حکمت، موعظه و جدل بررسی راه های دعوت به سوی خداوند در قرآن کریم
حکمت، موعظه و جدل بررسی راه های دعوت به سوی خداوند در قرآن کریم
[نحل/ 521]:
[مردم را]به راه پروردگارت با حکمت و پندهای پسندیده فراخوان،و با آنان به شیوهای که بهتر است مجادله کن.
تفاوت راههای دعوت مردم بهسوی خداوند،نشان از تفاوت فهم و درک آنان از مسائل دارد.عدهای از مردم،علم و منطق را چراغ راهنمای خود قرار دادهاند،درحالیکه بر گروهی دیگر،احساسات حاکم است و علم و اندیشه در آنها جایگاه محکمی ندارد. نهایتا،کسانی اهم هستند که درهای تفکر و اندیشه را به روی خود بستهاند و گمانهای باطل خود را تنها راه حق میدانند و حاضر به شنیدن نظرات دیگران نیستند.
در این آیه،رسول اکرم(ص)مأمور شده است که با سه طریق و روش،مردم را بهسوی خدا دعوت کند:بهوسیلهی حکمت،بهوسیلهی اندرزهای نیکو و از طریق مجادلهی احسن.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
1.حکمت
«کلمهی حکمت بیستبار در قرآن مجید تکرار شده و در بیشتر موارد توأم با کتاب است و تعلیم و انزال آن از جانب خداوند و از جانب پیامبران نسبت به مردم. مراد از کتاب در آن موارد،احکام شریعت و کلمات دین،و مراد از حکمت همان محکمکاری و تشخیص است.در بعضی از آیات،به تکالیف نیز حکمت گفته شده است»[قاموس قرآن،ج 1].
در قرآن به تعدادی از پیامبران و برگزیدگان خداوند اشاره میشود که به آنان حکمت عطا شده است.چنین حکمتی،نوعی حالت و خصیصهی درک و تشخیص است که بهوسیلهی آن میتوان،حق و واقعیت را درک کرد،مانع از فساد شد و کار را متقن و محکم انجام داد.
راغب در تعریف حکمت میگوید:«رسیدن به حق بهواسطهی علم و عقل است.» علامه طباطبایی(ره)در تفسیر آیهی مورد اشاره(سورهی نحل،آیه 521)بیان میکند:«مراد از حکمت حجتی است که حق را نتیجه دهد؛آن هم طوری نتیجه دهد که هیچ شک و وهن و ابهامی در آن نماند.»
در قرآن،برهانها و استدلالهای فراوانی برای اثبات وجود خداوند،جهان آخرت و...آمدهاند که مخاطب،با اندیشه،علم و تفکر به نتیجهی مطلوب خواهد رسید.در اینجا به دو نمونه از آنها اشاره میکنیم:
الف)
[انبیا22/]:اگر در آسمان و زمین غیر اللّه،خدایانی میبود،آسمان و زمین فاسد شده بود.
این آیه در عین سادگی و روشنی،یکی از براهین فلسفی به نام«برهان تمانع»را بیان میکند.خلاصهی این برهان را میتوان چنین بیان کرد:«ما بدون شک،نظام واحدی را در این جهان حکمفرما میبینیم؛نظامی که در همهی جهان هماهنگ است،قوانین ثابتی دارد و در آسمان و زمین جاری است.این هماهنگی قوانین و نظامات آفرینش از این حکایت میکند که از مبدأ واحدی سرچشمه گرفتهاند. چراکه اگر مبدأها متعدد بودند و ارادهها متفاوت،این هماهنگی هرگز وجود نداشت(به تصویر صفحه مراجعه شود)
سه واژه در یک آیه:
«حکمت،موعظه،جدل» بررسی راههای دعوت به سوی خداوند در قرآن کریم
*محمد محمدی
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
و همانچیزی که قرآن از آن به فساد تعبیر میکند،در عالم به وضوح دیده میشد» [تفسیر نمونه].
ب)
[آل عمران191/]:و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند که:پروردگارا!این را بیهوده نیافریدهای.پاکا که تویی،ما را از عذاب دوزخ در امان بدار.»
این آیه در وصفحال کسانی است که علاوه بر توجه به مقام پروردگار،تفکر هم دارند و پس از اندیشه در آفرینش جهان به این نتیجه میرسند که آفرینش بیهوده و پوچ و باطل نیست.سپس خدا را از بیهودهکاری تنزیه میکنند و از طریق باطل نبودن آفرینش به این نتیجه میرسند که جهان دیگری نیز هست که بهشت و دوزخی دارد و آنگاه از دوزخ آخرت به خدا پناه»میبرند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)2.اندازههای نیکو یا موعظهی حسنه
موعظه عبارت است از:دعوت و ارشاد مردم بهسوی حق و خیر و سعادت، با بیانی زیبا و رسا که شنونده را مجذوب خود کند.برخلاف حکمت که از مباحث و برهانهای عقلی استفاده میکند،موعظه از عواطف و احساسات بهره میگیرد.
موعظه درصورتی مؤثر است که به طریق نیکو باشد،یعنی موعظهکننده خود به آنچه که مردمرا دعوت میکند،عامل و مقیّد باشد و کلامش از هرگونه خشونت و برتریجویی،و تحقیر و توهین دور باشد؛بهطوری که خیرخواه بودن او در کلام و عمل مشخص شود تا با مشاهدهی رفتار و گفتار او،مطالب در قلب شنونده تأثیر بگذارند.درصورت رعایت نکردن اینگونه موارد،موعظه اثر معکوس خواهد داشت و حس لجاجت طرف مقابل را تحریک میکند.
انسان در تمام مراحل زندگی،درهر موقعیت علمی و اجتماعی،به موعظه نیاز دارد تا زنگار غفلت از وی زدوده شود.چنانکه در قرآن، خداوند،به حضرت نوح(ع)میفرماید:
[هود64/]و من تورا پند و موعظه میکنم که از مردم جاهل و نادان مباش.
و در سورهی لقمان،خداوند چگونگی موعظهی لقمان(س)به فرزندش را چنین یادآوری میکند که در آن،به موضوعات اعتقادی(توحید و معاد)،عبادی(نماز،و امر بهمعروف و نهی از منکر)و اخلاقی(تواضع و فروتنی و اعتنال در راه رفتن و سخن گفتن)اشاره شده است:
«و یاد کن وقتی را که لقمان در مقام پند و موعظه به فرزندش گفت:ای پسرم!هرگز شرک به خدا نیاور که شرک ظلم بسیار بزرگی است.این فرزندم!بدان[که خدا اعمال خلق را]اگرچه بهمقدار خردلی در میان سنگی در طبقات آسمانها یا زمین پنهان باشد، همه را در محاسبه میآورد که خدا بر همهچیز توانا و آگاه است.ای فرزندم!نماز را برپا دار و امربهمعروف و نهی از منکر کن و بر آنچه که آزار بینی صبر کن و هرگز به تکبر از مردم رخ متاب و در زمین با غرور قدم برمدار که خداوند هرگز مردم متکبر را دوست نمیدارد.در رفتارت میانهروی اختیار کن و سخن آرام گو،نه با فریاد بلند.که زشتترین صداها
صوت درازگوش است»[لقمان81/-31].
موعظه در اجتماعات کاربرد زیادی دارد،زیرا در آنجا فرصت و حوصلهی تفکر و تحقیق نیست و وقتی اندیشهای بر انسان عرضه شود،در فکر این نیست که درست یا نادرستی آن را از یکدیگر تفکیک کند.و نیز در میان عموم مردم که قدرت تعقل آنان در حدی نیست که بتوانند از دلایلی عقلی بهرهبرند،از موعظه و پند و اندرز استفاده میشود.ولی همانگونه که اشاره شد،این بدانمعنا نیست که خواص از موعظه بینیاز باشند.
موعظه در انسانهایی که آگاهانه و از روی عناد کاری را انجام میدهند،تأثیر ندارد چنانکه قوم عاد به پیامبر میگویند:
[شعراء63/]:گفتند برای ما یکسان است،چه پند دهی،چه از پنددهندگان نباشی.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)3.مجادلهی احسن
طبرسی در تفسیر«مجمع البیان»،ذیل آیهی 23 سورهی هود مینویسد:«جدال و مجادله به معنی مقابله با خصم است که او را از رأی خود منصرف کند.»راغب اصفهانی(ره)معتقد است،جدل عبارت است از:«مذاکره به روش درگیری و غلبه جستن بر دیگری،و اصل آن از جدلت الحبل،یعنی ریسمان را محکم بافتم و جدلت البناء،یعنی ساختمان را محکم ساختم.گویی دو طرف مجادله،هریک دیگری را از نظرش بههم میبافد.»
بنابراین،جدل عبارت است از:بحث و مناظرهی دو طرفه که در آن،هر طرف میخواهد عقیدهی طرف مقابل را با استفاده از همان مطالب و عقیدهی مورد قبول او رد کند.
«از نظر قرآن کریم،اساس دین بر بینه،برهان و حجت استوار است و پیامبران همواره با مردم از این طریق سخن گفتهاند.اما گاهی طرف مقابل اهل منطق و برهان نیست و در برابر حق و حقیقت لجاجت میکند و با سرهم کردن حرفهای غیرمنطقی،میخواهد سخن باطل خود را به کرسی بنشاند. در مقابل چنین شخصی،جدل و مناظره ضرورت پیدا میکند» [مجلهی بینات،شمارهی 23].
جدل نیز مانند موعظه شایسته است که نیکوتر باشد؛یعنی در آن،از عناد پرهیز شود و به مقدسات مقابل توهین نشود. روش و شیوهی مجادله چنین بیان شده است:
[عنکبوت64/]:و یا اهل کتاب جز به شیوهای کهنیکوتر است،مجادله مکنید-مگر با ستمگران آنان-و بگویید به آنچه بر ما و آنچه بر شما نازل شده است،ایمان آوردهایم،و خدای ما و خدای شما یکی است و ما همه فرمانبردار اوییم.
از این آیه استفاده میشود:
*بحث و مجادله باید به طریق نیکو باشد؛یعنی روش مجادله کردن باید دور از هرگونه خشونت و تحقیر باشد.
*در مباحثه باید از مسائل مشترک که دو طرف مقابل آنها را قبول دارند شروع کرد و نه از مطالبی که موجب عناد،انکار و توهین به مقدسات طرف مقابل شود.
*بحث و مجادله با ستمگران و ظالمان اهل کتاب که آیات الهی را تحریف میکنند و فرمانهای الهی را بهخاطر منافعشان زیر پای میگذارند،بیفایده است.
در ادامه،به دو نمونه از مناظرهی حضرت ابراهیم(ع)با ستارهپرستان که در قرآن به آن اشاره شده است،توجه فرمایید:
الف)«و چون شب به تاریکی گرایید،ابراهیم ستارهای دید.گفت:این پروردگار من است.و چون آن ستاره غروب کرد،گفت:من غروبکنندگان را دوست ندارم. و چون ماه را دید که برآمده است،گفت:این پروردگار من است.و چون ماه نیز پنهان شد،گفت:اگر پروردگارم را به من ننمایید،به حتم از گمراهان خواهم بود.و فردا خورشید را در حال برآمدن دید.گفت:این پروردگار من است،چه این بزرگتر است.و چون خورشید نیز غروب کرد،گفت:ای مردم!من از آنچه شما شریک خدا قرار میدهید،بیزارم.به جانب کسی رو کردم که آسمانها و زمین را آفریده است.من بر دین حقم و از مشرکان نیستم؟ [انعام97/-47].
ب)حضرت ابراهیم(ع)،همهی بتها بهجز بت بزرگ را شکست و بتپرستان به او گفتند:«ای ابراهیم،آیا تو این کار را با خدایان ما کردی؟گفت:نه،بلکه همین بزرگترشان چنین کاری کرده است.اگر سخن میگویند،از آنها بپرسید. سپس[بتپرستان]سرهایشان را تکان دادند و گفتند:خوب میدانی که اینها سخن نمیگویند.گفت:پس آیا بهجای خداوند،چیزی را که نه سودی به شما میرساند و نه زیانی، میپرستید»[انبیا56/-26].
در این دو مناظره،حضرت ابراهیم(ع)به مردم یادآور میکند:خداوند دارای جمیع صفات کمالیه است و این،با آنچه که آنها میپرستند،منافات دارد.
منبع :
نشریه رشد ( آموزش قرآن ) » بهار 1385 - شماره 12
مثل خردمندان فكر كنيد اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد.