معنا شناسی دستوری چیست؟

معناشناسی دستوری(Grammatical Semantics)حوزه ای از معناشناسی است که با دستور ارتباط پیدا می کند. در معناشناسی دستوری، اجزایی از زبان را که معنی خاصی در شکل گیری عناصر بزرگ تر از واژه ها (گروه ها و جملات) ایفا می کنند، مورد بررسی قرار می دهیم. به عبارتی معانی دستوری عناصر و مقولات دستوری (اسم، فعل، صفت و ...) را در جمله بررسی می نماییم.

دیدگاه سنتی:

در دستور با دیدگاه سنتی، اجزای کلام یا اقسام کلمه مورد توجه است و طبقه بندی ارائه شده در این دیدگاه،  بر پایه ی این نوع مقولات است. مطابق این دیدگاه، اسم کلمه ای است که بر شخص یا چیزی دلالت می کند و برای نامیدن آن  به کار می رود و فعل کلمه ای است که برای اشاره به عملی به کار می رود. در حالی که این تعریف می تواند مورد ایراد باشد. برای مثال طبق تعریف سنتی «مشت» یک اسم است اما درعین حال گویی عملی هم از آن دریافت می شود:

«مشت زن، مشت های خیلی محکمی دارد» در این جمله «مشت» منطبق با تعریف دستوری است اما گویی عملی نیز در آن دیده می شود.

دیدگاه ساخت گرا:

در دیدگاه ساخت گرا، چگونگی تجلّی ویژگی های صوری عناصر و اجزای کلام در جمله، چگونگی تصریف آن ها و وندهایی که به این عناصر متصل می شود، بررسی می شود.

بر اساس این دیدگاه، اسم کلمه ای است که با یک حرف تعریف می آید، حالت می گیرد و دارای جنس و شمار است؛ همچنین فعل بر اساس این دیدگاه، کلمه ای است که در زمان های مختلف صرف می شود و دارای نمود، وجه، شناسه و ... است.

بر این اساس، در جای خالی زیر یک بن فعل جایگزین می شود و عناصری مثل پیشوند و شناسه ما را به آن رهنمون  می شوند:

(پیشوند)می ..... َد(شناسه)            می نویسَد

دیدگاه شناختی:

بر اساس دیدگاه شناختی یا معنا بنیاد، اسم ها به محدوده ای بسته از فضای شناختی اشاره دارند و فاقد زمانند؛ افعال به رابطه ای اشاره دارند و زمان برند یعنی زمان بر آن ها می گذرد. بر این اساس اسامی «کتاب، نفرت و عشق و مشت» واژگانی ایستا هستند؛ همچنین اسم بودن بعضی از اسامی مانند «کتاب» از وضوح بیشتری برخوردار است؛ در صورتی که اسم هایی مانند «جوشش» و «رفتار» از هسته ی اسم فاصله یافته و عملی از آن برداشت می شود. صفاتی مانند «زیبا» و «خوش بو» نیز که پس از موصوف واقع می شوند، با صفاتی همچون «لگدکوب» و«کشته» متفاوت است و این صفات بیشتر در صرف فعل و ساخت های «شد» به کار می روند.

حق لگدکوب(نادرست)

حق لگدکوب شده(درست)

معانی دستوری مرتبط با مقوله ی اسم:

 معانی دستوری که مرتبط با اسم است، شامل شمار، جنس و جانداری است. در ذیل به معرفی هر یک می پردازیم.

شمار:

 برای غالب زبان ها راهی وجود دارد که به واسطه ی آن می توان «شمار» اسم ها را نشان داد. شمار وضعیتی است که در آن تعداد یک پدیده را نشان می دهیم. بیشتر زبان ها این تمایز را در قالب مفرد و جمع دارند.

برای مثال در زبان انگلیسی، نشانه ی «a» و «an» برای مفرد و نشانه ی «s» برای جمع به کار می رود.

A Book/An Apple

Books

در زبان فارسی، وند مفردساز نداریم و اسامی مفرد بی نشانه است در حالی که نشانه های جمع شامل «ها» و «ان» است.

مثال:کتاب ها  و برادران

البته در زبان عربی «تثنیه» هم وجود دارد. مثل «ان» و «ین» در «مومنان» و «مسلمین».

جنس:

نظام طبقه بندی جنسیتی اسامی، در زبان فارسی به شکل پنهانی وجود دارد. در این نوع طبقه بندی که بر اساس تمایز جنسیت صورت می گیرد، بعضی از اسامی، همراه با شناسه ها و پایانه هایی می آیند یا در ضمایر تجلی می یابد.

جنس به دو شکل طبیعی و دستوری نمود پیدا می کند.

 جنس طبیعی آنچه را که در جهان خارج وجود دارد اعم از مذکر و مونث، نشان می دهد. مثل ضمایر « Il » و«Elle» در «Il est acteur» و « Elle est actrice» و ضمایر «Hi» و «Shi» در « Hi is a boy» و « Shi is a girl» بدیهی است این تمایز طبیعی ، همان گونه که پیشتر گفتیم، بیشتر در ضمایر نمود دارد. اما ضمایری که تابع جنس دستوری هستند، بر مبنای مذکر و مونث و گاهی خنثی (در زبان آلمانی) هستند و بر این اساس شناسه های مختلفی به کلمات می دهند. در این کلمات نشانه ای دال بر مذکر یا مونث بودن وجود ندارد مثل «Barbe» به معنای «ریش» در زبان فرانسه که مونث است و با حرف تعریف «La» می آید. (La Barbe)

جانداری:

در بسیاری از زبان ها تمایز بین جاندار و غیر جاندار بسیار مهم است. در این زبان ها برای آن دسته از اسامی که دلالت بر پدیده های جاندار دارند، ضمایری وجود دارد که برای اسامی جاندار پرکاربرد ترند.

به لحاظ دستوری اسامی جاندار دارای شناسه یا نشانه اند. درجه بندی خاصی برای جانداری و بی جانی و ارتباطی بین جانداری یا بی جانی با مذکر یا مونث بودن وجود دارد. به عبارت دیگر در زبان ها اسامی جاندار به مذکر و مونث تقسیم شده، با ضمایر مذکر و مونث به کار می روند.

نتیجه ی رده شناسی نشان می دهد که زبان ها روی طیف های مختلفی از سلسله مراتب جانداری قرار دارند. از طرف دیگر زبانی که برای حیوان نیز تمایز جانداری قائل است، پیشتر در آن تفکیک پذیری انسان و شخص، حتما          صورت  گرفته است. این درجه بندی همچنین با  پدیده ی جنس در ارتباط است.

 معانی دستوری مرتبط با مقوله ی فعل:

 فعل جمله هسته جمله به شمار می رود و تمام عناصرجمله حول آن قرار دارند و با معانی دستوری زیادی نظیر(زمان، وجه، شمار، شخص، نمود و جهت)در ارتباط است.

-زمان (نگرش زمان وقوع فعل): این که رخداد فعل در چه زمانی وقوع یافته را ممکن است به صورت تصریفی یا واژگانی نشان داده شود. زمان فعل معمولا بین گذشته، حال و آینده واقع می شود.

با افزودن یک پسوند به «ستاک» یا «بن» فعل می توان فعل را در زمان گذشته به کار برد. مثال:

خَر(بن)+ید(پسوند)=خرید(گذشته)

کُش(بن)+ت(پسوند)=کشت(گذشته)

اُفت(بن)+اد(پسوند)=افتاد(گذشته)

البته نباید از نظر دور داشت که ساخت بعضی از افعال در زمان گذشته کاملا بی قاعده است.مثال:

بین(بن)=دید(گذشته)

ریز(بن)=ریخت(گذشته)

پز(بن)=پخت(گذشته)

این تبدیل،در زبان انگلیسی با پسوند«ed» صورت می گیرد مثل:

Fail + ed = Failed

البته در اینجا نیز ساخت بعضی از افعال در زمان گذشته کاملا بی قاعده است.مثال:

Go = Went

-وجه(نگرش گوینده به محتوای یک عمل یا رویداد): افعال دارای وجه اخباری، التزامی و یا امری هستند. وجه فعل از طریق تصریف و افعال وجهی، قابل تشخیص است. مثال:

او به دانشگاه می رود (وجه اخباری)

او [باید] به دانشگاه برود(وجه التزامی)

به دانشگاه برو(وجه امری)

وجه هر سه جمله از منظر صرفی نمود یافته است. در جمله ی اول خبری داده شده؛ در جمله ی دوم الزام و التزامی به وجود آمده و در جمله ی سوم دستوری صادر شده است.

گاهی نیز برای نشان دادن وجه فعل از افعال وجهی استفاده می کنیم. کلمه هایی مثل «شاید» و «باید» که به لحاظ تاریخی فعل بوده اند و حتی صورت های بزرگ تر مانند «ممکن است»، برای ساخت وجه التزامی به کار می روند.

[شاید]به دانشگاه برود

[باید]به دانشگاه برود

[ممکن است]به دانشگاه برود

-جهت(چگونگی جریان عمل فعل بین فاعل و مفعول): جهت فعل را از طریق تصریف فعل، آرایش کلمات  و با کمک یک فعل کمکی(معین) نشان می دهند.

در جمله ی «علی در را باز کرد»، جهت فعل مشخص است. این جمله یک جمله ی «معلوم» است که هم فاعل دارد و هم مفعول.«علی» فاعل و «در» مفعول جمله است. اما در جمله ی «در باز شد»، جهت ناپیداست. این گونه جملات را «مجهول» می گوییم؛ به عبارت دیگر مشخص نیست که چه کسی در را باز کرده است. گاهی نیز با این که جهت فعل مجهول نیست اما باز هم جریان عمل فعل بدون فاعل است. مانند جمله ی «دستم برید». جهت این گونه از جملات را «میانه» می گوییم.

نقش های معنایی فعل

هر فعل نقش معنایی خاصی را داراست. از آن جمله است نقش (کنش گر، کنش پذیر، ابزاری و مکانی).

-نقش کنش گر: نقشی است که برای انجام گرفتن، فعل به آن نیاز دارد. مثال:

علی به توپ ضربه زد.

فعل ضربه زدن به عاملی نیاز دارد و آن عامل «علی» است.

-نقش کنش پذیر: نقشی است که عمل فعل بر روی آن انجام می گیرد. مثال:

علی در را باز کرد.

عمل باز کردن بر روی «در» به عنوان یک کنش پذیر صورت گرفته است.

-نقش ابزاری: به وسیله ی این ابزار فعل انجام می گیرد. مثال:

علی با کلید در را باز کرد.

تجلی این نقش معنایی در گروه حرف اضافه ای است(با کلید)

-نقش مکانی: این نقش مشخص می کند که عمل فعل در کجا صورت گرفته است. مثال:

علی از روی دیوار به داخل حیاط پرید

در جمله ی فوق هر دو گروه کلمه ی «از روی دیوار» و «به داخل حیاط» دارای نقش مکانی هستند.

 
http://tafakori.persianblog.ir/post/3/