در نظر گرفتن زمان و زمانه است، زمانه؛ يعني شرايط را درنظر بگيرم، شرايط را، دانشآموز در صبحگاه منتظرند بروند كلاس، لذا در صبحگاه گاهي وقتها خاطرهگويي خيلي خوب است، اما سخنراني نه رعايت تناسب با زمان، تناسب با شرايط زمانه، تناسب با مخاطب و تناسب با موضوع، در انتقال مفاهيم خيلي مفيد است.
منبع :
مثل خردمندان فكر كنيد اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد.