با چند جمله طرف مقابلتان را جذب کنید


با چند جمله طرف مقابلتان را جذب کنید


حتی اگر بدانید که چطور باید گفت و گو را آغاز کرده و خوب صحبت کنید، باز هم انتخاب موضوع صحبت، کار دشواری است. برخی از موضوعات در بعضی از موقعیت ها نامناسب هستند و برخی دیگر حوصله دیگران را سر می برند. در این مقاله، برخی از موضوعاتی که گفت و گو را زنده نگاه داشته و در عین حال شما را سرگرم آن می کند، آورده شده اند.

● با یک تعریف و تمجید واقعی شروع کنید

مثلا: «از کفش هایت خوشم آمده» یا «امروز سخنرانی ات عالی بود» یا «پیانو نواختن تو را دوست دارم». سعی کنید این تعریف و تمجید در رابطه با کاری باشد که طرف مقابل انجام داده نه شخصیت و ویژگی هایی که او دارد زیرا بدین ترتیب می توانید گفت و گو را با پرسیدن سوال در همین مورد ادامه دهید، مثلا: «کفش هایت را از کجا خریدی؟» یا «چطور یاد گرفتی آنقدر زیبا سخنرانی کنی؟» یا «پیانوزدن را از چه کسی یاد گرفتی؟». اما اگر مثلا به کسی بگویید چشم های زیبایی دارد، او فقط تشکر می کند و گفت و   ...   ...   ...   ...

ادامه نوشته

چگونه تسلیت بگوییم ؟ چگونه تسلیت نگوییم ؟


چگونه تسلیت بگوییم؟ چگونه تسلیت نگوییم ؟


انسان، موجودی اجتماعی است. یعنی بخش قابل ملاحظه ای از مشخصات و مختصاتش وابستگی متقابل با زیست گروهی او دارد. یعنی نمی توان گفت چون آن خواص یا خصلت ها موجود بوده، انسان زندگی جمعی را برگزیده یا چون آدمی در جمع می زیسته، آن ویژگی ها در وی پدیدار شده است...

مثلا زبان و توانایی های گسترده و عمیق گفت وگو از قابلیت های انحصاری نوع بشر است اما نمی توان تشخیص داد و تعیین کرد که چون انسان موجودی جمع گرا بوده، قدرت تکلم یافته یا به دلیل اینکه قادر به بیان بوده با همنوعان خود به زندگی گروهی روی آورده است. ویژگی هایی مانند ابراز شادمانی یا بیان غم ها نیز از این دسته اند که معلوم نیست چون آدمی برای تکمیل خوشی های خود نیازمند به اشتراک گذاشتن آنها با دیگران است (که همین انگیزه می تواند ریشه پیدایش بسیاری از جشن ها و پایکوبی های دسته جمعی به شمار رود) زیست اجتماعی را سازمان داده یا آنکه شادی ها و سرور جمعی انسان ها خود معلول اجتماعی بودن آنهاست و   ...   ...   ...   ...

ادامه نوشته

چگونه از ذهن مخاطب مخالف عبور کنیم

 

چگونه از ذهن مخاطب مخالف عبور کنیم

مردم معمولا اطلاعات و نشانه‌هایی را دنبال می‌کنند که باورهای آن‌ها را تایید ‌کند.

در حقیقت آن‌ها نه تنها از اطلاعاتی که با باورهای‌شان مشابه نیست پشتیبانی نمی‌کنند، بلکه آن‌ها را کم ارزش و بی‌مقدار هم جلوه می‌دهند.

پالایش اطلاعات اغلب کاری مفید است، وقتی‌ که این کاهش ما را مجبور به توجه بیشتر بر موضوعی در یک زمان مشخص می‌کند.

اما همین فرایند پالایش اطلاعات می‌تواند باعث انتخاب‌های بد و بی‌عملی هم بشود.

روانشناسان این‌گونه پالایش و فیلتر اطلاعات را سوگیری تثبیت شده می‌نامند. افراد به اطلاعاتی توجه و تمایل نشان می‌دهند که   ..  ..  ..  ..

ادامه نوشته

مهارت گوش دادن، پایه ارتباط مؤثر با دیگران است.

مهارت گوش دادن، پایه ارتباط مؤثر با دیگران است.
 
نشسته اید رو به روی دوست صمیمی تان، دارید خاطرات یک سال پیش را با هم مرور می کنید؛ خاطرات روزهایی که داشتید زیر فشار های خانوادگی و درسی، له می شدید. دارید همه موضوع هایی که آن موقع در موردش حرف می زدید و درد دل می کردید را یکی یکی به ذهن می آورید. هیجان آن روزهای تلخ در ذهنتان تازه می شود. همین طور که دارید حرف می زنید، یکدفعه متوجه می شوید که دوست شما چند تا از مهم ترین چیزهایی که آن روزها برایتان اتفاق افتاده را به یاد ندارد.

مطمئن اید که در مورد آن موضوع ها برایش خیلی حرف زده اید. اولین چیزی که به ذهنتان می رسد چیست؛ اینکه دوست شما حرف هایتان را گوش نداده است؟ چه حسی به شما دست می دهد؟ حالا جایتان را با هم عوض کنید. می خواهید بدانید چطور می توانید فعالانه تر به حرف های دوستتان گوش دهید؟

«گوش دادن با شنیدن فرق می کند.» این اولین جمله ای است که استادان رشته های روان شناسی، مشاوره و . . . .

ادامه نوشته

چگونه ارتباط موثری با دیگران داشته باشیم؟

 

 

چگونه ارتباط موثری با دیگران داشته باشیم؟


ﻣﻘﺪﻣﻪﻣﯿﺰان ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﺎ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ و ﻣﯿﺰان رﺿﺎﯾﺖ ﻣﺎ از زﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎي ارﺗﺒﺎﻃﯽﻣﺎ واﺑﺴﺘﻪ اﺳﺖ.اﻣﺮوزه ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ در زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎياﻗﺘﺼﺎدي،اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ،ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ،ﺗﺤﺼﯿﻠﯽ و...ﺑﻪ ﺗﻮان اﻧﺴﺎن در ﺑﺮﻗﺮاري راﺑﻄﻪ ايﺳﺎﻟﻢ و ﻣﻮﻓﻖ واﺑﺴﺘﻪ اﺳﺖ.در زﯾﺮ ﻋﻤﺪه ﺗﺮﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻠﯽﮐﻪ ﯾﮏ ارﺗﺒﺎط ﺳﺎﻟﻢ راﺷﮑﻞ ﻣﯽ دﻫﻨﺪ آﻣﺪه اﺳﺖ.آﻣﻮﺧﺘﻦ و رﻋﺎﯾﺖ اﯾﻦ ﻧﮑﺎت ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ارﺗﺒﺎط ﻣﺎ ﺑﺎدﯾﮕﺮان را ﺑﻪ ﺳﻄﺤﯽ رﺿﺎﯾﺖ ﺑﺨﺶ و ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻣﯿﺰ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. ﭼﮕﻮﻧﻪ ارﺗﺒﺎط ﻣﺆﺛﺮي ﺑﺎ دﯾﮕﺮان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢﻋﻮاﻣﻞ ﺗﺸﮑﯿﻞ دﻫﻨﺪه ﯾﮏ ارﺗﺒﺎط: ارﺗﺒﺎط ﺑﻪ زﺑﺎن ﺳﺎده روﻧﺪ ارﺳﺎل و درﯾﺎﻓﺖ ﺑﻪ ﺻﻮرتﮔﻮﯾﺸﯽ و . . . .

ادامه نوشته

مهارت ارتباط غیر کلامی

ارتباط به معنی انتقال اطلاعات از یک فرد به فرد دیگر است. بیش ترمردم، حدود 75 درصد زمان بیداری خود را صرف برقراری ارتباط، تبادلاطلاعات، افکار و عقاید با دیگران می کنند. ارتباط کلامی، در قالب زبان وکلمات انجام می شود در حالی که ارتباط غیر کلامی، این گونه نیست و بیشترین ارتباط ما با دیگران، از این طریق است.
ارتباط غیر کلامیشامل اشاره ها، تماس چشمی، لحن صدا و حرکت بدن می باشد. گاهی نوع پوشش وسکوت اختیار کردن نیز جزو ارتباط غیرکلامی به شمار می رود. در یک ارتباط ،پیام ها به دو طریق کلامی و غیر کلامی ارسال می شود. اگر بین کلمات اداشده و حرکات بدن گوینده تضاد وجود داشته باشد، گیرنده پیام، بیش تر بهحرکات بدن و اشاره های غیر کلامی اعتماد می کند.

«جی. دیلیو پورتر » ارتباط غیرکلامی را در چهار گروه تقسیم بندی می کند:


جسمی: ارتباط فردی شامل اشاره های چهره ای، لحن صدا، بو و حرکات بدن
هنرشناسی: ارتباط از طریق موسیقی، بازیگری، نقاشی و مجسمه سازی
علائم: شامل پرچم ها، شلیک توپ به پاس احترام، آژیر و سوت زدن
نمادها: به کارگیری آداب و رسوم مذهبی، شأن و منزلت و جایگاه اجتماعی

آگاهی از ارتباط غیرکلامی، برای مدیران به عنوان رهبران سازمانی، به دو دلیل اهمیت دارد:


مدیربه عنوان رهبر گروه برای انجام بهتر وظایف، باید با کارکنان ارتباط موثریداشته باشد اگر اشاره های غیرکلامی کارکنان از سوی مدیر به خوبی تفسیرشود، می تواند به آن ها پاسخی مناسب بدهد.
طرز تلقی، نگرش واحساسات کارکنان، از طریق ‎ارتباط غیرکلامی ارسال می شود بعضی از نیازهایفردی مانند رشد، قدرشناسی، موفقیت و  . . . .

ادامه نوشته

حرف زدن با زبان بدن

هنگامی که افراد در یک جمع لب به سخن می گشایند ، تنها سخن افراد نیست که طرف مقابل را متقاعد می کند بلکه زبان بدن نقش مهمی دارد.
حرف زدن بدون سخن گفتن
فرآیند ارتباط به طور کلی ارسال و دریافت پیام ها را ممکن می سازد. افراد در یک خانواده ، در جامعه، در گروه دوستان نیازمند این امر هستند که به طور کلی درباره ارتباط غیر کلامی و کلامی مهارت و دانش لازم را داشته باشند. به طور مثال کلاس درس را در نظر بگیرید، افرادی که در کلاس کنفرانس می دهند، حالت های مختلفی را به مخاطبین خود القاء کرده که نشان از ارتباطی به نام ارتباط غیر کلامی است.
صحنه اول: نگاهش می کنید، مؤدب پاهایش را روی هم انداخته ونشسته است، با چشمانی با صلابت و اقتدار خاص مشغول سخن گفتن است.
صحنه دوم: دستانش را زمان سخن گفتن تکان می دهد. چرا که فکر می کند با این کار مطلب را کامل ادا کرده است.کمی که می نگرید، احساس می کنید که می خواهد به همه کلاس مسلط شود.

صحنه سوم: صدایش از عمق وجود می لرزد. سخنان را تکه تکه بیان می کند. نگاهش را به آخر کلاس دوخته است، از افراد داخل کلاس صرف نظر کرده، چرا که   ....

ادامه نوشته

چگونگی برقراری ارتباط موثر و مثبت با دیگران


 

پرسش: چگونه ارتباط كلامی مان را بهبود بخشیم؟

ارتباط با دیگران
پاسخ: ما در زندگی روزمره، بطور مداوم ترکیبی از کلمات و حرکات را جهت بیان منظورمان بکار می گیریم. صدا زدن کسی همراه با لبخند و گفتگو با وی، با صدا کردن وی بدون لبخند متفاوت است. بخش مهمی از تعامل انسانها مثل اطوارها، حالت های چهره و ژستهای افراد می توانند نگرش احساسات آنها را به دیگران انتقال دهند و این حرکات و موارد زیادی می توانند حتی موثر تر از پیامهای کلامی باشند.
الکساندر لوون، روان شناس، این نکته را چنین بیان می کند: هنگامی که انسان تغییر زبان حالت بدن را یاد میگیرد، هیچ واژه ای را به اندازه آن روشن و واضح نمی یابد. در واقع زبان بدن همان ارتباط غیر کلامی است. ممکن است فکر کنید که فقط با چهره و قیافه تان احساساتتان را نشان می دهید. در واقع تمام بدن شما در نشان دادن و مخفی کردن احساسات روحیتان دخالت دارند.

ارتباط غیر کلامی شامل اشاره ها، تماس چشمی، لحن صدا و حرکت بدن می باشد. گاهی نوع پوشش و سکوت اختیار کردن نیز جزو ارتباط غیر کلامی به شمار می رود. در یک ارتباط، پیام ها به دو طریق کلامی و غیر کلامی ارسال می شود. اگر بین کلمات ادا شده و   ...   ...   ...

ادامه نوشته

منشأ ژست : زبان بدن





حیوانات خیلی کم از ژست استفاده می کنند . از لحاظ زیست شناختی ، دست ها برای گرفتن و دستکاری اشیاء ( و از جمله حیوانات دیگر ) تکامل یا فته اند . دست ها بخصوص با به تصویر در آوردن اشیاء و حرکات قادرند اطلاعات را منتقل کنند .
در پستانداران عالیتر و انسان ناحیۀ وسیعی از مغز با دست ها ارتباط دارند . نخستی ها از ژست به این دلایل استفاده می کنند :
1 ) برای بیان نگرش های خود نسبت به دیگران ( مثلاً با زدن و کوبیدن پا بر زمین [ حرکات هدفمند ناقص] )
2 ) به عنوان فعالیت های جانشین ( مثل پنجه کشیدن و خراشیدن ، در حالات تعارض با یأس ) ،
3 ) برای اشاره و نشان دادن کانون توجه . نخستی ها قادر به یادگیری زبان ( اشاره ) نیز هستند ، اما ظاهراً خود به خود از آنها استفاده نمی کنند .
کودکان انسان از همان اوایل زندگی برای ارتباط از ژست استفاده میکنند . در 9 ماهگی کودکان قادرند انواعی از ژست ها را بکار برند :
1 - دست درازی و بعدها دست درازی نسبی ، همراه با نگاه به یک بزرگسال .
2 – دادن ، نشان دادن ، اشاره کردن به اشیاء دور از دسترس .
3 – عادات اجتماعی ؛ مثل دست تکان دادن به نشانۀ خداحافظی ، سلام دادن ، دالی موشه و.....
4 – در آوردن ادای خوردن ، نوشیدن ، خرامیدن و ........
ادامه نوشته

جنبش شناسی ( زبان بدن )

جنبش شناسی ( Kinesics )
به مطالعه جنبه های ارتباطی اشاره و حرکات بدن جنبش شناسی می گویند . این مطالعات و تحقیقات بر روی حالت بدن ، حرکت دستها و پاها ، بازوها ،تنه و حرکات بدنی متمرکز است .پیام حاصله از این نوع رفتار را زبان بدن می نامند. شایان ذکر است که واژه زبان بدن یا همان Bodylanguage از منظر علمی صحیح نمی باشد زیرا پیا مهای ارسالی یک نظام زبانی را شکل نمی دهد .( زبان اشاره ای ناشنوایان از این قضیه مستثنی است )
به واقع با استفاده از این واژه در خصوص این علم مبالغه شده است . افراد در تعاملات اجتماعی خود به صورت خود آگاه و ناخود آگاه از حرکات بدنی متعددی استفاده می کنند . ژست ،معمولا به معنی حرکات ارادی است ،که فرد به وسیله دست ها ، پاها و سایر بخشهای بدن به منظور انتقال پیام مورد استفاده قرار می دهد . در صورتی که برون ریزی عواطف مسئله متفاوتی است و جنبه غیر ارادی ( ناخودآگاه ) دارد.در بخش رفتار غیر کلامی کارکردهای رفتار غیر کلامی را بررسی کردیم . در واقع بیشتر این کارکردها از طریق حالات بدن فرد منعکس می شود و توجه به آنها ما را در تفسیر یک حالات بدنی یاری می کند ، اما مسئله مهم در مورد مطالعه و تفسیر رفتار جنبشی ، محیط ، موقعیت ، فرهنگ ، تربیت ، خاستگاه های جغرافیای و   ......
ادامه نوشته

زبان بدن ، رفتار غیر کلامی

رفتار غیر کلامی

مقدمه
یکی از مهمترین نیازهای موجود در دنیا ایجاد ارتباط و انتقال پیام برای رساندن مفهوم مد نظر است . اهمیت این موضوع باعث شکل گرفتن تحقیقات گسترده ای در این زمینه از حیوانات تا انسان شده است ، در خلال این تحقیقات مشخص گردید که با توجه به رفتار اجتماعی انسانها برای بقا در متن جامعه به مرور زمان سعی بر پنهان سازی احساسات خود می کنند، این پنهان سازی گاه به دلیل فرهنگ ، اقتصاد ، سیاست ، وضعیت شغلی و... می باشد .
حال با توجه به موارد بالا نیاز روز افزونی برای دستیابی به اصل تصمیم اتخاذ شده توسط انسانها چه در زمان گذشته ، حال وآینده احساس می شود که این موضوع در آموزشهای جدید در علوم روانشناسی ، مدیریت و ... کاملا مشهود است . در این خلال و از دل تحقیقات دانشمندان مبحثی به نام رفتار غیر کلامی سر برآورد که بارقه های اولیه ی این علم توسط داروین وزمانی که برای اثبات نظریه تکامل خود کوشش می کرد به صورت علمی در کتاب The Expression Of The Emotions In Man And Animal درغالب تکوین هیجان از حیوان تا انسان پرداخت ، این کتاب باعث شد که فصل جدیدی در مطالعه حالات صورت و اندام شکل گرفته و   . . .
ادامه نوشته

زبان بدن چیست؟

زبان بدن چیست؟ قسمت اول: نگاهی به اهمیت زبان بدن

زبان بدن و به صورت کلی ارتباطات غیر کلامی بخش عمده‌ای از ارتباطات ما را تشکیل می‌دهند و از این رو ما باید با شناخت زبان بدن و استفاده بهینه توامندی های کلامی و غیر کلامی خود را افزایش بدهیم. در این مقاله قصد داریم ببینیم که زبان بدن چقدر در ارتباطات ما تأثیر گذار است؟


زبان بدن چیست؟
زبان بدن یا Body Language یکی از اجزای ارتباطات غیر کلامی است که در برقراری ارتباطات روزمره ما جایگاه بسیار پررنگی دارد. نحوه قرارگیری ما، حرکات بدن و دست به هنگام صحبت کردن، همه و همه در شکل دادن و تأثیرگذاری ارتباطات ما – علی‌الخصوص ارتباطات کلامی – نقش موثری دارند.
اجازه بدهید به جای این که از اهمیت زبان بدن بگوییم، نگاهی داشته باشیم به چند شرایط که مطمئناً برای همه ما پیش آمده است...

منشی یا فروشنده بد رفتار

حتماً برایتان پیش آمده که برای خرید به جایی رفته باشید و از فروشنده یا منشی مجموعه حس خوبی نگیرید. البته این حس خوب هیچ ارتباطی با کلام منشی نداشته باشد یعنی او پاسخ شما را با کلماتی مودبانه ارائه کند اما در مجموع شما اصلاً حس خوبی به این موضوع نداشته باشید!
در چنین مواقعی حتی ممکن است از خرید خود پشیمان شوید و    .......

ادامه نوشته

تفسیر زبان بدن

چشمان ما یكی از اعضای پر معنی در رساندن پیا‌م‌های غیركلامی به دیگران است. كم یا زیاد همه ما بدون این‌كه بدانیم چطور یا چرا چشم دیگران را می‌خوانیم و به‌نظر می‌رسد این یك توان ذاتی است.

تفسیر زبان بدن

چشم‌ها و به‌ویژه آگاهی بالای ما از آنچه در چشم دیگران می‌بینیم، باور نكردنی است، حتی اگر با كسی تماس چشمی داشته باشیم كه در فاصله‌ای دور از ما و در 40 – 30 متری ما قرار دارد؛ این توانایی هم در ما وجود دارد كه بتوانیم چشمان كسی كه به ما نگاه نمی‌كند و حتی نگاهی بدون معنی یا نگاهی پرمعنی دارد و حتی چشمی كه كمی قبل‌تر اشك ریخته را بخوانیم.

 
از چشم‌ها چطور كمك بگیریم ؟

** هنگامی كه از شما پرسیده شود آخرین فردی كه امروز صبح ملاقات كردید چه كسی بود؟ شما بـا حـركت دادن چشم‌ها به سمت بالا و چپ می‌توانید آن را بهتر به خاطر بیاورید.

** هنگامی‌كه مشاهده كردید شخصی در پاسخ به پرسش‌های شما به بالا و سـمـت راست چشم می‌دوزد؛ احتمالا در فكر فریب و یافتن پاسخی ساختگی است.

** اگر كارفرما هستید و مطلبی را از كارمندتان پیگیری می‌كنید، به راحتی می‌توانید با نگاه‌كردن به چشمان او به دروغ و راست حرف‌های او پی ببرید.

** اگر قصد ازدواج دارید با یك نگاه به چشمان طرف مقابل می‌توانید نشانه‌های احساس، عاطفه، دروغ و فریب درونی او را دریابید.
 
چشم‌هایی كه به راست یا چپ  نگاه می‌كنند

چشم‌ها زمانی كه مغز در حال تصویر‌سازی‌ و خلق چیزی است تمایل به نگاه به راست دارند و زمانی كه در حال به یادآوردن و یافتن واقعیت است به چپ نگاه می‌كنند. این مربوط به نیمكره راست و چپ مغز است، بخشی كه به احساسات و خلاقیت(راست) و منطق و حافظه(چپ) مربوط می‌شود.

تحت شرایط خاص خلاقیت می‌تواند به معنای دروغ گفتن باشد. البته نگاه به راست موقع توضیح حقیقت لزوما به معنای دروغ گفتن نیست و می‌تواند به این معنا باشد كه فرد پاسخ را نمی‌داند و براساس حدس و گمان صحبت می‌كند.

مالیدن چشم یا چشم ها: نشانه ناراحتی و خستگی است. مالیدن یك چشم یا چشم‌ها می‌تواند نشان‌دهنده ناباوری باشد مثل این‌كه فرد بخواهد بینایی خود را امتحان كند. اگر پیام با یك نگاه طولانی همراه باشد بیشتر خستگی را نشان می‌دهد

انواع نگاه

بررسی انواع متفاوت نگاه‌ها و البته معنای متفاوت آن‌ها می‌تواند كمك كند این بار معنای نگاه دیگران را بهتر بفهمیم، ‌طوری كه بتوانیم در ارتباط‌های مختلف به موقع عكس‌العمل نشان دهیم:

نگاه به راست ( به طور کلی): نشانه خلق كردن، ساختن، حدس زدن و گاهی دروغ گفتن است. خلق كردن در اینجا به معنای ساختن چیزی و بیان آن است؛ بسته به مفهوم این می‌تواند دروغ‌بافی باشد اما در تفصیل‌های دیگر می‌تواند خواندن داستان برای بچه‌ها هم باشد كه كاملا طبیعی است.

 چشم های تنگ شده: نشانه ناامیدی است. نگاه با چشمان منقبض پیام ناامیدی می‌دهد مانند نگاه كردن به آسمان برای كمك.

نگاه به راست و بالا: نشانه تصور بصری، ساختن، دروغ گفتن و استفاده از قوه مخیله است. این حركت می‌تواند علامت هشداری برای ساختن دروغ با قوه تخیل باشد به‌خصوص زمانی كه از فردی خواسته‌اید حقیقت را بگوید.
 
نگاه به راست و پهلو: نشانه تجسم اصوات جدید و بازیابی صداست. این حركت به معنای بازیابی صداست كه می‌تواند شامل این مورد باشد كه فرد در حال به یادآوردن این است كه چه كس دیگری این جمله را گفته.

 تفسیر زبان بدن

نگاه به چپ و بالا: نشانه دستیابی به خاطرات بصری، تصویر ذهنی یادآوری شده و بازیابی حقیقت است. این مربوط به دسترسی به حافظه است و ربطی به تصویرسازی ندارد. این یك نشانه اطمینان بخش درصورت است كه حاكی از به یادآوری حقیقت در فرد است.
 
نگاه به چپ و به پهلو: شانه دستیابی به خاطرات صوتی، افتراق تن صدا و یادآوری صداهاست. نگاه به پهلو نشان‌دهنده صدا و نگاه به چپ نشان‌دهنده یادآوری است و می‌تواند یادآوری آنچه توسط شخص گفته شده باشد.
 
نگاه مستقیم به چشم ( هنگام صحبت کردن): نشانه راستی و صداقت است. ارتباط چشمی مستقیم اغلب نشانه صداقت است هرچند دروغگویان با تجربه این را می‌دانند و پیام جعلی می‌فرستند.

 نگاه به راست و پایین: نشانه دسترسی به احساسات، عواطف، احساس سردی وگرمی، درد، فشار، حركت و جاذبه است. این حالت پیامی تولید می‌كند كه می‌تواند نشانه این باشد كه شخص از خود درباره احساساتش سوال می‌كند.

 مالیدن چشم یا چشم ها: نشانه ناراحتی و خستگی است. مالیدن یك چشم یا چشم‌ها می‌تواند نشان‌دهنده ناباوری باشد مثل این‌كه فرد بخواهد بینایی خود را امتحان كند. اگر پیام با یك نگاه طولانی همراه باشد بیشتر خستگی را نشان می‌دهد.

 چشم گشاد و بزرگ شده: نشانه تحسین و تمایل است. مردمك چشم معمولا در تاریكی و روشنایی باز و بسته می‌شود؛ همانطور كه تاریكی می‌تواند باعث گشاد شدن مردمك چشم شود، هیجان و جذابیت هم می‌تواند این كار را بكند.
 
پلک زدن مداوم: نشانه هیجان و فشار است. میزان چشمك زدن طبیعی انسان بین 6 تا 20 بار در دقیقه تخمین زده شده است. بیشتر از این مقدار نشانه هیجان یا فشار است. میزان پلك زدن می‌تواند به 100 بار در دقیقه هم برسد و این ربطی به دروغ گفتن ندارد.

http://www.ariyaei.com/

اصول مهارت همدلی

 

مهارت در همدلی با افراد

همدلی با افراد مهارت خاصی می خواهد. همدلی به برقراری ارتباط عمیق و صمیمی به انسان ها کمک بسیاری می کند. گاهی اوقات افراد به اشتباه، تصور می کنند تفاهم به این معناست که ما با فرد مقابل، کاملاً همفکر و هم عقیده باشیم، در حالی که باید گفت چنین تصوری از پایه و اساس اشتباه است، زیرا هیچ گاه نمی توان دو انسان را یافت که به طور کامل شبیه یکدیگر باشند. اختلاف و تفاوت در دیدگاه ها، سلیقه ها، آرزوها، عقاید و علایق، همه و همه، امری طبیعی و کاملاً عادی است. اما آنچه این اختلاف و تفاوت را می تواند برای ما، قابل درک و فهم سازد، همان «همدلی» است که به واسطه آن، می توانیم بسیاری از مشکلات ارتباطی خود با دیگران، خاصه شریک زندگی مان، را برطرف سازیم.

اصول مهارت همدلی
۱ – به صحبت های دیگران خوب گوش کنید.
هنگامی که کسی صحبت می کند، کار دیگری انجام ندهید. خوب گوش کردن یا به عبارت دیگر، گوش کردن فعال، پایه و اساس هر نوع ارتباط سالمی است. نمی توان هم کتاب خواند و هم به صحبت های طرف مقابل گوش داد. چون بین شنیدن و گوش دادن، تفاوت زیادی وجود دارد. همچنین توجه کنید که هنگام صحبت کردن طرف مقابل، به صورت او نگاه کنید تا مطمئن باشد نسبت به صحبت هایش، هر چند معمولی و عادی، دقت، حرمت و حساسیت لازم را قائلید. حتی گاه با اظهار کلماتی چون بله! عجب! خوب! فهمیدم! پس این طور! به او نشان دهید که کاملاً به صحبت هایش و آنچه که می گوید، توجه دارید و برای این توجه تمرکز کافی داشته باشید.
۲ – با احساس و عواطف طرف مقابل تان همراه و هماهنگ شوید.
هنگام همدلی، سعی کنید طرف مقابل خود را درک کنید. آن هم به طور حقیقی و دور از هرگونه تظاهر و تصنعی ریاکارانه یا از روی اجبار! بلکه از روی عاطفه و احساس هماهنگ با طرف مقابل. مثلاً هیچ وقت نمی توان با فردی که با صدا و حالتی حزن آلود، درباره مسئله یا موضوع ناراحت کننده ای سخن می گوید، با لحنی شاد و سرشار از سرخوشی سخن گفت. البته عکس این مثال نیز صادق است.
۳ – به احساسات و هیجان های طرف مقابل تان توجه داشته باشید.
بیشتر اوقات، فردی که از شرایط و مسایل خود، سخن می گوید و به شرح مشکلات یا درد دل هایش می پردازد، قبل از آن که به دنبال راه چاره یا پند و اندرز و یا راهنمایی باشد، نیاز دارد تا مخاطب او، متوجه احساس و حالت و هیجان او شود و موقعیت های احساسی او را درک کند. شما باید با توجهی که نسبت به احساس و هیجان او می کنید، این خواسته را برای وی به اثبات برسانید. www.migna.ir
4 – خود را به جای طرف مقابل بگذارید.
تنها در این صورت است که می توانید از دریچه چشم وی، به مشکلات نگاه کنید و احساسات و موقعیتش را دریابید تا بتوانید همدلی لازم را درباره اش داشته باشید.
۵ – در همدلی با طرف مقابل، از جمله های قاطع استفاده نکنید.
معمولاً شدت ناراحتی و هیجان در فرد نیازمند به همدلی، به حدی است که موجبات آزردگی و آسیب پذیری را در او، مستعد می سازد. بنابراین باید مراقب بود تا با چنین فردی، با کلمه ها و جمله های قاطع و بُرنده، صحبت نکنیم. چه بسا که در تشخیص احساس و معانی سخنان وی اشتباه کرده باشیم آن وقت به دلیل قطعیت نظر و صحبتی که داشته ایم، نه تنها همراه و همدل او نبوده ایم، بلکه به نوعی وی را آزرده خاطر و منزجر نیز کرده ایم.

http://www.iran.pezeshk.us/

به صحبت های دیگران خوب گوش کنید / اصول مهارت همدلی

مهارت در همدلی با افراد

 همدلی با افراد مهارت خاصی می خواهد. همدلی به برقراری ارتباط عمیق و صمیمی به انسان ها کمک بسیاری می کند. گاهی اوقات افراد به اشتباه، تصور می کنند تفاهم به این معناست که ما با فرد مقابل، کاملاً همفکر و هم عقیده باشیم، در حالی که باید گفت چنین تصوری از پایه و اساس اشتباه است، زیرا هیچ گاه نمی توان دو انسان را یافت که به طور کامل شبیه یکدیگر باشند. اختلاف و تفاوت در دیدگاه ها، سلیقه ها، آرزوها، عقاید و علایق، همه و همه، امری طبیعی و کاملاً عادی است. اما آنچه این اختلاف و تفاوت را می تواند برای ما، قابل درک و فهم سازد، همان «همدلی» است که به واسطه آن، می توانیم بسیاری از مشکلات ارتباطی خود با دیگران، خاصه شریک زندگی مان، را برطرف سازیم.
 
اصول مهارت همدلی

 ۱ – به صحبت های دیگران خوب گوش کنید.

 هنگامی که کسی صحبت می کند، کار دیگری انجام ندهید. خوب گوش کردن یا به عبارت دیگر، گوش کردن فعال، پایه و اساس هر نوع ارتباط سالمی است. نمی توان هم کتاب خواند و هم به صحبت های طرف مقابل گوش داد. چون بین شنیدن و گوش دادن، تفاوت زیادی وجود دارد. همچنین توجه کنید که هنگام صحبت کردن طرف مقابل، به صورت او نگاه کنید تا مطمئن باشد نسبت به صحبت هایش، هر چند معمولی و عادی، دقت، حرمت و حساسیت لازم را قائلید. حتی گاه با اظهار کلماتی چون بله! عجب! خوب! فهمیدم! پس این طور! به او نشان دهید که کاملاً به صحبت هایش و آنچه که می گوید، توجه دارید و برای این توجه تمرکز کافی داشته باشید.


 ۲ – با احساس و عواطف طرف مقابل تان همراه و هماهنگ شوید.

 هنگام همدلی، سعی کنید طرف مقابل خود را درک کنید. آن هم به طور حقیقی و دور از هرگونه تظاهر و تصنعی ریاکارانه یا از روی اجبار! بلکه از روی عاطفه و احساس هماهنگ با طرف مقابل. مثلاً هیچ وقت نمی توان با فردی که با صدا و حالتی حزن آلود، درباره مسئله یا موضوع ناراحت کننده ای سخن می گوید، با لحنی شاد و سرشار از سرخوشی سخن گفت. البته عکس این مثال نیز صادق است.
 ۳ – به احساسات و هیجان های طرف مقابل تان توجه داشته باشید.

 بیشتر اوقات، فردی که از شرایط و مسایل خود، سخن می گوید و به شرح مشکلات یا درد دل هایش می پردازد، قبل از آن که به دنبال راه چاره یا پند و اندرز و یا راهنمایی باشد، نیاز دارد تا مخاطب او، متوجه احساس و حالت و هیجان او شود و موقعیت های احساسی او را درک کند. شما باید با توجهی که نسبت به احساس و هیجان او می کنید، این خواسته را برای وی به اثبات برسانید. 

 www.migna.ir

 4 – خود را به جای طرف مقابل بگذارید.
 تنها در این صورت است که می توانید از دریچه چشم وی، به مشکلات نگاه کنید و احساسات و موقعیتش را دریابید تا بتوانید همدلی لازم را درباره اش داشته باشید.

 ۵ – در همدلی با طرف مقابل، از جمله های قاطع استفاده نکنید.
 معمولاً شدت ناراحتی و هیجان در فرد نیازمند به همدلی، به حدی است که موجبات آزردگی و آسیب پذیری را در او، مستعد می سازد. بنابراین باید مراقب بود تا با چنین فردی، با کلمه ها و جمله های قاطع و بُرنده، صحبت نکنیم. چه بسا که در تشخیص احساس و معانی سخنان وی اشتباه کرده باشیم آن وقت به دلیل قطعیت نظر و صحبتی که داشته ایم، نه تنها همراه و همدل او نبوده ایم، بلکه به نوعی وی را آزرده خاطر و منزجر نیز کرده ایم.

http://www.iran.pezeshk.us/

توانایی برقراری رابطة مؤثر


مهارتهای زندگی ، توانایی های روانی ، اجتماعی برای رفتار انطباقی هستند که افراد را قادر می سازد تا به طور موثری با مقتضیات و چالشهای روزمره مقابله کند .  آموزش این مهارتها موجب ارتقاء رشد شخصیتی و اجتماعی ، ممحافظت از حقوق انسانها و پیشگیری از مشکلات روانی – اجتماعی می شود .
 
مهارتهای زندگی شامل ده مهارت اصلی و اساسی هستند که غالباً بصورت جفت جفت طبقه بندی می شوند ، زیرا بین هر جفت ارتباط طبیعی وجود داشته ودرحقیقت به منزله دو روی یک سکه هستند .
 
این مهارتها عبارتند از :
 
۱٫ خودآگاهی                       ۲٫ همدلی
 
۳٫ برقراری رابطه موثر         ۴٫ روابط بین فردی
 
۵٫ تصمیم گیری                   ۶٫ حل مساله
 
۷٫ تفکر خلاق                       ۸٫ تفکر انتقادی
 
۹٫ مقابله با هیجانات              ۱۰٫ مقابله با استرس
 
برقراری ارتباط مؤثر:
 
در دنیای امروز ، ارتباط محور اصلی زندگی انسانها را تشکیل می دهد و مهارتهای ارتباطی از منحصر به فرد ترین و مهم ترین مواردی است که فرد را به سوی موفقیت سوق می دهد .  ارتباط مؤثر مهارتی است که می توان آن را پرورش داد و تقویت نمود و بدیهی است که اینکار نیاز به اطلاعات و آگاهی و تمرین آگاهانه و کاربرد شیوه ها و روشهای آن دارد و از طریق تمرین ، مهارتها افزایش یافته و درک ما را از فرآیندهای ارتباطی خود و دیگران عمیق تر می گرداند و نیز عاملی است که ما را به اهداف خود رسانده تا به موفقیت نائل شویم ؛ در واقع نیاز به ارتباط یک نیاز روانی – اجتماعی است برای همه انسانها در هر زمان و مکان و در هر سن و شرایطی .
 
چرا ارتباط برقرار کنیم ؟
 
اگر از شما سؤال شود که چرا و با چه انگیزه برقرار می کنید ؟  چه پاسخی خواهید داد ؟ طبعاً خواهید گفت :  برای برقراری دوستی ، برای کسب اطلاعات ، برای بیان منظور خود ، برای یاد گرفتن ، برای سرگرمی ، برای اجتماعی شدن ، برای افزایش اعتماد به نفس و …
 
ارتباط صحیح و سالم ضامن سلامت جامعه خواهد بود و ضعفهای ارتباطی باعث فقدان شور و اشتیاق و انجام کار ، بی کفایتی ، نا امیدی ، فقدان روحیه اجتماعی و نهایتاً مانع تحقق اهداف مطلوب خواهد بود .
 
مواد تشکیل دهنده یک ارتباط مؤثر :
 ü        فرستنده پیام
 ü        گیرنده پیام
 ü        خود پیام
 ü        شرایط زمانی و مکانی
 ü        نبود عوامل مزاحم
 
پیامی که فرستاده می شود باید :  ۱٫    واضح باشد     ۲- قابل اجرا باشد .
 
اگر فرستنده پیام نتواند شفاف و واضح صحبت کند پیام گرفته نمی شود و پیام های ضعیف و مبهم نیز به مقصد نمی رسند و گیرنده پیام نیز باید بتواند پیام را بفهمد . لذا در خصوص ایجاد ارتباط مؤثر با افراد به خصوص کودکان و نوجوانان به تناسب پیام با شرایط سنی ( ویژگی های روانی ) باید به آنها توجه نمود تا پیامها را به سادگی و همانگونه که هست دریابند و بپذیرند ؛  که این عمل شرط ایجاد تفاهم بین افراد است .
 
شرایط زمان و مکان نیز از عوامل ایجاد کننده ارتباط مؤثر است . مثل : عوامل مخل فیزیکی و محیطی و نیز عدم درک حالات و شرایط روانی پیام دهنده و پیام گیرنده .
 
اصول ارتباط :
 
۱٫       همه کارهای ما نوعی ارتباط است :  گفتارهای ما به عنوان منشاء اصلی ایجاد ارتباط تنها بین ۷ تا ۲۴ درصد از کل پیام ما را تشکیل می دهد و حرکات ( پیام های غیر زبانی ) عمدی یا غیر عمدی نیز جزء دیگری از  پیام های ما هستند .  حتی لباسی که می پوشیم ، خانه ای که در آن زندگی می کنیم ، ماشینی که سوار می شویم بیانگر گرایشات و احساسات درونی ماست که می تواند منشاء پیام باشد .  اما آنچه معمولاً به عنوان شکل های مهم مهارتهای ارتباطی بیان می گردد ، چه بصورت کلامی یا غیر کلامی می توان در سخن گفتن و سؤال کردن ، گوش دادن ، نگاه کردن و … یافت .
 
۲٫       نحوه ارسال پیام همواره بر روی نحوه دریافت آن تأثیر می گذارد :  علاوه بر استفاده از واژه ها و الفاظ مناسب ، نوع درجه صدا و لحن بیان ، میزان ارتباط چشمی ، وضعیت بدن و زاویه سر نسبت به گردن ، گیرنده پیام را یاری می دهد تا کلمات ما را تفسیر نموده و معانی آن را به نحو خاص و مؤثر از شیوه ارسال دریابد .
 
۳٫       ارتباط درواقع همان پیامی است که دریافت می شوند نه آن پیامی که ارسال شده است : بسیار امکان دارد که پیام دریافت شده با مقصود اصلی گوینده متفاوت باشد و ارتباط واقعی همان پیامی است که توسط پیام گیرنده دریافت می شود .
 
۴٫        نحوه شروع ارسال پیام اغلب تعیین کننده نتیجة آن پیام است : گاه اگر مراقب نباشیم ، چند کلمه اول فرد مقابل باعث نوعی عدم توجه و بی اعتنایی در حالت تدافعی و عدم پذیرش مخاطب گردد .
 
۵٫        ارتباط یک خیابان دو طرفه است :  ماباید همانگونه که پیام ها را دریافت می کنیم ، آنها را ارسال نمائیم .  اگر ارتباط را شامل عمل متقابلی که حداقل ۲ نفر در آن رابطه فعالند بدانیم ، تمام اشکال ارتباطی متشکل از یک متکلم ( فرستنده ) و یک یا چند مخاطب ( گیرنده ) خواهد بود  و لذا ارتباط های یک طرفه ارتباط های مؤثری نخواهد بود .  یک ارتباط موفق دارای دو عنصر اساسی است : دادن اطلاعات مفید و گرفتن اطلاعات مفید و چنانچه یکی از دو مورد ذکر شده انجام نگیرد ، هیچ گونه ارتباطی برقرار نخواهد شد .
 
۶٫        ارتباط ، نظیر حرکات موزون دو دست است :  ارتباط فرآیندی دو جانبه و چیزی بیش از داد و ستد پیام هاست . ما تنها یک گوینده نیستیم بلکه ارتباط برقرار می کنیم و اگر پیام مشابهی را بارها به افراد مختلف انتقال دهیم  ، نحوة ارسال پیام هر بار متفاوت خواهد بود و در هر لحظه به طور متفاوت عمل می کنیم .  دریافت افراد مختلف مردم از یک پیام یکسان نیز متفاوت است چون دانش قبلی و نظام اعتقادی آنها با هم متفاوت و متعاقباً ارتباط ها نیز متفاوت می گردند .   لذا لازم است که تمامی تلاش خود را برای ایجاد یک ارتباط موفق با همه مردم به خصوص نوجوانان و جوانان به کار بگیریم .  مهارتهای گفتاری از دوران کودکی در فرد ایجاد و تقویت می شود و عامل اصلی تقویت نیز پدر و مادر می باشند .  در آرامش سخن گفتن به کودکان ، تشویق های به جا و مناسب دادن به مرور زمان توانمندی گفتاری را در فرد ایجاد می کند تا بتواند با آرامش و اعتماد به نفس ، افکار خود را بیان نماید.
 
در دوره نوجوانی به دلیل رشد اجتماعی ، نیاز به ارتباط برقرار کردن با نوجوانان از نیازهای روانی و اساسی آنها است و همچنین از نشانه های موفقیت اجتماعی نوجوانان این است که بتوانند به آسانی با دیگران رابطه برقرار کنند و آنچه را که در ذهن و درون آنها می گذرد با کسی یا دوستی در میان بگذارد . اگر والدین این توانایی را در فرزندان ایجاد و تسهیل نکرده باشند از وظایف مربیان و معلمان تصحیح و تقویت این ویژگی است که فرد بتواند مسائل و اندیشه های خود را به دیگران بفهماند و این یکی از عوامل موفقیتهای اجتماعی است .
 
عوامل مؤثر در ارتباط موفق :
 
یکی از عوامل مؤثر در ایجاد رابطه ، ذهنیتی است که نسبت به طرف مقابل داریم و به جای ایجاد ارتباط ، از طریق تصور و درک صحبتهایی که از یکدیگر داریم ،  سخن می گوییم ، این نوع رابطه ها بیهوده و بی نتیجه خواهد بود .  در این شرایط باید لحظه ای تأمل نمود و از خود پرسید :  که من تحت تأثیر کدام باور ذهنی قرار گرفته ام ؟  و پس از بررسی علت و رفع مشکل ، خود را با شرایط سازگار و ارتباط مؤثری برقرار کنیم .  به سه واژه  هم کلامی ، همدلی ، همدردی و تفاوتهای آنها نیز توجه نمائیم . هم کلامی تنها چیزی گفتنی و گاه پایان ارتباط است ، زیرا ما نمی توانیم با کسی که نسبت به ما یا آنچه که می گوییم بی تفاوت است ، ارتباط خوب و طولانی برقرار  کنیم .  همدردی نیز به معنی احساسی نظیر وابستگی نزدیک با فرد مقابل است . همدلی یعنی دیدن یک موقعیت از دیدگاه فرد دیگر و الزاماً به معنی موافقت با آن هم نیست .
www.migna.ir
 
گاه ممکن است شما با مسئله ای کاملاً مخالف باشید ولی در عین حال قادر باشید آن را از دیدگاه فرد دیگر هم ببینید . همدلی ما را به یکدیگر نزدیک می سازد و به این ترتیب می توانیم هنگام برقراری ارتباط با دیگران عقاید آنها را درک نموده و آنها را به حساب آوریم .  این کار کمک می کند تا به شیوه ای ارتباط برقرار کنیم که هر گونه مقاومت یا واکنش تدافعی را در دیگران کاهش دهیم و به دیگران نیز کمک می کند تا حرفهای ما را با آمادگی بیشتری بشنوند .
 
شناخت مخاطب :
 
اگر ما بتوانیم انسانها و افراد را که با آنها زندگی می کنیم و معاشرت داریم به گونه ای بشناسیم که بدانیم چه مسائلی برای آنها اهمیت دارد یا چه گذشته ای دارند و چگونه می اندیشند ، ارتباط برقرار کردن با آنها آسان تر است .  زیرا می توانیم مسائل را از دیدگاه آنها ببینیم . زمانی که تفاوتهای افراد کم و مشابهت آنها به لحاظ سن ، تجارب زندگی ، نوع تربیت و … زیاد باشد ؛  همدلی به آسانی صورت می گیرد ولی زمانی که تفاوتهای فراوانی بین دو نفر وجود داشته باشد ، به کار گرفتن مهارتهای همدلی برای ایجاد یک ارتباط مؤثر از اهمیت اساسی برخوردار است و این ، معنای واقعی همدلی است .  به همین دلیل گفته اند « همدلی هسته مرکزی ارتباط است »  .  همدلی نظیر سایر مهارتها باید آن چنان تقویت شود که بصورت عادت پدیدار گردد . خود را به جای دیگران بگذارید و وقایع را از دیدگاه آنها بنگرید . حس همدلی را در خود تقویت کنید و فکر کنید اگر به جای طرف مقابل بودید در این شرایط خاص چه می کردید ؟  این کار را با افرادی که می شناسید تمرین کنید و به مرور با کسانی که با شما در این زمینه تفاوت دارند تجربه نمایید .
 
احترام متقابل :
 
همانگونه که پیام خود را ارسال می کنید به همان طریق نیز دریافت می کنید .  لذا احترام متقابل لازمة ارتباط موفق است .  یعنی اول باید به خود احترام بگذارید در غیر این صورت فرد دیگر اینکار را نمی کند . دوم آنکه به فرد مقابل هم احترام بگذاریم .  ابراز احترام یک راه مطمئن برای کسب احترام است و بدون این موارد هرگز ارتباط موفق بوجود نمی آید .
 
انتخاب واژگان مناسب :
 
اگر چه محتوای پیام چیزی فراتر از واژه های تشکیل دهنده آن است ولی بدان معنی نیست که اهمیت لغات را انکار نماییم .  لغات نقش مهمی را در پیام دریافت شده دارند لذا باید سعی کنید آنها را با دقت بیشتری انتخاب نمایید و بدون فکر یا براساس عادت ، لغات را به کار نبرید . لغات ، گاه حالت تدافعی ایجاد کرده و به جر وبحث منتهی می شود و گاه اثر مثبت دارد . استفاده از عبارات دوستانه با لحن مؤدبانه به ایجاد ارتباط مؤثر کمک می نماید .
 
لغات را براساس شش اصل انتخاب می نماییم :
 
۱٫        اصل وضوح
 
۲٫        اصل اختصار
 
۳٫        اصل کامل بودن
 
۴٫        اصل رعایت ادب
 
۵٫        اصل صحیح بودن
 
۶٫        اصل صراحت ( دقت ) :  در صحبت کردن باید از طرف خود صحبت کنیم نه از طرف مردم . استفاده از کلمه « من »  یکی از شیوه های مهم بیان قاطع است . « ما فکر می کنیم » « ما می خواهیم » نمونه ای از صحبت کردن از طرف دیگران است و برای زمانی قابل قبول است که شما به عنوان سخنگوی یک گروه انتخاب شده باشید ، اما عباراتی نظیر « فکر می کنم » « به نظر من » صحبت کردن از طرف خود است .
 
صحبت کردن از جانب خود مالکیت داشتن بر پیام ، توجه به انتقاد دیگران ، دادن پاسخ منفی در صورت لزوم ونشان دادن احترام به فرد مقابل ؛ همگی می تواند موجب پیشرفت ما در ارتباط ها گر دند ، همچنین تقاضا کردن به جای دستور دادن ، مقاومتهای فرد مقابل را از بین برده و به تسهیل ارتباط کمک می کند .
 
سخن گفتن :
 
یکی از مهم ترین مهارتهای ایجاد ارتباط ، « سخن گفتن » است و همه انسانها این توانایی را دارند که بتوانند به نوعی از این طریق اهداف ، مقاصد ، عواطف و احساسات خود را به دیگران انتقال دهند .  بنابراین وقتی انسان وارد محیطی می شود که زبان مردم آنجا را نمی فهمد ، نمی تواند به راحتی ارتباط برقرار کند .
 
کلمات به تنهایی دارای اهمیت  هستند اما فقط بخش ناچیزی از پیام دریافت شده را تشکیل می دهند . چگونگی ادای آن کلمات یعنی لحن صدا ، زیر و بمی ، درجه صدا و سرعت ادای کلمات و تأکید ، کل معنای پیام را تغییر می دهد که اغلب به صورت ناخود آگاه صورت گرفته و احساس واقعی ما را بیان می کند .  برخی از این صداها آهنگ دارند ؛ برخی قوی ؛ برخی گرم و دوستانه ؛ برخی مهربان و نوازش دهنده و برخی صاف و یکنواخت هستند که تأثیر و حس موجود ، در پیام لحن ( کیفیت صوتی صدا ) نهفته است . تغییر لحن صدا ، بیان حالات احساسات و تفاوتهای درونی است . زیر و بمی صدا همان شدت درجه و نوع صدایی است که با آن صحبت می کنیم ، سرعت زیر و بمی صدا ترکیب نیرومندی را بوجود می آورد .
 
گوش کردن :
 
یکی دیگر از مهارتهای ارتباطی گوش کردن است همانگونه که گوینده باید اصولی را رعایت کند ، شنونده و گیرنده پیام هم باید بتواند پیام را آنگونه که هدف گوینده است درک نمایند و هم عامل و هم انگیزه ای برای ادامه ارتباط باشند .  گوش کردن یعنی شنیدنی هدفمند و آگاهانه که نقش مهمی در کیفیت ارتباط دارد .  در واقع خوب گوش کردن هدیه ای است که می توان به طرف مقابل داد .  گوش  دادن واقعی نه تنها توسط گوش ها بلکه توسط قلب و چشم ها صورت می گیرد .  لازمة گوش کردن واقعی این است که موقتاً افکار ، انتظارات و خواسته های خود را کنار بگذاریم تا بتوانیم تمرکز داشته و دنیا را از دید گویندة سخن ، تجربه کنیم .
 
گوش کردن ، فنی پیچیده است و به تمرین بسیار نیاز دارد .
 
دلایل به دقت گوش نکردن :
 
دلایل زیادی برای به دقت گوش نکردن وجود دارد که برخی از آنها شامل موارد زیر می باشد :
 
§          فکر می کنیم چیزهای بهتری برای گفتن داریم .
 
§          فکر می کنیم آنچه قرار است گفته شود از پیش می دانیم .
 
§          صداهای مزاحم فراوانی وجود دارد .
 
§          به گوینده یا موضوع علاقمند نیستیم .
 
§          خیلی شتابزده نیتجه گیری می کنیم .
 
§          بیشتر ترجیح می دهیم که حرف بزنیم زیرا فکر می کنیم نقش فعال تری خواهیم داشت .
 
§          گوش می دهیم تا در اولین فرصت ، صحبت فرد مقابل را قطع نموده و خود سخن بگوییم و …
 
خوب گوش کردن در ایجاد والقاء روابط مفید و اجتناب از درگیری ها و سوء تفاهم ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
 
مهارتهای غیر کلامی :
 
ما همه روزه به صورت ناآگاهانه از ارتباط غیر کلامی استفاده می کنیم .  در یک نگاه خیلی واضح متوجه می شویم که آیا شخص مقابل ما رفتار دوستانه دارد ؟  راستگو و قابل اطمینان است یا خیر ؟  اشارات غیر کلامی بخش عمده ای از پیام مورد نظر ما را انتقال می دهد .  با آگاهی از بعضی اشارات غیر کلامی می توانیم قدرت شرکت خویش در ارتباطات را افزایش دهیم ونیز مطمئن باشیم علائم ارتباط غیر کلامی که ما برای دیگران می فرستیم ، پیام های مورد نظرمان را تقویت می کند و از این طریق می توان سوء تفاهم و عدم توافق ها و همچنین نشانه های حمایت و توافق ها را فوراً تشخیص داد .  ارتباطات غیرکلامی که اغلب از طریق بدن و به طور ناآگاهانه صورت می پذیرد اگر چه به تنهایی وسیله مطمئنی برای انتقال پیام نیست اما همراه با مهارتهای دیگر ارتباطات ما مؤثرتر می شوند .  از سوی دیگر اشارات غیر کلامی بازگوکننده ذهنیات ما می باشد لذا آنچه موفقیت ما را تشکیل می دهد ، نگرش نسبت به خودمان و نیز احترام به نفس و خود شناسی ما می باشد .
 
منظور از احترام به نفس ، ارزشی است که ما به عنوان انسان  برای خود قائل می باشیم و انتظاراتی است که از خود داریم . ما خود بزرگترین تأثیر را بر رفتار خود می گذاریم ؛  اگر خود را فردی کم حرف و ضعیف در ارتباط بدانیم ،  مسلماً دیگران نیز چنین نظری راجع به ما خواهند داشت . ما با تعیین تصوراتی که از خود می داریم به تعیین چگونگی ارتباط خود با سایرین می پردازیم .
 
مهم ترین اشارات غیر کلامی عبارتند از :
 ü        برخورد  راحت و صمیمانه
 ü        وضعیت  بدنی استوار
 ü        لبخند به جا و مناسب
 ü        دست دادن
 ü        لحن مناسب
 ü        نحوة‌نشستن
 ü        ارتباط  چشمی و دیگر عکس العمل های درست و سنجیده .
 هفت گام اساسی در برقرای ارتباط موثر :
 یکی از ویژگیهای انسان سالم و موفق، مهارت و توانایی برقراری ارتباط مؤثر و سازنده با دیگران است. آیا شما این ویژگی را دارید؟ کسب این مهارت مهم و ضروری در زندگی اجتماعی خیلی مشکل نیست. فقط باید بخواهید و تمرین کنید. در این نوشتار ما به هفت گام اساسی برای یادگیری این مهارت اشاره می کنیم.
 گام اول: گوش دادن
 درحالی که به نظر می‌رسد گوش دادن به دیگران بسیار ساده است، اما اگر شنونده فن گوش دادن را نتواند به درستی به‌کار ببندد ارتباط دچار مشکل می شود. گوش دادن فقط شنیدن کلامی که طرف مقابل به زبان می آورد نیست، بلکه شامل برخی موارد به شرح زیر است:
 - اینکه گوینده کیست؟
 - دیدگاه او نسبت به مسئله مطرح شده چیست؟
 - چه مسائلی او را نگران می کند، احساساتش چگونه است و چه انتظاری از ما دارد؟
 علاوه به اینها یک شنونده موفق بخوبی می تواند هماهنگی لازم بین ارتباط کلامی و غیرکلامی برقرار نماید، قادر است به کلیه ژستها و حالات بدنی گوینده توجه کند و خود نیز به هنگام گوش دادن از ژستها و حالات بدنی مناسب جهت تایید و اعلام درک طرف مقابل استفاده کند. او هیچگاه با خمیازه کشیدن و یا با نگاه کردن به سرعت و به اطراف، نگاه خود را از گوینده نمی گیرد و دائما” درصدد است تا با تماس چشمی مناسب این موضوع را به گوینده منتقل نماید که علاقمند است به حرفهای او گوش دهد.
 به خاطر داشته باشید تا زمانی که شما به جای تمرکز و دقت در سخنان دیگران به افکار درونی خود گوش می دهید، قادر نخواهید بود شنونده خوبی باشید.
 گام دوم: صریح و صادق بودن
 صراحت و صادق بودن فرایندی است که در ارتباطات انسانی به شکل نامحسوس اما بسیار موثر نقش بازی می کند. تاکید میشود این فرآیند قابل دیدن یا شیندن نمی باشد. بلکه دو طرف درگیر ارتباط، آن را  حس می کنند.
 اگر ارتباطی فاقد صراحت و صداقت باشد، بدون شک، یا قطع خواهد شد و یا به شکل مخدوش، مبهم و ناسالم ادامه می یابد. اگر نتوانیم یا نخواهیم منظور خود را با صراحت بیان نماییم طرف مقابل به اشتباه می افتد و به حدس و گمان متوسل می شود و از واقعیت دور می گردد.
 به خاطر داشته باشیم ابهام و عدم صدات در ارتباطات انسانی سرمنشاء بسیاری از مسائل و مشکلات در ارتباطات فردی است.
 گام سوم: همدلی و همدردی
 اغلب ما زمانی که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم همواره افکار، آرزوها ، تمایلات، نگرانیها و ترسهای خود را آشکار می سازیم.  بدین جهت نیاز داریم که دیگران اولا” درک درستی از ما داشته باشند و ثانیا” با ما در زمینه نگرانیها، ترسها و مشکلاتمان همدلی و همدردی کنند. همدردی تلاشی است برای درک و فهم دنیازی ذهنی طرف مقابل. برای همدلی باید بتوانیم خود را جای دیگران بگذاریم و از دریچه چشم آنها نگاه و احساس کنیم. در همدلی شما می توانید سخن طرف مقابل را تکرار کنید تا بداند که شما منظور او را دریافته اید. مثال: دوستتان به شما می گوید: هم اتاقی‌ام اعصاب من را خرد کرده است به هیچ وجه نمی توانم او را تحمل کنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه می توانید به او بگویید: ( مثل اینکه از دست او خیلی عصبانی هستی، این طور نیست؟ )
 به خاطر داشته باشید که در برخورد همدلانه مجبور نیستید در جهت موفقیت با طرف مقابل خود حرف بزنید. به جای آن با تکرارصحبت او احساساتش را تصدیق کنید. در ضمن لازم نیست در مقابل حرفهای طرف مقابل قضاوت و نتیجه گیری کنید. نکته قابل ذکر اینکه میان همدلی و همدردی تفاوت وجود دارد، در همدردی شنوندنه سعی می کند با احساسات و عواطف گوینده همنوایی داشته باشد. بدین معنی که خوشحال شدن به خوشحالی او و متاسف شدن به ناراحتی او منجر می شود ولی همانطور که اشاره شد در همدلی، شما الزاما” درصدد تایید و موافقت با طرف مقابل خود نمی باشید.
 همدلی و همدردی هر دو در تداوم ارتباط نقش بازی می کنند، با این تفاوت که در همدلی نقش منطق قوی‌تر از احساس است و شنونده با همدلی به خوبی به حرفهای گوینده گوش میدهد تا بتواند برای حل مسئله به او کمک کند، ولی در همدردی صرفا” با تخلیه هیجانات و عواطف منفی به او کمک می کند.
 گام چهارم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل
 ما اغلب در ارتباطات خود با دیگران درصدد ارزیابی آنها برمی آییم و گاه فکر می کنیم یا باید نظرات و احساسات آنها را رد کنیم و یا به نوعی (مستقیم و غیرمستقیم) نظرات و احساسات خودمات را به آنها تحمیل نماییم. ارتباطاتی که بر پایه این روش شکل می گیرد  غالبا” تداوم نمی یابد و هر دو طرف درگیر در ارتباط را دچار مشکل می سازد. همانطور که قبلا” نیز اشاره شد، ما بدین دلیل با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم تا از طریق آن به حل مسائل و مشکلات، رفع تضادها و تعارضات، رد و بدل کردن اطلاعات ، درک بهتر خود و رفع نیازهای اجتماعی دست یابیم، در روابطی که (( ارزیابی دیگران )) عنصر اصلی آن می باشد نه تنها اهداف مذکور تحقق نمی یابد، بلکه آرامش لازم در ارتباطات انسانی نیز از بین می رود. باید به خاطر داشته باشیم همه ما می‌خواهیم دیگران با نظرات ما موافقت  کنند و یا حداقل به افکار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تایید کنند، زیر عقاید و نظرات ما برای خودمات کاملا” اهمیت ندارند، اگر در ارتباط با دیگران این تصور پیش آید که به نظرات آنها احترام نمی گذاریم، ارتباط روند مناسب و هدفمند خود را طی نمی نماید.
 در نظر گرفتن این نکته که اغلب مردم مانند ما فکر نمی کنند، احساس نمی کنند و به روش خود به دنیا نگاه می کنند بسیار اساسی است.
 گام پنجم: مخالفت نمودن به شیوه مناسب
 اگر بتوانیم بپذیریم که دیگران مانند ما نیستند آن وقت می توانیم به شیوه مناسب با نظرات و عقاید آنها که به نظر ما صحیح نیستند مخالفت کنیم. به عبارت دیگر بدون بحث و جدل مخرب که غالبا” همراه با بلند کردن صدا، داد و فریاد، خشم و غضب است می توانیم به نتیجه مناسب دست یابیم. یکی از مناسب‌ترین شیوه‌ها برای مخالفت کردن با نظرات و عقاید دیگران روش خلع سلاح است. در این روش، فرد در سخنان طرف مقابل حقیقتی را پیدا می کند (حتی اگر با مجموعه سخنان او موافق نیست ) و سپس در مقام موافقت و تایید آن حرف می زند.. این روش بر طرف مقابل تاثیر آرام بخش عجیبی می گذارد.
 ممکن است روش خلع سلاح را نپذیرد ولی جدل، بی فایده و همیشه بی سرانجام است، با این شیوه در واقع شما پیروز از بحث خارج می شوید و طرف مقابل نیز احساس پیروزی می کند و با آمادگی بیشتری به حرفهای شما گوش می دهد.
 مثال: همکلاسی شما می گوید: اصلا” حرفهای تو را قبول ندارم! پاسخ شما: بله حق باتوست، ما همیشه نباید دربست و به صورت صددرصد حرفهای دیگران را نپذیریم.
 باید به خاطر داشت که لحن پاسخ شما نیز مهم است. اگر پاسخ تحقیرآمیز باشد این روش اثر مطلوب را نخواهد داشت.
 گام ششم: خودشناسی و افزایش آگاهی
 شناسایی دنیای ذهنی دیگران، همدلی و همدردی کردن با آنها و یا به نتیجه رسیدن بحثهای ما با دیگران نیازمند خوشناسی و تلاشی برای افزایش اطلاعات و آگاهیهای خود جهت شناسایی دیگران و محیط زندگی است.
 آگاهی از نقاط قوت و ضعف، ترسها، امیال،‌ آرزوها و نیازهای خود و پذیرش صادقانه آنها، کمک می کند ویژگیها و وخصوصیات دیگران را واقع بینانه‌تر ببینیم و آنها را بپذیریم.
 در خودشناسی پاسخ دادن به سئوالاتی نظیر پرسشهای زیرکمک کننده است:
 -دوست دارم دوستان و افرادی که با آنها ارتباط نزدیک دارم چه ویژگیهایی داشته باشند؟
 -آیا می توانم رابطه صمیمانه و بدون قید و شرط را با دیگران برقرار نمایم؟
 -از درگیر شدن در یک رابطه دوستانه چقدر لذت میبرم؟
 -میزان تعهد من در ارتباطات اجتماعی چقدر است؟
 -در مواقع ضروری چقدر می توانم به دوستانم کمک کنم؟
 -آیا در دوستی و ارتباط با دیگران پیش قدم می شوم؟
 -زمانی که مسئله یا  مشکلی در ارتباط با دیگران پیدا می کنم چگونه عمل می کنم؟
 -آیا انتظارات من از دیگران واقع بینانه است؟
 باید به خاطر داشت خوشناسی و افزایش آگاهی مستلزم صرف وقت، صبوری و تلاشی در جهت تغییر ویژگیهای منفی خود است. علاوه بر عوامل فوق کمک گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان و مشاوران نیز ضروری است.
 گام هفتم: شناسایی افکار تحریف شده
 اکثر ما در ارتباط با دیگران در چارچوب افکار خود و احساسات از پیش تعیین شده و کلیشه‌ای خود رفتار می کنیم. در بسیاری از این افکار، تصویر صحیحی از واقعیتها موجود نمی باشد. بدین معنی که ما در فرآیند پردازش اطلاعاتی که نسبت به دیگران داریم دستخوش خطای شناختی می شویم. برای روشن‌تر شدن مطلب مثالی بیان می کنیم:
 آیا تاکنون برای شما پیش آمده است که سایه یک شیء مثل یک تکه چوب باریک و بلند یا ریسمانی را روی دیوار به شکل مار ببینید؟ مطمئنا” همه ما در طول زندگی بارها تجربیاتی از این دست داشته‌ایم به این قبیل تجربیات در علم روانشناسی احساس و ادراک، (( خطای حسی )) گفته میشود.
 سیستم شناختی ما نیز بعضا” دچار خطا و تحریف میشود. این خطاها را روانشناسان شناختی (( تحریف شناختی یا خطای شناختی )) می نامند. تحریفهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که اشکال را به همان گونه که هستند بازنمایی نمی‌کنند، بلکه شکلهای عجیب و غریب و نادرستی را نشان می دهند.
 تحریفهای شناختی در ارتباطات انسانی مشکلات فراوانی ایجاد می‌کنند، لذا باید آنها را شناخت و در جهت تصحیح آنها گام برداشت. در اینجا به برخی از مهمترین تحریفهای شناختی همراه با مثال اشاره می کنیم.
 مثال: یکی از همکلاسی‌ها را در دانشکده می‌بینید و سلام می کنید، اما او جواب سلام شما را نمی دهد و بی تفاوت از کنار شما می گذرد.
 در این حادثه: ذهنی که دچار تحریف و خطای شناختی است، امکان دارد به یکی از شیوه‌های زیر این رفتار را تعبیر و تفسیر نماید.
 -او چقدر خودخواه و مغرور شده است ( پیش داوری )
 -حتما” من کاری کرده‌ام ( شخصی سازی )
 -همیشه دیگران را نادیده می گیرد ( تعمیم مبالغه آمیز )
 -رابطه‌ام را باید با او قطع کنم ( نتیجه گیری و یا تصمیم گیری شتابزده )
 همانطور که می بینید، هر کدام از شیوه‌های مذکور به نوعی منجر به قطع یا مخدوش شدن ارتباط ما با دیگران میشود، در حالی که شاید مسئله اساسی، عدم توان ما در پردازش اطلاعات صحیح و مبتنی بر واقعیت باشد، که باعث بوجود آمدن این مسئله شده است.
 باید به خاطر داشت زیر بنای تحریفهای شناختی باورهای غیرمنطقی است. برای شناسایی این دسته باورها و مبارزه با تحریفهای شناختی علاوه بر آگاهی، کمک گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان بسیار کمک کننده است. سعی می کنیم این گامها را به خاطر بسپاریم، آنها را به کار بندیم تا بتوانیم روابط اجتماعی موثر و مستحکم تری با دیگران برقرار کنیم.


 میگنا

اصول فن بیان

 


اصول فن بیان

25 سال پیش شادروان ملک الشعرای بهار - در کتاب سبک شناسی - ضعف نحوه سخن گویی ما را امری کلی دانست و از ضایع شدن آهنگ صدای ما وجود الحان عاجزانه ، صوت‌های نازک و شکسته و بسته ، حروف جویده جویده مظلومانه و حیلت گرانه در آن سخن گفت و از قول مردی فاضل نقل کرد که : « مردم ما به جای سخن گفتن ، ناله می‌کنند . »
 
بهار در ضمن ، کودکان و نوجوانان و نیز بانوان و «دوشیزگان» را دعوت کرد تا به ورزش صدا بپردازند و طریق سخن گفتن       درست و فصیح را با آهنگی استوار ، متین و جذاب بیاموزند . بهار به این نکته نیز اشاره می‌کند که برای هنرمندان فارسی                                                     زبان دو نکته از اهمیت خاص برخوردارند :
 •1. تاریخ زبان فارسی
 •2. وزن شعر در زبان فارسی
 
فن بیان  فقط به پرورش صدا و بیان و کار فنی و فیزیکی ختم نمی‌شود . بیان خوب ، با دانش ما از زبان و نیز با آگاهی ما   نسبت به آنچه که «بیانش می‌کنیم » ارتباطی تنگاتنگ دارد . صدا و بیان انسان محصول عوامل مختلف فیزیولوژیک ( مانند چگونگی اندام‌های تنفسی و گفتاری )، روانشناختی (مانند شخصیت ) و اجتماعی (مانند آموزش و پرورش و پایگاه اجتماعی ) است .
 
از شاعر و اندیشمند بزرگ ما سعدی شیرازی :
 
                         تا مرد سخن نگفته باشد                                        عیب و هنرش نهفته باشد
 
 
صدای انسان پدیدهای بسیار پیچیده است و چهار عامل «غلظت صدا»، «انرژی صدا»، «انرژی کلمه» و «برد یا حجم صدا» در آن دخالت بسیار دارند . بنابراین شرایط و محیط مناسب برای توسعه قدرت تکلم و پرورش بیان ، یکی از مهمترین وظایف مربیان در تمام سطوح آموزشی است . این امر به ویژه در تئاتر و آواز اهمیت خاصی دارد زیرا که ارتباط فکری و انتقال اندیشه‌ها از صحنه به تماشاگر مهمترین رکن در این هنرها است ، چرا که مقدار بسیار زیادی از این ارتباط و انتقال ، توسط کلام انجام می‌گیرد .
 
به طور کلی می‌توان اهم اهداف پرورش بیان را چنین بر شمرد :
 

•1- درست اندیشیدن و افکار خود را در خور فهم خود و دیگران بیان کردن .
 •2- عقاید خود را آزادانه ، با اعتماد صریح و طبیعی بر زبان آوردن .
•3- قدرت تنظیم افکار را توسعه بخشیدن .

 
 برای داشتن بیان خوب باید دارای «گوش خوب» بود . مفهوم داشتن گوش خوب آن است که باید به شنیدن - و درست شنیدن - صدای خود و دیگران و صداهای اطرافمان که ما اصطلاحاً آن را «صدای طبیعت» می‌نامیم ، عادت نمود .
 
ما در زندگی روزمره بسیاری از صداها را - اگر چه این صداها وجود دارند - نمی‌شنویم ، ما حتی دقت نمی‌کنیم که صدای دوستمان که مدتها با او برخورد و مصاحبت داشته‌ایم چگونه است . بلکه از صدای افرادی که می‌شناسیم تنها یک خصوصیت کلی در ذهنمان داریم در حالیکه اگر به صدای وی با دقت گوش کنیم ویژگی‌هایی را در صدایش خواهیم شناخت که تا به حال متوجه آن نبوده‌ایم . جالب است بدانیم که ما حتی به چگونگی صدای خود نیز وقوف کامل نداریم و به همین دلیل ، به میزان تأثیرگذاری بیان خود بر روی دیگران آگاه نیستیم .
 
معمول است که برای آگاهی هنرپیشه و خواننده به چگونگی بیان خود ،  ضبط کردن صدا را پیشنهاد می‌کنند . البته این در صورتی خوب است که دستگاه ضبط صدا دستگاه کاملی باشد، چرا که ضبط صوتهای معمولی بخشی از ویژگی‌های صدا را حفظ نمی‌کنند .
 
به هر حال دقت و توجه نسبت به صدای خود و صدای طبیعت به هنرمندان امکان داشتن یک گوش خوب را می‌دهد به شرط آنکه این توجه و دقت به صورت یک تمرین مستمر و همیشگی درآید تا نتیجه مطلوبی به دست دهد .
 
داشتن بیان خوب مستلزم شناخت فرد از ساختمان دستگاه صوتی و چگونگی تولید صوت نوع هوا ، مقدار هوا ، عواملی که در تولید صدا دخیل هستند و ... نیز هست .

http://avazcenter.com/index.php?option=com_content&view=article&id=191:1389-10-04-09-31-38&catid=57:1389-07-01-08-46-49&Itemid=179

ارتباط غیر کلامی (لحن کلام چیست؟)


ارتباط غیر کلامی (لحن کلام چیست؟) 

وقتی سخن از ارتباطات به میان می آید معمولا صبحت کردن با یکدیگر در ذهن انسان تداعی می شود. اما ارتباطات چیزی بیش از صحبت کردن است. وقتی شما در کلاس درس به پرسش، پاسخ می دهید وقتی تشویق می شوید، وقتی درمورد عقاید وافکار دیگران بحث می کنید، باکسی دست می دهید در یک مصاحبه استخدامی شرکت می کنید. در یک جلسه گروهی شرکت
می کنید، لباسی را انتخاب می کنید و یا به خرید یک خودرو اقدام می کنید در واقع شما ارتباط برقرار کرده اید.

بنابراین از آن جایی که دايما با مردم درارتباط می باشیم باید از روابط اجتماعی قوی برخوردار باشیم وتوانایی برقراری ارتباط با مردم را داشته باشیم  و از انعطاف پذیری بالایی برخوردار باشیم چرا که با افراد گوناگون با آداب ورسوم متفاوت درارتباط می باشیم. توانایی برقراری ارتباط مناسب، قدرت شما را درتبادل نظرات افزایش می دهد. شما در شغل وحرفه خود به موفقیت های بیشتری دست پیدا می کنید. همچنین جذب  مشتری به مهارتهای ارتباطی شما بستگی دارد. بنابر این زیربنا و شالوده موفقیت شما درامررضایتمندی وجذب مشتری برقراری ارتباط متناسب است و این اهمیت ارتباطات و ارزش آنها را درمشتری مداری روشن می کند. ( احمد یحیایی، ص 18، تشریفات).

 

انواع ارتباطات انسانی: کلامی وغیرکلامی

 

ارتباطات غیرکلامی: عبارت است ازکلیه پیام هایی که افراد علاوه برخود کلام، آنها را نیز مبادله می کنند. طرز قرارگرفتن، راه رفتن، ایستادن، حرکات چهره وچشم ها، لحن صدا، طرز لباس پوشیدن، جملگی نشانه های ارتباطات غیرکلامی هستند. بنابر این توجه به کلیه موارد فوق می تواند درنحوه ارتباط با مشتری  وجذب وی موثر واقع شود. مشتری دربدو ورود به محل کارشما با دیدن نشانه های غیرکلامی درمورد شخصیت شما قضاوت می کند. لذا باید تلاش نماییم تا شخصیت مثبتی برذهن مشتری ازخود به جای گذاریم تا درمورد شما قضاوت خوبی داشته باشند.

اصولاً درمراودات اجتماعی بیشتر برنشانه های  غیرکلامی اعتماد می کنند تا برنشانه های کلامی. پس نشانه های غیرکلامی را تقویت کنید. نخستین برخورد ونخستین تأثیری که برمردم می گذارید بسیار اهمیت دارد. بدنیست بدانید که کلام 7 درصد  لحن وطنین 38% و حرکات 55% اطلاعات را منتقل می کنند. (تشریفات، یحیایی، ص 27، 28). 

مثلاً محسنیان راد درکتاب ارتباطات غیرکلامی خود می فرمایند» برخی ازآدم ها با قراردادن کف دست برسینه و پایین آوردن مختصرسر به دیگران اظهار ارادت ودوستی می کنند . این یک عمل ارادی است که فرد براساس قراردادهایی که دراجتماعش وجود دارد پیامی را می فرستد. ممکن است شما با فردی شروع به صحبت کنید وببینید که رنگ رخسار او به تدریج سرخ می شود. ازاین سرخ شدن صورت او نیز پیامی دریافت می کنید. امادراینجا فرستنده این پیام، پیام خود را به صورت غیرارادی می فرستد. ازهمین دو مثال ساده می توان دریافت که پیام های غیرکلامی، هم ارادی وهم غیرارادی هستند. این پیام های غیرکلامی سهم خاصی دردامنه ارتباطات انسانی دارند. (محسنیان راد، ارتباط شناسی ، ص 243).

حال بعد ازآن که ما توضیحی کلی درمورد ارتباط غیرکلامی دادیم به یکی از موارد آن که جزئی از ارتباطات غیرکلامی محسوب می شود یعنی  لحن کلامی می پردازیم.

ابتدا از صحبت های آقای یحیایی شروع می کنیم  که درکتاب خود نوشته اند. ایشان می فرمایند: همان طور که هرفرهنگ نسبت به فرهنگ های دیگر ازبسیاری جهات متفاوت است ازنظر ارتباطی نیزتفاوت هایی مشهوداست. مثلا مردم آذربایجان عموما بلندتر ودرشت تر ازمردم فارس و اصفهان سخن می گویند.

مردمان کوهستان ها ودشت های فراخ به نسبت شهرنشینان از بلندی بیشتری درسخنگویی ومحاوره استفاده می کنند. حرفه نیز دربلندی صدا موثراست. کارگران و کارکنان سازمان های صنعتی که با سروصدای بیشتری سروکار دارند ازکارمندان اداری که دردفاتر تمیز وبی سروصدا کارمی کنند بلندتر صحبت می کنند. معماران عمدتاً نسبت به دیگر حرفه ها مثل پزشکان یا کارمندان دفتری وحسابداران ازبلندی صدای بیشتری درمحاوره با دیگران استفاده می کنند. هراندازه سروصدا وعوامل اختلال زا بیشتر وجود داشته باشد بلندی صدا بیشتر می شود. فردی که بسیار بلند سخن می گوید اغلب موجب رنجش دیگران می شود.

روان شناسان ومتخصصان ارتباطات معتقدند: افرادی که دارای ویژگی شخصیتی تهاجمی هستند با بلندای صدای بیشتری نسبت به کسی  که درنقطه مقابل است ودرویژگی شخصیتی خجالتی قرارگرفته است سخن می گوید.

کیفیت صدا نیز باید مطلوب و خوش طنین باشد. لذا ناخوشی های مربوط به بینی، بینی گرفتگی، گرفتگی صدا، خشونت صدا، نفس زنی (دشواری های تنفسی) موجب اختلال درارتباط وناراحتی مشتریان خواهد شد. (تشریفات هتل، احمد یحیایی، ص 35 و 36).

-بررسی جنبه های گفتاری صدا به علم آواشناسی معروف است. صدای شخص به اندازه حرکات بدن، چهره  وچشم ها اطلاعات به دیگران منتقل می کند. تحقیقات برروی علم آواشناسی چند نکته مفید را مشخص کرده است.

-کسانی که هیجانات صوتی خود را کنترل وتنظیم می کنند بهترمی توانند هیجانات صوتی افراد دیگر را شناسایی کنند.

-احساسات ظریف صوتی به سختی قابل تشخیص ودرک هستند. کنایه وطنز برای بعضی ازمردم مشکل است. درنتیجه ممکن است کارمندان بخواهند ازبیان کنایه و طنز ظریف وزیرکانه اجتناب کنند، اما بیاموزند که بیانات سرپرست خود را بشنوند.

-کسانی که با برون ده خوب صوتی صحبت می کنند درمحیط سازمان نسبت به دیگران اشخاص با جاذبه و باورپذیر شناخته می شوند. (روابط عمومی حرفه ای بالقوه، دیواکارشارما، ص 84).

 http://www.yahyaee.com/tashrifat/2011/09/post-18.html

بیان جسمانی در بازیگر

 

بیان جسمانی در بازیگر

همانطور که مشاهده میشود ،بخش عمده ارتباط غیر کلامی توسط بدن و جسم شکل می گیرد و مهم ترین محل انتقال ارتباط به مخاطب است. به موازات آن در بازیگری نیز بدن همواره اصلی ترین کانون انتقال شخصیت محسوب میشود؛ به عنوان مثال تصویر ویلی لومن را در صحنه ی آغازین مرگ یک فروشنده به یاد بیاورید؛میبینیم که او چگونه با پشت خمیده به این سو و آن سو حرکت میکند. این بدن ویلی لومن است که احساس روشنی را از شرایط و موقعییت ویلی - چه در شیکاگو و چه درپکن – به تماشاگر منتقل میکند. بدن و به طور تخصصی تر بیان جسمانی،در طول سالیان همواره مورد توجه نظریه پردازان مختلف بازیگری بوده است. چنان چه نگاهی به تاریخچه بازیگری بیندازیم،فهرست بلند بالایی از افراد بر جسته ای هم چون: استانیسلاوسکی،آرتو،گروتوفسکی،میخاییل چخوف، برشت، منوشکین و... را شامل میشود که هرکدام تاکید فراوانی بر بیان جسمانی داشته و بخشی از گستره جسمانی بدن را مد نظر قرار داده اند.

استانیسلاوسکی حافظه عضلانی را مطرح میکند و آرتو سخن از بیان بدنی میکند که پایه نشانه هاست و نه کلمات . گروتوفسکی ، تئاتر فقیر را نظریه پردازی میکند و بنیانش را بر بازی بدنی بازیگر مینهد و یوجینیو باربا از بدن رها شده سخن میگوید و ...

در این میان میخاییل چخوف(از شاگردان استانیسلاوسکی و از مهمترین نظریه پردازان شیوه های بازیگری ) نظریاتش حایز اهمیت ویژه است؛ چرا که کاملاً اساس شیوه تربیت و هدایت بازیگردر نظام وی بر بدن و جسم بازیگر استوار است. او گونه ای از بیان جسمانی به نام ژست های روانشناسانه را مد نظر قرار میدهد. چخوف در مورد تمرین های بدنی خود در آموزه هایش چنین میگوید: "تمرین های بدنی در روش آموزشی من ، تمرین های ورزشی نیستند. تمرینی به درد بازیگر میخورد که بتواند نوسان های روح و ذهن را به کل جسم منتقل کند. تمرین هایی که من برای بازیگران طراحی کرده ام ، تمرین های روان – تنی اند. بازیگرها با انجام این تمرین ها ، حساسیت بدن خود را بالا میبرند و میتوانند به کمک این بدن حساس ، درونیات خود را به گویاترین شکل برای تماشاگران نشان دهند."

با توجه به سخنان پیشین میتوان به ارتباط تنگاتنگ میان بدن و روح(ذهن) پی برد و به ارزش و تاثیر بدن بر روح بیش از پیش صحه گذاشت.

در چارچوب سبک ها ی بازیگری گوناگون، بدن هنرپیشه همواره میان خود انگیختگی و کنترل محض واقع است؛یعنی میان یک بدن طبیعی و جاندار و بدن یک عروسک خیمه شب بازی که به تمامی تحت اختیار عامل خود( کارگردان) قرار دارد و توسط او پرداخت و دستکاری میشود. از لحاظ تاریخی نیز این دو سر حد به ترتیب در طبیعت گرایی( خود انگیختگی) و نماد گرایی همچون عروسک خیمه شب بازی به کمال میرسند.

بدن طبیعت گرا ، خود را چون قطعه ای طبیعی و مانند عصاره محیط پیرامونش به نمایش میگذارد.حال آن که بدن نماد گرا از حرکات تقلیدی (تقلید گر از طبیعت) سر باز میزند؛بنابر این یا بکلی از صحنه کنار میرودو یا این که جای خود را به یک ابر آدمک میدهد. از نگاهی دیگر و به همین سیاق ، استفاده نمایشی لز بدن در میان دو قطب در حال تغییر است:

بدن تقویت کننده: بدن چیزی جز تقویت کننده و تکیه گاهی برای آفرینش اثر نیست و آفرینش در جایی دیگر ، در متن یا حکایت نمایشی ، اتفاق میافتد. بدن کاملاً در خدمت یک مفهوم روان شناختی ، فکری یا اخلاقی در می آید. او در برابر حقیقت نمایش محو میشود و در مراسم تئاتر فقط نقش واسطه ای را بر عهده دارد. حرکت سازی این بدن به نوعی نشان گر، بسط دهنده و زینت بخش گفتار است.

بدن هدف:بدن به مثابه دست مایه است و هدفی جز خود ندارد. در این حال بدن بیانگر عقیده و یا خلق و خوی خاصی نیست. بدن هدف از اندام خویش برای به تصویر کشیدن جنبش درونی و روحی استفاده نمی کند، بلکه این جنبش را در اندام خود تکمیل میکند. حرکت های بدن هدف، آفرینش گر و بدیع است . این گرایش اغلب در پرفورمانس ها و رقص امروز دیده میشود.

سخن آخر اینکه امروزه نیرومند ترین گرایش که در عمل کارگردانی و به موازات آن در بازیگری ، دست کم در تئاتر تجربی وجود دارد، گرایش به بیان جسمانی است، لذا شایسته تر آن است که هر چه بهتر این زبان را شناخته و در ارتقا و بهبود کیفیت ارتباطی آن در نمایش های خویش بکوشیم.

http://alimasroor.blogfa.com/post-5.aspx

ايجاد رابطه ميان موعظه و تئاتر

 

ايجاد رابطه ميان موعظه و تئاتر

 کشیش جنا چیلدرز

مترجم مشهود محسنیان
 

 پروفسور «جنا چيلدرز»1 استاد فن بيان و خطابه دانشگاه علوم ديني سن فرانسيسکو است. وي در سال‌هاي 94-1993 به عنوان رياست موقتي کليسا خدمت کرده است. وي به همراه «جرج اسکرانتون»2 (رئيس هيئت مديره Festschrift) از شاگردان وين رود در مدرسه مذهبي Pacific بود و در رشته علوم الهي از آنجا فارغ‌‌التحصيل شد. پس از آن با سرعت بيشتري به سوي درجه دکترا پيش رفت و در اثري تک‌نفره از وين رود به نام «توت‌فرنگي‌هاي سرخ» ظاهر شد. علاقه شخصي وي به روابط ميان فن خطابه و تئاتر است. وي تحصيلات تئاتري خود را نزد ام. جيمز. يانگ در کالج ويتون به پايان رساند.
بازيگران، نقش بازي مي‌کنند و واعظان خطابه مي‌گويند. کلمات بازيگري و موعظه داراي خصوصياتي هستند که جايي را براي اشتباه گرفتن و گيج شدن باقي نمي‌گذارند. معاني کاملاً مشخص هستند. وقتي در گفت‌وگوهاي روزانه از اين کلمات استفاده مي‌کنيم، از معني مورد نظر مطمئن هستيم و راجع به آن فکر نمي‌کنيم. مي‌دانيم، بازيگران تقليد و وانمود مي‌کنند و واعظان نصيحت و سرزنش. بازيگران عملي را بازسازي مي‌کنند و واعظان حماسه مي‌سرايند. بازيگران مي‌فريبند و واعظان خطابه مي‌گويند. امّا در عين حال به نظر مي‌رسد که اين دو جريان شباهت‌هايي نيز در برخي زمينه‌ها با يکديگر داشته باشند. مثلاً برخي مي‌گويند که واعظان، بازيگراني هستند که به هدف خود نرسيده‌اند اما مردمي که به کليسا مي‌آيند، نمي‌خواهند واعظ براي آن‌ها بازي کند و نمايش دهد. تماشاگران نيز دوست ندارند بازيگران در سالن نمايش، خطابه بخوانند. همين تفاوتي که در الفاظ وجود دارد، اين دو مسئله را از هم دور نگه داشته است، ما معني اين کلمات را مي‌دانيم و دوست نداريم با هيچ اشتباهي سازش کنيم.
موضوعي که در اين مقاله ارائه مي‌شود اين است که کمي، جابه‌جايي يا تغيير تصور قبلي مي‌تواند براي هر دوي اين زمينه‌ها يعني بازيگري و خطابه‌گويي مفيد باشد. انسان‌هايي که در اين زمينه‌ها کار مي‌کنند به عنوان هنرمنداني که در دنياي تقليد- معنويت کار مي‌کنند، شباهت‌هاي بسياري به يکديگر دارند، آيا بازيگران مي‌توانند چيزي از واعظان بياموزند؟ جواب اين سؤال هنوز به درستي مشخص نيست اما روشن است که واعظان چيزهاي زيادي را مي‌توانند از بازيگران بياموزند.

سوءتفاهم‌هاي معمولي
مرا نصيحت نکن!
او صرفاً بازي مي‌کند
به نصيحت و موعظه در اين مورد احتياج ندارم.
همه‌اش فقط يک نمايش بود.
در اين جملات سوء تفاهم‌آميز، کلمات دقيقاً آن معنايي را که نشان مي‌دهند، ندارند. کلمات زيبايي مثل فصاحت و بلاغت، يگانه و بي‌مانند، روشنفکر و آزادانديش و... در استفاده هر روزه ما دچار نقصان شده‌اند. بنابراين فرهنگ واژگان تئاتر و کليسا از نقصان و انحراف رنج مي‌برد.
بازيگري به عنوان يک مهارت و هنر شناخته‌شده و موعظه به عنوان يک اجبار. اما هر دو در حالت متعارف، از راه‌هاي مشابهي دچار سوءتفاهم شده‌اند. حتي ممکن است دلايل مشابهي نيز در اين سوءتفاهم دخيل باشند.
اگر بخواهيم ريشه‌اي به قضيه نگاه کنيم، موضوع درک هنر به خودي خود (حال در مورد تئاتر و موعظه) وجود دارد. هنر چنان که «ام. جيمز يانگ»3 گفته است گفته است:
«آموزش نمي‌دهد بلکه فاش مي‌سازد... در باره سرگرمي نيست بلکه لذت است... در باره آموختن و درس دادن نيست بلکه اشراق است... در باره القاي عقيده يا تبليغات نيست بلکه ظهور و تجلي درونيات است... در باره داوري و نتيجه‌گيري نيست بلکه کشف باطن و خودشناسي است.»4
هنر ابزاري است براي پيراستن، اصلاح و آگاهي بشر که نيرنگ‌وار عمل نمي‌کند، بلکه از طريق آشکارسازي و کشف مسائل پوشيده به اميد رسيدن به حقيقت، عمل مي‌کند.
وين رود5 بخشي را به اين نظريه مي‌افزايد و تأکيد دارد که بايد به هنر از زاويه «عمل فعال» نگاه کرد. عملي که به سوي تصادف پيش مي‌رود. «هنر تکامل آزمون و تجربه از طريق تخيل و بيان دروني است، اين امر براي فعال کردن ارتباطات ميان انسان با انسان در دنيايي پر از حفره و ديوار که تجربه را محدود کرده‌اند، انجام مي‌شود.»6
حال اگر موعظه و تئاتر در اين شرايط تعريف مي‌شوند، نمي‌توان توقع داشت که کلمات، معاني دقيق و واقعي را به ما منتقل کرده باشند. مسلماً بازيگري نمي‌تواند در باره فريب باشد و موعظه نيز تنها سخنراني يا سرزنش نيست.

زمينه مشترک
تئاتر و موعظه ويژگي‌هاي ذاتي و حياتي و کيفياتي را به طور مشترک دارند که مي‌توانند به عنوان نقاط نزديکي اين دو مسئله مورد توجه قرار گيرند. علاقه و کمال‌گرايي دو شرط مهمي هستند که براي انجام بازيگري و موعظه لازم هستند. هر دو با فاصله‌اي معين و جدا از تماشاگر (در مقابل آن‌ها) انجام مي‌شوند و اعمالي تقليدي به حساب مي‌آيند. اما در عمق خود معنوي و شايد پيشگويانه نيز باشند. در واقع خصوصيات بارز mimetic و nemetic در اين دو (بازيگري و موعظه‌گري) اشکال مشابهي دارند. ضمناً بايد گفت تئاتر و موعظه مثل تماس اشکال هنرهاي نمايشي در ذات و فطرت، ريشه‌اي مشترک دارند.
يکي از مهم‌ترين اين ريشه‌ها، ريشه باستاني مشترکي است که اين دو با هم دارند. کلمات انگليسي Act- کنش، نمايش، Agitate- تحريک و آشفته کردن، Agony- رنج، درد و مرگ از بنيان اصلي Ag هند و اروپايي مشتق شده‌اند. اين بنيان به معني To drive- رانش است. از همين بنيان، واژه Ago يوناني به معني To lead- هدايت کردن به وجود آمده و همچنين لاتين Agere به معني- To do انجام دادن. حال که تئاتر در سطح جهان به عنوان (تقليد عمل) شناخته مي‌شود، (ارسطو) ممکن است شنيدن اين نکته که در موعظه نيز برخي موارد کنش و کشمکش وجود دارند، براي بعضي از افراد حيرت‌انگيز باشد. البته کنش موعظه‌گري پشت ميز مخصوص خطابه انجام مي‌شود اما به هر حال حداقل از دو حيث مجادله‌اي و ستيزه‌اي به حساب مي‌آيد.
1.خطابه متون پر از ستيزه و کشمکش را تفسير مي‌کند و به آن‌ها داستان‌هاي پر از درگيري، تولد، مرگ و رستاخيز را به عنوان کانون توجه مسيحيان اضافه مي‌کند. اين موارد همچنين سرچشمه‌هاي شکل‌گيري نمايشنامه‌هاي متعصب قرون وسطايي بوده‌‌اند و البته کشمکش موجود در مراسم ديونيزوسي تئاتر يونان را نيز دارا هستند. ستيزه ازلي ميان زندگي و مرگ، ستون اصلي هر خطبه و اندرز مسيحي را تشکيل مي‌دهد. هر لحظه، پشت ميز خطابه، درگيري ميان خير و شر، تجسم پيدا مي‌کند. همين مسئله را در انتهاي قرن دوم ميلادي، کشيشي به نام ترتوليان7 با فصاحت و فراست (و البته اندکي سوءنيت) به تئوري در آورده است:
«اگر ادب و هنر لحظه‌اي شما را محظوظ مي‌کند، ما خود به وفور در اشعار مذهبي، احکام، سرودهاي روحاني و گفتارهاي حکيمانه اين خصوصيت را داريم و البته تفاوت اين‌ها با هنر صحنه‌اي در اين است که نيرنگ هنر نيستند و حقايقي روشن به شمار مي‌روند. اگر ستيزه و کشمکش مي‌خواهيد، بدانيد که نيازي به آن نيست. آگاه باشيد که ناپاکي از نجابت، بي‌ديني از ايمان، ظلم از شفقت، شکست خورده است. خيره‌سري انسان‌ها به وسيله فروتني در سايه افکنده شده است. در اطراف خود اين همه ستيزه داريم که مي‌توانيم با کمک آن‌ها به کمال برسيم. حال اگر خون مي‌خواهيد... خون مسيح هست.8
2.امروزه بيشتر شاهد اين مسئله هستيم که به طور فزاينده‌اي خطابه مدرن، نتيجه‌اي از ستيزه و کشمکش است. حکمراني طولاني شيوه قديمي موعظه‌گري شامل «سه نکته و يک شعر» به پايان رسيده است. اعتبار خداشناسي مبتني بر مطالعات کتاب مقدس در کنار تأثيرات وقايع اخير در نقد ادبي روي اشکال موعظه امروزين تأثير داشته و زمينه را تغيير داده است. اين تغيير در زمينه موعظه اغلب به عنوان «حرکت به سوي روايتگري» ساخته مي‌شود. موارد تأکيد و اهميت در آموزش و تمرين موعظه تغييريافته يا تعويض شده‌اند. شيوه استدلال و برهان موعظه‌هاي قرن بيستم امروز به شيوه موعظه داستان‌گو يا روايتگر تغيير يافته است.
اين حقيقتي است که موعظه امروزه از مواد خام داستاني بيشتري سود مي‌برد و اين داستان‌گويي، ممکن است آن‌قدر دقيق، صحيح و مفيد باشد که به مناظره برسد و حتي شايد به اشکال نقد و درام نزديک شود.
3.تئاتر و موعظه نه تنها در مسئله ستيزه مشترک هستند، بلکه آن را بازتاب نيز مي‌دهند. در کاوش‌هاي «ويکتور ترنر»9 روي ذات و طبيعت تئاتر در قدرت بازتاب‌دهندگي، مي‌توانيم نشانه‌هايي براي راهنمايي يک موعظه‌گر در هر چه بهتر انجام دادن خطابه بيابيم:
«اگر آن‌ها (تراژدي‌هاي يوناني) آينه‌هايي در برابر طبيعت بودند (يا جامعه و فرهنگ و تمدن) آينه‌هايي فعال به حساب مي‌آمدند. آينه‌هايي که بررسي و تجزيه و تحليل مي‌کردند و قواعد و فرضيات ساختار اجتماعي را مورد تحقيق قرار مي‌دادند. اما هرازگاه اين آينه‌ها عمارت‌ها را از فرهنگ‌ها جدا مي‌سازند و مناظر آسماني و عمارت‌هاي پارسي که شايد هرگز روي زمين و دريا وجود نداشته‌اند در تخيل مي‌سازند.10
کار ويژه انعکاسي تئاتر مربوط است به آنچه ترنر آن را «دو تايي» مي‌نامد. تئاتر رفتاري دوگانه دارد. رفتاري تمريني و تکراري که فاصله مناسبي ميان آن و ستيزه و کشمکش واقعي زندگي ايجاد مي‌کند، اما کار ويژه انعکاسي موعظه ممکن است از طريق سه گانگي‌اش انجام شود.
واعظان آينه‌اي را در برابر طبيعت مي‌گيرند و آينه کوچکي را نيز در زاويه ديگري قرار مي‌دهند به اين اميد که در هنگام موعظه به صورت ناگهاني و معجزه‌وار چيز ديگري در آن آينه کوچک ديده شود. حال که ممکن است چنين اتفاقي رخ دهد، خطابه مي‌تواند علاوه بر تأثير تقليدي که روي تماشاگرش دارد، تأثير معنوي نيز بر جاي بگذارد. پس مي‌توان گفت که تأثير اصلي يک خطابه زماني به دست مي‌آيد که هر دو آينه در يک زمان عمل کنند. چيزي که در اين ميان به وجود مي‌آيد و به تماشاگر منتقل مي‌شود، قابل نام‌گذاري نيست. مي‌توانيم آن را در دسته «غيرقابل توصيف» قرار دهيم. شايد هم بتوانيم آن را به طور کوتاه و مختصر، زندگي نام بگذاريم چنان که «رالف والدو امرسون»11 در سال 1838 در مدرسه الهيات خود آن را ناميد.
شايد يکي از آرزوهاي واعظان معاصر، تجربه اين برخورد باشد، اما در اواخر قرن بيستم به نظر مي‌رسد، تقليد و معنويات در اکثر اوقات به راحتي در کنار هم قرار گرفته‌اند. نمونه‌هاي بارز اين مسئله را در کارهاي گروتوفسکي، بروک، شکنر و سوزوکي مي‌توان ديد.

منافع مشترک
زماني که مي‌توان مشترکاتي را در ذات و طبيعت موعظه‌گري و تئاتر پيدا کرد، چيزي که براي خود واعظان و معلمان آن‌ها بسيار مهم‌تر است، مسئله «شيوه کارکرد» است. اگر موعظه و تئاتر در برخي مسائل داراي مشترکاتي هستند و شيوه تمرين و اجرا و ... هراز گاه شبيه مي‌شوند، اين امر چگونه مي‌تواند براي يک واعظ مفيد واقع شود؟ (همچنين قواعدي در درس وعظ وجود دارد که مفيد بودن آن براي بازيگر ثابت شده است.)
اين مسئله که واعظ يا بازيگر چه چيزهايي را مي‌توانند از يکديگر بياموزند به درک استفاده آن‌ها از بدن باز مي‌گردد. واعظ و بازيگراني که از شيوه‌هاي تجسم بيروني و جسمي استفاده مي‌کنند، مي‌توانند موارد زيادي را به يکديگر بياموزند. حال با توجه به اينکه موعظه به عنوان «جسمانيت بخشيدن به کلمه» شناخته شده است، بين اين دو، موارد بسياري براي بحث و مذاکره به وجود مي‌آيند.
«آلا بوزارث کمپبل»12 در کتابش به نام «تجسد واژه‌ها»13 مفهوم واقعي تجسد کلمه را براي واعظان و ديگران روشن مي‌سازد. در فرآيند تبديل يک کلمه به عينيت و تجسد، مفسر کلمه خود را به درون آن راه مي‌دهد. کلمه را مانند شعر درون بدن خود جاري مي‌سازد و فرايندي که توسط شعر آغاز شده است، ادامه مي‌يابد.»14
عمل راه دادن يک متن يا کلمه به درون بدن براي دست‌يابي به يک واقعيت جسمي تمرکز قاطع و معقولي را مي‌طلبد که از واعظان و بازيگران انتظار داريم. فهرست موارد خاصي که واعظان و بازيگران ممکن است از يکديگر بياموزند را مي‌توان در سه دسته طبقه‌بندي کرد:
1-مهارت‌ها
2-روش و رفتار
3-موضوعي که نظريه‌پردازان آن را ريخت مي‌نامند.
عامل سوّم را رابرت بلا15 «عادت قلبي» ناميده است که شامل مهارت‌هايي است که تمرکز، تخيل و مشاهده را مي‌سازد. اين عناصر استفاده‌هايي مشابه نزد واعظان و بازيگران دارند. به طور مشخص، وقتي واعظي پشت ميز خطابه قرار مي‌گيرد، در لحظاتي بايد مثل يک بازيگر عمل کند. او در هنگام فرض کردن يک شخصيت داستاني يا در هنگام مطالعه و تحقيق روي يک متن کهن، مثل هنرمند تئاتر، واکنش نشان مي‌دهد.
رفتارهاي خاصي که در تئاتر معمول هستند، مثل احترام براي فضاي اجرا، تماشاگران، متن و به خصوص نويسنده متن نمايشي، ممکن است جواب‌هايي را براي برخي سؤال‌هاي واعظان امروزين در بر داشته باشند. عادات قلبي که معمولاً توسط واعظان ترويج مي‌شوند از جمله ايمان و آزادي انديشه در سوي مقابل، ممکن است، راهگشاي بازيگران باشند.
هيچ کس تحت هيچ التزام و اجباري مجبور به برقراري گفت‌وگو نيست و بدون شک اين موضوعي است که به بازيگران و واعظان اجازه خواهد داد تا در دنياهاي متفاوتشان به دنبال اهداف خود باشند. يعني اجباري به دوستي و مشارکت اقشار واعظ و بازيگر نيست، اما اين نکته را نبايد فراموش کرد که اين دوستي و نزديکي چه نتايج مهمي را در جامعه و معنويت انساني در بر خواهد داشت. آيا با وجود اين نزديکي، مردم باز هم در برابر اين دو شغل، اين قدر دچار سوء تفاهم خواهند بود؟
شخصيت‌شناس اسکاتلندي «جان مک موري»16 مي‌گويد:
«تمامي دانش معني‌دار و مهم بشر به خاطر عمل است و همه اعمال با معني به خاطر دوستي هستند. حال ما بايد به اين نکته پي ببريم که با پشت کردن به اين رابطه چه چيزهاي بزرگي را از دست خواهيم داد.» چه بايد کرد؟ بايد در آنچه «دابليو. اچ. آودن»17، «امنيت بي‌پايان» ناميده است بمانيم و از پا گذاشتن به حيطه‌هاي جداگانه پرهيز کنيم؟يا بايد «ريسک غير ضروري» (آودن) را به جان بخريم و به فعل و انفعال بپردازيم؟

پي‌نوشت:
1. Jana Childers
2. George Scranton
3. M. James Young
4. Young, M. James. Theatre and the Church. Wheaton, IL: Wheaton College, spring 1975: 11.
5. Wayne Rood
6. Rood, Wayne R. The art of teaching Christinity. Nashville: Abingdon Press, 1968: 11.
7. Tertulian
8. Tertullian, «on the spectacles» Dramatic Theory and Criticism: Greeks to Grotowski. ED. Bernard F.Dukore. New York: Holt, Rinehart and Winston, 1974. 85-93.
9. Victor Turner
10. Turner, Victor. From Ritual to Theatre: The Human Seriousness of Play. New York: Paj Publications, 1982- 104.
11. Ralph Waldo Emerson
12. Atla Bozarth Campbell
13. Words body
14. Bozarth- Campbell, Alla. The Words Body: An Incar national Aesthetic of Interpretation. Tuscaloosa, Alabama: University of Alabama Press, 1979. 52.
15. Robert Bellah
16. John Macmurray
17. W.H. Auden

 
http://www.iricap.com/magentry.asp?id=8446

چگونه در اولین قرار ملاقات بیشترین تاثیر را بگذاریم؟

 

چگونه در اولین قرار ملاقات بیشترین تاثیر را بگذاریم؟

گذاشتن تاثیری خوب در اولین قرار ملاقات برای ایحاد رابطه بـا دیـگران بسـیار مهم است. در مسائل کاری، تاثیر گذاری در اولـیـن قـــرار مـلاقـات بـرای ایـجـاد و بـرقـراری شـراکـت و رابطه ای سودمند و بادوام ضروری است.

گذاشتن تاثیری خوب در اولین قرار ملاقات برای ایحاد رابطه بـا دیـگران بسـیار مهم است. در مسائل کاری، تاثیر گذاری در اولـیـن قـــرار مـلاقـات بـرای ایـجـاد رابطه و یا بـرقـراری شـراکـت و رابطه ای سودمند و بادوام ضروری است.

شــاید طرف مقابل قصد کار کردن با شما را نداشته باشد، امـا شما باز باید همه ی سعیتان را در جلب نظر او بکنید و خـود را بـهـتـرین جـلـوه دهـید. به هر طریقی که باشد، چه رو در رو، چـه پـشت تلفن، چه در نامه یا ایمیل، باید تلاش کـنید که هر آنچه در چنته دارید را بیرون بریزید تا فرد مقابل مجذوب شود.

همه مـا مـمـکن است با افرادی روبه رو شویم که در همان بـرخـورد اول مـــجذوب شـده و دوست داشته باشیم آنها را بهتر بشناسیم یا با آنها وارد کار شویم. اکثر اوقات این افراد ا ز یکسری قانون های اصلی پیروی می کنند که باعث می شود بهترین تاثیر را در برخورد اول روی فرد مقابلشان بگذارند.

در اینجا 6 نکته ی اصلی و مهم در این زمینه را برایتان آورده ایم.

1-  خوب لباس بپوشید
البته درست است که این روزها لباس پوشیدن در محل کار بسیار راحت شده است، اما برای گذاشتن تاثیر، باید روی لباس پوشیدنتان دقت ویژه داشته باشید. لباستان را باید با تناسب محلی که می روید و افرادی که با آنها ملاقات دارید انتخاب کنید. لازم نیست حتما‌ً از لباسهای گران و مارک دار استفاده کنید، اما حفظ تمیزی و مرتب بودن لباس مهم است.

2-  واضح صحبت کنید
هنگام صحبت کردن با فرد مقابل، سعی کنید تا می توانید کامل و مشخص حرف بزنید. ملاقات با فردی که حرف هایش را نفهمید، غیرقابل تحمل خواهد بود.

آهنگ صدایتان ملایم ولی قابل فهم باشد. از درست و کامل تلفظ کردن کلمات واهمه نداشته باشید. سعی کنید تا آنجا که می توانید با گرامری صحیح صحبت کرده و از صحبت کرده به زبان عامیانه جداً بپرهیزید. همیشه مودب و باوقار باشید.

3- اسم طرف مقابل را به کرات استفاده کنید
حتماً برایتان اتفاق افتاده است. اگر کسی هنگام مکالمه اسمتان را مرتباً استفاده کند، شما احساس صمیمانه تری خواهید داشت. این کار نشان می دهد که شما حتی از اولین برخورد به فرد مقابل آنقدر توجه داشته اید که اسمشان را حفظ کنید.

4-  کمی هم شوخی کنید
شوخ طبعی اگر بجا و درسیت استفاده شود، بسیار خوب است. یک لطیفه یا خاطره بامزه خیلی سریع می تواند محیط را دوستانه تر کرده و جو خوبی ایجاد کند. متاسفانه، اگر مراقب نباشید و لطیفه ی بجا و مناسبی را انتخاب نکنید، همه چیز برعکس خواهد شد. به همین دلیل توصیه می کنم که برای جلسه ی اول از تعریف لطیفه اجتناب کنید. می توانید به جای آن مطلب یا خاطره ای جالب تعریف کنید.


۵-  شنونده خوبی باشید
یک شنونده خوب بودن آنقدرها هم که همه تصور می کنند سخت نیست. در هنگام گفتگو با کسی، همه تلاشتان را بکنید که او متوجه شود که حرفهایش را فهمیده و خوب به او گوش می کنید.

هر از چند گاهی می توانید سرتان را به علامت تایید تکان داده یا از عبارات "می فهمم، درست است یا..." استفاده کنید. راه دیگری که باعث خواهد شد او مطمئن شود که حرف هایش را گوش داده اید این است که از او سوال بپرسید.

نکته ی بسیار مهم دیگر این است که هیچگاه وسط حرف طرف مقابلتان نپرید. این کار بسیار گستاخانه بوده و از ادب به دور است.


6-  بگذارید طرف مقابلتان مرکز توجه باشد
یکی دیگر از نکات مهمی که باید به آن توجه داشته باشید این است که هیچوقت خودتان را در راس توجه قرار ندهید. اجازه بدهید طرف مقابلتان مرکز توجه باشد. بدترین اشتباهی که ممکن است مرتکب شوید این است که یکسره در مورد خودتان صحبت کنید. با این کار فرد مقابل تصور خواهد کرد که آدم خودخواهی هستید.

از طرفتان بخواهید که در مورد خود بیشتر صحبت کند. با اینکار باعث خواهید شد طرفتان بفهمد که به او توجه دارید و هم اینکه مطالب بیشتری درمورد او خواهید فهمید که در آینده به دردتان می خورد.


با رعایت این شش نکته، مطمئن باشید که در برخورد اول بهترین تاثیر را روی فرد مقابلتان خواهید گذاشت .

مردمان
 

آموزش فشرده تئاتر

 

آموزش فشرده تئاتر

ما در جهان 7 هنر داریم :
 1- رقص 2- موسیقی 3- نقاشی 4- شعر 5- مجسمه سازی 6- تئاتر 7- سینما
 که تئاتر از این 6 هنر به نفع خود استفاده می کند و به همین دلیل به آن هنر ترکیبی میگویند .
 

هنرمند کیست ؟
 کسی است که 1- مسئولیت پذیر باشد 2- وقت شناس باشد
 

ابزار کار بازیگر چیست ؟
 ابزرار کار بازیگر خود بازیگر میباشد که این ابزار شامل :
 1- بدن 2- بیان 3- میمیک صورت
 بدن : برای نشان دادن حالات اون شخصیت نمایش که بهترین بدن را بازیگران هنر میم دارن .
 بیان : برای رساندن مطالب به مخاطب که بهترین بیان و صدا را خوانندگان اُپرا دارن .
 میمیک صورت : منظور از میمیک صورت نشان دادن اون حالات درونی انسان . مثال : عصبانیت رو با اخم نشان میدهیم پس عصبانیت میشود حالت و اخم میشود میمیک صورت .

تمرین :
بدن :
 یک سوژه انتخاب کنید و آن را با پانتومیم برای یک شخص اجرا کنید اگر شخص داستان را تعریف کرد بدانید توانایی شما در این بخش خوب پیش رفته اما این بدین معنا نیست که دیگر بازگری حرفه ای شدید .
 بیان :
 برای خود جلوی آیینه موارد زیر را از فاصله چند قدمی مطلبی را به کسی بگویید . بعد همین مطلب را از فاصله 100 پایی و بعد 200 پایی به یک نفر بگویید اگر فرد در هر سه حالت مطلب را شندیده باشد کار شما موفقیت آمیز بوده . و هر روز یک روزنامه را با صدایی بلند بخوانید آرام و شمرده .
 میمیک صورت :
 برای خود جلوی آیینه میمیکهای :
 عصبانیت - خندان - ناراحت - نا امید - متعجب - سوالی - تنفر - مرموز و ... را انجام بدید و بعد به یک نفر این حالات صورت را نشان دهید و از او پرسش کنید که در کدام یک از آنها بیشتر موفق بودید . آنهایی راکه دچار ضعف شده بودید را بیشتر تمرین کنید .
 موفق باشید.
شعار همیشگی : ما برای مردمیم نه مردم برای ما

تمرین :
بدن :
 یک سوژه انتخاب کنید و آن را با پانتومیم برای یک شخص اجرا کنید اگر شخص داستان را تعریف کرد بدانید توانایی شما در این بخش خوب پیش رفته اما این بدین معنا نیست که دیگر بازگری حرفه ای شدید .
 بیان :
 برای خود جلوی آیینه موارد زیر را از فاصله چند قدمی مطلبی را به کسی بگویید . بعد همین مطلب را از فاصله 100 پایی و بعد 200 پایی به یک نفر بگویید اگر فرد در هر سه حالت مطلب را شندیده باشد کار شما موفقیت آمیز بوده . و هر روز یک روزنامه را با صدایی بلند بخوانید آرام و شمرده .
 میمیک صورت :
 برای خود جلوی آیینه میمیکهای :
 عصبانیت - خندان - ناراحت - نا امید - متعجب - سوالی - تنفر - مرموز و ... را انجام بدید و بعد به یک نفر این حالات صورت را نشان دهید و از او پرسش کنید که در کدام یک از آنها بیشتر موفق بودید . آنهایی راکه دچار ضعف شده بودید را بیشتر تمرین کنید .

پانتومیم به یه بدن آماده احتیاج داره آماده از لحاظ اینکه هر حالتی که بخوای باهاش نشون بدی به قول استاد خودمون مثل خمیر باشید وقتی انداختنتون رو صحنه سریع شکل بگیری .
 برای این کار لازم یه سری نرمش بدنی انجام بدی یه کتاب از آقای خمسه تو بازار راجع به همین سبک هست الان اسمش تو ذهن مبارکم نیست .
 در رابطه با این موضوع یعنی پانتومیم . بازیگران این هنر چون دیالوگ ندارن تمامی حالات و دیالوگ رو با بدن نشان میدهند و صورت آنها اغلب سفید رنگ هست به دلیل اینکه هیچ حالتی رو توی صورت نباید مشخص کنند مثال : همون اخم . و این حالت را باید با بدن نشان بدهند .

ما کلا سه نوع بازیگر داریم :
 1- حسی 2- ادراکی 3- کاراکتر
 
بازیگران حسی بازیگرانی هستند که از طریق حس به نقش خودشون میرسن . برای مثال: در نمایشهایی به سبک رئالیسم ما باید طبیعی باشیم . رئال در معنای اصلی یعنی واقعی و رئالیسم یعنی واقعیت . ما در تمامی اینگونه نمایشها باید واقعی جلوه کنیم بجز قتل که از چشم سوم خود استفاده میکنیم . پس این بازیگران با 100% حس بروی صحنه میروند .
 

بازیگران ادراکی بازیگرانی هستند که از مطالعه و تحقیق به نقش خود میرسند بطور مثال : به ما نقش یک دیوانه را میدهند ولی ما از نوع رفتار و کار روزمره اون هیچ اطلاعی نداریم برای همین ما برای دیدن چنین آدمهایی برای الگوی بازی . (نه تقلید بلکه الگو ) به یکی از مراکز توانبخشی میرویم و از رفتار آنها برای باز الگو میگیریم با استفاده از دید خود و همزاد پنداری .
 پس این گونه بازیگران با 100% مطالعه بروی صحنه میروند که این نمنه کارها در سبک اپیک که خالق این سبک آقای برتولد برشت هست استفاده میشود .
 

بازیگران کاراکتر این بازیگران از 50% حس و 50% ادراک استفاره میکنند و بروی صحنه میروند که این نوع بازیگران جز بهترین بازیگران میشوند ماهم تلاشمان برای این است که شما کاراکتر شوید .

ما سه چیز در نمایش رو مهم میدونیم آن هم :
 1- ریتم 2-تمپ 3-مونوتم

 این سه اصل معمولا در نمایش برای بازیگر اتفاق میافتد که گزینه اول هم در بیان هست و هم در کلام که توضیح میدم .
 
1- ریتم برای کلام اینگونه توصیف میشود که وقتی ما کلمات رو سریع بیان کنیم و شنوده یا مخاطب متوجه گفتار ما نشود میگوییم ریتم کلامی تند شده و بلعکس .
 
در حرکت وقتی بطور مثال : تند راه بریم و حرکت دست تند بشه و .... اصطلاحا میگن ریتمت تند شده و بلعکس . هرچیزی نورمالش خوبه .
 
2- تمپ بر دو نوع تمپ تند و تمپ کند . معنای حقیقی تمپ یعنی هیجانات درونی هر انسان .
 مثال واضحش اینه که ما یک جمله رو واسه کی با آب و تاپ تعریف کنیم . وبلعکس یک جمله رو معمولی و بی حال گفتن رو میگن تمپ کند .
 
3- منوتم ، هم برای کلام و هم برای حرکت روی صحنه است . ما اگر روی صحنه تمامی جملات رو به یک شکل بیان کنیم مثل کتاب خواندن میشود و این خیلی خسته کننده است که به این ضعف میگن مونوتوم . ما باید کلام خود را مانند یک موج سینوسی در نظر بگیریم یعنی اوج و فرود در کلام باید زیاد باشد . که این امر نیاز به شناخت دقیق نمایش دارد و درست تکیه و تاکید گذاشتن روی جملات است .
 
در حرکت هم این موضوع مونوتوم وجود دارد برای مثال : وقتی میخوام در نمایش من رو بگم با دو دست بگم من . وبعد با دو دست بگم شما . یا دستمو بعد بگیرم روبه آسمون بگم خدایا . پس در نمایشها ما با ید فیگور زیبایی داشته باشیم و دائم فیگور زیبایی برای بازیمان خلق کنیم . برای مثال اگر بخواهند از شما 20 تا عکس بگیرند باید هر بار یک فیگور بگیرید .


تنش :


تنش ، نه تنها کمکی به بازیگری که روی صحنه است نمی کنه ، بلکه یکی از دشمنان مطلق اوست . تنش عمدتا حاصل وابستگی و توجه زیاد به کلمات نمایشنامه است . حاصل فراموش کردن این اصل است که در واقع مکان و رویداد نمایشنامه را می سازند ، نه کلمات .


وقتی به کلمات توجه دارید معنی اش این است که عمدتا نگران خودتان هستید . این احساس نگرانی مانع میشود که بر روی صحنه ، در گفتار و رویداد ، صادق و صمیمی باشید و در نتیجه آن توجه تماشاگر را از دست میدهید . اما هنگامی که توجه خود را بر رویداد متمرکز کنید ، تنش کاهش می یابد . وقتی احساس می کنید که تنش داره به سراغتان می آید ، محل تنش را مشخص کرده و با دقت فشار را از روی آن بردارید . اصل در به کار بردن عضلات آن است که فقط عضلاتی را که به ان احتیاج دارید به کار برید .


باید در آنچه که می کنید و آنچه که می گوئید صادق باشید . این صداقت را در درون خود حس کنید . مهمترین چیز برای بازیگر این است که صداقت خود را حس کند .


تمرین :


تمام بدن خود را به جز یک دست شل کنید . تما تنش را روی یک دست بگزارید و در چنین حالتی بنشینید و بلند شوید

کنترل اعضای بدن

اصل :قبل از هر چیز باید به معیارهای خود دست یافته و بدن خود را بشناسید .


کنترل اعضا باید بطور موضعی انجام شود . بعنوان بازیگر باید بیاموزید که آنقدر با اعضای کنترل شده به سر برید تا وقتی که بدون فکر کردن به آن ، این کنترل را انجام دهید .


به عنوان بازیگری که برای ایفای نقش های متفاوت به سراغتان می آیند ، باید باموزیم که اعضای بدن خودتان را کنترل کنید تا بتوانید حرکاتی را که به آن عادت ندارید انجام داده ، توانائی راه رفتن به اشکال متفاوت را ، که مربوط به شخص بازی می شود ، در خود به وجود آورید .


روش انجام این کار آن است که بعضی از اعضای بدن خود را با وضعیت متفاوتی در نظر بگیرید . مثلا زانوئی که خم نمی شود یا پشتی که خمیده است . وعضو مورد نظر و عضلاتی که آن غضو را حمایت می کند را حمایت و کنترل می کنند مشخص کنید .


تمرین :


زانوی خود را به وضعی در آورید که خم نمی شود . این زانوی خشک شده را به وضعی کنترل کنید که نگذارید هیچ عضو دیگری از بدن شما سفت و خشک شود .


1- با این زانو خشک شده در اتاق قدم بزنید


2- با آن از پله بالا بروید


3- با آن لبس بپوشید


4- با آن رژه بروید


5- با آن برقصید


6- با آن زندگی کنید


اگر هر روز چند ساعت این تمرین را انجام دهید ، قادر خواید بود که کنترل عضلانی لازم را برای ایفای نقش شخصی که زانوهایش خم نمی شود به دست آورید . توجه داشته باشید این ویژگی به سایر اعضای بدنتان سرایت نکند و دیگر حرکات جسمی شما را تحت تاثیر قرار ندهد .


تمرین :


با استفاده از دو انگشت دست راست خود و مستقیم نگهداشتن انگشتان دوم و سوم یه شکلی که گوئی این دو انگشت صدمه دیده و آنها گچ گرفته اید ، تمرینهای زیر را انجام دهید .


میز را تمیز کنید


کت خود را بپوشید


کت خود را در آورید


یک پیراهن دکمه دار به تن کنید


پیش بند ببندید


این تمرین توانائی مشخص کردن اندامهائی را که در یک کنترل عضلانی مورد استفاده قرار می گیرند ، به شما می دهد . مثل کنترل مفصل ران یا پشت .


این خود شما هستید که باید قانع شوید که آنچه انجام میدهید حقیقی است . شما باید بیاموزید که با این حالت استثنایی که برای بدن خود به وجود آورده اید ، هم بطور مداوم سر برید و هم آن فراموش کید . کنترل عضلات باید به طبیعت ثانوی شما در آید ، به گونه ای که نصبت به آن ناخودآگاه باشید .


کنترل بدن و صدایتان به خود شما مربوط می شود .خود را به بازیگری واقعی تبدیل کردن کار دشواری است .

شلی زبان :

برای از بین بردن شلی زبان ، زبان خود را در پشت دندانها قرار داده ، جمله زیر را بگویید :

(( او دختری فوق العاده و زیبایی بود که در حال قدم زدن در خیابان ، پشت ویترین مغازه ای ایستاد تا نگاه کند ))

شما باید مشخص کنید شلی زبان شما از کجا ناشی می شود . یاد گرفتن اینکه شلی زبان در کجاست ، مقدمه ای برای یادگیری لهجه است .

لهجه :

برای یاد گرفتن لهجه :

1- توصیه می شود که یک حرف صدا دار و دو حرف بی صدا را از زبانی که روی آن کار

می کنید انتخاب کرده و روی آن کار کنید .

2- برای زبانه و لهجه های محلی ، این تمرین و کنترل را در زندگی روزمره خود آنقدر انجام دهید تا وقتی که بتوانید به راحتی آن را ادا کنید .

تمرین :

یک لهجه جنوبی را تمرین کنید .

لهجه اصفهانی

و ...

دوستانی که مشکل کلمه زدگی در کلام خود دارند مثل کلمات : ( گ ، ش ، س ) جملات زیر را حتما روی 10 بار برای خود تکرار کنند . شمرده و با صدا بلند .
 1- کار گدای گیج و گنگ گرگانی کندو کاو گردوی گرد گرکانیست .
 2- شیخ شمس و الدین سه شنبه شب سه شیشه سرکه شیره سر کشید .
 3- دیشب پری شب پس پری شب سه شنبه شب سخت شب سردی بود دیشب .

حافظه عضلانی :

به محض آنکه توانستید با استفاده از دستان خود وسائل فرضی را به کار برید ، به یکی دیگر از اصول حرفه خود اصل حقیقی بودن صحنه دست یافتید . صحنه واقعیت و حقیقت خاص خود را دارد .

قلم خود نویس

عینک

سوزن و نخ

قیچی

آستین

وسایل صحنه همیشه حقیقت دارند . بازیگر باید به نوعی کار کند که حقیقت وسیله را مخدوش نکند .

بازیگر این وسایل را به تنهایی یا در ترکیب با یکدیگر به کار می برد و تخیل خود را به کارمی گیرد که آنها را حقیقی نشان دهد .

مثال :

عینک ، به عنوان یک وسیله صحنه ، تمیز است . اما بازیگر با استفاده از تخیل خود آن را تمیز می کند .

عینک خم شده است بازیگر می خواهد آن را تمیز کند .

عینک شکسته است بازیگر میخواهد آنرا تعمیر کند .

در هر یک از این موارد ، بازیگر با استفاده از وسایل واقعی و به کار بردن تخیل خود ، وسایل را به گونه ای به کار می برد که انگار خراب شده اند .

مثال :

می خواهید در یک ظرف شیشه ای را که خیلی سفت بسته شده است باز کنید .

شما به حسب آنچه که در زندگی واقعی انجام داده اید ، مقدار نیروی عضالانی که برای باز کردن در چنین ظرفی لازم است به خاطر دارید . آن را روی صحنه بکار برید .

در ظرف شل است . شما باید مقدار نیرویی که برای باز شدن در بکار بردید را بخاطر آورید .

واقعی که شما ، با نخ کردن یک سوزن و خیاطی کردن ، یا تمیز کردن عینک و به چشم گذاشتن آن بر روی صحنه به وجود آورید ، برای این نیست که تماشاگر شما را باور کند . برای این است که شما خودتان را باور کنید . بازی خوب زمانی ارائه می شود که شما خودتان قانع شوید که انچه انجام می دهید حقیقت دارد .

این یکی از اصول واقع گرایی است و با انجام دادن کارهای خیلی ساده تحقق انجام می یابد .

با این تمرینات ، شما می آموزید حقیقت حسی حافظه عضلانی خود را به کار برید .

تمرین :

برای ایجاد مهارت در به کار بردن حافظه عضلانی تمرین های زیر را انجام دهید :

1- یک سوزن بر دارید و با نخی فرضی آن را نخ کنید .

2- یک رشته نخ بردارید و با یک سوزن فرضی آن را نخ کنید .

3- با یک نخ و سوزن واقعی یک پارچه واقعی را لبه دوزی کنید .

تمرین :

1- کفش خود را از گل و لای فرضی پاک کنید .

2- از روی یک دامن یا شلوار واقعی ، یک پر فرضی را بر دارید .

تمرین :

چسب به دستتان چسبیده است . دست های خود را تک به تک زیر شیر آب فرضی بشویید و ببینید چسب از دستتان پاک می شود .

حرکات حیوانات

هدف از تمرینات حرکات حیوانات این است که بازیگر خود را از صورتک اجتماعی که به چهره خویش زده وازآنچه که به موجب جلوگری از ابراز احساسات او می شود برهاند .

تمرین :

هر حیوانی را که دوست دارید انتخاب کنید . ابتدا حرکات بدنی او را انجام دهید ، سپس صدای حیوان را به آن اضافه کنید ، اما فقط زمانی که حرکات حیوان را یاد گرفته اید صدا را به آن بیفزائید . از اینکه مسخره جلوه کنید نترسید . به همانگونه که حیوان عکس العمل نشان می دهد عمل کنید . این تمرین ها را هر روز به مدت پانزده دقیقه انجام دهید :

1- حرکات حیوان

2- صدای حیوان

3- صدای پرندگان

خواهید آموخت که چگونه بدن و صدای خود را به گونه ای متفاوت به کار برید .

تمرین :

حیوان را در مکانی خواص قرار دهید (شرایط محیطی) :

1- میمون در باغ وحش

2- خرس در قفس

3- گربه در اتاق پذیرایی
 

تخیل

نود و نه درصد آنچه که بر روی صحنه می بینید یا انجام می دهید از تخیل سر چشمه می گیرد . شما بر روی صحنه ، در خانه خود زندگی نمی کنید و هرگز نام شخصی اصلی خود را ندارید . با هر که صحبت می کنید ، شخصی است که بطور تخیلی توسط نمایشنامه نویس نوشته شده شده است .

در هر موقعیتی که خود را بیابید ، موقعیتی تخیلی است . به این تر تیب بنیان هر کلمه و هر رویداد در تخیل بازیگر شکل می گیرد . همه چیز دورغ است ، مگر اینکه از خلال یک واقعیت – تخیل بازیگر – عبور کند . به این جهت در کلاسهای بازیگری ، مهمترین تمرینات تمریناتی هستند که به استفاده از تخیلی مربوط می شوند .
 
شعور جمعی :

تخیل عبارت است از قدرت شما در تجسم چیزهایی که هرگز به آن نیاندیشیده اید . برای اینکه همیشه آماده چنین کاری باشید ، باید بدانید که حافظه شما تا چه حد غنی است . حافظه جمعی نوع انسان چنان است که هیچ بخشی از آنچه که تا کنون دیده ، شنیده ، خوانده و یا لمس کرده است فراموش نمی کند .

شما تنها به به بخش کوچکی از انچه که میدانید متکی هستید ، اما همه چیز را می دانید . همه چیز آنجا حاضر است . گنجینه ای عظیم از دانسته ها در ذهن بازیگر وجود دارد که هرگز ، جز در نمایش از آن بهره برداری نمی شود .

اگر خود را فقط در لحظاتی از زندگی اجتماعی که متعلق به نسل شماست زندانی کنید ، خود را از اشیا و دوره هائی که تجربیات شخصی شما را شامل نمی شود جدا کنید ، نتیجه کلی آن بی حرمتی به کل جهان و بیگانگی شما نسبت به همه آن چیزایی است که به علت قرار نداستن در محدوده عادات روزانه شما ، به فوریت برایتان قال شناسایی نیستند .

اهمیت ادبیات دراماتیک از فرهنگ یونان باستان تا فرهنگ قرن بیستم تداوم دارد . یعنی که :

1- همه خصوصیات ملی و محلی

الف- لهجه ها

ب- منابع طبیعی

2- تغییرات و انتقال سبک ها

3- اعصار گوناگون

4- سطوح مختلف اجتماعی

5- آداب و رسوم اخلاقیات سالهای گذشته

6- تغییر لباسها از نسلی به نسل دیگر

7- تغییرات اثاث خانه

8- اصوات گوناگون موسیقی از روزگاران گذشته

این سیر تکامل اجتماعی است که لیوان سفالی را به لیوان کاغذی یک بار مصرف تبدیل کرده است این بُعد تارخی ، میراث شماست .

 تخیل شما کلیدی است که در این گنجینه عظیم را به رویتان می گشاید .

تخیل می تواند بازیگر را برای ابزار عکس العمل های سریع آماده نگهدار . او میتواند سریع ببیند ، سریع فکر کند و سریع مجسم کند . در تمریناتی که برای تحریک نیروی تخیل بکار می رود ، من به دنبال عکس العمل های آنی بازیگر نسبت به اشیائی که با آن کار می کند می گردم . زیرا برای اینکه تخیل سریع عمل کند ف همه انچه که بازیگر باید انجام دهد آن است که بگذارد تخیل به راحتی کار خود را انجام دهد .
 

دیدن در خیال

مثال :

شخصی را مقابل خود قرار دهید به فاصله 5 ثانیه تمامی خوصوصیاتش رو که می بینید در ذهن بسپارید و پشت به او کنید . در این حالت که هستید تمامی جزئیاتی را که دیدی بیان کنید و بع ببینید که گفته هایتان چقدر صحت داشت .

1- پیراهن او چه رنگی داشت

2- پیراهن چه طرحی داشت

3- چه چیزی زیر پیراهن قرار داشت

4- کروات چه رنگی بود

5- پهنای آن چقدر بود

6- آیا پیراهن جیب داشت

7- چند تا دکمه داشت

8- دوخت یف آن چگونه است

9- پارچه آن از چه **** بود


دیدن در خیال

مثال :

شخصی را مقابل خود قرار دهید به فاصله 5 ثانیه تمامی خوصوصیاتش رو که می بینید در ذهن بسپارید و پشت به او کنید . در این حالت که هستید تمامی جزئیاتی را که دیدی بیان کنید و بع ببینید که گفته هایتان چقدر صحت داشت .

1- پیراهن او چه رنگی داشت

2- پیراهن چه طرحی داشت

3- چه چیزی زیر پیراهن قرار داشت

4- کروات چه رنگی بود

5- پهنای آن چقدر بود

6- آیا پیراهن جیب داشت

7- چند تا دکمه داشت

8- دوخت یف آن چگونه است

9- پارچه آن از چه **** بود

من میخوام شما با تخیل خود مرا دنبال کنید :

تمرین :

1- به کنار پنجره بروید و به بیرون نگان کنید .

2- آیا طارمی را میبینید ؟

3- کبوتری که روی طارمی نشسته را چطور ؟

4- کبوتر را که از روی طارمی پرواز می کند را با چشم خود دنبال کنید بع به کثافتهایی که جا گذاشته نگاه کنید .

5- از بالی طارمی به پایین نگاه کنید .

6- ارابه خوار و بار فروشی و بسته های داخل ارابه رو ببینید .

7- به رنگ اربه نگاه کنید .

8- بچه ای مشغول طناب بازی .

9- به کفشهایی که دختر بچه پوشیده است نگاه کنید .

10- به مردی که دارد ارابه را می کشد نگاه کنید .

11- نحوه لبس پوشیدن او را ببینید .

اگر بازیگری توانائی تعقیب این تصاویر ذهنی و خلق آنها را داشته باشد ، طرحی از خیابان در ذهن دارد . این طرح را روی کاغذ بکشید .


تمرین :

حالا زمستان است . لباسهای زمستانی خود را بپوشید ، به کنار پنجره بایید و بیرون را نگاه کنید .

1- برف باریده است .

2- برف تازه و سفیدی روی طارمی نشسته است .

3- ارابه در آن طرف خیابان ، جلوی یک خانه قرار دارد .

4- بسته های خوار و بار خیس شده است .

5- سطل آشغال در کنار خیابان از برف پوشیده شده است .

6- به جوی آب نگاه کنید .

7- گلدان شمعدانی که شکسته است را ببینید .

8- به داخل گلدان نگاه کنید .

9- روی کپه برف یه پوسته موز افتاده .

10- یک نفر پاش میره روی اون و سر میخوره .

11- سرش داره بد جوری خون میاد .

12- حالا تمام برف اطراف شخص به رنگ قرمز تبدیل شده .


حالا آنها را دیدید ، می توانید وچود صحنه تخیلی را بپذیرید . این صحنه باری شما حقیقت دارد . نیروی تخیل به بازیگر در پذیرش وضعیت های جدید در زندگی و باور کردن این وضعیت بر میگردد .

عکس العمل شما نسبت به آنچه که دوست دارید و آنچه که دوست ندارید از نیروی تخیل شما سرچشمه می گیرد . اگر نمی توانید چنین کنید ، بهتر است که بازیگری را رها کنید .تمام زندگی شما در این راه ، بسته به قدرتتان در تشخیص این موضوع است که شمت در حرفه ای هستید که استعدادتان بر نیروی تخیل شما بنا شده است .

منبع : تکنیک بازیگری استلا آدلر

http://www.cafedexign.com/showthread.php?10775-تئاتر-زندگی/page4

چطور یک پاورپوینت خوب بسازیم؟

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۲ - تمرین ساخت و تهیه پاور پوینت Powerpoint و روش ارائه محتوای آن

1

چطور یک پاورپوینت خوب بسازیم؟

یکی از بهترین ابزارهای سمعی و بصری ارائه و سخنرانی پاورپوینت است. امروزه اکثر سخنرانان در همایش‌ها برای انتقال هرچه بهتر مطالب خود از پاورپوینت استفاده می‌کنند. حتی استادان دانشگاه و . . .

ادامه نوشته

گفت وگو به منزله ارتباط

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۴۷

گفت وگو به منزله ارتباط

بهترین راه دست یابی به ارتباط برنامه ریزی ساده و نظارت است. این مقاله نگاهی دارد به روش هایی كه ممكن است برای موفق بودن درجلسات به تو كمك كند. جایی كه . . .

ادامه نوشته

۱۸ نکته برای ارتقای زبان جسمانی

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۴۶

۱۸ نکته برای ارتقای زبان جسمانی

در این مقاله قصد داریم شما را با راه های جدیدی آشنا کنیم که از طریق آن زبان بدن خود را ارتقاء دهید. ارتقاء زبان بدن تغییر چشمگیری در مهارت های اجتماعی، جذابیت  . . .

ادامه نوشته

چگونه سخن بگوییم؟

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۴۴

چگونه سخن بگوییم؟

مهارت سخن گفتن شامل تعدادی مهارت است که یادگیری و به کار بردن صحیح آنها باعث افزایش کیفیت سخن گفتن خواهد شد.

این مهارت‌ها عبارتند از:

ادامه نوشته

اثر شگفت انگیز کلمات

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۴۲

اثر شگفت انگیز کلمات

ارسطو گفته است : " انسان ، چون ناطق است ، انسان است . " توان سخن گفتن ، بخش مهمی از ارتباطات میان فردی را تشكیل می دهد . در یك پژوهش علمی ، مشخص شده است كه . . .

 

ادامه نوشته

۳ اشتباه در برقراری رابطه و راه حل ۲ مسئله

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۴۱

۳ اشتباه در برقراری رابطه و راه حل ۲ مسئله


● اشتباه بزرگ در ارتباطات
اسـرار بـرقـراری یک رابـطـه مـؤثـر چـیـست؟ چـگونـه یک زن آنچیزی را که میخواهد بدست می آورد در حالیـکه شـریـک زنـدگیش را نیز به خواسته اش میرساند؟ بگذارید نگاهـی داشته باشیم به . . .

ادامه نوشته

شنونده باید عاقل باشد

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۴۰

شنونده باید عاقل باشد

یکی از مشکلات مبتلا به انسان های دنیای جدید اختلال در فرآیند ارتباطی است. اختلالی که نه از گوینده بلکه از شنونده حاصل می شود. اختلالی که . . .

ادامه نوشته

هنر گفتگو با سوگواران

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۳۹

هنر گفتگو با سوگواران

مـمكن است اخیرا یكی از دوستان، اعـضـای خـانـواده و یا یك همكار، عزیزی را از دست داده باشد. بـه مـحـض آنـكـه مراسم سوگواری به پایان میرسد و . . .

ادامه نوشته