چگونه با فرزندان خود گفتگو کنیم ؟
چگونه با فرزندان خود گفتگو کنیم ؟
لازم است کتابهای تخصصی و مخصوصدر اختیار والدین قرار بگیرد که بیاموزند به گفتار فرزندانشان گوش دهند و به گونه ای صحبت کنند که فرزندانشان آنان را درک نمایند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز در کتابی به قلم ادل فایبر که خانم لاله دهقانی ترجمه کرده است ، مطالب آموزشی بسیار آموزنده شامل چندین فصل در این رابطه می خوانیم . که عبارتند از :
به کودکان کمک کنیم تا احساسات خود را بشناسند.
دعودت به همکاری
راههای دیگر به جز تنبیه
تقویت حس استقلال
تحسین
مانع از نقش پذیری فرزندان خود شوید
که در مورد هر فصل بطور مختصر و جدا بحث خواهد شد.پس امیدوارم والدین به گونه ای با فرزندانشان صحبت کنند که فرزندان آنان را درک نمایند و آنان نیز بیاموزند به گفتار فرزندان خود بهتر گوش فرا دهند.
۱- فصل اول : به کودکمان کمک کنیم تا احساسات خود را بشناسد.
انکار مداوم احساسات کودک او را دچار تشویش و نگرانی می کند و با این کار والدین به کودک می آموزند که احساسات خود را نشناسند و به آنها اعتماد نکنند. پس بهترین روش در برخورد با کودک این است که خود را به جای فرزندانمان تصور کنیم.
مثلا” کودک: مامان من خسته ام
مادر : چطور خسته ای تو تازه استراحت کرده ای ( انکار احساسات )
کودک: ( با صدای بلندتر ) ولی من خسته ام
مادر: تو خسته نیستی فقط کمی خواب آلوده ای . لبهاسهایت را بپوش.
کودک: ( در حالی که فریاد می زند ) من خسته ام.
می بینیم که چه اتفاقی افتاد؟ انکار احساسات توسط مادر و تصور کودک از اینکه توسط مادرش درک نمی شود و تغییر رفتار و بالاخره ایجاد یک رابطه ای که رو به تخریب می رود و اعصاب هر دو طرف را خرد می کند. پس باید سعی کنیم درک کنیم که احساسات فرزندانمان در شرایط مختلف چگونه است. و با این کار متوجه خواهیم شد که گفتار و رفتارمان نیز به همان نسبت تغییر خواهد کرد. مثلا” به جای گفتن تو خسته نیستی فقط کمی خواب آلوده ای می توانستیم بگوییم . (( خوب با وجودی که تازه از خواب بیدار شده ای هنوز هم احساس خستگی می کنی )) . کودک در این جا می فهمد که از طرف مادر یا پدر خوب درک شده و دیگر بحث را ادامه نخواهد داد.
ما وقتی سخنان کودک یا دوست خود را می شنویم به ۸ روش ممکن است واکنش نشان دهیم.
انکار احساسات : مثل اینکه بگوییم هیچ دلیلی برای ناراحتی تو جود نداره .
پاسخ فلسفی : ببین زندگی همین است. هیچ چیز برای آدم عالی و کامل نیست.
نصحیت کردن :
سئوال کردن :
دفاع از شخص دیگر :
احساس ترحم :
تجزیه و تحلیل بچه گانه .
احساس همدردی
در شرایطی که از مسئله ای رنجیده شده باشم آخرین چیزی که انتظار شنیدن آن را داریم. نصحیت فلسفه روان شناسی و نظر دیگران است. هر یک از اینها ناراحتی و احساس رنجش ما را شدت می بخشد و با شنیدن ترحم دیگران احساس می کنیم فردی قابل ترحم هستیم. سئوال کردن هم ما را در حالت دفاعی قرار می دهد و بدترین حالت زمانی است که بشنویم که هیچ دلیلی برای ناراحت بودن وجود ندارد.
در حالیکه اگر فردی شنونده صحبتهای ما باشد و اجازه دهد ناراحتی درونی مان را بازگو کنیم رفته، رفته این احساس ناراحتی و سردرگمی در ما از بین می رود و قادر خواهیم بود در باره مشکل خود بیشتر فکر کنیم و به نتیجه منطقی تر دست یابیم. چنین روند کاری در مورد کودکان نیز به کار برده می شود. و آنها نیز تنها در صورتی می توانند مشکلات خود را حل کنند که گوش شنونده در اختیار داشته باشند. تا در زمان ناراحتی با آنها همدردی کنند.
در این جا به بررسی روشهایی می پردازیم که از طریق آن به کودکان خود در حل مسائل احساسی شان کمک کنیم.
به سخنان آنان توجه نشان دهیم.
با بیان کلماتی مانند جدا”، واقعا” ، خوب ….. به آنان نشان دهیم که احساساتشان قابل درک است.
به خواسته های آنان در دنیای تخیلات تحقق بخشیم.
به احساسات آنان واقعیت بخشیم.
مثلا” در عوض بی توجهی به آنان به سخنان آنان توجه کامل نشان دهیم. فرزندان در بیان مشکلات با والدینی که توجه کافی به سخنان آنان دارند دچار اشکال نخواهند شد. والدین اصلا” لازم نیست سخنی بر لب آورند. گاهی اوقات تنها سکوت همراه با توجه برای کودک کافی است.
در عوض پرسش و نصحیت کردن با بیان جدا”، خوب، واقعا” احساسات او را قابل درک جلوه دهید. این کلمات همراه با کمی توجه زمینه ای ایجاد می کند که کودک افکار و احساسات خود را جستجو کرده و راهی برای حل مشکلش پیدا کند.
در عوض افکار احساسات به احساسات آنان واقعیت بخشید. یعنی وقتی کودک کلماتی را می شنود که احساسات درونی او را بازگو می کند احساسات درونی او را بازگو می کند. احساس آرامش می کند. زیرا می پندارد دیگران نیز در برخورد با چنین مشکلاتی این احساسات را تجربه می کنند.
در عوض توضیحات و منطق خواسته های آنان را در دنیای تخیلات تحقق بخشید.
زمانی که کودکان چیزی را درخواست می کنند که نمی توانند به آن دست یابند والدین اغلب با دلیل و منطق برای آنان توضیح می دهند اغلب اوقات هر چه بیشتر توضیح می دهند اعتراض کودکان شدیدتر می شود، پس والدین با خیال بافی و همراه شدن با کودک در تخیلاتش قبول واقعیت را برای او آسانتر خواهد کرد.
مثل ( کاش می توانستم همین حالا برای تو شیرینی موز درست کنم ).
برخی از رفتارها هم باید محدود شوند مثل می بینم که از دست برادرت عصبانی هستی، آنچه می خواهی با کلام از او بخواه نه با مشت.
بخش دوم فصل اول : توصیه ها، سئوالات، داستانهای والدین
آیا مهم است که ما همیشه احساسات کودکان خود را تصدیق کنیم؟
نه ، بسیاری از گفتگوهای ما با فرزندانمان شامل گفتگوها و اظهار نظرهای روزمره و عادی است. زمان تصدیق زمانی است که فرزند شما می خواهد شما را از احساس خود نسبت به مسئله آگاه سازد.
مثلا” اگر فززند شما بگوید ” مادر من می خواهم بعد از کلاس به دیدن دوستم بروم ” هیچ الزامی وجود ندارد که شما پاسخ دهید. تنها کافی است که بگویید ” از اینکه قبلا” به من اطلاع دادی متشکرم ” .
۲- چه ایرادی دارد که مستقیما” از کودکی بپرسیم ” چرا این احساس را داری ؟ ”
بعضی از کودکان به راحتی می توانند علت ترس، عصبانیت و ناراحتی خود را بیان کنند. ولی عده ای نیز در برخی مواقع از ترس اینکه دلیل آنان برای والدین منطقی نباشد آن را بیان نمی کنند . ( مثلا” : تو به خاطر این مسئله کوچک گریه می کردی ؟ ) برای نوجوان و کودکی که در حالت روحی نامناسبی به سر می برد شنیدن جمله ای مانند ” به نظر میرسد چیزی تو را ناراحت کرده ” خیلی مشکل گشاتر از جملات پرسشی مثل چه اتفاقی افتاده ؟ خواهد بود.
۳- شما می گویید، همیشه باید با عقاید کودکان خود موافقت کنیم؟
آنچه کودکان، بدان نیازمندند موافقت والدین نیست. آنها تنها مایلند که دیگران را متوجه احساسات وعقاید خود سازند. عبارت ” تو کاملا” درست می گویی ” ممکن است برای لحظه ای کودک را راضی نگه دارد ولی با این کار ما مانع از ادامه حل و فصل مسائل در ذهن او شده ایم.
۴- اگر این مسئله که من به کودکم نشان دهم او را درک کرده ام تا این حد مهم است چه اشکالی دارد که تنها به او بگویم ” من درک می کنم تو چه احساسی داری”؟
مسئله ای که بیان این جمله ایجاد می کند این است که برخی کودکان ممکن است حرف شما را باور نکنند و تنها در پاسخ شما بگویند. نه تو نفهمیدی که من چه می گویم . در حالی که اگر ما به تشریح احساسی بپردازیم که کودک در برخورد با مسائل خاص تجربه کرده است. او را متقاعد ساخته ایم که سخنانش کاملا” درک شده است.
۵- تصور کنید که من احساس کودکم را به گونه ای نادرست درک کرده ام. بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نگران نباشید کودک شما فورا” اشتباهتان را تصحیح خواهد کرد.
۶- می دانم که احساسات کودک باید پذیرفته شود و لیکن قبول این مطلب برای من خیلی سنگین خواهد بود که از زبان فرزندم بشنوم ” تو عوضی هستی ” و یا ” از تو متنفرم ” !
اگر شنیدن این جملات شما را ناراحت می کند می توانید به کودک بگویید اصلا” از شنیدن این جمله خوشم نیامد. اگر تو ازمسئله ای عصبانی هستی لازم نیست ناراحتی خود را این طور بیان کنی. شاید در آن صورت من بتوانم به تو کمک کنم.
۷- آیا برای کمک به کودکی که از مسئلهای ناراحت است راه دیگری به جز بیان درک، جود ندارد؟
چرا مثلا” از او بخواهید در زمان عصبانیت احساس خود را نقاشی کند و یا با برخی فعالیتهای جسمانی سرش را گرم کند.
۸- اگر من تمام احساسات فرزندم را بپذیرم، آیا او احساس نمی کند که هر چه انجام می دهد مورد پذیرش من است؟ من نمی خواهم پدری بی قید باشم.
بی قیدی باید تنها در حدی باشد که به احساسات اجازه ظهور دهیم. مثلا” ” من می بینم که تو دوست داری با چنگال روی کره نقاشی کنی ” این بدین معنی نیست که به فرزند خود اجازه دهیم که با چنگال روی کرده نقاشی کند. بلکه وقتی کره را از جلوی فرزند خود بردارید به او به آسانی فهمانده اید که کره برای بازی کردن نیست و اگر می خواهد نقاشی کند باید روی کاغذ این کار را انجام دهد.
۹- هنگامی که فرزند ما دچار مشکلی می شود چه ایرادی دارد که او را نصحیت کنیم؟ با این کار دیگر مانع می شویم که کودک خود با مشکلش دست و پنجه نرم کند.
۱۰- اگر متوجه شوید که پاسخی که به فرزند خود داده اید مفید نبوده چه باید بکنید. هر گاه والدین با خود بگویند ” این بار کار خوبی نکردم، چرا به فکرم نرسید که این را بگویم …. ” خود به خود امکان دیگری در اختیار خود قرار می دهند. در زندگی با فرزند همواره فرصتهایی برای جبران وجود دارد.
فصل ۲ – دعوت به همکاری :
بخش اول : یکی از مسائل نگران کننده والدین جدالهای روزانه آنان با فرزندان بر سر این مسئله است که چگونه رفتار کنند تا مورد قبول والدین و جامعه قرار گیرند. این کار نیازمند تحمل و صبر فراوان است.
روشهایی که والدین در تربیت کودکان به کار می گیرند عبارتند از :
سرزنش کردن و اتهام : چرا تو همیشه این کار را می کنی ؟ چرا…
اسم گذاشتن: چقدر تو کودنی – این کار تو واقعا” احمقانه است.
تهدید : پشت دستی خواهی خورد. به پدرت می گویم ….
دستور : زود باش کمک کن تا اتاق را مرتب کنم ….
سخنرانی و بخث اخلاقی
اخطار : مراقب باش دستت نسوزه – لباس ار بپوش تا سرما نخوری
جملات ترحم آمیز : می خواهی منو بیمار کنید؟ قلب منو ناراحت کنی !
مقایسه : چرا سعی نمی کنی مثل برادرت باشی ….
کنایه زدن: می دانی تو فردا امتحان داری و کتابت را توی مدرسه جا گذاشتی، چه باهوش، تنها آدمهای با هوش اینکار را می کنند.
پیشگویی کردن : همینطور خودخواهی هایت را ادامه بده. خواهی دید هیچ کس حتی نمی خواهد با تو بازی کند. تو هیچ دوستی نخواهی داشت.
اگر ما بعنوان فردی بالغ با شنیدن این صحبتها واکنش های منفی داشته باشیم تصور کنید که احساس کودک از شنیدن آنها چه خواهد بود. ما پنج روش را که والدین در رسیدن به این مقصود می توانند استفاده نمایند برخواهیم شمرد.
توصیح دادن : زمانی که فردی مسئله ای را برای شما توصیح میدهد آسانتر می توان در مورد آن تصمیم گرفت. و فرزندان آسانتر می توانند کار صحیح را تشخیص دهند.
بیان مطالب با کلمه : گاهی تاثیر یک کلمه بیشتر خواهد بود. کودکان سخنرانی وعظ و تفسیر طولانی را دوست ندارند. برای آنها تذکر مطلبی هر چه کوتاهتر باشد بهتر است.
صحبت کردن در مورد احساس فرد: هیچ اشاره ای به شخصیت و خصوصیات کودک خود نکنید. کودکان حق دارند احساسات واقعی والدین خود را بشنوند. با توضیح در باره احساس خود بدون اینکه به فرزند خود لطمه ای وارد کنید به مقصود خود برسید. تا زمانیکه کودک از نظر احساسی مورد حمله دیگران قرار نگرفته می تواند با دیگران همکاری کند.
نوشتن یادداشت: بعضی مواقع نوشتن یک کلمه به همان اندازه تاثیر می گذارد که حرف نزدن با فرد او را به فکر کردن وا می دارد.
دادن اطلاعات: تحمل سرزنش و اتهام برای هر کس مشکل است بزرگترها باید راجع به مسائلی اطلاعاتی به کودکان بدهند.
والدین گاهی می پرسند: اگر ما تمام این روشها را به شکل مناسبی به کار گیریم آیا فرزندان ما همیشه واکنش مثبت نشان می دهند؟ پاسخ این است که ما امیدوار نیستیم. فرزندان ما ماشین آهنی نیستند علاوه بر این هدف ما این نیست که یک سری روشهایی را به کار بندیم تا رفتار ما را تحت تاثیر قرار دهد و فرزندان ما همیشه واکنش نشان دهند. هدف ما مورد توجه قراردادن بهترینهای فرزندانمان است. هوش – ابتکار- احساس مسئولیت، شوخ طبعی و میزان حساسیت آنها نسبت به نیاز دیگران.
۳- راههای دیگر به جز تنبیه :
برای بسیاری از ما طعنه، سخنرانی، اخطار، اسم گذاشتن و یا تهدید در طول دوران رشد به شکلی لاینفک جزیی از زبان گفتاریمان شده است و ترک این عادت کار ساده ای نخواهد بود.
پس مرحله تغییر، مرحله آسان و زودگذری نیست.
روشهای زیر راه دیگر غیر از تنبیه را به ما نشان می دهد.
راهی را پیشنهاد کنید که فرد رفتار بهتری داشته باشد.
نشان دادن نارضایتی شدید ( بدون ضربه به شخصیت )
بیان انتظارات
نشان دادن راهی به کودک برای جبران اشتباه
دادن امکان انتخاب
اقدام کردن
مثلا” در فروشگاه کودک اذیت کردن را شروع می کند به جای تنبیه می توان راهی برای مفید بودن پیشنهاد داد. مثلا” به فرزندنتان بگویید او لیست خرید را آماده کند.
مثلا” اصلا” از رفتار تو خوشم نمی آید وقتی توی فروشگاهی بدوی مزاحم دیگران می شوی.
من انتظار دارم وقتی از وسایل من استفاده می کنی آنها سرجایش قرار دهی.
خوب حالا که برس من و شکستی بهتره پولهات جمع کنی و یکی برم بخری.
دیگه دویدن در فروشگاه کافی است تو یا می توانی راه بری یا توی چرخ بشینی.
خوب می بینم تصمیم گرفتی توی چرخ دستی بشینی.
برای بسیاری از فرزندان این روشها کافی است که احساس مسئولیت را در آنان تقویت کند. برای مشکلات پیچیده به روشهایی پیچیده تر نیاز است. مربیان خانواده و مشاوران ازدواج برای پایان دادن به جدالها بر روی روشهای بسیار دقیقی کارکرده اند. در این جا راههایی را که من برای گروه مطرح کرده ام بررسی خواهیم کرد.
در مورد احساسات و نیازهای کودک صحبت کنید.
فکرهای خود را روی هم بگذارید تا بتوانید راه حل قابل قبول و منطقی پیدا کنید.
تمامی نظریات را بدون ارزیابی بنویسید.
مشخص کنید کدام نظر را می پذیرید و کدام نظر را نمی پذیرید و کدام روش را سرانجام دنبال خواهید کرد.
نکات بیشتری در مورد حل مشکلات قبل از حل مشکلات :
در هر مرحله حل مشکلات محتاطانه عمل کنید.
قبل از هر اقدامی از خود بپرسید: آیا هنوز تحت تاثیر احساسات هستم و یا به اندازه کافی خونسرد هستم که گاهی در جهت حل مشکلات بردارم؟
در مورد احساسات فرزند خود صحبت کنید: ( فکر می کنم احساس تو …. )
در مورد احساسات خود صحبت کنید: ( حالا احساس من در این مورد این است…… )
از فرزند خود دعوت کنید که برای یافتن یک راه حل قابل قبول به شما کمک کند. تا آن جا که ممکن است به کودک اجازه دهید که اولین نظر را ارائه دهد. مسئله مهم اینجاست که از هر گونه ارزیابی و ابراز عقیده در مورد نظریات فرزندتان خودداری کنید.
تصمیم بگیرید که کدام نظر را می پذیرید و کدام یک را نمی پذیرید و به کدام نظر عمل خواهید کرد.
از تصمیمات خود نتیجه گیری کنید: ” چه مراحلی را باید طی کنیم تا بتوانیم تصمیم نهایی خود را در عمل پیاده کنیم؟ ”
۴- تقویت حس استقلال :
در بیشتر کتابهای مربوط به تربیت کودک می خوانیم که یکی ازمهمترین اهداف ما بعنوان والدین ، ایجاد حس استقلال در فرزندان است. اینکه به آنها کمک کنیم تا به افرادی غیر وابسته مبدل شوند و بدون کمک ما نیازهای خود را بر طرف سازند.ما نباید فرزندان را بصورت کپی های زنده از خودمات تصور کنیم چرا که آنها انسانهای واقعی اند با خصلتها، تمایلات، احساسات ، نیازهاو آرزوهای متفاوت روشهای خاصی که کودک را مستقل از دیگران می کند. بدین شرح است:
به فرزندان حق انتخاب دهیم. ( بزرگسالانی که در زمان کودکی نیاموخته اند که خود تصمیم بگیرند در تصمیم گیریهای بعدی در مورد شغل، زندگی و انتخاب همسر دچار مشکل جدی می شوند.
نسبت به مشکلات فرزندان بی توجه نباشیم و به آن احترام بگذاریم زیرا او تشویق می شود که برای حل مشکلش خود اقدام کند.
بیش از حد سئوال نکنیم: سئوال بیش از حد به منزله دخالت در زندگی شخصی تلقی می شود. کودکان در باره هر چیزی که مایل به صحبت در باره آن باشند در موقع دلخواه صحبت می کنند.
برای پاسخ به سئوال عجله نکنید: وقتی کودکی سئوالی می پرسد بهتر آن است که ابتدا به آنها فرصتی داده شود که خود پاسخ سئوال شان را بیابند.
کودکان را تشویق کنیم که از منابع خارج از خانه کمک بگیرند. ما می خواهیم به فرزندان خود بیاموزیم که آنها کاملا” وابسته به ما نیستند. برای حل مشکلات می توان از دنیای خارج از خانه مثل دندانپزشک مدرسه و دانش آموزان بزرگتر هم کمک گرفت.
امید آنان را ناامید نکنیم: زمانیکه احساس ناامیدی را از کودکان دور می کنیم. امید، آرزو و رویا را در آنان تقویت کرده و حتی در مواقعی راه را برای رسیدن به آرزوهایشان هموار می سازیم.
راههای دیگر تقویت حس استقلال :
اجازه دهید در مورد خودشان تصمیم بگیرند: مثل گفتن صاف ایستادن، صاف نشستن، و گوشزد کردن مطالب دیگر جدا” خودداری کنید. کودکان این نوع وسواس را دخالت در امور شخصی خود تلقی می کنند.
در مسائل خصوصی فرزند خود دخالت نکنید.
هرگز راجع به کودکان در مقابل خودشان صحبت نکنید: زمانیکه فرزند شما صحبتی در مورد خود می شنود خود را مانند شیی متعلق به والدینش احساس می کند.
اجازه دهید کودک خود پاسخ دهد: بهترین راه احترام گذاردن به نظریه فرزند، اجازه دادن به او برای پاسخ دادن سئوالات است.
اطمینان خود را از آمادگی فرزندتان ابراز کنید: برخی مواقع کودک واقعا” مایل است کاری را انجام دهد ولی از نظر احساسی و یا جسمانی آمادگی انجام آن را ندارد. در عوض اجبار، اصرار و یا دستپاچه کردن او بهتر است اعتماد خود را به آمادگی نهایی او اعلام کنید.
بیش از حد از کلمه نه استفاده نکنید: بسیاری از مواقع والدین باید نیازهای فرزندان خود را برآورده سازند، با این حال بعضی از کودکان کلمه نه یا نکن را بعنوان تجاوزی به حریم شخصی خود تلقی میکنند و به همین علت تمام نیروی خود را برای حمله متقابل به کار می گیرند. ( شروع به فریاد زدن، ناسزا گفتن و غیره ….. )
برخی جایگزین ها برای نه :
دادن اطلاعات ( استفاده نکردن از نه ) : مثلا” کودک : مادر من میتوانم برای بازی به کوچه بروم. درعوض گفتن ” نه ، تو نمی توانی “ دلیل مخالفت را اعلام کنید. ” ما تا ۵ دقیقه دیگر نهار می خوریم “ با چنین اطلاعی کودک به خود می گوید ” فکر میکنم نمی توانم بروم ” .
پذیرش اطلاعات ( پذیرش احساسی کودک )
توضیح مشکل : بروم بیرون بازی کنم ” دلم می خواهد تو را ببرم ولی مشکل این جاست که تا نیم ساعت دیگر باید شام آماده باشد “.
زمانی که امکان انجام کاری هست از بله استفاده کنید. می توانم بازی کنم. بله بعد از غذا
مدتی را در مورد موضوع فکر کنید : می توانم امشب تا دیر وقت فیلم ببینم ” به جای گفتن نه نمی توانی در عوض نه ” بگویید بگذار در موردش فکر کنم. ”
بخش ۵ – تحسین :
کودکانی که در محیطی زندگی می کنند که تواناییهای آنان مورد تقدیر قرار می گیرد نسبت به خود احساس بهتری دارند و در مبارزات هم موفق تر خواهند بود و اهداف والاتری را در زندگی برای خود بر خواهند گزید. احساس فرد نسبت به خودش ، تاثیر بسیار عمیقی بر روی تفکر، احساسات ، تمایلات، ارزشها و اهدافش خواهد گذارد و این تاثیر مهمترین عامل سازنده سیستم رفتاری اوست.
تحسین های مفید در حقیقت به دو صورت ظاهر می شوند.
بزرگسالان آنچه را می بینند، یا حس می کنند توصیف می نمایند. (به جای ارزیابی و سنجش، توصیف کنید ). مثلا” من اتاقی می بینم با کف تمیز، تخت مرتب و کتابهایی که منظم در قفسه چیده شده اند.”
آنچهرا احساس می کنید توصیف کنید. مثل ” راه رفتن توی این اتاق لذات بخش است. ”
رفتار تحسین آمیز کودک خود را با یک کلمه خلاصه کنید.
” تو مدادها، خودکارها و مداد شمعی هایت را دسته کرده ای و در جعبه های جداگانه قرار داده ای این کاری است که بدان نظام و ترتیب می گویند.”
مطالبی در باره تحسین :
توجه داشته باشید که تحسین شما با موقعیت و میزان توانایی فرزندتان هماهنگی داشته باشید.
در تحسینهای خود هرگز به ضعفها و یا شکستهای گذشته کودک اشاره نکنید.
توجه کنید نشان دادن علاقه بیش از حد ممکن است در تمایل کودک به انجام کار اختلال ایجاد کند.
مطمئن باشید که زمانی که رفتاری از کودک را تحسین می کنید او بارها آن را تکرار می کند. اگر نمی خواهید که فرزند شما مداوم درسوت خود بدمد از گفتن تو خوب می دانی که چطور سوت بزنی” خودداری کنید.
بخش ۶ – مانع از نقش پذیری فرزندان خود شوید.
تاکید همه روان شناسان و کارشناسان کودک این است که از پیشگویی های خود سرانه در مورد کودک به شدت خودداری کنیم. اگر شما کودک را کودن بنامید او خود را فردی کند ذهن خواهد دید. اگر شما او را بدرفتار بدانید، او به گونه ای عمل می کند که تا حد ممکن خود را بدرفتار نشان دهد.
نام نهادن و یا بر چسب زدن به کودک به هر شکلی قبیح شده و ناپسند است.
راه کارهایی در مورد ( مانع از نقش پذیری کودک خود شویم ) عبارتنداز:
به دنبال فرصتهایی باشیم که به فرزندانمان تصویر جدیدی از خود نشان دهیم. مثلا” ” تو از سن ۳ سالگی این اسباب بازی را داری ولی هنوز نو به نظر می رسد. ”
فرزندانمان را در موقعیتی قرار دهیم تا خود را به شکلی متفاوت ببینند. مثال ” سارا، ممکنه این پیچ گوشتی را برداری و پیچ این کشور را سفت کنی ؟ ”
اجازه دهیم فرزندانمان بشنوند که از آنها به خوبی صحبت می کنیم. ” با وجودی که آمپول دردناک بود. او بازویش را محکم نگه داشت . ”
الگوی رفتاری مناسبی برای فرزندانمان باشیم. “ باختن خیلی سخته و لی من سعی می کنم آن را قبول کنم. تبریک می گویم.”
گنجیه ای از بهترین لحظات آنان باشیم. ” به یا دارم که تو…… ”
زمانی که کودک بر اساس عادات پیش عمل می کند. احساسات و انتظاراتمان را ابراز کنیم. ” من این کار را دوست ندارم. به رغم احساسات تو، انتظار دارم که مرد باشی .”
جمع بندی :
روند تغییر نقش پذیری در کودکان روندی بسیار پیچیده است. در این روش نه تنها عقاید در مورد فرزندان بطور بنیادی تغییر می کند، بلکه باید تمامی روشهای، آموخته شده به کار بسته شود. یعنی ما باید تمامی روشها را با هم جمع بندی کنیم، پذیرش احساسات، استقلال، تحسین و …. ”
و آخرین سخن اینکه : هرگز بعنوان والدین خوب ، سخت گیر، بد، ….. به خود ننگریم. در ابتدا خود را بعنوان انسان بشناسیم. انسانی با قدرت رشد و تغییر بسیار روند زندگی و کار با کودک، روندی پرمشقت و خسته کننده است. روندی که نیازمند عشق و دانش و صبر است.
زمانی که نمی توانیم انتظارات خود را بر آورده سازیم حداقل می توانیم به همان اندازه که با فرزند خود مهربانیم، با خود نیز مهربان باشیم. اگر برای بهتر شدن ، فرزند ما نیازمند هزار شانس و فرصت باشد، باید هزار و یک فرصت را در اختیار خود قرار دهیم.