آئین روایتگری (قسمت دوم) استاد ماندگاری

آئین روایتگری (قسمت دوم) استاد ماندگاری


بسم الله الرحمن الرحیم ، الهم کن لویک الحجة ابن الحسن ، صلواتک علیه و علی آبائه ، فی هذه الساعة و فی کل الساعة ، ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عینا ، حتی تسکنه أرضک طوعا ، و تمتعه فیها طویلا . هدیه به ارواح طیبه ائمه معصومین ( ع ) ، ارواح طیبه شهدا ، روح والای امام عزیزمون ، ارواح مؤمنین و مؤمنات ، اساتید و معلمانمون ، ارواح و شهدای این جمع و این شهر ، هدیه به ساحت مقدس سید و سالار شهیدان و شهدای کربلا صلوات ختم کنید .

      بحث مون در اصول روایتگری بود ، پنج اصل از اصول روایتگری رو اشاره کردیم ، اصل تشخیص ، اصل تکریم ، اصل تسهیل ، اصل تدریج و اصل تناسب . در بحث اصل تناسب اشاره کردم که تناسب با زمان و مکان و موضوع و مخاطب داشته باشه و برای اینکه شبه ای هم ایجاد نشه ، عرض کردم که انشاءالله تو مسائل حاد سیاسی وارد نشیم ، والا تو مسائل کلان مملکت مثلاً بحث انرژی هسته ای و یا بحث به تعبیر آقا ناتوی فرهنگی که راه اندازی کردند ، اجماع دشمنان بر حتم اسلام و مسلمین اینها بحث های خاص باندهای سیاسی نیست . من گفتم بحث جناح ها و گروه های مختلف سیاسی رو وارد نشیم . من در دهه محرم در جماعة الحسین ، هیئت رزمندگان ، بحثی رو توفیق داشتم که از طریق صدا هم پخش می شد ، بحث استقامت عاشورایی بود . احساس مون اینه که یکی از مباحث جدی که امروز باید برای مخاطبان به ویژه مخاطبان جوان مون داشته باشیم ، بحث مقاومت عاشوراییست و به عنایت امام رضا و حضرت حق ، در این مباحث موضوعات قشنگی شد . سی دیش هم جماعة الحسین آماده داره . عزیزان اگر یک ملاحظه ای بفرمایند بحث مقاومت عاشورایی بحث قابل توجهیست انشاءالله .

      اصل دیگری که در روایتگری تخصصی هست ، اصل تعلیم و تربیته . ما اگر قائلیم که می خواهیم مخاطبان خودمون رو به درجه شهدا برسونیم ، فرض کنید مخاطبان ما پنجم ابتداییند و شهدای ما دکترایند . کسی که می خواد مخاطبان خودش رو از پنجم ابتدایی برسونه به دکترا و لیسانس باید سیستم تعلیم و تربیت رو بلد باشه و ما باید روایتگری مون رو تبدیل کنیم به کار آموزشی و یکی از چیزهایی که کار ما رو آموزشی می کنه اینه که ، اون مقدار از کاروان ها که در اختیار ماست ، توصیه کنیم دفترچه خاطرات با خودشون بردارند . برای یادداشت اونها رو آماده کنیم و اهل یادداشت باشند و بحث های ما رو یادداشت کنند . حتی من با خیلی از کاروان ها که همراه بودم ، گفتم بیایید یک دفترچه یادگار این سفرتون باشه . هم خاطرات رو بنویسید ، هم نکته ها و هم بحث هایی که براتون می گم . مردم رو آوزشی وادار کنید به نوشتن . امروز از این ضبط های ام پی تری فراوانه ، وادارشون کنیم بحث هامون رو ضبط کنند چون وقتی ضبط       می کنند ما هم با دقت بیشتری صحبت می کنیم .

      نکته دیگر اینکه خودم با مطالعه و دسته بندی حرف بزنم ، مخصوصاً فرصت های روایتگری ما خیلی کوتاهه ، یا تو اتوبوسه ، یا تو یادمانه ، یا تو مقرهاست ، یک ربع ، 20 دقیقه ، نیم ساعت ، خیلی فرصت سخنرانی نداریم . من می خوام یک ربع حرف بزنم ، این طوری می گم : آی جوون ها فرمول موفقیت شهدامون این پنج نکته بود : محبت ، معرفت ، اطاعت ، تسلیم ، سبقت . دسته بندی هیچی دیگه نداشته باشم ، پنج تا کلمه نوشتم . بعد می رسم به وادی شهادت . هر کدوم اینها آیه داره ، خاطره داره و خیلی قشنگ می شه بیان کرد . موفقیت ما در جبهه ها این آیه قرآن بود « لو أنَّ اهل القری ءامنوا و اتقَوا لفتحنا علیهم برکاتٍ من السَّماءِ و الأرض » آیه 96 سوره اعراف . این آیه می گه موفقیت سه تا عنصر داره : انگیزه ، برنامه ، امکانات . خدا می گه دو تاش رو شما بیارید ، یکیش رو من میارم . خدا گفته انگیزه و برنامه رو اون طور که من می گم شما بیارید ، آمنوا : انگیزه ، واتقوا : برنامه تقوا یعنی برنامه دیگه . امکاناتش رو من می دم : فتحنا علیهم برکاتٍ من السماء و الأرض . جبهه ها مصداق این آیه بود و بچه ها انگیزه شون خدایی بود ، برنامه شون بر اساس تقوا بود ، خدا خرمشهر رو آزاد کرد ، خدا فاو رو به دست ما انداخت ، خدا مهران رو آزاد کرد . وقتی دسته بندی حرف بزنیم ، خیلی قشنگ کار آموزشی می شه .

     جبهه ها محصول دو تذکر بود : تفکر در آخرت ، تذکر نسبت به آخرت . شهدا مصداق این آیه قرآن بودند ، شهدا تقوا رو به سه رکنش رعایت کردند . مراعات خدا ، قیامت ، شیطان « إتقوا الله ، إتقوا النار ، إتقوا الفتنه » شهدا این سه تا حقیقت رو تو زندگی شون رعایت کردند : خدا ، قیامت ، شیطان . مراقب خدا و قیامت و شیطان بودم . اینقدر مخاطبان قشنگ یادداشت می کنند و زیبا برداشت می کنند . شهدا تو بازی های آیه 20 سوره حدید نیفتادند « اعلموا إنَّما الحیوة الدنیا لعِبٌ و لهوٌ زینةٌ و تفاخرٌ بینکم و تکاسرٌ فی الأموال و الأولاد » پنج تا بازی رو مطرح می کنه به اقتضای سن انسان که شهدا تو این بازی ها نیفتادند . حرف هامون رو آموزشی کنیم ، 1 ، 2 ، 3 ...  مردم در رابطه با نعمت های خدا سه دسته اند : یک دسته با خدا مقابله می کنند ، یک دسته معامله می کنند ، یک دسته معاشقه می کند . شهدا با خدا معاشقه کردند . اگر بتونید این طوری صحبت کنید ، می گند ذهن های منظم بحث هاشون رو سه قسمتی می کنند . در صحبت های آقا دقت کنید ، ارکان سیاست خارجی : عزت ، حکمت ، مصلحت . تو ذهن قشنگ می مونه . می خوام این یادگارها رو مخاطبان تون از پای بحث های شما بیارند و موفقیت جبهه ها به سه تا ت بود : تلاش ، توکل ، توسل اینها می مونه و بعد بگید تو می تونی همین کار رو هم تو درست ، شغلت و زندگیت داشته باشی . حتی مسابقه بگذارید و وادار به تفکر بکنیدشون . تو اتوبوس دارید می رید به سمت شلمچه ، یک سؤال طرح کنید . شلمچه از ما چه می خواهد ؟ وقتی برگشتیم ، یک سؤال دیگه طرح کنیم : شلمچه به ما چه گفت ؟ این تعلیم و تربیتیه . هر کسی یک جمله به شهدا بنویسه ، یک جمله از قول شهدا به خودش بنویسه ، اگر شهدا بخواهند به ما چیزی بگند ، چی می گویند ؟ اینها می شه رعایت اصل تعلیم و تربیتی . خودم اهل مطالعه     می شم . از تو این جمع فقط یک نفر وقت استراحت دنبال ما رو گرفت ، گفت حاج آقا راجع به مقامات شهدا گفتی ، تا بهم ندی ولت نمی کنم و آخرش هم گرفت و هیچ کس دیگه نیومد . « مَن جَدَّ وَجَد » هر که بجوید یابنده می شود . من به غیب و آسمان که نرفتم . همه یک کتاب توجیه المسائل زیر بغل هامون داریم . قبول کنیم خیلی دنبال مطالعه منظم نیستیم و همه مون هم همدردیم . اگر اصل تعلیم و تربیت رو رعایت کنیم ، قطعاً کار روایتگری مون قشنگتره .

      اصل بعدی ، اصل تنظیمه . عنایت خدا جای خود درسته ، توسل و توکل و اخلاص جای خود ، ولی من باید مطالبم رو تنظیم کنم ، شروع روایتگری با چی باشه . از یک جهت کار ما با فیلم و سریال شبیهه ، اونها هم کارشون تبلیغه ، کار من و شما هم تبلیغه . اما اونها می خواهند فیلم بازی کنند ، من و شما می خوایم حقیقت رو بازی کنیم . اما از یک جهت که باید کارمون دسته بندی بشه ، قبلاً تنظیم بشه . ما الان حدود 5 ، 6 تا یادمان معروف داریم : از اول که شروع      می کنند ، فکه ، فتح المبین ، چزابه ، هویزه ، طلائیه ، پاسگاه زید و شلمچه و اروند و الان هم بیشتر بازار جنوب گرمه و انصافاً به جبهه های غرب ظلم می شه این رو قبول دارم ضمن اینکه جبهه هاش خیلی بکر و زمین خیلی آماده تره برای کارکردن انشاءالله باید فضا به اون طرف هم بره به مهران و تپه های غرب و واراس و تا پیرانشهر و قلاویزان و ...

     برای هر یادمانی ما بیاییم 9 ، 10 تا بحث دسته بندی شده آماده کنیم تو دفترچه هامون و همه اش به محفوظاتمون متکی نباشیم . هیچ معلمی همه اش بر اساس محفوظاتش حرف نمی زنه . بنده هم به عنوان یک طلبه و مبلغ کوچک 20 ساله دارم منبر می رم ، ولی حضرت عباسی برای هر منبرم دارم مطالعه می کنم و با فیش حرف می زنم . اگر باور داریم روایتگری تخصصه اصل تنظیم رو رعایت کنیم . حالا اینکه ایجاد انگیزه چه جور باشه ، تحریک احساس چه جور باشه اینها دیگه طلبتون . من بحث تحریک احساس رو در کلاس های تخصصی قم حدود 7 ، 8 جلسه درباره اش صحبت می کنم . من فقط 5 جلسه راجع به ایجاد انگیزه صحبت می کنم که به چه طریق هایی ایجاد انگیزه کنیم برای گوش دادن . کلاس بگذارید ما در خدمتیم اما وقتی کلاسیه که مردم ده دقیقه بیشتر حاضر نیستند بایستند ما هم نمی تونیم وقت بگذاریم .

     ایجاد انگیزه ابتدای صحبت 5 طریق داره : ایجاد انگیزه با یک سؤال ، آمدیم زائر شهدا باشیم یا تماشاچی ؟ آمدیم فقط از عملیاتها بشنویم یا عملیاتها رو با خودمون ببریم ؟ اصل رو گفتم و مثالهاش رو ضبط شده ، زحمت بکشید یکی دو بار نوارهاش رو گوش بدید . یکی از راه های ایجاد انگیزه با سؤاله که می تونید برای هر عملیاتی ، هر یادمانی ، هر موضوعی 3 ، 4 تا سؤال طرح کنید . دوم : یکی از راه های ایجاد انگیزه ، ابهامه . خدا در قرآن سوره والشمس ، 11 تا قسم خورده و هیچ کس نمی دونه موضوع خدا چیه « والشمس و ضحها ، و القمر و ما ... » بعد از 11 تا قسم تازه می گه « قد أفلح من زکاها » تازه موضوع رو نشون می ده . یکی از راه های ایجاد انگیزه اینه که با ابهام حرف بزنید که هیچ کس اول نفهمه درباره چی می خواهید حرف بزنید . همه حواس ها جمع می شه ، این      می شه ایجاد انگیزه گوش دادن . یکی از راه های ایجاد انگیزه ، داستان های کوچولویه . در جلسه ای من رفتم دخترهای دانشجوی دانشگاه هنر تهران خودتون حساب کنید چه قیافه هایی و خودشون هم گفته بوند ما آمدیم اینجا تماشا و اصلاً نیامدیم صحبت های شما آخوندها رو گوش بدیم و ما رو هو هم می کردند . من هم گفتم بعضی ها با توپ هم از خواب بیدارنمی شند و یک خاطره از جبهه گفتم . مال جبهه الله اکبر که عراقی ها صبحانه ناهار شام می زدند و شبها بچه ها تو سنگر نمی خوابیدند ، بیرون می خوابیدند به خاطر هم گرما وهم بعضی از گزنده هایی که اونجا بود . یکی از بچه ها خوابش سنگین بود و صبح عراقی ها شروع کرده بودند به زدن و بچه ها هر چی صداش کرده بودند بیدار نشده بود ، لنگش رو گرفته بودند با کیسه خواب آورده بودند جلوی در سنگر . بعد که ما آخرش از خواب بیدار شدیم رفتیم تو سنگر ، شهید قرص زر بود ، شهید میرزایی بود که خدا رحمت شون کنه ، گفتم مثل اینکه عراقی ها دارند می زنند . گفتند ساعت خواب یک ساعته لنگت رو گرفتیم آوردیم جلو .

     یک خاطره کوتاه گفتم که بعضی ها با توپ هم از خواب بیدار نمی شند ، بعضی ها با لگد از خواب بیدار می شوند ، از تو خوابگاه خودشون گفتم ، بعضی ها با تشر از خواب بیدار می شوند از تو خونه ها گفتیم . ولی گفتم بعضی ها چون خواب شون سبکه با یک تلنگر از خوابی بیدار می شوند . من برای شما جوون ها دو سه تا تلنگر آوردم ، ساکت ساکت شد و حواس ها جمع شد . این ایجاد انگیزه هست . ایجاد انگیزه شروع صحبت یا با سؤاله ، یا با ابهامه ، یا با یک قصه هست و یا با تعریف از مطلب . طلائیه عجب طلاییه ، طلائیه نقطه اتصال زمین با آسمونه . طلائیه آخر دنیاست ، موبایل هم نمی گیره . هی دارم تعریف از مطلب می کنم و می خوام با طلائیه حرف بزنم و این می شه ایجاد انگیزه . یکی از راه های ایجاد انگیزه ، ضرورت مطلب رو می خوام بگم ، یک مطلبی می خوام بگم که هر کی بلد باشه فرمول جهشه ، یک مطلبی می خوام بگم که اونهایی که اول خطند می تونند خودشون رو به آخر خط برسونند ... هی تعریف از مطلب می کنم و ایجاد توجه می شه و این می شه راه های ایجاد انگیزه که برای هر کدومش باید یک جلسه مثال بگیم و بگیم تا جا بیفته . راه های تحریک احساس همینه ، حالا احساس های مختلفه ، احساس اعجابه ، احساس شگفتیه . باید راه های هر کدوم از این احساس های مختلف رو بگیم که باز طلبتون .

      هشتمین اصلی که اشاره بهش می کنم و این بحث تمام می شه ، اصل تطهیره یعنی ما می خواهیم معارف شهیدان رو به مردم منتقل کنیم ، حقایقی رو به مردم بگیم . تو طلائیه ، شلمچه ، مهران ، قلاویزان ... چه حقایقی اتفاق افتاد ؟ برای کیا می خواهیم بگیم ؟ برای فطرت های حقیقت طلب . دو تا تطهیر باید انجام بدیم : یک تطهیر حقایق کنیم از خرافه ها . حقیقت با خرافه گفته بشه ، مثلش اینه : این آب خیلی زلاله و هر کی تشنه باشه ، تعارفش کنم این آب رو می گیره . اما وقتی ببینید توش دو تا مگس افتاده قطعاً نمی گیرید . حقیقت شهدا که سهله ، حقیقت قرآن رو هم بخواهیم به مردم بگیم توش مگس افتاده باشه ، نمی گیرند . راوی باید حقایقی که می خواد بگه تطهیر کنه ، حقایق توش خرافه داشته باشه ، سلیقه های شخصی داشته باشه ، پسند نمی شه و اصل تطهیر باید رعایت بشه .

      دو : باید فطرت ها رو هم غباروبی کنم ، فطرت ها پاکه یک تلنگر می خواد . همین مثال خاطره ای که براتون گفتم تلنگر بود دیگه . به دانشجوهای دختر گفتم : می خواهید زندگی کنید یا بندگی ؟ می خواهید یک خدا داشته باشید یا صد تا خدا ؟ از این مدل ها خیلی فراوان داریم در آیات و روایات و خاطرات شهدا . راوی باید اینقدر مسلط و قوی باشه که هم از حقایق شهدا و مکتب که می خواهیم تبلیغ کنیم خرافه زدایی بشه ، هم فطرت ها رو بتونه خوب یبدار کنه . به اعتقاد بنده هیچ کس توی عالم خدانشناس نیست ، حتی کمونیست ها خداشناسند ، فقط یادشون رفته و دچار غفلت شدند . قرآن می گه « فإذا رکبوا فی الفلک دَعَوُ الله مخلصین لهُ الدین فلمّا نجّاهُ مِن البَرإذا هم یُشرکون » وقتی تو کشتی می نشینند و کشتی دچار تلاطم می شه ، همه می شوند خداشناس و پاشون به خشکی می رسه می شوند خدانشناس . این هنر من و شمای راویست از زیبایی یادمان های دفاع مقدس و سرزمین نور استفاده کنیم و غباروبی کنیم از فطرت ها . یکی از جملاتی که یک راوی عزیز می گفت خیلی قشنگ بود ، قیافه های مختلفی توی طلائیه آمده بودند . دو سه سال بعد از عاشورا بود ، می گفت نمی دونم توی عاشورا چه طوری برای امام حسین عزاداری کردی که امام حسین اینجا دعوتت کرده . نمی دونم به امام حسین چه طوری خدمت کردی که آوردنت اینجا ؟ اینها غباروبی از فطرته . نمی دونم برای امام حسین چه کردی که خصوصی آوردت اینجا ؟ گفته پات رو هم برهنه کن ، بیا کنار عزیزان من ، کنار اونهایی که وقتی صورت شون رو گذاشتند روی خاک ، سرشون تو دامن من بود . خیلی قشنگ می شه از فطرت ها غبار روبی کرد . این 8 تا اصلی بود که به عنوان اصول روایتگری خدمت تون اشاره کردم : اصل تشخیص ، تکریم ، تسهیل ، تدریج ، تناسب ، تعلیم و تربیت ، تنظیم و اصل  تطهیر. 

      بحث دومی که باز هم به صورت اشاره وار می خواهیم بگیم ، عنصر معنویت در دفاع مقدسه . این بحث هاییست که ما بیشتر برای رفقای راوی طلبه می گیم اما تمام راویان باید در حد دکترای عمومی همه بحث ها رو داشته باشند . تو بحث تخصص شون باید تقسیم کار بشه و در اون موقعیت های خودشون قرار بگیرند . بحث معنویت در دفاع مقدس یک بحثیست که کاملاً قابل سرایت به زندگی امروزه . می تونیم بیاریمش تو زندگی امروز و می تونیم این عطر معنوی رو تو ادارات و بازار و مهمونی ها و تفریحات و زندگی مردم پخشش کنیم این بستگی به ما داره که چقدر هنر داشته باشیم که این معنویت رو قشنگ پخشش کنیم . در بحث معنویت 3 تا فصله : فصل اول : عوامل به وجود آورنده معنویت . فصل دوم : عناصری که معنویت رو تأیید می کرد . فصل سوم : آثار و برکات معنویت در دفاع مقدس . من فقط تیترها رو می گم و قطعاً دوستان باید روی این بحث ها مطالعه کنند که برای این بحث معنویت هم من دو سه تا کتاب دیدم . یک بحث هایی رو حاج آقای پناهیان داشتند ، یک بحث هایی رو خودم در دوره های آموزش روایتگری داشتم در قم و جاهای دیگه که سی دی ها و جزوه هاش هست .

      عوامل به وجود آورنده و سازنده معنویت ، اسمش رو می گذاریم باروهای دینی . این باورها و اعتقاداته که معنویات رو درست می کنه و هرچه باورها قویتر باشه معنویات بیشتر خواهد بود . من یک چند تا از این باورها رو اشاره می کنم : 1 ـ  خدا باوری و ایمان به خدا . هرچه قدر من خدا رو تو زندگیم باور کنم ، اتصالم به خدا بیشتر می شه . اعتقاد به خدا و بعد اتصال به خدا و بعد خدایی عمل کردن که نتیجه معنویشه . به زبان خیلی ساده به مخاطبامون بگیم اوضاع و احوال دنیا از دست خدا در نرفته ، خدا بازنشسته نشده ، خدا از کار افتاده نشده . گاهی اوقات حرف هامون رو در قالب یک شعار کوچک کنیم شعارها تو ذهنها می مونه کاری که مقام معظم رهبری دارند چند ساله چقدر زیبا جهت دهی می کنند به مسائل فرهنگی . هر چه فهم ما بیشتر ، سهم ما بیشتر و خسارت و حسرت کمتر . یک تفکر بدی تو جامعه ما افتاده که می گند هر چی کمتر بدونی راحت تری و اصلاً دنبال دانستن نرو . نه ، هر چه فهم ما بیشتر ، سهم ما بیشتر . من یک قصه کوچولو می گم ، شما قصه های دفاع مقدس رو بیارید کنارش . آدم وقتی می افته تو آتش یک بچه کوچک هم که از کنارش رد بشه ، می گه می خوای بهت کمک کنم ؟ می گم کمک کن دیگه ، من می خوام تو آتش بیفتم . فقط در یک صورت به اون بچه می گم نه ، به کمک تو احتیاجی ندارم . وقتی یک بزرگتر از بچه پشت سر بچه باشه . می گم بچه تو برو کنار تا اون بزرگتره کمکم کنه . ابراهیم خلیل داشت می رفت تو آتش ، ملک مقرب خدا به نام جبرائیل آمد جلو گفت : می خوای کمکت کنم ؟ گفت نه ، برو کنار می خوام خدا کمکم کنه . ملائک مقرب خدا ! اما چون ابراهیم خداشناسه ، با خدا رفیقه ، اتصالش با خدا برقرار شده ، کمک جبرئیل رو هم نمی خواد گفت : « أمّا إلیک فلا » تو رو هم نمی خوام . گفت به خدا بگو . گفت « علمُه بهالی کفا عن مقالی » گفت خدا که می دونه وضع و حال من چه طوره . ملک مقرب خدا اصرار کرد که به خدا یک چیزی بگو . شروع کرد با خدا به عشق بازی کردن گفت « یا الله ُ یا أحدُ یا فردُ یا صمدُ یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً أحد » تا این جمله ابراهیم تمام شد خطاب آمد « یا نارُ کوني برداً و سلاما علی إبراهیم » هر کی با این خدا دوست بشه خودش نفع برده . بچه های ما با خدا رفیق شدند ، نه احساس ضعف کردند ، نه احساس ناتوانی کردند ، نه احساس ذلت کردند . منبع عزته ، منبع ثروته ، منبع قدرته ، منبع جماله ، منبع کماله و این باور معنویت درست کرد . امروز این باور ضعیف شده ، معنویت هم ضعیف شده . باورهای دینی معنویت سازه . خدا رو باور کنیم . یک کسی امروز دو تا ماشین داره ، می گیم باهاش رفیق بشیم یک موقعی ماشینش رو بگیریم . خدا همه عالم در اختیارشه ، با خدا رفیق بشید و هر چی    می خواهید بگیرید ، این توانمندیه . آدم روزی که برسه به این نقطه که بفهمه هیچ کس به دردش نمی خوره ، بگه « الهی و ربي من لي غیرک » ای کاش در انرژی هسته ای نه روسیه کمک ما بکنه ، نه چین کمک ما بکنه ، که فقط بگیم خدا . تو جبهه فقط گفتیم خدا و راه باز شد و این عنصر معنویت سازه و هر چه در زندگی مون به خدا نزدیکتر بشیم ، توانمون بیشتره . کارهامون معنوی تره .

      باور دومی که معنویت ساز بود ، ایمان به خود بود . ایمان به خودی که خدا گفته . خدا گفته تو ای انسان خیلی توانایی داری که اسمش رو می گذاریم خود باوری الهی نه خود باوری کومونیستی . رمز پیروزی انقلاب چی بود ؟ همه قبل از انقلاب می زدند تو سرمون و می گفتند شما عُرضه ندارید ، حتی خیلی از بزرگان می گفتند این ملت عرضه ایستادن در مقابل شاه رو نداره . امام با انقلاب ثابت کرد ، قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود و دریا سلطنت رو برد. این خودباوری فردی و جمعی داره . جبهه محصول خودباوری بود ، تنهایی نمی شه کار کرد ، جمعی می شه کار کرد . می خوام یاد کنم شهید جواد فدایی رو که خدا بر درجاتش بیفزاید . در ایام دفاع مقدس ماه رمضان که می شد به بعضی از دوستان می گفتیم افطاری دادن ماه رمضان خیلی ثواب داره ، ما در مسجدالجواد مشهد بودیم . تنهایی که نمی تونیم افطاری بدیم ، آدم وقتی تنهایی نمی تونه باید دسته جمعی کار کنه . هر شب 5 نفر بانی می شدند و افطاری می دادند ، این    می شد خودباوری جمعی ، یعنی خیلی از کارها رو می تونیم با همکاری هم انجام بدیم . برای همین راهیان نور من مثالی زدم ، ایام عید قربان بود . گفتم یکی از مستحبات در عید قربان ، قربانی کردن گوسفنده . گوسفند هم صد تومان ، صد و  پنجاه ، دویست تومان . کدوم یکی از شما توانش رو داشتید ؟ شاید همه توانش رو نداشته باشند اما آیا نمی شه ده نفر با هم یک گوسفند بکشیم . این کار رو نکردیم چون از خودباوری جمعی خبر نداریم . این ایمان ضعیف شده که بعضی از کارهای قشنگ رو چند نفری انجام بدیم ، ده ، بیست نفری انجام بدیم . به بچه های یک دبیرستان گفتم : 300 نفر بودید ، 300 تا هزار تومان می گذاشتید دو تا گوسفند می کشتید به نام این مدرسه . از این خیرات نگذریم ، این خودباوری جمعیه .

       امام این ایمان رو در ماها ایجاد کرد اما متأسفانه امروز داره کمی ضعیف می شه . انرژی هسته ای محصول خودباوریه ، خودمون رو باور کردیم والا ما که اول جنگ گلوله آرپی جی هم نداشتیم . سیم خاردار هم به ما نمی دادند می گفتند ازش استفاده نظامی می برید . ایمان به خود بیاریم ، خدا ما رو خیلی توانمند خلق کرده و نتیجه ایمان به خود تلاش منظمه یا تلاش فردی یا تلاش جمعی و گروهی و این دومین عامل معنویت ساز بود . ربط تلاش با معنویت چیه ؟ ( بی کاری محل تخم گذاری شیطان است ) وقتی آدم بی کار می شه و از تلاش ناامید می شه ، شیطان فعال می شه . اما وقتی تلاش کردیم شیطان ناامید می شه و وقتی شیطان ناامید شد ، معلومه نتیجه اش . عملیات کربلای 4 اول دیماه بود ، عملیات کربلای 5 ، 19دیماه بود با فاصله دو هفته . کجای دنیا با فاصله دو هفته یک عملیات رو تنظیم می کنند ؟ برای شکستن حصر آبادان خیلی ها می گفتند نمی شه ، امام فرمود می تونید . برای فتح المبین آمدند پیش امام فرمود می تونید . « انّا فتحنا لک فتحاً مبینا » شیطان درون و شیطان بزرگ ما داره می زنه تو سر ما که نمی تونیم  ما باید ثابت کنیم ، می توانیم . وقتی توانستیم شیطان درون و بیرون ناامید می شه .

      عامل سوم معنویت ساز : ایمان به راه . آدم به راهش ایمان داشته باشه . راه ما چیه ؟ صراط مستقیمه ، قرآن ، عترت ، فقاهت . وقتی ایمان به راه داریم دنبال وظیفه ایم نه نتیجه و امروز متأسفانه مردم دنبال نتیجه اند ؛ لذا نتیجه حاصل     نمی شه و معنویت افت می کنه . دنبال وظیفه باشیم و امام به ما یاد داد وظیفه مدار باشیم نه نتیجه مدار . به نتیجه فکر کنیم اما محور کارمون رسیدن به نتیجه نباشه ما تکلیف خودمون رو انجام بدیم ، خدا تکلیف خودش رو بلده انجام بده . امام فرموده وظیفه اینه ، حکم جلودار است بر هامون بتازیم ، هامون اگر دریا شود در خون بتازیم . آیا این به نتیجه می رسه یا نه ؟ تو چه کار به نتیجه اش داری ؟ آدم اگر به راه اطمینان داشته باشه قدم گذاشتن تو راه به آدم معنویت می ده . من دارم تو صراط مستقیم می رم و این معنویت سازه . جمله ای بود که آقا تو سالگرد امام فرمودند : امام ایمان به راه رو خودش داشت و در مردم هم ایجاد کرد . در دفاع مقدس امام فرمودند ما یک لحظه هم از انجام وظیفه مون نادم و پشیمان نیستیم . رمز موفقیت حضرت زینب اینه که نه پشیمان شده ، نه حزن از گذشته داره و نه خوف از آینده داره ، چون در گذشته تکلیفش رو انجام داده و در آینده هم می خواد تکلیفش رو انجام بده . این که می گند « الا إنَّ اولیاء الله لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون » معمولاً حزن مال گذشته و خوف مال آینده هست . کسی که می خواد تکلیفش رو انجام بده نه حزن به گذشته داره و نه خوف آینده ، من تکلیفم رو انجام می دم و خدا هم تکلیفش رو بلده ؛ لذا هرچی نمک رو زخم حضرت زینب (س) پاشیدند اثر نکرد واین عنصر معنویت سازه .

      من ایمان به راه دارم واین راه مدد رسانی مثل حضرت حق داره ، این راه ، صراط مستقیمه و من رو به مقصد می رسونه . امروز به اعتقاد خودمون روایتگری یکی از زیباترین مصادیق صراط مستقیمه ، تداوم راه شهداست ، تداوم ارزش هاست ، تداوم اون معنویته ، تداوم اون سلامته ، نورانیته و تداوم همه قشنگی های دفاع مقدسه . این درد دل آخوندی خودمونه ، بعضی ها به ما گفتند تو هم آمدی چه شغلی رو انتخاب کردی . گفتم من از تمام مشغولیت ها آمدم سربازی امام زمان رو انتخاب کردم ، تو سربازی امام زمان آمدم تبلیغ رو انتخاب کردم که دربه دریه ، تو تبلیغ آمدم روایتگری رو انتخاب کردم که بیابون گردیه و فکر     می کنم خیلی قشنگه ، از اینکه بعد از سالها جنگ دوباره رزق مون دارند می کنند بیابون گرد بشیم خیلی قشنگه . به خدا مصداق صراط المستقیمه . اگر آدم ایمان به این راهش داشته باشه که دیگران رفتند فلان جا و ... امتیاز گرفتند و ... بگذار ما تو همین صراط مستقیم باشیم ، اگر خبری هم باشه همین جاست و اونهایی که اوج گرفتند تو همین جا اوج گرفتند و ما اگر به راهمون ایمان داشته باشیم نتیجه اش معنویت خواهد بود .

      چهارم ایمان به کمک ، ایمان به توسل ، یعنی توسل ناشی از یک ایمانه . ایمان دارم پست های امدادرسانی هست . یک شرکت سایپا امدادخودروی سایپا  می گذاره ، مگر می شه ابی عبدالله امداد نگذاره . اون جایی که زینبش تو کوفه داشت حرف می زد ، امام حسین آمد به کمک زینب با صوت قرآن . امام حسین تو این مسیر 20 دفعه قرآن خوند بالای نیزه . اونجایی که تو مجلس یزید زینبش خیلی براش سخت بود امام حسین شروع کرد به قرآن خوندن . باید باور کنیم که مدد قطعیه در این راه و باور کنیم که خدا قول داده « إن تنصرُ الله ینصرکم » حتی این طوری می گم : ما نباید منتظر امدادگرها باشیم ، امدادگرها منتظر مایند . امام زمان ایستاده منتظر ماست که بیاییم تو راه و ازش کمک بخواهیم من خیلی جاها گفتم : بیش از آنکه ما منتظر امام زمان باشیم ، امام زمان منتظر ماست . یک دست و پایی بزنیم ، آقا آماده کمک کردنه و خیلی هم قشنگ کمک می کنه و ایمان داشته باشیم دستمون رو می گیره .

      خادم امام رضا اباصلت بود و بعد از شهادت امام رضا افتاد تو زندان . یک سال تو زندان بود و با خودش گفت : عجب من خادم امام رضا بودم و پسر امام رضا ، امام جواد نیامد از من احوال بپرسه . یک لحظه دید امام جواد جلوش تو زندان ظاهر شدند فرمودند : ابا صلت چی می گی ؟ گفت آقا داشتم از شما گله    می کردم . گفتند : من از تو گله دارم ، تو این یک سال من رو صدا زدی که من نیامدم . الان به قلبت خطور کردم و می گم بلند شو دستت رو بده به من و از زندان بیا بیرون . اگر دارید تو این مسیر می رید نتیجه امداد اونهاست . ما تو را دادیم پای آمدن ، ما تو را دادیم دست در زدن . اگر انتخاب مون کردند که این حنجره مون از شهدا بگه امداد اونهاست و الا ما که داشتیم تو دنیامون آلوده می شدیم ، ما که بوی دنیا گرفته بودیم . به قول حاجی ضابط ما که داشتیم درس خودمون رو   می خوندیم . خود شهدا آمدند دنبالمون گفتند نمی خواهید از ما بگید ؟ نمی خواهید از خاک ها و حلقوم های بریده بگید ؟ نمی خواهید از دست های قطع شده و بدن های زیر شنی تانک رفته بگید ؟ نمی خواهید از اون نفس هایی که هربار نفس    می کشه آرزو می کنه دیگه نفسش بالا نیاد بگید ؟ اونها که خودشون مددشون رو به ما رسوندند . لشکر 5 نصر که خیلی رزمنده و فرمانده گردان داشته ، چرا شماها رو صدا زدند ؟ تازه معلوم نیست باز چند نفر از ماها توفیق پیدا کنیم تو اون خاک ها بایستیم ، پای برهنه بایستیم ، تو سرما و گرما . هر کی ایستاده بدونه ، شهدا دست مون رو گرفتند . ایمان پیدا بکنیم تو این راه تنها نیستیم و کمک مون می کنند . به خدا تو دنیا تنهاییم .

      یک روز با یکی از بچه ها رفته بودم بهشت رضا ، گفتم تو بهشت رضا رفیقام بیشتر از تو شهرند . تو شهر خیلی بیگانه شدیم . اینجا باید احساس غربت بکنیم ، اونجا که وطن ماست . ایمان داشته باشیم ، این ایمان معنویت سازه ،     نمی گذاره آدم کم بیاره . می گند اگر یک کم دیگه بری جلو امداده هست ، آدم قوت پیدا می کنه . ایمان پنجم ، ایمان به اینکه ما تو مسیر ولایتیم و ولایت ما ادامه ولایت انبیاء و اولیاست . ایمان داشته باشیم سکان دار جامعه مون و این حرکت ، سکان دار این مسیر نائب امام زمانه ، ایمان داشته باشیم که این خط ، خط ولایت اهل بیته ، ایمان داشته باشیم که ناخدا ، ناخدای قشنگیه ، ایمان داشته باشیم که این مسیر به ناکجاآباد نمی ره ، انسان معنویتش بیشتر می شه . ایمان ششم ، ایمان به إحدی الحُسنَیَین ، در مکتب ما چون شهادت داریم شکست نداریم . اسارت نداریم ، ما چه بکشیم و چه کشته بشیم پیروزیم . احدی الحسنیین تعبیر قرآنه و به این ایمان پیدا کنیم که چه تو روایتگری تون موفق بشید و چه موفق نشید ، پیروزید چون تکلیف تون رو انجام دادید . خیلی ناراحت نشید اگر یک مقداری بازارتون نگرفت و استقبالتون نکردند ، تو تکلیفت رو انجام بده . امام حسین هم ظهر عاشورا سخنرانی کرد ، هیچ کس جواب نداد سنگش زدند . زینب (س) سخنرانی کرد که روایتگری می کرد ، از پشت بامها سنگش می زدند . ناامید نشد ، هنوز ما به مرحله سنگ خوردن نرسیدیم ، هنوز به این مرحله نرسیدیم که به گریه ما خنده کنند . یک راوی سراغ دارم که وقتی گریه می کرد خنده می کردند . صدا می زد : مردم چرا به گریه ما خنده می کنید ؟ هنوز ما راوی ها به این مرحله نرسیدیم و اونجا هم این آمادگی رو داشته باشیم که اگر هومون کردند ، اگر خنده کردند ، اگر هلهله کردند باز هم حرف هامون رو بزنیم . راوی بدونه تکلیفش اینه و کشته هم بشیم پیروزیم انشاءالله .

      ایمان به مقصد ، راوی یقین داره که جاش تو بهشته . من یقین دارم که خدا یک جایی رو برای راوی ها می گذاره که مسئولیت اونجا با زینب و امام سجاده انشاءالله . امام حسین بین دو انگشت مقصد شهدای کربلا رو نشون داد ، دویدند . باور کنید انگشتان امام حسین بسته نشده و مقصد من و شما رو هم نشون می دهند . آدم بدونه مقصدش کجاست ، قوت و معنویت پیدا می کنه . معنوی یعنی ضد مادی و دیگه کار خودمون رو با خط کش های مادی نمی سنجیم . چرا برای ما مأموریت حساب نکردند ؟ چرا درستش نکردند ؟ چرا چهار روز رو پنج روزش نکردند ؟ اونها هم باید تکلیف شون رو انجام بدند ، ولی من برای اون کارها اینجا نموندم ، انشاءالله و اینها عوامل معنویت سازه .

      اما بحث دوم اون چیزهاییه که معنویت رو تو جبهه ها تأیید می کرد . به عبارتی نمودهای نصرت الهی . ما نمودهای معنویت رو تحت عنوان امدادهای غیبی بحث می کنیم . پس فصل اول در بحث معنویت باورهای دینی بود و فصل دوم می شه امدادهای غیبی . من پنج تا از امدادهای غیبی رو آوردم : اول نصرت به فکر ، خدا بالاترین امدادی که به خاطر معنویت در دفاع مقدس داشت به فکر رزمنده ها مدد می کرد . فکر بچه ها فکر قشنگی بود . نه فرمانده های ما و نه رزمنده های ما ، دانشگاه های جنگ ندیده بودند ، اما الان فرماندهان دانشگاه جنگ رفته دنیا انگشت به دهان ایستادند که اینها چه طوری از جزیره مجنون به هورالعظیم و هورالهویزه گذشتند ؟ چه جوری از اروند وحشی گذشتند ؟ چه جوری دژ تسخیرناپذیر شلمچه رو شکستند ؟ چه جوری تپه های سربه فلک کشیده غرب رو تونستند قطع بکنند ؟ چه جوری این کارها رو کردند ؟ اینها نصرت به فکره . حسن باقری می نشینه ، چون انسان معنوی شده ، باورهاش قویه ، خدا به فکرش مدد می ده . حسن باقری که دانشگاه جنگ نرفته . خود آقا تو خاطرات شون می گند که وقتی جلسه بود و فرماندهان ارتش و سپاه بودند و قرار بود طرح عملیات بیت المقدس رو توضیح بدند . فرماندهان ارتش توضیحات خودشون رو راجع به منطقه دادند ، از سپاه حسن باقری بلند شد . من هنوز ایشون رو         نمی شناختم ، تو دلم گفتم : بچه های سپاه از این بزرگ تر نداشتند بفرستند ؟ من شهید باقری رو دیده بودم ، خیلی کوچولو بود . ایشون یک مدتی فرمانده لشکر نصر بود . آقا می فرمایند من تو دلم گفتم سپاهی ها از این بزرگتر نداشتند در مقابل این دانشگاه جنگ رفته های ارتش ، نشون بدند ! اما این جوان اینقدر قشنگ تشریح کرد ؛ اون راه هایی که رفته بود و نقشه هایی که توضیح می داد که انگار سالها استاد دانشگاه جنگ بوده که فرمودند بعد من بلند شدم و پیشانیش رو بوسیدم و گفتم : عجب ما زود قضاوت کردیم . حسن باقری چی بود ؟ خدا نصرت به فکرش کرد ، همون چیزی که خدا به انبیائش داده بود .

      تو همون جبهه الله اکبر ، عراقی ها وقتی می زدند خوش شون می آمد اگر  می فهمیدند زدند به یک انبار مهماتی ، ماشینی ... و اگر می دیدند دودی رفته هوا ، فکر می کردند عجب شق القمری کردند . بچه ها هم تا می دیدند عراقی ها زدند می رفتند همون جایی که زدند یک لاستیک آتش می دادند ، عراقی ها فکر       می کردند انبار مهمات زدند ، هی وسط بیابون می زدند . قشنگ اونها رو سرکار گذاشته بودند . این نصرت به فکره ، این مدد الهیه . یا اینکه کلاه ها رو سر چوب می کردند و می بردند سرخاکریز و اونها رو می زد و می گفت : ایرانی ها چقدر کشته دادند . یا اون عزیز دیده بانی که وقتی دید عملیات به نقطه کور خورده ، رفت وسط دشمن گرای خودش رو داد . اینها فکرهای قشنگ بود و این نصرت به فکر مال حضرت حقه و امدادهای غیبی نتیجه اون معنویته . امروز به دانش آموزم ، به دانشجوم ، به مدیر صنعتیم ، به مدیر بازرگانیم ، به اون کسی که تو خونه اش دچار مشکل شده و ... بگم که اگر تو باورهات رو تقویت کنی ، خدا به فکرت نصرت می ده و قشنگ تو زندگیت برنامه ریزی می کنی .

     دوم : نصرت الهی به رعب در دل دشمن « ترهبون به عدو الله » یکی از مصادیق امدادهای غیبی که نتیجه معنویته ، نصرت الهی به رعب در دل دشمن . چه کرده بودند که عراقی هایی که چهار شونه بودند از بچه بسیجی فسقلی ما     می ترسید . صحنه ها رو تو فیلم ها دیدید که بچه بسیجیه عراقیه رو اسیر کرده بود و رو شونه اش نشسته بود . تو این رو پوفش کنی ، میفته چه ترسی از این دردل شما افتاده ؟ یا شنیدید با آفتابه رفتند چند نفر رو اسیر کردند و قطعاً هم اینها اتفاق افتاده . با چوب خالی اسیر گرفتند ، یک نفر رفته پنج نفر آورده . اولین یگانی که وارد خرمشهر شدند اون موقع تیپ 14 امام حسین بودند و بعد شدند لشکر ، جمله ای که من از شهید خرازی شنیدم که عراقی ها می گفتند ما قبل از اینکه شما وارد بشید موجودات عجیبی رو می دیدیم ، یا شماها رو عجیب می دیدیم . خیلی از اینها به تیر غیب کشته شده بودند . اینها نصرته به رعب در دل دشمن .

      سوم : نصرت با فرشتگان ، این مثالی که زدم بیشتر به نصرت با فرشتگان می خوره « تتنزَّلُ علیهم الملائکه إنُّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا » وعده الهیست که فرشتگان رو به مدد اینها می رسونه .

      چهارم: نصرت با حضور فیزیکی اهل بیت ، ما حضور معنوی اهل بیت رو داشتیم ، اما حضور فیزیکی اهل بیت رو هم خیلیها شاهد بودند . وجود نازنین حضرت زهرا (س) حضرت زینب (س) حضرت امام زمان (ص)

      پنجم : نصرت با حوادث طبیعی ، این نتیجه اون معنویته که خدا با باد و باران با ابر . گاهی مجبور بودند شب مهتابی عملیات کنند ، خدایا شب مهتابی که نمی شه و دست به دعا برمی داشتند و ابری می آمد و اون لحظاتی که لازم بود تاریکی مطلق می شد . شیمیایی زدند ، باد آمد برد طرف خودشون . نمی گیم همه جا این طور بود ، ولی این نصرت ها بود و این هم امدادهای غیبی که نتیجه اون معنویته

      فصل سوم : نتیجه دیگر اون معنویت پررنگ بودند ارزش ها که شاخصه های معنویته . هر کس می خواد بدونه تو اداره ، خونه ، مسیر زندگیش چقدر معنویت حضور داره ، این شاخصه هاست : اول : انس با نماز . بحث انس با نماز تو جبهه ها یک مسئله ساده ای نبود ، حضور قلبشون ، اول وقت خوندن شون شهید بابایی کسیست که در دانشگاه آمریکا هم که می خواد مدرکش رو بگیره ، تو دفتر فرمانده اش موقع نماز یک چیزی پهن می کنه گوشه اتاق نمازش رو        می خونه و به قول خودش پا به بختش می زنه . تو دفتر یک ژنرال آمریکایی نماز بخونی مدرکت رو که بهت نمی دند هیچی ، می اندازنت بیرون اما نمازش رو    می خونه و جالبیش اینه که وقتی اون ژنرال ازش می پرسه خیلی قشنگ توضیح می ده . بلند می شه و این رو تو آغوش می گیره و می گه برای من خیلی جالبه که شما اینقدر به اعتقادات تون پایبندید که تو اینجا هم مقیّدید . نمازهای نصف شب ، نافله ها ، گریه در نماز ... اینها چیزهای قشنگی بود که نشون می داد معنویت در اونجاها بالاست . تعقیباتی که بود ، سجده هایی که می کردند . در روایت داریم هر کس نماز تو زندگیش پررنگه ، بدونه معنویات پررنگه و هر کس نماز تو زندگیش کم رنگه ، بدونه معنویاتش هم کم رنگه . آقا به مسئولین می فرمودند : هر چی مسئولیت تون بیشتر شد ، نافله هاتون رو بیشتر کنید . ببخشید من لفظ پیدا نکردم جسارت نشه ها ، خدا به پیغمبر می گه با دو چیز خودت رو دوپینگ کن یا رسول الله « قم الیل الا قلیلا » بعد می فرماید « و رتّل القرآن ترتیلا » راوی ها بیاید از امشب شروع کنیم با نماز شب خودمون رو تقویت کنیم . واجب کنیم بر خودمون که اگر نشد قضاش رو بعد از نماز صبح بخونم . بیاید به شهدا قول بدیم ، اون حنجره ای که می خواد از شهدا بگه باید از اشک چشم مدد بگیره و الا می ترسم لا تاالات بگید .

      یکی نماز و دوم تلاوت قرآن که از آثار معنویت بود . معروف بود که بچه ها یکی یک دونه قرآن تو جیب شون بود . من یک قرآن دارم سه دست شهدا گشته . یک شهید داد به اون یکی ، اون داد به اون یکی و دست سوم به من رسید . چقدر انس قشنگی داشتند ، یک گوشه می نشستند و با قرآن حال می کردند صفا می کردند و قرآن رو با حزن قشنگی می خوندند . با اشک می خوندند . الان نه حزن تو قرآن ، نه تدبره ، نه تلاوته . چطور می تونم بگم من پاسدار و طلبه ام و روزی یک مقدار قرآن نمی خونم و انس با قرآن ندارم ؟ چطور می شه صبح من با قرآن شروع نشه ؟ شب من با قرآن ختم نشه ؟ انس با قرآن همراه داشتنش . یکی از بچه ها این آیه رو خونده بود و های های گریه ی کرد « اذ قال رب أنزلنی إلی یوم یبعثون » می گفت شیطان تونست دعاش رو پیش خدا اجابت کنه ، من بی عرضه نتونستم . خیلی زیبا میشه آدم با قرآن خودش رو تقویت کنه . راوی که انس با قرآن داره ، قرآن نمی گذاره تنها بمونه .

      سومین ثمره معنویت انس با دعا و مناجاته . اینها اونجاها دیگه سرآمد بود ، مناجات های خمسه عشر . همه مون یادمونه ولی الان شاید سالی یک بار هم مناجات خمسه عشر رو نخونم « الهی کفا بی عزّ من اکون لک عبدا و کفا بی فخراً أن تکون لی ربّا أنت کما احبّ » مناجات شعبانیه « الهی قد سترت علیّ ذنوباً فی الدنیا و ان احوج الی ... » مناجات مسجد کوفه امیرالمؤمنین « مولای یا مولای ..» انس با مناجات از علائم معنویت بود و از شاخصه های معنویت بود . امروز اگر در زندگی من و شما نیست یک فکری به حال خودمون بکنیم .

      چهارم : انس با روضه ، چقدر روضه ها قشنگ بود ، فیلمی و ادا و اصول نبود ، روضه بود . اصلاً قرار نبود انواع و اقسام فیلم ها اجرا بشه که اینها یک کمی گریه کنند ، همین که می گفتند السلام علیک یا ابا عبدالله ... عملیات رمضان یادم نمی ره ، جلسه فرمانده ها که تمام شد ، شهید رمضان عامل من رو صدا کرد گفت فلانی بیا تو سنگر بشین ، جلسه تمام شد ، بیا یک روضه ای بخون . خدا بر درجاتش بیفزاید . نشستم تو سنگر یک روضه ای خودندم ، نمی دونید اینها چه طور گریه می کردند . شهید بابانظر ، شهید داداللهی وقتی روضه می خوندیم ، همون طور که روایات گفتند ، مثل مادر بچه مرده گریه می کردند و انس شون با روضه خیلی قشنگ بود . اگر می بینید امام زمان اینقدر قشنگ روایتگری می کنه ، چون روزی دو بار روضه می خونه ، اون هم نه روضه معمولی ، می گه یا جداه من به جای اشک خون گریه می کنم . اگر رفقای روحانی همراه تون نبودند حتماً جلسه روایتگری رو با یک سلام ختمش کنید و اونجا نزدیکه و زائر امام حسین بشیم و بگیم السلام علیک یا ابا عبدالله و به همین اندازه روضه خون بشید . حضرت زهرا گفتند : در روز قیامت بهشت یک دری داره ، مال ذاکران امام حسینه و هر که روضه خون امام حسین بشه ، انشاءالله از اون در راهش می دند . خود انس با روضه یکی از ثمرات معنویته . دور و بری های امام می گفتند : در ایام معمولی امام اشک هاش رو با دستمال خشک می کرد ، در ماه محرم با حوله خشک می کرد صورتش رو ، نیمه های شب و ماه رمضان با حوله خشک        می کرد . امام با روضه انس داشت .

      اثر بعدی معنویت تقویت روحیه انتظاره . هر چه معنویت ما بیشتر بشه باید تشنگی مون برای مهدی فاطمه بیشتر بشه . من بحثی رو در حرم امام رضا گفتم . یک پیرمردی آمد جلوی منبر گفت حاج آقا نگو ، خیلی سخته . گفتم روایته چه کنم . اصلاً قصد راوی اینه که مردم رو تقویت کنیم که منتظر امام زمان باشند . روایتگری یعنی منتظرسازی ، تداوم راه شهدا و دفاع مقدس تا مردم رو به نقطه انتظار برسونیم . این روایت رو می خواستم بگم : اول یک مثال زدم که ما اگر غذای شور بخوریم ، شب تا صبح چند بار بلند می شیم و دنبال آبیم ، خود امام زمان فرمودند اگر شیعیان به اندازه یک لیوان آب منتظر من باشند ، من میام . خیلی دردناکه . گاهی روایتگری تون رو با این آیه ختم کنید ، آیه 88 سوره یوسف  « یا ایها العزیز مسّنا و اهلنا الضُّرُ و جِئنا ببِضاعةٍ مُزجاةٍ فَأوفِ لنا الکیل » یاابن الحسن ما بیچاره ایم آقا ، کاسه گدایی ما رو پر کن . راوی باید روحیه انتظار رو در مخاطبان خودش تقویت کنه . ما هیچ رسالتی نداریم جز اینکه مردم رو برسونیم به نقطه انتظار و برسند به اون نقطه ای که بگند : یاابن الحسن بیا با تمام وجود با عملشون و با انتظارشون روحیه انتظار باید تقویت بشه .

      اثر بعدی معنویت که امروز متأسفانه کم رنگه ، روحیه محبت و برادریه . اگر یکی مریض می شد ، قطعاً یکی کنارش می نشست و سرش رو به دامن      می گرفت ، یک دوایی دارویی غذایی دهانش می کرد . امروز گاهی وقت ها این روحیه برادری کم رنگ شده . تو جبهه ها بچه ها برای هم می مردند . تو این اردوها بیاییم این رو تقویت کنیم .

      ثمره بعدی روحیه عرفان عملی و اجتماعی و کاربردی در مقابله با عرفان های قلابی که دارند تو جامعه ما جامی اندازند که برید یک گوشه بشینید و از جامعه فاصله بگیرید . ما بگیم شهدا عرفای واقعی بودند ، عارفان مکتب امام بودند ضمن اینکه شیران روز بودند ، عابدان شب هم بودند . تو میدان عمل دنبال وظیفه اش می گشت و این نتیجه معنویته . معنویت معناش گوشه گیری نیست ، معناش حضور در صحنه و انجام وظیفه هست . اما با اتکا به خدا . اینها بعضی از آثار معنویت بود که شما می تونید همه ارزش ها رو به عنوان آثار معنویت فرض بکنید .

     در بحث دستاوردهای دفاع مقدس قطعاً با ید یک مقدمه ای رو داشته باشیم و بعد خودمون کار کنیم تا بتونیم بعد برای مردم خوب بگیم . یک : عوامل جهادگریزی رو ، چون یک تفکری در مسلمانان از ابتدا بوده تا به امروز که مردم رو از جهاد فراری می دادند و چهره جهاد رو خیلی بد می کردند ، جنگ رو با جهاد مساوی می گیرند و جنگ در ذهن مردم پدیده قشنگی نیست . جهاد مساوی با جنگ نیست ولی متأسفانه دشمنان فرهنگی جنگ و جهاد رو مساوی می گیرند و چهره جهاد رو مخدوش می کنند ؛ لذا هرکی مجاهده خشونت طلب معرفی می شه و این بحثیست که باید با مبانی آیات و روایات حلش کنیم . ما می خواهیم برکات جهاد رو بگیم . برکات دفاع رو بگیم و طبیعتاً باید آیات جهاد رو که مخصوصاً در سال های اخیر آیات جهاد به فراموشی سپرده شده بود و اصلاً مطرح نمی شد و طبیعتاً یک بحث دومی هم اینجا باید به عنوان مقدمه کار بکنیم ، شبهاتی که باعث شده این نگاه غبارآلود به بحث جهاد و دفاع بشه باید پاسخ بدیم .

      ما دستاوردهای دفاع مقدس رو سه بخش کردیم : 1ـ دستاوردهای سیاسی دفاع مقدس که حدود 13 تاست که دوستان قطعاً روش کار کنند . یک نمونه از هر کدوم می گم . تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی که با مبنای تفکر شیعه 1400 سال مستأجر بود ، با این انقلاب و دفاع مقدس صاحب خانه شد . خانه اش اشکالاتی داره ، اما صاحب خانه هست . این نظام آرزوی همه انبیاء و اولیاء و شهدا و صُلحا بوده و دفاع مقدس این نظام رو تثبیتش کرد . این فتیله رو از گوش شون در آوردند که بتونند این نظام رو از پا در بیارند و انشاءالله آرزوش رو به گور ببرند البته به شرطها و شروطها که « ان الله ما یغیر بقومٍ » خدا به هیچ امتی ضمانت نامه نداده .

      2 ـ دستاوردهای فرهنگی دفاع مقدس که بزرگترین اون به وجود آوردن تفکر بسیجی بود که امام فرمودند اگر این تفکر بسیجی تو تمام شئون مملکت ما گسترده بشه ما دیگه مشکلی نداریم . خدا نکنه همون جاهایی که با تفکر بسیجی شکل گرفتند کم رنگ بشه ، مثل سپاه ، بسیج ، نهادهای مقدسی که انقلاب اونها رو به وجود آورد و تفکر بسیجی شاخصه هایی داره که باید روش فکر کرد .

      3 ـ دستاوردهای راهبردی دفاع مقدس که مهمترینش خودکفایی و نفی وابستگی بود . این نظام احساس کرد هیچ کجای دنیا دلش به حال اون نمی سوزه و می خواد بمونه باید رو پای خودش بایسته . وقتی سیم خاردار رو به ما ندادند ما تا آخر حساب کار خودمون رو کردیم و تمام نگرانی شون اینه که این می خواد تا آخر خط بره و می خواد خودش رو از تمام قدرت هایی که دنبال وابسته کردن او هستند ، بی نیاز کنه و این بالاترین دستاورد راهبردی و استراتژیک دفاع مقدسه . این دستاوردها توضیحش باشه طلبتون فرصت بیشتر از این نبود .

      خدایا به آبروی محمد و آل محمد به ما توفیق روایتگری عنایت کرده ای ، آن را از ما زوال نیار . خدایا به حق آن راوی عزیز که با دست های بسته و با تن رنجور 40 منزل روایتگری کرد و تا کار خودش رو نکرد اشک از چشماش نریخت ، زینب گریه نکرد ، می دونید کجا گریه کرد ؟ اون جایی که یزید شروع کرد به اعلام شکست خودش . خدا لعنت کنه ابن مرجانه رو ، در اونجا زینب گفت : داداش دیدی کار خودم رو کردم ؟ دیدی کاخ یزید رو زیر و رو کردم ؟ چقدر قشنگه روای بتونه خودش رو به اینجا برسونه . اونجا شاید وقتی گفتند چه خواسته ای داری ؟ زینب فرموده 40 روزه برای داداشم گریه نکردم ، اجازه بدید تو شام برای حسین مجلس عزا به پا کنم .

منبع :

http://www.komeil22.blogfa.com/post-20.aspx

آئین روایتگری(قسمت اول) استاد ماندگاری

آئین روایتگری(قسمت اول) استاد ماندگاری


    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ، بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین . اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن ، صلواتک علیه و علی آبائه ، فی هذه الساعة و فی کل الساعة ، ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عینا ، حتی تسکنه ارضک طوعا ، و تمتعه فیها طویلا . هدیه به ارواح طیبه معصومین (ع) و ارواح طیبه شهدا ، روح والای شهدای عزیزمون ، ارواح مؤمنین و مؤمنات ، اساتید و معلمان مون ، اموات و شهدای این جمع و این لشکر و این شهر و هدیه به ساحت مقدس ولی نعمت مون علی بن موسی الرضا (ع) صلوات ختم کنید .

    بدون مقدمات من سه تا بحث رو خدمت عزیزان در این دو جلسه ای که توفیق دارم خدمت تون باشم ، یک بحث رو مختصرتر و دوتای دیگر رو خواهیم داشت . بحث اول مون در قالب آئین روایتگری ، مقدمه و ضرورت ها و اصول آن خواهیم گفت . در بحث دوم معنویت در دفاع مقدس رو اشاره خواهیم کرد و در بحث سوم دستاوردهای دفاع مقدس رو . طبیعتاً با این گستردگی بحث ها بیشتر باید فقط سرفصل ها رو بگیم . یک نکته رو هم در تأیید صحبت های برادر عزیز جناب آقای فرامرزی عرض کنم : اگر جسارت نباشه تعبیر ما اینه که همه راویان سپاه ارتش ، دانشجویی ، دانش آموزی و حوزوی باید در سطح دکترای عمومی روایتگری اطلاعات داشته باشند . اما تخصص هر کدام باید در اون شاخه خودش باشه . یک دکتر عمومی در همه زمینه ها یک اطلاعاتی داره . ما به دوستان خودمون در حوزه و راویان روحانی عرض کردیم : اصلاً نه مردم از ما انتظار دارند و نه ما همچین رسالتی رو برای خودمون قائل هستیم که بیایم تاکتیک های نظامی رو بگیم ، بیایم جغرافیای نظامی و جغرافیای عملیاتها رو بگیم ، ولی قطعاً این آموزش ها رو داریم به عزیزان روایان روحانی می دیم که به عنوان اطلاعات عمومی داشته باشند و در ارتباطات چهره به چهره و مشافعه هاشون ، در بعضی از گفت و گوهای پرسش و پاسخ شون مطالبی رو داشته باشند . همچنین محضر شما عرض می کنیم ، قطعاً مردم از شما توقع ندارند که معارف اسلام و معارف تشیّع و معارف معنوی دفاع مقدس رو براشون بگید . توقع اولیه مخاطبان از شما بزرگواران اینه که جغرافیای عملیات ها و منطقه رو بگید ، ولی قطعاً باید تسلط نسبی رو هم بر معارف دفاع مقدس ، ارتباطش با عاشورا ارتباطش با معارف تشیع و معارف انتظار رو هم داشته باشید و از باب مطالعه هم حضور در این جلسات که انشاءالله توفیق یارمون بشه . من بارها در جلسات تهران عرض کردم ما قائل به تیم روایتگری هستیم ، تیم روایتگری خیلی بهتر می تونه کارها رو پیش ببره . یک عزیز بُعد نظامی رو بگه ، یک عزیز بعد معنوی و معارفی دفاع مقدس رو بگه و همچین بستری هم هست در ایام راهیان نور و موقعیت هایی که برای روایتگری هست . این رو من به عنوان نکته مقدمه ای عرض کردم و انشاءالله که خداوند این توفیق رو به همه ما عنایت بفرمایند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد .

    در بحث آئین روایتگری دو سه تا نکته رو در تذکر به خودم و شما عرض     می کنم . یک : روایتگری یک لیاقته ، یک توفیق و نعمته ، یک فرصته که بی جهت به من و شما ندادند . قطعاً علتی داشته و هر کس علت رو در وجود خودش و در دعاهایی که براش شده پیدا بکنه . تذکر من در مقدمه اول اینه که این توفیق رو به ما دادند ولی تضمین بقائش رو نکردند تداوم این توفیق هم لیاقت می خواد . حضرت آیت الله نوری همدانی که با شهید ضابط (ره) و برخی دیگر از دوستان در خدمت شون بودیم ، می فرمودند : امام حسین (ع) به بعضی ها فرمودند بیایید و به بعضی ها فرمودند بروید ، معلوم می شه شهادت آلیاژ خاص می خواد و به هر کسی نمی دند . اگر شهادت آلیاژ خاص می خواد ، گفتن از شهادت هم آلیاژ خاص می خواد که به بعضی ها می گویند بیایید و به بعضی ها می گویند بروید .

     دو : راوی بدونه در امتداد چه کسانی داره روایتگری می کنه . نمی خواهیم مبانی روایتگری رو یک بحث نظری داشته باشیم که اون باید مطالعه بشه . اولین راوی عالم هستی خود خداست در قرآن ، خدا نجوای شهیده کاخ فرعون رو در قرآن روایت کرده ، خدا از خیلی از شهدای عصر پیامبران در قرآن روایت کرده . راوی بدونه در امتداد کار خدا و وجود نازنین پیامبر اکرم داره کار می کنه ، در امتداد کار حضرت زهرا (س) که روایتگر حمزه سید الشهدا عموی بزرگوارشون بودند داره کار می کنه ، در امتداد کار زینب (س) و امام سجاد (ع) داره کار    می کنه ، اگر راوی بدونه در امتداد کار اهل بیت و به ویژه کار امام زمان (ع) داره کار می کنه که زیارت ناحیه مقدسه امام زمان یک روایتگری عاشوراست : السلام علی خط الطریق ، اسلام علی شیب الخزیب ... اگر من و شما سالی ده روز می ریم روضه عاشورا می خونیم ، امام زمان روزی دو بار داره روضه شهدای کربلا رو می خونه در زیارت شون داره که صباحاً و مسائا و روزی دو مرتبه امام زمان (ع) دارد روضه می خواند . آدم وقتی به همکاران خودش نگاه می کنه ، جایگاه همکاران به آدم شخصیت می ده . ما اگر جایگاه خودمون رو حفظ کنیم در سلسله راویان عالم هستی و تاریخ اسلام داریم روایتگری می کنیم و من یقین دارم آدم هر وقت مشکل پیدا می کنه از همکاراش کمک می خواد . در سیستم های اداری هم همین طوریه که هر وقت کم آوردید یک توسل به حضرت زینب (س) ، یک توسل به امام سجاد ، یک توسل به امام زمان ، یک توسل به شهدای راوی شهید آوینی ، شهید ضابط و دیگر شهدایی که راوی بودند بکنید . به خودشون قسم هر کجا تو مجلس گره می خورد در ارتباط با مخاطب ، یک توسل در حد یک صلوات هم که براشون نذر می کردید ، عجیب گره باز می شد . آدم بدونه همکاراش کیا هستند قدر خودش رو بهتر می دونه .

    تذکر سومی که در اینجا برای خودم و شما بزرگواران لازم می دونم اینه که چون شهدا بهترین خدمت رو به دین کردند ، راوی هم باید بهترین روایت رو از این خدمت شهدا داشته باشه . خدای نکرده نباید روایت ما شهدا رو کوچک جلوه بده ، ایثارگری اونها رو کوچک جلوه بده . شهدا زیباترین خدمت رو کردند ، مصداق آیه « والسابقون السابقون ، اولئک المقربون » برندگان مسابقه عالم هستی بودند . ما هم باید تبلیغ شهدا رو به بهترین نحو انجام بدیم که بهترین نحو رو در مباحث بعدی اشاره می کنیم .

    تذکر چهارم این است : که فراموش نکنیم که شهدا برای ما موضوعیت ندارند ، شهدا به تعبیر طلبگی برای ما طریقیت دارند . طریقیت در اصطلاح طلبگی یعنی این که ما به شهدا توجه می کنیم چون آئینه اهل بیتند ، آئینه ارزش های قرآن و عترتند ، پس هر جا که این آئینه قشنگ ارزش های قرآن و عترت رو نشون داد باید بگیم . نتیجه این تذکر این می شه : شهدا که معصوم نبودند ، گاهی اوقات در شوخی هاشون یک شوخی های خبطی داشتند ، اصلاً ما حق نداریم اونها رو برای مردم نقل کنیم . حالا چون یک شهیدی برای ما عزیزه ، خدای نکرده به مردم بگیم این شهید سیگار هم می کشیده . خیلی بده ، هم روح شهید آزرده می شه ، چون کارش خطا بوده و هم ما این اصل روایتگری رو رعایت نکردیم که روایتگری از شهدا می کنیم تا ارزش های قرآن و عترت برای مردم گفته بشه . لذا در این جهت باید قطعاً مورد دقت قرار بگیره که شهدا واسطه معرفی قرآن و عترتند ، شهدا الگوهای ملموس قرآن و عترتند . من با یکی از دانشجویان وقتی برخورد کردم و خیلی جمله قشنگی به من گفت ، گفت : حاج آقا الگوهایی که شما از قرآن و عترت می گید مال 1400 سال پیشه و من نمی تونم با اونها ارتباط برقرار کنم ، من یک الگویی می خوام مال زمان خودم باشه و تازه هم رشته خودم تو دانشگاه باشه ، اگر از اینها داری بگو . گفتم رشته ات چیه ؟ گفت فیزیک . گفتم می خوای نمره 22 بهت بدم ؟ دانشجو معرفی می کنم ، فارغ التحصیل بهترین دانشگاه های آمریکا ، رشته فیزیک با چه امتیازاتی و ... و هی گفتم و گفتم ، گفت : عالیه ! گفتم شهید مصطفی چمران . گفت هر چی کتاب راجع به شهید مصطفی چمران هست بگید من می خرم و می خوانم . گفتم : شهید چمران به اعتقاد من آئینه ارزش های قرآن و عترته . این بهترین الگوهای ملموس و محسوس ، چون شهدا ویژگی همزمانی و همزبانی و هم سنخی رو با مخاطبان ما دارند ؛ لذا برای خانم ها از شهدای زن بگیم ، برای پیرمردها از شهدای مسن بگیم ، برای اداری ها از شهدای اداری بگیم ، برای دانش آموزان از 36 هزار شهید دانش آموز بگیم ، برای دانشجوها از شهید علم الهدی بگیم ، برای کارگرها و ... و برای هر کدوم از شهدای سنخ خودشون بگیم . این توفیقی است در تبلیغ دین که برای ما مهیا شده .

     تذکر پنجم اینه که : شهدا نشانه ها و آیات الهی هستند و من و شما هم مأموریم « یتلوا علیهم ایاته » این آیات خدا رو برای مردم تلاوت کنیم . همچنان که مأمور شدیم قرآن رو خوب تلاوت کنیم ، شهدا رو هم باید خوب روایت کنیم . استاد بزرگوارمون حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله می فرمودند : روایت درایت هم می خواهد ، هر کس روایت بکند و درایت نداشته باشه ، نمی تونه به نتیجه برسه و اصل خیلی قشنگی رو فرمودند که : فاصله بین درایت و روایت هم رعایته ، راوی باید هم روایت کنه ، هم درایت کنه ، هم رعایت کنه . رعایت و روایت رو می دونید ، درایت چیه ؟ درایت اینه که شهدا رو خیلی خشک و خالی برای مردم معرفی نکنیم ، شهدا رو با فرمول های قرآنی معرفی کنیم تا وادار به تفکر بشوند . بگیم : تو قران می گه مردم در یک مسابقه اند و در این مسابقه مردم چهار دسته اند : ملعون ، مقبون ، مقبوط ، والسابقون . شهدا جزو والسابقونند تا با این دسته بندی هایی که براساس درایت انجام می دیم مردم رو به تفحص در سیره شهدا تشویق کنیم . تفحص در سیره شهدا فقط مربوط به این جمعی که در قم به برکت شهدا راه اندازی شده نیست ، همه مردم باید تفحص کنند و از مستندترین یادگارهای شهدا ، وصیتنامه هاشونه . خاطرات احتمالاً بالا و پایین رفته و الفاظش عوض شده ، نامه ها احتمالاً کم و زیاد شده باشه ، زندگی نامه ها احتمالاً بزرگ و کوچک شده باشه ، اما تنها چیزی که مثل قرآن ، تشبیه می کنم مثل قرآن تازه و قشنگ مونده وصیتنامه هاشونه و بیاییم مردم رو تشویق کنیم به رفتن توی وصیتنامه ها و مردم رو تحریک کنیم به درایت در باب شهیدان . ما روایت کنیم و مردم رو دعوت کنیم به درایت که شهدا زیباترین فرمول های موفقیت رو در این زمان می تونند به ما بگند . امروز اگر ما در عرصه های مختلف مون گیر کردیم ، با استفاده از شهدا می تونیم از این مهلکه و معرکه بیرون بیاییم . اینها تذکراتی بود که در ابتدای بحث به نظرم می رسید که به خودم و شما باید این تذکرات داده می شد .

    سه چهار تا از ضرورت های روایتگری رو عرض می کنم . در روایتگری چه ضرورت هایی به عنوان اصل و در قالب اصول دارند محضرتون تقدیم می کنند ؟ اصل و ضرورت اولی که باید در روایتگری رعایت بشه ، امروزه روایتگری رو به عنوان یکی از شاخه های تبلیغ می دانند . تبلیغ و ارتباطات یک رشته دانشگاهیه ، در حوزه هم هست تحت عنوان تبلیغ و ارتباطات . روایتگری یک گرایش این رشته تخصصی است و من همین جا هم خدمت مسئولین و هم خدمت شما می گم که با سه چهار روز آموزش ما متخصص روایتگری نمی شیم . این فقط ایجاد انگیزه و دست گرمیه . روایتگری یک تخصصه و اگر این طور باشه خود متولی امام زاده باید بیش از همه حرمت امام زاده رو نگه داره . وقتی من خودم به تخصصی بودن کار خودم قائل نباشم ، هیچ کس من رو به عنوان متخصص نمی داند . طبیعتاً در تخصص اصلی ترین اصل ، اصل تشخیصه که درست تشخیص بدم که چی بگم ؟ چقدر بگم ؟ چگونه بگم ؟ من در روایتگری با چه نکاتی به تشخیص قشنگ می رسم . روایتگری فقط قصه گفتن عملیات والفجر 8 و کربلای 4 و ... نیست ، فقط خاطره گفتن از شهید برونسی و شهید چراغچی و شهید میرزایی و شهید کاوه و شهید خادم الشریعه نیست .

     روایتگری یک تخصصه که مترتب بر چهار سین است . من این طور کردم که در ذهن تون قشنگ بمونه . اولین سین ، سوزه ، روایتگری سوز می خواد . هر کی می خواد فیلم بازی کنه تو این وادی نیاد ، روایتگری فیلم بازی کردن نیست ؛ لذا ساز لازم نداره . روایتگری سوز می خواد ، عشق می خواد ، هر کی عشق داره که من بارها به دوستان خودم گفتم : روایتگری درمانگاه واماندگان از غافله شهادته . تنها جایی که آرام می شوند اینجاست ، حضرت زینب تا موقعی که از امام حسین گفت آرام بود ، تا موقعی که تونست از داداشش و شهدا بگه آرام بود . روایتگری سوز می خواد ؛ لذا من به خودم می گم ، راوی هم باید رؤیت کنه بعد روایت کنه . راوی باید ببینه و حس کنه و بگه . حتی من پا رو فراتر گذاشتم و گفتم اگر شهدا یک بار شهید شدند راوی باید هر بار که روایت می کنه باید شهید بشه ، باید با تمام وجودش بسوزه و بگه و این ارزش داره . بعد می گند سخن که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند . ما نمی خواهیم نقالی بکنیم ، اصلاً بنای نقالی نداریم ، بنای قصه گویی و معرکه گیری نداریم ، ما می خواهیم یک حس رو انتقال بدیم .

      خیلی اوقات در شلمچه و طلائیه به من گفتند بیابان های اینجا با بیابان های تهران و مشهد نه تنها فرقی نداره ، بلکه بیابان های اونجا خیلی خوشکل تر هم هست . اما در این بیابان ها خبرهایی اتفاق افتاده ، بچه هایی در اونجا صورت هاشون رو خاک گذاشتند . سرزمین شلمچه و طلائیه و فکه و هویزه یک فیلمبرداری هایی کرده از رقص خون بچه ها روزی که هیچ فیلمبردار و عکاسی نبوده و فیلم بردار اینها خداست « إنّ مَن تعرّفَ بکَ غیرُ مجهولٍ » خدایا کسی که تو معرفش باشی مجهول نمی مانه . سالانه صدها هزار نفر دارند میاند که این فیلم رو تماشا کنند ، حس رو تماشا کنند ؛ لذا راوی باید سوز و اخلاص داشته باشه و این اولین شرط تشخیص درسته . من اینها رو دارم از آیات قرآن می گم ، در جبهه یکی از آیاتی که همیشه بر زبانمون جاری بود این آیه بود « ما رمیت إذ رمیت و لکن الله رمی » حتی گلوله کلاش می خواستیم بزنیم ، می گفتیم . اگر قراره خدا گلوله سربی رو هدایت کنه ، به خود خدا قسم تو فرهنگ حضرت حق گلوله کلام ارزشش از گلوله سربی بیشتره . به خدا بگیم ، خدا این کلام من رو تو هدایت کن ، خدا کدام کلام رو هدایت می کنه ؟ کلامی که نیتش درست باشه . من اونجا       نمی خوام بازار گرم کنم . من بگم گروه تفحص ، اون یکی بگه لشکر 5 نصر ، اون یکی دیگه لشکر 25 کربلا چون از این اتفاقات افتاده ، بعضی ها فقط        می خواند مجموعه خودشون رو تقدیر کنند . اصلاً همچین خبری نیست ، ما      می خواهیم خدا رو تقدیر کنیم . امام فرمودند 124 هزار پیغمبر یک جا جمع بشند با هم اختلاف ندارند ، چون همه شون برای خدا کار می کنند . سوز اولین شرط تشخیص درسته ؛ لذا این دعا رو هم سر زبان مون داشته باشیم ، بزرگان به ما گفتند که می خواهید منبر برید و سخنرانی کنید این دعا رو بگید « إلهی أنطقنی بالهدی . ألهمن التقوی » خدایا من دارم می رم از طرف تو حرف بزنم ، اگر قرار باشه که ما بخواهیم برای خودمون حرف بزنیم خیلی وضع مون خرابه و هیچ عُرضه ای هم نداریم و این رو هم بگم اگر ما باشیم از ما بی عُرضه تر تو دنیا وجود نداره ، اگر ما باشیم و عنایت حضرت حق از ما با عرضه تر تو عالم وجود نداره .

     این سوز رو درست کنید ، تشخیصه درست می شه . اصلاً انگار بهتون الهام می کنند ، بهتون اشاره می کنند ، بهتون می دند اون چیزی که رزق اون مخاطبه . گاهی اوقات یک قصه ای ماهها بود که از یادم رفته و یک دفعه همون جا به یادم میاد ، این مال اون اخلاصه ، اخلاص رو هم درستش کنید و این هم هدیه اون کسانیه که سوز دارند . حدیث قدسیه که خدا می فرماید « کن لی أکن لک » ای کمترین ، ای کوچولو ، تو برای من کار کن ، من با تمام خداییم برای تو کار     می کنم . امام حسین هر چی داشت تو طبَق گذاشت و خدا هم هر چی داره گذاشته برای ابی عبدالله . چه کرده خدا برای ابی عبدالله ؟ امام حسین هر چی داشت گذاشت ، خدا هم هر چی داره برای امام حسین می گذاره . خیلی عجیبه ها « کن لی أکن لک » این مال تشخیصه ، هر چی اخلاص مون بیشتر ، تشخیص مون درست تر ؛ لذا ما اصلاً بنا نداریم خدای نکرده بریم خراب کنیم ، ما می خوایم بریم آباد کنیم و اگر اوستا کریم کمک مون کنه انشاءالله آباد می کنیم .

     دومین سینی که برای تشخیص لازمه سواده . راوی ای که سواد نداشته باشه ، می ره آسمون و ریسمون به هم می بافه . قطعاً ما نیازمند سوادیم . شما بزرگواران بیشتر جغرافیای نظامی و جغرافیای عملیات ها و تحلیل هایی که تو بحث های داخلی و خارجی و منطقه ای عملیات ها هست ، طبقه روحانیت و طلاب روای هم بیشتر بحث های معارفی و معنوی دفاع مقدس رو . قطعاً باید مطالعه داشته باشید . بیایید از همین الان با شهدا عهد ببندیم روزی یک ساعت در طول سال برای روایتگری مون مطالعه کنیم که در سال میشه 365 ساعت . روزی یک ساعت کار مطالعه بکنیم برای روایتگری ، کار زیاد شده ، کتاب ها زیاد شده و باید مطالعه کنیم . مخصوصاً به تعبیر استاد معظم مون حاج سید احمد آقای خاتمی فرمودند : کسانی که می خواند روایت شهدای امروز رو خوب داشته باشند ، برند جنگ های پیغمبر رو مطالعه کنند ، خیلی قشنگ می تونند مقایسه ای کار کنند . تاریخ مغازی پیغمبر به عنوان جنگ ها ، تاریخ جنگ های صدر اسلام رو برید مطالعه کنید ، چهار جنگ بزرگ امیرالمؤمنین رو برید مطالعه کنید ، بعد معلوم می شه شهدامون کجایند و چه ارزشی دارند . راوی باید اهل مطالعه باشه ، منظور از مطالعه نه اینکه چهار تا عملیات رو مطالعه کنه ، مطالعه داشته باشیم چون باور داریم تخصص داریم دیگه ، دکتری هم که فوق دکترا گرفته باز فرصت مطالعاتی بهش می دند می ره اطلاعاتش رو زیاد می کنه . این رو هم با دو تا آیه قرآن بگم ، پیغمبر هم از طرف خدا مأمور شد « قل ربِّ زدنی علما » اگر این کار رو نکنی اون آیع دیگه « کلا إنّ الإنسان لیطغی أن رَاهُ استغنی » طغیان انسان وقتی هست که خودش رو از مطالعه بی نیاز می دونه . آیت الله العظماش هم باید مطالعه داشته باشه تا بتونه به روز حرف بزنه . ما آمده ایم تو این گرایش ، انشاءالله دانشکده جنگ برقرار می شود ، رشته روایتگری برقرار خواهد شد در حوزه و دانشگاه و اینها از آرزوهای ماست . خیلی هم دیر شده اما حالا هم که این حرکت شروع شده ما قائل به تخصصی بودند کار خودمون باشیم و مطالعاتمون رو زیاد کنیم .

     سومین سین سلیقه هست . برای تشخیص قشنگ من سلیقه لازم دارم و باید هنر داشته باشم و گاهی اوقات ما به شوخی گفتیم : روزی که خدا سلیقه پخش می کرده بعضی ها خواب بودند و هیچی گیرشون نیامده ، واقعاً بعضی ها بی سلیقه حرف می زنند . گاهی یک گروهی آمدند خسته اند ، 6 نفر که دیگه صحبت نمی کنند ، نه ، چون این آقا و این آقا اینجا صحبت کردند ما هم اگر صحبت نکنیم اسم مون نوشته نمی شه ، این فایده نداره . یک نگاه بکنیم ، یک اقتضا شناسی بکنیم ، ببینیم اصلاً این حرف می چسبه یا نه ؟ سلیقه داشته باشیم . سالگرد امام بود و ما رو به یکی از شهرها دعوت کردند 7 ، 8 تا برنامه گذاشتند و حسابی مردم رو خسته کردند بعد گفتند حضرت آقای فلان می خواد بره سخنرانی کنه . من هم رفتم گفتم : بسم الله الرحمن الرحیم ، من جای شما باشم اصلاً پای سخنرانی نمی شینم ، بسمک العظیم الأعظم . اینقدر مردم خوشحال شدند . گفتند حاج آقا همین خیلی اثر بهتری داشت . سلیقه به خرج بدید ، گاهی اوقات حرف نزدن تأثیرش از حرف زدن بیشتره . گاهی اوقات کم گفتن تأثیرش از بسیار گفتن ، بیشتره . گاهی اوقات با کنایه گفتن تأثیرش از با تصریح گفتن بیشتره . گاهی اوقات با یک ابهام بگم ، مبهم بگم ، این سلیقه هست . گاهی با یک قصه ، با یک سؤال ، با یک خط شعر بگم و اینها سلیقه هست و هر چی بیشتر کار کنیم سلیقه مون بیشتر می شه .

    سین چهارمی که در تشخیص لازمه ، سلامته . هم سلامت محتوا ، اون چیزهایی که داریم ارائه می کنیم که متأسفانه بعضی از خاطرات خیلی دستکاری شده . حالا در قالب یک لطیفه می گم خستگی تون در بره . می گن برای یک جمعی از اجنه یک مجلسی گرفتند ، قرآن که می خواندند این اجنه های و های گریه می کردند ، وقتی آمدند براشون روضه کربلا بخونند ، دیدند اینها مثل ماست نشستند و نگاه می کنند و گریه نمی کنند . از اینها سؤال شد که قرآن خوندند گریه کردید ، روضه خواندند گریه نکردید ؟ گفت قرآن روضه خداست و حزن داره گریه کردیم . برای چی برای روضه امام حسین گریه نکردید ؟ گفت خوب ما کربلا بودیم ، این چیزهایی که این آقا می گفت اصلاً اتفاق نیفتاده . خود من شاهد بودم در طلائیه ، در اروند ، در شلمچه بعضی از دوستان خود ما یا از دوستان شما که خدای نکرده نمی گم ماها معصومیم ، گاهی اوقات یک چیزهایی گفتند ! مثل اونی که می گفت : امام حسین هر شمشیری که می زد هزار نفر می افتادند ! گفتیم پس امام حسین صبح تا ظهر عاشورا چند هزار نفر رو کشته ؟ یعنی سلامت محتوا ؛ اون چیزی که می خواهیم بگیم ، درستش رو بگیم ، سالمش رو بگیم .

     این که می گویند وصیت نامه ها سالم ترینند . بنده مثلاً در فلان عملیات مسئول دسته بودم ، معاون گروهان بودم . معاون گروهان که از همه عملیات که خبر نداره . ما حتی بدون تعارف می گیم : فرمانده لشکر از منطقه خودش خبر داره ، از منطقه دیگران خیلی خبر نداره . فرمانده یک گردان از منطقه عملیاتی گردان خودش خبر داره ، بقیه رو که خبر نداره ، داره طراحی کل عملیات رو می گه ! گاهی هم یک جوری می گویند که انگار فرمانده منطقه و محور همون بزرگوار بوده . می خواهم بگم که اولاً سلامت محتوا و دوماً سلامت کسی هم که داره      می گه رعایت بشه .

    سلامت دو تا بُعد داره : یکی سلامت متن ، یکی سلامت گوینده . اگر قرار باشه من خودم سالم نباشم ، اونها به من نگاه می کنند ، می گویند این که با شهدا بوده ، اینه ! ما که فقط می خواهیم از شهدا بشنویم .

        چون ذات نایافته از هستی بخش             کی تواند که شود هستی بخش

لذا ما چون کم داریم ، گاهی اوقات احتیاط کنیم و کم بگیم ، چون اگر زیاد گفتیم   می گند خودت چه کار می کنی ؟ تو خودت چقدر اهل عملی ؟ این چهار تا سینی بود که در اصل اول روایتگری ، اصل تشخیص بود .

 

 

     اصل دومی که باید در روایتگری مورد بررسی قرار بگیره ، اصل تکریمه . راویتگری ارتباط با مخاطبه . درسته که شما بزرگواران پاسدارید ، رفقای بسیج و فرمانده بسیجید ، اما اصلاً روایتگری کار نظامی نیست ، کار فرهنگیه و در کار فرهنگی هم اصل اول تکریم مخاطبه . دوستانی که در جلسات با همدیگر گفت و گو کردیم ، با سیستم نظامی بردن کاروان ها به منطقه موافق نیستیم . حتی من به بعضی از دوستان گفتم : لشکر 41 ثارالله یک کار قشنگی کرده بود که فرمانده کاروان لباس شخصی پوشیده بود و اسم پادگان رو هم نوشته بود اردوگاه فرهنگی ثارالله و به بچه ها هم گفته بود همه با لباس شخصی ... نمی خوام بگم که این صد در صد درسته ، می خوام بگم این اقتضای کارفرهنگیه و حتی به عزیزان پادگان هم گفته بود من رو دیدید اصلاً به من سلام نظامی ندید . درسته یکی از زیبایی های دفاع مقدس ، اون جنبه و مانورهای نظامیشه ، یک فکری باید برای اون قضیه کرد . باید بیشتر به بحث راهیان نور حالت فرهنگی داد ، نه حالت نظامی . خود آقا فرمودند این عملیات فرهنگی راهیان نوره ، عملیات نظامی نیست و چون عملیات فرهنگیه تکریم مخاطب اصل اولیه هست .

     پسره با موهای بسته آمده ، ولی زائر شهداست ، سرباز من و شما نیست . خانمه با آرایش آمده ، اما زائر شهداست و کسی حق نداره بهش بی احترامی کنه . در کل کارهای فرهنگی می گم ، بعضی ها به خاطر سن شون بی احترامی می شوند ، بعضی ها به خاطر جنس شون بی احترامی می شوند ، بعضی ها به خاطر گناه شون بی احترامی می شوند ، ما حق نداریم گناهکار رو به خاطر گناهش بی احترامی کنیم . به یکی از بزرگان گفتند : ریش شما بهتره یا دم سگ ؟ گفت هر کدام از پل صراط بگذره . رفقا شاهدند که بعضی از این دخترها و پسرهای آنچنانی ، یک انقلابی درشون ایجاد شده ، در شلمچه ، در طلائیه ، در یادمان ها که حضرت عباسی بهشون قبطه خوردیم . یک دختره خیلی مسخره می کرد ، خیلی اذیت می کرد ، خیلی اَدا و اصول درمی آورد . تو شلمچه شکایتش رو من به شهدا کردم ، خدا گواهه چنان این عوض شده بود . روز بعدش باید این دختره رو می دیدید ، اشک می ریخت و یک جمله به من گفت که : فکر کردید شهدا فقط رفقای خودتونند که بهشون می نازید ؟ شهید خودش آمد ، خودش رو به من نشون داد و قول شفاعت به من داد . بعضی هاشون رو عجیب شهدا دعوت کردند که چپه شون کنند ، درمان شون کنند ، به اینها باید احترام بگذارید . من یک بار این جمله رو گفتم برای بعضی ها سنگین آمد : خادم های امام رضا ، خادم امام رضا نیستند ، خادم زائر امام رضایند . شما هم خادم زائرهای خدایید ، ما خادم زائرهای خداییم و شهدا زائر خدایند و به لقاءالله پوستند . خودتون رو دست کم نگیرید ، اینها زائر خدایند و آمدند زائر زائر خدا یعنی شهدا شدند .

    بنابراین تکریم مخاطب که تکریم مخاطب چیه ؟ گاهی اوقات تذکر دادن به جایگاه مخاطب یک نوع تکریمه . به جایگاه چی ؟ خانواده شهدا آمده بودند بچه هاشون قیافه های عجیب و غریبی داشتند . یک ذره تذکر دادیم که تو پسر کی هستی ، تو دختر کی هستی ، تو بابات افتخاره ، همون تعبیری که حضرت یوسف برای حفظ خودش داد « إنه ربی أحسَنَ مثوای » ما به جایگاه آدم ها تذکر بدیم . تو وارث خون شهدایی ، تو منتظر امام زمانی ، تو عزادار ابی عبداللهی ، تو اینجا آمدی بوی کربلا به مشامت بخوره . تذکر بدید به جایگاهش عجیب عوض می شه ، این یک نوع احترام و تکریمه . تحقیرش نمی کنم ، حتی من به دخترها گفتم : شما عزیزان فاطمه زهرایید شما کسانی هستید که حضرت زهرا انشاءالله می خواد به شما افتخار بکنه . یک تذکر به جایگاه بدید ، یک تلنگره و این یک نوع شیوه تکریمه .

     شیوه دیگر تکریم چیست ؟ تغافل ، یعنی چی ؟ یعنی کمی شتر دیدی ، ندیدی کنیم . خیلی خوشمون نیاد آبروی کسی رو ببریم ، مجرم رو به همه نشون بدیم ، خطای همه رو بگیم و اسم شون رو ببریم و کمی تغافل کنیم . اهل بیت خیلی قشنگ این روش رو داشتند . خودش تکریمه که طرف می فهمه من خطاش رو فهمیدم ، اما همین که نمی گم از شرم می میره و با خودش یک نوع احترام و تکریم محسوب می کنه .

     راه دیگر تکریم احترام های ظاهریه . درسته من مسئول کاروانم ، من مدیرم ، رئیسم ، فرمانده ام ، اما سلام من رو کوچیکم که نمی کنه ، بزرگم هم می کنه . شیوه پیغمبر رو داشتهخ باشیم و در سلام کردن مقدم باشیم . احترام ها و ادب های ظاهری رو رعایت بکنیم . هیچ اشکال نداره از لفظ آقا ، خانم ، عزیزان ، بزرگواران ، زائران ... الفاظ قشنگ به کار ببریم به جای اینکه رفتارهای نظامی داشته باشیم . اینها رعایت اصل تکریمه .

     اصل سومی که ما باید برای روایتگری رعایت بکنیم ، اصل تسهیله ، یعنی چی ؟ یعنی ساده سازی و آسان کردن کار . بعضی ها اینقدر این شهدا رو می برند بالا بالا بالا ... که جوونه می گه پس من که دستم بهش نمی رسه ، همون بلایی که سر اهل بیت آوردیم . حاج آقا یعنی شما می فرمایید مقام شهدا بالا نیست ؟ مقام شهدا رو نه من و شما می فهمیم ، نه بزرگ تر از من و شما می فهمند . حضرت استاد می فرمودند : هر که فهمید « عند ربِّهم یُرزقون » یعنی چه مقام شهدا رو   می فهمه . یک بحثی که من نمی رسم برای شما بگم ، 25 مقام معنوی شهدا رو از آیات و روایات و ادعیه در آوردند ، 25 مدال که ما نمی فهمیم اما یک آیه قرآن به ما یک درسی داده « قل إنَّما أنا بشرٌ مثلکم » شهدا رو ساده کنیم ، بگیم اینها هم مثل شمایند . پیغمبر هم مأمور شده بگه من هم مثل شمایم ، می خورم ، می آشامم ، ازدواج می کنم ... یعنی شهدا رو برای اینکه قابل دسترس باشند ساده شون کنید . شاید تا حالا نشنیده باشید ، من شهید حسن باقری رو که می خوام توضیح بدم ،   می گم شهید باقری دانشجوی اخراجی دانشکده حقوق تهران بود ، نتونست درس بخونه . رفت خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی شد ، اونجا هم نکشید و عذرش رو خواستند . آمد سپاه خوزستان و در عرض مدت کوتاهی در اون زمینه ای که براش فراهم شده بود رشد کرد ، شد اطلاعات سپاه خوزستان ، بعد شد اطلاعات کل سپاه ، بعد شد طراح عملیات بیت المقدس و قفل جنگ رو باز کرد با این عملیات . شهید داره به تو الگو می ده اگر در دو جا شکست خوردی در جای سوم موفق می شی . شهدا رو ساده کنیم ، اصل تسهیل . ما مأموریم معارف مکتب رو برای مردم ساده کنیم . من گاهی اوقات با خود می گم ای کاش می تونستم بگم ، کدام شهید تا یک هفته قبل از شهادتش نماز نمی خوند ، خیلی اهل عبادت نبود ، یک هفته عوض شد و ره صد ساله رو یک شبه رفت . در کربلا هم داریم ، وهب یک جوون نصرانیه ، از امام حسین خوشش آمد افتاد تو مسیر کربلا ، اوج گرفت و رفت بالا .

     یک خاطره بگم از زمان جبهه و جنگ : نشسته بودیم تو سنگر شوخی        می کردیم . یکی از بچه ها گفت : بیاییم برای خودمون یک زندگینامه بنویسیم چون اگر شهید بشیم اونها می نویسند : قبل از ولادت هم او انقلابی بود ، در داخل رحم مادرش هم لِنگ و لگد می زد ، انگار می خواست بگوید مرگ بر شاه ، در قنداق هم که بود او فریاد مرگ بر شاه سرمی داد ، از همون اول نماز شب می خوند ... نه ، به حضرت عباس این جوری نبودند همه شون . بله نماز شب خوان داشتیم . یک شهید داشتیم ، شاید بعضی ها بشناسنش ، این ناقلا نماز شب که نمی خوند هیچی ، مزاحم نماز شب بقیه هم می شد . می آمد می ایستاد به بچه ها می گفت تا اسم من و بابام رو نگی ، نمی رم ! حداقل آقای تیموری می شناسند ، ایشون با ما تو یک گردان بودند ، بعد هم شهید شد چقدر هم زیبا شهید شد . این روایت رو بهتون بگم ، حضرت آیت الله امجد می فرمودند : « اکثرُ اهل الجنة اللوطیین » اکثریت اهل بهشت لوطیهایند ؛ لذا جوون های ما ماهند برای این قصه . لوطی یعنی نامرد نیست ، اگر گناه هم می کنه می گه خدایا من رو ببخش ، گناه کردم دیگه چه کار کنم ؟ با نامردی گناه نمی کنه . من نماز نخوندنش رو تبلیغ نمی کنم ، امکان تغییرش رو تبلیغ می کنم . بد گرفتی ، یک کم دوزاری خراب شده .

      قانونی که باید برای اصل تسهیل رعایت بشه اینه که مثال زیاد بزنیم چون مثال قصه رو خیلی راحت می کنه . برای دینداری و رهروی راه شهیدان یک کفی رو قائل بشیم . مثال : الان نماز جماعت های ما ساده هست یا سخته ؟ سخته ، نماز ظهر و عصر تو خونه می خونی 7 ، 8 دقیقه طول می کشه ، نماز جماعت سه ربع طول می کشه ، این می شه با اعمال شاقه . ما تو همه پادگان ها می گیم ، این همه تعقیبات یعنی چی ؟ کی گفته این هم تعقیبات بخونی ؟ تو خونه ات        می خونی ؟ می گه نه . پس چرا اینجا می خونی ؟ چرا فیلم بازی می کنی ؟ همون که هستی نشون بده ، ساده اش کن . اگر در مساجد بازارهای ما نماز ده دقیقه ای بخونند قلقله می شه ، تو پادگان ها هم همین طور و بعضی ها به بهانه های مختلف از گیر نماز جماعت درنمی رند . گاهی در راهیان نور که می ریم دوست داریم بعد از نماز صبح کسی نخوابه ، همه دعای عهد بخونند ، دعای امام زمان و زیارت عاشورا بخونند . کی همچین حرف هایی رو زده ؟ بستر فراهم کنیم که هر کی علاقه داره بیاد ، اما اجباریش نکنیم ، رو دروایسی نکنیم . گاهی وقتها آدم خودش حس و حال داره طولش بده ، عیبی نداره ، اما یک وقتی در زمان جنگ بچه ها از جبهه آمده بودند و تو حرم امام رضا داشتند دعا می خوندند ، یک ناقلایی که الان جانبازه دست زد به شونه من گفت : حاجی یا دعا رو تمومش کن ، یا یک کم اخلاص قرضم بده ، اخلاصم تمام شد . بابا مردم نمی کشند .

       دعای کمیل یک ساعت و نیمه ، من بعضی جاها گفتم : دعای کمیل یک دقیقه ای . یعنی چی حاج آقا ؟ یک  جمله دعای کمیل رو بگیر و حال کن « وقد أطیتک یا الهی وَعَد تقصیری و إسرافی علی نفسي » ما هنوز دعای کمیل یک دقیقه ای رو به مردم معرفی نکردیم . دعای کمیل یک نسخه داره ، یک ساعت و نیمه هر کس می خواد بیاد . کف رو بدونیم دینداری رو ساده کنیم . پس تسهیل یعنی ساده ترین نوع دینداری رو برای مردم بگیم که انجام واجبات و ترک محرماته همین . هیچی مستحب اصلاً نمی خوام . روز قیامت یک دونه ما مؤاخذه نمی شیم که چرا مستحب انجام ندادیم و واجبمون هم همونی که هست . بابا ما که کاتولیک تر از پاپ نیستیم . نمار واجب امام رو نشون می دند ، امام چند تا سلام می گند ؟ یک سلام ، مرجع تقلیده ، داره درس می ده به ماها دین رو ساده اش کنیم . چادر حجاب برتره امام حجاب واجب نیست ، پوشش حجاب واجبه ، دینداری رو سختش نکنیم . هر کس بعد از نماز صبح بخوابه کافره ، هر کس مستحبات انجام نده ... خوب مردم فرار می کنند . حضرت آیت الله بهجت (ره) فرمودند : دایره دین رو وسیع بگیرید ، آمار دینداران زیاد می شه ، دایره دین رو کوچک بگیرید آمار بی دینها زیاد می شه . ما که دوست نداریم آمار بی دینها زیاد بشه و آمار دینداران کم بشه .   

     گفتند آیا واقعا کسانی که بی حجابند باید وارد شلمچه بشوند ؟ مگر من و شما صاحب شلمچه ایم ؟ شهدا دعوتش کردند . مگر همین حجابه ؟ شاید دل او خیلی پاکتر از دل من و شما باشه . چرا گاهی نگاه ما به دین ، نگاه گزینشیه ، بله ، سیستم امر به معروف و نهی از منکر قشنگ راه بندازیم ، با تذکر و احترام بگیم و هیچ کس منکر این قصه نیست . اما فکر نکنیم او که حجاب نداره ، بی دینه و من که ریش دارم مطلق دیندار . این نگاه های دگم مردم رو فراری می ده . من طلبه دارم می گه که کی گفته همچین نگاهی به دین داشته باشید ؟ که حالا همه جیک و پیک ما رو هم شما می شناسید و می دونید نه روشن فکریم ، نه دگر اندیشیم ، بابامون هم آخوند بود و جد و آبادمون هم همه مرتجع بودند و ما داریم می گیم ، ما اینقدر از دین فهمیدیم . پس اصل سوم ، اصل تسهیله ، مثال بگید ، کف دینداری رو بگید و دینداری رو روانش کنید . وجود نازنین پیغمبر اکرم (ص) بنابراونچه که قرآن فرموده « یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر » همون مقدار که     می تونی انجام بده . نماز رو نمی تونه ایستاده بخونه ، خوب نشسته بخونه ،     نمی تونه نشسته بخونه ، خوابیده بخونه . دین ما اصلاً سخت نگرفته . من در خیلی جاها این جمله رو فهمیدم و گفتم : دین ما سخت نیست ، ولی دقیقه . نماز رو خوابیده هم می خونی ، وقتی ذکر رکوع میگی ، نباید دست و بالت تکان بخوره .

     اصل چهارمی که در روایتگری باید رعایت بشه ، اصل تدریجه . یعنی چی ؟ برای رسیدن به مقاصد زیبا ما می خوایم مخاطبامون رو ببریم بالا ، دستشون رو بگیریم با شهدا بیاریم شون بالا ، باید اهداف رو پلکانی کنید . من این رو از همین بحث نماز که گفتم در دستورات دین فهمیدم . خدا می گه اهداف رو پله پله کنید و از بالا بیاید پایین : نماز ایستاده بخون ، نمی تونی نشسته بخون ، نمی تونی خوابیده بخون ، نمی تونی با اشاره بخون . دعای کمیل که عرض کردم ، نماز جماعت رو نیم ساعته بخون ، نمی تونی 20 دقیقه ای ، نمی تونی 10 دقیقه ای و اگر کسی نتونست نیم ساعته بخونه از گردونه خارجش نکنیم . خدا نگفته کسانی که        نمی تونند نماز ایستاده بخونند ، نمار نخونند . کسی که داره غرق می شه نمازش چیه ؟ یک الله اکبر ، خدا برای اون هم گذاشته که نگه خدایا برای من نگذاشتی . تو هم یک الله اکبر بگی نماز محسوب می شه .

      اهداف رو پلکانی کنیم ، من نمی تونم به شهید فلان برسم ، یک پله پایین تر ، یک پله پایین تر ، ... یکی از بزرگ ترین مشکلات امروز جامعه ما اینه که همه برای خودشون یک هدف در نظر گرفتند و به اون هدف هم نمی رسند ، می شوند افسرده و ناامید . کنکور ، نمی شه ، تمام ولی من با استفاده از همین دستورات اسلام می گم ، این رو نتونستی ، این کار رو بکن ... و پله پله بیا پایین و این مال تدریجه . ما در روایتگری می خوایم تبلیغ کنیم . در عملیات خیبر اول قصد ما کجا بود ؟ بصره ، نشد به جاده اش اکتفا کردیم . نشد به القرنه اکتفا کردیم ، نشد به جزیره مجنون اکتفا کردیم ولی از پای نایستادیم . این رو تو زندگی جوون ها با استفاده از دفاع مقدس بگیم . به مدال طلا نمی تونی برسی ، نقره ، نشد برنز ، نشد چهارم و پنجم و ... از حرکت بازنایست . دفاع مقدس به ما گفته توقف ممنوع . خیلی قشنگه ها ، این اصل تدریجه . معنی توکل هم توقف نیست ، من توکل رو این جوری معنا می کنم : توکل توقف نیست ، توکل یعنی دویدن تا رسیدن به مرز عنایت الهی . این یکی از لوازم اصل تدریجه ، اهداف رو پلکانی بچینیم تا مخاطبامون اگر نتونستند با نمره 100 ارتباط برقرار کنند با 90 ، 80 ، 70 ، ... ناامید نشوند ، ناامیدی در مکتب ما نیست .

     حضرت آقای قاضی در جمع ما نشستند . یادمه در سال 60 فرمانده گردان حر شهید چراغچی بود ، فرمانده گردان ابوذر برادر عزیزم جناب حاج محمد آقای قاضی بودند . نمی تونستند برند جایی رو بگیرند ، یک عملیات ایزایی          برمی داشتند این طریقه تبلیغ ماست از دفاع مقدس . یعنی آی جوون تو زندگی تحصیلیت توقف ممنوع ، تو کار کردنت توقف ممنوع ، تو بحث رفتن برای ازدواجت توقف ممنوع . ما داریم با استناد به دفاع مقدس فرمول یاد مردم می دیم . نکته دومی که در اصل تدریجه ، از این طرف پله پله معرفی کنیم و برای رسیدن به اون معارف 5 ،6 تا پله بگیم . نماز شب یکی از قشنگ های جبهه بود . برای جوون ها اردو بود من تو حرم امام رضا داشتم براشون صحبت می کردم ، یکی گفت حاج آقا ما چه جوری به نماز شب عادت کنیم ؟ هم برای ترک پله ایه ، هم برای فعل باید پله تعریف کنیم . برای ترک اول بگم یا فعل ؟ اگر ترک مبتلا بهِ ، آقای سیگاری کی بود ؟ برای ترک اول بگم . ما با سیگاری ها برخورد کردیم خدا عنایت کرده و ما کمک شون کردیم و ترک کردند . گفت حاج آقا 3 ، 4 ، 5 بار سیگار رو یک دفعه گذاشتم کنار و بعد از یک سال دوباره رفتم سراغش . گفتم خوب اشتباهی کنار گذاشتی ، ترک هم راه شرعی داره . گفت راه شرعیش چیه ؟ گفتم روزی چقدر می کشی ؟ گفت روزی یک پاکت ، 20 تا سیگار . گفتم هفته ای نصف دونه سیگارت رو می تونی کم کنی ؟ گفت این که چیزی نیست . نفهمید چه بلایی دارم سرش میارم . گفتم این هفته 5/19 بکش . هفته بعد 19 تا ، هفته بعد 5/18 ... چهل هفته طول کشید به راحتی ترک سیگار کرد و اصلاً حالیش هم نشد این پله ایه .

     باز هم برای ترک بگم ، یک جوونی آمد گفت ما معتاد نگاه به نامحرمیم ، نامحرمی نیست که نگاهش نکیم و اصلاً نمی گذاریم از دست مون در بره . گفتم خیلی خوب ، بیا از این به بعد یکی در میان نگاه کن . گفت این شد یک چیزی . نگید حاج آقا مجوز یکی در میون داده ، این برای ترک مریضه . یک هفته گذشت ، گفتم حالا دوتا درمیونش کن ... آروم آروم ترک کرد و خودش هم متوجه نشد . همین طوری بهش بگید به نامحرم نگاه نکن نمی شه ، الان نگاه نمی کنه ، اون طرف می ره نگاه می کنه . باید این سم از بدن خارج بشه . من از تریاکی ها یاد گرفتم ، دم شون گرم خوب شیوه هایی دارند . اونها می گند اگر می خوای راست و حسینی ترک کنی اون مقدار تریاکی که مصرف می کنی بریز تو یک پاتیل آب روزی یک لیوان آب تریاکی بخور یک لیوان آب خالص بهش اضافه کن . اینقدر این عمل رو ادامه بده تا اون بشه آب خالص . از این طرف برای انجام دادن کارهای خوب هم بیاییم پله ای تعریف کنیم . گفت حاج آقا می گند نماز شب تو جبهه ها خیلی قشنگ بوده ما دو سه بار شروع کردیم و نشد . گفتم راهش پله ایه ، یک هفته 5 دقیقه به اذان صبح مانده بیدار شو تو رختخواب ، بگو خدایا من بیدارم ها ، تا لذت بیداری رو بچشی . بعد از یک هفته ده دقیقه قبل بلند شو وضو بگیر بشین سر سجاده و بگو ، خدایا من هم وضو دارم ، ما رو هم با وضودارها حساب کن . یک هفته بعدش یک رکعت بدون مخلفات بخون ، یک هفته بعدش سه رکعت بخون ... 7 ، 8 ، 10 هفته طول می کشه تا آروم آروم به نماز شب معتاد می شی ، معتاد قشنگ . برات ملکه می شه . این اصل تدریجه . شهدا قرآن می خوندند و بعضی روزی دو سه جزء هم می خودند . این بچه هفته ای یک خط هم قرآن نمی خونه . من به همه گفتم ، بیاید بعد از هر نمازتون ده آیه قرآن بخونید ، نه پنج آیه بخونید . با روزی پنج آیه شروع کنید تا معتاد قرآن بشید این می شه اصل تدریج .

     سومین نکته ای که در اصل تدریجه ظرفیت سازیه یعنی اینکه من روز اولی که می رم باشگاه به من نمی گند وزنه 50 کیلویی بردار ، می گند 5 کیلویی بردار و این نرمش ها رو هم انجام بده و یک کیلو ، یک کیلو بهش اضافه می کند . ما هنوز برای همه ظرفیت سازی نکردیم . ما باید گاهی از کاروان بپرسیم ، اصلاً اینها چقدر زمینه بعضی از مسائل عنوی رو دارند ؟ چقدر زمینه شنیدن بعضی از حرفها رو دارند ؟ اگر در زندگی اهل بیت حرفها طبقه بندیه ، در دفاع مقدس هم حرفها طبقه بندیه ، اسرار معنوی هم طبقه بندیه . هر حرفی رو نمی شه همه جا زد . اگر بگید حضور حضرت زهرا رو در اینجا دیدند ، شاید بعضی ها بخندند . اونجا نگید ، این سرّّ ، بگذارید ظرفیت سازی کنید بعد بگید . دیروز در دانشگاه امیرکبیر تهران ، یک جمله ای رو از حضرت امام گفتم . یک جوونی آمد گفت حاج آقا من این مثال رو قبول نمی کنم . گفتم تقصیر منه ، ظرفیت شما رو نسنجیدم وگفتم . بچه ها معده شون مثل بچه هست اگر بخواهید تو معده شون چهار قاشق غذا بریزید آروق می زنه ، پس می زنه . وقتی می گم کار تخصصیه ، این اصول رو که می گم می فهمیم ، حضرت عباسی عجب کار سختیه . در کار روایتگری واقعاً با عنایت اهل بیت باید برید جلو .

    اصل پنجم ، اصل تناسبه . این خیلی ساده هست و سریع رد می شم . روایتگری باید تناسب با زمان داشته باشه ، شما شب جمعه داری روایتگری می کنی ، چقدر قشنگه خاطرات مربوط به شب جمعه جبهه ها رو بگین ، چقدر قشنگه خاطرات مربوط به ارتباط با امام زمان رو بگین . چقدر قشنگه اون عملیات هایی که شب جمعه شروع شد بگین . عملیات کربلای 5 هم شب جمعه 19 دی ماه در شلمچه شروع شد ، همون تیکه قشنگش رو بگم و تناسب با زمان رو رعایت کنیم . تناسب با مکان رعایت بشه ، بارها دیدید تو طلائیه خاطرات اروند رو می گه تو اروند خاطرات شلمچه رو می گه . من تو حسینیه ام ، تناسب با حسینیه رو داشته باشم . یک یادواره شهدا بود تو سینما و یک کم هم مردم خسته شده بودند . رفتم پشت تریبون گفتم : بسم الله الرحمن الرحیم ، اینجا سالن سینماست ، تو سالن سینما هیچ جوونی آتاری با خودش نمی یاره بازی کنه ، هیچ خانمی بافتنی نمی یاره ، هیچ کس برای همدیگه قصه نمی گه ، چرا ؟ تو سالن سینما همه اولویت شون رو شناختند ، اولویت شون نگاه کردن به فیلمه ، رفیقش بخواد بهترین خاطره رو هم براش بگه نمی گذاره . گفتم فرق ما با شهدا اینه که اونها اولویت هاشون رو تو زندگی فهمیدند ما نفهمیدیم . این تناسبه ، هم با مکان هم با موضوع . من باید تناسب با زمان ، مکان و موضوع رو رعایت کنم . بعضی بحث ها در محدوده روایتگری می شه خیلی کمه ، ولی اصلاً تناسبی با فضای روایتگری نداره . بحث های سیاسی . خواهش می کنم فضای شهدا رو با بحثها و جناح بندیهای سیاسی قاطی نکنیم . شهدا سیاسی نیستند ، وابسته به جناح خاص نیستند ، ملی هستند ، مال همه اند ، حتی فرا مذهبی اند ، فرا جناحیند . حضرت عباسی از این موقعیت قشنگ استفاده نکنیم بخوایم بعضی از حرف های خاص سیاسی رو بزنیم . پیارسال داشت یک اتفاقی می افتاد و فضای سیاسی کشور کمی ملتهب بود ، باور کنید یک افت بدی کرد ، مردم نمی یاند بیرون . حرم امام رضا رو هم سیاسی کنید ، یک عده از مردم نمی یاند . من یک بشارت بدم ، داماد حضرت آقا دو سه هفته پیش آمده بودند تو جمع دوستان راوی ، پیغام آقا رو آوردند که شفاهی بود و من مضمون پیغام رو می گم . فرمودند : آقا فرموند به دوستان راوی و راهیان نور بگید قدر کار خودشون رو بدونند ، من قدر کار اونها رو می دونم ، عطر معنوی که در ایران پخش شده ، به برکت روایتگری و راهیان نوره و ما خدای نکرده بخوایم این قصه رو تحت الشعاع بعضی حوادث سیاسی قرار بدیم باختیم ؛ لذا تناسب با زمان ، مکان ، موضوع تناسب با مخاطب که مخاطب رو بگیریم و روایتگری مون رو خاص اونها داشته باشیم که اصل پنجم اصل تناسبه .  

منبع :

http://www.komeil22.blogfa.com/post-19.aspx

روش های جستجو و ترفند های جستجو درگوگل

روش های جستجو و ترفند های جستجو درگوگل

موتورهای جستجوی زیادی برای پیدا کردن اطلاعات از دنیای بی نهایت وب وجود دارند . اما بیشتر کاربران فقط با تعداد معدود و معروف آنها کار می کنند . یکی از این موتورهای جستجو ” گوگل” می باشد . گوگل محبوب ترین موتور جستجوی جهان است که پربازدیدترین وب سایت اینترنتی نیز می باشد .
بد نیست بدانید تنها یکی از خدمات گوگل سرچ اطلاعات است . گوگل خدمات بسیار زیادی برای کاربران اینترنتی انجام می دهد و بی شک هیچ کاربر اینترنتی را نمی توان پیدا کرد که از خدمات این وب سایت بی بهره مانده باشد . این خدمات از سطوح بسیار پایین و برای افراد مبتدی و آماتور شروع می شود و به مراحل بسیار حرفه ای نظیر افزایش سرعت یک وب سایت توسط ابزار page speed و یا راه اندازی سرویس گوگل ارث برای مشاهده آنلاین هر نقطه از دنیا و . . . می رسد .
بی شک این غول اینترنتی می تواند بسیاری از مشکلات شما را حل کند و شما را به خواسته تان رهنمون سازد . اما همانطور که هیچ سیستم منظم و محبوبی بدون قانون و روش های خاص خود نیست گوگل نیز قوانین و روش هایی برای رسیدن به اطلاعات دارد و دانستن آنها می تواند سرعت رسیدن به خواسته ها و نتایج آن را بهبود بخشد .
در این مقاله آموزشی به روش های جستجو و ترفندهای مختلف و کاربردی در این سیستم محبوب و قدرتمند اشاره خواهیم کرد .


برای مشاهده تمامی عکس ها در اندازه واقعی بر روی آنها کلیک کنید

روش های جستجو و ترفند های جستجو درگوگل


همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم برای رسیدن به اطلاعات مورد نظر از طریق جستجو ، روش هایی است که میتوان از آنها برای رسیدن هرچه سریعتر و بهتر به مطلوبمان استفاده کنیم. در اینجا به نکته هایی ارزشمند و کاربردی برای جستجو در موتور جستجوی گوگل اشاره می کنیم :

اولین شیوه مورد استفاده برای جستجو نوشتن عبارت مورد نظر در کادر جستجو است . بدین ترتیب گوگل شروع به جستجو در می کند و وب سایت هایی را برای شما لیست می کند که حداقل یکی از کلمات مورد نظر شما در آن باشد .
مثلاً اگر شما کلمه الکترونیک دانلود را وارد کرده باشید وب سایت هایی برای شما لیست می شوند که حداقل یکی از کلمات الکترونیک و یا دانلود را داشته باشند .
دومین روش استفاده از نماد “” است و در این روش شما می توانید عبارت مورد نظر خود را بین علامت ” و ” قرار دهید و گوگل به جستجوی عین عبارت مورد نظر شما خواهد پرداخت .
در صورتی که می خواهید فقط یکی از عبارت های مورد نظر شما در نتایج موجود باشد بیت کلمات از OR استفاده نمایید . بدیهی است اگر واژه « الکترونیک OR دانلود » را سرچ کنید نتایج به صورتی است که یا کلمه دانلود و یا کلمه الکترونیک در آن قرار دارد .
اگر بخواهید یک کلمه حتما باشد و همراه با یکی از دو کلمه دیگر بیاید از حالت پرانتز میتوانید استفاده کنید . بدین ترتیب : (Electronic (website OR download
در این صورت نتایج به گونه ای است که در آن حتماً کلمه electronic به همراه یکی از کلمات website و download آمده است .
اگر می خواهید کلمه مورد نظر در عنوان صفحه باشد بصورت زیر عمل کنید :
intitle: “electronic”
اگر مایلید کلمه ای در نتایج جستجو نباشد از علامت – استفاده کنید . مثلاً در جستجوی زیر کلمه دانلود جستجو می شود ولی نتایجی لیست می شود که کلمه الکترونیک در آن نباشد :
الکترونیک – دانلود
یکی از امکانات گوگل قابلیت جستجوی پیشرفته است .

لینک دسترسی به این قسمت درست در مقابل کادری که کلمات خود را در آن مینویسیم قرار دارد ، که در آن میتوان جستجوی خود را بسیار محدود تر و در نتیجه بسیار دقیق تر نمود از جمله امکانات این قسمت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- محدود کردن جستجو به سایتهائی که تمامی جمله ای که شما نوشته اید را در خود دارند.
- محدود کردن جستجو به مواردی که حداقل یکی از کلمات شما را در بر دارند.
- محدود کردن جستجو به مواردی که کلمات جستجوئی شما را اصلا ندارند .
- محدود نمودن جستجو به سایتهایی که با فرمت خاصی نوشته شده اند.
- سایتهایی که در یک محدوده زمانی مشخص بروز (Update) شده اند.
- مواردی که شامل اعدادی در یک محدوده معین هستند.
- سایتهائی که دارای یک (Domain) نام سایت مشخص هستند.
- مواردی که شامل مطالب غیر اخلاقی نیستند.
- و…

سایر خدمات مفید سرچ گوگل :

شما می توانید در هر زمان از ماشین حساب گوگلی استفاده کنید . بدین ترتیب که عبارت مورد نظر خود را در کادر جستجو وارد کرده و دکمه search را بزنید . گوگل خود حاصل را نمایش می دهد .
۵*۹+ sqrt(10)^3
شما در هر زمان توسط دستور زیر می توانید زمان شهر مورد نظر خود را ببینید .
time Tehran
بجای کلمه Tehran می توانید هر شهر مورد نظر خود را جستجو کنید .
شما می توانید با موتور جستجوی گوگل تبدیل واحد نمایید . تبدیل واحد های طول حجم مساحت و . . . فقط لازم است مقدار مورد نظر خود را نوشته و واحد مورد نظر را نیز اعلام نمایید . ۱٫۵ cm in inch


چند نکته مهم و مفید در رابطه با نتایج جستجو ها :

شاید بارها برایتان پیش آمده است که در نتایج جستجو به صفحه ای برخورده اید که حاوی مطالب مهمی برای شماست اما آن صفحه باز نمی شود . نگران نباشید. گوگل برای این امر هم راه حلی سنجیده است . یکی از امکانات گوگل ذخیره کردن صفحات اینترنتی است . بدین ترتیب که هنگام نمایش نتایج جستجو در کنار هر نتیجه یک لینک با نام cache موجود است . در صورتی که صفحه مورد نظر شما به هر دلیلی باز نشد شما می توانید از طریق این گزینه صفحه ذخیره شده را به صورت کامل مشاهده نمایید .
در کنار هر نتیجه لینکی با عنوان similar مشاهده می شود . از این گزینه جهت رسیده به نتایج مرتبط میتوانید استفاده نمایید .
در صورتی که در دنیای وب به دنبال عکس ، موزیک ، ویدئو ، کتاب ، مکان ، خرید و فروش و . . . هستید می توانید از قسمت بالا سمت چپ به قسمت مورد نیاز خود بروید . در صورتی که آنچه مد نظر شماست در لیست نبود کمی جلوتر گزینه more را انتخاب نمایید و از لیست موجود محدوده مورد نظر خود را انتخاب کنید .

جستجوی عکس :
یکی از پرطرفدار ترین جستجوها ، جستجوی عکس است . بدلیل اهمیت این نوع جستجو چند نکته در این باره در این قسمت مطرح می شود . تمامی نکات مربوط به جستجو که در بالا گفته شد در این قسمت هم صدق می کنند . البته نتایج این قسمت فقط تصویر است .
پس از انتخاب موضوع image و محدود کردن جستجو به نتایج تصویری و انجام جستجوی مورد نظر گوگل این امکان را برای شما میسر ساخته است که نتایج خود را بهینه کنید . در قسمت بالای نتایج از طریق Related searches می توانید به جستجوی مطالب مشابه و مربوط به جستجوی خود بپردازید .
در قسمت سمت چپ یک سری محدود کننده هایی وجود دارد . در ابتدا شما می توانید سایز عکس مورد نظر خود را مشخص کنید . در این قسمت می توانید سایز عکس large , medium انتخاب کنید با به مشخص کنید به دنبال ابکونی در رابطه با عبارت مورد نظر خود می گردید یا به صورت دقیق سایز عکس را مشخص کنید .
در قسمت بعد نیز می توانید نوع عکس را مشخص کنید . این قسمت شامل عکس صورت و چهره ، عکس معمولی clip art و یا عکس های خطی و دو بعدی باشد .
در انتها هم می توانید رنگ عکس خود را بر طبق دلخواه خود انتخاب کنید . در این حالت عکس هایی لیست می شوند که در زمینه آنها از رنگ مورد نظر شما استفاده شده باشد . همپنین می توانید عکس تمام رنگی یا سیاه و سفید انتخاب کنید .

 

آموزش:روش‌های جستجو در گوگل

آموزش:روش‌های جستجو در گوگل

محتویات
 [نهفتن] ۱ چند ترفند و کارایی‌های موتور جستجوی قدرتمند گوگل
 ۲ دانلود آهنگ‌های مختلف به شکل رایگان از گوگل!
 ۳ پرسیدن ساعت از گوگل
 ۴ ماشین حساب گوگل
 ۵ ترفندهایی برای وبمسترها! ۵.۱ cache:www.mysite.com
 ۵.۲ link:www.mysite.com
 ۵.۳ related:www.mysite.com
 ۵.۴ info:www.mysite.com
 ۵.۵ site:www.mysite.com myword
 ۵.۶ allintitle:word1 word2 word3
 ۵.۷ intitle:word1 word2 word3
 ۵.۸ allinurl:word1 word2 word3
 ۵.۹ inurl:word1 word2 word3
 ۵.۱۰ filetype:myfiletype
 ۵.۱۱ intext:word1 word2
 


چند ترفند و کارایی‌های موتور جستجوی قدرتمند گوگل
 


دانلود آهنگ‌های مختلف به شکل رایگان از گوگل!
 
بسیاری از کاربران وقت زیادی را در موتورهای جستجو و وب سایت‌های مختلف صرف می‌کنند تا آهنگ‌های مورد علاقه خودشان را به شکل رایگان از طریق اینترنت دانلود کنند. با استفاده از این روش می‌توانید آهنگ‌های مورد علاقه خودتان را با فرمت‌های مختلف از موتور جستجوی گوگل و بدون دردسر دانلود کنید.
 
پس از ورود به گوگل دستور زیر را در فیلد جستجو وارد کنید:

intitle:index. of? Format Artist

اکنون می‌بایست پارامترهای جستجو را جایگزین کنید:

در دستور فوق به جای " Artist " می‌بایست نام خواننده مورد نظر را تنها به زبان انگلیسی وارد کنید.
 
به جای واژه " Format " نیز بایستی فرمت مورد نظر آهنگ را تعیین کنید.

برای مثال در صورتی که به دنبال یک آهنگ از هنرمندی به نام shajarian باشیم می‌بایست به جای Artist عبارت shajarian را وارد کرده و به دنبال آهنگ با فرمت MP3 باشیم به جای Format عبارت MP3 را تایپ می‌کنیم.
 
intitle:index. of? Mp3 shajarian

حالا Enter میزنیم تا جستجو شروع شود!

اکنون در صفحه جستجو می‌توانید نتایج را مشاهده کنید، با ورود به هر نتیجه لیست آهنگ‌های موجود را می‌بینید. کافیست روی نام آهنگ کلیک کنید و منتظر دانلود آهنگ بمانید.
 
پرسیدن ساعت از گوگل
 
شاید برای شما پیش آمده باشد كه ساعت سیستم اشتباه باشد و بخواهید بدانید ساعت كامپیوتر را به صورت دقیق تنظیم كنید و یا اینكه یكی از بستگان شما در یكی ازكشورهای دیگر زندگی می‌كند و بخواهید بدانید كه هم اكنون ساعت آنجا چند است؟
 
برای اطلاع از ساعت محلی خودتان عبارت what time is it را در فیلد جستجو وارد كرده و بر روی دكمه جست جو یا Search كلیك كنید.
 
اگر می‌خواهید ساعت محلی كشور یا شهر دیگری را بدست آورید كافی است عبارت

what time is it CITY

را بنویسید.

برای مثال:

what time is it London

حتما توجه کنید از گوگل انگلیسی استفاده کنید.

ماشین حساب گوگل
 
با وارد کردن محاسبه‌ی مورد نظر خودتان در گوگل می‌توانید از گوگل به عنوان یک ماشین حساب استفاده کنید.
 
برای این کار باید وارد گوگل شوید و در فیلد جست جوی مثلاً وارد کنید 579+541565 و دکمه‌ی جست جو یا Search رو بزنید و منتظر جواب باشید!
 
ترفندهایی برای وبمسترها!
 
نزدیک 90% از بازدید کنندگان یک سایت از طریق موتورهای جستجو به آن می‌رسند. شما اگر وب مستر هستید و یا وبلاگ دارید این ترفندها خیلی به درد شما می‌خورد!
 
cache:www.mysite.com

با استفاده از این دستور، سایت مورد نظر ما اگر توسط گوگل ذخیره شده باشد، آخرین نسخه ذخیره شده در سرورهای گوگل را برای ما نشان میدهد. البته معمولا ورژن ذخیره شده مربوط به روزهای گذشته می‌باشد. با این روش می‌توانید ببینید سایت مورد نظر آخرین بار چه زمانی توسط گوگل ذخیره شده است.
 
link:www.mysite.com
 
با این دستور گوگل کلیه سایت هایی که به سایت مورد نظر ما (در اینجا mysite.com) لینک داده‌اند را لیست می‌کند.
 
related:www.mysite.com

اگر می‌خواهید سایت‌های هم خانواده و شبیه به سایت مورد نظر خود را پیدا کنید از این دستور استفاده کنید.
 
info:www.mysite.com

اطلاعاتی در مورد سایت مورد نظر، که گوگل می‌تواند ارایه کند.

site:www.mysite.com myword

با استفاده از این روش کلمه مورد نظر را میتوان در یک سایت جستجو کرد. به جای myword کلمه یا کلمات مورد نظر و به جای mysite سایتی که میخواهیم در آن جستجو کنیم قرار میدهیم.
 
allintitle:word1 word2 word3

در این روش نتایج جستجو محدود می‌شود به کلماتی که در عنوان (title) سایت‌ها بکار رفته است. در این مثال کلیه سایت‌هایی که کلماتword1 word2 word3 در قسمت عنوان آنها بکار رفته لیست می‌شوند.
 
intitle:word1 word2 word3

جستجوی word1 در قسمت عنوان و word2 و word3 در عنوان و متن سایت‌ها.

allinurl:word1 word2 word3

گوگل در این روش کلیه سایت‌هایی که در آدرس آنها (URL) کلمات مورد نظر ما به کار رفته را لیست می‌کند.
 
inurl:word1 word2 word3

جستجوی word1 در آدرس سایت‌ها و بقیه کلمات در قسمت آدرس و متن سایت‌ها.

filetype:myfiletype

اگر به دنبال فایل هستید با این روش می‌توانید فایل‌هایی که پسوند خاصی دارند را جستجو کنید. مثلاً filetype:doc به دنبال فایل‌های doc می‌گردد.
 
intext:word1 word2

با این روش گوگل تنها در متن سایت‌ها به دنبال کلمات می‌گردد و از سرچ در عنوان و آدرس سایت‌ها صرف نظر می‌کند.

http://docs.joomlafarsi.com/index.php/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4:%D8%B1%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88_%D8%AF%D8%B1_%DA%AF%D9%88%DA%AF%D9%84
 

25 روش جستجو در اينترنت

25 روش جستجو در اينترنت


از : http://www.softestan.com

1 - همه‌چيز در نحوه نوشتن

‌با اطلاع از چگونگي نوشتن عبارات جستجو در موتورهاي جستجو، مي‌توانيد اطلاعات موردنيازتان را به راحتي پيدا کنيد. به عنوان مثال دستور <کلمه مورد نظر: INURL> باعث مي‌شود تا موتور جستجوي گوگل، همه صفحاتي که در آدرس URL آن‌ها، کلمه مورد نظر وجود داشته باشد را برايتان فهرست کند.


2 - نوار ابزار گوگل

با اضافه کردن نوار ابزار گوگل به مرورگرتان، از اين پس مي‌توانيد کار جستجو را با سرعت و راحتي بيشتري انجام دهيد. يکي ديگر از امکانات اين نوار ابزار، جلوگيري از نمايش پنجره‌هاي تبليغاتي است. براي دريافت اين برنامه و کسب اطلاعات بيشتر به نشاني TOOLBAR.GOOGLE.COM مراجعه کنيد.


3 - چه کسي به سايت شما لينک داده است‌

بسياري از مديران سايت‌ها علاقه‌مندند بدانند چه کساني (از سايت خود) به سايت آن‌ها لينک داده است. گوگل به اين سوال پاسخ مي‌دهد. مي‌توانيد در قسمت جستجو، عبارت <نشاني سايت:LINK> را وارد کرده و کليد ENTER را بزنيد. نتيجه اين درخواست، فهرست سايت‌هايي است که به سايت شما لينک داده‌اند.


4 - کاربردهاي تجاري

موتور FROOGLE.GOOGLE.COM فهرست محصولات فروشگاه‌هاي ONLINE را تهيه مي‌کند و موتور CALATOGS.GOOGLE.COM براي نمايش و درخواست کاتالوگ محصولات به‌کار مي‌رود.

 

5 - نگاهي به آينده

‌مديران گوگل هميشه نيم‌نگاهي به آينده دارند. اگر مي‌خواهيد بدانيد چه در سر آن‌ها مي‌گذرد و قرار است در آينده چه کارهايي انجام دهند، بهتر است سري به آزمايشگاه آن‌ها بزنيد و خود از نزديک با خدمات و محصولات آتي گوگل آشنا شويد. آدرس آزمايشگاه گوگل LABS.GOOGLE.COM/GVS.HTML مي‌باشد.


6 – تعيين بازه‌ هاي تاريخي

نتايج مطلوب‌تر در اغلب موارد، زماني که جستجويي را با گوگل انجام مي‌دهيد، نتيجه آن هزاران سايت و وبلاگ و نشاني مي‌باشد که در واقع بسياري از آن‌ها کاربرد چنداني ندارند و با موضوع موردنظرتان هماهنگ نيستند. يکي از روش‌هاي مؤثر در کاهش حجم نتايج جستجو، تعيين بازه‌هاي تاريخي است. مثلاً زماني که بازه‌اي را بين سال‌هاي 2002 تا 2004 تعريف مي‌کنيد، گوگل با تبعيت از آن، فقط آن دسته از صفحاتي که دربازه مذکور ايجاد يا روزآمد شده‌اند را برايتان فهرست مي‌کند (براي تعريف بازه‌هاي تاريخي به گزينه <جستجوي پيشرفته> مراجعه کنيد).


7 - فقط صفحات جديد

جستجو بدون ذکر تاريخ، نتايج بي‌شماري در پي دارد. انبوه نتايج، نه تنها به يافتن مطلب موردنظرتان کمکي نمي‌کند، بلکه موجب سردرگمي‌تان نيز مي‌شود. علاوه براين اگر بعد از يک بررسي طولاني بين نتايج جستجو، به اطلاعات موردنظرتان رسيديد و متوجه قديمي بودن آن‌ها شديد، چطور؟ اگر به دنبال اطلاعات جديد و روزآمد هستيد، در قسمت جستجوي پيشرفته، عبارات <3 ماه>، <6 ماه> و حتي <يک‌سال> را در مقابل گزينه DATE وارد کنيد تا گوگل بسته به تاريخ ذکر شده، فقط فهرست صفحات جديد را برايتان نمايش دهد. مثلاً اگر عبارت <3 ماه> را انتخاب کنيد، گوگل تمامي صفحاتي که در سه ماه گذشته ايجاد يا بروز شده‌اند را جستجو و آن‌هايي که با موضوع موردنظرتان منطبق هستند را نمايش مي‌دهد.


8 - مستثني کردن کلمات

با مستثني کردن کلمات، علاوه بر کاهش حجم نتايج جستجو، مي‌توان به اطلاعات موردنظر نزديک‌تر شد. با گذاشتن علامت <-> قبل از کلمه‌ دلخواه، گوگل آن کلمه را استثنا قلمداد کرده و از نمايش صفحاتي که حاوي چنين کلمه‌اي باشند، پرهيز مي‌کند. مثلاً نتيجه عبارت ، همه صفحاتي که مربوط به ايران هستند و از تهران نامي نبرده‌اند را شامل مي‌شود.


9- WILDCARDها

زماني که به‌طور کامل از کلمات موضوع مورد جستجو آگاهي نداريد، بهتر است از کاراکتر کمکي ستاره <*> استفاده کنيد. کاراکتر <*> معني <هرچيز> مي‌دهد. مثلاً عبارت مي‌تواند نتايجي نظير ، و يا نتايجي از اين دست را حاصل شود.


10 –عناوين صفحات‌

معمولاً همه صفحات وب، عنوان دارند. گاهي‌اوقات استفاده از اين عناوين، به شما در پيدا کردن مطالب مورد نيازتان کمک شاياني مي‌کند. مثلاً عبارت <کلمه مورد نظر: INTITLE>، گوگل را بر آن مي‌دارد تا فقط عناوين صفحات را براي يافتن کلمه ذکر شده، جستجو کند.


11 - شرکت در گروه‌هاي خبري

اينترنت فراتر از ايميل و صفحات وب است. به عنوان مثال گروه‌هاي خبري (NEWS GROUP) يکي ديگر از خدماتي است که از طريق اينترنت ارايه مي‌شود. گروه‌هاي خبري گوگل، گروه‌هاي معروف و معتبري هستند که شرکت در آن‌ها، به نوبه خود، کار لذت‌بخشي است. آدرس گروه‌هاي خبري گوگل از اين قرار است: GROUPS.GOOGLE.COM


12 - جستجوي خودکار

جستجو در اينترنت، قصه سوزن و انبار کاه است. گاهي‌اوقات ممکن است عليرغم صرف وقت زياد، باز هم به نتيجه دلخواه نرسيد. بنابراين هر ابزاري که در اين پروسه، از اتلاف وقت جلوگيري کند، بسيار باارزش است. يکي از اين ابزارها، <پيغام‌دهنده> گوگل نام دارد. اين ابزار با دريافت آدرس ايميل و عبارت مورد جستجو، به طور خودکار و روزانه، جستجويي را براساس عبارت دريافتي ترتيب داده و هر زمان که اطلاعات جديدي را يافت نمايد، آدرس آن را برايتان ايميل مي‌کند. آدرس پيغام‌دهنده گوگل به اين ترتيب است: HTTP://WWW.GOOGLEALERT.COM/


13 - جستجوگر اخبار

اين ابزار نيز همانند پيغام‌دهنده گوگل، مشخصات اخبار موردنظر را به همراه آدرس ايميل دريافت کرده و روزانه (بنا به درخواست کاربر، قابل تنظيم است). براساس عبارت دريافتي، جستجويي را در سايت‌هاي خبري ترتيب مي‌دهد و در صورت يافتن اطلاعات مناسب، آن را برايتان ايميل مي‌کند. آدرس اين ابزار http://www.GOOGLE.COM/NEWSALERTS است.

 

14 - ماشين‌حساب گوگل

گوگل براي حل معادلات رياضي هم، ابزاري دارد که بسيار سريع و با دقت عمل مي‌کند. اين ابزار علاوه بر حل معادلات رياضي، قابليت تبديل انواع واحدها به يکديگر را نيز دارد. براي آشنايي بيشتر با اين ابزار کارآمد به آدرس زير مراجعه کنيد: HTTP://WWW.GOOGLE.COM/HELP/FEATURES.HTM#CALCULATOR


15 - معني کلمات

اگر معني يا بهتر بگوييم، تعريف کلمه‌اي را نمي‌دانيد، در کادر جستجو <کلمه موردنظر: DEFINE> را نوشته و کليدENTER را بزنيد. در جواب اين جستجو، علاوه بر تعريف کلمه، لينکي نيز نمايش داده مي‌شود که با کليک روي آن، به جزييات بيشتري مي‌رسيد.


16 - ترجمه کنيد

در حال حاضر، ماشين ترجمه‌ گوگل مي‌تواند انگليسي را به 5 زبان زنده دنيا ترجمه کند (امکان ترجمه بالعکس نيز وجود دارد). براي استفاده از اين مترجم ماشيني به آدرسHTTP://WWW.GOOGLE.COM/LANGUAGE_TOOLS?HL=EN برويد.


17 – تصويرياب

من شخصاً هميشه گوگل را به خاطر ابزار تصويرياب‌اش ستوده‌ام. اين ابزار با دريافت کلمه يا عبارتي، تصاوير موجود روي اينترنت را جستجو کرده و در نهايت آن‌هايي را که با عبارت دريافتي منطبق هستند، فهرست مي‌کند. براي استفاده از اين ابزار به آدرس http://www.GOOGLE.COM/IMGHP مراجعه نماييد.


18 - پرسش و پاسخ

تحقيق و جمع‌آوري مطالب از اينترنت، کار وقت‌گيري است. اگر براي انجام اين‌کار وقت کافي در اختيار نداريد. سري به آدرس HTTP://ANSWERS.GOOGLE.COM/ANSWERS بزنيد و با مطرح کردن سوالاتتان و بررسي جواب‌ها، سريع‌تر به هدف‌تان برسيد.


19 - نمايش پنجره تنظيمات

‌گوگل به شما اين امکان را مي‌دهد تا نحوه نمايش نتايج را مطابق ميل‌تان تنظيم کنيد. به عنوان مثال با مراجعه به آدرس http://www.GOOGLE.COM/PREFERENCES مي‌توانيد تعداد نمايش نتايج در هر صفحه را تعيين نماييد. علاوه براين در قسمت تنظيمات امکانات ديگري نظير SAFE SEARCHING نيز وجود دارد. با فعال کردن اين گزينه، گوگل از نمايش سايت‌هايي که به هر دليلي غيرمجاز هستند، پرهيز مي‌کند.

 

20 - آمار استفاده از گوگل

در سايت http://www.GOOGLE.COM/PRESS/ZEITGEIST.HTML آمار جهاني استفاده از گوگل موجود است. در اين سايت جزيياتي از چگونگي استفاده ملل مختلف از گوگل و الگوهاي جستجوي آن‌ها وجود دارد.


21 - جستجو در دسته‌بندي‌ها

علاوه بر جستجوي کلي وب، گوگل امکان جستجو در دسته‌بندي‌ها (CATEGORIES) را نيز مي‌دهد. به عنوان مثال براي يافتن اطلاعاتي درباره هنر، تجارت، ورزش و ... مي‌توانيد ضمن مراجعه به نشاني http://www.GOOGLE.COM/DIRHP، جستجويي را در دسته‌بندي‌هاي گوگل ترتيب بدهيد و سريع‌تر به هدف‌تان برسيد.


22 - براي بلاگرها

وبلاگ داشته باشيم يا نه؟ ايده داشتن يک وبلاگ شخصي، بسيار جالب است و اين‌که با در اختيار داشتن يک وبلاگ شخصي حرف دلمان را به گوش جهانيان برسانيم، فکر بسيارخوبي است. براي ساخت يک وبلاگ شخصي، به آدرس http://www.BLOGGER.COM/START مراجعه نماييد. اين سايت متعلق به گوگل است.


23 - جستجوي داخل فايل‌ها

با کمک گوگل مي‌توان داخل فايل‌هاي مشخصي را براي يافتن کلمه‌اي دلخواه جستجو کرد. مثلاً عبارت FILETYPE:DOC IRAN> > گوگل را برآن مي‌دارد تا تمامي فايل‌هاي DOC (مربوط به برنامه MICROSOFT WORD) را به منظور يافتن واژه‌ي IRAN جستجو کرده و آن‌هايي که داراي چنين کلمه‌اي هستند را فهرست کند.


24 - کلمات عمومي

برخي کلمات عمومي نظير THE ،TO ،AT و غيره، زماني که در عبارت مورد جستجو ذکر مي‌شوند، توسط گوگل ناديده انگاشته مي‌شوند و تاثيري در نتيجه ندارند. حال اگر مي‌خواهيد چنين کلماتي در نتيجه جستجو موثر باشند کافي است يک علامت <+> در مقابل آن‌ها بگذاريد.


25 - موتورهاي جستجوي تخصصي

با اين ترفند مي‌توانيد ضمن معرفي منابع موردنظرتان به گوگل، از آن بخواهيد که نتايج جستجو را فقط از همان منابع بياوريد. مثلاً براي جستجو در سايت مايکروسافت به روش زير عمل مي‌شود: HTTP://WWW.GOOGLE.COM/DIRHP،

منبع:سافتستان 

قواعد کلی جستجو در گوگل

قواعد کلی جستجو در گوگل

برای یک لحظه تصور کنید که چه اتفاقی می افتاد اگر چیزی به نام موتور های جستجو (یا همان Search Engine) وجود نداشت. مطمئنا دنیایبزرگی همچون اینترنت به یک غار بی ابتدا و انتها بدل می شد. خب حالا که خوشبختانه این ایده رشد یافته و بزرگ شده است دانستن روشهای استفاده از این ابزارهای مفید و بطور مشخص مفید ترین و معروفترین آنها یعنی Google می تواند بسیار موثر باشد. در این مقاله کلیه راههای مفید و ترفند های جستجو در گوگل آمده است که دانستن آنها در مواقع ضروری بسیار مفید می باشد.


همانطور که میدانید فرهنگ های لغت فرنگی (و یا همان Dictionary ها) هر ساله و شاید هم هر شش ماه یک بار تجدید چاپ می شوند که علت اینکار افزودن کلمات جدید است (زیاد به خودتان فشار نیاورید این کار در ایران هنوز بعد از گذشت چندین ده سال از مرحوم شدن خدا بیامرز دهخدا انجام نشده است!). سال پیش یکی از این کلمات افزوده شده کلمه Google بود معنی آن را هم که می توانید حدس بزنید: جستجو کردن. که این خود به اهمیت این غول بزرگ دنیای سایبر اشاره دارد. قواعد جستجو در این سایت نیز روش های مخصوص به خود دارد که آنها را در دو قسمت بررسی می کنیم :
1- قانون های پایه ای یا Basic :
الف: نخستین کاری که هر شخص معمولی در یافتن مطلب مورد نظر خود در گوگل انجام میدهد این است که بطور ساده کلید واژه مورد نظر خود را تایپ کند که این کار اطلاعات عمومی مربوط به آن واژه را ارائه میدهد مثلا اگر تایپ کنیم POP صرفنظر از اینکه منظور ما پاپ ژان پل دوم بوده و یا موسیقی پاپ ، اطلاعات کلی از این دو موضوع و شاید موضوع های متفاوت دیگر نمایش داده شود. و تازه این در مورد جستجو درباره یک کلمه است و اگر بجای یک کلمه یک جمله را بطور معمولی جستجو کنیم گوناگونی جواب ها بدتر هم میشود چون هنگامی که گوگل با یک جمله روبرو میشود کلیه کلمات آن جمله را تک تک جستجو می کند . راه حل این موضوع در استفاده از Double Quotation و یا همان " است بدین ترتیب با قرار دادن آن در دو طرف جمله مورد نظر متن را به عنوان یک جمله به گوگل می فهمانیم مثلا جستجوی "All About Iranian Culture " نسبت به جستجوی آن بدون Quotation بسیار دقیق تر است.
ب: نکته دیگر در رابطه با روش جستجو اینکه گوگل کلمات متداول نظیر a ،One ، Where ،How و... را نادیده میگیرد چوت این کلمات به علت تکرار زیاد در صفحات مورد جستجو، باعث پائین آمدن سرعت جستجو میگردد که البته میتوان گوگل را به یافتن این نوع کلمات در جاهائی که نبود آنها در نتایج موثر است ، وادار نمود بدین صورت که قبل از حرفی که قرار است گوگل را به یافتن آن وادار کنیم یک علامت + میگذاریم البته باید توجه داشت که حتما قبل از این علامت مثبت ، یک فاصله یا Space باید قرار دهیم مثلا Star Wars Episode +2 . راه دیگر استفاده از تکنیک قبلی و همان Double Quotation (" ") در دوطرف جمله میباشد.
پ : گاهی اوقات اتفاق میافتد که در یافتن یک کلمه به علت تشابه معنی آن با یک کلمه دیگر به نتایج غیر مربوط زیادی میرسیم (همانند آنکه در بالا گفته شد) که این مطمئنا مطلوب نیست و یافتن راه حلی برای جدا ساختن ایندو از یکدیگر بسیار حیاتی می نماید . برای این کار نیز روشی مشابه روش قبلی منتهی از راه معکوس وجود دارد بدین صورت که ابتدا کلمه مورد نظر، سپس یک فاصله یا Space و سپس یک علامت منفی (-) و در ادامه معنی که میخواهیم از نتایج جستجو حذف شود، مثلا : POP-Music جستجو را به منابع مذهبی پیرامون رهبر کاتولیک ها محدود میکند.
در این میان دانستن چند مورد دیگر نیز می تواند مفید باشد از جمله اینکه گوگل به بزرگ و کوچک بودن کلمات حساس نیست و برای آن کلمات IRAN ، Iran و یا irAN همگی مشابه هستند.
دومین نکته اینکه وقتی بدنبال کلمه ای در گوگل جستجو میکنید کلیه مشتقات آن کلمه از نظر معنائی نیز جستجو میگردند که این امکانی بسیار مفید برای یافتن مطالبی است که انتظار آنها را ندارید (به این خصوصیت Stemming میگویند) یکی از کاربردهای جالب این ویژگی گوگل در یافتن جملاتی است که آنها را بطور کامل بیاد نمی آوریم که در اینجا بجای هر کلمه ای که فراموش کرده ایم میتوانیم یک * بگذاریم یعنی در حقیقت هر ستاره بجای یک کلمه است و مثلا سه ستاره برای سه کلمه می باشد . خصوصیت بعدی که شاید تابحال از آن استفاده نکرده اید ولی بیش از همه آن را دیده اید دکمه ای است که در صفحه اصلی در کنار دکمه جستجو قرار دارد با نام : I'm Feeling Lucky (من خوش شانسم!) . با استفاده از این کلمه به نتایجی می رسید که باز هم انتظارش را ندارید مثلا اگر تایپ کنید تهران ممکن است در این قسمت یک لینک مستقیم به دانشگاه تهران و یا یک لینک به سایت متروی تهران بیابید.


2- قانون های پیشرفته یا Advanced :
لینک دسترسی به این قسمت درست در مقابل کادری که کلمات خود را در آن مینویسیم قرار دارد ، که در آن میتوان جستجوی خود را بسیار محدود تر و در نتیجه بسیار دقیق تر نمود از جمله امکانات این قسمت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- محدود کردن جستجو به سایتهائی که تمامی جمله ای که شما نوشته اید را در خود دارند.
- محدود کردن جستجو به مواردی که حداقل یکی از کلمات شما را در بر دارند.
- محدود کردن جستجو به مواردی که کلمات جستجوئی شما را اصلا ندارند!
- محدود نمودن جستجو به سایتهایی که با فرمت خاصی نوشته شده اند.
- سایتهایی که در یک محدوده زمانی مشخص بروز (Update) شده اند.
- مواردی که شامل اعدادی در یک محدوده معین هستند.
- سایتهائی که دارای یک Domain (نام سایت) مشخص هستند.
- مواردی که شامل مطالب غیر اخلاقی نیستند.
- و...
البته لیست بالا گوشه ای از امکانات این قسمت است که بسیار در یافتن نتیجه دلخواه موثرند. یکی از این قابلیتها که برای خود من بسیار کاربردی و جالب است امکان استفاده از جستجو با محدود کردن زبان است. حتما تا بحال برایتان اتفاق افتاده است که بخواهید مطلبی را در سایتهای فارسی جستجو کنید خب در این لحظه چه میکنید راه حل اولی که تقریبا همه به آن اشاره خواهید کرد این است که کلمه مورد نظر را به فارسی تایپ کنید که راه بدی هم نیست . ولی اگر کلمه مورد نظر شما خود فارسی نباشد و منظور شما هم یافتن آن کلمه در سایتهای فارسی زبان باشد چه ؟ مثلا بدنبال یافتن مقاله ای فارسی در رابطه با اثرات اجتماعی پدیده ای بنام Wikipedia میباشید. راه حل در جستجوی پیشرفته گوگل نهفته است جائیکه میتوان جستجو را از میان بیشتر از یکصد زبان مختلف (از جمله پارسی) انجام داد که با اینکار کلمه مورد نظر فقط و فقط در میان سایتهائی که زبان اصلی شان مثلا فارسی است، جستجو میشود.
همانطور که گفته شد جستجوی پیشرفته به موارد فوق محدود نمیشود و برای استفاده های مختلف هنوز هم چیزهای دیگری وجود دارد. از این میان علائمی وجود دارد که گوگل در اصطلاح به آنها Operator میگوید که به آنها میپردازیم :
- اپراتور + یا مثبت که در بخش قبلی در مورد آن صحبت کردیم.
- اپراتور مترادف : که با علامت ~ نشان داده میشود بدین صورت که با اضافه کردن این علامت در پشت کلمه مورد نظر علاوه بر جستجوی آن مترادف های آن کلمه نیز جستجو میگردند مثلا~Food به کلیه معانی مشابه با تغذیه نیز میپردازد.
- اپراتور OR : با قرار دادن این عملگردر میان دو کلمه میتوان نتایج جستجو را به سایتهائی که این یا آن و یا هردوی این دوکلمات را در بر دارند محدود کرد (توجه داشته باشیدکه در این یک مورد حتما باید OR را با حروف درشت بنویسید)
- اپراتور جستجو در یک سایت معین : توسط این عملگر میتوان یک سایت دلخواه را بدنبال یک مطلب معین جستجو کرد بدین صورت که اول کلمه مورد نظر سپس یک فاصله سپس تایپ کلمه Site: و در ادامه نیز بدون فاصله نام کامل سایت را بنویسید مثلا Iran site:www.youtube.com سایت یوتیوب را به دنبال کلمه ایران میگردد.
- اپراتور محدوده عددی : چون همانطور که گفته شد گوگل کلمات متداول نظیر کلیه اعداد را در جستجو نادیده میگیرد بنابراین استفاده از یک اپراتور جهت جستجوی اعداد ضروری است . این عملگر برای نشان دادن محدوده میان دو عدد است مثلا فرض کنید که قصد خرید یک دوربین با قیمت متوسط در محدوده 5 تا 7 مگاپیکسل را دارید . این عملگر از دو عدد نقطه ( .. ) تشکیل شده است مثلا با استفاده از آن مثال بالا میشود : Mid Price Digital Camera 5..7 Megapixels. نکته مهم: در استفاده از این عملگر استفاده از یک راهنما برای گوگل برای اینکه بفهمد این عدد مربوط به چه چیزی است ضرورت دارد. مثلا در مثال بالا از مگاپیکسل استفاده شد.
نکات جالب در رابطه با این موتور جستجو بسیار فراوان است و هر روزه نیز بر امکانات آن افزوده میشود ولی آنچه اهمیت دارد استفاده از این امکانات فراوان است. امیدوارم از این پس جستجوی بهتری با گوگل داشته باشیم.

http://www.writeage.com/google_searching_methods.html

روش های جستجو در گوگل

روش های جستجو در گوگل
 

اگر میخواهید کلمات تایپ شده در جستجو باشند آنها را با فاصله بصورت ساده در کنار هم بنویسید.
 Zabet Web Design
اگر بخواهیم نتایج جستجوی به جای شامل بدون چند کلمه یک جمله چند کلمه ای را بدون کاستی شامل شود از دابل کوتیشن استفاده می کنیم
 "Zabet Web Design"
اگر میخواهید یکی از کلمات شما حداقل در نتایج باشند بین آنها OR بگذارید.
 OR Web Design OR Zabet
اگر بخواهید یک کلمه حتما باشد و همراه با یکی از دو کلمه دیگر بیاید از حالت پرانتز میتوانید استفاده کنید.
 Persian (yahoo OR blog)
این جستجو دو عبارت را جستجو میکند:
 Persian Yahoo & Persian Blog
اگر بخواهید کلمه خاص شما در title صفحه موجود باشد باید از کلمه کلیدی intitle استفاده کنید.
 intitle: "zabet  web services"
اگر بخواهید کلمه ای که وارد کرده اید بخشی از آدرس url صفحه ای باشد از inurl استفاده کنید.
 این جستجو تمام کلماتی که در آدرس سایت آنها کلمه پرشین موجود باشد را پیدا میکند.
 inurl:Persian
این دستور جستجوی شما را به URL صفحات وب محدود می‌کند. این دستور برای یافتن صفحات help بسیار خوب کار می‌کند، زیرا آن‌ها نسبتا در
 ساختار خود منظم‌اند و allinurl: متغیری است که همه کلمات لیست شده در URL را پیدا می‌کند ولی در ترکیب با دستورت دیگر خوب کار نمی‌کند.
 allinurl:search help
همانطور که می‌بینید استفاده inurl: به جای site: یک مزیت ضروری دارد و آن اینست که شما می‌توانید از آن برای جستجوی ساب‌دایرکتوری‌ها (زیرفهرست‌ها) نیز استفاده نمایید.
 تذکر: در استفاده از دستور inurl: برای داشتن نتایج بیشتر از //:http استفاده نکنید.
 همچنین شما می‌توانید inurl: را در ترکیب با site: به کار برید تا بتوانید اطلاعات ساب‌دامین‌ها (زیردامنه‌ها) را استخراج نمایید. برای مثال opensource.org چند تا ساب‌دامین دارد؟ یک جستار سریع به شما کمک می‌کند تا به پاسخ این جواب برسید:
 site:opensource.org -inurl:www.opensource.org
این جستجو از گوگل میخواهد تا تمام صفحات دامنه opensource.org را لیست کند، اما صفحاتی را که از زیر دامنه معمول www هستند و شما آن‌ها را قبلا دیده بودید، نادیده بگیرید.
 
اگر میخواهید گوگل فقط بدنه متون را جستجو کند از کلمه intext استفاده کنید .
 intext: "access 2000 problems"
این دستور یک کپی از صفحه‌ای که در گوگل ایندکس گذاری شده است را، می‌یابد. حتی اگر آن صفحه دیگر در URL اصلی در دسترس نباشد یا
 محتوایش به کلی تغییر کرده باشد.
 cache:www.zabet.ir
cache گوگل مخصوصا برای باز یافتن نگارش قبلی یک صفحه که بارها تغییر می‌کند، مناسب است.
 
این دستور جستجوی شما را به تاریخ به خصوصی یا یک محدوده تاریخی که صفحه در گوگل ایندکس گذاری شده، محدود می‌نماید. باید در نظر داشت که این جستجو، کاری به تاریخی که یک صفحه ساخته شده است، ندارد و تنها بر مبنای تاریخ ایندکس گذاری در گوگل، عمل می‌کند.
 "Microsoft" "Windows XP" daterange:2450958-2450968
اگر میخواهید که گوگل فقط در یک سایت خاص دنبال مطلب وارد شده شما بگردد بعد از نوشتن موضوع جستجو از کلمه site به شکل زیر استفاده کنید :
 site:zabet.ir
این کد در ادامه جستجوی شما باعث میشود تا گوگل بدنبال مقاله مورد نظر شما در سایت zabet.ir بگردد .
 
اگر شما یک سایت یا وبلاگ دارید و میخواهید بدانید چه کسانی لینک سایت شما را در سایتشان قرار داده اند از کلمه link با آدرس خودتان بشکل زیر استفاده کنید .
 link:www.zabet.ir
اگر میخواهید دنبال فایلهایی خاصی که با موضوع شما مرتبط هستند بگردید از کلمه filetype بصورت زیر استفاده کنید .
 filetype:pdf Persian Web Designer
این کد جستجو فایل های pdf که درباره طراحانان ایرانی وب باشند را بشما نشان میدهد .
 
یک نکته در جستجو : گوگل حداکثر ۱۰ کلمه را برای جستجو می پذیرد و اگر بیشتر باشد از بقیه کلمات صرفنظر میکند .
 گوگل کلمات ربطی ساده مانند a , an , and , the ,of را نادیده میگیرد .
 برای اینکه این کلمات را هم جزو متن کلمات در خواستی شما در نظر بگیرد باید قبل ازاین کلمات یک علامت بعلاوه + قرار دهید.
 programming +web
اگر بخواهید چیزی در جستجوی شما اصلا نباشد از علامت منفی در کنار آن کلمه خاص استفاده کنید.
 این حالت برای کد ها هم تاثیر دارد. مثلا میخواهید کلمه programming را جستجو کنید.
 اما نمیخواهید کلمه web در نتایج جستجوی شما باشد :
 پس می نویسید :
 programming –web
اگر می خواهید در وب سایت های مختلف دنبال فایل خاصی مانند mp3 یا pdf بگردید از این روش استفاده کنید:
 intitle:index.of? pdf web design
گاهی ممکن است که شما فقط به دنبال کلمه ای خاص نباشید و بخواهید که به دنبال کلمات مرتبط با آن نیز بگردید. برای این کار از این عملگر استفاده می شود. برای مثال اگر در کادر جستجو تایپ کنید «طراح وب» در نتیجه سایتهایی ظاهر خواهند شد که کلمه «وب» و کلمه «طراح» در آنها وجود داشته باشد. و حتی ممکن است که این دو کلمه اصلاً به هم ربط هم نداشته باشند. اما اگر تایپ کنید «~وب ~طراح» دنبال سایتهایی می گردد که درباره طراحان وب نوشته باشند.
 ~web ~designer
اگر بخواهیم تعداد نتایج دریک جستجو را مثلا به صد نتیجه در یک صفحه افزایش دهید از num=100 در متن جستجوی خود استفاده میکنیم .
 web designer num=100
براى فراهم سازى نتایج دقیق، گوگل از بند آوردن یا “wildcard” براى حمایت از جستجوهاى خود استفاده نمیکند.
 براى مثال اگر شما “googl” را جستجو کنید نتایج ارایه شونده شامل “googler” یا “googlin” نمیشوند.
 جستجوهاى گوگل حساس به حالت نوشتن (case sensitive) آنها نیست.
 تمامى کلمات بعد از ورود به حروف کوچک تبدیل میشوند. براى مثال اگر وارد کنید “GOOGLE” یا “GoOgLe” به عنوان “google” شناخته میشود.
 
برای اینکه جستجو را محدود به سایتهایی کنید که در آنها اعداد محدودة خاصی وجود داشته باشند، می توانید از این عملگر برای نشان دادن محدودة عددی مورد نظر بهره برید. مثلاً اگر به دنبال DVD Playerهای با قیمت ۲۵۰ تا ۳۵۰ دلار می گردید، بایستی اینگونه خواسته تان را بیان کنید: DVD player $250..350 (توجه داشته باشید که بین دو نقطة عملگر هیچ فاصله ای نباشد).

روشهاي جستجو در گوگل

روشهاي جستجو در گوگل


A. معرفي گوگل :

با رفتن به سايت گوگل نوار ابزار جستجو را مشاهده ميکنيد که ميتوانيد به طور مستقيم در شبکه ، ميان تصاوير ، گروه ها ، اخبار و … جستجو کنيد
در کنار نوار جستجو لينکهاي advanced search و preferences و language tooles را خواهيد ديد که به ترتيب براي جستجوي حرفه اي ، تنظيمات شخصي گوگل و تنظيمات زبان گوگل ميباشد
– بعد از پر کردن نوار جستجو با فشردن کليد اينتر لغت جستجو ميشود که همانند فشردن کليد google search است و با فشردن کليد l’m feeling lucky يک سايت به طور اتفاقي در نتيجه جستجوي شما باز ميشود
بعد از فشردن کليد سرچ در صفحه سرچ گوگل شما با سه قسمت روبرو ميشويد ، سمت چپ سايت هاي يافته شده ، سمت راست : جعبه اي که در آن تبليغ هاي گوگل بر اساس جستجوي شما نمايش داده ميشود ، بالا : نواري ميبينيد که آماري از جستجوي شما ميدهد مثلا تعداد صفحات يافت شده ، مکان جستجو که web ميباشد و زمان جستجو نوشته شده
در زير هر لينک در صفحه جستجو شما دو لينک Cached و Similar pages را ميبينيد که اولي صفحه ذخيره شده سايت در گوگل را نمايش ميدهد و دومي صفحاتي شبيه آن صفحه را نمايش ميدهد ، Cached زماني مورد نياز است که يا سايت خراب باشد و يا اگر سايت تغيير کرده باشد لازم داشته باشيم مطالب قبلي سايت را ببينيم

B. تکنيک هاي پايه جستجو :

1. جستجوي ساده : براي جستجوي ساده در گوگل لغت و يا لغت هاي خود را بدون هيچ علامتي در گوگل وارد نماييد مانند

concrete

concrete structure

در اين صورت گوگل در مثال يک در صفحات به دنبال لغت ميگردد و در مثال دو صفحاتي را نشان ميدهد که آن دو لغت را هم به طور پيوسته و پشت سر هم دارند هم به صورت جدا جدا ( مثلا اگر لغت concrete در ابتداي صفحه سايت باشد و structure در انتهاي صفحه سايت اين سايت را نشان ميدهد)

2. جستجو بوسيله عملگر منطقي ‘+’ : عملگر + همانند استفاده از لغط AND در جستجو مي باشد که جستجو هاي منطقي را حاصل ميکند و حاصل جستجو هاي زير با يکديگر متفاوت است مثال :

concrete structure

concrete structure +

3. جستجو بوسيله عملگر ‘–’ : عملگر - (منفي) براي حذف کردن يک لغت از جستجو است مثلا در مثال زير ما ميخواهيم دنبال سايت هايي بگرديم که لغت concrete را داشته باشد و در آن سايتها لغت structure نباشد مثال :

concrete -structure

4. جستجوي عبارت در گوگل : در (1) گفتيم که اگر دو لغت در سرچ داشته باشيم گوگل به دنبال لغت ها به صورت جدا جدا و پيوسته در سايت ها ميگردد اما اگر بخواهيم عبارت فقط به صورت پيوسته جستجو شود از علامت نقل قول در اول و آخر عبارت استفاده ميکنيم مثال :

"concrete structure"

5. جستجوي ترکيبي در گوگل : جستجوي ترکيبي به صورت زير ميباشد که حاصل جستجو يک عبارت تنها و يک لغت است مثال :

concrete structure" tower"

6. عملگر منطقي OR يا | : با استفاده از عملگر منطقي OR و يا استفاده از خط | ميتوانيد به شکل زير جستجوي خود را به شکل منطقي ( يا ) دقيق تر کنيد

Tahiti OR Hawaii

Tahiti | Hawaii

7. عملگر هم معني ها ( ~ ) : با استفاده از عملگر ~ ميتوانيد همزمان از تمام مشتق ها و هم معني هاي لغت مورد جستجو در جستجوي خود استفاده کنيد مانند شکل زير

run~

8. عملگر تا : ميتوانيد با استفاده از دو نقطه بين يک عبارت مقداري از مفهوم — تا — براي دقيق تر شدن جستجوي خود استفاده کنيد ( .. ) مانند شکل زير

recumbent bicycle $250..$1000

9. عملگر * : توسط عملگر ستاره در ميان عبارت هاي چند لغتي به گوگل دستور ميدهيد « در بين سايت ها آنهايي رو ليست کن که ابتدا لغتي که قبل از ستاره است در آنها باشد و با فاصله چند لغت ، لغتي که بعد از ستاره است قرار داشته باشد! » و به شکل زير استفاده ميشود

“Google * my life“

3. تکنيک هاي قدرتمند جستجو در گوگل :

گوگل براي محدودتر کردن و دقيق تر کردن جستجو عملگر هايي(operator) را پيش بيني کرده که به شکل کلي زير ميتوان از آنها استفاده کرد توجه شود که هيچ فاصله اي بين عبارت مورد جستجو ( search term ) و عملگر و علامت ( : ) وجود ندارد

operator:search term

بعضي عملگر ها به صورت مستقل استفاده ميشوند مانند

cache:www.wordpress.com

بعضي عملگر ها بوسيله آرگمان هايي استفاده ميشوند که گوگل آن آرگمان يا عبارت اظافه را توسط آن عملگر در قسمت مورد نظر جستجو ميکند مثال :

site:www.anarshee.wordpress.com spaghetti

يعني با وارد کردن عبارت بالا در نوار جستجوي گوگل ، گوگل عبارت spaghetti را در وبلاگ anarshee.wordpress.com جستجو ميکند در اينجا عبارت spaghetti آرگمان ميباشد

1. جستجو در يک سايت خاص (site) : به صورت زير عملگر site استفاده ميشود

site:www.asce.com concrete

که در بالا گوگل در سايت asce به دنبال کلمه concrete ميگردد

2. جستجو به دنبال فايل با پسوند خاص(filetype) : با عملگر filetype ميتوانيد در اينترنت به دنبال فايل هاي خاصي بگرديد که اين عملگر نيز نياز به آرگمان دارد و به صورت زير استفاده ميشود

filetype:pdf concrete

که در بالا گوگل به دنبال فايل هاي pdf اي ميگردد که در آنها از لغت concrete استفاده شده

توجه داشته باشيد که گوگل نميتواند به دنبال تمام فرمت هاي فايل ها بگردد و ميتوانيد فرمت هايي که اين قابليت را دارند را در اينجا ببينيد

3. جستجوي سايت هايي که لينک داده اند(link) : براي جستجوي سايت هايي که به يک سايت خاص لينک داده اند ميتوانيد از عملگر link به شکل زير استفاده کنيد

link:www.wordpress.com

در بالا گوگل به دنبال سايتهايي ميگردد که به وردپرس دات کام لينک داده اند

4. جستجو به دنبال نسخه ذخيره شده(cache) : براي جستجوي نسخه ذخيره شده توسط گوگل براي يک سايت ميتوانيد از عملگر cache به صورت زير استفاده کنيد

cache:anarshee.wordpress.com

5. جستجو در عنوان صفحات(intitle , allintitle) : هنگامي که صفحه را در مرورگر خود باز ميکنيم در بالاي مرورگر عنوان صفحه نمايش داده ميشود که براي جستجو در عنوان صفحات از عملگر intitle به شکل زير استفاده خواهيم کرد

intitle:learn

جستجو در عناوين سايت ها ميتواند نتايج بهتر و دقيق تري دهد و شما ميتوانيد از عملگر مشابه يعني allintitle نيز استفاده نمياييد

6. جستجو در آدرس يک صفحه(inurl , allinurl , allinanchor , inanchor) : اين يکي از مفيد ترين عملگرهاي گوگل است ، آدرس يا url يک صفحه همان چيزي است که در address bar براي يک صفحه به نمايش در مي آيد و براي جستجو در url يک صفحه در گوگل ميتوانيد از عملگر inurl به شکل زير استفاده کنيد

inurl:spaghetti bridge

همچنين ميتوانيد از عملگر مشابه يعني allinurl نيز استفاده کنيد

استفاده از اين عملگر بينهايت مفيد است و نتايج جستو را تا حد زيادي دقيق ميکند البته جستجو هاي هوشمندانه هم تاثير به سزايي دارد مثلا

براي پيدا کردن دايرکتوري ها يي که در آنها آهنگ هاي mp3 آپلود شده اند ميتوانيد از اين عملگر استفاده کنيد مثلا آهنگي از خواننده اي که هيچ کجا براي دانلود آن پيدا نکرده ايد احتمالا ميتوانيد با اين روش در مخفي ترين نقاط اينترنت پيدا کنيد ، مثال :

inurl:rihana download directory

همچنين براي هدف مشابهي ميتوانيد از عملگر allinanchor و inanchor استفاده کنيد

7. توصيف يک لغت(define) : توسط عملگر define گوگل براي شما سايت هاي مرجعي که در باره لغت خاص توضيح داده اند را پيدا کنيد به شکل زير

define:concerete

8. پيدا کردن صفحات مشابه(related) : توسط عملگر related ميتوانيد سايت هاي مشابه سايت مورد جستجو را ليست کنيد مانند شکل زير

related:www.wordpress.com

9. چند عملگر ديگر هم هست که به دليل اهميت پايين تر و تخصصي بودن آنها از تشريحشان صرف نظر ميکنيم و ميتوانيد آنها را در قسمت من جهت برداشت فایل پیوست یا لینک کافیست بر روی آن دکمه سمت راست ماووس را زده وسپس save target as رابزنید

منبع :

http://www.webpardazan.com/itnews/showDesc.aspx?recid=114

آموزش روش جستجو در گوگل (google)

آموزش روش جستجو در گوگل (google)


اینترنت تکنولوژی مرزناشناسی است که هر لحظه بر وسعت آن افزوده می شود. هم اکنون میلیاردها سایت بر روی این شبکه وجود دارد و هر 5 ثانیه نیز یک سایت به آن افزوده می شود. این دنیای مجازی آنقدر بزرگ شده است که دیگر کاربران بدون استفاده از موتورهای جستجو قادر به بهره مندی از آن نیستند، و بدین ترتیب روز به روز اهمیت استفاده از موتورهای جستجو بارزتر می گردد. اما همان اندازه که این موتورها مفید هستند درصورت ناآشنا بودن با نحوه درست کار با آنها می توانند خسته کننده هم باشند.

امروزه موتورهای جستجوی زیادی بر روی شبکه وب فعال هستند که هر یک الگوریتم جستجوی خاص خود را دارد و به نحوی به جستجوی سایتهای موردنظر شما می پردازند. اما یکی از پرکاربردترین و مفیدترین موتورهای جستجو گوگل نام دارد که این روزها جام پیروزی را از دیگر رقبا ربوده است و روز به روز بر تعداد کاربران خود می افزاید. بدون تردید شما هم حداقل برای یکبار گذرتان به http://www.google.com خورده است و صفحه ساده و در عین حال پرقدرت این جستجوگر را دیده اید.

جستجوگری که با پشتیبانی از زبانهای متنوع دنیا کاربران زیادی را به خود جذب کرده است. و شاید همین پشتیبانی از زبان فارسی است که در میان ایرانیان نیز از استقبال خوبی برخوردار شده است. در این مقاله می کوشیم تا ضمن آشنایی با نحوه صحیح کار با این جستجوگر کارایی بهره مندی از آنرا نیز بالا ببریم.

برای جستجو نمودن یک موضوع در گوگل کافی است که چند کلمه توصیفی و اصلی موضوع را در نوار مربوطه تایپ نمائید و سپس کلید Enter را فشار دهید و یا اینکه روی دکمة Search که در جلوی نوار جستجو تعبیه شده است کلیک نمائید، تا به لیستی از وب سایتهای مرتبط با موضوع دست یابید.

از آنجائیکه گوگل وب سایتهایی را لیست می کند که «همه» کلمات مورد جستجوی شما در آن باشند لذا بایستی سعی کنید تا در نوار جستجو، کلماتی را وارد کنید که اساسی تر هستند و از وارد کردن کلمات اضافی بپرهیزید تا نتایج جستجو به آنچه که شما می خواهید نزدیکتر باشند.

برای مثال بجای آنکه در نوار جستجو تایپ کنید "نقاش" بهتر است که نام نقاش مورد نظرتان را تایپ کنید، مثلاً بنویسید "پیکاسو". یا اینکه بجای "اتومبیل" بهتر است بنویسید "پژو" و یا...

همچنین دقت نمائید تا کلماتی را بکار برید که احتمال وجود توضیحات دربارة آنها بیشتر باشد. مثلاً به جای نوشتن "گذراندن یک شب خوب در تهران" بهتر است تایپ کنید "هتلهای تهران".

از آوردن حروف اضافه خودداری کنید .

گوگل بطور پیش فرض فقط سایتهائی را لیست می نماید که تمام کلمات مورد جستجو در آنها باشند. و نیازی نیست که شما بین کلمات جستجو از کلمة پیوند دهندة "و" استفاده نمائید. به خاطر داشته باشید که وارد نمودن چنین کلماتی و کلماتی نظیر در، به، و... بر نتیجه جستجو تاثیر خواهد گذشت. بطور مثال برای جستجو در مورد تعطیلات در شمال بجای تایپ نمودن "گذراندن تعطیلات در شمال" بهتر است تنها بنویسید: "تعطیلات شمال".

گوگل هم برای بالا بردن کیفیت جستجوها بطور اتوماتیک کلمات معمولی و کاراکترهائی همچون "کجا" و "چطور" را از کلمات مورد جستجو حذف می نماید. چون این گونه کلمات باعث کندی عمل جستجو می شوند و تاثیری هم در بهبود جستجو ندارند و حتی کیفیت نتایج جستجو را کاهش هم می دهند.

گوگل نسبت به بزرگی و کوچکی حروف حساس نمی باشد. در حقیقت همه حروفی را که به لاتین در نوار جستجو تایپ می نمائید به حروف کوچک تبدیل خواهند شد. برای مثال نتیجة جستجوی "george washington"، "George Washington" و "gEoRgE WaShInGtOn" یکسان خواهد بود.

 

جستجوهای طبقه بندی شده

با همه این توضیحات اگر مایلید که نتایج جستجوهای شما دقیق تر و علمی تر باشند بهتر است سری هم به directory.google.com بزنید. در این آدرس فهرستی از سایتهای اینترنتی با توجه به موضوعات آنها موجود می باشد. مثلاً اگر دنبال سایتی در مورد سیاره زحل می گردید، می توانید با رفتن به شاخه Science و زیر شاخه Astronomy به زیر شاخه Saturn دست یابید. همچنین اگر در مورد خودروی Saturn جستجو می کنید می توانید سایتهای مرتبط با آنرا در شاخه Automotive بیابید.


جستجوی پیشرفته

در جلوی نوار جستجوی گوگل گزینه ای با عنوان «جستجوی پیشرفته» یا «Advanced Search» وجود دارد. با کلیک کردن روی این گزینه وارد صفحه ای با همین نام خواهید شد. در این صفحه شما می توانید با اعمال تنظیمات و بکار بردن عملگرهای خاصی دقت جستجویتان را افزایش دهید.

همانگونه که از شکل بالا معلوم است، همه گزینه ها به فارسی می باشند و استفاده از آنها بسیار ساده است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد، اما علاوه بر این تنظیمات، گوگل از یک سری عملگرها نیز برای محدود کردن جستجوها بهره می برد. شما بدون رجوع قسمت جستجوی پیشرفته و با دانستن این عملگرها می توانید عمل جستجو را هرچه سریعتر انجام دهید، در زیر به توضیح برخی از این عملگرها می پردازیم:

عملگر +
همانگونه که قبلاً گفتیم گوگل از یک سری کلمات معمولی بصورت خودکار چشم پوشی می کند، ولی در صورتی که شما ضروری می دانید که اینگونه کلمات حتماً مورد جستجو قرار گیرند، می توانید با قرار دادن یک علامت "+" در جلوی آنها مطمئن شوید که در نتایج جستجو حتماً وجود خواهند داشت. (دقت کنید که قبل از کاراکتر "+" یک فاصله (space) وجود داشته باشد ولی کلمه بعدی بدون فاصله، فوراً پس از آن بیاید).

راه دیگر مقید نمودن گوگل برای جستجوی کلمه ای خاص این است که کلمه مورد نظر را در کوتیشن (" ") قرار دهید. برای مثال اگر بخواهیم دنبال داستان جنگ ستارگان 1 (Star Wars Episode I) را مورد جستجو قرار دهیم، گوگل کلمة I را مورد جستجو قرار نمی دهد مگر آنکه آنرا بصورت Star Wars Episode +I و یا "Star Wars Episode I" بنویسیم.

عملگر –
برخی اوقات ممکن است که شما دنبال کلمه ای بگردید که بیش از یک معنا دارد، برای مثال کلمه «bass» در ماهیگیری به معنای «ماهی خالدار» است و در موسیقی به معنای «صدای بم». برای حل اینگونه مشکلات می توانید از عملگر "-" استفاده کنید، تا گوگل به دنبال سایتهایی بگردد که کلمة بعد از این عملگر در آنها نباشند. (دقت کنید که قبل از کاراکتر "-" یک فاصله (space) وجود داشته باشد ولی کلمه بعدی بدون فاصله، فوراً پس از آن بیاید). مثلاً در مثال فوق می توانید بنویسید: bass –music.

عملگر ~
گاهی ممکن است که شما فقط به دنبال کلمه ای خاص نباشید و بخواهید که به دنبال کلمات مرتبط با آن نیز بگردید. برای این کار از این عملگر استفاده می شود. برای مثال اگر در کادر جستجو تایپ کنید «کیفیت غذا» در نتیجه سایتهایی ظاهر خواهند شد که کلمه «کیفیت» و کلمه «غذا» در آنها وجود داشته باشد. و حتی ممکن است که این دو کلمه اصلاً به هم ربط هم نداشته باشند. اما اگر تایپ کنید «~کیفیت ~غذا» دنبال سایتهایی می گردد که درباره کیفیت غذاها نوشته باشند.

عملگر ""
همانگونه که قبلاً نیز گفته شد، برای جستجوی عبارتی خاص بصورت کامل (نه بصورت کلمات جدا از هم) بایستی آن عبارت را در داخل کوتیشن (" ") قرار داد.

عملگر «یا»
گوگل از یای منطقی پشتیبانی می کند. بدین معنا که اگر دنبال کلمه ای خاص «یا» بجای آن کلمه ای دیگر می گردید، می توانید در بین این دو کلمه از «یا» استفاده کنید. برای مثال اگر در کادر جستجو تایپ کنید «تعطیلات در شیراز یا اصفهان» آنگاه گوگل دنبال سایتهایی می گردد که در خصوص تعطیلات در شیراز یا در اصفهان باشند.


عملگر SITE
اگر می خواهید که عمل جستجو در سایت بخصوصی انجام گیرد، می توانید پس از وارد نمودن کلمه مورد نظر عملگر Site: را آورده و پس از آن آدرس سایت را بیاورید. برای مثال برای جستجوی «پذیرش» در سایت دانشگاه استانفورد می توانید بنویسید: admission site:www.stanford.edu


عملگر ..
برای اینکه جستجو را محدود به سایتهایی کنید که در آنها اعداد محدودة خاصی وجود داشته باشند، می توانید از این عملگر برای نشان دادن محدودة عددی مورد نظر بهره برید. مثلاً اگر به دنبال DVD Playerهای با قیمت 250 تا 350 دلار می گردید، بایستی اینگونه خواسته تان را بیان کنید: DVD player $250..350 (توجه داشته باشید که بین دو نقطة عملگر هیچ فاصله ای نباشد).
صفحه نتایج جستجو


صفحه نتایج جستجوی گوگل ـ چه به فارسی باشد و چه به انگلیسی ـ را می توان به 16 قسمت تقسیم نمود، که در زیر به شرح مختصر هر یک از آنها می پردازیم:


1-لینکهای بالایی گوگل نامیده می شوند. با کلیک روی هر گزینه مشخص می کنید که در چه زمینه ای می خواهید جستجو کنید. سایتها، تصاویر، خبرها، گروهها و...

2-دکمة Search یا جستجو برای شروع عمل جستجو بکار می رود. بجای بکار بردن این دکمهمی توانید کلید Enter را فشار دهید.

3-لینک Advanced Search یا جستجوی پیشرفته شما را به صفحه تنظیمات پیشرفته جستجو می برد.

4-کادر جستجو نامیده می شود که برای تایپ نمودن کلمات مورد جستجو بکار برده می شود.

5-لینک Preferences یا تنظیمها شما را به صفحه تنظیمات گوگل می برد تا در آنجا مشخص کنید که می خواهید در هر صفحه نتایج جستجو چه تعداد سایت لیست شود، و یا اینکه زبان مورد استفاده چه زبانی باشد و...

6-نوار آبی رنگی که مشاهده می نمائید، نوار آمار می باشد که آمار تعداد سایتهایی که یافته شده است و همچنین مدت زمانی که جستجو طول کشیده است را نشان می دهد.

7-Tipها توضیحات کوتاهی هستند که شما را برای جستجوی بهتر راهنمائی می کنند.

8-گوگل دارای منابع اطلاعاتی متنوع و ویژه ای است که بر اساس تجربه جستجوی کاربران مختلف جمع آوری شده اند و اغلب این منابع به جستجوی شما نزدیکتر است و در بالای نتایج جستجوها قرار می گیرند. گوگل برای گرفتن نتیجه بهتر شما را به دیدن منابع اطلاعاتی خودش دعوت می کند..

9-در قسمت نتایج جستجو اولین چیزی که می بینید عنوان صفحه ای است که کلمات مورد نظر در آن یافته شده است. گاهی اوقات در این قسمت یک آدرس اینترنتی قرار می گیرد که به معنای آن است که صفحه موردنظر بدون نام می باشد
 .
10-پس از عنوان سایت، قسمتهایی از سایت که کلمات شما در آن یافت شده اند، بصورت خلاصه آورده می شود. این متن کوتاه به شما این امکان را می دهد تا قبل از کلیک کردن روی عنوان آن و دیدن محتویات سایت ببینید که آیا این صفحه کاملاً مطابق با خواسته شما می باشد یا نه.

11-آدرس سایتی که کلمات در آن یافته شده اند، می باشد.

12-اندازه یا سایز متنی قسمتی از سایت را که متن موردنظر شما در آن یافته شده است را نشان می دهد. در برخی موارد این اندازه دیده نمی شود.

13-به هر دلیلی اگر با کلیک کردن بر روی عنوان سایت و یا آدرس سایت، قادر نیستید که محتویات آنرا ببینید، می توانید با کلیک کردن بر روی گزینه Cached یا نسخه ذخیره شده، همان سایت را از روی سٿروٿر گوگل ببینید. (لازم به توضیح است که گوگل قسمتهایی از برخی سایتها را برای دسترسی و جستجوی سریعتر بر روی سٿروٿر خود ذخیره می نماید. شما با کلیک کردن روی این گزینه می توانید به قسمتهای ذخیره شده روی سرور گوگل دسترسی پیدا کنید).

14-با کلیک روی گزینه Similar Pages یا صفحات مشابه جستجوگر گوگل شما را به سمت صفحاتی شبیه به صفحه یافته شده راهنمائی می کند.

15-وقتی که گوگل کلمه مورد نظر شما را در یک سایت در چند صفحه پیدا می کند، ابتدا صفحه ای که به درخواست شما نزدیکترند را می آورد و سپس صفحه دوم را بصورت تو رفته نشان می دهد.

16-اگر در یک سایت در بیش از دو صفحه کلمات مورد نظر شما یافت شوند برای دیدن صفحات سوم به بعد بایستی روی این گزینه کلیک نمائید.

منبع :

http://startweb.ir/search/000042.php

روش های روایتگری در قرآن کریم

روش های روایتگری در قرآن کریم


تقریب روایتگری یک عنوان جدیدی است. یعنی به ذهن می آید که یک نگرانی وجود دارد و آن این است که عده ای در حوزه روایتگری ظاهراً طوری حرکت می کنند که در حال دور شدن هستند.این مفهومش این است که یک جای کار ما یا اشکال دارد و یا ما زبان مفاهمه خوبی نتوانستیم برقرار کنیم.
تقریب روایتگری یک عنوان جدیدی است. یعنی به ذهن می آید که یک نگرانی وجود دارد و آن این است که عده ای در حوزه روایتگری ظاهراً طوری حرکت می کنند که در حال دور شدن هستند.این مفهومش این است که یک جای کار ما یا اشکال دارد و یا ما زبان مفاهمه خوبی نتوانستیم برقرار کنیم.
سلایق دوستان ما در حوزه روایتگری،زیاد است.سلیقه در چه چیز؟سلیقه در نوع بیان و روایتگری؟ یعنی ما چطور جنگ را روایت بکنیم؟ آیا سلیقه در نوع بیان و گفتگو با مخاطب؟
 قرآن صرفاً داستان سرایی نمی کند.قرآن دنبال این است که یک اثر تربیتی را بر یک واقعه تاریخی مترتّب کند.از یک حادثه تاریخی گزینش می کند و به آن می پردازد تا بتواند یک اثر تربیتی را در نهایت به مخاطب ارائه کند
یک مطلب را نباید فراموش کرد و آن هنر راوی است که راوی باید بتواند مخاطب را به پایه ای از معرفت برساند که او بتواند با عبور از لایه های مختلف حوادث جنگ، حقایق زمان جنگ را به خوبی شهود کند.شهود به معنای اینکه شاهدی از حق در قلب مخاطب شما جلوه بکند. چطور؟ وعاظ، خطبا و علمای ما وقتی منبر می روند و از کربلا صحبت می کنند، شما احساس می کنید در صحنه کربلا حضور دارید، آن صحنه ها را کأنه شاهد بودید، با قلبتان شهود می کنید. رساندن مخاطب به این پایه از معرفت شهودی،کار بسیار بزرگ و ارزشمندی است.این شهود باعث می شود یک حس و حالی در مخاطب به وجود بیاید و این حس و حال می تواند پشتوانه عمل بشود که اگر این عمل تکرار بشود، یک صفاتی برای مخاطب حاصل خواهد شد. به تعبیری فرموده اند: «المعرفة بذر المشاهده» معرفت پایه ای است برای اینکه انسان مشاهده بکند.
بله اگر شناخت و معرفت درستی به مخاطب داده شود، او می تواند به خوبی شهود کند،اگر چه سال های سال از جنگ گذشته و اساساً جنگ را ندیده است.بنابراین اولین بحث این است که ما چه باید بگوییم و دوم اینکه چگونه بگوییم.
اساساً همه مخاطبان، مخاطبان خاص نیستند.برای مخاطبان خاص شاید لازم باشد جزئیات گفته شود که این برای عامه مردم مفید نیست.ما در حوزه فن مخاطب شناسی، مخاطبانمان را دسته بندی می کنیم. عده ای آدم های خاص هستند ،یک عده اخص هستند و یک عده عام اند.
مردمی که در زمره مخاطبان عام هستند،اینها نیازی ندارند که همه جزئیات جنگ را بدانند.این جزئیات را پژوهشگران باید بدانند.بنابراین اگر یک راوی در صحنه عمل،جزئیات را برای مردم عادی بیان کرد،امر بی ربطی انجام داده است.مثلاً یک کشاورز،کاسب و ... از روستایی آمده حالا ما بیایم مثلاً سازمان رزم این یگان عمل کننده را برای اینها بگوییم،ترکیب چه بوده؟ استعداد چقدر بوده؟ گستره و عمق نفوذ تا کجا بوده؟ و... یا سازمان رزم ارتش عراق را بیان کنیم.این ها اصلاً ضرورتی ندارد.
برای مخاطبان خاص وظیفه داریم تفصیلی تر صحبت کنیم. پیامبر اسلام(ص) می فرماید: ما پیامبران مکلف شدیم که به قدر فهم و عقل مردم و به فراخور دریافت مردم برای آنها صحبت کنیم.اگر بخواهیم سطح بالا صحبت کنیم (به یک معنا) مردم فراری می شوند.
یا اگر وقتی جمعی که کودک هستند یا بچه های دبستانی یا راهنمایی هستند.باید ببینیم این بچه چه می خواهد و چقدر از جنگ نیاز دارد که بداند.این ذوق می خواهد.اصلاً شاید لازم باشد در حوزه روایتگری جنگ،یک عده راوی خاص کودکان تربیت کنیم.بنابراین در حوزه روایتگری به تناسب نوع مخاطبین شما ناگزیر هستید یک نوع روایتگری داشته باشید.
 
 مخاطبانمان را الان در حوزه دریافت به چهار دسته تقسیم می کنیم :
1-اهل باور و یقین: همین هایی که حزب الهی هستند و به ارزش ها پایبند هستند، در جنگ بودند انقلاب،اسلام،ولایت را قبول دارند. باید چیزی گفته شود که بر سطح باور و یقین این ها افزوده شود و در آن راهی که دارد،راسخ تر بشود.
2- خالی از ذهن ها: نوجوانی که اطلاعات قبلی از جنگ ندارد و تازه با این مفاهیم در حال آشنا شدن هستند. اینجا در حقیقت ما وظیفه مستحکم سازی مبانی این افراد را بر عهده داریم.باید مطالب جنگ برایش خوب جا بیافتد. دفاع،ضرورت دفاع، اهمیت دفاع، شرایطی که ما داشتیم و... باید بیان شود.
3- مترددین: کسانی که بر اساس القائات و شبهات، برایشان تردیدی حاصل می شود. در دانشگاه ها این بحث ها می شود.چرا جنگ را ادامه دادیم،چرا جنگ این گونه شد،غرب عملیات کردید و ... چراهایی که درباره جنگ مطرح می شود. پاسخ هایش کاملاً مشخص است که هم علمی و مستند وجود دارد و ما شبهه ای نداریم.این ها تردید برایشان حاصل شده، تعمدی ندارند ولی تردید برایشان ایجاد می شود.جمعی از مخاطبین ما اینها هستند، خوب ما باید به تناسب برای اینها رفع شبهه کنیم.
4- منکرین: آنان که منکر حقانیت ما هستند.نوع مخاطبین و نوع افرادی که مخالف و مریض هستند ما در مقابل این ها احتجاج می کنیم. حجت های بالغ? الهی و انسانی و شرعی در زمینه های گوناگون را اقامه می کنیم تا مثل خاکریزی در مقابل این ها باشد که پیشروی بیشتری نداشته باشند.
اصول روایتگری از زبان خداوند در قرآن کریم:


روش اول : اولین خصوصیتی که در قران کریم به آن توجه شده این است که ما در قرآن چیزی به عنوان وقایع نگاری صرف نداریم، بلکه یک سلسله گزارش های تاریخی داریم که همگی هم جهت دار است.یعنی قرآن صرفاً داستان سرایی نمی کند.قرآن دنبال این است که یک اثر تربیتی را بر یک واقع? تاریخی مترتّب کند.از یک حادثه تاریخی گزینش می کند و به آن می پردازد تا بتواند یک اثر تربیتی را در نهایت به مخاطب ارائه کند که نوعاً این مقاصد در حوزه تاریخی به عنوان عبرت گیری مطرح است.لذا مطالبی که بار تربیتی ندارد،بیان نمی شود.راوی که می خواهد صحبت کند، حتماً در این خاطره گویی و روایت و با این مسأله دنبال سرگرم کردن نباید باشد.مقام معظم رهبری می فرمودند:«ما سر مردم را نباید گرم کنیم،باید مردم را هوشیار و بیدار کنیم.»
راهیان نور محل رساندن مردم به نور است.مشغول کردن مردم که نیست.آن نور هدایتی که از پرتو فداکاری و استقامت شهدا به دست آمده، باید روی این ها تمرکز کنیم.
 
روش دوم : قرآن در بیان حوادث تاریخی ،همواره یک نگاه جانب دارانه دارد.این طور نیست که قرآن بی تفاوت نسبت به مسائل باشد.قران کاملاً در برخورد با حوادث تاریخی مشخص می کند که طرفدار حق است و در مقابل باطل، آنها را لعن می کند. تاریخ نگاران سعی می کنند که بگویند در مورد این حادثه تاریخی بی غرضانه حرف زدیم.اما جهت کلی را مشخص نمی کنند و به عهده مخاطب می گذارند.ما وقتی می خواهیم حوادث جنگ را بیان کنیم باید مسائل را تبیین کنیم. کسانی که خوب و بد عمل کردند چه کسانی بودند.جریانات حق و باطل را با صراحت و آشکار مشخص کنیم. این روش روایتگری خداست و خدواند متعال در قرآن این گونه عمل کرده است.
 
روش سوم قرآن در روایتگری : این است که قدرت تفکر را برای تقویت اعتقادات مردم ارائه می کند. مورخین این گونه نیستند و معمولاً یک رابطه علت و معلولی را  در رابطه با حوادث تاریخی بیان می کنند.
باید مشخص شود که چطور خدای متعال مستکبرین را از طریق مؤمنان خالص و مخلص به مذلت و نکبت دچار می کند. این ها را چطور سرنگون می کند.
می گویند در صحنه جنگ، دو عنصر تجهیزات و نیروی انسانی تعیین کننده است و اگر در این دو مورد برتر بودید، برنده هستید.در تمام مکاتب غربی و شرقی این را می گویند.این گونه می فرماید: ما خوفی سراسری در دل کفار انداختیم به واسطه اینکه آن ها به قدرت مادی تکیه کردند.چون فکر می کردند این دو عنصر تعیین کننده است از همین جا هم ضربه خوردند.خدای متعال در قوه خیال کفار تصرف می کند.این ها یک نفر را 1000 نفر می بینند و بر عکس،1000 نفر را ممکن است نبینند.
امام صادق(ع) می فرمایند:«لکل وقت حدیثة» هر جا و هر زمانی،حرف خاص خودش و هر جایگاهی صحبتی به تناسب دارد
چهارمین روش قرآن در بیان حقایق تاریخی و جنگ:  این است که قرآن اهتمام جدی دارد که غلط های مشهور را حتماً اصلاح کند.چه بسا در این چند سال راهیان نور مطالبی را گفتند که اشتباه است.اگر کسی بخواهد این گونه با جنگ برخورد کند، به شهدا جفا کرده است.می خواستند باور مردم را بیشتر کنند در صورتیکه جنگ نیاز به این حرف ها ندارد.
اهتمام جدی باید داشت قرآن اصرار دارد غلط هایی که مشهور شده است را حتماً اصلاح کند.راویان ما باید در نقل های تاریخی اشتباهات تاریخی حوزه جنگ را اصلاح کنند.
 
روش پنجم: قرآن به دنبال این است که حتماً یک عبرت آموزی داشته باشد.«لقد کان فی قصصهم عبرت لاولی الالباب»اصلاً همه این قصه برای عبرت است.عبرت از ماده عبور است.عبور از ظاهر یک حادثه و رسیدن به باطن حادثه، بیرون کشیدن پند لازم از درون این حادثه. بالاخره این عملیات چه عبرتی برای ما دارد؟ زبان عبرت،زبان حال است،زبان قال نیست.موعظه زبان قال است.تداوم عبرت به بصیرت کمک می کند.و همچنین تداوم عبرت ها موجب پیشگیری جامعه از شکست معنوی می شود.«الاعتبار یفیدک الرشاد»جامعه ای که می خواهد رشد کند باید عبرت بگیرد.اگر عبرت نگیرد،رشد نمی کند.
 
ششمین روش قرآن : روحیه دادن به جبهه خودی و ایجاد یک نشاط معنوی و دادن آرامش برای مواجهه با مشکلاتی است که دشمنان ایجاد می کنند.واقعاً اگر روایان ما بتوانند در بیان حقایق جنگ، به نسل جوان ما روحیه بدهند،کار بسیار بزرگی کرده اند.همین بحث امید دادن که آقا فرموده اند: وقتی جوان می آید راهیان نور از این رو به آن رو بشود. برای موارد حقیر و کوچک غصه نخورد.افق نگاهش بالا برود و همتش بلند شود.

هفتمین روش قرآن : ایجاد رعب و وحشت در دل کفار و مشرکین است.تا آن ها بدانند که اگر به راهشان ادامه بدهند سرنوشتشان مانند گذشتگان است.
 
روش هشتم قرآن : اصل برگزیده گویی است.یعنی قرآن لازم  نمی بیند همه جزئیات را بیان کند.ما به بعضی جزئیات جنگ نباید وارد شویم.مثلاً ماشین فلان سردار pmp بوده یا خشایار،آن چیزی که مهم است این است که ما دنبال آن مباحث کلیدی و اساسی باشیم که در فهم جنگ بتواند اثر گذار باشد.
 
نهمین روش قرآن: پرهیز از مبالغه گویی و خرافات، هم در مورد افراد و هم در مورد حوادث.مثلاً در بحث جنگ گفته اند که این هایی که از اروند عبور کردند، طی الارض کردند و اینها اصلاً از آب عبور نکردند.این مطالب جز خراب کردن کار،چیزی دیگری نیست.
 
دهمین روش قرآن: به جا و در موضع خود بیان کردن است.به تناسب مکان و موقعیت و شرایط مطلب را می گوید.در ورودی منطقه عملیاتی شما باید یک بحثی بکنید که متناسب با ورود این سرزمین است.
امام صادق(ع) می فرمایند:«لکل وقت حدیثة» هر جا و هر زمانی،حرف خاص خودش و هر جایگاهی صحبتی به تناسب دارد.در قرارگاه چه باید بگویم،در بیمارستان صحرایی چه باید بگوییم،در خاکریز چه باید بگوییم،در میدان مین چه باید بگوییم.هر جا راوی به تناسب موقعیت باید روایت کند و حرف بزند.باید مستدل و مستند صحبت کنیم و در پایان بیان شرح عملیات قدرت تحلیل را به مخاطب بدهیم.به صورت انتزاعی با عملیات و یک حادثه نباید برخورد شود.باید عملیات را در قبل و بعدش هم ببینیم.
آخرین مطلب،روش پیامبر(ص) است که آن را هم می توان از قرآن استخراج کرد که گریه کردن و گریاندن هم یک شیوه درستی است که پیامبر(ع) در روایات مربوط به جنگ و یا اشارات مربوط، این روش را دارد.حالا در بیان روایت،راویان،گریزی به روضه بزنند،خیلی خوب و مرتبط با آن بحث خواهد شد.
 
بخش فرهنگ پایداری تبیان

بررسی اصول روايت‌گری از منظر قرآن


بررسی اصول روايت‌گری از منظر قرآن

گروه خبرنگاران افتخاری / محمد آجرلو: از منظر قرآن کریم روایت‌گری در هر زمان باید متناسب با شرایط و مخاطبان صورت گیرد تا هر فرد یا گروهی با نگاه خود و در سطح خود از ماهیت حقیقی قضایا آگاه شود.
به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، تقریب روایت‌گری یک عنوان جدیدی است، یعنی به ذهن می‌آید که یک نگرانی وجود دارد و آن این است که عده‌ای در حوزه روایت‌گری ظاهراً طوری حرکت می‌کنند که در حال دور شدن هستند. این مفهومش این است که یک جای کار ما یا اشکال دارد و یا ما زبان مفاهمه خوبی نتوانستیم برقرار کنیم.
سلایق دوستان ما در حوزه روایت‌گری زیاد است. سلیقه در چه چیز؟ سلیقه در نوع بیان و روایت‌گری؟ یعنی ما چطور جنگ را روایت بکنیم؟ یا سلیقه در نوع بیان و گفت‌وگو با مخاطب؟
یک مطلب را نباید فراموش کرد و آن هنر راوی است که راوی باید بتواند مخاطب را به پایه‌ای از معرفت برساند که او بتواند با عبور از لایه‌های مختلف حوادث جنگ، حقایق زمان جنگ را به خوبی شهود کند.
شهود به معنای اینکه شاهدی از حق در قلب مخاطب شما جلوه بکند. چطور؟ وعاظ، خطبا و علمای ما وقتی منبر می‌روند و از کربلا صحبت می‌کنند، شما احساس می‌کنید در صحنه کربلا حضور دارید، آن صحنه‌ها را کأنه شاهد بودید، با قلب‌تان شهود می‌کنید. رساندن مخاطب به این پایه از معرفت شهودی کار بسیار بزرگ و ارزشمندی است. این شهود باعث می‌شود یک حس و حالی در مخاطب به وجود بیاید و این حس و حال می‌تواند پشتوانه عمل بشود که اگر این عمل تکرار بشود، یک صفاتی برای مخاطب حاصل خواهد شد.
به تعبیری فرموده‌اند: «المعرفة بذر المشاهده»، «معرفت پایه‌ای است برای اینکه انسان مشاهده بکند». بله اگر شناخت و معرفت درستی به مخاطب داده شود، او می‌تواند به خوبی شهود کند، اگرچه سال‌های سال از جنگ گذشته و اساساً جنگ را ندیده است. بنابراین اولین بحث این است که ما چه باید بگوییم و دوم اینکه چگونه بگوییم.
اساساً همه مخاطبان، مخاطبان خاص و ویژه نیستند. برای مخاطبان ویژه شاید لازم باشد جزئیات گقته شود که این برای عامه مردم مفید نیست. ما در حوزه فن مخاطب‌شناسی، مخاطبانمان را دسته‌بندی می‌کنیم. عده‌ای آدم‌های ویژه هستند، یک عده اخص هستند و یک عده عام‌اند. مردمی که در زمره مخاطبان عام هستند، اینها نیازی ندارند که همه جزئیات جنگ را بدانند. این جزئیات را پژوهشگران باید بدانند.
بنابراین اگر یک راوی در صحنه عمل، جزئیات را برای مردم عادی بیان کرد، امر بی‌ربطی انجام داده است. مثلاً یک کشاورز، کاسب و ... از روستایی آمده حالا ما بیایم مثلاً سازمان رزم این یگان عمل کننده را برای اینها بگوییم، ترکیب چه بوده؟ استعداد چقدر بوده؟ گستره و عمق نفوذ تا کجا بوده؟ و ... یا سازمان رزم ارتش عراق را بیان کنیم. این‌ها اصلاً ضرورتی ندارد.ضرورت صحبت کردن هم‌سطح با افراد:

منبع: خبرگزاری قرآنی ایران

اصول روایتگری در قرآن   

اصول روایتگری در قرآن   

تقریب روایتگری یک عنوان جدیدی است.یعنی به ذهن می آید که یک نگرانی وجود دارد و آن این است که عده ای در حوزه روایتگری ظاهراً طوری حرکت می کنند که در حال دور شدن هستند.این مفهومش این است که یک جای کار ما یا اشکال دارد و یا ما زبان مفاهمه خوبی نتوانستیم برقرار کنیم.
سلایق دوستان ما در حوزه روایتگری،زیاد است.سلیقه در چه چیز؟سلیقه در نوع بیان و روایتگری؟یعنی ما چطور جنگ را روایت بکنیم؟ آیا سلیقه در نوع بیان و گفتگو  با مخاطب؟
یک مطلب را نباید فراموش کرد و آن هنر راوی است که راوی باید بتواند مخاطب را به پایه ای از معرفت برساند که او بتواند با عبور از لایه های مختلف حوادث جنگ،حقایق زمان جنگ را به خوبی شهود کند.شهود به معنای اینکه شاهدی از حق در قلب مخاطب شما جلوه بکند.چطور؟وعاظ،خطبا و علمای ما وقتی منبر می روند و از کربلا صحبت می کنند، شما احساس میکنید در صحنه کربلا حضور دارید، آن صحنه ها را کأنه شاهد بودید،با قلبتان شهود می کنید. رساندن مخاطب به این پایه از معرفت شهودی،کار بسیار بزرگ و ارزشمندی است.این شهود باعث میشود یک حس و حالی در مخاطب به وجود بیاید و این حس و حال می تواند پشتوانه عمل شود بشود که اگر این عمل تکرار بشود، یک صفاتی برای مخاطب حاصل خواهد شد.به تعبیری فرموده اند:«المعرفة بذر المشاهده» معرفت پایه ای است برای اینکه انسان مشاهده بکند.بله اگر شناخت و معرفت درستی به مخاطب داده شود، او می تواند به خوبی شهود کند،اگر چه سال های سال از جنگ گذشته و اساساً جنگ را ندیده است.بنابراین اولین بحث این است که ما چه باید بگوییم و دوم اینکه چگونه بگوییم.
اساساً همه مخاطبان،مخاطبان خاص نیستند.برای مخاطبان خاص شاید لازم باشد جزئیات گقته شود که این برای عامه مردم مفید نیست.ما در حوزه فن مخاطب شناسی،مخاطبانمان را دسته بندی می کنیم.عده ای آدم های خاص هستند ،یک عده اخص هستند و یک عده عام اند.مردمی که در زمره مخاطبان عام هستند،اینها نیازی ندارند که همه جزئیات جنگ را بدانند.این جزئیات را پژوهشگران باید بدانند.بنابراین اگر یک راوی در صحنه عمل،جزئیات را برای مردم عادی بیان کرد،امر   بی ربطی انجام داده است.مثلاً یک کشاورز،کاسب و ... از روستایی آمده حالا ما بیایم مثلاً سازمان رزم این یگان عمل کننده را برای اینها بگوییم،ترکیب چه بوده؟استعداد چقدر بوده؟گستره و عمق نفوذ تا کجا بوده؟و... یا سازمان رزم ارتش عراق را بیان کنیم.این ها اصلاً ضرورتی ندارد.
برای مخاطبان خاص وظیفه داریم تفصیلی تر صحبت کنیم.پیامبر اسلام(ص) می فرماید:«انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم» ما پیامبران مکلف شدیم که به قدر فهم و عقل مردم و به فراخور دریافت مردم برای آنها صحبت کنیم.اگر بخواهیم سطح بالا صحبت کنیم(به یک معنا) مردم فراری می شوند.یا اگر وقتی جمعی که کودک هستند یا بچه های دبستانی یا راهنمایی هستند.
باید ببینیم این بچه چه می خواهد و چقدر از جنگ نیاز دارد که بداند.این ذوق می خواهد.اصلاً شاید لازم باشد در حوزه روایتگری جنگ،یک عده راوی خاص کودکان تربیت کنیم.بنابراین در حوزه روایتگری به تناسب نوع مخاطبین شما ناگزیر هستید یک نوع روایتگری داشته باشید.ما مخاطبانمان را الان در حوزه دریافت به چهار دسته تقسیم می کنیم.
1-اهل باور و یقین: همین هایی که حزب الهی هستند و به ارزش ها پایبند هستند، در جنگ بودند انقلاب،اسلام،ولایت را قبول دارند.باید چیزی گفته شود که بر سطح باور و یقین این ها افزوده شود.در آن راهی که دارد،راسخ تر بشود.
2- خالی از ذهن ها:نوجوانی که اطلاعات قبلی از جنگ ندارد و تازه با این مفاهیم در حال آشنا شدن هستند.اینجا در حقیقت ما وظیفه مستحکم سازی مبانی این افراد را بر عهده دارم.باید مطالب جنگ برایش خوب جا بیأفتد.دفاع،ضرورت دفاع، اهمیت دفاع، شرایطی که ما داشتیم و... باید بیان شود.
3-مترددین:کسانی که بر اساس القائات و شبهات،برایشان تردیدی حاصل می شود.دردانشگاه ها این بحث ها می شود.چرا جنگ را ادامه دادیم،چرا جنگ این گونه شد،غرب عملیات کردیدو ... چراهایی که درباره جنگ مطرح می شود. پاسخ هایش کاملاً مشخص است که هم علمی و مستند وجود دارد و ما شبهه ای نداریم.این ها تردید برایشان حاصل شده، تعمدی ندارند ولی تردید برایشان ایجاد می شود.جمعی از مخاطبین ما اینها هستند،خوب ما باید به تناسب برای اینها رفع شبهه کنیم.
4-منکرین:آنان که منکر حقانیت ما هستند.نوع مخاطبین و نوع افرادی که مخالف و مریض هستند ما در مقابل این ها احتجاج می کنیم.حجت های بالغۀ الهی و انسانی و شرعی در زمینه های گوناگون را اقامه می کنیم تا مثل خاکریزی در مقابل این ها باشد که پیشروی بیشتری نداشته باشند.
اصول روایتگری از زبان خداوند در قرآن کریم:
اولین خصوصیتی که در قران کریم به آن توجه شده این است که ما در قرآن چیزی به عنوان وقایع نگاری صرف نداریم،بلکه یک سلسه گزارش های تاریخی داریم که همگی هم جهت دار است.یعنی قرآن صرفاً داستان سرایی نمی کند.قرآن دنبال این است که یک اثر تربیتی را بر یک واقعۀ تاریخی مترتّب کند.از یک حادثه تاریخی گزینش می کند و به آن می پردازد تا بتواند یک اثر تربیتی را در نهایت به مخاطب ارائه کند که نوعاً این مقاصد در حوزه تاریخی به عنوان عبرت گیری مطرح است.لذا مطالبی که بار تربیتی ندارد،بیان نمی شود.راوی که می خواهد صحبت کند، حتماً در این خاطره گویی و روایت و با این مسأله دنبال سرگرم کردن نباید باشد.مقام معظم رهبری می فرمودند:«ما سر مردم را نباید گرم کنیم،باید مردم را هوشیار و بیدار کنیم.»راهیان نور محل رساندن مردم به نور است.مشغول کردن مردم که نیست.آن نور هدایتی که از پرتو فداکاری و استقامت شهدا به دست آمده، باید روی این ها تمرکز کنیم.
نگاه دوم قرآن:قرآن در بیان حوادث تاریخی ،همواره یک نگاه جانب دارنه دارد.این طور نیست که قرآن بی تفاوت نسبت به مسادل باشد.قران کاملاً در برخورد با حوادث تاریخی مشخص می کند که طرفدار حق است و در مقابل باطل،آنها را  لعن    می کند.تاریخ نگاران سعی می کنند که بگویند در مورد این حادثه تاریخی بی غرضانه حرف زدیم.اما جهت کلی را مشخص نمی کنند و به عهدۀ مخاطب می گذارند.ما وقتی می خواهیم حوادث جنگ را بیان کنیم باید مسائل را تبیین کنیم.کسانی که خوب و بد عمل کردند چه کسانی بودند.جریانات حق و باطل را با صراحت و آشکار مشخص کنیم.این روش روایتگری خداست و خدواند متعال در قرآن این گونه عمل کرده است.
نگاه سوم و روش سو قرآن در روایتگری این است که قدرت تفکر را برای تقویت اعتقادات مردم ارائه می کند.مورخین این گونه نیستند و معمولاً یک رابطه علت و معلولی را  در رابطه با حوادث تاریخی بیان می کنند.
باید مشخص شود که چطور خدای متعال مستکبرین را از طریق مؤمنان خالص و مخلص به مذلت و نکبت دچار می کند.   این ها را چطور سرنگون می کند.
می گویند در صحنه جنگ،دوعنصر تجهیزات و نیروی انسانی تعیین کننده است و اگر در این دو مورد برتر بودید،برنده هستید.در تمام مکاتب غربی و شرقی این را می گویند.این گونه می فرماید:«سنلقی فی قلوب الذین کفروا الرعب بما اشرکوا بالله مالم ینزل به سلطاناً» ما خوفی سراسری در دل کفار انداختیم به واسطه اینکه آن ها به قدرت مادی تکیه کردند.چون فکر می کردند این دو عنصر تعیین کننده است از همین جا هم ضربه خوردند.خدای متعال در قوه متخّلیه کفار تصرف می کند.این ها یک نفر را 1000 نفر می بینند و بر عکس،1000 نفر را ممکن است نبینند.
چهارمین روش قرآن در بیان حقایق تاریخی و جنگ این است که قرآن اهتمام جدی دارد که غلط های مشهور را حتماً اصلاح کند.چه بسا در این چند سال راهیان نور مطالبی را گفتند که اشتباه است.اگر کسی بخواهد این گونه با جنگ برخورد کند،به شهدا جفا کرده است.می خواستند باور مردم را بیشتر کنند در صورتیکه جنگ نیاز به این حرف ها ندارد.
اهتمام جدی باید داشت قرآن اصرار دارد غلط هایی که مشهور شده است را حتماً اصلاح کند.روایان ما باید در نقل های تاریخی اشتباهات تاریخی حوزه جنگ را اصلاح کنند.
مطلب پنجم:قرآن به دنبال این است که حتماً یک عبرت آموزی داشته باشد.
«لقد کان فی قصصهم عبرتّ لاولی الالباب»اصلاً همه این قصه برای عبرت است.عبرت از ماده عبور است.عبور از ظاهر یک حادثه و رسیدن به باطن حادثه، بیرون کشیدن پند لازم از درون این حادثه. بالاخره این عملیات چه عبرتی برای ما دارد؟زبان عبرت،زبان حال است،زبان قال نیست.موعظه زبان قال است.تداوم عبرت به بصیرت کمک می کند.و همچنین تداوم عبرتها موجب پیشگیری جامعه از شکست معنوی می شود.«الاعتبار یفیدک الرشاد»جامعه ای که می خواهد رشد کند باید عبرت بگیرد.اگر عبرت نگیرد،رشد نمی کند.
ششمین روش قرآن،روحیه دادن به جبهه خودی و ایجاد یک نشاط معنوی  و دادن آرامش برای مواجهه با مشکلاتی است که دشمنان ایجاد می کنند.واقعاً اگر روایان ما بتوانند در بیان حقایق جنگ،به این نسل جوان ما روحیه بدهند،کار بسیار بزرگی کرده اند.همین بحث امید دادن که آقا فرموده اند: وقتی جوان می آید راهیان نور از این رو به آن رو بشود.برای موارد حقیر و کوچک غصه نخورد.افق نگاهش بالا برود و همتش بلند شود.
هفتمین روش قرآن ایجاد رعب و وحشت در دل کفار و مشرکین است.تا آن ها بدانند که اگر به راهشان ادامه بدهند سرنوشتان مانند گذشتگان است.
روش هشتم قرآن اصل بر،گزیده گویی است.یعنی قرآن لازم  نمی بیند همه جزئیات را بیان کند.ما به بعضی جزئیات جنگ نباید وارد شویم.مثلاً ماشین فلان سردار pmpبوده یا خشایار،آن چیزی که مهم است این است که ما دنبال آن مباحث کلیدی و اساسی باشیم که در فهم جنگ بتواند اثر گذار باشد.
نهمین روش قرآن:پرهیز از مبالغه گویی و خرافات، هم در مورد افراد و هم در مورد حوادث.مثلاً در بحث جنگ گفته اند که این هایی که از اروند عبور کردند،طی الارض کردند و اینها اصلاً از آب عبور نکردند.این مطالب جز خراب کردن کار،چیزی دیگری نیست.
دهمین روش قرآن:به جا و در موضع خود بیان کردن است.به تناسب مکان و موقعیت و شرایط مطلب را می گوید.در ورودی منطقه عملیاتی شما باید یک بحثی بکنید که متناسب با ورود این سرزمین است.
امام صادق(ع) می فرمایند:«لکل وقت حدیثة» هر جا و هر زمانی،حرف خاص خودش و هر جایگاهی  صحبتی به تناسب دارد.در قرارگاه چه باید بگویم،در بیمارستان صحرایی چه باید بگوییم،در خاکریز چه باید بگوییم،در میدان مین چه باید بگوییم.هر جای راوی به تناسب موقعیت باید روایت کند و حرف بزند.باید مستدل و مستند صحبت کنیم ودر پایان بیان شرح عملیات قدرت تحلیل را به مخاطب بدهیم.به صورت انتزاعی با عملیات و یک حادثه و یک حادثه نباید برخورد شود.باید عملیات را در قبل و بعدش هم ببینیم.آخرین مطلب،روش پیامبر(ص) است که آن را هم می توان از قرآن استخراج کرد که گریه کردن و گریاندن هم یک شیوه درستی است که پیامبر(ع) در روایات مربوط به جنگ و یا اشارات مربوط،این روش را دارد.حالا در بیان روایت،روایان،گریزی به روضه بزنند،خیلی خوب و مرتبط با آن بحث خواهد شد.

منبع :

http://www.sajed.ir/new/maghalat/851-oral-history/18526-1390-01-21-11-39-03.html

اصول روایتگری - فن بیان و سخنوری

اصول روایتگری   

الف) تعريف راوي فتح

راوي فتح فردي است  توانا، ماهر، متعهد و آگاه به  رويدادها، حوادث و وقايع، دفاع مقدس و مسلّط به انعكاس دستاوردها و پيامدهاي آن دوران.

ب) اهداف روایتگری

1- ارتقای سطح دانش، بينش و معرفت راهیان نور و عموم مردم نسبت به مسايل دفاع مقدس

2- تأثيرگذاري بر بازديد كنندگان مناطق جنگي و انتقال پيام دفاع مقدس (با معرفی الگوهاي عيني از طریق ارتباط چهره به چهره.)

3- ارايه محتواي يكسان به بازديدكنندگان  مناطق جنگي

4- آشناسازي نسل جوان و نوجوان كشور با درس ها، تجربه ها، عبرت ها، فرهنگ و ارزش هاي دفاع مقدس

5- نهادينه سازي بيان و تحليل وقايع دفاع مقدس به سبك علمي و به شكل صحيح

6- برقراری ارتباط دو سویه بين نسل دفاع مقدس و نسل جديد جامعه، پاسخگويي مناسب به سؤالات و پرسش‌های نسل نو.

ج) اصول و مباني حاكم بر فعاليت راويان فتح

1- اجتناب از هرگونه تحريف و بدعت در تحليل و بيان وقايع دفاع مقدس 

2-  صداقت در گفتار و بيان واقعيت‌ها و حقايق جنگ به صورت مستند

3- علاقه مندي، انگيزش دروني و روایت گری داوطلبانه

4- توانمندي، مهارت و داشتن معلومات لازم و مناسب براي روايت جنگ

5- الگو بودن راوي براي زایران از نظر داشتن سعه‌ی صدر، حسن خلق و ساير خصوصيات اخلاقي

 6- مخاطب شناسي و بيان وقايع، متناسب با شرايط و نيازهاي هر دسته از مخاطبين

7- برخورد اغنايي و صبورانه با زایران و پاسخگويي مطلوب به ابهام‌ها و پرسش‌های آنان

8- ايجاد و تقویت روحيه معنوي و حماسي در زایران

9- اتخاذ شيوه هاي علمي، منطقي و مستدل در روایت‌گری

10- تلفيق احساس و عاطفه با انديشه و تفكر و پرهيز از عوام زدگي در روایت‌گری

11- جامع نگري در بيان وقايع و رويدادهاي جنگ و پرهيز از تك بعدي نگري به مسأله دفاع مقدس

12- برقراري ارتباط منطقي وصحيح بين مباني وارزش هاي ديني و وقايع و رويدادهاي دفاع مقدس

13- اجتناب از طرح مباحث اختلاف برانگيز و پرهيز ازايجاد شک وترديد

14- تأكيد بر وحدت، همدلي و هماهنگي سازمان‌ها و نهادهاي درگير در دفاع

15- پرهيز از افراط و تفريط يا بزرگ نمايي و كوچك نمايي در بيان توان مندی‌ها و اقدام‌های نيروهاي دشمن و خودي در دوران دفاع مقدس

د) وظايف راويان فتح

1- بيان رويدادها و وقايع دوران دفاع مقدس براي مخاطبان

2- تحليل و تشريح علل وقايع و تحولات دوران دفاع مقدس براي مخاطبان

3- انعكاس دستاوردها و پيامدهاي عمليات هاي عمده‌ی جنگ براي مخاطبان

4- ارتقای روحيه حماسي و معنوي زایران مناطق جنگي با بيان خاطرات دفاع

5- انتقال تجارب، درس‌ها، عبرت‌ها و ارزش هاي دفاع مقدس به مخاطبان

6- پاسخگويي به سؤالات و ابهام‌های مخاطبان نسبت به دفاع مقدس

7- تلاش در جهت رشد توانايي‌ها و افزايش دانش و مهارت خويش در زمينه روایت گری

8- حسن رفتار و معاشرت صحيح با زایران و الگو بودن براي آنان از نظر خصوصيات اخلاقي رزمندگان اسلام

هـ) شرافت، مسئوليت و تعهد راويان فتح

1- راويان فتح در هر سطح و رتبه‌اي كه باشند با تأسي به حضرت امام زين‌العابدين(ع) و حضرت زينب‌كبري(س) به عنوان راويان حماسه بی‌بدیل دفاع مقدس، بايد همه اصول و مباني حاكم بر فعاليت راويان را مراعات نمايند. اين اصول، اساس و پايه‌های شرافت و تعهد راويان را پي‌ريزي می‌نمايد.

2- هر يك از راويان بايد با ايمان، اعتقاد راسخ و علاقه‌مندي به حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس در انجام وظايف محوله كوشا بوده و در اين زمينه از هرگونه تلاشي دريغ ننمايند.

3- هر يك از راويان فتح بايد در افزايش دانش، بينش و مهارت خويش براي ايفاي نقش مؤثرتري در انتقال پيام و  ارزش‌هاي دفاع مقدس به آحاد مردم جامعه تلاش نمايند.

4- مسئوليت راويتگري ايجاب مي‌نمايد هر يك از راويان همواره با آحاد مردم، به ويژه زايران مناطق جنگي با اخلاص، تواضع و فروتني معاشرت داشته و به عنوان يك الگو و اسوه، در ارتقاي روحيه‌ی معنوي و حماسي زایران تلاش نمايند.

5- راويان موظف‌اند كليه‌ی مطالب را به‌طور مستند، دقيق و علمی ارائه، و از هرگونه بدعت و تحريف در روايت جنگ پرهيز نمايند. اگر جواب سؤالي را نمي‌دانند، با شجاعت و صراحت لازم اعلام نموده و از مراجع ذيربط درخواست پاسخگويي نمايند.

6- هريك از راويان باید با ظاهري آراسته و منظم و لباس رزم(برادران) - كه يادآور دوران دفاع مقدس است- در مناطق عملیاتی حضور یافته و در رعايت دقيق قوانين و مقررات پيشقدم باشد.

 7- مسئوليت راويتگري ايجاب مي‌نمايد، راويان از بيان مسایل اختلاف برانگيز (چه در زمينه مسايل دفاع مقدس و چه در زمينه مسائل روز جامعه) پرهيز نموده و همواره در تحكيم وحدت، همدلي، همكاري و صميميت جامعه و سازمان‌هاي درگير در جنگ تلاش نمايند.

8- راويان موظفند هنگام اجراي مأموريت در مناطق جنگي، كارت شناسايي خويش را روي سينه(خواهران روي چادر) خويش نصب نمايند و در ساير عرصه‌ها، كارت شناسايي همراه داشته باشند.

9- شئونات روایتگری ايجاب می‌نمايد راويان بدون هيچ گونه چشم‌داشت مادي به اين وظیفه‌ی خطير مبادرت ورزند و محاسبات مادي را در كار دخالت نداده و با تأسي به روحيات و رفتار رزمندگان اسلام و شهداي عزيز دوران دفاع مقدس به ويژه در بعد تكليف مداري، الگوي مناسبي براي مخاطبين باشند.

و) معلومات و بصيرت در زمينه دفاع مقدس

هر چه دانش عمومي، تجربه، ذخاير فكري و معلومات راوي در زمينه‌هاي مختلف دفاع مقدس (اعم از تاريخچه، مباني، فرهنگ و ارزش‌هاي دفاع مقدس، خاطرات رزمندگان و شهدا) بيشتر باشد، سخنانش از غنا و محتواي بيشتري برخوردار بوده و قدرت «جذب مخاطب»، «رفع ابهام ها» و «رشد و ارتقاء مخاطبين» بيشتر خواهد شد. راوي بايد در موارد زير دارای آگاهی و بصیرت کافی باشد:

1- ريشه‌ها و زمينه‌هاي تجاوز عراق به ايران (شامل اختلافات مرزي، عوامل مؤثر بر تصميم عراق براي شروع جنگ، اقدامات خصمانه عراق قبل از آغاز جنگ و اهداف عراق از تهاجم به ايران)

2- هجوم سراسري عراق (شامل محورهاي تهاجم، اهداف نظامي ارتش عراق در جبهه‌هاي شمالي، مياني و جنوبي، توان نظامي ارتش عراق، علل توقف ارتش عراق و عدم دسترسي به اهداف و ارزيابي نقاط ضعف خطوط پدافندي تحميل شده به عراق و...)

3- نقش و چگونگي مقاومت‌هاي مردمي در جلوگيري از دستيابي ارتش عراق به اهداف سياسي و نظامي خويش

4- فرماندهي ناموفق ليبرال‌ها و چگونگي شكل‌گيري ارتش انقلابي (سپاه و بسيج) در جنگ

5- چگونگي تحول در جنگ و كسب پيروزي‌هاي بزرگ به­ويژه تشريح عمليات‌هاي عمده در اين مرحله

6- علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و ضرورت تعقيب متجاوز در خاك عراق و تشريح عمليات‌هاي عمده در اين مرحله

7- نقش قدرت‌ها و سازمانهاي بين المللي در هر مرحله از جنگ

8- نقش سازمانها، قشرها، گروه هاي داخلي و احزاب در جنگ

9- علل و نحوه پذيرش قطعنامه 598 توسط ايران و برقراری آتش بس

10- آثار و پيامدهاي گوناگون جنگ براي دو کشور ايران و عراق

11- فرهنگ و ارزش هاي حاكم بر دفاع مقدس

12- نقش رهبري حضرت امام خميني(ره) در جنگ و به ويژه مباني اعتقادي جنگ و جهاد و حماسه عاشورا

13- خاطرات رزمندگان، زندگي‌نامه و وصيت‌نامه‌ی شهدا- به ويژه سرداران شهيد- دفاع مقدس

14- جغرافياي مناطق عملياتي (شامل نقاط مهم جبهه هاي جنگ، وقايع و عمليات‌هايي كه در هر منطقه اتفاق افتاده، يگان‌هاي عمل كننده، اتفاقات مهم در آن منطقه در طول دفاع مقدس و...)

راويان مي‌توانند اطلاعات فوق را به وسيله تجربه شخصي (به دليل سابقه حضور در جبهه)، آموزش، مطالعه‌ی كتاب‌های مربوط به دفاع مقدس، بازديد از مناطق جنگي، شنيدن سخنان و خاطرات سرداران و رزمندگان دفاع مقدس و موارد مشابه به دست آورند.

ز) مخاطب شناسي

 هدف اصلي راوي آگاهي بخشی به مخاطب است. پيام دهنده (راوي) پيام خود را براي پيام گيرنده (مخاطب) تنظيم و ارايه مي‌كند. لذا بايد مخاطب خود (اعضاي كاروان راهيان نور) را بشناسد. مخاطب شناسي يكي از رمزهاي موفقيت راوي است.

1- اگر راوي فتح نداند براي چه افرادي صحبت مي‌كند، پيام ايشان قابل درك نخواهد بود. لذا نوعي بيزاري، خستگي و كسالت براي مخاطب به وجود خواهد آمد.

2- مواردي كه در مخاطب شناسي بايد در نظر گرفته شود عبارت اند از: گروه‌هاي سني، سطح معلومات و فرهنگ، گروه هاي شغلي و قشري، زمينه‌هاي مختلف روحي و اجتماعي و علاقه و ظرفيت افراد نسبت به مباحث دفاع مقدس

3- راوي نبايد هر چه می‌داند بگويد، بلكه بايد آنچه مورد نياز مخاطبين هست مطرح نمايد. راوي نبايد صرفاً به گفتن مقداري از مطالب اكتفا كند، بلكه شايسته است كه هر لحظه به فكر رشد و ارتقاء آگاهي‌ها و بصيرت مخاطبان خويش نسبت به حماسه‌ها و ارزش‌هاي دفاع مقدس باشد.

4- راوي فتح بايد رعايت حال مخاطبين خويش را در هر حال داشته، و آمادگی‌های جسمي و روحي­شان را در نظر بگيرد.

5- راوي بايد در بحث با مخاطبان جوان مسایل دفاع مقدس را به حال و آينده مرتبط كرده، ضرورت و اهميت توجه به تجارب، درسها، عبرتها و فرهنگ دفاع مقدس را براي نسل­هاي آينده تبيين نمايد.

6- راوي بايد براي مخاطبين كودك و نوجوان كودكانه و بسيار ساده و روان صحبت كند و با مثال هاي زنده، ملموس و ساده فلسفه دفاع را براي آنان بيان نمايد.

ح) فن بيان و سخنوري

برخورداری از فن سخنراني و سخنوری(خطابه) يكي از شيوه­هاي تبليغ، رساندن پيام، تربيت ديگران و يك فعالیت فرهنگي و آموزشي است. راوي اگر نتواند آموخته‌ها، اندوخته‌ها و انديشه‌هاي خود را به صورت مطلوب به اعضاي كاروان راهيان نور منتقل كند، دانسته‌ها و اندوخته‌هايش بي­ثمر می‌ماند. هركدام از راويان كه بتواند سخنان خويش را به طور مؤثر و نافذ در دل و جان مخاطبان بيشتري بنشاند، موفق‌تر است. براي تأثير بيشتر كلام بر ديگران، لازم است سخنور از ويژگي‌هاي فني و مهارت‌هاي لازم در زمينه‌ی «فن بيان و سخنراني» برخوردار باشد. مهم‌ترین ويژگي‌هايي كه رعایت آن برای راویان لازم است به شرح زير می‌باشد:

1-  سرعت كلام معتدل باشد. (خيلي تند و خيلي كند و خسته كننده نباشد.)

2- صدا در هنگام سخنراني با حركات(دست، سر و بدن) و قيافه(تبسم، حزن، تعجب، خشم و...) هماهنگي داشته باشد.

3- صدا، رسا و دلنشين باشد.

4- تن صدا متنوع و متغير بوده و يكنواخت نباشد.

5- صدا با موقعيت مكاني شنوندگان (اتوبوس، فضاي باز و يا بسته، با بلندگو و يا بدون بلندگو و غيره) مطابقت داشته باشد.

6-كلمات روان و قابل فهم براي عموم مخاطبان بكار برده شود و از بكار بردن كلمات نامأنوس، پيچيده و غيرواضح پرهيز شود. فصاحت و بلاغت در كلام وجود داشته باشد.

7- جملات، كوتاه بوده و فاصله بين مبتدا و خبر كمتر شود تا مخاطبان مطالب ارایه شده را بهتر درك كنند.

8- در بيان مطالب، مقايسه و سنجش براي سازمان دادن به افكار مخاطبين، زيباسازي كلام و روشن كردن مفهوم مطالب براي آنها به كار برده شود.

9- براي روشن كردن مفاهيم مطالب مثال و خاطره به كار برده شود.

10- برانگيختن توجه و حس كنجكاوي مخاطبين و طرح سؤال براي به تفكر واداشتن مخاطبين از ضرورت‌هاي سخنراني است.

11- از حاشيه روي، پرگويي، پرچانگي و تفصيل­هاي ملال آور جداً پرهيز نماييد.

12- نسبت به مسايلي كه در حين سخنراني ممكن است به وجود آيد، خونسردي خودتان را حفظ كنيد.

13- براي تداعي معاني در ذهن مخاطبين خويش، بين موضوعات سخنراني ارتباط برقرار نماييد.

14- از تعريف و تمجيد بي مورد اشخاص به جز در مورد رزمندگان دفاع مقدس و شهدا پرهيز نماييد.

15- بطور مرتب از كار و ميزان تأثير بيان و صحبت خويش در فهم مخاطبين، ارزشيابي داشته و نقاط ضعف خويش را در سخنراني‌هاي بعدي برطرف نمايد.

16- رعايت وقت از نظر شروع و ختم و ميزان صحبت داشته باشيد و به موقع در محل اعضاي كاروان براي سخنراني حضور پيدا كنيد.

17- در حين سخنراني با تسبيح، قلم، لباس و يا چيزهاي ديگر بازي ننماييد.

18- از پراكنده نشستن اعضاي كاروان جلوگيري، و سعي كنيد همه، يك جا،  متمركز و نزديك شما بنشينند.

19- در طول سخنراني اعتماد به نفس خود را حفظ نماييد و از سخنراني در حال خستگي و ناراحتي پرهيز نماييد.

20- در حين صحبت براي مخاطبين خويش احترام قائل شويد و از آنها تعريف و تمجيد كنيد.

21- در پايان هر صحبت، خلاصه و نتيجه‌گيري از مطالب گذشته كه گفته‌ايد بيان نماييد.

22- در پايان سخنان خود فرصت مناسبي را براي پاسخگويي به سؤالات مطرح شده زائران اختصاص دهيد.

ط) آراستگي و نظم ظاهري

1- آراستگي و نظم ظاهري راوي فتح، شخصيت وي را در نزد مخاطبين محترم نموده و تأثير كلام وي بر مخاطبين بيشتر خواهد شد.

2- برادران راوي فتح از لباس كار سپاه (در صورت پاسدار بودن) وبرادران بسيجي به صورت «گتر» كرده با فانسقه، پوتين وحتي الامكان  از چفيه استفاده نمايند تا چهره رزمندگان اسلام در طول 8 سال دفاع مقدس را در ذهن مخاطبين تداعي نمايد.

3- خواهران راوي فتح از چادر مشكي و در صورت لزوم چفيه استفاده نمايند.

4- حتي الامكان از پيشاني بند با شعارهاي مربوط به دوران دفاع مقدس استفاده نمايند.

5- لباس و چهره راوي فتح بايد كاملاً تميز و مرتب و موهاي سر و صورت وي(برادران) كوتاه و مرتب باشد.

ي) اخلاق و آداب راوي‌گري

 اصل منش و آداب معاشرت راوي فتح همان منش و آداب اسلامي است اما براي تأكيد بر اين نقش موارد زير ياد آوري مي‌شود:

1- چهره راوي بايد هميشه همراه با لبخند باشد. (بجز مواردي كه مصيبت اهل بيت(ع) يا موضوع غم انگيز مطرح می‌شود.)

2- رفتار راوي نسبت به زائران كربلاي ايران بايد بسيار متواضعانه بوده و در برخورداري از امكانات اردويي اعم از غذاخوردن و سوار شدن بر وسيله نقليه هميشه خود را متأخر از ديگران بداند. تواضع، نداشتن غرور و خود بزرگ بيني و عدم حسدورزي نسبت به ديگران از رموز موفقيت راويان است.

3- راوي بايد حتي الامكان در امور اجرايي اردو مانند توزيع غذا يا ديگر امور مشاركت نمايند. در همه حال با اعضاي كاروان صميمي باشد.

4- در ابتداي ورود به حضار سلام كنيد.

5- در ابتداي شروع صحبت، خود را به طور كامل معرفي نماييد. موارد معرفي به اين شرح است: نام، نام خانوادگي، شغل، تحصيلات، وابستگي به خانواده معظم ايثارگران، وضعيت در زمان جنگ، نحوه آشنايي و دستيابي به اطلاعات مطروحه در صحبت‌ها و...

6- راوي بايد با صبر، متانت و دقت به مطالب مورد نظر، مطابق زمان اختصاص يافته و متناسب با شرايط سني، تحصيلاتي و حوصله‌ي مخاطب خود بپردازد.

7- چنانچه از نظر زماني محدوديت وجود دارد، راوي نبايد در بين صحبت‌هاي خود سؤالي را مطرح نمايد كه در ادامه نتواند به آن پاسخ كافي و قانع‌كننده بدهد، در هر صورت زمان سخنراني بايد مدنظر بوده و مطالب به شكلي بيان شود كه نكات مهم فراموش نشود.

8- صحبت‌ها حتماً بايد از روند خاصي پيروي كند. ابتدا مقدمه بعد كليات و سپس تشريح جنگ و عمليات، پس از آن خاطرات شيرين و حماسه‌ها و مظلوميت‌ها را بيان نماييد. در اين زمينه توصيه می‌شود كتب خاطرات رزمندگان، زندگينامه و وصيت نامه شهدا را مطالعه نماييد.

9- راوي بايد بر حقانيت، اقتدار همراه با مظلوميت و حماسه سازي جبهه حق در مقابل  ددمنشي، بزدلي، بي رحمي و شقاوت و ضعف هاي اساسي دشمن تأكيد نمايد.

10- راوي نبايد دشمن را فوق العاده ضعيف و خودي را فوق العاده قوي و يا بالعكس جلوه دهد.

11- راوي بايد با صبر و حوصله و با كمال وقار و به طور كامل به سؤال زايران گوش فرادهد و آنگاه با عنايت به شرايط سني، تحصيلي و درك مخاطب و با توجه به فرصت باقيمانده به سؤال وي در حد امكان پاسخ قانع كننده بدهد.

12- محبت كردن، توجه و وقت گذاري راوي فتح نسبت به اعضاي كاروان بايد بطور يكسان و يكنواخت باشد و با افراد خاص(بطوري كه ديگران احساس تبعيض نمايند) نشست و برخاست نداشته باشد.

13- راوي نبايد از هيچ سؤال يا رفتار و برخوردي از سوي زايران يا مخاطبين در هيچ شرايطي برافروخته شود و كنترل خود را از دست بدهد، وقار و متانت را در هر حال حفظ نمايد.

14- راوي بايد براي روايت جنگ در ابتدا از دلايل منطقي، انساني و عاطفي تواٌم با هم استفاده كند.

15- راوي براي مخاطبي كه دلايل عقلي و فلسفي جنگ را قلباً نپذيرفته، نبايد بر ابعاد انساني و عاطفي و مخصوصاً بر مصايب جنگ تكيه نمايد؛ زيرا باعث زدگي و لوث شدن مطالب شده و اثر معكوس می‌گذارد.

16- راوي بايد از ورود به بحث‌هاي اختلاف انگيز سياسي- جناحي كه باعث خنثي شدن پيام دفاع مقدس و آثار مثبت بازديد از مناطق جنگي مي‌شود، اجتناب نمايد.

17- راوي بايد بر نقش كليه رده‌ها، يگان‌ها و ارگان‌هاي كشوري و لشكري در جنگ اعم از سپاه پاسداران انقلاب  اسلامي، بسيج، ارتش جمهوري اسلامي، هلال احمر، جهاد سازندگي، وزارت امور خارجه، بنياد شهيد و... تأكيد نموده و از تخطئه هر يك از اركان نظام به شدت پرهيز نمايد.

18- راوي بايد ارتباط منطقي و عاطفي درستي بين مباني ديني (تشيع و حماسه عاشورا) با دفاع مقدس برقرار نمايد. از آيات و روايات مرتبط جنگ و جهاد به تناسب با موضوع استفاده نمايد.

19- راوي بايد با استفاده از شعارهاي اسلامي، حماسي و جبهه‌اي و ذكر صلوات و مداحي به موقع (در صورت توان)، در بين زائران شور و نشاط و تحرك معنوي و حماسي ايجاد نمايد.

20- راوي بايد در بحث دفاع مقدس علاوه بر فيزيك (جغرافيا، روند عمليات‌ها و...) به روح حاكم بر دفاع مقدس شامل فرهنگ و ارزشها، حماسه‌ها، روابط انساني، مديريت، خلاقيت و ابتكار و  مشابه آن  بپردازد.

21- اگر راوي جواب سؤالي را نمي‌داند به شدت از پراكنده‌گويي و پاسخهاي بدون مدرك اجتناب كند و باصراحت بگويد «نمي‌دانم» و اگر منابع يا افرادي را می‌شناسد، معرفي نمايد تا سؤال كننده بتواند سؤال خود را پي گيري كند. در اين زمينه لازم است كتابهاي مربوط به دفاع مقدس همراه راوي باشد.

اگر راوي مي‌تواند جواب سؤال را بعد از چند روز فراهم كند آدرس زاير را گرفته و پاسخ را براي او ارسال نمايد.

22- راوي بايد حتماً برگه‌اي كه روي آن خلاصه مطالب مورد نظر و آدرس اسناد و مدارك و مستندات و آمار و ارقام دقيق و معتبر ثبت شده همراه داشته باشد. زائران با ديدن برگه، علمي بودن گفته هاي راوي را احساس مي‌كنند و هم راوي مطالب خود را فراموش نمي‌كند.

23- راوي در پايان موقع خداحافظي بايد به گرمي از آنان خداحافظي كند و اين نكته را گوشزد كند كه اگر اشتباهي يا قصوري بوده از جانب او بوده و براي تماس زايران با رده مربوطه آدرس ارائه نمايد.

24- راوي كوشش نمايد از طنز و شوخي به ويژه در مناطق عملياتي - خيلي كم استفاده كند و اگر استفاده كرد بايد دقت لازم را در نوع و كلمات آن داشته باشد. توصيه مي‌شود كتاب شوخ طبعي‌ها، از سري كتابهاي فرهنگ جبهه را مطالعه نمايد.

25- راوي بايد حتي المقدور اسناد و مدارك لازم را همراه داشته باشد تا در موقع استناد آن را به زايران نشان دهد.

26- راوي بايد از افراط و تفريط يا بزرگ نمايي و كوچك نمايي و بطور كلي هر گونه تحريف و بدعت در بيان حماسه‌هاي دفاع مقدس به شدت پرهيز نمايد.

27- راوي نبايد حتي يك روز از جنگ را زير سؤال ببرد و به گفته حضرت امام(ره) كه «ما حتي براي يك روز هم از عملكرد خود در جنگ نادم و پشيمان نيستيم.» نبايد از يك روز جنگ هم ابراز ندامت كند چرا كه ما به تكليف خود عمل كرده‌ايم.

28- راويان فتح مي‌توانند آلبوم‌هاي عكسي از شهدا يا صحنه‌هاي جبهه‌هاي جنگ به‌ويژه از مناطقي كه مورد بازديد زايرين قرار می‌گيرد را براي نشان دادن به زايرين به همراه داشته باشند.

29- مناسب است راويان فتح نقشه‌هاي بزرگ عملياتي از مناطق جنگي براي توجيه كاروانها و نوارهاي صوتي و تصويري مناسب با حال و هواي جبهه و جنگ براي پخش در اتوبوس‌ها به همراه داشته باشند.

30- راوي بايد جزوات و نشريات كوچكي در زمينه دفاع مقدس به‌ويژه خاطرات جنگ براي مطالعه زايرين در اوقات فراغت به صورت چرخشي و همچنين وصيت‌نامه شهدا، شعرهاي حماسي، آيات و روايات جهاد و قتال براي قرائت در شرايط مناسب به همراه داشته باشد.

31- برگزاري مسابقات فرهنگي در حين سفر مي‌تواند در برقراري ارتباط معنوي و ايجاد صميميت بين راوي و اعضاي كاروان و همچنين دقت آنها در دريافت مطالب مؤثر باشد. مناسب است راويان فتح براي اين منظور هداياي كوچكي همراه داشته باشند.   

پیرامون شهید و شهادت

دست‌مایه اصلی راویان، موضوع شهید و شهادت است، بنابراین راوی باید در این خصوص اطلاعات نسبتاً جامعی داشته و به طور مرتب به منظور کسب معرفت و آگاهی به منابع قرآنی، حدیثی و فقهی مراجعه نماید.

مفهوم واژه شهید

لغت شهید (  ^═ به فتح و کسرش) به معنای کشته شده در راه خدا، آن که در راه خدا به شهادت دست یافته، کشته شده‌ی بی قصاص و دیه. کشته شده در راه خدای بدان جهت که ملائک رحمت بر او حاضر شوند یا آنکه الله تعالی و فرشتگان او شاهدند از برای او به بهشت یا آن که او از جمله آن کسانی است که از آنها شاهدی در روز قیامت بر امت‌های گذشته طلب کرده خواهد شد. یا آن که بر شاهده یعنی زمین افتاده است. یا آن که زنده و حاضر است در نزد پروردگار خود، یا آنکه مشاهده می‌کند ملکوت خدای را.[1]

علامه شهید استاد مرتضی مطهری در خصوص شهادت در مقاله شهید ضمیمه‌ی کتاب قیام و انقلاب مهدی می‌نویسد:

«شهادت مرگی است که انسان با توجه به خطرات احتمالی یا ظنی یا یقینی، فقط به خاطر هدفی مقدس و انسانی و به تعبیر قرآن «فی سبیل الله» از آن استقبال می‌کند.

در حقیقت شهادت دو رکن دارد: یکی اینکه در راه خدا، فی سبیل الله و با هدف مقدس باشد و انسال جان خود را فدای هدف نماید. دیگر این که آگاهانه صورت بگیرد.»[2]

فضائل شهید

مفسر خوش ذوق قرآن کریم حضرت حجه الاسلام قرائتی می‌نویسد:

«1- در روایات آمده است شهید هفت ویژگی اعطایی از جانب خداوند دارد. اول قطره خونش.موجب آمرزش گناهانش می‌گردد. معطر به خوشبوترین عطرها می‌شود. سر در دامن حورالعین می‌برد. به لباسهای بهشتی آراسته می‌گردد، جایگاه خود را در بهشت مشاهده می‌کند. پرده‌ها کنار رفته و به وجه خدا نظاره می‌کند.

2- در روایت آمده است: بالاتر از هر نیکی کار نیکوتری است مگر شهادت که هر گاه کسی شهید شود، دیگر بالاتر از آن چیزی متصور نیست.

3- از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: در قیامت لغزش‌های شهید حتی به خودش نیز نشان داده نمی‌شود.

4- تنها شهید است که طعم شهادت را چشیده و آرزو می‌کند دوباره به دنیا برگردد و شهید بشود.

5- در دعاها می‌خوانیم همه امامان ما آرزوی شهادت می‌کردند.

6- همه امامان ما شهید شدند، رهروان و پیروان انبیاء نیز شهید شدند.

7- حضرت علی علیه السلام می‌فرمود: قسم به خدایی که جان فرزند ابیطالب در دست اوست تحمل هزار ضربه شمشیر در راه خدا آسانتر است از مرگ در رختخواب.

8- امام حسین علیه السلام شهادت را به گردنبندی زیبا بر دور گردن نو عروسان تشبیه می‌کند.

9- همانگونه که کور دنیا را درک نمی کند و جاهل بوعلی سینا را، زنده حیات شهید را درک نمی‌کند.»[3]

حیات شهید

قرآن مجید قطع حیات و مرگ را به دو صورت مطرح می‌کند: یکی بحث قتل و دیگری بحث موت.[4]

آیات قرآن بین مرگ و قتل فرق گذاشته و حیات را در مقابل موت مطرح می‌کنند نه قتل. بنابراین در قرآن حیات در مقابل موت استعمال شده و در مقابل قتل بکار نرفته است، یعنی خداوند حیات را از شهید سلب نکرده است.

حیات نعمت است. و انسان را از دو توانمندی برخوردار می‌شود یکی فعل است و دیگری درک.[5]

جمع‌بندی

راویان با شناخت عمیق جایگاه شهید و تبیین الگوی فراوان دفاع مقدس می‌توانند در بین آحاد جامعه به گسترش فرهنگ شهید و شهادت اهتمام بیشتری بورزند چرا که قرآن کریم نیز با معرفی اسوه‌های حسنه به معرفی نمونه‌های عملی صالحین پرداخته است.

منابع برای مطالعه بیشتر

1- تفسیر آیات 154 سوره بقره و 169 سوره ال عمران از تفاسیر المیزان، نمونه، نور، تسنیم و...

2- سلسه مباحث آموزش روایت گری فرهنگ ایثار و شهادت

3- در فضای شهادت کد 1/2 حجه الاسلام و المسلمین تویسرکانی

4- تا بی نهایت - سید محمد طالبیان

5-  شهید و شهادت- آیه الله حسن زاده آملی

نکاتی پیرامون آداب فن سخنوری[6]

1- برای ارایه یک سخنرانی ماهرانه به چهار چیز نیاز دارید:

الف) با یک میل شدید و عزم راسخ شروع بکار کنید.

ب) به طور دقیق بدانید در اطراف چه موضوعی می‌خواهید صحبت کنید.

ج) با اعتماد به نفس و جرأت لازم سخنرانی کنید.

د) زیاد تمرین کنید.

2- اگر بخواهید اعتماد به نفس پیدا کنید باید بدانید چه می‌خواهید بگویید.

3- نطق خود را به روش زیر تهیه نمایید:

الف) موضوع یا موضوعاتی برای سخنرانی خود انتخاب کنید.

ب) عنوان آن را روی پاکت بزرگی بنویسید (از این پاکتها زیاد در اختیار داشته باشید، برای هر موضوع یک پاکت)

ج) در حین خواندن کتاب، شنیدن نوار یا دیدن گزارش‌های تلویزیونی اگر به نکته جالبی برخورد کردید آن را روی یک قطعه کاغذ یادداشت کرده و داخل پاکت مربوطه قرار دهید.

د) قبل از سخنرانی یادداشت‌های داخل پاکت را مطالعه نموده و با حذف و یا اضافه نمودن برخی مطالب جدید برای همیشه می‌توانید نطق‌های خود را تازه و به روز نگاه دارید.

4- موضوع سخنرانی را از یک هفته قبل انتخاب کنید تا فرصت کافی داشته باشید پیرامون موضوع سخنرانی مطالعه، و یادداشت‌های خود را مرور کنید.

5- از لغت نامه برای پیدا کردن معنی الفاظ و پیدا کردن ریشه‌ی لغات استفاده نمایید. می‌توانید از کتاب‌هایی نظیر:

«دایره المعارف»، «فرهنگ نامه» و سایر منابع و مراجع استفاده کنید.

6- یادداشت‌های خود را تنها مرور کنید و اگر مجبور باشید در حین سخنرانی از یادداشت‌ها استفاده نمایید، آنها را بطور مختصر با حروف درشت روی یک کاغذ بنویسید و طوری روی میز قرار دهید که دیده نشود و گاهی به آن نگاه کنید تا از نظر شنوندگان مخفی بماند.

7-  نطق خود را کلمه به کلمه نخوانید و نیز کلمه به کلمه به خاطر نسپارید، زیرا این کار هم وقت زیادی می‌گیرد و هم خرابی به بار می‌آورد.

8-  تمام حقایقی که قرار است درباره اش بحث کنید، جمع آوری، تنظیم، مطالعه و هضم نمایید، سپس باید آن را ثابت کنید و مطمئن شوید آنچه جمع آوری کرده‌اید، حقیقت است و در انتها درباره راه حل‌هایی که این حقایق ارایه می‌دهد پیش خود فکر کنید.

9- پس از تنظیم سخنرانی، به هنگام راه رفتن در خیابان به تمرین بپردازید و از آغاز تا انجام، نطق را با صدای بلند و با حرکات سر و دست تمرین و تکرار کنید.

10- اگر می‌خواهید صدایتان جذاب تر و روشن تر شود، تمرین‌های زیر را انجام دهید:

الف) برای پرورش طنین صدا در بینی نفس عمیق بکشید و به احساس گشوده شدن بینی در موقع وارد شدن هوا توجه نمایید.

ب) تمرین کردن با صدای نازک، کیفیت صدا را بهتر می‌کند، بنابراین صدایتان را آنقدر نازک کنید که شبیه جیغ شود.

ج) حروف صدادار را واضح بیان نمایید، زیرا ارتعاشات حروف صدادار نطق شما را رسا می‌سازد.

د) فک خود را شل  نموده، نفس عمیق بکشید، طوری که گویا می‌خواهید هوا را بمکید و آن را در شکم جای دهید، بعد بدون کمترین تلاش به راحتی کلمه «آه» را ادا کنید.

11- شنوندگان را مقابل خود فرض و مجسم کنید، هر قدر این کار را بیشتر انجام دهید، در موقع روبرو شدن با شنوندگان واقعی با راحتی بیشتری می‌توانید صحبت کنید.

12- در تهیه برخی موضوعات بهتر است، کمی مطالعه کنید تا دریابید پیرامون موضوعی که شما می‌خواهید درباره آن صحبت کنید دیگران چه گفته‌اند.

13- صدا بیشتر از فشارها خراب می‌شود تا علل دیگر، چون صدای شما تحت تاثیر تمام اعضای بدن شماست، تشنج در هر کجای بدن باشد در صدا هم اثر می‌گذارد، بنابراین هر شب که به رختخواب می‌روید به پشت بخوابید و تمام بدن را در حال استراحت رها کنید و نفس عمیق بکشید.

14- لازم است در ابتدا توسط  مسئول مربوطه، سخنران به نحو صحیح و کامل به شنوندگان معرفی شود.

15- نباید سخنرانی خود را به یک موعظه پیچیده و انتزاعی تبدیل نمایید.

16- صحبت خود را با ذکر مثال، حکایت، گفته‌های جالب و شیرین و جذاب آغاز نمایید.

17- لبخند، زبان بین­المللی است. از لبخند زدن در حین سخنرانی دریغ نورزید. (البته بجا و به موقع)

18- استفاده از طنز در حین صحبت باید در حد پل باشد  نباید آنقدر زیاد باشد که به ایستگاه تبدیل شود.

19- برای برقراری ارتباط و رابطه منطقی با حقایق، باید به پنج سئوال زیر پاسخ دهید:

الف) چرا چنین است؟

ب) چگونه اینطور شده است؟

ج) چه موقع چنین است؟

د) کجا چنین است؟

ه) چه کسی چنین گفته است؟

20-  در نطق، سه چیز مهم است که عبارت‌اند از:

الف) شخصیت ناطق

ب) نحوه ایراد نطق

ج) مطلب نطق

در بین سه عامل فوق اهمیت آخری از همه کمتر است.

21- کلمات مهم را با تأکید، و کلمات غیر مهم را بدون تأکید بیان کنید.

22- آهنگ صدا و سرعت بیان را تغییر دهید.

23- قبل و بعد از بیان هر ایده‌ای، کمی مکث کنید.

24- اگر می‌خواهید نطق مهمی داشته باشید از پرخوری پرهیز نمایید و تعادل را در خوردن و آشامیدن رعایت کنید.

25- توجه داشته باشید هر حرکتی که چیزی به وجود شما نیفزاید، چیزی از وجودتان خواهد کاست، بنابراین آرام بایستید و جسم خود را تحت کنترل قرار دهید.

26- در آن چه می‌خواهید بگویید غرق شوید و به حدی در رساندن پیام خود به طرف مقابل مشتاق باشید که خودتان را از یاد ببرید.

27- به طرز آراسته و زیبا لباس بپوشید، تا جذاب باشید. (احساس این که لباس خوب پوشیده‌اید موجب می‌شود بر عزت و اعتماد به نفس شما افزوده شود)

28- از آغاز کردن نطق با یک حکایت خنده آور، خودداری نمایید.

29- یکی از اشتباهات بزرگی که ممکن است سخنران مبتدی مرتکب بشود، این است که بگوید: من سخنران نیستم یا آمادگی برای سخنرانی ندارم یا حرفی برای گفتن ندارم و. .. مخاطب حق دارد بپرسد: اگر این حرف درست است؟ چرا حرف می‌‌زنی؟ و اگر دروغ است چرا دروغ می‌گویی!

30- در همان نخستین جمله‌ای که بیان می‌دارید باید حس کنجکاوی شنوندگان را تحریک کنید تا توجه کامل آنان به طرف شما جلب شود.

  مثال:  «آیا می‌دانید امروزه در 17 کشور بردگی وجود دارد؟»

ملاحظه می‌کنید که با سئوال فوق نه تنها حس کنجکاوی شنوندگان را برمی‌انگیزد، بلکه آنها را متعجب می‌سازد! بردگی؟ این عصر؟ در 17 کشور؟ این کشورها کدامند؟

31- مطلب خود را با مثالي ويژه و مشخص، آغاز نماييد.

32- نقشه، نمودار و يا چيزي مانند آن را به شنوندگان نشان بدهيد و يا از شنوندگان سؤال كنيد.

33- بهترين طريقه استدلال در سخنراني.

نطق خود را با مطلبي شروع كنيد كه مورد قبول شنوندگان باشد، بعد درباره آن سوالي مطرح كنيد، تا مخاطبان تمایل پیدا کنند جوابي درباره آن بشنوند؟ سپس شنوندگان را براي پيدا كردن جواب به دنبال خود بكشانيد و در حين جستجوي جواب، حقايقي را كه خودتان قبول داريد به وضوح تمام بيان نماييد، اين كار را طوري ماهرانه انجام دهيد كه شنوندگان تصور كنند نتيجه اي را كه از صحبت‌هاي خود گرفته‌ايد، آنها خودشان كشف كرده‌اند، در اين صورت عقيده و ايمان بيشتري به آن خواهند داشت.

 

34- از بكار بردن اصطلاحات خاص و فني (مخصوص حرفه‌ها و مشاغل‌) خودداري كنيد.

ايده‌هاي مهم خود را در قالب الفاظ مختلف از نو بيان نماييد ولي همان عبارت را دوباره تكرار نكنيد.

35- نطق خود را با چاشني اصطلاحات و عباراتي كه فرد تصور مي‌كند، بيارائيد و كلماتی بكار ببريد كه تصويري را از جلوي چشم شما بگذراند.

36- براي جلب اعتماد بيشتر شنوندگان مقداري راجع به تجربيات خود با احتياط صحبت كنيد.

37- به انگيزه‌هايي توسل بجوييد كه شنوندگان را به عمل برمي‌انگيزد و ميل پول درآوردن، حفظ وجود، غرور، كسب لذت عواطف، ايده‌آل‌هاي مذهبي‌(از قبيل: عدالت، شفقت، عفو و محبت) را تحريك مي‌كند.

38 - طرز بيان شما، بخوبي افرادي را كه با آنها محشور هستيد نشان مي‌دهد.

تا آنجا كه مي‌توانيد اوقات خود را با قرآن، نهج البلاغه، كتابهای خاطره، حافظ و ساير دیوان شاعران و ادیبان بزرگ بگذرانيد، در اين صورت ذهن شما بطور ناخودآگاه غني خواهد شد.

39- پايان نطق، يك نقطه استراتژيك است: آن چه سخنران در پايان مي‌گويد، ممكن است بيش از هر مطلب ديگري در خاطره‌ها باقي بماند.

40- براي پايان دادن نطق خود به روش زير عمل نماييد:

الف) خلاصه و نكات عمده را به اختصار بيان نمایید.

ب) به اقدام و عمل توسل جویید.

ج) صميمانه از شنوندگان سپاسگذاری و تمجید نمایید.

د) شنوندگان را بخندانید.

ه) شعري مناسب نقل کنید.

و) جملاتي از قرآن بیان نمایید.

ز) اوج بگیرید.

(يك پايان خوب و يك آغاز خوب طرح ريزی كنيد، سپس اين دو را به هم نزديك نماييد، هميشه قبل از اين كه شنوندگان بخواهند، خود شما از صحبت خودداري كنيد.)

در خاتمه علاوه بر نكات اساسي فوق، يادآوري چهارده نكته‌ی ديگر ضروري است، آن چهارده نکته عبارت اند از:

1- قانون دوم حافظه، تكرار است.

2- قانون سوم حافظه، تداعي معاني است.

3- هر كسي استعداد و قابليت براي ايراد نطق ( سخنراني ) دارد، اگر شك داريد خودتان را امتحان كنيد.

4- گفته‌هايتان عكس العمل شنونده را تعيين می‌كند.

5- «جوهر نطق خوب، آن است كه، ناطق حرفي داشته، و ميل داشته باشد آن را اظهار نمايد.»

6- شنوندگان را در يك نقطه جمع كنيد.

7- تبسم كنيد.

8- دل و فكر خود را در نطق خويش بگنجانيد.

9- براي ايجاد شور و شوق (در سخنراني) مستقيم بايستيد و در چشم شنوندگان نگاه كنيد.

10- براي توضيح دادن به طرز بهتر از مقايسه استفاده كنيد.

11- اگر ممكن است جملات موزون و ايده هاي متضاد بكار ببريد.

12- اظهارات خود را با اظهار نظرهاي مقاماتي كه غرضي ندارند تقويت كنيد.

13- اگر خسته هستيد سخنراني نكنيد.

14- شنوندگان خود را دوست بداريد.

شرایط سخنران

شرایط ظاهری

 مناسب بودن لباس از نظر رنگ، شکل ظاهری، تمیزی.

 مناسب بودن چهره.

 ایستادن مناسب.

 عدم استفاده از وسایل اضافی.

 نگاه مناسب.

 تنوع آهنگ کلام «زیر و بم کلام».

 شادابی چهره (تناسب چهره با موضوع).

 داشتن حرکات مناسب.

شرایط باطنی

1-  آشنایی با روحیات و خصوصیات شنونده.

2-  برتر نداشتن خود بر شنوندگان.

3-  غلبه بر تمایلات شخصی برای ارشاد دیگران.

4-  سخنران در فکر سود و زیان مادی و شغلی نباشد.

5-  حساس نبودن نسبت به حرکات شنونده، در صورت لزوم تذکر دادن به طور مستقیم یا غیر مستقیم.

6-  سخن نگفتن از نعمت‌های خود در جمع افراد محروم.

7-  جلب اعتماد شنونده.

8-  سرعت در انتقال مطالب متناسب با وضعیت شنونده.

9-  تمام کردن سخنرانی با پایان یافتن وقت و اتمام مطالب.

10-  سخن نگفتن درباره آن چه آگاهی ندارد.

11-  مستند سخن گفتن.

توصیه‌های ده‌گانه به سخنرانان

1-  هنگام سخنرانی از موضوعی که اطلاع کافی ندارید سخن نگویید.

2-  برای خودنمایی گفته‌های دیگران را به نفع خود تغییر ندهید.

3-  توصیه‌ها و سفارشاتی برای رفع نیازهای اجتماعی، معنوی و روحی ارایه کنید.

4-  اگر برای بیان موضوعی سودی در نظر دارید جریان را به اطلاع شنوندگان برسانید.

5-  براساس حُب و بغض شخصی، افکار کسی دیگر را رد، قبول یا اثبات نکنید.

6-  به موضوع مورد سخنرانی علاقه و ایمان داشته باشید.

7-  سخن دیگران را با ذکر مأخذ ذکر کنید.

8- در بیان موضوعی که با احساس و ذوق سروکار دارد حالت تصنعی به خود نگیرید.

9-  از طولانی ساختن یا خلاصه کردن بی مورد سخن بپرهیزید.

10- در صورت اتمام مطالب سعی در اتلاف وقت ننمایید.

انواع سخنرانی

1- گفتگوی دو نفره یا محاوره: هر دو نفر نقش سخنور دارند.

2- بحث علمی(همایش).

الف) درباره‌ی موضوعی خاص که از قبل تعیین شده بحث می‌شود.

ب) سخنران مطابق ضوابط همایش سخن می‌گوید( زمان، موضوع، زبان، نحوه ارایه مقاله و غیره).

چ) در پایان همایش قطع نامه‌ای صادر می‌شود.

3- سمپوزیوم: «سخن جویی» مرحله‌ای بالاتر از همایش است، که نتایج بحث‌های آن مشخص نیست. سمپوزیوم در مورد موضوعی بحث می‌کند که ممکن است نتایج مختلفی بدهد.

4- میزگرد: گفتگوی چند نفره در مورد یک موضوع (افرادی با امکانات یکسان به ذکر نظریات خود می‌پردازند).

5- مناظره: هدف، دفاع از یک موضوع و رد موضوع دیگر است. چون در مناظره امکان خروج از معیارهای عقلی، منطقی، و. ... وجود دارد، وجود ناظر یا ناظم ضروری است.

اساس مبنای مناظره بر خوب سخن گفتن است، نه سخن‌های خوب گفتن.

 

 

 [1]. جهت اطلاع بیشتر رک: لغت نامه دهخدا، فرهنگ جامع بزرگ نوین (ترجمه المنجد)

[2]. شهید مطهری: مرتضی، قیام و انقلاب مهدی‌(عج) از دیدگاه فلسفه تاریخ به ضمیمه شهید، انتشارات صدرا، ص 86

[3]. ر.ک: طالبیان -سید محمد - تا بی نهایت، ص 41، 42، 43 به نقل از تفسیر نور

[4]. جهت اطلاع بیشتر رک: سوره بقره آیات: 28- 73- 154- 164- 243- 258- 260، سوره آل­عمران 27- 49- 144- 156- 157- 158- 169، سوره انعام 95- 122- 162، سوره اعراف  25- 158، سوره توبه 115، سوره النمل 20

[5]. به راویان محترم توصیه می‌شود جهت آگاهی از جنبه‌های مختلف حیات شهید به کتاب تا بی نهایت نوشته سید محمد طالبیان مراجعه نمایند.

*. ‌جهت اطلاع بیشتر ر.ک: آیین سخنرانی، دیل کارنگی، ترجمه مهرداد مهرین، انتشارات اسکندری مطالب این بخش از کتاب آیین سخنرانی استخراج شده است.

منبع :

http://kh-razavi.sajed.ir/ravian/88-1389-02-20-14-38-46/109-1389-02-22-08-55-18.html

پانزده نکته در بایدها ونبایدهای املایی و نگارشی

پانزده نکته در بایدها ونبایدهای املایی و نگارشی

بی تردید هر یک از مانیازمندیم برای برقراری ارتباطی درست با دیگران از بهترین و بی ابهام ترین شکل های انتقال پیام در زبان گفتار و نوشتار استفاده کنیم اما گاه در این زمینه به دلایل مختلف اشتباهاتی رخ     می دهد که ما را در رسیدن به مقصود  دچار مشکل می کند.

در این نوشته ی کوتاه سعی بر آن است تا برخی از پرکاربردترین شیوه های درست فارسی نویسی به خوانندگان گرامی آموزش داده شود.همچنین به بسیاری از خطاهای رایج زبانی ،پیچیده نویسی،تکیه کلام های زاید ،ابهام وکژتابی،غلط های املایی و...اشاره شده است .امید است مورد توجّه فارسی زبانان مشتاق به حفظ سلامت زبان ملّی قرار گیرد .

1)در زبان فارسی کاربرد کلماتی مثل« شاعره ، مدیره ، محترمه ، این جانبه و...» برای زن نامناسب است چون بر خلاف زبان عربی در فارسی ،صفت ها یی از این قبیل،برای زن و مرد یکسان به کار برده می شود و باید به شکل « شاعر، مدیر، محترم،این جانب و ...»استفاده شود.

2)همزه « ء»یکی از حروف الفبای فارسی است. این حرف مانند سایر حروف در خطّ فارسی حرکت گذاری نمی شود. بنابراین می نویسیم «رأی ، مؤسس ، جزء » و نمی نویسیم «رأًی ، مؤسس ،جزءِ »

3)به کار بردن نشانه ی جمع «ات»مخصوص واژه های عربی است واستفاده از آن برای کلمات فارسی درست نیست. مثلاً«تحقیق» کلمه ای عربی است و اگر گفته شود «تحقیقات» درست است امّا کاربرد کلماتی مثل«پیشنهادات،گرایشات،گزارشات،سفارشات،فرمایشات و...»نادرست است و باید گفته شود«پیشنهاد ها ،

گرایش ها ،گزارش ها ،سفارش ها،فرمایش ها و...».

4)نشانه ی « تنوین» مخصوص کلمات عربی است و کاربرد آن ها با کلمات فارسی نادرست است .مثلاً واژه ی«شخصاً» درست است زیرا« شخص »عربی است امّا واژه هایی چون«گاهاً،ناچاراً،جاناً ،زباناً،دوماً،سوماً و...» نادرست است و به جای آن ها باید«گاهی ، به ناچار ،جانی ،زبانی،دوم،سوم و...»را به کار برد.

5)گاهی به جای جمله ی دعایی«صلّی الله علیه و آله»به اختصار می نویسیم(ص)0هنگام خواندن این نشانه اختصاری باید بگوییم«صلّی الله علیه و آله» زیرا اگر علیه را از جمله حذف کنیم وفقط بگوییم«صلّی الله» معنی جمله ی عربی ناقص می شودومعنای آن چنین می شود:«پیامبر که- درود خداوندباد- فرمود:...»

6)معمولاًکلماتی که جمع مکسر هستند نباید دوباره جمع بسته شوند بنابراین به جای این که بگوییم و بنویسیم«اخبارها،خواص ها،اخلاق ها،کتب ها، طرق ها،حواس ها،اولادهاو...»می گوییم و می نویسیم «اخبار،خواص،اخلاق،کتب،طرق،حواس،اولادو...»

7)وقتی از اصطلاح «به قول معروف »استفاده می کنیم حتماً بعد از آن باید کنایه،ضرب المثل،حکمت ویا سخنان برجسته بیاید نه یک مطلب معمولی؛مثلاً اگر بگوییم«آن قدراین جا ایستادم که به قول معروف خسته شدم »درست نیست امّا می توانیم این جمله را این گونه اصلاح کنیم«آن قدر این جا ایستادم که به قول معروف زیر پایم علف سبز شد».

8)کاربرد کلمه ی«علیه»درست است نه«برعلیه» زیرا «علیه»یعنی «برضد او»و«برعلیه»یعنی                « بربرضداو»که نادرست است پس به عنوان مثال می توان گفت«اوعلیه کسی اقدام نکرد».

9)بهتر است به جای«ی»میانجی کوچک«ء»در برخی واژه ها، شکل بزرگ آن رابه کار ببریم ؛مثلاًبه جای «خانهءما»ویا«قصهءزیبا »بنویسیم«خانه ی ما »و«قصه ی زیبا» زیرا«ی»میانجی کوچک به حرف همزه شباهت دارد و موجب بدآموزی می شود.

10)نشانه ی«یّت»مخصوص کلمات عربی است و کاربرد آن با کلمات فارسی جایز نیست؛مثلاًاگربگوییم و بنویسیم«بشریّت،انسانیّت،مدیریّت»صحیح است امّا نمی توانیم واژه هایی مثل«خوبیّت،شهریِّت،رهبریّت، آشناییّت،منیّت و...»را به کار ببریم زیرا«خوب،شهر،رهبر،آشنا،من و...»فارسی هستند.

11)کلماتی مانند«املاء،انشاء،امضاء،اجراء،استثناء،اهداء و...»عربی هستند و در زبان فارسی باید بدون همزه ی پایانی و به شکل«املا،انشا،امضا،اجرا،استثنا،اهداو...»به کار برده شوند.

12)کلماتی مثل«حُسن خوبی،سوابق گذشته،فینال آخر،مدخل ورودی،گردن بند گردن،پارسال گذشته،قند شیرین،پس بنابراین،سایرشهرهای دیگر،سال عام الفیل،شب لیلةالقدر و...» دارای «حشو»یعنی تکرار زاید هستند و کاربرد آن ها نادرست است.به عنوان نمونه در«سال عام الفیل»هم واژه ی«سال» و هم واژه ی «عام» هردو به یک معناست بنابراین یکی از آن ها زاید است.هم چنین در«شب لیلةالقدر»هم«شب»وهم «لیلة»هر دو به یک معناست و یکی از این دو زاید است.

13)واژه ی«برخوردار»به معنی «بهره مند»است و در جایی به کار برده می شود که مفهوم مثبت و مفید داشته باشد؛مثلاًدر عبارت «او از سلامت کامل برخوردار است»کلمه ی «برخوردار» در معنی صحیح خود به کار رفته است امّا اگر بگوییم«این بیمار از ضعف و کم خونی برخوردار است»نادرست است.

14)«حقّ»و کلمات دیگری که در زبان عربی تشدید پایانی دارند؛مانند«سدّ،حدّ،مستحقّ و...»زمانی در فارسی تشدید می گیرند که بعد از آن کسره بیاید؛مانند «حقِّ من،سدِّ کرج،مستحقِّّّّّّ کمک و... » در غیر این صورت به تشدید نیازی ندارند.

15)چند نمونه از پرکاربردترین غلط های املایی و شکل درست آن ها

 
 نادرست                       
 درست
 
 
بازدید کننده گان

خواروبار فروشی

انظباط

دیده گان

تغیر

زادوولد

سپاس گذار

زادوبوم

ساده گی

مذبور
 بازدیدکنندگان

خواربار فروشی

انضباط

دید گان

تغییر

زادولد

سپاس گزار

زادبوم

ساد گی

مزبور

 

منابع:

1)راهنمای درس املا و شیوه ی تصحیح آن،حسین داودی،انتشارات مدرسه ،سال 1376

2)شیوه ی املای فارسی،تهران،1360،مرکز نشر دانشگاهی

3)غلط ننویسیم،ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی ،1370
 

منبع :

http://www.sirs.ir/cms5/editorial.asp?id=1229334126

غلط های املایی ودستوری درکوچه بازار تهران

غلط های املایی ودستوری درکوچه بازار تهران
 
 
 
غلط های دستوری و املایی به سازمان خاصی مربوط نمی شوند، برخی از آنها در مکاتبات اداری از تیررس انتقادها پنهان می مانند و برخی روی دیوارها قاب می شوند.
 حلیم بوقلمون با گوشت تازه گوسفندی موجود است . این جمله ای بود که سه سال تمام هر بار که از پنجره ساختمانی در نزدیکی میدان فردوسی بیرون را نگاه می کردم، می دیدم و بالاخره صبح یکی از همان روزها که هوس خوردن حلیم مرا به آن مغازه کشانده بود به صرافت افتادم از صاحب مغازه که پیشبند سفید و چرک مرده ای بسته بود، بپرسم: می دونید حلیم یعنی چی؟ و صاحب مغازه چنان چشم هایش را تا سرحدامکان باز کرد و ابرو بالا انداخت که فکر کردم احمقانه ترین سؤال جهان را پرسیده ام.
 - چی؟
 - حلیم. منظورم اینه که می دونین حلیم یعنی چی؟
 خندید و با دو دست به داخل دیگ بزرگ پر از هلیم اشاره کرد.
 - یعنی همین که بنده هر روز می فروشم.
 - ولی حلیم، یعنی بردبار، صبور. توی فرهنگ لغت هم همین رو نوشته. حلیم خوردنی رو با ه دو چشم می نویسن نه با ح جیمی.
 یک کاسه هلیم داغ کشید و گذاشت روی پیشخوان.
 - برو بخور صفا کن به دو چشم و یه چشمشم کاری نداشته باش. حلیم یعنی این. توی این تهرون هرجای دیگه ای هم بری حلیم بخوری آخرش میای پیش خودم.
 فردوسی یک پایش را گذاشته بود جلو و شاهنامه به دست پشت کرده بود به کوه های تهران و داشت ته راسته خیابان فردوسی را که در دود گم شده بود نگاه می کرد. یک قاشق هلیم خوردم. پنج سال گذشت… .
 چشم های فردوسی هنوز ته خیابان دود گرفته روی چیز نامعلومی سکته کرده و هنوز مرد هلیم فروش حلیم می فروشد.
 شهری پر از غلط های مشهور
 حیات زبان فارسی در کوچه و خیابان را میزان اشراف و درک ما از آن رقم می زند. تابلوهای تبلیغاتی، دستنوشته های پشت شیشه مغازه ها، پارچه نوشته های سازمان های مختلف و مجموعه اعلان ها و ابزاری که برای اطلاع رسانی در سطح شهر، چند جمله کوتاه را یدک می کشند، برآیند همان درک کلی مردم و مسئولان از زبان فارسی است.
 با مطالعه و تفکیک نوشته های در و دیوار و مغازه ها و خیابان ها به راحتی می توانیم به دسته بندی قبیله های زبانی مختلف دست پیدا کنیم که در آنها می توان سطوح زبانی اصناف و اقشار مختلف را بازشناخت.
 عبارت نهار موجود است که با خطوطی ابتدایی و کج و کوله نوشته شده است به ما می فهماند صاحب رستوران پرت و دور افتاده وسط جاده نمی داند نهار یک کلمه عربی و به معنای ظهر است و آنچه به عنوان وعده غذایی مد نظر او بوده ناهار است.
 دور از انصاف است که صاحب این رستوران را به خاطر فعل می باشد محاکمه کنیم، چرا که استفاده از این فعل غلط نزد بسیاری از سازمان های ریز و درشت فرهنگی و غیرفرهنگی مرسوم است. وقتی مطبوعات یا رسانه ملی صدا وسیما که در طول شبانه روز بارها در اخبار و سایر برنامه های خود به وفور از این واژه استفاده می کند، توقع تشخیص درست و نادرست بودن چنین فعلی از صاحب یک رستوران توقع نابه جایی است.
 در زبان فارسی مصدر باشیدن اصلا وجود ندارد و این فعل غلط، اغلب به جای افعال است و هست به کار می رود.
 شاید همین سهل انگاری ها و شلختگی های زبانی باعث شده است که برج مخابراتی میلاد را دو متخصص به تنهایی بسازند. اگر به تابلویی که در بزرگراه همت و در حاشیه این برج عظیم پا در زمین سفت کرده نگاه کنیم با این عبارت مواجه می شویم: برج میلاد، نماد عزم ملی متخصصین ایرانی است . واژه متخصصین که بنا به نیت نگارنده قرار بوده به جمع متخصصان متعددی اطلاق شود، از آنجا که با یا و نون جمع بسته شده صرفا به معنای دو متخصص است و آنچه مد نظر او بوده از جمع بستن واژه متخصص با علامت جمع الف و نون (متخصصان) به دست می آمده است.
 عبارت لطفا شئونات اسلامی را رعایت نمایید چیزی نیست که هر ایرانی روزانه در اماکن عمومی بارها با آن مواجه نشود. معنی این جمله دقیقا این است. لطفا شأن هاهای اسلامی را رعایت نمایش دهید . واژه شئون خود جمع شأن است و دیگر نیازی به دوبار جمع بستن آن نیست. فعل نمایید ، نمود ، نمودند و… در رسانه ها، مکاتبات اداری ونزد عموم مردم به ترتیب به معنای فعل های کنید ، کرد و کردند به کار می رود، در حالی که بن فعل نمود ، نما است و تمامی شکل های مختلف این فعل چیزی جز معنای نمایش دادن را نمی رسانند.
 فعل می گردد نیز سرنوشتی مشابه شکل های مختلف به کارگیری فعل نمود را دارد. این فعل نیز در معنای می شود به کار گرفته می شود که کاملا غلط است. فعل می گردد به معنای می چرخد ، گردش (نه به معنای تفریح) یا جست وجو کردن است.
 نظیر: زمین به دور کره خورشید می گردد یا می گردیم پیدایش می کنیم . از این رو عبارت همایش آسیب شناسی زبان فارسی برگزار می گردد . یعنی: همایش آسیب شناسی زبان فارسی برگزار می چرخد .
 در تمامی ایستگاه های مترو در یک اعلان دیوارکوب، دستورالعمل ایمنی مسافران که در ۲۵بند تنظیم شده تمامی نکته هایی که مسافران برای داشتن سفری امن باید رعایت کنند، آمده است. در این ۲۵بند دقیقا ۲۸ غلط نگارشی وجود دارد که ۴بار فعل می باشد ، ۱۰بار فعل نمود و نمایید ، ۹بار کلمه درب ۳،بار واژه مسئولین و دوبار رکن اول فعل مرکب با چند کلمه فاصله از رکن دوم فعل آمده است.
 جالب تر اینکه در لوح یادبودی که در مراسم آغاز به کار مترو پرده برداری شده آمده است … با حضور … رئیس محترم… افتتاح گردید.
 یعنی در واقع مترو با حضور… رئیس محترم… افتتاح چرخید .
 واژه خلأ (با همزه روی الف) در بسیاری از پوسترهای نصب شده در بیمارستان ها و سازمان های مختلف و حتی در مطبوعات به صورت خلاء (با همزه پایین الف) نوشته می شود که به معنای آبریزگاه است.
 برخی از رانندگان روی تکه کاغذی که به داشبورد ماشین چسبانده اند نوشته اند: کرایه را پول خورد بدهید واژه خورد به معنای ریز ریز شده است و واژه صحیح خرد است.
 اگر همین چند نمونه کوچک و دم دستی را در کوچه ها و خیابان های شهر دنبال کنید، به غلط های بسیاری برمی خورید که نه تنها در دستنوشته های یک سوپرمارکت یا خیاطی بلکه از سوی روابط عمومی سازمان های عریض و طویل کشوری و حتی دانشگاهی نوشته شده است. فرهنگستان توان خود را صرف معادل گذاری برای واژه های بیگانه کرده و غلط های مشهور چنان خود را به زبان فارسی تحمیل کرده اند که به هیچ وجه نمی توان آنها را از ذهن مردم فارسی زبان بیرون راند. حضور قدرتمند غلط های مشهور تا حدی است که بسیاری از کسانی که به غلط بودن کاربرد این واژگان اشراف دارند نیز شکل صحیح آنها را به کار نمی برند چرا که ممکن است از سوی دیگران به بی سوادی متهم شوند.
 حضور فانتزی فرهنگستان
 نخستین علت تاسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی معادل سازی برای واژه های فرنگی بوده و این امر که در سال ۱۳۱۴ به تاسیس فرهنگستان اول منجر شد تا به امروز جزو سرلوحه اصلی کار فرهنگستان بوده است.
 فرهنگستان به عنوان مرجع و منبع ضرب واژه و اصلی ترین نهاد سیاستگذار زبان فارسی شناخته می شود؛ از این رو شورای عالی انقلاب فرهنگی طی بخشنامه مورخ ۲۹/۹/۸۳ مصوب هیات دولت، تمامی دستگاه های دولتی را نسبت به استفاده از واژه های مصوب فرهنگستان در مکاتبات اداری مکلف کرده است.
 وزارت فرهنگ نیز طی آیین نامه ای اجرایی، قانون ممنوعیت به کارگیری اسامی، عناوین و اصطلاحات بیگانه در تابلوهای سردر مغازه ها را به واحدهای صنفی ابلاغ کرده است. براساس این آیین نامه استفاده از تابلو یا نوشته هایی که منحصرا به خط غیرفارسی تنظیم شده باشد، به استثنای نشانه های بین المللی، ممنوع است و نیروی انتظامی موظف است از نصب و ادامه استفاده از آنها جلوگیری کند. از سویی مجلس شورای اسلامی ۱۰۰ میلیون ریال اعتبار برای کمک به اجرای این قانون اختصاص داد. حداد عادل رئیس مجلس شورای اسلامی- خواستار منع کامل کاربرد کلمات خارجی در بسته بندی کالاها شده است. چنان که پیداست توان و حساسیت فرهنگستان بیشتر نسبت به معادل سازی و جلوگیری از شیوع واژه های بیگانه متمرکز شده است و نسبت به غلط های مصطلح و مشهور زبان فارسی و خطاهای فاحش در نوع به کارگیری واژه ها و فعل ها، املای صحیح کلمات و استخوان بندی جمله در زبان فارسی چندان توجهی ندارد و حتی در کتاب ها، خبرنامه ها و مکاتبات خود نیز مرتکب برخی از خطاهایی که برشمردیم می شود.
 وقتی با حسن قریبی مدیر روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی درباره این شکل نادرست از حضور زبان فارسی در اماکن عمومی، دولتی و خصوصی صحبت می کنم و واکنش فرهنگستان را در این باره جویا می شوم، می گوید: فرهنگستان پس از مدت ها رایزنی دستور خط و شیوه نامه ای تهیه کرده که در آن شکل صحیح واژه های نادرست آمده و این شیوه نامه در اختیار بسیاری از سازمان ها و همچنین مردم قرار گرفته است .
 نکته جالبی که قریبی به آن اشاره می کند این است که در رعایت شیوه نامه های فرهنگستان، ارتش و نیروی انتظامی رتبه های نخست را دارند و صدا و سیما نیز در این رتبه بندی جزو تنبل ترین نهادهاست.
 قریبی می گوید: ارتشی ها و نظامی ها اصولا به خاطر نظم خاصی که در ساختار مدیریتی خود دارند و به کلماتی نظیر دستور حساسیت ویژه ای نشان می دهند، بیشترین استفاده ها را از دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان می کنند، اما صدا و سیما به واسطه وسعت و تنوع برنامه ها دچار نوعی پریشان گویی شده است و فقط در بخش خبر به مصوبات فرهنگستان توجه نشان می دهد .
 در طبقه ششم فرهنگستان و پیش از آنکه به روابط عمومی وارد شوم، نامه های داخل تابلو اعلانات را می خوانم: از همه همکاران عزیز دعوت می شود که در جشن کوچک صمیمانه ای که به مناسبت انتشار جلد اول دانشنامه زبان و ادب فارسی برگزار می شود شرکت فرمایند . و نامه بعدی : کار گروه ورزش فرهنگستان در نظر دارد به مناسبت دهه فجر یک دوره مسابقات در رشته های فوتسال، شطرنج و… و نیز گردش یک روزه برگزار نماید، همکارانی که مایلند در این برنامه ها شرکت کنند با ما تماس حاصل نمایند .
 در نامه نخست، حرف اضافه که دوبار بدون دلیل آمده است و فعل نماید و نمایند نیز در نامه دوم کاربرد صحیحی ندارد. در سایر نامه نگاری ها و پاره ای از مطالب خبرنامه فرهنگستان نیز استفاده نادرست از فعل می گردد و برخی دیگر از واژه ها به وضوح دیده می شود. اما این عبارت که: این آسان بر فقط در این طبقات توقف می کند نشان می دهد که فرهنگستان چنان محو ضرب واژگان جدید و معادل سازی شده است که ساده ترین اصول درست نویسی فارسی را در متون خود رعایت نمی کند؛ وسواسی که برای استفاده نکردن از کلمه آسانسور وجود دارد برای انتخاب درست فعل ها در متون این نهاد وجود ندارد.فرهنگستان زبان و ادب فارسی باید به عنوان اصلی ترین و مشروع ترین نهاد علمی زبان فارسی، این زبان را از کلکسیون خطاهای زبانی بپیراید و شکل صحیح این خطاها را به صورت مصوب به تمامی نهادها اعلام کند.
 صدا و سیما نیز با استفاده مستمر از اشکال صحیح این خطاهای زبانی و تهیه برنامه های مختلف با حضور متخصصان زبان فارسی، می تواند بسترهایی را فراهم کند تا رفته رفته غلط های مشهور که در ظاهر، نشان از فرهیختگی اداری و کارمندمابانه دارند، از زبان فارسی جارو شوند.
 
نویسنده : رضا ولی زاده
 
تدوین و گردآوری : سید پوریا الموسوی

منبع :

http://daneshschools.com/hs/?p=449

واگویی واژه های فارسی به فرنگی!!!!!!


واگویی واژه های فارسی به فرنگی!!!!!!

آیا می‌دانستید که ما بسیاری از واژه‌های فارسی‌مان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) می‌کنیم؟ این واژه‌های فارسی را یا اعراب از ما گرفته و عربی (معرب) کرده‌اند و دوباره به ما پس داده‌اند و یا از زبان‌های فرنگی، که این واژها را به طریقی از خود ما گرفته‌اند، دوباره به ما داده‌اند و از آن زمره‌اند:

ـ از عربی:
فارسی (که پارسی بوده است)، خندق (که کندک بوده است)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، صندل (چندل)، فیل (پیل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، یاقوت (یاکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجی (نارنگی)، سفید (سپید)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صلیب (چلیپا) و بسیاری از واژه‌های دیگر.

ـ از روسی:
استکان: این واژه در اصل همان «دوستگانی» فارسی است که در فارسی قدیم به معنای جام شراب بزرگ و یا نوشیدن شراب از یک جام به افتخار دوست بوده است که از سدهٔ ١۶ میلادی از راه زبان‌ ترکی وارد زبان روسی شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژه‌نامه‌های فارسی آن را وام‌واژه‌ای روسی می‌دانند.
سارافون: این واژه در اصل «سراپا» ی فارسی بوده است که از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و واگویی آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعی جامهٔ ملی زنانهٔ روسی گفته می‌شود که بلند و بدون آستین است.
پیژامه: همان « پای‌جامه» فارسی است که اکنون در زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی pyjama نوشته شده و به کار می‌رود و آن‌ها مدعی وام دادن آن به ما هستند.

  برگرفته از همشهری آنلاين- محمد عجم:
 در سال‌های اخیر برخي نویسندگان و وبلاگ‌نویسان گمان می‌کنند که دهکده جهانی منجر به نابودی زبان فارسی خواهد شد.
آنها نمی‌خواهند بپذیرند  که فارسی تنها یک زبان نیست بلکه یک فرهنگ و یک تمدن و یک بخش اصلی هویت ایرانی است.
 آنها همچنين با کم انصافی  به زبان فارسی و به کوشندگان و  زنده نگهداران این زبان  می‌تازند و این زبان  را نازا، بی اثر و مرده می پندارند.
 زبانهای دنیا را 6 هزار دانسته اند بعضی از این زبانها  بسیار به هم شبیه هستند بنابراین همه زبانها را می توان  در 20 گروه عمده  جای داد یکی از مهمترین گروههای زبانی هندو ایرانی است که تمامی زبانهای شبه قاره هند – ایران و اروپایی را دربرمی گیرد.
 زبان فارسی را تمام مردم ایران، افغانستان و اکثریت تاجیکستان و ازبکسان می دانند. اقلیتی نیز در هند، پاکستان، سین کیانک، قرقیزستان و منطقه اوراسیا و  کشورهای عربی خلیج فارس این زبان را می فهمند.هندی ها و پاکستانی ها و کردها با کمترین ممارستی می توانند فارسی را بفهمند.اكنون یک میلیارد انسان شبه قاره و آسیای میانه  شمارش اعداد فارسی را براحتی می توانند بفهمند.
 در روزگار ابن بطوطه وی در تمام مناطق غیر عربی که سفر کرده با زبان فارسی مشکل گفتاری خود را حل می کرده است. حتی در چین و بلغارستان و ترکستان  در تمام زبانهای دنیا کلماتی از فارسی وجود دارد و از این نظر با زبان یونانی قابل مقایسه است.
 فارسی برترکی، عربی و مغولی تاثیر فراوانی گذاشته و بسیاری از کلمات در این زبانها ریشه فارسی دارند. فارسی باستان( اوستایی) ابتدا به خط زند نگاشته می شده است کردی و لری باقی مانده واژگان ماد و فارسی باستان است از ميان‌ زبانها و گويش هاي‌ موجود فلات‌ ايران‌ "پشتو"نیز نزديك‌ترين‌ خويشاوندي‌ را با زبان‌ اوستايي‌ دارد.
 زبان‌ اوستايي‌ به‌ موازات‌ و هم‌زمان‌ با سانسكريت‌ جريان‌ داشته است این دو زبان ، مادر زبانهای هندو اروپایی محسوب می شوند. از به هم آمیخته شدن فارسی دری با فارسی اوستایی با واژگان عربی ، فارسی نوین شکل گرفته است.
 گو اينكه‌  بسیاری از مردم‌ ايران‌ واژه‌ي‌ "فارسي‌"را هميشه‌ بر هر گونه‌ زباني‌ كه‌ در مملكت‌ رواج‌ داشته‌ اطلاق‌ كرده‌اند. در ایران گویش های متعددی وجود داشته  که  بعضی گویش های ایران را می توان زبان نامید مانند مانند آذری آرانی ، کردی،  پشتو و ...  در گذشته‌، دو زبان‌  گسترده تر كه‌ به‌ طور هم‌زمان‌ رونق‌ داشته‌اند به‌ "فارسي‌ دري‌" و "فارسي‌ پهلوي" مشهور بوده‌اند.
زبان فارسی از  قدیم ترین زبانها و از گروه زبانهای هندو  ایرانی ( آرین)  است که  زبانی پیوندی است  این گروه زبانی مجموعه ای از  چندین  زبان را شامل می شود که بزرگترین جمعیت جهان به این  گروه سخن می گویند  و صدها واژه مشترک میان فارسی و آنها وجود دارد.
ریشه بسیاری از کلمات اساسی زبانهای اروپایی مانند:  است - پدر- برادر – خواهر- مردن ، ایست  و .....  یکی است از  زبان فارسی  امروزه  دهها کلمات بین المللی مانند بازار-کاروان – کیمیا- شیمی- الکل – دیتا – بانک – درویش -  آبکری – بلبل – شال – شکر – جوان – یاسمین – اسفناج- شاه – زیراکس – زنا – لیمون - تایگر – کلید-  کماندان – ارد (امر، فرمان) استار – سیروس-  داریوش- جاسمین ،  گاو ( گو= کو) – ناو- ناوی- توفان – مادر-  پدر- خوب – بد- گاد- نام – کام گام – لنگ لگ –لب- ابرو – تو – من - – بدن- دختر( داتر)  -      و... و... به همه و یا بیشتر زبانهای  مهم دنیا راه پیدا کرده است .
 البته  زبان فارسی همانطور که واژگانی از زبانهای همسایه اش گرفته واژگان زیادی نیز به آنها  واگذار کرده ، تاثیر شگرف زبان فارسی بر زبانهای شبه قاره هند نیاز به توضیح ندارد در مورد تاثیر فارسی بر زبان ترکی نیز مطلب زیادی گفته شده  این تاثیر کم و بیش در تمام زبانهای دنیا وجود دارد که در مقالات بعدی گسترده تر به  آنها خواهیم پرداخت.
 زبان فارسی زبان بین المللی عرفان است چه بسیار عارفانی که از ترک و عرب و هندی  کتابهای عرفانی خود را به فارسی نوشته اند.   مكتب‌ تصوف‌ هندوايراني‌  که  از طريق‌ ايران‌ به‌ آسياي‌ غربي‌ و حتي‌ شمال‌ آفريقا نشر يافت‌  بيشتر كتابها و متون خود را ‌ به‌ نثر يا شعر فارسي‌ نوشته‌ شده‌ و زبان‌ تصوف‌ در شبه‌ قاره‌ي‌ هند و حتی در میان ترکان همواره‌ فارسي‌ بوده‌ است‌.
 در زبان های اروپایی و از جمله در  انگلیسی امروز  نیز کلماتی با ریشه فارسی وجود دارد و صدهها کلمه مشترک میان فارسی و زبانهای اروپایی  وجود دارد مانند بهتر(بتر)- خوب(گود)- بد-  برادر- داتر( دختر) مادر- پدر( فادر، پیر،پیتر) کاروان_ کاروانسرا_ بازار- روز  و....
 
:bad,best,paradise,star,navy,data,burka,cash,cake
 bank  ,bak,check,roxan,sugar,cow,divan,mummy,penta,me
 ,father,mother,tab, orange, magic ,rose ......
 
و اینها را می‌توان تا بیش از  700 کلمه ادامه داد و دلیل این اتفاق زبان باستانی سنسکریت هست که زبان مادری تمام زبانهای نوین  هندو اروپایی  می باشد.

 در کتب مقدس واژگانی از فارسی وجود دارد مانند  پردیس( فردوس) در انجیل – تورات و قران .
 بسیاری از نامهای جغرافیایی و نام  مکانها  در خاورمیانه و شمال آفریقا  از زبان فارسی است مانند بغداد- الانبار- عمان ( هومان) – رستاق – جیهان -  بصره ( پس راه) – رافدین – هندو کش – حیدر آباد – شبرقان ( شاپورگان) -  تنگه  و ....
 روند اثرگذاری زبان فارسی و عدۀ سخن سرایان فارسی دردوران سلجوقیها وعهد عثمانی درکشور ترکیه مبسوط است. در خصوص اثرگذاری زبان فارسی می توان به شاه طهماسب صفوی  اشاره کرد که به زبان فارسی و به تخلص خطایی شعر می سرود و مجموعه می نگاشت. همچنان از عثمانی ها سلطان سلیم و سلطان سلیمان به فارسی شعر سروده اند.

 بیش از دویست  واژۀ فارسی را در هریک از  زبان قرقیزی، قزاقی ، ایغوری و ترکمنی می يابیم که بمرور سده ها از اینسوی دریای آمو بآنطرف نفوذ کرده است.
 در مالایا  در جوار قریه بنام سامودرا، قبر حسام الدین نامی وجود دارد که در سال 823 هجری درگذشته است. سنگ قبر او در مالایا بی نظیر است. این اشعار از ابیات سعدی روی آن نوشته و حکاکی شده است:
 بسیار سالها بشر خاک ما رود
      کاین آب چشمه آید و باد صبا رود
 این پنج روز مهلت ایام آدمی
      بر خاک دیگران به تکبر چـرا رود

 بیش از 350 کلمه فارسی در زبان اندونزیایی  بازشناسی شده است واژه های (خوش= خیلی خوب)، (سودا)، (بازرگانی)، (کار)، (کدو)، (نان)، (خرید فروش) (حروف ربط از، به، هم) وامثال آن در اندونیزیای امروزه رایج است.
 نمونه ای از شاعرآلبانیایی (آبوگویچ) از قرن نهم میلادی داریم:
 رخت ز آه دلم گر نهان کنی چه (نیست) عجب
     کسی چگونه نهد شمع در دریچۀ بــــاد
 شاعران پارسی گفتار و نویسندگان نامدار در قلمرو یگوسلاوی قدیم و سرزمین قفقازمانند نرودویچ و بابا سرخیان آثاری از خود بجا گذاشته اند که سومه های نفوذ زبان فارسی را درآن نقاط جهان تمثیل می کنند.
 برای هفتصد سال فارسی زبان اداری  هندوستان بود تا اینکه درسال 1836م چارلز تری ویلیان  زبان انگلیسی را بجای زبان فارســــی رسمیت داد .
 روی مزار جهان آرا (دختر شاه جهان) این بیت نگار  شده است:
 بغیر سبزه نپوشد کسی مزار مـرا
     که قبرپوش غریبان همین گیاه بس است
 همچنین برلوحه سنگ مزار نورجهان وجهانگیر (درتاج محل) این شعر نورجهان حک شده است:     برمزار ما غریبان نی چراغی نی گلی
 نی پر پروانه سوزد نی سراید بلبــلی.
 بعضی از عوامل  سادگی زبان فارسی
 1- ترکیبی و پیوندی بودن زبان فارسی و  نداشتن " حرف تعريف" ( "article") و جنس مذکر و مونث و خنثی  است. در فرانسه – آلمانی – انگلیسی و بسیاری از زبانها این مشکل وجود دارد   براي پيوند دو نام يا نام و صفت تنها از آواي "اِ" (e) سود مي بريم. عد و معدود از هم تبعیت نمی کند و ادای اصوات بدون حرکات سخت حلقی و زبانی بیان می شود .
 2- در فارسی گاهی با تبدیل یک آوا معنی دیگری از کلمه حاصل می شود مانند تبدیل  حرف "ب " به حرف  " و" در کلمه  بالا – والا  که در اینجا والا معنی  عظیم و مهم می دهد.
3- تمام  نامها بدون استثنا  در زبان پارسي می توانند  با "ان" و یا "ها" جمع بسته  شوند .
 4- در فارسي با يك ريشه ، كار ريشه هاي ديگري مي توان ساخت  و با افزودن پسوند و پیشوند به کلمات می توان دهها کلمه ساخت مانند  دل – دانش  و ... که برای هرکدام می توان 20 کلمه ساخت مانند دل بر- دل داده - پردل – کم دل- دل سوز – دل رحم – دل سنگ-  دلگر – دلدار - بی دل - بادل – نادل - دل جین – دلچی  و .....  دانشگاه - دانشجو – دانش ورز -  دانشمند، دانشیار- بي دانش ، پر دانش - دانشي، دانشور، دانش آموز، دانشجو ، دانش پژوه ،  در فارسی وزن های  گوناگون وجود ندارد و بدون شكستن ريشه ، اسم فاعل و مفعول و ..  ساخته می شود  كه  اینها همگی يادگيري زبان فارسي را آسان مي كند.
 بخشی از سختی آموختن زبان پارسي براي بيگانگان  نبودن حروف همتاي آوا ها در الفبا ( زير و زِبَر و .. e,a,o,u,..)  است که این نیز قابل رفع است.
بزرگان کهن ادب فارسی از خط کوفی که قرائت آن برای غیر عرب بسیار مشکل بود  توانستند خط فارسی و اعراب و نقطه گذاری را  ابداع کنند ولی  تقریبا هزار سال است  که این شیوه نگارش بدون تحول و تکامل باقی مانده و به علت نوشته نشدن صداها( ضمه کسره و فتحه) ، غیر فارسی زبانان بسختی می توانند واژگان را بدون شنیدن و فقط از طریق کتابت فرا بگیرند مشکلی که البته در زبان های دیگر و در کتابت با حروف لاتین نیز بطور کامل برطرف نشده است  اما در فارسی نیز با كمي انعطاف مي توان اين مشكل را حل كرد.کردها و پاکستانی ها تا حدودی با ابداع بعضی ابتکارات این مشکل را کم کرده اند.
 
 تاثیر فارسی بر زبان و ادبیات عرب
 نظر به اینکه زبان عربی جزو 10 زبان مهم کنونی دنیا است و 200 ميلیون متکلم و یک میلیارد مسلمان کم و بیش با آن آشنایی دارند در این بخش به تاثیر زبان فارسی بر عربی می پردازیم و برسی تاثیر فارسی بر سایر زبانها را به زمانی دیگر وامی گذاریم .
 هیچ زبانی در دنیا نیست که از سایر زبانها واژه گان قرض نگرفته باشد، همه زبانها از همدیگر تاثیر گرفته اند زبانی که وام نگرفته باشد زبان های مرده است  هرچقدر زبانها تاثیر بیشتری گرفته باشند زنده تر شده اند  و این هیچ عیب نیست  مهمترین زبان فعلی جهان (انگلیسی )تقریبا 75 درصد کلمات خود را از سایر زبانها بویژه انگلو- جرمن و لاتین گرفته است. اسپانیولی و پرتغالی 95 درصد زبان و ادبیاتشان یکی است با این وجود خود را  دو زبان مختلف می نامند .
 زبان عربی و فارسی نیزازهمدیگر واژگان زیادی وام گرفته اند بطوریکه بیشتر اصطلاحات فقهی،مذهبی و حقوقی از زبان عربی گرفته شده است اما عربی نیز به نوبه خود واژگانی بصورت دست نخورده و واژگان زیادی بصورت برهم زده شده (بشکل قالب های معرب) از فارسی وام گرفته است.
 به تازگی  یک نویسنده  عرب حدود  3 هزار کلمه عربی را که ریشه فارسی دارند به همراه توضیحات برای هر کلمه آورده است. این نگارنده با ترجمه آن کتاب  600 کلمه بر آن افزوده که امید است بزودی منتشر گردد.  قبلا نیز جوالیقی 838 کلمه و در کتاب المنجد 321 کلمه و ادی شیر در کتاب خودش 1074 واژه فارسی را توضیح داده است.
 می دانید سه هزار کلمه از فارسی یعنی هرکلمه  می تواند در زبان عربی به 70  صیغه ، وزن  و یا قالب دیگر در آید این خصلت زبان عربی است  برای نمونه از کلمه  پادشاه  در زبان عربی دهها کلمه ساخته شده   شاید بندرت فردی باور کند که واژه اشتها، شهوت، شهی، شهیوات، شاهین- شیخ ،بدشاو- پاشا، باشا همگی  از کلمه پاد شاه گرفته شده باشد. استیناف از کلمه نو و از واژه گناه  کلماتی مانند  جناه ، جنایی و جنحه- جناح – جنائیي- جنحه-  مجنی ، جنایت-  جان – یجان و صباح از پگاه  و الی آخر.
 اما اگر با قواعد و قالب های زبان عربی آشنا باشید براحتی قبول خواهید کرد که کلمه اوراش (ورشه)  از  work shop   گرفته شده  و هامش و حاشیه از گوشه و شکایه از گلایه .
 شعر حماسي‌ و پهلوان‌ نامه‌هاي‌ ملّي‌ در ايران‌ پيش‌ از اسلام‌ همواره‌ از محبوبيّتي‌ گسترده‌ برخوردار بوده‌ است‌. ادبيات‌ فارسي‌ در اين‌ زمينه‌ نيز همچون‌ بسياري‌ از زمينه‌هاي‌ ديگر بسيار غني‌ و تاثیر گذار بر ادبیات عرب و بر تمام فرهنگ های منطقه و جهان بوده است.

 سرودن‌ شعر فلسفي‌ و مطرح‌ كردن‌ مباحث‌ كلي‌ فلسفي‌ در اشعار فارسی  كه‌ به‌ زباني‌ ساده‌ گفته‌ شده‌ است‌. كليله‌ و دمنه‌ نمونه آن  است  كه‌ ابتدا از متن‌ اصلي‌ سانسكريت‌ به‌ پهلوي‌ برگردانده‌ شد و ‌ در سده‌ي‌ ششم‌ ميلادي‌ و در زمان‌ پادشاهي‌ خسرو انوشيروان‌ (نوشيروان‌ دادگر) به‌ ايران‌ آورده‌ شد.
اين‌ كتاب‌ در همان‌ اوان‌ از پهلوي‌ به‌ سرياني‌ درآمد. در نخستين‌ دوره‌ي‌ اسلامي‌، اديب‌ مشهور ايراني‌ ابن‌ مقفّع‌ آن‌ را از پهلوي‌ به‌ عربي‌ درآورد. اين‌ اثر بعدها به‌ دست‌ رودكي‌،  به همراه  سندباد نامه  به شعر درآمد.
 حداقل 15 نویسنده  بزرگ ایرانی در شکل دهی ادبیات عرب نقش داشته اند که سیبویه از جمله آنها است  معمولا این  دانشمندان ايراني را  كه درادبیات ، طب، كيميا، تفسير و معارف ديني، در نجوم، موسيقي، جغرافيا و در زبانشناسي و تاريخ خدمات بي نظيري نتنها به جامعه عرب و اسلامي بلكه به جامعه بشريت نمودند را در کشورهای عربی به عنوان عرب می شناسند  همين دانشمندان بودند كه از مصدرهاي فارسي با استفاده از ابواب و قالب هاي گرامر عربي صدها كلمه جديد ابداع و به غناي ادبيات عربي افزودند.
 آنها همچنین  در ادبیات فارسی با استفاده از مصدر ها و قالبهای  عربی  کلماتی ساخته اند  که  بعدها بسیاری  به ادبیات عرب وارد  شده اند  مانند سوء تفاهم ، منتظر و ...
 در ادبیات فارسی از واژگان پارسی ولی  با کمک قالب های عربی واژگانی ساخته شده که تعدادی از آنها به زبان عربی نیز راه یافته اند مانند: استیناف ( از نو، درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه ( از هوا بر وزن تفعیل) وزن توزین و   ..... و ...
 زبان های گروه سامی و  عربی   بخش اعظمی از واژگان  خود را از فارسی گرفته اند که در مورد عربی بدلیل ماهیت صرفی و قالب های متعدد آن  واژگان فارسی بیشتر در شکل مفرد و ساده  آن  قابل رد یابی است و  بدلیل  ذوب شدن  مفردات  در قالبها و صیغه ها  رد یابی آن  مشکل می شود  اما زبان فارسی از معدود زبانهای دنیا است که  که تقریبا عموم واژگان وام گرفته را بدون دستکاری و بدون  حذف آوا و حروف می پذیرد  بویژه کلمات قرانی را  بدون هیچ تغییری پذیرفته است مانند : صالح – کاذب – مشرک – کافر و ...
 از اینجا است که بسیاری اعتقاد دارند  باید هدف از  بیگانه زدایی از زبان فارسی ، نه حب و بغض نسبت به بیگانه بلکه باید تلاش برای آسان کردن فارسی از یکسو و پویا و زنده نگه داشتن آن از سوی دیگر  پیش نظر باشد.
 بطور نمونه کاربرد جمع مکسر عربی فهم فارسی را برای غیر فارس زبانان مشکل می کند  (مانند اساتید – بساتین – دساتیر- خوانین – دهاقین – بازارات - میادین – اکراد - افاغنه – بجای  استاد – بستان – دستور – خان – دهقان – بازار - میدان – کرد ، افغانی که همگی  باید با افزودن" ها"  جمع  بسته شوند   نه بصورت مکسر عربی.
اما بنظر نمی رسد خارج کردن واژگانی که در اصل ریشه فارسی دارند کمکی به پویایی زبان فارسی کند و بسیار گفته و شنیده شده که افرادی ما را از بکار بردن  بعضی کلمات  مشترک که در فارسی و عربی از قدیم وجود دارند برحذر داشته اند بطور نمونه می گویند نگویید جنایی و استیناف – فن – صبح- نظر  بگویید کیفری و تجدید نظر- پیشه، بامداد ، دید و ... نگویید خیمه یا مخیم  بگویید اردوگاه و  نگوئید .... بگویید حال اینکه  بیشتر اینگونه کلمات ریشه فارسی دارند در همین مثال های گفته شده به ریشه  جناح  که گناه است و کلمات جنائی – جنایت- جناة- جناح- جنحه – مجنی له و علیه جنی یجنی و ..... همگی از ریشه جناه یا گناه ساخته شده .
 استیناف از بردن واژه" نو" به باب استفعال بدست آمده  و استانف – یستانف و .... از آن بدست آمده  فن از واژه پن و پند  ساخته شده و در صیغه های مختلف عربی فن – یفن – فنان -  تفنن – متفنین و ... و ..... از آن ساخته شده است.
 صبح از صباح و صباح از پگاه  ساخته شده  و مصباح و ...... از آن ساخته شده است . نظر عربی شده " نگر"  است  انظر- نظر ینظر منظر و  .... از آن ساخته شده  است .
 خیمه از واژه پهلوی گومه  و کیمه( به معنی کلبه) گرفته شده و خیام مخیم خیم یخیم  صرف شده است   در مورد واژه گان لاتین نیز گاهی همینطور است مانند کلمه بالکن – بنانا ( موز)  بانک  که هر سه  ریشه فارسی دارند.
 چه نیازی است بجای عبارت دار آخرت  که در اصل  فارسی است  عبارت سرای دیگر را بکار بریم  و یا بجای بالکن  که لاتین شده  همان بالاخانه است و از طریق ترکی به فرانسه راه یافته و بجای  واژه گان بین المللی  پارتیزان( پارتی- پارسی ) و .... بنانا ( بندانه ) که از طریق عربی به لاتین راه یافته  کلمه دیگری بکار ببریم  حذف و یا جایگزینی   واژگان بین المللی  مانند رادیو – تلویزیون – کامپیوتر و ...  که در همه زبانهای دنیا   نزد مردم جا افتاده است نیز نباید اولویت  باشد.
 بسیاری از کلمات مشترک فارسی و عربی اگر مورد کنکاش قرار گیرند ریشه فارسی آن معلوم می شود بطور نمونه تقریبا بندرت  کسی  در عربی بودن  کلمه کم (چن؟چند؟) – جص ( گچ) – رباط – بیان -  نور، دار الاخره ، تکدی ،  رجس ، نجس  و یا باکره ( پاکیزه) ترجمان تردید کرده است   اما در حقیقت  همه اینگونه کلمات یا بطور کامل  فارسی هستند و یا معرب شده  هستند.
 بطور نمونه برای کلمات  فوق در زبان عربی ریشه  و مصدر  حقیقی وجود ندارد  و وزن بعضی از آنها نیز عربی نیست  کلمه نور بر وزن کور و دور و خور است.اگر نور با همین شکل فارسی نباشد حتما معرب شده  خور ( به معنی خورشید و روشنایی) است - رباط در فارسی به  معنی اسطبل است رباط الخیل یعنی خانه یا پرورشگاه اسب ریشه آن به رهپات و یا ره باد برمی گردد .نجس  و رجس هر دو از واژه زشت و جش  گرفته شده اند." دار" در زبان فارسی به معنی دارنده – پایه – ستون – تنه درخت  بکار می رود مانند دیندار – داربست دار و درخت  اما در عربی آنرا در معنی خانه بکار گرفته اند مانند دارالجانین. دار الحکمه و ...
 قرآن شناس ، زبان شناس و پژوهشگر نامی انگليسی زبان، جفری آرتور را عقیده برآنست بیست وهفت کلمه قران ریشه فارسی دارد از جمله :
 سجیل: معرب سنگ وگل، اباریق: جمع ابریق، معرب آبریز، تنور، مرجان، مِسک: معرب مِشک، کورت:  کور شدن ، تاریک شدن - تقالید: ، قلاده، جمع تقلید، بیع: خرید و فروش، بیعانه(بیانه) قسمتی از پیش پرداخت. جهنم - دینار پول مروج ایرانی قدیم (یک صدم ریال) زنجبیل: معرب زنجفیل، - سُرادِق: سراپرده، - سقر: جهنم، دوزخ - سجین: نام جایی در دوزخ، زندانی - سلسبیل: سلیس، نرم، روان، گوارا، می خوشگوار، نام چشمه ای در بهشت-  ورده: پرگه ،گل سرخ - سندس:  دیبای زربفت لطیف و گران بها- قرطاس: کرباس - کاغذ، جمع آن قراطیس - اقفال: جمع قفل – کافور – یاقوت .
 بعضی  پژوهشگران  تعداد واژگان فارسی قرانی را تا یکصد عدد برآورد کرده مانند:
 سراج = چراغ – دار - غلمان = گلمان  جوان گل رو  - زمهریر- کاس یا کاسه - جُناح: گناه، - رجس = زشت - خُنک: سرد- زُور: قوه، نیرو، عقل-  شُواظ: زبانۀ آتش، شعله، حرارت، درحال ذوب شدن -  اُسوَه =  الگو = - فیل: پیل - توره: شغال، حیوان وحشی -  عبقری ( آبکری آبکاری)=  زیبا سازی=  کنز(گنج)-  ابتکار  جای نیکو، درخشان، نفیس - زبانیه:  نگهبانان دوزخ،  زبانه کشیدن شعله های آتش- زانی زنا - ابد: جمع آن آباد،جاودان-   قمطریر: شدید، سخت، دشوار-  نجس: ناپاک، پلید-  بررُخ: مانع وحایل بین وچیز -  تَبَت: نابودشده، قطع شده، تب و تاب یافته - سخط: خشم گرفتن برکسی، غضب -  سُهی: (بگونۀ سها)، ستارۀ کوچک و کم نور در دب اصغر. اریکه = اورنگه = ارائک به معنی بالش و متکی  چندبار در قران تکرار شده است. برهان = دلیل  در  قران  برهان و براهین آمده است- برج =  تبرج – زینت - الجزیه = گزیت = توبه 29 -   الجند = گند -= یس 75  جند و جنود –
این کلمات ریشه و بنیاد فارسی داشته که به فراخنای زبان عربی درآمده ومشتقات آنها با دلایل مبسوط از جانب محققین توضیح شده است . و نفوذ  واژگان از پارسی به سایر زبانها  خود نشانه اصالت ، کهن بودن و گستردگی و نفوذ زبان فارسی  و زنده بودن و اهمیت آن در همه زمانها را  اثبات می کند .
 واژگان فارسی بصورتهای ذیر به زبان عربی داخل شده اند
 1- بدون تغییر یا با کمترین تغییر مانند: بند= بند= بنود - (سکر)  شکر- شیرین- ارش – بخشش – دیبا- آشوب- اوباش- ابریشم= ابریسم – خیار- عدس – لوبیا - شادان – شاذان-  بادام – استاد- خبر – درویش- استاد – دیوان  و ...
2- با تغییر، حذف و تبدیل  حروف پ- ژ-چ- گ که در زبان عربی وجود ندارد به صداهای دیگر مانند چغندر= شمندر- چنده چیه؟ = شنوه-  پگاح = صباح – پند- پن = فن- گاومیش = جاموس – گلنار= جلنار- چلیپ = صلیب-  چین = صین  چارسو = شارسو- دیباچه = دیباجه- گدا= كدا= تكدي – لگام = لجام – چمران= تشمران – گرنادا= قرناطه – خانه گاه = خانقاه – گزیه = جزیه – گعک = کعک = کیک – گنجینه = خزینه -  پرده – برقه و ...
 3- تغییر حروف ک به ق و  خ -   مانند کاسپین = قزوین= کله= قله- کوروش = قورش  – کسرا = خسرو -

تغییر کلی : گاهی در  تبدیل واژه پارسی به زبان عربی  هیچ اثری به جز وزن واژه فارسی باقی نمانده مانند:  چند؟ چن ؟ = کم - گچ = جص مجصص – زشت= رجس- پسک = برص – گنج – کنز –  و ...
 4- کاربرد کلمات در معنی متضاد با فارسی و یا غیر معنی اصلی  مانند: خوبه = خیبه – زرابی ( قالی)
 5-  به هم ریخته شدن تمام صدا و حروف مانند:باغ = غابه -  باغات= غابات
 6- یک کلمه از فارسی چند بار و به معنی های مختلف وارد عربی شده مانند از کلمه باغ = باقه به معنی دسته گل و کلمه غابه به معنی جنگل ، ساروج  به معنی نوعی ملاط سیمان و آب انبار و سهریج صهریج به معنی  تانکر 
 7- حذف سایر آواها  مانند : نارگیل = ارکیل-     آبریز= ابریق
 8-    گاهی در  تبدیل واژه پارسی به زبان عربی  تنها یک  حرف از  واژه فارسی باقی مانده  مانند: گوشه = حاشیه = هامش = حامش- جشن = دشن = تدشین- سنگ = سنج = صنج – چار راه  = شارا= شارع  -  شاد یشید=  شادی اناشید = جشن = دشن=  تدشین – = تایگر= بایبر = ببر = نمر ( نمور) و ...
 9-  گاهی در ادبیات زبان  فارسی از مفردات  فارسی و یا عربی کلماتی ساخته شده و بعد به ادبیات عرب نیز راه یافته است مانند فهم و  سوء تفاهم – تهویه
 10- حذف و یا تغییر و تبدیل هر یک از حروف عله " و . ا.ی"  به یکدیگر مانند
 جوراب= جورب – خوب= خید = خیر-
11-  تبدیل  ا  به هـ  و تبدیل ز به س  مانند : اندازه = هندسه  -  اندام = هندام -
 12- گاهی در  تبدیل واژه پارسی به زبان عربی  دو  حرف از  واژه فارسی باقی مانده
 مانند: آیین = دین -
گاهی در  تبدیل واژه پارسی به زبان عربی   آواهایی به آن اضافه شده مانند:
 ستون =  اسطوانه = استوانه – سروج  ساروج سهریج  صهریج
 بعضی غلط های رایج
 بسیاری از مردم  به غلط کلماتی مانند تاج -  خبر-  بیگ –  دهقان – خاقان – خان  را به زبانهای دیگر مرتبط می کنند در حالیکه بطور نمونه  دهگان  یا دیهه گان ریشه  کلمات دهقان – خاقان و خان است.
 گاهی در زبان فارسی نیز   آواهایی  مانند گ – ش - پ و ذ   به آواهای  ج – س – ف  و ذ تبدیل  شده است  مانند گرگان = جرجان – شوش = سوس پند- فند – استاذ = استاد و گاهی گ در آخر کلمات به ه تبدیل شده  مانند گردگ = گرده
 نمونه هایی از  كلمات فارسي در ادبيات امروز عربي
 وزير. وزارت. مرزبان. اسوار. ديوان. بريد. ورد(برگ- گل )- ورق . دين.  مصر ( میثرا- الهه الشمس) . تاج. سفته – چک - خنجر – جوشن- خود-   خدنك - ساروخ - هاون - ستون استون استوانه -  نام ستارگان :هرمس ناهيد.بهرام. مهر.كيوان. تير ، ماه ، بروين. ناهد  و در موسيقي ناي  ني سورنا  بربط تنبور  صنج سكاح سيكاه - بغ  بگ بيك (بعضی به غلط این واژه را ترکی می دانند)  به معني ارباب امير خداوند رهبر ديني، مرشد و هدايتگر است كه بغ دخت( بيدخت) ايزد بانو نام ديگر آناهيتا فرشته آبها و پاكي. بغداد- جم – عجم -  ديباچه = دیباجه . امیر- مير -  پاك  پاکیزه = باك باكره -  پگاح = صباح - پيام= بيان -  پروانه فروانه = فرواشه فراشه -     ابریق= آبریز-  اندازه = هندسه  -  اندام = هندام - بخشیش = بخشش- الجاموس = گاومیش- جلنار = گلنار- شمندر= چغندر- سکر= شکر- فن= پن(پند) صلیب(چلیپا)-
 استاذ -  دور-  دوران - دوريه - لج لجاجت لجوج . ترياك= ترياق - شاد ( فرح ). شادان.شاذان . شيشه. رزق(روزيک). لگام = لجام . هزاره = حضاره (تمدن)  حور= حوريه . فتيله . فارس- فرسان - جهنم - راز- رمز-  بند- بنود. زيور= زينت . خيار . جربزه.  صابون . گچ = جص . غوغا.سوگ( تونل )= سوق . چهار سو = شارسو. زناني (زننما) زاني. زانيه. زان - دين - دستور -. كرباس= قرتاس -  گدا= كدا تكدي . قاب ( كاب)  كعب -  بته = پته= بطاقه(بليط) -  كلات قلات= قلعه قلاع  - دلو دوالي  - رنگ= رنج. روزنامج -  خانه - پادشاه =پاشا= باشا- شاهي = شهي( لذيذ)- شاهين- شاو- شاحنه – باشه (نوعی شاهين)  . شيرين .شمع  و شمعدان . - شلوار=  سروال سراويل -  مهرگان = مهرجان- آبخانه – آباد - آبدان = حوض - آبدست= وضو- آجر= آجر آگر آجور- آخور = اصطبل- آزاد مرد = رجل حر - آستانه = دربار- آسمان خون = آسمان گون – آهن
 اباش = اوباشه = اوباش – ایوان – دیوان - اخش = خوش - ارجمند = با ارزش  عزیز- ارجوان = ارغوانی – شراب-  ارزن = ارز-  ارگ – بورگ = برج -  انجمن=  الهنزمن -  الماس    =   الماس -  انبار =  الانبار -  انبان =    انبان  -استبرق در قران آمده است اصل آن استبرگ – انبوب – انجر – اسوه  در قران در چند آیه تکرار شده است  اسوه از کلمه پهلوی آسا   به معنی نمونه  گرفته شده است.اساور = اسوار به معنی اسب سوار - اشتربان = شتربان - بابا – باذام- بيجامه-   باذنجان=  باذمجان- بندر- پاپوش چی = پاپوش=  بابوش- بابونج = بابونه = پونه  باج = باژ= مالیات و زورگیری – باجه = پاچه – باجایه = چادر نقاب = پوشش- باخ = باختن – باداش = پاداش  –بادزهر = پادزهر- بادگیر-بادکیر – بادنج = جوز هندی – بادهنج = بادهنگ -  باده = می – بارجاه = بارگاه = کاخ و قصر = بارجه = کشتی جنگی – بارجین = قاشق– باره = پاره = بهره – بارود= باروت- پارولا= مکر و حیله – باری = بوری  حصیر- باریچی – باروتچی – باز= عقاب – بازار= سوق- بازدار= صاحب عقاب- بازرباشی= بزرگ بازار- بازرکان= بازرگان- بازوبند= باصوبند- بازی = ملعبه- بازیار = مربی شاهین و عقاب- پاسبانی = نگهبانی شب- باسقانی = بازرس- باشق = باشه نوعی عقاب-  باطیه = پاتیل = بادیه- باغ = باغ – باغبان = باقدار- باغستان = بوستان – باک = پاک – بال = بال -   باله = جوراب محکم از کلمه پیله گرفته شده و رقص باله از این کلمه است) پالوته= بالوظه= فالوذج = پالوده -  بانو – بانوان- بانوکه= بانوچه – نمر = ببر= شیر اسد-  بخشیش = بخشش برجد = لباس برچم = برچین – پرچه = یاره – برخ = سهمیه – برخاش = پرخاش باقة = دسته گل باغ گل –  باغ داد .بغ داد  =  بغداد-  برزخ = پرژک = پردک = پرده = برقع – برزغ = پرذوق  پر نشاط-  برزه = برزکار-   بسط= بساط- از کلمه پوست  پهن کردن  بسط کردن و بساط کردن . بست = بستن – بستان از بو استان و یا باغ استان گرفته شده است. بستان = بگیر –بستانبان = باغبان-  پستان = پستان –بغداد = بغ داد = خدا داد- باغ داد – بغوان = باغبان – بقجه = بقچه – بلاز= بلاژ= شیطان- بلاس = پلاس- بلبل- بلدام = پلید اندام = بلندم – بلس = پلوس = ابلیس – بلشت = پلشت = نجس – بلکون = بالگون - بلند= بلند- بلنک = پلنگ –بهادار= ثروتمند- بهار= بهار نوعی گل – به به = به به – بهبوذان = بهبود= شاد- بهرس = بهی = زیبا – پهریز= پرهیز- بهزر= به زر- بهلول – بهلوان = پهلوان- بهو = صوفه = ایوان – بوتقه = بوته = قالب – بوتین = پوتین – بوران = باران - بشارت – بوس = بوسه -  بهلول از  پهلوان – بهلوان = پهلوان – پوچ = بوش (خسارت)-  - برهوت = بیابان -  برو = برو-  بر.از= پرواز- برید= بردن نامه – باز = عقاب و پادشه = باشه  = شاهین- بذر= دانه
 بزکوار= بزرگوار- بس = بس است – بساط= بسط= پهن-- مرجان- بشکیر = پیشگیر= پیشبند- بشم = پشم = تخم– بط= پت= قوی دریایی – بطریق = پاتریک = رهبر = یونانی اصل – بغداد= خداداد- بغداد= باغ داد = بهشت- بغشور = کاشور- بقجه = بقچه – بقسماط =  پخت مال نوعی نان خشک (پی تنوری )
بقلاوا= نوعی شیرینی –بلاس = پلاس = زیلو و زیر انداز دراویش - بهبوذان = مسرور شاد- بهرامج = نوعی درخت- بهرم = بهرمان = نوعی پرنده – بهزر = بهترین زر-  تبان = تنبان – تبر = تبر = طبر – تبرج = برج = زینت ( در قران احزاب 33-  تخت = تخته  خواب – تخدار = پادشاه – تور = نوعی نخ – ترس و مترس نوعی چوب حائل – ترسانه = انبار مهمات  در زبان ترکی و عربی  – اما اصل آن از ترس فارسی گرفته شده  است - تبرج = آیه 33 احزاب – از برج فارسی به معنی زینت و آرایش – تخت = تخت = سریر – التخدار = صاحب قدرت - توتیا = پودر سنگ – اکسید آهن – این کلمه به زبانهای اروپایی نیز رفته است.توت = توت  میوه توت و درخت توت – – التور و طست = تور و طشت  دو نوع ظرف هستند. تور نوعی سبد و نوعی بافتنی است- التیر = تیر = تیرک = ستون چوبی – تیغار = تغار.
الجادی = الشادی = نوعی شراب زعفرانی- الجارق = چارق = نوعی کفش  الساروخ نیز گفته می شود ساروخ همچنین به موشک نیز گفته می شود.
 جاش = جوش – جاکوش = چکش – الجام = جام = کاسه = تاس – الجاموس = گاومیش – جان = جن  = جن و پری – الجاه = جایگاه – الجاوشیر = گاوشیر –جردقه = گرده = گردگه = یک عدد نان – الجرز= گرز- الجرف=  توبه 109= جرف = گررف – الجرم = گرم – الجرماق = ؟- جرموق = گل موگ  نوعی کفش الجزاف = گزافه گویی – جزدان = جلد قران  - الجزف = گزاف = زیاد = بی اندازه –الجص = گچ = جبس = چسب -  بعضی اشتباها این کلمه را یونانی د دانسته اند در حالیکه جبص و جیس همگی از کلمه گچ می باشد.جفت= جفت= زوج –الجل = گل - - الجلاب = گلاب – این کلمه به فرانسه نیز رفته است = جولپ – تولیپ – جلاهق = کلاهک = نوعی تنفنگ – جلبان = گلبان – الجلجلون = گلگون - چکین = سکین – الجلسان = گلشن- الجلنار = گلنار = گل انار - - جلنسرین = گل نسرین – الجلوز = دانه صنوبر – جم = جمشید = عجم – الجمان = گمانه نوعی در و لولو – جمباز = اکروبات = جم باز = جان باز -  جمرک = گمرک – جمسفرم = جم اسپرم – ریحان سلطانی و ملکی – جن = جان = شیطان – الجنار = چنار - گند = قند – الجنبذه = گنبذ-– جندر = چادر – جندره = چنگره = چکش چوبی – جنزیر = زنجیر –  جن = اجنه 39 الرحمن – جند = گند = سرباز – یس 75 – جندر  جوسق = کوشک = قصر – جوف = یوگ = خالی – جوق = جرگه = گروه – جون = گون = لون – جوهر = گوهر – جویبار = رودخانه و نهر – جیسران = گیسوان = دسته خرما –
 حانه و الحان  از خانه گرفته شده  به معنی پستو خانه که در آن مشروب می فروشند حانوت به معنی فروشگاه نیز از همین کلمه است.
الحب حوب  از خونب و تونب و تنگه  نوعی ظرف  آب .حباری = حوبره  نوعی کبک-  حربا = خرپا  - حسبان = ملخک  صاعقه و در قران الرحم 5 - 
 خاشوقه = قاشق -  دهقان = خاقان  = خان  = رئیس بعضی آنرا فارسی و بعضی آنرا ترکی می دانند. احتمال دارد از ریشه  دیهگان  و دهقان به معنی کدخدا گرفته شده باشد.
 غنچه  = خنچه – الخلیج = خلیج – خندریس = کنده ریش – الخندق = خندق - - خواجه = بزرگ – خوان = سفره – خان = سفره دار- خوذه = خود – کلاه خود - - خورشید = خورشید- خورنق = خرگاه -  خورنه گاه – خورندگاه – خوش بوش = خوش پوش - - خیار = خیار  نوعی سبزی-  خید = خوب = تازه – خیر = خوبی – خیزران = خیزران = نی – خیش = کیش = پارچه کتانی – الخیم = خم = زیادی –
 دكان - ديبا=  ديباج - ديباچه=   ديباجه - دنگ = ضنک - دنب بره = طنبوره -  دايه - دولت - دسته - دباره - دهليز - دولاب - دلو- دول = دلو- دينار – قوزه (كوزه) گل پنبه -   جوزق -  غذا -  نیزه – نیزک -  نوروز= نیروز-  نرگس  - نرجس - ني، ناي،-  نازك، نشان - نسرين  -  نهي- نرد- بازي تخته.
 سيب.=    سيب سيبوي  مصيب -  سرايه -  سرو – سندان - سرپوش =  الطربوش -  سراب -  سمندر= سمندر – سنبوک = نوعی زورق  -  سوله پاي (لاكپشت)  سلحفاه -  سرور - سفينه - سرداق  سرطاق  -    سبد=  سبط – چکین = سکین =( خنجر - خونگر) -  سرد=    برد برودت بارد - سندباد و تند باد  سرداب = سرداب (انبار زیرزمینی) سرو – سندان  سرپوش  =الطربوشئ -  سمندر= سمندر - سوله پاي (لاكپشت)= سلحفاه –
شترنگ =  شطرنج - شاهين-  شهري ،شهره، -  شراب - شاهي، شهي( لذيذ)=  شهي - شلوار=  سروال سراويل  شادي =   شادي ،شاطي -  شيرين - شيشه - شهرزاد  -  شهرازاد-  شاهراه- الشهره - شال = شال – شادی – شاذان  -  چمن = شمن = صنم -   سروال، سراويل- شكر- سكر  -  شنبه سمبه سبت-
توت – تنور- تنبان تبان -  تل (تپه)= تل اتلال -  ترنگبين=  ترنجبين -  تابوت - تيمار=  بيطار -  تاس  =  طاسه -  ترشي=   طرشي -  تشت =       طشت-  تب   = طب طبيب-  تمساح = تمساح تماسيح -  ترياك= ترياق-  تراج = دراج -  تاووس= طاووس  طاووس -  تاج= تاج  تتويج متوج -  تر و  تازه  = طری و  تازج طازج  -        
لک لک = لق لق – آب = لعاب الآب
 ورم = تورم و مشتقات آن  -  وزن   =   وزن     اوزان
 ورد به معنی گل – ورل -   ورد با کسر و  به معنی حرف کلامه -
گنجينه = خزينه( انبان- انبار)= خزينه  يخزن  مخزن
 گلستان  =  جلستان -  گوهر، جوهر،جواهر، مجوهرات، جوهري
 گنج =   كنز، كنوز -  گل آب  = جلاب -  گلابی = کلابی -  كاروان =کاروان – قیروان    کاری = الکاری = العقاری = سازنده - بنا
 كندك(كندن)  =  خندق -  كبايه  -  كيذ كيد= كيد -  كيميا( شيمي)=   كيميا 
 کفچلیز =کفگیر= قفشلیل -  كشيش=     قسيس  قسيسين - كنشت كنيست = كنيسه كنايس -  نور بر وزن دور، كور=  نور منور تنوير – نفت = نفط -  نامه - نعناع
نقش =   نقش نقاش  ينقش منقش -  ناو، ناوخدا =   ناخدا ناخذا -  روستا    =   روستاق – الرزداق -  راي  =    الرای -  رونگ رونق= رونق
رهبان= ربان -  رو( برو) = رو، يراح يروح راحه استريح استراحه 
 رهنما رهنامج - راه بان رهبان ربان ( كاپيتان) - زاغر + زقله نام پرنده ای -  زور= زور تزویر -  زفران=   زورق – زواريق
 زنديك = زنديق زنادقه -  زنبق -  زور – تزویر  -  زشت = رجس
 زر = زر- زرابی – زریاب -  زرتک = زردج -  زنگول = جلجول زنگ دام و گله -   هاون = هاون -  دستور = دستور ( قانون اساسی)
 دولاب - دلو  - دود، اود   عود (دود چشم زخم) -  دولاب – دوغ - ديباج – دیدبان – دهقان = دهاقین – دهاقنه  -  دشن یعنی جشن افتتاحیه  = جشن – دکل = دقل – دکان – دکمه = تکمه – دشمان = دشمن
چوگان=    صولجان - چلاق = شل – شلال - شلل-
گرداب = جرداب - جوراب = جوارب - جاروب=   شاروب،جاروف -
كيهان جهان،=  جيهان -  جوال ( توبره)- جوخ - خورشيد - خور – خوری( شمس )
 خانقاه = خانگاه –   خوش پوش = خوش بوش - خاشاك=  غساق -  سيخ = سخ 
 فلفل – فنجان – فستان -   فورگ- بورگ،برج= برج ابراج بروج -  فانوس =  الفانوس 
صندل( نوعي گياه دارويي صندلي   =  صيدلي( داروخانه) -  صابون –
غذا  - غذا تغذيه اغذيه مغذي  -  آبکاری آبگری = عبقری
ميدان -  مينا( ساحل كناره بندر)= مينا-  موميايي -   مجاني -  مال= مال اموال تمويل -  ميث ميثاق = ميثاق-  ماما (مادر)-  مرزبان =    مرزبان مرازبه-  موج  = فوج، افواج  -  ليمو  =  لليمون -  لوبيا-  لنگر = لنکر -  لشگر = لسکر = عسکر عساکر- دود =  اود = عود  
 
عروس -  عنبر  -  پولاد =    فولاذ -  پند،فند  فن= فن فنون فنان يفن -  پروانه= فرنقه-   پیروز = فیروز –-  پالوده =فالودج، فالوذج  - پيل = فيل، افلال -  پهلوان= بهلوان، بهلوانيه
 پستان = فستان( كرست لباس زیر) -  پرديس = فردوس فراديس
 پيك = فيك فيج فيوج افواج -  پوزه = البوز- پونه = بونه   -   پاك = باك – پاکیزه = باكره – باكره- بكر -  پگاه پگاح = صباح صبح اصبح يصبح مصباح -  پيام= بيان
 
سرچشمه:
الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه – جهینه نصر علی – طلاس – برج دمشق - 2003
 معجم المعربات الفارسیه: منذ بواکیر العصر الحاضر - محمد التونجی
 

منبع :

http://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:a4CijjI-YzQJ:irandabir.ir/forum/showthread.php%3Ftid%3D1654+%D8%AC%D9%85%D8%B9+%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%BA%D9%84%D8%B7+%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF&cd=25&hl=en&ct=clnk&source=www.google.com

غلط های مشهور املایی و دستوری زبان فارسی      

غلط های مشهور املایی و دستوری زبان فارسی     

غلط مشهور در توصیف دو دسته به کار برده می شود :

دسته ی نخست، کسانی هستند که از رهگذر سالوسی و ریاکاری در زمره ی نیک مردان جای می گیرند. در باره ی این «گندم نماهای جو فروش» می گویند : فلانی غلط مشهور است، یعنی نان پرهیزکاری می خورد ولی «چون به خلوت می رود آن کار دیگر می کند»
دسته ی دوم، آن واژه ها و عباراتی است که بر خلاف حقایق تاریخی و یا آیین دستور زبان و صرف و نحو آن، بر زبان ها جاری است.

اکنون به نمونه های گوناگون این غلط های رایج در زبان فارسی که پرهیز از گفتن آن ها  بایسته است دقت کنید :
 
به کار بردن تنوین برای واژه های فارسی

کاربرد تنوین که ابزار ساختن قید در زبان عربی است برای واژه های عربی جایز است، مانند : اتفاقا، تصادفا، اجبارا، ولی واژه های ناگزیر و ناچار و مانند آن ها که فارسی است هرگز تنوین بر نمی دارند و نباید آن ها را چون این به کار برد :

گزارشا به عرض می رسانم... (به جای بدین وسیله گزارش می کنم که ...)،
ناچارا رفتم... (به جای به ناچار، یا  ناگزیر رفتم...)

اکنون کار به جایی رسیده است که بسیاری تنوین را حتا برای واژه های لاتین نیز به کار می گیرند و مثلن می گویند : تلفونا به او خبر دادم، یعنی به وسیله ی تلفن، یا تلفنی او را آگاه کردم،
تلگرافا به او اطلاع دادم، یعنی با تلگراف یا تلگرافی او را آگاه کردم.

در این جا لازم به گفتن است که دیرزمانی است که  نوشتن تنوین به صورت «ا» در خط فارسی به کناری نهاده شده و آن را به صورت «ن» می نویسند. مثلن : اتفاقن، تصادفن یا اجبارن.

واژه ی های دو قلو، سه قلو، چهارقلو و مانند آن

واژه ی ترکی دو قلو اسمی مرکب از «دوق» و «لو» است که روی هم همزادها معنی می دهد و هیچ گونه ارتباطی با عدد ۲ (دو) فارسی ندارد که اگر بانویی احیانن سه یا چهار فرزند به دنیا آورد بتوان سه قلو یا چهار قلو گفت.
درست مانند واژه ی فرانسوی «دو لوکس»(De Luxe) که بسیاری گمان می کنند با عدد ۲ (دو) فارسی ارتباطی دارد و لابد سه لوکس و چهار لوکس آن هم وجود دارد !!!
De حرف اضافه ی ملکی در زبان فرانسوی می باشد به معنی «از» (مانند Of در انگلیسی یا Von در آلمانی) و «Luxe» به معنی «تجمل» و «شکوه» است و «دو لوکس» به معنی «از (دسته ی) تجملاتی» می باشد.
یعنی هر چیزی که دولوکس باشد، نه از نوع معمولی،  بلکه از نوع تجملاتی و با شکوه آن است.

به کارگیری واژه ها یا اصطلاحات با معنی نادرست

جمله هایی مانند :

من به او مظنون هستم  (می خواهند بگویند : من به او بدگمان هستم)

او در این قضیه ظنین است (می خواهند بگویند : او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)

هر دو نادرست و درست وارونه ی آن درست است.

ظنین صفت فاعلی و به معنی کسی است که به دیگری بدگمان است و مظنون صفت مفعولی و به معنی کسی است که مورد شک و بدگمانی قرار دارد. یعنی صورت درست  این جملات می شود :

من به او ظنین هستم .(یعنی من به او بدگمان هستم)

او در این قضیه مظنون است. (یعنی او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)

مصدر عربی فقدان به معنی کم کردن، کم شدن و از دست دادن است و معنی نبود، ندارد، و در مورد مرگ و فوت کسی هم باید گفت : درگذشت، یا رخت بر بست.

یا مثلن می گویند : «کاسه ای زیر نیم کاسه وجود دارد.» در حالی که کاسه هرگز زیر نیم کاسه جای نمی گیرد و در ادبیات هم همیشه گفته اند : «زیر کاسه نیم کاسه ای وجود دارد.»

شعر سعدی، یعنی :  «بنی آدم اعضای یک پیکرند» را «بنی آدم اعضای یکدیگرند» می گویند.

هنگامی که دانش آموزی در پایان سال تحصیلی در برخی از درس ها نمره ی کافی برای قبولی نمی آورد می گوید در فلان و فلان درس تجدید شدم و یا درباره ی کسی می گویند فلانی امسال تجدید شد.
حال آن که این نه خود دانش آموز، بلکه درس های نمره نیاورده است که تجدید می شوند و در شهریور ماه باید دوباره جدید شده و از نو امتحان داده شوند، چون این دانش آموزی تجدیدی شده است و باید او را تجدیدی، یعنی دارنده ی درس های تجدید شده نامید.

غلط های دستوری

استاد : این واژه فارسی است و باید جمع آن را استادان گفت نه اساتید.

مهر : مهر واژه ای فارسی است و صلاحیت اشتقاق عربی را ندارد و نباید مثلن گفت حکم ممهور شد، بلکه درست آن است که بگویند : حکم مهر کرده شد یا مهر زده شد.

غلط های واگویی (تلفظی)

پسوند «وَر» در زبان فارسی برای رساندن مالکیت و به معنی «صاحب» و دارنده است.
«رنج وَر» به معنی دارنده ی رنج و «مزد وَر» به معنی دارنده ی مزد است.
امروزه بر خلاف این قاعده، این واژه ها را به صورت رنجور و مزدور می نویسند که موجب آن گردیده است تا آن ها را به نادرستی با  «واو» سیرشده (مانند واو  در واژه ی «کور») تلفظ نمایند.

واژه های دیگری نیز مانند دستور (دست وَر به معنی صاحب منصب، وزیر) و گنجور (گنج وَر) نیز از این گروه است.

نامیدن پدر به جای پسر

زکریا نام پدر «محمد بن زکریای رازی» و سینا نیز نام پدر «ابوعلی این سینا» بوده است. لیکن همه جا آنان را با نام زکریای رازی و ابن سینا، یعنی نه با نام خود، بلکه با نام پدران شان می نویسند. «بیمارستان ابن سینا» هنوز نیز در چهار راه حسن آباد تهران با این نام وجود دارد.

منصور نیز پدر «حسین ابن منصور حلاج» است که کوتاه شده ی نام وی «حسین حلاج» است. لیکن این نامی ترین عارف وارسته ی ایران در سده ی سوم هجری را همه جا «منصور حلاج» می نامند و نه «حسین وار»، بلکه «منصوروار» بر سر دار می کنند، در حالی که منصور (یعنی پدر حلاج) در آن هنگام در خوزستان به حلاجی و پنبه زنی مشغول بوده است.

خوان یغما

هرگاه به دارایی کسی دستبرد بزنند و چیزی از آن بر جای نگذارند، در اصطلاح می گویند که گویی خوان یغما بود که این گونه آن را چپاول کردند.
عبارت «خوان یغما» از دو واژه ی «خوان» و «یغما» و به مفهوم «سفره ی غارت و چپاول» فهمیده می شود، در حالی که چون این نیست و معنی و مفهوم واژه ی «یغما» در این عبارت کاملن چیز دیگری است و ارتباطی با غارت و چپاول ندارد.

«یغما» نام گروهی از تورانیان است که در دوره ی اسلامی در شهری با همین نام  در نزدیکی «خجند» کنونی زندگی می کرده اند. پیش از آمدن این گروه به این منطقه، اقوامی که «سگان» نام داشته اند (و به غلط آن را «ساکاها» می نویسند) در این محل زندگی می کرده اند و جشنی را برگزار می کرده اند که «سگه» نام داشته است که همان «جشن سده» می باشد. با آمدن یغماییان ِ تورانی به این محل، آنان دین و همه ی آیین ها و حتا عادات سگان را گرفته و «جشن سگه»ی آنان را نیز برگزار می کردند.

در جشن دیگری نیز  که «خوان یغما» نام داشته است، آنان سفره های بزرگی می گسترانیدند و انواع خوراک های لذیذ و نوشیدنی های خوش گوار در آن می نهادند و از همه ی مردم دعوت می کردند که در این میهمانی عمومی حاضر شوند و در کنار انجام دیگر مراسم، از آن ها سیر بخورند و بنوشند و هر چه می خواهند با خود ببرند.

سعدی می گوید :

ادیم زمین سفره ی عام اوست          برین خوان یغما چه دشمن چه دوست

و در جای دیگری می گوید :

یکی نانخورش جز پیازی نداشت         چو دیگر کسان برگ و سازی نداشت
پراکنده ای کفتمش ای خاکسار             برو طبخی از « خوان یغما » بیار

جشن خوان یغما که نشانه ی سخاوت و بخشندگی پدران ما است در سده های گذشته اهمیت و اعتبار ویژه ای داشته است و رفته رفته به صورت اصطلاح درآمده است، لیکن به علت عدم آگاهی از ریشه ی تاریخی آن، بسیاری آن را  به معنی دستبرد و چپاول گرفته و به کار برده اند.

افغانی در قصیده ی خود می سراید :

گل آرد، نوبهار آرد، نشاط آرد، امید آرد
شود تا باغبان طبع وی در گلشن آرایی
کشیده خوان یغمایش چه فیض جاودان دارد
که هر روزی فزون گردد گوارایی و گیرایی
خوشا درویش صاحب دل که نعمت های عامش را
نیابی در بساط خاص دارابی و دارایی

غلط های املایی مشهور

آزمایشـات : واژه ی آزمایش را که فارسی اسـت برخی از فارسی زبانان با «آت» عربی جمع می بندند که نادرسـت اسـت و باید با «ها»ی فارسی جمع بسته شود. آزمایش ها درسـت اسـت.

در جمع بستن واژه های فارسی با «جات» نیز غالبن همین گونه اشتباهات رخ می دهد، چرا که به نظر می رسد که این نوع جمع فرقی با جمع با «آت» ندارد. اما برای نوشتن فارسی فصیح بهتر است که این واژه ها نیز با «ها» جمع بسته شود، برای احتراز از عربی مآبی.
یعنی به جای روزنامه جات، کارخانجات، نوشته جات، شیرینی جات، ترشیجات، دسته جات، میوه جات، نقره جات و ... بهتر است چون این  بنویسیم : روزنامه ها، کار خانه ها، نوشته ها، شیرینی ها، ترشی ها، دسته ها، میوه ها، نقره ها.

از غلط های فاحش در همین زمینه یکی هم جمع بستن نام های جمع است. مانند تشکیلات که جمع تشکیل است و هنگامی که با : «آت» آن را جمع می بندند، جمع الجمع می شود.
از آن جمله اند : آثارها، اخبارها، ارکان ها، اعمال ها، جواهرها یا جواهرات، حواس ها، عجایب ها، منازل ها، نوادرات، امورات، عملیات ها و دیگر، که شکل درست نوشتن و گفتن آن چون این است : آثار، اخبار، ارکان، اعمال، جواهر، حواس، عجایب، منازل، نوادر، امور، عملیات.

«آذان» / «اذان» : این دو واژه را باید از هم جدا نمود. زیرا که معـنای «آذان» گوش ها و معـنای «اذان» اعلام کردن، آگاه کردن، خبردادن وقت نماز با خواندن کلمات مخصوص عربی در سـاعت های معینی از روز در گلدسـته و مناره ی مسجد است.

«آزوقه» / «آذوقه» : اصل این واژه که آن را «آزوغه» هم می نویسـند ترکی اسـت. پس باید با «ز» نوشـته شـود.

«آسـیا» / «آسـیاب» : این واژه را به هردوشـکل می توان نوشـت و بزرگان ادب فارسی هردو شکل را به کار بسـته اند.

«آن را» / «آنرا» :  «را» واژه ی مسـتقلی است و پـیـوسته آن را جدا از کلمه ی پیشـین می نویسـند. مانند : این را،  وی را، ایشـان را، تو را، آن را.

«اتاق» / «اطاق» : از آن جا که این واژه ترکی اسـت و در ترکی مخرج «ط» وجود ندارد پس باید آن را با حرف «ت» نوشـت.

«اتو» / «اطو» : چون این واژه عربی نیسـت وممکن اسـت فارسی یا روسی باشـد، پس بهتر اسـت با «ت» نوشـته شـود.

«ارابه» / «عـرابه» : ارابه واژه ی فارسی اسـت و عرابه معـرب آن. پس بهتر اسـت آن را به صورت ارابه نوشت.

«ازدحام» / «ازدهام» : این واژه را تنها می توان با حرف «ح» نوشـت زیرا ازدهام واژه ای بی معنی اسـت.

«اسـب» / «اسـپ» : به هردوصورت می توان این واژه را نوشـت. زیرا این واژه پهلوی اسـت نه عربی. امروزه بزرگان زبان بیش تر با «ب» می نویسـند. اما در گذشـته های بسـیار دور با «پ» می نوشـتند وهمین واژه جزء دوم نام های کهن خراسـانیان بوده است. مانند : ارجاسـپ، جاماسـپ، گشـتاسپ، تهماسـپ ، لهراسـپ و ...

«اسـتادان» / «اسـاتید» : چون اسـتاد واژه ای فارسی اسـت جمع آن می شـود اسـتادان. این کلمه که به صورت «اسـتاذ» به عربی رفـته است، در این زبان به صورت اسـاتیذ و اسـاتید جمع بسـته می شـود.

«اسـلحه» / «سـلاح» : بسـیاری کاربرد درسـت این دو کلمه را نمی دانند. به طوری که گاه به جای اسـلحه، سـلاح و گاه برعکس آن را به کار می برند. در حالی که اسـلحه جمع اسـت و سـلاح مفرد و نباید جمع اسـلحه را اسـلحه ها نوشت، زیرا که اسـلحه خود کلمه ی جمع اسـت و به جای آن می توان واژه ی سـلاح ها را به کار برد.

«اقلاً» / «اکثراً» : این دو کلمه در عربی به هیچ روی تنوین نمی گیرد و کاربرد آن ها بدین صورت از اغلاط مشهور به شمار می آید. بهتر اسـت به جای اقلاً  «حد اقل» و یا بهتر از آن «دسـت کم» و یا «کم از کم»، نوشـت و به جای اکثراً «غالبن» و یا بهتر از آن «بیش تر» یا را به کار برد.
همچنین نمی توان واژه هایی مانند دوم و سـوم و چهارم را که فارسی اند، دوماً و سـوماً و چارماً  نوشـت. یا واژه فارسی «زبان» را  «زباناً».

«اِن شاء الله» / «انشاء ألله» : جمله ی «ان شاء الله»  از سـه کلمه سـاخته شـده اسـت: «اِن» (= اگر)، «شـاء»(= بخواهد)، «الله»(= الله)، یعنی :  اگر خداوند بخواهد. اما جمله ی «انشاء الله» از دو کلمه سـاخته شـده اسـت : «اِنشـاء»(= آفریدن)، «الله» (= الله) به معنی :  خداوند بیافریند.
آن چه به هنگام نوشتن این جمله مراد نویسنده است جمله ی نخست است ولی آن را به صورت جمله ی دوم می نویسد.

«انتر» / «عـنتر» : واژه ی «انتر» را که فارسی  و معـنای آن «بوزینه» می باشـد باید به همین صورت نوشـت. عـنتر به زبان عربی نوعی مگس و مجازن به معنای شـجاع است.

«باتلاق» / «باطلاق» : واژه ی «باتلاق» ترکی اسـت، نه عربی. پس نوشـتن آن با حرف «ت» درسـت اسـت.

«باغ ها» / «باغات» : واژه ی «باغ» فارسی اسـت و جمع بسـتن آن به «ات» عربی نا درسـت اسـت.

«بوالهوس» / «بلهوس» : پیشـوند «بُل» بر سـر برخی واژه های فارسی می آید و معـنای پـُر، بسـیار و فراوان دارد، برابر این پیشوند در زبان عربی «ابو» می باشد که برای واژه های عربی به کار می رود و کوتاه شده ی آن را به صورت  بو می نویسند. پس «بُل» برای واژه های فارسی (مانند بلکامه : پر آرزو،  بلغاک : پر شور) و «بو» برای واژه های عربی (مانند بوالهوس : پر هوس، بوالعجب : پر شگفتی) درست است.

«بوته» / «بته» : معـنای این واژه، گیاه پـر شاخ و برگی اسـت که تنه ی ضخیم نداشـته باشـد و زیاد بلند نشـود و املای درسـت آن بوته اسـت.

«به نام» / «بنام» : در زبان عربی حرف جر «ب» را هـمیشـه باید به کلمه ی بعد که مجرور اسـت متصل نوشـت، اما در زبان فارسی حرف اضافه ی «به» را باید همواره جدا از کلمه نوشـت. مگر در اشکال کهن مانند : بدین  و بدو.
زیـرا اگر چون این ننویسـیم  در موارد بسیاری امکان به جای یکدیگر گرفته شدن واژه ها و معانی (التباس معنی) وجود دارد، مانند همین «به نام» و «بنام» که هر کدام جای کاربرد ویـژه ای دارد.
به این نمونه ها دقت کنید : «او نویسـنده ی بنامی بود»  و یا «من او را به نام نمی شـناختم»
به همین ترتیب اگر «به روی» را «بروی» بنویسیم معلوم نخواهد شـد که مراد چیسـت ؟ آیا منظور از «بروی» فعلی از مصدر رفـتن اسـت، مانند برو، بروی و ... یا آن که مثلن می خواهـیم بنویسـیم که : «این قـلم به روی میز اسـت»  یا اگر ما «به درد» را «بدرد» بنویسـیم بازهم شباهت معـنا رخ می دهد، زیرا «بدرد» : یعنی پاره کند و «به درد» یعنی به غم و اندوه.
به همین گونه اند سد ها واژه که باید به  هنگام نوشـتن آن ها با احتیاط بود، مانند : به دل و بدل، به شـتاب و بشـتاب، به کار و بکار، به گردن و بگردن، به کس و بکس، به همان و بهمان، به گردش و بگردش، به چشم و بچشم، به هر و بهر، به خر و بخر، به دوش و بدوش، به بار و ببار، به خواب و بخواب و ...

«بها» / «بهاء» : بها به معنی قیمت، ارزش و نرخ چیزی است. اما معنی  بهاء روشنی، درخشندگی، رونق، زیبایی و نیکویی است و به معنای فر و شکوه و زینت و آرایش نیز به کار رفته است. مانند «بهاء الدین» یا «بهاء الحق» و یا «بهاء الملک» که معنای آن ها رونق دین، شکوه دین و شکوه کشور است.
در پشت پوشانه ی (جلد) برخی از  کتاب ها می نویسند : بهاء .... ریال. که سخت نادرست است.

«پایین» / «پائین» : شاید گروه بسیاری از پارسی نویسان روزانه ده ها بار همزه ی عربی را در نوشته های خود به کار می برند و نمی دانند که این نشانه ی نوشتاری عربی در زبان پارسی جایی ندارد. بر این پایه نوشتن واژه هایی مانند «پائیز»، «پائین»، «موئین»، «روئین»، «آئین»، «پر گوئی»، «چائی»، «امریکائی» و ... نادرست است و باید پاییز، پایین، مویین، رویین، آیین، پر گویی، چایی، آمریکایی و چون این ها نوشت.

«تاس» / «طاس» : تاس واژه ای فارسی اسـت که عرب ها آن را گرفته و طاس می نویسند (معرب کرده اند)، یعنی ایرانیان باید آن را به حرف «ت» بنویسند.

«تراز» / «طراز» : تراز واژه ای فارسی است که عرب ها آن را گرفته و طراز می نویسند (معرب کرده اند). به همین سـبب «تراز» و همه ی ترکیبات آن باید  با حرف «ت» نوشـته شـود. مانند : تراز نامه، هم تراز، تراز کردن و مانند این ها.

«تپیدن» / «طپیدن» : تپیدن واژه ای فارسی اسـت و باید  با حرف «ت» نوشـته شـود و نوشـتن واژه های مشـتق از آن نیز مانند : تپش، تپنده، تپید، تپاندن و مانند آن نیز بایسته است. همچنان واژه هایی مانند تالار، تپانچه، تنبور، تشـت و تهران که فارسی اند، نباید با «ط» نوشـته شـود.

دیگر آن که در زبان عربی، هم «ت» وجود دارد و هم «ط». مانند تابع و طبیب. از این رو واژه های عربی را می توان به همان صورت عربی نیز نوشت.
نکته ی دیگر آن که : اگر کلمه ای مربوط به زبان های بیگانه ی دیگر باشـد، به «ت» نوشـته می شـود.
مانند : ایتالیا، اتریش، اتیوپی، امپراتور، ترابلس.
اما برخی نام های خاص مانند سـقراط و بقراط و افلاطون و مانند آن ها که از رهگذر زبان عربی وارد زبان فارسی شـده است [ و اصل آن ها متفاوت با این نام ها است ] می تواند به همان صورت عربی هم نوشته شود و گر نه چه فرقی با اسـامی عربی چون حافظ، نظامی، ملا صدرا، ابوریحان و جز آن دارد که در آن ها تغییری ایجاد نمی شود.

«ثواب» / «صواب» : نوشـتن یکی از این واژه ها به جای دیگری نیز یکی از غلط های رایج در املای زبان فارسی اسـت. در حالی که ثواب و صواب معانی جداگانه ای دارند و نباید آن ها را با هم اشـتباه کرد.
«ثواب» اسـم است به معـنی «مزد» و «پاداش»، اما «صواب» صفت اسـت به معـنی «درسـت»، «به جا» و «مناسـب».

«جذر» / «جزر» : برخی ها درکاربرد درسـت این دو واژه نیز اشـتباه می کنند. جذر به معـنای ریشـه اسـت و در ریاضی نیز عددی اسـت که آن را در خودش ضرب می کنند. مانند عدد ٣ که وقتی آن را در خودش ضرب کنند عدد ۹ به دست می آید که آن را مجذور می گویند.
جزر اما آب کاست (فرو نشـسـتن آب دریا)، بازگشـتن آب دریا و ضد آب خاست یعنی «مد» می باشد.

«جرأت» / «جرئت» : این واژه را باید جرات نوشت و به صورت جرئت اصلن وجود ندارد.

«حایل» / «هایل» : این دو واژه را نیز برخی  با یکدیگر اشـتباه کرده و به جای هم به کار می برند. حایل اسـم اسـت به معـنای چیزی که پرده وار میان دو چیـز واقع شده و مانع از اتصال آن دو گردد. اما هایل صفـت اسـت به معنای ترسـناک.

شـب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل           کجا دانند حــال ما سـبکـسـاران سـاحل ها
حافظ

«خرد» / «خورد» : معـنای واژه «خُرد» کوچک و ریز و اندک اسـت مانند : خرد سال یا خرده فروشی، و واژه «خورد» سـوم شـخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته. نمونه های دیگر : سالخورده یا خورد و خوراک.

«داوود» / «داود» : املای این گونه واژه ها را در املای زبان فارسی با دو «واو» سفارش کرده اند. به همین ترتیب واژه هایی مانند طاوس و کیکاوس را نیز باید با دو «واو» نوشـت : طاووس، کـیکاووس.

«دُچار» / «دوچار» : این واژه را که گمان می رود ریشـه ی آن دو چهار باشـد، در متون قـدیمی به صورت دوچار می نوشـته اند. اما در سده های  اخیر آن را به صورت دُچار نوشـته اند. امروزه نیـز بهتر اسـت به همین صورت نوشـته شـود.

«ذلت» / «زلت» : معـنای «ذلت»، خواری (متضاد عزت) است، اما «زلت» به معنای سـهو و خطا اسـت.

«رُتیل» / «رطیل» : نوعی عنکبوت زهردار را به عربی رتیل می گویند و رطیل وجود ندارد.

«زرع» / «ذرع» : زرع  به معـنای کشـت و کاشـتن اسـت، در حالی که ذرع مقـیاس قـدیم برای طول و برابر یک دهم از چهارمتر بوده اسـت.

«زغال» / «ذغال» : املای درسـت این واژه زغال اسـت.

«زکام» / «ذکام» : این واژه را بایـد با «ز» نوشـت،

«سِـتبَر» / «سـِطبَر» : این واژه را که به معنای درشـت و کلفت اسـت، قـدما با حرف «ط» هم نوشـته اند. اما چون واژه ای فارسی اسـت بهتر اسـت با حرف «ت» نوشـته شـود.

«سـؤال» / «سـئوال» : شـکل درسـت آن این واژه «سـؤال» است.

«سـوک» / «سـوگ» : املای این واژه هم با «ک» وهم با «گ» درست اسـت.

«شـرایین» / «شـرائین» : املای این کلمه به صورت شـرایین درسـت اسـت.

«شـسـت» / «شـصت» : این واژه ها را هم بسـیاری ها به اشـتباه به جای یکدیگر به کار می برند. شـسـت به معنای انگشـت بزرگ دسـت و پا و شـصت عدد ۶۰ اسـت. آقای ابوالحسن نجفی می نویسـد که چون هر دو عدد فارسی اسـت، تنها برای تمایز میان معـنای آنها است که یکی را با «س» و دیگری را با «ص» می نویسـند. ولی در متون کهن، هر دو واژه با «س» آمده اسـت.

«صد» / «سـد» : چون واژه ی «سـده» فارسی اسـت، سـد را نیز می توان با «س» نوشـت. اما چون در متون کهن و جدید این واژه را با «ص» نوشـته اند، اکنون  نوشـتن آن با «س» غـیر متعارف به نظر می رسـد. از سوی دیگر چون معنای دیگر سـد، مانع و بند و حایل اسـت، لابد قـدما، عدد ١۰۰ را برای تفکیک «صد» از «سـد» با «ص» نوشـته اند.

«صفحه» / «صحیفه» : صفحه به هر کدام از دو روی کاغذ و صحیفه به خود ورق کاغذ (که دارای دو روی) اسـت گفته می شـود. البته ورق را در سـال های پسـین «برگ» نیز می گویند.

«طوفان» / «توفان» : اصل این کلمه، یونانی اسـت و شکل های دیگر این واژه ی یونانی در بسـیاری از زبان های اروپایی هم به کار می رود، چون آن که در زبان انگلیسی «Typhoon» و در زبان فرانسوی «Typhon» به همین معنای طوفان به کار می رود. در فرهـنگ معین واژه ی طوفان را که اسم و معرب از کلمه ی یونانی اسـت به معنای باران بسـیار سـخت و شـدید و آب بسـیار که همه را بپـوشد وغرق کند و باد شـدید و ناگهانی که موجب خسـارت و خرابی بناها و سـاختمان ها شـود و سـبب تشـکیل امواج سـهمگین و مخرب گردد، و همچنان به معنای هر چیز بسـیار است که فراگیر باشـد مانند طوفان آتش یا  طوفان باد. اما در همان فرهنگ، یک «توفان» هم در فارسی هست که صفت فاعلی و از مصدر «توفـیدن» اسـت و به معنی شور و غوغا کننده، فریاد کننده و غُران می باشد. پس برای تفکیک طوفان از توفان باید معناهای لغوی این واژه ها را  مد نظر قرار داد.

«طوطی» / «توتی» : توتی واژه ای فارسی است و از این رو می توان آن را با «ت» نوشـت. اما قـدمای زبان وادب فارسی این واژه را با «ط» نوشـته اند و به این دلیل امروزه نیز اگرچه این واژه فارسی می باشد نوشتن آن با «ت» نامانوس و نامتداول است.

«غلتیدن» / «غلطیدن» : غلتیدن واژه ای فارسی اسـت و باید  با «ت» نوشـته شـود. ترکیبات این فعل را  نیز باید با «ت» نوشـت، مانند : غَلت، غلتیدن، غلتنده، غلتیده، غلتان، غلتک و ...

«غوته» / «غوطه» : در آب فرو رفتن به فارسی «غوتیدن» است که امروز در زبان تاجیک نیز به همین شکل و به همین معنی به کار می رود. از این رو غوطه خوردن، غوطه زدن و غوطه ور نیز همگی نادرست است و باید با تای دو نقطه نوشته شود. از این گروهند : تپش، تپیدن، غلتیدن؛ غلت زدن، غلت خوردن؛ غلتک، غلتان.

«غیظ» / «غیض» : در عربی غیظ، خشـم و غضب را گویند و غیض به معنای کاهـش آب اسـت.

«فترت» / «فطرت» : معنای فترت، رکود و سـسـتی و بی حاصلی اسـت میان دو دوران خوشـبختی، یا فاصله ی میان دو دوره ی فعالیت. اما فطرت به خصوصیت و هر موجود از آغاز خلقتش می گویند و به سـرشـت و طبیعت او.

«فطیر» / «فتیر» : فطیر واژه ای عربی و به معنی  خمیر ور نیامده و تخمیر نشـده است و از این رو باید با «ط» نوشـته شود و واژه ای به نام فتیر اصلن وجود ندارد.

«قفص» / «قفس» : این واژه عربی اسـت و باید با «ص» نوشـته شـود . اما در زبان فارسی آن را همیشه با «س» نوشـته اند و املای آن به شکل قفس رایج اسـت.

«قیمومت» / «قیمومیت» :  واژه ی قیمومت را که به معنی قیم بودن است، فارسی زبانان ساخته اند و در زبان عربی کاربردی ندارد و کاربرد قیمومیت نادرست است.

«کُحل» / «کــَهل» : کحل اسم است به معنای «سـرمه» اما کهل، صفت اسـت برای مرد میان سـال.

«گزارش ها» / «گزارشات» : برخی ها واژه ی فارسی گزارش را با «ات» عربی جمع می بندند که نادرسـت اسـت.

«لایتجزا» / «لایتجزی» : این واژه با آن که عربی اسـت املای درسـت آن «لایتجزا» اسـت و معنای آن «تجزیه ناپذیر» است.

«مآخذ» / «مأخذ» : واژه ی عربی مأخذ مفرد و به معنی منبع و محل گرفتن و مآخذ جمع آن است. اما برخی این واژه ها را به جای یکدیگر یعنی مفرد را به جای جمع و جمع را به جای مفرد به کار می برند.

«مبرا» / «مُبری» : این واژه ی عربی به معـنی «تبرئه شـده از تهمت» اســت و در فارسی و عربی آن را مبرا می نویسـند.

«مجرا» / «مجری» : واژه ی مجری اسـم فاعـل مصدر اجراء و به معـنای اجرا کننده اسـت، مانند «مجری قانون». ولی در عربی مجری را به صورت مجرا نیز تلفظ می کنند که در آن صورت، اسـم مفعول مصدر اجراء و به معنای «اجرا شـده»، «عملی شـده» اسـت که در فارسی بهتر است که  به صورت «مجرا» نوشـته شـود تا با «مجری» اشتباه گرفته نشـود.

«محظور» / «محذور» : واژه ی «محظور» به معـنای «ممنوع» و «حرام» اسـت و «محذور» هم به معـنای «آن چه از آن می ترسـند» و هم به معنای «مانع و گرفـتاری» آمده اسـت. یعنی در مواردی که مراد گرفـتاری و مانع و حجب و حیای اخلاقی باشـد باید محذور نوشـت مانند :
«محذور اخلاقی» و یا «در محذور قرار گرفتم و پیشـنهاد اورا پذیـرفـتم»

«مسأله» / «مسئله» : این واژه عربی اسـت و در خط عربی به صورت مسـألة نوشـته می شـود و در زبان فارسی هم بسـیاری این اصل را رعایت نموده و آن را به صورت مسأله می نویسـند، نه مسئله.

«مسـئوول» / «مسـئول» : املای این واژه به هردو شـکل آن درسـت اسـت. در عربی البته مسـئوول می نویسـند، اما در فارسی همیشه آن را با یک واو نوشـته اند.

«مزمزه» / «مضمضه» : واژه ی مزمزه فارسی و به معـنای چشـیدن و نرم نرم خوردن چیزی است و مضمضه عربی و به معـنای گرداندن آب در دهان برای شـسـتن آن است.

«مُعتـَنی به» / «متنابه» : این واژه عربی اسـت و معنی آن، هـنگفت، مهم و قابل اعتنا اسـت و املای آن نیز به صورت «معتنی به» درسـت اسـت.

«مقتدا» / «مقتدی» : این واژه را که به معنی پیشوا است در عربی مقتدی نوشته اما مقتدا تلفظ می کنند. از این رو در زبان فارسی برای پرهـیـز از اشـتباه خواندن باید آن را مقتدا نوشـت.

«منتها» / «منتهی» : این دو واژه را در فارسی بهتر اسـت برحسـب تلفظ شـان بنویسـیم مانند : «سـاختمان های این ناحیه هـمه بلند اسـت، منتها محکم نیسـت» یا «این خیال باطل به جنون منتهی خواهد شـد».

«نیاگان» / «نیاکان» : در فارسی نیاگ یا نیا به معنی جد است و جمع درست آن نیاگان است نه نیاکان.

«وهله» / «وحله» : این کلمه را که به خط عربی وهـله می نویسـند و معنای آن نوبت و دفعه اسـت، نباید وحله نوشـت، زیـرا که وحله در عربی و  در فارسی معنایی ندارد.

«هیز» / «حیز» : واژه ی هـیـز به معنای بدکار و بی شـرم اسـت، مانند : «او نگاه هـیـز و دریده ای داشـت» و حیز به معنی جا و مکان است.

«هیئت» / «هیأت» : واژه ی هیئت عربی و به معنی شـکل و صورت چیزی و نیز به معنی عـده ودسـته ای از مردم است. جمع هیئت نیز هیأت  اسـت و نباید یکی را به جای دیگری به کار برد.
 
منبع :

http://www.aariaboom.com/content/view/1072/246/

توصیف های تخیلی  


 توصیف های تخیلی  

 
 می توان گفت كه توصیف تخیلی ، همان بازسازی واقعیت است ، یعنی باز آفرینی حوادث و منظره ها و حالت ها .
در توصیف تخیلی موضوع مورد نظر را نمی شود از طریق مشاهده توصیف كرد ، بلكه باید صحنه یا منظره ای را در ذهن مجسم كرد و چیزهایی به آن اضافه كرد و یا چیزهائی از آن كم كرد و خلاصه این كه با بهره گیری از نیروی تخیل درباره ی آن ها مطلب نوشت .
حتی در داستان نویسی هم از همین راه یعنی با بكار انداختن قوه ی تخیل ، واقعیات داستانی را می نویسند .نویسنده از یك حادثه یا یك صحنه و یا یك گفتگو و ... الهام می گیرد . سپس جزییات آن را در ذهن خود بازسازی می كند و به تخیلات خود شكل و نظم داده و سپس می نویسد .
تمام تخیلات ذهنی ریشه در واقعیت هایی دارد كه ما قبلاً دیده ایم و یا شنیده ایم .
پس هر چه قدر دیده ها و شنیده ها و خوانده های ما بیشتر باشد ، قدرت تخیل ما هم قوی تر خواهد بود .
« در توصیف یك مطب یا بیمارستان »
مطب پزشك یكی از جاهایی است كه شما بچه ها خواسته یا ناخواسته با آن تماس دارید .
به همین خاطر اگر یكی از موضوعات انشای شما باشد ، به راحتی می توانید درباره ی آن مطلب بنویسید .
برای نوشتن این موضوع و موضوع شبیه به آن ، می توانید به خاطرات خود مراجعه كنید و با مجسم كردن چیزهایی كه قبلاً دیده اید و حرف هایی كه شنیده اید به توصیف آن ها بپردازید .
برای این كه ذهن شما در مورد این موضوع انشاء باز شود ، طرح این سوال ها بسیار مفید است :
۱. چه چیزهایی در یك مطب بیشتر جلب توجه می كند ؟ فرم اتاق ها ؟ بیماران ؟ اثاثیهٔ داخل اتاق ؟
۲. چند بیمار در اتاق انتظار هستند ؟
۳. تعداد مبل ها یا صندلی های اتاق انتظار به اندازه است ؟
۴. حالت هر كدام از بیماران چه طور است ؟
۵. آیا پزشك چهره ای مهربان و صمیمی دارد یا خشك و جدی است ؟
۶. پزشك از چه وسایلی برای معاینه استفاده می كند ؟
۷. رفتار منشی پزشك با بیماران چگونه است ؟
« در گل فروشی »
این هم موضوع جالب و زیبایی است . باید با یادآوری و تجسم كردن صحنه هایی كه در گل فروشی ها می بینید بتوانید آن را توصیف كنید .
به نظر شما در یك گل فروشی به چه چیزهایی می توان توجه كرد ؟ به تنوع زیبایی در شكل و رنگ گلها توجه كنید . سلیقه ی گل فروش در چیدن و فراهم كردن گل های مختلف و سبدها یا دسته گل های گوناگون را هم مورد توجه قرار دهید .
می توانید به خریداران مختلف و نحوه ی رفتار و گفتار و سلیقه ی آن ها در انتخاب گل توجه كنید .
بعضی وقت ها ممكن است كه در این موضوع انشاءها به رفت و آمدهای بیرون از مغازه و اتفاقاتی كه در آن جا می افتد توجه كنید و حتی نیمی از انشای خود را به توصیف از اتفاقات و وقایع بیرونی بپردازید ، مثل این كه از پشت شیشه ی گل فروشی به بیرون نگاه كرده اید . این ایرادی ندارد و شاید لازم باشد كه گه گاهی هم اینطوری انشاء نوشته شود ولی توجه داشته باشید كه موضوع انشاء شما « در گل فروشی » است نه اطراف آن .
« در اتوبوس »
شما كم و بیش سوار اتوبوس شده اید ، پس تجربه ها و خاطراتی هم در این زمینه دارید . این موضوع را می توانید به صورت انشاء بنویسید . حتماً نباید دبیر شما از شما خواسته باشد كه بنویسید بلكه شما می توانید خاطرات خود را در مورد سوار شدن به اتوبوس به خاطر بیاورید . این موضوع انشاء بیشتر به توصیف مردم نظر دارد و برای بچه ها جذاب تر است ، حتی ذوق و نكته سنجی شما را هم مخصوصاً در زمینه ی طنز و انتقاد بیشتر نشان می دهد .
ولی باید حواستان جمع باشد كه گرفتار طنزهای سبك كه بدون داشتن نكات جالب فقط خنده دار باشد نشوید . بهتر است در نوشتن مطلب در این موضوع به موارد زیر توجه كنید :
۱. حالات و قیافه های مختلف مردم ، مثلاً بعضی ها ناراحت هستند و بعضی ها عصبانی اند ، برخی خوشحال و بعضی دیگر در حال حرف زدن و بقیه هم در حال فكر كردن هستند .
۲. چگونگی ایستادن و نشستن مردم در اتوبوس .
۳. چگونگی و نحوه ی رانندگی راننده .
۴. وضعیت خیابان و ماشینها و مردم رهگذر و ...
حالا با توجه به مثال هایی كه در مورد موضوعات مختلف ارایه كردیم و علاوه بر آن ها می توان در زمینه ی توصیف تخیلی چنین موضوعاتی را پیشنهاد كرد :
توصیف یك صحنه ـ خنده دارترین صحنه ای كه تا حالا دیده اید ـ زیباترین منظره ای كه دیده اید ـ یك روز بارانی ـ توصیف یك روز برفی ـ بعد از باران ـ شب های خانه ی ما ـ چهره ی شهر در صبح ها ـ توصیف سه صحنه از یك فیلم ـ توصیف یك برنامه ی تلویزیونی ـ بزرگترین شخصیتی كه می شناسم ـ قصه ی مورد علاقه من ـ و ...   


 شمیم  

فن بیان

فن بیان

تعدادی از عزیزان درخواست داشتنددر مورد نحویه صحبت کردن و بطور کل(فن بیان ) مطالبی را عرض کنم . از آنجایی که این بحث از اهمیت ویژه ای بر خوردار است ، لازم دانستم شرح مفصلی را در این خصوص تهیه و به عرض علاقه مندان برسانم
صحبت کردن انسان، نمونه بارز شخصت اوست. حال این شخصیت ممکن است بنا به مقتضای پیش آمده، متفاوت باشد.انسانها از زمانی که به نیروی شگفت انگیز کلام پی بردند همیشه مایل بودند تا بتواند با قدرت فن بیان و جادوی کلام، دیگران را تحت تاثیر قرار دهند .چه خوب است که ما یاد بگیریم شیرین سخن بگوید و به آسانی عقاید خود را مطرح کنیم تا برای بیان احساس خود دچار کمبود لغات نشویم و مخالفین مان را مجاب و متقاعد نمایم ودر بسیاری از مواقع که درگیر اختلافات خانوادگی و یا کاری می شویم بتوانیم با کلام خود آب روی آتش شعله های خشم اطرافیان مان بریزیم و خلاصه اینکه قدرت خلق سخن نیکو داشته باشیم . زمانی که از چیزی لذت می بریم ناخودآگاه صورت ما حالت خوشایند به خود گرفته و با لبخند همراه می شود. فن بیان پایه موفقیت هر انسانی در طول زنگی اوست، چه بسیار تجار و سرمایه داران بزرگی که فقط به مدد قدرت کلام و توانائی ارتباطی خود به هرچه دارند دست یافته اند شاید خیلی ها باورکرده اند جذابیت کلام هدیه ای ارثی است و بعضی ها مادر زادی خوب صحبت می کنند اما واقعیت این است که سخن گفتن ،شیوه ای آموختنی است ؛ انسان در طول زندگی خود لغات را می آموزد ، معانی آنرا می فهمد و جمله سازی را آغاز می کندوبا فن بیان قوی، تقویت تمرکز و اعتماد به نفس را در خود بوجود می آورد. زمانی که می توانیم با اطرافیان خود ارتباط برقرار کنیم و در برقراری این ارتباطات به موفقیت دست پیدا می کنیم آرام آرام اعتماد به نفس ما افزایش پیدا می کند. این موضوع که طرف صحبت شما چه کسی است، اهمیت ندارد مهم آن است که به هنگام گفتگو رفتار و گفتاری پسندیده داشته باشید تا به نتیجه دلخواه و مورد نظر برسیدو ارتباط مناسبی را با آنها برقرار سازید. برای شناخت و بکاری گیری این موضع می بایست به نکات زیر توجه بیشتری را داشته و تمامی موارد را درهنگام صحبت کردن خودبا دیگران رعایت کرده وچندین باره آنها را در ذهن خود تکرا کنید و بدانید هر چه بیشتر تمرین کنید توانایی شما بیشتر خواهد شد.
۱ – در ابتدا بایست توجه داشته باشید که فن بیان ،هنری است که از راه ارائه دلیل و برانگیختن عواطف، بر مخاطبان و شنوندگان تاثیرمی گذارد تاآنان را به سوی موضوع و هدفی خاص که مدنظر شماست راهنمایی کند . پس در رابطه با همگام شدن و همزبانی روحیه شما با مخاطبان، سرعت صحبت و حتی هم نفس شدن شما با آنها، ارتباط موثرتری ایجاد می کند و درک متقابل شما و او را به حداکثر می رساند.
۲ – همان گونه که در تعریف بالا گفته شد، در سخن گفتن باید، راهنمایی مخاطب یا مخاطبان به سوی «هدفی خاص »باشد که باید برای آن قبلاً «زمینه سازی » کرده باشید . بنابراین، شما در هر زمانی که می خواهید صحبت کنید باید هدفی خاص را دنبال کنید و وظیفه خود را از بیان سخنان خود به مخاطب یا مخاطبان بخوبی نشان دهیدو در این خصوص باید بسیار صادق باشیدو جملات ساده، کوتاه و رسا بکار ببرید و شیوه خلاصه گویی را در پیش بگیرید. برای ایجاد رابطه ای سالم با طرف مخاطب هرگز از حربه تهدید و گوشه و کنایه استفاده نکنید، بهترین راه نرمش، حوصله و دقت شما در پیدا کردن طرز فکر، طرف مقابل است.
۳ – باید توجه داشته باشید که صحبت کردن و سخن گفتن برای دیگران یک هنر و «فن » است، پس به «دانش » ، «ذوق » فراوانی نیاز دارید . از این رو، دانش و ذوق دو ابزار مهم در سخنوری هستند که شما باید خود را به این دو ابزار مهم تجهیز کنید و روز به روز، بر «دانش سخنوری » و «ذوق سخنوری » خویش بیفزایید . بهتر است در ضمینه های مختلف کتاب بخوانید و یاداشت برداری کنید .
۴ – با توجه به این موارد ، شما در بیان خود باید دو کار مهم را انجام دهید: یکی ارائه دلیل و دیگری برانگیختن عواطف که بتوانید حس شما را بخوبی به مخاطبان شما نشان دهد . در این کار باید اول بر «عقل » مخاطب خود و دوم بر «احساسات » او اثر بگذارید . بایدبدانیدهرسخنگویی که این«تاثیرگذاری »را نداشته باشد، سخنگوی خوبی نیست، چرا که هدف خود را به خوبی نشناخته است (بیشتر دوست دارد حرفی زده باشد نه چیز دیگر).
۵ – سخن گوی بدون هدف، همچون خانه ساختن بدون نقشه است . نباید به گونه ای سخن گفت که شنونده یا شنوندگان شما پس از پایان صحبت شما بگویند: «سخنانش زیبا و جالب بود، اما نفهمیدیم چه هدف و مقصودی از بیان آنها داشت و چه چیزی را می خواست بگوید» . یکی از علت های چنین امری، داشتن معلومات بدون نظم و انسجام است که هرچه زودتر باید آنها را از نظمی منطقی و انسجامی درخور برخوردار سازیدو بهتر است با مخاطب خود ارتباط سازنده و مؤثر برقرار کنیدبه این صورت که با داشتن انعطاف در سبک رفتاری می توانیم از شیوه های مختلفی در زمان صحبت استفاده کنید.
۶ – اهداف اصلی و نهایی در سخنوری دو چیز است:
الف . اقناع یا قانع کردن مخاطب که آن را با آوردن دلیل و برهان انجام می دهید. بطوری که هر یک از افراد باید طوری با یکدیگر ارتباط برقرار کنند که مخاطبشان بتواند آن را درک کند، زیرا هر انسانی در هر لحظه در شرایط ادراکی ویژه ای بسر می برد.
ب . ترغیب یا برانگیختن مخاطب که آن را با تحریک عواطف و احساسات به فرجام می رسانید.اگر در حین مذاکره متوجه شدید که مخاطبتان مایل به صحبت کردن است به اومجال دهید افکارش را بروز دهد و اطلاعات و معلوماتش را برای شما بیان کند.
۷ – هنگام دلیل آوردن و استدلال کردن حتما سطح فکری و علمی شنوندگان خود را در نظر بگیرید . اگر مخاطبان شما کودکان و نوجوانان هستند، از دلیل های آسانتری استفاده نمایید . چنانچه مخاطبان تان دانشگاه یان هستند، دلیل های علمی تری را به کارگیرید ولی هیچ گاه از دلیل های سست وغیر منطقی، اگر چه قانع کننده نیز باشند،استفاده نکنید. زمانی که با نظر کسی مخالفیم به جای گفتن “من درست می گویم و شما در اشتباهید” می توانیم بگوییم “من طور دیگری فکر می کنم. بگذار نظرم را با شما در میان بگذارم.” به محض اینکه با افراد اینگونه ارتباط برقرار می کنیم، باعث میشوید اعتماد و اطمینان متقابلی وجود بیاید.
۸ – هیچ گاه از شعر و قصه و مانند آن، به عنوان «دلیل » استفاده نکنید زیرا از نظر منطقی و فلسفی، چنین استفاده ای صحیح نیست بلکه از آنها به عنوان «شاهد» بر دلیل و «مؤید» آن استفاده نمایید. ارتباط به معنای برخوردهای متفاوت با اشخاص متفاوت است، اما بعضی از مردم در این زمینه دچار گرفتاری هایی میشوند، علت اصلی گرفتاری های آنها در برقراری ارتباط با یکدیگر،این است که هر کدام به شیوه خود با دیگران ارتباط برقرار می کنند.
۹ – درجه برانگیختن احساسات و عواطف مخاطبان، باید با درجه اهمیت موضوع متناسب باشد . در برانگیختن احساسات و عواطف مخاطبان، «زمان شناسی » و «قدرشناسی » لازم است که در چه زمانی باید شورانگیزی کنید و به چه مقداری باید حرارت به کار برید. در برانگیختن احساسات و عواطف، اقتضای حال شنونده را نیز باید در نظر بگیرید. به مردم قدرت روحی بدهید تا محبت بی ریایشان را نصیبتان کنند. ایجاد روابط هماهنگ و رسیدن به تفاهم متقابل می تواند دشوار باشد، همه ما در دو دنیا زندگی می کنیم، یک دنیای خصوصی ذهنی که در سر ماست و دیگری دنیای عینی که بیرون از ما قرار دارد. میتوانیم اولی را نقشه های شخصی و دومی را قلمرو در نظر بگیریم. هیچ کس نقشه صد در صد کامل و بی کم و کاستی از قلمرو و یا دنیای عینی و حقیقی ندارد، هر ا ز گاهی تجاربی پیدا می کنیم که استنباط یا نقشه ذهنی ما از قلمرو یا از جهان عینی را تغییر می دهد. وقتی این اتفاق می افتد، رفتارمان تغییر می کند و استنباط جدیدی پیدا می کنیم. در واقع سریع ترین راه تغییر رفتار یک شخص این است که نقشه یا قالب های استنباطی او را تغییر دهیم و این کار میسر نیست مگر اینکه به آن شخص نقش یا مسئولیت جدیدی واگذار کنیم ویا او رادر موقعیت متفاوتی قرار دهیم.
۱۰ – نقطه‌نظرهای خود را به شکلی مطرح کنید که عملا غیرقابل مقاومت باشند. وقتی شما بیش از دیگران از تصمیم‌گیری آنها مطلع باشید, در موقعیت مطلوبی قرار میگیرید تا نظریات خود را به شکلی مطرح کنید که مقاومت در برابر آن دشوار باشد.
۱۱- یک چیزی که دانستن آن بر شما می تواند کمک کند آن است که هیچ کس کامل نیست .هرکسی اشتباه می کند بنابراین شما هم ازاین قاعده استثناء نیستند. بهتر است هنگامی که اشتباه می کنید و شاید برخی از گفته های شما درست نیست وبا انتقاد مخاطبان رو برو می شود خیلی منطقی آن انتقادات را بپذیرید و عذر خواهی کنید . سعی کنید با دیدی عاقلانه به رفتار و کردار و نظریات دیگران، نگاه کنید. خودپرست نباشید و بیهوده تظاهر نکنید که به همه چیز آگاهی دارید، به یادداشته باشید عالمان متواضع ترند.
۱۲- از بیان حرفهای بیخودی و دروغ و بزرگ کردن خود بپرهیزیم. آنچه که هستیم باشیم به این معنا که خود را بزرگتر از آنچه هستیم جلوه ندهیم و سعی نکنیم خود را به زور در دل مردم جای دهیم. به خود و دیگران احترام بگذاریم، بی ادبی در کلام و گفتار و رفتار از جذابیت بسیار می کاهد. باید در ظاهر آراسته و در باطن وارسته بود در هر حال باید اذعان داشت، با بکاری گیری صحیح فن بیان و سخن گفتن می تواند این را یاد بگیریم چگونه می توانیم بهتر زندگی را در اختیار بگیریم و روابط خود را با دیگران چه در محل کار، یا میهمانی ها و مصاحبه ها و از همه مهمتر در بین خانواده، بهبود بخشیم .
اطلاعاتی که به وسیله معانی کلمات منتقل می شوند پیام و آنچه در باره روابط مخابره می شوند، تلقی در قبال یکدیگر و موقعیت و حرفی که می زنیم را تشکیل می دهند. این همان سخن ماست که دیگران نسبت به آن یا واکنش شدید نشان می دهند و یا با شنیدن سخن ما خرسند می شوند . کلمات اطلاعاتی را منتقل می سازند، طرز سخن ما، بلندی صدا، سرعت حرف زدن، طرز ادای کلمات با تاکیدها، ذهنیت ما را مشخص می نمایند. سر به سر گذاشتن، توضیح دادن، تهمت زدن، اینکه احساسی دوستانه داریم یا خشمگین هستیم، آیا می خواهیم صمیمی تر شویم یا بیشتر فاصله بگیریم و غیره. به عبارت دیگر طرز گفتار ماست که سرنوشت گفتار مان را رقم می زند.

منبع :

http://mohsen-beheshtipour223.com/?p=734

کاربردهای نادرست دستور زبان عربی در فارسی

کاربردهای نادرست دستور زبان عربی در فارسی

زبان عربی بیش از هر زبانی بر زبان فارسی تأثیر گذاشته*است و بسیاری از واژگان و تعابیر عربی در فارسی به کار می*روند. استفاده از کلمه*های عربی متداول - که برای بیشتر مردم قابل فهم باشد - اشکالی ندارد، امّا واژه*های عربی دور از ذهن را نباید به کاربرد، مانند کلمهٔ «مُنَوِّم» به جای «خواب*آور».

به کار بردن قواعد و علامت*های عربی برای کلمه*های فارسی درست نیست. مهمترین کاربردهای نادرست قواعد عربی در زبان فارسی در این مقاله آمده*است.

1- علامت*های جمع عربی
۱ علامت*های جمع عربی
۲ آوردن «اَل»
۳ علامت مصدر جعلی (صناعی) عربی
۴ تنوین
۵ هماهنگی صفت و موصوف
۶ صفت برتر عربی + تر یاترین
۷ عَلَیه یا برعَلَیه
۸ مثنی
۹ جستارهای وابسته
۱۰ منابع

علامت*های جمع عربی
در زبان عربی علامت*های جمع مذکّر سالم «ین» و «ون» و علامت جمع مونث سالم «ات» است. از این علامت*ها نباید در زبان فارسی استفاده شود؛ مثلاً به کاربردن این واژه*ها اشتباه است: ویرایشات، بازرسین، داوطلبین، فرمایشات، گرایشات، آزمایشات، پیشنهادات، گزارشات، پاکات، کوهستانات، نمایشات، دستورات.

بلکه برای این کلمات باید از علامت*های جمع فارسی؛ یعنی «ان» و «ها» استفاده کرد. برای مثال صورت درست کلمات بالا به این صورت است: ویرایش*ها، بازرسان، داوطلبان، فرمایش*ها، گرایش*ها، آزمایش*ها، پیشنهادها، گزارش*ها، پاکان، کوهستان*ها، نمایش*ها، دستورها.

البته برخی از واژه*ها، مانند: «باغات، دهات، شمیرانات، و لواسانات» نشان*دهندهٔ یک مجموعه هستند. مثلاً شمیرانات به معنای «شمیران و نواحی تابع آن» است. پس به کاربردن این کلمه*ها اشکالی ندارد، ولی بهتر است تا جای ممکن از ساختن واژهای جدید با این علامت خودداری کرد. همچنین به کاربردن علامت «جات» مانند شیرینی*جات به عنوان نشانهٔ جمع در زبان فارسی پسندیده نیست و باید از آن خوددداری کرد.

افزودن علامت*های فارسی به کلمات عربی اشکالی ندارد و بهتر است به جای استفاده از جمع*های مکسر عربی از علامت*های جمع فارسی استفاده شود: مثلاً به «شکات» از «شاکیان» استفاده شود.

[ویرایش] آوردن «اَل»
«اَل» در زبان عربی برای معرفه کردن کلمات استفاده می*شود و استفادهٔ از آن برای کلمات فارسی اشتباه است، مانند این کلمات: «حسب*الخواهش، حسب*الفرموده، حسب*الدستور، و حسب*الفرموده». البته اصطلاح «حسب*الامر» که عربی است، درست می*باشد.

[ویرایش] علامت مصدر جعلی (صناعی) عربی
در زبان عربی علامت «یّت» برای ساختن مصدر قراردادی از اسم یا صفت یا ضمیر به کار برده می*شود، مانند هویت و انسانیت که در زبان عربی درست است. ولی به کار بردن این علامت با کلمه*های فارسی اشتباه است، مانند: خوبیّت، بدیّت، رهبریّت، منیٔت، و دوئیّت (تفرقه). بهتر است که به جای «یّت» در پایان این واژه*ها، از «ی» مصدری بهره ببریم؛ مانند: خوبی، بدی، رهبری و دوگانگی.

[ویرایش] تنوین
به کاربردن تنوین برای کلمه*های فارسی غلط است، مانند: گاهاً، سفارشاً، ناچاراً، دوماً، سوماً، و...، زباناً، جاناً.

شکل درست این واژه*ها این است: گاهی یا گهگاه، (به طور) سفارشی، به ناچار، دوم، سوم، و...، زبانی، جانی.

[ویرایش] هماهنگی صفت و موصوف
در زبان عربی صفت با موصوف از جهاتی مطابقت می*کند؛ مثلاً در شمار یا جنس، مانند: «رجلٌ عالمٌ»، «امراة عالمةٌ»، و «رجالٌ عالمون». اما در زبان فارسی میان صفت و موصوف تطابق وجود ندارد و هیچ علامتی برای تأنیث (مؤنث کردن) وجود ندارد. پس به کار بردن این تعبیرات درست نیست: مرحومه مغفوره (برای زن)، زن شهیده، خانم مدیره، مأمور مربوطه، اقدامات لازمه، خانم رئیسه و غیره. بلکه شکل درست این ترکیب*ها این چنین است: مرحوم مغفور (برای زن)، زن شهید، خانم مدیر، مأمور مربوط، اقدامات لازم، خانم رئیس و غیره.

تنها ترکیب*های «مکًهٔ معظمه، مدینهٔ منوّره، مدینهٔ فاضله، و هیئت مدیره» به دلیل کاربرد فراوان در زبان فارسی بی*اشکال است.

[ویرایش] صفت برتر عربی + تر یاترین
باب افعل در عربی برابر با صفت برتر در فارسی است. اَفضَل = بهترین. اعلم = داناترین، داناتر. بنابراین در فارسی پیوستن پسوند «تَر» یا «تَرین» به این صفات عربی درست نیست و دوباره*گویی به شمار می*آید. مثلاً اگر به واژه «اَفضَل» پسوند «تَرین» را اضافه کنیم، معنای آن می*شود: بهترترین.

فقط به کاربردن کلمهٔ «اولیٰ*تر»، به دلیل کاربرد فراوان آن از زمان سعدی تاکنون اشکالی ندارد. هرچند که بهتر است امروزه از چنین کاربردهایی دوری کنیم.

[ویرایش] عَلَیه یا برعَلَیه
در زبان عربی ترکیب جار و مجرور «عَلَیه» با معنای «بر او، بر آن، بر ضد او، و ضد آن» برابر است. ترکیب «لَه» نیز به معنای «به او، به آن، برای او، برای آن» می*باشد. به همین خاطر هرگاه در زبان فارسی بگوییم: «من، له یا علیه او شهادت نمی*دهم» به معنای این است که «من به نفع او یا برضد او شهادت نمی*دهم». و دیگر نباید پیشوند «بَر» را به «عَلَیه» یا «لَه» اضافه کنیم، چرا که تکراری بی*مورد می*شود.

روشن است که در ترکیب*های «عَلَیه» و «لَه»، ضمیر «ه» به معنای «او» وجود دارد. امّا در زبان فارسی به معنای «به سود» و «به زیان» به کار برده می*شود.

[ویرایش] مثنی
ساختن کلمه*های مثنی در زبان فارسی اشتباه است. مانند دولتین (دو دولت)، وزارتین (دو وزارت)، و غیره. بلکه به جای این کلمات باید دو دولت یا دولت*ها، و دو وزارت یا وزارت*ها را به کار برد. مثال: «دولتین ایران و روسیه توافق*نامه*ای را به امضا رساندند.» که نحوهٔ درست این جمله این است: «دولت*های (یا دو دولت) ایران و روسیه توافق*نامه*ای را به امضا رساندند.»

[ویرایش] جستارهای وابسته
ادبیات پارسی
ورود واژه*های اروپایی به فارسی
آمیزش فارسی با زبان*های دیگر
عربی در فارسی

منبع :

http://01.bia2mas.net/forum/showthread.php?t=860

روایت و روایتگری

روایت و روایتگری

روایت داستانی در یک قالب ساختاری است ( به صورت سخن، نوشتار، سرود، فیلم، تلویزیون، بازی کامپیوتری، عکاسی یا تئاتر ) که سکانسی از یک رخداد قصه ای یا غیر قصه ای راتوصیف می کند.این کلمه از فعل لاتین narrare ( باز شماری ) استخراج می شود و با صفت gnarus (دانا، ماهر) در ارتباط است. در آخرین نتایج ریشه اصلی آن درکلمه هندواروپایی gno (دانایی) یافت شده است.

کلمه ای در داستان ممکن است به عنوان مترادفی برای روایت استفاده شود.همچنین می تواند به عنوان کلمه ی ارجاعی به سکانس های توضیح داده شده در روایت تلقی گردد. یک روایت ممکن است توسط یک شخصیت در خلال روایت بزرگ تر نقل شود. یک بخش مهم از روایت، شیوه ی روایت است. متدهای مورد استفاده برای برقراری ارتباط در روایت به عنوان یک عملکرد را narration می نامند.

در کنار بیان، استدلال، توصیف روایت نیز جزء چهارم شیوه بیان در کلام تعریف میشود در تعریف دقیق تر روایت شیوه ی قصه نویسی است که در آن راوی مستقیماً با خواننده ارتباط برقرار می کند.

داستان ها یک جنبه ی پر اهمیت فرهنگ به شمار می آیند. بسیاری از کارهای هنری واکثر کارهای ادبی داستان می گویند در حقیقت بشریت از داستان ها شکل گرفته است. اون فلانگان از دانشگاه دوک استاد تحقیقات حس آگاهی می نویسد:"شواهد قویاً نشان میدهند که انسان در تمام فرهنگ ها برای ارزش گذاری هویت خود از نوعی فرم روایتی استفاده می کند.ما داستان سرایان دیرنه هستیم."

داستان ها منشأ باستانی دارند که در فرهنگ های مصر باستان، یونان باستان، چین و هندوستان وجود دارند . داستان ها یک مولفه بارز از ارتباطات انسانی است که به عنوان تمثیل و نمونه برای روشن کردن اهداف مورد استفاده قرار می گیرد. داستان سرایی احتمالاً یکی از ابتدایی ترین فرم های سرگرمی است. روایت همچنین ممکن است به پروسه های روان شناختی شخصی، حافظه و معنا سازی اشاره کند.

• پی آمدهای ادراکی :

نشانه شناسی با ساختمان های قالب بندی شده منحصر به فرد معناها به نام نشانه آغاز می شود و معنی شناسی راهی است برای آن که کدها به هم پیوند بخورند تا پیام دریافت شود.این بخشی از یک سیستم ارتباطی است که از المان ها ی لفظی و غیر لفظی استفاده میکند تا بیانی را با مدالیته ها و فرم های گوناگون ایجاد کند.

رومن یاکوبسن در : "در باره ی رئالیسم در هنر " استدلال می کند که ادبیات به عنوان یک نهاد مستقل وجود ندارد، او و بسیاری از نشانه شناسان این نظر را قبول دارند که همه متن ها چه نوشتاری و چه گفتاری همسان اند، مگر آن که برخی نویسندگان متن ها ی خود را با خصوصیات مشخص ادبی کد گذاری کنند تااز دیگر فرم های بیان مشخص باشند . با این حال یک تمایل روشن به تشخیص فرم روایت ادبی به صورت مستقل از دیگر فرم های روایت وجود دارد.این نگاه اولین بار در کار فرمالیست های روس نظیر تحلیل های ویکتور شکلوسکی از رابطه ساخت و سبک و کارهای ولادیمیر پراپ دیده شد، که وی تحلیل هایی را در باره طرح های مورد استفاده در افسانه های پریان انجام داد و 31 ترکیب کارکردی معین را مشخص نمود.این تمایل ( یا تمایل ها ) در کار های گروه پراگ و اندیشمندان فرانسوی از جمله کلود لوی استراوس و رولاند بارت نیز جریان یافت.این تمایل، به تحلیل ساختاری روایت و بدنه ی پر نفوذ مدرنیته انجامید و این پرسش های مهم معرفت شناسی را مطرح کرد :

• متن چیست ؟

• نقش آن در بافتار فرهنگی چیست؟

• چگونه در هنر، سینما، تئاتر و ادبیات آشکار می شود؟

• چرا روایت به ژانرهای متفاوتی نظیر شعر، داستان کوتاه و رمان تقسیم بندی می شود ؟

• چرا روایت ها در ادبیات وجود دارند؟


• تئوری ادبی :

از منظری متداول در نشانه شناسی و تئوری ادبی، روایت یک داستان یا بخشی از یک داستان است. ممکن است به زبان آورده شود، نوشته شود یا تصور شود و یک یا چند زوایه دید را برای برخی نقش ها و ناظر ها و یاهمه ی آنان ارایه می دهد. در داستان هایی که به صورت شفاهی بیان می شوند، یک نفر داستان را بیان می کند، یک راوی که مخاطبان یا اورا می بیند یا صدایش رامی شوند کسی که لایه های معنایی غیر زبانی را به متن می افزاید.راوی همچنین این فرصت را دارد تا واکنش مخاطب در برابر داستان را مشاهده کند تا روش بیان خود را با مضمون های روشن با بالابردن میل مخاطب اصلاح کند.تفاوت های این روش با قالب نوشتاری که درآن نویسنده واکنش های متحمل خوانندگان را در حال رمزگشایی متن می سنجد تا انتخاب نهایی کلمات به امید رسیدن به واکنش مطلوب را انجام دهد، قابل تمییز است.قالب هر چه که باشد، ممکن است مضمون به مردم و اتفاقات جهان واقعی مربوط باشدکه بانام روایتگر تجربه های شخصی شناخته می شود. زمانی که مضمون ساختگی باشد، روش های دیگری اعمال می شوند. متن صدای روایتگر است، در حالیکه راوی متعلق به جهانی ساختگی یا خیالی و نه واقعی است.راوی می تواند یکی از شخصیت های داستان باشد. رولان بارت این بخش از شخصیت ها را با عنوان " موجود کاغذی " تعریف می کند و داستان شامل روایتگر های تجربه شخصی که توسط نویسنده خلق شده اند، می شود. زمانی که افکار آنان نیز دخیل باشند با عنوان متمرکز کردن درونی(internal focalization) شناخته می شود، هنگامی که ذهن هر شخصیت روی رویداد خاص متمرکز می شود، متن واکنش های او را بازتاب می کند.

در قالب های نوشتاری، خواننده صدای راوی را هم از طریق مضمون و هم سکب نگارش می شنود -نویسنده می تواند صداها را برای حالات و مواقع مختلف رمز گذاری کند و صداها میتوانند هم آشکار و هم پنهان باشند- و از نشانه هایی که عقاید، ارزش ها و نظرات آرمانی راوی را آشکار می سازند می توان وضعیت نویسنده را نسبت به مردم، رویدادها و چیزها بازشناخت.تمیز دادن روایتگر اول شخص از سوم شخص مرسوم است: ژرارد ژنه به ترتیب از اصطلاحات "همودایجتیک" و " هترو دایجتیک" استفاده می کند. یک راوی " همودایجتیک" تجارب شخصی و ذهنی خود را به عنوان شخصیتی از داستان تشریح می کند.این گونه راوی نمی تواند چیزی بیش از آن چه در واکنش های دیگر شخصیت ها آشکار می شود را بداند . یک روای " هترودایجتیک" تجربه های شخصیت هایی که در داستان ظاهر می شوند را تشریح می کندو اگر رویدادهای داستان از دید :" متمرکز کننده درونی(internal focalization) " سوم شخص دیده شود از اصطلاح روایت مجازی استفاده می شود، در برخی داستان ها نویسنده، آشکارا بر همه چیز واقف است و از هر دو زاویه دید استفاده می کند و نظر خود را درباره هر رویداد بیان می دارد.

اشتوتان تودوروف (1969) اصطلاح narratology ( روایت شناسی ) را برای تحلیل های ساختار گرایانه روایت هایی که عنصر سازنده آنها در کارکردها و روابط آنان معین می شوند، ابداع کرد. برای این منظور داستان آن چیزی است که روایت شده است و موضوع ها، موتیوها(بن مایه) و خطوط پیرنگ در سکانس ها را با ترتیب زمانی معمول بیان می کند.از این رو پیرنگ، ساختار منطقی و علی یک داستان رانشان می دهد و چرایی وقوع را توضیح می دهد.اصطلاح "نثر"، انتخاب های نگارشی را توضیح می دهد که چگونگی روایت متن و ظهور آن در مقابل مخاطب را تعیین می کند.

ممکن است ترتیب های نگارشی رویدادها را به ترتیب زمانی نشان ندهند و از فلاش بک ها(flashbacks) استفاده کنند به عنوان مثال برای فاش کردن انگیزش ها در یک لحظه ی دراماتیک.

• زیبایی شناسی روایت :

هنر روایت به خودی خود یک امر بسیار مهم زیبایی شناسانه است. معمولاً تعداد زیادی از المان های زیبایی شناسانه در داستان های خوب پرداخت شده، وارد عمل می شوند.این المان ها شامل ایده های ضروری ساختار روایت با شروع و میانه و پایان یا شرح– توسعه– نقطه اوج – پایان، با رویداد های مهم و محرک که در خطوط پیرنگ به صورت منسجم ساختار بندی شده اند، قابل تشخیص اند، باتمرکز ویژه روی بی ثباتی که شامل یاد آوری گذشته، توجه به اتفاقات حال و پیش بینی آینده یا پس آمد می شود، تمرکز قابل توجه به شخصیت ها و شخصیت پردازی که "تقریباً مهم ترین مولفه رمان است." ( دیوید لاج، هنر داستان سرایی،67)، برانگیختن تأویل های گوناگون باایجاد صداهای مختلف درنمایش "صدای انسان یا چندین صدا از چندین انسان که با لهجه ها، ریتم ها و تپق های بسیار سخن می رانند." ( لاج، هنر داستان سرایی ، 97- برای بسط این نظر نگاه کنید به تئوری میخاییل باختین)، داشتن صدای راوی یا شبه راوی که به خودی خود برای مخاطبین هنگام خواندن ، "نشانه گذاری" و "کشمکش" می کند ، (نگاه کنید به تئوری واکنش خواننده ها) گفت و گو با فشار سخن وری، فرآیند دیالکتیکی بیان که گاهی اوقات وقتی که روایت به پیرنگ مقید شده باشد زیر لایه سطحی پنهان است و در دیگر وقت ها مشاجره کردن برای یا علیه وضعیت های گوناگون، تکیه محکم بر شکل زیبایی شناسانه ی استانداردامروزی، استفاده ویژه از استعاره، مجاز، مجاز مرسل کنایه( برای بسط این نظر نگاه کنید به فرا تاریخ، نوشته هایدن وایت) درگیری درون متنی با ارتباطات، مراجعات، اشارات، تشابهات وتوازی زمانی و غیره آشکار تر است. در الباقی ادبیات و به طور معمول در تلاش هایی برای نوشتن رمان آموزنده توضیح ترقی هویت با تلاش برای نشان دادن شایستگی شخصیت و جامعه، مرسوم است.

• narration(روایت گری) به مثابه اسلوب قصه نویسی :

همچون بسیاری کلمات در زبان انگلیسی narration، بیش از یک معنی دارد، narration در مفهوم کلی اش، تمام نوشته ی قصه را در بر می گیرد. به عنوان یکی از چهار شیوه ی بین در کلام، هدف روایت گری، داستان گفتن یا روایت کردن یک یا چند اتفاق می باشد که ممکن است در قالب های متفاوتی وجود داشته باشد، از جمله زندگی نامه ها، حکایت ها، داستان های کوتاه و رمان ها. در این مفهوم همه ی نوشته ها می توانند به عنوان narration در نظر گرفته شوند. در تعریف محدودتر narration، اسلوب داستان نویسی است، جایی که راوی مستقیماً با خواننده در ارتباط است. پس بقیه ی نوشته ی قصه چیست ؟ باقی نوشته های یک داستان می تواند در قالب های دیگر اسلوب داستان نویسی از جمله توصیف، شرح، خلاصه گویی و... جا گیرند.

• روایت روانشناسانه:

در فلسفه ذهن، علوم اجتماعی و سایر رشته های بالینی شامل پزشکی، روایت می تواند به روان شناسی بشر اشاره کند. پروسه روایت شخصی با حس شخص یاهویت فرهنگی سروکار دارد و در ایجاد وساخت و ساز حافظه ها به طبیعت بنیادی شخصی استدلال می کند. تقسیم بندی روایت مثبت و منطقی دلالت بر توسعه ی بیماری و اختلال های روانی دارد واصطلاحاً گفته می شود که نقش مهمی را در بهبودی باز می کند. روایت درمانی یک مکتب روان درمانی است. روایت بیماری، یک راه برای کسی است که تحت تأثیر یک بیماری واقع شده تا تجربه های حسی وی را خلق کند.آنان معمولاً از یک یا چند الگوی از پیش نظم یافته پیروی می کنند، روایات تلافی گونه – آشفتگی و یا جستجو گونه.

شخص، بیماری را به عنوان یک حالت دایمی می بیند که بدتر خواهد شد و بدون خصلت رهایی است. بیماری آلزایمر نمونه ای از این نوع است، بیمار بدتر و بدتر می شود و هیچ امیدی برای بازگشت وی به دنیای عادی وجود ندارد. نوع اصلی سوم، روایت جستجو گونه، تجربه وضعیت بیمار به عنوان یک فرصت برای دگرگون کردن خودبه یک فرد بهتر ازمیان بد بختی و بازفراگرفتن آن چه که در زندگی مهم است.

نتیجه جسمانی بیماری نسبت به دگرگونی روحی و روان شناسی ازاهمیت کم تری برخوردار است. نمونه ای بارز آن منظره ی موفق در شفای سرطان سینه است.

• روایت تاریخ شناسی :

در تاریخ شناسی، بر طبقه گفته ی لارنس استون، روایت شیوه ی بیانی سنتی، توسط تاریخ نویسان مورد استفاده بوده است . در 1979، در یک دوره وقتیکه تاریخ اجتماعی جدید به مدل تحلیلی علمی– اجتماعی نیاز داشت، استون روایت عقب گردی(move back) را کشف کرد. لارنس استون این موضوع رادر سال 1979 شروع کرد. او روایت رااین گونه تعریف کرد: به ترتیب وقوع سازمان یافته است، روی داستان منسجم متمرکز می شود، جنبه ی توصیفی آن نسبتاً بیش از جنبه ی تحلیلی است، برای مردم صرفاً به عنوان یک توصیف خیالی اهمیتی نداشت بلکه با ویژه و خاص بودن بیش ازاجتماعی و آماری بودن سروکار داشت. وی گفت که "بیشتر تاریخ نویسان در حال تلاش برای پی بردن به اینکه چه چیزی در ذهن مردم گذشته بود و چه چیزی زندگی گذشته، دوست داشتنی بود، هستند، سوالاتی که مارا به ضرورت استفاده از روایت آگاه می کند. تاریخ نویسان ملزم به نزدیک شدن به علوم اجتماعی هستند، به هر حا ل ازمحدودیت روایت و برتری آن برای حکایت، نسبت به تحلیل و تمثیل ها ی زیرکانه بیش از نظم ( قاعده ) آماری انتقاد شده است.

منبع :

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA

خلاصه نویسی برای رسانه ها

خلاصه نویسی برای رسانه ها 

 پیدایش «خلاصه نویسی» را باید به سال های بسیار دوری كه انسان ها خط و كتابت را آموختند مرتبط دانست، زمانی كه انسان مجبور بود با خط تصویری یا هیروگلیف معانی موردنظر خود را به خواننده منتقل كند.

در ادبیات قدیم دنیا خلاصه نویسی بر زیبایی كلام و انتقال سریع معانی متن های نگارش یافته همواره نقش موثری داشته است و اما در دوران كنونی؛ امروزه خلاصه نویسی را می توان در مقاطع مختلف و با عناوین گوناگون دسته بندی كرد. تحولی كه در این دوره در نگارش خبری به وجود آمده باعث شده كه مطالب خبری در عین دقت با سرعت بیشتری به مخاطبان برسد.

در واقع در دوران كنونی خلاصه نویسی در تنظیم خبر، نقش مهمی را برای اعلام، بیان و تشریح وقایع جاری توسط خبرنگاران خبرگزاری ها و مطبوعات ایفا می كند.

كسانی كه فاقد مهارت های خلاصه نویسی و خلاصه گویی هستند در ارتباط با مخاطبان خود همواره دچار مشكل می شوند. آموختن شیوه های خلاصه نویسی و خلاصه گویی بر توان ارتباطی افراد می افزاید و به آنها كمك می كند تا هنگام نوشتن و سخن گفتن با استفاده از كمترین واژه ها و زمان مورد نیاز، بیشترین معنی را به مخاطبان خود انتقال دهند.دكتر امیر مسعودی در كتاب «خلاصه نویسی برای رسانه ها» در

پنج فصل به تدریس كارگاهی خلاصه نویسی می پردازد. خلاصه نویسی چیست، چگونه می توان خلاصه نوشت، تخلیص یا خلاصه كردن، شیوه های خلاصه كردن متن و كارگاه خلاصه نویسی فصول مختلف این كتاب هستند. نكته حائز اهمیت این كتاب تمرینات عملی است كه در فصل آخر كتاب آورده شده اند.این كتاب تسط انتشارات خجسته در ۱۷۳ صفحه و در سال ۱۳۸۵ منتشر شده است.  

 روزنامه تهران امروز 

اهمیت روش‌های خلاصه ‌نویسی

 اهمیت روش‌های خلاصه‌نویسی
 
"هر سال در اول تابستان و یا آغاز دوره‌ی مطالعه‌ی مباحث درسی دانش‌آموزان، در جلسات مشاوره با این سؤال مواجه می‌شوم که این خلاصه برداری چیست؟ ما باید چه مطلبی را خلاصه کنیم؟ همه‌ی مطالب به نظرم در کنکور می‌آید؟ و یا خلاصه نویسی در چه زمانی باید صورت گیرد؟ در دوره‌ی اول مطالعه و یا دوره‌های آتی؟"

شاید از این نوع سؤالات در ذهن شما هم خطور کرده باشد. برای پاسخ به سؤالاتی که مطرح می‌شود، در ابتدا کارکرد ذهن را در یادگیری مطالب با مثالی ذکر می‌کنم و اینکه خلاصه‌نویسی در یادگیری مباحث چه تأثیر به سزایی دارد؟ لیوان پر از آبی را در نظر بگیرید.

در این لیوان، شن‌های زرد رنگ را می‌ریزیم. ابتدا لیوان زرد رنگ شده و سپس این شن‌ها ته‌نشین می‌شود، پس از ته‌نشین شدن شن‌های زرد رنگ، شن‌های قرمز را می‌ریزیم، پس از مدتی ملاحظه می‌شود که شن‌های قرمز رنگ بر روی شن‌های زرد می‌نشینند، حال شن‌های سبز رنگ را به داخل لیوان ریخته و مشاهده می‌شود که این بار شن‌های سبز بر روی بقیه‌ی شن‌ها می‌نشینند. ترتیب نشست مطالب در ذهن ما هم اینگونه است. به همین علت است که یادآوری مطالبی که یاد گرفته‌ایم، سریع‌تر صورت می‌گیرد.

ما در ایا مطالعه‌‌ی کنکور، در هر رشته 29، 28 و یا 39 کتاب و به همین تعداد با جزوه و مجموعه‌های تست‌های متعدد سر و کار داریم. مطالب باید دائماً در ذهن ما معلق شوند و یا به عبارتی، تدبیری به کار بندیم تا بنابر اهمیت مطالب درسی در یک مدت کوتاه، مباحث را مرور کنیم. اینجاست که به اهمیت خلاصه‌نویسی پی می‌بریم، چرا که مرور مباحث به صورت چکیده، زمان کمتری را نیاز دارد.
 
آیا خلاصه‌نویسی همان خلاصه نوشتن است؟

خلاصه‌نویسی قسمت مهمی از مطالعه می‌باشد. خلاصه‌نویسی علاوه بر کمک به درک بهتر مطالب، باعث می‌شود که تمرکز بیش‌تر شده و در زمان بازگشت به مطالب خوانده شده و مرور آن‌‌ها، زمان کمتری تلف می‌شود.

خلاصه‌نویسی نوعی مهارت نگارش مطالب درسی می‌باشد که با توجه به محدودیت زمانی و فرصت‌های پیش‌رو، اهمیت قابل توجه پیدا می‌کند. به طور کلی، خلاصه‌نویسی مهم‌ترین منبع در اوقات فراغت یا دوره‌ی فراموش کردن می‌باشد و در ضمن وقتی می‌توانید مطالب را خلاصه کنید که آن‌را درست فهمیده‌اید زیرا با نوشتن بسیاری از ابهامات رفع می‌شود. در بعضی اوقات که موفق به تماشای فیلم نشدیم، از فردی که فیلم را دیده، می‌خواهید برای شما تعریف کند.

آن شخص فیلم را خلاصه‌گویی می‌کند که منتج به خلاصه‌نویسی می‌شود. البته در ایام یادگیری این عمل، یادگیری هم صورت می‌گیرد به این دلیل که آنچه خلاصه می‌نویسیم، باید یاد بگیریم و به خاطر بسپاریم.

طرز تهیه‌ی ماست چکیده می‌دانید چگونه است؟

ماست را به داخل کیسه‌ی پارچه‌ای ریخته و از جایی آویزان می‌کنند تا آب آن برود. در نتیجه یک قالب سفید رنگ شبیه پنیر است که:

1- ارزش غذایی بسیار دارد.

2 – حجم کمتری می‌گیرد و حمل آن نسبت به ماست در سفر راحت‌تر است.

3- اگر به آن، آب بیافزاییم دوباره ماست می‌شود.


خلاصه‌ی مطالب همین است. هم دارای ارزش درسی بسیار و نکات قابل توجه است و همچنین دارای حجم کمی می‌باشد. خلاصه‌نویسی حتماً همان خلاصه نوشتن نیست بلکه درشت‌نمایی مطالب با اهمیت، دشوار و یا مطالبی که امکان فراموشی آن‌ها در گذر زمان بسیار سریع است، می‌باشد مثلاً در کتاب یا جزوه‌ی خود آن مطالب را پر‌رنگ کرده و یا زیر آن را خط کشیده و علامت‌گذاری می‌کنیم.

اما با توجه به آنکه زمان در دوران کنکور برای ما ارزش بسیار دارد و از طرفی این نوع مطالب را باید در سه ماه‌ی آخر مد‌نظر داشته باشیم و حجم کتاب‌ها، جزوات و مجموعه‌های تست بسیار می‌باشد، این مطالب را در دفتری که برای هر درس در نظر گرفته‌ایم، وارد می‌کنیم.

این دفتر حاوی مطالب زیر می‌باشد:

الف – نکات مهم و خلاصه‌ی مباحث (نمودار درختی) کتاب یا جزوه که به طور متداول در یادگیری آن‌ها مشکل داشتیم.
ب – شامل تست‌های غلط یا نزده در آزمون‌های آزمایشی، مجموعه‌های تست و ... با ذکر آدرس تست، خود تست و جواب آن.
ج – حاوی نکات و مطالبی که از منابع مختلف جمع‌آوری کردیم و در منابعی که به طور متداول مطالعه می‌کنیم، نباشد. مثلاً نکاتی از جزوه‌ دوست، DVD و یا برنامه‌ی آموزشی تلویزیون.
مطالعه این دفتر، زمان کمتری را می‌طلبد تا مطالعه چندین باره‌ی مباحثی که دارای ارزش درسی پایین می‌باشد.
 
در چه زمانی خلاصه نویسی کنیم؟

در دوران مطالعه‌ی مباحث کتاب و جزوه‌ی خود برای امتحان، پیش آمده که با توجه به عدم اطلاع از مفاد آزمون، نتوانستیم مطالب را اولویت‌بندی کنیم و لذا زیر اکثر مفاد درسی خط کشیده‌ایم و یا علامت گذاشتیم اما پس از حل نمونه سؤالات سال‌های قبل، پی برده‌ایم خیلی از مباحث که فکر می‌کردیم مهم است، دارای اهمیت نبوده و در مقابل از کنار خیلی مباحث به راحتی گذشته‌ایم.

لذا داوطلبانی که تازه شروع به مطالعه‌ی مباحث درسی کرده‌اید، کمی صبر کنید. در دور اول مطالعه‌ی کتاب یا جزوه‌ی خود، اول مطالب را عمیق یاد بگیرید، پس از حل تمرین‌ها و تست‌های کنکور سال‌های قبل، در می‌یابید که در این کتاب یا جزوه 200 صفحه‌ای خود فقط چند فرمول، نکته و تعریف هست که لازم به خط کشیدن و یادداشت است.

در مرور بعدی مباحث درسی، این بار آنچه خط کشیده‌اید را با دقت‌تر مطالعه می‌کنیم و خواهید دید که این عمل چه‌قدر در وقت شما صرفه‌جویی کرده است لذا در ایامی که تازه شروع به مطالعه‌ی مباحث درسی کرده‌اید، وقت کافی گذاشته و سعی کنید بر مطالب به طور کامل تسلط پیدا کنید، چرا که در آینده این اوقات تکرار نمی‌شود و از طرفی مطالبی را خلاصه می‌کنید که با مطالعه‌ی آن‌ها باید کل مطالب یادآوری شود.

بهتر است که در خلاصه‌نویسی مطالب درسی از نمودار درختی استفاده شود یعنی طرز ارتباط موضوعات اصلی به فرعی را به کمک ساختار درختی نمایش دهید و هر چه زمان بیش‌تری برای ساختار درختی در نظر گرفته شود، درک مطالب در آینده بهتر است.

منبع :

http://www.gozine2.ir/modules.php?name=Pages&file=article&sid=1676

خلاصه گوئی

خلاصه گوئی


ارتباط به معنای برخوردهای متفاوت با اشخاص متفاوت است ، اما بعضی از مردم در این زمینه دچار گرفتاریهایی میشوند، علت اصلی گرفتاریهای آنها در برقراری ارتباط با یکدیگر،این است که هر کدام به شیوه خود با دیگران ارتباط برقرار میکنند.
ارتباط موثر با دیگران، نیاز به خلاقیت دارد. هر یک از ما در هر لحظه در شرایط ادراکی ویژه ای به سر می بریم. اگر از شیوه مورد علاقه شخص مخاطب خود استفاده کنید و خود را در سطح دیگران قرار دهید و از زبان آنها برای انتقال نقطه نظرهای خود استفاده نمایید، او به اقدام و خواسته شما پاسخ مثبت خواهد داد و اغلب به نتیجه دلخواه مورد نظر خود یعنی ارتباط موثر خواهید رسید. در بحث ایجاد ارتباط و چگونگی برقراری آن، متقاعد نمودن دیگران، هنر بدست آوردن حمایت و همکاری افراد و فرآهم آوردن شرایطی که افراد بتوانند مطابق میل و خواسته شما رفتار کنند، عناصری اصلی و تعیین کننده هستند.
ایجاد ارتباط از راههای مختلفی صورت می پذیرد.
 
الف: به حرفهای دیگران خوب گوش دهید
یکی از روشهای مهم در برقراری ارتباط موثر و درک بهتر مخاطب خود و ایجاد شرایطی که او نیز بتواند شما را بهتر درک کند، گوش دادن پویا است، که هنریست همپای سخن گفتن و کسی که بخوبی به صحبتهای دیگران گوش می سپارد می تواند رابطه خوبی با آنها برقرار کند. ارتباط واقعی زمانی ایجاد می شود که به سخنان مخاطب خود به خوبی گوش فرادهیم، منظور این است که به گفته ها و طرز تلقی و نقطه نظر های مخاطب خود به گونه ای خاص گوش فرادهیم، متوجه گردیم او چه منظوری و چه احساسی دارد و به قالب فکری او در مورد حرفی که می زند دقیق شویم.
اگر از شیوه مورد علاقه شخص مخاطب خود استفاده کنید و خود را در سطح دیگران قرار دهید و از زبان آنها برای انتقال نقطه نظرهای خود استفاده نمایید، او به اقدام و خواسته شما پاسخ مثبت خواهد داد
درک همدلانه، روش بسیار موثری است که می تواند تغییرات فراوانی در شخصیت ایجاد کند بنا براین گوش دادن موثر به مخاطب بدین معناست که بتوان مانند او دید، شنید و احساس کرد. در واقع این نوعی همگام شدن و برقراری ارتباط مؤثر است. در رابطه با همگام شدن و همزبانی روحیه شما با مخاطبان، سرعت صحبت و حتی هم نفس شدن شما با آنها، ارتباط موثرتری ایجاد می کند و درک متقابل شما و او را به حداکثر می رساند. با همسان کردن روشهای ادراکی خود با مخاطبتان تضمین می کنید که شما و او در سطح مشابهی ارتباط برقرار می سازید. اما باید به این مساله توجه داشت که حتی اگر منظور و نیت مخاطب خود را به درستی درک کنید، ممکن است هنوز در بسیاری مواقع اشخاص از معنای پنهان در پس پرده سخن خود آگاه نباشند. از جمله راههای اطلاع از معانی پنهان و در پس پرده، استفاده از کلید “چرا” است، اما کلمه پرسشی “چرا؟” نیز می تواند مشکلاتی ایجاد کند.

 این طرز سوال کردن گاه در شخص مخاطب احساس تحقیر و یا جبهه گیری ایجاد می کند، بخصوص اگر با لحنی متهم کننده مطرح شود، داوری منفی را به مخاطب شما انتقال می دهد. راه دیگر برای اطلاع از معانی پنهان در پس سخنان دیگران،طرح کلمه سوالی “چه” است. این کلمه پرسشی و کلماتی چون چه کسی؟ کدام؟ کجا؟ اگر به شکل تهدید کننده ای مطرح نگردد اغلب جواب های مشخصی فراهم می آورد. در کل باید به این نکته توجه داشت که سؤالاتی که با “چه؟” شروع می شوند، درمقایسه با جملاتی که با “چرا؟” شروع میشوند جواب مشخصتری به دست می دهد. طرح جملات سوالی با “چرا؟” اغلب منجر به تعمیم دادن یا گرفتن موضع تدافعی، میشود.
در انتها ضمن صحبت با مخاطب خود اقدامات زیر را انجام دهید:
با آرامش خاطر و اطمینان بنشینید و نگاهتان را به چشمان مخاطب خود بدوزید.
با دقتی وسواس گونه به حرفهایش گوش دهید.
در صورت نیاز از او توضیح بخواهید، زیرا افراد خوششان می آید و این تصور ایجاد می شود که مطالبشان مهم بوده و شما به آن توجه دارید.
اگر صلاح دانستید، درپایان صحبتهایتان با دیگران با صراحت اظهار نظر کنید و در صورت نیاز پیشنهاد داده ولی بیاد داشته باشید که اگر می خواهید پیشنهادی ارائه دهید، سعی کنید اصول و ضوابط لازم را در نظر بگیرید، پیشنهاد و طرحهایی که فقط موارد ایراد را در نظر می گیرند، پذیرفته نخواهند گردید.
درک همدلانه، روش بسیار موثری است که می تواند تغییرات فراوانی در شخصیت ایجاد کند بنا براین گوش دادن موثر به مخاطب بدین معناست که بتوان مانند او دید، شنید و احساس کرد.
 
ب : چگونه سخن گفتن را بیاموزید
این موضوع که طرف صحبت شما چه کسی است، اهمیت ندارد مهم آن است که به هنگام گفتگو رفتار و گفتاری پسندیده داشته باشید تا به نتیجه دلخواه و مورد نظر دست یابید و ارتباط مناسبی را با آنها برقرار سازید.
رعایت نکات زیر به شما در روند یک مذاکره سودمند یاری می رساند:
در سخن گفتن شتاب نکنید. موضوع بحث و گفتگو را چندین بار قبلاً با خود با صدای بلند تکرار کنید تا هنگام ادای آنها دچار فراموشی یا لکنت زبان نشوید.
جملات ساده، کوتاه و رسا بکار ببرید و شیوه خلاصه گویی را در پیش بگیرید.
گفته های خویش را با اطمینان و اعتماد به نفس ادا کنید و انتظار نداشته باشید دیگران آنچه را که شما با شک و تردید بر زبان می آورید، باور کنند.
اگر در حین مذاکره متوجه شدید که مخاطبتان مایل به صحبت کردن است به او مجال دهید افکارش را بروز دهد و اطلاعات و معلوماتش را برای شما بیان کند.
در برابر ترش روترین و عبوس ترین اشخاص هرگز بشاشیت خود را از دست ندهید و هنگام گفتگو نیز تمام قوایتان را برای کسب کامیابی متمرکز سازید.
در اکثر مذاکرات باید ابتدا بین طرفین، تمایل اولیه به صحبت کردن وجود داشته باشد. در این زمان است که میدان برای ارائه تفکر و تبادل اندیشه گسترده تر شده و در نتیجه امکان موفقیت بیشتر میشود.
در سخن گفتن و مذاکره باید شیوه ای درست و مبتنی بر اندیشه ، دقت و حوصله و تعقیب اصولی مطالب، در پیش گرفت و گرنه موفقیت از آن ما نخواهد بود.
در مقالات بعد به ارائه دیگر راه های برقراری ارتباط خواهیم پرداخت.

روش خلاصه نویسی

روش خلاصه نویسی

فوايد و ضرورت خلاصه نويسي
 
«خلاصه نويسي» نوعي مهارت نگارشي محسوب مي ‌شود و آشنايي با آن در كارهاي قلمي و پژوهشي و گزارش نويسي مفيد و كارساز است. با توجه به محدوديت فرصت و زمان و نيز فراواني آثار و نوشته ‌ها، «چكيده نويسي»‌ ضرورت پيدا مي ‌كند. گاهي از مطالب براي خودمان خلاصه برداري مي ‌كنيم،‌ گاهي براي ديگري. در صورت اول، براي بهره برداري خودمان است، ‌در صورت دوم براي فايده رساني به ديگران. در تاريخ تأليف و نگارش نيز، بخش بزرگ كتاب ‌ها، خلاصه شده كتاب ‌هاي ديگري است كه در زمينه تاريخ، ادبيات و علوم گوناگون است. اين‎ گونه كتب، با عنوان ‎هايي هم چون: خلاصه، وجيزه، منتخب، گلچين، گزيده، مختار، مهذّب، چكيده، تلخيص و ... است كه توسط خود مؤلف يا ديگري صورت گرفته و مي ‌گيرد. خلاصه كردن متون مفصل و كتاب ‌هاي عظيم و ارزشمند،‌ يكي از گام ‌هاي مثبتي است كه مي ‌تواند نسل كم حوصله امروز را هم با فرهنگ و ادب گذشته مرتبط سازد، ‌و هم بهره اخلاقي كتاب‌ هاي خوب ولي مفصل را كه در دسترس امروزيان نيست، به خوانندگان برساند. ما هميشه نمي ‌توانيم همه كتاب‌ ها را همراه داشته باشيم. هميشه هم مجال شرح و بسط مطالب را براي ديگران نيست.
 
پس بايد به هنر« خلاصه نويسي» مجهز بود تا از زمان و نيز از امكانات چاپ و تكثير و يادداشت، بيشترين استفاده را كرد. گاهي نياز مي ‌شود كه از يك سخنراني يا كتاب و مقاله، خلاصه‌اي تهيه شود، يا گزارشي فشرده از يك حادثه، يا صورت جلسه‌اي خلاصه از يك جلسه، سمينار، برنامه و ... تهيه گردد. گاهي در نقد يك اثر ادبي يا محتواي يك كتاب و مقاله و فيلم، نياز است كه فشرده‌اي از آن بيان شود. در معرفي‌ هاي اجمالي از يك كتاب نيز خلاصه نويسي جايگاه خود را دارد. نيز گاهي در دوره ‌هاي آموزشي و در كلاس‌ ها، لازم است از مطالب خلاصه برداري شود، يا در متون آموزشي، خلاصه‌اي از هر بخش يا بحث در پايان آورده شود. گاهي هم براي شركت در يك مسابقه، لازم مي ‌شود كتاب يا مقاله يا داستاني خلاصه شود. براي تهيه جزواتي فشرده و كم حجم براي امتحان از برخي دروس و متون هم، نيازمند به چكيده نويسي هستيم. گاهي هم به صورت شفاهي، لازم است گزارشي كوتاه و توضيحي خلاصه درباره موضوعي داشته باشيم. مجموع اين گونه نيازها، ايجاب مي ‌كند كه با«روش خلاصه نويسي» آشنا شويم. از اين رو در اين بخش، به بيان نكاتي در اين موضوع مي‌ پردازيم. ناگفته نماند كه«خلاصه نويسي»، از جهاتي براي خود انسان مفيد است و فوايدي از اين قبيل دارد:
1. بهره گيري از يادداشت‌ هاي خلاصه، در مراحل بعد، به وسيله مراجعه مجدد به آن ‌ها.
2. تمريني براي كار قلمي و رشد نيروي نويسندگي انسان.
3. تقويت بينش و رشد فكري انسان در سايه اين گزينش و تلخيص.
4. تسهيل برخورداري از محتويات كتب و مقالات، در حجمي اندك.
5. ايجاد انگيزه در دانش آموزان براي مطالعه.
6. كمك به در خاطر سپردن مطالب و از ياد نرفتن آن ‌ها.
7. كمك به تمركز فكر هنگام خواندن كتاب و مقاله.
با توجه به اين ‎كه در خلاصه نويسي، بايد به«كاهش حجم نوشته» پرداخت، بي آن ‎كه هدف نويسنده و گوينده و پيام اصلي نوشته و سخن از بين برود، ضروري است كه مهارت لازم در اين امر كسب شود. اين مهارت هم جز با تمرين زياد، و نيز كار زير نظر مربي و استاد، كمتر به دست مي ‌آيد. تفاوت خلاصه نويسي با گزيده، گلچين و يادداشت برداري اين است كه در يادداشت برداري و گزيده نويسي، نكات مورد نظر و مورد علاقه شخص از جاهاي مختلف نوشته مي ‌شود و چه بسا انسجام و پيوستگي ميان گزيده ‌ها وجود نداشته باشد؛ ولي در خلاصه نويسي، ‌عنايت روي يك كتاب يا مقاله يا متنِ خاصّي است كه چكيده همه آن آورده مي ‌شود؛ نه آن‎ كه از هر بوستاني گلي چيده شود. خلاصه نويسي شبيه زيراكس يا عكس گرفتن از هر متن يا تصويري در مقياسي كوچك‌تر است.
 
مراحل اجرايي كار
 
بسيار اتفاق مي‌ افتد كه در خلاصه نويسي، انسان فكر مي‌ كند همه اين مطالب، خوب و لازم است و در تلخيص، آن‎ ها را مي ‌آورد. در نهايت مي ‌بيند كه خلاصه، چيزي از اصل مطلب كم نيست. اين يا به عدم مهارت در خلاصه نويسي برمي ‌گردد، يا به عدم آگاهي اجمالي از محتواي آن‎ چه تلخيص مي‌ شود، يا عدم دقت شخص در تفكيك مطالب مهم از كم اهميت. از اين رو در امر خلاصه نويسي، مراحل زير پيشنهاد مي ‌شود:
1. مطالعه يا مرور اجمالي، پيش از اقدام به تلخيص.
2. مشخص ساختن ميزان و درصد تلخيصي كه بايد انجام شود.
3. مشخص كردن موارد و مطالب اصلي و فرعي،‌ هنگام مطالعه.
4. حذف مطالب غير عمده و باقي گذاشتن نكات اصلي.
5. حفظ امانت و اصالت در عبارات و محتوا.
پيش از اقدام به تلخيص،‌ خوب است ابتدا يك دور، كتاب يا مقاله را بخوانيم،‌ يا يك بار نوار را گوش دهيم يا فيلم را نگاه كنيم، تا نسبت به محتوا اِشراف و احاطه پيدا كنيم و بهتر بتوانيم موارد عمده و غير عمده و اصلي و حاشيه‌اي را از هم تفكيك كنيم. البته اين در مواردي است كه متن مورد تلخيص در اختيار ما باشد. والاّ در خلاصه نويسي از مباحثِ يك كلاس يا جلسه يا سخنراني در حال ايراد، اين شيوه قابل اجرا نيست.
هنگام مرور مقدماتي، مي ‌توان فصل ‌هاي اصلي و فرعي و مطالب عمده را از حواشي و زوايد، جدا كرد و علامت گذاشت تا تلخيص، آسان ‌تر شود.
ميزان تلخيص نيز بايد از آغاز، معلوم باشد. فرضاً يك كتاب سيصد صفحه‌اي را اگر قرار باشد در حد نصف، يا يك چهارم يا يك دهم خلاصه كنيم، در هر يك، ميزان حذف مطالب و باقي گذاشتن مطالب ديگر، به نسبت آن معيار، متفاوت خواهد بود. حتي اگر بنا باشد همان كتاب را در دو صفحه خلاصه كنيم، شيوه‌اي ديگر بايد برگزينيم و مطالب بيشتري را جزو«حذفيات» قرار دهيم. در انواع مختلف تلخيص و با هدف ‌هاي گوناگون، مطالب گاهي لازم است آورده شود يا حذف گردد؛ بسته به اين است كه با چه هدفي كار تلخيص انجام مي‌ گيرد. گاهي كتاب مفصّلي براي استفاده عموم، خلاصه مي‌ شود، گاهي چكيده‌ يك كتاب، به نحوي ارائه مي ‌شود تا شوق مراجعه به اصل كتاب ايجاد شود، گاهي عصاره مطالب مفيد يك كتاب، بدون رعايت انسجام و پيوستگي مطالب فراهم مي ‌گردد، گاهي فهرستي از مباحث يك كتاب يا بحث تدوين مي‌ شود، گاهي ديدگاه‌ هاي علمي يك كتاب استخراج مي ‌گردد، گاهي هم محتواي يك كتاب، به صورت نمودار، جدول و اطلاعات آماري و دسته بندي شده خلاصه مي ‌شود. اين شيوه‌ ها و هدف ‌ها، كه به عنوانِ تلخيص تفصيلي، ارجاعي، آزاد، فهرستي، موضوعي، علمي، و نموداري مطرح است،‌ هر يك ويژگي خاص خود را دارد و در عمل، متفاوت با ديگري است.[1] چكيده تمام نما، توصيفي، راهنما، موضوعي و ... از جمله انواع خلاصه نويسي است. مجموعه تحقيقات اجتماعي و اطلاعات آماري مفصّلي را گاهي به صورت جدول و نمودار ترسيم مي ‌كنند. اين نيز نوعي از خلاصه نويسي است.
 
نكات و مباحث غير اصلي
 
در هر نوشته‌اي يا سخنراني يا درس، يك سري حرف‌ ها اصلي و عمده است و گوينده و نويسنده يا مدرس، به قصد بيان و القاي آن ‌ها به كار سخن و قلم پرداخته است،‌ يك سري هم مطالبي است كه در توضيح،‌ تشريح و تأكيد نسبت به آن مطالب اصلي بيان مي ‌شود، كه به اين‌ ها نكات غير عمده گفته مي‌ شود. اجمالي از مطالبِ غير اصلي را مي ‌توان چنين برشمرد:
1. توضيحات براي روشن كردن مسأله اصلي.
2. نمونه ‌هاي تاريخي و شاهد مثال ‌ها.
3. مطالبِ حاشيه‌اي و غير مرتبط با موضوع.
4. لفاظي ‌ها و عبارت پردازي‌ هاي غير دخيل در مطلب اصلي.
5. موارد تكرار شدن مطلب.
6. عبارات و جملات مترادف و هم مضمون.
7. جملات معترضه و اشارات تفسيري و توضيحي كه آوردنش ملال آور است.
اگر از يك نوشته يا سخن، محورهاي فوق را جدا كنيم، آن ‌چه مي ‌ماند، جوهره اصلي مطلب است كه قابل درج در خلاصه است. البته تشخيص اين كه اين موضوع، اصلي است يا حاشيه، بحثِ عمده است يا توضيح، ‌احتياج به دقت بيشتري دارد. اگر يك متن، چه داستان يا غير داستان، چند بار مطالعه شود، امكان تلخيص دقيق، بيشتر خواهد بود. مي ‌توان هر بند يا پاراگراف را در يك جمله خلاصه كرد. مجموعه اين جملات، خود به خود چكيده مطلب اصلي خواهد بود؛ البته با رعايت نكات ديگري كه ياد شده است. در موردي كه يك داستان خلاصه مي‌ شود، بايد اسكلت و استخوان بندي اصلي قصه را آورد و از ذكر جزئياتِ داستان چشم پوشيد. فرض كنيد فيلمي را كه در يك ساعت تماشا كرده‌ايد، ‌يا داستاني صد صفحه‌اي را كه خوانده‌ايد، اگر بنا باشد تنها در مدت پنج دقيقه خلاصه‌اش را بازگو كنيد، چه قسمت‌ هايي را انتخاب مي ‌كنيد كه با بيان آن‌ ها در اين زمان محدود، تا نهايت داستان را هم اشاره كرده باشيد؟ پس پرداختن به قهرمان ‌هاي اصلي و فرازهاي حساس و صحنه‌ هاي عمده، كافي است و نبايد به جزئيات پرداخت. ميزان وقت يا ظرفيت نگارشي، نقش اساسي در نحوه خلاصه نويسي ما دارد.
 
تفاوت تلخيص با بازنويسي و بازآفريني

بازنويسي، برگردان متون كهن(شعر يا نثر) به نثر و عبارت است؛ بي آن‌ كه مفهوم و محتوا دگرگون شود. در باز آفريني، محتوا و سوژه كهن، تبديل به اثر جديدي مي ‌شود كه با اصل متفاوت است. بازنويسي مثل تعميرات اساسي يك خانه است، اما باز آفريني، كوبيدن بنا و از نو ساختن است كه چه بسا نقشه ساختمان و كيفيت چهار چوب اوليه هم به هم مي ‌خورد. در باز نويسي، مضمون متن قديم حفظ مي‌ شود، تغييرات در جا به جايي حوادث و الفاظ و تركيب ‌ها انجام مي ‌گيرد. اصول زبان فارسي حفظ مي ‌گردد و از شكسته نويسي پرهيز مي ‌شود. توجه به سن و سطح فكر مخاطب، جهت درك و لذت بردن ضروري است. بايد چيزي را باز نويسي كرد كه از نظر پيام و محتوا، ارزش داشته باشد. باز نويسي گاهي از نثر به نثر است. گاهي از شعر به شعر، از نظم به نثر و از نثر به نظم. در خلاصه نويسي، نه پيام عوض مي ‌شود، نه قالب و محتوا و نه بهتر ساختن سبك نگارش؛ بر خلاف باز نويسي كه اغلب يا به خاطر ضعف قلمي اثر نخستين است، يا نامناسب بودن آن با شيوه امروزي. خلاصه نويسي اغلب براي استفاده بهتر از فرصت و زمان است، اما در باز نويسي هدف مهم‌تر ارائه اثري متناسب با نياز و ضرورت‌ هاي جديد فرهنگي و ادبي است.
در اين ‌كه خلاصه نويسي را بايد با استفاده از قلم و جمله پردازي خودمان بنويسيم يا با حفظ عباراتِ اصلي، موارد مختلف است. گاهي روي الفاظ متن اصلي، عنايت و تأكيد خاصّي است كه دخل و تصرف در عبارات، مسأله ساز و گاهي تحريف مي ‌شود. آن‌ جا بايد تلخيص را با بهره گيري از عين عبارات اصلي انجام داد.
 
مثل اين ‌كه وصيت نامه امام امت(ره) يا احكام فقهي رساله، يا ديدگاه شيخ صدوق درباره عصمت انبيا و نظر شهيد مطهري درباره تحريف نشدن قرآن، يا قانون كيفر مجرمين و ... را اگر بخواهيم تلخيص كنيم، با استفاده از عباراتِ اصلي و حذف بخش ‌هاي كم اهميت ‌تر يا غير لازم،‌ اقدام مي‌ كنيم، تا اشكالي پيش نيايد. اما اگر يك داستان يا حادثه تاريخي، يا گفتگوها و مذاكرات يك جلسه، يا گزارشي از روزنامه، يا درس معلم را بخواهيم خلاصه نويسي كنيم، ضرورتي ندارد كه حتماً از عبارات اصلي استفاده كنيم، مي ‌توانيم مفهوم را گرفته، با تعابير و جمله بندي خودمان بنويسيم. هم‌ چنين مي ‌توانيم همه متن را به دقت بخوانيم، سپس آن را كنار گذاشته، خلاصه آن را به قلم خودمان بنويسيم. در هر حال، نكته‌اي كه نبايد فراموش كرد اين است: در خلاصه نويسي، «هدف و پيام» اصلي نويسنده، نبايد مورد تحريف يا تغيير قرار گيرد، و اين دو چيز مي ‌طلبد: الف. تعهد ب. مهارت. اگر تعهد نباشد، سخنان يا نوشته ديگران گاهي مغرضانه تلخيص مي ‌شود و«خلاصه»، چيزي از آب در مي ‌آيد كه مغاير با مقصود صاحب سخن است. و اگر مهارت نباشد، محتواي اصلي نوشته و كلام، خدشه دار مي ‌شود و چه بسا مطالب عمده و اساسي از قلم مي‌ افتد و آن ‎چه قابل حذف بوده، به عنوان مطالب اصلي باقي مي ‌ماند. هم«حفظ امانت» لازم است، هم«حفظ اصالت»؛ كه اولي به تعهد خلاصه نويسي مربوط مي ‌شود، دومي به دقت و توانايي و مهارت او.
گاهي كتابي را كه در دست مطالعه داريد، پس از خواندن هر صفحه يا هر پاراگراف، سعي كنيد خلاصه آن را در يك سطر يا در جمله‌اي فشرده بنويسيد. اين قدرت تلخيص شما را مي ‌افزايد. يا برخي داستان ‌هاي منظوم را در ديوان ‌ها بخوانيد و خلاصه‌اش را در چند سطر بنويسيد يا خبري را كه به تفصيل در روزنامه خوانده‌ايد، به صورتِ« خلاصه خبر» در آوريد.
 
چند نكته لازم:
 
1. در تلخيص يك متن يا بحث منسجم، سعي شود انسجام و پيوستگي مطالب، در« خلاصه» هم حفظ شود.
2. جملات كوتاه و كلمات ساده، به كار گرفته شود.
3. متن مورد تلخيص، در جزوه«خلاصه» معرفي شود: يعني نام نويسنده، ناشر، ميزان صفحات، درصد تلخيص، خلاصه نويس، تاريخ تلخيص و مشخصات ديگر نوشته اصلي يا نوار و سخنراني و جلسه و سمينار و درسي كه به صورت خلاصه در آمده است، نقل شود.
4. نكات دستوري و نيز هماهنگي و يك نواختي زمان افعال و سبك و سياق نوشته رعايت گردد.
5. سليقه و نظم در نگارش خلاصه، صفحه آرايي و فصل بندي نيز از ياد نرود.
6. در خلاصه، مطالبي آورده نشود كه در متن اصلي نيست.
 
پي نوشت:
[1]. در زمينه انواع تلخيص و اهداف و روش ‌هاي ياد شده در بالا، ر.ك: «فن تلخيص كتاب» از عادل يغما،‌كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان.
 
نويسنده: جواد محدثي
منبع: كتاب روش‌ها، ص 33.

نمایش نامه نویسی رادیویی _ بخش دوم


نمایش نامه نویسی رادیویی _ بخش دوم

مطالبی که در مورد ظاهر و شکل نمایشنامه باید مورد توجه واقع شود تحت عنوانهای زیر مورد بحث قرار می گیرد:
 
شیوه نثر نمایشنامه ـ صحنه ها ـ هنرپیشگان ـ صدا یا ساندافکت ـ موزیک انعکاسی.
 
الف ـ شیوۀ نثر نمایشنامه
 
شیوه نثر نمایشنامه تا حد زیادی بستگی بنوع نمایشنامه و شخصیت نقش ها و کیفیت صحنه ها دارد. در نمایشنامه های کلاسیک و بعضی نمایشنامه های تاریخی و مذهبی از نثر کتاب استفاده می شود. یعنی کلمات شکسته نمی شود و صورت نثر محاوره ندارد. مثلا کلمه «می گویند» «میگن» نوشته نمی شود. در سایر نمایشنامه ها معمولا از نثر محاوره  استفاده می شود، زیرا نمایشنامه تجسم زندگی واقعی است و در زندگی معمولی کمتر ممکن است به شیوۀ کتابت صحبت کند اصل«تجسم زندگی واقعی» بهترین راهنمای نویسنده، در انتخاب شیوه نوشتن است. بدیهی است طرز حرف زدن و لغاتی که یک وکیل دادگستری در جلسه دادگاه بکار می برد با طرز سخن گفتن یک میوه فروشی یا حتی با طرز حرف زدن خود آن وکیل در خانه با همسر و فرزندانش فرق دارد. نویسنده باید شخصیت ایفا کنندۀ نقش و صحنۀ نمایش را در نظر بگیرد و جملات و عبارات متناسب بنویسد.
 
نکته مهمی که همیشه باید مورد نظر نویسنده باشد این است که نوشتۀ رادیویی با نوشتۀ کتاب یا روزنامه فرق دارد، در اینجا نوشتن برای گفتن است نه خواندن و برای چشم نوشته نمی شود. بلکه برای گوش نوشته می شود، لذا باید دو مسأله را مورد توجه قرار داد:
 
اول اینکه ضمن نمایشنامۀ رادیوئی، منظرۀ یک باغ با صفا را نمی توان شرح داد، یا راجع بخلق و خوق یک نفر نمی توان قلم فرسائی کرد، مگر در آن حد که ضمن مکالمه امکان داشته باشد. در عوض مثلا برای تجسم یک باغ با صفا می توان از صداها(ساندافکت) کمک گرفت.
 
دوم اینکه جملات را بصورتی که در کتاب استعمال می شود در رادیو نباید استعمال کرد مثلا نوشتن این جمله در کتاب صحیح است: « هنگام بامدادان که خورشید رخشان همچون قرصی زرین در پهنۀ آسمان نمایان گشت و جهان را به نور خود منور ساخت عزالدین از قصر بزرگ و پرشکوه خلیفه پای بیرون نهاد». جمله ای چنین طولانی در محاوره استعمال نمی شود، در نمایشنامه رادیویی باید این جمله را به چند جمله کوچکتر تقسیم کرد باین شکل: صبح شده بود، خورشید مثل یک قرص زرین تو آسمون می درخشید. عزالدین از قصر خلیفه بیرون اومد. از اون قصر بزرگ پرشکوه.
 
در صورتی که امکان داشته باشد همین جمله را باید بصورت گفتگو بین دو هنرپیشه تنظیم کرد باین شکل:
 
احمدـ محسن ، امروز عزالدینو دیدم
 
محسن ـ کجا؟
 
احمد ـ صبح زود.
 
محسن ـ صبح زود بیرون اومده
 
احمد ـ اتفاقا هوا کاملا روشن شده بود و خورشید تو آسمون می درخشید.
 
هر مطلبی که برای رادیو نوشته می شود باید ساده و روان و در قالب جملات کوتاه عرضه شود و در عین حال از وضوح و صراحت کامل نیز برخوردار باشد.
 
ب ـ صحنه ها
 
در نمایشنامه رادیویی حوادث در زمان ها یا مکان های مختلف و با حضور اشخاص مختلف وقوع می یابد. آنچه در یک زمان و در یک مکان  اتفاق می افتد یک صحنه را تشکیل می دهد. در صحنه بعدی ممکن است زمان یا مکان عوض شود، اعم از اینکه اشخاص عوض بشوند یا نشوند مثلا صحنه اول نمایشنامه، گفتگویی است بین یک مادر و فرزند، مادر سعی دارد فرزند را بکار و کوشش و درس خواندن تشویق کند و فرزند اظهار می دارد که درس و تحصیل فایده چندانی ندارد. صحنه بعد با تجسم سر و صدای شاگردان مدرسه و گفتگوئی بین همان فرزند و شاگردان دیگر آغاز می شود. در این صحنه زمان و مکان و بعضی اشخاص (مادر) هر سه تغییر یافته اند، اما اگر در همین مثال، صحنه دوم گفتگوی بین مادر و پدر لازم نیست که مکان هم تغییر کند. بلکه در همان مکان اول می توان صحنه را ترتیب داد.
 
فاصله بین صحنه ها به وسیله موزیک پر می شود.
 
مدت هر صحنه نباید بیش از سه چهار دقیقه باشد.
 
شنونده گفتگوی دو نفر را بمدت دو دقیقه می تواند تحمل کند! اگر بیشتر از آن باشد خسته خواهد شد در صورتیکه مطلب در این مدت تمام نشود باید با تمهید دیگری از قبیل وارد کردن صدای تازه(مانند زنگ ساعت، صوت ترن، صدای هواپیما و نظایر آن) صحنه را از یکنواختی بیرون آورد. گفتگوی سه چهار نفر در صورتیکه جالب باشد تا سه چهار دقیقه نیز قابل تحمل خواهد بود.
 
صحنبه به دلخواه شما قابل تغییر نیست، بلکه همانطور که صحنه های واقعی زندگی روی قاعده و منطق عوض می شود تعویض صحنه نمایش رادیوئی نیز باید موجه و مدلل باشد. اگر گفتگویی بین دو نفر جریان دارد نباید بدون دلیل با موزیک قطع شود. بلکه مثلا باید یکی از دیگری خداحافظی کند. این نشان پایان یافتن واقعی صحنه است، یاصدای تصادف دو اتومبیل موجب شود که آنان گفتگوی خود را قطع کنند و به تماشای حادثه بروند این تصمیم آنان به شنونده نیز تفهیم شود. مثلا یکی از آنها بگوید:«مثل اینکه دو تا ماشین تصادف کردند بریم تماشا کنیم».
 
با اینکه حداکثر زمان هر صحنه نباید بیش ازچند دقیقه باشد حداقل آن معین نیست ممکن است حتی یک جمله یک صحنه را تشکیل دهد.
 
مثال: موضوع صحنه تجسم حالت و  اندیشه های مادری است که می خواهد یک چشم خود را به فرزندش که در حادثه ای هر دو چشم خود را از دست داده است بدهد.
 
(موزیک غم انگیز و پرهیجانی در متن است)
 
مادر ـ خدایا تو میدونی که من حاضرم هر دو چشمم رو به پسرم بدم. اما آیا این کار درسته؟
 
(موزیک متن بالا می آید و پس از چند لحظه مجدداً در متن ادامه می یابد)
 
مادرـ خدایا، اگر من یک چشممو دادم، اما او با چشم من نتونست ببینه اونوقت چی می شه!
 
آیا در اون وقت صورت مادری که دو چشم داشته باشد برای فرزند نابینایش از مادری که یک چشم داشته باشد مفیدتر نیست؟
 
(موزیک متن بالا می آید و پس از چند لحظه مجددا در متن ادامه می یابد)
 
مادرـ خدایا، چقدر خوشبختم اگر بتونم با یک چشم پسرم رو ببینم که بطرف من میاد و بمن میگه:
 
پسرـ (با انعکاس) مادر من تورو می بینم، با چشم تو، آیا تو چشم خودتو تو صورت من می بینی؟...
 
در مثال بالا عوض شدن صحنه به معنی عوض شدن زمان یا مکان نیست، بلکه موزیک در حقیقت فاصله زمانی بین افکار مختلف یک مادر را پر می کند و در عین حال گویای مطالبی است که مادر بیان نمی کند و به سخنان او کمال و تجسم می بخشد. اما ممکن است حقیقتاً زمان و مکان نیز در صحنه های کوتاه عوض شود.
 
نکته دیگری که باید در نظر داشت اینست که فاصله زمانی صحنه ها حتی الامکان باید کم باشد، دختری که هیجده سالگیش در یک صحنه تجسم یافته اگر بخواهیم در صحنه بعد شصت سالگیش را مجسم کنیم با این اشکال مواجه می شویم که هنرپیشه هر قدر هم هنرمند باشد نمی تواند چنین اختلافی را در صدای خود ایجاد کند و در نتیجه صحنه مصنوعی می شود.
 
ج ـ هنرپیشگان
 
نویسندۀ نمایشنامه رادیویی نخست باید قالب داستانی که می خواهد بنویسد در نظر مجسم کند، پس از آن به این نکته توجه کند که چه نقشهائی در نمایشنامه او وجود دارد و چند هنرپیشه جمعا برای اجرای نمایشنامه لازم است. در یک نمایشنامه که روی صحنه اجرا می شود عوامل مختلفی برای جلب توجه بیننده و تفهیم مطلب باو وجود دارد. لباس، دکور، گریم ، نور، صدا، موزیک ، حرکت و ژست ، در صورتیکه در رادیو جز صدای هنرپیشه و  موزیک و ساندافکت هیچ عامل دیگری در اختیار نیست، به همین جهت موجبات ابهام موضوع و عدم درک مطلب بوسیلۀ شنونده بیشتر است. آنچه موجب شدن این ابهام موضوع می شود در درجه اول زیاد بودن عده هنرپیشگان و در درجه دوم نزدیک بودن خصوصیات و شباهت صدای آنان به یکدیگر است. گنگ بودن و عدم رعایت پاره ای نکات در نوشته نیز به ابهام مطلب کمک می کند اگر در صحنه ای پدر و مادر و دختر و پسری گفتگو کنند و فرزندان با پدر و مادر لااقل بیست سال اختلاف سن داشته باشند و در انتخاب هنرپیشگان نیز دقت شده باشد شنونده کاملا تشخیص می دهد که چه کسانی حرف می زنند و ابهامی بوجود نمی آید، بخصوص که علاوه بر صدا، لحن گفتار و شاید عبارت و کلماتیکه پدر و مادر استعمال می کنند با آنچه از دهان فرزندان بیرون می آید فرق دارد، اما اگر در صحنه ای چهار دختر همکاس قرار باشد با یکدیگر گفتگو کنند برای شنوده تشخیص اینکه کدامیک حرف می زنند دشوار است، زیرا صداها و نوع جملات و عبارات نزدیک بهم است و اختلاف زیاد بین آنان غیرمعقول خواهد بود. لذا حتی الامکان باید در یک صحنه صداها و نقش های نزدیک بهم وجود نداشته باشد.
 
در صورتیکه دو نفر از نظر سن و صدا به یکدیگر نزدیک باشند و لازم باشد در یک صحنه گفتگو کنند مهارت نویسنده می تواند اختلافی را که در صدا کمتر وجود دارد با نمایاندن اختلاف در طرز فکر و عبارات آنان جبران کند. همچنین گاهی در آغاز جمله، کسی که سخن می گوید نام دیگری را بزبان می آورد، یا شغل یا لقب یا صفت اخلاقی او را که قبلاً به شنونده معرفی شده است در آخر جمله ذکر می کند. مثلاً اگر موضوع صحبت اختلاف در خرج کردن یا نکردن پولی باشد جملات به این شکل خواهد بود:
 
محمودـ من باور نمی کنم که صرف این پول در این راه فایده ای داشته باشد.
 
احمدـ محمود اشتباه می کنی خیلیم مفیده
 
محمودـ وجود خود این پول در حساب بانکی من فایده اش از فایدۀ احتمالی خرج کردن اون به مراتب بیشتره
 
احمدـ پول برای خرج کردنه، خسیس!
 
محمودـ بشرط اینکه همیشه داشته باشی که خرج کنی آقای ولخرج
 
در این گفتگو یک نوبت اسم یکی از بازیکنان و دو نوبت صفت آنان (خست و ولخرجی) بگوش شنونده می رسد و در صورتیکه شنونده سابقه خست محمود و ولخرجی احمد را داشته باشد مطالب کاملا برایش قابل درک خواهد بود.
 
نکته دیگری را که باید در نظر داشت این است که در مجموع نمایشنامه نیز باید تعداد هنرپیشگان زیاد باشد. زیرا شنونده اسم و خصوصیات و روابط آنها را نمی تواند بخاطر بسپارد. حداکثر تعداد هنرپیشگان بطور متعارف در یک نمایشنامه نیم ساعتی 5 یا 6 نفر است. هر قدر سعی شود هنرپیشگان در همان دقایق اول وارد صحنه ها شوند بهتر است زیرا شنونده زودتر با آنها آشنا می شود و فرصت بیشتری برای درک و فهم روابط و شناسایی هنرپیشگان دارد.
 
دـ صدا(ساندافکت)Soundeffect
 
ساندافکت ها یکی از بهترین عوامل زنده کردن و با روح ساختن نمایشنامه است بسیاری از صداها را در طبیعت فقط می شنویم و عوامل تولید کننده آنرا موقع شنیدن نمی بینیم، مثل صدای جیرجیرک، صدای باد و ... در عین حال این صداها در ما اثر می گذارد. به همین دلیل شنیدن صدا از رادیو نیز همان اثر را دارد.
 
استفاده از ساندافکت علاوه بر با روح کردن نمایشنامه، برای جدا کردن صحنه ها از یکدیگر و جلوگیری از حرف زدن مداوم بازیکنان که نتیجه آن یکنواختی و ملال آور شدن نمایشنامه است نیز بسیار مفید است.
 
بسیاری از صداها حالت یا خاطرۀ خاصی را در شنونده ایجاد می کنند. مثلاً صدای اذان بدون تردید به صحنه، روحانیت می بخشد و منظرۀ مسجد و گلدسته را بخاطر شنونده می آورد.
 
رادیو ایران صداهای را که شاید خاص محیط ماست ضبط کرده است و در اختیار دارد مانند صدای فروشندگان در جلو بازار یا صداهای داخلی یک قهوه خانه، صدای سماور، صدای ریختن برف از پشت بام به کوچه و نظایر آن. کمتر ممکن است اتفاق بیفتد که نویسنده صدایی را در نمایشنامه منظور کند که در بایگانی صدای جمهوری اسلامی ایران موجود نباشد حتی موجودات افسانه ای از قبیل اژدها، دیو، خنده های شیطانی نیز وجود دارد. بعلاوه بسیاری از صداها را در استودیو می توان ایجاد کرد. صداهایی از قبیل باز کردن و بستن درب، برداشتن و گذاشتن کوشی تلفن و شماره گرفتن ـ شکستن ظرف و صداهای دیگری از این قبیل را در استودیو ایجاد می کنند زیرا طبیعی تر و آسانتر است . در اختیار داشتن فهرست صداهای موجود در آرشیو صدای جمهوری اسلامی ایران به نویسنده نه تنها کمک می کند بلکه به او الهام و فکر هم می دهد.
 
باید توجه داشت که نویسنده نباید فقط بنوشتن اسم صدا اکتفا کند، بلکه باید توضیحی که برای تهیه کننده کافی و قابل درک باشد نیز به آن اضافه کند مثلا صرف نوشتن صدای گربه کافی نیست. زیرا صدای گربه ای که گرسنه است و با التماس طلب خوراکی می کند با گربه ای که از خشم متغیر است فرق دارد. باید نوع صدا نیز مشخص گردد.
 
صدا همانقدر که واقعا مفید است اگر بی جا و بی مورد یا برخلاف قاعده و بیش از اندازه بکار رود اثر معکوس دارد. نویسندگان تازه کار معمولا صداهای زیادی در نمایشنامه منظور می کنند. صدا اگر زیاد و پشت سرهم باشد در تهیه نمایشنامه نیز اشکال فراوان تولید می کند.

منبع :

http://khalijefars.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2953:1390-02-05-05-58-52&catid=312:1390-01-24-06-15-26&Itemid=382

نمایش نامه نویسی رادیویی- بخش اول


نمایش نامه نویسی رادیویی- بخش اول

نمایشنامه، داستانی است که در صحنۀ نمایش به وسیلۀ بازیگران اجرا می شود. بنابراین، از جهت استخوان بندی حوادث و شروع و ختم و صحنه آرائی و کلام، تفاوتی با یک رمان ندارد
 
از لحاظ زمانی، نمایشنامه، بسیار کهن تر از رمان یا داستان کوتاه است. در یونان قدیم نمایشنامه ها به دو صورت کمدی یا تراژدی وجود داشت. ارسطو در کتاب فن شعر، قواعد خاص این دو نوع نمایشنامه را تنظیم و تدوین کرده است. در قرن پنجم قبل از میلاد، نمایش در یونان به اوج کمال خود رسید. امروزه نیز با این که سینما و تلویزیون رواج بسیار یافته است، هنوز از ارزش نمایش چیزی کم نشده است و هنوز هم نمایش به عنوان وسیله ای ارزشمند برای تزکیۀ اخلاق و پرورش معنوی بینندگان و مخصوصاً کودکان و نوجوانان اهمیت دارد.
 
نمایشنامه های امروزی معمولا سه نوع است: نمایش کمدی که کارهای خنده دار یک شخصیت در آن نمایش داده می شود.
 
«تراژدی» نمایش یک ماجرای غم انگیز است و «درام» نمایشی آمیخته از کمدی و تراژدی است.
 
تفاوتهای مهم نمایشنامه و داستان از این قرار است:
 
الف – نمایش، از لحاظ موضوع و زمان، به چند بخش تقسیم می شود که هر قسمت را یک «پرده» می نامند. هر بخش ، در یک صحنه معین اجرا می شود؛بنابراین ، برای نمایش به تعداد پرده ها، صحنه پردازی لازم است و ماجرای داستان باید طوری نوشته شود که در آن چند صحنه، قابل اجرا و اتمام باشد.
 
ب ـ در داستان، نویسنده ، صحنه ها را به کمک توصیف در ذهن خوانندگان مشخص و ترسیم می کند، ولی در نمایش باید قبل از هر صحنه تمام راهنمایی های لازم را برای صحنه آرایی، لباس بازیکنان و جزئیات حرکات و حتی جهت حرکات آنان، بنویسید تا هنگام اجرای نمایش، مورد توجه قرار گیرد. بدین ترتیب، در نمایش هنرهای زیادی به کار گرفته می شود، مانند : ادبیات، موسیقی، خیاطی، معماری و سایر هنرهای تزیینی. زیرا صحنه را باید مطابق با حوادث داستان ـ آن گونه که نویسنده مشخص ساخته باشد ـ آرایش دهند و «دکور»ها را به وجود آورند و لباسهای لازم را تهیه کنند.
 
ج ـ چون در نمایشنامه، فقط گفتارها نوشته می شود، لازم است که پیش از هر گفتار، نحوۀ حرکت و رفتار و حتی لحن کلام بازیگران در داخل قلاب [] مشخص شود.

دـ در داستان، می توان رویاها یا افکار شخصیت ها را به کمک جملات بیان کرد، اما در نمایشنامه چنین کاری امکان ندارد. در نمایشنامه باید تا جایی که امکان داشته باشد، از گفتار بکاهیم تا بازیگران با حرکات و اعمال خویش، منظور نویسنده را نشان دهند. بنابراین، لفاظیهای بیهوده که قابل نباشد، نباید نوشته شود و گفتارها نیز نباید طولانی و خسته کننده باشد.
 
1- نمایشنامه نویسی:
 
نمایشنامه و نمایشنامه نویسی در ایران از عهد هخامنشیان مراسمی از قبیل مغ کشان(در موردغصب سلطنت کمبوجیه) گریستن مغان(درباره مرگ سیاوش) تا سه چهار قرن اول هجری در خراسان و ماوراءالنهر رواج داشت.
 
از اشعار فردوسی، نظامی، حافظ که ذیلاً ملاحظه می فرمایید برمی آید که نمایشنامه نویسی و اجرای آن در ایران معمول بوده است:
 
به بازیگری ماند این چرخ مست                    که بازی نماید به هفتاد دست (فردوسی)
 
مپندار کز بهر بازیگری است                        سراپرده ای این چنین سرسری است (نظامی)
 
حلقۀ زلفش تماشاخانۀ باد صباست            جان صد صاحبدل آنجا بستۀ یک موبه بین (حافظ)
 
نمایشنامه نویسی به سبک اروپائی در صد سال اخیر در ایران معمول شده رفته رفته رو به رواج نهاده است.
 
2- اصول فن نمایشنامه نویسی رادیوئی
 
مطالبی که از رادیو پخش می شود ممکن است 1- گفتار 2- گفتگو 3- نقل داستان 4- نمایشنامه باشد.
 
نمایشنامه در حقیقت تجسم حوادث و وقایع است توسط قهرمانان آن. در اینجا به جای اینکه شخصی حادثه ای را نقل کند، خود حادثه و نتایج آن تجسم می یابد. بقسمی که شنونده ، عین حادثه را در خیال و تصور می بیند و صدای قهرمانان و عاملین آنرا از رادیو می شوند. در نمایشنامه رادیویی ممکن است گوینده هم وجود داشته باشد. ولی نقش او در نمایشنامه بر خلاف داستان یک نقش بسیار کوچک و فرعی است و بندرت به کار گرفته می شود، اجرای وقایع به عهده هنرپیشگان است و وحدت زمان و مکان نیز در نمایشنامه الزامی نیست، بلکه معمولا یک نمایشنامه، مجموعۀ حوادث و وقایعی است که در مکانها یا زمانهای مختلف انجام می یابد، از انواع نوشته ها، آنچه مورد بحث ماست نمایشنامۀ رادیویی است.
 
3- خصوصیات یک نمایشنامه رادیوئی
 
خصوصیات نمایشنامه رادیویی از دو جهت باید مورد توجه قرار گیرد:
 
اول ظاهر و شکل نمایشنامه، دوم محتوی و ماهیت آن
 
بخش اول ـ ظاهر و شکل نمایشنامۀ رادیوئی
 
اولین صفح] یک نمایشنامه رادیوئی اختصاص دارد به نام نمایشنامه ـ مدت، مشخصات بازیکنان ـ صداها و موسیقی مورد نیاز و نام نویسنده(در صورتی که ترجمه باشد نام نویسنده و مترجم هر دو) نمونه صفحۀ اول چنین است:
 
«ترا نمی بخشم»
 
نمایشنامه رادیویی به مدت بیست دقیقه
 
بازیکنان

1- نسرین دختر17 ساله- ساده دل – مهربان
 
2- فرهاد مرد 40ساله – پدر نسرین- حسابدار مهربان
 
3- آذر دختر 17 ساله – شیطان و پرحرف
 
4- داود مرد 45 ساله – اهل مطالعه و فاضل – دغل
 
موسیقی
 
1- گذشت زمان .
 
2- نگرانی زمان
 
3- شادی و نشاط
 
4- ضربه (خشم)
 
نام بازیکنان و مشخصات آنها از این جهت نوشته می شود که کارگردان با یک نگاه به صفحه اول بتواند نمایشنامه را با امکانات خود تطبیق دهد و از همان ابتدا هنرپیشگان مورد نیاز را در نظر بگیرد. البته این شرح اجمالی مشخصات بازیکنان او را از مطالعۀ کامل نمایشنامه بی نیاز نمی کند، ولی ممکن است با توجه به همین صفحه اول، بعلت نبودن امکانات لازم جهت اجرای نمایشنامه دیگر خواندن آن ضرورت نداشته باشد، فی المثل نویسنده، جزء عده بازیکنان ، کودک پنجساله ای را منظور کرده است که نقش موثری به عهده دارد، کارگردان با توجه به اینکه چنین کودکی در اختیار ندارد می تواند از خواندن نمایشنامه خودداری کند.
 
فایده دیگر نوشتن مشخصات بازیکنان در صفحه اول این است که هنرپیشه، قبل از آغاز تمرین نقش خود را می شناسد و حالت مناسب به صدای خود می دهد.
 
نوشتن صداها و موسیقی مورد نیاز نیز بمنظور آسان کردن کار تهیه کننده مسئول ا نتخاب صدا و مسئول انتخاب موسیقی است. آنها با مطالعۀ صفحه اول صداها و موسیقی لازم را انتخاب می کنند بدیهی است این مختصر کمک کوچکی به آنها می کند، نه اینکه خواندن تمام نمایشنامه لازم نباشد.
 
از صفحه دوم، اصل نمایشنامه آغاز می شود، در سمت راست کاغذ باید نخست نام اولین هنرپیشه ای را که آغاز بسخن می کند نوشت و بعد با قدری فاصله: سخنان او نوشته می شود این روش به همین ترتیب ادامه پیدا می کند، هرگز نباید اسم و سخن یک هنرپیشه را در وسط حرف هنرپیشه دیگر نوشت با این شکل
 
علی ـ من روز دوشنبه اومدم دیدنت(حسن ـ دوشنبه نبود سه شنبه بود) هر روزی بود بالاخره به دیدنت اومدم.
 
بلکه باید نام و سخن هر هنرپیشه را هر قدر هم که کوتاه باشد از اول سطر آغاز کرد. باین شکل
 
علی ـ من روز دوشنبه اومدم دیدنت...
 
حسن ـ (حرف علی را قطع می کند)دوشنبه نبود سه شنبه بود
 
علی ـ هر روزی بود بالاخره بدیدنت اومدم...
 
باید توجه داشت که آنچه نویسنده می نویسد دارای دو قسمت است:
 
قسمتی که شنونده عین جمله او را از رادیو خواهد شنید و قسمتی به منظور راهنمایی هنرپیشه یا تهیه کننده یا کارگردان نوشته می شود و شنونده جمله ها را نخواهد شنید، مثلا در صحنه زیر:
 
(صدای ماشین حساب ـ صدای قناری که با صدای ماشین حساب توأم می شود)
 
نسرین ـ واه که این قناری چقدر قشنگ میخونه. بابا جون این حواس شما را پرت نمی کنه؟
 
فرهاد ـ (ضمن کشیدن خمیازه) نه دخترم.
 
نسرین ـ منکه وقتی دارم حساب می کنم کوچکترین صدا حواسمو پرت می کند
 
(از وسط جلمۀ بعدی فرهاد صدای زنگ تلفن شنیده می شود)
 
فرهاد ـ وقتی داری بافتنی می بافی چطور؟ آیا اونوقتم حواست پرت می شه؟
 
دراینجا گفتگوی فرهاد ونسرین را شنونده می شنود، زیرا عین جملات قرائت و اجرا می شود، اما جملاتی که داخل پرانتز نوشته شده قرائت نمی شود بلکه دستورالعمل برای مجریان و تهیه کننده و کارگردانست، جمله اول داخل پرانتز(صدای ماشین حساب، صدای قناری و ...) برای این است که تهیه کننده بداند چه موقع باید صداها شنیده شود جمله(ضمن کشیدن خمیازه) برای هنرپیشه و کارگردان است و سومین پرانتز نیز مربوط به تهیه کننده است، این دستورالعملها را حتما باید داخل پرانتز نوشت تا از متن اجرایی نمایشنامه متمایز باشد.
 
نویسنده باید حالت اجرا و لحن هنرپیشه و فاصله او تامیکروفن را نیز در نظر بگیرد و در پرانتز بنویسد، مثلا اگر لحن هنرپیشه خشمگین و عصبانی است در پرانتز بنویسد(با خشم) همچنین اگر در نمایشنامه، منیژه، سیمین را صدا می زند و او از خارج اطاق جواب می دهد باید باین طریق نوشت:
 
منیژه ـ (صدا می زند) سیمین ـ سیمین ...


سیمین ـ (از دور) بله
 
منیژه ـ (صدا می زند) کجائی ، بیا اینجا کارت دارم.
 
سیمین ـ (از دور) اومدم (صدای پای سیمین که نزدیک می شود ـ صدای باز کردن در و نزدیک شدن).
 
سیمین ـ (ضمن نزدیک شدن ) با من کار داشتی ؟
 
مطالبی که در مورد ظاهر و شکل نمایشنامه باید مورد توجه واقع شود تحت عنوانهای زیر مورد بحث قرار می گیرد:
 
شیوه نثر نمایشنامه ـ صحنه ها ـ هنرپیشگان ـ صدا یا ساندافکت ـ موزیک انعکاسی.

منبع :

http://khalijefars.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2908:-1&catid=312:1390-01-24-06-15-26&Itemid=382

 

خبر و اصول خبرنویسی - بخش دوم


خبر و اصول خبرنویسی - بخش دوم

عناصر خبر
 
 تنظيم خبر از مراحل سخت كار خبري است كه بدون شناخت اركان آن امكان‌پذير نيست. اركان خبر در واقع پاسخگويي سوالهاي مخاطب است. در صورت عدم استفاده صحيح از اين عناصر، خبر دچار ابهام شده و جذابيت كافي نخواهد داشت.
 
شناخت اركان خبر به خبرنگار كمك مي‌كند قبل از نگارش، از اطلاعات مؤثر و مفيد به خوبي و به جا استفاده كند.
 
در اخبار روابط‌عمومي‌ها استفاده صحيح از عناصر خبر به جامعيت خبر كمك مي‌كند و اطلاعات داخلي سازمان را آن طور كه هميشه مورد نظر كاركنان است به اطلاع آنها مي‌رساند در واقع در اخبار داخلي لزوماً همة عناصر بايد استفاده شود.
 
 كه:

 پاسخگويي به اين سوال ارزش شهرت خبري را در بردارد.
 
خبرنگار بايد بداند چه شخصي يا چه چيزي در پيدايش رويداد دخالت داشته و اطلاعات را به طور كامل به مخاطب ارائه نمايد مخاطب بايد بتواند با مطالعه خبر سوال چه كسي؟ چه گروهي؟ چه چيزي؟ را در ذهن خود پاسخ گويد.
 
 كجا:

پاسخگويي به اين سوال به ارزش مجاورت اشاره دارد.
 
گاهي در يك خبر موقعيت جغرافيايي براي مخاطبان مهم و حساسيت برانگيز است در اينگونه موارد بايد با اشاره به مكان مورد نظر اين سوال را در ذهن مخاطب پاسخ گفت كه رويداد در چه محلي اتفاق افتاده است.
 
كي: 
 
پاسخگويي به اين سوال تاكيدي بر ارزش زمان و تازگي رويداد دارد.
 
اگر زمان وقوع رويداد اهميت ويژه دارد بايد زمان در ابتداي خبر بيايد ولي اگر زماني از وقوع رويداد گذشته باشد تاكيد بر جنبه تازگي خبر لزوم ندارد بلكه بايد از ديدگاه جديدتري به خبر پرداخته و بررسي‌هاي حاشيه‌اي را جايگزين نمايد. اين همان وظيفه‌اي است كه روابط عمومي‌ها بايد در انتشار اخبار خود به آن توجه كنند.
 
 چه: 
 
چه، از جمله عناصري است كه اگر خبر با پاسخگويي به آن شروع شود سبب جذابيت خبر مي‌شود. «چه» ممكن است به تصويب يك لايجه و يا وقوع حادثه‌اي اشاره داشته باشد.
 
عنصر «چه» به ماهيت رويداد مربوط است خواه فعلي صورت پذيرفته باشد يا انجام نشده باشد.
 
 چرا؟ چگونه؟ 
 
علت، انگيزه، نحوه وقوع رويداد با اين عنصر پاسخ گفته مي‌شود.
 
در واقع اين عنصر به تشريح و تعريف رويداد مي‌پردازد گاهي در يك رويداد خبرنگار از وقوع آن اطلاع دارد اما از علت وقوع و يا انگيزه اطلاع كافي ندارد. در اين زمان بايد با بدست آوردن اطلاعات كافي در خبرهاي آتي به دنبال پاسخگويي به اين عنصر در اخبار خود باشد.
 
اما در اخبار روابط‌عمومي‌ها هميشه اين عنصر از جذابيت ويژه‌اي براي مخاطب برخوردار است. خبرنگار روابط عمومي هميشه زمان كافي براي جمع‌آوري اطلاعات و دلايل وقوع رويداد را دارد و مي‌تواند آن را با پردازش به بهترين شكل به مخاطبان خود ارائه نمايد.
 
 عوامل تأثيرگذار بر فرايند خبر
 
از لحظه‌اي كه رويدادي شكل مي‌گيرد تا زماني كه آن رويداد تبديل به خبر و يا گزارش مي‌شود مراحل مختلفي را طي مي‌كند عوامل بسياري در شكل‌دهي خبر مؤثر هستند.
 
گاهي خبر شكل مي‌گيرد اما قبل از رسيدن به سمع و نظر مخاطب بارها و بارها تغيير شكل مي‌دهد و يا به عبارت علمي‌تر دروازه‌باني مي‌شود.
 
از جمله عوامل تأثيرگذار روي خبر و يا گزارش مي‌توان به عوامل درون سازماني و برون سازماني اشاره داشت.
 
 
 
عوامل درون سازماني 
 
اين عوامل شامل:
 
-  اعمال نظر مديريت و سياستهاي خاص خبري هر سازمان كه بصورت آشكار و نهان در هر سازمان وجود دارد.
 
- اعمال نظر خبرنگار به عنوان فردي كه از جنبه‌هاي علمي به شيوه تهيه خبر مي‌نگرد
 
-  توجه به علايق جامعة مخاطبان و تهيه خبر مطابق با ذائقه مخاطب
 
- مسائل فني رسانه انتشار دهنده به مكان در نظر گرفته شده براي انتشار در روزنامه و هماهنگي شكل تيتر در صفحة روزنامه يا نشريه و يا وقت و زمان در راديو و تلويزيون و ....
 
 
 
عوامل برون سازماني 
 
عواملي كه از خارج سازمان در شكل‌دهي خبر تأثير خواهند داشت شامل:
 
-  محدوديتهاي قانوني كه مانع از انتشار برخي از اخبار است
 
- اعمال نفوذ اشخاص حقيقي و حقوقي كه تفكرات و عقايد آنان در سطح ملي و منطقه‌اي مؤثربوده و قابل بررسي است به نحوي كه سياستهاي خبري آنان در خارج سازمان روي اخبار داخلي منعكس مي‌شود.
 
- منابع خبري كه در خارج سازمان اخباري براي مؤسسه خبري ارسال مي‌كنند اين مؤسسه‌ها هرنوع خبري كه دريافت مي‌كنند ناچار هستند همان خبر را با تغيير شكل ارسال نمايند. و كمتر فرصت پيدا مي‌كنند تا اخبار را همان طور كه مي‌خواهند منعكس نمايند و اين مشكل هم به نوعي از جمله عواملي است كه ناخواسته از بيرون سازمان روي اخبار سازماني تأثير مي‌گذارد.
 
 دروازه‌باني خبر
 
پس از اينكه خبر با تمام اين شرايط شكل گرفت و توليد شد به مرحله‌اي مي‌رسد كه توسط مدير گروه خبري يا مدير روابط عمومي گزينش مي‌شود و اخباري كه به نوعي به صلاح سازمان است فرصت انتشار پيدا مي‌كنند.
 
لفظ دروازه‌بان (Gate keeper) براي اولين بار توسط كورت لوئين (Kurt Lewin) در زمان جنگ دوم جهاني بيان شد. لوئين يكي از كارشناسان علوم اجتماعي امريكا است و تحقيقات او هيچ ارتباطي به حرفه روزنامه نگاري ندارد در واقع او اين لفظ را در پروسة تهيه مواد غذايي از توليد تا مصرف بكار برده است. اما بعدها اين اصطلاح به دليل موضوعيت و كاربرد خاص خود وارد قلمرو روزنامه‌نگاري و خبرنگاري شد. به عبارت بهتر در هر مؤسسه توليد خبر، افرادي آگاهانه روي سرنوشت خبر تأثير مي‌گذارند. معيارهاي فردي و ضوابط سازماني گاهي مانع از انتشار كل و يا قسمتي از خبر مي‌شوند كه اين روند و موانع موجود در مسير توليد خبر را «دروازه‌باني خبر»  مي‌گويند.
 
   تهيه و تنظيم خبر
 
 ليد

پاراگراف و بند اول در تنظيم خبر را ليد مي‌نامند.
 
ليد(Lead) در اصطلاح به معني هدايت و راهنمايي است و در واقع خلاصه مطالب مهم هر خبر است كه خواننده را به مطالعه خبر اصلي تشويق مي‌كند.
 
ليد شامل 2 الي 4  جمله است و به انواع زير تقسيم مي‌شود:
 
-     ليدهايي كه به عناصر خبر پاسخ مي‌گويند اين دسته از ليدها در ابتداي جمله با پاسخ، يكي از عناصر خبر آغاز مي‌شود مثل ليدهايي كه با اسم شخص، مكان، زمان، ماهيت و چگونگي وقوع رويداد شروع مي‌شود.
 
-     ليدهايي كه ارزشهاي خبري (شهرت، مجاورت، تازگي و ..) را برجسته مي‌كنند در اين ليدها از ارزشهاي خبري در تهيه ليد استفاده مي‌شود
 
-    ليد سوالي و استفهامي:  كه براي جذاب كردن خبر ليد با يك پرسش مهم و حساسيت‌برانگيز شروع مي‌شود.
 
-     ليد نقلي:  كه بصورت مستقيم يا غيرمستقيم با طرح يك سوال آغاز مي‌شود و در واقع در بردارندة ارزش شهرت است و اين سوال كه در خبر پاسخ داده خواهد شد در واقع سوال مورد نظر مخاطبان است و به اين دليل موجب جلب توجه مي‌شود.
 
-     ليد تاريخي:  اين نوع ليد در واقع به سابقة خبر اشاره داشته و مخاطب را سرشار از اطلاعات مورد نياز براي درك بهتر خبر مي‌نمايد.
 
-     ليد تشريحي و تحليلي:  اين نوع ليد در اخبار سياسي و اقتصادي و گزارشها بكار برده مي‌شود كه در ابتداي خبر به تشريح و تحليل پرداخته و دلايل وقوع را نقادانه بررسي مي‌نمايد.
 
-     ليد تمثيلي: استفاده از ضرب‌المثل و نكات ظريف ادبي در ليد به منظور بيان رويدادي در واقع يكي ديگر از ترفندهاي ايجاد جذابيت در خبر است.
 
-     ليد فهرستي: در اين ليد اخبار به شكل بريده بريده و تيتر مانند بدون هيچ گونه توضيحي مي‌آيد به اين معني كه اين مطالب همگي در خبر وجود دارد و در واقع مخاطب را راهنمايي مي‌كند كه براي دسترسي به اطلاعات به متن اصلي خبر مراجعه كند.
 
-     ليد قياسي: در اين ليد بين 2 واقعه كه مرتبط هستند رابطه‌اي متناسب برقرار مي‌شود تا درك رويداد بهتر و جذابيت آن بيشتر باشد.
 
-     ليد غيرمتعارف: كه از ذوق و هنر خبرنگار سرچشمه مي‌گيرد و اغلب بيان اخبار ورزشي، هنري و حوادث به اين شيوه صورت مي‌گيرد.
 
 سبك‌هاي خبري
 
 سبك هرم وارونه 
 
در اين نوع سبك چكيده و مهمترين قسمت مطالب در ابتداي خبر مي‌آيد و توضيحات اضافه و اخبار كم‌ارزش‌تر در قسمتهاي بعدي و پاياني خبر قرار مي‌گيرد. در اين سبك ليد مهمترين قسمت خبر است.
 
تحقيقات موجود در روزنامه‌نگاري نشان مي‌دهد كه هرچه مطالب طولاني‌تر باشد تعداد خوانندگان كمتر هستند به عبارت بهتر تعداد خوانندگان خبر با تعداد پاراگراف‌ها رابطه معكوس دارد.
 
اين سبك مزايايي دارد از جمله اينكه اصل خبر در ابتداي خبر مي‌آيد و در وقت مخاطب صرفه‌جويي مي‌شود. خواننده را اغلب به خواندن خبر تا انتها ترغيب مي‌كند در صفحه بندي روزنامه از لحاظ تيترزني و تنظيم صفحه كار را آسان مي‌سازد.
 
و از معايب اين سبك مي‌توان به ميزان تأثير نظر نويسنده خبر روي آن نام برد.
 
 
 
سبك تاريخي 
 
در واقع اين نوع سبك خبر را بدون دستگاري و همان طور كه اتفاق افتاده به آگاهي مخاطب مي‌رساند و هر خبري با هر ارزشي در جاي خود بيان مي‌شود.
 
اگرچه اين سبك گاهي براي مخاطبان خسته كننده است اما در اين شيوه ضمن اينكه هميشه خبر به طور كامل بيان مي‌شود، شرايط براي اعمال نظر خبرنگار مهيا نمي‌شود.
 
اين نوع نگارش صفحه‌بندي را به دليل طولاني بودن دچار مشكل مي‌كند، زمان بيشتري براي درك مفهوم اصلي نياز دارد و گاهي خواننده را دچار خستگي و بي‌حوصله‌گي مي‌كند.
 
 
 
سبك تاريخي همراه با ليد 
 
اين سبك تلفيقي از 2 سبك ذكر شده است. در واقع خبري است كه در آن ليد وجود دارد مهمترين قسمت خبر در ليد ذكر مي‌شود اشتياق و عجله خواننده را براي خواندن خبر ارضا‌ء مي‌نمايد و در ادامه و متن خبر به سبك تاريخي سابقه و تاريخچه خبر را متذكر شده و به ترتيب وقوع، رويدادها را بيان مي‌كند، اين سبك در زمان اندك اصل خبر را به اطلاع مخاطب رسانده و براي علاقه‌مندان در ادامه شرح كامل رويداد را بازگو مي‌كند.
 
متن خبر
 
قسمت اصلي خبر، متن آن خبر است كه پس از تيتر و ليد مي‌آيد و خبر اصلي در آن به شيوه‌هاي مختلف نگارش مي‌شود. گاهي متن خبر از چندين جمله تشكيل مي‌شود.
 
يك نوشته خوب و قابل درك بايد وحدت داشته باشد. يعني متن نبايد از موضوع اصلي منحرف شود گاهي ناچار به تكرار يك جمله در متن هستيم اين كار را بايد با استفاده از شيوه‌هاي مختلف مثل: كلمات ربط‌دهنده و واژه‌هاي هماهنگ كننده طوري تنظيم كرد كه تكرار جملات يا كلمات، زيبايي متن اصلي را از بين نبرند.
 
 تيتر
 
تيتر، اصلي‌ترين قسمت يك خبر است. هر مخاطب قبل از هر چيز با نگاه به تيترها تصميم به مطالعه خبر مي‌گيرد، و يا از مطالعة آن صرف نظر مي‌كند. تيتر به خبر هويت و اعتبار مي‌دهد، و در زماني بسيار اندك اين امكان را به خواننده مي‌دهد كه كلياتي از خبر را دريابد.
 
تيتر داراي ويژگي و قواعد خاصي است. از ويژگي‌هاي تيتر مي‌توان به موارد زير اشاره كرد.
 
تيتر ضمن كمك به زيبايي صفحه و ترغيب خواننده به خواندن مطلب، پيام خبري را به طور خلاصه بيان مي‌دارد.
 
تيتر نويسي قواعد خاصي دارد: تيتر تا حد امكان بايد با ليد خبر هماهنگي داشته باشد. در تيتر با انتخاب فعل و جمله‌بندي مناسب تا حد ممكن مي‌توان از بكار بردن واژه‌هاي تكراري جلوگيري كرد.
 
 اجزاي تيتر
 
 
 
تيتر اصلي: مهمترين مطلب خبر در اين قسمت با حروف درشت نسبت به بقيه مطالب مي‌آيد انتهاي تيتر اصلي نقطه نمي‌آيد.
 
 
 
روتيتر: تيتري است كه در بالاي تيتر اصلي قرار مي‌گيرد با حروف كوچكتر، و نزديك تيتر اصلي قرار مي‌گيرد، توضيح اضافه‌اي است كه تيتر اصلي را كامل مي‌كند و بايد به شكلي باشد كه با حذف آن به تيتر اصلي خدشه‌اي وارد نشود.
 
 
 
زيرتيتر:  كه بعد از تيتر اصلي و زير آن قرار مي‌گيرد با حروف كوچكتر از تيتر اصلي و مستقل از آن مي‌آيد: زير تيتر ضمن اينكه مفهوم مستقل از تيتر دارد به شكل يك تيتر ديگر زير تيتر اصلي مي‌آيد.
 
 
 
خلاصه تيتر (سوتيتر):  با علائم (O *) در ابتداي جمله مشخص مي‌شود. در مطالب بلند براي اتصال مطالب و ربط منطقي آنها و به جهت اينكه مطلب براي مخاطب خسته‌كننده نباشد بكار مي‌رود.
 
سوتيتر اغلب درگزارشها، مصاحبه‌ها و مقاله‌هاي طولاني هم به جهت زيباسازي صفحه و هم به جهت ايجاد ارتباط منطقي بين بخشهاي مختلف به كار مي‌رود. در واقع سوتيتر تيتري است كه به نوعي خواننده را به خواندن ادامه مطلب با مطالب تازه ترغيب مي‌كند.
 
 
 
دو تيتري:  در ايران براي اولين بار روزنامه ابرار از اين شيوه بهره گرفته است. در واقع، نمايي از ذوق و هنر خبرنگار است. در اين شيوه تيتر اول فعل ندارد و تيتر دوم به فعل ختم مي‌شود. اين دو تيتر ضمن شكل جداگانه در عين حال پيوند و نسبتي با يكديگر دارند اين سبك تيتر زني به شدت كنجكاوي مخاطب را براي خواندن مطلب برمي‌انگيزد. در واقع اين نوع تيتر بيانگر دو رويداد متصل به هم است كه در فاصله زماني كمي از هم پيرامون يك مسئله بايك درجه اهميت رخ داده است.
 
 انواع تيتر
 
تيتر اقناعي: در اين نوع تيتر ادبياتي استفاده مي‌شود كه هدف آن تهييج و هدايت افكار عمومي مي‌باشد. هدف از استفاده اين نوع سبك نگارش، تبليغ و برجسته‌سازي موضوعي خاص است كه اغلب در مسايل سياسي و اجتماعي نياز به اين سبك نگارش احساس مي‌شود. استفاده از بار عاطفي كلمات، در شكل‌گيري اين نوع تيتر نقش اساسي دارد.
 
 
 
تيتر سؤالي:  كمتراستفاده مي‌شود سؤال از خواننده او را وادار به واكنش منفي مي‌كند. براي استفاده از اين نوع تيتر دقت و نكته‌بيني نويسنده ضروري است تا بتواند با ظرافت كافي و بينش و احاطه خود بر افكار عمومي طوري از اين نوع تيتر بهره ببرد كه خواننده را به خواندن خبر ترغيب نمايد.
 
 
 
تيترهاي غيرمتعارف خبري:  استفاده از اين نوع تيتر هميشه توصيه نمي‌شود. براي بيان اخبار هنري، ادبي، فرهنگي، حوادث، هواشناسي و مسائل اجتماعي اغلب استفاده مي‌شود. در واقع با استعاره‌هاي متعارف و تمثيل به تيتر جذابيت مي‌بخشيم.
 
 
 
اشكال تيتر: 
 
-  تيتر يك سطري
 
-   تيتر دوسطري مساوي
 
-   تيتر چند سطري مساوي
 
-   تيتر پلكاني
 
-   تيتر هرم وارونه
 
-   تيتر مثلثي
 
-   تيتر نيم هرمي متمايل به چپ
 
-   تيتر نيم هرمي متمايل به راست
 
-   تيتر مثلثي متمايل به چپ
 
-   تيتر مثلثي متمايل به راست
 
-  تيتر نامساوي متمايل به چپ
 
-  تيتر نامساوي متمايل به راست
 
-  تيتر نامساوي و متمركز (قرينه)

منبع :

http://khalijefars.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2985:1390-02-10-05-47-16&catid=312:1390-01-24-06-15-26&Itemid=382

خبر و اصول خبر نويسي - بخش اول


خبر و اصول خبر نويسي-بخش اول

مقدمه:

امروزه روابط عمومي و روزنامه‌نگاري به عنوان دو رشته تخصصي هموزن و ناگسستني، در كنار يكديگر قرار گرفته‌اند.
 
در عصر ارتباطات و فن‌آوري اطلاعات همه روزه از سراسر جهان اطلاعات دسته‌بندي شده با انواع ابزار ارتباطي مخابره مي‌شوند تا شايد بتوانند عطش انسان قرن 21 را براي دريافت اخبار جديد برطرف سازند.
 
روابط عمومي‌ها در واقع همان مؤسسات توليد خبر هستند كه از ديدگاه خاص خود به توليد و انتشار خبر مي‌نگرند. روال كار آنها را سياست مديران و سازمان متبوع تعيين مي‌كنند.
 
خبرنگار روابط عمومي مؤظف است ضمن اطلاع و آگاهي كامل از علم روزنامه‌نگاري و تهيه و نگارش خبر، از سياست خبري و تشكيلات اداري سازمان متبوعش اطلاعات كافي و لازم داشته باشد تا هميشه همسوي نظر مديران رفتار كرده و وظيفه اطلاع‌رساني صحيح را به بهترين شكل به انجام رساند.
 
جزوه‌اي كه پيش رو داريد گزيده‌اي از شيوه‌ها و تهيه انتشار خبر را به صورت هرچند مختصر ارائه و در ضميمه به اصول و قواعد رسم‌الخطي براي اينكه فارسي را بهتر بنگاريم پرداخته است.
 
 خبر 
 
خبر پرارزشترين كالاي روز است و نقش خبرسازان در دنياي امروز بسيار با اهميت است. خبر گزارشي از واقعيت‌هاست ولي هر واقعيتي را نمي‌توان خبر ناميد، خبر الزاماً گزارش رويدادهاي جاري (تازه) نيست. ممكن است واقعه‌اي كه سال‌ها قبل رخ داده، با نمايان شدن اطلاعات تازه ارزش خبري پيدا كند. گاهي خبر رويدادي است كه قرار است اتفاق بيفتد اما هنوز رخ نداده است.
 
روابط عمومي‌ها يكي از منابع توليد خبر در سازمان هستند. رسالت روابط عمومي در سازمان جستجوي اطلاعات و اخبار و انتقال آن به مخاطبان است مهمترين مرحله در فرآيند تهيه خبر شناخت خبر است كه بدون شك وظيفه كارشناس روابط عمومي است و به مهارت فردي و ذاتي خبرنگار مربوط است به گونه‌اي كه چگونگي و شيوه نگارش خبر يك نوع مهارت علمي و تجربي محسوب مي‌شود.
 
مفاهيم اساسي

 مفاهيم‌ اساسي درخبرنويسي عبارتند از: درستي، روشني و جامعيت خبر. آنچه مسلم است خبري كه از طريق رسانه‌ها به اطلاع مردم مي‌رسد بايد از مرحله گردآوري اطلاعات تا مرحله ارائه حاوي اين مفاهيم باشد:
 
درستي خبر

ارائه اطلاعات درست به مخاطبان از وظايف مهم رسانه‌هاي خبري است و اطمينان از درستي مطالب از ضروريات حرفه روزنامه‌نگاري است.
 
بايد رويداد را آنطور كه هست ارائه شود نه آن طور كه خبرنگار مايل است اتفاق افتاده باشد. انتشار مطالب نادرست درباره اشخاص حقيقي يا حقوقي خبرنگار و مؤسسه خبري را با مشكلات قانوني روبرو مي‌سازد و سبب سلب اعتماد مخاطبان مي‌شود.
 
 روشني خبر 
 
صراحت لهجه و روشني نوشتاري خبرنگار، از ويژگيهاي مهم اين حرفه است. اگر اطلاعات به زبان ساده، رسا و روشن بيان نشود در جلب مخاطب موفق نبوده و قابل درك نخواهد بود. بكاربردن اصطلاحات پزشكي، فني و حقوقي بايد طوري باشد كه براي همگان قابل فهم و درك باشد اگرچه زمان يكي از عوامل پرفشار در كار تهيه خبر است اما اين عامل نبايد مانع تهيه خبر صحيح و صريح باشد يكي از دلايل ابهام خبري درك ناقص خبرنگار از رويداد است لذا به منظور رفع اين مشكل خبرنگار بايد همواره مطالعه داشته و اطلاعات خود را به روز نمايد.
 
جامعيت خبر 
 
خبر در حين انتشار بايد به سوالات بوجود آمده در ذهن مخاطب پاسخ دهد. استفاده از اطلاعات آرشيوي و اشاره به سابقة خبر به جامعيت خبر كمك مي‌كند تا خبر جامع و كاملي بوجود آيد
 
ارزشهاي خبري
 
 جهان امروز با وسعت و شكل پيچيده خود هر روز شاهد هزاران جريان سياسي – اجتماعي – اقتصادي و ... است كه بدون شك امكان انتقال همه اين وقايع وجود نخواهد داشت.
 
تشخيص اين مطلب كه چه رويدادي ارزش تهيه خبر و گزارش را دارد همان ارزشهاي خبري نام دارد. اين ارزشها و معيارها به تنهايي و يا با تركيب يك رويداد را پديد مي‌آورند.
 
يكي از وظايف كارشناسان تهيه خبر در روابط عمومي‌ها شناخت ارزشهاي خبري نهفته در خبر است كه ضمن كمك در شناسايي خبر به عنوان معيار ارزش‌گذاري هم مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
 
 ارزش در برگيري

زماني است كه رويدادي تمام يا قسمت اعظم جامعه را تحت‌الشعاع خود قرار دهد و تأثير مستقيم بر نفع و زيان مادي و معنوي افراد جامعه داشته باشد و گروه بيشتري از مخاطبان خود را پوشش دهد. در روابط عمومي اخباري كه تهيه مي‌شوند بايد اين عامل را مدنظر داشته باشند چرا كه نشريات خبري داخلي اغلب براي كاركنان و مخاطبان به طور مستقيم تهيه مي‌شود جامعيت و دربرگيري برجسته‌ترين ارزش خبري است كه در اخبار روابط عمومي‌ها وجود دارد.
 
 ارزش شهرت 
 
اشخاص يا شخصيتهاي مختلف حقيقي و حقوقي گاهي به خاطر فعاليت خاص ملي يا فراملي و جهاني داراي شهرت مي‌شوند گاهي براي برجسته كردن رويدادي بايد به شهرت و شخصيت صاحب نقش در رويداد تكيه كرد تا به برجستگي خبري دست يافت گاهي شهرت بار منفي دارد و گاهي در رويداد به سمبل‌هاي مادي و معنوي ملي اشاره مي‌شود در هر حال چه شهرت خبر وابسته به يك فرد تبهكار و خاطي باشد و چه اشاره به آثار باستاني يك كشور متمدن داشته باشد و يا به شخصيتي مذهبي و حقيقي يك فرد، تفاوتي نخواهد داشت.
 
در روابط عمومي‌ها به طور عمده اخبار منعكس شده حاوي اين ارزش هستند چرا كه اغلب پيرامون مسئولين سازماني هستند.
 
زبان، فرهنگ، اعتقاد و مذهب عاملي است كه گروههاي انساني را از هم جدا مي‌كند. رويدادهايي كه حول اين محورها باشند، قاعدتاً براي همان قوم مهم و حائز اهميت هستند و اغلب اين اخبار در نقطه‌اي ارزش ويژه دارند و در نقطه‌اي ديگر يا بين گروه ديگري كمتر جالب توجه هستند اين مورد در اخبار داخلي كشورها هم مصداق پيدا مي‌كند.
 
در اخبار روابط عمومي‌ها اين عامل به ميزان زيادي مشهود است. اغلب اخبار داخلي سازمانها براي كاركنان دروني مفيد است و هيچ جذابيتي حتي براي خانواده آنان ندارد يكي از پيشنهادهاي موجود اين است كه حال كه نشريه‌اي درون سازماني با هزينه‌هاي گزاف و زحمت فراوان قرار است توليد شود بهتر است خانوادة كاركنان سازماني را هم از مطالعه مجلات غيره بي‌نياز سازد و مطالبي پيرامون آموزشهاي مهارت زندگي و تربيتي، سرگرمي و اطلاعات عمومي را درخود داشته باشد تا بتوان از جنبه‌هاي مختلف از يك نشريه داخلي استفاده كرد. با اين اقدام مي‌توان از كسالت‌آور بودن مطالب يك نشريه كاست.
 
 زمان و تازگي رويداد
 
 عامل زمان هميشه مورد توجه بوده و در انعكاس يك خبر از مهمترين عوامل مي‌باشد. خبر زماني ارزش و اهميت دارد كه به سرعت منتشر شود و تازگي به خبر ارزش ويژه‌اي مي‌بخشد.
 
هر واقعه تركيبي از ارزشهاست ولي ارزش زمان پيوسته جزء تغييرناپذير خبر است.
 
در اخبار روابط‌عمومي‌ها اغلب اين عامل كمتر رعايت مي‌شود، چرا كه اخبار روابط‌عمومي‌ها به صورت هفته‌نامه، ماهنامه و فصلنامه منتشر مي‌شود. پيشنهاد مي‌شود در نشريات روابط‌عمومي‌ها جاي خالي تازگي رويداد را با حاشيه خبر پركرد. اصل خبر اغلب قبل از انتشار به سمع و نظر كاركنان سازماني مي‌رسد اما نكات احتمالي كه در حاشيه خبر است به همراه عكسهاي جذاب و ديدني و بررسي رويداد از زواياي مختلف با ديدگاه افراد مختلف از جمله كارهايي است كه به جذابيت خبر مي‌افزايد.
 
 برخوردها، تضاد، اختلاف و درگيري‌ها

رويدادهايي كه حاوي يك نوع تضاد فردي، ملي و جهاني باشد جذابيت خاص خبري دارد. چه اين تضاد فكري، فيزيكي و يا ايدئولوژيكي باشد. تمام خبرهايي كه حاوي تصادف، سيل، مرگ و مير عمومي و بيماريهاي واگير و اعتصاب‌ها باشد در اين دسته مي‌گنجد.
 
اخبار منتشر شده از سوي روابط عمومي‌ها چون از فيلترهاي مختلف مي‌گذرد و دروازه‌باني مي‌شوند فاقد اين ارزش هستند چرا كه متأسفانه روابط عمومي‌ها مبلغ سازمان خود هستند و هرگونه اخبار كه اعتبار و صلاحيت سازمان متبوع آنها را زير ذره بين قرار دهد از طريق روابط عمومي‌ها منتشر نخواهد شد.
 
استثناء و شگفتي

رويدادهاي خارق‌العاده و نادر كه گاهي هرچند سال يك بار يا براي اولين بار پيش مي‌آيد و يا حتي اختراعات و اعمال عجيب انساني مثل جناياتي كه به شكل خاصي رخ مي‌دهد جزء اين گروه هستند اين گونه اخبار به خودي خود همواره مورد توجه قرار مي‌گيرند و از نظر ارزش خبري از قدرت جذابيت خاصي برخوردار هستند در روابط عمومي‌ها اين اخبار از كميت زيادي برخوردار نيست چرا كه اخبار روابط عمومي‌ها اغلب عادي، روزمره، روتين و آرام هستند و كمتر جنبه شگفتي و اعجاب دارند.
 
 فراواني تعداد، مقدار و بزرگي رويداد

 رويدادهايي كه در آن تعداد كثيري ذينفع باشند در واقع بزرگي اعداد و ارقام همواره ارزش خبري است كه خبر را برجسته و جذاب مي‌كند مثل اخبار حوادثي كه در آن تعداد كثيري دچار خسارت و مرگ و مير شوند.
 
 مجاورت

 گاهي رويدادي در محل و يا شهري اتفاق مي‌افتد كه براي شهر ديگري يا كشور ديگر ارزش خبري نيست مجاورت به دو شكل جغرافيايي و معنوي يكي از ارزشهاي مهم خبري است.

منبع :

http://khalijefars.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2975:1390-02-07-07-42-32&catid=312:1390-01-24-06-15-26&Itemid=382

مبانی خبرنویسی - بخش دوم


مبانی خبرنویسی -بخش دوم

سبك‌هاي خبرنويسي
 
وقتي ارزش‌هاي خبري را در يك رويداد مشاهده كرده و آن را انتخاب كرديم تا تبديل به خبر كنيم، نوبت به عناصر خبري مي‌رسد، نوبت به شش پرسش كه در بخش پيشين به آنها اشاره شد و بالاخره وقتي به جواب‌هاي شش پرسش مورد نظر (5W + H?) دست يافتيم نوبت به نوشتن خبر مي‌رسد، يعني سبك‌هاي خبرنويسي (New writing styles)  
 
 
سبك‌هاي خبرنويسي متعددي در روزنامه‌نگاري وجود دارد:
 سبك هرم وارونه                                                                 (Inverted Pyramid style)
سبك تاريخي                                                                     (Chronological style)    
سبك تاريخي به همراه مقدمه/                  (Combination chronological style + lead)
سبك ساعت شني                                                                                  (Hourglass style) 
سبك پايان شگفت‌انگيز                                                                 (Surprise ending) 
سبك بازگشت به عقب                                                              (Retrospective style)
سبك تشريحي                                                                            (Descriptive style)
سبك .... 
 
روابط عمومي‌ها هم مثل روزنامه‌نگاران بايد سبك هرم وارونه را بشناسند و بتوانند آن را بنويسند. اين سبك كه بخش اعظم خبرهاي روزنامه‌ها به كمك آن نوشته مي‌شود، يكي از سبك‌هاي كوتاه ولي موثر در اعلام خبرها است كه به تنهايي براي خبرنويسي در روابط عمومي‌ها كفايت مي‌كند، سبك هرم وارونه همانگونه كه از نام آن پيداست از نظر عرضه اطلاعات به يك هرم كه آن را وارونه قرار داده باشند، شبيه است:


همانگونه كه در شكل شماره يك مي‌بينيد سبك هرم وارونه از سه قسمت تشكيل مي‌شود.
 
بخش اول كه در واقع جمله يا جملات آغازين خبر را مي‌سازد و به آن ليد گفته مي‌شود در بردارنده مهم‌ترين قسمت خبر است در اين قسمت بايد جان كلام را به طرزي مختصر و مفيد اعلام كنيم بخش دوم به بدنه خبر تعلق دارد. در اين بخش در واقع ما به اعلام جزئيات درباره چيزي مي‌پردازيم كه در بخش اول آن را اعلام كرده‌ايم.
 
بخش سوم به پيشينه و سابقه خبر مربوط مي‌شود. در اين بخش تلاش مي‌كنيم اطلاعات مربوط به زمينه‌هاي قبلي وقوع رويداد را در اختيار مخاطب قرار بدهيم.
 
همانگونه كه در شكل مي‌بينيد در سمت راست يك فلش عمودي وجود دارد كه در بالاي آن علامت + و در قسمت پيكان آن علامت – ديده مي‌شود. اين فلش به ما يادآوري مي‌كند كه در سبك هرم وارونه مهم‌ترين مطالب در ابتدا عرضه مي‌شود و هرچه به انتهاي خبر نزديك‌تر مي‌شويم، از اهميت اطلاعات كاسته مي‌شود. پس مراقب باشيم كه حرف‌هاي اصلي را در همان آغاز خبر مطرح كنيم و نكات مهم را به انتهاي خبر منتقل نكنيم.
 
حالا مي‌خواهم شكل هرم وارونه را تفصيلي‌تر كنم تا شما بتوانيد با راحتي و سهولت بيشتر اطلاعات خود را در آن بريزيد. اكنون به شكل تفصيلي‌تر هرم وارونه نگاه كنيد و به نحوه چيده شدن اطلاعات در آن دقت كافي به خرج دهيد تا درباره آن توضيح دهيم:

حالا من سعي مي‌كنم با يك خبر فرضي و اطلاعات فرضي، شكل شماره دو را مطابق راهنمايي‌هايي كه در آن شده است، پر كنم:
 
 ليد
 
فصلنامه هنر هشتم از اين پس به صورت ماهنامه منتشر خواهد شد.
 
به گفته حميد حميدي سخنگوي معاونت امور مطبوعاتي و تبليغاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اين تصميم در تازه‌ترين نشست اعضاي اين فصلنامه اتخاذ شده است.
 
او گفت: به دليل رشد سريع و گسترش فعاليت روابط عمومي‌ها در كشور، مسئولان نشريه تصميم گرفته‌اند، براي برقراري ارتباط موثرتر، فصلنامه هنر هشتم را به ماهنامه تبديل كنند.
 
 بدنه
 
فصلنامه هنر هشتم از جنبه مقالات، گفتگوها و ديدگاه‌هايي كه در زمينه روابط عمومي منتشر مي‌سازد، به ارتباط موثري با مسئولان و اعضاي روابط عمومي‌ها در كشور دست يافته است.
 
حميدي همچنين گفت: مسئولان نشريه هنر هشتم اميدوارند دست‌اندركاران روابط‌عمومي‌ها در سطح كشور با ارايه نقطه نظرات خود به غناي اين نشريه بيفزايند.
 
نشريه هنر هشتم كه نشريه‌اي مطالعاتي و تحقيقاتي است، با درج ديدگاه‌هاي كساني كه عملاً درگير امور روابط عمومي هستند، جنبه كاربردي‌تري به خود خواهد گرفت.
 
 پايان
 
هنر هشتم كه از شماره بعد به صورت ماهنامه منتشر خواهد شد پنج سال است كه فعاليت خود را آغاز كرده است. صاحب امتياز اين نشريه معاونت امور مطبوعاتي و تبليغاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است.
 
همانگونه كه ملاحظه كرديد من اين خبر فرضي را پاراگراف به پاراگراف مطابق توصيه‌هايي كه در شكل دو شده بود، نوشتم. اما هنوز بايد درباره نحوه شروع كردن يك خبر و به عبارت بهتر درباره ليدنويسي و نحوه آغاز كردن يك خبر و زاويه ورود به خبر حرف بزنيم.
 
 چطور يك خبر را شروع كنيم؟
 
ليد (Lead) مضمون اصلي خبر را تشكيل مي‌دهد. ليد يا همان پاراگراف اول در خبر كه نوشتن خبر با آن آغاز مي‌شود، از اهميت ويژه‌اي برخوردار است به طوري كه عده‌اي از روزنامه‌نگاران حرفه‌اي جهان به آن قلاب (Hook) مي‌گويند، قلابي كه ماهي (مخاطب) را بايد با آن به دام انداخت. پس بنابراين، پيدا كردن زاويه خبر (Angle) را نبايد سرسري و يا دست كم گرفت.
 
شما بايد هميشه آن دسته از عناصر خبري را كه پاسخ‌هايشان را به دست آورده‌ايد در نظر بگيريد و دقيقاً بررسي كنيد كه كداميك از اين عناصر و يا چند مورد از اين عناصر مي‌توانند در ليد خبر شما جاي بگيرند. البته به ياد داشته باشيد كه هرچند ليد شما كوتاه‌تر باشد، بهتر است.
 
پيشنهاد من براي شروع هر خبري استفاده از عنصر What است يعني ابتدا به طرزي ساده بگوييد كه درباره چه چيزي مي‌خواهيد خبر بدهيد.
 
چند مثال:
 انجمن روابط عمومي تشكيل جلسه داد
كتاب فنون روابط عمومي منتشر شد
برترين روابط عمومي سال انتخاب شد

ضمناً بي‌دليل از كلمات اضافه در آغاز ليد استفاده نكنيد اين كار باعث مي‌شود كه ليد شما دفن شود، مثلاً مثال اول اگر به اين صورت نوشته مي‌شد، دفن شده بود:
 خبرنگار ما ديروز از منابع خبري كسب اطلاع كرد كه انجمن روابط عمومي تشكيل جلسه داده است.

يا مثال دوم اگر به اين صورت نوشته مي‌شد، خيلي دير اصل موضوع را اطلاع مي‌داد:
 بنا به اظهارات سخنگوي معاونت امور مطبوعاتي و تبليغاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي كتاب فنون روابط عمومي منتشر شد.
 
در هر صورت شروع خبر مي‌تواند با يكي از عناصر خبري و يا با چند عنصر خبري همراه باشد. به ديگر زبان، دست كم مي‌توان با شش نوع ليد – براساس همان شش عنصر خبري – خبرها را آغاز كرد.
 
1-      ليد مبتني برچه: انجمن روابط عمومي تشكيل جلسه داد.
 
2-      ليد مبتني بر كه: وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي از روابط عمومي‌ها خواست به ابزار تبليغات تبديل نشوند.
 
3-      ليد مبتني بر كجا: تهران شاهد گردهمايي مسئولان روابط عمومي‌هاي كشور بود.
 
4-      ليد مبتني بر چه وقت: فردا يك نشريه تازه در زمينه روابط عمومي منتشر خواهد شد.
 
5-      ليد مبتني بر چرا: ناديده گرفتن مردم از سوي روابط عمومي‌ها، تدوين نظامنامه اخلاقي را براي اين نهادها ضروري ساخته است.
 
6-      ليد مبتني بر چطور: اگر مشاركت روابط عمومي‌ها جدي گرفته شود برنامه پنج‌ساله توسعه، سريع‌تر به اهداف خود مي‌رسد.
 
در اينجا بايد اين نكته را يادآوري كنم كه متاسفانه روابط عمومي‌ها به خاطر توجه بيش از حدي كه به مديران سازماني خود روا مي‌دارند، غالباً از عنصر «كه» (Who)- رئيس سازمان خود – براي شروع خبر استفاده مي‌كنند و اين در حالي است كه چون اين مديران از ارزش خبري شهرت برخوردار نيستند، خبر به مقوله‌اي تشريفاتي تبديل مي‌شود. ترديدي به خود راه ندهيد كه عملكرد مديران شما (What) مهم‌تر از خود آنها (Who) است و بنابراين سعي كنيد ابتدا What را طرح كنيد و بگوييد چه شده است، سپس نوبت به رئيس شما هم خواهد رسيد What  را به Who ترجيح بدهيد)
 
البته شيوه‌هاي متفاوت ديگري هم براي شروع يك خبر وجود دارد كه به برخي از آنها كه مي‌تواند براي روابط عمومي‌ها مفيد باشد، اشاره مي‌كنم:
 
7-      ليد تك موضوعي: آخرين گردهمايي انجمن روابط عمومي در سال جاري برگزار شد.
 
8-   ليد عمقي: آخرين گردهمايي انجمن روابط عمومي در سال جاري براي بررسي عملكرد ساليانه آن برگزار شد. همانگونه كه ديديد ليد عمقي همان ليد تك موضوعي است كه به آن با ارايه اطلاعات بيشتر عمق مي‌دهيم.
 
9-   ليد چند موضوعي: انجمن روابط عمومي براي انتخاب هيات مديره، تصويب بودجه ساليانه و بررسي عملكرد ساليانه خود تشكيل جلسه داد.
 
ليد چند موضوعي همانگونه كه از نام آن پيداست حاوي چند موضوع است. در ليد فوق سه موضوع انتخاب هيات مديره، تصويب بودجه و بررسي عملكرد ساليانه به چشم مي‌خورد.
 
10-    ليد پرسشي: پيش نيازهاي يك روابط عمومي موفق چيست؟
 
اين پرسش محور سمينار چشم‌انداز روابط عمومي در ايران بود. بعضي وقت‌ها مي‌توان خبر را با يك پرسش آغاز كرد، به شرطي كه اين پرسش يك پرسش فراگير و عمومي باشد.
 
11-   ليد پرسشي زمينه‌اي: مرامنامه اخلاقي روابط عمومي پس از سه سال تدوين شد.
 
وقتي سابقه يك موضوع از جنبه اطلاع‌رساني اهميت دارد، مي‌توان آن را در ليد گنجاند. در ليد فوق عبارت پس از سه سال به مخاطب نشان مي‌دهد كه اين كار پس از مطالعات طولاني صورت گرفته است.
 
12-    ليد نقل قولي: «روابط عمومي بايد از تعارف كم كنند و بر كيفيت خود بيفزايند»
 
اين ديدگاه وزير ارشاد در كنفرانس مطبوعاتي امروز بود.
 
همانگونه كه ديديد مي‌توانيم در بعضي از مواقع خبرمان را با يك نقل قول شروع كنيم به خصوص اگر اين نقل قول، مهم، جالب و تازه باشد.
 
شما مي‌توانيد با شيوه‌هاي متنوع‌تري هم خبرهاي خودتان را شروع كنيد ولي سعي كنيد از موارد زير براي شروع كردن خبرها پرهيز كنيد:
 
1-      كلي گويي و مبهم نويسي
 
2-      آوردن مطالب جزئي
 
3-   اگر از عنصر «كه» (Who) در ليد خبر استفاده كرديد و اين فرد گمنام بود، به جاي استفاده از نام و نام خانوادگي او در ليد از سمت و عنوان او استفاده كنيد، و در پاراگراف بعدي نام و نام خانوادگي او را بياوريد.
 
4-       و بالاخره با حروف اضافه خبرتان را شروع نكنيد.
 
همانگونه كه گفته بودم حالا نوبت به مواردي مي‌رسد كه بايد هميشه به هنگام خبرنويسي آنها را رعايت كنيم. ما در بخش‌هاي قبلي فهميديم خبر چيست، ارزش‌هاي خبري كدام‌ها هستند، عناصر خبري از چه مواردي تشكيل مي‌شود، سبك‌هاي خبرنويسي كدام است و بالاخره چطور مي‌توان شروع به نوشتن يك خبر كرد. بخش بعدي ما در واقع روح حاكم بر مباني خبرنويسي را تشكيل مي‌دهد، اين جمع‌بندي بدون طرح پيش زمينه‌ها ممكن نبود.
 
مواردي كه هميشه بايد آنها را رعايت كرد
 
خوب نوشتن مستلزم رعايت مواردي است كه بايد هميشه آنها را به ياد داشته باشيد. من سعي مي‌كنم به اين موارد به طرزي خلاصه اشاره كنم من ضمناً سعي مي‌كنم همين بخش را هم با رعايت مباني خوب نوشتن دنبال كنم يعني ضمن ارايه اطلاعات (Information)، اهميت مساله (Significance) را هم گوشزد كنم. از اين شاخه به آن شاخته نپرم و متمركز حركت كنم (Focus)، و در عين تمركز، از چهار چوب (Context) كار هم غفلت نكنم و همه اينها را به طرزي به پيش ببرم كه قيافه مطلب و ساختار آن هم از حالتي منطقي برخوردار باشد (Form) پس فصل آخر را با اين نكات شروع كرده و به پايان مي‌برم.
 اطلاعات: اطلاعات ماده خام خبر را تشكيل مي‌دهد، تهيه اطلاعات دقيق و گويا براي مخاطبان از موارد غيرقابل غفلت است.
اهميت مساله: خبرهايي به ياد خواهند ماند كه اهميت خود را به خوبي مطرح كرده باشند اين كار از طريق عرضه منطقي اطلاعات و تفكيك مناسب آنها امكان‌پذير است.
تمركز: خبرهاي خوب از تمركز بر روي موضوع بحث برخوردارند. نبايد از اين شاخه به آن شاخه پريد. اين كار از قدرت تمركز مخاطب نيز مي‌كاهد.
چهارچوب: اين درست است كه بايد متمركز حركت كرد، ولي فراموش نكنيد كه شما بايد با ارايه خبر، چهارچوب گسترده‌تر رويداد را هم طرح كنيد. به مخاطب بگوييد ماجرا از كجا شروع شده الان در چه مرحله‌اي است و چقدر فراگير خواهد شد و يا به كدام سو خواهد رفت. چهارچوب با كل خبر تامين مي‌شود نه در يك پاراگراف طولاني.
ساختار: خبر بايد از يك ساختار طبيعي و منطقي برخوردار باشد. شايد بتوان خبر را به هيكل يك انسان تشبيه كرد كه نه بايد چاق و نه لاغر باشد.

 علاوه بر مواردي كه برشمردم، اين موارد را هم بايد در نظر گرفت:
 
1-      هميشه به هنگام نوشتن، مخاطب را در نظر بياوريد
 
طوري ننويسند كه خودتان دوست داريد. روزنامه‌نگاران معتقدند سطح سواد مخاطب را بايد در حد ديپلم در نظر گرفت. براي چنين مخاطبي بنويسيد و سعي كنيد خودتان را به جاي او بگذاريد. بي‌تكلف و ساده بنويسيد و اين به معني بي‌محتوا نوشتن نيست.
 
2-      با سوم شخص و با تكيه به زمان گذشته بنويسيد.
 
نوشتن از زاويه سوم شخص، احساسي از بي‌طرف بودن را به مخاطب القاء مي‌كند. البته در سبك‌هاي ديگري از خبرنويسي مي‌توان خبر را از زاويه اول شخص و با زمان حال نوشت. اين يك اشكال در خبرنويسي است كه «شخص» و «زمان» را در خبر تغيير دهيد. ساده‌ترين راه براي شما نوشتن از زاويه سوم شخص و اتكا به زمان گذشته است.
 
3-      به قواعد سبك هرم وارونه پايبند باشيد
 
وقتي قواعد هرم وارونه را رعايت كرده باشيد، روزنامه‌نگاران كه غالباً با كمبود جا و تراكم مطلب مواجه هستند مي‌تواند خبر شما را از انتهاي آن كوتاه كنند و آن را به چاپ برسانند ولي اگر قواعد هرم وارونه را رعايت نكرده باشيد، كل خبر شما را دور خواهند ريخت، آنها فرصت ندارند خبرهاي شما را بازنويسي كنند.
 
4-      به دادن سابقه وپيشينه در خبر عادت كنيد
 
گمان نكنيد همه مخاطبان شما همه اطلاعات شمار ار دارند، خيلي‌ها ممكن است براي اولين بار به خبر و مساله شما برخورد كرده باشند، سعي كنيد اطلاعات مربوط به سوابق خبرتان را چاشني خبر كنيد.
 
5-      از نوشتن منابع در خبر غفلت نكنيد
 
خبر بايد مستند باشد، هميشه تلاش كنيد به منابع استناد كنيد، حرف‌هاي كلي مثل منابع موثق يا منابع آگاه و غيره دردي از شما دوا نمي‌كنند. نام منابع خود را در خبرها و همچنين سمت دقيق آنها را اعلام كنيد تا مخاطب به شما اعتماد كند.
 
6-      قدر نقل‌قول‌هاي مستقيم را بداني و از آنها استفاده كنيد.
 
نقل قول‌ها و به خصوص نقل‌قول‌هاي مستقيم به خبرها جان مي‌دهند. اجازه بدهيد صداي انسان در خبرها به گوش برسد. خبري كه فاقد نقل قول است حالتي خشك و بي‌روح دارد و به خبرهاي پشت ميزي شبيه مي‌شود و شما مي‌دانيد كه روزنامه نگاران به خبرهايي عنوان پشت ميزي مي‌دهند كه خبرنگار بدون حضور در صحنه رويداد آنها را نوشته است.
 
7-      خبر را با نظر ادغام نكنيد
 
حتي اگر نظر شما معتبر باشد، جاي آن در خبري كه مي‌نويسيد، نيست. در خبر نه قضاوت كنيد و نه تعميم اعمال كنيد. مطمئن باشد اگر شما رويدادها را به طرزي واقعي و بيطرفانه ارايه كنيد، مخاطبان خودشان قدرت قضاوت دارند. مخاطب اگر احساس كند درصدد القاي چيزي به او هستيد، به منابع ديگري رجوع خواهد كرد و شما را تنها خواهد گذاشت.
 
8-      بيشتر نشان بدهيد و كمتر حرف بزنيد
 
به جاي اينكه از صفات كلي مثل جالب، جذاب، خطرناك، كسل كننده و يا ... استفاده كنيد، سعي كنيد جزئيات رويداد را بهتر ترسيم كنيد. بصري حركت كردن در خبرنويسي به مراتب جذابتر از حركت نوشتاري است.
 
9-      اجازه ندهيد واژه‌ها راه خبر را سد كنند
 
اين جمله ممكن است كمي پيچيده به نظر برسد، ولي بسيار گوياست. وقتي مي‌توانيد مساله‌اي را با يك كلمه بزنيد، چرا از چند كلمه استفاده مي‌كنيد. مثلاً به جاي اينكه بگوييد «به اين دليل كه» بنويسيد «زيرا» اين يك كلمه، كار همان چهاركلمه را مي‌كند. اين بحث در خبرنويسي تحت عنوان «اقتصاد واژه‌ها» مطرح مي‌شود و از آن يك قاعده كلي استخراج مي‌شود: هر چقدر تعداد پاراگراف‌ها – كه از كلمات ساخته مي‌شوند – بيشتر باشد، احتمال خوانده شدن خبر كمتر مي‌شود
 
10-   ليد نقشه خبر شماست، مبادا مخاطب راه را گم كند
 
دوباره به آغاز خبر برگشتيم به ليد كه بايد كوتاه و گويا باشد. ليد نقشه‌اي است كه مخاطب بايد راه خود را در آن بيابد و تا انتهاي راه را به سهولت طي كند. اگر اين نقشه زاويه ورود خوبي داشته باشد، مخاطب بدون خستگي تا پايان راه را طي خواهد كرد و اين يعني زدن حرف درست. در زمان مناسب و با مخاطب اصلي، چيزي كه هم رابطه شما با روزنامه‌ها و هم روابط شما با مخاطبان را به طرزي دوسويه و مبتني بر درك متقابل تضمين خواهد كرد. هم روزنامه‌نگاران و هم مخاطبان روابط عمومي‌ها چيزي جز اين نمي‌خواهند كه ارتباطي گويا و موثر با شما داشته باشند.

منبع :

http://khalijefars.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2868:1390-01-24-07-53-57&catid=312:1390-01-24-06-15-26&Itemid=382