اهمیت سکوت در قران و روایات
اهمیت سکوت
یکی از روشهای تدبیر و اندیشه سکوت است. ما در بین سخنان بزرگانمان بسیار تأکید به سکوت داشتیم تا حدی که اگر در احوالات تمام علماء بنگریم خواهیم دید که ایشان بیشتر به سکوت و تفکر مشغول بودند. اما من بحث سکوت را از میان یکی دو کتاب انتخاب کرده ام که می توانید در ادامه مطلب بخوانید
سكوت در آیات قرآن مجید
در دو مورد از آیات قرآن مجید مساله سكوت به عنوان یك ارزش والا مطرح شدهاست.
نخست در داستان حضرت مریم علیها السلام مىخوانیم كه در آن لحظات طوفانى كه درد سخت زائیدن به او دست داد آن گونه كه او را از آبادى به بیابان خشك و خالى كشاند، به قدرى غم و اندوه سراسر وجود او را فراگرفته بود كه حساب نداشت، مخصوصا از این كه نوزادش متولد شود و رگبار تهمتهاى مردم بىایمان متوجه او گردد تا آنجا كه تقاضاى مرگ از خدا كرد; در این هنگام ندائى شنید كه به او دستور مىدهد غمگین مباش پروردگارت از پائین پاى تو چشمه آب گوارائى جارى ساخته (و درختخشكیده خرما به فرمان او به بار نشسته است) ... از آن غذاى لذیذ بخور و از آن چشمه گوارا بنوش و چشمت را (به مولود تازه) روشن دار و هرگاه انسانى را دیدى و از تو توضیح خواستبا اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفتهام و امروز با احدى سخن نمىگویم (فاجاءها المخاض الى جذع النخلة قالتیا لیتنى مت قبل هذا و كنت نسیا منسیا - فنادها من تحتها الاتحزنى قد جعل ربك تحتك سریا - و هزى الیك بجذع النخلة تساقط علیك رطبا جنیا - فكلى و اشربى و قرى عینا فاما ترین من البشر احدا; فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اكلم الیوم انسیا)
در این كه این ندا كننده جبرئیل بوده استیا نوزاد مریم (یعنى حضرت مسیح) در میان مفسران گفتگو است; بعضى این پیام را مناسب مقام جبرئیل دانستهاند ولى به گفته علامه طباطبائى در «المیزان» تعبیر به «من تحتها» (از پائین پاى او) تناسب با حضرتمسیح علیه السلام دارد، افزون بر این ضمیرهائى كه در آیه وجود دارد غالبا به حضرتمسیح علیه السلام بر مىگردد، و مناسب است كه ضمیر در «نادى» نیز به او بر گردد، ولى به هرحال آنچه در اینجا مورد توجه ما است این است كه دستور به نذر سكوت، یك دستور الهى بود، خواه به وسیله فرشته الهى به (جبرئیل) ابلاغ شده باشد یا به وسیله حضرتمسیح علیه السلام و مىدانیم نذر همواره به كارى تعلق مىگیرد كه داراى رجحان و مطلوبیت الهى باشد، بنابراین «روزه سكوت» - حداقل - در آن امتیك عمل الهى بود، و از تعبیر آیه چنین بر مىآید كه نذر سكوت براى مردم آن زمان یك كار شناخته شده بود; به همین دلیل، هنگامى كه مریم با اشاره اظهار داشت كه روزه سكوت گرفتهام ظاهرا كسى بر این كار او ایراد نگرفت.
این احتمال نیز داده شده است كه روزه او از آب و غذا و كلام بوده نه تنها سكوت.
البته روزهسكوت در شریعت اسلام به خاطر تفاوت شرایط زمان و مكان تحریم شده و در حدیثى از امام سجاد، علىبنالحسین علیهما السلام مىخوانیم «وصوم الصمتحرام; روزه سكوت حرام است!»
همین معنى در حدیث دیگرى در وصایاى پیامبر صلى الله علیه و آله به على علیه السلام نیز آمده است
در حدیث دیگرى نیز از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «ولاصمتیوما الى اللیل; روزه سكوت از صبح تا به شب در اسلام وجود ندارد!»
البته یكى از آداب صوم كامل در اسلام این است كه انسان هنگام روزه گرفتن زبان خود را از آلودگى به گناه و سخنان باطل حفظ كند همانگونه كه چشم و گوش را باید از آلودگى به گناه محافظت كرد. امام صادق علیه السلام در حدیثى مىفرماید: «ان الصوم لیس من الطعام و الشراب وحده ان مریم قالت انى نذرت للرحمان صوما اى صمتا فاحفظوا السنتكم و غضوا ابصاركم ... ; روزه تنها از غذا و نوشیدنیها نیست (مگر نمىبیند كه) مریم گفت: من براى خداوند رحمان روزهاى نذر كردهام; یعنى، سكوت را، بنابراین هنگامى كه روزه هستید زبانهاى خود را حفظ كنید و چشمان خود را (از گناه) ببندید!»
به هر حال، از مجموع آیه و روایاتى كه در تفسیر آن آمده اهمیتسكوت و ارزش آن ظاهر مىشود.
در آیه10 همین سوره (مریم) اشاره دیگرى به اهمیتسكوت دیده مىشود آنجا كه در داستان «زكریا» علیه السلام مىخوانیم: «هنگامى كه مژده تولد حضرت «یحیى» علیه السلام در آینده نزدیك به او داده شد در حالى كه هم خودش پیر و ناتوان بود و هم همسرش نازا، از خداوند تقاضاى نشانهاى كرد، (قال رب اجعل لى آیة) و به او وحى شد كه: نشانه تو آن است كه سه شبانه روز تمام در حالى كه زبانتسالم است قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت (تنها زبانتبه ذكر خدا و مناجات با او گردش مىكند) (قال آیتك الا تكلم الناس ثلاث لیال سویا).
درست است كه در این آیه تحسین یا مذمتى از سكوت نیست، ولى همین اندازه كه آنرا بهعنوان یك آیت الهى براى «زكریا» قرار داد دلیل بر این است كه ارزشالهى دارد.
همین معنى در سوره آل عمران، آیه41 نیز آمده است كه «زكریا» پس از شنیدن این مژدهبزرگ (مژدهصاحب فرزند شدن، آن هم فرزند صالح و بسیار برجستهاى همچون یحیى علیه السلام) تقاضاى آیت و نشانهاى از پروردگارش كرد، در پاسخ به او فرمود: آیت و نشانه تو آن است كه سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نخواهى گفت (قال آیتك الا تكلم الناس ثلاثة ایام الا رمزا).
بعضى از مفسران احتمال دادهاند كه خود دارى زكریا از سخن گفتن با مردم جنبه اختیارى داشته نه اینكه زبان او بىاختیار جز با ذكر خدا باز نمىشده; و به تعبیر دیگر، او مامور به روزه سكوت در آن سه روز بود.
«فخر رازى» این قول را از «ابومسلم» نقل مىكند و آن را تفسیر زیبا و معقولى مىشمرد، ولى این تفسیر با محتواى آیه چندان سازگار نیست; زیرا زكریا درخواست آیه و نشانهاى براى آن بشارت الهى كرده بود و سكوت اختیارى نمىتواند دلیل بر این معنى باشد جز با تكلف.
به هر حال، این گفتگوها درباره تفسیر آیه در آنچه ما به دنبال آن هستیم یعنى ارزش سكوت از نظر قرآن تاثیر چندانى ندارد; زیرا از آیات بالا بخوبى استفاده مىشود كه سكوت یك ارزش والا داشته كه به عنوان یك آیت الهى ارائه شده است.
سكوت در روایات اسلامى
اهمیت «صمت» (سكوت) در روایات اسلامى بازتاب بسیار گستردهاى دارد، و نكتههاى دقیق و ظریفى درباره آن بیان شده، و آثار و ثمرات آن با تعبیرات جالبى تشریح شده است، كه به بخشى از آن ذیلا اشاره مىشود.
1- در زمینه تاثیر سكوت در تعمیق تفكر و استوارى عقل، از رسولخدا صلى الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: «اذا رایتم المؤمن صموتا فادنوا منه فانه یلقىالحكمة و المؤمن قلیل الكلام كثیر العمل و المنافق كثیر الكلام قلیل العمل; هنگامى كه مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیك شوید كه دانش و حكمتبه شما القا مىكند، و مؤمن كمتر سخن مىگوید و بسیار عمل مىكند، و منافق بسیار سخن مىگوید و كمتر عمل مىكند.»
2- در حدیث دیگرى در همین زمینه از امام صادق علیه السلام مىخوانیم كه فرمود: «دلیل العاقل التفكر و دلیل التفكر الصمت; نشانه عاقل فكر كردن و نشانه فكر كردن، سكوت نمودن است.»
3- در حدیث دیگرى از امام امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: «اكثر صمتك یتوفر فكرك و یستنر قلبك و یسلم الناس من یدك; بسیار خاموشى برگزین تا فكرت زیاد شود، و عقلت نورانى گردد، و مردم از دست (و زبان) تو سالم بمانند!»
از این روایات بخوبى استفاده مىشود كه رابطه دقیق میان بارور شدن فكر و اندیشه، با سكوت وجود دارد; دلیل آن هم روشن است، زیرا قسمت مهمى از نیروهاى فكرى انسان در فضول كلام و سخنان بیهوده از میان مىرود; هنگامى كه انسان سكوت را پیشه مىكند، این نیروها متمركز مىگردد، و فكر و اندیشه را به كار مىاندازد، و ابواب حكمت را به روى انسان مىگشاید; به همین دلیل، مردم سخن گفتن بسیار را دلیل كم عقلى مىشمرند و افراد كم عقل سخنان بیهوده بسیار مىگویند.
4- از بعضى از روایات استفاده مىشود كه یكى از مهمترین عبادت سكوت است; از جمله، در مواعظ پیامبراكرم صلى الله علیه و آله به ابوذر مىخوانیم: «اربع لایصیبهن الا مؤمن، الصمت و هو اول العبادة ...; چهار چیز است كه تنها نصیب مؤمن مىشود، نخستسكوت است كه سرآغاز عبادت مىباشد ...»
5- از بعضى از احادیث استفاده مىشود كه پرگویى مایه قساوت و سنگدلى است، در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «كان المسیح علیه السلام یقول لا تكثر الكلام فى غیر ذكر الله فان الذین یكثرون الكلام فى غیر ذكر الله قاسیة قلوبهم ولكن لا یعلمون; حضرت مسیح علیه السلام مىفرمود; جز به ذكر خدا سخن زیاد مگویید، زیرا كسانى كه در غیر ذكر خدا سخن بسیار مىگویند دلهایى پر قساوت دارند ولى نمىدانند!»
6- در حدیث دیگرى از امام علىبنموسىالرضا علیهما السلام مىخوانیم: سكوت نه تنها از اسباب علم و دانش است، بلكه راهنما به سوى هرخیر و نیكى است; فرمود: «ان الصمتباب من ابوااب الحكمة، ان الصمتیكسب المحبة انه دلیل على كل خیر; سكوت درى از درهاى دانش است، سكوت محبت مىآورد، و دلیل و راهنماى همه خیرات است.»
این كه مىفرماید: سكوت محبت مىآورد به خاطر این است كه بسیارى از رنجشها و عداوتها از نیش زبان زدن و تعبیرات نامناسب درباره اشخاص حاصل مىشود، و سكوت انسان را از آن نجات مىدهد.»
7- سكوت سبب نجات از بسیارى از گناهان مىشود و در نتیجه كلید ورود در بهشت است. چنانكه در حدیثى از پیامبراكرم صلى الله علیه و آله مىخوانیم: كه مردى نزد آن حضرت آمد (و طالب سعادت و نجات بود) پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: آیا تو را به چیزى راهنمایى كنم كه خدا به وسیله آن تو را وارد بهشت مىسازد، عرض كرد آرى اى رسولخدا! سپس دستور به انفاق و یارى مظلوم و كمك از طریق مشورت فرمود، و بعد دستور به سكوت داد و فرمود: «فاصمت لسانك الا من خیر; سكوت اختیار كن جز از نیكیها» و در پایان افزود: «هرگاه یكى از این صفات در تو باشد، تو را به سوى بهشت مىبرد.»
8- بى شك یكى از آثار مثبتسكوت، آراسته شدن به زیور و قار است. همانگونه كه در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: «الصمتیكسیك الوقار، و یكفیك مئونة الاعتذار;سكوت لباس وقار برتو مىپوشاند و مشكل عذر خواهى را از تو بر مىدارد!»
شخصى كه زیاد سخن مىگوید; اشتباهات فراوانى دارد كه هم از ابهت او مىكاهد، و هم او را وادار به عذر خواهى مكرر مىكند.
9- همین معنى به شكل گویاترى در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است، فرمود: «ان كان فى الكلام بلاغة ففى الصمت السلامة من العثار; اگر در سخن گفتن، بلاغتبوده باشد، در سكوت سلامت از لغزشهاست!»
از این حدیث استفاده مىشود كه سكوت حتى بر سخنان بلیغ گاهى برترى دارد!
10- این بحث را با حدیث دیگرى از امام حسن علیه السلام پایان مىدهیم هرچند در این زمینه احادیث فراوان دیگرى باقى مانده كه ذكر همه آنها ما را از روشى كه در این مباحث داریم درو سازد; فرمود: «نعم العون الصمت فى مواطن كثیرة و ان كنت فصیحا; سكوت یاور خوبى است در بسیارى از موارد، هرچند سخن گویى فصیح باشى!»
رفع یك اشتباه
آنچه در بالا درباره اهمیتسكوت و آثار سازنده و مثبت آن در تعمیق تفكر آدمى و جلوگیرى از اشتباهات و مصون ماندن از انواع گناهان و حفظ شخصیت و ابهت و وقار، و عدم نیاز به عذر خواهىهاى مكرر و مانند آن آمد، به این معنى نیست كه سخن گفتن همه جا نكوهیده و مذموم باشد، و انسان از همه چیز لب فرو بندد، چرا كه این خود آفتبزرگ دیگرى است.
هدف از ستایش سكوت در آیات و روایات اسلامى، باز داشتن از پرگویى و سخنان لغو و بیهوده و گفتارهاى اضافى و غیر لازم است وگرنه در بسیارى از موارد، سخن گفتن، واجب و لب فرو بستن و سكوت، حرام مسلم است.
مگر نه این است كه نعمتبیان به صورت بزرگترین نعمت در سوره الرحمن بعد از نعمت آفرینش انسان شمرده شده است، و یكى از بزرگترین افتخارات نوع بشر داشتن زبان گویا و قدرت بر تكلم است.
بسیارى از عبادات بزرگ مانند نماز، مراسمى از حج، تلاوت قرآن و اذكار، بهوسیله زبان انجام مىشود:
امر به معروف و نهى از منكر، تعلیم علوم واجبه، ارشاد جاهل، تنبیه غافل، و راهنمایى به سوى حق و عدالت، و بسیارى از شؤون تعلیم و تربیتبه وسیله زبان انجام مىگیرد; هیچ دانشمند و صاحب فكرى نمىگوید در این گونه موارد باید سكوت كرد. آنچه مایه بدبختى انسان و بازداشتن او از تهذیب نفس و سیر و سلوك الى الله استسخنان اضافى و به اصطلاح «فضولالكلام» است; بنابراین، باید از هرگونه افراط و تفریط در این مساله شدیدا پرهیز كرد.
امام سجاد علىبنالحسین علیهما السلام در این باره سخنى دارد، كه سخن آخر و قول فصل است و حق مطلب را بخوبى ادا فرموده است.
كسى از آن حضرت پرسید: آیا سخن گفتن افضل استیا سكوت؟ امام علیه السلام در جواب فرمود:
«لكل واحد منهما آفات فاذا سلما من الافات فالكلام افضل من السكوت. قیل كیف ذلك یا بن رسول الله علیه السلام؟ قال: لان الله عزوجل ما بعث الانبیاء و الاوصیاء بالسكوت، انما بعث-هم بالكلام، و لا استحقت الجنة بالسكوت و لا استوجبت ولایة بالس-كوت و لا توقیت النار بالسكوت انما ذلك كله بالكلام، ما كنت لاعدل القمر بالشمس انك تصف فضل السكوت بالكلام و لست تصف فضل الكلام بالسكوت»; هركدام از این دو آفاتى دارد، هرگاه هر دو از آفت در امان باشد، سخن گفتن از سكوت افضل است، عرض شد اى پسر رسولخدا چگونه است این مطلب؟ فرمود: این به خاطر آن است كه خداوند متعال، پیامبران و اوصیاى آنها را به سكوت مبعوث و مامور نكرد، بلكه آنها را به سخن گفتن مبعوث كرد،هرگز بهشتبا سكوت به دست نمىآید، و ولایت الهى با سكوت حاصل نمىشود، و از آتش دوزخ با سكوت رهایى حاصل نمىشود، همه اینها به وسیله كلام و سخن به دست مىآید، من هرگز ماه را با خورشید یكسان نمىكنم، حتى هنگامى كه مىخواهى فضیلتسكوت را بگویى با كلام آن را بیان مىكنى و هرگز فضیلت كلام را با سكوت شرح نمىدهى!»
بىشك «سكوت» و «سخن گفتن» هر كدام جائى و مقامى دارد و هر یك از آنها داراى جنبههاى مثبت و جنبههاى منفى است، و بى شك جنبههاى مثبتسخن گفتن فزونتر از جنبههاى منفى آن است; ولى از آنجا كه جنبههاى مثبتسخن گفتن هنگامى آشكار مىشود كه انسان در مراحل تهذیب نفس توفیق كافى یافته باشد; به همین دلیل كسانى را كه در آغاز راهند بیشتر توصیه به سكوت مىكنند، و بعد از كسب سلطه بر هواى نفس و به اصطلاح مالك زبان شدن، مامور به سخن گفتن و هدایت مردم مىشوند.
در اینجا معیار روشنى داریم، هرگاه ما سخنانى را كه در شبانه روز مىگوییم روى یك نوار ضبط كنیم و بعد با دقت و سختگیرى و خالى از تعصب به بررسى آن بپردازیم مشاهده مىكنیم كه از میان صدها یا هزاران كلمه كه در طول یك شبانه روز از ما صادر شده، مقدار كمى از آن مربوط به اهداف الهى یا حوائج زندگى و ضروریات حیات مىباشد و بقیه فضول كلام و سخنان اضافى است كه در لابهلاى آن احیانا مطالب ناروا و گناه آلود یا سخنان مشكوك و مشتبه مىباشد.
هدف از سكوت مبارزه با انبوه فضول كلام و سخنان اضافى و بىهدف، و احیانا بىمعنى یا گناه آلود است.
این نكته نیز شایان توجه است كه «صمت» و «سكوت» هر چند در منابع اصلى لغت تقریبا به یك معنى تفسیر شده است، ولى در كلمات بعضى از علماى اخلاق تفاوتى در میان آن دو دیده مىشود; به این معنى كه، سكوت ترك كلام بطور مطلق است، ولى «صمت» به معنى ترك سخن گفتن در امورى است كه هدف صحیحى را تعقیب نمىكند (ترك ما لا یعنیه) و آنچه براى سالكان الى الله و راهیان راه خدا و علاقهمندان به تهذیب نفس ضرورت دارد، بیشتر «صمت» است نه «سكوت».
مثل خردمندان فكر كنيد اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد.