آموزش جذب دیگران به خود، با صحبت
آموزش جذب دیگران به خود، با صحبت
آداب كلام در كلام الهى
آنچه در اين مجموعه مد نظر است، مرورى است بر آداب سخن از ديدگاه قرآن. انتخاب اين بحث از جهات گوناگون حايز اهميت است كه مهمترين آنها نقش بلندى است كه زبان و سخن در ميان اعضا و افعال انسانى، در سعادت و شقاوت انسان ايفا مى كند.
مباحث اين مجموعه عبارتند از:
قست 1- اهميت كلام؛ قسمت 2-آداب سخن گفتن ؛ قسمت 3- آداب سخن شنيدن ؛ قسمت 4- آداب گفتگو
قسمت دوم - آداب سخن گفتن
در قرآن براى سخن گفتن آدابى مطرح شده كه تأثير سخن در گرو رعايت آنها است:
1. فصاحت: نخستين ادب كلام، فصاحت در كلام است.
فصاحت در لغت به معنى خلوص چيز است؟ و در اصطلاح، كلام فصيح يعنى كلام عارى از انواع تعقيدات. هرگاه كلام از تنافر حروف، غرابت حروف، كراهت در سمع خلاف قياس صرفى، تنافر كلمات مجتمع و ضعف تأليف عارى و برهنه بود فصاحت در كلام حاصل شده است.
هرگاه متكلم داراى ملكهاى باشد كه بتواند مراد خود را به راحتى و با رساترين تعابير ادا كند، فصيح ناميده مى شود.
موسى علیه السلام از خداوند مى خواهد برادرش هارون به جهت فصاحت كلامش كمك كار او باشد: «و اخى هارون هو افصح منى لسانا فارسله معى» (قصص، 28 / 34) برادرم هارون از من زبان آورتر است پس او را با من به دستيارى گسيل دار.
فصاحت در كلام امير المؤمنين اين چنين تعريف شده است: احسن الكلام ما لا تمجه الاذن و لا يتعب فهمه الافهام.(1) بهترين سخن آن است كه گوش را اذيت نكند و فهم را به زحمت نيندازد(كه اشاره است به عارى بودن از تعقيدات لفظى و معنوى).
شأن فصاحت تا حدى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: الفصاحة زينة الكلام، فصاحت زينت سخن است(2) در كلام ديگر فرمود: جمال الرجل فصاحة لسانه(3) جمال مرد رسايى زبانش مى باشد.
2. بلاغت: در لغت به معناى وصول و انتهاست؛ و در اصطلاح عبارت است از مطابقت كلام با مقتضاى حال و مقام، به عنوان نمونه در مقام تأكيد، ايجاز و يا اطناب سخن، رعايت هر يك را بنمايد.
بسيارى از ناهنجارىهاى سخن ناشى از عدم رعايت موقعيت كلام است. در آيه 63 سوره نسأ درباره منافقين آمده است: «فاعرض عنهم و عظ هم و قل لهم فى انفسهم قولا بليغا» از آنان روى بر تاب و پندشان ده و با آنها سخن رسا بگوى.
بلاغت در سخن حتى شامل پرهيز از سوال نامناسب هم خواهد شد، در آيه 101 سوره مائده مى خوانيم: «يا ايها الذين آمنوا لا تسألوا عن اشيأ أن تبدلكم تسؤكم» اى اهل ايمان از چيزهايى كه اگر براى شما آشكار گردد شما را اندوهناك مى كند مپرسيد.
از امام على عليهالسلام نقل شده كه فرموده: لا تتكلمن اذا لم تجد الكلام موقعا(4) البته نبايد هنگامى كه براى كلام زمينه نيست سخن گفت.
اقتضاى بلاغت در سخن آن است كه محدوده كلام نيز به تناسب موقعيتها رعايت گردد. در كلام امام على عليهالسلام آمده است: الكلام كالدوأ قليله ينفع و كثيره قاتل(5) سخن همچون داروست، اندكش سود مى بخشد و فراوانى آن كشنده است.
3. لينت سخن: در لغت گفته شده: لينت ضد خشونت است؛ كلام لين همراه با نوعى نرمى و ملايمت است.
تأثير لحن ملايم تا بدانجاست كه خداوند به موسى و هارون مى گويد: «قوله له قولا لينا لعله يتذكر او يخشى» (طه، 20 / 44) با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند گيرد يا بترسد.
رمز توفيق پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عليرغم نبود امكانات و وجود موانعى همچون فرهنگ ضعيف مردم، ياران كم و دشمنان زياد حضرتش، لينت خلق و خوى و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظاً غليظ القلب لا نفضوا من حولك» (آل عمران، 3 / 159) پس به بركت رحمت الهى با آنان نرمخو شدى و اگر سخت دل بودى قطعا از اطرافت پراكنده مى شدند.
4. سديد بودن: سداد و سديد از ماده سد، به معناى استقامت و محكم بستن است.
از آداب سخن، سديد بودن كلام است، هر چه كلام با عقل و منطق و استدلال بيشتر همراه باشد ميزان استحكام آن بيشتر خواهد بود. هر چه استحكام كلام بيشتر باشد ثبات و بقأ آن بيشتر خواهد شد. اصولاً قرآن به دليل آنكه سخنش يا با عقل همانگ است و يا با فطرت، از استحكام و استقامت خاصى برخوردار است.
در سوره احزاب آيه 70 و 71 آمده است: «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سديدا. يصلح لكم اعمالكم و يغفر لكم ذنوبكم» اى مؤمنان از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد تا اعمال شما را به اصلاح در آورد و گناهانتان را ببخشايد.
گويا از آثار سخن محکم، اصلاح اعمال و تطهير انسان از گناه خواهد بود.
5. ميسور بودن كلام: در لغت سير و ميسور به معناى سهل و آسان آمده است.
يسير نقطه مقابل عسر و تكلف است و تكلف نوعى زحمت است كه تكليف هم به همين معناست. همان گونه كه انسان مى تواند در زندگى خود با محدوديتها و با تكلفات فراوان رفتار كند و در نتيجه عرصه را بر خود تنگ نمايد، در مقام سخن هم مى تواند دچار انواع تكلفات گردد.
«قل ما اسألكم عليه من اجرو ما انا من المتكلفين»(ص، 38 / 86) بگو من مزدى بر رسالتم از شما طلب نمىكنم و اهل تكلف و تصنع نيستم،) پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «نحن معاشر الانبيأ و الاوليأ برآ من التكلف» (6) ما گروه انبيا و اوليا از تكلف و زحمت بيزاريم.
متقابلا در احاديث به سهولت توصيه شده است. امير المؤمنين عليهالسلام فرمود: «السهل يدر الرزق» (7)،آسانى عامل ريزش رزق است.
سهولت همان گونه كه در افعال جارى است، در كلام نيز قابل اجراست. از آداب سخن آن است كه همراه با سهولت و آسانى باشد. قرآن، خود را به اين صفت، موصوف كرده، آنجا كه مىگويد: «و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر» (قمر، 54 / 40) و قطعاً قرآن را براى پند آموزى آسان كرديم. پس آيا پند گيرندهاى هست؟ از اين آيه استفاده مى شود كه سهولت در كلام، خود عاملى است براى يادگيرى آسان و مقبوليت در سخن و لذا قرآن دستور مى دهد را با آسانى ادا كنيد: «فقهل لهم قولا ميسورا» (اسرأ، 17 / 28) و با ايشان با ملايمت سخن بگو.
آن گونه كه از نبوى شريف معلوم مى شود: «ان الله ليبغض الرجل البليغ الذى يلعب بلسانه كما تلعب البقرة (8) همانا خداوند مبغوض مى دارد انسان بليغى كه با زبانش همچون گاو، بازى مى كند.
ب: و همچنين مى تواند به محتوا و استفاده از واژههاى پيچيده كه ملازم با صعوبت در فهم است مربوط شود كه البته اين نوع تكلف در كلام، خلاف فصاحت در سخن است. آن گونه كه در فرمايش اميرالمؤمنين آمده است: «احسن الكلام، ما لا تمجه الاذن و لا يتعب فهمه الافهام (9) بهترين سخن آنست كه گوش را اذيت نكند و فهم را به زحمت نيندازد.
اداى نارواى سخن باعث اذيت گوش؛ و بكارگيرى مفاهيم پيچيده باعث اذيت فهم خواهد شد.
6. لغو نبودن سخن: كلام لغو آن است كه قابل اعتنا نباشد. همان سخنى كه از روى فكر و تأمل صادر نشود كه به منزله صداى گنجشكان است. و گاه به هر كلام قبيح نیز لغو گفته مى شود.
در اوصاف بهشت آمده است كه: «لا يسمعون فيها لغوا و لا كذابا»(نبأ، 78 / 35) در آنجا نه بيهودهاى شنوند و نه يكديگر را تكذيب كنند.
همچنين در اوصاف مؤمنان مى خوانيم:«و الذين هم عن اللغو معرضون» (مؤمنون، 23 / 3) آنان كه از سخن بيهوده رويگردانند.
از موارد استعمال كلمه لغو مى توان چنين نتيجه گرفت كه يكى از آداب سخن آن است كه كلام، همراه با نوعى فكر و مقبوليت باشد.
7. معروف بودن كلام: معروف نامى است براى هر كارى كه بواسطه عقل يا شرع، حسنش شناخته شده باشد و منكر آن است كه به واسطه اين دو مورد انكار قرار گرفته باشد.
معروف گاه صفت فعل قرار مى گيرد، آن گونه كه از آيه «و أمر بالعرف» (اعراف، 7 / 199) فهميده مى شود. و گاه صفت كلام قرار مى گيرد. يعنى يكى از آداب سخن آن است كه كلام متكلم بايد از نظر عقل و شرع تحسين شده باشد. آن گونه كه از آيات «و قلن قولا معروفا(<احزاب، 33 / 32) و «قول معروف»(محمد، 47 / 21) فهميدهمىشود.
8. حسن مطلع و حسن ختام: از آداب كلام آن است كه آغاز و ختم سخن با نام خدا باشد. توجيه اين دستور مى تواند:
الف - هم به اقتضاى ادب و تجليل از مقام ربوبى باشد، كه سخن با نام خدا آغاز شود.
ب - و هم باب معاشقه با خدا چنين اقتضايى را دارد كه عاشق همواره در مقام احياى نام معشوق است.
ج - و هم تعظيم شعائر كه مصداقى است از تقواى الهى، اقتضاى بزرگداشت نام خدا را دارد. آن گونه كه آيه «و من يعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب» (حج، 22 / 32) هر كس شعائر خدا را بزرگ دارد در حقيقت از پاكى دلهاست. اشاره دارد. اين ادب الهى از آيات 29 و 30 سوره نمل كه بلقيس گفت: «يا ايها الملأ انى القى الى كتاب كريم، انه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الرحيم» اى سران، نامهاى ارجمند براى من آمده از طرف سليمان است و آن به نام خداوند رحمتگر مهربان است.
و همچنين آيه 41 سوره هود كه فرمود: «قال اركبوا فيها بسم الله مجريها و مرسيها» نوح گفت در آن سوار شويد، به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش. فهميدهمىشود.
9. كريم بودن كلام: كريم، هم مى تواند صفت خدا باشد كه در اين حال، اسمى است براى احسان الهى. آنجا كه آمده است: «و ان ربى غنى كريم» (نمل، 27 / 40) همانا پروردگار من بى نياز و ارجمند است.
و هم صفت انسان باشد كه در اين صورت اسمى است براى اخلاق و افعال پسنديدهاى كه از انسان ظاهر مى شود و به طور كلى هر چيزى كه در باب خودش نوعى شرافت داشته باشد، به كرم متصفمىشود مثل اينكه درباره قرآن مى خوانيم: «انه لقرآن كريم» (واقعه، 56 / 77) اين پيام قطعا قرآنى است ارجمند.
و يا درباره فرشتگان مى خوانيم: «بل عباد مكرمون» (انبيأ، 21 / 26) بلكه فرشتگان بندگانى ارجمنداند. و «كرام برره» (عبس، 80 / 16) ارجمند و نيكو كارند. و يا درباره انسان مى خوانيم: «جعلنى من المكرمين» (يس 36 / 27) پروردگارم مرا در زمره عزيزان قرار داد. همچنين درباره كلام مى خوانيم: «فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولا كريما»(اسرأ، 17 / 23) به آنان اوف مگر و پرخاش مكن و با آنان شايسته سخن بگوى.
از موارد استعمال اين واژه مى توان چنين استفاده كرد كه كرامت به معناى شرافت؛ و بيانگر نوعى ادب براى سخن است. بدين معنا كه از آداب سخن آن است كه، كلام همراه با ادب القا شود. در نبوى شريف مى خوانيم: اجملوا فى الخطاب تسمعوا جميل الجواب(10) زيبا خطاب كنيد تا جواب زيبا بشنويد.
بديهى است ادب يك مقوله بسيط نيست، بكله مقولهاى است كه از امور مختلف تشكيل مى شود، كه عبارتاند از:
الف - استفاده از واژههاى سالم
يكى از چهرههاى ادب و شرافت در سخن، بكارگيرى الفاظ مناسب است. در وصف عبادالرحمن، قرآن مى فرمايد: «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» (فرقان، 25 / 63) و چون نادانان ايشان را مورد خطاب قرار دهند به ملايمت و سلامتى جواب دهند.
از سوى ديگر قرآن فحش و ناسزاگويى را مورد نهى قرار داد. «و لا تسبّوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا عدوا بغير علم» (انعام، 6 / 108) آنان كه جز خدا مى خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى و به نادانى خدا را دشنام مى دهند.
ب - آهنگ ملايم
آهنگ ملايم مى تواند يكى از چهرهاى ادب و سخن باشد، آن گونه كه از آيه 2، سوره حجرات استفاده مى شود:
«يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى و لا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم بعضا» اى كسانى كه ايمان آورديد! صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر مكنيد و همچنان كه بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مى گوييد با او با صداى بلند سخن مگوييد.
ج - تشريفات در كلام
ادب اقتضا دارد كلام را با تشريفات ادا كنيم كه نمونههايى از اين ادب را در آيات روايات مشاهده مى كنيم.
اغلب آيات در مقام بيان احكام، حكم را با تشريفات خاصى بيان مى كنند كه لطافت خاصى به بيان حكم مى بخشد. تعبير به «يا ايها الذين آمنوا» و «يا ايتها النفس المطمئنه» و «لعلكم تعقلون» و «لعلكم تفلحون» و امثال اين تعابير مى تواند نوعى تشريفات سخن باشد.بنى تميم پيامبر را با اسم صدا مى زدند و مى گفتند: «يا محمد يا محمد اخرج الينا» (10) اى محمد به نزد ما خارج شو. خطاب آمد:
«لا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم بعضا» همچنان كه بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مى گوييد با او سخن نگوييد. «ان الذين ينادونك من ورأ الحجرات اكثرهم لا يعملون» (حجرات، 49 / 4) كسانى كه تو را از پشت اتاقها به فرياد مى خوانند بيشتر شان نمىفهمند.
در آيه 63 سوره نور مى خوانيم: لا تجعلوا دعأ الرسول كدعأ بعضكم بعضا» خطاب كردن پيامبر را در ميان خود مانند خطاب كردن بعضى از خودتان به بعضى قرار مدهيد.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره بيان نام ماه مبارك رمضان فرمود: لا تقولوا رمضان فان رمضان است من اسمأ الله تعالى ولكن قولوا شهر رمضان.(11) نگوييد رمضان، همانا رمضان نامى است از اسامى خداوند متعال. لكن بگوييد:ماه مبارك رمضان.
تعابير فوق هر كدام به نوعى حكايت از تشريفات در سخن دارد. تها در دو مورد، تشريفات در سخن استثنا شده است:
الف - آنجا كه در تشريفات افراط شود كه خود، موجب استهجان كلام است.در كلام امير المؤمنين عليهالسلام آمده است:الثنا باكثر من الاستحقاق ملق (12) تعريف و تجليل به بيش از اندازه نوعى تملق و چاپلوسى است.
ب - آنجا كه تشريفات، خلاف باب محبت باشد. گاه تشريفات در سخن، با الفت و صميميتى كه بين افراد، موجود است سازگار نيست. در ذيل آيه 63 سوره نور، در روايت آمده است كه حضرت فاطمه عليهالسلام پيامبر را به عنوان «يا رسول الله» خطاب مى كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: قولك يا اباه، احب الى قلبى و ارضى للرب.(13) اينكه مرا پدر خطاب كنى نزد من محبوبتر و مايه خشنودى پروردگار است.
اين برخورد نشان مى دهد، در جو صميميت و محبت به كارگيرى القاب و تشريفات از اثر محبت خواهد كاست.
منابع
فصلنامه بینات؛ ش 21
تبیان : گروه دین و اندیشه - حسین عسگری
مثل خردمندان فكر كنيد اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد.