آسیب شناسی و آفت های زبان و بیان : شماتت
آسیب شناسی و آفت های زبان و بیان
۸ - شماتت
شماتت در لغت عبارت است از شاد شدن از گرفتارى دیگران یا كسى كه با شماتتکننده دشمنى مىكند.[1] معنای اصطلاحی شماتت نیز به مانند بسیاری از واژگان علم اخلاق از معنای لغوی آن گرفته شدهاست و آن عبارت است از این که: «مثلا بگوید فلان بلا یا فلان مصیبت كه به فلانكس رسیده از بدى اوست و با آن شادى و سرور نیز باشد.»[2]
شماتت در آیات
در برخی آیات قرآنی در توصیف سیمای مخالفین دین اسلام و منافقین ویژگیها و خصوصیاتی برای آنان ذکر میشود، که از جملهی آنها صفت شماتت یا همان خشنودی به گرفتاری مؤمنان به بلاها و حوادث ناگوار است:
«اگر نیكى به شما برسد، آنها را ناراحت مىكند و اگر حادثهی ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند.»[3]
«هر گاه نیكى به تو رسد، آنها را ناراحت مىكند و اگر مصیبتى به تو رسد، مىگویند: ما تصمیم خود را از پیش گرفتهایم و بازمىگردند در حالى كه خوشحالند!»[4]
شماتت در احادیث
این صفت در کلمات و سخنان معصومین(ع) جزء صفتهای ناپسند و از ویژگیهای حسودان و کسانی که در زندگانی خود را به مشقت و سختی میاندازند، شمرده شده است.
رسول خدا(ص) به امیرالمومنین(ع) فرمود: «ای علی! مؤمن را سه علامت است: نماز، زكات و روزه؛ و متكلّف[5] را سه علامت است: در حضور [دیگران] چاپلوسی آنان را میکنند و آنگاه که غایب هستند، از ایشان غیبت میکند و چون مصیبتى [به آنها] رسد، به گرفتایهایشان خشنود میشود....»[6] امام صادق(ع) نقل فرمودند: «لقمان به پسرش گفت: "فرزندم! هر چیزى علامتى دارد كه با آن شناخته مىشود [...] و حسود سه علامت دارد: وقتى كسى غایب است غیبت او را مىكند و چون حضور داشته باشد چاپلوسیش را مىكند و مصیبت زده را شماتت مىكند".»[7] ابان بن عبد الملك از امام صادق(ع) روایت كند كه آن حضرت فرمود: «در گرفتارى برادر (دینى) خود اظهار شادى و شماتت مكن تا (در نتیجه) خداوند به او ترحم كند و آن گرفتارى را بهسوى تو بگرداند» و فرمود: «هر كس به مصیبتى كه به برادر (دینیش) رسیده شادكام شود از دنیا نرود تا خودش گرفتار آن شود.»[8] امیر المومنین(ع) از جمله صفاتی که برای پرهیزکاران در خطبهی معروف همّام برمیشمارد این است که: «در مصیبتهاى دیگران شاد نمىشود»[9]
از آیات و احادیثی که ذکر شد، چنین به دست میآید که منشأ و ریشهی اصلی صفت شماتت دو چیز است: یکی کینه و دشمنی و دیگری حسادت؛ البته این دو نیز ناشی از جهل و نادانی به حکمت کارهای خداست؛ چراکه در بسیاری از موارد خداوند به جبران اشتباهات گذشته و یا به سبب ارتقاء درجهی فردی در پیشگاهش، آنها را مورد آزمایش قرار میدهد و آنکه آشنایی با مهربانیهای خداوند متعال نداشته باشد، همهی این رفتارها را خشم خداوند متعال و تقاص کارهای فرد گرفتار و مصیبتزده دانسته و تمامی این مصیبتها را بلا و عذاب برای او میداند،[10] اما غافل از این که:
هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشتــــــــرش میدهند
اشتباهات شماتتکننده
از جمله چیزهایی که فرد شماتتکننده متوجه آن نیست این است که، شماتت ایراد گرفتن از آفریدگار است؛ چراکه در بعضی موارد، خداوند فردی را برای حکمتهایی، دچار گرفتاریهایی مینماید، که این گرفتاریها بهسبب رفتارهای گذشتهی او نیست و حتی بعضی از انسانها از همان ابتدای خلقتشان دچار نقیصهای هستند؛ بنابراین ایراد گرفتن از این افراد و خندیدن به کاستیهایی که آنها دچار آن هستند، در نگاهی دقیق ایرادگرفتن از امر خلقت و اشکال در حکمت آفریدگار است.
نکتهی دیگر ابعاد اجتماعی این رفتار است؛ زیرا خندیدن به کاستیهای دیگران، باعث شکست روحی این افراد شده و روحیّهی پیشرفت و جبران کمبودها را از این گروه میگیرد. در بارهی افراد مریض و معیوب و ناقص الخلقه و طرز معاشرت با آنان اخبار مخصوص رسیده كه اگر عملا مراعات شود، مبتلایان در برخورد با مردم دچار ناراحتى روان و احساس حقارت نمیشوند:
رسول خدا(ص) فرمود: «وقتی گرفتاران را دیدید، خدا را شكر كنید و به آنها نشنوانید (آهسته بگوئید) زیرا اندوهگینشان میسازد.»[11]
راههای پیشگیری
الف) شخص شماتت کننده
بسیاری از رفتارهای ناپسندی که از انسانهاسرمیزند، به دلیل اندیشهنکردن به نتایج و عواقب آن است و برای همین، شخص پس از گرفتارشدن به عواقب بد ناشی از آن، متوجه رفتار ناشایست خویش گشته و شرمنده
میشود؛ از این رو از مهم ترین عوامل مؤثر در پیشگیری این نوع از رفتارها، تفکرّ در نتایج و عواقب آن است.
در میان روایاتی که ذکر شد، برخی از این روایات، حاکی از گرفتار شدن شخص شماتتکننده به آن بلا و مصیبتی است که دیگران را در مورد آن شماتت
میکرد. در همین رابطه امیرالمومنین(ع) میفرماید: «هرکس دیگری را بهخاطر لغزشهایش مورد شماتت قرار دهد، دیگری نیز او را برای لغزشهایش مورد شماتت قرار خواهد داد.[12] جدای از وجود احادیث در این زمینه، بارها به تجربه دیده شدهاست، کسی که به گرفتاری دیگران شادمان میشود، در آینده خود گرفتار همان بلا و مصیبت میگردد.[13]
راه دیگر مبارزه با این رذیلهی اخلاقی، ریشهیابی آن است؛ یعنی باید دید که این صفت ناپسند، منشأش چهچیزی است؟ و با رفع آن مشکل و کندن ریشهی آن، اجازهی رشد و نمو به شاخ و برگهای آن را نداد. در سطرهای گذشته بیان شد که با توجه به آیات و روایات، منشأ اصلی صفت شماتت، دشمنی، کینه و حسادت است؛ به همین منظور یکی از اساسیترین راههای مبارزه، از بین بردن صفتهای ناپسند، حسد و کینه است که علاوه بر به وجود آوردن صفت شماتت، باعث به وجود آمدن صفتهای ناپسند دیگری نیز میشوند.
از راههای دیگر مبارزه با این معضل، دقتنظر در شخصیّت کسانی است که مورد شماتت قرار میگیرند. در برخی موارد شخص شماتتکننده هیچ توجهی ندارد که چه کسی را مورد شماتت قرار میدهد؛ چراکه بعضی از کسانی که دچار بلا و گرفتاری میشوند، در زمرهی مردان خوب خداوند بوده، در نتیجه گرفتاری این افراد از بدی رفتار و عملکردشان نخواهد بود.[14] رسول خدا(ص) فرمودند: «در روز قیامت وقتی اهل عافیت و سلامتی، پاداش و اجر و ثواب مردمى كه در دنیا گرفتار بودند را میبینند، دوست دارند که گوشت بدنشان با قیچیهایی تکه تکه میشد [تا اینان نیز به ثواب و پاداش گرفتاران و مصیبتکشیدگان نایل میشدند.]»[15]
ب) شخص شماتت شونده
1) چه کند شماتت نشود؟
بعضی از رفتارها سبب طعنه و شماتت دیگران میشود. جزع و بیتابیکردن بر گرفتاریها و مصیبتها از مواردی است که راه شماتت را بر انسانهای پست هموار میکند[16] در حادثهی کربلا، وقتی امام حسین(ع) خبر شهادت خویش را به حضرت زینب(س) میدهد، حضرت زینب(س) از شدت اندوه سیلى بر صورتش زده و فریاد و شیون میکشد؛ در آن هنگام امام حسین(ع) به حضرت زینب(س) میفرماید: «آرام باش، ما را مورد شماتت دشمن قرار نده.»
پنهان نکردن خشم نیز از دیگر مواردی است که موجبات شماتت دشمنان را فراهم میآورد. لقمان حکیم در میان اندرزها و نصیحتهایی که به فرزندش داشت، این نکته را یادآور میشود که: «هرکس خشمش را پنهان ندارد، دشمنش او را مورد شماتت قرار میدهد.»[17] وقتی خشم بر انسان غلبه میکند، رفتارهایی دور از انتظار از انسان سرمیزند و همین امر زمینهی لازم برای شماتت دشمنان را فراهم میسازد. بنابراین شایسته است که انسان در هنگام خشم خود را کنترل نموده و از رفتارهایی که برخلاف شأن اوست بپرهیزد تا از این طریق راه شماتت دشمنانش را بگیرد.
مورد دیگری که سبب شماتت دشمنان میشود، مؤاخذه کردن نزدیکان و دوستان در نزد دشمنان است. هنگامی که شخصی یکی از نزدیکانش را در مقابل دشمنان او بازخواست مینماید، فرصتی به دست مخالفینش میدهد تا با سخنانانی مانند: «ببین چگونه شخصی است که حتی دوست (یا فامیل) او هم، مؤاخذهاش میکند»، شماتتش کنند و به حال او بخندند. برای همین، زمانی که حضرت موسی(ع) برادرش حضرت هارون(ع) را به دلیل گوسالهپرست شدن قوم بنیاسرائیل (در زمان غیبت حضرت موسی(ع) ) بازخواست مینمود، حضرت هارون(ع) به برادرش چنین فرمود:
«پس كارى نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند و مرا با گروه ستمكاران قرار مده!»[18]
2) برخورد مناسب در مقابل شماتت
بهترین عکسالعمل صبر در برابر شماتتهاست؛ رسول خدا(ص) میفرماید: «صبر كردن بر مصیبت، مصیبتى است بر شماتتكننده در آن مصیبت.»[19]
دلیل این امر نیز از بیانات گذشته معلوم میشود؛ زیرا مصیبتزده اگر صبر پیشه نسازد، جزع و بیتابی نموده و دیگران را بر مصیبتهای وارد شده به خویش آگاه میسازد و فرصتی برای حسودان و دشمنان ایجاد میکند تا او را مورد ریشخند قرار دهند. از سوی دیگر شماتتکننده وقتی به مقصود خود میرسد که اندوه را در اثر شماتتهایش در چهرهی مصیبتزده مشاهده کند؛ اما با صبر، این حربهی دشمن خنثی شده و همین امر موجب شماتت دیگران برشماتت کننده میشود.
............................
[1]. ر.ک: راغب اصفهانى، حسین؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، دمشق، انتشارات دارالعلم الدار الشامیة، 1412ق، چ اول، ص463 و طریحى، فخر الدین؛ مجمع البحرین، تحقیق: سید احمد حسینى، تهران، انتشارات كتابفروشى مرتضوى، 1375 ش، چ سوم، ج2، ص208 و معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1384ش، چ22، ج2، ص2073.
[2]. محدّث قمی،شیخ عباس؛ نزهة النواظر فی ترجمة معدن الجواهر، تهران، انتشارات اسلامیه، [بی تا]، چ اول، ص131.
[3]. آل عمران،120.
[4]. توبه،50.
[5]. مقصود کسانی هستند که در زندگانی خود را به مشقّت و سختی دچار میکنند.
[6].صدوق، محمد؛ من لا یحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1404ق، چ دوم، ج4، ص361 و ابن شعبه حرانی، حسن؛ قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1404ق، چ دوم، ص10 و طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، قم، انتشارات شریف رضی، 1370ش، چ چهارم، ص438.
[7]. صدوق، محمد بن علی؛ خصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1362، چ اول، ج1، ص121.
[8]. کلینی، محمد؛ اصول كافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، تهران، انتشارات كتاب فروشى علمیه اسلامیه، [بیتا]، چ اول، ج4، ص63.
[9]. سید رضى، محمد؛ نهج البلاغة، قم، انتشارات هجرت، 1414 ق، چ اول، ص306.
[10]. ر.ک: نراقی، احمد؛ معراج السعاده، تهران، انتشارات چاپخانه هما، 1373ش، ص422.
[11]. کلینی،محمد بن یعقوب، پیشین، ج3، ص154.
[12]. آمدى، عبدالواحد؛ تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1366 ش، چ اول، ص244.
[13]. همان.
[14]. نراقی،احمد، پیشین.
[15]. دیلمى، حسن؛ ارشاد القلوب إلى الصواب، قم، انتشارات شریف رضی، 1412ق، چ اول، ج1، ص42
[16]. همان، ص126.
[17]. کراجکی، محمد؛ کنزالفوائد، قم، دارالذخائر، 1410ق، چ اول، ج2، صص66.
[18]. اعراف،150.
[19]. دیلمی، حسن؛ پیشین، ص74
http://www.akhlagh.emamieh.com/