راهنمای آموزش اولین واژه ها به کودکان  

 
با یک صدای نامفهوم همه به وجد می آیند. خوشایند ترین لحظه های ماه های اول برای پدر و مادرها لحظاتی است که فرزندشان با صداهایی که اغلب معنای واضحی ندارند با آنها ارتباط برقرار می کند.  

 
با یک صدای نامفهوم همه به وجد می آیند. خوشایند ترین لحظه های ماه های اول برای پدر و مادرها لحظاتی است که فرزندشان با صداهایی که اغلب معنای واضحی ندارند با آنها ارتباط برقرار می کند. پدر و مادرها زودتر از آنکه فرزندشان بتواند، آرزوی اولین واژه ها را در سر می پرورانند. به اولین موفقیت های کودک شان افتخار می کنند و دوست دارند به خاطر این پیروزی به پدر و مادرهای اطراف شان فخر بفروشند. اگر شما چنین روزهایی را تجربه می کنید یا به جمع تازه والدین ها پیوسته اید، توصیه های ما را برای به حرف آوردن فرزندتان امتحان کنید.

حتی اگر هنوز هیچ کلمه واقعی ای را به زبان نیاورده، به او بفهمانید که در ادا کردن صداها بسیار موفق است و می تواند از این راه منظورش را به شما بفهماند. تشویق های شما بیشترین ارزش را برای او دارد و زمانی که او احساس می کند در مرکز توجه قرار گرفته است، تلاش بیشتری را برای بازسازی آنچه شما می گویید انجام خواهد داد. اگر بعد از مدتی توانست اولین واژه اش را ادا کند با اشتیاق او را تشویق کنید. برایش دست بزنید، ببوسیدش و او را در آغوش بگیرید. بچه ها دوست دارند مورد توجه قرار بگیرند پس به او بفهمانید که با این تلاش ها جذابیت بیشتری نزد شما پیدا می کند و بیش از پیش مورد توجه اطرافیانش قرار می گیرد. این کلمات تازه را با او تکرار کنید.

شاید در ابتدا او نتواند تفاوت میان اولین واژه را با صداهای قبلی اش احساس کند. تکرار آن و تاکید شما بر معنی دار بودنش می تواند این موضوع را به او ثابت کرده و باعث شود این واژه ها را فراموش نکند.

با او در مورد کارهایی که در آن لحظه انجام می دهید صحبت کنید و برایش حرکات تان را توضیح دهید. الان تلفن زنگ زد. دارم لباس ها را می شورم. حالا برای غذا خوردن آماده می شویم. این توصیف ها می تواند فعالیت های خود او را هم در بر بگیرد. می توانید از کلماتی شروع کنید که بیشترین کاربرد را در دنیای کودکانه او دارند. اعضای بدنش را به او معرفی کنید و سعی کنید در جملات روزانه تان آن ها را به کار ببرید. وقتی می خواهید کاری انجام دهید حتما آن را برایش شرح دهید. مهم نیست که چقدر آن کلمات را متوجه می شود، مهم این است که آنها را در حافظه اش انبار می کند و در آینده می تواند به کمک شان فعالیت هایش را برای تان توضیح دهد.

 

● به نشانه ها توجه کنید

گریه کردن یکی از مهم ترین ابزارهای ارتباطی بچه ها در ماه های اول است. آن ها از این طریق توجه شما را به خود جلب می کنند و درصورت دریافت پاسخ از طرف شما می فهمند که صدای شان شنیده می شود. زمانی که شما به گریه های او پاسخ می دهید در واقع به او می گویید آماده برقراری ارتباط هستید و برای ساختن جهانی امن آماده اید. فرزند شما در این دوره می فهمد برای دریافت پاداش و جلب حمایت شما باید با شما ارتباط برقرار کند و برای برقراری این ارتباط نیازمند کمک گرفتن از صداهاست.

 

● به او فشار نیاورید

با فشار آوردن به او فرزندتان را کلافه نکنید. تمام لحظات روزش را به آموزش واژه ها صرف نکنید. وقت بازی، زمان غذا خوردن یا وقت خوابیدنش را با این تاکید ها و اصرارها پرنکنید. مدام برایش کلمات را هجی نکنید. بگذارید این یکی از تفریحاتی باشد که در طول روز با آنها سرگرم می شود نه اینکه تمامی لحظاتش را اشغال کند و تلاش برای حرف زدن را به یکی از دلهره هایش تبدیل کند. اغراق در آموزش حرف زدن به او می تواند اعتماد به نفس این مشارکت و لذت ادا کردن حرف ها و کلمات را از او بگیرد و موفقیتش را دیرتر از آنچه انتظار دارید نشان دهد.

 

● ایما و اشاره را فراموش نکنید

گمان نکنید حرف زدن تنها به ادای واژه ها محدود می شود. قبل از آنکه کودک تان چنین تجربه ای را به دست بیاورد می توانید از طریق ایما و اشاره با او ارتباط برقرار کنید و از این طریق او را در فهمیدن جملات تان یاری دهید. زمانی که او یکی از نیازهایش را از طریق نشانه ها برای تان مطرح می کند، شما می توانید آن را با یک جمله بیان کنید و همراه با نشانه ها به او کلمات و جمله ها را هم آموزش دهید. آموزش نشانه ها خالی از فایده نیست و کودک شما می تواند از طریقش چنین امتیازاتی را به دست آورد.

▪ به او توانایی برقراری ارتباط با بزرگ تر ها را بدهد و باعث شود که خواسته هایش را به آنها بفهماند

▪ زودتر به حرف بیاید و دایره لغاتش گسترده تر شود

▪ شکست هایش را در ارتباط برقرار کردن کمتر کند

▪ به او فکر کردن را یاد دهد و باعث شود دنیای اطرافش را بهتر درک کند.

 

● با او حرف بزنید

فرزند شما با حرف های تان مهارت های گفتاری اش را یاد می گیرد. شما یک جمله می گویید و او هنوز با چشم های گردش به شما خیره می ماند. شما جمله دیگری می گویید و او صدایی از لب هایش خارج می کند. صدایی که شاید هیچ شباهتی به کلمه و حتی یک صوت معنی دار نداشته باشد اما نشانه تمایل او به شرکت کردن در این مکالمه است. با شنیدن این صدا باید صحبت تان را ادامه دهید. سرتان را تکان دهید و از هر راه که می توانید به او بفهمانید که موفق بوده و به درستی از پس این ارتباط برآمده است. زمانی که مشغول انجام کارهای تان هستید و او را هم در آغوش یا روی صندلی اش در کنارتان دارید برایش آواز بخوانید. ترانه هایی را که دوست دارید. شعر هایی که در کودکی مادربزرگ تان برای تان زمزمه می کرده. اگر چیزی به خاطر ندارید از کتاب های لالایی و شعر های کودکانه کمک بگیرید و آن ها را در زمان انجام کارهای تان برایش زمزمه کنید.

● بخوانید؛ بخوانید؛ بخوانید

اولین و مهم ترین کاری که می توانید برای به حرف آوردن فرزندتان انجام دهید، کتاب خواندن است. شب ها و ظهر ها وقت خواب یا در برخی ساعات روز می توانید داستان های کوتاهی برایش بخوانید یا کتاب لالایی های کودکانه را برایش زمزمه کنید. مهم نیست که او هنوز نمی تواند صحبت کند؛ این کار باعث می شود ساختار جملات در ذهن او شکل بگیرد و زمانی که آغاز به حرف زدن می کند از این ساختار پیروی کند. گمان نکنید فرزندتان حرف های شما را متوجه نمی شود؛ با کمی زمان او معنای این جملات را خواهد فهمید و پس از درک کردن شان آن ها را ادا خواهد کرد. از تکراری شدن این شعرها خسته نشوید. تکرار نکته مثبت دیگری است که می تواند یادگیری جملات را برای تان تسهیل کند.

زمان خاصی را برای این کار در نظر نگیرید و فکر نکنید که باید کودک تان برای شنیدن این جملات سن خاصی داشته باشد. شما می توانید این روند را از دوران بارداری شروع کنید. با این کار هم فضای کودکانه او را بهتر درک خواهید کرد و هم به او کمک خواهید کرد که زودتر و روان تر از دیگر کودکان به حرف بیاید. شما همین طور می توانید برایش کتابی درست کنید. این کتاب می تواند مجموعه ای از عکس های خانوادگی باشد یا تصاویری که به چشم او آشناست. می توانید قصه های خانوادگی تان را برایش بسازید و او را از این طریق با اطرافیانش آشناتر کنید.

 

● اشتباه هایش را اصلاح کنید

وقتی اولین کلماتش را با اشتباه به زبان می آورد، سعی نکنید با او کودکانه حرف بزنید. اگر فرزندتان برخی واژه ها را اشتباه ادا کند خودتان در صحبت های تان آن کلمه را مثل او تلفظ نکنید. به او نگویید اشتباه حرف می زند و اعتماد به نفس حرف زدن را از او نگیرید. شاید هنوز نمی تواند برخی حروف را به طور کامل ادا کند اما نگران نباشید. اگر شما در مکالمات روزانه تان آن کلمات را درست ادا کنید پس از مدتی بدون آنکه اعتماد به نفسش را از دست بدهد کلماش اصلاح می شوند.
 
 
 
   ایده آل


باز نشر اختصاصی: مجله اینترنتی Bartarinha.ir 
 
 
   مجله اینترنتی برترین ها ( www.bartarinha.ir )  
 

چگونه یک قصه برای کودک دلبندمان تعریف کنیم؟  


کودکان داستان ها را می خوانند، درباره تجارب شخصی مردم حرف می زنند، تشویق می شوند تا داستان بنویسند و داستان را به نمایش درآورند. به نمایش درآوردن داستان بدلایل نظری و عملی نقش مهمی در آموزش دارد.
 
ماهنامه کودک: داستانسرایی به عنوان نوعی سخن گفتن بخش معمول آموزش مدرسه است. کودکان داستان ها را می خوانند، درباره تجارب شخصی مردم حرف می زنند، تشویق می شوند تا داستان بنویسند و داستان را به نمایش درآورند. به نمایش درآوردن داستان بدلایل نظری و عملی نقش مهمی در آموزش دارد.

دلیلی که داستان را بسیار مهم کرده این است که نقش مهمی را در مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی در مدرسه نظیر خواندن و نوشتن بازی می کند زیرا درک کودکان از تقاضاها و درخواست های شفاهی معلم ها موجب می شود تا کودکان بتوانند به موفقیت تحصیلی دست یابند.


همه کودکان با مهارت های سخن گفتن وارد مدرسه می شوند که متناسب با محیطی است که در آن بزرگ شده اند. مهارت های برخی از کودکان به خوبی با نیازمندی های سخن گفتن در مدرسه تناسب دارد در حالی که کودکان دیگر اینگونه نیستند.

چنین عدم تناسبی به معنی آن است که بعضی از کودکان در فهمیدن و انجام دادن درخواست های معلم های شان مشکلات بیشتری دارند. از این رو داستان قالبی را بنا می نهد که معلم ها در آموزش از آن استفاده می کنند.

داستان های برگرفته از تجارب شخصی، اولین نوع داستان هستند که گسترش می یابند و در حقیقت به طور ناقص از 2 سالگی ظاهر می شوند. هم کودکان طبقه متوسط و هم کودکان طبقه پایین از نظر اقتصادی اغلب داستان های طولانی و غیررسمی می سازند. در مقابل، کودکان خانواده های از هم پاشیده به احتمال خیلی زیاد داستان های کوتاه می سازند و حتی داستان های طولانی آنها از نظر ساختار کلی از ترتیب زمانی یا تاریخی برخوردار نیست و دارای الگوهای ناچیزی می باشد.

عدم انطباق بین مهارت داستانسرایی کودک با تقاضاهای کلاس از همان بدو ورود به مدرسه، سبب نگرانی می شود. معلم ها به طور سنتی از داستان به عنوان ابزاری آموزشی هم به دلایل عملی و هم نظری استفاده می کنند. از نظر عملی، بیشتر کودکان با ظرفیت درک و فهم و تولید داستان وارد مدرسه می شوند.

 از دیدگاه نظری، داستان بر پایه آگاهی از نتیجه و رشد شناختی کودکان ساخته می شود. همچنین گوش دادن به داستان یا ساختن داستان، مهارت های شناختی را پرورش می دهد. این مهارت ها از کودکان می خواهند که از نظر زمانی خود را از اینجا و حالا دور کنند و این امر همان تفکر غیربافتی است. به همین خاطر، مهارت داستانسرایی 4 ساله ها برای موفقیت تحصیلی سال های بعدی شان اهمیت دارد.


طبق نظر گراسر و همکارانش (1991) کودکان می توانند: الف) هنگامی که صحبت می کنند به جای تکیه بر محیط بی واسطه بر تعاریف ذهنی تکیه نمایند؛ ب) از تمرکز به زمان حال جدا شوند؛ ج) امکانات فرضی و اختیاری درباره حوادث و رویدادها را به شکل قاعده درآورند؛ د) ویژگی کلی رویدادها را انتزاع کنند. بنابراین تعجب آور نیست که داستان، پایه آموزش در مدرسه است.

در صورتی داستانسرایی توسط کودکان برای معلم ها قابل فهم خواهد بود که با نکات از پیش تعیین شده درباره ساختار خوب داستان، منطبق باشد. در حالی که کودکان داستان را تعریف می کنند اغلب معلم ها با آنها همکاری می کنند تا مهارت داستانسرایی را پرورش دهند.

چنین همکاری در صورتی که کودکان قبلا داستان هایشان را به روش های خواسته شده از طرف معلم ساختاربندی نکرده باشند، کمتر موفق خواهد بود. عدم تناسب بین روش هایی که کودکان داستان را سازماندهی می کنند و ساختاربندی معتبر داستان در کلاس درس بر درک و فهم ساخته شده توسط معلم نیز تاثیر می گذارد. به همان اندازه که کودکان عدم تناسب ها را نشان میدهند به احتمال زیاد به عنوان ناتوان در یادگیری تشخیص داده خواهند شد.

مهارت های داستانسرایی مهمی که بیانگر موفقیت در مدرسه اند عبارتند از:

1- مهم است که کودکان نسبت به برانگیختگی ها و تحریکات معلم در تولید داستان، پاسخگو باشند. بیشترین مشکل معلم ها این است که کودک به سوال معلم، پاسخ کوتاه بدهد. در این صورت معلم مطمئن نیست که آیا کودک مطلب را فهمیده است یا نه؟!

2- داستان ها باید شامل اطلاعاتی چون توصیف افراد، موقعیت ها، اشیاء، فعالیت ها و اسنادی باشند که نقش مهمی را در حوادث داستان بازی می کنند.

3- داستان گو باید بتواند بدون توجه به اینجا و حالا به داستانسرایی بپردازد. مخصوصا در داستان هایی که درباره تجارب شخصی است باید موجب ایجاد چنین حسی در شنوندگان شود .

4- حوادث قصه هم از نظر زمانی و هم از نظر علمی به یکدیگر مربوط هستند، آنها تصادفا مرتب نشده اند. با تخمین زدن این روابط است که داستان انسجام می یابد. یک کودک باید بتواند این حوادث را به طور واضح از نظر زمانی به هم مرتبط سازد. واژه های مربوط به زمان شامل «سپس، و آنگاه، اول، بعد از آن، قبل از آن و بعد»؛ واژه های علمی شامل «زیرا، بنابراین، وقتی که، اگر، در حالی که و تا» می باشند.

5- یک داستان اساسا توصیفی است از یکسری حوادث نظیر مجموعه های دنباله داری که باید از نظر ترتیب زمانی، مکانی و منطقی، سازماندهی شوند. از این رو، حوادثی که زودتر اتفاق افتاده اند قبل از حوادث و رویدادهای بعدی؛ و حوادث علمی قبل از نتایج شان، توصیف می شوند. بی نظمی زمانی در داستان اغلب موجب گیجی شنوندگان می گردد.

6- داستان به عنوان یک کل باید به خوبی شکل داده شود. از نظر ساختاری دو نوع شکل دهی در داستان وجود دارد. لبو (1972) داستان هایی را که خوب سازماندهی شده اند اینگونه می داند که توصیف زمانی رویدادها در آنها منجر به ارزیابی یک نکته عالی یا یک بحران می شود که متعاقب آن نیز حل می گردد.

نکته عالی این نوع داستان این است که چرایی روایت داستان به عنوان یک کل را دربر می گیرد. در مقابل، محققان دیگر داستان هایی را توصیف می کنند که حول و حوش هدفی ساخته شده اند و شخصیت های مهم داستان در پاسخ به مسئله مطرح شده در شروع داستان، تنظیم شده اند. سپس داستان کوشش های شخصیت های اصلی را برای رسیدن به هدف ها و نتایج تراش های شان توصیف می کند.

فعالیت هایی که در زیر می آید باعث درک و فهم عمیق کودکان از داستان می گردد:

* هرگاه برای تان میسر بود بین داستان و دنیای واقعی ارتباط برقرار کنید. هنگامی که داستانی درباره کامیون زباله می خوانید، می توانید درباره کامیون های واقعی زباله که در خیابان می گردند و افرادی که زباله ها را جمع می کنند، صحبت کنید.

همچنین هنگامی که کامیون واقعی زباله را در بیرون می بینید به کودک یادآوری کنید که این همان کامیون زباله ای است که در کتاب داستان خواندیم. کودک را تشویق کنید تا چیزهای مشابه و متفاوت با آن را به شما نشان دهد و از او سوالاتی بپرسید.

* همانطور که داستان ساده ای را می خوانید، فعالیت های کلیدی آن را نقش بازی کنید یا صداسازی کنید. برای مثال، کودکان می توانند شمع تولد را فوت کنند کلاه ها را سرشان بگذارند و بردارند، دست بزنند، پایکوبی کنند، سرشان را تکان دهند یا وانمود کنند که خوابیده اند و با شخصیت های کتاب داستان، خر و پف کنند.

* همچنان که داستان را تعریف می کنید بهتر است کودکان نقش هایی از شخصیت های آن را به عهده گرفته و نقش بازی کنند. این تکنیک در پیش دبستان مورد استفاده قرار می گیرد و پیش دبستانی ها خودشان نقش هایی را برای بازی کردن به عهده می گیرند.


معلم گفته آنها را می نویسد یا کمک می کند تا آن را به خوبی اجرا کنند و سپس معلم و کودکان بار دیگر هنگامی که بقیه در حال نقش بازی کردن هستند، کتاب را می خوانند.

عبارت هایی که به زیبایی نوشته شده اند، ریتم های شاعرانه و تصاویر داستان در حافظه آنها باقی می مانند. شخصیت های کتاب داستان، دوست فرد می شوند. کودکان از طریق صحبت کردن با بزرگترها درباره داستان، درس هایی را فرا می گیرند که می تواند نگاه کودکان به دنیا را تغییر دهد و حتی در برخوردشان با مشکلات جدید تاثیر بگذارد.

یک داستان اساسا توصیفی است از یکسری حوادث نظیر مجموعه های دنباله داری که باید از نظر ترتیب زمانی، مکانی و منطقی، سازماندهی شوند. بی نظمی در داستان اغلب موجب گیجی شنوندگان می گردد.

ویوین گوسین پالی معلم دوره پیش دبستان در ایالت شیکاگو است. او به قدرت داستان ها در کلاس هایش پی برده است. وی وابستگی اش به کتاب های کودکان را با حرف های جالبی توصیف می کند: «شعر، نثر و بهترین کتاب های کودک وقتی که کوچک هستیم توی ذهن مان می روند و دوباره در تمام زندگی مان آواز سر می دهند.»

در صورتی داستانسرایی توسط کودکان برای معلم ها قابل فهم خواهد بود که با نکات از پیش تعیین شده درباره ساختار خوب داستان، منطبق باشد.

http://mamanjoon.niniweblog.com/post265.php

صحبت کردن كودكان


 تكلم و كودكان


كودك پيش از تكلم از سه شيوه براي فهماندن غرض و منظور خود استفاده مي‌كند اين شيوه ها عبارتند از : گريه و فرياد، اداي صداهاي نامشخص و اشارات (مهمترين قسمت همان شيوه دوم است) زيرا پس از چندي به صورت صداهاي مشخص و با معنا يعني لغات در مي‌آيد.


_گريه و فرياد : در روزهاي نخست زندگي بيشتر صداهايي كه از كودك شنيده مي‌شود به صورت گريه و فرياد است در طي هفته اول گريه در فواصل نامنظمي ظاهر مي‌شود نوزاد بدون هيچ گونه علت ظاهري گريه مي‌كند اما يك مرتبه گريه يا خود به خود و يا در نتيجه توجه مادر قطع مي‌شود.


_صداهاي غيرمشخص : در ماههاي اول زندگي علاوه برگريه صداهاي نامشخص ديگري ديده مي‌شود كودك اين صداها را نياموخته است بلكه به خودي خود آنها را ظاهر مي‌سازد و چه خوب است كه بدانيم اين صداها عموميت دارند ودرتمام اقوام وملل و نژادها ديده مي‌شود به طوري كه حتي كودكان ناشنوا نيز اين گونه صداها را نشان مي‌دهند كودك اغلب هنگامي كه تنهاست و فرد ديگري نيست كه او را مشغول كند به ايجاد اين صداها مي‌پردازد شنيدن صداي كودك براي خود او لذت بخش است وبه همين سبب است كه اغلب با شنيدن صداي خود تبسم مي‌كند وگاهي نيز مي‌خندد، كودكان ناشنوا نيز در ابتدا مانند كودكان سالم اين گونه صداها را ايجاد مي‌كنند ولي چون صداي خود را نمي شنوند تا ازآن لذت ببرند پس ازچندي دست ازايجاد صدا برمي دارند.


_اشاره : درابتدا كودك به موازات اشاره، صداهايي نيزايجاد مي‌كند و مي‌خواهد با كمك اين دو منظور خود را براي ديگران آشكارسازد ولي رفته رفته پي مي‌برد كه تنها با اشاره نيز مي‌توان منظور خود را آشكارساخت ولي اگر اشاره وي فهميده نشود او از گريه براي فهماندن غرض خود كمك مي‌گيرد اما در مورد زمان سخن‌گويي، بسياري از كودكان طبيعتاً بين دوازده و هجده ماهگي براي تكلم آماده مي‌شوند و چنانچه كودك دراين دوره آمادگي زبان باز نكند؛ ممكن است از نظرعاطفي براي وي اختلالاتي دست دهد زيرا نمي تواند خواسته‌ها واحساسات خود را بيان كند.


درآموزش زبان، سن يك تا سه سالگي بسيار مهم است، ازآن بابت كه اين سن دوره تقليد از بزرگسالان است وآنچه را آنها بگويند او ادايش را در مي‌آورد. از آنجا كه مادر، بيش از افراد ديگر با كودك درارتباط است نبايد نقش او را درآموزش زبان به كودك ناديده گرفت.


نكاتي درباره آموزش زبان براي مادران :


_بيان كلمات ازساده به مشكل باشد، از كلمات يك هجايي شروع كند تا به تدريج بتوان كلمات چند هجايي را به او آموخت.


_با كودك با زبان ساده و قابل فهم حرف بزند، نه با زبان علمي غليظ، البته اين امر مانع آن نيست كه مادر درست وصحيح حرف بزند.


_از كلماتي استفاده كند كه بيشتر مورد نياز كودك اند.


_ عبارات را سريع بيان نكندكه انتقالش به ذهن كودك با دشواري‌هايي همراه است.


_ عبارت طولاني به كار نبرد.


_ در حين صحبت اگركودك دچارخطايي شد با نرمي آن را اصلاح كند وكودك را تنبيه وتمسخر نكند.


_ اصلاح تلفظ بايد از زماني شروع شود كه كودك صداهاي حروف را ازهم تشخيص مي‌دهد.


_هرگز كلمه اي را به حساب اين كه ازآن خوشش مي‌آيد غلط تلفظ نكنيم.


_ درآموزش يك اسم، نام اصلي وصحيح را به كارببريم به عنوان مثال : كلمه گوسفندرا براي گوسفند به كارببريم نه كلمه بع بعي را.


مادران براي آموزش زبان از چه روشهايي مي‌توانند استفاده كنند :


_ بازي با حروف و درآوردن صداي آن ازطريق بازي ويا بيان داستان.


_ آموزش شعر، سرودهاي ساده كه الفاظ را قالبي به كودك منتقل ميكنند، در اين امرآثار مفيدي دارد.


_ درآموزش زبان، كودك را بايد تشويق كرد وهرگز نبايد گذاشت كه احساس عدم لياقت كند.


_ خودداري ازعيب‌جويي‌‌هاي خشن، تنبيه و تمسخر در صورت اشتباهات تلفظي ودستوري.


_ ايجاد انگيزه براي صحبت كردن كودك از طريق بي توجهي به شيوه‌هاي ديگر تفهيم وتفهم، ازجمله : گريه و فرياد و يا اشاره.

http://www.rahkar.ir/1391/02/14/%d8%b5%d8%ad%d8%a8%d8%aa-%da%a9%d8%b1%d8%af%d9%86-%d9%83%d9%88%d8%af%d9%83%d8%a7%d9%86

یادگیری حرف زدن کودک


 
یکی از مهمترین دغدغه های والدین، جهت تربیت صحیح فرزندشان، آموزش مهارت های زبانی به آنان است. مهارت استفاده از زبان که مهمترین وسیله ارتباط با دیگران و همچنین کشف دنیای پیرامون است و امروزه بیش از هر زمان دیگری از آن به عنوان عاملی مهم در موفقیت افراد نام برده می شود، باید از همان بدو تولد به کودکان توسط والدین آموزش داده شده و تقویت گردد. برای این منظور در ادامه به ارائه چند راهکار مناسب در زمینه فوق می پردازیم.
 

فاطمه اسلامیه

1- اجازه دهید کودک صحبت کند.

بسیاری از والدین قرار دادن کودک در مقابل تلویزیون و یا خواندن کتاب و شعر قبل از خواب برای آنان را روش های مناسبی جهت پرورش مهارت کلامی کودک فرض می کنند. باید گفت که این روش ها، روش های مناسبی هستند؛ اما کافی نیستند. تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان داده اند کودکانی که قبل از خواب با والدین خود صحبت می کنند، شش برابر بهتر و بیشتر از کودکانی که در هنگام خواب به قصه گوش می دهند و یا تلویزیون تماشا می کنند، سخن می گویند. زیرا ممکن است کودکان، در هنگام صحبت کردن برخی از کلمات را به اشتباه بیان نمایند و یا برداشت اشتباهی از برخی لغات داشته باشند که در اینجا والدین با بیان درست کلمه، باعث خواهند شد که کودک نه تنها تلفظ و معنی درست کلمات را یاد بگیرد؛ بلکه گنجینه لغات او نیز افزایش یابد.

 

2- از کودک بخواهید نام اشیاء مختلف را بگوید.

یکی دیگر از مواردی که به والدین در تقویت مهارت زبانی کودکان کمک می کند، بازگو کردن نام اشیاء پیرامون است. برای این منظور کافی است از کودکتان بخواهید هنگامی که سرگرم راه رفتن در منزل است، نام اشیایی را که می بیند، بلند بازگو نماید. از آنجایی که کودکان ذاتا کنجکاو هستند و تمایل دارند اسم تمام وسایل و اشیاء را بدانند، لازم است که در این مورد والدین کمی صبوری به خرج داده و با ملایمت نام اشیایی که کودک دلبندشان نمی داند را برایش بازگو نمایند.

 

3- تمام کننده صحبت کودکتان نباشید.

اگر کودک شما، خیلی آهسته و با طمانینه صحبت می کند، سعی کنید که وسط حرف او نیامده و کامل کننده جمله اش نباشید و با آرامش تمام، اجازه دهید تا او سخنانش را به اتمام رسانده و از این طریق بر ترس و دلهره خود جهت صحبت نمودن به خصوص در جمع، غلبه نماید.

 

4- تلفن بازی کنید.

استفاده از تلفن نیز در تقویت مهارت کلامی کودکان بسیار موثر می باشد. کودکان قبل از اینکه توانایی صحبت کردن را پیدا نمایند، به تلفن و استفاده از آن علاقه نشان می دهند. برای همین منظور سعی کنید وقتی کسی تماسی تلفنی با منزل شما برقرار می کند، گوشی را به کودک نیز داده و او را تشویق به سخن گفتن نمایید.

 

5- کلمه درست را به کودک یادآوری کنید.

بسیاری از والدین از اینکه کودکشان به اشتباه کلمه ای را ادا کند، خوشحال شده و جواب او را نیز با همان زبان کودکانه و جلمات نامفهوم بیان می دارند. این امر شاید برای دقیقه ای برای شما خوشایند باشد، اما کودک را ترغیب به استفاده بیشتر از کلمه مربوطه به صورت غلط می نماید تا توجه اطرافیان را بیشتر به خود جلب نماید. پس هنگام مواجهه با این موارد، لازم است با زبان صحیح و بدون هیچگونه غلطی با کودک صحبت کنید تا معنای درست کلمه را یاد بگیرد.
 
 
 http://ninifa.com/p3540

آموزش سخن گفتن به کودکان

آموختن برقراری ارتباط

اغلب کودکان، بدون اینکه ظاهرا" شخص خاصی به آنان آموزش داده باشد، حرف زدن را یاد می گیرند. علت این است که بسیاری از واکنش های ما، درمورد کودکان به قدری طبیعی است که متوجه ارزش این واکنش ها نمی شویم. احتمالا" شما زمینه حرف زدن را از همان زمان نوزادی برای او آماده کرده اید. با صدای ملایم با او حرف زده اید،نق زدن ها و گریه کردن هایش را جواب داده ایدو هنگامی که کودک به شما می نگریسته است، باصدای آرام و رسا درباره کاری که انجام داده اید صحبت کرده اید. درتمام این موارد، شما حس یادگیری و تکلم را در کودک تحریک کرده اید.
در طول دومین سال از زندگی کودک می توانید کمک به مراتب بیشتری به رشد مهارت های زبانی کودک بنمایید. تحقیقات نشان داده است کودکانی که والدین و پرستاران آنها به طور مرتب و مستقیما" با آنان صحبت می کنند، درهنگام رسیدن به سنین پیش دبستانی از مهارت های زبانی بسیار قوی برخوردارند. گرچه بعضی کودکان زودتر و بعضی دیرتر حرف زدن را می آموزند، والدین می توانند باتوجه مخصوص به روش حرف زدن با کودک، به کودکی که دیر زبان باز می کند، کمک کنند. اگر کودک درحال حاضر نیز کلمات زیادی را برزبان می آورد، این روش ها زبان آموزی را درکودک تسریع و تضمین می کنند.
• درطول روز با کودکتان گفت و گو کنید. درباره کاری که انجام می دهید حرف بزنید. با استفاده از کلمات، کاری را که او انجام می دهد، تشریح کنید. " من دارم با قاشق به هم می زنم. تو هم یک قاشق داری. تو داری با قاشق ضربه می زنی."
• هنگامی که کودک با اصواتی نامفهوم و گنگ، که هنوز به صورت کلمات قابل فهم درنیامده اند، حرف می زند، گویی کامل حرف می زند. بهتراست واکنش نشان دهید. اجازه دهید دریابد تلاشش برای حرف زدن سودمند و باارزش است. درنتیجه، او به تلاش بیشتر تحریک می شود."قا"،"اوه"، تو یک قاشق می خوای؟ بیا، این یکی رو بگیر. همین رو می خواستی؟"
• هنگامی که کودک از یک کلمه استفاده می کند، کلمه ها را به جمله های کوتاه گسترش دهید. "بچه؟"، "بله، اون یک بچه است. بچه داره گریه می کنه."
• همزمان با حرف زدن، کمک کنید کودک با برزبان آوردن اشیا، خزانه لغات خود را ایجاد کند. کودکان یک ساله، هنگامی که بتوانند چیزی را لمس یا مشاهده کنند، بهتر می آموزند. با او درباره اشیایی که در معرض دید و یا برای لمس کردن در دسترسش قرار دارند، صحبت کنید. می توانید به اتفاق به تصاویر یک کتاب نگاه کنید و درباره آنچه او می بیند، حتی اگر هنوز آمادگی شنیدن قصه را ندارد، حرف بزنید.
• به جای جملات پیچیده، جمله های ساده به کار ببرید. گرچه بیشتر کودکان یکساله، هنگامی که بزرگسالان و یا سایر بچه ها حرف می زنند، با لذت گوش می دهند، اگر موضوع صحبتها پیچیده و مشکل باشد، تقلید و تکرار آنچه شنیده اند، می تواند برای آنها مشکل باشد. کودکی که با هجوم کلمات بسیاری محاصره شده است، نسبت به کودکی که والدینش درحد دانسته های او صحبت می کنند، ممکن است برای یادگیری صحبت کردن به زمان طولانی تری نیاز داشته باشد.
• صداهای پس زمینه مثل صدای رادیو و تلویزیون را درحداقل نگه دارید. شاید شما بتوانید صداهای مزاحم را هنگام صحبت کردن و یا شنیدن موسیقی، از ذهن خود حذف کنید و به فردی که با شما صحبت می کند گوش فرادهید، اما بسیاری از بچه های کوچک قادر به این کار نیستند.
• وقتی کودک حرف زدن را شروع کرد، به تمام کلمات او واکنش نشان دهید، گویی اومکالمه را با جمله انجام می دهد. "پیش."، "تو پیشی رو می بینی؟" "می ره" " بله، پیشی از در بیرون می ره." "پیش؟" " پیشی رفت بیرون. می خوای پیشی رو ببینی؟" پیش بیرون؟" " خیلی خوب، بیا بریم بیرون و پیشی رو ببینیم."
• برای حفظ توجه کودک، موضوع صحبت را درحدامکان تغییر دهید،زیرا دامنه توجه کودک کوتاه است. شاید او بخواهد برای آنچه در یک باغچه می بیند اسمی تعیین کند و سپس برای دیدن جزییات ریز یک قطعه سنگ خم شود. وقتی او به چیزی اشاره و یا زیرلب زمزمه می کند و یا سعی دارد کلماتی برزبان براند، از او پیروی کنید.
• از کودک خود سوال کنید ولی درصورت نشنیدن پاسخ، نگران نشوید. کمی تامل کنید، سپس درصورتی که کودک شروع به صحبت نمود، کلمات را دراختیار او بگذارید و واکنش نشان دهید. "برایم چه آورده ای؟" "اوه، یه عروسک!" " متشکرم، می تونم بذارمش اینجا؟" "نه، اونجا نه؟ اینجا؟ خیلی خوب، تو می خوای اونجا باشه؟"
• برای کودک اشعار کودکانه و لالایی ها را بخوانید و تکرار کنید. کودکان نوپا، عاشق بازگویی و تکرار هستند. با بزرگ تر شدن کودک، درپایان هربیت شعر، کمی تامل کنید تا متوجه شوید آیا کودک میل دارد آخرین کلمه را برزبان جاری کند. درصورت عدم تمایل او، آخرین کلمه را شما بگویید تا کودک به تدریج بازی را بیاموزد و تقلید را شروع کند.
گاهی به والدین توصیه می شود با کودکی که دیر زبان باز کرده، مدام صحبت کنید تا به صحبت کردن مجبور شود و گاهی نیز به آنان گفته می شود کودک را وادار به گفتن کلمات کنید، و از ایما و اشاره یا زمزمه مطلب پرهیز کنید. حتی احتمال دارد به آنان توصیه شود به تلاش های غیرگفتاری کودک برای برقراری ارتباط واکنش نشان ندهند. به هرصورت اگر به اولین اقدام کودک برای برقراری ارتباط واکنش نشان داده نشود، او خشمگین و عصبانی خواهد شد و حتی احتمال دارد، از حرف زدن مایوس شود. اگر پیگیر روش های پیشنهاد شده شوید، در گسترش مهارت های زبانی کودک کمک شایانی کرده اید.
گاهگاهی، ممکن است کودک به دلایلی جز دیررشد بودن، دیرتر زبان بازکند. معمولا" پدر یا مادری که در تماس با کودک خود هستند اولین افرادی هستند که عدم واکنش و یا دیر بازکردن کودک را نسبت به سایر کودکان هم سن و سالش متوجه می شوند. کودکی که برای تکلم تلاشی انجام نمی دهد و یا قادر به دنبال کردن دستورات ساده یا واکنش به پرسش ها نیست، احتمال دارد نتواند گفته های دیگران را بشنود. حتی یک کم شنوایی جزیی در خردسالی – که به علت عفونت های مکرر گوش ایجاد می شود- ممکن است درسخن گفتن طفل مشکل به وجود بیاورد. سایر عوامل خطر ناشنوایی عبارتند از تولد پیش از مواعد یا بیماری های زمان تولد. اگر خانواده پدر یا مادر کودک سابقه نقص شنوایی داشته باشند، او نیز ممکن است دچار کم شنوایی بشود. برای رفع هرگونه نگرانی، برای سنجش شنوایی طفل خود، با پزشک خانواده مشاوره کنید و شنوایی کودکتان را توسط پزشک متخصص شنوایی سنجی کودکان مورد ارزیابی قرار دهید. اگرچه ممکن است ناشنوایی در قدرت یادگیری تکلم کودکتان موثر باشد، تشخیص زودهنگام مشکل، این اطمینان را به وجود خواهد آورد که رشد همه جانبه تکلم فرزندتان آسیب نبیند.

http://www.madaraneemrooz.com/InterestDetail.asp?Interest=88

مراحل رشد مراحل حرف زدن نوزاد

 

همزمان با رشد فكري، احساسي و رفتاري، كودك شما ياد مي گيرد تا از كلمات براي توصيف آنچه مي بيند، مي شنود، احساس مي كند و مي انديشد، استفاده كند. امروزه محققان مي دانند كه كودكان مدتها پيش از آنكه اولين كلمات خود را بر زبان بياورند، يادگيري قوانين زبان و نحوه استفاده بزرگترها از آن (براي صحبت با يكديگر) را آغاز مي كنند.

زمان بروز و رشد اين توانايي
كودكان، حرف زدن را در دو سال اول زندگي خود ياد مي گيرند. كودك شما نيز ياد خواهد گرفت كه از زبان، لبها، سقف دهان و دندانهايي كه در دهان او روييده اند براي توليد صداهاي مختلف استفاده كند؛ او در ماههاي اول و دوم صرفا مي تواند صداهاي ساده اي مانند "اِه" يا "آ" را توليد كند، و كمي پس از آن نيز صداهاي ساده ديگري را كه به اصطلاح "غان و غون" ناميده مي شوند، ايجاد خواهد كرد. كمي بعد، اين صداها تبديل به كلمات واقعي مي شوند: شايد حتي در چهار يا پنج ماهگي، كلماتي مانند "ماما" و "بابا" از دهان او خارج شوند و اشك را به چشمان شما بياورند. از اين زمان به بعد، كودك شما سعي مي كند تا كلمات بيشتري را از بين صحبتهاي شما، همسرتان و ديگر افرادي كه در اطراف او هستند، انتخاب كرده و ياد بگيرد. سپس، در بين يك تا دو سالگي، او به تدريج سعي خواهد كرد تا جملات دو يا سه كلمه اي را ادا كند.

رشد اين توانايي در كودك
در ابتداي تولد، كودك شما گريه و زاري مي كند؛ و اين گريه، اولين تلاش او براي ورود به دنياي صداها است. او با اين گريه نشان مي دهد كه خارج شدن از دنياي رحم و ورود به يك دنياي جديد و غريب، براي او شوكه كننده بوده است. از آن به بعد، او صداها، آهنگ صحبت كردن و همچنين كلمات ديگران را جذب مي كند كه نهايتا نحوه صحبت كردن خودش را شكل خواهند داد.

"صحبت كردن"، پيوندي عميق با "شنيدن" دارد. با گوش دادن به حرفهاي ديگران، كودك شما صداي كلمات و ساختار جملات را ياد مي گيرد. در واقع، بسياري از محققين بر اين باورند كه درك زبان از زماني كه كودك در رحم مادرش قرار دارد آغاز مي شود. همانگونه كه كودك به ضربان ثابت قلب شما عادت كرده است، با صداي شما هم وفق پيدا مي كند. او تنها چند روز پس از تولد قادر است كه صداي شما را در بين صداهاي ديگران، تشخيص دهد.

يك تا سه ماهگي

گريه، اولين مدل ارتباطي است كه كودك شما مورد استفاده قرار مي دهد. گريه تند و با صداي بلند مي تواند به اين معنا باشد كه او گرسنه است؛ و گريه آرام و منقطع مي تواند نشانه آن باشد كه پوشك او نياز به تعويض دارد. با افزايش سن، او مي تواند صداهاي ساده ديگري شبيه به خنده هاي ريز، آه و ... را توليد كند كه در نتيجه يك مجموعه كوچك از صداهاي متنوع را در اختيار خواهد داشت. برخي از زبان شناسان بر اين باورند كه كودكان در چهار هفتگي قادرند كلمات با سيلابهاي يكسان، مانند "ما" و "با" را تشخيص دهند.

چهار ماهگي

در اين مرحله، كودك شما با تركيب حروف صدادار و بيصدا، صداهاي ساده اي مانند "بابا" يا "ماما" را ايجاد مي كند. هرچند گفتن اين كلمات موجب مي شود كه قلب والدين كودك از شادي لبريز شود، اما واقعيت اين است كه او هنوز نمي تواند اين كلمات را واقعا درك كرده و بين اين كلمات و شما، ارتباط معنايي برقرار كند. او در يكسالگي قادر خواهد بود كه اين ارتباط مفهومي را ايجاد كرده و با گفتن "ماما" يا "بابا"، واقعا شما را صدا كند.

تلاش كودك شما براي حرف زدن اينگونه به نظر مي رسد كه گويا فردي در حال حرف زدن به يك زبان خارجي است: تعداد بسيار زيادي از لغات بدون معني كه كودك آنها را پشت سر هم مي گويد. در واقع، توليد صدا براي كودك شما يك بازي مفرح است؛ او تلاش مي كند كه زبان، دندانها، سقف دهان و تارهاي صوتي اش را براي توليد صداهاي بامزه و متنوع، به كار گيرد. در اين مرحله، كودكان صداهايي مختلف از خودشان در مي آورند كه اصطلاحا "غان و غون" ناميده مي شود؛ و جالب اينكه اين صداها در كودكان مختلف كاملا شبيه به هم است، خواه والدين آنها فارسي، انگليسي، فرانسوي يا حتي ژاپني باشند! شما ممكن است مشاهده كنيد كه كودك شما، بعضي صداهاي خاص را دوست داشته و آنها را بارها و بارها تكرار كند، مانند "دا" يا "كا"؛ اين بدان خاطر است كه كودك از اين صداها، و همچنين از وضعيت اندامهاي صوتي اش در زمان توليد اين صداها، خوشش مي آيد.

شش تا نُه ماهگي

در اين دوره به نظر مي رسد كه صداهايي كه كودك توليد مي كند، تا حدي معنا و مفهوم دارند. اين بدان خاطر است كه كودك از صداها و الگوها، مشابه با خود شما استفاده مي كند. مي توانيد با كتاب يا شعر خواندن براي او، اين مهارت را در كودك تقويت كنيد.

دوازده تا هفده ماهگي

او در اين مرحله از يك يا چند كلمه استفاده مي كند و معناي آنها را هم مي فهمد. او حتي ممكن است از تغيير آهنگ صدا نيز استفاده كند و مثلا با لحن سوالي به شما بگويد: "بغل"، يعني "من را بغل كن"! او به تدريج اهميت حرف زدن را درك مي كند و مي فهمد كه توانايي ابراز و انتقال خواسته ها و نيازهايش، تا چه حد مهم است.

هجده تا بيست و چهار ماهگي

در اين دوره، او ممكن است تا 200 كلمه را ياد گرفته باشد، كه بسياري از اين كلمات، اسم هستند. بين هجده تا بيست ماهگي، كودكان مي توانند حدودا 10 كلمه را در روز ياد بگيرند. حتي برخي از آنها مي توانند كه در هر 90 دقيقه، يك كلمه جديد ياد بگيرند، پس بهتر است به دقت، مراقب نحوه صحبت كردن خود باشيد. او حتي ممكن است دو كلمه را با هم استفاده كرده و جملات دوكلمه اي بسازد: "من ببَر". در دو سالگي، او قادر خواهد بود جملات سه كلمه اي را به كار برده و آهنگهاي ساده را به صورت آواز، بخواند. در اين دوره، درك كودك از خودش به بلوغ مي رسد، و در نتيجه او درباره خودش - چيزهايي كه دوست دارد يا ندارد، آنچه فكر مي كند و آنچه احساس مي كند - حرف خواهد زد. البته استفاده از ضميرها ممكن است براي او گيج كننده باشند و در نتيجه ممكن است مشاهده كنيد كه او به جاي اينكه بگويد: «من انداختم»، بگويد: «ني ني انداخت».

بيست و پنج تا سي و شش ماهگي

او ممكن است هنوز نتواند بلند يا آرام حرف زدن را به طور مناسب به كار ببرد، اما به زودي در اين زمينه مهارت كافي پيدا خواهد كرد. همچنين او به تدريج معاني ضميرها (مانند: من، تو، او) را خواهد فهميد. بين دو تا سه سالگي، دامنه لغات او حدودا به 300 كلمه خواهد رسيد. او با استفاده از اسم ها و فعلها، جملاتي كامل اما ساده خواهد ساخت: «من امروز رفتم».

در سه سالگي، مهارت او براي حرف زدن بسيار افزايش يافته است. او مي تواند براي مدتي به طور مداوم با شما صحبت كند، و تُن صدا، الگوهاي صحبت و لغات مورد استفاده اش را با توجه به مخاطب خود، تنظيم كند. به عنوان مثال، هنگام صحبت كردن با يك كودك ديگر از كلمات ساده تر استفاده خواهد كرد، اما وقتي كه با شما حرف مي زند، لغتها و الگوهاي پيچيده تري را به كار خواهد برد. در اين زمان، شما مي توانيد منظور او را به طور دقيق و روشن بفهميد. او به راحتي و به صورتي روان، نام و سنش را براي ديگران گفته و همچنين هرگاه از او بخواهيد كاري را انجام دهد، به سرعت گوش خواهد داد.

مرحله بعدي

پس از مدتي، شما خواهيد ديد كه او ديگر صرفا حرفهاي بي سر و ته يا بي معني نمي زند؛ و روزهايي را كه او اصلا بلد نبود حرف بزند، فراموش خواهيد كرد. در اين دوره، او براي شما از كارهاي روزانه اش حرف مي زند و شما هم از نشستن و گوش دادن به شيرين زبانيهاي او لذت خواهيد برد. او براي شما تعريف مي كند كه در مهدكودك چه بازيهايي كرده است؛ دوستش چه خوراكي آورده بود؛ دوست ديگرش چه چيزهايي گفته است؛ و البته درباره هر چيز ديگري نيز كه در ذهنش مي گذرد، براي شما صحبت خواهد كرد. او همچنين يادگيري يك مهارت نسبتا پيچيده تر را نيز آغاز مي كند: "نوشتن".

نقش شما
وظيفه شما بسيار ساده است: با او حرف بزنيد. تحقيقات نشان مي دهند كودكاني كه والدينشان در دوره خردسالي، زياد با آنها صحبت مي كنند، بهره هوشي (IQ) بيشتري دارند. همچنين دامنه لغات آنها نيز وسيع تر از كودكاني است كه كمتر با اطرافيان خود صحبت مي كرده اند. شما مي توانيد صحبت كردن با كودك را از دوران حاملگي آغاز كنيد، تا او به صداي شما عادت كند. براي او كتاب بخوانيد و يا هنگامي كه به حمام مي رويد، با صداي بلند برايش آواز بخوانيد. پس از زايمان، هنگامي كه به او شير مي دهيد، پوشك او را عوض مي كنيد و يا او را به حمام مي بريد، با كودك صحبت كنيد؛ همچنين بهتر است به او فرصت بدهيد كه با يك لبخند و يا با برقراري ارتباط چشمي (نگاه كردن مستقيم به چشمان شما)، به حرفهاي شما پاسخ دهد. در پنج ماهگي، ممكن است متوجه شويد كه او با اشتياق به حركت لبها و دهان شما نگاه مي كند. به صحبت كردن ادامه دهيد، و او به زودي تلاش خود را براي پاسخ دادن به شما آغاز خواهد كرد.

البته گاهي از اوقات نيز مي توانيد با جملات و كلمات خود كودك (يعني با همان صداهاي بي معني و نامفهوم او) با او حرف بزنيد؛ اما صحبت صحيح و دقيق را نيز فراموش نكنيد. كودك شما تنها در صورتي صحيح صحبت كردن را ياد مي گيرد، كه شما به او به درستي ياد بدهيد. لازم نيست از به كار بردن كلمات پيچيده خودداري كنيد. هرچند شما بايد تلاش كنيد تا حتي الامكان ساده با كودك صحبت كنيد تا او هم بتواند منظور شما را بفهمد، اما شنيدن كلمات جديد نيز مي تواند به او كمك كند تا به تدريج، دامنه لغاتش را وسعت دهد. همين مطلب در مورد كودكاني كه به مهدكودك يا آمادگي هم مي روند صدق مي كند: تا زماني كه شما با صحبتهاي خود آنها را بيشتر تحريك و تهييج كنيد، مهارتهاي زباني آنها هم بيشتر رشد خواهد كرد.

كتاب يا شعر خواندن براي كودك، يكي از بهترين راههايي است كه مي تواند مهارتهاي زباني كودك را پرورش دهد. نوزادان از شنيدن صداي شما لذت مي برند؛ كودكان نوپا از شنيدن داستانهاي جديد خوششان مي آيد؛ و كودكاني كه به آمادگي مي روند حتي ممكن است بقيه داستان را براي شما تعريف كنند.

چه وقت بايد نگران شويد
كودكاني كه مشكل شنوايي داشته باشند، توانايي توليد صداهاي ساده را نيز از حدود شش ماهگي رها مي كنند. در صورتي كه نوزاد شما هيچ صدايي از خودش در نمي آورد (يا حتي تلاشي هم براي توليد صدا نمي كند)، يا با شما ارتباط چشمي برقرار نمي كند، بهتر است با پزشك خود مشورت كنيد. هرچند برخي از كودكان از حدود نُه ماهگي، تلفظ كلمات را شروع خواهند كرد، برخي ديگر ممكن است اين كار را در سيزده يا چهارده ماهگي آغاز كنند. اگر كودك شما تا پانزده ماهگي هيچ كلمه اي بر زبان نياورد، يا شما هنوز هم قادر نيستيد كه حتي يك كلمه از حرفهاي او را بفهميد، در اين مورد با پزشك خود صحبت كنيد.

اگر در سه سالگي، هنوز هم كودك شما حروف بيصداي انتهاي كلمات را تلفظ نمي كند (مثلا به جاي "خوب"، مي گويد: "خو")، يا به جاي يك صدا يا هجا، از صداهاي ديگر استفاده مي كند (مثلا به جاي "مار" يا "موش" مي گويد: "بار" يا "دوش")، ممكن است به مشكل شنوايي يا گفتاري مبتلا باشد. در اين صورت با پزشك خود صحبت كنيد تا امكان ارزيابي كودك را فراهم كند.

همه كودكان ممكن است در برخي مواقع دچار لكنت زبان شوند. بعضي وقتها كودك شما بسيار هيجان زده است و مي خواهد آنچه را در ذهنش مي گذرد به سرعت براي شما بگويد، اما نمي تواند به آساني كلمات مناسب را پيدا كند. به او اجازه دهيد تا خودش جملاتش را تمام كند، و از پريدن وسط حرف او يا كمك به او، خودداري كنيد. اين كار موجب مي شود او احساس بي عرضگي كند؛ و به هيچ وجه به يادگيري او كمك نخواهد كرد.

با اين حال، در صورتي كه كودك شما به لكنت زبان دائمي دچار شده است، بايد توسط متخصص گفتاردرماني مورد معاينه قرار گيرد. اگر كودك بين شش تا دوازده ماه پس از اولين باري كه دچار لكنت زبان مي شود مورد معاينه قرار گيرد، بهترين ميزان پيشرفت در مهارتهاي زباني را از خود نشان خواهد داد. بايد در اين باره با پزشك خود مشورت كنيد تا شما را به يك متخصص مناسب ارجاع دهد.

http://fzahra.niniweblog.com/post118.php

مراحل اصلي رشد كودك  : حرف زدن

 

همزمان با رشد فكري، احساسي و رفتاري، كودك شما ياد مي گيرد تا از كلمات براي توصيف آنچه مي بيند، مي شنود، احساس مي كند و مي انديشد، استفاده كند. امروزه محققان مي دانند كه كودكان مدتها پيش از آنكه اولين كلمات خود را بر زبان بياورند، يادگيري قوانين زبان و نحوه استفاده بزرگترها از آن (براي صحبت با يكديگر) را آغاز مي كنند.

زمان بروز و رشد اين توانايي
كودكان، حرف زدن را در دو سال اول زندگي خود ياد مي گيرند. كودك شما نيز ياد خواهد گرفت كه از زبان، لبها، سقف دهان و دندانهايي كه در دهان او روييده اند براي توليد صداهاي مختلف استفاده كند؛ او در ماههاي اول و دوم صرفا مي تواند صداهاي ساده اي مانند "اِه" يا "آ" را توليد كند، و كمي پس از آن نيز صداهاي ساده ديگري را كه به اصطلاح "غان و غون" ناميده مي شوند، ايجاد خواهد كرد. كمي بعد، اين صداها تبديل به كلمات واقعي مي شوند: شايد حتي در چهار يا پنج ماهگي، كلماتي مانند "ماما" و "بابا" از دهان او خارج شوند و اشك را به چشمان شما بياورند. از اين زمان به بعد، كودك شما سعي مي كند تا كلمات بيشتري را از بين صحبتهاي شما، همسرتان و ديگر افرادي كه در اطراف او هستند، انتخاب كرده و ياد بگيرد. سپس، در بين يك تا دو سالگي، او به تدريج سعي خواهد كرد تا جملات دو يا سه كلمه اي را ادا كند.

رشد اين توانايي در كودك
در ابتداي تولد، كودك شما گريه و زاري مي كند؛ و اين گريه، اولين تلاش او براي ورود به دنياي صداها است. او با اين گريه نشان مي دهد كه خارج شدن از دنياي رحم و ورود به يك دنياي جديد و غريب، براي او شوكه كننده بوده است. از آن به بعد، او صداها، آهنگ صحبت كردن و همچنين كلمات ديگران را جذب مي كند كه نهايتا نحوه صحبت كردن خودش را شكل خواهند داد.

"صحبت كردن"، پيوندي عميق با "شنيدن" دارد. با گوش دادن به حرفهاي ديگران، كودك شما صداي كلمات و ساختار جملات را ياد مي گيرد. در واقع، بسياري از محققين بر اين باورند كه درك زبان از زماني كه كودك در رحم مادرش قرار دارد آغاز مي شود. همانگونه كه كودك به ضربان ثابت قلب شما عادت كرده است، با صداي شما هم وفق پيدا مي كند. او تنها چند روز پس از تولد قادر است كه صداي شما را در بين صداهاي ديگران، تشخيص دهد.

يك تا سه ماهگي

گريه، اولين مدل ارتباطي است كه كودك شما مورد استفاده قرار مي دهد. گريه تند و با صداي بلند مي تواند به اين معنا باشد كه او گرسنه است؛ و گريه آرام و منقطع مي تواند نشانه آن باشد كه پوشك او نياز به تعويض دارد. با افزايش سن، او مي تواند صداهاي ساده ديگري شبيه به خنده هاي ريز، آه و ... را توليد كند كه در نتيجه يك مجموعه كوچك از صداهاي متنوع را در اختيار خواهد داشت. برخي از زبان شناسان بر اين باورند كه كودكان در چهار هفتگي قادرند كلمات با سيلابهاي يكسان، مانند "ما" و "با" را تشخيص دهند.

چهار ماهگي

در اين مرحله، كودك شما با تركيب حروف صدادار و بيصدا، صداهاي ساده اي مانند "بابا" يا "ماما" را ايجاد مي كند. هرچند گفتن اين كلمات موجب مي شود كه قلب والدين كودك از شادي لبريز شود، اما واقعيت اين است كه او هنوز نمي تواند اين كلمات را واقعا درك كرده و بين اين كلمات و شما، ارتباط معنايي برقرار كند. او در يكسالگي قادر خواهد بود كه اين ارتباط مفهومي را ايجاد كرده و با گفتن "ماما" يا "بابا"، واقعا شما را صدا كند.

تلاش كودك شما براي حرف زدن اينگونه به نظر مي رسد كه گويا فردي در حال حرف زدن به يك زبان خارجي است: تعداد بسيار زيادي از لغات بدون معني كه كودك آنها را پشت سر هم مي گويد. در واقع، توليد صدا براي كودك شما يك بازي مفرح است؛ او تلاش مي كند كه زبان، دندانها، سقف دهان و تارهاي صوتي اش را براي توليد صداهاي بامزه و متنوع، به كار گيرد. در اين مرحله، كودكان صداهايي مختلف از خودشان در مي آورند كه اصطلاحا "غان و غون" ناميده مي شود؛ و جالب اينكه اين صداها در كودكان مختلف كاملا شبيه به هم است، خواه والدين آنها فارسي، انگليسي، فرانسوي يا حتي ژاپني باشند! شما ممكن است مشاهده كنيد كه كودك شما، بعضي صداهاي خاص را دوست داشته و آنها را بارها و بارها تكرار كند، مانند "دا" يا "كا"؛ اين بدان خاطر است كه كودك از اين صداها، و همچنين از وضعيت اندامهاي صوتي اش در زمان توليد اين صداها، خوشش مي آيد.

شش تا نُه ماهگي

در اين دوره به نظر مي رسد كه صداهايي كه كودك توليد مي كند، تا حدي معنا و مفهوم دارند. اين بدان خاطر است كه كودك از صداها و الگوها، مشابه با خود شما استفاده مي كند. مي توانيد با كتاب يا شعر خواندن براي او، اين مهارت را در كودك تقويت كنيد.

دوازده تا هفده ماهگي

او در اين مرحله از يك يا چند كلمه استفاده مي كند و معناي آنها را هم مي فهمد. او حتي ممكن است از تغيير آهنگ صدا نيز استفاده كند و مثلا با لحن سوالي به شما بگويد: "بغل"، يعني "من را بغل كن"! او به تدريج اهميت حرف زدن را درك مي كند و مي فهمد كه توانايي ابراز و انتقال خواسته ها و نيازهايش، تا چه حد مهم است.

هجده تا بيست و چهار ماهگي

در اين دوره، او ممكن است تا 200 كلمه را ياد گرفته باشد، كه بسياري از اين كلمات، اسم هستند. بين هجده تا بيست ماهگي، كودكان مي توانند حدودا 10 كلمه را در روز ياد بگيرند. حتي برخي از آنها مي توانند كه در هر 90 دقيقه، يك كلمه جديد ياد بگيرند، پس بهتر است به دقت، مراقب نحوه صحبت كردن خود باشيد. او حتي ممكن است دو كلمه را با هم استفاده كرده و جملات دوكلمه اي بسازد: "من ببَر". در دو سالگي، او قادر خواهد بود جملات سه كلمه اي را به كار برده و آهنگهاي ساده را به صورت آواز، بخواند. در اين دوره، درك كودك از خودش به بلوغ مي رسد، و در نتيجه او درباره خودش - چيزهايي كه دوست دارد يا ندارد، آنچه فكر مي كند و آنچه احساس مي كند - حرف خواهد زد. البته استفاده از ضميرها ممكن است براي او گيج كننده باشند و در نتيجه ممكن است مشاهده كنيد كه او به جاي اينكه بگويد: «من انداختم»، بگويد: «ني ني انداخت».

بيست و پنج تا سي و شش ماهگي

او ممكن است هنوز نتواند بلند يا آرام حرف زدن را به طور مناسب به كار ببرد، اما به زودي در اين زمينه مهارت كافي پيدا خواهد كرد. همچنين او به تدريج معاني ضميرها (مانند: من، تو، او) را خواهد فهميد. بين دو تا سه سالگي، دامنه لغات او حدودا به 300 كلمه خواهد رسيد. او با استفاده از اسم ها و فعلها، جملاتي كامل اما ساده خواهد ساخت: «من امروز رفتم».

در سه سالگي، مهارت او براي حرف زدن بسيار افزايش يافته است. او مي تواند براي مدتي به طور مداوم با شما صحبت كند، و تُن صدا، الگوهاي صحبت و لغات مورد استفاده اش را با توجه به مخاطب خود، تنظيم كند. به عنوان مثال، هنگام صحبت كردن با يك كودك ديگر از كلمات ساده تر استفاده خواهد كرد، اما وقتي كه با شما حرف مي زند، لغتها و الگوهاي پيچيده تري را به كار خواهد برد. در اين زمان، شما مي توانيد منظور او را به طور دقيق و روشن بفهميد. او به راحتي و به صورتي روان، نام و سنش را براي ديگران گفته و همچنين هرگاه از او بخواهيد كاري را انجام دهد، به سرعت گوش خواهد داد.

مرحله بعدي

پس از مدتي، شما خواهيد ديد كه او ديگر صرفا حرفهاي بي سر و ته يا بي معني نمي زند؛ و روزهايي را كه او اصلا بلد نبود حرف بزند، فراموش خواهيد كرد. در اين دوره، او براي شما از كارهاي روزانه اش حرف مي زند و شما هم از نشستن و گوش دادن به شيرين زبانيهاي او لذت خواهيد برد. او براي شما تعريف مي كند كه در مهدكودك چه بازيهايي كرده است؛ دوستش چه خوراكي آورده بود؛ دوست ديگرش چه چيزهايي گفته است؛ و البته درباره هر چيز ديگري نيز كه در ذهنش مي گذرد، براي شما صحبت خواهد كرد. او همچنين يادگيري يك مهارت نسبتا پيچيده تر را نيز آغاز مي كند: "نوشتن".

نقش شما
وظيفه شما بسيار ساده است: با او حرف بزنيد. تحقيقات نشان مي دهند كودكاني كه والدينشان در دوره خردسالي، زياد با آنها صحبت مي كنند، بهره هوشي (IQ) بيشتري دارند. همچنين دامنه لغات آنها نيز وسيع تر از كودكاني است كه كمتر با اطرافيان خود صحبت مي كرده اند. شما مي توانيد صحبت كردن با كودك را از دوران حاملگي آغاز كنيد، تا او به صداي شما عادت كند. براي او كتاب بخوانيد و يا هنگامي كه به حمام مي رويد، با صداي بلند برايش آواز بخوانيد. پس از زايمان، هنگامي كه به او شير مي دهيد، پوشك او را عوض مي كنيد و يا او را به حمام مي بريد، با كودك صحبت كنيد؛ همچنين بهتر است به او فرصت بدهيد كه با يك لبخند و يا با برقراري ارتباط چشمي (نگاه كردن مستقيم به چشمان شما)، به حرفهاي شما پاسخ دهد. در پنج ماهگي، ممكن است متوجه شويد كه او با اشتياق به حركت لبها و دهان شما نگاه مي كند. به صحبت كردن ادامه دهيد، و او به زودي تلاش خود را براي پاسخ دادن به شما آغاز خواهد كرد.

البته گاهي از اوقات نيز مي توانيد با جملات و كلمات خود كودك (يعني با همان صداهاي بي معني و نامفهوم او) با او حرف بزنيد؛ اما صحبت صحيح و دقيق را نيز فراموش نكنيد. كودك شما تنها در صورتي صحيح صحبت كردن را ياد مي گيرد، كه شما به او به درستي ياد بدهيد. لازم نيست از به كار بردن كلمات پيچيده خودداري كنيد. هرچند شما بايد تلاش كنيد تا حتي الامكان ساده با كودك صحبت كنيد تا او هم بتواند منظور شما را بفهمد، اما شنيدن كلمات جديد نيز مي تواند به او كمك كند تا به تدريج، دامنه لغاتش را وسعت دهد. همين مطلب در مورد كودكاني كه به مهدكودك يا آمادگي هم مي روند صدق مي كند: تا زماني كه شما با صحبتهاي خود آنها را بيشتر تحريك و تهييج كنيد، مهارتهاي زباني آنها هم بيشتر رشد خواهد كرد.

كتاب يا شعر خواندن براي كودك، يكي از بهترين راههايي است كه مي تواند مهارتهاي زباني كودك را پرورش دهد. نوزادان از شنيدن صداي شما لذت مي برند؛ كودكان نوپا از شنيدن داستانهاي جديد خوششان مي آيد؛ و كودكاني كه به آمادگي مي روند حتي ممكن است بقيه داستان را براي شما تعريف كنند.

چه وقت بايد نگران شويد
كودكاني كه مشكل شنوايي داشته باشند، توانايي توليد صداهاي ساده را نيز از حدود شش ماهگي رها مي كنند. در صورتي كه نوزاد شما هيچ صدايي از خودش در نمي آورد (يا حتي تلاشي هم براي توليد صدا نمي كند)، يا با شما ارتباط چشمي برقرار نمي كند، بهتر است با پزشك خود مشورت كنيد. هرچند برخي از كودكان از حدود نُه ماهگي، تلفظ كلمات را شروع خواهند كرد، برخي ديگر ممكن است اين كار را در سيزده يا چهارده ماهگي آغاز كنند. اگر كودك شما تا پانزده ماهگي هيچ كلمه اي بر زبان نياورد، يا شما هنوز هم قادر نيستيد كه حتي يك كلمه از حرفهاي او را بفهميد، در اين مورد با پزشك خود صحبت كنيد.

اگر در سه سالگي، هنوز هم كودك شما حروف بيصداي انتهاي كلمات را تلفظ نمي كند (مثلا به جاي "خوب"، مي گويد: "خو")، يا به جاي يك صدا يا هجا، از صداهاي ديگر استفاده مي كند (مثلا به جاي "مار" يا "موش" مي گويد: "بار" يا "دوش")، ممكن است به مشكل شنوايي يا گفتاري مبتلا باشد. در اين صورت با پزشك خود صحبت كنيد تا امكان ارزيابي كودك را فراهم كند.

همه كودكان ممكن است در برخي مواقع دچار لكنت زبان شوند. بعضي وقتها كودك شما بسيار هيجان زده است و مي خواهد آنچه را در ذهنش مي گذرد به سرعت براي شما بگويد، اما نمي تواند به آساني كلمات مناسب را پيدا كند. به او اجازه دهيد تا خودش جملاتش را تمام كند، و از پريدن وسط حرف او يا كمك به او، خودداري كنيد. اين كار موجب مي شود او احساس بي عرضگي كند؛ و به هيچ وجه به يادگيري او كمك نخواهد كرد.

با اين حال، در صورتي كه كودك شما به لكنت زبان دائمي دچار شده است، بايد توسط متخصص گفتاردرماني مورد معاينه قرار گيرد. اگر كودك بين شش تا دوازده ماه پس از اولين باري كه دچار لكنت زبان مي شود مورد معاينه قرار گيرد، بهترين ميزان پيشرفت در مهارتهاي زباني را از خود نشان خواهد داد. بايد در اين باره با پزشك خود مشورت كنيد تا شما را به يك متخصص مناسب ارجاع دهد.

http://ninisite.com/content/index.asp?contentID=255