ابزارهای ارتباط غیر کلامی در گویندگی
ابزارهای ارتباط غیر کلامی در گویندگی
گویندگی هم هنر است،هم علم است.هم ساختگی است،هم ریشه در زندگی واقعی
انسان دارد.بی هیچ یک از این سه نمی توان گوینده موفقی بود.اگر قلباً اعتقاد داریم که
رسانه ما حرفهای ارزشمندی برای گفتن دارد،باید اجرای مان در خور محتوای حرفهایمان
باشد.کافی است کمی موضوع را جدی بگیریم.
برخی از ابزارهای ارتباط غیر کلامی در گویندگی:
حرکات بدن
تا به حال به تن افراد غمگین توجه کرده اید؟شانه ها افتاده و بدن خمیده است.
بدن افرادی که ترسیده اند چگونه است؟کمی متمایل به عقب؟تنه افرادی که
احساس قدرت درونی و شادابی دارند چطور؟استوار،متقارن و غیرخمیده با
شانه های آرام و در امتداد یک خط؟بدن ،افرادی که تهاجمی را در ذهن
می پرورند یا لبریز از اشتیاقند نیز کمی به جلو متمایل شده است این طور نیست؟
بی شک تنه انسان یکی از ارکان انتقال عواطف و رکنی مهم برای برقراری ارتباط
غیر کلامی است.اما اینها اصول کلی است.در حرفه گویندگی برای اجرای ارتباط
غیر کلامی مؤثر باید به دو زمینه توجه جدی داشت.اول اینکه چطور احساسات
و افکار درونی و شخص مان را مهار کنیم تا در جریان خواندن خبر تأثیر نگذارد.
همچون گوینده ای که از قبول شدن فرزندش در کنکور شادمان بود و خبر یک فاجعه
را با همان شادی درونی می خواند.مطلب دوم هم آن است که چگونه ژست
و حرکت مناسب خبر را در حین خواندن اجرا کنیم.برخی گویندگان در مورد
اول یعنی مهار درون خود مشکل دارند.اینها کسانی هستند که مخاطب به روشنی
خستگی،غم و شادی شان را متوجه می شود.
برخی دیگر نیز در اجرای رفتار غیر کلامی مناسب حین خبر خواندن دچار سر در گمی
و دشواری می شوند.اسم این افراد را گویندگان (معذب) می گذاریم که هرگز
تکلیف خودشان را نمی دانند. این افراد دائم به خود می پیچند تا برای تأثیر گذاری
بهتر کاری بکنند ولی هر لحظه اوضاع بدتر می شود!!لطفاً طبیعی باشید.
خود خودتان باشید.مشکل !خیلی زود حل می شود
دستها
می خواهید ازاین پس احساس کنید که دستهایتان اعضاء اضافی و پر زحمتی هستند؟
کافی است به آنها توجه کنید.برای مدتی هنگام راه رفتن به حرکت دستهایتان متمرکز
شوید.فکر نمی کنید که حرکات دستهایتان بیش از حد زیاد یا بیش از حد کم باشد؟
به جرأت می توان گفت یکی از بدترین آسیبهایی که می توان به یک مجری یا گوینده
تلویزیونی وارد کرد این است که ارتباط او را با دستهایش از حالت طبیعی
خارج کنیم.وقتی از گویندگان خواسته شود که دستهای خود را به فلان حالت
یا فلان وضعیت در بیاورند،بطورخودکار دستها به صورت اعضایی زاید و پردردسر
رفتار خواهند کرد.امروزه برخی از رسانه های تصویری برای پنهان کردن مفاهیم
و ارتباطات طبیعی و بسیار پر قدرتی که در (دست)نهفته است،دستهای گوینده
هایشان را در کادر قرار نمی دهند.این کار باعث می شود که گوینده احساس
راحتی و طبیعی تریبا دستهایش داشته باشد و فقط در هنگام لازم و به صورتی
کاملاً طبیعی دستهارا حرکت دهد و به تصویر وارد کند درهر حال اگر گوینده ای
هستیدکه دستهایتان در کادر تصویر است،شاید معمولی ترین وضعیت قرار
گرفتن دستها در دو طرف کاغذهایتان باشد بدون اینکه آنها مشت کنید.
مراقب باشید که انگشتانتان بی جهت حرکت نکند.اگر قلمی در دست دارید
دقت کنید که با حرکت دادن ناخودآگاه آن مخاطبان را متوجه علایم اضطرابی
درونتان نکنید.این حرکات گاه تند و گاه کند اتفاق می افتد.گاه بی هدف است
مثل گرداندن خودکار بین انگشتان و گاه هدفمند است مثل فشار دادن دکمه
شستی خودکار،بازوبسته کردن در خودکار و..
خیلی از مخاطبان احساس خوبی در مورد ژست گویندگانی که وانمود می کنند
چیزی یادداشت می کنند یا کلمه ای را اصلاح می کنند ندارند.به خصوص وقتی
خطایی در خبر خواندن می کنید و ناخودآگاه می خواهید آن خبر را به گردن
کاغذهای بی زبان بیاندازید یا به زبان بی زبانی بگویید که این خطا،کار
نویسندگان خبر بوده است،نه من گوینده.این کارها جلوه مثبتی در خبر ندارد.
یادداشت کردن در میز گردها و گفتگوها مناسب و حتی ضروری است ولی
مخاطب از گوینده خبرتوقع ندارد دائم به این کار بپردازد ،وضعیت دیگری که در
چند سال اخیر در دستان برخی گویندگان خبر دیده می شود خواندن خبر
با (دستهای آلوده)است.
این وضعیت هنگامی رخ می دهد که گویندگان مچ یا ساعد دست را تکیه گاه
قرار می دهند و دست را در وضعیت نیمه بسته بالا نگه دارند.درست مانند
کسی که دستش کثیف است یا تازه دستش را شسته و مراقب است
به جایی برخورد نکند. در این وضعیت مخاطبان خیلی زود متوجه احتمال
احساس ناراحتی یا دوری درونی گوینده نسبت به متن خبر خواهند شد
حرکات سر،صورت و اجزاء آن
نمی دانم متوجه شده اغید که چند سالی است برخی گویندگان تلویزیون،بویژه در خبر
بی جهت ابروهایشان را بالا و پایین می برند،یا عضلات پیشانی و لبها را شل و سفت
می کنندباید گفت که چهره،اجزاء و عضلات آن دارای قدرت خارق العاده ای در
انتقال پیامهای غیر کلامی هستند ولی این فقط در صورتی اتفاق می افتد که حرکات
و پیامهای یاد شده کاملاً طبیعی و صحیح شکل بگیرند.هر ابرو بالا انداختنی به معنی
توانایی در انتقال و القاء پیام نیست و هر
تکان سر نمی تواند منظور شما را به زور به مخاطب تزریق کند مگر آن که درست استفاده شده
باشد.سعی کنید به تنهایی در خانه جلوی آینه بنشینید و برای خود شکلک در آورید.حرکات
بسیار ظریف چهره تان را کنترل کنید.به یک غم بزرگ فکر کنید و به دقت به وضعیت عضلات
سر و صورتتان نگاه کنید.حالا به یک شادی بزگ فکر کنید.حالا پر قدرت ترین احساس
درونی تان را تجسم کنید و در آینه به دنبال عناصر بروز آن در چهره تان بگردید و بعد
چهره خود را در مهربان ترین و صمیمانه ترین وضعیت بررسی نمایید.یقین دارم
اگر گوینده ای حد اقل یک بار به قصد بررسی حرکات سر و صورت خود و بهره گیری
در این حرفه حساس به آینه نگاه کرده باشد،دیگر بی جهت ابرو بالا و پایین نمی اندازد
بلکه هر کار او متضمن مقصودی روشن و هدایت شده است که با مهارتی حرفه ای
و مهار شده اتفاق می افتد.فراموش نکنید که هر بار پس از تمرین در آینه
سعی کنید بدون آینه حالتهای تجربه شده را تمرین کنید.اگر به طور خصوصی از
گویندگانی که در حرکات چهره موفق هستند سؤال کنید آنها حتماً تجربه خود درباره
داستان جالب بازی در آیینه را برایتان شرح خواهند داد
حرکات و حالتهای چشمها
چشمها جادوی وجود شما هستند.مخاطبان باهوش از چشمانتان خوب می فهمند
که شما قصد دارید مطلبی را به زور به کله شان فرو کنید یا صمیمانه مشغول انتقال
اطلاعات به انهاهستید و دوستشان دارید.باز هم برگردید جلوی آینه.به چشمانتان
نگاه کنید،ببینید آیامی توانید بدون آنکه لبها و چهره تان بخندد،با چشمانتان بخندید،
آیا می توانید بدن آنکه غم درعضلات صورتدیده شود،فقط غم را در چشمها
ایجاد کنید.حال به اوج عشق و علاقه تان به مخاطب فکر کنید.ببینید چشمانتان
چگونه می شود.حالا به اوج عشق و علاقه تان به مخاطب فکر کنید.ببینید
چشمانتان چگونه می شود.حالا به شدت از چیزی بترسید و باز چشمهای
خود را در آیینه رصد کنید.شاید خواننده ای باشد که این حرفها را جدی نگیرد ولی
واقعیت آن است که چشمانتان اسرار درونی شما را به راحتی برملا می کند.ما
حق نداریم با .بی دقتی خود باعث اسیب به جریان هدایت اطلاعات در رسانه شویم
وقتی گوینده ای در درون به شدت از جنگ ترسیده و خبرهای پرقدرت و حساسی را
درباره جنگ می خواند،مخاطبان به خوبی از چشمان او این تناقض را کشف می کنند.
وقتی گوینده ای در درون شاد است و نمی تواند شادی شخصی اش را در چشمانش
مهار کند و خبر فاجعه یا غمی را می خواند،صحنه بسیار ناشیانه ای را برای مخاطب
می آفریند.یا گوینده ای که چشمانش غمگین است و عیدی را تبریک می گوید.
حساسیت این موضوع به حدی است که برخی رسانه ها به گویندگان خود
سفارش می کنند که همیشه چشمانی خنثی داشته باشند.با این حال درستی
این کار نیز مورد بحث است.اما فراموش نکنیم که قرار شد ما دو تبحر داشته باشیم
یکی توانایی مهار آنچه در درونمان می گذرد و دوم توانایی اجرای آنچه مناسب خبر
خواندن وتأثیر گذاری خاص است.گرچه اجرای اولی همواره مقدماتی تر و سخت تر
می نمایدموضوع دیگر مربوط به حرکات چشمها و حالتهای خاص چشمهاست.
یک مخاطب زیرک به خوبی از چشمهای شما می فهمد وقتی خبر را به گوینده
دیگری پاس می دهید چه احساسی دارید.البته این احساسات همیشه قابل
بیان نیستند،ولی قابل درک هستند.همچنین گوینده ای که ظاهراً به شما نگاه
می کند و متنی را می خواند ولی حواسش کاملاً پرت است،به روشنی از راه
چشمها لو می رود.یک گوینده حرفه ای به خوبی می داند برای اینکه به مخاطب
بگوید(من با متنی که می خوانم موافق نیستم)کافی است سرعت و دفعات نگاه
کردن خود را به متن خبر بیش از حد افزایش دهد.این شبیه همان کاری است
که انسان وقتی دروغ می گوید نیز انجام می دهد،یعنی (اجتناب از ایجاداستمرار
در ارتباط چشمی)ضمن اینکه این گوینده با حرکات سریع چشمها بر روی متن
با زیرکی پای شخص سوم یعنی نویسنده یا هر فرد فرضی را به رابطه اش
با مخاطب باز می کند.برای همین مسائل است که رسانه های حرفه ای جهان امروز
به جای اینکه به دنبال شکار ظاهر های آراسته یا حنجره های طلایی در گویندگی
بگردند،به دنبال کسانی هستند که در درجه اول حد اکثر همدلی را با رسانه و
محتوای آنچه اجرا می کنند داشته باشند و بتوانند بهترین الگوی برقراری ارتباط،القاء
و هدایت اطلاعات را اجرا کنند وکار تیم بزرگ پشت صحنه را بی نتیجه نگذارند
یک گوینده حرفه ای باید بتواند به خوبی حالتها و احساسات هدفمندی را در
چشم های خود جلوه گر کند.همان طور که یک فرد معمولاً از چشمان مخاطبش
چیزهایی را درک می کند مخاطبان گویندگان هم قدرت درک چشمان آنها را دارند
یکی دیگر از عرصه های مهم مهارت در هدایت چشم ها،گفتگوهای خبریفبه خصوص
گفتگوهای داخل استودیویی است.اگر در چنین گفتگوهایی شما قصد دارید با مصاحبه
شونده خود از روش بحث و جدل استفاده کنید یا موضوعی را کشف یا اثبات کنید،
اهمیت نگاه شما چند برابر می شود.دقت داشته باشید که مصاحبه شوندگان
حرفه ای از روشهای مختلف برای کشف روحیات و میزان انعطاف شما استفاده
می کنند.در این مواقع حتماً از الگوی نگاه کردن جدی و حرفه ای استفاده کنید.
این الگوی زمانی است که شما مثلثی فرضی بین دو چشم و نقطه وسط پیشانی
مخاطب در نظر می گیرید و به آن نگاه می کنید
حال اگر قصد دارید کمی دستپاچگی نیز برای مخاطبتان ایجاد کنید،عمده نگاهتان را
روی خط بینی و وسط دو چشم متمرکز کنید.توجه داشته باشید هر چه دامنه نگاه به
سمت پایین صورت حرکت کند ار تباطتان به سمت غیر جدی بودن و کشش های
دوستانه و عاطفی سوق نی یابد.این سبک از چهره شناسی کاربردی موضوع
علمی بسیار وسیع و عمیق است که امروزه نه فقط در رسانه ها بلکه در
نشست های سطح بالای سیاسی نیز از آن بهره گرفته می شود.کشورهایی که
دسترسی علمی به این بخش از دانش روانشناسی ارتباط پیدا کرده اند-و البته آن
را به راحتی در اختیار سایرین نیز قرار نمی دهند-گاهی به همراه سران خود چنین
متخصصانی را به جلسات می فرستند.این متخصص به خوبی می تواند از مجموعه
رفتارها،حرکات و کنش ها و واکنش های...طرف مقابل حدس بزند که آنها چقدر
در مواضع خود استحکام یا قابلیت انعطاف دارندو البته نوع پیشرفته تر آن،
این است که تک تک مسئولان در معرض چنین آموزشهایی قرار بگیرند
سکوت
سکوت به خودی خود یعنی نبودن کلمه-کافی است سکوت را به عنوان یک عنصر
ارتباطی بپذیریم.آن وقت به راحتی می توان آن را در طبقه ارتباطات غیر کلامی قرار
داداما این بار دیگر نمی توان سکوت را فقط علامت رضایت دانست!گوینده خوب باید
بداندکه سکوتهایش معانی بسیار مختلف و متعددی دارد.لطفاً دقت کنید و از شم
زبانی خود کمک بگیرید سعی کنید انواع سکوت را از هم تشخیص دهید.سکوت
به معنی مخالفت ،سکوت به معنی ناتوانی و وجود اشکال در کار،سکوت به معنی
خشم ، سکوت به معنی حواس پرتی و...
برای این کار به گفتار سایرین به دقت گوش کنید.یک راه خوب برای یادگیری درست
حرف زدن،گوش دادن به گفتار دیگران است،چه درست حرف بزنید و چه نادرست.
سپس از لابلای گفتارشان سکوتها را شناسایی کنید و معنی آن را بفهمید.
با خوی بیاندیشید که چقدر دراجرا و هدایت سکوت در گفتار خود موفق هستید
تأکید لحن و آهنگ گفتار
ممکن است در وهله اول برخی از شما گمان کنید که تأکید،لحن و آهنگ گفتار یک
ویژگی کلامی است،ولی اصلاً این طور نیست.تقریباً همه منابع بدون شبه این
ویژگی ها راغیر کلامی می دانند.علت آن است که تکیه و لحن و آهنگ عین کلمه
نیست بلکه به کلمه اضافه می شود.واژه(سلام)رادر نظر بگیرید.سعی کنید
این کلمه را با حالتهای مختلف عاطفی و درموقعیت های مختلف بیان کنید.
تکیه و لحن و آهنگ گفتارتان در شرایط مختلف با هم فرق ندارد؟در واقع این
مختصات که ما از آنها به عنوان جزیی از ارتباط غیر کلامی نام بردیم از نظر
قرار می گیرد ( Suprasegmental) زبانشناسی در مقوله ویژگی های زبر زنجیری زبان
هر روزه شاهد دهها مورد خطای گویندگان خبر رادیو و تلویزیون هستیم که بر اثر تأکید
نادرست یا لحن گفتار نامناسب رخ می دهد
اما در رسانه برخی گویندگان،حایز شرایط یادشده نیستند.در واقع آنها نقشی بجز
یک ماشین سخنگو را بازی نمی کنند.گویندگان مورد بحث،و البته نه همه گویندگان
،هیچگونه صمیمیتی با کلمات و سایر اجزاء زبان ندارند.گوششان به آواها حساس
نیست و دائم در ایجاد پیوند صحیح بین واژه ها دچار خطا می شوند. حساسیت
این موضوع در رادیو و زمانی که در تلویزیون چهره گوینده دیده نمی شود،بیشتر است
به قدری قدرت تغییر معنی ناشی از عدم مهارت در تکیه و لحن و آهنگ مخرب است
که باید آن را در سر فصل اهمیت جذب گویندگان رسانه قرار داد که البته این کار در
بیشتر رسانه های دنیا رخ داده است.آنها از طریق تستهای استاندارد و علمی
گوینده جذب می کنند
گوش،حس و دلخواسته افرادی خاص
حال اگر شما گوینده هستید،بسیاری از اوقات شعر خواندن می تواند راه حلی برای رفع
این درد باشد.سعی کنید معنی اشعار را بفهمید و تمرین کنید که تکیه و آهنگ گفتار تان چگونه
باید باشد.دقت کنید که در کجای کلمه و جمله باید تکیه کنید تا معنی درست تر از آب در
بیاید و..
معمولاً گویندگانی که به جای فکر کردن به القای صحیح خبر به دنبال ایفای نمایش ویژه
خود هستند و ذهنشان به جای آنکه به دنبال محتوا باشد در پی ساختن یک نقش
مصنوعی است بیشترین میزان خطا را در تکیه و لحن و آهنگ گفتار پیدا می کنند.
بی پرده بگوییم آنها اصلاً نمی فهمند که چه می خوانند و طوطی وار کلمات پشت
سر هم قطار می کنند.به همین علت است که گاه مرتکب خطاهایی می شوند
که هر اهل زبانی تعجب می کند.علت آن است که آنهافقط می خوانند.ارتباط
برقرار نمی کنند
چند راه حل برای رفع مشکلات:
گفتیم که برخی گویندگان در ادراک معانی مشکل دارند یا ساختهای دستور زبانی
رانمی شناسند یا در اجرای صحیح تکیه و لحن و آهنگ گفتار ضعیف هستند.در
سراسر دنیامعیارهایی برای جذب گوینده در رسانه ها وجود دارد و هیچ یک از این
معیارها بر اساساشخاص تعریف نمی شود.شاخص و درجه دارد و با اندازه گیری
علمی به اثبات می رسداست (Linguistic Intuition) یکی از این شاخص ها
شم زبانی است (شم زبانی) یک ویژگی درونی فرد برای ادراک و بکارگیری
صحیح و مؤثر زبان است هر چه نمره شم زبانی فردی بالاتر باشد،او پس
از آموزش درست،گوینده تر خواهد بود.اما این شم زبانی واقعاً چیست؟
صریح بگوییم،اصلاً چیزی نیست که بتوان آن را خریداری کرد.هرگز یک شبه
بر کسی الهام نمی شود وبه هیچ وجه از فردی به فرد دیگر قابل بخشیدن یا
عاریه دادن نیست.با تحصیلات هم،ارتباط دارد وندارد.بسیاری از تحصیل کرده ها
شم زبانی ضعیفی دارند و گاهی افرادی با تحصیلات پایین شم زبانی بسیار
بالایی دارند.اما قاعدتاً یک آدمی که سالها.اهل کتاب ودفتر وکلاس و مشق و
خبر بوده باید شم زبانی قوی تری داشته باشدبه زبان بسیار ساده شم زبانی
باز می گردد به این که فرد از دوران کودکی چقدر با زبان شفاهی و مکتوب
دست و پنجه نرم کرده است. این شاخص بسیار مهمی برای انتخاب گوینده است
و البته سؤال کننده نیز باید خود اهل فن باشد محکم بودن پایه های زبانی فرد ربطی
به این ندارد که الان چقدر مطالعه می کند،دانشجو است یا خیر و یا نفر چندم
کنکور شده است.البته اینها هم در سطوح دیگری ملاک های مهمی به ،شمار
می رود ولی اصل آن است که وی در کودکی چقدر مطالعه کرده است،چقدر قصه خوانده
چقدر شعر خوانده،چقدر داستان شنیده و ذهن زبانی او چقدر با ظرافت های القاء معنی
آشناست.یک فرد می تواند در بسیاری از مهارت های خوب باشد ولی در پیچیدگی های
زبانی توانایی نداشته باشد.می تواند مهندس عالی مرتبه ای باشد ولی اصلاً از
هنر ارتباط بهره ای نبرده باشد.برای یک رسانه ضعف بسیار بزرگی است که تنها
ملاک گوینده هایش قیافه و صدا باشد.آن هم فقط صدای پایه ای که در حنجره
تولید می شود
مطلب دیگر اینکه گویندگان باید دائماً در جریانهای زبانی فعالیت کنند.مرتب مطالعه
کنند.نه فقط روزنامه و زبان کلیشه ای آن را بخوانند؛بلکه رمان،شعر و متون مختلف
را در برنامه روزانه مطالعاتی خود قرار دهند
موضوع بعدی آن است که گویندگان باید بنویسند.اصولاً گوینده خوب کسی است که
دست به قلم باشد.به شکل مقدماتی گویندگان باید برای خود و سایرین متون
مختلفی را نگارش کنند.اما به صورت حرفه ای باید خبر بنویسد.سعی کنید
در محیط کار خود گوینده ای را پیدا کنید که کار دبیر یهم می کند.آیا او به طور
نسبی توانایی متفاوتی ندارد؟این توانایی به هیچ وجه جادویی یا
تصادفی کسب نشده است.گویندگانی که دست بر قلم هم دارند،مهارتهای زبانی
خود را به طرز گسترده ای عمق می بخشند.همین امر باعث شد تا دهها سال
پیش اروپاییان تصمیم گرفتند و گویندگی صرف را از بساط رسانه برچیدند و امروزه ت
قریباً همه گویندگان آنها متونی را می خوانند که خود نوشته اند یا در نوشتن آنها
مشارکت داشته اندمسئله دیگری که گویندگان خبر به طور جدی باید به آن توجه
کنند شنیدن دایمی صدای خود و توجه به اصلاح مشکلات گویندگی شان است.
این کار عموماً با دو روش صورت می گیرد:یکی شنیدن صدا هنگامی که مشغول
انجام گویندگی به صورت حرفه ای هستید.در این زمان دستگاه شنوایی
ما کمک می کند تا اشکالات بیانی خود را بیابید و اصلاح کنید به این کار اما
بسیاری از ظرایف (Auditory Feed Back) پس خوراند یا باز خورد شنیداری می گویند
ارتباطی چه در سطح کلامی و چه در سطح غیر کلامی این گونه قابل کشف نیستند
دیگر اینکه همه گویندگان بدون استثناء باید نوارهای ضبط شده خود را بشنوند.
در واقع این کارباید به عنوان یک وظیفه شغلی در بیاید که گویندگان پس از اجرا
به باز خورد مطمئنی از اجرای خود دست یابند.این اصلاً کافی نیست که فقط
یک بخش ناظر یا بازرسی اجرای گوینده ها را.نظارت کند.علاوه بر آنها خود گویندگان
باید سعی کنند تا نقاط ضعف خود را ببینند و بشنوند حرکات و صداهای اضافی
خود را شناسایی و تأمل کنند که فلان خبر را اگر چطور .می خواندند موفق تر بودند
موضوع آخر نیز بحث همیشه مظلوم آموزش است.با کمال تأسف گاهی ما هرچه
سن مان بالا تر می رود به جای آنکه دلبستگی و کشش مان به موضوع آموزش
بیشتر شود،گمان می کنیم که دیگر هیچ نیازی به آموزش نداریم.در حرفه گویندگی
آموزش یکی از اساسی ترین بخشهاست استمرار این آموزش نیز بسیار ضرورت
دارد،گر چه ممکن است شکل آموزش بسته به سطح و تجربه گویندگان متفاوت
باشد.واحد های آموزشی رسانه ها موظف هستند با برنامه ریزی دقیق و اجرای
دوره ها و کارگاه های آموزشی اقناع کننده در ارتقاء سطح گویندگان خود تلاش کنند
در پایان باز هم تأکید می کنیم که گویندگی خبر در رادیو و تلویزیون یک (اجرا)است
نمایشی کاملاً طبیعی
همچون نمایش زندگی که ساختگی نیست و به جان و دل مخاطبانش می نشیند،
نمایش گویندگی نیز باید واقعاً طبیعی و از جان و دل (اجرا)شود.بهترین درجه سنجش
این موضوع میزان تأثیر پایدار بر مخاطب است
گویندگی هم هنر است،هم علم است.هم ساختگی است،هم ریشه در زندگی واقعی
انسان دارد.بی هیچ یک از این سه نمی توان گوینده موفقی بود.اگر قلباً اعتقاد داریم
که رسانه ما حرفهای ارزشمندی برای گفتن دارد،باید اجرای مان در خور
محتوای حرفهایمان باشد.کافی است کمی موضوع را جدی بگیریم.
مثل خردمندان فكر كنيد اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد.