فرصتی برای گفت و گو

 

وقتی درصد زیادی از مردم در جامعه گرفتار تامین معیشت خود هستند، فرصت تعامل و گفت وگو بین اعضای خانواده ها به حداقل خواهد رسید و به همان میزان ناهنجاری ها و آسیب های اجتماعی در جامعه افزایش خواهد یافت

باورتان می شود؟ خانواده های ایرانی فقط روزی 15 دقیقه با هم صحبت می کنند. مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی کشور گفت: آسیب های اجتماعی واقعیت تلخ جامعه ماست.

جای تعجب است که نرخ تورم هر سه ماه یک بار اعلام اما شاخص های اجتماعی دیر به دیر اعلام می شود و گاهی توسعه عمرانی و افزایش تعداد خیابان های ما از توسعه اجتماعی مهم تر هستند.

در واقع درست است که در بیان علت افزایش آمار طلاق در جامعه، می توان به کم اهمیت شدن فرهنگ گفت وگو در خانواده ها به عنوان یک مولفه مهم اشاره کرد، اما کاهش زمان گفت وگو در خانواده ها تبعات دیگری هم در زندگی خانوادگی دارد که عوارض اجتماعی آن بسیار زیاد است. واقعیت این است که گفت وگوهای خانوادگی باعث حفظ سلامت خانواده می شود.

یکی از شهروندان می گوید: از کودکی تا دوران نوجوانی به شدت نیاز داریم که

ادامه نوشته

بیا با هم حرف بزنیم

 

“حرف، باد هواست”‌، “هر چه دلت می خواهد بگو”‌، “حالا یه چیزی گفتیم”‌، “آ‌دم عاقل که حرف رو جدی نمی گیره”‌، “بیا حرف بزنیم دلمون خالی بشه!…”‌ و…

بیا با هم حرف بزنیم
راستش نمی دانم اولین بار چه کسی چنین جملاتی را ساخت و به کار برد، اما اگر می دانستم حتما یک شکایت نامه بر علیه او تنظیم و به محکمه ی الهی عرضه می کردم! این قبیل جملات با بی ارزش نشان دادن کلماتی که از دهانمان خارج می شوند، یک پیام غیرمستقیم به ما می دهند و می گویند:”‌لا زم نیست مراقب سخنان خود باشید، چون حرف ها و کلمات از بین می روند و فراموش می شوند. پس خود را اذیت نکنید و هر چه می خواهید بگویید!”‌
البته عجیب و بعید نیست که حرف ها فراموش شوند اما در مورد از بین رفتن آ‌نها، چه باید بگویم. موضوع چیز دیگری است! به همین دلیل می خواهم بگویم تا امروز هر چه گفتید، آ‌ثارش در زندگی نمودار شده یا می شود، پس سعی کنید از این پس هر چیزی را نگویید و تنها چیزهایی را بگویید که واقعا می خواهید شاهد تحقق آ‌نها در زندگی تان باشید.
مدتی پیش خبری شنیدم که شاید شما هم شنیده باشید. خبر این است: به زودی دستگاهی اختراع می شود که می تواند با توجه به فرکانس و طول موج اصوات، کلماتی را که در فضا وجود دارد شکار و ضبط کند! ضمنا مهم نیست که این اصوات متعلق به چند سال قبل یا چند قرن قبل باشند. چون دستگاه قادر است همه را بازیابی و ذخیره سازی کند! از شما چه پنهان، ...........

ادامه نوشته

چگونه با شوهرم صميمانه و صحيح صحبت كنم؟

 

با همسر خود هدف‌دار صحبت كنيد چون آقايان وقتي با يكديگر صحبت مي‌كنند در طول زمان صحبت خود از مقدمه و نكات اصلي و در پايان از نتيجه‌گيري استفاده مي‌كنند و كم اتفاق مي‌افتد كه بدون هدف شروع به صحبت كنند.
اغلب خانم ها وقتی در مورد همسرشان صحبت می کنند گویی در خصوص نوع دیگری از انسان صحبت می کنند که هیچ شباهتی به آنها ندارد و نکته جالب اینجاست که اگر چند خانم در خصوص روحیات و رفتار مردها صحبت کنند قطعا شنونده مرد، موجود خارق العاده ای را می تواند تصور کند که این خانم ها به سختی و به اجبار با او ارتباط برقرار می کنند، غافل از اینکه این توضیحات در خصوص شریک زندگی اصلا صحیح نیست یا دست کم ضعف خانم ها را در برقراری ارتباط با همسرشان به اثبات می رساند.

برای برقراری ارتباط مفید و صحیح با همسر چند نکته کلیدی را ارائه می کنیم :

1 - هرگز صحبت های همسر خود را قطع نکنید، چون مردها تفاوت های بسیاری با خانم ها دارند و یکی از تفاوت ها این است که در یک لحظه فقط می توانند یک کار را انجام دهند. پس وقتی یک مرد در حال صحبت است فقط می تواند صحبت کند و نمی تواند حرف های شما را گوش دهد. دقت کنید اگر همسر شما در حال رانندگی بوده و   ...    ....

ادامه نوشته

آداب استفاده از تلفن همراه


1- در حـین رانندگی ابـتـدا در مـحـل مـناسبی پارک نموده
سپـس از تـلفن همراه خود استفاده کنید. چنانچه قادر به
چـنـیـن کـاری نمی بـــاشید، حداقل از هندز فری استفاده
نمایید.

2- یک آهنـگ ملایـم و غـیـر آزار دهنده برای زنگ تلفن خود
انتخاب کنید. بلندی زنگ تلفن را نیز در سطح پایین تنظیم
کنید.


3- همیشه تلفن همراه خود را در اماکن عمومی نظیر کتابخانه، کلیسا، مساجد، محل کار، بیمارستان، جلسات، رستوران، کافی شاپ، میهمانی ها، داخل آسانسور، تاکسی، وسایل نقلیه عمومی، کلاس درس و موزه ها خاموش کنید و یا حداقل آنها را بروی منشی تلفنی و یا حالت ویبره (سیستم لرزاننده) قرار دهید.

4- با صدای آهسته و لحن آرام با تلفن همراه صحبت کنید. گوشی ها به گونه ای طراحی گردیده اند که صدای ضعیف نیز از طریق آنها قابل انتقال میباشد. برخی مکالمات خاص که لحن تند، خشن و احساسی را طلب میکنند را به زمان مناسب تری موکول کنید. از پشت تلفن همراه با همسر خود مشاجره نکنید، کسی را توبیخ و یا سرزنش نکنید و   ....   ...

ادامه نوشته

خانم ها ، آقایان ، مشاجرات خود را متوقف کنید


همه ما می دانیم که بحث ها و مشاجرات ناگوار و دردناک به طور ناخواسته در هر رابطه ای به وجود می آیند، اما باید توجه داشت که اختلافات با سکوت کردن و یا فریاد کشیدن بر سر یکدیگر از بین نمی روند. توانایی هدایت بحث با بهره گیری از موضوعات محرک و ریشه یابی مشکلات و اختلافات می تواند به بهبود وضعیت زندگی شما کمک بسزایی کند.

درک دلیل شروع مشاجره

در مورد موضوع مورد بحث به دقت فکر کنید. در ظاهر شاید به دلیل مادیات، رابطه جنسی، کارهای خانه، تربیت فرزندان یا مواردی از این دست باشد، اما باید از خودتان بپرسید که در ورای این دلایل سطحی چه مشکلی نهفته است؟

خانم "سوزان کوییلیام" در کتاب خود با نام: "توقف مشاجره و شروع گفتگو"، بحث ها و مشاجرات خانوادگی را به یک پیاز تشبیه می کند. لایه های بیرونی دقیقاً همان مسائلی هستند که شما به ظاهر بر سر آنها با هم جدل می کنید و مشکل اصلی شما دقیقاً در درون لایه های داخلی تر نهفته است.

مشکلات جسمانی، استرس، خستگی و فشار کاری نیز از جمله دلایلی هستند که می توانند شدت مشاجرات را افزایش دهند. همچنین حرف های اطرافیان نیز می تواند به عصبانیت طرفین دامن زده و   .....    ...

ادامه نوشته

چرا والدین نزاع می کنند؟


به احتمال زیاد اخیرا با پدر مادر خود بر سر مسائلی نظیر:
طرز لباس پوشیدن، نحوه انجام تکالیف، دوستان، ساعات
بازگشت به خانه، و بـطور کـلی همه چیز جر و بحث نموده
ایـد. ولی دلیل این امر که آنها خودشان هم با یکدیگر بحث
می کنند، چه می تواند باشد؟

اگر بشنوید کـه شـما تـنـها کسـی نیسـتید کـه بـا یـکی از
والـدین خـود مشـاجـره مـی کـنـیـد، شـایـد کمی احساس
راحـتی بـه شما دسـت دهـد. امـا بسیاری از افراد زمانیکه
متوجه می شوند پدر و مادرشان درحال مشاجره هستند،
ناراحت و نگران می شوند.

کاملاً طبیعی است که والدین شما بر سر مسائل مختلف، با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند و گه گاهی با هم بحث و مشاجره کنند. مشکل آنها می تواند بر سر مسائل مهم تر نظیر: شغل، اقتصاد خانواده، و تصمیمات مهم گروهی باشد. البته این امکان هم وجود دارد که   ........

ادامه نوشته

روش های رفع کشمکش ها و منازعات

 

چند روز پیـش یـکی از دوستـانم با من تماس گرفت و گفت
که با یکی از همکاران خانمش دچـار درگیـری و مشاجره ی
لـفظی شـده و در حال حاضر با هم صحبت نـمی کـنند. این
دو نفر برای مدت ها بود که با هم کار میکردند، اما از زمانی
که با هم جر و بـحث کـرده بـودند، خانم دائماً رای مخافف او
مـی داد و هـر مـوقع حـرفی می زد در مـقابل او جبهه گیری
کرده و نظری درست در نقطه ی مقابل نظر او را بیان میکرد.

دوستم می گفت کار به جایی رسید که تحمل شرایط واقعاً برایش دشوار شده بود، می خواست به نحوی فضا را پاک سازی کند و سوء تفاهم های موجود را از میان بردارد، اما نمیدانست این کار را باید از کجا شروع کند و آنرا به چه نحوی انجام دهد. من به او چند راه حل برای از میان برداشتن تعارض ها پیشنهاد کردم که برای خود من در گذشته موثر واقع شده بودند. اکنون قصد دارم که آنها را در اختیار شما هم قرار بدهم؛

دیدگاه طرف مقابل را درک کنید

من به این نتیجه رسیده ام که اولین گام در راه از بین بردن تنش و یا هر گونه کشمکشی این است که ببینید دیدگاه طرف مقابل در مورد "مبحث" مشکل آفرین چیست. سعی کنید جلسه ای را تعیین کنید، کنار هم بنشینید (به عنوان مثال برای صرف نهار و یا حتی قهوه، در جایی که چیزی در میان حرف های شما وقفه ایجاد نکند) و در مورد مشکلی که بوجود آمده با هم صحبت کنید. به این مسئله بپردازید که چرا نمی توانید با هم به طور مقتضی ارتباط برقرار کرده و گفتگو کنید و   . . . . .

ادامه نوشته

وقتی می‌گویید من درست می‌گویم و تو اشتباه می‌کنی

 

خیلی‌ها این خصوصیت را دارند: سبک محاوره مخالفتی

کسی که این سبک محاوره را دارد کسی است که در مکالمات خود همیشه با طرف‌مقابل خود مخالفت کرده و سعی می‌کند حرف‌های او را اصلاح کند. ممکن است این کار را به طریقی کاملاً دوستانه یا خصمانه انجام دهد اما در هر حالت نظرات خود را در چارچوبی کاملاً متضاد با نظرات شما مطرح می‌کند.

شما هم با چنین افرادی برخورد داشته‌اید؟

سوالاتی که درمورد این افراد مطرح می‌شود از این قرار است:

اگر این سبک گفتگو واقعی باشد، آیا استراتژی است که این افراد بطور مداوم از آن استفاده می‌کنند؟ یا بستگی به فرد مقابلشان دارد که آنها را به استفاده از این سبک مکالمه تحریک می‌کند؟

آیا این راهی برای تاکید بر برتری خود است یا اصلاح دیگران؟

آیا این افراد متوجه این خصوصیت در خود می‌شوند؟ آیا الگوی رفتاری   ...   ...

ادامه نوشته

مشکل گفتگو در روابط

 

احـساس مــی کنید که همیشه این شما هستید که باید
اولین قدم را در راه حل مشکلات بردارید؟

اگر پاسخ مــثبت باشد، شانس زیادی دارید؛ اما بد نیست
بدانـیــد که خانم ها همیشه تصور می کنند: این خودشان
هستند که "حلال" مشکلات می باشند.

بـر اسـاس تـحـقـیقات اخیر در حدود 83% از خانم ها تصور
مـی کنند که خودشان مشکلات را حل می نمایند؛ این در
حـالی است که 70% از آقایون نیز باور مشابهی دارند. چرا
هـیـچ یک از ما نمی توانیم درک کنیم که شریک زندگیمان
با تلاش فراوان قصد بهتر کردن روابط را دارد؟

به نظر می رسد که زوجین با برداشت غلط از رفتار و نیات طرف مقابل، سوء تفاهم های بیشماری را در زندگی به وجود می آورند. حقیقت این است که در یک رابطه سالم هر دو نفر باید در راه "حل" مشکلات تلاش کنند. تنها چیزی که لازم است این است که تلاش های شریک زندگی خود را به درستی درک کنید، همچنین باید همواره توجه خاصی به تفاوت های ذاتی وجود زن و   .......

ادامه نوشته

مهار خشم و مشاجره با استفاده از واژه های مناسب و آرام بخش

چرا و چگونه از بروز عصبانیت جلوگیری کنیم؟

شخصیت اولین هدفی است که با تیر عصبانیت شما قربانی می شود، گاهی عواقب ناشی از این عصبانیت بیش از قربانی شدن شخصیت یا آبروی شما تلفات خواهد داشت و منجر به دردسرهای بزرگ و جدی زیادی می شود.

زمانی یک انسان، فهمیده و با شخصیت است که در موقعیت های سخت و تحریک کننده، کنترل اوضاع را به خوبی در دست بگیرد. بعضی از آدمها وقتی عصبانی می شوند، بدون اینکه عواقب آن را در نظر بگیرند تمرکز خود را از دست می دهند و دست به کارهایی می زندد که خودشان هم بعدها باور نمی کنند که چنیین اعمالی را انجام داده باشند.آنها به علت این که نتوانسته اند لحظه ای کوتاه بر خشم خود غلبه کنند افکار و اعمال مخفی خود را برای دیگران به نمایش گذاشته اند.

افکار مخفی را می توان واکنشی آنی دانست که مغز آدمی در پاسخ به شرایط به وجود آمده، به شما پیشنهاد می دهد، اما بعضی مواقع بهتر و صلاح است که پیشنهادات مغز را مخفی نگه داریم و از انعکاس آن به دنیای خارج خودداری کنیم.

ما اگر بخواهیم محبوبیت و شخصیت خود را در نزد دیگران حفظ کنیم باید بدانیم که هرلحظه ممکن است شرایطی پیش آید که محبوبیت و    ...    .

ادامه نوشته

به صحبت های او گوش فرا دهید

 

اگر فقط ناچار به بیان یك پیشنهاد باشیم كه به حل تمامی مشكلات رابطه ای و خانوادگی كمك نماید، تنها می توان این عبارت را بیان كرد : " بكوشید شنونده خوبی شوید " . اگرچه اكثریت قریب به اتفاق ما باید در این زمینه خود را تغییر دهیم ، اما باید بگوییم كه "مردان " نیاز بیشتری به تغییر در این زمینه دارند.

اكثر زنان از ضعف همسر ، پدر یا مردان دیگر در گوش سپردن به صحبت هایشان ، شكایت دارند. و اكثر این زنان معتقدند كه كوچكترین تغییر و تقویت در گوش فرادادن ، بی اندازه مورد استقبال آنها قرار می گیرد و بدون تردید رابطه آنها را ( صرف نظر از طبیعت آن ) بهبود می بخشد. گوش سپردن تقریباً شبیه به "داروی معجزه آسا " است كه پیامدهای این امر را تضمین می كند.

اگر از راز موفقیت زوج هایی كه ادعا می كنند رابطه ای محبت آمیز دارند ، بپرسید ، اكثر آنها به توانایی شخص مقابل در گوش فرا دادن ، اشاره نموده و از آن به عنوان مهمترین عامل مؤثر در كیفیت روابط خود یاد می كنند. این مطلب را می توان به روابط مثبت پدر و    ......

ادامه نوشته

ویژگی های گفتگوهای صادقانه

 

نگاهی صادقانه به تاثیرات بی صداقتی

ما انسانها، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، 24 ساعت شبانه روز در حال برقراری ارتباط هستیم، حتی در رویا و خیال، حتی وقتی حرف نمی زنیم. روابط ما با ارتباط و گفتگو ساخته می شوند یا بر هم می خورند و هیچ چیزی جز یک نوع گفتگو و مراوده در روابط شخصی وجود ندارد.

من در سرتاسر زندگی ام، بعنوان یک شوهر، یک پدر، یک دوست و یک درمان شناس، قدرت مخرب ارتباط و گفتگوی عاری از صداقت را تجربه کرده و دیده ام. وقتی دروغ می گوییم، در حال تحریب روابطمان هستیم. دروغ گفتن یک ارتباط متقابل است و ریشه و بنیان رابطه را می فرساید. یک بمب ساعتی است که در آخر رابطه را ویران می کند.

دروغ گفتن ریشه ضعیف دروغگو را ضعیفتر می کند. شخصی که دروغ به او گفته می شود، چه متوجه حقیقت شود یا نه، تاثیر دروغ را احساس می کند. چرا؟ چون دروغ ها ارتباطاتی منفی هستند و آنچه را که در تلاش برای ساخته شدن بود را خراب می کنند. تنها پایه واقعی که یک رابطه می تواند بر آن ساخته شود، اعتماد است. روابط زیادی به خاطر از بین رفتن اعتماد بر هم می خورند. یک دروغ دیگر، یعنی یک بمب ساعتی دیگر.

و یک روز این بمب منفجر می شود. چرا؟ چون رابطه طوری خراب می شود که   ....    ....

ادامه نوشته

حرکات ممنوعه در هنگام مذاکره با مشتری

   

1- نگاه کردن به هر جهت غیر از جهتی که مشتری حضور دارد.

2- مشت کردن انگشتان

3- دست به سینه نشستن

4- انداختن پا روی پا

5- خاراندن گردن و یقه و لمس کردن بیش از اندازه گوش وبینی و جاهای دیگر بدن

6- گرفتن انگشتان جلوی دهان

7- شل دست دادن

8- دست دادن طولانی

9- نگه داشتن دست مشتری به زور پس از دست دادن

10- لمس بدن مشتری در هنگام صحبت کردن

11- تکان دادن انگشت سبابه هنگام صحبت کردن

12- بازی با خودکار ،کامپوتر ،لپ تاپ یا یا هر وسیله دیگر

13- عدم تماس چشمی (با توجه به فرهنگ اسلامی در ایران در بکار بردن این نکته در برخورد با خانمها دقت کنید)

14- ورود به حریم شخصی مشتری (حداقل فاصله را با شخص مخاطب حفظ نکردن)

15- تکیه دادن به صندلی همانند پادشاهان

16- تکان دادن پشت سرهم پا

17- پوشیدن لباس نامناسب و نامرتب

18- همرا داشتن کیف پر از وسایل به اندازه غیر عادی

19- عدم بخاطر آوردن اسم طرف مقابل

20- عدم همراه داشتن کارت ویزیت

21- نشستن قبل ازاین که به شما صندلی شما را نشان بدهند و به شما برای نشستن تعارف کنند.

نویسنده :علی کنعانی کاشانی

http://mbaland.net

گفت وگو به منزله ارتباط

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ، مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۴۷

گفت وگو به منزله ارتباط

بهترین راه دست یابی به ارتباط برنامه ریزی ساده و نظارت است. این مقاله نگاهی دارد به روش هایی كه ممكن است برای موفق بودن درجلسات به تو كمك كند. جایی كه . . .

ادامه نوشته

مهارتهای ارتباطی و گفتگو

مطالعات ، تجربه ها و تمرین های ضروری برای تدریس ، سخنرانی ، گویندگی ، گفتگو ، مناظره ،

مجریگری ، مباحثه ، مذاکره و مصاحبه استخدامی و رسانه ای .

۴۱ - تمرین موارد و توجه به نکته هایی مهم برای ارائه سخنرانی و انجام گفتگویی موفق و مؤثر

۲۴

مهارتهای ارتباطی و گفتگو

ادامه نوشته

این جملات را هرگز در محل کارتان بر زبان نیاورید

 

 این جملات را هرگز در محل کارتان بر زبان نیاورید


بر اساس تحقیقی که به تازگی انجام شده و طبق توصیه کارشناسان، ۱۰ جمله زیر را فیگارو به عنوان بدترین چیزهایی انتخاب کرده که می‌توان در محیط کار به زبان آورد.

« تفاوت میان جمله « تقریبا درست است » با « درست است » آنقدر بزرگ است که به تفاوت میان کرم‌شب‌تاب و رعد و برق می‌ماند. معنای این جمله‌ « مارک تواین را وقتی بهتر درک می‌کنیم که بدانیم گفتن بعضی جمله‌ها در کار چقدر می‌تواند ویرانگر باشد. فرقی نمی‌کند شما کارمند باشید یا مشتری یا جزو مقامات بلند پایه؛ این کلمات شما هستند که به شما و شخصیت کاری‌تان رنگ و رو می‌دهند.

با این حال اغلب اوقات وقتی در محیط کاری شروع به صحبت می‌کنیم اغلب از کلماتی مبهم و تردید آمیز استفاده می‌کنیم که تنها فایده‌اش مخدوش کردن پیامی است که قصد انتقال آن را داریم. کاربرد کلمه‌هایی همچون « به نوعی، در اغلب موارد » باعث کاهش قدرت کلام می‌شود یا استفاده از جمله‌های منفی مثل « نمی‌توان، امکان ندارد و هرگز » که باعث نا امیدی و منفعل شدن می‌شود.

براساس تحقیقی که به تازگی انجام شده و طبق توصیه کارشناسان، ۱۰ جمله زیر را فیگارو به عنوان بدترین چیزهایی انتخاب کرده که می‌توان در محیط کار به زبان آورد.


1 - این کار من نیست

همین جمله ساده و پرکاربرد باعث می‌شود شما خودتان را از جمع اعضای تیم کاری‌تان جدا کنید. این جمله دقیقا متضاد حس انعطاف‌ پذیری و میل به یاد گرفتن چیزهای جدیدی است که برای برعهده گرفتن پست‌های حساس و عالی حیاتی است. به جای این جمله منفی می‌توان از این جمله مثبت استفاده کرد: « واقعا در این زمینه تجربه‌ای ندارم.»

 

2 - فکر می‌کنم که

« لوری توماس روس که مدیر یک شرکت بزرگ است اعتقاد دارد این جمله و جمله‌های مشابه آن همچون « تصور می‌کنم، احساس می‌کنم » باعث می‌شود از تسلط مدیریتی شما کاسته شده و قدرت پیام را نیز تضعیف کند. گفتن « فکر می‌کنم این بهترین استراتژی است » قدرت کمتری دارد از جمله « این بهترین استراتژی است. » حتی این مورد را باید به تشکر کردن هم تسری دارد.


3‌ - نمی‌دانم

شما فکر می‌کنید گفتن این جمله یعنی صداقت؟ با گفتن این جمله ممکن است دیگران فکر کنند شما از روی تنبلی با این جمله خود را خلاص کرده‌اید. به جای این جمله بگویید:« اجازه بدهید جواب را پیدا کنم.» یا« نمی‌دانم چطور این کار را انجام دهم.» و حتی « برای انجام این کار از چه کسی می‌توانم کمک بگیرم؟» نیز جمله مناسبی است. با این کار زمان می‌خرید تا راه حل را بیابید.

4 - نمی‌توانم

با بر زبان « نیاوردن » این جمله به همکاران خود می‌فهمانید که برای هر نوع یادگیری آماده هستید. می‌توانید مشکل را بررسی و راه حل پیشنهاد کنید. مثلا اگر از شما خواسته باشند پروژه‌ای را معرفی کنید که به دلیل مشغله کاری توان انجام آن را ندارید بگویید: « متاسفانه الان مشکلی دارم. با این حال با فلانی در این مورد صحبت کرده‌ام و مطمئنم او به خوبی از پس آن برمی‌آید.»


5 - ولی

استفاده از کلمه « ولی » همه آن چیزی را که پیش از این گفته‌اید کاملا انکار می‌کند. مثلا این جمله را ببینید: «این پیراهن خیلی زیباست اما این گوشواره‌ها به پیراهنت نمی‌آید.» ما همیشه به طورغریزی جملات منفی را می‌بینیم. بنابراین استفاده از این کلمه تنها باعث برجسته شدن بخش منفی ماجرا می‌شود.


6 - سعی خودم را می‌کنم

استفاده از این جمله یعنی احتمال شکست وجود دارد و ممکن است داستان به آخر نرسد. وقتی در ساعات آغازین کار، رئیس‌تان از شما می‌خواهد کاری را انجام دهید و شما به او می‌گویید « سعی خودم را می‌کنم » باعث می‌شود تردید در روح رئیس‌تان شکل بگیرد. به جای این جمله می‌توانید بگویید: « ساعت ۹ روی میز کارتان خواهد بود. »


7 - ایده خوبی نیست

این اولین و دم‌ دست‌ترین جمله‌ای است که در برابر ایده‌های همکارانتان می‌توانید بگویید. بکار بردن این جمله باعث می‌شود آنها جرات ابراز ایده‌های خود را نداشته باشند. به جای اینکه چیزی را به طور کامل رد کنید می‌توان مثلا از یک پرسش استفاده کرد: « خب می‌توان این ایده را اجرایی کرد؟»


8 - تقصیر من نیست

به جای گفتن این جمله و در مقام ضعف و مظلوم‌ نمایی قرار گرفتن بهتر است دست بالا را بگیریم. چنین جمله‌هایی می‌تواند کمک حال هرکسی باشد: « سعی می‌کنم بفهمم چه اتفاقی افتاده است.» یا« بهتر است سعی کنیم بفهمیم چطور می‌شود از تکرار این اتفاق جلوگیری کرد. »


9 - تصور می‌کنم

اجتناب کردن از جمله‌هایی که در آنها عدم قطعیت موج می‌زند باعث می‌شود قدرت و تسلط خود را بهتر به دیگران نشان دهید. اگر ذهن شما را چیزی به خود مشغول کرده که باعث درنگ شما می‌شود به جای اینکه با خجالت صحبت کنید بهتر است مشغولیت ذهنی‌تان را صادقانه مطرح کنید.


10 - غیرممکن است

این جمله بدون شک منفی‌ترین جمله این فهرست است. این جمله یعنی اینکه شما حتی آماده نیستید که آن موضوع خاص را امتحان کنید. حس منفی واگیردار است و همچون یک ویروس منتشر می‌شود. برای مثبت بودن می‌شود گفت: «خب بگردیم شاید راه حلی پیدا کردیم. »
 

www.Magazin.ir 

 http://www.web.iran-forum.ir/life-style/work-life/small-business/43799-این-جملات-را-هرگز-در-محل-کارتان-بر-زبان-نیاورید.html#

گفت و گو در قرآن کریم

گفت و گو در قرآن کریم

محمدمهدی کریمی‌نیا(1)

چکیده:

چندی است که بازار تعامل بین ادیان و تمدنها گرم است. هر کس از دیدگاه خویش، به این بحث پرداخته است. نظر قرآن به عنوان وحی آسمانی، بسیار حائز اهمیت می‌باشد. در این نوشتار، نویسنده ابتدا واژه گفت‌وگو را بررسی کرده سپس به زمینه‌ها و پیش‌شرطهای لازم برای گفت و گو می‌پردازد. موانع گفت و گو و انواع گفت و گوهایی که در قرآن آمده، موضع دیگری است که نویسنده آن را مورد کاوش قرار داده است.

مقدمه

در عصر حاضر، گفت و گو از واژه‌های بسیار رایج در عرصه فرهنگ، سیاست و اجتماع است. در این راستا،اصطلاح گفت و گوی ادیان و گفت و گوی تمدنها نیز مورد بحث و بررسی می‌باشد. یکی از پرسشهای اساسی این است که اسلام، چه دیدگاهی نسبت به گفت و گو دارد؟ و آیا آن را به عنوان یک روش مسالمت‌آمیز در تعامل با پیروان ادیان و مذاهب دیگر قبول دارد یا خیر؟ و به طور مشخص دیدگاه قرآن کریم در این باره چیست؟

مهمترین هدف این پژوهش بیان دیدگاه قرآن کریم در خصوص گفت و گوی مسالمت‌آمیز با مذاهب و عقاید مخالف است و این که اساس رفتار با پیروان مذاهب،رفتار صلح‌آمیز و استفاده از روش منطقی بوده و رد بر نظریه کسانی است که می‌گویند:

«مادامی که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام، حتّی با کلیمیها و مسیحیها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مسأله لاینحلی خواهد بود.»(1)

به عبارت دیگر، یکی از علل ضرورت اینگونه پژوهشها «نسبت‌دادن‌خشونت‌به‌اسلام»است.عده‌ای اساس روابط اسلام با غیر مسلمانان را بر جنگ و خصومت می‌دانند.این اشتباه از اینجا ناشی می‌شود که اسلام، اهمیت بسیاری به جهاد داده است. همین برداشت باعث شده است که پاره‌ای از نویسندگان از قبیل منتسکیو، متفکر فرانسوی، اسلام را دین شمشیر بداند. وی در کتاب روح القوانین می‌گوید:

«یکی از بدبختیهای بشر این است که هر فاتحی دیانت خود را بر جامعه مغلوب، تحمیل کند. دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث بدبختی و شدت شده است.»(2)

واضح است که اینگونه تبلیغات علیه مسلمانان صورت گرفته و می‌گیرد و در نهایت، روح همزیستی مسالمت‌آمیز ملل جهان و اساس گفت و گو میان ادیان، تمدنها و عقاید گوناگون را مورد آسیب جدی قرار خواهد داد و این در حالی است که بر اساس شواهد و ادلّه روشن، «گفت و گوی مسالمت‌آمیز در اسلام» اثبات می‌گردد. گوستاو لوبون می‌گوید:

«تساهل مذهبی اسلام نسبت به مذهب یهود و نصاری... خیلی بندرت می‌توان در مذاهب دیگر مشاهده نمود.»(3)

همچنین می‌گوید:

«اخلاق مسلمانان صدر اسلام از اخلاق امتهای روی زمین و بخصوص ملتهای نصرانی به طور نمایانی بهتر و برتر بوده است. آنان در عدالت، میانه‌روی، مهربانی، گذشت، وفای به عهد و بلندهمتی مشهور و معروف بودند و رفتارشان با دیگر ملتهای اروپایی، بخصوص آنهایی که در زمان جنگهای صلیبی بودند، متفاوت بود.»(4)

گفتار اول: واژه گفت و گو

این واژه هر چند در ظاهر، ساده می‌نماید، ولی واژه‌ای است که به تازگی با بار معنایی جدیدی مطرح شده و قداست و گیرایی خاصی در اذهان پدید آورده است. این بار معنایی،

______________________________

1- سخن لوریمر قاضی و حقوقدان اروپایی قرن نوزدهم، درباره همکاری جامعه ملل با ملتهای مسلمان به نقل از: عباس‌علی عمید زنجانی، اسلام و همزیستی مسالمت‌آمیز، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1344، ص 13.

2- منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، ص 671 .

3- گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ج 4، ص 148 .

4- به نقل از: دکتر محمد رحیم عیوضی، راهکارهای مناسب در عرصه گفت و گوی تمدنها، چیستی گفت و گوی تمدنها، ص 351.

«مادامی که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام، حتّی با کلیمیها و مسیحیها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مسأله لاینحلی خواهد بود.»(1)

به عبارت دیگر، یکی از علل ضرورت اینگونه پژوهشها «نسبت‌دادن‌خشونت‌به‌اسلام»است.عده‌ای اساس روابط اسلام با غیر مسلمانان را بر جنگ و خصومت می‌دانند.این اشتباه از اینجا ناشی می‌شود که اسلام، اهمیت بسیاری به جهاد داده است. همین برداشت باعث شده است که پاره‌ای از نویسندگان از قبیل منتسکیو، متفکر فرانسوی، اسلام را دین شمشیر بداند. وی در کتاب روح القوانین می‌گوید:

«یکی از بدبختیهای بشر این است که هر فاتحی دیانت خود را بر جامعه مغلوب، تحمیل کند. دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث بدبختی و شدت شده است.»(2)

واضح است که اینگونه تبلیغات علیه مسلمانان صورت گرفته و می‌گیرد و در نهایت، روح همزیستی مسالمت‌آمیز ملل جهان و اساس گفت و گو میان ادیان، تمدنها و عقاید گوناگون را مورد آسیب جدی قرار خواهد داد و این در حالی است که بر اساس شواهد و ادلّه روشن، «گفت و گوی مسالمت‌آمیز در اسلام» اثبات می‌گردد. گوستاو لوبون می‌گوید:

«تساهل مذهبی اسلام نسبت به مذهب یهود و نصاری... خیلی بندرت می‌توان در مذاهب دیگر مشاهده نمود.»(3)

همچنین می‌گوید:

«اخلاق مسلمانان صدر اسلام از اخلاق امتهای روی زمین و بخصوص ملتهای نصرانی به طور نمایانی بهتر و برتر بوده است. آنان در عدالت، میانه‌روی، مهربانی، گذشت، وفای به عهد و بلندهمتی مشهور و معروف بودند و رفتارشان با دیگر ملتهای اروپایی، بخصوص آنهایی که در زمان جنگهای صلیبی بودند، متفاوت بود.»(4)

گفتار اول: واژه گفت و گو

این واژه هر چند در ظاهر، ساده می‌نماید، ولی واژه‌ای است که به تازگی با بار معنایی جدیدی مطرح شده و قداست و گیرایی خاصی در اذهان پدید آورده است. این بار معنایی،

______________________________

1- سخن لوریمر قاضی و حقوقدان اروپایی قرن نوزدهم، درباره همکاری جامعه ملل با ملتهای مسلمان به نقل از: عباس‌علی عمید زنجانی، اسلام و همزیستی مسالمت‌آمیز، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1344، ص 13.

2- منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، ص 671 .

3- گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ج 4، ص 148 .

4- به نقل از: دکتر محمد رحیم عیوضی، راهکارهای مناسب در عرصه گفت و گوی تمدنها، چیستی گفت و گوی تمدنها، ص 351.

پیام‌آور ارتباط صمیمی، دوستانه و مخلصانه افراد، ادیان و تمدنهای مختلف با یکدیگر است.

گفت و گو ترکیب عطفی به معنای صحبت، بحث، سخن،محاوره و مکالمه است.این واژه که اغلب در نوشتارهای امروزی، بدون واو و متصل به یکدیگر نوشته می‌شود غلط مشهور است؛ چه این که کتب لغت معتبر(1)، آن را به صورت ترکیب عطفی گفت و گو ثبت نموده‌اند. این واژه در ادبیات سابق، بیشتر به صورت گفت و شنود نوشته یا بیان می‌شد. به نظر می‌رسد واژه گفت و شنود گویاتر و روشنتر از واژه گفت و گو باشد؛ زیرا نشان دهنده این معناست که طرفینِ گفتمان، مکالمه دو جانبه داشته، هم سخن می‌گویند و هم به سخن فرد مقابل گوش می‌دهند.

با این حال، هر گاه واژه «گفت و گوی»؛ یعنی همراه با یاء بیان شود، معنایی دیگر از آن داده می‌شود. لغت نامه دهخدا، برای واژه گفت و گوی این معانی را می‌نویسد: هنگامه پرخاش،مشاجره،بحث و جنجال.(2)

زمین کرده ضحاک پر گفت و گوی به گرد جهان را بدین جست و جوی
نشد سیر ضحاک از آن جست و جوی شد از کار گیتی پر از گفت و گوی(3)
گفت و گو را می‌توان معادله واژه conversation گرفت که منظور از آن گفت و شنود، مکالمه، محاوره و مذاکره است.(4) در این حالت، ممکن است فرد با فرد یا جامعه با جامعه با عقاید و مذاهب گوناگون به مکالمه و مذاکره بپردازند. به نظر می‌رسد مکالمه ادیان و مذاهب با یکدیگر وافی به مقصود نیست؛ چه این که مکالمه، در موارد فوری و ضروری، آن هم در سطحی نازل صورت می‌گیرد. از این رو، منظور ما از گفت و گو، مکالمه نمی‌باشد.

ممکن است گفت و گو را به معنای ارتباط (communication)(5) گرفت. در این حالت منظور از گفت و گوی ادیان و مذاهب، ارتباط این دینها با یکدیگر است. از آنجایی که در طول تاریخ، ادیان و مذاهب به گونه‌ای با یکدیگر ارتباط طبیعی داشته‌اند، نمی‌توان از گفت و گو، ارتباط را اراده کرد؛ چون به هیچ وجه وافی به مقصود نبوده و معنای واقعی گفت و گو را نمی‌رساند.

______________________________

1- علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج 12، ص 19188؛ حسن انوری، فرهنگ سخن، ج 6، ص 6198 .

2- همان.

3- ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه.

4- عباس آریان‌پور کاشانی و منوچهر آریان‌پور کاشانی، فرهنگ دانشگاهی، انگلیسی به فارسی، ج 1، ص 471.

5- همان، ص 432.

اگر گفت و گو را معادل سخنرانی و گفت و گوی علمی (discourse)(1) بگیریم، در این حالت، بالاتر از سطح مکالمه یا ارتباط خواهد بود و منظور از آن، گفت وگوی فرهیختگان و دانشمندان ادیان، ملتها و تمدنها با یکدیگر است و از آن به گفتمان نیز تعبیر شده است.

علاوه بر آن، می‌توان گفت و گو را معادل دیالوگ (dialogue)(2) دانست که همانند واژه discourse بار معنایی قوی‌تری از مکالمه و ارتباط دارد.

با توجه به آنچه گذشت می‌توان این نتیجه را گرفت که منظور از گفت و گو بحث علمی و مبادله اطلاعات و اندیشه‌ها از طریق گفت و شنود است؛ یعنی عالمان و صاحب نظران مسلمان و متفکران سایر ادیان و مذاهب، با استفاده از همه علوم عقلی و نقلی و همین طور آداب و رسوم بر گرفته از دین و یا سایر رسوم اجتماعی، طی نشستهای علمی در باره محتوا و ویژگیهای دین، عقاید و فرهنگ خود، به منظور دستیابی به حقیقتهای فطری و مشترک به گفت و گو نشسته و همدیگر را در مسیر رسیدن به اهداف مشترک یاری نمایند.(3)

گفتار دوم: زمینه‌ها و پیش‌شرطهای گفت و گو از نگاه قرآن

منظور از زمینه‌ها و پیش شرطهای گفت و گو، اموری است که فراهم آوردن و مراعات آنها در تمام مراحل گفت و گو لازم و ضروری است. به برخی از این موارد اشاره می‌کنیم:

الف) پذیرش دو طرف یا چند طرف: یکی از پیش‌فرضهای آغازین گفت و گو، پذیرش دو طرف یا چند طرف است که با استفاده از علائم، از جمله کلام به شکلهای مختلف با یکدیگر تبادل معنا می‌نمایند. این امر مورد پذیرش قرآن کریم است. البته پذیرش طرف مقابل به معنای حقانیت او نیست، بلکه منظور این است که گفت و گو وقتی تحقق پیدا می‌کند که هر یک از طرفین، سخن طرف دیگر را بشنود و با یکدیگر به تبادل آرا و عقاید بپردازند. حضرت موسی علیه‌السلام مأمور می‌شود حتی با فرعون، دشمنترین دشمنان خدا، به گفت و گو بپردازد و آیات الهی را به او ابلاغ کند:

آن گاه بعد از آنان، موسی را با آیات خود به سوی فرعون و سران قومش فرستادیم.(4)

شما دو نفر (موسی و هارون) به سوی فرعون بروید؛ همانا او سرکشی کرده است.(5)

______________________________

1- همان، ص 614 .

2- همان، ص 592 .

3- ر.ک.: محمد رضا لاجوردی،گفت و گوی تمدنها در قرآن، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته الهیات و معارف اسلامی، مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی قدس‌سره ، 1379، صص 152-151.

4- اعراف / 103.

5- طه / 43.

اهمیت پذیرش طرف مقابل، به گونه‌ای است که این حق حتی برای مشرکان به رسمیت شناخته شده است:

«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ»(1)

یعنی: و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان؛ چرا که آنان قومی نادانند.

ب) اصل آگاهی و علم: طرفین گفت و گو باید با آگاهی و علم به مذاکره بپردازند. کرامت و ارزش آدمی به علم و دانش است و به واسطه تعلیم اسمای الهی و دریافت تعالیم حق، مسجود ملائکه شد و فرشتگان را به کرنش و تعظیم واداشت.(2)

خداوند از انسان می‌خواهد نسبت به آنچه علم ندارد، پیروی نکند:

«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُوءادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْوءُلاً»(3)

یعنی: و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

خداوند انسان را شنوا و بینا قرار داد تا راه را دریابد(4) و می‌فرماید: خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمی‌دانستید.(5)

و نیز می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد، نیک وارسی کنید، مبادا به نادانی، گروهی را آسیب برسانید و (بعد) از آنچه کرده‌اید، پشیمان شوید.(6)

ج) لزوم پذیرش اختلاف اقوام، ملل و زبانها: اختلاف انسانها از نظر زبان، ملیت و غیره نباید مانع گفت و گو شود. قرآن کریم به صراحت قبایل و گروه‌ها را پذیرفته است و اختلاف بین رنگها و زبانها را از آیات الهی می‌شمارد:

«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا»(7)

______________________________

1- توبه / 6.

2- بقره / 34ـ30.

3- اسراء / 36.

4- نقل به مضمون از آیات 3ـ2 سوره دهر.

5ـ نحل / 78.

6- حجرات / 6.

7- حجرات / 13.

یعنی: ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید.

«وَمِنْ‌آیاتِهِ‌خَلْقُ‌السَّماواتِ‌وَالأَْرْضِ‌وَاخْتِلافُ‌أَلْسِنَتِکُمْ‌وَأَلْوانِکُمْ‌إِنَ‌فِیذلِکَ‌لآَیاتٍ‌لِلْعالِمِینَ»(1)

یعنی: و از نشانه‌های او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهای شما و رنگهای شماست. قطعا در این (امر) برای دانشوران نشانه‌هایی است.

گوناگونی انسانها از نظر رنگ، نژاد ،ملیت و زبان، تفاوتی در انسانیت انسان پدید نمی‌آورد. بسیاری از اختلافها و جنگها ناشی از این امر است که گروهی خود را از نظر نژاد و ملیت، برتر از دیگران می‌دانند. همین امر باعث بروز جنگ جهانی دوم، از سوی نازیهای آلمان شد. آنان خواهان برتری و تسلط بر سایر نژادها و ملل بودند. طبیعی است در چنین حالتی، جایی برای گفت وگو و شناخت حقایق باقی نمی‌ماند؛ در حالی که قرآن کریم گوناگونی انسانها از نظر نژاد، ملیت و... را وسیله‌ای برای شناخت یکدیگر می‌داند .

بنابراین، شناخت ملتها جز از راه گفت و گو و تبادل نظر و در سطح بالاتر، گفتمان امکان ندارد. آیات دیگر قرآن که بر سیر و حضور در بین سایر اقوام و ملل تأکید دارد نیز ناظر بر همین تعریف و شناخت است. دستورات اسلامی مبتنی بر اخذ حکمت و دانش، حتی از زبان بیگانگان جز از طریق ایجاد رابطه و برقراری ارتباط و مفاهمه، امکان‌پذیر نیست .

د) امکان حصول تفاهم و وحدت: هر چند انسانها گوناگون آفریده شده‌اند،با این حال، زمینه‌های فراوانی برای ایجاد تفاهم و همکاری بر اساس اصول مشترک وجود دارد. یکی از پیش‌فرضهای گفت و گو این است که بتوان به وسیله گفت و گو به اصول مشترک دست یافت و بر اساس آن با یکدیگر تعاون و همکاری داشت. همکاری بین مسلمانان و اهل کتاب بر اساس اصول مشترک، مورد تأکید قرآن کریم است :

«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ»(2)

یعنی: بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما، بعضی دیگر را به جای خدا، به خدایی نگیرد. پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم(نه شما).

______________________________

1- روم / 22.

2- آل‌عمران / 64.

در آیات‌سابق از همین‌سوره، به طور مستقیم دعوت به سوی اسلام‌بود، ولی در این‌آیه،به نقطه‌های مشترک بین اسلام و اهل کتاب توجه شده است. قرآن کریم به مسلمانان می‌آموزد که اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکاری کنند، از پا ننشینید و بکوشید دست‌کم در قسمتی که با شما اشتراک هدف دارند، همکاری آنان را جلب‌کنید و آن را پایه‌برای پیشبرد اهداف مقدستان‌قرار دهید.

ه) آزادی فکر و اندیشه و انتخاب راه: یکی از پیش‌فرضهای گفت و گو، قبول آزادی فکر و اندیشه است. هیچ یک از طرفین گفت و گو نمی‌تواند عقاید و افکار خویش را به دیگری تحمیل کند. در قسمتی از آیات قرآن کریم، این اصل تعقیب شده است که اساسا طبیعت اعتقادات قلبی و مسائل وجدانی به گونه‌ای است که اکراه و اجبار بر نمی‌دارد. اگر فردی به حکم اجبار و فشار، معتقدات و دستورات یک مذهب را در ظاهر بپذیرد، هرگز دلیل آن نیست که او در قلب و وجدان خویش آن را پذیرا گشته است:

«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»(1)

در دین اکراه راه ندارد؛ چرا که راه از بیراه به روشنی آشکار شده است.

«وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لآَمَنَ مَنْ فِی الأَْرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُوءْمِنِینَ»(2)

یعنی: اگر پروردگارت می‌خواست تمامی اهل زمین (بدون این‌که اختیاری داشته باشند) ایمان می‌آوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وا می‌داری تا این که مؤمن شوند؟!

منطق آزادی فکر و اندیشه در عملکرد و روش پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم‌السلام وجود داشت. پیامبر اسلام با نصارای نجران به گفت و گو پرداخت. آنان از پذیرش حق خودداری کردند. در نهایت در مورد مباهله (درخواست از خدا برای رسوایی دروغگو) توافق نمودند.(3) در روایات اسلامی وارد شده است که وقتی پای مباهله به میان آمد، نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و با بزرگان خود مشورت کنند. بالاخره از اقدام به مباهله خودداری کرده، حاضر به مصالحه شدند و شرایط ذمه را پذیرفتند.(4) پذیرش شرایط ذمه و مصالحه از سوی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و نه اجبار آنان به اسلام یا جنگ با آنان یا مباهله و نفرین آنان، نشان‌دهنده روحیه منطقی و آزاداندیشی آن حضرت است. سیره امام صادق علیه‌السلام مبتنی بر بحث و گفت و گو با گروه‌های

______________________________

1- بقره / 256.

2- یونس / 99.

3- ر.ک.: آیه شصت و یکم سوره آل عمران و تفسیر آن.

4- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 439.

غیرمذهبی، مثل ملحدین، مشرکین و دهریون و نیز گروه‌هایی از اهل کتاب بود. امام با این افراد، برخوردی حکیمانه همراه با حلم و صبر داشت. ادعاها و ادله آنها را با متانت و صبوری می‌شنید و از ادله خود خصم برای رد مدعای آنان و اثبات اعتقادات اسلامی استفاده می‌کرد (در اصطلاح منطق به آن، «جدل» گفته می‌شود.) مهمترین ابزار امام صادق علیه‌السلام در برخورد با این گروه‌ها همان اخلاق معنوی و روحیه بردباری و گفت و گوی مسالمت‌آمیز بود که سرانجام مخاطب را به تسلیم وادار می‌کرد و کار به جایی می‌رسید که زبان به ستایش و مدح امام می‌گشود.(1)

و) خوش بینی نسبت به دیگران: یکی دیگر از پیش‌فرضهای گفت و گو، خوش‌بین بودن و احترام به طرف گفت و گوست. همه انسانها از فطرت الهی بهره‌مندند. اگر فشارها و هوسها برداشته شود، پاکی و اصالت آنان ظاهر می‌گردد. از این رو، قرآن کریم، تمسخر دیگران را ممنوع ساخته و از مسلمانان می‌خواهد که اقوام دیگر را مسخره نکنند:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالأَْلْقابِ.»(2)

یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، نباید قومی، قوم دیگر را ریشخند کند،شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانی، زنان دیگر را ریشخند کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهای زشت مدهید.

ز) جدی گرفتن پیام گفت و گو: قرآن کریم از رفتار و عملکرد عده‌ای از مخالفان و معاندان حکایت می‌کند که هر گاه پیام جدی وحی را از زبان پیامبر خدا می‌شنیدند، او را تکذیب کرده و به او نسبت سحر و جادو،(3) شاعر(4) و دیوانه(5) می‌دادند و در مواردی سخنان وحی را اسطوره پیشینیان(6) معرفی می‌کردند. این امر، نشان‌دهنده رفتار ناپسند آنان در گفت و گو با پیامبر خداست و به دلیل ضعف و پیش‌داوری خویش و بدون توجه به پیام گفت و گو، از شنیدن پیام وحی خودداری می‌کردند.

پیامبران خدا در گفت و گو با مردم بسیار جدی بودند و در رساندن پیام خداوند متعال به مردم از کوتاهی و سهل‌انگاری خودداری می‌کردند. در قضیه گاو بنی اسرائیل، حضرت موسی علیه‌السلام به‌مردم‌گفت:

______________________________

1- محمدمهدی کریمی‌نیا، همزیستی مسالمت‌آمیز در اسلام و حقوق بین الملل، پایان نامه، صص 311 ـ 310.

2- حجرات / 11.

3- مائده / 110؛ انعام / 7؛ یونس / 76؛ هود / 7؛ انبیا / 3؛ نمل / 13؛ قصص / 36 و آیات متعدد دیگر.

4- انبیا / 5؛ صافات / 36؛ طور / 30؛ حاقه / 41.

5- حجر / 6؛ شعراء / 27؛ صافات / 36؛ دخان / 14؛ ذاریات / 39 و 59؛ طور / 29؛ قلم / 51 و آیات متعدد دیگر.

6- انعام / 29؛ انفال / 31؛ نحل / 24؛ مؤمنون / 83؛ نمل / 68؛ احقاف / 17؛ قلم / 15؛ مطففین / 13.

خدا به شما فرمان می‌دهد که: ماده گاوی را سر ببرید، گفتند: آیا ما را به ریشخند می‌گیری؟ گفت: پناه می‌بریم به خدا که از جاهلان باشم.(1)

ن) احترام به افکار، فرهنگ و مقدسات یکدیگر: قرآن کریم ضمن تکریم و احترام به پیامبران و کتب آسمانی سابق، آنها را تصدیق می‌کند. حدود بیست آیه قرآن کریم در تصدیق و تأیید تورات و انجیل است. اساسا این سنت الهی است که هر پیامبری، پیامبر پیشین را تأیید و هر کتاب آسمانی، کتاب آسمانی سابق را تصدیق می‌نماید (ناگفته نماند تأیید تورات و انجیل از سوی قرآن کریم، به معنای تأیید تورات یا انجیل فعلی نیست؛ چون دست تحریف آن دو را در امان نداشته است):

«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ»(2)

یعنی: و کتاب آسمانی (قرآن) را به‌راستی و درستی بر تو نازل کردیم که همخوان (مصدق)با کتابهای آسمانی پیشین و حاکم بر آنهاست. پس در میان آنان بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، داوری کن.

قرآن کریم از مسلمانان می‌خواهد که کافران را دشنام و ناسزا ندهند؛ چه این که آنان نیز در مقابل و از روی دشمنی به خدا ناسزا می‌گویند(3) و نیز از مؤمنین می‌خواهد با کسانی که دین شما را به ریشخند و بازی گرفته‌اند، دوست نشوند.(4)

گفتار سوم: اصول و قواعد حاکم بر گفت و گو از نظر قرآن

ماهیت گفت و گو چگونه باید باشد و طرفین، در گفت و گو با یکدیگر باید از چه اصول و قواعدی پیروی کنند؟ به چند مورد از اصول یا ویژگیهای حاکم بر گفت و گو از نظر قرآن کریم توجه می‌کنیم:

الف) برخورداری از منطق و استدلال: آیات زیادی از قرآن کریم، انسانها را به تأمل، تعقل(5) و تفکر(6) دعوت می‌کند. حکمت،(7) موعظه(8) و جدال احسن(9) از اصول مسلم قرآن کریم است. صاحب

______________________________

1- بقره / 67.

2- مائده / 48.

3- انعام / 108.

4- مائده / 57.

5- حدید / 17؛ بقره / 164؛ نحل / 12 و آیات فراوان دیگر.

6ـ بقره / 219؛ روم / 8؛ اعراف / 176 و آیات فراوان دیگر .

7ـ بقره / 231؛ نحل / 125؛ زخرف / 63.

8- آل عمران / 138؛ اعراف / 145؛ یونس / 57 و آیات دیگر.

9- نحل / 125؛ عنکبوت / 46.

خرد و اندیشه کسی است که به سخنان مخاطب گوش فرا می‌دهد و بهترین آن را گزینش می‌کند.(1) این عده، تنها کسانی هستند که راه به سوی هدایت و سعادت دارند. گفت و گوهای خشونت‌آمیز یا جدال غیر احسن با اصول قرآنی ناسازگار است و پیامد آن چیزی جز کینه و دشمنی نیست.(2)

ب) آشکار بودن پیام گفت و گو: گفت و گوهای پیامبران الهی با مردم صریح و روشن بود و هر گاه مردم نیازمند توضیح و شرح بودند، با مهربانی و نرمش، مقصود کلام الهی را برای آنان روشن می‌ساختند. قرآن کریم در آیات متعددی، خود را مبین(3) یا آشکار و واضح معرفی می کند.

ج) پرهیز از تحمیل و اجبار: قرآن کریم هرچند پیام خویش را با قاطعیت بیان می‌کند، با این حال در قبول دین، اکراهی نیست؛(4) راه هدایت را نشان دادیم، خواه شاکر باش یا کافر(5).

پیامبر اسلام، رسول(6) و مبلّغ(7) بود و در آیات متعددی، تنها وظیفه پیامبر، بلاغ(8) یا رساندن پیام به مردم بود. پیمان مدینه که بر اساس آن، مسلمانان مدینه با کفار آن شهر، یهودیان و مسیحیان پیمان ترک مخاصمه بستند، نشان‌دهنده مطلب فوق است. با این حال، قرآن کریم به اهل کتاب خطاب می‌کند چنانچه ایمان بیاورید، برای شما خیر به دنبال دارد.(9)

گفتار چهارم: اهداف گفت و گو

در اینجا به برخی از اهداف و آثار گفت و گو از نظر قرآن کریم، اشاره می‌کنیم:

الف) پایان دادن به دشمنیها: اختلافهای انسانها به علل و عوامل گوناگون بستگی دارد. گاه منشأ آن سلطه گری، استثمار و غارت گروهی نسبت به گروه دیگر است که در این حالت، راهی جز مقابله و دفع ستم و ظلم آنان وجود ندارد. در واقع، در چنین حالتی، زمینه‌ای برای گفت و گوی مسالمت‌آمیز وجود ندارد.

یکی دیگر از عوامل اختلافها؛ اختلاف نظر و دیدگاه‌های گوناگون در مسائل اعتقادی، اجتماعی و دینی است. بهترین راه برای حل اختلافها و یا دست کم توافق بر سر اصول و اهداف مشترک،

______________________________

1- زمر / 18ـ17.

2ـ انفال / 6؛ هود / 32؛ کهف / 54 و آیات دیگر.

3- مائده / 15؛ انعام / 59؛ یونس / 61؛ یوسف / 1 و آیات دیگر.

4- بقره / 256.

5- انسان / 3.

6- آل عمران / 81، 86 و144؛ نساء / 171ـ170؛ مائده / 67 و...

7- مائده / 67؛ اعراف / 62 و 79؛ جن / 28 و...

8- آل عمران / 20؛ مائده / 92؛ ابراهیم / 52 و...

9- آل عمران / 110.

پذیرش گفت و گوست. قرآن کریم به مسلمانان دستور می‌دهد که با جدال احسن و گفت و گوی مسالمت‌آمیز با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را بر اساس اصول مشترک قرار دهند:

«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(1)

یعنی: و با اهل کتاب، جز به شیوه‌ای که نیکوتر است، مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرتکب ظلم و ستم شده‌اند و بگویید: به آنچه بر ما و بر شما نازل شده ایمان آورده‌ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما همه فرمانبردار اوییم.

باید توجه داشت که رسیدن به اصول مشترک با اهل کتاب، آنگونه که قرآن کریم مطرح می‌فرماید، انتظار حداقلی است؛ نه انتظار حداکثری. انتظار حداکثری این است که اهل کتاب، اسلام را به طور کامل بپذیرند و زیر بار دین خدا بروند.

از نظر قرآن کریم، اگر بدی را به وسیله خوبی پاسخ دهیم، دشمنیها پایان یافته و بلکه به دوستی صمیمی تبدیل می‌شود:

«وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»(2)

یعنی: و نیکی با بدی یکسان نیست. ( بدی را) به آنچه خود بهتر است دفع کن، آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است ،گویی دوستی یکدل می‌گردد.

هر کس بدی کند انتظار مقابله به مثل را دارد، بویژه افراد بدکردار؛ زیرا خود از این قماشند و گاه یک بدی را چند برابر پاسخ می‌گویند، هنگامی که ببینند طرف مقابل نه تنها بدی را به بدی پاسخ نمی‌دهد، بلکه با خوبی و نیکی به مقابله بر می‌خیزد، وجدانشان تحت فشار شدیدی قرار می‌گیرد، شرمنده شده و احساس حقارت می‌کنند و برای طرف مقابل عظمت قائل می‌شوند. اینجاست که کینه‌ها و دشمنیها برطرف شده و محبت و صمیمیت جای آن را می‌گیرد.(3)

ب) فراهم ساختن زمینه هدایت: اساسا هدف پیامبران، بزرگان و مصلحان از گفت و گو با مخاطبان خود، زمینه‌سازی هدایت انسانهاست. این مهم، زمانی فراهم می‌شود که مخاطبین نیز پیام گفت و گو را بشنوند. از نظر قرآن کریم، خردمند و صاحب اندیشه کسی است که از میان سخنان گوناگون، بهترین را انتخاب کند.

______________________________

1- عنکبوت / 46.

2- فصلت / 34.

3- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 2، ص 281.

«فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ»(1)

یعنی: پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‌دهند و بهترین آن را پیروی می‌کنند، اینانند که خدا ایشان را هدایت و راهنمایی کرد، و اینان همان خردمندانند.

اسلام، دارای منطق آزاد اندیشی است. بسیاری از مذاهب، پیروان خود را از مطالعه و بررسی سخنان دیگران نهی می‌کنند؛ چرا که بر اثر ضعف منطقی که به آن گرفتارند، این هراس را دارند که منطق دیگران برتری پیدا کند و پیروانشان را از دستشان بگیرد! در حالی که اسلام، سیاست دروازه‌های باز را به اجرا در آورده و بندگان راستین خداوند را کسانی می‌داند که اهل تحقیق هستند؛ نه از شنیدن سخنان دیگران وحشت دارند، نه تسلیم بی قید و شرط می‌شوند و نه هر وسوسه را می‌پذیرند.(2)

ج) ایجاد تفاهم و وحدت و همکاری بین اقوام و ملتها: از طریق گفت و گو، نه تنها می‌توان دشمنیها و جنگها را پایان داد، بلکه می‌توان همکاری و وحدت اقوام، ملتها و ادیان را بر اساس اصول مشترک پدید آورد. آیات قرآن کریم، در برخورد با مشرکان و اهل کتاب، مختلف است. از مشرکان و کافران می‌خواهد که به خدا و روز جزا ایمان آورند، ولی آنگاه که اهل کتاب از پذیرش سخن حق خودداری می‌کنند، از آنان می‌خواهد بر سر اصول مشترک توافق و همکاری داشته باشند. یکی از آیات مهم در این باره، آیه شصت و چهارم سوره آل عمران است که پیشتر بیان شد. پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله غالبا در نامه به سران کشورهای مسیحی به این آیه استناد می‌فرمود.

محور یگانه پرستی، یکی از اصول مشترک است که قرآن کریم بدان توجه و تأکید دارد:

«قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاّ نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ»(3)

یعنی: بگو: من فقط به شما یک اندرز می‌دهم که دو دو و به‌تنهایی برای خدا به پاخیزید، سپس بیندیشید که رفیق شما هیچ گونه دیوانگی ندارد. او شما را از عذاب سختی که در پیش است جز هشداردهنده‌ای (بیش) نیست.

______________________________

1- زمر / 18ـ17.

2- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 19، صص 416ـ415.

3- سبأ / 46.

گفتار پنجم: موانع گفت و گو

الف) پیروی از گمان وظن: هر گاه یکی از طرفین یا هر دو از ظن و گمان پیروی کنند، از رسیدن به حقیقت باز می‌مانند. قرآن دستور می‌دهد از چیزی که علم ندارید پیروی نکنید.(1) اصولاً یکی از مشکلات پیامبران الهی در گفت و گو با مردم و رساندن پیام خداوند به آنان، تبعیت عده زیادی از مردم از گمانهای به دور از واقعیت و علم است. از این رو، ظن و گمان، مورد سرزنش قرآن کریم است.(2)

ب) تقلید کورکورانه: عده‌ای، تنها آیین گذشتگان خود را مبنا و ملاک هدایت قرار می‌دهند و با وجودی که این آیینها و عقاید از واقعیت و علم دور هستند، همچنان لجبازی کرده و بر گفته‌های خویش پای می‌فشرند. این عده سد راه انبیا بودند. تقلید بی‌چون و چرا از پیشینیان مورد نکوهش قرآن کریم است.(3)

ج) عناد و ستیزه جویی: از نظر قرآن کریم، عده‌ای در مقابل کلام حق، مجادله و ستیزه جویی می‌کنند. این عده پس از مشاهده ادله و براهین روشن، به انکار و لجبازی روی می‌آوردند.(4) در چنین حالتی، هیچ گاه شخصی به حقیقت و هدایت دست نمی‌یابد و گفت و گو خالی از فایده است.

مراء (جدالگری) نوعی از مجادله است که شخص از سویی در حیرت است و از سویی دیگر، با طرف مقابل به انکار و ناباوری می‌پردازد و تلاش می‌کند مطالب و دیدگاه‌های طرف مقابل را از زبان وی بشنود و برای غلبه بر وی، آنها را رد کند و انکار نماید.

بنابراین، جدالگری در مجادله‌های باطل به کار گرفته می‌شود و نه گفتمانهای حق؛ زیرا گفتمان حق، عبارت است از گفت و گویی که در آن، هدف گفت و گوکننده، روشن کردن حق و پاسخگویی به شبهه‌هایی که مطرح شده است، می‌باشد. به هر حال، گفت و گوکننده چه بر حق باشد و چه بر باطل، روا نیست جدال به مفهوم بیان شده را انجام دهد.(5) قرآن کریم می‌فرماید:

با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.(6)

______________________________

1- اسراء / 36.

2- نجم / 28؛ جاثیه / 24؛ ص / 27؛ انعام / 116؛ یونس / 39؛ نور / 15.

3- مائده / 108؛ زخرف / 23؛ بقره / 170؛ یونس / 78؛ انبیاء / 54-53؛ شعراء / 74.

4- کهف / 22.

5- محمد محمدی ری‌شهری، گفت و گوی تمدنها در قرآن و روایات، ص 91.

6ـ نحل / 125.

د) پیروی از هواهای نفسانی و تمایلات شیطانی: هرگاه شخص به دنبال هواپرستی خویش باشد و در پی تأمین مال، جاه، شهوت و... باشد، از دستیابی به حقیقت باز می‌ماند. معبود عده‌ای، هوای نفسانی آنان است(1) و عده‌ای از شیطان تبعیت می‌کنند.(2) برای این عده، گفت و گو بی‌فایده است.

ه) یاری‌جویی‌از باطل: قرآن‌کریم، درباره‌قوم نوح و دیگر اقوام، در مبارزه با کلام حق‌چنین‌می‌گوید:

«وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ ...»(3)

یعنی: و به وسیله باطل جدال نمودند تا حقیقت را با آن پایمال کنند.

گفتار ششم: انواع گفت و گو در قرآن کریم

در اینجا لازم است درباره انواع گفت و گو سخن بگوییم. برای این منظور، لازم است واژه‌های قال، قیل، قالوا، یقولون و مانند آن را مورد توجه قرار دهیم. آیات بسیار زیادی در قرآن کریم از نوعی مکالمه، گفتمان، جدال، مشافهه، سؤال و پاسخ و یا سؤالهای در تقدیر و پاسخهای مناسب با آن، حکایت دارد. حتی آنجا که از حوادث گذشته و سرگذشت اقوام خبر می‌دهد و یا آیات خدا را برمی‌شمرد، انگیزه‌هایی برای سؤال است که گاه پاسخهای لازم را به دنبال دارد.(4) نمونه‌هایی از این گفت و گوها را یادآور می‌شویم:

الف) گفت و گوهای تبلیغی

آیاتی از قرآن کریم بر مسأله تبلیغ دین و ابلاغ رسالت اشاره دارد و به دلیل اهمیت آن، خداوند از پیامبرش می‌خواهد که آن را به مردم برساند و هیچ گونه سهل‌انگاری و کوتاهی روا ندارد.

«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»(5)

یعنی: ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی هیچ پیامی از او را نرسانده‌ای. و خدا تو را از (گزند) مردم نگاه می‌دارد. خدا گروه کافران را هدایت نمی‌کند.

گاه درمواردی که پیامبر با انکارها و کارشکنیها مواجه می‌شد، خود را مبلّغ معرفی می‌کرد:

«أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ»(6)

______________________________

1- جاثیه / 23.

2- حج / 3.

3- غافر / 5.

4- ر.ک.: سازمان مدارک انقلاب اسلامی، چیستی گفت و گوی تمدنها، ص 515.

5- مائده / 67.

6- اعراف / 68؛ آیات مشابه دیگر از این قرار است: اعراف / 62، 79 و 93؛ احقاف / 23؛ هود / 57.

یعنی: پیامهای الهی را به شما می‌رسانم و برای شما خیر خواهی امینم.

اهمیت تبلیغ و ارسال پیامهای الهی به گونه‌ای است که در چندین آیه، اینگونه بیان شده است که پیامبر هیچ وظیفه‌ای جز بلاغ و رساندن آشکار تعالیم الهی ندارد:

«فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ»(1)

یعنی: و آیا جز ابلاغ آشکار بر پیامبران وظیفه‌ای است؟

ب) گفت و گوهای ارشادی

گفت و گو در صورتی مؤثر می‌افتد که از هر گونه خشونت، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت و مانند آن، خالی باشد. قرآن کریم از پیامبر می‌خواهد که با اندرز نیکو و حالت ارشادی با طرف مقابل به گفت و گو پرداخته و از بهترین روشهای خطابی استفاده کند:

«ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(2)

یعنی: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به آن (شیوه‌ای) که نیکوتر است، مجادله نمای.

ج) گفت و گوهای تعلیمی

برخی گفت و گوهای قرآنی به منظور تعلیم مخاطب و در جواب پرسشهایی است که از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله صورت گرفته است. از پیامبر گرامی اسلام درباره موضوعات مختلف پرسشهایی شده است، مانند: هلال ماه،(3) قتال و کارزار در ماه‌های حرام،(4) چگونگی انفاق،(5) خمر و میسر،(6) یتیمان،(7) حلال‌ها،(8) حیض،(9) قیامت،(10) انفال،(11) روح،(12) ذی‌القرنین،(13) کوه‌ها،(14) نزول کتاب از آسمان.(15)

______________________________

1- نحل / 35؛ آیات مشابه دیگر از این قرار است: نحل / 82؛ نور / 54؛ عنکبوت / 18؛ یس / 17؛ شوری / 48؛ تغاین / 12.

2- نمل / 125.

3- بقره / 189.

4- بقره / 217.

5- بقره / 219.

6- همان.

7- بقره / 220.

8- مائده / 4.

9- بقره / 222.

10- اعراف / 187؛ نازعات / 42؛ احزاب / 63؛ قیامت / 6.

11- انفال / 1.

12- اسراء / 85.

13- کهف / 83.

14- طه / 105.

15- نساء / 153.

«یَسْئَلُکَ النّاسُ عَنِ السّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً»(1)

یعنی: مردم از تو درباره رستاخیز می‌پرسند؛ بگو: علم آن فقط نزد خداست. و چه می‌دانی؟ شاید رستاخیز نزدیک باشد.

ج) گفت و گوهای فقهی و آموزشی(استفتایی)

برخی گفت و گوهای قرآنی، در قالب استفتا یا پرسشهای فقهی و آموزشی است. عده‌ای از مردم در امری دچار تردید می‌شدند. از این رو، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مراجعه کرده و مشکل فکری‌خویش را حل می‌کردند.

«وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللاّتِی لا تُوءْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً»(2)

یعنی: و درباره زنان، رأی تو را می‌پرسند. بگو: خدا درباره آنان به شما فتوا می‌دهد و نیز درباره آنچه در قرآن بر شما تلاوت می‌شود: در مورد زنان یتیمی که حق مقرر آنان را به ایشان نمی‌دهید و تمایل به ازدواج با آنان دارید و درباره کودکان ناتوان و این که با یتیمان از روی عدل و درستی رفتار کنید، پاسخگوی شماست. و هر کار نیکی انجام دهید، قطعا خدا به آن داناست.

در موارد دیگری نیز از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پرسش و استفتا شده است، مانند: کلاله،(3) استفتای دوست حضرت یوسف علیه‌السلام درباره هفت گاو،(4) استفتای پادشاه مصر از سران قوم خویش در باره تعبیر خوابی که دیده بود،(5) استفتای ملکه سبا با سران قوم خویش درباره نامه حضرت سلیمان علیه‌السلام .(6)

باتوجه به گفت و گوهای استفتایی در قرآن کریم معلوم می‌شود که استفتا همیشه به معنای طلب فتوا و پاسخ به پرسشهای فقهی و آموزشی نیست، بلکه در مواردی خداوند در مقام استفهام انکاری و

______________________________

1- احزاب / 63.

2- نساء / 127.

3- نساء / 176.

4- یوسف / 46.

5- یوسف / 43 و 41.

6- نمل / 32.

در رد دیدگاه کافران و منکران، از آنان استفتا یا کسب جواب می‌کند:

«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ»(1)

پس از مشرکان جویا شود: آیا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است؟!

«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا»(2)

یعنی: پس، از کافران بپرس: آیا ایشان‌از نظر آفرینش سخت‌ترندیاکسانی‌که(در آسمانها)خلق‌کردیم؟

ه) گفت و گوهای احساسی (تحریکی)

در پاره‌ای از آیات، استفاده از حواس، تشویق شده است؛ مثلاً در قرآن، برای عدم تساوی موحد و مشرک در پیشگاه خداوند می‌فرماید:

«...قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَْعْمی وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ...»(3)

یعنی: بگو: آیا نابینا و بینا یکسانند؟ یا تاریکیها و روشنایی برابرند؟

هنگامی که حضرت موسی علیه‌السلام از آزار و اذیت و کارشکنیهای قوم خویش خسته شد، از عواطف و احساسات آنان استفاده کرد:

«وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُوءْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ...»(4)

یعنی: و یاد کن هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا آزار می‌دهید، با این که می‌دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟...

و) گفت و گوهای اقناعی

«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ فَأَنّی یُوءْفَکُونَ»(5)

یعنی: هر گاه از آن‌ها بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟ می‌گویند: الله، پس با این حال چگونه از عبادت خدا منحرف می‌شوند؟

«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الأَْرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللّهُ»(6)

یعنی: و اگر از آنها بپرسی: چه کسی از آسمان، آبی نازل کرد و به وسیله آن، زمین را بعد از

______________________________

1- صافات / 149.

2- صافات / 11.

3- رعد / 16.

4- صف / 5.

5- عنکبوت / 61.

6- عنکبوت / 63.

مردنش احیا نمود؟ می‌گویند: خدا.

ز) گفت و گوهای استدلالی

مهمترین بخش گفت و گوها، گفت و گوهای استدلالی است:

«قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»(1)

یعنی: بگو: اگر راست می‌گویید، دلیل خود را بیاورید.

در اینگونه گفت و گوها خداوند از مخاطبین می‌خواهد دلیل خویش را اقامه کنند و به طور غیرمستقیم به آنان می‌فهماند که شما راستگو نیستید. از این رو، تعبیر «ان کنتم صادقین» در قرآن کریم زیاد به کار رفته است.(2) قرآن کریم در موارد مختلف، برای اثبات ادعاهای خود به استدلالهای عقلی روی می‌آورد، مانند:

«لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا»(3)

یعنی: اگر در آسمان‌و زمین، جز الله‌خدایان دیگری‌بود،فاسد می‌شدند(و نظام‌جهان به‌هم می‌خورد.)

گفتار هفتم: انواع گفت و گو به لحاظ مخاطب

الف) گفت و گوی انسان با خود: منظور از این نوع گفت و گو، گفت و گوی درونی یا تعقل، تفکر و تذکر است. آیاتی از قرآن کریم با «اذکروا» شروع می‌شود که از این طریق، مخاطبین را به اندیشه بیشتر فرا می‌خواند. در پایان برخی آیات چنین آمده است: چرا تعقل نمی‌کنید،(4) چرا متذکر نمی‌شوید،(5) چرا فکر نمی‌کنید.(6) اینگونه آیات نیز، انسان را به گفت و گو با خویشتن دعوت می‌کند.

ب) گفت و گو با خدا: این نوع گفت و گو نه تنها ممکن است، بلکه به بشر دستور داده شده است که با خدا سخن بگوید و با او راز و نیاز نماید. خداوند نیز اجابت دعوت می‌نماید.

______________________________

1- بقره / 111؛ نمل / 64.

2- مانند: بقره / 23 و 94؛ آل عمران / 93، 168 و183؛ انعام / 40 و 143؛ اعراف / 106 و 196؛ یونس / 38؛ هود / 13؛ صافات / 157و...

3ـ انبیاء / 22.

4- «افلا تعقلون»: آل عمران / 65؛ انعام / 32؛ اعراف / 169؛ صافات / 138؛ قصص / 60؛ مؤمنون / 80؛ انبیاء / 67؛ یوسف / 109؛ هود / 51؛ یونس / 16.

5- «افلا تتذکرون»: انعام / 80؛ سجده / 4. «افلا تذکرون»: یونس / 3؛ هود / 24 و 30؛ نحل / 17؛ مؤمنون / 85؛ صافات / 155؛ جاثیه / 23.

6- «افلا تتفکرون»: انعام / 50.

«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»؛(1) یعنی: پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم.

«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُوءْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»(2)

یعنی: و هر گاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، بگو من نزدیکم و دعای دعا کننده را - به هنگامی که مرا بخواند - اجابت می‌کنم، پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند؛ باشد که راه یابند.

ج) گفت و گوی انسانها با یکدیگر: در واقع چنانچه دو نوع گفت و گوی اول و دوم بخوبی شکل گرفته باشد، زمینه خوبی را برای گفت و گوی نوع سوم پدید می‌آورد. این به آن معناست که انسان، چنانچه مسأله برای خودش روشن شده و با خدای خویش نیز ارتباط خوبی برقرار کرده باشد، بسادگی می‌تواند با دیگر انسانها بر سر موضوعات به گفت و گو پرداخته و به تفاهم برسد.(3)

بخشی از گفت و گوی انسانها با یکدیگر، گفت و گوی انسانها با پیامبران است. خداوند، در این باره دستورات خاصی دارد؛ برای مثال، ابن عباس، مفسر معروف چنین نقل می‌کند:

مسلمانان صدر اسلام هنگامی که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مشغول سخن گفتن بود و آیات و احکام الهی را بیان می‌کرد، گاهی از او می‌خواستند به آرامی سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند و سؤالات و خواسته‌های خود را نیز مطرح نمایند. برای این درخواست جمله «راعنا» که از ماده الرعی به معنی مهلت دادن است به کار می‌بردند.

ولی یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده «الرعونه» که به معنی کودنی و حماقت است، استعمال می‌کردند. در صورت اول مفهومش این‌است‌که به‌ما مهلت بده ولی‌در صورت‌دوم‌یعنی: ما را تحمیق‌کن!

در اینجا برای یهود دستاویزی پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله‌ای که مسلمانان می‌گفتند، پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یا مسلمانان را استهزا کنند. خداوند، برای جلوگیری از این سوء استفاده، به مؤمنان دستور داد به جای جمله راعنا، جمله انظرنا را به کار برند که همان مفهوم را می‌رساند و دستاویزی برای دشمن لجوج نیست:(4)

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ»(5)

______________________________

1- بقره / 152.

2- بقره/ 186.

3- ر.ک.: چیستی گفت و گوی تمدنها، ص 517.

4- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 1، صص 384ـ383.

5- بقره / 104.

یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نگویید: راعنا و بگویید: انظرنا و این توصیه را بشنوید و کافران را عذابی دردناک است.

نتیجه

گفت و گو و روابط مسالمت‌آمیز با غیر مسلمانان، یک فکر اصیل اسلامی است که آیات متعددی از قرآن کریم، به صورتهای گوناگون بدان سفارش نموده است. از نظر قرآن کریم، جنگ مذهبی و ستیز به خاطر اختلاف عقیده، کینه توزی و دشمنی نسبت به پیروان ادیان دیگر ممنوع است. پیش‌گرفتن روشهای اهانت‌آمیز نسبت به دیگران، یک روش پسندیده دینی به شمار نمی‌رود. قرآن کریم، گروهی از مسیحیان و یهودیان را یاد می‌کند که راه تمسخر و تکفیر یکدیگر را در پیش گرفته و با تحقیر، اهانت و پایمال نمودن حقوق انسانی یکدیگر، همواره آتش جنگ و اختلاف را شعله‌ور می‌سازند:

«وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ»(1)

یعنی: یهود گفتند: «نصرانیها بر حق نیستند.» و نصرانیها گفتند: «یهود بر حق نیستند.» حال آن که اینان، کتاب (آسمانی خویش را) تلاوت می‌کنند.

تاریخ اسلام، گفت و گوهای فراوان پیامبر خاتم را با مشرکان و اهل کتاب و اقوام و قبائل و سران مختلف، بخوبی در حافظه‌اش سپرده است. گفت و گوهای دینی و الهی از همان آغاز خلقت بین خداوند و ملائک و آدم ابوالبشر آغاز شده و در قالب پیام رسانی، ابلاغ و بلاغ رسولان و پیام‌آوران الهی، سنتی همیشگی در طول تاریخ بوده است.

گفت و گوهای علمی و عقیدتی امام صادق علیه‌السلام در مدینه و مکه بویژه در مسجدالحرام با صاحبان افکار و اندیشه‌های گوناگون همچون ابن مقفع ،ابو شاکر دیصانی و... و یا گفت و گوهای عالمانه علی بن موسی الرضا علیه‌السلام با دانشمندان مسیحی و یهودی و اندیشوران عصر خویش،نقش مثبت و سازنده در جامعه انسانها داشته است.(2)

این مطلب بر کسی پوشیده نیست که گفت و گو به‌تنهایی هدف نیست،بلکه تنها راه و روشی است برای اهداف بلندتر و والاتر. در پایان، یادآوری این نکته، ضروری می‌نماید که در این نوشتار تنها به برخی از جنبه‌های گفتگو در قرآن، توجه شده است.

______________________________

1- بقره / 113.

2- مجموعه مقالات همایش بین المللی حقوق بشر و گفت و گوی تمدنها، دانشگاه مفید، صص 105ـ104

 

منبع :

نشریه رواق اندیشه » ارديبهشت 1383 - شماره 29

چگونه با فرزندان خود گفتگو کنیم ؟

 

چگونه با فرزندان خود گفتگو کنیم ؟

لازم است کتابهای تخصصی و مخصوصدر اختیار والدین قرار بگیرد که بیاموزند به گفتار فرزندانشان گوش دهند و به گونه ای صحبت کنند که فرزندانشان آنان را درک نمایند.

به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز در کتابی به قلم ادل فایبر که خانم لاله دهقانی ترجمه کرده است ،  مطالب آموزشی بسیار آموزنده شامل چندین فصل در این رابطه می خوانیم . که عبارتند از :
 
به کودکان کمک کنیم تا احساسات خود را بشناسند.
 
دعودت به همکاری
 
راههای دیگر به جز تنبیه
 
تقویت حس استقلال
 
تحسین
 
مانع از نقش پذیری فرزندان خود شوید
 
که در مورد هر فصل بطور مختصر و جدا بحث خواهد شد.پس امیدوارم والدین به گونه ای با فرزندانشان صحبت کنند که فرزندان آنان را درک نمایند و آنان نیز بیاموزند به گفتار فرزندان خود بهتر گوش فرا دهند.
 
۱- فصل اول :  به کودکمان کمک کنیم تا احساسات خود را بشناسد.
 
انکار مداوم احساسات کودک او را دچار تشویش و نگرانی می کند و با این کار والدین به کودک می آموزند که احساسات خود را نشناسند و به آنها اعتماد نکنند. پس بهترین روش در برخورد با کودک این است که خود را به جای فرزندانمان تصور کنیم.
 
مثلا” کودک: مامان من خسته ام
 
مادر : چطور خسته ای تو تازه استراحت کرده ای ( انکار احساسات )
 
کودک: ( با صدای بلندتر ) ولی من خسته ام
 
مادر: تو خسته نیستی فقط کمی خواب آلوده ای . لبهاسهایت را بپوش.
 
کودک: ( در حالی که فریاد می زند ) من خسته ام.
 
می بینیم که چه اتفاقی افتاد؟ انکار احساسات توسط مادر و تصور کودک از اینکه توسط مادرش درک نمی شود و تغییر رفتار و بالاخره ایجاد یک رابطه ای که رو به تخریب می رود و اعصاب هر دو طرف را خرد می کند.    پس باید سعی کنیم درک کنیم که احساسات فرزندانمان در شرایط مختلف چگونه است. و با این کار متوجه خواهیم شد که گفتار و رفتارمان نیز به همان نسبت تغییر خواهد کرد. مثلا” به جای گفتن تو خسته نیستی فقط کمی خواب آلوده ای می توانستیم بگوییم . (( خوب با وجودی که تازه از خواب بیدار شده ای هنوز هم احساس خستگی می کنی )) . کودک در این جا می فهمد که از طرف مادر یا پدر خوب درک شده و دیگر بحث را ادامه نخواهد داد.
 
ما وقتی سخنان کودک یا دوست خود را می شنویم به ۸ روش ممکن است واکنش نشان دهیم.
 
انکار احساسات : مثل اینکه بگوییم هیچ دلیلی برای ناراحتی تو جود نداره .
 
پاسخ فلسفی : ببین زندگی همین است. هیچ چیز برای آدم عالی و کامل نیست.
 
نصحیت کردن :
 
سئوال کردن :
 
دفاع از شخص دیگر :
 
احساس ترحم :
 
تجزیه و تحلیل بچه گانه .
 
احساس همدردی
 
در شرایطی که از مسئله ای رنجیده شده باشم آخرین چیزی که انتظار شنیدن آن را داریم. نصحیت فلسفه روان شناسی و نظر دیگران است. هر یک از اینها ناراحتی و احساس رنجش ما را شدت می بخشد و با شنیدن ترحم دیگران احساس می کنیم فردی قابل ترحم هستیم. سئوال کردن هم ما را در حالت دفاعی قرار می دهد و بدترین حالت زمانی است که بشنویم که هیچ دلیلی برای ناراحت بودن وجود ندارد.
 
در حالیکه اگر فردی شنونده صحبتهای ما باشد و اجازه دهد ناراحتی درونی مان را بازگو کنیم رفته، رفته این احساس ناراحتی و سردرگمی در ما از بین می رود و قادر خواهیم بود در باره مشکل خود بیشتر فکر کنیم و به نتیجه منطقی تر دست یابیم. چنین روند کاری در مورد کودکان نیز به کار برده می شود. و آنها نیز تنها در صورتی می توانند مشکلات خود را حل کنند که گوش شنونده در اختیار داشته باشند. تا در زمان ناراحتی با آنها همدردی کنند.
 
در این جا به بررسی روشهایی می پردازیم که از طریق آن به کودکان خود در حل مسائل احساسی شان کمک کنیم.
 
به سخنان آنان توجه نشان دهیم.
 
با بیان کلماتی مانند جدا”، واقعا” ، خوب ….. به آنان نشان دهیم که احساساتشان قابل درک است.
 
به خواسته های آنان در دنیای تخیلات تحقق بخشیم.
 
به احساسات آنان واقعیت بخشیم.
 
مثلا” در عوض بی توجهی به آنان به سخنان آنان توجه کامل نشان دهیم. فرزندان در بیان مشکلات با والدینی که توجه کافی به سخنان آنان دارند دچار اشکال نخواهند شد. والدین اصلا” لازم نیست سخنی بر لب آورند. گاهی اوقات تنها سکوت همراه با توجه برای کودک کافی است.
 
در عوض پرسش و نصحیت کردن با بیان جدا”، خوب، واقعا” احساسات او را قابل درک جلوه دهید. این کلمات همراه با کمی توجه زمینه ای ایجاد می کند که کودک افکار و احساسات خود را جستجو کرده و راهی برای حل مشکلش پیدا کند.
 
در عوض افکار احساسات به احساسات آنان واقعیت بخشید. یعنی وقتی کودک کلماتی را می شنود که احساسات درونی او را بازگو می کند احساسات درونی او را بازگو می کند. احساس آرامش می کند. زیرا می پندارد دیگران نیز در برخورد با چنین مشکلاتی این احساسات را تجربه می کنند.
 
در عوض توضیحات و منطق خواسته های آنان را در دنیای تخیلات تحقق بخشید.
 
زمانی که کودکان چیزی را درخواست می کنند که نمی توانند به آن دست یابند والدین اغلب با دلیل و منطق برای آنان توضیح می دهند اغلب اوقات هر چه بیشتر توضیح می دهند اعتراض کودکان شدیدتر می شود، پس والدین با خیال بافی و همراه شدن با کودک در تخیلاتش قبول واقعیت را برای او آسانتر خواهد کرد.
 
مثل ( کاش می توانستم همین حالا برای تو شیرینی موز درست کنم ).
 
برخی از رفتارها هم  باید محدود شوند مثل می بینم که از دست برادرت عصبانی هستی، آنچه می خواهی با کلام از او بخواه نه با مشت.
 
بخش دوم فصل اول : توصیه ها، سئوالات، داستانهای والدین
 
آیا مهم است که ما همیشه احساسات کودکان خود را تصدیق کنیم؟  
 
نه ، بسیاری از گفتگوهای ما با فرزندانمان شامل گفتگوها و اظهار نظرهای روزمره و عادی است. زمان تصدیق زمانی است که فرزند شما می خواهد شما را از احساس خود نسبت به مسئله آگاه سازد.
 
مثلا” اگر فززند شما بگوید ” مادر من می خواهم بعد از کلاس به دیدن دوستم بروم ” هیچ الزامی وجود ندارد که شما پاسخ دهید. تنها کافی است که بگویید ” از اینکه قبلا” به من اطلاع دادی متشکرم ” .
 
۲-  چه ایرادی دارد که مستقیما” از کودکی بپرسیم ” چرا این احساس را داری ؟ ”
 
بعضی از کودکان به راحتی می توانند علت ترس، عصبانیت و ناراحتی خود را بیان کنند. ولی عده ای نیز در برخی مواقع از ترس اینکه دلیل آنان برای والدین منطقی نباشد آن را بیان نمی کنند . ( مثلا” : تو به خاطر این مسئله کوچک گریه می کردی ؟ ) برای نوجوان و کودکی که در حالت روحی نامناسبی به سر می برد شنیدن جمله ای مانند ” به نظر میرسد چیزی تو را ناراحت کرده ” خیلی مشکل گشاتر از جملات پرسشی مثل چه اتفاقی افتاده ؟ خواهد بود.
 
۳- شما می گویید، همیشه باید با عقاید کودکان خود موافقت کنیم؟
 
آنچه کودکان، بدان نیازمندند موافقت والدین نیست. آنها تنها مایلند  که دیگران را متوجه احساسات وعقاید خود سازند. عبارت ” تو کاملا” درست می گویی ” ممکن است برای لحظه ای کودک را راضی نگه دارد ولی با این کار ما مانع از ادامه حل و فصل مسائل در ذهن او شده ایم.
 
۴- اگر این مسئله که من به کودکم نشان دهم او را درک کرده ام تا این حد مهم است چه اشکالی دارد که تنها به او بگویم ” من درک می کنم تو چه احساسی داری”؟
 
مسئله ای که بیان این جمله ایجاد می کند این  است که برخی کودکان ممکن است حرف شما را باور نکنند و تنها در پاسخ شما بگویند. نه تو نفهمیدی که من چه می گویم . در حالی که اگر ما به تشریح احساسی بپردازیم که کودک در برخورد با مسائل خاص تجربه کرده است. او را متقاعد ساخته ایم که سخنانش کاملا” درک شده است.
 
۵- تصور کنید که من احساس کودکم را به گونه ای نادرست درک کرده ام. بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نگران نباشید کودک شما فورا” اشتباهتان را تصحیح خواهد کرد.
 
۶- می دانم که احساسات کودک باید پذیرفته شود و لیکن قبول این مطلب برای من خیلی سنگین خواهد بود که از زبان فرزندم بشنوم ” تو عوضی هستی ” و یا ” از تو متنفرم ” !
 
اگر شنیدن این جملات شما را ناراحت می کند می توانید به کودک بگویید اصلا” از شنیدن این جمله خوشم نیامد. اگر تو ازمسئله ای عصبانی هستی لازم نیست ناراحتی خود را این طور بیان کنی. شاید در آن صورت من بتوانم به تو کمک کنم.
 
۷- آیا برای کمک به کودکی که از مسئلهای ناراحت است راه دیگری به جز بیان درک، جود ندارد؟
 
چرا مثلا” از او بخواهید در زمان عصبانیت احساس خود را نقاشی کند و یا با برخی فعالیتهای جسمانی سرش را گرم کند.
 
۸- اگر من تمام احساسات فرزندم را بپذیرم، آیا او احساس نمی کند که هر چه انجام می دهد مورد پذیرش من است؟ من نمی خواهم پدری      بی قید باشم.
 
بی قیدی باید تنها در حدی باشد که به احساسات اجازه ظهور دهیم. مثلا”  ” من می بینم که تو دوست داری با چنگال روی کره نقاشی کنی ” این بدین معنی نیست که به فرزند خود اجازه دهیم که با چنگال روی کرده نقاشی کند. بلکه وقتی کره را از جلوی فرزند خود بردارید به او به آسانی فهمانده اید که کره برای بازی کردن نیست و اگر می خواهد نقاشی کند باید روی کاغذ این کار را انجام دهد.
 
۹- هنگامی که فرزند ما دچار مشکلی می شود چه ایرادی دارد که او را نصحیت کنیم؟   با این کار دیگر مانع می شویم که کودک خود با مشکلش دست و پنجه نرم کند.
 
۱۰- اگر متوجه شوید که پاسخی که به فرزند خود داده اید مفید نبوده چه باید بکنید.   هر گاه والدین با خود بگویند ” این بار کار خوبی نکردم، چرا به فکرم نرسید که این را بگویم …. ” خود به خود امکان دیگری در اختیار خود قرار می دهند. در زندگی با فرزند همواره فرصتهایی برای جبران وجود دارد.
 
فصل ۲ – دعوت به همکاری :
 
بخش اول : یکی از مسائل نگران کننده والدین جدالهای روزانه آنان با فرزندان بر سر این مسئله است که چگونه رفتار کنند تا مورد قبول والدین و جامعه قرار گیرند. این کار نیازمند تحمل و صبر فراوان است.
 
روشهایی که والدین در تربیت کودکان به کار می گیرند عبارتند از :
 
سرزنش کردن و اتهام : چرا تو همیشه این کار را می کنی ؟ چرا…
 
اسم گذاشتن:  چقدر تو کودنی – این کار تو واقعا” احمقانه است.
 
تهدید : پشت دستی خواهی خورد. به پدرت می گویم ….
 
دستور : زود باش کمک کن تا اتاق را مرتب کنم ….
 
سخنرانی و بخث اخلاقی
 
اخطار : مراقب باش دستت نسوزه – لباس ار بپوش تا سرما نخوری
 
جملات ترحم آمیز : می خواهی منو بیمار کنید؟ قلب منو ناراحت کنی !
 
مقایسه : چرا سعی نمی کنی مثل برادرت باشی ….
 
کنایه زدن:  می دانی تو فردا امتحان داری و کتابت را توی مدرسه جا گذاشتی، چه باهوش، تنها آدمهای با هوش اینکار را می کنند.
 
پیشگویی کردن :  همینطور خودخواهی هایت را ادامه بده. خواهی دید هیچ کس حتی نمی خواهد با تو بازی کند. تو هیچ دوستی نخواهی داشت.
 
اگر ما بعنوان فردی بالغ با شنیدن این صحبتها واکنش های منفی داشته باشیم تصور کنید که احساس کودک از شنیدن آنها چه خواهد بود. ما پنج روش را که والدین در رسیدن به این مقصود می توانند استفاده نمایند برخواهیم شمرد.
 
توصیح دادن : زمانی که فردی مسئله ای را برای شما توصیح میدهد آسانتر می توان در مورد آن تصمیم گرفت. و فرزندان آسانتر می توانند کار صحیح را تشخیص دهند.
 
بیان مطالب با کلمه : گاهی تاثیر یک کلمه بیشتر خواهد بود. کودکان سخنرانی وعظ و تفسیر طولانی را دوست ندارند. برای آنها تذکر مطلبی هر چه کوتاهتر باشد بهتر است.
 
صحبت کردن در مورد احساس فرد: هیچ اشاره ای به شخصیت و خصوصیات کودک خود نکنید. کودکان حق دارند احساسات واقعی والدین خود را بشنوند. با توضیح در باره احساس خود بدون اینکه به فرزند خود لطمه ای وارد کنید به مقصود خود برسید. تا زمانیکه کودک از نظر احساسی مورد حمله دیگران قرار نگرفته می تواند با دیگران همکاری کند.
 
نوشتن یادداشت: بعضی مواقع نوشتن یک کلمه به همان اندازه تاثیر می گذارد که حرف نزدن با فرد او را به فکر کردن وا می دارد.
 
دادن اطلاعات: تحمل سرزنش و اتهام برای هر کس مشکل است بزرگترها باید راجع به مسائلی اطلاعاتی به کودکان بدهند.
 
والدین گاهی می پرسند: اگر ما تمام این روشها را به شکل مناسبی به کار گیریم آیا فرزندان ما همیشه واکنش مثبت نشان می دهند؟ پاسخ این است که ما امیدوار نیستیم. فرزندان ما ماشین آهنی نیستند علاوه بر این هدف ما این نیست که یک سری روشهایی را به کار بندیم تا رفتار ما را تحت تاثیر قرار دهد و فرزندان ما همیشه واکنش نشان دهند. هدف ما مورد توجه قراردادن بهترینهای فرزندانمان است. هوش – ابتکار- احساس مسئولیت، شوخ طبعی و میزان حساسیت آنها نسبت به نیاز دیگران.
 
۳- راههای دیگر به جز تنبیه :
 
برای بسیاری از ما طعنه، سخنرانی، اخطار، اسم گذاشتن و یا تهدید در طول دوران رشد به شکلی لاینفک جزیی از زبان گفتاریمان شده است و ترک این عادت کار ساده ای نخواهد بود.
 
پس مرحله تغییر، مرحله آسان و زودگذری نیست.
 
روشهای زیر راه دیگر غیر از تنبیه را به ما نشان می دهد.
 
راهی را پیشنهاد کنید که فرد رفتار بهتری داشته باشد.
 
نشان دادن نارضایتی شدید ( بدون ضربه به شخصیت )
 
بیان انتظارات
 
نشان دادن راهی به کودک برای جبران اشتباه
 
دادن امکان انتخاب
 
اقدام کردن
 
مثلا” در فروشگاه کودک اذیت کردن را شروع می کند به جای تنبیه می توان راهی برای مفید بودن پیشنهاد داد. مثلا” به فرزندنتان بگویید او لیست خرید را آماده کند.
 
مثلا” اصلا” از رفتار تو خوشم نمی آید وقتی توی فروشگاهی بدوی مزاحم دیگران می شوی.
 
من انتظار دارم وقتی از وسایل من استفاده می کنی آنها سرجایش قرار دهی.
 
خوب حالا که برس من و شکستی بهتره پولهات جمع کنی و یکی برم بخری.
 
دیگه دویدن در فروشگاه کافی است تو یا می توانی راه بری یا توی چرخ بشینی.
 
خوب می بینم تصمیم گرفتی توی چرخ دستی بشینی.
 
برای بسیاری از فرزندان این روشها کافی است که احساس مسئولیت را در آنان تقویت کند.  برای مشکلات پیچیده به روشهایی پیچیده تر نیاز است. مربیان خانواده و مشاوران ازدواج برای پایان دادن به جدالها بر روی روشهای بسیار دقیقی کارکرده اند. در این جا راههایی را که من برای گروه مطرح کرده ام بررسی خواهیم کرد.
 
در مورد احساسات و نیازهای کودک صحبت کنید.
 
فکرهای خود را روی هم بگذارید تا بتوانید راه حل قابل قبول و منطقی پیدا کنید.
 
تمامی نظریات را بدون ارزیابی بنویسید.
 
مشخص کنید کدام نظر را می پذیرید و کدام نظر را نمی پذیرید و کدام روش را سرانجام دنبال خواهید کرد.
 
نکات بیشتری در مورد حل مشکلات قبل از حل مشکلات :
 
در هر مرحله حل مشکلات محتاطانه عمل کنید.
 
قبل از هر اقدامی از خود بپرسید: آیا هنوز تحت تاثیر احساسات هستم و یا به اندازه کافی خونسرد هستم که گاهی در جهت حل مشکلات بردارم؟
 
در مورد احساسات فرزند خود صحبت کنید: ( فکر می کنم احساس تو …. )
 
در مورد احساسات خود صحبت کنید: ( حالا احساس من در این مورد این است…… )
 
از فرزند خود دعوت کنید که برای یافتن یک راه حل قابل قبول به شما کمک کند. تا آن جا که ممکن است به کودک اجازه دهید که اولین نظر را ارائه دهد. مسئله مهم اینجاست که از هر گونه ارزیابی و ابراز عقیده در مورد نظریات فرزندتان خودداری کنید.
 
تصمیم بگیرید که کدام نظر را می پذیرید و کدام یک را نمی پذیرید و به کدام نظر عمل خواهید کرد.
 
از تصمیمات خود نتیجه گیری کنید: ” چه مراحلی را باید طی کنیم تا بتوانیم تصمیم نهایی خود را در عمل پیاده کنیم؟ ”
 
۴- تقویت حس استقلال :
 
در بیشتر کتابهای مربوط به تربیت کودک می خوانیم که یکی ازمهمترین اهداف ما بعنوان والدین ، ایجاد حس استقلال در فرزندان است. اینکه به آنها کمک کنیم تا به افرادی غیر وابسته مبدل شوند و بدون کمک ما نیازهای خود را بر طرف سازند.ما نباید فرزندان را بصورت کپی های زنده از خودمات تصور کنیم چرا که آنها انسانهای واقعی اند با خصلتها، تمایلات، احساسات ، نیازهاو آرزوهای متفاوت روشهای خاصی که کودک را مستقل از دیگران می کند. بدین شرح است:
 
به فرزندان حق انتخاب دهیم. ( بزرگسالانی که در زمان کودکی نیاموخته اند که خود تصمیم بگیرند در تصمیم گیریهای بعدی در مورد شغل، زندگی و انتخاب همسر دچار مشکل جدی می شوند.
 
نسبت به مشکلات فرزندان بی توجه نباشیم و به آن احترام بگذاریم زیرا او تشویق می شود که برای حل مشکلش خود اقدام کند.
 
بیش از حد سئوال نکنیم: سئوال بیش از حد به منزله دخالت در زندگی شخصی تلقی می شود. کودکان در باره هر چیزی که مایل به صحبت در باره آن باشند در موقع دلخواه صحبت می کنند.
 
برای پاسخ به سئوال عجله نکنید: وقتی کودکی سئوالی می پرسد بهتر آن است که ابتدا به آنها فرصتی داده شود که خود پاسخ سئوال شان را بیابند.
 
کودکان را تشویق کنیم که از منابع خارج از خانه کمک بگیرند. ما می خواهیم به فرزندان خود بیاموزیم که آنها کاملا” وابسته به ما نیستند. برای حل مشکلات می توان از دنیای خارج از خانه مثل دندانپزشک مدرسه و دانش آموزان بزرگتر هم کمک گرفت.
 
امید آنان را ناامید نکنیم: زمانیکه احساس ناامیدی را از کودکان دور می کنیم. امید، آرزو و رویا را در آنان تقویت کرده و حتی در مواقعی راه را برای رسیدن به آرزوهایشان هموار می سازیم.
 
راههای دیگر تقویت حس استقلال :
 
اجازه دهید در مورد خودشان تصمیم بگیرند:  مثل گفتن صاف ایستادن، صاف نشستن، و گوشزد کردن مطالب دیگر جدا” خودداری کنید. کودکان این نوع وسواس را دخالت در امور شخصی خود تلقی می کنند.
 
در مسائل خصوصی فرزند خود دخالت نکنید.
 
هرگز راجع به کودکان در مقابل خودشان صحبت نکنید: زمانیکه فرزند شما صحبتی در مورد خود می شنود خود را مانند شیی متعلق به والدینش احساس می کند.
 
اجازه دهید کودک خود پاسخ دهد: بهترین راه احترام گذاردن به نظریه فرزند، اجازه دادن به او برای پاسخ دادن سئوالات است.
 
اطمینان خود را از آمادگی فرزندتان ابراز کنید:  برخی مواقع کودک واقعا” مایل است کاری را انجام دهد ولی از نظر احساسی و یا جسمانی آمادگی انجام آن را ندارد. در عوض اجبار، اصرار و یا دستپاچه کردن او بهتر است اعتماد خود را به آمادگی نهایی او اعلام کنید.
 
بیش از حد از کلمه نه استفاده نکنید: بسیاری از مواقع والدین باید نیازهای فرزندان خود را برآورده سازند، با این حال بعضی از کودکان کلمه نه یا نکن را بعنوان تجاوزی به حریم شخصی خود تلقی میکنند و به همین علت تمام نیروی خود را برای حمله متقابل به کار می گیرند. ( شروع به فریاد زدن، ناسزا گفتن و غیره ….. )
 
برخی جایگزین ها برای نه :
 
دادن اطلاعات ( استفاده نکردن از نه ) : مثلا” کودک : مادر من میتوانم برای بازی به کوچه بروم. درعوض گفتن ” نه ، تو نمی توانی “  دلیل مخالفت را اعلام کنید.  ” ما تا ۵ دقیقه دیگر نهار می خوریم “  با چنین اطلاعی کودک به خود می گوید ” فکر میکنم نمی توانم بروم ” .
 
پذیرش اطلاعات ( پذیرش احساسی کودک )
 
توضیح مشکل : بروم بیرون بازی کنم ” دلم می خواهد تو را ببرم ولی مشکل این جاست که تا نیم ساعت دیگر باید شام آماده باشد “.
 
زمانی که امکان انجام کاری هست از بله استفاده کنید.  می توانم بازی کنم.  بله بعد از غذا
 
مدتی را در مورد موضوع فکر کنید : می توانم امشب تا دیر وقت فیلم ببینم ” به جای گفتن نه نمی توانی در عوض نه ” بگویید بگذار در موردش فکر کنم. ”
 
بخش ۵ – تحسین :
 
کودکانی که در محیطی زندگی می کنند که تواناییهای آنان مورد تقدیر قرار می گیرد نسبت به خود احساس بهتری دارند و در مبارزات هم موفق تر خواهند بود و اهداف والاتری را در زندگی برای خود بر خواهند گزید. احساس فرد نسبت به خودش ، تاثیر بسیار عمیقی بر روی تفکر، احساسات ، تمایلات، ارزشها و اهدافش خواهد گذارد و این تاثیر مهمترین عامل سازنده سیستم رفتاری اوست.
 
تحسین های مفید در حقیقت به دو صورت ظاهر می شوند.
 
بزرگسالان آنچه را می بینند، یا حس می کنند توصیف می نمایند. (به جای ارزیابی و سنجش، توصیف کنید ). مثلا” من اتاقی    می بینم با کف تمیز، تخت مرتب و کتابهایی که منظم در قفسه چیده شده اند.”
 
آنچهرا احساس می کنید توصیف کنید. مثل ” راه رفتن توی این اتاق لذات بخش است. ”
 
رفتار تحسین آمیز کودک خود را با یک کلمه خلاصه کنید.
 
” تو مدادها، خودکارها و مداد شمعی هایت را دسته کرده ای و در جعبه های جداگانه قرار داده ای این کاری است که بدان نظام و ترتیب    می گویند.”
 
مطالبی در باره تحسین :
 
توجه داشته باشید که تحسین شما با موقعیت و میزان توانایی فرزندتان هماهنگی داشته باشید.
 
در تحسینهای خود هرگز به ضعفها و یا شکستهای گذشته کودک اشاره نکنید.
 
توجه کنید نشان دادن علاقه بیش از حد ممکن است در تمایل کودک به انجام کار اختلال ایجاد کند.
 
مطمئن باشید که زمانی که رفتاری از کودک را تحسین می کنید او بارها آن را تکرار می کند. اگر نمی خواهید که فرزند شما مداوم درسوت خود بدمد از گفتن تو خوب می دانی که چطور سوت بزنی” خودداری کنید.
 
بخش ۶ – مانع از نقش پذیری فرزندان خود شوید.
 
تاکید همه روان شناسان و کارشناسان کودک این است که از      پیشگویی های خود سرانه در مورد کودک به شدت خودداری کنیم. اگر شما کودک را کودن بنامید او خود را فردی کند ذهن خواهد دید. اگر شما او را بدرفتار بدانید، او به گونه ای عمل می کند که تا حد ممکن خود را بدرفتار نشان دهد.
 
نام نهادن و یا بر چسب زدن به کودک به هر شکلی قبیح شده و ناپسند است.
 
راه کارهایی در مورد ( مانع از نقش پذیری کودک خود شویم ) عبارتنداز:
 
به دنبال فرصتهایی باشیم که به فرزندانمان تصویر جدیدی از خود نشان دهیم.    مثلا” ” تو از سن ۳ سالگی این اسباب بازی را داری ولی هنوز نو به نظر می رسد. ”
 
فرزندانمان را در موقعیتی قرار دهیم تا خود را به شکلی متفاوت ببینند. مثال ” سارا، ممکنه این پیچ گوشتی را برداری و پیچ این کشور را سفت کنی ؟ ”
 
اجازه دهیم فرزندانمان بشنوند که از آنها به خوبی صحبت           می کنیم.  ” با وجودی که آمپول دردناک بود. او بازویش را محکم نگه داشت . ”
 
الگوی رفتاری مناسبی برای فرزندانمان باشیم.   “  باختن خیلی سخته و لی من سعی می کنم آن را قبول کنم. تبریک می گویم.”
 
گنجیه ای از بهترین لحظات آنان باشیم.  ” به یا دارم که تو……  ”
 
زمانی که کودک بر اساس عادات پیش عمل می کند. احساسات و انتظاراتمان را ابراز کنیم.  ” من این کار را دوست ندارم. به رغم احساسات تو، انتظار دارم که مرد باشی .”
 
جمع بندی :
 
روند تغییر نقش پذیری در کودکان روندی بسیار پیچیده است. در این روش نه تنها عقاید در مورد فرزندان بطور بنیادی تغییر می کند، بلکه باید تمامی روشهای، آموخته شده به کار بسته شود. یعنی ما باید تمامی روشها را با هم جمع بندی کنیم، پذیرش احساسات، استقلال، تحسین و …. ”
 
و آخرین سخن اینکه : هرگز بعنوان والدین خوب ، سخت گیر، بد، ….. به خود ننگریم. در ابتدا خود را بعنوان انسان بشناسیم. انسانی با قدرت رشد و تغییر بسیار روند زندگی و کار با کودک، روندی پرمشقت و خسته کننده است. روندی که نیازمند عشق و دانش و صبر است.
 
زمانی که نمی توانیم انتظارات خود را بر آورده سازیم حداقل می توانیم به همان اندازه که با فرزند خود مهربانیم، با خود نیز مهربان باشیم. اگر برای بهتر شدن ، فرزند ما نیازمند هزار شانس و فرصت باشد، باید هزار و یک فرصت را در اختیار خود قرار دهیم.

http://www.pezeshk.us/?p=15502

چگونه (نه) بگوییم؟

 

چگونه (نه) بگوییم؟


برخی اوقـات برای شما پیش آمده که در مـقابل خـواسته‌ی دیگران، برخلاف میل باطنی جواب مثبت داده ودرخواسـت او را قبول کرده اید.
ممکن است جواب منفی دادن سخت به نظر برسد ولی ما چند راه مفید را برای رهایی شـما از این مـوقیعت خـاطر نشان می‌کنیم.
به یاد داشته باشـید که اگر بـخواهـیـــد کسی را از سر خود باز کنید ممـکن است مجبور به گفتن "دروغ مصلحتی" شوید. دروغ‌هایی که ظریف و بدون ضـرر هـستند و صدمه‌ای را به طرف مقابل وارد نمی کنند. گاهی اوقات نیز باید رودربایستی را کنار گذاشت و با صراحت جواب منفـی داد چون در غیر اینصورت ممکن است از کار خود پشیمان و مدت‌ها به دلیل عواقـب آن دچار مشکل و دردسرشوید. سعی کنید قدرت "نه" گفتن را در خود تقویت نمایـید الـبـتـه به گونه‌ای کـه باعث کدورت نشود.
در پایان این نوشته عنوان شده است:‌ در یک دنـیای ایده‌آل بهتـرین روش بـرای نپـذیرفتن تقاضای کسی، گفتن "نه" بدون عذرخواهی و آوردن دلیـل به او است. با ایـن حال گـاهـی اوقـات "نه" گفتن به دوستان نزدیک مشکل به نظر می‌رسد. بنابراین اگر شما نمی‌تـوانید بـگویـیـد "نه" و در عین حال مایل به "بله" گفتن هم نیستـیـد، بهترین راه بعدی عـذرخـواهـی‌های فراوان و بهانه آوردن‌های منطقی و قابل باور خواهد بود


بیا تو جوان

چگونه به راحتی  " نه "  بگوییم؟


واقعیت این است که "نه" گفتن یک مهارت است و برای به دست آوردن این مهارت علاوه بر آموزش، نیازمند تمرین هم هستیم. همچنین فراموش نکنیم برای مهارت پذیری باید به ویژگی‌های فردی و استعدادهای فرد آموزش پذیر نیز توجه کنیم
 
واقعیت این است که "نه" گفتن یک مهارت است و برای به دست آوردن این مهارت علاوه بر آموزش، نیازمند تمرین هم هستیم. همچنین فراموش نکنیم برای مهارت پذیری باید به ویژگی‌های فردی و استعدادهای فرد آموزش پذیر نیز توجه کنیم

همه ما باید بتوانیم در تعاملات اجتماعی مان به درخواست ها و تقاضاهای دیگران در صورت لزوم "نه" بگوییم و برای این کار نیازی به توضیح دادن نیست. همچنین نباید اجازه دهیم که دیگران درخواست های زیادی از ما داشته باشند. گفتگوی هفته نامه سلامت با دکتر سید سعید صدر، روان پزشک و عضو هیات علمی‌دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی را در زیر بخوانید.

ما ایرانی ها خیلی اهل رودربایستی هستیم و خوب نمی‌توانیم نه بگوییم؛ چرا؟
واقعیت این است که "نه" گفتن یک مهارت است و برای به دست آوردن این مهارت علاوه بر آموزش، نیازمند تمرین هم هستیم. همچنین فراموش نکنیم برای مهارت پذیری باید به ویژگی‌های فردی و استعدادهای فرد آموزش پذیر نیز توجه کنیم. البته توجه داشته باشید که نباید فکر کنیم که باید به هر تقاضایی نه بگوییم.

هفته نامه سلامت: چه موقع باید نه بگوییم؟
اگر موضوعی مطابق طبع، احساسات، ارزش ها و اعتقادات ما نیست و در واقع خارج از این حیطه هاست باید به راحتی "نه" بگوییم و از کنارش بگذریم.
هفته نامه سلامت: ولی خیلی وقت ها این نه گفتن راحت نیست.
بله. با نظر شما موافقم اما دقت کنید هر کاری که دشوارتر است نیازمند جهد و تلاش بیشتری است.

بعضی ها هم هستند که در موقعیت های متعدد می‌توانند نه بگویند و در موقعیتی نمی‌توانند؛ چرا؟
برخی افراد به راحتی به زیر دستان خودشان نه می‌گویند. به طور مثال مدیر یک قسمت به راحتی به کارمندش نه می‌گوید اما اگر همین شخص با رفیق یا همسان خود دچار تعارف و رودربایستی شود نمی‌تواند به در خواست او نه بگوید. زیرا احساس می‌کند موجب ناراحتی فرد مقابل خواهد شد.

افراد وسواسی نیز به ندرت نه می‌گویند!
انسان هایی که ویژگی شخصیت وسواسی را دارند ضمن اینکه برای خودشان حدود و صغور خیلی مشخص دارند اما گاهی نمی‌توانند به خوبی "نه" بگویند چون بعدا دچار عذاب وجدان می‌شوند و از نظر احساسی بهم می‌ریزند. یک گروه دیگر نیز که در نه گفتن مشکل دارند افراد عاطفی هستند که به دلیل رابطه بسیار دوستانه شان امکان گفتن نه را کمتر می‌یابند. اما این سکه هم دو رو دارد؛ مثلا گروهی از آنها که سخت و لجوج هستند دایما "نه" می‌گویند. اینها هم گروهی هستند که باید هنر "بله" گفتن را یاد بگیرند. یعی فراموش نکنید مهارت این است که اگر کاری از دست مان بر می‌آید واقعا برای انجام آن باید استقبال کنیم و در کار خلق گره نیندازیم. برخی از افراد بدون مطالعه به هر درخواستی "نه " می‌گویند و این نشان دهنده سرسختی چنین افرادی است و از رنجاندن مردم ناراحت نمی‌شوند.


شاید خود این افراد نیز دچار مشکل شده اند؟
بله. اینها افراد منفعل مهاجم نامیده می‌شوند. چنین اشخاصی به این دلیل نه می‌گویند که قبلا از بالا دستانشان نه شنیده اند و در نتیجه این افراد تصمیم می‌گیرند به ارباب رجوع شان نه بگویند تا تلافی کنند.


برخی افراد هم با بله گفتن های بی موردشان انسان را عذاب می‌دهند.

اگر "بله" بگوییم و نتوانیم آن کار را انجام دهیم افراد را بیشتر می‌رنجانیم زیرا اگر شما به فردی نه بگویید آن شخص در می‌یابد که از طریق شما به جایی نمی‌رسد و سعی می‌کند راه حل دیگری پیداکند. حالا تصور کنید فردی مراجعه می‌کند و از فرد دیگری جواب مثبت می‌شنود. با این کار علاوه بر تلف شدن وقت فردی که جواب مثبت کاذب شنیده است، ممکن است موقعیتهای کلیدی را نیز از دست بدهد. به طور مثال اگر "نه" می‌گفت در نهایت به رنجش یک روزه فرد منجر می‌شد اما به دلیل اینکه نخواسته موجبات رنجش دیگری را فراهم کند مدت های زیادی فرد دیگر را دچارمشکل می‌کند.

به نظر شما اگر در برابر درخواست اشخاص "نه" بگوییم خودخواهی تلقی نمی‌شود؟
"نه" گفتن با خودخواهی خیلی فاصله دارد. اگر به فرض شما فردی هستید که کاری از دستتان برنمی‌آید، جایی آشنا ندارید و قرار هم نیست سفارش کسی را بکنید این که دیگر خودخواهی تلقی نمی‌شود. اتفاقا هنگامی‌که شما در برابر درخواست های دیگران "نه" بگویید از طرف مقابل خواسته اید که به فکر چاره دیگری باشد و بی خود وقت خود را تلف نکند.


چه زمانی برای آموزش "نه گفتن" مناسب است؟
بهترین دوران این آموزش ها از اوایل کودکی است.


بنابراین امثال ما که دوران کودکی را گذرانده ایم چه کار کنیم؟
شما می‌توانید جایی که به صلاح کودک تان نیست و یا اینکه از امکانات کافی تهیه وسیله ای برای آنها برخوردار نیستید "نه" بگویید. به طور مثال ممکن است فرزند 9 ساله شما درخواست تلفن همراه داشته باشد و حتی خانواده نیز توانایی تهیه آن را داشته باشند اما به هیچ وجه نباید این کار را انجام دهند و حتما باید "نه" بگویند. در این صورت فرزند شما یاد می‌گیرد که برخی جاها نیز امکان شنیدن "نه" وجود خواهد داشت. همچنین مدارس برای آموزش "نه" گفتن در کودکان بسیار تاثیر گذارند و می‌توانند در قالب تئاتر، نمایش و یا بازی های جمعی این مهارت را به دانش آموزان بیاموزند.


ممکن است مهارت نداشتن در نه گفتن موجب تغییر سرنوشت انسان شود؟
بله. گاهی تلویزیون، فیلم ها و سریال هایی نشان می‌دهد که موضوع آن از این قرار است که عده ای به سراغ دوستی می‌روند و از آن شخص می‌خواهند در سرقت یک بانک به آنها کمک کند و این فرد به دلیل اینکه مهارت نه گفتن را نیاموخته ناچار به همراهی با آن گروه می‌شود و تمام سرنوشت زندگی آن فرد عوض می‌شود.


چه طور می‌توانیم مهارت نه گفتن را در زندگی مردم کشورمان نهادینه کنیم زیرا همان طور که می‌دانیم مردم ایران بسیار تعارفی هستند و از گفتن کلمه "نه" چندان دل خوشی ندارند؟
به نظر من دیدگاه ها باید تغییر کند و علمی‌تر شود. در حال حاضر از نظر کارشناسان استفاده می‌شود اما اغلب آنها در حد تئوری می‌ماند و کمتر کاربردی می‌شود. بنابراین اگر کارشناسان نظر می‌دهند حتما باید عملیاتی شود.


نقش رسانه های گروهی به ویژه صدا و سیما در نهادینه کردن این فرهنگ چیست؟
ببینید؛ صدا و سیما همیشه سریال هایی را می‌سازد که فردی با بله گفتن دچار چه مشکلاتی می‌شود. حالا اگر جای این موضوع را عوض کنیم و نشان دهیم که فردی در برابر یک درخواست مخالفت کرد و "نه" گفت وآن وقت چه اتفاقات مثبتی را در زندگی مشاهده کرد می‌توانیم جنبه های مثبت را در افراد تقویت کنیم

منبع : مجله سلامت