گذشتن از مرحله گویندگی و ورود به اجرا

 

گذشتن از مرحله گویندگی و ورود به اجرا

کارگاه خبری- حمید حامدی

 
        نقش یک مشتاق و دعوت کننده برای خبر را داشته باشید، نه مترسک  - الکس هیل

  مجری اولین کسی است که در برنامه های خبری ما دیده می شود و از بد حادثه به ظاهر نخستین کسی است که باید بار سنگین انتقادها را تحمل کند و اگر نکته مثبتی هم باشد  به حسن شهرت او می انجامد. مقوله اجرا  دیگر یک موضوع صرفا شکلی نیست و پنجره ورود به محتوای خبر است. یک پنجره بسته و یا رنگ و رورفته رغبتی را برای گشودن، درمخاطب ایجاد نمی کند. مجری، هم نمای ویترین خبرماست و هم، قدرتش معرف توانایی محتوایی ما و تاثیر گذاریمان. در مجموعه های خبری ما کمتر مجریانی هستند که اول حرفه ای باشند در فن خبر و پخش آن، و بعد حرفه ای باشند در اجرا و گویندگی.  

 حذف درست عنوان "گوینده" و جایگزینی "مجری" در دهه اخیر به دلیل تاکید بر "ارائه ی خبر، " بجای "خبر خوانی" در کنار اهمیت یافتن دانش، تخصص و مهارت های گوناگون کارشناسی برای گرداندن یک بخش خبریست؛ حتی توجه به توانایی های  بازیگری، نورپردازی، گریم و کارگردانی هنری ...همه و همه پای حرف های زیادی را دراین باره به میان کشیده است که جای طرح  آن اینجا نیست .  

برای گذشتن از مرحله گویندگی و ورود به اجرا باید کارها و مراحل زیر را تدارک دید:

 

-       افزایش کارکردهای بصری یا تلویزیونی  کردن مراحل تولید و پخش اخبار

-         نگارش متن برای اجرا و ارائه ی تلویزیونی یا رعایت ادبیات "گفتار نویسی"  یا  "ساده نویسی  و نرم نویسی" مناسب ("نرم نویسی" با "شکسته نویسی" و یا "محاوره نویسی" تفاوت فاحش! دارد ). نمی توان از متنی که برای خواندن نوشته می شود انتظارارائه گفتاری آن را داشت. 

-         توانایی تبدیل متن های خبری نوشتاری برای گفتار و بداهه گویی

-         تسلط کارشناسانه  برای اجرا و گفتگو به فراخور موضوعات مختلف

-         مهارت همزاد پنداری احساسی و رفتاری مجری با موضوع خبر، گزارش و گفتگو (ناهماهنگ بودن احساسی و رفتاری مجری با موضوع  مخاطب را با اغتشاش مواجه می کند. خبر گوارا باید گوارا باشد و خبر ناگوار، ناگوار القاء شود؛ سخت خبر و نرم خبرهم باید هریک به تناسب خود ارائه شود )

-         داستان نویسی خبری و کارگردانی هنری برای بخش های خبری

-         زنده کردن مراحل تولید خبر با افزایش حجم ارتباط های زنده، گفتگوهای خبری تبیینی و تحلیلی و سرعت خبررسانی    

امروزه  با باز شدن عرصه دانش "زبان بدن" که بر"علائم غیر کلامی" استوار است و اعتبار آن را پنج برابر "علائم کلامی" در مناسبات اجتماعی می دانند و همچنین بازخوانی و نوگرایی در"خبر نویسی تلویزیونی، در معیارهای گزینش و انتخاب مجریان خبر، بیشتر از جذابیت های فردی برای جذب مخاطب، به توانایی های ارتباطی و دانش آن ها توجه می شود.

 "زبان گفتاری" نه تنها با "زبان نوشتاری" تفاوت دارد بلکه الفبایی که در حرکات بدنی از آن استفاده می کنیم نشانه های رنگارنگیست که مانند علائم موجود در تلگرام، سیگنالهای رادیویی، و زبان ناشنوایان معنا و مفهوم خاصی دارند. نشانه هایی که به زبان گفتاری جذابیت بیشتری می دهد و بدون استفاده از آن ها تاثیر گذاری کلام کم می شود. بنابر این ارتباط غیر کلامی اگر بیش از ارتباط کلامی موثر نباشد، حد اقل به همان اندازه اهمیت  دارد تا جایی که می توانیم بدون هیچ کلامی ، تنها با استفاده از "زبان بدن" احساسات و نظرات خود را به سایرین نشان دهیم".

شاید در برخی از نمونه ها رسیدن به مرحله اجرا مستلزم پشت سر گذاشتن مراحل خبرنگاری، گزارشگری، دبیری خبر و سردبیری در"اجرا و گویندگی خبر" باشد؛ چیزی که در بی بی سی  یا  سی ان ان نمونه های زیادی دارد

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-153.aspx

چند پیشنهاد برای مجریان ! اجرای زیبای معرفی سخنرانها

 

چند پیشنهاد برای مجریان ! اجرای زیبای معرفی سخنرانها

اول/ چیزی را که می خواهید بگویید از قبل کاملا آماده کنید.

حتی اگر متن معرفی بسیار کوتاه است و یک دقیقه هم طول نمی کشد، باید دقیق آماده شود. ابتدا باید واقعیت ها را جمع آوری کنید. این واقعیت ها حول سه محور باید جمع آوری شوند: موضوع صحبت گوینده، توانایی های او برای صحبت درباره موضوع مورد بحث و نام او. گاهی هم محور چهارمی اضافه می شود: چرا سخنران این موضوع را انتخاب کرده است؟ این نکته غالبا برای شنونده بسیار جالب است.

سعی کنید این اطلاعات را مستقیم از خود سخنران بگیرید. اگر ناچارید در این مورد به شخص ثالث، مثلا مدیر برنامه ها مراجعه کنید، این اطلاعات را به شکل کتبی کشف و کمی قبل از شروع سخنرانی با سخنران بررسی کنید.

احتمالا بخش اعظم آمادگی شما شامل جمع آوری واقعیت هایی درباره شایستگی های سخنران خواهد بود. البته واقعیت های زیاد، کسالت آور هستند، به خصوص اگر در میان قابلیت های سخنران از ارزش کمتری برخوردار باشند. وقتی به این نکته اشاره می کنید که سخنران شما دکترای فلسفه است، اشاره به لیسانس و فوق لیسانس، موجب اتلاف وقت است. به همین شکل در مورد شغل هایی که داشته است، بهتر آن که به آخرین شغل های مهم او اشاره شود، نه این که تک تک شغل های او بعد از فارغ التحصیلی شمرده شوند. از همه مهم تر، از کارهای برجسته و مهم او نگذرید و کارهای بی اهمیت را ذکر نکنید.

قبل از هر چیز از نام سخنران مطمئن شوید و تلفظ صحیح آن را یاد بگیرید.

دوم/ از فرمول م- ا- س استفاده کنید.

برای اغلب معرفی ها، فرمول (م- ا- س) راهنمای خوبی برای سامان دادن به اطلاعاتی است که جمع آوری کرده اید.

1- «م» نشانه موضوع است. معرفی خود را با ارائه دقیق موضوع سخنرانی آغاز کنید.

2- «ا» نشانه اهمیت است. در این مرحله، شما بین موضوع سخنرانی و علائق وی‍ژه حضار پل ارتباطی می زنید.

3- «س» نشانه سخنران است. در اینجا شایستگی های سخنران را فهرست می کنید و به خصوص روی آنهایی که به موضوع ارتباط پیدا می کنند، انگشت می گذارید. سرانجام هم نام او را واضح و با تلفظ صحیح بیان می کنید.

در این فرمول امکان استفاده از تخیل، بسیار زیاد است. معرفی باید کوتاه و بدون حاشیه روی باشد.

سوم/ مشتاق و سرحال باشید.

در هنگام معرفی یک سخنران، رفتار گوینده هم به اندازه موضوعی که درباره آن سخن می گوید مهم است. باید سعی کنید لحن دوستانه ای داشته باشید و به جای این که بگویید چقدر خوشحال هستید، واقعا با خشنودی سخن بگویید. اگر طوری حرف بزنید که اوج هیجان و اشتیاق شما در انتهای صحبت و هنگام معرفی سخنران باشد، حضار نیز با اشتیاق بیشتری برای او کف خواهند زد.

هنگامی که در انتهای صحبت، نام سخنران را تلفظ می کنید، خوب است سه کلمه «مکث»، «بخش» و «تاکید» یادتان نرود. منظورم از مکث این است که قبل از بردن نام او اندکی مکث کنید تا در حضار حالت انتظار ایجاد شود. منظورم از بخش این است که نام و نام خانوادگی سخنران را جدا و با فاصله بگویید تا تاثیری واضح و قوی روی ذهن شنوده داشته باشد و منظورم از تاکید این است روی اسم سخنران با قدرت و محکم تاکید کنید تا کاملا یاد مخاطب بماند.

هنگامی که نام سخنران را می گویید، به طرف او برنگردید، بلکه تا آخرین بخش نام او به حضار نگاه کنید و فقط بعد از بیان کامل نام به سوی او برگردید.

چهارم/ گرم و صمیمی باشید.

و سرانجام سعی کنید صمیمی باشید. ابدا گرفتار اظهارات تملق جویانه و یا مزه پرانی های جلف نشوید. اگر هنگام معرفی کسی مدام در حال بازرسی زبان و حرفی که می زنید باشید، معمولا چنان مقید و لفظ قلم صحبت خواهید کرد که هیچ کس حرفتان را نخواهد فهمید. گرم و صمیمی باشید، زیرا در موقعیتی اجتماعی هستید که بالاترین حد زیرکی و حضور ذهن را می طلبد. شاید شما با سخنران آشنا باشید، اما حضار با اوآشنا نیستند و بعضی اظهارات شما، هر چقدر هم معصومانه و بی غرض ادا شوند، ممکن است ایجاد سو تفاهم کنند.

پنجم/ سخنرانی معرفی برنامه را از قبل کاملا آماده کنید.

ثابت شده است که عمیق ترین آرزوی پنهانی هر انسانی این است که او را بشناسند و به او احترام بگذآرند!

هنگامی که متن معرفی را پیشاپیش تهیه می کنیم، به او این احساس را می دهیم که واقعا کسی است و او تلاشی کرده و موفقیتی به دست آورده و به راستی شایسته تقدیر است.

منبع :

http://mojri3.blogfa.com/post-138.aspx

چالش های گویندگی

مقدمه ی اول :  


قبل از گوینده شدن باید شنونده خوبی بود. هر گوینده تازه کاری باید در ابتدا مدت زیادی را صرف شنیدن کند، شنیدن سخنان و گفتار کسانی که به این حرفه مشغولند ، ما را از زیبایی و لطافت کلام یا برعکس از ناهنجاری ها و اشکالات موجود در بیانشان ، آگاه می سازد که دراین صورت، گوینده تازه کار می تواند از محسنات آن ها ، استفاده کند و از اشکالاتشان پرهیز کند (باید توجه داشت این نکته به منزله تقلید صدا از آن ها نیست)


مقدمه ی دوم :


اهمیت مهارت رو خوانی:


در شرایطی که مستقیماً خبری از اتاق فرمان دریافت می شود و فرصتی برای ویرایش وجود ندارد که اصطلاحاً به آن ببر و بخوان می گویند ، گوینده ی خبر باید از مهارت رو خوانی بالایی بر خور دار باشد .

بروز مشکلاتی درنوع بیان (صدا در بیان) :


در مواردی ، با وجود این که دستگاه های تنفسی و صوتی ، به طور مناسب کار می کنند باز هم ممکن است طرز بیان رضایت فصل و مطلوب نباشد. دراین حالت پنج مشکل اساسی می تواند وجود داشته باشد:


   (یکنواختی - زیر و بمی غیر معمول - الگوی قابل پیشبینی - الگوی پایانی -  حالت زوزه )


1-         عدم توانایی در تغییر زیر و بمی صدا، طرز بیانی یکنواخت را پدید می آورد. صدای یکنواخت برای شنیدن کسل کننده است ، ضمن این که برای تار های صوتی خود گوینده نیز آزرد گی به وجود می آورد. فردیکه بنا بر این باید به تفاوت ها و تغییرات ظریف در بالا و پایین بردن ارتفاع صدا ، توجه کنیم.


2-  بعضی از افراد تلاش می کنند تا خارج از محدوده زیر و بمی صدایشان ، حرکت کنند یا خیلی بالا یا خیلی پایین  بروند. این صدای غیر معمول و خارج از محدوده مشکل ایجاد می کند. مثل بعضی از گزارشگران که در گزارش هایی بین هیاهوی جمعیت پس از گزارش صدایشان می گیرد . در مجموع با انتخاب یک محدوده ، زیر و بمی مناسب با آرامش و حس طبیعی در صدا می توان صدای خود را مطلوب تر کرد.

3-   یک طرز بیان اشتباه استفاده الگوی قابل پیشبینی است که با یک ریتم فراز و نشیب دار متناوب بروز می کند. در واقع یک الگوی صدای قابل پیش بینی که با پهنای مصنوعی و نو سازی های زیر و بمی مشخصی مثل خواننده موسیقی پاپ، بروز می کند، این مشکل را با شناخت و سازگاری با یک ضرب آهنگ گفتاری طبیعی می توان برطرف کرد.

4-   بسیاری از افراد، عبارات و جمله های خود را با زیر و بمی مشابهی تمام می کنند (مثلا فید می کنند). که این ، خسته کننده و خواهد بود.

5-   یک صدای جیغ گونه در اثر صحبت کردن با زیر و بمی بسیار بالا و کشیدن حروف صدا دار پدید می آید. مثل (اُ اُ اُ اُ اُ اُ مید وارم....) . ، نخستین گام در برطرف کردن آن استفاده از زیر و بمی بهتر و نکشیدن حروف صدا دار می توان آنرا بهبود فصلید.


صدای زوزه گونه گاهی اوقات  با تلفظ اشتباه در بینی تولید می شود و دلیل این امر عمدتاً هوای زیادی است که در طول گفتار به سمت بینی منحرف می شود که گاهی ناشی از خستگی است .

تنفس

بسیاری از صدا های نامطلوب محصول عدم کنترل صحیح تنفس و استیل نادرست بدن هستند. اگر چه تنفس یک عمل خود کار است، اما تنفس صحیح نقش مهمی در تولید صدای زیبا و دلنشین و برخورداری از برد و حجم صدای مناسب دارد .

 مشکلاتی که در اثر تنفس غلط به وجود می آید

قسمت اول :


1-   صدای نفس دار یا صدای که نفس در آن شنیده می شود (فسه ی بیش از حد)


۲-              صدای کم قدرت .


۳-             فلزی بودن صدا .


۴-           تغییر صدا در بلند مدت .


۵-            خستگی زود هنگام تار های صوتی و حنجره .


۶-            کاهش ناگهانی حجم صدا .


  قسمت دوم :                                            


وضعیت مناسب بدن، آرامش دستگاه صوتی و تنفس صحیح به تقویت عادات مطلوب و حذف عادات غلط احتیاج دارد.  تنفس صحیح نخستین گام مهم برای یک گوینده است.


تنفس دیافراگمی را تنفس صحیح می گویند .

قسمت سوم  :


اگر خسته باشید خیلی زود در صدای شما نمایانگر می شود. یک صدای خسته معمولاً ارتفاع بالا و قدرت کمی دارد که به اصطلاح صدای جیغ شده نامیده می شود . که راجع به استراحت مناسب قبلا بحث شد .

منبع :

http://www.art-of-anouncing.blogfa.com/post-23.aspx

گوینده خوب کیست ؟


همه ی عزیزان توجه داشته باشند صرفا داشتن صدای خوب دلیل بر گوینده بودن نیست . صدای خوب لازم هست ولی کافی نیست ما زمانی می توانیم گوینده باشیم که فن بیان درستی داشته باشیم و زمانی می توانیم گوینده ی خوبی باشیم که علاوه بر فن بیان درست از ذوق هنری مطلوبی برخوردار باشیم و مهم تر از همه ی این ها آموزش گویندگی را دیده باشیم. گوینده ها می روند ولی گویندگی می ماند، چرخه سرجایش است، هیچ کس تا زمانی که دوره گویندگی را طی نکنند و قدرت تبیین و انتقال مفاهیم متن را بلد نباشند حق ندارند روی صندلی اجرا بنشیند پس هر کس که توانایی به انجام رساندن رسالت گویندگی دارد به این سو بیاید .

منبع :

http://www.art-of-anouncing.blogfa.com/8806.aspx

یک تمرین مفید برای گویندگی


  یکی از تمرینات بسیار مفید برای درست بیان کردن 

حروف اغراق در تلفظ آن هاست

متن را بخوانید و در حروف مختلفش اغراق کنید مثلا وقتی می گویید ماندگار علاوه بر این که فک خود را تا حد زیادی باز می کنید  در هنگام تلفظ مصوت  ( ا ) (e) باید گونه هایتان آنقدر بالا بروند تا چشم هایتان را از حالت باز بودن کامل خارج کند و آن را نیمه باز نگه دارد . و این که حروف مختلف صور مختلفی برای اغراق دارند که نیاز به آموزش تصویری دارد. در نظر داشته باشید که این فقط یک تمرین است برای باز شدن ماهیچه های فک و روان شدن لب که این دو از عوامل اصلی تپق زدن در اجرا محسوب می شوند پس در اجرا ما نیازی به اغراق نداریم چون تمرین کرده ایم و لب و فک آماده ای برای اجرا داریم.  

منبع :

http://www.art-of-anouncing.blogfa.com/8806.aspx

نکته های بداهه گوئی

۱-  مطالب حتی الامکان با زمان حال و جملات معلوم باشد .

2- از به کار بردن واژه ها و عبارت های زاید خود داری کنید .

3- از کلمات اختصاری و حروف اقتصادی اگر خیلی شناخته شده نیستند استفاده نکنید .

4- در موضوع مرتبط از عناوین شناخته شده استفاده کنید .

5- به سوابق بد افراد کمتر اشاره کنید .

6- از آمارو ارقام تا حد امکان ساده کنید .

7- مطالب را به زبانی ساده بیان کنید .

8- از اشاره بی مورد به سن افراد، شغل و ... بپرهیزید .

9- زمان حال در گفتار ، خبر را زنده تر می کند پس از زمان حال استفاده کنید .

منبع :

http://www.art-of-anouncing.blogfa.com/8904.aspx

مجریان و سخنوران حرفه ای چه نگویند؟   

 

مجریان و سخنوران حرفه ای چه نگویند؟  

5- از به کاربردن کلمات انگلیسی والفاظ بیگانه که جایگزین آن موجود است واسم خاص نیست برحذرباشید.
نگویید "پانل تخصصی"

بگویید " نشست تخصصی"

نگویید" تایم ما رو به پایان است و باز نگویید" زمان رو به پایان است"

بگویید "دراین  لحظه های پایانی / دقیقه های آخر ...

این روزها استفاده شکسته بسته زبان های بیگانه یک ضد ارزش تلقی می گردد. ولی، به شیوایی صحبت کردن با زبان مادری شایسته ی تجلیل است .

6-- از لغات وترکیبات غلط مصطلح استفاده نکنید.

از کلمات فارسی با قواعد فارسی استفاده نمایید. بعضی از لغات وترکیبات غلط مصطلح است . شما به عنوان یک مجری حرفه ای ، دامنه ی لغات خود را برای یک بارتنظیم نمایید  تا کسی به شما تذکرادبیاتی ندهد.

 مثلا گفتن جمله ی :" به رسم ادب ونزاکت تشویق بفرمایید."

نزاکت در ادب فارسی وجود ندارد برای اینکه از ترکیب عربی استفاده شده است درحالی که ریشه ی عربی ندارد. عدالت وصداقت از عدل وصدق می آید.

ولی یکی به ما بگوید ریشه ی نزاکت چیست ؟

 7- کلمات را با علامت غیر فارسی " جمع نبندید ، علامت جمع فارسی " آن " و" ها " است .

مخاطبین – مسئولین – اساتید  اشتباه است  بگویید" مخاطبان – مسئولا ن – استادان "

جمع الجمع اشتباه است.!!!!

احوال جمع حال است و احوالات اشتباه است.
امور جمع امر است و امورات اشتباه است.
شرایط جمع شرط است و شرایتها اشتباه است.(شروط جمع مکسر است و اشکال ندارد)   

اوقات جمع وقت است و اوقاتها اشتباه است.

(وقت بخیر که زیاد هم استفاده شده است در ادبیات فارسی اشتباه است)

 8- ازبه کاربردن کلمه ی حضار وگرام و یا ترکیب آنها به شدت برحذرباشید .

حضار جمع مکسرعربی است وباید بگویید حاضران و کلمه ی گرام کاملا اشتباه است وگرامی درست است .

 ترکیبات صحیح بسازید:

نگویید "ماه فروزان " این ترکیب اشتباه است بگویید" ماه تابان ".

برای تقدیراز دیگران منصب وشغل آنها را با ترکیبات زیبا همراه نمایید .

مثلاً برای تقدیراز یک منجم در همایش نجوم از اصطلاحات نجومی مثل این استفاده نمايید.

ستاره درخشان و ماه تابان آسمان علم نجوم ایران جناب .........................

 9- دایم نگویید " وقت ما تنگ است "

در مواقعی که اززمان عقب هستید مرتب درهر حضور نگویید " وقت ما تنگ است " این خود زمان براست وشما نفعی ازگفتن این کلام نخواهید برد جز اتلاف وقت . شما مجازید تنها جملات خود را مجمل و مختصرنمایید.

10- ازتکرارمکررات و توضیح واضحات بپرهیزید .

مرتب نگویید " درخدمت شما هستیم " .اصطلاحی که این روزها زیاد از مجریان غیر حرفه ای شنیده می شود.

اگر چیزی را نباید می گفتید و گفتید ، دیگر توضیح زیادی ندهید و کار را از آن که هست بد تر نکنید.

همین طور اشکالات و کوتاهی دیگران را به بهانه پوزش خواستن ، برجسته نکنید. به طور مثال برای دیر شروع شدن برنامه ، یک پوزش رسمی توسط مجری کافی است و لازم نیست تا انتهای همایش آن را  تکرار کرد.


10- از سخنان القایی منفی بپرهیزید:

مرتب نگویید یا تلقین نکنید که " می دانم شما خسته شده اید".

نگویید " می دانم بعضی از شما بلیط دارید".

نگویید " اشتباهات ما را ببخشید".

11- دو بار سلام نگویید.

در شروع مراسم رسمی جواب سلام نطلبید. اگر جواب سلام شما را ندادند که معمولاً چنین است، از آن عبورکنید.

 این اشتباه محرز شماست اگرعدم جواب سلام جمع را با کنایه یا عباراتی خودمانی  پررنگ نمایید ولو اینکه بعضی ها در دفعه  دوم جواب سلام شما را بدهند.

بیش از یک بار به هیچ مقامی خیرمقدم عرض نکنید (بعضی از افراد کنفرانس ها را با ضیافت شام خصوصی اشتباه می گیرند که البته از خوانندگان سایت ما نیستند).

حتی سخنرانان  بعد از شما هم مجاز نیستند بجز ذکر سلام ،  عرض خیر مقدم بگویند (دبیر همایش مستثنی است).

 این مهم در مراسم رسمی به عهده مجری است.

 12- هرگزنگویید شما تقصیری ندارید و یا مشکلات تیم اجرایی را برجسته نکنید .

 شما دعوت شده اید تا عیب ونقص همایش را بگیرید نه این که مشکلات بوجود آمده را برجسته کنید وتکرارکنید.

مثلا اگر اسمی  اشتباه چاپ شده است نگویید به من لیست اشتباه داده شده است . فقط مودبانه عذر خواهی نمایید و اسم درست را تکرار کنید.
 

http://irib20.blogfa.com/post-34.aspx

به عنوان یک مجری چگونه اشعارمان را انتخاب نماییم؟    

به عنوان یک مجری چگونه اشعارمان را انتخاب نماییم؟   

۵- اشعار سوخته ای وجود ندارد.

بعضی از اشعار زیاد تکرار شده اند و به اصطلاح مجریان شعر سوخته تلقی می گردند. این اشعار هیچ موقع سوخته نمی شوند . این شما هستید که باید با مخاطب شناسی  اشعار  را در جایگاه خاص خودش بخوانید. 

۶- نگویید " خودم هم نمی دانم".

اشعاری را که انتخاب می کنید با وسواس انتخاب کنید و در معنی آن غور کنید. بعضی وقت ها لازم است در جواب مخاطبانتان از معنی و برداشت شعر توضیح بدهید. شما مجاز نیستید تا بگویید " خودم هم نمی دانم".
کار سختی نیست . شما با اندکی وقت گذاشتن و تحقیق  در هر روز بعد از زمان کوتاهی گنجینه ارزشمندی را فراهم خواهید نمود و این کار حافظه شما را به طور معجزه آسایی تقویت می نماید. بعضی افراد از من سوال می کنند که شما این همه شعر را چگونه به خاطر می سپارید و من در جواب انها می گویم شعر من ، عشق من و اسباب حرفه ی من است.

۷- اشعار را از کجا انتخاب نماییم.

این سوال خیلی ها است. این روزها در اینترنت اشعار زیبایی انتشار می یابد و با اندکی جستجو شما می توانید اشعار خوبی را استخراج نمایید.

۸- اشعار انتخابی را از چه سطحی و چه سبکی انتخاب کنیم؟

علاوه بر نکاتی که در بالا نوشته شده است این مهم بستگی به سطح سواد و آشنایی شما و همین طور مخاطبان شما با فنون بلاغت و صناعات ادبی دارد ولی اشعار منتخب شما واژه های نامانوس و مهجور نداشته باشد و به سطح فهم مخاطبان نزدیک باشد.منظور از نزدیک در این جمله یعنی یک اندازه بالاتر باشد. مثلاً اشعار سبک هندی  دارای نکته های دقیق و مغلق و مضامین مبهم و پیچیده و دور از ذهن است که فهم آن نیاز به تفکر و تعمق زیادی دارد و مختص ادیبان و فارغ التحصیلان رشته ی ادبیات فارسی است و فقط مخاطبان حرفه ای با ادبیا ت فارسی لذت زیادی از اشعار شما خواهند برد. همچنین  اشعار منتخب شما باید در جشنواره دولتی و غیر دولتی متمایز باشد. در بعضی از جشنواره های دولتی در ایران اشعار بعضی از شاعران با آنکه انتشار هم یافته اند ، ولی پیشنهاد نمی گردد.

۹ - اشعار را متناسب با مقتضیات زمانی و مکانی انتخاب کنید.

اگر به شهرهای دیگر  دعوت شدید قبل از آن حتما در مورد آن شهر و خصوصیات جغرافیایی، شهرستان های اطراف آن، آب و هوا، صنایع دستی، سوغات، علم و تکنولوژی ، بزرگان و عالمان آن شهر و حتی لهجه و .... آن شهر مطالعه نمایید. شعری در مورد آن شهر بیابید و در جمع آنان بیان نمایید. می توانید با ارتباطی که با مجریان آن شهر دارید یا برقرار می فرمایید، این امر را تسریع بخشید. اگر به شهر ساحلی می روید باید شعر از رود و دریا و ساحل و ماهیگیری و دریانوردی باشد. اگر به شهر مذهبی می روید شعر از ایمان و عقیده و دیانت بیان نمایید. در ایام سوگواری و عزاداری و در ایام جشن و سرور اشعار متناسب تدارک ببینید.

۱۰ - دسته بندی اشعار انتخابی :

اشعار انتخابی خود را که نکات بالا بر آنها اعمال شده است را در دسته هایی تقسیم کنید تا برای شروع  ، میان برنامه و پایان برنامه استفاده نمایید. ما در این قسمت پیشنهاداتی داریم به این منوال.

شروع:  وصف خداوند - رازو نیاز و مناجات او - سپاس و ستایش خداوند 

میان برنامه متناسب با سخنران و هنرمندان : مثلا اگر قرار است از خیری تشکر شود - یا قرار است هنرمندی به جایگاه دعوت شود - و ....
تمام اشعار دیگری که به عنوان حاضر جوابی در چنته دارید در این زمان ها قابل بیان هستند. توجه نمایید حاضر جوابی فی المجلس و  حد اکثر تا 5 دقیقه ، حاضر جوابی محسوب می شود نه تا هر موقع و زمان

پایان برنامه:اشعار هیجانی و نشانه ای از وصال و دیدار دوباره همراه با القای شادی باشد.امید دهنده و نشاط بخش باشد تا به مخاطب اجازه ندهد از روی صندلی خود بلند شود.
 
http://irib20.blogfa.com/post-36.aspx

آیین تشریفات سخنرانان در همایش ها   

 

آیین تشریفات سخنرانان در همایش ها  

این نکات ارزشمند از دید احترام و اکرام شما سخنرانان نگاشته شده است و مراسم مختلف اقتضای خود را ایجاب می نماید . این نکات تنها به شما یادآوری می نماید شما به عنوان یک سخنران در مراسم رسمی در دید همه هستید و نه تنها مخاطبان به سخنرانی شما گوش می دهند بلکه آداب معاشرت و تشریفات شما را زیر نظر دارند.ما برآنیم تا این نکات را هم در کنار فنون سخنوری در اختیار شما قرار دهیم تا ضمانت ما در ارتقای سخنوری استوارتر باشد.

 شخصیت شما برند تجاری شماست . اگر شما دریای علم باشید مخاطبان تنها مجال درک قطره ای از علم شما را دارند ولی طریقه سخنوری شما همراه با آداب معاشرت شما نشان از فرزانگی شماست .

1-روی دو پای خود تکیه دهید:

هنگام پخش سرود ملی روی دو پای خود بایستید و دستان خود را چهار انگشت بر روی خط دوخت شلوار خود با جهت گیری شصت خود به سمت جلو قرار دهید.سر و گردن خود را بالا نگه دارید و نگاهتان را مستقیم به جلو نگه دارید. از گذاشتن دست خود روی قلب خود خود داری نمایید .

2-شروع برنامه را جدی بگیرید:

هرگز در زمانی که قاری یا مجری در حال اجرا هستند صحبت نکنید.صحبت نمودن شما باعث حواس پرتی شنونده خواهد شد و شما را دون شان شخصیت خویش فرض می نماید.از طرفی یادتان باشد قاری و مجری مراسم با تمرین زیاد سعی دارند در فرصت کمی که دارند حداکثر اثرگذاری را روی مخاطبان داشته باشند این فرصت طلایی را از آنها نگیرید .

3-جای مناسب شان خود بنشینید:

همیشه مناسب با شان خود و مجلس در مکانی بنشینید که با حضور دیگر میهمانان مجبور به ترک صندلی خود نشوید.اگر سخنران همان قسمت از برنامه هستید ؛ ردیف جلو و کمی دورتر از مرکز بهترین مکان است.یادتان باشد همیشه افرادی هستند که به همراه مقامات وارد مراسم می شوند و در صورتی که مستقیم و محکم روبروی صندلی خود نایستید بدشان نمی آید تا جای شما را اشغال نمایند.پس محکم و استوار در برابر صندلی خود بایستید و به آنها خوش آمد بگویید.

4-زمان مناسب در جلسه سخنرانی حاضر شوید:

زمانی در مجلس حاضر شوید که دیگران مجبور به ایستادن تمام قد در مقابل شما نشوند و اگر این موضوع اتفاق افتاد از روبوسی در هنگام سخنرانی دیگران و در انظار مخاطبان خود داری نمایید.

5-احترام را با احترام انجام دهید:

از طرف مقابل ،نیم خیز شدن شما تنها انتقال پیامی است که شما احترامی برای تازه وارد قائل نیستید پس به خودتان زحمت ندهید و محکم سر جایتان بنشینید تا نظم مجلس برقرار باشد.سر تکان دادن از راه دور برای تازه واردان برای ادای احترام ، خارج از وصف آیین نگارش مطالب این سایت است .

صحبت کردن در مورد تازه واردان یا با آرنج به پهلوی کناردستی زدن ، نشانی از عدم آگاهی نسبت به آداب تشریفات همایش است .

6-سخنرانی همکاران را گوش دهید:

همیشه قبل از سخنرانی خود در سالن همایش حضور داشته باشید و به سخنرانی سخنران قبل از خود گوش دهید.بعضی از همکاران بر این باورند که سخنران نباید قبل از سخنرانی دیده شود.این شیوه شاید برای سخنرانانی که تنها سخنران سمینار هستند جالب باشد ولی با فرهنگ و شیوه مراسم در ایران مطابقت ندارد و بنده پیشنهاد نمی دهم.

7-بعد از سخنرانی در فضا بمانید:

سخنرانانی که بعد از اتمام سخنرانی خود فضای مراسم را بلافاصله ترک می کنند از دید مخاطبان انسان های مغرور و بدون اتیکت شناخته می شوند . مهم نیست رتبه علمی شما چیست چون رتبه شما از مجموع رتبه مخاطبان کمتر است.

8-موقعیت طلب نباشید:

سخنرانان دیگر و مقامات مدعو هم مانند شما به تنفس و استراحت نیاز دارند.موقع تنفس یاد بگیرید برای سخنرانان فضای آرامش و تجدید قوا ایجاد نمایید.این موضوع نباید مانع از گسترش ارتباطات موثر قلمداد شود.

9- به زمان همکاران و عوامل اجرایی ارزش قائل شوید:

هیچ گاه بیشتر از زمان خود سخنرانی نکنید . این از اولین علائم نقض حقوق مدرن محسوب میشود.یادتان باشد سخنرانی اضافی شما علاوه بر ناخشنودی مخاطبان ، باعث به هم ریختن برنامه های عوامل اجرایی و دیگر سخنرانان خواهد شد.
در مواقع پرسش و پاسخ در هنگام سخنرانی لازم نیست همه پرسش ها را جواب بدهید و گاهی لازم است با دادن آدرس منبع و یا قول دادن به مخاطبان برای دادن پاسخ علمی در سایت خود و یا ارسال جواب به ایمیل علاقه مندان علاوه بر رعایت و مدیریت زمان مخاطبان ، ارتباطات خود را گسترش دهید.

یادمان باشد در یک همایش 1000 نفری یک دقیقه اضافی یعنی هدر دادن 1000 دقیقه ارزشمند

10- بر روی نام همکاران کلید نکنید:
اگر در سخنرانی خود خواستید از سخنران قبلی مطلبی را تایید یا رد نمایید ؛ تنها یک بار نام ایشان را ببرید و از نام بردن مکرر ایشان خود داری نمایید.نام بردن از اساتید فن همیشه قابل تقدیر و نشان حق شناسی شماست.

خیلی از سخنرانان بعد از اجرای سخنرانی دچار نوعی غرور می شوند و از ارتباط با دیگران غافل می شوند.این سخنرانی ها خیلی زود فراموش می شوند ولی ارتباط خوب شما با مخاطبان ماندگار خواهد ماند. مخصوصا ارتباط موثر با استادان و پیشکسوتان حاضر و ادای احترام به آنها به عنوان شخصی با آداب معاشرت بالا تلقی می گردد.در جواب تمجید و تعریف استادان خاضعانه ادای احترام نمایید.

11- نظام آراسته باشید:

نظام آراستگی شما در همه ی احوال نشان شخصیت شماست و در همایش ها نمود بیشتری دارد. حضور در همایش ها باید به عنوان مراسم رسمی و دولتی تلقی گردد و از پوشش غیر رسمی و غیر اداری برحذر بود.
از در دست داشتن دسته کلید ، تلفن همراه و یا تسبیح جدا خود داری نمایید.
در مراسم رسمی که با حضور مقامات عالی نظام برگزار می شود کسانی در حال تسبیح خوانی دیده می شوند که جای تامل بسیار دارد. برداشت من این است آنها در حال تسبیح هستند و سخنرانی مقام اول کشور را گوش نمی دهند و این صحیح نیست . حالت دوم این است که آنها در حال بازی کردن با تسبیح هستند که این عذر بد تر از گناه تلقی می گردد.

12-همیشه شان مجلس را در نظر داشته باشید:

گاهی شاید مخاطبان به لطیفه های شما بخندند ولی این نباید شما را به اشتباه بیندازد تا بی محابا هر حرفی را بزنید . خنداندن مخاطبان همیشه نشان موفقیت شما نیست .هدف مراسم را در نظر داشته باشید و در مسیر هدف به ایراد سخنرانی و یا خنداندن مخاطبان اقدام نمایید.
 
http://irib20.blogfa.com/post-39.aspx

برای سخنران یا مجری حرفه ای بودن باید متمایز باشید.

 

برای سخنران یا مجری حرفه ای بودن باید متمایز باشید.

این پست یک پایه قوی برای سخنرانی شما با اعتماد به نفس زیاد ایجاد می کند.همچنین این اطمینان داده می شود که شما یکی از بزرگترین اشتباهات رایج در ارائه سخنرانی را برطرف خواهید نمود. مشکل فراموشی مطالب یا فراموشی موضوعات مهم.

نوع مناسبت سخنرانی به طور آشکار روی سخنرانی شما اثر گذار است.مناسبت های مختلف نه تنها روی محتوای سخنرانی شما بلکه بر مدت زمان سخنرانی شما اثرگذار خواهد بود.همین طور روی سبک سخنرانی شما و نیز انتظارات مخاطبان شما.

برای مثال جک و شوخی یا ادبیات  شاید برای یک سخنرانی در کنفرانس علمی اقتصادی مناسب نباشد ولی در یک خوش آمد گویی بسیار زیبا در یک جنگ یا مراسم ورزشی مناسب باشد.
شما همچنین باید به نقش  خود به عنوان یک سخنران یا مجری به مراعات مسائل زیادی  توجه داشته باشید. 
بررسی دقیق تری انجام دهید. مناسبت سخنرانی اگر چه خود بیانگر موضوع سخنرانی شماست ولی شما نباید هرگز در برابر جمع کثیری ازمخاطبان  بر اساس تصورات خود به سخنرانی بپردازید.

از اولین چیزهایی که ما باید برای یک سخنرانی عمومی  بررسی کنیم  ، مناسبت سخنرانی است.

احتمالا شما فکر می کنید با تجربه زیادی که دارید یا با اعتماد به نفسی که دارید یک مجری یا سخنور آماده اید.خوب این ها لازم است برای یک سخنران حرفه ای.

اما چه چیزهای دیگری لازم است تا بدانید؟

شاید بخواهید یک نگاه جالبتری به آن داشته باشیم.
شما شاید انتخاب شده باشید برای سخنرانی یا مجریگری در یک جشنواره.

شما شروع می کنید به فکر کردن برای جمع آوری اطلاعات در مورد جشنواره. فکر یک شروع خوب، چند تا شعر پرمغز و اطلاعات حرفه ای آن جشنواره.

بعد از آن شما مطالب جمع آوری شده خود را مرور می کنید و فکر می کنید کار تمام است و شما اطلاعات خوبی دارید. ولی اگر هوشیار باشید تمام جوانب کار را می سنجید و از خود سوال می کنید آیا اطلاعاتی هست که من از آن اطلاع ندارم؟

یک تماس با دبیر اجرایی جشنواره خواهید گرفت و از او نکات تاکید و خطوط قرمز را سوال خواهید نمود.

و آیا چیز دیگری هست که باید بدانید؟
به طور مثال او خواهد گفت دبیرعلمی جشنواره یا یکی از  اعضای هیات رییسه جشنواره در سفر یا در بستر بیماری هست و امکان حضور او در جشنواره نیست.

توجه نمایید.شما یک اطلاعات خوب و بدی را همزمان کسب کردید به خاطر غیبت یک صاحبنظر در جشنواره.

خوب! شما به عنوان یک سخنران و  مجری حرفه ای یک ایده ناب دارید که جالب است.

شما با شخص غایب تماس خواهید گرفت و یا از طریق مناسب از او می خواهید یک متن پیام را نگارش کند و به شما ایمیل بزند یا حتی پیشنهاد می دهید که صدا یا فیلم ضبط شده او را برای دقایقی آماده پخش داشته باشند.
حتما با من موافقید که خط کردن نام یک نفر از لیست،  که در طول سال تلاشهای زیادی را برای برگزاری این جشنواره نموده است ، آخرین راهکار یا شاید بدترین راهکار
می باشد.

نکته ای که لازم است بدانیم، این است که هر کس که شهامت دارد صحبت  کند سخنران یا مجری نیست.

مراسم زیادی برگزار می گردد ولی بعضی از مراسم ماندگار هستند و فیلم و تصویر آنها خواهد ماند.
مراسم هایی مانند جشنواره ها ، مراسم ازدواج و مراسم یادبود و بزرگداشت ها ، مراسمی هستند که ماندگارند و اگر شما قرار است در آنها به ایراد سخنرانی بپردازید لازم است خیلی از جوانب کار را بسنجید. در مطالب بالا فقط یک نمونه  از مسائل بیان گردید و مهم این بود که یاد آوری نماییم برای حرفه ای بودن باید متمایز باشید.

http://irib20.blogfa.com/post-40.aspx

12 نکته چگونه در فیلم همایش با شکوه جلوه کنیم؟   

12 نکته چگونه در فیلم همایش با شکوه جلوه کنیم؟  

حتما شما هم با من موافقید یک مجری حرفه ای باید خیلی نکته سنج باشد. جدا از اجرای شما در روی سن فیلم اجرای شما هم مخاطبانی دارد.

چگونه در فیلم  همایش با شکوه جلوه کنیم؟

1-خوب دیده شوید:

وقتی پشت تریبون قرار می گیرید توجه داشته باشید تا میکروفون جلو صورت و دهان شما نباشد.  بخشی از سخن شما از روی حرکات صورت و لبان شما به مخاطب انتقال می یابد. با پنهان شدن پشت تریبون زبان غیرکلامی شما کامل نمی شود.


2- با دوربین هماهنگ باشید:

در پایان هر قسمت از اجرای میان برنامه ، تا لحظاتی پشت تریبون باقی بمانید و اجازه دهید فیلم بردار از زاویه دیگر سخنران را نشان دهد. اگر شما سریع اقدام به ترک تریبون نمایید این فرصت از فیلم بردار گرفته می شود مخصوصا در مراسمی که فیلم بردار حرفه ای نیست و یا یک دوربین در محل حضور دارد.


3- سخنران مدعو را ببینید:

در پایان هر قسمت از برنامه ،با امتداد نگاه تان به سمت سخنران ، فیلم بردار را راهنمایی کنید به سوی سخنران مدعو. شما باید از قبل همه ی سخنرانان را بشناسید و بتوانید ارتباط چشمی با انها برقرار نمایید.

4- لبخند بزنید:

در پایان دعوت و  تا سخنران به سمت جایگاه بیاید زمان خوبی است تا لبخندی پر انرژی به مخاطبان و سخنران مدعو تقدیم نمایید . اکثر کسانی که می خواهند در انتخابات محلی پیروز میدان باشند از عکس های با لبخند استفاده می نمایند.همیشه لبخند بر لب داشته باشید.

5- سخنران را مشایعت کنید:

تا قرار گرفتن سخنران پشت تریبون سن را ترک نکنید و با ورود ایشان به سن با یک لبخند به ایشان و ایستادن در فاصله یک متری از تریبون به ایشان اعتماد به نفس بیشتری بدهید. این حرکت شما از دید مخاطبان به عنوان شخصی با آداب معاشرت بالا تلقی می گردد.

6- با سخنران دست ندهید:

سوال می شود که با سخنران مدعو دست بدهیم یا خیر؟ این سوال بیشتر از جانب مجریان مطرح می گردد.

جواب قطعی برای این سوال وجود ندارد ولی یادتان باشد شما حواستان باشد اگر سخنران با شما دست داد سریع دست او را بفشارید ولی اگر شما این کار را انجام دهید و سخنران آمادگی جواب دادن به شما را نداشته باشد یا غافلگیر شود یک سوتی بزرگ و ناجور برای شما رقم خواهد خورد و سخنران حواسش پرت خواهد شد. پس بهتر است شما پیش دستی نکنید ولی حواستان باشد. در هر صورت شما مجاز نیستید به مقامات پیش دستی کنید.

7- فرهنگ سخنرانان خارجی را بدانید:

برای مجریان خانم لازم است تا در همایش های بین المللی حواسشان باشد تا از طرف سخنرانان خارجی دعوت به دست دادن نشوند. گاهی این سخنرانان صبح همان روز از یک کشوری با فرهنگ متفاوت در کنفرانس حاضر می شوند و به فرهنگ شما اشنا نیستند.
شما یا باید دستکش در دست داشته باشید ( دستکش برای مجریان  مساله ساز است). پس بهترین کار این است تا از سخنران به فاصله دو متری قرار بگیرید و اگر به طرف شما آمدند باید عقب عقب فرار کنید .مواظب باشید از سن پایین نیفتید.


8 - رنگ لباس مناسب مجلس انتخاب نمایید:

شما حتما می دانید که بهترین رنگ برای فیلم همایش در روز و شب کدام است و در طول سال ؟ البته قبول دارم که محدودیت های زیادی در مراسم مختلف وجود دارد ولی دانستن آن برای اینکه در فیلم همایش با شکوه باشیم بد نیست. رنگ آبی از نظر مستند سازان بهترین نمود و جلوه را در فیلم دارد.شما می بینید در مراسمی که سران مملکتی حضور دارند اکثراً از پس زمینه ی آبی استفاده می شود.

در تابستان از رنگ های روشن و در زمستان از رنگ های متمایل به تیره استفاده نمایید.

9 - مدل لباس خود را عوض کنید:

در همایش هایی که در دو روز و یا افتتاحیه و اختتامیه دعوت هستید از دو رنگ و مدل لباس استفاده نمایید. خانم ها اگر از پوشش غیر چادر استفاده می کنید مقنعه خود را داخل کت نمایید و اگر از پوشش چادر استفاده می کنید رنگ مقنعه را عوض نمایید

10 - دکمه کت خود را ببندید:

اقایان بهتر از من می دانند برای اینکه با شکوه باشند و متهم به نداشتن آداب معاشرت نشوند باید دکمه کتشان بسته باشد و تا از روی صندلی خود بلند می شوند باید اولین اقدام آنها بستن دکمه های کتشان باشد.در مراسم جنگ ، بعضی از مجریان(شومن)از لباس های اسپورت استفاده می کنند .یک مستر آو سیریمونی هرگز این اشتباه را نمی کند.

سخنرانان حاذق و دیپلمات ها همیشه از لباس های رسمی با دکمه های بسته استفاده می کنند و معمولا از رنگ تیره برای کت و بلوز روشن در زیر آن استفاده می کنند.

11- به تریبون تکیه ندهید:

هیچ موقع روی تریبون تکیه ندهید . اگر شما قد بلند هستید میکروفون را تنظیم نمایید و نزدیک به دهان خود قرار دهید. یادتان باشد طوری پشت تریبون قرار نگیرید که مخاطبان فکر کنند شما می خواهید میکروفون را قورت دهید.

12-  پای خود را دور هم حلقه نزنید.

بعضی افراد عادت دارند روی یک پای خود تکیه کنند و یا پای خود را حلقه بزنند این حرکت مناسب شما به عنوان مجری حرفه ای نیست و از دید مخاطبان یک نوع بی احترامی محسوب می گردد.
 
http://irib20.blogfa.com/post-41.aspx

هنر اجرا

جلسه‌ی اول: هنر اجرا چه فایده‌ای دارد؟


اجرا را نمی‌شود آموزش داد. چه طور می‌شود چیزی را یاد داد که یک چیز نیست؟ اجرا در هیچ چارچوبی نمی‌گنجد. مانند آموزش هنر است به طور کلی، به جای آموزش شاخه‌ای خاص از هنر. چه طور می‌شود حیطه‌ای که مصالح‌اش زندگی است آموختنی باشد؟ چه طور اساساً می‌تواند «حیطه» باشد؟ آیا در بهترین حالت نتیجه‌ی کلاس «هنر اجرا» چیزی نمی‌شود شبیه به کلاس‌های مهمل و متداول «هنر زندگی» یا «راه‌های موفقیت»؟
 


ولی مگر در این کلاس‌ها چه اتفاقی می‌افتد؟ نظریه‌ی اجرا از چه‌گونگی می‌پرسد. در کلاس‌های موفقیت از لحاظ اجرایی چه می‌گذرد که اگر برای هیچ‌کس موفقیت‌آمیز نباشد دست‌کم برای برگزارکنندگان‌شان هست؟
 
بسیاری از ما «می‌دانیم» که بد زندگی می‌کنیم. شکست‌ها واقعی‌اند. دلیل رواج این کلاس‌ها یک نیاز است: لزوم پاسخگویی به سؤالی که با اثبات مهمل بودن‌اش محو نمی‌شود. دست برنمی‌دارد. فرد می‌خواهد زندگی کند و هرچند زیستن علم نیست، احساس می‌کند شکست‌اش با ندانستن‌اش نسبت دارد. و نمی‌داند که چه را نمی‌داند. پس متقاعد می‌شود که اسم بنویسد. از سردرماندگی. شاید دیگری بتواند کمک‌‌اش کند. دراین حد دریافته که شخصاً «نمی‌تواند».
 
محتوای این کلاس‌ها به عنوان پدیده‌ای جهانی در تنوع رنگارنگ‌شان این است که: «می‌توانید.» و از آنجایی که خوشبینی مسری است، در این کلاس‌ها فرد توانی را که هر کودکی از آن برخوردار است و او به هر دلیل فراموش کرده، یعنی توان آرزو کردن و خواستن را، به یاد می‌آورد. و این تا مدتی سرپا نگهش می‌دارد. بره‌ی گمشده به گله باز‌می‌گردد. سرخوردگی‌اش برای مدتی کنار می‌رود. انفعال‌اش با فعالیت مثبت و «تولیدی» جایگزین می‌شود. بهره‌وری‌اش بالا می‌رود. قرار است روابطش با همگان بهبود یابد؛ از کارفرما گرفته تا خانواده. و موفقیت به او رو ‌کند چون «راز» موفقیت را دریافته. چون «پیغام» به او رسیده. منتها عجیب است که «راز»ی که در ازای پرداخت مبلغی ناچیز (ناچیز در مقابل عظمت زندگی دوباره) سخاوتمندانه با هرکسی در میان گذاشته می‌شود راز باقی مانده است. قاعدتاً هزاران سال تمدن باید راز درست زیستن را به همگان می‌آموخت و جامعه‌ای می‌ساخت از افراد موفق، همگی سرگرم شادمانی و پایکوبی!
 
در کلاس‌های هنر اجرا، همین پرسش در فضا پرپر می‌زند؛ سؤالی که با درجاتی کمتر در هر «جمع» دیگری هم محسوس است. به‌خصوص جمع‌های جوانی که «جرأت» می‌کنند بپرسند من با «این» زندگی‌ام چه بکنم. و البته، استاد مثل هر فرد باوجدان دیگری از پاسخگویی طفره می‌رود. ماجرا به سرگشتگی مدرن شبیه است اما به نسل و جغرافیا هم مربوط می‌شود: این پاره‌پارگی روان و آشفتگی ذهن، این سرخوردگی، این جستجوی راهی دیگر برای فکر کردن و عمل کردن، این سرگشتگی از ندانستن دلیل شکست‌های پی‌درپی. این‌ها مشخصه‌ی یک نسل‌اند و بلکه بیش از یک نسل. شاید نتوان، و از لحاظ اخلاقی هم نادرست باشد پاسخی تراشید، اما شاید بتوان در چارچوب نظریه‌ای به سازوکارش اندیشید یا به مثابه هنرمند برایش کاری کرد.
 
دست آخر متقاعد شدم که اگر این‌ گسیختگی در کلاس‌ هنر اجرا پررنگ‌‌تر از هرجای دیگر خود را نشان می‌دهد بدین‌خاطر است که هنرجویان از هنر اجرا خاصیتی درمانی انتظار دارند: «توقع» این که «نظریه‌»ی اجرا چیزهایی را پاسخ بگوید که غالباً از علوم انسانی نظیر جامعه‌شناسی و روان‌شناسی انتظار می‌رود؛ توقع این‌که «هنر» اجرا کاری را بکند که معمولاً از هنر انتظار نمی‌رود. و البته نظریه‌ی اجرا بخشی از علوم انسانی است. و البته هنر اجرا تلقی متفاوتی از «هنر» دارد. افراد مایل‌اند بدانند کاربرد هرچیز، از جمله هنر، در زندگی‌شان چیست و به چیزی متقاعد می‌شوند که در زندگی‌شان کاربرد پیدا کند. نظریه‌ی اجرا جذاب است چون بر همین قضیه متمرکز شده است. چون به کاربرد هنر توجه دارد و سازوکار «متقاعد شدن» را بررسی می‌کند. چون دعوای میان هنر برای هنر و هنر فایده را باور ندارد؛ به تمایز قاطع میان هنر و زندگی اعتقاد ندارد؛ از پذیرفتن تمایز میان صورت و محتوا سرباز می‌زند؛ نمی‌پرسد فلان هنرمند یا مدرسِ «راه موفقیت» یا بهمان ایدئولوگ، شارلاتان هست یا نه. در عوض می‌خواهد بداند شارلاتان دقیقاً چه کار می‌کند، چرا باورش می‌کنیم، و این‌که هرکدام از ما تا کجا شارلاتان هستیم یا می‌توانیم باشیم.
 
قطعاً چیزی به نام «هنر زندگی» وجود ندارد اما هنری هست که دغدغه‌‌اش زندگی باشد و نظریه‌هایی وجود دارند که رابطه‌ی هنر و زندگی را بررسی ‌کنند. مسلماً «زندگی سالم» وجود ندارد و تصور از سلامت همواره ذهنی است،‌ همان‌طور که تصور از زندگی چنین است: نامِ جمع‌بندی خود را از آن‌چه برما گذشته است زندگی می‌گذاریم و چیزی را که خود دستچین کرده‌ایم برآورد می‌کنیم. با این حال، بیماری‌های بیان و تکنولوژی‌های فرهنگ قطعاً وجود دارند و نظریه‌هایی هست که از طریق‌شان می‌شود به آن‌ها اندیشید و برای تغییرشان کاری کرد. ما در وضعیت خود با یک بیماری واقعی روبروییم. به قول آنتونن آرتو که در نوشتن بیشتر اجراگر بود تا در تئاتر: «ایمان به یک بیماری واقعی و نه پدیده‌ای مربوط به زمانه، بیماری‌ای که ذات و توان بیانیِ هستی را لمس می‌کند و به کل یک زندگی بسط می‌یابد، بیماری‌ای که بر روح به واقعی‌ترین صورت اثر می‌گذارد و نمودهای آن را مبتلا می‌سازد. زهر هستی. فلجی واقعی. بیماری‌ای که امکان سخن گفتن را می‌گیرد، حافظه را پاک می‌کند، اندیشه را ریشه‌کن می‌کند.» اجرا می‌تواند فایده‌ی بزرگی به حالمان داشته باشد: شاید کمک کند رودرروی این بیماری بایستیم. بیماری‌ای که مشخصه‌ی یک نسل است و بیش از یک نسل.

جلسه‌ی دوم: اجرا چیست؟


در هر کلاسی که صحبت از «هنر اجرا» بوده همیشه تقدم با زندگی بوده تا هنر. همیشه هنرجویی دست بلند کرده تا خودش را بر اثرش مقدم کند، تا به جای این‌که بپرسد کاری که می‌کند «خوب است یا نه» دیگران را مجبور به شنیدن کاری کند که اول و آخر «خواهد کرد». آشنایی با اجرا، در بهترین حالت برای هنرجویان تغییر مسیر بوده و نه «پیشرفت» در مسیری مشخص. اگر بخواهیم بدانیم چرا، باید ببینیم اجرا چه‌گونه چیزی است.
 


اجرا چیست؟ در هر بحث نظری نخست باید مفاهیم را از هم تفکیک کرد. مثلاً چه چیزی اجراست و چه نیست. اما شاید بتوان اجرا را از طریق خود همین عمل تفکیک توضیح داد. در واقع نظریه‌ی اجرا، به این تفکیک‌ مفاهیم و جدایی حیطه‌ها بدبین است. بدبین که نه، محتاط است. چون این تمایزات را حقیقی و ساختاری نمی‌داند. با نظریات ساختاری سر عناد دارد اما آن‌قدر جلو نمی‌رود که این تمایزات را «بی‌خاصیت» بداند. برعکس، علاقه دارد بداند این تمایزات چه طور «اتفاق می‌افتند» و چرا با وجود این‌که واقعیت ندارند این‌همه «پرخاصیت»اند. چه طور مستقر می‌شوند و واقعیت پیدا می‌کنند. و پاسخ می‌دهد که: هر تعریفی، خود، نتیجه‌ی اجراست. خودِ عمل تعریف، یک «اجرا»ست؛ یک اتفاق است. با تعریف یک چیز، شما فرضی معصومانه نمی‌کنید «کار»ی انجام می‌دهید که در ذهن مخاطب اتفاق می‌افتد. بلایی بر سر ذهن او می‌آورید: او را وادار به فهمیدن می‌کنید.
 
این را چه طور می‌شود توضیح داد؟
 
کلاغی قرمزرنگ را در نظر بیاورید. با این کار، من و شما کلاغی را در ذهن شما می‌سازیم. نظریه‌ی اجرا می‌گوید این کلاغ از ذهن من به ذهن شما «منتقل نمی‌شود» بلکه در ذهن من و سپس در ذهن شما «ساخته می‌شود». و من با ساختن این کلاغ، با ذهن تمامی کسانی که این سطور را می‌خوانند کاری می‌کنم. ساخت این کلاغ با ساخته شدن‌‌اش در ذهن خودم پایان نمی‌گیرد. «میزان» وجود این کلاغ بستگی به این دارد که چند نفر این متن را می‌خوانند، این متن تا کی وجود دارد، در دسترس چه کسانی است و چه کسانی آن را به یاد می‌آورند. اگر این را به هنر ربط دهیم نتیجه‌ این می‌شود که در واقع آفرینش اثر، تمامی مراحل چاپ و نشر را هم شامل می‌شود. باید برایم مهم باشد که این کلاغ را برای چه کسانی و در چه زبانی تولید می‌کنم. این حیوان می‌تواند به «درجات» مختلفی وجود داشته باشد. مثلاً کلاغ قرمزرنگ من چندان واقعی نیست چون در جهان بیرون به چشم نمی‌خورد؛ دایناسورها قدری واقعی‌ترند چون هرچند آن‌ها هم به چشم نمی‌خورند اشخاص زیادی سعی کرده‌اند وجود آن‌ها را به دیگران بقبولانند و «موفق شده‌اند»؛ گربه‌ها خیلی واقعی‌ترند چون دسترسی به شواهد برای باور کردن‌شان آسان‌تر است و جن و پریان هم واقعیت‌شان بستگی به مطالعات‌ شما و اعتقادتان به صحت منابع‌تان دارد. واقعیتِ «واقعاً» واقعی، صرفاً واقعیتی است که از وجودش مطمئنیم و برایمان از همه نظر منطقی است؛ اما زیاد پیش می‌آید که اطمینان نادرست از آب درآید. ما دیدن را به عنوان شاهدی بسیار محکم قبول داریم و قدرت هنرهای تجسمی هم از همین‌جا می‌آید. سینما زمان را هم به خدمت می‌گیرد و از هنرهای تجسمی بیشتر «وجود دارد». نظریه‌ی اجرا نمی‌گوید که هر واقعیتی موهوم است. می‌گوید همیشه نوعی رویداد باعث می‌شود چیزی را واقعی و چیز دیگری را موهوم بدانیم. نتیجه‌گیری‌‌هایمان ممکن است نادرست باشد اما «اتفاق» همواره واقعی است. ممکن است خواب‌مان را به صورت‌های مختلفی تعبیر کنیم اما آن‌چه واقعیت دارد این است که خواب دیده‌ایم: چیزی را دیده‌ایم و این را نمی‌شود انکار کرد.
 
در نتیجه، آن که مایل است بیشتر وجود داشته باشد باید سعی کند بیشتر دیده شود و منطقی برای توجیه کردن «بود» خود دست‌وپا کند. حقیقت خودش بر کرسی نمی‌نشیند، حقیقت را باید بر کرسی نشاند، با قدرت، با اجرا. حقیقتی که مستقر نشده باشد حقیقت «قلمداد» نمی‌شود. همه‌ی ما برای وجود داشتن هرچه بیشتر حرص می‌زنیم. مایلیم در تعداد اذهان بیشتری و به صورت عمیق‌تری حضور داشته باشیم. نظریه‌ی اجرا سازوکار این قضیه را بررسی می‌کند.
 
پس به صورت ساده: اجرا اتفاقی است که در ذهن مخاطب می‌افتد. اجراگر کسی است که اتفاق را باعث می‌شود. اجرا اتفاقی است که به واسطه‌ی روی دادن در جهان واقعی در ذهن مخاطب می‌افتد. مخاطب کسی است که اتفاق برایش می‌افتد. سایتِ اجرا، ذهن مخاطب است. اجرا همیشه در جهان خارج نمودی دارد، چیزی که معمولاً‌ نامش را «اثر» می‌گذارند، اما نظریه‌ی اجرا به تمایز قاطع ذهن از جهان بیرون قائل نیست. نظریه‌ی اجرا رابطه‌ی میان این دو را بررسی می‌کند. این را در جلسه‌ی بعد بررسی می‌کنیم.

 

جلسه‌ی سوم: اجرا در کجا اتفاق می‌افتد؟


اجرا در کجا اتفاق می‌افتد؟ در ذهن مخاطب؟ یا در جهان بیرون؟ این‌جا می‌توان دید که نظریه‌ی اجرا چه طور با دوتایی‌های مسئله‌ساز عالم هنر و فلسفه (نظیر فرم و محتوا، عین و ذهن و دال و مدلول) برخورد می‌کند. یکی از توانایی‌های نظریه‌ی اجرا به این است که می‌تواند بدون استفاده‌ی مداوم از این تمایزات پردردسر حرفش را بزند.
 


تفکیک میان عین و ذهن بدین معناست که: چیزی هست به نام جهان که غیر از «ما‌»ست و ما چشمانی هستیم که جهان را «تعبیر» می‌کنیم. این چشم‌ها انگار خودشان جزئی از جهان نیستند اما در جهان جابه‌جا می‌شوند و همه‌چیز را تفسیر می‌کنند، سپس به واسطه‌ زبان به یکدیگر «انتقال»‌اش می‌دهند. اگر این فرض را بپذیریم آن‌وقت مجبور می‌شویم در چند قدم بعدتر «فرهنگ» و «طبیعت» (culture/nature) را هم از هم جدا کنیم و «هنر» و «زندگی» را نیز همین‌طور.
 
از سوی دیگر، گفتن این‌که این دو از هم «کاملاً» منفک و جدا هستند به همان‌اندازه دردسرساز است که بگوییم این‌ها «کاملاً» یکی هستند. اما می‌شود، به شیوه‌ی نظریه‌ی اجرا، به این پرداخت که چرا این اصطلاح‌ها را ابداع کرده‌ایم و این واژگان چه کار می‌کنند. ذهن با این‌ها چه کار می‌کند یا به عبارت بهتر «چه گونه کار می‌کند».
 
نظریه‌ی اجرا بر همین مفهوم «کار» و «کاربرد» مستقر شده است: آیا فهمیدن کار است؟ آیا اندیشیدن کار است؟ آیا تخیل کار است؟ «کار» و «اندیشه» با هم چه نسبتی دارند و آیا مفاهیم جدایی هستند؟ از این جدایی تا تمایز میان «طبیعت» و «فرهنگ» راه زیادی نیست.
 
ریشه‌های نظریه‌ی اجرا را می‌توان در کتابی از ج.ال.آستین استاد دانشگاه آکسفورد و فیلسوف اخلاق پی گرفت که نام کتاب‌اش به سادگی گویای موضعی است که در قبال این مسئله دارد: «چه‌گونه می‌توان با کلمات کار انجام داد؟» آستین در این کتاب ادعا می‌کند که دسته‌ای از جملات هستند که دستورزبان‌نویسان بی‌اعتنا از کنارشان گذشته‌اند و آن‌ها را جملات خبری به شمار آورده‌اند در حالی که این جملات به معنای اخص کلمه «خبری» نیستند و «درست» و «غلط» ندارد. ویژگی اصلی این جملات این است که «کار انجام می‌دهند». این «کار» در لحظه‌ی به زبان آوردن این جملات اتفاق می‌افتد. برای مثال، وقتی عاقد از عروس یا داماد می‌پرسد که وکیل است یا نه و شخص جواب می‌دهد: «بله»، این جمله‌ای خبری نیست. شخص با بله گفتن به اطلاع عاقد نمی‌رساند که وکیل است بلکه با گفتن این کلمه این وکالت را می‌دهد؛ وکالتی که پیش از گفته‌شدن این جمله وجود ندارد. وکالت دادن با خودِ عمل «گفتن‌» اتفاق می‌افتد. یا باز، مثلاً وقتی کسی به دیگری قول می‌دهد، این قول جمله‌ای خبری نیست. این‌که بگوییم: «من قول می‌دهم فردا قرض‌ام را پس بدهم» نمی‌شود گفت جمله‌ی درست یا غلطی است. ممکن است شخص دروغ بگوید، یعنی قصد نداشته باشد واقعاً این قرض را ادا کند، ولی باز این جمله «غلط» نمی‌شود و ضمناً این غلط بودن را نمی‌توان با چیزی در جهان خارج سنجید و معین کرد. آستین نام این دسته از جملات را جملات اجرایی (performative) می‌گذارد و می‌گوید این جملات «مناسب» یا «نامناسب‌»اند (happy/unhappy)  نه درست یا غلط. تمامی فحش‌ها، قول‌ها، شرط‌بندی‌ها،‌ قسم‌ها، لعن و نفرین‌ها، جملات عاشقانه، شعرها و مانیفست‌ها جملات اجرایی‌اند.
 
آستین در آن کتاب نشان می‌دهد که اندیشیدن «کار» است. با اندیشیدن یا گفتن یک جمله «اتفاقی» می‌افتد اما «مناسب» یا «نامناسب» بودن این اتفاق را همیشه نمی‌توان از روی منطق‌اش (مثل این‌که «جزء از کل کوچکتر است») یا به محک جهان بیرون فهمید («زاویه‌ی تابش و بازتابش با هم برابرند.»). جملاتی هستند که «شرایط گفته شدن»شان در مناسب یا نامناسب‌ بودن‌شان مؤثر است. آستین مثال خطبه‌ی عقد را به کار می‌برد و می‌گوید خطبه‌ی عقدی که روی صحنه‌ی تئاتر خوانده شود دو طرف ماجرا را به عقد ازدواج یکدیگر درنمی‌آورد. جملات روی صحنه عیناً شبیه جملات گفته شده در دفتر ازدواج‌اند اما شرایط گفته شدن‌شان یکسان نیست. مهم است که چه جمله‌ای توسط چه کسی در چه شرایطی خطاب به چه کسانی گفته می‌شود. محتوای جمله به این‌ها بستگی دارد. این هسته‌ی اصلی نظریه‌ی اجراست. آستین در اواسط کتاب این قضیه را بسط می‌دهد و ادعا می‌کند که «تمامی جملات زبان» تا حدودی اجرایی‌اند و در نتیجه معنایشان «تا حدودی» به شرایط گفته شدن‌شان بستگی دارد.
 
از همین‌جا می‌شود دید که چرا پس‌زمینه (context) این‌قدر در نظریه‌ی اجرا مهم می‌شود («پس‌زمینه» همان شرایطی است که به «متن» (text) معنا می‌دهد.) و نیز می‌شود دید که چرا در هنر اجرا می‌گوییم تمامی اجراها منحصر‌به‌فردند و اجرای کاملاً «تکراری» وجود ندارد: هر اجرایی در «شرایط» متفاوتی اتفاق می‌افتد: دست‌کم زمان و تاریخ اجرا تغییر می‌کند. باز به همین دلیل است که مخاطب در هنر اجرا تا بدین‌ اندازه مهم می‌شود: مخاطب خود بخشی از «شرایط اجرا» است. کافی است مخاطبان اجرا را عوض کنید (مثلاً تئاتر بزرگسالان را برای کودکان یا موسیقی محلی را برای مخاطبانی از فرهنگی دیگر اجرا کنید) تا معنا و تأثیر اجرا نیز عوض شود. نظریه‌ی اجرا به مثابه دستگاه‌زیباشناختی این‌طور فرض می‌کند که اثر هنری مشمول نظریه‌ی اجراست:‌ نمی‌شود گفت معنای «قطعی» اثر هنری چیست و این معنای «قطعی» را نمی‌توان از ساختار اثر استخراج کرد، بلکه همواره در تعامل با مخاطبانی خاص و در شرایط خاص است که اثر معنا می‌دهد. تأثیر اثر هنری را نمی‌توان به ترازوی ساختارش سنجید، تأثیر، همواره نتیجه‌ی تعامل میان متن و زمینه‌ی متن است.

 

جلسه‌ چهارم: اجراگر کیست؟


با توجه به آن‌چه درباره‌ی متن و پس‌زمینه و تفکیک میان بیرون و درون گفتیم اکنون می‌توانیم بپرسیم که اجراگر کیست و چه می‌کند؟‌ اجراگر کسی است که رابطه‌ی میان متن و پس‌زمینه را تغییر می‌دهد. اجراگر کسی است که «اتفاق» را باعث می‌شود. اما این اتفاق لزوماً در جهان بیرون نمی‌افتد، لزوماً هم اتفاقی «ذهنی» نیست. این اتفاق پیوستار ذهن و عین را لحظه‌ای برهم می‌زند. به طور ساده می‌توان گفت که اجراگر کسی است که «بر دیگران» کار انجام می‌دهد.
 


نمی‌شود پرسید این کار را در «درون»‌ انجام می‌دهد یا «بیرون»، چون تفکیک بیرون از درون خود به‌واسطه‌ی اجرا و کار مشخص می‌شود. (اساساً دلیل این‌که مجموعه‌ای را ارگانیسم قلمداد می‌کنیم و برایش وحدتی قائل می‌شویم و درون و بیرونش را به واسطه‌ای این وحدت از هم جدا می‌کنیم، این است که «کار واحدی» انجام می‌دهد.) شخص به این دلیل می‌تواند خود را شخص بداند که می‌تواند خود را از محیط اطراف «جدا» کند؛ که جملاتی را می‌اندیشد و بر زبان می‌آورد که درون و بیرون را از هم تفکیک می‌کند؛ که معلوم است این جملات را در درون «ساخته» و تصادفی بر زبان نیاورده است. در مورد شخصی که جملات تصادفی به زبان می‌آورد و به اصطلاح «هذیان می‌گوید» مطمئن نیستیم که «درون‌» دارد یا نه. احساس می‌کنیم که تحت تأثیر نیرویی خارجی قرار گرفته و نیرویی کور از «بیرون» بر او مسلط شده است. اجرا درون را تولید می‌کند. این تفکیک بیرون و درون در سازوکار زبان حضور دارد:. هرجمله‌ی زبان «فعلی» دارد با «شناسه‌»ای که از شخص شخص می‌سازد: «می‌اندیشم پس هستم». فاعلیت من باید محرز باشد و گرنه باید می‌گفتم: «می‌اندیشم پس اندیشه هست.» به یک معنا، دکارت در تک‌تک جملات زبان حضور دارد: «فکر می‌کنم پس اجرا می‌کنم؛ اجرا می‌کنم پس هستم.»
 
نظریه‌ی اجرا می‌گوید که بنا به همین رابطه‌ی میان اندیشه و عمل است که اشخاص را می‌توان حتی به خاطر نیت‌شان تحت تعقیب قرار داد. بنا به نظریه‌ی اجرا، تفتیش عقاید عملی «بی‌پایه» نیست. «عقاید» در جهان تأثیر می‌گذارند. بنا به نظریه‌ی اجرا، «نیت» مهم است؛ نه به این علت که بدل به «عمل» می‌شود بلکه از این نظر که به‌خودی‌خود «عمل» است. نظریه‌ی اجرا به افلاطون حق می‌دهد که شاعران را به خاطر «تأثیر» اشعارشان از شهر بیرون می‌کرد. «ترس» افلاطون به‌جا بود: او جرأت پذیرفتن خطر شاعران را نداشت. به همین ترتیب از دیدگاه نظریه‌ی اجرا، «دانستن»‌و اطلاعات و آمار اموری «خنثی» نیستند بلکه ماهیتی اجرایی دارند. جهان را اجراست که می‌گرداند، نه اصولی صلب و سخت. هرگونه اطلاعاتی که «دانسته» می‌شود، هر نوع آماری که «استخراج» می‌شود تغییری را در پیوستار ذهن و عین پدید آورد و به همین دلیل هم هست که معتبر است چون به خودی خود تأثیر دارد. بدین‌ترتیب می‌توان چیزها را از زاویه‌ی دیگری دید: تحولات «پزشکی» صرفاً بدین معنا نیست که دانسته‌های پزشکی یا تعداد کتاب‌های پزشکی افزایش یافته، بدین معناست که از این پس تأثیر بیماری‌ها به واسطه‌ی حضور چیزی به نام «پزشکی» تغییر یافته است. اگر دانسته‌های پزشکی این «تأثیر» را نداشت حتی نمی‌شد گفت که چیزی به نام پزشکی وجود دارد یا علم است. این‌که تشخیص بیماری نیمی از درمان است خود به این علت است که تشخیص بیماری خود «کار» است. تغییر دادن چارچوبی که جهان را در آن چارچوب می‌فهمیم خود به معنای تغییر دادن چارچوبی است که در آن زندگی می‌کنیم. نظریه‌ی اجرا عمل را بر فکر مقدم می‌سازد: من کاری انجام می‌دهم و این کار معنایی می‌آفریند نه این‌که معنایی در ذهن دارم و برایش کاری می‌کنم.
 
در این‌جا می‌شود نکته‌ای را توضیح داد که همواره در کلاس‌ اجرا روی می‌نماید:‌ به خاطر همین تقدم است که آثار نمادین نقطه‌ی مقابل آثار اجرایی‌اند. در آثار سمبولیک معنا اولویت دارد و این شیوه‌ای که ما ایرانیان در اندیشه و هنرمان بدان عادت داریم. غالب پیشنهادهایی که هنرجویان برای نخستین اجراهایشان دارند نمادین است و فاصله‌ی زیادی میان ایده‌ی اجرا و خود اجرایشان وجود ندارد. غالب اوقات نیازی به اجرای اجرایشان نیست:‌ ایده را بشنوی کافی است. در صورتی که اجرا همیشه بر اجراگر سبقت می‌گیرد. همیشه معنایش از آن‌چه او در نظر داشته فراتر می‌رود؛ چرا که اجراگر نمی‌تواند اجرا را به چنگ آورد. نمی‌تواند:‌ چون به چنگ آوردن اجرا به معنای به چنگ آوردن متن و پس‌زمینه است. و هیچ‌گاه نمی‌توان بر پس‌زمینه در تمامیتی که دارد مسلط شد. پس: اجراگر کسی است که می‌گذارد اثرش از او فراتر رود؛ کسی که در برهم زدن رابطه‌ی میان متن و پس‌زمینه خطر می‌کند تا چیز «جدیدی» بیافریند؛ چیزی معنادار که خودش هم پیش از آفریدنش از معنای تام و تمام آن آگاه نیست.
 
اگر بخواهیم خلاصه کنیم می‌توان به طور ساده گفت: در آغاز کلمه نبود؛‌ در آغاز اجرا بود. این را در جلسه‌ی بعد، با بازخوانی بخشی از فاوست گوته که به ترجمه‌ی همین جمله می‌پردازد توضیح می‌دهیم.

منبع :

http://fa.behpoor.com/?cat=12

لزوم معرفی مجری توسط خود او

لزوم معرفی مجری توسط خود او
 
 
1- ادب و ارادت حکم می کند که مجری خودش را معرفی کند هر چند که او چهره باشد.عدم معرفی مجری این چنین تعبیر می شود که همه می بایست او را بشناسند و این تکبّر نامیده می شود.
 
 
 
2- شما به عنوان نماینده میزبان هستید و معرفی شما ، باید معرفی میزبان تلقی گردد و در نظر داشته باشید شخص دیگری نیست تا شما را معرفی نماید.
 
3- ارتباط شما با جمع ، برقرار شده و احساس صمیمیت بیشتری برقرار می گردد.این مهم رسمیت مجلس را به همراه دارد و کار شما را زیبا می کند.
 
4- اعتماد به نفس بالای شما را می رساند.و لارم است بدانید مجریان حرفه ای این چنین عمل می نمایند.
 
5-در پایان برای تبلیغ نام خود و ایجاد بازاریابی لازم است همگان نام شما را بدانند.این روز ها همه خبر نگاران ، عکاسان ، گوینده های رادیو و تلویزیون ،شاعران ، خطاطان و ...خود را معرفی می کنند.شما هم همین کار را انجام دهید و در نظر داشته باشید مخاطبان شما غیر از حاضرین ، کسان دیگری هم هستند که فیلم کنفرانس را خواهند دید.
 
 
 
به خاطر داشته باشید شما نباید در محضر رییس جمهور خود را معرفی نمایید

منبع :

http://www.iranmojri.com/sarfasl/73-mojri/274-1389-08-20-18-24-01.html