خلاصه کتاب سخن و سخنوری مرحوم آقای فلسفی

 

مقاله حاضر، گزیده مهمترین مطالب کتاب «سخن و سخنوری» اثر خطیب توانا حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی رحمه‌الله فلسفی است.

ناطق و فنّ سخن

1) سه چیز در نطق گویندگان نقش بسیار مهم و مؤثر دارد:

الف) شخصیت ناطق و قدر و منزلتی که در افکار عمومی دارد. به هر نسبتی که ناطق محبوب‌تر باشد و مقبولیتش در جامعه بیشتر، به همان نسبت توجه مردم به سخنش زیادتر و اثر کلامش فزون‌تر خواهد بود.

ب) موضوع مورد بحث. هر قدر موضوع به نظر مردم مهم‌تر باشد میل آنان به استماعش بیشتر است.

ج) هنر ناطق در کیفیت القای کلام.

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: «رُبَّ کَلامٍ أَنْفَذَ مِنْ سِهامٍ؛ چه‌بسا کلامی که تأثیرش [در شنوندگان] از تیرهای برّان و دل شکاف زیادتر است.»(1)

 

______________________________

1 ـ غرر الحکم، ص 416.

 

آگاهی و آگاه‌سازی

2) سخنور باید از مطلبی که می‌خواهد مورد بحث قرار دهد، آگاه باشد، یعنی بداند چه می‌خواهد بگوید یا چه مسائلی را با شنوندگان در میان می‌گذارد و با چه نظم و ترتیبی آن را ادا می‌کند.

3) آگاهی سخنران به مادّه و صورت سخن و آغاز و انجام کلام، به گفته‌های وی نظم و ترتیب می‌بخشد.

4) سخنران علاوه بر خودآگاهی، باید آگاه‌سازی هم بنماید و در آغاز کلام موضوع بحث خود را هرچند با عبارتی کوتاه و مختصر به اطلاع شنوندگان برساند.

اقناع و ترغیب

5) سخنران باید در موضوعی که مورد بحث قرار می‌دهد، آن‌قدر قوی و مسلّط باشد که بتواند عقل شنوندگان را در صحّت و اصالت آن اقناع نماید و آنان را با خود موافق و هم‌عقیده سازد.

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: « ما مِنْ طاعَةِ اللّهُ شَیْ‌ءٌ اِلاّ یَأْتی فی کُرْهٍ وَ ما مِنْ مَعْصِیَةِ اللّهِ شَیْ‌ءٌ اِلاّ یَأْتی فی شَهْوَةٍ؛ هیچ یک از اوامر خداوند اطاعت نمی‌شود مگر با کراهت و بی‌رغبتی و هیچ یک از معاصی صورت نمی‌پذیرد مگر با شهوت و تمایل نفسانی.»(1)

سخن گفتن بدون علم

6) در آئین مقدس اسلام، سخن گفتن از روی علم و بصیرت و لب فرو بستن از آنچه نمی‌داند یکی از حقوق خداوند بر بندگان است. «عَنْ زُرارَةِ بْنِ أعْیَنْ قالَ سَأَلْتُ أبا جَعْفَرٍ علیه‌السلام ما حَقُّ اللّهِ عَلَی الْعِبادِ قالَ أَنْ یَقُولُوا مایَعْلَمُون وَ یَقِفُوا عِنْدَ مالا یَعْلَمُونَ؛ زراره می‌گوید: از امام باقر علیه‌السلام سؤال کردم: حق خدا بر بندگان چیست؟ در پاسخ فرمود: آن را که می‌دانند بگویند و در چیزی که نمی‌دانند توقف نمایند.»(2)

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: «دَعِ القَوْلَ فیما لاتَعْرِفُ؛ سخن گفتن را در چیزی که نمی‌دانی و از آن آگاهی نداری رها کن.»(3)

بدون علم سخن گفتن، گوینده را تحقیر می‌کند.

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: «تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَاِنَّ المَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسانِه؛ سخن بگوئید تا شناخته شوید. چه آدمی زیر پوشش زبان پنهان است [و چون سخن بگوید، قدر و منزلتش روشن می‌گردد.]»(4)

زبان در دهان ای خردمند چیست کلید در گنج صاحب هنر

______________________________

1 ـ نهج البلاغه، خطبه 175.

2 ـ میزان الحکمه، ج 5، ص 14.

3 ـ فهرست غرر، ص 333.

4 ـ نهج البلاغه، کلمه 392.پ

چو در بسته باشد چه داند کسی که گوهر فروش است یا پیله‌ور

سخن ارتجالی

8) سخن ارتجالی به سخنی گفته می‌شود که در صلاحیت سخنران می‌باشد ولی در شرایطی قرار می‌گیرد که بدون آمادگی قبلی مجبور به سخنرانی می‌شود. این‌گونه سخنرانی‌ها را فقط افراد با تجربه و توانمند باید بپذیرند که اندوخته فکری و ذخیره علمی فراوان دارند.

رعایت فهم شنوندگان

9) سخنران باید در گفته‌های خود مقدار درک شنوندگان را رعایت نماید و در خور فهم آنان سخن بگوید. برای نیل به این هدف، دو نکته باید همواره مورد توجه خطیب باشد:

الف) ماده‌ای را که برای بحث انتخاب می‌نماید، شایسته مجلس و متناسب با فهم حضار باشد که در غیر این صورت یا به موضوع بحث ستم کرده است و یا به شنوندگان.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «قامَ عیسَی بْنُ مَرْیَمَ خَطیبا فی بَنی اِسْرائیلَ فَقالَ یا بَنی اِسْرائیلَ لاتُحَدِّثُوا الْجُهّالَ الْحِکْمَةَ فَتَظْلِمُوها وَ لاتَمْنَعُوها اَهْلَها فَتَظْلِمُوهُمْ؛ حضرت عیسی بن مریم بین بنی اسرائیل برای خطابه به‌پا خاست. فرمود: ای بنی اسرائیل، مطالب حکیمانه را با افراد جاهل در میان نگذارید که این ظلم به حکمت است، و آن را از افراد شایسته منع مکنید که ظلم به شایستگان است.»(1)

ب) در مقام سخن، درجه عقل، نیروی درک، سطح فرهنگ، ظرفیت معنوی، استعداد فکری، قدرت فراگیری، طرز تفکر و درجات صلاحیّت و شایستگی شنوندگان را بسنجد و مطالب خود را با رعایت استعداد آنان بیان نماید، نه آنکه مراتب علمی خود را معیار قرار داده و هرچه را که می‌داند بگوید. حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: «لاتَقُلْ ما لاتَعْلَمُ بَلْ لاتَقُلْ کُلَّ ماتَعْلَمُ؛ در مقام سخن، نه فقط آن را که نمی‌دانی مگوی بلکه همه دانسته‌های خود را نیز به زبان نیاور.»(2) در جای دیگر می‌فرمایند: «یَنْبَغی أَنْ یَکُونَ عِلْمُ الرَّجُلِ زائِدا عَلی نُطْقِهِ وَ عَقْلُهُ غالِبا عَلی لِسانِهِ؛ شایسته و سزاوار آن است که علم

______________________________

1 ـ امالی صدوق، ص 253.

2 ـ نهج البلاغه، کمله 382.

آدمی از نطقش فزون‌تر باشد و عقلش بر زبان وی غالب و پیروز.»(1)

تقوی و خلوص سخنور

10) تأثیر کلام خطیب از بزرگترین نشانه‌های شخصیت او در افکار عمومی است. سخنور اسلامی، اگر به گفته‌های خود عمل نکند، نفوذ کلام خود را از دست می‌دهد و مردم به امر و نهی او ترتیب اثر نمی‌دهند و گفته‌هایش را بی‌تفاوت تلقی می‌نمایند.

عَنْ أبی عبداللّه علیه‌السلام قالَ: «اِنِّ الْعالِمَ اِذا لَمْ‌یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَما یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفا؛ امام صادق علیه‌السلام فرمود: زمانی که عالم، به علم خود عمل نکند موعظه او از دل‌ها می‌لغزد همان‌طور که باران از روی سنگ‌های سخت می‌لغزد.»(2)

عن النّبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : «یا أَباذَرّ ما مِنْ خَطیبٍ اِلاّ عُرِضَتْ عَلَیْهِ خُطْبَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ ما أَرادَ بِها؛ رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به اباذر فرمود: هیچ خطیبی نیست مگر آن که در قیامت خطبه او و قصدش از ایراد آن خطبه به وی عرضه می‌شود.»(3)

مقدمه سخن

11) مقدمه از دو دیدگاه قابل بررسی است:

لزوم و عدم لزوم که به اعتبار محتوای سخن و با توجه به شرایط به چهار قسم قابل تقسم است:

1 - ذکر مقدمه ضروری است.

2 ـ مقدمه ضرورت ندارد ولی ذکرش مفید و ثمربخش است.

3 ـ مقدمه لازم نیست و ذکرش خلاف بلاغت است.

4 ـ ذکر مقدمه زیان‌بار و مضر است و باید ترک شود.

کیفیت و مقدار مقدمه

الف: کیفیت

12) مقدمه سخن، به منزله پلی است که افکار شنوندگان را با اصل مطلب مرتبط می‌کند و موجب تقریب اذهان می‌گردد، لذا سخنور باید آن را به‌گونه‌ای طرح‌ریزی کند و مطالبی را در آن به کار برد، که راه‌گشای شنوندگان، در فهم متن سخنرانی باشد.

ب: مقدار

13) سخنور باید مراقبت نماید که مقدمه از حدی که متناسب است

______________________________

1 ـ غرر الحکم، ص 876.

2 ـ کافی، ج اوّل، ص 44.

3 ـ امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 143.

تجاوز نکند و به زیاده‌روی گرایش نیابد، زیرا نقش مقدمه نزدیک کردن ذهن مخاطب به اصل بحث است و نه دور نمودن آن.

سخن حاوی پیام

15) اگر خطیب از مجموعه گفته‌های خود مطلب کوتاه و آموزنده‌ای را برگزیند و در پایان به شنوندگان خاطرنشان نماید، سخنش حاوی پیام خواهد بود و این خود برای سخنران امتیاز مثبتی است.

مزاج متعادل

16) حالات جسمی و روحی خطیب باید عادی و طبیعی باشد و در مواقع دردمندی، گرسنگی، بی خوابی و ... سخنرانی ننماید.

بدترین سخن

17) بدترین سخن، سخنی است که صدر و ذیل آن متناقض باشد.

قال علی علیه‌السلام : « شَرُّ الْقَوْلِ ما نَقَضَ بَعْضُهُ بَعْضا(1)؛ بدترین سخن آن است که قسمتی از آن قسمت دیگر را نقض کند.»

به عنوان مثال خطیبی در اول کلام خود می‌گوید: قالَ اللّهُ تَعالی فی مُحْکَمِ کِتابِهِ الْکَریمِ، و یکی از آیات قرآن را می‌خواند و بیان می‌کند که این آیه از متشابهات است. در این موقع یک شنونده دقیق می‌تواند اشکال کند که شما یا باید می‌گفتید: «فی کِتابِهِ» و یا اینکه می‌گفتید: «فی مُتَشابِهِ کِتابِه.»

18) مبلّغ باید حدّخود را بشناسد، ارزش معلومات خویش را بداند، بلند پروازی نکند و از مرز صلاحیّت علمی و لیاقتی که دارد، قدمی فراتر نگذارد.

عن النَّبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : «هَلَکَ امْرُءٌ لَمْ یَعْرِفْ قَدْرَهُ وَ تَعَدّی طَوْرَهُ(2)؛ رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: در معرض هلاک و تباهی است آن کس که قدر و ارزش خود را نشناسد و از حد خویشتن تجاوز نماید.»

19) خطیبی که حد خود را از جهت تقوی و درستکاری می‌شناسد و از لغزش‌های خویش آگاهی دارد، هنگام سخن باید خود را ضمیمه مردم کند و بگوید: «ما مسلمانیم، حق نداریم غیبت کنیم، دروغ بگوئیم، دشنام دهیم و ... .» اما اگر خود را نادیده انگارد و فقط خطابش به مردم باشد، سخنش

______________________________

1 ـ غرر الحکم، ص 444.

2 ـ کتاب شهاب، ص 58.

تأثیر لازم را نخواهد داشت.

20) خطیب باید حد خود را در قدر و منزلت اجتماعی بشناسد و به تناسب موقع و مقام خود سخن بگوید و از مرز خویش فراتر نرود که موجب هتک و توهینش خواهد شد و اسلام آن را روا نمی‌دارد.

عن ابی عبداللّه علیه‌السلام قال: «لایَنْبَغی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یُذِلَّ نَفْسَهُ(1)؛ اما صادق علیه‌السلام فرمود: برای مؤمن شایسته نیست که خویشتن را ذلیل و خوار نماید.»

21) غرور از جمله عواملی است که ممکن است در خطیب اثر سوء بگذارد و موجب شود که در کرسی سخن حد خود را از یاد ببرد.

قال علی علیه‌السلام : «یَنْبَغی لِلْعاقِلِ أَنْ‌یَحْتَرِسَ مِنْ سُکْرِ الْمالِ وَ سُکْرِ الْقُدْرَةِ و سُکْرِ الْعِلْمِ و سُکْرِ الْمَدْحِ وَ سُکْرِ الشَّبابِ فَاِنَّ لِکُلِّ ذلِکَ ریاحٌ خَبیثَةٌ تَسْلُبُ الْعَقْلَ وَ تَسْتَخِفُّ الْوَقارَ(2)؛ سزاوار است انسان عاقل از مستی مال، مستی قدرت، مستی علم، مستی مدح و مستی جوانی برحذر باشد. چه همه این عوامل را بادی است ناپاک، که عقل را سلب می‌کند و آدمی را سبکسر و بی‌شخصیت می‌سازد.»

22) مبلغ باید پیران و افراد مسنّ را تکریم و احترام کند و در امور خویش حد سنّ و سال افراد را مراعات نماید.

قال النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : «بَجِّلُوا الْمَشایِخَ فَاِنَّ تَبْجیلَ الْمَشایِخِ مِن اِجْلالِ ِاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ یُبَجِّلْهُمْ فَلَیْسَ مِنّا(3)؛ رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: پیران را مورد تکریم قرار دهید، که بزرگ شمردن آنان، تکریم ذات اقدس الهی است. کسی که قدر آنان را بزرگ نشمرد، از پیروان مکتب ما نیست.»

چه می‌خواهد بگوید؟

23) پیش از آنکه خطیب بر کرسی خطابه قرار گیرد، باید بداند چه می‌خواهد بگوید و محتوای سخنش چیست؟ زیرا شناخت هدف، خط مشی سخنران را تعیین می‌کند و به وی قدرت روحی و اطمینان خاطر می‌بخشد.

عن علیٍ علیه‌السلام : «فَکِّرْ ثُمَّ تَکَلَّمْ تَسْلَمْ مِنَ الزَّلَلِ(4)؛ علی علیه‌السلام فرموده است: اول فکر کن، آنگاه سخن بگوی، تا از لغزش‌ها سالم و محفوظ بمانی.»

______________________________

1 ـ وسائل، ج 11، ص 425.

2 ـ غرر الحکم، ص 862.

3 ـ مشکوة الأنوار، ص 168.

4 ـ فهرست غرر، ص 315.

چگونه می‌خواهد بگوید؟

24) همان‌طور که خطیب، قبل از آغاز سخن، لازم است مواد مورد بحث خود را در نظر بگیرد و مشخص کند، همچنین لازم است مواد را در ذهن خود تنظیم نماید و چگونگی آغاز، انجام و محتویات بحث را در ذهن خود مرتب سازد. عن علیٍ علیه‌السلام قال: «أَحْسَنُ الْکَلامِ مازانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَ فَهِمَهُ الْخاصُّ و الْعامُّ(1)؛ علی علیه‌السلام فرموده است: بهترین کلام آن است که حسن نظم و ترتیب، به آن زیبایی و جمال بخشد و برای تمام مردم، از خواص و عوام، قابل فهم باشد.»

پرهیز از نقل شنیده‌ها

25) خطیب باید از گفتن شنیده‌هایی که به نظر دروغ و غیر قابل قبول می‌آید، خودداری کند و بی جهت خویشتن را در معرض نفی و اثبات این و آن قرار ندهد.

قال علی علیه‌السلام : «لاتُحَدِّثْ بِما تَخافُ تَکْذیبَهُ(2)؛ چیزی را که از تکذیب آن خوف داری، به مردم مگوی.»

واکنش سخن

26) خطیب باید موضوع سخن خود را از بعدهای مختلف بسنجد، واکنش‌ها را در نظر بگیرد و سپس برای شنوندگان بیان نماید.

27) واکنش بد و اثر نامطلوبی که سخن گوینده در قلوب مردم به جای می‌گذارد، ناشی از دو عامل است:

الف ـ انحرافات فکری؛

ب ـ ناسنجیده سخن گفتن.

سخنور و فصاحت

28) خطیب باید کلمات و جملاتی را به کار برد که روان و روشن باشد و از گفتن الفاظ پیچیده و نامأنوس اجتناب نماید.

عن علیٍ علیه‌السلام قال: «أَحْسَنُ الْکَلامِ ما لاتَمُجُّهُ الآْذانُ وَ لایُتْعِبُ فَهْمُهُ الأفْهامَ(3)؛ علی علیه‌السلام فرموده است: بهترین کلام آن است که گوش‌ها را در شنیدن بی رغبت ننماید و فهم‌ها را به سختی و مشقت نیندازد.»

29) سخنور فصیح باید اولاً به اندازه لازم بر لغات فصیح و کلمات روان مسلط باشد و ثانیا دارای ذوق طبیعی و استعداد فطری باشد.

30) سخنور فصیح، باید سخن آفرین باشد و آن چنان خود را آماده کند و در ادای کلمات و ساختن جملات تسلّط

______________________________

1 ـ همان، ص 332.

2 ـ غرر الحکم، ص 800.

3 ـ فهرست موضوعی غرر الحکم، ص 332.

یابد که موقع سخنرانی در بن‌بست واقع نشود.

31) سخنور باید بدون تکلّف و زحمت، مسائل مورد بحث خود را در قالب الفاظی فصیح و زیبا و جملاتی بدیع و رسا، که وافی به مقصود باشد بریزد و آن‌طور که می‌خواهد با بیانی روشن و واضح به اطلاع شنوندگان برساند.

ضرورت تمرین

32) کسی که می‌خواهد خلاق سخن شود، لازم است برای خود برنامه تمرین قرار دهد و هر روز درباره یکی از آیات و روایات یا یکی از وقایع روز چندین‌بار با عبارات مختلف سخن بگوید.

33) مبلغ باید با تمرین و ممارست زیاد، سخن گفتن را ملکه نفس خویش سازد.

34) سخن گفتن در مجالس بزرگ مثل شناکردن در استخرهای بزرگ و دریاست که نیاز به تمرین و ممارست در استخرهای کوچک دارد. پس یک سخنور ابتدا در جلسات کوچک تمرین می‌کند سپس در جلسات بزرگ با حضور هزاران نفر سخن می‌گوید.

زیبایی و جمال

35) از جمله اموری که در جامعه به آدمی محبوبیّت می‌بخشد، زیبایی و جمال است؛ خواه زیبایی ظاهری باشد و خواه از جهت باطن و اخلاق .

36) فصاحت بیان برای انسان فصیح، نوعی جمال و زیبایی است. او وقتی لب می‌گشاید و سخن می‌گوید، شنوندگان با میل و رغبت به وی می‌نگرند و با علاقه و اشتیاق به سخنانش گوش می‌دهند. «سَمِعَ النَّبِیُّ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عَنْ عَمِّهِ الْعَبّاسِ کَلاما فَصیحا فَقالَ لَهُ: بارَکَ اللّهُ لَکَ یا عَمُّ فی جَمالِکَ أَیْ فَصاحَتِکَ(1)؛ رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از عمویش عباس بن عبد المطلب کلام فصیحی شنید. فرمود: خداوند جمالت را یعنی فصاحتت را برای تو ثابت و پایدار قرار دهد.»

گزینش لغات

37) اگر سخنران بخواهد بر الفاظ تسلط یابد، به‌گونه‌ای که قادر شود با سهولت، آن‌ها را ضمن سخن به کار برد، باید هرکجا یک کلمه یا جمله زیبایی را شنید یا در نوشته‌ای خواند، آن را در دفترچه‌ای یادداشت نماید و به ذهن بسپارد، تا موقع سخنرانی در جای خود به تناسب بحث استفاده نماید.

______________________________

1 ـ المستطرف، ج اول، ص 41.

کلمات زشت

38) متکلم فصیح باید مراقبت کند که در کرسی خطابه، سخنانش به لغات زشت و الفاظ قبیح آلوده نگردد و کلماتی که بر خلاف ادب است به زبان نیاورد.

39) الفاظ زشت و کلمات خلاف ادب، قدر و منزلت اجتماعی مبلغ را کاهش داده و افراد وزین را از اطراف او دور می‌کند.

حضرت علی علیه‌السلام در این‌باره می‌فرماید:

«اِیّاکَ وَ مایُسْتَهْجَنُ مِنَ الْکَلامِ فَاِنَّهُ یَحْبِسُ عَلَیْکَ اللِّئامَ و یُنَفِّرُ عَنْکَ الْکِرامَ(1)؛ از سخنان قبیح و مستهجن پرهیز نما که زشتگویی، فرومایگان را در اطرافت نگاه می‌دارد و عناصر شریف و بزرگوار را از گِردت پراکنده می‌سازد.»

40) زیان زشتگویی عاید گوینده آن می‌شود و کسی که مردم از زبان او خائف‌اند گرفتار آتش خواهد شد.

عن النّبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قالَ: «یا عَلیُّ مَنْ خافَ النّاسُ مِنْ لِسانِهِ فَهُوَ مِنْ اَهْلِ النّارِ(2)؛ ای علی، کسی که مردم از زبانش بترسند، از اهل دوزخ است.»

وقفه در کلام

41) خطیب فصیح، باید در ضبط لغات و ساختن جملات بسیار تمرین کند که حین سخن برای یافتن لفظ مناسب، دچار وقفه نشود و تسلسل کلامش از بین نرود.

لکنت زبان

42) عوامل زیر باعث لکنت زبان و جویده و نامفهوم سخن گفتن می‌شود:

الف) نارسایی علمی

ب) دودلی و تردید در صحت و سقم مطلب مورد نظر

ج) خلاف عقیده و واقعیت سخن گفتن

تناسب در سرعت کلام

43) رعایت اعتدال در تندگویی و کندگویی از جمله مسائلی است که در فصاحت متکلم اثر قابل ملاحظه‌ای دارد و خطیب باید با تمرین آن را ملکه خود سازد.

اندازه‌گیری صدا

44) صدای خطیب، باید معتدل و به اندازه باشد. نه آن‌قدر بلند حرف بزند که صورت فریاد به خود بگیرد و نه آن قدر آهسته که شنونده به سختی و با توجه بیش

______________________________

1 ـ غرر الحکم، ص 156.

2 ـ بحار، ج 74، ص 46.

از اندازه بشنود.

45) سخنران آنجا که می‌خواهد به مردم خطاب کند و مطلب مهمی را تذکر دهد، مقتضی است با صدای بلندتر از حد عادی سخن بگوید. و آنجا که در مقام پندگفتن است و می‌خواهد مردم را نصیحت کند، بهتر است آن را آهسته بیان نماید.

بلاغت سخنور

46) خطیب بلیغ کسی است که در مقام خطابه، با توجه به مقتضیات زمان، گفته‌هایش فصیح و روان و خالی از پیچیدگی باشد.

47) سخنران بلیغ، کلام را به درازا نمی‌کشاند و نیازی به اطاله سخن ندارد. «قیلَ لأِبی عبداللّه علیه‌السلام : مَاالْبَلاغَةُ؟ قالَ مَنْ عَرَفَ شَیْئا قَلَّ کَلامُهُ فیهِ وَ اِنَّما سُمِّیَ البَلیغُ لأِنَّهُ یَبْلُغُ حاجَتَهُ بِأَهْوَنِ سَعْیِهِ(1)؛ از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد: بلاغت چیست؟ در پاسخ فرمود: کسی که چیزی را می‌داند، درباره آن کم سخن می‌گوید و بلیغ را بلیغ می‌گویند، چون با کوشش ناچیز به نیاز خود دست می‌یابد.»

48) شکر نعمت گران‌بهای سخن آن است که این نعمت، در جای خود با اندازه‌گیری صرف شود. «عَن مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهماالسلام قالَ یا هِشامُ مَنْ مَحی طَرائِفَ حِکْمَتِهِ بِطُولِ کَلامِهِ فَکَأَنَّما أَعانَ هَواهُ عَلی هَدْمِ عَقْلِهِ وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أفْسَدَ عَلَیْهِ دینَهُ وَ دُنْیاهُ(2)؛ امام موسی بن جعفر علیهماالسلام ، هشام بن حکم را مخاطب ساخته و فرمودند: هرکس نوآوری‌های حکیمانه و مطالب تازه و ارزشمند خود را با طولانی کردن سخن خود محو نماید (و آن را بی‌اثر کند)، مثل این است که هوای نفس خویش را برای ویران سازی عقل خود یاری نموده است و کسی که با عقل خویشتن چنین کند، دنیا و آخرت خود را فاسد کرده است.»

49) خطیب بلیغ، مقدار سخن را با توجه به اقتضای مجلس می‌سنجد و اختصار و تفصیل کلام را با رعایت موقع و مقام اندازه‌گیری می‌کند.

عن علیٍ علیه‌السلام قال: «خَیْرُ الْکَلامِ ما لایَقِلُّ وَ لایَمِلُّ(3)؛ علی علیه‌السلام فرمود: بهترین کلام آن است که نه کم باشد [و خلاف توقع] و نه [زیاد و[ ملال‌انگیز.»

50) خطیب و مبلغ پرحرف و زیاده‌گوی باید منتظر سرزنش شدن از

______________________________

1 ـ تحف العقول، ص 359.

2 ـ اصول کافی، ج اول، ص 17.

3 ـ فهرست غرر، ص 333.

سوی شنوندگان باشد.

عن علیٍ علیه‌السلام قال: «مَنْ أَطالَ الْکَلامَ فیما لایَنْبَغی فَقَدْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلْمَلامَةِ(1)؛ آن کس که سخن را در جایی که سزاوار نیست به درازا می‌کشاند، با این کار، خویشتن را در معرض ملامت قرار می‌دهد.»

51) از هدف بحث خارج شدن، سخنان زائد به میان آوردن و کلام را به درازا کشاندن، شنونده را خسته می‌کند و از مطلب مورد علاقه‌اش باز می‌دارد.

عن أبی عبد اللّه علیه‌السلام قال: «ثَلاثَةٌ فِیهِنِّ الْبَلاغَةُ: التَّقَرُّبُ مِنْ مَعْنَی الْبُغْیَةِ و التَّبَعُّدُ مِنْ حَشْوِ الْکَلامِ وَ الدَّلالَةُ بِالْقَلیلِ عَلَیَ الْکَثیرِ(2)؛ امام صادق علیه‌السلام فرمود: منشأ بلاغت سخن سه چیز است:

1) نزدیک بودن به هدف و موضوع بحث. 2)دوری کردن از سخنان زائد و بی مورد. 3) القا کردن معانی زیادی با عباراتی کم.»

52) مبلغ باید از گفتن سخنان بی فایده پرهیز کند: اولیای گرامی اسلام، این قبیل سخنان را به «کلام فیما لایعنیه» تعبیر کرده و آن را سخت مذمت کرده‌اند.

عن النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قال: «اِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ ذُنُوبا یَوْمَ الْقِیامَةِ أَکْثَرُهُمْ کَلاما فیما لا یَعْنیهِ(3)؛ رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: در قیامت، گناه کسانی بیشتر است که بیشتر سخنان بی‌فایده گفته‌اند.»

رعایت تناسب مجلس

53) خطیب باید قبلاً از خصوصیات مجلس و علت تشکیل آن آگاه گردد تا بتواند مطالبی را که متناسب با حال و مقتضی مجلس است انتخاب نماید.

54) خطیب موقع تصمیم‌گیری برای گزینش ماده سخن لازم است خویشتن را از تمام احساسات شخصی و افکار خصوصی خالی کند، تمام ابعاد مجلس را واقع بینانه مورد توجه قرار دهد و مطلبی را برای سخن آماده کند که از هر جهت متناسب آن مجلس باشد.

جامعه‌شناسی و روانشناسی

55) بسیاری از مسائل اصولی جامعه‌شناسی در قرآن شریف و احادیث رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و اهل بیت علیهم‌السلام آمده است. اگر خطیب تحصیل کرده، از این رشته علمی آگاهی یابد، می‌تواند آن آیات و روایات را در بحث‌های جامعه‌شناسی پیاده کند و توجه شنوندگان را به ارزش علمی آن‌ها جلب نماید.

56) آشنایی خطیب با علم روانشناسی به او کمک می‌کند تا بتواند به عمق پاره‌ای از روایات اخلاقی واقف گردد و به شنوندگان خویش هم بفهماند.

توجه به جو سیاسی

57) اگر خطیب به وضع سیاسی و شرایط موجود زمان اعتنا نکند و از کنار آن بی‌تفاوت بگذرد، ممکن است ناآگاه سخنی بگوید که در اوضاع و احوال روز، طبق مصلحت نباشد.

58) خطیب نه تنها در کرسی خطابه باید رعایت جو سیاسی را بکند بلکه در مجالس خصوصی، که با حضور قدرتمندان سیاسی خودخواه تشکیل می‌شود نیز باید رعایت جو مجلس را بکند.

احترام به شخصیت شنوندگان

59) خطیب باید شخصیت مستمعین خویش را در گفتار و رفتار محترم شمرده و طوری سخن بگوید که شنوندگان احساس حقارت و پستی نکنند.

60) یکی از راه‌های احترام به شخصیت شنوندگان آن است که خطیب، با نرمی و ملایمت سخن بگوید. از خشونت در کلام و به کار بردن لغات تند اجتناب نماید. قرآن کریم می‌فرماید: «اِذْهَبا اِلی فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغی فَقُولا لَهُ قَولاً لَیِّنا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی»(1)؛ «شما دو نفر [حضرت موسی و هارون) نزد فرعون بروید. او طغیان و سرکشی کرده است. با وی به نرمی سخن بگویید، شاید متذکر شود یا از عذاب الهی بترسد.»

61) خطیب، با سخنان نرم و ملایم می‌تواند به سهولت شنوندگان را به راه حق هدایت کند، حس وظیفه‌شناسی را در نهادشان بیدار سازد و آنان را در راه انجام تکالیف شرعی، تشویق و ترغیب نماید. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «عَوِّدْ لِسانَکَ لِیْنَ الْکَلامِ(2)؛ زبانت را به گفتار نرم و ملایم عادت بده.»

نگرش همه جانبه

62) خطیب باید تمام حضار مجلس را مخاطب خود به حساب آورد و در طول مدت سخنرانی، به‌طور متناوب توجه خود را به همه شنوندگان به صورت مساوی معطوف کند.

عن أبی عبد اللّه علیه‌السلام قال: «کانَ رَسُولُ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یُقَسِّمُ لَحَظاتِهِ بَیْنَ اَصْحابِهِ

______________________________

1 ـ طه/ 43 و 44.

2 ـ فهرست غرر الحکم، ص 334.

 

یَنْظُرُ اِلی ذا وَ یَنْظُرُ اِلی ذا بِالسَّوِیَّةِ(1)؛ امام صادق علیه‌السلام می‌فرمود: رسول‌گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نگاه‌های خود را بین اصحاب خویش تقسیم می‌نمود. به این و به آن به‌طور مساوی نگاه می‌کرد.»

انتقاد اصولی

63) از جمله اموری که لازم است خطیب در کرسی سخن رعایت نماید، این است که به عنوان گفتن یا انتقاد کردن، فرد مخصوصی را مخاطب نسازد و از شخص معینی نام نبرد، چراکه انتقاد علنی، نه تنها در وی اثر مفید نمی‌گذارد و او را اصلاح نمی‌کند بلکه ممکن است نتیجه معکوس نیز بدهد.

حق گویی

64) خطبای اسلامی باید در تبلیغ دین حق و نشر معارف قرآن کوشا و جدی باشند و تا جائیکه می‌توانند حق را بگویند و از تذکرات مفید و لازم خودداری ننمایند.

عن علیٍ علیه‌السلام قال: «أَخْسَرُ النّاسِ مَنْ قَدَرَ عَلی أَنْ یَقُولَ الْحَقَّ وَ لَمْ یَقُلْ(2)؛ علی علیه‌السلام فرمود: زیان‌کارترین مردم کسی است که بتواند حق را بگوید، ولی لب فرو بندد و نگوید.»

رعایت هماهنگی

65) سخنرانان، برای آن که کلامشان هرچه بهتر در شنوندگان اثر بگذارد، لازم است اصل طبیعی و فطری هماهنگی را که از فنون مهم سخنوری است، مورد توجه قرار دهند و به‌گونه‌ای حرف بزنند که مطلب مورد بحث آن‌ها، با کیفیت صوت، وضع قیافه، صدای خفیف یا شدید، و همچنین چگونگی حرکات دست و بدنشان هماهنگ و منطبق باشد.

سخنوری و شجاعت

66) شجاعت برای خطبای دینی به شرط آن که از مرز شرع تجاوز نکند و رنگ تهوّر به خود نگیرد، امری لازم و ضروری است.

خطیب فصیح و بلیغی که شجاع است و در پرتو اعتماد به خدا، با قاطعیت سخن می‌گوید، در دل‌ها نفوذ بیشتر دارد و مردم را زودتر به صراط مستقیم هدایت می‌نماید.

فهماندن سخن

67) یکی از مسائل مهم در فن سخنوری که اساس جلسات سخنرانی بر آن استوار است، قدرت تفهیم مطالب

______________________________

1 ـ کافی، ج 8، ص 268.

2 ـ فهرست موضوعی غرر الحکم، ص 332.

است. تفهیم مطالب از راه‌های زیر صورت می‌گیرد:

الف) رعایت روانی کلام

خداوند متعال می‌فرماید: « وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ(1)؛ «ما قرآن کریم را برای خواندن (فهمیدن و حفظ کردن) آسان نمودیم. آیا کسی هست که از این کتاب آسان پند گیرد؟»

ب) استفاده از جملات کوتاه

اگر گاهی جملات طولانی است باید به‌گونه‌ای باشد که طول کلام رابطه لفظ و معنی را قطع نکند.

ج) مقایسه و سنجش

خداوند متعال می‌فرماید: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَْعْمی وَ الْبَصیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الْظُّلُماتُ وَ النُّورُ»(2)؛ «بگو آیا نابینا و بینا با یکدیگر مساوی‌اند و آیا تاریکی‌ها و روشنایی با هم یکسان هستند؟»

پاسخگویی به شبهات

68) خطیب اسلامی، در کرسی سخن، حتی‌المقدور باید از طرح پاره‌ای از شبهات خودداری نماید و با توجه به سطح معلومات و درک شنوندگان به طرح شبهه بپردازد.

69) طرح شبهه بدون توجه به سطح علمی و فهم شنوندگان و قدرت بیان خطیب ممکن است ضررهای زیر را داشته باشد:

الف) بعضی از شنوندگان اصل شبهه را به خوبی فرا گیرند و آن‌چنان تحت تأثیر واقع شوند که به جواب شبهه توجه ننمایند.

ب) بیان خطیب در مقام پاسخگویی، وافی و رسا نباشد و نتواند جواب شبهه را آن طور که باید بدهد. در نتیجه شنونده دچار تضاد درونی شده و عمرش در کشمکش باطنی طی می‌شود.

ج) پاسخ خطیب برهانی و مستدل نباشد و نتواند شنونده را قانع نماید، در این صورت شبهه از خاطر شنونده زدوده نمی‌شود.

70) اگر در موردی خطیب ناچار شود شبهه‌ای را در منبر طرح نماید و به آن پاسخ گوید، بهتر آن است که در آغاز سخن، پاسخ شبهه را به صورت یک بحث اساسی مطرح نماید و به‌گونه‌ای توضیح دهد که وقتی اصل شبهه طرح می‌شود جواب آن را همه فهمیده باشند.

______________________________

1 ـ قمر/ 17.

2 ـ رعد/ 16.

نشریه مبلغان » فروردین 1381 - شماره 27

اشعار موضوعی برای تبلیغ و سخنوری (2)

 

اشعار موضوعی برای تبلیغ و سخنوری (۲)

 

سرآغاز با نام خدا

 

 اولِ دفتر به نام ایزد دانا

صانع پروردگار و حیِّ توانا

 

اکبر و اعظم خدای عالَم و آدم

صورت خوب آفرید و سیرت زیبا

 

از در بخشندگی و بنده نوازی

مرغِ هوا را نصیب و ماهی دریا


سعدی

 ***

 

به نام خداوند جان آفرین

حکیم سخن در زبان آفرین

 

خداوند بخشنده دستگیر

کریم خطابخشِ پوزش پذیر

 

عزیزی که هرکز درش سر بتافت

به هر در که شد هیچ عزت نیافت


سعدی

 ***

 

به نام خداوند جان و خِرد

کزین برتر اندیشه بر نگذرد


فردوسی


به نام آن که جان را فکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت


شبستری

 ***

 

به نام آن که دل کاشانه اوست

چراغ هر کسی در خانه اوست


***

 

به نام آن که گُل را رنگ و بو داد

زشبنم، لاله‌ها را آبرو داد


***

 

به نام خدا غنچه‌ای باز شد

نگاه قشنگش پُر از راز شد

 

به نام خدا غنچه لبخند زد

و با شبنمی صورتش ناز شد


مجید ملامحمدی

 ناتوانی ما در ذکر اوصاف الهی

 

 زعشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است

به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را


حافظ

 عشق و محبت الهی

 

 یک قصه بیش نیست غم عشق و، این عجب

کز هر زبان(1) که می‌شنوم نامکرّر است


حافظ

 ***

 

غیرت عشق، زبانِ همه خاصان ببُرید

کز کجا سرِّ غمش در دهنِ عام افتاد؟


حافظ

 ***

 

یا رب چه چشمه‌ای است محبت که من از آن

یک قطره آب خوردم و دریا گریستم


***

 

غم عشق آمد و غمهای دگر پاک ببُرد

سوزنی باید کز پای برآرد خاری

 

______________________________

 1. کز هر کسی که (نسخه بدل).


سفر دراز نباشد به چشم طالب دوست

به پای، خار مغیلانْ حریر می‌آید


***

 

هر که را بر سر نباشد عشق یار

بهر او پالان و افساری بیار


شیخ بهایی

 ***

 

هر چه گویم عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم خجل باشم از آن


مولوی

 تفسیر عشق و محبت الهی

 

 گرچه تفسیر زبان روشنگر است

لیک عشقِ بی‌زبان روشنتر است


مولوی

 راه و رسم خدا عاشقی

 

 ای مرغِ سحر، عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

 

این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند

کان را که خبر شد خبری باز نیامد


سعدی

 اطاعت الهی

 

 ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

 

جمله از بهر تو سرگشته و فرمانبردار

شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری


سعدی

 حرکت در مسیر الهی

 

 هیچ کُنجی بی دد و دام نیست

جز به خلوتگاه حق، دلْ رام نیست

 

پناهگاه الهی

 

 حالیا دست کریم تو برای دلِ ما

سر پناهی است در این بی‌سر و سامانیها

 

درد دل با خدا

 

 پاره‌های این دلِ شکسته را

گریه هم دوباره جان نمی‌دهد


خواستم که با تو درد دل کنم

گریه‌ام ولی امان نمی‌دهد


قیصر امین پور

 خدا، حلاّل مشکلات

 

 ای لقای تو جواب هر سؤال

مشکل از تو حل شود بی قیل وقال

 

ترجمانی هر چه ما را دردل است

دست‌گیری هر که پایش در گِل است


مولوی

 محمد و آل محمد علیهم‌السلام

 

ماه فرو مانَد از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

 

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست

در نظرِ قدرِ با کمال محمد...

 

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد


سعدی

 یادکرد اهل بیت علیهم‌السلام

 

گر نِیَم زیشان از ایشان گفته‌ام

خوش دلم کاین قصه از جان گفته‌ام

 

نامحدود بودن فضائل اهل بیت علیهم‌السلام

 

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست

که تر کنی سرانگشت و صفحه بشماری


اسدی

 امام زمان علیه‌السلام

 

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است

هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل است...

 

گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست

همچنانش درمیانِ جان شیرین، منزل است


سعدی

 

 هرگز نمی‌گیرد کسی در قلب من جای تو را

هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را


***

 

به صد جان ارزد آن ساعت که جانان

نخواهم گوید و خواهد به صد جان


قسم به جان تو گفتن، طریق عزت نیست

به خاک پای تو، کان هم عظیم سوگند است


سعدی

 امام خمینی رحمه‌الله

 

از نام تو عشق را خبر خواهم کرد

با چشم تو بر افق نظر خواهم کرد


***

 

با آمدنت بهار دل پیدا شد

بلبل به نوا آمد و گلها واشد

 

ای کاش که رفتنت نمی‌دیدم من

با رفتن تو قیامتی بر پاشد

 

تنها نه دل و سینه و سر می‌سوزد

خورشید و ستاره و قمر می‌سوزد

 

هر شب که به گلزار تو آیم بینم

کز داغ تو، ناله تا سحر می‌سوزد


ابوالفضل فیروزی

 مقام معظم رهبری مد ظله العالی

 

 به حُسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد

تو را در این سخن، انکار کار ما نرسد...

 

هزار نقد به بازار کائنات آرند

یکی به سکّه صاحب عیار ما نرسد


حافظ

 ***

 

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم


حافظ

 شهیدان

 

 دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند

شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

 

آن گَرد شتابنده که در دامن صحراست

گوید چه نشینی که سواران همه رفتند...

 

افسوس که افسانه سرایان همه خفتند

اندوه که اندوه گساران همه رفتند...

 


یک مـرغِ گرفتـار در این گلشن ویـران

تنهـا به قفس مانـد و هزاران همه رفتنـد

 

تربت شهیدان الهی

 

 بعد از وفات، تربت ما در زمین مجوی

در سینه‌های مردم عارف، مزار ماست

زبان حال ایثارگران و بویژه جانبازان شیمیایی

 

 اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم

اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم

 

اگر دلْ دلیل است آورده‌ایم

اگر داغْ شرط است ما بُرده‌ایم


قیصر امین‌پور

 فلسفه روزه

 

 آن که در راحت و تنعّم زیست

او چه داند که حالِ گرسنه چیست

 

حالِ درماندگان کسی داند

که به احوال خویش در مانَد


سعدی

 إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم

 

 هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی

کس نکند به جای تو، آنچه به جای خود کنی


اوحدی

 بهره وری از اوقات و نقد عُمر

 

 هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

کسی را وقوف نیست که انجام کار چیست؟


حافظ

 اهمیت وقت

 

 گر گوهری از کفت بیرون تافت

در سایه وقت می‌توان یافت

 

گر وقت رود زدست انسان

با هیچ گهر خرید نتوان کرد

 

پرهیز از تکبر و خود بزرگ بینی

 

 در محفلی که خورشید اندر شمارِ ذره است

خود را بزرگ دیدن، شرط ادب نباشد

 

توقع بیجا

 

 چو تو خود کنی اختر خویش را بد

مدار از فلک چشم نیک اختری را


ناصر خسرو

هر عملی عکس العملی دارد

 

 مکن بد که بینی سرانجامِ بد

ز بد گردد اندر جهان، نام بد

 

از دست ندادن دوستان

 

 سنگی به چند سال شود لعل پاره‌ای

زِنْهار تا به یک نَفَسَش نشکنی به سنگ

 

همت داشتن در کارها

 

 همت، بلند دار که مردان روزگار

از همت بلند به جایی رسیده‌اند


ابن یمین

 تجربه

 

 آنچه تو در آینـه بینی عیـان

پیر انـدر خشت بینـد پیش از آن


مولوی

 غفلت

 

 رفتم زپا خاری کشم محمل زچشمم شد نهان

یک لحظه غافل گشتم و صد سال راهم دور شد

 

اهمیت نویسندگی

 

 قلـم گفتا که من شاه جهانـم

قلمـزن را به دولـت می‌رسانم

 

تحمل رنج و زحمت برای رسیدن به مدارج عالی

 

 هر کسی از رنگ و گفتاری بدین ره کِیْ رسد

صبر باید دردسوز و مرد باید گام زن

 

سالها باید که تا یک مُشتِ پشم از پشتِ میش

زاهدی را خرقه گردد یا شهیدی را کفن

 

سالها باید که تا یک کودکی از لطف طبع

خواجه طوسی شود یا فاضلی صاحبْ سخن


به حال خود گذاشتن

 

 ما را به حال خود بگذارید و بگذرید

از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید

 

اکنون که پا به روی دل ما گذاشتید

پس دست بر دلم مگذارید و بگذرید


قیصر امین‌پور

تفاوت دو چیزِ در ظاهر شبیه به هم

 

 دانه فلفل سیاه و خال مَهرویانْ سیاه

هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا!


حیدر طهماسبی کاشی

 ***

 

میـان ماه من تا ماه گـردون

تفـاوت از زمین تا آسمـان است


سعدی

 شرمندگی از اعمال خویش

 

 شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش

گر بدین فضل و هنر، نام کرامات بریم


حافظ

 بی‌پایانی موضوعات و مضامین

 

 تا قیامت می‌توان از عشق گفت

تو مگو مضمون نابی نیست، هست

 

پرهیز از دو رویی

 

 به اندازه بود باید نمود

خجالت نبرد آن که ننمود و بود

 

که چون عاریت بر کَنند از سرش

نماید کهن جامه‌ای در برش

 

اگر کوتهی، پای چو بین مبند

که در چشم طفلان نمایی بلند

 

وگر نقره اندوده باشد نُحاس

توانْ خرج کردن بَرِ ناشناس

 

مَنِه جان من، آبِ زر بر پشیز

که صرّافِ دانا نگیرد به چیز

 

زر اندودگان را به آتش بَرَند

پدید آید آن گه که مس یا زَرَند


سعدی

 کار خود را به منتقدان دادن

 

 عیسی نتـوان گشت به تصدیق خری چند

بِنْمای به صاحبْ نظـری گوهر خود را


صائب تبریزی

 شایعه

 

 بس که ببستند بر او برگ و ساز

گر تو ببینی نشناسیش باز

آب، کم جو

 

 آب کم جو تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پَست

 

تا سقاهُمْ ربُّهُمْ آید خطاب

تشنه باش اَللّهُ اَعلَمْ بِالصَّواب


مولوی

 پرهیز از تکلّف و تصنّع

 

 برخیز تا طریق تکلّف رها کنیم

دکّان معرفت به دو جو، پُر بها کنیم

 

مهم بودن باطن انسانی

 

 تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

 

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی

چه میانِ نقشِ دیوار و میانِ آدمیت


سعدی

 دنیاگرایی

 

 نگویمت که دل از حاصلِ جهان بردار

به هر چه دسترس نیست، دل از آن بردار

 

حریم خویش را نگه داشتن

 

 ای مگس، حضرت سیمرغ نه جولانگهِ توست

عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری


حافظ

 سبز زندگی کردن

 

 خوشا چون سروها اِستادنی سبز

خوشا چون برگها اُفتادنی سبز

 

خوشا چون گُل به فصلی، سرخ مردن

خوشا در فصل دیگر، زادنی سبز


قیصر امین‌پور

 انتخاب راه درست

 

 ترسم نرسی به کعبه، ای اَعرابی!

کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است

 

دوست و همنشین بد

 

 تا توانی می‌گریز از یار بد

یار بد، بدتر بُوَد از مار بد


مار بد، تنها تو را بر جان زند

یار بد، بر جان و بر ایمان زند

 

خود را خوب جلوه دادن

 

 کس ندیدم که ز بی عقلی خود شِکْوه کند

همه گویند که در حافظه، نقصان دارم


ایرج میرزا

 اهمیت قصه و داستان

 

 چو صورتی به دلت سازی از ارادتْ راست

ز نفخ صور دَم عارفان حیاتش ده

 

وگر شود متزلزل دلت ز جنبش طبع

به شرح قصه صاحبدلان ثباتش ده


جامی

 شناخت هنر

 

 هنر را نیست خواهان، جز هنرور

ندانَد قدرِ زر را غیر زرگر


ابوالقاسم حالت

 به اشارت گفتن

 

 تلقین و درس اهل نظر، یک اشارت است

گفتم کنایتیّ و، مکرّر نمی‌کنم


حافظ

 گریه دل

 

 خنده‌ام می‌بینی و از گریه دل غافلی

خانه ما از درون ابر است و بیرون آفتاب

 

تأثیر ناگذار بودن بدون عمل پاک

 

 ذات نایافتـه از هستـی بخش

کِی توانَد کـه شود هستـی بخش

 


خشک ابـری که بُوَد ز آب تهـی

ناید از وی صفـت آب دهـی

 

طنز

 

 بنی آدم اعدای یکدیگرند

که در آفرینش، بد از بدترند

 

چو عضوی به درد آوَرَد روزگار

جهنم! دگر عضوها را چه کار

یاد آن روزها به خیر (طنز)

 

او در خط مقدّم باکَش ز تیر نیست

این پشت جبهه، فریاد می‌زند پنیر نیست

 

او قامتش زبارِ غمِ عشق، خم شده

این گریه می‌کند که چرا گوشت کم شده

 

او سینه‌اش شکافته از تیر دشمن است

این با دلی کباب به فکر روغن است

 

او عاشقانه بانگ بر آرد خطر کجاست؟

این می‌زند به سینه که قند و شکر کجاست؟

 

او جبهه را چو کعبه حاجات می‌کند

این در صف مرغ، مناجات می‌کند

 

او تیغ گرم بر صف پیکار می‌کِشد

این آه سرد در صف سیگار می‌کشد

 

او با خدا در آتش خون، حال می‌کند

این گریه بر حواله یخچال می‌کند

 

او در جبهه بهر دین پیکار می‌کند

این در صف بنزین کشتار می‌کند


ابراهیم سیدعلوی

 

منبع :

نشریه: فقه و اصول » مبلغان » اسفند 1383 و فروردین 1384 - شماره 64

برخی از بایسته های تبلیغ و سخنوری

 

برخی از بایسته های تبلیغ و سخنوری

اشاره

نوشته‌ای که پیش رو دارید اقتباس از دو سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی است که یکی در جمع مبلغان خارج از کشور و دیگری در جمع مبلغان هجرت بلند مدت حوزه علمیه قم ایراد گردیده است. چکیده این دو سخنرانی به صورت گزینشی و نکته‌وار ارائه می‌شود.

* * *

1. دعوت باید به سوی خدا باشد. از نظر قرآن کریم بهترین مردم کره زمین مبلّغین هستند، به شرط اینکه دعوت و تبلیغشان به سوی خداوند تبارک و تعالی ـ نه دعوت به نفس ـ و عمل و رفتارشان صالح و خالص برای خداوند باشد. «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إلَی اللّه‌ِ وَعَمِلَ صالِحا وَقالَ إِنَّنی مِنَ الْمُسْلِمینَ»(1)؛ «و کیست خوش گفتارتر از آن کس که به سوی خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید: من [در برابر خدا] از تسلیم شدگانم؟»

2. مبلّغ باید سوز و عطش درونی برای هدایت مردم داشته باشد. یکی از ویژگیهایی که خداوند تبارک و تعالی برای حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مطرح می‌کند، همین سوز درونی و حرص

______________________________

1. فصلت/33.

برای هدایت امت است. «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ»(1)؛ «قطعا برای شما پیامبری از خودتان آمد. بر او دشوار است که شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، رؤوف و مهربان است.»

و در همین رابطه در مورد پیامبر عظیم الشأن اسلام می‌فرماید:

«لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ»(2)؛ «شاید تو از اینکه [مشرکان [ایمان نمی‌آورند، جان خود را تباه سازی.»

3. مبلّغ باید بی‌تکلف باشد مثلا اگر نمی‌داند، صاف بگوید نمی‌دانم. اگر از او سؤال کردند و دانست، جواب دهد و اگر ندانست، توجیه و تفسیر بی‌جهت نکند. «قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْرٍ وَما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ»(3)؛ «بگو: مزدی بر این [رسالت] از شما طلب نمی‌کنم و از متکلفین نیستم [و سخنانم روشن و همراه با دلیل است].»

4. مبلّغ نباید در امر تبلیغ مقلّد دیگران باشد. خطیب نباید سعی کند مثل مرحوم فلسفی و یا سخنور دیگری سخنرانی کند، بلکه باید خودش باشد و مثل خودش سخنرانی کند. «وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ وَاخْتِلافُ اَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوانِکُم اِنَّ فی ذالِکَ لاَیاتٍ لِلْعالِمینَ»(4)؛

«و از نشانه‌های اوست آفریدن آسمانها و زمین و گوناگون بودن زبانها و رنگهای شما. هر آینه در این کار نشانه‌هایی برای دانشمندان است.»

5. یکی از ویژگیهای مهم مبلّغ این است که ساده، روان و قابل فهم برای همه بگوید. به عنوان مثال به جای اینکه بگوید «در این مقطع از زمان، بگوید همین حالا، یا به جای «روند تکاملی» بگوید، «همین طور که پیش می‌رویم». «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرءانَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مَدَّکِرٍ»(5)؛

«وقطعا قرآن را برای پندآموزی آسان کرده‌ایم، پس آیا پند گیرنده‌ای هست؟»

______________________________

1. توبه/128.

2. شعراء/3.

3. ص/86.

4. روم/22.

5. قمر/17.

6. سخنرانی باید مفید و مختصر و جذاب باشد و در 20 دقیقه تنظیم شود مگر اینکه، خطیب بتواند مردم را بخنداند. مرحوم فلسفی می‌گفت: «هر کس نمی‌تواند مردم را بخنداند سر 20 دقیقه از منبر پایین بیاید.»

7. مبلّغ توانمند، کسی است که هم مردم را بخنداند و هم بگریاند. «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأبْکی»(1)؛

«و آنکه او خندانید و گریانید.»

8 . مبلّغ باید با همه مؤمنین به یک شکل برخورد کند. جواب سلامها و برخوردهای او نباید نسبت به افراد متفاوت باشد، بلکه باید بخاطر خدا با همه یکسان برخورد کند.

9. مطالب و مسائلی که در منبر مطرح می‌شود باید مطابق با نیاز مخاطب انتخاب شود.

10. خطیب توانا کسی است که سخنرانی خود را متنوع کند. اینکه درباره یک موضوع شبهای متوالی صحبت شود، اشتباه است.

11. سخنران باید در هنگام سخنرانی، نگاه خود را به همه جمعیت تقسیم کند و به یک نقطه خاص خیره نشود.

12. مبلّغ باید دسته بندی شده سخن بگوید و اول و آخر کلامش مشخص باشد. مخلوط صحبت کردن از اشتباهات بزرگ در سخنرانی است.

13. از جمله هنرهای خوب در تبلیغ، استفاده از مثالهای زیبا و مناسب است. به عنوان مثال، برای بیان ثواب نماز جماعت که اگر 2 نفر بودند چقدر و اگر سه نفر بودند چقدر ثواب دارد تا اینکه اگر به 10 نفر رسیدند ثواب آن بی‌نهایت می‌شود، می‌توان این طور گفت: «خواهر یا برادر! شما اگر یک انگشت داشته باشی چقدر توانایی داری؟ اگر 2 تا انگشت داشته باشی چقدر؟ اگر 3 تا چطور؟ با اضافه شدن تعداد انگشتان توانایی شخص بالاتر می‌رود و آن شخص که هر 10 انگشت را داشته باشد از عهده بی‌نهایت کار برمی‌آید.»

مثال دیگر: سؤال می‌شود که چرا قرآن همه خوبیها را به خدا و همه بدیها را به شخص نسبت می‌دهد؟ مثلا

______________________________

1. نجم/43.

می‌فرماید:

«ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّه‌ِ وَما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَاَرْسَلْناکَ لِلنّاسِ رَسُولاً وَکَفی بِاللّهِ شَهیدا»(1)؛

«هر چه از خوبی به تو می‌رسد از جانب خداست، و آنچه از بدی به تو می‌رسد از خود توست، و تو را به پیامبری برای مردم فرستادیم، و گواه بودن خدا بس است.»

در جواب این سؤال می‌توان این طور مثال زد: زمین همیشه دور خورشید می‌چرخد. آن قسمت از زمین که به طرف خورشید است روشن و آن قسمت که به طرف خورشید نیست تاریک می‌باشد. پس روشنایی زمین از خورشید و تاریکی آن از خودش می‌باشد.

14. مبلّغ باید سه شرط اساسی داشته باشد، کما اینکه پیامبران الهی این سه شرط را داشتند.

1) از مردم باشد:

«رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ایاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ والْحِکْمَةَ وَیُزَکّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»(2)؛ «پروردگارا، در میان آنان، فرستاده‌ای از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه‌شان کند، زیرا که تو خدای شکست‌ناپذیر حکیمی.»

2) در مردم باشد:

«کَما أرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ ءَایاتِنا وَیُزَکّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»(3)؛«همان‌طور که در میان شما، فرستاده‌ای از خودتان روانه کردیم، که آیات ما را بر شما می‌خواند، و شما را پاک می‌گرداند، و به شما کتاب و حکمت می‌آموزد، و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد.»

3) با مردم باشد:

«فَأَنْجَیْناهُ وَالَّذینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنا دابِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِایاتِنا وَما کانُوا مُؤْمِنینَ»(4)؛ «پس او و کسانی را که با او بودند به رحمتی از خود رهانیدیم، و کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ریشه‌کن کردیم.»

______________________________

1. نساء/79.

2. بقره/129.

3. بقره/151.

4. اعراف/72.

15. محور تمام سخنان مبلّغ در تبلیغ باید قرآن باشد. «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وما أنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرءانِ مَنْ یَخافُ وَعیدِ»(1)؛

«ما به آنچه می‌گویند آگاهتریم و تو مأمور به اجبار آنها [به ایمان]نیستی؛ پس بوسیله قرآن، کسانی را که از عذاب من می‌ترسند متذکّر ساز.»

16. مبلّغ نباید از تعریفهای بی‌جای دیگران خشنود شود. چرا که قرآن کریم چنین انسانی را بدعاقبت می‌داند. «لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَفْرَحُونَ بِما أَتَوا ویُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَلَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»(2)؛

«البته گمان مبر کسانی که بدانچه کرده‌اند شادمانی می‌کنند و دوست دارند به آنچه نکرده‌اند مورد ستایش قرار گیرند، قطعا گمان مبر که برای آنان نجاتی از عذاب است، [بلکه] عذابی دردناک خواهند داشت.»

17. سخن مبلّغ باید مطابق با زمان و مکان باشد، به گونه‌ای که مخاطب حس کند آن سخن برای اوست. در این صورت مخاطب با مطلب گره می‌خورد.

مثال: اگر در داستان حضرت یوسف علیه‌السلام گفته شود که ایشان برادران حسودی داشت که به عنوان بازی او را بردند و در چاه پرت کردند و پیراهن خونین او را آوردند و...، مخاطب خواهد گفت: این تاریخ 2000 سال قبل است و هیچ ارتباطی به زندگی ما ندارد. اما اگر گفته شود: یوسفی بود، جوانها! همه شما یوسف هستید، یوسف را بردند، همه شما را هم می‌برند، او را به اسم بازی بردند، شما را هم به اسم بازی می‌برند، او را به چاه انداختند و پَرت کردند، شما را نیز پرت می‌کنند و...، در این صورت مخاطب احساس می‌کند که قرآن با او سخن می‌گوید و شرح حال امروز اوست.

______________________________

1. ق/45.

2. آل‌عمران/188.

 

منبع :

نشریه مبلغان » تیر 1382 - شماره 42

جدال احسن

 

جدال احسن

مهندس علی پایا

دفاع بد از هر موضع و موضوعی گاه از مهلک‌ترین‌ حملات خصم زیان بارتر و خسارت آورتر است.مصیبت‌ آنگاه افزون می‌شود که مدافع،مدعی دفاع از دیانت و اسلام باشد.اینکه در شرع مقدس این همه بر رعایت‌ شرایط امر به معروف و نهی از منکر تأکید شده است از این روست که دفاع بد،به امر منکر و نهی از معروف،و در نهایت به مشوّه شدن چهرهء دین منجر می‌شود.معلم‌ محترم ما آقای دکتر داوری در مقالهء اخیر خود با عنوان‌ «علم و آزادی آری،التقاط نه»مدعی دفاع از اسلام و دیانت شده‌اند و دفاعی بد از اسلام و دیانت به عمل‌ آورده‌اند.

دفاع ایشان دفاع بدی است زیرا به عوض‌ رعایت ادب قرآنی که می‌فرماید:

«ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن»

بنای کار را بر ناسزا و دشنام‌ و تهمت و بهتان بر مخاطبینی گذارده‌اند که آنانرا مسلمان و در خط انقلاب محسوب داشته‌اند.دفاع‌ ایشان دفاع بدی است زیرا به عوض پاسخگویی به‌ شیوه‌ای متین و مستدل بنای کار را بر تحریف آرای‌ مخاطب و خلط مباحث و مقولات مختلف،و تمسک به‌ شیوه‌های مغالطی گذارده‌اند.

دفاع ایشان دفاع بدی است زیرا بی‌آنکه پروای‌ درک دقیق و عمیق سخنان حریف و نیز توضیحات‌ مخاطب را داشته باشند به رد و طرد آن اقدام کرده‌اند.

صاحب این قلم چندی پیش در یادداشتی به‌ پاره‌ای اشتباهات که در نقد آقای دکتر داوری از کتاب‌ جامعهء باز راه یافته،اشاره کرده بود به این نیت که از رهگذر این خرده گیری طلبگی،اولا اگر مطلبی به‌ نادرست به خوانندگان عرضه شده امکان تصحیح آن‌ فراهم آید،ثانیا الگوی مناسبی برای بحث و برخورد سالم آرا به نحو عملی ارائه گردد تا به مصداق«حیاة العلم بالنقد و الرد»راه رشد معرفت اصیل و نافع باز و هموار گردد.آقای دکتر داوری در مقالهء جوابیه خود بر خلاف انتظاری که از یک معلم فاضل می‌رفت،به جای‌ آنکه به گونه‌ای شایسته و اصولی به انتقادات مطروحه‌ پاسخ گویند و از این طریق نه فقط درس علم و حکمت‌ که الفبای بحث و مناظره به شیوهء اسلامی را به‌ خوانندگان و شاگردان آموزش دهند،سلسلهء خصومت‌ جنباندند و با خشم و تعصب بر مخاطبان تاختند و نسبت‌های ناروا بر ایشان بستند که زهی تأسف.

این قلم به حکم کریمه«...و اذا مرّوا باللغو مرّو کراما»و به حرمت مقام تعلیم،از آنچه که به ناروا بر قلم آقای دکتر داوری جاری شده در می‌گذرد و در این‌ یادداشت صرفا به تحلیل و بررسی مطالب اساسی مقالهء اخیر معلم فاضل خود می‌پردازد.

*** گفته شد که دفاع آقای دکتر داوری دفاع بدی است اما دلایل آن:

اولا ایشان به شیوهء برخی از متکلمین‌1به هیچیک‌ از انتقاداتی که به دعاوی ایشان در مقالهء نخست شده‌ بود پاسخ نگفته‌اند و روشن نساخته‌اند که آیا آن‌ انتقادات بجا بوده است یا نه و به این ترتیب خواننده‌ای‌ که بحث را دنبال کرده در ابهام می‌ماند و در نمی‌یابد که در مورد آن دعاوی بالاخره حق با که بوده است؟

بی‌پاسخ گذاردن انتقادات اصولی،با دعوی دفاع‌ از حق و حقیقت سازگار نیست.بدین معنی که‌ اگر کسی به اشتباه خود پی برد باید صمیمانه بدان‌ اعتراف کند و در پی تدارک آن بر آید،2و اگر نیز سخن ناقد را درست نیافت با دلیل و برهان آنرا رد کند و نه با تکیه به مقبولات و مشهورات و احیانا خدای‌ ناکرده جنجال و تبلیغات.

آقای دکتر داوری در پاسخ انتقاداتی که به مقالهء نخست ایشان شده بود،در مقالهء اخیر تنها به یک مورد اشاره کرده‌اند و آن مورد تحریف آرای حریف بود که‌ متأسفانه در آن مقاله بوفور به چشم می‌خورد.آقای‌ دکتر داوری با نوعی سعهء صدر این موارد متعدد تحریف‌ را صرفا یکی دو غلط چاپی(و نه حتی سهو القلم)به‌ شمار آورده‌اند که اگر چنین باشد باید از مسئولین‌ کیهان فرهنگی گله کرد که چرا مقالهء ایشان را آنچنان‌ مغلوط چاپ کرده‌اند که قسمت اعظم نقل قولهای‌ ایشان از کتاب جامعهء باز به صورت تحریف آشکار آرای نویسنده در آمده!

ثانیا،ایشان در مقالهء خود به عرض تکیه بر برهان،بنای کار را بر استفاده از انواع شیوه‌ها،مغالطی‌ گذارده‌اند،موارد ذیل تنها چند نمونه‌اند:

مرقوم فرموده‌اند:«من پوپری نیستم که هنر تخطئه بدانم و مطالبی از سنخ او جعل کنم»و متأسفانه‌ در همان حال هم مخاطبین را به انحای مختلف تخطئه‌ کرده‌اند و هم مطالبی بدیشان نسبت داده‌اند که به هیچ‌ روی بر قلم آنان جاری نشده است.فی المثل در جایی‌ چنین آورده‌اند:«می‌گویند ما از آن جهت به پوپر توجه‌ داریم،که درس منطق علم و آزادیخواهی می‌دهد و این‌ درسها نه فقط با دیانت منافات ندارد بلکه مؤید آن‌ است.»این قلم هر چه کوشید نتوانست عبارتی نظیر، شبیه،و یا حتی قریب به مضمون عبارت فوق در یادداشت خود پیدا کند،سهل است در مقالاتی نیز که‌ از سوی دیگران دربارهء کتاب جامعهء باز نوشته شده‌ بود نیز چنین عبارتی نیافت.

ایشان خود را«کسی که سی و چند سال کتاب‌ فلسفه خوانده است»معرفی کرده‌اند و مخاطبین را «مقدمات نخوانده»،«ناآشنا با فلسفه»و«بی‌اطلاع» خوانده‌اند و به این ترتیب تلویحا این نکته را القا کرده‌اند که تنها خود ایشان صلاحیت اظهار نظر در این‌ گونه مسائل را دارند و دیگران فاقد چنین صلاحیتی‌ هستند.این استدلال به چند دلیل نادرست است: نخست آنکه صرف کتاب خواندن و معلم دیدن موجب‌ صاحبنظر شدن نمی‌شود.بسا کسان که دهها سال عمر خود را در پای درس اساتید به خواندن متون و جزوات‌ صرف کرده‌اند،لکن اطلاعاتشان از حد محفوظات‌ تجاوز نکرده و قوهء استنباط و استنتاجشان رشد ناکرده‌ باقی مانده است.

دیگر آنکه صرف کتاب خواندن دلیل اطلاع از همهء مسائل و موضوعات-و لو در یک حوزهء معرفتی‌ مشخص و محدود-نمی‌شود.معنای این سخن این است‌ که فی المثل یک فیزیکدان یا یک پزشک متخصص‌ نمی‌تواند ادعا کند که در باب همهء مسائل و موضوعات‌ مطروحه در علم فیزیک یا دانش پزشکی دارای تخصص‌ و تبحر است.حداکثر این است که مدعی شود در کنار دانش تخصصی در یک شعبهء خاص،اطلاعاتی کلی و اجمالی از دیگر شعبه‌ها نیز دارد.از قضا امروزه به دلیل‌ تخصصی شدن همهء زمینه‌های معرفتی،عالمان علم‌ آشنا،بشدت از درگیر شدن و اظهار نظر در زمینه‌هایی‌ که یا مستقیما با دانش تخصصی آنان ارتباط ندارد و یا میزان اطلاع تفصیلی و تحقیقی ایشان دربارهء آن اندک‌ و ناچیز است،پرهیز می‌کنند و این نه تنها نقطه ضعفی‌ در کار ایشان به شمار نمی‌رود که به عکس نشانهء آگاهی آنان از میزان توانایی‌های خویش و شناخت‌ صحیح حوزهء عمل خود است.

فلسفه نیز چون دیگر شعبه‌های دانش بشری از تخصصی شدن که لازمهء رشد معرفت است بر کنار نمانده است.یعنی امروز نمی‌توان یک متفکر اصیل را سراغ گرفت که دعوی تخصص در همهء شعبه‌ها و رشته‌های فلسفی نیز فلسفهء اولی(متافیزیک)،فلسفهء اخلاق،فلسفهء علم،فلسفهء منطق،فلسفه زبان فلسفهء ذهن،و امثالهم داشته باشد.هر معلم و مدرس جدی‌ فلسفه،حداکثر در یک یا دو رشته،صاحب اطلاع‌ تفصیلی و تخصصی است و در خصوص سایر رشته‌ها، احیانا اطلاعاتی بیش و کم اجمالی و غیر تحقیقی دارد.

این عدم اطلاع از مسائل تخصصی همهء رشته‌ها، همچنانکه گفته شد نه تنها نقطهء ضعف به شمار نمی‌رود که به عکس نشانهء قوت است و بدین معنی است که‌ مدرس یا معلم یا متفکر،هم و انرژی و توان فکری خود را مصروف آشنایی دقیق و تحقیقی با مسائل تخصصی‌ یک یا دو حوزهء نزدیک به هم ساخته و بدین ترتیب از خطر مبدل شدن به«همه دان هیچ ندان»احتراز کرده‌ است.

معلم فاضل ما آقای دکتر داوری نیز یقینا بر همین‌ طریقه مشی کرده‌اند.تا آنجا که راقم این سطور به یاد دارد،مطالعات عمدهء ایشان بیشتر در باب فلسفه‌های‌ اگزیستانس،و یا آرای فلاسفهء سیستم ساز آلمانی در قرون هجده و نوزده،و احیانا فلسفهء کلاسیک غرب بوده‌ و به زمینه‌هایی نظیر فلسفهء علم،فلسفهء ذهن و فلسفهء منطق که پژوهش در آن نیاز به آشنایی جدی با علوم‌ جدید،ریاضیات،و منطق دارد،کمتر پرداخته‌اند.

و بالاخره نکتهء سوم در مورد عدم درستی‌ استدلال ایشان،دعوی عدم آشنایی مخاطبان با مقدمات نسخه است.این دعوی در عین اینکه باید از نظر انطباق با واقع مورد بررسی قرار گیرد و صحت و سقم آن مشخص گردد،به لحاظ منطقی ربطی به‌ محتوای مقالات مخاطبان ندارد،بدین معنی که‌ محتوای آن مقالات با قطع نظر و بطور مستقل از سابقه‌ و زمینهء نویسندگان قابل بررسی و نقادی است و حکم‌ یکی را با دیگری نباید خلط کرد.کما اینکه محتوای‌ مقالهء خود ایشان نیز با قطع نظر از اطلاع یا عدم اطلاع‌ تفصیلی ایشان از مباحث تخصصی فلسفهء علم مورد نقادی و بررسی قرار گرفته است،که در بخش سوم این‌ یادداشت به آن خواهیم پرداخت.

آقای دکتر داوری به این قلم اعتراض کرده‌اند که‌ از شیوهء مذموم«استفاده از هر وسیله برای کوبیدن‌ خصم»استفاده کرده است.خوانندگانی که یادداشت‌ نخست این قلم را خوانده‌اند لابد قضاوت می‌کنند که‌ اگر مقصود از«هر وسیله»التزام به«عقل و منطق و برهان»و مبانی استدلال منطقی و پرهیز از کم و زیاد کردن آرای حریف و نقل بی‌کم و کاست و نقد دقیق‌ سخنان مخاطب است،البته حق با ایشان است اما اگر مقصود از«هر وسیله»تمسک به تحریف سخنان‌ مخاطب،مددگیری از انواع شیوه‌های مغالطی،از جمله‌ خلط مبحث و بر آمیختن آرای گوناگون،و نسبت دادن‌ مطالبی ناروا به مخاطب و امثال و اشباه این روش است‌ البته این قلم از آن بسیار دورست.

در جای دیگر نیز آقای دکتر داوری بر این قلم خرده‌ گرفته‌اند که چرا نتایج منطقی برخی از اقوال را که‌ ایشان به پیروی از استاد خود مطرح کرده‌اند،روشن‌ ساخته است.ایشان از این نحوهء استنتاج با بر چسب‌ «صورت مثالی و نمونهء استدلال پوپری»یاد کرده‌اند.

در پاسخ این اعتراض باید گفت اگر استنتاج‌ منطقی یک قضیه از مقدماتی مشخص،نوعی استدلال‌ پوپری است در این صورت باید گفت همهء فرزانگان‌ و حکمای مسلمان از صدر اسلام تاکنون،پوپری بوده‌اند و خبر نداشته‌اند!چرا که همهء این بزرگواران در تعلیماتشان از این نوع استنتاجات منطقی استفاده‌ کرده‌اند.از آن بالاتر خدای تبارک و تعالی هم که مکرر در مکرر در قرآن کریم استدلالات منطقی مطرح‌ ساخته لابد-نعوذ بالله-اول پوپری عالم باید محسوب‌ شود!

ثالثا آنچه که تا اینجا ذکر شد مختصری بود در رابطه با«روش»بحث و«شیوه»برخورد علمی آقای‌ دکتر داوری و در حکم مقدمه‌ای برای ورود به بحث‌ دربارهء مطلب اصلی مقالهء اخیر ایشان.

لب مطلب مقاله اخیر آقای دکتر داوری را می‌توان‌ به صورت استدلال قیاسی ذیل ارائه داد:

مقدمهء 1:آرای پوپر مخالف شریعت است.

مقدمه 2:مسلمانانی که به نشر آرای او مبادرت‌ ورزیده‌اند این آرا را باطن شریعت قرار داده و ولایت‌ پوپر را در اصول تفکر پذیرفته‌اند.

نتیجه:خطر دو قبله‌ای شدن،التقاط،و بالاخره‌ الحاد،جوانان مسلمان را تهدید می‌کند.

برای تعیین صحت استدلال فوق باید صحت مقدمات را مورد بررسی قرار داد.در اینجا و پرسش اساسی باید پاسخ داده شود.

الف:وقتی می‌گوییم مسلمانی آرای یک متفکر را باطن دین خود قرار داده منظورمان چیست؟

ب:اینکه می‌گوئیم آرای پوپر مخالف شریعت است دقیقا یعنی چه؟

اما در مورد الف:

آیا اگر مسلمانی به بررسی و مطالعهء انتقادی آرای‌ متفکری پرداخت و در سخن او کوشید تا صحیح را از سقیم باز شناسد و حق هر کدام را چنان که شایسته‌ است ادا نماید بدین معنی که اگر در آرای آن متفکر مطلبی را مطابق حق و واقع و موافق عقل و برهان یافت‌ بدان ملزم شود و اگر سخنی خلاف واقع و معارض خرد و منطق مشاهده کرد آن را طرد و رد کند،در چنین‌ صورتی آیا در حق آن مسلمان باید گفت که ولایت آن‌ متفکر را پذیرفته و آرای او را باطن شریعت قرار داده؟

ما در واقع با چه«ملاکی»و براساس کدام‌ «معیار»حکم می‌کنیم که کسی ولایت دیگری را در اصول تفکر پذیرفته و اندیشه‌های وی را باطن دین خود قرار داده؟یک چنین ملاکی طبعا باید برای همگان‌ قابل دسترسی،بررسی،و آزمایش باشد،والا اگر یک‌ ملاک روشن و مشخص و مقبول ارائه نشود می‌توان در حق همهء کسانی که به بررسی،مطالعه،و معرفی آرای‌ متفکران دیگر پرداخته‌اند گفت که این سان همگی‌ یکسره آرای آن متفکران را باطن شریعت خود قرار داده‌ و ولایت ایشان را پذیرفته‌اند.

یک چنین حکم کلی شاید پیش از همه(اگر نه‌ بیش از همه)دامن خود آقای دکتر داوری را بگیرد که‌ در آثار خود با اعجاب و شیفتگی از متفکرانی نظیر نیچه و هایدگر سخن به میان آورده‌اند و در معرفی آنان‌ طریق مبالغه پیموده‌اند.

متأسفانه در هیچ یک از دو مقالهء آقای دکتر داوری‌ «ملاک دقیق و مشخصی»برای تعیین این مطلب‌ نمی‌توان یافت.ایشان در عوض همه جا مخاطبین را متهم ساخته‌اند که به دام دروغ و دروغ زدگی پوپری‌ افتاده و آرای غیر دینی و ضد دینی او را باطن دین خود قرار داده‌اند،بی‌آنکه در هیچ جا برای این دعاوی بزرگ‌ و اتهامات سنگین دلیلی ذکر کنند.حال آنکه عرضهء دلیل و اقامهء برهان اساسی‌ترین شرط به کرسی‌ نشاندن مدعاست.اگر قرار باشد هر ادعایی به صرف‌ تکرار یا به ضرب جار و جنجال و یا به اعتبار شهرت‌ گوینده پذیرفته شود که باید گفت«و علی الاسلام‌ سلام!»

جایی که خدای تبارک و تعالی سخن خود را متکی بر«برهان»می‌کند و از مدعی طلب برهان‌ می‌کند بر بنده نرسد که بی‌دلیل و برهان دعوی حق و حقیقت کند.اینکه فرزانگان مسلمان به تأکید می‌گویند نحن ابناء الدلیل بروشنی نشان آن است که در نزد ایشان سخن بی‌بنیاد وزنی ندارد و آنان در پذیرش و قبول هر قول به استواری و درستی خود آن قول‌ می‌نگرند نه به اسم و شهرت گوینده.در هر حال از آنجا که آقای دکتر داوری دعوی بزرگی مطرح کرده‌اند بر عهدهء ایشان است که اولا ملاکی دقیق،روشن و مقبول ارائه دهند تا به مدد آن روشن شود مقصود از قبول ولایت یک متفکر چیست و چه شرایطی دارد؟ثانیا به وجهی معقول و مستدل با به کارگیری«ملاک‌ مزبور»نشان دهند که مخاطبین ایشان در دام دروغ و دروغ زدگی افتاده‌اند و آرای دیگری را باطن دین خود قرار داده‌اند.

و اما در مورد ب:

پوپر چنانکه آقای دکتر داوری توجه داده‌اند یک‌ «فیلسوف علم»است.نگاهی به لیست آثاری که منتشر ساخته روشن می‌سازد که در چه زمینه‌هایی قلم زده‌ است.این آثار هیچ یک مستقیما با مسائل و موضوعات‌ دینی ارتباط ندارند به علاوه حوزه‌هایی که پوپر به‌ تحقیق و پژوهش در آن پرداخته هیچ یک حوزهء مسائل‌ مذهبی نیست.پس کدام بخش از سخنان اوست که به‌ زعم آقای دکتر داوری مخالف شریعت است؟ایشان‌ بطور جسته و گریخته در مقالهء خود به این جهت‌ اشاراتی داشته‌اند،از این رو برای روشن شدن بحث‌ خلاصه‌ای از دعاوی ایشان را می‌آوریم و آنگاه صحت‌ این دعاوی را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

1.مرقوم فرموده‌اند:«پوپر با مطلق اعتقاد مخالف‌ است.او نه فقط یقین حقیقی و یقین عینی را بی‌معنی‌ می‌داند بلکه یقین علمی را هم منکر است.در نظر او فقط یک چیز یقینی وجود دارد و آن متدولوژی خود اوست که یکسان باید بر علوم طبیعت و علوم انسانی‌ اطلاق شود.(علم توحید که به نظر او بی‌وجه است) اصلا علم یقینی در نظر او همین متدولوژی است.»در این بیان چند اشکال کوچک وجود دارد که ذیلا اشاره‌ می‌شود:

اولا معلم محترم ما قطعا توجه دارند که هیچ کس‌ نمی‌تواند با مطلق اعتقاد مخالف باشد و این امر منطق‌ محال است آن هم به دلیل ساده که خود مخالف‌ بودن با مطلق اعتقاد،نوعی اعتقاد است.

ثانیا«یقین عینی»را که فرموده‌اند یقینا خود ایشان هم بی‌معنی می‌دانند زیرا چنان که توجه‌ دارند«یقین»،یک حالت روانی dnimfoetats است‌ و عینی دانستن آن ظاهرا وجهی ندارد،مگر آنکه ایشان‌ از این اصطلاح خود ساخته معنای خاصی را مرا می‌کنند که بر همگان روشن نیست.

ثالثا در باب«یقین حقیقی»نیز نفرموده‌اند که‌ مقصود چیست و حصول چنین یقینی در کدام حوزه‌ مورد نظر ایشان بوده است؟آیا مقصود یقینی است که‌ در ریاضیات بدان دست می‌یابند که در این صورت‌ توجه دارند که اعتبار این نوع یقین محدود است به‌ حدودی که توسط آکسیوم‌ها smoixA مشخص‌ می‌شود.یا آنکه متصور یقین مناطقی است که طبعا هر عاقلی منکر آن نیست.شاید هم مقصود یقین دینی‌ است که امری فردی و شخصی است و مربوط است به‌ ارتباط هر فرد با حضرت حق جلّ و علا و ربطی به‌ بحث‌های فلسفی ندارد.به هر حال تا مقصود ایشان‌ یقین حقیقی دریافته نشود نمی‌توان در این باب اظهار نظر کرد.

رابعا در باب«یقین علمی»اگر ایشان لطف کنند و به‌ شیوه‌ای مستدل نشان دهند که چگونه می‌توان در علوم‌ تجربی به یقین دست یافت در آن صورت به بشریه‌ خدمت بسیار بزرگی کرده‌اند و موفق شده‌اند معضلی‌ بگشایند که لااقل از دویست سال پیش تاکنون اندیشه‌ متفکران بزرگی را به خود مشغول داشته و تلاشها عظیم فکری برای حل آن تاکنون به نتیجه نرسیده‌ است.

خامسا اگر مقصود از یقین علمی و یقین عینی‌ یقین حقیقی که مرقوم فرموده‌اند،اصطلاح مشبه‌ علم الیقین،عین الیقین،حق الیقین باشد که در قرآن‌ مجید و در لسان شرع از آن سخن به میان آمده است‌ آن صورت چنان که توجه دارند،زمینه و فضای ؟؟؟ txetnoc مربوط خواهد بود به مراتب یقین که‌ ایمان دینی برای سالک پدید می‌آید که ارتباطی‌ بحثهای مربوط به فلسفهء علم در مورد یقین نخواهد

داشت،کما اینکه حتی معنای ان واژه‌ها نیز در فرهنگ‌ دینی با معنایی که در فرهنگ فلسفی از آن مستفاد می‌شود بکلی متفاوت خواهد بود،فی المثل چنانکه‌ گذشت واژهء یقین عینی با توجه اصطلاحی این کلمات‌ در فرهنگ فلسفی امروز،افادهء معنای محصّلی‌ نمی‌کند.حال آنکه در فرهنگ دینی معنای مشخصی از آن دریافت می‌شود.طبعا در مواردی از این قبیل باید به خطر اشتراک لفظ توجه داشت که اشتراک لفظ دائم‌ رهزن است.

2.آقای دکتر داوری در باب«متدولوژی علوم» مطالب و نکات مهمی را متذکر شده‌اند که از هر حیث‌ شایستهء تأمل و امعان نظر است.از جمله در جایی از مقاله خود چنین اظهار نظر کرده‌اند که:«در متدولوژی‌ علوم جدید خشیت محو می‌شود.»و در توضیح این‌ سخن آورده‌اند که:«متدولوژی جای خشیت را می‌گیرد.»

ظاهرا ایشان در این مورد یکبار دیگر مرتکب‌ خطای منطقی خلط مبحث شده‌اند زیرا اگر قرار باشد چیزی جای چیز دیگری را بگیرد باید با آن«سنخیت» داشته باشد و از قول ایشان چنین بر می‌آید که تصور کرده‌اند متدولوژی چیزی است از سنخ خشیت و خوف‌ الهی.

حال آنکه چنین نیست به این دلیل ساده که یک عالم، مثلا یک فیزیکدان،می‌تواند«موحد»باشد،«خشیت» هم داشته باشد و در عین حال با استفاده از«متدولوژی‌ صحیح»به برخی از رازهای هستی در حوزهء تحقیق‌ خود دست یابد،در عین حال فیزیکدان دیگری‌ می‌تواند«ملحد»باشد،«خشیت»هم نداشته باشد لکن باز هم با استفاده از متدولوژی صحیح از پاره‌ای‌ رازهای هستی در حوزهء تحقیق خود پرده بر دارد. کما اینکه عکس حالات فوق نیز صادق است یعنی‌ می‌توان موحد بود و خشیت داشت و متدولوژی‌ نادرست به کار گرفت و در تحقیقات علمی به هیچ جا نرسید و یا ملحد بود و خشیت نداشت و با متدولوژی‌ ناصحیح دائما در پژوهشهای علمی در جا زد.

متدولوژی علوم«منطقا»از ایمان دینی و خشیت الهی‌ عالمان متمایز است و با آن دو هم سنخ نیست تا بتواند جایشان را بگیرد.دلیل منطقی این امر هم این است که‌ «متدولوژی»محمول هیچ یک از«خشیت»یا«ایمان» واقع نمی‌شود و بر آن دو حمل نمی‌گردد تا تو هم وحدت‌ و این همانی میان آنها برود.

3.آقای دکتر داوری در جای دیگر از مقالهء خود اظهار داشته‌اند:«اصلا ما به این متدولوژی چه نیازی‌ داریم؟مگر علم نیاز به تبلیغ دارد؟مگر پژوهندگان و علما پژوهش خود را متوقف کرده و منتظر مانده‌اند تا از امثال پوپر«درس پژوهش»بیاموزند.»اگرچه ایشان‌ در هیچ جای مقالهء خود مشخص نساخته‌اند که دقیقا مقصودشان از«متدولوژی»چیست ولی با توضیحات‌ پراکنده‌ای که اینجا و آنجا داده‌اند و از جمله در یکجا اشاره کرده‌اند که:«بر خلاف آنچه می‌پندارند متدولوژی«بیان صرف طریقهء پژوهش»نیست.»روشن‌ می‌شود که ایشان تصور کرده‌اند لااقل یکی از وظایف‌ متدولوژی بیان طریقه پژوهش و آموختن روش تحقیق‌ به عالمان است حال آنکه این تصور درست نیست.

لفظ متدولوژی دست کم به دو معنی به کار می‌رود.معنای اولی که در تسامح از این لفظ مستفاد می‌شود(که در این معنا با متد علمی معادل است) برخی«دستور العملها و قواعد»است که به منظور ازدیاد مهارتها و توانائیهای عملی پژوهشگر،و بالا بردن‌ دقت و صحت نتایج پژوهش توصیه و تجویز می‌گردد. همهء دانشجویان رشته‌های علوم-اعم از علوم طبیعی یا انسانی-با این نوع قواعد تحقیق در همان سالهای اول‌ تحصیل آشنا می‌شوند فی المثل یک جزوهء راهنمای‌ تحقیق در علوم اجتماعی به دانشجویان یاد می‌دهد که‌ استفاده از پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات بهتر است و یا روش مصاحبهء حضوری،و جزوهء مشابهی به‌ دانشجویان رشتهء فیزیک می‌آموزد که برای انجام یک‌ آزمایش دقیق چه تدابیری باید اتخاذ کنند و یا کدام‌ مدل یا آلگوریتم را برای تفسیر داده‌های یک تحقیق‌ مورد استفاده قرار دهند.3 متد به این معنی معمولا از سوی خود پژوهشگران و دست اندر کاران علوم تنظیم و تنسیق می‌گردد.

متدولوژی به معنای دوم نوعی کاوش عقلی و فعالیت تحلیلی است که طی آن«فیلسوفان علم» (به تصویر صفحه مراجعه شود)

با پژوهش در ساختمان نظریه‌های علمی و با دقت‌ در شیوهء عمل عالمان و دانشمندان می‌کوشند به‌ پرسشهایی از قبیل آنچه در ذیل می‌آید پاسخ دهند:

*چه مشخصه‌هایی«دانش تجربی»را از سایر انواع‌ معرفت متمایز می‌سازد؟

*با کدام ملاک می‌توان در خصوص برتری یک تئوری‌ نسبت به تئوریهای رقیب،تصمیم گرفت.

*تئوریهای علمی از نظر معرفت بخشی و واقع نمایی چه‌ نقشی بازی می‌کنند؟

*مدلها از حیث کمک به اکتشاف قوانین تازه چه مقام‌ و موقعی دارند؟

*تبیین علمی صحیح چه مشخصاتی دارد؟

چنانکه دیده می‌شود،در متدولوژی به معنای‌ دوم،فیلسوف علم،روش پژوهش علمی را به دانشمند دیکته یا تجویز نمی‌کند،بلکه می‌کوشد تا«معرفت‌ علمی»را کالبد شکافی کند و ویژگیهای آن را هر چه‌ دقیقتر و جامعتر مشخص سازد.به این اعتبار، متدولوژی در معنای دوم نوعی فعالیت«معرفت‌ شناسانه» cimetsipE است و شاخه‌ای از علم المعرفت‌ یا شناخت شناسی ygolometsipE را تشکیل می‌دهد. 4.از مقالهء آقای دکتر داوری چنین بر می‌آید که ایشان‌ پنداشته‌اند در مغرب زمین مجموعهء«واحدی»از قضایا و احکام دربارهء علم وجود دارد که«متدولوژی»نامیده‌ می‌شود و در این متدولوژی علاوه بر آنکه خشیت از بین‌ می‌رود،فرض بر این است که:«علم صرف اعتبار بشر است.»و در آن:«عالم نه یک کل حقیقی که اجزای‌ بی‌ربط و هاویهء مظلمی انگاشته می‌شود که بشر خود بنیاد انگار بدان صورت و نظم می‌دهد.»این پندار متأسفانه صحیح نیست به این دلیل که هم اکنون به عدد فیلسوفان برجستهء علم،فلسفهء علم و به تبع آن‌ متدولوژی وجود دارد و چنین نیست که مجموعهء «واحدی»به نام متدولوژی که مورد قبول همهء فلاسفهء علم باشد یافت شود.

ظاهرا منشأ اشتباه ایشان آن بوده است که از پیشرفتهای اخیر در فلسفهء علم به نحو تفصیلی اطلاع‌ نیافته‌اند و متدولوژی را مرادف آنچه که فلاسفهء علم‌ «پوزیتیویست»در نیمهء نخست قرن اخیر عرضه‌ داشته‌اند،گرفته‌اند.همهء آنچه که آقای دکتر داوری‌ در مقالهء خود در باب«متدولوژی»نگاشته‌اند-صرفنظر از برخی لغزشهای منطقی-به آرای فلسفی فلاسفهء علم‌ «پوزیتیویست»راجع می‌گردد.اجمال مطلب اینکه این‌ فیلسوفان در اولین دهه‌های قرن بیستم به منظور طرد آرای متافیزیکی از حوزهء معرفت علمی،کوشیدند تا ملاکی برای تمیز و تفکیک قضایای علمی از گزاره‌ها و احکام متافیزیکی ارائه دهند.لکن در عمل،ملاک‌ پیشنهادی آنان،بیش و پیش از آنکه سبب طرد آرای‌ متافیزیکی از حوزهء علوم تجربی گردد،سبب حذف و طرد بخش عمده و اساسی معرفت علمی گردید.خطاهای‌ عمیق معرفت شناسانه و منطقی پوزیتیویست‌ها توسط برخی از فلاسفهء برجسته علم و در رأس ایشان پوپر، مشخص گردید و همین سبب نابودی قطعی مکتب‌ فلسفی پوزیتیویسم و متدولوژی پیشنهادی آن گردید و«سلطهء»چند ده ساله آن را از بین برد.

در حال حاضر همچنان که توضیح داده شد بر خلاف سالهای نیمهء نخست قرن بیستم که شاهد سلطهء کم و بیش مطلق فلسفهء پوزیتیویستی-در اشکال‌ گوناگون آن-بود دیگر نمی‌توان از متدولوژی واحدی‌ سخن به میان آورد4.فیلسوفان علم جدید با درسهایی‌ که از تجربهء گذشته گرفته‌اند در کار خود حزم‌ و احتیاط و تواضع بیشتری پیدا کرده‌اند،بدین معنی که‌ اولا برخلاف پوزیتیویستها،فیلسوفان علم جدید کمتر در پی ارائهء طریق و تجویز دستور العمل به دانشمندان‌ هستند و بیشتر کار خود را صرف پژوهشهای معرفت‌ شناسانه درباب علم می‌کنند.دیگر آنکه فیلسوفان علم‌ جدید نسبت به خطای مهلک«خلط مبحث»هشیارتر شده‌اند و از تعمیم غیر مجاز یافته‌های فلسفی خود در حوزهء علوم تجربی،به سایر حوزه‌های معرفتی، احتراز می‌کنند و می‌کوشند با تعیین دقیق حد و مرز علم‌ تجربی،و نیز تشخیص نحوه و میزان تأثیر دیگر انواع‌ معرفت در معرفت علمی-فی المثل تأثیر متافیزیک‌ بر علم-از طرح دعاوی نابجا در باب سایر رشته‌ها و شعبه‌های دانش جلوگیری کنند.

5.از توضیحاتی که داده شد پاسخ یک اعتراض دیگر آقای دکتر داوری که فرموده بودند:«اصلا ما به این‌ متدلوژی چه نیازی داریم»نیز مشخص می‌شود زیرا:

اولا-از آنجا که بحث در باب متدولوژی علم

آن چنان که شرح آن گذشت یک بحث معرفت شناسی‌ است،ضرورت پرداختن بدان برای هرکس که به‌ اهمیت شناخت نسبتا صحیح‌تر-نمی‌گویم مطلقا صحیح-واقف باشد،بدون زحمت قابل درک خواهد بود.

ثانیا-از آنجا که بحث در باب متدولوژی علوم‌ بحثی فلسفی است،بنا به طبیعت بحثهای فلسفی از آن‌ گریزی نیست.استاد شهید ما مرحوم مطهری- قدس سره-در پاسخ کسانی که در ضرورت پرداختن به‌ بحثهای فلسفی تردید می‌کردند این عبارت مشهور را از قول ارسطو نقل می‌کردند که:«اگر باید فیلسوفی‌ کرد باید فیلسوفی کرد و اگر نباید فیلسوفی کرد باز هم باید فیلسوفی کرد»و مقصودشان این بود که حتی‌ برای رد آرای فلسفی مخالف،باید از فلسفه مدد گرفت و بنابراین باید با آن عمیقا آشنا بود.اینکه ما بگوئیم‌ آرای فلان یا بهمان فیلسوف و یا محتوای این یا آن‌ مکتب فلسفی با عقاید دینی ما سازگار نیست و ما نیازی‌ بدان نداریم سبب دفع شر آن آرا نمی‌شود.تنها راه‌ مقابله با خطر اندیشه‌های غیر الهی،ارائهء اندیشه‌های‌ الهی به گونه‌ای متین و مستدل از یکسو و نیز نمودن‌ نقایص آن اندیشه‌های الحادی-باز هم به گونه‌ای‌ استدلالی و نه شعاری-از سوی دیگر است.

6.از توضیحاتی که داده شد این نکته نیز روشن‌ می‌گردد که اظهار نظر آقای دکتر داوری در این مورد که در متدولوژی جدید«علم صرف اعتبار بشر است» سخن دقیقی نیست بدین معنی که بنا بر برخی از متدولوژیها و فلسفه‌های علم از آن جمله فلسفهء علم‌ پوزیتیویست‌ها و یا فلسفهء علم ابراز گرایان‌ stsilatnemurtsni تئوریهای علمی«واقع نما»نیستند و صفت«کاشفیت»ندارند و صرفا افسانه‌های مفید یا ابزارهای مناسبی هستند که موفقیت در عمل را تسهیل‌ یا تضمین می‌کنند.

در برابر این گروه از فلاسفهء علم که اصطلاحا غیر رئالیست نامیده می‌شوند،فلاسفهء علم دیگری نیز هستند-رئالیست‌ها-که قائلند تئوریهای علمی‌ تصویری حقیقی از عالم ارائه می‌دهند و علم تجربی نیز خاصهء کاشفیت«از واقع»دارد و بنابراین در نظر آنان علم‌ صرف اعتبار بشر نیست و یا عالم،اجزای بی‌ربط و هاویهء مظلمی نیست که به دست بشر خود بنیاد انگار صورت‌ و نظم پذیرفته باشد.

همین جا پاسخ یک اعتراض دیگر ایشان نیز که‌ مرقوم داشته بودند چرا به آرای پوپر توجه می‌شود، روشن می‌گردد.واقعیت این است که بر خلاف نظر ایشان،پوپر در میان فلاسفهء علم جدید از موقع و مقام‌ بسیار ممتازی برخوردار است بدین معنی که آرای او بر اندیشهء همهء دیگر فلاسفهء علم و نیز متفکران در دیگر حوزه‌ها تأثیر گذارده تا آنجا که هیچ فیلسوف علمی‌ نمی‌تواند بدون رد یا قبول و به هر حال نقادی آرای او کار خود را دنبال کند.اما آنچه به اندیشه‌های وی‌ اهمیت بیشتری می‌بخشد این نکته است که پوپر در میان متفکران جدید غربی از معدود کسانی است که در دام ماتریالیسم و فیزیکالیسم گرفتار نیامده و از یکسو عالم را محدود به حدودی که احیانا توسط علم تجربی‌ تعیین می‌گردد نمی‌داند و بنابراین تفسیری مادی از عالم را کافی نمی‌داند و از این رو بر اهمیت نقش و تأثیر متافیزیک تأکید می‌ورزد.و از سوی دیگر در ارتباط با مسألهء مهم فلسفی،رابطهء نفس و بدن) -dnim melborpydob (قائل به تحویل امور به جوهر واحد مادی نیست و بر تقابل دو جوهر مادی و غیر مادی تأکید دارد.

از قضا درست به همین دلیل آرای پوپر از سوی‌ فلاسفهء ماتریالیست و فیزیکالیست غربی بشدت مورد حمله قرار گرفته و آنان او را به دلیل عدم اعتقاد به‌ تفسیری مادی از عالم مورد سرزنش قرار می‌دهند.

اینجا لازمست برای رفع یک شبهه که اتفاقا در مقالهء آقای دکتر داوری بدان تصریح نیز شده بود توضیح داده شود که مطالعهء آرای پوپر یا هر متفکر دیگر به معنی قبول دربست این آراء نیست،بلکه صرفا در حکم قدمی است برای آشنایی با موانع و مشکلات راه و احیانا تمهید مقدمات برای غلبه بر برخی از این‌ مشکلات،البته به شرط آنکه توفیق الهی یار گردد که‌ و اللّه ولی التوفیق.5

7.توضیحات آقای دکتر داوری در مورد ارتباط علم و دین نیز غیر دقیق و شبهه انگیز است.ایشان مرقوم‌ داشته‌اند:«اولا علم به معنی جدید به هستی کاری‌ ندارد،ثانیا هستی و باید و نظر و عمل در مقابل هم‌ و جدا از هم نیستند که تصدی یکی را به علم و دیگری را به دین بسپاریم...وقتی بحث در هستی‌ها و بایدها را میان علم و دین تقسیم‌ می‌کنند،فلسفه و عرفان و علم توحید هم کنار گذاشته می‌شود،هیچ،علم جدید و متدولوژی هم‌ جای اصول دین را می‌گیرد.»

در پاسخ این توضیحات باید یاد آور شد که اولا علم‌ به معنی جدید به هستی کار دارد منتها هستی مقید به‌ قید ماده.بحث دربارهء مطلق هستی-یا به تعبیر دقیقتر موجود بما هو موجود-بر عهدهء فلسفه اولی است و اینکه‌ در علم تجربی از هستی مطلق یا مطلق هستی بحث‌ نمی‌کنند نه تنها نقطه ضعف آن نیست که به عکس نشان‌ آن است که دانشمندان و عالمان،حوزهء عمل خود را می‌شناسند و در محدودهء مجاز و چهار چوب مقرر عمل‌ می‌کنند و مرتکب خطای بزرگ خلط مقولات‌ نمی‌شوند و ادعای بی‌جا در خصوص حوزه‌هایی که‌ خارج از محدودهء عمل آنهاست نمی‌کنند.

ثانیا در فلسفهء اخلاق در پاسخ مغالطهء کسانی که‌ معتقد به تأسیس نوعی اخلاق مبتنی بر علم تجربی- اخلاق علمی-هستند،توضیح داده می‌شود که کار و وظیفهء اصلی علم تجربی توصیف و تبیین پدیدارها و امور واقع-هستی‌های مقید به قید ماده-است و نه‌ صدور حکم اخلاقی و یا امر یا نهی.و نیز توضیح داده‌ می‌شود که منطقا نمی‌توان از یک حکم توصیفی محض‌ دربارهء پدیدارها و یا امور عالم طبیعت،یک قضیهء تکلیفی-مبتنی بر امر و نهی-استنتاج کرد و بنابراین‌ دعوی همه کسانی که مدعی تأسیس اخلاق علمی و استنتاج ارزشهای اخلاقی و دینی از توصیفات علمی‌ بوده‌اند ادعای باطلی است.

ثالثا«تقسیم هستی‌ها و بایدها میان علم و دین»که‌ اشاره کرده‌اند معنای محصلّی ندارد و هیچ علم آشنای‌ دین مداری مرتکب چنین خلط منطقی آشکاری‌ نمی‌گردد.به علاوه نظر و عمل را هم که اشاره کرده‌اند علاوه بر آنکه مرادف هستی و باید نیست،به معانی‌ مختلف به کار می‌رود-فی المثل می‌گویند علوم نظری، اخلاق نظری،علوم عملی و کاربردی و بالاخره اخلاق‌ عملی-و اگر مقصود«از نظر»همان توصیف و تبیین‌ امور و پدیدارهای طبیعت و مقصود از«عمل»تکلیف‌ها و امر و نهی‌های اخلاقی است و مراد از ذکر آن دو تعیین حوزه هر یک از علم و دین-اخلاق-بنحو دقیق و صحیح است،در آن صورت روشن نیست که چگونه‌ چنین تفکیکی که برای پرهیز از مغالطات منطقی‌ صورت می‌گیرد سبب کنار گذاشتن فلسفه،عرفان و علم توحید می‌شود.طبعا بر عهدهء ایشان است که نشان‌ دهند چگونه این نحوه تفکیک منطقی منجر به کنار گذاشتن علم توحید می‌گردد.

رابعا از توضیحات گذشته روشن می‌شود که‌ «اصول دین»و«متدولوژی»به دو حوزهء بکلی متفاوت‌ تعلق دارند و تنها در صورتی یکی جای دیگری را می‌گیرد که به معانی دقیق این واژه‌ها و نیز به حد و مرز و حوزهء کاربرد و اطلاق هر یک از آنها توجه نکنند،و به‌ قصد و غرض یا از سر ناآگاهی و عدم اطلاع،این‌ مرزهای دقیق را در هم بریزند و احکام آن دو را با دیگری خلط کنند.

در پایان مقال یادآور می‌گردد که بحث و روشنگری دربارهء مسائل مطروحه در دو مقالهء اخیر آقای‌ دکتر داوری،همچنان که ایشان توجه داده‌اند حائز اهمیت فراوان است لکن به نظر می‌رسد صفحات یک‌ نشریهء غیر تخصصی برای طرح این گونه مباحث‌ چندان مناسب نباشد اگر آقای دکتر داوری در مقام‌ سرپرست گروه فلسفه،با دعوت از صاحبنظران به‌ برگزاری کنفرانسی برای بررسی و تحقیق مسائل فوق‌ اقدام کنند،گامی شایسته و ان شاء اللّه برکت خیز در مسیر صواب خواهد بود.

(1).استاد گرانقدر ما مرحوم شهید مطهری-قدس سره-در مقدمهء کتاب عدل الهی ضمن بازگویی اجمالی سیر تطور بحثهای کلامی‌ در میان فرق مختلف به نکته‌ای در خور توجه،در تاریخ اندیشه‌های‌ عقلی در جهان اسلام اشاره می‌کنند.ایشان متذکر می‌شوند که‌ مدافعان و نمایندگان دو مکتب بزرگ کلامی در میان اهل سنت‌ یعنی مکتب«اشعری»و مکتب«معتزلی»در دفاع از آرای خود از شیوه‌ای خاص استفاده می‌کردند.بدین معنی که به عوض‌ پاسخگویی به اشکالات و انتقاداتی که از سوی طرف مقابل مطرح‌ شده بود و به عوض تلاش برای جبران ضعفهای نظام فکری خود، صرفا به القای شبهه در مورد نظرات حریف می‌پرداختند و می‌کوشیدند صحت و درستی نظرات خود را با دعوی بی‌اعتباری‌ آرای مخالف به کرسی بنشانند،بدون آنکه بتوانند بخوبی از دیدگاههای خود دفاع نمایند و از عهدهء اشکالاتی که بر خود آنها وارد است بر آیند.مرحوم مطهری در ادامهء گفتار خود توضیح‌ می‌دهند که چگونه مکتب کلامی-عقلی شیعه در برابر این شیوهء صرفا«نقضی»،با تأسیس یک نظام نیرومند فکری،علاوه بر نقض‌ آرای نادرست سایر مکاتب کلامی،با شیوه‌ای«حلی و اثباتی» دیدگاه بر حق و موضع صحیح را در این نزاع طولانی در تاریخ‌ اندیشه‌های کلامی-فلسفی آشکار می‌سازد.

(2).اعتراف به اشتباه و عدول از آن از سنت‌های بسیار پسندیدهء رایج در حوزه‌های علم و معرفت اسلامی بوده است.نمونه‌های برخورد متواضعانهء استادان با شاگردانی که احیانا اشتباهی را بدیشان‌ متذکر شده،و روش پخته و متین استادان در توصیهء عملی به‌ شاگردان در خصوص خضوع در برابر حق و پرهیز از مکابره به‌ قدری فراوان است که ذکر آنها مثنوی هفتاد من کاغذ را می‌طلبد.

(3).فرق متد علمی به معنای اول با تکنیک یا شگرد یا فن این است که‌ اولی مجموعهء قواعد کلی و عامی است که به منزلهء یک چهار چوب‌ کلی سیر حرکت پژوهشگر را به سمت هدفی معین مشخص‌ می‌سازد.و دومی مجموعه‌ای از دستور العملهای جزیی‌تر و نزدیک‌تر به عمل است که کاربرد آن بیش و کم به توانایی فردی‌ محقق،ارتباط پیدا می‌کند.

در مقام مثال می‌توان متد علمی را به قواعد کلی رانندگی‌ تشبیه کرد که هر راننده‌ای آن را در ابتدای کار می‌آموزد.شگردها یا تکنیکها عبارت است از مهارتها و ظرافتهای عملی خاصی که در اثر ممارست و تجربه برای هر راننده حاصل می‌شود و در نهایت‌ نحوهء رانندگی او را از دیگران متمایز می‌کند.این شگردهای‌ جزیی‌تر را نیز می‌توان آموزش داد،لکن کاربرد آن به مهارت‌ فردی بیشتری نیازمند است.

(4).نکته‌ای که توضیح اجمالی آن ضروری است اینکه در میان فلاسفه‌ علم تنها آن گروه از ایشان که به فعالیت علمی به گونهء نوعی فعالیت‌ معقول lanoitar می‌نگرند و قائلند که تاریخ علم را می‌توان‌ بنحو معقول بازسازی کرد به وجود متد علمی(متدولوژی)به‌ معنای دوم اعتقاد دارند هر چند که خود بر سر متد واحدی برای‌ علم به وحدت نظر نرسیده‌اند.در برابر این گروه از فلاسفهء علم، گروه دیگری قرار دارند که اساسا قائل به این امر که بتوان تاریخ‌ علم را به شیوه‌ای معقول بازسازی کرد نیستند و بنابراین معتقدند هیچ نوع متدولوژی(متد علمی)وجود ندارد و اکتشاف تئوریهای‌ تازه و پیشرفت در علم تحت هیچ قاعده و روشی در نمی‌آید.

(5).استاد شهید مرحوم مطهری رضوان اللّه علیه در سالهائی که صاحب‌ این قلم،سعادت درک محضر ایشان را داشت ضرورت آشنایی‌ جدی با آرای فلسفی غرب را مکررا یادآور می‌شدند ایشان بر این‌ اعتقاد بودند که باید کسانی از حوزه و دانشگاه چنان پرورش یابند که قطع نظر از صلاحیتهای اخلاقی و ایمانی در عرصهء نظر سه‌ خصلت را همراه هم کسب کنند.

یکی آنکه با معارف اسلامی آشنایی عمیق داشته باشند.دیگر آنکه در حوزه‌های کار خود با فرهنگها و فلسفه‌های غربی به نحو جدی آشنا باشند و بالاخره آنکه اهل اجتهاد و تحلیل و استنباط باشند.تحصیل فلسفهء علم در واقع عمل به بخشی از توصیهء علمی‌ استاد است.

http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/17983?sta=%u062c%u062f%u0627%u0644+%u0627%u062d%u0633%u0646

سخنور و سخنوری

 

سخنور و سخنوری

 خداوند انسان را آفرید و به او بیان آموخت‌ تا از محنت سکوت و تنهائی برهاندش. کتب آسمانی‌ سخنور کسی است که،ساده،روان و گیرا سخن بگوید.موفقیت هر فرد بسته به تأثیر شخصیت او بر دیگران است و شاخص این شخصیت بیان خوب و قوه نطق و سخنوریست.در همان اولین برخورد اگر زبانی گویا و بیانی رسا داشته باشیم بدان شخصیت می‌افزائیم و چنانچه‌ گفتاری ضعیف و لسانی ناتوان،از آن شخصیت می‌کاهیم.بنابرین شخصیت و قدرت بیان،دو اصل مرتبط به یکدیگر و دو عامل مؤثر پیشرفت در زندگیست.بزرگان از میان کسانی برخاسته‌اند که نطق قوی داشته و از این راه توانسته‌اند در دل دیگران رخنه کنند.سخنوری امری نیست‌ که با علم کلاس و مطالعه بتوان آموخت بلکه کاریست که با عمل و تکرار و اصرار باید فرا گرفت.

 هیچگاه در آغاز سخن‌رانی زبان به پوزش نگشائید؛سخنور باید سخن را با کلامی موزون‌ و محکم آغاز نماید؛بیان جملاتی در شروع سخن از قبیل:«عذر میخواهم از این‌که چند دقیقه‌ای وقت حضار را می‌گیرم»یا مثلا«مجال کافی برای تهیه این سخن‌رانی نداشتم»جز اینکه از ارزش سخن بکاهد و شنونده را از همان آغاز وازده نماید،ثمرهء دیگری نخواهد داشت.سخن‌رانی متضمن نکاتی مفید و آموزنده باشد و این اصل را باید قبلا با انتخاب‌ موضوعی که این نیاز را برآورد در خاطر داشت و از تکرار جملات ممل و الفاظ مخل که روح‌ شنونده را کسل سازد دوری باید جست.آرامش ظاهری،ممانعت و اصالت حرکات سخنور، در تأثیر سخنش بسیار خیل است.سخنور شایسته کسی است که بیانش صریح و علم و ایمانش به سخنی‌ که میگوید در حالاتش منعکس باشد.

 برای ایراد سخن‌رانی منابع گوناگونی موجود است و از مجموعهء موضوعهای مختلف‌ که در اطراف و در اطراف و در دسترس ما است میتوان مطابق ذوق خود موضوعی را برای سخن‌رانی‌ انتخاب نمود.اصولا سخن‌ران ورزیده کسی است که اهل مطالعه باشد-رغبت مطالعه را باید در اشخاص بیدار نمود-چون مطالعهء وسیع،منبع اطلاعات را غنی و شخص را راغب به سخن‌ گفتن میسازد.سخنور بهنگام انتخاب موضوع اصول چهارگانه زیر را:

 چه بگویم-چگونه بگویم-چرا بگویم-چه وقت بگویم.

 باید در سخن‌رانی در نظر گیرد و بر این چهارپایه سخنرانی را استوار سازد و پس آن را به معجون‌ عشق و علاقه و ظرافت و لطافت بیامیزد تا از بیان خود نتیجه مطلوب گرفته اثر آن را آشکارا در چشم شنونده مشاهده کند.سخنور با قریحه،شیوا و رسا سخن میگوید و از آنجا که آدمی ساخته‌ و پرداختهء عواطف و احساسات است،با رعایت این جنبه و حس زیبائی شنونده نیز،در عین قوت

و رسائی و توجه و اصوات کلمات،هر لفظ را بدرستی تلفظ و جملات را پرطنین و خوش آهنگ‌ ادا می‌نماید.

 خوش پوشی و آراستگی و علاقه و توجه به ظاهر خود،مستمع را برای استماع سخن‌رانی‌ برغبت می‌آورد و سخن زمانی اثر مطلوب در شنونده می‌بخشد که شنونده آشنائی و اطلاع گوینده‌ را به اصول فن سخنوری حس کند.چه نیکوتر که خود سخنور مقام سخنوری را محترم شمارد و بهنگام نطق در حالیکه بیانش صمیمانه و لحنش ملایم و دوستانه است،با فروتنی و خوش روئی‌ علاقه و احترام خود را به شنونده ظاهر سازد و حس اعتماد و اطمینان مستمع را از این راه جلب‌ نموده،کلامش را مؤثرتر در دل شنوندگان بنشاند.یک سخنور خوب و با ذوق بایستی روح و اندیشه شنونده را زیر سلطه و نفوذ خود بگیرد.

 حال یادآوری این نکته نیز لازم است که تا سخنور به حس انتقاد از خود آراسته نگردد، سخنش به کمال نگراید و سخنوری توانا نشود؛زیرا هر سخنور خوب در آغاز شنونده‌ای خوب‌ بوده است.برای توجه علاقه‌مندان،اصول فن سخنوری را در جملاتی کوتاه به ترتیب زیر بیان میکند:

 با سیمائی گشاده و متبسم با شنوندگان روبرو شوید.

 به سخن‌رانی و میز خطا به اهمیت و احترام قائل شوید.

 در انتخاب موضوع رعایت مقام و مکان و زمان بنمائید و نیز عقیده حاضران را ارج گزارید.

 ترتیب فصول و نظم گفتار را در سخن‌رانی بخاطر بسپرید.

 به اصل مطلب بپردازید،در گفتار خود صریح باشیدو به مغالطه‌نپردازید.

 سخن را موجز و مؤثر بیان کنید؛حوصله حضار و وقت را از یاد نبرید.

 زیر و بم صدا و آهنگ کلام را در نظر داشته،سخن را بیجان و یکنواخت ادا نکنید.

 نطق را با لطائف و ظرائف بیامیزید و به چاشنی شعر و داستان دلچسب سازید.

 سخن را روان و طبیعی بیان کنید و به گرمی و یکرنگی درآمیزید.

 ایمان خور دا به حقیقت و واقعیت گفتارتان عیان سازید.

 با وقف و سکوتهای بموقع،حالت انتظار و توجه در شنوندگان ایجاد نمائید.

 بیان خود را با استفاده از الفاظ و لغات گونه گون و فراوان غنی‌تر سازید.

 حس دوستی و احترام خود را به شنونده با نگاه مستقیم و آشنا به او آشکار سازید و این‌ حالت را تا بأخر حفظ نمائید.

 و بالاخره در پایان کار بخاطر بسپریم که هدف از سخن‌رانی،قدرت بیان و توصیف مطلبی‌ است که اثر آن را باید در پاسخ از قضاوت شنونده انتظار داشت.

نشریه: زبان و ادبیات » یغما » مرداد 1349 - شماره 263

فردوسی‌ و کاربرد فن بیان در داستان‌سرایی

فردوسی‌ و کاربرد فن بیان در داستان‌سرایی

 دکتر علی محمد پشت‌دار*


اشاره:

 دربارهء استاد توس و اثر حماسی-ادبی او کتاب،مقاله و پایان‌نامه‌ به زبان‌های فارسی و غیر فارسی بسیار نوشته شده است.کتاب‌ها و مقالات‌ متعدد با عنوان«کتابشناسی فردوسی»،خودگواه این مطلب است.

 غرض نگارنده در این گفتار،مداهنه و تعریف و تمجید از فردوسی‌ نیست؛چه،به نظر می‌رسد زمان ستودن شاعران و هنرمندان با اوصاف‌ کلیشه‌ای،چون«ستارگان آسمان ادب»و چه و چه سال‌هاست سپری‌ شده و دیگرنه کسی به این‌گونه نوشته‌ها امتیازی می‌دهد و نه جایی‌ برای چاپ آنها پیدا می‌شود.حق نیز همین است.اگر مقصد زبان،«پیام» است و اگر خود زبان اصل پیام است،بیان کلام به مقتضای حال شنونده‌ (مخاطب)با بهره‌گیری از شگردهای هنری،بیان هنرمندانه و ادبی است. سخنور فرزانه‌ای چون فردوسی،که مسلما تحصیلات رایج روزگار خود را در حد کمال پشت سر نهاده و با آثار گویندگان و نویسندگان پیش از خود و همعصر خود آشنا بوده است،به گواه منظومهء ساختهء او،به ظرایف زبان و بیان و رعایت احوال مخاطب و اقتضای احوال خود و متن و غایت سخن،که‌ همانا اثرگذاری و برانگیختن عواطف مختلف در شنونده است،تسلط کافی‌ دارد.مقالهء حاضر به‌طور مختصر به«فن بیان»استاد توس در داستان حماسی‌ «رستم و اسفندیار»پرداخته و فراز و فرود داستان‌سرایی فردوسی را با سحر بیان‌ و بهره‌گیری او از شگردهای زبانی و هنری تا حدودی شرح داده است. کمتر کسی در میان ایرانیان یافت می‌شود که فردوسی و اثر بزرگ‌ ادبی او،یعنی شاهنامه،را نخوانده یا نشنیده باشد.از جملهء داستان‌های‌ حماسی و پهلوانی شاهنامه،داستان رستم و اسفندیار است.فردوسی به طور کلی در تمام داستان‌های شاهنامه و به ویژه در این داستان،در قدرت وصف‌ صحنه‌ها،زمان وقوع حادثه،ویژگی‌های جسمی پهلوانان و حتی اسب‌های‌ ایشان،کم‌نظیر،بلکه بی‌نظیر است.در اینجا غرض روایت داستان نیست؛ بلکه یادکرد قدرت به کارگیری زبان در اثر بخشیدن به واژه‌ها و کلمات از سوی استان سخن،فردوسی،است،تا معلوم گردد در فراروند داستان و زمینه‌چینی و معرفی شخصیت‌ها و نقل حوادث چگونه می‌توان فقط با تعداد کلمات محدود،این همه شور و احساس و عاطفه،خشم و غم و شادی و در یک کلام،حماسه آفرید.

 اکنون برای نمونه،از هر بخش از داستان،طبق تقسیم‌بندی‌ داستان‌های هیجان‌انگیز(-ملودرام)،فقط به موارد استفاده از قدرت بیان و تأثیر عاطفی زبان از طریق کلمات صامت و بی‌جان اشاره می‌شود.


الف.زمینه‌چینی(چگونگی ورود به فضای داستان):


1.کنون خورد باید می‌خوشگوار که می‌بوی مشک آید از جویبار 2.هوا پر خروش و زمین پر ز جوش‌ خنک آنکه دل شاد دارد به نوش‌ 3.همه بوستان زیر برگ گل است‌ همه کوه پر لاله و سنبل است‌ 4.نگه کن سحرگاه تا بشنوی‌ ز بلبل سخن گفتن پهلوی‌ 5.همی نالد از مرگ اسفندیار ندارد به جز ناله زو یادگار

(فردوسی،بی‌تا:270-271)

 در سه بیت نخست،زمان شروع داستان را یاد می‌کند،که در فصل‌ بهار است.به تعبیر اهل ادب،قصه‌گو با این توصیف،تغزّلی ساخته است. سپس از همین فصل بهار که همهء بوستان زیر برگ گل است و زمان، زمان شادی و می‌نوشیدن،و بلبلی که در این هنگام شاد و سرمست‌ است،کمک می‌گیرد و همان بلبل آوازخوان و نغمه‌گو را با آوردن«ناله»،

غمگین و نوحه‌سرا می‌کند و به نقل از او می‌گوید که داغدار مرگ اسفندیار است.قصه‌گو از این طریق در نهایت ایجاز(-در بیت پنجم)در 10 کلمه‌ به شنونده پایان غم‌انگیز زندگی یکی از قهرمانان داستان را اطلاع می‌دهد. اظهار همین نکته،یعنی گفتن نتیجهء داستان در همان آغاز به‌طور سربسته و ایجاز،از مهم‌ترین شگردهای ادبی در زبان فارسی است،که در اصطلاح به‌ آن«براعت استهلال»،(-نشان داد پایان داستان در اوج توانایی و برتری) گویند.


ب.شروع داستان به نقل از بلبل:


6.ز بلبل شنیدم یکی داستان‌ که برخواند از گفتهء باستان‌ 7.چنین گفت با مادر اسفندیار که با من همی بد کند شهریار 8.غمی شد ز گفتار او مادرش‌ همه پرنیان خار شد در برش

(همان:217)

 در بیت ششم،آهنگ شروع نرم و ملایم است؛درست به آهنگ عبارت‌ معروف در آغاز داستان‌های ایرانی،«یکی بود یکی نبود»،می‌ماند.روزی‌ اسفندیار نزد مادرش،کتایون،آمد و از پدرش،گشتاسب،و بی‌وفایی او گله‌ و شکایت کرد.مادر از اینکه دید پسرش غمگین است،دو چندان غمگین‌ گشت؛گویی لباس حریر(پرنیان)،با آن همه لطافت بر تن او خار و مایهء آزاد شد.

 روایت داستان از زبان بلبل،خود استعاره‌ای بدیع است و تشبیه پرنیان‌ به خار نیز تشبیهی تضادانگیز و پارادوکس آفرین است و این‌چنین سودجویی‌ از قدرت بیان از عهدهء هرکسی ساخته نیست.


ج.بحران(یاد کردن گره و مشکل داستان):


9.چو بگذشت شب گرد کرده عنان‌ برآورد خورشید رخشان سنان‌ 10.نشست از بر تخت زر شهریار بشد پیش او فرخ اسفندیار 11.بدو گفت شاها،انوشه بدی‌ توی بر زمین فرّهء ایزدی‌ 12.بهانه کنون چیست؟من بر چی‌ام؟ پس از رنج،پویان ز بهر کی‌ام؟ 13.به فرزند پاسخ چنین داد شاه‌ که از راستی بگذری،نیست راه‌ 13.از این بیش کردی که گفتی تو کار که یار تو بادا جهان کردگار

(همان:221 و 224)

 در بیت 9 استعاره‌ای مکنیه دربارهء شب آمده است؛یعنی شب را به‌ سوارکاری تشبیه کرده که مهار و عنان اسب خویش را به عقب کشیده و رفته است و از پس او خورشید درخشان اشعات نورانی و نیزه مانند خود را، همچون نیزه‌اندازی که آمادهء پرتاب است،بیرون آورده،و در مجموع،یعنی‌ شب رفته و روز آمده است.

 گشتاسب بر تخت خود می‌نشیند و اسفندیار،پسرش،با شتاب پیش او می‌رود؛ابتدا او را دعا می‌گوید؛سپس به پدر شکایت خود را عرضه می‌دارد که:ای پدر،هر کاری که گفتی،انجام دادم.به من بگو کاستی و گناه‌ من چیست که به وعدهء خود وفا نمی‌کنی و با دست خود تاج بر سر من‌ نمی‌گذاری؟پدر در پاسخ می‌گوید:من از تو سپاسگذارم؛حتی کارهایی که‌ کرده‌ای،بیشتر از این است که خود گفتی.فقط یک کار دیگر مانده است‌ که اگر آن را به نحو احسن به جا آوری،تاج و تخت من از آن تو خواهد بود؛ آن کار،دستگیر کردن رستم،پسر زال،است؛چه،از وقتی که من تاج بر سر گذاشته‌ام،او برای تجدید پیمان نزد من نیامده است.ممکن است خیال‌ خودسری و خودرأیی در سر پرورانده باشد.تو به زابلستان برو و رستم را دست بسته نزد من آر تا تاج و تخت خود را به تو تقدیم کنم:


15.سوی سیستان رفت باید کنون‌ به کار آوری زور و بند و فسون‌ 16.برهنه کنی تیغ و کوپال را به بند آوری رستم زال را 17.سپارم به تو تاج و تخت کلاه‌ نشانم بر تخت بر پیشگاه

(همان:224)

 در بیان عوامل بحران و گره خوردن داستان،ملاحظه می‌شود که‌ داستان سرای توس در اوج لطافت و روانی سخن،ترتیب و نظم منطقی‌ صحنه‌ها و حوادث را به خوبی رعایت می‌کند.


د.اوج گیری:

 اسفندیار ضمن دفاع از رستم و ذکر خوبی‌های او برای ایران و ایرانیان، به فرمان پدر سر به اطاعت می‌نهد و راهی زابلستان می‌شود:


18.به شبگیر،هنگام بانگ خروس‌ ز درگاه برخاست آوای کوس‌ 19.چو پیلی به اسب اندرآورد پای‌ بیاورد چون باد لشکر ز جای‌ 20.وز آنجا بیامد سوی هیرمند همی بود ترسان ز بیم گزند

(همان:229-230)

 به هنگام صبح زود که هوا گرگ و میش است و خروس بانگ برداشته‌ است،اسفندیار از پای تخت به سوی هیرمند در زابلستان حرکت می‌کند. ابتدا پسرش،بهمن،را نزد رستم می‌فرستد و موضوع را مسالمت‌جویانه با وی در میان می‌گذارد.بهمن وقتی نزد رستم می‌آید که وی در شکارگاه‌ مشغول خوردن کباب گورخر است:


21.نگه کرد بهمن به نخجیرگاه‌ بدید آن بَرِ پهلوان سپاه‌ 22.درختی گرفته به چنگ اندرون‌ بَرِ او نشسته بسی رهنمون‌ 23.یکی نرّه گوری زده بر درخت‌ نهاده بر خویش کوپال و رخت‌ 24.به دل گفت بهمن که این رستم است‌ و یا آفتاب سپیده دم است؟

(همان:237)

 در سه بیت اخیر،قدرت توصیف فردوسی از چگونه کباب خوردن رستم‌ شگفت‌انگیز و حماسی است.بهمن جوان با دیدن این صحنه،تصویری‌ پرهیبت و سهمناک از رستم در ذهن خود پیدا می‌کند و ترس خود از رویارویی پدر با چنین پهلوانی را بر زبان می‌آورد:


25.همی گفت گر فرخ اسفندیار کند با چنین نامور کارزار 26.تن خویش در جنگ رسوا کند همان به که با او مدارا کند

(همان:237)

 بهمن با ملاطفت و اظهار دوستی نزد رستم می‌رود.رستم نیز او را در آغوش می‌گیرد و پذیرایی کامل به جا می‌آورد؛سپس بهمن موضوع را با رستم در میان می‌گذارد و رستم در پاسخ می‌گوید:


27.ز من پاسخ این بر به اسفندیار که‌ای شیر دل مهتر نامدار 28.هر آن کس که دارد روانش خرد سر مایهء کارها بنگرد 29.سخن‌های ناخوش ز من دور دار به بدها دل دیو رنجور دار 30.مگوی آنچه هرگز نگفته‌ست کس‌ به مردی بکن باد را در قفس

(همان:240-241)

 رستم پاسخ می‌گوید که:سلام مرا به اسفندیار،آن سرور شیردلان‌ برسان و بگو عاقبت‌اندیشی کار خردمندان است،.پایان این کار را بنگر و هرگونه فکر بد و سوءاندیشه را دربارهء من از فکر و مغز خود بیرون کن. اسفندیار با شنیدن پاسخ رستم،خود قصد دیدار رستم می‌کند و نزد او می‌آید. ابتدا مطالب به آرامی و صلح‌جویانه ردّوبدل می‌شود؛ولی پس از مذاکرات‌ فراوان،رستم از رفتن به نزد گشتاسب،آن هم دست بسته و مانند بندگان، سر باز می‌زند؛بنابراین مذاکره به مبارزه و نبرد کشیده می‌شود.


و.نقطهء اوج(-گره‌گشایی):


31.نشست از بر رخش چون پیل مست‌ یکی گرزهء گاو پپکر به دست‌ 32.بیامد دمان تا به نزدیک آب‌ سپه را به دیدار او بد شتاب‌ 33.به گیتی چنان دان که رستم منم‌ فروزندهء تخم نیرم منم‌ 34.نخواهم که چون تو یکی شهریار تبه دارد از چنگ من روزگار

 ابتدا این دو رجزخوانی می‌کنند.رستم بر رخش چون فیلی مست و غرّان سوار می‌شود و با گرزی به بزرگی سر گاو،با شتاب و سرعت فراوان‌ به کنار رود هیرمند می‌آید و مقابل اسفندیار خود را معرفی می‌کند و به او می‌گوید نمی‌خواهم شهریاری چون تو به دست من کشته شود.اسفندیار نیز در پاسخ رستم را تحقیر می‌کند و می‌گوید:


35.چنین گفت با رستم اسفندیار که‌ای نیک دل مهتر نامدار 36.من ایدون شنیده‌ستم از بخردان‌ بزرگان بیداردل موبدان‌ 37.که دستانِ بدگوهر و دیوزاد به گیتی فزونی ندارد نژاد


38.تنش تیره بُد،موی و رویش سپید چو دیدش دل سام،شد ناامید 39.بدو گفت رستم که آرام‌گیر چه گویی سخن‌های نادلپذیر 40.کنون داددِه باش و بشنو سخن‌ از این نامبردار مرد کهن‌ 41.همی گفت کای داور کاردگر بگردان تو از ما بد روزگار

(همان:255 و 256 و 261،277)

 اسفندیار شروع به تحقیر نژادی رستم می‌کند؛ولی رستم با خونسردی‌ و آرامش او را به ترک این‌گونه سخنان دعوت می‌کند و از او می‌خواهد به عدالت و داد بگراید و از خدا می‌خواهد این بلا را از ایشان دور کند؛ولی‌ اسفندیار بر تصمیم خود پای می‌فشرد تا سرانجام دو پهلوان درگیر می‌شوند:
 
42.چو شد روز،رستم بپوشید گبر نگهبان تن کرد بر گبر ببر 43.خروشید کای فرخ اسفندیار هماوردت آمد،برآرای کار

(همان:278 و 279)

 تصویرسازی در این دو بیت در اوج است.گویی خواننده مشغول دیدن‌ فیلم سینمایی دو پهلوان است؛یکی غرق در لباس و زره جنگی و سوار بر اسب،فریاد برمی‌آورد:ای اسفندیار فرخ و فرخنده‌نژاد،همرزم و همتای تو آمد؛آمادهء نبرد باش:


44.چو بشنید اسفندیار این سخن‌ از آن شیر پرخاشجوی کهن‌ 45.بخندید و گفت اینک آراستم‌ بدانگه که از خواب برخاستم

(همان:279)

 اسفندیار با تظاهر به اینکه شاد و خندان است و روحیهء بالایی دارد، اعلام آمادگی می‌کند.


46.چو نزدیک گشتند پیر و جوان‌ دو شیر سرافراز و دو پهلوان‌ 47.خروش آمد از بارهء هر دو مرد تو گفتی بدریّد دشت نبرد

(همان:279)

 پیر در اینجا صفت جناب رستم است و جوان،صفت اسفندیار.از نظر ادبی،ذکر صفت و حذف موصوف،خود کنایه است و ایجاد نوعی مبالغه‌ می‌کند و این شگرد برای شدت دادن به قدرت تخیل است.مجددا آنها را به دو شیر جنگی تشبیه می‌کند.خروش و شیههء اسبان هر دو پهلوان چنان‌ فضای میدان نبرد را دربرمی‌گیرد که گویی دشت نبرد به دو نیم پاره‌پاره‌ گشته است؛اوج اغراق و تصویرگری.


هـ فرود:

 پهلوانان پس از چند نبرد طولانی،حریف یکدیگر نمی‌شوند.رستم، خسته و مجروح نزد پدرش زال می‌آید و چاره‌ای می‌جوید.پدرش از سیمرغ‌ کمک می‌خواهد.سیمرغ حاضر می‌شود و او را به انتخاب چند تیر از چوب گز مأمور می‌کند که فقط با آنها باید چشم اسفندیار را نشانه بگیرد.اینجا مشکل‌ داستان حل می‌شود و ماجرا با مرگ اسفندیار پایان می‌پذیرد.


48.وزان روی رستم به ایوان رسید

مر آن را بر آن‌گونه دستان بدید 49.زواره،فرامرز گریان شدند از آن خستگی‌هاش بریان شدند 50.بدو گفت زال ای پسر،گوش دار سخن چون به یادآوری،هوش دار 51.همه کارها جهان را در است‌ مگر مرگ،کان را دری دیگر است‌ 52.یکی چاره دانم من این را گزین‌ که سیمرغ را یار خوانم برین‌ 53.چنین گفت سیمرغ کز راه مهر بگویم کنون با تو راز سپهر 54.بدو گفت شاخی گزین راست‌تر سرش برتری و تنش کاست‌تر 55.بدان گز بود هوش اسفندیار تو این چوب را خوارمایه مدار 56.تهمتن گز اندر کمان راند زود بر آن‌سان که سیمرغ فرموده بود 57.بزد تیر بر چشم اسفندیار سیه شد جهان پیش آن نامدار

(همان:291،293-294،297-298 و 304)


ی.نتیجه‌گیری: 58.هم آنگه سر نامبردار شاه‌ نگون اندرآمد ز پشت شاه‌ 59.پشوتن برو جامه را کرد چاک‌ خروشان به سر بر همی کرد خاک‌ 60.همی شت بهمن به خاک اندرون‌ بمالید رخ را بدان گرم خون

(همان:306 و 309)

 آهنگ سخن داستان‌سرا در سه بیت بالا حزن‌انگیز و در عین حال، تصویر سوگ حماسی و مرگ پهلوانی چون اسفندیار است،که برادر و پسرش‌ بر بالین نیمه جان او خاک بر سر می‌زنند و فغان برمی‌آورند.اسفندیار در لحظات واپسین از زندگی خود به رستم و اطرافیان چنین می‌گوید:


61.چنین گفت با رستم اسفندیار


که اکنون سرآمد مرا روزگار 62.زمانه چنین بود و بود آنچه بود سخن هرچه گویم،بیاید شنود 63.بهانه تو بودی پدر بُد زمان‌ نه رستم،نه سیمرغ و تیر و کمان‌ 64.چنین گفت پس با پشوتن که من‌ نجویم همی زین جهان جز کفن‌ 65.چه گفت آن جهان دیده دهقان پیر که نگریزد از مرگ پیکان تیر

(همان:308-309 و 310-311)

 اسفندیار در لحظات پایان زندگی،مرگ خود را تقدیر و سرنوشت قلمداد می‌کند و به رستم می‌گوید تو گناهی مرتکب نشده‌ای.فردوسی در توصیف‌ آوردن تابوت اسفندیار به نزد پدر و دیدن زن و مادر و فرزندان جنازهء او را و فریاد و فغان برادران و ایرانیان چنان صحنه‌آرایی و تصویرپردازی کرده است‌ که هر خواننده‌ای بی‌اختیار سوگنامهء خاندان اسفندیار را نه فقط با شنیدن‌ کلمه‌ها،بلکه با دیدن از ورای کلمات،با تمام تأثر و اندوه حس می‌کند.برای‌ پرهیز از طولانی شدن این مبحث،از ذکر آن ابیات صرفنظر شد.

 خوانندگان محترم توجه دارند که هنر تصویرآفرینی فردوسی،از میان‌ داستان‌سرایان در ادب فارسی منظوم،در نوع حماسه و قدرت وصف، کم‌نظیر است؛در عین حال،ادب دوستان ایران زمین می‌دانند که ما شاعران‌ و هنرمندان بزرگ دیگری نیز داریم که در میدان داستان‌سرایی در نوع‌ غنایی و عرفانی،چه در قالب نظم و چه در قالب نثر،با واژه‌ها نه فقط تصویرگری و صحنه‌آرایی کرده‌اند،بلکه گاهی با کلام سحرآمیز خود مشمول سخن پرمغز و ارزشمند پیامبر بزرگ اسلام شده‌اند که فرمود:«إنّ‌ من الشّعر لحکمة و إنّ من البیان لسحرا»:همانا برخی از اشعار حکمت‌ (-علم)است و برخی از گفته‌ها سحرآمیز.

 نظامی گنجوی در داستان‌های خسرو و شیرین،لیلی و مجنون و هفت‌پیکر، در نوع غنایی با کلمات و جمله‌ها چنان تابلوهای نغز و پرمغزی آفریده است‌ که شاید در پهنهء ادب جهان بی‌مانند باشد؛و مثنوی معنوی حماسه‌ای‌ عرفانی و بزرگ است.

 بر داستان‌نویسان علاقه‌مند به هنر نویسندگی فرض است تا با تدبّر و تأمّل در آثار داستان‌پردازان بزرگ ایران،با نمونه‌های عالی طرز بیان و اسلوب گفتار آنان آشنا گردند و از این گنجینهء پربها در جلب قلوب مخاطبان‌ خود و پرواز دادن خیال آنان به دنیای پر رمز و راز سنّت داستان‌سرایی،به‌ نحو احسن بهره جویند.داستان‌نویسی در سرزمینی که زبان ملی و بومی‌ آن،قند شیرین فارسی است،بدون آشنایی با آثار گذشتگان،«بر یخ معما نوشتن»و به قول حضرت استاد فردوسی؛«باد در مشت داشتن»است.


پی‌نوشت

 (*)استادیار دانشگاه پیام‌نور تهران.


کتابنامه

 -فردوسی،ابو القاسم،بی‌تا،شاهنامهء فردوسی.زیرنظر برتلس(با همکاری). چاپ مسکو،(افست)تهران:میر.

http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/543181?sta=%u0641%u0646+%u0628%u06cc%u0627%u0646

فن‌بیان و سخنوری

فن‌بیان و سخنوری

 * جعفر وفا کارشناس ارشد معارف‌ از شیوه‌های مؤثر تبلیغ،رساندن پیام‌های تربیتی و توسعهء فرهنگ و آموزش‌ «سخنرانی»است سخنرانی هنگامی تأثیر زیادی خواهد گذاشت که دارای نظام‌ منسجم،ویژگی‌ها،و مهارت‌های لازم باشد.چنین گفتاری مطلوب عام و خاص‌ خواهد بود؛چنان‌که حضرت علی(ع)می‌فرماید:

 «احسن الکلام ما زانه احسن النّظام و فهمه الخاصّ و العامّ»1

 بهترین سخن آن است که با نظام نیکو آراسته باشد و خواصّ و عوام‌ آن را بفهمند.

 خطابه و بیان،از دو نظر باید در میزان نقد و تحلیل قرار گیرد:

 یکی از نظر محتوا و قلب گفتار و دیگری از نظر قالب ظاهری و شکل و بافت.

 در مورد اوّل در مقالهء نخست،به اختصار مطالبی بیان شد و اینک محور دوم، یعنی قالب ظاهری.

 قالب و ساختار ظاهری متن یک سخنرانی نیز باید محکم و استوار و دارای‌شرایط خاصّی باشد تا از عهدهء ابلاغ پیام درونی خود،برآید چرا که شیوهء بیان، همسنگ خود پیام،و حتّی گاه مهم‌تر است.در این مقاله،بعضی از مهم‌ترین‌ شرایط ظاهری یک سخنرانی را بررسی می‌کنیم.


1-فصاحت و بلاغت

 مجموع حرف‌ها،کلمه‌ها و کلاّ بافت ادبی جملات به مثابهء جلد و جامهء رویین‌ گفتار است که نسبت زیبایی،نظم و دقت در انتخاب آن‌ها،موجب ترغیب شنونده‌ به شنیدن آن می‌شود و مفاهیم آن را به سرعت بر دل می‌نشاند.سخنی که‌ این صفات را در حدّ مطلوب داشته باشد،«فصیح»است.فصاحت در اصطلاح‌ عبارت است از:


«به کار بردن الفاظ و روشن و روان،زودفهم،مطلوب و معمول ادب دوستان‌ و نویسندگان و شاعران»

2

 خطیب برجسته و سخنور مجّرب،باید سخن خود را به شکل زیبا و پسندیده‌ آرایش دهد و با اسلوب صحیح،شفّاف و به دور از پیچیدگی‌های لفظی و معنوی و تکلّف و تصنّع،مخاطبانش را ترغیب نماید در حّدی که مخاطب یا پرسش‌گر،به‌ محض دریافت پاسخ یا پیام مستقیم،جوهرهء آن را دریابد و قانع گشته و ساکت‌ بماند.تنها داشتن فصاحت و جمال جمله،وافی مقصود نیست بلکه«بلاغت»نیز شرط کمال و رکن بنادین سخنوری است و آن عبارت است از:


«دخالت دادن زمان و مکان،شخصیّت و شایستگی مخاطب،در بافت کلام».

4

 یعنی گفتار در عین اختصار و قابل فهم و درک بودن برای مخاطب،به‌ مقتضای حال و حوصله و ظرفیّت او نیز باشد از امام صادق(ع)سؤال شد «بلاغت»چیست؟فرمود:

 «کسی که چیزی را می‌داند و دربارهء آن کم سخن می‌راند و این‌که بلیغ‌ را بلیغ می‌گویند،برای آن است که با کوشش ناچیز به نیاز خود دست می‌یابد.»5

 بنابراین آن‌چه گفتیم در بلاغت باید سه حالت رعایت شود:

 الف-گفتار به هدف موردنظر نزدیک باشد؛

 ب-دور از زواید و کلمات و جملات تحمیلی و اضافی باشد؛

 ج-در عبارت کم،معانی بسیار،بگنجاند.

 در این صورت یک مربّی سخنور و خطیب توانمند،هرچند کم گوید،افراد زیادی جذب سخنانش خواهند بود؛زیرا که سخن کم و گل‌چین شده،به مانند عسل است که کم‌حجم،پر خاصیّت و پرخریدار است.

 عوامل امدادی فصاحت و بلاغت:گوینده باید برای تقویت فصاحت و بلاغت‌ و سامان‌دهی و زیباسازی گفتار و جملات خود،از امور مدد جوید؛از جمله:

 الف-استعاره،کنایه،تمثیل و تشبیه به ویژه پوشاندن جامهء محسوس بر پیکر معقول به‌سان قرآن مجید که علم را به نور و روشنای و جهل را به تاریکی تشبیه‌ می‌کند.6و ارزش امامت و حضور امام را به ارزش آب زلال و گوارا غیبت او را به فرو رفتن آب در زمین مانند می‌سازد.7

 ب-بهره‌گیری از حکایات شیرین،پندهای تاریخی،قطعاتی نغز،از شعر متعهد و نثر ادبی و حکیمانه و ضرب المثل‌های مایه‌دار در میان مردم،در این مورد نیز قرآن آینهء یک خطیب خوب است که دست‌کم نیم‌رخ خود را در آن می‌تواند دید چرا که آن به مناسبت‌هایی،از حوادث تاریخی امم گذشته سخن به میان‌ می‌آورد.و سخنانی از لقمان،ذی القرنین،مؤمن آل یاسین و بلقیس نقل می‌کند.8

 و نیز به برخی از ضرب المثل‌های عرب پیش از اسلام،اشاره دارد.همچون‌ گریستن آسمان و زمین بر هلاکت یک قوم و یا یک شخص:


«فما بکت علیهم السّماء و الارض و ما کانوا منظرین»

9

 نه آسمان بر آنان‌[فرعونیان‌]گریست و نه زمین،و نه به آن‌ها مهلتی داده شد.

 ج-استخدام روش و اصل موازنه و مقایسهء دو مفهوم که در انتقال معانی‌و

کشف حقایق،نقش تعیین‌کننده دارد؛چرا که یکی از راه‌های شناخت پدیده‌های‌ مادی و غیرمادی سنجش هریک از آن‌ها،با قطب مخالفشان است«تعرف‌ الاشیاة باضدادها»01و این یک روش قرآنی است همچون مقایسهء نور با ظلمت‌ یا علم با جهل؛سردی با حرارت؛مؤمن با کافر؛شب با روز؛بینا با نابینا؛مرده با زنده؛بهشت با دوزخ و...11

 در مقایسه دو ضدّ با یک امر«مجهول»با«معلوم ذهنی»باید دقّت نمود که‌ لا اقل یکی از آنها بر شنونده معلوم باشد؛مثلا اگر دربارهء عظمت آفرینش‌ ستارگان و شگفتی‌های زمین و آسمان صحبت می‌کنید به جای آن‌که بگویید، فاصلهء نزدیک‌ترین ستاره به زمین 53 تریلیون میل است،بگویید:فاصلهء نزدیک‌ترین ستاره بر ما به حدّی است که اگر قطاری سریع السّیر بخواهد با آخرین سرعت حرکت کند،پس از 84 میلیون سال به آن خواهد رسید یا اگر در ستارهء مزبور آوازی خوانده شده،صدای آن،بعد از سه میلیون و هشتصد هزار سال به ما می‌رسد؛زیرا که واژهای«تریلیون»و«میل»برای اکثر مردم‌ ناشناس است.


2-هدفمندی و شورآفرینی

 ایجاد رغبت و انگیزهء مثبت،جهت انجام اعمال خوب و مقدّس و ایجاد نفرت‌ و انگیزهء منفی برای ترک کارهای ناشایست،از دیگر اصول نظام گفتاری و فنّ‌ خطابه است.خطیب باید سخنان هدفدار و مقدّس خود را با شیوه‌هایی بیان کند که دردل شنونده شادی و عشق و نشاط و امید بیافریند تا او را برای عمل به آن‌ تحریک نماید و نسبت به امرو ناشایست،چنان سردی،افسردگی و تنفّر پدید آورد که مخاطب به محض شنیدن متحوّل شود و تصیم بر ترک آن گیرد.رسول‌ اکر صلی الله علیه و آله در این‌باره اسوهء حسنه و گویاترین الگوست.آن حضرت‌ در مواردی خاص،هنگامی که برای ایراد سخنرانی برمی‌خاست و خطبه می‌خواند چشم‌هایش سرخ می‌شد،صدایش بلند می‌گشت و حالت خشمش شدّت‌

می‌گرفت،گویا به ارتشیان هشدار می‌دهد و به آنان اعلام خطر می‌نماید.

 آن حضرت با اینکه بسیار حلیم و خوش‌خلق،گشاده‌روی و متبسّم بود،اما موقع نزول قرآن و ایراد نطق و موعظه بر مردم تبسّم بر لب نداشت.21و یک‌ خطیب باید چنین باشد.


3-انسجام سخن

 فرش زیبا با گل‌های رنگارنگ و طبیعت‌نما،زادهء انتظام و انسجام رشته‌ نخ‌های هماهنگ و یک‌نواخت و به هم فشرده است.اگر در بین نخ‌های اصلی آن‌ فاصله ایجاد می‌شد،هرگز قالی این زیبایی را نداشت،چون رابطهء نقشه‌ها و گل‌ها و غنچه‌ه از هم گسست.سخنرانی نیز باید منسجم باشد؛یعنی مطالب به هم‌ پیوند داشته باشد و توالی و روابط موزون رعایت شود.جمله‌ها مثل حلقه‌های‌ زنجیر به هم پیوند بخورد.انسجام سخن بر دو رکن استوار است و از دو چشمه‌ سار،جاری می‌گردد:یکی چراها و دیگری،نتیجه‌ها.انسان همیشه از خود می‌پرسد:چرا فلان احساس تولید شد؟و نتیجهء آن چیست؟تا انسان به علّت و نتایج مسأله پی نبرد،آغاز و انجام آن را نداند و از مقدّمه،به نتیجه نرسد،در واقع موضوع را نفهمیده است.

 با یک تشبیه می‌توان انسجام گفتار را در قالب ترتیب اعداد،بیان کرد:

 سخن منسجم:(1،2،3،4،5،6).

 سخن غیرمنسجم:(2،1،4،3،5).(31)

 در پرتو انسجام کلام باید توجه نمود که گوینده اوّلا مطالبش مستدل و یکسان‌ باشد و دچار تناقض‌گویی نشود.ثانیا روشن و صریح،دور از ابهام و مطلق‌گویی و زلال و شفّاف سخن بگوید به زلالی دوربین ظریف که در روشنایی کامل عکس‌ می‌گیرد.کسی که مبهم می‌گوید،به عکّاسی می‌ماند که در فضای مه‌آلود، عکس بگیرد،مسلم است که چنین عکسی،هرچند از صحنه زیبا گرفته شود باز به‌ خوبی منعکس نمی‌شود.مطلب خوب در قالب خوشایند،جام صاف و بلورینی‌ است که بادهء معنا را مطبوع،نشان می‌دهد.

 سخنرانی و حتی تدریس آزاد،بدون انسجام ظاهری و بدون رعایت اصول و نظام گفتاری،مانند آب مطبوع است که در ظرف چرکین و نامطلوب،به لب‌ تشنه‌ای عرضه شود.هرچند می‌خورد ولی برایش گوارا نخواهد بود.

 نخستین عامل انسجام سخن و شفاف گفتن آن:«طبیعی»و به دور از تصنّع و تشبّه صحبت کردن است،دیگر،آن‌که گوینده خود،موضع سخن را خوب‌ فهمیده باشد؛کسی که موضوع را به‌طور سطحی بفهمد،نمی‌تواند روشن بیان کند، اندیشمندی می‌گوید:


«چیزی که خوب درک شود،صریح و روشن بیان می‌شود و برای گفتن‌ ان،کلمات به آسانی و طلاقت و پیاپی در می‌رسد و گوینده دچار گنگی نمی‌شود.»

41


4-ساماندهی و هنرنمایی

 جذب افراد برای گوش سپاری به سخنرانی،و جلب افکار و احساس مخاطبان، نیازمند ساماندهی هنری است.و آن هم با انجام اموری امکان‌پذیر است که ما به‌ برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

 1-آهنگ گفتار:به‌طور فطری و به مقتضای حکمت و خلقت الهی،صدای‌ افراد،به هنگام صحبت،پیوسته در نوسان است و به تناسب نوع گفتار و حالات‌ روحی گوینده و شخصیّت او،دائم کم و زیاد می‌شود،ولی این حالات در سخنرانی‌ها باید به‌طور محسوس و برجسته اعمال شود و گوینده صدای خود را از نظر شدّت‌ وحدّت،تغییر دهد و از حالت یکنواختی خارج کند،چه از نظر نوع و سطح گفتار و چه از نظر سرعت و آهستگی و آرامش و خشونت و آن،اثر خاص روانی در شنوندگان می‌گذارد.زیرا بخشی از زیبایی دریا جذر و مدّ آن است؛امواج‌ خروشان از آن پدید می‌آید و هم آن،و سبب پیدایش ابر و باران می‌گردد.

 برخی از زیبایی و تاثیر خطابه نیز به نغمه و صوت سخنران بستگی دارد

کلمات آهنگین و آوای هماهنگ بر جمال و آثار سخن می‌افزاید؛مثلا در جملات‌ سؤالی باید لحن سخن نیز سؤالی باشد،یا در جایی که از ظلم ظالمی سخن می‌راند باید با صدای تند و هیبت‌آمیز و با خشونت بدان بپردازد،به گونه‌ای که چهرهء ظالم در نظر شنونده تجسّم یابد و اگر در مظلومیّت ستم‌دیده‌ای صحبت می‌کند، باید با صدای شکسته و آرام و لرزان سخن بگوید و حتی نام او را نیز با لحن‌ مظولمانه به زبان آورد،تا سیمای مظلوم در ذهن مخاطب،به تصویر درآید.

 زیرا هرگاه،سخن در سیره به ثمر نشیند و در سیما ظهور یابد،و گفتار با کردار هماهنگ شود و زبان حال به یاری زبان مقال بشتابد فعل و قول قرین هم گردند اثر سریع و ثابت به جای می‌گذارد.آن شاکی و مدّعی که در محکمه،برای‌ اظهاراتش شاهد عینی به همراه دارد و بر دعوی‌اش گواهی می‌دهد؛شکایتش بهتر بر دل حاکم می‌نشیند و زودتر به نتیجه می‌رسد.حضرت علی(ع)می‌فرماید:

 «أصدق المقال ما نطق به لسان الحال»51

 راست‌ترین سخن آن است که زبان حال گویای آن باشد.


بیان شوق چه حاجت،که سوز آتش دل‌ توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد

 توجّه به این حقیقت«روان گفتاری»معلوم می‌کند که سخنرانی و تبلیغ زبانی، یک هنر است و خطیب،یک هنرپیشه؛او به تنهایی باید در نقش‌های مختلف‌ بازی کند؛گاهی،جامه کودکی و جوانی بر تن کند،گاهی جامهء پیری و کهنسالی، زمانی در کسوت عارف و زاهد ظاهر شود و زمانی در شکل یک فرمانده نظامی یا سرباز فداکار نقش مثبت و مؤثر ایفا کند وگرنه نمی‌توان از زبان آنها سخن بگوید و خاطرات خوب و بد تاریخ را در زندگی رنگارنگ کودکان و نوجوانان و پیرمردان و عارفان و نظامیان و سربازان و دیگر اقشار مختلف بجوید و بر جویندگان حقیقت‌ بسراید.اگر یک سخنور،نتواند نقش هنری خود را در بیان مطالب به خوبی القا کند و شخصیّت فراگیر و جمعی خود را نشان دهد و بهترین روش بیندیشد،در حقیقت سخنرانی او با خود سخن گفتن است نه با مردم!

ب-مطلع وجود:ناطق باید نگاه مستقیم و عادلانه به حضار داشته باشد،آنان‌ که هنگام صحبت،به یک نقطه خیره می‌شوند،یا به افراد معدودی می‌نگرند، رابطه‌ای با شنوندگان برقرای نمی‌کند،بلکه او با خویشتن هم‌صحبت می‌شود. پیامبر اسلام،هنگام ایراد خطابه و صحبت در حلقه و جلسه‌های خصوصی،به‌ مخاطبان و حاضران عادلانه نگاه می‌کرد.زیرا که چشم مطلع وجود آدمی است و شخصیت هرکسی در نگاه وی نهفته است.استاد یا سخنرانی که به‌طور مساوی به‌ مستمعان نظر نمی‌افکند در حقیقت شخصیت خود را به همهء آنان عرضه نمی‌کند. طبیعی است که سخنان او نیز غایبانه تلقّی خواهد شد و کم‌ارزش.

 ج-پرهیز از تقلید:به‌طور طبیعی و بدون تقلید،صبحت کردن،گوینده را در نظر مخاطبان،شخصیّت مستقل،نشان می‌دهد،اما اگر از لحن گفتار یا روش‌ خاص برخی تقلید کند،به عنوان شخصیت پیرو و تابع و ملّقد قلمداد می‌شود.

 د-مشارکت خطابی:«خطابی»سخن گفتن با مستمعان،آنها را در صحبت و فکر خود،شریک کردن است؛مثلا سخنران باید بگوید:«...اکنون شما می‌پرسید دلیل تو بر این مطلب چیست؟خیلی خوب:بگذارید دلیل آن را برایتان توضیح‌ دهم.»خطابه‌های پیشوایان دینی ما دارای این ویژگی است.بهره‌گیری از ضمایر خطابی همانند شما،تو...دلیل بر آن است.

 این طرز گفتار،به کلاس و مجلس روح تازه می‌دمد و خطابه و درس را جاندار می‌سازد و آن را از حال جمود،خارج می‌کند و به مطالب حرارت و نتیجه‌ قدرت تأثیر بیشتری می‌دهد.

 هـ-سخنران ماهر،ماهیّت دورنی خود را در لحظه‌لحظهء سخنرانی،می‌گنجاند و آنچه که باور قلبی دارد بر زبان می‌آورد به ویژه در مسائل اخلاقی،تربیتی و عرفانی وگرنه از طرح آن خودداری می‌نماید.

 و-پس از بیان مطالب مهم و کلیدی،اندکی مکث می‌کند و آن را با اسلوب‌ صحیح و پسندیده تکرار می‌نماید؛همان روشی که نویسندهء ماهر در نوشته خود، نکات مهم را با خط درشت برجسته و پررنگ و ممتاز می‌کند!

*پی‌نوشت‌ها:


--------------

(1)-غرر الحکم ص 012،دفتر تبلیغات اسلامی،چاپ اول.

(2)-جواهر البلاغه،ص 7،احمد الهاشمی،دار احیاء التراث العربی،چاپ دوازدهم.

 (3)-بحار الانوار،ج 47،ص 131.

 (4)-جواهر البلاغه،ص 43-53.

 (5)-تحف العقول،ابن شعبه،ص 953.

 (6)-سورهء فاطر،آیهء 81-22.

 (7)-ر.ک.سورهء ملک آیهء 03،بگو«به من خبر دهید اگر آب‌های(سرزمین)شما در زمین فرو رود،چه کسی می‌تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»

 امام باقر(ع)فرمود:این آیه دربارهء امام مهدی(عج)است یعنی اگر امام شما پنهان شود و ندانید کجاست چه کسی برای شما امامی می‌فرستد که اخبار آسمانها و زمین و حلال و حرام خدا را برای شما شرح دهد؟(ر.ک.تفسیر نمونه،ج 42،ص 953.)

 (8)-به ترتیب سورهء لقمان،آیهء 31-91،سورهء کهف،آیهء 78-89،سوره یس،آیهء 72- 92.سورهء نمل،آیهء 92-53.

 (9)-سورهء دخان،آیهء 92،برای توضیح بیشتر،ر.ک.«ردّ پای وحی در بوستان مثل»،ص‌ 53،نوشته جعفر وفا.انتشارات جامعهء مدرسین.

 (01)-ر.ک.همان کتاب،ص 79.


--------------

(11)-برای توضیح بیشتر،ر.ک.همان،ص 09-69.

(21)-ر.ک.میزان الحکمة،ج 03،ص 94 و سفینة البحار،ج 1،ص 614.

 (31)-روشها،جواد محدّثی،ص 271.

 (41)-تراز،اسد اله مبشّری،ص 55.

 (51)-غرر الحکم،ص 712.

http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/336020?sta=%u0641%u0646+%u0628%u06cc%u0627%u0646

چگونه یک سخنران و گوینده و مجری جذاب و تأثيرگذار باشيم

 

چگونه یک سخنران و گوینده و مجری جذاب و تأثيرگذار باشيم


بیشتر اوقات زندگی روزمره ما به مراوده و گفتگو و تعامل با دیگران میگذرد. در منزل، محل کار، خیابان، تاکسی، مغازه، کلاس درس و … در این میان همیشه عده‏ای انگشت شمار از افراد در میان دیگران برتر بوده و نامشان زبانزد دیگران است. همچنین همیشه باعث جذب سایرین شده و در کل افرادی پرنفوذ و تاثیرگذار هستند. البته جذابیت شخصیتی با جذابیت زیبا بودن فرق دارد. جذابیت و گیرایی شخصیتی کاملا اکتسابی است و آگاهانه و یا ناآگاهانه کسب میشود. اینگونه افراد هیچ فرقی با دیگران ندارند؛ مثلا ستاره داشته و یا اینکه جادوگری بدانند بلکه به صورت دانسته و یا ناخودآگاه یک سری قوانین را همیشه رعایت می‏نمایند که همین قوانین عامل برتری و جذب دیگران و عامل نفوذ در اذهان است. ما نیز می‏توانیم اینطور باشیم. در اینجا به بعضی از این عوامل اشاره‏ای مختصر می‏نمایم :

1- کمتر حرف بزنیم : این بدان معنا نیست که حرف نزنیم و یا سرمان در لاک خودمان باشد. بلکه هرجا نیاز به صحبت کردن بود خود را نشان داده و نظر خود را ایراد کنیم. متاسفانه بعضی افراد اینطور برداشت می‏نمایند که کم گویی یعنی هیچ‏گویی و همین امر باعث منزوی شدن و دور شدن از اجتماع می‏گردد.

2- قبل از شروع صحبت حداقل ۳۰ ثانیه فکر کنیم : فکر کردن قبل از شروع صحبت هر چند کم و کوتاه باعث گزیده‏گویی شده و از هرگونه گاف زدن و همچنین بیهوده گویی و با عجله صحبت کردن جلوگیری می‏کند. حتما دیده‏اید افرادی که پس از شنیدن حرفی یا سوالی مدت زمانی کوتاه آنرا حلاجی نموده و سپس بیان می‏نمایند و اکثر اوقات جواب آنها بسیار متین و درست است و هیچ جای ایراد نیست. اما امان از افرادی که آنچه به ذهنشان می‏آید را بیان می‏نمایند، بدون اینکه حتی لحظه‏ای در مورد آن فکر کنند. به اصطلاح با صدای بلند فکر ‏می‏کنند و اکثر اوقات حرفهایی می‏زنند که باعث پشیمانیشان می‏گردد. فکر کردن آسان است. تمرین کنیم.

3- با صدای بلند نخندیم : خنده با صدای بلند شخصیت انسان را زیر سوال می‏برد. هیچ انسان گرانمایه‏ای را نخواهید دید که با صدای بلند خندیده و یا قهقهه بزند. از بازیگران معروف سینما (در زندگی شخصی) گرفته تا بزرگان و دانشمندان. با صدای بلند خندیدن باعث جلب توجه دیگران شده و با توجه به اینکه دیگران نمی‏دانند مطلب شما چقدر خنده‏دار است، باعث سوء برداشت آنها می‏شود.

4- لبخند بزنیم : یک لبخند کوچک باعث جذب می‏شود. هر انسان دارای کودک درونی است که آن کودک درون به آنچه که خود بخواهد جذب می‏شود چه بخواهیم و چه نخواهیم. اخلاق کودک درون دقیقا مانند کودکان است و به چیزهای زیبا عکس العمل مثبت نشان می‏دهد. پس همانطور که یک کودک جذب یک لبخند می‏شود، ما نیز جذب چهره‏های بشاش و خنده‏رو می‏شویم. همچنین لبخند باعث زیباشدن چهره می‏شود.

5- در امور دیگران دخالت نکنیم : برایتان چقدر پیش آمده که با تلفن همراه یا شخصی دیگر صحبت می‏کرده ‏اید که دقیقا پس از پایان صحبت، یک نفر دیگر آمده وگفته "چی شده؟"؟ حتما برایتان پیش آمده است که این قضیه کمی باعث تنفر شما شده است. امور دیگران به ما ربطی ندارد زیرا اگر ربط داشت، با ما نیز در میان گذاشته می‎‏شد. دخالت در امور دیگران باعث دفع آنها شده و نوعی دورشدن را ایجاد می‏نماید. زیرا با توجه به شناختی که افراد از شخص فضول دارند، از رفت و آمد و حتی صحبت مقابل وی خودداری می‏کنند.

6- شوخ طبع باشیم ولی بسیار بسیار کم شوخی کنیم : شوخی هرقدر هم کوچک می‏تواند باعث رنجش شود مگر اینکه این شوخی با فکر قبلی و بررسی بیان شده و یا انجام شود. مثلا شوخی‏هایی که با شخصیت افراد رابطه دارد باعث قتل شخصیت می‏شود. شوخی اگر در حد یک لبخند کوچک و ملیح باشد، بسیار شیرین است و نه بیشتر. شوخی فراوان انرژی ذهنی را کاسته و جذابیت را از بین می برد. چراکه شوخی بتدریج پرده های حرمت را پاره کرده و کم کم موجب بی احترامی می شود. با این حال تبسم به چهره جذابیتی عمیق می بخشد. در تبسم سنگینی و متانت موج می زند ولی در خنده زیادی و شوخی سبکی و کاهش جذابیت نهفته است.

7- آنچه هستیم باشیم : از بیان حرفهای بیخودی و دروغ و بزرگ کردن خود بپرهیزیم. آنچه که هستیم باشیم به این معنا که خود را بزرگتر از آنچه هستیم جلوه ندهیم و سعی نکنیم خود را به زور در دل مردم جای دهیم.

8- به وضع ظاهری خود برسیم : یکی از عواملی که باعث تاثیرگذاری در بین سایرین می‏شود، خوش لباسی، خوشبویی و خوش صورتی است. مطمئنا هیچ کس دوست ندارد با شخصی که دهان او بوی بد می‏دهد و یا لباسش پاره است دمخور شود. ضمن اینكه هماهنگی و پاکیزگی ناخودآگاه باعث جذب مردم می شود. البته باید دقت شود که لباس های عجیب و غریب باعث جذب نمی شود. تمیزی و اطوی لباس، موهای مرتب، دهان خوشبو مجذوب كننده است. اما آراستگی ظاهری فقط به پوشش داخل و خارج خلاصه نمی شود بلکه حرفهای زیبا، جملات مثبت، اعمال درست نیز باعث جذب است.

9- سکوت را تمرین کنیم : بعضی افراد می پندارند که هر چه شلوغتر و پر صداتر باشند بیشتر جذب می شوند ولی اینطور نیست. سکوت تاثیری ذهنی در افراد می گذارد. هنگام سکوت، در اطراف خود ایجاد خلاء می نماییم و این خود باعث جاذبه است. ضمن اینکه سکوت انسان را عاقلتر و با تجربه تر نشان می دهد، زمینه ای مناسب برای صمیمیت است. البته سکوت ناشی از ترس و عدم اعتماد بنفس، باعث کاهش جذابیت است. همچنین نرم و با ملایمت صحبت كنیم چراكه جیغ، داد و هوار، بلند صحبت کردن و خشن و عصبی بودن باعث قطع اعتماد مردم می شود.

10- فرد محترمی باشیم : به خود و دیگران احترام بگذاریم. بی ادبی در کلام و گفتار و رفتار از جذابیت بسیار می کاهد. باید در ظاهر آراسته و در باطن وارسته بود. شخص مودب و متین و محترم بی تردید جذاب تر از بی ادبان است. هتاکی و ناسزا گفتن حتی به افراد بدصفت و بی شخصیت و همچنین تحقیر و تمسخر و غیبت و بدگویی مخالف با احترام است.

11- در رفتار و كلام قاطعیت داشته باشیم : سست عنصر نبودن و پای تصمیمات و تعهدات ماندن موجب جذابیت است. افرادی که شخصیتی قاطع دارند هدفهای مشخص و ارزشهای معینی و برنامه های مدونی دارند و بلااستثنا جذابند. قدرت "نه" گفتن به درخواست های بی ارزش دیگران موجب رویش جذابیت است. بعضی افراد خود را فدای این و آن می کنند و هرکار مثبت یا منفی را قبول میکنند و اینطور می خواهد در دل دیگران رخنه کنند که نمی شود. جذابیت یعنی مصمم بودن و قاطعیت در رفتار و گفتار.

12- مراقب امیال و غرایز شخصی خود باشیم : افراد دارای شخصیت مسلط و چیره بر غرایز و امیال، دارای تسلط بیشتری هستند. کسانی که بر میل جنسی، میل غذا خوردن، عواطف و هیجانات خود مسلط هستند، جذابیت معنوی دارند. تاثیر روانی گذاشته و انرژی مثبت از وجودشان فوران می کند. کسانی که غریزی و هوی هوسی هستند و مدام در پاسخ به امیال خود به سر می برند و نمی توانند خود را کنترل نمایند و خصوصا به زبان و نگاه خود مسلط نیستند، هیچگاه به جذابیتی كه انتظار دارند دست نخواهند یافت و مسلما بدون كسب جذابیت از تاثیرگذاری هم خبری نیست.

http://www.takraghami.com/

۶ قدم تا تبدیل شدن به یک سخنران حرفه ای

 

۶ قدم تا تبدیل شدن به یک سخنران حرفه ای
 

ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد تا برای گروهی از مخاطبان درباره موضوعی سخنرانی کنید. صحبت کردن در چنین جلساتی خود یک هنر و توانایی است و نیازمند یادگیری و تجربه آموزی می باشد. اگر فکر می کنید که با انتقال حجم انبوهی از اطلاعات می توانید سخنران موفقی باشید، اشتباه می کنید.

فضای جلسات سخنرانی فراتر از فضای مقالات و کتاب ها می باشند. حجم بالای اطلاعات را می توانید در وب سایت خود نیز قرار دهید. تفاوت اصلی میان نوشتار و ویدئو و علت تاثیرگذاری بالای ویدئوها نیز همین است. شما در جلسات سخنرانی نه فقط اطلاعات، بلکه حس خود را منتقل می کنید.

به ویدئو چگونگی ایجاد یک جنبش دقت کنید. موارد زیر از نقاط قوت سخنرانان حرفه ای مانند Drek Sivers میباشد.

 1. هیجان و شور داشته باشید
تظاهر نکنید. شنوندگان هوشمند هستند. اگر مطلبی را دوست ندارید اصلا درباره آن سخنرانی نکنید. وقتی شور دارید فقط لب و دهانتان حرکت نمی کند، دست و ماهیچه های صورتتان به کمک شما می آیند تا مطلب را تاثیرگذار تر مطرح کنید.


2. کمتر از کلمات استفاده کنید
در یک جلسه سخنرانی، نیل به یک هدف تاثیرگذار بهتر از بدست آوردن ۱۰ هدف کم عمق و بی تاثیر است. سعی کنید یک مطلب را تاثیرگذار مطرح کنید. برای این منظور ویدئو های سایت Ted نمونه های گرانبهایی برای ارائه مفاهیم بزرگ در کمترین زمان می باشند.

 
3. پر بار باشید
مطلب را از زاویه دید مخاطبان مورد بررسی قرار دهید و بسنجید. سعی کنید آن چیزی را بگویید که مخاطب هم اکنون به آن می اندیشد. شیوه هایی را پیدا کنید که مخاطب مطلب شما را بهتر درک کند. مثال، داستان، ارائه های تصویری و یا ویدئویی و ... در درک بیشتر مطلب موثر است.

 
4. مخاطبان را به مشارکت دعوت کنید
منتظر زمان پرسش و پاسخ در انتهای جلسه نشوید. از همان ابتدا مخاطبان را در بحث شرکت دهید. از آنها بخواهید بجای دست بالا بردن از جایشان بلند شوند.

از برخی بخواهید که درباره مشکلات و راه حل هایشان صحبت کنند. برای این منظور ویدئو های توماج فریدونی(سخنران و نویسنده در زمینه بازاریابی) آموزنده اند.

 
5. محل سخنرانی را تجربه کنید
یک روز قبل در محل سخنرانی آماده شوید و همه چیز را تست و تجربه کنید. روی صندلی بنشینید و در Stage حرکت کنید، صدا را چک کنید. حتی اگر محل سخنرانی در جایی خارج از محل زندگی شما می باشد سعی کنید یک شب زودتر در آنجا حاضر شوید تا از لحاظ فیزیکی و روحی با محیط آشناتر باشید.

 
6. از دلهره و اضطراب برای ارائه بهتر استفاده کنید
در ابتدای سخنرانی (البته اگر حرفه ای نباشید) نفس شما بالا نمی آید، دهانتان خشک می شود و ... از همه بدتر آن است که خودتان متوجه می شوید که خدای من، من مضطرب هستم و دارم خراب می کنم!


Nan Crawford (مربی خانم ها برای ارائه سخنرانی های بزرگ و حرفه ای) به شاگردان خود توصیه می کند که در زمان دلهره به این فکر کنند که "این اضطرابی که هم اکنون در من است بعد از اتمام سخنرانی در دل تمام شنوندگان من برای تغییر بوجود خواهد آمد"

همچنین سعی کنید زمانی که به مخاطبان خود نگاه می کنید، مقداری عمیق تر نگاه کنید. بدین معنا که پیاپی زاویه نگاه خود را تغییر ندهید. هنگامی که به آن گروه از مخاطب نگاه می کنید وضعیت چهره و پوشش آنها را بررسی کنید و چیزی برای خندیدن پیدا کنید. مطمئنا اضطراب شما کاهش می یابد. همچنین اگر از سخنرانی شما فیلم برداری شود، این نگاه های عمیق خیلی جذاب می باشند.

http://www.bebinim.com/posts/424

بخشی از کتاب 21 گام سخنرانی سیورت ( قسمت دوم )

 

۱۱-   راهها و اشکال گفتن مطالب:

بهترین سخنران کسی هست که مردم با گوشهایشان حرفهای او را ببینند.

-   سخنرانی از حفظ : در این شیوه تمام متن سخنرانی کلمه به کلمه حفظ می شود تا هنگام سخنرانی بازگو گردد. این شیوه بهتراست برای سخنرانیهای کوتاه وکمتر از 6یا7 دقیقه استفاده شود. در این روش مشکلاتی مثل فراموشی متن،یکنواختی درارایه مطالب و بسیاری ایرادات دیگر پیش آید. در این مورد ابتدا باید کلمات کلیدی را بخاطر داشته باشید وچند روز قبل از سخنرانی شروع به حفظ کردن نموده وسعی نمایید که حالت مصنوعی و رباتیک نداشته باشد واز حرکات بدن یا بلند وآرام گفتن بهره ببرید . 

-   سخنرانی فی البداهه: در این نوع سخنرانی ،هیچ برنامه ریزی قبلی وجود ندارد و حتی سخنران ازموضوع سخنرانی نیزهمانجا مطلع می شود. البته سخنران زمانی به سخنرانی دعوت می شود که تجربه و اطلاعات قبلی در این موضوع را دارد.دراینگونه سخنرانیها باید موضوع را تعیین نموده،پرورانده ونتیجه گیری شود.

-   سخنرانی سرگرم کننده: در اینگونه سخنرانی هیچ برنامه ریزی ویژه ای نیست و سخنران تلاش دارد که بدون داشتن الگوی سخنرانی، فقط با گفتن حرفهای خنده دار، لطیفه، جوک و غیره مردم را سرگرم نماید. در این شیوه باید سعی کرد که هنگام گفتن یک نظمی ایجاد نمود که سخنان تکراری نگردند و مورد رنجش فرد یا گروهی نشود.در این شکل سخنرانی بایدسعی کنید از کمدین یا بازگر و یا سخنران خاصی تقلید نکنید و در واقع با خصوصیات خودتان کار را انجام دهید.

-   سخنرانی غیر رسمی: این سخنرانی با هدف قبلی بوده و برنامه ریزی شده است . با توجه به اینکه سخنران با موضوع کاملا آشناست کمتر به نوشته توجه می کند وجلسه بسیار طبیعی بوده از سایر اشکال سخنرانی موثرتر است. در این روش بعضی قسمتها از حفظ خوانده می شود و ادامه آن بصورت زنده و خود به خود ادامه می یابد. بسیاری از سخنرانان این شیوه را بیشتر می پسندند.

-   سخنرانی تلفيقی: این نوع سخنرانی ترکیبی از اشکال مختلف ارایه مطلب هست که با توجه به شرایط جلسه ، موضوع سخنرانی وهمچنین علاقه و توان سخنران شکل می گیرد. 

۱۲-   تمرین و آمادگی  برای سخنرانی:

نود در صد هر کاری تمرین است.

چنانچه مبتدی هستید،برای آماده شدن جهت سخنرانی باید تمرین کافی داشته باشید. البته افراد ماهر هم به تمرین نیاز دارند  ولی تمرین برای افراد تازه کار بسیار ضروری هست زیرا با مشکلات ممکنه از قبیل اشتباهات دستوری، واژه ای و گفتاری- عدم سازماندهی غیر اصولی و غیر منطقی-  عدم شناسایی زمان مورد نیاز- ادای اشتباه کلمات- عدم نتیجه گیری مناسب و غیره آشنا شده ور صورت وجود آنها را برطرف می نمایند.

چگونه تمرین کنیم؟

1-   در درجه اول، باید قبول کنید که تمرین لازم است.

2-   زمان تمرین کردن را طولانی کرده وتمرین را بارها تکرار کنید.

3-   درموقع تمرین همه مطالب را تمرین کنید وبخشی را به هر دلیل حذف ننمایید.

4-   روبروی آینه تمرین کنید وخود را دقیقا ببینید تا ایرادات احتمالی را برطرف نمایید .

5-   همان کلمات و حرکاتی را بکار ببرید که در سخنرانی واقعی می خواهید استفاده کنید.

6-   در ذهن خود جلسه پرسش و پاسخ ایجاد کنید وبه سوالات احتمالی پاسخ دهید.

7-   مطالب خود را به همان اندازه که در سخنرانی واقعی وقت خواهید داشت تنظیم کنید.

 

۱۳-   اقدامات پیش از شروع سخنرانی

کسیکه کوه را ازمیان برداشت فردی بود که شروع به برداشتن سنگریزه ها کرد.

آنچه که 30 دقیقه پیش از شروع سخنرانی انجام می دهید، در سخنرانی شما بسیار تاثیر دارد.عدم توجه به چند دقیقه قبل از شروع می تواند زحمات قبلی شما را از بین ببرد. البته این برای کسانی هست که شغل آنها سخنرانی هست ولی برای افرادی که به عنوان میهمان سخنرانی می کنند شاید امکان و شرایط حضور در دقایق قبل از سخنرانی وجود نداشته باشد.در هر صورت آنها نیز می توانند با نگاه کردن به جایگاه سخنرانی ،سالن، شنوندگان و سایر موارد لازم خود را با محیط سازگار نمایند.

نکاتی که توجه به آنها قبل از سخنرانی مهم خواهد بود:

-         دقیقایقی قبل از سخنرانی در محل سخنرانی حاضر شوید.

-         با کسی که قرار است شما رامعرفی کرده و به جایگاه دعوت نماید، آشنا شوید.

-         اگرازعناوین سخنرانی شما فهرستی تهیه شده،درخواست نمایید تا به شنوندگان اعلام نمایند.

-         وجود یا عدم وجود پرسش و پاسخ را به مجری اطلاع دهید.

-         تریبون را با توجه به محل استقراروقد خود تنظیم نمایید.

-         یک لیوان آب درکنارخود داشته باشید.

-         لباس و چهره خود را مرتب و آراسته نمایید.

-         مسیر رفتن به جایگاه را بشناسید ومراقب پله ها یا موانع بین راه باشید تا برخورد نکنید.

 

۱۴-   توان استفاده صحیح و به اندازه از زبان اندام

بدن را ایستگاه روح و روان نیست. بدن ابزار روان است . هدیه کردگار جهانیان است.

هنگام سخنرانی حضار هم به حرفهای شما گوش می کنند و هم شما را می بینند. به همین دلیل برای تاثیر گذاری بیشتر باید چشم آنها را نیز به کار بگیرید. استفاده مناسب و به اندازه از "زبان اندام" در سخنرانی ،می تواند تاثیر بیشتری بگذارد.

1-   لباس مناسب و پاکیزه بپوشید، موهای خود را شانه کرده وکفشهای خود را واکس بزنید.

2-   صاف ایستاده وکج نشوید. صاف ایستادن صدای شما را رسا تر می کند.

3-   لبخند و شادابی را با توجه به شرایط و موضوع سخنرانی با خود داشته باشید.

4-   با چشمان خود به حضار معطوف شوید و بدین ترتیب آنها را وادار سازید تا به شما نگاه کنند.

5-   از دستهای خود بعنوان مکمل زبان استفاده کنید تا مثل رباط به نظر نرسید.

6-   از گذاشتن دستها در جیب خودداری کنید. تکرار این مورد تمرکزحضار را ازبین خواهد برد.

7-   زیاد به سر، بینی و گوش دست نزده وخود را نخارانید.

8-   با بلندی صدای مناسب ووضوح صدا صحبت کنید .

9-   فاصله های تنفس خود را میزان کرده و تند تند پلک نزنید.

10-    آرام و متین بوده و هرگز با عجله صحبت نکنید.

11-  از تکرار بعضی حرفها یا کلمات مثل" ام..ام.." ــ "همانگونه که می دانید"ــ "اصولا" ــ" در واقع" و سایر اصطلاحاتی که بر حسب عادت می گویید، دوری کنید.

12-    حرکت به جلو عقب یا بازی با خودکار یا سایر اشیاء را حذف نمایید.

 

۱۵-   شیوه انتخاب، استفاده و تاکید روی کلمات

کلمات چنان قدرتی دارند که می توانند آتش جنگی را بیفروزند و یا صلحی را بر قرار سازند رابطه ای را به نابودی کشانند و یا آنرا محکمتر کنند.

روش سخنرانی هرکس یعنی چگونگی انتخاب کلمات و شکل بکارگیری آنها و حالت تاکید برروی آنها است و رعایت اینها می تواند کیفیت مطلوبی بر سخنرانی بگذارد.البته باید به شخصیت سخنران نیز اشاره کرد که در هرصورت در سخنرانی او ظاهر می شود.

شیوه صحیح سخنرانی: نمی توان شیوه های صحیح سخنرانی را محدود کرد و در واقع به تعداد سخنران ، شیوه سخنرانی وجود دارد.

1-  شیوه برخورد با حضار: شکل برخورد باحضاردر یک سخنرانی درنتیجه تاثیر گذار بوده و احترام، صداقت،ادب و... نسبت به حضار نتایج مثبتی را به همراه خواهد داشت.

2-  سرعت: تنظیم سرعت ، یک مهارت خاصی است که نیاز به توجه ویژه ای دارد. شایذ در جایی نیاز به تغییرسرعت و تاکیدات مخصوصی باشد.

3-  انتخاب لغات: استفاده از الفاظ معمول ، رایج ، قابل فهم و ساده درموفقیت سخنرانی نقش مهمی دارد و باید از الفاظ وکلمات غریب و اصطلاحات غیرمعمول دوری کرد.

4-  فروتنی: ابراز فروتنی و تواضع نسبت به شنوندگان ضروری بوده و میزان علاقه شما را به آنها نشان می دهد. توجه داشته باشید درنسبت به کسی که به جای رفتن به بیرون وانجام کارهای شخصی ، نشسته و حرفهای شما را گوش می کند باید متواضع بود.

5-  ایده های ماندگار: باید روشی در پیش بگیرید که ماندگار و جاوید باشد.در این مورد پاداشها و عکس العملهای موقتی را فراموش کنید.به ارزشها و ایده های جاوید توجه نمایید.

6-  اشتیاق: به موضوع،شنوندگان و ایراد سخنرانی اشتیاق و علاقه داشته باشید و با شور و شوق به سخنرانی بپردازید.

7-  خودتان باشید: هرگز سعی نکنید از جلد واقعی خود بیرون رفته و نقش بازی کنید. این کار سریع حضار را از شما برگردانده و جلسه شما ناموفق خواهد بود.

 

۱۶-   آیا کسی به شما گوش می دهد؟

کسی که حرف می زند می کارد و آنکه گوش می دهد درو می کند.

سخنران به راحتی می تواند بفهمد که آیا به سخنان او گوش می دهند و یا ناچار در جلسه نشسته اند.

اگر به سخنان شما گوش نمی دهند احتمالا به دلایل زیر است.

-         سخنرانی سازمان نیافته است و دنبال کردن آن توسط شنوندگان مشکل است.

-         به دلیل سرعت زیاد ، شنوندگان قادر به ادامه دادن نیستند.

-         سخنرانی طولانی وخسته کننده است.

-         موضوع مورد علاقه شنوندگان نیست.

-         ارایه مطالب و استفاده از تکنیکهای سخنرانی ضعیف است.

-         سخنران خود اعتقادی به گفته هایش ندارد.

مشکلات پیش بینی نشده که می تواند در سخنرانی تاثیر بگذارد:

1- وجود یک شنونده مخالف: در این مورد اصرار به بحث کردن و ثابت کردن حرف خود نباشید و سعی کنید از نقطه مشترک بین خود و مخالف بهره بگیرید.

2- ترک جلسه توسط حضار: اگر ترک جلسه توسط چند نفرمحدود بود توجه نکنید و به کار خود ادامه دهید ولی چنانچه متوجه شدید افراد زیادی در حال ترک جلسه هستند سعی کنید زودتر سخنان خود را تمام کنید.

3- گریه گودکان: این مورد بسیار طبیعی است و ممکن هست برای هرکسی پیش آید. در این موقع با رعایت ادب و مهربانی از صاحب کودک بخواهید که لحظاتی جلسه را ترک کند و پس از آرام شدن کودک برگردد.

4-  عکاس ها: بعضی مواقع عکاسهایی هستند درجاهی مختلف مثلا روبروو یا کنارشما ایستاده اند و قصد گرفتن چند عکس از سخنرانی، حرکات دست ویا شکل ایستادن و گفتن سخنران را دارند . در این موقع با خونسردی اجازه دهید که کارشان را بکنند و جلسه را ترک کنند.

5- توقف غیر معمول: گاهی ممکن است با وجود تمرین کافی، مطالب را فراموش کنید و ذهن شما پراکنده شود و احتمالا یک توقف غیر عادی پیش بیاید. در این موقع ،حرف یا مطلب جذاب و یا کمی شوخ طبعی می تواند آن وقفه را پر کند تا دوباره مطالب به یاد شما بیایند.

6- اشتباهات: گاهی ممکن است اشتباهاتی برای هرسخنران پیش آید.مثلا فراموش کردن یک کلمه ، اسم افراد، ریختن برگه ها روی زمین، افتادن میکروفن و غیره . در این موقع بکار بردن یک مطلب طنز و شوخی می تواند موضوع را خاتمه دهد.

 

۱۷-   پرسش و پاسخ در هنگام سخنرانی

درباره آدمها از سوالاتی که می‌پرسند قضاوت کن نه از جوابهایی که می‌دهند.

اگر قصد گذاشتن جلسه پرسش و پاسخ را دارید در ابتدا به مجریان جلسه اطلاع دهید. اگر جای کوچکی مثل اتاق با تعداد محدودی شنونده بود می توانید در خواست کنید که هر کس در جای خود ایستاده و سوال خود را مطرح نماید. ولی اگر جلسه بزرگ بود و حضارزیاد بودند در این حالت می توانید یادداشتهایی بین حضار پخش کنید تا بعد از نوشتن سوال خود ، شخصی آنها را جمع کرده ودر اختیار شما قرار دهد.

در پاسخ دادن دقت کنید که سوالات تکراری را کنار بگذارید- اگر دست خط  کسی را نمی توانید بخوانید آنرا کنار بگذارید- به سوالات پاسخهای کوتاه و مختصر بدهید.

 

۱۸-   کارهای سخنران بعد از پایان جلسه سخنرانی

شما باید هر روز سخنران بهتری نسبت به سخنرانی قبلی خود بشوید.

زمانیکه سخنرانی به پایان می رسد باید به سخنرانی خود برگشته وآنرا مرور کنید. اگر فیلمبرداری یا صدا برداری شده آن را دوباره مرور کنید و نقاط ضعف و اشتباهات خود را شناسایی کنید و برای سخنرانی بعدی برطرف سازید.نظر افراد صاحبنظر و مطمئن را در مورد مناسب بودن عنوان، نحوه ارایه مطالب، نتیجه گیری و سایر موارد جویا شوید. انتقادات را پذیرفته و آنها را ارزیابی کنید.

نوشته ها و یادداشتهای خود را دور نریزید و در جایی نگهداری کنید .آنها می توانند منبع خوبی برای سخنان آینده شما باشند.

 

۱۹-   میزان و حدود اعتماد به نفس

همیشه به خود اعتماد داشته باشید. اگر یک بار کاری را با موفقیت انجام داده باشید، باز هم می توانید.

بدون شک اعتماد به نفس یکی از عوامل مهم برای دستیابی به موفقیت است ولی نباید بیش از اندازه و در حد غرور باشد. شما نباید چنین تصور کنید که به اندازه کافی سخنران خوبی هستید و هیچگونه نیازی به یادگیری و تمرین ندارید. هر کس در هر اندازه ای که باشد، می تواند جلوتر رفته و از حال حاضر بهتر شود.مطمئن باشید که آماده سازی شرط موفقیت هر سخنرانی هست پس حتما با هر توانی که هستید خود را برای سخنرانی پیش رو آماده سازید. نگذارید زحمات شما با یک اعتماد به نفس مغرورانه و تکبر بی مورد یکباره از بین برود.

 

۲۰-   خدا حافظی و ترک جایگاه سخنرانی

زمانیکه سخنرانی به پایان رسید باید جایگاه را ترک کرده و به جای اول خود برگردید. موقع برگشتن توجه کنید که مشکلی پیش نیاورید. دقت کنید که مسیر رفتن به صندلی خود را گم نکنید وبه جای دیگری نرفته و یا به اشتباه در جای کسی دیگر ننشینید. موقع حرکت، به موانع ، پله های احتمالی و یا سیمهای کف سالن توجه کنید تا خرابکاری بوجود نیاید. پس ازمستقر شدن در جای خود منتظر بمانید تا جلسه به پایان برسد.

http://behtaran.blogfa.com/post/7

بخشی از کتاب 21 گام سخنرانی سیورت ( قسمت اول )

 

 1-   از بین بردن بهانه های صحبت نکردن در جمع:

90 درصد شکستها نصیب کسانی می شود که عادت به بهانه آوردن دارند.

همیشه برای حضوردرجمع و سخنرانی بهانه هایی است که باید به شیوه درست و عملی با آنها مقابله و مبارزه کرد. بعضی از این بهانه ها این موارد هستند.

-         تا به حال در جمع صحبت نکرده ام.

-         نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت کنم.

-         آیا به حرف من گوش خواهند داد.

-         مطالب سخنرانی را از کجا تهیه کنم.

-         شاید در جمع افراد مهم و صاحب مقام نشسته باشند.

-         اگر سوالاتی کردند چگونه پاسخ بدهم.

-         ممکن است وسط سخنرانی گیر کنم و آبرویم برود.

-         وقتی دیگران هستند چرا من صحبت کنم.

بسیاری موارد دیگر که بهانه ها وموانع سخنرانی هستند وباید آنها را برطرف کرد. همه این بهانه ها ناشی ازاین است که با اصول سخنرانی آشنا نیستید و در این مبحث قصد ارایه اصول سخنرانی وبر طرف کردن موانع را داریم.

2-   مزایای آشنایی با دانش و هنر سخنرانی:

بزرگترین پاداش انجام یک کار سخت ، تحولی هست که در شما ایجاد می شود.

الف) دستیابی به آرزوها: یکی ازآرزوهای هر فرد در مسیر موفقیت این است که بتواند بطورموثرو الهام بخش سخنرانی کند. سخنرانی خوب باعث ترقی و رونق شغلی، پیشرفت اجتماعی وموفقیت در زندگی شده و موجب رسیدن به آرزوها می گردد.

ب) انگیزه پیدا کردن: با دانستن مزایای سخنرانی ، انگیزه پیدا می کنید که صحبت کنید و به این ترتیب حرفها ، عقاید و نظرات خود را بگویید و این کار موجب می شود کارایی فکری ، شغلی و اجتماعی خود را افزایش دهید.

ج)افزایش قابلیتهای فردی: وقتی تلاش می کنید قابلیت سخنرانی خود را افزایش دهید آنگاه کیفیت زندگی شما بهتر می شود و برخی عادتها و تفکرات شما به شکل صحیح تغییر پیدا می کند. اطلاعات شما بیشتر شده ودامنه لغات شما گسترش می یابد. توانایی یادگیری وگوش کردن شما بالا رفته و به اطراف خود بیشتر توجه می کنید.قدرت خلاقیت و نتیجه گیری و همچنین توان مقابله منطقی با انتقادات را پیدا می کنید ازآن گذشته به فردی جذاب و مورد احترام  تبدیل می شوید.

3-   ترس از صحبت در جمع ومقابله با آن:

هیچ چیز در زندگی ترسناک نیست ؛ علت ترس عدم شناخت می باشد.

وحشت از حضور و سخنرانی فقط یک ترس بیهوده و بی دلیل است و ترس از ویرانگرترین احساسات بشر است.هیچ عاملی به اندازه ترس زیان آور نیست. در این مورد فقط باید غلبه کردن بر ترس را یاد بگیرید و برای این کار باید با آن روبه رو شوید . کنترل ترس و محکم و قاطع ایستادن در مقابل آن بهترین روش مقابله با ترس است.دلیلی ندارد شما از کسانی که در مقابل شما هستند بترسید و فقط این را باید درک کنید که آنها هم مثل شما هستند با این تفاوت که شما می توانید سخنرانی کنید ولی شاید اکثر آنان هنوز صحبت کردن را به خوبی بلد نباشند.

ترس مثبت و ترس منفی: به خاطر ترس متوقف نشوید . ترس می تواند مثبت یا منفی باشد. ترس منفی باعث سستی و توقف شما می گردد ولی ترس مثبت باعث می شود که برای رهایی از همان ترس راه حلی پیدا کنید.در مورد ترس نباید به کسی حرفی بزنید زیرا باعث بی اعتمادی و ضعف بیشتر شما می گردد.

4-   اقدامات اولیه برای شروع سخنرانی:

طولانی ترین سفرها با قدم اول آغاز می شود.

اگر تا به حال سخنرانی نکرده اید بهتر است که شروع کنید .در این مورد از فرصتهای لازم استفاده کنید و به تقویت سخنرانی خود بپردازید.

فرصت یادگیری: برای تسلط و آشنایی کتابهای مختلفی هست که باید مطالعه کنید.از فرصتهای یادگیری بهره ببرید. در آموزشهای و دوره های مختلفی که در آموزشگاهها، انجمن ها و کلاسهای متعدد برگزار می شود ثبت نام نمایید. نوارهای آموزشی مربوط به آموزش سخنرانی را تهیه کرده و گوش دهید.

فرصت سخنرانی: این فرصت ممکن است در محیط کار،جلسات دوستانه ، مهمانیهای خانوادگی ،گروههای ورزشی و اجتماعی، انجمنها وسازمانهای مختلف وجود داشته باشد یا اینکه شما بتوانید این فرصت را خودتان بوجود بیاورید آنگاه باید بهترین استفاده را نموده و صحبت خود را آغاز نمایید.

هیچگاه نباید ازسخنرانی ترسید زیرا شما بارها به سخنرانی دیگران گوش داده اید و متوجه شده اید که هیچ اتفاقی رخ نمی دهد. کسی بی توجهی نکرده و مسخره نمی کند. اگر با آمادگی روانی کامل به سخنرانی بپردازید یقینا دیگران از آن لذت برده و گوش خواهند داد.

5-   پاسخگویی به دعوت جهت سخنرانی:

دعوت به سخنرانی یک افتخار بزرگ است که فقط شامل حال عده اندکی می شود.

اگر برای صحبت کردن دعوت شدید و دانستید که فرصت و آمادگی کافی دارید باید با کمال میل قبول کنید و آنرا انجام دهید. برای هر دقیقه سخنرانی حدود یک ساعت زمان جهت آمادگی لازم است.اگر زمان کافی برای آماده شدن دارید دلیلی برای رد دعوت نخواهد بود. این را بدانید که اگر شما چند بار دعوت دیگران را رد کنید دیگراز شما جهت سخنرانی دعوت نخواهد شد زیرا چنین تصوری در ذهن دیگران ایجاد می کنید که اگر شما را دعوت کنند رد خواهد شد وکسی دوست نارد که حرفش بی ارزش شده و رد شود.

6-   مشخص نمودن موضوع ومورد سخنرانی:

چرا باید بدون اینکه حرفی برای گفتن داشته باشیم ،شروع به صحبت کنیم؟

زمانیکه شروع به سخنرانی می کنید باید ملاحظه همه را بکنید.یعنی هم خودتان و هم شنوندگان. درزمان سخنرانی باید مطلبی را بگویید که مورد توجه شماست و اطلاعات کافی در مورد آن دارید.از گفتن و عنوان کردن مطالبی که با عقاید و علاقه های شما منافات دارد خود داری کنید.

قبل از سخنرانی باید از علاقه و تمایل شنوندگان آگاه باشید و بدانید که منظوراز جلسه و سخنرانی چیست و شنوندگان برای شنیدن چه صحبتهایی جمع شده اند و دوست دارند چه مطالبی را بشنوند.از گفتن حرفهای که باعث رنجش و نگرانی حضار یا گروه خاصی خواهد شد بپرهیزید.به سوالاتی که وجود ندارد یا کسی نمی پرسد پاسخ ندهید . به مطلبی اشاره کنید که زمان کافی برای ارایه آن وجود دارد. بیهوده ازموضوع سخنرانی دور نشده و جلسه را به یک جلسه خسته کننده و جنجالی سوق ندهید.

7-   جمع آوری مطالب برای ارایه در صحبتها:

اثر کم رنگ ترین نوشته ها از قویترین حافظه ها بیشتر است.

هیچگاه ازیادگیری دست نکشید. یاد گیری از قبل از سخنرانی شروع شده و بعد ازآن نیزادامه پیدا می کند.سعی کنید بهترگوش دادن و یادداشت کردن را یاد بگیرید زیرا عامل مهمی برای یادگیری وجمع آوری مطالب است.

هر گاه نکته مهم و با ارزشی شنیدید به دقت گوش دهید.فرصت گوش دادن و یادداشت کردن را از دست ندهید. این فرصتها به اشکال مختلف پیش می آید. مثل برنامه های تلویزیونی، سخنان اتفاقی افراد دیگر، سخنرانیهای مختلف، سخنان بچه های کوچک و غیره

فکر نکنید همه چیز ارزش شنیدن دارد . وقت خود را در اختیار افراد پر حرف قرار ندهید.بزرگی گفته است که " فقط افراد بی مغز به سخنان افراد بی مغز گوش می دهند".

خواننده بهتری باشید زیرا یکی از منابع مهم در سخنرانی کتابها هستند که با دقت نوشته شده اند. تند خوانی را یاد بگیرید.مطالب جدید را مطالعه کنید و از زمان عقب نمانید.در کتابخانه ها عضو شوید وفرصت مطالعه سایتهای خوب، روزنامه ها،دایره المعارفها،لغتنامه هاتقویم ها و سررسیدها و غیره را از دست ندهید.

8-   چینش و قراردادن مناسب مطالب در کنار هم:

برنامه ریزی هوشمندانه اولین قدم برای موفقیت است.

سخن گفتن مثل نوشتن نیست.شما باید تفاوت نوشتن با گفتن و تفاوت گوش دادن با خواندن را بدانید. دانستن این تفاوتها درچگونگی  قرار دادن مطالب در کنار هم کمک زیادی خواهد کرد.نوشته ها دایمی بوده ودر آن می توان به عقب برگشت وخواننده فقط بوسیله چشم با او در ارتباط هستند اما در سخن گفتن ،موقع برگشت دقیقا نمی توان سخن قبلی را گفت و همچنین سخنران از طریق چشم وگوش با حضار در ارتباط است.به همین دلیل کلمات باید تخصصی باشند، جسته و گریخته نباشند، توضیحی و توصیفی باشند،سادگی و ریتم مناسب داشته باشند، با صدای جذاب بیان گردند و کاملا صریح و روشن باشند.سخنرانی شامل سه بخش است؛بخش اول یا بخش آغازین، بخش دوم یا بخش اصلی، بخش سوم یا بخش پایانی

   در بخش آغازین سخنرانی موارد زیر را در نظر داشته باشید:

-   هنگام شروع اگر اولین بار است که شنوندگان روبرو می شوید می توانید تاثیرمثبت و همیشگی در ذهن آنها بگذارید.

-         قدردانی خود را از دعوت کننده و مسئول جلسه ابراز کنید.

-   ممکن است پیش از دعوت به جایگاه کمی تعریف زیادی از شما کرده باشند، سعی نکنید که تعریفها را نفی کنید زیرا در این صورت به خودتان ضربه می زنید.

-   برای نفوذ بیشتر بهتر است کمی از علاقه مندیهای حضار حرف بزنید و یا بصورت کنترل شده ودر حد معقول شوخی کنید.

-   شنوندگان شما را ارزیابی می کنند. سعی کنید یک ارتباط واقعی و صمیمانه برقرار کنید مورد تایید قرار بگیرید.

-   سرفصل صحبتهای خود را اعلام کنید.اگرمجری جلسه آنها را اعلام کرده باشد دیگر نیاز نیست تکرار کنید.

بخش اصلی می تواند اهداف مختلفی را در پی داشته باشد.

-         هدف ترغیبی: سخنران قصد دارد شنوندگان را برای انجام کاری ترغیب نماید.

-   هدف اطلاع رسانی: سخنران قصد دارد اطلاعاتی را در مورد مشخصی به شنوندگان برساند و آنها را آگاه سازد.

-         هدف تشویقی:سخنران قصد تقدیر و تشویق افرادی را دارد.

-         هدف سرگرمی: سخنران قصد شاد کردن و سرگرم کردن حضار را دارد.

نکات مهم دربخش پایانی سخنرانی:

در این مرحله باید بطور خلاصه و واضح نتیجه سخنرانی را مشخص کنید.از دوباره گویی و پر گویی پرهیز کنید و هر چه می توانید کوتاه نمایید ودر نهایت از حضار به خاطر حضور در جلسه تشکر نمایید.

9-   استفاده از لطیفه ها و داستانهای کوتاه:

یک شوخی که کسی را آزرده سازد، به هیچ وجه شوخی جالبی نیست.

شوخی ها و لطیفه های خوب و بجا می توانند چاشنی سخنرانی باشند و استفاده به موقع از آنها یکنواختی سخنرانی را ازبین می برد. لطیفه ها و شوخی نمی توانند هدف اصلی باشند ولی کمکی است درارایه بهترمطالب اصلی. درگفتن لطیفه باید توجه داشته باشید که رنجشی ایجاد نشود وازگفتن لطیفه دررابطه با نژاد،گروه ها واقلیتها،مذهب،مادرشوهریا مادرزن نقص عضو یا ظاهر اشخاص و این قبیل موارد باید خودداری کنید. لصیفه ها باید شنوندگان را شاد کرده وبخنداند و خوب است که سخنران کمترو کوتاهترازشنوندگان بخندد تا احساس سبکی ایجاد نکند. لطیفه و شوخی بی مزه باعث نیشخند حضار می شود و نباید طوری شود که با گفتن لطیفه احترام شما از بین برود زیرا لطیفه های شما نیز باید به گونه ای باشند که محترمانه بوده واحترام آور باشند.

10-   استفاده ازامکانات و ابزار شنیداری و بینایی :

شنیدن کی بود مانند دیدن

حتما با وسایل سمعی و بصری مثل انواع پروژکتور،اسلاید، تخته سیاه، وایت برد و غیره آشنا هستید.همه اینها می توانند تاثیر زیادی در جلسه بگذارند و باعث درک و فهم بیشتر گردند و همچنین قدرت پیام شما را بیشتر می کنند زیرا غیر ازحس شنیدن، حس دیدن حضار نیز به کار گرفته می شود.

اگر قصد استفاده از این وسایل را دارید باید کاملا مهیا شوید تا در بین سخنرانی مشکلی از قبیل کوتاه بودن سیم، نبودن ماژیک برای وایت برد، خراب بودن وسیله مورد استفاده وغیره پیش نیاید.تمرین و چک کردن لوازم قبل ازسخنرانی و طرز استفاده از آنها همچنین بهترین وضعیت قرار گرفتن وسیله و سخنران باید بررسی شود. مطلب مهمتر این است که نباید حالتی پیش بیاید که هنگام استفاده ازوسایل، سخنران فراموش شود ولوازم باعث کنار زده شدن او گردند.

http://behtaran.blogfa.com/post/6

سخنرانی عمومی


ساعت 9 صبح روز شنبه است و شما به تنها چیزی که فکر نمی‌کنید سخنرانی کردن در جلوی جمع است. ناگهان مدیرتان شما را صدا می‌کند و به شما می‌گوید که باید هفته آینده برای 50 نفر از همکارانتان درباره وضعیت پروژه سخنرانی کنید. واکنش شما چه خواهد بود؟

    آیا احساس می‌کنید که سخنرانی عمومی نیز بخشی از وظایف عادی شماست؟
    آیا به این فکر می‌افتید که چگونه از این فرصت برای بهتر نشان دادن خود به مدیرتان استفاده کنید و سعی می‌کنید اطلاعات کامل و جامع و جذابی را برای سخنرانی خود فراهم کنید؟

و یا مثل اغلب مردم، از جلوی دیگران ایستادن و سخنرانی کردن و مورد قضاوت آن‌ها قرار گرفتن احساس ترس و وحشت می‌کنید؟

    آیا می‌توان یک سخنران معمولی بود و با یادگیری مهارت‌هایی یک سخنران مجذوب کننده و الهام بخش شد؟
    آیا می‌توان از سخنرانی عمومی به شدّت هراسان و وحشت‌زده بود امّا با یادگیری مهارت‌هایی به آرامش دست یافت و حتی از سخنرانی کردن لذت برد؟

پاسخ این دو سوال بدون تردید «بله» است.
بارها شنیده‌اید که ما امروز در عصر اطلاعات زندگی می‌کنیم. هرگز پیش از این، اینهمه اطلاعات در دسترس بشر قرار نداشته است. آهنگ تغییر و توسعه به قدری سریع است که باید به طور ثابت کار کنیم تا از دور خارج نیفتیم. مردم بیش از همیشه، به عنوان بخشی از این به هنگام بودن دائمی، مجبور به ارائه اطلاعات به دیگران هستند و باید اطلاعاتشان را در اختیار همکارانشان قرار دهند.
دو زمینه مهارتی عمده وجود دارد:

    مهارت‌های ارائه موثر، استفاده از ابزارهای آموزشی، استفاده از فن بیان، سازماندهی به مطالب و غیره.
    مدیریت خود، توانایی حفظ آرامش و خونسردی در جلوی جمع

یادگیری این مهارت‌ها نه تنها تفاوت چشمگیری در کیفیت ارائه شما به وجود می‌آورد بلکه باعث می‌شود تا از این کار لذت ببرید. سخنرانان مسحور کننده و جذاب بسیار نادرند امّا تنها دلیلش این است که اغلب مردم زمان کافی برای یادگیری مهارت‌های سخنرانی صرف نمی‌کنند.
سخنران خوب بودن، باعث بهبود موقعیت شغلی، زندگی اجتماعی و به طور کلی رضایت کاری شما خواهد شد. یک سخنران خوب می‌تواند تقریباً هر موضوعی را به یک موضوع مورد علاقه برای شنوندگان تبدیل کند. یادم می‌آید که یکی از دوستانم می‌گفت جالب‌ترین و تفکر برانگیزترین سخنرانی‌ای که تا کنون در آن شرکت داشته درباره «فرایند چاپ» بوده است!

ترس‌های سخنرانی عمومی
مردم دقیقاً از چه چیز سخنرانی عمومی می‌ترسند؟
لیست چیزهایی که زیاد می‌شنویم به قرار زیرست:

    گلویم خشک می‌شود و قادر به حرف زدن نمی‌باشم.
    یادم می‌رود که درباره چه چیزی حرف می‌زدم و ذهنم کاملاً پاک می‌شود.
    از سوالات حاضران می‌ترسم. اگر نتوانم پاسخ دهم چه می‌شود؟
    وجود یک نفر در جمع که بیش از من در این باره می‌داند.
    توجه مردم به دستپاچه بودن و عصبی بودنم.
    ترک سالن در میان سخنرانی توسط برخی از حاضران و یا صحبت کردن آن‌ها با هم.
    ارائه من آنقدر بد باشد که ارتباطات شغلی و اجتماعیم را به خطر اندازد.
    می‌ترسم یکنفر وسط سخنرانی من بلند شود و با صدای بلند به ایرادگیری و برهم‌زدن سخنرانی بپردازد.
    از ایستادن جلوی جمع دچار اضطراب و ترس می‌شوم.

راه‌های مقابله
نخست، بپذیریم که ما انسان‌ها به ترس نیاز داریم. بدون توانایی «ترسیدن»، امروز ما وجود خارجی نداشتیم. پیشینیان ما با اتکاء به «ترس»، خود را در مقابل موجودات بزرگ‌تر، قوی‌تر و سریع‌تر حفظ کرده‌اند.
هنگامی که ما می‌ترسیم، ذهن ناهشیار (ناخودآگاه) ما کنترل را به دست می‌گیرد و ما را برای اقدام فیزیکی و جسمی آماده می‌کند. ما به منظور نجات از یک تهدید فیزیکی، به طور خودکار با یک واکنش سریع، عکس‌العمل نشان می‌دهیم. در برخی مواقع، این واکنش می‌تواند به نجات جان ما بینجامد.
در خلال این واکنش «ستیز یا گریز»، تنفسمان تندتر می‌شود تا برای کار بدنی سخت آماده شویم، عرق می‌کنیم تا بدنمان خنک‌تر شود، و حس می‌کنیم که قادر به فکر کردن نیستیم. باید به یاد داشته باشیم که بقا در شرایط اولیه و بدوی اساساً بیشتر نیازمند اقدام است تا تفکر.
ما به هنگام سخنرانی به مقدار کمی اضطراب نیاز داریم. این باعث می‌شود که قدرت ما در به یادآوری مطالب افزایش یابد، سطح انرژی ما بالاتر رود و تمرکز ما برای ارائه مطالب بیشتر شود. مردم از یک سخنران بیحال و بی‌خیال به سرعت خسته می‌شوند!
بنابراین، ما نه اضطراب زیاد می‌خواهیم و نه آرامش زیاد. ما به تنش کافی نیاز داریم تا به ما انرژی و آرامش کافی برای تفکر و به یادآوری دهد. ما نیاز به تعادل مناسب بین این دو داریم.
بنابراین، ما نه اضطراب زیاد می‌خواهیم و نه آرامش زیاد. ما به تنش کافی نیاز داریم تا به ما انرژی و آرامش کافی برای تفکر و به یادآوری دهد. ما نیاز به تعادل مناسب بین این دو داریم.
اغلب سخنرانان وحشت‌زده‌ای که ما آموزش داده‌ایم، «الگوی ترس» نسبتاً ثابتی داشتند:

    شما ارائه مطلبی را در پیش دارید.
    درباره‌اش فکر می‌کنید، تصوًر می‌کنید کارها خراب می‌شود و احساس اضطراب می‌کنید.
    به طور غیرارادی، بین «فکر سخنرانی» و «احساس ترس» در ذهن شما تداعی برقرار می‌شود.
    هنگامی که در شرایط واقعی «جلسه سخنرانی» قرار گرفتید، دچار ترس و اضطراب شدید می‌شوید!

این «مرور ذهنی منفی» برای یک رویداد نام دارد. و تعجب‌آور نیست که با وابستگی و تداعی نزدیکی که بین این دو در ذهن شما به وجود می‌آید، هنگامی که در موقعیت واقعی قرار گرفتید احساس ترس و وحشت کنید.
پاولوف نشان داد که وقتی به طور مکرّر هنگام غذا دادن به سگ‌ها، یک زنگ را به صدا در می‌آوردند، بعداً فقط با شنیدن صدای زنگ، بزاق دهانشان ترشح می‌کرد.
انسان‌ها نیز همین گونه‌اند. چنانچه به طور مکرّر با تصوّر چیزی احساس ترس کنند، هنگامی که در آن شرایط قرار گیرند هم احساس ترس خواهند کرد. امّا انسان‌ها می‌توانند یاد بگیرند که بندبازی، جنگیدن یا خنثی کردن بمب را در ذهن خود با آرامش روان‌شناختی، وابسته (متداعی) سازند. ما می‌توانیم یاد بگیریم که یک تداعی را در ذهنمان تغییر دهیم.

تمرین: واکنش به سخنرانی عمومی با آرامش، نه ترس
مکان ساکتی را پیدا کنید که بتوانید 10 تا 15 دقیقه بدون مزاحم در آنجا باشید. چشمانتان را ببندید و حواستان را روی دستانتان متمرکز کنید. احساس آن‌ها را به هنگام آرمش (ریلکس بودن) در ذهنتان تصوّر کنید. با گسترس آرمش، اجازه دهید ذهنتان کم‌کم به زمانی که شما کاملاً در آن احساس راحتی و آرامش می‌کردید برسد. مثلاً زمانی که در وان حمام خوابیده بودید یا موسیقی گوش می‌دادید یا حتی بعدازظهری با دوستان که می‌گفتید و می‌خندیدید و زمان خوشی داشتید.
اکنون سعی کنید حس واقعی آن لحظه را درک کنید. به رنگ‌ها، اشیاء، صداها، و حتی بوها و مزه‌های مربوط به آن لحظه توجه کنید. سعی کنید آن حس‌ها را در خودتان زنده کنید و بازگردانید، انگار دوباره همانجا هستید.
هنگامی که آن حس در شما به وجود آمد، تصوّر کنید دارید تلویزیون تماشا می‌کنید و خود را بر صحنه تلویزیون ببینید که آن سخنرانی را ارائه می‌کند. با آرامش و سر فرصت به آن گوش کنید. دقت کنید که «بر صفحه تلویزیون بودن» است که باعث می‌شود احساس آرامش و راحتی کنید.
اکنون توجه خود را معطوف صفحه تلویزیون کنید و حس سخنرانی کردن به آن شکل را همراه با احساسات خوش قبلی تجربه کنید. چند لحظه این کار را ادامه دهید، انگار که دارید خواب می‌بینید. هنگامی که چند دقیقه از این حالت لذت بردید، چشمانتان را باز کنید و سرحالی و هوشیاری را در خود حس کنید.
این متن را چند بار بخوانید تا مطمئن شوید تمام مراحل آن را به ذهن سپرده‌اید. این تمرین را چند بار تکرار کنید و به تفاوت‌های آن در هر بار توجه کنید.
برای بعضی از افراد این تمرین آسان‌تر از بقیه است. اگر شما با انجام دادن آن مشکل دارید می‌توانید از یک مشاور یا روان‌شناس برای بالا بردن حس اعتماد به نفستان استفاده کنید. در این رابطه غالباً استفاده از هیپنوتیزم نیز موثر است.

اجتناب از اشتباهات عمده در سخنرانی عمومی
هنگامی که من برای نخستین بار شروع به سخنرانی در جمع کردم به نحوه نگاه کردن حضار بسیار حسّاس بودم. در خلال سخنرانی سعی می‌کردم ذهن آن‌ها را بخوانم.

    آیا چهره درهم فرو بروده‌اند؟
    آیا چهره‌شان بی‌حالت است؟
    آیا این به معنی مخالفت آن‌هاست؟

اگر هیچکس لبخند به لب نداشت واقعاً ناراحت می‌شدم. اگر یکی از حضّار چهره دوستانه‌تری داشت من در تمام سخنرانی تقریباً فقط به او نگاه می‌کردم و به دیگران کاری نداشتم.
یکبار در یک کارگاه آموزشی دو روزه که برای 40 نفر برگزار می‌کردم، خانمی در ردیف جلو نشسته بود که مرتباً چهره‌اش را در هم فرو می‌برد و حتی گاهی سرش را هم تکان می‌داد! من سعی کردم او را نادیده بگیرم و به او نگاه نکنم و برایم جالب بود که او هیچ پرسشی هم نمی‌کرد. در پایان روز دوم که من سرگرم جمع‌آوری لوازمم بودم، به من نزدیک شد و با کمال تعجب به من گفت که از ارائه من بسیار لذّت برده و این کارگاه دستاوردهای فوق‌العاده‌ای برایش داشته است!
از آن موقع تا کنون، دیگر سعی نمی‌کنم حدس بزنم که حضّار چه فکری می‌کنند.
پس از آن که یاد گرفتم چگونه آرامش بیابم و از سخنرانی عمومی لذّت ببرم، درک من شروع به تغییر کرد. چیزی که قبلاً به عنوان خصومت به چشمم می‌آمد، اکنون به صورت عصبی بودن حضّار در نظرم می‌آید. به جای آن که به آن‌ها نگاه کنم تا آرامش بیابم، سعی می‌کنم کاری کنم که آن‌ها آرامش داشته باشند.

کنار آمدن با برخی از حضّار و پرسش‌های سخت
چنانچه در خلال ارائه شما یکی از حضّار نظم را به هم می‌زد و مخّل برنامه بود بدانید که این تنها شما نیستید که از این رفتار، آزرده و ناراحت می‌شوید. مردم عموماً در طول سخنرانی، ادب و نزاکت را رعایت می‌کنند. اگر کسی شروع به تکّه پرانی‌های نیشدار و طعنه‌آمیز کرد و در ارائه شما وقفه به وجود آورد، چند گزینه پیش‌رو دارید. شما می‌توانید:

    قبل از شروع سخنرانی از حضّار درخواست کنید قبل از هر اظهارنظر یا پرسشی دست خود را بلند کنند و یا اعلام کنید که در پایان سخنرانی، وقتی را برای پرسش و پاسخ و اظهارنظر اختصاص خواهید داد.
    اگر کسی شروع به ایجاد وقفه در سخنان شما کرد می‌توانید مودبانه توضیحات اولیه خود را به یاد او بیاورید. اغلب افراد به این درخواست پاسخ مثبت می‌دهند.
    اگر کسی گفت که کاملاً با صحبت‌های شما مخالف است شما یا می‌توانید سعی کنید او را قانع کنید و یا بحث را به جمع گسترده‌تر حضّار بکشانید. به احتمال زیاد، دیگران به دفاع از نظرات شما برخواهند خاست. به یاد داشته باشید که وظیفه شما ارائه اطلاعات به شکلی جامع و جذاب است، نه این که به قیمت از دست دادن دیگران، درگیر بحث با یکی از حضّار شوید.
    بپذیرید که بعضی چیزها را نمی‌دانید و قول بدهید که برای آنان بیابید.
    به آن‌ها بگوئید که مایلید به این بحث بازگردید.
    به حضّار بگوئید که به دلیل محدود بودن وقت اجازه دهند مطالبتان را به پایان برسانید و پس از سخنرانی چنانچه پرسشی داشتند نزد شما بیایند.
    به نکات اصلی سخنرانی خود بچسبید. شما نباید به هر سوال بلافاصله پاسخ دهید. اگر کسانی خواستند مسائل حاشیه‌ای و جانبی را مطرح کنند می‌توانند این کار را در زمان استراحت یا پس از خاتمه ارائه شما انجام دهند.
    به یاد داشته باشید: این تنها وظیفه شما نیست که خود را برای حضّار توجیه کنید. نیمی از مسئولیت نیز بر عهده آنان است. آن‌ها باید ادب و نزاکت را رعایت کنند، به گفته‌های شما گوش فرا دهند، سوالات مربوط بپرسند و بدانند که چه موقع سکوت را رعایت نمایند. مسئولیت شما از این به بعد آغاز می‌گردد.

آمادگی برای سخنرانی عمومی
همه چیز به آمادگی بستگی دارد.

    برای آن که احساس اطمینان کنید باید واقعاً با موضوع آشنایی داشته باشید. آشنایی کلّی و یا مطالعه مستمر به تنهایی برای یک ارائه خوب کافی نیست.
    «مسیر حرکت» خود در سخنرانی (از کجا شروع می‌کنید، ترتیب ارائه مطالب چیست و به کجا ختم می‌کنید) را دقیقاً مشخص کنید و آن را چند بار مرور کنید و به خاطر بسپارید.
    از نکات کلیدی سخنرانی، یادداشت‌های کوتاهی برای خود آماده کنید و نزد خود داشته باشید تا اگر لازم شد به آن مراجعه کنید.
    سخنرانی را با صدای بلند برای خودتان تمرین کنید. این کار در به خاطرسپاری مطالب کمک می‌کند.
    در تمرین‌های خود حتماً زمان‌ها را ثبت کنید و سعی کنید ارائه شما در چهارچوب زمانبندی تعیین شده باشد.
    اگر احساس عصبی بودن می‌کنید و یا از ارائه قبلی خود تجربه ناخوشایندی دارید، با استفاده از تکنیک‌های آرمش (ریلکس شدن) خود را از نظر ذهنی آماده سازید. وقتی پشت صحنه آماده شد، ارائه شما آسان‌تر و بهتر خواهد شد.

توصیه‌هایی برای سخنرانی عمومی

    با همه حضّار تماس چشمی برقرار کنید.
    به یاد داشته باشید که بعضی از افراد از قرار گرفتن در جمع حضّار عصبی می‌شوند. فضا را برای آن‌ها راحت کنید
    هر جا که مفید بود از تصاویر استفاده کنید. مردم تماشا کردن تصاویر را دوست دارند. تصاویر، نمودارها و فیلم می‌تواند ارائه شما را به یاد ماندنی‌تر کند. البته نباید از تصاویر برای ارائه اطلاعات فنی و جزئیات استفاده کرد. تصاویر باید ساده باشند.
    جزواتی را بین حضّار پخش کنید. آن‌ها آن را با خود خواهند برد و در آینده با دیدن آن به یاد سخنرانی شما می‌افتند. یادتان باشد که گرفتن یک چیز رایگان، حس خوبی در مردم به وجود می‌آورد. البته این جزوه نباید حاوی تمام مطالبی که می‌خواهید بیان کنید باشد. شما نمی‌خواهید که حضار در هنگام سخنرانی شما سرگرم خواندن جزوه باشند.
    باز هم می‌گوئیم که به یاد داشته باشید حضار هم مسئولیت خاص خودشان را دارند.
    این گونه فکر نکنید که چطور می‌توانم از این سخنرانی جان سالم به در ببرم؟ این طور فکر کنید که چگونه می‌توانم آن را به نحو احسن انجام دهم؟
    به هنگام سخنرانی، لحن صدای خود را تغییر دهید. هر کجا لازم بود صدایتان را بلند کنید و دوباره پائین بیاورید. صدای یکنواخت سخنران، به ویژه در سخنرانی‌های طولانی، برای حضار بسیار خسته کننده و ملال‌آور است.
    تمرینی که در بخش قبل گفتیم را تکرار کنید تا زمانی که فکر سخنرانی کردن در جلوی جمع واقعاً باعث آرامش شما شود. به یاد داشته باشید که دنیا به ارتباطات خوب نیاز دارد و وقتی آدم کودنی مثل من می‌تواند این کار را انجام دهد شما هم حتماً می‌توانید!‌
    از شوخ طبعی استفاده کنید. استفاده از شوخ طبعی به هنگام ارائه و به ویژه در ابتدای سخنرانی، به اصطلاح یخ جلسه را می‌شکند و فضای صمیمانه‌تری به وجود می‌آورد. البته توجه کنید که شوخی شما بجا و مناسب گفته شود و برای کسانی برخورنده نباشد.

آخرین توصیه: سخنرانی عمومی می‌تواند مفرّح باشد!
سخنرانی عمومی می‌تواند بسیار مفرّح و ارضاءکننده باشد. چنانچه از ارائه خود لذّت بردید، یا حتی تا حدودی لذّت بردید، این امر باعث تقویت اعتماد به نفس شما می‌شود و انرژی مثبتی در شما به وجود می‌آورد. این فرصت را از خودتان دریغ نکنید!

ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار

منبع

 

" Public Speaking", Roger Elliott,
http://www.uncommon-knowledge.co.uk/public_speaking.html

 

 Public Speaking (or how to enjoy presentations)

 

Home > Psychology Articles > Personal Development > Public Speaking
Bryant Hilton, Dell PR

"Public speaking confidence can turn a former ordeal into a rewarding plesure" courtesy of Ed Schipul

It's 9am on a Monday morning. Public speaking couldn't be further from your mind and your manager tells you have to do a presentation to fifty colleagues next week. What's your response?

- Do you feel that public speaking is just part of the routine?
- Do you respond to the challenge and wonder how you can make your presentation compelling, informative and inspiring?

Or, like most people do you feel you would rather die than stand up and be judged by the hard unforgiving scrutiny of your fellow man and woman?

- Is it possible to be an average presenter and learn the skills to become an inspiring and entrancing speaker?
- Is it possible to be totally terrified of the mere thought of public speaking yet learn to relax and even enjoy it?
Without a doubt, the answer is YES!
Public Speaking on the Increase

It's a cliche to say that we live in an information culture. But it's true! Never before has so much information been so readily available. The rate of change and development is so fast that we have to work constantly to 'stay ahead of the game'

More than ever, people are having to present information to others as part of this constant up-dating. People are being increasingly called upon to present publicly their information to co-workers and other departments.
To get ahead, you have to present!

But how often are we taught how to present? There are 2 main areas of skill:

1) Skills of effective presenting; use of teaching aids, use of the voice, structure and so on.

2) Self-management; the ability to remain calm and composed in front of an audience.

Learning these skills make a huge difference not only to the quality of your public presentation but also to your enjoyment. Truly fantastic presenters are quite a rare commodity, but that's only because most people never took the time to learn.

Being an excellent presenter will enhance your career, social life and your enjoyment of work in general.

Great presenters can transform almost any subject into one of interest or even inspiration. A friend once told me that the most entertaining and thought provoking presentation they ever saw was about print processing!

 
http://athir.blogfa.com/post-3811.aspx

چگونه گيرا و جذاب سخن بگوئيد؟

 

در مورد سخن گفتن و تعريف آن تعابير متفاوتي انجام گرفته است برخي مي گويند: سخن گفتن همان حرف زدن است. بعضي معتقدند « سخن گفتن منطقي تر ولي حرف زدن گفتگو و محاوره روزمره را شامل مي شود.» اما حقيقت مطلب اين است حرف زدن تنها ارسال پيام ا زشخصي به شخص ديگر است، اما سخن گفتن علاوه بر ارسال پيام، دريافت پيام را نيز شامل مي شود. يعني اگر فردي پيامي را به شخصي برساند و منتظر باشد مخاطب به سخن او پاسخ دهد و به محرك عكس العمل نشان دهد،  به آن سخن گفتن مي گويند. پاسخ به محرك مي تواند بوسيله تصديق سخن و قبول آن صورت گيرد. اگر حرفي و عبارتي را به مخاطب برسانيم و آن مورد قبول و پذيرش مخاطب قرار نگيرد و اصلا توجهي به پيام گوينده نكند به آن حالت شنواندن مي گويند.

شغل معلمي سخنگويي است، چون درصدد ارسال پيام و منتظر دريافت پيام است بنابراين براي اينكه ارتباط بين معلم و شاگرد بخوبي انجام گيرد نياز به اين است كه عوامل اصلاح سخن رابدانيم كه چگونه با ديگران ارتباط برقرار كنیم؟ آنطور يكه قبلا نيز اشاره گرديد. سخن گفتن عاليترين تفضل انساني نسبت به موجودات ديگر است. اگر ما بتوانيم از زبان به خوبي استفاده نمائيم خواهيم توانست بر همه كس پيروز شويم،و آنچه را كه ميخواهيم ديگران براي ما انجام دهند، براحتي انجام خواهند داد. البته در مورد سخن گفتن كتب فراواني نوشته شده است كه به انسان شيوه و اسلوب درست حرف زدن و سخن گفتن را بيان مي سازد. كساني كه مايلند در هنگام سخن گفتن خود را از خطاهاي كلامي حفظ كنند و از آلودگيهايي زباني دور دارند، مي توانند از اين كتابها استفاده نمايند.

البته مطالعه شرحِ حالِ سخنورانِ نامي جهان كه در طول تاريخ صاحب سبك و شهرت بوده اند بسيار آموزنده است. آنچه جامعه ما بدان نياز دارد این است كه، ما چگونه سخن بگوئيم و در ارتباط خود با افراد جامعه چگونه گفتار نيك داشته باشيم. بي علت نيست كه گفته اند:

تا مرد سخن نگفته باشد                عيب و هنرش نهفته باشد

اگر مي خواهيد به ارزش واقعي ديگران پي ببريد منتظر باشيد تا سخن بگويند. آنجا كه مولي اميرالمومنين علي عليه السلام مي فرمايند.

المرء مخبوء تحت لسانه:       يعني آدمي زير زبانش نهفته است.

اگر شما لباس زيبايي بپوشيد دليل بر اعتبار و شخصيت متعالي شما نيست. اگر سوار بهترين ماشين هستيد دليل بر سطح سواد و اطلاعات شما نمي شود اما  همين كه در ميان جمع توانستيد خوب سخن بگوييد همه شما را تحسين خواهند كرد، و به شهامت و رشادت رفتار شما غبطه خواهند خورد.

يا جايي ديگر امیر المومنين علي(ع) مي فرمايند.

المرءُ يُعَرفُ بِفعلٍه وَ يُوصَف بِلسِانٍه

انسان باعملش شناخته مي شود و با زبانش توصيف مي گردد.

هر كس بخواهند معلم موفقي باشد بايد از ابزار «خوب سخن گفتن» استفاده كند   اگر سيماي زيبايي نداريد، و مانند زيبايان جذاب نيستيد، مسئله اي نيست. مي توانيد در خوب حرف زدن زيبا باشيد. «چون سخن از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند»

قال علي عليه السلام: «ما اَضّمَرَ احدٌ شيئاً اِلاّ ظَهَرَ فيِ فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجههٍ».

حضرت علي(ع) فرمودند. هيچ كس چيزي را در دل نهان نكرد جز كه در سخنان بي انديشه اش آشكار گشت و در صفحه رخسارش پديدار.

قال علي عليه السلام: «اللّسانُ سَبَعٌ اِن خُلّيَ عَنّّهُ عَقَرَ»

زبان درنده اي است، اگر واگذارندش بگزد.

در سخنراني به موارد زير توجه كنيد:

1-درست و سنجيده سخن بگوييد. هنگامي كه سخنراني مي كنيد گفتار و عبارات شما بايد مطابق با اصول خاصي باشد. به هر زباني كه حرف مي زنيد  بايد دستور زبانِ همان زبان را مراعات كنيد. به وضعيت قرار گرفتن فعل و فاعل و قيود و صفات توجه داشته باشيد چون واحد اندازه گيري سخن گفتن، دستور زبان است.

2- آهنگ صدا بايد متفاوت باشد. يعني جايي لازم است معلم در بيان مطلب بلند صحبت كند و گاهي براي تاثير بيشتر به آرامي مسائل را مطرح كند. بالا و پا بودن تن صدا در مخاطبان تاثير مي گذارد اگر یكنواخت تدريس كنيد كلاس خسته كننده خواهد شد.

3- صاف و شفاف سخنراني كنيد اگر در مجمع و انجمن براي همكاران و دانشجويان و مردم صحبت مي كنيد منظور خود را با صراحت تمام بيان كنيد و در پوشش و لفافه سخن نگوئيد.

4- تكيه كلام نداشته باشد اگر شاگردان شما احساس كنند در تدريس به تعدادي از كلمات و عبارات تكيه مي كنيد مسخره اتان خواهند كرد. بنابراين به نكات ضعف خود توجه كنيد و در صدد برطرف كردن آنها باشيد. بعضي از معلمين و سخنرانان از كلمات «منون يا تنوين دار» بيشتر استفاده مي كنند و تصور مي كنند كلماتي چون طبيعتا، قطعا، اصولا ، واقعا و... به اهميت سخن آنان خواهد افزود. در حالي كه استفاده بيشتر از چند كلمه موجب مي شود، جذبه سخن از بين برود.

5- مودبانه سخن بگوئيد، به هنگام سخنراني ادب و نزاكت اخلاقي را رعايت كنيد، نگاه، حرف زدن، حركات و رفتار سخنران همگي بايد مودبانه باشد چون درصد بيشتري از تاثيرات سخنراني در مشاهده است. بنابراين اگر مودب باشيد سخنان شما بيشترين تاثير را در مخاطبان خواهد گذاشت.

6- به هنگام حرف زدن نبايد كلمات مقطع و بريده بريده باشد. مثل كساني كه لكنت زبان دارند، صحبت نكنيد. يا تند و سريع حرف نزنيد چون هر دوي اين حالات زيانبار است. سعي كنيد شمرده صحبت كنيد تا در اذهان شنوندگان جاي گيرد.

7- لطافت طبع داشته باشيد. بعضي از افراد وقتي حرف مي زنند ناخودآگاه در دل آدم مي نشيند. درست است لطافت طبع يك موهبت الهي است ولي با تفكر و تامل مي توان از خطيبان نامور و مشهور مطالبي را آموخت حافظ مي فرمايد:

حافظ از مشرب قسمت گِله بي انصافي است

                                          طبع چون آب و غزل هاي روان ما را بس

حقا كه خوش صحبتي، نعمتي است ارزنده و قابل ارزش. حتما در برخی مراسم ديده ايد وقتي مي خواهند سخنراني خوبي براي عموم انجام گيرد به فرد خاصي اشاره مي كنند، و از او مي خواهند با اشارات و كلمات شيرين و جذاب خود به مجلس رونق دهد. اينان داراي لطافت طبع هستند زيرا سخن ايشان شيرين و گيرا است.

بدانچه كه مي گوييد معتقد باشيد.

اگر واقعا معلم هستيد و به دانش آموزان صحبت مي كنيد، بدانچه مي گوييد ايمان داشته باشيد زيرا اگر خودتان را در پشت چشم هايتان پنهان كنيد مخاطبان خواهند فهميد. اگر بخواهيد دروغ بگوئيد از رنگ چهره و نگاهايتان معلوم خواهد شد. بقول معروف: «رنگ رخسار خبر مي دهد از سر ضمير».

بزرگي مي گويد: همه مردم را مي توان براي بعضي اوقات فريب داد وبرخي از مردم را براي تمام عمر، ولي نمي توان تمام مردم را براي تمام اوقات فريب دارد.

بنابراين در صدد نباشيد با سخناني كه بدان اعتقاد نداريد مردم را فريب بدهيد. زيرا دزدي از مال مردم مي تواند بخشودني باشد اما دزديدن اعتقادات مردم حساب جداگانه اي دارد.

از سخنوران مشهور جهان ياد بگيريد.

در سخنراني تمرين كنيد تا مهارت لازم را كسب نماييد برخي از آموزگاران وقتي براي شاگردان خود صحبت مي كنند مي توانند به راحتي منظور خود را برسانند. اما اگر از آنان بخواهيد به يك مقطع بالاتر صحبت كنند به لكنت زبان دچار مي شوند. اگر مي خواهيد معلمي براي تمام فصول باشيد. تمرين كنيد و از صحبت كردن نترسيد. از جمله خطيبان مشهور جهان شخصي يوناني به نام سيسرون بود . مي گويند : قبل از سخنوري اين فرد نمي توانست حتي به همنوعان خود ساده ترين مطالب را برساند واگر از كسي تقاضايي داشت براي  بيان آن دچار مشكل مي شد. اما در يك تحول روحي به تمرين روي آورد و در بيابان سنگ ها چيد و براي آنها سخنراني كرد تا اينكه در كرامات او گويند "اين شخص چنان مهارت در سخنراني پيدا كرد، كه مي توانست ساعتها سخنراني كند اما از يك كلمه دو بار استفاده نكند"

"پالامدس" از سخنوران نامي جهان چنان مقتدرانه سخن مي گفت كه مي توانست ثابت كند چيزي مانند چيز ديگر است و يا مخالف آن است و يا چيزي يك است يا چند است، يا ساكن است و در عين حال در جنبش است.

"لوسياس پسر سفالوس" معتقد بود: هر گفتار و خطابه بايد مانند موجود زنده اي تن و سر و دست و پا داشته باشد.

"اونوس" سخنور مشهور ايماء و اشاره و ستايش غير مستقيم را اختراع كرد.

"پروديكوس" از سخنوراني است كه در شيوه بيان و سخن مخالف اطناب و ايجاز بود و معتقد به كلام به اندازه بود.

"پريلكس" از همه سخنوران به كمال نزديكتر بود.

سخنوران مشهور تاريخ آن چنان در كار خود مسلط بودند كه بعضا مي توانستند حقيقتي را غير حقيقي جلوه دهند، و كهنه اي را نو قلمداد نمايند، و نوي را كهنه. هر چند برخي براي مجاب كردن حريف خود از شيوه جدل در سخنوري استفاده مي نمودند، اما واقع مطلب اين است آشنايي به رموز سخنوري و شيوه مجادله با حريفان مستلزم داشتن استعداد كافي و هنر و آئين  سخنوري است. بنابراين "خوب حرف زدن" ، يعني آشنايي با هنر خطبه خواني و سخنوري است. بدون آشنایی به نحوه بيان وكلام نمي توان سخن نيكو را به ديگران بخوبي انتقال داد.

در حق "سحبان وائل" ، خطيب عرب گويند: به علت اينكه در استعمال و بكار بردن بعضي از حروف دچار لكنت زبان مي شد هنگام سخنراني، از بكار بردن حروفي كه دچار مشكل مي شد خودداري مي كرد، و از كلماتي استفاده مي برد كه داراي آن حروف نيستند پس مي توان با تمرين و فعاليت به بالاترين درجه از مهارتهاي فيزيكي در فن سخنراني رسيد.

به هنگام سخنراني وضع فيزيكي محل سخنراني را در نظر بگيريد.

به وضع فيزيكي كلاس توجه كنيد اگر در كلاسي قرار گرفته ايد كه نور كافي ندارد و يا سرما از پشت پنجره هاي بدون شيشه، دانش آموزانتان را ناراحت مي كند، يا سرو صداي خيابان باعث حواس پرتي مي شود بدانيد. براحتي نخواهيد توانست به امر تعليم و تربيت بپردازيد. همچنين به وضعيت روحي و جسمي مخاطبان خود توجه كنيد. اگر محل سخنراني يا كلاس گرم باشد. گرماي بيش از حد خستگي مي آورد و در انتقال اطلاعات اشكالاتي بوجود مي آورد. اگر به تعدادي از مخاطبان سخنراني مي كنيد كه سني از آنان گذشته است مطمئنا تحمل چند ساعت موعظه شما را نخواهد داشت، پس هر موقع ملاحظه كرديد به خميازه افتاده اند صحبت هاي خود را تمام كنيد.

بعضا مشاهده مي گردد وقتي زنگ كلاس نواخته مي شود برخي از آموزگاران كه رشته هاي فني و رياضي دارند در وقت سياحت نيز به تدريس مشغولند. اينان نمي دانند كه تدريس در آن حالت هيچ بازدهي ندارد و شاگردان در دل خود به معلم بد و بيراه مي گويند. و از خدا آرزو مي كنند كه زلزله اي يا اتفاق ناگواري روي بدهد تا همگي به بيرون فرار كنند و خودشان را از درس نجات دهند. اگر مي خواهيد در كمترين مدت ممكن بهترين تدريس را داشته باشيد به حالات رواني و احساسات و توان مخاطبان خود ارزش قائل شويد.

بيهوده سخنراني نكنيد.

اطاله كلام نداشته باشيد، و از سخنان بي جا و فني بپرهيزيد برخي سخنرانان خيال مي كنند اگر از كلمات قلمبه و سلمبه استفاده كنند و عبارات مشكل و پيچيده در سخن بكار برند، دليل بر فضل و برتري ايشان خواهد بود. در حالي كه آگاهي سخنران در اين است كه مقتضيات زمان و مكان را ملاحظه كند. شما طوري ساده صحبت كنيد كه پيام شما را دريافت كنند. موفق ترين معلمان كساني هستند كه قبل از خستگي شاگردان درس را تمام كنند، و پيش از اينكه شاگردان بگويند: «آقا خسته نباشید»! درس را تمام کرده باشند. در فن سخنراني نبايد از كلمات و عبارات و مفاهيم تكراري استفاده كنيد. اگر مي دانيد پيام جديدي داريد، جهت سخنراني به پشت تريبون برويد، وگرنه وقت مردم را نگيريد. بعضي از خطيبان از چيزهاي صحبت مي كنند كه مخاطبان در آن مورد بيش از وي اطلاعات دارند. اگر مي خواهيد جذاب باشيد و حرفهايتان را در صحيفه دل بنگارند از چيزهايي سخن بگوييد كه مردم نشنيده اند؛ در غير اين صورت سخنان شما ملال آور خواهد بود. خواجه حافظ مي فرمايد:

فسانه گشت و كهن شد حديث اسكندر

                                          سخن نو آور، كه نو را حلاوتي است دگر

حقيقت اين است كه به مخاطبان از مسائل تر و تازه صحبت كنيم و آنچه را كه نمي دانند در  اختيار آنان قرار دهيم. اگر شما به يك فيلم سينمايي كه قبلا ديده ايد تماشا كنيد هیچ جذبه ای برايتان نخواهد داشت و مدتي را كه براي تماشاي مجدد صرف مي كنيد وقت تلف شده به حساب خواهيد آورد.

از غرور و فخر فروشي به هنگام سخنراني پرهيز كنيد.

احساس غرور در هنگام تدريس پسنديده نيست. مخاطبان خود را تحقير نكنيد و از اينكه اطلاعاتي ندارند و شما مي خواهيد مطالبي به آنان ياد بدهيد، منت نگذاريد، خودتان را در جاي شاگردان بگذاريد، و فكر كنيد آيا در سن و سال آنان مطالبي را كه اكنون تدريس مي كنيد مي دانستيد؟ تعدادي از سخنرانان و معلمين و استادان براي اينكه به اهميت سخن خود اشاره كنند، به دانشگاه هاي خارجي كه در آنجا تحصيل كرده اند و يا به كشورهايي كه سفر كرده اند اشاره مي كنند؛ يا با جلوه گري و احساس غرور مطالب را انتقال مي دهند. اما آنان نمي فهمند همين كه شنوندگان احساس كردند، گوينده در صدد فخر فروشي است از توجه به گفته هايش خودداري مي كنند. لازم است از عباراتي كه نشان دهنده تكبر و فخر فروشي شماست، بپرهيزيد. سعي كنيد اطلاعات را انتقال دهيد و اظهار نظر و قضاوت را به عهده مخاطبان بگذاريد.

خود كم بيني تواضع نيست.

نقطه مقابل غرور، حس حقارت و خود كم بيني است . همانطوري كه خودداري از غرور در امر انتقال اطلاعات سفارش شده است، احساس حقارت نيز آفت سخنراني است. خيلي از سخنرانان خيال مي كنند اگر خودشان را پايين تر از مخاطبان حساب كنند شايد به گفته هايشان خوب توجه شود بنابراين از عباراتي چون (منِ حقير)، (من كه خاكِ پايِ شما هستم)، (شما بهتر از من مي دانيد)، (من كه چيزي نيستم)، (من نمي توانم برايتان سخنراني كنم بلكه به توصيه فضلاي مجلس قبول كردم) جدا بپرهيزيد. اظهار غرور خواه به وسيله خود بزرگ بيني و يا خود كم بيني از بيماري هاي بزرگ سخن است.

«خوب حرف زدن» لازمه «حرفِ خوب زدن» است.

به فنون ادبي و بلاغي آشنا باشيد كساني كه از صناعات ادبي در گفتار خود  استفاده مي كنند بهتر مي توانند در دل مخاطبان نفوذ كنند. شما بايد بدانيد چه موقع از ايجاز و تمثيل و كنايه و استعاره استفاده كنيد و در بكار بردن كلمات متجانس و مترادف  و متضاد  مهارت داشته باشيد. آشنايي به فن فصاحت و بلاغت  براي هر مدرس و استادي لازم است. البته در تعابير فصاحت و بلاغت نظرات متفاوتي بيان شده است. فصاحت به معين رسا بودند سخن است. يعني چنان سخنراني كنيد كه عبارات و جملات شما از اصول و قواعد خاص زباني تبعيت كند و نقص و نقضي در بيان و اداي عبارات وجودنداشته باشد؛ و شنوندگان براحتي بتوانند منظور شما را بفهمند اما بلاغت رعايت مقتضاي زمان و مكان است. در يك عبارت بلاغت يعني:

چونكه باكودك سرو كارت افتاد             پس زبان كودكي بايد گشاد

اگر به كودك درس مي دهيد مثل او حرف بزنيد و آنگونه كه او فكر مي كند بيانديشيد. اگر به گروهي از علما و فضلا سخنراني مي كنيد مطابق با خواسته هاي آنان بحث كنيد.  اگر توانستيد منظور خود را به راحتي به شنوندگان برسانيد يقينا داراي فصاحت و بلاغت هستيد. آنچه را كه مخاطبان از شما انتظار دارند برآورده سازيد نه چيز ديگري را. البته به غير از فنون ادبي به مسائل ديگر نيز نياز داريد كه يادآوري مي شود.

مواردي ديگر درآئين سخنوري

استفاده از حكايت و تمثيل و شواهد توصیه می شود. در لابلاي تدريس و سخنراني از قطعات شعري بهره ببريد و به هنگام خستگي شنوندگان به حكايات و داستانهايي كوچك اشاره كنيد. ممكن است اينگونه سوال كنيد در درس رياضيات  چه نيازي به داستان است؟ معمولا معلمين ماهر حكايت را در ذهن مجسم مي كنند و براي اينكه زمينه سازي كنند از كلماتي استفاده مي كنند تا ارتباطي بين حكايت و وضع موجود كلاس باشد. مثلا مي بينند شاگردان از نوشتن فرمول در رياضي خسته شده اند بنابراين براي حواس جمعي و داشتن نظم و مايوس نشدن از فعاليت مي توانند داستانهايي ذكر كنند كه ارتباط به موارد بالا دارد. يعني قبل از بيان حكايت با زمینه سازي ارتباط لازم را با شرايط موجود بدهند.

انسان در هر سن و سالي كه باشد از داستان و حكايت و تمثيل خوشش مي آيد. يكي از ويژگي هاي معلم موفق بكار بردن نكات آموزنده و حكايات تاريخي و داستاني است معلمي كه بيشتر داستان مي گويد، طرفداران زيادي دارد. شما از حكايت در امر تعليم و تربيت استفاده كنيد.

اگر احساس خستگي بر كلاس حاكم شد با خواندن غزل و شعري به كلاس روحيه بدهيد و سفارش مي كنم اگر توانستید در آغاز كلاس چند بيت شعر بخوانيد تا مخاطبان احساس شادابي كنند. البته اين امر در هر درسي مي تواند انجام بگيرد و تنها به رشته ادبيات فارسي منحصر نمي شود.

بي حال و سست نباشيد بلكه از حركات موزون استفاده نمائيد.

داشتن رفتار يكنواخت از بيماري هاي مضر سخنراني است. معلم لازم است در پشت صندلي خود قرار بگيرد و از دستهاي خود براي اشاره استفاده كند و يا گاهي در حال قدم زدن تدريس كند. اگر رفتار شما از حد اعتدال خارج شود ملال آور خواهد بود اگر همواره در حال قدم زدن باشيد، دانش آموزان سرگيجه خواهند شد. اگر تمام ساعت پشت صندلي بنشينيد، احساس خستگي خواهند كرد. اگر كاملا با دستهاي خود بازي كنيد و اينور و آنور اشاره كنيد، با زمخاطبان خسته خواهند شد. به هنگام تدريس بايد از رفتار اضافي خود بكاهيد وقتي حرف مي زنيد احساس خستگي نكنيد كلام بايد متناسب با حركات و رفتار گوينده باشد اگر از حماسه و داستانهاي پهلواني حرف مي زنيد نمي توانيد با خمود بودن و بدون حركت دستها سخنراني كنيد وقتي مي خواهيد به گذاشتن تير در چله كمان اشاره كنيد بايد با دستهاي خود كاملا نشان دهيد تا جذبه خاصي به سخن بدهيد.

به هنگام سخنراني به همه يكسان توجه كنيد.

به همه دانش آموزان به يك اندازه نگاه كنيد و از نگاه مستقيم به آنان خودداري كنيد اگر به دانش آموزان زل زل نگاه كنيد دستپاچه مي شوند. از چشمان و سر و سينه و دستهاي خود بخوبي بهره ببريد اگر مي خواهيد سخن مهمي را به مخاطبان برسانيد ابروهاي خود را بالا ببريد و وانمود كنيد كه حرفهايتان قابل توجه هستند؛ بي حال و سست سخنراني نكنيد. در به كار بردن عبارت از فن معاني و بيان استفاده كنيد، و عباراتي كه مي توانند بهترين تاثيرات را در شنوندگان بگذارند بكار ببريد.

ممكن است شما هرگز نتوانيد تن صداي خود را به خوبي تغيير دهيد زيرا آهنگ صداي هيچ انسان قابل تغيير نيست و زير و بم بودن صدا موهبت الهي است؛ اما خوب و گيرا حرف زدن اكتسابي است. براي اينكه نفوذ كلام داشته باشيد همه موارد را رعايت كنيد. شما بوسيله تمرين مي توانيد سخنگوي خوبي باشيد: زياد حرف نزنيد و از خاطرات خود بيشتر سخن نگوييد. حرف مخاطبان را قطع نكنيد و از پرخاش کردن به ديگران خودداري كنيد.

http://daneshohonar.blogfa.com/post-14.aspx

براي يك سخنراني چگونه خود را آماده كنيم


برخلاف روش متداول نبايد تنها چندروز قبل از تاريخ اجراي سخنراني به تهيه متن آن پرداخت. درواقع در لحظه اي كه از شما خواسته ميشود در باره مطلبي سخنراني نمائيد بايد خود را اماده سازيد. اين آمادگي ضمير ناخودآگاه شما را به فعاليت خواهد انداخت. حداقل يك هفته قبل از تاريخ سخنراني بنشينيد ومدادوكاغذ بدست گيريد وافكار خودرا برروي كاغذمنتقل سازيد. از همين جابايد روش متعارف و متداول را كنارگذاريد بدين معني كه پس از نوشتن عنوان بسرعت ممكن هر فكري كه بنظرتان رسيد برروي كاغذمنتقل كنيد. حتي از نوشتن يك لغت يا يك جمله ناتمام خودداري نكنيد. هيچ به فكراصلاح آنچه نوشته ايد برنيائيد ودرباره مسئله اي كه نوشته ايدبرهان نياوريد. بعبارت ديگر آزادانه افكار خود را روي كاغذ بياوريد. به اين ترتيب ميتوانيد در ظرف دو ياسه دقيقه بيست تا سي مطلب را بروي كاغذ نقل كنيد.

سپس درحاليكه ضمير ناخودآگاه شما فعاليت دارد نوشته خود را مروركنيد وروشي انتقاد آميز اتخازكنيد. ولي بي دليل نوشته خود را خط نزنيد. زيرادر موقع نوشتن ارتباطي بين مطلب مورد نظر وانچه نوشته ايد وجود داشته است. ممكن است دربين مطالبي كه يادداشت كرده ايد وبنظر شما هيچ ارتباطي با موضوع نداشته يك فكر يا عقيده اساسي وجودداشته باشد. زيراكمتر مغزي پيداميشود كه نتواند درباره مطلبي حداقل يك ايده جديد پيداكند.

سپس درحاليكه مطالب عمده را انتخا ب مينمائيدآنها را مرتب سازيد وسعي كنيد كه تداوم مطلب حفظ شودودرعين حال صريح وساده باشد. آنوقت مطالب انتخاب شده را بسط دهيد. درطول هفته لازم است كه مكرر به آنچه نوشته ايد مراجعه كنيد تادرصورت يافتن مطلب يا فكر جديدي از آن استفاده نمائيد.

 
آغاز سخنراني

 
شروع وآغازسخنراني واجد اهميت فراواني است. سخنران بايد كاري كند كه فاصله بين او وشنونده از همان آغاز برطرف شود. از بكاربردن پاره اي اصطلاحات متداول چون ً با آنكه من در خود استعداد سخنراني در مجامع بزرگ را سراغ ندارم.... ً و يا ً هنگاميكه از من خواسته شد به ايراد سخنراني درباره موضوع... بپردازم، احساس كردم كه افتخاري بزرگ بمن داده شده استً و غيره .... خودداري كنيد وصحبت را از همان لحظه اول به اصل مطلب بكشانيد .

پايان سخنراني

 
پايان سخنراني نيز مانند اصل سخنراني بايد باترتيبي كه قبلاً طراحي شده انجام گيرد. شما هنگاميكه يك نامه دوستانه وياحتي اداري مينويسيد يك مرتبه آنراقطع نميكنيد. پس چرا سخنراني را ناگهان قطع كنيد وبه آن خاتمه دهيد. ممكن است درخاتمه از آنچه گفته ايد نتيجه اي بگيريد وآنرابراي شنوندگان مرور نمائيد. ميتوانيد عقايد حضار را در مورد سخنراني خود بخواهيد. اماهرگز ازجملاتي نظير ً آنچه كه ميخواستم بگويم ً يا اينكه ً من خيال ميكنم بحدكافي در اين باره صحبت كرده باشم ً و غيره استفاده نكنيد. اغلب اتفاق اتفاده است ختم سخن به نحو مناسب سخنراني غير جالب را جالب ساخته است .

 
يك سخنراني چه در جمع دوستان باشد و چه دريك محيط اداري ايراد شود بايد با نقشه وطراحي مناسب تهيه شود. سخنراني چون نامه اداري نيست كه بتوان آنرابه منشي ديكته كردوسپس آنراباصداي بلند براي گروهي قرائت نمود. هركس به افكار خود معتقد است وبه آن ايمان دارد. پس چرادر هنگام سخنراني از آن استفاده نكند. بنابراين با نقشه وطراحي قبلي همانطور كه گزارشي را ميخواهيد عرضه كنيد سخنراني خود را تنظيم نمائيد. افكار ونظريات خود را با جملات و كلماتي كه از خودتان است بيان نمائيد. بدين جهت چون روش طبيعي صحبت كردن خود را انتخاب كرده ايد سخنراني مورد توجه قرار خواهد كرفت.

 
استفاده ازيادداشت

 
بسياري از سخنرانان از يادداشت هايي كه تهيه كرده اند استفاده مينمايند. اين عمل ناپسندي نيست. امابخاطر داشته باشيد كه يادداشت چون ابزاري براي سخنراني است وسعي در پنهان كردن آنهاننمائيد . ليكن از جلب توجه حضار به يادداشتها خودداري كنيد. هميشه قبل از آنكه مطلبي را تمام كنيد نگاهي اجمالي به يادداشت ها بياندازيد تا خود را براي مطلب بعدي آماده سازيد. استفاده از كارت پستال و ياكاغذي به ان اندازه براي يادداشت بسيار مفيد است زيرا هم قطع مناسب دارد وهم آنكه سخنران را وادار ميسازد كه ازنوشتن جملات طولاني خودداري كند

نویسنده :  دكتر فريدون بختياري  منبع : سايت معاونت آموزش منابع انساني و پژوهش وزارت نفت

 

آفات و آسیب های سخن


آفات و آسیب های سخن

سخن، از دید کمی وکیفی، پیوسته در معرض آفات و آسیب های گوناگونی است که به خاطر تاثیرات منفی بر شخصیت، روان و اعتبار اجتماعی گوینده یا مخاطب، بی ارزش و گاه ضد ارزش می شود و ناپایداری ارتباط کلا می سازنده را نیز، موجب می گردد.
آسیب های مهم سخن- براساس آموزه های دینی- عبارت است از:
۱) پرگویی
پرحرفی، از آفات مهم سخن، و در مقابل کم گویی و گزیده گویی، از آداب مهم آن به شمار رفته است. برای نمونه، امیر مومنان می فرمایند:
«آفت سخن، درازگویی است،... خوشا آن که... زبان را از فزون گویی در کشید...
در این باره، مطالب فراوانی در آموزه های دینی مطرح است که به برخی از آنها، اشاره ای می کنیم

یک. معیار«زیاده گویی» آن است که سخن، نه سودی دنیوی داشته باشد و نه پاداشی آخروی، بلکه گفتار بیهوده ای که بیشتر بدون اندیشه بر زبان جاری می شود، همچنین، درازگویی ملا ل آور، حتی در مطالب مفید، که خود، از تاثیر کلا م، سخت می کاهد. بدین سان، نفی پرگویی، به معنای روایی کم گویی بیش از حد نیست، از این روی، در روایات، بر رعایت«میانه روی» در سخن، تاکید می شود.
دو. پرحرفی، پیامدهای نا مطلوب فراوانی دارد. در وهله نخست، زیان آن بر روان و دل گوینده است، چرا که زبان، پنجره ای به سوی دل آدمی است و پرگویی، موجب ملا لت و قساوت آن، از سوی دیگر، شخص پرحرف، مرتکب سخنانی گناه آلود می شود و برآیند این دو، سقوط معنوی وی خواهد بود. افزون بر آن، زیاده گویی، پاره ای از عیوب پنهان آدمی را آشکار می سازد و ملا لت و رنجش مخاطبان را در پی دارد.
اینگونه است که حتی در سخنان مطلوب و مفید نیز، نباید افراط کرد:
با این که سخن به لطف آب است
کم گفتن هر سخن، صواب است
آب ارچه همه زلال خیزد
از خوردن پر، ملال خیزد
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا زاندک تو جهان شود پر
۲) زشت گویی
از آسیب های سخن که موجب ناپایداری ارتباط، ایجاد تنفر و کاستن ارزش و اعتبار گوینده می شود، زشت گویی است; امیر مومنان(ع) در نکوهش آن می فرمایند: «از سخن زشت بپرهیز، که فرومایگان را گرد تو آورد و بزرگواران را از تو دور سازد.»
نیز «بد گفتن، ]آدمی را[ بی ارزش و برادری را تباه می سازد.»
زشت گویی، گاه از جهت محتوا و به خاطر استفاده از کلمات زشت و رکیک، زخم زبان و طعنه و کنایات آزاردهنده و به کارگیری برچسب های تحقیرآمیز است. قرآن کریم، با نکوهش و بازداشتن از سخنان ناروا و دشنام حتی به مخالفان، از به کارگیری نام ها و لقب های زشت نیز آشکارا نهی فرموده است: و به یکدیگر لقب های زشت مدهید، چه ناپسند است که بر کسی پس از ایمان، نام کفر آمیز بگذارد. به ویژه این که برچسب های منفی، پیام ها و برداشت هایی را در پی دارد که با ایجاد هاله ای بر شخصیت فرد، آدمی را از شناخت وی محروم می کند آن سان که دیگر نه با خود وی، که بر برچسب او، روبه رو می گردد و فرایند ارتباط را سخت تحت تاثیر می نهد، چرا که برداشت های منفی، دشمن ارتباط است و گاه زشت گویی از جهت صدا و آهنگ است. صدا، علاوه بر این که به عنوان وسیله ای ارتباطی، در تبادل افکار به کار گرفته می شود، به عنوان پدیده ای زیبایی شناسانه نیز، به آن توجه می شود، و طبعا بی توجهی به آهنگ و حالت های عاطفی صدا و به ویژه داد و فریاد کردن، آفت سخن و سخنوری است. قرآن کریم در بیانی تشبیه گونه، می فرماید: «و صدایت را آهسته ساز، که بدترین آوازها، بانگ خران است». اما صادق(ع)، داد و فریاد هنگام سخن گفتن را، مصداق آن دانسته است.
۳) گناه آلودی
زیان، آن سان که عالمان اخلا ق گفته اند بیش از هر عضو دیگری در معرض گناه و آسیب است و آدمی با گفتارش می تواند گناهانی بی شمار و سنگین را مرتکب شود که خود سرچشمه بسیاری از ناشایست ها و جنایات قرار گیرد. از این روی، بر پرهیز از سخنان گناه آلود تاکید بسیار می شود. قرآن کریم چنان که پیشتر اشاره شد مومنان را به گفتار «استوار و درست (سدید) فرا می خواند» سخنی که بسان سدی محکم، مانع امواج گناه و باطل است. نیز امیرمومنان «صواب» گفتن را ویژگی پارسایان می شمارد یعنی بجا و درست گفتن و به دور از خطا و باطل.
۴) نجوا در سخن
نجوا در حضور دیگران، از آسیب های سخن و عوامل ناپایداری ارتباط است، چه، این کار موجب بی اعتمادی و سو»ظن دیگران و نشانه بی اعتنایی به آنان و خلاف ادب است. از این روی در آیات و روایات بازداشته شده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید چون با یکدیگر محرمانه گفت وگو می کنید به «قصد» گناه و تعدی و نافرمانی پیامبر با همدیگر محرمانه گفت وگو نکنید، و به نیکوکاری و پرهیزگاری نجوا کنید...
چنان نجوایی صرفا از «القائات» شیطان است تا مومنان را اندوهگین سازد.
نیز امام صادق «ع» می فرماید:
در جمع سه نفره نباید دو نفر از آنان جدای از سومی، به نجوا بپردازند، چرا که این کار موجب اندوه و اذیت وی می گردد.
از آیه و حدیث یاد شده برمی آید که نجوا از دو جهت نکوهیده است: نخست از جهت محتوای آن، هرگاه گناه و تعدی و نافرمانی باشد ودوم اینکه نجوا، خود موجب اندوه و آزار دیگران می گردد، بدین سان، اگر گفت وگوی محرمانه، نگرانی و سو»ظنی را برنینگیزد و محتوای آن، توصیه به نیکی ها و تقوا باشد، روا خواهد بود.
۵) نازگویی (سخن دام افکنانه)
از دیدگاه آموزه های دینی، ارتباط با جنس مخالف، بر اصل تکبرورزی، فاصله گرفتن و حریم قائل شدن، استوار است و گفت وگو میان زن و مرد نامحرم، تنها به هدف انتقال اطلاعات لازم، در فضایی عادی و توام با حیا و عفت، روا می باشد. قرآن کریم، به همسران پیامبر(ص) و در واقع به تمام زنان مومن دستور می دهد به گونه جدی و متین با نامحرمان سخن گویند، و از به کارگیری تعبیرات یا آهنگ های نرم و تحریک کننده، که افراد شهوتران را به فکر گناه می افکند، بپرهیزند: پس به ناز سخن مگویید تا آن که در دلش بیماری است طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید.
روشن است که عمل به این آموزه، گاهی در جهت حفظ عفت و پاکدامنی و بهداشت روانی جامعه می باشد.
۶) تعارض بین گفتار و شخصیت گوینده
از آسیب های سخن، تعارض گفتار آدمی با شخصیت و متغیرهای شخصیتی اوست. این حالت، که نشانه ناپاکی یا تزلزل درونی و حتی نماد «نفاق» به شمار می رود، نمودهای گوناگونی دارد که از آن جمله است:
الف) تعارض سخن با باورهای درونی
گفتار آدمی بایستی برایند باورها، آرمان ها و گرایش های درونی او باشد و از سر اعتقاد و ژرفای دل بر زبان جاری گردد و از دوگانگی درون و برون، پرهیز شود.
قرآن کریم، با نکوهش از آنان که گفتار و پندارشان متعارض و سخنان فریبنده شان برخلاف خواسته ها و نگرش های آنان است، می فرماید: و از مردم کسی است که در زندگی این دنیا سخنش تو را به تعجب وامی دارد و خدا را بر آن چه در دل دارد گواه می گیرد، در حالی که خود، سخت ترین دشمنان است».
در جای دیگر، این شیوه را به صراحت، کار«منافقان» می داند: تا ]خداوند[ کسانی را که دورویی نمودند، معلوم بدارد...]آنان که[ به زبان خویش چیزی می گفتند که در دلهایشان نبود».
ب) دورویی در سخن
عادت برخی آن است که در گفت وگو با افراد مختلف، شخصیت های متفاوت و گاه متضادی از خود بروز می دهند، و درمواجهه با هر فرد و گروهی، با زیر پا نهادن حقیقت، به گونه ای سخن می گویند تا رضایت آنان را به دست آورند و به منافع خویش برسند. از این روی، در حضور افراد به گونه ای سخن می گویند و پشت سر آنان به گونه ای دیگر این کار، که گونه ای نفاق و عامل سلب اعتماد عمومی است، در آیات و روایات، سخت نکوهش شده است. از جمله، امام باقر علیه السلا م می فرماید:
بد بنده ای است بنده دو شخصیتی و دو زبانی که در حضور برادرش، وی را می ستاید و در نهان، از او بدگویی می کنند
ج) نا همگونی سخن یا سطح دانش
گفتن مطالبی که آدمی، آگاهی کافی از آنها ندارد، و نیز اظهار سخنانی که سطح دانش او را فراتر از آن چه هست می نمایاند، از آسیب های گفت و گو ست که اولی، عامل نشر شایعات، و دومی نشانه خود برتربینی و فخر فروشی است از این روی، امیر مومنان علیه السلا م می فرمایند:
«نه تنها آن چه را نمی دانی، مگو، بلکه هر آن چه را می دانی نیز، بر زبان جاری مکن».
د) تعارض گفتار با رفتار
نا همگونی سخن با عمل، از عوامل مهم بی اعتمادی، کاهش یا سلب تاثیر گذاری سخن، و در نتیجه ناپایداری روابط کلا می است زشتی این کار و پیامدهای منفی آن، از آیات ذیل، به روشنی نمایان است: ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که چیزی را بگویید که انجام نمی دهید. بدین سان، گفتار خالی از عمل، خواه از سر نفاق باشد و خواه از روی ضعف اراده، خشم بزرگ خداوند را در پی دارد، چرا که در هر حال، آثار منفی خود را بر جای می نهد.

منبع:ویستا

روش خطابه و سخنوری

 

روش خطابه و سخنوری

آفت و اشكال برخی سخنرانی‌ها، «كم محتوایی» است، برخی «نامرتّب بودن».

پس، ناطق باید هم به محتوای غنی، سودمند، نكات جالب، سازنده و نو توجّه كند، هم شیوۀ عرضه و قالب بیان و تدوین مطالب را به صورت به هم پیوسته و مرتبط و منسجم رعایت كند.

سخن، باید دارای نكات برجسته باشد.

شروع خوب و خاتمۀ مناسب داشته باشد.

از مطالب تكراری یا تكرار مطالب پرهیز شود.

هر مطلب در جای خود باشد و نظم منطقی بر مجموعۀ سخن حاكم باشد.

با یك تشبیه، می‌توان خطابۀ خوب و بد را این گونه مثل ترتیب اعداد، بیان كرد:

صحبت خوب: مثل ترتیبِ 1، 2، 3، 4، 5، 6، (مرتّب)

صحبت بد: مثل ترتیبِ 2، 1، 4، 3، 5، 6، (بی ترتیب)

صحبت بدتر: مثل 2،1، 3، 2، 1، 6، (بی ترتیب و با تكرار) (6)

سخنرانی هم مثل بنّایی و خیاطی، نیازمند به طرح و محتواست؛ همانطور كه در بنّایی، نقشه و هدف ساختمان، مصالح ساختمانی و معمار لازم است، و در خیاطی، نیاز به مشخص بودن نوع لباس، مدل و الگو، پارچه و خیاط است، در یك خطابه نیز هدف از سخنرانی، نقشۀ كلی و طرح سخن، موادّ اوّلیه و مطالب، ظریف كاری‌ها و هنرنمایی‌ها لازم است.

همچنان كه در مدیریت یك موسسه، یا هدایت یك عملیات، یا هماهنگی یك مراسم، لازم است كه طرح و نقشه‌ای تنظیم شود و مرحله به مرحله، طبق آن نقشه عمل گردد، مجموعۀ یك سخنرانی هم نیازمند چنین طرح ریزی و اجرای نقشه است، تا هدف سخنران در نهایت، تأمین گردد. ابتدا باید موضوع را مشخص كرد، سپس دربارۀ جزئیات و شاخه‌های آن اندیشید و تفكیك كرد، سپس مواد و مطالب لازم برای هر كدام تهیه نمود، آن گاه صورت نهایی مطالب را منظّم ساخت و آمادۀ القا نمود. (7)

در این كه «چه باید گفت؟» و پیرامون فلان موضوع و مناسبت، چه مطالبی شایسته است، از راه «مشورت» نیز می‌توان استفاده كرد. وقتی با كسی دربارۀ موضوع سخنتان به تبادل نظر می‌پردازید، هم نظر او در غنای بحث شما مفید است، هم ذهن شما از آنچه او می‌گوید، به مطالب دیگری منتقل می‌شود. این «تداعی معانی» شاید از شیرین‌ترین ثمرات مشورت با دیگران باشد.

«حكایت و تمثیل»:

در سخنرانی، استفاده از حكایت و تمثیل، بسیار مناسب و ضروری و این فواید را دارد:

ـ به تفهیم مطلب كمك می‌كند.

ـ مانع خستگی شنوندگان می‌گردد.

ـ سخن را در ذهن، ماندگار می‌كند.

ـ سخنرانی را برای گوینده آسانتر می‌كند.

ـ الگوهای داستانی، در دل‌ها بیشتر تأثیر می‌گذارد.

در بیان حكایت در سخنرانی، چند نكته باید رعایت شود:

1 ـ حكایت، تبدیل به اصل نشود كه مطالب عمده نادیده گرفته شود.

2 ـ داستان، روشن و گویا و جذّاب باشد.

3 ـ موجز و مختصر و دور از زواید و صحنه‌های غیرلازم و جزئیات بی فایده باشد.

4 ـ درست و مستند باشد؛ نه دروغ، یا بی سند و ضعیف.

5 ـ بدآموزی نداشته باشد.

6 ـ حسّ كنجكاوی را تحریك كند.

هر سخنران كه بیشتر حكایت بداند و از داستان استفادۀ بجا و مناسب كند، سخنش گیراتر خواهد بود. برای این كار، باید اهل مطالعه بود و قصّه‌های سازنده را به صورت موضوعی و تناسب با هر مسأله، شناسایی كرد. دامنۀ حكایت بسیار وسیع است و در كتب مختلفی (چه خاصّ داستان یا بطور ضمنی) آمده است. محورها این هاست:

ـ حكایات مربوط به انبیا و ائمه و صحابه

ـ داستان‌های مربوط به اقوام پیشین و حكومت‌ها و تمدّن ها

ـ شرح حال بزرگان علم و اخلاق و حكایت‌های عرفانی

ـ حكایات قدیم و حوادث جدید و معاصر

ـ داستان‌های تخیلی و افسانه‌های قدیمی و حكایات تمثیلی

تمثیل نیز برای محسوس ساختن معقول و عینی كردن موضوعات عقلی و ذهنی بسیار خوب است. تمثیل هم می‌تواند در قالب حكایت مطرح شود (نظیر آنچه در داستان‌های تمثیلی مثنوی یا شعرهای پروین اعتصامی یا بوستان سعدی آمده است) هم به صورت بیان تشریحی و عادی و غیر داستانی.

البته مناسب است كه برای هر قشری از مخاطبان، به تناسب سطح فكر، نوع كار و شغل، زمینه‌های روحی و شرایط سنّی، و... تمثیل‌های خاصّ خودشان و برگرفته از محیط زندگی و مسایل محسوس و ابزار مأنوس با آنان به كار رود. (8)

نتیجه گیری

اغلب اگر شنوندگان دریابند كه گوینده در صدد القای مطلبی به آنان است، تأثیر پذیری كمتر می‌شود. در این گونه موارد، بهتر است ناطق به نحوی گفته‌های خود را آرایش دهد كه به طور غیر مستقیم، مطلب را انتقال دهد و گفتار، خود به خود به «نتیجه گیری» منتهی شود، بی آن كه گوینده تصریح كند «پس نتیجه می‌گیریم كه.....»

گاهی شنوندگان یا بحث، به گونه‌ای است كه نتیجه گیری و جمع بندی مطالب توسّط سخنران را می‌طلبد. در این گونه موارد، خطیب باید از مجموعۀ مباحث خود، به نحوی به پایان برسد كه مستمعین، نتیجۀ روشن و جمع بندی كاملی داشته باشند و بدانند كه مطلب چه بود و چه شد.

كیفیت به پایان رساندن سخن نیز مهمّ است. «دیل كارنگی» توصیه می‌كند كه سخنرانی خود را با یكی از راه‌های زیر تمام كنید:

الف ـ خلاصۀ مطالبی كه گفته اید، بگویید.

ب ـ شنوندگان را به فعالیت وادارید.

ج ـ شنوندگان را تعریف و تمجید كنید.

د ـ با مطلب شیرین و خنده داری، نطق خود را خاتمه دهید.

ه ـ نكتۀ شاعرانه‌ای بگویید.

و ـ منطق خود را با ذكر جمله‌ای از یك كتاب مقدّس خاتمه دهید.

ز ـ در خاتمه سخنرانی اوج بگیرید و مطالب و نكات مؤثّر بگویید. (9)

............................................................................

·       پاورقــــــــــــــــــــی :

 * ـ متن حاضر از كتاب روش‌ها، نوشتۀ استاد جواد محدّثی، نقل شده است.

1 ـ قال رجل لبنیه: یا بُنی! اَصلحوا السنتكم فانَّ الرّجل تنوبُهُ النائبةُ یحبّ اَن یتجمّل فیها فیستعیرُ مِن اخیهِ دابَتَه و ثوبَه، ولا یجدُ مَن یعیره لسانَه.

 (مصنّفات شیخ مفید، ج 2، ص 91)

2 ـ غرر الحكم.

3 ـ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت 140.

4 ـ به بحثِ «كتاب شناسی» در همین مجموعه (روش ها) مراجعه كنید. در زمینۀ موضوع شناسی و محورهای مباحث، برای آشنایان به عربی كتاب «زاد المبلّغین» محسن محمد عطوی و «مفتاح الخطابة و الوعظ» محمد احمد العدوی مناسب است.

5 ـ علی علیه السلام می‌فرماید: آفةُ الكلامِ الإطالةُ.

6 ـ «فن سخن گفتن»، دكتر مظلومی، ص 14.

7 ـ در این زمینه، به «مراحل یك نوشته» در بحثِ «روش نویسندگی» در همین مجموعه (روش ها) مراجعه كنید.

8 ـ تمثیل‌هایی كه آقای قرائتی و آیت الله حائری شیرازی در بحث هایشان به كار می‌برند، قابل دقّت است.

9 ـ ناطقین زبر دست، فصل یازدهم، ص 145 (چاپ سوم).

نگاهی به گفتمان بیان


نگاهی به گفتمان بیان


۱- بیان از لفظ تامعنا: واژه‌ی بیان به معنی پیدا و آشکار شدن و به معنی فصاحت و زبان آوری- سخن آشکار و فصیح و شرح و تعبیر بکار رفته است. علاوه بر این معانی می‌توان گفت بیان بعنی برجسته کردن، عینیت دادن به فهم و ظهور شدن یک معنی .در تعریف بیان می‌توان گفت عبارتست از شرح و تعبیر کردن یک مفهوم که بوسیله زبان انجام می‌گیرد. و یا به معنی ظهور شدن یک معنی که به وقت لازم بایستی گفته شود. علاوه بر این موارد می‌توان بیان را نشانه‌ای بارز و از مصادیق مهم و اساسی انسان به شمار آورد چه این که بخش عمده‌ای از شخصیت انسان را بازگو می‌کند. و جمله ی« مرد چون سخن نگفته باشد عیب هنرش نهفته باشد.» خود مصداقی بارز برای این مقوله است. آری با بیان سخن است که هنر و شخصیت انسانها نمایان می‌گردد. افزون بر اینکه ما می‌توانیم بیان را پر انرژی‌ترین موجودی به حساب آوریم که باری بسیار سنگین و حتی چند برابر وزن خود را حمل می‌کند. چرا که همیشه باری سنگین از واژه را بر دوش می‌کشد. افزون بر این که در تنظیم و تدوین و البته ارائه این واژه‌ها نیز نقش مؤثر و سازنده‌ای را نیز بر عهده گرفته است. بیان وظیفه دارد تا که بخش عمده‌ای از کلمات را کنار هم بچیند و به مانند لقمه‌ای آماده به خورد اجتماع دهد شاید بتوان گفت بیان همان دندان‌های انسان به شمار می‌رود که لقمه را خوب می‌جود و بعد به خورد شکم می‌دهد. بیان قیم واژ‌ه هاست و بدون آن واژه‌ها نمی‌توانند جمله و یا سطر شوند و در اختیار جامعه قرار گیرند.
 
انواع بیان: ۱- بیان عمومی ۲- بیان تخصصی و فنی
 
۱- بیان عمومی: بیان عمومی بیانی است که در قالبی ساده و با زبانی ساده برای عموم گفته می‌شود و البته تمام واژه‌های بکار رفته نیز عمومیت دارند. بیان عمومی از بطن خانواده‌ها شروع می‌شود و در میان جامعه نیز کاربردی کارآمد دارد.
 


با توجه به این که قشر عام مردم از سواد و فرهنگ ساده‌ای برخوردارند و یا به بیانی از فرهنگ فولکلور بهره می‌جویند لذا بیان عمومی در میان این قشر کاربردی بس اساسی و مهم را ایفا می‌کند. البته بیان عمومی می‌تواند سهل ممتنع نیز باشد یعنی تلفیقی از ادبیاتی سخت و ساده نیز تشکیل شود. به مانند بیان برخی از سخنوران و شخصیت‌های حقیقی جامعه که در بین مردم از ادبیانی بسیار ساده ولی کاربردی و مفید استفاده می‌کنند. بیان عمومی باید به نحوی تشریح و تعبیر شود که عمومیت داشته باشد. عمومیت بدین معنا که پیام‌های آن برای اذهان عموم کاملاً هضم شده باشند. ۲- بیان تخصصی و فنی: بیان تخصصی و فنی بیانی است که در قالبی فنی و بازبانی آکادمیک و یا به اصطلاح دانشگاهی تشریح می‌گردد. کاربرد بیان فنی اغلب در بین قشر تحصیل کرده‌ی جامعه و روشنفکران و متخصصین محل نظر است. مشکل این بیان در خیلی از موارد نیز به چشم می‌آید چه این‌که اهل فن نمی‌تواند ارتباط لازم را با جامعه برقرار سازد. اکثر روشنفکران و دانشگاهیان از این دسته‌اند. چرا که تعامل اجتماعی را تنها در بین قشر فنی و تخصصی جامعه برقرار می‌سازند و در برقراری تعامل در بین آحاد جامعه و عموم با مشکلاتی مواجه هستند. حسن بیان تخصصی و فنی این است که جهان وطن است ولی بیان عمومی از این مهم بی‌بهره است. چه این که یک مهندس و یا استاد دانشگاه که به زبان انگلیسی و یا فرانسوی مسلط است، به سهولت با جهان برون ارتباط برقرار می‌کند ولی یک فرد عام از اینگونه ویژگی برخوردار نیست. البته عام‌گویی در زبان تخصصی نیز خود یک هنر است که در برخی از افراد و شخصیت‌ها یافت می‌شود. بیان تخصصی و فنی بیانی کارآمد و فراگیر است ولی بیان عمومی کاربردی محدود و داخلی دارد. بیان تخصصی و فنی اهدافی فرامنطقه‌ای را دنبال می‌کند ولی بیان عمومی دریک منطقه و یا یک شهر کاربرد دارد. بیان تخصصی و فنی منشأ اثر است. چونکه حالتی مکتوب به خود می‌گیرد ولی بیان عمومی گفتاری است و ردپای آن نیز کمتر در تاریخ می‌ماند.
 
۳-بیان گفتاری: بیان گفتاری بیانی است که در قالب زبانی فصیح و کارآمد و یا در قالب زبانی سست و غیر کارآمد عنوان می‌گردد. این بیان بیشتر در امور روزمره مورد استفاده قرار می‌گیرد و شاید گفت اکثر افراد بازاری و کاسب‌ها جهت امرار معاش خود از این بیان بهره می‌برند.
 
بیان گفتاری در خیلی از موراد کاربردی اساسی دارد. به مانند خیلی از خطابه‌ها و سخنرانی‌هایی که در همایش‌ها و فستیوالها صورت می‌پذیرد و یا می‌تواند کاربردی عمومی داشته باشد که مورد دوم اغلب توسط قشر عام انجام می‌شود.
 
۴- بیان نوشتاری: بیان نوشتاری ازکاربردی‌ترین بیان‌هایی است که نقش مؤثری را در فرهنگ و هنر جامعه ایفا می‌کند. بیان نوشتاری بیانی است که در قالب زبان قلم به جامعه تزریق می‌شود. بیان نوشتاری بدنبال انسان‌سازی است بدنبال تولید تفکر و اندیشه است. این بیان می‌خواهد که بوسیله قلم مدنیت یک اجتماع را تصویر کند. بیان نوشتاری توسط نویسنده و یا شاعر و در مجموع اهل قلم تشریح و تبیین می‌شود. بیان نوشتاری بیانگر اصالت و فرهنگ یک قوم است و چه بسا جامعه‌ای که بیشتر می‌نویسد، مدنیت فرهنگ و هنر آن نیز پرآوازه تر است.
 
۵- بیان حرکتی: بیان حرکتی بیانی است که توسط جوارح بدن صورت می‌گیرد این بیان اگرچه در بطن اجتماع کاربرد دارد ولی بدون بیان گفتاری جایگاه واقعی خود را پیدا نمی‌کند. یعنی بر اساس پیچیدگی خاصی که دارد و اغلب بدون زبان صورت می‌گیرد لذا نمی‌توان گستره‌ی تأثیرش را مدنظر داشت و این بیان نیز در اغلب موارد دارای محاسن اخلاقی است.
 
۶- بیان بصری: بیان بصری بیانی است که در قالبی تصویری به جامعه تزریق می‌شود. مثلاً فرد جهت جا انداختن ادبیات خود از جملاتی چون به من نگاه کن و یا ببین چه می‌گویم و یا مثلاً آب رودخانه را می‌بینی استفاده می‌نماید و هدف نیز انتقال زبان با بیانی تصویری است. کاربرد بیان بصری نیز در اجتماع و بخصوص در علم روانشناسی بسیار مؤثر و مفید است.
 
۷- بیان سمعی: بیان سمعی یا شنیداری بیانی است که از طریق زبان ولی با ساختاری شنیداری صورت می‌گیرد. یعنی فرد جهت انتقال صحبت خود به دیگری اغلب از جملاتی چون گوش کن و یا صدای رودخانه را می‌شنوی و مسایلی از این قبیل می‌پردازد. کاربرد این بیان نیز در اجتماع بسیار سازنده و مهم است.
 
۸- بیان لمسی: بیان لمسی بیانی است که از طریق زبان با استفاده از کلماتی که به فراخور حس لامسه می‌باشند، انجام می‌گیرد. مثلاً فرد جهت انتقال ادبیات خود به دیگران از جملاتی چون من سردی زمستان را لمس می‌کنم و یا حرارت بدن شما را احساس می‌کنم و مواردی از این قبیل است.
 
۹- بیان چشایی: بیان چشایی بیانی است که در قالب زبانی صورت می‌گیرد که این زبان از واژه‌هایی چون تلخ، شیرین، مزه و … استفاده می‌نماید. این بیان نیز با جملاتی چون سخن طرف شیرین بود و یا حرف شما خیلی بدمزه است، شکل می‌گیرد.
 
۱۰- بیان بویایی: بیان بویایی بیانی است که زبان درصدد است تا که با چیدمان کلماتی که به رنگ بویایی هستند، سخن خود را به مخاطب انتقال دهد. به مانند جملاتی از قبیل من بوی آب را حس می‌کنم و یا تو آیا بوی خاک را حس می‌کنی، شکل می‌‌گیرد. بنابراین این نوع بیان‌ها اغلب در قالب‌ زبان خودنمایی می‌کنند ولی ساختار آنها از حواس پنجگانه بهره می جوید و طبعاً کاربرد آنها نیز در اجتماع بسیار اساسی و کارآمد است.
 
کاربرد فن بیان در اجتماع:
 
بی‌تردید فن بیان در اجتماع کاربردی اساسی و منتج دارد. اجتماع نیاز حیاتی و کارآمد بشر به شمار می‌آید به گونه ای که بشر بدون اجتماع بی‌معناست. بیان نیز در قالب‌های متنوع و مختلفی کاربرد خود را به نمایش می‌گذارد. به عنوان مثال جهت مدارا کردن با مردم و یا تساهل بر امور مردم مهمترین عنصر فن بیان است. چه این که ضرب المثل عامیانه‌ای است که می‌گویند: با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون بکش. بی‌تردید خوب صحبت کردن و یا به بیانی مسلط و با اعتماد سخن راندن مهمترین عامل در جهت رفع مشکل و یا برقراری ارتباط و دوستی است. فن بیان بزرگترین هنری است که انسان را در جاده پیشرفت کمک شایان می کند. هنری است که به ما چگونه سخن گفتن را در کجا و چگونه می‌آموزد. لذا اینکه می‌گویند سخن هرجایی و هر نقطه مکانی دقیقاً منظور همان آشنایی با زمان و مکان و تسلط بر چگونه سخن راندن است. بشر موجودی است اجتماعی و طبعاً اجتماع نیز نیاز حیاتی بشر به شمار می‌رود. بنابراین جهت ترقی و پویایی درابعاد زندگی و منویات اجتماعی فن بیان در خیلی زمینه‌ها موروثی است و در برخی موارد نیز می‌تواند ذاتی باشد کما اینکه اکتسابی بودن آن نیز از دیگر عوامل است چه این که بعضی درست سخن گفتن را از پدر و یا مادر و یا جد و تبار خود به ارث برده‌اند و بعضی هم ذاتاً و ابتدائاً سخنورند. اما در بیشنتر موارد نیز اکتسابی است. اکتسابی بدین معنا که فرد این هنر را یا می‌آموزد و یا در بطن جامعه از دیگران اقتباس می‌کند و در این دو مورد بالطبع تجربه‌ی تقلیدی و تجربه تحقیقی و دید اجتماعی نیز بسیار مهم است. چه این که بخش عمده ای از این اکتساب برمی‌گردد به تقلید افراد از جامعه‌ی سخنور و واقعیات دیگری که وجود دارند و دیگر بخش آن نیز تأمل و تفقد افراد در موالید چهارگانه است که این مهم نیز با تلاش و کوشش فراوان به دست می‌آید. دید اجتماعی نیز از دیگر عوامل اساسی در جهت شکل‌گیری فن بیان به شمار می‌آید به طرزی که افراد با آگاهی و شناختی که از محیط پیرامون خود کسب می‌کنند به سهولت می‌توانند از ویژگی‌های بارز آن بهره‌ی فراوان گیرند. فن بیان به ما کمک می‌کند تا ابتدا شخصیت خود را به جامعه معرفی ‌نمائیم و در ثانی به ما می‌آموزد تا که در برابر مصائب زندگی صبر پیشه داریم. فن بیان در ما خودباوری و خودپیدایی را ایجاد می‌کند. خودباوری از این حیث که جایگاه شخصیتی خود را بخوبی بشناسیم و خود پیدایی از این لحاظ که بتوانیم در تقویت خویش بکوشیم. فن بیان می‌تواند ما را در ناهمواریهای زندگی به سوی هموارهای زندگی سوق دهد. فن بیان می‌تواند ما را در ناهمواریهای زندگی به سوی هموارهای زندگی سوق دهد. فن بیان می‌تواند دوست خوبی برای پیشرفت ما در دایره ی زندگی باشد. فن بیان می‌تواند ما را به شخصیتی سیاسی و یا فرهنگی و یا علمی به معنی واقعی تبدیل کند و یا می‌تواند ما را به عنوان یک شخص حقیقی به جامعه معرفی نماید. ولی با توجه به علم تیپ شناسی می‌توان گفت که فن بیان بیشتر در افراد برون گرا ظاهر می‌شود تا افراد دورن‌گرا. چه این که شخصیت و رفتار افراد برون‌گرا با فن بیان قرابت بیشتری را برقرار می‌سازد تا با افراد درون‌گرا. البته این نظر مطلق نیست، ولی نظری است که واقعیت اجتماع بر آن مهر تأیید زده است.
 
۴- نقش سازنده فن بیان در فرهنگ: بی‌شک فرهنگ یک مقوله اجتماعی است. فرهنگ می‌تواند همان جمع‌آوری متغیرها باشد. متغیرهایی که خود هم به تنهایی معنی فرهنگ را می‌دهند و هم بصورت جمع. بیان نیز حالتی از فرهنگ است. کما اینکه می‌تواند نوعی متغیر خاص خود باشد که معانی و اعتقادات مشترکی را ایجاد می‌کند و یا بدنبال هدفی معین و سازنده است. انسان از طریق زبان مکالمه می‌کند و طبعاً بخشی از فرهنگ آن نیز برمی‌گردد به چگونه صحبت کردن آن.

می‌توان نتیجه گرفت که فن بیان نقشی سازنده را در ساختمان فرهنگ به عهده گرفته است. بیان می‌تواند به تنهایی یک فرهنگ باشد. طرز بیان و برقرار ارتباط از جانب یک فرد در اجتماع خود بیانگر معرفی فرهنگ آن فرد است.
 
شاید بتوان گفت که فن بیان بدنبال فرهنگ‌سازی است چه این که از ملزومات اجتماعی جامعه به شمار می‌آید.
 
۵- چگونه ساختمان بیان خود را بسازیم: در جامعه افراد از حیث بیان با هم متفاوتند. بعضی لکنت زبان دارند و بعضی هم بسیار روان صحبت می‌کنند. بعضی ساده گویند و بعضی هم زبانشان پیچیده است. بعضی تخصصی صحبت می‌کنند بعضی هم در بیان دچار اختلاط و بی‌نظمی‌اند. بعضی کتابی صحبت می‌کنند بعضی هم لال هستند. بنابراین همه یکی نیستند. ولی راه درست جهت ساختن بیان استفاده بهینه از معیارهای زبان و گویش‌‌ها و احیاناً لهجه‌هاست. معیارهای زبان به ما می‌آموزد تا که بتوانیم با هر کسی به مانند خودش برخورد کنیم. دیگر مورد توجه به فرهنگ هاست. فرهنگ‌ها اگرچه به زبان بی‌زبانی صحبت می کنند ولی تردیدی نیست که در شکل‌گیری ساختمان بیان ما تأثیر مستقیم دارند. چه این که موسیقی هر منطقه‌ای خود یک نوع زبان است که توسط نوازنده بیان می‌گردد و یا فرهنگ پوشش یک منطقه به ما کمک می‌کند تا در تقویت بیان خود بیشتر بدانیم.
 
طبیعت و آب و هوای یک منطقه نیز در بیان ما تأثیر شگرفی را می‌گذارد. چه این که بشر ابتدا اطلاعات و تصورات ذهنی خود را از طبیعت و آب و هوا می‌گیرد و بعد همین اطلاعات و تصورات را بوسیله زبان بیان می‌دارد. لذا برای ساختن بیان خود ابزار و مصالح آن را می‌بایست از محیط طبیعی و اثار اجتماعی و تاریخی و در مجموع از مفاهیم و مصادیق موالید چهارگانه گرفت و بعد همین مفاهیم و مصادیق را در قالب زبان به جامعه بیان کرد.
 
۶- تعادل در بیان: یکی از مهمترین عوامل در شکل‌گیری و تعالی بیان تعادل است. تعادل مهمترین ویژگی در جهت تقویت و تداوم بیان به شمار می‌رود چه این که هرچه قدر در بیان تعادل داشته باشیم به همان اندازه قدرت بیان ما قوی می‌شود. لذا همانطور که ذکر آن رفت هر بیانی ابتدا نیاز به یکسری مولفه‌های طبیعی و خصایصی اجتماعی را از دنیای بیرون می‌طلبد ولی این موارد نیاز به برنامه‌ریزی و تنظیم دارند که این کار تعادل است. تعادل همیشه به مؤلفه‌های بیان نظم می‌دهد.نظم بدین معنا که سعی می‌کند سیر تکاملی بیان را در حالتی برابر و آهسته بدون بی‌نظمی و احیاناً خشن به جامعه تزریق نماید.بنابراین این که می‌گوئیم تعادل در بیان یعنی در هر شرایطی بتوانیم زبان بیان را کنترل نمائیم و یا به بیانی دیگر تعادل همان فرمان بیان است که ما را در جاده اجتماع به نحو مطلوب هدایت می‌کند.
 
۷- نقش درازگویی و کوتاه گویی در فن بیان: البته این که نظامی می‌سراید: کم گوی و گزیده گوی چون در. حرف بسیار بجا و معقولی است اما نقش درازگویی و کوتاه‌گویی بستگی به شرایط دارد. چه این در بعضی مواقع حکم می‌کند تا که سخن ما در جهت نتیجه به داراز کشیده شود و بعضی مواقع نیز با چند کلمه می‌توان نتیجه گرفت ولی با این تفاصیل بیان هرچه قدر کوتاه و مفید باشد، بهتر است. چرا که خواننده را بهتر اقناع می‌کند. کوتاه سخن گفتن ولی مفید باعث رعایت زمان می‌شود و در ثانی به نفع روحیات جامعه بیمار نیز هست.

اما در مجموع این دو در فن بیان نقش سازنده‌ای را ایفا می‌کنند. بدین سان که برای بهتر صحبت کردن نیاز به تمرین زیادی است و این تمرین نیز خواه ناخواه در قالب درازگویی گنجانده می‌شود و چه بسا در اغلب مواقع در جهت تعامل فن بیان فرهنگ کوتاه‌گویی مؤثر می‌افتد.
 
۸- روانشناسی چه اندازه به تعالی بیان کمک می‌کند؟ اگرچه یک بیان خوب ابتدا باید آشنایی لازم را نسبت به همه علوم کسب نماید. ولی در خیلی از موارد شناخت و آگاهی لازمه کار نیست یعنی فرد دارای اطلاعات فراوانی است اما نمی تواند این اطلاعات را در قالب بیان عنوان کند. لذا مطلع بودن یا مستعد و باهوش بودن و یا رسیدن به نبوغ فکری هیچ ارتباطی را با فن بیان ندارند چرا که هنر بیان هنری است ویژه و مختص به خود و در خیلی از موارد اطلاعات و مسایل جانبی کمکی را به این هنر در جهت رشد و تعالی نمی‌کنند. اگرچه در برخی موارد هم می‌توانند تأثیرگذار باشند. ولی نمی‌توان گفت که هر کسی از هوش زیادی برخوردار است می تواند قدرت بیان خوبی هم داشته باشد. بنابراین بخش عمده‌ای از کار به ژنتیک و بخشی دیگر آن نیز اکتسابی و یا ذاتی است. اما می‌توان ابزار داشت که استفاده بجا از ویژگی‌های اجتماعی و فردی خود عاملی در جهت رشد و تعالی بیان به شمار می‌آیند.
 
۹- فرهنگ معناشناسی در تقویت مقوله بیان چه اندازه مؤثر است؟ فرهنگ معناشناسی بدین مفهوم است که ما از هر چیزی مفهومی را دریابیم و البته مفاهیم نیز در شکل‌گیری بیان ما بسیار مدخلند. مثلاً معناشناسی یک گل و یا سبزه باعث می‌شود تا که ما درباره این دو مفاهیمی را بیان داریم. فرهنگ معناشناسی مهمترین عامل در جهت تقویت و تعالی زبان و بیان ماست. چه اینکه معانی ابزاری به شمار می‌روند که ما رادر ساختن ساختمان بیان کمک می‌کنند. معانی به مانند ابزار یک کشتی‌گیر و یا وزنه‌بردارند که او را در قهرمانی استعانت می‌کنند. فرهنگ معناشناسی به ما می‌آموزد تا که افق دید خود را نسبت به زبان همه موجودات گسترش دهیم. به ما می‌آموزد تا که بدانیم طبیعت می‌تواند در ابعادی معلم ما باشد.
 
۱۰- تأثیر مثلث اراده، صبر و امید در پیشرفت مقوله بیان: بی‌گمان آنانکه با حوصله و شمرده و به بیانی پخته صحبت می‌کنند همان کسانی‌اند که از اراده، صبر و امید بهره می‌‌جویند و طبعاً آنانکه بی‌حوصله و عجول هستند و همیشه در تعامل تعادل ندارند همان کسانی‌اند که هرگز مثلث اراده، صبر و امید را نفهمیده‌اند. بی‌گمان مقوله بیان مقوله‌ای بسیار بسیط و منتج به شمار می‌رود. پس آنانکه از اراده و صبر و امید برخوردار نیستند هرگز نمی‌توانند افرادی خوش‌بیان و مؤثر باشند. ما ‌نمی‌توانیم بگوئیم بیان خوبی داریم ولی فردی بی‌ارداه هستیم. چون اراده از پایه‌های اصلی شخصیت به حساب می‌آید و طبعاً فرد با شخصیت نیز باید با اراده باشد. ما نمی‌توانیم بگوئیم بیان داریم ولی صبور نیستیم. چه این که جهت مدیریت بحران نیاز مبرم به فن بیان است و چه بسا افرادی که با فن بیان از مشکلات حاد خود عبور کرده‌اند، ما نمی‌توانیم از خوبی بیان خود بگوئیم ولی فردی ناامید باشیم. چون هر چه قدر هم خوش بیان باشیم اگر به معیارهای زندگی به دید منفی نگاه کنیم توفیقی حاصل نمی‌شود.
 
۱۱- نقش صداقت گویی و دروغ پروری در شکل گیری بیان: بالطبع صداقت گویی و دروغ پروری در شکل‌گیری بیان پرنقش هستند. چه این‌که راست گویی خود فرهنگی است که به بیان کمک شایان می‌کند و دروغ‌پروری نیز از دیگر فرهنگ‌هاست که می‌تواند شمایل بیان را خدشه‌دار کند، لذا وقتی می‌گوییم فلانی راستگو و درستکار است به منزله این است که از ادبیات و بیان درستی برخوردار می‌باشد و عکس آن نیز صادق بوده به نحوی که افراد دروغ‌گو نیز دقیقاً مقابل افراد راستگو قرار می‌گیرند و تمام ویژگی‌های آنها نیز با افراد راستگو متفاوت است. دروغ پروری باعث ایجاد زبانی دروغین می‌شود و زبان نیز همین دروغ‌ها را بیان می‌دارد. بنابراین این نوع فرآیند می‌تواند به فرهنگ جامعه لطمه وارد سازد.
 
پس این که می‌گوئیم نقش صداقت‌گویی و دروغ‌پروری در شکل‌گیری زبان نه به این معنی که یکی دارای نقش است و آن دیگر نیست بلکه بدین مفهوم که هردو نقشی سازنده دارند اما یکی مثبت و مثمن است و آن دیگری منفی و عقیم.
 
۱۲- رابطه‌ی شخصیت و بیان: شخصیت و بیان دقیقاً مکمل همدیگرند. یعنی بدون یکی آن دیگری نیز بی‌معناست و این مهم به دو دلیل عمده می‌تواند باشد. نخست شخصیت می‌باشد که به ویژگی‌ها و خصلت‌هایی اطلاق می‌شود که رفتار فرد را معرفی می‌کنند و در ثانی بیان است که یکسری مفاهیم و مصادیق را به تصویر می‌کشاند. لذا می‌توان گفت خود بیان نیز از عوامل تشکیل دهنده شخصیت به شمار می‌رود و شخصیت نیز نیاز مبرم به بیان دارد. چون بیان خوب می‌تواند بخشی از شخصیت فرد باشد.
 
۱۳- وجه اشتراک بین بیان و زبان و احیاناً تفاوت بین این دو کدامند؟
 
زبان و بیان به مانند روح و جسم هستند که بدون یکی آن دیگر معنایی ندارد. چه این که برای بیان هرچیزی نیاز به زبان است و بدون بیان نیز زبان کاربردی ندارد. بیان از یکسری عوامل بیرونی تشکیل می‌شود و زبان تنها کنترل و هدایت آنها را برعهده دارد. در بین این دو نیز می‌توان تفاوت‌هایی را هم برشمرد. ولی این تفاوتها از حیث کاربردی نیست. چه این که در این زمینه این دو به هم نیاز دارند بلکه از لحاظ خصایص فردی آنهاست. بدین معنا که زبان از اعضای بدن بوده که بعنوان یک ابزار از ان جهت صحبت کردن استفاده می‌کنیم و طبعاً ماهیت وجودی نیز دارد و از طرفی نیز موجود است. اما بیان یکسری ویژگی‌های برونی‌اند که نه خود آنها بلکه تصویری از آنها در ذهن تداعی می‌شود و این تصاویر را زبان عنوان می‌کند.
 
۱۴- سیرت و تیپ بیان چه می‌گوید؟ بالطبع بیان از دو حالت برخوردار است نخست سیرت بوده و آن دگر تیپ. سیرت به این معنی که دارای حالاتی درونی است که این حالات نیز آشکار نیستند و تیپ به این مضموم که در زوایایی ظواهری را از خود به نمایش می‌گذارد. به مانند زبان حرکتی- زبان بصری- زبان سمعی که هر کدام از این زبان ها از طریق حرکت- دیدن و شنیدن خودی را به نمایش می‌گذارند. ویژگی‌های درونی بیان نه آن مواردی است که توسط زبان به اشکال مختلف ظاهر می‌شود که یکسری خصایص پنهانی‌اند که اهل دل آنها را درک می‌کنند. یعنی تیپ بیان همیشه ابزاری است در جهت شکل‌گیری سیرت بیان و طبیعی است که این دو نیز مکمل همدیگرند. سیرت بیان همان فهم و درون مایه ی بیان قلمداد می‌شود و یا مفاهیم و مصادیقی که به اصطلاح در فطرت بیان شکوفا می‌شوند را می‌توان سیرت بیان برشمرد. سیرت بیان همان رفتارهایی به شمار می‌روند که درون‌زا بوده و اگرچه مشاهده نمی‌شوند ولی تأثیر آنها همیشه در الویت اول است. ولی تیپ بیان می‌تواند به همه ظواهری اطلاق گردد که از جانب جوارح بدن نمایان شوند.

http://blog.inkaraj.com/?p=123#more-123

برخی از بایسته های تبلیغ و سخنوری

 

برخی از بایسته های تبلیغ و سخنوری

سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین قرائتی

اشاره

نوشته ای که پیش رو دارید اقتباس از دو سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی است که یکی در جمع مبلغان خارج از کشور و دیگری در جمع مبلغان هجرت بلند مدت حوزه علمیه قم ایراد گردیده است . چکیده این دو سخنرانی به صورت گزینشی و نکته وار ارائه می شود .

1 . دعوت باید به سوی خدا باشد . از نظر قرآن کریم بهترین مردم کره زمین مبلغین هستند، به شرط اینکه دعوت و تبلیغشان به سوی خداوند تبارک و تعالی - نه دعوت به نفس - و عمل و رفتارشان صالح و خالص برای خداوند باشد . «ومن احسن قولا ممن دعا الی الله وعمل صالحا وقال اننی من المسلمین » (1) ; «و کیست خوش گفتارتر از آن کس که به سوی خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید: من [در برابر خدا] از تسلیم شدگانم؟»

2 . مبلغ باید سوز و عطش درونی برای هدایت مردم داشته باشد . یکی از ویژگیهایی که خداوند تبارک و تعالی برای حضرت رسول صلی الله علیه وآله مطرح می کند، همین سوز درونی و حرص برای هدایت امت است . «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم » (2) ; «قطعا برای شما پیامبری از خودتان آمد . بر او دشوار است که شما در نج بیفتید، به [هدایت] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، رؤوف و مهربان است .»

و در همین رابطه در مورد پیامبر عظیم الشان اسلام می فرماید:

«لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین » (3) ; «شاید تو از اینکه [مشرکان ایمان نمی آورند، جان خود را تباه سازی .»

3 . مبلغ باید بی تکلف باشد مثلا اگر نمی داند، صاف بگوید نمی دانم . اگر از او سؤال کردند و دانست، جواب دهد و اگر ندانست، توجیه و تفسیر بی جهت نکند . «قل ما اسئلکم علیه من اجر وما انا من المتکلفین » (4) ; «بگو: مزدی بر این [رسالت] از شما طلب نمی کنم و از متکلفین نیستم [و سخنانم روشن و همراه با دلیل است] .»

4 . مبلغ نباید در امر تبلیغ مقلد دیگران باشد . خطیب نباید سعی کند مثل مرحوم فلسفی و یا سخنور دیگری سخنرانی کند، بلکه باید خودش باشد و مثل خودش سخنرانی کند . «ومن آیاته خلق السموات والارض واختلاف السنتکم والوانکم ان فی ذالک لایات للعالمین » (5) ;

«و از نشانه های اوست آفریدن آسمانها و زمین و گوناگون بودن زبانها و رنگهای شما . هر آینه در این کار نشانه هایی برای دانشمندان است .»

5 . یکی از ویژگیهای مهم مبلغ این است که ساده، روان و قابل فهم برای همه بگوید . به عنوان مثال به جای اینکه بگوید «در این مقطع از زمان، بگوید همین حالا، یا به جای «روند تکاملی » بگوید، «همین طور که پیش می رویم » . «ولقد یسرنا القرءان للذکر فهل من مدکر» (6) ;

«وقطعا قرآن را برای پندآموزی آسان کرده ایم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟»

6 . سخنرانی باید مفید و مختصر و جذاب باشد و در 20 دقیقه تنظیم شود مگر اینکه، خطیب بتواند مردم را بخنداند . مرحوم فلسفی می گفت: «هر کس نمی تواند مردم را بخنداند سر 20 دقیقه از منبر پایین بیاید .»

7 . مبلغ توانمند، کسی است که هم مردم را بخنداند و هم بگریاند . «وانه هو اضحک وابکی » (7) ;

«و آنکه او خندانید و گریانید .»

8 . مبلغ باید با همه مؤمنین به یک شکل برخورد کند . جواب سلامها و برخوردهای او نباید نسبت به افراد متفاوت باشد، بلکه باید بخاطر خدا با همه یکسان برخورد کند .

9 . مطالب و مسائلی که در منبر مطرح می شود باید مطابق با نیاز مخاطب انتخاب شود .

10 . خطیب توانا کسی است که سخنرانی خود را متنوع کند . اینکه درباره یک موضوع شبهای متوالی صحبت شود، اشتباه است .

11 . سخنران باید در هنگام سخنرانی، نگاه خود را به همه جمعیت تقسیم کند و به یک نقطه خاص خیره نشود .

12 . مبلغ باید دسته بندی شده سخن بگوید و اول و آخر کلامش مشخص باشد . مخلوط صحبت کردن از اشتباهات بزرگ در سخنرانی است .

13 . از جمله هنرهای خوب در تبلیغ، استفاده از مثالهای زیبا و مناسب است . به عنوان مثال، برای بیان ثواب نماز جماعت که اگر 2 نفر بودند چقدر و اگر سه نفر بودند چقدر ثواب دارد تا اینکه اگر به 10 نفر رسیدند ثواب آن بی نهایت می شود، می توان این طور گفت: «خواهر یا برادر! شما اگر یک انگشت داشته باشی چقدر توانایی داری؟ اگر 2 تا انگشت داشته باشی چقدر؟ اگر 3 تا چطور؟ با اضافه شدن تعداد انگشتان توانایی شخص بالاتر می رود و آن شخص که هر 10 انگشت را داشته باشد از عهده بی نهایت کار برمی آید . »

مثال دیگر: سؤال می شود که چرا قرآن همه خوبیها را به خدا و همه بدیها را به شخص نسبت می دهد؟ مثلا می فرماید:

«ما اصابک من حسنة فمن الله وما اصابک من سیئة فمن نفسک وارسلناک للناس رسولا وکفی بالله شهیدا» (8) ;

«هر چه از خوبی به تو می رسد از جانب خداست، و آنچه از بدی به تو می رسد از خود توست، و تو را به پیامبری برای مردم فرستادیم، و گواه بودن خدا بس است .»

در جواب این سؤال می توان این طور مثال زد: زمین همیشه دور خورشید می چرخد . آن قسمت از زمین که به طرف خورشید است روشن و آن قسمت که به طرف خورشید نیست تاریک می باشد . پس روشنایی زمین از خورشید و تاریکی آن از خودش می باشد .

14 . مبلغ باید سه شرط اساسی داشته باشد، کما اینکه پیامبران الهی این سه شرط را داشتند .

1) از مردم باشد:

«ربنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ایاتک ویعلمهم الکتاب والحکمة ویزکیهم انک انت العزیز الحکیم » (9) ; «پروردگارا، در میان آنان، فرستاده ای از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند، زیرا که تو خدای شکست ناپذیر حکیمی .»

2) در مردم باشد:

«کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم ءایاتنا ویزکیکم ویعلمکم الکتاب والحکمة ویعلمکم ما لم تکونوا تعلمون » (10) ; «همان طور که در میان شما، فرستاده ای از خودتان روانه کردیم، که آیات ما را بر شما می خواند، و شما را پاک می گرداند، و به شما کتاب و حکمت می آموزد، و آنچه را نمی دانستید به شما یاد می دهد .»

3) با مردم باشد:

«فانجیناه والذین معه برحمة منا وقطعنا دابر الذین کذبوا بایاتنا وما کانوا مؤمنین » (11) ; «پس او و کسانی را که با او بودند به رحمتی از خود رهانیدیم، و کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ریشه کن کردیم .»

15 . محور تمام سخنان مبلغ در تبلیغ باید قرآن باشد . «نحن اعلم بما یقولون وما انت علیهم بجبار فذکر بالقرءان من یخاف وعید» (12) ;

«ما به آنچه می گویند آگاهتریم و تو مامور به اجبار آنها [به ایمان] نیستی; پس بوسیله قرآن، کسانی را که از عذاب من می ترسند متذکر ساز .»

16 . مبلغ نباید از تعریفهای بی جای دیگران خشنود شود . چرا که قرآن کریم چنین انسانی را بدعاقبت می داند . «لا تحسبن الذین یفرحون بما اتوا ویحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا فلا تحسبنهم بمفازة من العذاب ولهم عذاب الیم » (13) ;

«البته گمان مبر کسانی که بدانچه کرده اند شادمانی می کنند و دوست دارند به آنچه نکرده اند مورد ستایش قرار گیرند، قطعا گمان مبر که برای آنان نجاتی از عذاب است، [بلکه] عذابی دردناک خواهند داشت .»

17 . سخن مبلغ باید مطابق با زمان و مکان باشد، به گونه ای که مخاطب حس کند آن سخن برای اوست . در این صورت مخاطب با مطلب گره می خورد .

مثال: اگر در داستان حضرت یوسف علیه السلام گفته شود که ایشان برادران حسودی داشت که به عنوان بازی او را بردند و در چاه پرت کردند و پیراهن خونین او را آوردند و . . . ، مخاطب خواهد گفت: این تاریخ 2000 سال قبل است و هیچ ارتباطی به زندگی ما ندارد . اما اگر گفته شود: یوسفی بود، جوانها! همه شما یوسف هستید، یوسف را بردند، همه شما را هم می برند، او را به اسم بازی بردند، شما را هم به اسم بازی می برند، او را به چاه انداختند و پرت کردند، شما را نیز پرت می کنند و . . . ، در این صورت مخاطب احساس می کند که قرآن با او سخن می گوید و شرح حال امروز اوست .

پی نوشت ها:

1) فصلت/33 .

2) توبه/128 .

3) شعراء/3 .

4) ص/86 .

5) روم/22 .

6) قمر/17 .

7) نجم/43 .

8) نساء/79 .

9) بقره/129 .

10) بقره/151 .

11) اعراف/72 .

12) ق/45 .

13) آل عمران/188 .

http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=2689&MagazineNumberID=3868&MagazineArticleID=29079

تشریفات سخنراني در همایش ها

 

تشریفات سخنراني در همایش ها

این نکات ارزشمند از دید احترام و اکرام شما سخنرانان نگاشته شده است و مراسم مختلف اقتضای خود را ایجاب می نماید. این نکات تنها به شما یادآوری می نماید شما به عنوان یک سخنران در مراسم رسمی در دید همه هستید و نه تنها مخاطبان به سخنرانی شما گوش می دهند بلکه آداب معاشرت و تشریفات شما را زیر نظر دارند. ما برآنیم تا این نکات را هم در کنار فنون سخنوری در اختیار شما قرار دهیم تا ضمانت ما در ارتقای سخنوری استوارتر باشد.

شخصیت شما برند تجاری شماست. اگر شما دریای علم باشید مخاطبان تنها مجال درک قطره ای از علم شما را دارند ولی طریقه سخنوری شما همراه با آداب معاشرت شما نشان از فرزانگی شماست .

1) روی دو پای خود تکیه دهید:

هنگام پخش سرود ملی روی دو پای خود بایستید و دستان خود را چهار انگشت بر روی خط دوخت شلوار خود با جهت گیری شصت خود به سمت جلو قرار دهید.سر و گردن خود را بالا نگه دارید و نگاهتان را مستقیم به جلو نگه دارید. از گذاشتن دست خود روی قلب خود خود داری نمایید .

2) شروع برنامه را جدی بگیرید:

هرگز در زمانی که قاری یا مجری در حال اجرا هستند صحبت نکنید.صحبت نمودن شما باعث حواس پرتی شنونده خواهد شد و شما را دون شان شخصیت خویش فرض می نماید.از طرفی یادتان باشد قاری و مجری مراسم با تمرین زیاد سعی دارند در فرصت کمی که دارند حداکثر اثرگذاری را روی مخاطبان داشته باشند این فرصت طلایی را از آنها نگیرید .

3) جای مناسب شان خود بنشینید:

همیشه مناسب با شان خود و مجلس در مکانی بنشینید که با حضور دیگر میهمانان مجبور به ترک صندلی خود نشوید.اگر سخنران همان قسمت از برنامه هستید ؛ ردیف جلو و کمی دورتر از مرکز بهترین مکان است.یادتان باشد همیشه افرادی هستند که به همراه مقامات وارد مراسم می شوند و در صورتی که مستقیم و محکم روبروی صندلی خود نایستید بدشان نمی آید تا جای شما را اشغال نمایند.پس محکم و استوار در برابر صندلی خود بایستید و به آنها خوش آمد بگویید.

4) زمان مناسب در جلسه سخنرانی حاضر شوید:

زمانی در مجلس حاضر شوید که دیگران مجبور به ایستادن تمام قد در مقابل شما نشوند و اگر این موضوع اتفاق افتاد از روبوسی در هنگام سخنرانی دیگران و در انظار مخاطبان خود داری نمایید.

5) احترام را با احترام انجام دهید:

از طرف مقابل ،نیم خیز شدن شما تنها انتقال پیامی است که شما احترامی برای تازه وارد قائل نیستید پس به خودتان زحمت ندهید و محکم سر جایتان بنشینید تا نظم مجلس برقرار باشد.سر تکان دادن از راه دور برای تازه واردان برای ادای احترام ، خارج از وصف آیین نگارش مطالب این سایت است .صحبت کردن در مورد تازه واردان یا با آرنج به پهلوی کناردستی زدن، نشانی از عدم آگاهی نسبت به آداب تشریفات همایش است .

6) سخنرانی همکاران را گوش دهید:

همیشه قبل از سخنرانی خود در سالن همایش حضور داشته باشید و به سخنرانی سخنران قبل از خود گوش دهید.بعضی از همکاران بر این باورند که سخنران نباید قبل از سخنرانی دیده شود.این شیوه شاید برای سخنرانانی که تنها سخنران سمینار هستند جالب باشد ولی با فرهنگ و شیوه مراسم در ایران مطابقت ندارد و بنده پیشنهاد نمی دهم.

7) بعد از سخنرانی در فضا بمانید:

سخنرانانی که بعد از اتمام سخنرانی خود فضای مراسم را بلافاصله ترک می کنند از دید مخاطبان انسان های مغرور و بدون اتیکت شناخته می شوند. مهم نیست رتبه علمی شما چیست چون رتبه شما از مجموع رتبه مخاطبان کمتر است.

8) موقعیت طلب نباشید:

سخنرانان دیگر و مقامات مدعو هم مانند شما به تنفس و استراحت نیاز دارند.موقع تنفس یاد بگیرید برای سخنرانان فضای آرامش و تجدید قوا ایجاد نمایید. این موضوع نباید مانع از گسترش ارتباطات موثر قلمداد شود.

9) به زمان همکاران و عوامل اجرایی ارزش قائل شوید:

هیچ گاه بیشتر از زمان خود سخنرانی نکنید. این از اولین علائم نقض حقوق مدرن محسوب می شود. یادتان باشد سخنرانی اضافی شما علاوه بر ناخشنودی مخاطبان، باعث به هم ریختن برنامه های عوامل اجرایی و دیگر سخنرانان خواهد شد.

در مواقع پرسش و پاسخ در هنگام سخنرانی لازم نیست همه پرسش ها را جواب بدهید و گاهی لازم است با دادن آدرس منبع و یا قول دادن به مخاطبان برای دادن پاسخ علمی در سایت خود و یا ارسال جواب به ایمیل علاقه مندان علاوه بر رعایت و مدیریت زمان مخاطبان ، ارتباطات خود را گسترش دهید.

یادمان باشد در یک همایش 1000 نفری یک دقیقه اضافی یعنی هدر دادن 1000 دقیقه ارزشمند .

10) بر روی نام همکاران کلید نکنید:

شپش اگر در سخنرانی خود خواستید از سخنران قبلی مطلبی را تایید یا رد نمایید ؛ تنها یک بار نام ایشان را ببرید و از نام بردن مکرر ایشان خود داری نمایید.نام بردن از اساتید فن همیشه قابل تقدیر و نشان حق شناسی شماست.

خیلی از سخنرانان بعد از اجرای سخنرانی دچار نوعی غرور می شوند و از ارتباط با دیگران غافل می شوند.این سخنرانی ها خیلی زود فراموش می شوند ولی ارتباط خوب شما با مخاطبان ماندگار خواهد ماند. مخصوصا ارتباط موثر با استادان و پیشکسوتان حاضر و ادای احترام به آنها به عنوان شخصی با آداب معاشرت بالا تلقی می گردد.در جواب تمجید و تعریف استادان خاضعانه ادای احترام نمایید.

11)نظام آراسته باشید:

نظام آراستگی شما در همه ی احوال نشان شخصیت شماست و در همایش ها نمود بیشتری دارد. حضور در همایش ها باید به عنوان مراسم رسمی و دولتی تلقی گردد و از پوشش غیر رسمی و غیر اداری برحذر بود.از در دست داشتن دسته کلید، تلفن همراه و یا تسبیح جدا خود داری نمایید.در مراسم رسمی که با حضور مقامات عالی نظام برگزار می شود کسانی در حال تسبیح خوانی دیده می شوند که جای تامل بسیار دارد. برداشت من این است آنها در حال تسبیح هستند و سخنرانی مقام اول کشور را گوش نمی دهند و این صحیح نیست. حالت دوم این است که آنها در حال بازی کردن با تسبیح هستند که این عذر بد تر از گناه تلقی می گردد.

12. همیشه شان مجلس را در نظر داشته باشید:

گاهی شاید مخاطبان به لطیفه های شما بخندند ولی این نباید شما را به اشتباه بیندازد تا بی محابا هر حرفی را بزنید. خنداندن مخاطبان همیشه نشان موفقیت شما نیست .هدف مراسم را در نظر داشته باشید و در مسیر هدف به ایراد سخنرانی و یا خنداندن مخاطبان اقدام نمایید. در مراسمی که همین اواخر حضور داشتم سخنران مدعوی از سیگار کشیدن خود در توالت سخن گفت. همه خندیدند ولی آثار سخنرانی او بازتاب خوبی در نظر مخاطب به عنوان یک سخنران انگیزشی نداشت. به نظر من سخنان این سخنران تداعی کننده 700 مدل توالت شد و رشته افکار را از هم گسست.

هر اندازه جهان شمول و عالمانه سخن بگویید گاهی اوقات یک کلمه تمام وجهه و لایه های درونی شما را نشان می دهد و در انظار مخاطبان به عنوان یک فرد متفاوت جلوه می نمایید. این کلمات اکثرا منفی ،مبتذل و یا عامیانه هستند.لسان الغیب در دیوان ارزشمند حافظ یک کلمه رکیک نمی آورد .به طور مثال کلمه " خ ر" در دیوان وی دیده نمی شود و هر چه است مضامین دقیق و نکته های ظریف عرفانی است و این باعث شده است تا دیوان حافظ مسحور قلب ها بشود.

www.iranmojri.com

تكینیك های سخنرانی در جمع تكینیك های سخنرانی در جمع

 

تكینیك های سخنرانی در جمع تكینیك های سخنرانی در جمع

سخنرانی در جمع برای اغلب افراد كار دشواری است.اگر مـی خـواهـیـد انـسـان موفـقی باشید، باید بر تكنیـكهـای سخنرانی تسلط پیدا نموده و یا حداقل هنگام صـحبـت در یك جمع احساس راحتی كنید.

منظور از یك جمع، 500 سهامـدار عـصـبـانـی در جـلسـات  آخر سال نیست، بلكه میتواند از چند فروشنده، كارمـند و یا چند دوست در جشن تولد نیز تشكیل شود. سخنرانی در جمع به این معنی است كه شما چندین شنونده دارید كه در اغلب اوقات به تـك تـك واژه هـایـی كه از زبـان شمـا ادا میشود، گوش میدهند. به همین دلیل اشتبـاه نـكـردن شما در حین صحبت حائز اهمیت است.

1. آرام و ریلكس باشید

بـرخی از افـراد همین كه به صحبت كردن در جمع فكر میكنند، دچار اضطراب و نـا آرامـی شده و هنگامی كه در مقام عمل شروع به سخنرانی می كنند، خشكشان مـی زنــد، تپش قلبشان شدیدتر میشود، دستانشان شروع به لرزش میكند و بصورتی گسسـتـه و لكنت وار شروع به صحبت می نمایند.

موضـوع مـهمی كـه بـاید بخاطر داشت باشید این است كه در شرایط مرگ و زندگی قرار نداشته و صرفا" در حال گقـتن چند كلمه حرف به دیگران هستید. چه دو نفر باشند چه 200 نفر، باید بـه یـك طریق صحبت كنید به اینصورت كه عصبی نشوید، روی موضوع مربوطه تمركز كنید و كار را به اتمام برسانید.

2. موضوع مورد بحث را بشناسید

معمولا ما زمانی دچار اضطراب و نا آرامی می شــویم كه كـاری كـه در مـورد آن تـبـحر و شناختی نداریم، مجبور به انجامش می گردیم. افـراد انـدكی دارای تبحر كامل در زمینه سخنرانی در جمع می باشند اما اغلب می توانند در صورت داشتن آمادگـی منـاسـب، از عهده آن بخوبی برآیند. كلید این آمادگی آشنا بودن و شناختـن دقیق مـوضـوع مــورد صحبت می باشد.

اگر شما یـك مدیـر اجـرایـی در شـركت تـولید نوشابه بوده و قصد سخنرانی در مورد بازار رقابتی را دارید، باید از همه ریزه كاریها و جزئیات شركتهای دیگر تولید نوشابه همـانـنـد شركت خود آگاه باشید. زمانی را برای نت بـرداری و خـلاصـه سـازی ایـده هـای خـود در قالب نوشتارهای كوچك اختصاص دهید.مرحله بعدی كار این است كه آن قالبهای كوچك را بخاطر سپرده و هنگام سخنرانی آنها را بسـط و گسترش دهید. اگر جلسـه پرسش و پاسخ در میـان است، سـعـی كنـیـد سـؤالات احتمالی و پاسخهای آنها را از قبل مهیا و آماده نمایید.

۳. مخاطبین خود را بشناسید

اگر در مقابل مدیران ارشد یك شركت در مورد راه كارهای تجاری صحبت می كنید، بایـد نسبت به زمانیكه برای یك عده دانشجو كه ترم اول اقتصاد را می گذرانند، روش بسیـار متفاوتی را در پیش بگیرید.

 باید میزان سطح معلومات مخاطبین خود را سنجیده و مطابق با آن صحبت كنید. به هر حال آنها آماده اند تا سخنان شما را بشنوند بنابراین گفته های شما باید برایشان قابل فهم باشد.

4. با محل سخنرانی آشنا شوید

این یك نكته فراموش شده است، امـا شـمـا بـایـد بـا مـحلـی كـه قـرار اسـت در آنــجا به سخنرانی بپردازید، آشنا شوید. لازم است پیشاپیش به آنجا رفته و با امكـانات و محیط آن آشنا گردید. سپس روی مسائل دیداری سخنرانی خود كار كنید تا مطـمـئـن شــویـد مطابق با آنچه كه در نظر گرفته اید باشد. وارد شـدن بـه یـك سـالـن 20000 هـزار نـفـری نسبت به وارد شدن به یك كلاس درس 30 نفره نیاز به تمهیدات بسیار بیشتری دارد.

یك روش خوب این است كه در صندلیهای مختلفی كه قرار است حاظران بنشینند، قرار بگیرید تا چشم انداز مناسبتری از محل برگزاری بدست آورده و بتوانید با همه شنودگان به یك نسبت ارتباط برقرار كنید نه فقط با چند نفری كه در ردیف جلو نشته اند.

5. موفقیت را مجسم كنید

اغلب افراد به این دلیل در سـخنـرانـی شـكست میخورند كه تصور میكنند صحبتهایشان اشـتباه و بـی معنی است. آنچه كه در ذهن می پرورانید، همان نیز اتفاق خواهد افتاد. اگر خودتان را یك نادان تصور كنید، همان نیز خواهید شد.

فكر عجز و ناتوانی را در خودتان قبل از شـروع صـحبـت نـابـود كنـید.  سعی كنید پیش از سخنرانی مطالب را در ذهن خود مـرور نـمـایید. چگونگی بیان موفقیت آمیز موضوعات و نیز حركات خود را مـجسـم نـمایـیـد. تا رسیدن به مرحله یك ایراد یك سخرانی كامل این اعـمـال را تـكـرار كـنـیـد. بـعـد از آن تـنـها كـاری كـه لازم اسـت انجام دهید، عملی كردن تجسمات خود خواهد بود.

6. كار نیكو كردن از پر كردن است

مایكل جردن هم ممكن است وقتی برای اولین بار با توپ بسكتبال آشنا شد، 10 پرتاب اولش را در گل نكرد، اما با سخت كوشی و تمرینات بسیار، بـه بـهـتـریـن بسكتبالیست دنیا مبدل شد. نكته این است كه اگر بخواهید سخنران بهتری شوید باید تمرین كنید.

بصورت داوطلبانه هنگـام اوقـات بـیـكاری جـلوی دوسـتـانـتان قرار گرفته و به جلوی جمع ایستادن عادت كنید. بتدریج سعی كنید به تعداد نفراتی كه در مقابلشان قرار گرفته اید بیفزایید و از افراد قویتر اسـتفـاده نـمایـید. ایده ایـنكار این است كه در شرایط غیر واقعی كه اهمیتی ندارد، متوجه اشتباهات و نقاط ضعف خود شوید. به این ترتیب هنگامی كه روز موعود فرا میرسد با اعتماد بنفسی كامل در مقابل جمع قرار گرفته و همـه چـیـز بـه خوبی پیش خواهد رفت.

7. روی پیغام تمركز كنید

هنگام سـخنـرانی در یـك جـمـع زیـاد به حاضرین فكر نكنید. به پیغام و نكاتی كه باید بـه دیگران منتقل كنید تمركز نمایید. در نهایت دلیل قرار گرفتـن شمـا پـشـت میـكروفـن ایـن است كه مطلب مورد نظر خود را به شنـوندگـان بـفـهـمـانـید. به این ترتیب دیری نخواهد پایید كه دیگر احساس ناآرامی و اضطراب نكرده و راحت تر تـوانـسـت بـا مـخاطبـیـن خود برای بحث و گفتگو ارتباط برقرار نمایید

http://fshahrokh.blogfa.com/89074.aspx

سه گام برای‌ اینکه بهترین سخنرانی خود را ‌ایراد کنید

 

در تجربیات دو دهه مشاوره من به مدیران اجرایی برای ارائه سخنرانی‌های عمومی، به ندرت به کسانی برخورد کرده ام که تمایل داشته باشند وقت و انرژی لازم را برای انجام کارهایی که جهت‌ایراد یک سخنرانی بزرگ و فوق‌العاده ضروری است، صرف کنند.

رضایت سخنرانان به یک سخنرانی متوسط‌، ریشه اصلی کثرت سخنرانی‌های بد است. سخنرانان اصلا به کیفیت جایگاه سخنرانی اهمیت نمی‌دهند و ‌ایراد سخنرانی در یک جایگاه با کیفیت پایین، آنها را راضی می‌کند.
چه کاری برای بهبود کیفیت نامطلوب سخنرانی‌های مدیران باید انجام داد؟ من 3 مرحله سریع پیشنهاد می‌دهم که مدیران از همین الان می‌توانند در پیش بگیرند تا کیفیت سخنرانی بعدیشان را بالا ببرند. مراحل سه گانه از نظر مفهومی ‌پیچیده ولی از نظر اجرا نسبتا آسان است.

مرحله اول: مخاطبان خود را در دسته‌های مختلف قرار داده و سازماندهی کنید.
ذهن ناخودآگاه ما به طور مداوم چهار منطقه مختلف از فضای بین ما و دیگران را به دقت رصد می‌کند. ما‌این رادار ناخودآگاه و به طور ناباورانه‌ای ماهر را تقویت کرده‌ایم تا ما را برای ارائه سخنرانی‌های عمومی‌هدایت کند. فاصله 12 قدم یا بیشتر با مخاطبان، فضای عمومی‌ (اصطلاحا فضای غیرصمیمانه) محسوب می‌شود و ما معمولا اهمیت زیادی به کسانی که فاصله‌ای بیشتر از12 قدم با ما دارند نمی‌دهیم.
فاصله بین 12 قدمی‌تا 4 قدمی ‌فضای اجتماعی خوانده می‌شود. ما توجه نسبتا بیشتری به افراد ‌این منطقه داریم، گاهی به آنها نگاه می‌کنیم ولی مخاطب اصلی خود به حساب نمی‌آوریم. فاصله 4 قدمی ‌تا 5/1 قدمی‌فضای خصوصی به حساب می‌آید و ما توجه خیلی بیشتری به افراد‌ این فضا داریم و در حقیقت، می‌خواهیم تماس چشمی‌مان را با یکی از افراد ‌این منطقه به طور مداوم حفظ کنیم. از لحاظ روانی آن شخص به اندازه‌ای به ما نزدیک است که تشویق به متمرکز ماندنمان بکند. بالاخره‌، فاصله 5/1 قدمی‌تا صفر قدمی‌فضای صمیمانه و محرمانه نامیده می‌شود و تنها کسانی به‌ این منطقه راه دارند که ما اطمینان زیادی به آنها داریم مانند همسر، اعضای خانواده و دوستان نزدیک.الزامات یک سخنرانی عمومی‌ چیست؟ پشت جایگاه سخنرانی ‌ایستادن به ‌این معناست که شما می‌خواهید فاصله بیشتر از 12 قدم را با افراد حفظ کنید و ‌این نشان‌دهنده آن است که شما به طور ناخودآگاه تمایلی برای ارتباط برقرار کردن با دیگران ندارید. بنابراین یکی از راه‌های بالا بردن کیفیت سخنرانی شما‌ این است که رابطه خودتان را با مخاطبانتان با پایین آمدن از جایگاه سخنرانی و وارد شدن به جمع افرادی منتخب از منطقه خصوصی گرم‌تر و نزدیک‌تر نمایید.
به لطف مانیتورهای نصب شده در چند نقطه سالن سخنرانی، وقتی شما از جایگاه پایین می‌آیید رشته کار از دستتان در نمی‌رود، بلکه ‌این کار به ارائه بهتر سخنرانی کمک می‌کند؛ بنابراین می‌توانید به راحتی در حین‌اینکه راه می‌روید به سخنرانی‌تان ادامه دهید. وقتی می‌خواهید مطلب مهمی ‌را بیان کنید به طرف مخاطبان منتخب خود حرکت کنید و وقتی می‌خواهید تنفس اعلام کرده یا موضوع را عوض کنید، از آنها دور شوید. این طبقه‌بندی یک راه ساده و آسان برای‌ایجاد و توسعه ارتباط با مخاطبان است بدون ‌اینکه نیازی به بلند کردن صدایتان باشد.

مرحله دوم: به مستمعان گوش کنید.

تمام ارتباطات موفق، دوطرفه هستند و گوش کردن به مستمعان یک روش بسیار خوب برای افزایش کاریزمای شما است.‌ این امر باعث خواهد شد که مستمعان در حالی که تمام توجه شان به شما است روی صندلی‌هایشان میخکوب شوند.
حال سوال ‌اینجا است که چگونه باید به مستمعان گوش کرد؟ بهترین راه‌این است که وقفه‌های منظم در سخنرانیتان، برای در دست گرفتن نبض مستمعان حداقل هر بیست دقیقه و ترجیحا هر ده دقیقه داشته باشید. از مخاطبان بپرسید آیا آنها سوالی یا نظری دارند یا می‌خواهند تجربیات خودشان یا اطرافیانشان را در مورد موضوع بحث با شما در میان بگذارند؟
می‌توانید پرسش و پاسخ را به آخر سخنرانی موکول کنید اما تاثیر آن کاهش می‌یابد، زیرا ممکن است مخاطبان سوالی را که 10 دقیقه پیش داشتند فراموش کنند.
در عین حال مهم‌ترین نکته آن است که وقتی چیزی را از مخاطب می‌پرسید، باید منتظر پاسخ آن بمانید. اگر صرفا به‌این خاطر که استرس زیادی دارید فقط یک یا دو ثانیه صبر کنید و با ‌این تصور که کسی چیزی ندارد بگوید بلافاصله سخنان خود را ادامه دهید، ‌این موضوع را به مخاطب القا کرده‌اید که دوست دارید متکلم الوحده باشید، زیرا طی یک سخنرانی‌این سخنران است که قانون وضع می‌کند.
نکته مهم دیگر ‌اینکه وقتی به مخاطب گوش می‌کنید باید با تمام وجود ‌این کار را انجام دهید. یعنی‌اینکه هر کار فیزیکی که انجام می‌دادید را متوقف کنید، به طور کامل به طرف سوال‌کننده برگردید و تمام حواستان به او باشد.
این کار به طور شگفت‌آوری برای سخنرانان پرمشغله سخت است، اما برای ‌اینکه نشان دهید با تمام وجود به مخاطب خود اهمیت می‌دهید، بسیار ضروری است. بسیاری از سخنرانان، سوال مخاطب را قبل از پایان متوجه می‌شوند و شروع به جواب دادن می‌کنند؛ ‌این کار اصلا حرفه‌ای نیست و به‌ این معنی است که شما برای مخاطب خود ارزش قائل نیستید و سخنان او را لایق شنیدن نمی‌دانید.

مرحله سوم: قبل از سخنرانی تقریبا برای 3 دقیقه روی احساسات خود تمرکز کنید.
بسیاری از مدیران اجرایی اشتباها فکر می‌کنند که مدیریت یعنی احساساتی نبودن. ‌این یک اشتباه بسیار بزرگ است. مدیران موفق و پر جذبه‌ای مانند استیو جابز یا شخصیت سیاسی محبوبتان را در ذهن خود مجسم کنید. ابراز احساسات مردم به ‌این افراد به خاطر اشتیاق و علاقه زیاد به موضوع بحث آنها، استدلالات آنها یا محصول تولید شده توسط آنها می‌باشد. جذابیت و کاریزما، بر خاسته از تمرکز روی احساسات مسری و قدرتمند مانند لذت، اشتیاق و خشم است. بنابراین، چند لحظه قبل از ‌اینکه برای سخنرانی روی صحنه بروید با تمام وجود، ‌این احساسات را در خودتان بیدار کنید و به آنها اجازه جولان بدهید. اگر‌ این کار را تمرین کنید با جذابیت و انرژی بالا روی صحنه حاضر خواهید شد و مردم در شما غرق خواهند شد.
چگونه باید تمرکز کرد؟ ابتدا احساساتتان را شناسایی کنید و به زمانی فکر کنید که ‌این احساس را تجربه کرده‌اید آن زمان را دوباره با تمام وجود برای چند دقیقه درست قبل از سخنرانی با به‌ کارگیری تمام حواس پنجگانه در ذهنتان مجسم کنید. تجربه چه مزه‌ای می‌داد؟ چه بویی می‌داد؟ چه صدایی داشت؟ چه کالایی بود و چه شکلی داشت؟ این صفوف احساسات را یکی پس از دیگری تجربه کنید. خودتان را در آن زمان خاص مجسم کنید و احساسات را وارد زندگی کنید. سپس به صحنه بروید و مطمئن باشید که همه را به شدت تحت تاثیر قرار خواهید داد. این 3 میانبر را تمرین کنید تا شاهد موفقیت و ارتقایتان روی صحنه و داشتن ارتباطات وسیع‌تر در جامعه باشید.


منبع: Harvard Business Review

چگونه یک سخنران جذاب باشیم؟

 

چگونه یک سخنران جذاب باشیم؟
 

نویسنده: محمد امین روشنی

(الحمد الله الذی قال فی کتابه الغزیز الرحمن علم القرآن خلق الا نسان علمه البیان)

...چه بسیارند افرادی را که با گفتار خود مردم را به سختی می اندازند و باعث اذیت و سنگینی بر آنها می شوند و چه کم اند افرادی را که با گفتار خود دیگران را جادو      می کنند  و فکر و روح آنها را به خود جذب می کنند و برآنان تأثیر می گذارند در این رساله کوتاه اسراری در اختیار شما قرار  می گیرد که هر سخنران با عمل کردن به آن ها دیگران را جادو می کند و چه نکوست خواننده محترم موارده موجود در رساله چگونه شخصیت جذابی داشته باشیم نیز قبل از عمل به فرامین این رساله در خود عملی کند.

 

اما اسراری که برای یک سخنرانی جذاب لازم است بدانیم:

1-گفته های خود را با بسم الله الرحمن الرحیم  شروع کنیم و بعد از آن حکایت کوتاه  یا شعری را که به موضوع سخنرانی ما ربط دارد نقل کنیم  آنگاه آن حکایت یا شعر را با نکویی هرچه تمامتر  به موضوع گفته های خود ربط دهیم .

2-برای اینکه مخاطب از حوزه شما روحاً خارج نگردد سعی کنید با طرح سوال و جواب آنان را وادار به همکاری کنیم مثلاً به پرسید امروز چندم بود یا در چه قرنی هستیم سوالاتی از این قبیل که همه را وادار به صحبت کردن کند.

3-چشم های شنوندگان را خسته نکنید: سخنرانی که مانند درخت چنار راست ایستاده و حرکتی ندارد شنونده تا حدی می تواند به او چشم بدوزد علت اینکه ما به تلوزیون نگاه می کنیم گاهاً 3 الی 4 ساعت طول می کشد چیست؟ علت اینست که صحنه ها زود تغییر می کند و راکد نیست لذا سخنران می بایست هم کلام او هم ظاهر او دارای  صحنه های متعددی باشند که شنونده را خسته نکند و با حرکات  دست صحنه و گفته های خود را مجسم کند برای مثال  اگر از کره زمین حرف می زنند باید با دست کره زمین را برای آنها به تصویر در آورد  و دایره بسازد یا نه کره واقعی پلاستیکی تهیه و به دیده گان آنها عرضه کند.

4-از زیاد صحبت کردن به شدت بپرهیزید:همیشه صحبت را در جایی قطع کنید که مردم بگویند ای کاش کمی دیگر می گفت:لذیذ ترین طعام را اگر زیاد به خورددیگران دهی از جلو چشمان آنها می افتد سخن گفتن نیز همانگونه، با این تفاوت که سخن گفتن زیاد هم سخن و هم سخنران را از چشم مردم می اندازد و با دیدن او قیافه او برای سخنرانی مردم پا به فرار می گذراند.

5-هنگام سخنرانی در دیدن شنوندگان انصاف داشته باشید. در حین سخنرانی نباید فقط به یک عده نگاه کنیم و بقیه دیگر را در دست خدا بسپاریم این عمل سبب  می شود که آن عده که به آنان توجه نکرده ایم به نسبت ما بدبین گردند لذا همانگونه که نظر خداوند در روز قیامت به بندگان صالح از الطاف اوست از  الطاف سخنران اینست که به همه با دید رحمت و انصاف بنگرد و نظر خود را از کسی دریغ ندارد.

6-گفته آخرتان را سعی کنید شیرین باشد:زنبور عسل با وجود اینکه گاهاً ما را نیش می زند اما نزد ما محبوب است می دانید چرا؟چون همیشه بعد از نیش،نوش دارد و عسل شیرینی را به ما عرضه می کند لذا سخنان ما اگر گاهاً نیش دار باشند اما عاقبت نکو داشته باشند باز محبوب شنودگان خواهد شد.

دوست عزیز بالاتر از همه اینها تقوی الهی و پاکی نفس اساس جذب همه ی چیزهاست.حتی مخاطبین شما،بر این منوال است که حضرت حق می فرمایند یا ایها الذین آمنو اتقوا الله وقولوا قولاً سدیداً:ای کسانی که ایمان آوردیده اید تقوی الهی پیشه کنید و گفتار نیک و راست بگویید تقوا در هر چیزی مقتدم است همانگونه که در این آیه بر گفتار سبقت گرفت.

http://javantoday.mihanblog.com/post/1491

دو قاعده یک سخنرانی موفق

 

بیشتر سخنرانی‌ها به علت اینکه سخنرانان خودشان را در دو زمینه به اندازه کافی آماده نمی‌کنند، بسیار بد ارائه می‌شوند. این دو خطای کلاسیک به اندازه ای مهم هستند که می‌توان از آنها، دو قاعده اساسی برای ارائه یک سخنرانی موفق استخراج کرد.

قاعده اول: مخاطبانتان را بشناسید
سخنرانی‌ها برای مخاطبان آماده می‌شوند نه برای خود سخنرانان. بنابراین قبل از اینکه مطلبی بنویسید یا اسلایدی آماده کنید، باید مخاطبانتان را کاملا مد نظر بگیرید.
بنابراین چند سوال را که خیلی بدیهی به نظر می‌آیند، ولی احتمال فراموشی آنها خیلی زیاد است از خودتان بپرسید، مانند من چه موقع از روز قرار است سخنرانی کنم؟ تعداد مخاطبان چند نفر خواهد بود؟ آیا آنها به تازگی غذا خورده‌‌اند یا بی‌صبرانه منتظر خوردن آن هستند؟ آیا آنها در چند سخنرانی قبل از سخنرانی من شرکت کرده‌اند، یا اینکه سخنرانی من تنها سخنرانی خواهد بود؟ پاسخ هر یک از این سوالات باید در مدت، شیوه و محتوای سخنرانی شما تاثیر داشته باشد.
مردم در ساعات اولیه روز انرژی و کشش زیادی برای شنیدن موضوعات پیچیده دارند؛ اما در طول روز انرژی آنها کم کم تحلیل می‌رود و آنها دیگر تمایلی برای قبول ایده‌های تازه ندارند. اگر تعداد مخاطبان یک سخنرانی زیاد باشد نیاز به تزریق انرژی از سوی سخنران بسیار بیشتر خواهد بود؛ چراکه گروه‌های بزرگ‌تر، بیشتر راغب این هستند که بخندند نه اینکه گریه کنند. بدترین گروه مخاطب از دیدگاه یک سخنران، گروهی خسته و تازه غذا خورده است. برای این نوع مخاطبان، باید قانون سخنرانی بعد از شام پرزیدنت ریگان را به کار برد. بر اساس این قانون، مدت سخنرانی 12 دقیقه تعریف شده و شما باید تعدادی جوک تعریف کرده و قبل از اینکه مخاطبانتان به‌پا خیزند به سخنرانی خود خاتمه دهید.
اما چند نکته قابل تامل وجود دارد که باید درباره مخاطبانتان بدانید: آنها از چه چیزی هراس دارند؟ رویاهای آنها چیست؟ دوست دارند چه نتیجه ای بگیرند و اینکه تازه‌ترین عاملی که باعث جلب علاقه یا بی علاقگی آنها شده، چه چیزی بوده است؟ فقط زمانی، شما قادر خواهید بود یک سخنرانی موفق برای مخاطبانتان طراحی و آماده کنید که کاملا از موقعیت احساسی آنها آگاهی داشته باشید. اعتقاد داشتن به اینکه یک سخنرانی می‌تواند برای همه گروه‌ها مناسب باشد، برای بسیاری از سخنرانان مشکل‌ساز شده است. بسیاری از مدیران را دیده‌ام که در مورد موقعیت مالی شرکتشان برای گروه‌های مختلفی اعم از سرمایه‌گذاران، کارمندان و عامه مردم به یک نحو توضیح می‌دهند.

قاعده دوم:
به آنها یک مطلب را بگویید؛ فقط یک مطلب
این قاعده یک قاعده مشکل برای بسیاری از سخنرانان به حساب می‌آید، اما به کار بردن آن بسیار ضروری است. تاثیر سخنرانی‌های شفاهی بسیار پایین است. ما وقتی در جایگاه مخاطبان قرار می‌گیریم بسیاری از چیزهایی را که شنیده‌ایم نمی‌توانیم به سادگی به خاطر بیاوریم. ما به آسانی دچار حواس پرتی و سردرگمی شده و خیلی راحت گول می‌خوریم. چیزهای مختلفی مانند رنگ کراوات سخنران، یا فردی که در ردیف جلو نشسته یا مشغله‌های ذهنی خودمان می‌تواند حواس ما را از سخنرانی پرت کند. به عبارت دقیق تر، با اینکه در محل سخنرانی حاضر هستیم، ولی فکر ما ممکن است با موضوعات مختلفی درگیر باشد و بخشی از سخنرانی را از دست بدهیم.
بنابراین شما مجبور هستید که متن سخنرانی‌تان را ساده‌تر تنظیم کنید. بسیاری از مطالعات بیانگر این نکته است که ما درصد بسیار کمی در حدود 10 تا 30 درصد از آنچه را که می‌شنویم به خاطر می‌سپاریم.
اما هنگامی که یک سخنران در مقابل مخاطبان قرار می‌گیرد، مقاومت کردن در برابر وسوسه انتقال معلوماتش به مخاطبان بسیار سخت خواهد بود. به علاوه بسیاری از سخنرانان در اولین فرصتی که به دست می‌آورند مخاطبانشان را با مطالب و اطلاعاتشان به توپ می‌بندند. متاسفانه ما فقط می‌توانیم 4 یا 5 ایده را در یک زمان به خاطر بسپاریم، بنابراین به محض اینکه شما فهرستی بیش از 5 گزینه به من ارائه بدهید، من شروع به فراموشی هر آنچه که می‌شنوم خواهم کرد.
در برابر این حقیقت تلخ و ناامیدکننده فقط یک راه‌حل دفاعی وجود دارد: سخنرانی خود را حول یک ایده مشخص متمرکز کنید. جسارت داشته باشید و آن ایده را در یک جمله خبری بنویسید و به صدر سخنرانی خود الصاق کنید. سپس همه اطلاعات اضافی را که در راستای این ایده نیست حذف کنید، هر چند که فکر می‌کنید این اطلاعات به زیباتر شدن سخنرانی شما کمک خواهد کرد.
از این دو قاعده پیروی کنید؛ در آن صورت خواهید دید که مخاطبان، سخنرانی‌های شما را همیشه به خاطر خواهند داشت یا حتی براساس آن عمل خواهند کرد. در خاتمه به خاطر داشته باشید که تنها دلیل ارائه یک سخنرانی ایجاد یك تحول است.

منبع:Harvard Business Review

16 مهارت صحبت در جمع

 

در زندگی همه ما مواقعی وجود دارد که باید در حضور چند نفر راجع به مساله‌‌ای صحبت کنیم. ممکن است این صحبت در جلسه یا کنفرانسی باشد که رسمیت داشته باشد و ممکن هم هست که در یک جمع خانوادگی یا در محیط کار بخواهیم برای دوستان یا همکارانمان صحبت کنیم. اگر مهارت‌های لازم را در این زمینه داشته باشیم، قطعاً روند کار با موفقیت بیشتری انجام می‌شود و به نتایج بهتری می‌رسیم.

در زندگی همه ما مواقعی وجود دارد که باید در حضور چند نفر راجع به مساله‌‌ای صحبت کنیم. ممکن است این صحبت در جلسه یا کنفرانسی باشد که رسمیت داشته باشد و ممکن هم هست که در یک جمع خانوادگی یا در محیط کار بخواهیم برای دوستان یا همکارانمان صحبت کنیم. اگر مهارت‌های لازم را در این زمینه داشته باشیم، قطعاً روند کار با موفقیت بیشتری انجام می‌شود و به نتایج بهتری می‌رسیم.
یکی از مباحث مهمی ‌که اکثر صاحب نظران درباره آن اتفاق نظر دارند، مقدمه‌ای است که ما برای گفتار خود انتخاب می‌کنیم. برخی می‌گویند اصل مطلب مهم است و مقدمه تأثیر چندانی در روابط ندارد، در صورتی که اگر مقدمه جالب و دلنشین نباشد، دنبال کردن بقیه صحبت از جانب شنوندگان چندان قطعی نیست.
پس سعی کنید صحبت خود را همیشه با یک مقدمه آغاز کنید و سپس به اصل بحث بپردازید.

4 نکته درباره مقدمه‌چینی
بسیاری افراد حتی در دوران تحصیل و برای نوشتن انشاء نیز برای پرداختن به مقدمه دچار مشکل می‌شوند. با توجه به نکات زیر حداقل از اصول کلی مقدمه آگاه خواهند شد:

- مقدمه باید مختصر باشد، اما در عین حال هدف از بیان آن را مشخص کند تا شنونده بداند که قرار است به چه موضوعی پرداخته شود.
- مقدمه نباید تنها اطلاعات خاصی را به شنونده منتقل کند، بلکه باید شنونده را جذب کند و برای پیگیری کلام انگیزه لازم را در او به وجود آورد.
- مطالب بیان شده باید مرتبط با یکدیگر باشند، نه‌ اینکه در مقدمه به نکاتی پرداخته شود که در آخر بحث، هیچ نتیجه‌ای از آنها گرفته نشود.
- در نهایت با نوع کلام خود سعی کنید ارتباطی میان خود و شنونده‌ ایجاد کنید که موج مثبتی ایجاد شود و فضای دلنشین و مطلوبی به بحث شما بدهد.

12 نکته درباره جان کلام

و اما در پرداختن به مطالب اصلی کلام، پس از مقدمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:

- از کلمات قابل درک و با معنی استفاده کنید.
- القاب، عناوین و اصطلاحات فوق تخصصی، کمکی به درک بهتر موضوع نمی‌کند. البته هنگام نیاز باید به آنها اشاره کرد. اما موضوع اصلی نباید تحت الشعاع این مساله‌ قرار گیرد، زیرا شنونده خسته می‌شود.
- برای پرداختن به موضوع، در صورت امکان می‌توانید از داستان‌های کوتاه، ضرب المثل‌ها و اطلاعات جالب دیگر برای حمایت از موضوع اصلی استفاده کنید و بر جذابیت کلام و درک بهتر آن بیفزایید.
- سعی کنید حتماً از موضوع مورد نظر به اندازه کافی اطلاع و آگاهی داشته باشید تا با تسلط کامل درباره آن صحبت کنید.
- به یاد داشته باشید هر چه بیشتر مطالعه کنید، بیشتر خواهید دانست و هر چه بیشتر بدانید و بیاموزید، به جاهای بهتری می‌رسید.
- وقتی از جنبه‌های گوناگون یک مساله‌ آگاه باشید، با اعتماد به نفس بیشتری راجع به آن صحبت می‌کنید و این حس مثبت خود را به شنونده نیز منتقل خواهید کرد.
- با اشاره به ارزش و اهمیت موضوع، علت انتخاب خود را در پرداختن به آن بیان کنید و در صورت لزوم جزییاتی که مرتبط با مساله‌ باشند را نیز تشریح کنید.
- دیگران را در بحث خود وارد کنید و از نظرات آنها نیز مطلع شوید، چرا که اگر تا انتهای بحث پیش بروید، امکان دارد نقاط کور و مبهمی ‌برای شنوندگان ایجاد شده باشد و آنها فرصت ابراز عقیده یا سؤال در آن موارد را نداشته باشند.
- هرگز فکر نکنید سکوت حضار دقیقاً به معنای تأیید و همراهی با گفته‌های شماست. حتی اگر سکوتی نیز حکمفرما شد، سعی کنید با طرح برخی سؤالات در ارتباط با موضوع آنها را به شرکت در بحث تشویق کنید.
- از مکث‌های طولانی و توپوق زدن جداً بپرهیزید؛ زیرا این گونه موارد نه تنها حاکی از عدم تسلط و آگاهی کافی شما نسبت به موضوع است، بلکه هماهنگی و ارتباط میان موارد را از میان می‌برد و در ضمن موجب حواس پرتی شنوندگان و خارج شدن رشته گفتار از دست شما می‌شود؛ البته‌این کار نیاز به تمرین دارد، اما ضروری و ممکن است.
- توجه داشته باشید حتی عامی‌ترین مردم نیز قادر به درک میزان توانایی شما در بیان، کلام و نحوه گفتار هستند. مردم همیشه به خود افراد توجه دارند نه به مدرک و درجه تحصیلیشان، پس اگر عالی ترین مدارک تحصیلی را نیز داشته باشید، اما در انتقال مفاهیم و مقاصد مورد نظر خود ناتوان باشید، موفقیتی کسب نخواهید کرد.
- موارد فوق، نکاتی ساده اما مهم را به شما یادآوری می‌کنند که با وجود ساده بودن نیاز به تمرین و صرف وقت دارند که ما امیدواریم شما نیز با رعایت آنها در زندگی اجتماعی و کارهای خود، به موفقیت‌های روزافزون دست یابید.

http://www.vivannews.com/Pages/News-_سخنرانی-2723.aspx

ویژگیهای یك سخنرانی اثربخش (نگرشی كاربردی)

 

مقدمه:

زبان، مهمترین وسیله ارتباط، گفتگو و برقراری تماس و تعامل با دیگران است. انسانها بعضاً به مدد زبان، با اشیا، حیوانات و وسایل پیرامون خود به نحوی عاطفی و احساسی نیز سخن می گویند و خواسته ها و تمایلات خویش را با آنها در میان می گذارند.

سخن گفتن و بیان مطلب، مقوله ای است كه می تواند به نوعی به پیشبرد اهداف و برنامه های ما كمك شایانی نماید. شاید برای شما بسیار پیش آمده باشد كه با سخنی مناسب، تاثیرگذار و پرجاذبه عده ای را با نظر و خواسته خود موافق و همراه كرده باشید و چه بسا گاهی اتفاق افتاده كه بخاطر نداشتن نفوذ كلام و عدم ارتباط مطلوب، دیگران پذیرش حرفها و مطالب ما را نداشته و نتوانسته ایم توفیق چندانی حاصل نماییم.

از سوی دیگر، در سطح جامعه اگر توجه كرده باشیم در می یابیم كه موفقیت و محبوبیت برخی از افراد مدیون و مرهون زبان خوب، بیان شیوا و گفتار دلنشین آنان است. گو اینكه آنان با كلام خود افراد را جادو كرده ودر اعماق جسم و روح مخاطبان خو جای می گیرند و وارد می شوند.

در هر حال زبان،گفتار، سخن موهبتی است كه بحث و بررسی پیرامون آن مجال بیشتری از این مختصر را می طلبد و این بشر است كه با این ویژگی ممتاز و این سلاح بزرگ، حساس و پراهمیت می تواند در عرصه های زندگی، كار و حیات خود دگرگونی، پویایی و … را حاصل نماید و چه زیبا گفته شاعر كه:

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد

پس از ذكر مقدمه فوق در ادامه قصد داریم ابتدا برخی ویژگیهای گفتار و سخن را به اختصار برشمرده و سپس مطالبی را پیرامون یك سخنرانی اثربخش ذكر نماییم. امید است مورد توجه اصحاب ارتباطات، مدیریت و روابط عمومی ها قرار گیرد.

ویژگیهای گفتار و سخن

به نظر می رسد كه اگر كلام، سخن و گفتار ما دارای ویژگیهای زیر باشد ما در ارتباطات و امور روزمره خود توفیق بیشتر و مطلوبتری خواهیم داشت. به دیگر سخن، كلام، گفتار و بیان ما باید:

1- حتی الامكان بر اساس منطق و پایه های علمی باشد.

2- ترجیحاً از روی احساسات و عواطف و حب و بغض نباشد.

3- منفعلانه و از روی عصبانیت وتعجیل نباشد.

4- منقطع، بریده بریده و نامفهوم نباشد.

5- در جهت رضای حق تعالی و خشنودی او باشد.

6- بخاطر خوشایند این و آن و یا بخاطر دشمنی با كسی نباشد.

7- بیهوده، پراكنده و بی پروا و بی ادبانه نباشد.

8- شفاف، صریح، ساده و بی پیرایه باشد.

9- قوی، مستحكم، ماندگار و جامع و مانع باشد.

10- بی روح ،گنگ، ناممكن و بی سروته نباشد.

هر چند كه بجز مطالب گفته شده درباره ویژگیهای یك سخن و گفتار می توان نكات دیگری را گفت اما به همین اندازه بسنده كرده و ذیلاً به قسمت بعدی مطلب می پردازیم.

ویژگیهای یك سخنرانی اثربخش:

قبل از هر چیز، برای آنكه یك سخنرانی اثربخش باشد بایستی مقدمات و تمهیدات مربوط به آن به خوبی مدیریت شده باشد. مثلاً:

وقت برگزاری سخنرانی:

الف ) صبح باشد (چه ساعتی)

ب ) عصر باشد (چگونه)

ج) اوایل هفته باشد یا آخر هفته

د) روز تعطیل باشد یا غیر تعطیل

ه) در وقت روزهای گرم سال باشد یا سرد

و) در مناسبتی خاص باشد

و…

مكان برگزاری سخنرانی:

الف ) از نظر مسافت و موقعیت جغرافیایی و نحوه دسترسی شركت كنندگان

ب) از لحاظ نور_ صدا_ تهویه و …

ج) دارای فضای سبز و درخت و … است یا در میان انبوه ترافیك و صدا و ….

د) گنجایش لازم و وسعت كاری

ه) محل پذیرایی از میهمانان خاص

و) پاركینگ و عبور و مرور

ز)آبخوری و سرویسهای بهداشتی

ح) امكانات از لحاظ برقراری ارتباطات (فاكس _ اینترنت _ تلفن و … )

ی) دكور و چیدمان وسایل مربوطه

سخنران

الف) مشهور است، محبوب است.

ب) دارای مقام و موقعیت خاصی در اجتماع می باشد.

ج) جزكدام گروه، حزب و یا قوم و قبیله ای است.

د) اصالت خانوادگی و سوابق خدمتی.

ه) مدارك تحصیلی خود را از چه مراكزی دریافت كرده است.

و) حامیان و طرفداران او چه كسانی هستند.

ز) چه ویژگیهای فردی و شخصیتی بارزی دارد؟

برگزار كنندگان:

الف) چه قصدی و هدفی را دنبال می كنند.

ب) سازمان و یا مركز خاصی است یا بوسیله تشكلهای غیردولتی برگزار می شود.

ج) كار دعوت و پذیرایی را به خوبی برنامه ریزی كرده اند.

د) نكات ایمنی، بهداشتی و حفاظتی لازم را مدنظر قرار داده اند.

ه) دارای وحدت نظر و انسجام و هماهنگی هستند.

و)بروشور و برگه های اطلاع رسانی لازم را آماده نموده اند.

شركت كنندگان (مخاطبان):

الف) قشر خاصی از جامعه هستند.

ب) انفرادی دعوت شده اند یا با خانواده.

ج) برای سرگرمی آمده اند یا استفاده علمی تخصصی.

د) برای سرگرمی كودكان و فرزندان برنامه های خاصی تدارك دیده شده است.

ه) سرویس برای رفت و آمد آنان مهیا شده است.

و) از محتوا و هدف برگزاری سخنرانی اطلاع دارند.

اما اكنون می پردازیم به بیان ویژگیهای یك سخنرانی اثربخش:

یك سخنرانی برای یك جمع كوچك و كم تعداد به مراتب كم دردسرتر از یك سخنرانی با تعداد زیادی مخاطب است در اینگونه موارد بایستی با استفاده از حركات دست، ایما و اشاره و مدیریت خوب زمان، كار سخنرانی را به پیش برد.

ممكن است در بخش پرسش و پاسخ و یا در خلال سخنرانی عده ای سوالات غیرمعمول از شما داشته باشند می بایست مراقبت نمایید در دام آنها گرفتار نشوید كه در آن صورت مجلس از دست شما خارج خواهد شد. در اینگونه موارد بهتر است اول تكلیف را روشن كنید و بیان نمایید كه به سوالات خارج از موضوع و یا در لابلای برنامه سخنرانی پاسخ نخواهید داد.

با آوردن مثالهای ملموس، كاربردی و روزمره، جملات، اشعار، ضرب المثلهای معروف، خاطرات جذاب، تجربیات گذشته، یافته های علمی و … گهگاه فضای سخنرانی را تلطیف نمایید تا كار شما كسالت آور و خسته كننده نباشد.

مطالب خود را حتی الامكان خلاصه و كوتاه بگویید و برای اینكار یادداشتهای كوچكی حاوی سرفصل و كلمات كلیدی سخنرانی تهیه و آماده كنید تا روند سخنرانی و ارائه مطالب روال معقول و خوشایندی داشته باشد.

گاهی اوقات از حضار و شركت كنندگان بخواهید كه كلمات آخر كلام شما را بیان كرده و از این طریق مشاركت بیشتری به آنها در ارائه مباحث بدهید.

هر گونه حركات حاضرین را زیرنظر داشته باشید ممكن است هر حركت آنان پیامی بدنبال داشته باشد. مثلاً اگر آنها زیاد به ساعت خود نگاه می كنند یا بر روی صندلی مدام جابجا می شوند و یا كارهایی مشابه انجام می دهند احتمالاً بدین معنی است كه:

الف) خسته شده اند.

ب) وضعیت تنفس و هوای مكان برگزاری مناسب نیست.

ج) شما بیش از وقت تعیین شده صحبت كرده اید.

د) مطالب دیگر جاذبه و پذیرش لازم را ندارند.

در بین سخنرانی پرانرژی و پویا باشید. در حقیقت روح شادابی و نشاط را به حاضرین انتقال بدهید و آنها را متمایل كنید به اینكه تا پایان همراه شما باشند.

می توانید گاهگاهی تن صدای خود را بالا، پایین كنید و توجه افراد را بدین ترتیب همواره با خود داشته باشید.

میكروفون همانقدر كه می تواند در كیفیت كار شما اثر خوب داشته باشد همانقدر هم می تواند آزار دهنده و اذیت كننده باشد. مراقب میكروفون باشید.

نوع بكارگیری و هنر استفاده از دستها و قدرت آنها در فهم و انتقال مطالب خیلی مهم است.

اگر بخشی از سخنرانی شما توجه زیادی را می طلبد دستهای خود را بیشتر باز كنید یا بالا و پایین ببرید.

نوع پوشش و لباس شما هم بی تاثیر در ارائه سخنرانی نیست.

لباسهای رنگ و رو رفته، بدون اطو و چروك و ناصاف، كفشهای نامناسب،آرایش مو و صورت هر كدام عواملی هستند كه می توانند كار شما را تحت الشعاع قرار دهند.

مثلاً در حین سخنرانی متوجه می شوید كه یك نفر مدام به كفشهای شما نگاه می كند. خوب كه دقت می نمایید در می یابید كه فرضاً بندهای كفش شما باز شده و یا خیلی كثیف هستند.

گاهی می توان از اسلاید، اورهد، پاورپوینت ( Power Point )، شعر، داستانهای كوتاه و وسایل سمعی و بصری برای انتقال بهتر مطالب استفاده كرد، بعلاوه آنكه نمودارها، اعداد و ارقام (آمار) و تخته سیاه (وایت برد) هم یاری رسان شما هستند تا مطالبتان مستندتر باشند.

جو و شرایط حاكم بر جلسه سخنرانی را بخوبی ارزیابی و درك نمایید. اگر احساس كردید كه شنوندگان ظرفیت حرفهای مبتنی بر شوخی و مزاح را ندارند از آنها پرهیز كنید.

همیشه ممكن است عده ای نخاله و یا غیرنرمال در مجلس سخنرانی وجود داشته باشند باید بتوانید آنها را اداره كنید تا اوضاع را به هم نریزند.

برای دریافت بازخورد حاصل از سخنرانی خود، در پایان، آدرس پست الكترونیكی(E_mail ) آدرس اینترنتی و یا تلفن خود را بیان كنید تا نقاط قوت و ضعف شما را منعكس نمایند.

در ابتدای سخنرانی یك بیوگرافی مختصر و مفید از خود برای حاضرین ارائه دهید این كار باعث می شود شما را بیشتر باور نمایند.

در پایان نیز، یك چكیده و خلاصه در چند خط از موضوع و محتوای سخنرانی را ارائه نمایید.

بی طرفی، انصاف، عدالت، حق گویی را در سراسر طول سخنرانی رعایت كنید.

اگر با لهجه خاصی صحبت می كنید مراقب باشید كه در افراد جاذبه یا دافعه خاصی ایجاد نكند.

علاوه بر اینكه سخنان و گفتار شما در اذهان افراد باقی می ماند، حركات و اعمال شما نیز به یاد ماندنی خواهند بود.

طوری به شنوندگان نگاه نكنید كه احساس شود با فرد یا گروه خاصی بیشتر ارتباط دارید.

آدرس های بیشتر، منابع و ماخذ تكمیلی و مطالبی كه به صورت جنبی می توانند برای فهم و درك شنوندگان مفید واقع شوند را برای حاضرین اعلام و معرفی نمایید.

از علم روانشناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی سعی كنید برای ارائه سخنرانی بهتر بهره بگیرید.

بزرگ كردن خود را در كوچك پنداشتن و تحقیر دیگران نبینید. افكار عمومی قاضی و داور خوبی در مورد سخنان و مطالب ما هستند.

اداره جلسه سخنرانی كه مخاطبان آن اقشار گوناگون جامعه باشند بسیار سخت و فنی تر است از جلسه ای كه شنوندگان سخنان شما مثلاً همه دكتر، دانشجو و یا مهندس هستند و این حالت رسالت كاری شما را حساس تر می نماید كه مراقبت و توجه بیشتری داشته باشید.

از توجه حاضرین و زحمات برگزاركنندگان تشكر و قدردانی كنید و سعی كنید در صورت امكان ارتباط نزدیكتر و گرمتری با شنوندگان پس از پایان جلسه سخنرانی داشته باشید.

هر چقدر شتاب و تعجیل در بیان كلمات و جملات بیشتر باشد امكان تپق زدن و اشتباه هم بیشتر می شود، پس شمرده و با اعتماد به نفس صحبت كنید.

چهره بشاش، احترام و رعایت ادب و كرامت انسانی، استفاده از تكیه كلامهای دلنشین و درك روحیات، عواطف و تمایلات شنوندگان نكات با اهمیتی هستند كه نبایستی از آنها غفلت نمود.

امید است مدیران، صاحب نظران و بویژه شاغلان بخش روابط عمومی و ارتباطات در سازمانها، مراكز آموزشی و … بتوانند با بهره گیری از اینگونه نكات یك سخنرانی مفید و موثری داشته باشند.

منابع و ماخذ برای مطالعه بیشتر:

اصل این نوشتار تحت عنوان:

A Short Guide To Effective Public Speaking

از اینترنت استخراج شده است.

جزوه درسی ارتباطات انسانی _ ترجمه و تالیف حسن خسروی.

آرمیچل، ترنس _ مردم در سازمانها _ ترجمه دكتر حسین شكر كن _ انتشارات رشد _ چاپ دوم پاییز 1377 .

باترا، ویجی و پرامد _ اندیشه های خوب برای همه _ ترجمه هیبت ا …. اسدی _ انتشارات آستان قدس رضوی _ چاپ اول 1381 .

دكر، برت _ مدیریت فرآیند ارتباطات موثر _ ترجمه دكتر بهزاد رمضانی _ انتشارات نشر دایره _ چاپ اول تابستان 1379 .

حسن خسروی _ فوق لیسانس مدیریت _ مدرس علوم ارتباطات و مدیریت

امیر خسروی _ لیسانس مدیریت _ پژوهشگر علوم مدیری

چگونه یک سخنران مصنوعی نباشیم؟

 

همه ما سخنرانی‌هایی را شنیده‌ایم که در آن به نظر می‌رسد کارهایی که سخنران انجام می‌دهد همه درست هستند، ولی چیز نامعلومی‌در این میان اشتباه است. اگر از ما راجع به این سخنرانی‌ها سوالی پرسیده شود، احتمالا با کلماتی از قبیل «محاسبه شده» یا «مصنوعی» آنها را توصیف می‌کنیم. شاید هیچ کد‌اممان نتوانیم بگوییم که سخنرانی دقیقا به چه دلیل جذاب نبود، تنها نکته‌ای که به ذهنمان می‌رسد این است که سخنران به نظر مصنوعی می‌آمد.

در اقتصاد پیچیده امروز، کارکنان و سهامداران، بسیار بیشتر از همیشه بدبین شده‌اند. قابل اعتماد بودن (شامل توانایی برقرار کردن ارتباط با دیگران به گونه ای که کارهای شما مصنوعی به نظر نرسد) به یکی از مهم‌ترین صفات رهبری تبدیل شده است. زمانی که رهبران این توانایی را دارند، می‌توانند کارکنانشان را تشویق به انجام دادن کارهای بسیار دشوار با تلاش فراوان بکنند. ولی زمانی که رهبران فاقد این توانایی باشند، بدبینی در سازمان حاکم می‌شود و کارکنان تنها کارها را از سرشان باز می‌کنند. ولی چرا به دست آوردن این توانایی اینقدر دشوار است؟

آنچه علم می‌گوید
همه ما قدرت ارتباط بی کلام را می‌دانیم. زمانی که حرفی که از دهان فردی خارج می‌شود با زبان بدن او تطابق نداشته باشد، شنوندگان تنها به زبان بدن فرد واکنش نشان می‌دهند. زبان بدن، بلند‌تر از حرف‌هایی است که با کلمات بیان می‌شوند. و این حرف به این معنا است که شما نمی‌توانید به سادگی بایستید و حقیقت را بگویید. این جمله را از مدیرانی که می‌خواهند سخنرانی کنند زیاد شنیده‌ایم که: «نمی‌خواهم به نظر برسد که سخنرانی‌ام را زیاد تمرین کرده‌ام، به همین دلیل هم زیاد سخت نمی‌گیرم.» ولی در زمان سخنرانی، زبان بدن این افراد، اعتبارشان را خدشه‌دار می‌کند. از آنجایی که او در شرایط استرس‌زا قرار می‌گیرد و قبلا هم برای رویارویی با این شرایط تمرین نکرده است، به نظر می‌رسد که در شرایط خوبی قرار ندارد و اعتماد به نفس لازم را برای مسلط شدن بر جلسه ندارد.
بنابر این تمرین کردن و آماده بودن مهم است. ولی تمرین کردن سنتی هم جواب نمی‌دهد. چرا که نیاز به راهنمایی در مورد زبان بدن هم هست. مواردی از این قبیل که با شنوندگان ارتباط چشمی‌داشته باشید، دست‌هایتان را به طرفین باز کنید و غیره که باعث می‌شوند که سخنران کاملا مصنوعی به نظر برسد.

ولی چرا زبان بدن تمرین شده از قبل، مصنوعی به نظر می‌رسد؟ مطالعات نشان می‌دهند که زبان بدن، نشانگر چیز‌هایی است که ما به آن فکر می‌کنیم و بعد از این حرف راجع به آن صحبت خواهیم کرد.

به عبارت دیگر، کلمات بسیار دیرتر از زبان بدن حرفی که ما می‌خواهیم بزنیم را به شنونده منتقل می‌کنند. برای مثال زمانی که ما می‌خواهیم حرفی را تایید کنیم، ابتدا سرمان را تکان می‌دهیم، به این‌ترتیب، بدنمان زودتر از زبانمان حرفمان را بیان می‌کند.

اگر زبان بدن زودتر از شکل گرفتن افکارمان و فکرمان زودتر از کلماتمان شکل می‌گیرند، در این صورت تفکر ما در مورد آماده کردن سخنرانی‌هایمان باید تغییر کند. زمانی که فردی سخنرانی را به صورت سنتی راهنمایی می‌کند، در این صورت همه حرکات بدن را یک به یک اجرا می‌كند و در نتیجه سخنران موقع سخنرانی همه این حرکات را درست همزمان با حرف‌هایی که می‌زند، یا کمی ‌بعد از آن از خود بروز می‌دهد. اگرچه شنوندگان به صورت آگاهانه این تفاوت زمانی غیرمعمول را متوجه نمی‌شوند، ولی توانایی درونی آنها در خواندن زبان بدن باعث می‌شود متوجه شوند که چیزی در این میان آنطور که باید نیست و سخنران را غیرقابل اعتماد و مصنوعی می‌یابند.

تمرین مصنوعی نبودن
پس در این صورت برای یک سخنرانی مهم چگونه باید آماده شد؟ باید به چند نکته پایه‌ای در زیر حرف‌هایی که می‌زنید توجه داشته باشید. روراست باشید، ارتباط برقرار کنید، راجع به چیزی که حرف می‌زنید از خودتان احساسات نشان دهید و گوش کنید. زمانی که سخنرانی‌تان را تمرین می‌کنید، این نکات را در خاطر داشته باشید. سخنرانی‌تان را چند بار تمرین کنید و هر بار سعی کنید یکی از این اهداف را در خاطر داشته باشید. تمرین کردن زبان بدن خاصی را فراموش کنید. اگر شما بتوانید این اهداف را درک کنید و واقعا به آنها اهمیت بدهید، در این صورت زبان بدنتان خودش شکلی که باید را به خود می‌گیرد و در لحظه مناسب حرکت مناسب را از خود نشان می‌دهد. اگر شما بتوانید به صورت فیزیکی و احساسی همه این اهداف را در نظر داشته باشید و موقع سخنرانی به آنها توجه کنید، تنها در این صورت است که آن اصالت واقعی که می‌تواند با شنوندگان ارتباط برقرار کند را به دست خواهید آورد.

چیزی که پشت یک سخنرانی اصیل نهفته است
ایجاد این ارتباط کار ساده‌ای نیست. در اینجا برای این اهداف توصیه‌هایی می‌شود.
هدف روراست بودن با مخاطبان. این نکته اولین و به نوعی مهم‌ترین هدفی است که در زمانی که یک سخنرانی را تمرین می‌کنید باید روی آن تمرکز کنید. چرا که اگر شما روراست نباشید در این صورت مخاطبان: احساس می‌کنند که در مقابل آنها سنگر گرفته‌اید. درست انگار از طرف آنها تهدیدی احساس کرده‌اید. در این صورت شانس زیادی برای برقراری ارتباط نخواهید داشت.
ولی چگونه می‌توان روراست بود؟ تصور کنید که برای فردی که با او احساس راحتی می‌کنید سخنرانی می‌کنید. تصور کنید که در این صورت چه احساسی دارید؟ این احساس دقیقا همان چیزی است که موقع سخنرانی باید داشته باشید. اگر تصور کردن این شرایط برایتان سخت است، از کسی که با او احساس نزدیکی می‌کنید، خواهش کنید که به سخنرانی‌تان گوش کند و شما آن موقع سعی کنید که با او روراست باشید و بعد ببینید چه احساسی به شما دست داده است.
تغییر در رفتار غیرکلامی‌تان می‌تواند روی کلامتان هم تاثیر بگذارد. اگر فرد همیشه زمانی که سخنرانی سعی می‌کند روراست باشد، بدنش آرامش می‌یابد و به این‌ترتیب می‌تواند حرف‌هایش را با روشنی بیشتری به مخاطبانش منتقل کند.

هدف برقراری ارتباط با مخاطبان: زمانی که موفق شدید سخنرانی در حالتی که روراست هستید را تمرین کنید، باید سعی کنید این بار سخنرانی‌تان را با تمرکز بر مخاطبانتان انجام دهید. راجع به نیازتان به درگیر کردن شنوندگان فکر کنید. تصور کنید که می‌خواهید توجه کودکی را جلب کنید. مسلما برای این کار استراتژی نمی‌چینید. بلکه تنها کاری را می‌کنید که حس می‌کنید بهترین کار است، صدایتان را بالاتر می‌برید، یا به او نزدیک‌تر می‌شوید.

در عین حال تنها جلب توجه کردن کافی نیست. شما همچنین می‌خواهید این توجه جلب شده را، پیش خودتان نگه دارید. نگذارید مخاطب‌تان به جای اینکه حرف شما را گوش کند در فکر‌هایش غرق شود. حالا اینجا تصور کنید که به جای کودک قبلی می‌خواهید توجه نوجوانی را به حرف‌هایی که می‌زنید نگه دارید به‌گونه‌ای که حواسش پرت نشود. کاری که بسیاری از سخنرانان حرفه‌ای می‌کنند، این است که حرفشان را با مخاطب قرار دادن گروهی که به فرض به رشد فروش سازمان کمک کرده‌اند آغاز می‌کنند و به این‌ترتیب توجه مخاطبان را تا آخر کار نزد خود نگه می‌دارند.

هدف احساساتی بودن در مورد موضوع صحبت: از خودتان بپرسید که چه چیزی برایتان مهم است؟ می‌خواهید سخنرانی‌تان چه نتیجه ای بر جای بگذارد؟ به جای تمرکز کردن روی چیزی که می‌خواهید بگویید، روی موضوعی که در مورد آن صحبت می‌کنید و برایتان مهم است تمرکز کنید. بگذارید احساسات در هر کلمه‌ای که می‌گویید خودشان را نشان دهند و دور سوم تمرین سخنرانی‌تان را اینگونه انجام دهید.

سپس کار را برای خودتان سخت‌تر کنید. تصور کنید که فردی در جمع هست که در صورتی که نتوانید با احساساتتان توجهش را جلب کنید، همه چیز را از شما خواهد ربود. به این فکر کنید که چرا حرفی که دارید می‌زنید مهم است تا احساساتتان در سخنرانی آشکار شوند.

هدف گوش دادن به مخاطبان: حالا فکر کنید که زمانی که شما برای آغاز سخنرانی‌تان به سمت سن حرکت می‌کنید، مخاطبانتان چه احساسی دارند؟ آیا در مورد آینده خوشحال هستند؟ آیا نگران فروش پایین هستند؟ این بار زمانی که تمرین می‌کنید، تصور کنید که دارید از نزدیک آنها را تماشا می‌کنید و به دنبال واکنش آنها به حرف‌هایتان هستید.

مسلما هدف شما برای کشف احساسات مخاطبانتان در زمان سخنرانی واقعی مهم‌ترین نقش را خواهد داشت. معمولا مخاطبین حرف نمی‌زنند، ولی علائم غیرکلامی‌ می‌فرستند که باید برای گرفتن آنها و جواب دادن به آنها آماده باشید.

این کار به آن سختی که به نظر می‌آید هم نیست. از آنجایی که شما هم یک انسان هستید به همان اندازه مخاطبانتان در درک زبان بدن خبره هستید، ولی در صورتی که هدف این کار را داشته باشید. با دیدن عکس العمل مخاطبانتان شاید بخواهید صدایتان را بلند‌تر یا آرام‌تر کنید، بخش‌هایی از حرف‌هایتان را حذف کنید یا... اگر این کار باعث می‌شود که مخاطب‌تان را در یک دیالوگ دو طرفه درگیر کنید که چه بهتر.

اگر زمانی برای پرسش و پاسخ در نظر گرفته اید، در این زمان با تمام وجود به حرف‌های مخاطب گوش کنید. درست انگار او حرف بسیار مهمی‌می‌زند که حتی یک کلمه از آن را هم نمی‌خواهید از دست بدهید. در این صورت بدون اینکه آگاهانه به کاری که می‌کنید فکر کنید، می‌بینید که بدنتان به جلو خم شده است و شما دارید سرتان را به نشانه تایید تکان می‌دهید. حرکاتی که در صورتی که به شما گفته شده بود از خودتان بروز بدهید، کاملا مصنوعی به نظر می‌رسیدند.

مسلما شنیدن حرف‌های مخاطبان در میانه مصاحبه کار دشواری است. ولی می‌توانید از حرف‌هایی که آنها می‌زنند، برای ارائه‌های بعدی‌تان استفاده کنید. برای مثال ممکن است در پایان سخنرانی‌تان متوجه شوید که مخاطبانتان هنوز متوجه نشده اند که چرا فروش شرکت کم شده است که حالا باید از یک راه حل خاص برای بالا بردن آن استفاده کرد. در این صورت می‌توانید چند دقیقه آغازین سخنرانی بعدی‌تان را به توضیح این موضوع که چرا فروش کم شده است اختصاص دهید. مخاطبان همیشه می‌خواهند در قبال چیزی که از سخنران می‌گیرند، چیزی هم به او بدهند. به یاد داشته باشید که در نهایت تنها با‌ ترکیب روراست بودن، ارتباط برقرار کردن، بروز احساسات و گوش کردن است که می‌توان یک سخنران اصیل بود. سخنرانی که مخاطبان احساس نمی‌کنند برایشان فیلم بازی می‌کند.
 

منظور از یک سخنرانی خیلی کوتاه چیست؟


یک سخنرانی موثر، ظرف مدت 30 تا 60 ثانیه

تعریفی است از شغل شما و آنچه انجام می دهید و اینکه چرا یک نفر باید با شما همکاری کند در کمتر 30-60 ثانیه. این سخنرانی اصطلاحا "سخنرانی آسانسوری" نیز نامیده می شود وعلت نامگذاری آن این است ...
 

 مردمان:

منظور از یک سخنرانی خیلی کوتاه چیست؟

تعریفی است از شغل شما و آنچه انجام می دهید و اینکه چرا یک نفر باید با شما همکاری کند در کمتر 30-60 ثانیه. این سخنرانی اصطلاحا "سخنرانی آسانسوری" نیز نامیده می شود وعلت نامگذاری آن این است که اگر دست تقدیر شما را با شخصی که همیشه آرزوی مذاکره و همکاری با وی را داشتید در یک آسانسور قرار داد چگونه بتوانید در آن زمان کوتاه  در مورد کسب و کارتان برای او توضیح دهید و وی را برای همکاری در زمینه کالا و یا خدمات خود ترغیب نمایید.

در این مقاله به بیان نکات مهم در ارتباط با یک "سخنرانی آسانسوری" پرداخته می شود و به شما در چگونگی عملی کردن آن کمک می کند.

چرا اینکار خیلی مهم است؟

زیرا شما همیشه در اولین برخورد فقط 30-60 ثانیه وقت دارید که تاثیرگذار باشید. چون بازه توجه در افراد قبل از اینکه ذهن آنها منحرف شود به طور متوسط 30 ثانیه است.

دلیل دیگر این است که امروزه مردم وقت کمی دارند و شما یا باید آنها را به سرعت جذب کنید و یا آنها را برای همیشه از دست بدهید.

نکات مهم برای یک سخنرانی آسانسوری تاثیر گذار

1. مختصر و مفید سخن بگویید. صحبت های شما نباید بیش از 30 تا 60 ثانیه طول بکشد.

2. واضح صحبت کنید. به گونه ای سخن بگویید که همه بتوانند منظور شما را درک کنند. فکر نکنید که اگر از کلمات سخت استفاده کنید باعث می شود باهوش تر به نظر برسید بلکه باعث میشود که شنوندگان شما را درک نکنند و شانس خود برای جذب آنها را از دست بدهید.

3. با قدرت وارد عمل شوید. از کلمات محکم و تاثیرگذار استفاده کنید. از تمام توان، قدرت و تجربه خود استفاده کنید تا بتوانید توجه شان را جلب کنید.

4. تصویرسازی کنید. از کلماتی استفاده کنید که باعث ایجاد تصویر در ذهن شنوندگان شود.

5. شغل خود را درقالب یک داستان تعریف کنید. یک داستان کوتاه بگویید. این داستان باید به گونه ای باشد که کار شما و آنچه انجام میدهید را برای دیگران روشن کند.

6. هدف داشته باشید. یک سخنرانی آسانسوری وقتی عالی است که برای شنوندگان خاصی ترتیب داده شود. اگر اهداف شما کسانی هستند که خیلی با یکدیگر متفاوتند میتوانید برای هرکدام سخنرانی جداگانه ای داشته باشید.

7. هدف گرا باشید.  یک سخنرانی آسانسوری خوب با در نظر گرفتن نتیجه دلخواهی که در ذهن دارید آماده می شود. نتیجه مورد علاقه شما چیست؟ ممکن است شما سخنرانی های متفاوت در مورد موضوعات مختلف داشته باشید. برای مثال بخواهید کالایی بفروشید، آینده نگری کنید و مشتریان احتمالی را پیدا کنید، برای ایده خود حمایت دیگران را جلب کنید وغیره.

8. تله بگذارید. تله عاملی است که عملا علاقه شنوندگان را تحریک میکند و باعث میشود آنها بخواهند بیشتر بدانند. چیزی مثل یک کلمه یا یک عبارت که تلنگری به تارهای ذهن آنها می زند.

چگونه سخنرانی آسانسوری خود را آماده کنید.

• آنچه که باید بگویید را یادداشت کنید. آنچه باید گفته شود را به روش های مختلف و حداقل در 10-20 روش گوناگون بنویسید. اصلاً خودتان را محدود نکنید. بعداً متن را ویرایش خواهید کرد. این مرحله برای خلق ایده است و این ایده ها میتواند مضحک، جدی، با نمک و یا محافظه کارانه باشند. مهم نیست هدف این است که تا جای ممکن ایده هایتان را روی کاغذ بنویسید.

• یک داستان خیلی کوتاه بنویسید که آنچه شما انجام می دهید را به تصویر بکشد. اگر لازم است داستان می تواند طولانی تر شود. بعدا روی آن کار خواهید کرد. به کلمات خود آب و رنگ بدهید تا افراد بتوانند آن را تجسم کنند.

• هدف یا مقصود خود را یادداشت کنید.  آیا قصد فروش محصولی را دارید، آیا در جستجوی مشتریان احتمالی هستید  ومیخواهید آینده نگری کنید و یا به دنبال جلب حمایت دیگران از ایده خود هستید و یا هر چیز دیگر.

• اهدافتان را در 10- 20 جمله بنویسید. این جملات یا سوالات باعث می شود فعالیت شما از مسیر هدفتان منحرف نشود.

• صدای خود را ضبط کنید. برای اینکار از ابزار گوناگونی میتوانید استفاده کنید نزدیک ترین وسیله به شما تلفن همراهتان است.

• بررسی کنید. همان روز و یا روز دیگر به نوشته های خود برگردید و با حوصله وتوجه  آن ها را بررسی کنید.

• نکات مهم را برجسته کنید. آنچه را که نوشته یا ضبط کرده اید بررسی کنید. و سپس زیر جملاتی که شما را با کلمات واضح و محکم خود میخکوب میکند برجسته کنید و یا خط بکشید. مطمئنا تمام کلمات در این دسته قرار نمی گیرند. شما به کلماتی برای ربط دادن این جملات به هم نیاز دارید اما این کلمات باید حداقل ممکن باشند.

• بهترین قسمت ها را کنار هم بگذارید. دوباره باید نسخه های متعددی از این سخنرانی کوتاه  بنویسید.

• آخرین ویرایش را انجام دهید. هرچه میتوانید کلمات غیر ضروری را کم کنید. کلمات و جملات را تا زمانی که به نظرتان عالی رسید جابه جا کنید. یادتان باشد که هدف فقط 30-60 ثانیه است.

• تمرین کنید. سخنرانی خود را نزد هر تعداد افرادی که ممکن است اجرا کنید بازخورد آن را از همکاران، مشتری هایی که به آنها اطمینان دارید، دوستان و خانواده جویا شوید.

• کار را تمام کنید. سخنرانی سریع خود را بنویسید به خاطر بسپارید و آنقدر آن را تمرین کنید تا زمانی که به صورت طبیعی بر زبان شما جاری شود.

• در حال پیشرفت باشید. همیشه گوش بزنگ باشید و عبارات جدیدی که فکرمی کنید می توانید با استفاده از آنها سخنرانی خود را روشن تر و تاثیر برانگیزتر کنید به کار ببرید. هر از گاهی خوب است که دوباره از اول شروع کنید زیرا همه چیز در حال تغییر است: شما، شغل شما، اهداف شما و البته نیازهای مشتریان. 

http://www.vivannews.com/Pages/News-17946.aspx

چگونه حاضرجواب شویم ؟

 

البته كتاب‌ها و توصیه‌های زیادی برای خوب صحبت كردن و خوب سخنرانی كردن وجود دارد؛ این‌قدری هست كه آدم سرگیجه می‌گیرد. اما یكی از معروف‌ترین آثاری كه در این حوزه چاپ شده، «آیین سخنوری» است.
 
 برترین ها: البته كتاب‌ها و توصیه‌های زیادی برای خوب صحبت كردن و خوب سخنرانی كردن وجود دارد؛ این‌قدری هست كه آدم سرگیجه می‌گیرد. اما یكی از معروف‌ترین آثاری كه در این حوزه چاپ شده، «آیین سخنوری» است.
 این كتاب را  یك ایرانی درباره سخنرانی نوشته است. او با ادبیات خاص خودش، كتاب آیین سخنوری را نوشته است كه پر از ارائه راهكار و فرمول و اینگونه حرف‌هاست. 40‌پیشنهاد از این كتاب را به زبانی ساده و امروزی، برایتان كنار گذاشته‌ایم تا آنها را مطالعه كرده، صفا كنید و مثل بلبل در صدر هر مجلسی چهچه زده و بدرخشید. این پیشنهادها، كاملا ایرانی و سفارش یك ایرانی است. این پیشنهادها، برای سخنور شدن است.شما در هر جایی كه باید برای بیش از 3-2 نفر صحبت كنید، سخنور محسوب می‌شوید. از كجا معلوم، شاید سال‌ها بعد، یك سخنران حرفه‌ای هم از آب در آمدید. نكاتی كه باید بیاموزید:

1.  زیاد تمرین سخنرانی كنید. فن سخن گفتن را هم خوب یاد بگیرید.

2.  شاید حافظه‌تان خوب نباشد اما لازم است كه برای خوب سخن گفتن، حافظه خوبی داشته باشید و چیزهای زیادی را حفظ كرده باشید تا بتوانید از آنها در جمله‌هایتان به‌كار ببرید. شعر زیاد حفظ كنید، جمله‌های آموزنده و... .

3.  از چی دارید حرف می‌زنید؟ لطفا بی‌گدار به آب نزنید و درباره چیزی كه نمی‌دانید یا كم می‌دانید، صحبت نكنید.

4.  واجب‌تر از همه، این است كه كمی روانشناسی بلد باشید و بدانید چطوری می‌شود در مردم شور برانگیخت.

5.  از انتقاد نترسید. اصلا دربه‌در دنبال كسی باشید كه از شما انتقاد كند. همین‌طور زل بزنید توی چشم‌هایش تا از شما انتقاد كند و شما هم بروید و این مشكلات را رفع كنید.

6. خوب مطالعه كنید و از همه چیز اطلاعاتی به دست بیاورید تا این مطالعه، خودش را در حرف‌های شما نشان بدهد.

7.   طوری تمرین كنید كه قاعده‌های خوب حرف زدن برای شما تبدیل به عادت شود؛ درست مثل اینكه دارید راه می‌روید و نفس می‌كشید. نه اینكه همین‌طوری یاد بگیرید و هر وقت خواستید صحبت كنید و به زور آن را اجرا كنید؛ مطمئن باشید كار را خراب می‌كنید.

8.  یادتان باشد شما باید اطرافیان‌تان را سرگرم كنید تا از حرف‌هایتان لذت ببرند. درست است كه هدفی دارید اما باید اول سرگرم‌ و پر نشاط‌شان كنید، تا در دل آنها به هدفتان برسید.

9.  لازم نیست ادای كسی را كه دارد خوب حرف می‌زند، در بیاورید. روش منحصربه‌فرد خودتان را عشق است.

10.  اگر حدس می‌زنید كه قرار است جایی حرف بزنید، باید خوش تیپ باشید پس به‌خودتان رسیدگی لازم را بكنید.

11.  خواهشا حوصله مخاطبان را سر نبرده و بعضی‌اوقات‌ چشمتان را به ساعت و زمان هم بیندازید.

12.  نیاز به خیلی بلند صحبت كردن و داد كشیدن و سریع حرف زدن نیست. آرام و كنترل‌شده حرف بزنید.

13.  به همه مخاطبان‌تان نگاه كنید؛ نه به یكی‌ از آنها. طوری نگاه كنید كه انگار دارید با تك‌تك‌شان ارتباط برقرار می‌كنید.

 14.  قلمبه‌سلمبه حرف نزنید، جمله‌های طولانی به كار نبرید و شروع و پایان‌تان را بهتر تهیه كنید تا موثرتر باشد.

15.  اگر می‌خواهید حرف‌هایتان مهیج و موثر باشد، باید دلی حرف بزنید؛ یعنی حرفتان، واقعا حرف دلتان باشد.

 16.  زیاد زبان‌بازی نكنید؛ ساده حرف بزنید. اگر زیاد زبان‌بازی كنید، درست مثل دكتری می‌مانید كه سر تخت یك‌بیمار رو به مرگ رفته باشد و شروع كند به ادبی حرف زدن؛ آن هم به‌مدت طولانی.

 17.  سعی كنید هوشتان بالا برود تا بتوانید به راحتی هرچه تمام‌تر، همه چیز را درك كرده و به همان روشنی به دیگران منتقل كنید؛ مثل آب خوردن و به شفافی شیشه و كریستال.

 18.  سعی كنید درباره چیزهایی حرف بزنید كه برای مردم خوشایند است یا حرف‌هایتان را یك جورهایی به این ربط دهید. اما چی برای مردم خوشایند است؟ من یكی كه می‌گویم ثروت، شهرت، شرافت و آبرو، لذت‌های مختلف، امور ذوقی و چیزهایی كه به احساسات مربوط است و...

 19. دركل یادتان باشد كه حرف زدن از چیزهایی كه جان دارند و حركت می‌كنند، بهتر از چیزهایی است كه جان ندارند و بی‌حركت هستند.

 20.  حرف زدن از چیزهایی كه مردم می‌بینند و واقعی است، بیشتر جواب می‌دهد تا حرف زدن از چیزهایی كه باید فكر كنند تا به آن برسند.

 21.  مثل‌ها، روایت‌ها، داستان‌ها، ماجراها و خوب تعریف كردنشان، می‌تواند حرف‌های شما را دلنشین كند.

 22.  رمان‌نویسان و شاعران، به آن می‌گویند توصیف. هرچقدر توصیف شما دقیق‌تر و بهتر باشد، اثر بیشتری هم می‌گذارد. خوب تصویرسازی كرده، خوب توصیف كنید.

 23.  با قرار دادن یكی از این دو، می‌توانید مخاطب‌تان را به هیجان بیاورید و قانعش كنید؛ یا حس عدالت طلبی، شرافت و جوانمردی‌شان را تحریك كنید، یا حس هم‌چشمی، خودپسندی، حس رقابت و... آنها را. مطمئن باشید جواب می‌دهد.

 24. اگر به‌اصطلاح می‌خواهید در مخاطبان خودتان، شور و هیجان ایجاد كنید، دیگر این ‌كار نیاز به لفاظی و ادیبانه حرف زدن ندارد. این مادرهای بچه از دست داده را دیده‌اید كه چطور جانگداز حرف می‌زنند؟ دلشان سوخته و این‌طوری حرف می‌زنند و بین حرف‌هایشان هم هیچ اثری از ادبیات و تصنع و این مسخره‌بازی‌ها نیست.

 25.  لطفا الكی ادای كسانی را كه با حرارت و هیجان حرف می‌زنند، درنیاورید؛ چون حسابی یخ خواهید كرد.

26.   تا خودتان شوری نداشته باشید، نمی‌توانید در هیچ كسی شوری ایجاد كنید. دل به دل راه دارد و در نتیجه، باید حتما در ‌دل شما شور وجود داشته باشد تا بتوانید شور ایجاد كنید.

 27. حتما لازم است كه خونسرد باشید، خودتان را نبازید، الكی قافیه را نبازید، در ضمن لازم است كه بسیار حاضر جواب بوده و حضور ذهن بالایی هم داشته باشید. البته یكی از بزرگان گفته سخن گفتن جلوی جمع، اصلا خودش به‌طور خودبه‌خود حضور ذهن هم می‌آورد.

http://www.vivannews.com/Pages/News-19600.aspx

راهنمای آماده کردن سخنرانی

 

از خودتان بپرسید آیا فردی مناسب برای ایراد سخنرانی هستید یا خیر. آیا وقت کافی برای آماده شدن دارید؟ شاید برای هر دقیقه سخنرانی به سی تا شصت دقیقه زمان برای آماده شدن نیاز داشته باشید.

از خودتان بپرسید آیا فردی مناسب برای ایراد سخنرانی هستید یا خیر. آیا وقت کافی برای آماده شدن دارید؟ شاید برای هر دقیقه سخنرانی به سی تا شصت دقیقه زمان برای آماده شدن نیاز داشته باشید. 
  
یک سخنرانی دربرگیرندۀ هر نوع گفتگو با یک گروه است که ممکن است رسمی یا غیررسمی باشد و می تواند از یک جلسه توجیهی تا یک سخنرانی مهم را شامل شود. سخنرانی هر شکلی که داشته باشد، قوانین و ضوابط یکسانی دارد.

● فهرست اقدامات

۱. در مورد قبول سخنرانی تصمیم بگیرید.

از خودتان بپرسید آیا فردی مناسب برای ایراد سخنرانی هستید یا خیر. آیا وقت کافی برای آماده شدن دارید؟ شاید برای هر دقیقه سخنرانی به سی تا شصت دقیقه زمان برای آماده شدن نیاز داشته باشید. آیا به موضوع سخنرانی علاقه مند هستید؟ آیا می توانید به سؤالاتی که مطرح میشوند، پاسخ دهید؟ اگر پاسختان منفی است بگویید خیر!

۲. جزییات را روشن کنید

مشخص کنید که باید سخنرانی چقدر است و موضوع سخنرانی دقیقاً چیست؟ آیا در خاتمه، پرسشهای حضار پرسیده خواهد شد؟ اگر سخنرانان دیگری هم حضور دارند، به چه موضوعاتی خواهند پرداخت و چگونه می توانید با آنان هماهنگ شوید؟

۳. در مورد مخاطبان تحقیق کنید.

مخاطبان را مشتریان خود بدانید. سعی کنید از تجارب قبلی آنان مطلع شوید. آیا آنها میخواهند از جزییات موضوع مطلع شوند، یا سرگرم شوند و یا چالش ایجاد کنند؟ سطح و پیشینۀ آنان چیست؟ آیا هیچ گونه اطلاعات قبلی دارند؟

۴. هدف را مشخص سازید.

سخنرانی در مقابل گروهی از مخاطبان نیازمند تعیین هدف است. آیا هدف از سخنرانی یکی از موارد ذیل است:

▪ ترغیب کردن – مثلاً برای افزایش فروش؟

▪ راهنمایی کردن – اگر موضوعتان را بدانید؟

▪ القا کردن – به عنوان بخشی از برنامه تحول؟

▪ سرگرمی – اگر ذاتاً فردی شاد و بانشاط هستید؟

۵. مطالب خود را یکپارچه کنید.

همه جزئیات و مطالبی را که با عنوان سخنرانی شما مرتبط است، یکپارچه سازید یعنی همه عقاید، مقالات، نقل قولها، دستورالعملها و منابع. این کار را در طول زمان انجام دهید البته سعی نکنید این کار را در زمان گردآوری مطالب انجام دهید.

۶. مطالب خود را سازماندهی نمایید.

مطالب گردآوری شده را ارزیابی کنید. موضوعات را طبقه بندی کنید. آیا ممکن است مقایسه ها یا استعاره هایی وجود داشته باشند؟

۷. سرفصلها را مشخص کنید.

مطالب را در قالب یک طرح تهیه نمایید. طرحتان باید دارای بخشهای آغازین، میانی و انتهایی باشد.

۸. پیش نویس کاملی بنویسید.

از سرفصل خود برای تهیه پیش نویس اولیه استفاده کنید. بدون توقف بنویسید و به هنگام نوشتن، به ساختار آن توجه نکنید. سعی کنید هر آنچه را که در نظر دارید به مخاطبان بگویید، بنویسید. در پایان آنچه را به آنان گفته اید، خلاصه نمایید. سعی کنید به پنج و حداکثر هفت نکتۀ مهم اشاره کنید.

۹. پیش نویس را ویرایش کنید.

پیش نویس اولیه خود را بخوانید. فردای آن روز متن خود را بررسی کنید. مطالب خود را در قالب یک سخنرانی بخوانید یعنی سعی کنید متن کاملتر، ساده تر و روشن تر شود. نکات طنزی را در آن بگنجانید. تا آنجا که میتوانید از اصطلاحات فنی استفاده نکنید و فقط آنهایی را بیان نمایید که غیرقابل اجتناب هستند. مطمئن شوید که در زمان بندی درست عمل کرده اید. سخن گفتن با یک مخاطب، آرامتر از سخن گفتن با یک دوست است.

۱۰. پیش نویس را اصلاح کنید.

چندین بار پیش نویس را بخوانید و ترجیحاً این کار را در حضور فرد دیگری انجام دهید. از آن فرد بخواهید دربارۀ کارتان نظر بدهد و محتوا، سبک و نحوۀ ارایه سخنرانیتان را نقد کند.

۱۱. نکات یادآوری کننده را انتخاب نمایید.

اگر قرار است به صورت فی البداهه سخنرانی کنید، بارها پیش نویس خود را بخوانید و نکات مهم و یادآوری کننده – مانند کلید واژگان و عبارات مهم – را تعیین کنید. این امر میتواند مبنای نوشته شما و حتی وسایل بصری شما باشد. استفادۀ از این نکات مهم را تمرین کنید و از تحلیلی که در ورای هر کدام از این نکات وجود دارد، آگاه باشید. وقتی اعتماد به نفس به دست آوردید، این نکات را به کارتهای عددی تبدیل کنید. به تمرین خود ادامه داده و از تعداد واژگان کلیدی بکاهید. (گاهی اوقات مجبور می شوید از کل متن استفاده کنید – مثلاً در صورتی که مطبوعات هم حضور دارند یا جلسه، بسیار رسمی است).

۱۲. از وسایل کمکی مناسب، برای سخنرانی استفاده کنید.

● وسایل کمکی در سخنرانیها باید:

▪ مکمل متن شما باشند، برگرفته از سبک طبیعی شما باشند.

▪ به پیشرفت سخنرانی کمک کنند، به ارزش سخنرانی شما بیفزایند، و مرتبط با محتوای آن باشند یا آنچه را که شما بیان می کنید، به شکل مناسبی خلاصه نمایند.

▪ حرفه ای به نظر برسند، روشن، خوانا و منسجم.

▪ سبک مناسبی داشته باشند، اسلایدهای تمام رنگی برای جلسات غیررسمی و برای گروههای کوچک مناسب نیستند.

▪ محتوا را به شکلی ساده بیان کند، حتی افراد حاضر در انتهای سالن نیز به وضوح متوجه مطالب شوند.

▪ در صورت امکان از تصاویر گرافیکی استفاده کنند، علایم، تصاویر و نمودارها به عبارات و جملات شما کمک میکنند.

طیف گسترده ای از وسایل کمکی وجود دارند مانند فیلیپ چارتها (نمودارهایی که بر روی دیوار نصب میشوند) تا دستگاههای اورهد ترانسپارنسی، دستگاههای چندرسانه ای و تصاویر کامپیوتری. امروزه رایج ترین تصاویر گرافیکی در سخنرانیها، تصاویری هستند که به کمک نرم افزار پاورپوینت مایکروسافت تهیه شده اند و با استفاده از یک رایانه شخصی یا یک پروژکتور ال سی دی ارایه میشوند. با برگزارکنندۀ سخنرانی تماس بگیرید و ببینید آیا امکان استفاده از پروژکتور ال سی دی وجود دارد یا خیر.

۱۳. تمرین ذهنی

در مقابل آیینه یا در مقابل یک دوست (که میتواند سختگیرترین منتقد شما باشد!) تمرین کنید. به تمامی حرکاتی که باید متناسب با متن خود انجام دهید توجه نمایید: «دستهایتان را در جیبتان قرار ندهید» یا «لبخند بزنید». این مطالب را بر روی کارتی بنویسید و آن را به هنگام ایراد سخنرانی، جلوی خود قرار دهید.

۱۴. اطاق سخنرانی را بررسی کنید.

در جایی بنشینید که قرار است حضار بنشینند و مطمئن شوید که زاویه دید آنها خوب است. در جایی که میخواهید سخنرانی کنید بنشینید یا بایستید و مطمئن شوید که میتوانید با تجهیزات موجود کار کنید. آیا میتوانید از یک میکروفون استفاده نمایید؟

●● برای ارتباطات بهتر: آماده کردن سخنرانیها

● بایدها:

▪ تا آنجا که ممکن است تمرین کنید. بازخورد آن را ببینید و آمادۀ انتقاد باشید.

▪ مستمراً هدف از سخنرانی خود را بررسی کنید: آیا توقعات مشتریان را برآورده ساخته اید؟ به خاطر داشته باشید که آمادگی قبلی، یک عامل مهم در بحداقل رساندن فشارهای عصبی و ارایه یک سخنرانی موفق است.

▪ به کار خود علاقه داشته باشید و حضار را تهییج کنید.

● نبایدها

▪ برای نگارش متن سخنرانی خود، هرگز به همراه یک ورق سفید در یک اطاق ننشینید: همواره به دنبال محرکهای بیرونی باشید.

▪ از لوازم کمکی استفاده نکنید زیرا اینکار باعث میشود که شما نتوانید دست از اتکا به چنین تجهیزاتی بردارید.

▪ هیچ چیزی را نادیده نگیرید مانند موضوع، مخاطبان، میزان اطلاعات مخاطبان، فضای اطاق و تجهیزات

● پرسشهای فکری

آیا قبل از اینکه از شما برای سخنرانی دعوت شود، آن را پذیرفته بوده اید؟ در این صورت، آیا واقعاً از موضوعی که برای مخاطبان جذاب است، اطلاع دارید؟

آیا قصد دارید در یک سخنرانی، حجم زیادی اطلاعات ارایه کنید؟ مخاطبان شما میتوانند حداکثر هفت نکته کلیدی را بپذیرند.

● پندها

▪ توجه خاصی به سخنرانی در محافل عمومی داشته باشید (آندرو کارنگی)

▪ در زمان سخنرانیهای تجاری همواره خود را از قبل آماده سازید (چارلز چرچیل)

http://www.vivannews.com/Pages/News-21171.aspx

چگونه یك سخنرانی خوب ارائه كنیم  ؟


یك ارتباط چشمی خوب كمك می‌كند تا مخاطب احساس آرامش بیشتری نماید و در توانایی‌هایی كلامی شما نیز اعتماد به وجود می‌آورد. ارتباط چشمی خود را (پیوسته) حفظ كنید؛ برای اینكار باید آنقدر بر متن سخنرانی خود تسلط داشته باشید كه فقط هرازگاهی نیاز به نگاه كردن به متن خود پیدا کنید.
 

ارتباط چشمی
یك ارتباط چشمی خوب كمك می‌كند تا مخاطب احساس آرامش بیشتری نماید و در توانایی‌هایی كلامی شما نیز اعتماد به وجود می‌آورد. ارتباط چشمی خود را (پیوسته) حفظ كنید؛ برای اینكار باید آنقدر بر متن سخنرانی خود تسلط داشته باشید كه فقط هرازگاهی نیاز به نگاه كردن به متن خود پیدا کنید.
چند چهره صمیمی را ـ كه به مضمون سخنان شما واكنش نشان می‌دهند ـ در بین حضار پیدا كنید و سخنرانی خود را با تمركز بر روی آنان انجام دهید. در هر نوبت، ارتباط چشمی خود را چهار تا پنج ثانیه حفظ كنید و سپس به سراغ نفر بعدی بروید.

طرز ایستادن و حركات بدن
صحیح ایستادن نشان دهنده اعتماد به نفس است. محكم بایستید. حركات بیش از حد ممكن است حواس شنوندگان را پرت كند.
طبیعتا در هنگام ایستادن دستان خود را در كنار بدن قرار می‌دهید. برای تاكید بر روی نكات مهم، از حركاتی استفاده كنید كه آهسته و دقیق و در عین حال طبیعی باشند.
به عاداتی كه ممكن است داشته باشید، توجه كنید؛ عاداتی مثل دست روی دست انداختن، تكیه دادن به دیوار یا با خودكار به جایی زدن. این كارها نیز می‌تواند حواس مخاطبان شما را پرت كند یا به آنها بگوید كه شما (نسبت به موضوع) بی‌علاقه و یا اینكه دستپاچه‌اید.
سخنرانی خود را در مقابل آینه تمرین كنید تا نحوه اجرا و حركات بدن خود را بررسی كرده و در صورت لزوم آنها را تغییر دهید. شیوه‌های متفاوتی را مورد آزمایش قرار دهید تا در مجموعه حركات و ژست‌های خود به آن هماهنگی كه با آن احساس راحتی می‌كنید، برسید و همان را در برابر حضار به كار ببرید.

حالت چهره
وجود صمیمیت در حالت و حركات چهره‌ كمك می‌كند تا رابطه‌ای گرم و مثبت با مخاطبان خود بوجود آورید. خنده‌ای كه شما به چهره دارید به مخاطب می‌فهماند كه شما هم یك انسان و (در نتیجه) قابل اعتمادید، و بدین ترتیب به آنان این فرصت را می‌دهد كه نظرات شما را بپذیرند.
حالت چهره شما (در حقیقت) بیانگر حال و هوای سخنان شماست و مخاطبتان را (در سخنرانی) درگیر می‌كند.

لباس مناسب
انتخاب خوب لباس كمك می‌كند تا برای مخاطب خود احترام قایل شوید. قبل از حضور در محل سخنرانی، نظر دیگران را در رابطه با نحوه انتخاب لباس و نیز تناسب آن با مناسبت مربوطه جویا شوید.

رسا بودن صدا
گاهی آهنگ و لحن كلام اثری به مراتب قویتر از محتوای آن دارد. با تمرین كردن، احساس و انرژی را به صدای خود بیفزایید. شما می‌توانید با رعایت موارد زیر، گفتار خود را تنوع ببخشید:
بالا بردن و پایین آوردن صدا
تغییر دادن سرعت كلام به منظور تهییج مخاطب
استفاده از مكث و سكوت بجای گفتن «آه»، «اووم»، «راستش»
كم و زیاد كردن دانگ صدا برای تاكید بر روی نكات مهم و درگیر نمودن مخاطب
انرژی بخشیدن به صدا به این منظور كه صدا خسته‌كننده و بی‌روح نباشد، و
تمرین روزانه و ضبط صدا برای پی بردن به نكات نیازمند تغییر

درگیر كردن مخاطب
با پرسیدن سوال، صحبت مستقیم و علاقه‌مند كردن مخاطبان، آنان را در سخنرانی خود درگیر كنید. این كار باعث می‌شود با مخاطب خود یك ارتباط راحت برقرار كنید.
با استفاده از جملاتی جذاب در ابتدای كار، عكس، نقشه یا بخش‌هایی از یك فیلم، و یا درخواست كمك از خود حضار، آنها را در بحث خود درگیر كنید (شركت بدهید).

شوخ طبعی
غرض از شوخی این نیست كه نقش یك كمدین را بازی كنید بلكه به این وسیله باید فضایی آرام را بوجود بیاورید و با مخاطب خود مزاح كنید. شوخی می‌تواند وجه تمایز یك سخنرانی معمولی و یك سخنرانی عالی به حساب آید.
اگر در گفتار خود كمی شوخی به خرج دهید، مخاطب پی می‌برد كه شما نیز انسانید و در عمل نیز یادگیری انسان هنگام انبساط خاطر بیشتر است. سعی كنید در سخنان خود داستان‌های شخصی و وقایع جاری را بگنجانید تا سخنرانی‌تان خشك نباشد.

كنترل اضطراب
اكثر افراد از سخنرانی در جمع هراس دارند، حتی بیشتر از مرگ. همه هنگام صحبت در برابر جمع به میزان معینی اضطراب دچار می‌شوند، اما نكته اینجاست كه نباید به این اضطراب پایان داد بلكه باید آن را كنترل كرد.
درست قبل از ایراد سخنرانی چند نرمش تنفسی عمقی انجام بدهید تا كمی آرامش پیدا كنید.
از اضطراب خود برای هیجان بخشیدن به سخنرانی خود استفاده نمایید.
به خاطر داشته باشید كه از شما برای ایراد سخنرانی دعوت شده است چرا كه شما حرف مهمی برای زدن داشته‌اید.
همه خواستار موفقیت شما هستند.
صحبت كردن در جمع مهارتی است كه شما می‌توانید آن را با تمرین و ممارست بیاموزید. مهار كردن اضطراب و نیز تمرین و تكرار فنون فوق در سخنرانی‌ می‌تواند برایتان موفقیت به همراه آورد.

بیشتر مواقع مستمعین از طریق چشم هایشان به سخنان شما گوش می سپارند. ایما و اشاره های شما بیانگر چیست؟ آیا به هنگام سخنرانی یا یک جلسه مهم و معتبر، مطمئن و موثق ظاهر می شوید و یا اینکه فاقد اعتماد به نفس و عصبی و دستپاچه هستید؟

مشکل از طرز ایستادن، حرکات صورت و ژست هایی که به خود می گیرید، آغاز می شود. آقای" جو الن دیمیتریوس" عضو مشاوران مشهور هیئت منصفه دادگاه می گوید: "زمانی که از هیئت منصفه، دلیل قبول شهادت افراد را جویا می شویم، آنها ا‌ظهار می دارند که حرکات و ایما اشاره دو برابر چیزهای دیگر تاثیر گذار هستند."

اما چگونه می توانید مهارت های غیر کلامی خود را افزایش دهید؟....
از انجام حرکات نامناسب پرهیز کنید و در عوض حرکات جایگزینی که مناسب شرایط موجود هستند را انجام دهید. با این کار شما متوجه تفاوت شگرفی که در زندگی شما به وجود می آید، خواهید شد. من بعد از سالیان دراز کار در این زمینه و آموزش تعداد بسیاری بازرگان کارآمد، به 7 حرکت کشنده دست پیدا کردم که انجام آن باعث می شود مستمعین نسبت به گفته های شما بی اهمیت شده و تحت تاثیر قرار نگیرند. سعی کنید از انجام آنها اجتناب کنید، آنگاه با یک چنین کار کوچکی تغییرات چشگیری در زندگی شما به وجود خواهد آمد.

اشتباهات مهلك در سخنرانی


اشتباه 1- اجتناب از برقراری ارتباط چشمی

گویای چه مطلبی است: شما دچار کمبود اعتماد به نفس هستید، برای سخنرانی آماده نیستید و به همین دلیل عصبی و دستپاچه شده اید.
حرکت جایگزین: در طول سخنرانی در حدود 90 درصد از کل زمان را به چشم های حضار نگاه کنید. بسیاری از افراد بیشتر وقت خود را صرف نگاه کردن به زمین، پرده اسلاید، و یا میزی که پیش روی آنها قرار دارد می کنند. رهبران و مدیران موفق در حین صحبت کردن مستقیما به چشم های شنوندگان خود نگاه می کنند.
"جان رابرتز" نامزد ریاست دادگستری آمریکا مورد تقدیر بسیاری از روزنامه ها قرار گرفت. از او به این خاطر که "مطمئن به نظر می رسد" تشکر شد. اما او به راستی چه کاری انجام داد که باعث شد در ذهن افراد یک چنین تصویری را از خود بر جای بگذارد؟ او در حین تمام سخنرانی هایش، به جای اینکه بر روی نوشته هایش خم شود و نگاهش به یادداشت هایش باشد، مستقیما به چشم های مستمعین نگاه می کرد.

اشتباه 2- خمیدگی
گویای چه مطلبی است: شما فاقد قدرت هستید و اعتماد به نفس خود را از دست داده اید.
حرکت جایگزین: اگر قرار است در طول مدت سخنرانی در جایی ثابت بایستید، بهتر است پاهای خود را به عرض شانه باز کنید و اندکی به سمت جلو گرایش داشته باشید. در این حالت شانه ها نیز می بایست اندکی به سمت جلو متمایل شوند. در این وضعیت شما اندکی مردانه تر جلوه می کنید. توجه داشته باشید که سر و ستون فقرات باید راست باشد. سعی کنید از تریبون و یا سکویی که در جلوی شما قرار دارد به عنوان دستاویزی برای تکیه دادن استفاده نکنید.

اشتباه 3- تکان خوردن، جنبیدن و پیچ و تاب خوردن
گویای چه مطلبی است: شما عصبی، دستپاچه و نا آرام بوده و از آمادگی لازم برخوردار نیستید.
حرکت جایگزین: از تکان خوردن دست بکشید. تکان های بی جا و جنبش های بی مورد هیچ هدفی را در بر ندارند. من اخیرا با رئیس یک شرکت کامپیوتری جلسه ای داشتم. مشکل از این قرار بود که او می بایست جریان تاخیر در حمل یکی از محصولات را به اطلاع یکی از سرمایه گذاران بزرگ شرکت می رساند. او و تیمش تقریبا توانسته بودند که شرایط را تحت کنترل خود در آورند و از شکست خود درس های خوبی بگیرند، اما متاسفانه حرکات غیر کلامی آنها گویای امر دیگری بود.
بزرگترین مشکل این فرد عقب و جلو رفتن در هنگام ایراد سخنرانی بود. این امر کمبود صلاحیت و شایستگی و عدم توانایی کنترل امور را بیان می کند. با آموختن این مطلب که باید در حین سخنرانی حرکات هدفمند انجام دهد، او توانست زندگی شغلی خود را از خطر نابودی نجات دهد. سرمایه گذار نیز جلسه را با این دید که تمام امور تحت کنترل است، ترک کرد.

اشتباه 4- بی حرکت ایستادن
گویای چه مطلبی است: شما انعطاف پذیر نبوده و فرد کسل کننده، بی انرژی و خسته کننده ای هستید
حرکات جایگزین: راه بروید، حرکت کنید و ... بیشتر افرادی که برای آموزش آداب سخنرانی به نزد من مراجعه می کنند، دارای این تصور غلط هستند که یک سخنران خوب باید سفت و سخت بر سر جای خود میخکوب شود. چیزی که من به آنها می گویم این است که نه تنها راه رفتن قابل قبول است، بلکه خوشایند نیز هست. بسیاری از تجار بزرگ به میان مردم می روند و دائما در حال حرکت هستند... البته حرکت هدفمند! شاید یک سخنران پویا و پر انرژی برای هدف خاصی از یک سمت اتاق به طرف دیگر آن حرکت کند، اما اگر هیچ کسی در آن قسمت از اتاق حضور نداشته باشد، خوب بالطبع این حرکت او بی مورد است و جزء موارد هدفنمد به شمار نمی آید. علت اینکه من به متقاضیان خود پیشنهاد می کنم که قسمت کوتاهی از سخنرانی هایشان را ضبط کنند نیز این است که می خواهم بدانم که آیا حرکات خارج از محدوده انجام می دهند و یا خیر.

اشتباه 5- قرار دادن دستها در داخل جیب
گویای چه مطلبی است: شما علاقه خاصی به مطلب مورد بحث ندارید، و غیر متعهد و نا آرام هستید.
حرکات جایگزین: در این قسمت راه حل ساده ای برای شما داریم: دست های خود را از جیبتان در آورید. تجار بزرگ هیچ گاه در حین سخنرانی هر دو دست خود را درون جیب هایشان قرار نمی دهند. قرار دادن یکی از دست ها در داخل جیب، در زمانی که با دست دیگر در حال انجام دادن ژست و فیگور هستید قابل قبول می باشد.

اشتباه 6- استفاده از ژست های ساختگی
حرکت جایگزین: خیلی خوب است که بتوانید ژست های متفاوتی به خود بگیرید، فقط باید توجه داشته باشید که این کار را به حد افراطی انجام ندهید. پژوهش ها ثابت کرده اند که ژست هایی که افراد به خود می گیرند منعکس کننده افکار بسیار پیچیده ای است و همین ژست ها هستند که به شنوندگان صلاحیت و شایستگی شما را نشان می دهند . اما زمانیکه از ایما و اشاره های ساختگی استفاده می کنید، درست مثل انسان های متزور و ریا کار جلوه خواهید کرد.

به عنوان مثال آقای بوش همیشه در سخنرانی هایی خود از ژست هایی استفاده می کند که هیچ ارتباطی با گفته های او ندارند. شاید او بیش از اندازه تحت آموزش قرار گرفته باشد. درست مثل زمانی که صدا یک چیز باشد و تصویر یک چیز دیگر." دانا کاروی" نیز از این موقعیت به نفع خود استفاده کرد و با تقلید از رفتار و گفته های بوش برای خود یک شغل پر در آمد درست کرد. او به طور زنده این برنامه را اجرا کرد، البته شاید به اندازه جرج بوش مستمع نداشت که بتواند به آنها حکم کند و دستور دهد اما... واقعا هیچ یک از ما نمی خواهیم که بعد از اتمام یک جلسه مورد تمسخر هم قطارانمان قرار بگیریم.

اشتباه 7- جرنگ جرنگ سکه، ضربه زدن به زمین و سایر حرکات آزاردهنده
گویای چه مطلبی است: شما بی نزاکت و عصبی بوده و بر جزیئات مطلب احاطه کامل ندارید.
حرکات جایگزین: یک دوربین بردارید و در هنگام سخنرانی از خود فیلم برداری کنید، سپس سعی کنید آنرا با یک دید منتقدانه بررسی کنید. آیا ژست هایی پیدا می کنید که خودتان هم متوجه انجام دادن آنها نبودید؟ چندی پیش با نویسنده ای برخورد کردم که کتابی در مورد پروژه های مدیریتی نوشته بود. او در طی جلسه معرفی کتاب هیچ کاری به غیر از به صدا در آوردن تک تک سکه هایی که در جیبش بود نداشت و متاسفانه در آن روز نتوانست کتاب های زیادی را به فروش برساند و علاوه بر این امتیازی از نظر مهارت های مدیریتی نیز کسب نکرد.
انرژی منفی و عصبانیت شما در ضربه های پا، دست زدن به صورت، و تکان دادن پاها به سمت بالا و پایین نمودار شود. هنگامیکه متوجه شدید در حال انجام دادن یک چنین کاری هستید، بهتر است خیلی سریع آنرا متوقف کنید!


از حرکات بدن خود به عنوان نوعی وسیله ارتباطی استفاده کنید
حرکات بدنی که پویا، قدرتمند و پر انرژی است به شما کمک می کند حال چه در جلسه مصاحبه شغلی، چه در زمان بالا رفتن از پله های نردبان شغلی یا در راه رسیدن به پست مدیریت. نسبت به این حرکات نابود کننده توجه ویژه مبذول نمایید و سعی کنید آنها را با جایگزین های مناسب از بین ببرید. راه بروید، صحبت کنید و خود را مانند یک رهبر قدرتمند جلوه دهید. در چنین شرایطی شنونده ها به طور حتم در پی شما خواهند آمد.

http://www.vivannews.com/Pages/News-21222.aspx