شیوة آموزشی مناظره در قرآن و سنّت
شیوة آموزشی مناظره در قرآن و سنّت
چکیده
مناظره از شیوههاي مؤثر در امر آموزش میباشد. شیوة مناظره در قرآن به کار
رفته و در سیرة عملی رسولاکرم(ص) و ائمۀ معصومین( ع) نیز موارد فراوانی
از آن را میتوان بیان نمود.
این امر نشانگر اهمیت و توانایی قابل ملاحظۀ مناظره، در تبیین و تفهیم
مبانی عالی دینی و عملی است از این روي با توجه به تأثیرگذاري مناظره در
رشد و تحرك و پویایی تفکر و اندیشه، در این مقاله سعی شده از جوانب
مختلف، نگرش قرآن و سنت به مسأله مناظره تبیین شده و با تجزیه و تحلیل
تقسیمات آن از دیدگاه قرآن و سنت، آثار و نتایج آن در امر تعلیم و تربیت
تشریح شود.
کلید واژهها: مناظره، مجادله، جدال به احسن، جدال به غیر احسن.
مقدمه
مناظره ازروشهاي تربیتی غیرمستقیم است و ازآن براي اثباتحق و هدایت افراداستفاده
استدلال، برهان و نظریهپردازي در نتیجۀ شکوفایی فکري است. اهتمام به مناظره از
وسایلی است که به گسترش روحیۀ درست علمی در بین دانشآموزان و دانشجویان
کمک میکند.
معنی لغوي و اصطلاحی مناظره
«َ النَّظَر » مناظره، واژهاي عربی و از ریشه نَظَر، نَظَراً، منْظَراً و منْظَرهَ است. اصل معناي
(191/ دیدن با چشم میباشد. (ابن منظور، 14
مناظره در ادب فارسی به معنی جدال کردن، با هم بحث کردن، با هم سؤال و جواب
کردن، با هم نظر کردن، یعنی فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزي، مجادله و نزاع با
همدیگر و نیز بحث با یکدیگر در حقیقت و ماهیت چیزي، به کار رفته است. (دهخدا،
(21562/14
مناظره در اصطلاح، مکالمه و گفتوگویی دوطرفه است که هر یک، با استدلال و ارائۀ
براهین سعی میکند، برتري و فضیلت خویش را بر دیگري به اثبات رساند. (حسینی
( میرصفی، 22
المناظره المباحثه و المباراه فی النظر و » : راغب اصفهانی درباره مناظره مینویسد
استحضار کل ما یراه ببصیرته، و النظر البحث و هو اعم من القیاس لان کل قیاس نظر و
( راغب، 498 ) .« لیس کل نظر قیاسا
مناظره عبارت است از: گفت و گو و نکتهبینی طرفین رو در رو و به میان آوردن هر
نظر، نسبت به » : آنچه به آن معتقد هستند. او نظر را عبارت از کاوش میداند و میگوید
.« قیاس اعم است؛ زیرا هر قیاسی، نظر است ولی هر نظري، قیاس نیست
بنابراین، با توجه به اینکه جدل نیز نوعی مناظره و رویارویی فکري است و در برخی از
کتب، گاهی جدل را به جاي مناظره به کار میبرند و مناظره نیز همان جدال أحسن
است؛ لازم است که واژة جدل را نیز مورد بررسی قرار دهیم.
معنی لغوي و اصطلاحی جدل
علیرغم اشتقاقات مختلف، بهمعناي واحدي برمیگردد که عبارت است « ج، د، ل » مادة
از: استواري، استحکام و شدت. (مصطفوي، 63 ) در فرهنگابجدي، جدل بهمعنی
16 ) و درجاي دیگر بهمعنی گفتگو یا نزاع و ستیزه / پیچیده و محکم آمدهاست. (مهیار، 1
( وچیرگی بر یکدیگر است یا سخن گفتن از طریق نزاع و غلبهجویی. (راغب، 385
در اصطلاح، جدل به یک معنا از فروع علم مناظره است و در اصطلاحات فقهی به کار
(7556/ میرود و به معناي دیگر، از گونههاي قیاس در علم منطق است. (دهخدا، 5
مجادله در حقیقت جدال کردن است؛ یعنی با طرف به وسیلۀ بحث و داد و گفت وگو،
(148/ او را قانع کرد و حقیقت را براي او روشن کرد. (مصطفوي، 13
همچنین جدال در اصطلاح استدلالهاي فقهی، عبارت از شناختن آداب مناظرهاي است
که میان پیروان مذاهب فقهی و جز آنان روي میدهد. جدل عبارت از شناسایی قواعد،
حدود و آداب استدلالی است که به وسیلۀ آن انسان به حفظ عقیده یا بطلان آن، رهبري
(931/ شود؛ خواه آن رأي از فقه باشد، یا از علوم دیگر. (ابن خلدون، 2
انواع جدل
با تو جه به این که جدل از عناوینی است که در فرهنگ قرآنی و روایی گاهی با مزمت
و نکوهش همراه بوده، خداوند نیز آن را به عنوان یکی از شیوههاي تربیتی مورد
استفاده قرار داده است و به پیامبراکرم نیز فرموده تا از این شیوه استفاده نماید، البته
که همان مناظره است. در این صورت خداوند به جدل، رنگ هدایتی و « جدال أحسن »
حقجویی را بخشیده است. بدین ترتیب جدال به دو قسم عمده تقسیم می شود که
عبارتند از جدال به أحسن و جدال به غیرأحسن.
جدال به احسن
قرآنکریم به مثابه معتبرترین و قطعیترین سند ادیان الهی، شیوة جدال را اگر بهصورت
ادع الی سبیل ربکبالحکمه و الموعظه الحسنه و » : را بر آن نهاده است و میفرماید
النحل، 125 )، یعنی: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت ) « جادلهم بالتی هیاحسن
دعوت کن و با آنان به [شیوهاي] که نیکوتر است مجادله نما.
العنکبوت، ) « و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن » : و در جاي دیگر میفرماید
46 )، یعنی: و با اهل کتاب، جز به [شیوهاي] که بهتر است مجادله مکنید.
از آنجا که مناظره گاهی به جدل و ستیزۀ نامطلوب کشیده میشود و به جاي دستیابی به
را افزوده تا عالیترین شیوه را « أحسن » حقیقت، به خصومت منتهی میگردد، قرآن قید
به پیروانش بیاموزد.
جدال به غیر احسن
جدلی است که اهل باطل براي سرکوبی حق میکنند. این نوع جدل، مذموم است و در
آن از مقدمات باطل براي رسیدن به یک نتیجه استفاده میشود. قرآن در مقام مجادلۀ
1 (البقره، 111 )، یعنی: اگر راست « قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین » : ناروا میفرماید
میگویید، دلیل خود را بیاورید.
و من الناس »: یا در مورد کسانی که بدون علم و آگاهی مجادله میکنند، میفرماید
لقمان، 20 )، یعنی: و برخی از ) « من یجادل فیالله بغیر علم و لا هدي و لا کتاب منیر
مردم دربارة خدا بی[آنکه] دانش و رهنمود و کتابی روشن [داشته باشند] به مجادله
برمیخیزند.
اسلام اجازه نمیدهد کسی در مباحث علمی و اعتقادي، از جهل وگمان و تعبد
و لا تقف ما لیس لک به علم ان » : کورکورانه استفاده کند و در آنجا که میفرماید
الاسراء، 36 ) یعنی: و چیزي را ) « السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولاً
.( 1 هم چنین در (نک: النمل، 65
که بدان علم نداري، دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع
خواهند شد.
بنابراین، از نظر قرآن، جدالی که از روي علم و آگاهی نباشد جدال باطل است و هر
نوع جدل و مناظرهاي که منجر به اثبات باطل شود و حق از بین برود، باطل و جدال
غیرأحسن است.
اما جدال به » : امام صادق (علیه السلام) در حدیثی نسبت به جدال غیرأحسن میفرماید
غیر احسن آن است که تو به دلیل عدم توانایی در تمیز و تشخیصبین حق و باطل،
حق را انکار میکنی و طرف مقابل را با انکار حق از باطلش منصرف میسازي و این
کار حرام است؛ زیرا تو هم مثل طرف مقابل باطلگرا شدهاي. او حقی را منکر شده و
(257/ مجلسی، 9 ) .« تو هم حق دیگري را انکار نمودي
1 یعنی تلاش براي به کرسی نشاندن کلام خود، به هر « مراء » بنابراین، جدال به مفهوم
نحو ممکن است و جدال أحسن همان مناظره با آداب درست آن است.
هدف مناظره
مناظره یکی از انواع ادبی است که براساس گفتوگو بین دو طرف یا بیشتر، درباره
موضوعی شکل میگیرد که در آن هر یک از طرفین، مطالب و دلایلی را براي اثبات
مدعاي خود بیان میکند. موضوع مناظره ممکن است مسائل علمی، عقیدتی، اخلاقی،
اجتماعی و... باشد. در برخی از مناظرهها، رسیدن به حقیقت یک امر دنبال میشود.
هدف از مناظره همیشه بیان برتري خود (یک طرف) بر دیگري، نیست. هدف اصلی
مناظرههاي رسمی، رسیدن به حقیقت یک امر است؛ بر خلاف مجادلهها که هدف از
آنها، اسکات خصم و غلبه بر او است. اما این هدف همیشه درمناظرهها لحاظ نمیشود.
یکی ازاهداف مناظره، آموزش است. آموزشی غیرمستقیم که بهدلیل شیوة خاص مناظره،
( در اذهان ماندگار است. (حجتی، 547
نزاع و ستیزه است. « مراء » 1 مقصود از
کارمایۀ مناظره
کاربرد مناظره درابتداي تشکیل دولت اسلامی به منظور عرضۀ اسلام و تبلیغات اسلامی
بوده است، هر چند اسلام به تبلیغات به مفهوم شناخته شدة آن نیاز نداشته و هم از
اینرو، هرگز نظام ویژهاي براي تبلیغات ایجاد نکرده بود.
مناظره در آغاز فنی بوده است که به یاري آن اسلام به غیر مسلمانان به ویژه متفکران
غیرمسلمان عرضه شده و اغلب جنبۀ فردي داشته است. در حقیقت میتوان گفت
که مناظرهها در کار مایههاي گوناگون، از روزگار پیامبر رخ داده است. (غنیمه، 204 ) در
همان ابتدا سهاصل زیربناي آن را تشکیل میداد: منطق، برهان و استدلال برحسب سطح
فهم و دانش طرف مناظره، بهرهگیري از علم تاریخ به مفهوم سنتی آن در استناداتی که
در آنها رجوع به گذشته الزام آور بوده است و جدال به مفهوم بهرهگیري از مسلمات
فکري و معتقداست طرف مناظره درجهت کشف حقیقت بر او و اخذ تصدیق از او.
( (درانی، 88
اما باید گفت که نهاد مناظره تا پیش از نیمه سدة دوم هجري ناشناخته بود و بحثها در
آن روزگار سرشتی جداگانه داشت بااین حال میتوان با اطمینان گفت که مناظره بعنوان
یک نهاد، در سده دوم هجري تولد یافت و کار مایۀ آغازین آن، مسائل کلامی و الهیات
بود ولی پس ازآن به مسائل فقه گرایش نشان دادند درحقیقت مجالس مناظرهاي که به
دستور خلفايعباسی برگزار میشد تنها براي بحثهایی دربارة مسائل کلامی یا حقوقی
نبود بلکه مسائل دستور زبان، ریشهشناسی واژگان و فلسفه نیز دراین نشستها به بحث
( درآمد. (احمد، 121
نهاد مناظره کم کم، وضع یک زمینه و پایه براي سنجش مذاهب به خود گرفت به
گونهاي که مذهب حنفی نه تنها آن را بعنوان راه سنجش با دیگر مذاهب پذیرفت بلکه
( آن را به عنوان ابزار آموزشی در بنیادهاي فرهنگی خویش برگزید. (همان، 124
بنابراین شیوة مناظره، راه و روش تفکر را براي مسلمانان نشان داد و تأثیر شگرفی بر
دانشهاي اسلامی گذاشت.
فواید روش مناظره
مهمترین فایدة مناظره، تاثیر آموزشی آن است. آموزش علوم مختلف، دین، عقاید،
اخلاق و... در مناظره از یک سو، کلیۀ اطلاعات راجع به موضوعی جمعآوري میشود
و از سوي دیگر با بیان آن منتشر میشود.
اهمیت آموزشهاي روش مناظره درآن است که اولاً، چون نتیجۀبحث و استدلال است،
در اذهان ماندنی است، ثانیاً به دلیل غیرمستقیم بودن، پذیرفتنی و جذابتر است، ارزش
بلاغی مناظره در حین پیامدهی غیرمستقیم آن است، زیرا اگر علاقه به سیادت و حب
جاه از دل و فکر مردم بیرونبرود، علوم و دانشها دچار فرسودگی میگردد. یکی دیگر
از فایدههاي مناظره این است که محاسن و معایب مسأله یا موضوعِ مورد بحث آشکار
میشود و در نتیجه، امکان توسعه و تکامل آن فراهم میآید. همچنین مناظره به منظور
بازیافتن دقیق مآخذ و اسناد علم و آگاهی صورت میگیرد. ذهن انسان از مجراي چنین
مناظرهاي، ورزیده شده و جان و روح آدمی نیرومند میگردد. اگر مناظرهکننده، آداب
مناظره را رعایتکند و آفات و نتایج سوء، مناظرة نادرست را شناسایی و مراعات نماید،
بحث ومناظرة او بارعایت شرایط آن واحتراز از آفات آن، فواید و عوایدسودمندي را که
( عبارت از رغبت وگرایش بهعلم و دانش است، بهدنبال خواهدداشت. (همو، 547 551
مناظره، عامل و انگیزة تمایل و گرایش افراد به علم و دانش است و اگر ماتمام طرق
و ابواب مناظره را مسدود سازیم موجب ضعف وسستی حس گرایش مردم به علم و
دانش میشویم.
شیوة مناظره در تعلیم و تربیت
قرآن کریم در چند موضع، ضمن بیان آیات مربوط به ماجراي انبیا، به موارد بحث و
جدل و مناظرة آنها با قومشان اشاره میکند که با رعایت ادب، احترام، حقگرایی و
استدلال متین و قاطع به مناظره میپرداختند و از راههاي عمدة آموزش انبیا در همه
دوران، جدل به نیکوترین روش بوده است.
بیشک، جدال حضرت ابراهیم با مشرکان زمانش، درخشانترین جلوة جدال نیکو را
در طول تاریخ اندیشۀ بشري رقم زده است. این مجادلهها و محاجههاي نیکو و
هدفدار در عرصههاي گوناگون و با مخاطبان مختلف، مانند: پدر، قوم، پادشاه،
درباریان و اشراف صورت گرفته و تاثیر شگرف بر دل و جان آنان بر جاي نهاده است.
حضرت ابراهیم (علیه السلام) در مناظره با نمرود، آنجا که وي ادعاي خدایی میکند،
البقره، 258 )، یعنی: ) « فان الله یاتی بالشمس من المشرق فات بها من المغرب » : میفرماید
خدا [ي من] خورشید را از خاور برمیآورد، تو آن را از باختر برآور.
دراینجا حضرت ابراهیم (ع) مبناي این سخن را برادعایی که نمرود در سخن قبلی کرده
بود، قرار داده است. گاهی حضرت ابراهیم (ع) با پرسشهایی دقیق و عمیق موجب
تحریک اندیشه و وجدان مخاطبان میشد و پرسشهاي حضرتابراهیم (علیهالسلام)
اذ قال لابیه و » : به اشکال مختلف مطرح میگشت و از آنچه میپرستیدند، سؤال میکرد
الانبیاء، 52 )، یعنی: آنگاه که به پدر و قومش ) « قومه ماهذه التماثیل التی انتم لها عاکفون
گفت: این مجسمههایی که شما ملازم آنها شدهاید چیستند؟
الانعام، 74 )، یعنی: و [یاد کن] هنگامی ) « و اذ قال ابراهیم لابیه ءارز اتتخذ اصناما ءالهه »
آیا بتان را خدایان [خود] میگیري؟ » : گفت « آزر » را که ابراهیم به پدر خود
قال هل » : و گاه با طرح سؤالاتی باورهاي شركآمیز مخاطبان را به لرزه میانداخت
الشعراء، 73 72 )، یعنی: گفت: آیا وقتی ) « یسمعونکم اذ تدعون او ینفعونکم او یضرون
دعا میکنید، از شما میشنوند و یا به شما سود یا زیان میرسانند؟
هر یک از مناظرههاي حضرت ابراهیم (ع) حاوي نکات تربیتی قابل ملاحظهاي از قبیل
اثبات حق و هدایت افراد و از عوامل مهم پرورش ذهن و واداشتن عقل به فعالیت و
،( پیمودن راه استدلال و برهان است که نمونههاي دیگر آن را در سوره مریم، ( 48 41
محاجه ابراهیم باپدرش میباشد، و یا مناظره حضرتابراهیم باقوم ستارهپرست که
در (آیات 79 75 ) سوره انعام آمده است؛ میتوان مشاهده کرد. از مناظرههاي دیگر
در قرآن، مناظرههاي حضرت صالح با قومش میباشد که در سوره هود ( 64 62 ) و
الشعراء ( 156 153 ) و النمل ( 47 46 ) ذکر شدهاند. هم چنین در سوره نمل آیۀ 66
تلاش حضرت صالح را براي تحقّق یکی از شروط مناظره صحیح و جدال نیکو نشان
میدهد، که عبارت از تأمل و تأنی و موضعگیري سنجیده و حساب شده در مناظره، چه
بسیاري از اصحاب با عقاید باطل به خاطر فقدان دلایل روشن و براهین قاطع، با شتاب
و نسنجیده وارد میدان مناظره میشوند که این خود، دلیل تزلزل عقیده و موجب
محکومیت آنهاست.
هم چنین درمواردي از مناظره، پیامبر(صلیاللهعلیه وآله) و عدهاي از مشرکان معاند که
در سورهالاسراء، آیات 54 تا 89 به آنها اشارهشده است یا بهعنوان نمونه میتوان به
مناظرة پیامبر (ص) با مشرکی اشاره کرد که استخوانهاي پوسیدهاي را در دستگرفته،
در حضور پیامبر(ص) خرد کرد و بر زمین ریخت و گفت: چه کسی این استخوانهاي
اولم یر الانسان » : پوسیده را زنده میکند؟ پیامبر با استفاده از وحی الهی به او پاسخ داد
انا خلقناه من نطفه فاذا هو خصیم مبین و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحی العظام و
یس، 77 79 )، یعنی: مگر ) « هی رمیم قل یحیها الذي انشاها اول مره و هو بکل خلق علیم
آدمی ندانسته است که ما او را از نطفهاي آفریدیم، پس بناگاه وي ستیزهجویی آشکار
شده است و براي ما مثَلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد. گفت: چه کسی این
استخوانها را که چنین پوسیده است، زندگی میبخشد؟ بگو: همان کسی که نخستین
بار آن را پدید آورد و اوست که به هر [گونه] آفرینشی داناست.
هم چنین مناظرات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با اهل کتاب نیز وجود دارد که
مهمترین و مشهورترین آن، جریان مباهله با نصاراي نجران است.
کشیش بزرگ نصاراي نجران، به همراهی سی تن از مردان مسیحی آن شهر به حضور
حضرت محمد صلی الله علیه و آله رسیدند. کشیش بزرگ رو به آن حضرت کرده،
گفت: اي محمد! دربارة حضرت مسیح چه میگویی؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
فرمود: بندة خدا بود، که او را برگزید و مخصوصگردانید. کشیش بزرگ گفت: آیا
پدري براي او سراغ داري که او را به وجود آورده باشد؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه
و آله) فرمود: جریان زناشویی در کار نبود تا پدر داشتهباشد! گفت: پس چگونه
میگویی که او بندة آفریده شده است و تاکنون بنده آفریده شدهاي وجود نداشته،
جز این که از راه زناشویی و داراي پدر باشد. در همین حال خداي سبحان آیاتی از
ان مثل عیسی عند الله کمثل ءادم خلقه من تراب ثم قال » : سوره آلعمران را نازل فرمود
له کن فیکون الحق من ربک فلا تکن من الممترین فمن حاجک فیه من بعد ما جاءك من
العلم فقل تعالوا ندع ابتاءنا و ابناءکم و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت
آلعمران، 59 61 )، یعنی: در واقع، مثل عیسی نزد خدا همچون مثَل ) « الله علی الکاذبین
پس وجود یافت. « باش » : [خلقت] آدم است [که] او را از خاك آفرید، سپس بدو گفت
[آنچه درباره عیسی گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است. پس از تردید
کنندگان مباش. پس هر که دراین [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو
محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک
و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانیم سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا بردروغگویان
قرار دهیم.
سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این آیات را بر نصاراي نجران خواند، و آنها را
به مباهله (یعنی نفرین کردن به یکدیگر) دعوت کرد. نتیجۀ مباهله این بود که نصاراي
نجران، چون دیدند پیامبر با اهل بیت خود به مباهله آمده است، با پیامبر اکرم (صلی الله
(166/ علیه و آله) مصالحه کردند. (مفید، 1
همچنین مناظرات فراوانی در سیرة عملی ائمۀ معصومین (علیهم السلام) وجود دارد. از
جمله این مناظرات، در زندگی امام صادق (ع) به صورت چشمگیري مشاهده میشود.
در قرن اول و دوم هجري به سبب فتوحات مختلف مسلمانان، شبهات و افکار منحرف،
در میان مسلمانان گسترش یافت. امام صادق (علیه السلام) و شاگردانش نقش کارسازي
در این گونه مواجهات فکري داشتند به طوريکه جنبش فکري در عصر امام صادق
(علیه السلام) پدیدهاي از گفتگو و مناظرات را در رد شبهات منحرفان و اصحاب
( نظریات غلط به وجود آورد. (حسینی میرصفی، 191
براي نمونه به یکی از مناظرات حضرت با یک زندیق مصري اشاره مینماییم:
زندیق مصري وقتی شنید که حضرت ابو عبدالله (ع) صاحب علم و حامل معرفت و
کمال است، براي مناظره به خدمت حضرت امام صادق (ع) رسید. زندیق هنگامی که
امام جعفر صادق (ع) در طواف بیت الله الحرام مشغول بود، آمد و سلام کرد. حضرت
ابوعبدالله (ع) گفت: نام تو چیست؟ گفت: عبدالملک! آن حضرت فرمود که: کنیت تو
کدام است؟ گفت: ابوعبدالله. امام (ع) گفت: کدام ملک است که تو بنده آنی؟ آیا از
ملوك آسمان است یا از ملوك زمین و از پسرت به من خبر بده که آیا او بندة خداي
آسمان است یا بندة خداي زمین؟ زندیق ساکت شد. حضرت ابوعبدالله گفت: بگوي.
زندیق همچنان ساکت در جواب حیران بود. حضرت به او گفت: وقتی از طواف فارغ
گشتم، نزدیک من بیاي. زندیق پس از آنکه طواف امام تمام شد، خدمت آن سرور
حاضر شد.
ابوعبدالله (ع) روي به زندیق کرد و گفت: آیا میدانی این زمین را تحت و فوق است؟
گفت بلی. حضرت فرمود: داخل تحت این زمین شدهاي یا نه؟ گفت نه. ابوعبدالله
گفت: میدانی تحت این چیست؟ زندیق گفت: نه، اما گمان من آن است که در تحت
زمین هیچ چیز نیست. امام فرمود: ظنّ و گمان، اظهار درماندگی است، نسبت به چیزي
که نتوانی تعیین کنی. بعد از آن امام فرمود که: صعود و عروج به آسمان نمودهاي؟
گفت نه. حضرت فرمود که: آیا میدانی در آسمان چه چیز است؟ گفت نه. امام از او
پرسید: آیا به مشرق و مغرب رسیدهاي؟ گفت نه. حضرت فرمود: بسیار بسیار عجیب
است که تو به مشرق نرسیدهاي و مغرب را ندیدهاي و به تحت الارضنزول ننمودهاي
و به آسمان عروج نکردهاي و به آنجا نگذشتهاي تا بدانی در خلقت مشرق و مغرب چه
چیز است، اما منکري به آنچه در آنهاست، آیا عاقلی منکر میشود چیزي را که نداند
و نشناسد؟
سپس ابوعبدالله گفت: اي مرد! آنکه او را علم نباشد، هرگز او را بر عالم حجت نیست
و همانطور که جاهل را بر عالم کامل حجتی از روي فراست و عقل نیست. (طبرسی،
(335/2
همچنین مناظره از شیوههاي معمول در میان دانشمندان و اصحاب امام معصوم نیز بوده
است. از جمله مناظرة هشام بن حکم با عمر بن عبیده میباشد که هشام به علّت
سخنان زهرآگین عمروبن عبیده، در مسجد بر مجلس او وارد میشود در حالیکه مردم
از او سؤال میکردند و با او به بحث و مناظره میپرداختند، نقل میکند: خطاب به
عمروبن عبید کردم و گفتم: ایها العالم! من مردي غریبم آیا اذن میدهی از مسألهاي
سؤال کنم؟ گفت: آري بپرس. به او گفتم: آیا چشم داري؟ گفت: این چه سؤالی است
که میکنی چیزي را که میبینی چگونه از آن سؤال و پرسش مینمایی؟ گفتم: سؤالهاي
من از این قبیل است. گفت: پسرم بپرس. اگر چه سؤال و پرسشت احمقانه است. گفتم:
جواب همین سؤالهاي احمقانه را بگو. گفت: سؤال کن. گفتم: آیا چشم داري؟ گفت:
آري. گفتم: با آن چه میبینی؟ گفت: با آن رنگها و اشخاصرا میبینم و همینطور
ادامه میدهد و همینطور سؤالها را در مورد گوش، دهان، زبان و... تا اینکه هشام سؤال
میکند، قلب داري؟ گفت: آري. گفت: با آن چه کار میکنی؟ گفت: آنچه بر این
جوارح و اعضا نامبرده وارد شده و عرضه شده با آن، آنها را تمیز و تشخیصمیدهم.
گفتم: آیا با وجود این جوارح، از قلب بینیاز هستیم یا نه؟ گفت: خیر. گفتم: چگونه
بینیاز نیستیم در حالی که این اعضا و جوارح سالم و صحیح هستند؟ گفت: پسرم
جوارح وقتی شک کنند در چیزي که بوئید یا چشیده یا شنیده آن را به قلب ارجاع داده
و یقین پیدا کند و شک باطل گردد. گفتم: پس خداوند متعال قلب را براي شک جوارح
و اعضا تعبیه فرموده است؟ گفت آري. گفتم: پس چارهاي جز وجود قلب نداریم والّا
جوارح نمیتوانند به یقین برسند؟ گفت: آري، همینطور است به او گفتم اي: ابا مروان!
خداوند متعال اعضا و جوارح تو را به حال خود وانگذارده، بلکه براي آنها امامی قرار
داده است تا افعال صحیح آنها را تصحیح کرده و شک آنها را به یقین مبدل نماید.
چطور میشود تمام این مخلوقات را در حیرت و شک و تردید و اختلاف گذارد و
براي آنها امام و پیشوایی معین نکرده باشد تا در وقت حیرت و تردید و اختلاف به او
مراجعه نموده و او حیرت آنها را برطرف و تردید و شکشان را تبدیل به علم و
اختلافشان را حل نماید. هشام گوید: کلام به آنجا رسید که عمربن عبید ساکت شد،
(96/ چیزي به من نگفت (یعنی حق را پذیرفت). (صدوق، 1
بنابراین، ائمۀ معصومین (ع) و دانشمندان و متفکّران مسلمان با استفاده از این شیوه به
تعلیم و تربیت میپرداختند. اهتمام به مناظره از شیوههایی بود که به گسترش روحیۀ
درست علمی دربین دانشمندان اسلامی کمککرد. مناظره، غالباً از امور رایج دربین خود
استادان بود. نمونۀ دیگر مناظره و مذاکره، طرحمسائل و مشکلات درسی بود. این روش
در بالابردن سطحاندیشه و رشد ذهنیات و گسترشدامنۀ آن تاثیرداشت. مناظره ازدیدگاه
مسلمانان از کهنترین شیوههاي برخورد اندیشه به شمار میآید و گروهی از دانشمندان
( به استادي و مهارت چشمگیر در فنّ جدل و مناظره شهرت یافتند. (غنیمه، 262
از نخستین دانشمندانی که روش مناظره را به کار برده و اصول و مبانی آن را معلوم
داشته است، احمدبن عمر بن سریع (م/ 206 ه.ق) یکی از اصحاب به نام شافعی
( (م/ 204 ه.ق) و از برجستهترین آنها در علم کلام است. (عرسان کیلانی، 184
آجري (م/ 360 ه..ق) از روش مناظره، مفصل سخن گفته، شاگردان خود را به آموزش
اصول و قواعد آن فرا میخواند. این کار طبق اوضاع و احوال روزگار او بوده است که
اختلافات مذهبی و اعتقادي بالا گرفته بود و هر فرقهاي تلاش میکرد، افکار و آراي
خود را ترویج کند و دیدگاههاي مخالفانش را ابطال و رد سازد البتّه او براي مناظره،
قواعد و اصولی را وضع و تعیین کرده است که با روح و سنّت، اخلاق سازگار است.
( (الاجري، 40
خطیب بغدادي نیز به روش مناظره، سخت تاکید کرده و شکوفایی علم و دانش و
نیروي عقلانی را در گرو مناظره میداند و معتقد است دانش مرده است و نوزایی آن در
( طلب آن است و طلب دانش در مناظره پنهان است. (عرسان گیلانی، 245
آفات و نتایج سوء بحث و مناظرة نادرست
آفات مناظره و نتایج سوئی که از رهگذر مناظرة نادرست عاید انسان میگردد منبع و
سرچشمۀ همۀ خویها و رفتارهایی است که از نظر خداوند متعال ناستوده است. از
جملۀ این آفات عدم پذیرش حق از رهگذر مناظره، توأم با جدال و ستیزه جویی
میباشد. از این روي خداوند متعال میان کسی که به او دروغ و افترا میبندد و میان
کسی که حق را تکذیب میکند جدایی نمیبیند بلکه آن دو را از نظر جرم و گناه
و من اظلم ممن افتري علی الله » : روحی و اخلاقی، با هم برابر میداند آنجا که میفرماید
العنکبوت، 68 ) یعنی: چه کسی ستمگرتر از کسی است ) « کذبا او کذب بالحق لما جاءه
که بر خداوند متعال، دروغ و افترا بسته و یا آنگاه حق بدو رسیده، آن را دروغ پندارد و
آن را تکذیب نماید.
عدم پذیرش حق و تکذیب آن، نوعی از کبر و خودبزرگبینی به شمار میآید. زیرا کبر
واستکبار، در واقع عبارت از ردکردن حقّ به گوینده آن میباشد و مراء و جدال، مستلزم
چنین حالتی است، یعنی انسان را وا میدارد که زیر بار حق نرود و آن را تکذیب نماید.
از دیگر آفات تزکیۀ نفس و خودستایی است که مناظره کنندهاي با صراحت بیان یا با
ایماء و اشاره یا با کنایه از رهگذر تأیید سخن خود و زشت و نادرست وانمود
ساختن دیگران به این خودستایی دست مییازد غالبا اًین خود ستایی را اظهار کرده و
النجم، ) « فلا تزکوا انفسکم » : آن را آشکارا به زبان میآورد خداوند متعال میفرماید
32 )، یعنی: خودستا و خویشتن آرا نباشید.
پس تزکیه نفس و خودستایی نه تنها زشت و ناپسند است بلکه خداوند متعال آن را
نهی فرموده است. از طرف دیگر باید مرزهاي بحث و مناظره، به وقایع مهم دینی یا
مسئله قریب الوقوع محدود باشد و نباید در هر مسئله کم ارزش یا مسائلی که در آیندة
بسیار دور دست اتفاق میافتد، وقت و فرصت را تلف کرد، بنابراین لازم است مناظره
کننده متوجه این نکتۀ اساسی بوده و به آن اهتمام ورزد. همچنانکه غزالی در این باره
کسی که در مناظره شرکت میجوید نبایستی درباره مسائلی به جدل پردازد » : میگوید
(48/ غزّالی، 1 ) .« که روي نخواهد داد
اگر خورشید غروب کند، » این مسائل در میان فقیهان نیز رایج بوده است از جمله اینکه
( احمد، 126 ) .«!؟ پس از چندي باز گردد نمازها را دو بار باید خواند یا نه
و بسیاري از آفات دیگري که دامنگیر مناظره کننده میشود میتوان به خشم و غضب،
حسد و کینه توزي، رشک و حسد، نفاق و دو رویی و... اشاره کرد.
پس مناظرهکنندگان در رابطه با این آفات از لحاظ پایه و موقعیت اوضاع مختلفی دارند،
برخی از افراد از اخلاق بالاي علمی منحرفشده و جدل نزد آنان منجر به پراکندگویی،
مطالعه و قیاسهاي باطل و نادرست گردید، آنان با نادیده گرفتن حقیقت علمی و بدون
آنکه کمتر توجهی به آن داشته باشند تنها هدف را اشکال و غلبه بر دشمن و مخالفان
خود قرار دادند و برخی از مناظره کنندگان، کوشش خود را در مسائلی بی ارزش به
هدر دادند و متوجه امور و مسائلی شدند که هرگز تحقق نمییافت.
علت اساسی و عامل عمدة چنین آفات و خصلتهاي ناستوده این است که علم و
دانش انسان در جهت اهداف غیر الهی قرار گیرد، علم؛ فی نفسه، عالم و دانشمند را ابداً
گرفتار اهمال نمیسازد، اما ممکناست به علت انحراف عالم از مسیر الهی و صراط
مستقیم، او را به سقوط و نابودي شخصیت و شقاوت و بدبختی سوق دهد ؛ چنان که
همان علم، از برکات گامهاي راستین و استوارِ عالم و دانشمند موجبات سعادت و نیک
بختی و قرب او به پروردگار را فراهم میسازد تا در جوار رحمت حق قرار گیرد.
نتایج مقاله
مناظره یکی از شیوههاي پذیرفته شده در قرآن و سنت میباشد که کاربرد فراوانی ¨
در تعالیم عالی اسلامی داشته است و به شیوه غیرمستقیم آموزش داده میشود و باعث
پرورش ذهن و واداشتن عقل به فعالیت و پیمودن راه استدلال و برهان است که به
شکوفایی فکري میانجامد.
جدل، نوعی مناظره میباشد که به دو نوع احسن غیراحسن قابل تقسیم است. ¨
جدال احسن مورد نظر خدا بوده و شیوه تربیتی پیامبر اکرم (ص) را بر اساس آن استوار
کرده است.
جدال به غیر احسن مورد مذمت و نکوهش بوده و از روي جهل و گمان و تعبد ¨
کورکورانه بدون علم و آگاهی صورت میگیرد که منجر به اثبات باطل میگردد.
در مناظره (جدال احسن) هدف، ظهور و روشن شدن حق و حقیقت بوده و عامل ¨
و انگیزه تمایل و گرایش افراد به علم و دانش میشود و توسعه و گسترش علوم را
در پی دارد.
در قرآنکریم به موارد فراوانی از مناظره اشاره شده از جمله مناظره حضرت ابراهیم، ¨
صالح، پیامبراکرم (ص)، هم چنین در سیرة ائمه معصومین بهخصوص امام صادق (ع)
به صورت چشمگیر مشاهده میشود.
از آفات و نتایج سوء بحث و مناظرة نادرست، عدم پذیرش حق، تکبر و خودستایی ¨
و... میباشد که مناظره کنندگان در رابطه با این آفات از لحاظ پایه و موقعیت، اوضاع
مختلفی دارند.
امروزه به رغم توجه زیادي که به تربیت روحیۀ سالم علمی در مناظره شده است یا از
این شیوه در مباحثات علمی استفاده چندانی نمیشود یا اگر مناظره کنندگان از این
شیوه بهره جویند با اصول و قواعد آن آشنایی ندارند.
کتابشناسی
1 قرآن کریم، فولادوند، محمد مهدي، دارالقرآن کریم، تهران، چاپ اول، 1415 ه.ق.
2 همو، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ه.ش.
3 ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادي، شرکت
انتشارات علمی فرهنگی، تهران، چاپ یازدهم، 1385 ه.ش.
4 ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ه.ق.
5 الاجري، ابوبکر محمد بنالحسین بنعبدالله، اخلاق العلماء، مکتبهالثقافه، الدینیه، قاهره؛ 1996 م.
6 احمد، منیرالدین، نهاد آموزش اسلامی، ترجمه محمد حسین ساکت، نگاه معاصر، تهران، چاپ
. اول، 1384
7 حجتی، سید محمد باقر، آداب تعلیم و تعلّم در اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ
سیام؛ 1387 ه.ش.
8 حسینی میر صفی، فاطمه، شیوة مناظرات انبیاء و امام صادق (ع)، مؤسسه انتشارات امیر کبیر،
تهران، چاپ اول، 1384 ه.ش.
9 درانی، کمال، تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام، انتشارات سمت، تهران، چاپ
سوم، 1380 ه.ش.
10 دهخدا، علیاکبر، لغت نامه، زیر نظر دکتر معین، مؤسسه دهخدا، تهران، بیتا.
11 راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم الدار الشامیه، دمشق،
بیروت، چاپ اول، 1412 ه.ق.
12 صدوق، محمد بن علی بن حسین، علل الشرایع، داوودي، قم، چاپ اول، بیتا.
13 طبرسی، فضل بنحسن، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403 ه.ق.
14 عرسان گیلانی، ماجد؛ سیر آراي تربیتی در تمدن اسلامی؛ ترجمه بهروز رفیعی، پژوهشگاه
حوزه و دانشگاه و مرکز مطالعات فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1387 ه.ش.
15 غزالی، ابوحامدمحمد، احیاءعلوم الدین، داراحیاءالثرات العربی، بیروت، بیتا.
16 غنمیه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههاي بزرگ اسلامی، ترجمه دکتر نورالله کسایی، مؤسسه
انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1372 ه.ش.
17 مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ه.ق.
18 مصطفوي، حسن، تفسیر روشن، مرکز نشر کتاب، تهران، چاپ اول، 1380 ه.ش.
19 مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، کنگره شیخ مفید، قم،
چاپ اول، 1413 ه.ق.
20 مهیار رضا، فرهنگ ابجدي عربی فارسی، بینا، بیتا.
PDF created with pdfFactory Pro trial version www.pdffactory.com