مهارت زبان آموزی و رابطه آن با مغزمراكز تكلم در مغز :

        در سال 1860  جراح معروف فرانسوي بروكا ملاحظه نمود دو تن از بيمارانش كه از ناحيه چپ پيشاني آسيب ديده بودند اختلالات شديد در تكلم نشان مي دادند . بروكا نتيجه گرفت تباهي اين ناحيه سبب بروز اختلال در تكلم مي گردد . بعداً اين منطقه به نام "ناحيه بروكا" معروف گرديد .

      تحقيقات بروكا منجر به قبول مفهوم تمركز كلام در ناحيه خاصي از مغز گرديد و جراحان آن زمان علاقمندي زياد به تحقيق در اين باب نشان دادند و برخي نيز مراكز ديگري را براي تكلم پيشنهاد نمودند . ورنيك پيشنهاد کرد مركز تكلم در ناحيه گيجگاهي واقع شده است2 . 

      دو مرکز اصلی زبان در نیم کره چپ قرار دارد . ناحیه بروکا به تکلم (گفتن اختصاص دارد و ورنیکه در لب گیجگاهی چپ به فهم زبان مربوط است.آسیب در ناحیه بروکا اگر چه موجب دشوار گفتن می شود ولی در فهم سخن دیگران فرد با مشکل مواجه نمی شود.

         در عارضه خاصي به نام آفازيا قوه كلام و ناطقه بطور كامل يا ناقص از ميان مي رود . علل بارز ايجاد كننده اين پديده عبارتند از : 1- اختلالات حركتي ناشي از ضايعات و تباهي بخش حركتي مغز كه مسئول برقراري ضبط ماهيچه اي در تكلم است . 2- اختلال در تكلم كه در اثر آسيب ديدن ناحيه تكلم در مغز به وجود مي آيد .  

علائم بارز و آشكار آفازيا بسيار پيچيده و فراوان هستند . به طور كلي سه نوع علائم قابل تشخيص مي باشند :

 1.  ناهنجاريهاي توصيفي و بياني كه در آنها مشكل اصلي در سخن گفتن است . در برخي از موارد خزانه لغات فرد متبلي به اين چند عارضه محدود به چند كلمه ميشود .

 2.  اختلالات در درك كه به صورت دشوار ي در كلام ظاهر مي گردد . فرد مبتلا نمي تواند به پرسشها و دستورات ساده پاسخ دهد و قادر نيست في المثل انگشت سبابه به دست راست خود را روي گوش چپ خنود بگذارد .

  3.  اختلالات در فراموشي به اين ترتيب كه فرد نمي تواند كلمه درست و بجائي براي شيئي مورد نظر بيابد ولي طرز كار اشيا ء را فراموش نمي نمايد . مثلاً قادر نيست لغتي براي ‹‹ كارد ›› يعني بريدن را بيان  مي نمايد .

 در كتاب زمينة روانشناسي هيگمارد ؛ نيمكرة چپ ؛ گفتار ، خواندن ، نوشتن و محاسبه كردن را كنترل مي كند و نيمكرة راست ؛ توانائيهاي موسيقي و هنري ذهني و ادراك طرحهاي غامض هندسي را كنترل مي كند . همانطور كه استنباط مي گردد بر اساس نظر مؤلف نيمكره چپ مسئول گفتار  در انسان مي باشد .

لكنت زبان :

       در ميان اختلالات تكلم كه در كودكان ملاحظه مي شود ، تأخير در صحبت كردن و لكنت زبان اهميت زيادي دارند . نوزاد انسان بهنگام تولد از لحاظ ساختماني آمادگي ايجاد صداهايي را دارد . اين كنش مانند ساير كنشها از طريق آموختن توسعه مي يابد . زندگي اوليه كودك شامل گريه مكرر است و به دنبال آن تكرار هجاها كه شاخص دوره مهمي در رشد تكلم است. يك دليل براي رشد تكلم عبارت است از پيشرفت در كاربرد كلمات .مثلاً كودكان در دو ماهه اول زندگي در حدود هفت تا هشت صدا را مورد استفاده قرار مي دهند كه در دو ونيم سالگي به 27 درصد افزايش مي يابد . در حدود 10 ماهگي كودك اداكردن كلمات را شروع ميكند و با پيشرفت تدريجي اين استعداد ، استفاده از كلمات در دوونيم سالگي ممكن است به 250 كلمه برسد .در سومين سالگي كودك قواعد زبان را مي آموزد و شروع به ساختن جمله مي كند . بنابر اين چند ماه تأخير در تكلم را نبايد چندان جدي گرفت ، هر چند اگر تأخير زياد باشد با يد فوراً بدان توجه نمود .

رشد تكلم مي تواند به علل مختلف و عضوي ، رواني و اجتماعي ، دچار تأخير شده يا متوقف گردد . علل عضوي مانند عقب ماندگي ذهني ، آنازي ، اوتيسم و از اين قبيل ؛ علل رواني مانند آشفتگي هاي هيجاني ، فقدان محرك ، جداشدن از مادر و از اين قبيل ، علل اجتماعي مانند طبقة اجتماعي ، سخن گفتن به دو زبان و غيره .

لكنت زبان حدوداً در سنين دو تا پنج سالگي آغاز مي شود و يك درصد افراد را در بر مي گيرد .همچنين هنگامي كه كودك آموزش دبستاني را آغاز ميكند ، بر اثر نگرانيهاي عاطفي ، اجتماعي ناشي از مدرسه و خانواده ، احتمال بروز لكنت زبان افزايش مي يابد .

تعاريف لكنت زبان گر چه متعدد است همگي بر موارد مشتركي توافق و تأكيد دارند . لكنت زبان نوعي اختلال دايمي يا موقتي تكلم است كه به صورت تكرار ، مكثهاي طولاتي و ممتدگويي صداها ، سيلابها يا كلمات بروز مي كند و به علت وجود تشنج عضلاني ، كودك از توليد صداها به طور عادي عاجز است و آنها را به طور غير طبيعي و نامناسب ادا مي كند .

شدت كلنت زبان در افراد مختلف يكسان نيست و به دو صورت كلونيكي و تونيكي مشاهده مي شود ،

1) در حالت كلونيكي ، عضلاني تكلمي ، بيشتر به ارتعاش در مي آيند و فرد مجبور مي شود معمولاً اولين سيلاب كلمه را به سرعت و تشنج چندين بار تكرار كند ؛ براي نمونه ، كودك الكني كلمه ‹‹ انار ›› را به صورت ‹‹ ا –ا – ا- انار ›› و كلمه ‹‹ مادر ›› را به صورت ‹‹ م – م – م– مادر ›› تلفظ مي كند ؛ 2 ) در حالت تونيكي ، فرد بر اثر انقباض حركاتي دستگاه گويايي و براي تلفظ يك كلمه دچار وقفه مي شود و به شدت به خود فشار مي آورد تا آنكه سرانجام به طور ناگهاني و با تشنج كلمه را بيان مي كند .

معمولاً حالات كلونيكي و تونيكي در الكن ها همزمان است .

       كودكان الكن در بيان برخي حروف و كلمات مشكلات بيشتري دارند . بيان كليه حروف و كلمات كه با بستن لبها تلفظ مي شود ، مثل ‹‹ ب – پ – م ›› و نيز حروف و كلماتي كه با حركت زبان ادا مي گردند . مثل ، ت ، ث ، س ، و ط براي الكنها مشكل است . معلمان و والدين بايد به اين نكته مهم بيشتر توجه كنند و باعث وخيم تر شدن مشكلات رواني ـ اجتماعي الكن ها نشوند .

      بسياري از والدين كه مشاهده مي كنند كودكشان قادر به حرف زدن نيست اورا به حال خود رها مي كنند در حاليكه ممكن است اين ناتواني عارضي باشد و اگر د ردوران كودكي از تمرين با او خودداري نمايند بعد از 7 سالگي درمان آن بسيار مشكل خواهد بود . اگر بچه اي توانست دو يا سه كلام را ياد بگيرد و آنرا تكرار نمايد ، اين كودك مبتلا به كلنت زبان نيست و مربي بايد استعداد او را تحريك كند . در روانشناسي تدابيري به وجود مي آورده اند كه ابتدا با آزمايش تصوير ذهني فكر او را تقويت مي كنند و سپس اين تصويرهاي ذهني را طبقه بندي نموده از آن كلمات كوچكي براي كودك مي سازند . و وادارش مي كنند در هر روز دو يا سه كلام آنرا تكرار كند و از آن جمله بسازد و با اين روش موفق مي شوند .

عقب ماندگي او را جبران نمايند و يا لااقل بعد از يكسال از سن عقلي آنها را جلوتر برده اند .

علايم و نشانه ها :

       كودكان الكن علائمي دارند كه شناخت آنان را تسهيل مي كند . اين نشانه ها ، به ويژه هنگام تكلم بارزتر است . توجه به اين موارد مربي را در شناخت اين كودكان ياري مي دهد . برخي علايم كه كودكان الكن بسيار مشاهده مي شود عبارت است از :

1- گوشه گيري مهمترين نشانه كودكان الكن است كه براثر آن الكن ، احساس حقارت مي كند و ساكت و آرام در گوشه اي مي نشيند و از طرح هر گونه پرسش خودداري مي كند و در نتيجه استعدادهايش شكوفا نم شود . معلمان نبايد كودكان الكن را در كلاس ناديده بگيرند .

2- كودكان الكن هنگام صحبت كردن به انجام دادن بسياري حركات كمك كننده مي پردازند و بدان وسيله مقصود خود را بيان مي كنند . از جمله اين حركات مي توان از حركات غير طبيعي چشم ، فشردن عضلات پيشاني ، لرزش چانه ، حركات اضافي سرو گردن ، تغيير در حالات چهره ، انقباض شديد عضلات صورت ، به هم زدن پلكها ، اخم كردن و تكان دادن دستها و پاها نام برد .

3- كودكان الكن در حضور جمع دچار هيجان مي شوند و بر شدت كلنت آنان افزوده مي گردد . اين عده در مواجهه با افراد برجسته و سرشناس دچار هيجان بيشتري مي شوند و تكلم براي آنان مشكلتر مي گردد ، از اين رو معلمان نبايد از كودكان الكن در موقعيتهاي هيجان انگيز و اضطراب آورد و در حضور جمع درس بپرسند ، مگر آنكه مطمئن شوند كه الكن پاسخ صحيح سؤال را به خوبي مي داند

نشانه هاي ديگر نظير تكرار يا كشيده گفتن غير عادي صداها و هجاها و مكثهاي غير عادي درتكلم . بيان كلمات با فشار و دشواري ، ترس ، اضطراب ، حساسيت فراوان ، اختلالات تنفسي ، نا اميدي و يأس ، عدم اعتماد به نفس ، افت تحصيلي ، عوض كردن جمله يا فكر بريا اجتناب از كلنت خواب و احساس خستگي نيز در برخي الكنها مشاهده مي شود .

علل كنت زبان :

       علل بيشماري مي تواند كلنت زبان را به وجود آورد . متخصصان از ديدگاههاي مختلف به علل گوناگون توجه كرده اند . شناخت علل كلنت زبان براي ادامه درمان ضرورت دارد . بطور كلي مي توان علل كلنت زبان را در عوامل عضوي ، عوامل كنش و عدم غلبه طرفي مغز خلاصه كرد .

1- عوامل عضوي : در اين حالت وجود ضايعاتي در مغز يا در قسمتهاي مختلف دستگاه گويايي ممكن است كودك را از تكلم عادي باز دارد . دستگاه گويايي انسان از سه قسمت ، دستگاه تنفس در ريه ها ، ناي ، دهان ، زبان ، لب ها ، دندان ها ، فك پايين و بالا ، و حنجره كه با چند غضروف به رباط هاي صوتي متصل مي شود و تشكيل شده است   اختلال در هر كدام از قسمت هاي دستگاه گويايي مي تواند باعث كلنت زبان شود .

       ضايعات مغزي ممكن است در دوره قبل از تولد بر اثر عواملي نظير بيماري هاي عفوني مادر ، عكسبرداري به وسيله اشعه ايكس و اختلالات متابوليكي مادر پديد آيند . در لحظه تولد نيز بر اثر ضربه هاي وارد شده بر جمجمه نوزاد و نيز به علت آنوكسي احتمال ايجاد صدمات مغزي وجود دارد . همچنين اختلالات متابوليكي ، سوانخ ، مسموميت ها ، سوء تغذيه و ضربات وارد آمده بر سر كودك ممكن است در دوره بعد از تولد و نرسيدن اكسيژن به نوزاد پس از تولد باعث صدمات مغز ي احتمالاً كلنت زبان شود .

2- عوامل كنشي : كلنت زبان گاهي اكتسابي است و عاملي غير عضوي موجب پيدايش آن مي شود . در اين حالت هيچ گونه ضايعه مغزي يا عضوي وجود ندارد و بر اثر مشكلات اجتماعي و محيطي نظير ناراحتي هاي رواني ، ترس شديد ، تقليد ، از ديگران الكن ، ممانعت از ابراز عقيده ، تهديد ناگهاني ، جدايي از والدين در سنين اوليه كودك ، تشويق و احساس حقارت ، احساس ناامني ، كشمكش هاي دروني ، خجالت و كمرويي ، فقر فرهنگي ، نزاع و اختلافات والدين تولد فرزنددر خانواده ، سرزنش و شماتت بسيار از طرف والدين ، بچه گانه صحبت كردن والدين با كودك ، تبعيض قائل شدن والدين بين فرزندان ، تنبيه شديد كودك ، سخت گيري و استعداد و خوداري بودن وكمال طلبي ووسواس والدين به وجود مي آيد .

        بعضي وقت ها شروع لكنت زبان هنگامي است  كه اطرافيان كودك سفر مي كنند . ويا بچه هايي كه در تمام روز با آن ها زياد گفتگو مي شود و داستان ها و قصه ها ي فراواني برايشان گفته مي شود و با اصرار از آنها مي خواهند حرف بزنند و آنچه را شنيد ه اند بار ديگر تكرار نمايند ، مخصوصا كودكاني كه بيشتر مستعد ابتلا به لكنت زبان هستند . همچنين لكنت زبان ممكن است زماني شروع شود كه پدر تصميم بگيرد كه مورد رعايت و انضباط و ديسيبلين سنگينتر مي شود . از طرف ديگر ترس هاي خيالي كودك عامل مهمي در بروز لكنت زبان است.

       پدر و مادري كه در مقابل چشمان كودك خويش به نزاع و بگو مگو مي پردازند ، با اين كار خويش موجبات لكنت زبان بچه را فراهم مي گنند و به طور كلي كانون خانوادگي در تكلم كودك اثر مستقيمي به وجود خواهد آورد .

      در ميان بچه ها آن كودكي كه هيجان دارد و كم و بيش ناراحت است زبانش موقع صحبت كردن مي گيرد و اين به علت آن است كه مكانيسم بيان كه تازه در كودك به كار افتاده است بسيار حساس و ناقص است و هنوز به اندازه كافي تمرين نداشته كه به صورت يك عمل عادي در آيد . بهمين جهت كار اين مكانيسم را كوچكترين ناراحتي يا عدم تكامل جسمي و روحي مختل مي سازد و لكنت زبان را به وجود مي آورد .  لكنت زبان بيشتر در ميان كودكان دو سال تا سه ساله مشاهده مي شود . اين دوره اي است كه كودك به سرعت به يادگيري كلمات و جملات مي پردازد و سعي مي كند اين آموخته ها را مورد استعمال قرار دهد .علاقه و اشتياق كودك به آموختن كلمات و بيان آنها معمولا بيش از قدرت او در زمينه بيان است . به اين ترتيب به آن مي ماند كه ماشيني بيش از اندازه معين بار كند يا از آن كار بكشند ، طبيعي است كار آن موقتا دچار اختلال خواهد شد . در بعضي مواقع كودك دو يا سه ساله به علت امور زندگي بيش از آن گرفتار است كه بتوند لااقل روزي نيم ساعت به شيرين بياني كودك خود گوش فرا دهد . در برخي مواقع نيز مادر خسته است و با عصباني يا بيحوصلگي دهان بچه را مي بندد و او را وادار به سكوت مي كند . در چنين مواردي لكنت بچه شديد تر مي شود و اگر مبتلا به لكنت زبان هم نباشد دچار اين عارضه خواهد شد . در اين مرحله كودك دو نوع محروميت را تحمل كرده است ، اول آنكه نتوانسته است حرف بزند و نيت قلبي خويش را به زبان بياورد ، دوم آنكه مورد بي مهري مادر واقع شده و قيافه عصباني و تند اورا ديده است مسلماً اين كار آساني نيست كه مادر كارهاي خانه را رها كرده و با حوصله و بردباري و قيافه متبسم به سخنان بچه گوش بدهد . اما نبايد از ياد برد كه كودك در اين مرحله به چنين توجهي نياز فراوان دارد.

3-   عوامل زیستی: 

الف ) ژنتیک:

        در بعضي مواقع لكنت زبان در ميان افراد يك خانواده شايع است يعني مثلاً پدر و مادر ، عمو كم وبيش لكنت زبان دارند ، طبيعي است در اين موقعيت بايد انتظار داشت كه كودك هم لكنت زبان پيدا كند . اين جريان به علت توارث نيست بلكه كودك كه تازه به حرف آمده اصولا يك مقلد است و اين زبان گرفتگي را از بزرگتر ها تقليد مي كند . مورد ديگر آنكه لكنت زبان در پسرها بيشتر از دخترها شايع است . و لكنت زبان اغلب ارثي است .

ب) عدم غلبة طرفي مغز :

       بعضي وقت ها شروع لكنت زبان هنگامي است كه اطرافيان كودك را كه چپ دست است به راست دستي تبديل نمايند . در مغز ، مركز كنترل سخن گفتن ، به مركز كنترل دستي كه به طور طبيعي براي كار كردن مورد رجحان شخص است خيلي نزديك و مجاور است ، هنگامي كه بچه اي را مجبور مي كنيد دست ديگرش را كه ( مورد رجحان او نيست ) به كار برد به نظر مي رسد كه دستگاه خود كارعصبي براي حرف زدن گيج شده است .

       عده اي عدم غلبة طرفي مغز را در پيدايش لكنت زبان موثر دانسته اند . مغز انسان از دو نيمكره تشكيل شده است . هر كدام از اين دو نيمكره ، فرمانها را در جهت مخالف به اعضاي بدن مي فرستد ، يعني اعضاي سمت راست بدن از نيمكرة چپ مغز و اعضاي سمت چپ بدن از نيمكرة راست ، فرمانها را دريافت و اجرا مي كنند . براي آنكه هر يك از اعضاي بدن بتواند وظايف خود را بدرستي انجام دهد ، لازم است يكي از نيمكره ها ، فعاليت مسلط خود را از دست بدهد و نيمكره فعال ديگر شود ؛ در غير اين صورت در يك زمان دو فرمان به يك عضو خواهد رسيد و بر اثر ايجاد تعارض فرمان صادره قابل اجرا نخواهد بود . بر اساس تحقيقات انجام شده د ر90 تا 95 درصد افراد ، غلبه با نيمكره چپ مغز است و آنان از اعضاي سمت راست بدن استفادة بيشتري مي كنند و راست دست هستند . غلبة طرفي مغز معمولا در سنين دو تا پنج سالگي حاصل مي شود . والدين و مربيان و مشاوران بايد بدانند كه اگر بخواهند كودك چپ دست را با زور به نوشتن و كار كردن با دست راست وادار كنند ، يا بر عكس ، احتمال پيدايش لكنت زبان وجود دارد ؛ از اين رو ، بر معلمان واجب است كه اعضاي غالب بدن كودك را در بدو ورود به مدرسه به دقت بشناسد و بر اساس آن ، آموزش و پرورش كودك را آغاز كنند .براي تشخيص دست غالب كافي است توجه شود كه كودك كارهايي نظير باز كردن درب اتاق ، مسواك زدن ، نوشتن و برداشتن اشيا ء از زمين را با كدام دست انجام مي دهد .

درمان :

       بسياري از والدين كه مشاهده ميكنند كودكشان قادر به حرف زدن نيست او را به حال خود رها مي كنند در حاليكه ممكن است اين ناتواني عارضي باشد و اگر در دوران كودكي از تمرين با او خود داري نمايند بعد از درمان آن بسيار مشكل خواهد بو . اگر بچه اي توانست دو يا سه كلام را ياد بگيرد و آنرا تكرار نمايد اين كودك مبتلا به لكنت زبان نيست و مربي بايد استعداد او را تحريك كند ، در روانشناسي تدابيري به وجود آورده اند كه ابتدا با آزمايش تصوير ذهني فكر او را تقويت مي كنند و سپس اين تصويرات ذهني را طبقه بندي نموده از آن كلمات كوچكي براي كودك مي سازند و وادارش مي كنند در هر روز دو يا سه كلام آنرا تكرار كند و از آن جمله بسازد و با اين روش موفق مي شوند عقب ماندگي اورا جبران نمايند و يا لااقل بعد از يكسال از سن عقلي آنها را جلوتر برده اند .

       لكنت گروه كثيري از الكنها اگر به موقع مراجعه كنند قابل درمان است . هدف از درمان آلكن آن است كه :نخست ، حروف و كلمات غلط و ناموزون او به حروف و  كلمات درست و موزون تغيير يابد ، دوم : ناراحتي ها و نگرانيهاي رواني الكن كاهش يافته ، يا از بين رود ؛ سوم : اعتماد به نفس ، در الكن ايجاد و تقويت شود و از گوشه گيري و احساس حقارت رهايي يابد : چهارم : رفتار اطرافيان با الكن بهبود يافته ،ديگران او را به باد تحقير و تمسخر نگيرند ؛ پنجم : اختلالات عصبي و ضايعات جسمي او تحت درمان قرار گيرد .

        درمان لكنت زبان تدريجي است و بايد هر چه زودتر شروع شود . درمان قبل از هفت سالگي نتايج مطلوبي دارد . براي درمان ابتدا بايد وضعيت زندگي و نوع لكنت به خوبي شناخته شود. اطلاع دقيق از زمان آغاز تكلم ، نحوة سخن گفتن و خصوصيات شخصيتي اطرافيان و چگونگي آغاز و علل لكنت زبان ضروري است . علاوه بر روان درماني و مشاورة كودكان الكن ، موارد زير بايد مورد توجه دقيق قرار بگيرد .

1ـ الكن به هيچ وجه مورد ترحم اطرافيان قرار نگيرد و لكنت زبانش به او بازگونشود . در موارد بسيار بايد با الكن به گونه اي عمل شود كه گويي هيچگونه اختلافي ندارد.در عين حال از انجام دادن هر گونه عملي كه باعث تشديد احساس حقارت و تمسخر او شود به شدت جلوگيري به عمل آيد ؛ براي نمونه ، برخورد معلم در كلاس با كودك الكن بايد به گونه اي باشد كه اعتماد به نفس او را افزايش دهد . در اين زمينه توصيه مي شود معلم با قرار قبلي با كودك الكن و اطمينان از اينكه درس را به خوبي مي داند ، او را در زمان كوتاه و به طور تدريجي مورد سؤال قرار دهد و پيشرفتش را تشويق كند . معلم هيچگاه نبايد الكن را به صحبت كردن د رحضور جمع وادار سازد .

2ـ الكن تشويق شود كه آهسته و شمرده صحبت كند و كلمات را به آرامي بگويد و با صداي بلند درجمع سرود بخواند . به هيچ وجه الكن را نبايد در پاسخگويي به سوال شتابزده كرده و در برابر پاسخهايش به عيب جويي و خرده گيري پرداخت .

3ـ بايد با الكن هنگام سخن گفتن تماس چشمي برقرار ساخت و به گفته هايش با دقت گوش فرا داد و او را به سخن گفتن تشويق كرد و هيچگاه نبايد حرفش را قطع كرد . همچنين به الكن بايد آموخت كه هنگام تكلم به تدريج به ديگران نگاه كند .

4ـ والدين نبايد نگراني خود را از نحوه تكلم كودكشان بروز دهند و نبايد او را تحقير و مسخره كنند و بايد از دادن نامهاي نادرست ونامناسب به او جداً بپرهيزند .

5ـ الكن از رژيم غذايي خاصي استفاده كند و از خوردن غذاهاي تند و محرك بپرهيزد .و اقدامات مربي جهت درمان لكنت زبان مي تواند عبارت باشد از :

1ـ كوشش در جهت شناخت مقدماتي دانش آموز با استفاده از فنون مناسب و امكان پذير نظير مشاهده ، مصاحبه ، بررسي پرونده تحصيلي و …

2ـ مذاكره با والدين دانش آموز به منظور عطل توجه آنان به حل مشكل از طريق مراجعه به پزشك و …

3ـ جلب توجه والدين به ايجاد محيط خانوادگي عاري از نزاع و اختلاف توأم با محبت و عواطف مطلوب و د رنظر گرفتن اين مسأله كه كودك با موقعيت هاي ناراحت كننده و هيجان انگيز مواجه نشود .4ـ مصاحبه با دانش آموز و جلب علاقه و ايجاد انگيزه در او براي حل مشكل وضمناً كم اهميت جلوه دادن مسأله .

5- پيش بيني فعاليت هاي موفقيت آميز براي دانش آموز جهت بهبود موقعيت او در كلاس و ايجاد اعتماد به نفس و ضمناً ياد آوري مي شود كه برخي از كودكان الكن در مورد تلفظ صداهاي خاصي دچار اشكال مي شوند ، براي اينگونه كودكان مي توان جملاتي جهت تمرين پيش بيني كرد كه اين گونه صداها در آن كمتر وجود داشته باشد .

6- طرح برنامه دراز مدت و استمرار جريان كمك به دانش آموز ، زيرا مسائلي از اين قبيل در كوتاه مدت قابل حل نيست .

7- فعاليتهاي شفاهي و كلامي در حد توانايي در برنامه او قرار گيرد . و اصولاً مجبور به صحبت نشود ، بلكه بايد به ايجاد انگيزي جهت صحبت كردن در او توجه داشت .

8- معلم نبايد كلام دانش آموز را قطع كند و به جاي او سخن گويد بلكه بايد به او فرصت دهد تا آرامش خود را باز يابد و به صحبت ادامه دهد ، ضمناً بهتر است فعاليتهاي دانش آموز در گروه صورت گيرد .

9- جلب توجه دانش آموز به عادات مفيد تنفس

10- توجه به ترسها و حالات عاطفي كودك و حسادت ، عصبانيتها ، اضطراب ، نگرانيهاي مداوم و عدم اطمينان خاطر

11- مشورت با ساير همكاران جهت اتخاذ خط مشي مشترك در مورد كمك به دانش آموز

12- تقويت نظام اعتقادي و ايماني دانش آموز ، بعنوان مهمترين عامل جهت ثبات شخصيت و حفظ سلامتي روحي در مواجهه با كليد نارسائيهاي رفتاري مورد نظر است .

مربيان مي توانند با اتكاء به نيروي داوري و خلاقيت خويش طرف مؤثرتر و مناسب تري برگزينند .

 

 

 

 

 

 

 

 

منــابـع

1-آزاد ، حسيني . روانشناسي مرضي كودك تهران : پاژنگ ، چاپ سوم ، 1368

2ـ انوشفور ، ابوالفضل ، «    روش تدريس فارسي ابتدايي دوره كارداني  « ، تهران  : چاپ و نشر ايران ، 1373

3- بازرسان انگلستان ، « آموزش و پرورش پيش دبستاني   »  ، ترجمه : قاسم قاضي ، تهران ، جهاد دانشگاهي ، چاپ سوم ، 1373 .

4- جينز برگ هر برت ميلويااوپر ،  « رشد عقلاني كودك از ديدگاه ـ پياژه »  ، ترجمه : فريدون حقيقي و فريده شريفي ، تهران : فاطمي ، چاپ اول ، 1372 .

5- جيبي ، زهرا ‹‹ خروه درس روانشناسي بازي ›› دانشگاه آزاد اسلامي واحد همدان ، 1367.

6- ديويي ، جان ‹‹ قصه گويي نمايش خلاق ››

7- سعيدي ، م ، « روانشناسي و پرورش كودك »   ، تهران : بنياد ، چاپ سوم . 1368   .

8- شفيع آبادي ، عبدالله ، « راهنمايي و مشاهده كودك » ،   ، تهران: سمت ، چاپ سو م  1374.

9- عظيمي ، سيروس ‹‹ اصول روانشناسي عمومي ›› تهران :  : دهخدا ، چاپ دهم ، 1360.

10- لوريا آ . ار و اف . يا پوريچ ‹‹ زبان و ذهن كودك ›› ترجمه : بهروز غرب دفتري ، تبريز : نيما ، چاپ دوم ، 1368 .

11- لوريا آندوا ، « رشد و آموزش زبان در كودكان دبستاني » . ترجمه : محمد جعفر مدبر نيا ، تهران دنياي سفر ، چاپ اول ، 1373 .

1- ماسن ، پاول هنري و ديگران ، « رشد و شخصيت كودك » ترجمه : جمشيد ياسايي ، تهران : نشر مركز ، چاپ سوم ، 1370 .

14- جان ای .گلاور و راجرز اچ . برونینگ " روان شناسی تربیتی  اصول و کاربرد" ترجمه : علینقی خرازی،تهران: دانشگاه تهران، 1385

http://bmp2m.blogfa.com/