گفت و گو در قرآن کریم
محمدمهدی کریمینیا(1)
چکیده:
چندی است که بازار تعامل بین ادیان و تمدنها گرم است. هر کس از دیدگاه خویش، به این بحث پرداخته است. نظر قرآن به عنوان وحی آسمانی، بسیار حائز اهمیت میباشد. در این نوشتار، نویسنده ابتدا واژه گفتوگو را بررسی کرده سپس به زمینهها و پیششرطهای لازم برای گفت و گو میپردازد. موانع گفت و گو و انواع گفت و گوهایی که در قرآن آمده، موضع دیگری است که نویسنده آن را مورد کاوش قرار داده است.
مقدمه
در عصر حاضر، گفت و گو از واژههای بسیار رایج در عرصه فرهنگ، سیاست و اجتماع است. در این راستا،اصطلاح گفت و گوی ادیان و گفت و گوی تمدنها نیز مورد بحث و بررسی میباشد. یکی از پرسشهای اساسی این است که اسلام، چه دیدگاهی نسبت به گفت و گو دارد؟ و آیا آن را به عنوان یک روش مسالمتآمیز در تعامل با پیروان ادیان و مذاهب دیگر قبول دارد یا خیر؟ و به طور مشخص دیدگاه قرآن کریم در این باره چیست؟
مهمترین هدف این پژوهش بیان دیدگاه قرآن کریم در خصوص گفت و گوی مسالمتآمیز با مذاهب و عقاید مخالف است و این که اساس رفتار با پیروان مذاهب،رفتار صلحآمیز و استفاده از روش منطقی بوده و رد بر نظریه کسانی است که میگویند:
«مادامی که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام، حتّی با کلیمیها و مسیحیها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مسأله لاینحلی خواهد بود.»(1)
به عبارت دیگر، یکی از علل ضرورت اینگونه پژوهشها «نسبتدادنخشونتبهاسلام»است.عدهای اساس روابط اسلام با غیر مسلمانان را بر جنگ و خصومت میدانند.این اشتباه از اینجا ناشی میشود که اسلام، اهمیت بسیاری به جهاد داده است. همین برداشت باعث شده است که پارهای از نویسندگان از قبیل منتسکیو، متفکر فرانسوی، اسلام را دین شمشیر بداند. وی در کتاب روح القوانین میگوید:
«یکی از بدبختیهای بشر این است که هر فاتحی دیانت خود را بر جامعه مغلوب، تحمیل کند. دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث بدبختی و شدت شده است.»(2)
واضح است که اینگونه تبلیغات علیه مسلمانان صورت گرفته و میگیرد و در نهایت، روح همزیستی مسالمتآمیز ملل جهان و اساس گفت و گو میان ادیان، تمدنها و عقاید گوناگون را مورد آسیب جدی قرار خواهد داد و این در حالی است که بر اساس شواهد و ادلّه روشن، «گفت و گوی مسالمتآمیز در اسلام» اثبات میگردد. گوستاو لوبون میگوید:
«تساهل مذهبی اسلام نسبت به مذهب یهود و نصاری... خیلی بندرت میتوان در مذاهب دیگر مشاهده نمود.»(3)
همچنین میگوید:
«اخلاق مسلمانان صدر اسلام از اخلاق امتهای روی زمین و بخصوص ملتهای نصرانی به طور نمایانی بهتر و برتر بوده است. آنان در عدالت، میانهروی، مهربانی، گذشت، وفای به عهد و بلندهمتی مشهور و معروف بودند و رفتارشان با دیگر ملتهای اروپایی، بخصوص آنهایی که در زمان جنگهای صلیبی بودند، متفاوت بود.»(4)
گفتار اول: واژه گفت و گو
این واژه هر چند در ظاهر، ساده مینماید، ولی واژهای است که به تازگی با بار معنایی جدیدی مطرح شده و قداست و گیرایی خاصی در اذهان پدید آورده است. این بار معنایی،
______________________________
1- سخن لوریمر قاضی و حقوقدان اروپایی قرن نوزدهم، درباره همکاری جامعه ملل با ملتهای مسلمان به نقل از: عباسعلی عمید زنجانی، اسلام و همزیستی مسالمتآمیز، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1344، ص 13.
2- منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، ص 671 .
3- گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ج 4، ص 148 .
4- به نقل از: دکتر محمد رحیم عیوضی، راهکارهای مناسب در عرصه گفت و گوی تمدنها، چیستی گفت و گوی تمدنها، ص 351.
«مادامی که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام، حتّی با کلیمیها و مسیحیها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مسأله لاینحلی خواهد بود.»(1)
به عبارت دیگر، یکی از علل ضرورت اینگونه پژوهشها «نسبتدادنخشونتبهاسلام»است.عدهای اساس روابط اسلام با غیر مسلمانان را بر جنگ و خصومت میدانند.این اشتباه از اینجا ناشی میشود که اسلام، اهمیت بسیاری به جهاد داده است. همین برداشت باعث شده است که پارهای از نویسندگان از قبیل منتسکیو، متفکر فرانسوی، اسلام را دین شمشیر بداند. وی در کتاب روح القوانین میگوید:
«یکی از بدبختیهای بشر این است که هر فاتحی دیانت خود را بر جامعه مغلوب، تحمیل کند. دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث بدبختی و شدت شده است.»(2)
واضح است که اینگونه تبلیغات علیه مسلمانان صورت گرفته و میگیرد و در نهایت، روح همزیستی مسالمتآمیز ملل جهان و اساس گفت و گو میان ادیان، تمدنها و عقاید گوناگون را مورد آسیب جدی قرار خواهد داد و این در حالی است که بر اساس شواهد و ادلّه روشن، «گفت و گوی مسالمتآمیز در اسلام» اثبات میگردد. گوستاو لوبون میگوید:
«تساهل مذهبی اسلام نسبت به مذهب یهود و نصاری... خیلی بندرت میتوان در مذاهب دیگر مشاهده نمود.»(3)
همچنین میگوید:
«اخلاق مسلمانان صدر اسلام از اخلاق امتهای روی زمین و بخصوص ملتهای نصرانی به طور نمایانی بهتر و برتر بوده است. آنان در عدالت، میانهروی، مهربانی، گذشت، وفای به عهد و بلندهمتی مشهور و معروف بودند و رفتارشان با دیگر ملتهای اروپایی، بخصوص آنهایی که در زمان جنگهای صلیبی بودند، متفاوت بود.»(4)
گفتار اول: واژه گفت و گو
این واژه هر چند در ظاهر، ساده مینماید، ولی واژهای است که به تازگی با بار معنایی جدیدی مطرح شده و قداست و گیرایی خاصی در اذهان پدید آورده است. این بار معنایی،
______________________________
1- سخن لوریمر قاضی و حقوقدان اروپایی قرن نوزدهم، درباره همکاری جامعه ملل با ملتهای مسلمان به نقل از: عباسعلی عمید زنجانی، اسلام و همزیستی مسالمتآمیز، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1344، ص 13.
2- منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، ص 671 .
3- گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ج 4، ص 148 .
4- به نقل از: دکتر محمد رحیم عیوضی، راهکارهای مناسب در عرصه گفت و گوی تمدنها، چیستی گفت و گوی تمدنها، ص 351.
پیامآور ارتباط صمیمی، دوستانه و مخلصانه افراد، ادیان و تمدنهای مختلف با یکدیگر است.
گفت و گو ترکیب عطفی به معنای صحبت، بحث، سخن،محاوره و مکالمه است.این واژه که اغلب در نوشتارهای امروزی، بدون واو و متصل به یکدیگر نوشته میشود غلط مشهور است؛ چه این که کتب لغت معتبر(1)، آن را به صورت ترکیب عطفی گفت و گو ثبت نمودهاند. این واژه در ادبیات سابق، بیشتر به صورت گفت و شنود نوشته یا بیان میشد. به نظر میرسد واژه گفت و شنود گویاتر و روشنتر از واژه گفت و گو باشد؛ زیرا نشان دهنده این معناست که طرفینِ گفتمان، مکالمه دو جانبه داشته، هم سخن میگویند و هم به سخن فرد مقابل گوش میدهند.
با این حال، هر گاه واژه «گفت و گوی»؛ یعنی همراه با یاء بیان شود، معنایی دیگر از آن داده میشود. لغت نامه دهخدا، برای واژه گفت و گوی این معانی را مینویسد: هنگامه پرخاش،مشاجره،بحث و جنجال.(2)
زمین کرده ضحاک پر گفت و گوی |
به گرد جهان را بدین جست و جوی |
نشد سیر ضحاک از آن جست و جوی |
شد از کار گیتی پر از گفت و گوی(3) |
گفت و گو را میتوان معادله واژه conversation گرفت که منظور از آن گفت و شنود، مکالمه، محاوره و مذاکره است.
(4) در این حالت، ممکن است فرد با فرد یا جامعه با جامعه با عقاید و مذاهب گوناگون به مکالمه و مذاکره بپردازند. به نظر میرسد مکالمه ادیان و مذاهب با یکدیگر وافی به مقصود نیست؛ چه این که مکالمه، در موارد فوری و ضروری، آن هم در سطحی نازل صورت میگیرد. از این رو، منظور ما از گفت و گو، مکالمه نمیباشد.
ممکن است گفت و گو را به معنای ارتباط (communication)(5) گرفت. در این حالت منظور از گفت و گوی ادیان و مذاهب، ارتباط این دینها با یکدیگر است. از آنجایی که در طول تاریخ، ادیان و مذاهب به گونهای با یکدیگر ارتباط طبیعی داشتهاند، نمیتوان از گفت و گو، ارتباط را اراده کرد؛ چون به هیچ وجه وافی به مقصود نبوده و معنای واقعی گفت و گو را نمیرساند.
______________________________
1- علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج 12، ص 19188؛ حسن انوری، فرهنگ سخن، ج 6، ص 6198 .
2- همان.
3- ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه.
4- عباس آریانپور کاشانی و منوچهر آریانپور کاشانی، فرهنگ دانشگاهی، انگلیسی به فارسی، ج 1، ص 471.
5- همان، ص 432.
اگر گفت و گو را معادل سخنرانی و گفت و گوی علمی (discourse)(1) بگیریم، در این حالت، بالاتر از سطح مکالمه یا ارتباط خواهد بود و منظور از آن، گفت وگوی فرهیختگان و دانشمندان ادیان، ملتها و تمدنها با یکدیگر است و از آن به گفتمان نیز تعبیر شده است.
علاوه بر آن، میتوان گفت و گو را معادل دیالوگ (dialogue)(2) دانست که همانند واژه discourse بار معنایی قویتری از مکالمه و ارتباط دارد.
با توجه به آنچه گذشت میتوان این نتیجه را گرفت که منظور از گفت و گو بحث علمی و مبادله اطلاعات و اندیشهها از طریق گفت و شنود است؛ یعنی عالمان و صاحب نظران مسلمان و متفکران سایر ادیان و مذاهب، با استفاده از همه علوم عقلی و نقلی و همین طور آداب و رسوم بر گرفته از دین و یا سایر رسوم اجتماعی، طی نشستهای علمی در باره محتوا و ویژگیهای دین، عقاید و فرهنگ خود، به منظور دستیابی به حقیقتهای فطری و مشترک به گفت و گو نشسته و همدیگر را در مسیر رسیدن به اهداف مشترک یاری نمایند.(3)
گفتار دوم: زمینهها و پیششرطهای گفت و گو از نگاه قرآن
منظور از زمینهها و پیش شرطهای گفت و گو، اموری است که فراهم آوردن و مراعات آنها در تمام مراحل گفت و گو لازم و ضروری است. به برخی از این موارد اشاره میکنیم:
الف) پذیرش دو طرف یا چند طرف: یکی از پیشفرضهای آغازین گفت و گو، پذیرش دو طرف یا چند طرف است که با استفاده از علائم، از جمله کلام به شکلهای مختلف با یکدیگر تبادل معنا مینمایند. این امر مورد پذیرش قرآن کریم است. البته پذیرش طرف مقابل به معنای حقانیت او نیست، بلکه منظور این است که گفت و گو وقتی تحقق پیدا میکند که هر یک از طرفین، سخن طرف دیگر را بشنود و با یکدیگر به تبادل آرا و عقاید بپردازند. حضرت موسی علیهالسلام مأمور میشود حتی با فرعون، دشمنترین دشمنان خدا، به گفت و گو بپردازد و آیات الهی را به او ابلاغ کند:
آن گاه بعد از آنان، موسی را با آیات خود به سوی فرعون و سران قومش فرستادیم.(4)
شما دو نفر (موسی و هارون) به سوی فرعون بروید؛ همانا او سرکشی کرده است.(5)
______________________________
1- همان، ص 614 .
2- همان، ص 592 .
3- ر.ک.: محمد رضا لاجوردی،گفت و گوی تمدنها در قرآن، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته الهیات و معارف اسلامی، مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی قدسسره ، 1379، صص 152-151.
4- اعراف / 103.
5- طه / 43.
اهمیت پذیرش طرف مقابل، به گونهای است که این حق حتی برای مشرکان به رسمیت شناخته شده است:
«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ»(1)
یعنی: و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان؛ چرا که آنان قومی نادانند.
ب) اصل آگاهی و علم: طرفین گفت و گو باید با آگاهی و علم به مذاکره بپردازند. کرامت و ارزش آدمی به علم و دانش است و به واسطه تعلیم اسمای الهی و دریافت تعالیم حق، مسجود ملائکه شد و فرشتگان را به کرنش و تعظیم واداشت.(2)
خداوند از انسان میخواهد نسبت به آنچه علم ندارد، پیروی نکند:
«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُوءادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْوءُلاً»(3)
یعنی: و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
خداوند انسان را شنوا و بینا قرار داد تا راه را دریابد(4) و میفرماید: خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمیدانستید.(5)
و نیز میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد، نیک وارسی کنید، مبادا به نادانی، گروهی را آسیب برسانید و (بعد) از آنچه کردهاید، پشیمان شوید.(6)
ج) لزوم پذیرش اختلاف اقوام، ملل و زبانها: اختلاف انسانها از نظر زبان، ملیت و غیره نباید مانع گفت و گو شود. قرآن کریم به صراحت قبایل و گروهها را پذیرفته است و اختلاف بین رنگها و زبانها را از آیات الهی میشمارد:
«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا»(7)
______________________________
1- توبه / 6.
2- بقره / 34ـ30.
3- اسراء / 36.
4- نقل به مضمون از آیات 3ـ2 سوره دهر.
5ـ نحل / 78.
6- حجرات / 6.
7- حجرات / 13.
یعنی: ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید.
«وَمِنْآیاتِهِخَلْقُالسَّماواتِوَالأَْرْضِوَاخْتِلافُأَلْسِنَتِکُمْوَأَلْوانِکُمْإِنَفِیذلِکَلآَیاتٍلِلْعالِمِینَ»(1)
یعنی: و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهای شما و رنگهای شماست. قطعا در این (امر) برای دانشوران نشانههایی است.
گوناگونی انسانها از نظر رنگ، نژاد ،ملیت و زبان، تفاوتی در انسانیت انسان پدید نمیآورد. بسیاری از اختلافها و جنگها ناشی از این امر است که گروهی خود را از نظر نژاد و ملیت، برتر از دیگران میدانند. همین امر باعث بروز جنگ جهانی دوم، از سوی نازیهای آلمان شد. آنان خواهان برتری و تسلط بر سایر نژادها و ملل بودند. طبیعی است در چنین حالتی، جایی برای گفت وگو و شناخت حقایق باقی نمیماند؛ در حالی که قرآن کریم گوناگونی انسانها از نظر نژاد، ملیت و... را وسیلهای برای شناخت یکدیگر میداند .
بنابراین، شناخت ملتها جز از راه گفت و گو و تبادل نظر و در سطح بالاتر، گفتمان امکان ندارد. آیات دیگر قرآن که بر سیر و حضور در بین سایر اقوام و ملل تأکید دارد نیز ناظر بر همین تعریف و شناخت است. دستورات اسلامی مبتنی بر اخذ حکمت و دانش، حتی از زبان بیگانگان جز از طریق ایجاد رابطه و برقراری ارتباط و مفاهمه، امکانپذیر نیست .
د) امکان حصول تفاهم و وحدت: هر چند انسانها گوناگون آفریده شدهاند،با این حال، زمینههای فراوانی برای ایجاد تفاهم و همکاری بر اساس اصول مشترک وجود دارد. یکی از پیشفرضهای گفت و گو این است که بتوان به وسیله گفت و گو به اصول مشترک دست یافت و بر اساس آن با یکدیگر تعاون و همکاری داشت. همکاری بین مسلمانان و اهل کتاب بر اساس اصول مشترک، مورد تأکید قرآن کریم است :
«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ»(2)
یعنی: بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما، بعضی دیگر را به جای خدا، به خدایی نگیرد. پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم(نه شما).
______________________________
1- روم / 22.
2- آلعمران / 64.
در آیاتسابق از همینسوره، به طور مستقیم دعوت به سوی اسلامبود، ولی در اینآیه،به نقطههای مشترک بین اسلام و اهل کتاب توجه شده است. قرآن کریم به مسلمانان میآموزد که اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکاری کنند، از پا ننشینید و بکوشید دستکم در قسمتی که با شما اشتراک هدف دارند، همکاری آنان را جلبکنید و آن را پایهبرای پیشبرد اهداف مقدستانقرار دهید.
ه) آزادی فکر و اندیشه و انتخاب راه: یکی از پیشفرضهای گفت و گو، قبول آزادی فکر و اندیشه است. هیچ یک از طرفین گفت و گو نمیتواند عقاید و افکار خویش را به دیگری تحمیل کند. در قسمتی از آیات قرآن کریم، این اصل تعقیب شده است که اساسا طبیعت اعتقادات قلبی و مسائل وجدانی به گونهای است که اکراه و اجبار بر نمیدارد. اگر فردی به حکم اجبار و فشار، معتقدات و دستورات یک مذهب را در ظاهر بپذیرد، هرگز دلیل آن نیست که او در قلب و وجدان خویش آن را پذیرا گشته است:
«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»(1)
در دین اکراه راه ندارد؛ چرا که راه از بیراه به روشنی آشکار شده است.
«وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لآَمَنَ مَنْ فِی الأَْرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُوءْمِنِینَ»(2)
یعنی: اگر پروردگارت میخواست تمامی اهل زمین (بدون اینکه اختیاری داشته باشند) ایمان میآوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وا میداری تا این که مؤمن شوند؟!
منطق آزادی فکر و اندیشه در عملکرد و روش پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهمالسلام وجود داشت. پیامبر اسلام با نصارای نجران به گفت و گو پرداخت. آنان از پذیرش حق خودداری کردند. در نهایت در مورد مباهله (درخواست از خدا برای رسوایی دروغگو) توافق نمودند.(3) در روایات اسلامی وارد شده است که وقتی پای مباهله به میان آمد، نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و با بزرگان خود مشورت کنند. بالاخره از اقدام به مباهله خودداری کرده، حاضر به مصالحه شدند و شرایط ذمه را پذیرفتند.(4) پذیرش شرایط ذمه و مصالحه از سوی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و نه اجبار آنان به اسلام یا جنگ با آنان یا مباهله و نفرین آنان، نشاندهنده روحیه منطقی و آزاداندیشی آن حضرت است. سیره امام صادق علیهالسلام مبتنی بر بحث و گفت و گو با گروههای
______________________________
1- بقره / 256.
2- یونس / 99.
3- ر.ک.: آیه شصت و یکم سوره آل عمران و تفسیر آن.
4- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 439.
غیرمذهبی، مثل ملحدین، مشرکین و دهریون و نیز گروههایی از اهل کتاب بود. امام با این افراد، برخوردی حکیمانه همراه با حلم و صبر داشت. ادعاها و ادله آنها را با متانت و صبوری میشنید و از ادله خود خصم برای رد مدعای آنان و اثبات اعتقادات اسلامی استفاده میکرد (در اصطلاح منطق به آن، «جدل» گفته میشود.) مهمترین ابزار امام صادق علیهالسلام در برخورد با این گروهها همان اخلاق معنوی و روحیه بردباری و گفت و گوی مسالمتآمیز بود که سرانجام مخاطب را به تسلیم وادار میکرد و کار به جایی میرسید که زبان به ستایش و مدح امام میگشود.(1)
و) خوش بینی نسبت به دیگران: یکی دیگر از پیشفرضهای گفت و گو، خوشبین بودن و احترام به طرف گفت و گوست. همه انسانها از فطرت الهی بهرهمندند. اگر فشارها و هوسها برداشته شود، پاکی و اصالت آنان ظاهر میگردد. از این رو، قرآن کریم، تمسخر دیگران را ممنوع ساخته و از مسلمانان میخواهد که اقوام دیگر را مسخره نکنند:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالأَْلْقابِ.»(2)
یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید، نباید قومی، قوم دیگر را ریشخند کند،شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانی، زنان دیگر را ریشخند کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهای زشت مدهید.
ز) جدی گرفتن پیام گفت و گو: قرآن کریم از رفتار و عملکرد عدهای از مخالفان و معاندان حکایت میکند که هر گاه پیام جدی وحی را از زبان پیامبر خدا میشنیدند، او را تکذیب کرده و به او نسبت سحر و جادو،(3) شاعر(4) و دیوانه(5) میدادند و در مواردی سخنان وحی را اسطوره پیشینیان(6) معرفی میکردند. این امر، نشاندهنده رفتار ناپسند آنان در گفت و گو با پیامبر خداست و به دلیل ضعف و پیشداوری خویش و بدون توجه به پیام گفت و گو، از شنیدن پیام وحی خودداری میکردند.
پیامبران خدا در گفت و گو با مردم بسیار جدی بودند و در رساندن پیام خداوند متعال به مردم از کوتاهی و سهلانگاری خودداری میکردند. در قضیه گاو بنی اسرائیل، حضرت موسی علیهالسلام بهمردمگفت:
______________________________
1- محمدمهدی کریمینیا، همزیستی مسالمتآمیز در اسلام و حقوق بین الملل، پایان نامه، صص 311 ـ 310.
2- حجرات / 11.
3- مائده / 110؛ انعام / 7؛ یونس / 76؛ هود / 7؛ انبیا / 3؛ نمل / 13؛ قصص / 36 و آیات متعدد دیگر.
4- انبیا / 5؛ صافات / 36؛ طور / 30؛ حاقه / 41.
5- حجر / 6؛ شعراء / 27؛ صافات / 36؛ دخان / 14؛ ذاریات / 39 و 59؛ طور / 29؛ قلم / 51 و آیات متعدد دیگر.
6- انعام / 29؛ انفال / 31؛ نحل / 24؛ مؤمنون / 83؛ نمل / 68؛ احقاف / 17؛ قلم / 15؛ مطففین / 13.
خدا به شما فرمان میدهد که: ماده گاوی را سر ببرید، گفتند: آیا ما را به ریشخند میگیری؟ گفت: پناه میبریم به خدا که از جاهلان باشم.(1)
ن) احترام به افکار، فرهنگ و مقدسات یکدیگر: قرآن کریم ضمن تکریم و احترام به پیامبران و کتب آسمانی سابق، آنها را تصدیق میکند. حدود بیست آیه قرآن کریم در تصدیق و تأیید تورات و انجیل است. اساسا این سنت الهی است که هر پیامبری، پیامبر پیشین را تأیید و هر کتاب آسمانی، کتاب آسمانی سابق را تصدیق مینماید (ناگفته نماند تأیید تورات و انجیل از سوی قرآن کریم، به معنای تأیید تورات یا انجیل فعلی نیست؛ چون دست تحریف آن دو را در امان نداشته است):
«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ»(2)
یعنی: و کتاب آسمانی (قرآن) را بهراستی و درستی بر تو نازل کردیم که همخوان (مصدق)با کتابهای آسمانی پیشین و حاکم بر آنهاست. پس در میان آنان بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، داوری کن.
قرآن کریم از مسلمانان میخواهد که کافران را دشنام و ناسزا ندهند؛ چه این که آنان نیز در مقابل و از روی دشمنی به خدا ناسزا میگویند(3) و نیز از مؤمنین میخواهد با کسانی که دین شما را به ریشخند و بازی گرفتهاند، دوست نشوند.(4)
گفتار سوم: اصول و قواعد حاکم بر گفت و گو از نظر قرآن
ماهیت گفت و گو چگونه باید باشد و طرفین، در گفت و گو با یکدیگر باید از چه اصول و قواعدی پیروی کنند؟ به چند مورد از اصول یا ویژگیهای حاکم بر گفت و گو از نظر قرآن کریم توجه میکنیم:
الف) برخورداری از منطق و استدلال: آیات زیادی از قرآن کریم، انسانها را به تأمل، تعقل(5) و تفکر(6) دعوت میکند. حکمت،(7) موعظه(8) و جدال احسن(9) از اصول مسلم قرآن کریم است. صاحب
______________________________
1- بقره / 67.
2- مائده / 48.
3- انعام / 108.
4- مائده / 57.
5- حدید / 17؛ بقره / 164؛ نحل / 12 و آیات فراوان دیگر.
6ـ بقره / 219؛ روم / 8؛ اعراف / 176 و آیات فراوان دیگر .
7ـ بقره / 231؛ نحل / 125؛ زخرف / 63.
8- آل عمران / 138؛ اعراف / 145؛ یونس / 57 و آیات دیگر.
9- نحل / 125؛ عنکبوت / 46.
خرد و اندیشه کسی است که به سخنان مخاطب گوش فرا میدهد و بهترین آن را گزینش میکند.(1) این عده، تنها کسانی هستند که راه به سوی هدایت و سعادت دارند. گفت و گوهای خشونتآمیز یا جدال غیر احسن با اصول قرآنی ناسازگار است و پیامد آن چیزی جز کینه و دشمنی نیست.(2)
ب) آشکار بودن پیام گفت و گو: گفت و گوهای پیامبران الهی با مردم صریح و روشن بود و هر گاه مردم نیازمند توضیح و شرح بودند، با مهربانی و نرمش، مقصود کلام الهی را برای آنان روشن میساختند. قرآن کریم در آیات متعددی، خود را مبین(3) یا آشکار و واضح معرفی می کند.
ج) پرهیز از تحمیل و اجبار: قرآن کریم هرچند پیام خویش را با قاطعیت بیان میکند، با این حال در قبول دین، اکراهی نیست؛(4) راه هدایت را نشان دادیم، خواه شاکر باش یا کافر(5).
پیامبر اسلام، رسول(6) و مبلّغ(7) بود و در آیات متعددی، تنها وظیفه پیامبر، بلاغ(8) یا رساندن پیام به مردم بود. پیمان مدینه که بر اساس آن، مسلمانان مدینه با کفار آن شهر، یهودیان و مسیحیان پیمان ترک مخاصمه بستند، نشاندهنده مطلب فوق است. با این حال، قرآن کریم به اهل کتاب خطاب میکند چنانچه ایمان بیاورید، برای شما خیر به دنبال دارد.(9)
گفتار چهارم: اهداف گفت و گو
در اینجا به برخی از اهداف و آثار گفت و گو از نظر قرآن کریم، اشاره میکنیم:
الف) پایان دادن به دشمنیها: اختلافهای انسانها به علل و عوامل گوناگون بستگی دارد. گاه منشأ آن سلطه گری، استثمار و غارت گروهی نسبت به گروه دیگر است که در این حالت، راهی جز مقابله و دفع ستم و ظلم آنان وجود ندارد. در واقع، در چنین حالتی، زمینهای برای گفت و گوی مسالمتآمیز وجود ندارد.
یکی دیگر از عوامل اختلافها؛ اختلاف نظر و دیدگاههای گوناگون در مسائل اعتقادی، اجتماعی و دینی است. بهترین راه برای حل اختلافها و یا دست کم توافق بر سر اصول و اهداف مشترک،
______________________________
1- زمر / 18ـ17.
2ـ انفال / 6؛ هود / 32؛ کهف / 54 و آیات دیگر.
3- مائده / 15؛ انعام / 59؛ یونس / 61؛ یوسف / 1 و آیات دیگر.
4- بقره / 256.
5- انسان / 3.
6- آل عمران / 81، 86 و144؛ نساء / 171ـ170؛ مائده / 67 و...
7- مائده / 67؛ اعراف / 62 و 79؛ جن / 28 و...
8- آل عمران / 20؛ مائده / 92؛ ابراهیم / 52 و...
9- آل عمران / 110.
پذیرش گفت و گوست. قرآن کریم به مسلمانان دستور میدهد که با جدال احسن و گفت و گوی مسالمتآمیز با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را بر اساس اصول مشترک قرار دهند:
«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(1)
یعنی: و با اهل کتاب، جز به شیوهای که نیکوتر است، مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدهاند و بگویید: به آنچه بر ما و بر شما نازل شده ایمان آوردهایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما همه فرمانبردار اوییم.
باید توجه داشت که رسیدن به اصول مشترک با اهل کتاب، آنگونه که قرآن کریم مطرح میفرماید، انتظار حداقلی است؛ نه انتظار حداکثری. انتظار حداکثری این است که اهل کتاب، اسلام را به طور کامل بپذیرند و زیر بار دین خدا بروند.
از نظر قرآن کریم، اگر بدی را به وسیله خوبی پاسخ دهیم، دشمنیها پایان یافته و بلکه به دوستی صمیمی تبدیل میشود:
«وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»(2)
یعنی: و نیکی با بدی یکسان نیست. ( بدی را) به آنچه خود بهتر است دفع کن، آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است ،گویی دوستی یکدل میگردد.
هر کس بدی کند انتظار مقابله به مثل را دارد، بویژه افراد بدکردار؛ زیرا خود از این قماشند و گاه یک بدی را چند برابر پاسخ میگویند، هنگامی که ببینند طرف مقابل نه تنها بدی را به بدی پاسخ نمیدهد، بلکه با خوبی و نیکی به مقابله بر میخیزد، وجدانشان تحت فشار شدیدی قرار میگیرد، شرمنده شده و احساس حقارت میکنند و برای طرف مقابل عظمت قائل میشوند. اینجاست که کینهها و دشمنیها برطرف شده و محبت و صمیمیت جای آن را میگیرد.(3)
ب) فراهم ساختن زمینه هدایت: اساسا هدف پیامبران، بزرگان و مصلحان از گفت و گو با مخاطبان خود، زمینهسازی هدایت انسانهاست. این مهم، زمانی فراهم میشود که مخاطبین نیز پیام گفت و گو را بشنوند. از نظر قرآن کریم، خردمند و صاحب اندیشه کسی است که از میان سخنان گوناگون، بهترین را انتخاب کند.
______________________________
1- عنکبوت / 46.
2- فصلت / 34.
3- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 2، ص 281.
«فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ»(1)
یعنی: پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی میکنند، اینانند که خدا ایشان را هدایت و راهنمایی کرد، و اینان همان خردمندانند.
اسلام، دارای منطق آزاد اندیشی است. بسیاری از مذاهب، پیروان خود را از مطالعه و بررسی سخنان دیگران نهی میکنند؛ چرا که بر اثر ضعف منطقی که به آن گرفتارند، این هراس را دارند که منطق دیگران برتری پیدا کند و پیروانشان را از دستشان بگیرد! در حالی که اسلام، سیاست دروازههای باز را به اجرا در آورده و بندگان راستین خداوند را کسانی میداند که اهل تحقیق هستند؛ نه از شنیدن سخنان دیگران وحشت دارند، نه تسلیم بی قید و شرط میشوند و نه هر وسوسه را میپذیرند.(2)
ج) ایجاد تفاهم و وحدت و همکاری بین اقوام و ملتها: از طریق گفت و گو، نه تنها میتوان دشمنیها و جنگها را پایان داد، بلکه میتوان همکاری و وحدت اقوام، ملتها و ادیان را بر اساس اصول مشترک پدید آورد. آیات قرآن کریم، در برخورد با مشرکان و اهل کتاب، مختلف است. از مشرکان و کافران میخواهد که به خدا و روز جزا ایمان آورند، ولی آنگاه که اهل کتاب از پذیرش سخن حق خودداری میکنند، از آنان میخواهد بر سر اصول مشترک توافق و همکاری داشته باشند. یکی از آیات مهم در این باره، آیه شصت و چهارم سوره آل عمران است که پیشتر بیان شد. پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله غالبا در نامه به سران کشورهای مسیحی به این آیه استناد میفرمود.
محور یگانه پرستی، یکی از اصول مشترک است که قرآن کریم بدان توجه و تأکید دارد:
«قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ»(3)
یعنی: بگو: من فقط به شما یک اندرز میدهم که دو دو و بهتنهایی برای خدا به پاخیزید، سپس بیندیشید که رفیق شما هیچ گونه دیوانگی ندارد. او شما را از عذاب سختی که در پیش است جز هشداردهندهای (بیش) نیست.
______________________________
1- زمر / 18ـ17.
2- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 19، صص 416ـ415.
3- سبأ / 46.
گفتار پنجم: موانع گفت و گو
الف) پیروی از گمان وظن: هر گاه یکی از طرفین یا هر دو از ظن و گمان پیروی کنند، از رسیدن به حقیقت باز میمانند. قرآن دستور میدهد از چیزی که علم ندارید پیروی نکنید.(1) اصولاً یکی از مشکلات پیامبران الهی در گفت و گو با مردم و رساندن پیام خداوند به آنان، تبعیت عده زیادی از مردم از گمانهای به دور از واقعیت و علم است. از این رو، ظن و گمان، مورد سرزنش قرآن کریم است.(2)
ب) تقلید کورکورانه: عدهای، تنها آیین گذشتگان خود را مبنا و ملاک هدایت قرار میدهند و با وجودی که این آیینها و عقاید از واقعیت و علم دور هستند، همچنان لجبازی کرده و بر گفتههای خویش پای میفشرند. این عده سد راه انبیا بودند. تقلید بیچون و چرا از پیشینیان مورد نکوهش قرآن کریم است.(3)
ج) عناد و ستیزه جویی: از نظر قرآن کریم، عدهای در مقابل کلام حق، مجادله و ستیزه جویی میکنند. این عده پس از مشاهده ادله و براهین روشن، به انکار و لجبازی روی میآوردند.(4) در چنین حالتی، هیچ گاه شخصی به حقیقت و هدایت دست نمییابد و گفت و گو خالی از فایده است.
مراء (جدالگری) نوعی از مجادله است که شخص از سویی در حیرت است و از سویی دیگر، با طرف مقابل به انکار و ناباوری میپردازد و تلاش میکند مطالب و دیدگاههای طرف مقابل را از زبان وی بشنود و برای غلبه بر وی، آنها را رد کند و انکار نماید.
بنابراین، جدالگری در مجادلههای باطل به کار گرفته میشود و نه گفتمانهای حق؛ زیرا گفتمان حق، عبارت است از گفت و گویی که در آن، هدف گفت و گوکننده، روشن کردن حق و پاسخگویی به شبهههایی که مطرح شده است، میباشد. به هر حال، گفت و گوکننده چه بر حق باشد و چه بر باطل، روا نیست جدال به مفهوم بیان شده را انجام دهد.(5) قرآن کریم میفرماید:
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.(6)
______________________________
1- اسراء / 36.
2- نجم / 28؛ جاثیه / 24؛ ص / 27؛ انعام / 116؛ یونس / 39؛ نور / 15.
3- مائده / 108؛ زخرف / 23؛ بقره / 170؛ یونس / 78؛ انبیاء / 54-53؛ شعراء / 74.
4- کهف / 22.
5- محمد محمدی ریشهری، گفت و گوی تمدنها در قرآن و روایات، ص 91.
6ـ نحل / 125.
د) پیروی از هواهای نفسانی و تمایلات شیطانی: هرگاه شخص به دنبال هواپرستی خویش باشد و در پی تأمین مال، جاه، شهوت و... باشد، از دستیابی به حقیقت باز میماند. معبود عدهای، هوای نفسانی آنان است(1) و عدهای از شیطان تبعیت میکنند.(2) برای این عده، گفت و گو بیفایده است.
ه) یاریجوییاز باطل: قرآنکریم، دربارهقوم نوح و دیگر اقوام، در مبارزه با کلام حقچنینمیگوید:
«وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ ...»(3)
یعنی: و به وسیله باطل جدال نمودند تا حقیقت را با آن پایمال کنند.
گفتار ششم: انواع گفت و گو در قرآن کریم
در اینجا لازم است درباره انواع گفت و گو سخن بگوییم. برای این منظور، لازم است واژههای قال، قیل، قالوا، یقولون و مانند آن را مورد توجه قرار دهیم. آیات بسیار زیادی در قرآن کریم از نوعی مکالمه، گفتمان، جدال، مشافهه، سؤال و پاسخ و یا سؤالهای در تقدیر و پاسخهای مناسب با آن، حکایت دارد. حتی آنجا که از حوادث گذشته و سرگذشت اقوام خبر میدهد و یا آیات خدا را برمیشمرد، انگیزههایی برای سؤال است که گاه پاسخهای لازم را به دنبال دارد.(4) نمونههایی از این گفت و گوها را یادآور میشویم:
الف) گفت و گوهای تبلیغی
آیاتی از قرآن کریم بر مسأله تبلیغ دین و ابلاغ رسالت اشاره دارد و به دلیل اهمیت آن، خداوند از پیامبرش میخواهد که آن را به مردم برساند و هیچ گونه سهلانگاری و کوتاهی روا ندارد.
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»(5)
یعنی: ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی هیچ پیامی از او را نرساندهای. و خدا تو را از (گزند) مردم نگاه میدارد. خدا گروه کافران را هدایت نمیکند.
گاه درمواردی که پیامبر با انکارها و کارشکنیها مواجه میشد، خود را مبلّغ معرفی میکرد:
«أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ»(6)
______________________________
1- جاثیه / 23.
2- حج / 3.
3- غافر / 5.
4- ر.ک.: سازمان مدارک انقلاب اسلامی، چیستی گفت و گوی تمدنها، ص 515.
5- مائده / 67.
6- اعراف / 68؛ آیات مشابه دیگر از این قرار است: اعراف / 62، 79 و 93؛ احقاف / 23؛ هود / 57.
یعنی: پیامهای الهی را به شما میرسانم و برای شما خیر خواهی امینم.
اهمیت تبلیغ و ارسال پیامهای الهی به گونهای است که در چندین آیه، اینگونه بیان شده است که پیامبر هیچ وظیفهای جز بلاغ و رساندن آشکار تعالیم الهی ندارد:
«فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ»(1)
یعنی: و آیا جز ابلاغ آشکار بر پیامبران وظیفهای است؟
ب) گفت و گوهای ارشادی
گفت و گو در صورتی مؤثر میافتد که از هر گونه خشونت، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت و مانند آن، خالی باشد. قرآن کریم از پیامبر میخواهد که با اندرز نیکو و حالت ارشادی با طرف مقابل به گفت و گو پرداخته و از بهترین روشهای خطابی استفاده کند:
«ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(2)
یعنی: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به آن (شیوهای) که نیکوتر است، مجادله نمای.
ج) گفت و گوهای تعلیمی
برخی گفت و گوهای قرآنی به منظور تعلیم مخاطب و در جواب پرسشهایی است که از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله صورت گرفته است. از پیامبر گرامی اسلام درباره موضوعات مختلف پرسشهایی شده است، مانند: هلال ماه،(3) قتال و کارزار در ماههای حرام،(4) چگونگی انفاق،(5) خمر و میسر،(6) یتیمان،(7) حلالها،(8) حیض،(9) قیامت،(10) انفال،(11) روح،(12) ذیالقرنین،(13) کوهها،(14) نزول کتاب از آسمان.(15)
______________________________
1- نحل / 35؛ آیات مشابه دیگر از این قرار است: نحل / 82؛ نور / 54؛ عنکبوت / 18؛ یس / 17؛ شوری / 48؛ تغاین / 12.
2- نمل / 125.
3- بقره / 189.
4- بقره / 217.
5- بقره / 219.
6- همان.
7- بقره / 220.
8- مائده / 4.
9- بقره / 222.
10- اعراف / 187؛ نازعات / 42؛ احزاب / 63؛ قیامت / 6.
11- انفال / 1.
12- اسراء / 85.
13- کهف / 83.
14- طه / 105.
15- نساء / 153.
«یَسْئَلُکَ النّاسُ عَنِ السّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً»(1)
یعنی: مردم از تو درباره رستاخیز میپرسند؛ بگو: علم آن فقط نزد خداست. و چه میدانی؟ شاید رستاخیز نزدیک باشد.
ج) گفت و گوهای فقهی و آموزشی(استفتایی)
برخی گفت و گوهای قرآنی، در قالب استفتا یا پرسشهای فقهی و آموزشی است. عدهای از مردم در امری دچار تردید میشدند. از این رو، به پیامبر صلیاللهعلیهوآله مراجعه کرده و مشکل فکریخویش را حل میکردند.
«وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللاّتِی لا تُوءْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً»(2)
یعنی: و درباره زنان، رأی تو را میپرسند. بگو: خدا درباره آنان به شما فتوا میدهد و نیز درباره آنچه در قرآن بر شما تلاوت میشود: در مورد زنان یتیمی که حق مقرر آنان را به ایشان نمیدهید و تمایل به ازدواج با آنان دارید و درباره کودکان ناتوان و این که با یتیمان از روی عدل و درستی رفتار کنید، پاسخگوی شماست. و هر کار نیکی انجام دهید، قطعا خدا به آن داناست.
در موارد دیگری نیز از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پرسش و استفتا شده است، مانند: کلاله،(3) استفتای دوست حضرت یوسف علیهالسلام درباره هفت گاو،(4) استفتای پادشاه مصر از سران قوم خویش در باره تعبیر خوابی که دیده بود،(5) استفتای ملکه سبا با سران قوم خویش درباره نامه حضرت سلیمان علیهالسلام .(6)
باتوجه به گفت و گوهای استفتایی در قرآن کریم معلوم میشود که استفتا همیشه به معنای طلب فتوا و پاسخ به پرسشهای فقهی و آموزشی نیست، بلکه در مواردی خداوند در مقام استفهام انکاری و
______________________________
1- احزاب / 63.
2- نساء / 127.
3- نساء / 176.
4- یوسف / 46.
5- یوسف / 43 و 41.
6- نمل / 32.
در رد دیدگاه کافران و منکران، از آنان استفتا یا کسب جواب میکند:
«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ»(1)
پس از مشرکان جویا شود: آیا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است؟!
«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا»(2)
یعنی: پس، از کافران بپرس: آیا ایشاناز نظر آفرینش سختترندیاکسانیکه(در آسمانها)خلقکردیم؟
ه) گفت و گوهای احساسی (تحریکی)
در پارهای از آیات، استفاده از حواس، تشویق شده است؛ مثلاً در قرآن، برای عدم تساوی موحد و مشرک در پیشگاه خداوند میفرماید:
«...قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَْعْمی وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ...»(3)
یعنی: بگو: آیا نابینا و بینا یکسانند؟ یا تاریکیها و روشنایی برابرند؟
هنگامی که حضرت موسی علیهالسلام از آزار و اذیت و کارشکنیهای قوم خویش خسته شد، از عواطف و احساسات آنان استفاده کرد:
«وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُوءْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ...»(4)
یعنی: و یاد کن هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا آزار میدهید، با این که میدانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟...
و) گفت و گوهای اقناعی
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ فَأَنّی یُوءْفَکُونَ»(5)
یعنی: هر گاه از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟ میگویند: الله، پس با این حال چگونه از عبادت خدا منحرف میشوند؟
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الأَْرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللّهُ»(6)
یعنی: و اگر از آنها بپرسی: چه کسی از آسمان، آبی نازل کرد و به وسیله آن، زمین را بعد از
______________________________
1- صافات / 149.
2- صافات / 11.
3- رعد / 16.
4- صف / 5.
5- عنکبوت / 61.
6- عنکبوت / 63.
مردنش احیا نمود؟ میگویند: خدا.
ز) گفت و گوهای استدلالی
مهمترین بخش گفت و گوها، گفت و گوهای استدلالی است:
«قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»(1)
یعنی: بگو: اگر راست میگویید، دلیل خود را بیاورید.
در اینگونه گفت و گوها خداوند از مخاطبین میخواهد دلیل خویش را اقامه کنند و به طور غیرمستقیم به آنان میفهماند که شما راستگو نیستید. از این رو، تعبیر «ان کنتم صادقین» در قرآن کریم زیاد به کار رفته است.(2) قرآن کریم در موارد مختلف، برای اثبات ادعاهای خود به استدلالهای عقلی روی میآورد، مانند:
«لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا»(3)
یعنی: اگر در آسمانو زمین، جز اللهخدایان دیگریبود،فاسد میشدند(و نظامجهان بههم میخورد.)
گفتار هفتم: انواع گفت و گو به لحاظ مخاطب
الف) گفت و گوی انسان با خود: منظور از این نوع گفت و گو، گفت و گوی درونی یا تعقل، تفکر و تذکر است. آیاتی از قرآن کریم با «اذکروا» شروع میشود که از این طریق، مخاطبین را به اندیشه بیشتر فرا میخواند. در پایان برخی آیات چنین آمده است: چرا تعقل نمیکنید،(4) چرا متذکر نمیشوید،(5) چرا فکر نمیکنید.(6) اینگونه آیات نیز، انسان را به گفت و گو با خویشتن دعوت میکند.
ب) گفت و گو با خدا: این نوع گفت و گو نه تنها ممکن است، بلکه به بشر دستور داده شده است که با خدا سخن بگوید و با او راز و نیاز نماید. خداوند نیز اجابت دعوت مینماید.
______________________________
1- بقره / 111؛ نمل / 64.
2- مانند: بقره / 23 و 94؛ آل عمران / 93، 168 و183؛ انعام / 40 و 143؛ اعراف / 106 و 196؛ یونس / 38؛ هود / 13؛ صافات / 157و...
3ـ انبیاء / 22.
4- «افلا تعقلون»: آل عمران / 65؛ انعام / 32؛ اعراف / 169؛ صافات / 138؛ قصص / 60؛ مؤمنون / 80؛ انبیاء / 67؛ یوسف / 109؛ هود / 51؛ یونس / 16.
5- «افلا تتذکرون»: انعام / 80؛ سجده / 4. «افلا تذکرون»: یونس / 3؛ هود / 24 و 30؛ نحل / 17؛ مؤمنون / 85؛ صافات / 155؛ جاثیه / 23.
6- «افلا تتفکرون»: انعام / 50.
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»؛(1) یعنی: پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم.
«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُوءْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»(2)
یعنی: و هر گاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، بگو من نزدیکم و دعای دعا کننده را - به هنگامی که مرا بخواند - اجابت میکنم، پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند؛ باشد که راه یابند.
ج) گفت و گوی انسانها با یکدیگر: در واقع چنانچه دو نوع گفت و گوی اول و دوم بخوبی شکل گرفته باشد، زمینه خوبی را برای گفت و گوی نوع سوم پدید میآورد. این به آن معناست که انسان، چنانچه مسأله برای خودش روشن شده و با خدای خویش نیز ارتباط خوبی برقرار کرده باشد، بسادگی میتواند با دیگر انسانها بر سر موضوعات به گفت و گو پرداخته و به تفاهم برسد.(3)
بخشی از گفت و گوی انسانها با یکدیگر، گفت و گوی انسانها با پیامبران است. خداوند، در این باره دستورات خاصی دارد؛ برای مثال، ابن عباس، مفسر معروف چنین نقل میکند:
مسلمانان صدر اسلام هنگامی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مشغول سخن گفتن بود و آیات و احکام الهی را بیان میکرد، گاهی از او میخواستند به آرامی سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند و سؤالات و خواستههای خود را نیز مطرح نمایند. برای این درخواست جمله «راعنا» که از ماده الرعی به معنی مهلت دادن است به کار میبردند.
ولی یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده «الرعونه» که به معنی کودنی و حماقت است، استعمال میکردند. در صورت اول مفهومش ایناستکه بهما مهلت بده ولیدر صورتدومیعنی: ما را تحمیقکن!
در اینجا برای یهود دستاویزی پیدا شده بود که با استفاده از همان جملهای که مسلمانان میگفتند، پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله یا مسلمانان را استهزا کنند. خداوند، برای جلوگیری از این سوء استفاده، به مؤمنان دستور داد به جای جمله راعنا، جمله انظرنا را به کار برند که همان مفهوم را میرساند و دستاویزی برای دشمن لجوج نیست:(4)
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ»(5)
______________________________
1- بقره / 152.
2- بقره/ 186.
3- ر.ک.: چیستی گفت و گوی تمدنها، ص 517.
4- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 1، صص 384ـ383.
5- بقره / 104.
یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید! نگویید: راعنا و بگویید: انظرنا و این توصیه را بشنوید و کافران را عذابی دردناک است.
نتیجه
گفت و گو و روابط مسالمتآمیز با غیر مسلمانان، یک فکر اصیل اسلامی است که آیات متعددی از قرآن کریم، به صورتهای گوناگون بدان سفارش نموده است. از نظر قرآن کریم، جنگ مذهبی و ستیز به خاطر اختلاف عقیده، کینه توزی و دشمنی نسبت به پیروان ادیان دیگر ممنوع است. پیشگرفتن روشهای اهانتآمیز نسبت به دیگران، یک روش پسندیده دینی به شمار نمیرود. قرآن کریم، گروهی از مسیحیان و یهودیان را یاد میکند که راه تمسخر و تکفیر یکدیگر را در پیش گرفته و با تحقیر، اهانت و پایمال نمودن حقوق انسانی یکدیگر، همواره آتش جنگ و اختلاف را شعلهور میسازند:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ»(1)
یعنی: یهود گفتند: «نصرانیها بر حق نیستند.» و نصرانیها گفتند: «یهود بر حق نیستند.» حال آن که اینان، کتاب (آسمانی خویش را) تلاوت میکنند.
تاریخ اسلام، گفت و گوهای فراوان پیامبر خاتم را با مشرکان و اهل کتاب و اقوام و قبائل و سران مختلف، بخوبی در حافظهاش سپرده است. گفت و گوهای دینی و الهی از همان آغاز خلقت بین خداوند و ملائک و آدم ابوالبشر آغاز شده و در قالب پیام رسانی، ابلاغ و بلاغ رسولان و پیامآوران الهی، سنتی همیشگی در طول تاریخ بوده است.
گفت و گوهای علمی و عقیدتی امام صادق علیهالسلام در مدینه و مکه بویژه در مسجدالحرام با صاحبان افکار و اندیشههای گوناگون همچون ابن مقفع ،ابو شاکر دیصانی و... و یا گفت و گوهای عالمانه علی بن موسی الرضا علیهالسلام با دانشمندان مسیحی و یهودی و اندیشوران عصر خویش،نقش مثبت و سازنده در جامعه انسانها داشته است.(2)
این مطلب بر کسی پوشیده نیست که گفت و گو بهتنهایی هدف نیست،بلکه تنها راه و روشی است برای اهداف بلندتر و والاتر. در پایان، یادآوری این نکته، ضروری مینماید که در این نوشتار تنها به برخی از جنبههای گفتگو در قرآن، توجه شده است.
______________________________
1- بقره / 113.
2- مجموعه مقالات همایش بین المللی حقوق بشر و گفت و گوی تمدنها، دانشگاه مفید، صص 105ـ104
منبع :
نشریه رواق اندیشه » ارديبهشت 1383 - شماره 29