آموزش قصه خوانی و قصه گویی

مقدمه:
 
قصه‌گويي، روشي مؤثر در آموزش مفاهيم پيچيده است.
 

يافته ها حاکي از تأثير مثبت قصه‌گويي نسبت به سخنراني هاي معمولي در افزايش دانش است از اين رو مي تواند در آموزش مفاهيم پيچيده مورد استفاده قرار گيرد.
 

قصه‌گويي يكي از روش‌هاي آموزشي است كه مي‌تواند بدون اينكه سن مخاطب، موضوع آموزشي يا سطح يادگيري كاربرد آنها را محدود سازد، بكار رود.
 

قصه گویی در کشور ما سابقه ای بس دیرینه و قدیمی دارد ، اما نفوذ عوامل و وسایل ارتباط جمعی و علاوه بر آن مسائل خاص حوزه های شهرنشینی ، موجب شده تا نقش قصه گویی در طول دوران و به ویژه در نظامهای آموزشی کم رنگ شود .
 

همچنین به قصه گویی هنوز به عنوان یک فن نگاه نمی شود و در نظام آموزش و پرورش جایگاه شایسته ای برای قصه گویی به چشم نمی خورد .
 

بسیاری از علاقمندان به این فن ، به تجارب خود متکی هستند و کمتر با روشهای علمی و اصول قابل قبول این فن آشنایی دارند .

● قصه چیست ؟
 

ادبیات کودک شامل قصه ، شعر ، نمایش ، افسانه و داستان و ... است .
 

ادبیات کودکان عبارتست از :
 

تلاشی هنرمندانه در قالب کلام برای هدایت کودک به سوی رشد ، با زبان و شیوه ای مناسب و در خور فهم او .
 

به بیانی دیگر ادبیات عبارت است از :
 

چگونگی تعبیر و بیان احساسات ، عواطف و افکار به وسیله ی کلمات در اشکال و صورتهای گوناگون . برای شناخت جایگاه واقعی قصه گویی در نظام تعلیم و تربیت.

ابتدا لازم است عناصراصلی این سرفصل را مورد دقت قرار دهیم . مطمئناٌ با شناخت و تعریف صحیح از کلیدهای واژگانی اصلی این عنوان ، زمینه برای دستیابی مطمئن تر به جایگاه قصه گویی فراهم می شود .
 

در این عنوان به دو کلمه ی اصلی بر می خوریم:
 

1-    قصه :
 

2-    نظام تعلیم و تربیت :
 

برای شروع بحث بهتر است ابتدا کلمه ی قصه و قصه گویی را مجدداٌ تعریف کنیم :

J    خانم سیما داد در کتاب فرهنگ و اصطلاحات ادبی ذیل کلمه ی قصه آورده است :
 

قصه در لغت:  به معنی حکایت و سرگذشت است .
 

و دراصطلاح:  به آثاری اطلاق می شود که در آنها تاکید برحوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدمها و شخصیتها است .
 

در قصه یا حکایات محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه قرار دارد .
 

حوادث قصه ها را به وجود می آورند و در واقع رکن اساسی بنیادی آن را تشکیل می دهند ؛ بی آنکه در گسترش و بازسازی قهرمانها و آدمهای قصه نقشی داشته باشد . »

J    همچنین در لغت نامه ی دکتر معین درباره ی کلمه ی تعلیم آمده است :
 

تعلیم : آموختنی های مربوط به مسائل اجتماعی ، تمدن و امور اجتماعی . آموختن و یاد دادن است.
 

و تربیت : بمعنای پرورش دادن ، رشد کردن .

بحث درباره ی نظام تعلیم و تربیت بسیار گسترده است ، به گونه ای که وارد شدن به هر حیطه از آن ، نیازمند دانش و تخصص است و اگر محققی واجد تخصص نباشد و علاوه برآن در زمینه ی مسائل تربیتی صبر و حوصله و دقت لازم را به کار نبرد ، بی شک نمی تواند این نظام را به سر منزل مقصود هدایت کند.

قصه‌گویی، عبارت است از:
 

هنر یا حرفه نقل داستان به صورت شعر یا نثر که شخص قصه‌گو آن را در برابر شنونده‌ی زنده اجرا می‌کند.
 

داستان‌هایی که نقل می‌شود، می‌تواند به صورت:
 

گفتگو، ترانه، آواز با موسیقی یا بدون آن، با تصویر و سایر ابزارهای همراهی باشد.
 

ممکن است از منابع شفاهی، چاپی یا ضبط مکانیکی استفاده شود و یکی از اهداف آن بایستی سرگرمی باشد.
 

در روزگاران کهن، تاریخ سنت‌ها، مذهب، آداب قهرمانی‌ها و غرور قومی به وسیله قصه‌گوها از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شد.[1]
 

یکی از قدیمی‌ترین گفته‌ها درباره قصه کودکان،
 

سخن افلاطون در کتاب جمهوریت است که این‌چنین به بیان اهمیت قصه برای کودکان می‌پردازد:
 

باید پرستاران و مادران را وادار کنیم که فقط حکایت‌هایی را که پذیرفته‌ایم، برای کودکان نقل کنند و متوجه باشند که پرورشی که روح اطفال به وسیله حکایات حاصل می‌کنند، به مراتب بیش از تربیتی است که جسم آنها به وسیله ورزش پیدا می‌کند.[3]

تفاوت قصه و حکایت:
 

1-    حکایت، در زمان و روزگار مشخصی اتفاق افتاده، ولی قصه مقید به برش زمان نیست.
 

2-   حکایت، حتما دربردارنده یک پیام اخلاقی یا نکته‌ای اجتماعی است، در حالی‌که قصه ممکن است حامل پیام باشد یا صرفا قصد سرگرمی داشته باشد.[4]

فرآیند قصه‌گویی
 

سه عامل عمده در فرایند قصه‌گویی عبارتند از:
 

1-    قصه
 

2-    قصه‌گو
 

3-    مخاطب.
 

هر یک از این عوامل به نوبه خود و با ویژگی‌های خاص خود، نقش اساسی در فرایند قصه‌گویی ایفا می‌کنند و نبود هر کدام به معنای عدم قصه‌گویی است.البته نباید از نظر دور داشت که علاوه بر این عوامل، زمان و مکان نیز موثرند.[5]

انواع قصه‌گویی:
 

J    قصه‌گویی نقالانه:
 

نوعی از قصه‌گویی است که کارش خلق و یا اجرای حکایت‌های شفاهی شاعرانه است و به نقل حوادث تاریخی یا ستایش نیاکان و رهبران کنونی یک گروه قبیله‌ای، فرهنگی و یا ملی می‌پردازد. نقل‌کننده، معمولا نه ضرورتاً به هنگام اجرا با یک آلت موسیقی که خودش و یا دیگران می‌نوازد، همراهی می‌شود.

J    قصه‌گویی قومی:
 

این نوع از قصه‌گویی، قابل اجرا در خانه، ضمن کار گروهی، گردهمایی اجتماعی، خیابان و بازارها بوده است.
 

قصه‌گویی در خانه، یکی از جهانی‌ترین تجربه‌های انسانی است.
 

J     قصه‌گویی مذهبی:
 

قصه‌هایی است که مقامات و رهبران رسمی یک گروه مذهبی، به جای قوانین برای تشریح و ترویج مذهبشان به‌کار می‌برند.
 

J     قصه‌گویی تماشاخانه‌ای:
 

آنچه این نوع قصه‌گویی را متمایز می‌کند، این است که در ساختمان‌هایی مانند تماشاخانه‌های واقعی به اجرا درمی‌آیند.
 

این نوع قصه‌گویی به دشواری از تئاتر به مفهوم حقیقی آن جداشدنی است.
 

J     قصه‌گویی کتابخانه‌ای:
 

در این نوع، کتابداران در ساعات منظم و خاصی در کتابخانه برای کودکان قصه می‌گویند.
 

تعیین دقیق این مساله که کدام کتابدار کودک، نخست این اندیشه را مطرح کرده، غیرممکن است.
 

J     قصه‌گویی در اردو:
 

یکی از موثرترین مکان‌ها برای قصه‌گویی، فضای اردوها است.
 

غیررسمی بودن محیط و نزدیکی به طبیعت، از عواملی است که بر خلاقیت دوجانبه‌ای که در قصه‌گویی(میان قصه‌گو و شنونده) نهفته است، می‌افزاید و نتایج سودمندی به ارمغان می‌آورد.[6]

معیارهای انتخاب قصه:
 

داستان، محور یک تجربه اصیل قصه‌گویی است، چرا که بدون داستان، قصه‌گویی وجود ندارد.
 

همچنین، آماده کردن داستان نیز مقوله دیگری است که قصه‌گو باید به آن توجه خاصی داشته باشد.
 

منبعی که قصه‌گو برای انتخاب کردن داستان در اختیار دارد، پهنه ادبیات شفاهی و مکتوب جهان است.
 

او باید به جمع‌آوری قصه‌هایی متناسب با شخصیت و سبک خاص خود بپردازد و برای انتخاب قصه به سوالات زیر جواب دهد:
 

1-    آیا داستان، قصه‌گو را برمی‌انگیزاند؟
 

2-     آیا دوست دارد دیگران را در آن سهیم کند؟
 

3-    آیا او می‌تواند از عهده گفتن این داستان برآید؟
 

4-     فضا و محتوای داستان با شخصیت قصه‌گو متناسب است؟
 

5-    آیا این قصه برای گفتن مناسب است یا خواندن آن برای بچه‌ها بهتر است؟
 

6-    آیا این قصه با گروه سنی شنوندگان متناسب است؟
 

7-    آیا طول قصه برای شنوندگان مناسب است؟
 

8-    آیا برای خردسالان طولانی و یا برای بزرگسالان کوتاه نیست؟[7]
 

ابزار قصه‌گوی خوب:
 

1-    یک قصه‌گوی خوب بر کلمات تسلط کامل دارد و از ارزش آنها و اینکه چگونه می‌تواند روی شنونده اثر بگذارد، باخبر است.
 

2-   او می‌داند صدایش در رساندن موثر کلمه‌های انتخاب‌شده به گوش شنونده، عامل مهمی است و از تمام زیر و بم‌ها و طنینی که صدایش می‌تواند به وجود آورد، استفاده می‌کند.
 

3-    چهره قصه‌گو اغلب آیینه قصه است و آنچه شنونده می‌شنود، تقویت می‌کند. او باید چهره‌ای قابل انعطاف داشته باشد تا اخم و لبخند و سایر عواطف را نشان دهد و بر تاثیر قصه‌گویی بیافزاید.
 

4-   چشم‌های قصه‌گو نقطه تمرکز به شمار می‌آید. نگاه اوست که به گونه‌ای شنوندگانش را به قصه متصل می‌کند. قصه‌گوهای ماهر، در طول قصه با گرداندن نگاهشان از فردی به فرد دیگر با شنونده تماس چشمی برقرار می‌کنند.
 

5-   تماشای دست‌های یک قصه‌گوی خوب، شگفت‌انگیز است. حرکت‌ها و نمایش‌های دست سبب می‌شود که شنونده بهتر بتواند جنبه‌هایی مانند اندازه، فاصله، بافت و وزن را درک کند.
 

6-    داشتن حافظه خوب از ضروریات یک قصه‌گوی موفق است. البته نباید قصه را حفظ کند، بلکه دانستن چارچوب قصه کافی است.
 

پس از آنکه قصه‌گو، کار انتخاب کردن قصه را تمام کرد، وارد مرحله آماده کردن داستان می‌شود. بسیاری از قصه‌های قومی یا داستان‌هایی که برای گفتن مناسب است، از دیدگاه درام‌نویسان(ملودرام) خوانده می‌شود.
 

ملودرام، نشان‌دهنده‌ی ساختمان قصه و چگونگی به وجود آمدن آن است.
 

درام چیست؟ درام یک واژه در ادبیات نمایشی است . به طور کلی به هر داستان و ماجرایی که قابلیت تبدیل به یک نمایش را داشته باشد یک موضوع دراماتیک گویند .
 

معنی کاربردی درام به معنای کشمکشی داستانی است و هر زمان که در داستانی کنش و واکنش های متقابل و پیش برنده داستان را مشاهده کردی یه واقعه دراماتیک را از نظر گذرانده ای
 

ملودرام: ملودرام یعنی نمایش آمیخته با موسیقی و نمایشی است که در نقطه مقابل کمدی قرار می گیرد و به نا ملایمات وتلخیهای زندگی می پردازد.از ویژگیهای این نمایش حضور آدمهای قالبی وقراردادی است که شاید در بسیاری از نمایشنامه ها تکرار شود، زورگور، متجاوز، دزد وآدمی با صفات مردانگی از جمله اشخاص بازی این نمایش هستند.
 

آدمهای ملودرام به طور معمول به دو دسته تقسیم می شوند. عده ای به طور مطلق بد وشرور وپاره ای دیگر به طور مطلق خوب ودارای صفات نیک انسانی وگاهی نیز برای خنداندن تماشاگر پای افراد ساده لوح را نیز به صحنه می کشاند.
 

در این نمایش فقط به مسایل سطحی زندگی واجتماعی پرداخته می شود وبه انگیزه وعلت اعمال افراد کاری ندارند وتمامی رفتار و کردار اشخاص فاقد منطق نمایشی است. حادثه و اتفاق محور اصلی اینگونه نمایش به حساب می آید آدمهای خوب همواره در مسیر خط تبهکاران و جانیان قرار می گیرند وهمیشه در پایان از دام آنان می رهند ومعمولا افراد منفی وبد شکست خورده واز بین می روند.
 

مسایل خانوادگی و اخلاقی به شکل ساده ای در این نمایش مطرح می گردد، نمایشهای ملودرام سرشار از لحظات عاطفی واحساسی است ملودرام بیشتر از تئاتر در عالم سینما نفوذ کرده وهمچنان به حیات خود ادامه می دهد. از فیلمهای وسترن گرفته تا فیلمهای جنایی و قهرمان بازیهای بی منطق که شدیدا تماشاگران را سرگرم و مجذوب می کنند از جمله آثار ملودراماتیک هستند.
 

برنامه های تلویزیونی هم به طور معمول در خطر ملودرام قرار دارند. پرداختن به موضوعات سطحی که بازیگران احساس را به دوش می کشند و قهرمان پروریهای بی پایه و اساس از جمله برنامه های تلویزیونی هستند که  جنبه های ملودراماتیک آنان گاهی آنچنان قوت می گیرد که همه چیز را به نفع خود به پایان می رساند و تماشاگر را به هیچ اندیشه و تفکری وا نمی دارد.
 

ملودرام با طرح موضوعات احساسی و شورانگیز تماشاگر را به بند می کشد و با نادیده انگاشتن استدلال و منطق نمایش و با صحنه آراییهای پر زرق و برق و استفاده از دکورهای سنگین و پر خرج و بهره گیری مکرر از موسیقی غم انگیز و بعضا نمایش صحنه های اسرار آمیز و ترسناک به طور استادانه ای تماشاگر را تا لحظه آخر به دنبال خود می کشد و به ظاهر هم در دلش می نشیند اما هیچگاه دارای محتوایی غنی و با ارزش نمی باشد.
 

کمدی: ... پائین ترین نوع کمدی لوده بازی است در این نوع نمایش اشخاص با ارائه بازیهای اغراق آمیز که معمولا نیز در پی حل مشکلات زندگی واجتماعی هستند موجبات خنده تماشاگر را فراهم میسازند. روابط موجود در این نوع نمایش غیر منطقی وسطحی وصرفا بر مبنای خنده ومسخرگی استوار است.
 

به عبارت دیگر لوده بازی هدفی بیش ازخنداندن بینندگان در پیش روی ندارد. اشخاص این نوع نمایش هم افرادی قراردادی وکلیشه ای هستند که بیشتر دست به شوخیهای بدنی و مضحک می زنند وبرای ایجاد فضای خنده تقریبا از انجام هیچ عملی دریغ نمی ورزند. تماشاگر هم تا حدود بسیار زیادی وقایع وحوادث آن را حدس می زند زیرا بر مبنای اصول وانگیزه وعلل منطقی استوار نیست و اساس آن حادثه واتفاق است.
 

اساس کار ملودرام:
 

زمینه‌چینی: معمولا آغاز داستان به زمینه‌چینی اختصاص دارد. برای مثال: محل وقوع، شخصیت‌های درگیر در ماجرا و زمان و ... را نشان می‌دهد. در زمینه‌چینی، محیط تقریبا عادی است و همه چیز در آرامش است.
 

بروز بحران: نقطه شروع داستان است. اگر قرار است داستان پایان پیروزمندانه‌ای داشته باشد، باید بحرانی که بروز کرده، برطرف شود و ادامه داستان کوششی است برای برطرف کردن بحران.
 

اوج‌گیری: تلاش قهرمان داستان برای برطرف کردن بحران یا اصلاح اشتباه. از نظر زمانی، نقطه شروع تا رسیدن به نقطه اوج، بیشترین وقت قصه‌گویی را به خود اختصاص می‌دهد.
 

نقطه اوج یا گره‌گشایی: حساس‌ترین بخش داستان است. نقطه‌ای است که بحران برطرف می‌شود و یا اشتباه اصلاح می‌شود و شنونده دوباره به آرامش می‌رسد.
 

فرود و نتیجه‌گیری: این بخش در داستان‌های ملودرام معمولا بسیار سریع است. داستان به گونه‌ای پایان می‌پذیرد که دوباره شخصیت‌ها به دنیای آرام خود باز می‌گردند.[8]

اهداف قصه‌گویی:
 
گسترش رشد زبان
انتقال تجارب زندگی به دیگران
آشنایی با ادبیات قومیتقویت زمینه‌های برنامه درسی
افزایش مهارت گوش دادن
ارضا کردن حس کنجکاوی
رشد قدرت تخیل کودکان
کمک به پرورش قدرت بیان و عواطف و افکار کودکان
تقویت و پرورش نیروی تخیل در کودکان
تحریک قوه ی ابتکار و ابداع در کودکان
ایجاد عشق و علاقه به ادبیات در کودکان
رشد اعتماد به نفس کودک و علاقمند ساختن او به آزادی و عدالت اجتماعی
برآوردن نیازهای عاطفی کودک و آماداه ساختن او برای دریافت پیامهای اخلاقی و انسانی و شهروندی خوب بودن .
آشنایی با صفات پسندیده و بیزاری از کارهای ناپسند.[9]
 
 

منابع
 

احمد سپنتامهر
 

مقاله " قصه‌گویی‌ خلاق‌ و اهداف‌ آموزشی‌  " -نویسنده : م‌ کوه‌بنانی‌ -روزنامه  اعتماد-  21اسفند 1382
 

نجمه درودی
 

[1] . حجازی، بنفشه؛ ادبیات کودکان و نوجوانان، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، 1384، چاپ هشتم، ص 200.
 

[3] . رحمان‌دوست، مصطفی؛ قصه‌گویی: اهمیت و راه رسم آن، تهران، رشد، 1377، چاپ سوم، ص 10.
 

[4] . پشت‌دار، علی‌محمد؛ قصه‌گویی و نمایش خلاق، تهران، دانشگاه پیام نور، 1376، صص 3- 2.
 

[5] . ناظمی، یحیی؛ ادبیات کودکان، تهران، چاپار، 1385، چاپ اول، صص 62 – 61.
 

[6] . دنیای قصه‌گویی، پیشین، ص 103.
 

[7] . ادبیات کودکان، پیشین، ص 80.
 

[8] . دیویی، چمبرز؛ قصه‌گویی و نمایش خلاق، ترجمه ثریا قزل‌باش، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1385، چاپ هشتم، صص 38 – 36.
 

[9] . پشت‌دار، علی‌محمد؛ قصه‌گویی و نمایش خلاق، پیشین، ص
 

منبع: ماهنامه کودک _ش44

http://hajaga.com/index.php?option=com_content&view=article&id=68:1390-04-12-06-38-28&catid=5:1389-10-15-04-41-46&Itemid=4