تعریف زبان و آیات مربوط به آن

فصل اول

 

((هًوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْاُمِيّيّنَ رَسُولاً مِنْهًمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكيهِمً وَ يَعْلِمُهُمُ الْكِتابَ وَ الُحِكْمَهَ وَ اِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ))

(سوره جمعه آيه 2)

((اوست خدايي كه در ميان افراد فاقد سواد و ناآشنا به خواندن و نوشتن پيامبري از ميان همان مردم برانگيخت تا آيات وحي الهي را بر آنان تلاوت كند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاك سازد و كتاب آسماني و حكمت و دانش به آنان بياموزد ، گرچه اين افراد پيش از اين در سرگشتگي و گمراهي بودند)) .

تعريف زبان :

       زبان وسيله اي است براي فهم و بيان افكار و عقايد و احساسات و عواطف و ايجاد تفاهم بين افراد بشر، زبان مجموعه اي است از نشانه هاي صوتي قراردادي كه بر معاني و مفاهيم موجودات دلالت مي كند و وسيله اي است كه تفهيم و تفاهم را ميسر مي سازد . انسان به وسيله گفتن و نوشتن ، افكار ، اميال و تصورات خويش را به ديگران مي فهماند و با گوش دادن و خواندن از تراوشهاي فكري و تجارب ديگران آگاه مي گردد . بنابراين مفهوم زبان در آموزش و پرورش شامل كليه مهارت ها و امكاناتي است كه موجبات تفهيم و تفاهم را فراهم مي سازند .

كسي زباني را مي داند كه بتواند با آن زبان فكر كند ، سخن بگويد ، بخواند و بنويسد ، يعني بتواند از همه وسايلي كه براي تفهيم و تفاهم وجود دارد استفاده كند .

       زبان انواع مختلف دارد مانند زبان شنيدني ، ديدني و ... اما از ميان همه انواع زبان ها ، زبان شنيدني يا گفتاري از لحاظ تنوع و وسايل بيان بر ديگر زبان ها برتري دارد كه غالباً با زبان ديدني همراه است . حركت هاي دست و چهره با سخن معمولاً مطابقت دارد ، پس حالات چهره خود يك نوع زبان ديدني است .

اهميت زبان و نقش آن :

       گرچه ارزش انسان بداشتن عقل و اراده و اختيار است كه بار امانت بر دوش دارد وخليفه الله مي باشد ، اما خداوند در قرآن كه خود از نظر كلام معجزه است ، در سوره الرحمن در مورد زبان فرموده است :

((اَلرَّحْمنُ - عَلَّمَ الْقُرانَ - خَلَقَ الْاِنْسانَ - عَلَّمَهُ الْبَيانَ))

((خداوند مهربان ، خواندن آموخت و انسان را خلق كرد و به او نطق و بيان تعليم داد)).

         زبان در اجتماع ساخته و پرداخته مي شود و يكي از پيوندهاي محكم اجتماعي است كه بين اجتماعات وحدت ايجاد مي كند . مسلمين موظفند كه فرضيه نماز را به زبان واحد (عربي) بخوانند و يكي از اهداف اين عمل ايجاد انسجام و وحدت بيشتر بين مسلمين است .

      زبان تا آن درجه اهميت دارد كه افلاطون انسان را حيواني ناطق تعريف مي كند . فردوسي مي گويد :

به نام خداوند جان آفرين                حكيم سخن در زبان آفرين

     انسان از راه زبان به افكار ديگران پي مي برد و ديگران را از مقاصد و نيات خود آگاه مي سازد . علاوه بر اين زبان وسيله درك حقايق و حركت انسان به سوي كمال است .

       زبان گويا و قلم توانا و فهم قوي و گوش حساس ، با رشد شخصيت رابطه مستقيم دارد و مربيان مي توانند با پرورش و تقويت قوه بيان و تحريك ذوق ادبي اطفال يكي از قوي ترين موجبات كاميابب هاي اجتماعي آنان را فراهم آورند .

      كسي كه نيكو سخن مي گويد و قلم شيوا دارد و قادر است كه مطلب خويش را خوب ادا كند ، معمولاً در زندگي كامياب مي شود و كسي كه نتواند منظور خود را خوب بيان كند غالباً دچار شكست مي گردد .

      به وسيله زبان ، تمدن و فرهنگ بشري از يك نسل به نسل ديگر و يا از يك ملت به ملت ديگر، نشر و گسترش مي يابد . زبان كامل ، در ايجاد تمدن و فرهنگ نقش اساسي دارد و رشد تمدن و فرهنگ نيز موجب تحول و پيشرفت زبان مي شود .

هدف هاي زبان آموزي :

1- يادگيري جنبه هاي نظري و عملي زبان يا يادگيري مسائل خبري و يادگيري مهارت هاي كاربردي .

2- درك مفاهيم مختلف از طريق گوش دادن و خواندن و ارائه و انتقال دقيق حاصل تجارب ، نگرش ها و برداشتهاي خويش به ديگران از طريق گفتن و نوشتن .

3- ايجاد زمينه براي پيدا كردن جهان بيني اسلامي و تربيت انسان هاي مكتبي بر اساس معيارهاي اسلامي .

4-   پرورش قواي ذهني ، تلطيف عواطف ، كشف استعدادها و كوشش در جهت شكوفايي آنها.

5- احساس مسؤوليت در قبال جامعه و داشتن روحيه انتقادي و امر به معروف و نهي از منكر .

6-   رسيدن به مرحله خودآموزي .   

     هدف هاي هر يك از مواد درسي در ارتباط با يكديگر و در جهت تحقق هدف هاي كلي و نهايي تعليم و تربيت است و منظور آنست كه كودكان امت اسلامي انسان هايي تربيت شوند كه داراي ويژگيهاي فوق باشند .

       تحقيقات علمي نشان داده است كه : در پنج سال اول زندگي مهمترين هدف براي زبان آموزي گسترش دامنه لغات و يادگيري رمزهاي گفتاري است . كودك در اين دوران براي هر چيزي كه احساس مي كند ، مي خواهد كلمه يا نامي ياد بگيرد . در اين سنين كودك شيفته شنيدن داستان است و خوب مي تواند به شرح حالهايي كه متناسب با ذوق و رغبت اوست ، گوش فرا دهد .

       در اين دوره انتظار ما از كودك ، در زمينه  زبان ؛ برقراري ارتباط كامل با والدين و همبازي ها، شركت در محاوره هاي كودكانه ، بيان داستان و گوش دادن به شرح حال ها مي باشد .

        در سال هاي اول و دوم ابتدايي ، هدف زبان آموزي ، شناساندن و ياد دادن رمزهاي تصويري يا تعليم حروف الفبا و كلمات مي باشد . همچنين كودك بايد كم كم به انتظار هم فكر و انديشه در بيان توجه كند و نيز دامنه ارتباط هاي كلامي او توسعه يافته و با افرادي غير از افراد خانواده و همبازي ها بتواند ارتباط لفظي برقرار كند .

     در سال هاي آخر دبستان و دوره راهنمايي از اهم هدف هاي زبان ، ايجاد نظم فكري ، بيان افكار به صورت شفاهي ، گوش دادن به مدت طولاني تر ، ابراز نظر و بيان عقيده و بالاخره درك تركيبات زباني و شناسايي قواعد دستور زبان مي باشد .

عوامل مؤثر در پيشرفت زبان آموزي

الف- تجربه :

     پايه و اساس يادگيري زبان تجربه است و تجربه يا به صورت مستقيم است و يا غير مستقيم.

1- تجارب مستقيم - منظور از تجارب مستقيم يا دست اول ، آن دسته از تجارب است كه از تماس مستقيم كودك با اشياء حاصل مي شود . كودك پس از رسيدن به مرحله اي از رشد حسي و حركتي شروع به لمس و دستكاري اشياء مي كند و از آن تجربه اي مي گيرد .   

حاصل اين تجربه و دستكاري اولاً موجب شناخت نسبي اشياء و ثانياً نام و سپردن معني آن در ذهن است .

2- تجارب غير مستقيم - منظور از تجارب غير مستقيم ، يادگيري آن دسته از مفاهيم و معاني است كه توسط ديگران مستقيماً تجربه شده است و كودك از طريق دو حس بينايي و شنوايي آنها را مي آموزد . مانند معاني و مفاهيمي كه از راه شنيدن يا خواندن داستانها و شرح حالها ياد مي گيرد يا تجربياتي كه در ضمن مشاهده يك فيلم در سينما يا تلويزيون كسب مي كند .      

ب- تفكر :

       معلوم كردن اينكه چه مقدار از فكر در قالب كلمه ها و چه مقدار به صورت تصويرهاي ذهني و احساس مي باشد ، كاري دشوار است . همين قدر روشن است تا هنگامي كه جريان فعاليت مغزي تنها محدود به تجربه هاي حسي است ، به فكر كردن در قالب كلمه كمتر احتياج مي شود .

    تجربه و احساس كودك توليد تصورات ذهني مي كند و هر چه ميزان دانش او بالا مي رود اين تصورهاي ذهني با كلمه هاي مناسب همراه مي گردد .

     تفكر ، ذهني شدن اكتساب ها و تجارب و دريافتهاي حواس است و به همان صورت نشانه اي و رمزي ، در ذهن پايدار و نگهداري مي شود . هر انديشه و فكري كه از ذهن ما عبور مي كند ، مجموعه يا تلفيقي از تجربه ها و دريافت هاي قبلي است .

روان شناسان ارتباط بين تفكر و زبان را چنان صريح و مستقيم مي دانند كه برخي اساساً تفكر را سخن گفتن بي صدا تعريف كرده اند .

       وظيفه آموزگار اين است كه به وسعت تجربه ها و احساس شاگردان ، كه در واقع به منزله غذاي فكر است ، بپردازد و كوشش و مراقبت كند تا شاگردان واژه هاي ضروري را براي بيان افكار و تصورات خود در دسترس ذهن داشته باشند . آنگاه آموزگار بايد به ايجاد موقعيت هايي براي اظهار و بيان (مانند استدلال ، مقايسه ، قضاوت ، گزارش و ...) كمك كند تا كودكان در شرايط طبيعي و واقعي ياد بگيرند كه انديشه ها و احساس هاي خود را چگونه در قالب لفظ ها بريزند و بدين ترتيب هم در نيروي ايجاد فكر و هم در مهارت بيان فكر پيشرفت كنند . بالاخره روان شناسان به اين نتيجه رسيده اند كه استعداد يا توانايي بالقوه براي يادگيري زبان چيزي است كه ما از طريق وراثت در هنگام تولد با خود به دنيا آورده ايم و ساختمان عصبي هيچ حيواني براي يادگيري زبان مجهز به چين دستگاهي نيست و يادگيري و استعمال زبان به عنوان دستگاهي از علائم آوايي قراردادي اختصاص به انسان دارد .

       زبان تنها شرط و تنها عامل مؤثر در فعاليتهاي عالي ذهن چون تفكر نيست ولي شايد مهمترين عامل است ، اما زبان توانايي در تفكر و ديگر فعاليتهاي ذهن را به ميزان معجزه آسايي بالا مي برد . تا جايي كه مي توان گفت تفكر و استدلال در مراحل بسيار مجرد از زبان غير قابل تجزيه است . در اين مراحل تفكر يعني زبان و زبان يعني تفكر . بدون زبان مي توان تصور كرد كه تفكر و ديگر فعاليتهاي عالي ذهن در انسان وجود داشته باشد ولي مسلماً اين فعاليتها در مراحل ابتدايي باقي مي مانند . چنانكه در بسياري از حيوانات چون ميمون باقيمانده اند . و هرگز تا حدي كه در انسان است پرورده نشده اند .

ج- رشد :

         رشد به مجموعه تغييرات جسمي و رواني گفته مي شود كه در طول زندگي انسان پديدار مي شود و موجب كمال او مي گردد . در آموزش زبان مسئله رشد بايد از جنبه هاي ذيل مورد دقت قرار گيرد :

1- رشد ذهني و ميزان هوش - اگر هوش را به توانايي در سرعت فهم معني كنيم و كليه فعاليتهاي ذهن از جمله : دقت ، شناسايي ، حفظ ، يادآوري ، استدلال ، ابتكار و غيره را مربوط به آن بدانيم ، بايد قائل شويم كه پيشرفت در آموزش زبان كه بر پايه درك و فهم معاني و حفظ و يادآوري صورتهاي سمعي و بصري واژه ها استوار مي باشد ، با ميزان هوش و ذكاوت نوآموز بستگي كامل دارد .

2- رشد عاطفي و اجتماعي - سازگاري نوآموز با محيط مدرسه و شركت كردن در فعاليتهاي دسته جمعي ، نداشتن حواس پرتي و دقيق بودن به مطالب هنگام تدريس ، نترسيدن، كمرو نبودن و برخورداري از آرامش خاطر و اعتماد به نفس كه از جمله علائم بارز رشد عاطفي و اجتماعي به شمار مي رود ، از عوامل مؤثر در زبان آموزي و پيشرفت آن است . معلم بايد به اختلافات فردي شاگردان توجه داشته باشد و طوري با آنان عمل كند كه شخصيتشان درهم شكسته نشود و علائق و خواسته هايشان سركوب نگردد مخصوصاً افراد منزوي و عزلت طلب و تكرو كلاس و آنهايي كه نواقص عضوي يا عقده هاي روحي دارند بشناسد و با تشويق و دلگرمي ، اعتماد خاطر در آنان بوجود آورد و زمينه هاي مساعدي براي شركت دادن در فعاليت هاي كلاس در اين دسته فراهم سازد . معلم موظف است در همه حال به شخصيت كودكان احترام گذارد و براي برانگيختن رغبت كودكان به درس ، احتياجات ايشان را در نظر گيرد و با هر كسي مطابق قوه و استعدادش عمل كند . به كارش علاقه مند و با شاگردان دوست و مهربان باشد .

3- رشد جسماني - سلامت حواس - موفقيت نوآموز در هر امري بستگي به تندرستي يا رشد طبيعي بدن او دارد . توانايي جسمي كه عامل مهمي در تأمين شادابي كودك دارد در پيشرفت آموزش زبان نيز مؤثر است .         

حواس سه گانه شنوايي ، بينايي و گويايي نقش مهمي در يادگيري لغات و زبان آموزي دارد ، اگر نقص و يا ضعفي در اعضاي حواس مزبور راه يابد يا به واسطه نشنيدن تلفظ صحيح لغات و عدم دقت در صورت بصري كلمات و ناتواني در بيان و تلفظ درست و روشن ، در اركان سمعي و بصري زبان پيشرفت حاصل نمي شود .

     همه تجارب آدمي اعم از مستقيم و غير مستقيم از طريق حواس كسب مي شود ، بنابراين فقدان هر حس ، سبب نداشتن تجربه هاي مربوط به آن حس مي شود . مثلاً كسي كه فاقد حس بينايي است ، تجارب مربوط به شكل اشياء ، رنگ ، نور و فاصله را نخواهد داشت .

         لازم است معلم قبل از شروع كار بخصوص دراول سال از سلامت دو حس بينايي و شنوايي شاگردان با وسايلي هر چند ابتدايي مطلع شود .

د- محيط (خانواده - مدرسه - اجتماع) :

1- خانواده :

       كودك اولين درس هاي زبان آموزي را معمولاً در خانه شروع مي كند و اولين معلم زبان آموز او مادرش مي باشد . تبسم و صداي مادر ، نخستين پاسخ ها را در كودك بر مي انگيزد . هرگاه مادر به كودك آزادي عمل و اجازه بيان و ابراز احساس را بدهد و به تناسب رشدي كه مي كند او را ياري كند ، رشد زباني كودك بهتر و موفقيت آميزتر خواهد بود . كودكاني كه در موقعيت طبيعي خانواده زبان آموزي را شروع مي كنند و در طول روز با مادر خود هستند بهتر و بيشتر از كودكان مؤسسات خيريه يا كودكاني كه در روز دور از مادر هستند (به علت مشاغلي كه مادران دارند) زبان را فرا مي گيرند .

      علاوه بر نقش مادر ، انگيزه ها و محرك هاي خانوادگي در كيفيت و تكامل زبان مؤثر است . مثلاً عواملي مانند اطرافيان ، همبازيها ، وجود كتاب و مواد خواندني ، سطح فرهنگ و دانش والدين و اطرافيان مي تواند در كيفيت و پيشرفت زبان كودك مؤثر باشد .

هرچه فاصله سني اطرافيان كودك بيشتر باشد ، كودك نياز بيشتري به سخن گفتن خواهد داشت و در نتيجه پيشرفت بيشتري در زبان مي كند . مثلاً دوقلوها پيشرفتشان در زبان آموزي كمتر از بچه هاي تك مي باشد .

      رفاه نسبي خانواده در زبان آموزي تأثير مثبت دارد . اين امر شايد به علت فراهم ساختن وسايل و امكانات براي غني ساختن تجارب كودك مي باشد و يا والدين از دانش و فرهنگ بيشتري برخوردارند و بيشتر با كودكانشان به گفتگو مي پردازند .

2- مدرسه :

       اين فضا گاه كودك را براي هميشه خاموش مي كند و از سخن گفتن ، كه تا اين زمان به خوبي از عهده آن برآمده بود ، باز مي دارد و گاه بيش از پيش امكانات و انگيزه هاي سخنوري و شاگردان و بين خود شاگردان برقرار باشد تا كودك در اين مكان احساس آزادي بيشتري براي بيان افكار و عقايد خود بكند و مطمئن باشد كه مورد آزار و تمسخر قرار نمي گيرد . محركهاي سخنوري در مدرسه بايد طوري باشد كه بتواند امكانات محدود خانه را جبران كند .                       

     اگر در كلاس درس كتابخانه كوچكي با  چند كتاب متناسب با سن و فهم بچه ها باشد ، يا مقداري مواد مانند مقوا ، چسب ، قيچي و كاغذ براي كاردستي و نقاشي در دسترس كودك قرار گيرد ، در آن صورت محيط مادي كلاس بيشتر مي تواند به رشد و توسعه زبان كمك نمايد .

    معلم مبتكر و كاردان مي تواند ، مقدار زيادي وسايل ارزان قيمت كه ارزش آموزشي داشته باشند به كمك خود بچه ها فراهم آورد . جمع آوري عكس هاي آموزشي ، كاشتن چند گياه يا گل ، تهيه مجموعه هاي مناسب از گياهان ، سنگ ها ، گل ها و ... در هر روستا و شهري امكان پذير است . اما آنچه مهم است به كار گرفتن اين وسايل و ايجاد شوق و ذوق براي مطالعه ، گفتن ، گوش دادن ، گزارش دادن و بحث و مذاكره مي باشد و در كار آموزش زبان ، معلم مانند والدين و گاهي بيشتر از آنها بر روي بچه ها تأثير دارد . صداي معلم و طرز بيان او و نحوه تلفظ كلمات و خيلي از رفتارها و مهارتهاي زباني او سرمشق و نمونه اي براي دانش آموزان مي باشد .

      خصوصيات زباني معلم اغلب از طرف بچه ها مورد تقليد قرار مي گيرد . اين تقليد و تأثيرپذيري ، در كلاس هاي پايين تر بيشتر است . بنابر اين معلمان مدارس ابتدايي بايد در گفتار و رفتار خود بسياري از نكات مهم زبان مانند خوب گوش دادن به سخن ديگران ، دقت در گفتار ، نكته سنجي ، عفت در كلام ، موقع شناسي در گفتن ، به موقع سكوت كردن و بسياري از لطايف و ظرايف سخنوري را عملاً به بچه ها ياد بدهند .

     يكي از عوامل مهم ايجاد خستگي زودرس در كلاس كيفيت صداي معلم است . صدا بايد دلنشين ، رسا ، نه كوتاه و نه بلند و مكثها و تكيه ها و زيرو بم هاي آن بجا باشد و ناآگاهانه كلمه خاصي تكرار نشود .

3- اجتماع :

     جامعه مانند آزمايشگاهي براي رشدوتكامل و كاربرد زبان است ، تماس هاي اجتماعي كودك از طرفي ، وجود پاره اي عوامل اجتماعي يا ارتباطي مانند روزنامه ، مجله ، كتاب ، راديو و تلويزيون از طرف ديگر در كيفيت و سطح زبان كودك اثر فراواني مي گذارند .

      گردش هاي علمي و اردوهاي تربيتي كه به نحوي تماس كودك را با جامعه و محيط زندگي او بيشتر مي كند ، در امر يادگيري زبان بسيار مؤثر و مفيد است .

      تأثير راديو و تلويزيون نيز در جريان رشد زبان بسيار بارز و چشم گير است ، امروزه در بسياري از كشورها براي بچه ها برنامه هاي متنوع و خاصي از تلويزيون يا راديو پخش مي كنند و در زمينه هاي زبان آموزي علوم و مهارت ها و نيز آشنايي با فرهنگ ها و زندگي ساير مردمان در نقاط ديگر جهان اطلاعات زيادي كسب مي كنند .

اركـان زبـان آمـوزي

     شنيدن و خواندن ، وسيله اي است براي پي بردن به افكار ديگران و گفتار و نوشتن وسيله اي است براي آگاه ساختن ديگران از مقاصد و افكار خود . بنابر اين كليه كوششهايي كه در زمينه آموزش زبان در دبستان انجام مي گيرد بايد در جهت پرورش اركان چهارگانه آن يعني ((شنيدن)) ، ((گفتن)) ، ((خواندن)) و ((نوشتن)) باشد .

      زبان به صورت يك كل يا يك مجموعه واحد عمل مي كند و تفكيك ناپذير است ، اما براي شناخت بهتر و بيشتر ، اركان مختلف آن را به طور جداگانه مورد مطالعه و بررسي قرارمي دهيم .

  گوش دادن

((فَبِشّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعْونَ اَحْسَنَهْ اْولئكَ الَّذينَ هَديهُمُ اللهُ وَاُولئكَ هُمْ اوُلوُا الْاَلْبابِ))

      ((اي رسول (ص) ، بندگانم را به رحمت من بشارت ده كه چون سخن بشنوند نيكوترين آن را عمل كنند ، كه خدا آنها را به لطف خاص خويش هدايت فرموده است و آنان در حقيقت خردمندان عالمند)) .

       كودك از هفته دوم تولد به تدريج شنيدن را آغاز مي كند و به صداهايي كه مي شنود عكس العمل نشان مي دهد . اما اولين كلمات را حدود 11 ماهگي بر زبان مي آورد ، او در طول اين مدت بارها يك كلمه را شنيده و به دقت گوش داده است تا به مرحله گفتن و بيان آن كلمه رسيده است .

     مهارت گوش دادن هنري است كه نياز به آموختن دارد و چيزي غير از شنيدن مي باشد و بر معلمين است كه طريقه و چگونگي گوش دادن را به شاگردان بياموزند و وظيفه خويش را تنها به آموختن خواندن و نوشتن محدود نكنند .

     شنيدن ، انعكاس طبيعي محرك هاي صوتي در برخورد با دستگاه حواس در ذهن است ؛ اما گوش دادن مرحله اي بالاتر و عالي تر از شنيدن است . زيرا در گوش دادن ، فرد هدفي براي شنيدن دارد وبا دقت و تفكر و تأمل مطلبي را از ميان دهها موضوع ديگر بر مي گزيند و مي شنود . شنيدن تقريباً يك عمل غير ارادي است . هر موج صدايي كه در هوا توليد شود و به پرده صماخ برسد عمل شنيدن انجام مي گيرد . ولي گوش دادن عملي اكتسابي و مستلزم دقت و توجه است . (البته واژه ((شنيدن)) به مفهوم و پذيرفتن و اطاعت كردن نيز در زبان فارسي به كار مي رود .)

الف – هدف هاي گوش دادن :

-       كسب آگاهي ها ودانستنيهاي مورد نياز .

-  تسلط در خوب گوش دادن و به خاطر سپردن رئوس مطالب اظهار شده از سوي ديگران .

-  تجزيه و تحليل و اظهار نظر در مورد گفته هاي ديگران هنگام درس ، سخنراني ، بحث و گفتگو .

-       تقويت حافظه سمعي .

-       آموزش تمركز حواس .

-  توانايي تشخيص مطالب مستند به حقيقت و واقعيت از آنچه از روي غرض و نظر خاصي اظهار مي شود .

-       پرورش دقت ، حوصله ، حلم و صبر و تفكر و درك ارزش .        

ب- اهميت گوش دادن :

در تمام مدت زندگي ما از گوش دادن استفاده مي بريم و بر معلومات خود مي افزاييم . مثل معروف دو گوش و يك زبان در ادبيات ما ، حاكي از اين است كه در آداب اجتماعي ما به گوش دادن اهميت داده شده است .

خداوند فرموده است : هنگامي كه قرآن تلاوت مي شود همگي سكوت كنيد و بدان گوش فرا دهيد . ((وَ اِذا قُرِيَ الْقُرانُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَاَنْصِتُوا))

آدمي فربه شود از راه گوش                    جانور فربه شود از حلق و نوش

     اگر كودكي به علت نقص عضوي قادر به شنيدن نباشد ، هر چند دستگاه گفتاري او بي نقص باشد ، باز قادر به سخن گفتن نخواهد بود .

ج- انواع گوش دادن :

1- گوش دادن حاشيه اي يا گوش دادن منفي : اين نوع گوش دادن موقعي است كه شنونده ضمن انجام كاري ، سخن فرد ديگري را نيز بشنود . يا شاگردي ضمن انجام تكاليف مدرسه به راديو هم گوش فرا دهد .

2- گوش دادن با دقت : اين نوع گوش دادن معمولاً همان گوش دادني است كه معلمان و والدين در جريان تدريس يا اجراي دستور از بچه ها مي خواهند . در اين نوع گوش دادن، شنونده يا احترام خاصي براي گوينده قائل است و يا احساس نياز به مطالبي كه ابراز   مي شود مي نمايد و معمولاً به طور كامل مي پذيرد .

3- گوش دادن تحليلي (انتقادي) : شنونده با دقت و با ديد انتقادي سخنان گوينده را مورد بررسي قرار مي دهد و با آگاهيهاي خود مي سنجد و حدود درستي و يا نادرستي سخن او را معين مي كند .            

د- مشكلات گوش دادن :

      برخي از نوآموزان در كلاس هاي ابتدايي (مخصوصاً سال هاي اول و دوم) به سختي به گفتار معلم گوش مي دهند . معلم بايد صبر و حوصله ، از عامل انگيزه و تحريك رغبت در اين گروه از بچه ها استفاده كند .

     نكته ديگر كه معلم بايد به آن دقت كند اين است كه در محيط خانه دانش آموز به طور فردي مخاطب قرار مي گيرد و در مدرسه ، به طور جمعي ، كه بايد به تدريج بچه ها را متوجه ساخت كه در كلاس معلم براي همه شاگردان صحبت مي كند نه براي عده معيني و همچنين معلم توجه داشته باشد كه نگاهش را بين همه شاگردان به طور يكسان تقسيم كند و از كسي غافل نگردد .

     مسئله ديگر طول زمان گوش دادن است كه بستگي به سن پيدا مي كند كه هر چقدر سن كمتر باشد ، زمان گوش دادن كوتاه تر است . بهتر است خود معلمين در اين زمينه تحقيق نمايند و مدتي را كه دانش آموزان كلاس در هر درس يا مطلبي مي توانند گوش بدهند بدست آورند و در جريان تدريس به كار برند . طول زمان گوش دادن به جالب بودن موضوع نيز بستگي دارد .

     معلم بايد تدريجاً دانش آموزان كلاس هاي ابتدايي را كه طبيعتاً دوست دارند فقط متكلم وحده باشند و ديگران به گفتار آنها گوش بدهند ، از اين حالت خارج ساخته و نحوه برخورد با جمع را به آنها ياد بدهند . از جمله بايد مواردي مانند رعايت نوبت در گفتگو ، رعايت اختصار در بيان مطلب ، رعايت زماني كه به هر شاگرد اختصاص دارد و بالاخره دقت كردن و گوش دادن به گفتار ديگران را با صبر و شكيبايي و خونسردي عملاً به بچه ها بياموزد .

هـ - عوامل مؤثر در گوش دادن :

      شرايط و عواملي در پيشرفت گوش دادن مؤثرند كه مي توان آنها را از جنبه ها و ديدگاه هاي مختلف از جمله : شنونده ، گوينده ، موضوع و محيط مورد بررسي قرار داد .

     سلامت دستگاه شنوايي مهمترين عامل در گوش دادن است . چه بسيارند دانش آموزاني كه در كلاس درس بي دقت بوده اند ولي پس از آزمايشهاي طبي معلوم شده است كه نقص عضوي داشته اند . مهمترين علت اشتباه تلفظ كردن و يا غلط نوشتن كلمات ، درست نشنيدن صداها است كه خود نتيجه نقص عضوي است .

    مدت دقت در سنين مختلف فرق مي كند و هر چقدر موضوع مورد بحث مطلب جالب و رغبت انگيز و مورد علاقه و نياز كودك باشد ، بيشتر موجب جلب توجه شده و عمل گوش دادن بهتر انجام مي شود .

    دانش آموز بايد بداند كه چرا بايد به موضوعي گوش دهد و چه نتيجه اي عايد او خواهد شد و بالاخره هدف برايش روشن باشد .

     مطالبي كه بيان مي شود با ميزان هوش ، تجربه و ظرفيت دانش آموز تطابق داشته و موضوع سخن به اندازه فهم و به زبان شنونده بوده و دور از ذهن او نباشد .

      نحوه بيان مطلب در جلب توجه دانش آموزان تأثير دارد . صداي گوينده بايد مطبوع ، دلنشين و باندازه كافي بلند و رسا باشد و كودك هم آمادگي لازم براي درك مطالب ابراز شده را داشته باشد . شخصيت گوينده ، روشني و رواني مطلب ، نظم بيان ، طرز تلفظ و لحن صدا ، جالب بودن موضوع و طولاني نبودن گفتار را مي توان از عوامل مؤثر در گوش دادن ذكر كرد .

    محيط گوش دادن از نظر رواني و فيزيكي بايد مناسب باشد . گوش دادن در محل هاي پر صرو صدا كاري بس دشوار است . محيط آموزشي بايد در محلي نسبتاً آرام و دور از سرو صدا و عوامل مخل و مزاحم بنا شده باشد . و كلاس درس از حد اعتدال خارج نگردد و همچنين از نظر رواني ، آرامش روحي براي كودكان برقرار و از اضطراب و دلهره بر كنار باشند .

اگر والدين و معلمان انتظار خوب گوش دادن از بچه ها را دارند ، بايد خودشان قبلاً با دادن پاسخ هاي مستدل و قانع كننده به سؤالات و كنجكاوي هاي كودكان اولين قدم را بردارند . چنانچه كودك براي سؤال هايش پاسخهاي قانع كننده از اطرافيانش بشنود ، از همان اوان پايه خوب گوش دادن در نهاد او گذاشته مي شود .

و- آموزش هنر گوش دادن :

       آموزگار موظف است آداب گوش دادن را به شاگردان خود بياموزد . آدابي مانند : هنگام گوش دادن مؤدب و ساكت باشد ، كلام گوينده را قطع نكند ، نسبت به گفتار گوينده  بي اعتنايي نشان ندهد ، پرسش ها و اشكال هايي كه ضمن گفتار برايش پيش مي آيد به خاطر بسپارد و يا يادداشت كند و در پايان با رعايت نوبت بپرسد و وقتي جواب شنيد تشكر كند .

     موقعيت هايي فراهم آورد كه شاگردان از همان ابتدا به ارزش و لذت خاموشي و عمق پر جلال و ابهت سكوت ، سكوت با عزم و اراده آشنا شوند .

     عادت دادن به مطالعه و رعايت اصول صحيح آن ، خود موجب عادت به سكوت و خاموشي و گوش دادن مي شود .

اگر در ارزشيابي ها از سطوح بالاي حيطه شناخت چون تحليل ، تركيب و قضاوت پرسش مطرح شود ، موجب تأمل و تفكر مي گردد كه تمريني براي عادت به گوش دادن است .

    معلم بايد همواره سعي كند به عنوان سرمشق آهسته ، شمرده و واضح سخن بگويد و حتي الامكان از جملات كوتاه استفاده نمايد .

                               ((وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ)) صوت خويش را ملايم كن .

(سوره لقمان ، آيه 19)

ز- علائم نقص شنوايي :

      مهمترين آثاري كه از روي آنها آموزگار مي تواند ضعف يا نقص شنوايي شاگردان خويش را در فعاليت هاي كلاسي تشخيص دهد ، عبارتند از :

1- علائم عضوي : كثيف بودن مجراي گوش ، سرماخوردگيهاي مزمن ، گوش دردهاي متوالي ، عدم موازنه و تعادل بدن هنگام ايستادن و راه رفتن ، غير طبيعي بودن ساختمان لاله و سوراخ گوش .

2- علائم صوتي : اشتباه در تلفظ لغات معمولي ، ادا نكردن يا جابه جا كردن بعضي از صداهاي كلمه ، بلندتر حرف زدن از حد طبيعي يا كوتاه تر از حد معمول صحبت كردن .

3- علائم رفتاري : گردانيدن سر به يك طرف در هنگام سخن گفتن كسي و پيش آوردن گوشي كه بهتر مي شنود ، تقاضاي مكرر براي تكرار تلفظ لغات و جملات ، چشم به دهان گوينده دوختن و خيره به او نگاه كردن ، بي اعتنايي نسبت به بحثها و گفتارهايي كه در كلاس انجام مي گيرد ، ايما و اشاره هاي زايد از اندازه در موقع سخن گفتن ، اشتباه پي در پي در اجراي دستورهاي آموزگار .

4- علائم رواني : خشمگيني و بدخلقي و زود از جا در رفتن ، اضطراب و هيجان دائمي ، خود را نسبت به ديگران خفيف و حقير احساس كردن ، عبوس و ابله نما بودن ، عدم تمايل به معاشرت و شركت در فعاليت هاي جمعي و اختيار انزوا و عزلت .                             

      وظيفه آموزگار است كه به بهداشت گوش توجه داشته باشد و با تشخيص شنوايي كودكان ، هر كدام را در جاي مناسبي بنشاند و در صورت لزوم ، ضعف شنوايي را با والدين در ميان بگذارد و به پزشك مراجعه دهد .

    توجه داشته باشد كه اينگونه شاگردان از طرف دانش آموزان ديگر مورد تمسخر قرار نگيرند و با ايجاد محيط عاطفي مناسب موجبات پيشرفت آنان را نيز فراهم سازد .

ح- ارتباط گوش دادن با مواد ديگر برنامه :

    گوش دادن به همه فعاليت هاي كودك در دبستان ، كم و بيش ارتباط دارد و يكي از مهمترين فعاليت هاي يادگيري است .

     آموزگار بايد بداند كه نوع گوش دادن در دروس مختلف متفاوت است . گوش دادن براي لذت بردن با گوش دادن براي آموختن فرق مي كند . براي آموختن ، دقت بيشتري لازم است و از اين رو مدت آن بايد كوتاه تر باشد . گوش دادن براي شركت كردن در بحث يا به دست آوردن اطلاعات بخصوص هم با دقت بسيار همراه است و هم بايد با يادداشت كردن مطالب همراه باشد . اين كار مخصوصاً در كلاس هاي بالاتر دبستان بايد با دانش آموزان تمرين شود.

ط- ارزشيابي از گوش دادن :

   از راه توجه دقيق به طرز رفتار و عمل فرد فرد دانش آموزان ، آموزگار مي تواند پيشرفت هر يك از آنان را در آموزش گوش دادن تشخيص بدهد و ارزشيابي كند .

ملاك ارزشيابي آموزگار ممكن است پرسشهايي از اين قبيل باشد :

آيا كودك به صحبت ديگران با علاقه و احترام و با تمركز حواس گوش مي دهد ؟

آيا پس از شنيدن گفتاري ، مي تواند مطالب اصلي و اساسي آن را بدرستي نقل كند ؟

آيا مي تواند پيغامي را بدون تغيير و تحريف برساند ؟

آيا قادر است بين مطالب منطقي و با ارزش و اظهارات توأم با مغالطه فرق بگذارد ؟

آيا با يك بار شنيدن بياني و راهنمايي و دستوري مفهوم و منظور را درك مي كند ؟ يا اينكه بايد اظهارات را تكرار كرد ؟

آيا پرسش هايي كه در پايان شنيدن گفتاري به عمل مي آورد دليل تمركز فكر و دقت و معرف هوش و فراست وي مي باشد ؟

   ممكن است معلم ، هنگامي كه دانش آموزان در كلاس يا در يك گردهمايي مشغول گوش دادن هستند ، عمداً اختلالي در گوش دادن آنها به وجود آورد ، پس از آن به مشاهده عكس العمل و كيفيت گوش دادن مجدد دانش آموزان بسنجد . چنانچه گوش دادن سطحي و ضعيف باشد وادار كردن مجدد بچه ها به توجه و دقت ، بسيار مشكل است و گاه ممكن است كودكان نتوانند به كار قبلي خود بپردازند . چنانچه بچه ها به آساني به كار خود ادامه دادند، معلوم مي شود كه گوش دادن به صورتي عميق و خوب انجام گرفته است .

گفتـن

الف- اهميت سخن گفتن :

    سخن گفتن يا تكلم از مهمترين وسايل ارتباط فكري انسانها با يكديگر است . زيرا بدين وسيله است كه افراد عقايد و احساسات خود را براي يكديگر بيان مي كنند و به افكار يكديگر پي مي برند . سخن بزرگترين موهبتي است كه خداوند به آدمي اعطا نموده و او را اشرف مخلوقات نموده است .

ب- انواع سخن گفتن :

سخن گفتن يا بيان شفاهي را مي توان به انواع زير تقسيم نمود :

گفتگو ، پرسش و پاسخ ، تلفن كردن ، سخنراني ، خطابه ، بحث ، مناظره ، مصاحبه ، مشاعره، بيان : شرح ، توضيح ، گزارش ، حكايت كردن ، مثل اوردن ، شوخي ، قصه گويي ، شعر از بر خواندن ، دكلمه كردن .

ج- عوامل مؤثر در سخن گفتن :

1-     سلامت دستگاه شنوايي (كه در فصل شنيدن پيرامون آن بحث شد) .

2- رشد بدني و ذهني در تكامل گفتار : ميزان رشد جسمي و رواني كودك در ميزان يادگيري لغات و اصطلاحات اثر مستقيم دارد . مربيان علاقه مند همواره براي تأمين سلامت جسمي و رواني دانش آموزان نهايت تلاش خود را مي نمايند .

3- عامل اجتماع در تكامل گفتار : محيط اعم از خانه ، مدرسه و جامعه بر روي انسانها از جهات مختلف تأثير مي گذارد و از جمله سخن گفتن ، چون نفس انساني خوپذير است .                       

     طبيعي است كه بچه هاي باهوش ، بهتر از كودكان كم هوش صحبت مي كنند و كودكاني كه رشد رواني آنها كاملتر است ، سخنانشان سنجيده تر و روشن تر از كودكاني است كه از لحاظ رشد رواني عقب افتاده مي باشند .

    تمرين نيز عامل بسيار مهم و مؤثر ديگري در كار سخن گفتن به شمار مي رود . دانش آموزاني كه در محيط زندگي و تحصيلي خود فرصت كافي براي صحبت كردن دارند به مراتب بهتر از كساني حرف مي زنند كه هرگز به آنها فرصت حرف زدن داده نمي شود .

امكانات فرهنگي خانواده و خصوصيات عاطفي كودك در پيشرفت زبان و گسترش دامنه آن مؤثر است .

د- نقش معلم در پرورش گفتار (موجبات پيشرفت و تكامل گفتار) :

    ايجاد شرايط مناسب و محيط مساعد براي توسعه قوع تكلم و پرورش حسن بيان از مهمترين وظايف مربيان و مسئولان مدارس ابتدايي است .

           براي يادگيري سخن و بيان سه مرحله متمايز وجود دارد : فهم كلمات ، بيان و كاربرد آنها در هر درسي بايد پيشرفت دانش آموزان در اين سه مرحله مورد نظر قرار گيرد و اقدامات . فعاليتهايي جهت پيشرفت هر يك پيش بيني شود .

      جريان آموزشي به نحوي ادامه يابد كه هر يك از كودكان احساس آزادي و راحتي در بيان افكار و عقايد خويش داشته باشند و جو كلاس عاري از استهزاء و عيبجويي باشد . معلم فعاليتهاي آموزشي را چنان طرح ريزي كند كه كليه شاگردان در حدي مطلوب و مشابه مجال و موقعيت سخن گفتن پيدا كنند .

      سؤالات به صورتي مطرح مي شود كه دانش آموز پاسخها را حتي المقدور ، به صورت جمله و عبارت كامل ادا نمايد . در ضمن ، ويژگي هاي مطلوب گفتار فراخور سن و درك كودك ، مورد نظر قرار گيد و از هر فرصتي براي رفع معايب و جبران نواقص گفتار استفاده شود . آموزش گفتن به درس زبان و ادبيات فارسي محدود نمي شود ، بلكه معلم با توجه به اصل تربيت همه جانبه ، در هر يك از مواد درسي از فرصتهاي موجود جهت پرورش گفتن نيز استفاده مي كند .

       گرچه افراد از آموزش هاي غير عمدي نيز طرق صحيح معاشرت و مصاحبت را مي آموزند ، ولي معلم با اجراي برنامه هاي طرح ريزي شده اين جريان را سهل تر و مؤثرتر مي سازد .

    موضوعات انتخاب شده جهت بحث و گفتگو تا حد امكان مأنوس و ملموس و مطابق ذور و توانايي كودكان باشد و به نحوي ارائه شود كه دانش اموزان با كمال علاقه در آنها شركت كنند . رعايت تنوع ، تحرك و در نظر گرفتن جنبه هاي خوشحال كننده بسيار مهم است . حتي داستانهاي غم انگيز بايد به عاقبتي مطلوب ختم شود .

هـ-آداب سخن گفتن :

        راهنمايي آموزگار نبايد محدود به اين باشد كه به نوآموز ياد بدهد كه ((چه)) بگويد ، بلكه ((كي)) بگويد و ((چگونه)) بگويد نيز خيلي مهم است .

        کي سخن بگوييم همان تشخيص موقعيت و سخن گفتن به مقتضاي زمان و مكان است . به قول حافظ ((هر سخن جايي و هر نكته مقامي دارد.)) دانستن اينكه انسان كي صحبت بكند و كي نكند ، كي سؤال بكند و كي خاموش باشد ، يكي از مسائل مهم آداب سخن گفتن است كه سعدي در اين باره مي فرمايد :

دو چيز طيره عقل است : دم فرو بستن و به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي .

        در باب چگونه سخن بگوييم ؟ نيز نوآموزان به راهنماييهاي دقيق نيازمند هستند . چگونگي صدا ، لحن گفتار ، خونسردي و وقار و ملاحظه حقوق ديگران از شرايط لازم صحبت كردن با مردم مي باشد .

      دانش آموز بايد از همين كودكي ياد بگيرد كه وقتي كسي صحبت مي كند هنوز حرف او تمام نشده جبهه نگيرد و ميان حرف او ندود . بلكه تأمل كند تا طرف مقابل صحبت خود را تمام كند و در اين مدت به جاي اينكه حواسش متوجه جواب خود باشد ، به صحبتي كه مي شود كامل گوش بدهد . و پس از اينكه صحبت طرف مقابل تمام شد ، لحظه اي بينديشد تا ببيند كه مي خواهد كدام قسمت گفتار آن شخص را تأييد ، تصحيح و يا رد نمايد . ان وقت نظر خود را با الفاظي كه رساننده فكر صحيحي باشد و با بيان و ملاحظاتي كه متناسب موقع و مخاطبان خودش است ، ابراز دارد .

          بديهي است كه كودكان بر حسب طبيعت و مقتضاي سن خود ، غالباً همصدا صحبت مي كنند. نوبت خود را رعايت  نمي نمايند ، مرتباً وسط حرف همديگر مي دوند ، و همه اصرار دارند كه حرف بزنند ، با آموزگار است كه با شكيبايي تمام و عكس العمل هاي منطقي ، كودكان را در مسير صحيح سخن گفتن هدايت كند . 

و- ارتباط سخن گفتن با پيشرفت دروس ديگر :

      بين سخن گفتن و نوشتن ارتباط بسيار زياد وجود دارد . از راه سخن گفتن است كه معلم به ميزان معلومات شاگردان خود پي مي برد . اگر نوع درس پرسيدن معلم طوري باشد كه شاگرد آنچه را كه از مطالب مختلف درك كرده است با زبان ساده و جملاتي كه خود مي سازد بيان كند ، به تقويت نيروي تفكر و سخن گويي طفل كمك كرده است .

    تجربه در گوش دادن (وجه درون داد يا وجه دريافتي) بر تجارب سخن گفتن (وجه برون داد يا وجه بياني زبان) مقدم است . گرچه فعل گوش دادن به تنهايي توانايي سخن گفتن را در آدمي به وجود نمي آورد ؛ اما لازم است كه يك مداري آن چنان ايجاد شود كه در آن كودك بتواند هم گوش كند و هم سخ بگويد . مناسبات متقابل اعمال درون داد و برون داد ، پشتوانه اي مناسب براي شكل دادن رفتار سخن گويي ايجاد مي كند . مطالعه كردن و افزايش معلومات و گنجينه لغات موجب پيشرفت در بيان و سخن گويي مي شود ، چون در اين حالت كودك ذهنش خالي نيست و مطلبي براي گفتن دارد .

ح- ارزشيابي پيشرفت در هنر سخن گفتن :

   سخن گفتن همواره با فكر كردن و آمادگي گوش دادن همراه است . به عبارت ديگر كسي كه مي تواند خوب سخن بگويد در همان حال بابد بتواند صحيح فكر كند و خوب گوش بدهد .

    آموزگار مي تواند با توجه و دقت در خصوصيات زير در باب پيشرفت كودك در سخن گفتن قضاوت كند :

-       آيا كودك به كارهاي اجتماعي و شركت در فعاليتهاي گروهي علاقه مند است ؟

-       آيا كوشش مي كند كه پيش از اظهار مطالب خود فكر كند ؟

-       آيا در بيان فكر و احساس ، به خود اعتماد دارد ؟

-  آيا فكرخود را با كلمه ها و جمله هايي كه متناسب سن و كلاس وي باشد اظهار مي دارد؟               

-       آيا كودك همه صوتها را به روشني و صحيح تلفظ مي كند ؟

-       آيا كلمه را درست و با لحن مقبول و بدون لهجه اداء مي كند ؟

-       آيا تكيه كلام هاي خاصي دارد ؟ و تكيه قبلي را تا چه اندازه اصلاح كرده است ؟

-       آيا معايب ذيل در سخنان و بيان شفاهي كودك وجود دارد ؟

-       كمرويي و بخصوص ناراحتي هنگام صحبت در برابر جمعيت .

-       رغبت زياد به پرگويي .

-       جويده و خيلي با تأني صحبت كردن و يا خيلي تند حرف زدن .

-  گوش نكردن و عدم توجه به صحبت ديگران و بي علاقگي و بي تفاوت بودن هنگام بحث و مذاكره . 

خواندن

          یادگیری خواندن فرآیندی پیچیده است که نیازمند به مهارت های گوناگونی در فرد خواننده است؛ مهارت شناسایی حروف، مهارت آواشناسی ، مهارت واژه شناسی ، مهارتترتیب و ترکیب ، مهارت حافظه کوتاه مدت ، مهارت استفاده از خزانه کلمات و دانش معنایی . خواندن موثر و موفق دارای ویژگی های زیر می باشد:

الف – خواندن باید سلیس و روان باشد: خوانندگان خوب کسانی هستند که بازشناسایی کلمات را با سرعت انجام می دهند . ب- خواندن یک فرآیند سازنده است: خواننده ی خوب کسی است که به حروف و کلمات نوشته شده معنی می دهد و از ذخیره دانش و تجربه خود در خواندن استفاده می کند.

ج- خواندن باید راهبردی باشد: خوانندگان خوب انعطاف پذیر هستند و در موقعیت های گوناگون از راه کارهای گوناگون استفاده می کنند.

د- خواندن به انگیزه نیاز دارد: یادگیری خواندن سال های متمادی طول می کشد خوانندگان ضعیف و مبتدی برای دنبال نمودن این فرآیند طولانی نیاز به انگیزه کافی دارند.

نوشتن

            اگر چه در دوره تحصیلات خود ، حتی قبل از خواندن ، تشویق به نوشتن می شوند ولی نوشتن آخرین توانایی زبانی است که باید یادگیری شود.از طریق نوشتن ، یادگیری ها و تجربیات قبلی مربوط به شنیدن و گفتن و خواند یک پارچه می شوند. شباهت های زیادی بین خواندن و نوشتن وجود دارد.

http://bmp2m.blogfa.com/