درسهایی از استیو جابز برای ارائه و سخنرانی
۱- یک تیتر. استیو جابز برای هر محصول از تیتری استفاده میکرد که به راحتی میشد آن را در یک پست ۱۴۰ کارکتری توییتر به کار برد. برای مثال، جابز مکبوکایر را اینگونه تشریح کرد “باریکترین نوتبوک جهان” این عبارت در اسلاید ارائه نمایان شد، همینطور بر روی وب سایت اپل و همزمان اپل پرس هم آن را منتشر کرد. چه چیزی هست که شما میخواهید مردم دربارهی محصول (یا ایدههای) شما بدانند؟ تیتر باید خلاصه همهی مارکتینگ و ارائهی شما را در ترکیب خودش داشته باشد.
۲- یک شخصیت منفی. در همهی داستانهای کلاسیک، قهرمان در نبرد با ضد قهرمان یا یک فرد شرور است. در ۱۹۸۴، شخصیت منفی، برای اپل، IBM بود. در آن سال و قبل از اینکه جابز آگهی مشهور ۱۹۸۴ را برای اولین بار به فروشندگان اپل معرفی کند، داستانی دربارهی IBM گفت و اینکه چگونه آنها میخواهند بر صنعت کامپیوتر مسلط شوند “IBM همه چیز را میخواهد، و تفنگش را بر آخرین مانع کنترل این صنعت نشانه رفته است: اپل”. امروز نقش “شخصیت منفی” در داستان اپل بر عهدهی مایکروسافت، گوگل یا سامسونگ است. به هر حال ایدهی غلبه کردن بر یک دشمن مشترک انگیزهی کافی برای حمایت از پیامآور آن ایجاد میکند.
۳- یک اسلاید ساده. کار با محصولات اپل آسان است چون همهی آن چیزهایی که باعث در هم ریختگی و شلوغی بوده حذف شدهاند. همین رویکرد را جابز در کار با اسلایدها در ارائههایش داشت. آنها به نحو چشمگیری ساده هستند، نمایشی، و عاری از هر برجستهسازی. تصویرها شکل غالبند. زمانی که استیو جابز مکبوکایر را معرفی میکرد، هیچ کلمهای نمیتوانست جانشین عکسی شود که برای مشخص کردن باریکی نوتبوک آن را بر روی یک پاکت کاغذی اداری نشان میداد. یکجور دیگر هم میشود نگاه کرد – به طور میانگین در هر اسلاید پاورپوینت ۴۰ کلمه وجود دارد. در تعدادی از ارائهها، جابز در مجموع ۷ کلمه در ۱۰ اسلاید داشت. راستی چرا شما اسلایدهایتان را با لغتهای زیاد شلوغ میکنید؟
۴- یک نمونه نمایشی. آنطور که نوروساینسها کشف کردهاند ذهن به آسانی خسته میشود. اما استیو جابز زمانی برای از دست رفتن علاقه مخاطب به او نمیداد. در ۱۰ دقیقه از ارائه او اغلب محصول جدید و ویژگیهایش را نمایش میداد و سعی میکرد اینکار را با شوخی و خنده نیز همراه کند. در مک ورد ۲۰۰۷ زمانی که آیفن را معرفی میکرد، جابز طرز کار گوگلمپ را بر روی آن نشان داد. او فهرستی از فروشگاههای استارباکس را در همان منطقه بیرون کشید و گفت، “اجازه بدهید با یکی از آنها تماس بگیریم” زمانی که یک نفر جواب داد، جابز گفت: “میخواهم ۴۰۰۰ کافه لته سفارش بدهم، شوخی نیست، لطفا زود باشید”.
۵- لحظهی دود مقدس. همهی ارائههای استیو جابز لحظهای دارند که نوروساینسها آن را “شارژ احساسی رخداد” نامیدهاند. شارژ احساسی رخداد را میشود معادل یک یادداشت یادآوری ذهنی در نظر گرفت که به مغز میگوید، این را به خاطر بسپار! برای مثال، در مک ورد ۲۰۰۷، جابز میتوانست ارائهاش را اینطور شروع کند که اپل قصد دارد از یک موبایل جدید پرده برداری کند که قابلیتهایش شامل پخش موسیقی، بازی و نمایش ویدیو هم میشود. اما در عوض یک درام را بر صحنه برد. “امروز ما سه محصول انقلابی معرفی میکنیم. اولی یک ایپاد واید اسکرین با صفحهی کنترل لمسیست. دومی یک موبایل انقلابیست. و سومی یک تحول در ابزار ارتباطات اینترنتی، یک آیپاد، یک تلفن، و یک ارتباط دهندهی اینترنت … یک آیپاد، یک تلفن، میخواهید آنها را داشته باشید؟ البته سه وسیله نیستند. در واقع یک وسیله است! و انفجار تشویق مخاطبان – چون غیر قابل پیشبینی بود و البته طعم سرگرمی را هم در خود داشت.