آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان : رفتار تشويق آميز، در معاشرت با ديگران
آسیب شناسی ، تهدیدها و آفت های زبان و بیان
۳۴ / ۷ - تعریف و ستایش بی جا و بیش از اندازه
رفتار تشويق آميز، در معاشرت با ديگران
انسان و نياز به تشويق:
اغلب يا همهى افراد، به لحاظ برخوردارى از غريزهى حب نفس، دوست دارند كه مورد توجه و عنايت قرار بگيرند. توجه به اين نياز، در حدى كه به افراط كشيده نشود و آثار سوء نداشته باشد، عاملى در جهت تغيير رفتار يا ايجاد انگيزهى عمل در انسان ها است. وقتى كسى را مورد تشويق قرار مىدهيم و به خاطر داشتن صفتى يا انجام كارى مىستاييم، در واقع حس خود دوستى او را ارضاء كردهايم. اين هم، جاذبه و محبت مىآفريند، هم، نيت و انگيزه پديد مىآورد يا تقويت مىكند. هم چنان كه از لفظ تشويق نيز برمىآيد، به معناى بر سر شوق آوردن و راغب ساختن در ماهيت تشويق نهفته است. اين كار، نيازمند شناخت ما از روحيات و خصلت هاى روانى اشخاص به معناى عام، و از ويژگي هاى روحى فرد مورد تشويق به طور خاص است. در تشويق، بايد از لفظ، شيوه و برخوردى استفاده كرد كه در درون شخص، شوق و نيت و علاقه ايجاد كند و اين محرك درونى، او را به تلاش بيرونى وادار كند، نه اين كه صرفا يك تحريك بيرونى باشد. بعضى خصلت تشويق ديگران را ندارند و به دليل خودخواهى، غرور، حسد يا هر عامل ديگر، هرگز زبان به ستايش و تمجيد از خوبي هاى ديگران نمىگشايند و گفتن يك كلمهى تشويقآميز، برايشان بسيار سنگين است، هر چند خودشان پيوسته دوستدار آنند كه مورد تشويق ديگران قرار بگيرند. برخى هم به گونهاى تربيت شدهاند كه به راحتى زبان به تعريف از ديگران و خوبي هايشان مىگشايند و نه تنها تشويق خوبان برايشان سنگين نيست، بلكه از اين كار، لذت هم مىبرند. و... چقدر تفاوت ميان اين دو گونه افراد است! داشتن زبان و لحن تشويقآميز، موهبتى خدايى است. نشان كمال روحى و همت بلند و علاقه به بالندگى و رشد انسان ها است. تشويق، در نيكان و نيكوكاران، زمينهى بيشتر براى عمل صالح پديد مىآورد و نسبت به بدان و بدي ها، اثر غيرمستقيم بازدارندگى دارد. اگر در جامعهاى ميان نيك و بد فرقى گذاشته نشود و به شايستگان فرزانه و فداكار و فرومايگان تبهكار به يك چشم نگاه كنند، اين عامل سقوط اخلاقى و ارزشى جامعه است؛ صالحان مأيوس و دلسرد مىشوند و فاسدان جرأت و گستاخى مىيابند. اين مضمون كلام حضرت على(ع) است كه در عهدنامهاى كه به مالك اشتر نخعى نوشت، او را به اين ارزشگذارى و بها دادن به نيكان صالح فرمان داد: لا يكونن المحسن و المسيىء عندك بمنزلة سواء، فان فى ذلك تزهيدا لأهل الاحسان فى الاحسان و تدريب لأهل الاسائة(1) اى مالك... هرگز نيكوكار و بدكار نزد تو يكسان و در يك جايگاه نباشند، چرا كه در اين كار، بىرغبتى نيكوكاران در امر نيكوكارى است، و ورزيدگى و شوق بدكاران براى بدى است. تفاوت گذاشتن ميان نيك و بد در نوع برخورد و احترام و توجه، نه تنها با عدالت منافاتى ندارد، بلكه سوق دادن جامعه به سوى صلاحيت ها است و ارج نهادن به نيك ها و نيكان است. اين تفاوت رفتار به خاطر تفاوت عمل ديگران، هم در محيط خانه و ميان فرزندان قابل عمل است، هم در محيط درسى و ميان دانشآموزان و دانشجويان. هم نسبت به كارمندان، سربازان، خدمت گزاران و اقشار مختلف ديگر.
تناسب تشويق و عمل:
هم در بحث تنبيه و توبيخ، هم در مقولهى ستايش و تشويق، بايد تناسب ميان عمل و ميزان تشويق مراعات شود، تا اثر مطلوب را ببخشد. بدون اين تناسب، يا افراط مىشود يا تفريط، و هر دو زيانبار است. البته هر يك از اين زيادهروى يا كوتاهى در تشويق و ستايش هم ريشهها و عللى دارد. على(ع) مىفرمايد: الثناء باكثر من الاستحقاق ملق و التقصير عن الاستحقاق عى او حسده. (2) ستايش بيش از حد استحقاق و شايستگى، تملق و چاپلوسى است. و كم گذاشتن و كوتاهى از حد استحقاق، ناتوانى يا حسادت است. اين سخن، ضمن تأكيد بر همان تناسب، دو جنبهى افراط و تفريط را در اين مسأله يادآور مىشود و به ريشهى آن هم اشاره دارد. زيادهروى در مدح، يا از جهالت و نشناختن قدر و ارزش كارها و اشياء سرچشمه مىگيرد، يا نشانهى روحيهى چاپلوسى و نوكرصفتى و حقارت نفس و روح است. حضرت امير(ع) در سخنى ديگر مىفرمايد: اكبر الحمق الاغراق فى المدح و الذم(3) بزرگترين نادانى، زيادهروى در ستايش يا بدگويى است. هر چند سخن از تشويق است، ولى مدح و ستايش نيز، يكى از جلوههاى تشويق و روش هاى رغبتآفرينى در افراد به شمار مىآيد. از آن جا كه تشويق، براى انگيزش به كار نيك است، اگر كمتر از ارزش كار و فضيلت صفات باشد، موجب كم اهميت جلوه يافتن آن كار و صفت مىگردد. مثلا اگر يك دانشآموز، پس از يك سال تلاش پيگير در امر تحصيل و داشتن معدل بيست، فقط با يك بارك الله و احسنت تشويق شود، روحيهى خود را از دست مىدهد، يا اگر در برابر فداكارى عظيم و ايثار چشمگير يك انسان وارسته، تنها به ستايش مختصرى اكتفا شود، حق او ادا نشده است. برعكس، اگر در برابر كار نيك كوچكى عظيم ترين تشويق ها به عمل آيد، مثلا در يك جلسه و در يك مسابقهى حضورى براى كسى كه يك پرسش عادى را فىالمجلس جواب داده، يك سكهى طلا يا يك سفر حج جايزه بدهند، اين نيز بدآموزى دارد، هم ارزش آن جايزه لوث مىشود، هم براى آنان كه با تلاش بيشتر، شايستگيهاى والاترى را از نظر علمى و عملى دارند ولى مورد تشويق قرار نمىگيرند، دلسرد و مأيوس مىكند.
روش هاى تشويق:
اين كه هر كس را چگونه مىتوان بر سر شوق آورد و از كار شايستهى او تجليل و تقدير كرد، در شرايط مختلف و نسبت به افراد مختلف متفاوت است. يكى را با لفظ محبتآميز و كلمات تحسين كننده مىتوان تشويق كرد، يكى را با تحويل گرفتن و برخورد احترامآميز، يكى را با پول و جايزه، يكى را با مطرح ساختن و نام آوردن. يكى با كتاب و هديههاى فرهنگى تشويق مىشود، يكى با لوازم مصرفى و خانگى، يكى هم با خوراك و اطعام. در همين زمينه هم مراعات تناسب ميان نوع تشويق با فرد مورد تشويق، مهم است. به اين خاطر، آنان كه به مناسبتهاى مختلف به افراد، هديه و جايزه مىدهند، يا مىخواهند افراد شايسته را مورد تشويق و تقدير قرار دهند، به اين ريزهكاريها بايد توجه كنند. گاهى يك لوح تقدير و متن زيبا و آراسته و قاب شده، كه قيمت مادى چندانى هم ندارد، براى كسى بسيار نفيس و ارزشمند و شوقانگيزتر از آن است كه مثلا صدهزار تومان پول نقد به او داده شود. البته گاهى هم برعكس است، چون لوح تقدير براى كسى نان و آب نمىشود ولى وجه نقد را مىتواند در پرداخت قرض و قسط يا تأمين نيازهاى زندگى به كار بندد. حتى اگر تشويق هاى مادى و لوازم مصرفى باشد، باز اين نكته كه به چه كسى، چه چيزى هديه شود، مهم است. طرف به تناسب شغل، سن، شرايط زندگى و ويژگيهاى شخصى، گاهى از يك پتو، يا ضبط صوت، دورهى ترتيل قرآن، آلبوم عكس، لباس و كفش ورزشى، سفر عمره و سوريه، اردوى تفريحى، كتاب، مدال و... خوشش مىآيد و برايش ارزش دارد. در مورد كتاب هم، حتى نوع كتاب به تناسب مخاطب مورد تشويق بايد گزينش شود. به بعضى بايد قرآن و صحيفهى سجاديه داد، به بعضى رسالهى احكام، به بعضى اخلاق و تربيت، به بعضى كتاب طباخى و آشپزى، به بعضى كتابهاى علمى و فنى، به بعضى فرهنگ لغت، به بعضى دورهاى تفسير، به بعضى كتاب قصه و رمان، به بعضى ديوان شعر، به بعضى مجموعهاى نفيس از نقاشى يا خط و... مىبينيم كه هر كس از نوعى كتاب كه مورد علاقه يا نياز او است، بيشتر لذت مىبرد و آن هديه، بيشتر براى او نقش تشويقى دارد. حضرت على(ع) در نهجالبلاغه نسبت به نوع رفتار با فرماندهان نظامى و سران سپاه و ارتش، به مالك اشتر توصيه مىكند كه آنان را براساس ميزان مواسات و خدمت و تلاش، مورد احترام و تقدير قرار بده و براى آنكه در امر مبارزه با دشمن و جهاد، يكدل باشند، زندگى آنان را تأمين كن و خواستههايش را برآور. آنگاه مىفرمايد: و واصل فى حسن الثناء عليهم و تعديد ما ابلى ذوو البلاء منهم، فان كثرة الذكر لحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرض الناكل(4) پيوسته ستايش نيك نسبت به آنان داشته باش و رنجها و بلاها و آزمونهاى آنان را برشمار، چرا كه ياد كردن بسيار از كارهاى نيك آنان، شجاع را به شور و جنبش وامىدارد و سست و بىحال را هم به حركت مىكشاند. امام امت قدس سره از اين شيوهى تشويقى چه در آغاز پيروزى انقلاب و چه در طول سال هاى دفاع مقدس استفاده مىكرد. در آغاز انقلاب كه عدهاى طرح انحلال ارتش را مطرح مىكردند، امام از فداكاري ها و همدلي هاى آنان با ملت ستايش كرد و آنان را به صحنهى انقلاب كشيد، و در سال هاى حماسه نيز، زبان و بيان و قلم تشويق آميز حضرت امام(ره) نسبت به رزمندگان و ارتش و سپاه، نقش عمده در حماسهآفرينى و خط شكنى و شهادت طلبى و پيروزي هاى ماندگار و پرافتخار داشت. پس نوع تشويق و تقدير از نظاميان، كارمندان، محصلان، كارگران، كوچك ها، بزرگ ها، خانم هاى خانهدار، پزشكان و پرستاران و... بايد فرق كند و متناسب با خود آنان باشد و نشان دهندهى ارجگذارى به كار خاص آنان باشد. تشويق به نحوى بايد باشد كه تشويق شونده، احساس كند ديگران به ارزش كار او پى بردهاند و از كارى كه او كرده، خوشحال و سپاسگزارند. (5) البته نبايد تشويق، ايجاد غرور كند. ظرفيت افراد را هم نسبت به تشويق بايد سنجيد. گاهى بچهها به خاطر تشويق، لوس و بىادب و پرتوقع مىشوند. گاهى بزرگترها به خاطر نداشتن ظرفيت لازم براى تقدير، خود را مىبازند و متكبر و بىاعتنا مىشوند يا از رشد و پويايى مىمانند. به اين عوارض منفى هم، بايد توجه داشت. به فرمودهى حضرت امير عليهالسلام: كم من مغرور بحسن القول فيه(6) چه بسا كسانى كه با سخن نيك ديگران دربارهى آنان، مغرور مىشوند.
شرايط تشويق:
در يك كار تشويقى، بايد نكاتى مورد توجه قرار گيرد كه به اثربخشى تشويق، كمك مىكند و بدون آن ها، يا از اثر مىافتد، يا اثر منفى به بار مىآورد. برخى از اين نكات، از اين قرار است:
1- تشويق، همراه با درك و تشخيص و كشف استعدادهاى رشد طرف مقابل باشد.
2- ارزش عمل نيك و خصلت شايسته، شناخته شود و به فرد مورد تشويق هم شناسانده شود.
3- تشويق، رشوه به حساب نيايد و حق و حساب، تلقى نشود.
4- به اندازه و بجا باشد و از حد معمول و متناسب و متعارف، تجاوز نكند، تا خاصيت خود را از دست ندهد.
5- همراه و توأم با عمل فرد باشد، چون فاصلهى زياد بين تشويق و كار نيك، آن را از ارزش و اثر مىاندازد و نقش شوقآورى آن از بين مىرود. در حديث است كه: مزد كارگر را، پيش از آن كه عرقش خشك شود بپردازيد.
6- تشويق، همراه با توجيه و تبيين باشد و فرد بداند كه چرا و به خاطر چه كارى مورد تشويق قرار گرفته است. اين مسأله در توبيخ و تنبيه هم هست. هم چنان كه مجازات، بدون آنكه طرف بداند چرا تنبيه مىشود، عامل بازدارنده نيست، تشويق بدون توجيه و تبيين هم اثر انگيزه آفرينى و تحريكى به كار خير ندارد.
7- تشويق، با عمل خوب، تناسب داشته باشد، نه مبالغهآميز، نه كمتر از حد مطلوب. تشويق، مثل مصرف دارو براى بهبود يك بيمارى است. مصرف بيش از حد يا كمتر از مقدار توصيه شده، اثر درمانى ندارد، بلكه گاهى هم زيانبار است. گاهى مىتوان با تشويق انسانهاى شايسته، راهى براى جلوگيرى از فساد فاسدان يافت. اين تأثير غيرمستقيم تشويق است. پيامبران الهى، هم مبشر بودند، هم منذر. ولى گاهى كار بشارت و تشويق، كارسازتر از تهديد و تنبيه و توبيخ است.
حضرت على(ع) مىفرمايد: با پاداش دادن و تشويق نيكوكار، شخص بدكار و فاسد را از بدى و فساد بازداريد: ازجر المسيىء بثواب المحسن. (7) تشويق نسل جوان، در زرورق پيچيدن و باد زدن و هندوانه زير بغل آن دادن نيست. تشويق واقعى عبارت است از درك و كشف استعدادهاى فرزندان و ايجاد فرصت و محيط مساعد براى تجلى و شكوفايى آن... محيط تشويقآميز، عبارت است از پيوند دادن آموزش و پرورش به زندگى اجتماعى، آگاه ساختن نسل جوان از مسؤوليت هاى خويش و دادن فرصت مناسب براى ايفاى اين مسؤوليت ها. (8)
پی نوشت ها :
(1) نهجالبلاغه، فيض الاسلام، نامهى 53
(2) همان، حكمت 339
(3) غررالحكم، ج 2، ص 396
(4) نهجالبلاغه، نامهى 53
(5) آموزش و پرورش براى فردا، آصفه آصفى، ص 88
(6) غررالحكم، ج 4، ص 548
(7) نهجالبلاغه، حكمت 168
(8) آموزش و پرورش براى فردا، ص 91 و 93
منبع: سایت نورپرتال