مقدمه:

انسان موجودی ظریف با روحيه‌های گوناگون و ظرفیت‌های مختلف است، لذا لازمه تربیت چنین موجودی، شناخت کامل و جامع او می‌باشد. البته روش‌های گوناگون تربیتی به کار گرفته می‌شود، ولی به علت عدم تناسب این روش‌ها با تک‌تک دانش‌آموزان، متأسفانه در درازمدت مفید و اثربخش نیست. موضوع تربیت مانند طناب محکمی‌ است که از رشته‌های متعدد و باریک بافته شده است. از این رو مربی و معلم باید از روش‌های متعدد و متفاوتی برای هر دانش‌آموز استفاده کنند. در این مجال روش‌های ناموفق معرفی می‌شود تا انشاءالله مفيد واقع شود.

 

استفاده از مقررات خشک در کنترل کلاس

در کلاس‌هایی که مقررات خشک بر آنها حاکم است، هیچ رابطه عاطفی بین معلم و شاگرد برقرار نمی‌شود. شاگرد، معلم را به چشم بیگانه‌ای می‌نگرد که مأمور است چند مطلب علمی ‌را به او یاد دهد. او درس را با اکراه می‌خواند، تکالیفش را با نارضایتی انجام  می‌دهد، زود خسته می‌شود، از کلاس لذتی نمی‌برد و گاه سعی می‌کند سکوت رخوت‌بار کلاس را با رفتارهای غیرمعمول بشکند، که در این صورت با عکس‌العمل تند و تیز معلم روبه‌رو و وضع بدتر از قبل می‌شود. در این نوع کلاس‌ها، معلم نیز متقابلاً از کلاس خسته   می‌شود و روحیه‌اش را از دست می‌دهد. تدریس خشک به معلم نیز نمی‌چسبد. بعضی از معلمان، با وضع قوانین بیش از حد، شاگردان را سردرگم می‌کنند. شاگرد نمی‌داند به کدام قانون، در کجا، چه وقت، چگونه و چرا باید عمل بکند، به عبارت دیگر هدف‌های اصلی تربیتی در لابه‌لای مقررات ریز و درشت گم می‌شود و از بین می‌رود.

 

استفاده از خشونت در کنترل کلاس

معلمانی که برای برپایی قانون در کلاس، از زور، خشونت، تهدید و آزار استفاده می‌کنند دروغ‌گویی را در بین دانش‌آموزان رواج می‌دهند، ارزش‌های اخلاقی و انسانی را در آنها نابود می‌کنند و در جهت آموزش خودکامگی و بی‌رحمی ‌گام برمی‌دارند.

در چنین فضایی شاگردان عادت می‌کنند تنها در مقابل زور، فرمان برند و با زور فرمان برانند، و وقتی زور از بین رفت، فرمانبری و انجام وظیفه نیز از بین می‌رود.

 

استفاده از پند و اندرز در کنترل کلاس

پند و اندرز گرچه در آغاز نتیجه می‌دهد، اما نمی‌توان از آن به عنوان وسیله‌ای مطمئن، سودمند و همیشگی برای اداره کلاس استفاده کرد. در چنین شرایطی کلاس حالت جدی به خود می‌گیرد، انعکاس صدای معلم و سکوت کلاس در هم می‌آمیزند، معلم سخنانش را تمام می‌کند و فکر می‌کند که کارش را به‌خوبی انجام داده است، ولی اندکی بعد همان ماجراهای قبل تکرار می‌شود. معلم از اینکه بچه‌ها به حرف‌هایش وقعی نمی‌گذارند، ناراحت است، غافل از اینکه شناخت او از حالات روانی – عاطفی بچه‌ها، ناقص و اندک     می‌باشد.

 

زیاده‌روی در مهر و محبت و دوستی در کنترل کلاس

پاره‌ای از معلمان برای کنترل و اداره کلاس‌شان از محبت و دوستی بیش از اندازه بهره می‌جویند. این روش نیز آفت‌هایی دارد که یک معلم کارآزموده باید بدان‌ها توجه داشته باشد.

بزرگ‌ترین آفت، فراموشی و گم و گور شدن سرپرستی و هدایت است. در تمام جریانات تربیتی، موضوع تربیت نباید فراموش شود. در این کلاس‌ها موضوع تربیت دگرگون می‌شود، اطاعت از بین می‌رود و سردرگمی ‌و هرج و مرج شایع می‌شود. شاگردان اينگونه كلاس‌ها در پی الگوهای تربیتی نیستند. آرامشی بی‌پایه و پرورشی بی‌اساس بر کلاس حاکم می‌شود. از اشتباهات و خطاها چشم‌پوشی می‌شود. همه چیز به صورت عادی درمی‌آید و اصلاح رفتارهای ناشایست کودکان با این روش ممکن نیست. بنابراین مهر و محبت و دوستی، گرچه تأثیری اعجازگونه دارند، اگر با تدابیر تربیتی دیگری همراه نباشند، اثر مناسبی نمی‌بخشند.

 

روانه کردن دانش‌آموزان به دفتر مدرسه در جهت کنترل کلاس

اگر از معلمانی هستیم که مشکلات خود را نمی‌توانند در خود کلاس حل کنند و با هر بهانه‌ای دانش‌آموز را روانه دفتر مدرسه می‌کنند، باید در صحت و کارایی روش خود تردید کنیم.

آیا تاکنون به احساسات دانش‌آموزی که از کلاس طرد شده و روانه دفتر مدرسه شده است، فکر کرده‌اید؟ فاصله بین کلاس و دفتر، بستری است برای از بین رفتن اعتماد نسبت به معلم و ایجاد کینه و نفرت و قبول عدم شایستگی خود. شاید معلم یکی دوبار آن هم در ظاهر بتواند با این روش کلاس را تحت کنترل درآورد، ولی بعد چه می‌شود؟ وقتی بچه‌ها فهمیدند که معلم برای اداره و کنترل کلاس جز فرستادن به دفتر مدرسه وسیله‌ای ندارد، آیا کلاس به محیطی سرد و دلهره‌آفرین تبدیل نمی‌شود؟

هر کلاس، چون موجودی زنده و متفاوت با سایر کلاس‌ها، غذا می‌خواهد، روحیه می‌خواهد، به تربیت و مراقبت و رسیدگی نیاز دارد تا بتواند در مسیر رشد گام بردارد. آنان که بی‌توجه به این موضوعات در جست‌وجوی کلاس‌های مرتب و باانضباط و بدون مشکل‌اند، باید در اندیشه خود تجدید نظر کنند. هیچ معلولی بدون علت به وجود نمی‌آید و هیچ موضوع تربیتی بدون سرمایه‌گذاری و به‌کارگیری روش‌های درست، انجام نیکو نمی‌یابد. هیچ گلی بی‌دلهره به بار نمی‌نشیند، پس ما چگونه می‌توانیم از کلاسی که کوچک‌ترین تلاشی در بهبود و رشد و تکامل آن به کار نبسته‌ایم، انتظار بالندگی داشته باشیم؟ این گونه انتظارهای بی‌پایه و بی‌دلیل است که منجر به ناگواری‌ها، ناکامی‌ها و تلخی‌های محیط آموزشی می‌شود.

 در پایان سخن را با جمله‌ای از «کانت» به پایان می‌برم؛ اینکه «دو علم از میان علوم از بقیه دشوارترند، سیاست و تعلیم و تربیت».
 
http://mh1342.blogfa.com/post-413.aspx